تحول اساسی در صحنه نبرد (1361 - 1362)
وضعیت جنگ تا فتح خرمشهر
در جلد دوم این مجموعه (جنگ؛ بازیابی ثبات) که موضوع اشغال و آزادسازی مورد بحث قرار گرفت، چگونگی ورود عراق به خاک ایران و تصرف بخشهای مهمی از استانهای خوزستان، ایلام، کرمانشاه و کردستان و نیز روند آزادسازی و بیرون راندن ارتش اشغالگر از سرزمینهای جمهوری اسلامی تشریح شد. به منظور آگاهی خوانندگانی که بدون مراجعه به جلد دوم، این کتاب را مطالعه میکنند، در اینجا، مسائل سالهای 1359 تا 1361 یعنی آنچه تا آزادسازی خرمشهر در جنگ اتفاق افتاد، به اختصار بیان میشود.
آغاز جنگ علیه ایران و حمله به دولتی که هنوز مستقر نشده و ساختارهای قدیم و جدید آن به طور کامل سمت و سوی خود را باز نیافته و یا تعریف نشده بودند، فشار بسیار زیادی را به جمهوری اسلامی وارد ساخت. در این میان، مهمترین مسئله، درهم ریختگی نیروهای مسلح سنتی و عدم شکلگیری و مسلح نشدن نیروهای نظامی انقلابی (سپاه و بسیج) بود که این امکان را برای دشمن فراهم کرد تا به آسانی به هدفهای بزرگی دست یابد. با این حال، وجود دو عامل، مانع از سرنگون شدن نظامی جمهوری اسلامی شد: نخست، انگیزه انقلابی مردم و دوم، رهبری مقتدر و شایسته. این عوامل علاوه بر غلبه بر وضعیت انفعالی و آزاد سازی مناطق اشغالی، در دوره تنبیه متجاوز و ورود به داخل خاک عراق و همچنین تا پایان جنگ در مهار بحرانها و حوادث بزرگ کارساز بودند. چیرگی بر بحران بزرگی همچون بحران امنیت داخلی، تحریم اقتصادی کاهش شدید درآمدهای نفتی، حمله موشکی و هوایی به شهرها، ماجرای مک فارلین، جانبداری آشکار شورای امنیت سازمان ملل و قدرتهای بزرگ جهانی از عراق و درگیری نظامی امریکا در خلیج فارس، که هریک برای از پا در آوردن یک نظام سیاسی بسنده مینمودند، بدون وجود عوامل یاد شده، میسر نبود.
[ صفحه 23]
در حالی که بخشهای وسیعی از سرزمین ایران، به ویژه مناطق نفت خیز که شاهرگ اقتصادی کشور به شمار میرفتند در اشغال دشمن قرار داشتند، نظام انقلابی برای حفظ و تثبیت خود و نیز حفظ مشروعیت انقلابی، میبایست کارآمدی خود را در اداره و حل جنگ نشان میداد، در غیر این صورت و نیز چنانچه قادر به آزادسازی سرزمینها نمیبود، میبایست در سازش دیپلماتیک علاوه بر تن دادن به شروط دشمن، خود نیز قدرت را واگذار کرده و از آرمانهای انقلابی عدول میکرد.
در این راستا، شکاف در رأس قدرت و یکپارچه نبودن حاکمیت مانع بزرگی به شمار میرفت. عدم تطابق هدفهای رییس جمهور (بنی صدر) با افکار عمومی و نیز دو گانگی آن با دولت، برتری نظامی در صحنه جنگ را با مشکل جدی مواجه ساخته بود، به ویژه آن که ارتش نیز در اختیار رییس جمهور قرار داشت. با وجود این وضعیت روانه شدن نیروهای حزب اللهی و پایین دستان جامعه به جبهه، در ابتدا توانست از پیشروی بیشتر عراق جلوگیری کند. کارآمدی این نیروها به اندازهای بود که توانستند دشمن را تا 35 روز، از دستیابی به خرمشهر ناکام بگذارند و از تسلط کاملا ارتش عراق بر آبادان جلوگیری کنند.
پس از مرحله جنگ چریکی و مردمی، ارتش با فرماندهی رییس جمهور (بنی صدر)، عملیاتهای کلاسیک را برای آزادسازی سرزمینهای اشغالی، آغاز کرد. نخستین عملیات ارتش در 23 مهر 1359 در محور دزفول (جسر نادری) انجام شد که موفقیتی در پی نداشت. عملیات دوم به نام هویزه، در 15 دی 1359 انجام شد، اما این عملیات نیز با موفقیت روبهرو نشد و با وجود انهدام اولیه دشمن، به دلیل توان بالای زرهی ارتش عراق، صحنه نبرد علیه ایران مغلوبه شد و دشمن توانست تعداد زیادی تانک و تجهیزات ارتش ایران را از آن خود کند. عملیات سوم در 20 دی 1359 در محور جاده ماهشهر - آبادان صورت گرفت. در این عملیات که رهبری آن با ارتش بود، 30 درصد از نیروهای شرکت کننده، رزمندگان سپاه بودند، به دلیل پیروی نیروها از روش کلاسیک و عدم وجود توازن میان ارتش عراق و ارتش ایران، این عملیات نیز به شکست انجامید. از این پس، تعدادی عملیات غیر کلاسیک و محدود نیز انجام شد که موفقیتهای نسبی در پی داشت و به تدریج موجب کادرسازی و افزایش اعتماد به نفس در نیروهای خودی برای تصمیمگیریهای بزرگتر شد. در حقیقت، پس از شکست عملیاتهای کلاسیک به رهبری بنیصدر، رییس جمهور جنگ را از جبههها به داخل کشور کشاند. اتحاد وی با سازمان مجاهدین خلق، موجب تشدید درگیری و چالش در درون حکومت و به راه افتادن جنگ
[ صفحه 24]
مسلحانه در کشور شد که شهادت بسیاری از مردم کوچه و بازار و همچنین شماری از برجستهترین نیروهای انقلابی همچون آیت الله بهشتی، حجت الاسلام باهنر و آقای رجایی را در پی داشت. در این وضعیت، جبهههای جنگ دومین هدف توجه ملی به شمار میرفت، نظام سیاسی که موجودیت خود را از ناحیه دشمن بیرونی در خطر میدید، نخست، میبایست خود را از تعرض دشمن داخلی نجات داده و حفظ میکرد. بنابراین، با عزل رییس جمهور از قدرت و سرکوب سازمان مجاهدین خلق، بحران فروکش کرد و امکان رویکرد مجدد به مسئله جنگ فراهم شد. با این تفاوت که این بار، با یکپارچگی حاکمیت و امکان نیروهای انقلابی برای ایفای نقش در صحنه نبرد، زمینه بیرون راندن ارتش عراق بیش از پیش فراهم شد.
در وضعیت جدید، سپاه و بسیج در کانون تصمیمگیری و اقدام حضور یافتند و با بهرهمندی از توان ارتش، دور جدیدی از عملیاتهای نظامی را طراحی کردند و قرارگاه مشترک ارتش و سپاه، سلسله عملیات «طرح کربلا» را به اجرا گذاشت. هنوز سه ماه از ماجرای خرداد 1360 (بحران داخلی) نگذشته بود که عملیات ثامنالائمه (ع) در 5 مهر 1360 در محور آبادان و با هدف شکستن محاصره این شهر، با موفقیت کامل انجام شد. این پیروزی که بیش از هر چیز، مرهون روش جدید در جنگ بود و با اتکا به روشهای مردمی و غیر کلاسیک انجام شده بود و همچنین وحدت و همدلی نیروهای مسلح در آن نقش داشت، زنگ خطر جدی برای ارتش عراق به شمار میرفت. پس از این عملیات نیروهای خودی بدون از دست دادن زمان و با جمع کردن نیرو و تجهیزات، عملیات دوم را با نام «طریق القدس» در محور بستان و در 8 آذر 1360 انجام دادند. مهمترین ویژگی این عملیات، گذاشتن فلش حمله از زمینهای رملی بود که دشمن براساس روش کلاسیک، امکان حمله از این محور را منتفی میدانست، اما چنین شد و با آزاد شدن شهر بستان، پیروزی بزرگ دیگری به دست آمد. این موفقیت، فرماندهان ارتش و سپاه را بر آن داشت که به اجرای عملیات ادامه دهند و از شوک وارد شده به دشمن به گونهای شایسته بهرهبرداری کنند. از این رو، طی سه ماه، سپاه تلاش زیادی برای افزایش تیپها و لشکرهای خود به کار بست تا نیز بعدی، بزرگتر از عملیات گذشته طراحی و اجرا شود. به ویژه آن که پیروزیهای قبلی، موجب افزایش روحیه و تجربه نیروها شده بود. بدین سان، فرماندهان مصمم شدند در اسفند ماه 1360، عملیات دیگری را آغاز کنند؛ اما پیشدستی عراق و حمله به «چزابه» موجب به تعویق افتادن زمان عملیات شد. حمله عراق چنان سنگین و ادامهدار بود که
[ صفحه 25]
احتمال لغو عملیات نیز میرفت. اما استقامت نیروها و فرماندهان موجب شد، حمله عراق مهار شود و بدین ترتیب، عملیات فتح المبین در فروردین 1361 و هم زمان با نخستین روزهای عید نوروز، آغاز شد. عملیات فتح المبین در مقایسه با عملیات قبلی (طریق القدس) از وسعت بیشتر و هدفهای مهمتری برخوردار بود. همچنین، برای این عملیات نیرو و امکانات بسیار بیشتری فراهم شده بود. در مجموع، رزمندگان اسلام، پس از هشت روز نبرد، با دستیابی به هدفهای مورد نظر، به بزرگترین پیروزی جنگ دست یافتند. شوق و شور ناشی از این فتح بزرگ نظامی، تمام کشور را فرا گرفت و امام (ره) این حماسه بزرگ را «فتح الفتوح» نامیدند و متواضعانه فرمودند:
«من بر دست و بازوی رزمندگان بوسه میزنم و بر این بوسه افتخار میکنم.»
پس از عملیات فتح المبین، یک گام دیگر تا آزادسازی کامل مناطق استراتژیک ایران باقی مانده بود و آن، آزادی خرمشهر به عنوان نماد توازن سیاسی - نظامی بود، که بدین ترتیب، استراتژی عراق و متحدان بینالمللی و منطقهای آن به طور کامل به شکست میانجامید و اراده دینی و ملی ملت ایران در سختترین شرایط تاریخی (که در دوران معاصر نظیر نداشت) تحقق مییافت. بدین ترتیب، عملیات بیتالمقدس با هدف آزاد سازی خرمشهر در 10 اردیبهشت 1361 آغاز شد. اما حساسیت و اهمیت هدفهای ایران و عراق در این منطقه موجب شد که عملیات به مدت 25 روز به درازا بکشد. ولی در نهایت رزمندگان اسلام، در حالی که در شرایط بسیار دشوار آب و هوایی (گرمای سخت تابستان جنوب) میجنگیدند، در اوج اقتدار، خرمشهر را آزاد کردند. عملیات بیتالمقدس از نظر توان ارتش عراق، وسعت منطقه درگیری و نیز موانع بسیار، چنان بزرگ و شگفتانگیز بود که امام خمینی (ره) هشتم خرداد 1361 فرمودند:
«فتح خرمشهر یک مسئله عادی نبود، اینکه 15 الی 20 هزار نفر به صف برای اسارت بیایند و تسلیم شوند مسئله عادی نیست، بلکه مافوق طبیعت است.»
پیروزیهای دروان آزادسازی که در چهار عملیات و در مدت 9 ماه تحقق یافت، موازنه نظامی - سیاسی را به نفع ایران تغییر داد. مهمتر از آن چند عملیات این دوره، یکی پس از دیگری از جنبه نیروی انسانی و یگانهای درگیر و همچنین گستره جغرافیایی، دامنه وسیعتری یافت و نتایج هر کدام از آنها، ضمن آن که هدفهای دیگری را تکمیل میکرد، به طور مستقل، نیز از اهمیت ویژهای برخوردار بود. همچنین، تسلسل عملیاتهای موسوم به «کربلا» به گونهای طراحی شد که هدفهای اساسی و کلان را دنبال کند. عمدهترین این هدفها عبارتند از: آزادسازی مناطق اشغالی و انهدام ارتش عراق؛ که پس از پایان دوره
[ صفحه 26]
آزادسازی تقریبا به طور کامل تحقق یافت. سرزمینهای اشغالی جنوب کشور که مهمترین برگ برنده عراق به شمار میرفت، کاملا آزاد شد. در عملیات فتح المبین و بیتالمقدس 34000 تن از نیروهای عراق به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند. همچنین، تنها در عملیات بیتالمقدس 16000 تن از آنها کشته شدند. علاوه بر این، در این دو عملیات، 511 دستگاه تانک و نفربر، 38 فروند هواپیما و 80 قبضه توپ از ارتش عراق منهدم شد و شماری بیش از این (به جز هواپیما) به غنیمت درآمد. بدین ترتیب دوره اول با ناکامی دشمنان در برابر اراده خدا و ملت به پایان رسید و در حالی که جنگ نیز میتوانست پایان یابد، اما تصمیم قدرتهای بزرگ به استمرار حمایت از عراق و خرد کردن اراده انقلابی در ایران، موجب شروع دوره دوم جنگ در خاک عراق شد.
تغییر استراتژیها
استراتژی ایران، تنبیه متجاوز
پس از فتح خرمشهر و برتری سیاسی - نظامی ایران، که یکی از اهداف آن، پایان درگیری بود، پیش بینی میشد که زمینه اتمام جنگ فراهم آید و قدرتهای بزرگ پایان جنگ را به طور جدی و با در نظر گرفتن عدالت و تنبیه متجاوز پیگیری کنند، همان گونه که در مورد بسیاری از جنگهای بینالمللی چنین شد. اما، با وجود این تصور، امریکا و غرب در راستای حفظ حکومت عراق و فشار بر جمهوری اسلامی تلاشهای خود را آغاز کردند. در واقع،امریکا به عنوان عضو برتر شورای امنیت سازمان ملل، بدون توجه به خواستههای قانونی ایران، در پی تحمیل مذاکره بدون شرط بر این کشور بود. افزون بر این، قدرتهای بزرگ به دلیل موضع برتر جمهوری اسلامی ایران، مایل بودند، مذاکرات در شرایطی انجام شود که جمهوری اسلامی فاقد برتری نظامی باشد.
از سوی دیگر،به دلیل سابقه تاریخی و شخصیت صدام حسین، ایران صلح بدون تضمین لازم را نمیپذیرفت، زیرا هیچ اعتمادی به دولت عراق نداشت. روشن بود که عراقیها به دلیل قرار گرفتن در موضع ضعف، مسئله صلح را مطرح میکردند. در حالی که هیچ تغییری در ماهیت رفتار سران این کشور مشاهده نمیشد. شواهدی چون: پافشاری عراق بر خواستههای قبلی، عدم پذیرش قرارداد 1975 - م الجزایر، حضور در بخشی از خاک ایران و ادامه حملات (به جز در زمین) این ادعا را اثبات میکرد. بنابراین، تلاش عراق و مجامع بینالمللی و کشورهای منطقه برای طرح مسئله صلح، نه از روی اعتقاد، بلکه به دلیل شرایط
[ صفحه 27]
حادی بود که آنها را در موضع ضعف قرار داده و منافعشان را تهدید میکرد. لذا، در مورد صلح جدی نبودند و هدف اصلی آنها گرفتن زمان از جمهوری اسلامی و چیرگی بر شرایط دگرگون شده بود. در این راستا، شورای امنیت سازمان ملل هیچ گونه توجهی به نظرات ایران نکرد و در ادامه تأیید تجاوز عراق و اشغال خاک ایران، این بار نیز به شکل دیگری درصدد نجات عراق از این مهلکه برآمد.
از سوی دیگر، با توجه به برتری مطلق ایران در این زمان، تصمیم گیرندگان سیاسی و فرماندهان نظامی حاضر نبودند، بدون دستیابی به کمترین امتیاز، که تنبیه متجاوز و گرفتن غرامت بود، قرارداد پایان جنگ را امضا کنند، زیرا افکار عمومی و آیندگان این تصمیم را اقدامی غیرعقلانی تفسیر میکردند، حال آن که مسئولان در تصمیم خود، باید ماهیت ضد سلطه و ضد امپریالیستی انقلاب اسلامی را نیز در نظر میگرفتند. به طور کلی، مفهوم قدرت و واقعبینی سیاسی نشان میدهد، نباید در موضع قدرت، به شرایط دشمن تن داد، بلکه باید اراده انقلابی را بر آن تحمیل کرد. از این رو، هدف اصلی ایران از ورود به خاک عراق و ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، وادار کردن جامعه بینالمللی به تنبیه متجاوز بود، تا از این رهگذر، به قدرت سیاسی انقلاب، خدشه وارد نیاید. در این باره، آقای محسن رضایی، فرمانده سابق سپاه پاسداران، میگوید:
«استراتژی رسمی ایران، پس از آزادی خرمشهر، انجام یک عملیات برای پشتوانه مذاکرات سیاسی، تعیین شد. البته در ذهن فرماندهان و رزمندگان مطرح بود که اگر فرصت پیش آمد، تا بصره و بغداد پیش بروند. اما این استراتژی مبنای برنامهریزی ساختارهای کشور نبود. هدف و شرط مذاکرات سیاسی نیز از طرف رهبری، تنبیه صدام (متجاوز) و گرفتن غرامت، تعیین شد. امام مواظبت میکردند که [این استراتژی] حداقل حتما رعایت شود، اما خود را محدود نمیکردند و از نظر تبلیغی و سیاسی و رابطه با رزمندگان، هدفهای بالاتری را عنوان میکردند؛ زیرا تصمیم گیرندگان سیاسی، بیش از حداقل را از لحاظ اقتصادی قابل تحمل نمیدانستند. بنابراین، عملیاتها برای پیروزی سیاسی طراحی شد. اما ما هر چه جلوتر رفتیم، ملاحظه کردیم که باید طرح کاملی برای کشور داشته باشیم و با این جهتگیری، حداقل هم به دست نمیآید، ولی هر چه برای گرفتن این امکانات و برای این هدف تلاش شد، مسئولین موافق نبودند.»
آقای رضایی میافزاید:
«امام به نتیجه بخش بودن استراتژی حداقل، اعتماد نداشتند؛ ازاین رو در صحبت خود با رزمندگان، سقوط صدام حسین را عنوان میکردند.» [1] .
[ صفحه 28]
بیگمان، تنبیه متجاوز و گرفتن غرامت که امنیت سیاسی و اقتصادی را در پی داشت، تنها با اقدام در زمین میسر بود و وضعیت حاکم بر نظام بینالمللی که حاکمیت زور و عاری بودن از جنبههای عقلایی و انسانی بود، بستر حقوقی احقاق حق را از بین برده بود.
هدف دیگر از ورود به خاک عراق، رهایی از شرایط نه جنگ نه صلح بود؛ که ادامه آن برای ایران بسیار گران تمام میشد و دشمن نیز زمان لازم را به دست میآورد. بالاخره، موضوع مهم دیگری که در ترغیب جمهوری اسلامی برای ورود به خاک دشمن مؤثر بود، از هم گسیختگی ارتش عراق و اوضاع نابسامان داخلی این کشور بود. پس از فتح خرمشهر، شکاف و عدم انسجام موجود میان مردم، ارتش و حکومت بعثی کاملا به چشم میخورد و این مسئله دورنمای روشنی را برای اقدام نظامی ایران ترسیم میکرد.
با در نظر گرفتن عوامل بالا، طبیعی است که طرف برتر، منتظر اقدام واسطهها نمانده به تنهایی به احقاق حقوق خود اقدام کند. برای دستیابی به هدفهای یاد شده، طی جلساتی که با حضور حضرت امام (ره)، مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی برگزار شد، استقرار در پشت اروندرود به عنوان هدف، جهت ورود به خاک عراق تعیین شد و برای تحقق این هدف، اقدام نظامی در دستور کار قرار گرفت.
تحول در استراتژی نظامی عراق
پس از شکستهای پی در پی ارتش عراق، این کشور دریافت، برای جلوگیری از پیشرویهای ایران، تنها راه ممکن عقبنشینی سراسری به مرزهای بینالمللی است. این اقدام، عراق را قادر میساخت، ضمن برطرف کردن نقاط ضعف خود و گرفتن زمان، به ایجاد استحکامات و خطهای دفاعی پر مانع بپردازد. و بدین ترتیب، استراتژی نظامی عراق تغییر کرد. مهمترین اهداف استراتژی جدید عراق، حفظ حکومت از سقوط؛ به عنوان هدف استراتژی ملی؛ و دفاع مطلق در زمین، و حمله در هوا و دریا و نیز به دست آوردن فرصت مناسب برای حملات مجدد زمینی به ایران بود.
عراق برای رسیدن به این اهداف، از منابع بیشتری استفاده کرد و برای تأمین نیروی انسانی، علاوه بر ارتش، حجم گستردهای از نیروهای مردمی را به خدمت گرفت و برای سامان دادن به وضع موجود و گسترش و تکمیل خطهای دفاعی، از کارشناسان خارجی سود جست و از منابع بیرونی، تجهیزات بیشتری دریافت کرد. هدف تمام این اقدامات، جبران ضعفهای دفاعی بود که منجر به انهدام بخش وسیعی از ارتش عراق شده بود.
[ صفحه 29]
عراقیها به دلیل عدم الحاق و ناپیوستگی بین محورهایی که در آغاز تجاوز، از آنها وارد خاک ایران شده بودند، در زمینه آرایش خطهای دفاعی دچار ضعفهای برجستهای بودند که یکی، دادن جناح و دوم، در دسترس قرار گرفتن عقبهها بود. از این رو، حمله نیروهای ایران به جناحین و دور زدن نیروهای عراقی، موجب سقوط سنگرها و استحکامات و سلب مقاومت آنها میشد. بنابراین، در وضعیت جدید، مهمترین دغدغه فرماندهان دشمن، رفع این نقطه ضعف بود. [3] .
در سطح استراتژی عملیاتی؛ همان گونه که پیشتر گفته شد؛ ارتش عراق، استراتژی دفاع مطلق در زمین و هجوم در جبهههای دیگر جنگ را در پیش گرفت. به ویژه آن که، عقب نشینی عراق به مرزها، چند امتیاز را برای دشمن به ارمغان آورد که در موازنه قوا و مقابله با رزمندگان اسلام، بسیار با اهمیت بودند. این اقدام عراق، موجب کاهش قابل ملاحظه خطهای دفاعی شد و این کاهش، فاصله میان خط مقدم و عقبه را کم کرد و همچنین، در به کارگیری قوا صرفه جویی به عمل آمد. علاوه بر این، بخش عمدهای از ضعفهای دفاعی عراق نیز مرتفع شد.
تدبیر دیگر ارتش عراق، ایجاد استحکامات و مسلح کردن زمین بود. این اقدام عراق پس از عملیات طریق القدس و درک دشمن از عزم ایران برای آزاد سازی مناطق اشغالی با آهنگ ملایمی آغاز شد، که پس از فتح خرمشهر ضمن کمک گرفتن از کارشناسان خارجی
[ صفحه 30]
(در بعد طراحی) با شتاب بیشتری پیگیری شد و در مدت بسیار کمی خطهای جبهه جنوب به موانع گوناگونی مجهز شد.
اقدام بعدی عراق که برای حفظ خطها و مقابله با حملات ایران صورت گرفت. گسترش سازمان رزم و تشکیل تیپ و لشکرهای جدید بود. عراق که خطر را در بیخ گوش خود احساس میکرد، با به خدمت گرفتن ساختارهای کشور در جنگ، در زمینه نیروی انسانی به بسیج گستردهای دست زد و نیروهای جدیدی را به خدمت وظیفه فراخواند. با افزایش نیرو، یگانهای جدیدی تشکیل داد که این یگانها در دو سطح گسترش یافتند: 1- در سطح یگانهای سازمانی ارتش عراق؛ 2- در سطح تیپهای سه رقمی. [3] .
بدین ترتیب، عراق سرمایهگذاری بزرگی را برای رشد و گسترش سازمان رزم خود در زمینه نیروی انسانی آغاز کرد که در مقاطع بعدی، این امر افزایش یافت. عراق با تشکیل یگانهای جدید، ضمن فراهم آوردن احتیاط لازم، تیپهای سه رقمی را نیز در خط مقدم مستقر کرد و یگانهای سازمانی را برای مقابله با پاتک و حفظ آنها از تلفات، به هنگام حمله رزمندگان اسلام، در خطهای دوم و سوم نگه داشت. علاوه بر این، عراق نیروهای احتیاط قابل ملاحظهای فراهم کرد، تا بتواند در هر جبههای از آنها برای مقابله با حملات ایران استفاده کند و مانع از تثبیت منطقه تصرف شده شود. در واقع، هدف اصلی استراتژی عملیاتی عراق، دفاع مطلق و پرهیز از درگیری بود. آنها تنها، در جبههها و مناطقی که ایران دست به حمله میزد، با شیوههای خاص دفاعی به مقابله میپرداختند و تلاش اصلی آنها، جلوگیری از نفوذ، توسعه سر پل و الحاق یگانهای ایرانی بود. برای تحقق این هدف، انجام پاتک بلافاصله پس از حمله، در دستور کار یگانهای در محل قرار داشت و در این زمینه، پاتکهایی برای مناطق حساس، از قبل طراحی شده بود. هدف پاتک یگانهای محلی جلوگیری ازنفوذ و الحاق نیروی ایرانی و گرفتن زمان ازآنان و انجام عملیات تأخیری بود. ضمن آنکه پاتکهای مرحله دوم نیز با سرعت و بدون از دست دادن وقت، انجام میشد. در همین راستا، بازسازی سریع یگانهای آسیب دیده با حجم نیروی موجود و فرستادن آنها به خط، یکی دیگر از تدابیر ارتش عراق بود. بدین ترتیب، بسیج انبوه نیروی انسانی، عراق را قادر ساخت که با جمعیتی محدود (یک سوم جمعیت ایران) بتواند در زمان مورد نظر برای مقابله با نیروهای پیاده جمهوری اسلامی، یگانها را یکی پس از دیگری وارد میدان کرده و
[ صفحه 31]
جایگزین یگانهای آسیب دیده کند و بدین ترتیب، از شکست خود جلوگیری کرده و یا حداقل به عقب نشینی بسنده نماید.
در مجموع، تلاشهای عمده ارتش عراق در دوره پس از فتح خرمشهر به این شرح بود:
1- عقب نشینی سراسری به مرزهای بینالمللی و آرایش جدید در خطهای دفاعی؛ 2- دفاع مطلق در زمین و هجوم در سایر جبههها؛ 3- تعیین جنگ به عنوان اولویت اصلی کشور؛ 4- پوشش ضعفهای خطوط دفاعی؛ 5- کاهش خطهای پدافندی؛ 6- صرفه جویی در قوا و حل مسئله گسترش؛ 7- کم کردن فاصله عقبهها با خط مقدم و ایجاد پیوستگی میان آنها؛ 8- فراخوانی و بسیج همه جانبه نیروی انسانی؛ 9- توسعه سازمان رزم با تشکیل یگانهان جدید؛ 10- تقویت یگانهای پیاده؛ 11- استفاده از تیپهای سه رقمی (جدید) درخط و خارج کردن یگانهای سازمانی؛ 12- ایجاد نیروی احتیاط متمرکز (و متحرک) در سطح سپاهها؛ 13- پرهیز از درگیری؛ 14- انجام پاتک بلافاصله پس از حمله رزمندگان اسلام با هدف جلوگیری از توسعه سر پل و الحاق یگانهای ایرانی؛ 15- بازسازی سریع؛ 16- استحکامات و موانع متنوع و عمقدار؛ 17- آموزش؛ 18- خرید تسلیحات پیشرفته.
این اقدامات، موجب تکمیل و توسعه سازمان، زمین و نیز موجب رشد توان رزمی عراق شد و موازنه قوا، که پس از عملیات بیتالمقدس به نفع جمهوری اسلامی تغییر یافته بود، به هنام عملیات والفجر مقدماتی به نفع عراق دگرگون شد و ارتش این کشور موفق شد برتری نظامی خود را بر صحنه درگیری تحمیل کند. در مقابل، توان رزمی ایران تفاوت چندانی نکرد و جمهوری اسلامی نتوانست از موقعیت استثنایی بهار 1361 استفاده کرده و اراده مشروع خود را با اقتدار بر عراق تحمیل کند.
استراتژی امریکا، فشار بر ایران
در پی پیروزیهای چشمگیر ایران و از هم گسیختگی غیر قابل وصف عراق، توازن نظامی و سیاسی به طور کامل به نفع ایران تغییر کرد و جنگ که براساس مهار و تعدیل ایران آغاز شده بود، برعکس، موجب اقتدار جمهوری اسلامی شد. ایالات متحده امریکا، به عنوان قدرت برتر بینالمللی که در این نزاع، نقش اصلی را داشت، بیش از سایر واحدهای سیاسی متضرر شد و منافع امپریالیستیاش به شدت در معرض خطر قرار گرفت. روزنامه لوس آنجلس تایمز در دوم مه 1982 میلادی (12 / 2 / 1361) به نقل از کارشناسان امریکایی نوشت:
«[امام] خمینی که به بزرگترین پیروزی نظامی دست یافته است، سه هدف را دنبال میکند که
[ صفحه 32]
قطعا موجبات نگرانی را در سراسر منطقه نفت خیز خلیج فارس و فراتر از آن فراهم خواهد کرد. این سه هدف عبارتند از: 1- به قدرت رساندن اکثریت شیعی در عراق؛ 2- اخذ میلیاردها دلار پول به عنوان غرامت از کشورهای ثروتمند خلیج فارس از جمله عربستان که از عراق حمایت میکند؛ 3- مهمتر از همه برای غرب، ایجاد تئوکراسی اصالت گرایان ایرانی با ترکیبی از شور مذهبی و نهضت ناسیونالیستی به عنوان نیروی حاکم در خلیج فارس. هدفهای ایران مفاهیم شومی برای امریکاییان داشت.» [4] .
همچنین هنری کسینجر، سیاستمدار امریکایی گفت:
«اگر عراق جنگ را برده بود، امروز نگرانی و وحشت در خلیج فارس نبود و منافع ما در منطقه به آن اندازه که اینک در خطر قرار دارد دچار مخاطره نمیشد.» [5] .
بنابراین از نظر امریکا وضعیت موجود جنگ، تهدیدی برای منافعش بود و به هیچ روی حاضر به پذیرفتن ایران در موضع پیروز و برتر نبود. لذا استراتژی خود را در برابر جنگ براساس مدیریت بحران پایهگذاری کرد و در صدد برآمد: 1- از پیشرویهای ایران جلوگیری کند؛ 2- با فرسایشی کردن جنگ، فشار بیشتری به ایران وارد کند؛ 3- مذاکره بدون نتیجه را بر ایران تحمیل کند؛ 4- به عراق بیشتر نزدیک شده و از این کشور حمایت جدیتری به عمل آورد؛ 5- متحدان منطقهای را برای کمک بیشتر به عراق ترغیب کند.
استراتژی امریکا، با حفظ هدف خود، بسته به تحولات صحنه جنگ و پیچیدهتر شدن اندیشه طراحی عملیاتی در فرماندهان ایران، و نیز وضعیت ارتش عراق در رویارویی به حملات رزمندگان، روشها و منابع جدیدی را مورد استفاده قرار داد و مرحله به مرحله حمایت از عراق در ابعاد گوناگون توسعه یافت.
به نظر برخی کارشناسان، حمله اسرائیل به جنوب لبنان، پس از فتح خرمشهر، یکی از تدابیر امریکا برای خروج عراق از تنگنای طاقتفرسا و سخت نظامی بود. در شرایطی که تحولات صحنه جنگ، تصمیمگیری را در سطح منطقهای و بینالمللی به شدت تحت تأثیر قرار داده بود، رژیم اشغالگر قدس در اقدامی پیشبینی نشده که تا آن زمان سابقه نداشت به جنوب لبنان حمله کرد. بحرانی شدن اوضاع جنوب لبنان - برای مدتی محدود - به عنوان یک مسئله مهم سیاسی، جبهههای جنگ را تحت تأثیر قرار داد. به طور طبیعی، رویداد لبنان بدون ارتباط با پیروزیهای رو به گسترش جمهوری اسلامی نبود. اسرائیل با این اقدام از یک سو قصد داشت، زمینههای لازم را برای فشار آوردن بر ایران در سطح جهان اسلام فراهم کند و مانع پیشرویهای بعدی ایران شود و از سوی دیگر، تأثیر پیروزیهای نظامی
[ صفحه 33]
ایران بر شیعیان جنوب لبنان و فلسطینیها، موجب نگرانی این رژیم شده بود و اشغال جنوب لبنان میتوانست تا اندازهای این نگرانی را کاهش دهد. همچنین، این اقدام، زمینه مناسبی را فراهم کرد تا عراق با طرح کردن لزوم حمله به اسرائیل، ایران را در موضع انفعال قرار داده و یا دست کم در حمله بعدی ایران تأخیر ایجاد کرده و تب و تاب جنگ در داخل کشور را به سوی دیگری منحرف نماید، تا به این ترتیب، این کشور بتواند ارتش خود را بار دیگر سازماندهی کرده و آرایش دفاعی خود را مبتنی بر شرایط جدید پیاده کند.
از سوی دیگر در پی پیروزیهای نظامی ایران در جنگ، دور جدیدی از شکستهای سیاسی امریکا در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه - پس از تسخیر ماجرای سفارت امریکا (لانه جاسوسی)، شکست امریکا در حمله به طبس و ناکامی کودتای نوژه - آغاز شد. از این رو، اقدام نظامی اسرائیل، نوعی قدرت نمایی در برابر انقلاب اسلامی تلقی میشد. این اقدام با آنکه موجب شد، برای مدت کوتاهی ذهن فرماندهان نظامی ایران به لبنان معطوف شود اما، زمینه گسترش انقلاب اسلامی و درگیری نزدیک آن با امریکا و اسرائیل در لبنان فراهم شد و پس از آن نیز لبنان به صحنهای استراتژیک برای اعمال فشار انقلاب اسلامی بر امریکا تبدیل شد، که اوج این درگیری در انفجار مقر تفنگداران امریکا در لبنان نمایان است. در مجموع، درک عمیق امام خمینی (ره) از شرایط سیاسی و تبیین استراتژی «راه قدس از کربلا میگذرد»، مانع از آن شد که تب و تاب جنگ فروکش کند و ایران در دام امریکا و اسرائیل گرفتار شود. از این رو، با آن که اعزام نیرو به لبنان بنا به تصمیم امام (س) انجام شد [6] اما از فرعی شدن جنگ تحمیلی جلوگیری به عمل آمد و بار دیگر ذهنیت تصمیم گیرندگان سیاسی و فرماندهان نظایم کشور متوجه جنگ شده و عملیات رمضان با کمی تأخیر طراحی و اجرا شد.
توقف پیشروی نظامی ایران
پس از آزاد سازی خرمشهر، اقدامات نظامی ایران با عملیات رمضان (مرداد 1361) در شرق بصره آغاز شد. هدف از این عملیات آن بود که با حضور نیروهای نظامی ایران در پشت رودخانه اروند در شرق بصره و تسلط بر راه کارهای بصره، شرایط سیاسی و موقعیت نظامی مطلوب برای جمهوری اسلامی جهت پذیرش شرایط ایران فراهم آید و در صورت عدم تحول در مواضع شورای امنیت سازمان ملل، شرایط برای ادامه نبرد آماده باشد. اما در این
[ صفحه 34]
عملیات هدفهای مورد نظر تحقق نیافت و در واقع، این عملیات به دلیل عدم موفقیت در دستیابی به هدف، به یک سلسله عملیات جهت فشار نظامی به دشمن تبدیل شد. [7] فرمانده سابق سپاه (محسن رضایی)، علل ناکامی در این عملیات را ناشی از وجود استحکامات دشمن به ویژه در جناح راست منطقه، افزایش توان اطلاعاتی عراق، ایجاد یگانهای جدید و عدم وجود غافلگیری عنوان کرد. [8] پس از این عملیات که موجب گسست در روند پیروزیهای رزمندگان شد، حدود دو ماه، جبههها در حالت رکود باقی ماند. در ماههای مهر و آبان سال 1361 عملیات «مسلم بن عقیل» و عملیات «محرم» انجام شد. سه ماه پس از آن، عملیات «والفجر مقدماتی» به ابتکار سپاه و عملیات «والفجر 1«به ابتکار ارتش و تحت عنوان «آتش به جای خون» - که با چالش و تنش در روابط با سپاه همراه بود - انجام شد. اما هیچ کدام از این عملیاتها تحول اساسی در صحنه جنگ ایجاد نکردند. موفق نبودن عملیات رمضان نشان داد که شرایط نوینی در حال شکلگیری است اما به دلیل تأثیر سابقه قبلی صحنه نبرد در اذهان، این تحول چندان جدی گرفته نشد. گرچه واقعیت بیرونی به لحاظ نظامی و سیاسی شرایط جنینی خود را طی میکرد، اما صورت جدید به خود گرفته بود.
در عملیات رمضان، دشمن هنوز در مسلح کردن زمین و ایجاد انواع موانع مصنوعی، به طور کامل اقدام نکرده بود، زیرا زمان کافی برای این منظور وجود نداشت. مهمترین مانع مصنوعی در این عملیات وجود خاکریزهای مثلثی شکل بود که پیچیدگیهای این سنگرها بسیاری از رزمندگان را در رسیدن به هدف دچار سردرگمی کرد. در عملیات رمضان، بیش از هر عامل دیگر، گرمای طاقت فرسای جنوب که در مردادماه به اوج خود میرسد، موجب عدم موفقیت کامل رزمندگان شد. از نظر نظامی نیز کم توجهی به جناح شمالی، موجب دور خوردن نیروها شد، در حالی که تا سقوط کامل مواضع عراق تنها یک قدم باقی بود و در صورت پیروزی در این عملیات، تحولی بس بزرگتر از فتح خرمشهر در صحنه جنگ پدید میآمد، ولی رخنه عراقیها در جناح راست، وضعیت را دگرگون کرد و فرماندهان ایران، مجبور شدند به پیشروی خود در جناح دیگر پایان داده و به حفظ مواضع موجود بپردازند. ویژگی برجسته عملیات رمضان، انهدام وسیع تانکها و نفربرهای عراق بود که در عملیاتهای قبلی سابقه نداشت. [9] .
[ صفحه 36]
فرماندهان نظامی، در پایان عملیات رمضان به این نتیجه رسیدند که شرایط صحنه نبرد در مقایسه با عملیات گذشته به طور اساسی تفاوت کرده است و این دگرگونی به سرعت در حال گسترش است. در واقع، عملیات رمضان، چهره جدیدی از جنگ را در برابر تصمیم گیرندگان نظامی ایران ترسیم کرد. آنها به این درک جدید دست یافتند که دشمن برای رویارویی با حملات رزمندگان اسلام و با توجه به تجربه و آشنایی قبلیشان با تاکتیکهای مورد استفاده، تدابیر خاصی را به کار بسته و به میزان قابل ملاحظهای به توان رزمی خود افزوده است و بدین ترتیب، برتری توازن قوا را از ایران سلب کرده است، بنابراین، از این پس، با اتکاء به شیوههای گذشته نمیتوان با ارتش عراق روبه رو شد و تاکتیک و ابتکار عمل جدیدی مورد نیاز است تا بار دیگر، صحنه جنگ را به نفع ایران تغییر داد. تحقق این مهم، مستلزم زمان و نیازمند برنامههای کوتاه مدت و بلند مدت بود. همچنین، تأکید دشمن به کاربرد آتش و ادوات زرهی نشان داد که انجام عملیات در جنوب، مانند گذشته به آسانی میسر نیست و از سوی دیگر، شرایط زمین، نحوه پدافند و عمق استحکامات به هم پیوسته دشمن، خلق تاکتیکهای جدید نظامی را میطلبد.
عملیات محدود (گریز از رکود در جنگ)
اشاره
نخستین اقدام ایران، پس از موفق نبودن عملیات رمضان، جلوگیری از ایجاد رکود در جبههها و آسودگی خاطر دشمن از حملات رزمندگان اسلام بود. از این رو، انجام عملیاتهای محدود در دستور کار قرار گرفت. زیرا پذیرفتن رکود در جنگ تا عملیات بزرگ بعدی، انفعال در برابر تواناییهای نظامی عراق تلقی میشد که در نتیجه، آثار منفی روانی و سیاسی در کشور و جبههها بر جای میگذاشت. افزون بر این به دلیل نیاز به ترمیم روحیه جبهه خودی، شکستن ابهت قدرت نظامی دشمن (ناشی از عدم الفتح عملیات رمضان) و همچنین، ترمیم چهره سیاسی - نظامی جمهوری اسلامی، انجام عملیات موفقیت آمیز لازم بود. جنبه دیگری که در اتخاذ خط مشی عملیات محدود مورد توجه قرار داشت، عدم وجود نیروی کافی در جبهه، لزوم داشتن زمان برای آموزش بیشتر، کادرسازی و بازسازی یگانها تدبیر برای بسیج بیشتر نیروی انسانی بود. همچنین با توجه به وضعیت دشمن، ادامه عملیات درجبهه (حتی به صورت محدود)، موجب خستگی و فرسایش نیروهای عراقی شد و امکان بازسازی را از آنها سلب میکرد.
[ صفحه 37]
بنابراین دلایل، قرارگاههای عملیاتی، برخی نقاط مرزی را مورد بررسی قرار دادند و در نهایت، مناطق سومار و عین خوش را برای انجام عملیاتهای محدود «مسلم بن عقیل» و «محرم» انتخاب کردند.
عملیات مسلم بن عقیل
عملیات «مسلم بن عقیل» در منطقه غرب سومار و در ارتفاعات گسیکه که مشرف بر شهر مندلی عراق است، انجام شد. ارتفاعات گسیکه، سیدک و واروالین مانعی برای ورود به خاک عراق به شمار میرفتند و به همین دلیل، برای دشمن اهمیت خاصی داشتند و ارتش عراق با آگاهی از تحرکات نیروهای خودی در این جبهه، به تقویت این منطقه پرداخت.
عملیات مسلم ابن عقیل در مهر 1361 آغاز شد. در این عملیات که قرارگاه نجف اشرف آن را به انجام رساند، ارتفاعات گسیکه، واروالین و چند ارتفاع دیگر تصرف شد و نیروهای خود ضمن تسلط به دشمن، تشکیل خط دفاعی در پایین ارتفاعات سرکوب را بر آنها تحمیل کردند.
عملیات محرم
عملیات محرم نیز در جنوب شرقی دهلران و در غرب عین خوش، با هدف تصرف ارتفاعات سرکوب منطقه طرحریزی شد. اصلیترین ارتفاع این منطقه جبال حمرین نام دارد. در مرحله اول این عملیات رزمندگان موفق شدند ارتفاعات 298،400، پل چمسری، حوزه نفتی عنبر و موسیان را آزاد کنند و در مراحل دوم و سوم نیز چند هدف دیگر را به تصرف در آوردند. این عملیات در 10 آبان 1361 (حدود یک ماه پس از عملیات مسلم بن عقیل) آغاز شد و در 15 آبان 1361 پایان یافت.
با انجام عملیات محرم، تا اندازهای جو ناشی از عدم الفتح رمضان در جبهه خودی و دشمن، تغییر کرد و نیروهای خودی نسبت به عملیاتهای بعدی امیدوارتر شدند. با این حال، شرایط حاکم بر جبهههای جنگ، انجام عملیات بزرگ را طلب میکرد. و برای این منظور، عملیات والفجر مقدماتی در نیمه بهمنماه در دستور کار قرار گرفت.
[ صفحه 40]
عملیات والفجر مقدماتی
جایگاه عملیات در استراتژی نظامی ایران
از دیدگاه فرماندهان نظامی، بغداد و بصره، دو هدف استراتژیک، به شمار میرفتند؛ در این میان بغداد هدف غایی و بلند مدت و بصره، هدف میان مدت و قابل دسترس محسوب میشد. براساس همین نگرش، مناطق مورد نظر برای عملیات والفجر مقدماتی با اولویت تصرف بصره انتخاب شدند. به طور کلی در انجام عملیات، دستیابی به بصره به طور مستقیم مورد توجه قرار داشت و سعی میشد این هدف، با انجام دو یا سه عملیات تأمین شود. اما تصرف بغداد با انجام چند عملیات واسط امکان پذیر بودو به زمان بیشتر و رشد سازمان رزم و اصلی شدن جنگ در تمام ابعاد نیاز داشت. یکی از مناطقی که امکان انجام عملیات در آن در راستای هدف تصرف بغداد وجود داشت، منطقه کوت تا عماره بود که در نگرشی بلند مدت و کلان، مورد توجه تصمیم گیرندگان نظامی بود. در سطح خرد نیز، انهدام دشمن، گشودن جبهه جدید و دست یافتن به زمینهای مهم، دلایل اصلی در انتخاب منطقه فکه برای عملیات والفجر مقدماتی بودند. ضمن آن که، این منطقه عملیاتی، جناح شمالی هور را نیز در بر میگرفت، جایی که در سالهای بعد (1362 و 1363) عملیاتهای بزرگ خیبر و بدر در آن انجام شد. افزون بر این، عملیات در این منطقه، جناح منتهی الیه شمالی بصره را نیز تأمین میکرد و در صورت قطع ارتباط عماره با بصره، یکی از هدفهای مهم عملیات تحقق مییافت. رسیدن به پل «غزیله» اصلیترین هدف در طرحریزی عملیات بود، و اگر این مرحله از عملیات با موفقیت انجام میشد، تصرف شهر عماره، به عنوان مرحله بعدی عملیات، در دستور کار قرار میگرفت. همچنین، هدف دیگر عملیات آن بود که دشمن نیروهای خود را در شرق بصره کاهش داده و تصور کند که ایران از این منطقه چشمپوشی کرده است. ضمن آنکه، با وجود هورالسناف، به نیروی کمتری برای پدافند نیاز بود، و در مقابل، به خطهای دفاعی ارتش عراق افزوده میشد. [10] .
دلایل انتخاب منطقه عملیات
در جبهه جنوب غربی، منطقه فکه به دلیل وجود ارتفاعات حمرین و جاده ارتباطی بصره - عماره به سمت کوت، از اهمیت ویژهای برخوردار بود. به ویژه آن که مرکز فرماندهی سپاه چهارم و یگانهای تابعه آن در شهر عماره قرار داشتند. این منطقه، پس از آن که عملیات
[ صفحه 41]
محرم انجام شد و طی آن رزمندگان توانستند جبال حمرین را تصرف کنند، بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
موقعیت منطقه
منطقه دارای دو ارتفاع اصلی است؛ یکی ارتفاعات حمرین که طول مرز ایران و عراق، از جنوب شرقی دهلران تا شمال فکه را شامل میشود و دیگری، ارتفاع جبل فوقی که در جنوب غربی حمرین واقع است. در شمال زمین عملیاتی والفجر مقدماتی نیز ارتفاع میشداغ قرار دارد که سه تنگه طبیعی مهم در آن مشاهده میشود: تنگه صعد، تنگه ذلیجان و تنگه رقابیه. ارتفاع شمالی - جنوبی رقابیه، عارضه دیگری است که از جنوب به تنگه رقابیه و از شمال به تنگه برقازه محدود میشود. ارتفاع دیگر منطقه، بلندیهای برقازه است که در امتداد ارتفاعات رقابیه به سمت شمال ادامه دارد. در این منطقه، رودخانههای متعددی جریان دارند. مهمترین رود منطقه، رودخانه مرزی دویرج است که از کوههای شمال (جاده عین خوش به دهلران) شروع میشود و تا منطقه غرب فکه ادامه یافته و به هورالسناف میریزد. رودخانه میمه نیز که از کوههای ایلام سرچشمه گرفته و به هوربن عمران میریزد، در جناح جنوبی منطقه هورالهویزه قرار دارد. این رودخانه از چزابه شروع میشود و تا 15 کیلومتری جنوب شرقی حلفائیه ادامه مییابد. نهرهای عماره، علی غربی، مشرح (حلفائیه) کحلاء و قلعه صالح از دیگر رودخانههای این منطقه هستند.
وضعیت دشمن
عراق به دلیل حملات پی در پی و موفق ایران در عملیاتهای دوره نخست جنگ، به طور گستردهای از نیروی جیش الشعبی استفاده کرد و با تشکیل تیپهای سه رقمی، سازمان رزم ارتش را بسیار گسترش داد. این تیپها در آرایش نظامی عراق در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی، در خط اول قرار داشتند. این اقدام از یک سو موجب حفظ نیروهای اصلی ارتش آن کشور میشد و از سوی دیگر، توان نیروهای مهاجم را به شدت کاهش میداد، به گونهای که با توجه به درگیری رزمندگان با نیروهای در خط و موانع گوناگون، یگانهای اصلی عراق بهتر میتوانستند به دفع حمله بپردازند.
سپاه چهارم عراق مسئولیت منطقه عملیاتی از چیلات تا هورالعظیم را به عهده داشت و دارای چهار لشکر بود:
[ صفحه 42]
1- لشکر 14 پیاده شامل سه تیپ 421،422 و 18 و یک گردان تانک به نام سیف سعد که در محور چزابه و شمال هورالهویزه قرار داشت. از سه تیپ این یگان، یک تیپ شامل نیروهای جیش الشعبی و دو تیپ دیگر از نیروهای اصلی ارتش عراق بودند.
2- لشکر 1 مکانیزه شامل تیپ 108 گارد مرزی، تیپ 501 پیاده، تیپ 1 مکانیزه که در محور دویرج تا پاسگاه پیچ انگیزه مستقر بود. همچنین، تیپهای 92،93، و 66، احتیاط کلی منطقه فکه تا پاسگاه دویرج بودند. افزون براین، تیپهای سازمانی 34 زرهی، 27 مکانیزه از لشکر 1 در احتیاط منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی قرار داشتند.
3- لشکر 10 زرهی شامل سه تیپ، که از محور پیچ انگیزه، تا جنوب غربی چیلات (دهلران) آرایش داشت.
4- لشکر 3 زرهی (علاوه بر تیپهایی که به لشکر 14 مأمور کرده بود) با تیپهای 12، 16 زرهی، 8 مکانیزه و 53 مختلط، در شرق هورالسناف گسترش داشت و در احتیاط بود.
محلهای دیگری که جزو سازمان رزم منطقه عملیاتی سپاه چهارم عراق بوده و در قرار داشتند، عبارت بودند از: تیپ 30 زرهی از لشکر 6، تیپ 37 از لشکر 12، تیپ لشکر 6، تیپ 101 پیاده گارد مرزی، تیپ 10 زرهی وابسته به ستاد کل، تیپ 49 از لشکر 11، تیپ 18 پیاده، تیپ 48 پیاده از لشکر 11، تیپ 25 مکانیزه از لشکر 6،5 زرهی مختلط و تیپ گارد جمهوری. [11] .
مانور
[12] .
در طرحریزی عملیات، مقرر شد، قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) با نیروهای قرارگاه کربلا و گاه نجف اشرف به سوی عماره تک کند. در مرحله اول، قوای نجف اشرف میبایست در طاوسیه تا چزابه، حد فاصل خط تا کانالهای آخر را تصرف کرده و در مرحله دوم و ادامه تک، جناح راست تا حاشیه جنوبی دویرج (پشت جاده آسفالت فکه و در غرب جاده آن) و سر پل حلفائیه را تصرف کنند.
نیروهای قرارگاه کربلا نیز میبایست با استفاده از معابر وصولی، جا پای تصرف شده به وسیله قوای قرارگاه نجف را تا چزابه و پدافند پشت کانال را به انجام میرساندند.
[ صفحه 43]
در مرحله دوم، نیروهای خودی میبایست شرق غزیله و شمال هورالهویزه را پاک سازی کرده و سر پل غزیله را تأمین کنند. براساس طرح عملیاتی، جناح نیروهای کربلا بایستی با احداث خاکریز تأمین میشد تا در صورت بروز مشکل برای مأموریت نیروهای نجف، جناج قوای کربلا از تعرض و آسیب دشمن مصون بماند. در طرح مانور این گونه پیش بینی شده بود که پس از آن که اهداف مرحله اول و دوم عملیات تحقق یافت، با بازسازی یگانها و ایجاد شرایط مناسب و نیز با توجه به وضعیت دشمن، در مرحله سوم، تک به سمت عماره ادامه یابد.
در این طرح، عملیات فریب در منطقه چیلات و طیب نیز پیش بینی شده بود و لشکر 14 امام حسین (ع) نیز مأموریت داشت، در منطقه فاو، عملیات فریب دیگری را انجام دهد. مسئله قابل ملاحظه در این عملیات، استفاده از توان زرهی بود که به دلیل بعد مسافت و عمق منطقه عملیاتی مورد توجه قرار گرفت.
سازمان رزم
در این عملیات، قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) (مشترک سپاه و ارتش) به همراه دو قرارگاه نجف اشرف و کربلا، مراحل طرحریزی و اجرای عملیات را به عهده داشتند.
ترکیب قرارگاه کربلا به این ترتیب بود:
1- سپاه سوم صاحب الزمان (عج)، شامل لشکر 14 امام حسین (ع) با توان هشت گردان، لشکر 25 کربلا با توان 11 گردان، لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) با توان 14 گردان و تیپ مستقل قمر بنیهاشم با توان پنج گردان.
2- سپاه هفتم حدید متشکل از قرارگاه قدس شامل لشکر 7 ولیعصر (عج) با توان 12 گردان و تیپ 15 امام حسین (ع) با توان 10 گردان؛ همچنین، لشکر 8 نجف با توان 14 گردان، لشکر 41 ثارالله با توان 11 گردان و لشکر 19 فجر با توان 24 گردان.
قرارگاه نجف نیز متشکل از سپاه 11 قدر، شامل لشکر 27 حضرت رسول (ص) با توان 24 گردان، لشکر 31 عاشورا با توان 13 گردان و تیپ 10 مستقل سیدالشهدا (ع) با توان هفت گردان، و همچنین، لشکر 5 نصر شامل سه تیپ با توان 23 گردان. از ارتش جمهوری اسلامی نیز لشکر 21 حمزه، تیپ 84 خرمآباد و تیپ 58 ذوالفقار در عملیات شرکت داشتند. در مجموع، سپاه پاسداران با 13 یگان (76 گردان) و ارتش جمهوری اسلامی با سه یگان (15 گردان) بایستی این عملیات را انجام میدادند. [13] .
[ صفحه 44]
شرح عملیات
با تاریک شدن هوا، یگانها از نقطه رهایی به سوی مواضع دشمن حرکت کردند. این اقدام به این دلیل بود که خط خودی با مواضع دشمن چهار تا پنج کیلومتر فاصله داشت. از این رو، لازم بود ساعاتی پیش از ساعت (س)، نیروها، پیادهروی خود را آغاز کنند تا بتوانند در ساعت مقرر به مواضع دشمن یورش برند. با حرکت نیروها، در قرارگاه نیز جنب و جوش و اضطراب خاصی به چشم میخورد و همه برای موفقیت رزمندگان دعا میکردند، و به همین منظور مراسم زیارت عاشورا در سنگر (عمومی) قرارگاه خاتم برگذار شد. از سوی دیگر، به دلیل اهمیت عملیات آقای میر حسین موسوی، نخستوزیر؛ آیت الله موسوی اردبیلی، رییس دیوان عالی کشور؛ آیت الله طاهری خرم آبادی و حجت الاسلام فاکر، نمایندگان حضرت امام در سپاه در سنگر فرماندهی حضور داشتند.
بدین ترتیب، در ساعت 21:30 روز 17 بهمن 1361 رمز عملیات به شرح زیر قرائت شد: «بسم الله الرحمن الرحیم، و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین، قد تری ما انا فیه ففرج عنا یا کریم، یا الله، یا الله، یا الله. به مظلومیت علی اصغر و به ذوالفقار برنده ولی المؤمنین و قهاریت رب العالمین به پیش» [14] .
با اعلام رمز عملیات، حمله رزمندگان آغاز شد. گرچه یگانها ساعاتی قبل حرکت کرده بودند، ولی نتوانستند هم زمان، عملیات شکستن خط را آغاز کنند. لذا، بعضی از نیروها در کمین متوقف شده، برخی هم درگیری را آغاز کردند و گروهی نیز هنوز درگیر نشده بودند. از این رو فرماندهان سپاه تلاش زیادی به عمل آوردند تا این مشکل رفع شود. و بالاخره در پی این تلاش، نیروها توانستند به سختی از برخی موانع عبور کرده و به کانال اول برسند. در این هنگام، دشمن به نیروهای در خط خود دستور داد، به پشت جاده آسفالت عقب نشینی کرده و در آنجا خط تشکیل دهند. این اقدام دشمن ناشی از تجربه قبلی در عملیاتهای گذشته بود. فرماندهان عراقی دریافته بودند که نباید در برابر سیل خروشان نیروهای بسیج مقاومت کرده و تلفات بدهند. آنها نمیخواستند مانع نفوذ نیروهای ایرانی شوند، زیرا قصد
[ صفحه 46]
داشتند با دور زدن آنها از دو جناح، آنان را منهدم کنند. با وجود این تدبیر دشمن، نیروهای خودی در برخی محورها پیشروی کردند، ولی در محورهای دیگر موفق نشدند از موانع عبور کنند. این وضع موجب شد آنها زمان را از دست بدهند. بر این اساس، فرماندهان در تدبیری مناسب، اجازه ندادند یگانهایی که عملیات شکستن خط را به اتمام رسانده بودند، به پیشروی خود ادامه دهند. این یگانها موظف شدند در مواضع به دست آمده متوقف شده و با احداث خاکریز، به حفظ آن بپردازند.
عواملی که موجب شد، نیروهای خودی نتوانند هدفهای مرحله اول عملیات را به طور کامل تأمین کنند، عبارتند از:
وجود موانع گوناگون شامل میدانهای وسیع مین، سیمهای خاردار محکم، کانال؛ مسیر طولانی نقطه رهایی تا مواضع دشمن؛ رمل بودن زمین و کندی حرکت نیروها؛ عدم پاکسازی کامل و عدم الحاق دو جناح؛ تاریکی شب و نبودن نور ماه.
در این میان، موانع دشمن نقش به سزایی در ناکام ماندن عملیات داشتند، به گونهای که تمام توان نیروها صرف عبور از آنها شد و این موضوع در عملیاتهای قبلی سابقه نداشت. شاید مناسب باشد که عملیات مرحله اول، «جنگ با موانع» نامگذاری شود.
با وجود این وضع، به دلیل جو خاصی که انجام این عملیات در کشور ایجاد کرده بود و نیز امیدواری مسئولان سیاسی کشور و جنگ روانی دشمن، مرحله دوم عملیات نیز در 19 بهمن 1361 انجام شد. اما این بار نیز به دلیل عدم همآهنگی میان نیروهای عمل کننده، هوشیاری دشمن و تسلط او بر راه کارهای خودی، و همچنین با توجه به لو رفتن عملیات و وجود استحکامات نیرومند دشمن که موجب عدم پیشروی نیروهای خودی شده، قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) به منظور کاهش تلفات خودی، پایان عملیات را اعلام کرد. در این عملیات 501 تن از نیروهای خودی شهید، 7313 تن زخمی و 3116 تن مفقود شدند. [15] .
والفجر 1: آتش به جای خون
دلایل انتخاب منطقه عملیات
در بحثهایی که قبل از عملیات والفجر مقدماتی برای انتخاب منطقه عملیاتی صورت گرفته بود، دو دیدگاه مطرح شد؛ براساس دیدگاه اول، نیروها بایستی در جنوب فکه و زمینهای رمل وارد عمل میشدند. این دیدگاه به دلیل برتری توان تسلیحاتی و تجهیزاتی دشمن، همواره مناطقی را برای عملیات پیشنهاد میکرد که کمبود توان نیروهای خودی را
[ صفحه 47]
جبران کند. از این رو، چنین تصور میشد که وجود زمین رمل در جنوب فکه موجب میشود دشمن گمان کند از این محورها حملهای صورت نخواهد گرفت. در واقع، این دیدگاه، به چگونگی درگیری و انتخاب منطقه نبرد به صورت غیر سنتی مینگریست. دیدگاه دوم که دارای اندیشه کلاسیک و سنتی بود، زمین شمال فکه را برای انجام عملیات پیشنهاد میکرد. براساس این دیدگاه، تصرف ارتفاعات حمرین و ادامه حمله از طریق جاده «بزرگان» به سوی پل غزیله، زمینهساز حمله به عماره خواهد بود. پس از آن که عملیات والفجر مقدماتی نتوانست به اهداف مورد نظر دست یابد، دیدگاه کلاسیک انجام عملیات بر روی منطقه شمال فکه را مطرح کرد و بر روی این راه کار اصرار ورزید و بدین ترتیب، عملیات والفجر 1 در دستور کار قرار گرفت. از دیگر دلایل انتخاب این منطقه برای عملیات، عارضه دار بودن زمین، لزوم تصرف ارتفاعات سرکوب و تحمیل خط پدافندی در دشت به دشمن و همچنین، امکان انهدام دشمن بر روی ارتفاعات بود. عارضهدار بودن زمین منطقه موجب میشد، نیروهای پیاده خودی بتوانند بر روی آن به راحتی مانور کنند. در مقابل، نیروهای زرهی دشمن با محدودیت مواجه میشد و همچنین امکان ادامه جنگ در روز نیز میسر بود.
موقعیت منطقه
منطقه عملیاتی والفجر 1، حد فاصل زبیدات تا شیار بجلیه، بر روی ارتفاعات حمرین در داخل خاک عراق و محورهای جنوبی رودخانه دویرج و پاسگاه مرزی پیچ انگیزه و منطقه شرهانی، در شمال فکه قرار گرفته است این منطقه از نظر ویژگیهای طبیعی، شامل تپههای نیمه مرتفع (ماهور) است که بخشی از آنها در داخل خاک عراق و بخش دیگر در خاک ایران قرار دارد.
ارتفاعات مهم منطقه عبارتند از: 105،112،129،139،135،165،175،178. بیشتر این ارتفاعات در منطقه جنوبی و در امتداد جنوب شرقی جبال حمرین واقع هستند و به شکل دهلیز صخرهای دیده میشوند. به عبارت دیگر، بلندی ارتفاعات از غرب رودخانه دویرج به بعد افزایش مییابد تا این که در قسمت بالای آن، دو دهلیز وسیع را تشکیل میدهد؛ به طوری که ارتفاعات مهم منطقه بر روی این دو یال قرار میگیرد. همچنین پس از دشت سمیده، در این قسمت ارتفاعات جبل فوقی به موازات جبال حمرین شروع میشود و پس از آن، آب گرفتگی و باتلاقهای هورالهلغل و هورالسناف قرار گرفته است.
[ صفحه 48]
ویژگی طبیعی دیگر این منطقه وجود رودخانه فصلی دویرج است. همچنین شیارهای متعددی در منطقه وجود دارد که مهمترین آنها بجلیه و سمیده میباشند. شیار سمیده، تپه 165، ارتفاعات مثلثی، قله 112 و پیچ انگیزه از نقاط استراتژیک منطقه به شمار میروند.
در این منطقه، دشمن موانع و استحکامات وسیعی را ایجاد کرده بود که میتوان به کمین، میدان مین در پشت رودخانه دویرج - که عمق آنها به بیش از 40 متر میرسید - سیمهای خاردار توپی و حلقوی و سپس کانال اشاره کرد.
هدفهای عملیات
ارتفاعات حمرین، دشت سمیده و جبل فوقی هدفهای واسط و رسیدن به پل غزیله هدف نهایی عملیات بودند که پس از موفقیت در مرحله اول و نیز وجود توان کافی، نسبت به تأمین آن اقدام میشد.
وضعیت دشمن
انجام عملیات والفجر مقدماتی - که زمان چندانی از آن نمیگذشت - در منطقه عملیاتی والفجر 1 موجب شده بود، حضور دشمن در منطقه افزایش یابد. با توجه به این موضوع، جبهه خودی با کنترل و رعایت حفاظت، تلاش زیادی به عمل آورد تا منطقه مورد نظر برای انجام عملیات از دید دشمن محفوظ بماند. این تلاش تا 28 اسفند 1361 موفقیت آمیز بود، اما ورود توپخانه به منطقه و دوبار جابه جایی آن و همچنین نقل و انتقال برخی یگانها و دیگر عوامل، موجب شد تا دشمن با حساسیت و توجه بیشتری تحرکات جبهه خودی را زیر نظر بگیرد. به ویژه آن که پرواز هواپیمای دشمن، آنان را از وضعیت منطقه آگاه میساخت. ارتش عراق برای مقابله با رزمندگان یگانهای زیادی را در منطقه مستقر کرد، به طوری که حدود 9 لشکر، 10 تیپ و 10 گردان مستقل تحت امر سپاه چهارم، قبل و در پایان عملیات ایفای نقش کردند.
موقعیت عراق در منطقه به دلیل در اختیار داشتن ارتفاعات سرکوب و همچنین فاصله یک کیلومتری مواضعش با موانع، کمینها و به خصوص میادین مین، سیمهای خاردار و بشکههای ناپالم (فوگاز) با مواضع دشمن به سختی نفوذپذیر بود. در این میان، تأثیر بشکههای ناپالم بسیار مخرب و وحشتزا بود.
دراین حال، با وجود ازدحام و شلوغی منطقه، دشمن تصور میکرد فلش حمله ایران از
[ صفحه 49]
منطقه تلول بند خواهد بود و احتمال حمله از منطقه بجلیه - زبیدات را نمیداد. از این رو، آرایش نیروهای عراقی در این محور متمرکز شده بود. منطقه تلول بند دارای سه راهی است که به تأسیسات نفتی بزرگان و پل غزیله و عماره منتهی میشود و از لحاظ استراتژیکی دارای اهمیت زیادی است.
طرح مانور و سازمان رزم
به دلیل بروز اختلاف نظر تخصصی میان ارتش و سپاه در مورد انتخاب منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی و غالب شدن نظر سپاه، بلافاصله پس از این عملیات، نیروی زمینی ارتش طرح انجام عملیات در محور جبل فوقی و جبال حمرین را مطرح کرد. ارتش قبلا هم این منطقه را در جریان عملیات والفجر مقدماتی به عنوان جایگزین منطقه فکه - چزابه پیشنهاد کرده بود. لذا، وقتی عملیات والفجر مقدماتی با عدم الفتح مواجه شد، نیروی زمینی ارتش ابتکار عمل را در دست گرفت و طرح مورد نظر خود را ارائه کرد. فرماندهان سپاه هم که به لحاظ عدم موفقیت در عملیات قبل دچار انفعال شده بودند، با وجود مخالفت با این طرح، با دستور فرماندهی کل سپاه، هیچ واکنشی از خود نشان ندادند.
مسئله بسیار مهم هنگام مطرح شدن این طرح که با میدان داری فرماندهان نیروی زمینی ارتش همراه بود، انتخاب عنوان کلی «آتش به جای خون» برای این مانور بود که با واکنش اعتراضآمیز برخی فرماندهان سپاه از جمله شهید همت رو به رو شد و برخی دیگر نیز به دلیل شرایط خاص، سکوت کردند. از نظر برخی از این فرماندهان این عنوان، حاوی این پیام بود که استراتژی مبتنی بر نیروی انسانی جای خود را به استراتژی مبتنی بر تجهیزات و ابزار بدهد. همان دیدگاهی که شکست آن در مقطع اول جنگ اول، یعنی دوران انجام عملیات کلاسیک تجربه شد. براساس طرح آتش به جای خون، بایستی تمام آتشها از جمله تیربارها، سلاحهای سنگین، توپ 23 میلی متری و 57 میلی متری، تیر مستقیم تانک، تفنگ 106 و در دو سه نقطه از خط دشمن به گونهای تنظیم و متمرکز شوند که در وهله اول، تمام کمینهای دشمن را منهدم کنند و سپس آتش روی خط اجرا شود تا نیروهای در خط دشمن کمترین تحرکی از خود نشان ندهند. در پناه این آتش سنگین، نیروهای تخریب میادین مین را باز میکنند و با رسیدن نیروهای تکور به خط اول، آتش پر حجم توپخانه روی آن نقطه اجرا شود تا خطهای بعدی دشمن نیز قدرت عکسالعمل نداشته باشند. پس از آن که راه کار باز شد، رخنه به دست آمده به جناحین و عمق
[ صفحه 50]
گسترش داده شود و نیروها به سوی اهداف پیشروی کنند و این در شرایطی بود که همواره جبهه خودی با کمبود مهمات توپخانه روبه رو بود و دشمن حداقل ده برابر، به لحاظ آتش پشتیبانی دارای برتری بر ایران بود. از این نظر تفوق به آتش دشمن یک امر ناشدنی به نظر میرسید. پشتوانه نظری این طرح، تجربیات جنگ جهانی اول و دوم بود، ولی چند و چون آن به طور کامل روشن نبود.
برای تمرین چنین مانوری که سابقه قبلی نداشت، زمین مشابهی انتخاب شد و برابر طرح مورد نظر، مانور آزمایشی صورت گرفت و در آن از مهمات جنگی نیز استفاده شد که تلفاتی نیز به همراه داشت.
در چارچوب مانور «آتش به جای خون» اقدام دیگری که نیروهای پیاده انجام میدادند، ایجاد سر و صدا به جای سکوت بود! یعنی نیروهای بسیجی که در عملیات قبلی با رعایت سکوت، درگیر شده و به گشودن معابر میپرداختند، این بار میبایست با ایجاد سر و صدا، بخشی تکمیلی اجرای آتش را عملی میساختند تا دشمن دچار رعب و وحشت شود.
بحثهایی درباره نحوه اجرای مانور و دستیابی به هدفهای موردنظر صورت گرفت و سرانجام، تقسیم بندی و تعیین خط حد بین دو قرارگاه کربلا و نجف انجام شد. از پاسگاه زبیدات تا شیار بجلیه به قرارگاه کربلا و از شیار بجلیه تا پیچ انگیزه (یا دویرج) به قرارگاه نجف واگذار شد. در واقع، شیار بجلیه خط حد دو قرارگاه بود.
مانور باید طی دو مرحله انجام میشد: مرحله نخست، تصرف ارتفاعات سرکوب و استقرار روی آنها و مرحله دوم، اشغال جبل فوقی بود. با انجام این مراحل دشمن به طور کامل از روی ارتفاعات به دشت عقبنشینی میکرد.
زمان عملیات، شب بیست یکم فروردین انتخاب شد که در آن شب نور ماه وجود نداشت و تاریکی کامل حاکم بود.
سازمان لازم برای انجام عملیات به این شرح انتخاب شد:
الف- قرارگاه کربلا، متشکل از پنج قرارگاه فرعی:
کربلای 1: شامل لشکر 41 ثارالله (ع) از سپاه و تیپ 1 لشکر 21 حمزه (ع) از ارتش؛
کربلای 2: شامل لشکر 7 ولیعصر (عج) از سپاه و تیپ 2 لشکر 21 حمزه (ع) از ارتش؛
کربلای 3: شامل تیپ 33 المهدی از سپاه و تیپ 3 از لشکر 21 حمزه (ع)؛
کربلای 4: شامل لشکر 14 امام حسین (ع) از سپاه و تیپ 2 لشکر 77 خراسان از ارتش؛
کربلای 5: شامل لشکر 8 نجف و لشکر 19 فجر از سپاه (قرارگاه مستقل سپاه) [16] .
[ صفحه 51]
ب - قرارگاه نجف، متشکل از چهار قرارگاه فرعی:
نجف 1: شامل لشکر 31 عاشورا از سپاه و تیپ 55 هوابرد از ارتش؛
نجف 2: شامل لشکر 27 حضرت رسول (ص) از سپاه و تیپ 84 خرمآباد از ارتش؛
نجف 3: شامل لشکر 5 نصر از سپاه و تیپ 58 ذوالفقار از ارتش، به عنوان احتیاط قرارگاه؛
نجف 4: شامل تیپ 10 سیدالشهدا (ع) از سپاه و تیپ 37 زرهی شیراز از ارتش [17] .
شرح عملیات
در میان جوی آکنده از تردید و عدم اجماع نظر، عملیات والفجر 1 در 21 فروردین 1362 آغاز شد همان گونه که پیش بینی میشد، موانع انبوه دشمن و حضور وسیع آنها در منطقه، دستیابی به اهداف را دشوار ساخته بود. اما رزمندگان، این بار نیز با تمام قدرت به دشمن حمله کردند. در محور قرارگاه فرعی کربلای 1، قرار بود لشکر 41 ثارالله، روی ارتفاع 135 و 139 که میدان مین و موانع متعددی میان این دو ارتفاع را پوشانده بودند عمل کند. با این حال، نیروهای این یگان با دادن تلفاتی، توانستند هدفهای خود را به طور کامل تصرف کنند، اما با آن که میان معبر این یگان با معبر لشکر 14 امام حسین (ع) یک کیلومتر فاصله بود، ولی تا صبح، الحاق صورت نگرفت. حتی در چند محور، عملیات شکستن خط و رخنه به داخل مواضع دشمن به دلیل وجود موانع، کمینهای به هم پیوسته و ردههای متعدد دفاعی، انجام نشد. در محور قرارگاه کربلای 2، لشکر 7 ولیعصر (عج) مأموریت داشت، روی ارتفاع 175 عمل کند، اما در ابتدای این ارتفاع متوقف شد و با دادن شماری شهید و مجروح، از پیشروی و تصرف هدف بازماند. در محور قرارگاه کربلای 3، تیپ 33 المهدی در گزارشهای خود اعلام کرد که ارتفاع 178 را تصرف کرده است اما این مسئله اثبات نشد. در محور قرارگاه کربلای 4 لشکر 14 امام حسین (ع) از منطقه رملی مقابل خود به اشتباه وارد محوطه اصلی سمت چپ شد و به پاک سازی منطقه پرداخت و پس از آن، خود را به ارتفاع تیغهای پس از رمل رساند و نیروهای دشمن را پاک سازی کرد. همچنین، نیروهای این یگان بیش از 200 تن از نیروهای عراقی را به اسارت در آوردند. در محور قرارگاه کربلای 5، لشکرهای نجف فجر و یک کیلومتر از موانع را پشت سر گذاشته و خود را به سه راهی پشت ارتفاع 178 رساندند.
در محدوده قرارگاه نجف نیز اوضاع کم و بیش همین گونه بود؛ در محور قرارگاه نجف 1، لشکر 31 عاشورا مأموریت داشت دو ارتفاع 165، واقع در کنار شیار بجلیه و 145 را تصرف
[ صفحه 52]
کند. در مسیر ارتفاع 165 (با آن که ارتفاعی کوتاه و فاقد قله است) نیروهای شناسایی به دلیل وجود موانع بسیار زیاد، نتوانستند معبری را باز کنند، از این رو، مقرر شد قرارگاه نجف 1 روی ارتفاع 145 عمل کند و سپس، نیروهای خود را به سوی ارتفاع 165 و شیار بجلیه حرکت دهد. اما پس از استقرار نیروهای این قرارگاه روی ارتفاع 145، در نیروها توانی برای ادامه تک به سمت ارتفاع 165 باقی نمانده بود. در محور قرارگاه نجف 2، لشکر 27 حضرت رسول (ص) ارتفاع 112 را که در جناح چپ این یگان قرار داشت، تصرف و تثبیت کرد و توانست مقداری نیز به سوی ارتفاع 143 که در مقابل این لشکر واقع بود، پیشروی کند. در قرارگاه نجف 4، تیپ 10 سیدالشهدا (ع) و تیپ 37 زرهی شیراز از ارتش، مأموریت داشتند در محور پیچ انگیزه و دویرج عمل کنند. این محور اهمیت چندانی نداشت و حتی در صورت پیشنهاد، ممکن بود، مأموریت این یگانها لغو شود. با این حال، تیپ 10 سیدالشهدا (ع) معبر را شناسایی کرد که موقعیت این معابر از پشت پیچ انگیزه به طرف دویرج، یعنی در پشت نیروهای دشمن بود. یگانهای قرارگاه نجف 4 در مأموریت خود نیروها را در پشت نیروهای عراق مستقر کرده و با تیرباری که در آن سوی رودخانه کار گذاشته شده بود، به سوی دشمن تیراندازی کردند. این اقدام که برای دشمن تازگی داشت، تمام توجه تیربارهای عراقی را در آن محور به سوی خود جلب کرد و موجب شد دشمن بر روی آنها اجرای آتش کند. در پی این اقدام، مواضع دشمن شناسایی شد و نیروهای تیپ 10 با حمله به دشمن و انداختن نارنجک در سنگرهای آنان، شمار زیادی از عراقیها را کشتند و منطقه را پاکسازی کردند.
به طور کلی، وضعیت محورها متفاوت بود؛ بیشتر هدفها تصرف نشده بود، در برخی محورها نیروها نتوانسته بودند عملیات رخنه و توسعه سر پل را عملی کنند و در بعضی محورها نیز موفقیتهای محدودی به دست آمده بود. در چنین شرایطی ماندن یگانها در مناطق تصرف شده، امکان پذیر نبود. لذا، صبح روز عملیات، به تمام یگانهای قرارگاه کربلا دستور عقب نشینی داده شد. گرچه نیروهای خودی حدود 60 هزار گلوله بر سر دشمن ریختند (که در مقایسه با گذشته بیسابقهترین حجم آتش در جنگ بود) اما در مقابل، دشمن نیز با 400 قبضه توپ، جهنمی از آتش در منطقه به وجود آورد. بدین ترتیب، این بار نیز موفقیت اندکی نصیب نیروهای خودی شد و شماری از نیروها که شهید یا مفقود شده بودند در منطقه تحت اختیار دشمن به جا ماندند.
[ صفحه 54]
در این میان، لشکر 8 نجف کمترین مفقود را داشت. این یگان به دلیل تجربه قبلی، به ویژه در عملیات والفجر مقدماتی، پس از دریافت دستور عقب نشینی، با اجرای مانور آتش تانک به خط دشمن، نیروهای خود را عقب کشید. همچنین فرماندهان این یگان در شب عملیات وقتی دریافتند که اوضاع نامساعد است، دستور حرکت به سمت چپ و راست خود را صادر نکردند و بدین ترتیب، از تلفات بیشتر جلوگیری شد. قرارگاه نجف نیز با وجود حفظ برخی مواضع از جمله در محور لشکر حضرت رسول (ص) (قرارگاه فرعی نجف 2) وضعی مشابه قرارگاه کربلا داشت.
پس از مرحله اول عملیات، با یک شب تأخیر، مرحله دوم عملیات نیز انجام شد با این امید که بعضی مواضع، تصرف و تثبیت شود، اما این اقدام نیز چارهساز نشد. در این مرحله، لشکر 27 حضرت رسول (ص) ارتفاعات 146 و 143 را تصرف کرد ولی تنها توانست تا ظهر 24 فروردین 1362 آن را حفظ کند و با فشار نیروهای عراق، از مناطق تصرف شده عقب نشینی کرد. [18] .
دلایل عدم موفقیت و ضعفها
عوامل گوناگونی در ناکامی عملیات والفجر 1 تأثیر داشتند از جمله: 1- کم اهمیت بودن هدف؛ 2- ذهنی بودن طرح؛ 3- عدم اجماع نظر میان فرماندهان عالی نظامی؛ 4- زیر دید و تیر بودن عقبه و راه تدارکاتی؛ 5- عملیات در تاریکی مطلق شب که نیروهای پیاده را دچار مشکل کرده بود؛ 6- محدود بودن صحنه درگیری و اجرای آتش سنگین دشمن؛ 7- خستگی نیروها بر اثر پیمودن زمین عارضهدار؛ 8- تلفات کادر و متلاشی شدن بعضی از گردانها.
نتایج
در این عملیات شمار زیادی از نیروهای دشمن کشته شده و بیش از 100 تن از آنها به اسارت درآمدند. همچنین تعدادی از تانکهای ارتش عراق منهدم شد.
از نیروهای خودی نیز حدود 1000 تن شهید، و شماری مفقود و 5000 تن مجروح شدند و بیش از 100 تن نیز به اسارت درآمدند. [19] .
[ صفحه 55]
انجام عملیات در غرب و شمال
پس از عملیات والفجر مقدماتی، بار دیگر شرایط پس از رمضان با مسائل خاص خود مطرح شد، و به نظر میرسید که با افزایش تواناییهای نظامی دشمن، بدون تغییرات اساسی در شیوه نبرد، ادامه جنگ مشکل خواهد بود. از این رو، تا رسیدن به آن نقطه لازم بود روند عملیاتها ادامه یافته تا از رکود جبهه به مدت زیاد جلوگیری شود. ضمن آنکه با تغییر فصل، نیروهای کافی به جبهه نمیآمد. بنابراین، بایستی عملیاتهای فصل بهار و تابستان به گونهای طرحریزی میشدند که به نیروی کمتری نیاز باشد. بدین ترتیب، پس از بحث و بررسی مناطق مختلف مقرر شد، عملیاتهای والفجر 2، 3 و 4 انجام شود. مهمترین مسئلهای که در این عملیاتها مورد نظر بود، به کارگیری نیروی اندک، دادن تلفات کم و جلوگیری از وارد شدن ضربه اساسی به توان یگانها و تضمین موفقیت عملیات بود. [20] .
آب و هوای منطقه جنوب به دلیل گرمای طاقت فرسا برای عملیات مساعد نبود بنابراین، هدفهای محدودی که بیشتر در مناطق غرب و شمال کشور قرار داشتند، برای عملیات انتخاب شدند: منطقه پیرانشهر، با هدف تصرف پادگان حاج عمران تا تنگه دربند، منطقه سردشت به منظور پاکسازی وسیع ضد انقلاب، منطقه دهانه شیلر با هدف پیوند میان خط دفاعی بر روی ارتفاعات سور کوه و صاف کردن خط مرزی، منطقه شمال قصر شیرین با هدف تصرف ارتفاعات بشکان - کرکس و چند ارتفاع دیگر و منطقه مهران با هدف تصرف ارتفاعات جنوب کانی سخت تا قلعه آویزان و خارج کردن شهر مهران از محاصره دشمن و امکان تردد از جاده دهلران - مهران. [21] هریک از این مناطق به وسیله قرارگاههای تابعه مورد شناسایی و برآورد نیرو قرار گرفتند و جمعبندی هرکدام به قرارگاه خاتم ارائه شد. از سوی دیگر، در شمال خلیج فارس نیز دو هدف مورد بررسی قرار گرفت؛ یکی تصرف اسکلههای البکر و العمیه و دیگری عبور از اروند رود و انهدام تجهیزات دشمن در دهانه شهر بندری فاو بود، که پس از بحث و بررسی، مورد تصویب قرار نگرفت. از مهمترین دلایل عدم موافقت با این دو هدف، یکی سیاست کشور مبنی بر عدم سرایت جنگ به حوزه خلیج فارس و دیگری، احتمال هوشیاری دشمن نسبت به طراحی عملیات در شرق بصره بود. زیرا تحرک ایذایی در فاو موجب توجه بیشتر دشمن به جبهه جنوب و آن محور میشد. بدین ترتیب، در میان مناطق مورد بررسی در شمال و غرب، منطقه پیرانشهر برای عملیات والفجر 2، منطقه مهران برای عملیات والفجر 3 و منطقه پنجوین برای عملیات والفجر 4 انتخاب شدند.
[ صفحه 56]
عملیات والفجر 2
این عملیات در منطقه غرب پیرانشهر در حد فاصل ارتفاعات قمطره و تمرچین، به منظور تصرف ارتفاعات سرکوب، تصرف پادگان حاج عمران و تسلط بر شهر چومان مصطفی و نیز گرفتن اسیر از دشمن انجام شد. موفقیت در این عملیات و دستیابی به هدفهای مورد نظر، موجب نظارت بر تردد ضد انقلاب، پشتیبانی و حمایت از کردها و مبارزان مسلمان عراقی، بازداشتن عراق از هرگونه تجاوز به پیرانشهر شده و همچنین، امکان گسترش عملیات نامنظم در خاک عراق و نیز زمینه نزدیک شدن به تأسیسات نفتی کرکوک، فراهم میشد. در این عملیات، 16 گردان ازسپاه و شش گردان پیاده و یک گردان مکانیزه از نیروی زمینی ارتش شرکت داشتند. به دلیل صعب العبور بودن ارتفاعات، هوا نیروز نیز بخشی از پشتیبانی عملیات را برعهده گرفت.
در عملیات والفجر 2 که 29 تیر 1362 آغاز شد، اوج درگیری رزمندگان با نیروهای دشمن در ارتفاعات 2519 بود، که پس از یک بار دست به دست شدن این ارتفاع، نیروهای خودی با شجاعت و مقاومت خاص و با پشتیبانی هوا نیروز توانستند بر تمام ارتفاع مسلط شوند. علاوه بر این، ارتفاع مهم کلو، پادگان حاج عمران و تعداد دیگری از ارتفاعات مهم منطقه به دست رزمندگان اسلام افتاد. تسلط بر شهر چومان مصطفی نتیجه مهم دیگر این عملیات بود.
در این عملیات، ابتدا تصور میشد شش تا هفت گردان برای انجام آن کافی باشد، اما سماجت دشمن و لزوم غلبه بر آن، باعث شد، بیش از 22 گردان نیرو در این عملیات به کار گرفته شوند. [22] .
عملیات والفجر 3
عملیات والفجر 3 در منطقه مهران حد فاصل جنوب کانی سخت تا ارتفاع قلعه آویزان واقع در شرق مهران انجام شد. منطقه مورد نظر شامل ارتفاعات زالو آب، نمکلان بو، پاسگاه دراجی تا فرخ آباد و ارتفاع قلعه آویزان تا قله 175 به دو بخش شمال و جنوب تقسیم میشود و در جریان عملیات، ترکیبی از یگانهای ارتش و سپاه در قالب دو قرارگاه فرعی فتح 1 و 2 و تحت امر قرارگاه نجف شامل 9 یگان، دراین دو بخش مستقرشدند. دراین عملیات، چهار لشکر و دو تیپ از سپاه پاسداران و یک لشکر، یک تیپ و یک گردان از نیروی زمینی ارتش شرکت داشتند.
[ صفحه 58]
عملیات والفجر 3 در 7 مرداد 1362، (هشت روز پس از عملیات والفجر 2) آغاز شد. در محور فتح 1، ارتفاع نمکلان بو و تپههای اطراف آن به سرعت تصرف شد. تیپ 21 امام رضا (ع) نیز توانست خیلی سریع نیروهای دشمن در شرق رودخانه کنجانچم را منهدم کند. ارتفاعات زالو آب (کله قندی) که از اهمیت بیشتری برخوردار بودند، مورد حمله لشکر نصر قرار گرفته و بخشهایی از آن تصرف شد، اما قله اصلی در دست دشمن باقی ماند.
در محور فتح 2، با آن که نیروها توانستند در ابتدای حمله، موفقیتهایی را به دست آورند، اما نشکستن خط در یکی از راه کارها، عملیات الحاق را با مشکل مواجه ساخت، لذا نیروها کمی عقبتر از هدف تعیین شده خط دفاعی تشکیل دادند.
عدم تصرف قله اصلی ارتفاع زالو آب و مقاومت عراقیهای محاصره شده، دشمن را وادار کرد که تلاش زیادی برای الحاق با این نیروها و شکست کل عملیات به عمل آورد، اما تمام این تلاشها ناکام ماند و این در حالی بود که دشمن پس از مواجه شدن با حمله از سمت مهران، فشار خود را بر منطقه عملیات والفجر 2 کاهش داد و توان زیادی را برای مقابله با جبهه خودی در این محور به کار گرفت. به ویژه حملات نیروی هوایی عراق فشار بیشتری را بر منطقه وارد کرد و به لحاظ عدم وجود دفاع ضد هوایی مؤثر، حتی خودروها بر روی جاده به وسیله هواپیماهای مجهز به مسلسل مورد حمله قرار میگرفتند. جبهه خودی برای کاهش فشار تصمیم گرفت امید دشمن را از امکان الحاق با قله کله قندی قطع نماید. از این رو تصرف ارتفاع مزبور، تثبیت دستاوردهای عملیات را تضمین کرد و عراق به تلاشهای خود پایان داد و نیروها به بثشتر هدفهای خود دست یافتند. [23] .
عملیات والفجر 4
عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین و با هدف متصل کردن ارتفاعات سورن به سور کوه انجام شد. در صورت تحقق این هدف، خط دفاعی جبهه خودی در این منطقه (دشت شیلر) کوتاه شده و در به کارگیری نیرو صرفه جویی میشد. [24] همچنین راه ضد انقلاب از محور دشت شیلر مسدود شده و شهر مریوان از دید و تیر دشمن خارج میشد. علاوه بر این، شهر پنجوین و پادگان آن و پادگان گرمک به تصرف درآمده و نیروهای دشمن منهدم میشدند و سرانجام، با پیروزی در این عملیات، مقدمات انجام عملیات در استان سلیمانیه عراق فراهم میآمد.
[ صفحه 60]
مهمترین ارتفاعات منطقه پنجوین عبارتند از؛ سورن، سورکوه و کانی مانگا که دهانه شیلر را تشکیل میدهند. ارتفاع دیگر منطقه، زله است که به شهر پنجوین مشرف میباشد. [25] این شهر در طول جنگ به منطقهای نظامی تبدیل شد و خالی از سکنه شد. دشمن با آگاهی از قصد رزمندگان برای حمله به این شهر، بخش عمدهای از آن را منهدم کرد.
براساس طرح مانور، عملیات در دو مرحله، از دو محور بانه و مریوان آغاز میشد. اهداف مرحله اول از محور بانه، تأمین ارتفاعات لری، گرمک و کنگرک، و از محور مریوان، ارتفاعات زله، مارو و خلوزه بود. در مرحله دوم، نیز میبایست ارتفاعات سورن و کانی مانگا تصرف شود و با تکمیل هدفهای واسط عملیات، ارتفاع سورن به سورکوه وصل شده و هدف اصلی تحقق یابد. برای انجام این مانور، هشت لشکر و دو تیپ پیاده از سپاه و یک لشکر پیاده از ارتش مأمور شدند. در مرحله اول، 22 گردان از سپاه و سه گردان از نیروی زمینی ارتش، و در مرحله دوم، هفت گردان از سپاه و یک گردان از نیروی زمینی ارتش و در مرحله سوم، تنها 25 گردان از سپاه وارد عمل شدند. [26] .
عملیات در 27 مهر 1362 (حدود دو ماه و نیم پس از عملیات والفجر 2 و 3) آغاز شد. در مرحله اول عملیات، به دلیل سرعت عمل فوقالعاده، نیروها ارتفاعات لری، گرمک، کنگرک در محور بانه و مارو، خلوزه 1، بلاله، سربلاله، تخم مرغی، سه درختی، پادگان گرمک، شهرک هرگنه و تپه شهداء در محور مریوان، آزاد شد.
مرحله دوم، دو روز پس از مرحله اول، آغاز شد و طی آن، ارتفاعات خلوزه 2، کلو، هفت توانا، ارتفاعات اطراف پنجوین، یال شرقی ارتفاع زله، ارتفاعات 1672 شرق سنگ معدن در محور مریوان و شاخ نالشکینه در محور بانه، تصرف شد و نیروهای خودی به طور کامل بر شهر پنجوین تسلط یافتند، اما به دلیل عدم سقوط کامل ارتفاع زله، تصرف کامل شهر میسر نشد.
اگرچه عملیات والفجر 4 بایستی در دو مرحله انجام میشد ولی برای کامل کردن هدفها، حدود سیزده روز بعد یعنی در 12 آبان 1362، مرحله سوم این عملیات نیز انجام شد و طی آن، ارتفاعات استراتژیک شیخ گزنشین، شاخ تاجر از کانی مانگا به دست رزمندگان اسلام افتاد و در منطقه غرب ارتفاع کانی مانگا و چوارتا نیز نیروها دست به پیشروی زدند. [27] .
[ صفحه 62]
بازتاب سیاسی
اشاره
در پی کند شدن پیشرویهای نظامی ایران در جبهه جنوب و عدم دستیابی به پیروزی بزرگ در دوره پس از فتح خرمشهر، روند تحولات سیاسی و نظامی به زیان ایران تغییر کرد؛ در سطح بینالمللی، قدرتهای بزرگ درصدد برآمدند، دولت عراق را بیش از گذشته، در ابعاد نظامی، سیاسی و اقتصادی مورد حمایت قرار دهند. در این دوره، گرچه ارتش عراق توانست تا اندازهای تسلط نسبی خود را در صحنه نبرد نشان داده و به دفع حملات بزرگ ایران بپردازد، اما نگرانی از پیروزی احتمالی ایران و فرو ریختن خطوط دفاعی ارتش عراق همچنان وجود داشت. از این رو، ایالات متحده و شوروی (سابق) کمکهای قابل ملاحظهای در اختیار عراق گذاشتند. به ویژه امریکا، از این پس، همگرایی روزافزونی با حکومت عراق از خود نشان داد. در واقع، امریکا که در برابر ایران و عراق به طور رسمی خود را بیطرف نشان میداد، در سیاست خارجی، به طور رسمی از عراق حمایت کرده و در این راستا بار دیگر روابط سیاسی خود را با بغداد از سر گرفت.
همچنین، در پی این تحولات دامنه جنگ از جبهههای زمینی به خلیج فارس گسترش یافت و عراق، به بمباران منابع نفتی جمهوری اسلامی، به ویژه جزیره خارک، منطقه اصلی صدور نفت ایران اقدام کرد که بازتاب گستردهای در رسانههای خبری جهان و نیز محافل سیاسی دنیا داشت. در این دوره، سازمانهای بینالمللی نیز در مواضع خود نسبت به جنگ تجدید نظر کردند. این مواضع در اشکال گوناگون، همگی از یک خط مشی مشترک مبنی بر حمایت تلویحی از عراق و اتخاذ مواضع ناعادلانه در برابر جنگ پیروی میکرد و حلول این محور، اتحاد یافته بود.
مواضع قدرتهای بزرگ
همان گونه که پیشتر گفته شد، در دوره پس از فتح خرمشهر، گرچه دفاع مطلق و پر مانع عراق در عملیات رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر 1 در برابر هجوم ایران مقاومت کرد، ولی به دلیل برتری نظامی ایران از لحاظ روحیه و نیروی انسانی و نیز پیروی از استراتژی هجومی، امریکا همواره از پیروزی غیرمنتظره ایران اظهار نگرانی میکرد. «کند دام»، معاون وزارت خارجه امریکا در این باره میگوید:
«امریکا در مورد عواقب پیروزی ناگهانی ایران و اثر آن بر ثبات منطقه نگران است.» [28] .
[ صفحه 63]
این مسئله باعث میشد، امریکاییها را از راههای گوناگون، ایران را تحت فشار قرار دهند. برای نمونه، وزارت دفاع این کشور مبلغ 110 میلیون دلار را به خرید 11 فروند هلیکوپتر ساخت ایتالیا اختصاص داد تا جمهوری اسلامی نتواند به این هلیکوپترها دست یابد. زیرا ایران، مصرانه در پی دریافت هلی کوپترهای «شنووک 47 - س» بود که در زمان شاه ایران طی سفارشی 425 میلیون دلاری از ایتالیا خریداری کرده بود اما پس از سقوط شاه، امریکا، شرکت آگوست ایتالیا، سازنده این هلیکوپترها را تحت فشار قرار داد تا از پذیرفتن این معماله خودداری کند. [29] امریکا همچنین هم پیمانان خود را تشویق کرد که فشهارهای دپلماتیک تازهای بر ایران وارد آورند. از این رو، از ژاپن و نیوزلند، یعنی دو کشوری که پیوندهای بازرگانی و نفتی عظیمی با ایران داشتند، خواست که حکومت ایران را تحت فشارهای اقتصادی قرار دهند. امریکا همچنین صادرات محدود خود را به ایران مورد بررسی مجدد قرار داد تا از عدم صدور تجهیزات نظامی به ایران کاملا مطمئن شود. [30] .
اقدام دیگر امریکا در این دوره، علنی کردن نزدیکی به عراق و حمایت از آن کشور بود. پیش از این، مقامات رسمی امریکا و نیز رسانههای جمعی اروپایی و امریکایی چنین وانمود میکردند که این کشور، در جنگ ایران و عراق بیطرف است. اما پس از شکستهای عراق در سالهای 1360 و 1361 و تلاش ایران برای ورود به خاک عراق، این رسانهها، لزوم حمایت از عراق و اقدام عملی در این زمینه را مطرح کردند. رادیو امریکا به نقل از روزنامه واشنگتن پست گفت:
«ایالات متحده امریکا به کشورهای دوست در حوزه خلیج فارس اطلاع داده است که شکست احتمالی عراق در جنگ با ایران با منافع امریکا سازگار نخواهد بود و برای جلوگیری از چنین شکستی، اقداماتی چند معمول گردیده است.» [31] .
این رادیو به نقل از واشنگتن پست ادامه داد:
«جنگ ایران و عراق اینک به بنبست رسیده است ولی چنین مینماید که سرانجام، ملاحظات اقتصادی سرنوشت این جنگ را تعیین خواهد کرد و در این زمینه است که عراق با از دست دادن بخش اعظم صادرات نفت خود، با دشواری بسیاری رو به رو شده است.» [32] .
روزنامه وال استریت ژورنال نیز در این باره نوشت:
«ایالات متحده تقاضای عراق را در زمینه خرید تسلیحات رد میمکند. اما شرکتهای امریکایی را تشویق میکند که در راه افزایش صادرات نفت به یاری عراق بشتابند، به این امید که افزایش معاملات نفتی، به بغداد در برابر پیشرویهای ایران کمک کند.» [33] .
[ صفحه 64]
رادیو بی. بی. سی نیز در این باره گفت:
«از قراین و شواهد موجود چنین استنباط میشود که دولت امریکا در نظر دارد بار دیگر با عراق روابط نزدیکی برقرار کند تا مانع برتری ایران در جبهه جنگ شود.»
همچنین بی بی سی افزود:
«عدم توانایی در صدور نفت از طریق خلیج فارس، عراق را دچار مشکلات اقتصادی شدیدی کرده است» [34] .
رادیو امریکا با پخش اظهار نظر یکی از پژوهشگران و محققان مؤسسه سیاسی - اقتصادی برولینگز امریکا، درباره روابط امریکا با عراق که در روزنامه نیویورک تایمز چاپ شده بود، گفت:
«بعد از سه سال بیطرفی [!] در جنگ ایران و عراق، اکنون منافع امریکا، این کشور را به سوی حمایت و جانبداری از عراق سوق میدهد. کریستین هامز سیاست و روش بیطرفی امریکا در جنگ سه ساله ایران و عراق را [کار] اشتباهی دانست که به علل گوناگونی دنبال شده است؛ اول آن که، در ابتدای جنگ ایران و عراق و حتی قبل از گروگان گرفته شدن دیپلماتهای امریکایی در تهران، دولت امریکا بر این گمان بود که عادی شدن روابط امریکا با حکومت آیت الله خمینی امکانپذیر است. دوم آن که، امریکا روی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس حساب میکرد تا هزینه جنگ عراق را تأمین کنند و سوم آن که، امریکا عراق را شکست ناپذیر گمان میکرد و اکنون بعد از سه سال، طولانی شدن جنگ و افزایش سرسام آور خسارات و تلفات جنگ به خصوص برای کشورهای کوچکی مانند عراق و در نظر گرفتن سایر خصوصیات جنگ ایران و عراق و بررسی تحولات اخیر خاورمیانه، بسیاری از سیاست مداران امریکا در روش بیطرفی میان ایران و عراق تجدید نظر کردهاند.»
تحلیلگر مؤسسه برولینگز میافزاید:
«یکی دیگر از عوامل عدم حمایت امریکا از عراق، قضاوت سیاستمداران امریکا در مورد عراق بود که به اشتباه و به گونهای سطحی، عراق را طرفدار و هم پیمان مسکو میدانستند، در حالی که روابط عراق و مسکو از سال 1975 میلادی تاکنون سال به سال بدتر و تیرهتر شده است و عراق بارها، علنا سیاست شوروی را در افغانستان و کشورهای عربی مورد انتقاد شدید قرار داده است و مهمتر آن که، صدام حسین در محافل خصوصی گفته است که وی لزوم امنیت در مرزهای اسرائیل را تشخیص میدهد...
با وجود آن که در حفظ بیطرفی میان ایران و عراق این عوامل تاکنون از چشم بعضی از
[ صفحه 65]
سیاست مداران کوتاه بین امریکا دور مانده است، ولی اخیرا چنین به نظر میرسد که دولت امریکا با تجدید نظر در سیاست بیطرفی خود، حمایت و طرفداری از عراق را مورد بررسی قرار میدهد. در صورت اتخاذ چنین تصمیمی، از جمله گامهایی که امریکا میتواند در جهت حمایت و تأیید از عراق بردارد، جمعآوری اطلاعات نظامی و امنیتی برای عراق، ترویج و تشویق روابط بازرگانی میان عراق و کشورهای اروپایی، تعمیر چاههای نفتی عراق، فراهم کردن تسهیلات برای صدور نفت عراق و جلوگیری از دسترسی دولت ایران به تسلیحات جنگی را میتوان نام برد.» [35] .
امریکا در راستای نزدیکی به عراق، دونالد رامسفلد، معاون وزیر خارجه خود را در دی ماه 1362 به عراق فرستاد. این سفر بازتاب گستردهای در رسانههای غربی داشت و یکی از نشانههای بارز حمایت آشکار امریکا از عراق قلمداد میشد. روزنامه واشنگتن پست در این باره نوشت:
«سفر رامسفلد، فرستاده ویژه امریکا به بغداد و دیدار او با صدام حسین، این نظر را تقویت کرد که امریکا به برقراری روابط سیاسی کامل با عراق علاقهمند است و با تلاش برای جلوگیری از شکست احتمالی عراق در جنگ، به خاطر پیشگیری از گسترش تمایلات انقلابی در آن منطقه حساس، کوشش میکند.» [36] .
اقدام دیگری که حمایت امریکا از عراق را آشکار میسازد، اجازه وزارت خارجه امریکا برای فروش 60 فروند هلیکوپتر «هوگوس» به عراق میباشد. [37] .
در این دوره، مواضع شوروی نیز از استراتژی بیطرفی، به جانبداری رسمی و آشکار از عراق تغییر کرد. شوروی به طور سنتی در مقاطع مختلف، ادامه جنگ ایران و عراق را بیهوده عنوان میکرد. شوروی که یکی از حامیان اصلی رژیم عراق به شمار میرفت، گرچه در ابتدای شروع جنگ برای مدت کوتاهی موضع بیطرفی اتخاذ کرد، اما هیچ گاه از ایران جانبداری نکرد. با آغاز دوره جدید جنگ که با تلاش ایران برای ورود به خاک عراق همراه بود، روسها به طور جدی به حمایت و طرفداری از عراق پرداختند. در این میان، دستگیری سران حزب توده و پایان دادن به فعالیتهای این حزب که در نیمه دوم سال 1362 انجام شد، سبب مخالفت بیشتر آنها با ایران و حمایت جدیتر از عراق شد. تسلیح ارتش عراق به موشکهای اسکاد از جمله این حمایتها به شمار میرود. رادیو مسکو در اعتراض به سیاست خارجی ایران که نه شرقی و نه غربی است، گفت:
«وقتی سیاست دولت کنونی ایران را نسبت به کشورهای همسایه مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم، به زحمت میتوانیم انگیزههای آن را درک کنیم. از یک سو، مبارزه با امپریالیسم به
[ صفحه 66]
عنوان یکی از هدفهای اصلی سیاست خارجی کشور اعلام میشود و از سوی دیگر، زمامداران کنونی ایران مناسبات خود را با کشورهایی مانند پاکستان که نقش تکیهگاه نظامی امپریالیسم امریکا را ایفا میکند، توسعه میدهد و این در حالی است که زمامداران کنونی ایران نمیخواهند، روابط خود را با کشورهای همسایهای که از همان آغاز، انقلاب ایران پشتیبانی کرده بودند، گسترش دهند و گذشته از این، اغلب، روابط خود را با این کشورها تیره میسازند و برای موجه جلوهگر ساختن خط مشی غیر دوستانه خود، نسبت به آنها خیلی زیاد تهمت میزنند.» [38] .
روزنامه پراودا نیز در این باره نوشت:
«اصول و اهداف ضد سلطنتی ایران فراموش شدهاند و آنهایی را که از این اصول دفاع میکردند، مورد آزار قرار دادند و تصفیه عناصر اصیل میهن دوست انقلابی و دمکرات در جریان است.» [39] .
شوروی با مشاهده نزدیکی عراق به غرب، به ویژه سفر رامسفلد، فرستاده ویژه ریگان، رییس جمهور امریکا به بغداد، به روابط خود با عراق حساسیت بیشتری به خرج داد. از این رو، طارق عزیز، وزیر خارجه عراق در سفر خود به مسکو مورد استقبال و توجه ویژهای قرار گرفت که بازتاب خاصی در سطح جهان داشت. از جمله، رادیو بی. بی. سی این دیدار را نشانه دیگری از پشتیبانی شوروی از عراق در مقابل ایران خواند:
«دولت ایران به اقداماتی بر ضد حزب توده که مورد حمایت شوروی قرار داشت، دست زد، همچنین چند نفر از دیپلماتهای شوروی را از ایران اخراج کرد. بعد، هیئت بلند پایهای از عراق وارد مسکو شد و روابط دو طرف به گرمی بیشتری گرایید. سفر طارق عزیز، وزیر خارجه عراق به مسکو به عنوان ادامه این جریان تعبیر میشود. مثلا گفته میشود که دولت شوروی، [به طور]، مرتب سلاحهایی به عراق تحویل میدهد.» [40] .
رادیو کلن نیز در این مورد گفت:
«روزنامه پراودا، ارگان رسمی حزب کمونیست شوروی به جمهوری اسلامی ایران این اتهام را وارد ساخته است که با روش و متدهای جنگی مغلطه آمیز میکوشد تا با جنگ علیه کشورهای همجوار تا مرزهای پیروزی ادامه دهد. به همین دلیل بوده است که اقدامات تبلیغاتی تهران به دلیل ایجاد جو احساسات شوونیستی، از طرف مسکو محکوم گردیده است. اما دیدار طارق عزیز، معاون نخست وزیر عراق از اتحاد جماهیر شوروی گویای این حقیقت است که به چه منظور، مسکو در طول روزهای گذشته علیه تهران جبههگیری کرده است. فعلا باید اعتراف کرد که پراودا، ارگان رسمی حزب کمونیست شوروی آب و هوای مذاکرات را با مقالهای که علیه تهران انتشار داده، مساعد و مطلوب ساخته است.» [41] .
[ صفحه 67]
این رادیو در گفتار دیگری گفت:
«برای جلوگیری از نزدیکتر شدن عراق به غرب، دولت شوروی باید سلاحهای کاملا جدید به عراق تحویل دهد یا این که به آن کشور امتیازات سیاسی اعصا کند.» [42] .
در مجموع، در این دوره به طور مشخص، شاهد حمایت آشکار امریکا و شوروی در زمینههای مختلف از عراق هستیم. طه یاسین رمضان، معاون اول نخست وزیر عراق حمایت دو جانبه ابر قدرتها را چنین ارزیابی میکند:
«اتحاد شوروی در ابتدا، علاقهای به خاتمه جنگ 40 ماهه بین عراق و ایران نشان نمیداد اما یک سال پس از آغاز جنگ، بهبودی حاصل شد و کانالهای ارتباطی بین ما و آنان مجددا برقرار شد. ما میتوانیم بگوییم که به میزان زیادی از جو خوب روابط بین دو کشور راضی هستیم... امریکا نیز اخیرا به این جنگ علاقه نشان میدهد و باب گفت و شنود را در این زمینه با بغداد گشوده است. به طور کلی، ما میتوانیم بگوییم که روابط ما اکنون بهتر است اما، مواضع آنها در مورد جنگ لازم است بیشتر روشن شود.» [43] .
روشن شدن بیشتر مواضع امریکا از نظر عراقیها به این دلیل است که آنها معتقدند، ابرقدرتها اگر بخواهند، میتوانند جنگ را به سرعت پایان دهند و عدم اقدام به چنین کاری، ناشی از عدم تمایل آنها به پایان جنگ است. [44] روزنامه جمهوریت چاپ ترکیه نیز در باره اشتراک نظر امریکا و شوروی نسبت به ایران و عراق نوشت:
«دشمنی با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران، تنها موردی است که امریکا و شوروی بر سر آن توافق دارند و ادامه جنگ که به پیروزی ایران و شکست عراق منتهی میشود، چیزی است که نه شرق و نه غرب خواهان آن هستند. کمکهای تسلیحاتی شوروی به عراق و کمکهای مالی و نظامی غرب به این کشور، دلیلی بر این مدعا هستند.» [45] .
حمله به خارک، نفت کشها و مسئله تنگه هرمز
طولانی شدن جنگ و کاهش شدید درآمدهای نفتی، فشار زیادی بر اقتصاد عراق وارد آورده و ادامه درگیری را برای این کشور دشوار ساخته بود، زیرا با مسدود شدن خط لوله نفتی که از سوریه میگذشت و نیز عدم امکان صدور نفت از اسکلههای البکر و العمیه در شمال خلیج فارس، صادرات نفت این کشور به شدت محدود شد. در مقابل، ایران به دلیل گستردگی سواحل خلیج فارس، در مقایسه با عراق از ظرفیت بیشتری برای صدور نفت برخوردار بود و این مسئله امکان ادامه جنگ را برای ایران فراهم کرد. دولت عراق برای
[ صفحه 68]
تغییر وضع موجود و محروم کردن ایران از درآمدهای نفتی، توجه خود را به خلیج فارس معطوف کرد و با شدت بخشیدن به حملات هوایی علیه کشتیهای تجاری و نفتکشها، سعی کرد جبهه جدیدی در دریا باز کند. خبرگزاری رویتر در این زمینه گزارش داد:
«دیپلماتهای مقیم کویت عقیده دارند که عراق با کمبود نقدینگی به دلیل کاهش صادرات نفتی و فشار شدید ناشی از جنگ، درگیر کردن کشورهای سوم را وسیلهای جهت تسریع در پایان بخشیدن به این جنگ از طریق تحت فشار قرار دادن تهران میبینند.» [46] .
روزنامه کدیر چاپ وین نیز نوشت:
«عراق در خطر مرگ قرار دارد و دیگر نمیتواند به جنگ ادامه بدهد چون به علت نابودی خط لوله عراق، این کشور تقریبا از حمل نفت درآمدی ندارد و این در حالی است که ایران مخارج جنگ را از محل صدور نفت تأمین میکند.» [47] .
رادیو بی. بی. سی نیز در این باره گفت:
«عراق به طور کلی در وضعیت مشکلتری قرار گرفته است، زیرا به دنبال تعطیل شدن اسکلههای صدور نفتش از طریق خلیج (فارس)، و همچنین بستن خطوط لوله نفت دیگرش از طریق خاک سوریه، قادر به صادر کردن بیش از 600 هزار بشکه در روز نیست، در حالی که قبل از جنگ، روزانه دو میلیون و نیم بشکه نفت به خارج صادر میکرد. اضافه بر این، میزان تولید نفت ایران نیز از روزانه پنج و یا شش میلیون بشکه در قبل از جنگ، به کمی بیش از یک میلیون بشکه پس از جنگ رسید، ولی در حال حاضر تولید نفت ایران افزایش یافته و به دو و نیم میلیون بشکه رسیده است. [از سوی دیگر] ذخیره مالی عراق به شدت کاهش یافته در حالی که ذخیرههای مالی ایران افزایش یافته است.» [48] .
هدف دیگر عراق از باز کردن جبهه جدید در جنگ و حمله به مراکز نفتی ایران، تحمیل صلح در شرایط فشار بود. عراق با این اقدام، قصد داشت منافع کشورهای عربی و قدرتهای بزرگ را در این جنگ درگیر کند تا بر اثر اعمال فشار این کشورها جمهوری اسلامی مجبور شود به پای میز مذاکره آمد و از اصول مشروع خود در پذیرش پایان جنگ دست بردارد. رادیو امریکا به نقل از نیویورک تایمز گفت:
«دیپلماتهای غربی و دیگر تحلیلگران منطقه میگویند، به نظر میرسد که عراق میکوشد با ضربه زدن بر توانائیهای صدور نفت ایران، تهران را به نشستن در پشت میز کنفرانس ناچار سازد. عراق برای چنین اقدامی، دو اسلحه در دست دارد: یکی موشکهایش و دیگری، جنگنده بمب افکنهای سوپراتاندارد، مجهز به موشکهای اگزوست.» [49] .
[ صفحه 69]
از این رو، حمله عراق به جزیره خارک، که مرکز ثقل تولید و صدور نفت ایران بود، مورد تشویق گسترده رسانههای جمعی غرب قرار گرفت، و آنها، این اقدام را راهی اساسی برای نجات عراق میخواندند که از آن طریق میتواند ایران را در فشار اقتصادی قرار دهد. روزنامه نیویورک تایمز در این باره نوشت:
«دیپلماتهای غربی و تحلیل گران دیگر، تهدیدهای عراق را [مبنی بر این] که ممکن است به زودی به جزیره خارک حمله کند و بنبست جنگ را بشکند، جدی میگیرند.»
روزنامه کریستین ساینس مانیتور نیزنوشت:
«نظر عمومی در بغداد بر این است که حمله عراق به جزیره خارک قریب الوقوع است.» [50] .
مئله دیگری که رسانههای غربی آن را به شدت و در سطح بسیار گسترده مورد توجه قرار دادند، واکنش جمهوری اسلامی در برابر حملات و تهدیدهای عراق علیه مراکز نفتی و همچنین، هواپیماهای سوپراتاندارد بود که به عنوان سلاحی جدید، نقش تعیین کنندهای در تغییر موازنه جنگ داشتند.
مجله الحوادث چاپ لندن به نقل از ژنرال پیرکالو، یکی از نظامیان برجسته فرانسوی نوشت:
«هواپیماهای سوپر اتاندارد در تغییر روند جنگ به سود عراق مؤثر خواهند بود.» [51] .
روزنامه واشنگتن پست نیز نوشت:
«فرانسه معتقد است، هواپیماهای سوپراتاندارد وسیله مورد احتیاج عراقیها را برای وادار ساختن ایران به مذاکره تأمین میکند.» [52] .
روزنامه نیویورک تایمز به جنبه دیگری از مسئله اجاره هواپیماهای سوپراتاندارد به عراق اشاره کرده و نوشت:
«ارسال هواپیماها، جوی را به وجود آورده که باعث شد، قطع نامه 540 مبنی بر دعوت طرفین به آتش بس از طرف سازمان ملل به تصویب برسد. عراق همچنین معتقد است که از این جنگندهها میتواند به عنوان اهرمی در جهت جلب کمکهای بیشتر از دو حامی مالی خود استفاده کند.» [53] .
جمهوری اسلامی، در برابر تهدیدات و حملات عراق در خلیج فارس علیه مراکز نفتی و حمله به نفتکشها اعلام کرد، در صورتی که ایران از صدور نفت محروم شود، تنگه هرمز را خواهد بست. این موضوع، زمینه مساعدی برای پیشبرد اهداف امریکا در خلیج فارس فراهم کرد و نزدیک به یک سال به طور گسترده تبلیغات جنجالی رادیوها، خبرگزاریها و
[ صفحه 70]
مطبوعات کشورهای اروپایی و امریکا قرار گرفت. روزنامه وال استریت ژورنال نوشت:
«وحشت امریکا از این است که یک پیروزی عمده برای ایران، یا حملهای از جانب عراق به تأسیسات نفتی ایران، منجر به اقدامی از طرف ایران جهت بستن تنگه هرمز شود.» [54] .
نشریه فارین ریپورت نوشت:
«منابع اطلاعاتی ما گزارش دادند که دولت عراق تصمیم گرفته است، تأسیسات نفتی ایران در جزیره خارک را با هواپیماهای جدید سوپراتاندارد و موشکهای اگزوست هدف قرار دهد. در صورت اجرای این تصمیم که مدتهاست انتظار آن میرفت، جنگ خلیج فارس (فارس) گسترش خواهد یافت و نتایج غیرقابل پیش بینی به بار خواهد آورد؛ همچنین، به ما اطلاع داده شده است که ایران تصمیم دارد علیه این اقدام عراق دست به یک حرکت تلافی جویانه بزند و تنگه هرمز را مسدود کند. گزارشهای مربوطه به این تصمیم جدید [ایران] باعث حرکات نظامی متعددی در خلیج (فارس) شده است. ایالات متحده توان نظامی خود را در ابوظبی و پایگاه نظامی «مصیره» در عمان افزایش داده است؛ یک ناوگان مرکب از کشتیهای جنگی امریکا، انگلیس و فرانسه سرگرم پاسداری از تنگه هستند؛ روسها حضور نظامی خود را در جزیره «اسکونزه» که متعلق به یمن جنوبی است و در دریای عربی قرار دارد، تقویت کردهاند؛ ایرانیان کشتیهای جنگی، هواپیماها و سربازان خود را به پایگاههای بندرعباس و جزایر مقابل تنگه [هرمز] منتقل کردهاند؛ عمان قلمرو خود را در بخش جنوبی تنگه مستحکم کرده است.» [55] .
اخباری از این دست که بیشتر آنها دور از حقیقت بودند، به میزان قابل ملاحظهای منتشرشدند. خبرگزاری رویتر نیز گزارش داد که عربستان از بیم بسته شدن تنگه هرمز، در حال ساختن یک مخزن نفتی شناور با ظرفیت 5 / 1 تا سه میلیون تن است تا خطر مسدود شدن تنگه را به حداقل برساند. [56] .
در مجموع، هدف اصلی عراق از حمله به جزیره خارک و نفتکشها، انهدام منابع اقتصادی ایران بود تا جمهوری اسلامی قادر به تأمین نیازمندیهای جنگ نباشد. علاوه بر این، بازداشتن ایران از حمله جدید در جبهه زمینی و اعمال فشار به منظور پذیرش صلح و یا دست کم، پذیرفتن این مسئله که عراق نیز بتواند بدون مزاحمت ایران، نفت خود را از خلیج فارس صادر کند، از دیگر هدفهای عراق به شمار میرفتند.
یکی دیگر از انگیزههای اساسی عراق در حمله هوایی به جزیره خارک، قطع صدور نفت عراق از خط لوله سوریه بود. در پی اقدام دولت سوریه در قطع این لوله که روزانه حدود 750 هزار بشکه نفت از آن صادر میشد، ضربه مهلکی به منابع ارزی عراق وارد آمد و این
[ صفحه 71]
کشور روزانه، از حدود بیست و شش میلیون دلار ارز محروم شد. بروز این مشکل و همچنین، قطع صدور نفت عراق از خلیج فارس، فشار اقتصادی بیشتری بر ماشین جنگی عراق وارد کرد. از این پس، حمایتهای بیشتر مالی عربستان و کویت و دیگر کشورهای نفت خیز خلیج فارس ضروری مینمود. ایالات متحده نیز در این راستا، کشورهای دوست و متحد منطقهای خود را ترغیب کرد تا از لحاظ مالی به یاری عراق بشتابند. دراین حال، چون قطع لوله نفتی عراق به دست یک کشور عربی صورت گرفته بود، تبلیغات عراق در مورد عرب و عجم بودن جنگ تحمیلی، به میزان قابل ملاحظهای تحت الشعاع قرار گرفت.
مواضع سازمان ملل
در این مبحث از کتاب سازمانهای بینالمللی و جنگ ایران و عراق، نوشته محمد حسین جمشیدی و دیگران، [مقاله حسین یکتا، سازمان ملل متحد]، تهران، دانشکده فرماندهی و ستاد، صص 90 - 94 و صص 107 - 108 استفاده شده است.
مهمترین وظیفه سازمان ملل متحد، حفظ صلح و امنیت بینالمللی است و برای تحقق این هدف، میبایست مطابق منشور ملل متحد، علیه متجاوز اقدام کند. اما، زمانی که عراق به خاک ایران تجاوز کرد و بخش بزرگی از مناطق جنوب و غرب کشور را به اشغال خود درآورد، این سازمان، نه تنها علیه متجاوز اقدام نکرد، بلکه مواضع و تصمیمات آن، در راستای تثبیت و حمایت از متجاوز بود.
شورای امنیت سازمان ملل تا 12 ژوئیه 1982 میلادی (21 تیر 1361) یعنی به مدت 22 ماه، در برابر تجاوز عراق سکوت کرد. در این مدت، نیروهای عراقی به پیشرفت خود در خاک ایران ادامه داده و به تحکیم مواضع پرداختند. در حالی که جمهوری اسلامی نیز درگیر شدیدترین بحران سیاسی - نظامی داخلی بود. ظاهرا اعضای شورای امنیت به پیروزی گروههای مخالف نظام امیدوار بودند تا به این ترتیب، در شرایط جدید، به اتخاذ موضع بپردازند. اما سرانجام، در پی عملیات بیتالمقدس و آزادی خرمشهر، شورای امنیت سازمان ملل سکوت طولانی خود را شکست و به درخواست اردن و با حمایت امریکا، تشکیل جلسه داد و قطع نامه 514 را در 12 ژوئیه 21 (1982 تیر 1361) به تصویب رساند. در مقدمه این قطع نامه نسبت به «طولانی شدن برخورد دو کشور که منجر به خسارات سنگین انسانی و زیان مادی قابل ملاحظه شده و صلح و امنیت بینالمللی را به خطر انداخته است، «اظهار نگرانی عمیق شده است. همچنین، در این مقدمه، به ماده 24 منشور، مبنی بر مسئولیت
[ صفحه 72]
اولیه شورای امنیت در حفظ صلح و امنیت بینالمللی، اشاره شده است. در بندهای اجرایی این قطع نامه چنین آمده است: 1- شورا خواستار آتش بس و خاتمه فوری همه عملیات نظامی میشود. 2- خواستار عقب نشینی به مرزهای شاخته شده بینالمللی میشود. 3- تصمیم میگیرد، گروهی از ناظران ملل متحد را به منظور بررسی، تأیید و نظارت بر آتش بس و عقب کشیدن نیروها اعزام کند، و از دبیر کل درخواست میکند، گزارشی در مورد ترتیبات لازم برای این منظور را به شورای امنیت تسلیم کند. 4- مصرانه میخواهد که کوششهای میانجی گرانه به نحوی هم آهنگ، از طریق دبیر کل جهت دست یابی به راه حلی جامع، عادلانه و شرافتمندانه که قابل قبول هر دو طرف باشد، در مورد همه مسائل مهم، براساس اصول منشور ملل متحد از جمله احترام به حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی و عدم مداخله در امور داخلی دولتها ادامه یابد. 5- از همه دولتهای دیگر درخواست میکند، از تمامی اقداماتی که میتوانند به ادامه اختلاف کمک کند، خودداری ورزند و اجرای قطع نامه حاضر را تسهیل کنند. 6- از دبیر کل درخواست میکند که ظرف سه ماه در مورد اجرای قطع نامه حاضر به شورا گزارش دهد. [57] .
اگرچه شورای امنیت در قطع نامه 514 برای نخستین بار از برقراری آتش بس، عقب نشینی و استقرار نیروهای حافظ صلح در مرز ایران و عراق سخن به میان آورد، اما تصویب این قطع نامه زمانی صورت گرفت که برتری عراق در جبهههای جنگ از بین رفته و نیروهای ایران بسیاری از مناطق اشغالی از جمله خرمشهر را باز پس گرفته و در بسیاری نقاط، به مرزهای بینالمللی رسیده بودند. بنابراین، هدف اصلی شورای امنیت از تصویب قطع نامه 514، جلوگیری از ورود نیروهای ایران به خاک عراق تحت عنوان «به خطر افتادن صلح و امنیت بینالمللی»، خود نیز دقیقا این هدف را پیگیری میکرد که به جمهوری اسلامی ایران تفهیم کند، اگر وارد خاک عراق شود، براساس فصل هفتم منشور، مجازاتهایی علیه آن کشور وضع خواهد کرد. اما، ایران این قطع نامه را نیز به خاطر «نادیده گرفتن واقعیتهای جنگ» نپذیرفت و به منظور «احقاق حقوق» خود، در 23 تیرماه 1361 (دو روز پس از تصویب قطع نامه 514) با انجام عملیات رمضان، وارد خاک عراق شد. با ورود نیروهای جمهوری اسلامی به داخل عراق، شورای امنیت بلافاصله تشکیل جلسه داد و بیانیه 15 ژوئیه 1982 میلادی (23 تیرماه 1361) را در مورد اجرای قطع نامه 514 تصویب و از «تشدید درگیریها» ابراز نگرانی کرد، کاری که میبایست دو سال پیش از آن صورت میگرفت.
[ صفحه 73]
جمع بندی و نتیجه گیری
در دوره پس از فتح خرمشهر، روند جنگ - به خصوص در پی تلاشهای عراق - از نظر هدف، روش و منابع، به گونهای بنیادی، تغییر کرد. در سطح کلان، استراتژی نظامی دو طرف درگیر، ماهیت جدیدی به خود گرفت. بر پایه این تغییرات، تحولات داخلی ایران و عراق و تعیین سیاستهای اصلی نیز دستخوش دگرگونی شد. عراق با محور قرار دادن مقابله نظامی و به کارگیری تمام امکانات و ساختارهای کشور در جنگ، تواناییهای خود را به گونهی فزایندهای بالا برد. این تصمیم و اقدام که به دلیل درک به خطر افتادن و تهدید بقاء نظامی سیاسی آن کشور صورت گرفت، در عمل مؤثر واقع شد و توانست، از پیشرویهای جمهوری اسلامی جلوگیری کند. در مقابل، ایران اقدام نظامی را با هدف تنبیه متجاوز در پیش گرفت.
در سطح عملیاتی، ایجاد استحکامات عمقدار و توسعه سازمان رزم (از لحاظ تجهیزات و نیروی انسانی) مهمترین اقدام عراق در مقطع جدید به شمار میرفت که به تدریج، کیفیت و کمیت این دو عامل افزایش یافت. علاوه بر این، تواناییهای دیگر عراق مانند آتش، قدرت هوایی، تحرک و سرعت عمل در جابه جایی و نقل و انتقال و انضباط فرماندهی، که در دوران قبل از فتح خرمشهر نیز وجود داشت، در این دوره به میزان قابل ملاحظهای افزایش یافت. آموزش، به عنوان مرکز ثقل این تواناییها، اهمیت بیشتری پیدا کرد، و در سطوح مختلف، مورد توجه قرار گرفت.
در مقطع جدید، عراق علاوه بر افزایش و برتری نظامی خود در کاربرد هم آهنگ میان موانع، آتش، استفاده از نیروی هوایی و به کارگیری یگانهای احتیاط و پاتک کننده نیز انسجام لازم را به دست آورد.
در صحنه درگیری، به دلیل وجود همین عوامل، ارتش عراق توانست عملیات رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر 1 را با ناکامی مواجه سازد. در عملیات رمضان خلاء به وجود آمده در جناح شمالی نیروهای ایرانی، عراق را از بزرگترین شکست نظامی نجات داد. شکست در عملیات رمضان موجب آغاز دورانی سخت برای ایران شد.
از سوی دیگر، در جبهه خودی، درک جدید، از شرایط و تحولات بنیادی ایجاد شده در جنگ، ضروری بود. مهمترین مؤلفههای این دوره، شناخت از زمین و دشمن بود تا در طرحریزی عملیاتی و انتخاب هدفهای عمقدار مورد توجه قرار گیرند. این مسئله یکی از
[ صفحه 74]
عوامل اصلی عدم موفقیت نیروهای خودی به شمار میرفت. انتخاب هدفهای عمقدار باعث میشد، نیروها، برای پاکسازی و الحاق در شب، با کمبود زمان رو به رو شوند، و با توجه به زمین مسلح، به سختی (آن هم به طور ناقص) به هدف مورد نظر برسند. از همه مهمتر، فرماندهی یگانها نیز تمام توجه خود را به آن معطوف میکردند و این مسئله از لحاظ روانی مانع از آن میشد که جوانب دیگر صحنه درگیری در تصمیمگیریها و هدایت عملیات مورد توجه قرار گیرد. در چنین شرایطی، عملیات به صبح کشیده میشد و در این زمان، ایجاد استحکامات پدافندی و تشکیل خط دفاعی میسر نبود و مواضع به دست آمده در معرض تهدید یگانهای زرهی و پیاده دشمن قرار میگرفت. بدین ترتیب، استحکامات دشمن به عنوان عامل اصلی و انتخاب هدفهای عمقدار به عنوان عامل جانبی، مهمترین برگ برنده نیروهای خودی، یعنی «عملیات در شب» را از آنها سلب میکرد. و این، همان خواست دشمن بود که، امتیاز توان لازم را برای جنگ در روز داشت. در تدابیر جدید دشمن، سلب زمان، دور کردن نیروهایش از دسترس رزمندگان اسلام در شب که با تاکتیکهای ضد پیاده همراه بود، جزو مهمترین عناصر استراتژی عملیاتی عراق به شمار میرفتند. از این رو، مواجهه نیروهای خودی با دشمن به روش گذشته، به دلیل نقاط قوت جدید دشمن و نقاط ضعف جبهه خودی، موجب شد عملیاتها ناموفق بمانند.
در سطح تاکتیکی، شکستهای سال دوم جنگ، فرماندهان عراقی را واداشت که در این باره چارهاندیشی کنند. بیگمان، آنها با بسیاری از تاکتیکهای رزمندگان اسلام مانند حمله از جناح، دور زدن و دسترسی به عقبهها و توجه به عمق، شناسایی قوی و غیره آشنا بودند. از این رو، در دوره جدید نبرد، با توجه به تجربیات گذشته، دست به اقداماتی زدند. یکی از این اقدامات، تشکیل خطهای به هم پیوسته و توجه بیشتر به خطهای حساس بود. عراقیها خطهای دفاعی خود را به میزان قابل ملاحظهای تقویت کردند و هر یگان موظف بود به طور مستمر، وضعیت خود را در ابعاد گوناگون ترمیم کند. اقدام دیگری که بسیار با اهمیت بود و از عوامل عدم موفقیت رزمندگان به شمار میرفت، حفر کانال به جای احداث خاکریز در بسیاری از مواضع پدافندی حساس بود. این کار، علاوه بر آن که به عنوان یک مانع، زمان و توان زیادی ازنیروهای خودی میگرفت آنها را از عارضه آمادهای که بتوانند در صبح عملیات از آن به عنوان موضع دفاعی استفاده کنند، محروم میساخت. همچنین، از دیگر اقدامات عراق، دفاع پوششی و گذاشتن کمین در جلو موانع بود. به طور کلی، عوامل دیگری از این دست، موجب شدند در شب عملیات، نیروهای خودی زمان را از دست بدهند و
[ صفحه 75]
نبودن این امتیاز که در عملیاتهای قبلی وجود داشت، مسئلهای بود که باید برای آن چارهاندیشی میشد.
در هر حال به دلیل تواناییهای جدید عراق، نفوذ در خطهای ارتش آن بسیار دشوار بود و با توجه به نداشتن عکس هوایی، اطلاعات تاکتیکی مناسبی از دشمن وجود نداشت. در حالی که عراق به دلیل قدرت هوایی و داشتن ستون پنجم، اطلاعات خوبی از جبهه خودی در اختیار داشت. همچنین، در جبهه خودی، به پیروی از روش عملیاتهای گذشته، نیروها به پاکسازی خط توجه کمتری کرده و تمام تلاش خود را به پیشروی در عمق معطوف میکردند. این مسئله باعث مقاومت دشمن شده و ارتباط نیروهای خودی در عمق را با نیروهای در خط قطع میکرد. ضعف آموزش تاکتیکی، عدم انضباط سازمانی، عدم توجه به عملیاتهای چریکی به عنوان عامل روانی مؤثر بر دشمن و نداشتن خط پدافندی همچون عراق، از دیگر عواملی هستند که در ناکام ماندن عملیات نیروهای خودی مؤثر بودند.
در بررسی عوامل کیفی جنگ، بعد از فتح خرمشهر، چند موضوع باید مورد توجه قرار گیرد؛ نخست، جابه جایی جغرافیایی در ادامه جنگ و تأثیر آن بر نیروی انسانی دو طرف. ورود به خاک عراق، به طور طبیعی باعث شد، انگیزه نیروهای دشمن، با توجه به تعصبات ملی، برای جنگیدن بیسشتر شود، که در این میان فعالیت اداره توجیه سیاسی ارتش عراق در زمینه تبلیغات و توجیه سازمان یافته، مؤثر بود. دوم، تأثیر عقب نشینی و ناکامی در عملیاتها بر روحیه نیروهای خودی است. با آغاز دوران سخت جنگ و مشاهده قدرت دشمن، رزمندگان و فرماندهان نیروهای مسلح در مقایسه با شرایط مشابه در سالهای ابتدای جنگ، زودتر از گذشته تصمیم به عقب نشینی میگرفتند.
سومین موضوع که مهمترین عامل در این سطح است، غرور ناشی از پیروزیهای قبلی و کم رنگ شدن نگرش توحیدی در اداره میدان جنگ میباشد. این عامل به ویژه پس از عملیات والفجر 1 در جلسهای که به منظور جمعبندی و بررسی نظامی جنگ از آغاز تا سال 1361 صورت گرفت، مورد تأکید تمام فرماندهان سپاه قرار گرفت، و همه آنها اذعان داشتند که در جنگ نابرابر با عراق، مسئله اول، ایمان، اخلاص و توحید است. فرمانده وقت سپاه (محسن رضایی) در این باره گفت:
«در دیدار فرماندهان با حضرت امام (ره)، وقتی جنبههای گوناگون مسئله ازجمله این عامل مطرح شد، امام (ره) فرمود: «این (عدم الفتح و الفجر مقدماتی) سیلیای بود که خدا به شماها زد که حواستان را جمع کنید.»
[ صفحه 76]
فرمانده سپاه افزود:
«امام پس از مشاهده ناراحتی فرماندهان و تضعیف روحیه آنها، در ملاقات با بنده و چند تن دیگر از فرماندهان اظهار داشتند: «چرا ناراحت هستید، حضرت امیر در جنگ صفین شکست سخت سیاسی خورد اما نیفتاد، حضرت امیر دوباره بلند شد. نکند روحیهتان تضعیف بشود. ما برای تکلیف داریم میجنگیم... همان طور که نماز میخوانیم و روزه میگیریم، همان طور که نماز و روزه واجب است. شاید هم خیلی از جزئیاتش را هم نفهمیم برای چیست، اما تکلیفمان این است و احساسی از خدا و معاد و خلقت داریم و تلقی از دنیا داریم، لذا میبینیم که عبادت باید بکنیم، تکلیفمان را هم داریم انجام میدهیم و نباید روحیهمان را از دست بدهیم.»
چهارم، واگرایی ارتش و سپاه؛ با ادامه جنگ در داخل خاک عراق، نخستین اختلاف نظر بین دو نیرو پدیدار شد که که در انتخاب منطقه جبال حمرین و فکه - چزابه برای عملیات والفجر مقدماتی، وسعت بیشتری گرفت. در پایان عملیات والفجر مقدماتی و والفجر 1، مسئله وحدت فرماندهی مهمترین اختلاف نظر ارتش با سپاه در مورد انجام عملیاتها بود. این مسئله موجب واگرایی نسبی ارتش و سپاه شد. به هر حال تیرگی روابط ارتش و سپاه در حالی که به دلیل گذشت کمی از دوران آزادسازی، نسبت به توان واقعی این دو نهاد درک روشنی وجود نداشت.
موضوع پنجم، عدم حضور جدی مسئولان سیاسی در جنگ است. سایه دوران تفوق نظامی بر عراق مانع از آن بود که تصمیم گیرندگان سیاسی، تحولات به وجود آمده در صحنه جنگ و تواناییهای جدید ارتش عراق را مورد توجه قرار دهند. هنوز، تصور میشد که میتوان مانند گذشته به پیروزی رسید. احتمالا این مسئله تا حدودی کاهش توان نظامی و قدرت مقابله با ارتش عراق را در پی داشت.
از جنبه سیاسی، امریکا با وجود حمنایت از عراق در دوره آزادسازی، پس از ورود ایران به خاک عراق و احتمال سقوط دولت بعث، استراتژی متوقف کردن پیشرویهای ایران، فرسایشی کردن جنگ و تحمیل مذاکره به ایران را به عنوان محور تصمیمگیریهای خود در ارتباط با جنگ ایران و عراق در پیش گرفت. از سوی دیگر، رفت و آمدهای دیپلماتیک مقامات ایالات متحده به عراق و کشورهای منطقه گسترش یافت و امریکا بطور علنی اعلام کرد که سیاست این کشور، جلوگیری از سقوط عراق و پیشگیری از پیروزی ایران است.
شوروی نیز در این مقطع به جانبداری از عراق پرداخت و فروش سلاح به این کشور را از سر گرفت. این مسئله موجب تیرگی روابط ایران و شوروی شد. چندی بعد حزب توده در
[ صفحه 77]
ایران منحل اعلام شد و عناصر اصلی آن دستگیر شدند و در پی اخراج 18 دیپلمات روسی از جمهوری اسلامی، روابط دو کشور بر اثر تأثیر این عوامل در مدت کوتاهی به سردی گرایید.
سازمانهای بینالمللی هم به طور کلی، در راستای منافع عراق موضعگیری کردند، به ویژه، شورای امنیت سازمان ملل، پس از 22 ماه سکوت (زمانی که عراق خاک ایران را در اشغال داشت) به درخواست اردن و حمایت امریکا، تشکیل جلسه داد و طی قطع نامه 514، خواستار آتش بس و خاتمه فوری همه عملیاتهای نظامی شد.
به طور کلی، مهمترین نتیجهگیری فرماندهان نظامی، به ویژه فرماندهی سپاه از شرایط نبرد پس از فتح خرمشهر آن بود که بایستی در چگونگی ادامه نبرد، تغییرات اساسی انجام پذیرد.
[ صفحه 80]
ابتکار نظامی (اسفند 1362 - دی 1364)
مقدمه
در پایان عملیات والفجر 1، فرماندهان نظامی به درک جدیدی از تواناییهای دشمن و شرایط عمومی صحنه جنگ دست یافتند که بر این اساس، میبایست در شیوه رویارویی با دشمن و انتخاب زمین درگیری تغییرات اساسی داده میشد. همین درک موجب شد مردابهای هورالهویزه برای عملیات بعدی انتخاب شود، این ره یافت هنگام عملیات والفجر مقدماتی برای فرمانده سپاه حاصل شده بود، و ایشان در همان زمان نیز از منطقه هور دیدن کرد، اما پس از عملیات والفجر 1 در سطح استراتژی عملیاتی، تأثیر خود را بر جای گذاشت.
در دوره پس از آزادی خرمشهر، عراق با انجام اقداماتی، توانست موازنه قوا را به نفع خود تغییر دهد. تغییرات اساسی در زمینهای استراتژیک و مسلح کردن آنها به استحکامات پیچیده، دگرگونی در سازمان رمز و افزایش تیپها و لشکرها و همچنین، استفاده از تجهیزات و سلاحهای بهتر و بیشتر، از جمله این اقدامات بود. در واقع، تغییر در زمین، نیرو و سلاح سه عامل اساسی دگرگون شدن ساختار نظامی و تواناییهای ارتش عراق به شمار میرفتند که به همراه اطلاعات مناسب، موجب تسلط آنها بر صحنه نبرد شد.
افزون بر این، کارا نبودن تاکتیکهای دوره گذشته نیروهای خودی در شرایط جدید و ادامه عملیاتها به شیوه گذشته، نشان داد که باید ابتکار جدیدی وارد برنامهریزی و استراتژی نظامی ایران شود. این نتیجهگیری، به ویژه در عملیات والفجر مقدماتی به دست آمد. فرماندهان نیروهای مسلح پی بردند که مانور در زمین عراق با ویژگیهای خاص خود، با مانور در زمین ایران علیه دشمن، که دارای ضعفهای اساسی بود، تفاوت ماهوی کرده است و نباید به شیوه گذشته به جنگ ادامه داد. بنابراین، باید مانور تغییر کند و یا زمین جدیدی برای نبرد انتخاب شود.
[ صفحه 81]
این رهیافت، مهمترین نتیجهگیری فرماندهی پس از عملیات والفجرمقدماتی بود. زیرا توانایی زرهی، آتش و نیروی هوایی دشمن به گونهای تقویت شده و توسعه یافته بود که بدون تغییر در دو عامل یاد شده، امکان ادامه نبرد بسیار مشکل مینمود. از این رو، منطقه هورالهویزه برای انجام عملیات انتخاب شد. هدف از این کار، آن بود که با انتخاب منطقه عملیاتی متناسب با توانایی نیروهای خودی، بر دشمن غلبه کرده و ضعفهای جبهه خودی نیز جبران شود. ضمن آن که، نیروهای پیاده به عنوان توانایی اصلی جبهه خودی، بتوانند در صحنه نبرد نقش خود را به خوبی ایفا کنند. به عبارت دیگر، در این استراتژی، ابتکار عمل جایگزین منابع نظامی شد تا بنبست جنگ شکسته شود. از سوی دیگر، راکد بودن آب در هور، گستردگی و عمق منطقه آن، برای نیروهای عمل کننده مشکلات گوناگونی از جمله دور بودن از عقبه و عدم امکان استفاده از آتش را در پی داشت؛ با توجه به این دلیل و همچنین درک دشمن از تواناییهای نظامی ایران - که آن را در سالهای 1362 - 1361 تجربه کرده بود - عراق تصور نمیکرد ایران در این منطقه دست به عملیات بزند. لذا، حضور دشمن از لحاظ نیروی انسانی و استحکامات بسیار ناچیز بود و این مسئله، فرصت بسیار مناسبی را برای تصمیم گیرندگان نظامی ایران فراهم کرد. البته، طرحریزی عملیاتی در چنین منطقهای که با پذیرش خطر همراه بود و در اکثر زمینهها، ساختار نظامی نیروهای ایران با زمین منطقه انطباق نداشت، از ظرافتهای خاصی برخوردار بود که میبایست به آن توجه میشد. ضمن آن که، برای پیشبرد جنگ و تسلیم نشدن در برابر دشمن و حامیان آن، چارهای جزء اتکا به ابتکار عمل برای پر کردن خلاء تجهیزات و تسلیحات و سایر منابع نظامی، وجود نداشت، خصوصا این که میبایست به هر نحو ممکن، بنبست جنگ شکسته میشد.
مزید بر این، در صحنه تصمیمگیری عملیاتی، ارتش و سپاه تا حدود زیادی با استقلال عمل، به برنامهریزی پرداختند. واگرایی در روابط ارتش و سپاه که از عملیات رمضان به شکل کمرنگی آغاز شده بود، در عملیات والفجر مقدماتی تقویت شد. انجام عملیات به سبک گذشته که نیروهای ارتش و سپاه در کنار یک دیگر و به طور مشترک وارد عمل میشدند، به دلیل مشکلاتی که در تصمیمگیری و خصوصا در اجرا وجود داشت در این مرحله، کارساز به نظر نمیرسید. سپاه خواستار آن بود که به طور جداگانه و مستقل و در مناطق مشخص، عمل کند. ازاین رو، در عملیات خیبر، شکل جدیدی از سازمان و همآهنگی بر مبنای هدف اصلی عملیات، به وجود آمد.
[ صفحه 82]
منطقه هورالهویزه به عنوان ابتکار عمل جدید در جنگ، با نظر سپاه پاسداران انتخاب شد، و بر همین اساس، این منطقه به سپاه، و منطقه زید نیز به ارتش واگذار شد. این دو جبهه به عنوان دو منطقه واسط، امکان دستیابی به هدف اصلی عملیات، یعنی پل نشوه را فراهم میساختند که پس از رسیدن نیروها به آنجا، عملیات در مراحل بعد به سمت بصره ادامه مییافت. علاوه بر این، ارتش و سپاه یگانهایی نیز در اختیار یک دیگر قرار دادند؛ تیپ 72 محرم، لشکرهای 14 امام حسین (ع) و 7 ولیعصر (عج) از سپاه در کنترل عملیاتی ارتش قرار گرفت، و لشکر 92 زرهی از ارتش نیز که در خط دفاعی بود در همان منطقه کوشک - طلائیه در کنترل عملیاتی سپاه گذاشته شد.
در وضعیت جدید، به یک فرمانده هم آهنگ کنندهی بالاتر نیاز بود به همین دلیل و مهمتر از آن به دلیل سخت و پیچیده شدن جنگ، در زمستان 1362، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی به فرمان امام (ره) به عنوان فرمانده عالی جنگ انتخاب شد و با تشکیل قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) در رأس سپاه و ارتش قرار گرفت. ستاد قرارگاه خاتم نیز به دست عناصر سپاه و ارتش بطور مشترک تشکیل شد. فرماندهی جدید جنگ و ستاد قرارگاه خاتم به دلیل نداشتن تجربه کافی نظامی، بیشتر هم آهنگ کننده سپاه و ارتش و تأمین کننده نیازهای لجستیکی و پشتیبانی جنگ بودند و در تعیین هدفهای کلان و استراتژی نظامی جنگ نقش داشتند، لذا، تدوین استراتژی عملیاتی و پیشبرد جنگ همچنان به دست فرماندهان نظامی انجام میشد.
تلاشهای نظامی در این دوره (عملیات خیبر تا پیش از عملیات فاو) از چند ویژگی اساسی برخوردار بود؛ مهمترین ویژگی، ابتکار عمل سپاه در طراحی نوع جدیدی از درگیری با دشمن و ترکیب جدید سازمان رزم بود. در آغاز این مقطع، سپاه و ارتش به طور جداگانه در عملیات خیبر شرکت کردند و پس از آن، دوباره مانند گذشته در ادغام جزء به جزء، در صدد انجام عملیات کمیل بر آمدند. در این عملیات که سرانجام به دلیل وجود ابهاماتی در آن تحقق نیافت، ارتش میدان دار بود. چندی بعد، سپاه و ارتش با همین ترکیب، عملیات بدر را انجام دادند که با پیروزی رو به رو نشد. پس از آن، سازمان رزم ارتش و سپاه از اوایل سال 1364 با تصویب شورای عالی دفاع از یک دیگر جدا شد و مقرر گردید، هریک از دو نیرو، با اختیار تام، عملیات مستقل انجام دهند. نیروی زمینی ارتش، طرحهای عملیاتی کمیل و قادر را پیشنهاد کرد، که در آنها شماری از یگانهای سپاه تحت امر نیروی زمینی ارتش قرار میگرفتند. عملیات کمیل مانند سایر عملیاتهای انجام نشده در محور جزیره مینو و
[ صفحه 83]
خسروآباد، به دلیل وجود ابهامات زیاد منتفی شد و عملیات قادر نیز سرانجام موفقی نداشت. سپاه نیز عملیاتهای محدود را در کوتاه مدت و عملیات بزرگ فاو را برای زمستان سال 1364 در دستور کار خود قرار داد. در واقع، در پایان مقطع دوم، سپاه و ارتش پس از آزمایش مختلف همکاری با یک دیگر، هر کدام میبایست به طور مستقل عملیات انجام میدادند. به طور کلی، این مقطع (1362 تا نیمه اول 1364) با انجام عملیاتهای فریب که به عنوان تکهای پشتیبانی عملیات خیبر انجام شدند، آغاز شد و با عملیاتهای محدود پایان یافت.
ده روز پیش از عملیات خیبر و نیز هم زمان با آن، سه عملیات فریب در جبهههای شمالی، میانی و جنوب شرقی صورت گرفت. این عملیاتها با آن که دارای هدفهای عملیاتی و محلی نیز بودند، ولی مهمترین هدف مشترک آنها، انحراف ذهن دشمن از منطقه هورالهویزه بود، زیرا در صورت آگاهی دشمن از این منطقه که منطقه عملیاتی خیبر بود انجام عملیات به خطر میافتاد. این عملیاتها عبارت بودند از: عملیات تحریرالقدس (21 بهمن 1362) در منطقه سد در بندیخان، عملیات والفجر 26 (5 بهمن 1362) در منطقه چنگوله و عملیات والفجر 3 (6 اسفند 1362) در منطقه چیلات واقع در نزدیکی دهلران. [58] .
عملیات خیبر
اشاره
منطقه هورالهویزه برای عملیاتی بزرگ در سال 1362 انتخاب شد. عملیات خیبر، ابتکار عملی بینظیر در جنگ تا آن زمان (سال 1362) به شمار میرود. این منطقه میتوانست جبهه خودی را دوباره از تواناییهای گذشته بهرهمند ساخته و دشمن را با وجود پیچیدگی در خطوط دفاعی و طرحهای پاتک، از امکان مقابله با رزمندگان اسلام محروم سازد. زیرا دشمن تصور نمیکرد ایران در هورالهویزه که دارای وسعت زیاد و فاصله قابل ملاحظهای از ساحل تا هدفها بود، دست به عملیات بزند، چون ایران در چهار سال گذشته هیچ گاه در این منطقه اقدام به انجام عملیات نکرده بود.
تا پیش ازانجام عملیات خیبر، رسانههای جمعی عراق و حامیان آن، تبلیغات گستردهای را در مورد تواناییهای ارتش عراق و جلوگیری از حملات ایرانیان آغاز کردند و رژیم صدام نیز به صراحت اعلام کرد که هر گونه عملیات نیروهای ایرانی به داخل خاک عراق را با شکست رو به رو خواهد ساخت. در این حال، در اواخر سال 1362 رادیوهای امریکا،
[ صفحه 84]
بی. بی. سی، کلن، بغداد و اسرائیل تبلیغات گستردهای در مورد استقرار صدها هزار تن از نیروهای ارتش و سپاه در جبهههای جنوبی به راه انداختند و جالب اینکه، تحلیلگران و مفسران این رادیوها حتی محل عملیات آینده ایران را نیز پیشبینی کرده و در این باره بیشتر، از منطقه بصره و مناطق شرقی آن نام میبردند.
پیش از آغاز عملیات خیبر، در سطح بینالمللی، منطقهای و ملی چند مسئله با اهمیت به وقوع پیوست:
الف- اعلام وزارت خارجه امریکا در مورد تصمیم این کشور مبنی بر علنی کردن حمایت خود از عراق. [59] معاون وزارت خارجه امریکا در این باره اظهار داشت که امریکا نگران پیروزی جمهوری اسلام در جنگ با عراق است. [60] همچنین، در هفتم بهمن 1362، ریچارد مورفی، معاون وزیر خارجه این کشور در بغداد با صدام ملاقات کرد.
ب- تحویل هواپیماهای سوپر اتاندارد فرانسوی به عراق.
پ- تصویب قطع نامه 540 شورای امنیت در مورد جنگ در 9 آبان 1362.
در این قطع نامه مفاد زیر به تصویب رسید:
1- محکوم کردن نقض حقوق انسانی و تقاضای توقف فوری کلیه عملیات نظامی علیه هدفهای غیر نظامی از جمله شهرها و مناطق مسکونی.
2- پایان دادن به خصومت در منطقه خلیج فارس و احترام دو طرف به تمامیت ارضی یکدیگر. [61] .
ت- انفجار مقر تفنگداران امریکایی در بیروت. [62] .
ث- مسئله مهم داخلی؛ اجرای مانور آزادی قدس در 90 منطقه کشور، که در پی اعزام لشکرهای قدس به جبهه صورت گرفت. این طرح به تدریج در تمام استانها و شهرستانهای کشور فراگیر شد و سیل نیروهای بسیجی عازم جبهههای جنگ شدند، به گونهای که سازمان رزم سپاه، لبریز از نیرو شد و برخی لشکرها علاوه بر گردانهای سازمانی خود 25، گردان دیگر را نیز در خود جای دادند.
جایگاه عملیات در استراتژی نظامی ایران
انجام عملیات خیبر در شمال بصره، از اهمیت استراتژیک برخوردار بود. از لحاظ استراتژی نظامی و اهداف آتی جنگ، هدف عملیات خیبر، تصرف شهر بصره بود. جبهههای جنوبی به دلیل اهمیتی که در سرنوشت جنگ داشتند، در استراتژی نظامی از چند نظر
[ صفحه 85]
مورد توجه بودند:
1- به عنوان مناطق واسط برای رسیدن به بصره.
2- به عنوان منطقهای اصلی که با هدف تصرف بصره عملیات در آنها انجام میشد.
افزون بر این، مسئولان سیاسی و نظامی کشور معتقد بودند که انجام عملیات موفق بزرگ در جبهه جنوب، در تحقق تنبیه متجاوز (به عنوان استراتژی جنگ در بعد سیاسی) بسیار مؤثر خواهد بود.
دلایل انتخاب منطقه عملیات
پیچیدگی و پر مانع بودن خطوط دفاعی عراق در جبهه جنوب و وجود استحکامات و خاکریزهای متعدد، موجب شد، تا فرماندهان سپاه در پی یافتن منطقهای برای عملیات باشند که امکان استفاده از توانایی خودی امکان پذیر بوده و از انجام تک جبههای پرهیز شود. در این میان، منطقه هورالهویزه بیش از سایر مناطق از این ویژگیها برخوردار بود. در واقع، رزمندگان اسلام میتوانستند در این منطقه یک بار دیگر حمله به دشمن را توأم با غافل گیری از جناح و بدون برخورد با خطوط پر مانع، انجام دهند. افزون بر این، دلیل دیگری که موجب انتخاب منطقه عملیاتی خیبر شد، بیتوجهی دشمن به آن بود. زیرا عراق تصور نمیکرد که ایران از این نقطه دست به حمله بزند، لذا، سازمان نظامی مناسبی در منطقه مستقر نکرده بود و - کل منطقه عملیاتی، از العزیر تا القرنه و جزایر مجنون - به وسیله چند گردان پدافند، حفاظت میشد. میتوان گفت، منطقه هور با در نظر گرفتن توان نیروهای خودی و دشمن، و نیز نقش زمین و تأثیر گذاری آن، انتخاب شد. [63] .
موقعیت منطقه
منطقه عملیات از نظر جغرافیایی، در شمال بصره قرار دارد که ازشمال به العزیر و روستاهای البیضه و الصخره، از جنوب به نشوه و طلائیه، از غرب به جاده عماره - بصره و از شرق به حاشیه ساحلی هور که نزدیک جاده سوسنگرد - طلائیه است منتهی میشود. موقعیتهای مزبور در خشکی شرق دجله، جنوب جزایر مجنون و داخل هور قرار دارند.
هورالهویزه از آبهای راکد تشکیل شده است و آب رودخانههای دجله، کرخه نور، طیب، دویرج و بارانهای فصلی وارد آن میشود. [64] وجود نیزارها و شکل طبیعی آنها موجب شد که راههای مشخصی برای تردد قایقها ایجاد شود که به آنها «آب راه» میگفتند. مهمترین
[ صفحه 86]
نقاط هور، جزایر شمالی و جنوبی مجنون هستند که از لحاظ اقتصادی و نظامی بسیار با اهمیتاند. پلهای العزیر، القرنه و نشوه که بر روی جاده بصره - عماره قرار دارند و نیز رودخانه دجله از جمله نقاط مهم دیگر این منطقه به شمار میروند.
وضعیت دشمن
همان گونه که گفته شد، ارتش عراق در این منطقه، خط دفاعی مشخصی که شامل ردههای مختلف پدافند، موانع و استحکامات باشد، ایجاد نکرده بود. در داخل جزایر مجنون نیز نیرویی در حد یک گردان از افراد جیش الشعبی حضورداشت. همچنین، در محور شمالی (العزیر - رطه) و محور جنوبی (القرنه) نیز نیروهای مرزی به عنوان افراد پاسگاه مستقر بودند. تنها، در محور طلائیه که قرارگاه فتح عمل میکرد، خط دفاعی مستحکم همراه با موانع و کانال، وجود داشت. [65] در محور زید نیز که قرارگاه کربلا وارد عمل میشد، موانع و خطوط دفاعی دشمن از پیچیدگی خاصی برخوردار بودند.
به طور کلی، در منطقه عمومی خیبر، قبل از عملیات، یگانهای زیر، آرایش نظامی داشتند: لشکر 19 پیاده شامل پنج تیپ پیاده و یک تیپ زرهی، لشکر 6 زرهی شامل سه تیپ و نیروهای جیش الشعبی و پاسگاههای مرزی. [66] .
طرح مانور
دو محور مستقل با هدف تصرف بصره برای انجام عملیات انتخاب شد؛ هورالهویزه و زید. در محور هور، قرارگاه نجف (سپاه) و در محور زید، قرارگاه کربلا (ارتش) برای انجام عملیات مأمور شدند، با این تفاوت که عملیات اصلی و تعیین کننده، در هور انجام میشد. در محور هور، پنج هدف اصلی مشخص شد: 1- العزیر 2- القرنه 3- جزایر مجنون جنوبی و شمالی 4- نشوه 5- طلائیه.
در محور زید، یگانهای ارتش پس از عبور از خط، میبایستی روی پل نشوه (واقع در غرب نهر کتیبان) به یگانهای سپاه ملحق شده و سپس در مرحله سوم، برای حمله به بصره طرح ریزی صورت میگرفت. در واقع، پل نشوه مرحله پایانی عملیات خیبر بود، اما بصره به عنوان هدف عملیات عنوان شد تا آمادگی یگانها و خیزی که برداشته میشد، آماده کننده مرحله بعدی عملیات باشد. سپاه برای تصرف هدفهای عملیات، پنج قرارگاه تشکیل داد و مأموریت تصرف هریک از هدفها را به یکی از آنها واگذار کرد:
[ صفحه 87]
1- قرارگاه نصر، با هدف تصرف و تثبیت محورالعزیر. مأموریت این قرارگاه بسیار دشوار و حساس بود. نیروهای این قرارگاه وظیفه داشتند که با بستن جاده عماره - بصره، ضمن تأمین جناح شمال عملیات، از ورود دشمن به جنوب این محور جلوگیری کنند. آنان برای رسیدن به این هدف و پشتیبانی از آن، میبایستی مسیری طولانی را طی میکردند.
2- قرارگاه حدید، با هدف تصرف و تثبیت محور القرنه. این قرارگاه نیز وظیفه سنگینی به عهده داشت و نفرات آن، مأموریت داشتند که سه راهی القرنه، (محل تقاطع مسیر بغداد - بصره - عماره) را مسدود کنند. در این میان، فاصله زیاد عقبه تا خط، مشکل بزرگی برای آنها به شمار میرفت.
3- قرارگاه حنین، با هدف تصرف جزیره جنوبی و نیمه شرقی و شمال جزیره شمالی و الحاق با محور طلائیه.
4- قرارگاه فتح، با هدف شکستن خط پر مانع طلائیه و الحاق با قرارگاه حنین. قرارگاه فتح مأموریت داشت، با شکستن خط و باز کردن راه زمینی، امکان پشتیبانی قرارگاههای حنین، نصر و حدید را فراهم کند. همچنین، انجام مرحله دوم عملیات به سوی نشوه و پل دوعیجی که قرار بود قرارگاه بدر انجام دهد، به میزان قابل ملاحظهای بستگی به باز شدن راه زمینی داشت.
5- قرارگاه بدر، با هدف تصرف نیمه غربی جزیره جنوبی و پل نشوه، پس از آن که قرارگاه حنین جزایر را تصرف کرده و قرارگاه حدید سه راه القرنه را تأمین کرد. به دلیل اهمیت مأموریت قرارگاه بدر، دو لشکر مهم سپاه به آن قرارگاه مأمور شدند.
قرارگاه نوح نیز ترابری دریایی و پشتیبانی یگانهای عمل کننده را در هور به عهده داشت [67] علاوه بر این، هوا نیروز مأموریت داشت در امر انتقال نیرو و امکانات به محور عملیاتی هور (که فاقد راه زمینی بود) فعالیت کند. در این محورها، نقش هلیکوپتر بسیار مهم بود. بنابراین، فرمانده هوا نیروز به همراه فرماندهان ارشد آن یگان، برای انجام عملیات در کنار هورمستقر شدند. نیروی هوایی ارتش نیز پشتیبانی و پدافند هوایی را به عهده داشت. در این عملیات، هواپیماهای 14 - F در برقراری امنیت هوایی تلاش کردند. نقش این هواپیماها آنچنان با اهمیت بود که اگر روزی در آسمان منطقه حاضر نمیشدند، جنگندههای میگ عراقی مانند پرندههای هورالهویزه! به تعداد زیاد، مواضع رزمندگان اسلام را به راحتی بمباران میکردند. [68] .
[ صفحه 88]
شرح عملیات
یک روز پیش از انجام عملیات، نیروها وارد هور شده و در داخل آب راه تا حد ممکن، پیشروی کردند. و سرانجام، در سوم اسفند 1362، ساعت 21:30، عملیات خیبر آغاز شد. در مرحله اول در طرف قرارگاه نجف، قرارگاههای نصر و حدید موفق شدند در محور العزیر و القرنه هدفهای خود را تصرف کنند. در جزایر، وضعیت عملیات مطابق برنامه پیش نمیرفت، عدم پاک سازی جزایر تا ساعت 3:30 نیمه شب مانع از آن شد که بعد از تصرف جزایر، نیروهای بعدی بتوانند برای حمله، به سوی طلائیه حرکت کنند. لذا، در شب اول عملیات الحاق انجام نشد و به همین دلیل، قرارگاه فتح که میبایست پس از پاکسازی جزیره، به آن محورملحق شود، با مشکل مواجه شد و با وجود شکستن خط و رسیدن به نزدیکی محل الحاق، مجبور شد متوقف شود؛ و سرانجام، به دلیل حضور پر شمار دشمن در محور طلائیه و مقاومت آنها - با وجود انجام چند حمله برای الحاق طلائیه با جزیره - این مهم میسر نشد.
در محور زید، قرارگاه کربلا، موفقیتی به دست نیاورد و صبح عملیات، یگانهای عمل کننده به عقب آمده و در خط قبل از عملیات، مستقر شدند. این وضعیت مانع از آن شد که یگانهای قرارگاه نجف بتوانند در محورهای القرنه و العزیر باقی بمانند، زیرا امکان پشتیبانی آنها وجود نداشت و راه زمینی نیز همچنان مسدود بود و از سوی دیگر، دشمن با حضور سریع در منطقه که با اعلام آماده باش در مرکز استان عماره و انتقال یگانهایش همراه بود، با زرهی و اجرای آتش، فشار زیادی بر این محور وارد میکرد، لذا، قرارگاههای نصر و حدید به ناچار به داخل جزیره شمالی عقبنشینی کردند. از این پس، جزیره، محور کنش و واکنش دو طرف درگیر بود. در این حال، به دلیل عدم تثبیت مواضع به دست آمده در جزیره، مشکل پشتیبانی آتش و تجهیزات و تأمین نیروی انسانی، نسبت به سرنوشت جزیره به شدت احساس خطر میشد. شرایط موجود بسیار سخت بود، و در حالی که فرماندهان امید زیادی به عملیات بسته بودند، اما تمام دست آوردها در حال سقوط بود. برادر محسن رضایی فرمانده سپاه به یکی از روحانیان حاضر در قرارگاه گفت:
«در طول جنگ، ما این جور ذوب نشدیم.» [69] .
برای خارج شدن از این وضع حاد، سپاه تصمیم گرفت بار دیگر تمام توان خود را برای باز کردن محور طلائیه به کار گیرد، از سوی دیگر، اوضاع نابسامان جبهه موجب تزلزل عمومی نیروها شده بود و حفظ جزایر نیز در هالهای از ابهام و تردید قرار داشت.
[ صفحه 90]
در هشتم اسفند 1362، پس از آن که اخبار اوضاع جبهه به تهران گزارش شد، آقای هاشمی رفسنجانی، فرمانده جنگ، به منطقه آمد و به سرعت خود را به سنگر فرماندهی سپاه رساند. وی به برادر محسن رضایی گفت:
«ما... اعلام کردیم که هرکس (هر یگان) هرچه در چنته دارد بیاورد میدان.»
برادر رضایی نیز پاسخ داد:
«ما هم گفتهایم که افراد تا حد فرمانده لشکر باید بجنگند. حتی اگر سازمان رزم سپاه مختل شود.» [70] .
پس از نشست فرماندهان با آقای هاشمی، تشخیص داده شد که راه خارج شدن از بنبست، حمله مجدد از محور طلائیه است تا شاید، با باز شدن راه زمینی، گره عملیات گشوده شود. در 10 اسفند 1362 حمله مورد نظر آغاز شد. اما به نظر میرسید که مشکل آب، مانع بزرگی است. حدود ساعت 1 بامداد، دو تن از مسئولان و فرماندهان لشکر 27 حضرت رسول (ص) به قرارگاه آمده و وضع زمین را که بر اثر انداختن آب توسط دشمن، باتلاقی شده و عبور از آن مشکل شده بود به آقای هاشمی گزارش دادند. ایشان در پاسخ به آنها با ناراحتی گفت:
«این امر امام است که شما در هر شرایطی باید برویم جلو. اگر ما نتوانیم این هفت، هشت کیلومتر را برویم جلو، دیگر نمیتوانیم بجنگیم. الان صدام آن تبلیغات را به پا کرده، صد هزار (نفر) نیرو پشت سر شما معطل مانده [است] و آبروی جمهوری اسلامی در خطر است. بروید هر طور که میتوانید خودتان را به دشمن برسانید.»
برادر، شهید دستواره در مقابل این اظهارات گفت:
«چشم! میرویم که یا شهید شویم و یا این گونه نزد شما برنگردیم.» [71] .
آقای هاشمی در بیان دیگری که در جمع فرماندهان ایراد کرد، گفت:
«من خدمت امام هم عرض کردم و ایشان هم تأیید کردند که طوری برنامه ریزی کنید که در همین جا جنگ را تمام کنیم. چون این امر دیگر برای کشور قابل تحمل نیست.» [72] .
با وجود تلاش فراوان یگانهای سپاه، به دلیل مقاومت و سماجت بسیار زیاد عراقیها، باز هم حمله نیروهای خودی به طلائیه ناکام ماند. نیروهای دشمن که در آغاز حمله مجبور شدند برخی مواضع خود را ترک کنند و به عقب بروند، با فرارسیدن روز، پاتکهای پیاپی خود را آغاز کردند و سرانجام، مانع پیشروی لشکر 14 امام حسین (ع) و لشکر 27 حضرت رسول (ص) شدند.
[ صفحه 91]
در جریان حملات دشمن، برادر حسین خرازی فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع) به شدت مجروح و دست راستش قطع شد و در حالی که بدنش پر از ترکش بود، او را از میدان خارج کردند. [73] .
با توقف پیشروی در محور طلائیه، وضعیت جدیدی پدید آمد. از این پس، جبهه خودی میبایست قابلیت و توانایی خود را در حفظ جزایر نشان میداد. کاری که بسیار دشوار مینمود. باور عمومی نیروها نیز آن بود که حفظ جزایر یا عملی نیست و یا بسیار دشوار است، و باید بهای زیادی برای آن پرداخت. عراق، پس از آن که توانست رزمندگان اسلام را از محورهای العزیر، القرنه و طلائیه وادار به عقبنشینی کند، بیرون راندن نیروهای مستقر در جزایر را نیز محتمل میدانست، به ویژه آن که، از لحاظ عقبه، آتش، دفاع ضد هوایی، زرهی و ضد زره و دهها عامل دیگر، بر نیروهای خودی برتری داشت.
پس از توقف درگیری در محور طلائیه تا شروع حمله به جزایر، حدود پنج روز جبههها حالت عادی داشت و دشمن تلاش خاصی از خود نشان نداد. در نخستین روزهای این مدت یعنی بعد از ظهر 14 اسفند 1362 مسئولان بیت امام به قرارگاه اطلاع دادند که فرمانده سپاه به تهران باز گردد. همچنین گفته شد:
«امام فرمودهاند: «جزایر حتما باید نگه داشته شوند، هر طور که شده.» [74] .
این دستور، تحولی اساسی در سرنوشت عملیات ایجاد کرده و سپاه این بار هر آنچه را که در اختیار داشت، از فرماندهان گرفته تا باقیمانده سازمان یگانها را وارد صحنه کرد. از لحاظ روحیه و استقامت نیز توان سپاه دو چندان شد و همه، حفظ هدفی را که امام تعیین کرده بود، به بهای خون و جان خود در دستور کار قرار دادند. فرمانده سپاه در این باره گفت:
«از جزیره بیرون نمیرویم حتی اگر سازمان سپاه از بین برود.» [75] .
برادر شمخانی، قائم مقام فرمانده کل سپاه نیز به فرماندهان لشکرهای 27 حضرت رسول (ص) و عاشورا گفت:
«بروید جزایر را حفظ کنید، این دستور امام است و من خودم میآیم آر پی جی میزنم. به هر حال احتمال پاتک به جزایر زیاد است.» [76] .
علاوه بر این، برادران محمد باقری، غلامعلی رشید و حسن دانایی به جزیره رفتند، مرخصی بسیجیها لغو شد و به طور کلی، تمام فرماندهان سپاه به جز آقای محسن رضایی و در برخی مواقع آقای شمخانی، به داخل جزیره رفتند تا با هم فکری یک دیگر راههای حفظ جزایر را مشخص کنند.
[ صفحه 92]
مطابق پیشبینی امام و فرماندهان، پس از چند روز، در 16 اسفند 1362،عراق با اجرای آتش سنگین، بمباران وسیع هوایی و استفاده از هلیکوپتر، تانک و نیروهای پیاده پاتک سنگینی را علیه جزایر جنوبی آغاز کرد. بیت امام که مرتب اوضاع جبهه را پیگیری میکرد، با آگاهی از شروع پاتک عراق به جزایر، با قرارگاه تماس گرفته و حجت الاسلام حاج احمد آقا خمینی از فرمانده سپاه وضعیت را جویا شد. آقای رضایی در پاسخ گفت:
«از لحاظ مهمات خیلی در مضیقه هستیم. الحمد الله وضع خوب است، ولی عراق با تمام قوا حمله میکند.» [77] .
حمله عراق در آن روز بدون نتیجه پایان یافت. اما دشمن در صبح روز 17 اسفند 1362 بار دیگر حمله خود را آغاز کرد. این بار، حمله دشمن با استفاده از ابزار و تسلیحات، شدیدتر و وسیعتر بود. در مقابل، وضع جبهه خودی بسیار حاد و مهمترین مسئله، کمبود نیرو و مهمات بود. در حالی که به شدت به مهمات نیاز بود، سرهنگ موسوی قویدل یکی از فرماندهان ارتش اعلام کرد:
«در کل، 1300 عدد گلوله 130 میلیمتری در اختیار داریم.» [78] .
همچنین، آقای غلامعلی رشید از داخل جزیره پیام داد که اگر نیروهای حاج همت (لشکر حضرت رسول (ص) نرسند، احتمال سقوط خط این لشکر زیاد است. عراقیها نیز از جنگ روانی استفاده کرده و به نیروهای ایرانی اعلام کردند، اگر جزایر را خالی نکنند، آنجا را به موشک بسته و به شدت بمباران میکنند. [79] در این روز، دفتر امام به طور مستمر در تماس با قرارگاه، تحولات جنگ را پیگیری میکرد.
روز 18 اسفند 1362، عراق بار دیگر حمله خود را با شدت هرچه تمامتر آغاز کرد و سپاه و بسیج با آنچه در دست داشتند، پایداری و استقامت کرده و مانع از پیشروی دشمن شدند. شرایط و مقدورات بسیار سخت و محدود بود. ضمن آن که دشمن از سلاحهای شیمیایی نیز استفاده کرد. برادر غلامعلی رشید از جزیره به قرارگاه آمد و درباره منطقه گفت:
«وضع خط خراب است، در محور تیپ سیدالشهدا دشمن رخنه کرده و هر شب دارد پیش میآید. (عراق) دائما نیرو میآورد و شدت عمل به خرج میدهد. نیروهای (ما) در خط خسته شدهاند. آتش (دشمن) به شدت زیاد است. جاده، آب، غذا و نیرو کم است. پلیت و الوار برای ساختن سنگر، نیست و لودر و بلدوزر برای احداث خاکریز وجود ندارد. نیروها در خط، آر پی جی و کلاشینکف دارند و از ادوات استفاده میکنند. از شدت حمله دشمن، بچهها دیگر قادر نیستند
[ صفحه 93]
فکر کنند. این جزیره طلسم شده و ما هر کاری میکنیم با مشکل مواجه میشویم.» [80] .
در این حال، آقای انصاری از بیت امام در تماس با قرارگاه وضعیت را جویا شد. شهید حجت الاسلام محلاتی، نماینده امام در سپاه به وی گفت:
«به امام بگویید، شب جمعه است، دعا بفرمایند.» [81] .
روز 19 اسفند 1362، عراق باز هم حملات خود را از سر گرفت. اما این بار هم رزمندگان اسلام با گوشت و پوست و دادن خون خود، ماشین جنگی ارتش بعثی را متوقف کردند. شهادت فرماندهی چون حاج همت، یاغچیان، حمید باکری و اکبر زجاجی، بهایی بود که برای حفظ جزایر پرداخته شد.
در این 3 روز، اوج حماسه و استقامت و شهادت طلبی سپاهیان و بسیجیان به نمایش گذاشته شد. جزیره سمبل پایداری و استقامت شده بود. آقای هاشمی رفسنجانی در این زمینه گفت:
«این جزیره شده سمبل قدرت ما و ضعف عراق. مقاومت شما در دنیا خیلی معنا دارد و باید حفظ شود. جزیرهها مهم است، این عقیده من است نه سیاست.»
ایشان در مورد نتایج این عملیات افزود:
«در صدام شکست پیدا شده، مثلا عربستان و ترکیه به ما پیشنهاد اسلحه کردند. اینها نشانه تزلزل عراق است.» [82] .
بدین ترتیب، حمله 72 ساعته عراق ناکام ماند و سرانجام، در پی فرمان امام، جزیره حفظ شد.
بازتاب عملیات
عملیات خیبر از نظر سیاسی و نظامی تأثیر به سزایی در روند جنگ به جای گذاشت. از نظر نظامی پس از ورود جمهوری اسلامی به خاک عراق، به دلیل تحولی که در استراتژی و تاکتیک ارتش عراق به وجود آمد، انجام عملیات به شیوه گذشته امکانپذیر نبود. از این رو، میبایست ابتکار جدیدی وارد جنگ میشد تا صحنه نبرد از رکود و توقف در پشت دیوار دفاعی عراق خارج شده و بار دیگر، موازنه نظامی برقرار شود. بیگمان، عملیات خیبر مبداء تحولی دیگر در دوره پس از فتح خرمشهر بود و عملیاتهای بعدی تا سال 1365 و نیز عملیات نظامی در خلیج فارس (1366) از این اندیشه جدید تأثیر پذیرفتند.
[ صفحه 94]
ازلحاظ سیاسی، تصرف این منطقه فشار زیادی بر عراق وارد کرد، زیرا در منطقه جنوب، جزایر مجنون یکی از مناطق استراتژیک برای این کشور به شمار میرفتند و به همین دلیل، دولت بعث سرمایهگذاری زیادی در این منطقه کرده بود. روزنامه فایننشال تایمز در مورد اهمیت جزایر مجنون نوشت:
«ذخایر نفتی جزایر مجنون که حدود هفت میلیارد بشکه تخمین زده شده است، هشت سال قبل توسط شرکت «تیروبراس» برزیل کشف شد. در ژانویه 1980 میلادی، 9 ماه قبل از آغاز جنگ خلیج (فارس)، یک پروژه عمرانی دو میلیارد دلاری برای آن تصویب شد، اما به سبب جنگ، کارهای این پروژه شروع نشد. عراقیها پیش بینی کرده بودند که تولید اولیه از این منابع، روزانه 350 هزار بشکه خواهد بود که به 700 هزار بشکه در روز افزایش خواهد یافت.» [83] .
طبیعی است تسلط ایران بر این منابع به عنوان برگ برندهای در مذاکرات سیاسی درباره سرنوشت جنگ و مسئله غرامت به شمار میرفت.
در این بخش، بازتاب عملیات خیبر از دو جنبه سیاسی و نظامی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. در بعد سیاسی، به واکنش و مواضع امریکا، عراق و رسانههای جمعی غرب پرداخته میشود و در بعد نظامی، اثرات این عملیات در روند آینده جنگ از نگاه بیرونی مورد بررسی قرار میگیرد.
1- امریکا
به طور طبیعی، بازتاب پیروزی عملیات خیبر بیش از همه، تهدید منافع قدرتهای بزرگ و در رأس آنها دولت امریکا را در پی داشت.
مهمترین نگرانی در محیط بیرونی آن بود که احتمال شکست نظامی عراق همچنان وجود داشت. زیرا، پس از عملیات رمضان تا پس از عملیات والفجر 1، دیوار دفاعی پر مانع عراق و خنثی کردن تاکتیکهای ایران که پیروزی در عملیات بزرگ را در پی نداشت، این اطمینان را به وجود آورده بود که ارتش عراق قادر است حملات ایران را دفع کند؛ ابتکار جدید ایران که دور از ذهن نظامیان عراقی و کارشناسان نظامی بود، این باور و اطمینان را متزلزل کرد. از این رو، عمدهترین نگرانی امریکاییها آن بود که احتمال شکست عراق، آشکار شده است.
رادیو امریکا در این باره گفت:
«امریکا خواستار پیروزی هیچ طرفی نیست و حل جنگ را از راه گفت و گو ترجیح میدهد. اما
[ صفحه 95]
برخی کارشناسان معتقدند، عراق روز به روز آسیبپذیرتر میشود و امریکا دلواپس آن است که عراق، جنگ را ببازد.» [84] .
برژینسکی، مشاور امنیتی رییس جمهوری سابق امریکا نیز گفت:
«شکست عراق در این جنگ، منافع امریکا را به خطر میاندازد و کشورهای خلیج فارس از جمله کویت، قطر، بحرین، و عربستان سعودی را فورا تحت تأثیر قرار خواهد داد. امروز، اوضاع خاورمیانه به ویژه منطقه خلیج فارس غیرقابل پیش بینیترین حالت را دارد و نگران کننده است.» [85] .
همچنین، جرج بوش معاون رییس جمهور ایالات متحده در سخنان خود خطاب به کمیته روابط امریکا و اسرائیل نگرانی عمیق خود را از چشمانداز پیروزی ایران ابراز داشت:
«در صورتی که ایران در این نبرد به پیروزی دست یابد، برآیند این تهدید نسبت به کشورهای حوزه خلیج فارس و تمامی منطقه، تا آن حد عظیم خواهد بود که منطقه تاکنون شاهد آن نبوده است.» [86] .
بر پایه این تشویق و نگرانی که نتیجه سیاستهای کلی امریکا در منطقه و در مقابله با جمهوری اسلامی بود، خطر ایران آن چنان بزرگ جلوه داده شد تا امریکا بتواند، برخلاف گذشته، تعهد خود مبنی بر حمایت از عراق را علنی کرده و کمک به حکومت عراق و آمادگی امریکا برای رویارویی با تحولات احتمالی در منطقه خلیج فارس را مطرح سازد.
شبکه تلویزیونی سی. بی. اس امریکا گزارش داد:
«امریکا اطلاعاتی را که از طریق ماهوارههای شناسایی خود دریافت میکند، در اختیار عراق قرار میدهد تا پیش بینی تهاجمات ایران امکان پذیر باشد. به گفته رادیو بی. بی. سی، دولت ریگان ظاهرا تصمیم گرفته است بیش از پیش، طرف عراق را در این جنگ بگیرد، زیرا کشورهای عرب، وی را معتقاعد ساختهاند که پیروزی ایران عواقب فاجعهآمیزی بر تعادل منطقه خواهد داشت.» [87] .
اقدام دیگر امریکا، دیپلماسی فعال منطقهای است. پس از بروز شکست عراق، رامسفلد و ریچارد مورفی، از جمله مقامات امریکایی بودند که با سفر به کشورهای منطقه، مذاکره و گفت و گو در مورد جنگ ایران و عراق و خطر شکست عراق را با مقامات حکومتی این کشورها در میان گذاشتند. مورفی، معاون وزیر خارجه امریکا درباره سفر خود و دیدار از کشورهای عربی منطقه خلیج فارس گفت:
«اوضاع کنونی منطقه متشنج و توأم با خطر و تهدید است و مناسب است که اقدام به اجرای
[ صفحه 96]
مذاکرات دائم و پیوسته جهت بالا بردن سطح آمادگی به منظور مقابله با هر گونه اوضاع استثنایی که احتمال بروز آن هست، را داشته باشیم.» [88] .
روزنامه امریکایی وال استریت ژورنال نیز نوشت:
«ریگان که ازتضعیف تدریجی عراق در جنگ با ایران دچار هراس شده است، دستور تهیه طرحهای جدیدی را به منظور تقویت عراق در جنگ با ایران به دستیارانش صادر کرده است. به گفته مقامات امریکایی، در پی این دستور مخفی ریگان که اخیرا به امضاء رسیده است، دولت ریگان هیئت عالی رتبهای را به کشورهای حوزه خلیج فارس اعزام کرده است. این هیئت که ریاست آن آن را ریچارد مورفی، معاون وزارت خارجه امریکا به عهده دارد و از پادشاهی سعودی، شیخ نشین بحرین و عراق دیدار خواهد کرد، مأمور تهیه طرحهای سفارش شده ریگان است. به توصیه ریگان، نقش وزارت خارجه امریکا در تهیه طرحهای جدید، چاره اندیشی در مورد جلوگیری از سقوط صدام است. و این احتمالا از طریق متقاعد ساختن اردن و فرانسه برای ارسال مقادیر بیشتری تسلیحات نظامی به عراق، میتواند انجام پذیرد.» [89] .
و بالاخره تأکید مجدد بر ممانعت از دست یابی ایران به تسلیحات، اقدام دیگر امریکا برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی به منظور پذیرش صلح تحمیلی و در نتیجه حمایت از عراق بود. دولت ریگان از کشورهای اروپایی و سایر کشورها درخواست کرد که از فروش سلاح به ایران خودداری ورزند. علاوه بر این، امریکاییها به طور غیرمستقیم به عراق یادآور شدند که بایستی از نیروهای هوایی خود بیشتر استفاده کرده و دامنه جنگ را به پشت جبهه و مناطق غیرنظامی گسترش دهد تا از این طریق، مواضع ایران تعدیل شود. جیمز پلاک، معاون وزارت خارجه امریکا نیز در خاورمیانه این موضوع را چنین عنوان کرد:
«اگر احتمال شکست عراق در این جنگ وجود داشته باشد دولت بغداد احتمالا با بمباران گسترده مواضع غیرنظامی، از بروز این شکست جلوگیری خواهد کرد.» [90] .
2- واکنش عراق
غافلگیری مطلق ارتش عراق در برابر حمله رزمندگان اسلام، به گونهای از عقب ماندگی و شتاب زدگی را برای این کشور در پی داشت. این بار، دشمن دریافت که تدابیر تاکتیکی او در میادین نبرد نقش تعیین شدهاش را از دست داده و در منطقهای که تصور نمیکرد، مواضع ارزشمندی را از دست داده است. به بیان دیگر، عراق با پدیده جدیدی مواجه شده بود که غلبه بر آن بسیار دشوار و بلکه غیر ممکن مینمود. این پدیده، نبوغ و ابتکار نظامی نیروهای
[ صفحه 97]
ایرانی بود که هر آن امکان داشت ارتش عراق را در وضعیت نو و خاصی قرار دهد که کنترل آن، قابل پیش بینی نبود. از این رو، مهمترین واکنش رهبران عراق در برابر عملیات خیبر، نگرانی از سماجت و غیر قابل پیش بینی بودن تحرکات رزمندگان اسلام بود.
عراقیها در پیآمد عملیات خیبر به تلاشهای سیاسی و نظامی گوناگونی اقدام نمودند که میتوان این اقدامات را چنین برشمرد:
1- هشدار به کشورهای عربی خلیج فارس مبنی بر آن که عراق خاکریز دفاع از آنهاست؛ صدام حسین در دیدار با اعضای دفتر دائمی اتحادیه حقوقدانان عرب گفت:
«ما نگفتیم سدی که از سینههای مردان در مرزهای عراق بسته شده است، سدی است که برادران ما را در خلیح (فارس) حمایت میکند مگر این که برادران ما در خلیج (فارس) این موضوع را عنوان کردند که اگر خدای نکرده این سد فرو ریزد، طوفان در مرزهای خلیج فارس متوقف نخواهد شد و از آن فراتر خواهد رفت.» [91] .
2- تهدید ایران به مقابله جدی و دعوت از جامعه بینالمللی برای پایان دادن به جنگ.
سماجت ایران بر تنبیه متجاوز و احقاق حقوق خود، یکی از نگرانیهای رهبران بعثی بود و عراقیها در مناسبتهای مختلف و با تهدید، درصدد منصرف کردن جمهوری اسلامی ایران از ادامه جنگ بودند. از این رو، آنها ضمن اعلام آمادگی برای مقابله با ایران، جامعه جهانی را برای نجات خود به کمک فراخواندند. روزنامه عراقی الجمهوریه خواستار تلاش مجدانه بینالمللی برای تحمیل صلح به ایران شد و نوشت:
«عراق در حالی که این دعوت را مطرح میکند که در نهایت آمادگی برای درهم شکستن هرگونه تجاوز جدید ایران که در آن تلفات ایران بیشتر از گذشته خواهد بود به سر میبرد.» [92] .
فرمانده سپاه سوم عراق نیز گفت:
«ما کمر آنها را شکستهایم ولی میدانیم که آنها به محض گرد آوردن نیرو و تجهیزات کافی، بار دیگر دست به حمله خواهند زد.» [93] .
3- تلاش برای بینالمللی کردن جنگ؛ فشار اقتصادی ناشی از جنگ، بار سنگینی را بر نظام سیاسی عراق وارد کرده و بقاء این رژیم را مورد تهدید جدی قرار داده بود.
زاید حیدر، سفیر رژیم عراق در کنیا در این باره گفت:
«عراق برای ادامه جنگ با جمهوری اسلامی مجبور است ماهانه یک میلیارد دلار هزینه جنگی بپردازد.» [94] .
برای رهایی از این وضع، استفاده از سلاح شیمیایی و حمله به تأسیسات نفتی و
[ صفحه 98]
نفتکشهایی که نفت ایران را حمل میکردند، دو اقدام اساسی عراقیها بود. آنها با توجه به اهمیت نفت و نقش آن در جهان صنعتی، دست به این اقدام زدند و امیدوار بودند با مقابله به مثل جمهوری اسلامی، کشورهای دیگر، به ویژه ابرقدرتها را وادار کنند که فشار بیشتری بر جمهوری اسلامی وارد آورند.
4- حمله به مناطق مسکونی.
5- مسئله تنگه هرمز و تأسیسات نفتی جزیره خارک؛ مهمترین هدف عراق بازداشتن ایران از ادامه جنگ با توسل به شیوهها و ابزار گوناگون بود. برای رسیدن به این هدف، عراق پس از عملیات خیبر، تلاش تازهای را آغاز کرد، که مورد نظر امریکا و کشورهای اروپایی نیز بود. عراق با آگاهی از اتکاء ایران به درآمدهای نفتی برای پیش برد جنگ، این بار، حمله به تأسیسات نفتی خارک را به عنوان مهمترین اقدام نظامی در صدر تلاشهای خود قرار داد. برای این منظور پنج فروند هواپیمای سوپراتاندارد مجهز به موشکهای اگزوست از فرانسه اجاره کرد. این عمل، بیش ازآن که در تحقق هدف مورد نظر عراق مؤثر باشد، ژستی تبلیغاتی و روانی بود. مقامات امریکایی و رسانههای غرب نیز در اظهارات و تحلیلهای خود حمله به تأسیسات نفتی ایران را تنها راه پیش روی عراق عنوان میکردند. در واقع، عراق با این حرکت، علاوه بر محدود کردن درآمدهای ارزی ایران، فشار اجتماعی و بینالمللی کردن جنگ را نیز در نظر داشت. این اقدام عراق قبل از شروع و پس از آن، از جنبههای گوناگون مورد توجه مقامات و رسانههای غربی قرار گرفت.
آسوشیتدپرس در این باره گزارش داد:
«مقامات امریکایی میگویند، اگر عراق نتواند حملات ایران را دفع کند، ممکن است برای حمله به تأسیسات نفتی ایران وسوسه شود.» [95] .
رادیو بی. بی. سی نیز اعلام کرد:
«حرکت بعدی به عهده رییس جمهور عراق، صدام حسین خواهد بود که یا شکست را ریسک کند و یا این که موشکها را (به طرف) خارک شلیک کند.» [96] .
رادیو اسرائیل به نقل از روزنامه آلمانی فرانکفورترا لگمانیه گفت:
«عراق دو راه در پیش دارد؛ یا اینکه از موضع برتر، جنگ را ادامه دهد یا این که به کانون نفتی ایران ضربه بزند.» [97] .
فرد هالیدی، متخصص در امور خاورمیانه در گفت و گو با شبکه سراسری ای. بی. اس. امریکا گفت:
[ صفحه 99]
«امکان این که عراق برای کشاندن امریکا به این جنگ و نجات دادن خود سعی در کوبیدن تأسیسات نفتی ایران در خارک را داشته باشد بیشتر میشود و چنین احتمالی نزدیکتر میشود.... [براساس] محاسبات امریکا و انگلیس، چنانچه یک نمایش قدرت و یا استفاده از قدرت بر علیه ایران داشته باشند، این، (امام) خمینی را متوقف خواهد کرد و احتمالا جنگ را متوقف کرده و یا آن را تحت کنترل خود در خواهد آورد.» [98] .
رادیو بی. بی. سی نیز گفت:
«احتمال میرود که این تصور برای مقامات عراقی پیش آید که افزایش میزان تشنج در خلیج فارس، تنها راه ترغیب تلاشهای بینالمللی برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق است.» [99] .
خبرگزاری یونایتد پرس طی تحلیلی گزارش داد:
«صدام حسین این روزها با تهدید به بستن شاهرگ نفتی ایران در خلیج فارس، سعی دارد آخرین سلاح خود را به نمایش بگذارد. صدام حسین به دلیل تهاجم اخیر ایران که یکی از بزرگترین تهاجمات ایران در طول 5 / 3 سال جنگ بوده است و هنوز نیز ادامه دارد و همچنین، به دلیل درگیر جنگ بودن با یک دشمن بسیار قویتر و از سوی دیگر، به دلیل باختن تدریجی جنگ اقتصادی، تحت فشار شدیدی قرار گرفته است. کارشناسان دفاعی میگویند که عراق ظاهرا قادر به فلج ساختن صادرات نفتی ایران از راه انجام حملات هوایی بر علیه کشتیها و ترمینال نفتی جزیره خارک هست. عراقیها از نیروی هوایی بهتری نسبت به ایران برخوردار هستند و این نیرو را با موشکهای روسی و همچنین پنج فروند جت فرانسوی سوپراتاندارد مجهز به موشکهای اگزوست - که در جریان جنگ جزایر فالک لند بین امریکا و انگلیس بسیار مؤثر بودند - تقویت کردهاند.» [100] .
رادیو امریکا به نقل از روزنامه واشنگتن پست پس از اشاره به این گزارش که عراق برای نخستین بار هواپیماهای سوپراتاندارد را در جنگ با ایران به کار گرفته است، گفت که مقامهای امریکمایی این اقدام را گام دیگری به سوی بحرانی میدانند که ادامه جریان نفت از خلیج فارس را در بر میگیرد و همچنین، آنها تازهترین اقدام عراق را نشانی تازه از ناتوانی آن کشور در جنگ دیر پا با ایران تعبیر میکنند. بعضی نیز آن را بازتابی از افزایش نگرانی نسبت به تقویت نظامی ایران برای حملهای بزرگ در خاک عراق میبینند. عراق روز 27 فوریه با حمله به نفتکشها در نزدیکی جزیره خارک، اعلام کرد، محاصره این منطقه را آغاز کرده است.
[ صفحه 100]
عراق از نهم اسفند 1362 جزیره خارک و نفتکشهایی را که به قصد بارگیری به پایانههای نفتی ایران میآمدند، مورد حمله قرار داد، روز به روز بر دامنه و شدت حملات خود افزود، به گونهای که تردد نفتکشها به خارک به طور چشم گیری کاهش یافت. در چنین وضعی، ایران دریافت که بایستی محل صدور نفت خود را به دریای عمان انتقال دهد. اما این کار، به زودی شدنی نبود و تنها، ذخیره سازی در محلی دورتر از خلیج فارس ممکن بود. در این حال، یکی از اقدامات کاربردی ایران برای کاهش فشار، حمایت از نفتکشها بود. بدین منظور، بانک مرکزی اعلام کرد، تمام نفت کشهایی را که به جزیره خارک آمده و یا در دیگر بنادر ایران پهلو بگیرند. همراه با کالاهایشان بیمه خواهد کرد. [101] علاوه بر این، اعلام شد، کشتیهایی که به شمال خلیج فارس میآیند، از بیمه بیشتری برخوردار خواهند بود. در همین راستا، ایران یک میلیون دلار به عنوان ضمانت در بانک لندن گذاشت. همچنین، وزارت خارجه اعلام کرد، در صورتی که ایران نتواند از منافع نفتی خود در خلیج فارس بهرهمند شود، تنگه هرمز را مسدود خواهد کرد. این اظهارات، بهانه مناسبی برای تبلیغات به رسانههای غربی داد. به ویژه، این رسانهها با بزرگ کردن مسئله و حفظ حساسیت آن در خبرها و تحلیلهای خود، سعی کردند ایران را در انفعال بیشتری قرار دهند، ضمن آن که از این طریق، عراق به اهداف خود بیشتر نزدیک میشد. علاوه بر این، در پی طرح موضوع مقابله به مثل ایران، امریکا مرز پنج مایلی اطراف کشتیهای امریکایی مستقر در خلیج فارس را منطقه ممنوعه برای پرواز هواپیماها اعلام کرد، تا بدین وسیله محدودیت بیشتری برای ایران ایجاد کرده و دست عراق را بازتر کند. اما جمهوری اسلامی، هر گونه شرطی را برای پرواز هواپیماهای خود بر فراز خلیج فارس رد کرد و به پرواز در منطقه ممنوعه مبادرت ورزید، و حتی در این پروازها یک بار، امریکاییها به سوی هواپیمای ایرانی تیر هشدار شلیک کردند. در واقع، دامن زدن به مسئله خارک و مسدود شدن تنگه هرمز، نوعی جو سازی بود که امریکاییها ایجاد کردند تا به منافع و مقاصد خاص خود برسند. آنها مروج اصلی شایعه در این زمینه بودند. به نوشته مجله الحوادث چاپ لندن این امر به بالا رفتن قیمت سهام شرکتهای نفتی امریکایی کمک میکرد. [102] همچنین، به گفته منابع خبری، این مسئله، یعنی هشدار ایران به بستن تنگه هرمز، موجب افزایش بیسابقه و چشمگیر دلار امریکا در بازار شده بود.
در هر حال، مسئله خارک که ابتدا در ایران، مهم به نظر میرسید و در این زمینه نگرانیهایی وجود داشت، در محیط بیرونی نیز جنجال بسیاری ایجاد کرد. تدابیر دفاعی و
[ صفحه 101]
مقابله به مثل ایران، موجب شد به مرور، عراق حملات خود را کاهش دهد و این برگ برنده را که از مدتها پیش در مورد آن جنگ روانی به پا کرده بود، از دست بدهد.
6- استفاده از سلاح شیمیایی؛ از مهمترین تحولاتی که طی جنگ تحمیلی به وقوع پیوست، به کارگیری سلاح شیمیایی در میادین نبرد به وسیله عراق بود که اوج آن (تا سال 1362) در عملیات خیبر اتفاق افتاد. در طول این عملیات، دشمن چندین بار از این سلاح استفاده کرد. نخستین حمله شیمیایی دشمن در هشتم اسفند 1362 در هورالهویزه انجام شد و از این تاریخ تا پایان عملیات، نیروی هوایی عراق با پرتاب راکتهای شیمیایی، مناطق عملیاتی را آلوده کرد، به گونهای که شماری از رزمندگان اسلام بر اثر کاربرد این سلاح شهید و یا دچار جراحات شدید شدند.
موضع امریکا در برابر این مسئله دوگانه بود. ابتدا طرح این مسئله را از جانب ایران یک ادعا خواند. صدای امریکا به نقل از یک سخن گوی وزارت خارجه این کشور گفت:
«امریکا نمیتواند گزارش مربوط به ادعای ایران را درباره استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی در جنگ علیه ایران را تأیید کند.» [103] .
اما روزنامه واشنگتن پست از قول مقامات امریکایی نوشت:
«حکومت بغداد به خاطر حمله خیبر، در آستانه سقوط قرار گرفته و ناگزیر در استفاده از سلاح شیمیایی بوده است.» [104] .
درواقع، مقامات امریکایی به طور غیر رسمی اعلام کردند که عراق برای جلوگیری از پیشروی ایران ناچار است، از هر نوع سلاحی استفاده کند. آنها همچنین، برای تحت الشعاع قرار دادن این موضوع، مسئله حقوق بشر در ایران را که یک حربه و دستآویز کهنه است، به عنوان یک موج تبلیغاتی مطرح کردند و ضد انقلاب وابسته را تحریک کردند تا برای دستیابی به اهداف خود، مطالبی را علیه جمهوری اسلامی عنوان کند. در همین راستا، حزب توده، سازمان چریکهای فدایی خلق، حزب دمکرات و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و اعضای فرقه بهائیت نیز به بیان مطالب بیپایهای علیه انقلاب اسلامی پرداختند که در روزنامههای کشورهای غربی به چاپ رسید.
به طور کلی، با وجود عدم برخورد منطقی و انسانی کشورهای اروپایی، امریکا و سازمانهای بینالمللی با این اقدام، موج وسیعی از خبر، تحلیل و روشنگری در مورد حکومت ضد بشری عراق در اظهارات مقامهای سیاسی و رسانههای جمعی کشورهای مختلف منعکس شد و این کشور را در موضع انفعالی بیشتری قرار داد.
[ صفحه 102]
3- واکنش رسانههای جمعی غرب
همچون گذشته، شبکههای رادیو و تلویزیونی، روزنامه و خبرگزاریهای غربی در بازتاب اخبار عملیات خیبر موضع منفی و مخربی را اتخاذ کردند. این رسانهها در روندی مرحله بندی شده، ابتدا در صدد برآمدند، حمله ایران را عادی و بدون تأثیر خاص، جلوه دهند و در این راستا اظهار داشتند که ایران ادعا میکند، مناطقی را تصرف کرده است اما عراق میگوید، ایرانیها را وادار به عقبنشینی کرده است. در واقع، در این مرحله، پیشروی ایران را مهم دانستند. در مرحله دوم، آنها مدعی شدند که عراق از تمام امکانات خود برای عقب زدن ایران استفاده نکرده است و همچنین، ایران در صدد حمله جدیدی است و به این منظور، نیروی زیادی را جمعآوری کرده است. طرح این مسئله برای القای این موضوع بود که حمله اصلی ایران آغاز نشده است. پس از این مرحله و اطمینان از این که ایران توانسته است بر جزایر مجنون مسلط شود، به نقل از فرماندهان عراق، موجی از خبر را روی تلکسها بردند، مبنی بر این که تلفات ایرانیها در این عملیات بسیار زیاد است. علاوه بر این، نسبت به ترکیب سنی داوطلبان رزمنده و این که ایران از پیرمردها و نوجوانان کم و سن و سال استفاده کرده است، اخباری زیادی را پخش کردند. امام خمینی (ره) در مورد چگونگی برخورد رسانههای تبلیغی غرب با عملیات خیبر، ضمن با اهمیت توصیف کردن این عملیات، اخبار این منابع را در مورد تلفات ایران بیش از هر چیز ناشی از اهمیت نبرد خیبر دانستند. ایشان در 14 اسفند 1362 در این باره اظهار داشتند:
«میزان در این که جنگ ما خوب است یا بد، تبلیغاتی است که در خارج میشود، هر جا هرچه بیشتر تبلیغ بر ضد میشود، معلوم میشود که اینجا زیادتر است. مثلا در آنجایی که در طول این مدت، آنجاهایی که ما بیشتر، مثل خرمشهر که بیشتر از جاهای دیگر، ما پیروزی داشتیم، آنجا بیشتر تبلیغات میکردند. من امروز وقتی ملاحظه میکنم، میبینم از همیشه الان بیشتر تبلیغات بر ضد میشود. از همیشه، مثلا در رأس اخبار هیچ وقت بنابراین نبود، آن وقت، دروغهایی که در آنجاها گفته میشود، این که این ایرانیها چطور شدند، اینها از بین رفتند، دور و برشان را گرفتند، محاصرهشان کردند، از بین بردند. یک دفعه میگویند عراق میگوید ما 30 هزار نفر را کشتیم، یک دفعه میگویند 18 هزار نفر را، امروز گفتند 50 هزار نفر، خوب فردا هم میگویند 200 هزار نفر. آنها هر وقت شکست زیادتر باشد، به عبارت دیگر، حجم شکست آنها موافق با حجم تبلیغاتشان است. هرچه تبلیغاتشان زیاد بشود، این میزانی است که باید ملت توجه کند. هر جا دیدند که زیادتر هیاهو میکنند، زیادتر راجع به شکست ما میگویند، بدانید که آنجا پیروزمند زیادتر بودیم.
[ صفحه 103]
مثل حالا، حالایی که موارد حساس - چیز را، آن - را گرفتند. و اینها حالا آمدند، میگویند. یک وقت میگویند که اصلا در عراق هیچ وقت جنگ نبود، این رادیو عراق بود، ما در ایران جنگ کردیم و همه کشتهها در ایران افتاده، فردایش یادش میرود این را گفته است، یا این که نمیفهمد میگوید که عراق ما بیرون کردیم اینها را. یک وقت هم میگوید تمام لاشههایشان در عراق افتادهاند، چطور محاصرهشان کردیم - نمیدانم - ریختیمشان به دریا، به آب ریختیم، آنها هم شنا بلد نبودند، نتوانستند خارج شوند، رفتند، چه شدند. ممکن است بعضی اذهان ساده یک وقت باور کنند این مسائل را. باور نکنید مسئله اینطور نیست. پیروزی حالا بهتر از همه پیروزیهایی است که ما تا حالا داشتیم و آن طوری که بعضی آقایان آمده بودند و میگفتند، یک مسئلهای است که باید جنگهای دنیا از آن چیز یاد بگیرند. مسائلی که اینجا در این چیز کردند، آن طوری که به من نقل کردند، مسائلی که در اینجا اینها عمل کردند، مسائل بسیار بزرگی بوده است که باید دنیا، آنهایی که جنگ میخواهند بکنند، از اینها یاد بگیرند.» [105] .
4- بازتاب نظامی
بازتاب نظامی عملیات خیبر در منابع خبری و اظهارات مقامهای سیاسی کشورهای جهان خصوصا غربیها در مقایسه با بازتابهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، اخبار و تحلیلهای محدودی را به خود اختصاص داد. مهمترین بازتاب نظامی این عملیات از نظر منابع غربی نبوغ طرحریزی و ابتکار عمل فرماندهان نظامی سپاه پاسداران است که به طور مستمر صورت جنگ را از وضعی به وضع دیگر مبدل میسازند و صحنههای جنگ را از رکود و یک نواختی که مورد رضایت فرماندهان نظامی عراق بود، خارج میکنند. مسئله قابل ملاحظه دیگری که در این زمینه مورد توجه رسانهها قرار گرفت، حمله رزمندگان اسلام به نقاط ضعف عراق بود. به طور کلی، بازتاب نظامی عملیات خیبر را میتوان در این محورها بررسی کرد: 1- انجام عملیات فریب، 2- ابتکار عمل توأم با شجاعت و کیفیت رزمی، 3- استفاده وسیع از هوا نیروز برای اولین بار، 4- استفاده از نقاط ضعف عراق، 5- مقاومت، 6- مشکل پشتیبانی و ارسال تجهیزات، 7- نصب پل، 8- اهمیت زمین هورالهویزه برای هورها و دشتهای حد فاصل بصره و بغداد.
قبل از شروع عملیات، چند حمله در جبهههای غرب، میانی و جنوب انجام گرفت که هدف فرماندهان سپاه از اجرای آنها، تنها حفظ غافل گیری دشمن و بیاطلاعی آن نسبت به منطقه هورالعظیم بود. حملههای محدود در محور دربندیخان، چیلات و چزابه قبل از اسفند
[ صفحه 104]
ماه سال 1362 بیشتر با این هدف انجام شد. این هدف از نظر منابع خبری بینالمللی و منطقهای مخفی نماند. به گزارش برخی رسانههای خبری، در بررسیهای ناظران آمده است که مقامات تهران در تهاجم خود به بخش مرکزی سعی کردهاند، نوعی دستپاچگی در فرماندهی عراق به وجود آوردند و توجه آنها را از هدف واقعی که فرماندهی تهران برای آن طرحریزی میکند، منحرف سازند. این منابع همچنین، حمله رزمندگان اسلام در محور العزیز در جناح شمالی، عملیات در هور و حمله در محور القرنه را که هر دوی آنها نزدیک جاده بصره - عماره انجام شد، به اشتباه عملیات فریب تصور کرده و این تلاش را مقدمهای برای تصرف جزایر مجنون قلمداد کردند. در حالی که، این دو محور، جزو ارکان طرحریزی عملیاتی برای دست یابی به هدفهای موردنظر در عملیات خیبر بودند.
صدای امریکا در 30 فروردین 1363 در این باره گفت:
«دیپلماتهای غربی، عرب و آسیایی در تهران، تاکتیکهای جنگی ایرانیان را که در هفتههای اخیر منجر به تسخیر جزیره مجنون در جنوب عراق گردید، میستایند. آنان میگویند، حملات انحرافی ایران به شاهراه بصره - بغداد در واقع مقدمهای برای حمله به جزیره مجنون بوده است.» [106] .
خبرگزاری رویتر نیز در این باره گزارش داد:
«دیپلماتهای خارجی در مصاحبهای با خبرگزاری رویتر، همگی متفق القول بودند که تصرف جزیره مجنون موفقیت رزمی درخشانی برای ایرانیان و ضربه شدیدی به روحیه رییس جمهوری عراق و نیروهایش بوده است. یک دیپلمات ارشد گفت، ایرانیها یک سری حملات انحرافی که نشان میداد آنها به طرف بصره یا اتوبان اصلی بصره - بغداد در منتهی الیه شمالی میروند، انجام دادند. وی افزود، در حقیقت، هدف آنها در تمام مدت، جزیره مجنون بوده است و آنها، عراقیها را کاملا شگفت زده کردند» [107] .
همچنین درباره حمله ایران به نقاط ضعف عراق، خبرگزاری فرانسه گزارش داد:
«ناظران متذکر میشوند، نیروهای ایرانی از تاکتیکی استفاده میکنند که با پرداختن به نقاط ضعف دفاع رقیب، اغلب موفق است.» [108] .
موضوع دیگری که از بعد نظامی مورد توجه محافل خبری قرار گرفت، جسارت عملیاتی دقت نظر، و کیفیت نیروهای عمل کننده به ویژه در محورالعزیر و نیز انجام عملیات آبی - خاکی بود که حیرت فرماندهان عراقی و منابع غربی را برانگیخت. خبرنگار روزنامه دیلی تلگراف نوشت:
«یک ستوان دوم عراقی که در نبرد شرکت داشت و من را به مناطق نبرد هدایت میکرد، گفت
[ صفحه 105]
که ایرانیان یک حمله بسیار دقیق و گستاخانه را از سمت باتلاقهای تحت تصرف خود آغاز کردند. نیروهای ایرانی با استفاده از قایقهای بزرگ و قدرتمند شبانه از میان نیزارها و کانالهای آب عبور کرده و گروه کوچکی در میان تعجب، روستای البیضه را تصرف کردند. ایرانیان بلافاصله با استحکام مواضع دفاعی هزاران تن نیروی تقویتی و تسلیحات و مهمات را بدون وقفه و با استفاده از هلیکوپتر و قایقهای بیشتری به داخل منطقه مزبور ریختند.» [109] .
در این باره، خبرگزاری فرانسه در سوم فروردین 1363 چنین گزارش داد:
«ناظران عقیده دارند، نتیجه نبرد جزایر مجنون... هرچه باشد، تاکتیکهای نظامی ایران از نظر جسارت و شهامت در تاریخ مورد استفاده قرار خواهد گرفت.» [110] .
مسئله به کارگیری هوا نیروز درعملیات خیبر یکی دیگر از ویژگیهای این نبرد بود که در خبرها منعکس شد. از نظر منابع خبری جهان، ایران برای نخستین بار، به طور وسیع از هلی کوپترهای حمل و نقل استفاده کرد. [111] با این حال، این رسانهها عنوان کردند که ایران در ارسال تجهیزات به جزیره (مجنون) با مشکل مواجه شد. [112] و از بعد نظامی، آن را یکی از مشکلات حمله اخیر برشمردند.
مقاومت رزمندگان اسلام در عملیات خیبر به ویژه در حفظ جزایر مجنون، روح عملیات خیبر و هسته اصلی آن به شمار میرفت. مقاومت 72 ساعته در جزیره همراه با محدودیت بسیار و در مجموع، عملیات در زمینی که هیچ گونه تجربه قبلی در مورد آن وجود نداشت، بسیار دشوار بود و رسیدن به اهداف، تنها با استقامت و روحیه انقلابی و آرمان خواهی امکان پذیر بود. این مسئله مورد توجه خاص فرماندهان عراقی قرار گرفت به گونهای که با مشاهده این وضع، نسبت به پایان جنگ در کوتاه مدت اظهار بدبینی کردند. روزنامه کلارین، چاپ بوئنوس آیرس نوشت:
«یک ژنرال عراقی به نام ماهر عبدالرشید نسبت به پایان جنگ اظهار بدبینی نمود و گفت، پس گرفتن جزیره مجنون از آنچه که ما فکر میکردیم، سختتر شده است.» [113] .
این اظهارنظر در زمانی بود که هنوز پل خیبر نیز نصب نشده بود. نصب پل به طول 13 کیلومتر بر روی آبهای هور، یکی از موفقیتهای نظامی قابل ملاحظهای به شمار میرفت که در تاریخ نظامی ایران بیسابقه بود. این مسئله نیز مورد توجه منابع غربی قرار گرفت. خبرگزاری فرانسه در سوم فروردین 1363 در این باره گزارش داد:
«به گفته مسئولین دولتی امریکا، دست یازیدن به پل قایقی با چنین طولی، در تاریخ نظام مدرن بیسابقه است.» [114] .
[ صفحه 106]
مسئله مهم دیگری که از بعد نظامی توجه ناظران را به خود جلب کرد، موقعیت استراتژیک منطقه بود که برای عملیات انتخاب شده بود. خبرگزاری یونایتدپرس، اهمیت جزیره مجنون و نقش آن را در «هورها» و زمینهای اطراف آن چنین عنوان کرد:
«مجنون اکنون برای دفاع عراق حیاتی است زیرا اگر به طور دائم به دست ایران سقوط کند، عراقیها در خطر تحت سلطه قرار گرفتن در باتلاقهای نرم و دشتهای بین بغداد و بندر بصره قرار میگیرند.» [115] .
در مجموع، با پیروزیهای به دست آمده در عملیات خیبر که به طور مشهود و برجسته در نبوغ و ابتکار نظامی سپاه خودنمایی کرد، زمینه مساعدی برای پیش برد سیاستهای نظام فراهم شد، گرچه به دلیل دست نیافتن به یک پیروزی کامل که با تصرف یک منطقه استراتژیک توأم باشد، فشارهای امریکا و غرب همچنان ادامه یافت و امریکا با سیاست «ترغیب» و «فشار» در یک استراتژیک مرحلهای، در پی آن بود تا ایران را به پای میز مذاکره بکشاند. این فشارها، بیشتر پس از عملیات خیبر اعمال شد. ایجاد محدودیت در تحصیل درآمدهای ارزی، اعمال کنترل بر خرید تجهیزات و سلاحهای مورد نیاز ایران و حمایت و تقویت عراق، الگوهای فشار علیه ایران بودند. علاوه بر این، امریکاییها نسبت به وضعیت و توان نظامی عراق حساسیت نشان دادند، و در مورد راههای نظامی کمک به عراق به منظور جلوگیری از سقوط ارتش این کشور در مقابل رزمندگان اسلام، حضور در خلیج فارس و انجام سفرهایی به عراق در یک بررسی، ضعف عراق را در دو جهت اعلام کردند: 1- عدم وجود استراتژی دقیق و روشن. 2- روحیه پایین سربازان عراقی.
ایالات متحده همچنین، روند رو به گسترش روابط خود را با عراق را که پس از عملیات رمضان آغاز شده بود، توسعه داد و بیست روز پس از انتخاب دوباره ریگان به ریاست جمهوری امریکا، در ششم آذر 1363 دو کشور به طور رسمی روابط خود را از سر گرفتند.