گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
(ذکر بیان آنچه در غزوه تبوك و در غیر آن مکان مثل لیلۀ العقبه) از حضرت نبی السراج با منافقان لجاج از روي الزام و احتجاج
واقع و سانح گشت






اشاره
(ذکر بیان آنچه در غزوه تبوك و در غیر آن مکان مثل لیلۀ العقبه) از حضرت نبی السراج با منافقان لجاج از روي الزام و احتجاج
واقع و سانح گشت ایضا حضرت ابی محمد الحسن بن علی العسکري علیه السّلام میفرماید که کفره و فجره در لیلۀ العقبۀ قصد قتل
نبی الرحمه کرده جمعی از آن گروه ابتر در آن سفر نصرت اثر ملتزمین رکاب ظفر انتساب آن سرور بودند و گروه دیگر از مرده
آن منافقین بیدین از رفاقت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله تمرد نموده قصد قتل امیر المؤمنین علیه السّلام در مدینه مکین گشتند
و همت بر قتل علی گماشتند، زیرا که آن طایفه وخیم العاقبۀ مکرر از حضرت سید البشر در سفر و حضر تعریف امیر المؤمنین حیدر
صفحه 91 از 175
ص: 186 استماع نمودند و بدان وسیله عداوت و دشمنی آن ولی رب العزت را در قلوب محبت مسلوب خود
متمکن نمودند و در فکر دفع و قتل آن سرور بودند غایۀ الامر فرصت نمییافتند. تا در آن وقت که نبی المحمود قصد غزوه تبوك
نمود آن منافقین رشک و کین و نفاق خود را با رسول سید المرسلین بواسطه آنکه آن حضرت تعریف و توصیف بزرگی امیر
المؤمنین علی علیه السّلام و عظمت شأن آن امام المتقین مینمود، در خاطر ظلمت مآثر خود مضمر میداشتند لیکن بوسیله غلبگی
رسول ایزد منان بر ایشان چون آن منافقان دست تعدي و تسلط بر آن اعیان نداشتند عداوت ظاهر نمینمودند. و چون سید المرسلین
بحکم ارحم الراحمین به پیام جبرئیل امین امیر المؤمنین علی علیه السّلام را در مدینه بهشت قرین نائب مناب و جانشین خود گردانید
بموجب آنکه آن حضرت مطلع بر حسد و عداوت منافقین در حق امیر المؤمنین علیه السّلام بود و میدانست که آن منافقان بمجرد
اطلاع بر توقف امیر المؤمنین در آن مکان آن را بر معنی دیگر حمل نمایند و گویند محمد ابن عم خود را بخوف آنکه مبادا در
دست اعدا کشته شود در خانه نگاه داشته و ما را بجهاد مجبور میگرداند، فلهذا نبی الوري در مجمعی که اکثر منافقان نیز در آن
مجلس حاضر بودند فرمود: اي معاشر المسلمین جبرئیل امین از قبل رب العالمین بنزدیک من آمده میگوید که حضرت علی الاعلی
بتو سلام و دعا میرساند و میگوید که رفاقت امیر المؤمنین حیدر با تو اي سید البشر در این سفر خیر اثر متمکن و میسر نیست، باید
که امیر المؤمنین علیه السّلام را نائب و جانشین در بلدة الامین مدینه بهشت قرین گردانی و خود بسعادت و اقبال بآن سفر مسرت
آمال نهضت و اجلال نمائی. و اگر تو اي نبی الواهب رفتن سرور غالب علی بن ابی طالب علیه السّلام الملک الصائب را با اصحاب
بآن سفر خیر اثر انسب و اولی و الیق و احري دانی خود بسعادت باید که در مدینه استقامت نمائی و علی را بخیر و سلامت با
اصحاب امر بمسافرت فرمائی ص: 187 لیکن اولی و انسب مسافرت تو اي اشرف دودمان لؤي بن غالب از مدینه و
استقامت علی بن ابی طالب در آن بلده با سکینه است زیرا که من که حضرت مهیمنم علی را یکی از آن دو نفر میدانم که اطاعت
من از روي صدق و اخلاص نمودند و هیچ احدي را بجلال و بزرگی و کثرت ثواب این دو نفر محمد و علی نمیدانم. چون رسول
بیچون بحکم خداي تعالی آن ولی اللَّه را در مدینه گذاشت و خود با اصحاب راه تبوك برداشت منافقان در شأن عالیشان علی علیه
السّلام سخنان فراوان گفتند چنانچه میگفتند حضرت رسول از علی خاطر ملول است بلکه رسول بیچون مرافقت علی را با خود در
طریق سفر میمون نمیداند و از مصاحبت علی کراهیت دارد. همان که سید الانام با اقبال و سعادت از مدینه بیرون رفت در آن وقت
آن کفره فجره فرصت یافته در جمیع محافل و مقام بتکرار آن کلام کذب التیام اشتغال داشتند و چون سخنان آن لئام بسمع امیر
المؤمنین علیه السّلام رسید تاب مقالات فاسده آن عوام نیاورده، بناء علی هذا در عقب حضرت نبی الواهب از شهر مدینه بیرون رفته
بسعی تمام در طریق در سلک رفقاي آن نبی الشفیق رفیق شده ملحق مستسعد آن رکاب ظفر انتساب گردید و آنچه از اصحاب
نفاق و ارباب شقاق استماع نموده بود بسمع شریف سید الأنبیاء رسانید. آن حضرت فرمود: یا علی چه چیز تو را در استقرار و
اطمینان مدینه و توطن آن مکان مانع است؟ علی علیه السّلام گفت: یا سید الرسل حکم شما بنا بر امر عز و جل مطاع و بنده مطیع
است اما چون از آن قوم زبون چنین و چنین شنیدم خواستم که معروض راي فیض اقتضاي شما گردانم. رسول صلی اللَّه علیه و آله
و سلّم فرمود: یا علی تو راضی نیستی که در نزد من مانند هارون در نزد موسی باشی و چنانچه وصی و جانشین و نایب مناب و قائم
، مقام موسی بود تو در نزد من برادر و ابن عم و داماد و نائب مناب و قائم مقام من باشی الا آنکه بعد از من پیغمبري الاحتجاج، ج 1
ص: 188 نخواهد بود و اگر میبود تو میبودي، باید که خاطر از طرف اهل ضلال و منافقین جمع نموده کفیل حال و تکفل امانی و
آمال خود واهب متعال را دانسته مراجعت بمدینه نمائی. آن حضرت بمجرد رخصت انصراف از آن زبده آل عبد مناف استرجاع به
یثرب مأمن اقامت و موطن استقامت خود نمود.
[داستان منافقین با حضرت امیر المؤمنین]
صفحه 92 از 175
[داستان منافقین با حضرت امیر المؤمنین] اما مرده منافقین بیدین که اتفاق بر قتل امیر المؤمنین نموده بودند همواره در فکر بودند:
بالاخره رأي آن قوم ابتر بر آن مقرر گشت که معبر آن امام جن و بشر را محتفر گردانند. لهذا در آن راه بمقدار پنجاه ذراع طولا و
بیست ذراع عرضا حفر نمودند و در بالاي آن چاه خاشاك و گیاه ریخته پوشانیدند و تراب قلیل که از آن حفر مرئی و ظاهر نگردد
ریختند و آن راهی بود که آن سرور را بغیر آن معبر طریق و مسلک دیگر نبود و آن حفیره بغایت وسیع و عمیق بود و حوالی
اطراف آن محفور زمین سنگستان و پر از تودههاي ریگ روان بود. و آن گروه ابتر معین و مقرر کرده بودند که بعد از وقوع امام
الانس و الجان در آن حفیره آن را از احجار آن مکان محشو و ملیان گردانند تا آن حفیره در آن راه مشهد قتل آن ولی اللَّه باشد.
اتفاقا روزي آن امام علیه السّلام بواسطه انصرام و انجام امري که مقصد آن قدوه انام بود اراده عبور از آن معبر پر خطر نمود، چون
قریب بآن محل مقرر رسید مرکب آن ولی مجید بوي حفیره شنیده گردن خود را برکشید و حضرت ایزد حمید نیز گردن آن
مرکب را آن مقدار طویل گردانید که لب خود را بگوش غیب سروش آن منبع فضل و هوش رسانید و آن بیزبان در آن زمان
بحکم و فرمان ایزد سبحان بنطق و بیان درآمده گفت: یا امیر المؤمنین حیدر پیش نظر شما محتضر است که این منافقین ابتر همگی
یکسر اتفاق بر قتل تو سرور کردند و یقین که ایزد اکبر ذات خجسته اثر بر این حفر ص: 189 مطلع و باخبر گردانید
باید که مراجعت بمقر عز و کرامت خود نمائی و از این طریق پرخطر عبور و مرور ننمائی. ولی حضرت غنی امیر المؤمنین علی علیه
اي دابه چنانچه تو بحکم خالق اکبر مدبر تدبیر من شدي و مرا از حقایق این حفر « جزاك اللَّه من ناصح خیرا » سلام اللَّه تعالی گفت
مطلع و مخبر گردانیدي امید است که از حضرت مهیمن باري جزاي خیر یابی بدرستی و راستی که خداي تعالی تو را از صنایع و
بدایع جمیله خود خالی نگرداند بلکه ترا احسن مراکب و بهترین جمیع انواع آن گرداند. اما چون آن قائل قول لو کشف و صاحب
سر من عرف بدان مکان محفور مشرف گردید فی الفور دابه از خوف وقوع در آن حفر مستور سر از مرور و عبور بازداشت و همان
جا توقف نمود. حضرت امیر المؤمنین علی فرمود که اي دابه بحکم حضرت اله روي بسیر و سلوك راه آر و تأنی و توقف در مسیر
روا مدار که حضرت آفریدگار احد ما و تو را صحیح و سالم بمقصد رساند، زیرا که قادر مجیب ذات و شأن ترا بغایت الغایت بدیع
و عجیب گردانید و خداي تعالی و تقدس که ترا از صنایع اقدس خود اختراع و ایجاد نمود یقین ما و ترا از وقوع در این حفیره
نجات داده از این بلیه مطلق العنان و آزاد خواهد فرمود. در آن ساعت آن دابه به رفتن مبادرت و مسارعت نمود فی الفور عز و جل
خس و خاشاك و گیاه آن ره محفور را بغایت سخت و استوار و محکم و برقرار داشته و آن محفور مثل زمین صلیب غیر منفور
گردید تا آن ولی رب غفور از آن مکان محفور عبور و مرور نمود. باز آن فرس بامر واجب تعالی و تقدس گردن خود را دراز
گردانید تا لب خود را بگوش آن امام با فضل و هوش رسانید و گفت: یا امیر المؤمنین علی حضرت رب العالمین شما را بسیار بسیار
گرامی و با تمکین گردانید چون شما را از این حفر خاوي ص: 190 گذرانید. ولی رب غفور فرمود که اي دابه
عبور و مرور ما و تو از معبر پر خطر و مکان بلیت اثر محض از عنایت بیغایت ایزد اکبر و از واسطه آن نصیحت معبر تو بود که بمن
کردي. پس آنگاه ولی اللَّه روي فرس بجانب کفل که مقابل آن معبر پر خطر بود بگردانید و با جمعی از اصحاب که در طریق سیر
و سلوك آن در خدمت آن ولی ایزد شفیق مستفیض و رفیق بودند که بعضی آن گروه در خلف آن امام و طایفهاي در قدام میبودند
خطاب فرمود که اي معشر مسلمانان حقیقت حفر این معبر چنین و چنان است، و امر بکاویدن آن مکان نمود. همان که شروع در
کاویدن آن معبر نمودند در ساعت خاشاك و گیاه آن راه فرو ریخت و چاه در آن معبر بغایت وسیع و پر خطر ظاهر گردید که
احیانا اگر احدي اراده سیر از آن مسیر نمودي بیشبهه و گمان آن کس در آن چاه بیپایان افتادي و جان بقابض آن سپردي. اما
اصحاب و سایر قوم چون مشاهده و ملاحظه آن نمودند اظهار تعجب بسیار و فزع و هول بیشمار فرمودند، حضرت امیر المؤمنین
علی علیه السّلام فرمود که اي قوم میدانید که این کار از چه طایفه وخیم العاقبه بحیز اصدار و صدور یافته و این عمل شنیع معمول
کدام بیتوقع است. اصحاب در جواب حضرت ولایتمآب گفتند که حقا و کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً که اصلا ما را اطلاع نیست که امثال این
صفحه 93 از 175
جرأت و حرکت از کدام جماعت بیسعادت مصدر گردید. ولی ایزد تعالی و تقدس گفت: اي یاران اللَّه این فرس بوسیله اعطاي
تفرس واهب اقدس به او از کیفیت این کار و تدبیر این کردار مطلع است. آنگاه آن امام الجن و الانس روي بفرس خطاب فرمود
که اي دابه به آن خداي ص: 191 تعالی و تقدس که جان بتو ارزانی داشته ترا صاحب حدس گردانید که آنچه از
حقایق این احوال بر تو ظاهر و واضح است بیان نمائی. آن فرس بموجب قسم آن ولی ایزد مقدس گفت: یا امیر المؤمنین هر گاه
خداي عز و جل اراده تقدیر فعل از روي الزام و احتجاج نماید و جهال ضال قصد نقض آن افعال نمایند یا آنکه جهال اراده وقوع
بعض افعال و ایجاد بندي از اعمال فرمایند و قادر فعال اراده نقض آن افعال نماید در این هر دو حال غالب قادر فعال و مغلوب
طایفه جهال آید. بعد از آن حیوان بنطق و بیان درآمد و گفت: این عمل فلان و فلان و فلان است تا ذکر تمام اسامی ده نفر از اهل
نفاق که یکسر مواطاة و سازش با بیست و چهار نفر که آنها در سفر نصرت اثر غزوه تبوك رفیق طریق سید البشر بواسطه تدبیر قتل
آن پیغمبر جلیل القدر بودند، نمود، و نیز تدبیر آن فعل منکر در عقبه بدر کرده بودند لیک حضرت رب العالمین در پی محافظت
نبی خود سید المرسلین و ولی خود امیر المؤمنین است پس بیشبهه و گمان غلبگی کافران بر قادر سبحان بموجب عقل و عرفان
ارباب ایمان و ایقان محال ظاهر و عیان است. در آن حال بعضی از اصحاب اشاره بحضرت ولایتمآب نمودند که کتاب در آن باب
بحضرت رسالتمآب نویسد و مسرعی بشتاب بخدمت نبی الوهاب فرستد. ولی مالک السعادت فرمود که اي اصحاب رسول ایزد
خالق بخدمت نبی الحق محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم اسرع و احق و اولی و اسبق است از اخبار یقین که حضرت ارحم الراحمین
پیغمبر خود سید النبیین را از حقیقت سازش و حرکت منافقین مخبر و مطلع گرداند. در همان زمان که امام الانس و الجان بر محبان
بین و عیان میگردانید قضا را در همان ساعت حضرت رسالت بعقبه تبوك رسید و بتقدیر عزیز مجید اکثر منافقان در آن مکان
حاضر بودند، چون رسول حضرت ذي الجلال بسعادت و اقبال در آن محال نمود فی الحال باحضار همگی آن قوم شوم در همان
مرز و بوم حکم و امر فرمود. ص: 192 بعد از اجتماع منافقان بلکه سایر خلقان رسول ایزد سبحان روي مبارك به
آن قوم آورده فرمود که اینست جبرئیل امین که از قبل حضرت اکرم الاکرمین آمده مرا از حقایق کید منافقین که در باب قتل ولی
حضرت ارحم الراحمین امیر المؤمنین انگیخته بودند اخبار و اعلان مینماید که آن فجره بیدین براي دفع امیر المؤمنین تدبیر چنین و
چنین کردند لیکن قادر سبحان از مزایاي احسان خود و از عجایب معجزات و نشان چنین و چنان از آن حضرت دفع اذیت و رفع
بلیت نمود. ایزد مختار آن زمین محفور را تحت سم اسب حیدر کرار محکم و استوار گردانید تا امیر المؤمنین با سایر رفقاي ایشان
از سواران و پیادگان از آن مکان با جمعیت خاطر و کمال اطمینان گذشتند، بعد از آن علی بحکم و امر ایزد تعالی حکم بکاویدن
آن مکان و کشف آن نمود آن حفیره و اسامی تمام جماعتی که مرتکب آن عمل شنیعه شده بودند ظاهر فرمود. پس از آن عز و
جل از عنایت خود و کرامت علی علیه السّلام زمین آن محل و مکان بنهج اصلی و هیئت اولی محشور و ملیان گردانیدند و یکی از
رفقاي حضرت علی علیه السّلام کرة ثانیه معروض رأي فیض اقتضاي حضرت امام الوري گردانید که یا علی سوانح و حقایق این
طریق را بتحقیق بحضرت رسول آخر الزمان مرقوم گردان و به مصحوب مسرعی بسرعت روانه ساز، ولی ایزد بینیاز فرمود که جواب
این کلام را سابقا بشما اعلام نمودم که رسول ملک تعالی شأنه بحضرت سید الوري اسرع از رسول و مسرع من است و کتابت ایزد
خالق او برسول او اسبق است، بناء علیه مرا تأنی در ارسال مسرع بخدمت حضرت نبی الخالق احري و الیق و احسن و احق است.
حضرت نبی شافع العصیات بیکی مقدمات و مقالات که علی در مدینه در هنگام سیر طریق باصحاب مذکور نمود آن حضرت صلی
اللَّه علیه و آله در حضور اصحاب بیان فرمود الا آنچه امیر المؤمنین علیه السّلام در باب المدینه در ابتداي آن سفر سید البشر در باب
کید منافقان بحضرت رسالتمآب گفته بودند که این طایفه وخیم العاقبه نسبت ص: 193 بسید المرسلین کند چنین و
چنان مینماید لیکن واجب تعالی رفع آن کید و ایذاء از حضرت سید الأنبیاء نماید، نبوت مآب اصلا در این باب به اصحاب حرفی
نگفت. اما چون در وقت تکلم رسول بیچون آن بیست و چهار نفر اصحاب عقبه در مجلس سامی و محفل گرامی نبی ایزد علام
صفحه 94 از 175
حاضر بودند و کلام صدق التیام سید الانام در باب علی علیه السّلام استماع نمودند بعضی از منافقان روي ببعضی از یاران و دوستان
خود کرده گفتند که محمد حقایق مقدمات علی کما هو حقه بواسطه خوف تفرق لشکر و تشویش خاطر عسکر بین و ظاهر
نمینماید، بیشبهه و گمان حقایق احوال علی برابر خلقان مستور و پنهان گردانید زیرا که مسرع یا طایر خبر از مدینه باین محل
نرسانید تا محمد بر حقایق امر علی مطلع و مخبر بوده داند که علی بچه حیله بقتل رسید. بعد از آن منافقان با یک دیگر گفتند که
بیشائبه و گمان قاتلان علی همان جماعت یاراناند که میان ما و ایشان در باب قتل علی عهد و پیمان شده الحال چون خبر قتل علی
بمحمد و متابعانش رسید نهایت کتمان آن مینمایند و خلاف آن خبر بیان و ظاهر میفرمایند، و مطلب محمد از تغییر خبر و انقلاب
آن محض بواسطه تسکین و التهاب نوایر غضب و نفاق یاران است که در این سفر محض بقصد آن سرور از مدینه مسافر گشتند
چون حقیقت ما و یاران فی الجمله بمحمد خاطر نشان است لهذا بخوف آنکه مبادا این طایفه دست تطاول و تعدي باو و یارانش
دراز کنند بواسطه همان خلاف واقع بیان کرد. هیهات هیهات و اللَّه که علی بعد از برآمدن ما و شما اندك در حیات بود و بیقیل و
قال بدست احبه ما بقتل رسید و در این محل در سلک موتی منخرط و مسجل است و محمد بعد از خروج از این مکان در اندك
زمانی چنانچه علی علیه السّلام در آنجا هلاك گشته او نیز در اینجا هلاك گردد؛ اما الحال لازم است که ما و شما بهیئت اجتماعی
بخدمت ایشان رویم و در باب نجات علی در حضور او اظهار بهجت و سرور بحیز ظهور ص: 194 رسانیم شاید باین
وسیله و سبب خاطر محمد فی الجمله مطمئن گردد از طرف ما تا تدبیر ما در حق او مجري و ممضی شود. بناء علیه آن طایفه
بخدمت سید البریه آمده تهنیت آن حضرت در باب ولی رب العزت امیر المؤمنین علی علیه السّلام و التحیه از کید اهل عداوت که
در قصد قتل و هلاکت آن سرور کرده بودند گفتند. پس از آن از حضرت نبی الکرام استفهام و استعلام نمودند که آیا علی علیه
السّلام افضل از ملائکه عظام حضرت ایزد علام است. پیغمبر علیه الصلاة و السّلام فرمود که شرافت و احترام ملائکه کرام و مقربین
عظام بوسیله محبت و مودت نسبت بمحمد و علی است، بلکه ایجاد جمیع ملائکه زمین و آسمان محض بواسطه تقبل ولایت محمد
و آل او علیهم سلام اللَّه الملک المنان است، بدرستی و تحقیق هر احدي از محبان و شیعیان علی علیه السّلام که دل خود را از
نجاسات غش و غل و قاذورات و زر و شغل و غل بتوفیق اللَّه عز و جل منزه و منظف در تمامی اوقات و محل گرداند هر آینه آن
بنده لم یزل افضل و اطهر از ملائکه خداي تعالی و تبارك است.
[سجود ملائکه بجهت آدم (ع)]
[سجود ملائکه بجهت آدم (ع)] بدانید که خالق البرایا امر ملائکه بسجده آدم و حکم بتخشع و تخضع این طایفه در نزد آن معزز
مکرم قادر علام بواسطه آن نمودند که همگی ملائکه یکسر در نفوس و خواطر خود مرکوز و مضمر ساخته بودند که از انتقال آن
اعیان و ارتفاع ایشان از زمین به آسمان با خود مقرر چنان کرده بودند که اگر قادر مجید خلق جدید از زمین پدید گرداند چون
رحیم الرحمن ما را چندان میخواست که از زمین بآسمان برد پس البته ذات ما از آن خلق جدید واجب تعالی بهتر خواهد بود. چون
ایشان ذات خود را بهتر از خلق جدید ایزد منان میدانستند و بمعرفت و شناخت واحد اکرم و بدین و آداب شرایع اسلام و ایمان خود
را از آدم افضل و اعلم گمان داشتند بلکه در اعتقاد خیریت ایشان بر آدم ثابت قدم بودند حضرت آفریننده ص:
195 هجده هزار عالم اراده نمود که ملائکه را عارف و عالم گرداند که ایشان در معتقدات و ظنون خطا نموده از طریقه معرفت
تقدیرات الهی بیرون رفتند. لهذا خلاق العباد بعد از ایجاد آدم علیه السّلام آن حضرت را بر جمیع مسمیات عالم گردانید و او را با
جفت او که از جنس انسان بود در جنت المأوي خرامانید پس آنگاه کریم اله استعلام و استفهام اسماء مسمیات ارض و سماوات از
ملائکه نمود، چون ملائکه از شناخت و معرفت اسماء مسمیات اظهار عجز و جهل نمودند ایزد کرام در همان دم بآدم امر و حکم
فرمود که ملائکه را باسماء مسمیات واقف و عالم گرداند و رتبه فضل و کمال و علم خود را به جماعت بشناساند. آدم علیه السّلام
صفحه 95 از 175
اطاعت حکم کریم مجید نمود مسجود ملائکه کرام گردید. اما چون حکیم بیچون انوار انبیاي ابرار و رسل اخیار را در صلب ابو
البشر مودع و مستقر نموده بود لهذا آن حضرت را از دار السرور جنان روانه دار الغرور جهان گردانید و از صلب حضرت آدم
ذریات ایشان از انبیاء و رسولان و خیار بندگان ایزد عالم که افضل و اعلم و اتقی و اکرم آن اعیان محمد رسول آخر الزمان و آل
آن حضرت اولیاي رحیم الرحمن علیهم صلوات الملک المنان است اخراج نمود و از نیکوترین اصحاب محمد و از اعلم فضلاي
امت آن رسول ایزد واحد حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام است که قادر علام ملائکه کرام و مقربین عظام را بالتمام مطلع و
اعلام گردانید که آدم علیه السّلام و اولاد او افضلند از ملائکه ذوي الاحترام. بواسطه آنکه انسان متحمل مشقت فراوان و اذیت
بیپایان میگردند بقیاس آنچه در ایشان موجود و مرکوز است از عوارض اخوان الشیاطین و مجاهده با نفوس و تحمل اذیت نقل
عیان بواسطه سعی و اجتهاد در طلب مال براي وجه معیشت و روزي حلال و مخاطره از خوف اعداي ملاعین و توهم از جور و قهر
سلاطین و آزار دزدان و قطاع الطریق بد افعال و صعوبت سیر در مسالک مضایق طرق جبال و شدت سلوك و سیر محال مخاوف و
اجزاع ملال با تحمل شدائد مشقت بواسطه جهاد و قتال بجهت ص: 196 اعداي دین و کلمه شهادت وحدانیت
واحد متعال مینمایند چون با وجود اسباب و اعلال و ارتکاب این شداید و اهوال از طریقه اطاعت و بندگی لا یزال برنمیگردند،
حضرت کریم ذو الجلال ملائکه را بر حقایق این احوال علی سبیل التفصیل من غیر اجمال، عارف و عالم گردانید. خیار مؤمنین و
پیروان ائمه دین از احسان و عنایت امداد حضرت مهیمن متحمل این همه شداید و محن میگردیدند مع هذا اظهار اخلاص و یقین
در طریق دین مبین و محاربه با شیاطین بنوعی که انهزام آن ملاعین مینمایند با آنکه خلقت و فطرت ایشان بشهوات فحولت و
محبت و مودت لباس و عز ریاست و فخر و دواعی و خواهش فکر خیال امور بیحد و حصر که در ذات هر بشر محفوف و مستمر
است. مع هذا مقاسات عناد مشقت و ایذا و بلیت مکر و خدعت ابلیس پر تبلیس و مرده او لعنهم اللَّه تعالی با سایر عفاریت او از خود
رفع و اغواء و استهزاء جمیع مکاید شیاطین از خود دفع مینمایند، بلکه استماع طعن از اعداي دین و رب العالمین و سماع ملاهی و
دشنام اولیاي هادین به صبر بیقین میفرمایند با مقاسات شداید اذیات بلیات سفر که این طایفه نیکو سیر بواسطه طلب قوت ایشان و
نفقه تبعه و خویشان بامداد حضرت رحیم الرحمن با گریز و ستیز از اعداي دین و تردد بطلب کسی که از او امید معامله و جنگ و
ستیز با مخالف شرع و ملت پیغمبر حضرت عزیز باشد دارند. و با وجود این همه مقدمات و شداید جهان اصلا اهل اسلام و ایمان
قدم از طریق بندگی حضرت قادر سبحان و متابعت رسول ایزد منان بیرون نمیگذارند و پیوسته بر شیوه اطاعت اوامر و نواهی موجد
عالم و بر طریقت عبودیت ثابت قدم و راسخ دمند و چون حضرت عز و جل بنی آدم را در شیوه طاعت مستقیم و مکمل دید در آن
حال خطاب بملائکه از روي عزت و اجلال فرمود: اي ملائکه من شما را از شداید محن و بلایا که لازمه طبع انسان و بواسطه آن
طایفه همیشه معین و مهیاست بمراحل از آن دور و خواطر و ضمایر شما را بواسطه ص: 197 گرفتاري بآن مبتهج و
مسرور گردانیدم نه شهوات مردي وسیله ذلت و صغارت شما و نه اشتهاي بطعام و سایر اشیاء و میلان اشربه باعث حزن و حقارت
شما است، بلکه خوف از اعداي دین و دنیا از قلوب شما منزوع و مسلوب و موطن شما در مأمن مرفوع محبوبست. اي ملایکه ابلیس
پرتبلیس را در آسمانها و زمینها بواسطه اغواي ملایکه من که آنها را در پناه عصمت خویشتن صیانت و حراست نمودم اصلا او را
شغل و کاري نیست، لیکن اي ملائکه بدانید و آگاه باشید که از طوایف بنی آدم هر که مرا اطاعت نمایند و دین و آئین خود را از
شر شیاطین و مرده آن ملاعین و سایر آفات و نکبات نگاه و سلامت دارند بدرستی و راستی که آن کس در جنب محبت مسعود
بسعادت و بخیري است که غیر او هیچ کس را بمثل آن اشفاق و احسان دسترس نیست، بلکه آن کس در نزد من که حضرت
مهیمنم مکتسب است بسعادت قربی که سواي او هیچ کس را بواسطه عدم قدرت دریافت آن سعادت و ادراك مثل آن نیست.
چون ایزد منان ملائکه زمین و آسمان را از حقایق کمال آدم و شناخت آن حضرت از فضل و خوبی امت محمد صلی اللَّه علیه و
آله و سلّم و شیعیان و خلفاي علی و باقی امامان عارف و شناسا گردانید که آن جماعت در جنت مودت و بواسطه محبت رب
صفحه 96 از 175
العزت متحمل این همه شداید و مشقت میگردند که اصلا طوایف ملایک را قدرت تحمل مثل آن سختی محنت نیست در آن
زمان بر ملائکه ظاهر و عیان گردید که آدم و اکثر اخیار متقیان از طوایف انسان افضلند از احسان اعیان ملائکه. بعد از آن حضرت
ایزد منان ملائکه زمین و آسمان را بنا بر فضل آدم عرفان امر بسجود آدم علیه السّلام نمود زیرا که ذات حضرت ابو البشر مشتمل بر
انوار خلایق از انبیا و فضلاي نیکو سیر بیحد و مرز که در صلب او مودع بودند لهذا سجود ملائکه حضرت معبود گردید سجده
ملائکه مر آدم را مخصوص از براي ذات او در آن دم نبود بلکه آدم صلی اللَّه علیه و آله قبله ملائکه حضرت قادر عالم بود که
بسوي آدم سجده از ص: 198 براي پروردگار عالم میکردند نهایت آنکه آن سجده وسیله تبجیل و تعظیم و باعث
عزت و تکریم آدم علیه التحیۀ و التسلیم گردید و هیچ احدي را سجده مخلوق دیگر سزاوار و درخور نیست بغیر خالق اکبر و خشوع
ملائکه عظام و خضوع آن طایفه کرام از براي آدم علیه السّلام محض از براي ایزد غفار بود و تعظیم سجود ملائکه و اظهار عجز و
انکسار در خدمت آدم علیه السّلام بیشبهه و گمان همان تعظیم قادر سبحان بود. و اگر من از بندگان حضرت مهیمن کسی را
بسجده مخلوق امر مینمودم هر آینه ضعفاي شیعیان خود را مأمور میگردانیدم بسجده کسی که او متوسط و متشبث بعلوم وصی
رسول حی قیوم و بمحض وداد و اتحاد و دوستی و یک جهتی؟؟؟ نیکوترین خلق رب العباد است و بعد از محمد مصطفی که آن
علی مرتضی باشد مینمودم، زیرا که حضرت علی علیه السّلام در دار دنیا متحمل مکاره و بلایا و متألم بشداید و جفاها گردید
محض از براي اظهار و تصریح حقوق اللَّه تعالی و هرگز منکر هیچ امر ایزد اکبر نگردید بجهت آنکه جهل و غفلت به پیرامون خاطر
فیض مقاطر ولی ایزد داور امیر المؤمنین حیدر اصلا و قطعا راهبر نیست.
[داستان آدم (ع) با ابلیس لعین]
[داستان آدم (ع) با ابلیس لعین] بعد از آن رسول آخر الزمان روي مبارك بمستسعدان محفل جنت نشان آورده فرموده که اي معشر
الناس ابلیس خسیس که عاصی خداي تعالی گشته بواسطه ترك یک امر و حکم واحد اکبر خاوي و خاسر بلکه ملعون و هالک و
مسکن او در نیران در اضیق المهالک گردید بجهت آنکه معصیت او مشتمل بر تکبر و حقد بر آدم مخلوق و مصنوع همین داور
بود، اما معصیت حضرت آدم بواسطه اکل شجره منهیه مقارن بر تجبر و مربوط بر تکبر نبود، چه آدم در هنگام تذکر و تشفع
باسماي محمد و آل طیبین و طاهرین او که برگزیدگان حضرت رب العالمیناند اصلا هیچ نوع تکبر ننمود. توضیح کلام و تبیین
این مرام من غیر تکلف و ابرام چنین است که حضرت ارحم الراحمین چون خطاب مستطاب به آدم اب الأنبیاء و المرسلین فرمود که
ابلیس ص: 199 در باب تو با من بواسطه تکبري که نسبت بتو نمود و ترا سجده ننمود طاغی و عاصی گردید و خود
را هالک و غاوي گردانید اگر تواضع تو مینمود و امر مرا بوسیله عظمت و عزت جلالت من در باب سجده تو اي آدم قبول
میفرمود هر آینه رستگار در روز حساب و شمار میشد چنانچه تو سبب اکل شجره منهیه با من معصیت نمودي اما بوسیله تواضع
باسم سامی محمد و ذکر اسامی گرامی آل آن رسول ایزد احد فلاح و رستگاري یافتی و از ذل هوان معصیت و خواري و اذیت
ذلت و سوگواري برآمدي بواسطه آنکه مرا بمحمد و آل طیبین و طاهرین آن سید المرسلین خواندي و بجهت تقصیر خود آن
اولیاي خداي تعالی را بتشفع آوردي فلهذا توبه ترا بپذیرفتم و بواسطه آن اعیان ترا به آن ذلت و هوان نگرفتم و از سر گناهان تو
درگذشتم و ترا در سلک رستگاران و نیکان منخرط گردانیدم. اي معشر مردمان آدم پدر همه آدمیان بود بعد از ارتکاب ذلت و
آثام چون دست اعتصام بعروة الوثقی ما و اهل البیت علیهم السّلام زده نجات از بلیت معصیت و آثام ببرکت این اعیان علیهم السّلام
یافت، پس هر کس از بندگان واجب تعالی و تقدس که همین شیوه مرضیه و شعار محسنه یعنی آن کس قبول ولایت و امامت ائمه
علیهم السّلام را مرعی دارد در دار دنیا و سراي عقبی بیشبهه هیچ نوع واهمه و فزع ندارد.
[داستان لیلۀ العقبۀ و منافقین]
صفحه 97 از 175
[داستان لیلۀ العقبۀ و منافقین]
[داستان لیلۀ العقبۀ و منافقین] پس آنگاه حضرت سید البشر در نصف آخر شب وقت سحر امر بکوچ عسکر و رحلت از آن معسکر
بمحل دیگر نمود و حکم فرمود که یکی از چاوشان لشکر نصرت اثر در معسکر منادي کنند که هیچ احدي از اصحاب و سایر
لشکریان پیش از حضرت نبی الانس و الجان از آن عقبه نگذرد و در سیر و سلوك آن مکان بر آن حبیب واهب سبحان سبقت
نگیرد. رسول آخر الزمان در همان زمان حکم فرمود بحذیفۀ الیمان که باید تو پیشتر از جمیع مردمان خود را بدامن آن جبل که
معبر خلایق بیشتر در آن محل است رسانی و بحراست و حزم تمام در آن مقام نشینی و مترقب و مترصد گردي که کدام طایفه از
طوایف عسکر از آن مکان پیشتر میگذرند مطلع گردي تا ما را بحقایق آن امر مطلع ص: 200 و مخبر گردانی لیکن
باید که با کمال حداست باخبر بوده خود را در عقب سنگی بمجرد متشابه گردانی و طرف احتیاط را کما هو حقه مرعی داشته
بنوعی که خود را اصلا بر گذرندگان مرئی و عیان نگردانی. حذیفه بعد از عرض فدویت و بندگی بخدمت سید النبی معروض
گردانیدي که اي سرور این ذره احقر چون در روي این لشکر مشهورم چگونه خود را مشبهه بصورت بشر دیگر که مستحسن هیچ
بشر نیست گردم. و نیز از آن میترسم که اگر من بدامن آن کوه و مکان کبیر چون آن منافقان اراده قتل شما دارند شاید در سر آن
مکان بر شما تقدم کنند و یقین در وقت عبور از آن عقبه با کمال احتیاط و تفحص گذرند، البته بعد از دیدن من و انکشاف احوال
جمعی ضال بخاطر خود خواهند رسانید که من بواسطه نصیحت و اعلام شما باین مقام رفتهام و چون مرا باین امر مبهم متهم گردانند
بیشک مرا بقتل رسانند و من از شرف محضر تو اي سید الانام محروم مانم و اعلام نیز نتوانم نمود. حضرت نبی المحمود فرمود که
چون بدامن فلان جبل رسی سنگ بزرگ بنظر تو آید بنزد آن حجر رفته بگوي که حضرت رسول عز و جل بشما امر مینماید که
بحکم الهی شکافته شوي و مرا در جوف خود جاي دهی و بنوعی مثقوب و مشبک گردي که هر کس از گذرندگان که از این
مکان تردد نمایند من بر آن جماعت مخبر و مطلع گشته بعد از مراجعت از این محال حقایق احوال جمع ضال برسول متعال اعلام
نمایم و نیز روحم در جسم من تردد تواند نمود تا از جمله هالکین نباشم. البته تو چون پیغام پیغمبر خداي اکبر به آن حجر رسانی
آن سنگ من غیر مهل و درنگ بحکم ایزد ربانی در کمال سهولت و آسانی شق گشته ترا در جوف خود مقام و آرام دهد و بجهت
حرکت روح تو در بدن آن مسکن با روزن گردد. چون حذیفۀ الیمان بامر رسول آخر الزمان به آن مکان رسید و پیغام رسانید در
ساعت آن سنگ خارا بفرمان ایزد تعالی شکافته و مشبک گردید. ص: 201 چون حذیفۀ الیمان در جوف آن حجر
مکان گرفت بعد از تفصی اندك زمان دید که همه آن بیست و چهار نفر مشرکان منافقان بر شتران سوار گشته در یمین و یسار آن
اشرار با پیادگان بسیار میگذرند و با یک دگر میگفتند هر که در این معبر بنظر درآید باید تن او را بیسر گردانید تا هیچ احد خبر
بمحمد نرساند که من فلان جماعت را در دامن عقبه دیدم زیرا که محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلّم بمجرد استماع قول مخبر
تحقیق از سیر و سلوك این طریق متقاعد گردد و اصلا پیرامون این عقبه نگردد و چون آن رسول بیچون ارتقاء باین جبل و تردد
باین محل ننماید تدبیر ما در حق او باطل و اراده ما بیشبهه معطل ماند. همگی و تمامی سخنان منافقان بحکم قادر سبحان بگوش
حذیفۀ الیمان میرسید و او کلام آن طایفه را ذخایر خاطر خود میگردانید. اما چون جمیع منافقان از آنجا گذشتند و هیچ کس از آن
ملاعین اخوان الشیاطین در آن وادي نماند بلکه آن قوم مضل باعلاي آن جبل رسیدند و باطراف و جوانب آن جبل متفرق گشتند و
در کمین سید المرسلین نشستند و از روي بهجت و سرور میگفتند که هلاکت محمد در این وقت نزدیک رسید و اجلش قریب
گردید چنانچه از اضطراب اصحاب و جمیع ملتزمین رکاب از صعود جبل از خوف جان ممنوع گردانید که اول او قطع مسافت این
محل نماید، چون او تنها باین مکان رسد و از اصحابش کسی که هم آورد با ما باشد همراه او نباشد البته تدبیر ما موافق تقدیر
خداي تعالی گردد و اگر هزار جان داشته باشد یکی را از دست ما بیرون نتواند برد. این نوع هذیان و مزخرفات میگفتند و باد بامر
خلاق العباد جمیع سخنان آن منافقان بیشعور خواه نزدیک و خواه دور بگوش حذیفۀ الیمان میرسانید و او همگی آن را در ضمیر
صفحه 98 از 175
و خاطر خود مضمر میگردانید. چون آن جمع مضل در بالاي جبل در مکان و محل که اراده کمین کردن آن قوم دغل بود متمکن
گردیدند در آن وقت صخره که حذیفۀ الیمان در آن مکمن متحصن ص: 202 بود با او بسخن درآمد و گفت:
الحال برون رو و با کمال شتاب بخدمت رسالتمآب رفته آن رسول الزمان را از حقایق سخنان و ارادات فاسده آن منافقان مطلع و
مخبر گردان و آنچه مرئی و مسموع تو گردید همگی و تمامی آن را بسمع شریف آن نبی ابطحی رسان و در این باب تأنی جایز
ندان. حذیفه گفت: اي حجر من از مفارقت تو در تخوف و تحیرم چه بتعین میدانم که چون از تو جدا گردم و بیرون روم منافقین
بمجرد دیدن من در این مکان بیشبهه و گمان بخوف آنکه مبادا که احوال این طایفه ضال و جهال را بحضرت رسول ایزد متعال
رسانم مرا بقتل میرسانند و از شرف دریافت خدمت کثیر المنفعه سید البریه محروم و مأیوس گردانند. صخره گفت: اي عزیز خاطر
عاطر خود مطمئن و مستقر گردان که حضرت ایزد قادر که ترا در جوف من مأمن و مقر، مقرر کرد و روح ترا باذن آن واهب سبوح
از سوراخها که من در خود احداث نمودم میرسانید بیقین ترا از اعداي رسول بیچون محفوظ و مصون داشته بشرف تقبل عتبه آن
حضرت علیه الصلاة و التحیه خواهد رسانید. همان زمان آن صخره بحکم ایزد اکبر منفجر گشته حذیفه بیرون آمد در ساعت سمیع
قادر او را بصورت طایر گردانید و او بامر حضرت بینیاز بپرواز آمد و در هوا طیران مینمود، تا آنکه بخدمت نبی المعبود فرود آمد
بعد از عرض سلام و بندگی در خدمت رسول عز و جل آنچه در آن جبل از آن قوم دغل دید و شنید برسول مجید معروض
گردانید. نبی الرحمه گفت اي حذیفه تو آن جماعت را بروهاي ایشان شناختی. حذیفه گفت اي سید الانام آن منافقان لئام بالتمام
نقاب بر روي و بر دهان لثام اگر چه بسته بودند لیکن من بامداد التفات و توجه تو اي رسول مهیمن اکثر ایشان را از شتران که سابقا
در سفر و حضر بر آن سوار میدیدم شناختم اما آن بعضی ضال طرف ص: 203 حزم و احتیاط را بغایت مرعی
میداشتند چون هیچ احدي از بشر در آن معبر بر ایشان بین و ظاهر نشد خاطر ظلمت مآثر جمع نموده لئام گشودند و در آن اثر چون
وجوه تیره شکوه آن قوم ابتر بنظر من درآمد تمامی آن منافقان را باسما و اعیان شناختم که فلان و فلان و فلان بودند تا آنکه
حذیفه در محضر آن پیغمبر جلیل القدر تعداد و ذکر اسامی آن بیست و چهار نفر نمود. رسول ایزد اکبر فرمود که اي حذیفه هر
گاه حضرت اله حافظ و ناصر و مشیت محمد بیشبهه و گمان تمامی این خلقان را از قدرت اله دفع ایشان نبود زیرا که بدرستی و
تحقیق خداي تعالی بالغ امر و حکم و قدرت و علم خود بمحمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم است و هر چه صلاح دنیا و آخرت او
داند معمول گرداند هر چند از فعل و امرش اهل کفر کاره و مستکبر و متأذي و مستنفر باشند. پس آنگاه حضرت حبیب اله مُحَمَّدٌ
رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّه علیه و آله و سلم روي مبارك بخواص اصحاب که در سلک مستسعدین رکاب سعادت انتساب در آن سفر
نصرت اثر منخرط بودند آورد و فرمود که اي حذیفۀ الیمان تو و عمار و سلمان توکل کل بحضرت مهیمن سبحان نموده در طی
مرحله این عقبه در طریق مسیر رفیق باشید و چون ما بحکم بیچون بیشتر از عقبه صعبه نگذریم در عقب ما سایر مردم در همان دم
در سیر این مسلک مهلک متابعت و موافقت نمایند و تأنی و تراخی جایز ندانسته مکث ننمایند. حضرت سید الأنبیاء علیه سلام اللَّه
تعالی در آن دم بر ناقه شهبا یا غیر آن از مراکب سرکار فیض آثار خود سوار گشته بجانب عقبه روان شد حذیفه و سلمان یکی
مهار شتر آن نبی آخر الزمان میکشید و دیگري میراند و عمار فدائیوار با عصاي اژدهاکردار در اطراف و جوانب آن رسول مختار
سیار هوشیار بود و باقی اصحاب و قوم مانند نجوم سیاره بر شتران فلک کوهان سوار گشته بر اطراف آن خسرو نجوم، هجوم آورده
اکثر در عقب آن نبی الواهب روان گشتند و پیادگان لشکر نصرت اثر در حوالی و جوانب آن عقبه پراکنده شده با کمال حزم و
جلادت بلکه نقد جان را براي ص: 204 تحفه و ارمغان آن خاتم پیغمبران بر کف دستها گذاشته میرفتند و شهادت
خود را در خدمت آن نبی الرحمۀ شرف و سعادت میدانستند. اما منافقان اشرار دغل در طرف بالاي راه جبل مقام و آرامگاه داشتند
احجار بیشمار در دبههاي بسیار ریختند از بالاي آن جبل بطرف اسفل که معبر خاتم الرسل بود غلطانیدند تا شتر آن سرور رم و تنفر
نموده آن پیغمبر پیکسیر را در دره آن کوه که نظر ناظران بوسیله بعد و علو و صعوبت سیر شعبات آن بستوه آمد حیران میشد
صفحه 99 از 175
اندازد. قضا را دبها چون نزدیک بناقه رسول اللَّه تعالی میرسیدند بحکم و فرمان ایزد منان بطرف آسمان مرتقی و مرتفع میشدند تا
ناقه رسول رب غفور از آنجا مرور و عبور مینمود بعد از آن دبها از بالا غلطان غلطان به بیابان و درهها میرسید. چون تمامی دبه
پرحجر از بالاي آن معبر بپائین رسید و اصلا شتر سید الأنبیاء (ص) از صداهاي موحشه آنها نترسید و نرمید لهذا خاطر عاطر آن
سرور از سیر و سلوك آن معبر جمع و مستقر گردید در آن اثر حضرت سید البشر علیه سلام اللَّه الابرار روي بعمار یاسر آورد و
گفت ببالاي این جبل براي و وجوه و رواحل این گروه انبوه بیشکوه را باین عصا که در دست داري زده از اعلاي جبل باسفل این
محل رسان و نکث آن منافقین را در آن مکان جایز مدان. عمار بموجب فرمان قضا جریان ببالا رفته رویهاي شتران را زده از اعلاي
جبل باسفل روان گردانید چون شتران از چوب و شور عمار رمیدند اکثر منافقان از ناقههاي خود غلطیدند بعضی را دست و جمعی
را پا و گروهی را گردن و برخی را سر و رویها شکسته بسیاري از منافقان دغل که بدردها گرفتار گشتند بعد از مدت بسیار که
جبابر آن قوم مضل فی الجمله صحیح و مندمل گردید آثار شکستگی و زخم در روي و جوارح ایشان ظاهر و عیان و تا وقت مردن
منافقان بوسیله نشان انگشت نما در میان خلقان بودند و رسول ایزد وهاب در اکثر مجالس و محافل میفرمود که حذیفه و امیر
المؤمنین علیه السّلام اعلم جمیع مردمان بحال منافقانند. ص: 205 اما حذیفه بواسطه آنکه در جوف؟؟؟ صخره آن
جبل مطمئن بود و مشاهده مینمود که پیش از حضرت سید الانام کدام طایفه لئام از عقبه گذشتند و حذیفه بعد از مراجعت از آن
مقام و ماوي بحضرت نبی الوري معلوم و آشکار گردانید که منافقین در آن جبل در کمین حضرت سید المرسلین (ص) نشستهاند
لیکن خداي تعالی دفع شر و ایذاي آن جمع بیسر و پا از حضرت رسول اللَّه تعالی نمود. و چون آن رسول حضرت بیچون خود
بسعادت و اقبال بجانب مدینه با سکینه نهضت اجلال فرمود حضرت ایزد معبود آن مردود که سابقا در هنگام مسافرت نبی ملک
العلام اظهار تمارض نموده در مدینه تعاقد و توقف نمودند آن طایفه وخیم العاقبه را ایزد اقدس بلباس ذلت و عار ملبس در مسکن
هوان و ازار ساکن صاحب دثار گردانید و در دنیا ذلیل و خار و در عقبی مساکن آن جماعت را هاویه نار مقرر فرمود و آن جمع
که تدبیر قتل امیر المؤمنین علی علیه سلام اللَّه الملک الامین کردند بحکم منتقم جبار همگی و تمامی آن فجار بلباس خزي و عار و
بالتهاب نار جحیم به تشرب حمیم گرفتار گشتند و سمیع بصبر تدابیري که آن طوایف شریر در حق امیر المؤمنین حیدر علیه السّلام
تصدیر نمودند رفع و دفع فرمود و هو حسبی و نعم المعبود.
ذکر بیان احتجاج حضرت نبی الشفیع فی یوم الدین در روز خم غدیر و دیگر ایام شهور و سنین در باب ولایت حضرت امیر المؤمنین
علی علیه السّلام و باقی ائمۀ المعصومین علیهم سلام اللَّه رب العالمین
اشاره
ذکر بیان احتجاج حضرت نبی الشفیع فی یوم الدین در روز خم غدیر و دیگر ایام شهور و سنین در باب ولایت حضرت امیر
المؤمنین علی علیه السّلام و باقی ائمۀ المعصومین علیهم سلام اللَّه رب العالمین روایت کرد شیخ کامل اجل و سید عالم اکمل ابو
جعفر محمد بن ابی الحرب الحسینی رضی اللَّه عنه از شیخ ابو علی حسن بن شیخ ابو جعفر محمد الطوسی رحمۀ اللَّه علیه و آن شیخ
فاضل نقل کلام از شیخ مجید سعید ابو جعفر قدس اللَّه روحه و نور ضریحه نمود و آن عالم کامل روایت کند از جمعی کثیر مثل
ابی محمد هارون بن موسی ص: 206 التلعکبري رحمه اللَّه و غیره مینماید و هارون رضی اللَّه عنه نقل کرد از ابو
علی محمد بن الهمام و آن دانا روایت کرد از علی سعید رحمۀ اللَّه علیه و آن عالم خبر داد از ابو جعفر محمد العلوي که از اولاد
عبد اللَّه افطس است. و آن بزرگوار حامی دین از صلحاي بندگان حضرت رب العالمین است و آن کامل دانا نقل سخن از محمد
بن موسی الهمدانی نمود و او خبر داد از عالم شیخ محمد ابن خالد الطیالسی و آن فاضل نقل کلام از سیف بن عمیره و صالح ابن
عقبه کند و آن بزرگوار تابع دین نبی المختار نقل حدیث از قیس بن سمعان و علقمۀ بن محمد الحضرمی نماید و این هر دو دانا و
صفحه 100 از 175
کامل روایت از ابی جعفر محمد بن علی علیهما السّلام بدین نوع مینمایند: چون رسول حضرت بیچون بامر و حکم خالق البریه از
مدینه طیبه نهضت اجلال بصوب؟؟؟ مکه معظمه ایزد متعال نمود و مقصد حضرت نبی الاکرام اقدام بحج بیت الحرام و اعلام سایر
انام با ذات او تعلیم شرایع و احکام و تتمیم دین اسلام بود و چون رسول انام سابقا تبلیغ ولایت و امامت علی (ع) و باقی ائمه کرام
عظام بامت بالتمام اعلام ننمودند درین سال حکم قادر متعال و مشیت ذو الجلال در باب امر و اعلام رسول با عز و اقبال برسان آن
بامت و اعلام هر انام متعلق گشت. جبرئیل امین بحکم حضرت اکرم الاکرمین بخدمت سید الأنبیاء و المرسلین آمد و بعد از عرض
سلام از قبل ملک علام گفت اي سید ولد آدم حضرت خالق عالم میفرماید که یا محمد من هیچ رسول و پیغمبر از بنی نوع آدم را
قبض روح نکردم مگر بعد از اتمام دین و اکمال احسان و اشفاق باصناف اهل زمین و اي حبیب اله بدان و آگاه باش که از تبلیغ
آداب و احکام و شرایط شرایع اسلام شما دو امر لازم التبلیغ و الاهتمام باقی است که تبلیغ هر دو آن بخلقان واجب و لازم بعقل و
برهان است. یکی تبلیغ آداب فرایض حج بیت اللَّه الحرام و دیگري تبلیغ فریضه ولایت و خلافت اوصیاي شما علیهم السّلام بجمیع
انام و چون سفر خیر اثر شما اي حبیب ص: 207 نزدیک من بغایت قریب گشته و مرا شوق لقاي شما از حد گذشته
باید که بسعادت و بشتاب تهیه اسباب آن سفر خیر اثر چنانچه سزاوار و درخور است نمائی و اوصیاي خود را در مکان امامت مقرر
و معین فرمائی زیرا که من بیقین هرگز زمین را بغیر حجت امین خالی نگذارم و آن حجت ارحم الراحمین الی یوم الدین همیشه
مخلد در دنیا باقی و مکین نیست. یا محمد ایزد تعالی و تقدس امر نمود که شما بنفس اقدس درین سال با حرام افعال و آداب حج
بیت اللَّه الحرام بهر کس قیام و اقدام نمائی و هر احدي امت را باعلام احکام حج و آداب آن سرافراز و مبتهج فرمائی و از بندگان
من آنکه شرع ترا مطیع و قادر مستطیع بود از عربی و عجمی و بدوي و حضري همگی و تمامی را امر باقدام و قیام حج اسلام نمائی
و بنوعی که امت خود را بصلاة و صیام و زکوات و سایر واجبات ایزد علام واقف و اعلام گردانیدي باید که بآداب حج بیت اللَّه
الحرام و احکام آن نیز مخیر و مطلع گردانی. چون حضرت نبی المبعوث الی الانس و الجان باعلام وحی ایزد سبحان واقف و عالم
باید آداب قادر منان گردید فی الفور در مدینه طیبه بمنادي حکم فرمود که ندا کند که اي معشر مردمان واي گروه مشرف بشرف
اسلام و ایمان بدانید که حضرت رسول آخر الزمان درین سال ما همگی امتان بزیارت کعبه معظمه و تعلیم امت مناسک و احکام
آن روانه آن مکان پرفیض بامر ایزد سبحانست باید که در تهیه و تجهیز این سفر مثوبت اثر سعی بیشتر نمائید و کمال جهد و جد
خود را در باب انجام و انصرام اسباب سفر سعی خود را مبذول و مرعی دارید و در باب اهتمام آن بهیچ باب بتقصیر از خود راضی
مشوید که مساهله در آن موجب تأسف و خسران و ندامت در روز جزا و احسان است. ارباب اسلام و ایمان و اصحاب رسول آخر
الزمان بعد از استماع قول منادي حضرت ایزد تعالی اگر چه بوساطت شهرت آنکه نبی الرحمه در این سال خود با امت قیام
ص: 208 و اقدام بحجۀ الوداع مینمایند بغایت الغایت آزرده خاطر و بینهایت مضطر و پریشان گشتند لیکن بنوید
تعلیم آداب مناسک حج و ارکان از حضرت پیغمبر قادر منان فی الجمله شادمان بودند در تحصیل آن مقصد و مرام همه اصحاب
اسلام بقصد الزام رکاب سعادت انتساب حضرت نبی الوهاب هر کس بقدر استطاعت و دسترس خود بتجهیز سفر خیر اثر مکه
معظمه پرداختند و اسباب آن را کما ینبغی و یلیق مهیا ساختند و منتظر توجه رایات ظفر اثر جاه و جلال حضرت رسول واهب متعال
نشستند تا آنکه آن نبی با عز و اقبال از مدینه طیبه بجانب کعبه امانی و آمال براي زیارت نهضت اجلال فرمود و تمامی اصحاب
اسلام و ارباب کرام در خمیهگاه آن مرشد خاص و عام نصب و در سرانجام مهام و مرام سعی تمام نموده قدم بقدم در تحت علم
آن نبی المکرم میبودند. بعد از قطع منازل و طی مراحل داخل مکه معظمه شدند سایر اصحاب و امت در ایام رفاقت آن نبی
الرحمه بلکه جمیع ارباب ملت گوش بجانب آن منبع فضل و هوش داشته مستمع اقوال و مستتبع افعال آن رسول نیکو خصال بودند
که هر چه از آن سید و سرور و مهتر و بهتر استماع نمایند یا مأمور بآن گردند معمول و مؤدي گردانید. همگی و تمامی اصحاب و
اکثر سکنه مدینه با سکینه و اعراب بوادي و بلاد و اطراف و متوطنین حوالی مدینه و اکناف که در آن سال در خدمت آن رسول
صفحه 101 از 175
فرخنده خصال متوجه ادراك طواف خانه کعبه حضرت ذو الجلال شدند زیاده از هفتاد هزار نفر بودند بعدد قوم موسی کلیم علیه
التحیۀ و التسلیم که در تیه با آن نبی اللَّه رفیق و همراه بودند و پیوسته طریقه مرافقت و شیوه موافقت مرعی و مسلوك میداشتند. و
آن پیغمبر عالیمقام در هنگام توجه میقاتگاه حضرت ایزد علام از آن قوم بالتمام بجهت برادر اعیان خود هارون علیه السّلام اخذ
بیعت و اقرار متابعت و اقامت بر اطاعت آن طایفه و خیم العاقبه گرفته بود و در آن باب وصیت و تهدید بسیار و وعید الاحتجاج،
ج 1، ص: 209 و تأکید بیشمار فرمود. بعد از توجه آن نبی اله بمیقاتگاه که عبارت از طور سینا است اکثر بنی اسرائیل از طریق
متابعت هارون علیه سلام الملک الجلیل برآمده تبدیل سبیل رب جمیل نموده سالک مسالک تمرد و خلاف و سایر مهالک منهج
عتو و اعتساف گشته بعد از نقض عهد و پیمان و نکث مصافحه و ترك ایمان متابع شیوه سامري شدند و طریقه گوسالهپرستی
برداشتند و خاك ظلمت جهل و ضلالت بر دیده عقل بصیرت خود انباشتند.
ذکر بیان احوال سامري و پیدا کردن گوساله بعلم ساحري
ذکر بیان احوال سامري و پیدا کردن گوساله بعلم ساحري اما حقایق احوال سامري ضال علی سبیل الاجمال که ذکر آن مناسب این
محالست شرح و بیان آن بدین منوال است که نام آن مرتد ابتر موسی بن ظفر است و آن مردود ضلیل در میان قوم بنی اسرائیل
بوقوف علم کیمیا بلکه بمعرفت و شناخت همه اشیاء از علوم مثل رمل و هندسه و نجوم شهرت تمام و امتیاز لا کلام داشت. اکثر
طلبه علوم آن قوم در پیش او تردد براي تحصیل علم رمل و حکمت و هندسه و نجوم میکردند. خلاصه کلام علی سبیل الاستفهام و
الاستعلام آنکه چون شداید سختگیري فرعون و تبعه او بقوم بنی اسرائیل از حد بیان و تفصیل و از حیز طاقت آن قوم ذلیل متجاوز
کردند قوم بنی اسرائیل بالتمام براي رفع و دفع آن شداید و آلام بحضرت موسی علیه السّلام مستغاثی شدند. آن پیغمبر عالیمقام
چون مطلع بر تعدي و تسلط ظلمه لئام بود بعد از استجازه از مهیمن علام و بحکم اوامر قوم بسفر از آن مرز و بوم فرمود بنی اسرائیل
امتثالا لامره العالی و احترازا من ظلم الفرعون الغاوي تمامی رجال و نسوان با اطفال و ممالیک ایشان از بلده مصر برآمده روي به
بیابان نهادند. فرعون و هامان بعد از اطلاع بر فرار بنی اسرائیلیان با جمیع قبطیان بلکه با لشکر ص: 210 خارج از
حصر و بیان تعاقب گریختگان نمودند چون بامر رب العالمین در کنار دریاي نیل تلاقی فریقین قریب گردید و قوم بنی اسرائیل بعد
از ملاحظه حشمت آن طاغی بیسر و بن همگی آن مرد و زن بر اسیري و هلاکت خویشتن متیقن گشتند باز آن قوم در آن ماوي
کرة بعد اخري استغاثه بر موسی علیه التحیۀ و الثنا نمودند. نبی الجلیل (ع) فی الفور به اعلام و اخبار جبرئیل به موجب امر رب جمیل
عصاي خود بدریاي نیل زد بتقدیر ایزد جزیل دوازده سبیل به عدد اسباط بنی اسرائیل از آن بحر بیبدیل منشعب گشته و آب آن
بحر بمشیت حضرت خالق الارض و الافلاك مثل و مانند تودههاي خاك بر بالاي یک دیگر قرار گرفته با هر سبط از اسباط بنی
اسرائیل بامر و فرمان رسول ایزد جمیل از سبیل طریق نیل معبري شدند. اما فرعون و هامان بعد از وصول بر کنار آن بحر بیکران و
ادراك معجزه و نشان- چنان از حضرت موسی بن عمران توسن خود را عنان کشیدند حیرت و ملالت از جبین آن ملاعین ظاهر و
مبین گشته نه روي رجوع و نه قدرت مرور و عبور در حضور آن طاغی باغی بیحضور. فی الفور جبرئیل امین بامر و حکم رب غفور
بر مادیان بادپاي فلکپیماي سوار شده از پیش اسب آن کافر باغی بگذشت بمجرد وصول بوي مادیان بر مشام توسن آن ظالم نادان
آن مرکب شروع در تیزي عنان و سرکشی زیاده از حیز بیان نمود تا آنکه عنان اختیار از ید تمالک آن نابکار و از قبضه تماسک و
اقتدار او درربود فرعون هر چند سعی از حد افزون نمود که آن مرکب را ضبط کند و نگذارد که بدریا درآید مفید نیفتاد. اسب
فرعون سر در عقب مادیان گذاشت و همه جا چشم از آن برنداشت تا چون بلب دریاي نیل رسید و اسب جبرئیل (ع) به آن دریاي
زخار درآمد اسب آن کافران یعنی فرعون و هامان بلکه تمامی قبطیان به آن بحر بیکران درآمدند. چون هیچ احدي از ایشان بر
ساحل آن بحر بیپایان باقی نماند آن دریا بمشیت ص: 211 ایزد سبحان بهمان هیئت اصلی و در صورت اولی بعد
صفحه 102 از 175
از طلاطم و طوفان معاودت نمود و جمیع قبطیان را هلاك و نابود و طعمه دواب بحر و سایر جانوران ساخت. و چون سامري علیه
اللعنۀ را اطلاع بر خاصیت خاك سم اسب جبرئیل بود و میدانست که اگر اندك از آن خاك بر هر جماد پاشند بتقدیر حافظ هر
گزند، آن جماد بزیور حیات ارجمند گردد فی الفور آن طاغی بیحضور در حضور موسی علیه السّلام و آن قوم بنی اسرائیل غیر
محضور قلیل از آن خاك برداشت و با خود نگاه میداشت. و نیز بعد از تفصی ایام از هلاکت آن لئام چون آن دریا بامر ملک علام
متموج و متلاطم گشته در آن اثر جلی و حلل آن کفره ابتر را با باقی ذخایران جمعی زبون از بحر بیرون ریخت سامري از آن حلی
و ذخایر مال متکاثر تحصیل کرد و از طلاي احمر گوساله مرتب ساخت و اندکی از آن خاك در جوف آن تیره مغاك انداخت.
بعلم و تقدیر رب العباد آن جماد بنطق و بیان درآمد و بدمدمه سحر و فسون بآسانی مرشوم ملعون بآن قوم خطاب نمود که اي بنی
اسرائیل باید که در طریق متابعت سامري و بنهج اطاعت او ساعی بوده اصلا و قطعا شما و سایر برایا از حکم و امر او تمرد و انحراف
و تخلف و اعتساف روا مدارید و هر چه من شما را فرمایم و امر بآن نمایم آن را عین صدق و عیان و وسیله اسلام و ایمان که باعث
ثواب و سبب دخول جنانست دانید. زیرا که اله سامري و اله موسی و شما منم و او پیغمبر و فرستاده منست آن طایفه مخذول العاقبه
گوساله مصوري و سامري را در آن قول و ماجرا مصداق فرا گرفتند هر چند هارون برادر و خلیفه و وصی موسی علیه السّلام که
سابقا آن لئام بموجب حکم موسی علیه السّلام بمتابعت و مبایعت او قیام و اقدام نموده بودند آن قوم منکر را منع و زجر نمود مفید
نیفتاد و اثري نداد تا آنکه اکثر بنی اسرائیل شیوه سامري و طریقه گوساله (ص) مصوري برداشته از نهج بندگی رب جلیل و منهج
متابعت رسول جمیل برآمده شیوه ناراستی و آئین گوسالهپرستی برداشتند و خاك مذلت کفر ص: 212 و ارتداد بر
وجنات اعمال صواب و سداد خود انباشتند بلکه نیل عصیان و گناهکاري بر صحیفه وجوه نیکو کرداري خود کشیدند و از طریق
قویم و شرع مستقیم موسی کلیم علیه التحیۀ و التسلیم رمیدند و تا قیام قیامت بواسطه آن حرکت ملوم و از آن فعل شنیع مذمومند
نحن نعوذ الیه و نستعین لدیه.
[تشبیه بعضی از صحابه به اصحاب موسی (ع)]
[تشبیه بعضی از صحابه به اصحاب موسی (ع)] چون اصحاب سید البریه و ارباب مطیعین بلد المحمدیه از بدوي و حضري و عجمی
و عربی در یوم الغدیر حسب الأمر النبی الابطحی متابعت امیر المؤمنین علیه السّلام درآمدند و بعد از وفات نبی المختار اکثر اصحاب
بیاعتباري را شعار خود ساختند و قدم از طریق آن امام الامم برون گذاشته سالک مسالک عباد و سایر منهج غیر سداد گشته نقض
عهد مصافحت و نکث پیمان و بیعت نمودند و تابع گوساله عربی و مطیع و بدعت محدثی شدند. درین باب این اصحاب با قوم
موسی علیه السلام سبب نسبت و مثل بمثل اقتدا و اقتفا نمودند منقولست که بعد از توجه سید البریه از مدینه مکرمه بصوب مکه
معظمه باصحاب کرام و ارباب اسلام از کثرت صوب ملبیات ملتزمین رکاب سید الانام در هر مقام و مسکن او از مدینه و مکه متصل
بود و هیچ مکان از صوت تلبیه اهل ایمان خالی و بینشان نبود. اما چون آن شافع العصات فی العرصات رحل اقامت بمأمن عرفات
انداخت پیک رب جلیل علام امین الوحی جبرئیل علیه السّلام بخدمت رسول ایزد جمیل آمد بعد از عرض تحیت و سلام و تهنیت
از قبل خالق الانام گفت اي سید الخواص و العام چون اجل شما نزدیک و مواصلت تو بما اي حبیب بغایت قریب گشته بناء علی
هذا شما را مطلع و مخبر گردانم. تو خوب تبلیغ امر که بحکم ایزد اکبر از امور ضروریه دین مبین بلکه از متممات شرع سید
المرسلین است و از آن مفر و محیص جایز و رخیص نیست باید که ص: 213 بزودي در همین زمان در تجدید عهد
و پیمان سعی و جهد فراوان نمائی و قیام بحکم و امر من فرمائی و نیز از آنچه علوم غریبه که در نزد تو مودعست بلکه میراث از
انبیاء که پیش از شما در دار دنیا بودند با سلاح و تابوت و علامات و آیات که از انبیاي سابق بشما عاید و لاحق گردید همه آن را
تسلیم وصی و خلیفه تو و حجت بالغه من علی بن ابی طالب علیه السّلام نمائی و آن امام الامم را مانند علم بر پاي داري و عهد و
صفحه 103 از 175
بیعت و پیمان و مصافحت براي علی علیه السّلام بستانی و خلایق را باقرار بر ولایت و امامت او امر نمائی و آن جماعت را متذکر
گردانی بعهود و مواثیق که سابقا از ایشان در باب امامت علی علیه السّلام و ائمه این خاندان گرفته که علی علیه السّلام مولاي انس
و جان و مولاي همه رجال و نسوانست کرة بعد اخري باید که آن را مجدد گردانی. زیرا که قبض روح هیچ احدي از انبیا و رسل و
هادیان سبل در هیچ وقت و محل ننمودم مگر وقتی که اکمال دین و اتمام نعمت بسکنه زمین نمودم چنانچه پیغمبران ایشان را در
هنگام سفر آخرت امر بتعیین وصی که من براي ایشان مقرر و معین گردانیده بودم مینمودم و تأکید میفرمودم و عداوت و انکار
دشمنان خود و ایشان را بر آن اعیان ظاهر میگردانیدم. الحال چون تو اشرف انبیا و رسل و برگزیده حضرت عز و جل خواهی بود و
اوصیاء تو سید الاوصیا امیر المؤمنین علی علیه السّلام و اولاد کرام فحام آن حضرت ائمۀ الهدي علیهم السّلام خواهند بود حقایق آن
را بخلایق اعلام و اعلان نماي و تأخیر مفرماي و این تبلیغ امر از من بشما محض اظهار کمال مهربانی و شفقت و غایت احسان و
مرحمت است که نسبت بشما و سایر امت معمول میگردد. این که شما را امر نمودم بر تبلیغ ولایت علی علیه السّلام بجمیع انام و
حکم و امر بر اطاعت و متابعت آن حضرت و ائمۀ الهدي علیهم السّلام فرمودم بواسطه آنست که من دائم زمین را از حجت قایم
هادي امم خالی نگذارم تا آنکه مرا همه دم حجت بر اهل عالم باشد. اي محمد درین روز اتمام کار تمامی مخلوقین براي لواي سید
المرسلین بوسیله ص: 214 تعیین امیر المؤمنین علیه السّلام بنده من و وصی و خلیفه رسول حضرت ذو المنن که
حجت بالغه من بر تمامی خلایق مرد و زنست نمودم و شما را عالم گردانیدم بآن که طاعت ولی من مقرون بطاعت نبی منست و
طاعت نبی من مقرون است بطاعت من پس هر که طاعت ولی من نمود طاعت نبی من نمود و آنکه طاعت نبی من نمود طاعت من
نمود و معصیت با ولی من معصیت نبی من و معصیت با نبی من معصیت است با من. حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام بیشبهه و
یقین نشانه ایست میان من و جمیع مخلوقین هر که آن ولی ایزد تعالی را بحق بشناسد و بداند که آن سرور ولی حضرت داور و بعد
از رسول صلی اللَّه علیه و آله بلا فصل وصی نفس پیغمبر واجب تعالی و تقدس است آن مرد مؤمن نیکو کار و مستحق جنان و
سزاوار مغفرت ایزد غفار است و منکر ولایت و امامت حضرات ائمه علیهم السّلام و التحیۀ لایق نیران و درخور دوزخ تابانست و
آنکه در بیعت آن امام دین شرك آرد بیقین آن کس از جمله مشرکین بحضرت رب العالمین است. یعنی بر بیرویت که در ایام
ولایت و امامت آن صاحب رایت دیگري را بامامت بگزیند یا احدي را از جبلت ذات غیر قویم و طبع نامستقیم با حضرت امیر
المؤمنین علیه التحیۀ و التسلیم در باب ولایت و امامت شریک و سهیم داند چنانست که آن شریک و انباز بواسطه حضرت بینیاز
ثابت گرداند و مشرك رب العالمین ملعون و بیدین است و آنکه در یوم العرصات با مودت و محبت آن امام البریات با من ملاقات
گردد و هر کس که با دشمنی و عداوت آن ولی ایزد منان و باقی « جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ » کند در روز حساب و شمار داخل
امامان (ع) با من ملاقات نماید بیشبهه و گمان داخل نیران دوزخ تابان گردد. در آن وقت جبرئیل علیه السّلام گفت یا نبی الرحمه
بحکم حضرت رب العزت باید که از جمیع امت براي امیر المؤمنین علیه السّلام و باقی ائمه علیهم السّلام و التحیه مصافحه و بیعت
بستانی و او را مهتر خلایق گردانی و عهود و مواثیق که پیشتر از امت بواسطه امیر المؤمنین حیدر و ائمه احدي عشر (ع) گرفته مجدد
گردانی که مرا شوق لقاي تو دریافته لهذا ص: 215 بزودي روح پر فتوح ترا قبض نمایم. رسول واهب سبوح بعد از
استماع این تأکیدات از پیک قادر مهیمن بر فوت خود متیقن گشته همان دم تصمیم عزم نمود که تبلیغ حقیقت ولایت و امامت علی
علیه السّلام بنهجی مامور بمردم مؤدي گرداند.
[اطلاع پیغمبر اکرم (ص) بر حالات بعضی از منافقین]
[اطلاع پیغمبر اکرم (ص) بر حالات بعضی از منافقین] اما چون نبی بیچون عالم بنفاق اهل شقاق بود که در خواطر و ضمایر ایشان
چه مضمر است و بغض و عداوت آن منافقان نسبت بآن امام الانس و الجان بچه کیفیت و عنوانست آن سید و سرور بخوف آنکه
صفحه 104 از 175
مبادا آن قوم یکسر بعد از استماع امر امیر المؤمنین حیدر را بحضرت (ص) تنفر نمایند و بحالت اولی و کفر اصلی مراجعت نمایند
الا قلیل از اصحاب سید الانس و الجان که خلوص عقیدت و صدق طویت ایشان برسول آخر الزمان ظاهر و عیان بود مثل عمار یاسر
و سلمان و ابی ذر غفاري و باقی اعیان. در آن باب حضرت سید الأنبیاء از جبرئیل امین استدعا و التماس نمود که حقایق احوال
منافقین در معرض کبریاي حضرت ارحم الراحمین رساند و کیفیت آن را کما هی معروض گرداند تا مگر آیه عصمت بواسطه
جمعیت خاطر عاطر فیض مقاطر سید البشر گرداند. پیک امین بعد از توجه بخدمت اکرم الاکرمین و عرض مطلب سید النبیین ایزد
اکبر در انزال آیۀ العصمه صبر فرمود تا آنکه رایات جاه و جلال آن صاحب سعادت و اقبال از عرفات بمسجد خیف نزول اجلال
نمود. فی الفور جبرئیل بعد از نزول بامر رب غفور آن نبی المشکور را به تبلیغ ولایت و امامت علی علیه السّلام بامت کرة ثانیه
مأمور گردانید و گفت یا محمد واجب الوجود بتو سلام و درود میرساند و میگوید که عهد و بیعت و امامت و ولایت علی علیه
السّلام بامت رسان و آن حضرت را بخلافت جمیع خلقان معین گردان. چون ختمی پناه عالم بنفاق منافقین قریش نسبت به آن
حضرت و باقی مسلمین و خویش بود که آن طایفه اگر چه بظاهر اقرار بکلمه طیبه میآرند لیکن در دل شیوه ص:
216 عصیان و طریقه طغیان مرعی میدارند بناء علیه آن سید و سرور بمرحمت و احسان رحیم الرحمن مستظهر گشتند منتظر آیه
عصمۀ میبود تا آنکه از جمیع افعال و مناسک حج و زیارت خانه ایزد علام و طواف بیت اللَّه الحرام فارغ شد و رایات جاه و جلال
آن نبی فرخنده خصال از مکه معظمه بصوب مدینه مکرمه متوجه گردید. همگی اصحاب و اعیان اعراب طریقه مرافقت و شیوه
موافقت مرعی و مسلوك داشته در رکاب جناب سعادت انتساب آن نبی ایزد وهاب روان گشتند. و چون بکراع النعیم رسیدند
جبرئیل امین باز از درگاه بینیاز رسید و امر تبلیغ ولایت علی علیه السّلام را کرة ثالثه رسانید اما با بیان آیۀ العصمۀ خاطر فیض
مقاطر حضرت پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم را مطمئن و مستظهر نگردانید. چون جبرئیل علیه السّلام تبلیغ پیغام قادر علام
بحضرت نبی الاکرام نمود رسول ملک منان بلسان معجز نشان فرمود که یا اخی جبرئیل مرا در باب تبلیغ امامت تاخیر و تانی و
مکث و تراخی بواسطه آنست که میدانم اکثر امت تکذیب من نمایند و تصدیق قول من در حق ولایت علی علیه السّلام نمینمایند.
جبرئیل امین بمجرد استماع کلام سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله مراجعت بخدمت رب العالمین نمود و پیام سید الانام بحضرت
واهب علام عرض و اعلام فرمود و رسول آخر الزمان از آن مکان کوچ کرده روانه مدینه گردید. چون بخم غدیر که سه میل پیش
از جحفه است رسید در آن وقت پنج ساعت از روز گذشته و خورشید جهانتاب بدایره نصف النهار نرسید که جبرئیل رسید و به آیۀ
العصمۀ آن حضرت (ص) را معزز و مکرم گردانید و بزجر و بانگ گفت: یا محمد مترس از مردمان میندیش از شر ضرر منافقان که
حضرت قادر منان ذات فایض البرکات شما را در حفظ و امان خویشتن نگهبانست بعد از آن این آیه وافی هدایت به آن حضرت
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِ مُکَ » صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرو خواند که
ص: 217 در آن محل اوایل قوافل قریب بجحفه بودند لهذا در آن وقت آن حضرت امر بمراجعت .« مِنَ النَّاسِ
سابقین امت و محافظت لاحقین اصحاب ملت بهمان مکان نمود که تا خلایق را بحکم ایزد خالق بحقیقت آیه که در باب ولایت و
امامت امام البریۀ امیر المؤمنین علیه السّلام و التحیه نازل گشته بامت اعلام نماید و آن ارحم الراحمین را بولایت و امامت جمیع
مخلوقین تعیین فرماید و همگی و تمامی خلایق را به آیه عصمت که براي آن حضرت نازل شده اعلام نماید که حضرت حافظ او
را از کید ضرر ظالمین محفوظ گرداند بنوعی که هیچ احد نتواند آزار به آن سید الابرار رساند. آن حضرت بعد از استظهار به آیه
العصمه بیکی از اصحاب ملتزمین رکاب هدایت انتساب بلال یا شخصی دیگر را امر بنداي امت براي نماز جماعت بخدمت نبی
الرحمۀ نمود و خلایق از متقدمین و متاخرین از طرف دست راست آن طریق بمسجد غدیر که سابقا بسعی و اهتمام منسوبان حضرت
سید البشر عمارتپذیر شده بود بنا بر حکم پیک ذو الجلال آن نبی بسعادت و اقبال با جمیع رجال نزول اجلال فرمود. و چون آن
محل پر از تودههاي سنگ و گل بوده خاتم الرسل در همان زمان حکم برفتن و هموار کردن آن مکان و نصب منبر از احجار یا از
صفحه 105 از 175
پالان شتران براي آن رسول آخر الزمان فرمود و آن منبر را آن مقدار گردانیدند که مشرف بر جمیع مردمان شد.
(ذکر بیان خطبه رسول آخر الزمان علیه صلوات الملک المنان)
(ذکر بیان خطبه رسول آخر الزمان علیه صلوات الملک المنان) پس آنگاه حبیب اللَّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّه علیه و آله و سلم در
محضر آن مردم بر پاي خواست و مدارج و معارج درج آن منبر فیض مندرج را بنور قدوم مسرت و میمنت لزوم خود بیاراست و
فرمود که شکر و سپاس بیقیاس و حمد و ثناي فوق از حد ادراك و احساس سزاوار و جدیر و لایق و درخور سمیع بصیریست که
در توحد عالی و در تفرد و یگانگی ذات دانی؟؟؟ و در سلطانیت جلیل و کریم و در ارکانیت جمیل و عظیمست. عالم واهب که
علم واهب العطیهاش بجمیع مکنونات جزئیات و کلیات و ص: 218 مبصرات و معلومات و مسموعات محیطست.
اوست معبود حقیقی که در محل بزرگی بغیر تفریط و تعدیست و جمیع مخلوقات بوسیله برهانیت مقهورند و اما در افعال نه
مجبورند عزیزیست لم یزل ستوده- ایست لا یزال بارئ و خالق مسموکات و گستراننده مدحوات و جبار ارض و سموات و ساتر و
غافر الخطیئاتست و احد سبوح و پروردگار ملائکه و روحست. تطول و احسانش بر خلقان شایع و تفضل و امتنانش بر ادنی و اقاصی
انس و جان واقع است جمیع اشیا ملحوظ و منظور خالق الارض و السماء است لیکن خود از دیده بینندگان ناپیداست. بزرگوار
خداي کریم مکین که در اقوال و افعال با کمال وقار و نمکین است بیشائبه شبهت رحمت حضرت بصیر سمیع بغایت الغایت وسیع
و امتنان نعمش بهر شریف و وضیع منیع است. مبادرت حضرت وهاب بعذاب خلایق در هنگام استحقاق عقاب در هیچ باب نیست
دانا و بصیر است بسرایر و عالم و خبیر است بضمایر مخفی نیست باو مکنونات مشتبه و مخفی نیست باو مخفیات علمش محیط بهمه
اشیاء است بلکه خداي واهب غالب بهمه چیز و قوتش در همه چیز قادر بهمه اشیاست لیکن مثل و مانند بهیچ چیز از اشیا نیست.
مبدئ و منشی اسباب بود از آن هنگام که بغیر ذات واهب علام هیچ چیز موجود نبود دائم بعدل و قسط نیست الا آن خداي عزیز
که حکیم و عادل است ذات قادر سبحان ارفع و اجل و اعلی و اکمل از آنست که بدیده عیان مرئی و عیان گردد چه او بصیر لطیف
و خداي خبیر و شریف است هیچ احدي ادراك اکبر بعلانیه و سر و هیچ کس درك کیفیت او بمعاینه ننماید مگر آن کس که
حضرت ایزد اقدس او را بذات مقدس خود هدایت نماید و بخود آشنا و راهنما گرداند و گواهی میدهم که نیست خداي الا او که
زمانه البته مملو از تنزه و تقدس او و ابدا بدا؟؟؟ در پرده از نور مقدس اوست. ص: 219 بزرگوار خداي که امرش
بیمبادرت مشیر نافذ و ساري و حکمش بغیر معاونت بصیر و ظهیر ماضی و جاریست و او را شریک در تقدیر و هیچ نوع تفاوت در
ذات ایزد بصیر نیست تصدیر و ابداع صور بغیر شبه و مثال نمود و ایجاد خلایق بغیر معاونت احد و احتیال فرمود انشاء و اختراع
مخلوقات کرد پس ایجاد تمامی نمود و اثبات موجودات گردانید پس همگی آنها را ظاهر فرمود. خدائیست محکمکار و رحیمیست
نیکو کردار عادلیست که بجور هیچ احد راضی نیست الهیست رحیم الرحمن غفوریست ذي الکرم و احسان خدائی که جمیع امور
باو راجع همگی اشیا باو متواضع بلکه تمامی موجودات بامر واهب العطیات خاضع و خاشعند. مالک الاملاك و مفلک الافلاك و
خالق آسمان و خاك و مسخر آفتاب و ماهتاب و مجري هر یک ایشان بمحل و مآب بید قدرت مالک الرقابست شب بروز آرنده و
روز بشب رساننده شکننده هر دیو سرکش ستمکننده اوست بغیر او معبود نی و با او ضد و ند موجود نی پناه نیازمندان و فریادرس
مستمندانست هیچ احد ازو تولد نیافته و او نیز از هیچ احد متولد نگشته او را کفو و همتا و شریک و ماوي نیست خداي است واحد
کریم و پروردگاریست ماجد قدیم هر چه خواهد اراده کند و آنچه خواهد مجري نماید حصر علم و احصا و موت و احیا و خنده و
بکا و منع و عطا منوط باراده و مشیت رب العلی است مالکیت او را در کار و محمود است با او سزاوار است خبرها مرتبط بید خبیر
علیم و او بهمه اشیا قدیر و حکیمست و بستایش جدیر و بحقایق اشیا بصیر ست ایلاج لیل بنهار و ایلاج نهار بلیل بید قدرت رب
جلیل است. نیست خداي الا آنکه عزیز و غفار و مجیب الدعا و ستار و کریم العطا و مختار است شمارنده عدد انفاس و پروردگار
صفحه 106 از 175
جن و ناس و رحمکننده شیطان و خناس و برآرنده حوایج و التماس معشر الناس است چیزي باو پوشیده و پنهان نیست و متعلق
علمش ص: 220 بغیر زیاده و نقصان است رب غفور مضجور بفریاد نالندگان و آزرده بالحاح درماندگان نگردد.
حافظ جمیع صالحان و توفیق دهنده مصلحان و مولاي همه مؤمنان و روزي رساننده انس و جان ایزد منانست و او خداوند مستحق
حمد و شکر و هادي خلقان بطریق اسلام و ایمان و مانع از شیوه ناپسند کفر است همه برایا در ضرا و سرا و شدت و رخا در هر
صباح و مسا همه وقت و همه جا متذکر و مشتغل بذکر حضرت عز و جلاند. مرا ایمان بایزد منان و بملائکه و تمامی کتب آسمان و
جمیع انبیا و رسل مهیمن سبحان است سامع و مطیع و منقادم برضاي او و مبادر و شاکر و مستسلم بقضاي او راغبم بطاعت او خایف
و هراسانم از عقوبت او چه قهاریست که احدي ایمن نیست از مکر او لیک هیچ ترس نیست از جور او بواسطه رافت و عدل او مقرم
بعبودیت او شاهدم بربوبیت او مسرع و جاهدم به تبلیغ امر او بخلقان بخوف آنکه مبادا مرا قارعه غضب باري و صادمه سخط جباري
دریابد. مرا از هیچ احد ترس و باك بغیر حضرت خالق الافلاك نیست لیکن از قارعه اعتراض مبدي جواهر و منشی اعراض اصلا
بدفع نیست زیرا که هر چند کسی در حیله کامل و دانا و عالم و توانا باشد او را دفع اعتراض ایزد اکبر ممکن و میسر نیست و چون
حضرت قادر بیچون مرا امر و حکم کرد که اگر تبلیغ ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و التحیه بجمیع بریت درین وقت و ساعت
ننمایم چنانست که تبلیغ هیچ امر و پیام و شرایع و احکام حضرت ملک علام بطوایف انام نکرده باشم و مرا در آن باب هیچ گونه
بیم و ترس از هیچ کس نیست زیرا که اللَّه تعالی و تقدس ضمانت عصمت من از شما و سایر اعدا نمود و بواسطه جمعیت خاطر من
اعوذ باللَّه السمیع العلیم من » : آیۀ العصمه انزال و ارسال نمود و او کافی کریم و معبود و رحیمست و آن آیۀ وافی هدایت اینست
الشیطان الرجیم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِ مُکَ
ص: 221 بعد از آن نبی الانس و الجان فرمود که اي معشر مردمان من در تبلیغ شرایع و احکام ایمان که « مِنَ النَّاسِ
از حضرت عزیز سبحان بوساطت امین وحی جلیل اخی جبرئیل علیه سلام اللَّه بمن رسید بهیچ وجه من الوجوه تقصیر و تانی و تغافل
و تراخی در اتصال و ابلاغ آن ننمودم بلکه هر چه مأمور از رب غفور بآن شدم که بخلقان رسانم در همان زمان در تبلیغ آن بلا
زیاده و نقصان سعی بیپایان و جهد خارج از حد تعریف و بیان نمودم. اي معشر مردمان سبب نزول این آیه مکرمه بمن براي
آنست که دو سه مرتبه جبرئیل امین از نزد ارحم الراحمین بمن نزول نمود و مرا بحکم ایزد معبود امر بتسلیم امر ولایت و تبلیغ امامت
ولی حضرت خالق البریۀ امیر المؤمنین علی (ع) بامت نمود. چون باین محل رسیدم باز پیک قادر کارساز بآیۀ العصمه با کمال
احترام و اعزاز نزول فرمود و مرا باین وسیله مکرم و معزز نمود و گفت در همین مشهد شریف و موضع منیف اعلام و اعیان هر
ابیض و اسود و مسلم و مؤمن موحد نمایم به آنکه حضرت علی بن ابی طالب (ع) برادر و وصی من و ولی و خلیفه و امام انس و
جن است بعد از من و او را در نزد من منزله هارونست در نزد موسی علیه السّلام. نهایت آنکه حضرت هارون در ایام حیات موسی
(ع) و بعد از وفات آن حضرت علیه السّلام بمرتبه علیه نبوت مکرم و سرافراز بود و حضرت علی (ع) بعد از من بمنصب ولایت و
مرتبه امامت معزز و ممتاز است و آن حضرت ولی خدا و وصی ما و امام شماست و آیهاي که حضرت رب العزة در باب امامت آن
اعوذ باللَّه السمیع العلیم من الشیطان الرجیم إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا » : امام الامۀ بمن انزال و ارسال نمود اینست که
و علی علیه السّلام اعطاي زکاة نمود در حالی که راکع بود. اجله مفسرین .« الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ
خصوصا علماء فرقه ناجیه اثنا عشریه رضوان اللَّه علیهم اجمعین ص: 222 در تفاسیر از ائمۀ المعصومین علیهم السّلام
نقل کردند که حضرت نبی متعال فرمود که حضرت لا یزال درین آیه اراده علی کرد در همه حال و حافظ و معین او است در جمیع
احوال. و حضرت جبار مرا تأکید بسیار در باب تبلیغ امامت آن امام الاخیار و الاشرار نمود و حکم فرمود که تبلیغ ولایت علی (ع)
بخلایق در همین وقت نمائی و اصلا تأخیر مفرماي و من از امین وحی ایزد تعالی جبرئیل علیه السّلام و الدعا التماس و استدعا نمودم
که بحضرت ارحم الراحمین عرض نماید تا مرا در باب تبلیغ امر علی علیه السّلام معذور دارد زیرا که مرا کثرت منافقان و قلت
صفحه 107 از 175
متقیان و شقاق اهل طغیان واضح و عیانست و عالمم بفساد و دغلی مفسدان و مکر و فریب سخرهکنندگان باسلام و ایمان که ایزد
یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ » : منان بیان احوال اضلال آن منافقان در قرآن لازم الاذعان مینماید چنانچه میفرماید که
معنی آیه و اللَّه اعلم بالبدایۀ و النهایۀ آنست که جمع مقر بکلمه طیبه باشند و بزبان اظهار اخلاص .« تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ
بندگی ایزد تعالی مینمایند اما در دلهاي ایشان اثري از آن چیزها که بر زبان جاري و عیان میکنند موجود نیست بلکه در ضمایر و
خواطر آن منافقان بغیر مکر و فریب و خدعه و ریب امر دیگر موجود نیست. چه آن طایفه و خیم العاقبۀ این مقدمات را سهل و
آسان دانسته بغایت حقیر شمرده اما آنها در نزد مهیمن منان بسیار بسیار عظیم و گرانست و آن جماعت اگر چه بظاهر بصفت اسلام
و ایمان موصوف لیکن بباطن تمرد و طغیان و عداوت منعوت و بکفران مشعوفاند و از آن اشرار چند مرتبه ایذا و آزار بمن رسید
تا آنکه زهر در خورد من کردند و زعم ایشان چنان بود که من همیشه مسموم خواهم بود تا آنکه ایزد حضرت معبود مرا از حال
، الاحتجاج، ج 1 « وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ » ایشان در قرآن اخبار و اعلان نمود چنانچه فرمود که
ص: 223 بعد از آن رسول آخر الزمان فرمود که اگر من اراده نمایم که اسامی یکان یکان آن منافقان را بیان و عیان کنم هر آینه
ذکر اسامی آن طایفه مینمودم و نیز اگر مرا اراده دلالت و هدایت شما بمنافقین بیدین میبود شما را دلالت میکردم و آن جماعت را
بشما مینمودم لیکن من چون از عنایت و احسان حضرت بیچون بصفت مکرمت و مروت متصفم از ذکر افعال شنیعه و اعمال قبیحه
شما درگذشتم و جمیع آنها را درگذرانیدم. اما حضرت ایزد سبحانه و تعالی در باب امامت و ولایت علی علیه السّلام بمساهله و
اغماض از من راضی نیست مگر تبلیغ آن بخلقان زیرا که ایزد منان مکرر مرا امر به تبلیغ آن بانس و جان نمود. چنانچه این آیه وافی
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِ مُکَ مِنَ » هدایت بمن انزال و ارسال فرمود که
پس آنگاه حضرت حبیب اللَّه فرمود که اي معشر مردمان بدانید که حضرت مهیمن سبحان بواسطه شما و جمع خلقان .« النَّاسِ
منصوص و معین گردانید که اطاعت او بر جمیع مهاجر و انصار و تابعین ابرار بلکه تمامی بندگان ایزد واهب از حاضر و غایب و
راجی و خایب و حضري و بدوي و عجمی و عربی ابیض و اسود مشرك و موحد بنده و آزاد خسته و دلشاد از صغیر و کبیر و عزیز
و حقیر وضیع و شریف قوي و ضعیف واجب و لازم بلکه از فروض متحتم است و بیقین امر و حکم ملک تعالی جاري و ماضی
است و بیشبهه و گمان مخالف امر تو مردود مردود ملعون ملعون است و متابع حکم آن امام الامم مرحوم مرحوم است و مصدق
قول آن امام بارگاه مهیمن با عز و قبول و مطیع امر و نهی آن امام المشکور مغفور حضرت رب غفور است. اي معشر مردمان این
اقامت آخرین من درین مکانست باید که کلام مرا از سر اخلاص و اعتقاد استماع نمائید و اطاعت و انقیاد امر حضرت خلاق العباد
که مولی و پروردگار شماست فرمائید و از روي فراست بدانید که محمد حاضر و متکلم ناظر ص: 224 مخاطب با
شما بامر حضرت ایزد تعالی فرستاده آن مولا است و هر چه از رب غفور مامور گردد همان را بلا زیاده و نقصان بشما و بخلقان
رسانید. بدانید که حضرت امیر المؤمنین علی علیه السّلام ولی ایزد مهیمن و وصی و جانشین من بعد از منست بسایر برایا و بعد از
آن امام کرام و اولاد فحام عظام ایشان امامان دین و هدات راه یقین و نجوم اهل زمیناند تا روز ملاقات شما بحضرت واهب
العطیات و ادراك لقاي حضرت سید البریات و بیشبهه حلال و مباح نیست الا آنچه حضرت ذو الجلال مباح و حلال نماید و حرام
و موجود و معلوم هیچ موجود نیست مگر آنچه ولی ایزد علام حرام گرداند. من رسول واجب الوجود باکرام بغایت الغایت عارف و
عالمم بحلال و حرام زیرا که مرا حضرت قدیر علیم در کتاب لازم التکریم خود از حقیقت حلال و حرام تعلیم داد. اي معشر مردمان
هیچ علم نیست مگر آنکه علام الغیوب آن را بر من منکشف گردانید و مرا بر حقایق تعداد و احصاي آن عالم و عارف نمود بنوعی
که هیچ نوع از انواع آن را بر من مستور و محجوب نگردانید و آنچه من تعلیم ذو المنن عالم بآن بودم و علم من باحصاي آن رسید
بامر و حکم واهب مجید بحضرت امیر المؤمنین علی بخشیدم و آن ولی بینیاز را بتعلیم آن ممتاز و سرفراز گردانیدم بیقین امیر
المؤمنین ولی ارحم الراحمین و وصی المرسلین و امام جمیع مخلوقین است. اي معشر مردمان اضلال و گمراهی از آن ولایت پناهی
صفحه 108 از 175
که موجب خسارت و رو سیاهی است مجوئید و راه خلاف رضاي او مپوئید استفسار و استکبار و استنکاف و استدبار از آن ولی
ایزد جبار منمائید که علی (ع) عامل حق و هادي آن و مانع از طریق باطل و ناهی از آنست. آن ولی پروردگار در هیچ امر و کار در
نزد خداي غفار سر در پیش نینداخت و بسرزنش لایم خود را گرفتار نساخت و اول کسی که از مردان بخداي زمین و آسمان ایمان
آورد حضرت امیر المؤمنین علی (ع) است. ص: 225 آن حضرت آن کس است که جان و نفس خود را فداي
حضرت رسول واجب تعالی و تقدس نمود و علی بن ابی ابی طالب (ع) آن کس و آن امام است که هیچ احدي از مردان بیشتر از
ایشان نماز با آن نبی کریم بینیاز نگزارد و بندگی و طاعت مهیمن معبود قبل از علی (ع) ننمود. اي معشر مردمان ولی حضرت رب
العالمین امیر المؤمنین و اولاد او ائمۀ- المعصومین (ع) را افضل از جمیع خلایق دانید و او را تفضیل دهید بر همه ایشان. زیرا که
ایزد سبحان آن حضرت را تفضیل داد بر همگی خلقان و بر تمامی شما لازم و عیان است که بمأمور به علی (ع) خود را مأمور و
بمنهی عنه آن حضرت البته نفس خود را منزجر گردانید زیرا که آن حضرت امام منصوص من عند اللَّه است. اي معشر مردمان علی
بن ابی طالب (ع) ولی خدا و امام کافه برایا بامر ملک تعالی است و توبه منکر ولایت علی (ع) مقبول رب غفور و سعی آن مهجور
در عبادت غیر مشکور بلکه آن کس هرگز مرحوم و مغفور نیست و بر خداي عالم واجب و لازم است که مخالف امر آن سرور را
ابد الدهر بنار سقر معذب بعذاب منکر گرداند. بپرهیزید از مخالفت امر آن امام الانس و الجان زیرا که مخالف آن ولی ایزد منان
وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ » پیوسته در دوزخ تابان و آتش نیران سوزان و گدازانست بلکه مخالف امر ایشان بمضمون صدق مشحون
بشارت اولین انبیاي اعیان و رسولان « ایها الناس » و اجسام آن ملاعین آتش افروز نار سجین است و آخرین آیه « أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ
عالیشان و حجت بر جمیع خلقان از اهل زمین و آسمان بمشیت رحیم الرحمن منوط براي منست. هر که درین باب شک کند آن
شاك ابتر بیشبهه کافر است بکفر اصلی و جاهلیت اولی. هر که در قول من شک کند چنانست که در قول انبیا و رسولان همه
شک کند و هر که شک بقول انبیاي کرام و رسل فخام عظام نماید آن کس از اشرار و مستحق دوزخ پر شرار ص:
226 و لایق و سزاوار نار است. اي معشر مردمان اعطا و احسان این فضیلت و ولایت بحضرت امام البریه علی علیه السّلام و التحیه از
حضرت واهب العطیه محض احسان و عنایت ذو المنن است نسبت بمن خداي معبود که مستحق و درخور حمد و شکر بود بغیر
ذات رب العالمین ابد الابدین و دهر الداهرین در هیچ زمان بلکه در تمامی حال ماضی و استقبال موجود نیست. اي معشر مردمان
تفضیل علی علیه السّلام بر همه مردم بواسطه آنست که او بعد از من افضل از جمیع اهل عالم و اعلم تمامی بنی آدم است روزي
خلایق بوسیله ذوات کامله ما از حضرت واهب العطایا بشما و بسایر برایا متواصل و متواتر است بلکه بقاي نوع انسانی آن متوالی
متحاصل است. هر که رد قول من کند ملعون ملعون حضرت ایزد بیچون است بلکه مردود مردود و مغضوب مغضوب است هر چند
قول من موافق واقع نباشد. بر راي صواب نماي ارباب عقل و ذکا واضح و هویدا است که این کلام نبی الرحمۀ بواسطه مزید تأکید
وَ ما یَنْطِقُ عَنِ » است بامت در باب متابعت و اطاعت آن رسول خالق البریه. چه بیقین بوثیقه آیه کلام رب العالمین تبارك و تعالی
هرگز طوطی لسان و بلبل زبان معجزنشان آن نبی الانس و الجان در هیچ زمان بر شاخسار کلام و « الْهَوي إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی
مقالات بغیر کلمات صدق سمات وحی خالق البریات ساري و بتکلم جاري و مترنم نگشته. بعد از آن حضرت سید الانام فرمود که
آنچه من در باب ولایت و امامت علی و ائمۀ المعصومین علیهم السّلام بشما بیان و اعلام نمودم تمام آن کلام بموجب وحی ایزد
علام بواسطه جبرئیل (ع) است. زیرا که آن فرشته جمیل از حضرت واهب جلیل اداي رسالت بمن باین طریق و سبیل نمود که اگر
کسی علی علیه التحیۀ و السّلام را بولایت و امامت خود نپذیرد و آن مفترض الطاعه را صاحب ارشاد و هدایت خود و باقی امت فرا
نگیرد مع هذا آن بیسعادت ص: 227 طریق خلاف و عداوت آن صاحب سعادت را پیش گرفته اصلا گوش بکلام
باید که هیچ احدي از بندگان واهب علام استماع کلام ناتمام مخالف آن .« فویل له ثم ویل له » صدق التیام آن امام الانام فراندهد
امام التمام ننماید که غضب و لعنت حضرت صمدیت بواسطه آن کس بحکم ایزد تعالی و تقدس حاصل و ثابت است. اي معشر
صفحه 109 از 175
خود بیندیشید و از خلاف امر و حکم آن امام الاکرام در همه وقت و همه « یوم لا ینفع بنون و لا مال » الناس باید که از مال و حال
دم باو پناه جوئید و بغیر طریق آن حضرت هیچ راه مجوئید زیرا که مخالف آن ولایتمآب مخالف حکم مالک الرقابست بلکه
بیشبهه و ارتیاب مخالفت با آن وصی حضرت رسالتمآب وسیله روسیاهی در یوم الحساب است و حضرت واحد متعال در جمیع
علی (ع) « یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ » احوال واقف حقایق افعال شما است. اي معشر مردمان بمضمون خطاب مستطاب
جنب و رحمت خداي عالم است ویل و حسرت و ندامت و خسارت و غرامت ذلت بر مفرط آنست. یعنی حسرت و ندامت و
خسران و غرامت براي کسی است که افراط در جنب رحمت رب العزه نماید. اي معشر مردمان تدبر در ظواهر آیات قرآن نمائید و
تفکر در محکماتش فرمائید زنهار تابع متشابهاتش مشوید بخداي عالم تبارك و تعالی مرا قسم است که بیان زواجر قرآن و ایضاح
تفاسیر آن در حیز قدرت و توان هیچ احدي از علماي انس و جان نیست مگر آنکه در نزد من حاضر و دستش در دست من و او
ولی ایزد مهیمن است. در آن هنگام آن امام الهمام در خدمت سید الانام حاضر بود آن حضرت را پیش خویش طلب نموده بازوي
مبارك آن ولی ایزد تعالی و تقدس و تبارك را بسعادت و اقبال بدست دریا مثال خود گرفته از زمین برداشته آن مقدار مرتفع نمود
که تحت ص: 228 بغل حضرت خاتم الرسل بر مستسعدان آن محفل جنت مثل ظاهر گردید. در آن زمان رسول
آخر الزمان آواز مبارك برداشت و از لسان معجز نشان چنین بیان فرمود که اي معشر مردمان هر کرا من مولی و حاکم فرمانفرماي
آن خلقان و پیغمبر ایشان باشم این علی بن ابی طالب علیه السّلام مولی و حاکم و فرمان فرما و امام او و جمیع برایاست زیرا که علی
برادر و وصی من و دوستی او بر من بحکم حضرت ذو المنن است. چه درین باب از ایزد وهاب آیه بمن نازل شد. اي معشر مردمان
امیر المؤمنین حیدر و اولاد آن سرور ائمۀ المعصومین علیهم سلام اللَّه الاکبر ثقل اصغرند و قرآن ثقل اکبر است. صاحب صحاح
اللغه در کتاب مذکور نمود که عرب هر چه نفیس و بسیار قیمت را ثقل گویند یعنی چیز گرانبها و عزیز در نظرها و هر یک از ائمه
منبی و مخبر از حال دیگرند و همه آن اعیان در اقوال و افعال موافق یک دیگر در وصول دین و در تبلیغ اوامر و احکام شرع مبین و
علی و اولاد کرام عظام علیهم التحیۀ و السّلام از یک دیگر جدائی نکنند تا آنکه در کنار حوض کوثر آن ائمه اثنا عشر همگی و
تمامی یکسر خود را بمن رسانند. اي معشر الناس بدانید و آگاه باشید که من بهر چه مامور بودم بحکم رب غفور بشما رسانیدم و
آنچه بشنوانیدن آن به بندگان ایزد سبحان محکوم بودم بسمع جمیع شنوانیدم و ولایت و امامت علی علیه السّلام را با ائمه بیان و
عیان گردانیدم. اي معشر مردمان ملک عزیز گفت و من نیز بامر و حکم او بشما میگویم که امیر مؤمنان غیر برادرم علی علیه السّلام
و اولاد او ائمه فخام عظام کسی نیست و دفع و رفع امور شاقه از امت من بغیر از آن ولی ذو المنن از هیچ احدي میسر و ممکن
نیست. چون رسول بیچون پیشتر از این امیر المؤمنین علیه السّلام را از دست گذاشته بود کرة ثانیه دست یازید و بازوي او را گرفته
از زمین برداشت. ص: 229 منقول و مرویست از بعضی اعیان که در اولبار که سید الابرار ببالاي آن منبر آمد امیر
المؤمنین حیدر را از زمین برداشت تا در منبر بود آن سرور را از دست فرو نگذاشت نهایت در هنگام بیان این کلام آن حضرت را
آن مقدار مرتفع گردانید که انگشتان آن ولایتمآب محاذي زانوي شریف حضرت رسالتمآب گردید. بعد از آن رسول آخر الزمان
بآواز بلند فرمود: اي معشر مردمان این علی بن ابی طالب علیه السّلام برادر و وصی و خلیفه من است و حامل علم من و حافظ آن و
عالم بآیات قرآن و تفاسیر جمیع کتاب آسمان منزل بانبیا و رسولان و خواننده خلقان باوامر و نواهی قرآن و معامل رضاي خداي
تعالی و محارب اعداي حضرت اله علی ولی اللَّه است آمر بطاعت حضرت رب العزت و ناهی از معصیت الهی است. خلیفه رسول
زوج بتول و امیر مؤمنان از انس و جان و ولی خداي زمین و آسمان علی عمران است امام هادي و مرشد حاضر و بادي و قاتل
جماعت ناکثین و کشنده طایفه مارقین و قاطع حیات قاسطین ولی اکرم الاکرمین حضرت امیر المؤمنین است.
ذکر بیان معنی قاسطین و مارقین و ناکثین
صفحه 110 از 175
ذکر بیان معنی قاسطین و مارقین و ناکثین بر ارباب بصیرت مخفی و پوشیده نماند که ناکثین جمعی را گویند که نقض عهد و بیعت
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و التحیه کردند و مراد از آن طایفه لشکر جمل و رؤساي آن قوم نامنفعل است که در ایام خلافت
امامت آن حضرت طریق مبایعت و متابعت او را گذاشتند و شیوه تمرد و مخالفت آن امام الامۀ برداشتند و خاك مذلت کفر و
ارتداد و غبار عناد و الحاد بر دیده اسلام و اجتهاد خود انباشتند. و مارقین جماعت خوارج را گویند که در ایام خلافت آن حضرت
از منهج اطاعت آن سرور بدر رفته خارجی گشتند مثل اهل نهروان و باقی خارجیان و مرق در لغت عرب بمعنی خروجست چنانچه
یعنی چنانچه تیر از کمان ص: 230 بیرون رفت. این طایفه خوارج از دین بیرون « مرق السهم من القوس » گویند که
رفتند و ترك آئین سید المرسلین و پیروي ائمۀ المعصومین علیهم السّلام نمودند و قاسطین جمعی را گویند که از دین قسوط و
عدول نمودند مثل معاویه و اصحاب طاغیه و باغیه او که از دین عدول نموده تابع آراي ضاله و اهواي مبتدعه خود گشتند. حضرت
نبی الاکرام بوسیله اعلام جبرئیل (ع) بموجب حکم و امر ایزد علام که سابقا اعلام ایشان در باب مرتدین لئام نموده بود سید الانام
نیز علی سبیل الاجمال از آن حال و مرام واقف و اعلام اصحاب اسلام نمود و چون اصحاب در کشف و ایضاح کلام حضرت نبی
ملک العلام استفهام و استعلام ننمودند رسول ایزد متعال نیز بهمان بیان اجمال اکتفا نمود. پس آنگاه حضرت حبیب اله فرمود که
اي معشر الناس آنچه من بحکم و امر ایزد مهیمن مأمور به تبلیغ آن بودم بشما رسانیدم و بر شما واضح و عیان گردانیدم بر خود
اللهم » واجب و لازم از فروض متحتم دانید و تغییر قول مرا جایز مدانید. بعد از آن رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود که
معنی مفاد و مراد سید العباد آنکه بار خدایا .« وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن علی من ظلمه
دوست دار دوست علی را و دشمن گیر آنکه دشمن آن حضرت باشد و یاري کن ناصر و معین علی را و از رحمت خود دور
گردان و لعنت کن بر کسی که ظلم در حق علی و اولاد کرام او نماید. پس آنگاه فرمود که خدایا مرا بارسال خود جبرئیل امین
سرافراز گردانیدي و حکم فرمودي که ولایت و امامت که مخصوص بعلی و اولاد امجاد اوست به بندگان من و امتان خود تبلیغ
نمائی و چون در آن باب بکرات تأکید فرمودي و بر من واجب و لازم ساختی و مرا بارسال آیۀ العصمه مطمئن خاطر و ممتاز
، نمودي تراخی و ترقب آنکه مرا در هنگام اقامت تبلیغ امامت علی علیه السّلام و نصب آن امام الانام از براي خاص الاحتجاج، ج 1
ص: 231 و عام که از جمله اکمال و اتمام نعمت تو بخلقان و تکمیل احکام اسلام که رضاي تو در آن است به بندگان تو مرا یاري
کن. بعد از تبلیغ ولایت علی علیه السّلام و اولاد او علیهم السّلام بامت گفت بار خدایا شاهد باش که تبلیغ ولایت ولی تو امیر
المؤمنین علی علیه السّلام و اولاد او ببندگان تو نمودم و در آن باب بهیچ وجه من الوجوه بتقصیر از خود راضی در هیچ باب نبودم.
اي معشر مردمان بدانید و آگاه باشید که حضرت خالق البرایا بنصب امامت و تبلیغ ولایت علی و ائمۀ الهداة (ع) اکمال دین شما و
اتمام نعمت بسایر خلق اللَّه تعالی نمود پس اقتدا بآن امام البریه و اولاد او علیهم السّلام و التحیه که از فرزندان مناند واجب و لازم
است. زیرا که هر که اقتدا به آن ولی ملک تعالی و بعد از او بائمه الهداي علیهم سلام اللَّه ننماید در یوم القیام بیشبهه و ارتیاب در
أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ و لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ » هنگام عرض اعمال بحضرت مالک الرقاب منخرط در سلک
باشد. یعنی هر چند مقر بکلمه طیبه شهادت و مقیم بر اقامت نماز و روزه و سایر ما فرض اللَّه تعالی باشد و « الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ
بعد از من بولایت و امامت امیر المؤمنین علی و اولاد امجاد او علیهم السّلام اقرار ننماید و اقتدا و اقتفا بسلسله طیبین و طاهرین من
نکنند اعمال آن طایفه بیشک و شبهه محبوط و آنها مخلد به آتش دوزخ مربوطند و اصلا در عذاب الیم آن جماعت در درکات
جحیم تخفیف و مهلت نیست. پس بنا بر آیه وافی هدایت قبول نمودن اعمال جمیع اهل اسلام در یوم القیام موقوف بلکه
مشروطست بر اقرار بولایت و امامت علی علیه السّلام و فرزندان گرام فخام او علیهم السّلام. بناء علیه ایمان و اسلام باقرار ولایت ائمۀ
الانام مقبول و تمام و بعدم اقرار غیر مستحسن و ناتمام است. ص: 232 پس بنا بر تأکیدات ظاهر آیه کلام رب
العالمین بولایت ائمه علیهم السّلام و قول سید المرسلین هر که در دار دنیا بغیر دین امیر المؤمنین علیه السّلام و اولاد طیبین و طاهرین
صفحه 111 از 175
دینی و آئینی گزیند یقین آن مذهب و دین مقبول ارحم الراحمین نیست و حامل و راعی آن در روز حساب و میزان از خاسران و
زیانکاران است. اي معشر مردمان علی و فرزندانش ناصرترین شماست در دین یعنی نصرت و اهتمام علی و ائمۀ الانام در دین و در
اجراي احکام شرع سید المرسلین (ص) زیاده از جمیع اصحاب حضار و باقی ابرار و اخیار است و علی اقرب و اعز شما است بر من
یعنی رابطه خویشی و علاقه قرابتی و عزت و اکرام هیچ احدي نسبت بمن زیاده از حضرت امیر المؤمنین علی و اولاد کرام فخام آن
حضرت علیهم السّلام نیست و علی یک ساعت بلکه لمحهاي از اطراف و جوانب من دور نگشته و همیشه حکم و امر مرا مترصد و
ناظر و رضا و خشنود حضرت الهی از امیر المؤمنین علی علیه السّلام و اولاد او بین و ظاهر است. زیرا که هیچ آیه مشعر بر رضاي
الهی در کتاب مستطاب ایزد وهاب نازل نشده مگر آنکه در شأن عالیشأن آن امام انس و جان و فرزندان ایشان است و تمامی آیات
ابتدا بعلی (ع) و اولاد امجاد آن حضرت است و بر هیچ آیه در قرآن مشعر بر مدح خلقان نیست الا « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا » مصدر به
آنکه در شأن علی و اولاد رفیع الشأن ایشان است. و شهادت رب العالمین از براي مطعمین یتیم و اسیر و مسکین در سوره کریمه
براي آن امام الانس و الجان امیر المؤمنین (ع) و باقی امامان است. و اعتقاد اکثر مفسرین اجله این طایفه و « هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ »
مطلعین بر اسرار غموضات آیات کلام ربانی و بر اطوار تأویلات کلمات فرقانی برانند که این سوره کریمه در شأن ذي شان آن امام
زمان و باقی اولاد ایشانست. اي معشر مردمان علی (ع) ناصر دین رب العالمین و مجادل کفار اشرار و دافع اذیت از روي سید
المرسلین است و آن حضرت نقی و تقی و هادي و مهدیست. ص: 233 اي معشر مردمان پیغمبر شما بهترین
پیغمبران است و ولی خداي تعالی و وصی رسول صلی اللَّه علیه و آله و سلم علی امیر المؤمنین (ع) او نیز بهترین اولیا و اوصیا است
و فرزندان وصی رسول آخر الزمان بهترین اولاد کرام جمیع اناماند. اي معشر مردمان ذریت کرام هر پیغمبري از صلب همان پیغمبر
است الا ذریت من که از صلب امیر المؤمنین علی است و آن طایفه کرام تا یوم القیام باقی و مستداماند. اي معشر مردمان ابلیس پر
تلبیس اخراج آدم (ع) از جنت از حقد و حسد نمود و بلعنت ایذاي ایزد احد گرفتار آمد. زنهار با علی (ع) حقد و حسد منمائید که
عمل شما محبوط گردد و اقدام شما در روز جزا بلغزیدن آید تا آنکه اجسام شما بجهنم درآید و بیقین عزیز واهب شما را بوسیله
شما معاتب و معاقب خواهد نمود. آدم صفی برگزیده ایزد تعالی بود بواسطه ترك امر اولی و ارتکاب خطیئت واحده از صدر جنان
و مائده آن داخل دار الغرور جهان فانی شد فکیف شما در هنگامی که خلاف قول آن سید الاوصیا نمائید و حال آنکه شما شما
نیکو « یوم لا ینفع بنون و لا مال » باشید باید که از مال و حال خود وبال خلاف اقوال و افعال آن ولی ایزد متعال بیندیشید و از قارعۀ
تأمل نمائید بواسطه آنکه از شما جمعی دشمن خدا و رسولاند. اي معشر مردمان بدانید که دشمنی علی (ع) را قبول نمیکند مگر
شقی و مودت و دوستی او نمیورزد مگر مؤمن متقی و ایمان و اقرار بقول آن امام الاخیار و الابرار نیارد مگر مخلص معتقد
در « وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ » مصطفی صلی اللَّه علیه و آله و سلم. بخدایتعالی قسم است که
شأن دشمنان خاندان علی (ع) نازل شد. اي معشر مردمان من حضرت مهیمن را در باب تبلیغ ولایت امیر المؤمنین و امامت اولاد
« وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ » کرام آن حضرت علیهم السّلام بشما شاهد خود گردانیدم و بر من بوثیقه آیه کلام ذو المنن
سواي تبلیغ امر حضرت ایزد ص: 234 اکبر چیزي دیگر واجب بلکه سزاوار و درخور نیست. اي معشر مردمان
بپرهیزید بحضرت ملک تعالی و پناه خود بعزیز اله جوئید و پیوسته بر طریق مرضیه اسلام و بشیوه محسنه ایمان باقی ائمه انام مستدام
بوده هر چه لوازم این صفت است بر آن قیام و اقدام نمائید بر صفت حیات مستعار دنیا باقی و پایدار نباشید. اي معشر مردمان ایمان
آرید بخداي تعالی و برسول او و بنوري که آن نبی آخر الزمان است پیش از آنکه رویهاي شما منطمس گردد چه اگر اطاعت امر و
حکم الهی نکنید هر آینه مراجعت بحال اصلی خود مینمائید و معاودت بکفر او میفرمائید و بدانید که نور عبارت از ولی رب العزت
حضرت علی بن ابی طالبست. چنانچه از حدیث مشهور حضرت نبی المشکور ثبوت و وضوح پیوسته که اول چیزي که حضرت
خالق البریه بزیور حیات و بحلیه خلقت محلی و مزین گردانید نور ما بود و بعد از ایجاد حضرت ابو البشر آن نور را در صلب او
صفحه 112 از 175
مودع و مستقر گردانید و از آنجا به اصلاب طاهره و بارحام زاکیه منتقل میشد تا آنکه بصلب جد من و امیر المؤمنین عبد المطلب
رسید در آنجا منتصف گشته نصف آن بطرف پدرم عبد اللَّه بن عبد المطلب آمده و نصف دیگر بصلب ابا طالب بن عبد المطلب
والد امام الاخیار و الابرار منتقل شد. اي عزیز از حضرت عبد اللَّه اختر برج نبوت و رسالت ساطع شده و از ابا طالب کوکب درج
امامت و ولایت طالع گشته و از طرف نبی الابطحی بحضرت بضعۀ الرسول الهاشمی فاطمۀ الزهرا آمد و از حضرت فاطمۀ الزهرا و
اب الائمۀ الهدي امیر المؤمنین علی علیه سلام اللَّه تعالی بحضرت حسین علیه السّلام و از حضرت حسین بسید- الساجدین علیه
السّلام و از آن حضرت تا بصلب خاتم الاوصیا الحجۀ بن الحسن المهدي علیه التحیۀ و الثنا منتقل گشته در آنجا مودعست. امر به
متابعت رسول و ایمان بنور آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله عبارت از آن اعیان دین و ص: 235 برگزیدگان
حضرت رب العالمین است. پس آنگاه فرمود که اي معشر مردمان این نور از حضرت واهب منان بمن و علی عطا و احسان گردید
از من و علی مسلوك در نسل علی شده تا آنکه در صلب خاتم الاوصیا قائم آل محمد الحجۀ بن الحسن المهدي سلام اللَّه علیهم
اجمعین مودع و محتوم گردد چنانچه سمت تحریر یافت. اي معشر مردمان محمد بن الحسن آن امام است که اخذ حق خداي تعالی
و حق من و اخذ حق هر که در جوار همسایگی ما است از محبین و متابعین ما بیقین مینماید زیرا که ایزد منان مرا و سایر اوصیاي من
ائمۀ الهدي علیهم السّلام را حجت بر جمیع مقتصران و همگی باغیان و مخالفان و دشمنان همه خاندان طیبین و طاهرین الی یوم
الدین گردانید. زیرا که ما استیفاي حق تمامی مظلومان از سایر ظالمان و خائنان و گناهکاران اصناف عالمیان مینمائیم بواسطه آنکه
بجهۀ محبین خود رحمۀ للعالمین و شفیع المذنبین فی یوم الدین من و اولاد من ائمه معصومین علیهم السّلاماند و حق هر احدي را
باولیاي ایشان ما میرسانیم. اي معشر مردمان شما را تنذیر و تخویف بحضرت رب اللطیف مینمایم به آنکه من رسول اویم و پیش از
من رسولان در جهان بیحد و فراوان بودند من اگر از این سراي فانی بعالم باقی ارتحال و انتقال نمایم یا بفیض شهادت فایز گردم
زنهار و الف زنهار شما بشیوه ایمان و اسلام بر اطاعت و متابعت ائمۀ الانام مصمم باشید و بحالت کفر اصلی و آئین اولی خود
مراجعت نکنید و از صلاح و صوابدید علی و ائمه (ع) که موجب فیض و فلاح شما است تخلف و انحراف و تمرد و اعتساف روا
مدارید که خلاف حکم اوصیاي من باعث وصول درکات نیران و خلود در دوزخ تابان است. ازین حدیث ظاهر و بین شد که
تارك ولایت و منکر امامت ائمۀ البریه علیهم السّلام و التحیه کافر است بعد از آن حضرت رسول آخر الزمان فرمود که اي معشر
مردمان از ص: 236 انتقال و انقلاب و مراجعت و استصحاب شما بکفر اصلی و بحالت اولی اصلا هیچ نوع ضرر و
نقصانی به حضرت رحیم الرحمن عاید و عیان نگردد بلکه اثر ضرر و نقصان وافر بجماعت شما رسد. پس بولایت علی علیه السّلام
و امامت او راضی و شاکر و مطمئن خاطر باشید که جزاي شاکران بحضرت مهیمن سبحان است لیکن شاکر و صابر مثل علی علیه
السّلام و اولاد عظام ایشان نیست و همیشه آن اعیان باین دو صفت منعوت و موصوف خواهند بود و بوثیقه إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ
حضرت رحیم الرحمن پیوسته با ایشانست. اي معشر مردمان بوسیله اسلام و ایمان خود منت به سبحان نگذارید زیرا که قادر منان
مستغنی است از عبادت و طاعت بندگان و امتنان شما موجب سخط شما و وسیله دخول نیران است. اي معشر مردمان بعد از من بغیر
علی علیه السّلام و اولاد او از جهت خود امامان پیدا مکنید و آن جماعت بیشایبه شک و گمان همگی و تمامی شما را با خود
داخل نیران خواهند گردانید و در روز جزا شما و ایشان را هیچ کس نصرت و یاري ندهد و هیچ احدي از آنها از دوزخ تابان نرهد.
یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا » امثال این آیه در « یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ هُمْ لا یُنْ َ ص رُونَ » چنانچه در قرآن لازم الاذعان واقع و عیان است که آیه
در روز جزاي اعمال از افعال خود شرمسار و بعذاب و نکال گرفتارند. اي معشر مردمان من و حضرت واحد ذو المنن از امثال « بَنُونَ
إِنَّ » این طایفه بیحیاي جو فروش گندم نماي بري و بیزاریم و نظر احسان و مرحمت بآن اشرار نیاوریم و جزاي آن فجار بمضمون
مکان سجین بلکه اسفل السافلین است و منکران ولایت و امامت علی و اولاد او علیهم السّلام متکبریناند « کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ
جاي « فَلَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَکَبِّرِینَ » دوزخ پر شرار و شین و بذریعه کریمه « ان جَهَنَّمَ مَثْويً لِلْمُتَکَبِّرِینَ » و مقر و موطن آن متمردین بوثیقه
صفحه 113 از 175
متکبران لئام و منکران ولایت و امامت ائمه علیهم السّلام اندر دوزخ مسکن ص: 237 و مقام است. بدانید که جمیع
خلایق را در نزد خالق، صحیفه و کتابی است که خیر و شر و نفع و ضرر همگی در آنجا مرقوم و مستطر است بر هر احدي از شما
نظر بر آن صحیفه لازمست که بر حقایق عمل خود رسد و آن را بمیزان شرع پیغمبر آخر الزمان و بطریق رضاي باقی امامان موازنه
نماید تا در روز حساب و شمار حیران و شرمسار نیاید. چون حضرت نبی الانام کلام معجز نظام خود باین مقام انتظام داد اکثر
مردمان خصوصا ارباب عداوت و طغیان از آن مجلس جنت نشان برخاسته متوجه مسکن و مکان خود گشتند الا قلیلی از مسلمین و
شرذمه از مؤمنین که از شرم نبوت مآب در محل و مقام خود مستمر و مستقر بودند. پس آنگاه حبیب اله روي بآن جماعت آورده
گفت: اي معشر مردمان من علی علیه السّلام و اولاد ائمه امجاد را بوراثت خود و ولایت از جهت شما میگذارم تا روز قیامت و
پیوسته ائمه معصومین ولی رب العالمین و اوصیاي من تا یوم الدینند و من این کار و امر بغیر حکم و فرمان ایزد غفار نکردم بلکه
تبلیغ امر ولایت و امامت علی علیه السّلام و فرزندان ایشان بشما محض بواسطه حجت است بر شما و بسایر حاضر و غایب و بر هر
کسی که در ربقه حیاتست و بر جمعی که بعد از این موجود و متولد گردند. باید که حاضران ولایت و امامت علی علیه السّلام و
اولاد او را بغایبان رسانند و پدران به پسران و ایشان بفرزندان خود اعلام نمایند و بطنا بعد بطن ولایت و امامت علی علیه السّلام را
باولاد امجاد تا روز قیامت بیکدیگر برسانند و اقرار و تولا باین خاندان و انکار و تبرا از اعداي ایشان نمایند یعنی از ظلمه آل علی و
احمد بیزاري جویند و امر و قول ائمه دین را لازم دانند و خلاف حکم و قول ایشان را موجب ذلت و ندامت و وسیله خسران و
غرامت دانند. لیکن زود باشد که جمعی از امتان نابکار و خام طمعان سیهروزگار بوسیله هوا ص: 238 و هوس از
روي ستم و بغیر حق طمع در حق این جمع مستحق نمایند و بناحق تصرف در حق آن اعیان فرمایند و غصب امامت و ولایت که
بنص قرآن و بفرمان ایزد منان به ایشان مفوض و مرجوع گشته نمایند که لعنت خداي زمین و آسمان بر غاصبان و مغصبان حق
سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ » خاندان پیغمبر آخر الزمان باد. پس آنگاه حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله تلاوت این آیه کریمه نمود که
.« یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِ رانِ » بعد از آن تلاوت این آیه فرمود که « الثَّقَلانِ (الی قوله) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ
آنگاه گفت اي معشر مردمان حضرت واهب سبحان تا روز بعث و میزان شما را بهمین صفت و نشان نمیگذارد و چون حضرت
بیچون لطیف و طبیب است بیشبهه و ریب تمیز خبیث شما از طیب مینماید و جمیع شما را مطلع بر اسرار غیب نگرداند و حضرت
مهیمن ممتحن است شما را باعلام و تبلیغ ولایت علی و ائمۀ البریه تجربه نماید. هر که متمسک بسلسله ولایت علی و حبل اعتصام
ائمۀ الهدي علیهم السّلام گردد او از جمله طیب و نیکوکارانست و آنکه بوسیله حقد و تعصب با حب منصب دست اعتصام بحبل
المتین علی و ائمۀ المعصومین علیهم السّلام نزند و اقرار بامامت و ولایت این طایفه ابرار اخیار ننماید از جمله خبیث و بدکاران و
مستحق آتش نیران است. اي معشر مردمان هیچ شهر و دیه خراب نگردید مگر آنکه حضرت حق سبحانه و تعالی اهل آن محل را
بواسطه آنکه تکذیب رسول و فرستاده او مینمودند و آزار و جفاي رسولان حضرت عزیز منان و تمرد و عصیان امر و حکم قادر
دیان میفرمودند آن محال و اوطان ایشان را خراب و با خاك یکسان گردانید با آنکه اهل آن مکان کافران بیدین و ظالمان ستم
آئین بودند. فلهذا اهل آن محال بعذاب و نکال خراب و پریشان حال گشتند چنانچه قرآن لازم الاذهان شاهد آن است. الاحتجاج،
ج 1، ص: 239 اي معشر مردمان من نیز رسول رب العزیزم از تکذیب قول من و عدم استماع امر و نهی حضرت مهیمن بپرهیزید و
بدانید که این علی و اولاد او بعد از من امام شما و ولی و مواعید غنی مجیدند. بخداي اکرم قسم است که هر چه علی بن ابی طالب
شما را به آن نوید موعود نماید حضرت واجب الوجود آن امام اعلم را بوفاي آن مصدق و مکرم گرداند. اي معشر مردمان اگر شما
بدرستی و راستی پیشینان که بوسیله تکذیب رسل منان از طریق اسلام و ایمان گمراه گشته داخل نیران گشتند و بخدایتعالی قسم
است که همان کذب و خسران باعث ذلت و خواري ایشان شده همان خداي زمین و آسمان الحال نیز قادر است بوسیله تکذیب من
بیقین شما را هلاك گرداند. اي گروه مردمان حضرت ایزد سبحان مرا امر و نهی فرمود من علی را بموجب حکم ملک تعالی امر و
صفحه 114 از 175
نهی فرمودم یعنی حضرت امیر المؤمنین علی ولی رب العلی را کما ینبغی و یلیق بحقایق امر و نهی از روي یقین مطلع گردانیدم.
پس امیر المؤمنین علی حقیقت امر و نهی از حضرت ذو المنن بوساطت من فرا گرفته و بر اسرار آن هر دو کما هو حقه رسیده باید
که با کمال عقل و هوش استماع امر و نهی آن ولی خداي تعالی نمائید تا در یوم المحشر از اهوال و ضرر و افزاع ایمن و مطمئن
خاطر باشید و از سایر عقوبات جبار المخلوقات بیغم از انواع فواکه جنات منفکه و متنعم گردید. زنهار که اطاعت امر او نمائید تا
ارشاد هدایت یابید و از نهی او منزجر و متنبه شوید تا بطریق فوز و صلاح فیروزي و فلاح یابید و آنچه مامور مراد آن ولی رب
العباد است بخلاف آن نگرائید بر طریق مرضیه او سلوك راه نمائید و بیشک و یقین طریق او را موافق منهج رب العالمین و رضاي
اله دانید. و البته اطاعت علی و مطاوعت ائمۀ الهدي نمائید که مسلوك خلاف طریقت او ایمان و اسلام شما را متفرق گرداند و من
شما را بحکم مهیمن باطاعت طریق امامت ص: 240 و ولایت علی علیه السّلام که سبیل قویم و طریق مستقیم است
پیوسته الی یوم القیام امر نمایم و بعد از علی علیه السّلام باطاعت و متابعت باقی اولاد من که از صلب او پیدا گردند که بحق هادي
و بعدالت مهتدي باشند حکم فرمایم. پس آنگاه حضرت ختمی پناه شروع در تلاوت سوره فاتحۀ الکتاب نمود آن سوره مبارکه را
الی آخرها ختم فرمود بعد از آن گفت: اي معشر مردمان حضرت رحیم الرحمن این سوره را در شأن من انزال و ارسال گردانید و
این سوره جلیله علی و اولاد کرام او علیهم السّلام را نیز شامل است زیرا که این مهتدیان طریق مستقیم از اولیاي رحیم الرؤف و
احزاب عزیز وهابند که ایشان را حزن و خوف نیست و بیشبهه و یقین حزب رب العالمین همیشه بر معاندان و دشمنان خاندان
طیبین و طاهرین که آن جماعت غاویان و اخوان الشیاطیناند غالباند. و بعضی از آن طایفه بعضی دیگر را بزخارف دنیا و بقول
کذب و کلمات لا یعنی مشعوف و مغرور گردانند و باعث ذلت و ندامت و سبب خسران و غرامت آن جماعت در روز قیامت
گردند لیکن اولیاي ملک تعالی و احباء ائمۀ الهداي جمعی باشند که حضرت الهی آن اعیان را در قرآن واجب الاذعان مؤمنان
تفسیر آیه قرآن و اللَّه اعلم بحقیقۀ البیان « لا تَجِ دُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ » شمرده چنانچه میفرماید که
آنست که یا محمد نمییابی قومی را که مؤمن و بصفت ایمان و شعار ایشان متصف و مستسعد باشند و اقرار بروز قیامت و جز او
پاداش عمل و طاعت در آخرت داشته باشند این طایفه دوست نگیرند و بمودت و محبت نپذیرند جمعی را که آنها را از طریق ایمان
و از منهج اطاعت حکم ایزد سبحان تمرد و طغیان نمایند و بخلاف امر قادر منان گرایند. خلاصه کلام واهب علام آنکه اولیاي
حضرت رب العزت جمعی باشند که ایمان به حضرت رحیم الرحمن دارند و اقرار برسول و ائمۀ الهدي نمایند و بمحبت و مودت
صمدیت راسخ دم و ثابت قدم باشند و آن را ملبس بلباس مودت غیر و مجلب ص: 241 بجلباب مکر و ریب
نگردانید چه مثل این مؤمن صمیم ایمن از عذاب الیم و درکات جحیم است و بلکه مثال این مؤمنان هادیان و مهتدیان به ایزد
مناناند. آنگاه فرمود که اي گروه مردمان اولیاي اینان و أحبّه این اعیان جمعی باشند که داخل روضات جنان با کمال امن و مسرت
فراوان گردند و ملایکه هر محل بعد از استقبال و تسلیم بخدمت ائمه علیهم السّلام الملک المتعال اظهار رضا و خوشنودي حضرت
لا یزال از آن برگزیدگان واهب متعال نمایند و ملایک کرام آن طایفه نیکو سرانجام را بنوید این مژده بمبارکبادي خلود جنان
یَدْخُلُونَ الْجَنَّۀَ ... » مبتهج و شادمان گردانند. و نیز اولیاي رب العزیز جمعی باشند که حضرت ملک وهاب در حق ایشان فرماید که
یعنی بغیر حساب و کتاب آن طایفه داخل جنت گردند. و نیز اولیاي خداي تبارك و تعالی جمعی باشند که در حالت « بِغَیْرِ حِسابٍ
ظهور و جفا و شدت و رخا از حضرت ایزد تعالی و از بیم عذاب او خایف و هراسان و از یاد شدت عقاب او نالان و گریان باشند.
این طایفه را در آخرت مغفرت و اجر بسیار در نزد واهب غفار است و اعداي ایشان داخل سعیر نیران و دوزخ تابان گردند و پیوسته
شهیق و زفیر جهنم که عبارت از شعلات نیران و شراره لهیب آنست باعداي اولیاي حق واصل و متلاصق است. و چون جمعی از
اعداي اولیاء ایزد اکبر داخل درك السقر گردند طایفهاي از آن ملاعین که پیشتر از ایشان داخل آن مکان خواري و محل ذلت و
خاکساري گشته باشد بلاحقین لعنت و نفرین کنند و گویند که شما نیز از جمله ظالمان آل محمد و خائنان دین حضرت رسول
صفحه 115 از 175
امجد بودید که لعنت خداي بر شما باد. و نیز دشمنان ائمه و اعادي اولیاي واهب العطیه جمعی باشند که هر گاه فوجی از آن قوم
گمراه داخل دوزخ بیاشتباه گردند از روي حزن با ناله و آه بخزانه آرامگاه خود التماس تخفیف عذاب و از کثرت عطش و
حرارت استدعاي جرعه آب نمایند. ص: 242 خزنه نیران در جواب مستغاثیان گویند که اي قوم نادان مگر شما را
در دار دنیا هادي و نذیر و دلیل و بشیر نبود. یعنی چنانچه حضرت عز و جل انبیاء و رسل و ائمۀ السبل بجهۀ ارشاد و هدایت سایر
عباد ارسال داشته و تعلیم شرایع احکام و دین همگی انام نموده البته شما را نیز بتعلیم حقایق دین و اعلام آداب احکام شرع سید
المرسلین و آل او صلوات اللَّه علیهم اجمعین ارشاد نمود چرا اطاعت اوامر و نواهی حضرت رسالت پناهی و اوصیاي آن حضرت که
اولیاي حضرت الهیاند ننمودید و از فرمان لازم لازم الاذعان ایشان تخلف و انحراف و تمرد و اعتساف فرمودید الحال جزاي شما و
پاداش عمل متمردین همین است. اي معشر مردمان مسافت میان دوزخ و جنت بغایت قریب است الحذر الحذر دشمن ما کسی است
که حضرت الهی او را مذموم و ملعون گرداند و ولی و محب ما کسی است که خداي تعالی او را بدوستی گرفته و در قرآن مدح و
ثناي آن نیکوکاران و ستایش ایشان زیاده از توصیف و بیان نمود. اي معشر مردمان من نبیام و علی بن ابی طالب وصی من و ولی
ایزد مهیمن است و اولاد من از صلب او اوصیاي یک دیگرند و خاتم الائمه و الاوصیا قائم آل محمد الحجۀ بن الحسن المهدي علیه
السّلام است که در آخر الزمان ظاهرین بر دین و منتقم از ظالمان بیقین است چه آن حضرت و آباي عظام کرام او فاتح حصون
کفرند و نیران. قائم آل ما قاتل جمیع قبیله شرك و کفر است بلکه ناصر دین ارحم الراحمین و معین رب العالمین است و آن امام
تابع حکم خداي عز و جل است او امام عالم و افضل و او صاحب هر فضل را بفضل و جهل را بجهل بنام و نشان، نشان دهد و او
غراق بحر عمیق و در نیم صدف خانواده عشق است. نه آن برگزیده و پسندیده خدا و وارث علوم همه اولیا و انبیا بلکه عالم بحقایق
ذات و صفات آنهاست و نه او مخبر بخداي منان و متنبه بامر اسلام و ایمان است و نه ص: 243 او امام رشید شدید
شکور و مفوض امر و کار خود برب غفور است. او آن امام است که پیشینیان خلفا عن سلف و سلفا عن خلف ازو بشارت و نشان
دادند و آن ولایت پناهی حجت باقی حضرت الهی است و بعد از او حجت دیگر نیست و حق با اوست در هرجا که باشد و بهر نوع
که بود و هیچ نوري موجود نیست بغیر نور آن حضرت. و اوست که هیچ احدي را برو غلبگی در هیچ حال از احوال از روي فضل
و حال و حرب و قتال نیست و هیچ کس را بر ذات مقدس او نصرت دسترس نیست و او ولی خدا است براي اهل زمین و حکم
خداي عز و جل بر جمیع مخلوقین و امین خالق آسمان و زمین است. اي معشر مردمان آنچه من به تبلیغ آن محکوم و مأمور بودم
بشما بجهت همگی افراد شما رسانیدم و حقایق آن را بکمال ظهور و عیان گردانیدم بلکه کما ینبغی و یلیق مراتب آداب و احکام
آن را من کل الوجوه و المرام بشما و بسایر انام فهمانیدم و بعد از من این علی وصی و برادر من نیز بشما میفهماند باید که بعد از
من جمیع ضروریات دین مبین و منهاج شرع و آئین را از او فرا بگیرند. بدانید و آگاه باشید که من بعد از اتمام خطبه شما را
بمصافحت و مبایعت علی علیه السّلام خوانم و از شما اقرار بر ولایت و امامت آن حضرت خواهم گرفت و بعد از من شما را به
مصافحت او وصیت نمایم نه من بیعت بخداي عز و جل کردم و علی علیه السّلام بامن بیعت نمود الحال نیز من از همگی و تمامی
شما بامر و حکم حضرت ملک تعالی بیعت براي آن امام الاتقیا و ایزد تعالی میستانم بیقین هر که بعد از من نقض عهد و بیعت و
نکث پیمان و شرط رسول رب العزت نماید آن نقصان؟؟؟ بنفس آن نادان شکننده عهد و پیمان لاحق و عیان گردد و هر که بر آن
عهد و پیمان برقرار و بر مصافحت ممکن و پایدار باشد البته باجر عظیم و ثواب جسیم در روز جزاء و حساب کامیاب خواهد
شاهدست بر « فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَ یُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً » گردید. چنانچه مصدوقه مکرمه
آن. اي معشر مردمان بدانید که حج و عمره بحکم خالق البریه از شعایر اسلام ص: 244 است پس هر که زیارت
خانه خداي تعالی نماید تا عمره بجاي آرد هیچ گناه بجهت او باقی نماند. اي معشر مردمان طواف خانه کعبه حضرت ایزد منان
نمائید که هر کسی که حج کند رب العلی او را غنی گرداند و هر که از حج واجب مع المکنۀ و الاستطاعۀ تخلف نماید و زیارت
صفحه 116 از 175
برو « فی یوم لا ینفع بنون و لا مال » بیت اللَّه الحرام ننماید مال آن بخیل حمال از دست او بسبب ایزد فعال برود و وبال نکال آن مال
باقی ماند. اي معشر مردمان هیچ مؤمنی در موقفی از مواقف افعال حج بواسطه اقامت آداب حج و اتمام مناسک زیارت بیت اللَّه
الحرام وقوف ننماید الا آنکه حضرت واهب الخطیئات جمیع گناهان او که از اول عمر تا آخر زمان ازو سانح و عیان گشته مغفور
گرداند و او را بوسیله آن معاتب و معاقب نگرداند و چون از حج فارغ گردد کرام الکاتبین استیناف عمل نماید. یعنی بعد از فراغ
آن بنده از حج بیت اللَّه الحرام ملکی کرام باز مجددا آنچه از آن بنده از نیک و بد بحیز انجام و انصرام رسد در صحیفه مرقوم و
مثبت گرداند و جز او پاداش بعد تطایر الکتاب در یوم الحساب باو رسانند. اي معشر مردمان اگر چه حجاج اموال خود را در مئونت
و ما یحتاج حج و احوال خود صرف مینمایند اما نفقات حج و فرزندان او بموجب مزید برکت مهیمن سبحان در باقی اموال او
ضایع نگرداند. اي معشر مردمان حج بیت اللَّه الحرام را « إِنَّ اللَّهَ لا یُضِ یعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ » فراوان گردند و سعی و عمل او را بوثیقه
باید که بواسطه اتمام دین و اکمال آداب شرع سید المرسلین و تحصیل و تکمیل نفقه اهل بیت خود و جمیع مساکین بجاي آرید.
ازین حدیث شریف چنین بین و ظاهر گردید که اداي حج خانه رب العالمین موجب مزید ملک و عیال او و سایر مستحقین است
باید که از مشاهد و مشاعر ص: 245 غنی اکبر منصرف نگردید الا بعد از توبه و انابت و طلب مغفرت و رجعت. اي
معشر مردمان بنوعی که حضرت مهیمن کارساز شما را باداي زکاة و روزه و نماز امر نمود که بهمان نهج قیام و اقدام امر مهیمن
علام نمائید اگر بوسیله طول مدت تقصیر در افعال نماز نمائید یا رکنی از ارکان نماز یا باقی مفروضات را فراموش کنید این علی
ولی ایزد تعالی مبین آنست از او استفهام و استعلام نمائید. زیرا که این علی علیه السّلام آن امام است که اللَّه تعالی او را بواسطه شما
بولایت و امامت تا روز قیامت هنگام ثواب و جزا مقرر و معین گردانید. علی علیه السّلام از من و من از علی علیه السّلام و اولاد
امجاد اویم و از روي حق و یقین آن حضرت شما را بحقیقت آنچه ازو سؤال نمائید عالم و خبیر و دانا و بصیر گرداند و حلیت و
حرمت چیزي را که شما را اطلاع کما ینبغی و یلیق بر آن نباشد بجهۀ شما از روي صدق و تحقیق بیان نماید لیکن حرام و حلال
زیاده از آنست که کسی بغیر ایزد تعالی احصاي آن تواند یا تعریف آن تواند فرمود و خود را بحلال مامور و بحرام منتهی عنه
دانید. من از رب غفور مامورم بر آنکه از شما بواسطه امیر المؤمنین علی ولی تبارك و تعالی اخذ بیعت و مصافحت در باب ولایت
و امامت آن حضرت نمایم و بجهت باقی ائمه نیز از شما عهد و پیمان بستانم. بدانید که جمیع ائمۀ الهدي از من و از علیاند و
بدانید که این جماعتاند که تا قیام قیامت امامت و ولایت آنها مستقر و ثابت است و مهدي از این طایفه در آخر زمان خلیفه ایزد
منان است که حکم و عدل نماید و نهی از جور و ستم فرماید. اي معشر مردمان من شما را به جمیع حلال دلالت کردم و از همه
محرمات نهی نمودم و هرگز از قول خود برنگشتم و تبدیل آن بامري غیر آن ننمودم باید که شما در همه احیان و احوال متذکر
، اقوال و افعال من باشید و محافظت آن و وصیت بدان نمائید و تغییر و تبدیل در قول من بحکم رب جلیل نیست. الاحتجاج، ج 1
ص: 246 بدانید که تجدید قول خود نمایم و الحال همگی شما و کافه خلق اللَّه تعالی را باقامت صلوات و ایتاء زکوات و امر
معروف و نهی از منکر فرمایم. اصل امر بمعروف آنست که بقول من متنبه شوید و ولایت و امامت علی و ائمه کرام علیهم السّلام را
بسمع تلقی اصغا و استماع نموده بپذیرید و جمعی که الحال درین محال حاضر نباشند آنها را اعلام نمائید و آن طایفه را نیز امر
بقبول قول و فعل آن ولی عز و جل و نهی از مخالف قول آن ائمۀ السبل که امامان دین و مشکات هدایت رب العالمیناند نمائید
زیرا که هر چه من میگویم بموجب حکم قادر علام است و هیچ امر بمعروف و نهی از منکر نیست مگر با امام عادل. اي معشر
مردمان آنچه من در باب امامت و ولایت علی و اولاد کرام ایشان بشما بیان و عیان کردم قرآن لازم الاذعان نیز شما را بآن اعلام و
دانا و واقف و شناسا گردانید که ائمه بعد از من علی و اولاد امجاد آن ولی رب العباد است چنانچه خداي تبارك و تعالی میفرماید
یعنی ائمۀ البریه بعد از حضرت سید المرسلین علیه السّلام و التحیه کلمه باقیه حضرت الهیهاند و من نیز شما .« کَلِمَۀً باقِیَۀً فِی عَقِبِهِ » که
را مطلع گردانم تا آنکه بامر رب العزیز دو چیز در میان شما میگذارم که اگر مستمسک بآنها گردید بیاشتباه هرگز غاوي و گمراه
صفحه 117 از 175
و دور از مرحمت حضرت اله نشوید یکی کتاب مستطاب رب الارباب و دیگري ائمۀ الهدي علیهم سلام الملک الوهاب است. اي
معشر مردمان در اختیار صلاح و تقوي که موجب رستگاري دنیا و عقبی است ساعی باشید و تاخیر در آن باب غیر جایز و دور از
صواب دانید. و حذر کنید از اهوال و افزاع ساعت روز قیامت که زلزله ساعت عبارت از آنست چنانچه در قرآن واقع و عیانست که
یعنی تزلزل و اهوال ساعت قیامت بغایت صعب و بزرگ و ندامت است. باید که پیوسته متذکر موت و « إِنَّ زَلْزَلَۀَ السَّاعَۀِ شَیْءٌ عَظِیمٌ »
جرعه چشیدنی و الم کشیدنی است باشید « الْحَیِ ص: 247 الَّذِي لا یَمُوتُ » مستعد بجرع جام ناگوار فوت که بحکم
و محاسبه و کتاب و موازین قسط ثواب و عقاب را نصب العین خود نمائید هرگز از آنها غافل و ساهی مشوید زیرا که بوسیله
نیکوئی بمزد و پاداشت خود مثیب و مسیء بموجب ارتکاب افعال شنیعه خود از وصول جنان و نعیم آن بینصیب است. اي معشر
مردمان جماعت شما زیاده از آنند که از هر آحاد شما جدا جدا دست بدست بیعت توان گرفت لهذا مرا حضرت ملک تعالی امر
فرمود که از تمام شما اقرار مبایعت علی و معاقده آن بستانم باین نوع که علی ولی خدا و امیر مؤمنان است بعد از من و بعد از علی
اولاد امجاد ایشان امامان دین و هادیان سبیل مستقیم بیقیناند و من قبل از این اعلام شما بالتمام نمودم که ذریت من از صلب علی
(ع) الی یوم القیام باقی و مستداماند. باید که جمیع شما متفق اللفظ و المعنی از روي صدق و صفا من غیر سمعۀ و ریا بگوئید که ما
راضی و مطیع و منقاد حکم و امر رب العباد و سمیع اتم تمامی آنچه شما در باب ولی مالک الرقاب امیر المؤمنین علی و اولاد کرام
شما یعنی ائمه که از صلب ایشان آمدست بما تبلیغ نمودي. درین باب با تو مبایعت از طیب نفس و صدق لسان و اقرار جنان بلکه
بسایر جوارح و ارکان نمائیم و باین اعتقادیم تا زندهایم بلکه در هنگام موت و زمان بعثت بر همین عقیدت ثابت و راسخیم و هیچ
گونه تغییر و تبدیل باعتقاد خود راه ندهیم و شک و ریب و رجوع از عهد و آسیب بآن نفرمائیم و نقض عهد و پیمان و نکث بیعت
ولی ملک منان ننمائیم و همیشه اطاعت حکم خدا و پیروي قول شما در باب ولایت و امامت علی و باقی ائمۀ الهدي علیهم سلام اللَّه
نمائیم و ترك مبایعت علی و ائمه کریمه ننمایم. بواسطه آنکه شما فرمودید که ذریت من از صلب علی (ع) اند یعنی حضرت
سبطین الحسن و الحسین که خود بلسان معجز نشان در باب تعریف ایشان و رفعت مکان آن جوانان اهل بهشت چنان فرمودید که
ص: 248 بلکه ایشان در نزد من و محل ایشان در پیش من بغایت رفیع و قدر « و هما سیدا شباب اهل الجنۀ فی الجنۀ »
و منزلت ایشان در نزد واهب منان در نهایت منیع است. بدانید که این دو بزرگوار بعد از پدر عالیمقدار خود هر یک امام مفترض
الطاعهاند و نیز بگوئید که خداي تعالی را در باب شما و علی و حسن و حسین (ع) و باقی ائمه کرام فخام که ذکر و اعلام امامت و
ولایت ایشان نمودید و ولایت و مودت ایشان را الی یوم القیام بر ما واجب و لازم فرمودید. بر ما نیز عهد و میثاق است بر آنکه امیر
المؤمنین علی و باقی ائمه عظام (ع) را از روي طیب نفس و صدق دل و اقرار لسان مصافقه و مبایعه نمائیم و آن اعیان را بامامت و
ولایت خود پذیرفتیم که هر کرا بجاي آن اعیان دیگري بدل نگیریم و بامامت و ولایت نپذیریم و اصلا و قطعا از قول خود
یعنی درین باب عزیز وهاب را شاهد خود گرفتیم زیرا که حضرت ملک تعالی .« اشهدنا اللَّه و کفی باللَّه شهیدا » برنگردیم و بگوئید
براي شهادت ما بر عهد و میثاق کافی و بسنده است و تو نیز اي رسول حضرت رب العزیز شاهد باش بلکه همه مطیعین شما از
حاضرین و غائبین و ملائکه آسمان و زمین و سایر عباد ارحم الراحمین درین باب شهود صادقیاند و حضرت رب العالمین از جمیع
شهود اعلم و اعظم است. پس آنگاه فرمود اي معشر مردمان درین باب آنچه من بحکم ایزد ذو المنن بشما در باب ولایت و امامت
علی (ع) و اولاد او تبلیغ کردم ملک تعالی بر آن دانا است زیرا که حضرت بینیاز بدرستی و تحقیق عالم بصوت و آواز هر کس
است بلکه نگهبانی هر ذي نفس بحضرت واحد اقدس است. هر کس که بسخن حقایق مقتبس من مهتدي گردد کار دنیا و آخرت
او نیکو شود و آنکه تمرد و طغیان نمود ضال و گمراه گشت و دور از مرحمت اله گردید و اضلال آن کس همان بواسطه نفس
اوست و آنکه متابعت بحضرت علی ولی رب العزت نماید ص: 249 چنانست که متابعت حضرت صمدیت فرماید.
اي معشر مردمان بحضرت قادر دیان بپرهیزید و با علی و حسن و حسین و ائمه علیهم السّلام که کلمه باقیه حضرت الهیهاند متابعت
صفحه 118 از 175
نمائید و متابعت ایشان را بر خود واجب و لازم و از فروض متحتم دانید. زیرا که جماعتی غدر نمایند و متابعت ننمایند حضرت
تبارك و تعالی آن طایفه را هلاك گرداند و هر که با علی (ع) وفا نماید رب غفور او را مسرور و مغفور گرداند و بمضمون صدق
که نقض عهد و پیمان نماید وزر و خسران آن در روز حساب و میزان به آن متمرد نادان « فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ » مشحون
لاحق و عیان گردد. اي معشر مردمان آنچه من همگی شما را بگفتن آن امر و حکم بموجب امر قادر عالم فرمودم باید که در همین
و « سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ » ساعت و همین دم به آن متکلم گردید و بر زبان خود این کلمات جاري گردانید که
بگوئید که شکر و سپاس و ستایش فوق از حد احصاء مر خداي جن و ناس را که ما را بولایت و امامت علی و ائمه کرام علیهم
السّلام هدایت و اکرام نمود زیرا که اگر حضرت مهیمن معبود ما را به آن هدایت و ارشاد ننمودي هرگز ما به آن ائمۀ الهدي مهتد
نمیشدیم و بآن اعیان اقتدا نمینمودیم و در آخرت خاسر و زیان کار میگشتیم. اي معشر مردمان فضایل علی و اولاد ایشان در نزد
واهب منان بغایت بسیار و در قرآن لازم الاذعان آیات داله در باب فضیلت علی (ع) و فرزندان او زیاده از حد بیان و شمار است و
هر که شما را بحقایق آنها عالم و دانا و واقف و شناسا گرداند از سر صدق و یقین باید که تصدیق قول آن صادق امین رب العالمین
اي معشر مردمان هر که اطاعت امر .« إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ » نمائید و او را کاذب و مفتري ندانید و ظن بدو کذب بخود راه مدهید که
خداي دیان و رسول آخر الزمان و متابعت علی و باقی امامان که مذکور و بیان کردیم نماید آن بنده محب و مطیع حضرت علیم
سمیع در روز هول و فایز باجر عظیم رفیع است. ص: 250 اي معشر مردمان سابقین در متابعت امیر المؤمنین علیه
السّلام و ستایندگان بموالات و بعرض تحنیت و تسلیم بخدمت علی در باب مبارکبادي امارت مؤمنان فایز گردید و بجنات نعیم و
متعیش بعیش دایمی قویم نائل آئید. 0 اي معشر مردمان متکلم شوید بآنچه حضرت واجب الوجود بگفتن آن از شما در باب علی
ولی ملک تعالی راضی و خشنود گردد و تأنی در آن روا نیست و تارك قبول ولایت علی و امامت ائمۀ الهدي کافر گردد لیکن
اگر جمیع سکنه روي زمین بوسیله عدم قبول ولایت علی و ترك امامت ائمۀ الهدي کافر گردند هیچ ضرر و نقصان در آن باب
بحضرت عزیز وهاب لاحق و عیان نگردد بلکه اثر ضرر و نقصان بیحد و مر بر آن طایفه ابتر راجع گردد. بیت بر دامن کبریاش
ننشیند گرد گر جمله کاینات کافر گردند بعد از آن فرمود که خدایا بیامرز بر مؤمنان که مطیع علی و اولاد گرامش ائمۀ الانام علیهم
.« بعزتک یا ارحم الراحمین و الحمد للَّه رب العالمین » السّلام باشند و بر پوشیدگان حق علی و ائمه (ع) غضب نماي
[بیعت اصحاب با حضرت امیر المؤمنین (ع)]
[بیعت اصحاب با حضرت امیر المؤمنین (ع)] آنگاه حضرت حبیب اللَّه خطبه را باتمام رسانید در آن هنگام تمامی انام بآواز بلند
فرمودند که ما امر خدا و رسول او را از روي طیب نفس و صدق لسان و نفس سامع و مطیعیم و باقرار لسان و اخلاص جنان بلکه
ایادي و ارکان بمصافقه و مبایعه ایشان مقریم و بحکم خداي تعالی و بقول رسول مجتبی صلی اللَّه علیه و آله بولایت علی قائلیم و
آن حضرت را مع اولاد کرام فخام عظام بولایت و امامت خود الی یوم القیام قبول نمودیم و تا زندهایم ازین قول برنمیگردیم بلکه
درین باب بیشائبه و ارتیاب ثابت قدم و راسخ دمیم و اللَّه علی ذلک شهید علیم. بعد از آن یکان یکان از اصحاب به مبایعت
ولایت مآب پیش آمدند. اول کسی که در آن باب مصافقه با رسالتمآب بامامت و ولایت علی علیه السّلام نمود اولین از اصحاب
بود دوم دومین سوم سیمین بعد از آن مهاجر و انصار بخدمت رسول ص: 251 مختار آمدند و مصافقه و مبایعه
نمودند بعد از آن جمیع مردمان و سایر طبقات ایشان هر احدي بقدر منزلت و احترام خود پیش سید الانام آمدندي و مبایعت
مینمودندي و تحیت و مبارکباد میگفتندي تا آنکه سید البرایا نماز عتمه و عشا را یکوقت بجاي آوردند. و سه مرتبه تمامی
مردمان در همان محل و مکان در حضور موفور السرور حضرت نبی المشکور با آن امام الانس و الجان مبایعت نمودندي و در هر
وقتی که جمعی از حاضران بمبایعت علی (ع) پیش آمدندي و عقد مبایعت مینمودندي حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله
صفحه 119 از 175
یعنی شکر و سپاس مر خداي را سزاوار و درخور است که ما را بوسیله .« الحمد للَّه الذي فضلنا علی جمیع العالمین » فرمودي که
اعطاي رتبه علیه نبوت و منصب عالیه ولایت و باعطاي مراتب فضل و درایت تفضیل بر تمامی عالمیان نمود و باین احسان ما را از
بعد از آن مصافقه و مبایعه سنت سنیه و رسم و عادت مرضیه جمیع انام گردید و .« و هو حسبی و نعم الودود » سایر موجودات بستود
بنوعی اشتهار یافته که جمعی که هرگز در میان آن طایفه رابطه خویشی و علاقه قرابتی نبود با یک دیگر مصافقه مینمودند. از امام
بحق جعفر بن محمد الصادق (ع) و التحیه مروي و منقول است چون سید البریه از خطبه و اخذ بیعت از جهت امام الامه امیر
المؤمنین (ع) و التحیه فارغ شد که هنوز مجلس مبایعت بر صفت انعقاد و انصرام باقی و با سرانجام بود که در آن هنگام در میان
مردمان شخصی نیکو سرانجام بزرگ شأن که سیماي صلاح و تقوي از او ظاهر و پیدا و رایحه خوش از او مستشمم و هویدا بود
بنظر کیمیا اثر حضرت سید الجن و البشر جلوه کرد که آن بزرگوار متوجه استماع قول رسول و منتظر کردار آن نبی المختار بود که
آیا آن اشرف انبیا و رسولان در آن محل و مکان با آن طوایف مختلفه مردمان بچه نوع سلوك میکند و چون بلسان معجز نشان بآن
قوم بیمهر و پریشان با غایت عطوفت و احسان تبلیغ ولایت و امامت علی (ع) و باقی امامان مینماید آنگاه ص: 252
گفت من هرگز در مدت العمر خود مثل امروز روزي درنیافتم از آنچه ازین رسول بزرگوار در باب تبلیغ ولایت و امامت ابن عم
خود حیدر کرار تأکید و تشدید نمود و آن را بعهد و میثاق مؤکد و مشید فرمود و آن امر را بنوعی مستحکم گردانید که حل عقد
بیعت آن امام زمان نمینماید الا کسی که کافر بخداي عظیم و منکر رسول کریم گردد. خنک آن کس که برین عهد باقی و
مستقیم و بر منهج دین و شریعت او قویم باشد و ویل و عویل و عذاب وبیل از براي کسی ثابت است که این عهد را تبدیل گرداند
و بیشبهه و گمان آن شخص بوسیله نقض عهد و پیمان پیوسته در آتش نیران و دوزخ تابان ابد الآباد بماند. چون عمر بن الخطاب
این مقالات صدق سمات از آن مرد صالح استماع نمود از هیئت و صورت او بشگفت آمد و تعجب بسیار و حیرت بیشمار بر او
حاصل گشت. گفت سبحان اللَّه مثل این مرد باعتدال هرگز من در وقایع حرب و قتال و در محافل عیش و اقبال ندیدم در آن حال
متوجه خدمت حضرت رسول ایزد متعال گردید و گفت یا رسول اللَّه شنیدي که این مرد چنین و چنین گفت. حضرت سید
المرسلین صلوات اللَّه علیه فرمود بلی یا عمر دانستی که قائل این قول کیست گفت نه یا رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم
حضرت نبی المعبود فرمود که یا عمر آن جبرئیل امین علیه السّلام است. اي عمر زنهار تو حل عقد مبایعت علی علیه السّلام نکنی
زیرا که بیقین اگر این کار از تو سانح و صادر گردد و نقض عهد نمائی خداي تعالی و رسول او و ملایکه و باقی مؤمنین از تو بیزار
و بري گردند. حضرت رسالت پناهی بعد از اطلاع و آگاهی عمر سخن بهمین کلام ختم نمود و از آن مجلس عالی برخاست و
متوجه مقام راحت و مکان استراحت خود گردید و اللَّه علی ذلک شهید . ص: 253
ذکر بیان