گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
[اخباري که به احتجاج دستور میدهند]
اشاره






[اخباري که به احتجاج دستور میدهند] اما اخبار در فضل و ثواب علماي مجادلین بر منکرین دین زیاده از حد حصر و شمار و
بیرون از حساب و تذکار است؛ لیکن ما نبذي از آن بواسطه تحریض و ترغیب عالمان بر آن مذکور و بیان گردانیم:
[دستور به احتجاج از پیغمبر خاتم]
[دستور به احتجاج از پیغمبر خاتم] از جمله آن اخبار صحت آثار، حکایت کرد و نقل روایت نمود سید الزاهد و العالم العابد ابو
جعفر مهدي بن ابی الحرب الحسینی المرعشی رضی اللَّه عنه که آن سید صاحب النسب العالی و الحسب المتعالی مبین گردانید که
حکایت نمود بمن شیخ الصدوق ابو عبد اللَّه جعفر بن محمد الدوریستی رحمۀ اللَّه علیه؛ و آن دانا نقل نمود که حدیث کرد بمن
صفحه 14 از 175
پدرم محمد بن احمد رحمۀ اللَّه، و آن کامل نقل حکایت و سند روایت از شیخ السعید ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه
القمی رضی اللَّه عنهم نماید، و آن عالم روایت کند از ابو الحسن بن محمد القاسم المفسر الأسترآبادي، و آن فاضل نقل حکایت و
سند روایت از دو بزرگ زیرك ابو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابو الحسن محمد بن علی السیار نماید، و این دو دانا از
صلحاي شیعه امامیه و از اتقیاي این طایفه رفیعهاند، و ایشان هر دو بلا واسطه روایت کنند از حضرت ولی ایزد باري ابو محمد حسن
العسکري علیه السّلام که آن امام زمان فرمود که پدر بزرگوارم حدیث نمود از آباي عظام و اجداد گرام ما و آن اعیان از جدم سید
النبیین ص: 13 و سید المرسلین اشرف سایر اولاد لؤي بن غالب محمد بن عبد اللَّه بن عبد المطلب روایت کردند که
آن حضرت به هنگام خطاب با اعزه اصحاب از لسان معجز نشان بیان نمودند که یتیمترین کسی که از آباي صلبی و امهات رحمی
خود منقطع گشته یتیم و بیکس و بییار و همنفس ماند و حال او در غایت قلق و اضطراب و نهایت عسرت و انقلاب باشد، و اصلا
کسی که مراعات حال و مراقبت احوال او نماید از اقربا و اقوام و از اصدقا و سایر انام موجود نباشد؛ مع هذا بانواع شداید ایام و
اصناف مشقت آلام ممتحن گردد حال او بصلاح و سداد و بانجام و استعداد ادنی و اقربست از حال یتیم منقطع از ایتام اهل ایمان
که از امام زمان خود محروم و منقطع گردد و بوساطت سوانح امور زمان و علایق و عوایق دوران یا به اغواي شیطان من کل الوجوه
از فیض سعادت خدمت و ادراك شرف صحبت کثیر المنفعت آن هادي زمان مأیوس گشته از استفاده و استفاضه علوم شریعت
رسوم دینیه و تعلیم معارف یقینیه محروم ماند، و بر حال خود در امور ممتحنه مأمور به از شرایع دین سید النبیین و طریقت ائمۀ
المعصومین سلام اللَّه علیهم اجمعین مطلع نباشد که حکم آن بچه کیفیت و عنوانست. در این حال اگر کسی از شیعیان ما که عالم و
دانا و عارف و شناسا بود بعلوم ما و بآداب شریعت و سلوك طریقت هدایت و ارشاد آن جاهل یتیم که منقطع از مشاهده جمال ما و
مأیوس از ادراك لقاي باقی اولیاي ملک تعالی گشته در حجر او یتیم ماند و حقایق اوامر و نواهی شرعیه را کما هی نداند بیشک و
خفا در روز ثواب و جزا در منازل رفیع الاعلی از هم سالکان ماست (بیت) زهی هدایت و احسان حق زهی توفیق که یافت جنت و
گردید با ائمه رفیق
[دستور به احتجاج از حضرت امیر المؤمنین]
[دستور به احتجاج از حضرت امیر المؤمنین] و نیز باسانید مذکوره از ابی محمد الحسن العسکري علیه السّلام مروي و منقولست که
جد بزرگوارم حضرت امیر المؤمنین علی علیه السّلام روزي با خواص اصحاب سعادت انتساب خطاب مستطاب کرده از زبان معجز
نشان بیان فرمودند که اگر عالم ص: 14 و عارف از شیعیان ما که دانا بمراتب شریعت و شناسا بمطالب طریقت ما
باشد بعضی از جهلاي احبه و ضعفاي غیر مبغضه ما را که باقصی درج عالیه علم و کمال و اسنی مدارج معرفت و حال نرسیده باشند
بلکه در تیه جهل و نادانی در کمال حیرت و سرگردانی مانند و اصلا مفر و محیص از آن ظلمتکده جهالت ندانند باعث هدایت و
ارشاد و سبب ارائت طریق صواب و سداد گشته آنها را از حضیض مذلت جهل با شرف اوج محل معرفت و عقل رساند و از فیض
معرفت و عرفان و باستحصال علمی که از ما بایشان از روي مرحمت و احسان رسیده بانوار علوم حقیقت رسوم مستنیر و مستضیء
گرداند؛ نتیجه آن در روز حساب و میزان دخول اعلی منازل فرادیس جنان و استقرار در ارفع اماکن آنست و او را ملبس گردانند
باحسن البسه نفیسه و انفس اقمشه غیر رخیصه و در سر با زیب و فر او تاجی مرصع بجواهر بیشمار و لآلی آبدار باشد که خراج آن
بمراتب زیاده از مال و باج تمامی این دنیا و ما یحتاج باشد که از اشعه نور آن اهل آن موطن منور و مزین گردند، و حلهاي که در
بدن آن بنده خاص الخاص ایزد مهیمن بود بیشک جمع ذخایر و دفاین دنیا و ما فیها بقیمت کمترین رشته از رشتههاي آن مساوي
نبود؛ و در هنگامی که عرصات را از ورود قدوم اضاءت لزوم خود مستضیء و مستنیر گرداند؛ در آن حال بامر ایزد متعال منادي ندا
کند که اي بندههاي حضرت اله واي محتاجان رحمت و مشتاقان این درگاه بر جمیع افراد رجال شما واضح و هویدا باشد که این
صفحه 15 از 175
همه عزت و احترام و مرحمت و اهتمام که نسبت باین بنده ایزد علام بوضوح و انجام رسید بجهت آنست که این دانا یکی از دانایان
تلامذه بعضی اهل معرفت و عرفان و شاگردان اصحاب اسلام و ایمان از علماي آل محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم که وسیله
هدایت و ارشاد و سبب اهتداء و استرشاد بندگان حضرت خلاق العباد گشته و این طایفه محمودة العاقبه را از خارستان تیه جهل و
نادانی بگلستان فضل و دانائی رسانید، لهذا این شرف و اکرام و عزت و احترام یافت. ص: 15 پس هر احدي که
مستدعی و مترقب این مرتبه کمال و مترصد این رتبه حال باشد باید که دست در دامن اطاعت و متابعت شخصی زند که او از تیه
جهل و خذلان بیرون آمده بوسیله سعادت ادراك علم و عرفان تحصیل جمیع مراتب اسلام و ایمان نماید، و بنور هدایت و ارشاد
آن مهتدي گشته از طریق تمرد و عصیان برگشته اقتداء به و اقتفاءا لاثره مستتبع همه اقوال و مستتم جمیع افعال او گردد تا از حیرت
ظلمتکده جهل بر گردد و او را در عرصات حساب و میزان تا بوصول نزهت الجنان چیزي مانع ایشان نگردد، چه ظاهر و بین و
واضح و روشن است که هر گاه شخصی در ایام حیات مستعار دنیوي متوجه تحصیل امور ضروریه اخروي گردد و در تتمیم و
استکمال جمیع مراتب خیر و احسان سعی و اهتمام فراوان نموده مستنفر از شرور منکران باشد حضرت مفتح الابواب قفل جهل از
ابواب عقل او بردارد و شبهات دل او بهدایت حضرت عز و جل مرتفع و زایل گردد و همگی مطالب حال و مقاصد و مآرب کمال
او را حاصل شود و بنیل امانی و آمال سرافراز گشته از تحصیل مراتب رضاي الهی غافل نشود.
[دستور به احتجاج از حضرت سید الشهداء (ع)]
[دستور به احتجاج از حضرت سید الشهداء (ع)] و نیز بهمین اسناد صحیح از ابی محمد الحسن بن علی العسکري علیهما السّلام
منقول و مرویست که جد بزرگوارم سید الشهداء ابا عبد اللَّه الحسین علیه التحیۀ و الدعا در محضر جمعی از شیعیان ائمه اثنا عشر
علیهم صلوات الواحد الاکبر باین کلام درر نظام صدق التیام متکلم گشته فرمودند که هر یتیم از ایتام محبین اهل بیت طیبین و
طاهرین که از شرف صحبت لازم البهجت کثیر المنفعت امام زمان بواسطه غیبت و اختفاي ایشان از خوف التهاب و اشتعال نوایر
ارباب جور و عدوان منقطع و محروم ماند یا بوسیله محنت و مشقت مادر باب خونخواهی محبان ما از اعداي ما نتواند که از
رشحات سحاب لجه علوم شریعت حقیقت رسوم و از قطرات امطار بحار افضال طریقت لزوم آن امام معصوم متمتع و منتفع گشته
رشحهاي که وسیله خضارت کشتزار عبودیت ص: 16 و امیدواري و قطرهاي که موجب نضارت و شادابی طاعت
حضرت باري گردد تحصیل نماید، در این حال اگر کسی متکفل احوال کثیر الاختلال او شود و از علوم ما آنچه بآن بنده ملک
تعالی رسیده باو مواسات و احسان نماید تا آنکه آن بنده مطیع به تعلیم آداب شریعت دین مبین و تفهیم احکام طریقت ائمۀ
المعصومین سلام اللَّه علیهم اجمعین مستطیع و مهتدي شود در آن محل حضرت عز و جل بآن بنده متفضل از روي تفضل و
استحباب باین خطاب مستطاب سرفراز و ممتاز گرداند که اي بنده مواسی کریم و اي لایق و سزاوار عطیه مهیمن قدیم من اولی
بکرم و احري باعطاي جزا و نعمم، زیرا که اکرم الاکرمین و ارحم الراحمین از صفات کامله و نعوت شامله منست. در آن حال
بواسطه ایصال عطیه مال واهب بیامتنان بملایکه جنان خطاب بدینسان نماید که اي مسبحین ملاء اعلا و اي مطیعین امر ایزد تعالی
باید که در منازل خیر محافل بهشت برین بعدد هر یک حرف از حروف تعلیم علم دین هزار هزار قصر دلنشین بجهت سکنی آن
مؤمن پاك دین ترتیب و تعیین نمایند و جمیع لوازم آن مکان و مشتهیات لایقه آن از سایر مستلذات و نعیم از البسه استبرق و
سندس و رضوان و حور عین و غلمان و تسنیم معین فرمایند. حسب الامر ایزد منان ملایکه جنان جمیع آن را سرانجام و سامان نموده
مبتهج « جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ » در روز جزا و ثواب خلقان آن بنده بر گزیده حضرت رحیم الرحمن را با عطاي آن و بسکناي
و شادمان گردانند.
[دستور به احتجاج از حضرت باقر (ع)]
صفحه 16 از 175
[دستور به احتجاج از حضرت باقر (ع)]
[دستور به احتجاج از حضرت باقر (ع)] و بهمین اسناد صحیحه از حضرت ابو محمد الحسن العسکري علیه السّلام منقول و مروي
است که حضرت امام الباطن و الظاهر محمد بن علی الباقر علیهما السّلام روزي با خواص تابعین اصحاب خطاب مستطاب فرمود که
اي مؤمنین مطیعین اهل بیت سید المرسلین بدانید که عالمی که در مراتب فضل و کمال دانا و بآداب شریعت سید المرسلین شناسا
باشد و از پرتو علم ظاهرش روشن و باطنش منور و مزین بود؛ حال او بعینه در مشابهت و مماثلت ص: 17 مثل
کسیست که در شب دیجور ظلمتکده دنیا شمع افروخته در غایت اضائت و انارت با او بوده باشد که باعث هدایت و سبب استضائت
طریق مقصود او و سایر الناس گردد، یعنی هر که نظر بدان شمع روشن کند پی بمقصد و مأمن برد بدان وسیله دعاي خیر بجهت آن
مؤمن نماید؛ حال عالم بدان منوالست گاهی که با او شمع نورانی از پرتو اشعه علم و دانائی بوده باشد که ازاله ظلمت جهل و رافع
تیرگی حماقت و ضجرت بود، چه هر که از شعاع انوار علوم حقیقت مرسوم او مستضیء و مستنیر گردد از وحشت آباد ظلمت
جهالت خلاص گشته از نکبت آباد اذیات کودنی و حیرت نجات یابد، بیقین در یوم الدین آن مؤمن پاك دین از عتقا و طلقاي آن
عالم متین از نار سجین است، و حضرت واهب بیمنت و غرض آن بنده مؤمن متعوض را باضعاف مضاعفه احسان و عوض دهد
بنوعی که هر موي که در بدن مؤمن معتق بود بمعتق ثوابی عطا کند که بمراتب زیاده بلکه افضل و ازید باشد از صدقه صد هزار
قنطار ذهب خالص پاك که در طریق رضاي حضرت خالق الافلاك بر وجه مأمور به عز و جل مشتمل و مؤدي گردد. و صاحب
بنا بر روایت معاذ بن جبل و باقی اصحاب علم و عمل عبارت از یک هزار و دویست اوقیه است که « قنطار » صحاح اللغه میفرماید که
آن یک صد و بیست رطل مکه است یا مدینه علی اختلاف القولین، و گاه گفته میشود که قنطار پوست گاو نر است که مملو از
ذهب احمر بود که جمیع آن را در راه حضرت اله تصدق کند. و باعتقاد بعضی از ارباب فضل و حال صدقه آن مال بجهت آن بنده
حضرت ایزد لا یزال و بال در مالست؛ زیرا که نظر بآنچه حضرت عز و جل براي آن بنده عالم کامل احسان بیامتنان نماید بمراتب
اکمل و افضل و انفع و اشملست از ثواب صدقه هزار هزار رکعت نماز که در بیت اللَّه الحرام بآن قیام و اقدام نماید. و بنا بر حدیث
حضرت ختمی پناه علیه من الصلوات اذکاها و التحیات انماها یک رکعت نماز تام الشرائط و افعال که بموافق رضاي ایزد متعال
مؤدي گردد ثواب آن در مآل در هنگام عرض اعمال بنزد ص: 18 واهب بیمثال بهتر از بیست حج تامۀ المناسک و
الافعالست؛ و یک حج بدلایل و حجج بهتر است از خانه مملو از ذهب احمر که همه آن در راه خالق اکبر بمساکین و فقرائی که
مضطر باشند عطا و احسان نمایند. بناء علیه ثواب نماز و بندگی ایزد مختار بمراتب بسیار زیاده از مثوبات تصدق مال قنطار باشد،
پس ثواب علماي راشد در یوم الدین که هدایت و ارشاد جهله مؤمنین نمایند از عنایت ارحم الراحمین از حد تعداد و تعین افزون و
.« اللهم وفقنا و ایاهم بالهدایۀ و الاهتداء الی یوم الدین انک خیر موفق و معین » . از حساب و شمار بیرون است
[دستور به احتجاج از حضرت صادق (ع)]
[دستور به احتجاج از حضرت صادق (ع)] و نیز بهمین اسناد از امام الهمام ابی محمد الحسن العسکري علیه السّلام مشهور و
منقولست که آن حضرت فرمود که حضرت امام الخلائق جعفر بن محمد الصادق علیه السّلام در هنگام مکالمه با اصحاب اعیان
چنین بیان فرمودند که علماي شیعیان ما مرابطین و مرتبطین باشند و در ثغر و جایی که آن جا بیم بوده باشد از مجاورت و
همسایگی ابلیس نابکار و عفاریت اعوان آن مردود ایزد جبار، و هر گاه که آن جماعت باغیه فجار اراده خروج بر ضعفاي جهلاي
شیعیان ائمۀ الابرار و تسلط آن ملاعین اشرار بر آن طایفه اخیار و اغواء و اضلال مؤمنین ابرار نمایند یا از نواصب معابدین اهل البیت
طیبین کسی که وسیله جدال و لجاج یا باراده اثبات و احتجاج خواهد که جهله طایفه شیعه ما را الزام فرماید در آن هنگام و محال از
علماي مرابطین بافضل و کمال که پیوسته همت خود بر الزام و احتجاج طوایف کفره لئام و اهل لجاج یا از بواقی انام و مدعین اهل
صفحه 17 از 175
اسلام شخص کامل فاضل با آن طایفه وخیم العاقبه از روي تفرس معرفت و حال بمباحثه و مجادله قیل و قال درآید و رفع شبهات
فاسده و أسئله کاسده باطله آن جماعت از روي دلیل و حجت نماید، ثواب آن عالم متقی بیشبهه و بیقین در نزد حضرت رب
العالمین بمراتب بسیار افضل و اکثر از ثواب مجاهدین اخیار است که همیشه آن طایفه با کفار ترك و روم ص: 19
گویند بیقین بوسیله آن فعل مثاب و مأجور باشد، بلکه هزار هزار مرتبه ثواب آن عالم مرابط انفع « جبل » و خزر که عرب آن گروه را
و ازید از ثواب مجاهدین یوم الدین در شرع و آئین باشد، زیرا که عالم مرابط مجاهد رفع شبهات از دین محبین و دفع اذیات و
بلیات نواصب از مؤمنین بحجت و آئین نماید، و این معنی ظاهر و عیان است که رفع شبهات از دین ازید ثواب است در عقبی از
دفع بلیات در دنیا. و اللَّه اعلم بالاخرة و الاولی.
[دستور به احتجاج از حضرت کاظم (ع)]
[دستور به احتجاج از حضرت کاظم (ع)] و نیز بهمین اسناد مقدم از حضرت امام الاکرم ابن جعفر الصادق موسی الکاظم علیه
السّلام مروي و منقولست که فقیه که از شرف خدمت کثیر المنفعه ما منقطع و محروم ماند مثل یتیم از ایتام مؤمنان است که محروم
و منقطع از مشاهدت ما و از تعلیم شرایع و ارکان دین رسول آخر الزمان مایوس گردد، و کسی نبود که او را بتعلیم ما هو المنقول
فی الفروع و الاصول معزز و ممتاز و مفخر و سرفراز گرداند و بدان وسیله او را از شر شیاطین ضالین و تبعه مضلین آن رئیس
گمرهان برهاند بنوعی بسبب وساوس تلبیس ابلیس و اضلال اعوان آن خسیس ضال و هاوي و کاذب و خاوي نگردد، و دست
تسلط آن طایفه غاویه و جماعت باغیه از ذیل و گریبان عصمتش کشیده و کوتاه گردد، البته آن ضال گمراه از طریق هدایت
حضرت اله با تبعه و انصار در کمال قلق و اضطرار گشته در اوقات گاه و بیگاه عمرش بافسوس و بناله و آه مصروف و تباه گذرد و
نامه اعمالش تیره و سیاه گردد، و این مقدمه بر آن منحوس اصعب و اشد است از مقدمه اضلال هزار عابد زاهد که آن ملعون ابدي
و مطرود سرمدي با تبعه ضال در پی اغوا و اضلال آنها باشند زیرا که هم و غم و اندوه و الم عابد همگی و تمامی مصروف و
معطوف است از براي رهائی نفس خود بتنهائی و اصلا غم و الم سایر امم از اولاد بنی آدم ندارد بخلاف فقیه عالم که با هم و غم
رهائی نفس خود براي سایر بنی آدم محزون و متالم است بجهت ص: 20 استخلاص سایر الناس از امم سید ولد
آدم یعنی امت نبی العرب و العجم از عبید و اماء بلکه در فکر و ارشاد تمامی خلق اللَّه تعالی است که بچه نوع تمامی بنی نوع انسان
را از وسوسه مکر شیطان و از حیله و فسوس مکر آن رئیس اهل طغیان آزاد و مطلق العنان و مستخلص از نوایب التهاب آتش نیران
ساخته داخل فرادیس جنان و مصاحب حور و غلمان گردانند، و بواسطه همین اراده و قصد آن فقیه کامل بسیاربهتر از هزار عابد
.« اللهم ارزقنا رتبۀ الکمال بمحمد النبی و الآل علیهم صلوات الملک المتعال » بلکه از هزار هزار عابدست
[دستور به احتجاج از حضرت رضا (ع)]
[دستور به احتجاج از حضرت رضا (ع)] و همچنین از حضرت الامام الهمام ابو محمد الحسن العسکري علیه السّلام مروي و منقول
است که روزي امام البرایا ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السّلام از لسان معجز نشان بیان نمود که در روز قیامت حسب الامر
رب العزت بآن فقیه که پیوسته در دار المشقه دنیا بعبادت و بندگی ایزد تبارك و تعالی در تمامی ساعات لیالی و ایام و همگی
اوقات صبح و شام جمیع اجسام و اندام و سایر جوارح خود را بالتمام بطاعت حضرت ملک العلام اشتغال دارد ملایک گرام بحکم
لازم الاحترام بآن فقیه نیکو سرانجام ندا و اعلام نمایند که: چون تو مرد نیک نام و بعبادت ما پیوسته مشغول بودي الحال خاطر از
فضایح آثام و سوانح یوم القیام جمع نمودي و کفایت مئونت خود از روي فراست بردي و جد بسیار و جهد بیشمار بجاي آوردي
بحکم حضرت واهب بیمنت باید داخل جنت گردي. اینست حال عابد زاهد که مطلب او همین رهائی نفس او بود و بس، اما فقیه
صفحه 18 از 175
صاحب علم و عرفان که پیوسته افاضه خیر و احسان او بجمیع افراد انسان بود و همت او مصروف بود بآن که همگی و تمامی انسان
را بقدر وسع و امکان از چنگ شیاطین و تبعه مرده آن ظالم بیدین رهانیده بوسیله تعلیم و تفهیم سایر آداب شرایع حضرت نبی
الاکرم سبب ص: 21 هدایت و ارشاد جهله شیعیان و دخول جنان ایشان و تحصیل رضاي ایزد منان بواسطه مؤمنان
گردد حسب الحکم قادر سبحان آن فقیه عالم را در انشاء اخروي و در منازل آن جهانی منادي ندا نماید که: اي فقیه عالم چون تو
کفیل حال و وسیله حصول امانی و آمال ایتام محبین محمد و آل علیهم السّلام که منقطع از شرف صحبت کثیر المسرت و المنفعۀ
آن بهترین طوایف انام علیهم سلام الملک العلام شدید چون شما باعث هدایت و ارشاد این عباد یعنی ضعفاي محبان و موالیان ائمۀ
المعصومین علیهم سلام اللَّه المنان گشتید باید که در موقف عرصات که محل و مکان شفاعت خطیئات و عرض عذر تقصیرات
عصات امت سید البریات و جهله شیعیان ائمه اطهار است توقف نمائید تا آنکه جماعتی که از شما تعلیم آداب دین مبین و احکام
شرع سید المرسلین گرفته باشند یا از کسی که آن کس همه طرق شریعت و آداب ملت را بواسطه یا بوسائط از شما استعلام و
استفهام نموده باشند شفاعت آنان را پیش نهاد همت خود گردان که التماس تقصیرات همگی ایشان از تو مبذول و مقبول است.
حسب الامر خالق اکبر آن فقیه مؤمن در آن مأمن فیضگستر توقف نموده شفاعت جمع بسیار بسیار بسیار کند تا آنکه بوسیله
شفاعت آن فقیه نیکو کار جماعت بسیار و جماعت بسیار و جماعت بسیار داخل جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ گردند. و لفظ
از آن امام ابرار ده بار تکرار یافته؛ و مراد از جماعت مذکور تلامذه بواسطه و وسایط آن عالمست که جمیع ارکان « جماعت بسیار »
دین مبین و آداب شرع سید النبیین و منهاج ائمه معصومین سلام اللَّه علیهم اجمعین را بجهله محبین اهل بیت طاهرین که علوم آداب
دین از آن فقیه فرا گرفته باشند یا از کسی تعلیم گرفته باشند که آن کس از فقیه فرا گرفته یا از کسی که بدو سه واسطه از آن فقیه
تعلیم گرفته باشند نموده و نمایند تا روز قیامت. بناء علیه هر که دیده بصیرت و نظر خبرت گشاید و از روي عقل و معرفت و تفرس
ص: 22 و حذاقت ملاحظه و مشاهده نماید ادراك رفعت محل عابد و عالم و عزت و منزلت آن دو سالم کند که
بچه کیفیت و عنوانست، زیرا که بعد از اطماع نظر و ابراح فکر مرتبه فضل و حال و مراتب معرفت و کمال هر یک بکمال وضوح و
عیان رسد و ظاهر و بین گردد که رتبه فقیه فاضل بچندین مراتب و مراحل اعلی و افضلست از عابد غیر کافل.
[دستور به احتجاج از حضرت هادي (ع)]
[دستور به احتجاج از حضرت هادي (ع)] و نیز از امام الهمام ابو محمد الحسن العسکري علیه السّلام منقول است که پدر بزرگوار
ایشان حضرت امام علی النقی علیه السّلام فرمود که بعد از غیبت کبراي قائم آل محمد حجۀ الهادي محمد المهدي علیه السّلام از
علماي راشدین ائمۀ المعصومین سلام اللَّه علیهم مؤمنی اگر مردم را بحضرت اله خواند و همه اصناف بنی آدم را برضا و خشنودي
حضرت مهیمن صمدي دلالت کند و بر منکرین دین سید المرسلین از اهل الزام و لجاج بدلیل و احتجاج حقیقت جمیع واجبات
ضروریات دین سید الأنبیاء و منهاج ائمۀ الهدي را ثابت و لازم گرداند و ضعفاي عباد اللَّه تعالی را از شبکه دام مکر و تلبیس ابلیس
و مریدان آن لعین خسیس رهاند یا از دام نواصب مبغضین ائمۀ الانام مستخلص گرداند موجود و معین نبودي هیچ احدي از بنی نوع
انسان از مکر و فسوس شیطان و تبعه پر افسوس او خلاص نشدي بلکه همگی خلقان از شیعیان انس و جان مرتد گشته در سلک
ربقه اهل طغیان منخرط شدندي، لیکن وجود و افر الجود آن ارباب فضل و حال و اصحاب معرفت و کمال وسیله صیانت و
محافظت دین جهله شیعیانست، و این طایفه علماي تبعه ائمۀ الهدي زمام قلوب ضعفاي اهل شیعه را بید قدرت علم و معرفت و
محافظت کنند چنانچه صاحب سفینه و مالک کشکول چوبینه در هنگام تلاطم بحر مواج و تراکم قطرات سحاب ذي افواج در حفظ
و حراست سکنه آن سعی فراوان و جهدي بیپایان نماید تا کشتی او از غرقاب طوفان در صحت و امان ماند. بر متفطن عارف و
زیرك معارف واضح و لایحست که چنانچه کشتی که بوسیله ص: 23 محکمی آلات و سایر ما یحتاج ضروریه آن
صفحه 19 از 175
از اخشاب و احبال و شراعیه و بادبان در غایت رصانت و نهایت متانت بود و کشتیبان نیز با جمیع خدمه ایشان در کمال فراست و
حذاقت بر کار سیر و سلوك آن بحر بیپایان باشند بتحقیق و یقین سکنه آن جهاز از احسان مهیمین بینیاز در هنگام سیر نشیب و
فراز از خوف غرق طوفان بجمعیت خاطر سرفراز و ممتاز گردند و آنها را از عنایت ایزد منان ترس و خوف ظاهر و عیان نباشد.
همچنین اگر کسی در کشتی ولایت و امامت اهل بیت علیهم التحیۀ و التسلیم ساکن و مقیم گشته بتعلیم جمیع آداب دین قویم و
احکام شرع مستقیم عزم خود را تصمیم نماید و خلاف شرع را بر آن تقدیم ننماید، بلکه همگی لوازم دین را از ائمۀ المعصومین
سلام اللَّه علیهم اجمعین یا از علماي راشدین فرا گیرد و اصلا خلاف آن مذهب پیش نگیرد بیقین در یوم الدین مواصلت غلمان و
حور عین و ادراك نعیم و بشرب کوثر و تسنیم مستفیض و مستقیم گشته از شعلات نوایر جحیم و شرب ماء الحمیم و تعذیب عذاب
مثل اهل بیتی » الالیم محفوظ و سلیم گردد. و اصل این کلام صدق التیام مأخوذ است از قول سید البشر علیه سلام اللَّه الاکبر که
زیرا که تعلیم از علماي راشدین خواه بواسطه و خواه بوسایط همان « کمثل سفینۀ نوح من رکب فیها نجی و من تخلف عنها غرق
تعلیم از ائمۀ المعصومین صلوات اللَّه علیهم اجمعین است. و نیز ابو محمد الحسن العسکري علیه السّلام از پدر بزرگوار خود علی
النقی ابن محمد التقی علیهما السّلام نقل نمود که آن حضرت فرمود که علماي شیعه ما که در دار دنیا ضعفاي محبان و موالیان ما را
حافظ و معین از روي حق و یقین در تعلیم علم دین باشند تا ایشان از شر وسوسه شیطان در حفظ و امان رحیم الرحمن مانند و از
الزام نواصب لجاج و اهل ادیان بدلیل و احتجاج عاجز و محتاج نمانند، در ص: 24 روز قیامت از روي شرف
کرامت هر یک آن عالم صافی عقیدت صوفی طویت چون بجهت استیفاي اجر و عمل طاعت و اخذ جزاي فعل عبادت داخل
صحراي قیامت با کمال شرف و عزت گردد در آن حالت از عنایت حضرت ایزد غفّار از ازهار انوارشان تاجهاي ایشان ساطع و اشعه
آن از وجوه خیر شکوه ایشان لامعست، چه بر سر هر یک ایشان تاج از نور و بها باشد که شعاع نور آن بر تمامی عرصات قیامت و
اطراف آن که مسیر سیصد ساله راهست محتوي و مشتمل گردد انوار آن تاجها همگی اطراف و حوالی آن مکان را مستضیء و
مستنیر گرداند؛ در آن هنگام هر یتیمی از ایتام که احدي از آن علما در دار دنیا کفیل حال و اهتمام احوال او نموده و بوسیله تعلیم و
تفهیم او را از ظلمت جهالت و از حیرت تیه غفلت بیرون آورده ارشاد و هدایت آن یتیم کرده باشد البته هر یک از ایشان بشعبه
انوار فیض آثار آن اعیان منشعب گشته آن ارباب فضل و عرفان در منازل عالیه جنان و در محافل متعالیه آن مکان همگی ایتام
شیعیان را رفیق شفیق شده بمنازل رفیعه که بواسطه ایشان معد و معین گشته فرود آرند. یعنی در جوار و همسایگی استادان ابرار و
متعلمان اخیار ایشان بلکه در محضر ائمۀ الاعیان علیهم سلام الملک المنان نزول کنند، زیرا که چون آن شیعیان مطیع خواهندگان
ایشان در دار دنیا بودند لهذا بسکنا و استقرار آن منازل رفیعه مبتهج و شادمان گردند، و هیچ احدي از نواصب و اهل عدوان باقی
نماند بعد از وصول شعاع آن نور تاجهاء تیجان بایشان الا آنکه همگی ابصار ایشان از حلیه نور و ضیاء انطفا و نقصان پذیرد و بعد
هذا هرگز فروغ نور و ضیا نگیرد یا آنکه بسام یا باجل مسمی و بلا بمیرد، بلکه آن ناصبی بگوش اصم و بزبان اخرس و ابکم شده
حواله لهیب نیران گردد که لحظه فلحظه آن شعلات نیران حمله فراوان بر هر یک یاغیان آرند تا جمیع ایشان را دفع و رفع کنند
بزبانیه یعنی بفرشتگان مالکان دوزخ ص: 25 تا بسوختن نار سواء الجحیم و تعذیب عذاب الالیم دایم و مقیم باشند.
[دستور به احتجاج از حضرت عسکري (ع)]
[دستور به احتجاج از حضرت عسکري (ع)] و نیز ابو محمد الحسن العسکري علیه السّلام میفرماید که از محبان حضرت نبی الوري
محمد مصطفی علیه سلام اللَّه تعالی از مساکین علم که قدرت بر احتجاج و الزام اهل لجاج و ابرام نداشته باشند در آن حال اگر چه
مواسات و احسان اهل علم بمعرفت و کمال ایشان شود بمراتب بسیار آن افضلست از احسان و اعطاي فقراء اهل ایمان بثروت مال،
زیرا که مال در معرض فنا و زوالست و علم و کمال باعث عز و اجلال نزد لا یزال و بیزوالست. و مساکین محبین عبارت از جمیع
صفحه 20 از 175
مؤمنین مطیعین است که سایر اعضا و جوارح ایشان در طاعت و عبادت ایزد سبحان در غایت استقرار و اطمینان باشد، و نیز دست
تسلط بمال خلقان نگشایند و در هیچ زمان از فرمانبرداري رحیم الرحمن تفریط و تمرد ننماید، لیکن از مقاتله و مقابله دشمنان ایزد
منان که بایشان سر زنش در دین و ایمان کنند بوسیله عدم علم و حال ضعیف و ناتوان باشند و نتوانند که از روي فضل و کمال دفع
مباحثه قیل و قال آن طایفه ضال نمایند. فلهذا آن منافقان بیایمان اهل ایمان را در علم و عرفان سفیه و نادان دانند، در این صورت
اگر مؤمن عالم بفقاهت و دانائی خود تواند که ازاله مسکنت و احتیاج جهلاي اهل ایمان بتعلیم آداب ضروریه دینیه و تفهیم معارف
یقینیه نماید و ایشان را قوي و مسلط گرداند تا آنکه بر آن نواصب باغیه مظهري المخالفه و بر شیاطین و تبعه طاغیه آن ملاعین
مضمري العداوة بمباحثه و مجادله از روي احتجاج و حال یا بطاعت و عبادت ایزد متعال فایق و غالب آمده همگی و تمامی آن
طوایف را از افساد دین رب- العالمین بگریزاند و ایشان را بعداوت و دشمنی اولیاء سید المرسلین و ائمه طاهرین بنماید. یعنی شاید
در این حال حضرت محول الاحوال مسکنت عجز و اختلال بشیاطین ص: 26 بسعی آن مؤمن و اصحاب اضلال او
حواله نموده و آن طایفه وخیم العاقبه را از اضلال مطیعین سید المرسلین و محبین ائمه معصومین سلام اللَّه علیهم اجمعین مأیوس و
عاجز گرداند، بر آن مؤمن بامر حکم رسول امین واجبست که در آن باب سعی فراوان نماید. و این حکم و قضاء ایزد منان از روي
تعطف و احسان از زبان معجز نشان نبی الانس و الجان حکم از روي حق و برهانست و اصلا خلاف در آن بین و عیان نیست. و از
ابی محمد الحسن العسکري علیه السّلام منقول و مرویست که حضرت امیر المؤمنین علی علیه السّلام فرمود کسی که مسکین در
علم دین و ضعیف در معرفت آداب شرایع سید المرسلین و منهاج ائمۀ المعصومین سلام اللَّه علیهم اجمعین باشد، در این حال اگر
مؤمن عارف بحقایق شرعیه دین او را بتعلیم و تلقین بر ناصبی مخالف دشمن حضرات ائمه هادین قوي و مسلط گرداند بنوعی که بر
الزام باحتجاج آن مبرم لجاج قادر و توانا گردد و در هنگام بحث و لجاج بعجز و سکوت عاجز و محتاج نگردد، حضرت ایزد داور
بعد از فوت آن مؤمن نیکو سیر در قبر در وقت حضور نکیر و منکر و پرسش حقایق معرفت مهیمن اکبر و شناخت نبوت حضرت
پیغمبر و ولایت ائمه اثنا عشر او را متحیر و مضطر نگرداند، بلکه باعلان و تلقین همگی حقایق آن مطلع و مخبر گرداند تا آنکه در
جواب نکیر و منکر گوید: که حضرت ذو المنن موجود و پروردگار منست؛ و حضرت خیر البشر نبی و پیغمبر و سید سرور و امیر
المؤمنین علی امام و ولی داور و وصی نبی من، و ائمه اثنا عشر امامان دین منند، و کعبه قبله من، و قرآن سبب بهجت و عدت
منست، و سایر مؤمنین در آخرت برادر طریقت منند. چون کلام آن مؤمن نیکو سرانجام باین محل و مقام رسد حضرت واهب علام
او را بمنادي و ارشاد اعلام نماید که اي بنده لایق الاعزاز و الاحترام چون دلایل دین خود ص: 27 بر هر یک از این
ملکین گرام بالتمام از روي حجت ثابت و اتمام کردي بهمین وسیله مراتب منزلت منازل عالیه جنت بتو بتعلیم این برهان و حجت
واجب و مرحمت شد، باید به اناخت و استراحت در قبر با کمال سرور و بهجت ساکن گشته ساعت فساعت بل لحظه بلحظه مترصد
و منتظر عنایات بیغایات حضرت واهب العطیات بوده باشی که عما قریب بوصول نعیم جنان و بمواصلت حور و غلمان در منازل
عالیه جنان مخلد و جاویدان خواهی شد، در آن هنگام حسب الامر ایزد علام مدفن و مسکن او متحول بکمال وسعت و انزه از
ریاض جنت گردد و بسبب این احسان آن مؤمن در آن مکان ملول و حیران نگردد بلکه مبتهج و شادمان گردد.
[دستور به احتجاج از حضرت زهرا (س)]
[دستور به احتجاج از حضرت زهرا (س)] و نیز از ابو محمد الحسن العسکري علیه السّلام مشهور و مرویست که حضرت سیدة نساء
العالمین فاطمه بنت خیر المرسلین علیها صلوات ارحم الراحمین در هنگام مرافعه دو زن یکی مؤمنه و دیگري معانده در باب امر دین
که با هم منازعه و مجادله مینمودند آن حضرت علیها السّلام ابواب حجت بر آن مؤمنه مفتوح و عیان گردانید تا آنکه مؤمنه بر
معانده مستظهر گشته بدان وسیله بغایت الغایه مبتهج و شادمان گردید و آن معانده در نهایت حزن و ملال و قلق و اختلال گشت،
صفحه 21 از 175
در آن حال حضرت فاطمه علیها السّلام خطاب مستطاب بآن مؤمنه مستظهره نموده فرمود که یا فلانه فرح ملایکه گرام بزیادتی و
استظهار تو بر آن معانده بسیار بسیار زیاده از فرح و سرور و بهجت و حضور تست، اما حزن شیاطین و مریدان آن لعین بسبب حزن
آن معانده حزین از تو بغایت اشد و اصعب و اکثر و اتعب است. در آن محل حضرت عز و جل خطاب مستطاب بملائکه حمله
ثواب کرده که چون فاطمه بنت خیر المرسلین علیها سلام الملک الوهاب بر این مسکینه عاجزه ابواب علم و معرفت بموجب امر و
خشنودي مهیمین سبوح مفتوح ساخته باعث بهجت ص: 28 سرور آن مؤمنه گردید باید که براي سکناي ایشان در
اعلی منازل جنان هزار هزار بار زیاده از آنچه بآن حضرت در جنت سابقا معین و مرحمت گشته الحال باضعاف مضاعفه آن واجب
و عیان دانسته مقرر گردانید، بلکه این سنت سنیه را ممتد و مستمر دانسته بواسطه هر کسی که بابی از علم معرفت بجهت مسکین
اسیري که محتاج بعلم و کمال بواسطه دفع خصم ضال لجاج باشد مفتوح و منشرح گرداند؛ تا آنکه آن کس بر آن خصم ناکس
مخاصمه و مجادله نماید و بوسیله مزید علم و دانائی بر او غلبه کرده مستولی شود بجهت او نیز مثل هزار هزار بار از آنچه بعد از
حضور عرصات و محشر از براي او بیشتر در منازل عالیه جنان معین و مستمر گشته الحال اضعافا مضاعفۀ کثیرة در آن مأمن معین و
مقرر گردانید و او را بدواعی و خواهش نفس و سایر مشتهیات و مستلذات ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ محروم و مأیوس نگردانید،
زیرا که امداد و اعانت تعلیم علم دین موجب اضعاف مضاعفه ثواب در روز واپسین است و اللَّه اعلم.
[علم آموختن امام حسن مجتبی (ع) مردي را]
[علم آموختن امام حسن مجتبی (ع) مردي را] و نیز از ابی محمد الحسن العسکري علیه السّلام منقول و مرویست که مردي هدیه
برسم ارمغان بخدمت امام زمان حسن بن علی علیهما السّلام آورد آن حضرت گفت: اي عزیز ترا در عوض هدیه اختیار دو چیز
است ازین هر دو هر کدام که پیش تو عزیز و با اکرامست اختیار نمائی: یکی آنکه بدل هدیه بیست بار ضعف بیست هزار درهم بتو
دهم، یا آنکه در عوض آن بابی از علم و عرفان از مزید کرم و احسان بر تو مفتوح گردانم که بوسیله آن از روي الزام و احتجاج
قهر و غلبه بر فلان ناصبی لجاج که در ده تو ساکن و مقیم است نمائی تا آنکه ضعفا و مساکین علم و معرفت اهل آن قریه را از
دست تسلط و زیادتی او خلاص گردانی و اگر اختیار بیکی کنی از مزایاي احسان و اکرام خود این هر دو نوع مرحمت و شفقت بتو
نمایم و الا اگر این اختیار را بواسطه امري از امور خفیه مثل تقیه نیکو ندانی ترا اختیار در هر یک از آن دو کارست هر کدام را
خواهی ص: 29 اراده و اختیار نمائی. مؤمن مهدي از روي فدویت و نیکو بندگی معروض گردانید یا ابن رسول اللَّه
پدر و مادرم فداي تو باد زیادتی ثواب آخرت براي من در قهر و غلبگی من بر آن ناصبی اهریمنست چه رهانیدن جماعت ضعفاي
آن مأمن از دست تسلط و تعدي آن متمرد حضرت مهیمن نزد من بقدر بیست هزار هزار درهمست. آن حضرت فرمود که بلکه
زیادتی آن بیست هزار هزار مرتبه اکثر از دنیا و جمیع ما فیها است. آن مؤمن بعد از استماع این سخن از آن امام زمن گفت: پس
من چرا چیزي که از آن ادون باشد اختیار نمایم و آنچه افضل و احسن بود اختیار ننمایم که آن عبارت از کلمهایست که بوسیله آن
قهر و غلبه نمایم بر جمیع دشمنان اللَّه تعالی و ایشان را از اولیاي حضرت رب العلی دور و مهجور گردانم. در آن هنگام حضرت
امام الانام علیه التحیۀ و السّلام فرمود که الحال اختیار کار نیکو کردي بعد از آن آن حضرت علیه السّلام او را تعلیم آن کلمه نمود
و صاحب علم و عرفان را با عطاي احسان بیست هزار درهم نیز مالک مال فراوان گردانید. چون آن مرد از خدمت آن حضرت علیه
السّلام بنزد آن ناصبی متمرد آمد و آن مبرم و مبغض لجاج را باثبات دلیل و احتجاج الزام داد و آن خبر بآن امام الجن و البشر رسید
بعد از آنکه آن مؤمن بشرف خدمت آن سرور مشرف شد آن حضرت علیه السّلام گفت: اي عبد اللَّه هیچ احدي را در سودا و
معامله و در مبایعه و مرابحه نفع و سود حاصل مثل سود تو نبود، و نیز هیچ کسی از دوستان خاندان کسب مثل کسب تو ننمود، زیرا
که ترا در این سودا و اکتساب چند نوع منافع از روي حساب و کتاب حاصل گشت: اول درستی و اخلاص بندگی حضرت مهیمن
صفحه 22 از 175
صمدي، دوم مودت نبی و ولی یعنی محمد و علی علیهما السّلام، سوم محبت اولاد طیبین و طاهرین از آل این دو برگزیده ایزد
متعال؛ چهارم دوستی ملایکه مقربین حضرت رب العالمین، پنجم دوستی برادران ص: 30 مؤمنین از تبعه ائمۀ
المعصومین سلام اللَّه علیهم اجمعین. بلکه بوسیله این فعل و عمل بعدد هر مؤمن و کافر کسب خیري نمودي که هر یک آن افضل
و اللَّه اعلم. « گوارنده بادت گوارنده بادت » ( از دنیا و ما فیهاست بهزار مرتبه (مصرع
[فضیلت علما و دانشمندان]
[فضیلت علما و دانشمندان] و نیز از حضرت ابو محمد الحسن بن علی العسکري سلام اللَّه علیهم اجمعین منقول و مرویست که
حضرت الامام الناطق جعفر بن محمد الصادق سلام اللَّه علیه فرمود که مؤمن عالمی که همگی قصد و همت و تمامی داعیه تهمت او
در تحصیل مراتب علم و حال و تکمیل معرفت ایزد متعال و شناخت خصایص آداب شریعت نبی و طریقت آل او علیهم صلوات
الملک الفعال محض بجهت کسر مرتبه عزت و اعتبار نواصب ضال مدعیان دانش و کمال و دفع زیادتی ایشان از محبان و موالیان
آل ما اهل البیت علیهم سلام الواحد المتعال بوده باشد بلکه داعیهاش بالتمام کسر همگی اوضاع آن جمع لئام در تمامی ساعات
لیالی و ایام و سایر شهور و اعوام بنوعی بود که هر چه طوایف ایشان در دار الغرور جهان خواه ظاهر خواه پنهان احداث کرده باشند
با جمیع آن را بر هر فرد از افراد بنی نوع انسان مبین و منکشف ساخته عیوب و نقایص ایشان را بر همه عالمیان واضح و عیان
گرداند تا بدین وسیله و سبب تعظیم امر دین حضرت محمد سید المرسلین صلی اللَّه علیه و تکریم آل او ائمۀ المعصومین رضوان
اللَّه علیهم اجمعین بر جمیع مخلوقین روشن و مبین گردد، بناء علیه حضرت ایزد سبحان بعوض اجر و پاداش آن سایر ملایک جنان
را بجهت بناي مکان آن مؤمن صاحب عرفان معین گرداند که پیوسته در آن دار السرور بجهت او بناء دور و قصور نمایند، و بعدد
هر حرف از حروف کلمات دلایل و حجج که در هنگام ابرام و لجاج آن ناصبی و باقی اعداء حضرت ملک تعالی بواسطه اثبات
احتجاج بآنها محتاج گشته مذکور ص: 31 کرده باشد، و بواسطه او اکثر از عدد اهل دنیا در دار عقبی بجهت
سرانجام مهام اخرویه او از بناي دور و قصور و ترتیب سایر مشتهیات از غلمان و وصایف و حور و باقی مستلذات از فواکه و لحوم
طیور ایزد متعال ملایکه بسیار با کمال قوت حدس و شعور مخلوق و معین گرداند که اگر یکی از آن ملایکه کرام عظام اراده رفع
طبقات سبعه افلاك یا نزع سبعه طبقات اجرام خاك نماید برو بغایت سهل و آسان باشد، بلکه قوتش بر آن زیادتی کند. پس از
اینجا معلوم میشود از کثرت ابنیه و دور و قصور و بسیاري نعمت و سرور با وصایف و حور غیر محصور هیچ احدي را ممکن و
مقدور حصر آن اشیاي نامحصور بغیر حضرت رب غفور نیست و اللَّه اعلم بالصواب.
[فضیلت کمک دوستان اهل بیت (ع)]
[فضیلت کمک دوستان اهل بیت (ع)] و نیز ابو محمد الحسن بن علی العسکري علیه السّلام گفت که حضرت امام الوري ابو الحسن
علی بن موسی الرضا علیه السّلام فرمود که از محبان و موالیان ما کسی که خواهد چیزي بواسطه ذخیره روز فقر و فاقت و ذلت و
مسکنت آخرت بگذارد تا باشد که در عقبی بفریاد او رسد هیچ چیز بهتر از آن نیست که او در دار دنیا بفریاد مسکینی از محبان ما
رسیده او را از دست ناصبی دشمن خدا و رسول و ائمۀ الهدي خلاص ساخته باشد، زیرا که بعد از تجرع جام موت بامر حی الذي لا
یموت چون آن مؤمن را از قبر برانگیزانند صفوف ملایکه گرام از کنار قبر آن نیکو سرانجام تا بموضع و مقام جنان که محل
سکناي آن برگزیده ایزد علام است او را با جنحه خویش برداشته مرحبا گویان مترنم و متکلم باین سخنان مرحمت نشان باشند که
(مصرع). گوارا باد عیشت اي نکونام و اي متعصب ائمه اخیار و اي دافع کلاب موذیه از جماعت شیعیان ابرار این جزا و پاداش عمل
هَلْ جَزاءُ » نیکوي تست که در دار دنیا با آن مسکین محتاج علم و معرفت از محبین ما ص: 32 بعمل آوردي که و
صفحه 23 از 175
و نیز حضرت ابو محمد الحسن بن علی العسکري علیه السّلام در هنگامی که قوم ما از محبان و موالیان محمد .« الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ
و آل علیهم سلام اللَّه الملک الفعال بمجلس بهشت آئین ارم تزئین آن خلاصه اولاد سید المرسلین حاضر شدند جمعی از تلامذه
مستفیدین علم آن و ارث علوم ائمۀ المعصومین رضوان اللَّه علیهم اجمعین بسمع شریف رسانیدند که از نواصب شخصی با کمال
حقد و تعصب در جوار و همسایگی ما است و همیشه مرا آزار و ایذا میرساند بوسیله حجت و برهان ترجیح و تفضیل اول و دوم و
سوم بر حضرت امام اکرم امیر المؤمنین صلی اللَّه علیه و سلم و از روي حجج و براهین دلایل ناتمام را باعتقاد خود بر من تمام
میکند و مرا قدرت خواب بحث و جدال و الزام او از روي فضل و حال نیست. آن حضرت فرمود که وقتی که آن جماعت ضال
اجتماع در یک محل از محال نموده شروع در قیل و قال نمایند باید که بآن مجمع مرور و عبور فرموده آنچه از من استماع مینمائی
بآنها بشنوانی، زیرا که بمجرد مرور تو آنجا آن جمع منافق از تو طلب جواب کلام سابق خواهند کرد فی الفور باید که در تکلم آئی
و صاحب ایشان که باعتقاد آن طایفه اعلم آنها است الزام نمائی و تیز زبانی او را شکسته از آن مجمع بعد از الزام و احتجاج آن
مبرم لجاج را انهزام و اخراج فرمائی و براي آن ناصبی بی تمیز هیچ چیز از سخنان ناستیز باقی نگذاري. چون تلمیذ آن امام الاعلم
العزیز استماع جواب باصواب اعتراضات آن نواصب لئام از حضرت امام الانام علیه الصلاة و السّلام نمود با بعضی از اصحاب حاضر
آن محل و مقام که مجمع آن طایفه تیره سرانجام بود شدند و با صاحب ایشان که باعتقاد آن جماعت اعلم و افضل همگی آنها بود
شروع در مکالمه و مجادله نمود و از روي حجت ص: 33 و برهان او را ملزم و ساکت فرمود که بمضمون صدق
اصلا قدرت تکلم و تفکر نداشت و ندانست که در مکان و مکین آسمان یا در زمین است و جمیع از « فَبُهِتَ الَّذِي کَفَرَ » مشحون
صواحب و اعیان اهل ایمان که در آن مکان مصاحب شاگردان امام زمان بودند گفتند: یرحمک اللَّه تعالی یا فلان که از الزام دادن
تو این طایفه متمرده اعداي خاندان را فرح و سرور نه چندان بر ضمایر و خواطر مؤمنان حاصل و عیان گشت که بغیر حضرت رحیم
الرحمن علم بحصر و احصاي آن ممکن و میسر احدي از اهل ایمان باشد، و آن ناصبی ملزم و تبعه او از متعصبین مبغضین را ده
برابر بهجت و سرور با حزن و غم و اندوه و الم مستولی گشت. چون آن شاگرد مراجعت بخدمت امام الانام علیه السّلام نمود و
حقایق سانحه را بالتمام معروض و بیان فرمود آن حضرت علیه السّلام از لسان صدق نشان بیان نمودند که امروز طرب و فرح که در
آسمانها است بسبب شکست این دشمن خدا و رسول بمراتب بسیار بسیار زیاده از مسرت و سرور شما جماعت ابرار و اخیار است، و
اندوه و غم و حزن و الم که در پیش ابلیس خسیس و تبعه مرده آن لعین پر تلبیسست بسیار بسیار بیشتر از بهجت و سرور شما و
مسرت ملایکه آسمانها است، و جمیع ملایک سبعه سموات و ملایکه حجب و فرشتگان کرسی بر آن مؤمن شکننده آن ناصبی
فریبنده صلوات و درود پسندیده فرستادند، و مهیمن معبود نیز دعاي همه آنها را قبول نمود، بناء علیه ذروه مکان او را بغایت وسیع و
مکرم و درجه نوالش را در کمال رفیع و معظم گردانند و همان طوایف ملایکه گرام ایزد علام آن ناصبی مکسور مهجور عدو اللَّه
را بلعن ملبس و مستور نمودند و حضرت عزت نیز قبول لعنت بر آن قوم بیحجت فرمود. فلهذا عذاب آن جمع کذوب بدبخت را
، طویل و حساب آنها را بغایت سخت و وبیل گردانید؛ و بهمین وسیله پیوسته و مستمر در نار سقر مکین و مستقرند. الاحتجاج، ج 1
ص: 34
فصل ذکر