گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دهم
ابواب نوشابهها و ظرفهاي حرام






باب یکم میها و مستکنندهها
-1 در احتجاج: از امام چهارم علیه السّلام پرسیدند از نبیذ (می خرما) فرمود مردمی نوشیدند و مردم خوبی آن را حرام دانند و (7)
گواهی آنان که بگواهی خود شهوات خود را کنار زدند پذیراتر است از گواهی آنان که بگواهی خود شهوات خود را بمیان
2- در غیبت شیخ: ( 188 ) بسندش تا اسحاق بن یعقوب که از ناحیه مقدسه بدست محمّد بن عثمان عمري (8) .( کشیدند ( 172
توقیعی بما رسید که آب جو حرام است و شلماب باکی ندارد. در اکمال الدین: مانندش آمده. ص: 249
3- در احتجاج ( 276 ) که محمّد بن ( 1) بیان: شلماب گویا آب شلغم باشد و در اکمال سلمان آمده و براي آن معنائی ندانستم. ( 2 )
صفحه 115 از 149
عبد اللّه بن جعفر حمیري بامام قائم علیه السّلام نوشت که نزد ما رب جوز سازند براي درد گلو و کوه، گردوي تازه را پیش از آنکه
سفت شود میگیرند و نرم میکوبند و شیرهاش را میکشند و صاف میکنند و میجوشانند تا نیمه شود و یک شبانه روز میگذارند و
آنگه روي آتش نهند و بر هر شش کیلو یک کیلو عسل ریزند و بجوشانند و کفش را بگیرند و نوشادر و شبّ یمانی از هر کدام
نیم مثقال بگیرند و در آن آب حل کنند و یکدرهم (در حدود نیم مثقال) زعفران کوبیده بر آن ریزند و بجوشانند و کفش را
بگیرند و بپزند تا مانند عسل بسته شود و آن را از روي آتش بردارند و سرد کنند و از آن بنوشند آیا نوشیدنش جائز است یا نه؟
4- در قرب ( پاسخ داد اگر بیش آن مست کند یا دگرگونی آورد کم و بیشش حرام باشند و اگر مستی نیارد حلال است. ( 3
الاسناد: ( 156 ) بسندش از علی بن جعفر که گوید از برادرش امام هفتم پرسیدم از مسلمان شیعه که بخانه همکیش خود میرود و او
نبیذ یا مشروب ناشناختهاي باو میدهد آیا شاید بیپرسش آن را بنوشد، فرمود: چون میزبان مسلمان شیعه باشد هر چه بتو دهد بنوش
120 ) بسندش از ابی ربیع شامی که پرسش شد / 5- در خصال: ( 1 ( جز آنکه نخواسته باشی. در کتاب المسائل: مانندش آمده. ( 4
امام ششم علیه السّلام از شطرنج و نرد، فرمود: بدانها نزدیک مشو، گفتم: سرود و آواز؟ فرمود: خوب نیست مکنید، گفتم: نبیذ؟
فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از هر مستکننده نهی کرده و هر مستکننده حرام است، گفتم: ظرفها که در آن ساخته
شود؟ فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از دبا، مزفت، حنتم و نقیر نهی کرده گفتم: اینها چه باشند؟ فرمود: دباء پوست کدو
است مزفت خمره است، حنتم کوزه سفالین، و نقیر کندوي چوبی است که مردم جاهلیت آن را کندمان میکردند تا درونی پیدا
میکرد و در آن شراب ص: 250 میساختند، و بقولی حنتم سبوهاي سبز است. در معانی الاخبار: مانندش
98 ) بسندش از محمّد بن سنان / 6- در علل و در عیون: ( 2 ( آمده. ( 1) بیان: شرح آن و حکم آن در کتاب طهارت گذشته است. ( 2
که شنیدم امام هشتم علیه السّلام میفرمود: خداي انگور را حرام کرده براي فسادي که دارد که خرد نوشندههاي خود را میرباید و
آنها را بانکار خدا عزّ و جلّ و افتراء بر او و بر رسول او وامیدارد و تباهکاریهاي دیگر از آن بدمستان برآید چون تهمت بزنان
عفیفه و زنا کردن و بیمبالاتی در ارتکاب حرام و براي اینست که ما حکم کردیم که هر نوشابه مستکننده حرام است چون اثر
دنبال آن همان اثر دنبال می انگور است، و باید هر که ایمان بخدا و روز جزا دارد و در بند ولایت ما و دوستی ما است از هر نوشابه
126 ) بسندش از فضل بن شاذان که در ضمن / 7- در عیون: ( 2 ( مستکننده کناره کند زیرا پیوندي میان ما و نوشنده آن نیست. ( 3
نامه امام رضا علیه السّلام بمأمونست که: دین اهل بیت علیه السّلام حرمت خمر است کم باشد یا بیش و حرمت هر نوشابه مست کن
/ 8- در مجالس ابن الشیخ: ( 1 ( کم یا بیش و هر چه بیشش مست کند کمش حرام است و بیچاره می ننوشد زیرا او را میکشد. ( 4
( 388 ) بسندش از عایشه که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: هر چه بیشش مست کند جرعه آن هم حرام باشد و میباشد. ( 5
-9 و از همان: ( 390 ) بسندش از نعمان بن بشیر که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: آیا مردم البته که از انگور میآید، و از
( 10 - در قرب الاسناد: ( 164 ( کشمش میآید و راستی که از جو میآید هلا ایا مردم من نهی کنم شماها را از هر مستکننده. ( 6
بسندش از علی بن جعفر از برادرش موسی که پرسیدمش از سرمه که شاید آن را با نبیذ خمیر کرد؟ فرمود: نه. آسمان و جهان،
11 - در ثواب الاعمال ( 292 ) بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که هر که در رگ خود چیزي از آنچه (1) ج 10 ، ص: 251
12 - و از همان: بسندش از ابن سنان که ( بیشش مست کند درآورد خدا عزّ و جلّ آن رگ را به 360 نوع عذاب گرفتار سازد. ( 2
پرسیدم امام ششم را از خبثی، فرمود: خبثی حرام است و نوشندهاش چون نوشنده می است، ( 3) بیان: در برخی نسخهها چنین است
که معنائی برایش نیافتم و در نسخهاي حثی بحاء بینقطه و ثاء سه نقطه است، و در نسخهاي حتی با تاء دو نقطه است، در قاموس
گفته: حتی بر وزن تري پوستههاي خرما است و گفته: حتی چون غنی قاووت مقل است و متاع زبیل و عرقش، و تفاله خرما و
پوستهاش پایان و بسا مقصود از آن نبیذیست که از پوسته خرما و مانندش گیرند (خنثی شرابیست که بآب آمیزند تا مستی آن برود،
13 - در بصائر ( 378 ) بسندش از امام ششم علیه السّلام که راستی خدا پیغمبرش را پرورید تا بدان جا که (4) .( از پاورقی ص 485
صفحه 116 از 149
و چون رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله « بفرما بکار خوب و رو گردان از نادانها، 199 - الاعراف » خواست رسید و برایش فرمود
و چون او را پاك و ستوده کرد دینش را بدو « راستی تو بر خلق و شیوه بزرگی هستی، 4- القلم » چنین کرد خدایش ستود و فرمود
و خدا می انگور را حرام کرد « آنچه آورد براي شما رسول بگیرید و آنچه را قدغن کرد از آن وانهید، 7- الممتحنه » : وانهاد و فرمود
و رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله هر مستکننده را خدا همه را امضاء کرد، و خدا فرمان نماز را فرو آورد و رسول خدا صلی اللَّه
علیه و آله اوقاتش را معین کرد و خدا امضاء کرد، و از همان بسند دیگر مانندش آمده (تا پنج سند) گویم تمام این اخبار در باب
14 - در محاسن ( 259 ) بسندش از ابی عمرو عجمی که امام ششم باو فرمود: اي ابی عمرو نه دهم دین در تقیه است و ( تفویضند. ( 5
(1) دین ندارد کسی که تقیه ندارد و تقیه در هر چیز است جز در نوشیدن نبیذ و مسح بر دو موزه. ص: 252
-15 در فقه الرضا: فرمود: علیه السّلام بدان که هر رسته از نوشابهها نوشیدن بیش آن بخرد زیان ندارد باکی بدان نیست جز آبجو
که نصّ بر حرمتش رسیده براي جز این علت، و هر نوشابه که خود را بگرداند بیش و کمش حرام است خدا ما را و شما را از آن
17 - کشی: بنقل (3) .(238 / 16 - عیاشی: بسندش از امام پنجم علیه السّلام که مستی از کبائر است ( 1 (2) .( در پناه خرد گیرد ( 34
سندي تا ابی نجران که بامام ششم علیه السّلام گفتم: من خویشی دارم که شما را دوست دارد جز اینکه از این نبیذ مینوشد (حنان
راوي حدیث گفته) خود ابو نجران بود که نبیذ مینوشید و از حال خود بکنایه پرسید، امام فرمود: آیا یادآور میشود و از مستی
درمیآید، گوید: گفتم: آري به خدا قربانت گردم او یادآور میشود، فرمود: براي نوشیدن نبیذ نماز را وامینهد گفت: بسا که
بکنیزش گوید من دیشب نماز خواندم؟ و کنیزش سه بار گوید: آري نماز خواندي و بسا به کنیز گوید من دیشب نماز خفتن
خواندم؟ او گوید: نه به خدا، ما تو را بیدار کردیم و تلاش کردیم، و امام ششم دست بر پیشانی نهاد مدتی دراز خاموش ماند و
-18 ( آنگه دست کنار کرد و فرمود: باو بگو آن را وانهد و اگر گامش لغزیده راستش که در دوستی ما خاندان ثابت قدم است. ( 4
در دلائل طبري ( 3) بسندش تا فاطمه علیها السلام که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم باو فرمود: اي دوست داشته پدرت، هر
19 - در (5) .( مستکننده حرام و هر مستکننده خمر است، در (هدایه) است که هر مستکننده کم و بیشش حرام است ( 76
20 - در تفسیر علی بن ابراهیم: ( خصال ( 609 ) بسندش از امام ششم علیه السّلام که نوشابه مستکننده بیش و کمش حرام است. ( 6
« ایا کسانی که گرویدید همانا می و قمار، تا آخر آیه 90 - المائده » در روایت ابی الجارود از امام پنجم علیه السّلام در قول خدا
فرمود: امّا می هر آن نوشابه ایست که مست کند و هر آنچه خرد را پوشاند و مستی ص: 253 آرد بیش آن
کمش حرام است و بیشش حرام، و این براي آنست که ابی بکر پیش از تحریم می مینوشید و مست شد و شروع کرد بسرودن شعر
و میگریست بر کشتههاي بت پرستان در جنگ بدر، و پیغمبر آوازش را شنید و گفت: بار خدایا زبانش را ببند و زبانش گرفت و
سخنی نگفت تا از مستی درآمد و خدا حرمتش را پس از آن فرو فرستاد و همانا می مدینه در روزي که حرام شد از پخته خرماي
غوره و خرما ساخته میشد، و چون حرمتش فرو آمد رسول خدا بدرآمد و در مسجد نشست و ظرفها که در آنها می میساختند
خواست و همه را وارو کرد و ریخت و فرمود همه اینها می هستند و خدا همه اینها را حرام کرده و بیشتر ظرفها که سرنگون کرد از
جنس خرما بود و ندانم آن روز از می انگور ظرفی سرنگون کرده باشد جز یکی که در آن خرما و کشمش بود با هم، و اما از
فشرده انگور در آن روز در مدینه هیچ نبود، حرام کرد از می کم و بیش آن را و فروش و خریدش را و بهرهبري از آن را و
مسجدي که رسول خدا براي سرنگون کردن ظروف خمر در آن نشست از آن روز مسجد فضیخ نامیده شد زیرا بیشتر آنچه وارو
21 - در کتاب زید نرسی: از علی بن یزید که نزد امام ششم رفتم و مردي او را از میخوار ( کرد از نوشابهها همان فضیخ بود. ( 1
پرسید که آیا نمازش قبول است؟ آن حضرت علیه السّلام فرمود: نماز میخوار تا 40 روز قبول نیست جز که توبه کند آن مرد گفت:
اگر در همان روز و ساعت بمیرد، فرمود توبه و نمازش قبول است اگر توبه کند و بهوش باشد و اگر هنوز مست باشد توبهاش اثري
22 - و از همان: از ابی بصیر از امام پنجم علیه السّلام که پیوسته می در علم خدا حرام بوده و نزد خدا حرام بوده و خدا ( ندارد. ( 2
صفحه 117 از 149
هیچ پیغمبر برنیانگیخته و هیچ فرستاده نفرستاده جز که در شرع او می حرام بوده، و خدا چیزي را که حرام کرده حلال نکند جز
براي مضطرّ و بیچاره و خدا چیزي را که حلال کرده حرام نکند. ( 3) بیان: بسا که این دو حکم آخر مخصوص بخوردنی و نوشیدنی
باشند و منافات با نسخ در جز آنها ندارد، و نیز تفسیر شود بدان چه حکم حلیت برایش صادر کرده ص:
254 نه آنچه بر حلیت اصلیه باشد پیش از ورود نهی و خلاصه عموم آنها منافات دارد با بسیاري از آیات و اخبار که دلالت بر نسخ
23 - در ثوب الاعمال: در حدیثی طولانی شامل کیفر بسیاري از منهلّیات بسندي تا ابی هریره و ابن عباس که ( احکام دارند. ( 1
پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله در آخر یک سخنرانی فرمود: که هر که در این جهان مینوشد خدا عزّ و جلّ او را از هر مار سیاه و زهر
کژدم نوشاند یک نوشی که گوشت چهرهاش در ظرفش بریزد پیش از نوشیدن آن و چونش بنوشد گوشت پوستش از هم بپاشند،
مانند مردار گندیده که مردم روز قیامت از بوي او آزار کشند تا او را بدوزخ فرمان دهند، و نوشنده و فشارنده و از خمره کشنده و
فروشنده و خریدار و باربر و بارستانش و خورنده بهایش همه برابرند در ننگ و گناهش، هلا هر که آن را به یهوداي، ترساء، گبر یا
هر کس از مردم نوشاند باشد گناه نوشنده بگردن او است، هلا هر که آن را فروشد یا براي دیگري بخرد خدا نماز و روزه و حج و
عمرهاش را نپذیرد تا توبه کند وانگه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: هلا خدا عزّ و جلّ خود می را حرام کرده و هر نوشابه
24 - در فقه الرضا: روایت است که هر که بکودکی یک جرعه مستکننده (2) .( مستی آور را، هلا هر مستکننده حرام است ( 336
دهد خدایش از طینت خبال نوشاند تا عذر موجهی آورد از این کار خود و هر که نیاورد، این سزا را دارد چه آمرزیده باشد و چه
262 ) بسندش از امام ششم علیه السّلام که خدا نوح را فرمود: تا در کشتی از هر نوع دو تا بار / 25 - عیاشی ( 2 (3) .( در عذاب ( 38
کند، و درخت خرما و عجوه را بار کرد و با هم جفت بودند، و چون آب فروکش کرد خدا بنوح فرمود: تاك را بنشاند و ابلیس
آمد و از کشت آن مانع شد و نوح اصرار کرد بکشتن و او بجلوگیري و گفت: این درخت از تو و یارانت نیست بلکه از من و یاران
من است و تا خدا خواست کشمکش کردند وانگه سازش کردند بر اینکه دو سوم میوه تاك از شیطان باشد و یک سوم از نوح، و
و از ص: 255 میوههاي نخل و انگور است که » خدا به پیغمبرش در قرآنش فرود آورد آنچه خواندید
إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ » و مسلمانها می را مینوشیدند تا آیه حرمت فرو آمد که « برگیرید از آن سکر آور و روزي خوب، 67 - النحل
26 - در خصال ( اي سعید این حکم حرمت است و آیه دیگر را نسخ کرده. ( 1 «1» الْأَنْصابُ- تا- منتهون- آیه 90 و 91 سوره المائده
169 بسندش تا امیر المؤمنین علیه السّلام که هر که بکودکی مستکننده نوشاند و او نمیفهمد، خدا او را در طینت خیال زندانی /2
47 - در احتجاج ( 190 ) زندیقی از امام ششم علیه السّلام پرسید چرا خدا می را حرام کرده با ( کند تا از آنچه کرده عذري آورد. ( 2
اینکه لذتی به از آن نیست؟ فرمود: چون مادر همه پلیدیها است آن را حرام کرده، سر هر بدیست، ساعتی بمیخوار گذرد که
خردش برود و پروردگارش را نشناسد و هیچ گناه را واننهد و هیچ حرمتی را رعایت نکند و هر رحم نزدیکی را قطع کند و هر
28 - در المقنع: ( هرزگی را بکند، مهار مست بدست شیطانست و اگرش فرمان دهد به بتها سجده کند و هر جا فرمانبر او باشد. ( 3
بدان که خدا خود خمر را حرام کرده و رسول خدا هر نوشابه الکلی را و لعنت کرد فروشنده و خریدار می را خورنده بهایش را و
- ساقی و نوشندهاش را و می پنج نام دارد 1- عصیر که از انگور مو است 2- نقیع که از کشمش است 3- تبع که از عسل است 4
مرز که از گندم است 5- نبیذ که از خرما است، بدان که می کلید هر بدیست، بدان که میخوار چون بتپرست است، و چونش
نوشد تا 40 روز نمازش زندانی گردد و اگر در این چهل روز توبه کند پذیرا نباشد و اگر در آن بمیرد بدوزخ رود، و هر چه بیش
آن مسکر است کمش هم حرامست، و نباید همنشین میخوار بود زیرا چون لعنت فرو آید همه اهل مجلس را فراگیرد، و آسمان و
29 - در فقه الرضا: فرمود: بدان که (یرحمک اللَّه) (1) .( جهان، ج 10 ، ص: 256 مخور بر سر سفرهاي که می بر آن نوش شود ( 152
خداي تبارك و تعالی خود خمر را حرام کرد رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله هر نوشابه مسکر را و فرمود خود می حرام است و هر
نوشابه به مستکننده و هر چه بیشش مست کند کمش هم حرام است و می پنج نام دارد: عصیر از تاك که خمر ملعونه است و نقیع
صفحه 118 از 149
از کشمش، تبع از عسل و مرز از جو و نبیذ از خرما، مبادا با میخوار ترویج کنی و اگر باو زن دهی گویا بزنا دادي، خبري بتو دهد
راست مدان و گواهیش را نپذیر و او را بر مال خود امین مساز، و اگرش امین ساختی خدا برایت ضمانتی ندارد، همخور و همنشین
او مشو برویش مخند، باو دست مده و هم آغوش مگرد، اگر بیمار شود عیادتش مکن و اگر بمیرد جنازهاش را تشییع مکن، در
خانهاي که میباشد نماز مخوان گر چه آن خمر در شیشه محفوظ باشد، بر سر سفرهاي که مینوشند غذا مخور، با میخوار همنشین
مباش و بر او سلام مکن، اگر بدو گذري و اگرت سلام کرد پاسخش مده بسلام شام باشد یا بام، در انجمن با او مباش که اگر
لعنت فرو آید همه را فرا گیرد، خدا می را حرام کرده بر فساد و خرد براندازیش نسبت بدرك حقائق و بردن شرم از رو مرد مست
بسا بمادرش درافتد یا نفس محترمه را بکشد و اموالش را تباه کند و دین را ببرد و بد رفتاري آورد و عربده کشی و با این همه درد
سخت آورد و هر که در دار دنیا می نوشد خدا بدو طینۀ خبال (تهنشین دوزخ) نوشاند که خون و چرك دوزخیانست و روایت است
که هر که بکودکی یکجرعه مسکر نوشاند خداش از طینت خبال نوشاند تا عذر موجهی آرد و هرگز عذر موجهی ندارد، این سزا
30 - در کتاب زهد حسین بن سعید: (2) .( را دارد آمرزیده باشد یا معذب، نوشنده هر مستکننده همان حد میخوار را دارد ( 38
بسندش تا پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله که بمردي فرمود: بهر مسلمان برخوردي سلام مرا بدو برسان و بگو که صفیرا بر آنها حرام
1) بیان: صفیرا بدین معنا در لغت نیافتم و شاید ) است یعنی نبیذ و هر مسکري بر آنها حرام است. ص: 257
تصحیف شده باشد (دور نیست باغین نقطه دار باشد که مصغّر صغري است چنانچه در خبر است که نبیذ خمریست که کوچک
شمرده شده یا مصغر غبراء است، در نهایه به حدیث آورده که مبادا نزدیک غبیراء روید که خمر عالم است، غبیراء نوعی شرابست
که حبشیها از ذرت سازند و آن را سکر که نامند، ثعلب گفته: می ساخته از غبیراء است که ثمر معروفی است، یعنی آن مانند می
31 - کتاب المسائل: بسندش از علی بن جعفر از ( است که همه مردم دانند و در حرمت از هم جدا نباشند، در نسخه معتبریست). ( 2
برادرش موسی علیه السّلام که پرسیدمش از دارو میشاید که با نبیذ باشد، فرمود: نه، تا گفته: پرسیدمش از سرمه که میشاید یا نبیذ
32 - در قرب الاسناد: بسندش از علی بن جعفر از برادرش که پرسیدمش از خوراك سر سفره یا خوانی ( خمیر شود؟ فرمود: نه. ( 3
23 ) بسندش / 33 - در عیون ( 2 (4) .( که می بدان رسیده جائز است بر آن خورده شود؟ فرمود: اگر خشک باشد باکی ندارد ( 155
از فضل بن شاذان که شنیدم امام رضا علیه السّلام میفرمود: چون سر حسین علیه السّلام را بشام بردند، یزید لعنه اللَّه فرمود تا آن را
در مجلس نهادند و سفره بر آن انداختند و خود و یارانش می خوردند و آب جو مینوشیدند، و چون دست کشیدند فرمان داد سر را
در طشتی نهادند و رویش بساط شطرنج گستردند، و یزید لعنه اللَّه نشست و شطرنج بازي میکرد- تا فرمود- و آبجو مینوشید، هر که
شیعه ما است باید از نوشیدن آبجو و از شطرنج خودداري کند و هر که بآبجو و شطرنج نگرد و یاد حسین علیه السّلام کند و یزید را
34 - کتاب المسائل بسندش از علیّ بن ( لعن کند و آل زیاد را خدا بدان گناهانش را محو کند گر چه بشماره ستارهها باشند. ( 5
جعفر از برادرش موسی علیه السّلام که پرسیدمش از خشک کنی که نبیذ بر آن نهادند میشاید زنی آن را بر سر اندازد و با آن نماز
(1) ( بخواند، فرمود: نه، تا آن را بشوید و پاکش کند. در قرب الاسناد ص: 258 بسندش مانندش آمده ( 133
-35 در دعائم: نوشیدن آبهاي خدا آفریده که آدمی را در آنها ساختی نیست تا با نجاست یا چیز حرامی نیامیختند مباح است
باجماع مسلمانان تا آنجا که دانستیم، و همچنین نوشیدن شیر جانداران مأکول اللحم از جانوران و شکار و چهارپا و هر آنچه
گوشتش حلال نیست شیرش هم حلال نیست جز براي مضطر و آنچه با آب آمیزد از شیر یا عسل یا خوردنی حلال و نوشیدنی
حلال چون خرما و کشمش و جز آن از آنچه حلال است نوشیدنش حلال است تا دگرگون نشده بواسطه جوش با آتش یا جوش
از خودش، و شیره انگور و خرما و کشمش پیش از اینکه خودش جوش آید و پخته شود تا سفت شود چون عسل نوشیدنش تنها یا
با آمیختن با آب حلال است تا جوش نیامده و هم خوردن و فروش و خرید و سود بري از آن حلال است و روایت داریم از علی
علیه السّلام که تجویز میکرد طلاء را و آن پخته آب انگور بوده تا سفت شود چنان که ما گفتیم ( 2) و از ابی جعفر علیه السّلام
صفحه 119 از 149
پرسش شد از نوشیدن آب انگور فرمود: از ظرف پاك باك ندارد بشرط که عادت آور نباشد من روز و شب آن را مینوشم تا
بیشش مستی نیارد و اگر بیشش مستی آرد کمش هم حرام است، نیاشامید مایه اندوه طولانی را پس از یک ساعت یا یک شب
لذت می برود و گناهش بماند، از خدا بترسید و به حساب خود برسید همانا شیعه علی علیه السّلام شناختشان بورع و کوشش و
محافظهکاري و دوري از کینهها و دوستی اولیاء خدا بوده، ( 3) و از جعفر بن محمد علیه السّلام است که باکی نیست بنوشیدن آب
انگور که از آن روان شود پیش از تخمیر شدن تا گاهی کک مستکننده نشده، ( 4) و از علی علیه السّلام است که ما براي رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله کشمش یا خرما در پارچی از آب میریختیم تا شیرینش کنیم برایش و تا یک روز و دو روز از آن مینوشید.
و چون دگرگون میشد و بو میگرفت میفرمود: دورش ریزند، ( 5) و از جعفر بن محمّد علیه السّلام است که نبیذ حلال اینست که در
( آب بریزي و همان روز و فردایش بنوشی و چون دگرگون شود منوش آن را، و ما آن را بنوشیم تا شیرین است و جوش نیامده، ( 6
فرمود: آب زمزم شوري داشت و در آن خرما ص: 259 میریختند تا شیرین شود. ( 1) بیان: در نهایه گفته: در
حدیث علی علیه السّلام است که نهی کرد از نوشیدن از اناء ضاري، و آن ظرفی است که با آن میخوردند تا بدان عادت کرده و
36 - در دعائم: روایت داریم بسندي تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و ( بو گرفته و چون آب انگور را در آن ریزند مستکننده شود. ( 2
آله که می حرام است و خدا خود خمر و خورنده بهایش و فشارنده انگورش و شیره کشندهاش و فروشنده و خریدار و نوشنده و
ساقی و باربر و بارستان آن را لعنت کرده، ( 3) و از ابی جعفر علیه السّلام است که دائم الخمر چون بتپرست است و خدا را چون
بتپرست برخورد کند، و هر که شربتی میخورد نمازش تا 40 ، شب پذیرفته نشود، ( 4) و از جعفر بن محمّد علیه السّلام است که
بهشت بر سه کس حرام است دائم الخمر و بتپرست و دشمن آل محمّد، هر کس می نوشد و تا 40 روز پس از آن بمیرد خدا را
چون بتپرست برخورد کند، ( 5) و از علی علیه السّلام است که شنید رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله میفرماید حلال نکنم آنچه
بیشش مست کند و کمش هم حرام است، ( 6) و از ابی جعفر علیه السّلام که فرمود: هر مستکننده حرام است، گفتند: از طرف تو؟
فرمود: نه، بلکه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرموده، گفتند: همهاش؟ فرمود: آري یک جرعه آنهم حرام است، ( 7) و از جعفر بن
محمّد علیه السّلام که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله حرام کرد هر نوشابه مست کن را و آنچه را رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله
حرام کرده البته خدا حرام کرده و آنچه بیشش مست کند کمش حرام است، یک مرد کوفی گفت: اصلحک اللَّه فقهاي شهر ما
گویند همانا مستی حرام است فرمود: نمیدانم اي شیخ فقهاء شما چه گویند، پدرم از پدرش از جدّش علی بن ابی طالب باز گفت:
که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود؟ هر چه بیشش مست کند کمش هم حرام است، ( 8) فرمود: تقیه در هر چیز دین من و
دین پدران من است جز در تحریم مستکننده و در کندن موزه هنگام وضوء براي مسح و در بلند گفتن بسم اللَّه الرحمن الرحیم،
9) و از رسول خداست صلی اللَّه علیه و آله که از من نیست کسی که نماز را سبک شمارد، از من نیست کسی که آسمان و جهان، )
ج 10 ، ص: 260 مست کن نوشد، بر حوض من وارد نشود نه، بخدا. ( 1) و از علی علیه السّلام که دوستی نکنید با کسی که مست
کن را حلال داند، زیرا نوشنده آن که حرامش داند هموارتر است از مالکی که حلالش شمارد و حلالش کند و گر چه آن را
ننوشد، و حلال شمردنش بس است در بیزاري و رد آنچه پیغمبر آورده و در خوشنودي به طواغیت، ( 2) و از جعفر بن محمّد علیه
السّلام که هر که مست کن نوشد و خردش برود روح ایمان از او برون شود، ( 3) و از حسن بن علی علیه السّلام که بمعاویه نامه
نوشت و او را بکارهاش سرزنش و سرکوب کرد و در آن بود که سپس والی کردي پسرت را که بچهایست میخوار و سگباز و
بامانت خود خیانت کردي و رعیت را خراب کردي و نصیحت پروردگارت را نپرداختی، چگونه بر امت محمّد والی کنی کسی که
مست کن نوشد از فاسقان و نوشنده مست کن از اشرار است و میخوار بر یک درهم امین نیست و چگونه بر امّت محمّد صلی اللَّه
علیه و آله امین است بزودي بکار خود رسی آنگه که صحیفه استغفار بسته شود و باقی سخن را یاد کرد ( 4) و از علی بن الحسین
علیه السّلام است که می از پنج چیز است از خرما، کشمش، گندم. جو و عسل یعنی پس از خود انگور و هر مست کن خمر است،
صفحه 120 از 149
و همانا نام خمر از تخمیر است که بمعنی پوشیدنست که او را پوشند تا گرم شود و جوش آید، ( 5) و از رسول خداست، که نهی
کرد از درمان با می و مست کن و نوشاندن می بکودکان و چهارپایان و فرمود: گناه بگردن نوشاننده است ( 6) و از جعفر بن محمّد
علیه السّلام که مداوا نشود با می و مست کن و زنها با آنها سر خود را شانه نکنند که پدرم بسند خود تا علی علیه السّلام بمن خبر
داد که خدا در هیچ پلیدي که حرامش کرده درمان ننهاده، ( 7) و از جعفر بن محمّد علیه السّلام که پرسش شد از نوشیدن آبجو و
بپرسند فرمود: آن چگونه باشد و بوي گزارش داد و در پاسخش فرمود: حرام است و آن را ننوش، ( 8) و از او پرسش شد از
ظرفهاي آماده می که در آن بطور عادت نبیذ سازند، فرمود: خدا نبیذ را براي ظرفش حرام نکرده ولی کم مستکن و بیشش را حرام
1) دنبالهایست که در آن دو فائده است. 1- حرمت می مورد اتفاق مسلمانان ) 131 ). ص: 261 / کرده ( 2
است و از ضروریات دین است و حلال شمارش کشته شود و میان ما شیعه امامیه خلافی نیست در حرمت هر مست کن و بزودي
اخبار بسیاري در باره آن آیند در ابواب کبائر و حدود و میزان حرمت اینست که بیش آن مست کند و کم آنهم حرام است، و نیز
خلافی نیست در حرمت آبجو و بیشتر فقهاء آن را حرام دانستند گر چه مسکر نباشد چون نص مطلق بحرمتش رسیده و قید مسکر
ندارد، شهید ثانی گفته: حرمت آن مورد اتفاق است ولی صدق فقاع بر غیر مسکر آن نامعلوم است، و ظاهر اخبار حرمتش اینست
که براي مست کردن حرام است و در آنچه از فقه الرضا آوردیم دلیلی بر قول مشهور گذشت، در مسالک گفته حکم وابسته
باطلاق نام فقاع است در عرف با نادانی باصل آن با وجود خاصیت آن که جوش آمدنست و در برخی اخبار از آن به غلیان تعبیر
شده، و اگر فقاع اطلاق شود بر آنچه اصلش مجهول است مانند اقسامی که پر مانده و بدان حد نرسیده قطعا حرام نیست ( 2) و در
صحیحه علی بن یقطین است که از امام کاظم علیه السّلام پرسیدم از فقاعی که در بازار سازند و فروشند و ندانم چگونه ساخته شده
و از کی ساخته شده حلال است آن را بنوشم؟ فرمود: من دوستش ندارم، و این روایت مشعر بکراهت مجهول آن است پایان- ابن
ادریس در سرائر گفته: هر چه بیشش مست کند کمش هم حرام است و نمیشود نوشید و آن را فروخت و بخشید، و هر چه در آن
برآید نجس است خمر باشد یا نبیذ یا بتع بکسر باء یک نقطه و در زیر و سکون تاء دو نقطه در بالا و عین بینقطه و آن شرابیست
که از عسل گیرند یا نقیع و آن شراب کشمش است یا مزد بکسر میم و سکون زاء نقطهدار که دنبالش راء بینقطه است و آن شراب
ذرت است و جز آن از مسکرات. و حکم فقاع نزد اصحاب ما برابر حکم خمر است و حرام است نوشیدن و فروش و تصرف در آن
و روا نیست نوشیدن (فضیخ) شرابی که از خرما و غوره خرما سازند و گویند زودتر برسد و آماده شود و هر آن شرابی که از دو
چیز ساخته شود ص: 262 تا جوش آید و بگردد و مست کند بیشش که کمش هم حرام است ( 1) و حدّ
شرعی در کم و بیشش یکی است مانند خمر و گر چه نوشندهاش مست نشود جز اینکه نبیذ بر حلال هم گفته شود مانند آبی که
خرما و جز آن در آن ریزند پیش از اینکه بجوش آید چنانچه به جوش آمده آن و داراي مایه خمر هم نه حرام و مسکر است نبیذ
گویند و آنچه در باره حلالی نبیذ رسیده است مقصود قسم یکم است و آنچه در باره حرمتش رسیده در حالت دوم است که در آن
دگرگون شده و حرام شده براي جوش و مستی آوردن و تهنشین مایه خمر و اثر بخشی ظرف بواسطه مایه و جوشیدن آن و اسباب
دیگر حرمت، و در نظر من نبیذ حلال نباشد جز در مشکهاي پوستی که پر آب کنند و درش را ببندند، که گفتند: جوش و سختی
در مشکها نیست مگر اینکه بد باشند و تنها گاهی اثر ترشی در آنها پدید شود که در روایت از پیغمبر است صلی اللَّه علیه و آله و
اما در سبوي سبز و کوزه سبز و پوسته کدو و دبّه چوبی قیر مالی ( 2) از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم روایت است که نهی کرده
از نبیذ آنها و فرموده نبیذ را در مشک پوستی بسازید که سرازیر و آویخته میشود، و این نهی براي همان ظرفها است که روي زمین
میمانند و زود بجوش آیند وانگه همه اینها را در روایت ابن بریده مباح کرده که او بنقل از پدرش آورده از پیغمبر صلی اللَّه علیه و
آله و سلم که من شما را از سه چیز نهی کردم و اکنون شما را بدان فرمان دهم، شما را از زیارت قبور نهی کردم آنها را زیارت
کنید زیرا زیارتشان یادآوري است، شما را از نوشابهها جز در مشک پوستی نهی کردم، در هر ظرفی باشد بنوشید جز اینکه مست
صفحه 121 از 149
کن ننوشید، و شما را نهی کردم از گوشت قربانی که پس از سه روز بخورید، از آن بخورید و بهره برید. و اگر در یکی از این
ظرفها نبیذ سازید نباید نوشید جز آنچه را بدانند جوشش آشکار و نهان در آن پدید نشده و این باینست که زودتر آن را بنوشند ...
پایان- در نهایه گفته: پرسش شد از می عسل و فرمود: هر مست کن حرام است و آن شراب مردم یمن است، گفته: در حدیث است
که چند تن یمنی بآن حضرت گفتند در یمن شرابی است بنام مزر، فرمود: هر مستکنندهاي حرام است، مزر بکسر آسمان و جهان،
ج 10 ، ص: 263 شراب ذرت است و بقولی شراب جو و گندم و در آنست که ( 1) گمانم از طاوس باشد که شراب ذرت یک
مکیدنش هم حرام است چون مزر بمعناي چشیدن دنبال هم است و مزه کردن، گفته: در حدیث بارها نام نبیذ آمده و آن نوشابهاي
است که از خرما و کشمش و عسل و گندم و جو و جز آن سازند، و نبیذ به می انگور هم گویند چنانچه به نبیذ خرما هم گویند. ()
-2 مشهور میان فقهاء این است که نوشاندن مسکرات به جانداران جائز است بلکه نوشاندن محرّمات دیگر بحکم اصل و بیتکلیفی
آنها و قاضی آن را حرام دانسته چنانچه گذشت ولی آن را مکروه شمردند براي روایت ابی بصیر و روایت غیاث و معروف نزد
فقهاء حرمت نوشاندن می است بکودکان براي روایت عجلان و جز آن. در دروس گفته: جائز نیست هیچ مست کن بکودك
نوشانند و اما بهیمه مشهور کراهت آن است و قاضی هر دو را حرام دانسته و روایت ابی بصیر دلالت بر کراهت دارد در باره بهیمه،
و در روایت عجلان است که: هر که بنوزادي مست کن نوشاند خدا او را از حمیم دوزخ نوشاند پایان، در مختلف گفته: شیخ در
نهایه گوید مکروه است بچیزي از دواب می و مسکر نوشاند، ابن ادریس هم چنین گفته، ابن برّاج گفته: جائز نیست بهیچ بهیمه و
کودکی خمر و مسکر نوشاند و مورد اعتماد قول شیخ است، دلیل ما اصل عدم حرمت است زیرا بر دواب تکلیفی نیست و حرمتی
متوجه آنها نتواند بود و نه بصاحب آنها چون آن را ننوشیده و همانا مکروه است ( 2) براي روایت ابو بصیر از امام صادق علیه
السّلام گفت: پرسیدمش از گاو و جز آن که نوشانند یا بخورانند بدو آنچه را خوردنش یا نوشیدنش بمسلمان روا نباشد آیا مکروه
(1) است؟ فرمود: آري مکروه است. ص: 264
باب دوم نهی از خوردن بر سر سفرهاي که بر آن می نوشند
-1 در مجالس صدوق ( 254 ) در مناهی پیغمبر است صلی اللَّه علیه و آله که نهی کرد از نشستن سر سفرهاي که می بر آن (2)
2- در فقیه: امام صادق علیه السّلام (3) .( نوشند، در خصال همین مضمون را آورده و افزوده) بنده نداند کی گرفتار شود ( 619
4) بیان: مشهور میان فقهاء امامیه این ) ( فرمود: با میخواران همنشین نباشید که چون لعنت آید همه اهل مجلس را فرا گیرد. ( 4 ر 41
است که خوراك بر سر سفرهاي که بر سر آن نوشابه مست کن یا فقاع نوشند حرام است، در مسالک گفته: دلیل حرمتش فرموده
5) امام صادق علیه السّلام است در روایت هارون بن جهیم که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: ملعون است کسی که نشیند بر سر )
سفرهاي که می بر آن نوشند، ( 6) و در روایت دیگر ملعون است کسی که بدلخواه بر سر چنین سفرهاي نشیند، و جرّاح مداینی از
امام ششم علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: هر کس ایمان دارد بخدا و روز جزا نخورد بر سر
سفرهاي که می بر آن نوشند، روایت نخست دلالت دارد بر حرمت نشستن بر آن خواه بخورد یا نه، و روایت اخیره دلالت دارد بر
حرمت خوردن از آن نشسته باشد بر آن یا نه، و نخست مورد اعتماد است چون صحیحه است و علامه آن را اجتماع بر فساد و لهو
شمرده، ابن ادریس گفته: جائز نیست خوردن از خوراکی که نافرمانی شود خدا بدان یا بر آن، و بر مدرك آن مطّلع نشدیم و قیاس
هم باطل است و راه حکم مختلف و دلیل آوردند که برخاستن از این خوراك مستلزم نهی از مسکر است چون رو برگردانی از
کننده آن است و خوار شمردن او و براي همین است که واجب است و ترکش با ماندن بر آن حرام است، و این دلیل مورد اعتراض
است زیرا نهی از منکر شرائطی دارد تا واجب باشد که یکی ص: 265 احتمال اثر بخشی در ترك منکر
است، ( 1) و مدلول روایات حرمت نشستن و خوردن در صورت مفروضه است و اگر چه نهی از منکر هم نباشد و احتمال اثر بخشی
صفحه 122 از 149
هم نرود، و نیز نهی از منکر که منحصر ببرخاستن از سر سفره نیست بلکه مراتب معلومه تدریجی دارد و اگر برخاستن از آنها نباشد
واجب نیست و اما الحاق فقاع به می گر چه نص بخصوصی ندارد ولی روایت دارد که چون می است و می نشناخته است و می
هست که مردمش کوچک شمارند و رواست که در این حکم به می پیوسته شود. محقق اردبیلی- ره- گفته: آیا خود خوراك که
بر آن سفره است حرام است چه بخورد و چه نخورد، یا خوردن حرام است بنشیند یا نه؟ صریح صحیحه و روایت دوم حرمت
جلوس است و بسا حرمت خوردن هم استفاده شود و مؤید آنست که در سوم بدان تصریح شده، و اما حرمت خود خوراك دانسته
نشود پس چون خوردن در ظرف طلا و نقره است که عمل خوردن حرام است نه خورده شده با احتمال حرام شدن مأکول نیز فتأمّل
ولی تا بر سر این سفره باشد و باحتمال دور تا همیشه، وانگه گفته: آیا حرمت نشستن یا خوردن بر سر چنین سفرهاي مطلق است یا
تنها در حال نوشیدن می است یا در وضع خاص چنین مجلس که شرب می در آن واقع شده، اوسط متقن است و اول احوط و قوت
احتمال اخیر بعید نیست پایان- و گذشت در فقه الرضا نهی از سفرهاي که پس از آن بر آن میخواري شود و ندیدم کسی بدان
تصریح کرده باشد و گر چه اجتناب از آن احوط است ( 2) و در روایت موثقی است از عمّار ساباطی که پرسش شد امام ششم علیه
السّلام از سفرهاي که بر آن مست کن یا می نوشیده شود، فرمود: آن سفره حرام است، پرسش شد اگر مردي بر سر سفرهاي گسترده
که از آنچه دارد میخورند ایستاده و با او مست کن است و بکسی که بر آن سفره نشسته ننوشاند؟ فرمود خوردن از آن سفره حرام
نباشد تا بر سر آن میخواري شود، و اگر پس از سفره فالوده آورند از آن بخور زیرا آن سفره دیگریست یعنی فالوده، گویم از
ص: 266 این روایت احکامی فهمیده شود که بر شخص اندیشمند نهان نباشد گر چه سندش خدشهاي دارد.
(1)
باب سوم در آب انگور و اقسام و احکام آن
-1 در قرب الاسناد ( 155 ) بسندش از علی بن جعفر از برادرش علیه السّلام که پرسیدمش آیا شاید که کشمش را بپزند تا (2)
مزهاش درآید و آنگه آبش را بکشند و بجوشانند تا دو سوّمش برود یک سوّمش بماند و آنگاه بردارند و تا یک سال از آن بنوشند
فرمود: باکی ندارد، گفت: و پرسیدمش از مردیکه بقبله مسلمانان نماز میخواند و مورد اعتماد نیست و نوشابهاي آرد و پندارد که
( ثلث شده است نوشیدنش حلال است؟ فرمود: نه، جز اینکه مسلمان عارف بامام باشد. در کتاب المسائل: مانند هر دو خبر آمده. ( 3
بیان: در دروس گفته: قول کسی که نوشیدن آب انگور را پیش از رفتن دو سومش حلال داند پذیرفته نیست در باره ثلث شدن آن
و رفتن دو ثلثش و بقولی پذیرفته است با کراهت. گویم: بلکه از برخی روایات برآید ناپذیري قول عارف بامامت نیز در باره هیچ
421 ) و شیخ هر دو بسند خود از امام ششم علیه السّلام روایت / نوشابهاي در صورتی که خودش نبیذ نوشد. ( 4) چنانچه کلینی ( 6
کردند که چون مردي نبیذ خمر شده نوشد گواهیش در باره هیچ نوشابه پذیرفته نیست گر چه همعقیده شماها باشد ( 5) و هر دو
بسند خود روایت کردند از معاویۀ بن عمّار که پرسیدم از امام ششم علیه السّلام از مردي امامشناس که برایم شیره آورد و گوید تا
ثلث پخته شده و میدانم که او نیمهشدهاش را مینوشد آیا من بگفته او آن را بنوشم با اینکه خودش نیمه جوش را مینوشد، فرمود:
منوش آن را، گفتم: مردیست ص: 267 امامشناس نیست ولی شیره ثلث شده را مینوشد و نیمه جوش را
حلال نمیداند و بما گزارش میدهد شیرهاي که دارد ثلث شده است و دو ثلثش رفته از آن نوشیده شود؟ فرمود: آري، ولی علامه-
ره- و مؤلف جامع و جز آنها نهی را تفسیر به کراهت کردند و اخبار تحریم را حمل کردند بر کسی که نبیذ را حلال داند نه آنکه
162 ) بسندش از امام ششم علیه السّلام که چون آدم از بهشت فرو شد خواهان / 2- در علل ( 2 ( آن را مینوشد و حرامش داند. ( 1
میوههاي آن گردید، و خدا تبارك و تعالی دو شاخه از درخت انگور برایش فرو فرستاد و چون برك آوردند و بار دادند و رسیده
شدند ابلیس آمد و دیواري گرد آنها کشید، آدم فرمود: تو را چیست؟ اي ملعون، ابلیس گفت: راستش اینها از منند فرمود: دروغ
صفحه 123 از 149
میگوئی و راضی شدند روح القدس میان آنها قضاوت کند و چون نزد او آمدند آدم علیه السّلام داستان خود را گفت: و روح
القدس آتشی گرفت و بآن دو تاك پرت کرد و در شاخههاي آنها در گرفت تا آدم پنداشت همه آنها سوختند و ابلیس هم چنین
پنداشت فرمود: آتش را تا آنجا که رفت رفت و یک سومش بجا ماند و دو سوّمش رفت و روح گفت: آنچهاش رفت بهره ابلیس
باشد و آنچهاش ماند از آن تو اي آدم. ( 2) بیان: دو سوّم بهره ابلیس است براي اینکه آب انگور که جوش آید حرام شود تا دو
سومش نرود پس دو سوّم بهره او است و نیز اگر دو سوّمش نرود و بجا ماند می مست کن شود و بهره ابلیس گردد و این دو توجیه
163 ) بسندش از وهب بن منبّه که / 3- در علل ( 2 ( بیکی برگردند زیرا ظاهر اینست که علت رفتن دو سوّم همانست که ما گفتیم. ( 3
چون نوح از کشتی بدر شد شاخهها که در کشتی با او بودند کاشت چون نخل خرما و انگور و میوههاي دیگر و در همان ساعت
خوراك آوردند و بهمراه نوح یک کلیده مو انگور بود و آن را آخر همه بدر آورد و گمش کرد و نیافت ابلیس آن را برگرفته و
نهان کرده بود. ص: 268 نوح برخاست بکشتی رود و آن را بجوید و فرشتهاي که با او بود بوي گفت: اي
پیغمبر خدا بنشین آن را برایت بیاورند، نوح علیه السّلام نشست و فرشته باو گفت: راستش تو در آن شریکی داري با او خوب
شرکت کن. گفت: بسیار خوب یک هفتم از او و شش هفتم از من فرشته گفت احسان کن که تو محسنی، نوح گفت: یک ششم از
او و پنج ششم از من فرشته گفت: احسان کن که تو محسنی، نوح گفت: یک پنجم از او و چهار پنجم از من، فرشته گفت: احسان
کن که تو محسنی، نوح گفت: یک چهارم از او و سه چهارم از من فرشته گفت: احسان کن که تو محسنی نوح گفت: یک چهارم
از او و سه چهارم از من، فرشته گفت: احسان کن که تو محسنی گفت یک دوم از او و یک دوم از من و در تصرف من باشد فرشته
گفت: احسان کن که تو محسنی فرمود دو سوم از او و یک سوم از من و راضی شد پس آنچه بیش از یک سوم است در پخت
( انگور از ابلیس است و بهره او است و یک سوم و کمتر از آن نوح است و بهره او است و آنست حلال طیب که از آن بنوشند. ( 1
-4 در علل (..) بسندش از امام ششم علیه السّلام که پدرم میفرمود: چون نوح فرمان یافت بکاشتن درخت ابلیس در کنارش بود و
چون خواست انگور بکارد باو گفت: این درخت از من است و نوح فرمودش دروغ گوئی ابلیس گفت: بس چه اندازهاش از من؟
نوح فرمود: دو سوم از تو اینجا است که شیره بر یک سوّم پاکیزه است. ( 2) بیان: در نهایه است که در حدیث علی علیه السّلام است
که: طلاء بدانها میخوراند و آن با کسر و مدّ شربتی است که از آب انگور میسازند و آن ربّ است و معناي اصلیش روغن قطران
مانده است که با آن شتر را چرب کنند ( 3) و از آنست این حدیث نخست چیزي که اسلام آن را وارو کرد و ریخت چنانچه ظرف
شراب را وارو کنند طلا بود. ( 4) و این حدیث دیگر است که: بزودي مردمی از امتم مینوشند و نام دیگري بر آن نهند، مقصود
اینست که نبیذ مست کن پخته نوشند و آن را طلا نامند براي کنارهگیري از نام می، و اما آنچه در حدیث علی علیه السّلام است می
5- در فقه الرضا: فرمود: بدان که اصل می از تاك است که (1) نیست و همانا ربّ حلال است. ص: 269
بآتش جوش آید یا از خود بیآتش و آن خمر است و نوشیدنش حلال نیست جز که با آتش دو سوم آن برود و یک سوم بماند و
اگر از خود جوش آید بیآتش وانهش تا سرکه شود خود بخود بیآنکه چیزي در آن ریزند و چون پس از آن خودش دگرگون
6- در سرائر ( 475 ) بسندي که محمّد بن عیسی (2) .( شد و خمر شد باکی ندارد که نمک یا جز آن در آن ریزند تا سرکه شود ( 38
گفت: نوشتم بابی الحسن علیه السّلام قربانت ما یک پخته داریم که گاهی در آن غوره و گاهی آب انگور، و آن گوشت است که
میپزند و در باره آب انگور روایت داریم که چون بر آتش نهندش نوشیده نشود تا دو ثلثش برود و یک ثلثش بماند و آب انگوري
هم که در دیک ریزند چنین باشد و از همه آن دوري کنند مگر آنکه مولایم اجازه دهند در این باره، و آن حضرت بخطش نوشت
باکی ندارد ( 3) در جامع یحیی بن سعید است که محمّد بن علی بن عیسی بامام هادي علیه السّلام همین مسأله را نوشت و مانندش
را ذکر کرده. ( 4) بیانیست: روایت دلالت دارد که چون آب انگور را در آب ریزند و همه آن جوش آید حرام نباشد و نیاز بذهاب
ثلثین ندارد، و ندیدم قائلی بدان از فقهاء امامیه ولی صاحب جامع گفته باکی ندارد که 10 کیلو آب انگور با بیست کیلو آب
صفحه 124 از 149
خالص بیامیزند و بجوشانند تا همان 10 کیلو بماند و حلال باشد و همین روایت را آورده و تاویلی از آن نکرده ( 5) و بر گفته او
121 ) بسندشان از عقبۀ بن خالد از امام ششم علیه السّلام فرمود: مردي که ده رطل / 421 ) و شیخ ( 9 / دلالت دارد روایت کلینی ( 6
آب انگور گیرد و بیست رطل آب و آن را بپزد تا بیست رطلش برود و ده رطلش بماند میشود این ده رطل را نوشید یا نه؟ فرمود:
هر چه تا یک سوم پخته شود حلال است و میشود خبر آخري را تفسیر کرد بر آنجا که آب انگور کم باشد و مستهلک شود
بخلاف مورد خبر دیگر و اگر چه احوط عمل بدانست مطلقا، و یکی از ص: 270 از محققان هم عصر
بحلیت در صورت مفروضه در خبر اعتراض کرده که ذهاب ثلثین محقق نیست، و در دلالت روایت هم اعتراض کرده آنجا که
- گفته: در پاسخ از پرسش اکتفاء شده بذکر قاعده کلی باب که ذهاب ثلثین است و این روش جواب براي یکی از دو وجه است. 1
مندرج بودن مورد سؤال در قاعده کلیه روشن باشد چنانچه از حال مشکوك النجاسه پرسند و جواب دهند، هر چیزي پاك هست تا
بدانی نجس است. 2- مندرج نبودن مورد در جواب روشن باشد چنانچه پرسش شود از آب قلیل که ملاقات با نجاست کرده و
جواب دهند، آب چون کر باشد نجس نشود، و جوابی که در این خبر است ممکن است از قبیل دومی باشد. چون روشن است که
مقدار آبی که بجوشیدن از مجموع کم شده بیش از مقدار آب انگور است که از آن کم شده زیرا آب لطیفتر است و بیشتر بخار
میشود با اینکه قاعده کلی حلال شدن آب انگور جوشانده طبق روایات دیگر کم شدن دو سوّم خود آب انگور است ( 1) چون
روایت عبد اللّه بن سنان از امام ششم علیه السّلام که: آب انگور چون دو سوّم آن برود و یک سوم آن بماند حلال است چون
معلوم است که مقصود رفتن دو ثلث خود آب انگور است نه دو ثلث از هر چیز یا هر مایع پایان. گویم: سخنش دقیق است و متین
ولی خلاف ظاهر روایت است و نیز با جمع میان دو خبر روشن شد که ذهاب ثلثین همانا صادق است در صورتی که مجموع آب
انگور باشد و دو سوّمش رفته باشد، ولی آیا معتبر در ذهاب ثلثین حجم است یا وزن مطلب دیگریست که در آن سخن گوئیم ان
7- در کتاب صفین: نصر بن ( شاء اللَّه، در دروس روایت عقبه را آورده و گفته صریح در مطلوب نیست ولی ظاهر در آنست. ( 2
مزاحم که نوشت امیر المؤمنین علیه السّلام به اسود بن قطنه و پخت کن براي مسلمانانی که نزد تواند شیرهاي که دو سوّمش برود.
8- کتاب زید نرسی: پرسش شد امام ششم علیه السّلام از کشمش که کوبیده شود و در دیک (1) ص: 271
ریخته شود و آب بر آن ریزند و زیرش آتش افروزند، فرمود: از آن مخور تا دو سوم آن برود و یک سوم بماند چون جوش آمده
گفتم خود کشمش را در دیک اندازند و آب بر آن ریزند و پزند و آبش را بگیرند: فرمود: آن هم چنین است و برابر است چون
شیرینی بآب رسیده و آب شیرینی چون آب انگور شده و جوش آمده بیآتش و حرام است و چنین است چون با آتش جوش آید
9- در خرائج: از صفوان که من نزد امام ششم علیه السّلام بودم و غلامی نزد آن حضرت آمد و گفت: راستی مادرم ( تباه شود. ( 2
مرده فرمود: نمرده، گفت منش تن پیچیده وانهادم، امام علیه السّلام برخاست و بر سر آن مادر رفت و ناگاه نشسته بود، بغلام فرمود:
نزد مادرت برو و هر خوراکی خواهد باو بده، غلام گفت: اي مادر چه میخواهی گفت: کشمش پخته باو فرمود: ظرفی پر و شیرین
10 - در محاسن: ( 401 ) بسندش از ابی بصیر که امام ششم علیه ( از کشمش برایش بیاور و آورد و از آن باندازه نیاز خورد. ( 3
421 ) بسندش از علی بن جعفر گفت از برادرش موسی علیه / 11 - در کافی ( 6 ( السّلام از غذاي کشمش دار خوشش میآمد. ( 4
السّلام پرسیدم از کشمش که میشاید پخته شود تا مزهاش درآید، و آنگه این آب گرفته شود و پخته شود تا دو ثلثش برود یک
425 ) بسندش از عمار بن / 12 - و از همان ( 6 ( سومش بماند وانگه بردارند و آن را بنوشند تا یک سال فرمود: باکی ندارد. ( 5
موسی ساباطی که امام ششم علیه السّلام برایم وصف کرد که پخته را چگونه پزند تا حلال شود فرمود: یک ربع کشمش میگیري و
پاکیزه میکنی و 12 رطل (در حدود 6 کیلو) آب بر آن میریزي و آن را خیس میکنی و اگر تابستان باشد و بترسی که جوش آید آن
را کمی در تنور گرم میگذاري باندازهاي که جوش نیاید وانگه همه آب آن را ص: 272 میکشی تا بامداد
باندازهاي آب بر آن میریزي که آن را فرا گیرد، و آن را میجوشانی تا شیرینی آن درآید، و آنگه آبش را میکشی و روي آب
صفحه 125 از 149
نخست میریزي و همه را پیمانه میکنی که چه اندازه است وانگه یک سوم آن را هم پیمانه میکنی و آن را در ظرف پخت میریزي و
باندازهاي که آب آن را فرو برد آب بر آن میریزي، و با یک چوبی آن را اندازه میگیري و یا با یک نی تا اندازه نهایت آب و پس
از اندازهگیري آن را میجوشانی تا یک سوم آب آخري برود، و آنگه با آتش آن را میجوشانی تا دو سوّمش برود و یک سوّمش
بماند وانگه براي هر ربع یک رطل عسل (در حدود نیم کیلو) میگیري و آن را میجوشانی تا کف عسل برود و پردهاي که عسلی
میآورد بر طرف شود وانگه بسختی آن را بر هم میزنی تا در هم آمیزد، و اگر خواهی با اندکی زعفران یا زنجبیل آن را معطر
میکنی، و اگر خواستی پر بماند در بر تو آن را خوب تصفیه میکنی. ( 1) بیان: تا حلال گردد، یعنی هر چه بماند جوش نیاید و مست
کن نشود و حرام نشود چنانچه برخی الفاظ خبر بدان اشارت دارد ربع یعنی یک چهارم رطل و یک سوّم همه را در دیک ریزد تا
هر کجاي دیک برسد یا تفاله کشمش را از دیک بیرون کشد یا کشمش دیگري در آن ریزد که زیر آب رود و گرچه دور از باور
است ولی با مضمون خبر آینده سازگارتر است، و آنگه ثلث دیگر یا اخیر را بجوشاند چنانچه در نسخهاي آمده، شاید مقصود
اینست که پس از اندازهگیري هر ثلث با چوب آن را بجوشاند تا ثلث اخیر که پس از آن ریخته برود وانگه بجوشاند تا ثلث دیگر
برود، و این گونه تشویش در روایت عمار دور نیست چنانچه بر متتبع پوشیده نباشد و خلاصه از روایت آینده با اینکه راوي یکی
13 - در کافی (..) بسندش از عمار بن موسی که پرسید از امام ششم علیه السّلام ( است برآید که از این روایت چیزي افتاده .. ( 2
کشمش را چگونه پزند که حلال باشد نوشیدنش، فرمود: یک ربع کشمش میگیري و پاك میکنی و در 12 رطل آب یک شب
، خیس میکنی و فردا تهنشین آن را میکشی و آب بر آن میریزي تا آن را فرا گیرد، و روي آتش میجوشانی و آسمان و جهان، ج 10
ص: 273 آبش را میگیري و بر آب شب مانده سابق میریزي و همه را در یک ظرف میریزي و بر آتش مینهی تا دو سوّمش برود و
یک سوّمش بماند بر روي آتش و زعفران براي خوشبوئی اگر خواهی بر آن میریزي یا اندکی زنجبیل، فرمود: براي اندازهگیري
پختش آن را سه بخش میکنی و پیمانه میکنی تا بدانی چه اندازه است و یک بخش را در دیک میریزي و نشانه میگذاري که آب
تا کجا میرسد و آنگه یک سوّم دیگر را بریز و نشانه گذار تا کجا میرسید آنگه یک سوم اخیر را بریز که تا کجا میرسد و آنگه
آتش زیرش بیفروز آتشی نرم تا دو سوم آن برود و یک سوم بماند (و در روایت اسماعیل بن فضل هاشمی که بامام ششم علیه
السّلام شکوه کرد از قرقر شکم و ناگواري غذا فرمودش چرا نبیذي نسازي که ما مینوشیم و غذا را گوارا میکند و قرقر شکم و باد را
میبرد گوید: بآن حضرت گفتم: قربانت آن را برایم شرح بده فرمود: یک صاع (در حدود 3 کیلو) کشمش بگیر و خوب پاك و
دانه و آشغالش را بگیر و آنگه خوبش با آب بشو و آنگه در هموزنش آب یا آنچه از آب آن را فرا گیرد در زمستان تا سه شبانه
روز و در تابستان یک شبانه روز آن را خیس کن. و پس از آن آن را تصفیه کن و صافیش را در ظرفی بریز و با چوبی اندازه کن و
آرام آن را بپز تا دو سوم آن برود و یک سوم آن بماند و آنگه نیم رطل عسل بر آن بریز و اندازه آن را در دیک نشانه کن و آن را
بجوشان تا اندازه عسل برود و آنگه زنجبیل و خولنجان و دارچینی و زعفران و قرنفل و مصطکی بگیر و بکوب و از پارچه در کن و
بر آن بریز و بجوشان و آن را فرود آر و چون سرد شد تصفیه کن و با چاشت و شامت از آن بخور، گوید چنین کردم و دردي که
داشتم خوب شد و آن نوشابه ایست که بماندن دگرگون نشود. ( 1) بیان: در قاموس گفته: مصطکا کالوك رومی سفید است و
براي معده و مقعد و رودهها و کبد و سرفه مزمن خوبست، اینکه فرمود: با غذایت بخور، یعنی پس از چاشت و شام که خوردي ...
426 ) بسندش از اسحاق بن عمّار که بامام ششم علیه السّلام شکوه کردم از / 14 - در کافی ( 6 (1) ص: 274
یک دردي و گفتم: پزشک بمن نسخه شربتی داد که کشمش را بگیرم و دو برابر آب بر آن بریزم و عسل روي آن بریزم و بپزم تا
دو سوم آن برود و یک سوم بماند، فرمود: شیرین نیست؟ گفتم: چرا گفت آن را بنوش و باو گزارش نداد اندازه عسل را (مضمون
1- فقهاء، رضوان اللَّه علیهم اتفاق ( حدیث 14 را از طب الائمه آورده با اندکی تغییر. شرح و دنبالهایست که چند مقصد دارد. ( 2
دارند که آب انگور با جوشیدن سخت حرام شود. و ظاهر اخبار و گفته بیشتر فقهاء اصحاب این است که بمجرد جوشیدن و زیر و
صفحه 126 از 149
رو شدن حرام شود، در روایت حمّاد است که پرسیدم امام ششم علیه السّلام را از نوشیدن آب انگور، فرمود: آنچه نجوشیده بنوش
و آنچه جوشیده منوش، گفتم: قربانت جوشیدن چیست؟ فرمود: قلب، و مقصود از آن بتفسیر بیشتر فقهاء اینست که زیر و رو شود و
تهش ببالایش آید، و شاید مقصود از واژه نشیش در اخبار پیش هم همین باشد و هم در روایت ذریح که شنیدم امام ششم علیه
السّلام میفرمود چون آب انگور نشیش کرد و جوشید حرام است، زیرا نشیش آواز آب و جز آنست هنگام جوشیدن و بنا بر این
عطف بواو در روایت براي تفسیر است، و بسا که مقصود از نشیش حالت مقارن جوش باشد و مقدم بر آن باشد و عطف براي جمع
یا ترتیب باشد که آگهی داده این دوازدهم جدا نباشند یا اینکه نشیش بیجوش کافی نیست براي حرمت و اینکه در نسخهاي از
بجاي واو آمده مؤید عدم انفکاك است و اما اینکه برخی فقهاء در اینجا واژه اشتداد را هم پیوسته و گفتهاند: جوش « او » تهذیب
آید و سخت شود اگر مقصود از آن همان معنی قلب و نشیش باشد یا سفت شدنی که لازمه جوش آمدنست از قبیل ضمّ نشیش
است بدان در روایت گذشته و اگر مقصود معناي دیگریست که جدا است از جوشیدن و میشود جوش باشد و آن نباشد دلیلی در
روایت نیست که آنهم شرط حرمت باشد، بلکه روایات دلیلند ص: 275 که خود غلیان علت مستقله حرمت
است بیشرط دیگري جز آنچه دلیل بر آن باشد مانند قلب و نشیش بتفسیري که گذشت و مثل اصابه آتش ( 1) در روایت عبد اللّه
بن سنان از امام ششم که فرمود: هر آب انگوري که آتش بدان رسید حرام است تا دو سوم آن برود و یک سوم آن بماند زیرا
رسیدن آتش بمعنی اثر کردن آتش است در آن چنانچه منظور از همه اسباب جوش است از باب دلالت سبب بر مسبب و اما اینکه
جوش با خصوص آتش مقصود باشد چنانچه توهم شده از ظاهر روایت درست نیست زیرا اخبار بسیار دلالت دارند بر اینکه حرمت
اثر جوش است خواه با آتش یا جز آن، و جمعی از فقهاء چون شهید ثانی- ره- تصریح کردند باینکه جوش با آتش و جز آن برابر
است و صاحب وسیله جوش آمدن خود بخود را موجب حرمت شمرده و بقولی اختصاص جوش با آتش نظر بفرد غالب است و
هدف ذهاب دو سوم که نهایت حرمت است که ناشی از جوش با آتش است نه جوش پیش از خود چون نهایت آن سرکهشدنست
نه ذهاب دو سوم. من گویم: تا مست کن نشده ذهاب دو سوم و سرکه شدن در حلیت کافیند و اگر مست کن شد همان سرکه
شدن باید و رفتن دو سوم اثر ندارد و در غالب سرکه شدن بیمی شدن محقق نشود. و آنچه در اخبار و کلام فقهاء است از اکتفاء
به رفتن دو سوم بنا بر غالب است، ابن برّاج در مهذب گفته: هر آب انگوري تا جوش نیامده استعمالش در هر حال حلال است و
جوشی که حرامش کند اینست که با آن زیر و رو شود و اگر پس از آن سرکه شد حلال است، و اگر آن را با آتش بجوش آرند و
دو سوم آن نرفته باشد حرام است و اگر برود حلال است و حدّش آنست که شیرین شود و بظرف بمالد. 2- جمعی از فقهاء، گفتند
آب انگور جوش آمده پیش از رفتن دو سوم نجس است و پس از آن پاك شود، برخی هر جوشی را موجب نجاست دانسته بشرط
اینکه سخت باشد و ابن حمزه در وسیله آن را مخصوص بجوش آمدن خود بخود دانسته نه بوسیله آتش و برخی متاخران آب
انگور جوش آمده را از نجاسات شمرده ص: 276 مطلقا بیتخصیص و شرط و در نجاست سه قول میشود
که هیچ کدام در روایاتی که بما رسیده دلیلی ندارد ( 1) چنانچه شهید- ره- در بیان بدان تصریح کرده آنجا که گفته: ن ّ ص ی بر
نجاست آن نیافتم جز آنچه دلالت بر نجاست مسکر دارد ولی آب انگور بمجرد جوشیدن هر چه هم سخت باشد مسکر نیست. و در
ذکري پس از از نقل قول ابن حمزه و محقق و ذکر توقف علامه در باره آن در کتاب نهایه گفته: قول بنجاست را از جز اینها
ندیدم، علامه در مختلف گفته: می و هر مست کن و فقاع و آب انگور جوش آمده پیش از رفتن دو سوم آن بآتش همه نجسند
گرچه پیش خود بجوشد و بیشتر علماي ما بدان معتقدند. مانند شیخ مفید و شیخ ابی جعفر و سید مرتضی و ابی الصلاح و سلّار و
ابن ادریس، ابن عقیل گفته: کسی که بجامه و تنش می یا مسکر برسد شستن آنها بر او واجب نیست، زیرا خدا آنها را تعبّدا حرام
کرده نه براي نجاست آنها و همچنانست حکم آب انگور و سرکه که بجامه و تن رسند. ابو جعفر بن بابویه گفته: باکی نیست بنماز
در جامهاي که بمنی آلوده زیرا خدا نوشیدن آن را حرام کرده نه نماز در جامه آلوده بدان را با اینکه حکم کرده چاهی که می در
صفحه 127 از 149
آن ریزد باید همه آبش را کشید. دلیل ما چند وجه است 1- اجماع زیرا سید مرتضی گفته: خلافی نیست میان مسلمانان در نجاست
می مگر اقوال نادري که اعتباري ندارد. و شیخ گفته: نجس است بیخلاف و حکم هر مسکري نزد ما حکم می است و فقهاء ما فقاع
را بدان پیوستند و قول سید مرتضی و شیخ حجت است در این باره زیرا هر دو نقل اجماع کردند و راستگو باشند و اطمینان بتحقیق
اجماع حاصل شود و چنانچه اجماع با نقل متواتر حجت است همچنان بنقل خبر واحد معتبر پایان- و بر این گفته اعتراضی نیست.
-1 حکم بنجاست هر مست کن بیاستثناء مست کن غیر مایع بالاصاله با اینکه مست کن جامد از این حکم نجاست باتفاق خارج
2- حکم بنجاست آب انگور مذکور پیش از رفتن دو سوم آن با اینکه (1) است و پاك است. ص: 277
خلافی نیست در پاکی برخی اقسامش که پیش از رفتن دو سوم سرکه شود چنانچه بیاید. 3- حکم بنجاست حصیر جوش آمده
بیشرط اشتداد باینکه در کتب دیگرش بطور صراحت آن را معتبر دانسته. 4- نسبت قول بنجاست همه را که آب انگور مذکور در
آن داخل است باکثر علماء که شیخ و سید مرتضی رحمهما اللَّه را از آنها برشمرده با اینکه میبینی سخنی که از آنها نقل کرده از
ذکر عصیر عنبی ساکت است و تهی است با آنچه از تصریح شهید با کمال تتبع و تبحّرش گذشت که گفته: قول بنجاست آب
انگور جوش آمده را نیافته جز از عده علماء که نام آنها را برده. 5- دعوي کرده اجماع بر حکم نجاست بطور کلی که شامل آب
انگور هم میشود بنقل از سید مرتضی و شیخ با اینکه آنچه از سید مرتضی نقل کرده در خصوص می است و کلام شیخ از ذکر
آب انگور خالی است بلکه عدم خلاف او هم منحصر بهمان خمر است. 3- چون جوش آمدن موجب حرمت دو راه دارد یکی
بیآتش و یکی با آتش و سرانجام هر دو اینست که شیره شود و یا سرکه در اینجا چهار احتمال بیشتر نیست، و چون شیره شدن
بیآتش خلاف عادت است احتمالات عملی سه است: 1- بیآتش سرکه شود و گویند خود بخود سرکه شده و گرچه گرمی هوا،
و خورشید هم در آن اثر کند. 2- با پخت با آتش شیره گردد. 3- پس از جوش آمدن با آتش سرکه شود بسبب اینکه مدتی بحال
خود بماند. خلافی نیست که قسم یکم پاك است و حلال مطلقا و خلافی نیست در حلالی و پاکی قسم دوم بشرط اینکه دو سوم
1) و امّا قسم سوم که بعد از جوش با آتش بماند تا سرکه شود ) آن برود و یک سوم آن بماند. ص: 278
صریح کلام شیخ در نهایه و ابن حمزه در وسیله اینست که پاك شود ولی حلال نشود. شیخ در نهایه گوید: فروش آب انگور باکی
ندارد تا جوش نیامده و حدّ جوشی که با آن حرام میشود اینست که زیر و رو شود و چون جوش آمد نوشیدن و فروشش حرام
گردند تا سرکه شود و اگر آب انگور با آتش جوش آمد نوشیدنش روا نبود تا دو سوم آن برود و یک سوم آن بماند و حدش
اینست که شیرین شود و ظرف را رنگین کند و بدان بچسبد یا بحسب وزن یک سوم شود روي آتش و آن را فرو آرند و وانهند تا
سرد شود و چون سرد شد دو سوم آن رفته و یک سوم آن مانده- پایان- ابن حمزه در وسیله گفته: اگر آب انگور باشد یا جوش
آمده یا نه اگر جوش آمده یا خود بخود جوش آمده تا زیر و رو شده، حرام و نجس گردیده تا خود بخود سرکه شود یا بعلاج و
بجلالی و پاکی برگردد و اگر با آتش جوش آمده حرام است تا دو سوم آن برود و نجس نباشد تا اینکه چون ظرف را رنگین کند
و بدان بچسبد و شیرین گردد حلال شود و اگر هیچ جوش نیاید حلال است چه سرکه باشد چه آب انگور- پایان- و ظاهر کلام
محقق و شیخ و علامه در ارشاد و قواعد و کلام شهید- ره- در لمعه و دروس و ظاهر روایت گذشته ابن سنان هم مخالف ظاهر قول
شیخند و ابن حمزه بنا بر ظاهر عبارت آنها و دلالت دارند بر حلال بودن آن. در شرایع گفته: و حرام است آب انگور چون از خود
بجوش آید یا با آتش و حلال نشود تا دو سوم آن برود یا سرکه گردد. علامه در ارشاد گفته: در شمار نوشابههاي حرام یکی آب
انگور راست که سخت بجوشد جز اینکه متقلب شود بسرکه یا دو سوم آن برود، و همچنین است قواعد، و شیعه در لمعه گفته: حرام
است آب انگور چون جوش آید تا دو سوم آن برود یا سرکه شود و همچنین است در دروس ( 2) و مؤید آنها است، روایت کافی
420 ) بسندش از امام ششم علیه السّلام که مروي گوید: پرسیدمش از آب انگور که با آتش پخته شود تا در همان ساعت جوش /6)
آید آیا صاحبش از آن بنوشد؟ فرمود: چون دگرگون گردد و جوش آید ص: 279 خوبی ندارد تا دو سوم
صفحه 128 از 149
آن برود و یک سوم آن بماند، ( 1) ولی نهان نیست که میشود کلام شیخ و ابن حمزه را تأویل کرد و تخصیص داد تا مخالف قول
محقق و علامه و شهید نباشد و بسا که این تخصیص در اینجا روشن و مناسب باشد با عموم قاعده مسلم: حلال بودن هر خمر و
پاك بودنش پس از حرمت و نجاست بتبدیل شدن آن بسرکه زیرا گردش آب انگور بسرکه بودن پس از خمر شدن آنست چنانچه
مشهور است و هر خمري حلال و پاك است بسرکه شدن گرچه بمعالجه باشد چنانچه آید. 4- بدان که احکام مذکوره خاص آب
انگورند بنا بر مشهور، و خلافی نیست در عدم حرمت آب هر میوه جز خرما و کشمش مانند آب انار و میوههاي دیگر و نه در پاك
بودن آنها جز اینکه مست کن شوند و در حلالی و پاکی آنها رفتن دو سوم شرط نیست ولی آب خرما و کشمش مورد اختلافند.
شهید در دروس گفته: و حرام نشود آب کشمش تا در آن جوشی بوجود نیاید و دم پخت کشمش حلال است بنا بر اصح چون در
برابر آفتاب غالبا دو سوم آن رفته است و دیگر نام انگور ندارد، ولی برخی اساتید معاصر ما آن را حرام دانسته و قول برخی فضلاء
پیشین هم هست بدلیل مفهوم روایت علی بن جعفر، و اما آب فشرده از خرما برخی فقهاء حلال دانسته تا زمانی که مست کن نشود،
2) و در روایت عمار است که از امام صادق علیه السّلام پرسش شد از آب خرما که چه کنیم تا حلال شود؟ فرمود: آب خرما را )
بگیر و بجوشان تا دو سوم آن برود پایان- و گویا مقصود از جوش آمدن در اینجا مست کن شدنست یا آمادگی براي آن نه جوش
آمدن و آمادگی براي آن چنانچه معروف است براي سیاق سخنش در اینجا و تصریح بمخالف آن در لمعه آنجا که گفته آب
کشمش حرام نشود گر چه جوش آید بنا بر اقوي، و شهید ثانی- ره- در شرحش پس از استدلال بر این حکم باینکه نام انگور
ندارد و اصل حلیت است و استصحاب آن جاریست و پس از ذکر قول بحرمت باستناد مفهوم روایت علی بن جعفر گفته است سند
روایت و دلالت مفهوم بر حرمت هر دو ضعیفند و قول بتحریم اضعف است و شبه در نجس نبودن آن نیست- پایان-. و گویا فرق
میان قول بنجاست و حرمت در اینجا براي اینست که ن ّ ص ی مطلق ص: 280 بر نجاست فشرده انگور وجود
ندارد ( 1) و کسی بنجاست آن فتوي نداده جز جمعی برشمرده که آنان هم در باره فشرده خرماي جوش آمده حرمت گویند نه
نجاست و نجس نبودن آن مورد اتفاق است، در مسالک- ره- گفته: حکم مخصوص آب انگور است و بغیر آن سرایت نکند مانند
فشرده خرما تا مست کن نشده بحکم اصل و نه بفشرده از کشمش بنا بر اصح چون نام انگور ندارد و دو سوم و بیشتر آن بر اثر
خورشید از میان رفته، و برخی علماي ما باستناد مفهوم روایت علی بن جعفر آن را حرام دانسته و این روایت با اینکه در سندش
سهل بن زیاد است دلیل به حرمت آن پیش از رفتن دو سوم آن بهیچ وجه نمیشود و تنها دلالت دارد که این کار باکی ندارد و
نوشابه آن میماند تا از آن بنوشد، و تخصیص مورد سؤال به ذهاب دو سوم دلالت ندارد که بیآن حرام است و مفهومی که دعوي
کردند دلیل حرمت است وجود ندارد و فائده قیدي که آورده اینست که چون آبش برود تا مدت نامبرده سالم میماند مانند شیره و
بر فرض که مفهوم داشته باشد ضعیف است و صلاحیت اثبات حکم مخالف اصل را ندارد. ( 2) و ابو بصیر در حدیث صحیح
روایت کرده که امام ششم علیه السّلام از پخته با کشمش خوشش میآمد و این ظاهر است در حلال بودنش زیرا خوراك پخته با
کشمش دو سوم آن نمیرود چنانچه نهان نیست پایان. من گویم: قول بحرام نبودن آب کشمش و خرما خالی از قوت نیست براي
عمومات حلیت گذشته و نبودن مخصص معتبر و روایت علی بن جعفر با اینکه ضعیف است بنا بر مشهور دلالتش بمفهوم است و
آن هم ضعیف است بویژه که این مفهوم از کلام پرسنده برآید، بعلاوه مفهومش همین است که پیش از رفتن دو سوم باکی دارد و
آن اعم از حرمت است و روایت عمّار هم ضعیف است از نظر سند و متن هر دو. اگر گفته شود روایات داله بر حرمت عصیر پس از
، جوش آمدن بیشتر یا عامند و یا مطلق و شامل هر عصیر باشند جز آنچه حلال بودنش مورد اجماع است مانند آسمان و جهان، ج 10
ص: 281 فشرده انار و امثالش و فشرده کشمش و خرما در عمومات حرمت میمانند. ( 1) گوئیم: عصیر آب انگور است و شمول آن
براي آن دو ممنوع است چون فشرده آنها پس از خیس کردن در آبست و آن را عصیر ننامند جز بطور مجاز بلکه نام حقیقی آن
نقیع است و آنچه از فشرده خرما برآید بیخیس کردن در آب نامش دبس است نه عصیر بلکه بقولی پس از بررسی اخبار و کلام
صفحه 129 از 149
فقهاء لفظ عصیر خاص فشرده انگور است و مؤید آنست آنچه از مقنع و فقه الرضا گذشت و صدوق هم آن را در فقیه گفته: آنجا
که گوید: براي آن پنج نام است: 1- عصیر که از تاك است 2- نقیع از کشمش، و مانند آنست صحیحه عبد الرحمن بن حجاج، و
چون چنین است باید لفظ عصیر را در اخبار مطلقه بر آن تفسیر کرد گرچه مجاز باشد براي حذر کردن از ارتکاب تخصیص ناباور
(تخصیص اکثر) که صحتش را جمعی از علماي اصول ممنوع دانستند زیرا صدور چنین سخنی از ائمه علیهم السّلام که هر فشردهاي
حرام است با خروج بیشتر افراد موضوع از این حکم بعید است جدّا. ( 2) محقّق اردبیلی گفته: مشهور اینست که حرمت با جوش
آمدن خاص آب انگور است، و خلافی نیست در حلالی جز فشرده خرما و کشمش مانند فشرده از سیب و انار و گر چه جوش آیند
تا مست کن نشوند، و همچنین است فشردهها و مرباهاي دیگر، و اصل و عموم ادله و دلیل محصور بودن محرمات از آیات و اخبار
بسیار مؤید حکم بحلیت میباشند ( 3) مانند روایت جعفر بن احمد مکفوف گفت: نوشتم بآن حضرت یعنی بابی الحسن علیه السّلام
و از او پرسیدم از سکنجبین و گلاب و رب توت و رب انار و رب سیب در پاسخ نگاشت حلال باشند. و در روایت دیگریست از او
که در پرسش رب گلابی را هم افزوده و گفته: چون فروشنده آنها شیعه نیست و در بازارهاي ما بفروش میرسند، و در پاسخ
نگاشت جائز است و باکی ندارد. ( 4) و در باره جوشانده فشرده خرما و کشمش اختلاف است، و مشهور حلیت است آسمان و
جهان، ج 10 ، ص: 282 و اصل و عمومات و دلیل حصر محرمات در آیه مؤید آنست و هم اخبار بسیار، و قولی است بحرمت بلکه
برآید که قولی هم هست بنجاست از کتاب ذکري، ولی طهارت آنها روشن است و جاي گفتگو ندارد، و قیاس آنها بامی و آب
انگور جوشانده باطل است با اینکه نجاست در اصل هم ثابت نیست، و ظاهر حلال بودن آنها است براي آنچه گذشت و براي نبودن
دلیل معتبر بر حرمت جز همان عموم لفظ عصیر که گذشت و ظاهر است که این دو داخل در آن نیستند چون مقصود از عصیر آب
انگور است چنانچه از کلام فقهاء و از اخبار فهمیده شود، و از این رو هیچ کس قائل بعموم حکم براي همه فشردهها جز آنچه
بدلیل خارج شود نشده، و خود قائلین بحرمت هم باین عمومات استدلال نکردند و کسی آنها را دلیل قول او نیاورده و لفظ عصیر
بوضع دوم مخصوص همان آب انگور است نزد آنان فتامّل. و آنگه- ره- گفته: و مؤیّد آنست اینکه نبیذ مأخوذ از خرما و نقیع
مأخوذ از کشمش تنها با مستکنندگی حرامند و گذشت که اگر طوري ساخته شوند که مست کن نباشند حلالند و دلیل آن از
مفهوم هم هر دلیلی است که دلالت دارد بر حلالی نبیذي که مست نکند و هم صحیحه ابی بصیر در باره پخته با کشمش پایان- و
اما اخبار گذشته داله بر نوشابه حلال و اگر چه اشعار دارند باینکه شرط حلالی رفتن دو سوم است ولی میان آنها خبر صحیح بزبان
فقهاء نیست و دلالت روشنی هم بر اشتراط ندارند زیرا که در روایت عمّار فرموده (تا حلال گردد) بسا مقصود اینست که حلال
بماند و نبیذ مست کن حرام نشود چنانچه در خبر دیگر فرموده (تا اینکه حلال نوشیده شود) و چنانچه در روایت هاشمی فرموده
(آن نوشابهایست پاکیزه که دگرگون نشود چون بماند) و گر چه بسا این علّت براي وجوب رفتن دو سوم باشد، و بقولی معنایش
بقرینه روایت دیگرش و جز آن که در این باره است اینست که، تا نبیذ حلالی شود یا چون نبیذ حرام باشد در بهره دهی نه در
حرمت). ( 1) من گویم: و گویا براي این احتمالات روشن در این اخبار قائل به اینکه آب ص: 283 کشمش
و آب انگور یک حکم دارند در وجوب رفتن دو سوم براي حلال شدن بدانها استدلال نکرده چنانچه بمفهوم روایت علی بن جعفر
استدلال کرده و روایت اسحاق اشعار دارد که تا شیرین است و تغییر نکرده و تلخ مزه نشد حلال است بویژه بعبارتی که در طب
الائمه است. محقق اردبیلی پس از نقل آن گفته: میشود حلیت مطلق را از آن فهمید از اینجا که فرموده (آیا شیرین نیست؟) فافهم
پایان و اما روایت نرسی گر چه دلالت دارد بر حرمت آب کشمش پس از جوشیدن و نشیش ولی اثبات چنین حکمی با چنین
روایتی مشکل است، و شک نیست که احوط اجتناب از فشرده کشمش است پس از جوشیدن. و دور نیست براي حلیت آن اکتفا
شود بر نگین کردن ظرف و چسبیدن بدان چنانچه در برخی اخبار است و باینکه آن را شیره نامند و اما رفتن دو سوم آن در آنچه
در این زمانه بسازند غالبا محقق نشود مگر پس از بسته شدن و بیرون شدن از حال شیره بودن. و احوط از آن اجتناب از آنست پیش
صفحه 130 از 149
از رفتن دو سوم مطلقا. 5- جمعی فقهاء آب انگوري که در دانه بجوشد بآب انگور جوشانده ملحق دانستند و دلیلی ندارد چون آب
انگور بر آن صادق نیست و مقتضاي ادله عامه این است که حلال است، محقق اردبیلی گفته: ظاهرا شرط حرمت اینست که فشرده
باشد و اگر انگور در دانه بجوشد بر آن آب انگور جوشانده نگویند و حرمتش مورد تأمّل است ولی تصریح بدان کردند فتأمل، و
اصل و عمومات و دلیل محصور بودن محرمات دلالت بر حلالی دارند تا خلاف آن معلوم شود- پایان. من گویم: یکی از هم
عصران نزدیک ما کشمشی که در خوراك پزند بدان ملحق کرده و حکم بحرمتش نموده چون آبش در درونش میجوشد و یکی
از آنها که بوي علم و فقه بدماغش نرسیده از هم عصران از او پیروي کرده و آن سستی روي سستی است. ( 1) و بسا خبر نرسی را
دلیل آرند و حال آن را دانستی که ضعیف است با اینکه ص: 284 دلالت بر ادعاي آنها ندارد زیرا ظاهرش
اینست که حرمت در صورتیست که شیرینی بآب بنشیند تا چون آب انگور گردد و معلوم است که کشمش داخل برنج پخته در
دیک چنین نیست و آب را چون آب انگور شیرین نکند و هم کشمشی که در شورباجات ریزند کم است که بدین مقام رسد. آري
اگر کوبند و در آن ریزند بسا بدان ماند و آن پخت کشمشی است که زبیبه گویند و روایت در حلال بودن آن گذشت و خلاصه
6- در مسالک گفته: با نرفتن دو ( حکم بحرمت در همه اینها مشکل است گر چه در برخی موافق احتیاط است و اولی است. ( 1
سوم آن اگر هم شیره شود باز حرام است زیرا در نصوص ذهاب دو سوم شرط شده نه نام با اینکه این فرض دوري است زیرا تا
چهار پنجم آن نرود در غالب طبق وجدان شیره نشود تا برسد به دو سوم و بسا که اگر پیش از ذهاب دو سوم شیره شود حلال باشد
بحکم انتقال و سلب نام آب انگور از آن چنانچه براي همین است که چون سرکه شود پاك باشد، و در ذهاب دو سوم فرق نیست
که بآتش باشد یا بر اثر آفتاب و هوا و اگر در برابر خورشید نهندش تا دو سوم آن برود یا بر اثر گرمی هوا برود حلال است و پاك
اگر آن را نجس دانند، و ضرر ندارد بر آن که پیش از ذهاب دو سوم اجسامی در آن نهاده باشند چنانچه هر چه در آن باشد پس از
سرکه شدن نزد ما همه پاك شوند پایان. ( 2) گویم: و مؤید کفایت نام شیره براي حلیت است آنچه در روایت صحیح از عمر بن
یزید است که امام ششم علیه السّلام فرموده: چون ظرف را رنگین کند آن را بنوش، گر چه میشود این نشانه براي رفتن دو سوم
ذکر شده باشد چنانچه شیخ-- ره- فهمیده و در نهایه براي ذهاب دو سوم که مناط حلالشدنست سه نشانه ذکر کرده 1- شیرین
(421 / شدن 2- رنگین کردن ظرف 3- چسبیدن بدان و کم شدن سه دانک و نیم از آن وقتی روي آتش است. ( 3) و کلینی ( 6
بسند صحیح از امام ششم علیه السّلام روایت کرده که چون شیره فزون باشد بر یک سوم، وقیهاي، پس حرام است و گویا مقصود
فزونی آن بر ص: 285 یک سوم باشد بمقدار وقیه که 7 مثقال یا 40 درهم است، و این کنایه از کم بودن
زائد و بر یک سوم است یا مقصود اینست که اگر فزونی کمتر از وقیه باشد و بهواء بخار شود ضرر ندارد، و بسا این در صورتی که
آب انگور یک رطل باشد که 91 مثقال و کسریست و در برخی اخبار است یک دوازدهم بهوا بخار شود ( 1) چنانچه شیخ باسناد
خود از امام ششم علیه السّلام روایت کرده که چون آب انگور پخته شود تا سه دانگ و نیمش برود و وانهندش تا سرد شود البته دو
سوم او رفته است و یک سوم آن مانده و یک دوازدهم بر این وجه نزدیک بیک وقیه در رطل بمعنی نخست است و با این هم
7- رفتن دو سوم که در این باب معتبر است آیا بر حسب پیمانه است یا وزن؟ ظاهر برخی (2) .(120 / بیاشکال نیست (در تهذیب 9
اخبار اعتبار پیمانه است و ظاهر برخی فقهاء چون محقّق اردبیلی- ره- اعتبار وزن است و بیشتر فقهاء توجهی به تفاوت میان این دو
نکردند و از این رو متعرض آن نشدند و معلوم است که نسبت آنچه بخار میشود و میرود در آب انگور با آنچه میماند از نظر
پیمانه و وزن تفاوت دارد و این بآزمایش روشن است و میشود دلیل آورد بر آن بدان چه یکی از افاضل متوجه آن شده و آن
اینست که نقصان کیل یا وزن بر اثر جوش براي اینست که برخی اجزاء آب انگور تبدیل به هوا میشود و از آن کم میگردد و
تردید ندارد که اجزاء بخار شده بتدریج لطیفترند از آنچه بجا مانند و لطیف وزن کمتر و حجم بیشتر دارد از کثیف که بجا ماند و
آنچه کم میشود باید حجم بیشتر و وزن کمتر داشته باشد، بعلاوه که نقصان حجم بسا بواسطه تراکم اجزاء پدید شود که سفت
صفحه 131 از 149
میشود و دعوي اینکه تراکم در موضوع بحث محقق نشود چون حرارت مایه باز شدن اجزاء است نه تراکم آنها باطل است، زیرا
بسا که این تراکم بوسیله گشایش بستگی اجزاء بوجود آید و اجزاء بدین وسیله همدیگر را جذب کنند و در هم روند و تراکم پدید
شود چنانچه در باره پدید شدن رنگ سیاه گفتند: که از آمیزش زاج و عفص و در هم شدن آنها پدید گردد فتأمل، و روشن است
1) و میشود معتبر همان ) که ذهاب دو سوّم از نظر پیمانه پیش از ذهاب دو سوم است از نظر وزن ص: 286
نقصان دو سوّم بحسب کیل باشد که در این گونه موارد نزد عرف معتبر است و اندازهگیري آن هم آسانتر است که با کاسه و
اندازه دیک و چوبخط خط معین میشود و نیازي به ترازو و قپان درست و آزموده ندارد که نیاز بدقت و امتحان دقیق دارند و بیشتر
مردم بدان راه بردار نیستند و تخمین ذهاب 2 سوم از نظر پیمانه با همان دید هم براشان میسر است بینیاز بابزار اصلا، و دلیل آن
روایت عقبۀ بن خالد گذشته است که رطل را اندازه داده و رطل یک پیمانه است نه وزن چنانچه ما در رساله اوزان تحقیق آن را
کردیم، و هم روایات یک سومگیري گذشته در باره ساختن نوشابه حلال بر آن دلالت دارد چون صراحت دارند که معتبر در دو
سوم و یک سوم همان گل و پیمانه است نه وزن و گرچه بسا دو سوم رفتن در شرح نوشابه داروئی که آن حضرت نسخه داده کافی
است بنا باحتمالی که ما دادیم بلکه نظر دادیم که رفتن دو سوم در اینجا براي حصول حلال شدن نیست بلکه براي وصول بمنافع
طبیه آن نوشابه است، زیرا پزشکان در باره داروهاي ترکیبی اندازههائی دارند که ذکر میکنند و غرض آنها حصول مزاج داروئیست
و عدم سرعت فساد و تباهی در آن و کمال فوائد مترتبه بر آن. آري بنا بر عقیده کسی که ذهاب 2 سوم را در این خبر براي حصول
حلیت داند صریح باشند در اینکه میزان همان کیل است نه وزن ولی بنا بر تفسیري که ما از این اخبار کردیم اشارهاي بدان دارد. و
میشود گفت: چون شارع علیه السّلام رفتن دو سوم را بزبان آورده و تصریح نکرده که بحسب کیل است یا وزن همان صدق عرفی
ذهاب دو سوم در تحقق حلیت کافی است و در صورت رفتن دو سوم بحسب کیل این صدق عرفی محقق است ولی در این وجه
اعتراض هست بدین تقریر: ( 2) بسا میزان در اینجا همان اندازه وزنی باشد و آنچه در حکم آنست و موافق آن براي اینکه ائمه
علیهم السّلام در روایاتی که در این باب از آنها رسیده حکم کردند که حلال شدن مترتب بر رفتن دو سوم است از آب انگور و
ماندن یک سوم و آنچه ص: 287 بمعناي آنست از رفتن دو تا و ماندن یکی که باید این اندازه بوسیله پختن
بدست آید خواه بحسب کیل و خواه بحسب وزن و تا بحسب وزن دو سوم آن نرفته و یک سوم آن نمانده این اندازه که شرط
حلالی است محقق نشده و احتمال میرود که یک سوم شدن بحسب کیل هم محقق نباشد زیرا این هر دو اندازه پیش از پخت با هم
محقق و برابر بودند؟ و اختلاف آنها پس از پخت و سفت شدن آب انگور پدیدار شده بواسطه تراکم اجزاء و بمجرد پیمانه در این
وضع اندازه 2 سوم و یک سوم معین نشود و همان بحسب وزن معین میشود که اشتباه در آن راه ندارد اصلا. ( 1) و این موضوع را
با یک مثالی روشن کنیم: فرض کن شش من آب انگور داریم برابر شش پیمانه مشخّص و باید چهار من آن موافق چهار پیمانه
نامبرده برود تا حلال شود، و چون طبخ شد تا دو پیمانه ماند در این صورت گرچه جاي تو هم این هست که بحدّ نصاب یک سوم
رسیده بحسب صورت و ناچار دو سوم آن رفته است ولی چون دو پیمانه مانده بوسیله پخت سفت شده خرد حکم کند باینکه
میشود از نظر واقع بیش از یک سوم باشد چون هنگامی که شل بود یک سوم آن دو پیمانه بود ولی اکنون که سفت شده این دو
پیمانه بواسطه غلظت آن بیش از 1 سوم میباشد باندازه تفاوتی که میان رقیق و غلیظ وجود دارد و بنا بر این آنچه از آن رفته است
دو سوم تمام نیست و برخی از آن بواسطه تراکم بجا مانده است و تا مانده آن باندازه دو من نشود موافق دو کاسه در حال رقت
نمیگردد و یک سوم باقیمانده و دو سوم رفته تحقق نمیپذیرد و میزان در رسیدن آن بحد یک سوم همان وزن است یا آنچه در
حکم آنست مانند اینکه یک پیمانه و نیم از آن بماند در صورتی که بدانیم یک پیمانه و نیم شیره سفت هم وزن دو پیمانه آب
انگور نجوشیده است و بدانیم که نسبت شیره با آب انگور نجوشیده نسبت 1 و 1 دوم است به 2 و همچنین. و خلاصه میشود این
شناخت نسبت براي کسی که بررسی و آزمایش کرده و آن را فهمیده نتیجه همان شناخت وزن را داشته باشد و بینیاز بترازو و قپان
صفحه 132 از 149
از آن استفاده کند، و با این تحقیق این نتیجه بدست آمد که: یقین برفتن دو سوم آب ص: 288 انگور مطلقا
موقوف است بر تحقّق یک سوم شدن آن و رفتن 2 سوم آن بحسب وزن و پیش از تحقق آن حالش مشکوك است و اصالۀ الحرمۀ
جاریست زیرا احتمال ذهاب دو سوم و عدم آن بحسب دو اعتبار صورت و حقیقت با هم تعارض دارند و حرمت متیقنه بجوش
آمدن آن برداشته نشود جز بحصول یقین بحلیت یقین بحلیت که موقوف است بر تحقق رفتن دو سوم بوجهی که ذکر شد، ( 1) و در
الفاظ روایات هم اشارههاي لطیفی بدین تحقیق است، مانند بکار بردن واژه باقی در برابر ذاهب که اشعار دارد منظور از ذهاب در
اینجا نابودي و جداشدنست نه تراکم با اجزاء دیگر زیرا ذهاب بدین معنی منافات با بقاء ندارد، و شاید ذکر بقاء یک سوم پس از
ذکر ذهاب دو سوم در بیشتر روایات با بینیازي بحسب ظاهر از آن براي دفع این توهم باشد، و مانند بکار بردن واژه اوقیه در
روایات ابن ابی یعفور گذشته که بهر صورت تفسیر 40 درهم یا 7 مثقال است چنانچه دانستی و صریح است در اعتبار وزن بدون
شائبه احتمال کیل در آن و دلیل است که در اینجا مناط وزنست نه پیمانه، و مانند بکار بردن واژه دوانیقی در روایت ابن سنان، زیرا
دانگ در اصل وصفش عبارت از یک ششم درهم است که احتمال پیمانه در آن نمیرود و دلیل است بر اینکه مناط معناي حقیقی
آنست چنانچه شیخ- ره- از آن فهمید آنجا که در نهایه خود گفته: یا برود از هر درهم 3 دانگ و نیمش، و اما لفظ کیل که در
روایت عقبۀ بن خالد آمده میشود تفسیر کرد بر وزن معروف آن نه پیمانه براي جمع آن با روایات دیگر. من گویم: میشود که
مکلّف مخیر باشد میان اندازه گرفتن بهر دو از وزن و پیمانه براي توسعه بهمه مردم چنانچه مناسب ملت حنیفیه است چون تفاوت
میان آنها اندك است و غرض دگرگون نشدن و تباه نشدن بر اثر طول بقاء آن با هر کدام از کیل و وزن حاصل است چنانچه شارع
در اندازه کر مخیر ساخته میان اندازهگیري با وجب و وزن ارطال و در مسافت شکسته خواندن نماز براي مسافر میان مسیر یک روز
و اندازه با فرسنک و میل و در دیه میان هزار دینار و 10 هزار درهم با اینکه تفاوت ارزش میان آنها بسیار است با اختلاف زمان و
احوال و تخییر براي ص: 289 جمع میان اخبار سازگارتر است چون تصریح بتعیین یکی از آن دو در اخبار
نیست و در کلام قدماء از فقهاء و متاخرین از علماء هم وجود ندارد، و این تخییر نزد من اظهر وجوه است و اگر چه احوط عمل به
وزنست مطلقا. اگر گوئی: چون پیمانه وزن کمتري دارد همیشه این وجه بر میگردد بهمان وجه اوّل که مناط پیمانه است گوئیم: این
اعتراض در همه موارد تخییر میان کمتر و بیشتر وارد است که یادآور کردیم با اینکه فقهاء در همه این موارد تصریح دارند به تخییر
و فائده آن توسعه بر امت است زیرا بسا که اندازهگیري با وزن آسانتر باشد با اینکه میشود گفت رعایت وزن افضل است بر پیمانه
و همین خود فائدهایست، و در اینجا سخن را بدرازا آوردیم چون فائدهاش بیش و مورد ابتلاء همه است و فقهاء متعرض آن نشدند.
(1)
باب چهارم برگشت می بسرکه
-1 در قرب الاسناد: 155 بسندش از علی بن جعفر از برادرش که گوید: پرسیدمش که می بوده و اکنون سرکه شده میشود (2)
( خوردش؟ فرمود: چون مست کردنش برود باکی ندارد، در کتاب المسائل: مانندش آمده جز که پس از خورده شود آري دارد. ( 3
40 ) بسندش تا امیر المؤمنین علیه السّلام که سرکه می را بخورید چون کرمهاي شکم را میکشد. فرمود: سرکه آن / -2 در عیون ( 2
3- در فقه الرضا ( می که خودش تباه شد و سرکه شده بخورید، و مخورید آنچه را شما خود تباه کنید و بمعالجه سرکه نمائید. ( 4
38 ) فرمود: علیه السّلام اگر در می سرکه ریخته شود خوردنش روا نباشد تا چند روز بر آن بگذرد و می سرکه شود و پس از آن )
37 ) بسندي از ابی بصیر که پرسش شد از امام ششم علیه السّلام ص: 290 از می / 4- در سرائر ( 1 ( بخور. ( 5
که آن را با نمک و جز آن درمان کنند تا سرکه شود، فرمود: باکی نیست بدرمانش، گفتم منش با گل گرفتن سر خمرهاش درمان
کردم وانگه که سرش را باز کردم پیش از وقت مقرر یا پس از آن و باز می بود جائز است نگهش دارم؟ فرمود: باکی ندارد تو
صفحه 133 از 149
میخواهی می سرکه شود و قصد تو فاسد نیست. ( 1) بیان کردنیست: بدان که مشهور میان فقهاء ما جواز درمان می است بدان چه
آن را ترش کند و بسرکه برگرداند از اجسام پاك خواه درمان با عینی باشد پا برجا یا چیزي که مستهلک شود ( 2) و دلیل آوردند
بر آن موثقه ابی بصیر را که: پرسیدم از امام ششم علیه السّلام از می که در آن چیزي بکار برند تا بتر شد، فرمود: اگر آنچه در آن
بکار رود از می غلبه دارد بر آنچه براي درمانش بکار رفته باکی ندارد، زیرا ظاهرش اینست که مقصود اینست که اگر می غالب
باشد بر ابزار درمان و در آن مستهلک نشود تا تردید شود که سرکه شده باکی ندارد. ( 3) و بعموم حسنه زراره که از امام ششم علیه
السّلام پرسیدم از می کهنه که سرکه در آن نهند، فرمود: باکی ندارد، و فتوي دادند که درمان کردن می براي سرکه شدن مکروه
است براي گفته آن حضرت علیه السّلام در روایت ابی بصیر که پرسیده بودش از می که در آن سرکه نهند تا سرکه شود، فرمود:
نه، جز آنچه خودش سرکه شود، و در روایت دیگر است که باکی ندارد آنچه خودش بسرکه برگشته که در اکثر نسخههاي تهذیب
به قاف آمده که برگرداندنست و در کافی به غین آمده از غلبه و آن روشنتر است، و بسا قولی است که شرط است ابزار درمان
پیش از سرکه شدن می نابود شوند زیرا با گذاشتن در آن نجس شده و با برگشت آن بسرکه پاك نشود، زیرا مطهر خود می
انقلابست و آن در این ابزار درمان وجود ندارد و این اعتراض در ظرفش وارد نیست زیرا ظرف قابل جدائی از می نیست و بتبع آن
پاك میشود چون اگر پاك نشود حکم بپاکی سرکه آن میسر نیست و گرچه بخود سرکه شود، و اگر باندازهاي سرکه در می
ریزند که می مستهلک شود مشهور اینست که نه پاك است و نه حلال، شیخ در نهایه گفته، چون می در سرکه افتد استعمالش روا
نباشد جز ص: 291 اینکه خود آن می سرکه شود، ( 1) ابن جنید گفته: اگر آدمی می گیرد و بر آن سرکه
ریزد نوشیدنش حرام است خورش کردن با آن در همان هنگام تا بگذرد زمانی که در آن تبدل حال حاصل میشود از حلیت
بحرمت و بر عکس، و شیخ روایت گذشته ابی بصیر را که باکی ندارد بشرط که در آن ننهد چیزي که آن را برگرداند تفسیر کرده
باینکه در آن ننهد چیزي که بر آن غلبه کند و گمان برد که می هم سرکه شده و هنوز سرکه نشده مانند اینکه در اندکی می سرکه
بسیار ریزد که مزه سرکه گیرد و هنوز اجزاء می بجا است که بکار بردنش روا نیست تا مدتی بگذرد که اجزاء می در آن سرکه
شود، و ابن ادریس و جز او منکر آن شدند، ابن ادریس گفته: دلیلی ندارد چون اجماعی است که سرکه بمحض آمیختن با می
نجس شده و دلیلی نیست که پس از آن پاك شده باشد زیرا اجزاء می با انقلاب بسرکه پاك شوند و اما خود سرکه بحال خود
بماند و انقلابی ندارد تا پاك شود. علامه- ره- در مختلف گفته: سخن شیخ دور از صواب نیست زیرا بر گردیدن می مخلوط
بسرکه دلیل است بر آمادگی برگشت آن بسرکه و مزاج هر دو آمیخته یکی است بلکه آمادگی جزء خمري اتم است ولی جز
بآمیختن با سرکه دانسته نشود و چون اصلی که از آن گرفته شود برگردد برگشت آمیخته هم دانسته شود، و نجاست سرکه بر اثر
می است که نابود شده و اثر آن هم که نجاست است نابود شود چنانچه خود می سرکه شود، و استاد ما ابو علی ابن جنید بدان
آگهی داده است. شهید ثانی- ره- گفته: قول بپاك شدن سرکه پس از گذشت زمانی که دانسته شود می مخلوط با آن سرکه شده
موجه است در صورتی که درمان را جائز شماریم و آن را پاك دانیم با بقاء عین ابزار درمان در آن زیرا سرکه دستکم از این
اعیان ابزار درمان ندارد که آنها را با پاك شدن خود می بسرکه شدن پاك دانند، جز اینکه اثبات این حکم از نصّ حدیث
بیاشکال نیست، و استفاده آن از اطلاق جواز درمان خمر اعم است از صورت بقاء عین ابزار علاج پایان- من گویم قول آسمان و
جهان، ج 10 ، ص: 292 بحلیت آن مطلقا دور نیست ( 1) بروایت شیخ در سند صحیح از عبد العزیز بن مهتدي که نوشتم بامام رضا
علیه السّلام قربانت آب انگور می شود و سرکه و چیزي که آن را بگرداند بر آن ریزند تا سرکه شود، فرمود: باکی ندارد (تهذیب
(2) .(117 /9
باب پنجم خوردن