گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
استراتژی نظامی عراق







اشاره

اوضاع بین‌المللی، محیط منطقه - بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در پی سقوط شاه - و درکی که عراقی‌ها از وضعیت سیاسی - نظامی و اجتماعی ایران داشتند، همراه با اعتقاد عراقی‌ها به توانمندی نظامی خود در برابر ایران [16] سبب شد، استراتژی عراق با هدف کسب

[ صفحه 23]

پیروزی سریع بر پایه «جنگ محدود و برق آسا» [17] طرح‌ریزی شود. عراقی‌ها تمایل چندانی برای جنگ گسترده نداشتند ضمن این که پیش‌بینی می‌کردند که بلافاصله پس از آغاز تهاجم، تحولات سیاسی عمیقی در تهران رخ خواهد داد. این برداشت، اساسا متکی بر اطلاعات به دست آمده از امریکایی‌ها و عناصر فراری ایران به ویژه نظامی‌ها بود. [18] اوضاع داخلی ایران و چنان که پیش از این اشاره شد، موضع‌گیری و رفتار امریکایی‌ها در برابر ایران، از جمله «عملیات طبس» و «طرح‌ریزی کودتای نوژه»، برای عراق این معنا و مفهوم را در بر داشت که امریکایی‌ها در پی «براندازی نظامی جمهوری اسلامی» هستند و لازمه تحقق این امر، وارد کردن یک شوک نظامی است که با حمله عراق انجام می‌گرفت عراقی‌ها می‌پنداشتند که با «حمله غافلگیرانه» به ایران، می‌توانند مناطق نفت خیز و شهرهای مهم خوزستان را تصرف کرده و مقدمات تشدید بی‌ثباتی در داخل ایران و براندازی نظام را فراهم کنند و یا دست کم، با شکست نیروهای نظامی و تشدید بی‌ثباتی در ایران، فرصت خواهند یافت تا خواست‌های ارضی خود را تأمین کنند.
تلاش‌هایی نسبتا گسترده منافقین برای سازمان‌دهی تظاهرات وسیع در نخستین روز بازگشایی مدارس در سال 1359 و همچنین اقدامات عراق در تجهیز عناصر ضد انقلاب در خوزستان و تشدید درگیری‌های مسلحانه در غرب و به ویژه استان خوزستان، این امیدواری و انتظار را در عراقی‌ها به وجود آورده بود که «تهاجم غافلگیرانه و سراسری» و در عین حال محدود آن‌ها، باعث تشدید بی‌ثباتی در داخل ایران و در نهایت، براندازی نظام جمهوری اسلامی [19] خواهد شد.

[ صفحه 24]


اهداف نظامی عراق

اشاره

تشریح اهداف نظامی عراق به دلیل محدودیت منابع و تناقض‌های موجود در رفتار نظامی ارتش عراق تا اندازه‌ای دشوار و پیچیده است. به عبارت دیگر، میان تلاش‌های نظامی ارتش عراق با سخنان و مواضع رهبران و مسئولان سیاسی این کشور و ماهیت تهاجم آن‌ها به ایران نوعی چند گانگی به چشم می‌خورد؛ به عقیده یکی از تحلیل‌گران نظامی، اهداف نظامی عراق مجموعه‌ای از اهداف درهم و برهم است. [20] .

منطقه جنوب

در هر حال نظر به اهمیت و ارزش سیاسی - استراتژیک منطقه خوزستان، به نظر می‌رسد، بخش اساسی اهداف عراق از جنگ، در این منطقه، قابل تأمین و تحقق بود. این اهداف عبارت بودند از: [21] .
1- اشغال شهرهای مرزی - که برخی از آن‌ها عرب زبان بودند - به منظور ایجاد تحرک قومی و فراهم سازی اوضاع مناسب برای تجزیه استان خوزستان؛
2- تصرف و اشغال اهواز برای مختل کردن سیستم اداری و اقتصادی منطقه جنوب و تجزیه استان؛
3- قطع جاده مواصلاتی اهواز - اندیمشک از شمال به جنوب به منظور فراهم سازی وضعیت مناسب برای تصرف و اشغال بخشی از شهرها و مناطق استان خوزستان؛
4- تسلط بر جزیره آبادان برای تسهیل تسلط عراق بر رودخانه اروند پس از لغو قرار داد 1975 میلادی؛
همچنین با حمله عراق، برخی از شهرها و مناطق حیاتی، از جمله پایگاه هوایی دزفول، مناطق مهم نفتی اهواز و بندر امام خمینی در برد آتش توپخانه عراق قرار می‌گرفت.

منطقه میانی

اهداف عراق در جبهه میانی که شامل منطقه دهلران تا شمال «تنگه باویسی» در مرز استان ایلام و باختران (کرمانشاه) می‌شد، عبارت بودند از:
1- پشتیبانی از عملیات در جبهه جنوب؛

[ صفحه 25]

2- توسعه پدافند از بغداد و تعمیق مرزهای شرقی با دور کردن نیروهای ایران از مقابل بغداد [22] .

منطقه شمال غرب

در منطقه شمال غرب، عراق با نگرانی از معابر وصولی مریوان - پنجوین و نوسود - حلبچه، یک لشکر برای تأمین کرکوک و کنترل معارضان کرد عراقی آرایش کرده بود. حکومت صدام با اتکا به نیروهای ضد انقلاب، در این منطقه دو هدف را پیگیری می‌کرد:
1- پشتیبانی از عملیات در جبهه جنوب با درگیر نگاه داشتن بخشی از نیروهای ایران؛
2- فراهم کردن زمینه‌های لازم برای تجزیه کردستان با حمایت از نیروهای ضد انقلاب.

استعداد و گسترش ارتش عراق

اشاره

ارتش عراق قبل از تهاجم به خاک جمهوری اسلامی از استعداد زیر برخوردار بود: [23] .

نیروی زمینی

- سپاه یکم، در محور شمالی که مقر آن در کرکوک بود و لشکرهای دوم پیاده کوهستانی، چهارم پیاده کوهستانی، هفتم، هشتم و یازدهم را تحت امر خود داشت.
- سپاه دوم، در محور میانی که مقر آن در بغداد بود و لشکرهای سوم زرهی، ششم زرهی و دهم زرهی را تحت امر خود داشت؛
- سپاه سوم، در محور جنوبی که مقر آن در ناصریه بود و لشکرهای یکم پیاده مکانیزه، پنجم پیاده مکانیزه و نهم زرهی را تحت امر خود داشت؛
- لشکر دوازدهم زرهی که قبل از شروع جنگ وابسته به ستاد کل بود؛
- تیپ‌های 31، 32، 33 نیروهای مخصوص که با شروع جنگ به سپاه سوم مأمور شدند؛
- تیپ 10 زرهی گارد ریاست جمهوری؛
- فرماندهی نیروهای گارد مرزی؛
- چند گردان دفاع الواجبات در مقرهای «سپاه» ها، نیروی دریایی و نیروی هوایی.

[ صفحه 26]

بدین ترتیب، نیروی زمینی دشمن در آغاز تجاوز شامل دوازده لشکر متشکل از پنج لشکر زرهی، دو لشکر مکانیزه و پنج لشکر پیاده و همچنین، سه تیپ نیروی مخصوص و نیروهای گارد ریاست جمهوری و نیروهای گارد مرزی - حدود بیست تیپ مرزی - بود.
استعداد نیروهای جیش الشعبی عراق نیز حدود نیم میلیون نفر برآورد می‌شد که تا سقف یک میلیون نفر قابل افزایش بود.

نیروی هوایی

سازمان نیروی هوایی ارتش عراق با 9 پایگاه هوایی و 14 اسکادران هواپیمای شکاری - بمب افکن و ترابری دارای 366 فروند هواپیمای نظامی 400 فروند هلی کوپتر و همچنین 400 قبضه توپ ضد هوایی و چند تیپ موشکی زمین به هوا بود.

نیروی دریایی

نیروی دریایی عراق در دو پایگاه اصلی در بصره و ام‌القصر استقرار داشت. تیپ 77 متشکل از چند مین روب و چهار کشتی کوچک پیاده کننده نیرو در بندر بصره و تیپ هفتم دریایی متشکل از قایق‌های موشک انداز که در بندر ام‌القصر مستقر بودند.

سازمان نظامی

اشاره

دولت عراق برای تأمین اهداف نظامی، تهاجم خود را با سازمان [24] زیر آغاز کرد: [25] .
- سپاه یکم در جبهه شمالی با لشکر 7 پیاده و با بهره‌گیری از نیروهای ضد انقلاب؛
- سپاه دوم در جبهه میانی با لشکرهای 6 و 12 زرهی، 4، 2 و 8 پیاده.
- سپاه سوم در جبهه جنوبی با لشکرهای 1 و 5 مکانیزه، 3، 9 و 10 زرهی و تیپ 32 و 33 نیروی مخصوص و لشکر 11 پیاده؛
- تیپ 10 زرهی گارد جمهوری نیز در احتیاط سپاه سوم بود (این تیپ در حمله به بستان شرکت داشت).
البته در ماه‌های نخست جنگ، لشکر 6 زرهی برای آرایش در مقابل اهواز و تیپ‌های 32 و 33 نیروی مخصوص برای حمله و اشغال کامل خرمشهر به جنوب منتقل شدند.

[ صفحه 27]


استراتژی عملیاتی ارتش عراق

جبهه جنوب

اشاره
تلاش اصلی ارتش عراق - به همراه بیشتر نیروی نظامی خود - در منطقه جنوب متمرکز بود؛ ارتش عراق در این منطقه برای رسیدن به خط سبز [26] در نظر داشت با تکیه بر عوارض و موانع طبیعی، از دست آوردهای نظامی خود دفاع کند. حدود احتمالی خط حد نهایی عراق دراین منطقه از شمال دشت خوزستان به ارتفاعات و شمال جاده دزفول و دهلران محدود می‌شد. همچنین در شرق، وجود رودخانه کرخه و موانع طبیعی بین دو رودخانه کرخه و دز و نیز تنگه 10 تا 12 کیلومتری، امکان مسدود کردن راه‌های ارتباطی استان خوزستان با استان‌های شمالی آن را برای عراق فراهم می‌ساخت. همچنین، در شمال غربی اهواز، دشمن می‌توانست با تصرف تپه‌های فولی آباد، جای پایی برای خود در پشت رودخانه کارون به دست آورد و از طریق آن، اهواز را در کنترل عملیاتی قرار داده و در امتداد این خط، در غرب رودخانه کارون پدافند کرده و دو شهر خرمشهر و آبادان را تصرف کند. [27] .
عراق در نظر داشت، ضمن حلمه غافلگیرانه به پایگاه‌های هوایی و از کار انداختن آن‌ها، وضعیت مناسبی را برای پیشروی یگان‌های زمینی در عمق خاک ایران به منظور اشغال شهرهای اصلی، تنگه‌ها و ارتفاعات حساس و اشغال مناطق نفت خیر خوزستان، با تأمین خط سبز فراهم کند.
ارتش عراق تهاجم خود را بیشتر با استفاده از راه‌ها و معابر وصولی شناخته شده به منظور تأمین اهداف نظامی و عملیاتی، طرح‌ریزی کرده بود. طرح مانور سپاه سوم عراق بر اساس اهداف و معابر وصولی منطقه به شرح زیر بود:

محور غرب - دزفول
لشکرهای 1 مکانیزه و 10 زرهی ارتش عراق مأموریت داشتند با استفاده از دو معبر وصولی منطقه، شامل؛ معبر العماره - «فکه - چنانه - شوش» و معبر «علی غربی - شرهانی - عین خوش - جسرنادری - دزفول» و با عبور از رودخانه کرخه و قطع جاده اهواز - اندیمشک، محاصره اهواز از شمال و دزفول از جنوب را کامل کنند.

[ صفحه 28]


محور چزابه - سوسنگرد - اهواز
لشکر 9 زرهی مأموریت داشت، با عبور از معبر وصولی تنگه چزابه و تصرف شهرهای بستان، سوسنگرد و حمیدیه، به سمت شهر اهواز پیشروی کند. عبور از این معبر و نیز محور نشوه - طلائیه - جفیر با هدف تصرف اهواز طرح‌ریزی شده بود.

محور نشوه - جفیر - اهواز
لشکر 5 مکانیزه مأموریت داشت، ضمن پاک سازی جاده اهواز - خرمشهر و قطع آن و محاصره خرمشهر از شمال، با حرکت به سمت اهواز، محاصره این شهر را تکمیل و با لشکر 9 زرهی در شهر اهواز الحاق کند.

محور شلمچه - خرمشهر - آبادان
لشکر 3 زرهی و تیپ 33 نیروی مخصوص عراق مأموریت داشتند، ضمن محاصره و تصرف خرمشهر، با عبور از رودخانه کارون، شهر آبادان را محاصره و سپس اشغال کنند.

جبهه میانی

اشاره
مانور سپاه دوم عراق در جبهه میانی علاوه بر پشتیبانی از عملیات جنوب، بیشتر به منظور تأمین بغداد از طریق تعمیق مرزهای شرقی طرح‌ریزی شده بود. در صورت تأمین تنگه پاتاق در عمق 50 کیلومتری خاک جمهوری اسلامی، ارتش عراق می‌توانست برای تأمین بغداد، نیروهای ایران را از این منطقه دور نگه دارد. بدین منظور مانور ارتش عراق در جبهه میانی از سه محور طرح‌ریزی شد:

محور قصر شیرین، سر پل ذهاب، تنگه پاتاق
مانور این محور به عنوان مهم‌ترین بخش عملیات در جبهه میانی با شرکت سه لشکر طرح‌ریزی شد؛ لشکر 6 زرهی از محور قصر شیرین با تصرف این شهر به سمت سر پل ذهاب و تنگه پاتاق پیشروی می‌کرد. این لشکر از دو جناح با لشکر 4 و 8 پیاده حمایت می‌شد. از جناح چپ، لشکر 8 پیاده در شمال قصر شیرین با هدف دشت ذهاب و شهر سرپل ذهاب و از جناح راست، لشکر 4 پیاده در جنوب قصر شیرین به سمت گیلان غرب، پیشروی می‌کردند.

محور مندلی - سومار - نفت شهر
لشکر 12 زرهی در این محور مأموریت داشت که منطقه را تأمین و تصرف کرده و معابر منتهی به مندلی را تأمین و مسدود کند.

محور مهران
لشکر 2 پیاده مأمور به تصرف شهر مهران، ارتفاعات مشرف بر آن و تأمین منطقه شد.

[ صفحه 29]


جبهه شمالی

در جبهه شمالی، سپاه یکم با لشکر 7 مأموریت داشت ضمن حفاظت از منطقه و کنترل معارضان عراقی، نیروهای ضد انقلاب را به منظور تجزیه کردستان و بخشی از آذربایجان غربی، تجهیز، تقویت و پشتیبانی کند. سپاه یکم، احتیاط ارتش عراق نیز به شمار می‌رفت.

تشریح پیشروی نیروهای عراقی

اشاره

در جبهه جنوبی، لشکر 10 زرهی عراق تنها پس از چهار روز [28] «پیشروی در عمق 90 کیلومتری، از شرهانی تا جسر نادری - رودخانه کرخه - و در حالی که تیپ 2 زرهی از لشکر 92 اهواز و یگان‌هایی از ژاندارمری را در برابر خود داشت، نیروهایش را به سرعت در پشت رودخانه کرخه مستقر کرد. نیروی لشکر 1 مکانیزه عراق نیز از معبر وصولی فکه به سمت شوش پیشروی کرد، ولی مقاومت نیروهای تیپ 37 زرهی شیراز به همراه دو گردان از لشکر 21 حمزه،یگان‌های ژاندارمری نیروهای بسیج و سپاه حرکت آن‌ها را کند کرد به گونه‌ای که چهار روز در پشت تنگه رقابیه متوقف شدند ولی پس از یک هفته، به پشت رودخانه کرخه رسیده و در آنجا ماندند، در حالی که هیچ مانعی برای پیشروی و عبور آن‌ها وجود نداشت.
در محور تنگه چزابه به سمت اهواز، لشکر 9 زرهی دشمن با تصرف شهرهای بستان و سوسنگرد و ارتفاعات الله اکبر به سمت شهر اهواز پیشروی کرد. در این محور علاوه بر نیروهای تیپ 3 از لشکر 92 زرهی اهواز و واحدهای ژاندارمری، نیروهای سپاه پاسداران نیز حضور داشتند. شبیخون نیروهای سپاه به فرماندهی شهید غیور اصلی موجب شد که نیروهایی عراقی از اطراف حمیدیه عقب‌نشینی کنند و خارج از شهر سوسنگرد در مواضع جدید مستقر شوند. حضور نیروهای داوطلب از جمله نیروهای ستاد جنگ‌های نامنظم به فرماندهی شهید چمران در مقاومت علیه دشمن نقش مؤثری داشت.
در محور طلائیه - نشوه به سمت اهواز، نیروهای عراقی که تیپ یکم از لشکر 92 زرهی اهواز را در برابر خود داشتند،به سهولت به سمت اهواز پیشروی کردند و با قطع جاده خرمشهر - اهواز، در حوالی 20 کیلومتری جنوب غربی شهر استقرار یافتند ولی نتوانستند با لشکر 9 زرهی خودشان در غرب شهر اهواز الحاق کنند.

[ صفحه 30]

لشکر 3 زرهی عراق نیز پس از 19 روز تلاش ناموفق تیپ 33 نیروی مخصوص برای تصرف خرمشهر، سرانجام با عبور از رودخانه کارون و سپس رودخانه بهمنشیر، خرمشهر و آبادان را محاصره کرد. در این محور، علاوه بر گردان 151 دژ، بیشتر نیروهای مردمی و سپاه در خرمشهر دست به مقاومت زدند و همین امر موجب تأخیر در حرکت لشکر 3 دشمن برای عبور از رودخانه کارون و در نهایت شکست و ناکامی نیروهای عراقی در این محور شد.
بدین ترتیب، عراقی‌ها نتوانستند راه مواصلاتی منطقه جنوب را از شمال به جنوب قطع کرده و شهر اهواز را تصرف کنند و آبادان را پس از محاصره به اشغال درآورند. مقاومت مردمی، موانع طبیعی همچون رودخانه‌های کرخه، کارون و بهمنشیر در کندی پیشروی نیروهای عراقی مؤثر بودند.
در جبهه میانی، نیروهای دشمن نتوانستند تنگه پاتاق را تصرف و تأمین کنند، حال آن که هسته اصلی مأموریت عراق در جبهه میانی اجرای این مأموریت بود.
در منطقه شمال غرب، به دلیل حضور ضد انقلاب، ارتش عراق تحرک خاصی از خود نشان نداد. در این جبهه با توجه به موقعیت جغرافیایی منطقه، محدود بودن اهداف و وجود ارتفاعات و تنگه‌های مختلف، ارتش عراق با تصرف ارتفاعات سرکوب منطقه، [29] به راحتی اهداف خود را تأمین کرد.
در محور قصر شیرین و سرپل ذهاب لشکر 6 زرهی عراق با استفاده از جاده آسفالت، برای پاک‌سازی و محاصره شهرهای قصر شیرین و سرپل ذهاب از دو جناح اقدام کرد. با وجود مقاومت نیروهای خودی در قصر شیرین، این شهر به محاصره دشمن درآمد که عده‌ای از افراد خودی عقب‌نشینی کرده و یا اسیر شدند. لشکر 8 پیاده دشمن در شمال قصر شیرین از محور دشت ذهاب وارد منطقه شد تا علاوه بر تأمین جناح چپ سپاه دوم عراق، در از گله تا پل دو آب به سمت سر پل ذهاب پیشروی کند. لشکر 4 پیاده دشمن نیز در جنوب قصر شیرین مأموریت داشت شهر گیلان غرب را تصرف کند. لشکر 8 پیاده در نخستین روز حمله، وارد دشت ذهاب شد و سپس، از دو محور به سمت سر پل ذهاب و از گله پیشروی کرد. لشکر 6 زرهی نیز هر چند موفق به تصرف شهر قصر شیرین و پیشروی به سمت سر پل ذهاب شد، اما به دلیل مقاومت‌های مردمی با مشکلات فراوان روبه‌رو شد.

[ صفحه 31]

در این محور، لشکر 81 ارتش جمهوری اسلامی در برابر نیروهای عراق قرار داشت، ضمن این که نیروهای مردمی و سپاه نیز به ویژه در شهر قصر شیرین در مقابل نیروهای عراقی مقاومت می‌کردند، لیکن سرانجام در روز چهارم، قصر شیرین سقوط کرد ولی شهر سر پل ذهاب از سقوط نجات یافت و نیروهای دشمن در ارتفاعات اطراف (قلاویزان و کوره موش) استقرار یافتند. لشکر 4 پیاده دشمن نیز به سهولت خود را به شهر گیلان غرب رساند، اما مقاومت نیروهای مردمی در شهر و واکنش مناسب هوانیروز منجر به عقب‌نشینی این لشکر از شهر شد و سرانجام، نیروهای دشمن در ارتفاعات «بازی دراز» و برخی از ارتفاعات «دانه خشک» که بر شهر مشرف بود، استقرار یافتند.
در محور مندلی - سومار - نفت شهر، لشکر 12 عراق با هدف تصرف شهرهای سومار و نفت شهر، عملیات خود را با دو فلش - از «میان تنگ» برای تصرف سومار و از شمال غرب نفت شهر برای تصرف این شهر - آغاز کرد. نیروهای دشمن در همان روز اول حمله وارد شهر سومار شدند، ولی در منطقه نفت شهر به دلیل مقاومت‌هایی که انجام گرفت، با یک روز تأخیر این شهر را اشغال کردند. با توجه به توقف لشکرهای 4، 6 و 8 عراق، نیروهای لشکر 12 نیز پس از تصرف شهرهای سومار و نفت شهر از ادامه پیشروی خودداری کردند.
در محور مهران، با توجه به اهمیت این شهر به دلیل نزدیکی به جاده شمالی - جنوبی که منطقه جنوب را به شمال متصل می‌کرد، لشکر 2 پیاده ارتش عراق - تحت امر سپاه دوم شامل چهار تیپ - مأموریت خود را با هدف تصرف شهر مهران از سه محور آغاز کرد؛ یک تیپ از شمال شهر مهران به سمت تنگه کنجانچم، یک تیپ زرهی از لشکر 12 و یک تیپ پیاده از لشکر 2 به سمت شهر مهران و حرکت در عمق و فلش سوم لشکر 2 به سمت ارتفاعات مرزی قلعه آویزان با استعداد یک تیپ اجرا شد. در این محور تیپ 84 خرم آباد از مهران تا دهلران در برابر لشکر 2 عراق دفاع کرد، یگان‌های تحت امر لشکر 2 روزهای اول و دوم بدون برخورد با مانع مستحکمی، اهداف خود را تأمین کرده و در ارتفاعات دالپری و مورموری شمال دشت عباس و دهلران مستقر شدند.
اگر ارتش عراق می‌توانست خط سبز را تأمین کند، این امر به تحقیق مقاصد سیاسی - نظامی این کشور کمک می‌کرد و بدین ترتیب عراق می‌توانست [30] بر رودخانه اروند مسلط

[ صفحه 32]

شود؛ مناطق عرب نشین خوزستان را تحت سلطه خود درآورد و خسارات اقتصادی مهمی بر ایران وارد کرده و بخش بزرگی از منابع نفتی کشور را تصرف و یا منهدم کند و در نتیجه این توانایی‌های به دست آمده، عراق قادر بود:
1- ادعا کند که ایران را شکست داده است؛
2- قرارداد 1975 میلادی را از موضع برتر لغو کند؛
3- با تسلط بر شمال خلیج فارس و افزایش حضور نظامی در دریا و هوا،قدرتش را در منطقه افزایش دهد؛
4- بر قیمت‌گذاری نفت اوپک تأثیر بگذارد؛
5- تأثیر سیاسی تعیین کننده‌ای بر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس بگذارد؛
6- به عنوان ژاندارم منطقه از موقعیت برتر برخوردار شود و از امریکایی‌ها امتیاز لازم را اخذ کند.
عراقی‌ها به دلیل ناکامی در تأمین خط سبز و استقرار در خط آبی، [31] از دستیابی به اهداف نظامی و مقاصد سیاسی - اقتصادی خود باز ماندند و این امر موجب شکست نیروهای عراق شد و همچنین تأکید بر توانایی و قدرتمندی انقلاب اسلامی ایران بود.

دلایل ناکامی عراق

برتری سیاسی - نظامی عراق همراه با حمله سراسری و غافلگیرانه به خاک جمهوری اسلامی ایران، هرگونه احتمال ناکامی عراق را از میان برده بود. به همین دلیل، یکی از مباحث اساسی تحلیلگران و ناظران امور نظامی، علل ناکامی عراق بود. در این زمینه گرچه تاکنون بحث مستقل و مفصلی صورت نگرفته است ولی در بحث‌های کارشناسی و تحقیقاتی که تاکنون به عمل آمده است، این موضوع به صورت اجمالی مورد اشاره و توجه قرار گرفته است که به آن اشاره می‌شود.
عراقی‌ها در طرح‌ریزی، هدف‌گذاری و سازمان دهی تجاوز به ایران، اساسا به تحولات سیاسی در داخل کشور به ویژه استان خوزستان نظر داشتند،و در ارزیابی توان نظامی ایران، امکان هرگونه مقاومت مؤثر را غیر عملی می‌دانستند. بنابراین، با بررسی رخدادها و واکنش‌هایی که در پی تجاوز به ایران صورت گرفت، می‌توان دریافت که محاسبات عراق از

[ صفحه 34]

اوضاع داخلی و میزان مقاومت نیروهای نظامی ایران در هم ریخت و همین امر مرکز ثقل و نقطه آغاز ناکامی عراق بود. در واقع، قدرت اولیه تهاجمی عراق در برابر بسیج نیروهای انقلابی و مردمی به سمت جبهه‌ها، رنگ باخت و استراتژی تهاجمی ارتش عراق در خرمشهر و آبادان عملا با شکست روبه‌رو شد. به گونه‌ای که ارتش عراق که برای اشغال خرمشهر تنها تیپ 33 نیروی مخصوص را در نظر گرفته بود، ناچار شد به تدریج نزدیک به دو لشکر نیروی نظامی به خرمشهر گسیل کند. علاوه بر این در سایر زمینه‌ها نیز عراق دچار اشتباهاتی شد که گذرا به آن‌ها اشاره می‌شود:
1- نخستین اشتباه عراق، اتخاذ استراتژی «جنگ محدود» بود که اساسا برای دستیابی به صلح کارآمد است نه برای تسلیم قطعی دشمن که در جنگ عمومی و قطعی طرح‌ریزی می‌شود، به همین دلیل عراق برای تأمین مقاصد سیاسی و اهداف نظامی خود - که پیش از این برشمرده شد - لزوما به جنگ عمومی و قطعی نیاز داشت و یا در صورت فراهم نبودن امکان چنین جنگی می‌بایست از جنگ خودداری می‌کرد.
2- میان تدابیر تدارک نظامی عراق (سازمان، امکانات و طرح‌های نظامی) و مقاصد سیاسی و اهداف نظامی‌اش ارتباط منطقی وجود نداشت [32] و بدین خاطر در تقسیم و تخصیص نیروهای خود در مناطق مختلف دچار اشتباه شد مانند تلاش عراق در اختصاص دادن پنج لشکر برای تأمین بغداد در جبهه میانی که موجب زمین‌گیر شدن این لشکرها شد؛ در این باره به نظر می‌رسد عراقی‌ها با دو مشکل روبه‌رو بودند: نخست این که برای کلیه محورهایی که به بغداد و منطقه عمومی آن ختم می‌شد، باید نیروی احتیاط در نظر می‌گرفتند و مرز شرقی خود را از مهران تا قصر شیرین عمق می‌بخشیدند. این مسئله سبب شد، بخشی از ارتش عراق در جبهه میانی زمین‌گیر شود. همچنین، ارتش عراق می‌بایست کلیه محورهایی را که به کرکوک منتهی می‌شد (مانند نوسود - حلبچه - مریوان - پنجوین) مسدود کرده و از تعرض احتمالی معارضان به این مناطق جلوگیری می‌کرد، در نتیجه، به ناچار بخش دیگری از نیروهای ارتش عراق در این مناطق آرایش گرفتند. بدین ترتیب، عراق برای تأمین منطقه جنوب - که تمام اهداف این کشور را در بر می‌گرفت - تنها پنج لشکر در اختیار داشت که تحت امر سپاه سوم می‌بایست از مهران تا شلمچه و از معابر وصولی وارد

[ صفحه 35]

عمل می‌شدند که این استعداد با مأموریت مورد نظر تناسبی نداشت.
3- نداشتن تجربه عملیاتی و تاکتیکی سبب شده بود، حرکات ارتش عراق کند، ناهماهنگ و ارتباطات آن بسیار ضعیف باشد [33] .
4- عراق در محاسبات نظامی خود نیروهای سپاه پاسداران و مقاومت مردمی را در نظر نگرفته بود اما حضور این نیروها و مقاومت مردمی منجر به گشایش جبهه‌های جدیدی شد که برای عراقی‌ها قابل پیش‌بینی نبود، به همین دلیل نیروهایی را که برای اهداف دیگری در نظر گرفته بودند، به این درگیری‌ها اختصاص دادند و همین مسئله منجر به کاهش توان ارتش عراق شد [34] .
5- توقف ارتش در حال پیشروی عراق، عدم درک اهمیت سرعت مانور، عدم برخورداری از فرماندهی مؤثر نظامی برای هماهنگی عملیات زمینی، هوایی و دریایی و عدم بهره‌برداری از موفقیت‌های اولیه به ویژه در روزهای نخست جنگ، بخش دیگری از اشتباهات عراق بود.
در نتیجه پیش فرض‌های نادرست عراق، ناتوانی نظامی، عدم تجربه عملیاتی به اضافه تردید در تصمیم‌گیری [35] و نیز پیش‌بینی نکردن مقاومت مردمی در ایران،زمینه‌های کندی و ناهماهنگی در پیشروی اولیه نیروهای عراق در خاک ایران و سرانجام ناکامی آن ارتش را فراهم ساخت.

واکنش ایران در برابر تهاجم عراق

واکنش سیاسی ایران

فضای سیاسی - اجتماعی حاکم بر کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی - به ویژه پس از تصرف لانه جاسوسی - این درک و باور را به وجود آورده بود که امریکا بر اقدامات خصومت‌آمیز خود بر ضد ایران انقلابی خواهد افزود، به همین دلیل، امام خمینی در دیدار با

[ صفحه 36]

فرماندهان سپاه ضرورت هوشیاری و اجتناب از غفلت در برابر امریکا را مورد تأکید قرار دادند و فرمودند: «قوای خودتان را مجهز کنید و تعلیمات نظامی پیدا کنید.» [36] .
در پی تشدید تحرکات مرزی عراق و مداخله این کشور در امور ایران، وقوع یک بحران نظامی و جنگ احتمالی در چارچوب منافع امریکا و غرب بر ضد ایران قابل پیش‌بینی بود. بر همین اساس، بلافاصله پس از آغاز تهاجم عراق، امام خمینی تجاوز عراق را بهای مخالفت ایران با امریکا خواندند. [37] افزون بر این، به دلیل ماهیت دینی انقلاب، امام، تهاجم عراق و دفاع ایران را به منزله جنگ کفر با اسلام ارزیابی کردند. [38] تلقی مردم و مسئولان از ماهیت تجاوز عراق منجر به ظهور واکنش گسترده در آن‌ها برای مقابله با دشمن، با هدف دفاع از انقلاب و اسلام در برابر تهاجم همه جانبه جبهه کفر استکبار، شد. پیدایش وضعیت جدید دو نتیجه مهم در پی داشت: نخست آن که «مقاومت و دفاع مردمی و همه جانبه» شکل گرفت؛ دوم، «راه هر گونه مصالحه و سازش» بسته شد. نتیجه اول، عملا عراق را در نخستین گام‌های تجاوز با ناکامی مواجه ساخت و روند تثبیت نظام با ایجاد انسجام درونی آغاز شد. نتیجه دوم سبب شد،امیدواری لیبرال‌ها برای مذاکره و پیمودن راه سازش با عراق و امریکا کم رنگ شده و از میان برود؛ به همین دلیل در عمل این جریان به رهبری بنی‌صدر ابتکار عمل برای مذاکره سیاسی را از دست داد. در عین حال بنی‌صدر به عنوان نخستین و تنها فردی که به راه‌حل مذاکره تأکید می‌کرد، تنها 24 ساعت پس از تجاوز عراق طی سخنانی گفت: «اگر مسئله، قرارداد الجزایر است، که می‌شود مذاکره کرد.» [39] .
تأثیرات جنگ در کشور و موضع‌گیری و اقدامات امام، مردم و مسئولان سبب شد که بر خلاف تصور امریکا و عراق - که ایران را در صورت شروع جنگ شکست خورده ارزیابی می‌کردند - روند جدیدی با رهبری امام و حضور مردم در صحنه جنگ و انقلاب آغاز شود که نتیجه آن،تحکیم انسجام و وحدت در میان قشرهای مختلف و افزایش حمایت از نظام جمهوری اسلامی و عقیم ساختن اهداف دشمنان بود.

واکنش نظامی ایران

اشاره

بررسی واکنش نظامی جمهوری اسلامی ایران در برابر تهاجم عراق از آن جهت مهم و ضروری است که این بررسی می‌تواند، «ارزیابی دولت عراق از توان نظام ایران» و نقش آن در تصمیم‌گیری برای تهاجم به ایران و همچنین «عوامل مؤثر بر ناکامی و شکست عراق» را روشن سازد.

[ صفحه 37]

از فروردین تا 31 شهریور 1359 مرزهای ایران به طور مکرر مورد تجاوز نیروهای عراقی قرار گرفت ولی نیروهای نظامی ایران هرگز واکنش مناسب و قاطعی از خود نشان ندادند [40] و همین مسئله، عراقی‌ها را در اقدام به تجاوز و امیدواری برای دستیابی به پیروزی سریع و آسان تشویق کرد. ارزیابی‌های رسانه‌های خارجی و کارشناسان و تحلیلگران نیز با برداشت‌های دولت عراق از وضعیت نظامی ایران مطابقت و هم‌سویی داشت.
با این ملاحظه کلی، دو سؤال اساسی مطرح می‌شود: اول، علت ناتوانی نیروهای نظامی ایران برای باز دارندگی عراق از تهاجم به ایران چه بود؟ دوم، اگر نیروهای نظامی ضعف و کاستی‌های اساسی داشتند، پس چه عواملی منجر به ناکامی عراق شد؟
تاکنون در بررسی‌های انجام شده، کمتر به نقش نیروهای نظامی در بازدارندگی عراق اشاره شده است، تیمسار صیاد شیرازی [41] جانشین وقت رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی نیز در مورد وضعیت ارتش توضیحاتی را ارائه می‌کند که در روشن شدن این بحث بسیار مفید است. وی می‌گوید:
«تصور کنید ارتشی مضمحل را که سران خیانت کار آن یا دستگیر انقلاب گردیده و محاکمه و اعدام شده‌اند و یا راه هزیمت در پیش گرفته و پناه به بیگانه برده‌اند. سراسر کشور در تب یک جنگ ویرانگر می‌سوخت و پس از آن، کرانه‌های غربی وطن، ناجوانمردانه توسط جمعی خود فروخته اشغال گردیده بود، سستی و رخوت مضاعف درون ارتشیان موج می‌زد و تجربه تلخ گزینش اولین رئیس جمهوری نااهل انقلاب این سستی را تشدید می‌کرد.
آیا ارتش با رهبری یک روحانی قادر به انجام دادن وظیفه و[به دست آوردن]پیروزی خواهد بود؟ این کلام یاران ارتشی ما بود که از جو آتش‌زای ایام نخست جنگ نشأت[می]گرفت.» [42] .
جانشین وقت رئیس ستاد مشترک ارتش (تیمسار آراسته) نیز در توضیح اقدامات ارتش، طی مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان، مراحل آن را چنین ذکر کرد:
«1- مرحله نخست، سد کردن و متوقف کردن دشمن و اجرای عملیات چریکی.

[ صفحه 38]

2- مرحله دوم، اجرای تک‌های محدود [43] به منظور ضربه زدن و انهدام نیروهای دشمن و خسته و فرسوده نمودن متجاوز که با شش عملیات تا قبل از سال 1360 عملی شد.
3- مرحله سوم که عملیات تهاجمی گسترده در سر تا سر جبهه بود و با کمک سپاه پاسداران و بسیج مردمی و یا به تنهایی عملی گردید...» [44] .
بدون تردید - چنان که در این اظهارات آمده است - نیروهای نظامی فاقد آمادگی و توانایی لازم برای «بازدارندگی» و مقابله مؤثر در برابر پیشروی ارتش عراق به عمق مناطق مرزی بودند. در این زمینه، آیت الله خامنه‌ای (نماینده وقت حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع) فرمودند:
«روزهای اول مرتب خبر می‌رسید که عراقی‌ها فلان جا را گرفتند و تا فلان جا پیشروی کرده‌اند و این قدر نیرو آورده‌اند یا فلان شهر تهدید می‌شود و از جمله شهرهایی که به شدت تهدید می‌شود، دزفول بود. در حالی که ما آن جا نیرو کم داشتیم و وقتی هم به فرماندهان ارتش می‌گفتیم، می‌گفتند نیرو کم داریم و یا نیرو و تجهیزات هر دو را با هم نداریم و راست هم بود. به این معنا که آمادگی‌های لازم را برای خودشان در این جنگ تهیه ندیده بودند. در صورتی که ابزارهای زیادی داشتیم ولی از کار افتاده بود و مهمات زیادی داشتیم که این‌ها از وجودش خبر نداشتند، افراد زیادی هم داشتیم که این‌ها در پادگان‌ها حضور نداشتند و لذا وضعمان خیلی بد بود.» [45] .
بعدها، با تشدید درگیری‌های سیاسی در داخل کشور، بنی‌صدر - با وجود آن که فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت - تلاش می‌کرد، با سلب مسئولیت از خود، نیروهای خط امام را در وضعیت به وجود آمده مقصر نشان دهد. آیت الله خامنه‌ای در همان زمان در نماز جمعه تهران خطاب به بنی‌صدر فرمودند:
«نزدیک به هفت ماه قبل از جنگ، شما فرمانده کل قوا بودید، [46] چرا نیروهای نظامی ما هنگام شروع جنگ نتوانستند مقاومت کنند؟ حضرت امام شما را در اول اسفند 1358 به

[ صفحه 39]

فرماندهی کل قوا برگزید. در اول مهر ماه 1359، یعنی هفت ماه تمام بعد از فرماندهی کل قوا[یی]شما جنگ شروع شد. در این هفت ماه شما چه کردید؟ چرا ارتش را مرمت نکردید؟ چرا نظامیان را آموزش ندادید؟ آیا این‌ها را چه کسی می‌بایست انجام می‌داد؟ چرا شما وقتی جنگ شروع شد و خرابی کار شما در هفت ماه گذشته آشکار می‌شود، تقصیرها را به گردن این و آن می‌اندازید؟ وقتی از ایشان می‌پرسند چرا ارتش را سر و سامان نداده‌اید؟ می‌گوید: «چون کسان دیگری در ارتش دخالت کرده‌اند.» منظور ایشان دادگاه‌های انقلاب و ارتش است. چون افراد متهم به کودتا را دستگیر کرده بودند. آقای بنی‌صدر توقع داشتند در ارتش علیه جمهوری اسلامی کودتا بشود و کودتاچیان آزاد گردند و دستگیر نشوند!؟» [47] .
این مسائل نشان می‌داد که ارتش آمادگی لازم را برای دستیابی به «بازدارندگی» در برابر عراق و نیز توان «مقابله مؤثر» را پس از تهاجم آن کشور نداشت. در عین حال، رخدادهایی که در پی تهاجم عراق به ایران پدید آمد، تمام سیاست‌های عراق را در هم ریخت و نیروهای متجاوز با ناکامی و شکست مواجه شدند.

استراتژی دفاعی ارتش جمهوری اسلامی ایران

طرح هر گونه مبحث دفاعی و نظامی و تبیین استراتژی دفاعی اساسا بر پایه تجزیه و تحلیل تهدیدات داخلی و خارجی انجام می‌پذیرد. این مهم، هیچ گاه پیش از پیروزی انقلاب در درون سلسله مراتب نظامی ایران انجام نشد، زیرا امریکایی‌ها ضمن تعیین تهدیدات، راه‌های مقابله با آن را نیز به سیستم سیاسی - نظامی ایران دیکته می‌کردند و این روش، مانع از شکلگیری این گونه مباحث در میان نیروهای نظامی ایران می‌شد. بنابراین، دستیابی به مفاهیم روشن و مدون در این زمینه دور از انتظار بود. با این حال، به نظر می‌رسد که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، ارتش ایران استراتژی دفاعی خود را در برابر عراق بر پایه سه راه کار تنظیم کرده بود. در کتاب «دفاع مقدس» از انتشارات نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، به این موضوع چنین اشاره شده است:
«با توجه به درگیری‌های ایران و عراق قبل از بیانیه الجزایر که مدت شش سال - از 1348 تا 1354 - طول کشید، دفاع در منطقه خرمشهر و محور شمالی آن مهم‌ترین موضوعی بود که فکر فرماندهان نظامی وقت را به خود معطوف کرده و در راه حصول به این هدف پس از دو سال بررسی و تفحص، سه راه کار برای این منظور پیش‌بینی گردید که اولین و بهترین راه‌حل، پیشدستی در تک در صورت خطر جدی ارتش عراق و تصرف کرانه شرقی دجله و متکی کردن پدافند این منطقه به رودخانه دجله بود. دومین راه کار، ایجاد استحکامات صحرایی در منطقه

[ صفحه 40]

مرزی و استقرار نیروی تأمین کافی در خط مرز و پیش‌بینی قدرت، رزمی کافی برای عکس‌العمل سریع. سومین راه کار، دفاع و عمل تأخیری در منطقه خوزستان تا خط رودخانه کرخه و کارون و وارد شدن به خاک عراق و وارد کردن ضربت قاطع در منطقه کرمانشاه در روی محور قصر شیرین - خانقین - بغداد و تهدید پایتخت عراق بود.» [48] .
پس از انقلاب اسلامی و در پی تشدید درگیری در مرز ایران و عراق و با وجود تحولاتی که در «تغییر ماهیت تهدید» و «مقدورات» به وجود آمده بود، در طرح پدافندی حر - مستند به طرح عملیاتی «ابوذر» که در خرداد 1359 ابلاغ شده بود - درباره مأموریت لشکر 92 به عنوان یگانی که مسئولیت سراسر منطقه خوزستان را به عهده داشت، چنین آمده است:
«الف - در منطقه مربوطه دفاع کنید.
ب - پیشروی را در جنوب اهواز در مناسبترین مواضع (در محور شلمچه حتی‌المقدور در غرب نهر عرایض و در شمال این نهر در غرب جاده اهواز - خرمشهر) سد کنید.
پ - آماده باشید، پس از ورود لشکر 16 به منطقه دزفول، با هماهنگی آن لشکر در منطقه اهواز و خرمشهر آفند متقابل نمایید» [49] .
در این طرح، مأموریت لشکر 81 چنین تعیین شده است،:
«الف - مرحله یکم، لشکر 81 زرهی با اعزام عناصر تأمینی حرکت متجاوز را در زمین‌های بلافصل مرز به تأخیر اندازد.
ب - مرحله دوم: پس از عقب‌نشینی عناصر تأمینی، در منطقه دفاع نموده و پیشروی دشمن را در مواضع سد کننده پیش‌بینی شده متوقف نماید.
ج - مرحله سوم: آماده می‌شود، بنا به دستور در محور عمومی قصر شیرین - خسروی - خانقین - بغداد آفند متقابل نموده و نیروهای متجاوز را نابود سازد.» [50] .
چنان که مشخص است، این طرح و مأموریت‌های ابلاغ شده، تناسبی با شرایط آن زمان نداشت و بیشتر برگرفته از طرح‌های پدافندی و آفندی گذشته بود. ضمن این که طرح عملیاتی ابوذر در موقعیتی تدوین و ابلاغ شد که با وجود استقرار یگان‌های ارتش در مرز، نیروی زمینی ارتش بر اساس برآورد خود حمله همه جانبه ارتش عراق را در آینده نزدیک پیش‌بینی نمی‌کرد، به همین دلیل، دستور بازگشت یگان‌ها را به پادگان‌ها ابلاغ کرد. [51] .
این دستور نشان دهنده عدم درک درست از ماهیت تهدید و طرح «ابوذر» نیز مبین عدم درک صحیح از دشمن، توانایی‌ها، نحوه سازمان دهی و به کارگیری آن بود. ارزیابی طرح ابوذر در کتاب منتشره «ارتش جمهوری اسلامی ایران» به خوبی این موضوع را روشن کرده است:

[ صفحه 41]

«اصولا یگان‌های نیروی زمینی، تقریبا هیچ کدام در شرایطی از توان رزمی و استعداد پرسنلی و لجستیکی نبودند که قادر به اجرای عملیات آفندی مستقل باشند، و نیروی زمینی نیز فاقد امکانات لازم برای ترابری و جابه‌جایی یگان‌های عمده و انجام تمرکزات پیش‌بینی شده در طرح عملیاتی ابوذر بود.» [52] .
بنابراین، استراتژی دفاعی ارتش ایران، مبانی و انسجام لازم را برای پاسخ‌گویی به تهدید عراق نداشت و به همین دلیل، در صحنه عمل در بازدارندگی و دفع تهاجم دشمن و جلوگیری از اشغال و محاصره شهرها و خاک مقدس جمهوری اسلامی موفق نبود.

آرایش دفاعی ارتش ایران

تمامی مباحث این بخش از منابع منتشر شده به وسیله ارتش جمهوری اسلامی ایران تهیه شده است.
ارتش در استراتژی خود برای دفاع از خوزستان، دو لشکر زرهی و یک تیپ پیاده در نظر گرفته بود. لشکر 92 زرهی «مأموریت سرزمینی» دفاع در خوزستان را بر عهده داشت و لشکر 16 زرهی با استقرار در فاصله 1000 کیلومتری منطقه، به عنوان نیروی عمل کننده و کمک کننده به لشکر 92 مورد نظر بود. یک تیپ پیاده نیز برای منطقه مرزی جنوب استان ایلام، - از مهران تا دهانه فاو - مسافتی نزدیک به 500 کیلومتر را پوشش می‌داد. [53] .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با وجود مشاهده تحرکات عراق در مرز و شهرهای مرزی، هیچ تغییری در استراتژی نظامی و آرایش دفاعی ایران، انجام نگرفت. [54] از نیمه دوم فروردین 1359، پس از تمرکز نیروهای عراقی در مرز، ارتش به تدریج به جابه جایی پرداخت؛ تا اواخر اردیبهشت لشکر 92 و تیپ 37 زرهی شیراز [55] و گروه‌های 22 و 55 توپخانه در مناطق عملیاتی مستقر شدند. نیروهای لشکر 92 در سه منطقه اصلی تمرکز یافتند:
1- منطقه عملیاتی دزفول و شوش با تیپ 2 زرهی و یک گروه رزمی از تیپ 37 و گردان‌های توپخانه.

[ صفحه 42]

2- منطقه عملیاتی غرب اهواز شامل سوسنگرد و بستان با تیپ 3 زرهی و در منطقه جنوب غربی اهواز، تیپ 1 زرهی با یک گروه رزمی از تیپ 37 زرهی. [56] .
3- منطقه خرمشهر با یک گردان تانک و یک گردان مکانیزه. ضمن این که گردان 151 دژ نیز در خرمشهر مستقر بود.
در اواخر خرداد 1359 با وجود آرایش دفاعی یاد شده، برخی از فرماندهان ارتش در تجزیه و تحلیل خود به این نتیجه رسیدند که عراق در آینده نزدیک حمله نخواهد کرد [57] و این موضوع را به ارتش اعلام کردند. به همین دلیل بخشی از توان تیپ 37 به شیراز بازگردانده شد و لشکر 92 زرهی نیز با استقرار نیروی پوشش در مرز، به پادگان بازگشت.
رژیم بعثی در دهه دوم تیرماه - به دلیل نقشی که در کودتای نوژه داشت و هماهنگ با عناصر کودتاگر و برای تمرکز توجهات به مرز - حملات خود را در بخشی از مناطق مرزی تشدید کرد. این حملات در مرداد ماه، با افزایش تمرکز نیروهای عراقی در مرز شدت گرفت.
با وجود تحولات نظامی در مرز طی شش ماهه نخست سال 1359، سرانجام در 15 شهریور این سال و تنها پنج روز قبل از آغاز غیر رسمی جنگ و 15 روز قبل از آغاز رسمی و سراسری جنگ، نیروی زمینی ارتش یک طرح پدافندی برای یگان‌ها ارسال کرد. در این طرح نیز هیچ گونه دستوری برای تغییر مکان یگان‌ها صادر نشده بود و تنها، دفاع از مناطق مرزی به همان لشکرهای مستقر در مناطق پادگانی نزدیک منطقه محول شده بود. در 19 شهریور 1359، فرمانده لشکر 92 زرهی با استنباط از تحرکات نیروهای عراقی، حمله آن‌ها به خوزستان را قطعی دانسته [58] و دستور آماده باش را صادر کرد [59] .

[ صفحه 44]

به دلیل عدم درک و تجزیه و تحلیل صحیح از تهدیدات، توان موجود ارتش به گونه‌ای مناسب سازمان‌دهی و هدایت نشد و همین امر منجر به تأخیر در ورود بخشی از نیروهای ارتش از جمله لشکر 77 و لشکر 16 به منطقه درگیری شد که نشان دهنده عقب‌ماندگی ایران در برابر عراق بود.
در مجموع، آرایش دفاعی ایران در پایان شهریور به شرح زیر بود:
منطقه شمال غرب: لشکرهای 64 ارومیه و 28 سنندج با ضد انقلاب درگیر بودند و هیچ نیروی پدافنده کننده‌ای در مرز استقرار نداشت. [60] در ضمن، عناصری از لشکرهای 92 زرهی، 21 حمزه، 77 خراسان و عناصری از تیپ 23 نیروی مخصوص و نیروهای ویژه هوابرد و تیپ 55 نیز در اختیار این لشکرها قرار داشتند. [61] .
منطقه غرب: لشکر 81 زرهی و تیپ 84 پیاده خرم آباد در این منطقه مستقر بودند. تعدادی از یگان‌های لشکر 81 زرهی نیز مسئولیت درگیری با ضد انقلاب را داشتند.
منطقه جنوب: لشکر 92 زرهی تقویت شده با تیپ 37 زرهی شیراز، گردان 151 دژ، گردان تانک لشکر 88 زرهی و یک گروه رزمی پیاده از لشکر 21، یک گردان پیاده و یک گردان تانک از لشکر 77 و عناصر ژاندارمری خوزستان و پایگاه دریایی خرمشهر و عناصری از گروه 22 و 55 توپخانه، مسئولیت پدافند از منطقه خوزستان را بر عهده داشتند.

ارزیابی واکنش دفاعی ایران

واکنش اولیه نظامی ایران در برابر عراق، بیشتر، حملات گسترده هوایی به شهرهای عراق و درگیری در دریا بود که در مقایسه با واکنش زمینی، تا اندازه‌ای برجسته می‌نمود و این درک و تصور را به وجود آورد که استراتژی جنگی ایران، «جنگ عمومی» است. این باور اساسا متأثر از نحوه سازمان‌دهی حملات هوایی و دریایی ایران به مراکز استراتژیک عراق در 24 ساعت اول بود. در هر صورت، واکنش اولیه ایران سبب شد، کلیه تحلیل‌های موجود درباره ناتوانی نظامی ایران تغییر کند.

[ صفحه 45]

نیروی زمینی به دلیل کاهش نیروی انسانی، دچار ضعف و سستی بود، [62] و نظر به این که سرنوشت جنگ در زمین تعیین می‌شود و نقطه برتری عراق نیز در جنگ زمینی بود، لذا مرور - هر چند اجمالی - عملکرد نیروی زمینی ارتش در منطقه جنوب، با استناد به گزارش منتشره از نیروهای زمینی ارتش، [63] ضروری است.
بنابر گزارش‌های نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، تیپ 2 از لشکر 92 زرهی همراه با تیپ زرهی 37 شیراز در غرب رودخانه کرخه در مجموع هفت روز مقاومت کردند. [64] .
نیروهای تیپ 37 شیراز در این مقاومت نقش برجسته‌ای داشتند، به گونه‌ای که اسرای دشمن نیز به آن اعتراف کردند. تأخیر در انتقال لشکر 16 زرهی قزوین یکی از مسائل مهم در عدم مقابله مؤثر با پیشروی دشمن بود.
تیپ 3 از لشکر 92 که در منطقه «الله اکبر» استقرار داشت تنها یک روز در برابر دشمن مقاومت کرد و در روز دوم سازمان تیپ عملا متلاشی شد. افراد این تیپ در مجموع سه روز در پدافند فعال شرکت داشتند. پیشروی نیروهای دشمن در هفته اول جنگ به سمت اهواز - که با شبیخون برادران سپاه به فرماندهی شهید غیور اصلی [65] مجبور به عقب‌نشینی شده بودند - پس از متلاشی شدن سازمان این تیپ انجام گرفت.
تیپ 1 از لشکر 92 زرهی در منطقه حسینیه (کیلومتر 25 در شمال خرمشهر) مستقر

[ صفحه 46]

بود. گردان 151 دژ و همچنین نیروهای منطقه 3 دریایی خرمشهر نیز در این محور در منطقه مأموریتی خود استقرار داشتند. نیروهای دشمن در این محور با عبور از کیلومتر 25 (حسینیه، در روز سوم مهر نیروهای خودی را عقب راندند و به این ترتیب، خرمشهر از شمال محاصره شد. نیروهای دشمن همچنین از منطقه جنوب غربی به سمت اهواز پیشروی کردند که سرانجام در منطقه «نورد» متوقف شدند. بنابراین گزارش، یگان‌های تحت امر لشکر 92 زرهی حداقل یک روز و حداکثر شش روز مقاومت کردند.
تلقی و درک نیروهای نظامی از اهداف دشمن، در واکنش نیروهای ایران تأثیر تعیین کننده‌ای داشت؛ فرمانده وقت نیروی زمینی بر این باور بود که هدف عراق تصرف گلوگاه خوزستان و استقرار در ارتفاعات شمال اندیمشک می‌باشد، لذا تمام تلاش نیروهای خودی به حفظ گلوگاه معطوف شد. شهید سرلشکر فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش نیز اعتقاد داشت، اهواز گلوگاه است و باید توان ارتش را برای حفظ آن متمرکز کرد. در این میان، خرمشهر و آبادان تقریبا از دست رفته تصور می‌شد، به ویژه این که نیروهای نظامی مشخصی جز گردان 151 دژ و دو گردان زرهی و مکانیزه برای دفاع از منطقه اختصاص نیافته بود.
این نوع برداشت‌ها نشان دهنده نداشتن تصوری مشخص و یکسان از اهداف و تلاش اصلی دشمن در جنوب بود که در نتیجه، عدم اتخاذ تصمیم یکسان و واکنش مشخص برای رویارویی با دشمن را در پی داشت. این وضعیت، زمینه را برای تداوم پیشروی دشمن فراهم کرد. حال آن که در صورت درک اهداف و تلاش اصلی دشمن و عکس‌العمل مناسب، امکان ممانعت از پیشروی دشمن بهتر از آنچه انجام شد، امکان‌پذیر بود.
در مجموع، عدم آمادگی جنگی ایران به دلیل فقدان قرارگاه فرماندهی عملیات در مناطق مرزی و عدم استقرار کلیه یگان‌های نظامی در طول مرز، کاملا آشکار بود. به عنوان مثال ایران هیچ گونه آرایش نظامی در مناطق بسیار حساس نزدیک خرمشهر و آبادان نداشت و حتی اعلامیه‌های نظامی عراق حاکی از آن بود که ارتش عراق در یکی دو روز نخست جنگ با مقاومت چندانی روبه‌رو نشد. بنابراین، تمام شواهد نشان می‌داد، این عراق بود که با آمادگی لازم و به کارگیری نیروهای نظامی، تهاجم همه جانبه‌ای را علیه ایران سازمان داد در حالی که ایران حتی از آمادگی دفاعی کافی نیز برخوردار نبود. [66] .
با این حال، به نظر می‌رسد که آتش توپخانه و حملات هوایی نیروی هوایی ایران و نیز فعالیت هلی‌کوپترهای هوانیروز در پشتیبانی آتش و لجستیکی، در مقایسه با تحرکات نیروی

[ صفحه 47]

زمینی ارتش از برجستگی خاصی برخوردار بودند، به گونه‌ای که علاوه بر اعتراف عراقی‌ها، [67] ، رسانه‌های خارجی نیز بر این امر صحه گذاشتند. نیروی دریایی ارتش ایران نیز به لحاظ برتری بالایی که در برابر عراق داشت با تحرکات آفندی در دریا، عملا عرصه دریا را برای نیروهای عراقی به شدت محدود کرد. به ویژه عراق به دلیل محدودیت سواحلش در خلیج فارس قادر به حضور فعال در دریا نبود. این که نیروهای عراقی در مناطق مرزی ایران موفق به پیشروی شدند، نمایانگر وجود کاستی‌ها و نقص‌هایی [68] در نیروی زمینی ارتش بود. در اینجا به چند نمونه از این ضعف‌ها اشاره می‌شود:
1- در گذشته، استراتژی دفاعی ایران اساسا بر حمایت‌های نظامی، لجستیکی و مشاوره‌ای امریکایی‌ها متکی بود، به همین دلیل، با پیروزی انقلاب اسلامی و خروج ایران از مدار سیاست‌ها و منافع غرب و نیز مبارزه با امریکا و همچنین تصفیه عناصر خائن در رأس ارتش، عملا استراتژی پیشین کارآمدی لازم را از دست داد و در این فاصله (از پیروزی انقلاب تا آغاز جنگ)، استراتژی جدیدی نیز شکل نگرفت. این ضعف چنان اهمیتی داشت که نمی‌توان تأثیراتش را بر دست نیافتن تلاش‌های نظامی ایران به نتیجه‌ای مطلوب از جمله مقابله با پیشروی نیروهای عراقی نادیده گرفت.
2- افزایش حملات هواپیماهای ارتش ایران به خاک عراق، به ویژه بغداد، انعکاس وسیعی داشت، ولی با توجه به پیشروی ستون‌های نظامی عراق در عمق سرزمین جمهوری اسلامی، عملا بر پیشروی عراقی‌ها تأثیری نگذاشت. در واقع، حملات هوایی ایران هیچ ارتباطی با مقابله در برابر پیشروی نیروهای زمینی عراق و پشتیبانی از مقاومت نیروهای خودی در زمین نداشت، حال آن که در این زمینه - با توجه به ضعف‌های اولیه

[ صفحه 48]

نیروی هوایی ارتش عراق - نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی می‌توانست تلفات بسیاری بر نیروهای عراق در میدان‌های نبرد وارد سازد. [69] .
3- با آن که از مدت‌ها پیش بنی‌صدر به عنوان فرمانده کل قوا فعالیت می‌کرد و اطلاعات نسبتا فراوانی از احتمال تهاجم عراق در اختیار داشت، امااقدام مناسبی در این زمینه انجام نداد. به همین دلیل با وجود آمادگی کشور برای مقابله و بسیج امکانات، فرماندهی و مدیریت به نحو مناسبی اجرا نشد.
4- سرعت پیشروی اولیه عراقی‌ها در برخی از محورها نمایان‌گر عدم آمادگی برای مقابله با تهاجم دشمن بود، حال آن که ارتش عراق هر گاه با اندکی مقاومت روبه‌رو می‌شد، از شتاب و سرعت اولیه خود می‌کاست، در این خصوص؛ می‌توان از مقاومت تیپ 37 زرهی شیراز در محور فکه یاد کرد که به دلیل اهمیتش حتی دشمن زبان به اعتراف گشود.
5- ضعف آموزش نظامی و از هم پاشیدگی مدیریت کلان ارتش موجب شد که به تناسب امکانات و یگان‌های زرهی مستقر در منطقه جنوب کشور، مانور زرهی مناسب در برابر دشمن انجام نشود. حتی بعدها نیز این ضعف ادامه یافت تا آن جا که ارتش قصد کرد با ستون کردن تانک روی جاده ماهشهر - آبادان در هوای روشن دست به عملیات بزند که کمترین نتیجه آن، انهدام امکانات و تجهیزات نظامی بود!
6- ناتوانی در اجرای اصول جنگ و روش‌های کلاسیک [70] به هنگام مقاومت در برابر نیروهای عراقی و بعدها در عملیات آفندی علیه ارتش عراق، بخش دیگری از ضعف‌های ارتش بود که ناکامی‌هایی را در پی داشت.
7- استقرار نیروهای دشمن در مواضع نامناسب و توجیه نبودن آن‌ها به منطقه، فرصت مناسبی را برای اجرای عملیات ایذایی در شب فراهم ساخته بود، اما این امر به هیچ وجه

[ صفحه 49]

مورد توجه نیروهای کلاسیک قرار نگرفت و بیشتر این عملیات‌ها را نیروهای مردمی و انقلابی اجرا می‌کردند. عدم رویارویی با دشمن به شیوه چریکی به این دلیل بود که در آیین نامه‌های ترجمه شده از منابع ارتش امریکا، چنین عملیات‌هایی پیش‌بینی نشده بود و ارتش ایران نیز در این زمینه آموزش لازم را ندیده بود.
8- کمبود نیرو و عدم سازمان دهی مناسب نیز به چشم می‌خورد، ارتش نه تنها روند تحولات نظامی دشمن را پس از انقلاب به درستی مورد توجه قرار نداد، بلکه توانایی لازم را نیز برای سازمان‌دهی نیروهای مردمی نداشت، لذا پس از شروع جنگ، نیروهای منقضی خدمت سال‌های قبل جذب شدند. [71] و البته با این تعداد نیرو (80 هزار تن) امکان سازماندهی پنج لشکر پیاده وجود داشت، لیکن اقدام مناسبی در این زمینه انجام نگرفت و تنها نیروهای فدائیان اسلام به فرماندهی شهید مجتبی هاشمی و نیروهای ستاد جنگ‌های نامنظم به فرماندهی شهید چمران که در آبادان و سوسنگرد - الله اکبر و کرخه کور - مستقر بودند، از نظر لجستیک و فرماندهی تحت امر ارتش قرار گرفتند.
با این حال، ایران در برخی زمینه‌ها از برتری قابل توجهی در برابر عراق برخوردار بود. مانند عمق استراتژیک شهرهای ایران، وجود ارتش بزرگ و به جا مانده از قبل که به سیستم‌های تسلیحاتی مدرن مجهز بود، وجود نیروهای مسلح نیمه آموزش دیده، وجود شور انقلابی که در تقویت روحیه نیروهای نظامی ایران بسیار مؤثر بود، در اختیار داشتن مقدار فراوانی تکنولوژی بسیار پیشرفته و وجود ذخایر نسبتا مناسب ارزی که با افزایش قیمت نفت تا اندازه‌ای بهبود یافته بود. [72] .

استراتژی نیروهای انقلابی و تلاش‌های سپاه

عملکرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در صحنه‌های مختلف اعم از مبارزه با گروهک‌ها و عناصر وابسته در داخل - از جمله در مناطقی همچون گنبد، کردستان، بلوچستان و خوزستان - و سپس مقاومت در برابر تجاوز عراق اساسا مبتنی بر درک و تلقی سپاه از ماهیت انقلاب اسلامی و ستیزه‌جویی همه جانبه قدرت‌های خارجی و ضد انقلاب داخلی با آن بود. سپاه با «روحیه شهادت طلبی» و «انسجام درونی» و «خلاقیت نظامی»، از قابلیت بسیاری برای مقابله با تهدیدات در صحنه‌های مختلف برخورد بود. بیان امام خمینی در معرفی سپاه مبنی بر این که «اگر سپاه نبود کشور نبود.» گویاترین عبارت در ترسیم نقش تعیین کننده سپاه در روند حوادث و تحولات انقلاب و جنگ است.

[ صفحه 50]

گرچه مأموریت مستقیم سپاه دفاع از مرزها نبود اما نیروهای سپاه پاسداران با توجه به ویژگی‌هایی که به آن اشاره شد، در کلیه محورهای جنگ به صورت مستقل و یا در کنار نیروهای ژاندارمری و ارتش حضور داشتند. حضور مؤثر سپاه در شهرها (به دلیل وضعیت بحرانی) و دفاع از دست‌آوردهای انقلاب، موقعیت این نیرو را در وضعیت کاملا مطلوبی قرار داده بود. به بیان دیگر، هرگاه وضعیت نامطلوبی در منطقه‌ای حاکم بود، به همان میزان سپاه از سازمان‌دهی و موقعیت مطلوب‌تری برای مقابله برخوردار می‌شد؛ به عنوان مثال در منطقه کردستان و یا در خوزستان به دلیل فعالیت عناصر ضد انقلاب و اقدامات ایذایی عناصر وابسته به عراق، نقش و موقعیت سپاه کاملا برجسته بود. در منطقه جنوب، تحرکت گسترده ضد انقلاب در نقاط مختلف به ویژه در خرمشهر، سبب شد تا نیروهای سپاه با درکی که از ماهیت این تلاش‌ها و احتمال وقوع جنگ داشتند، [73] نیروهای مردمی را در این شهر برای مقابله با عناصر ضد انقلاب و تجاوزات احتمالی عراق، سازمان‌دهی کنند که تأثیرات این سازمان‌دهی در مقاومت 34 روزه خرمشهر [74] در برابر دشمن آشکار شد.
البته تلاش‌هایی که امام خمینی پیش از این برای تشکیل بسیج و ایجاد آمادگی برای مقابله برای تهاجم احتمالی امریکا یا عوامل وابسته به امریکا انجام دادند، بسیار با اهمیت بود و نقش تعیین کننده‌ای در شکل‌گیری مقاومت مردمی داشت؛ امام در پنجم آذر 1358 و تنها 22 روز پس از اشغال لانه جاسوسی - با توجه به احتمال تهاجم نظامی امریکا به ایران - فرمان تشکیل بسیج با جذب، سازمان‌دهی، آموزش و به کارگیری نیروهای مردمی را صادر فرمودند. امام با این اقدام در نظر داشتند، ضمن کسب آمادگی برای رویارویی با هر گونه تجاوز نظامی، دشمنان را تهدید و از تهاجم باز دارند. ایشان در یکی از سخنرانی‌ها فرمودند:
«مهیا شدنمان هم طوری باشد که با این مهیا شدن بترسند آن‌هایی که خیال هجمه دارند. دشمنان بترسند از قوه شما.» [75] .

[ صفحه 51]

امام خمینی همچنین با توجه به تداوم توطئه علیه ایران، پس از حادثه طبس فرمودند:
«سپاه 20 میلیونی که خود را مجهز نموده‌اند، امروز برای فداکاری اسلامی مهیا باشند.» [76] .
نه روز پیش از تهاجم سراسری عراق و در وضعیتی که درگیری در مناطق مرزی به گونه‌ای شدید و گسترده آغاز شده بود، امام فرمودند:
«ارتش بیست میلیونی و بسیج عمومی که با سازمان‌دهی خود ملت مجهز می‌شوند، آماده فداکاری در راه اسلام و کشور است.» [77] .
در آغاز جنگ علاوه بر ضعف نیروهای کلاسیک در مقابله با تهاجم گسترده دشمن، بسیج نیز به دلیل عدم انسجام و سازمان‌دهی نامناسب، نتوانست نقش اساسی در بازدارندگی ایفا کند، گرچه نیروهای مردمی به صورت پراکنده حضور داشتند. مهم‌ترین دلایل عدم کارایی اولیه بسیج از «فرماندهی نادرست» - که مورد حمایت بنی‌صدر بود - و «سازمان‌دهی نامناسب» ناشی می‌شد. با این حال در پی حمله دشمن و حضور نسبتا فراگیر و گسترده مردم در جبهه‌ها [78] و «شکلگیری مقاومت مردمی»، مرحله جدیدی از حیات نظامی بسیج آغاز شد. در این مرحله مقاومت مردمی اساسا در شهر شکل گرفت و سبب شد که کلیه محاسبات عراق در هم ریخته و موجب تأخیر و ناهماهنگی در پیشروی نیروهای عراقی و در نتیجه، ناکامی آنان شود. در این دوره، گرچه نیروهای انقلابی و مردمی در مقابله با دشمن از استراتژی طرح‌ریزی شده و مکتوبی پیروی نمی‌کردند، لیکن هسته اصلی این استراتژی نانوشته، «ناکام کردن دشمن و متوقف ساختن او» بود. سردار رضایی در این باره می‌گوید:
«نیروهای مردمی در مقابله با دشمن گرچه بر اساس یک استراتژی طراحی شده رفتار نمی‌کردند، لیکن متوقف کردن دشمن، هسته اصلی استراتژی اولیه را تشکیل می‌داد، به همین دلیل بر اثر مقاومت مردم علاوه بر انهدام نیروهای دشمن، پیشروی آن‌ها را متوقف و یا با تأخیر کندی همراه کرد.» [79] .
علاوه بر مقاومت عمومی مردم، سایر نیروهای انقلابی همچون سپاه که از سازمان‌دهی اولیه مناسبی برخوردار بودند، برخلاف تفکر بنی‌صدر مبنی بر «دادن زمین برای به دست آوردن زمان»، استراتژی «مقاومت در هر مکان و حفظ زمین برای به دست آوردن زمان» و

[ صفحه 52]

ایجاد تأخیر در حرکت دشمن را مبنای فعالیت خود قرار دادند. آیت الله خامنه‌ای نماینده وقت امام در شورای عالی دفاع در این مورد اظهار داشتند:
«سپاه بسیار مؤمنانه جنگید و با امکانات کمی که داشت توانست در وضعیت جنگ شدیدا مؤثر باشد.» [80] .
افزون بر تحرک فوق‌العاده نیروهای مردمی و سپاه در خرمشهر که پیشروی نیروهای دشمن به سمت آبادان را به تأخیر انداخت از سقوط حتمی آن جلوگیری کرد، [81] شبیخون نیروهای سپاه علیه دشمن در منطقه دشت آزادگان نیز سبب شد، در وضعیتی که نیروهای عراقی پس از عبور از شهرهای بستان، سوسنگرد و حمیدیه در آستانه ورود به شهر اهواز بودند، تا پشت شهر سوسنگرد عقب‌نشینی کنند.
بنابراین، در نگاهی کلی شاید بتوان گفت که از دست دادن بخشی از مناطق مرزی و شهرها با وجود جان فشانی و مقاومت‌های مردم و نیروهای ارتش و سپاه [82] اساسا متأثر از بینش سیاسی - نظامی بنی‌صدر بود. ضمن این که ناکامی دشمن نیز در تأمین تمام مقاصد سیاسی و نظامی که منجر به شکست استراتژی جنگ برق‌آسا شد، بیشتر به دلیل مقاومت ها و حرکت‌های تأخیری ناشی از مقاومت نیروهای مردمی و بر پایه یک استراتژی انقلابی بود. در واقع، زمین‌گیر شدن دشمن و تأخیر در پیشروی نیروهای عراقی [83] نمایانگر درست بودن و موفقیت استراتژی نیروهای انقلابی در جنگ بود.
بنابراین، به تأخیر انداختن پیشروی دشمن - از جمله، تأخیر در سقوط خرمشهر و جلوگیری از سقوط آبادان - و ایجاد شکاف بین یگان‌های ارتش عراق که ناکامی دشمن در رسیدن به اهدافش را رقم زد، اساسا متأثر از نتایج استراتژی نیروهای انقلابی و مردمی بود. از نقاط قوت نیروهای خودی، نقش محوری و تعیین کننده امام در مهار بحران، سازمان‌دهی، بسیج و تهییج نیروهای انقلابی و مردمی و همچنین حضور گسترده مردم و نیروهای حزب‌اللهی ارتش بود. [84] چنان که بعدها، امام خمینی فرمودند که عراقی‌ها در محاسبات

[ صفحه 53]

خود نقش مردم و تحولی را که در ارتش صورت گرفته است، نادیده گرفتند.
با این حال، حضور بنی‌صدر در رأس سیستم اجرایی کشور و نیز فرماندهی کل قوا، نبود استراتژی و طرح مناسب دفاعی و عدم آمادگی نیروهای نظامی و همچنین، توطئه عناصر ضد انقلاب در درون ارتش از جمله معایبی بود که سبب شد، با وجود تلاش‌ها و جان‌فشانی‌های انجام گرفته دشمن تمام مناطق مرزی - از نوسود تا فاو به طول 1000 کیلومتر - و برخی از شهرها را محاصره و یا اشغال کند. [85] .

دلایل توقف ارتش عراق و نظریات موجود

ارزیابی استراتژی نیروهای انقلابی و تلاش‌های سپاه می‌تواند پاسخی به این پرسش باشد که «چه عواملی در شکست ارتش عراق تأثیر داشت؟» در این زمینه تاکنون نظریات گوناگونی بیان شده است [86] که به اجمال به بخشی از آن‌ها اشاره می‌شود:
الف: پاره‌ای از دلایل توقف پیشروی ارتش عراق بنابر ملاحظات سیاسی و برخی محاسبات غلط نظامی دشمن بود؛ -که برخی از کارشناسان نظامی و اسیران عراقی آن را تأیید می‌کنند - به عنوان مثال، یکی از فرماندهان لشکر 10 ارتش عراق می‌گوید:
«ما برای پیشروی در منطقه غرب رودخانه کرخه، عمق محدودی را پیش‌بینی کرده بودیم، لیکن هشام فخری، فرمانده لشکر از ما سؤال کرد که چرا تصرف دزفول و مسجد سلیمان را در اهداف خود پیش‌بینی نکرده‌اید؟ نقشه وضعیت‌های خود را توسعه دهید و باید تا آنجا پیشروی کنیم. وقتی ما طی چهار روز به سهولت به ساحل رودخانه کرخه رسیدیم، اصرار داشتیم از رودخانه عبور کرده و جاده اهواز - اندیمشک را قطع و به سمت اندیمشک و دزفول پیشروی کنیم، لیکن فرمانده لشکر مخالفت کرد و ما احساس کردیم، تصمیم فرماندهی رده بالاتر این است که فعلا در مواضع تصرف شده متوقف شویم.» [87] .
در واقع، دستور توقف در این محور به هیچ وجه با مقاومت نیروهای خودی در برابر نیروهای لشکر 10 ارتباطی نداشت، بلکه متأثر از ملاحظات سیاسی و نظامی دیگری بود که در سطح فرماندهی رده بالاتر ارتش عراق مورد توجه قرار گرفته بود.
ب: عامل اصلی در کند بودن پیشروی ارتش عراق و شکست آن‌ها، مقاومت نیروهای مردمی در شهرها بود؛ ارتش عراق عمق 50 تا 80 کیلومتری در غرب رودخانه کرخه را - بنا به گفته اسیران عراقی - در چهار روز طی کرد، حال آن که در محور خرمشهر فاصله هفت کیلومتری مرز تا پل نو را در هفت روز پشت سر گذاشت. به بیان دیگر، در منطقه غرب

[ صفحه 54]

کرخه، ارتش عراق به طور میانگین روزی 20 کیلومتر پیشروی کرده بود، حال آن که در محور خرمشهر روزی یک کیلومتر.
به این ترتیب، مقاومت مردمی در خرمشهر - در چارچوب استراتژی نیروهای انقلابی - سبب شد، ارتش عراق که تنها یک گردان نیروی مخصوص برای اشغال خرمشهر اختصاص داده بود، نیرویی افزون بر دو لشکر به منطقه اعزام کرده و سرانجام پس از 34 روز درگیری و توقف در برابر پایداری مردم، خرمشهر را اشغال کند. با این حال، یگان‌های متجاوز بر اثر مقاومت نیروهای مردمی و انقلابی در خرمشهر دچار تلفات، صدمات و ضعف روحی و در نتیجه، کندی پیشروی شدند که به سبب آن، حرکت کلی ارتش عراق نیز با ناهماهنگی روبه‌رو شد و سرانجام از دستیابی به اهداف خود ناکام ماند. [88] این کندی حرکت و پیشروی ارتش متجاوز عراق در سایر محورهایی که شهرها و مقاومت مردمی سر راه او بوده‌اند نیز دیده می‌شود؛ مثل آبادان، بستان، سوسنگرد، حمیدیه و گیلان غرب.

[ صفحه 55]


تأثیرات و بازتاب‌های جنگ

امریکا

نگرانی امریکا و کشورهای منطقه از تأثیرات پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه و احتمال وقوع بحران و تزلزل در درون این کشورها و همچنین ناتوانی امریکا در نفوذ و تأثیرگذاری بر مواضع ایران و به ویژه تلاش برای آزادسازی گروگان‌هایش که در لانه جاسوسی گرفتار شده بودند، منجر به حمایت امریکا از تهاجم نظامی عراق به منظور اعمال فشار بر ایران شد. اعتماد به پیروزی عراق در یک «جنگ محدود و برق آسا» [89] مورد توجه و ملاحظه کشورهای منطقه نیز بود. ضمن این که احتمال تضعیف و تعدیل جمهوری اسلامی به عنوان بخشی از نتایج تهاجم عراق، کشورهای منطقه را به حصول نتیجه امیدوار کرده بود و لذا حمایت خود را از عراق دریغ نداشتند، به گزارش نشریه ژون آفریک 45 روز پیش از شروع حمله عراق، دولت سعودی گزارشی محرمانه از اوضاع سیاسی، نظامی و اقتصادی ایران را به هنگام بازدید صدام از عربستان به وی هدیه کرد.
بنابراین، توافق کلی در سطح منطقه برای حمایت از تهاجم عراق به صورت محدود و کوتاه مدت وجود داشت. امریکایی‌ها کمترین نتیجه‌ای را که به صورت کوتاه مدت - در پی حمله عراق به ایران - برای خود پیش‌بینی می‌کردند، آزادسازی گروگان‌های امریکایی و در درازمدت، گرایش دوباره ایران به سمت امریکا به منظور دستیابی به سلاح و قطعات برای ادامه جنگ در برابر عراق بود. به همین دلیل، کارتر در روز دوم جنگ گفت:
«جنگ ایران و عراق ممکن است به آزادی گروگان‌های امریکایی منجر شود. جنگ می‌تواند ایران را در مورد لزوم صلح و قبول قوانین بین‌المللی متقاعد نماید. خبرهای رسیده حاکی از تمایل شدید ایرانیان برای حل اختلافات با ما می‌باشد.» [90] .
ادموند ماسکی وزیر خارجه وقت امریکا نیز در مجمع عمومی سازمان ملل گفت:
«امنیت ایران و ثبات منطقه به وجود یک ایران یکپارچه و نیرومند و مستقل بستگی دارد. [91] .
اگر ایران بخواهد به تعهداتش عمل کند باید گروگان‌ها را آزاد کند. رهایی گروگان‌ها به

[ صفحه 56]

تحریم‌های ایران خاتمه می‌دهد و آثار گوناگونی به جای خواهد گذاشت. امریکا آماده است پس از آزادی گروگان‌ها بر اساس احترام متقابل و برابری، کلیه مسائل حل نشده و سوء تفاهم‌هایی که ایران و امریکا را جدا ساخته، مورد رسیدگی قرار دهد.» [92] .
اظهار نظر مقام‌های امریکایی به ویژه تأکیدشان بر «یکپارچگی ایران» تنها سه روز پس از آغاز جنگ، نمایانگر تغییر موضع آن‌ها بود. امریکایی‌ها پیش‌بینی می‌کردند که ایران بر اثر فشارهای وضعیت جدید به دلیل نیاز به حمایت‌های سیاسی و تسلیحاتی، الزاما مناسبات خود را با امریکا عادی خواهد کرد، [93] چنانکه رئیس جمهور وقت امریکا اعلام کرد:
«ایالات متحده خواهان برقرار کردن روابط عادی خود با ایران است زیرا در این برهه زمانی این اقدام به نفع طرفین است... ما بسیار محتاط بوده‌ایم و سعی کرده‌ایم به ایران بفهمانیم که ما بی‌طرف می‌مانیم و هیچ اقدامی جهت تنبیه ایران انجام نمی‌دهیم و فقط می‌خواهیم گروگان‌ها را آزاد کنیم.» [94] .
ناکامی عراق و آشکار شدن توانایی‌های نظامی و قابلیت سیاسی ایران در مهار کردن بحران، بیش از همه در تغییر موضع امریکا نقش داشت. بی‌گمان، اگر تهاجم عراق به نتیجه می‌رسید و یا اوضاع به گونه‌ای اساسی در ایران تغییر می‌کرد، موضع امریکا با توجه به واقعیات موجود، به گونه‌ای دیگر ظاهر می‌شد.
در عین حال، سیاست امریکا در برابر ایران در کمند گروگان‌ها گرفتار بود لذا در این وضعیت، مواضع دمکرات‌ها بیشتر معطوف به تلاش برای آزادی گروگان‌ها و در نتیجه، پیروزی در انتخابات بود. امریکا امیدوار بود با گرفتار شدن ایران در جنگ،معضل گروگان‌ها حل و فصل شود. موضع جمهوری خواهان نیز قابل توجه بود، چنان که کیسینجر طی تحلیلی اعلام کرد:
«پیروزی هر یک از دو طرف درگیر در جنگ ایران و عراق موجب بروز مشکلات مختلفی برای منافع امریکا می‌شود.» [95] .
ریگان نامزد جمهوری خواهان در انتخابات رئیس جمهوری امریکا در نطق انتخاباتی خود با حمله به سیاست‌های کارتر اعلام کرد:

[ صفحه 57]

«آنچه اکنون در ایران و عراق رخ داده، نتایج سیاست‌های دولت کارتر ظرف سه تا شش ماه گذشته است. عدم قاطعیت سیاست خارجی و ضعف توانایی نیروی دفاعی امریکا قابل سرزنش است. اوضاع بسیار خطرناک است و بدبختانه می‌تواند تأمین نفت جهان غرب را در معرض تهدید قرار دهد.» [96] .
اظهارات جدید مقام‌های امریکا برای عراقی‌ها مفهوم خاصی داشت؛ در واقع، این موضع‌گیری‌ها برداشت و باورهای عراق را در مورد اهداف امریکا در جنگ و وعده‌هایی که برای تشویق و ترغیب ا ین کشور (عراق) برای تهاجم به ایران به سران بعثی داده بود، عمیقا تحت تأثیر قرار داد.

شوروی

تهاجم عراق به ایران - گذشته از نتایج و عوایدی که می‌توانست برای روس‌ها در بر داشته باشد - سیاست خارجی شوروی را در برابر وضعیت دشواری قرار داد. استاد آکادمی وزارت خارجه شوروی «جنریک ترو فیمنکو» در مورد پیچیدگی جنگ ایران و عراق می‌گوید:
«این یک درگیری بسیار پیچیده است و شاید پیچیده‌ترین منازعه‌ای باشد که تاکنون در جهان سوم رخ داده است.» [97] .
از نگاه مسکو، ایران که با انقلاب ضد امپریالیستی از مدار سیاست امریکا خارج شده و برای حفظ استقلال خود در ستیز با آن کشور بود، در یک سو قرار داشت و این،یک امتیاز مهم و استراتژیک برای روس‌ها محسوب می‌شد؛ در سوی دیگر، عراق به عنوان یک متحد سنتی با سیستم نظامی کاملا وابسته به مسکو قرار داشت که در صف‌بندی سیاسی منطقه به سود مسکو و در جبهه اعراب رادیکال عمل می‌کرد. ضمن این که بسیار روشن بود که عراق در چارچوب سیاست و منافع امریکا، ایران را مورد تهاجم قرار داده است. در چنین وضعیت دشوار سیاسی دستگاه سیاست خارجی شوروی در واکنش‌های اولیه نسبت به جنگ و به ویژه از سال‌های 1980 تا 1982 میلادی (1359 تا 1361) مسائل و مفاهیمی را مورد تأکید قرار داد که بیشتر حاوی «بی‌طرفی کامل» و «درخواست پایان جنگ از طریق مذاکره و راه‌های مسالمت‌آمیز» بود. [98] .

[ صفحه 58]

همچنین، دستگاه تبلیغاتی شوروی برای فراخوانی ایران و عراق جهت پایان دادن به جنگ، بر بهره‌برداری طرف سوم و از بین رفتن امکانات دو کشور، تأکید می‌کرد. در واقع، بهره‌برداری امریکا از اوضاع متشنج منطقه برای افزایش حضور در منطقه، به لحاظ منافع استراتژیک به زیان شوروی بود. لذا آن‌ها همواره بر این مسئله پافشاری می‌کردند.
اعلام تعلیق فروش سلاح به عراق - که بر اساس قرارداد دو طرف اجرا می‌شد - آشکارترین موضع و اقدام شوروی برای نمایاندن مخالفت خود با تهاجم عراق به ایران بود. همچنین علی‌رغم سفر طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق به شوروی، روس‌ها موضع مشخصی را در حمایت از عراق اعلام نکردند و این سفر نیز تأثیری در ارسال دوباره سلاح به عراق نداشت. البته با توجه به مقدار سلاح‌هایی که پیش از جنگ، به عراق واگذار شده بود، این اقدام شوروی تأثیر جدی و تعیین کننده‌ای در کاهش توان نظامی عراق نداشت، ضمن این که بنابر گزارش‌های خبرگزاری‌ها، برخی سلاح‌های روسی از طریق اروپای شرقی در اختیار عراق قرار می‌گرفت.
در واقع، مواضع و رفتار شوروی در برابر عراق، تلاش جدی روس‌ها برای جذب ایران و تحکیم روابط با آن کشور بود. [99] روس‌ها معتقد بودند که گرچه عراق به لحاظ نظامی بر ایران برتری دارد و اوضاع در داخل ایران نابسامان است، ولی این وضعیت به هیچ وجه نشانه تسهیل پیروزی عراق نخواهد بود. شوروی‌ها با تحلیلی که از اوضاع انقلابی حاکم بر کشور و پایگاه مردمی انقلاب داشتند، بر این باور بودند که جنگ به هیچ وجه منجر به از پا درآمدن انقلاب و جابه‌جایی قدرت در داخل کشور به سود امریکا نخواهد شد، بلکه سیاست ضد امریکایی ایران را تشدید خواهد کرد.
بر پایه این تحلیل، روس‌ها امیدوار بودند، تحولات حاصله از تشدید خصومت ایران و امریکا منجر به تمایل ایران به سوی همسایه شمالی - از طریق واگذاری سلاح و تجهیزات - شود. طبعا رسیدن به چنین نتیجه‌ای علاوه بر آن که امتیازات سیاسی - استراتژیکی در اختیار شوروی قرار می‌داد، می‌توانست مواضع ایران در مورد نهضت مردم مسلمان افغانستان را به نفع روسیه تعدیل کند.
بدین ترتیب هسته مرکزی سیاست خارجی شوروی درباره جنگ تحمیلی در سال‌های 1980 تا 1982 میلادی - که به «سیاست بی‌طرفی» مشهور شد - [100] این نکته را مورد توجه داشت که روس‌ها ضمن حفظ عراق در مدار سیاست شوروی، ایران را نیز جذب کرده و بدین ترتیب، موقعیت خود را در منطقه در برابر امریکا بالا برده و تثبیت کنند.

[ صفحه 59]


سازمان ملل

واکنش سازمان ملل در برابر تجاوز عراق به ایران - در مقایسه با موضع‌گیری این سازمان در برابر تجاوز عراق به کویت که بسیار متفاوت بود - نشان می‌داد که بیشتر اعضای شورای امنیت جمهوری اسلامی ایران را به دلیل برخورداری از ماهیت دینی، انقلابی و استقلال در سیاست خارجی و ارائه نگه‌داری گروگان‌های امریکایی، محکوم به تحمل هرگونه مجازات می‌دانستند! بر پایه این برداشت، می‌توان موضع کاملا جانب‌دارانه شورای امنیت از عراق را روشن کرد.
بلافاصله پس از حمله سراسری عراق به جمهوری اسلامی ایران، دبیرکل وقت سازمان ملل (کورت والدهایم) به ایران و عراق پیشنهاد کرد، برای حل مسالمت‌آمیز اختلافات میان دو کشور تلاش کنند، ولی پاسخی دریافت نکرد. یک روز پس از این پیشنهاد، بنا به درخواست دبیرکل سازمان ملل، شورای امنیت تشکیل جلسه داد و نخستین موضع‌گیری خود را در مورد جنگ اعلام کرد. [101] نتیجه این جلسه، بیانیه رئیس شورا بود که در آن نسبت به «برخورد» ایران و عراق اظهار نگرانی شده بود. همچنین از دو طرف درخواست شده بود، از کلیه اقدامات مسلحانه دست بردارند و اختلافات را از راه صلح‌آمیز حل کنند. [102] .
ارزیابی نخستین واکنش سازمان ملل که با صدور بیانیه‌ای آشکار شد، میزان پایبندی و بی‌طرفی سازمان ملل را در اجرای منشور این سازمان و به رسمیت شناختن حق دفاع برای اعضا نشان داد. شورای امنیت در حالی این بیانیه را صادر کرد که شدت درگیری مستلزم صدور یک قطع نامه بود. [103] در این بیانیه هیچ اشاره‌ای به مواد منشور نشد و به جای لفظ «جنگ» از کلمه «برخورد» استفاده شده بود. در این بیانیه از گسترش فزاینده «برخورد» اظهار نگرانی شده بود، ولی هیچ گونه اقدامی برای پیش‌گیری و یا مقابله با آن پیش‌بینی نشده بود. [104] در هر صورت، این بیانیه واکنش جدی طرفین را در پی نداشت. [105] زیرا عراق در حال پیشروی در خاک ایران بود و ایران نیز که نقش قدرت‌های بزرگ را در اقدام عراق مشاهده می‌کرد، از اقدامات بین‌المللی به طور کامل ناامید بود.
در واقع، سازمان ملل با اتخاذ چنین مواضعی به صورت آشکار و ملموس ضمن نادیده گرفتن تجاوز عراق به ایران، موقعیت عراق را تحکیم کرده و زمینه‌ای مناسب را جهت ادامه تجاوز و بهره‌برداری از اوضاع حاکم بر جنگ برای این کشور فراهم می‌کرد. در این حال، با وجود ضرورت تشکیل جلسه شورای امنیت، نماینده عراق نیز به بهانه عدم حضور وزیر خارجه کشورش، عملا مانع از تشکیل اجلاس می‌شد.

[ صفحه 60]

سرانجام، هفت روز پس از تهاجم عراق و تنها به دلیل احتمال «مسدود شدن تنگه هرمز و گسترش دامنه جنگ» در تاریخ 28 سپتامبر 1980 (6 / 7 / 1359) جلسه شورای امنیت تشکیل شد و قطع نامه 479 با جانب‌داری از عراق به تصویب رسید. در این قطع‌نامه ضمن اظهار نگرانی عمیق از وضعیت رو به گسترش میان ایران و عراق، آمده است:
«1- از ایران و عراق می‌خواهد بلافاصله از توسل بیشتر به قوه قهریه بپرهیزند و اختلافات خود را مسالمت‌آمیز طبق اصول عدالت و حقوق بین‌المللی حل نمایند.
2- از هر دو کشور می‌خواهد هر گونه پیشنهاد میانجیگری یا سازش با توسل به سازمان‌های منطقه‌ای را که می‌تواند منشور را تسهیل سازد، بپذیرند.
3- از کلیه کشورهای عضو می‌خواهد، نهایت خویشتن‌داری را مراعات نمایند و از هر عملی که منجر به افزایش برخورد شود، بپرهیزند.
4- از تلاش‌های دبیرکل و پیشنهاد وی در مورد بهبود این وضعیت پشتیبانی می‌کند.
5- از دبیرکل می‌خواهد ظرف 48 ساعت، گزارش به شورای امنیت تسلیم نماید.» [106] .
چنانکه مشهود است، شورای امنیت با صدور قطع نامه 479 بدون توجه به حقوق ایران، محکوم کردن متجاوز و خواهان پایان بخشیدن به درگیری‌ها و حل اختلافات از راه مسالمت‌آمیز شد. بدین ترتیب، تلاش‌های سازمان ملل بیشتر در چارچوب سیاست‌های امریکا پیگیری می‌شد و این کشور نیز طبعا مایل به تداوم فشار بر ایران بود.

بازتاب جنگ در رسانه‌ها

در پی پیدایش وضعیت جدید در جنگ و رکود حاکم بر جبهه‌ها - از نیمه آبان 1359 - رسانه‌های خارجی و صاحب نظران محافل سیاسی و نظامی درباره اهداف عراق و علل ناکامی این کشور به ارائه تحلیل پرداختند. روزنامه گاردین در مورد محاسبات غلط عراق، نوشت:
«نیروهای عراقی مجبورند خود را برای یک جنگ بلند مدت آماده سازند، ولی این موضوع جزیی از برنامه اولیه آن‌ها نبوده است. آنچه می‌توان از برنامه‌های عراقی‌ها حدس زده، نادرستی محاسبه آن‌ها توأم با نوعی فریب‌خوردگی است. به تدریج سرعت پیشروی عراق کاهش یافت و در پاره‌ای موارد کاملا متوقف ماند. صدام به اشتباه، مبنای استراتژی خود را شورش اعراب[خوزستان]قرار داده بود، در حالی که هیچ گونه طغیانی از جانب آن‌ها مشاهده نشد. سؤالی که باقی می‌ماند، این است که آیا رئیس جمهور عراق می‌تواند بهانه‌ای منطقی برای توجیه شکست برنامه‌هایش ارائه کند؟» [107] .

[ صفحه 61]

رادیو لندن نیز طی تفسیری، از نتایج ناکامی عراق گفت:
«این که عراق موفق نشد به یک پیروزی سریع نائل گردد، بسیاری از ناظران را به این نتیجه رسانده[است]که دولت صدام با مشکلات سیاسی بزرگی روبه‌رو خواهد شد. کارشناسان غربی معتقدند که پیشرفت جنگ بسیار کند بوده و ارتش عراق کفایت و کارآیی چندانی از خود نشان نداده است.» [108] .
روزنامه ستاره سرخ مسکو در مورد پیش فرض‌های غلط عراق نوشت:
«رهبران عراق که تهاجم را در سطح وسیعی آغاز نمودند، فکر می‌کردند که ارتش این کشور به سرعت پیشروی خواهد کرد. این محاسبات ظاهرا بر اساس تصوری که از ارتش ایران به سبب نداشتن فرماندهی و نزول انضباط و نداشتن قطعات یدکی سلاح‌های امریکایی، یارای مقاومت ندارد، پایه‌گذاری شده بود. آن‌ها همچنین تصور می‌کردند، با شکست نظامی، رژیم ایران نیز دوام نیافته و قطعه قطعه خواهد شد. از نحوه پیشرفت در جبهه‌ها کاملا روشن می‌گردد که نیروهای ایرانی همچنان به مقاومت سرسختانه - بدون توجه به صدمات روزهای اول جنگ - ادامه می‌دهند. هدف اعلام شده جنگ نیز در حال تغییر است؛ ابتدا عراق مدعی بخش کوچکی از اراضی قسمت شرقی رودخانه شط العرب[اروند رود]بود، ولی اکنون مطبوعات عراق نقشه‌ای چاپ می‌کنند که در آن استان خوزستان - که در بغداد به آن عربستان نام داده‌اند - جزء سرزمین عراق محسوب می‌شود.» [109] .
سادات، رئیس جمهور مصر نیز در مصاحبه‌ای با مجله اشپیگل در مورد علت و اهداف تهاجم عراق به ایران، گفت:
«جنگ ایران و عراق را صدام به دلیل سوء استفاده از روش تدافعی امریکا آغاز کرده است. انگیزه صدام تسلط کامل بر شط العرب[اروند رود]و رهبری کامل منطقه بود. ولی تصور می‌کرد که ارتش ایران از بین رفته و[ارتش عراق]می‌تواند ظرف یک هفته پیروز شود، ولی امروز توجه شده که در لجن فرو رفته و سال‌ها از آن بیرون، نخواهد آمد... توازن خاور نزدیک بیش از پیش در مخاطره افتاده است.» [110] .
رادیو امریکا طی تحلیل درباره تأثیرات ناشی از پیروزی احتمالی عراق گفت:
«محافل سیاسی اتفاق نظر دارند که اگر عراق به سرعت بر ایران پیروز می‌شد، صدام تقویت شده و رؤیای او که رهبری جهان عرب است، محقق می‌گردید. ولی اکنون احتمال پیروزی کمتر از پیش است و هر چه زمان بیشتر می‌گذرد، احتمال وقوع فاجعه در عراق بیش از پیش افزایش می‌یابد.» [111] .

[ صفحه 62]

خبرگزاری رویتر نیز با بیان اهداف اعلام نشده عراق مبنی بر سقوط حکومت جمهوری اسلامی و تصرف منطقه‌ی نفتی خوزستان به عنوان مقدمه اهداف دراز مدت این کشور برای تسلط بر منطقه خلیج فارس، گزارش داد:
«پس از دوازده روز جنگ و در گل ماندن ارتش عراق در خوزستان، ایلام و کرمانشاه، احتمال به دست آوردن این اهداف بعید نظر می‌رسد.» [112] .
خبرگزاری آسوشیتد پرس نیز به نقل از روزنامه گاردین گزارش داد:
«به نظر می‌رسد حمله عراق به ایران بر محاسبات غلط پایه‌گذاری شده است. یک مبارزه کوتاه و شدید می‌توانست. بخشی از مشکلات عراق را فورا حل کند، ولی درگیری طولانی مشکلات این کشور را بیش از پیش بر ملا خواهد کرد.» [113] .
در رسانه‌های خارجی و در تحلیل‌ها اظهار شده از سوی صاحب نظران و کارشناسان امور جنگ ایران و عراق هیچ امیدی به کسب برتری نظامی ایران بر عراق - به لحاظ اوضاع سیاسی - نظامی کشور وجود نداشت، با این حال، قابلیت نظامی عراق نیز برای ایجاد تحولی نظامی زیر سؤالی رفته بود و همین امر، آینده روند تحولات نظامی را تا اندازه‌ای در پرده‌ای از ابهام قرار می‌داد.

روند تحولات سیاسی - نظامی جنگ پس از ناکامی اولیه عراق

اشاره

دست نیافتن عراق به نتایج قطعی و روشن در هفته نخست جنگ، نشان دهنده ناکامی و شکست عراق در رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده بود و این موضوع مورد تأکید ناظران و کارشناسان مسائل جنگ و منطقه نیز قرار گرفت. اما صدام به ناچار بخش دوم سناریوی جنگ را پیش از دستیابی به تمامی اهداف نظامی‌اش مطرح ساخت و این چیزی جز درخواست برقراری آتش‌بس و گرفتن زمان برای تحکیم مواضع نبود. صدام درخواست آتش‌بس و مذاکره مستقیم را با تأکید بر به رسمیت شناختن حق حاکمیت عراق بر شط العرب[اروند رود]و سه جزیره کوچک در تنگه هرمز، مطرح کرد و سپس که به سود او تنظیم شده بود پاسخ مثبت داد. در این حال، طارق عزیز معاون وقت نخست وزیر عراق نیز در پاریس گفت:
«ما به شرطی آماده مذاکره با ایران هستیم که دولت ایران به حاکمیت ما بر شط العرب[اروند]و سرزمین‌هایی که چند روز پیش آزاد ساخته‌ایم، احترام گذارد.» [114] .

[ صفحه 63]

در واقع، عراقی‌ها به نام مذاکره و صلح، در نظر داشتند، شرایط خود را بر ایران تحمیل کنند؛ «طارق عزیز» آشکار اعلام کرد که ایران علاوه بر پذیرش حاکمیت عراق بر رودخانه اروند، باید تمام مناطقی را که عراق با تجاوز به خاک ایران اشغال کرده است، به این کشور واگذار کند. خودداری ایران از پذیرش «صلح تحمیلی» - در حالی که دشمن در خاک جمهوری اسلامی ایران حضور داشت - عراق را در وضعیتی دشوار قرار داد. ناتوانی عراق از تأمین تمام اهداف نظامی خود، سبب شد، این کشور آنچه را در میدان جنگ به دست نیاورده بود، در پشت میز مذاکره طلب کند. گاردین در مورد پیدایش این وضعیت نوشت:
«امتناع پیش‌بینی نشده ایران از پذیرفتن آتش‌بس سازمان ملل متحد، صدام را در موقعیت سختی قرار داده است. این موقعیت تا وقتی ایران به فعالیت‌های نظامی - که دور از انتظار است - ادامه می‌دهد، سخت‌تر و سخت‌تر خواهد شد.» [115] .
از سوی دیگر، بروز نشانه‌ی بن بست در جنگ به دلیل پیروز نشدن عراق در اثر مقاومت ایران در برابر تهاجم آن کشور و نیز مهار کردن بحران ناشی از جنگ با تدبیر امام و همت نیروهای انقلابی و پیش‌بینی احتمال گسترش و تداوم جنگ، دمکرات‌های امریکا را - در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آن کشور - با وضعیت دشواری مواجه ساخت.
تداوم جنگ و تأثیر آن بر افزایش قیمت نفت همراه با بمباران جزیره خارک به وسیله هواپیماهای عراق و تهدید ایران به بستن تنگه‌ی هرمز و کاهش تردد کشتی‌ها در خلیج فارس، وضعیت خاصی را در منطقه حاکم کرد. در پی این تحولات، کارتر بلافاصله اعلام کرد که برای باز ماندن تنگه‌ی هرمز با سایر کشورها تماس گرفته است. [116] .
عراقی‌ها نیز از گسترش جنگ و افزایش فشار امریکا به عراق برای پایان بخشیدن به جنگ نگران بودند، به همین دلیل طارق عزیز اعلام کرد:
«عراق تمام تلاش خود را برای تغذیه نفتی کشورهای غربی انجام می‌دهد» [117] .
در این حال، امریکا برای مهار اوضاع، پایگاه خود را در جزیره «دیه گوگارسیا» فعال کرد و به نیروهای «واکنش سریع» برای انتقال به منطقه آماده باش داد. همچنین کارتر اعلام کرد:
«در صورت لزوم، ما از ملت خود خواهیم خواست که نیرویی متشکل از داوطلبان به خلیج فارس اعزام نماید.» [118] .
سناتور «جاکوب ویتس» نیز در جلسه اعضای کنگره امریکا در کاخ سفید گفت:
«امریکا از متحدانش انتظار دارد که در عملیات حفاظت از منابع نفتی در خلیج فارس شرکت داشته باشند، هر چند توانایی نظامیشان کمتر از امریکا باشد.» [119] .

[ صفحه 64]

شوروی‌ها که اقدامات امریکایی ها را با دقت تحت نظر داشتند، نگرانی خود را از پیدایش وضعیت جدید در منطقه اعلام کردند. در این باره، برژنف گفت:
«نه عراق و نه ایران از انهدام متقابل، خونریزی و آسیب زدن بر اقتصاد یکدیگر بهره‌ای نخواهند برد،فقط طرف سوم است که منتظر بهره‌برداری است. ایران و عراق هر دو روابط دوستانه‌ای با شوروی دارند. برخی می‌کوشند این نبرد را به سود خود جهت دهند و کنترل خود را بر نفت خاورمیانه برقرار سازند و رویای تبدیل ایران را به پایگاه نظامی و ژاندارم امپریالیسم، در سر می‌پرورانند.» [120] .
عراقی‌ها که به صورت کامل به اهداف خود نرسیده بودند، از مواضع و اقدامات اخیر امریکا عمیقا نگران بودند؛ «نعیم حداد»، رئیس مجلس عراق در مصاحبه با روزنامه کویتی السیاسه گفت:
«عراقی دلایلی در دست دارد که کره جنوبی و ژاپن با تصویب ایالات متحده سرگرم تحویل مقادیر معتنابهی قطعات یدکی به ایران، به ویژه نیروی هوایی این کشورند.» [121] .
وی سپس با موضع‌گیری علیه امریکا و همسو با موضع شوروی‌ها، با اظهار نگرانی از لغو تحریم ایران و کمک به این کشور و در نتیجه، تداوم جنگ اعلام کرد:
«عراق سعی دارد، جنگ را در ابعاد محدود حفظ کند، لیکن ابرقدرت‌ها سعی در گسترش آن دارند.» [122] .
در این میان، حمله اسرائیل [123] به رآکتور اتمی عراق - که با همکاری فرانسوی‌ها ساخته شده بود - بر نگرانی‌های عراق افزود. افزون بر این، تلاش امریکا برای آزادی گروگان‌ها و مبادله آن‌ها با قطعات یدکی، عراق را به بازنگری اساسی در استراتژی و تحرکات خود واداشت. [124] .
پیام ادموند ماسکی، وزیر خارجه امریکا به شهید رجایی، نخست وزیر ایران به منزله تلاش امریکا برای مذاکره با ایران به منظور آزادسازی گروگان‌های امریکایی بود. ماسکی در پایان پیام خود ضمن تأکید بر بی‌طرفی امریکا نوشته بود:
«درک موضع امریکا توسط ایران برای ما مهم است.» [125] .

[ صفحه 65]

در این میان، اظهارات وزیر خارجه امریکا (ادموند ماسکی) نخستین اعتراف رسمی امریکا بر پذیرش انقلاب اسلامی و آمادگی امریکا برای عادی سازی مناسبات بود. وی گفت:
«امریکا هرگز کوچک‌ترین قصدی برای اشغال ایران نداشته و ندارد. ما به حقانیت انقلاب اسلامی معتقد و آماده‌ایم با ایران پیرامون مناسبات دو کشور بر هر پایه و اساسی که باشد، گفت‌وگو کنیم.» [126] .
تلاش امریکایی‌ها برای عادی سازی مناسبات با ایران متأثر از چند موضوع بود: اول، امریکا از نتایج جنگ بهره‌برداری کرده و با اهرم فشار عراق، ایران را بار دیگر در آغوش می‌گرفت. دوم، گروگان‌ها در اولین گام آزاد می‌شدند. سوم، جنگ با ابتکار عمل امریکا به پایان می‌رسید و در آخر، روس‌ها از امکان هرگونه بهره‌برداری از اوضاع منطقه، ایران و عراق محروم می‌شدند. [127] در صورت تحقق این اهداف، بی‌گمان موضع دمکرات‌ها در برابر جمهوری خواهان تقویت می‌شد و پس از تلاش کارتر در به امضا رساندن قرار داد صلح کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل، مهار انقلاب اسلامی و جنگ و باز گرداندن دوباره ایران به دامان امریکا به منزله پیروزی دمکرات‌ها و نشانه کفایت آن‌ها بود. بدین ترتیب، تلاش امریکایی‌ها در مناسبات با ایران از این پس، حول محور گروگان‌ها و مبادله آن‌ها با سلاح دور می‌زد. شوروی‌ها که از تحقق چنین نتایجی برای امریکا ناخشنود بودند، در موضع‌گیری خود ضمن تأکید بر پایان جنگ از راه مسالمت‌آمیز، اقدامات امریکا را زیر سؤال بردند.
عراقی‌ها نیز به این نتیجه رسیده بودند که مأموریت خود را در مرحله اول با حمله به ایران انجام داده‌اند، ولی در صحنه عمل شاهد بودند که امریکا از فشار آن‌ها (عراقی‌ها) برای جذب دوباره ایران استفاده می‌کند. این ترفند امریکا، عراق را از روند تحولات سیاسی در مناسبات ایران و امریکا و مسائل منطقه و تحولات نظامی جنگ به شدت نگران ساخت.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران پس از رها شدن از پی آمدهای تهاجم اولیه عراق، اوضاع داخلی را مهار کرد و با تشکیل شورای عالی دفاع - به منظور ایجاد هماهنگی در مسائل نظامی، اقتصادی، تبلیغاتی و سیاست خارجی - ساختار مناسبی را برای اداره و هدایت

[ صفحه 66]

جنگ به وجود آورد. با تأکید بر تداوم حضور مردم و نیروهای انقلابی [128] برای مقابله با نیروهای عراقی - به ویژه پس از ظهور آثار شکست عراق در تأمین تمامی اهداف خود - صحنه عملیات را همچنان گرم نگاه داشت. ضمن این که برابر اظهارات بنی‌صدر در مصاحبه با روزنامه لوموند، ایران خود را برای یک حمله بزرگ [129] آماده می‌کرد. [130] .
وضعیت سیاسی ایران در این روند گرچه به طور کامل بهبود نیافت، ولی باعث کاهش تأثیرات روحی و روانی اولیه تهاجم عراق شد. اما در پی حاکم شدن رکود و بن‌بست در جبهه‌ها، بار دیگر اختلافات ظهور کرد. در این میان توانایی امام در مهار اوضاع سیاسی، نظامی، اجتماعی و اقتصادی، کلیه امیدها و انتظارات را مبنی بر «فروپاشی» و یا تضعیف نظام با ناکامی و یأس مواجه کرد. توانایی جمهوری اسلامی از جمله عوامل تعیین کننده‌ای بود که تا پیش از این به هیچ وجه برای دشمنان داخلی و خارجی قابل ارزیابی و ارزش‌گذاری نبود.
مناسبات خارجی ایران با توجه به تأثیرات ناشی از گروگان‌گیری و قطع ارتباط امریکا با ایران در فروردین 1359 و تحریم اقتصادی امریکا و کشورهای اروپایی علیه ایران، کاملا در رکود بود، به همین دلیل، عراق با نهایت بهره‌برداری از این امر، مانع از صدور قطع نامه شورای امنیت در حمایت از حقوق ایران می‌شد. سفر شهید رجایی به نیویورک برای شرکت در اجلاس سازمان ملل و سفر آقای هاشمی، رئیس وقت مجلس به کشورهای سوریه، لیبی و الجزایر بخشی از تحرکات دیپلماتیک ایران در آن مقطع بود.
در مجموع، فرآیند اقدامات عراق و ایران حاکی از تداوم اشغال نظامی بخش‌هایی از

[ صفحه 67]

خاک ایران بود. ضمن این که هیچ دور نمای روشنی از پایان جنگ و یا تغییر اوضاع به سود ایران به چشم نمی‌خورد. در چنین وضعیتی عراق برای بهره‌برداری از اوضاع، و به امید أخذ امتیازات سیاسی، مقدمات تکمیل و تحکیم مواضع خود در مناطق اشغالی را فراهم آورد.

تغییر مواضع امریکا و واکنش عراق

امریکایی‌ها پس از گرفتار شدن جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی عراق، موقعیت را برای بازگشت دوباره ایران به دایره نفوذ خود مناسب دیدند. آن‌ها همچنین برای فراهم کردن زمینه آزادی گروگان‌هایشان، مواضع جدیدی را اتخاذ کردند که به منزله تغییرات مهمی قابل ارزیابی بود. نماینده امریکا در شورای امنیت در یک موضع‌گیری آشکار اعلام کرد:
«اراضی نباید با زور تصرف شود و اختلافات باید به جای توسل به جنگ با مسالمت حل شود.» [131] .
ادموند ماسکی وزیر خارجه امریکا در این باره گفت:
«وجود ایرانی نیرومند و توانا و حفظ وحدت آن در جهت حفظ منافع آمریکا است. خواستار ایرانی هستیم که در صلح و صفا باشد، ایرانی متحد و قدرتمند با حکومتی که مورد علاقه و مطلوب مردم ایران است... هیچ دولتی نباید در درگیری ایران و عراق دخالت کند، برای پایان دادن به این اختلاف باید بر اساس قوانین بین‌المللی، از راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز استفاده شود... ایالات متحده در این جنگ جانب هیچ یک را نمی‌گیرد و هیچ کدام را سرزنش نمی‌کند ولی امریکا با تجزیه ایران مخالف است... عراق تمامیت ارضی ایران را با تجاوز به خاک آن کشور مورد تهدید قرار داده است... ما از تمام کشورهای منطقه و دیگر کشورها می‌خواهیم که از درگیری در این اختلاف بر حذر باشند و کوشش کنند این نبرد محدود بماند تا راهی برای حل آن پیدا شود.» [132] .
در پی تغییر محسوس مواضع امریکا، عراقی‌ها این کشور را به نقض بی‌طرفی متهم کردند. در مقابل، سخنگوی وزارت خارجه امریکا در پاسخ به این اتهام، تأکید کرد که امریکا با تجزیه خاک هر کشوری با توسل به زور مخالف است و پیروی از این سیاست به آن معنا نیست که امریکا سیاست بی‌طرفی خود را کنار گذاشته است. [133] سفیر امریکا در سازمان ملل نیز در مورد تحویل سلاح به ایران گفت که هنوز تصمیمی گرفته نشده است. [134] در عین حال، وزیر خارجه عراق بار دیگر اعلام کرد که امریکا بی‌طرفی را در جنگ کنار گذاشته است و از ایران حمایت شفاهی و مادی می‌کند. [135] .

[ صفحه 68]

اهداف، تمایلات و منافع امریکا را در این مقطع حساس از جنگ، روزنامه نیوزویک مورد بررسی قرار داد. به نظر می‌رسد در این تفسیر، موقعیت امریکا و پیچیدگی‌هایی که این کشور در برابر خود داشت، به خوبی بیان شده است:
«نبرد ایران و عراق و بحران گروگان‌های امریکایی چنان به هم آمیخته‌اند که تأثیر مهمی بر نقش سیاسی - نظامی امریکا در منطقه خلیج فارس خواهد داشت. امریکا زمانی که نخستین گام را در راه منزوی ساختن ایران برداشت، اعلام کرد که به محض آزادی گروگان‌ها تحریم علیه ایران نیز پایان خواهد گرفت. اما اقدام به چنین امری در بحبوحه جنگ به جانب داری امریکا از ایران تعبیر خواهد شد. با این وصف، در صورت آزادی گروگان‌ها امریکا به سرعت در جهت از میان برداشتن تحریم‌های سیاسی اقتصادی علیه ایران، اقدام خواهد کرد. این امر به ایران اجازه خواهد داد تا مبادلات بازرگانی عظیم و حجیم خود را با اروپای غربی و ژاپن از سر گیرد و چهار صد میلیون دلار قطعات یدکی را که قبلا از امریکا خریداری کرده، دریافت دارد. مقامات امریکا به طور روز افزونی نگران سرنوشت ایران و اثرات این جنگ در ثبات منطقه هستند.
دستیابی عراق به خوزستان می‌تواند بر ناآرامی‌های سیاسی در بخش‌های دیگر ایران دامن زند و موجب بهره‌برداری روسیه شوروی قرار گیرد. اگر دولت امریکا بتواند پیوند خود را با ایران از سر گیرد و روابط عادی با این کشور برقرار کند، عراق بیش از پیش به جست‌وجوی راه‌حلی برای پایان دادن به جنگ از طریق مذاکره برخواهد آمد، زیرا یکی از عوامل مهم تصمیم عراق برای آغاز جنگ با ایران، انزوای سیاسی ایران و عدم توانایی این کشور در به دست آوردن قطعات یدکی نظامی بوده است.» [136] .
هرگونه اقدام امریکا برای برقراری رابطه با ایران و لغو تحریم، از نگاه عراقی‌ها به شدت به منزله تغییر موازنه جنگ ارزیابی می‌شد و لذا ناراضی بودند، به همین دلیل، در پی انتشار این خبر که احتمال دارد، کشورهای عضو بازار مشترک اروپا تحریم اقتصادی ایران را لغو کنند، عراق از این کشورها درخواست کرد که بی‌طرفی خود را در درگیری ایران و عراق حفظ کنند. [137] روزنامه اردنی «الاخبار» نیز اقدام اروپا را در لغو تحریم اقتصادی ایران به منزله بازتاب‌های خطرناک در آینده روابط عربی و اروپایی ذکر کرد. [138] ضمن این که رادیو بغداد به نقل از طارق توفیق عضو شورای انقلاب عراق گفت:
«وی به امریکا هشدار داده که آزادی گروگان‌ها را بهانه جهت فرستادن اسلحه به ایران قرار ندهد و بی‌طرفی خود را حفظ کند و گرنه عراق ساکت نخواهد نشست.» [139] .
در این حال، تنها یک روز بعد (6 / 8 / 1359)، کارتر رئیس جمهور وقت امریکا در مناظره

[ صفحه 69]

انتخاباتی خود با ریگان گفت:
«امریکا در صورت آزادی گروگان‌ها، تجهیزات نظامی را که ایران خریده و پول آن را پرداخته، به آن کشور ارسال خواهد کرد.» [140] .
اظهارات کارتر و سایر مقام‌های امریکایی مبنی بر تمایل به برقراری رابطه با ایران - در صورت آزادی گروگان‌ها - از چنان گستردگی برخوردار بود که کیسینجر (وزیر خارجه اسبق امریکا) از موضع جمهوری خواهان در هشدار به کارتر گفت:
«امریکا نباید در شرایط کنونی برای حل مسئله گروگان‌ها بیش از حد به سوی ایران برود، زیرا ممکن است به صورت تسلیم امریکا [141] در مقابل ایران جلوه گر شود.» [142] .
در این میان، مسئولان عراقی - چنان که ذکر شد - نگرانی خود را از راه‌های گوناگون ابراز کردند؛ عراق پیدایش وضعیت جدید را به منزله تفاهم ایران و امریکا قلمداد کرد، طوری که وزیر خارجه این کشور گفت:
«امریکا نمی‌خواهد عراق یا کشورهای عربی دیگر در این جنگ پیروز شوند، زیرا هنوز از روابط ایران و آمریکا بوی تفاهم به مشام می‌رسد و با تمام این هیاهوها، این تفاهم ایجاد شده است. امریکا به هیچ عنوان حاضر نیست ایران را از دست بدهد و امکان این که به تدریج بین ایران و امریکا اتحاد برقرار شود، زیاد است.» [143] .
با این حال، عراقی‌ها با توجه به تنش در میان جریان‌های داخلی و جو حاکم بر کشور، ایران را فاقد اراده سیاسی مشخص برای تصمیم‌گیری در مورد گروگان‌ها می‌دانستند و به حصول نتیجه قطعی و روشن در این زمینه، اطمینان نداشتند. اما نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تاریخ 12 / 8 / 1359 با اکثریت آرا این شرایط را برای آزادی گروگان‌های امریکایی تصویب کردند: 1- عدم دخالت سیاسی و نظامی امریکا در ایران، 2- لغو تحریم‌های اقتصادی و مالی علیه ایران، 3- بازگرداندن اموال شاه معدوم. [144] .
در پی تصویب این طرح، امریکایی‌ها - چنان که وزیر خارجه‌شان اظهار کرد - می‌پنداشتند که در ایران این نظریه قوت گرفته است که ادامه اسارت گروگان‌های امریکایی در جهت منافع و مصالح ایران نیست. [145] همچنین، وزیر خارجه امریکا اعلام کرد که از طریق

[ صفحه 70]

کانال‌های دیپلماتیک پیام‌هایی مبنی بر تمایل رهبران ایران برای پایان دادن فوری به بحران گروگان‌ها، دریافت کرده است. [146] در عین حال شرایط مجلس به ویژه بند 1 و 3 به گونه‌ای بود که امریکایی ها به آسانی قادر به تأمین آن نبودند و همین مسئله، در آزادی گروگان‌ها تأخیر ایجاد می‌کرد.
وزیر خارجه عراق بلافاصله پس از استقبال امریکا از تصمیم مجلس شورای اسلامی، مطالبی را بیان کرد که بسیار حائز اهمیت بوده و نشان دهنده محاسبات و برداشت عراقی‌ها از روابط ایران و امریکا است. این مقام عراقی با روزنامه کویتی القبس گفت:
«کشورش (عراق) هنگامی که وارد جنگ علیه ایران شده، کلیه احتمالات از جمله احتمال حمایت امریکا از ایران را بررسی کرده است. در صورتی که امریکا به ایران کمک بکند، عراق با چنین اقدامی مقابله خواهد کرد.» [147] .
تنها یک روز پس از مصوبه مجلس شورای اسلامی درباره آزادی گروگان‌های امریکایی و با وجود تبلیغات کارتر و دمکرات‌ها، در این زمینه ریگان، نامزد جمهوری خواهان با 51 درصد آرا به عنوان چهلمین رئیس جمهور امریکا انتخاب شد. ایران بلافاصله پس از این انتخاب، از امریکایی‌ها خواست که به مصوبه مجلس به طور علنی پاسخ دهند. در چنین وضعیتی هنری کیسینجر در مورد شرایط ایران گفت:
«این شرایط غیر قابل اجرا یا تحقیر کننده و یا هر دو است. اگر امریکا این شرایط را بپذیرد، در منطقه تحقیر خواهد شد.» [148] .
بنابراین، با شکست دمکرات‌ها در برابر جمهوری خواهان، با وجود تلاش آن‌ها برای آزادی گروگان‌های امریکایی این اقدامات نتیجه‌ای سودمند برای دمکرات‌ها - به مفهوم ادامه حضور در کاخ سفید - در پی نداشت. در عین حال،تفکر و برداشت جمهوری خواهان از سیاست‌های مماشات‌آمیز دمکرات‌ها در برخورد با مسائل منطقه، جنگ و حوادث ایران، موجب شد که آن‌ها دیدگاه جدیدی را برای تشدید فشار بر ایران تحت عنوان «جنگ کم شدت» برای تحقق «جنگ بدون برنده» تهیه و ارائه نمایند.

تغییر در مواضع عراق

عراقی‌ها گرچه قبل از آغاز حمله به ایران ادعاهای بزرگی را مطرح ساختند و حتی سعدون حمادی، وزیر خارجه عراق در جمع خبرنگاران خارجی اعلام کرد:«اگر ما بتوانیم، حتی تهران را نیز می‌گیریم» [149] اما پس از ناکامی‌های اولیه، همین مقام عراقی مطالبی را

[ صفحه 71]

بیان کرد که دقیقا حاکی از تغییر موضع عراق بود. وی گفت: «قرارداد 1975 عادلانه و منصفانه نیست» [150] در واقع، با این موضع‌گیری، هدف عراق به یک حداقل کاهش یافت و بر این موضوع معطوف شد که این کشور بدون تغییر قرارداد 1975 میلادی با مشکلات بسیاری روبه‌رو خواهد شد. حال آن که اگر عراق به اهداف خود می‌رسید و از وضعیت مناسبی برخوردار می‌شد، تمام ادعاهایی را که در ابتدا بیان کرده بود، بار دیگر مطرح می‌کرد. رادیو لندن طی تفسیری در این باره گفت: «اگر چند روز اول حمله، رژیم آیت الله خمینی سقوط می‌کرد، یا جنگ به تصرف خرمشهر وآبادان منتهی می‌گردید، هیچ مشکلی برای رئیس جمهور عراق وجود نداشت.» [151] .
بنابراین، عراق در برابر وضعیت جدیدی قرار گرفته بود و در پی آن بود که ایران را وادار به اعطای امتیازاتی کند تا حمله به این کشور را در مقابل مردم عراق و به طور کلی جهان عرب، موجه جلوه دهد. در واقع عراق در ادامه جنگ و خروج از وضعیت نامطلوبی که گرفتار شده بود، دو راه‌حل فرا روی خود داشت:
نخستین راه، ادامه پیشروی نیروهای عراقی در عمق مناطق اشغالی بود، که عراقی‌ها در آغاز تهاجم در وضعیتی که از امتیاز غافلگیری نسبی قوای ایران، [152] برخوردار بودند، موفق به انجام این مهم نشدند. از سوی دیگر، پیشروی در عمق مناطق اشغالی و تصرف مناطق نفت خیز و یا تصرف یک شهر دیگر مستلزم درگیری و به کارگیری نیروی بیشتری بود که عراق در آن وضعیت قادر به چنین اقدام نبود. [153] .
دومین راه‌حل عقب‌نشینی از مناطق اشغالی بود که می‌توانست عراق را از این مخمصه نجات دهد. صدام طی نطقی در جلسه هیئت دولت بعث دیدگاه‌های خود را درباره جنگ بیان کرد که به روشنی علل عدم امکان عقب‌نشینی نیروهای عراقی را توضیح می‌دهد. وی در اظهارات خود با توجه به وارد آمدن فشارها و ارائه پیشنهادهایی مبنی بر عقب‌نشینی نیروهای عراقی از مناطق اشغالی و پی آمدهای آن، گفت:
«هر قدر عقب‌نشینی کنیم، آن‌ها تعقیبمان خواهند کرد و بار دیگر ما را مورد حمله قرار خواهند داد. با عقب‌نشینی، بصره در تیررس توپخانه‌های آنان قرار خواهد گرفت.» [154] .
صدام در سخنان خود تلاش ایران برای ادامه جنگ را دلیل عدم عقب‌نشینی از خاک ایران مطرح کرد؛ حال آن که ایران پیش از این در برابر پیشنهادهای صلح، آشکارا شرط هر گونه مذاکره را عقب‌نشینی عراق به مرزهای بین‌المللی اعلام کرده بود. لیکن عراق حاضر به پذیرش پیشنهادهای ایران نشد و همچنان در مواضع اشغالی باقی ماند.

[ صفحه 72]

صدام در بخش دیگری از سخنان خود دلیل واقعی عراق برای ادامه حضور در خاک ایران و عدم عقب‌نشینی را - با توجه به مسائل داخلی این کشور - [155] چنین بیان کرد:
«عده‌ای از آنان به ما پیشنهاد می‌کنند بدون این که ایران خواسته‌های ما را برآورد، به جای خود باز گردیم تصور کنید آن‌ها تا بدین حد از پیروزی ما در فشارند! به آنان می‌گوییم جواب ملت خود را چه بدهیم؟ [156] ... اکنون ما به ملت عراق بگوییم تمامی خون‌های ریخته شده، ارزان از دست رفته است و پیش از آن که به حقوق خویش دست یابیم، به جای خود باز گشته‌ایم.» [157] .
بدین ترتیب عراقی‌ها پس از ناتوانی از تأمین تمام هدف‌های سیاسی - نظامی خود، در گرداب یک تناقض آشکار قرار گرفتند؛ از یک سو، عراق به لحاظ وضعیت بنیه نظامی و ضعف روحیه قادر به پیشروی در مناطق اشغالی نبود و از سوی دیگر، رهبری حکومت عراق نیز با وضعیتی که نیروهایش در میدان جنگ گرفتار آن بودند، قادر به تصمیم‌گیری برای صدور فرمان عقب‌نشینی به داخل خاک عراق نبود. رهبری عراق برای فائق آمدن بر این بن‌بست، استراتژی را اتخاذ کرد و در چارچوب آن، سلسله اقداماتی را انجام داد.

تلاش عراق برای خروج از بن‌بست

اشاره

در اختیار داشتن بخش وسیعی از مناطق اشغالی ایران، امتیازی برای عراق بود تا این کشور برای گرفتن امتیاز سیاسی، از موضع برتر سخن گوید. به همین دلیل؛ صدام در توجیه استقرار نیروهای عراقی در مواضع اشغالی گفت:
«وقتی جنگی آغاز شود، عاقلانه‌ترین راه این است که چرخه آن در سرزمین دشمن بگردد نه در خاک ما... نباید کسی به شما بگوید یا خود شما بپرسید، حال که ایرانیان را شکست دادیم و

[ صفحه 73]

به آن‌ها فهماندیم که می‌توانیم در برابرشان بایستیم و آزارشان دهیم، پس به مرزهای بین‌المللی خود که زین‌القوس، سیف سعد و نقاط دیگری است که در دست آنان بود و اکنون آن‌ها را پس گرفته‌ایم، بازگردیم. جواب این است: شط العرب را مرز زمینی نمی‌تواند ایمن کند، حاکمیت لازم است...» [158] .
بی‌گمان، تحلیل و درک عراقی‌ها از وضعیت سیاسی و نظامی ایران در تصمیم آن‌ها مبنی بر استقرار در مواضع اشغالی بی‌تأثیر نبود، چنان که اسیران عراقی با استنباط از ذهنیت فرماندهان نظامی عراق، می‌گویند:
«فرماندهی نظامی عراق تصور می‌کرد که ارتش ایران قادر به جمع‌آوری یگان‌های کافی برای از بین بردن واحدهای عراقی که یک موضع دفاعی در امتداد قصر شیرین تا آبادان برای خود اتخاذ کرده بودند، نیست. زیرا که فراهم آوردن چنین نیرویی نیاز به تلاش‌های بسیار دارد و عراق با گذشت زمان، می‌تواند ایران را به پذیرش واقعیت مجبور کند. رهبری نظامی عراق دیدگاه‌های خود را روی اوضاع آشفته داخل ایران و اختلافات شدید بین سیاستمداران ایران یعنی جریان بنی‌صدر از یک طرف و جریان اصیل اسلامی از طرف دیگر، بنا نهاده بود و به این خاطر تصور می‌کرد، تأمین نیروهای لازم برای بیرون راندن عراقی‌ها در سایه پراکندگی داخلی، استوار خواهد بود.» [159] .
رادیو بغداد نیز طی تفسیری از اوضاع سیاسی ایران و اختلافات موجود در کشور، دیدگاه عراقی‌ها را درباره وضعیت داخلی ایران چنین بیان کرد:
«قدر مسلم این است که یک کودتای پنهانی علیه بنی‌صدر در ایران وجود دارد زیرا بنی‌صدر عملا اختیارات خود را از دست داده است... بنی‌صدر در مناسبت‌های بسیار تلاش کرد، تحت عنوان تأثیر دیگران در درون دولت، مسئولیت شکست‌های نیروهای ایرانی در میدان‌های جنگ را به عهده دیگران بگذارد و این کار را به این علت کرد که مسئولیت شکست فعلی فقط به گردن او نیفتد و از آخرین پستی که برای او باقی مانده محروم نشود.» [160] .
در رسانه‌های خارجی نیز اوضاع سیاسی ایران به شدت بی‌ثبات و بحرانی ترسیم می‌شد و همین امر به معنای ترغیب عراق برای باقی ماندن در مواضع اشغالی بود. رادیو قاهره به نقل از روزنامه فیگارو در این باره گفت:
«ایران گرفتار یک اغتشاش کامل شده و این امر باعث گردید[است]تا کارشناسان معتقد شوند که سربازان عراقی در صورتی که فعالیت‌های خود را هماهنگ سازند، می‌توانند راه خود را به تهران باز کنند» [161] .

[ صفحه 74]

در واقع، راه‌حل سوم عراق یعنی «استقرار در مواضع اشغالی» [162] گرچه در آن وضعیت بهترین انتخاب برای این کشور بود، ولی این تصمیم نشان می‌داد که نوعی بن‌بست در روند سیاسی و نظامی جنگ ایجاد شده است، به ویژه این که عراق به دلیل ناکامی در تحقق اهداف سیاسی و نظامی خود، ابتکار عمل را از دست داده بود و تنها چیزی که در اختیار داشت،بخشی از مناطق اشغالی بود. لذا، عراقی‌ها با استقرار در مواضع اشغالی و با نگاه تحولات داخلی ایران، نیروهای انسانی خود را بسیج و تجهیز کردند و در انتظار فرصتی مناسب برای کسب امتیاز در مذاکرات صلح بودند. در این حال، نه تنها عراق فاقد توانایی نظامی [163] برای تغییر وضعیت نظامی به سود خود بود، بلکه با تغییر اوضاع بین‌المللی [164] امکان پی‌گیری اهداف عراق در سطح گذشته و حتی در سطح محدود با تکیه بر اهرم نظامی تا اندازه‌ای دشوار شده بود. رادیو اسرائیل در مورد موضع امریکایی‌ها و احتمالاتی که وجود داشت و وضعیت نظامی حاکم بر جنگ، گفت:
«عراق قدرت و ظرفیت آن را ندارد که ایرانیان را وادار به مذاکره نماید و ایران نیز قدرت و نیروی لازم را برای اخراج عراقی‌ها ندارد.» [165] .
این رادیو با توجه به اقدامات عراق و احتمالات موجود و تأثیر آن در سطح منطقه، افزود:
«اگر ایران با حمله عراق تجزیه شود، مسکو از اوضاع سوء استفاده کرده، نفوذ خود را گسترش خواهد داد. ثانیا اگر عراق درصدد برآید سه جزیره عربی مسلط بر تنگه هرمز را به تصرف درآورد و یا بخواهد استان نفت خیز خوزستان را به خاک خود ضمیمه کند، امریکا مجبور به دخالت خواهد شد.» [166] .
عراقی‌ها بر این باور بودند که امریکا با باز شدن راه گفت‌وگو با لیبرال‌ها که به درون حاکمیت ایران نفوذ کرده بودند، به اهداف خود مبنی بر فراهم شدن مقدمات و زمینه‌های آزادی گروگان‌ها دست یافته است، در حالی که عراق هنوز از دست یافتن به هر گونه

[ صفحه 75]

امتیازی محروم است. بنابراین، آن‌ها به منظور بهره‌برداری از برتری نظامی، معتقد بودند که «یکی از کلیدهای وضع موجود را در دست دارند و آن خوزستان ایران یا عربستان اعراب است.» [167] لذا، عراقی‌ها با باقی ماندن در مواضع اشغالی با این ارزیابی که برگ برنده‌ای برای اخذ امتیازات سیاسی از ایران در دست دارند، منتظر تحولات سیاسی در داخل ایران و همچنین مذاکرات ایران و امریکا حول محور آزادی گروگان‌های امریکایی بودند.
در این میان، گزینش راه‌حل سوم و استقرار قوای عراقی در مناطق اشغالی در واقع حاوی این مفهوم بود که عراق نه تنها نمی‌تواند سرنوشت جنگ را به سود خود تعیین کند، بلکه مهم‌تر از آن، این امر نشان دهنده طولانی شدن جنگ و نبودن دورنمای روشن برای پایان بخشیدن به آن بود. ضمن این که پیشنهادهای عراق برای مذاکره، به دلیل تلاش این کشور جهت بهره‌گیری از موقعیت برتر نظامی خود در برابر ایران، به هیچ وجه مورد توجه و استقبال ایران قرار نمی‌گرفت. عراق نیز برای تحمیل اراده سیاسی خود به ایران از توان نظامی لازم برخوردار نبود. صدام در نخستین کنفرانس مطبوعاتی با شرکت خبرنگاران خارجی، ضمن تشریح مواضع عراق در جنگ - با توجه به بن‌بست حاکم بر جنگ و ناگزیر شدن عراق برای استقرار در مواضع اشغالی و طولانی شدن جنگ - گفت:
«این که گفته شود ذخیره ما برای دو ماه کافی بوده و جنگ چهار ماه به طول خواهد انجامید و محاسبات ما دقیق نبوده، این درست نیست و نباید بهانه‌ای باشد که بر دشمن خود پیروز نشویم. هنوز محاسبات ما دقیق است... ما قصد اشغال سرزمین ایران را نداشتیم، ولی اگر مردم عربستان[خوزستان]از ما بخواهند، آنجا مستقر می‌شویم.» [168] .
صدام در این کنفرانس خبری با تأکید برخواسته عراق مبنی بر تجزیه ایران، ضمن پاسخ به درخواست امریکایی‌ها، یکی از اهداف جنگ افروزی خود را بیان کرد و گفت:
«تا موقعی که ایران دشمن ملت عرب محسوب می‌شود،مسلما نه تنها خواستار تجزیه آن بلکه خواستار نابودی آن هستیم.» [169] .
وی با توجه به این که بیان این گونه موضع‌گیری به صورت رسمی با اصول دیپلماتیک سنخیت ندارد، گفت:
«شاید بیان این حرف با اصول سیاست سنخیتی نداشته باشد، ولی این چیزی است که در قلب من و ملت عرب است که خاکشان را دوست دارند.» [170] .
صدام همچنین در ادامه سخنان خود با تأکید بر روابط عراق با فرانسه و شوروی، در واقع به مناسبات جدیدی که عراق بدان دست یافته بود، اشاره کرد:

[ صفحه 76]

«ما با کشورهایی در جهان دوست هستیم، فرانسه و شوروی در درجه اول قرار دارند و ما با آن‌ها روابط گسترده‌ای از نظر نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داریم.» [171] .
این سخنان صدام در رسانه‌های خارجی بازتاب نسبتا گسترده‌ای داشت؛ خبرگزاری یونایتد پرس این سخنان را نشان دهنده‌ی آمادگی عراق برای ادامه جنگی طولانی و فرسایشی، ارزیابی کرد. رادیو کلن نیز در مورد اظهارات صدام به این نکته اشاره کرد که به دلایل بسیار، نه عراق به آسانی قادر به تصرف یا باقی ماندن در شهرهای ایران است و نه جو بین‌المللی اجازه چنین تجاوز و اشغالی را به عراق خواهد داد. [172] .

اتخاذ استراتژی جنگ ساکن

ادلفی پی‌پر، بهار 1987، مقاله «جنگ ایران و عراق یک تحلیل نظامی».
فرسایش تدریجی نیروهای نظامی ایران در درازمدت، و حمله به مراکز استراتژیک با استفاده از آتش توپخانه و حملات هوایی، عناصر اصلی استراتژی جدید عراق را تشکیل می‌دادند، که در آن اوضاع و با توجه به ملاحظات بین‌المللی و منطقه‌ای و وضعیت نظامی عراق، تنها راه به نظر می‌رسیدند؛ زیرا عراق قادر به انجام دادن حرکات نظامی تعیین کننده نبود و در عین حال، در درون ایران نیز با مقاومت همراه با عملیات‌های تهاجمی محدود و ایذایی روبه‌رو بود.
کردزمن، کارشناس امور نظامی و برنامه‌ریزی امریکا در کتاب خود در توضیح استراتژی عراق و هدف آن می‌نویسد:
«عراق استراتژی Guns butter (تفنگ و کره) را اتخاذ کرده بود که هدف آن از یک سو حفظ نیروهای عراق در سرزمین‌های اشغالی ایران، و از سوی دیگر به حداقل رساندن تلفات نظامی و جلوگیری از هر گونه خللی در زندگی عادی مردم بود. این استراتژی انعکاسی از این باور و امید بود که حوادث داخل ایران به سقوط[امام]خمینی منجر خواهد شد. در سر تا سر سال‌های 1981 و 1982 (1360 و 1361) بسیاری از مقامات عالی رتبه عراقی بر این باور بودند که کشمکش بر سر قدرت در ایران به حکومت خمینی پایان داده و زمان صلح فرا می‌رسد.» [173] .
عراق در ادامه یک جنگ فرسایشی، بر ایجاد مواضع دفاعی تأکید داشت به همین دلیل به ایجاد استحکامات و استقرار یگان‌های زرهی پیاده در سنگرهای مستحکم دست زد. یکی از متخصصان وزارت دفاع امریکا نیز در مورد استراتژی عراق می‌گوید:
«استراتژی عراق به این صورت است که شهرهای اصلی غرب ایران را به جای تصرف، محاصره کرده، سپس آن‌ها را بمباران می‌کند. تا مقاومت ایران را در مقابل خواسته عراق برای کنترل شط العرب[اروند رود]ضعیف کند.» [174] .

[ صفحه 77]

نقط ثقل استراتژی عراق در این مرحله به تحولات داخلی ایران و نیز توانایی نظامی ارتش خود معطوف بود به همین دلیل با محاصره برخی شهرها به جای تصرف آن‌ها و حفظ قوای نظامی در درون سنگرها و مواضع دفاعی به بمباران اهداف غیرنظامی و اقتصادی اقدام می‌کرد. «در عین حال عراقی‌ها در حملات هوایی نیز احساس می‌کردند در صورت محدود بودن این حملات، با سقوط (امام) خمینی راحت‌تر می‌توانند با ایرانیان به توافق برسند.» [175] .
عراق در پی اتخاذ استراتژی جدید خود [176] و فرا رسیدن فصل زمستان در جنوب و افزایش بارندگی، به تأسیس و تحکیم مواضع دفاعی پرداخت. [177] برخی از نشریات خارجی در مورد احداث دیوار دفاعی به دست نیروهای عراق و افزایش فعالیت ماشین‌های مهندسی در مواضع عراقی‌ها گزارش‌هایی منتشر کردند.
با این حال، در این مرحله از جنگ، عراقی‌ها غیر از برخی اقدامات مهندسی به منظور تکمیل مواضع دفاعی در منطقه «سوسنگرد در محور اهواز» و در «شرق رودخانه کارون» برای اشغال سوسنگرد و تکمیل محاصره آبادان، اقدامات مهم دیگری انجام ندادند. در اجرای این اقدامات علاوه بر ابعاد نظامی، ملاحظات سیاسی نیز مورد توجه بوده؛ در بعد نظامی، عراق با پیشروی در محور سوسنگرد و تصرف آن، ضمن نزدیک شدن به شهر اهواز - برای تأمین جناح چپ لشکر 5 مکانیزه که در جنوب غربی اهواز استقرار داشت - می‌توانست نام یک شهر دیگر را به فهرست متصرفات خود اضافه کرده و بر روی آن تبلیغ کند.

[ صفحه 78]

در محور آبادان، پس از تصرف خرمشهر که راه را برای تصرف آبادان باز کرد، محاصره و تصرف این شهر عمده‌ترین برگ برنده عراق در جنگ به شمار می‌رفت، زیرا تأسیسات نفتی منطقه آبادان و ادعای مرزی عراق در رودخانه اروند هر دو می‌توانست برتری عراق را با تداوم استقرار در مواضع اشغالی تضمین کند. به همین دلیل، عراق تقریبا کلیه تلاش‌های خود را برای تحقق اهداف نظامی فوق انجام داد، لیکن در این محور با شکست و ناکامی روبه‌رو شد.
در بعد سیاسی، عراق امیدوار بود - با توجه به نزدیکی کنفرانس سران کشورهای عربی در امان پایتخت اردن - با دست زدن به تحرکات نظامی کشورهای عربی را نسبت به برتری نظامی خود متقاعد کند و آن‌ها را به تشویق امریکا بر حمایت بیشتر از عراق، ترغیب سازد.

گسترش مناسبات عراق با فرانسه

عراقی‌ها که به علت بن‌بست نظامی حاکم بر جنگ در لاک دفاعی فرو رفته و شاهد تحولات سیاسی به ویژه تلاش سیاسی امریکا برای آزادی گروگان‌ها بودند، با درکی که از تأثیرات و دورنمای این روابط داشتند، اقداماتی را برای گسترش مناسبات خود با روسیه و فرانسه انجام دادند.
صدام در دومین اجلاس عادی مجلس ملی عراق در 13 / 8 / 1359 و تنها یک روز پس از تصویب شرایط ایران برای آزادی گروگان‌های امریکایی در مجلس شورای اسلامی و هم زمان با پیروزی جمهوری خواهان در انتخابات رئیس جمهوری امریکا، مطالبی را بیان کرد که دارای اهمیت است. وی در مورد گستردگی روابط بین‌المللی عراق گفت:
«دوستانی در جهان داریم که می‌توانیم از آن‌ها اسلحه و قطعات یدکی به دست آوریم.» [178] .
بلافاصله پس از این اظهارات، طارق عزیز معاون وزیر خارجه عراق عازم فرانسه شد و در دیدار با رئیس جمهور این کشور، نیاز عراق را به جنگنده‌های بمب افکن برای مقابله با برتری هوایی ایران بیان کرد. در این ملاقات‌ها خرید تجهیزات نظامی به ویژه هواپیمای میراژ اف - 1 برای ارتش عراق و فروش نفت این کشور به فرانسه نقش محوری داشت. در این حال، وزارت خارجه فرانسه از مذاکرات و توافق‌ها با احتیاط سخن می‌گفت، ولی گزارش‌های منتشره حاکی از آمادگی فرانسه برای تحویل 60 فروند جنگنده میراژ به عراق بود. [179] طارق عزیز در مصاحبه با روزنامه لوموند با توصیف وضعیت عراق اعلام کرد:
«ما از این پس قوی‌تر و متحدتر خواهیم بود و اگر جنگ ادامه پیدا کند، کنترل دولت مرکزی[ایران]بر مناطق مختلف ضعیف خواهد شد و می‌توان حدس زد که در آن صورت چه خواهد شد.» [180] .

[ صفحه 79]

وی همچنین پس از دیدار با رئیس جمهور فرانسه (ژیسکار دستن) ضمن انتقاد از موضع امریکا و تمجید از موضع فرانسه، اعلام کرد:
«امریکا از ایران حمایت کرد که با این عمل به طولانی شدن جنگ کمک می‌کند... فرانسه مایل به حل مسالمت‌آمیز این جنگ است و این همان موضعی است که عراق از آن پیروی می‌کند.» [181] .
گسترش مناسبات عراق و فرانسه بازتاب نسبتا گسترده‌ای داشت؛ وال استریت ژورنال در مورد روابط دو کشور عراق و فرانسه نوشت:
«فرانسه که متکی به نفت عراق است، در سال‌های اخیر با دقت و توجه زیاد موفق به جلب دوستی بغداد شد و ظاهرا سفارش‌های بیشتری برای میلیاردها دلار اسلحه و مهمات نظامی اخیرا از این کشور عربی دریافت داشته است.» [182] .
همچنین، روزنامه اکسپرس چاپ لندن در مورد ماهیت تلاش‌های فرانسه مبنی بر واگذاری تجهیزات به عراق نوشت:
«پاریس سعی دارد از روشی پیروی کند که به او اجازه دهد قدمی در راه صلح بردارد، ولی دلایل عراق برای اجرای خواسته‌هایش از جانب فرانسه فوق‌العاده مهم است.» [183] .
در واقع، فرانسه با برخورداری از شرایط لازم برای به دست‌گیری ابتکار عمل در جنگ ایران و عراق - با توجه به موقعیت نامناسب امریکا و شوروی در این زمینه و همین تلاش‌های جدید خود - به ویژه کمک‌های مهم برای راه‌اندازی تأسیسات اتمی عراق، می‌توانست میدان مانور و موقعیت مناسبی را به دست آورد. رادیو کلن ماهیت و ابعاد تلاش‌های فرانسه را چنین بیان کرد:
«نخست وزیر فرانسه تأکید کرد که به عراق در استفاده مسالمت‌آمیز از انرژی اتمی کمک خواهد کرد. [184] فرانسه آگاهانه و عملا برای همکاری نزدیک با عراق کوشش به عمل می‌آورد. در حالی که در مورد آینده اقتصادی ایران قضاوتی بسیار بدبینانه دارد... پاریس سال‌های سال است که برای جدا کردن عراق از شوروی کوشش می‌کند... دیپلماسی فرانسه امیدوار است که به این طریق موقعیت ارزشمندی در خلیج فارس به دست آورد.» [185] .

[ صفحه 80]

در پی شتاب فرانسوی‌ها برای تسلیح عراق، دولت فرانسه دستور واگذاری میراژهای عراق را سه ماه زودتر از موعد قرارداد صادر کرد. [186] ایران نیز در برابر این اقدامات - با فراخوانی سفیر فرانسه در تهران - موضع‌گیری کرد لیکن این برخورد هیچ تأثیری بر سیاست جدید و حمایت‌آمیز فرانسه از عراق نداشت. در این میان، امریکایی‌ها نیز مایل بودند بدین وسیله علاوه بر باز نگه داشتن کانال اسلحه برای عراق و جلوگیری از چرخش این کشور به سوی مسکو، خود را به عنوان بی‌طرف در جنگ مطرح سازند و راه را برای مذاکره با ایران بگشایند.
فرانسوی‌ها در این روند ضمن این که همچنان بر حمایت خود از عراق ادامه می‌دادند، با افشا کردن خبر ملاقات محرمانه برژینسکی با صدام در مرز عراق و اردن پیش از آغاز جنگ، تلویحا از سیاست‌های امریکا در برخورد با عراق انتقاد و گلایه کردند. مجله فیگارو در این زمینه نوشت:
«جریان جنگ عراق و ایران در واقع از ژوئن گذشته (تیرماه 1359) زمانی آغاز شد که برژینسکی به اردن سفر کرد و در مورد دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات نمود و قول داد که از صدام حسین کاملا حمایت نماید و این امر را تفهیم نمود که امریکا با آرزوی عراق در مورد شط العرب (اروند رود) و احتمالا برقراری یک جمهوری عربستان در این منطقه مخالفتی نخواهد کرد و بالاخره کلیه اقدامات به کشاندن عراق به جنگ علیه ایران منجر شد پیش‌بینی‌ها چنین بود که اگر بغداد پیروز بشود، ایران بی‌ثبات می‌شود و رژیم جمهوری اسلامی از میان می‌رود و یک دولت طرف‌دار غرب جای آن به قدرت می‌رسد و در صورتی که عراق با شکست مواجه گردد،امریکا می‌تواند خود را به عنوان حامی و مدافع ایران قلمداد نماید.» [187] .
در تاریخ 26 / 9 / 1359 صدور نفت عراق به فرانسه از سر گرفته شد و چند روز بعد، در تاریخ 2 / 10 / 1359 طارق عزیز برای سومین بار عازم فرانسه شد. وی در دیدار با وزیر خارجه فرانسه گفت که عراق هرگز قصد ندارد بیش از آنچه در طول دو هفته اول جنگ در خوزستان و غرب ایران پیشروی کرده است جلوتر برود. وی همچنین گفت که عراق اکنون برای انجام دادن مذاکرات صلح از موضعی قوی آماده است. وی در این سفر بر پایبندی عراق و فرانسه به انجام دادن تعهدات خود تأکید کرد. [188] .
سرانجام، در پی این تلاش‌ها - بنابر گزارش خبرگزاری فرانسه - عراق در تاریخ 4 / 10 / 1359 نخستین محموله هواپیمای میراژ اف - 1 را به صورت قطعات جداگانه و مونتاژ نشده دریافت کرد. [189] .

[ صفحه 81]


تلاش برای رفع تیرگی روابط با مسکو

چرخش عراق به سمت غرب به ویژه روابط تسلیحاتی نسبتا گسترده با فرانسه، سرکوب حزب کمونیست در داخل و موضع‌گیری در برابر تجاوز شوروی به افغانستان، از جمله عواملی بود که روابط بغداد - مسکو را تیره کرد. با این حال، قرارداد 20 ساله «مودت» و روابط تسلیحاتی عراق و شوروی زمینه مناسبی برای بهبود دوباره روابط دو کشور بود.
عراقی‌ها بیشتر به دلیل موضع‌گیری جدید امریکا، تمایل خود را به گسترش مناسبات به شوروی نشان دادند، چنان که صدام در نخستین کنفرانس مطبوعاتی با رسانه‌های خارجی بر دوستی عراق با فرانسه و شوروی تأکید کرد، لیکن توضیح داد که این روابط بدین معنا نیست که هنگام درگیری شوروی با کشور خارجی، ما از آن پشتیبانی کنیم یا این که زمانی که ما با کشورهای خارجی درگیر می‌شویم، شوروی از ما پشتیبانی کند. [190] بلافاصله پس از اظهارات صدام، طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق برای دومین بار راهی مسکو شد. آسوشیتد پرس به نقل از روزنامه‌های کویتی گزارش داد:
«طارق عزیز پیامی از صدام دارد که صدام در چارچوب قرار داد مودت شوروی با عراق، تقاضای سلاح و لوازم یدکی کرده است.» [191] .
فاینشنال تایمز نیز در مورد روابط عراق و مسکو و علت اعزام هیئت عراقی نوشت:
«مسکو از دادن اسلحه و قطعات یدکی به عراق خودداری کرده است. بر اثر این برخورد، روابط بغداد و مسکو تیره شد و به همین خاطر هیئت‌هایی به پاریس و لندن فرستاده شد. علت اعزام طارق عزیز به مسکو از سوی صدام در روزهای نخست جنگ و نیز اعزام مجدد امروز نامبرده به مسکو، ارسال اسلحه و قطعات یدکی به عراق بوده است.» [192] .
چند روز پس از آن که عراقی‌ها در تغییر موضع روس‌ها ناکام ماندند، طارق عزیز در مصاحبه با مجله عربی زبان المستقبل چاپ لندن، سیاست شوروی را نسبت به جنگ مورد انتقاد قرار داد. وی شوروی را متهم کرد که سیاست انگلستان را در جنگ ایران و عراق در پیش گرفته است، زیرا مسکو همانند لندن منتظر نتیجه جنگ است تا روش خود را نسبت به برنده مشخص کند. [193] .
روس‌ها پس از پاسخ منفی به درخواست عراق، به طور رسمی این موضوع را به ایران نیز ابلاغ دادند. اساسا، تیرگی مناسبات مسکو و بغداد و در مقابل، تمایل شوروی به ایران، از یک سو متأثر از درک و تحلیلی بود که شوروی‌ها از ماهیت انقلاب داشتند و از سوی دیگر، تأثیرات جنگ و سیاست‌های امریکا برای تضعیف و تعدیل ایران در این روند بود.

[ صفحه 82]

برژنف صدر هیئت رئیسه شوروی، موضع کشورش را در مورد جنگ چنین توضیح داد:
«بعضی‌ها سعی دارند به این مناقشه جنبه جدی‌تر بدهند. منظور از تلاش، تضعیف دو طرف درگیر است تا از این راه منافع نیروهای خارجی که پس از سقوط رژیم شاه در ایران از دست رفته است، باز ستانده شود. اتحاد شوروی برای حل هر چه زودتر اختلاف طرفین و علیه دخالت دیگر کشورها در مناقشه، اقدام می‌کند.» [194] .
بعدها، مجله فارین افرز چاپ واشنگتن با تحلیل مواضع شوروی در جنگ نوشت:
«مدرکی از کمک‌های شوروی به عراق یا تشویق آن کشور در حمله به ایران در دست نیست.... شوروی‌ها از قصد عراق برای جنگ با ایران آگاه بودند، اما مایل یا قادر نبودند که از آن جلوگیری کنند.»
این مجله همچنین در مورد اقدامات آینده شوروی افزود:
«شوروی ممکن است در موقع مناسب، نقش میانجی را در میان ایران و عراق ایفا کند و به این ترتیب موقعیت خود را در خاورمیانه تقویت کند.» [195] .

تشدید بی‌ثباتی در ایران

ناکامی نظامی عراق [196] و به موازات آن تغییر و تحولاتی که به تدریج در نظام بین‌المللی به زیان عراق شکل می‌گرفت، این کشور را در وضعیتی قرار داد که تنها با امید به تحولات سیاسی و تشدید بی‌ثباتی در داخل ایران، در مناطق اشغالی استقرار یافت.
عراق برای اجتناب از جنگ درازمدت، سلسله تلاش‌هایی را در داخل ایران تدارک دید تا با تشدید بی‌ثباتی در ایران، همراه با ناکامی در بیرون راندن نیروهای متجاوز، به اخذ امتیازات سیاسی موفق شد. [197] عراق در این زمینه چنان امیدوار بود که توسط یاسر عرفات

[ صفحه 83]

به بنی‌صدر پیام دادند:
«نیروهای مسلح عراق می‌توانند اهواز را هم تصرف کنند و در جبهه‌های دیگر هم پیشروی کنند، اما این کار را نمی‌کنند، چو منتظرند فعل و انفعالاتی در تهران بشود.» [198] .
همچنین، صدام در پایان آبان 1359 سیاست عراق در ایران را چنین بیان کرد:
«ما از تجزیه و انهدام ایران ناراحت نمی‌شویم و صریحا اعلام می‌داریم در شرایطی که این کشور دشمنی بورزد، هر فرد عراقی و یا شاید هم عربی مایل به تقسیم ایران و خرابی آن خواهد بود.» [199] .
طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق نیز در اظهارات مشابهی اعلام کرد:
«وجود پنج ایران کوچک‌تر بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود. ما از شورش ملت‌های ایران پشتیبانی خواهیم کرد؛ همه سعی خود را متوجه تجزیه ایران خواهیم کرد.» [200] .
در این روند، دولت بعثی با توجه به این که در خوزستان نتیجه مطلوبی از تلاش‌های خودی برای جلب حمایت مردم عرب زبان به دست نیاورد، لذا توجه خاصی به منطقه کردستان معطوف کرد. به همین دلیل صدام طی مصاحبه‌ای رسما اعلام کرد:
«ما جبهه تهاجمی جدیدی در شمال غرب کردستان گشوده‌ایم تا رژیم آیت الله خمینی را وادار سازیم که دعاوی ما را در مورد اراضی و آب‌های ساحلی بپذیرد.» [201] .
در پی سخنان صدام، ارتش عراق حدود 300 تانک و نفربر را که در کردستان مستقر بودند، به قصر شیرین اعزام کرد و عملیات در مناطق کردنشین را به طور جدی به نیروهای ضد انقلاب داخلی از جمله حزب دمکرات کردستان ایران و کومه‌له واگذار کرد. [202] .
رادیو اسرائیل نیز طی گزارشی در مورد فعالیت‌ها و همکاری عراق با گروه‌های ضد انقلاب در مناطق کردنشین به نقل از دیپلمات‌های عرب در بیروت گفت:
«دولت عراق موفق شده[است]شورش کردهای ایران را علیه دولت مرکزی قوت بخشد تا از فشار نظامی ایران در جبهه‌های جنگ علیه عراق کاسته شود.» [203] .
بنابراین، تشدید درگیری در منطقه کردستان علاوه بر تجزیه قوای نظامی ایران موجب تخصیص بخشی از آن نیروها برای مقابله با ضد انقلاب می‌شد. عراق نیز می‌توانست با کاستن از نیروهای خود در این منطقه، قوای خود را در سایر مناطق تقویت کند.
درگیری در منطقه کردستان در نیمه اول دی ماه 1359 و تنها یک ماه پس از سخنان صدام، چنان شدت گرفت که به ارتفاعات «قرج لو» در حوالی دریاچه مریوان کشیده شد و گروه‌های مسلح ضد انقلاب به «سقز» که آرام‌ترین شهر منطقه بود هجوم برده و به هنگام

[ صفحه 84]

ورود ستون نظامی به سقز، در پنج کیلومتری این شهر، راه را بر ستون ارتش بستند. [204] .
در پی این تحولات کاخ ریاست جمهوری عراق در تاریخ 12 / 10 / 1359 همه استانداران و مسئولان سازمان‌های اطلاعاتی عراق در استان‌های کردنشین را به بغداد فراخواند تا در جلسه‌ای با حضور صدام شرکت کنند. صدام در این جلسه به حاضران گفت که باید در نهایت احترام، با فرماندهان گروه‌ها و مسئولان احزاب مخالف دولت ایران در مناطق کردنشین این کشور رفتار کرده و در مورد برآوردن خواسته‌ها و نیازهای آنان به فوریت اقدام کنند. صدام سپس در مورد نتایج این اقدامات گفت:
«پیش گرفتن چنین رویه‌ای[روشی]موجب می‌شود، افراد مسلح این احزاب و گروه‌ها بتوانند با کمال قدرت در مناطق غرب ایران، نیروهای انتظامی و نظامی دولت ایران را درگیر و مشغول سازند تا ما بتوانیم در جبهه خوزستان به آسودگی عمل کرده، پیشروی نماییم.» [205] .
علاوه بر احزاب و گروه‌هایی که در مناطق کردنشین فعالیت داشتند به تدریج سایر گروه‌های ضد انقلاب نیز در منطقه فعال شدند؛ برابر گزارش ستاد مشترک ارتش، علاوه بر فعال شدن کلیه احزاب در بوکان، فراریان ضد انقلاب - از جمله عوامل بختیار - به حزب‌های دمکرات، کومه‌له و فدایی پیوستند. همچنین، سران حزب کومه‌له، دمکرات و گروه شیخ جلال حسینی در دو کیلومتری رودخانه اطراف پانوان، هر یک بنکه‌ای (واحد مرزی) داشتند و برای حمله، ستادی تشکیل دادند. کلیه مایحتاج این گروه‌ها را منافقین یا دولت عراق تأمین می‌کردند. منافقین در سقز و بانه و افراد کومه‌له و دمکرات در سنندج و اطراف کامیاران و دهگلان مستقر شدند. دمکرات‌های مسلح در اطراف دیواندره نیز مشاهده شده بودند. [206] دمکرات‌ها نیز بر بلندی‌های اطراف پیرانشهر مستقر شدند و شهر را در محاصره خود گرفتند. [207] .
افزایش تحرکات ضد انقلاب در کردستان تأثیر گسترده‌ای داشت به گونه‌ای که نیروهای سپاه و ارتش را به طور جدی درگیر کرد. در چنین وضعیتی، صدام با امیدواری به جریان‌های سیاسی در داخل و تحرکات ضد انقلاب در مناطق مختلف، به هنگام برگزاری مراسم سالگرد تأسیس ارتش عراق طی تحلیلی گفت:
«ما می‌دانیم محافلی در داخل حکومت و خارج حکومت ایران وجود دارد که می‌خواهند با عراق در صلح زندگی کنند و روابط حسن هم جواری با عراق و امت عرب برقرار نمایند. از خلق‌های ایران، کردها، بلوچ‌ها، آذربایجانی‌ها و اعراب، ستایش و پشتیبانی خود را از مبارزه آن‌ها علیه طغیان اعلام می‌کنم و از حقوق مشروع آن‌ها پشتیبانی می‌نمایم.» [208] .

[ صفحه 85]

عراق به تدریج سازمان مناسبی را برای هماهنگی تحرکات ضد انقلاب در مناطق کردنشین به وجود آورد، چنان که به دستور صدام از 17 دی ماه 1359، مسئولیت بررسی وضعیت کلی کردهای مسلح عراق و گروه‌های مسلح سیاسی مخالف دولت ایران، در مناطق کردنشین غرب کشور به عهده اداره کل استخبارات عراق به ریاست بارزان و اداره استخبارات شمال عراق به ریاست سرتیپ خزعل، گذاشته شد. [209] در گذشته، همه این مسئولیت‌ها بر عهده ارتش عراق بود.
انتقال مسئولیت فعالیت نیروهای ضد انقلاب در ایران، از ارتش عراق به اداره استخبارات نشان دهنده تغییر ماهیت همکاری‌های عراق با ضد انقلاب از نظر نظامی به سیاسی - نظامی بود. ضمن این که افزایش فعالیت‌های اطلاعاتی فراتر از همکاری موقت، و بیشتر برای درازمدت در نظر گرفته شده بود، چنان که به تدریج با توجه به اوضاع و امکاناتی که عراق در این منطقه به وجود آورده بود، قاسملو (از حزب دمکرات) با منافقین و بنی‌صدر فعالیت مشترک و هماهنگی را آغاز کردند. مهم‌تر از همه، در پی این تلاش‌ها منطقه کردستان به عنوان «سرپل» برای خروج غیرقانونی از کشور به عراق یا اروپا تبدیل شد، چنان که مسعود رجوی در دی ماه 1359 به منظور بررسی مسیرهای خروج و تماس با فرانسوی‌ها، از طریق کردستان از کشور خارج شد و پس از ملاقات با فرانسوی‌ها و اعلام آمادگی برای اقدام به عملیات نظامی در داخل کشور، بار دیگر به کشور بازگشت و همین امر نقطه آغاز ورود منافقین به فاز نظامی با کمک و حمایت قدرت‌های خارجی و هماهنگی با سایر جریان‌های ضد انقلابی در داخل کشور بود. در این روند نقش محوری فرانسه برای پشتیبانی از تحرکات ضد انقلاب و هماهنگ کردن طیف‌های مختلف با یکدیگر در ایران، کاملا آشکار بود.
فرانسوی‌ها امیدوار بودند با تأثیرگذاری در داخل ایران و کمک به بنی‌صدر به دست گرفتن قدرت مطلق، اوضاع مناسبی را برای برقراری صلح بین ایران و عراق و خلع ید نیروهای انقلابی فراهم سازند و بدین وسیله، از موقعیت برتر در مقایسه با امریکایی‌ها در ایران و عراق، برخوردار شوند.
در این میان، سفر «اریک رولو» مفسر مشهور فرانسوی به ایران به عنوان فرستاده ویژه دولت فرانسه و دیدارهایی که با بنی‌صدر انجام داد و همچنین مصاحبه‌اش با عبدالرحمن قاسملو، رهبر حزب دمکرات تحت عنوان «جنگ سری در کردستان» حائز اهمیت است.

[ صفحه 86]

در این مدت، تحلیل‌های نشریات فرانسوی نظیر فیگارو، لوموند نیز قابل بررسی است؛ [210] .
به عنوان نمونه، قاسملو در مصاحبه با لوموند، آشکارا اعلام کرد:
«ما باید مواد اولیه زندگی و سلاح را به دست آوریم تا کمبود یکی از آن‌ها موجب آسیب‌پذیری ما نشود. در حال حاضر مااز عراق، ترکیه و شوروی که با ما مرز مشترک دارند کمک دریافت می‌کنیم. به طور کلی عراق همان اندازه به ما وابسته است که ما به آن کشور متکی هستیم.» [211] .
مصاحبه‌گر لوموند در پایان، یک پرسش اساسی مطرح کرد که نشان دهنده‌ی امیدواری آن‌ها به تأثیرگذاری بی‌ثباتی سیاسی و اشغال نظامی برای از پا در آوردن ایران بود:
«آیا جمهوری اسلامی قادر خواهد بود در جنگی که در دو جبهه وجود دارد پیروز شود یا خیر؟» [212] .
این روزنامه مدتی بعد - با برداشتی که از اوضاع داخلی ایران داشت - در پاسخ به این پرسش که «چه کسی در این جنگ پیروز خواهد شد؟» به نقل از ناظران نوشت:
«یکی از ناظران عقیده دارد که قوی‌ترین رژیم، آسیب‌پذیرترین خواهد بود. به نظر وی، بهتر است صاحب مملکت کوچکی شد که سازمان یافته باشد و توسط یک فرد اداره می‌شود، تا در سرزمینی زندگی کرد که قطعه قطعه شده و دچار هرج و مرج انقلابی باشد.» [213] .
بر اساس این تحلیل، امکان ادامه بقا و حیات سیاسی جمهوری اسلامی از میان رفته است و بدین ترتیب نظام اسلامی عملا مضمحل خواهد شد و راهی جز جابه‌جایی در ساختار سیاسی قدرت باقی نمانده است.

[ صفحه 87]


تقویت سازمان نظامی عراق

در پی تهاجمات اولیه ارتش عراق و زمین‌گیر شدن آن در مواضع اشغالی، دولت بعثی به منظور گسترش سازمان ارتش خود، افسران احتیاط فارغ التحصیل دوره 27 را فراخواند. [214] و یگان‌های پیاده خود را به منظور حضور طولانی در خاک ایران و پشتیبانی از یگان‌های زرهی خود، با تشکیل دو لشکر 14 و 15 پیاده افزایش داد. همچنین، عراقی‌ها یگان‌های گارد ریاست جمهوری و سایر نیروها را برای آموزش‌های ویژه جنگ شهری انتخاب کردند. [215] .
از سوی دیگر دولت عراق برای احداث جاده‌ای عریض از بصره به سوی خطوط مقدم در مجاورت اهواز که برای مهمات رسانی و تدارکات نیاز داشت، اقدامات گسترده‌ای به عمل آورد و برای مقابله با طغیان رودخانه کارون در فصل زمستان و محافظت از خطوط دفاعی خود، خاکریزهایی را احداث کرد. [216] فعالیت مهندسی عراق نیز برای تحکیم مواضع اشغالی، در این مدت به شدت انجام می‌شد.

[ صفحه 92]