گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
اقدام در جنوب بصره (جزیره مینو و خسروآباد)






به دلیل عدم تأثیر عملیات خیبر در تعیین سرنوشت جنگ، عملیات دیگری مطرح شد که نیروی زمینی ارتش طراح آن بود. براساس این طرح، منطقه جزیره مینو و خسروآباد در غرب رودخانه اروند برای انجام عملیات انتخاب شد. این انتخاب از نظر اندیشه کلاسیک با خطر بسیاری همراه بود. از این رو، ابهام‌های زیادی در آن به چشم می‌خورد. اما هدف‌های

[ صفحه 107]

جبهه جنوب تا آن اندازه اهمیت داشت که هر اقدام نظامی در این جبهه در سرنوشت جنگ تعیین کننده بود. آقای هاشمی رفسنجانی در این باره در دزفول به فرماندهان نظامی گفت:
«اگر شما بخواهید عماره را بگیرید، در آنجا خبری نیست، اگر بخواهید بروید بغداد، متر به متر جلوی ما از این [خطوط دفاعی شرق بصره] بدتر خواهد شد. در بصره، مردم تا کربلا شیعه هستند. اگر بخواهیم کاری کنیم، همین است که اینجا بکنیم.» [116] .
شرایط خاص کشور نیز به گونه‌ای بود که مسئولان وقت، یک پیروزی در جنوب را مهم و برای پیشبرد امور، حیاتی می‌دانستند. آقای هاشمی برای توجیه فرماندهان، بخشی از اوضاع سیاسی را چنین بیان کرد:
«هر روز که از جنگ می‌گذرد، مسائل از کانال سیاسی - نظامی برای ما مشکل‌تر می‌شود و دشمن خود را آماده‌تر می‌کند. قدرت‌های سیاسی دنیا دست اندرکارند تا ما را از پیروزی مطلق بازدارند و کشورهایی مانند ترکیه و پاکستان مایل نیستند ما به پیروزی برسیم. سوریه و لیبی که با ما خیلی صمیمی هستند، می‌خواهند ما به گونه‌ای پیروز شویم که دستمان در عراق باز نباشد. در هر کنگره و کنفرانس که شرکت می‌کنیم، به ما می‌گویند، صلح بکنید. از نظر سیاسی چقدر می‌توان برای صلح نکردن مقاومت نمود؟ خریدهایی در آلمان و انگلیس داریم که در داخل به آن نیازمندیم، ولی نمی‌دهند تا صلح کنیم و همه کارها برای این است که ما از پیروزی مطلق چشم پوشی کنیم. اگر همه دنیا گفتند صلح و ما نکردیم، دشمن بمب اتم هم بیندازد، برای دنیا توجیه شده می‌باشد.» [117] .
اگرچه انجام عملیات امری ضروری به شمار می‌رفت، اما تضمین پیروزی آن مهم‌تر بود. آقای هاشمی در نشست فرماندهان گفت:
«مصلحت ما نیست در چنین شرایطی، عملیات ناموفق داشته باشیم. در چنین شرایطی، زمان برای ما مهم است، چون دنیا پیروزی مطلق ما را نمی‌پذیرد لذا به مرور فشار می‌آورد. ما الان می‌توانیم با همین اعتبار نظامی 20 درصد از خواسته‌هایمان را بگیریم ولی اگر عملیات ناموفق داشته باشیم پنج درصد نمی‌توانیم بگیریم.» [118] .
وی جنبه پیروزی عملیات را نیز راه گشا دانسته افزود:
«همان گونه که اگر ناموفق باشیم، زحمات شما به اضافه تلفات و افتخارات زیر سئوال رفته و شاید هم از دستمان برود. [ولی در صورت موفقیت] می‌توانیم توپ مستقر نموده و رابطه عراق را با خلیج فارس قطع کنیم، صفوان را تهدید کنیم و به کشورهای خلیج فارس نزدیک شویم. در واقع، شکل جغرافیایی جنگ عوض خواهد شد. اگر در آن طرف آب (رودخانه) بمانیم، فشار

[ صفحه 108]

سیاسی به دنیا وارد خواهیم ساخت و هدف‌های بعدی ما، سیاسی - نظامی است، نظامی محدود. ما در آینده عملیات بزرگی نخواهیم داشت. اگر خودمان را به ام‌القصر برسانیم و در آنجا بایستیم عملیات آخر خواهد بود و 60 درصد خواسته‌هایمان را خواهیم گرفت [همچنین] اگر ما بتوانیم با کشیدن یک خط، دهانه فاو را از بصره جدا کنیم تا از پشت مورد حمله نباشیم، خارک و ماهشهر از خطر جدی در امان می‌شود و رفت و آمد کشتی‌ها نیز در امان خواهد بود. در این صورت، ما هیچ عجله‌ای برای هیچ کاری نداریم، عربستان سعودی تحت فشار قرار می‌گیرد تا از همه امکاناتش برای پایان گرفتن جنگ استفاده کند.» [119] .
با آن که انجام عملیات پیروز در جنوب بسیار مهم بود، اما، وجود ابهامات فراوان نسبت به مانور و روش‌های مورد نظر برای تصرف منطقه عملیاتی، هوشیاری دشمن و فقدان امکانات لازم موجب منتفی شدن عملیات شد. گرچه امید زیادی به این تلاش وجود داشت و آقای هاشمی نسبت به بازتاب سیاسی آن امیدوار بود، اما گزارش برخی از فرماندهان، گره‌های موجود را در این مورد آشکار کرد. آقای هاشمی به عنوان فرمانده جنگ با وجود عدم تمایل به لغو این عملیات، مجبور شد این تصمیم را اتخاذ کند. در پی این اقدام، وی خواستار پاسخ گویی فرماندهان به معضلات کشور شد. وی گفت:
«اگر این است، باید بگویید ما نمی‌توانیم بجنگیم، تا ما برویم به مردم بگوییم و راه دیگری پیدا کنیم. اگر ما حالا جنگ را ختم کنیم، وضع نظامی‌مان در دنیا خوب است ولی شش ماه دیگر خیر. اگر نمی‌توانید، حالا بگویید. فرماندهان راه ما را مشخص کنند، برای ما مشکل است که بچه‌های مردم شهید می‌شوند. چند راه حل وجود دارد: 1- با اعتبار نظامی جنگ را تمام کنیم، اگر می‌پسندید، عمل کنیم. 2- اگر پیشنهاد داریم، به ما بگویید در کجا خواهید جنگید؟ بنشینید، مسئله جنگ و مسئله انقلاب را حل کنید، بگویید چه کنیم؟ اگر کسی نظرش این است که نمی‌شود بجنگیم، حالا باید تصمیم گرفت. در همین موقعی که آبرو داریم، شرایط صلح را فراهم کنیم و بجنگیم، این یک راه است و من نمی‌دانم کسی در میان شماها هست که بخواهد این راه را پیشنهاد کند یا نه؟ اگر هست باید بعدا بگوید، من نمی‌گویم اینجا صریح بگوید.»
وی سپس درباره چگونگی تصمیم‌گیری برای پایان جنگ گفت:
«در مورد صلح، نظر امام مطرح است و ایشان می‌گویند بدون جنگ صلحی امکان ندارد و اگر ما هم نتوانیم بجنگیم، به مردم می‌گوید بروید بجنگید.» [120] .
در این زمینه بحث زیادی صورت گرفت اما نتیجه نداد و سرانجام این عملیات از دستور کار خارج شد.

[ صفحه 109]


عملیات بدر

اشاره

پس از عملیات خیبر تا اسفند ماه 1363، علاوه بر عملیات منتفی شده «جزیره مینو» و «خسروآباد» که در شهریور ماه 1363 مطرح شد، در مهرماه همان سال نیز عملیات عاشورا در جبهه میانی و بر روی ارتفاع میمک انجام شد. در این عملیات، نیروهای عمل کننده به هدف‌های محدود و تاکتیکی مورد نظر به میزان قابل ملاحظه‌ای دست یافتند.
با این حال، همچنان به یک عملیات بزرگ و سرنوشت‌ساز نیاز بود و وضعیت کلی جنگ، این نیاز را تشدید می‌کرد. زیرا پس از عملیات خیبر، عراق حملات دامنه داری را به مناطق مسکونی و صنعتی، کشتی‌های تجاری و نفت‌کش‌ها در خلیج فارس آغاز کرد. گفتنی است که از آغاز جنگ، تنها مناطق مرزی و جبهه‌های نبرد فعال‌ترین صحنه درگیری و کنش و واکنش دو طرف، بودند. از این رو، حمله عراق به مناطق مسکونی، مناطق اقتصادی و صنعتی و همچنین حمله به منابع نفتی از وسعت و دامنه بسیار کمتری برخوردار بود. جنگ در خلیج فارس نیز چندان قابل توجه نبود و بیشتر به مناطق مسکونی شهرهای مرزی به ویژه خوزستان حمله می‌شد و حمله به مناطق اقتصادی نیز پر شدت نبود.
اما، پس از عملیات خیبر و نگرانی رو به تزاید امریکا، غرب و حکومت عراق از اقدامات غیر قابل پیش بینی و غیر قابل کنترل جمهوری اسلامی، صحنه جنگ توسعه بیشتری یافت و عراق صحنه‌های جدیدی را به جنگ تبدیل کرد. مهم‌ترین اقدام در این زمینه، حمله به جزیره خارک و منابع نفتی بود. این اقدام با هدف محروم ساختن کشور از درآمد ارزی و بی‌پشتوانه کردن جنگ از لحاظ اقتصادی در دستور کار دشمن قرار گرفت و در مدت کوتاهی، تمام تلاش عراق به انهدام اسکله‌های صدور نفت و محل‌های استخراج آن در خلیج فارس معطوف شد. در این حال، منابع غربی اعلام می‌کردند، تنها راه عراق برای وادار کردن ایران به مذاکره، حمله به جزیره خارک و منابع نفتی این کشور است.
عراق برای توسعه حملات خود در خلیج فارس و افزایش دقت در آن، سلاح‌های جدیدی را از فرانسه - به عنوان برجسته‌ترین کشور غربی که تأمین کننده تسلیحات پیشرفته هوایی به بغداد بود - دریافت کرد. فرانسه در دوره پس از فتح خرمشهر و ورود ایران به خاک عراق یکی از متحدان استراتژیک این رژیم به شمار می‌رفت که سرمایه‌گذاری قابل ملاحظه‌ای در این زمینه انجام داد. به گونه‌ای که سرنوشت رژیم صدام حسین با منافع پاریس به سختی گره خورد و این پیوند استراتژیک با تحولات صحنه جنگ، به مرور زمان محکم‌تر شد. این

[ صفحه 110]

روابط در سال 1362 با تحویل موشک‌های اگزوست و اجاره پنج فروند هواپیمای سوپراتاندارد به عراق وارد مرحله جدیدی شد و عراق با اتکاء به این سلاح‌ها و منابع تسلیحاتی غربی، فشار بسیار زیادی را بر منابع نفتی ایران در خلیج فارس وارد ساخت.
توسعه جنگ شهرها که مکمل حمله به منابع نفتی ایران و نفت‌کش‌ها بود، یکی دیگر از اقدامات عراق پس از عملیات خیبر و به ویژه هم زمان با عملیات بدر به شمار می‌رفت. این دو اقدام به منظور کاهش توان اقتصادی و تخریب روحیه ملی و در صورت امکان، برانگیختن مردم برای مقابله با حکومت انجام شد.
تحمل سه سال حمله به مناطق مسکونی و استفاده دشمن از آن به عنوان یک حربه اصلی در جنگ، به ویژه گسترش آن پس از عملیات خیبر و هم زمان با عملیات بدر و نیز حمله به شهر تهران به وسیله میگ 25، اقتضا می‌کرد که سیاست مقابله به مثل برای بازداشتن عراق از این اقدام ضد انسانی اجرا شود. از این رو، کاربرد موشک اسکاد علیه بغداد و برخی شهرهای این کشور مورد توجه ایران قرار گرفت. در چنین شرایطی، اتحاد جماهیر شوروی که منبع اصلی تأمین کننده تسلیحات عراق بود، برای حمله به شهرها، سلاح‌های جدیدی در اختیار این کشور گذاشت و لذا، شدت یافتن حملات عراق در این زمینه قابل تصور بود. اقدام دیگر عراق، کاربرد گسترده سلاح شیمیایی در عملیات خیبر بود که در گذشته از وسعت زیادی برخوردار نبود. [121] این اقدام همراه با توسعه جنگ شهرها، حمله به منابع نفتی و نفت‌کش‌ها و کمک‌های تسلیحاتی فرانسه و غرب به عراق، حاکی از نگرانی زیاد امریکا، غرب، شوروی، و حکومت عراق از تحولات صحنه جنگ و امکان سقوط حکومت بعث بر اثر اقدامات نظامی ایران بود. از این رو، عراق در سه صحنه اقتصاد (منابع نفتی)، اجتماع (مردم) و صحنه درگیری (با کاربرد سلاح شیمیایی) دست به اقدامات جدیدی زد که بایستی تعدیل شده و اثرات آن بر توان ملی کشور مهار و محدود می‌شد.
اقدام دیگر عراق، انجام تک‌های محدود در نوار مرزی بود که از این طریق بتواند نیروهای خودی را به موضع پدافندی وا دارد. علاوه بر این، هدف دشمن از این اقدام، تقویت روحیه نیروها و کاستن از انعکاس موضع هجومی ایران بود. در این زمینه، مجله اکونومیست در ششم اسفند 1363 نوشت:

[ صفحه 111]

«ماه گذشته، عراق برای نخستین بار پس از سال 1980 میلادی (آغاز جنگ)، مبادرت به حمله زمینی به ایران کرد. این حملات باعث افزایش اعتماد عراق و نیز یک استراتژی دفاع و حمله شد... تهاجم جدید با این هدف صورت گرفت که به ایرانی‌ها خاطر نشان شود که آنها باید اینک در طول جبهه 733 مایلی، خود را محافظت کنند و این که عراقی‌ها امیدوارند، این فاجعه وضع ایران را برای یک تهاجم در هر منطقه مخصوصی مشکل کند.»
از آنجایی که عراق پس از اشغال ایران هیچ گاه در موضع حمله قرار نداشت و این مسئله خوشایند کشورهای عربی منطقه و قدرت‌های غربی نبود، لذا، هنگامی که عراق کوچک‌ترین تحرکی از خود نشان می‌داد، تبلیغات وسیعی در مورد آن صورت می‌گرفت. در 21 اسفند 1363 وال استریت ژورنال، اظهارات مدیر مناسبات خارجی حزب بعث را چنین نقل کرد:
«ما در نبرد با ایرانی‌ها وارد مرحله تازه‌ای شده و از یک موضع آرام به یک حالت تهاجم دفاعی تغییر جهت داده‌ایم.»
اقدام دیگر امریکا و غرب آن بود که از عراق با تنوع بیشتری حمایت کنند. در این زمینه، مطابق اخبار و اطلاعات دریافتی و نیز تجربه عملیات‌های گذشته ایران در جنگ، امریکا حمله جدید ایران را نزدیک می‌دانست. لذا، در اقدامی نه چندان جدی اعلام کرد که دو واحد از ناوگان ششم امریکا از بندر نایورکا والنیتا واقع در اسپانیا به سمت شرق در حرکت هستند. امریکایی‌ها همچنین، اعلام کردند که حاضرند علیه مواضع ایران در دره بقاع (واقع در لبنان) دست به حمله بزنند. این اقدامات بیشتر به منظور دلگرم کردن حکومت عراق و حامیان منطقه‌ای آن صورت می‌گرفت.
از یک سو، عراق با درک نزدیکی زمان عملیات بدر، تلاش می‌کرد با بمباران شهرها و عقبه‌ها، تصمیم گیرندگان نظامی و سیاسی کشور را در موضع انفعال قرار دهد و از سوی دیگر، با توجه به موفقیت عملیات خیبر و حضور رزمندگان اسلام در جزایر مجنون، نگران بود، مبادا در حمله جدید شرق دجله را از دست بدهد، در حالی که برای اقدام نظامی در این منطقه، به خاطر محدودیت‌هایی که داشت، با مشکل مواجه بود.

هدف‌ها و جایگاه عملیات بدر در استراتژی نظامی ایران

عملیات بدر مانند عملیات خیبر با هدف نزدیکی به بصره انجام شد. لذا، محورهای مختلف جبهه جنوب به منظور یافتن راه کارهای رسیدن به بصره، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این انتخاب، تجربه عملیات خیبر بسیار مؤثر بود، از این رو، هورالهویزه برای

[ صفحه 112]

دومین بار به عنوان منطقه عملیات بزرگ انتخاب شد. زیرا از نظر فرمانده سپاه، هنوز برای دست یابی به هدف‌های استراتژیک این منطقه، امیدواری وجود داشت. به خصوص، اهمیت فوق‌العاده این منطقه، انجام عملیات را برای دومین بار در منطقه هور ضروری می‌ساخت. [122] .
از سوی دیگر، مزیتی که در سال 1363 نسبت به عملیات قبلی وجود داشت آن بود که سپاه توانسته بود در عملیات خیبر یک گام بلند برای نزدیک شدن به شرق دجله بردارد. اما در مقابل، عراق در یک سال گذشته به طور نسبی زمین منطقه را مسلح کرده و آمادگی بیشتری کسب کرده بود. هدف اصلی عملیات بدر، تصرف جاده بصره - عماره و حضور در شرق دجله به منظور ادامه عملیات در مراحل بعد، به سمت بصره بود.

دلائل انتخاب منطقه عملیات

دلایل گوناگونی در انتخاب دوباره منطقه هور برای عملیات بدر مؤثر بودند، که مهم‌ترین آنها، انطباق زمین با توان خودی و ضعف‌های اساسی دشمن بود. محسن رضایی فرمانده وقت سپاه در این باره گفت:
«ما در ادامه جنگ با عراق، منطقه‌ای را پیدا کرده‌ایم که دارای یک رشته نقاط ضعف و یک رشته نقاط قوت است. اگر برویم جای دیگری که نقاط ضعف برای ما بیشتر است و نقاط قوت برای دشمن بیشتر، سرنوشت جنگ به صورت دیگری خواهد شد. اگر نیروی زرهی داشتیم، امکانات داشتیم و آتش داشتیم، می‌توانستیم در دشت‌های عرض و عمیق مانور بکنیم.» [123] .
همچنین، براساس تجربه عملیات خیبر، این بار، از وسعت منطقه نیز کاسته شد و قوای سپاه در یک محور متمرکز شدند. [124] .
به طور اجمال علل انتخاب منطقه هور عبارت بودند از: 1- نیاز به نیروی کمتر؛ 2- کم عمق بودن هدف؛ 3- مشکل استفاده از امکانات زرهی برای دشمن؛ 4- اهمیت استراتژیکی منطقه؛ 5- عقبه نامناسب دشمن برای اجرای تک؛ 6- باز شدن راه کار در هور، واقع در غرب دجله برای عملیات آتی با توجه به ضعف دشمن در هور؛ 7- تسلط اطلاعاتی بر منطقه عملیاتی و شناسایی آن. [125] .

موقعیت منطقه

منطقه عملیات، زمینی بود در غرب هورالهویزه که از شمال به ترابه و از جنوب به القرنه، فرات و کانال صوئیب منتهی می‌شد. این منطقه دارای دو نوع طبیعت متفاوت است: هور و

[ صفحه 113]

خشکی. قسمت خشکی که عرض آن (حداقل) دو کیلومتر در زجیه و عرض آن (حداکثر) 8 - 9 کیلومتر در جناح جنوبی (العزیر و هاله) است، با دو هور بزرگ (هویزه در شرق و حمال در غرب) احاطه شده است. همچنین، رودخانه دجله، این منطقه را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کرده است. و بالاخره، جاده استراتژیک بصره - عماره در غرب رودخانه دجله، از این منطقه می‌گذرد. [126] .

وضعیت دشمن

پس از عملیات خیبر، دشمن با تشکیل فرماندهی شرق دجله (علاوه بر سپاه‌های 1، 2، 3 و 4) اقدام به ایجاد رده‌های پدافندی در منطقه پرداخت. و به این ترتیب، هور که پیش از آن، دارای پدافند بسیار ضعیفی بود، کم‌کم شکل خط دفاعی پیدا کرد.
دشمن در مسیر آب‌راه‌ها و داخل نیزارها، نیرویی را به عنوان کمین مستقر کرد که شناور و گاهی متحرک بودند. دشمن همچنین، در محور قرارگاه نجف، شمال منطقه، به منظور دید و تیر بهتر و بیشتر، نیزارهای حوالی پل خندق در مقابل پل العزیر بر روی جاده بصره - عماره را قطع کرده و دور تا دور قسمت غربی پل نیروی کمین مستقر کرد. اقدام دیگر دشمن، نصب، دکل‌های دیده‌بانی بود. بیشتر این دکل‌ها در محور قرارگاه نجف (شمال منطقه عملیات) مستقر بودند.
در محور قرارگاه کربلا، پیچیدگی خط کمتر بود ولی همچنان، نیروی کمین و سیم خاردار و خط اول وجود داشت. خط دشمن از رطه تا نهر صوئیب از استحکام کمتری برخوردار بود، زیرا دشمن عقبه خاکی بیشتری داشت. احداث باندهای فرود هواپیما در شمال قلعه صالح و جنوب القرنه و احداث پد هلی‌کوپتر از دیگر اقدامات دشمن بود. [127] .
قبل از آغاز عملیات، توان دشمن عبارت بود از: 29 گردان پیاده، دو گردان مکانیزه، 9 گردان توپخانه و پنج گردان تانک. پس از هوشیاری دشمن نسبت به انجام عملیات در این منطقه، یگان‌هایی از ارتش عراق به خط اضافه شده و برخی یگان‌های دیگر با یگان‌های قوی‌تر تعویض شدند.

طرح مانور

برای انجام عملیات، منطقه مورد نظر به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد. محور شمالی به قرارگاه نجف و محور جنوبی به قرارگاه کربلا واگذار شد. قرارگاه نجف، عملیات از

[ صفحه 114]

شمال البیضه تا امتداد آبراه جمل را به عهده داشت. [128] و قرارگاه کربلا می‌بایست از شمال، مقابل آبراه جمل و روستای نخبره در شرق دجله و در سمت جنوبی منطقه القرنه [129] (خط هاله) وارد عمل می‌شد. قرارگاه نوح نیز مأموریت داشت، پد الهویدی را تصرف کرده و پس از گسترش عملیات در آن محور، به طرف پل زردان پیشروی کند. در ادامه، مأموریت قرارگاه نوح شکافتن کانال صوئیب و انداختن آب به سمت بصره بود. [130] .
در این عملیات، به قرارگاه‌های ظفر و نجف 2 به صورت احتیاط و انجام عملیات فریب، مأموریت‌های جداگانه واگذار شد. قرارگاه ظفر می‌بایست آماده می‌شد تا در صورت امکان، به وسیله هلی برد، از العزیر به طرف شمال در غرب دجله حرکت کند. [131] قرارگاه نجف 2 نیز مأمور شد، بر روی جاده عماره - بصره و قسمت‌های شمال پل العزیر اجرای آتش کند. [132] .
سازمان رزم این قرارگاه‌ها عبارت بودند از:
- قرارگاه نجف 1، یک لشکر از نیروی زمینی ارتش و سه لشکر و سه تیپ از سپاه. [133] .
- قرارگاه نجف 2، یک لشکر و یک تیپ از سپاه. [134] .
- قرارگاه کربلا، سه لشکر و یک تیپ از نیروی زمینی ارتش و چهار لشکر و سه تیپ از سپاه. [135] .
- یگان‌های قرارگاه ظفر در صورت فراهم شدن زمینه انجام مأموریت، از قرارگاه‌های فوق، (بیشتر، نجف 1 و کربلا) تأمین می‌شد.
- قرارگاه نوح، یک لشکر و دو تیپ از سپاه. [136] .
در مجموع، چهار لشکر و یک تیپ از ارتش و 9 لشکر و 9 تیپ از سپاه در عملیات شرکت داشتند.
یکی از موضوعات مهم و اساسی در طرح مانور، مسئله شکستن خط بود. پس از آن که دشمن توانست در هور به ایجاد رده‌های پدافندی، کمین، استحکامات مبادرت ورزد، و با توجه به آن که عقبه هور برای نیروی حمله کننده، مشکلی اساسی به شمار می‌رفت، شکستن خط، بیش از هر چیز دیگر، ذهن فرماندهان را به خود مشغول کرد، و به همین دلیل، کار زیادی روی آن انجام شد و در طرح ریزی مانور بسیار مورد توجه قرار گرفت.

شرح عملیات

تجربه عملیات خیبر نقش به سزایی در طرح ریزی و انتقال عقبه‌ها به جلو داشت. زیرا در جمع بندی به عمل آمده از عملیات خیبر این مسئله یکی از موانع اصلی موفقیت کامل

[ صفحه 115]

عملیات به شمار می‌رفت. در آن عملیات، عقبه خودی - با تفاوت در محورهای عملیات - سه تا شش کیلومتر عقب‌تر بود. از این رو، نیروها باید با چند ساعت راه‌پیمایی به هدف می‌رسیدند و یا امکانات را منتقل می‌کردند. این دوری مسافت در عملیات خیبر موجب شد، توان نیروها به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش یابد.
در طرح مانور مقرر شد، بردن عقبه‌ها به جلو در دو مرحله انجام بگیرد: 1- انتقال عقبه به نزدیکی منطقه عمومی خیبر؛ 2- بردن عقبه‌ها به جلو به صورت اشغال هور. و این کار می‌بایست در 9 بهمن 1363 و 23 بهمن 1363 انجام می‌شد. همچنین مقرر شد از پنجم اسفند 1363 عقبه هر یگان شامل تدارکات، بنه‌ها، ذخیره‌سازی و غیره انجام شود. اما این مسئله در عمل با مشکلاتی مواجه شد.
عملیات بدر در ساعت 23 روز 19 اسفند 1363 آغاز شد. در محور قرارگاه کربلا (جناح جنوبی عملیات) در همان ساعت اول عملیات، مهم‌ترین مسئله یعنی شکستن خط که موجب نگرانی بود، انجام شد. فقط نیروهای تیپ قمر بنی‌هاشم که مسیر را گم کرده بودند، نتوانستند در ساعت اول خط را بشکنند، که در ساعت 50 دقیقه نیمه شب خبر داده شد، تیپ قمر بنی‌هاشم (ع) نیز خط را شکسته است. با شکسته شدن خط اول، یگان‌ها خیلی سریع به سوی خط دوم پیشروی و آن را تصرف کردند. در اینجا، مشکل اساسی کمبود قایق بود. یگان‌های قرارگاه کربلا برای انتقال نیروهای موج دوم پیاپی از فرماندهی کربلا درخواست قایق می‌کردند. مشکل دوم، عدم انفجار پل جویبر بود. با انهدام این پل، جناح قرارگاه کربلا از آسیب‌پذیری مصون می‌ماند، ولی هنوز تیپ قمر بنی‌هاشم که می‌بایست این مهم را به انجام می‌رساند، موفق به این کار نشده بود. و با توجه به تأخیر این یگان در شکستن خط، مسئله پیچیده به نظر می‌رسید. با این حال برخلاف تصور، در ساعت 3 نیمه شب، خبر رسید، این یگان پل را منفجر کرده است. تا صبح روز عملیات، یگان‌های قرارگاه کربلا همگی خط دوم را پشت سر گذاشتند. [137] و با ادامه پیشروی، برخی از نیروهای این قرارگاه توانستند در حد فاصل جمل 3 تا رطه پشت دجله مستقر شوند.
به دلیل برخورد با مین و عدم وجود قایق کافی برای انتقال نیروها، پدافند دجله کامل نشد و دشمن بین دو یگان سپاه (لشکر 17 علی بن ابیطالب و تیپ 44 قمر بنی‌هاشم) به فاصله 5 / 1 کیلومتری باقی ماند. در محور لشکر 8 نجف، خط دوم دشمن تصرف شد. در منتهی الیه جناح جنوبی عملیات نیز هدف کامل نشد. این کاستی در نهایت دو شب بعد پر شد و تمام یگان‌های قرارگاه کربلا پشت دجله مستقر شدند.

[ صفحه 116]

قرارگاه نجف 2 (نصرت) در محور ترابه (حد شمال عملیات) به دلیل هوشیاری دشمن، با آتش سنگینی رو به رو شد، اما سرانجام تا صبح، پاسگاه ترابه سقوط کرد. در محور پاسگاه ابوذر، نیروها که از دو ساعت قبل وارد هور شده و در 50 تا 200 متری دشمن قرار گرفته بودند، زمانی که مقرر شد، برای حمله حرکت کنند، به دلیل سر و صدای زیاد و نیز شروع درگیری در محورهای دیگر که موجب هوشیاری دشمن شد، مجبور شدند در داخل آب با عراقی‌ها درگیر شوند. نیروهای غواصی که جلوتر بودند، توانستند روی خشکی بروند، اما چون تعداد آنها کم بود، شهید شدند. پس از ساعاتی، فرمانده قرارگاه نجف 2 (نصرت) با توجه به کمبود نیرو و حجم نیروی دشمن که از اهمیت آن محور حکایت می‌کرد، دستور داد، نیروها پیشروی را متوقف کرده و به عقب برگردند. به همین دلیل، عملیات روی پاسگاه ابولیله (بلالیه) نیز لغو شد. عراق تلاش زیادی کرد تا ترابه را پس بگیرد؛ ابتدا سعی کرد با ایجاد جنگ روانی به وسیله نیروهای حزب بعث منطقه، مردم را برای درگیری وارد کارزار کند، اما موفق نشد و به اقدام مستقیم نظامی روی آورد که این تلاش نیز بی‌نتیجه ماند و سرانجام نیروی دشمن عقب زده شدند. [138] .
در محور قرارگاه نجف 1، از ساعت 10 شب هم زمان با پیاده شدن غواصان از قایق و رفتن به سوی سیل بند، منورهای دشمن، منطقه را روشن کردند. اما مشکل خاصی پیش نیامد و نیروها توانستند رأس ساعت 23 به خط حمله کنند. در این محور نیز خط به آسانی شکسته شد و تا ساعت 12 شب به پایان رسید. هم زمان با شکسته شدن خط، نیروهای موج دوم وارد عمل شدند. مرحله بعدی، الحاق یگان‌ها روی سیل بند بود که میان سه لشکر خط شکن سپاه شکاف وجود داشت. پس از انجام عملیات الحاق، یگان‌ها به سوی دجله پیشروی کردند.
در مجموع در شب اول، در محور قرارگاه نجف 1 چند مشکل اساسی به وجود آمد: 1- باقی ماندن قوای کمین دشمن در آبراه حنین؛ 2- اجرای آتش و شلیک منور؛ 3- مقاومت عراقی‌ها در قسمتی از پد خندق.
قرارگاه نجف در مرحله بعد، تمام تلاش خود را به پد خندق معطوف کرد، اما سرانجام، مسئله به طور کامل حل نشد. از سوی دیگر، دشمن تمام تلاش و توان خود را متوجه این محور کرد، زیرا از دست‌یابی رزمندگان اسلام به محور العزیر و مستقر شدن آنها کنار جاده بصره - عماره به شدت نگران بود. از این رو، فشار زیادی روی پل خندق و محور الصخره وارد آورد، در همین حال مقاومت فراوانی از طرف رزمندگان صورت گرفت.

[ صفحه 118]

فرماندهان به همراه بسیجی‌ها در حالی که بعضی به شدت مجروح شده بودند، مقاومت کردند تا جایی که برخی از آنها به دلیل جراحت، شهید شدند، اما از رفتن به عقب امتناع ورزیدند.
دشمن در گام دوم، پس از آن که از استقرار یگان‌های قرارگاه نجف در پشت دجله جلوگیری به عمل آورد، محور حملات خود را متوجه قرارگاه کربلا کرد. و این، در حالی بود که در آن محور، لشکر 31 عاشورا موفق شده بود از دجله عبور کرده و زمین معروف به کیسه‌ای را در غرب دجله تصرف کند. در این هنگام، جاده عماره - بصره زیر دید و تیر جبهه خودی قرار گرفت و مسدود شده بود. نیروهای عراقی با مشاهده این وضع، تعرض و هجوم خود را روی دو محور متمرکز کردند: 1- خط صفین، 2- فرورفتگی دجله (کیسه‌ای).
در قسمت فرورفتگی، فشار زیادی به لشکر عاشورا وارد می‌آمد. سرانجام، دشمن نیروهای خودی را به موضع قبلی عقب راند. در این میان، برادر مهدی باکری، فرمانده لشکر 31 عاشورا در کنار بسیجی‌ها به شهادت رسید. او به هیچ وجه حاضر نشد از فرورفتگی خارج شود. وی با وجود اصرار فرمانده قرارگاه کربلا و کادر لشکرش، حاضر به عقب‌نشینی و تنها گذاشتن بسیجی‌ها در بدترین شرایط موجود نشد و سرانجام با تیری که به پیشانیش اصابت کرد، شهید شد. [139] .
دشمن هم زمان، با توان زرهی و اجرای آتش زیاد به خط صفین حمله کرد. چندین بار خط دست به دست شد، اما قرارگاه ظفر که در مرحله دوم و پس از شدت گرفتن فشار عراق در محور نجف 1 تشکیل شد، نتوانست خط را حفظ کند و در ادامه درگیری، امکان تأمین مناطق به دست آمده از نیروهای خودی در این منطقه سلب شد.

نتایج عملیات

به طور کلی، عملیات بدر پس از هشت روز جنگ و مقاومت، با آزادسازی روستا و پاسگاه ترابه، کوک، نهروان، فجیره و نیز تصرف بیش از 800 کیلومتر مربع از اراضی هور و تصرف جاده خندق به طول 13 کیلومتر و تثبیت موقعیت در شش کیلومتری جاده عماره - بصره به پایان رسید.
در این عملیات، هفت تیپ و پنج لشکر عراق بین 20 تا 100 درصد منهدم شدند. همچنین، به لشکر گارد ریاست جمهوری و نیروی کماندویی سپاه سوم عراق به میزان 20 درصد خسارت وارد شد. افزون بر این، تعداد کشته‌ها و زخمی‌های دشمن از مرز 15000

[ صفحه 119]

تن گذشت. در این میان، 3200 تن از نیروهای عراق به اسارت درآمدند که در میان آنها 50 افسر، 80 ستوان یار و 300 درجه‌دار وجود داشت.
از سوی دیگر، 250 دستگاه نفربر، 40 قبضه انواع مختلف توپ، 200 دستگاه خودرو، 60 قبضه خمپاره انداز، چهار فروند هواپیمای پی. سی. 7 دو فروند هواپیمای میگ سوخو، چهار فروند هلی‌کوپتر و شمار فراوانی وسایل مخابراتی و سلاح‌های سبک منهدم شد. [140] .

بازتاب سیاسی عملیات

عملیات بدر در سطح بین‌المللی، منطقه‌ای و داخل دو کشور ایران و عراق بازتاب گسترده‌ای داشت. در سطح بین‌المللی، امریکا و شوروی نسبت به حمایت از عراق توافق نشان دادند. نمایندگان دو قدرت برتر جهانی طی نشستی در وین، درباره جنگ تحمیلی گفت و گو کرده و توافق نمودند که برای جلوگیری از شکست عراق، از این کشور حمایت کنند دولت امریکا همچنین با گذشت چهار روز از عملیات، از ایران خواست تا مخاصمه را با مذاکره پایان دهد. انگلستان نیز در واکنش نسبت به این عملیات، درخواست کرد که از طریق سازمان ملل، میان ایران و عراق آتش بس برقرار شود.
با توجه به ادامه جنگ شهرها که پیش از عملیات در جریان بود و نیز تشدید حملات عراق پس از آغاز حمله، دبیر کل سازمان ملل از دو کشور خواست، از حمله به مناطق مسکونی خودداری کنند. سازمان ملل همچنین بیانیه‌ای را در 14 ماده منتشر کرد که در آن، از ایران و عراق خواسته شده است تا موارد زیر را رعایت کنند:
1- خودداری از کاربرد سلاح شیمیایی،
2- خودداری از حمله به کشتی‌های تجاری،
3- عدم حمله به مناطق مسکونی،
4- حفظ امنیت خطوط هوایی.
باید گفت که بند چهارم و دوم به طور خاص اگرچه غیر مستقیم، به اقدامات عراق اشاره دارد. زیرا این کشور یک هفته پس از شروع عملیات، در موضعی رسمی اعلام کرد که هواپیماهای مسافربری ایران را مورد حمله قرار خواهد داد.
در این حال، دو کشور ایران و عراق، با تحرک دیپلماسی خارجی، تلاش کردند تا ضمن توجیه مواضع خود، جانب‌داری محیط بیرونی را به دست آورند. در این میان، طارق عزیز به امریکا رفت وبا جرج شولتز وزیر خارجه امریکا درباره جنگ و ایجاد صلح گفت و گو کرد. این

[ صفحه 120]

دیدار با توجه به نزدیک شدن عراق و امریکا به یک دیگر نیز دارای اهمیت بود. وی همچنین، به مسکو سفر کرد و در این زمینه با مقامات شوروی به مذاکره پرداخت.
از سوی دیگر، وزیر خارجه ایران نیز در سفر به الجزایر با رییس جمهور آن کشور، و همچنین با مقامات شوروی در مسکو ملاقات کرد و مواضع ایران در جنگ را برای آنها تشریح نمود.
در سطح منطقه‌ای، یک هفته پس از عملیات در حالی که نیروهای ایران در شرق دجله مستقر بودند، حسنی مبارک، رییس حکومت مصر در نخستین سفر خود به عراق، عازم بغداد شد و با صدام حسین دیدار و گفت و گو کرد. همچنین، شورای وزیران اتحادیه عرب در یکی از بندهای قطع نامه خود، از عراق حمایت کرد. در میان اعضا، کشورهای لیبی، الجزایر و یمن، با این بند از قطع نامه مخالفت کردند.
تشدید جنگ شهرها و جنگ نفت‌کش‌ها یکی از پی‌آمدهای فوری عملیات بدر بود. عراق که تا چندی پیش - مطابق آمار بیمه لویدز - حدود 127 فروند کشتی را در خلیج فارس مورد حمله قرار داده بود، با آغاز عملیات، بر شدت حملات خود افزود و علاوه بر آن، به جنگ شهرها درابعاد گسترده‌ای ادامه داد. با بالا گرفتن جنگ شهرها، سازمان ملل خواستار توقف آن شد. ایران و عراق دو موضع متفاوت در مقابل این خواست دبیر کل اتخاذ کردند؛ عراق اعلام کرد که یا پایان جنگ و یا ادامه جنگ شهرها و کشتی‌ها، در حالی که ایران موافقت خود را با توقف حمله به مناطق مسکونی و کشتی‌ها اعلام کرد.
در جنگ شهرها، برای نخستین بار، ایران با اتخاذ سیاست «مقابله به مثل»، برخی از شهرهای عراق، از جمله بغداد را هدف قرار داد عراق نیز برای اولین بار با هواپیمای میگ 25 و موشک‌های دوربرد، به تهران حمله کرد.
بدین ترتیب، دامنه جنگ شهرها گسترش زیادی پیدا کرد و در مدت یک ماه و نیم (سوم اسفند 1363 تا هفدهم فروردین 1364) 29 شهر و چند روستای ایران 118 بار مورد اصابت بمب و موشک قرار گرفتند که بر اثر این حملات، 1227 تن شهید و 4682 تن مجروح شدند و خسارات مالی فراوانی به بار آمد. [141] .
این روند، پس از آن که دولت ایران اعلام کرد موافقان جنگ در روز قدس راه‌پیمایی کنند، پایان رفت. راه‌پیمایی روز قدس که با حملات موشکی عراق به شهرها همراه بود، با چنان استقبالی از جانب مردم رو به رو شد که باور نکردنی بود. این اقدام، ضمن پایان دادن به جنگ شهرها، پاسخی به عناصر مخالف ادامه جنگ بود، که پس از عدم الفتح عملیات

[ صفحه 121]

بدر، زمینه اظهار نظر پیدا کرده بودند، در چنین شرایط سختی و در اوج جنگ شهرها (در حین عملیات بدر) امام طی پیامی به رزمندگان فرمودند:
«امروز، روز واقعا جنگ بین اسلام و کفر است. با تمام توان بایستید و به هیچ عنوان سستی به خود راه ندهید.» [142] .
گفتنی است که جنگ شهرها مدتی بعد، در 17 / 1 / 1364 مجددا آغاز شد. لیکن در این روند نیز، سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان سعودی به منظور حل مسئله جنگ از طریق سیاسی، وارد ایران شد. با ورود وی، حمله به شهرهای ایران متوقف شد اما پس از آن که نتیجه‌ای از سفر وی به دست نیامد و پس از خروج وی از تهران، بار دیگر جنگ شهرها از طرف عراق از سر گرفته شد. در این مرحله نیز - که از پنجم تا 24 خردادماه ادامه یافت - 27 شهر و چند روستا، 105 بار با موشک و بمب هدف قرار گرفتند و طی آن، 570 تن شهید و 1332 تن مجروح شدند. [143] .
در دوره پس از عملیات بدر پس از آن که روابط ایران و شوروی به دلیل مسئله حزب توده مدتی تیره بود، در ابتدای سال 1364، مقامات شوروی اعلام کردند که در صدد گسترش روابط با ایران هستند و مسئله حزب توده یک مسئله داخلی و مربوط به ایران است. این موضع در حالی اتخاذ شد که عراق در این دوره، به ویژه در جریان جنگ شهرها به طور قابل ملاحظه‌ای از حمایت و کمک تسلیحاتی شوروی برخوردار بود.
در همین مقطع، دور جدیدی از رهبری در شوروی آغاز شده بود که به روی کار آمدن گورباچف در سال 1985 میلادی انجامید.

عملیات انجام نشده کمیل

اشاره

پس از عملیات بدر، با توجه به پیام امام به فرماندهان، مبنی بر لزوم ادامه عملیات، بلافاصله در شب پس از عقب‌نشینی نیروها، فرماندهی، کلیه فرماندهان یگان‌ها و قرارگاه‌ها را به جلسه‌ای در قرارگاه فراخواند و تصمیم انجام مجدد عملیات بدر را اعلام کرد. این تصمیم در شرایطی گرفته شد که یگان‌ها توان خود را از دست داده و بدون سازمان به عقب برگشته و هنوز فرصت سازماندهی مجدد نیروهای باقی مانده را نیافته بودند.
بدین ترتیب، این حرکت بنا به عللی منتفی شد. اما نیروی زمینی ارتش، به ویژه سرهنگ (شهید) صیاد شیرازی اعلام آمادگی می‌کرد که در منطقه مجاور منطقه عملیات

[ صفحه 122]

بدر، دست به عملیات بزند. این منطقه که در محور جزیره جنوبی قرار داشت، با هدف تصرف نیمه جنوبی این جزیره و تصرف سیل بندهای شرقی و غربی آن در جنوب هور و حرکت به طرف نشوه، انتخاب شد.
درباره دلایلی که باعث شد، ارتش این طرح را پیشنهاد کند، برادر حسین علائی، فرمانده قرارگاه نوح می‌گوید:
«نکته اول این که، به دلیل هم جوار بودن با منطقه عملیاتی بدر، به جا به جایی و نقل و انتقال عمده‌ای نیاز نبود. عقبه بسیاری از یگان‌ها در جزیره موجود بود، مواضع توپخانه هنوز پابرجا بوده و امکانات بسیاری برای عملیات بدر پای کار آمده بودند، در این منطقه نیز قابل استفاده بود. دوم، امام بر ادامه عملیات و این که در عملیات تأخیر صورت نگیرد، تأکید کرده بودند و در منطقه مذکور خیلی سریع می‌توانست عمل شود. سوم، برادران ارتش یکی از علل عدم موفقیت را در [عملیات] بدر، نبودن جاده می‌دانستند و اعتقاد داشتند که بایستی این ضعف را که در همه عملیات‌ها، به خصوص از [عملیات] خیبر به این طرف وجود داشته است، بپوشانیم. هر جا که ما عمل کرده‌ایم، جاده به نحوی نبوده است که نیروهای سنگین و عمده منظم ارتش بتوانند وارد عمل شوند. ارتش هر کجا که بخواهد وارد عمل شود، نیاز به جاده دارد، به همین علت، این منطقه که پس از جزیره جنوبی کاملا خشک و دارای جاده‌های متعددی می‌باشد، انتخاب شد.
در واقع، عملیاتی گسترده‌تر از بدر مورد نظر بود و برادران ارتش قصد داشتند از محور ضلع شرقی جزیره جنوبی، علاوه بر رسیدن به نشوه، خود را به طرف شرق گسترش داده و تا طلائیه و سپس کوشک باز شوند. هدف نهایی عملیات نیز رسیدن به نزدیکی بصره از طریق غرب کانال ماهی‌گیری بود. البته [نیروهای ارتش] احتمال می‌دادند که رسیدن به بصره مشکل باشد، ولی به رسیدن به نشوه و کانال ماهی‌گیری اعتقاد داشتند.» [144] .
پس از عدم موفقیت عملیات بدر و در حالی که بحران داخلی، به لحاظ جنگ شهرها و فشار اقتصادی و مانند آن کشور را فرا گرفته بود، طرح ارتش با توجه به نکات مثبت فراوانی که داشت، و همچنین با دلیل لزوم انجام عملیاتی موفق، مورد قبول مسئولان قرار گرفت. پس از قبول این طرح، فرماندهی آن به سرهنگ (شهید) صیاد شیرازی داده شد، و سپاه نیز موظف گردید که با ارتش همکاری کند. فرمانده سپاه یکی از فرماندهان را با اختیارات تام به همراه یک قرارگاه و تعدادی یگان در اختیار ارتش قرار داد.
چگونگی انتخاب فرمانده قرارگاه سپاه و نیز نحوه انتخاب یگان‌های سپاه برای همکاری با ارتش بدون مشکل انجام نشد. ابتدا فرمانده سپاه طی حکمی خطاب به بعضی لشکرهای

[ صفحه 123]

سپاه از جمله لشکر 8 نجف، لشکر 14 امام حسین (ع)، لشکر 25 کربلا از آنان خواست که با تمام توان در این عملیات شرکت کنند، اما برادران احمد کاظمی و حسین خرازی فرماندهان لشکرهای 14 و 8 به صورت کتبی ذیل حکم آقای رضایی، امتناع خود را از این کار اعلام کردند. فرماندهی قرارگاه نوح در این مورد گفت:
«یگان‌های مأمور از سپاه عبارت بودند از: لشکر 14 امام حسین (ع)، لشکر 8 نجف اشرف، لشکر 19 فجر، لشکر 41 ثارالله، لشکر 17 علی بن ابیطالب، تیپ 72 محرم، تیپ 20 رمضان. این یگان‌ها مأموریت یافتند که با یگان‌های ارتش کار کنند. در همان روزهای اول، لشکرهای امام حسین (ع) و نجف به دلیل ابهام، حاضر به همکاری نشدند و به جای آنها، تیپ‌های 33 المهدی، تیپ 18 الغدیر و تیپ 32 انصارالحسین انتخاب شدند.» [145] .
پس از آن، لشکر 27 حضرت رسول (ص) نیز به این جمع اضافه شد. از همان ابتدا، مشکلات به گونه‌ای غیرقابل حل، خودنمایی می‌کرد. در شروع کار، مسائلی مطرح شد که نشان می‌داد، نوع جدیدی از فرماندهی بر برادران سپاه اعمال خواهد شد که با رویه معمول سپاه متفاوت بود. تصمیم‌گیری در سپاه پس از جلسات متعدد بین فرماندهان و طی چندین شور ستادی به نتیجه می‌رسید. لیکن فرماندهی این عملیاتی معتقد بود:
«فرماندهی خودش تدبیر دارد. روی تدبیر فرماندهی صحبت نکنید، ما تصمیم می‌گیریم، شما باید اجرا کنید.» [146] .
بی‌گمان این، تبعیت، مشکل به نظر می‌رسید. لذا این مسئله باعث شد که از همان ابتدا، ابه وجود آید؛ در این حال تصمیم گرفته شد که به هر صورت طبق نظر فرماندهی پیش بروند تا وقفه‌ای در کار ایجاد نشود.
مسئله دیگری که سئوال برانگیز و مبهم به نظر می‌رسید، عدم حضور برخی یگان‌ها و فرماندهان ارشد سپاه (چون برادران رحیم صفوی و غلامعلی رشید) و به خصوص عدم حضور فرمانده سپاه در جلسات تصمیم‌گیری بود. آقای رضایی در این باره گفت:
«اساسا ما با برادر شیرازی توافق کرده بودیم که هر وقت نیاز شد، حضور پیدا کنیم و حتی چند بار تلفنی به ایشان گفتم که آیا لازم است بیایم، ایشان تأکید می‌کردند، خیر، فعلا لازم نیست.» [147] .
علاوه بر این، از عناصر ستادی نیروی زمینی ارتش نیز که مدت‌هادر قرارگاه بوده و تجاربی را کسب کرده بودند، خبری نبود. از جمله: سرهنگ قویدل، سرهنگ سروری و سرهنگ مفید.

[ صفحه 124]


سازمان رزم، طرح مانور و مشکلات

به طور کلی، در طرح مانور، مأموریت یگان‌ها، عبور از جزیره جنوبی و رسیدن به نشوه و کانال ماهی‌گیری و نیز گسترش تا کوشک و طلائیه با دو روش هجوم و نفوذ بود، و برای هر یک از این روش‌ها قرارگاه‌هایی به شکل زیر تعیین و سازماندهی شد.
قرارگاه کربلا 1، با نام قرارگاه هجوم: فرماندهی این قرارگاه با سپاه و یگان‌های تابعه نیز همه سپاهی بودند. شکستن خط، ایجاد رخنه و باز کردن راه برای عبور دیگر قرارگاه‌ها، شکافتن سیل‌بندهای نصر صوئیب جهت آب اندازی از مأموریت‌های این قرارگاه بود.
قرارگاه نفوذ، مأموریت در عمق داشته و عمل آن متکی به عمل قرارگاه هجوم (سپاه) بود و بستگی به موفقیت یا عدم موفقیت آن داشت. قرارگاه‌های نفوذی عبارت بودند از:
- قرارگاه کربلا 2، لشکر 77 خراسان (ارتش)؛
- قرارگاه کربلا 3، لشکر 21 حمزه (ارتش) که تحت 20 رمضان از سپاه تحت امر آن بود؛
- قرارگاه کربلا 4، لشکر 88 (ارتش) با تحت امر گرفتن تیپ انصارالحسین (سپاه)؛
- قرارگاه کربلا 5، لشکر 92 زرهی (ارتش) با در اختیار داشتن تیپ 72 محرم از سپاه؛
- قرارگاه کربلا 6، لشکر 28 کردستان. [148] .
قرارگاه هجوم موظف بود تا ساعت 12 شب خط را شکسته و پاشنه عملیات (انتهای جزیره جنوبی و جاپایی در بیرون از جزیره) را تأمین کند که پس از بحث‌های بیشتر و با موافقت فرماندهی، زمان شروع عملیات به ساعت 3 بامداد تغییر کرد. در ادامه عملیات، قرارگاه‌های نفوذ می‌بایست با عبور از جا پای تصرف شده، در عمق حرکت می‌کردند. در حرکت در عمق و مانور قرارگاه‌های نفوذ، شرایط و ملاحظاتی منظور شده بود که از جمله مباحث اساسی مانور به شمار می‌رفت: 1- رعایت اصل تحرک. 2- کنترل آب و کاربرد آن به عنوان نیروی جناح‌دار (در جناح سمت راست عملیات): این موضوع، به یکی از مسائل مهم عملیات بود و بدین منظور، قرارگاه هجوم می‌بایست سیل‌بندهای نهر صوئیب را بشکافد تا به این وسیله، آب جاری شود. 3- کاربرد آتش و اتکا به آن: این موضوع نیز بسیار با اهمیت بود و هم آهنگی آتش‌های توپخانه، هواپیما، تانک و ضد تانک در آفند و پاسخگویی به پاتک‌ها از موارد مهمی به شمار می‌رفت که در طرح عملیات گنجانده شده بود. 4- جنگیدن در روز: این مسئله نیز به عنوان یک اصل شمرده می‌شد. در قرارگاه معتقد بودند که نجنگیدن در روز معنی ندارد. زیرا عدم درگیری در روز علت دارد؛ یک نداشتن آتش توپخانه و دوم نداشتن زرهی. ولی در این عملیات، گفته شد که این دو عامل پیش بینی شده است و

[ صفحه 125]

بدین منظور، 30 گردان توپخانه با بیش از یک میلیون گلوله توپ آماده‌ی حمله می‌باشد. از سوی دیگر، قرار بود از تانک نیز به طور گسترده در این منطقه استفاده شود. ابتدا می‌بایست لشکر 81 زرهی که دارای تانک‌های ام 60 - که بهترین و آماده‌ترین نوع تانک‌ها هستند - بود، از جاده عبور کرده و در منطقه گسترش پیدا کند.
درمجموع، عواملی مورد نظر قرار گرفته و به عنوان تدبیر عملیاتی ارائه می‌شد که علاوه بر عدم کفایت کار، تا به حال عملی شدن آنان تجربه نشده بود. به گفته برادر فدوی، مسئول اطلاعات قرارگاه هجوم (قرارگاه کربلا 1):
«چیزهایی مطرح می‌شد که نه با اصول کلاسیک به طور 100 درصد برابری می‌کرد و نه با تجارب و اصولی غیر کلاسیکی که در طول جنگ، فرماندهان و مسئولان به آن دست یافته‌اند.» [149] .
برادر آستانه، مسئول عملیات قرارگاه هجوم (قرارگاه کربلا 1) نیز در این مورد گفت:
«اگر از نظر کلاسیک بخواهیم بررسی کنیم، اولا هور، منطقه آبی و مانع است و در این اصول، مانع باید دور زده شود و با آن درگیر نشوند. اصلا نظامیانی که به اصول کلاسیک معتقدند، به جنگیدن در چنین مناطقی اعتقاد ندارند. ثانیا، در عملیات می‌بایست متکی به چند جاده باشیم و برای هر تیپ یا لشکر زرهی، پیاده و مکانیزه، اگر بخواهد عمل کند، جاده‌های جداگانه‌ای نیاز است که عقبه‌ای جدا داشته باشد، در صورتی که مانور عملیات فوق که شامل پنج الی شش قرارگاه و حدود 10 تا 15 یگان بود، تنها به جاده‌های سیدالشهدا و قمر بنی‌هاشم اتکا داشت.» [150] .
برادر شهید رضا دستواره فرمانده‌ی وقت لشکر 27 حضرت رسول (ص) نیز در اظهاراتی مشابه می‌گوید:
«[در عملیات کمیل] می‌دیدیم، تجاربی که تاکنون در جنگ به دست آمده است، نمی‌خواهد مورد توجه قرار گیرد.» [151] .
به طور کلی، برادران سپاه، حرکت و مانور قرارگاه نفوذ را کاملا ناموفق می‌دانستند و همین مسئله آنان را به انجام کار بی‌رغبت می‌کرد. صرف نظر از این موضوع، آنها در محدوده‌ی کار خود (قرار هجوم) نیز با مشکلات بسیاری مواجه بوده و نسبت به موقعیت قرارگاه هجوم نیز مأیوس بودند. نبودن آبراه مناسب برای عبور و تردد قایق‌ها به دلیل وجود چولان‌های زیاد و همچنین کم عمق بودن آب در بعضی مناطق، از جمله مشکلات بود. برادر علائی فرمانده قرارگاه هجوم می‌گوید:
«ما مواجه بودیم با پوشش چولان که پوشش انبوهی بود، به نحوی که دربعضی نقاط، از تراکم این پوشش برادرهایی که با «کانو» که راحت‌ترین وسیله‌ی عبور از آب هست حرکت می‌کردند،

[ صفحه 126]

نمی‌توانستند پارو بزنند و پارو را می‌گذاشتند روی چولان و هول می‌دادند. مسئله دیگر، وجود زمین‌هایی بود که در زیر آب بالا آمده و در سطح وسیعی گسترده بودند. در بعضی نقاط این مانع به عرض یک کیلومتر و به عمق 20 متر وجود داشت. دراین نقاط عمق آب 40 سانتی‌متر بوده و حتی تردد کانو نیز مشکل بود.» [152] .
مشکل دیگر این بود که بر مبنای طرح، هم امور پشتیبانی سپاه و تخلیه زخمی‌ها و شهدا و هم تردد تانک‌ها، نفربرها و کامیون‌های ارتش بایستی از جاده سیدالشهدا (ع) و پد قمر بنی‌هاشم (ع) با عرض حداکثر هفت متر، انجام می‌گرفت و این در حالی بود که علاوه بر استفاده قرارگاه هجوم در شب اول از این جاده، می بایست حداقل دو لشکر از نیروهای قرارگاه نفوذ نیز از همین راه عبور می‌کردند.
مشکل دیگر وجود یک بریدگی به عرض 30 متر در پد شرقی بود که برای انجام تک موفق قرارگاه هجوم، در همان شب اول عملیات بایستی پر و ترمیم می‌گردید. در طرح برای چنین کاری 2 ساعت زمان منظور گردیده بود در حالی که کمترین زمان برای این کار آن هم در شرایطی که هیچ آتشی روی منطقه نباشد، شش تا 8 ساعت برآورد شده بود.
هوشیاری دشمن و عدم امکان غافل‌گیری نیز از مسائل نگران کننده به شمار می‌رفت. نقل و انتقالات و تحرکات ارتش، افزایش فعالیت‌های شناسایی، فعالیت‌های مهندسی، دوبار گرفتن عکس هوایی، استقرار سایت هاگ و سایر اقداماتی که برای انجام عملیات گسترده در زمانی محدود لازم است، قراینی بود که موجب هوشیاری دشمن شد تا جایی که بسیاری از خبرگزاری‌ها از قول منابع خود به نقل از مقام‌های عراقی احتمال وقوع حمله تازه‌ای از سوی ایران را مطرح و اعلام می‌کردند. طبیعتا تمرکز قوا و اقدامات پدافندی لازم نیز از طرف دشمن انجام می‌گرفت و این در حالی بود که اصل غافل‌گیری در این طرح چندان اهمیت نداشت و حتی این موضوع مطرح می‌شد که تک را در روز و با ایجاد پرده دود شروع کنند تا فرصت بیشتری برای پاک‌سازی و رسیدن به هدف وجود داشته باشد، برخلاف نظر برادران سپاه که عملیات موفق را فقط در شرایط غافل‌گیری و استفاده از شب ممکن می‌دانستند.
علاوه بر این مسائل، مشکلات دیگری نیز مزید بر علت بود: از جمله این که، اکثر یگان‌های سپاه که در این طرح مسئولیت مرحله هجوم را به عهده داشتند، در عملیات بدر صدمه دیده و هنوز فرصت بازسازی پیدا نکرده بودند. از این رو، نیروهای تک ور نیز وضعیت چندان مساعدی نداشتند. برای مثال، لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) تنها یک گردان نیرو در اختیار داشت و دیگر یگان‌ها نیز به طور متوسط سه گردان نیرو داشتند. در مقابل این

[ صفحه 127]

ابهامات و مسائلی که در مورد عملیات مطرح بود، جوابی وجود نداشت. در این مورد، برادر علائی به عنوان مسئول قرارگاه هجوم (سپاه) گفته است:
«برای سئوالات مختلفی که برادران ما می‌کردند، نمی‌توانستیم جوابی ارائه بدهیم و فرماندهی قرارگاه تاکتیکی کربلا (ارتش) نیز می‌گفت، شما باید به فرماندهی اعتماد کنید ولیکن، طبیعی بود که برادران قانع نمی‌شدند.» [153] .
البته، علاوه بر برادران سپاه، برخی از نیروهای ارتش نیز نظرهای مخالفی در این باره داشتند، اما بنا به دلایلی از بیان نظرات خود امتناع کردند. [154] .

زمان انجام عملیات، آمادگی‌ها و نهایت کار

ابتدا قرار بود عملیات طی پنج روز برای اجرا آماده شود، اما کم کم مشخص شد که زمان بیشتری مورد نیاز است و همچنین، دست اندرکاران امکانات بیشتری درخواست می‌کردند. فرمانده عملیات در انجام تک تعجیل می‌کرد. اما به دلیل عدم آمادگی در زمان مقرر، زمان عملیات به تعویق می‌افتاد. از سوی دیگر، تعویق عملیات به این شکل، بر هوشیاری دشمن می‌افزود، با این حال، وظایف محوله و اقدامات مربوط به یگان‌ها پیگیری می‌شد. [155] .

[ صفحه 128]

برادر علائی فرمانده قرارگاه هجوم خطاب به فرماندهان اظهار داشت:
«هر مسئله‌ای که باشد، این عملیات انجام خواهد شد، اگر هم 100 درصد شکست باشد. شما وظیفه دارید. من وظیفه‌ای که دارم این است که آن چه هست، به رده بالا منتقل کنم. من وظیفه ندارم که بگویم عمل نمی‌کنم. ما به تکلیفی که داریم عمل می‌کنیم... در نهایت، هیچ کدام از اینها دلیل نمی‌شود، کاری که گفته‌اند و به ما محول نموده‌اند، نکنیم و انجام ندهیم.» [156] .
سرانجام، پس از تعویق پی در پی عملیات، فرماندهی روز 27 فروردین ماه را به عنوان روز عملیات ابلاغ کرد، اما در این روز به دلیل عدم آمادگی، بار دیگر این تاریخ تمدید شد. برادر علائی علت تعویق عملیات را برای چندمین بار چنین بیان کرد:
«قرار بود در تاریخ بیست و هفتم فروردین ماه عملیات انجام شود، ولی با چند مسئله مواجه شدیم؛ یکی هوشیاری 100 درصد دشمن [بود] دشمن طبق طرح ما آرایش گرفته بود، نیروهای داخل جزیره را تقویت کرد، دشمن قبل از آن، به مدت یک هفته عقبه ما را با شیمیایی مورد حمله قرار داد و در نتیجه، تلفات بسیاری از ما گرفت. همچنین، حملات هوایی بسیاری انجام داد، ارتباطات قطع شده بود و رادیو عراق دائما اعلام می‌کرد که ایران قصد هجوم دارد. مسئله دوم این که، در امر رسیدن به دشمن، مشکلات همچنان باقی مانده بود، زیرا به دلیل فشردگی چولان منطقه، ایجاد معبر برای عبور نیرو بسیار مشکل بود. در طول یک ماه، با بسیج توان موجود و به کارگیری دستگاه نی‌بر تا اندازه‌ای موفق بودیم، ولی معبر کشش عبور نیروی مورد نظر را نداشت، و وضع همچنان به شکلی بود که کانو به سختی رفت و آمد می‌کرد. این مشکل اساسی همچنان باقی مانده بود. با این شرایط به آقای شیرازی اعلام کردیم که برای عملیات آمادگی نداریم. از طرف دیگر، به اطلاع برادر محسن رساندم که با این وضعیتی که هست، امشب اگر تک انجام گیرد، به عنوان تکلیف شرعی همه می‌روند و خواهیم رفت، ولی این عملیات نیم درصد هم موفقیت ندارد، لذا برادر صیاد پذیرفتند و عملیات را تا 72 ساعت به تعویق انداختند.» [157] .
برادر صیاد شیرازی، مشکلاتی را که برادران مطرح می‌کردند قبول داشت، با این حال، معتقد بود که در مهلت داده شده این مشکلات قابل رفع است. ولی دادن 72 ساعت فرصت و تعویق دوباره عملیات برای حل مشکلاتی که در یک ماه گذشته حل نشده بود، کافی به نظر نمی‌رسید. برادران پس از این مرحله از کار، بیشتر از قبل بحث کردند مشکلات را شکافتند و برادران بیشتری را در جریان واقعیات قرار دادند، به طوری که سرهنگ شیرازی سفری به تهران انجام داد و ضمن ملاقات با حضرت امام و آقای هاشمی و آیت‌الله خامنه‌ای، مسائلی را مطرح کرد،ولی پس از برگشت وی به منطقه، چیزی تغییر نکرد و وی همچنان

[ صفحه 129]

بر آماده شدن یگان‌ها تأکید داشت. از طرف دیگر، برادر علائی از طریق برادر سنجقی حرف‌ها و مشکلات را به آیت‌الله خامنه‌ای انتقال داد. وی همچنین حضورا در چهارم اردیبهشت 1364 با آقای هاشمی صحبت کرد. ولی نتیجه این تحرک برادران، تأکید آقای هاشمی بر انجام عملیات بود. برادر علائی درباره این جلسه می‌گوید:
«آقای هاشمی اصرار داشتند که عملیات انجام شود و یک مقدار بحث مانور با ما کار کرد که چه کار کنید و چه کار نکنید و نهایتا ایشان گفتند، بروید و هرچه صیاد گفت، عمل کنید.» [158] .
اصرار آقایان مبنی بر انجام عملیات دلایل زیادی داشت و در این رابطه شرایط سیاسی کشور دور ازذهن نبود، اما برادر علائی حرف‌های امیدوار کننده برادر شیرازی به مسئولین را نیز از جمله علل این اصرار می‌دانست.
به هر حال، طی مدت 72 ساعت، برادران به اصرار فرماندهی عملیات، جهت کسب آمادگی و پس از آن که مجددا زمان عملیات تمدید شده بود، به تلاش خود ادامه دادند و قرارگاه هجوم نیز در پی حل مشکلات بود. در این تنگنا، راهی به جز تلاش برای کسب آمادگی وجود نداشت. از سوی دیگر، ضمن تلاش جهت رفع مشکلات، اکثر امکانات مورد نیاز هم از جمله 30 گردان توپخانه با بیش از یک میلیون گلوله توپ، 400 دستگاه قایق، موشک‌هایی که قرار بود دژها را بشکافد، و مهمات لازم آماده شد. برای غافل‌گیری دشمن، قرار شد، در مناطق دیگر، عملیات فریب انجام بگیرد. با تمام این تدابیر، همچنان مشکل مسیر [159] و راه رسیدن به دشمن و به ویژه، مشکل کمبود زمان برای رسیدن به اهداف قرارگاه هجوم حل نشده باقی مانده بود. دریافت سرهنگ شیرازی از آن چه به وجود آمد این بود که قرارگاه هجوم تا 20 اردیبهشت آماده نخواهد شد. وی دوباره به تهران رفت اما در بازگشت، خبر منتفی شدن عملیات را اعلام کرد. آقای علایی، فرمانده قرارگاه سپاه نیز در لغو عملیات مؤثر بود. وی می‌گوید:
«وقتی ما دیدیم که انجام عملیات جدی شده است، به بهانه کار شخصی با هواپیما به تهران آمدیم و وضعیت را با آقا [حضرت آیت الله خامنه‌ای] در میان گذاشتیم» [160] .
پس از آن، آقای هاشمی در جلسه‌ای با برادران سپاه در مورد اشکالات یاد شده گفت:
«من یک مقدار زیادی حرف‌های شما را الان واقعی می‌بینم، یعنی اشکالات را قبول دارم.»
به این ترتیب، در دهه سوم اردیبهشت، عملیات کمیل پس از دو ماه کار منتفی شد.

[ صفحه 130]


عملیات قادر

مقدمه

در شرایط سخت کشور و پس از عملیات بدر، طرح‌ریزی و اجرای عملیات محدود به عنوان گذار از مرحله‌ای به مرحله‌ای دیگر از جنگ انتخاب شد. در مجموع، سپاه پاسداران با توجه به اعتقاد به جنگ دراز مدت عملیات محدود را به عنوان راه حل مقطعی برای جنگ پذیرفته و در پی آن، مناطقی را برای اجرای آن، پیشنهاد داد. از جمله مناطقی که سپاه از مدت‌ها قبل آن را آماده عملیات می‌کرد، منطقه عمومی سید کان بود که آماده سازی آن به قرارگاه حمزه سیدالشهدا واگذار شد. این قرارگاه تحت پوشش نیروهای بارزانی، اقدامات خود را از مدت‌ها قبل آغاز کرده بود. طرح‌هایی که در این زمان قرارگاه حمزه تهیه کرده بود به دو بخش تقسیم می‌شد:
1- رزمندگان اسلام با تصرف ارتفاعات حسن بیک، قلندر و سرپیران، بر دو شهر سید کان و مرگه‌سور تسلط یابند؛
2- طی عملیاتی، تنگه حسن علی بیگ که از نظر نظامی و استراتژیکی بسیار با اهمیت بود، تصرف شود.
سپاه که محور اول را متناسب با توانایی‌های موجود می‌دانست، به قرارگاه حمزه دستورات لازم برای آماده سازی این منطقه صادر کرد. هدف سپاه از انجام عملیات در این منطقه عبارت بود از:
الف: راه کار برای جنگ‌های نامنظم در داخل عراق فراهم شود؛
ب: عملیات محدود موفقی در راستای برنامه‌های جنگ انجام شود. [161] .
این در حالی بود که پس از عملیات بدر و با توجه به تحولات جنگ، هم آهنگی و هم کاری سپاه و ارتش دستخوش تغییر و تحول اساسی شد. با حضور آقای هاشمی رفسنجانی در صحنه نبرد تحت عنوان فرماندهی عالی جنگ، سیاست‌های کلی جنگ از جمله نوع هم‌کاری ارتش و سپاه و نحوه ارتباط آنها با یک دیگر به شکل جدیدی طراحی شد. در این زمینه، فرمانده سپاه، در اظهارات خود به آقای هاشمی رفسنجانی، کیفیت و نوع همکاری این دو سازمان را به شکل زیر عنوان کرد:
«آن چیزی که شما به ما و ارتش ابلاغ کردید، این است که هر کس با توان و امکانات خودش، با توجه به تقویت‌هایی که هم دیگر را بکنند، طرح بیاورند.» [162] .
با این تفکیک، مقرر شد، هریک از دو سازمان طرح‌های عملیاتی خود را به فرماندهی

[ صفحه 131]

عالی جنگ ارائه داده و با توجه به نیازهای خود، میزان کمک از سازمان دیگر را معین کنند. بدین ترتیب، پس از عملیات بدر، جنگ از لحاظ سازمان عمل کننده، به دو بخش سپاه و ارتش تقسیم شد. سلسله عملیات‌های محدود قدس و ظفر که به ترتیب، سپاه و ارتش به انجام رساندند از جمله پی‌آمدهای این خط مشی جدید بود. فرماندهان ارتش پس از آن که نتایج قابل توجهی از سلسله عملیات ظفر به دست نیاوردند، در پی انتخاب منطقه‌ای بودند تا ضمن کسب موفقیت‌های چشم‌گیر و فعال‌تر کردن نیروهای خود، طلیعه جدیدی در جنگ علیه دشمن بگشایند. از این رو، با این که سپاه فعالیت‌های عمده‌ای در منطقه عمومی سیدکان انجام داده و تمهیداتی را برای اجرای عملیات فراهم آورده بود، این منطقه به دستور آقای هاشمی به نیروهای ارتش واگذار شد. وی در این باره چنین می‌گوید:
«آقای رضایی آمدند اینجا و گفتند، این منطقه 60 گردان نیرو لازم دارد... با توجه به این که ما عملیات مفیدتری برای سپاه در نظر داریم، ما فکر کردیم یک عملیات با 60 گردان زیاد است و بعد [در عمل به این تعداد گردان] اضافه خواهد شد و اینها (سپاه) از کار اصلی‌شان هم خواهند ماند... ارتش هم آمد و گفت، ما با همین وضع عمل می‌کنیم و گفتند، از سپاه، همان تیپ ویژه شهدا به ما داده شود، کافی است، زمان کم‌تری هم می‌خواست. گفتیم، ارتش بیاید و عمل کند.» [163] .

موقعیت عمومی منطقه

منطقه عمومی سید کان در منتهی الیه شمال شرقی کشور عراق و در مجاورت دو کشور ایران و ترکیه قرار دارد و به لحاظ وضعیت خاص زمین، در ارتفاعات صعب العبور دارای شرایط آب و هوای خاصی است. به استثنای مناطق غربی شهر سیدکان، سایر نقاط این منطقه جزء سردسیرترین و برف‌گیرترین مناطق عراق به شمار می‌روند و به همین دلیل، تنها در شهرهای سیدکان و یا اطراف این شهر سکونت امکان‌پذیر است. در سمت شرقی این منطقه و در خاک جمهوری اسلامی ایران شهر اشنویه و ارتفاعات کلاشین قرار دارند. بلندترین ارتفاعات عراق که پاره‌ای از آنها بیش از سه هزار متر ارتفاع دارند، در این منطقه قرار گرفته‌اند. ارتفاعاتی مانند چولان، فرگرین، کارزرده، گوشینه، حسن بیگ، حصاروست، برده بوک، سربله و... مهم‌ترین ارتفاعات منطقه را تشکیل می‌دهند. نیروهای مخالف دو کشور ایران و عراق، به دلیل وضعیت خاص این منطقه، همواره در حال تردد در این منطقه بوده و برای انجام عملیات نامنظم، از محورهای این منطقه استفاده می‌کردند.

[ صفحه 132]


دلایل انتخاب منطقه

تا قبل از عملیات والفجر 2 (29 تیر 1362) منطقه عمومی سیدکان برای نیروهای خودی چندان شناخته شده نبود و نسبت به جزئیات منطقه اطلاعاتی دقیق و مشخصی وجود نداشت. تنها، قرارگاه حمزه سیدالشهدا به منظور پی‌گیری امور مربوط به ضد انقلاب و مبارزات گروه‌های کرد عراق، اطلاعات مختصری، از منطقه در اختیار داشت. پس از عملیات والفجر 2 و هم زمان با حضور ضد انقلاب (گروه‌های کومه له، حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان مجاهدین خلق) در این منطقه، قرارگاه حمزه سیدالشهدا به تدریج، نسبت به اهمیت منطقه و اشغال بخش قابل توجهی از خاک دشمن، حساس شد و از این زمان، نیروهای اطلاعاتی قرارگاه با تدبیر برادر مصطفی ایزدی، فرماندهی قرارگاه، در این منطقه فعال شدند. نیروهای اطلاعاتی با توجه به عمق منطقه عملیاتی و مشکلات پشتیبانی، از نیروهای نفوذی با تحمل مشقات و سختی‌های فراوان به شناسایی منطقه پرداختند و موفق شدند به اطلاعات دقیق و مستندی از کل منطقه سیدکان، رواندوز، دیانا و مرگه سور و ارتباطات مهم و استراتژیک منطقه دست یابند.
ابتکار و اصرار قرارگاه حمزه برای انجام عملیات در مرزهای کردستان علیه ارتش عراق و تعقیب و انهدام نیروهای ضد انقلاب که از این منطقه به عنوان مأمن و پناهگاه استفاده می‌کردند، موجب شد تا این قرارگاه در مرداد ماه سال 1363 طرح عملیاتی پیشنهادی و تکمیل اقدامات مهندسی و شناسایی خود در این منطقه را به نیروی زمینی ارتش واگذار کند. [164] .

وضعیت کلی و عمومی دشمن در منطقه (قبل از عملیات)

قبل از ورود جدی ارتش جمهوری اسلامی به منطقه، نیروهای سپاه تحت پوشش نیروهای کرد و در شکل و شمایل عادی مردم منطقه به فعالیت‌های شناسایی مشغول بودند و دشمن نیز هیچ گونه حساسیتی نسبت به تردد این گونه نیروها پیدا نکرده و تردد نیروهای مخالف کرد را امری عادی تلقی می‌کرد. اما با ورود نیروی زمینی ارتش به منطقه و در دست گرفتن مدیریت منطقه، اوضاع عمومی دگرگون شد. برادران ارتش در اولین تلاش خود، تعدادی از افسران واحدهای مستقر در منطقه را به همراه چند تن از اعضای کمیته مرکزی حزب دمکرات عراق به منطقه اعزام کردند. این نیروها که با حدود هفت تا هشت دستگاه تویوتا استیشن و نیسان در شکل و شمایل نظامی در منطقه حضور یافتند، در همان ابتدا

[ صفحه 133]

حساسیت دشمن را برانگیخته و باعث جلب توجه عراق به این منطقه شدند. علاوه بر این، زمانی که عناصر دمکرات عراق از طرح‌ها و برنامه‌های آتی ارتش آگاه شدند، به آنها قول داده شد تا چند روز آینده در شهر سیدکان مستقر خواهند شد. شایعه وقوع عملیات در این محور، سراسر منطقه را فرا گرفت. در پی این شایعه و با فشار و حضور گسترده‌تر یگان‌های زرهی خود، حوادثی در منطقه اتفاق افتاد که همگی، نشان دهنده هوشیاری دشمن نسبت به تحرکات ایران در این محور بود. رویدادهایی که در اینجا به آنها اشاره می‌شود، عوامل مؤثر بر هوشیاری عمومی مردم و دشمن نسبت به عملیات ارتش در منطقه می‌باشد:
- دشمن، مقرهای حزب دمکرات عراق در خیات و بارزان و اردوگاه زیوه را بمباران کرد.
- در 20 خرداد 1364 در ساعت 10 صبح، چهار فروند هواپیمای دشمن پایگاه نامنظم و پدافند هوایی خودی را در لولان بمباران کردند.
- دشمن علاوه بر استقرار بر روی ارتفاع مهم سراسپندار و ارتفاع گروسنگان که به سمت کلاشین امتداد می‌یابد، با نیرویی به استعداد 500 تن، در روزهای 15 تا 20 خرداد 1364 این ارتفاعات را تقویت کرد.
- دشمن مناطق خالی را که تا آن زمان، نیروهای جاش (مزدوران کرد عراقی) از آنها محافظت می‌کردند، تخلیه کرده و به جای آنها، نیروی منظم وارد منطقه کرد.
- جاش‌های منطقه در نامه‌ای به مسعود بارزانی نوشتند: «ما از عملیات با خبر هستیم، شما به فکر مردم باشید.»
- دولت عراق برای افراد با نفوذ و متمایل به جمهوری اسلامی نامه‌هایی ارسال کرد و آنها را از خطر تلاش ایران برای انجام عملیات با خبر ساخت.
- ارتش، هم زمان با اقدامات دشمن، فعالیت‌های مهندسی را که پیشتر سپاه انجام داده بود، ادامه داد و در سه محور گلازرده، کارگزین و لولان گروه‌های جهاد سازندگی دست به احداث جاده زدند.
از سوی دیگر، دشمن پس از پیشرفت عملیات جاده‌سازی، نسبت به محورهای عملیات هوشیار شده و به بستن راه کارها و ایجاد موانع پرداخت. البته، وضعیت خاص منطقه، برادران ارتش را در نوعی بن‌بست قرار داده بود. چون جاده‌ها به معابر عملیاتی متصل نمی‌شد، امکان انجام عملیات وجود نداشت. در همین حال اگر جاده‌ها به معابر عملیاتی متصل می‌شد، باعث هوشیاری صد درصد دشمن نسبت به راه کارهای عملیات می‌شد، یعنی در آن صورت علاوه بر لو رفتن منطقه عملیات، راه کارهای عملیاتی نیز برای دشمن مشخص

[ صفحه 134]

می‌شد. در هر حال، تنها، سرعت عمل فراوان می‌توانست راه حل مطلوبی برای نیروهای خودی باشد. این راه حل نیز به دلیل مشکلات خاص منطقه، چندان عملی به نظر نمی‌رسید.
در زمینه میزان و چگونگی هوشیاری دشمن نسبت به منطقه عملیات، فرماندهان مستقر در منطقه، مطالبی را عنوان داشته‌اند. در این باره، برادر (شهید) محمد صالحی، از فرماندهان قرارگاه سپاه که مشاور عملیاتی (شهید) سرهنگ صیاد شیرازی، فرمانده نیروی زمینی ارتش در این منطقه بود، چنین گفت:
«جناب سرهنگ صیاد شیرازی یک جلسه‌ای با مسعود بارزانی و فرماندهان نیروهایش گذاشت و دقیقا برای اینها توضیح داد که ما می‌خواهیم چه کنیم. قرار بود اینها بروند در عمق منطقه و نیروهایشان را توجیه کنند.
... یکی از سربازهای لشکر 23 نوهد نیز پناهنده شده بود. [همچنین عراق] تعدادی اسسیر از ارتش و نیروهای اطلاعاتی گرفته و با اینها مصاحبه کرده بود. یکی از اینها گفته بود که بله، لشکر 23 نوهد و تیپ (ویژه) شهدا می‌خواهند، بیایند و سیدکان را بگیرند.
من مطمئنم که عراق فلش‌های حرکت ما را می‌دانست.» [165] .
برادر ایزدی، فرمانده قرارگاه سپاه در منطقه به دلیل حساسیت نسبت به عملیات و سرنوشت نیروهای عمل کننده، در 21 تیر 1364 طی نامه‌ای به فرماندهی کل سپاه، پس از توجه دادن وی به عدم رعایت حفاظت عملیات و هوشیاری کامل دشمن و وجود آمادگی لازم برای مقابله با نیروهای خودی در این زمینه، نوشت:
«دشمن حدود هشت تیپ به منطقه آورده است و مرتب مناطق حساس را بمباران می‌کند و در کلیه مناطق حساس توسط نیروهای بومی کمین گذاشته است.»
همان گونه که مشاهده می‌شود، دشمن پس از حساس شدن نسبت به تحرکات رزمندگان اسلام، خود را در منطقه تقویت کرده و به فعالیت‌های پدافندی شدت بخشید و با کندی حرکت رزمندگان، خط پدافندی منطقه را شکل داد.
عملیات قادر تحت تأثیر رخدادهای مربوط در صحنه جنگ و با توجه به وضعیت منطقه، به سه مرحله مجزا و مشخص تقسیم شد. اگرچه این مراحل تا حدودی تکمیل کننده یک دیگر بودند، اما هر کدام اهداف مجزا و معینی داشتند که می‌توان در نگرشی کلی آن را به سه عملیات پی در پی تقسیم کرد.
به دلیل ویژگی خاص عملیات قادر، این عملیات از جنبه‌های گوناگونی با اهمیت بود و

[ صفحه 135]

تجربیات حاصله از آن بر مراحل آتی جنگ می‌توانست مؤثر واقع شود. از جمله خصوصیات این عملیات، می‌توان به مدیریت و طراحی عملیات به وسیله برادران ارتش و نیز حضور یگان‌های سپاه در حد ضرورت و نیاز عملیات، اشاره کرد. این استثنا، اگرچه در هر مرحله‌ای از عملیات با توجه به فلش اصلی عملیات، صورت گرفت، اما بنا به اظهار فرمانده نیروی زمینی ارتش، این عملیات نقش ارزنده‌ای در آینده‌نگری نسبت به نیروهای ارتش داشت. سرهنگ صیاد شیرازی در جلسه پایانی عملیات قادر، ضمن پذیرفتن واقعیت‌هایی که برادران مطرح کرده بودند، اظهار داشت:
«من در این عملیات چیزهایی را فهمیدم و تجربه کردم که در طول پنج سال جنگ متوجه نشده بودم، و توانایی و قدرت یگان‌ها و فرماندهانم را تجربه کردم.» [166] .

طرح مانور

مطابق طرح مانور، عملیات به دو مرحله تقسیم شد:
مرحله اول: قرارگاه حمزه 1 (لشکر 23 نوهد) در شمال (جناح راست منطقه) و قرارگاه حمزه 3 (تیپ 1 لشکر 77) در جنوب (جناح چپ منطقه) حرکت برای اخذ تماس و خط آبی را به منظور در احاطه قرار دادن دشمن و تأمین عقبه و دست یابی به شبکه جاده‌های مناسب ایجاد کند. قرارگاه حمزه 2 (تیپ شهدا) موظف بود، در این مرحله همراه با احتیاط قرارگاه عملیاتی شمال غرب (حمزه) و قرارگاه حمزه 3 عمل کند.
مرحله دوم: در این مرحله، قرارگاه حمزه 2 (تیپ ویژه شهدا) می‌بایست با عبور از قرارگاه حمزه 3 (تیپ 1 لشکر 77)، به همراه قرارگاه حمزه 1 (لشکر 23 نوهد) تک کرده و خط سبز را تأمین کند. قرارگاه حمزه 3 در احتیاط قرارگاه حمزه 2 بود.
مأموریت یگان‌ها نیز به شرح زیر ابلاغ شد:
- لشکر 23 (حمزه 1): در مرحله اول، تسخیر ارتفاعات 1553،1830،1491 رشته ارتفاعات بریزین دوست، 1936،1753،2930 و در مرحله دوم، تصرف ارتفاعات 1037،1309،1636، و پادگان سیدکان.
- تیپ 1 لشکر 77 (حمزه 3): در مرحله اول، تصرف ارتفاعات 2259،1503،1455،1931 و در مرحله دوم، احتیاط حمزه 2 (تیپ شهدا).
- مأموریت تیپ شهدا (حمزه 2): در مرحله اول، به عنوان احتیاط حمزه 3 و در مرحله دوم با عبور از خط عملیات حمزه 3، خط سبز را در منطقه محوله تأمین کند. [167] .

[ صفحه 136]

پس از ابلاغ طرح به همه یگان‌های عمل کننده، جلسه‌ای در 21 تیر 1364 برگزار شد که موضوع آن بحث روی جزئیات مانور، آمادگی یگان‌ها و زمان‌بندی عملیات بود. دراین جلسه، با توجه به عدم آمادگی تیپ 1 لشکر 77، فرمانده نیروی زمینی ارتش، سرهنگ صیاد شیرازی اعلام کرد که تیپ ویژه شهدا با یک گردان، مأموریت تیپ 1 را انجام داده، سپس ارتفاع مورد نظر را به این تیپ واگذار کند. با این تغییر در مانور، فرمانده تیپ شهدا (شهید) محمود کاوه گفت:
«ما آماده نیستیم، قرار نبوده ما ارتفاع را بگیریم. ما در مرحله دوم باید وارد عمل شویم.»
سرهنگ صیاد شیرازی نیز در پاسخ به برادر کاوه گفت:
«همان طور که می‌دانید، آنها قادر نیستند. حالا کاری است که باید بشود، همان زمانی که مشخص شد، آماده باشید.» [168] .
بحث‌های فوق در حالی انجام شد که طبق زمان‌بندی تعیین شده، می‌بایست عملیات در 22 تیر 1364 اجرا شود، به همین دلیل، در پایان جلسه با تعویق 24 ساعته عملیات موافقت شد و طرح نهایی این چنین اصلاح گردید: تیپ شهدا (حمزه 2): در مرحله اول با یک گردان تک کرده و ارتفاع گوشینه را اشغال کند و در مرحله دوم نیز جهت ادامه تک آماده باشد.
تیپ 1 لشکر 77 (حمزه 3): در مرحله اول با یک گردان ارتفاعات سربله را تصرف کرده و با گردان دیگر پس از تصرف ارتفاع گوشینه توسط حمزه 2 تثبیت ارتفاع را به عهده گیرد.
این طرح، در تکمیل طرح قبلی به عنوان آخرین تصمیم، به یگان‌های عمل کننده ابلاغ و زمان عملیات نیز 23 تیر 1364 تعیین شد. [169] .

شرح عملیات

قبل از آغاز عملیات، کمبود نیرو و امکانات مشهود بود. این مسئله با توجه به فقدان جاده و عقبه مناسب، باعث می‌شد تا نیروهای عمل کننده و احتیاطهای پیش بینی شده، به سختی خود را به مناطق درگیری رسانده و به موقع آماده عمل شوند.
از سوی دیگر، ساعت تعیین شده برای عملیات که ابتدا ساعت 17:30 پیش بینی شده بود، به دلیل مشکلات ذکر شده و همچنین، مسلط بودن دشمن به عقبه نیروهای عمل کننده، به ساعت 22:30 تغییر یافت. در هر حال، عملیات با توجه به نرسیدن نیروها، با تأخیر آغاز شد و نیروها از ساعت 22:30 تا 2 بامداد، در محورهای چپ و راست که دشمن

[ صفحه 138]

را پیش روی خود داشتند، حمله را آغاز کردند. در محور چپ، تیپ 155 ویژه شهدا ضمن انهدام دشمن، توانست با طلوع فجر، ارتفاع گوشینه را تصرف کرده و خود را برای مقابله با پاتک‌های دشمن آماده کند. در محور میانی، تیپ 1 لشکر 77 پس از درگیری با نیروهای بومی و جاش‌های مستقر در ارتفاع سربله، بر روی این ارتفاع مستقر شد. نیروهای تیپ 2 لشکر 28 نیز با یک گردان، ارتفاع خالی سرهویز (ارتفاع شرقی سیدکان) را اشغال کردند. در محور راست عملیات، تیپ 1 لشکر 23 که می‌بایست یک تا دو پایگاه دشمن را در ارتفاعات خالی سراسپندار منهدم کند، با مقاومت نیروهای آنان که بیشتر، از جاش‌های کرد بودند، متوقف شد و تنها توانست بر روی ارتفاع خالی نزدیک به پایگاه‌های دشمن (ارتفاع 1857) مسقر شود. تیپ 2 لشکر 23 که مسئولیت آزاد سازی ارتفاع 1830 را به عهده داشت، به علت عدم شناسایی دقیق موانع (میادین مین، سیم خاردار و...) و نداشتن معبر ورودی، در پایین ارتفاع متوقف شد و با آتش تیربارها و خمپاره‌های دشمن به ارتفاع باشکین و گردشوان که در اختیار نیروهای بارزانی بود، عقب‌نشینی کرد. تیپ 3 لشکر 23 نیز موفق به انجام کار اساسی نشد. با روشن شدن هوا، دشمن طبق روال معمول، با فشار هم آهنگ هوایی و زمینی همراه با اجرای آتش، حمله خود را آغاز کرد. به دلیل حساس بودن ارتفاع گوشینه، هجوم دشمن متوجه این ارتفاع شد. استقرار نیروهای تیپ ویژه شهدا بر روی این ارتفاع، اولا باعث می‌شد تا عقبه دشمن با خطر جدی مواجه شد، ثانیا این ارتفاع گام اول برای تصرف ارتفاع مهم و حساس حسن بیک به شمار می‌رفت.
بنابراین، دشمن برای بازپس گیری این ارتفاع، تلاش گسترده‌ای را آغاز کرد و در طول روز، شش پاتک اساسی و گسترده به سمت این ارتفاع انجام داد. نیروهای تیپ شهدا در برابر پاتک‌های دشمن، ایستادگی کردند، اما نرسیدن نیروی کمکی و همچنین، مشکلات عقبه و نبودن آتش، باعث شد تا دشمن ارتفاع گوشینه را به جز قسمت انتهای آن، تصرف کند. در این فاصله، نیروهای کمکی تیپ شهدا وارد منطقه شدند و برادر کاوه فرمانده تیپ شهدا باز پس گیری ارتفاع را در دستور کار قرار داد. برای باز پس گیری ارتفاع، می‌بایست با قرارگاه بالاتر هم آهنگی صورت می‌گرفت. لذا، برادر کاوه برای توجیه این حرکت به قرارگاه حمزه بازگشت. بعد از تصمیم به باز پس گیری ارتفاع گوشینه که با تأخیر انجام شد، نیروهای تیپ ویژه شهدا نزدیک طلوع فجر به منطقه درگیری رسیدند و بلافاصله حمله را برای تصرف مجدد ارتفاع گوشینه آغاز کردند. نیروی عمل کننده که در حدود دو گروهان و دارای روحیه بسیاری خوبی بودند، با پشتیبانی چند قبضه خمپاره که روز قبل با قاطر به منطقه آورده شده

[ صفحه 139]

بود، درگیری را آغاز کردند و در مدت کوتاهی موفق شدند ارتفاع را بار دیگر تصرف کنند. دشمن که از تصرف مجدد ارتفاع گوشینه ناامید شده بود، در روز دوم عملیات ابتدا تلاش اصلی خود را متوجه محور سربله کرد و سپس با تمام توان برای باز پس گیری گوشینه اقدام نمود و این حرکت باعث شد تا جناح ارتفاع گوشینه به شدت آسیب پذیر شود. دشمن با فشار به تیپ 1 لشکر 77 موفق شد، ارتفاع سربله را باز پس بگیرد. سپس، تمام توجه خود را به ارتفاع گوشینه معطوف ساخت. با توجه به حرکت حساب شده دشمن بر روی ارتفاع سربله، تحرک جهاد سازندگی برای اتصال جاده گلازرده به گوشینه متوقف شد و در نتیجه، دشمن تصمیم گرفت، عقبه نیروهای مستقر در گوشینه را مسدود کند، با وجود این محاصره، نیروهای خودی با وجود خستگی و تشنگی به مقاومت ادامه دادند، آنها از فرط تشنگی شکم‌های خود را روی سنگ‌های خشک ارتفاع قرار می‌دادند. گرسنگی نیز تاب و توان نیروها را برده بود. در این میان، انبوه آتش زمینی و هوایی دشمن (توپخانه، خمپاره، هلی‌کوپتر و هواپیما) ارتفاع گوشینه را زیر آتش شدید گرفته بود. نیروها، با فشارهای دشمن به تدریج مواضع خود را از دست می‌دادند. با افزایش فشار و تلفات وارده به تیپ شهدا و همچنین از دست رفتن ارتفاع سربله، قرارگاه دستور عقب نشینی داد. با حل شدن معضل اساسی دشمن، این بار تلاش اصلی عراق متوجه ارتفاع سراسپندار شد و واحدهای ارتش عراق در صبح روز سوم عملیات به نیروهای تیپ 1 لشکر 23 نوهد حمله کردند و آنها را به عقب راندند. همچنین، دشمن پس از چند روز، با هجوم به ارتفاع سرهویز نیروهای تیپ 2 لشکر 28 را وادار به عقب نشینی کرده و روی این ارتفاع مستقر شد. [170] .
پس از انجام مرحله اول عملیات که منجر به تصرف بسیار ناقص اهداف و ایجاد خط انتظار غیر قابل اطمینان و ضربه پذیر شد، بحث‌های مختلفی درباره انتخاب محل مناسب برای تاوم عملیات صورت گرفت. اما به تشخیص فرماندهی قرارگاه، مقرر شد، در مرحله دوم عملیات، ابتدا روی اهدافی که در مرحله اول تصرف نشده و یا پس از تصرف، نیروهای عراقی آنها مجددا باز پس گرفته بودند، عمل شود. هدف از انجام این مرحله، تکمیل خط انتظار و گرفتن ابتکار عمل از دشمن بود. به همین دلیل، تصرف ارتفاع سربله و سرهویز و نیز انهدام دشمن و گرفتن اسیر در سه قله از ارتفاعات سراسپندار در دستور کار یگان‌های تحت امر قرارگاه قرار گرفت. در این مرحله از عملیات، علاوه بر تیپ ویژه شهدا، تیپ قدس سپاه نیز تحت امر عملیاتی قرارگاه حمزه قرار گرفت. اما در این مرحله نیز موفقیت چندانی به دست نیامد [171] و در نتیجه، باز هم عملیات پیگیری شد.

[ صفحه 140]

پس از انجام مراحل اول و دوم عملیات قادر که طی آن نیروهای خودی موفق نشدند به اهداف مورد نظر دست یابند، هر چند ارتفاعاتی را که دشمن در آنها حضور نداشت، تصرف کردند، نیروهای عراقی فرصت لازم را جهت تحکیم مواضع پدافندی به دست آوردند و با آمادگی کامل، تحرکات نیروهای خودی را زیر نظر گرفتند. این شرایط، نه تنها امکان هر گونه عملیات دیگری را با مشکل مواجه ساخت، بلکه باعث شد تا نیروهای خودی مجبور شوند، مناطق متفرقه را تخلیه کرده و از سرمایه گذاری‌های صورت گرفته در منطقه چشم پوشی کنند. از سوی دیگر، نتایج ناموفق عملیات می‌توانست اثرات نامطلوبی بر روحیه فرماندهان بگذارد، به همین دلیل، تصمیم گرفته شد تا با اعزام لشکر 8 نجف یگان‌های موجود در منطقه تقویت شوند. آقای هاشمی رفسنجانی، فرماندهی عالی جنگ درباره ادامه عملیات چنین گفت:
«در مجموع، مصلحت را این می‌فهمیم که برگشتن درست نیست، خود شما هم قبول دارید. الان که نباید برگردیم. آن 25 گردانی هم که شما پیشنهاد کردید، اگر بخواهیم تهیه کنیم که (عملیات) خیلی گسترده می‌شود و این هم به صرف ما نیست، چون پایین (منطقه جنوب) کار، بیشتر داریم. بیایید با همین لشکر 8 نجف و چند گردان دیگر که (به منطقه) می‌آیند، آن مقداری که مقدور است و آنجایی که قبول دارید و می‌شود بگیرید،بروید آن مقدار را بگیرید، یعنی بروید همکاری کنید، منتها نظرتان را هم تأمین کنید. اگر رفتید و علنا دیدید، نمی‌شود، ما هیچ مایل نیستیم آنجا یک خسارت بی‌ربطی دوباره پیش بیاید. آنقدرها به جان بچه‌های ما نمی‌ارزد و اگر بنا است خیلی موفق نباشد، ما آنقدر اصرار نداریم.» [172] .
در هر حال، فرماندهی نیروی زمینی ارتش، سرهنگ صیاد شیرازی، مصمم شد، با کمک گرفتن از یگان‌های رزمی سپاه به عنوان نیروهای پیاده عملیات را ادامه دهد. به همین منظور، پس از هم آهنگی‌های لازم مقرر شد، لشکر 8 نجف اشرف تحت امر نیروی زمینی ارتش قرار گیرد و پس از شناسایی منطقه مورد نظر، برای انجام تک آماده شود. [173] با اعزام لشکر 8 نجف تصور می‌شد تا حدود زیادی مشکلات مرتفع شود، اما با حضور فرمانده این لشکر در منطقه و مشاهده مشکلات، بار دیگر ابهاماتی در میزان موفقیت عملیات ایجاد شد. برادر احمد کاظمی، فرمانده لشکر 8 نجف با وجود مشکلاتی از قبیل عدم تناسب اهداف تعیین شده با توان لشکر، عدم وجود عقبه‌های مناسب، عمق منطقه عملیات و مسافت زیادی که نیروها باید طی می‌کردند، هم سنخ نبودن شیوه رزم سپاه و ارتش و مواردی دیگر اعلام کرد که انجام عملیات هیچ گونه موفقیتی را در پی ندارد و تنها باعث ضایعات و تلفات

[ صفحه 141]

بیش از حد خواهد شد. با این حال، فرمانده منطقه مصمم بود تا لشکر 8 نجف هر چه سریع‌تر وارد عمل شود. اما این بار نیز علی‌رغم تلاش یگان‌های عمل کننده، حاصلی در بر نداشت و نیروها نتوانستند مواضع مورد نظر را تصرف کنند.

جمع بندی و نتیجه گیری

اقدامات ایران پس از والفجر مقدماتی و والفجر 1، یعنی عملیات خیبر و بدر را می‌توان مبدأ تحول و دگرگونی در اقدامات نظامی ایران در سال‌های بعد دانست. ظهور نبوغ نظامی در مقابل پیچیدگی‌های دشمن که با حمایت منابع و کارشناسان خارجی، در زمین، تسلیحات و شیوه نبرد با رزمندگان اسلام، تغییرات و توسعه قابل ملاحظه‌ای یافته بود، موجب شد، جنگ وارد مرحله جدیدی شود که متفاوت با شرایط قبلی آن بود. به عبارت دیگر، ابتکار عمل سپاه پاسداران در هورالهویزه و پی‌گیری شکل جدیدی از جنگ در برابر دشمن، عقب ماندگی جبهه خودی را در برابر پیچیده شدن جنگ پس از ورود به خاک عراق، جبران کرد و گونه‌ای خلاقیت نظامی را به نمایش گذاشت که تأثیرات قابل ملاحظه‌ای در تصمیم گیری و برنامه ریزی نظامی - سیاسی عراق داشت. علاوه بر این، در سطح منطقه و جهان، نیز امریکا و کشورهای عربی در پی ابتکار عمل ایران در جنگ که اشکال مختلف آن روشن و قابل پیش بینی نبود، دچار نگرانی شدند. در واقع، عملیات خیبر ضمن آن که بن‌بست جنگ را گشود و عراق را به چاره اندیشی دوباره برای جلوگیری از موفقیت ایران وادار کرد، موجب بازنگری در سیاست‌های پیشین امریکا و توجه بیشتر این کشور برای نزدیک‌تر شدن به صحنه جنگ شد. و سرانجام، می‌توان گفت، این دوره، مبدأ ابتکار عمل برای ادامه نبرد تا پایان جنگ بود که آثار آن در عملیات‌های آینده به شکل‌های گوناگون ظاهر شد.
در سطح استراتژی نظامی، در سال‌های 1362 و 1363 دست‌یابی به عملیاتی پیروزمندانه به گونه‌ای که حامیان منطقه‌ای و جهانی عراق، شرایط ایران را بپذیرند، به عنوان محور تلاش‌های نظامی جمهوری اسلامی قرار گرفت و از این پس، عملیات‌های مختلف برای تحقق این هدف سیاسی انجام شد. عراق همچون گذشته در صدد مقابله با حملات ایران برآمد و از سوی دیگر، بسیار تلاش کرد تا با گشودن جبهه‌های جدید در خلیج فارس و حمله به منابع نفتی و نفت‌کش‌ها و نیز شدت بخشیدن به جنگ شهرها، ایران

[ صفحه 142]

را به مذاکره و پذیرش صلح، بدون دست‌یابی به حداقل حقوق سیاسی - اقتصادی، وادار کند. شاید بتوان گفت، تلاش عراق برای وارد کردن طرف سوم به صحنه درگیری و به عبارت دیگر، بین‌المللی کردن جنگ، از همین مقطع آغاز شد. این سیاست که در این مقطع از شدت کمتری برخوردار بود، به تدریج در مقاطع بعد افزایش یافت.
در سطح عملیاتی، عملیات‌های خیبر و بدر در هورالهویزه موجب دگرگونی اساسی در سازمان رزم سپاه و طراحی عملیات‌های بعدی شد. مهم‌ترین جنبه این تغییر، شکل‌گیری سازمان رزم، آموزش، تجهیزات و سلاح برای عملیات‌های آبی - خاکی بود. انجام عملیات آبی - خاکی که از عملیات خیبر وارد جنگ شد و با عملیات بدر ادامه یافت، در عملیات‌های بعدی نیز یکی از جنبه‌های اصلی نبردها را شکل داد. قایق و غواص پدیده‌های نوظهوری بودند که با این شکل جدید و در این مقطع پا به عرصه جنگ گذاشتند و توانستند، دشمن را در عملیات‌های مختلف در داخل رودخانه‌ها، آب گرفتگی یا خلیج فارس با مشکلات جدی مواجه سازند، پدیده‌هایی که تا پایان نبرد برای عراق حل نشدنی می‌نمود. به لحاظ دیگر، این دو پدیده بار دیگر امکان حمله به جناحین و حمله به عقبه و دور زدن مواضع دشمن را میسر ساختند که در میان سایر تغییرات از اهمیت بیشتری برخوردار بود. این تغییر به همراه سایر تغییرات، جمهوری اسلامی را از برتری جدیدی نسبت به دشمن برخوردار کردند. در این سطح عراق بار دیگر پی برد، با تمام تمهیداتی که به کار برده بود و تصور می‌نمود حملات نظامی ایران کنترل شده است، خطر را به طور جدی‌تر و بیش از گذشته احساس می‌کرد. به ویژه، دشمن این بار دریافت که ابتکار ایرانی‌ها پایان ناپذیر می‌نماید. از این رو، عراق یک بار دیگر به توسعه توان رزمی، به ویژه توسعه سازمان رزم پرداخت، زیرا با اضافه شدن منطقه وسیع هورالهویزه به خطهای پدافندی، سازمان موجود قادربه دفاع از جبهه‌های حساس نبود، لذا، سپاه جدیدی را ایجاد کرد و مسئولیت هورالهویزه را به آن سپرد. علاوه بر این، آنها فعالیت بسیار زیادی را برای تشکیل موضع دفاعی و ایجاد موانع و استحکامات در منطقه‌ی هور آغاز کردند، که به لحاظ گستردگی منطقه، توان قابل ملاحظه‌ای را می‌طلبید و تسلط کامل بر آن نیز به زودی میسر نبود. و بالاخره، فرماندهان عراقی یک بار دیگر مواضع دفاعی خود را مورد بازنگری و تجزیه و تحلیل قرار دادند تا مبادا یک غفلت استراتژیک مانند هور، برتری دیگری برای ایران به ارمغان آورد.
از جنبه‌های دیگر در این مقطع، می‌توان به آغاز فصل جدیدی اشاره کرد که در آن، سپاه و ارتش به انجام عملیات مستقل پرداختند با آن که سپاه و ارتش در عملیات بدر یک

[ صفحه 143]

بار دیگر به طور مشترک وارد عمل شدند، اما انجام عملیات مستقل که با عملیات خیبر آغاز شد، در پایان این مقطع به عنوان محور اصلی در نقش ارتش و سپاه بر اقدامات آتی سایه افکند. و بالاخره، می‌توان اظهار داشت که در پایان این مقطع، جنگ و سپاه با یکدیگر گره خورده و بار جنگ بیش از گذشته بر دوش سپاه گذاشته شد.
افزون بر این، با ورود حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ، از آغاز دور جدید تحولات نظامی، شاهد دخالت ایشان در مسائل و تصمیم‌گیری‌های نظامی هستیم. گرچه فرمانده جدید، نظامی نبود و درک قوی و جامع نظامی نداشت اما پیشبرد استراتژی جدید که بر محور دیپلماسی بود، به حضور مسئولان کشور در چنین سطحی در جنگ نیاز داشت. همچنین، با توجه به جدایی ارتش و سپاه، آقای هاشمی نقش هم آهنگ کننده اقدامات آتی را برعهده گرفت. و بالاخره، با وجود تمام این مسائل، ایشان مایل بود، در اداره‌ی میدان نبرد دخالت مستقیم داشته باشد.
مسئله دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، افزایش صدمات وارده به نیروهای اصلی و ثابت سازمان رزم سپاه است. پس از آن که جنگ وارد خاک عراق شد، به دلیل شدت عمل دشمن، سخت شدن نبرد و لزوم حضور فرماندهان در صحنه‌های درگیری، تلفات کادر یگان‌ها نیز افزایش یافت. در این مقطع، به ویژه در عملیات‌های خیبر، بدر و والفجر 4، تعداد زیادی از فرماندهان سپاه به شهادت رسیده و یا به سختی مجروح شدند. تنها، در عملیات‌های بدر و خیبر بیش از 9 تن از فرماندهان ارشد از جمله؛ ابراهیم حاج همت، فرمانده لشکر 27 حضرت رسول (ص)؛ عباس کریمی که به جای حاج همت، هدایت لشکر 27 را به عهده گرفته بود؛ اکبر زجاجی از معاونان لشکر 27؛ مهدی باکری، فرمانده و حمید باکری و یاغچیان، جانشینان لشکر 31 عاشورا، ستوده، جانشین تیپ 33 المهدی؛ تجلائی از فرماندهان لشکر 31 عاشورا، بهروز غلامی، فرمانده تیپ 15 امام حسن (ع) و برخی دیگر از فرماندهان یگان‌های سپاه به شهادت رسیدند. این فرماندهان همه در خط شهید شدند: حاج همت هنگامی که می‌خواست با یک گروهان، خط را در جزیره مجنون حفظ کند، بر اثر ترکش توپ شهید شد. مهدی باکری نیز پس از آن که حاضر نشد بسیجی‌ها را در غرب دجله تنها بگذارد، بر اثر برخورد تیر تفنگ به شدت از ناحیه پیشانی مجروح شد. هنگامی که وی را برای انتقال به اورژانس به داخل قایق در رودخانه دجله آوردند، به دلیل تسلط عراقی‌ها بر صحنه، بر اثر برخورد موشک آر. پی. جی قایق و جسدش سوخت و آب، خاکستر آن را به نقطه نامعلومی برد. سرداران دیگری نیز تا مرز شهادت پیش رفتند اما سرنوشت آنها

[ صفحه 144]

جز این بود؛ برای نمونه، برادر حسین خرازی در عملیات خیبر زخمی شد. وقتی که فرمانده جنگ و نماینده امام، آقای هاشمی رفسنجانی حمله از محور طلائیه و باز کردن راه زمینی به جزیره را مرز بهشت و جهنم خواند، شهید خرازی با لشکر خود - لشکر امام حسین (ع) - وارد عمل شد اما نزدیک ظهر و در اوج درگیری، به شدت مجروح شد، به گونه‌ای که با بدن پر از ترکش و یک دست قطع شده به بیمارستان انتقال یافت. او بالاخره به آرزوی خویش رسید و در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید و در جوار حضرت حق آرام گرفت.
در مجموع، می‌توان گفت این مقطع موجب شد که از نظر روانی تصمیم گیری و طرح ریزی در اقدامات نظامی جمهوری اسلامی از پیچیدگی خاصی برخوردار شود. این مسئله از نظر روانی مهم‌ترین تأثیر را بر دشمن بر جای گذاشت. در واقع، این روند، (با تأکید بر عملیات خیبر) همچون مقطع عملیات ثامن الائمه، مبدأ تحول جدیدی در جنگ بود. در عملیات ثامن الائمه (ع)، جسارت انتخاب منطقه وسیع که قبل از آن سابقه نداشت، یک ابتکار عمل به شمار می‌رفت و لذا، مبدأ تحولات بعدی صحنه جنگ شد. آن عملیات، زمینه و خواستگاه استراتژی عملیاتی جدیدی و تاکتیک‌های ویژه بود که در عملیات رمضان متوقف شد. در مقطع دوم نیز همین تحول به چشم می‌خورد و عملیات خیبر خواستگاه و مبدأ استراتژی عملیاتی جدیدی شد که در یک روندی تکاملی رشد یافت. غافل گیری، پیچیدگی مانور، مانور آبی - خاکی برجسته‌ترین نمودهای عملیات‌های بعدی بودند که از مقطع ناشی می‌شوند.

[ صفحه 148]


تغییر موازنه به نفع ایران (بهمن 1364 - فروردین 1366)

مقدمه

مقطع جدید، (از سال 1364 تا 1365) در شرایطی آغاز شد که جبهه خودی در دوره پس از فتح خرمشهر تا عملیات بدر، ضمن آن که ابتکار عمل و دور تک را در دست داشت، نتوانست به پیروزی تعیین کننده‌ای دست یابد.از این رو، فشار بر تصمیم گیرندگان سیاسی و فرماندهان نظامی افزایش یافت. به این دلیل آنها تلاش می‌کردند که جنگ را از وضعیت موجود خارج سازند. در این راستا و با توجه به مشکلات نظام سیاسی، بیشترین فشار، بر سپاه وارد می‌شد و از این سازمان انتظار می‌رفت که با فعال‌تر کردن جبهه‌های جنگ، ضربات تعیین کننده بر ارتش عراق وارد آورد. در این شرایط، انجام عملیات موفق یک ضرورت مبرم به شمار می‌رفت و فرماندهان سپاه در انتخاب مناطق عملیاتی و طراحی مانور، به این عامل به عنوان یک اصل اساسی توجه خاصی داشتند.
این مقطع را می‌توان پر حادثه‌ترین دوره جنگ نامید. در این مدت، (حدود 22 ماه) سپاه به تنهایی، بیش از 25 عملیات انجام داد. همچنین، جنگ شهرها و حمله به نفت کش‌ها ابعاد تازه‌ای یافت و در پایان این مقطع، در پی پیروزی‌های استراتژیک عملیات والفجر 8 وکربلای 5 در فاو و شلمچه، جنگ به نقطه تعیین کننده‌ای رسید.
ویژگی دیگر این دوره، استقلال کامل سازمان ارتش و سپاه در انجام عملیات بود. پس از آزمون روش‌های مختلف در زمینه همکاری سپاه و ارتش و تأثیر آن بر میدان‌های نبرد سرانجام مقرر شد، سپاه و ارتش به طور مستقل در انتخاب منطقه عملیاتی، طراحی مانور، فرماندهی و اجرای عملیات، اقدام کنند.
افزون بر این، گشودن جبهه جدید در شمال عراق که قرارگاه رمضان آن را به انجام رساند و فعال کردن معارضان عراقی در آن جبهه که توسط صحنه درگیری را در قلمرو تحت تسلط رژیم عراق در پی داشت، ویژگی دیگر این مقطع از جنگ می‌باشد.

[ صفحه 149]


شرایط نظامی، سیاسی پس از عملیات بدر

اشاره

پس از عملیات بدر، جنگ شهرها، که چند روز مانده به شروع این عملیات، آغاز شده بود، با شدت ادامه یافت. مقابل به مثل ایران و گستردگی دامنه جنگ در پشت جبهه به اندازه‌ای بود که عملیات بدر و نتایج آن را تحت الشعاع قرار داد. به ویژه، استفاده جمهوری اسلامی از موشک‌های زمین به زمین که عامل جدید و مؤثری در ایجاد موازنه قوا به شمار می‌رفت، جنگ شهرها را از یک سویه بودن خارج ساخت.
مرحله اول جنگ شهرها در هفدهم فروردین ماه 1364 با سفر دبیر کل سازمان ملل به تهران و بغداد، پایان یافت. در این فاصله، تشدید حملات عراق در خلیج فارس و حمله مداوم به کشتی‌ها و همچنین، تهدید هواپیماهای مسافربری در آسمان ایران و قطع پرواز شرکت‌های هوایی بین المللی همچنان ادامه داشت. مرحله دوم جنگ شهرها، اوائل خرداد ماه و به بهانه وقوع انفجار در کویت و اقدام به ترور امیر آن کشور آغاز شد و تا 25 خرداد ماه (روز قدس) به شدت ادامه یافت. در این مدت، که مسئولان نظام سخت‌ترین شرایط را پیش رو داشتند، طبعا عدم الفتح عملیات بدر می‌توانست بسیار شکننده باشد.
علاوه بر این، رسانه‌های غربی با مستمسک قرار دادن نتایج عملیات بدر، سعی می‌کردند جمهوری اسلامی را تحت فشار سیاسی قرار دهند. تضعیف و فشار سیاسی، ضعف قدرت نظامی ایران در مقابل قدرت نظامی عراق، عقب راندن نیروهای ایرانی و تلفات زیاد از جمله مواردی بود که این رسانه‌ها مطرح ساخته و تلاش می‌کردند، عراق را به عنوان پیروز در جنگ معرفی کنند. در این حال، صلح طلبی مداوم عراق نیز به عنوان فشار سیاسی دیگری علیه جمهوری اسلامی مورد استفاده این رسانه‌ها قرار گرفت.
وخامت اوضاع اقتصادی کشور نیز در این ایام از جمله مسائلی بود که تصمیم گیرندگان سیاسی را تحت فشار قرار داده بود. آقای هاشمی رفسنجانی، در جلسه‌ای با فرماندهان سپاه، نتیجه بازتاب فشارهای اقتصادی را در داخل کشور چنین بیان کرد:
«ما الان وضع امکانات و درآمدمان نمی‌کشد. به سختی خودمان را تجهیز و یا کالایی را فراهم می‌کنیم. الان، قدرت دلارمان بسیار ضعیف است به طوری که مدتی زیر خط قرمز قرار داریم. شاید ظرف امسال تعداد زیادی از کارخانه‌ها مجددا بخوابند، یعنی برگردیم به سال 1360. برای ما تعطیل کردن یک کارخانه، الان بسیار خطرناک است. کارخانه پیکان سازی را الان داریم تعطیل می‌کنیم، به خاطر این که موادش را نمی‌توانیم برسانیم. ازنظر نظامی و

[ صفحه 150]

امکانات مربوطه مشکلات داریم. الان، فشار اقتصادی می‌آورند و نفت ما را نمی‌خرند. الان، ما از موضع ضعیفی حرکت می‌کنیم و زورمان به شیوخ عرب نمی‌رسد و نفت را ارزان می‌برند. ظرف این دو ماه، قدرت خرید ما، مقدار زیادی پایین آمده است. امکان فروش نفت در آن سطحی که می‌خواهیم نیست. اینها در طول زمان برای یک کشور مشکل است. الان به ما نسیه نمی‌دهند، جنس را نقد می‌خریم و ممکن است یک روزی نتوانیم بخریم.»
آقای هاشمی، ضعف حرکت نظامی را به عنوان مهم‌ترین دلیل فشارها ذکر کرده و در مورد پی‌آمدهای آن گفت:
«البته تا یک ضربه می‌زنیم، شرایطمان بهتر می‌شود، اما [صحنه جنگ] که رکود پیدا می‌کند، وضع کم کم بدتر می‌شود. ممکن است روزی به جایی برسیم که زانو بزنیم. [اگر] کشور نتواند خودش را برساند، زانو می‌زنیم، آن وقت افتخارات جنگ‌مان از دست‌مان می‌رود و حماسه‌ای که در دنیا خلق کردیم، نخواهیم داشت و دشمن نیز همانند غول می‌ماند.» [174] .
در این شرایط، با تهاجم هواپیماهای عراق به تهران، کشور وضعیت جدیدی پیدا کرد. برای بسیاری از ساکنان تهران و تعدادی از مسئولان، جنگ جدی‌تر از قبل مطرح شد. اضطراب مردم از بمباران‌های متوالی و خروج شبانه بخشی از جمعیت تهران، مسئولان تصمیم گیرنده را بیش از پیش تحت فشار قرار داد.
به طور کلی، فشارهای نظامی، اقتصادی و سیاسی از خارج و داخل به گونه‌ای بود که به نظر می‌رسید امریکا و جریان مخالف نظام در داخل تلاش می‌کنند با تضعیف جمهوری اسلامی، مسئله صلح ناعادلانه را به ایران تحمیل کنند. از سوی دیگر، به دلیل افزایش فشار شرایط به مردم، مسئولان کشور بیشتر احساس خطر می‌کردند. به خصوص، مسئولان تصمیم گیرنده جنگ (آقای هاشمی رفسنجانی و آیت الله خامنه‌ای و...) و بیش از همه، فرماندهان جنگ (به ویژه سپاه) در معرض این مسائل قرار داشتند. لذا، از همه سو پرسیده می‌شد: چه می‌خواهید بکنید؟ نمایندگان مجلس و حتی آقای منتظری (قائم مقام رهبری در آن زمان) نیز این گونه سئوالات را مطرح می‌کردند.
پس از عملیات بدر، همچنان که در فصل گذشته اشاره شد ارتش منطقه هور را برای عملیات گسترده پیشنهاد کرد. سپاه نیز تحت امر ارتش می‌بایست در این عملیات (کمیل) شرکت می‌کرد، اما به دلایل نظامی، به این اقدام اعتقاد نداشت.
از طرف دیگر، فرماندهان سپاه اعتقاد داشتند که با توان فعلی، ادامه جنگ میسر نیست و بایستی مسئولان با مسئله جنگ به عنوان اصلی‌ترین مشکل کشور که تمام امکانات را

[ صفحه 151]

مصروف خود کند، بنگرند؛ و این در حالی بود که دولت مهندس میرحسین موسوی نیز زیر فشارهای طاقت فرسا با سختی زیاد در صدد حفظ حداقل نیازهای مردم و تأمین نیازهای جنگ بود. برای پشت سر گذاشتن این وضعیت، بایستی تصمیم جدی اتخاذ می‌شد تا آن چه که اساس ادامه جنگ را تهدید می‌کرد، کنار گذاشته شود. در این میان تنها نظر امام (ره) می‌توانست گره گشای کار باشد. از این رو، در ملاقات آیت الله خامنه‌ای و آقای هاشمی با ایشان، امام فرمودند:
«باید جنگ را تا سقوط صدام ادامه دهیم و با صورت قاطع نیز باید ادامه یابد.» [175] .
اواخر اردیبهشت ماه 1364 با مشخص شدن خط جنگ توسط امام، از ارتش و سپاه خواسته شد طرح عملیاتی تهیه کرده و در فرصت داده شده طرح‌های خود را ارائه دهند. سپاه از این مسئله استقبال کرد و فرصت یافت، ضمن ارائه طرح برای ادامه نبرد، مشکلات خود و به طور خاص مشکلات جنگ را که چهار سال با آن درگیر بود، مطرح کند. از این رو فرماندهان مناطق پنج گانه، قرارگاه‌ها و بعضی یگان‌ها به تهران فرا خوانده شدند تا با مشورت آنان، طرح‌های عملیاتی تهیه شده و به شورای عالی دفاع ارائه شود.

تحول در استراتژی نظامی جمهوری اسلامی

در خواست طرح عملیاتی، سپاه را بر آن داشت که با حضور فرماندهان، این مسئله را مورد بحث قرار دهد. برای این منظور، فرماندهان سپاه قبل از تشکیل نشست، به حضور آیت الله خامنه‌ای و آقای هاشمی رفسنجانی رسیدند و مسائلی را با آنها در میان گذاشتند.«آماده کردن طرح برای عملیات» و لزوم «آماده کردن سازمان سپاه» که به ترتیب آقای هاشمی و آیت الله خامنه‌ای مطرح کردند، از نظر آنها مهم‌ترین مشکل جنگ بیان شد. آیت الله خامنه‌ای (رییس جمهور وقت) گفت:
«سپاه احتیاج به یک بازسازی قوی و جدی دارد و شما بدون سازماندهی نمی‌توانید کار کنید.» [176] .
این دو موضوع در رأس دستور اجلاس فرماندهان سپاه قرار گرفت. علاوه بر این، فرمانده سپاه از فرماندهان خواست، بدون توجه به موانع موجود، شرایط ادامه نبرد را بیان کنند.
در این نشست، موضوعاتی مانند: فرماندهی در جنگ، آموزش، شیوه جنگ در روز، طرح‌های عملیاتی، نحوه ادغام با ارتش و سازمان رزم مطرح شد. اما «تغییر شرایط ادامه نبرد» به عنوان مهم‌ترین موضوع، بیش از سایر مباحث مورد بررسی قرار گرفت.

[ صفحه 152]

نظر فرماندهان سپاه آن بود که برای تغییر صحنه نبرد به نفع جمهوری اسلامی، باید تلاش‌های زیر انجام گیرد: 1- دگرگونی در استراتژی جنگ؛ 2- فرماندهی واحد؛ 3- گسترش سازمان رزم؛ 4- افزاش توان لجستیکی و نیروی انسانی.
در مورد استراتژی جنگ، اجماع نظر فرماندهان آن بود که، استراتژی نظامی کشور پس از عملیات رمضان که براساس دست‌یابی به یک پیروزی برای پشتیبانی از دیپلماسی طراحی شده بود، فاقد کارایی است و با توجه به تجربه سه سال گذشته 1361 تا 1363 بایستی مورد بازنگری قرار گیرد. آنها معتقد بودند این استراتژی نمی‌تواند مسئله جنگ را به نفع ایران حل کند، و به دلیل عدم سرمایه گذاری لازم و نیاوردن ساختارهای کشور در جنگ، توان رزمی جمهوری اسلامی قادر به مقابله و مغلوب ساختن توان رزمی دشمن نیست. یکی از ادله بنیادی که فرماندهان درباره لزوم اصلی شدن جنگ عنوان می‌کردند، استناد به سخنان امام خمینی مبنی بر «وجوب کفایی» و از «اهم امور» بودن جنگ و تأمین نیازهای آن بود. در حالی که پس از ورود به خاک عراق، اصلی شدن جنگ، تنها در تشویق مردم به حضور بیشتر در جبهه‌ها مشاهده می‌شد. به عبارت دیگر، در استراتژی رسمی، برنامه ریزی برای افزاش مرحله‌ای توان رزم، آینده نگری و تنظیم برنامه دراز مدت وجود نداشت و قوای خودی با توانی که متناسب با توان و موقعیت دشمن در سال دوم جنگ بود، دست به عملیات می‌زدند در حالی که به توانی بیش از آنچه مورد استفاده قرار می‌گرفت، نیاز بود. لذا این تلاش‌ها، پیاپی با ناکامی مواجه شد. از نظر فرماندهان، این روند، توان موجود را نیز تهدید می‌کرد.
استراتژی رسمی جنگ که از طرف فرماندهان عملیاتی مورد سؤال واقع شده بود، به طور واضح در اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی مشاهده می‌شد:
«ما بعد از فتح خرمشهر یک سیاستی را انتخاب کردیم که یک جایی را از دشمن بگیریم که در صورت ادامه جنگ، برای دشمن اهمیت داشته باشد و نتواند تحمل کند. در این صورت اگر جنگ متوقف هم بشود، ما می‌توانیم امتیازاتی از دشمن بگیریم.» [177] .
در مجموع، طی این مباحث منظور از تحول در استراتژی جنگ آن بود که شتاب زدگی‌ها کنار گذاشته شود و همچنین، امکان رفع نقایص و ضعف‌های اساسی در امر جنگ فراهم آید. در این بحث‌ها، شتاب زدگی به عنوان یکی از موانع عمده اقدام صحیح و حل مشکلات، و همچنین یکی از آثار منفی این استراتژی مطرح شد و این نکته که «استراتژی جنگ محدود» باعث شتاب زدگی می‌شود، مورد تأکید قرار گرفت.

[ صفحه 153]

فرماندهان سپاه ادامه این استراتژی را به معنای ایجاد تردید و ابهام دائمی در پیشبرد جنگ دانسته و نظر امام را درباره لزوم ادامه نبرد دلیلی بر درستی صحت نظر خود مبنی بر لزوم تغییر این استراتژی عنوان کردند. فرمانده کل سپاه (محسن رضایی) در جمع فرماندهان در این باره گفت:
«اولین تردید، تردید در مقابل جنگ کنار رفت. ابهام در استراتژی و تردید در استراتژی. مهم‌ترین عامل و مشکلی که ما تا کنون در جنگ داشتیم همین بود که نهایت جنگ کجاست؟ بعضی‌ها نهایت نظامی را بصره و سلیمانه می‌دانستند، بعضی می‌گفتند تا جاده [بصره - عماره] برسیم کافی است، آن موقع از طریق فعالیت‌های سیاسی ادامه بدهیم. هرکدام از ما یک فکری می‌کردیم و این اولین تردید حل شد و این تردید هم مؤثرترین تردید بود، چرا که آثار بنیادی و اساسی در تمام ارکان می‌گذارد.»
البته، این مسئله نیز مورد توجه بود که فرار از شتاب زدگی و انجام جنگ دراز مدت به معنای تعطیل و طولانی شدن و ایجاد وقفه در عملیات نیست. فرمانده سپاه گفت:
«امام در سرعت جنگ نظر داشتند و این که از طریق نظامی جنگ ادامه پیدا کند. نکته دیگری که امام تأکید داشتند، استمرار عملیات بود. امام بسیار به استمرار عملیات توجه داشتند. استمرار عملیات با این که شتاب زدگی در عملیات باشد، خیلی فرق می‌کند. استمرار عملیات یعنی این که جنگ برای ما یک انقلاب است و این انقلاب باید ادامه پیدا کند، باید حیات داشته باشد. استمرار عملیات و کوتاه کردن زمان استراتژی، نه کوتاه کردن زمان یک عملیات.» [178] .
در این مباحث، لزوم افزایش توان خودی و کار دراز مدت به عنوان محور اساسی خطوط ترسیم شده در مسئله تغییر استراتژی مورد اتفاق نظر قرار گرفت.

لزوم افزایش توان و گسترش سازمان رزم

در تغییر استراتژی جنگ، کیفیت و کمیت توان رزم یکی از موضوعات اساسی به شمار می‌رود. این مسئله با توجه به افزایش قابل ملاحظه توان رزمی دشمن، در شرایط سخت پس از عملیات بدر و برای ادامه نبرد، بسیار مهم بود. فرماندهان سپاه توان رزم خودی را نه تنها برای پیروزی نظامی بلکه برای ادامه جنگ با محوریت دیپلماسی نیز کافی نمی‌دانستند، زیرا توان نیروهای خودی به مراتب از توان دشمن ضعیف‌تر بود.

[ صفحه 154]

توانایی نظامی عراق بنا بر اطلاعات موجود (1364) [179] چنین بود:
نیروهای زرهی و مکانیزه: پنج لشکر زرهی (3، 6،10، 12 و 17)؛ سه تیپ مستقل زرهی (10، 1 و 2 گارد جمهوری)؛ دو لشکر مکانیزه (1 و 5)؛ دو تیپ مستقل مکانیزه (3 و 4 گارد جمهوری). به طور کلی، توان زرهی عراق، 120 گردان تانک و نفربر با استعداد هر کدام بین 45 تا 50 دستگاه بود که در مجموع، شامل 5400 تا 6000 زره پوش می‌شد.
نیروی پیاده: پنج لشکر سازمانی، شامل لشکرهای 2، 4،7، 8 و 11، 15 لشکر که پس از شروع جنگ سازماندهی شدند شامل لشکرهای 10،35،31،28،27،26،24،23،22،21،20،19،18،16،15،14 تیپ مستقل نیروی مخصوص کماندویی؛ 70 تیپ مستقل که از نیروهای احتیاط ارتش عراق سازماندهی شده و بیشتر، مأموریت پدافند از مواضع را عهده‌دار بودند. در مجموع، نیروهای پیاده ارتش عراق 550 گردان را شامل می‌شدند.

[ صفحه 155]

توپخانه: 120 گردان توپخانه به طور سازمانی در اختیار ارتش عراق بود که دارای توپ‌های 180،155،152،150،130،122،120 میلی‌متری و کاتیوشا بودند. در مجموع، حدود 2500 قبضه توپ با مهمات نامحدود امکان اجرای آتش در سطح بسیار گسترده‌ای را برای عراق فراهم آورده بود. [180] .
در زمینه توانایی‌ها و قدرت تحرک و جابجایی ارتش عراق، می‌توان به گزارش زیر که در آن هنگام به وسیله واحد اطلاعات نظامی سپاه تهیه شد، توجه کرد:
- دشمن در هر زمان توانایی جابجایی سه لشکر پیاده را در هر منطقه دارد.
- دشمن در هر زمان دارای پنج لشکر زرهی و مکانیزه هست که طی چهار الی پنج روز قابلیت مانور و جابجایی سریع آنها را دارد.
- دشمن در هر زمان می‌تواند چهار تیپ نیروی مخصوص و بیست تیپ پیاده خود را آزاد کرده و جلوی رزمندگان قرار دهد.
- دشمن توانایی دارد یک تیپ پیاده را طی 24 ساعت از منطقه عماره به منطقه پنجوین جابجا کند. برای مثال در والفجر 4، تیپ 68 را از جبهه فکه هنگام غروب آزاد کرد و شب بعد در ارتفاعات 1904 در مقابل لشکر 27 حضرت رسول (ص) وارد عملیات کرد.
- دشمن توانایی دارد یک تیپ زرهی را از شمال به جنوب طی 72 ساعت و از عماره به بصره طی 12 ساعت جابجا کند.
- دشمن توانایی دارد 40 گردان توپخانه را از خط جمع آوری کرده و در نقطه دیگر متمرکز کند.
- دشمن می‌تواند یک ماه بمباران و فشار هوایی را به گستردگی عملیات بدر داشته باشد.
- دشمن از لحاظ اطلاعاتی می‌تواند به میزان 60 % از محور حمله ایران اطلاع پیدا کند.
- ارتش عراق روحیه افراد خود را با روش تشویق و تنبیه تا اندازه‌ای اداره کرده است.
- در همین حال دشمن توانایی اداره دو عملیات همزمان به وسعت سه تا چهار لشکر را ندارد. (مانند عملیات بدر)
- دشمن نمی‌تواند محور حمله ایران را اگر در سه یا چهار نقطه مختلف باشد، پیدا کند.
- دشمن از نظر روحی و روانی تحمل عملیات‌های محدود ولی مستمر را ندارد.
- دشمن به دلیل کم ارزش بودن عملیات‌های کوچک، از نیروهای کیفی خود در آنها استفاده نمی‌کند.

[ صفحه 156]

علاوه بر این، در مورد استفاده از توان ملی طرفین جنگ، مقایسه زیر قابل توجه است:
- نیروی پیاده عراق (با جمعیتی کمتر از یک سوم جمعیت ایران) سه برابر ما می‌باشد.
- عراق از 13 میلیون جمعیت خود، یک میلیون را مسلح کرده است.
- ما به حداکثر 100 گردان آفند می‌کنیم، ولی عراق قادر است با 300 گردان آزاد با ما مقابله کند.
- الان، در سر تا سر خط پدافندی دشمن، از 12 لشکر سازمانی شاید سه لشکر در خط باشد. یعنی چیزی حدود 9 لشکر آزاد است. اینها، کارشان آموزش و مانور است. قوی می‌شوند و هر جا ما تک می‌کنیم، با انبوه تانک و زرهی و آتش مقابل ما حاضر می‌شوند. در همین شرایط، سپاه حداکثر 80 گردان در اختیار دارد. این توان به درد حداکثر هفت روز جنگ می‌خورد. وقتی توان ما تمام می‌شود، تازه 20 الی 30 تیپ و لشکر زرهی و مکانیزه، تازه نفس و سر حال وارد میدان می‌شود. [181] .
این نابرابری، در زمینه آتش توپخانه، به مراتب، بیشتر بود. برادر غلامعلی رشید در این باره اظهار داشت:
«اگر ما در عملیاتی 100 هزار گلوله مصرف کنیم، دشمن با یک میلیون و دو میلوین گلوله جواب می‌دهد. توان آتش عراق شاید دهها برابر ما باشد.»
وی در مورد جنگ هوایی نیز گفت:
«ما یک زمانی می‌گفتیم برتری هوایی مال دشمن است، الان این طور نیست، آسمان (جبهه) به طور مطلق در اختیار دشمن است. برتری هوایی یعنی این که مثلا ما 50 فروند جنگنده به کار بگیریم و دشمن 150 فروند، ولی الان در عملیات می‌بینی آسمان پر از هواپیماهای دشمن است و ما هیچ نداریم و چیزی که آنها را بزند، هم نداریم.» [182] .
علاوه بر ضعف جبهه خودی در زمینه زرهی، امکانات ضد هوایی، آتش و حتی سلاح‌های ضد زره، سازمان نیروهای مسلح جمهوری اسلامی نیز بسیار ضعیف بود.
با توجه به این عوامل به طور طبیعی، به کارگیری اصول جنگ در یک نبرد به شدت نابرابر، میسر نبود. در این شرایط، فرماندهان سپاه به این نتیجه رسیدند که ادامه نبرد با اتکا به توان موجود امکان پذیر نیست.
افزایش توان رزم، مستلزم تغییرات اساسی در سازمان رزم (نیرو و یگان) و امکانات و تجهیزات بود. اما فرماندهان سپاه چون می‌دانستند شرایط اقتصادی کشور و موانع موجود بر سر راه تأمین امکانات و تجهیزات لازم و جبران عقب‌ماندگی (به دلیل مخالفت قدرت‌های

[ صفحه 157]

بزرگ) مانع از دست یابی به نیازمندی‌های لجستیکی است، به ناچار، گسترش سازمان رزم را مورد توجه قرار دادند. از این رو، برآوردها، به وضعیت و شرایط موجود (از نظر امکانات و تجهیزات) بستگی داشت.
در راستای این ره یافت، برای گسترش سازمان رزم جهت ادامه جنگ، با وضع کنونی به 50 لشکر و جهت شکست کامل عراق، به 120 لشکر یا 1200 گردان نیرو نیاز بود. از نظر فرماندهان سپاه با توان کمتر از 1200 گردان، پیروزی نظامی امکان پذیر نبود و می‌بایست به هدف‌های محدودتر اکتفا می‌شد.
طرح 120 لشکر مورد موافقت همه فرماندهان سپاه بود، اما عملی شدن آن در پرده ابهام قرار داشت مهم‌ترین موانع برای تحقق این برآورد عبارت بودند از:
1- عدم تناسب شرایط و ساختار کشور با اجرای این طرح؛ 2- ضعف آموزش و محدودیت زمان برای کادرسازی، زیرا برای سازماندهی 120 لشکر، به 1200 کادر فرماندهی لشکر، 6000 کادر فرماندهی گردان، 18000 کادر فرماندهی گروهان و 32000 کادر فرماندهی دسته نیاز بود. [183] .
مسئله دیگری که ذهن فرماندهان را به خود مشغول کرده بود، کمبود امکانات و تجهیزات بود. از نظر آنها برای ادامه جنگ بایستی امکانات کشور بیش از گذشته مورد استفاده قرار می‌گرفت و با توان و امکانات موجود، نتیجه ادامه نبرد در هاله‌ای از ابهام قرار داشت. این مسئله پس از عملیات بدر مورد توجه بیشتری قرار گرفت، به همین دلیل برخی فرماندهان سپاه حاضر به انجام عملیات در فاو نبودند. برادر رحیم صفوی، فرمانده نیروی زمینی سپاه در جلسه‌ای با فرمانده سپاه که به منظور بررسی عملیات فاو تشکیل شد، گفت:
«ما با تجارب عملیات‌های رمضان، والفجرها، و حتی خیبر و بدر به این نتیجه قطعی رسیدیم که با این مقدورات و امکاناتی که داریم نمی‌توانیم عملیات گسترده داشته باشیم، این عملیات گسترده در توان جمهوری اسلامی است، اما در توان سپاه پاسداران نیست... این توان ما در [عملیات] بدر نکشید و شکست خوردیم، الان با همین توان می‌خواهیم برویم در فاو بجنگیم، باز شکست می‌خوریم...» [184] .
برادر غلامعلی رشید، یکی دیگر از فرماندهان ارشد سپاه نیز در این باره گفت:
«این توانی که الان هست، دیگر قادر نیست معامله بزرگ انجام دهد... یک اسبابی باید فراهم شود که تکه‌ای که می‌گیریم، بتوانیم بمانیم. آن اسباب نیست و دوباره باید برگردیم.» [185] .
لزوم انجام عملیات موفق، مسئله دیگری بود که نوعی بازنگری نسبت به توان مورد

[ صفحه 158]

استفاده در جنگ را طلب می‌کرد. زیرا، پس از سه سال نبرد و انجام عملیات‌های بزرگ رمضان، والفجر مقدماتی، خیبر و بدر، شرایط داخلی و خارجی به گونه‌ای بود که سرمایه گذاری بیشتر را برای پیشبرد جنگ ضروری می‌ساخت.

وحدت فرماندهی

پس از عملیات بدر، شاهد شکل جدیدی از حضور سپاه و ارتش در جنگ هستیم. بروز برخی مسائل و نتایج به دست آمده پس از عملیات‌های بدر، کمیل و قادر، که در مقطع زمانی اسفند 1363 تا تابستان 1364 صورت گرفت، نشان داد که ادامه جنگ با وضعیت کنونی میسر نیست و این سازمان‌ها به دلایل گوناگون قادر نیستند به روش ادغام و یا واگذاری یگان به یکدیگر، عملیات کنند. از این رو، برای اولین بار در طول جنگ به طور کلی از یک دیگر جدا شدند.
روند حضور سپاه و ارتش در جنگ از آغاز تجاوز عراق تا سال 1364 با فراز و نشیب و هم گرایی و واگرایی همراه بود. در آغاز جنگ، ابهت ارتش در میان نخبگان سیاسی و توده مردم موجب شد که از این سازمان دیرپا و مسلح برای مقابله با ارتش عراق انتظاراتی داشته باشند. در این حال، سپاه در وضعیت دیگری بود؛ قرار گرفتن بنی‌صدر در فرماندهی جنگ و بی‌تجربگی سپاه موجب شد که توان این سازمان به کلی نادیده گرفته شود. در این دوره، ارتش تنها سازمان تعیین کننده در سرنوشت جنگ به شمار می‌رفت و سپاه در کردستان، میدان‌دار و در منطقه جنوب، در حاشیه قرار داشت. در این حال، شکست بنی‌صدر و ارتش در عملیات‌های کلاسیک نیمه اول سال 1359 [186] و قابلیت سپاه و نیروهای مردمی در رویارویی با دشمن به خصوص در عملیات فرماندهی کل قوا، خمینی روح خدا، (23 / 3 / 1360 دارخوین) که پس از عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا انجام شد، امید به بهره‌مندی از نیروهای انقلابی را برای مقابله با متجاوز افزایش داد. در واقع، پس از آن که بنی‌صدر، رییس جمهور وقت از فرماندهی کل نیروهای مسلح و ریاست جمهوری بر کنار و راه برای ورود نیروهای انقلابی و حزب اللهی به صحنه نبرد هموار شد، کشور توانست از توان بسیار زیاد نیروهای مردمی در قالب سپاه بهره‌مند شود. همچنین، در نیروی زمینی ارتش نیز جریان حزب اللهی زمام فرماندهی را در دست گرفت و به تدریج از عملیات ثامن الائمه (ع)

[ صفحه 159]

و به ویژه از عملیات طریق القدس (آذرماه سال 1360) به بعد، ارتش و سپاه، در شکل جدیدی از فرماندهی مشترک میدان نبرد را به دست گرفتند و توانستند با وحدت کلمه و هم‌یاری و هم‌دلی، مناطق اشغالی را از لوث دشمن متجاوز پاک کنند. نقش ارتش در این برهه‌ی جنگ، در کمک به سپاه و پذیرفتن توانایی‌های نظامی نیروهای انقلابی که با ابتکارات خود، موازنه را به نفع جمهوری اسلامی به هم زدند، در خور تحسین و ستایش بود. آنها که تلخی دوره فترت و ناکامی میدان نبرد را در زمان فرماندهی بنی‌صدر، در ذائقه داشتند، وجود برادران سپاهی را در کنار خود که موجب شد، روند شکست به پیروزی تبدیل شود، قدر دانسته و در فتوحات به دست آمده ایفای نقش کردند.
این روند، تا فتح خرمشهر و سپس عملیات رمضان ادامه یافت اما پس از آن به دلیل بروز مشکلات در صحنه جنگ برای ارائه راه حل جهت گره‌گشایی از موانع پیش آمده، اختلاف نظر میان ارتش و سپاه ظاهر شد. این بار، برخلاف دوران فتح و پیروزی که موفقیت‌ها مانع از بروز ضعف‌ها شده بود، کاستی‌ها خود را نشان دادند و به لحاظ نقش مستقل هریک از این نیروها، تصمیم‌گیری یکی از این سازمان‌ها برای دیگری میسر نبود. به علاوه، به دلیل روشن نبودن نقش هر یک از نیروهای ارتش و سپاه در دوران فتح و اداره جنگ در نزد مسئولان سیاسی، معیار تعیین کننده‌ای نیز وجود نداشت که با تصمیم‌گیری به نفع دیگری و یا ترسیم نوع جدید از همکاری برای آنها، مسئله را به نقطه روشنی برساند. از این رو، با وجود بروز اختلاف میان سپاه و ارتش، همکاری آنها به سبک گذشته ادامه یافت و عملیات‌های رمضان، مسلم بن عقیل، محرم، والفجر مقدماتی و والفجر 1 با مشارکت ارتش و سپاه انجام شد.
سخت و پیچیده شدن جنگ و بروز تفاوت بینش میان این دو سازمان و برخی عوامل دیگر موجب شد که در این عملیات‌ها، موفقیت مورد نظر به دست نیاید. باید تأکید کرد که در عملیات والفجر 1 اختلاف این دو سازمان به اوج خود رسید به گونه‌ای که ادامه همکاری ناممکن به نظر می‌رسید. با این حال، عملیات محدود و موفق والفجر 2 و 3 و عملیات بزرگ والفجر 4 همچون گذشته انجام شد، اما برای عملیات بزرگ سال 1362 (خیبر) که طرح ریزی آن نیز توسط سپاه صورت گرفته بود به درخواست سپاه، فرماندهی کل در جنگ ایجاد شد و امام خمینی (ره)، آقای هاشمی رفسنجانی را به عنوان فرمانده عالی جنگ تعیین کرد و به این منظور آقای هاشمی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) را تشکیل داد.
این قرارگاه دارای دو قرارگاه تابعه با نام نجف و کربلا بود که نیروهای ارتش تحت امر قرارگاه کربلا و نیروهای سپاه تحت امر قرارگاه نجف قرار گرفتند. بدین ترتیب که سپاه سه

[ صفحه 160]

یگان در اختیار ارتش قرار داد و ارتش نیز لشکر 92 زرهی را که در خط پدافندی مستقر بود در اختیار سپاه گذاشت. عملیات خیبر در چنین شرایطی طرح ریزی شد و سپاه و ارتش به طور مستقل در منطقه هورالهویزه و زید دست به عملیات زدند و یگان‌هایی را تحت امر یک دیگر قرار دادند. سپاه در عملیات خیبر با وجود آن که نتوانست به همه هدف‌ها دست یابد، اما جزایر مجنون را تصرف کرد. ارتش نیز در زید دست به عملیات زد ولی در همان شب اول بدون پیشروی متوقف شد. بدین ترتیب، ستاد فرماندهی جدید که 20 روز قبل از عملیات خیبر تشکیل شده بود، 10 روز بعد از این عملیات عملا منتفی شد و باز اوضاع به شکل سابق در آمد؛ با این تفاوت که از این پس قرارگاه تاکتیکی خاتم الانبیا (ص) با عناصر معدودی در مواردی که عدم توافق دو طرف موجب توقف کار می‌شد، مسئله را حل می‌کرد.
سپاه در پایان عملیات والفجر 4 (نیمه سال 1362) بر استقلال عمل از ارتش اصرار داشت و بدنبال این بود که عملیات خیبر را نیز مستقل به انجام رساند.
بعد از عملیات خیبر طرحی دیگر جایگزین طرح قبلی شد و بر مبنای آن مقرر شد، اگر ارتش و سپاه هر کدام طرحی را ارائه دادند که به تصویب رسید، خود، فرماندهی آن را به عهده بگیرند و دیگری تحت امر خواهد بود. در ادامه کار، ارتش طرح‌های عملیاتی زید و کوشک و سپس عبور از اروند (والفجر 8 انجام نشده) را ارائه داد و پیگیری کرد، اما سرانجام، این طرح‌ها به دلیل ابهامات فراوان، متوقف شد. در این حال، بار دیگر سپاه انجام عملیات در هور و تکرار عملیات خیبر را پیشنهاد کرد و با تصویب آن، فرماندهی جنگ به سپاه واگذار شد تا عملیات بدر را انجام دهد. سرهنگ (شهید) صیاد شیرازی در این عملیات به عنوان جانشین فرمانده سپاه فعالیت کرد. پس از آن که عملیات بدر، به اهداف خود دست نیافت، فرماندهی جنگ برای انجام عملیات کمیل به ارتش واگذار شد تا با تحت امر گرفتن سپاه آثار عمل بدر را خنثی کند. این عملیات نیز به دلیل ضعف‌های گوناگون انجام نشد.
پس از منتفی شدن عملیات کمیل، فرماندهی جنگ از سپاه و ارتش خواست برای عملیات‌های آینده طرح عملیاتی ارائه دهند. سپاه طرح عملیات محدود، عملیات درهور و انجام عملیات در فاو را پیشنهاد کرد و مقرر شد ارتش نیز در مناطق سومار، سیدکان و یکی دو منطقه محدود، عملیات انجام دهد. اما در عمل، فقط در منطقه سیدکان عملیات قادر انجام شد. در این عملیات که تعدادی از یگان‌های سپاه تحت امر فرماندهی ارتش قرار داشتند، موفقیتی حاصل نشد.
عملیات‌های کمیل و قادر آخرین عملیات‌هایی بودند که سپاه و ارتش درآنها، یگان‌هایی

[ صفحه 161]

از یک دیگر را تحت امر عملیاتی خود، داشتند. پس از این دوره، صورت جدیدی از حضور سپاه و ارتش در جنگ شکل گرفت که بر مبنای آن، سازمان پیشنهاد دهنده در فرماندهی، طراحی و اجرا به طور مستقل اقدام به عملیات می‌کرد. و از همین زمان نیز چالش در روابط ارتش و سپاه به حداقل کاهش یافت؛ زیرا میدان نبرد به طور مستقل به وسیله سازمان پیشنهاد دهنده عملیات اداره می‌شد و این دو سازمان به یک دیگر تنها کمک‌های جانبی می‌کردند که کمک‌های ارتش بیشتر شامل پشتیبانی آتش، هوانیروز و نیروی هوایی می‌شد و کمک‌های سپاه شامل واگذاری برخی یگان‌ها، فعالیت‌های مهندسی و خدمات بهداری (خصوصا در موارد شیمیایی) بود.
می‌توان عملیات قادر را آخرین عملیاتی دانست که در آن، ارتش نقش مؤثری در جنگ ایفا کرد. ارتش از این پس (سال 1364) به دلیل جدا شدن از سپاه و به لحاظ بافت سازمانی و روحیه و... تا پایان جنگ موفق به انجام عملیات بزرگ و تعیین کننده نشد و تعدادی عملیات محدود و کوچک بر روی برخی ارتفاعات در جبهه میانی، غرب و گاهی جنوب انجام داد. اما در این دوره، سپاه به سازمان تعیین کننده و پیش برنده جنگ تبدیل شد. به خصوص، حکم امام خمینی (ره) در 26 شهریور 1364 مبنی بر تشکیل سه نیروی زمینی، دریایی و هوایی سپاه موجب تقویت بیشتر این سازمان و توان رزم آن شد.
در روندی که بیان شد، در دوره اول (پس از عزل بنی‌صدر) فرماندهی و امکانات و ارتش و سپاه به طور کامل در خدمت جنگ بود، لذا وحدت کامل، موجب فتوحات چشم گیری شد که قابل تصور نبود. در دوره دوم، این دو سازمان با اختلاف و چالش در کنار یک دیگر نبرد را ادامه دادند. در این زمان مهم‌ترین مسئله، وحدت فرماندهی بود. در دوره سوم، سپاه و ارتش با مأمور کردن یگان‌هایی به یک دیگر به انجام عملیات دست زدند. این شکل از همکاری نیز بی‌مشکل نبود. به علاوه، به طور واضح نقش این دو سازمان در جنگ مشهود نبود.
در دوره‌ی چهارم، یعنی استقلال کامل این دو سازمان، مشکل دیگری بروز کرد و توان قابل ملاحظه ارتش از جنگ حذف شد. حذف توان و تجهیزات و سلاح‌های ارتش از جنگ، ضربه دیگری بود که بر قدرت تصمیم گیری و اقدام وارد آمد. در این دوره، توان ارتش به میزان محدود در خدمت عملیات‌ها قرار داشت. از این رو، می‌توان گفت، سپاه در شرایطی بار جنگ را (از سال 1364 به بعد) به دوش می‌کشید که ابزارها و امکانات مورد نیاز را در اختیار نداشت.
در دوره جدید، سپاه با تمام توان خود در پیشبرد جنگ کوشید و به طور مستقل به

[ صفحه 162]

طراحی، فرماندهی و انجام عملیات‌های بزرگی همچون؛ والفجر 8 (فتح فاو)، کربلای 4، کربلای 5 (جنگ شلمچه)، بیت‌المقدس 2 و والفجر 10؛ مبادرت ورزید. علاوه بر این، در شرایطی که دفاع از زمین استراتژیک فاو به عهده سپاه بود، این سازمان استراتژی دفاع متحرک عراق را نیز با شکست مواجه ساخت و بیش از 20 عملیات محدود و ایذایی را طراحی و اجرا کرد. به علاوه، از سال 1364 این سازمان، با راه‌اندازی قرارگاه رمضان، جبهه‌ی شمال عراق را نیز فعال کرده و معارضان عراقی را در آن جبهه با رژیم عراق درگیر کرد.
در این میان، فقط عملیات کربلای 4 به دلیل اطلاعات بسیار جزیی و دقیق که امریکا پس از افشای ماجرای مک فارلین به عراق داده بود [187] با ناکامی مواجه شد. ولی این ناکامی بلافاصله در اقدامی مبتکرانه از سوی فرماندهی کل سپاه برادر محسن رضایی که با غافل گیری ارتش عراق همراه بود، در عملیات کربلای 5 جبران شد.
می‌توان گفت، با شفاف شدن روند تصمیم گیری و اقدام، در جنگ تحول عظیمی ایجاد شد و سپاه با جسارت و پایداری در میادین نبرد و فعال کردن جبهه‌ها، عرصه را به شدت بر دولت و ارتش عراق تنگ کرد و متحدان منطقه‌ای و بین‌المللی این رژیم را نسبت به آینده‌ی جنگ در نگرانی و اضطراب فرو برد و آنها را واداشت تا نسبت به تصویب قطع نامه 598 در تیر 1366 و دخالت مستقیم در جنگ اقدام کنند.

تسلط مجدد بر میدان نبرد

دامنه عملیات‌های جمهوری اسلامی در این دوره (1364 تا 1365) به میزان قابل ملاحظه‌ای افزایش یافت. شاید بتوان گفت، بیشترین عملیات در دوران جنگ (از نظر کمیت و کیفیت) در این مقطع انجام شد. ضمن آن که انواع عملیات‌های ایذایی، محدود، متوسط و بزرگ، مورد توجه قرار گرفت. از جمله ویژگی‌های نظامی این مقطع، توسعه عملیات‌های نامنظم بود که قرارگاه رمضان به صورت چریکی و با کمک نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق و برخی دیگر از گروه‌های شمال عراق، علیه مواضع ارتش عراق اجرا کرد.
در این دوره، سپاه سه عملیات بزرگ والفجر 8، کربلای 4، کربلای 5 را طراحی و اجرا

[ صفحه 163]

کرد. به علاوه، برای اولین بار، پنج عملیات محدود را با عنوان عملیات‌های قدس و عاشورا در جنوب (هورالهویزه) انجام داد. می‌توان نتیجه گیری کرد که اقدامات نظامی جمهوری اسلامی که سپاه مجری آن بود، در مقطع سوم در جبهه متمرکز بود به گونه‌ای که در پایان این مقطع موازنه نظامی به طور کامل به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرد.
عراق نیز در این مقطع علاوه بر گسترش اقدامات نظامی در خلیج فارس علیه نفت‌کش‌ها و حمله به تأسیسات نفتی و جنگ شهرها، برای اولین بار پس از مرحله اشغال در شهریور 1359، دست به تحرک نظامی در نوار مرزی زد و تحت عنوان استراتژی دفاع متحرک (دفاع فعال) چندین عملیات انجام داد.
در این بخش، توضیحات مختصری درباره‌ی عملیات‌های محدود جمهوری اسلامی و مطالب مشروح‌تری در مورد عملیات‌های بزرگ آورده شده است.

عملیات محدود، حرکت اصلی سپاه در تابستان 1364

اشاره

بروز مشکلات فراوان در آماده سازی منطقه فاو (به عنوان عملیات بزرگ سال 1364) در زمینه مهندسی، غافل گیری و موضوعات دیگر، نشان می‌داد به زمان بیشتری برای فراهم شدن مقدمات عملیات نیاز است، و از سوی دیگر بازتاب و تأثیر سیاسی - نظامی عملیات قدس 1 موجب شد که از اوایل تیرماه عملیات محدود به موازات عملیات اصلی (فاو) مورد توجه قرار گرفته و به تدریج، اهمیت بیشتری به آن داده شود. فرمانده سپاه در جمع کلیه فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌ها در 30 خرداد 1364 ضمن بیان ضرورت و انجام عملیات محدود، در مورد هدف‌های این نوع عملیات گفت:
«... در رابطه با جنگ ما می‌بایستی سه برنامه اصولی داشته باشیم؛ اول عملیات محدود برای زنده نگه داشتن جنگ و به صدا در آوردن شیپور جنگ... پس، محور اول، عملیات محدود است که در بعد بیرونی‌اش هدف این است که ما شیپور جنگ را مدام داشته باشیم؛ حرض المؤمنین علی القتال. هر عملیات محدودی که می‌شود مرتب این شیپور جنگ، این رجز خوانی مسلمین، این به میدان کشیدن امریکا و... این شیپور جنگ ان شاء الله باید مرتب در تداوم باشد. بعد بیرونی‌اش این است که ما جنگ را گرم نگه داریم، جنگ را زنده نگه داریم، مقاومت‌مان را نگه داریم. البته در این عملیات‌های محدود حتما برادران ما باید اسیر بگیرند. اسیر گرفتن و نشان دادن و مصاحبه کردن با اینها تأثیر مطلوبی دارد. هدف دوم، پیدا کردن روحیه بیشتر برای مردم، رزمندگان و ساختن تیپ و لشکرهاست. تجربه ثابت کرده است، تیپ و لشکری که

[ صفحه 164]

عملیات نمی‌کند، به مرور از بین می‌رود، توانش فرسوده می‌شود، وضع روحی‌اش را از دست می‌دهد. در نبرد است که ما می‌توانیم سازماندهی را قوی کنیم و توان رزمی خود را بالا ببریم. پس یکی از خطوط کاری ما انجام عملیات محدود است.» [188] .
برادر رضایی افزود:
«مسئله بعدی فشار استراتژیک نظامی به رژیم عراق است. دشمن الان خودش را به یک جنگ مخصوصی با ما عادت داده است و می‌فهمد که ما کجا عمل خواهیم کرد، [بنابراین] همه امکانات و تشکیلاتش را آنجا جمع کرده و مقابل ما قرار می‌دهد. خطوط دیگر غیر از این خطوط غیر فعال هستند. تنها خط فعال دشمن خطی است که احساس می‌کند می‌خواهیم عملیات انجام دهیم. قبل از [عملیات] والفجر 4 دشمن تمام نیروهایش را تعویض نمود. قبل از [عملیات] بدر نیروهای در خط تغییر کرد. قبل از [عملیات] والفجر 2 نیز همچنین. چرا این تعویض‌ها صورت می‌گیرد؟ به این دلیل است که نیرویی که الان در خطوط پدافندی دارد، همه غیر فعال هستند. نیرویی نیستند که مقاومت کنند، حال اگر ما بیاییم تصور کنیم که مثلا به صورت مداوم، فرض کنیم 15 یگان داریم، هر یگانی در هر ماه دو عملیات انجام دهد، در ماه 30 عملیات می‌شود. در این صورت، دشمن مجبور است یک فشار و یا یک جهت گیری جدیدی را به سازماندهی رزمی خودش بقبولاند. دشمن یا باید نیروهای احتیاط خودش را تقسیم و تکه تکه نماید یا مجبور است روی لشکرهایش سرمایه گذاری بیشتری کند. وقتی به هر سپاه عراق حمله بشود، عراق می‌آید تعداد زیادی تیپ در اختیارش می‌گذارد. به عنوان مثال مواضع پدافندی لشکر 10 در طیب و شرهانی، اما هیچ گاه تیپ‌های این لشکر نزد خودش نیست، همیشه دارند در بصره می‌جنگند، تیپ‌هایش می‌رود زیرا امر سپاه سوم که حملات ما را به بصره جواب بدهند. الان وضع دشمن به این شکل است که مثلا سپاه‌های عراق که در بصره و یا عماره و... هستند، امکانات در آنها متمرکز است. امکانات زیادی دست آنان هست. وقتی امکانات قوی و متمرکز دست اینها هست، آمادگی دارند که اگر از یک جا ما نیرویمان را وارد عمل کنیم، آنها نیز به صورت متمرکزی با ما برخورد می‌کنند. اما اگر در هفت جا با اینها برخورد کردیم، آن موقع دشمن می‌ماند؛ یا باید صبر کند، منتظر حمله بزرگ ما بماند که غافل گیر نشود، یا باید بیاید این نیروهایش را تجزیه کند، و در مجموع جهت گیری و یک تغییر اساسی در سازمان رزم دشمن به وجود خواهد آمد. [دشمن] مجبور می‌شود گردان‌های اصلی‌اش را در خط بیاورد. دشمن مجبور است در طول 1000 کیلومتر مرز، خودش را فعال کند، اما نمی‌تواند فعال شود، چرا که منتظر عملیات اصلی ما می‌باشد. اگر بیاید، نیروهایی را که از خط آزاد کرده، صرفه جویی در قوا کرده و به عنوان احتیاط قوی و متمرکز در

[ صفحه 165]

دستش نگه داشته، اگر نخواهد بیاید در خط، عملیات محدود ما همه‌اش موفق است و اگر در خط بیاورد، ممکن است فکر کند ما در آینده عملیاتی انجام دهیم، آن موقع نیرویی که رفته در خط تا بخواهد مجددا صرفه جویی در قوا بکند و بیاورد با عملیات اصلی مقابله کند، عقب می‌ماند. در مجموع، یکی از اهداف عملیات محدود فشار استراتژیک بر دشمن است.» [189] .
وی در ادامه از صحبت خود، درباره جنبه‌ی دیگری از عملیات محدود گفت:
«عملیات محدود وقتی انجام می‌شود، عملیات مهم شما نیز با اینها قاطی است. یعنی دشمن می‌بیند شما در 30 منطقه تحرک دارید، در 30 منطقه حمله می‌کنید، آن موقع عملیات مهم شما در آن مناطق گم خواهد شد، حداکثر تا وقتی فکر می‌کند، می‌گوید شاید این هم یک عملیات محدود باشد، لذا دشمن حساسیتش را از دست می‌دهد.» [190] .
برای آغاز چنین حرکتی بحث‌های زیادی صورت گرفت و معیارهای مختلفی مطرح شد تا عملیات محدود از سایر عملیات‌ها باز شناسی شود.
مهم‌ترین معیارهای عنوان شده عبارت بودند از: 1- تعداد گردان‌ها، 2- زمان مورد نیاز برای آماده شدن، 3- امکانات و تجهیزات مورد نیاز، 4- زمین محدود، 5- تلفات کم. [191] علاوه بر این، داشتن هدف‌های سیاسی، نظامی یا اقتصادی نیز به عنوان یک عامل مهم مطرح شد.
شاخص نیرو و استعداد برای عملیات محدود از جمله مواردی بود که درباره‌ی آن اختلاف نظر وجود داشت. بعضی فرماندهان انجام عملیات با 30 تا 40 گردان و برخی دیگر تا 100 گردان را عملیات محدود می‌دانستند. از جمله برادر غلامعلی رشید در این باره گفت:
«اگر عملیاتی 100 تا 120 گردان هم داشت، ولی تلفات کم بود و در فاصله زمانی کم انجام شد، محدود است ولی اگر عملیاتی 50 گردان مصرف شد و مدت زمانش زیاد گردید و تلفات هم بالا رفت، این گسترده است.» [192] .
فرمانده سپاه نیز شاخص‌های تفکیک عملیات‌های رزمی، نفوذی و محدود را چنین برشمرد.
«عملیاتی که کمتر از یک گردان باشد، ما اسم این را می‌گذاریم عملیات گشتی رزمی. عملیاتی که در حد سه گردان (یک تا سه گردان) باشد، این را اسمش را می‌گذاریم عملیات نفوذی. و عملیاتی که در حد یک تا حداکثر سه لشکر باشد، این عملیات محدود است. عملیات محدود این است که علاوه بر انهدام نیروی دشمن، قصد هست که اگر بتواند زمین را نیز حفظ کنید و نگه دارید. در عملیات محدود ما به دنبال زمین هم هستیم.» [193] .

[ صفحه 166]


چگونگی پیشرفت کار

پس از مطرح شدن ضرورت عملیات محدود، در 30 خرداد 1364 همه‌ی قرارگاه‌ها موظف شدند در منطقه‌ی خود، محل‌هایی را برای عملیات محدود و یا نفوذی تعیین کنند. قبل از این تاریخ نیز تصمیماتی اتخاذ شده بود. به عنوان مثال، پس از عملیات موفق قدس 1، تصرف پاسگاه‌ها و کمین‌های منطقه البیضه در شرق دجله به تیپ‌های امام حسن (ع) و 155 ویژه شهداء واگذار شد. در این تاریخ، با پیشنهاد مسئولان اطلاعات قرارگاه ثارالله، تصرف مناطق دیگری از جمله جزیره ام الرصاص در اروند و تپه‌ای 85 متری در محور فکه به لشکر 27 حضرت رسول و تیپ 10 سیدالشهدا واگذار شد و 15 تا 20 تیرماه نیز به عنوان روزهای انجام عملیات تعیین شد. قرارگاه سلمان نیز پیشنهادهایی ارائه کرد که مورد بررسی قرار گرفت و در نتیجه، لشکر فجر در دو تپه در محور کانی شیخ آغاز به فعالیت کرد و به لشکر 41 ثارالله (ع) در جبهه‌ی میانی نیز مأموریت شناسایی و آماده سازی منطقه عملیاتی داده شد. قرارگاه کربلا نیز چند عملیات را در هور، چزابه و رودخانه میمه در نظر گرفت که به تیپ بدر، لشکر 7 ولی عصر (عج) و تیپ 57 ابوالفضل (ع) واگذار کرد. همچنین طی مسافرت‌های فرماندهی سپاه به غرب کشور مناطقی مشخص و به قرارگاه نجف واگذار شد و یگان‌ها موظف شدند اقدامات آماده‌سازی را انجام دهند. در مجموع، در طی ماه‌های تیر، مرداد و شهریور نزدیک به 20 نقطه و یا محور برای انجام عملیات به شرح زیر در نظر گرفته شد:
- در جنوب؛ جزایر ام الرصاص، قطعه و سهیل در اروندرود، نقاطی در هور مانند البیضه و یا برخی کمین‌های موجود عراق در هور، زید و نقاط دیگر.
- در جبهه‌ی میانی؛ مناطقی از جمله کانی شیخ، چنگوله و قلعه آویزان.
- در منطقه‌ی غرب؛ محورهای نوسود، چوارتا و غرب سورن و محور قصر شیرین.
در این خصوص نیز از آن جهت که همه یگان‌ها موظف به انجام عملیات محدود شده بودند، بدون استثناء مأموریت‌هایی به آنان واگذار شد. به طور کلی، به پنج محور از این مناطق توجه بیشتری شد. [194] این محورها عبارت بودند از: محور نوسود و چوارتا در غرب و البیضه، زید و جزایر اروندرود (ام الرصاص و سهیل) در جنوب.

[ صفحه 167]


جمع بندی

عملیات محدود بسیاری از هدف‌های مورد نظر را تأمین کرد و علاوه بر تأثیر گذاری بر دشمن، در روحیه مردم بسیار مؤثر بوده و موجب تقویت روحیه یگان‌های عمل کننده نیز شد. برادر شمخانی در مورد نتایج عملیات‌های محدود گفت:
«دشمن احساس کرده است که عملیات ما یک خط سراسری است و لذا اقدام به تقویت خطوط خود در سراسر جبهه کرده است که یکی از اهداف ملموس این عملیات‌هاست. در یک عملیات موفق محدود و با تلفات کم، روی رزمی کردن مردم آن منطقه (لشکر عمل کننده) بسیار مؤثر و ملموس بوده است و نمونه آن را در شیراز و مازندران شاهد بودیم.» [195] .
در این زمینه، سیاست تبلیغاتی مناسبی در مورد عملیات‌های محدود اتخاذ شد. در این سیاست، پس از انجام عملیات محدود، استان پشتیبانی کننده یگان عمل کننده اعلام می‌شد و این امر، تأثیر قابل ملاحظه‌ای روی مردم آن منطقه می‌گذاشت. به عنوان مثال، پس از اعلام این که عملیات قدس 1 را لشکر مازندران به انجام رسانده است، هجوم ساکنان این استان به مراکز سپاه، برای حضور در جبهه بسیار افزایش یافت، تا جایی که فرمانده سپاه در استان مازندران اعلام کرد، اداره این همه نیرو امکان پذیر نیست و از لشکر 25 کربلا خواست که آنها را به جبهه اعزام کند. اما این لشکر نیز به نیرو نیاز نداشت. مسئولان سپاه مازندران معتقد بودند، استقبال مردم در این زمان در طول جنگ سابقه نداشته است.
برادر غلامعلی رشید، عملیات‌های محدود را چنین جمع بندی می‌کند:
«ما ظرف 120 روز 10 عملیات محدود داشتیم، 350 اسیر گرفتیم، حدود 3000 کشته و زخمی به دشمن وارد کردیم، به اضافه 400 الی 500 کیلومتر از زمین‌ها آزاد شد. اثرات عملیات‌های محدود روی دشمن عبارت بود از: 1- دشمن مجبور می‌شود از نیروهای احتیاطش استفاده کند، مجبور است همه جا سنگرها را پر کند؛ 2- سلب قدرت تفکر و بررسی از دشمن؛ 3- پائین آوردن روحیه سربازان و فشار روحی به فرماندهان عراقی؛ 4- بر هم زدن سازمان یگان‌های دشمن؛ 5- وارد کردن تلفات بر دشمن؛ 6- فریب دادن دشمن از عملیات اصلی خودی.»
فرمانده سپاه در مورد تأثیر این عملیات‌ها بر جبهه خودی گفت:
«1- حفظ حالت تهاجمی؛ 2- جلوگیری از تفرقه‌ی ناشی از رکود؛ 3- کادر سازی یگان‌ها؛ 4- بالا رفتن تجارب یگان‌ها؛ 5- ریخته شدن ترس و رعب در میان بعضی ازنیروهای خودی؛ 6- اصل غافل گیری را بهتر می‌شود رعایت کرد؛ 7- کسب اطلاعات نظامی دقیق از طریق اسرا» [196] .
با توجه به این مسائل، مشکلات سپاه نیز در این مقطع از جمله عواملی بود که ضرورت

[ صفحه 168]

انجام چنین عملیات‌هایی را تشدید می‌کرد. این مشکلات بیشتر ناشی از دیدگاه مسئولان سیاسی کشور نسبت به جنگ و سپاه بود. تا آنجا که این مشکلات بر بودجه داده شده به سپاه تأثیر نیز گذاشت.
بدین ترتیب، سلسله عملیات‌های محدود در تابستان 1364، که در راستای دستور امام خمینی (ره) مبنی بر گرم نگه داشتن جبهه‌ها و لزوم آسوده نگذاشتن دشمن و نیز برخی هدف‌های نظامی - سیاسی صورت گرفت، به میزان قابل ملاحظه‌ای مؤثر واقع شد و ابتکار عمل جبهه‌ی خودی و انفعال دشمن همچنان حفظ شد. این عملیات‌ها عبارت بودند از سلسله عملیات‌های قدس و عاشورا که به وسیله آتش انجام شدند.

فاو و پیامدهای آن، عملیات والفجر 8

مقدمه

در روند جنگ پس از فتح خرمشهر، عملیات‌های خیبر و بدر (به خصوص خیبر) موجب انفعال عراق و برتری جمهوری اسلامی شد. این با وجود حفظ ابتکار عمل در نزد ایران، هیچ یک از عملیات‌های انجام شده در مقطع پس از فتح خرمشهر تا فاو، دارای نتایجی نبود که بتواند برتری تعیین کننده‌ای را نصیب ایران کند. از این رو لازم بود عامل جدیدی وارد صحنه‌ی جنگ شود که با آنچه از آغاز جنگ تا آن زمان به وقوع پیوسته بود، متفاوت باشد و ذهن فرماندهان نظامی عراق - که با عملیات‌های کلاسیک و مردمی - کلاسیک ایران آشنا بودند - قادر به پیش بینی آن نباشد، تا از این طریق ضریب احتمال پیروزی کامل بیشتر شود، و به واسطه‌ی آن، بتوان بر اوضاع سیاسی - داخلی و بین‌المللی و نیز دفاع مطلق عراق که تا این زمان به طور نسبی مانع پیش‌روی‌های تعیین کننده رزمندگان شده بود، فائق آمد.

هدف‌ها و جایگاه عملیات در استراتژی نظامی ایران

در جنگ ایران و عراق، به موازات تداوم جنگ، پیچیدگی بیشتری در تحقق استراتژی ایران به وجود می‌آمد. از سوی دیگر، حفظ ابتکار عمل و انجام عملیات بزرگ که نقش تعیین کننده‌ای در موازنه سیاسی - نظامی جنگ داشته باشد، یک ضرورت مبرم برای کشور و انقلاب بود. این برتری در موازنه، به میزان قابل ملاحظه‌ای بستگی به عملیاتی داشت که

[ صفحه 169]

طی آن تمام توان دشمن به رویارویی فرا خوانده شده و منهدم شود. درواقع، انهدام دشمن و تصرف زمین‌های استراتژیک از هدف‌های اساسی جنگ به شمار می‌رفت. از این رو، عملیات والفجر 8، در راستای استراتژی تنبیه متجاوز در بعد نظامی و به ویژه در بعد سیاسی از اهمیت به سزایی برخوردار بود. از لحاظ هدف، موقعیت جغرافیایی شمال خلیج فارس و شهر فاو، اهداف سیاسی - نظامی ویژه‌ای داشت. مهم‌ترین این هدف‌ها عبارت بودند از: 1- انهدام سکوهای پرتاب موشک؛ 2- تصرف شهر فاو؛ 3- تأمین خور موسی و تردد کشتی‌ها به بندر امام خمینی؛ 4- تسلط بر اروندرود؛ 5- تهدید بندر ام‌القصر؛ 6- هم مرزی با کویت؛ [197] 7- مسدود کردن راه ورود عراق به خلیج فارس.

دلائل انتخاب و موقعیت منطقه

انتخاب منطقه عملیاتی فاو، نتیجه یک رشته ابتکارات و تدابیری بود که با جایگزین کردن عواملی چون انتخاب نوع زمین جهت محدود ساختن قدرت دشمن و استفاده صحیح از اصول غافل گیری در رعایت حفاظت و انحراف ذهنی دشمن، انجام تحرکات فریب و عوامل دیگر، بر مشکلات و کمبودها فائق آمده و سرانجام پیروزی بزرگ را با حداقل امکانات در برابر ارتش به مراتب قویتر و مجهزتر به ارمغان آورد. [198] مهم‌ترین علت انتخاب منطقه فاو برای عملیات، نوع و ویژگی‌های زمین منطقه بود. وجود آب در سه جناح عملیات و رویارویی با دشمن تنها در یک پیشانی جنگی و همچنین امکان اجرای آتش سبک و پر حجم توپخانه و ادوات از آبادان تا فاو بر روی ستون‌های دشمن از جمله ویژگی‌های این منطقه بود که موجب انتخاب آن شد. به علاوه، محدود بودن زمین که کمیت محدود و کیفیت بالا را با هم دارا بود، در این انتخاب مؤثر بود. افزون بر این، عدم تصور دشمن نسبت به توانایی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در عبور از اروند، تجربه‌ی عملیات‌های خیبر و بدر و نیز ارزشمند بودن هدف از نظر سیاسی و نظامی، از جمله عوامل دیگری بودند که در انتخاب شهر فاو برای عملیات مورد توجه قرار گرفتند.

موقعیت منطقه

منطقه عملیاتی، در جنوبی‌ترین قسمت خاک عراق و در شمال خلیج فارس واقع شده است. رودخانه اروند در شرق، خور عبدالله در غرب و خلیج فارس در جنوب فاو قرار دارد. ساحل شرقی و غربی رودخانه را نخلستان پوشانده است و ساحل دو طرف، با نهرهای

[ صفحه 170]

متعددی به اروندرود متصل می‌شوند. در طرف ایران، رودخانه بهمنشیر به موازات اروندرود، به خلیج فارس منتهی می‌شود. در شمال این منطقه، شهرهای آبادان و بصره قرار دارند که با جاده‌ی خسروآباد و جاده‌های البحار، فاو - بصره و ام‌القصر با فاو مرتبط هستند. همچنین، در این منطقه دریاچه (کارخانه) نمک وجود دارد که با داشتن سیل بندهای متعدد، مهم‌ترین عارضه به حساب می‌آمد. در این محل، به دلیل نمک‌زار بودن، زمین باتلاقی است لذا، امکان استفاده از ادوات زرهی به راحتی میسر نبود. زمین‌های دیگر این منطقه نیز شوره‌زار است که در اثر بارش باران به شدت لغزنده می‌شود که تردد وسایل نقلیه را با مشکل مواجه می‌ساخت. در مجموع، منطقه والفجر 8 از ویژگی‌هایی برخوردار بود که با وجود ضعف منابع تجهیزاتی و تسلیحاتی، انجام عملیات را برای جمهوری اسلامی ایران میسر می‌ساخت.

طرح مانور

در طرح ریزی مانور عملیاتی والفجر 8 دو عامل، بسیار مؤثر بودند؛ 1- تجارب عملیات بدر، 2- پیچیدگی‌ها و ویژگی‌های خاص این عملیات. اگر سپاه تجربه‌ی گران بهای عملیات‌های خیبر و بدر را در هورالهویزه نداشت، به طور قطع نمی‌توانست طرح موفق برای عملیات والفجر 8 ارائه دهد و پیروزی این عملیات نیز از تضمین کمتری برخوردار می‌شد. [199] پیچیدگی‌ها و ویژگی‌های خاص این عملیات به گونه‌ای بود که فرمانده سپاه پاسداران در جمع فرماندهان گفت:
«در این عملیات بایستی کل تجارب جنگ به کار گرفته شود: جنگ شهری، جنگ در دشت، جنگ در آب، و...» [200] .
در واقع عملیات فاو، صحنه بروز تمام قابلیت‌های نظامی و ابتکار عمل سپاه و نیز خطر پذیری این سازمان برای پیشبرد اهداف انقلاب بود. در مبحث طرح مانور چند مسئله مهم وجود داشت که درباره‌ی آنها ساعت‌ها بحث کارشناسی صورت گرفت. اهم این مسائل عبارت بودند از: 1- آگاهی از چگونگی و حالت‌های خاص آب اروند در نوبت‌های خاص هفته، ساعت، شب و روز....؛ 2- عملیات عبور غواص‌ها از رودخانه؛ 3- عملیات شکستن خط و پاک سازی سر پل به دست آمده؛ 4- مرحله بندی عملیات؛ 5- توسعه در عمق.
شناسایی آب اروندرود
درباره‌ی درک حالت‌های مختلف آب اروندرود، ماه‌ها کار انجام گرفت و با جمع بندی اطلاعات موجود در مورد تاریخچه این رودخانه و نیز شرایط جوی منطقه خسروآباد و فاو

[ صفحه 171]

طی 20 سال گذشته که از اداره هواشناسی گرفته شد، به نظر می‌رسید هیچ گونه مشکلی وجود ندارد.

عبور غواص‌ها از رودخانه

در مورد عملیات عبور غواص‌ها از رودخانه آموزش و تمرین‌های زیادی انجام شد. این اقدام برگرفته از تجربه‌ی عملیات بدر بود. این عملیات، اوج خطر پذیری انقلابی نیروهای حزب اللهی و پیرو خط امام را به نمایش گذاشت. در این باره، یکی از نگرانی‌های اصلی، تأثیر جریان آب بر حرکت غواص‌ها و دور شدن آنها از هدف واگذار شده به آنها بود. ناخدا ملک زادگان، فرمانده نیروی دریایی ارتش در آن زمان، پس از شنیدن سخنان مسئولان امت درباره طرح عملیات، گفت:
«اظهارات نشان داده است که اگر غواص از یک نقطه بخواهد به نقطه رو به رو حرکت کند، بعضی وقت‌ها پنج شش کیلومتر بالا و پایین می‌رود و این بستگی به جریان آب دارد. بنابراین، در ارزیابی‌ای که لازم بود اینجا ارائه بشود، آن نیروهای خط شکن که بخواهند در طول (از شرق به غرب) رودخانه عبور کنند به نظر بنده به طور شناور و غواصی، امکان خیلی کمی است که موفق شوند.» [201] .
اظهارات ناخدا ملک زادگان با توجه به جریان آب تا اندازه‌ای صحیح بود، اما پی‌گیری و تلاش نیروها موجب غلبه بر این نگرانی شد. شش روز پس از اظهارات فرمانده نیروی دریایی، در جلسه مشترک قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) در اهواز در 23 دی 1364، آقای غلامپور، جانشین قرارگاه کربلا گفت:
«به هنگام شناسایی در حالت جزر و مد آب، نیرو به چپ و راست می‌رفت ولی با تجربه به این نتیجه رسیده‌ایم که هر کجا خواستیم، برویم.» [202] .

مرحله بندی عملیات

پی بردن به نحوه‌ی عبور از رودخانه، چگونگی شکستن خط و گرفتن سر پل و چگونگی هوشیاری دشمن و تدبیر مرحله‌بندی عملیات، به طور قطع نیازمند حضور در غرب اروند و شناخت بیشتر از عکس‌العمل‌های دشمن بود. اما با توجه به عکس، نقشه و اطلاعات به دست آمده از زمین، چهار مرحله برای انجام عملیات در نظر گرفته شد:
1- عبور از رودخانه و شکستن خط و پاک‌سازی سر پل به دست آمده.
2- تصرف شهر فاو، رسیدن به خور عبدالله و استقرار در مثلثی شمال شهر که از تقاطع سه جاده البحار، فاو - بصره و جاده ام‌القصر به وجود آمده بود. همچنین، استقرار در

[ صفحه 172]

پایگاه دوم موشکی در شمال غربی شهر فاو، می‌بایستی در همین مرحله تحقق می‌پذیرفت. این نقطه برای داشتن جناح از دشمن بسیار مهم تلقی می‌شد.
3- پیشروی تا ابتدای کارخانه‌ی نمک و تشکیل خط دفاعی به موازات این نقطه از ساحل تا خور عبدالله.
4- رسیدن به زمین انتهای کارخانه نمک و کانال انتهای کارخانه واقع بر روی جاده ام‌القصر تا ساحل رودخانه.
مأموریت مرحله اول عملیات، به لشکرهای 7 ولی عصر (عج)، 5 نصر، 41 ثارالله (ع)، 31 عاشورا، 25 کربلا، تیپ‌های 44 قمر بنی‌هاشم (ع) و 33 المهدی (عج)، واگذار شد. در مرحله دوم، لشکرهای 27 حضرت رسول (ص)، 17 علی بن ابیطالب (ع)، و در مرحله سوم، لشکرهای 8 نجف و 31 عاشورا برای تحقق طرح مانور می‌بایست وارد عمل می‌شدند. در مرحله چهارم نیز تمام یگان‌های مورد نظر حضور داشتند.

توسعه در عمق

در عملیات‌های بزرگی که پس از فتح خرمشهر انجام شد، همواره میان عمق بخشیدن به عملیات و توان موجود از یک سو، و هم آهنگی پیشروی با پشتیبانی عملیات از لحاظ مهندسی از سوی دیگر، تعارض وجود داشت. در این عملیات نیز توسعه در عمق و استمرار عملیات مورد توجه قرار گرفت.
فرمانده سپاه در جلسه‌ای با حضور فرماندهان یگان‌های سپاه گفت:
«ما باید روز اول و دوم حداکثر استفاده را بنماییم و همه (مهندسی ما، زرهی ما، لشکرهای ما) هنر خود را به خرج بدهیم. اگر بخواهیم دست دست کنیم و حالا مطمئن شویم که خط شکسته یا نشکسته است، مانند سیل بند (خط اول) عملیات بدر می‌شود که تا صبح فرماندهان منتظر وضعیت بودند. صبح دیدند که عراقی‌ها کفش‌ها را گذاشته‌اند و فرار کرده‌اند و [پس از آن] رفتیم جلو. اینجا (فاو) وقتی که دشمن در دشت پراکنده شد، ما در روز می‌توانیم بجنگیم.» [203] .
فرمانده سپاه درجلسه دیگری با اطمینانی که نسبت به غافل گیری دشمن داشت، ضمن تأکید بر استمرار عملیات و عدم تأخیر در حرکت‌های بعدی، گفت:
«اگر در آن طرف، دشمن آماده نبود و ما نیز (حتی) لودر و بلدوزرمان از آب عبور نکرده بود، ولی تانک در دست داشتیم، باید برویم تا مرحله چهارم.» [204] .
بدین ترتیب استمرار در تحقق هدف‌های عملیات با گام بلند مورد تأکید فراوان قرار

[ صفحه 173]

گرفت. علاوه بر این، مسائل دیگری مانند آتش پر حجم ادوات و توپخانه، به کارگیری زرهی، مهندسی و مسئله عبور که جزو بغرنج‌ترین مسائل عملیات به شمار می‌رفت، در طرح مانور به آنها پرداخته شده بود.

وضعیت دشمن

به طور کلی فرماندهان ارتش عراق از حمله بزرگ ایران در فصل زمستان آگاه بودند و با توجه به تجربه‌ی سال‌های قبل و نیز وجود هدف‌های استراتژیک در جنوب، محور این حمله را در جبهه‌های جنوب می‌پنداشتند این تصور، عمومی بود اما منطقه هورالهویزه در صدر مناطق دیگر مورد توجه دشمن قرار داشت. از دلایلی که موجب می‌شد عراق حمله آتی ایران را در هور بداند، سابقه‌ی انجام عملیات‌های بدر و خیبر در سال‌های 1362 و 1363 در این منطقه بود. از این گذشته، با توجه به عدم تسلط کامل دشمن بر این منطقه و در مقابل تسلط بیشتر ایران در آنجا، عراق گمان می‌کرد، بار دیگر از منطقه هور به او حمله شود. علاوه بر این، حجم فعالیت‌های جبهه خودی در منطقه‌ی هور که بیشتر امور مهندسی و نقل و انتقال بود، دشمن را به این نتیجه رسانده بود که ایران از هور حمله خواهد کرد.
در منطقه شرق اروندرود، نیز ایران فعالیت مهندسی داشت. به خصوص از آذرماه 1364 به بعد، این اقدامات افزایش یافت و دشمن نیز از این اقدامات آگاهی داشت. اما چند عامل سبب شد که عراق به تلاش‌های به عمل آمده در شرق اروند توجه چندانی نکند:
1- منصرف شدن ایران از حمله به فاو در تابستان سال 1363، 2 - افزایش و گسترش فعالیت ایران در هورالهویزه، به ویژه روی پد خندق و جزایر مجنون، 3-و بالاخره، دشمن می‌پنداشت ایران توانایی و تجهیزات لازم برای عبور از رودخانه اروند در اختیار ندارد. ضمن آن که تحلیل کلاسیک دشمن از رودخانه اروند، عدم امکان حمله ایران از اروندرود را تشدید می‌کرد.
بنابراین، دشمن با مشاهده‌ی اقدامات خودی تحلیل دیگری از شرایط نظامی جبهه‌های جنوب داشت. از این رو عراق به تقویت محور هورالهویزه پرداخته و حجم بمباران بی‌سابقه‌ای را در آن منطقه به اجرا گذاشت. در مجموع، فرماندهان عراقی، تک احتمالی رزمندگان اسلام را از محور فاو، فریب می‌دانستند و نسبت به حوزه‌ی عملیاتی سپاه هفتم، به منطقه ام الرصاص توجه بیشتری داشتند.
منطقه عملیاتی فاو، تحت مسؤولیت سپاه هفتم عراق قرار داشت و پدافند این منطقه به

[ صفحه 174]

عهده‌ی لشکر 26 پیاده بود. این یگان مسؤولیت جنوب زیادیه تا رأس البیشه را به عهده داشت. [205] لشکر 26، با نیروهایی که به آن مأمور بودند، با 22 گردان پیاده، یک گردان تانک و نفربر و هفت گردان توپخانه از این خط دفاع می‌کرد. همچنین، 13 گردان پیاده و دو گردان تانک نیز در احتیاط این یگان بودند. تیپ‌های 441،113،111،110،107 [206] از جمله یگان‌هایی بودند که در اختیار لشکر 26 قرار داشتند. در مقابل، سپاه پاسداران با لشکرهای 5 نصر، 7 ولی عصر (عج)، 8 نجف، 14 امام حسین (ع)، 17 علی بن ابیطالب (ع) 19 فجر، 25 کربلا، 27 حضرت رسول (ص)، 31 عاشورا و 41 ثارالله (ع) و تیپهای 33 المهدی و 44 قمر بنی‌هاشم (ع) در دو قرارگاه کربلا و نوح وارد عملیات شد.

شرح عملیات

بعد از هم آهنگ نمودن محورهای مختلف توسط فرماندهی سپاه، عملیات والفجر 8 در ساعت 22:10 روز 20 بهمن 1364 با اعلام رمز، عملیات بزرگ والفجر 8 آغاز شد.
در این ساعت در اکثر محورها، غواص‌ها که از آب بیرون آمده و زیر پای دشمن بودند، به شکستن خط و پاک سازی آن پرداختند و هم زمان، آتش پر حجم ادوات و توپخانه روی ساحل دشمن اجرا شد و بلافاصله، نیروهای مرحله دوم که داخل قایق‌ها، در نهرهای منتهی به رودخانه اروند، در ساحل خودی منتظر بودند، به ساحل غرب اروند منتقل شده و به توسعه سر پل پرداختند. سرعت شکستن خط و ورود نیروهای موج دوم بسیار قابل توجه بود و از هم گسیختگی بیشتر دشمن را در پی داشت. یکی از فرماندهان عراقی در گزارش وضعیت ایجاد شده، به رده‌ی بالای خود چنین گفت:
«دشمن مانند سیل توسط قایق نیرو پیاده می‌کند و برمی‌گردد. اگر چاره‌ای نکنید، احتمال می‌رود ام القصر را هم بگیرند. وضعیت ما بسیار بد است!»
بعد از ارسال گزارش‌های متعدد در این زمینه به رده‌ی بالای فرماندهی ارتش عراق پیام زیر از فرمانده نیروهای مسلح عراق، صدام حسین، خطاب به نیروها و یگان‌های مستقر در فاو صادر شد:
«مقاوم باشید. ان شاء الله سه لشکر زرهی می‌فرستم و ایرانی‌ها را شکست خواهیم داد.» [207] .
به هر ترتیب، یگان‌های عمل کننده از محور شمنال فاو تا دهانه خلیج فارس با اندکی تأخیر که توسط یکی دو یگان ایجاد شد، تا آخر روز اول به انتهای نخلستان رسیدند و در حور مقابل شهر فاو، نیروهای لشکر 25 کربلا شهر را دور زده و در شمال آن مستقر شدند.

[ صفحه 176]

در محور رأس البیشه نیروی دریایی سپاه (قرارگاه نوح) با سرعت بسیار مناسب آن منطقه را پاک‌سازی کرد و خود را به خور عبدالله رساند. وضع دشمن بسیار ناهنجار بود، هر کس مقاومت می‌کرد، کشته می‌شد و بقیه نیز به اسارت در آمدند. از این پس، مهم‌ترین مسئله، یعنی عبور وسایل سنگین و دستگاه مهندسی برای ایجاد سنگر و جان پناه و تشکیل خط دفاعی، تمام تلاش و ذهنیت مسؤولان و دست اندر کاران را به خود مشغول داشت. در این میان، انتقال لودر و بلدوزر بیشتر مورد توجه بود. اما شروع حالت جزر در رودخانه اروند، عدم وجود اسکله، عدم امکان نصب پل و کمبود وسایل شناور، اوضاع را دشوار کرده بود.
به هر ترتیب، تصمیم فرماندهی آن بود که از وضع موجود نهایت استفاده به عمل آیند و ضمن تلاش برای انتقال وسایل مهندسی، عملیات متوقف نشده و نیروها به سوی هدف‌های قمر بنی‌هاشم (ع) موفق شدند کنار جاده فاو - البحار مستقر شوند. این حضور، موجب امنیت جبهه خودی و تهدید و مانع جدی برای دشمن شد. به همین دلیل، در گام اول، دشمن تعرض خود را از این محور آغاز کرد، زیرا حساس‌ترین و سرنوشت‌سازترین محوری که می‌توانست کار نیروهای حمله کننده را یکسره سازد آن بود که با پیشروی در محور ساحلی عقبه آنها مقابل شهر فاو مسدود شود. لذا با توجه به این مهم، جناح شمالی عملیات از اهمیت به سزایی برخوردار بود و نیروهای خودی و دشمن تلاش زیادی در این قسمت به عمل آوردند، اما سرانجام دشمن با ناامیدی، جهت تک خود را (در مرحله دوم) متوجه جاده استراتژیک فاو - بصره کرد.
پاک‌سازی دشمن، در داخل شهر فاو نیز انجام گرفت و فرمانده تیپ 111 اسیر شد. هم زمان با این اقدام، لشکرهای 27 حضرت رسول (ص) و 17 علی بن ابیطالب (ع) در محور جاده ام‌القصر مرحله دوم عملیات را آغاز کردند و تا غروب روز اول خود را به پایگاه موشکی (دوم) واقع در شمال غربی شهر فاو رساندند. همچنین، لشکر 8 نجف به همراه لشکر 25 کربلا از روی جاده استراتژیک به موازات لشکرهای 27 و 17 به سمت کارخانه نمک پیشروی کردند و حدود سه کیلومتر جلوتر از شهر به انتخاب موضع دفاعی پرداختند تا آماده‌ی انجام مرحله سوم عملیات شوند. اما براساس برنامه می‌بایست پیشروی تا مرحله سوم عملیات یعنی ابتدای کارخانه نمک انجام شود و سپس برای مرحله آخر که تثبیت خط در انتهای کارخانه نمک بود، عملیات انجام گیرد. برادر محسن رضایی، فرمانده سپاه، با توجه به وضعیت خاص دشمن به فرماندهان گفت:

[ صفحه 177]

«دشمن الحمدلله کاملا غافل [گیر] شده است و نیروهایی که می‌آورد با دستپاچگی و شتابزدگی است، لذا شما از زمان استفاده کنید. به بچه‌ها بگویید نخوابند... به خودتان فشار بیاورید از این سختی رد بشویم. ان شاء الله، خدا اجر بزرگی به شما می‌دهد... اینها (دشمن) چون در منطقه گیج هستند و توجیه نیستند تا بیایند آرایش بگیرند و آماده بشوند بچه‌ها می‌توانند آنها را منهدم کنند.» [208] .
در روز دوم لشکرهای 27 حضرت رسول (ص) و 17 علی بن ابیطالب (ع) در محور ام‌القصر و لشکرهای 8 نجف و 25 کربلا در محور جاده استراتژیک توانستند به ابتدای خط کارخانه نمک برسند. از جناح ساحلی نیز حضور لشکرهای 14 امام حسین (ع) و 31 عاشورا و لشکر 5 نصر و تیپ 44 قمر بنی‌هاشم (ع) موجب پیوستگی خط از ساحل به کارخانه نمک تا خور عبدالله شد، اما هنوز خاکریز و سنگر مناسب احداث نشده بود و نیروها بیشتر، از عارضه‌های محدود و جزئی زمین و نیز پشت بلندی جاده‌ها، به عنوان جان پناه استفاده می‌کردند.

شروع اقدامات شدید عراق

تا روز سوم، تحرک ارتش عراق در منطقه فاو چشمگیر نبود، زیرا به دلیل غافل گیری از عملیات و عدم احتمال حمله ایران از این محور و عبور از اروند، نیروی زیاد و آرایش دفاعی مناسبی نداشت. از سوی دیگر، به دلیل توجیه نبودن یگان‌های مانوری مانند لشکر گارد ریاست جمهوری، طرح‌های مقابله (دفاع و پاتک) مانند محورهای دیگری در جنوب برای زمین فاو تهیه نشده بود. از این رو، دشمن تا روز سوم، با لشکرها و یگان‌های احتیاط منطقه متعرض مواضع خودی شد. اما پس از آن که توانست تک مشترک سپاه و ارتش را در محور ام‌الرصاص (شلمچه) متوقف کرده و نگرانی و تشویش نسبت به بصره را رفع کند، و با درک جدی بودن حمله به فاو و شرایط حاضر، از بعد از ظهر روز سوم به طور جدی به مسئله فاو پرداخت. برای این منظور لشکر گارد، تحت امر سپاه هفتم قرار گرفت و غروب این روز وارد منطقه شد و کنار کارخانه نمک، روی جاده استراتژیک مستقرشد تا صبح روز بعد پاتک خود را شروع کند. فرمانده سپاه پاسداران، با آگاهی از برنامه دشمن، طی ابلاغ شفاهی، فرماندهان یگان‌ها را نسبت به اهمیت مسئله و لزوم آمادگی توجیه کرد. وی گفت:
«فرماندهی دشمن به نیروهای مخصوص صدام گفته است، شما بروید جلو ما نیرو وارد می‌کنیم. بچه‌ها باید اینها را بزنند، چون خط شکن هستند. اگر لشکر گارد منهدم شود، بقیه نیروهایی که

[ صفحه 178]

وارد منطقه می‌شوند، کپ خواهند کرد. باید از جلو و عقب، همه بریزند روی سرشان... انهدام اینها خیلی تأثیر دارد. رزمندگان را آماده کنید، چون ممکن است حواسشان نباشد. باید قبل از این که بیایند و سازمان بگیرند، خرد خرد اینهارا خورد.» [209] .
علاوه بر این، در این شب، فرماندهان لشکرهای 8 و 14 و 17 و 25 و 31 تصمیم گرفتند برای تصرف کامل خط مرحله سوم (کارخانه نمک) وارد عمل شوند. برای این منظور و نیز آگاهی از چگونگی استقرار لشکر گارد جمهوری، از سه محور، فلش حمله گذاشته شد:
1- از جاده البحار به طرف کارخانه نمک؛
2- از سمت جاده شنی به پشت نیروهای لشکر گارد؛
3- از مقابل و روی جاده استراتژیک.
تاکتیک عمده حمله به لشکر گارد، حمله از سه جناح و نفوذ در میان آنها بود. یکی از فرمانده گردان‌های عمل کننده در این محور چنین می‌گوید:
«ما وقتی به دشمن رسیدیم با روشن شدن منور و نورافکن تانکهای دشمن، تجمعات آنها را شناسایی کردیم و بدین ترتیب از نقاط خالی منطقه در میان آنها نفوذ کردیم و برای هر تجمع دشمن که بدون سنگر و در پناه تانک‌ها به استراحت مشغول بودند، یک دسته از نیروهای گردان را در اطراف آن مستقر کردیم.» [210] .
بدین ترتیب، در حالی که نیروهای لشکر گارد مشغول استراحت بودند تا صبح روز بعد سر حال و قبراق به مواضع رزمندگان اسلام حمله کنند، ساعت یک شب از سه محور مورد حمله جبهه خودی قرار گرفتند. این حمله آن چنان غیر منتظره بود که امکان کوچک‌ترین عکس‌العمل را از عراقی‌ها سلب کرد.
نزدیک صبح، لشکر گارد پس از یک درگیری تن به تن و بدون نتیجه به دلیل تلفات بالا و سر در گمی، عقب‌نشینی کرد. با این عقب‌نشینی عراق برای مقابله، با رزمندگان از گلوله‌ی شیمیایی استفاده کرد. اما این بار اشتباها، گلوله‌های شیمیایی میان دو تیپ از لشکر گارد منفجر شد. پس از این واقعه لشکر گارد وحشت‌زده و پیاپی درخواست کمک می‌کرد ولی چون محاصره شده بودند، امکان کمک وجود نداشت. تنها کمک سپاه هفتم، فرستادن تیپ 433 بود که با انهدام یک گردان، آنها نیز فرار کردند. در این میان اجرای آتش پر حجم توپخانه روی عراقی‌ها بسیار مؤثر بود. فرمانده تیپ 4 گارد جمهوری در مورد آتش و وضع یگان خود به رده‌ی بالا چنین گزارش کرد:
«وضع ما بسیار بد و سخت می‌باشد. آتش توپخانه روی ما بسیار مؤثر است و تلفات نفرات، با

[ صفحه 179]

شمارش دقیقه، افزون‌تر می‌شود. فعلا در مواضع خود مقاومت می‌کنیم ولی به داد ما برسید.» [211] .
این فرمانده عراقی اضافه کرد:
«ما از تمام جهات واز چهار طرف در محاصره دشمن قرار گرفته‌ایم. احتیاج به یک تیپ زرهی داریم که راه باز شود. لازم است این تدبیر سریع انجام شود. به فرمانده لشکر 26 بگویید یک گردان مکانیزه و توپخانه بفرستد که ما را پشتیبانی کنند. باید از جاده ساحلی (البحار) نیروی کمکی برای تیپ‌های 3 و 4 بفرستید، هرچند گران تمام شود.» [212] .
فرمانده لشکر گارد در پاسخ گفت:
«شما با جنگ و گریز بیایید عقب، ما کاری نمی‌توانیم بکنیم.» [213] .
پس از ابلاغ این فرمان که حالت التماس و توصیه داشت، باقیمانده نیروهای لشکر گارد با ناامیدی به تکاپو افتادند و پس از ساعتی جنگ و گریز حدود ساعت 3 بعد از ظهر و بعد از 16 ساعت درگیری و محاصره طاقت فرسا، توانستند خود را از معرکه نجات دهند. اما شمار اندکی موفق به فرار شدند، زیرا بیشتر نیروها کشته و مجروح شده بودند و جنازه‌ها و تانک‌های سوخته اطراف جاده استراتژیک را پوشانده بود.
انهدام لشکر گارد جمهوری عراق در میان رسانه‌های گروهی غرب نیز بازتاب چشمگیر و نگران کننده‌ای داشت. روزنامه واشنگتن پست چاپ امریکا، طی گزارش مبسوطی در این باره، نوشت:
«ناظران غربی که جنگ 5 / 5 ساله ایران و عراق را زیر نظر دارند، معتقدند ارتش عراق در حمله ناگهانی زمینی، دریایی و هوایی ایران بر علیه فاو بیش از 10000 نفر کشته و زخمی داده است. همچنین، شکست سختی به نیروهای ویژه گارد ریاست جمهوری که از قوی‌ترین یگان‌های ارتش عراق می‌باشد، وارد آمده است.»
عراق پس از این واقعه، دست به چند اقدام اساسی زد: 1- بمباران عقبه‌ها و انهدام پل‌ها؛ 2- حمله از محور ساحلی؛ 3- بمباران شیمیایی؛ 4- تقویت نیروی منطقه.
حمله دشمن از محور ساحلی با مقاومت یگان‌های خودی در این محور شامل لشکر 5 نصر، تیپ 44 قمر بنی‌هاشم (ع) و لشکر 14 امام حسین (ع) با شکست مواجه شد. بمباران عقبه و پل‌ها به میزان قابل ملاحظه‌ای مؤثر واقع شد و ظرف چند روز ارتباط شرق و غرب رودخانه بهمنشیر که عقبه جبهه فاو به شمار می‌رفت مختل گردید ولی با تلاش فراوان یگان مهندسی و احداث پل‌های شناور و خاکی مسئله حل شد. بمباران گسترده شیمیایی

[ صفحه 180]

کارسازترین اقدام دشمن در این مرحله از نبرد بود، در این بمباران منطقه وسیعی از نخلستان آلوده به مواد شیمیایی شد و در یک وضعیت غیرقابل پیش‌بینی و غافل‌گیر کننده بیش از 17000 تن از رزمندگان اسلام مجروح شدند. در پی این اقدام، تمام جبهه برای مقابله با این وضعیت بسیج شد. درمان مجروحان سرپایی (جراحت اکثر مجروحان شیمیایی سطحی بود) و بازگرداندن آنها به منطقه و نیز رفع آلودگی از محیط، دو اقدام عاجل برای فائق آمدن بر وضع موجود بود که واحدهای بهداری و شیمیایی به انجام رساندند.
در مرحله چهارم (روز پنجم)، یگان‌های خودی توانستند تا نیمه‌های کارخانه نمک و جاده ام‌القصر پیشروی کنند. عراق نیز که از حملات خود در محورهای ساحلی و جاده استراتژیک نتیجه‌ای به دست نیاورد، به طور جدی وارد کارخانه نمک و جاده ام‌القصر شد.
وضعیت خاص زمین کارخانه نمک موجب شد حدود یک ماه درگیری ایران وعراق (در والفجر 8) در این محور ادامه یابد و سرانجام، تثبیت شود. همچنین، در محور ام‌القصر، به دلیل نرسیدن برد آتش خودی و نیز کمبود دستگاه مهندسی که مانع از تقویت خط به طور دلخواه می‌شد، دشمن دست به حملاتی زد. اوج این حملات در 29 بهمن 1364 بود که خط خودی شکسته شد. اما سرانجام، این حمله نیز دفع شد. [214] .
در مجموع، منطقه عملیات والفجر 8 تا قبل از آغاز دفاع متحرک عراق، حدود 70 روز فعال بود و در این مدت توان سپاه به طور کامل به کار گرفته شد. با شروع حملات جدید عراق در محورهای مختلف مرزی و نیز تثبیت منطقه تصرف شده‌ی فاو، به تدریج سپاه نیروی خود را کاهش داد و مشغول برنامه‌ریزی برای عملیات‌های آینده شد.

نتایج عملیات

در عملیات والفجر 8، دو هدف تأثیرگذار به موازنه جنگ، یعنی تصرف زمین استراتژیک و انهدام دشمن به میزان قابل ملاحظه‌ای به نفع جمهوری اسلامی ایران تحقق یافت.
علاوه بر این، در این عملیات، بیش از 50000 تن از نیروهای دشمن کشته و زخمی شدند که در میان آنها یک فرمانده لشکر، پنج فرمانده تیپ، شمار زیادی افسر ارشد و جزء مشاهده می‌شدند. همچنین، 2135 تن [215] به اسارت درآمدند که در میان آنها چندین

[ صفحه 181]

سرهنگ ستاد، سرهنگ دوم، سرگرد، افسر جزء، خلبان هواپیما و هلی‌کوپتر و درجه‌دار وجود داشتند، [216] همچنین، مقادیری از تجهیزات دشمن به شرح زیر منهدم و بخشی از آنها به غنیمت گرفته شد:
نوع وسایل: تانک و نفربر، انهدامی: 200 دستگاه، غنیمتی: 100 دستگاه
نوع وسایل: خودرو، انهدامی: 500 دستگاه، غنیمتی: 250 دستگاه
نوع وسایل: توپخانه، انهدامی: 150 عراده، غنیمتی: 35 قبضه [217] .
نوع وسایل: هواپیما، انهدامی: 45 - 47 فروند [218] ، غنیمتی: -
نوع وسایل: هلی‌کوپتر، انهدامی: 10 [219] ، غنیمتی: - نوع وسایل: ناوچه جنگی، انهدامی: 3 [220] ، غنیمتی: -
در ضمن، مقدار زیادی وسایل مخابراتی، سلاح‌های سبک، رادارهای مختلف و نیز سلاح‌های ضد هوایی در میان وسایل انهدامی دشمن و غنایم به دست آمده به چشم می‌خورد. در این عملیات، یگان‌های ارتش عراق بیش از هر عملیات دیگر متحمل خسارت و آسیب شدند. در مجموع، 10 تیپ پیاده، کماندویی و نیروی مخصوص، دو تیپ زرهی، چهار گردان ضد هوایی، 10 گردان قاطع جیش الشعبی و پنج گردان توپخانه دشمن به طور 100 درصد منهدم شدند. علاوه بر این، 33 تیپ پیاده، کماندو و نیروی مخصوص، هشت تیپ زرهی و مکانیزه‌ی عراق نیز بیش از 60 درصد منهدم و برای بازسازی و تجدید سازمان از منطقه‌ی عملیاتی خارج شدند. همچنین نزدیک به 10 لشکر و پنج تیپ کماندو، زرهی و مکانیزه دشمن 30 درصد آسیب دیدند که به دلیل کمبود نیروهای دشمن، همچنان در منطقه‌ی عملیاتی باقی ماندند تا پس از تجدید سازمان نیروهای آسیب دیده و جایگزینی آنها، این نیروها نیز به عقب منتقل شوند. [221] .
بدین ترتیب، عملیات والفجر 8 موجب شد که عراق توان بسیار زیادی را در آن به کار گیرد و با شکست سنگینی که به اجبار پذیرفت، ضربه روحی - روانی قابل توجهی بر ارتش آن کشور وارد شد، و سرانجام، مهم‌ترین نتیجه به دست آمده از عملیات والفجر 8 آزادسازی شهر فاو، انهدام سکوهای پرتاب موشک، قطع امکان تردد عراق به شمال خلیج فارس، تأمین خورموسی و تردد کشتی‌ها به بندر امام خمینی، تسلط بر جنوب اروندرود و هم مرز شدن به کویت بود.

[ صفحه 182]