گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
ذکر در بیان احتجاج أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیهما السّلام بر جمعی از خوارج و غیره
اشاره






ذکر در بیان احتجاج أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیهما السّلام بر جمعی از خوارج و غیره محمّد بن مسلم از حضرت ولیّ ایزد
صفحه 75 از 146
قادر أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر (ع) روایت کند که آن حضرت (ع) در تفسیر آیه کلام ایزد بصیر قوله تعالی: وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ
أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلًا فرمود: هر کرا دلیل بر خلق سماوات و أرضین و اختلاف لیل و نهار و دوران فلک بآفتاب
و ماهتاب و باقی آیات عجیبه و علامات غریبه نباشد بر آنکه در وراء این صنایع مکنونات و بدایع مصنوعات امریست که آن أعظم
از هر یک آن- صنایع بدیعه و بدایع عجیبه است پس او در آخرت أعمی است آن حضرت فرمود که: چون او این مصنوعات را
بمعاینه نبیند أعمی و أضلّ سبیل است. ص: 216 نافع بن أزرق از آن ولیّ ایزد خالق داور یعنی أبی جعفر محمّد
الباقر علیه السّلام سؤال نمود و گفت: یا بن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم مرا خبر ده از خداي عزّ و جلّ از چه وقت و چه
محلّ بود حضرت أبی جعفر علیه السّلام فرمود که: کدام وقت و زمان بود که ایزد منّان نبود تا من ترا خبر دهم که از کدام وقت
ربّ العزّت و ذات منزّه لم یزل و لا یزال ایزد متعال فرد صمد که أصلا أخذ صاحب و ولد ننموده و ننماید پیدا شد. عبد اللَّه بن سنان
از پدرش روایت کند که من بخدمت حضرت أبا جعفر محمّد الباقر (ع) حاضر شدم در همان دم مردي از خوارج بنزد آن ولیّ ایزد
عالم آمد و گفت: یا أبا جعفر (ع) شما عبادت و بندگی کدام چیز به تقدیم میرسانید؟ آن حضرت فرمود که: بندگی خداي تعالی
مینمایم. آن مرد گفت: او را دیدي؟ امام أبو جعفر (ع) فرمود: بلی امّا بمشاهده عیون و أبصار دل حضرت مهیمن عزّ و جلّ را
بحقایق ایمان و أنوار آن میبینند ذات حضرت خالق جنّ و ناس شناخته بقیاس و مدرك بحواسّ و مشابه بهیچ أحدي از ناس نگردد
بلکه موصوف بآیات و مشهور و معروف بدلالات بیشبهه و التباس است، جور در حکم قادر عالم و تعدّي در أمر غنیّ سالم نیست
اینست خداي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ که خدائی جز او نیست. چون آن مرد از آن ولیّ بیچون این کلمات استماع نمود از خدمت او بیرون شد
و گفت: که اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ یعنی حضرت ایزد علّام أعلم أعدل است بوضع و قرار بر چیزي بمحلّ که لایق و سزاوار آن
چیز بحکم ص: 217 واحد غفّار عزیز است چنانچه أمر رسالت و حکم ولایت را در سلسله محمّد و أوصیاي آن
رسول مختار مقرّر و پایدار گردانید.
[احتجاج امام باقر ع در معرفت خدا]
[احتجاج امام باقر ع در معرفت خدا] و أیضا محمّد بن مسلم از حضرت أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیهم السّلام روایت کند که
آن حضرت در صنعت حضرت آله فرمود که: واجب تعالی و أحد و صمد و أحديّ المعنی است و او را معانی بسیار مختلفه بموجب
عقل و رویّت نیست. من گفتم: فداي تو گردم بدرستی قوم از أهل عراق را گمان در حقّ قادر علی الاطلاق چنانست که سمیع نه
بغیر آلت سمیع و بصیر نه بغیر آلت بصر است، یعنی اللَّه تعالی سمیع است بعین آنچه شنیده شود و بینا است بعین آنچه دیده شود.
آن حضرت گفت: دروغ میگویند و آن جماعت ملحدانند که تشبیه ذات خداي تعالی ببعضی أشیاء نمودند و میگویند که خداي
قدیر سمیع و بصیر است بمعنی آنکه سمیع است به آنچه بینید و بصیر است بآنچه بآن شنوید. من گفتم: یا بن رسول اللَّه (ص) گمان
ایشان چنانست که حضرت ایزد منّان بصیر است بآنچه بعقل در آید. آن حضرت فرمود: که خداي تعالی ازین صفت منزّه و
مبرّاست، زیرا که آنچه متعقّل گردد آن براي کسی است که بصفات مخلوقین باشد و حضرت اللَّه تعالی متّصف باین صفات نیست.
[احتجاج امام باقر ع بر عمرو بن عبید در رضا و غضب]
[احتجاج امام باقر ع بر عمرو بن عبید در رضا و غضب] بمعنی أصحاب ما روایت کردند که عمرو بن عبید بخدمت محمّد بن علیّ
الباقر (ع) حاضر شد و گفت فداي تو گردم قول خداي عزّ و جلّ: وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَ َ ض بِی فَقَدْ هَوي آن غضب کدامست؟
ص: 218 آن حضرت فرمود که: آن عبارت از عذابست یا عمرو زیرا که غضب از صفات مخلوقین است، و چون
چیزي بکسی رسد که او را از طبیعت جبلّی برهاند و مغیّر بحالت دیگر گرداند آن را غضب گویند. پس کسی که زعم او چنان
صفحه 76 از 146
باشد که رضا و غضب بغیر حال ذات ایزد متعال بحال دیگر گردد و از آن حال رضا بغضب و غضب برضا منتقل گردد چه اگر ربّ
العالمین موصوف بصفت چنین گردد پس بیقین ذات أرحم- الرّاحمین متّصف بصفات مخلوقین شود. و از أبی الجارود مرویست
که: حضرت أبو جعفر (ع) فرمود که: هر گاه من بواسطه شما حدیث و حکایت کنم بچیزي باید که از من سؤال آن از کتاب ایزد
سبحان نمائید. بعد از آن فرمود که: حضرت رسول واجب الوجود نهی از قیل و قال و فساد مآل و کثرت سؤال از بسیاري امانی و
آمال نمود. پس شخصی گفت: یا ابن رسول اللَّه (ص) حضرت عزّ و جلّ این در کتاب ایزد لم یزل در کجا است؟ آن حضرت
فرمود که: این در آیه: لا خَیْرَ فِی کَ ثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَۀٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْ لاحٍ بَیْنَ النَّاسِ. و در محلّ دیگر عزّ و جلّ
میفرماید که: لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ. و در جاي دیگر فرمود که: لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ.
[بیان امام ع در صورت آدم و خلقت او]
[بیان امام ع در صورت آدم و خلقت او] و از أبی الیاس چنان مرویست که من از حضرت أبا جعفر محمّد الباقر علیه السّلام از معنی
قول خداي تعالی و أیّده بروح منه استعلام و استفهام ص: 219 نمودم آن حضرت فرمود که: روح مخلوقیست
حضرت خالق آن را بحکمت خود در حضرت آدم و عیسی خلق و ایجاد فرمود. محمّد بن مسلم از حضرت أبو جعفر محمّد الباقر
علیه السّلام سؤال از قول خداي متعال: وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی نمود که یا ابن رسول اللَّه (ص) این نفح روح بحکم حضرت ایزد
سبّوح بچه نوعست؟ آن حضرت فرمود که: بدرستی که روح متحرّك بتدریج است و او را به واسطه آن روح گویند که آن مشتقّ
از ریح است و روح را اخراج از ریح بواسطه آن کردند که روح را انس از ریحست. و امّا وجه آنکه حضرت ایزد أقدس اضافه
روح بذات مقدّس خود کرد آنست که روح آدم و عیسی را از سایر أرواح اصطفاء و اختیار نمود، چنانچه خانه از خانها را برگزیده
و اختیار فرمود و گفت بیتی و بیکی از رسول مرسل خود گفت: که خلیل من و هر چه مانند آنست و همه اینها مخلوق و مربوب و
مدیر بخضوعست. و از أبی القاسم مروي و منقول است که من از حضرت أبا جعفر محمّد الباقر علیه السّلام سؤال نمودم که یا ابن
رسول اللَّه (ص). در بعضی روایت واقع است که خداي عالم خلق و ایجاد آدم (ع) بر صورت خود نمود مگر حضرت واجب
الوجود را صورت و صنعت خاصّه بود که تا آدم بر آن صورت و هیبت مخلوق و موجود شود و آن کدام صورت خواهد بود؟ آن
حضرت فرمود: آن صورت محدثه مخلوقه است که خداي تعالی بعد از ایجاد و اصطفاء و اختیار آن از سایر صور مختلفه الأعیان
نمود و آن را اضافه بنفس أقدس خود فرمود چنانچه کعبه و روح را بذات مقدّس خود مضاف ص: 220 گردانید و
گفت: بیتی و در جاي دیگر فرمود: که نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی و أمثال این بسیار است.
[احتجاج امام ع بر سالم غلام هشام در احوال قیامت]
[احتجاج امام ع بر سالم غلام هشام در احوال قیامت] و از عبد الرّحمن بن عبد اللَّه الزّهري منقول و مرویست که: در سالی که هشام
بن عبد الملک اراده حجّ بیت اللَّه الحرام نمود در هنگام که داخل مسجد الحرام میشد تکیه بر دست غلام خود سالم نموده بود در
آن حال ولیّ ایزد متعال حضرت محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ علیهم سلام اللَّه الواحد الفعّال در مسجد ایزد علّام نشسته بود
چون سالم آن امام أهل عالم را دید در همان دم بمولاي خود گفت: یا أمیر المؤمنین این است محمّد بن علیّ بن الحسین (ع). هشام
گفت: همین است که أهل عراق مفتون و فدوي او باشد؟ اي سالم بنزد او رو و بگوي أمیر المؤمنین میگوید که چه چیز است آنکه
مردم در روز قیامت و در وقت حساب و کتابت مشتغل بأکل و شرب آن گردند تا آن وقت که در میان ایشان حکم بجنان یا بدخول
نیران شود؟ چون سالم پیغام هشام بآن امام علیه السّلام رسانید در همان ساعت آن امام الامّه باقبال و سعادت فرمود که آن در وقت
و زمانی است که جنّ و بشر در آن محشر بأمر ایزد أکبر که بر مثال فرضه زمین پاك بلا احجار که در آن فواکه و أثمار عیون و
صفحه 77 از 146
أنهار بسیار ظاهر و آشکار باشد حاضر شوند و در آن مأکل و مشرب أکل و شرب نمایند تا آنکه ایزد وهّاب از کتاب و حساب
فارغ گردد. چون سالم بعد از استماع جواب امام (ع) بنزد هشام آمده پیغام او را مجاب گردانید هشام دید که آن خلاصه دودمان
سیّد البشر در کلام برو ص: 221 مظفّر است در همان أثر از روي اضطرار و تحیّر گفت: اللَّه أکبر اي سالم مراجعت
بنزد أبا جعفر محمّد بن علیّ الباقر (ع) نمائی و از او استعلام و استفهام فرماي که در آن روز در آن محلّ چه چیز آن مردم را از
شرب و أکل معطّل گرداند؟ چون کرّه ثانیه سالم غلام هشام بخدمت آن امام الأنام پیغام گذارد و آن حضرت فرمود که: گرفتاري
مردمان بدوزخ تابان ایشان را مشتغل از آن شرب و أکل گرداند و آن طایفه را منع از گفتن این کلام أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا
رَزَقَکُمُ اللَّهُ نماید. چون سالم این پیغام بهشام نافرجام رسانید او را سکوت تامّ و بهت لا کلام حاصل شد بنوعی که او را قدرت
رجعت بکلام در آن مقصد و مرام نماند
[احتجاج امام باقر ع بر گروهی از خوارج]
[احتجاج امام باقر ع بر گروهی از خوارج] روایت است که نافع بن أزرق بخدمت حضرت امام محمّد الباقر (ع) حاضر شده پیش
روي آن سرور بنشست و شروع در سؤال مسائل حرام، و حلال از روي استعلام از آن ولیّ ایزد متعال نمود آن حضرت در أثناي آن
کلام فرمود که: یا نافع تو باین جماعت مارقین که از عهد و پیمان حضرت أمیر المؤمنین علیه سلام ربّ العالمین بیرون رفتهاند
بگوي که: شما فراق و جدائی از خدمت أمیر المؤمنین علی (ع) را بچه وجه حلال دانستید و حال آنکه حضرت دماي شما را در
طاعت خود قربۀ الی اللَّه ریخته تا آنکه شما را بینائی در دین حضرت ملک تعالی حاصل گشت. امّا چون این کلام بآن جمعی لئام
گوئی ایشان گویند بشما که وجه مفارقت ما از علی علیه السّلام آنست که اگر علی امام بحکم ایزد علّام و نصّ حضرت سیّد الانام
بودي هرگز راضی بحکم در دین خداي عالم نشدي، چون ص: 222 اختیار حکم نمود پس او ولیّ خدا و وصیّ
رسول مجتبی نباشد. اي نافع بگوي در جواب ایشان که حضرت مهیمن سبحان در شریعت رسول آخر الزّمان حکم مقرّر و عیان
میان دو نفر از خلقان گردانید چنانچه آیه قرآن لازم الاذعان ناطق و مشعر است بر آن قوله تعالی: فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ
أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْ لاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما. این آیه جلالت پایه در باب ناسازگاري مرد و زن از نزد حضرت ذو- المنن نازل شد و
حکم آن تا حال منسوخ و مستأصل نشد. و حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم سعد بن معاذ را در قوم بنی قریظه حکم
گردانید و سعد بموجب أمر سیّد عالم در میان آن قوم حکم بآنچه رضا و امضاي اللَّه تعالی بود مینمود. آیا شما نمیدانید که حضرت
أمیر المؤمنین حکمین أبو موسی أشعري و عمرو بن العاص السّهمی را أمر و حکم نمود که حکم ایشان بقرآن باشد، و أصلا تجاوز
و تعدّي از منهج قرآن و رضاي ایزد منّان ننمایند و شرط نمود که اگر حکم مخالف حکم قرآن در أحکام مردمان نمایند آن
حضرت آن حکم بایشان ردّ نماید. اي نافع اگر آن جماعت گویند که: أمیر المؤمنین علی (ع) در اختیار حکم موافق أمر و حکم
ایزد عالم ننمود پس در جواب ایشان بگوي: هر گاه آن ولیّ اختیار آن أمر بر وفق کتاب اللَّه فرمود شما مارقین بیراه چون آن وصیّ
رسول اللَّه را گمراه میدانید و حال آنکه شما را اطّلاع و اخبار تمام است که آن ولیّ ایزد علّام أمر و حکم نمود که حکمین حکم بر
وفق قرآن نمایند و شرط ردّ ص: 223 قول ایشان نمود در هنگام که حکم بر خلاف قرآن فرمایند. نافع بن أزرق
بعد از آنکه استماع قول آن زبده و خلاصه أولاد رسول (ص) نمود گفت: و اللَّه این کلامیست که هرگز بسمع من نرسید و بخاطر
من خطور و عبور ننمود و این کلام بیشبهه و ابرام حقّ و صدقست ان شاء اللَّه الملک العلّام
[احتجاج امام باقر ع بر منکرین حسنین بر رسول الله ص]
[احتجاج امام باقر ع بر منکرین حسنین بر رسول الله ص] أبی الجارود از حضرت أبی جعفر محمّد الباقر علیه سلام اللَّه الودود روایت
صفحه 78 از 146
کند که آن حضرت فرمود که: یا أبا الجارود مردم در حقّ حسن و حسین پسران رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم چه میگویند؟
گفتم: یا ابن رسول اللَّه (ص) مردم در باب بنوّت ایشان منکرند، و میگویند که ایشان پسر رسول (ص) نیستند. أبو جعفر (ع) گفت:
پس شما در آن باب چه حجّت بر آن جماعت استقامه نمودید؟ گفتم: یا ابن رسول اللَّه (ص) ما حجّت بر آن جماعت بقول
حضرت ربّ العزّت که در حقّ عیسی بن مریم فرمود که: مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ تا آخر قول خداي أکبر کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ نمودیم و گفتیم
با تق ّ ض ی مدّت مدید ربّ العالمین تبارك و تعالی حضرت عیسی (ع) را از ذرّیّت ابراهیم (ع) گردانید. دوّم- حجّت بر آن طایفه
وخیم العاقبه بقول خالق البریّه: فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَ نا وَ أَنْفُسَ کُمْ الآیه. آن حضرت فرمود که:
آن جماعت در آن حال چه گفتند؟ گفتم: که ایشان گفتند که: پسر دختر پسر پدر است نه پسر پدر مادر- ص:
224 است و اگر أحیانا پسر دختر را پسر گویند هر آینه آن پسر صلبی نیست. أبا الجارود فرمود که: حضرت أبو جعفر (ع) روي
مبارك بمن آورد، و گفت: من سند این کلام از آیه کتاب ایزد علّام بشما بنمایم که حضرت اللَّه- تعالی آن دو نفر بزرگوار را از
صلب رسول اللَّه (ص) شمردند و پسران حضرت رسول ایزد منّان نامیدند و ردّ این آیه وافی هدایت نمیکند مگر کافر منکر. من
گفتم: فداي تو شوم یا بن رسول اللَّه (ص) کجاست آن محلّ که: حضرت عزّ و جلّ حسن و حسین را پسران رسول ذو المنن
نامیدند؟ آن حضرت فرمود که: یا أبا الجارود در جایی که خداي تبارك و تعالی میفرماید که: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ الی
قوله وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْ لابِکُمْ باید که از آن جماعت سؤال نمائید که آیا حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را
حلال است که حلیله حسن و حسین را نکاح کند. اگر گویند نعم و اللَّه که دروغ میگویند. و اگر گویند که روا نیست پس و اللَّه
ایشان پسران صلبی حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّماند و حلیله ایشان بر آن حضرت علیه الصّلوة و السّلام حرام نشد مگر
به علّت آنکه آن أعیان از صلب رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم ایزد منّاناند.
[احتجاج امام باقر ع بر نافع عمر بن خطاب در مسائلی چند]
[احتجاج امام باقر ع بر نافع عمر بن خطاب در مسائلی چند] أبی حمزة الثّمالی از أبی الرّبیع روایت کند که او گفت: من در خدمت
حضرت أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر (ع) حجّ کردم در سالی که هشام بن عبد الملک هم در آن سال بزیارت بیت اللَّه الحرام
آمده و نافع غلام عمر بن الخطّاب با او بود چون نافع نظر بسوي أبی جعفر محمّد الباقر (ع) نمودید ص: 225 که در
رکن خانه مبارکه حضرت ایزد مهیمن ساکن گشته و خلق بسیار بر سر آن ولیّ ایزد غفّار جمع شدند. نافع بهشام گفت: یا أمیر
المؤمنین این کیست که خلق بر او تکافی نمودند؟ هشام گفت: این محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب (ع) است. نافع
گفت: من برخصت أمیر المؤمنین علیه السّلام بنزد او میروم و از مسائل چند سؤال کنم، که آن اسئله را بغیر نبیّ یا وصیّ نبیّ جواب
نگویند. هشام گفت: در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست البتّه بسرعت تمام باین مقصد و مرام سعی و اهتمام نمائی شاید او را
خجل نمائی. نافع بعد از استماع کلام هشام باستعجال خود را بآن مجمع ازدحام رسانید و بر آن جماعت تکیه نمود بنوعی که
مشرف بحضرت أبی جعفر محمّد الباقر (ع) گردید و گفت: یا محمّد بن علی (ع) من کتاب تورات و انجیل و زبور و قرآن در
خدمت أعیان مقرّین بآن کتب واهب دیّان تلاوت و قرائت فرمودم و تحصیل معرفت تمام بحلال و حرام مذکورین در کتب أربع
حضرت ایزد علّام نمودم در این دم بخدمت شما آمدم که سؤال مسائل چند از شما نمایم که جواب آن مسایل بغیر رسول (ص) یا
وصیّ رسول (ص) عادل یا پسر رسول (ص) دیگري نتواند گفت. حضرت أبو جعفر (ع) در آن أثر سر مبارك برداشت و نظر به
جانب نافع عمر گماشت و فرمود که: هر چه خواهی سؤال کن. ص: 226 نافع گفت: مرا خبر ده از تق ّ ض ی مدّت
متمادي میان محمّد و عیسی علیهما السّلام که چند سالست؟ امام أبی جعفر محمّد الباقر (ع) گفت: جواب این بقول و اعتقاد خود
میخواهی یا بقول ما أئمّه اولیاي واجب تعالی؟ گفت: جواب به قول ما و شما بیان نماي تا اعتقاد طرفین بر ما ظاهر و هویدا گردد.
صفحه 79 از 146
حضرت أبو جعفر علیه سلام اللَّه تعالی فرمود که: مدّت متمادي میان محمّد و عیسی (ع) بقول ما أئمّۀ الهدي پانصد سال است و
بقول شما شش صد سال. نافع گفت: مرا خبر ده از قول خداي عزّ و جلّ: وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ
الرَّحْمنِ آلِهَۀً یُعْبَدُونَ ظاهر آیه وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بالبدایه بمعنی آنست که اي محمّد (ص) سؤال کن از آن کسی که من او را قبل از تو
برسالت براي امّت ارسال داشتم از رسولان ما که پیش از تو در دار دنیا بودند. آیا من آن رسل را بعبادت و طاعت غیر خود مأمور
گردانیدم و آلهه بغیر ذات یکتاي بیهمتاي رحیم الرّحمن مقرّر داشتم که تا خلقان عبادت آن أصنام و أوثان نمایند. یعنی: من که
حضرت ذو المنن و پروردگار عالمم راضی به پرستش غیر ذات أقدس خود نیستم. نافع گفت: اي أبی جعفر فاصله میان عیسی و
محمّد سیّد البشر پانصد سال یا بیشتر است، در این حال حضرت رسول فرخنده خصال مأمور ص: 227 بسؤال از که
بود؟ حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روي بنافع ضالّ آورد تلاوت این آیت کلام ربّ العزّت نمود که: سُبْحانَ الَّذِي أَسْري
بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِي بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا. و این از آیات و نشانهاي حضرت ایزد تبارك و
تعالی اینست که به حضرت رسول مجتبی محمّد المصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم نمود چنانچه آن حضرت را از خانه مبارکه
ایشان تا به بیت المقدّس که محضر اوّلین و آخرین از نبیّین و مرسلین است که حضرت أرحم الرّاحمین در آن سرزمین حشر تمامی
مخلوقین نماید نقل فرمود. پس جبرئیل (ع) را أمر نمود که أذان گوید: و فصول هر یک آن را دو بار مذکور گرداند و بعد از آن
اقامت بهمان نهج أذان مذکور و عیان نماید جبرئیل (ع) در أذان ذکر لفظ حیّ علی خیر العمل فرمود، چون تمامی آن طایفه حاضر
در آن محضر شدند حضرت پیغمبر (ص) پیش صف ایستاد و سایر قوم اقتداء بآن نبیّ حیّ قیّوم نموده نماز گزاردند و چون آن
رسل بیچون از نماز فارغ شد در آن محلّ حضرت عزّ و جلّ خطاب به محمّد خاتم الرّسل کرده فرمود که: وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ
قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَۀً یُعْبَدُونَ. حضرت نبیّ المحمود (ع) بموجب أمر واجب الوجود هر که در آن مشهد و
محضر حاضر بود از معبود ایشان سؤال و پرسش نمود و گفت شما عبادت و بندگی و اقرار بیگانگی و مقرّره نبوّت که در دار دنیا
داشتید؟ ایشان همگی و تمامی زبان گشوده گفتند که ما گواهی میدادیم باین مضمون که: ص: 228 نشهد أن لا اله
الّا اللَّه وحده لا شریک له و نشهد أنّک رسول اللَّه یا محمّد از ما عهد و میثاق بر تصدیق نبوّت و ولاي شما گرفتهاند. نافع گفت: یا
أبا جعفر راست گفتی لیکن مرا از تفسیر قول خداي عزّ و جلّ: یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ خبر ده کدام زمین است در
روز قیامت بحکم ربّ العالمین مبدّل بزمین دیگر گردد. حضرت أبو جعفر محمّد الباقر (ع) فرمود که: آن عبارت از تبدیل زمین
است بقرصه نان سفید که خلایق أکل از آن نمایند تا آنکه خداي خالق از حساب همه خلق فارغ مطلق گردد. نافع گفت: یا أبا
جعفر (ع) پس ایشان در آن محلّ مشغول به أکل باشند. آن حضرت فرمود که: آن شغل أکل ایشان را از سایر فعل و عمل باز
نمیدارد، یا نافع آیا شغل این جماعت زیاده است یا شغل أهل نار؟ نافع گفت: بیشبهه و گمان شغل أهل نیران زیاده از شغل ایشان
است. حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود: هر گاه با آن گرفتاریهاي أهل دوزخ و شداید آن ایشان را قدرت طلب و بیان
سخنان باشد یقین این طایفه را نیز قدرت ارتکاب و شغل بعضی فعل و عمل در آن محلّ باشد چنانچه حضرت عزّ و جلّ در حقّ
گرفتاران آن محلّ میفرماید که: وَ نادي أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّۀِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ. هیچ شغل ایشان را
مانع از خواهش و آرزو نیست. پس ایشان چون اراده و خواهش طعام نمایند آن طایفه را مطعوم بطعام زقّوم گردانند، و الاحتجاج،
ج 3، ص: 229 چون از تشنگی و عطشان مضطرب و حیران گشته طلب آب و میل تمام بآن نمایند بغسّاق و حمیم نیران که عبارت از
آب و چرك أبدان دوزخیانست سیراب و ریّان گردانند. نافع گفت: راست گفتی یا ابن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم یک
مسأله از اسئله من باقی است. حضرت امام محمّد باقر (ع) فرمود که: آن مسأله کدامست؟ نافع گفت: مرا خبر ده که خداي علّام از
کدام وقت پیدا و بانجام رسید و از چه زمان ذات ایزد منّان بیّن و عیان گردید؟ آن حضرت (ع) گفت: ویلک معنی ویل لک پیشتر
مذکور شد تکرار آن به موجب تکرار بیان است. اي نافع مرا خبر ده از زمانی که ذات حضرت سبحان موجود در آن زمان نبود تا
صفحه 80 از 146
من ترا مخبر و مطّلع گردانم که حضرت واهب منّان از چه وقت و زمان ظاهر و عیان و معلوم تمامی انس و جانّ و فرشتگان گردید.
یا نافع ذات ذو الجلال لم یزل موجود و لا یزال باقی فرد و صمد است که أصلا أخذ صاحب نکند و ولد و مصاحب نگیرد، و وي
تغیّر نپذیرد. امّا چون هشام مدّتی انتظار نافع کشید و او را حاضر ندید او نیز متوجّه بجانب نافع گردید. در آن دم او را بحضرت أبا
جعفر (ع) متکلّم دید گفت: یا نافع این همه نفس درازي از براي چیست؟ نافع گفت: یا أمیر المؤمنین (ع) واگذار مرا و از این کلام
درگذر و اللَّه که این مرد أعلم ناس و پسر رسول خداي تعالی بیشبهه و التباس است حقّا و صدقا. ص: 230
[احتجاج امام باقر ع بر طاوس یمانی]
[احتجاج امام باقر ع بر طاوس یمانی] أبان بن تغلب روایت کند که طاوس یمانی بقصد طواف خانه ایزد سبحان متوجّه مکّه معظّمه
گردید. چون داخل مسجد الحرام گشت و با کسی که مصاحب او بود شروع در طوف بیت اللَّه الحرام نمود در أثناي شوط دید که
حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام در پیش پیش ایشان مشتغل بطوف خانه حضرت ایزد منّان است در آن زمان آن زبده خلاصه
أولاد رسول آخر الزّمان در سنّ حداثت و جوانی بود. طاوس الیمانی بمصاحبش گفت که: این جوان بغایت صاحب علم و عرفان
است و چون حضرت امام الأنام از أشواط سبعه طواف بیت اللَّه الحرام فارغ گشته دو رکعت نماز طواف خانه ایزد کار سازي بجاي
آورده به گوشه مسجد بنشست مردم بسیار بخدمت آن ولیّ مهیمن غفّار جمع شدند طاوس بعد از ملاحظه آن حال از آن عترت
رسول متعال بمصاحب خود گفت: بیا تا ما نیز بخدمت أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر (ع) رویم و از او- سؤال مسأله نمائیم که
گمان من آنست که او را أصلا اطّلاع بر آن نباشد چون باتّفاق یک دیگر نزدیک آن سرور آمده سلام کردند بعد از استماع جواب
طاوس گفت: یا أبا جعفر (ع) هیچ میدانی که کدام روز بود که سه یک خلایق در آن روز بأمر واجب الوجود نومید از وجود
خویش گشتند. حضرت أبا جعفر (ع) فرمود که: یا با عبد الرّحمن البتّه شما اراده آن داشتید که استعلام از موت چهار یک خلایق
نمائی. در آن دم فی الفور طاوس یمانی گفت: راست گفتی امّا آن چه نوع بود؟ ص: 231 حضرت امام محمّد باقر
(ع) گفت: آن در وقت و زمانی بود که آدم و حوّا و قابیل و هابیل در این جهان بودند و بغیر ایشان هیچ أحدي در این عالم کون و
فساد نبود پس قابیل هابیل را بقتل آورد و آن ربع خلقان در آن زمان بود. طاوس گفت: راست گفتی. آنگاه آن ولیّ اللَّه گفت: یا
طاوس میدانی که حضرت ربّ جلیل به قابیل بعد از قتل هابیل چه کرد و بچه نوع عقوبت و عذاب او را معذّب و عقاب نمود؟
طاوس گفت: نه یا أبا جعفر (ع). حضرت محمّد باقر (ع) فرمود که: او را بآفتاب معلّق آویختهاند تا او را به آب گرم پخته گرداند تا
روز قیامت.
[احتجاج امام باقر ع بر عمرو بن عبید در امور مختلفه]
[احتجاج امام باقر ع بر عمرو بن عبید در امور مختلفه] مرویست که عمرو بن عبید بواسطه امتحان حضرت امام محمّد باقر (ع)
بخدمت آن سرور حاضر شد و شروع در سؤال نموده فرمود که فداي تو گردم معنی قول خداي تعالی: أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ
السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما چیست؟ و این رتق و فتق کدام است؟ حضرت أبو جعفر (ع) فرمود که: آسمان بسته از باران
و زمین را بنبات و غیر آن بود حضرت کریم بیامتنان آسمان را مفتوق و مفتوح بباران و زمین را به نبات و أشجار مثمره و غیر آن
گردانیده. عمرو بن عبید را بعد از استماع این کلام بهت تمام دست داده منقطع و ساکت گشته بنوعی که أصلا قدرت اعتراض
دیگر نداشته آن سرور را گذاشته ص: 232 راه خود برداشته برفت و چون کرّة ثانیه بخدمت آن امام جنّ و بشر
مستسعد و مفتخر شد گفت: یا أبا جعفر (ع) فداي تو گردم مرا از تفسیر و معنی قول- حضرت تبارك و تعالی: وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ
غَضَبِی فَقَدْ هَوي خبر ده که غضب قادر سبحان بچه کیفیّت و عنوانست. پس حضرت امام محمّد باقر (ع) فرمود که: یا عمرو غضب
صفحه 81 از 146
ایزد وهّاب عبارت از عذاب و عقابست و اگر کسی اعتقاد کند که ایزد أکبر متغیّر بشیء دیگر گردد بیشبهه آن کافر است و او
مطّلع و مخبر بذات مقدّس واهب أقدس نیست چه ذات واجب تعالی أصلا متغیّر بشیء از أشیاء نگردد.
[احتجاج امام باقر ع بر حسن بصري]
[احتجاج امام باقر ع بر حسن بصري] و از أبی حمزة الثّمالی منقول و مرویست که حسن بصري به خدمت حضرت محمّد بن علیّ
(ع) آمد و گفت: یا بن رسول اللَّه (ص) بواسطه سؤال بعضی أشیاء از کتاب حضرت واجب الوجود تقدّس و تعالی بخدمت شما
آمدم. ابو جعفر (ع) گفت که: آیا تو فقیه أهل بصره نیستی؟ حسن بصري گفت: گاه مردم بهمین قول متکلّم میگردند. حضرت امام
محمّد باقر (ع) فرمود که: آیا در بصره از فقها کسی هست که از تو أفقه و أعلم بود تا تو از او تفقّه و تعلّم نمائی؟ حسن گفت: نه
گفت: پس جمیع أهل بصره از تو تعلیم دین و تفهیم آداب شرع مستقیم مینمایند؟ حسن بصري گفت: نعم امام الباطن « ع» أبو جعفر
و الظّ اهر أبی جعفر محمّد الباقر علیه السّلام فرمود که: ص: 233 تو متقلّد قویم أمر عظیم و متصدّي حکم جسیم
گشتی از تو بمن أمر رسید نمیدانم که تو آنچنانی یا آن دروغ بتو بستند. حسن گفت: آن کدام است؟ أبو جعفر (ع) فرمود که: زعم
مردمان در حقّ تو چنانست که تو میگوئی حضرت خلّاق العباد خلق و ایجاد عباد نمود تفویض أمر ایشان به ایشان فرمود تا ایشان هر
چه خواهند از خیر و شرّ بعمل آرند. راوي گوید که: حسن بصري بعد از استماع کلام أبی جعفر علیه السّلام ساکت شد. آن
حضرت فرمود که: آیا آنچه حضرت واجب تعالی ذکره در کتاب خود در باب آن کسی که فرمود إنّک آمن تو او را دیدي هر گاه
حضرت اله در حقّ کسی گوید که تو در دنیا و آخرت ایمن و در پناه ربّ العزّت خواهی بود. آیا او را بعد از استماع این سخن از
حضرت ذو المنن هیچ گونه خوف و حزن خواهد بود؟ حسن گفت: نه أبو جعفر (ع) فرمود که: من عرض آیه ایزد وهّاب و انهاء
خطاب مالک الرّقاب از کتاب مستطاب خود که بحضرت رسالتمآب ارسال داشته بر تو نمایم و تفسیر آن از تو طلب فرمایم امّا
گمان من چنانست که تو تفسیر آن بر من به غیر وجه مستحسن و سواي مراد حضرت مهیمن بیان خواهی کرد. و اگر آیه را بر
خلاف مراد خلّاق العباد تفسیر و بیان کنی خود هلاك گردي و مستمعین تفسیر قرآن که از تو استماع نمودند و بدان عمل نمایند
بیشکّ و گمان آنان نیز هلاك و ویران گردند. ص: 234 حسن گفت: یا أبا جعفر (ع) آن آیه کدام است؟ امام
محمّد باقر (ع) فرمود آیا دیدي در کلام ایزد علّام در جایی میفرماید که: وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَي الَّتِی بارَکْنا فِیها قُريً ظاهِرَةً وَ
قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ. اي حسن بمن رسید که تو فتوي بمردمان دادي که آن مکّه خانه مبارکه ایزد سبحان
است. آنگاه أبو جعفر (ع) فرمود که: آیا تو بر خود قطع و جزم نمودي که این آیه از براي آن کس است که حجّ خانه کعبه نماید
آیا أهل مکّه را خوف هست یا نه و آیا أموال ایشان نیز میرود یا نه پس چگونه آن جماعت أیمن خواهند بود؟ در آن زمان حسن
بصري از بیان آن مبهوت و حیران ماند. حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود که: اي حسن این آیه در حقّ ما نازل شد و خداي
متعال در شأن ما این آیه قرآن را ضرب الأمثال گردانید ما آن قرايایم که حضرت ایزد تعالی و تبارك او را مبارك ساخته برکت
در او گذاشت، و قول عزّ و جلّ بهمین تفسیر و بیان منزل است، پس هر که مقرّ به فضل ما و معترف بولایت ما گردد چنانچه واجب
تعالی ایشان را مأمور باتیان خدمت ما گردانید و فرمود که: وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَي الَّتِی بارَکْنا فِیها معنی و تفسیر این آیه آنکه ما
گردانیدیم میان ایشان و میان شیعیان ایشان الْقُرَي الَّتِی بارَکْنا فِیها قُريً ظاهِرَةً قراي ظاهره عبارت از رسل و نقله ما بشیعه ما و از شیعه
ما به شیعه الی یوم القیمه وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ پس سیر مثل است از براي علم که بواسطه تحصیل آن سیر در لیالی و أیّام فراوان
مینمایند تا آنکه از علم ما ص: 235 میسّر گردد و براي ایشان در لیالی و أیّام در باب حلال و حرام و فرایض و
أحکام شرایع و اسلام آمنین فیها یعنی هر گاه آن جماعت أخذ علم از معدن و منبع آن که حضرت واهب منّان أمر و حکم گرفتن
علم از آن محلّ و مکان نمود چون علم از آن بندگان خاصّ ربّ العالمین فرا گرفتهاند أیمن از شکّ و ضلال گشتند و انتقال از
صفحه 82 از 146
حرام بحلال نمودند زیرا که ایشان أخذ علم و عرفان فرمودند از آن کسی که برایشان فرا گرفتن علم و عرفان از آن جماعت
محمودة العاقبه واجب و عیان است که مغفرت از ایشانست زیرا که ایشان ذرّیات أهل میراث علم از حضرت آدم أبو البشر تا بهر
مکان و محلّی که منتهی، و مستمرّ گردد که همه آن ذرّیات برگزیدگان ایزد منّان بعضی ایشان از بعضی دیگر هم از ایشان آن علم
را فرا گرفتهاند و اصطفاء و اجتباء منتهی به شما نشد بلکه منتهی بما و بسلسله ما گردید و ما آن ذرّیه نجیبهایم نه تو و أمثال تو. اي
حسن اگر من بتو گویم که در این زمان دعوي چیزي نمودي که به جهت تو نبود و ترا اي جاهل بصره أصلا علم و حوصله دریافت
فهم آن نیست یقین که آنچه در حقّ تو گفتم مرا علم و اطّلاع بر حقیقت آن کما ینبغی و یلیق از روي صدق و تحقیق است زیرا که
همگی آن از تو بر من ظاهر و عیان گردید امّا زنهار قائل بتفویض نگردي بدرستی که خداي عزّ و جلّ در هیچ مکان و محلّ از
وهن و ضعف أمر بسوي خلق نگذاشت و ایشان را بجبر بر معاصی از روي ظلم نگاه نداشت. مصنّف رحمه اللَّه میفرماید: که چون
این خبر طویل و حکایت مستطیل بود لهذا ما بأخذ موضع حاجت و مرام کلام خود اختتام نمودیم. ص: 236
[احتجاج امام باقر ع بر سالم در امر امیر المؤمنین ع]
[احتجاج امام باقر ع بر سالم در امر امیر المؤمنین ع] مرویست که سالم روزي بخدمت حضرت امام الأنام أبو جعفر (ع) آمد و گفت:
من بخدمت شما بواسطه آن آمدم که با شما در باب این مرد متکلّم گردم. آن حضرت پرسید که در حقّ کدام مرد؟ سالم گفت: در
شأن علیّ بن أبی طالب (ع). امام محمّد باقر (ع) گفت: در امور علی (ع) حرف داري؟ گفت: نه، در باب آنکه علی بعد از فوت نبیّ
در حداثت سنّ جوانی بود و مشایخ در سنّ کمال در خدمت رسول واهب متعال بودند. أبو جعفر علیه السّلام فرمود که تو باید نظر
از روي تدبیر و تفکّر نمائی به آنچه بتو رسید از روایت روات ثقات از آباي ایشان چنانچه در نزد تو مستّقر و عیانست. بعد از آن آن
ولیّ ایزد سبحان نسبت ایشان را بوضوح تمام بیان- نمود و فرمود که: یا سالم آیا بتو رسید که در أیّام حیات سیّد المرسلین آن
رسول ایزد غفّار سعد بن معاذ را برایت أنصار بجهت فتح خیبر بجنگ مرحب نابکار که در شجاعت و شهامت مشهور روزگار بود
فرستاد سعد مکسور و منهزم بخدمت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم مراجعت و معاودت نمود. روز دیگر که بنا شد صبح أنور از
مشرق منوّر سر بدر کرد حضرت پیغمبر جلیل القدر عمر بن الخطّاب را با رایت مهاجر بصوب خیبر مرسل گردانید، سعد بعد از
آنکه جنگ با کفّار خیبر کرده بود شکست خورده و زخم برداشته، و گریخت. امّا عمر بدون حرب و جنگ با مرحب سردار أهل
خیبر بد دل شده و ص: 237 أصحاب خود را ترسانید و آن جماعت نیز عمر را بیدل ساخته باتّفاق یک دیگر به
خدمت رسول ایزد أکبر مراجعت نمودند. حضرت رسول ایزد متعال گفت: اي مهاجر و أنصار شما را شغل و کار چنین است. سه بار
حضرت نبیّ المختار تکرار این گفتار با مهاجر و أنصار نمود و فرمود که: مهاجر و أنصار چنین کار میکند چون ایشان از کلام و
سخنان رسول بیچون شرمسار گشتند. پس آنگاه حضرت حبیب اللَّه فرمود که: لأعطینّ الرّایه غدا رجلا لیس بفرّار یحبّه اللَّه و رسوله
و یحبّ اللَّه و رسوله بعد از آن رسول (ص) فرمود که نعم تمامی قوم و مردم نیز گفتند نعم. حضرت أبو جعفر (ع) گفت: اي سالم
اگر گوئی که خداي عالم آن امام أکرم را دوست داشت لیکن آن حضرت را اطّلاع و علم أصلا بحقیقت ذات- صانع عالم نبود.
پس تو بیقین از دین سیّد المرسلین برگشتی و مرتدّ کافر گشتی و اگر گوئی که خداي عزّ و جلّ آن وصیّ خاتم الرّسل را دوست
میداشت، و میدانست که او صانع و شافع العصات فی العرصاتست پس تو کدام حکم و أمر و فکر در نظر داري؟ در آن دم سالم
گفت: یا أبا جعفر (ع) این کلام بر من مکرّر گردان تا در ضمیر و خاطرم متمکّن و مستقرّ گردد. چون أبو جعفر (ع) کلام براي
سالم مکرّر گردانید. سالم گفت: من عبادت خداي متعال در مدّت هفتاد سال بر صنعت ص: 238 جهل و ضلال
بتقدیم رسانیدم.
[احتجاج امام باقر ع بر طاوس یمانی در مسائل متفرقه]
صفحه 83 از 146
[احتجاج امام باقر ع بر طاوس یمانی در مسائل متفرقه]
[احتجاج امام باقر ع بر طاوس یمانی در مسائل متفرقه] از أبی بصیر رضی اللَّه مرویست که حضرت امام أکرم أبو جعفر علیه السّلام
در مسجد الحرام نشسته بود و در أطراف و جوانب ایشان جمعی از اولیاي متعصّبین بآن خلاصه أولاد سیّد المرسلین حاضر بودند که
ناگاه طاوس الیمانی با جمعی از أصحاب خود حاضر شدند در همان أثر طاوس بحضرت امام محمّد باقر علیه السّلام گفت: آیا مرا
اذن در سؤال هست؟ حضرت أبو جعفر گفت: اذن است ترا هر سؤال که خواهی بکن. طاوس یمانی گفت: مرا خبر ده که در کدام
وقت سه یک خلایق و مردمان در آن زمان هلاك و ویران گردیدند؟ حضرت أبو جعفر (ع) فرمود که: یا شیخ وهم کردي زیرا که
خواستی بگوئی که چهار یک خلقان در چه زمان هلاك شدند؟ و آن روزي بود که قابیل هابیل را بقتل رسانید در آن وقت
خلایق- چهار نفر بودند آدم و حوّا و قابیل و هابیل، پس ایشان در آن روز هلاك شد. طاوس گفت: راي تو صواب بود و من وهم
کردم امّا مرا خبر ده که از این دو نفر کدام پدر تمامی بشر است قاتل یا مقتول. أبی جعفر (ع) فرمود که: نه آن و نه این هیچ کدام
ایشان پدر سایر أنام نیستند بلکه پدر جمیع خلایق شیث بن آدم (ع) بود. طاوس گفت: وجه تسمیه آدم باین اسم چیست. أبو جعفر
(ع) فرمود: بجهت آنکه طین آدم از روي أرض سفلی ص: 239 مرفوع شد. طاوس گفت: حوّا را چرا مسمّی بحوّا
گردانیدند؟ حضرت امام محمّد باقر (ع) گفت: بواسطه آنکه حوّا مخلوق از ضلع حیّ یعنی از پهلوي آدم ایجاد شد. طاوس گفت:
ابلیس چرا باین نام مسمّی گردید؟ آن حضرت (ع) فرمود: بواسطه اینکه او مبلوس یعنی مأیوس از رحمت ایزد و پیوسته در حزن و
افسوس است هرگز او را امید از رحمت خداي مجید- نیست. طاوس گفت: جنّ چرا مسمّی باین نام گردید؟ أبو جعفر (ع) فرمود:
بواسطه آنکه طلب اختفاء نمودند و نخواستند که کسی ایشان را ببیند لهذا مرئی نمیشوند. طاوس گفت: اوّل دروغ که تکذیب از
صاحب کذب واقع شد مرا بآن مخبر و مطّلع گردان. حضرت امام الانس و الجانّ أبو جعفر (ع) فرمود که: أوّل دروغگویان و رئیس
ایشان شیطان بود در وقت و هنگامی که مهیمن علّام او را مأمور کرد بسجده آدم (ع) گفت: أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ، خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ
طِینٍ. طاوس یمانی گفت: مرا خبر ده از جمعی که شهادت بأمر حقّ دادند و حال آن طایفه کذّاب مطلق بودند. امام محمّد باقر (ع)
فرمود که: آن جماعت منافقان و أرباب عدوان بودند که بزبان بحضرت رسول آخر الزّمان میگفتند که ما گواهی میدهیم که تو
رسول ایزد سبحانی لیکن بقلب و جنان معتقد و مصمّم بر آن نبودند لهذا ص: 240 حضرت عزّ و جلّ این سوره
بخاتم الرّسل منزل و مرسل گردانید که: إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ
الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ. حضرت قادر منّان فرمود که: من شهادت برسالت تو و کذب آن جماعۀ که مرا علم بر حقیقت کذب ایشان است
میدهم. طاوس گفت: خبر ده مرا از طایري که یک مرتبه پرواز کرد و بیشتر از آن طیران ننمود و بعد از آن نیز نخواهد نمود و آن
طایر را در قرآن خداي معبود ذکر نمود کدام است؟ أبو جعفر (ع) فرمود که: آن طور سینا است که خداي منّان بر بالاي بنی
اسرائیل طیران فرمود در هنگامی که سایه بر مفارق ایشان با جناح که در او أنواع عذاب بأمر خالق الرّیاح بود انداخت تا آنکه آن
طایفه قبول تورات موسی (ع) نمودند و از اینجاست قول عزّ و جلّ: وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّۀٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ. طاوس
گفت: مرا خبر ده از رسول که خداي تعالی او را مبعوث کرد که نه انس و نه جنّ و نه ملائکه حضرت مهیمن بود و خداي عزّ و
جلّ آن را در قرآن ذکر نمود. أبا جعفر (ع) فرمود که: آن رسول غراب بود که ایزد معبود براي قابیل مردود مبعوث و مرسل
گردانید تا به بیند که جسم برادر خود هابیل را که مقتول ساخته بود چگونه در زمین مستور و دفن گرداند. چنانچه واجب تعالی در
کلام خود فرمود: که فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً- یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوارِي سَوْأَةَ أَخِیهِ. ص: 241 طاوس گفت: مرا
خبر ده از آن کسی که انذار و تخویف قوم خود نمود و حال آنکه او از انس و جنّ و ملائکه نبود و حضرت واجب الوجود آن را
در کتاب خود ذکر نمود. أبو جعفر (ع) فرمود که آن نمله بود که خطاب بجماعت خود کرده گفت یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ
لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ. یعنی: اي مورچگان باید که شما بمحلّ و مکان خود داخل شوید و از منازل و أوطان
صفحه 84 از 146
بیرون مروید که مبادا سلیمان و جنود ایشان شما را در ته دست و پا خراب و ویران نمایند، و مشعر و مطّلع بأحوال شما نباشند.
طاوس گفت: مرا خبر ده از دروغ که آن را نسبت دادند بآن که از آدمیان و جنّیان و از ملائکه ایزد سبحان نبود واقع و عیان نشد و
حال آنکه آن در قرآن ذکر شده. أبو جعفر (ع) فرمود که: آن گرگ بود که برادران یوسف نسبت دروغ گفتند که یوسف (ع) را
درید. طاوس یمانی گفت: مرا خبر ده از چیزي که اندك آن حلال و بسیار آن حرام و وبال است و حضرت ذو الجلال او را در
کتاب لازم الامتثال مذکور گردانید. حضرت أبو جعفر (ع) فرمود که: آن نهر طالوت بود که حضرت معبود فرمود که: إِلَّا مَنِ
اغْتَرَفَ غُرْفَۀً بِیَدِهِ. طاوس گفت: مرا خبر ده از صلاة واجبه که بغیر وضوء است و از روزه که أکل و شرب در آن جایز است. امام
محمّد باقر علیه السّلام فرمود که: امّا صلاة بغیر وضوء صلاة بر ص: 242 پیغمبر و آل او أئمّه اثنا عشر است و امّا
صوم عبارت از قول خداي قیّوم در حقّ مریم والده مسیح علیه السّلام است در هنگام اعتراض قوم باو در باب ولد او عیسی (ع) و
باشاره فرمود که: إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیا طاوس گفت: مرا خبر ده از چیزي که زیاد و کم شود و از چیزي
که زیاده شود و کم نشود و از چیزي کم شود و زیاد أصلا نشود. حضرت أبو جعفر محمّد الباقر علیه السّلام فرمود که: آن چیز که
زیاده و کم گردد آن قمر است و امّا آن چیزي که زیاده شود و کم نشود آن بحر است، و آن چیزي کم شود و زیاد نشود آن عمر
است چنانچه حقیقت آن بر همگان بیّن و ظاهر است. مصنّف رحمۀ اللَّه علیه میفرماید که: ایراد اوّل این خبر اگر چه در ذکر
مکرّرست امّا بواسطه فواید آخر آن در ذکر مکرّر گشته.
[احتجاج امام باقر (ع) بر شخصی در امامت و فضیلت امیر المؤمنین ع]
[احتجاج امام باقر (ع) بر شخصی در امامت و فضیلت امیر المؤمنین ع] و باسناد مقدّم از امام عسکري مروي است که: حضرت علیّ
بن الحسین علیه السّلام روزي در مجلس بهشت قرین ارم تزئین خود فرمود که: حضرت سیّد المرسلین از ربّ العالمین چون مأمور
بسیر غزوه تبوك و گذاشتن أمیر المؤمنین علیه السّلام در مدینه طیّبه گردید لیکن أمیر المؤمنین (ع) بعد از استماع کلام سیّد الأنام
گفت: یا رسول اللَّه من هرگز دوست نداشتم که از شرف خدمت موفور السّرور شما دور و از مشاهده جمال مسرّت آمال غایب و
مهجور گردم و در أمر و کار شما پیوسته مترجّی و مستدعی انصرام و انجام بوده و خواهم بود تا یوم الموعود. رسول مجتبی (ص)
فرمود که: یا علی آیا تو راضی نیستی در نزد من ص: 243 بمنزله هرون در نزد موسی علیه السّلام باشی الّا آنقدر
هست که بعد از من پیغمبر نخواهد بود. یا علی چون در مدینه اقامت نمائی أجر و ثواب تو در نزد حضرت ایزد وهّاب برابر آنست
که بقصد غزوه تبوك برفاقت ما برآئی و بیریب و شبهت ترا در استقامت مدینه طیّبه أجر آن جماعتست که ایشان بطوع و رغبت و
از روي یقین اطاعت سیّد المرسلین نمایند. یا علی علیه السّلام تو چون دوست داري که مشاهده جمال با کمال نبیّ ایزد متعال نمائی
و در سایر أحوال نظر از سمت محمّد بهیچ حال بر نداري بر خداي ذو الجلال بالغدوّ و الآصال واجب و لازم گردد که پیک وحی
جلیل أمین الوحی جبرئیل (ع) را أمر کند که در جمیع منازل مسیر ما به جانب تبوك زمینی که ما بر آن سیر مینمائیم، و زمینی که
شما نیز بزیر آن سایر میگردید تمامی آن زمین را مرفوع گرداند و پرده از میان بردارد. و بصر شما را تیز گرداند تا آنکه تو مشاهده
جمال محمّد (ص) و نظر بر أحوال أصحاب آن برگزیده ایزد أحد در تمامی أحوال خود و أحوال ایشان خواهی نمود. و انس رؤیت
تو بحضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و رؤیت أصحاب آن نبیّ الرّحمه فوت نخواهد شد و همین شما را مستغنی از مکاتبات
و مراسلات میگرداند و محتاج برسل و رسائل نمیگرداند. چون اما زین العابدین در آن مجلس و مقام کلام صدق التیام از لسان
، معجز نشان نبیّ الاکرام (ص) بانجام و انصرام رسانید شخصی هم از آن محفل جنّت مثل بر پاي خاست و گفت: الاحتجاج، ج 3
ص: 244 یا بن رسول اللَّه این صفت از صفات أنبیاي ذوي الاقتدار و پیغمبران ایزد غفّار است براي علی علیه السّلام و غیر او چون
تواند بود؟ امام زین العابدین (ع) فرمود که: این معجزه حضرت محمّد رسول ایزد معبود بود از براي علی (ع) نه از براي غیر آن
صفحه 85 از 146
حضرت زیرا که خداي تعالی رفع پرده خفا بدعاء محمّد علیه ال ّ ص لوة و السّلام من اللَّه تعالی نمود و نور بصر آن حضرت نیز بدعاء
آن نبیّ المحمود افزود تا آنکه علی (ع) در مدینه میدید و درك تمامی حقایق تبوك أصحاب حضرت نبیّ الرّحمه در آنجا درك و
مشاهدت مینمودند حضرت ولیّ ایزد معبود همگی آن را در مدینه کما هی مشاهده مینمود. حضرت امام محمّد باقر (ع) فرمود که:
یا عبد اللَّه بسیار کس از این امّت ظلم بیحدّ در حقّ علیّ بن أبی طالب (ع) نمودند و با آن حضرت به انصاف سلوك ننمودند و
أکثر صفات کمال که براي سایر أصحاب نبیّ متعال ثابت میگردانند با افضلیّت علیّ بن أبی طالب علیه السّلام در جمیع أحوال بر
تمامی آن رجال از آن حضرت منع مینمایند. پس چگونه صنعتی که مخصوص غیر آن ولیّ ایزد علّام باشد از آن حضرت منع آن
منزلت بنمایند؟ شخصی گفت: یا بن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم آن چگونه چنین باشد؟ أبو جعفر علیه السّلام فرمود که:
بواسطه آنکه شما موالات با محبّان أبی بکر بن أبی قحافه مینمائید و تبرّا از أعداء او هر که باشد لازم میدانید و أیضا تولّا بعمر بن
الخطّاب و تبرّا از دشمنان او واجب میشمرید هر که باشد ص: 245 و همچنان تولّا بعثمان بن عفّان و تبرّا از أعداء
آن هر که باشد لازم و عیان میدانید امّا چون أمر ولایت و امامت منتهی بعلی (ع) گردید گفتند که: ما را تولّا بمحبّان علی علیه
السّلام است لیکن ما را تبرّا از أعداي علیّ در هیچ مکان و مأوي نیست بلکه ما دشمنان علی را نیز دوست میداریم. یا عبد اللَّه فکر
نمائید که چون آن جماعت را گفتن این مقال جایز و حلال باشد و حال آنکه رسول واهب متعال در حقّ علیّ علیه السّلام الملک
الفعّال گوید که: اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. آیا شما میبینید آن کس را که او را أصلا
معادات بأعداء و خاذل علی (ع) نیست پس این عمل با آن وصیّ خاتم الرّسل از روي انصاف و عدل نیست دیگر آنکه هر گاه
کسی براي آن جماعت ذکر صنعت که ایزد تعالی مخصوص به حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام نمود نمایند و گویند که این
محمود بدعاي حضرت رسول واجب الوجود از پروردگار معبود و کرامت آن حضرت براي علی بابت و موجود بود آن طایفه عنود
و جحود منکر گردند و آنچه براي علی (ع) و أولاد أمجاد ایشان است آن را در حقّ علی و آل قبول ننمایند و آن را در حقّ
أصحاب رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم حضرت ذو الجلال قبول نمایند. پس چه چیز ایشان را ممنوع گرداند از آنکه صفات که
براي جمیع- أصحاب اثبات و انتخاب مینمایند، آن صفات را در حقّ علی (ع) و آل منع نمایند. ص: 246 اي عبد
اللَّه این عمر بن الخطّاب در مدینه سیّد البشر در بالاي منبر خطبه در محضر أنصار و مهاجر میگفت در أثناء خطبه ندا فرمود که: یا
ساریۀ الجبل. یعنی: اي عسکر اسلام طرف جبل را اهتمام تمام نمائید که مبادا کفره لئام در سیر بر شما سبقت گیرند و آن مسکن و
مقام بتصرّف أصحاب ظلام در آید زیرا که بعد از تسلّط و توطّن کفّار بر آن محلّ مبادا از عقب لشکر اسلام درآیند و بواسطه
غفلت عساکر نصرت پا بر شکست دهند. خلاصه کلام آنکه أصحاب حضّار چون از عمر این گفتار استماع نمودند تعجّب بسیار
کرده گفتند که: یا عمر این چه کلام است که در أثناء خطبه مذکور کردي که یا ساریۀ الجبل؟ عمر گفت: یا معشر أنصار و
مهاجرین در أثناء خطبه بدانید که چون نظر بآنجانب که برادران شما بواسطه جهاد و غزاي أعدا یعنی کفّار نهاوند بیرون رفتهاند
انداختم که سعد بن وقّاص با ایشان است. در آن دم حضرت ایزد واهب براي من فتح استار و حجب و تقویت بصرم بغیر خواهش و
طلب من نمود تا آنکه تمامی لشکر اسلام را دیدم که میان کوه که در آنجاست صف بسته در برابر کفّار براي حرب و کارزار
منتظر، و طیّارند و دیدم که بعضی کفّار آمده تا در عقب ساریه و سایر آن جماعت که با اوست از مسلمانان بگردد و أهل اسلام را
در میان گیرند و قتل نمایند. پس من بواسطه همان ندا بمسلمانان نمودم که یا ساریۀ الجبل تا أهل اسلام ملتجی بآن جبل گردند و
آن را پناه خود ساخته کفّار را از احاطه لشکر نصرت شعار ما مانع آیند و بعد از آن مسلمانان قتال و جدال با آن کفّار الاحتجاج،
ج 3، ص: 247 أشرار نمودند، حضرت ایزد جبّار برادران مؤمنین شما را نصرت و اقتدار و شوکت و وقار ارزانی داشته کفّار را از
میان برداشتهاند و مفتّح الأبواب فتح بلاد و تسخیر عباد براي أهل اسلام فرمود باید که حفظ این وقت نمائید. چون حضرت امام
محمّد باقر (ع) این خبر بآخر رسانید فرمود که: یا عبد اللَّه این خبر بر شما وارد است زیرا که شما قائل باین کلام کذب التیامید و
صفحه 86 از 146
حال آنکه از مدینه تا نهاوند مسافت زیاده از پنجاه روز راهست بلا اشتباه و از مدینه تا تبوك مسافت اندك است. آنگاه حضرت
امام محمّد باقر (ع) فرمود که: خبر نهاوند اگر براي عمر بابت و مستمرّ خواهد بود پس چگونه آن خبر دیگر براي علی بن أبی
طالب (ع) معیّن و مستقرّ نباشد لیکن شما بیانصاف بلکه أصحاب مکابره و اعتسافید. و از عبد اللَّه بن سلیمان مروي و منقول است
که: من در خدمت حضرت امام محمّد باقر (ع) حاضر بودم که در آن زمان شخصی از أهل بصره که او را عثمان أعجمی میگفتند
نزد آن حضرت آمد و گفت: یا بن رسول اللَّه (ص) گمان حسن- بصري چنانست که جماعتی که صاحب علم و کمال و أرباب
فضل و حال باشند و علم خود را بپوشانند حضرت منتقم جبّار آن طایفه را در نیران مستقرّ و پایدار گرداند و از نتن و ریح بطون آن
أشرار أهل نار متأذّي گشته مستعانی به حضرت ایزد غفّار گردند. حضرت أبو جعفر (ع) فرمود که: حسن بصري هالک و زیانکار
است اگر قائل باین گفتار است زیرا که حضرت بیچون مدح مؤمن آل فرعون نمود که کتمان ایمان خود از قبطیان کرده بود و از
، روزي که علم را حضرت عزّ و جلّ مبعوث بشیخ الرّسل نوح علیه السّلام گردانید همیشه آن مکتوم و پنهان بود. الاحتجاج، ج 3
ص: 248 حضرت امام الباطن و الظّاهر محمّد الباقر (ع) فرمود که: باید که حسن بصري تردّد بیمین و شمال براي تحصیل علم و حال
نماید زیرا که به خداي عالم قسم است که علم یافته نگردد مگر آنجا. یحتمل که حضرت أبا جعفر (ع) از لفظ آنجا اراده باب أنا
مدینه- العلم و علیّ بابها کرده زیرا علم کامل در آن باب حاصل و کامیاب است. پس آنگاه آن ولیّ اللَّه گفت: که محنت مردمان
بر ما بسیار بسیار عظیم و گرانست چه اگر این جماعت را بارشاد و هدایت میخوانیم اجابت کلام ما از جهل و ابرام نمینمایند و اگر
ایشان را میگذاریم از غیر ما ارشاد و هدایت نمییابند ص: 249
ذکر