گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد نهم
باب چهارم ملخ و ماهی و جانوران آبی دیگر
آیات قرآن مجید






صفحه 41 از 138
2- فاطر آیه 13 - و از هر کدام ( -1 النحل آیه 14 - و او است که مسخر کرد براي شما دریا را تا از آن گوشت تازه بخورید. ( 3 (2)
یعنی آن را طوري ساخته که میتوانید از آن بکشتی سواري و شکار و غوص « سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ » : میخورید گوشت تازه. ( 4) تفسیر
بهره برید و از آن گوشت تازه بخورید چون در لغت گوشت بر ماهی صدق کند و در عرف باید گوشت ماهی گفت که در برابر
و قید تازه براي تخصیص نیست چون حلالی جز تازه اجماعی است و براي امتنان قید « خوردم گوشت را و ماهی را » : مطلقش گویند
تازه را آورده، و گفتند این قید براي اینست که زود فاسد میشود و شک ندارد که تازهترین گوشتها است و مالک و ثوري آن را
دلیل آوردند که ماهی گوشت است و اگر قسم خورد گوشت نخورد و ماهی خورد قسم را شکسته، و پاسخ دادهاند که ماهی
گوشت است در لغت نه در عرف و قسم با عرف تفسیر شود چون عرف بر آن طاري است و لغت را نسخ کرده و در این پاسخ
بشرحی که گذشت. دمیري گفته: ماهی آفریده در آبست و « میخورید گوشت تازه » یعنی هر دو دریا « و از هر کدام » اشکال است
انواع بسیاریست و هر نوع را نام مخصوصی است، پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: راستی خدا هزار امت آفریده 600 آنها در
دریاست و 400 در خشکی، برخی ماهیانند که دیده سر و دم آنها را در نیابد از بس بزرگند، و هم آنچه بدید نیاید از بس خرد
است، همه در آب نشیمن دارند و از ص: 83 آن تنفس کنند ( 1) چنانچه آدمیزاده و جانوران خشکی از هوا
جز اینکه جاندار خشکی هوا را با بینی درکشد و به نی شش او رسد، و ماهی آب را با پرّه گوش درکشد و بجاي هوا برایش در دل
روح حیوانی پدید سازد، و همانا از هوا بینیاز است در زندگی خود و ما و هر جانداري مانند ما از آب بینیاز نیستیم زیرا ماهی از
آب و زمین است نه از هوا و ما مایه از آب و هوا و زمین داریم و اگر نسیم خشکی ساعتی بر ماهی وزد بمیرد، و همه ماهیها
پرخورند چون معده آنها سرد است و نزدیک بدهان آنها است، و گردن ندارد و آواز ندارد زیرا هوا بدرونش راه ندارد، از این رو
برخی گویند ماهی شش ندارد چنانچه اسب سپرز ندارد و شتر زهره ندارد و شترمرغ مغز سر ندارد. ماهیان خرد از درشت پرهیز
کنند و از این رو بدنبال آب شط و آب کمند که ماهی درشت را نپذیرد، و ماهی سخت جنبد زیرا نیروي جنبش او در همه تن او
است و بعضوي مخصوص نیست، و مارها هم چنین باشند، برخی ماهیها از جفتگیري پدید شوند و برخی بیآن از گل یا رمل
برایند که بیشتر انواع آنست و تولید آنها بیشتر از عفونت است، تخم ماهی زرده و سفیده ندارد و همانا یک رنگ است و در دریا
شگفتیها است که شماره ندارند. قزوینی در عجائب المخلوقات آورده از قول عبد الرحمن بن هارون مغربی که بدریاي مغرب سوار
شدم و بجائی رسیدم که آن را برطون نامند و بهمراه ما غلامی صقلبی بود که ابزار شکار ماهی داشت و آن را بدریا افکند و یک
و در پشتش نوشته بود « لا اله الا اللَّه » ماهی باندازه یک وجب با آن شکار کرد و بدان نگاه کردیم پشت گوش راستش نوشته بود
و در پشت گوش چپش: رسول اللَّه بود. « محمّد »
اخبار باب
-1 در دعائم الاسلام، از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که پیوسته خوردن ماهی تازه تن را آب کند، و چون ماهی میخورد (2)
2- امام ششم علیه السّلام فرمود: ( میگفت: پروردگارا آن را بر ما مبارك کن و بهتر از ص: 84 آن بما بده. ( 1
3- و از همان امام است علیه السّلام که نهی کرد از خوردن ماهی و ملخی که گبر ( خوردن خرما پس از ماهی آزارش را ببرد. ( 2
4- در هدایه است که بخور هر ماهی پولک دار و مخور آنچه ( بگیرد زیرا تنها از آنشان خورده شود که زنده بدست آیند. ( 3
پولک ندارد، و تذکیه ماهی و ملخ گرفتن آنها است و ملخ دبا که خود پرنده نیست مخور، و ماهی جریث و مارماهی مرده روي
( 5- از امام ششم پرسش شد از ماهی ربیثا فرمود مخورش ما آن را در شمار ماهی نشناسیم ( 7- هدایه). ( 5 ( آب و زمیر را مخور. ( 4
بیان: این خبر بیسند است و شیخ آن را بسند موثقی از عمار ساباطی آورده و حمل بکراهت کرده، و ظاهر اصحاب اینست که ربیثا
صفحه 42 از 138
جزار بیانست و از خبري که آید برآید که آنها یکی باشند، و ربیثا در کتب لغتی که داریم ذکر نشده و نه در کتب حیوانشناسی
ولی در اخبار ما ذکر شده و هم در کتب اصحاب ما و در حلال بودنش اختلافی ندارند، در سرائر گفته ( 358 باب ما یستباح اکله)
باکی نیست بخوردن کنعت که آن را کنعد بدال بینقطه هم گویند و هم باکی نیست بخوردن ربیثا بفتح و کسر با که نوعی ماهی
6 در کتاب عاصم بن حمید است از محمّد بن مسلم که پیروان مغیره بمن ( دریا است سفید است مانند کرم و ملخ- پایان- ( 6
مینوشتند از امام پنجم علیه السّلام بپرسم از جریث و مارماهی و زمّیر (بکسر راء و فتح و تشدید میم نوعی ماهی که شاخکی بر پشت
دارد و بیشتر در آبهاي شیرین است) و هر نوع ماهی که پولک ندارد حرام است یا نه؟ و از آن حضرت پرسیدمش و بمن فرمود: این
آیه را بخوان که در سوره الانعام است پس خواندمش تا پایان، گفت بمن فرمود: همانا حرام همانست که خدا در کتابش حرام
کرده ولی مردم برخی چیزها را بد دارند و ما هم بد داریم آن را. ( 7) در تهذیب باسناد خود مانندش آورده جز اینکه پس از قولش
( گفت: من آن را خواندم الخ. ( 1 « قُلْ لا أَجِ دُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلی طاعِمٍ » در الانعام افزوده ص: 85
بیان: در قاموس گفته: زمیر چون سکّیت نوعی ماهی است و اصحاب مازمار را هم گفتهاند، و بدان که خلاف نیست میان مسلمانان
در حلال بودن ماهی که پولک دارد، و معروف از مذهب اصحاب ما حرمت هر ماهی نمائی است که جانور دریا است و پولک
ندارد، و شهید ثانی دعوي نفی خلاف بر حرمت آن نموده، و برخی متأخرین در آن تأمل کرده چون اجماع بر آن ثابت نیست و
عموم ادلّه حلّیت آن را شامل است چنانچه دانستی، و شک ندارد عمل بدان چه اصحاب گفتند اولی و احوط است. و اختلاف
دارند فقهاء مادر ماهی بیپولک و بیشتر که شیخ در آنها است آن را مطلقاً حرام دانند و شیخ در دو کتاب اخبار خود قائل باباحه
است جز در جرّي. و اخبار دال بر حرمت را بکراهت حمل کرده براي روایات صحیحه دال بر حلیت که یکی همین روایت است و
7- در درّ منثور از عکرمه که ابن عباس گفت بقلم سریانی بر ملخ ( قائلان بحرمت آن را حمل به تقیه کردند و آن احوط است. ( 2
نوشته است انی انا اللَّه لا اله الا انا وحدي لا شریک لی، ملخ یکی از سپاهان من است و آن را مسلط کنم بر هر کدام از بندههایم
9- و از حسین بن علی علیه السّلام ( 8- و از ابی زهیر گفت: ملخ را نکشید که از لشکرهاي بزرگتر خدا است. ( 4 ( که بخواهم. ( 3
که من و برادرم محمّد بن حنفیه و عمزادههایم عبد اللَّه بن عباس و قثم و فضل بر خوانی نشسته بودیم و ملخی در افتاد و عبد اللَّه بن
عباس آن را گرفت و بحسین علیه السّلام گفت: میدانی چه بر بال ملخ نوشته است؟ گفت: از پدرم پرسیدم و او گفت: از رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم پرسیدم و پاسخم داد که: نوشته است منم خدا نیست معبود شایسته جز من پروردگار ملخ و روزي
-10 ( ده او چون خواهم بفرستمش روز مردمی شود و اگر خواهم بر مردمی بلا گردد، ابن عباس گفت: این از مکنون علم است. ( 5
در حیاة الحیوان باسناد طبرانی از حسن بن علی علیه السّلام گفت: بر خوانی بودیم و مانند آن را آورده. ص:
1) بیان بسا که منظور از نوشتن کنایه از آفرینش خاص او باشد که دلالت دارد بر وجود صانع و یگانگی او و اینکه او است ) 86
11 - در کتاب المسائل باسنادش از علی بن جعفر از ( پرورش ده ملخ و اینکه نعمت است و بلاء و آماده هر دو است و اللَّه یعلم. ( 2
12 - در کتاب ( برادرش موسی که پرسیدمش خوردن جرّي حلال است؟ فرمود ما آن را در کتاب امیر المؤمنین حرام یافتیم. ( 3
صفات الشیعه بسندش از امام ششم علیه السّلام که هر که بهفت چیز اعتراف کند مؤمن است: بیزاري از جبت و طاغوت با اقرار
13 - در قرب الاسناد- 116 -: بسندش از علی بن ( بولایت، ایمان برجعت حلال شمردن متعه، حرمت جرّي و مسح بر خفّین. ( 4
جعفر که پرسید از برادرش موسی علیه السّلام از ملخی که مرده در بیابان یا در طعام است خورده شود؟ فرمود مخورش گفت و
پرسیدمش از ملخ که شکار شود و پس از آن بمیرد خورده شود؟ فرمود: باکی ندارد، و گفت: پرسیدمش از آنچه ملخ که
خوردنش حلال است؟ فرمود: حلال نیست تا پرواز کند. ( 5) بیان: دبا بفتح دال و تخفیف باء بیمدّ ملخی است که هنوز نمیپرد
گرچه پر برآورده و مفردش دباة است بفتح دال نیز، در نهایه گفته: گویند خود نوعی است جدا مانند ملخ و از اخباریکم برآید، و
ظاهراً خلافی نیست که تذکیه ملخ گرفتن آنست زنده بدست یا ابزار، و مشهور است که اسلام گیرنده شرط نیست چون مسلمانش
صفحه 43 از 138
مشاهده کند و ابن زهره مانع صید غیر مسلم است مطلقاً و شاید اشهر اقوي باشد، و اگر پیش از گرفتنش در آب یا در بیابان بمیرد
حلال نیست، و اگر در نیزار آتش افتد و ملخ در آن کباب شود حلال نیست گرچه آتش زننده قصد آن را کرده باشد و در این
اختلافی میان فقهاء نیست و دلیلش روایت عمّار است، و خلافی نیست در حلال نبودن دبا، و مشهور اینست که جائز است آن را
زنده خورد با هر چه دارد مانند ماهی و بعضی شرط کردند که بیجان باشد و بیاید آنچه دلیل بر عدم اشتراط است. آسمان و جهان،
14 - در دعائم الاسلام از علی علیه السّلام که فرمود: ماهی تذکیه شده است و ملخ تذکیه شده و گرفتن زندهاش (1) ج 9، ص: 87
15 - و از او است صلوات اللَّه علیه که نهی کرد از طافی و آن ماهی است که در شکارش پیش از گرفتنش مرده. ( تذکیه آنست. ( 2
-16 و از امام ششم علیه السّلام که خورده نشود از جانوران دریا جز آنچه پولک دارد و بد داشت سنگ پشت و خرچنگ و (3)
17 - در کتاب المسائل: بسندش از علی بن جعفر از برادرش موسی ( جرّي و آنچه درون صدف باشد و آنچه هم جنس آنست. ( 4
علیه السّلام که پرسیدش از ملخ و ماهی که گبر شکار کند خوردنش حلال است یا نه؟ فرمود: شکارش تذکیه او است باکی ندارد،
و پرسیدمش از گوشتی که درون صدف دریائی است یا صدف فرات خورده شود؟ فرمود: آن گوشت قورباغهها است و خوردنش
نشاید. ( 5) در قرب الاسناد- 118 - بسندش مانند پرسش دوم آمده جز اینکه در پاسخ آمده خوردنش حلال نیست چنانچه در کافی
است. ( 6) بیان: این گوشت قورباغهها است یعنی مانند آنها است و همان حکم را دارد، و اشعار دارد که آنهم جانور است. دمیري
هم گفته: صدف از جانوران دریائی است، و در حدیث ابن عباس است که چون آسمان ببارد صدف دهان گشاید و آن غلاف لؤلؤ
18 - در قرب الاسناد: بسندش که علی بن جعفر از برادرش امام هفتم علیه السّلام پرسید از خوردن ( است و مفردش صدفه است. ( 7
سنگ پشت و خرچنگ و جرّي، فرمود: حلال نیست خوردن سنگ- پشت و خرچنگ و جرّي. فائدهایست: دمیري گفته: نر سنگ
پشت را غیلم گویند، و آن جانوري است که در خشکی تخم نهد و هر کدام بدریا فرو شوند لجأه نام گیرند و آنچه در خشکی
بماند سلحفات باشد، و هر دو دسته درشت شوند تا بار شتري گردند، و چون نر هم ص: 88 جفتی خواهد و
ماده نپذیرد ( 1) نر گیاهی بدم گیرد که خاصیت آن پذیرائی است و او را اطاعت کند و این گیاه را نشناسد جز اندکی از مردم، و
چون تخم نهد پیوسته بدان نگرد تا فرزند آرد چون نتواند آن را در زیر خود گیرد و گرم کند براي آنکه زیرش سخت است و
گرمی ندارد، و بسا که سنگ پشت دم مار را بدم گیرد و سر بدرون کشد، و مار خود را به پشت او و بر زمین زند تا بمیرد، و نر آن
را دو آلت است و ماده را دو فرج و نر در هم جفتی طول دهد، و سنگ پشت بخوردن مارها حریص است و چون آن را بخورد
بدنبالش گیاه سعتر خورد و سپر پشتش نگهدار او است. و سنگ پشت آبی در خشکی هم زنده ماند و زبانی دارد در سینهاش که
بهر جانوري زند او را بکشد و نیرنگ عجیبی دارد در شکار پرنده و جز آن باین روش که در آب فرو شود وانگه بخاك غلطد و در
کمین آهو (پرنده خ ب) ماند در آنجا که بر سر آب آید و رنگش نهان باشد و آن را بگیرد و بآب فرو برد تا بمیرد، ارسطو در
کتاب نعوت گفته: آنچه از تخم لجاة رو بدریا برآید بدریا رود و آنچه رو بخشکی درآید بخشکی رود، و همه بآب درآیند زیرا از
227 - و گفته: سرطان بفتح سین و راء بینقطه و با نون آخر جانور معروفی است و آن را : آبند، و همه مار خورند- حیاة الحیوان 2
کژدم آب نامند و کنیهاش ابو بحر است، و آفریده آبی است و در خشکی هم زنده ماند، خوب راه رود و تند بدود، دو آرواره دارد
و چنگالهاي تیز و دندانهاي بسیار دارد و پشتش سخت است، و هر کهاش بیند جانور بیسر و دمی دیده دو چشمش در شانه او
است و دهانش در سینه او است و دو آروارهاش برابرند و شکافته از دو سو، و هشت پا دارد و با یک سو راه میرود، و هوا و آب هر
دو را بدم میکشد، و در یک سال شش بار پوست مینهد، و براي سوراخش دو در میسازد، یکی بسوي آب و دیگر بخشکی و چون
پوست مینهد آنکه بسوي آبست بروي خود میبندد از ترس ماهیان درنده و آنکه بخشکی است وامینهد تا باد بدو رسد و تري او را
خشک کند و پوستش سخت شود، و چون سخت شد آنکه بسوي آبست باز کند و ص: 89 جویاي خوراك
شود، ارسطو در کتاب نعوت گفته: پندارند چون خرچنگ مردهاي در گودالی به پشت افتاده در دهی یا در سرزمینی آن ناحیه از
صفحه 44 از 138
19 - در کافی: بسندي از علی (1) -14 : آفات سماویه آسوده باشد، و چونش بر درختان آویزند میوه فراوان آرند- حیاة الحیوان 2
20 - در محاسن- 475 - بسندي از امام ششم علیه ( علیه السّلام که: نفروشید جرّي را و نه مار ماهی و نه ماهی مرده روي آب را. ( 2
السّلام که ماهی پاك است زنده باشد یا مرده و از همان بسندي از امام ششم مانندش آمده. ( 3) بیان: دلالت دارد که جائز است
ماهی را زنده خورد چنانچه میان اصحاب مشهور است، و شیخ در مبسوط گفته: حلال بودنش مشروط است باینکه بیرون آب جان
دهد بدلیل اینکه تذکیه او زنده بر آوردن او است از آب و جان دادن او بیرون آب و پیش از جان دادن تذکیه نشده و از این رو
اگر بآب برگردد و در آن بمیرد حرام است و اگر تذکیه شده بود پس از آن حرام نمیشد، و جواب گفته شده باینکه از کجا تذکیه
او مشروط بهر دو باشد بلکه همان زنده بر آوردن از آبست بشرط اینکه بآب برنگردد و در آن بمیرد با اینکه عمومات حلیت شامل
21 - در فقه الرضا فرموده اگر ماهی یافتی و ندانی تذکیه شده یا نه و تذکیهاش اینست که زنده از آب ( ماهی زنده میشوند. ( 4
گرفته شود از آن برگیر و بآب انداز اگر بر پشت روي آب ماند تذکیه نشده و اگر بر رو روي آب ماند تذکیه شده. ( 5) بیان: خود
این عبارت را صدوق- ره- در فقیه و مقنع آورده، و در دروس گفته: حرام است ماهی مرده روي آب اگر بدانند در آب مرده و
اگر بدانند بیرون آب مرده حلال است و اگر مشتبه باشد اقرب حرمت است. و آنگه سخن مقنع را آورده و گفته: علامه آن را
پذیرفته، و یحیی بن سعید در جامع گفته: چون توري اندازد و ماهی در آن گرد آید جائز است خوردنش و اگر بداند ماهی مرده
در آب در میان آنها است آن را در آب اندازد اگر بر پشت ص: 90 روي آب ماند آن را بخورد و اگر بر رو
خورده شود و همچنین است شکار در آبگیرها، ابن حمزه در وسیله گفت: چون یک ماهی کنار آب دیدي و حال آن را ندانی در
آبش افکنی: اگر بر پشت روي آب ماند مردار است و اگر بر رو تذکیه شده، و سلّار هم در مراسم چنین گفته: و ابن براج در
مهذب گفته در ماهیهاي حلال که آنچه بر کنار دریا یافت شود و در آب اندازند و پائین آن در آب نشیند و روي آب نچرخد
حلال است و گویا خبر را باین معنی تفسیر کرده، و نهان نیست اعتراض آن و گویا سرّش اینست که هر چه در آب میرد شکمش
باد کند غالباً و بر پشت روي آب ماند بخلاف آنچه بیرون آب جان دهد و ظاهر اینست ماهی تازه بیجان کم است که برو روي آب
-21 ( ماند و ماهی کهنه در آب فرو رود چه بیرون آب جان دهد و چه در آب و از این رو اکثر متأخرین از این خبر روگردانند. ( 1
در مکارم از احمد بن اسحاق که نوشتم بامام دهم و از او پرسیدم از اسقنقور که در داروي باه درآید و او چنگال و دم دارد رواست
آن دارو نوشیده شود؟ فرمود: اگر پولک دارد باکی ندارد. ( 2) توضیح: در قاموس گفته: اسقنقور جانوریست در کناره دریاي نیل و
گوشتش قوّت باه آورد دمیري در باره اسقنقور گفته: بختیشوع گوید: نهنگ خشکی است گوشتش گرم است در درجه دوم و
چون نمک زده شود و یک مثقالش نوش شود باه را افزاید و شهوت را جنباند و قلوه سرد را گرم کند. و زهیري گفته: آن
جانوریست بنمود قورباغهاي بزرگ، و چون چشمش را بر کسی که در شب بهراسد آویزند به شود اگر از دیوانگی نباشد، ارسطو
در کتاب کبیر حیوان خود گفته: نوشیدن آن در باه افزاید و در نعوظ در همه بلاد جز در مصر، و آن نفیستر هدیه است براي
پادشاهان هند زیرا آن را با کاردي از طلا سر برند و درونش را از نمک مصري پر کنند و بسرزمین خود برند، و چون آسمان و
جهان، ج 9، ص: 91 یک مثقالش را بر تخم مرغ یا گوشت نهند و خورند سود فراوانی برند. ( 1) نهنگ در خشکی تخم نهد و هر
کدام در آب افتند نهنگ شوند و هر کدام در خشکی مانند سقنقور باشند و گفته: سقنقور دو نوع است هندي و مصري که برخی
از آن در قلزم و در بلاد حبشه پدید آید و در آب ماهی خورد، و در خشکی پرنده قطا بلعد مانند مارها، مادهاش بیست تخم نهد که
در زیر ریگشان نهان سازد و آن وسیله گرم شدن و بچه کردن آنها است، و از شگفتی کارش اینست که چون آدمی را گزد اگر
آن گزیده زودتر بآب رسد و تنشوئی کند سقنقور گزنده بمیرد اگر سقنقور زودتر بآب رسد گزیده شده بمیرد، و گزیدهتر
اندامش گوشت پهلوي دم او است که سودمندتر است و این جانور تا تازه است و تر گوشتش گرم و تر است در درجه دوم و نمک
سود خشکش گرمتر و کم رطوبتتر است، در مفردات گفته: سقنقور هندي باندازه دو ذراع درازا دارد و نیم ذراع پهنا، و چون دو
صفحه 45 از 138
دشمن گوشتش را خورند دوست شوند، و خاصیت گوشت و پیهاش شهوت جماع و قوت نعوظ است و براي دردهاي سرد عصبی
سودمند است، ارسطو گفته: چون گوشت سقنقور هندي را با اسفلاج بپزند گوشت را باد کند و فربه سازد، و گوشتش درد پشت و
-22 ( قلوهها را ببرد و منی را ریزان سازد و مهره میانهاش چون بر پشت آدمی آویزان شود احلیل را برخیزاند و جماع را بیفزاید. ( 2
در جامع الشرائع یحیی بن سعید از امام ششم علیه السّلام که هر جانور دریائی که همانندش در خشکی خوردنیست خوردنش جائز
است و هر آنچه همانندش در خشکی حرام است خوردنش جائز نیست. ( 3) بیان: قائل بمضمون این خبر را ندیدم جز اینکه فاضل
نامبرده، روایتش را نقل کرده و پیش از آن گفته: از شکار دریا جز ماهی حلال نیست، و گفته شده بحلیت آنچه مانندش در
23 - در قرب الاسناد- 10 - بسندش از امام پنجم علیه السّلام که ماهیان و ( خشکی است و از ماهی حلال نیست جز پولکدار. ( 4
1) بیان: تذکیه بریدن چهار رگ است و گویا مقصود اینست که نیازي ) ملخ همه تذکیه شدهاند. ص: 92
24 - در قرب الاسناد- 24 - بسندش از مسعدة بن صدقه که ( بذبح و نحر ندارند و گرفتن آنها بس است چنانچه بیاید ان شاء اللَّه. ( 2
پرسش شد امام ششم علیه السّلام از ملخ فرمود خوردنش باکی ندارد، سپس فرمود: آن عطسه است از ماهی دریا، باز فرمود: که
علی علیه السّلام فرموده: ملخ و ماهی چون زنده از آب درآیند تذکیه شدند و زمین شکارگاه ملخ است و از ماهی هم گاهی باشد.
3) بیان: در نهایه گفته: در حدیث ابن عباس است که ملخ عطسه ماهی است و در حدیث کعب هم آمده دمیري گفته: اختلاف )
است که ملخ شکار دریا است یا خشکی، گفتند دریائیست بحکم روایت ابن ماجه از انس که پیغمبر نفرین کرد بر ملخ و گفت: بار
خدایا درشتش را بکش و خردش را تباه کن و ریشهاش برانداز و دهانش را از خوردن روزي ما بربند و فرمود ملخ عطسه ماهی دریا
است و منظور اینست که ملخ شکار دریا است و براي محرم حلال است شکارش، و موفق بن طاهر قول غریبی حکایت کرده که آن
شکار دریا است چون از سرگین ماهی آفریده شود و این شاذّ است پایان. گویم: بسا که برخی ملخها از عطسه ماهی پدید شوند یا
از راه تشبیه است چون در خلقت مانند ماهی است پس گویا از عطسه او است، و بسا که ملخ هم از آب پدید شود و مؤید آنست
که ملخ در کافی بدنبال سمک آمده و اینکه فرموده زمین شکارگاه ملخ است مبنی بر غالب است چنانچه گاهی ماهی هم از زمین
25 - در قرب الاسناد- 16 - بسندش از مسعدة بن ( شکار شود براي آنکه از آب جسته و بدست آدمی افتاده پیش از مردنش. ( 4
، صدقه که از امام ششم پرسش شد از ربیثا، فرمود: خوردنش باکی ندارد و دوست داشتیم که از آن نزد ما بود. آسمان و جهان، ج 9
26 - و از همان- 118 - بسندش از علی بن جعفر که گوید از برادرش موسی علیه السّلام پرسیدم از آن ماهی که از نهر (1) ص: 93
بجهد و بزمین افتد و بمیرد شاید آن را خورد؟ فرمود: اگرش پیش از مردن گرفتی بخور و اگر پیش از آن که بگیریش مرد مخور،
و پرسیدمش از شکار دریا که آب از آن بسته شده و مرده خوردنش حلال است؟ فرمود: نه، و پرسیدمش از ماهی که شکار شود و
بسته گردد و بآب برگردانده شود تا خریدارش آید و برخی از آنها بمیرند خوردنش رواست؟ فرمود: نه چون در آبی که زندگی او
است مرده، و پرسیدمش از شکاري که حبس شده و مرده در دام حلال است خوردنش؟ فرمود: چون بازداشت شده باشد بخور
2) بیانیست: خلافی نیست میان اصحاب در ) - باکی ندارد، در کتاب المسائل مانند همه آمده است- در بحار الانوار- 10 ص 381
حرمت هر ماهی که در جز دام و آب بند مرده باشد و مشهور است که تذکیه ماهی زنده گرفتن آنست از آب یا بدست آوردن
زنده آن بیرون آب، و فرق ندارد که بیرون آورش از آب مسلمان باشد یا کافر بنا بر مشهور، آري آنچه در دست کافر یافت شود
حلال نیست تا بدانی پس از بیرون آوردنش از آب جان داده و ظاهر کلام شیخ مفید حرمت هر آنچه است که کافر از آب برآورد،
و ابن زهره گفته حرمت آن احتیاط است، و از شیخ در استبصار برآید که اگر مسلمان زنده او را از کافر بستاند حلال است و قول
یکم اظهر است، و گفته شده اعتبار به برون آمدن آنست از آب زنده خواه کسی آن را برون آرد یا نه، و محقق- ره- در نکت آن
را برگزیده و دلیلش روایت زراره است گوید: گفتم: ماهی از آب جهد و کنار افتد و بچرخد تا بمیرد فرمود: آن را بخور، و در
روایت دیگري آغازش دلالت دارد که اگر پیش از گرفتنش میرد حلال نیست و آن احوط است گرچه میشود حمل بر کراهت
صفحه 46 از 138
شود و در حلال بودن ماهی بسم اللَّه گفتن و جز آن که در ذبح شرط است معتبر نیست و صاحب وسیله گفت بسم اللَّه در آن
مستحب است، و اگر گرفته شود و باز بآب برگردد و در آن بمیرد حلال نباشد چنانچه این روایت بر آن دلالت دارد، و اگر آب از
1) و اگر در تور افتد و آب فرونشیند و برخی بمیرند ) آن فرو گیرد و بمیرد خلافی در حرمتش نیست. ص: 94
و زنده و مرده با هم مشتبه شوند. قولی است که همه حلالند تا خصوص مرده را بدانی و شیخ در نهایه و قاضی آن را اختیار کرده و
محقق آن را تحسین نموده چون اخبار صحیحه بر آن دلالت دارند، و ابن عقیل گفته اگر مرده آن هم ممتاز باشد باز حلال است و
ظاهر اخبار هم همانست که همان قصد شکار در حلالیش شرط است و بس و آخر این خبر هم بر آن دلالت دارد، و ابن ادریس و
علامه و بیشتر متاخرین همه را حرام دانند چون آنچه در آب مرده حرام است و مجموع اطراف علم اجمالی محکوم بحرامند و شبهه
محصوره است و اگر مرده در آب مشتبه نباشد و معین باشد حرمتش اولی است، و از اخبار جواب دادند باینکه صراحتی ندارند در
اینکه در آب مرده باشد و شاید مورد آنها آن باشد که برون آب مرده یا در مورد شک در مردن آن در آب باشند که استصحاب
بقاء زندگی جاریست و اصل اباحه در آن حاکم است. من گویم: حرمت مشتبه بحرام ممنوع است، و اخبار داله بر خلافش گذشت
139 ط غفاري-: بسندي از امام ششم علیه السّلام که اما ماهی بیپولک را مخور- : 27 - در خصال- 1 ( و احتیاط راه نجاتست. ( 2
: 28 - و از همان: بسندش از امام ششم علیه السّلام که: ملخ پرنده خورده شود و تذکیه ماهی و ملخ گرفتن آنها است- 2 ( الخبر- ( 3
609 : 61 ط غفاري- ( 4) و فرمود: جرّي، مار ماهی، ماهی مرده روي آب و زمّیر حرامند و هر ماهی که پولک ندارد حرام است- 2
126 ط قم- بسندش از امام هشتم در آنچه بمأمون نوشت: حرام است جرّي و ماهی مرده روي : 29 - در عیون- 2 ( ط غفاري. ( 5
30 - در احتجاج- 190 ط مرتضوي- از هشام بن حکم که امام ششم آسمان و ( آب و مار ماهی و زمیر و هر ماهی بیپولک ( 6
جهان، ج 9، ص: 95 علیه السّلام در پاسخ پرسش زندیق فرمود: تذکیه ماهی بر آوردن آنست زنده از آب و وانهندش تا خود جان
31 - در عیون- 190 ط نجم الدوله-: بسندش از ابن بزیع ( دهد و این براي آنست که خون ندارد و همچنین است ملخ- الخبر- ( 1
32 - در ( که نوشتم بامام هشتم علیه السّلام مردم نزد من در ربیثا اختلاف دارند بمن چه فرمائی؟ پاسخ نوشت باکی بدان نیست. ( 2
249 ط قم- بسندش از امام ششم علیه السّلام که مخور جریث و نه مار ماهی و نه اربیان و نه سپرز، زیرا خانه خون و : علل- 2
33 - در تحف العقول- 337 - از امام ششم علیه السّلام فرمود: باکی ندارد خوردن انواع ملخ و آنچه رواست ( جویده شیطانست. ( 3
( خوردنش از شکار دریا از انواع ماهی که پولک دارند خوردنشان حلال است و هر آنچه پولک ندارند خوردنش حرام است. ( 4
-34 در اکمال الدین- 269 ط 1-: بسندش از حبابه والبیه که امیر المؤمنین علیه السّلام را در میان شرطۀ الخمیس دیدم بهمراهش
شلاقی بود که بدان میزد فروشندههاي جري و مارماهی و زمیر و ماهی مرده روي آب را و میفرمود: بدانها اي فروشندههاي
مسخشدگان بنی اسرائیل و جند بنی مروان، و فرات بن احنف در بر او برخاست و گفت: جند بنی مروان چیستند فرمود: مردمی که
35 - از صحیفه رضا علیه السّلام (مضمون حدیث شماره 9 باب عینا نقل شده) در دعوات ( ریش بتراشند و سبیل تاب دهند. ( 5
36 - در محاسن- 454 -: بسندش از عبد اللّه بن سنان که شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود: ( راوندي هم مانندش آمده. ( 6
کامخهاي ساخته مجوس باکی ندارند و ماهی که شکار کنند باکی ندارد. ( 7) بیان: شیخ و جز او روایت را تفسیر کردند باینکه
مسلمان زندهاش را از دست ص: 96 آنان بگیرد یا گواه باشد که آن را از آب زنده درآورند، و ظاهر اینست
که کامخ هم از ماهی ساخته باشند و این تفسیر پر بعید است و میشود حمل بر تقیه شود، یا بر این حمل شود که مدعیند دست بآن
37 - در محاسن- 475 -: بسندش از ابراهیم بن عبد الحمید که شنیدم ابو- ( نمیزنند، یا مقصود از کامخ ساخته از جز ماهی است. ( 1
الحسن علیه السّلام میفرمود: دست از ماهی بر ندارید که اگرش بینان بخورید بس شما است و اگرش با نان بخورید گواراست.
-38 در محاسن: بسندش از امام ششم علیه السّلام که چون رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله ماهی میخورد میفرمود: بار خدایا آن (2)
( 39 - و از همان بسندش از امام ششم علیه السّلام که ماهی تازه تن را آب میکند ( 4 ( را بر ما مبارك کن و بهتر از آن را بما بده ( 3
صفحه 47 از 138
41 - و از همان: بسندش از امام ششم علیه السّلام که خوردن ( -40 و از همان: بسندي از أبو الحسن علیه السّلام مانندش آمده ( 5
43 - و از همان: بسندش از امیر ( 42 - و از همان بسندش از امیر المؤمنین علیه السّلام مانندش آمده. ( 7 ( ماهیان تن را آب کند. ( 6
( 44 - و از همان: بسندي مرفوع که فرمود: ماهی پیه چشم را آب کند. ( 9 ( المؤمنین علیه السّلام که ماهی تازه تن را آب کند. ( 8
( 46 - و در حدیث دیگر تن را لاغر کند. ( 11 ( -45 و در حدیث دیگر از امام ششم علیه السلام که ماهی مغز چشم را آب کند. ( 10
48 - و از همان: بسندش از سعید بن جناح ( -47 و از همان: بسندش از امام ششم علیه السّلام که خوردن ماهیان درد سل آورد. ( 12
مولاي امام ششم که آن حضرت در شب خرما خواست و خورد و فرمود میلش را نداشتم ولی ماهی خوردهام، سپس آسمان و
جهان، ج 9، ص: 97 فرمود: هر که شب روز کند و درونش ماهی باشد و دنبالش خرما نخورد یا عسل پیوسته رگ فالجش بزند تا
49 - و از همان- 477 -: بسندش از سمرة بن سعید که امیر المؤمنین علیه السّلام سوار استر رسول خدا صلی اللَّه علیه ( صبح کند. ( 1
و آله بیرون شد و ما بهمراه او پیاده رفتیم تا رسیدیم بماهی فروشان و آنان را گرد آورد و فرمود: میدانید براي چه شما را گرد
50 - و از همان: بسندي که علی علیه ( آوردم؟ گفتند: نه، فرمود: جرّيّ و مارماهی و ماهی مرده روي آب را نخرید و نفروشید. ( 2
السّلام استر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله را سوار میشد و ببازار ماهی فروشان میرفت و میفرمود: هلا نخورید و نفروشید آنچه
51 - و از همان بسندش از امام پنجم که شنیدم پدرم میفرمود: چون تور اندازد هر چه در آن یابد از زنده و مرده ( پولک ندارد. ( 3
حلال است جز آنچه پولک ندارد، و ماهی مرده روي آب خورده نشود. ( 4) بیان: شیخ گفته: در تهذیب که تفسیر خبر اینست که
زنده و مرده بر او حلال است با اشتباه و اما اگر مرده ممتاز باشد خوردنش روا نیست پایان و بسا که تفسیر شود بدان چه معلوم
نباشد پیش از بیرون آمدن از آب مرده یا پس از آن. ( 5) و شیخ بسند صحیح از محمّد بن مسلم روایت کرده از امام پنجم در باره
مردي که توري در آب بسته و گذاشته بخانهاش آمده و چون برگشته ماهیانی در آن افتادند و مردند، فرمود: آنچه با دست خود
کرده باکی ندارد و آنچه در آن افتاده بخورد، و شناختی فقهاء در باره آن چه گفتند. گویم: بسا که این تور در آنجا باشد که آب
بجزر و مد کم و بیش شود مانند بصره و ماهیان با مد در تور افتند و با جزر از آب بیرون افتند و در آب نمرده باشند و اینکه فرموده
آنچه بدست خود کرده یعنی مردن آنها در تور در حکم گرفتن ص: 98 آنها است با دست. و این توجیه
52 - در محاسن: بسندش از معتّب که أبو الحسن علیه السّلام بمن فرمود: اي معتب براي ما ماهیان تازه بجو من ( قریبی است. ( 1
میخواهم حجامت کنم جستم آوردم نزد او فرمود: اي معتب نیمش را شوربا کن و نیمش را بریان کن گفت: آن حضرت از آن
53 - در محاسن: بسندش از عمر بن حنظله که در کیسهاي ربیثا را نزد امام ششم بردم و از آنش پرسیدم ( چاشت و شام خورد. ( 2
54 - و از همان: بسندش از یکی از اصحاب که ابو الحسن علیه السّلام را دیدم با گروهی ( فرمود: بخورش و فرمود: پولک دارد. ( 3
هم غذا بود و چند بشقاب آوردند و دست به بشقابی برد که در آن ربیثا بود و از آن خورد، یکیشان گفت قربانت میخواستم در
باره آن از شما بپرسم و دیدم از آن خوردي، فرمود: خوردنش باکی ندارد. ( 4) توضیح: در نهایه است که در حدیث است
بسین و کاف مضموم و راء با تشدید ظرف کوچکی است که نان خورش اندکی در آن نهند (بشقاب) و « نمیخورم در سکرجه »
55 - در محاسن: بسندش از علی بن حنظله که از امام ششم از ربیثا پرسیدم فرمود چند تن ( بیشتر نان خورش بریان در آن نهند. ( 5
آن را از من پرسیدند و در وصف آن اختلاف دارند گفت: برگشتم و فرمان دادم تا آن را در ظرفی نهادند وانگه آن را نزد آن
56 - و از ( حضرت بردم و همان جواب را بمن داد، گفتم منش نزد شما آوردم خندید و آن را بوي نمودم، فرمود: باکی ندارد. ( 6
همان: بسندي از مسعدة بن صدقه که امام ششم علیه السّلام را از ربیثا پرسیدم فرمود: خوردنش باکی ندارد و دوست داشتم از آن
نزد ما باشد. و از همان: بسندي که مردي از اهل بصره اربیان نزد امام ششم علیه السّلام برد و گفت: از این در بر ما خوراکی بنام
ربیثا سازند که خوشخوراك است و تر و خشک و پختهاش را خورند، و اصحاب ما در باره آن اختلاف دارند برخی گویند حرام
ص: 99 است و برخی هم آن را خورند، فرمود: بخورش که یک نوع ماهی است آیا نبینی که در پولک خود
صفحه 48 از 138
قلقل میکند. ( 1) بیان: یعنی چون آن را در کیسه و مانندش بکشند آواز میدهد بسبب پولکی که دارد و چون پولک دارد حلال
یعنی میجنبد نه با آواز سختی و اصلش حرکت و « نفس او در سینهاش قلقل میکند » است و در نهایه گوید در حدیث است که
59 - و از همان- 479 -: بسندي تا محمّد بن حنفیه که من و عبد اللّه بن عباس در طائف خوراکی میخوردیم که ( پریشانی است. ( 2
ملخی آمد و بر خوان افتاد و عبد اللّه بن عباس آن را گرفت و گفت: اي محمّد چه شنیدي که پدرت در باره این نوشته که بر بال
ملخ است گفته؟ گفتم: راستی بر آن نوشته است (إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا) آفریدم ملخ را که یکی از سپاهانم باشد و او را چیره کنم
60 - و از همان بسندي (نزدیک بمضمون حدیث 59 را آورده و در آخرش از قول محمّد بن ( بر هر که از خلقم که بخواهم ( 3
حنفیه گفته باز گفت بمن پدرم از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم که هیچ ملخی نیست جز که زیر بالش بسریانی نوشته إِنِّی
أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ قاصم الجبابره، ملخ را یکی از لشکریانم آفریدم تا هلاك کنم بدان هر که را از خلقم بخواهم راوي گفت ابن
61 - و از همان: بسندش از امام ( عباس لبخندي زد و گفت اي عموزاده این بخدا از علوم مکنون ما است آن را محفوظ بدار. ( 4
62 - و از همان: بسندش تا علی علیه السّلام که میفرمود: ملخ ( ششم علیه السّلام که ملخ تذکیه شده است زنده باشد یا مرده. ( 5
63 - و از همان: بسند دیگر (همین مضمون آمده). ( تذکیه شده است، ماهیان تذکیه شدهاند و آنچه در دریا میرد مردار است. ( 6
-64 در فقه الرضا فرمود علیه السّلام: هر ماهی که پولک دارد حلال است و تذکیه ماهی و ملخ گرفتن آنست و حرام است (7)
آنچه در آب بمیرد از ماهی و ملخ و جز آن، ص: 100 و چون ماهی شکار کنی که در درونش ماهی دیگر
است اگر پولک دارد آن را بخور و روایت است که ماهی درون را مخور چون خوراك او شده و جري و مارماهی و زمار و ماهی
- مرده روي آب حرامند. ( 1) تفصیل و بیانیست: اینکه فرموده: چون ماهی شکار کردي، بمضمون آن دو روایت دیگر است. 1
روایت شیخ بسندش از سکونی از امام ششم علیه السّلام که پرسش شد علی علیه السّلام از یک ماهی که شکمش را شکافتند و
درونش ماهی دیگري بود فرمود، هر دو را بخور. 2- آنچه بیسند نقل کرده و میشود موثقش شمرد که گفتم بامام ششم علیه
السّلام مردي یک ماهی یافته و در درونش ماهی بوده فرمود: هر دو خورده شوند. و شیخ در نهایه و مفید و گروهی بدان فتوي
دادند و ابن ادریس از آن منع کرده مگر آنکه زنده از شکم ماهی بدر آید زیرا شرط حلال بودن ماهی گرفتن زنده آنست از آب
و اگر شرط ندانسته باشد مشروط هم معلوم نگردد، و علامه در مختلف و تحریر و پسرش با او موافقت کردند و علامه در قواعد
بمذهب شیخ برگشته و هم محقق در نافع و در شرایع بدان میل نموده و عمل بدو روایت که این روایت مؤید آنها است اقوي است،
و اینکه فرموده: در صورتی که پولک داشته باشد، یعنی از ماهیان پولکدار باشد و بسا مقصود اینست که پولکش از هم نپاشیده
باشد که در این صورت تغییر کرده و از خبائث شده چنانچه شیخ بسندي از ایوب بن اعین آورده که بامام ششم علیه السّلام گفتم:
قربانت چه گوئی در باره ماري که یک ماهی بلعیده و آنگه آن را از دهن افکنده و ماهی زنده است و بخود میچرخد آن را
بخورم؟ فرمود: اگر پولکش جاکن شده مخورش و اگر بجا است بخورش. و شیخ در نهایه فتوي داده بحلیت ماهی شکمی مطلقا
مادامی که از هم نپاشیده و شرط نکرده که زنده در آید، و در مختلف بمقتضاي روایت فتوي داده، و محقق و ابن ادریس و جمعی
در حلیت آن زنده برآمدن را معتبر دانستند و آن احوط است گرچه عمل بروایت نیک است، و اعتبار از هم نپاشیدن در اینجا یا
براي اینست که ص: 101 از خبائث نشود یا براي اینکه زهر آگین نشده باشد و شاید این روشنتر است و
روایتی که آورده در کتابها دسترس خود نیافتیم، و شاید حمل بر همان از هم پاشیدن شود بقرینه اینکه علت آورده باینکه خوراك
65 - در طب الائمه- 83 ط نجف-: بسندش از امام ششم علیه السّلام که ماهی پیه چشم را ( او شده و این اشاره است به تعبیر او. ( 1
66 - و از همان: از پدرش علیه السّلام که این ماهی براي پرده چشم ناساز است، و این گوشت تازه گوشت برویاند. ( آب میکند. ( 2
( -67 از امام پنجم علیه السّلام که: کم ماهی بخورید زیرا گوشتش بدن را لاغر کند و بلغم را بیفزاید و نفس را سخت کند. ( 4 (3)
بیان: گویا سختی نفس را کنایه از کندفهمی و بد ادراکی است یا از اندوه و حزن و بسا نفس با حرکت خوانده شود یعنی نفس
صفحه 49 از 138
372 : بسندش از امام پنجم که پیرو پرسش محمّد بن مسلم که یاران مغیره بمن مینویسند از : 68 - عیاشی- 1 ( کشیدنرا کند کند. ( 5
آن حضرت در باره جرّيّ و مارماهی و زمیر و هر ماهی بیپولک پرسش کنم و پرسیدم و فرمود: اي محمّد این آیه سوره الانعام را
گفت: آن را تا « بگو نیابم در آنچه بمن وحی شده حرامی بر خورنده جز اینکه مردار باشد یا خون ریخته یا گوشت خوك » بخوان
پایان خواندم و فرمود: جز این نیست که حرام همانست که خدا در کتابش حرام کرده، ولی آنان چیزهائی را بد دارند و ما هم آنها
بگو » 69 - و از همان از زراره که از امام پنجم پرسیدم از جرّيّ فرمود: جرّيّ چیست؟ برایش وصف کردم فرمود ( را بد داریم. ( 6
و آنگه فرمود: خدا هیچ جانوري را در قرآن حرام نکرد جز خود « نیابم در آنچه بمن وحی شده حرامی بر خورنده- تا آخر آیه
خوگ، و بد است از جانوران دریا آنچه پولک ندارد، گوید گفتم: پولک چیست؟ فرمود: مانند برگ نقره و آن حرام نیست همانا
34 - از اصبغ از علی علیه السّلام که دو امت از بنی اسرائیل ص: 102 : 70 - و از همان- 2 ( مکروه است. ( 7
71 - و از همان از هارون بن عبد که حدیث را ( مسخ شدند و اما آنچه بدریا رفت جري شد و آنچه در خشکی سوسمارانند. ( 1
رسانده بیکی از آنان فرمود: گروهی در کوفه نزد امیر المؤمنین علیه السّلام آمدند و باو گفتند، یا امیر المؤمنین این جریّها در
بازارهاي ما بفروش میرسند آن حضرت لبخندي زد و آنگه فرمود: برخیزید تا شگفتی بشما نمایم و در باره وصیّ خود جز خوبی
نگوئید و با او برخاستند و کنار فرات آمدند و آن حضرت در آن آب دهن انداخت و سخنانی گفت و ناگاه یک جرّيّ سر برآورد
و دهن گشاده بود و امیر المؤمنین بدو فرمود: تو کیستی؟ واي بر تو و بر قومت. گفت: ما از اهل آن دهیم که کنار دریا بود و خدا
و خدا ولایت تو را بما « چون که میآمدند ماهیانشان روز شنبه آنها در کناره دریا- تا آخر آیه 163 - الاعراف » : در بارهاش فرمود
پیشنهاد کرد و از آن وانشستیم و خدا ما را مسخ کرد، برخی در خشکی و برخی در دریا اما آنان که در دریایند ما جریّها هستیم و
اما آنان که در خشکی سوسمار و یربوعند گفت وانگه امیر المؤمنین علیه السّلام بما روکرد و فرمود: آیا گفتارش را شنیدید؟ گفتیم
72 - در ( بار خدایا آري، فرمود سوگند بدان که محمّد صلی اللَّه علیه و آله را فرستاده حیض بیند چنانچه زنان شما حیض بینند. ( 2
( 73 - فرمود خوردن ماهی تازه تن را آب کند. ( 4 ( مکارم از امام صادق علیه السّلام که خوردن ماهیان سل آرد ( 83 ط تفرشی). ( 3
-74 فرمود: چون رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم ماهی میخورد میگفت: بار خدایا آن آن را بما مبارك کن و بجایش بهتري
75 - از حمیري که نوشتم بابی محمّد علیه السّلام و شکوه کردم که دچار خون و صفراء شدم چون حجامت کنم ( بما عطا کن. ( 5
صفراء بجوش آید و چون حجامت را پس اندازم خونم زیان زند چه میفرمائی در آن؟ بمن نگاشت: حجامت کن و بدنبالش ماهی
تازه بخور، و مسأله را باز باو نوشتم پاسخ نوشت: حجامت کن و بدنبالش ماهی تازه با آب و نمک بخور و بکار بستم و عافیت
76 - و از همان: از ابی جعفر علیه السّلام که علی علیه السّلام (1) یافتم و آن خوراك من شد. ص: 103
77 - و از او نیز که ماهیان و ملخ همه تذکیه ( میفرمود: ملخ تذکیه شده و ماهیان تذکیه شدند و آنچه در دریا میرد مردار است. ( 2
-79 ( 78 - و از ابی الحسن علیه السّلام که فرمود پراکنده شوید و اللَّه اکبر گوئید و انجام دادند و ملخها رفتند. ( 4 ( شدهاند. ( 3
کشی- 244 ط 1-: بسندش از حریز که نزد ابی حنیفه رفتم و بمن گفت از تو پرسشی کنم که در باره آن خبري نرسیده، چه گوئی
در باره شتري که از دریا برآید گفتم: خواه شتر باشد و خواه گاو اگر پولک دارد آن را بخوریم و اگر ندارد نه- در اختصاص-
80 - در دلائل حمیري- 92 - بسندش از محمّد بن ثابت که در مجلس آقاي خود امام چهارم ( -206 بسندش مانندش آمده. ( 5
نشسته بودیم که عبد اللَّه بن عمر در آن برپا ایستاد و گفت: اي علی بن الحسین بمن رسیده که تو دعوي کردي ولایت پدرت
بیونس بن متی پیشنهاد شد و نپذیرفت و در شکم ماهی زندانی شد؟ امام علیه السّلام فرمود: اي عبد اللَّه بن عمر براي چه آن را
انکار کنی؟ گفت من آن را نپذیرم، فرمود: میخواهی درستی آن را بدانی؟ گفت: آري، باو فرمود: بنشین، و غلامش را خواست و
فرمود دو سر بند براي ما بیاور، و بمن فرمود چشمان عبد اللَّه را با یکی از آنها ببند و چشمان خود را با دیگري، و چشمان خود را
بستیم و او سخنی گفت: و سپس فرمود: چشم خود را باز کنید باز کردیم و خود را روي بساطی دیدیم و در کنار دریا بودیم، و
صفحه 50 از 138
سخنی گفت و ماهیان دریا او را پاسخ دادند و در میانشان ماهی بزرگی پدیدار شد، باو فرمود نامت چیست؟ گفت: نامم نون است.
فرمودش چرا یونس در شکمت زندانی شد؟ گفت ولایت پدرت بدو پیشنهاد شد و نپذیرفت و در شکمم زندانی شد، و چون بدان
اعتراف کرد و پذیرا شد بمن فرمودند او را بیرون انداختم، و همچنان هر که منکر ولایت شما خاندان شود در آتش دوزخ جاوید
ماند فرمودش اي عبد اللَّه شنیدي و دیدي؟ گفتمش آري، فرمود: چشمانتان را ببندید، و چشمهایمان را بستیم و آسمان و جهان،
ج 9، ص: 104 او سخنی گفت و سپس فرمود بازشان کنید و باز کردیم و ناگاه روي بساط در مجلس او بودیم و عبد اللَّه وداع کرد
و رفت من گفتم: اي آقایم امروز من عجیبی دیدم و بدان گرویدم و بنظر شما عبد اللَّه بن عمر باور کند آنچه را من باور کردم؟
بمن فرمود: دوست داري این را بدانی؟ گفتم آري، فرمود: برخیز و بدنبالش برو و با او همگام باش و بشنو چه میگوید بتو؟ و در راه
دنبالش رفتم و با او همگام شدم و بمن گفت: اگر تو جادوي فرزندان عبد المطلب را میدانستی این حادثه در دلت چیزي نبود، اینان
( مردمیاند که از یک دیگر جادو را بارث میبرند، در این هنگام دانستم که امام جز حق چیزي نمیگوید. ( 1
باب پنجم انواع مسخشدهها و احکامشان و علل مسخشان
172 ط قم: بسندش تا امام هفتم علیه السّلام که مسخشدهها 13 نوعند: فیل، خرس، خرگوش، کژدم، سوسمار، : -1 در علل- 2 (2)
عنکبوت، کرمک سیاه آبگیرها، جرّي، شب پره، میمون، خوك، زهره و سهیل، گفته شد یا ابن رسول اللَّه سبب مسخ اینان چه
بوده؟ فرمود: فیل مرد زورگوئی لوطی بود و تر و خشکی وانمیگذاشت، خرس مرد مابونی بود که مردان را بخود میخواند، خرگوش
زن پلیدي بود که از حیض غسل نمیکرد و نه از جز آن کژدم مرد بدزبانی بود که کسی از او سالم نمیماند سوسمار مردي اعرابی
بود که با نوك عصایش از حجاج دزدي میکرد، عنکبوت زنی بود که شوهرش را جادو کرد، کرمک سیاه مرد سخن چینی بود که
دوستان را از هم جدا میکرد، جرّي مرد دیوث بود که مردان را بزن خود میکشاند، شب پره مرد دزدي بود که خرما را از سر نخل
میدزدید، میمون یهودانی بودند که در روز شنبه تجاوز کردند، خوکها ترسایان بودند که مائده آسمانی خواستند و پس از فرو
آمدنش بسختترین وجهی تکذیب کردند، سهیل مردي بود که در یمن گمرکچی بود، زهره زنی بود بنام ناهید و او همانست که
مردم گویند هاروت و ص: 105 ماروت فریفته او شدند. ( 1) بیان: تر و خشکی را وانمیگذاشت یعنی بهر
مردي دست مییافت او را میگائید و این همانست که مردم گویند: دلالت دارد که نزد عوام مردم مشهور است و اصلی ندارد و
171 ط قم: بسندش از محمّد بن حسن بن ذعلان که پرسیدم ابو - 2- در علل 2 ( آنچه آید حمل بر تقیه شود چنانچه گذشت. ( 2
الحسن علیه السّلام را از مسوخ، فرمود: دوازده دستهاند و علتها دارند، فیل مسخ شد که پادشاهی زناکار و لوطی بود خرس براي
آنکه اعرابی جاکشی بود و خرگوش براي آنکه زنی بود بشوهرش خیانت میکرد و از حیض و جنابت غسل نمیکرد، شب پره براي
آنکه خرماهاي مردم را میدزدید، سهیل براي آنکه گمرکچی بود در یمن، زهره براي آنکه زنی بود که هاروت و ماروت بدو
فریفته شدند میمون و خوك قومی از بنی اسرائیل بودند که در شنبه خطا کردند، جرّي و سوسمار گروهی از بنی اسرائیل بودند که
چون مائده بعیسی علیه السّلام فرود آمد ایمان نیاوردند و گم شدند دستهاي در دریا افتادند و دستهاي در خشکی، عقرب مرد سخن
چین بود، زنبور گوشت فروشی بود که در ترازو دزدي میکرد. ( 3) بیان: مسخ اصحاب شنبه بخوك مخالف ظاهر آیه است و آنچه
گذشت درستتر است و ممکن است جمع میان دو خبر باینکه تعبیر آیه از همه بمیمون براي اینست که بیشتر میمون شدند و بسا در
اصحاب مائده خوکان هم بودند که در این خبر ذکر نشدند و اختلافهاي دیگر این اخبار بسا در برخی حمل بر تقیه شود و در برخی
172 - ط قم- بسندش از امام هشتم علیه السّلام که شب پره زنی بود هوویش را جادو کرد و : 3- در علل- 2 ( به تعدد و مسخ. ( 4
خدا او را بصورت شب پره نمود، موش سبطی بودند از یهود که خدا عزّ و جلّ بر آنان خشم کرد و آنها را موش کرد و پشه مردي
بود که به پیغمبران خدا استهزاء میکرد و خدا عزّ و جلّش پشه کرد، شپش از تن است و یکی از ص: 106
صفحه 51 از 138
پیغمبران بنی اسرائیل ایستاده بود بنماز که یک بیخردي از بنی اسرائیل پیش او آمد و او را مسخره میکرد و بچهرهاش کجروئی نشان
میداد و از جایش نرفت تا خدا عزّ و جلّ او را شپشی کرد، وزغ سبطی از اسباط بنی اسرائیل بودند که پیغمبرزادهها را دشنام میدادند
( و دشمن میداشتند و خدا وزغشان کرد، عنقاء از خشم خدا عزّ و جلّ مسخ شد و نمونه گردید، بخدا پناه از خشم و کیفرش. ( 1
بیان: از تن آدمی است یعنی از آن پدید گردد ولی شبیه آن از مسوخ بنی اسرائیل بود و در برخی نسخ حسد بحاء بینقطه است
173 - بسندش تا امام چهارم که مسخشدگان آدمیزاده 13 رستهاند : 4- در محاسن و در علل- 2 ( یعنی سبب مسخش حسد بود. ( 2
چون میمون، خوك، شب پره، سوسمار، خرس، فیل، دعموص، جري، کژدم، سهیل، خارپشت، زهره و عنکبوت، میمونها گروهی از
بنی اسرائیل بودند که کنار دریا منزل کردند و در شنبه تجاوز کردند و ماهیان را شکار کردند و خدا عزّ و جلّ میمونشان کرد،
خفاش زنی بود که هوو داشت و او را جادو کرد و خدا عزّ و جلّش شب پره نمود، سوسمار عربی بیابانی بود که از کشتن هر کس
بدو برمیخورد خودداري نمیکرد و خدا عزّ و جلش سوسمار کرد، فیل مردي بود که بهائم را میگائید و خدا عزّ و جلش فیل کرد،
دعموص (کرمک سیاه ته آب) مردي زناکار بود که چیزي را وانمیگذاشت و خدا عزّ و جلش دعموص کرد جري مردي سخن
چین بود و خدا عزّ و جلش جري کرد، کژدم مردي عیبجو و بدزبان بود و خدا عزّ و جلش کژدم کرد، خرس مردي بود دزد حجاج
و خدا عزّ و جلش خرس کرد، سهیل مردي گمرکچی و ستمکار بود و خدا عزّ و جلّش سهیل کرد، زهره زنی بود که هاروت و
ماروت بدو فریفته شدند و خدا عزّ و جلّش زهره کرد، عنکبوت زنی بدرفتار و نافرمان شوهر بود و روگردان از او و خدا عزّ و جلش
5- در مجالس و (1) عنکبوت کرد، خارپشت مردي بدخلق بود و خدا عزّ و جلّش خارپشت کرد. ص: 107
در علل: بسندش تا علی بن ابی طالب علیه السّلام که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله را از مسوخ پرسیدند و فرمود 13 باشند (و
مضمون همان حدیث شماره 1 را با اندك اختلافی آورده و بجاي ناهید ناهیل گفته). صدوق- رضی الله عنه- گفته: مردم در باره
زهره و سهیل اشتباه کردند که میگویند دو ستارهاند و چنان نیست که میگویند، ولی دو جانور دریائیند که نام دو ستاره را دارند
مانند حمل، ثور، سرطان، اسد، عقرب و حوت و جدي که بروج آسمانی و همنام جانورانند و همچنین باشند زهره و سهیل و براي
آن مردم در باره آنها بغلط رفتند نه جز آنها چون دیدن آنها متعذر است زیرا از جانوران دریاي گرد جهانند آنجا که کشتی نرسد و
دسترس نباشند، و خدا عزّ و جلّ نافرمانها را انوار تابان نکند که تا زمان و آسمان بجاست بمانند و مسوخ بیش از سه روز نمانند که
بمیرند و این جانوران را براي شباهت بمسوخ مسوخ گویند و مانند مسوخ باشند نه خود آنها و خدا گوشتشان را حرام کرده براي
زیانها که در آنها است و امام باقر علیه السّلام فرمود: خدا عزّ و جلّ از خوردن گوشت نمونههاي مسوخ قدغن کرد تا مردم بدانها
175 -: بسندش از محمّد بن جعفر اسدي کوفی که میگفت: : 6- در علل- 2 ( بهرهمند نگردند و کیفرشان را سبک نشمارند. ( 2
سهیل و زهره دو جانورند از جانوران دریاي گرد جهان آنجا که نه کشتی رسد و نه چارهاي دارد و آنهایند دو مسخ شده که در
رسته مسوخات آمدند، و غلط رفته کسی که آنها را دو ستاره معروف دانسته بنام: سهیل و زهره، و گفته هاروت و ماروت دو
موجود روحانی بودند که آماده و کاندید فرشتهها شدند و بدرجه فرشته نبودند و امتحان و آزمودن را برگزیدند و کارشان بدان جا
کشید و اگر فرشته بودند معصوم بودند و نافرمانی نمیکردند، و همانا خدا در قرآنش آنها را دو فرشته خوانده باین معنی است که
باین معنی « البته تو مردهاي و آنها هم مردهاند 30 - الزمر » آفریده شده بودند تا فرشته شوند چنانچه خدا عزّ و جلّ به پیغمبرش فرمود
7- در اختصاص- 301 و در بصائر- 103 -: بسندش (1) که تو خواهی مرد و آنها هم خواهند مرد. ص: 108
از عبد اللَّه بن طلحه که امام ششم را از وزغ پرسیدم فرمود: پلید است و مسخ شده چونش کشی غسل کن، سپس فرمود: پدرم در
حجره نشسته بود و با او مردي بود که سخن میگفت، ناگاه وزغی زبان میجنبانید پدرم بآن مرد فرمود: میدانی این وزغ چه میگوید؟
آن مرد گفت: ندانم چه گوید، فرمود: گوید: بخدا اگر بعثمان بدگوئی البته علی را پیوسته دشنام دهم تا برخیزد از اینجا. در دلائل
طبري بسندي مانندش آمده- 99 - و در کافی بسندي مانندش آمده و در آخرش افزوده پدرم فرمود: از بنی امیه کسی نمیرد جز که
صفحه 52 از 138
8- در محاسن- 472 - بسندش از حسین بن خالد که پرسیدم از امام هفتم علیه السّلام ( بشکل وزغ شود- یعنی دندان شماره. ( 2
حلال است خوردن گوشت فیل؟ فرمود: نه، گفتم: چرا؟ فرمود: چون نمونه است و خدا گوشت مسوخ و نمونه آنها را در شکل
9- در اختصاص- 138 -: بسندش از حذیفۀ بن یمان که همراه رسول ( 171 - بسندش مانندش آمده. ( 3 : حرام کرده- در علل- 2
خدا صلی اللَّه علیه و آله بودیم که فرمود: راستی خداي تبارك و تعالی 12 تیکه از بنی اسرائیل را مسخ کرد و از آنها مسخ کرد
بمیمون و خوگها و سهیل و زهره و کژدم و فیل و جرّي که ماهی حرام است و دعموص و خرس و سوسمار و عنکبوت و خارپشت
حذیفه گفت پدر و مادرم قربانت اي رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله براي ما شرح بده چگونه مسخ شدند، فرمود: اما میمونها مسخ
شدهاند چون ماهیان را در زمان داود پیغمبر علیه السّلام روز شنبه شکار کردند، و اما خوگها براي آنکه کافر شدند بمائدهاي که
خدا از آسمان بر عیسی بن مریم علیه السّلام فرود آورد، و اما سهیل براي آنکه مردي بود گمرکچی. و یک عابدي در آن زمان بر
وي گذر کرد و آن گمرکچی گفت: مرا رهنما بدان نام خدا که با آن بر آب راه روند و بر آسمان برایند و او را بدان راه نمود. و
آن گمرکچی گفت سزا است کسی که این نام ص: 109 را بشناسد در زمین نباشد بلکه بآسمان برآید و
خدایش مسخ کرد و آیت جهانیان ساخت. ( 1) و اما زهره مسخ شد چون زنی بود که هاروت و ماروت دو فرشته را فریفت و اما
کژدم براي اینکه مردي بود سخن چین و دشمنی افکن میان مردم، و اما فیل براي اینکه مردي بود زیبا و بهائم را چون گاو و
گوسفند از روي شهوت میگائید نه زنها را، و اما جرّي براي اینکه مرد بازرگانی بود و براي مردم کم پیمانه میکرد و کم بترازو
میزد، و اما دعموص (کرمک سیاه ته آب) براي آنکه مردي بود که چون با زنان مجامعت میکرد غسل جنابت نمیکرد و نماز را
نمیخواند و خدا جایگاهش را تا روز قیامت تک آب ساخت از بیتابی بر سرما. و اما خرس براي اینکه مردي بود راهزن، رحم به
غریب و درویش نمیکرد جز اینکه او را لخت میکرد، و اما سوسمار براي اینکه مردي بود از اعراب و چادري بر سر راه داشت و
چون کاروانی بدو میگذشت و باو میگفت اي بنده خدا از کدام راه بفلان جا برویم اگر مشرق را میخواستند آنها را بمغرب
بازمیگردانید و بر عکس و آنها را سرگردان میکرد و براه خیر ره نمینمود، و اما عنکبوت بشوهرش خیانت میکرد و دیگري را
بخود راه میداد، و اما خارپشت مردي بود از بزرگان عرب و مسخ شد زیرا چون مهمان بدو میرسید در بروي خود میبست و بکنیزش
-10 ( میگفت برو نزد مهمان و بگو آقایم در خانه نیست و مهمان بر در خانه گرسنه شب را میگذرانید و اهل خانه سیر و شاداب. ( 2
در بصائر- 102 -: بسندش از عبد اللَّه بن طلحه که پرسیدم از امام ششم علیه السّلام از وزغ فرمود: پلید است و همه مسخ شدهاند
11 - در کتاب محمّد بن مثنی: بسندي از عمار بن عاصم سیستانی که بدر خانه امام ششم علیه السّلام ( چونش کشتی غسل کن. ( 3
آمدم و نزد آن حضرت درآمدم و گفتم: بمن خبر ده از مار و کژدم و چسنه و مانند آن، فرمود: قرآن نخواندي؟ گفتم همه قرآن را
آیا ندیدند چه بسیار هلاك کردیم پیش از آنها از ملتها که در خانه آنان ص: 110 » نمیدانم فرمود نخواندي
گوید فرمود: آنان از خانه بدر آمدند و بآنها گفته شد: چیزي باشید. « راه میروند راستی در این است نشانه البته آیا یادآور نشوند
-12 در کافی- 238 روضه-: بسندش از عبد الرحمن بن ابی عبد اللَّه که شنیدم از امام ششم علیه السّلام میفرمود: رسول خدا (1)
صلی اللَّه علیه و آله از حجره خود بدر آمد و مروان و پدرش گوش ایستاده که سخن او را بشنوند و پیغمبر باو فرمود: وزغ بن وزغ،
امام فرمود از آن گویند که وزغ بسخن گوش میدهد. ( 2) بیان: یعنی چون آن حضرت آنها را که گوش ایستاده بودند براي
247 فروع-: بسندش از امام هشتم علیه السّلام که طاوس : 13 - در کافی- 6 ( گفتارش تشبیه بوزغ کرد وزغ هم این کاره است. ( 3
مسخ شده است مردي زیبا بود و بزنی که شوهرش مؤمن بود عاشق بود و درگیر شد و با او همبستر شد و پس از آن با او نامه
14 - و از همان ص 221 - فروع: بسندش ( نگاري کرد و خدا آنها را بدو طاوس ماده و نر مسخ کرد، از گوشت و تخمش مخور. ( 4
از کلبی نسابه که از امام ششم علیه السّلام پرسیدم از جرّي فرمود: خدا گروهی از بنی اسرائیل را مسخ کرد و آنچه از آنان بدریا
15 - در دلائل ( رفتند جرّي شدند و زمیر و مارماهی و جز آن و هر آنچه در خشکی ماندند میمون و خوگ و جز آن شدند. ( 5
صفحه 53 از 138
طبري- 144 -: بسندش از مفضل بن عمر که در رکاب امام ششم علیه السّلام راه میرفتم و بعبد اللَّه بن حسن که سوار بود گذشتیم،
و چون چشمش بما افتاد شلاق کشید که بر آن امام علیه السّلام زند و وي باو اشاره کرد و دست راستش که شلاق را داشت
خشک شد و گفت: اي ابا عبد اللَّه تو را بخویشاوندي سوگند از من بگذر و آن حضرت بوي اشاره کرد و دستش بحال خود
برگشت سپس بمن رو کرد که اي مفضل (رو به یک وزغ بزرگ که گذشت) مردم در باره این چه گویند؟ گفتم: میگویند آنها
آب بردند و آتش ابراهیم را خاموش کردند لبخندي زد و فرمود: اي مفضل ولی این عبد اللَّه است و فرزندانش که مردم بدانها مهر
ورزند براي انتساب ص: 111 و خویشی. ( 1) بیان: گویا مقصود اینست که آنان پلیدترین دشمنان خاندان
پیغمبر علیهم السلامند مانند این مسوخ و ضمیر (علیهم) یا برگردد بعبد اللَّه و فرزندانش یا بمسوخ. دنبالهایست: بدان که انواع
مسخشدهها در کلام بیشتر اصحاب مضبوط نیست بلکه آن را بدین اخبار حواله کردند و گرچه بیشتر آنها باصطلاح آنان ضعیف
باشند و آنچه از همه آنها برآید 30 رسته است: 1- فیل 2- خرس 3- خرگوش 4- کژدم 5- سوسمار 6- دندان شماره 7- وزغ
بزرگ 8- عنکبوت 9- دعموص 10 - جرّي 11 - شب پره 12 - میمون 13 - خوگ 14 - سگ 15 - زهره 16 - سهیل 17 - طاوس
- -18 زنبور 19 - پشه 20 - خفاش 21 - موش 22 - شپش 23 - عنقاء 24 - خارپشت 25 - مار 26 - چسنه 27 - زمیر 28 - مارماهی 29
وبر 30 - ورل، ولی برخی بهم برگردند و یک رسته باشند. دمیري گفته: فیل معروف است و دو بخش است فیل و ژنده فیل و آنها
چون شتر بختی و عرابند و برخی گفتند فیل نر باشد و ژنده فیل ماده، و این نوع جز در سرزمین پرورش خود و در مرکزش آبستن
نشود گرچه خانگی گردد، و مانند شتر است که چون بفحل آید آب و علف را وانهد تا سرش باد کند و پروندهاش چارهاي ندارد
جز گریز از او، و نرش پس از پنجسالگی بماده جهد، و زمان پرش او بهار است، و مادهاش دو سال آبستن ماند، و چون آبستن باشد
نر بدو نزدیک نشود و او را لمس نکند و باو نپرد پس از زائیدن جز بعد از سه سال، عبد اللطیف بغدادي گفته هفت سال آبستن
میماند و نرش جز بر یک ماده فیل نپرد، و او را بر ماده پرش سختی است، و چون هنگام زائیدنش رسد و خواهد بزاید به نهري
درآید تا بچه نهد چون ایستاده زاید میان پاهاش فاصله نباشد، و در هنگام زایش نر او را و بچهاش را از مارها نگهدارد، و گفتند:
فیل مانند شتر کینه ورزد و بسا که پرورش دهنده خود ص: 112 را بکشد. ( 1) هندیان بپندارند زبان فیل
وارونه است و گر نه سخن میگفت و دو نیشش بزرگ شوند و بسا یکی از آنها صد من گردد، خرطومش از غضروف است و نرمه
استخوان و هم بینی او است و هم دستش که خوراك و نوشابه بدهانش رساند و با آن بجنگد و فریاد کشد نه باندازه تنش بلکه
چون کودکی، و خرطومش چنان نیرومند است که درختها را با آن از ریشه بکند، و فهمی دارد که پرورشپذیر است و هر چه
پرورندهاش بدو گوید از خاك بوسی پادشاهان و جز آن انجام دهد از خوب و بد در حال سازش و جنگ، و از اخلاقش اینست که
با هم بجنگند و مقهور خاضع قاهر گردد، هندیان او را بزرگ دارند چون خصال پسندیده دارد از بلندي اندام و تنومندي و منظره
بدیع و درازي خرطوم و پهنائی گوش و طول عمر و بار سنگین بردن و سبک گام برداشتن که بسا بآدمی گذرد و ملتفت او نشود از
خوش گامی و استقامت او. در طول عمرش از ارسطو است که روشن شد یک فیلی 400 سال زنده بوده و از داغ او کشف شده و
میان او و گربه منش دشمنی است تا جایی که فیل از گربه گریزد چنانچه شیر از خروس سفید، و چنانچه تا کژدم دندان شماره بیند
بمیرد. در حلیه در شرح حال ابی عبد اللَّه قلانسی گفته: در یک گردشی بدریا نشست و باد سخت بر آنها وزید و کشتینشینان
بخداي تعالی زاري کردند و نذرها نمودند اگرشان نجات داد و بابی عبد اللَّه هم اصرار کردند که نذري کند و خدا بزبانش
انداخت که اگر خداي تعالی مرا رها کرد از آنچه گرفتارم گوشت فیل نخورم و کشتی شکست و خدا او را با گروهی رهائی داد و
بکنار رسیدند و چند روز بیتوشه در آن ماندند و در این میان فیل کوچکی را یافتند و سر بریدند و همه خوردند جز ابی عبد اللَّه
که براي وفا بنذرش نخورد، و چون همه خوابیدند و مادر بچه فیل آمد بدنبالش و آنها را بوئید و از هر که بویش را شنید لگدمالش
کرد ص: 113 تا او را کشت گفت: همه را کشت و نزد من آمد و از من بوي گوشت نیافت و بمن اشاره کرد
صفحه 54 از 138
که سوارش شوم و سوارش شدم و مرا تند برد تا پایان شب و صبح در زمین کشت و کاري رسیدم و بمن اشاره کرد. ( 1) فرود آمدم
از دوشش و مردمی که آنجا بودند مرا نزد پادشاه خود بردند و مترجمش از من باز پرسی کرد و داستان را باو گزارش دادم و بمن
گفت: این فیل امشب تو را بمسافت هشت روز آورده گوید: نزد آنها ماندم تا وسیله یافتم و بخاندان خود برگشتم، و چون آغاز
محرم 882 تاریخ ذو القرنین شد و پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم در شکم مادرش بود ابرهه پادشاه حبشه آمد تا خانه کعبه را
خراب کند و همراهش لشکر بزرگی بود و فیلی بنام محمود نیرومند و بزرگ بود با دوازده فیل دیگر و گفتند: هشت فیل و حدیث
را چنانچه در کتاب احوال پیغمبر گذشت کشانده تا گفته: عبد المطلب بپا خواست و حلقه در خانه کعبه را گرفت دعا کرد بدرگاه
خدا و گفت: بار خدایا مردینه خود را نگهدارد تو خانه خود را نگهدار و یاري کن بر صلیبیّان و پرستندهایش امروز وابستگان خود
را مبادا صلیب آنان چیره شود و نیروشان هرگز بر نیروي تو زور گردد سپس حلقه در را رها کرد و او با همه قریش بهمراهش
بکوهها رفتند و ابرهه آماده در آمدن بخانه و ویران کردن آن شد و فیله محمود را جلو قشونش انداخت، و چون فیل رو بمکه شد
نفیل بن حبیب آمد و در گوشش گفت: اي محمود بخواب و براستی برگرد زیرا تو در بلد خدا باشی که محترم است و گوشش را
رها کرد و فیل خوابید و او را با آهن زدند تا خونین کردند که برخیزد و برنخاست و رویش را بسوي یمن کردند برخاست و
میدوید رو بشامش کردند و میدوید، و آن هنگام خدا پرندههاي ابابیل را بر سر آنان فرستاد تا سنگ سجیل بر آنها پرتاب کردند. و
آنها بهر سو در افتادند و بهر آبگاه نابود شدند، و ابرهه دچار بیماري گوشت ریز شد و انگشت انگشت گوشت از تنش فرو ریخت
تا او را مانند ص: 114 جوجه پرنده به صنعاء رساندند و در آنجا سینهاش از درونش شکافت، ( 1) و تنها وزیر
او از این معرکه گریخت و پرندهاي بالاي سرش میچرخید تا بنجاشی رسید و داستان را بدو بازگفت و چون بپایان رسانید سنگی هم
اعتراض است زیرا فیل مانند « برك البعیر » بر او افتاد و بفرمان خدا مرد و نقش بر زمین شد در برابر پادشاه حبشه. سهیلی گفته: در
شتر زانو نمیزند و بخوابد، و بسا مقصود افتادن او باشد بر زمین چون فرمان خدا سبحانه رسیده، و یا اینکه کار شتر زانو زده را کرد
از این نظر که از جاي خود نجنبید و از آن چنین تعبیر کرده، گفته از کسی شنیدم که رستهاي از فیلها مانند شتر زانو زنند، اگر
درست باشد که تفسیر نمیخواهد و گر نه تفسیرش همانست که گفتیم، و لاهمّ که عبد المطلب گفته تا آخر بحذف الف و لام اللهم
است که رسم عرب است، حلال اثاث خانه است و از آن ساکنان حرم را خواسته و محال بمعنی چارهجوئی و نیرو است حیاة
160 . و گفته: خرس از درندهها است و تنهائی را دوست دارد، و زمستان به لانهاي رود که در غارها ساخته و بیرون نیاید : الحیوان 2
تا هوا خوب شود، و چون گرسنه شود دست و پاي خود را بلیسد و گرسنگیش بدان برافتد و در بهار فربهتر بیرون آید، و چند منش
دارد زیرا هر آنچه درندهها خورند بخورد و هم آنچه بهائم چرند و هم آنچه آدمی خورد، و در منش او هوش شگفتی است براي
و گفته: سوسمار جانور بیابانی شناختهایست و .«226 . حیاة الحیوان 1 » تأدیب ولی از آموزگارش فرمان نبرد جز بسختی و زدن شدید
مانند ورل است، ابن خالویه گفته: سوسمار آب ننوشد و 700 سال و بیشتر زنده ماند، گفته شده در هر 40 روز یک قطره بشاشد و
دندان نیاندازد و دندانش یک تیکه است و رخنه ندارند، عبد اللطیف بغدادي گفته: ورل و سوسمار و حرباء و شحمۀ الارض و
دندان شماره همه در خلقت تناسب دارند، و سوسمار نر و ماده دارد و مادهاش دو فرج دارد ورل و جرذون، و سوسمار با دیده کم
بین از سوراخش برآید و آن را با خیره شدن بخورشید پردید ص: 115 کند خوراکش نسیم است و زندگیش
بخنکی هوا است، ( 1) و این در دوران پیري و نابودي رطوبات تن و کاستی گرمی بدنست، و میان او و کژدم دوستی است، و از این
رو او را در سوراخش آماده دارد تا دست یورشگر بوي را که در سوراخش کند بگزد، و سوراخ نسازد جز در کپه سنگ از ترس
سیل و کوبش سم، و از این رو چنگالش کاسته و کند است بخاطر کندن جاهاي سخت، و منش او فراموشی و راه نبردن است و او
در سرگردانی ضرب المثل است، و از این رو سوراخ نکند جز در تلی یا کنار سنگی تا آن را گم نکند چون براي جستن خوراك
بیرون شود، و او را بنا- سپاسی وصف کنند چون فرزند خود را بخورد عمرش دراز است و از این راه بمارها و افعیها ماند، و کارش
صفحه 55 از 138
اینست که زمستان از سوراخش بیرون نیاید ( 2) و دارقطنی و دیگران از ابن عمر آوردند که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله در انجمنی
از صحابه بود که یک اعرابی از بنی سلیم با سوسماري که شکار کرده بود در رسید، و آن سوسمار را در آستین داشت تا به بنه
خود رساند گروهی را دید و گفت سرور این گروه کیست؟ گفتند این گروه گرد آنند که پندارد پیغمبر است، گفت: اي محمّد
زنان نزائیدند دروغگوتر از تو را، و گر نبود که عرب مرا شتابزده خوانند البته تو را میکشتم و همه مردم را با کشتن تو شاد میکردم،
عمر گفت یا رسول اللَّه بگذار تا او را بکشم فرمود: نه، نمیدانی که بردبار بسا پیغمبر شود، وانگه اعرابی رو به رسول خدا صلی اللَّه
علیه و آله کرد و گفت: سوگند بلات و عزّي بتو ایمان نیارم تا این سوسمار ایمان آرد، و سوسمار را از آستین برآورد و جلو رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله انداخت و گفت: اگر بتو ایمان آورد من هم بتو ایمان بیاورم آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمود: اي
سوسمار و او با زبان شیواي تازي روشن که همه مردم فهمیدند گفت: لبیک و سعدیک یا رسول پروردگار جهانیان، فرمودش که
را پرستی؟ گفت آنکه در آسمانست عرشش و در زمین است پادشاهیش و در دریاست راهش و در بهشت است رحمتش و در
دوزخ است عذابش، فرمود: من چه کسم اي سوسمار؟ گفت: تو رسول خدائی و خاتم پیغمبران، رستگار است کسی که تو را باور
دارد و زیانبار آنکه تو را دروغ شمارد، اعرابی گفت: گواهم که نیست شایان پرستشی ص: 116 جز خدا و
اینکه تو رسول بر حق خدائی بخدا نزد تو آمدم و در روي زمین دشمنتر از تو نداشتم ( 1) و بخدا اکنون تو دوستري نزدم از خودم
و فرزندم، البته بتو ایمان دارد مویم و تنم و برونم و درونم و نهانم و آشکارم، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: سپاس از آن
خداست که تو را رهنمود بدینی که فرزاد و فرازنده بر او نباشد، و نپذیردش خدا مگر با نماز و نماز را نپذیرد جز با قرآن، گفت
بمن بیاموز و پیغمبرش سوره حمد و اخلاص را آموخت گفت یا رسول اللَّه در پهنا و گرد زمین نیکوتر از آن را نشنیدم فرمود: این
سخن پروردگار جهانیانست و شعر نیست، چون قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ بخوانی گویا 1 سوم قرآن را خواندي و اگرش دو بار بخوانی گویا
2 سوم قرآن را خواندي و اگرش سه بار بخوانی گویا همه قرآن را خواندي، اعرابی گفت: راستی خداي ما پذیرد اندك و بخشد
بسیار، سپس پیغمبرش فرمود مالی داري؟ گفت: در بنی سلیم از من مستمندتر نیست، باصحابش فرمود: بدو بخشش کنید و باو
بخشیدند تا گیج شد، عبد الرحمن بن عوف گفت: یا رسول اللَّه منش ماده شتري ده ماهه دهم که بهمه برسد و باو نرسند و در روز
تبوك بمن هدیه شده، و اعرابی از نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله رفت و هزار اعرابی با هزار مرکب و هزار شمشیر بدو
برخوردند بآنها گفت کجا میروید؟ گفتند آهنگ آن کس داریم که دروغگوید و پندارد پیغمبر است، اعرابی گفت: اشهد ان لا اله
الّا اللَّه و انّ محمّداً رسول اللَّه، گفتند تو دیوانه شدي و حدیث خود را بدانها باز گفت و همه گفتند لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و
نزد پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله آمدند و گفتند: یا رسول اللَّه بما فرمانی بده فرمود: زیر پرچم خالد بن ولید باشید، و ایمان نیاورد در
روزگار آن حضرت از عرب و جز آنها یک هزار جز آنان. در حکم گفته: خوردن سوسمار باجماع حلال است و قاضی عیاض از
52 ). و گفته: وزغه بفتح واو، ز، غ نقطهدار جانورکی است شناخته (دندان شماره) و : قومی حرمتش را نقل کرده (حیاة الحیوان 2
آن با سام ابرص از یک جنسند و سام ابرص درشت آنست، اتفاق دارند که وزغ از حشرات آزار بخش است، ( 2) و بخاري و
دیگران از ام شریک آوردند که ص: 117 از پیغمبر فرمان خواست براي کشتن وزغها و او را بدان فرمان داد.
1) و در دو صحیح است که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمان داد بکشتن وزغ و آن را فویسق نامید، فرمود بآتش ابراهیم )
میدمید، احمد هم در مسند همچنان روایت کرده، و حاکم در مستدرك از عبد الرحمن بن عوف آورده که نوزادي براي احدي
نیامدي جز که بر پیغمبرش آوردي و برایش دعا میکرد، و مروان بن حکم را نزد آن حضرت آوردند و فرمود: او وزغ بن وزغ و
ملعون بن ملعونست، سپس گفته سندش درست است، ( 2) و باندك فاصله پس از آن از محمّد بن یزید روایت کرده که چون
معاویه براي پسرش یزید بیعت گرفت مروان گفت سنت ابی بکر و عمر است و عبد الرحمن بن ابی بکر گفت سنت هرقل و قیصر
و این سخن بعایشه رسید « و آنکه بپدر و مادرش اف گفت- 18 - الاحقاف » است مروانش گفت: توئی که خدا در بارهات فرو آورد
صفحه 56 از 138
و او گفت: بخدا دروغ گفته وي او نیست ولی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم پدر مروان و خود مروان را با نژادش لعن کرد
3) سپس از عمرو بن مره جهنی که صحبت پیغمبر را درك کرده آورده که حکم بن ابی العاص اجازه ورود بر پیغمبر را خواست و )
پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله آوازش را شناخت و فرمود: باو اجازه دهید لعنت خدا بر او و بر هر که از پشت او برآید جز مؤمن آنان
که اندکند، در دنیا اسراف کنند و آخرت را ضایع نهند نیرنگ و فریب دارند، دنیا بدانها داده شود و در آخرت بهرهاي ندارند. و اما
نامیدن وزغ بفویسقه مانندش فواسق پنجگانهاند که در حلّ و حرم کشته شوند، و اصل معنی فسق خروج است و این نامبردهها از
آفرینش معظم حشرات و مانندشان بفزونی زیان و آزار بیرونند. و اصحاب آثار گفتند وزغ کر است و سببش دمیدن او بآتش
ابراهیم است که بدنبال آن کر و پیس شده و منش او است که در هر خانه بوي زعفران آید در نیاید، و مارها با او همدم باشند
: چنانچه کژدمها با چسنه و او با دهن آبستن کند و مانند مارها تخم نهد و زمستان در لانهاش بماند و چیزي نخورد (حیاة الحیوان 2
1) و گفته: عظایه به ظاء نقطهدار جانورکی است بزرگتر از وزغ، و ازهري گفته: جانورکی ) 288 ). ص: 118
است نرم اندام پر برود و رفت و آمد کند و مانند سام ابرص است جز اینکه از او زیباتر و آزار نکند، و انواع بسیاري دارد چون
سفید و سرخ و زرد و سبز، و همه نقطههاي سیاه دارند، و منش او دوستی خورشید است تا در پرتو آن پوستش سخت شود (حیاة
8) و گفته: دعموص بدال با فتحه : 84 ). و گفته: سامّ ابرص با تشدید میم بگفته لغویان وزغ بزرگی است (حیاة الحیوان 2 : الحیوان 2
جانورکی است چون چسنه (تصحیف شده و دعموقه درست است که در مدرك است از پاورقی ص 238 ) و با دال ضمهدار
جانورکی است که زیر آب است، سهیلی گفته: دعموص ماهی خردیست چون مارآبی، و در حدیث است که مردي زنا کرد و
خدایش بصورت دعموص کرد. جاحظ گفته: ناموس که بزرگ شود دعموص گردد، و آن از آب ایستاده پدید شود، و چون
بزرگ شود پروانه شود، و اینست سند کسی که ملخ را دریائی دانسته دعموص از آفریده برّ است که در آغاز خلقش جز در آب
29 حیاة) فیروزآبادي گفته: وطواط شب پره است و : نزید و آنگه پس از آن پشه و ناموس گردد، و گفته وطواط شب پره است ( 2
رستهاي از شب پرههاي کوهی، دمیري گفته: میمون جانوریست شناخته زشت، نمکین با هوش تند فهم، هنر آموزد. پادشاه نوبه
براي متوکل میمونی پیشکش کرد دوزنده و دیگري زرگر، یمنیها بمیمون کار آموزي کنند تا که بقال و گوشت فروش پاسبان
12 زاید و نر سخت غیرت ماده را دارد و این جانور - دکانش کنند تا صاحبش برگردد و باو دزدي آموزند، میمون از یک شکم 10
در بیشتر حالاتش بآدمی ماند، چون بخندد، شاد شود، چنده زند، داستان گوید، و با دستش چیز را بردارد، انگشتانی جدا از هم
دارد تا بندها و ناخن، تلقین و آموزش پذیر است، با مردم همدم شود، سر دو پا کمی راه رود، و شیوه او راه رفتن با چهار دست و پا
1) و مانند آدمی که شنا نداند در ) است، پلک زیرین چشمانش مژگانها دارد که جانور دیگر ندارد ص: 119
آب غرق شود، خود را بزناشوئی وادارد و بر مادهاش غیرت ورزد که دو خصلت از مفاخر آدمی باشند، و چون شهوتش درگیرد با
دهانش استمنا کند. و ماده چون مادري زادهاش را بدوش بردارد، و در ادب پذیري و آموزشگیري مقامی دارد، براي یزید میمونی
پرورش دادند که سوار خر میشد، و با اسبان مسابقه میداد، و ابن عديّ در کاملش از احمد بن طاهر آورده که در رمله میمونی دیدم
زرگر و چون میخواست بآتش دمد بمردي اشاره میکرد برایش بدمد. ( 2) بیهقی از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله آورده که آب
بشیر نکنید زیرا مردي پیش از شماها شیر فروش بود و چنین کرد و میمونی خرید و بکشتی نشست و چون بژرفنا رسید خدا بدان
میمون الهام کرد، و کیسه اشرفی او را برداشت و سرد گل کشتی برآمد و کیسه را پیش چشم صاحبش گشود و یک اشرفی بدریا
انداخت و یک بکشتی تا آنها را دو بخش کرد و بهاي آب را بدریا ریخت و بهاي شیر را در کشتی. ( 3) حاکم در مستدرك از
و» عکرمه آورده که نزد ابن عباس رفتم و او پیش از کوري قرآن میخواند و میگریست گفتم چهات گریاند قربانت، گفت: این آیه
گفت ایله را میشناسی؟ گفتم: ایله چیست؟ .« بپرسشان از دهی که کنار دریا بود آنگاه که در شنبه تجاوز میکردند 163 - الاعراف
گفت: آبادي که مردمی یهودي در آن بودند و خدا شکار ماهی را روز شنبه بر آنها حرام کرد، و ماهیان روز شنبه دسته دسته سفید
صفحه 57 از 138
و فربه چون شتران آبستن بکنار دریا میآمدند، و در جز آن روز آنها را نیافتندي و بدست نیاوردند جز بسختی و رنج و آنگه یکی
از آنها روز شنبه یک ماهی گرفت و با سیخ بکناره بست و در آب نهاد تا فردایش گرفت و خورد، و خانوادههائی از آنها چنین
کردند و گرفتند و بریان کردند، و همسایههاشان بوي بریانی شنیدند و مانند آنها کردند، در آنها بسیار شدند، و بچند دسته شدند
یک دسته خوردند و یک دسته نهی کردند و یک دسته گفتند: چرا مردمی را پند دهید ص: 120 که خدا
نابودشان کند یا شکنجهشان دهد 164 - الاعراف تا آخر آیه. ( 1) و دستهاي که نهی کردند گفتند: آنها را از خشم و کیفر خدا
بترسانیم مبادا بزمین فرو روند یا سنگ بر آنها پرتاب کند یا عذاب دیگر دهد، بخدا ما با شما در یک جا نمانیم و از بارو بدر شدند
و فردا بامداد آمدند و در را زدند و کسی پاسخ نداد و یکی از آنها ببارو برآمد و گفت: بخدا میمونهایند که دم دارند و بنگ
دهند، سپس بدرون فرود شد و در را گشود و مردم در بر آنها رفتند، و میمونها خویشان آدمی خود را شناختند و آدمیان خویشان
میمون خود را نشناختند. گوید: میمون نزد خویشش و منسوبش آمد و خود را بدو سائید و بدو چسبانید و گفت باو تو فلانی؟ و
میمون بسر اشاره میکرد آري، و میگریست، و میمون ماده نزد منسوب و خویشش میآمد و او میگفت تو فلانهاي؟ بسر اشاره میکرد
آري، و میگریست ابن عباس گفت خدا بگوش رسانده که میفرماید: رها کردیم آنان که باز میداشتند از بدي و بر گرفتیم آنان که
و ندانیم دسته سوم چه کردند. ما چه اندازه زشتی دیدیم « ستم کردند بعذابی دردناك بسزاي آنچه از فسق میکردند 165 - الاعراف
چرا پند دهید » : و از آن بازنداشتیم، عکرمه گفت: قربانت چه رأي دهی در باره آنان که انکار کردند و بد داشتند گناه را که گفتند
و از این گفته من خوشش آمد و دو برد کلفت برایم فرمان داد و « مردمی را که خدا هلاکشان کند یا عذابشان دهد بعذابی سخت
آنها را در بر من کرد سپس گفته: این حدیث سندش درست است، و ایله میانه مدین و طور کنار دریاست، و زهري گفته قریه طبریه
شام است. ( 2) و در مستدرك است از ابی هریره که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: در خواب دیدم زادههاي حکم بن ابی
العاص بر منبرم جهند چنانچه میمونها برجهند، و دیگر خندان دیده نشد تا درگذشت، وانگه گفته سندش بشرط مسلم صحیح است
3) و طبرانی در معجمش از ابی سعید خدري آورده که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: در آخر ص: )
121 الزمان زن آید و بیند شوهرش بمیمون مسخ شده جز اینکه ایمان بقدر ندارد. ( 1) و علماء اختلاف دارند که مسوخ نژاد دارند
یا نه؟ بر دو قول زجاج و قاضی و ابی بکر مغربی مالکی گفتند: آري، و جمهور گفتند نژاد نیارند، و ابن عباس گفته: مسخشدهها
172 ). و گفته: خوك هم بهیمه است و هم درنده، از درندگی : هرگز بیش از سه روز نزیند و نخورند و ننوشند (حیاة الحیوان 2
نیش دارد و نجاست خورد و از بهیمهگی سم دارد و گیاه و علف خورد. و گفتند: هیچ دم داري نیروي نیش خوگ را ندارد تا آنجا
که شمشیر دار و نیزه دار را به نیش زند و هر جاي تنش را بگیرد. از استخوان و پی ببرد، و بسا دو نیشش دراز شوند تا بهم برخورند
و اگر از گرسنگی بمیرد چون دیگر نتواند چیزي بخورد، و مارها را بیدریغ بخورد و زهرشان در او اثر ندارد، و شگفت اینکه چون
یک چشمش را بکنند بیدریغ بمیرد. و مفسران گفتند: عیسی علیه السّلام با گروهی از یهود روبرو شد و چون او را دیدند گفتند
جادوگر زاده جادوگر آمد، و او را و مادرش را بزنا متهم کردند و بدانها نفرین کرد و خوك شدند. ( 2) و ابن ماجه از انس آورده
که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: دانشجوئی فرض است بر هر مسلمان، و آنکه دانش را بنا اهل دهد چون آویزنده گوهر است
و درّ و لؤلؤ بر خوك، در احیاء گفته: مردي نزد ابن سیرین آمد و گفت: خواب دیدم درّ بگردن خوکان میبندم گفتش حکمت بنا
اهل میآموزي. گفته: شپش شناخته است و بگفته: جوهري از عرق و چرك پدید شود که برخت یا تن یا پر یا مو باشند تا جاي
خود را گند زنند، جاحظ گفته: بسا آدمی باشد که شپشو است گرچه نظافت کند و عطر زند و جامه عوض کند، گفت طبعش
ص: 122 اینست که در سر سرخ سرخ برآید و در سیاه سیاه و در سفید سفید ( 1) و چون رنگ مو بگردد
رنگش برنگ آن گردد، و آن از جانورانیست که مادهاش از نر بزرگتر است و گفتند: نرش صیبانست و گفتند صیبان تخم او است
183 ). و گفته: عنقاء مغرب بگفته برخی پرندهایست غریب و تخمی نهد چون کوه و دور پرواز است، گفتند نامش براي : (حیاة 2
صفحه 58 از 138
اینست که در گردنش سفیدي طوق مانندیست و گفتند: پرندهایست در مغرب خورشید، قزوینی گفته: تنومندترین پرنده و
بزرگترین آنها است فیل را برباید چنانچه پرنده گوشتخوار موش را، در زمان دیرین میان مردم بوده و از آن آزار دیدند تا جایی که
روزي تازه عروسی را با زیورش ربوده و حنظله پیغمبر باو نفرین کرده و خدایش بیک جزیره بحر محیط پشت خط استواء انداخته
که مردم بدان نرسند که در آن جانور بسیار است از فیل و کرگدن و گاومیش و ببر و درندهها و پرندههاي شکاري، و چون عنقاء
مغرب بپرد بالهایش بنگی چون غرش رعد تند و سیل دهند، و دو هزار سال بماند و در پانصد سالگی جفت گیرد، و چون تخمش
گیرد درد سختی کشد، و وصف درازي برایش آورده. ارسطو در نعوت گفته: بسا عنقاء شکار شود و از نوکش کاسههاي بزرگ
نوشیدن سازند، گفته: روش شکارش اینست که دو نرّه گاو وادارند و میان آنها یک گاري پر از سنگهاي بزرگ بدارند، و جلو آن
گاري نهانخانهاي براي مردي که آتش در دست دارد بنهند و عنقاء آید تا دو گاو را برباید و چون چنگال در آنها فرو کند یا در
یکی از آنها براي سنگینی گاري نتواند آنها را از جا بکند و نتواند چنگالش را رها کند، و آن مرد با آتش بدراید و بالهایش را
بسوزاند، گفته: عنقاء شکمی دارد چون نرّه گاو و استخوانی چون استخوان درندهها و بزرگتر پرنده درنده است پایان. ( 2) عکبري
در شرح مقامات گفته: در سرزمین اهل رسّ کوهی است بنام مخّ باندازه یک میل بآسمان برآمده و در آن پرندههائی بسیارند و
عنقاء با خود دارند ص: 123 که بسیار تنومند است و چهرهئی چون آدمی دارد و از هر جانور مانندي در
آنست و زیباتر پرنده است و در یک سال یک بار بدان کوه زند و پرندههایش را برچیند، یک سال گرسنه ماند و پرنده نیافت و به
کودکی پرید و او را برد و آنگه دخترکی را ربود و از او به پیغمبر خود حنظلۀ بن صفوان شکوه کرد و او نفرینش کرد و صاعقهاي
او را سوزاند و حنظله در دوران فترت میان عیسی و محمّد صلی اللَّه علیه و آله و سلم بود. ( 1) در ربیع الابرار در باب پرندهها از ابن
عباس آورده که خدا تعالی در زمان موسی علیه السّلام پرندهاي آفرید بنام عنقاء که از هر سوء چهار بال داشت و چهرهاي چون
آدمی داشت و از هر چیزي بخشی باو داده بود و نري مانندش آفرید و بموسی علیه السّلام وحی کرد من دو پرنده شگفتآور
آفریدم و روزیشان را در وحوش گرد بیت المقدس نهادم و آنها را مزید نعمتی کردم که ببنی اسرائیل دادم و نژاد آوردند و بسیار
شدند، و چون موسی درگذشت بنجد و حجاز در افتادند و پیوسته وحوش آنجا را خوردند و بچهها را بردند تا خالد بن سنان عبسی
از بنی عبس به پیغمبري رسید پیش از پیغمبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله و بدو از آنچه از عنقاء بدانها رسید شکوه کردند و نزد خدا
112 ). و گفته: خارپشت دو رسته است یکی در سرزمین : بدانها نفرین کرد و نژادشان برافتاد و امروزه یافت نشوند (حیاة الحیوان 2
مصر باندازه موش و دیگري در زمین شام و عراق باندازه سگ قلطی و فرقشان چون فرق موش خانه و صحرا است و پدید نشود جز
در شب و حرص دارد بخوردن افعیها و از آن آزار نبیند، و چون مار گزدش سعتر دشتی خورد و به شود و در دهان پنج دندان دارد
و بیابانیش ایستاده جفتگیري کند و پشت نر بشکم ماده چسبیده باشد. ( 2) و طبرانی و جز او از قتادة بن نعمان آورده که شبی
بسیار تاریک و بارانی بود و گفتم: امشب نماز عشاء را با رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله غنیمت شمارم و انجام دادم و چون آن
حضرت مرا دید فرمود: قتاده گفتم: لبّیک یا رسول اللَّه و آنگه گفتم: دانستم امشب اندکی حاضر نماز شوند و خواستم حاضر آن
باشم، فرمود: چون تمام شد ص: 124 نزد من آي و چون فارغ شدم از نماز نزدش رفتم و شاخهاي خرماي
خشک که در دست داشت بمن داد و فرمود این تا ده گام پیش رویت را تابان کند و تا ده گام پشت سرت را و فرمود: شیطان
بجاي تو در خاندانت رفته با این روشن باش تا بخانهات رسی و او را در گوشه آن بینی و با این شاخه خرمایش بزن، گفت: از
مسجد بدر آمدم و شاخه خرما چون شمع پرتو دارد و در روشنی آن بخاندانم آمدم و یافتم همه در خوابند و بگوشه نگاه کردم و
در آن خارپشتی بود و پیوسته با آن شاخهاش زدم تا بدر شد، احمد و بزّار هم آن را روایت کردند و رجال سند احمد صحیح
باشند. ( 1) و گفته: و بر بواو فتحهدار و باء ساکنه یک نقطه: جانورکی است خردتر از گربه خاکستري رنگ بیدم خانگی و
جوهري که گفته بیدم است یعنی دم دراز ندارد و گر نه دم کوتاه دارد، و مردم آن را گوسفند بنی اسرائیل نامند و پندارند مسخ
صفحه 59 از 138
و گفته: ورل بواو «281 : حیاة الحیوان 2 » شده است چون دمش با کوچکی بدنبه بره ماند و این قول شاذیست که مورد توجه نیست
و راء فتحهدار بینقطه و لام آخر جانوریست چون سوسمار و از او بزرگتر. قزوینی گفته: از وزغ بزرگتر است و از سام ابرص، دم
بلندي دارد و روش تندي و سبک جنبد، و عبد اللطیف گفته: ورل و ضبّ و حرباء و شحمۀ الارض و وزغ همه همشکلند و از ورل
که جرذونست در جانوران پرجماعتر نیست و میان او و سوسمار دشمنی است و سوسمار چیره گردد و او را بکشد ولی نخورد
چنانچه مار را چنین کند و او لانه براي خود نسازد و سوراخی نکند بلکه سوسمار را بخواري از سوراخش براند و بجاي او بماند
گرچه چنگالش از او نیرومندتر است ولی خوي ستم او را بیکار کرده و در ستم ضرب المثل است، در ستم او همین بس که خانه
مار را بزور بستاند و خودش را ببلعد، و بسا کشته شود و در شکمش ماري بزرگ باشد و او را نبلعد تا سرش را بکوبد، و گفتند با
سوسمار پیکار کند، جاحظ گوید جرذون جز ورل است و او را تعریف کرده که جانوریست در ناحیه مصر نمکین با خطوط
(1) رنگارنگ بسیار، مشتی چون مشت آدمی دارد که انگشتانش تا ناخن از هم جدایند. ص: 125
باب ششم: موجبات حرمت حلال گوشت
-1 در نوادر راوندي- 50 - بسندي که پرسیده شد علی علیه السّلام از برهاي که با شیر خوك تغذیه شده فرمود: او را ببندید و (2)
خوراك پاك چون کنجاره و هسته خرما و نان باو بدهید اگر از شیر بینیاز است و گر نه از پستان گوسفند شیرش دهید تا هفت
250 فروع: بسندي مانندش آمده. ( 4) بیان: هفت روز گویا متعلق بهر دو شق است چنانچه از کلام فقهاء : 2- در کافی 6 ( روز. ( 3
3- در قرب الاسناد- 48 -: بسندش از حنان بن سدیر که شنیدم مردي از امام ششم علیه السّلام ( برآید و بزودي آن را بدانی. ( 5
میپرسید، از برهاي که شیر خوك خورده و فحل رمه گوسفندي شده و از او نژادي درآمده در باره نژادش چه گوئی؟ فرمود هر چه
4- المقنع: 25 - پرسش ( را بدانی که از خود نژاد او است نزدیکش مرو و آنچه ندانی از آنست مانند پنیر است بخور و مپرس. ( 6
شد امام ششم علیه السّلام از بزغالهاي که از ماده خوکی شیر خورده تا بزرگ شده و استخوانش سخت شده وانگاه مردي آن را
فحل رمه گوسفندش کرده و از او نژادي برآمده، فرمود: آنچه از خود نژادش را میشناسی نزدیکش مرو و آنچه نشناسی از آن
5- و نیز: بسندي تا ابی حمزه که آن ( 249 - (با اندك اختلافی) مانندش آمده. ( 8 - مپرس که چون پنیر باشد. ( 7) بیان: در فروع 6
را بالا برده آورده که فرمود: از گوشت برّهاي که شیر ماده خوك خورده مخور و بدان که معروف میان فقهاء است که جانداري که
شیر خوك نوشیده اگر از آن گوشت نیاورده و استخوان محکم نکرده و نیرو نیفزوده مکروه است و خوبست هفت روز او را استبراء
، کنند با خوراك پاك و اگر شیرخواره است با شیر پاك و اگر از شیر خوك استخوانش محکم شده گوشت آسمان و جهان، ج 9
ص: 126 خودش و نژادش حرام است نر باشد یا ماده، و گفتند این بخش استبراء ندارد، ( 1) و شیخ با این توجیه میان اخبار جمع
کرده و دیگران پیرو او شدند و ممکن است نهی را به پیش از استبراء تفسیر کرد و استبراء را تعمیم داد یا مخصوص بخش دوم
دانست و با تعمیم استبراء در صورت اول پیش از استبراء مکروه است و در صورت دوم حرام، و خبر حنان دلالت دارد که مشتبه
بنسل او حرام نیست و ظاهر سخن فقهاء هم اینست، و مقتضی قواعد آنها وجوب اجتناب از همه اطراف شبهه است براي مقدم بودن
ترك حرام واقعی ولی دانستی که ظاهر آیات و اخبار گذشته خلاف آنست و در روضه گفته این حکم در جز خوك نباشد بحکم
اصل گرچه مانند خوك نجس العین باشد چون سگ ولی محتمل است پایان. و بدان که گروهی اصحاب حکم کردند بکراهت
گوشت حیوانی که از زنی شیر خورده تا استخوانش محکم شده، در تحریر گفته. و اگر شیر خورد از زنی و محکم شد گوشتش
مکروه است و حرام نیست پایان، ( 2) و دلیلشان صحیحه احمد بن محمّد بن عیسی است که: بدو نوشتم قربانت این بد پیش آمده
که از زنی بزغالهاي شیر داده تا از شیر بریده شده و آبستن شده و زائیده رواست گوشت و شیرش را خورد؟ نگارش فرمود: کار
مکروهی است و گناه ندارد، و در فقیه (نزدیک بدان را) آورده. من گویم: حدیث احتمال دو معنا دارد 1- شیر دادن کاریست
صفحه 60 از 138
مکروه و خوردن گوشت باکی ندارد و عبارت فقیه باین معنا مناسبتر است 2- خوردن گوشت مکروه است و حرام نیست و عبارت
تهذیب که واو ندارد بدان مناسبتر است و در عبارت فقیه اگر پرسش از گوشت باشد مقصود حلیت گوشت بزغاله است بمعناي
یکم و بعبارت تهذیب حلیت شامل خود او و نژادش هم میشود و مؤید اینکه مقصود حلیت گوشت آنست ( 3) روایت تهذیب
است نیز که بیسند از امام ششم علیه السّلام آورده در بزغالهاي که از زنی شیر خورده تا استخوانش سخت شده و گوشت آورده
، فرمود: باکی بگوشتش نیست. محقق اردبیلی- قد- پس از ذکر خبر نخست تهذیب گفته اعتراضش اینست آسمان و جهان، ج 9
ص: 127 که خود مکروه هم باکی ندارد و با نمو و شدت استخوان مکروه است و بیآنها بطریق اولی، و محتمل است مطلقا مکروه
-5 در دعائم: از رسول خدا (1) .« شرح ارشاد در کتاب اطعمه » باشد، و ظاهر شمول حکم براي گوشت خود او و نژادش است فتامل
6 از علی ( صلی اللَّه علیه و آله و سلم که: غدقن کرد از گوشت حیوانات نجاست خوار و از خوردن تخم آنها تا استبراء شوند. ( 2
علیه السّلام که فرمود: شتر نجاستخوار را تا چهل روز باز دارند و گاو را بیست روز و گوسفند را هفت روز و مرغابی را پنج روز و
7- در نوادر راوندي- ( مرغ خانگی را سه روز و پس از آن گوشتشان حلال و شیر شیرده آنها و تخم تخم ده آنها حلال است. ( 3
-51 : بسندي تا علی علیه السّلام که فرمود: بر پشت شتر نجاستخوار به حج نروند و شیرش را ننوشند و گوشتش را نخورند تا چهل
8- در مقنع است که امام ششم ( روزش ببندند و گاو نجاستخوار را بیست روز و مرغابی نجاستخوار را پنج روز و مرغ را سه روز. ( 4
201 - گفته: در : علیه السّلام فرمود: شیر شتر نجاستخوار را ننوشد و اگر از عرقش بتو رسید آن را بشوي. تفضلی است: در نهایه 1
حدیث است که از خوردن جلّاله و سواریش نهی شده، جلاله حیوان نجاستخوار است ... خوردن جلاله تا گوشتش بوي گند ندهد
حلال است و غدقن از سواریش شاید براي اینست که چون پر عذره و پشکل و نجاست خورد، تنش نجاست گیرد و هم دهنش و
بتن سوار و جامه او بمالد و نجس شود، و اللَّه اعلم پایان. و بدان که مشهور میان فقهاء اصحاب اینست که نجاستخواري موجب
حرمت گوشت است و شیخ و ابن جنید کراهت گفتهاند، و سخن شیخ در مبسوط مشعر است باتفاق بر آن و قولی است که اگر
خوراکش تنها عذره باشد گوشتش حرام است و اگر غالب خوراکش باشد مکروه است. و با این خوردن عذره تنها احوط حرمت
است گرچه اقامه دلیل بر آن دشوار است و اما حج بر او و مطلق سواریش ظاهرا محمول ص: 128 بر کراهت
باشد و بسا براي کراهت عرقش باشد. ابن الجنید- ره- گفته: جلال هر حیوانی خوردنش مکروه است و هم نوشیدن شیر و
سواریش- پایان- ( 1) و در میزان حصول جلل اختلاف است، مشهور اینست که تنها خوراك حیوان عذره باشد و أبو الصلاح
نجاسات دیگر را هم بدان پیوسته و آن سست است، و نصوص و فتاواي معتبره مدتی که بدان جلل تحقق شود معین نکردند، و
برخی اندازه گرفته باینکه تنش بدان نمو کند و جزء او شود و بعضی مدت یک شبانه روز گفتند و یحیی بن سعید خوردن عذره
تنها را یک روز کامل بس دانسته، و دیگران گفتند: باید بوي گند عذره در گوشت و پوستش عیان شود. و شیخ در مبسوط و
خلاف گفته جلل اینست که بیشتر خوراکش عذره باشد و محض بودن آن را شرط نکرده، و میزان همانست که عرف او را
نجاستخوار شمارند و تشخیص آنهم مشکل است، و اشهر اینست که نجاست خوار پاك است و قائل بنجاستش معلوم نیست و برخی
اخبار بر آن دلالت دارد و حمل بر کراهت شده و اقرب اینست که قابل تذکیه است بعموم ادله، و حرمت یا کراهت جلال ذاتی
نیست بلکه بواسطه خوراك از عذره است و ثابت نیست بلکه تا بریدن این غذا از او و خوراك پاك پایان یابد بشرط آنکه
نجاستخواري او از میان برود، نصوصی که در این باره رسیده سندهاي پاکی ندارد و فتواي فقهاء در برخی مسائل آن مورد اتفاق
است و در برخی دچار اختلاف، مورد اتفاق تحقق استبراء شتر است به چهل روز و روایاتی بر آن دلالت دارند، و گاو مورد
: اختلاف است بقولی استبراء او هم چهل روز است مانند شتر دلیلش زائد بر آنچه گذشت روایت مسمع است (که در فروع کافی 6
251 ) و مرفوعه : 253 وارد است) و قولی است که بیست روز است و آن اشهر است بموجب روایت سکونی (در فروع کافی 6
252 ) و گوسفند هم مورد خلاف است قولی است که استبرائش ده : 252 ) و روایت یونس (در فروع کافی 6 ، یعقوب (فروع کافی 6
صفحه 61 از 138
روز است بحکم روایت سکونی و مرفوعه یعقوب و روایت مسمع گذشته، و قولی است که هفت روز و قول دیگر پنج روز آسمان
و جهان، ج 9، ص: 129 و در روایت یونس 14 روز ( 1) و در روایت مسمع است مرغابی نجاستخوار گوشتش خورده نشود جز که
پنج روزش بربندند و در روایت سکونی که مرغ نجاستخوار گوشتش خورده نشود جز که سه روزش ببندند و مرغابی را پنج روز و
214 - آن را از محمّد بن قاسم جوهري روایت کرده، برخی : صدوق در مقنع به سه روز براي مرغابی اکتفا کرده و در فقیه- 2
اصحاب که در مرغ پنج روز شرط کرده و بیشتر هم گفتند، و مستند همه تهی از ضعف نیست و گفتند: مراعات عرف موجه است و
احوط مراعات حدّ بیشتر از زوال جلل عرفی و اکثر اندازهها است و در سخن اصحاب بستن و خوراك پاك آمده و در مدت مقدره
و بسا مقصود پاك در اصل جنس است و در روایات بازداشت تنها آمده، و ظاهر همان زوال جلل است و بستن و پاکی خوراك
موضوعیت ندارند و ظاهر کفایت خوراك جز عذره است و احوط مراعات مشهور است، و ماهی نجاست خوار حرام است تا یک
شبانه روز استبراء شود بنا بگفته اکثر بدلیل روایت یونس از امام رضا علیه السّلام و صدوق یک روز را تا شب کافی دانسته بدلیل
روایت جوهري و ابو الصلاح در کافی در شمار محرمات گفته: و آنچه عادت بنوشیدن نجاست کرده تا آنکه ده روز بازداشته شود،
و خورنده عذره تا آنکه شتر و گاو چهل روز بازداشت شوند و گوسفند هفت روز و مرغابی و مرغ پنج روز و در خصوص مرغ 3
روز هم روایت است و خورنده نجاست جز عذره تا چهارپایان را هفت روز و پرنده را یک شبانه روز باز دارند. ( 2) و علامه در
مختلف پس از نقل قول او گفته: و آنچه در این باره روایت است بوسیله موسی بن اکیل است بسندش از امام پنجم علیه السّلام در
باره گوسفندي که شاش نوشیده و ذبح شده فرمود: درونیهایش را بشویند و باکی ندارد و همچنین اگر عذره خورد و نجاستخوار
127 مختلف). ( 3) و مشهور میان فقها : نباشد که خوراکش همان عذره شده باشد و گفته ابی الصلاح نزد من دلیلی ندارد پایان ( 2
است که اگر حیوان حلال گوشت مینوشد شکمی او چون رودهها و دل و کبدش خورده نشوند و گوشتش را هم بشویند ( 4) براي
روایت زید ص: 130 شحام از امام صادق علیه السّلام که در باره گوسفندي که مینوشیده تا مست شده و بر
آن ذبح شده فرمود: آنچه در درون دارد خورده نشود. و روایت با ضعفی که دارد بچند وجه اخصّ از دعوي است، و ابن ادریس
این حکم را منکر است و قائل بکراهت است و شاید اقرب باشد، و مشهور است که اگر شاش نوشیده آنچه در شکم دارد بشویند و
بخورند بحکم روایت ابن اکیل متقدمه و گفتند این در صورتیست که پس از شرب فوراً ذبح شود نه اینکه بماند تا آنچه نوشیده
9- در نوادر راوندي: بسندي که پرسش شد از علی علیه ( هضم گردد و جزء بدنش شود و این تفسیر از ظاهر خبر دور نیست. ( 1
السّلام از دیکی که پخته شده و موش مرده از آن در آمده فرمود آب گوشت را بریزند و گوشتش را بشویند و پاك کنند و
« و ینقی » 86 تهذیب) بسندش از سکونی از امام ششم علیه السّلام آورده و در آن کلمه : بخورند. ( 2) بیان: روایت را شیخ (در 9
نیست و مورد عمل اصحابست و جاي اعتراض است که با پخت و جوشیدن آب نجس در درون گوشت و دانهها فرو رفته و چگونه
و پاك » بشستن تنها پاك شوند و ممکن است حمل شود باینکه در آب پاك فرو شوند تا آب بهمه اجزاءش برسد و بسا که کلمه
10 - در تحف العقول: یحیی ( اشاره بدان باشد ولی کلام اصحاب و روایت سکونی این قید را ندارند گرچه احوط است. ( 3 « شود
بن اکثم از موسی مبرقع پرسید مردي برمه گوسفندي آمده و دیده که چوپان بر گوسفندي افتاده و چون صاحبش را دیده آن را
رها کرده و میان رمه رفته چگونه ذبحش کنند و آیا خوردنش جائز است یا نه؟ و موسی آن را از برادرش امام دهم علیه السّلام
پرسید، فرمود: اگرش شناسد سر برد و بسوزاند و اگرش نشناسد رمه را دو بخش کند و میان آنها قرعه کشد و چون قرعه بر نیمی
درآید نیم دیگر رها شده باز آن نیم را دو نیم کند و قرعه زند تا بماند دو گوسفند و میان آنها هم قرعه کشد و قرعه بنام هر کدام
1) بیان: شیخ روایت را باختصار ) درآمد ذبح شود و سوخته شود و گوسفندان دیگر رها شوند. ص: 131
بسندش از مردي روایت کرده و ظاهر اینست که آن مرد همان أبو الحسن سوم و امام دهم علیه السّلام است. در مسالک گفته:
اصحاب بدین روایت فتوي دادند با اینکه دچار ضعف و ارسال است چون محمّد بن عیسی آن را از مردي روایت کرده و او
صفحه 62 از 138
مشترك است میان اشعري ثقه و یقطینی ضعیف و اگر مقصود از رجل امام کاظم باشد که غالب است با ضعفش بواسطه اشتراك
مرسل هم میشود زیرا هیچ کدام از دو محمّد بن عیسی زمان آن حضرت را درك نکردند و اگر جز او باشد مبهم است و مقطوع.
و گویم: بر او اعتراض شود که یقطینی است بموجب امارات و شواهد رجالیه و ظاهر ثقه بودن او است و قدح او ثابت نیست و اکثر
از امام کاظم علیه السّلام متعارف نیست بلکه او را الرّجل و الغریم و مانند آنها « رجل » اصحاب حدیثش را صحیح دانند و تعبیر به
گویند در حال شدت تقیه و پس از دوران امام رضا علیه السّلام کما لا یخفی و این مرد بقرینه راوي محتمل است امام جواد یا امام
هادي یا امام عسکري باشد و ظاهر همان امام هادي است بقرینه خبر نخست و روشن شد که خبر صحیح است، با اینکه هیچ کدام
اصحاب آن را رد نکردند. در مسالک گفته: اگر بدین روایت عمل نشود مقتضاي قواعد شرعیه اینست که مشتبه اگر محصور باشد
همه حرامند و اگر نامحصور رواست همه خورده شوند تا یکی بماند چنانچه حکم نظائر آنست- پایان- و من گویم: حرمت همه
اطراف شبهه محصوره معلوم نیست چنانچه دانستی و عمل بقرعه در امور مشتبهه از قواعد شرعیه بدور نیست و در بسیاري از
نظائرش وارد است. سپس اصحاب گفتند: چون آدمی حیوان حلال گوشتی را بگاید گوشت خودش و نژادش حرام گردد و اگر با
دیگري مشتبه شد دو بخش شود و قرعه کشند پی در هم تا یکی بماند، در مسالک گفته: اطلاق آدمی صغیر و کبیر و انزال کن
منی و جز او را فراگیرد و هر حیوان نر و ماده و چهار پا و جز او را مانند پرنده، دریائی باشند یا در خشکی فرا گیرد ولی روایت در
خصوص بهیمه است و آن در لغت نام چهارپایان ص: 132 است از جانوران خشکی و دریا و سزاوار است
عمل بدان در موردش ( 1) و رجوع باصل اباحه در موارد دیگر که مشکوك است و محتمل است حکم بعموم چون سبب تحریم
عام است و خصوصیت مورد ملغی است و اطلاق کلام مصنف و جز او مشعر بدانست و در این باره فرقی نیست میان دانا بحکم و
نادان، و اگر موطوء خودش دانسته باشد از او اجتناب شود و از نژادش و اگر مشتبه گردد بقرعه معین شود بحکم روایت سپس
گفته: بنا بر عمل بروایت باید بخش بدو نیمه باشد چنانچه در روایت است گرچه تعبیر فقهاء به فریقین اعم است و اگر شماره جفت
باشد نیم حقیقی در یکفرد ممکن است و اگر طاق باشد زیادي یکی در یک نیم معفو است و چون به سه رسد چنین باشد (ولی
چون به سه رسد اگر قرعه ببخش دوتائی درآمده باید باز میان آنها قرعه کشید و انتهاء قرعه در هر حال بدوتا میسر است شرح
11 - در فقه الرضا فرمود: اگر ماهی را با جرّي در یک سیخ کردي و ماهی بالاي جرّیست آن را بخور و اگر زیر ( مترجم). ( 2
آنست مخور و اگر گوشت را با سپرز بیک سیخ کشیدي گوشت کباب شده را با جوذابهاش بخور زیرا سپرز پرده دارد و چیزي از
آن فرو نریزد جز اینکه سوراخ گردد و اگر سوراخ شد و از آن روان گردید آنچه زیر آنست از کباب و جز آن خورده نشود و
12 - در مقنع- 25 - اگر گوشت با سپرز در سیخی باشند گوشت خورده شود اگر بالاي (3) .(- بالایش خورده شود، (فقه الرضا- 40
سپرز است و اگر زیر آنست خورده نشود و جوذابهاش خورده شود زیرا سپرز در پرده است و از آن چیزي فرو نریزد جز اینکه
سوراخ شود، اگر سوراخ شد و از آن روان شد آنچه زیر آنست از جوذابه خورده نشود و اگر ماهی حلال را با جرّي و مارماهی و
هر چه حرام است در یک سیخ بریان کنند آنچه فلس دارد بخورند بشرط که بالاي مارماهی و آنچه خوردنی نیست باشد و اگر
214 - امام صادق علیه السّلام فرمود: چون گوشت با : 1) در فقیه- 2 ) زیرش باشد خورده نشود. ص: 133
سپرز باشد (و مانند کلام مقنع را آورده). ( 2) بیانیست: در قاموس گفته: جوذاب بضمّ خوراکی است از شکر و برنج و گوشت
(کوفته برنج شیرین) و ظاهر اینست که مقصود از آن در اینجا نانی است که زیر سپرز و گوشت سیخ کشیده نهند تا روغن آنها
بدان ریزد و بیشتر اصحاب بروایت فقیه عمل کردند و اصلش نزد آنها ( 3) روایت موثق شیخ است از عمّار ساباطی از امام ششم علیه
السّلام که پرسش شد از اینکه خوردن سپرز حلال است فرمود آن را مخور که خونست، گفتم: اگر آن خوراك سپرز در سیخی
است با گوشت و زیرش نانست که جوذاب باشد آیا آنچه زیر آنست حلال است؟ فرمود: آري گوشت و جوذاب حلال است و
سپرز بدور افکنده شود زیرا سپرز در پرده است و از آن چیزي روان نیست. و اگر سپرز ترکیده یا سوراخ است از آنچه سپرز بر آن
صفحه 63 از 138
روانست مخور، و از مارماهی که بر سیخ است بهمراه ماهی، فرمود: آنچه بالاي مار ماهی است خورده شود و آنچه مار ماهی بر آن
روان شده دور افتد. و این مطابق آنست که در فقیه است، و اما آنچه صدوق- ره- در دو کتاب گفته مخالف هر دو خبر است زیرا
عبارتش دلالت دارد بر حرمت گوشت زیر سپرز گرچه سوراخ نباشد، و دو روایت دلالت دارند بر حلیت مطلق در صورتی که سپرز
سوراخ نباشد، در دروس گفته: چون سپرز را با گوشت بریان کنند اگر سپرز سوراخ نباشد یا گوشت بالایش باشد باکی ندارد و
اگر سوراخ است و گوشت زیر آنست آنچه از گوشت و جز آن که زیر است حرام است و صدوق- ره- گفته: چون سوراخ نباشد
گوشت زیرش را نخورند و جوذاب را بخورند که همان نانست. ( 4) و نیز- قد- گفته: عمار از امام صادق علیه السّلام در باره
مارماهی و ماهی که در یک سیخ باشند فرمود: آنچه بالاي مارماهی است خورده شود و آنچه بر او روان شده دور افتد و دو پسر
بابویه بر آنند و حکم در اجتماع حلال و حرام با هم جاریست، و فاضل گفته: علماء ما این را شرط نکردند با اینکه مارماهی پاك
است و ص: 134 روایت ضعیف است- پایان- ( 1) من گویم: پاك بودن جرّي با حکم مذکور منافات ندارد
زیرا حرمت براي نجاست نیست بلکه براي اینست که از سپرز و مارماهی و جز آنها براي حرارت خون و اجزاء مایعه روان شود و
بدان چه زیر آنست فرو رود، و ضعف روایات در این باب بشهرت حکم میان اصحاب جبران میشود و آنچه در آنها حکم بحلیت
( شده باصل و عمومات تأیید میشود. ( 2
باب هفتم شکار