گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هجدهم
سورة شعراء




اشاره
تا آخر. « اوُونَ 􀀀 راءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغ 􀀀 وَ الشُّعَ » تمام این سوره مکی است،جز قسمت اخیر آن از
تعداد آیات:
از نظر کوفیان و شامیان و متقدمین اهل مدینه 227 آیه و از نظر دیگران 236 آیه است.
فضیلت سوره:
ابی بن کعب نقل کرده است که پیامبر خدا فرمود:هر کس سورة شعراء بخواند، اجر او ده حسنه است و هر حسنه اي باندازة
عدد همۀ کسانی است که تصدیق و تکذیب نوح و هود و شعیب و صالح و ابراهیم کردند و بعدد همۀ کسانی که تکذیب
عیسی و تصدیق محمد(ص)کردند.
هاي سه گانه را در شب جمعه بخواند،از اولیاء خدا و در جوار « طس » ابو بصیر از امام صادق(ع)نقل کرده است که هر که
اوست و خدا او را در جنه العدن که در وسط بهشت است با انبیاء و رسل و اوصیاء راشدین،قرار میدهد و هرگز در دنیا
پریشانی نمی بیند و در آخرت اجر او بهشت است تا خشنود شود و خداوند صد حور العین به تزویج او در می آورد.
تفسیر سوره:
در پایان سورة فرقان دربارة تکذیب کتاب گفتگو شد.در آغاز این سوره در وصف کتاب سخن می گوید.
ص : 3
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 1 تا 9
اشاره
أَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ( 3) إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ
􀀀
اخِعٌ نَفْسَکَ 􀀀 ابِ اَلْمُبِینِ ( 2) لَعَلَّکَ ب 􀀀 اتُ اَلْکِت 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . طسم ( 1) تِلْکَ آی 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِ ینَ ( 5) فَقَدْ 􀀀 إِلاّ
􀀀
منِ مُحْ دَثٍ 􀀀 ا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ اَلرَّحْ 􀀀 خاضِ عِینَ ( 4) وَ م 􀀀 ا 􀀀 اقُهُمْ لَه 􀀀 ماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْن 􀀀 عَلَیْهِمْ مِنَ اَلسَّ
ذلِکَ لَآیَهً وَ 􀀀 ا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ ( 7) إِنَّ فِی 􀀀 ا فِیه 􀀀 کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ( 6) أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی اَلْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْن 􀀀 ا 􀀀 ؤُا م 􀀀 کَذَّبُوا فَسَ یَأْتِیهِمْ أَنْب
( کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ( 8) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ ( 9 􀀀 ا 􀀀م
ترجمه:
آن آیات،همین آیات کتاب مبین است.شاید خود را به هلاکت افکنی که
ص : 4
آنها اهل ایمان نیستند.اگر بخواهیم از آسمان آیتی برایشان نازل می کنیم تا گردنهاي ایشان خاضع گردد.هیچ تذکر جدیدي
از جانب خداوند براي ایشان نمی آید جز اینکه از آن اعراض می کنند.آنها تکذیب کردند و اخبار آنچه مورد استهزاء قرار
می دهند به آنها خواهد رسید.آیا به زمین نمینگرند که از هر جفتی نیکو چقدر آفریده ایم؟در این کار آیتی است و اکثر آنها
مؤمن نیستند خداي تو، عزیز و رحیم است.
اعراب:
أَلاّ یَکُونُوا
􀀀
:در محل نصب و مفعول له.
اقُهُمْ 􀀀 فَظَلَّتْ أَعْن
.« ننزل » :در محل جزم،عطف بر
مِنْ ذِکْرٍ
زائده. « من »، :در محل رفع
که در محل حال است. « انبتنا » کم:در محل نصب و مفعول
مقصود:
طسم
:معانی این حروف را در اول بقره ذکر کرده ایم و نیازي به تکرار نیست.
مجاهد و ضحاك گویند:
از اسماء خدا و قسم است.قرظی گوید:خداوند به « طسم »: از اسامی قرآن است.ابن عباس در روایت والبی گوید « طس » و« طسم »
نورانیت،)و ملک خود سوگند یاد کرده است. )« سناء » ( قدرت )« طول » این حروف به
اسکندریه « سین » طور سیناء و « طاء »: فرمود « طسم » محمد بن الحنفیه از علی(ع)نقل کرده است که پیامبر(ص)هنگام نزول
مکه است. « میم » و
محمد مصطفی(ص)است. « میم » سدره المنتهی و « سین » درخت طوبی و « طاء »: برخی گفته اند
ابِ الْمُبِینِ 􀀀 اتُ الْکِت 􀀀 تِلْکَ آی
:آن آیاتی که وعده داده شده اید،همین آیات قرآنی است که بیان کنندة حق و باطل است.
أَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ
􀀀
اخِعٌ نَفْسَکَ 􀀀 لَعَلَّکَ ب
:شاید خویشتن را به هلاکت افکنی
ص : 5
که آنها مؤمن نیستند و بر کفر خود استقامت می ورزند.این جمله را براي تسلیت خاطر پیامبر و تخفیف اندوه هاي او می
فرماید.
خاضِعِینَ 􀀀 ا 􀀀 اقُهُمْ لَه 􀀀 ماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْن 􀀀 إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّ
:اگر بخواهیم از آسمان دلالت و علامتی نازل کنیم تا ناچار شوند ایمان آورند و در برابر آن رام و تسلیم گردند.
در اینجا خضوع به گردنهاي ایشان نسبت داده شده و لذا دربارة آن وجوهی گفته اند: 1-منظور این است که صاحبان گردنها
خاضع می شوند.یعنی مضاف حذف شده و مضاف الیه به جاي آن نشسته است. 2-هر گاه گردنها خاضع شوند،خود شخص
به ضمیر(هم)مربوط است. « خاضعین » هم خاضع شده است. 3-از لحاظ ادبی
نه به اعناق.نظیر قول شاعر:
اري مر السنین اخذن منی
کما اخذ السرار من الهلال
به « اخذن » می بینم گذشت سالها را که از من کم می کنند،هم چنان که شب هاي آخر ماه از هلال میکاهند.(در این شعر
-4 مقصود از اعناق،رؤساء و جماعت است. 5-از آنجا که اعناق « مر » مربوط است نه به مضاف،یعنی « السنین » مضاف الیه یعنی
داراي صفت عاقل شده،فعل مسند به عقلاء به آن نسبت داده شده است.
ابن عباس گوید:این آیه دربارة ما و بنی امیه نازل شده است.بزودي دولت ما برایشان غالب می شود و گردنهاي ایشان در برابر
ما خضوع خواهد کرد.
کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ 􀀀 إِلاّ
􀀀
منِ مُحْدَثٍ 􀀀 ا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْ 􀀀 وَ م
:خداوند از حال کفار خبر میدهد که اینها در برابر قرآن-که تذکر جدید خداوند است- اعراض می کنند و دربارة آن نمی
اندیشند.
ما قرآن را نازل کرده و ما حافظ ) « حافِظُونَ 􀀀 إِنّ لَهُ لَ
􀀀
إِنّ نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ ا
􀀀
ا » : اطلاق کلمۀ ذکر به قرآن نمونه هایی دارد.مثل
.( آنیم:حجر 9
کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 􀀀 ا 􀀀 ؤُا م 􀀀 فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنْب
:قیامت را تکذیب کردند و بزودي اخبار آنچه مورد استهزاء قرار میدهند به آنها میرسد.(تفسیر این قسمت
ص : 6
در سورة انعام گذشت).
ا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ 􀀀 ا فِیه 􀀀 أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْن
( :آیا بزمین نمینگرند که از هر نوع پسندیده و نافعی چقدر در آن سبز کرده ایم. ( 1
خداوند شما را از زمین ) « اتاً 􀀀 اللّ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَب
􀀀
وَ هُ » : برخی گفته اند:مقصود از نبات زمین،مردم است.چنان که می فرماید
رویانید:نوح 17 )آنها که داخل بهشت شوند،کریمند و آنها که به جهنم روند،پست می باشند.
کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً وَ م 􀀀 إِنَّ فِی
:در اینها نشانه ها و دلائلی بر قدرت و یگانگی ماست.ولی اکثر ایشان تصدیق و اعتراف ندارند،و این بخاطر عناد و تقلید از
در اینجا زائد است). « کان » اسلاف و فرار از وظیفه و تکلیف است.(بگفته سیبویه کلمۀ
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
:خداي تو قادر غیر عاجز و غالب غیر مغلوب است و انواع نعمت ها را به بندگان خود می بخشد.
ص : 7
شده است،مفهومی دارد که با مفهوم فرد « نایگانگی » 1) -کلمۀ زوج به معنی نوع است و از آنجا که در معنی آن ملاحظۀ -1
مغایرت دارد.از اینجهت است که بخداوند متعال فرد گفته می شود ولی زوج اطلاق نمی شود. کلیۀ موجودات « یگانگی » و
ممکنۀ عالم و لو فرد و تک باشند،اما واقع این است که فرد و تک حقیقی نیستند و در ذات و سرشت آنها استعداد آمیزش و
تزوج با موجودات دیگر نهفته است و حتی می توان گفت:اینها وقتی کاملا جالبند که در حال تزوج و آمیزش و ترکیب با
یکدیگر ملاحظه شوند و الا به تنهایی معلوم نیست این همه داراي ارزش و اهمیت باشند. هر موجودي یک نوع گرایش و
کشش بطرف همنوعان خود دارد و یک نوع گرایش و کشش بطرف موجودات و مخلوقات دیگر.اینجاست که براي کسی
که در بارة موجودات مطالعه میکند،یک مطالعۀ سه جنبه اي اهمیت دارد:یکی وضع هر موجودي بملاحظۀ خودش بتنهایی و
دیگر بملاحظۀ تزوج آن با موجودات همنوعش و سوم مطالعۀ آن بملاحظۀ تزوج آن با موجودات غیر همنوعش.اینجاست که
استعمال کلمۀ زوج در مورد نباتات زمین ما را به حقائق تازه اي رهنمون می شود.آري: جهان چون چشم و خال و خط و
ابروست که هر چیزي بجاي خویش نیکوست
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 10 تا 30
اشاره
خافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ ( 12 ) وَ یَضِیقُ 􀀀 الَ رَبِّ إِنِّی أَ 􀀀 لا یَتَّقُونَ ( 11 ) ق 􀀀 اَلظّ ( 10 ) قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ
􀀀
ی أَنِ اِئْتِ اَلْقَوْمَ الِمِینَ 􀀀 ي رَبُّکَ مُوس 􀀀 اد􀀀 وَ إِذْ ن
إِنّ مَعَکُمْ
􀀀
ا ا 􀀀 اتِن 􀀀 ا بِآی 􀀀 کَلاّ فَاذْهَب
􀀀
الَ 􀀀 خافُ أَنْ یَقْتُلُونِ ( 14 ) ق 􀀀 ارُونَ ( 13 ) وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَ 􀀀 ی ه 􀀀 سانِی فَأَرْسِلْ إِل 􀀀 یَنْطَلِقُ لِ 􀀀 صَ دْرِي وَ لا
ا وَلِیداً وَ لَبِثْتَ 􀀀 الَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِین 􀀀 رائِیلَ ( 17 ) ق 􀀀 ا بَنِی إِسْ 􀀀 الَمِینَ ( 16 ) أَنْ أَرْسِلْ مَعَن 􀀀 إِنّ رَسُولُ رَبِّ اَلْع
􀀀
لا ا 􀀀 ا فِرْعَوْنَ فَقُو 􀀀 مُسْتَمِعُونَ ( 15 ) فَأْتِی
اَلضّ ( 20 ) فَفَرَرْتُ
􀀀
ا إِذاً وَ أَنَا مِنَ الِّینَ 􀀀 الَ فَعَلْتُه 􀀀 کافِرِینَ ( 19 ) ق 􀀀 ا مِنْ عُمُرِكَ سِنِینَ ( 18 ) وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ اَلَّتِی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ اَلْ 􀀀 فِین
الَ 􀀀 رائِیلَ ( 22 ) ق 􀀀 ا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْ 􀀀 لَمّ خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْماً وَ جَعَلَنِی مِنَ اَلْمُرْسَلِینَ ( 21 ) وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ تَمُنُّه
ا 􀀀 مِنْکُم ْ
( لا تَسْتَمِعُونَ ( 25 􀀀 الَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ 􀀀 ا بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ ( 24 ) ق 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 الَ رَبُّ اَلسَّ 􀀀 الَمِینَ ( 23 ) ق 􀀀 ا رَبُّ اَلْع 􀀀 فِرْعَوْنُ وَ م
ما􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 الَ رَبُّ اَلْمَشْرِقِ وَ اَلْمَغْرِبِ وَ م 􀀀 الَ إِنَّ رَسُولَکُمُ اَلَّذِي أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ ( 27 ) ق 􀀀 ائِکُمُ اَلْأَوَّلِینَ ( 26 ) ق 􀀀 الَ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آب 􀀀ق
( الَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُبِینٍ ( 30 􀀀 هَاً غَیْرِي لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ اَلْمَسْجُونِینَ ( 29 ) ق 􀀀 الَ لَئِنِ اِتَّخَذْتَ إِل 􀀀 إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ( 28 ) ق
ص : 8
ترجمه:
بیاد آور هنگامی که خداي تو موسی را ندا کرد که نزد مردم ستمکار-یعنی قوم فرعون-بیا.آیا وقت آن نیست که تقوي پیشه
کنند؟گفت:خدایا،می ترسم که تکذیبم کنند.سینه ام تنگ است و زبانم آزاد نیست.هارون را بکمکم بفرست.
آنها را بر من ادعایی است که می ترسم مرا بکشند.خدا فرمود:نه چنین است.با
ص : 9
آیات ما بروید که ما با شمائیم و می شنویم.بیائید پیش فرعون و بگوئید:ما فرستادة خداي عالمین هستیم.بنی اسرائیل را با ما
بفرست.فرعون گفت:آیا ترا در کودکی تربیت نکردیم و سالهایی از عمر خود در میان ما نبودي؟کار خود را کردي و کفران
نعمت نمودي.موسی گفت:آن کار را در آن وقت کردم و از گمراهان بودم.و هنگامی که از شما ترسیدم،از شما فرار کردم
خداوند نبوت بمن بخشید و مرا از پیامبران قرار داد.آیا این است نعمتی که بر من منت می گذاري که بنی اسرائیل را به
بردگی کشیده اي؟فرعون گفت:خداي عالمین چیست؟موسی گفت:خداي آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست،اگر یقین
دارید.فرعون به اطرافیانش گفت:آیا نمی شنوید؟ موسی گفت:خداي شما و خداي پدران نخستین شما.فرعون گفت:پیامبري
که بسوي شما فرستاده شده،مجنون است.موسی گفت:خداي مشرق و مغرب،اگر تعقل می کنید.
فرعون گفت:اگر خدایی جز من اختیار کنی،ترا محکوم به زندان می کنم.موسی گفت:آیا با چیزي آشکار،پیش تو نیامدم؟
قرائت:
باشد. « یکذبون » یضیق و لا ینطلق:یعقوب هر دو را به نصب خوانده،بنا بر اینکه عطف بر
اعراب:
اذ:در محل نصب و مفعول براي فعل محذوف.
« نعمه » ان عبدت:در محل رفع و بدل از
مقصود:
اکنون به نقل داستان پیامبران می پردازد تا پیامبر گرامی اسلام را تسلیت خاطر دهد و او را بر صبر و اعتماد به پیروزي تشویق
نماید.می فرماید:
لا یَتَّقُونَ 􀀀 الظّ قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ
􀀀
ی أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الِمِینَ 􀀀 ي رَبُّکَ مُوس 􀀀 اد􀀀 وَ إِذْ ن
:
بیاد آور هنگامی که آفریدگار تو موسی را ندا کرد که بیازد مردمی که بوسیلۀ معصیت بخویشتن ظلم کردند و بنی اسرائیل را
گرفتار عذاب ساختند.
ص : 10
این مردم همان قوم فرعون هستند.مگر وقت آن نرسیده است که اینها تقوي پیشه کنند و از کارهایی که وسیلۀ کیفر می شود
دوري نمایند؟ تقوي عبارت است از پرهیز و اجتناب از زشتی ها بوسیلۀ انجام خوبیها.
خافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ 􀀀 الَ رَبِّ إِنِّی أَ 􀀀ق
:موسی در پاسخ خداوند گفت:می ترسم رسالتم را تکذیب کنند و سخنم را نپذیرند.ترس،ایمن نبودن از ضرر و زیان است.
ارُونَ 􀀀 ی ه 􀀀 سانِی فَأَرْسِلْ إِل 􀀀 لا یَنْطَلِقُ لِ 􀀀 وَ یَضِیقُ صَدْرِي وَ
:دلم از تکذیب آنها به تنگ می آید و زبانم عقده اي دارد که در سخن گفتن آزاد نیست.هارون را بفرست تا یار و پشتیبان
من باشد.
مقصود موسی از یاري هارون این است که بهتر بتواند از عهدة طاعت خداوند برآید.
باید دانست که آزاد نبودن زبان گاهی بخاطر عیوب خود زبان است و گاهی بواسطه تنگی دل و ناراحتی.از این جهت است
که شاید آزاد نبودن زبان موسی از دل تنگی است نه از عیب زبان.
جبائی گوید:درخواست موسی نسبت به یاري هارون به اذن خود خداست.زیرا انبیاء چیزي را خود رسانه از خدا مسألت
نمیکنند.
خافُ أَنْ یَقْتُلُونِ 􀀀 وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَ
:از آنجا که موسی قبلا یک مرد قبطی را کشته بود،می گوید:آنها بر من دعوي ارتکاب قتل دارند و می ترسم که مرا بکیفر
آن بقتل رسانند.پس ترس موسی از این نیست که در مقابل اداي رسالت او را بکشند.
زیرا میداند که اگر خدا پیامبري را بسوي قومی فرستاد،خود در اداي رسالت پشتیبان اوست.
إِنّ مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ
􀀀
ا ا 􀀀 اتِن 􀀀 ا بِآی 􀀀 کَلّا فَاذْهَب
􀀀
الَ 􀀀ق
:خداوند به او فرمود:چنین نیست،ترا نمیکشند زیرا من اجازه نمیدهم که آنها بر تو تسلط پیدا کنند.تو و برادرت با دلائل و
آیاتی که بر شما نازل کرده ایم نزد فرعون بروید و بدانید که ما از آنچه میان شما رد و بدل می شود آگاهیم و شما را حفظ
می کنیم.
ص : 11
در اینجا مستمع به جاي سامع به کار رفته.زیرا مستمع طلب کنندة شنوایی است و محال است که خداوند طلب شنوایی
کند،بلکه بدون طلب و جستجو هر چیزي را می شنود.
( اینکه خطاب جمع کرده،بخاطر این است که موسی و هارون را بمنزلۀ جمع قرار داده است. ( 1
الَمِینَ 􀀀 إِنّ رَسُولُ رَبِّ الْع
􀀀
لا ا 􀀀 ا فِرْعَوْنَ فَقُو 􀀀 فَأْتِی
:پیش فرعون بیائید و بگوئید:خداوند ما را فرستاد تا ترا به عبادت و ترك شرك فرا خوانیم.
اینکه کلمۀ رسول را مفرد آورده،بخاطر این است که این کلمه بر مفرد و بیشتر از مفرد اطلاق می شود.بعضی هم معتقدند که
این کلمه مصدر است.زیرا همانطوري که مصدر بجاي صفت بکار می رود،صفت نیز بجاي مصدر استعمال می شود.
رائِیلَ :خداوند بتو دستور داده است که بنی اسرائیل را با ما بفرستی و آنها را 􀀀 ا بَنِی إِسْ 􀀀 أَنْ أَرْسِلْ مَعَن « ذو رساله » پس رسول یعنی
از بردگی آزاد کنی.
ا وَلِیداً 􀀀 الَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِین 􀀀ق
:فرعون بموسی گفت:مگر تو همان کودکی نیستی که ترا تربیت کردیم و در میان افراد خانوادة خود نگاهداري کردیم؟ وَ
ا مِنْ عُمُرِكَ سِنِینَ :تو همان هستی که سالهایی بسیار یعنی 18 سال و بقولی 30 سال و بقولی 40 سال در میان ما بوده 􀀀 لَبِثْتَ فِین
اي!مقصود فرعون است که بر موسی منت بگذارد.برخی می گویند:بدینوسیله فرعون پستی خود را آشکار کرد.
کافِرِینَ 􀀀 وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْ
:تو همان هستی که آن مرد قبطی را کشتی و کفران نعمت ما کردي و حق تربیت ما را فراموش نمودي.برخی گویند:یعنی تو
از دین برگشته اي و بدینوسیله کافر شده اي.
الضّ
􀀀
ا إِذاً وَ أَنَا مِنَ الِّینَ 􀀀 الَ فَعَلْتُه 􀀀ق
:موسی در جواب گفت:من اینکار را در آن زمان مرتکب شدم و نمی دانستم که منجر بقتل می شود.
ص : 12
1) -بلکه ممکن است منظور موسی و فرعون و دیگر حاضران مجلس فرعون باشند. -1
برخی گویند:یعنی از فراموش کاران بودم.برخی گویند:یعنی راه صواب را گم کردم.زیرا تعمد نداشتم و بخطا مرتکب قتل
شدم.نظیر کسی که می خواهد مرغی را تیر بزند ولی تیرش به انسانی اصابت می کند.برخی گویند:یعنی گمراه بودم از لحاظ
اینکه تحریم قتل آن قبطی بمن وحی نشده بود.
لَمّ خِفْتُکُمْ
ا􀀀 مِنْکُم فَفَرَرْتُ :پس از ارتکاب قتل،از ترس جانم به مدین فرار کردم.
فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْماً
:و خداوند بمن منصب نبوت عطا کرد.
برخی گویند:مقصود از حکم،علم به چیزهایی است که مطابق حکمت است.
یعنی تورات و علم به حلال و حرام و سایر احکام.
وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ
:و مرا از مرسلین قرار داد.
رائِیلَ 􀀀 ا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْ 􀀀 وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ تَمُنُّه
:در بارة معنی این جمله اقوالی است: 1-موسی اعتراف می کند که فرعون حق تربیت بر موسی دارد و توبیخ میکند که چرا بنی
اسرائیل را به بردگی کشیده است.پس مقصود این است که:آیا این نعمت است که بر من منت می گذاري که بنی اسرائیل را
به بردگی کشیده اي و مرا به بردگی نکشیده اي؟! 2-موسی می خواهد منت فرعون را انکار کند.یعنی:آیا بر من منت
میگذاري که تربیتم کرده اي با اینکه قوم مرا به بردگی کشیده اي؟مقصود این است که تمام زحماتی را که در بارة من
کشیده اي بخاطر به بردگی گرفتن بنی اسرائیل بیفایده بوده است. 3-مقصود این است که اگر تو بنی اسرائیل را به بردگی
نگرفته بودي و فرزندانشان را نمیکشتی،مادر من نیازي نداشت که مرا بدریا اندازد.تو بواسطۀ چیزي بر من منت میگذاري که
خودت سبب آن بوده اي.اگر تو آنها را به بردگی نمیگرفتی،خانواده ام مرا تکفل میکردند و در دریا نمی انداختند.تو از این
راه بر من حق پیدا کرده اي که اقدام به نافرمانی خدا نموده اي. 4-موسی میخواهد بگوید ترا بر من حقی نیست.زیرا متکفل
تربیت من مادر و افراد دیگر بنی اسرائیل بوده اند که به فرمان تو مرا تربیت کرده اند.یعنی تو بر من منت میگذاري که
ص : 13
بنی اسرائیل را به بردگی کشیده اي که مرا تربیت کنند.
الَمِینَ 􀀀 ا رَبُّ الْع 􀀀 الَ فِرْعَوْنُ وَ م 􀀀ق
ا بَیْنَهُمَا إِنْ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 الَ رَبُّ السَّ 􀀀 :فرعون پرسید:آن خدایی که مرا به پرستش او دعوت می کنی از چه جنسی است؟ ق
کُنْتُمْ مُوقِنِینَ :موسی در جواب او گفت:آفریدگار آسمانها و زمین و حیوانات و نباتات و جمادات است.اگر یقین دارید که
خدا کسی است که چنین صفاتی دارد یا اگر یقین دارید که این اشیاء حادثند و مخلوق شما نیستند و هر مخلوقی نیاز به خالق
دارد.
در اینجا موسی جواب سؤال فرعون را نمیدهد.زیرا خداوند جنس ندارد.
بلکه به بیان صفات ربوبی خداوند و دلائل وجود او می پردازد.
لا تَسْتَمِعُونَ 􀀀 الَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ 􀀀ق
:فرعون به اطرافیان خود گفت:آیا سخن موسی را نمی شنوید؟مقصود او این است که شگفتی اطرافیان را نسبت بموسی
برانگیزد.
زیرا وي از موسی خواسته بود که جنس خدا را برایش بیان دارد و بگوید که خدا از جنس کدامیک از اجسام است،ولی
موسی به بیان دلائل وجود خداوند پرداخت و به سؤال وي پاسخ نداد.از اینرو به اطرافیان گفت:ببینید.من از او چیزي سؤال
میکنم و او از چیزي دیگر پاسخ می دهد.
اما موسی هم چنان بمدارا سخن میگوید و به تأکید و تکرار دلیل خداشناسی می پردازد.
ائِکُمُ الْأَوَّلِینَ 􀀀 الَ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آب 􀀀ق
:فرعون ادعاي خدایی نسبت بمردم عصر خویش داشت.ولی موسی به او گفت:خدایی که من از جانب او سخن میگویم،
خداي شما و خداي مردم همه اعصار است.
الَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ 􀀀ق
:فرعون که از پاسخ موسی عاجز شده بود براي پوشاندن چهرة حقیقت به اطرافیان گفت:پیامبري که بسوي شما فرستاده
شده،مجنون است.زیرا من از ماهیت خدا از او سؤال میکنم و او جواب دیگري بمن می دهد.
ص : 14
اما موسی به این جسارت وي اعتنایی نکرد و هم چنان به تبلیغ و تأکید حجت پرداخت.
ما إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ 􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 الَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ م 􀀀ق
:دیگر باره به فرعون گفت:اگر شما عقل و تدبیر دارید،او خداي مشرق و مغرب و خداي چیزهایی است که ما بین مشرق و
مغرب قرار دارند.
برخی گویند:یعنی اگر بدانید که هر کس داراي این صفات است،مستحق عبادت است.
نظر به اینکه استدلالهاي موسی طول کشیده و فرعون از عهدة جواب بر نیامده بود،زبان به تهدید گشود.
هَاً غَیْرِي لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ 􀀀 الَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِل 􀀀ق
:گفت:اگر خدایی جز من اختیار کنی،ترا به زندان می افکنم،می گویند:فرعون هر که را به زندان می افکند،بیرونش نمی
آورد تا بمیرد.
الَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُبِینٍ 􀀀ق
:موسی بدنبال تهدید فرعون گفت:آیا اگر مطلبی روشن براي تو بگویم که بصدق آن آگاه باشی و بکذب گفتار خود پی
( ببري و به رسالت من یقین پیدا کنی،باز هم مرا به زندان می افکنی. ( 1
ص : 15
1) -میگویند:مردم امروز فرصت خواندن داستانهاي طولانی ندارند،از اینجهت باید براي آنها داستانهایی کوتاه نوشت که -1
در زیر عینک آن بتوانند حقائق تازه اي مشاهده کنند، امروز دیگر فرصتی نیست که مردم داستانهاي درازي چون هزار و یک
شب و...بخوانند.کسانی که مطلب تازه اي ندارند که بوسیلۀ داستان کوتاه بمردم عرضه کنند،نباید دست بقلم ببرند و بمردم
خیانت کنند.این است عقیده اي که امروز در بارة داستان نویسی اظهار میدارند. خوشبختانه قرآن کریم،این رویه را در 15 قرن
پیش ابداع کرده است چنان که ملاحظه میکنید در همین قصۀ کوتاه،تازه ترین و ارزنده ترین مطلب را به بشر عرضه می دارد
و نمونۀ بارزي از استقامت و پایداري مردي که براي نجات گروهی اسیر و گرفتار قیام کرده و لجاجت و استبداد مردي که
حاضر نیست در برابر منطق رسا و دنیا پسند موسی سر تسلیم فرود آورد،بیان میدارد.
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 31 تا 50
اشاره
الَ لِلْمَلَإِ 􀀀 لِلنّ ( 33 ) ق
اظِرِین 􀀀 ضاءُ 􀀀 فَإِذ هِیَ بَیْ ا􀀀 ی انٌ مُبِینٌ ( 32 ) وَ نَزَعَ دََهُ 􀀀 فَإِذ هِیَ ثُعْب ا􀀀 ع صاهُ 􀀀 ی َ 􀀀 اَلصّ ( 31 ) فَأَلْق
ادِقِین 􀀀 الَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ 􀀀ق
دائِنِ 􀀀 خاهُ وَ اِبْعَثْ فِی اَلْمَ 􀀀 الُوا أَرْجِهْ وَ أَ 􀀀 ذا تَأْمُرُونَ ( 35 ) ق 􀀀 ما 􀀀 ساحِرٌ عَلِیمٌ ( 34 ) یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَ 􀀀 ذا لَ 􀀀􀀀 حَوْلَهُ إِنَّ ه
ا􀀀 لِلنّ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ ( 39 ) لَعَلَّن
اسِ􀀀 و قِیلَ ( لِمِیق یَوْمٍ مَعْلُومٍ ( 38 اتِ 􀀀 اَلس سَحّ عَلِیمٍ ( 37 ) فَجُمِعَ حََّرَهُ
ارٍ 􀀀 ی بِکُلِّ حاشِرِینَ ( 36 ) أَْتُوكَ 􀀀
الَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ إِذاً 􀀀 الِبِینَ ( 41 ) ق 􀀀 کُنّ نَحْنُ اَلْغ
ا􀀀 إِن ا لَأَجْراً 􀀀 الُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَن 􀀀 جاءَ اَلسَّحَرَهُ ق 􀀀 فَلَمّ
ا􀀀 الِبِینَ ( 40 ) 􀀀 هُم اَلْغ کانُوا 􀀀 نَتَّبِعُ اَلسَّحَرَهَ إِنْ
( الِبُونَ ( 44 􀀀 إِنّ لَنَحْنُ اَلْغ
􀀀
الُوا بِعِزَّهِ فِرْعَوْنَ ا 􀀀 الَهُمْ وَ عِصِ یَّهُمْ وَ ق 􀀀 ا أَنْتُمْ مُلْقُونَ ( 43 ) فَأَلْقَوْا حِب 􀀀 ی أَلْقُوا م 􀀀 الَ لَهُمْ مُوس 􀀀 لَمِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ ( 42 ) ق
ی وَ 􀀀 الَمِینَ ( 47 ) رَبِّ مُوس 􀀀 آمَنّ بِرَبِّ اَلْع
ا􀀀 الُوا 􀀀 ساجِ دِین ( 46 ) ق 􀀀 ا یَأْفِکُونَ ( 45 ) فَأُلْقِیَ اَلسَّحَرَهُ 􀀀 فَإِذ هِیَ تَلْقَفُ م ا􀀀 ع صاهُ 􀀀 ی َ 􀀀 ی مُوس 􀀀 فَأَلْق
الَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَ بِیرُکُمُ اَلَّذِي عَلَّمَکُمُ اَلسِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ 􀀀 ارُونَ ( 48 ) ق 􀀀ه
( ا مُنْقَلِبُونَ ( 50 􀀀 ی رَبِّن 􀀀 إِنّ إِل
􀀀
لا ضَیْرَ ا 􀀀 الُوا 􀀀 لافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ ( 49 ) ق 􀀀 خِ
ص : 16
ترجمه:
گفت:معجزة خود را بیاور،اگر از راست گویانی.موسی عصایش را افکند و آشکارا ماري گشت و دستش را بیرون آورد که
براي بینندگان سفید و درخشان بود.فرعون به اشراف قوم خود گفت:این مرد ساحري داناست که میخواهد شما را با سحر
خویش از سرزمینتان بیرون کند.پس چه می گویید؟گفتند:او و برادرش را به تأخیر انداز و افرادي را در شهرها برانگیز که
جادوگران دانا را نزد تو آورند.
پس ساحران براي وقت معینی جمع شدند و بمردم گفته شد:آیا شما جمع می شوید؟ شاید اگر ساحران غالب شوند،از آنها
تبعیت کنیم.هنگامی که ساحران آمدند،
ص : 17
بفرعون گفتند:آیا اگر غالب شویم،ما را پاداشی است؟گفت:آري.در این صورت شما از مقربین دربار خواهید بود.موسی به
ایشان گفت:آنچه دارید بیندازید.پس ریسمان ها و عصاهاي خود را افکندند و گفتند:به عزت فرعون که ما غالبیم.موسی
عصاي خود را افکند و در مدتی کوتاه،تمام ساخته هاي نیرنگ آمیز آنها را بلعید.ساحران به سجده افتادند.گفتند:به خداي
عالمین ایمان آوردیم.خداي موسی و هارون.فرعون گفت:پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟اوست بزرگ
شما که سحر را به شما آموخت،بزودي خواهید دانست که دستها و پاهاي شما را بطور مخالف ببرم و شما را بدار
بیاویزم.گفتند:زیانی نیست.ما بسوي خدایمان برمی گردیم.
مقصود:
الصّ
ادِقِین 􀀀 الَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ 􀀀ق
:فرعون به موسی گفت:اگر راست می- گویی معجزاتی که مدعی آنها هستی بیاور.
انٌ مُبِینٌ 􀀀 ذا هِیَ ثُعْب 􀀀 صاهُ فَإِ 􀀀 ی عَ 􀀀 فَأَلْق
:موسی عصاي خود را افکند و همان آن بصورت ماري آشکار درآمد.
لِلنّ
اظِرِین 􀀀 ضاءُ 􀀀 فَإِذ هِیَ بَیْ ا􀀀 ی وَ نَزَعَ دََهُ
:و نیز دست خود را از آستین و گریبان خود بیرون آورد و در همان دم براي بینندگان سفید و نورانی گشت و مثل خورشید
میدرخشید.
ساحِرٌ عَلِیمٌ 􀀀 ذا لَ 􀀀􀀀 الَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ ه 􀀀ق
:فرعون به اشراف قوم خود گفت:این مرد،ساحري است که بفنون سحر و حیل آشناست.
ذا تَأْمُرُونَ 􀀀 ما 􀀀 یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَ
:میخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند و با سحر خویش بر شما غالب گردد.شما در بارة او چه می گوئید؟ در اینجا فرعون
با اینکه مدعی خدایی است با آنها مشورت می کند.شاید آنها می پنداشتند که خدا می تواند مشورت کند.هم چنان که می
پنداشتند که خدا می تواند جسم باشد.
سَحّ عَلِیمٍ
ارٍ 􀀀 ی بِکُلِّ حاشِرِینَ أَْتُوكَ 􀀀 دائِنِ 􀀀 خاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَ 􀀀 ق أَرْجِهْ وَ أَ الُوا 􀀀
:
ص : 18
گفتند:او و برادرش را مهلت ده و افرادي را به شهرها بفرست تا ساحران زبردست را جمع کرده،نزد تو آورند.(تفسیر این
قسمت در سورة اعراف گذشت).
اتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ 􀀀 فَجُمِعَ السَّحَرَهُ لِمِیق
:و ساحران را جمع و آنها را تا فرا رسیدن روز عید نگاهداري کردند.
الِبِینَ 􀀀 کانُوا هُمُ الْغ 􀀀 ا نَتَّبِعُ السَّحَرَهَ إِنْ 􀀀 لِلنّ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ لَعَلَّن
اسِ􀀀 و قِیلَ َ
:
جاءَ السَّحَرَهُ 􀀀 فَلَمّ
ا􀀀 و بمردم شهر گفتند:آیا شما جمع شوید تا اگر ساحران بر موسی و هارون غالب شدند، از ایشان تبعیت کنیم؟
الِبِینَ : 􀀀 کُنّ نَحْنُ الْغ
ا􀀀 إِن ا لَأَجْراً 􀀀 الُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَن 􀀀ق
الَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ 􀀀 هنگامی که ساحران نزد فرعون آمدند،به او گفتند:آیا اگر پیروز شویم،مزد و پاداش داریم؟ ق
:فرعون به آنها گفت:آري شما را پاداش بزرگی است و علاوه بر آن از نزدیکان و مقربان من خواهید بود.
ا أَنْتُمْ مُلْقُونَ 􀀀 ی أَلْقُوا م 􀀀 الَ لَهُمْ مُوس 􀀀ق
:موسی در راه تحدي به ایشان گفت:
.( آنچه را فراهم کرده اید،بیفکنید ( 1
الِبُونَ 􀀀 إِنّ لَنَحْنُ الْغ
􀀀
الُوا بِعِزَّهِ فِرْعَوْنَ ا 􀀀 الَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ وَ ق 􀀀 فَأَلْقَوْا حِب
:
ساحران ریسمانها و عصاهاي خود را در میان افکندند و گفتند:سوگند بعزت فرعون که ما پیروز می شویم.
مقصود از عزت،آن نیرویی است که شکست ناپذیر است.
ا یَأْفِکُونَ 􀀀 ذا هِیَ تَلْقَفُ م 􀀀 صاهُ فَإِ 􀀀 ی عَ 􀀀 ی مُوس 􀀀 فَأَلْق
:موسی نیز عصاي خود را در میان افکند و طولی نکشید که همۀ سحر و افسونهاي ساحران را بلعید و نابود کرد.
ص : 19
1) -مقصود از تحدي فرا خواندن حریف است به مبارزه،تا در میدان مبارزه شکست بخورد.چنان که خود قرآن نیز منکران -1
خود را از راه تحدي دعوت می کند که سوره اي یا آیه اي شبیه آن بیاورند.مقصود قرآن این است که عجز آنها را به آنها
بنمایاند و به آنها بفهماند که مبارزة با کلام خدا ممکن نیست.
ساجِدِینَ 􀀀 فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ
:همین که ساحران این منظرة هیبت انگیز را مشاهده کردند،مطمئن شدند که غلبۀ موسی و اژدها شدن عصا از جانب خداست
و از دسترس بشر خارج است.از اینرو همگی به سجده افتادند.
ارُونَ 􀀀 ی وَ ه 􀀀 الَمِینَ رَبِّ مُوس 􀀀 آمَنّ بِرَبِّ الْع
ا􀀀 الُوا 􀀀ق
:ساحران جملگی گفتند:
به خداي عالمین که خداي موسی و فرعون است ایمان آوردیم.
الَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِي عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ 􀀀ق
:فرعون از راه تهدید به ایشان گفت:پیش از آنکه من به شما اجازه دهم، بدو ایمان آوردید.او استاد و رئیس شماست که فن
جادوي را به شما آموخته است.
خواهید دانست که به جرم این پیشدستی چگونه شما را کیفر خواهم داد.
لافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ 􀀀 لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِ
:کیفر شما این است که دستها و پاهاي شما را بطور مخالف قطع کنم(یعنی دست راست را با پاي چپ یا بالعکس)و علاوه بر
آن همۀ شما را بدار آویزم.
ا مُنْقَلِبُونَ 􀀀 ی رَبِّن 􀀀 إِنّ إِل
􀀀
لا ضَیْرَ ا 􀀀 الُوا 􀀀ق
:ساحران دلباخته،در پاسخ وي گفتند:
اینها براي ما زیانی ندارد.ما به پاداش خدا می رسیم و او جزاي ایمان و شکیبایی ما را با نعمتهاي دائمی و فنا ناپذیر خود عطا
میکند و بریدن دست و پا و بدار آویختن ناراحتی یک ساعته اي است که به پایان می رسد.
حسن می گوید:فرعون به کشتن و قطع دست و پاي احدي از ایشان توفیق نیافت.
برخی گویند:اول کسی که به قطع دست و پا دست زد،فرعون بود.
ص : 20
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 51 تا 68
اشاره
ادِي إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ ( 52 ) فَأَرْسَلَ 􀀀 ی أَنْ أَسْرِ بِعِب 􀀀 ی مُوس 􀀀 ا إِل 􀀀 کُنّ أَوَّلَ اَلْمُؤْمِنِینَ ( 51 ) وَ أَوْحَیْن
ا􀀀 أَن ا 􀀀ان 􀀀 طای 􀀀 ا خَ 􀀀 ا رَبُّن 􀀀 إِنّ نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَن
􀀀
ا
اهُمْ 􀀀 حاذِرُونَ ( 56 ) فَأَخْرَجْن 􀀀 إِنّ لَجَمِیعٌ
􀀀
ائِظُونَ ( 55 ) وَ ا 􀀀 ا لَغ 􀀀 لاءِ لَشِرْذِمَهٌ قَلِیلُونَ ( 54 ) وَ إِنَّهُمْ لَن 􀀀 ؤُ􀀀 حاشِرِینَ ( 53 ) إِنَّ ه 􀀀 دائِنِ 􀀀 فِرْعَوْنُ فِی اَلْمَ
راءَا 􀀀 فَلَمّ تَ
ا􀀀 فَأَتْب مُشْرِقِینَ ( 60 ) رائِیلَ ( 59 ) عَُوهُمْ 􀀀 أَوْرَثْن بَنِی إِسْ ا 􀀀 اه 􀀀 ذلِکَ وَ 􀀀 امٍ کَرِیمٍ ( 58 ) کَ 􀀀 عُی ( 57 ) وَ کُنُوزٍ وَ مَق جَنّ وَ ُونٍ
اتٍ 􀀀 مِن ْ
صاكَ 􀀀 ی أَنِ اِضْرِبْ بِعَ 􀀀 ی مُوس 􀀀 ا إِل 􀀀 کَلّا إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ ( 62 ) فَأَوْحَیْن
􀀀
الَ 􀀀 إِنّ لَمُدْرَکُونَ ( 61 ) ق
􀀀
ی ا 􀀀 حابُ مُوس 􀀀 الَ أَصْ 􀀀 انِ ق 􀀀 اَلْجَمْع
ی وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ ( 65 ) ثُمَّ أَغْرَقْنَا 􀀀 ا مُوس 􀀀 ا ثَمَّ اَلْآخَرِینَ ( 64 ) وَ أَنْجَیْن 􀀀 کانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ اَلْعَظِیمِ ( 63 ) وَ أَزْلَفْن 􀀀 اَلْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَ
( کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ( 67 ) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ ( 68 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً وَ م 􀀀 اَلْآخَرِینَ ( 66 ) إِنَّ فِی
ص : 21
ترجمه:
ما طمع داریم که خدایمان خطاهایمان را بیامرزد.ما اولین کسانی هستیم که ایمان آورده ایم.به موسی وحی کردیم که بندگان
ما را ببر که شما دنبال می شوید.
فرعون افرادي را براي جمع کردن مردم به شهرها فرستاد.اینها:گروهی اندکند،و آنها بر ما خشمگینند و ما از شر آنها
بیمناکیم.فرعونیان را از باغها و چشمه ها و گنجها و جایگاه هاي پسندیده،بیرون آوردیم و آنها را به بنی اسرائیل سپردیم.
فرعونیان بامدادان آنها را دنبال کردند.هنگامی که دو گروه در مقابل یکدیگر قرار گرفتند،یاران موسی گفتند:ما گرفتار می
شویم.موسی گفت:چنین نیست.خدایم با من است و بزودي هدایتم می کند.به موسی وحی کردیم که عصایت را بدریا بزن.
دریا شکافته شد و هر قطعه اي مانند کوهی عظیم بود و فرعونیان را به آنجا نزدیک کردیم و موسی و همراهانش را همگی
نجات دادیم.آن گاه فرعونیان را غرق کردیم.
در این ماجرا آیتی است و بیشتر ایشان مؤمن نیستند و خداي تو عزیز و رحیم است.
قرائت:
حاذرون:ابن عامر و اهل کوفه با الف و دیگران بدون الف خوانده اند و هر دو بیک معنی است.
فاتبعوهم:زید از یعقوب از باب افتعال و دیگران از باب افعال خوانده اند.
ص : 22
لغت:
کنوز:اموال مقام:جا کریم:خوب و پسندیده اشراق:داخل شدن در وقت تابش آفتاب ادراك:رسیدن.
ازلاف:نزدیک کردن
مقصود:
اکنون در بارة ساحران و گفتگوي آنها پس از ایمانشان با فرعون سخن می گوید:
کُنّ أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ
ا􀀀 أَن ا 􀀀ان 􀀀 طای 􀀀 ا خَ 􀀀 ا رَبُّن 􀀀 إِنّ نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَن
􀀀
ا
:از خداي خویش امیدواریم که گناهان ما را-اعم از سحر و غیره-ببخشاید.زیرا ما اولین کسانی هستیم که موسی را تصدیق و
نبوتش را اقرار کردیم و دعوت او را در بارة توحید و نفی تشبیه پذیرفتیم.
برخی گویند:آنها اولین کسانی بودند که بعد از دیدن این معجزه ایمان آوردند یا اینکه از میان فرعونیان اولین ایمان
آورندگانند،زیرا بنی اسرائیل قبلا ایمان آورده بودند.
ادِي إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ 􀀀 ی أَنْ أَسْرِ بِعِب 􀀀 ی مُوس 􀀀 ا إِل 􀀀 وَ أَوْحَیْن
:بموسی وحی کردیم که بندگان ما را ببر.فرعون و لشکریانش شما را تعقیب میکنند تا شما را از خارج شدن از کشور مصر
بازدارند(تفسیر قسمت اول آیه در سوره طه گذشت).
حاشِرِینَ 􀀀 دائِنِ 􀀀 فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَ
:فرعون افرادي را به شهرها فرستاد تا مردم را جمع کنند و براي گرفتار کردن موسی و قومش که به امر خداوند فرار کرده
بودند،تشکیل سپاه دهند.
لاءِ لَشِرْذِمَهٌ قَلِیلُونَ 􀀀 ؤُ􀀀 إِنَّ ه
:هنگامی که سپاهیان آماده شدند،فرعون بدیشان گفت:یاران موسی گروه کمی هستند.مفسران بر آنند که این گروه که
فرعون آنها
ص : 23
را کم وانمود میکرد ششصد هزار نفر بودند اما لشکریان فرعون از شمار بیرون بودند.
ائِظُونَ 􀀀 ا لَغ 􀀀 وَ إِنَّهُمْ لَن
:اینان بواسطۀ مخالفت و فرار و بردن زر و زیورهایی که بعاریه گرفته بودند و ترك بندگی،ما را بخشم آورده اند.
حاذِرُونَ 􀀀 إِنّ لَجَمِیعٌ
􀀀
وَ ا
:و ما از شر آنها بیمناکیم و خود را براي سرکوفت ایشان مهیا کرده ایم.
سپس در بارة کیفیت هلاك آنها میفرماید:
امٍ کَرِیمٍ 􀀀 جَنّ وَ عُیُونٍ وَ کُنُوزٍ وَ مَق
اتٍ􀀀 مِن اهُمْ 􀀀 فَأَخْرَجْن
:آل فرعون را از بوستان ها و چشمه هاي جاري و گنج ها و خانه هاي خوبی که در آن سکونت داشتند اخراج کردیم.
را بمعنی منبري که بر آن سخن می گفتند،دانسته و برخی گفته اند:بمعنی مجالسی است که بزرگان می « مقام » ابن عباس
نشستند و در آن به مشورت و گفتگو می پرداختند.بعضی هم این کلمه را به معنی اصطبل اسبان دانسته اند.
رائِیلَ 􀀀 ا بَنِی إِسْ 􀀀 اه 􀀀 ذلِکَ وَ أَوْرَثْن 􀀀 کَ
:هم چنان که اخبار فرعونیان را براي تو شرح دادیم،بنی اسرائیل را پس از هلاك ایشان بمصر برگرداندیم و همۀ اموال و
ذخایر و زینت ها و باغها و کاخها را به ایشان دادیم.
فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ
:فرعونیان هنگام طلوع آفتاب بود که به موسی و بنی اسرائیل رسیدند.
إِنّ لَمُدْرَکُونَ
􀀀
ی ا 􀀀 حابُ مُوس 􀀀 الَ أَصْ 􀀀 انِ ق 􀀀 راءَا الْجَمْع 􀀀 فَلَمّ تَ
ا􀀀
:همین که دو گروه با یکدیگر روبرو شدند،همراهان موسی گفتند:ما گرفتار می شویم و طاقت لشکریان فرعون را نداریم.
کَلّا إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ
􀀀
الَ 􀀀ق
:اما موسی با اعتماد و اطمینان بخدا گفت:
آنها هرگز بما دسترسی پیدا نمی کنند.پندار شما نابجاست.از این حرفها نزنید.
خدا یاور من است و مرا براه نجات رهنمون میگردد.
سدي گوید:یعنی مرا کفایت می کند.
ص : 24
صاكَ الْبَحْرَ 􀀀 ی أَنِ اضْرِبْ بِعَ 􀀀 ی مُوس 􀀀 ا إِل 􀀀 فَأَوْحَیْن
:به موسی وحی کردیم که عصایت را برود نیل-که میان ایله و مصر است و بقولی دریاي قلزم که میان مکه و یمن است تا
مصر-بزن.
فَانْفَلَقَ
:موسی عصا را بدریا زد:دریا شکافته شد و دوازده راه عبور در آن پدید آمد و آب در سمت چپ و راست راه،بپا ایستاد.
کانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ 􀀀 فَ
:و هر قسمتی از دریا که در میان راه ها قرار- داشت همچون کوهی عظیم گردید.
ا ثَمَّ الْآخَرِینَ 􀀀 وَ أَزْلَفْن
:آن گاه فرعون و قومش را به نزدیک دریا آوردیم.
برخی گویند:یعنی فرعون و قومش را در دریا جمع کردیم.
برخی گویند:یعنی آنها را به مرگ نزدیک ساختیم.
ی وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ 􀀀 ا مُوس 􀀀 وَ أَنْجَیْن
:و موسی و همۀ بنی اسرائیل را از غرق شدن نجات دادیم.
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ
:آن گاه فرعون و لشکریانش را غرق کردیم.
ذلِکَ لَآیَهً 􀀀 إِنَّ فِی
:در شکافتن دریا و نجات موسی و قومش و غرق شدن فرعون و همراهانش دلالتی روشن بر توحید ذات و صفات خداست.
کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
:با این دلیل واضح و برهان روشن و معجزة قاهر، اکثرشان ایمان نیاوردند.پس اي محمد از اینکه قومت از سخن حق،فرار می
کنند، وحشت مکن،زیرا اینها نیز در انکار حق و قبول باطل،بعادت گذشتگانند.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
:خداي تو در سلطانش مقتدر و به خلقش رحیم است.
برخی گویند:از قوم فرعون جز آسیه-زن او-و مؤمن آل فرعون و مریم که استخوانهاي یوسف را نشان داد کسی ایمان نیاورد.
ص : 25
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 69 تا 104
اشاره
الَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ 􀀀 اکِفِینَ ( 71 ) ق 􀀀 ا ع 􀀀 اماً فَنَظَلُّ لَه 􀀀 الُوا نَعْبُدُ أَصْن 􀀀 ا تَعْبُدُونَ ( 70 ) ق 􀀀 الَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ م 􀀀 راهِیمَ ( 69 ) إِذْ ق 􀀀 وَ اُتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْ
ا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ ( 75 ) أَنْتُمْ وَ 􀀀 الَ أَ فَرَأَیْتُمْ م 􀀀 ذلِکَ یَفْعَلُونَ ( 74 ) ق 􀀀 ا کَ 􀀀 اءَن 􀀀 ا آب 􀀀 الُوا بَلْ وَجَدْن 􀀀 تَدْعُونَ ( 72 ) أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ ( 73 ) ق
الَمِینَ ( 77 ) اَلَّذِي خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ( 78 ) وَ اَلَّذِي هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ ( 79 ) وَ 􀀀 إِلاّ رَبَّ اَلْع
􀀀
اؤُکُمُ اَلْأَقْدَمُونَ ( 76 ) فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی 􀀀 آب
ذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ( 80 ) وَ اَلَّذِي یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ( 81 ) وَ اَلَّذِي أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ اَلدِّینِ ( 82 ) رَبِّ هَبْ لِی 􀀀إِ
سانَ صِدْقٍ فِی اَلْآخِرِینَ ( 84 ) وَ اِجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَهِ جَنَّهِ اَلنَّعِیمِ ( 85 ) وَ اِغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ 􀀀 بِالصّ ( 83 ) وَ اِجْعَلْ لِی لِ
الِحِین 􀀀 حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی اَللّ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ( 89 ) وَ أُزْلِفَتِ
􀀀
إِلاّ مَنْ أَتَی هَ
􀀀
( لا بَنُونَ ( 88 􀀀 الٌ وَ 􀀀 یَنْفَعُ م 􀀀 تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ ( 87 ) یَوْمَ لا 􀀀 اَلضّ ( 86 ) وَ لا
􀀀
کانَ مِنَ الِّینَ 􀀀
اَللّ هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ أَوْ یَنْتَصِرُونَ
􀀀
ا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ ( 92 ) مِنْ دُونِ هِ 􀀀 اوِینَ ( 91 ) وَ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ م 􀀀 اَلْجَنَّهُ لِلْمُتَّقِینَ ( 90 ) وَ بُرِّزَتِ اَلْجَحِیمُ لِلْغ
لالٍ􀀀 کُنّ لَفِی ضَ
ا􀀀 إِن تَاللّ 􀀀
ا یَخْتَصِ مُونَ ( 96 ) هِ 􀀀 الُوا وَ هُمْ فِیه 􀀀 اوُونَ ( 94 ) وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ ( 95 ) ق 􀀀 ا هُمْ وَ اَلْغ 􀀀 93 ) فَکُبْکِبُوا فِیه )
لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ ( 101 ) فَلَوْ 􀀀 شافِعِینَ ( 100 ) وَ 􀀀 ا مِنْ 􀀀 ما لَن 􀀀 ا إِلَّا اَلْمُجْرِمُونَ ( 99 ) فَ 􀀀 ا أَضَلَّن 􀀀 الَمِینَ ( 98 ) وَ م 􀀀 مُبِینٍ ( 97 ) إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ اَلْع
( کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ( 103 ) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ ( 104 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً وَ م 􀀀 ا کَرَّهً فَنَکُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ ( 102 ) إِنَّ فِی 􀀀 أَنَّ لَن
ص : 26
ص : 27
ترجمه:
داستان ابراهیم را برایشان بخوان.آن گاه که بپدر و قومش گفت:چه می- پرستید؟گفتند بتهایی می پرستیم و در پیشگاه ایشان
نماز می بریم.گفت آیا هنگامی که دعا میکنید،صداي شما را می شنوند یا به شما سود و زیان می رسانند؟ گفتند:بلکه
پدرانمان را یافتیم که چنین میکنند.آیا شما و پدران اسبقتان دیدید آنچه را که پرستیدید؟آنها همه دشمنان منند مگر خداي
عالمین.که مرا آفرید و رهنمائیم میکند و مرا طعام و آب میدهد و چون بیمار شوم شفایم میدهد و کسی که مرا می میراند آن
گاه زنده ام میکند و کسی که طمع دارم که گناهم را در روز جزا بیامرزد.خدایا بمن حکمت بخش و مرا به صالحان ملحق
گردان و براي من در میان پسینیان زبان راستی قرار ده و مرا از وارثان بهشت نعیم گردان و پدرم را بیامرز که از گمراهان بود
و در روز بعث مردگان خوارم نکن.روزي که مال و فرزندان سود ندارد.جز آن که با قلب سالم بیاید و بهشت براي
پرهیزگاران نزدیک گردد و جهنم براي گمراهان آشکار شود و به آنها گفته شود:جز خدا چه می پرستیدید؟ آیا شما را یاري
می کنند یا از گرفتاري نگاه می دارند؟سپس بتها و گمراهان و همۀ لشکریان شیطان را روي هم میریزند.در حالی که با
یکدیگر خصومت میکنند، می گویند:بخدا،ما در گمراهی آشکار بودیم که شما را با خداي عالمین مساوي قرار دادیم و ما را
کسی جز مجرمان گمراه نکرد.اکنون ما را شفاعت کننده و دوستی دلسوز و مهربان نیست.کاش ما را بازگشتی بود تا از
مؤمنان می شدیم.در آن آیتی است و بیشترشان مؤمن نبودند و خداي تو عزیز و رحیم است.
لغت:
اقدم:اول و اسبق تبریز:آشکار کردن غاوي:کسی که عملش موجب نومیدي از ثواب است کبکبوا:روي هم ریخته شدند.
ص : 28
حمیم:خویشاوندي که دوستی ورزد.
اعراب:
هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ
:هر گاه بدنبال این کلمه جوهر واقع شود دو مفعول میگیرد و مفعول دوم آن صوت است.در اینجا یک مفعول گرفته به تقدیر
است. « إِذْ تَدْعُونَ » و قرینۀ محذوف « هل یسمعون دعائکم » مضاف.یعنی
الَمِینَ 􀀀 إِلاّ رَبَّ الْع
􀀀
:استثناء منقطع و ممکن است استثناء متصل باشد در صورتی که آنها هم بت پرستیده باشند و هم خدا.
اللّ
􀀀
إِلاّ مَنْ أَتَی هَ
􀀀
و ممکن است منصوب باشد بنا بر استثناء. «.. لا ینفع احدا » یعنی « ینفع » :منصوب و بدل از مفعول محذوف
ا􀀀 هُمْ فِیه
در محل نصب و متعلق به آن باشد. « فیها » خبر و « یختصمون » منصوب بر حالیت و ممکن است « یختصمون » :مبتدا و خبر و
در جواب تمنی. « ان » فنکون:منصوب به تقدیر
مقصود:
اکنون می فرماید:
راهِیمَ 􀀀 وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْ
:اي محمد،داستان ابراهیم را که اصل پیامبران و افتخار عرب و مایۀ تسلی خاطر تو و اندرز مردم است براي ایشان بخوان.
ا تَعْبُدُونَ 􀀀 الَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ م 􀀀 إِذْ ق
اکِفِینَ :گفتند:بتهایی پرستش می کنیم و 􀀀 ا ع 􀀀 اماً فَنَظَلُّ لَه 􀀀 الُوا نَعْبُدُ أَصْ ن 􀀀 :که از راه انکار به پدر و قوم خود گفت:چه می پرستید؟ ق
در پیشگاه آنها نماز می خوانیم.این معنی از ابن عباس است.برخی گویند:یعنی پیوسته آنها را عبادت می کنیم.
الَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ 􀀀ق
:ابراهیم به آنها گفت:آیا هنگامی که آنها را میخوانید صداي شما را می شنوند و دعاي شما را مستجاب میکنند؟ أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ
أَوْ یَضُرُّونَ :آیا اگر آنها را پرستش کنید به شما نفع می رسانند
ص : 29
و اگر نکنید به شما ضرر می زنند؟ از اینجا استفاده می شود که دین را باید با دلیل ثابت کرد و اگر چنین نبود ابراهیم با آنها
بحث و مناظره نمیکرد.
ذلِکَ یَفْعَلُونَ 􀀀 ا کَ 􀀀 اءَن 􀀀 ا آب 􀀀 الُوا بَلْ وَجَدْن 􀀀ق
:آنها که جواب صحیحی نداشتند که به ابراهیم بدهند،گفتند:ما از پدران خود تقلید می کنیم.زیرا دیده ایم که آنها نیز چنین
میکنند.
اؤُکُمُ الْأَقْدَمُونَ 􀀀 ا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ أَنْتُمْ وَ آب 􀀀 الَ أَ فَرَأَیْتُمْ م 􀀀ق
:ابراهیم براي اینکه تقلید آنها را مورد انکار قرار دهد،فرمود:آیا شما و پدرانتان چیزهایی را که پرستش کرده و میکنید،دیده
اید؟ فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی :بتها و پرستش بتها همه دشمن منند و بقولی یعنی:بتها همه دشمن منند.
علت اینکه ضمیر جمع مذکر عاقل به بتها برگردانده،این است که به آنها نسبت عداوت داده است.
دشمنی بتها از این لحاظ است که عبادت آنها مضر است.
ممکن است منظور این باشد که بتها و پدران ایشان-که هم خدا را می پرستیدند و هم بت را-دشمن منند و به همین جهت
است که بدنبال آن می گوید:
الَمِینَ 􀀀 إِلاّ رَبَّ الْع
􀀀
:یعنی همۀ معبودها دشمن منند،جز خداي عالمین.
فراء میگوید:در جمله قلب است.یعنی:من دشمن ایشانم.
اکنون در وصف خداي عالمین می گوید:
اَلَّذِي خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ
:او کسی است که مرا از نیستی به هستی آورد و راه نجات را به من نشان میدهد.
برخی گویند:یعنی او کسی است که مرا براي طاعت خویش آفرید و مرا بسوي بهشت هدایت می کند.
ذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ 􀀀 وَ الَّذِي هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ وَ إِ
:همو که به من روزي
ص : 30
میدهد و تنم را از بیماریها سالم میگرداند.
وَ الَّذِي یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ
:و همو که مرا پس از این حیات می میراند و پس از مرگ در روز قیامت زنده می سازد.
وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ
:و همو که امیدوارم بروز جزا گناهم را ببخشاید.
این جمله را بر سبیل انقطاع می گوید و الا در نظر ما و همۀ عدلی مذهبان انبیاء معصومند و نیازي به بخشایش قیامت
ندارند.اگر چه عدلی مذهبان-یعنی معتزله- براي انبیاء گناه صغیره را تجویز می کنند،لکن می گویند:در همین جهان صغائر
ایشان حبط و تکفیر می شود.بنا بر این گناهی بر آنها باقی نمی ماند که در روز قیامت نیاز به مغفرت داشته باشند.
برخی گویند:یعنی امیدوارم که در روز قیامت هر که مرا شفیع خود سازد، خدا او را عفو کند.بنا بر این غفران خدا را
ا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ 􀀀 اللّ م
􀀀
لِیَغْفِرَ لَکَ هُ » مخصوص خود گردانیده است.در حالی که منظور،غفران شفاعت خواهندگان است.نظیر
تا گناهان گذشته و آیندة ترا ببخشاید:فتح 2)که مقصود آمرزش گناهان امت است. ) « ا تَأَخَّرَ 􀀀م
در اینجا ابراهیم بیماري را بخود نسبت داد.اگر چه بیماري از جانب خداست و این از حسن ادب ابراهیم است و مقصود او
شکر نعمت خداست و اگر مقصود بیان قدرت خداوند بود،البته به خدا نسبت میداد.نظیر آن کلام خضر است که وقتی راجع
به معیوب کردن کشتی سخن می گفت،معیوب کردن کشتی را بخود نسبت داد و گفت:
خواستم کشتی را معیوب کنم:کهف 79 )و چون خواست راجع به تعمیر دیواري که روي گنج دو یتیم قرار ) « ا􀀀 فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَه »
خدا میخواست که آنها به حد رشد برسند:کهف 82 ) علت حذف ) « ما􀀀 ا أَشُدَّهُ 􀀀 ادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغ 􀀀 فَأَر » : داشت،سخن بگوید،گفت
یاءها در آخر افعال این است که در رأس آیاتند.
این سخن ابراهیم در مقام احتجاج است و منظور وي این است که تنها کسی
ص : 31
لایق خدایی است که بتواند این کارها را انجام دهد.
اکنون خداوند متعال حکایت از دعاي ابراهیم میکند:
بِالصّ
الِحِین 􀀀 رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی :خدایا بمن حکمت و دانش-و بقولی نبوت-ببخش و مرا از لحاظ درجه و منزلت،به پیامبران پیش از من ملحق گردان.
برخی گویند:یعنی چنان لطفی در باره ام کن که شایستگی پیوستن به انبیاء پیدا کنم.
از این آیه اهمیت صلاح و صالح بودن به خوبی معلوم میشود.منظور از صلاح این است که انسان در راه اوامر الهی استقامت
نشان دهد.
سانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ 􀀀 وَ اجْعَلْ لِی لِ
:و مرا در میان امت هاي بعدي مورد قبول و ستایش ایشان قرار ده.
این دعاي ابراهیم را خداوند مستجاب فرمود.از این جهت است که پیروان همۀ ادیان ابراهیم را ستایش میکنند و نبوت او را
قبول دارند.
عرب لسان را به جاي قول می گذارد و همچنین به جاي لغت.
برخی گویند:یعنی در میان آخرین امت،فرزند خوبی بمن عطا کن که زبان به راستی گشاید و قیام به حق کند و منظور
محمد(ص)است.
وَ اجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَهِ جَنَّهِ النَّعِیمِ
:و مرا از وارثان فردوس برین قرار ده.
الضّ
􀀀
کانَ مِنَ الِّینَ 􀀀 وَ اغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ
:و پدرم را بیامرز که از راه صواب دور و منحرف گردید.
علت اینکه او را گمراه می نامد این است که کفر او از روي جهالت است نه از روي عناد.
( در بارة وجه استغفار ابراهیم براي پدر در سورة توبه سخن گفته ایم. ( 1
ص : 32
1) -آزر پدر حقیقی ابراهیم نیست.زیرا انبیاء باید از نسل پاکان و نیکان باشند.از آنجا که ابراهیم به آزر وعدة طلب -1
لامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی ،مریم 49 )در اینجا برایش طلب مغفرت می کند و لذا در آیۀ دیگر می 􀀀 مغفرت داده بود( سَ
إِلاّ عَنْ
􀀀
راهِیمَ لِأَبِیهِ 􀀀 ارُ إِبْ 􀀀 کانَ اسْتِغْف 􀀀 ا 􀀀 وَ م » : گوید
لا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ 􀀀 وَ
:و در روزي که خلائق محشور می شوند،مرا رسوا مکن و بگناهم سرزنشم مکن.
( این دعاي ابراهیم نیز از راه انقطاع است.زیرا همانطوري که گفتیم،انبیاء مرتکب عمل قبیح نمی شوند. ( 1
اکنون در بارة روز حشر خلائق می گوید:
لا بَنُونَ 􀀀 الٌ وَ 􀀀 لا یَنْفَعُ م 􀀀 یَوْمَ
:روزي که مال و اولاد براي احدي فایده ندارد.
زیرا نمیتواند کسی بوسیلۀ مال و اولاد از سختیها و دشواریهاي آن روز خلاصی یابد.
اللّ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ
􀀀
إِلاّ مَنْ أَتَی هَ
􀀀
:مگر کسانی که با دلی خالی از شرك و شک به پیشگاه خداوند بار یابند.
برخی گویند:یعنی دلی پاك از فساد و معاصی.زیرا هر معصیتی با نیت قلبی صورت می گیرد.بدیهی است که اگر قلب پاك
باشد سایر اعضاء بدن هم پاکند.از امام صادق(ع)روایت شده است که منظور قلبی است که از حب دنیا سالم باشد.مؤید آن
فرمایش پیامبر است که:دوستی دنیا رأس هر گناهی است.
وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقِینَ
:بهشت به پرهیزگاران نزدیک می شود تا داخل شوند.
(1
لِلّ تَبَرَّأَ مِنْهُ (توبه 114 )یعنی استغفار ابراهیم براي پدر بواسطۀ وعده اي بود که به او
􀀀
فَلَمّ تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ هِ
ا􀀀 إِی ّ
اه 􀀀 ا 􀀀 ( مَوْعِدَهٍ وَعَدَه
داده بود و چون براي ابراهیم معلوم شد که او دشمن خداست از او تبري جست.
ص : 33
1) -عقیده ما بر این است که انبیاء ترك واجب نمیکنند و مرتکب حرام نمیشوند زیرا با عصمت آنها منافی است.ولی -1
ترك اولی یعنی ترك مستحبّ یا فعل مکروه بر آنها رواست.از آنجا که مقام قرب ایشان در حد اعلی است،طلب مغفرتهاي
ایشان براي این است که مبادا تنزلی از درجه و مقام شامخ خود پیدا کنند و در درجه اي نازل تر قرار گیرند که البته بر ایشان
دشوار است، زیرا هر کس از یک درجه اي تنزل کند و لو گرفتار عذاب هم نشود،برایش سخت است. بقول سعدي: اي
دوست ترا نان جوین خوش ننماید معشوق من است آنکه به نزدیک تو زشت است حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف از
دوزخیان پرس که اعراف بهشت است
اوِینَ 􀀀 وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغ
:و جهنم نیز در برابر گمراهان و منحرفین از حق و صواب آشکار میگردد.
اللّ
􀀀
ا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 وَ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ م
:به آنها گفته می شود:بتها را در کجا می پرستیدید؟علت اینکه از آنها سؤال توبیخی می شود این است که هر گونه جواب
دهند،خودشان مفتضح می شوند.
هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ أَوْ یَنْتَصِرُونَ
اوُونَ وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ 􀀀 ا هُمْ وَ الْغ 􀀀 :آیا امروز عذاب را از شما دور میکنند یا اینکه در برابر کیفر به یاري شما می آیند؟ فَکُبْکِبُوا فِیه
أَجْمَعُونَ :آن گاه بتها و پرستندگان آنها که مردمی گمراه بوده اند،و سپاهیان شیطان همه را جمع کرده، بر روي هم می ریزند.
الَمِینَ 􀀀 لالٍ مُبِینٍ إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْع 􀀀 کُنّ لَفِی ضَ
ا􀀀 إِن تَاللّ 􀀀
ا یَخْتَصِمُونَ هِ 􀀀 الُوا وَ هُمْ فِیه 􀀀ق
:در حالی که اینها در جهنم با یکدیگر نزاع می کنند به بتها می گویند:
بخدا قسم،ما از طریق حق و جادة صواب دور افتاده بودیم که شما را در ردیف خداوند قرار دادیم و به پرستش شما پرداختیم.
ا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ 􀀀 ا أَضَلَّن 􀀀 وَ م
:جز گذشتگان که به آنها تأسی جستیم،ما را گمراه نکردند.
برخی گویند:منظور شیطان و برخی گویند:منظور کفار است.
سپس از روي حسرت می گویند:
لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ 􀀀 شافِعِینَ وَ 􀀀 ا مِنْ 􀀀 ما لَن 􀀀 فَ
:ما را کسی نیست که شفاعتمان کند و از حالمان بپرسد و خویشاوندي نداریم که از در دلسوزي و مهربانی و دوستی بیاد ما
بیفتد.
خلاصه اینکه نه از خویشاوندان و نه از بیگانگان دادرس و فریاد رسی نداریم.
اللّ انصاري از پیامبر
􀀀
علت این است که شفاعت پیامبران و فرشتگان و مؤمنان در آن روز شامل حالشان نمیشود.جابر بن عبد ه
خدا روایت کرده است که:شخص در بهشت است و از حال دوستش که در جهنم است،سؤال می کند.خداوند می
فرماید:دوستش
ص : 34
را به بهشت ببرید.آن گاه کسانی که در جهنم می مانند می گویند:ما را شفاعت کننده اي و خویشاوند مهربانی نیست.عیاشی
از امام صادق(ع)روایت کرده است که فرمود:
بخدا،شیعیان خود را شفاعت می کنیم.بخدا شیعیان خود را شفاعت می کنیم.تا آنجا که مردم میگویند:ما را شفاعت کننده اي
دارد. « دشمن ما » و خویشاوندي مهربان نیست.کاش بدنیا بر میگشتیم تا از مؤمنان می شدیم.در روایت دیگر بجاي مردم
ابان بن تغلب میگوید:مؤمن در روز قیامت خانوادة خود را شفاعت میکند تا اینکه خدمتکارش باقی می ماند و در حالی که
انگشت سبابۀ خود را بلند کرده،می گوید:
خدایا خدمتگزارم مرا از سرما و گرما حفظ میکرد و او را شفاعت می کند.در روایت دیگر از امام باقر(ع)است که:مؤمن
همسایۀ خود را که هیچ حسنه اي ندارد شفاعت کرده،گوید:خدایا همسایه ام جلو اذیت مرا می گرفت و شفاعتش میکند حد
اقل افرادي که هر مؤمنی شفاعت می کند سی نفر است.
ا کَرَّهً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ 􀀀 فَلَوْ أَنَّ لَن
:آن گاه می گویند:کاش بدنیا بر می گشتیم و از اهل ایمان می شدیم تا امروز شفاعت می یافتیم.
کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً وَ م 􀀀 إِنَّ فِی
:در این داستان آیتی و دلالتی است براي آن کسانی که به دیدة عبرت در آن بنگرند.اما بیشتر آنها ایمان نیاوردند.
منظور از این گفتار تسلیت خاطر پیامبر و اعلام است به اینکه بدي از قدیم بوده است.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
:معناي آن گذشت.
ص : 35
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 105 تا 122
اشاره
اَللّ وَ أَطِیعُونِ
􀀀
تَتَّقُونَ ( 106 ) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ( 107 ) فَاتَّقُوا هَ 􀀀 الَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا 􀀀 کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ اَلْمُرْسَلِینَ ( 105 ) إِذْ ق
الُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اِتَّبَعَکَ 􀀀 اَللّ وَ أَطِیعُونِ ( 110 ) ق
􀀀
الَمِینَ ( 109 ) فَاتَّقُوا هَ 􀀀 ی رَبِّ اَلْع 􀀀 إِلاّ عَل
􀀀
ا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ 􀀀 108 ) وَ م )
طارِدِ اَلْمُؤْمِنِینَ 􀀀 ا أَنَا بِ 􀀀 ی رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ ( 113 ) وَ م 􀀀 إِلاّ عَل
􀀀
سابُهُمْ 􀀀 کانُوا یَعْمَلُونَ ( 112 ) إِنْ حِ 􀀀 ما 􀀀 ا عِلْمِی بِ 􀀀 الَ وَ م 􀀀 اَلْأَرْذَلُونَ ( 111 ) ق
الَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ ( 117 ) فَافْتَحْ 􀀀 ا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ اَلْمَرْجُومِینَ ( 116 ) ق 􀀀 الُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ ی 􀀀 إِلاّ نَذِیرٌ مُبِینٌ ( 115 ) ق
􀀀
114 ) إِنْ أَنَا )
اقِینَ 􀀀 ا بَعْدُ اَلْب 􀀀 اهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی اَلْفُلْکِ اَلْمَشْحُونِ ( 119 ) ثُمَّ أَغْرَقْن 􀀀 بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِیَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ ( 118 ) فَأَنْجَیْن
( کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ( 121 ) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ ( 122 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً وَ م 􀀀 120 ) إِنَّ فِی )
ص : 36
ترجمه:
قوم نوح،رسولان را تکذیب کردند.برادرشان نوح بدیشان گفت:آیا تقوي پیشه نمیکنید؟من براي شما رسولی امینم.از خدا
بپرهیزید و مرا اطاعت کنید.
من از شما اجري نمیخواهم.اجرم جز بر خداي عالمین نیست.از خدا بپرهیزید و اطاعتم کنید.گفتند:بتو ایمان آوریم و حال
آنکه مردم دون پایه از تو پیروي کرده اند؟گفت:مرا به کردار ایشان دانشی نیست.حساب آنها بر خداي من است، اگر
بدانید.من مؤمنان را طرد نمیکنم.من جز ترساننده اي آشکار نیستم.گفتند:
اي نوح،اگر باز نگشتی از سنگسار شدگان خواهی بود.گفت:خدایا،قومم تکذیبم کردند.میان من و ایشان در فتحی بگشاي و
مرا و مؤمنانی که با منند از ایشان رها کن.او را و کسانی که در آن کشتی که پر از انسان و موجودات دیگر بود نجات دادیم.
بعد باقی را غرق کردیم.در این آیتی است و بیشترشان ایمان نیاوردند.خداي تو مقتدر و رحیم است.
قرائت:
.« نؤمن » یا عطف است بر ضمیر « الارذلون » خوانده است و در این صورت،مبتداست براي « و اتباعک » و اتبعک:یعقوب
لغت:
ارذلون و اراذل:مردم است.
ص : 37
طرد:دور کردن.
رجم:سنگسار کردن.
انتهاء:بازگشتن.
فتح:حکم.
فلک:کشتی.مفرد و جمع این کلمه یکسان است.
مشحون:پر.
اعراب:
ا عِلْمِی 􀀀م
جار و مجرور و خبر و متعلق بمحذوف. « کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ما 􀀀بِ » مبتدا « علمی » حرف نفی « ما »:
مقصود:
اکنون به شرح داستان نوح پرداخته،می فرماید:
کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ
:قوم نوح رسولان را تکذیب کردند.بدیهی است که اگر کسی یکی از انبیاء را تکذیب کند،همۀ آنها را تکذیب کرده است.
زیرا هر پیامبري که از جانب خدا بیاید مردم را امر میکند که همۀ انبیاء را تصدیق کنند.امام باقر(ع)می فرماید:منظور از
رسولان نوح و پیامبرانی است که میان نوح و آدم بودند.
لا تَتَّقُونَ 􀀀 الَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ 􀀀 إِذْ ق
:نوح که برادر نسبی آنها بود نه برادر دینی،به آنها گفت:چرا با تکذیب من از عذاب خداوند نمیپرهیزید؟ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ
أَمِینٌ :من رسولی هستم که میان شما و خدا امینم و خیانت نمیکنم.
اللّ وَ أَطِیعُونِ
􀀀
فَاتَّقُوا هَ
:باطاعت و عبادت خویش از خدا بپرهیزید و مرا در ایمان و توحید مطیع باشید.
الَمِینَ 􀀀 ی رَبِّ الْع 􀀀 إِلاّ عَل
􀀀
ا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ 􀀀 وَ م
:من در برابر دعوتم بتوحید از شما مزدي نمیخواهم.مزد من بر آن خداوندي است که همۀ
ص : 38
موجودات را آفریده است.
اللّ وَ أَطِیعُونِ
􀀀
فَاتَّقُوا هَ
:باز هم سخن پیش را تکرار کرده،می گوید:تقوي پیشه کنید و مرا مطیع باشید.زیرا از شما مزد نمیخواهم تا از مال خویش
بترسید.
قبلا گفته بود:چون رسول امینم،از خدا بپرهیزید و مرا مطیع باشید.بنا بر این،اینها با یکدیگر مغایرت دارند و در هر دو
صورت،سوء ظن و تهمت را زایل می سازد.
الُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ 􀀀ق
:گفتند:چگونه بتو ایمان آوریم و حال آنکه مشتی مردم پست و فرومایه از تو تبعیت کرده اند؟برخی گویند:منظور مستمندان و
تهیدستان است.برخی گویند:منظور بافندگان و کفاشان است.بهر حال میخواهند بگویند:اطرافیان و پیروان تو افراد پست و
زبون هستند و اگر ما بتو ایمان آوریم در ردیف آنها قرار میگیریم.بدیهی است که این سخن حاکی از جهل ایشان است.زیرا
ایمان این طبقه،موجب این نمیشود که آنها نوح را تکذیب کنند.
همینها بخاطر ایمانشان بدرگاه خدا تقرب پیدا میکنند،ولی اشرافی گنهکار،پیش خدا قرب و منزلتی ندارد.
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ما 􀀀 ا عِلْمِی بِ 􀀀 الَ وَ م 􀀀ق
:نوح گفت:من به کارها و رفتار آنها آگاه نیستم.تکلیفی هم در اینباره ندارم.تکلیف من این است که آنها را بسوي خدا
دعوت کنم.آنها دعوت مرا اجابت کرده اند.
ی رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ 􀀀 إِلاّ عَل
􀀀
سابُهُمْ 􀀀 إِنْ حِ
:حساب آنها بر آن خداوندي است که خالق من و آنهاست.اگر شما آگاه بودید بر آنها خرده نمیگرفتید.
إِلاّ نَذِیرٌ مُبِینٌ
􀀀
طارِدِ الْمُؤْمِنِینَ إِنْ أَنَا 􀀀 ا أَنَا بِ 􀀀 وَ م
:من ترسانندة از معصیت و دعوت کنندة آشکاري بسوي طاعت خدایم و مؤمنین را از خود طرد نمیکنم.
ا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ 􀀀 الُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ ی 􀀀ق
:گفتندش:اي نوح، اگر از گفتۀ خود دست بر نداري ترا سنگسار خواهیم کرد.ضحاك گوید:یعنی بتو فحاشی می کنیم.
الَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِیَ 􀀀ق
ص : 39
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
:نوح گفت:پروردگارا،قومم تکذیبم کردند،میان ما و آنها به عذاب حکم فرما و مرا و مؤمنانی که با منند از عذاب نجات ده.
اهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ 􀀀 فَأَنْجَیْن
:نوح و کسانی را که در آن کشتی مملو از انسان و حیوانات با او بودند،نجات بخشیدیم.
اقِینَ 􀀀 ا بَعْدُ الْب 􀀀 ثُمَّ أَغْرَقْن
:پس از نجات نوح و همراهانش بقیه را که در کشتی نبودند غرق کردیم.
کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً وَ م 􀀀 إِنَّ فِی
:در این داستان دلالتی روشن بر یگانگی خداست و بیشترشان ایمان نیاوردند.تکرار این جمله مانعی ندارد.
زیرا هر بار که بدنبال یکی از داستانها ذکر می شود،مقصود تازه اي را افاده میکند.
وقتی که بدنبال قصه موسی می آید و آن گاه که بدنبال داستان ابراهیم ذکر می شود و اکنون که پس از سرگذشت نوح می
آید،در هر کجا آیت و دلالت تازه اي را بیان میدارد.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
:خداي تو به هلاك قوم نوح مقتدر و به نجات نوح و همراهانش رحیم است.
ص : 40
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 123 تا 140
اشاره
اَللّ وَ أَطِیعُونِ ( 126 ) وَ
􀀀
لا تَتَّقُونَ ( 124 ) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ( 125 ) فَاتَّقُوا هَ 􀀀 الَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ 􀀀 ادٌ اَلْمُرْسَلِینَ ( 123 ) إِذْ ق 􀀀 کَذَّبَتْ ع
صانِعَ لَعَلَّکُمْ 􀀀 الَمِینَ ( 127 ) أَ تَبْنُونَ بِکُ لِّ رِیعٍ آیَهً تَعْبَثُونَ ( 128 ) وَ تَتَّخِ ذُونَ مَ 􀀀 ی رَبِّ اَلْع 􀀀 إِلاّ عَل
􀀀
ا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ 􀀀م
ما تَعْلَمُونَ ( 132 ) أَمَدَّکُمْ 􀀀 اَللّ وَ أَطِیعُونِ ( 131 ) وَ اِتَّقُوا اَلَّذِي أَمَدَّکُمْ بِ
􀀀
جَبّ ( 130 ) فَاتَّقُوا هَ
ارِینَ 􀀀 بَطَشْتُم إِذ بَطَشْتُمْ ا􀀀 و ( تَخْلُدُونَ ( 129
ا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ 􀀀 واءٌ عَلَیْن 􀀀 الُوا سَ 􀀀 ذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ( 135 ) ق 􀀀 خافُ عَلَیْکُمْ عَ 􀀀 جَنّ وَ عُیُونٍ ( 134 ) إِنِّی أَ
اتٍ􀀀 و ( امٍ وَ بَنِینَ ( 133 􀀀 بِأَنْع
کانَ أَکْثَرُهُمْ 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً وَ م 􀀀 اهُمْ إِنَّ فِی 􀀀 ا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ ( 138 ) فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْن 􀀀 إِلاّ خُلُقُ اَلْأَوَّلِینَ ( 137 ) وَ م
􀀀
ذا 􀀀􀀀 واعِظِینَ ( 136 ) إِنْ ه 􀀀 اَلْ
( مُؤْمِنِینَ ( 139 ) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ ( 140
ص : 41
ترجمه:
قوم عاد رسولان را تکذیب کردند.آن گاه که برادرشان هود،آنها را گفت:
آیا تقوي پیشه نمیکنید؟من براي شما رسولی امینم.از خدا بپرهیزید و مرا اطاعت کنید.من بر اینکار از شما مزدي نمی
خواهم.مزد من جز بر خداي عالمین نیست.
آیا در هر محل مرتفعی بنائی بیهوده می سازید؟و قصرهایی محکم می سازید که شاید جاودان بمانید و هنگامی که کیفر
میدهید،جبارانه کیفر میدهید؟از خدا بپرهیزید و اطاعتم کنید.از خدایی بپرهیزید که شما را به آنچه میدانید،امداد کرد.امداد
کرد شما را به چارپایان و فرزندان و بوستان ها و چشمه ها.بر شما از عذاب روزي بزرگ می ترسم.گفتند:ما را یکسان است
که پند بدهی یا از پند دهندگان نباشی.
این نیست مگر خلق و عادت پیشینیان.و ما معذب نیستیم.تکذیبش کردند و هلاکشان کردیم.در این،آیتی است و بیشترشان
مؤمن نبودند.خدایت عزیز و رحیم است.
قرائت:
خلق:ابن کثیر و اهل بصره و ابو جعفر و کسایی بفتح خاء و دیگران بضم خاء و لام خوانده اند.اولی به معنی دروغ پردازي و
دومی به معناي خلق و خوي و عادت است.
لغت:
ریع:زمین مرتفع.
مصانع:آبگیرها،ساختمانها.
بطش:کشتن به شمشیر و زدن به شلاق.
ص : 42
جبار:زورمند.این صفت در مورد خدا مدح و در مورد دیگران ذم است.
زیرا آنها زورمندي را به خود می بندند.
مقصود:
اکنون در بارة قوم عاد می فرماید:
ادٌ الْمُرْسَلِینَ 􀀀 کَذَّبَتْ ع
:قبیله عاد رسولان را تکذیب کردند.
لا تَتَّقُونَ 􀀀 الَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ 􀀀 إِذْ ق
:هود که برادر نسبی ایشان بود نه برادر دینی،به ایشان گفت:آیا به اجتناب از معاصی،از خدا نمی پرهیزید إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ
الَمِینَ :تفسیرش گذشت. 􀀀 ....رَبِّ الْع
أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَهً تَعْبَثُونَ
:آیا در هر نقطۀ مرتفعی بنائی می سازید که براي سکونت،مورد احتیاجتان نیست؟بلکه منظور شما لهو و لعب و بیهودگی
را به معنی شرف و برخی به معنی راه گرفته اند. « ریع » است.ساختمانی که مورد نیاز نباشد.بیهوده است.برخی
در روایت است که پیامبر گرامی اسلام(ص)بیرون آمد و قبه اي بلند مشاهده کرد.پرسید:این چیست؟گفتند:از یکی از
انصاریان است.صبر کرد تا صاحب قبه آمد.سلام کرد و پیامبر خدا از او اعراض کرد و چندین بار اعراض خود را تکرار کرد
تا آن مرد آثار خشم و اعراض را از پیامبر متوجه شد.به اصحاب شکایت برد و گفت:آثار انکار را در نظر رسول خدا می
بینم،نمیدانم چه کرده ام؟گفتند:پیامبر خارج شد و قبۀ تو را دید و پرسید:از کیست؟و ما به او اطلاع دادیم.آن مرد رفت و قبه
را با زمین یکسان کرد.روزي پیامبر خدا بیرون آمد و قبه را ندید.فرمود:
قبه اي که در اینجا بود چه شد؟گفتند:صاحب آن از اعراض شما پیش ما شکایت کرد و ما او را مطلع ساختیم و او خرابش
کرد.فرمود:هر بنائی که بر سر پا آید بر صاحبش وبالی دارد،مگر اینکه مورد احتیاجش باشد.
برخی گویند:خانه ها را در جاهاي بلند می ساختند تا راهگذران و گدایان را از بالا مورد مسخره قرار دهند.
ص : 43
برخی گویند:براي حمام ها برج می ساختند و هود این کارشان را مورد انکار قرار داد.
صانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ 􀀀 وَ تَتَّخِذُونَ مَ
:ساختمانها و کاخهاي محکمی می سازید یا آبگیرهایی درست می کنید که گویا هرگز نمیمیرید.این بناهاي محکم براي
کسی خوب است که طمع حیات ابدي داشته باشد.
برخی گویند:یعنی بفکر زندگی ابدي دنیا هستید و در بارة مرگ فکر نمیکنید.
جَبّ
ارِینَ 􀀀 بَطَشْتُم إِذ بَطَشْتُمْ ا􀀀 و َ
:هنگامی که میخواهید کسی را تنبیه و مجازات کنید،نهایت سختگیري را در بارة او مرتکب شوید.برخی گویند:یعنی وقتی
کیفر میدهید،بناحق می کشید.
اللّ وَ أَطِیعُونِ
􀀀
فَاتَّقُوا هَ
:معنایش گذشت.
ما تَعْلَمُونَ 􀀀 وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّکُمْ بِ
: از خدایی بپرهیزید که به نعمتهایی که میدانید پیاپی براي شما مدد و کمک می فرستد.
جَنّ وَ عُیُونٍ
اتٍ􀀀 و امٍ وَ بَنِینَ 􀀀 أَمَدَّکُمْ بِأَنْع
:شما را به چارپایان و فرزندان و باغها و چشمه ها کمک کرده و علی الدوام براي شما کمک می فرستد.
ذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ 􀀀 خافُ عَلَیْکُمْ عَ 􀀀 إِنِّی أَ
:می ترسم که در آن روز بزرگ یعنی قیامت،گرفتار عذاب شوید.
قیامت را روز بزرگ خوانده،زیرا ترسهاي آن بزرگ است.
واعِظِینَ 􀀀 ا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْ 􀀀 واءٌ عَلَیْن 􀀀 الُوا سَ 􀀀ق
:گفتند:چه ما را نهی کنی چه نکنی یکسان است.بهر حال ما گفتار ترا نمیپذیریم.یعنی موعظه و ترك موعظه براي ما یکسان
است.
إِلاّ خُلُقُ الْأَوَّلِینَ
􀀀
ذا 􀀀􀀀 إِنْ ه
:اینها که تو می گویی دروغهاي مردم قدیم است که بیهوده ادعاي نبوت میکردند و پیامبر نبودند.تو هم مثل آنهایی.
بنا بر اینکه بضم خاء خوانده شود،یعنی:اینها که ما ساخته ایم،بنا بر سنت و رویه اي است که از گذشتگان بیادگار مانده است.
ص : 44
برخی گویند:یعنی زندگی ما هم مثل زندگی گذشتگان است که بدنبال آن مرگ است و قیامت و حسابی بدنبال آن نیست و
برخی گویند:یعنی این ادعاي تو مطابق عادت گذشتگان است.
ا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ 􀀀 وَ م
:این ادعاي تو بی اساس است.ما نه در دنیا عذاب می شویم، نه در آخرت.
اهُمْ 􀀀 فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْن
:هود را تکذیب کردند و ما آنها را بوسیلۀ عذاب دچار استیصال کردیم.
کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً وَ م 􀀀 إِنَّ فِی
:
تفسیر آن گذشت.
ص : 45
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 141 تا 159
اشاره
اَللّ وَ أَطِیعُونِ
􀀀
تَتَّقُونَ ( 142 ) إِنِّی لَکُ مْ رَسُولٌ أَمِینٌ ( 143 ) فَاتَّقُوا هَ 􀀀 صالِحٌ أَ لا 􀀀 الَ لَهُمْ أَخُوهُمْ 􀀀 کَذَّبَتْ ثَمُودُ اَلْمُرْسَلِینَ ( 141 ) إِذْ ق
جَنّ وَ عُیُونٍ
اتٍ􀀀 آمِنِین ( 146 ) فِی ا 􀀀 اهُن 􀀀 ا ه 􀀀 الَمِینَ ( 145 ) أَ تُتْرَکُونَ فِی م 􀀀 ی رَبِّ اَلْع 􀀀 إِلاّ عَل
􀀀
ا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ 􀀀 144 ) وَ م )
لا تُطِیعُوا أَمْرَ 􀀀 اَللّ وَ أَطِیعُونِ ( 150 ) وَ
􀀀
ارِهِینَ ( 149 ) فَاتَّقُوا هَ 􀀀 الِ بُیُوتاً ف 􀀀 ا هَضِ یمٌ ( 148 ) وَ تَنْحِتُونَ مِنَ اَلْجِب 􀀀 147 ) وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُه )
ا فَأْتِ 􀀀 إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُن
􀀀
ا أَنْتَ 􀀀 ما أَنْتَ مِنَ اَلْمُسَحَّرِینَ ( 153 ) م 􀀀 الُوا إِنَّ 􀀀 لا یُصْ لِحُونَ ( 152 ) ق 􀀀 اَلْمُسْرِفِینَ ( 151 ) اَلَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی اَلْأَرْضِ وَ
ذابُ یَوْمٍ 􀀀 ا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَ 􀀀 لا تَمَسُّوه 􀀀 ا شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ( 155 ) وَ 􀀀 اقَهٌ لَه 􀀀 ذِهِ ن 􀀀 الَ ه 􀀀 اَلصّ ( 154 ) ق
ادِقِین 􀀀 بِآیَهٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ( 158 ) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً وَ م 􀀀 ذابُ إِنَّ فِی 􀀀 ادِمِینَ ( 157 ) فَأَخَذَهُمُ اَلْعَ 􀀀 ا فَأَصْبَحُوا ن 􀀀 عَظِیمٍ ( 156 ) فَعَقَرُوه
( اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ ( 159
ص : 46
ترجمه:
قوم ثمود رسولان را تکذیب کردند آن گاه که برادرشان صالح،بدیشان گفت:
آیا تقوي پیشه نمیکنید؟من براي شما رسولی امینم.از خدا بپرهیزید و مرا اطاعت کنید.از شما اجري در خواست نمیکنم.اجرم
بر خداي عالمین است.آیا با ایمنی در آنچه در اینجاست،متروك می مانید؟در باغها و چشمه ها و زراعتها و نخلهایی که طلع
آن لطیف است؟و از کوه ها خانه هایی می تراشید در حالی که در اینکار مهارت دارید.از خدا بپرهیزید و مرا اطاعت کنید.و
امر مسرفان را اطاعت نکنید.آنها که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند.گفتند:همانا تو از مسحور شدگانی.تو نیستی مگر
بشري مثل ما.آیتی بیار،اگر از راستگویانی.گفت:این است شتري که قسمتی از آب براي اوست و قسمتی در روز معلوم براي
شما.و او را به بدي مس نکنید که عذاب روزي بزرگ دامنگیر شما می شود.شتر را آسیب زدند و دچار ندامت گشتند.و
گرفتار عذاب شدند که در این آیتی است و بیشترشان ایمان ندارند.خدایت مقتدر و رحیم است.
ص : 47
قرائت:
فارهین:کوفیان و شامیان بدون الف و دیگران با الف خوانده اند.بنا بر قرائت اول معنی مهارت و بنا بر قرائت ثانی،معنی طغیان
و اعتماد به نفس را میدهد.
بعضی هر دو را بیک معنی گرفته اند.
لغت:
هضیم:لطیف مسحر:کسی که چند بار مسحور شده باشد.
شرب:بهره اي از آب سوء:بدي عقر:قطع قسمتی از بدن که هر گاه زیاد باشد موجب مرگ می شود.
مقصود:
اکنون خداوند در بارة قوم ثمود می گوید:
کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ
الَمِینَ 􀀀 ی رَبِّ الْع 􀀀 إِلاّ عَل
􀀀
...
:این قسمت در همین سوره تفسیر شده است.
ا آمِنِینَ 􀀀 اهُن 􀀀 ا ه 􀀀 أَ تُتْرَکُونَ فِی م
:آیا گمان میکنید که در نیکیهایی که خدا در این جهان به شما داده است میمانید و گرفتار مرگ و عذاب نمی شوید؟ در
حقیقت این جمله خبر از این است که نعمتهاي آنها دوام نمی پذیرد و سر انجام از آنها سلب می شود.
سپس بذکر آن نعمتها پرداخته،می فرماید:
ا هَضِیمٌ 􀀀 جَنّ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُه
اتٍ􀀀 فِی
:در باغهاي انبوه از درخت و چشمه هاي جاري و زراعتها و نخلهایی که طلع آن رسیده و پخته است.عکرمه گوید:یعنی طلع
آنها تر و نرم است.برخی گویند:یعنی طلع آن لاغر است.و بعضی گویند:یعنی اگر به طلع آن دست زده شود متلاشی می
شود.حسن گوید:یعنی در داخل آن هسته نیست.
ص : 48
ارِهِینَ 􀀀 الِ بُیُوتاً ف 􀀀 وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِب
:و با استادي و مهارت از کوه ها خانه می تراشید.ابن عباس گوید:بنا بر قرائت دیگر یعنی با طغیان و سرکشی به تراشیدن خانه
هاي سنگی می پردازید.
اللّ وَ أَطِیعُونِ
􀀀
فَاتَّقُوا هَ
:از مخالفت خداوند بپرهیزید و دستورات مرا اطاعت کنید.
لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ 􀀀 وَ
:و امر رؤساء مسرف و تبهکار را اطاعت نکنید.
مقصود از مسرفین،آن نه قبیله اي است از ثمود که اقدام به کشتن شتر کردند.
سپس در وصف مسرفان می فرماید:
لا یُصْلِحُونَ 􀀀 اَلَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ
:کسانی که در زمین فساد میکنند و به اصلاح اقدام نمیکنند.
ما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ 􀀀 الُوا إِنَّ 􀀀ق
:در جوابش گفتند:تو از مسحور شدگانی و عقلت فاسد شده و چیزي نمیفهمی،یعنی چندین بار مسحور شده اي.برخی گویند:
یعنی دچار خدعه شده اي و برخی گویند:یعنی تو از کسانی هستی که به بیماري دستگاه گوارش مبتلایند.برخی گویند:یعنی
تو هم مثل ما میخوري و می آشامی.چگونه براي نبوت بر ما اولویت پیدا کرده اي.
الصّ
ادِقِین 􀀀 ا فَأْتِ بِآیَهٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ 􀀀 إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُن
􀀀
ا أَنْتَ 􀀀م
:تو هم بشري هستی مثل ما.معجزه اي بیاور که اگر راست می گویی گواه بر صدقت باشد.
ا شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ 􀀀 اقَهٌ لَه 􀀀 ذِهِ ن 􀀀 الَ ه 􀀀ق
:صالح گفت:این است شتري که خدا او را از سنگ بیرون آورده و ده ماهه آبستن است و باید آب را تقسیم کنید،قسمتی
براي شما و قسمتی براي او و هیچیک نباید مزاحم یکدیگر شوید، از علی(ع)است که:اولین چشمه اي که در زمین
جوشید،همان بود که خداوند براي صالح ظاهر کرد و صالح گفت:یک روز براي او و یک روز براي شما.
ذابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ 􀀀 ا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَ 􀀀 لا تَمَسُّوه 􀀀 وَ
...لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
:
این قسمت در سورة اعراف تفسیر شده و شرح داستان نیز در همانجاست.
ص : 49
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 160 تا 175
اشاره
اَللّ وَ أَطِیعُونِ
􀀀
تَتَّقُونَ ( 161 ) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ( 162 ) فَاتَّقُوا هَ 􀀀 الَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا 􀀀 کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ اَلْمُرْسَلِینَ ( 160 ) إِذْ ق
ا خَلَقَ 􀀀 الَمِینَ ( 165 ) وَ تَذَرُونَ م 􀀀 رانَ مِنَ اَلْع 􀀀 الَمِینَ ( 164 ) أَ تَأْتُونَ اَلذُّکْ 􀀀 ی رَبِّ اَلْع 􀀀 إِلاّ عَل
􀀀
ا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ 􀀀 163 ) وَ م )
الَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ 􀀀 ا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ اَلْمُخْرَجِینَ ( 167 ) ق 􀀀 الُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ ی 􀀀 ادُونَ ( 166 ) ق 􀀀 اجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ ع 􀀀 لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْو
ابِرِینَ ( 171 ) ثُمَّ دَمَّرْنَا 􀀀 إِلاّ عَجُوزاً فِی اَلْغ
􀀀
( اهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ( 170 􀀀 مِمّ یَعْمَلُونَ ( 169 ) فَنَجَّیْن
ا 􀀀 و أَهْلِی اَلْق ( 168 ) رَبِّ نَجِّنِی الِینَ 􀀀
کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ( 174 ) وَ إِنَّ رَبَّکَ 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً وَ م 􀀀 ساءَ مَطَرُ اَلْمُنْذَرِینَ ( 173 ) إِنَّ فِی 􀀀 ا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَ 􀀀 اَلْآخَرِینَ ( 172 ) وَ أَمْطَرْن
( لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ ( 175
ص : 50
ترجمه:
قوم لوط رسولان را تکذیب کردند.هنگامی که برادرشان لوط به آنها گفت:
آیا تقوي پیشه نمیکنید؟من براي شما رسولی امینم.از خدا بپرهیزید و مرا اطاعت کنید.از شما درخواست اجري نمیکنم.اجر من
بر خداي عالمین است.آیا از میان مردم به جنس ذکور روي می آورید و همسرانی را که خدا براي شما آفریده، رها می
کنید؟بلکه شما مردمی متجاوز هستید.گفتند:اي لوط،اگر دست بر نداري از اخراج شدگان خواهی بود،گفتند:ما نسبت بکردار
تو از بغض دارندگانیم.
پروردگارا،مرا و خاندانم را از کردار ایشان نجات ده.او و خاندانش را همگی نجات دادیم.مگر پیر زنی که در میان هلاك
شدگان بود.آن گاه دیگران را به سختی هلاك کردیم و بر آنها باران باریدیم و بد است باران انذار شدگان.در آن آیتی
است و بیشترشان مؤمن نیستند و خداي تو مقتدر و رحیم است.
لغت:
عادي:ظالم قالی:کینه توز غابر:چیزي کم که باقی می ماند.مثل باقی ماندة خاکی که روفته باشند.
باقی ماندة شیر در پستان.
تدمیر:هلاك کردن به سخت ترین روش.
مقصود:
اکنون در بارة قوم لوط می گوید:
کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ
الَمِینَ 􀀀 ی رَبِّ الْع 􀀀 إِلاّ عَل
􀀀
...
:این قسمت تفسیر شده است.
الَمِینَ 􀀀 رانَ مِنَ الْع 􀀀 أَ تَأْتُونَ الذُّکْ
اجِکُمْ :و از زنان که 􀀀 ا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْو 􀀀 :آیا در میان خلائق،فقط مردان را مورد استفاده جنسی قرار میدهید؟ وَ تَذَرُونَ م
همسران شرعی شما هستند
ص : 51
تو و همسرت ) « اُسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ » : کناره گیري میکنید؟ زوج و زوجه،همسر شرعی انسان است.چنان که می فرماید
ادُونَ :شما مردمی هستید که از حلال به حرام تجاوز کرده اید. 􀀀 ساکن بهشت شوید:بقره 35 ) بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ ع
ا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ 􀀀 الُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ ی 􀀀ق
:گفتند اگر دست برنداري اي لوط تو را اخراج خواهیم کرد.
الِینَ 􀀀 الَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْق 􀀀ق
:لوط فرمود من دشمن کارهاي شما هستم.
سپس لوط در بارة ایشان نفرین کرده گوید:
مِمّ یَعْمَلُونَ
ا􀀀 و أَهْلِی رَبِّ نَجِّنِی :خدایا،مرا و خاندانم را از عاقبت کردار ایشان نجات ده.عاقبت کردار ایشان،چیزي جز عذاب نیست.
خداوند دعاي لوط را مستجاب کرده،می فرماید:
اهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ 􀀀 فَنَجَّیْن
:لوط و خاندانش را از عذابی که بر قوم واقع شد، یا از عملی که آنها انجام میدادند،نجات دادیم.
بدیهی است که وقتی از خود عمل نجات یابند،از کیفر آن نیز نجات پیدا میکنند.
ابِرِینَ 􀀀 إِلاّ عَجُوزاً فِی الْغ
􀀀
:به جز پیر زنی که همسر لوط بود،او هلاك شد، زیرا اهل فساد را مطلع کرد که لوط مهمانهایی به خانه آورده است.
این پیر زن در شهر ماند و با سایر مردم به سنگباران آسمانی بهلاکت رسید.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ
:آن گاه بقیه را به زمین فرو بردیم.
بعضی گویند:یعنی زمین شهر را زیر و زبر کردیم.اما آن کسانی که در شهر نبودند بوسیلۀ سنگباران به هلاکت رساندیم.
ساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ 􀀀 ا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَ 􀀀 وَ أَمْطَرْن
:و بر آنها باران باریدیم و چه دشوار و ناگوار است بارانی که بر مردم کافر بارد.
ذلِکَ􀀀 إِنَّ فِی
...لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
:این قسمت تفسیر شده است.
ص : 52
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 176 تا 191
اشاره
اَللّ وَ أَطِیعُونِ
􀀀
لا تَتَّقُونَ ( 177 ) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ( 178 ) فَاتَّقُوا هَ 􀀀 الَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ 􀀀 حابُ اَلْأَیْکَهِ اَلْمُرْسَلِینَ ( 176 ) إِذْ ق 􀀀 کَذَّبَ أَصْ
لا تَکُونُوا مِنَ اَلْمُخْسِرِینَ ( 181 ) وَ زِنُوا 􀀀 الَمِینَ ( 180 ) أَوْفُوا اَلْکَیْلَ وَ 􀀀 ی رَبِّ اَلْع 􀀀 إِلاّ عَل
􀀀
ا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ 􀀀 179 ) وَ م )
تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ( 183 ) وَ اِتَّقُوا اَلَّذِي خَلَقَکُ مْ وَ اَلْجِبِلَّهَ 􀀀 اءَهُمْ وَ لا 􀀀 اَلنّ أَشْی
اس 􀀀 لا تَبْخَسُوا 􀀀 اَلْم ( 182 ) وَ بِالْقِسْط سُْتَقِیمِ اسِ 􀀀
ا کِسَفاً 􀀀 کاذِبِینَ ( 186 ) فَأَسْقِطْ عَلَیْن 􀀀 ا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ اَلْ 􀀀 إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُن
􀀀
ا أَنْتَ 􀀀 ما أَنْتَ مِنَ اَلْمُسَحَّرِینَ ( 185 ) وَ م 􀀀 الُوا إِنَّ 􀀀 اَلْأَوَّلِینَ ( 184 ) ق
ذابَ یَوْمٍ 􀀀 کانَ عَ 􀀀 ذابُ یَوْمِ اَلظُّلَّهِ إِنَّهُ 􀀀 ما تَعْمَلُونَ ( 188 ) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَ 􀀀 الَ رَبِّی أَعْلَمُ بِ 􀀀 اَلصّ ( 187 ) ق
ادِقِین 􀀀 ماءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ 􀀀 مِنَ اَلسَّ
( کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ( 190 ) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ ( 191 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً وَ م 􀀀 عَظِیمٍ ( 189 ) إِنَّ فِی
ص : 53
ترجمه:
اصحاب ایکه رسولان را تکذیب کردند.آن گاه که شعیب به ایشان گفت:آیا تقوي پیشه نمیکنید؟من براي شما رسولی
امینم.از خدا بپرهیزید و مرا اطاعت کنید.از شما اجري درخواست نمیکنم.اجرم بر خداي عالمین است.
پیمانه را تمام بدهید و از کم دهندگان نباشید و به میزان راست و صحیح،وزن کنید و چیزهاي مردم را کم ندهید و در زمین
فساد نکنید و از خدایی که شما و پیشینیان را آفریده،بپرهیزید.گفتند تو از مسحور شدگانی و نیستی جز بشري مانند ما و
نمیپنداریم ترا مگر از دروغ گویان.پس قطعه هایی از آسمان بر ما فرود آور، اگر از راست گویانی گفت:خدایم بکردار شما
داناتر است.تکذیبش کردند و عذاب و شکنجۀ روز کم سایه،دامنگیرشان شد که عذاب روزي بزرگ بود.در آن آیتی است و
بیشترشان مؤمن نبودند و خداي تو مقتدر و رحیم است.
قرائت:
به فتح تاء خوانده اند و دیگران به همزه. « لیکه » ایکه:حجازیان و شامیان این کلمه را در اینجا و در سورة ص
همزة وسط ساقط می شود و همزة اول نیز می افتد.زجاج گوید:عدم انصراف « الایکه »: ابو علی می گوید:هنگامی که گفته شود
آن بخاطر این است که نام شهر است.
ص : 54
لغت:
ایکه:جایی که درختان انبوه و گشتن داشته باشد.بدون تاء جمع است.
مخسر:زیان رساننده:
جبله:طبیعت شیء.شاعر گوید:
و الموت اعظم حادث
مما یمر علی الجبله
مرگ بزرگترین حادثه اي است که بر طبیعت خلائق مرور میکند.
مقصود:
اکنون در بارة شعیب می فرماید:
حابُ الْأَیْکَهِ الْمُرْسَلِینَ 􀀀 کَذَّبَ أَصْ
: مردم مدین رسولان را تکذیب کردند.این معنی از ابن عباس است.
قتاده گوید:اصحاب ایکه مردم مدین نیستند و خداوند شعیب را بسوي دو امت فرستاده است.
لا تَتَّقُونَ 􀀀 الَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ 􀀀 إِذْ ق
:شعیب بدیشان گفت:آیا تقوي پیشه نمیکنید؟ در اینجا شعیب را برادر آن قوم معرفی نمیکند.زیرا آنها با شعیب نسبتی
و) « خاهُمْ شُعَیْباً 􀀀 ی مَدْیَنَ أَ 􀀀 وَ إِل » نداشتند.زیرا شعیب از اهالی مدین است.و هنگامی که در بارة مردم مدین سخن گفته،می گوید
.( بسوي مردم مدین برادرشان شعیب را فرستادیم:اعراف 75
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ
الَمِینَ 􀀀 ...رَبِّ الْع
:قبلا تفسیر شده است.
علت اینکه دعوت انبیاء را بیک عبارت ذکر کرده،این است که میخواهد بگوید:حق یکی است و همۀ انبیاء برنامۀ واحدي
داشته اند.آنها بمردم میگفتند:
تقوي پیشه کنید و از گناهان اجتناب کنید و در عبادت خدا و طاعت رسولان اخلاص داشته باشید و بدانید که پیامبران در
میان بندگان،امین خدایند و هیچیک از آنها بر رسالت خود حق گرفتن اجرت ندارند.زیرا اخذ اجرت،مردم را از اطاعت ایشان
متنفر می سازد.
ص : 55
سپس شعیب به ایشان می گوید:
أَوْفُوا الْکَیْلَ
:پیمانه را بدون کم و کاست بدهید.
بدیهی است که همین وظیفه را در مورد چیزهایی که احتیاج به کشیدن و متر کردن و شمردن دارد،نیز باید رعایت کنند.
لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ 􀀀 وَ
:باید از کم کنندگان وزن و پیمانه نباشید.
طاسِ الْمُسْتَقِیمِ 􀀀 وَ زِنُوا بِالْقِسْ
:به عدل وزن کنید و کاملا در اداي حقوق دیگران دقت کنید.
اقوالی که در بارة قسطاس است در سورة بنی اسرائیل ذکر شده است.
اءَهُمْ 􀀀 النّ أَشْی
اس􀀀 لا تَبْخَسُوا 􀀀 وَ
:حقوق مردم را کم نکنید و مانع آن نباشید.
لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ 􀀀 وَ
:و در روي زمین سعی در فساد و تبهکاري نکنید.
ابو عبیده گوید:عثی شدیدترین فساد و خرابی است.
وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّهَ الْأَوَّلِینَ
:از خدایی که شما و امم گذشته را از نیستی به هستی آورده،بپرهیزید.
ا􀀀 إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُن
􀀀
ا أَنْتَ 􀀀 ما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ وَ م 􀀀 الُوا إِنَّ 􀀀ق
:معنی آن گذشت.
کاذِبِینَ 􀀀 وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْ
:ترا یکی از دروغگویان می پنداریم.
است و از این جهت بر سر خبر لام مفتوح در آمده است. « ان » مخفف از « ان »
الصّ
ادِقِین 􀀀 ماءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ 􀀀 ا کِسَفاً مِنَ السَّ 􀀀 فَأَسْقِطْ عَلَیْن
:اگر در دعوي خود راست می گویی،قطعه هایی از آسمان بر سر ما فرو بیاور.
است. « کسفه » جمع « کسف »: ابن عباس گوید
ما تَعْمَلُونَ 􀀀 الَ رَبِّی أَعْلَمُ بِ 􀀀ق
:شعیب گفت:اگر در علم خداي من باشد که شما یا بعضی از شما توبه میکنید،همچنین عذابی بر شما نازل نمیکند و اگر بداند
که توبه نمیکنید،بزودي بعذاب استیصال گرفتارتان خواهد کرد.
سپس می گوید:
ص : 56
ذابُ یَوْمِ الظُّلَّهِ 􀀀 فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَ
:آنان هم چنان شعیب را تکذیب کردند و بمدت هفت روز گرفتار گرماي شدید شدند،بدون اینکه نسیمی بر شهر و سرزمین
آنها بوزد.آن گاه ابري پدید آمد که براي فرار از گرما به سایۀ آن پناه بردند و در همین موقع بود که آتشی آنها را فرو گرفت
و همگی سوختند.آن روز سخت ترین روزهاي دنیا بود.چنان که می فرماید:
ذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ 􀀀 کانَ عَ 􀀀 إِنَّهُ
:عذاب آن روز بزرگ،سخت و دشوار بود.
ظله:در اینجا به معنی ابري است که سایه بیفکند.
ذلِکَ... 􀀀 إِنَّ فِی
:این قسمت تفسیر شد.
ص : 57
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 192 تا 212
اشاره
سانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ ( 195 ) وَ 􀀀 ی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ اَلْمُنْذِرِینَ ( 194 ) بِلِ 􀀀 الَمِینَ ( 192 ) نَزَلَ بِهِ اَلرُّوحُ اَلْأَمِینُ ( 193 ) عَل 􀀀 وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ اَلْع
ی بَعْضِ اَلْأَعْجَمِینَ ( 198 ) فَقَرَأَهُ 􀀀 اهُ عَل 􀀀 رائِیلَ ( 197 ) وَ لَوْ نَزَّلْن 􀀀 ماءُ بَنِی إِسْ 􀀀 إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ اَلْأَوَّلِینَ ( 196 ) أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَهً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَ
ذابَ اَلْأَلِیمَ ( 201 ) فَیَأْتِیَهُمْ 􀀀 حَتّ یَرَوُا اَلْعَ
ی􀀀 ی بِهِ لا ؤُْمِنُونَ 􀀀 ( اَلْم ( 200 اهُ فِی قُلُوبِ جُْرِمِینَ 􀀀 کَذ سَلَکْن لِکَ􀀀 م ( 199 ) ک بِهِ ؤُْمِنِینَ انُوا 􀀀 ا 􀀀 ع م لََیْهِمْ
اهُمْ سِنِینَ ( 205 ) ثُمَّ 􀀀 ا یَسْتَعْجِلُونَ ( 204 ) أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْن 􀀀 ذابِن 􀀀 لا یَشْعُرُونَ ( 202 ) فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ ( 203 ) أَ فَبِعَ 􀀀 بَغْتَهً وَ هُمْ
کُنّ
ا􀀀 ا 􀀀 و م ي 􀀀 ا مُنْذِرُونَ ( 208 ) ذِکْر 􀀀 إِلاّ لَه
􀀀
ا مِنْ قَرْیَهٍ 􀀀 ا أَهْلَکْن 􀀀 کانُوا یُمَتَّعُونَ ( 207 ) وَ م 􀀀 ا 􀀀 ی عَنْهُمْ م 􀀀 ا أَغْن 􀀀 کانُوا یُوعَدُونَ ( 206 ) م 􀀀 ا 􀀀 جاءَهُمْ م 􀀀
( ا یَسْتَطِیعُونَ ( 211 ) إِنَّهُمْ عَنِ اَلسَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ ( 212 􀀀 ا یَنْبَغِی لَهُمْ وَ م 􀀀 اطِینُ ( 210 ) وَ م 􀀀 ا تَنَزَّلَتْ بِهِ اَلشَّی 􀀀 ظالِمِینَ ( 209 ) وَ م 􀀀
ص : 58
ترجمه:
قرآن فرستادة خداست که روح الامین بر قلب تو نازل کرده تا از انذار کنندگان باشی.بزبان عربی روشن کننده.بشارت قرآن
در کتابهاي پیشینیان هم بوده است، آیا علم و اطلاع علماء بنی اسرائیل،براي آنها آیت و نشانی نبود؟اگر قرآن را بر بعضی از
عجمان نازل میکردیم و بر آنها قرائت میکرد،از ایمان آورندگان نبودند.
همچنین قرآن را بر دل مجرمین گذراندیم.به آن ایمان نمی آورند تا عذاب دردناك را بنگرند که ناگهان ایشان را فرا رسد و
توجه نداشته باشند و بگویند:آیا ما از مهلت داده شدگانیم؟آیا به عذاب ما تعجیل میکنید؟آیا می بینی که اگر سالها فرصتشان
دهیم،آن گاه آنچه به آن وعده داده می شوند،ایشان را فرا رسد،فرصتی که به آنها داده شده است،بی نیازشان نمیکند؟،هیچ
بلدي را هلاك نکردیم جز اینکه برایشان انذار کنندگانی بود که آنها را موعظه میکرد و ما ستمکار نیستیم.قرآن را شیطانها
نازل نکرده اند و سزاوار آن هم نیستند و استطاعت آن را هم ندارند،که آنها از شنوایی قرآن معزول و برکنارند.
قرائت:
و دیگران به تشدید و نصب خوانده اند. « الروح الامین » نزل:حجازیان و ابو عمر و حفص و زید به تخفیف و رفع
( است(بقره 97 « ی قَلْبِکَ 􀀀 نَزَّلَهُ عَل » بنا بر تشدید نظیر
ص : 59
را به نصب خوانده اند.بنا بر اول در فعل ضمیر « آیه » ا و لم تکن لهم آیه:این قرائت از ابن عامر است.دیگران فعل را به یاء و
شأن مستتر است.
لغت:
اعجم:کسی که زبانش از عربیت عاجز است.عجمی غیر عربی است.
اعراب:
لا یُؤْمِنُونَ 􀀀
ی :مفعول فعل محذوف است و ضمیر فاعل به تمتع بر 􀀀 ا أَغْن 􀀀م « متعناهم » :جملۀ حالیه بغته:مصدر و حال سنین:ظرف زمان براي
میگردد.
عائد است. « تنزل » ا یَنْبَغِی :ضمیر فاعل به مصدر 􀀀 ذکري:در محل نصب و مفعول له م
مقصود:
پس از آنکه در بارة سرگذشت عده اي از پیامبران پیشین سخن گفت،اینک در بارة قرآن سخن می گوید تا سرگذشت پیامبر
اسلام بدنبال سرگذشت ایشان ذکر شده باشد. می فرماید:
ی قَلْبِکَ 􀀀 الَمِینَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَل 􀀀 وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْع
:قرآن فرستادة خداست که جبرئیل که فرشتۀ امین اوست و در آن تغییر و تبدیل ایجاد نمیکند، بر قلب تو نازل کرده است.
علت اینکه جبرئیل را روح می نامد،این است که وسیلۀ احیاء دین و بقولی وسیلۀ احیاء ارواح انسانهاست.و برخی گفته
اند:بخاطر اینکه خودش روحانی است.
اینکه می گوید:بر قلب تو...تعبیر مجازي است.زیرا خداوند وحی را به سمع جبرئیل می رساند و جبرئیل نزد پیامبر آمده،برایش
میخواند تا به خاطر سپارد و در دل خود حفظ کند.گویا قرآن بر دل پیامبر نازل می شود.
برخی گویند:یعنی خداوند قرآن را بتو تلقین کرد تا بر دل تو نقش گرفت
ص : 60
و دلت را ظرف آن قرار داد.
لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ
:منظور این است که مردم را به آیات خدا بترسانی.
سانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ 􀀀 بِلِ
:آیات خدا به زبان عربی است که نیازمندیهاي مردم را براي ایشان بیان میکند.
برخی گویند:یعنی قرآن به زبان قریش نازل شده است.تا بفهمند و نگویند:
نفهمیدیم.
برخی گویند:به زبان قوم جرهم نازل شده است.
علت اینکه قرآن به عربی نازل شده،این است که مخاطبین عرب هستند و دیگر اینکه قرآن به فصاحت خویش،فصحاء عرب را
دعوت کرده است که مثل قرآن بیاورند.
به آن داده است.به همین جهت است که زبان اهل بهشت را هم همین زبان « مبین » آیه بزبان عربی شرافت بخشیده،زیرا صفت
قرار داده است.
وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ
:ذکر و خبر قرآن به وجه نوید و بشارت در کتب آسمانی پیشین آمده است.
مقصود این نیست که قرآن بر غیر حضرت محمد(ص)هم نازل شده است.
برخی گویند:مقصود این است که بر سایر انبیاء نیز دعوت به توحید و عدل و اعتراف به قیامت و قصۀ امتها نازل شده است.
رائِیلَ 􀀀 ماءُ بَنِی إِسْ 􀀀 أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَهً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَ
:آیا علم دانشمندان بنی- اسرائیل به بشارتهایی که نسبت به بعثت پیامبر اسلام در کتب قدیم بوده،براي ایشان دلیل بر صحت
نبوت وي نیست؟ علماء بنی اسرائیل که به قرآن ایمان آورده بودند،خبر میدادند که نام پیغمبر در کتب ایشان برده شده است و
یهود و قوم عرب از آنها می شنیدند و همین مطلب وسیلۀ ایمان طایفۀ اوس و خزرج گردید.
اللّ بن سلام و اصحاب اوست.
􀀀
ابن عباس گوید:مقصود از علماء بنی اسرائیل،عبد ه
ص : 61
اللّ بن سلام،ابن یامین،ثعلبه،اسد و اسید.
􀀀
عطیه گوید:اینان پنج نفرند:عبد ه
کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ 􀀀 ا 􀀀 ی بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ م 􀀀 اهُ عَل 􀀀 وَ لَوْ نَزَّلْن
:اگر قرآن را بر کسی که عرب نبود نازل میکردیم و بر عربها قرائت میکرد،به آن ایمان نمی آوردند و از پیروي خودداري
میکردند.لکن ما قرآن را به زبان عربی بر فصیح- ترین ایشان که از شریفترین خاندان بود نازل کردیم تا در آن تدبر کنند و
بهتر تصدیق و پیرویش نمایند.
برخی گویند:یعنی اگر قرآن را بر یکی از بهائم هم که زیاد منشأ تعجب می شود،نازل می کردیم،به آن ایمان نمی آوردند.
روایت شده که از ابن مسعود در بارة این آیه سؤال شد،اشاره به شترش کرده، گفت:این از اعجمین است.
اهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ 􀀀 ذلِکَ سَلَکْن 􀀀 کَ
:همانطوري که قرآن را بزبان عربی بر تو نازل کردیم،در دل کافران نیز واردش کردیم.یعنی ترا امر کردیم که بهر نحوي
هست قرآن را بگوش ایشان برسانی.
سپس می گوید:
ذابَ الْأَلِیمَ 􀀀 حَتّ یَرَوُا الْعَ
ی􀀀 ی بِهِ لا ؤُْمِنُونَ 􀀀
:مع الوصف به قرآن ایمان نمی- آورند.مگر عذاب الیم را به چشم خود بنگرند و از روي ناچاري تسلیم شوند.
در اینجا خداوند به علم خویش خبر میدهد که اینان هرگز ایمان نخواهند آورد.
لا یَشْعُرُونَ 􀀀 فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً وَ هُمْ
:عذابی که آنها به تعجیل در خواست آن میکنند،ناگهان برایشان نازل شود و بدون اینکه متوجه باشند گریبانشان را بگیرد.
فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ
:و آنها که گرفتار شده اند بگویند:آیا بما مهلتی داده میشود که ایمان آوریم و تصدیق کنیم؟ مقاتل گوید:همین که پیامبر به
آنها و عذاب داد،بمنظور تکذیب،به تعجیل پرداختند.از اینرو خداوند به منظور توبیخ ایشان میفرماید:
ص : 62
ا یَسْتَعْجِلُونَ 􀀀 ذابِن 􀀀 أَ فَبِعَ
:آیا به عذاب ما عجله می کنند؟ سپس می فرماید:
کانُوا یُمَتَّعُونَ 􀀀 ا 􀀀 ی عَنْهُمْ م 􀀀 ا أَغْن 􀀀 کانُوا یُوعَدُونَ م 􀀀 ا 􀀀 جاءَهُمْ م 􀀀 اهُمْ سِنِینَ ثُمَّ 􀀀 أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْن
:آیا می بینی؟اگر مهلتشان دهیم و سالها به تأخیرشان افکنیم و به نعمتهاي دنیا متمتعشان سازیم،آن گاه گرفتار عذابشان
کنیم،از آن نعمتها و تمتعات فایده اي نمی برند.زیرا گناهان خود را در این مدت افزایش می دهند و بار جرم را سنگین تر
میکنند.
ا مُنْذِرُونَ 􀀀 إِلاّ لَه
􀀀
ا مِنْ قَرْیَهٍ 􀀀 ا أَهْلَکْن 􀀀 وَ م
:هیچ بلدي را دچار هلاکت نکردیم، جز اینکه بوسیلۀ انذار و ارسال پیامبران بر آنها اتمام حجت کردیم.
ظالِمِینَ 􀀀 کُنّ
ا􀀀 ا 􀀀 و م ي 􀀀 ذِکْر
:آنها را تذکر دادیم و موعظه کردیم تا پند گیرند و خود را اصلاح کنند.هنگامی که از تخویف و تهدید و تذکر،متنبه نشدند
و بر اثر اصرار بر کفر و عناد،مستحق عذاب شدند،بدون اینکه ظلمی بر آنها روا داشته باشیم، هلاکشان کردیم.زیرا ما به احدي
ظلم نمیکنیم.
در این آیه خداوند ظلم را از خود نفی کرده و کسانی را که میگویند:هر ظلم و کفري در این جهان مستند به خداست،تکذیب
کرده است.ظلم این امت که خداوند بنده اي را براي بدي خلق کند و او را به بدي وا دارد.آن گاه بر بدیش کیفرش کند و
خداوند از چنین کاري منزه است.
اطِینُ 􀀀 ا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّی 􀀀 وَ م
:قرآن را چنان که مشرکین می پندارند،شیطان ها نیاورده اند.
ا یَسْتَطِیعُونَ 􀀀 ا یَنْبَغِی لَهُمْ وَ م 􀀀 وَ م
:شیطانها سزاوار این کار نیستند و استطاعت این کار هم را ندارند.زیرا خداوند معجزه را از آلوده شدن به باطل حفظ میکند،تا
بتواند دلیل بر صدق و راستگویی مدعی رسالت باشد و اگر آمیخته به نیرنگهاي شیاطین گردد،نمیتواند دلیل باشد.
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ
:آنها ممنوعند که براي شنیدن آهنگ وحی
ص : 63
به جاهایی بروند که بتوانند استماع کنند.این ممنوعیت ایشان بوسیلۀ شهاب هاي ثاقب است.
قتاده گوید:یعنی شیطانها از شنیدن قرآن دور مانده اند.زیرا عزل به معنی دور کردن است.
مقاتل گوید:قریش می گفتند:شیطان ها قرآن را به زبان محمد(ص)القاء میکنند،از این جهت خداوند متعال ایشان را تکذیب
کرده،می فرماید:آنها نمیتوانند قرآن را از آسمان بیاورند.زیرا بوسیلۀ فرشتگان و شهاب ها میان ایشان و آسمان و شنیدن از
آسمان مانع ایجاد شده است.
ص : 64
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 213 تا 220
اشاره
احَکَ لِمَنِ اِتَّبَعَکَ مِنَ 􀀀 هاً آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ اَلْمُعَذَّبِینَ ( 213 ) وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ اَلْأَقْرَبِینَ ( 214 ) وَ اِخْفِضْ جَن 􀀀 اَللّ إِل
􀀀
تَدْعُ مَعَ هِ 􀀀 فَلا
( راكَ حِینَ تَقُومُ ( 218 􀀀 مِمّ تَعْمَلُونَ ( 216 ) وَ تَوَکَّلْ عَلَی اَلْعَزِیزِ اَلرَّحِیمِ ( 217 ) اَلَّذِي یَ
ا􀀀 ب اَلْمُؤْمِنِینَ ( 215 ) فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّی رَِيءٌ
( اَلسّ ( 219 ) إِنَّهُ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ ( 220
اجِدِینَ 􀀀 تَقَلُّب فِی وَ کََ
ترجمه:
با خدا خدایان دیگري مخوان که از عذاب شدگان خواهی بود و خویشاوندان نزدیک خود را بترسان و براي کسانی که
پیرویت می کنند،فروتنی کن و اگر معصیت کنند،بگو:من از کردار شما بیزارم و بر خداوند مقتدر و رحیم توکل کن که ترا
هنگامی که می ایستی و هنگامی که میان ساجدان وارونه افتاده اي می نگرد که او شنوا و داناست.
قرائت:
فتوکل:اهل مدینه و ابن عامر به فاء و دیگران به واو خوانده اند و هر دو وجه خوب است.
ص : 65
لغت:
عشیره:خویشاوند که با شخص معاشرت می کنند.
مقصود:
اکنون پیامبر خود را مخاطب می سازد و مقصود سایر مکلفین است.می فرماید:
هاً آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ 􀀀 اللّ إِل
􀀀
لا تَدْعُ مَعَ هِ 􀀀 فَ
:با خدا خدایان دیگر مخوان که موجب عذاب تو خواهد شد.
علت اینکه خطاب را مخصوص شخص پیامبر میکند،این است که معلوم دارد که چون شخصیت عظیم الشأنی مانند پیامبر
مورد تهدید واقع می شود،دیگران متوجه شوند که خطر شدید است و آنها هم کاملا بترسند.
وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ
:خویشاوندان نزدیکت را بدون پرده پوشی و با کمال صراحت انذار کن.
علت اینکه خویشاوندان نزدیک را در اینجا ذکر میکند این است که مسألۀ خویشاوندي مانع تهدید نشود و بعلاوه دیگران هم
حساب کار خود را بکنند.
برخی گویند:دستور این است که نخست پیامبر خویشاوندان را انذار کنند، سپس دیگران را،زیرا حسن ترتیب مقتضی همین
است.
برخی گویند:علت صدور این دستور این است که جمع کردن خویشاوندان و انذار ایشان ممکن بود و پیامبر هم چنین کرد.و
داستان آن در همه جا منتشر شد.
در روایت است که چون این آیه نازل شد،پیامبر اولاد عبد المطلب را جمع کرد و آنها چهل مرد بودند که هر کدام یک
بزغاله میخوردند و یک قدح بزرگ می نوشیدند.پیامبر خدا به علی دستور داد که پاي گوسفندي را طبخ کند و به نان مخلوط
سازد.آن گاه گفت:بنام خدا نزدیک شوید.آنها ده نفر ده نفر،نزدیک آمدند و خوردند.آن گاه قدحی آوردند که پر از شیر
بود.پیامبر جرعه اي از آن نوشید.
سپس به آنها گفت:بنام خدا بنوشید.همگی نوشیدند تا سیر شدند.ابو لهب پیشدستی کرده،گفت:این مرد شما را سحر کرده
است
ص : 66
پیامبر سخنی نگفت و روز دیگر نیز آنها را دعوت کرد و مثل روز پیش از آنها پذیرایی نمود.آن گاه آنها را انذار
کرده،فرمود:اي فرزندان عبد المطلب، من مأمورم که شما را انذار کنم و بشارت دهم.اسلام آورید و اطاعتم کنید.تا هدایت
شوید. آن گاه فرمود:چه کسی با من برادر و همکار میشود و چه کسی دست دوستی بمن میدهد و بعد از من وصی من و در
خاندان من جانشین من و ادا کنندة دین من می شود؟همه سکوت کردند تا سه بار تکرار کرد و هم چنان آنها ساکت بودند.و
در هر سه بار علی جواب میداد:من.پیامبر هم در مرتبۀ سوم به علی گفت:تو.
قوم برخاستند،در حالی که به ابو طالب می گفتند:پسرت را اطاعت کن که او را بر تو امیر ساخت.
این روایت را ثعلبی در تفسیر خود آورده است.
این داستان از ابو رافع هم روایت شده است.طبق این روایت،پیامبر همه را در شعب جمع کرد و گوسفندي را پختند و همگی
خوردند تا سیر شدند و از کاسه اي نیز همگی نوشیدند تا سیراب گشتند.آن گاه پیامبر به آنها فرمود:خدا مرا مأمور کرده است
که خویشاوندان نزدیکم را بترسانم.شما خویش و قبیلۀ منید.خدا پیامبري را برنگزید،مگر اینکه یکی از افراد خانواده اش را
برادر و وزیر و وارث و جانشین و وصی او گردانید.چه کسی بر میخیزد و با من بیعت میکند که برادر و وارث و وزیر و وصی
من باشد و نسبت بمن همچون هارون باشد نسبت بموسی،الا اینکه بعد از من پیامبري نخواهد بود.
علی برخاست و با او بیعت نمود و او را اجابت کرد.سپس پیامبر به علی فرمود:
نزد من آي.آن گاه دهانش را گشود و آب دهان خود را در دهان او ریخت و میان شانه ها و بر سینۀ او نیز آب دهان خود را
مالید.
ابو لهب گفت:به پاداش اینکه اجابتت کرد،بد چیزي به او بخشیدي.دهان و صورتش را پر از آب دهان کردي.
پیامبر فرمود:پر از علم و حکمتش کردم.
ص : 67
از ابن عباس نقل شده که چون این آیه نازل شد،پیامبر بالاي کوه صفا رفته، فرمود:یا صباحاه!قریش جمع شده،گفتند:چیست؟
فرمود:آیا اگر به شما بگویم که دشمن شبانه یا بامدادان به شما حمله ور میشود،تصدیقم میکنید؟ گفت:آري.
فرمود:شما را از عذاب شدیدي که در پیش دارید،می ترسانم.
ابو لهب گفت:هلاك بشوي!براي این همۀ ما را دعوت کردي.
را نازل کرد. « دا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ 􀀀 تَبَّتْ یَ » خداوند هم سورة
از امام صادق(ع)نیز چنین روایت شده است.
احَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ 􀀀 وَ اخْفِضْ جَن
:در مقابل مؤمنینی که پیروي تو میکنند تواضع و فروتنی کن و خلق پسندیده داشته باش.
مِمّ تَعْمَلُونَ
ا􀀀 ب فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّی رَِيءٌ
:اگر خویشاوندانت از فرمانت سرپیچی کنند به آنها بگو:من از اعمال زشت و بت پرستی شما بیزارم.
وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ
:کار خود را به خدایی واگذار که از دشمنان خود انتقام میگیرد و بدوستان خود رحیم است.تا ترا از نیرنگ دشمنان و گردن-
کشان مصون دارد.
راكَ حِینَ تَقُومُ 􀀀 اَلَّذِي یَ
:خدایی که ترا در وقت برخاستن از محل نشستن یا بستر براي نماز می نگرد.چه تنها باشی و چه با دیگران.
ابن عباس می گوید:یعنی در وقت قیام نماز ترا می نگرد.
برخی گویند:یعنی هنگامی که شب براي عبادت بر میخیزي ترا می بیند، که در آن وقت احدي از حال تو خبر ندارد.
برخی گویند:یعنی هنگامی که براي انذار و اداي رسالت بر میخیزي ترا می بیند.
السّ
اجِدِینَ 􀀀 تَقَلُّب فِی وَ کََ
:و می بیند ترا که در میان نمازگزاران به رکوع
ص : 68
و سجود می روي.
ابن عباس در روایت عطا و عکرمه گوید:یعنی ترا می بیند که در اصلاب پاکان و یکتا پرستان و پیامبران جابجا می شدي تا
اینکه بدنیا آمدي و بر مسند نبوت نشستی.
از امام باقر و امام صادق(ع)نیز چنین روایت شده است.می فرمایند:در اصلاب پیامبران بود تا اینکه به پشت پدر خویش منتقل
شد به زناشویی مشروع و حلال، بدون آلودگی به زنا.
جابر از امام باقر(ع)روایت کرده است که پیامبر خدا(ص)فرمود:پیش من رفعت و پستی نکنید که من شما را از پیش رو و از
پشت سر می بینم.سپس همین آیه را خواند.
إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
:خداوند نماز ترا می شنود و به آنچه در حال نماز در دل پنهان میکنی آگاهی دارد.
ص : 69
[ [سوره الشعراء ( 26 ): آیات 221 تا 227
اشاره
راءُ 􀀀 کاذِبُونَ ( 223 ) وَ اَلشُّعَ 􀀀 أَفّ أَثِیمٍ ( 222 ) یُلْقُونَ اَلسَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ
􀀀
ی کُلِّ اكٍ 􀀀 اطِینُ ( 221 ) تَنَزَّلُ عَل 􀀀 ی مَنْ تَنَزَّلُ اَلشَّی 􀀀 هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَل
یَفْعَلُونَ ( 226 ) إِلاَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا 􀀀 ا لا 􀀀 ادٍ یَهِیمُونَ ( 225 ) وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ م 􀀀 اوُونَ ( 224 ) أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ و 􀀀 یَتَّبِعُهُمُ اَلْغ
( ا ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ ( 227 􀀀 اَللّ کَثِیراً وَ اِنْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ م
􀀀
اَلصّ وَ ذَکَرُوا هَ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀
ترجمه:
آیا شما را آگاه کنم که شیطان ها بر چه کسی نازل می شوند؟نازل می شوند بر هر دروغگوي گناهکار.شیطانها آنچه را
شنیده اند،القاء میکنند و بیشترشان دروغگویانند و شعرا را گمراهان پیروي میکنند.نمی بینی که آنها در هر وادیی سرگردانند
و چیزهایی میگویند که انجام نمیدهند؟مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح کرده و بسیار خدا را یاد نموده و پس از
آنکه مظلوم شده اند بدفاع برخاسته اند و بزودي ظالمان خواهند دانست که بکجا خواهند کشانده شد؟
ص : 70
قرائت:
یتبعهم:نافع به سکون تاء و دیگران به تشدید خوانده اند و هر دو وجه نیکوست.
لغت:
افاك:بسیار دروغگو.
اثیم:زشتکار.
اعراب:
أَيَّ مُنْقَلَبٍ
باشد.زیرا ما قبل استفهام در آن عمل « سیعلم » :نصب آن بنا بر این است که صفت مصدر محذوف است و نمیتواند معمول
نمیکند.
مقصود:
نظر به اینکه خداوند بیان کرده بود که قرآن را شیطانها نازل نکرده اند و قرآن وحی خداست،اکنون میخواهد روشن کند که
شیطانها بر چه کسی نازل می شوند.از اینرو می فرماید:
أَفّ أَثِیمٍ
􀀀
ی کُلِّ اكٍ 􀀀 اطِینُ تَنَزَّلُ عَل 􀀀 ی مَنْ تَنَزَّلُ الشَّی 􀀀 هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَل
:آیا شما را خبر دهم که شیطانها بر چه کسی نازل می شوند؟آنها بر هر دروغگوي فاجري که معصیت کار است،یعنی
کاهنان،نازل می شوند.مقاتل گوید:یعنی بر طلیحه و مسیلمه نازل می شوند.
اما تو اي پیامبر،دروغگو و گناهکار نیستی و شیطانها بر تو نازل نمی شوند.
بلکه فرشتگان بر تو نازل می شوند.
کاذِبُونَ 􀀀 یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ
:شیطانها آنچه را شنیده اند به کاهنان و دروغگویان القاء میکنند و بسیاري از دروغها را با شنیده هاي خود در می آمیزند و به
آنها وحی میکنند.بیشتر شیطانها-و بقولی بیشتر کاهنان-دروغگویانند.
حسن گوید:شیطانها از فرشتگان استراق سمع میکنند و به کاهنان وحی میکنند.این جریان قبل از بعثت پیامبر اسلام بوده
است.اما اکنون اگر شیطانی
ص : 71
بخواهد استراق سمع کند،با شهاب هاي آتشین مواجه میگردد.
اوُونَ 􀀀 راءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغ 􀀀 وَ الشُّعَ
:گمراهان از شاعران پیروي میکنند.ابن عباس گوید:منظور شعراي مشرکین است.
اللّ بن زبعري سهمی و ابو سفیان بن حرث بن عبد المطلب و
􀀀
مقاتل اسماء این شاعران را ذکر کرده گوید:از آنهاست عبد ه
اللّ که همه از قریشند و امیه بن ابی الصلت
􀀀
هبیره بن ابی وهب مخزومی و مسافع بن عبد مناف جمحی و ابو عزه عمر و بن عبد ه
ثقفی.اینها زبان بدروغ و باطل می گشودند و میگفتند:ما هم مثل آنچه محمد(ص) میگوید،می گوییم.سپس اشعاري گفتند و
گمراهان قوم اطراف آنها جمع شدند و شعر آنها که هجو پیامبر و اصحابش بود،شنیدند و براي دیگران نقل کردند.
. « اوُونَ 􀀀 یَتَّبِعُهُمُ الْغ » : بدینجهت است که می فرماید
قتاده و مجاهد گویند:غاوون شیطانهایند.
برخی گویند:منظور از غاوین کسانی هستند که شعر بر آنها غالب گشته و از قرآن و حدیث غافل مانده اند.
برخی گویند:منظور شاعرانی است که وقتی خشم میگیرند،دشنام میدهند و دروغ پردازي میکنند.اینان اغلب با گمراهان
دمسازند.زیرا بیشتر به گناه مشغولند.کلام خود را به تشبیب آغاز میکنند و براي صله مدح می گویند و بر روش جاهلی هجو
میکنند و اوصاف خوب یا بدي به شخص می بندند که فاقد آنهاست و سراسر گفتارشان دروغ است.
برخی گویند:منظور قصه گویانی است که در قصه ها هر چه بذهنشان آمد می گویند.
تفسیر علی بن ابراهیم می گوید:اینها کسانی هستند که دین خدا را تغییر میدهند و امر خدا را مخالفت می کنند.آیا هرگز دیده
اید که کسی از شاعري تبعیت کند؟ مقصود این است که شاعر توانسته باشد دین و آئینی بنیان گذارده باشد که
ص : 72
مورد قبول و اطاعت مردم قرار گیرد.
امام صادق(ع)می فرماید:اینها کسانی هستند که بدون راهنما به تعلم و تفقه می پردازند.گمراه می شوند و گمراه میکنند.
ادٍ یَهِیمُونَ 􀀀 أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ و
:نمی بینی که شاعران در هر فنی از دروغ سخن میگویند و در هر کار لغوي خوض کرده،بباطل مدح و ذم می کنند؟ مقصود
این است که اینها مغلوب هواي نفس هستند و مثل کسی که در وادیها سرگردان است،به اشعار گوناگون روي آور می شوند
و از روي جهل به لغو و باطل می پردازند و مدح و ذم بیهوده می گویند.
لا یَفْعَلُونَ 􀀀 ا 􀀀 وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ م
:مردم را بکارهایی ترغیب می کنند که خود انجام نمیدهند و از کارهایی منع میکنند که خود مرتکب می شوند.
سپس از جملۀ این شاعران گروه زیر را استثناء کرده،می فرماید:
الصّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
اللّ بن رواحه و کعب بن مالک و حسان بن ثابت و دیگر شعراء مؤمنی که پیامبر
􀀀
:مگر شاعران با ایمان و نیکوکار، نظیر عبد ه
خدا را مدح میکنند و هجو کنندگانش را پاسخ می گویند.
از پیامبر خدا پرسیدند:در بارة شعر چه می گویید؟ فرمود:مؤمن به زبان و شمشیرش جهاد میکند.به خدا گویا دشمنان را(به
شعر خود)تیر می زنند.
پیامبر خدا(ص)به حسان بن ثابت فرمود:آنها را هجو کن که روح القدس با تست.
شعبی گوید:ابو بکر و عمر و علی(ع)شعر میگفتند ولی علی(ع)شاعرترین آنها بود.
اللّ کَثِیراً
􀀀
وَ ذَکَرُوا هَ
:و بسیار خدا را یاد می کنند و شعر آنها را از یاد خدا غافل نمیکند.
ا ظُلِمُوا 􀀀 وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ م
:و پس از مظلومیت،بدفاع از پیامبر و مؤمنین می پردازند.
ص : 73
« إِلاّ مَنْ ظُلِمَ
􀀀
اللّ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ
􀀀
لا یُحِبُّ هُ 􀀀» حسن گوید:دفاع آنها بهمان نحوي است که در شریعت،مطلوب است.نظیر
(خداوند دوست نمیدارد که سخن بزشتی گفته شود،مگر کسی که مظلوم باشد:نساء 148 )یعنی هجو مشرکین را پاسخ می
گویند.
سپس آنها را تهدید کرده،می فرماید:
وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ
:بزودي می دانند که بازگشتشان به کجا خواهد بود! بازگشت آنها بسوي آتش است که از آن به خدا باید پناه برد.
ص : 74
س