عملیات کربلای 8
اشاره
پس از پایان یافتن عملیات کربلای 5، وضعیت جبهه خودی و دشمن به گونهای بود که ادامه عملیات را ایجاب میکرد. پیشروی از نهر دوعیجی به سوی خط جاسم و تلاش برای شکستن این خط و ادامه دور تک به سوی کانال زوجی و تشکیل خط دفاعی در آنجا، مهمترین هدف برای تکمیل عملیات کربلای 5 و بهرهبرداری لازم در زمینه سیاسی و نظامی تشخیص داده شد. از این رو، طی دو دوره، در این منطقه، عملیات صورت گرفت. در دوره اول که از سوم تا 13 اسفند 1365 به درازا کشید، و عملیات تکمیلی کربلای 5 نامگذاری شد. در این عملیات به دلیل هوشیاری و تلاش دشمن در تقویت خطهای دفاعی، و نیز پیچیدگی زمین و مقاومت و فشار دشمن، موفقیت قابل ملاحظهای به دست نیامد و تنها، در محور راست عملیات، لشکرهای 8،14، 32 و 44 توانستند کمی پیشروی کنند. فرماندهان سپاه قصد داشتند در این عملیات، خط پدافندی را تکمیل کرده و آن را از شرق نهر جاسم به غرب آن منتقل کنند، تا در مرحله بعد و پس از آماده سازی مقدمات، تک را به سمت کانال زوجی ادامه دهند.
[ صفحه 289]
در دوره دوم، عملیات کربلای 8 طراحی و 36 روز پس از عملیات تکمیلی کربلای 5 انجام شد. با نزدیک شدن زمان عملیات کربلای 8، فرمانده سپاه - با توجه به تحرکات دشمن و اخبار و اطلاعات به دست آمده - اعتقاد داشت که دشمن هوشیار بوده و احتمال موفقیت اندک است. اما آقای هاشمی رفسنجانی، فرمانده جنگ بر انجام عملیات پافشاری میکرد. از این رو، سپاه پیشنهاد کرد چنانچه در شب اول، موفقیت قابل ملاحظهای به دست نیامد و یا مشخص شد که عملیات با دشواری مواجه شده است، ادامه تک متوقف شده و یگانها برای تعمیق عملیات کربلای 10 به شمال غرب اعزام شوند. طراحی عملیات کربلای 10 نیز بر مبنای همین تحلیل مورد توجه فرمانده سپاه قرار گرفت. وی پس از عملیات کربلای 5 و مشاهده مشکلات موجود در منطقه جنوب، قرارگاه نجف را مأمور کرد، منطقه ماووت در شمال سلیمانیه را برای انجام عملیات آماده کند. فرمانده سپاه پس از درک وجود ابهام در موفقیت عملیات کربلای 8 به شمال غرب رفت تا همزمان با عملیات کربلای 8 در جنوب، عملیات کربلای 10 را هدایت کند، عملیاتی که شش روز پس از عملیات کربلای 8، آغاز شد.
پس از عملیات کربلای 5، با آن که تمام سعی فرماندهی سپاه آن بود که زمان را از دشمن سلب کرده و به او فرصت مسلح کردن زمین، بازسازی و... را ندهد، اما برخلاف آنچه تدبیر شده بود، دشمن در فرصتی که به دست آورد، در کمترین زمان، بیشترین استحکامات را در منطقه ایجاد کرد. معاونت اطلاعات نیروی زمینی سپاه درباره تلاشهای دشمن در این زمینه، گزارش داد:
«1- دشمن ما بین خط نهر جاسم تا کانال زوجی را که حدود پنج کیلومتر میباشد، به خطوط متوالی پدافندی مجهز کرده و 7 تا 10 رده دفاعی متوالی تشکیل داده است. هر یک از این خطوط به طور مستقل دارای سیل بند یا خاکریز، جاده تدارکاتی، سنگرهای پدافندی و استراحت نیرو، موانع مختلط متشکل از سیمهای خاردار و میادین مین ضد نفر و ضد تانک و کانالهای مواصلاتی نفرات پیاده، سکوهای تانک و سلاحهای پدافندی هستند که در صورت حمله رزمندگان، این خطوط نیروهای پدافندی را در خود جای میدهند؛ 2- احداث یک پل روی کانال زوجی؛ 3- احداث جادههای جدید و ترمیم کلیه جادههای عقبه جهت تدارک بیشتر نیروهای خود؛ 4- احداث سیل بندهای جدید در کانال ماهی و آب گرفتگی مابین پاسگاه بوبیان تا زید.» [378] .
خاکریزهایی که دشمن در منطقه احداث کرده بود - با توجه به تجارب گذشته جنگ - در نگاه اول معقولانه به نظر نمیرسید بدین معنی که دشمن با عملیات رمضان و پس از آن،
[ صفحه 290]
بیشتر سعی میکرد عارضه مشخصی در زمین ایجاد نکند تا نیروهای خودی پس از تصرف آن مواضع قادر به بهرهگیری از آن برای پدافند نباشند، لذا از آن پس، احداث کانال از عمدهترین اقدامات مهندسی دشمن به شمار میرفت، چنانچه در منطقه عملیاتی، والفجر مقدماتی و 1، و سپس در منطقه عملیاتی رمضان با انجام این تجربه، توانست به طور مؤثری از پیشروی نیروهای خودی جلوگیری کند. اما خاکریزهای دشمن در منطقه غرب نهر جاسم دارای چنین ویژگیهایی نبود و قابل بهرهبرداری برای نیروهای مهاجم خودی نبود؛ این نشان میداد، دشمن تجارب گذشته را نادیده نگرفته است.
دشمن با نزدیک کردن خاکریز خط تماس با خاکریز نیروهای خودی، عملا تحرکات قوای خودی را زیر نظر داشت و با ایجاد خطوط متوالی، از برداشتن گامهای بلند در پیشروی و نیز مانور زرهی خودی جلوگیری میکرد. علاوه بر این، نیم دایرههایی که دشمن در پشت خاکریز بر روی گرههای مواصلاتی ایجاد کرده بود، امکان اجرای آتش مناسب برای حفظ خط را به وی میداد. همچنین، در صورت تصرف خاکریز، دشمن از امکان مناسبی برای پاتک و باز پس گیری مجدد خط برخوردار بود و از سمتهای مختلف از نیروها جناح میگرفت. در نتیجه، برای نیروهای مهاجم که به دلیل حجم گسترده آتش دشمن قادر به انجام کار مهندسی نبودند، بهرهگیری کامل از خاکریزهای دشمن با توجه به ویژگیهای آن وجود نداشت و این مسئله، نگهداری خط پس از تصرف را با مشکل مواجه میکرد.
موضوع مهم دیگری که مورد توجه دشمن قرار داشت، بازسازی نیروها بود. انهدام گسترده ارتش عراق در عملیات کربلای 4 و 5، و همچنین، احساس خطر نسبت به تهاجم نیروهای ایرانی، اهمیت تلاش دشمن را برای بازسازی نیروهایش، مضاعف کرد. با توجه به این وضع، دشمن از هفته دوم عملیات کربلای 5 پس از عقب نشینی به غرب نهر جاسم، تلاش قابل توجهی را به این شرح برای بازسازی یگانها و جایگزین امکانات منهدم شده آغاز کرد:
- در زمینه نیروی انسانی، با انتقال افسران از عقبهها و پادگانها و نیز کوتاه کردن آموزشها، افسران جدیدی را در یگانها جایگزین کرد. در سطح درجهداران و سربازان نیز، با احضار متولدین 1969 میلادی و باقی ماندگان 1968 میلادی و آموزش سریع 45 روزه آنها و گرفتن نیرو از شهربانی و همچنین، یگانهای غیر درگیر، به جایگزینی نیروهای جدید اقدام کرد.
- در زمینه امکانات، با بازسازی امکانات قابل تعمیر و جایگزین کردن امکانات جدید،
[ صفحه 291]
نسبت به جایگزینی تقریبا همه امکانات از دست داده اقدام کرد. در مجموع، در زمان آغاز عملیات کربلای 8، دشمن در بازسازی کمی یگانهای ضربه دیده تا حدود 70 درصد موفق بود.
استعداد و آرایش دشمن در منطقه عملیاتی با شش لشکر پیاده و دو لشکر مکانیزه گسترش داشت و 10 تیپ زرهی و 15 تیپ پیاده گارد و نیروی مخصوص را در احتیاط قرار داده بود. [379] در مجموع، دشمن در عملیات کربلای 5 با نیرویی نزدیک به 60 هزار تن در منطقه اقدام به پدافند کرد.
طرح مانور
عملیات کربلای 8 از دو محور طراحی شد تا با دو قرارگاه اجرا شود. محور اول: آب گرفتگی شمال بوبیان با قرارگاه قدس و محور دوم: حد فاصل کانال ماهی تا جاده شلمچه (غرب کانال ماهی) با قرارگاه کربلا.
در تدبیر عملیاتی، با توجه به حساسیت شمال آب گرفتگی بوبیان برای دشمن و اهمیت عبور از کانال ماهی در غرب کانال زوجی، چنین پیش بینی میشد که در صورت تلاش در آن محور، علاوه بر فریب دشمن نسبت به سمت اصلی تک، آتش آنها نیز تجزیه شود. همچنین در صورت موفقیت و تأمین محور شمال عملیات (بوبیان) جناح وسیعی در شرق کانال ماهی از دشمن گرفته میشد که جا پای مناسبی برای مراحل بعدی عملیات بود. علاوه بر این، موارد زیر به عنوان ویژگیهای این طرح در محور اصلی مطرح شد:
- منطقه انتخابی، نزدیکترین محل به کانال زوجی بود؛
- نیروها در جناح راست خود (محور اصلی تک) به کانال ماهی متکی بودند؛
- در صورت رسیدن به پشت خطوط شمالی - جنوبی دشمن، پیشروی به سمت جنوب آسان میشد.
بر اساس تجربه، تنها از این محور امکان پیشروی وجود داشت زیرا به دلیل نزدیک بودن به پل کانال ماهی، امکان الحاق با نیروهای شرق کانال و نیز انتقال عقبه به شرق کانال ماهی و حفظ آن از آتش دشمن وجود داشت. [380] .
البته، به دلیل مشکلات و موانع گوناگون و تردیدهای موجود، به نظر میرسید این طرح در اجرا فاقد چشم انداز روشنی باشد، در این زمینه یکی، دو روز قبل از عملیات، فرمانده سپاه به آقای هاشمی پیشنهاد کرد:
[ صفحه 292]
«چنانچه شب اول موفقیتی حاصل نشد، نسبت به ادامه عملیات اصرار نشود و حرکت انجام شده، نوعی فریب تلقی شده و بلافاصله امکانات و نیروها به غرب (منطقه عملیاتی کربلا 10) انتقال یابد.» [381] .
به هر صورت، بنا به شرایط، 18 فروردین 1366 به عنوان زمان انجام عملیات انتخاب شد.
شرح عملیات
از آنجا که موقعیت زمین در محور آب گرفتگی بوبیان با منطقه عملیات قرارگاه کربلا در غرب کانال ماهی تفاوت داشت و فاصله با دشمن نیز در این دو محور متفاوت بود، لذا، برای تعیین ساعت عملیات و محاسبه زمان لازم جهت رسیدن نیروها به پای کار و درگیر شدن با دشمن، مشکلاتی وجود داشت که سرانجام، ساعت 2:15 بامداد روز 18 فروردین 1365 به عنوان زمان مشترک حمله در هر دو محور انتخاب شد.
قبل از آغاز تک، بنابر شواهد و قراین موجود و اطلاعات رسیده از شنود، چنین پیش بینی میشد که احتمال غافل گیری دشمن در محور شمال بیشتر از منطقه قرارگاه کربلا خواهد بود، به ویژه اینکه شنود اطلاع داده بود، دشمن در مقابل آب گرفتگی بوبیان در شب عملیات مانند شبهای گذشته اقدامات عادی خود از جمله کار مهندسی را ادامه میدهد. این امر بر قوت قلب و اطمینان قرارگاه قدس و یگانهای تابعه نسبت به غافل گیری دشمن افزود، حال آن که در عمل مشخص شد که دشمن بنا به دلایلی در آن محور به طور صد درصد هوشیار بوده است.
علیرغم آن که سعی میشد در هر دو محور عملیاتی به طور هم زمان درگیری با دشمن آغاز شود، اما به دلیل مشکلات موجود، چنین امری میسر نشد.
شب و روز اول
در محور شمالی عملیات، در ساعت 2:35 لشکر 21 امام رضا (ع) و در ساعت 2:40 دقیقه تیپ 18 الغدیر با دشمن درگیر شدند. در این محور برخلاف تصورات قبلی مبنی بر عدم هوشیاری دشمن، مقاومت نیروهای عراقی در همان آغاز درگیری و سپس اقدام آنان در پاشیدن مین در محورهای مواصلاتی و پاتکهای انجام شده، همگی از آمادگی قبلی دشمن برای مقابله با تهاجم قوای خودی حکایت میکرد.
[ صفحه 294]
با آن که دشمن یک ساعت پس از آغاز درگیری، اقدامات یاد شده را انجام داد، رزمندگان تا ساعت 8 صبح در منطقه همچنان حضور داشته و درگیر بودند، اما پس از آن، با توجه به حجم سنگین آتش دشمن، عملا امکان تأمین و تثبیت منطقه فراهم نشد.
مرحله اول عملیات در محور غرب کانال ماهی هم زمان با محور شمال آب گرفتگی بوبیان در ساعت 12:15 دقیقه بامداد روز 18 فروردین 1366 با حمله لشکرهای 33 المهدی، 25 کربلا، 41 ثارالله (ع)، 19 فجر، 10 سیدالشهدا (ع) و 31 عاشورا که به ترتیب از شمال به جنوب مأموریت تصرف و تأمین هدف خط 1000 واقع در شمال نهر جاسم را به عهده داشتند، آغاز شد. در این مرحله (شب و روز اول عملیات) هدف به طور ناقص تصرف شد. وضعیت یگانهای عمل کننده (به ترتیب از شمال) به شرح زیر بود:
- لشکر 33 المهدی که اندکی دیر وارد عمل شده بود، در اثر مقاومت و آتش دشمن موفق به باز کردن معابر نشد و هنگام صبح، عقب کشید.
- لشکر 25 کربلا از سمت چپ با لشکر 19 فجر الحاق کرد و از سمت راست خود را تا خط حد لشکر 33 المهدی گسترش داد و عملا حفظ جناح شمالی خط را نیز (در غیاب لشکر 33 المهدی) به عهده گرفت. در اوایل صبح، به دلیل آن که نیروهای در خط این لشکر بیشتر از 50 تن نبودند، یک گروهان برای تقویت آنها فرستاده شد که نیمی از آنها قبل از رسیدن به خط، شهید و زخمی شدند. از ساعت 10:30 صبح، پاتک دشمن از این جناح شروع شد و بعد از ظهر شدت بیشتری یافت و سرانجام در ساعت 14، نیروهای باقی مانده این لشکر را به عقب نشینی وادار کرد و به این ترتیب اوضاع در جناح شمالی خط عملیات وخیمتر شد. در این شرایط، آتش سنگین دشمن اجازه تقویت خط را نمیداد و از نیروهای در خط نیز مقاومت بیش از این متصور نبود.
- لشکر 19 فجر تا ساعت 5 صبح با جناحین الحاق کرد و تا ساعت 7 صبح موفق شد خط را به طور کامل پاکسازی و تثبیت کند. پس از تشدید فشار دشمن از ساعت 13 بر روی نیروهای لشکر 25 که منجر به عقب نشینی آنها شد، جناح لشکر 19 فجر مورد تهدید قرار گرفت و از این پس، فشارهای دشمن از جناح چپ به طور مستقیم متوجه این لشکر شد. دشمن در فشارهای اولیه توانست با نفربرهای خود در مواضع این لشکر رخنه کند، اما پس از آن که به دلیل حضور نیروها بر روی خاکریز دو دستگاه نفربر سالم به غنیمت گرفته شد و نفرات آن به اسارت در آمدند. به تدریج از فشار دشمن کاسته شد و تا غروب، وضعیت به همین صورت باقی ماند.
[ صفحه 295]
- حرکت لشکر 10 در ابتدای کار، به دلیل مشترک بودن معابر، حرکتش با کندی آغاز شد و با چند ساعت تأخیر، کار اصلی را شروع کرد، اما در ادامه کار، سرعت بیشتری یافت و در مأموریت خود تا اندازهای موفق شد. با این حال، این یگان به بخشی از اهداف خود دست نیافت، به ویژه این که بعد از ظهر با پاتک نسبتا سنگینی نیز رو به رو شد و برخی مواضع خود را از دست داد. به علاوه یگان عمل کننده در جناح راست این لشکر (لشکر 31) نیز در مأموریت خود ناکام مانده بود. اما در جناح چپ لشکر 10 سیدالشهدا (ع) مسئله خاصی وجود نداشت.
- لشکر 31 عاشورا که به دلیل نیامدن نیروهایش از مرخصی، روز قبل از عملیات نیمی از مأموریتش به لشکر 10 سیدالشهدا (ع) واگذار شده بود، نتوانست مأموریت محوله را به انجام برساند. در جناح چپ لشکر 31 عاشورا، لشکر 10 سیدالشهدا (ع) قرار داشت و این لشکر از سمت راست نیز بایستی به کانال ماهی متکی میشد. نیروهای لشکر 31 عاشورا از دو معبر و به صورت تیمی و دستهای وارد عمل شدند (به دلیل شلوغی و محدودیت زمین). نیروهای محور راست سه بار کمینهای دشمن را تصرف کردند ولی هر بار با فشار شدید دشمن، عقب نشینی کردند. نیروهای محور چپ نیز با کمینهای دشمن که هوشیار شده بودند، رو به رو شده و متوقف شدند. این نیروها پس از درگیریهای شدیدی که تا غروب طول کشید، بدون نتیجه به عقب برگشتند. به این ترتیب شب و روز اول عملیات، در حالی که خط تصرف شده در جناحین با اشکالاتی مواجه بود، سپری شد.
شب و روز دوم
پس از آن که در مرحله اول عملیات، اهداف مورد نظر به طور کامل تصرف و تأمین نشد، در تدبیر جدید مقرر شد، لشکر 33 المهدی با عبور از معبر لشکر 25 کربلا دوباره اهداف قبلی خود و لشکر 25 کربلا را که در مرحله قبل تعیین شده بود، تصرف کند و لشکر 10 سیدالشهدا (ع) که به طور نسبی موفق شده بود، به تکمیل اهداف قبلی بپردازد. به لشکر 27 حضرت رسول (ص) نیز ابلاغ شد که در صورت موفقیت لشکر 10 سیدالشهدا، از آن عبور کرده و پیشروی کند و در صورت توقف و ایجاد اشکال در حرکت لشکر سیدالشهدا، به تکمیل و تأمین اهداف آن بپردازد.
بدین ترتیب، مرحله دوم عملیات در همان شب آغاز شد. لشکر 33 المهدی این بار چه در تصرف هدف و چه در کار مهندسی (زدن خاکریز دو جداره در سمت راست سیل بند
[ صفحه 296]
صوئیب) موفق بود، اما دشمن دو بار از سمت چپ به نیروهای این لشکر پاتک کرد که پاتک دوم (در ساعت 10 تا 11 صبح) با آتش شدید توپخانه و هلیکوپتر و بمباران هواپیما همراه بود. کثرت نیروهای پیاده پاتک کننده و همچنین، کم بودن نفرات خودی و نرسیدن مهمات کافی باعث شد که این نیروها عقب نشینی کنند، و بر اثر فشار شدید دشمن، تعدادی از زخمیها در منطقه باقی ماندند. به این ترتیب، در این مرحله هم مسئله جناح چپ عملیات حل نشد.
لشکر 10 نیز با یک گردان (منها) وارد عمل شد ولی به دلیل درگیری با نیروهای دشمن تا صبح موفق به تصرف هدف مورد نظر نشد. سرانجام، صبح روز عملیات، لشکر 27 حضرت رسول (ص) مأمور ادامه کار و تصرف این هدف را به عهده گرفت. در ساعت 7 صبح (19 فروردین 1366) به فرماندهی لشکر 27 حضرت رسول (ص) ابلاغ شد که طبق تصمیمات قبلی، کار ناقص لشکر 10 سیدالشهدا (ع) را تکمیل کند. در ساعت 10:45 نخستین گروهان این لشکر به خط رسید، اما در این هنگام پاتک دشمن از دو محور آغاز شد و نیروهای این لشکر به جای انجام مأموریت تعیین شده، مجبور به پاسخگویی به پاتکهای دشمن شدند و تا غروب شش پاتک را خنثی کردند.
به طور کلی در این مرحله، تغییری در وضعیت نبرد داده نشد و پیشروی صورت نگرفت و با اقدامات انجام شده تنها تلاشهای دشمن خنثی شد و نیروهای خودی به حفظ آنچه در مرحله اول به دست آمده بود، اکتفا کردند.
شب و روز سوم
با توجه به فشاری که از سمت چپ، روی لشکر 19 فجر وجود داشت و عدم توان این لشکر برای پاسخگویی به پاتکهای دشمن، تصمیم گرفته شد، تلاش عمدهای برای حل مسئله جناح چپ و تأمین آن انجام شود. بر این اساس، لشکر 8 نجف مأموریت تصرف 100 متر از چپ سیل بند تا نزدیکی جاده آسفالته و زدن خاکریز جناح، را به عهده گرفت و از چهار راه سیل بند تا تپه (یعنی همان خط حد اولیه) به لشکر 33 المهدی و از تپه تا نقره نیز به لشکر 17 علی ابن ابیطالب (ع) واگذار شد. به لشکر 27 حضرت رسول (ص) نیز همان مأموریت قبلی، یعنی تأمین بم شمال هلالی (15) و تصرف و پاکسازی «ن» شکل 15 (هلالی جلویی کانال ماهی) داده شد. در این مرحله، جناح راست وضع مناسبی یافت، ولی اوضاع جناح چپ با وجود موفقیتهای به دست آمده، به طور کامل بهبود نیافت، زیرا لشکر 27 حضرت رسول (ص) که قرار بود ساعت 21 وارد عمل شود، به دلیل دیر رسیدن نیروها و
[ صفحه 297]
توقف در میدان مین، در ساعت 2:30 بامداد درگیری را آغاز کرد و موفق شد تا ساعت 8 صبح با نیروهای خود الحاق کند. این لشکر تا غروب موفق به پاک سازی منطقه متصرفه شد و ضمن به هلاکت رساندن 500 تن از نیروهای دشمن، 100 تن از آنان را به اسارت در آورده و به عقب تخلیه کرد.
لشکر 17 علی ابن ابیطالب (ع)، خط لشکر 19 فجر را تحویل گرفت و با یک گردان خود را به چهار راه سیل بند رساند و سپس، لشکر 33 المهدی و لشکر 8 نجف را از خود عبور داد. محور رو به روی این لشکرقابل پاتک نبود بنابراین، تا عصرروز بعد (20 فروردین 1366) علیه آن تهدیدی صورت نگرفت. نیروهای لشکر 33 الهدی و لشکر8 نجف تا اندازهای در مأموریت خود موفق بودند و همچنین، پاتکهای دشمن را در صبح و عصر روز بعد تقریبا (به دلیل استفاده از آتش هم آهنگ تانک و تیربار و خمپاره مستقر در خط)، دفع کردند. ولی سرانجام، با از دست رفتن توان نیروها، لشکر 33 المهدی تا شب از چهار راه سیل بند عقبتر آمد و از نیروهای لشکر 8 نجف نیز چیزی باقی نماند.
شب و روز چهاردهم (21فروردین 1366)
در این شب، لشکر 27 حضرت رسول (ص) با زدن خاکریزهای دو جداره در نقاط مورد نظر و ریختن 800 عدد مین ضد نفر در جلوی خط بم، به تثبیت و استحکام مواضع متصرفی پرداخت. لشکر 31 نجف نیز خط لشکر 10 سیدالشهدا (ع) در غرب کانال ماهی را تحویل گرفت. در این حال، لشکر 8 نجف برای انجام مأموریت سابق خود، با یک گردان تا نزدیک جاده آسفالته، خط حمزه را پاک سازی کرد و نیمی از مأموریت مهندسی خود را انجام داد، اما بر اثر فشار دشمن و ناقص ماندن کار مهندسی، بار دیگر تا چهار راه سیل بند صوئیب عقب نشینی کرده و در آنجا مستقر شد.
در روز چهارم، دشمن در چند نوبت از محورهای مقابل لشکرهای 27 حضرت رسول، 31 عاشورا و لشکر 33 المهدی اقدام به پاتک کرد که سنگینترین آنها از محور سیل بند غربی کانال ماهی و محور فدک بود. در این حملات، دشمن توانست نیروهای خودی را کمی به عقب براند ولی با هجوم مجدد رزمندگان، دشمن عقب نشینی کرد. گرچه دشمن در این پاتکها موفق نشد به نتایج قابل ملاحظه دست یابد، اما توانست علاوه بر انهدام نیروهای خودی و گرفتن توان آنها، مانع از تجدید قوای رزمندگان شده و نقاط ضعف و قوت جبهه خودی را از نظر «خط پدافندی» و «توان» ارزیابی کند.
بدین ترتیب، عملیات کربلای 8 پس از چهار شبانه روز جنگ سنگین به پایان رسید، در
[ صفحه 298]
حالی که گاهی نیروها مجبور به جنگ تن به تن میشدند، و زمین منطقه از قبل متناسب با تاکتیکها و تدابیر و امکانات آن، به دست دشمن طراحی و تسلیح شده بود، همچنین احساس میشد، دشمن از باز پس گیری خط «حمزه» نومید و ناتوان شده است. از نظر برادران، عملیات خاتمه یافته بود و تنها، تثبیت و استحکام بخشیدن به مواضع و انجام کارهای مهندسی و سر و سامان بخشیدن به پشتیبانی خط جدید مطرح بود. علاوه بر این، یگانهای عمل کننده که بر اثر چند ماه جنگ مداوم (از اوایل دی ماه در عملیات کربلا 4) دچار افت شدید شده و تنها قادر به پدافند از خط حد خود بودند و توان انجام مأموریتهای آفندی جدید را نداشتند.
در این اوضاع، که فرماندهی نیروی زمینی سپاه در صدد ترک منطقه و پرداختن به برنامهریزیهای در دست انجام و آینده بود، حرکت پیش بینی نشده دشمن آغاز شد و وضعیت جدیدی را به وجود آورد.
پاتک گسترده دشمن (22 فروردین 1366)
با توجه به پاتکهای ناموفق روز گذشته عراق، پیش بینی میشد که دشمن نسبت به باز پس گیری خط حمزه (منطقه تصرف شده در عملیات کربلای 8) ناامید شده است. ولی برخلاف انتظار، دشمن تلاش اصلی خود را از نخستین لحظات بامداد 22 فروردین 1366 آغاز کرد. عراق ابتدا از نیمه شب تا ساعت 3:30 بامداد روز 22 فروردین 1366 با توپخانه، کاتیوشا و سپس با هلیکوپتر و هواپیما به طور گسترده در خط و عقبه، به ویژه خرمشهر تا شلمچه و پنج ضلعی دست به تک شیمیایی زد و در مجموع، 400 راکت هواپیما، هلیکوپتر، گلولههای توپخانه و خمپاره شلیک کرد که به دلیل تاریکی هوا و عدم آمادگی و پیش بینی قبلی، خسارات قابل توجهی به نیروهای خودی وارد کرد. دشمن پس از تک شیمیایی، از ساعت 2:30 تا 7 صبح، با 45 گردان توپخانه در منطقه اقدام به اجرای آتش تهیه کرد. آتش دشمن به اندازهای شدید بود که تحرک و جا به جایی را از نیروهای خودی سلب کرد و عملا، امکان تردد هر گونه وسیله نقلیه و نیروی پیاده به خط مقدم غیر ممکن و یا بسیار دشوار شد.
نزدیک ساعت 7 صبح، پاتک دشمن از دو محور، یکی منطقه مقابل لشکر 8 نجف و 33 المهدی و دیگری، منطقه مقابل لشکر 27 حضرت رسول (ص) و 31 عاشورا شروع شد. فشار سنگین دشمن از سمت چپ خط حمزه و همچنین سیل بند صوئیب باعث شد، در حد فاصل لشکر 8 نجف و 33 المهدی رخنه ایجاد شود. از محور لشکر 31 عاشورا نیز فشار
[ صفحه 299]
دشمن از دو جناح، یکی از مقابل و دیگری از خاکریز جدیدالاحداث دشمن در سمت چپ تقاطع بم، صورت گرفت.
دشمن در برابر لشکر 27 حضرت رسول (ص)، از سیل بند غربی کانال ماهی به مواضع این لشکر حمله کرد و به سختی و با درگیری شدید، آنها را عقب زد و سپس، از تقاطع بم فشار آورد و در نتیجه، توانست پس از رخنه و نفوذ در تقاطع، نیروهای لشکر 31 عاشورا را از خاکریز دو جداره عقب رانده و با تهدید عقبه نیروهای لشکر 27، فشار بیشتری بر نیروهای این لشکر وارد سازد. افزون بر این، نیروهای لشکر 17 علی ابن ابیطالب (ع) که تا آن لحظه به طور مستقیم در معرض پاتک دشمن قرار نگرفته بودند، با احساس تهدید از جناحین و احتمال قیچی شدن، به مواضع مناسبتری نقل مکان کردند. بدین ترتیب، دشمن تا قبل از ظهر روز 22 فروردین 1366 مواضع تصرف شده در عملیات کربلای 8 را باز پس گرفت.
هدایت کلی پاتک دشمن به عهده سپهبد حسین رشد محمد، فرمانده سپاه گارد و هدایت تیپهای عمل کننده با فرمانده لشکر بغداد از گارد جمهوری، سرتیپ ستاد کامل ساحت و فرمانده لشکر مدینه المنوره از گارد جمهوری، سرتیپ ستاد احمد ابراهیم محاش بود. عدنان خیرالله، وزیر دفاع عراق نیز با حضور در منطقه نزدیک عملیات، یگانهای پاتک کننده را اداره میکرد. یگانهای پاتک کننده راق عبارت بودند از: تیپهای پیاده 4،7، 10 گارد جمهوری، تیپهای 2 و17 زرهی گارد جمهوری، تیپهای 5 و 6 پشتیبانی گارد جمهوری و تیپ 68 نیروی مخصوص و یک گردان از تیپ 26 زرهی. [382] .
تاکتیک دشمن در باز پس گیری مواضع، مبتنی بر اصل پذیرش انهدام وسیع بود. در این تاکتیک، عراق با استفاده از فرماندهی و نیروهای زبده ارتش خود همراه با اجرای تک شیمیایی و آتش تهیه سنگین و تداوم تک، توانست علی رغم مقاومت نیروهای خودی، در پوشش آتش شدید، نیروهایش را به پشت خاکریز خودی رسانده و به داخل مواضع رخنه کند.
نتیجه گیری
فشار فزاینده عراق در این عملیات و به کارگیری توانایی بالا برای باز پس گیری منطقهای تقریبا کم وسعت - حدود یک کیلومتر - در نوع خود کم سابقه بود. ضمن آن که انهدام وسیع نیروهایش را پیش بینی میکرد. اما تصمیم گیرندگان عراقی با درک مشی جدید جمهوری اسلامی مبنی بر پیشروی در شرق بصره و انهدام متوالی قوای دشمن، در صدد
[ صفحه 300]
برآمدند، با مقابله تمام عیار، طراحان نظامی و مسئولان جمهوری اسلامی را از ادامه پیشروی در منطقه شرق بصره مأیوس کنند. به بیانی دیگر، برای دشمن قابل تحمل نبود که در این منطقه، رزمندگان اسلام در بلند مدت و به طور تدریجی، هرچند کند و آهسته، به پیشروی و انهدام ارتش عراق ادامه دهند. لذا علیرغم آن که دشمن در تصمیم گیری برای عقب نشینی از شرق نهر جاسم، اصل «حفظ قوا» را برگزیده، ولی در این منطقه با پذیرش «انهدام نیرو»، پاتکهای پر شدت را برگزید. استفاده از نیروی گارد جمهوری عراق، نظارت مستقیم وزیر دفاع و به طور کلی، چگونگی انجام این پاتک نشان میدهد که مبنای این اقدام عراق، تصمیم گیری سیاسی بوده و تناسبی با چارچوب حرکات کلاسیک نظامی ارتش عراق نداشته است.
بازتاب سیاسی
با به هم خوردن توازن نظامی - سیاسی به سود ایران و به زیان عراق در سال 1365 اقدامات و تعرضات نظامی عراق افزایش یافت. این کشور که با از دست دادن فاو، اعتبار و وجهه سیاسی و نظامی خود را به میزان زیادی از دست داده بود، و از سوی دیگر، فاقد توانایی لازم در جبهه زمینی برای مقابله با رزمندگان اسلام بود، تلاش زیادی به عمل آورد تا با آسیب وارد کردن هر چه بیشتر بر منابع نفتی و اقتصادی، توان ادامه جنگ را از ایران سلب کند و از این رهگذر، بتواند فشار مضاعفی را بر روی زندگی مردم ایران وارد آورد، تا آنها در مقابل نظام قرار بگیرند. از این رو، علاوه بر حمله به تأسیسات نفتی خارک، ناامن کردن خطوط کشتیرانی در خلیج فارس و حمله به نفتکشها، حملات خود را به مناطق مسکونی طی چند مرحله افزایش داد. این اقدام به ویژه در آستانه عملیات کربلای 4، در آذرماه 1365 چشمگیرتر بود و پس از عملیات کربلای 5 با شدت بیشتری، اقصی نقاط کشور مورد حمله هوایی و موشکی عراق قرار گرفتند. به عنوان مثال، در 15 آذر 1365،20 فروند هواپیمای عراقی به مناطق مسکونی اهواز و محلهای صنعتی این شهر حمله کردند. در این حال، حکام بعث با تمام توان درصدد برآمدند که به جنگ جنبه بینالمللی بدهند تا بتوانند خود را از مهلکه نجات بخشند.
در دهه سوم آذرماه 1365، حمله به نفتکشها در خلیج فارس که پیش از این به وسیله
[ صفحه 301]
عراقیها آغاز شده بود، شدت بیشتری یافت و به تعداد زیادی از کشتیها و نفت کشهایی که به قصد کشورهای عربی وارد منطقه خلیج فارس میشدند، حمله شد.
با شکست عراق در شلمچه، شرایط جدیدی در جنگ عراق و ایران ظهور کرد. زیرا، ارتش عراق در حالی شکست را پذیرفت که بر پایه تجربیات قبلی و شناخت از تاکتیکها و روشهای رزمندگان اسلام، پرمانعترین خطوط دفاعی را در شرق بصره به وجود آورده بود. به این دلیل میتوان گفت، تبلور و ظهور توانایی عراق در مسلح کردن زمین، در زمین شلمچه عینیت یافته بود. لذا، شکست عراق در شرق بصره بیش از آن که یک شکست به شمار آید، قابلیت نظامی این کشور را در پرده ابهام قرار داد. روزنامه آبزرور چاپ پاریس به نقل از کارشناسان غربی نوشت:
«برای اولین بار از آغاز جنگ تا کنون، ناظران و کارشناسان غربی در مورد امکانات دفاعی عراق دچار تردید شدهاند.» [383] .
به علاوه ارتش عراق پس از عملیات خیبر در یک روند صعودی، پذیرای شکست شد و سرانجام، در عملیات والفجر 8 در عین ناباوری، فاو را از دست داد. اما شکست نظامی در شلمچه با هیچ یک از شکستهای عراق قابل مقایسه نیست؛ زیرا این شکست، آن هم در سال هفتم جنگ و در حساسترین منطقه نبرد، آینده حکومت عراق را در تاریکی فرو برد. به همین دلیل، پس از عملیات کربلای 5، امریکا منافع حیاتی خود را در خلیج فارس با خطر جدی مواجه دید و از طریق شورای امنیت سازمان ملل و هم آهنگی با شوروی در صدد برآمد که به جنگ ایران و عراق پایان دهد. تصویب قطع نامه 598 محصول چنین شرایطی بود. از این رو، در سال 1366 شاهد ورود رسمی نظام بینالملل در جنگ هستیم.
هم زمان با عملیاتهای کربلای 4 و کربلای 5 نیروی زمینی ارتش دو عملیات محدود و نیروهای قرارگاه رمضان یک عملیات ایذایی در شمال عراق انجام دادند. هدف عمده از انجام این عملیاتها کاهش فشار از منطقه شلمچه و معطوف کردن توجه و توان دشمن به منطقه شمال بود. البته، پیش بینی میشد که اهمیت منطقه شلمچه و در خطر قرار گرفتن شهر بصره مانع از آن خواهد شد که دشمن توان قابل ملاحظهای را از منطقه جنوب برای کمک به منطقه شمال آزاد کند اما کاهش فشار به هر میزان، مغتنم بود. ضمن آن که ارتش جمهوری اسلامی هم نیازمند ایفای نقشی در حد توان بود.
[ صفحه 302]
عملیات کربلای 6
هم زمان با عملیات کربلای 4، قرار بود نیروی زمینی ارتش طی عملیاتی در منطقه سومار با هدف آزاد سازی نفت شهر، ارتفاعات استراتژیک منطقه و نیز نفت خانه عراق را به تصرف در آورد. برادران ارتش در نظر داشتند این عملیات را سه روز پس از عملیات کربلای 4 در جنوب آغاز کنند اما عدم الفتح کربلای 4 موجب شد که ارتش با وجود آمادگی کامل، عملیات در سومار را به تعویق اندازد. با طراحی عملیات کربلای 5، بار دیگر مقرر شد، ارتش با همان شرط، (سه روز پس از شروع عملیات) در منطقه سومار وارد عمل شود.
با آغاز عملیات کربلای 5، چون پیش بینی میشد دشمن به محض آگاهی از جهت و وسعت تک، بیشتر قوای خود را از سایر مناطق درگیری به شلمچه بیاورد، لذا برای فرماندهان جنگ روشن بود که ادامه عملیات به دور از موانع و مشکلات فراوان نخواهد بود.
مبتنی بر این شرایط و ضرورت فشار سیاسی - روانی به دشمن و همچنین، استفاده از فرصت به دست آمده برای تصرف هدفهای آن منطقه، شتاب بیشتر ارتش برای انجام عملیات در منطقه سومار ضروری مینمود. ولی با این که دشمن یگانهای خود را از غرب به جنوب منتقل کرد، برخلاف آنچه از قبل تعیین شده بود، عملیات کربلای 6، شش روز پس از عملیات کربلای 5 و آن هم وقتی که فشارهای دشمن در شلمچه به اوج خود رسیده بود، آغاز شد. در عین حال نیروی زمینی ارتش نتوانست نقش پشتیبانی عملیات کربلای 5 را ایفا کند و بدین ترتیب عراق، از پیشروی آنها جلوگیری به عمل آورد و با گرفتن چند اسیر، و نمایش آنها در تلویزیون بغداد به بهرهبرداری تبلیغاتی از این عملیات مبادرت ورزید. [384] .
در این عملیات نیز مانند تک پشتیبانی در محور ام الرصاص (هم زمان با عملیات والفجر 8) و تک پشتیبانی در منطقه زید (هم زمان با عملیات بزرگ خیبر) عملیات نیروهای ارتش خیلی سریع متوقف شد. [385] .
عملیات فتح 4
این عملیات در 22 بهمن 1365 در منطقه دیانا، کوروک و خلیفان واقع در شمال عراق با حضور نیروهای لشکر 6 پاسداران از قرارگاه رمضان و دو تیپ چریکی از اتحادیه میهنی
[ صفحه 303]
کردستان عراق انجام شد. هدف عملیات فتح 4، انهدام مراکز استراق سمع و مرکز رادار مستقر در ارتفاع کوروک و نیز مقرهای دشمن در این مناطق بود که در هوای برفی و سرد، نیروهای عمل کننده موفق شدند به هدفهای مورد نظر دست یابند.
عملیات کربلای 7
عملیات کربلای 7 در 12 اسفند 1365 با شرکت نیروهای ارتش جمهوری اسلامی در منطقه حاج عمران بر روی ارتفاع 2519، تپه سرخی و یال کله اسبی انجام شد. در این عملیات تمام مواضع از پیش تعیین شده تصرف شد و 185 تن از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند. [386] .
جمع بندی و نتیجه گیری
تحولات صحنه جنگ در دوره بعد از فتح خرمشهر، طی سالهای 1364 و 1365، تنوع، پویایی و شتاب بسیاری یافت و در این روند فرماندهان جبهه اسلام تلاش کردند، با هر آنچه در چنته دارند، هدفهای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را محقق سازند. در این بخش به عنوان نتیجه گیری فصل، روند تحولات جنگ و عوامل تأثیرگذار بر آنها در این موضوعات تجزیه و تحلیل شده است: استراتژی نظامی، استراتژی عملیاتی، تاکتیک، تقویت ارتش عراق، منابع و امکانات و استقلال عمل سپاه و ارتش.
استراتژی نظامی در این دوره، مبنی بر «جنگ تا پیروزی تعیین کننده جهت دست یابی به صلح» بر تصمیمگیری مسئولان برای انجام عملیات، تجهیز منابع و مانند آن سایه افکنده بود. در این راستا پس از آن که عملیات رمضان با ناکامی مواجه شد و در عملیات خیبر نیز نتایج دلخواه به دست نیامد احتمال فتح فاو، امید زیادی ایجاد کرد، به گونهای که آقای هاشمی رفسنجانی، فرمانده عالی جنگ و رییس مجلس شورای اسلامی هنگام بحث و بررسی این منطقه، به فرماندهان سپاه گفت:
«چنانچه فاو را بگیرید کار تمام است. از آن پس، کار زیادی نخواهید داشت.»
وی همچنین خطاب به فرمانده لشکر 25 کربلا اظهار داشت:
«شما فاو را بگیرید، بروید کنار، ما جنگ را با پیروزی تمام میکنیم.»
اما چنین نشد و ناگزیر، یک بار دیگر جبهه خودی حمله سخت و وسیعتری را در شلمچه تدارک دید. این حمله مؤثر واقع شد اما نه در جهت پذیرش خواستههای ایران، بلکه
[ صفحه 304]
باعث شد ایالات متحده با مشاهده احتمال سرنگون شدن حکومت عراق، و برای جلوگیری از پیروزی ایران، به طور مستقیم وارد صحنه شود. به نظر میرسید، در پایان این دوره برای هدف گذاری استراتژی نظامی، میبایست به عمق بیشتری در صحنه نبرد توجه میشد تا دستگاه دیپلماسی از پشتوانه قویتری برخوردار گردد. البته لازمه چنین اهدافی این بود که ساختار نظامی و توان ملی در جنگ، بر آن اساس شکل میگرفت. از سوی دیگر، در طول این دوره دیدگاهی در صحنه فعال بود که بر جنبه نظامی تأکید بیشتری داشت، و این امر، از اجماع نظر در سطح ملی جلوگیری میکرد زیرا درباره تعیین هدف استراتژی جنگ، میان تصمیم گیرندگان سیاسی (مسئولین کشوری) و نظامی (فرماندهان سپاه) وحدت نظر مشاهده نمیشد، و همین مسئله تأثیرات منفی فراوانی در پی داشت؛ به ویژه آن که فرماندهان سپاه برخی دیدگاههای حضرت امام را مؤید نظریه خود میدانستند. به نظر این فرماندهان جنگ باید براساس «رفع فتنه» و «سقوط صدام» اداره میشد، بنابراین، توان ملی باید به طور کامل در خدمت جنگ قرار میگرفت. اما تصمیم گیرندگان سیاسی معتقد بودند که به کارگیری توان کشوردر جنگ بیش از آنچه در اختیار فرماندهان گذاشته شده بود، عملی نیست و تأمین حداقل نیازهای زندگی مردم نیز برای تداوم حمایت آنها از جبهههای نبرد ضروری است. ضمن آن که شاید تصمیم گیرندگان سیاسی نسبت به این موضوع که، آیا سپاه پاسداران از نظر کادر، انسجام سازمان، مدیریت و مانند آن توانایی استفاده بهینه از نیرو و منابع بیشتر را دارد یا نه، ابهام داشتند.
در سطح استراتژی عملیاتی نیز تحولات شگرفی رخ داد. در پی ایجاد دگرگونیهای اساسی در ارتش عراق و نیز مسلح شدن زمین به انواع موانع، فرماندهان به عملیات آبی - خاکی (که در عملیات «خیبر» شروع شد، در عملیات «بدر» رشد یافت و در عملیات والفجر 8 به ثمر نشست) دست زدند که این اوج خلاقیت و ابتکار عمل آنها برای غلبه بر توانایی ارتش عراق بود. افزون بر این، ایفای نقش در خلیج فارس، هنگامی که حملات عراق در سالهای 1363 و 1364 علیه مراکز نفتی شدت یافت و همچنین، کسب توان موشکی برای مقابله به مثل در جنگ شهرها و آغاز جنگ نامنظم (با تأسیس قرارگاه رمضان) در شمال عراق ابداعات دیگری بودند که براساس آن استراتژی عملیات سال به سال «نو» شده و تواناییهای عراق را برای جلوگیری از حملات ایران کاهش داد. استفاده از غواص در مانورهای آبی، خاکی، پدیده نوینی بود که در عملیات والفجر 8 تحقق یافت و از آن پس به عنوان ابزاری کارآمد در مناطق عملیاتی کربلای 4 و 5 و نیز خلیج فارس مورد بهره برداری قرار گرفت. اوج
[ صفحه 305]
کارآمدی این روش در تصرف اسکله العمیه در شمال خلیج فارس بود. هیچ کس، حتی فرماندهان نمیپنداشتند که با غواصان بتوان در خلیج فارس عملیات موفقیتآمیز انجام داد. اما برنامه ریزی و آموزش دقیق، جسارت و آمادگی غواصان برای شهادت این امکان را فراهم کرد.
در سطح تاکتیک نیز برخی تغییرات به وجود آمد و گاهی تاکتیکهای جدید مورد استفاده قرار گرفت. عملیات والفجر 8 و کربلای 5 ظرف تحقق تاکتیکهای جدید بودند. در عملیات والفجر 8 نحوه فریب، حفاظت مسائل مربوط به عملیات و به کارگیری غواصان برای شکستن خط، در نتیجه عملیات تأثیر به سزایی داشت. افزون بر این، فرماندهی کل سپاه این بار فرماندهانی را که نسبت به عملیات مسئلهدار بودند، در حاشیه قرار داد و برخی را نیز کنار گذاشت، و زمانی که مرحله اول عملیات با موفقیت انجام شد، از آنها برای ادامه عملیات استفاده کرد. تدبیر دیگر، دخالت جزییتر فرمانده سپاه - به ویژه در عملیات والفجر 8 - و نظارت تا رده گردان بود، که در عملیاتهای گذشته سابقه نداشت. این روش در عملیات فاو بیشتر مورد توجه قرار گرفت زیرا حساسیت و ظرافت عملیات بسیار بالا بود، و به دلیل ریسک پذیری و خطر کردن، ابهام و تردید نیز بیشتر به چشم میخورد. در عملیات کربلای 5 نیز غافل گیر کردن دشمن در زمان و گذاشتن فلش حمله برخلاف جهت خط دفاعی عراق، دو تاکتیک برجسته و راهگشا بودند که امکان موفقیت در عملیات را میسر ساختند. در این میان، عامل اصلی، تاکتیک حمله از شرق به غرب روی دژ پنج ضلعی بود که شیرازه دفاعی ارتش عراق را از هم گسیخت، و نیروهای دشمن هیچگاه نتوانستند تسلط بر میدان درگیری را باز یابند و با اینکه بعد از عملیات رمضان هیچ گاه حاضر به واگذاری زمین نشدند، اما این بار مجبور شدند برای به دست آوردن زمان و ابتکار عمل، از انتهای پنج ضلعی، منتهی به اروند و نیز جزایر ماهی و ام الطویله عقب نشینی کنند. اما علاوه بر از دست دادن زمین، متحمل تلفات قابل ملاحظهای شدند و سرانجام نیز تنها، پایان یافتن توان نیروهای خودی، عدم وجود تجهیزات زرهی و از هم گسیختگی سازمان سپاه - که 19 روز جنگ طاقت فرسا را تحمل کرده بودند - موجب شد عراق از یک شکست بسیار سنگینتر در کنار شهر بصره نجات یابد.
ارتش عراق در حالی به شکست در فاو و شلمچه تن داد که در این دوره به نحو چشم گیری مسلح و تجهیز شده و از نظر سازمان رزم نیز توسعه قابل ملاحظهای یافته بود. در توسعه سازمان، بیش از همه لشکر گارد جمهوری توسعه کیفی و کمی پیدا کرد. این
[ صفحه 306]
یگان طی سه مرحله متحول شد: 1- پس از فتح خرمشهر 2- پس از عملیات خیبر 3- پس از فتح فاو. گارد جمهوری ابتدا در فاو به نحو بیسابقهای منهدم شد و سپس در شلمچه تلفات قابل ملاحظهای را تحمل کرد اما هر بار بازسازی شد و بیش از گذشته تقویت گردید.
در این دوره، ارتش عراق از جنبههای گوناگون اطلاعاتی نیز تقویت شد و علاوه بر دریافت اطلاعات از ماهواره، هواپیماهای آواکس (مستقر در آسمان عربستان)، شنود و عکسبرداری هوایی، از عوامل نفوذی درون جبهه نیز اطلاعات جزیی و با ارزشی را کسب کرد. این فعالیتها به طور خاص در جریان عملیات کربلای 4 مؤثر واقع گردید و مانع از پیروزی ایران شد. در این میان، نیروهای سازمان مجاهدین (منافقین) و برخی گروههای دیگر، در تهران و شهرهای بزرگ به عنوان منابع اطلاعاتی مورد استفاده عراق قرار گرفتند.
یکی دیگر از مسایل مهم این دوره، تشدید فشار اقتصادی و محدودیتهای تسلیحاتی برای جمهوری اسلامی ایران است. کاهش شدید درآمد ارزی ایران از فروش نفت و توقف فعالیت کارخانجات و تولید در کشور، به طور طبیعی تأمین نیازهای جنگ را با مشکل مواجه ساخت، اما تأکید کشورهای اروپایی، ژاپن و وابستگان منطقهای امریکا به خودداری از تحویل اقلامی که موجب افزایش توان رزمی ایران میشد، فشار بر جبههها را افزایش داد. این مسئله با چنان حساسیتی اعمال میشد که حتی تهیه لباس غواص، ماسک ضد شیمیایی، خودروی وانت تویوتا و دیگر وسایل و تجهیزات به دشواری انجام میشد. در این میان، کمبود خودرو در یگانها به یک معضل تبدیل شده بود و نبود ماسک مناسب در برابر انواع گازهای کشنده شیمیایی موجب شهادت تعدادی از رزمندگان شد.
از نظر تأمین تسلیحات، وضع بسیار بدتر بود. خریداری هواپیما، موشک دوربرد (زمین به زمین)، موشک سطح به دریا، موشک ضد هوایی و قطعات مربوط به آن، تانک، قبضههای توپ، نفربر و ضد زره ناممکن بود. فقط برخی اقلام مانند موشک تاو، موشک اسکاد، قطعات موشک هاگ و برخی اقلام دیگر، از بازار سیاه تهیه میشد و یا در سطح محدود، دول چین، لیبی، کره شمالی و سوریه، برخی اقلام جزیی را در اختیار ایران میگذاشتند.
علاوه بر این محدودیتها، عدم به کارگیری بخش وسیعی از امکانات ارتش به دلیل عملیات جداگانه، در دوره پس از عملیات بدر، به محدودیت منابع افزود. از این رو، سپاه تلاش فراوانی به عمل آورد که با امکانات بیشتر به انجام عملیات مبادرت ورزد. در جلسه فرماندهان پس از عملیات بدر، کمبود منابع (حداقل، آنچه در کشور وجود داشت) عامل مؤثر و تعیین کنندهای در عدم موفقیت عملیات شناخته شد و مقرر گردید، بدون در اختیار
[ صفحه 307]
داشتن حداقلها در زمینه آتش، دفاع ضد هوایی و به کارگیری نیرویی هوایی، از انجام عملیات خودداری شود. در این میان، مسئله آتش از اهمیت بیشتری برخوردار بود. از این رو، در عملیات والفجر 8 و کربلای 5 شاهد حضور بیشتر امکانات کشور در جنگ هستیم. ارتش نیز دراین دو عملیات، امکانات قابل ملاحظهای را از نظر قبضه توپ، مهمات، دفاع ضد هوایی و به کارگیری هواپیما وارد صحنه کرد و موجب موفقیت بیشتر عملیاتها شد.
جدا شدن کامل سازمان ارتش و سپاه از یک دیگر و انجام عملیاتهای مستقل، یکی دیگر از ویژگیهای این دوره است که موجب شد عملیاتها با چالش کمتر، انسجام بیشتر در تصمیم گیری و شفافیت مسئولیتها ادامه یافته و پیروزیهای چشمگیری به دست آید. آقای محسن رضایی در این باره میگوید:
«در فاو روز جدایی ما و برادران ارتش بود که دیگر با هم عمل نکنیم و جدا جدا عمل کنیم. اگر همه میخواهیم با هم باشیم در یک پهنه وسیعتری با هم باشیم. این که بیاییم نیروها را روی هم بریزیم، گردانها را با هم قاطی بکنیم، لشکرها را با هم قاطی بکنیم و اسمش را بگذاریم عملیات مشترک، این کار را انجام ندهیم، سپاه یک امکاناتی از ارتش بگیرد و برود بجنگد و ارتش هم خودش برود بجنگد. قبل از [فتح] فاو به این نتیجه رسیدیم که دیگر دو فرماندهی قابل عمل نیست. حتی [اگر] آقای هاشمی هم بیاید بالای سرمان، حتی یک ستادی هم درست بشود که درست شد. اینها قابل عمل نیست، که ما به همدیگر وصل بشویم. آن برادران یک جا عمل بکنند ما هم برویم یک جا عمل کنیم. در واقع، برای اولین بار پیروزی را به وحدت ترجیح دادیم در حالی که در قبل به عکس، اصل بر وحدت بود.»
از سوی دیگر، تشکیل سه نیروی سپاه که در 26 شهریور 1364 به دستور امام انجام گرفت این امکان را فراهم ساخت که سپاه پاسداران با پشتوانهای بهتر از نظر بودجه، تجهیزات و سازمان به ایفای نقش بپردازد. بدین ترتیب، سال 1365 و عملیات کربلای 5 در حالی به پایان رسید که ادامه نبرد در جبهههای جنوب بسیار دشوار مینمود و فرماندهان میبایست تدابیر جدیدتری به کار میبستند.
[ صفحه 314]
تغییر استراتژی عملیاتی و عوامل مؤثر بر آن (فروردین 1366 - فروردین 1367)
مقدمه
در سال 1366، تحولات قابل ملاحظهای از نظر نظامی و سیاسی در جنگ بروز کرد؛ همین تحولات موجب شد که مؤلفههای جدیدی وارد صحنه شده و جنگ را در آستانه دگرگونیهای اساسی قرار دهند و در نتیجه پایان عمر آن را نزدیک کنند.
پس از عملیات کربلای 5 و فرو ریختن مستحکمترین خطهای دفاعی عراق درشلمچه، اعتماد به توانایی عراق در متوقف کردن پیشرویهای رزمندگان اسلام مورد تردید قرار گرفت. در این حال، امریکاییها پنداشتند، چنانچه دست روی دست بگذارند و مانند گذشته، از خط مشی تقویت عراق و حمایت از او تبعیت کنند، احتمال فروپاشی عراق و از دست رفتن منافع آنها در منطقه وجود دارد. از این رو، دولت مردان امریکا تصمیم گرفتند به طور عملی وارد صحنه شده و به جنگ پایان دهند. تصویب قطع نامه 598، طرح تحریم تسلیحاتی ایران، حضور نظامی در خلیج فارس و درگیری نظامی با ایران و برخی اقدامات دیگر، همگی در راستای اعمال فشار به ایران و هموار کردن زمینه، با هدف اتمام جنگ انجام گرفت. اقدامات امریکا، تا حدودی به جنگ جنبه بینالمللی داد به گونهای که در سال 1366 غرب و اروپا و به میزان کمتری شوروی سابق، در کنار عراق قرار گرفتند و در صحنه دیپلماسی و به ویژه صحنه نظامی از این کشور حمایت کردند.
در این مقطع، جمهوری اسلامی شکل جدیدی از اقدامات نظامی را پیگیری میکرد که تا پیش از آن، سابقه نداشت. پس از آن که جبههی جنوب به نوعی بنبست رسید و انجام عملیات در آن جبهه به دلیل هوشیاری و حساسیت خاص دشمن و عدم تناسب توان نظامی ایران با شرایط آن جبهه و ماشین نظامی عراق، غیرممکن شد، استراتژی عملیاتی از جنوب به شمال تغییر کرد. در این راستا سپاه در سال 1366 با تمام توان برای
[ صفحه 315]
«کسب فرصت» تلاش کرد بار دیگر در جبههای جدید شکست دیگری را به ارتش عراق وارد کند. تا ماشین دیپلماسی کشور قدرت بیشتری برای حل مسئله جنگ از طریق سیاسی به دست آورد. از این رو بلافاصله پس از عملیات کربلای 5، سپاه با انجام عملیات کربلای 10 در شمال سلیمانیه وارد جبههی شمال غرب شد و تا آخر سال 1366 نیز در این جبهه دست به عملیات زد، در حالی که، در جنوب نیز مترصد فرصت بود تا در صورت فراهم آمدن شرایط لازم جهت انجام عملیاتی موفقیتآمیز، اقدام به تک کند.
با وجود درک مشترک فرماندهان نسبت به بنبست جنوب و لزوم جلوگیری از توقف جنگ، تغییر استراتژی عملیاتی از جنوب به شمال آسان نبود. در این میان، اعلام آمادگی قرارگاه رمضان مبنی بر امکان پیشبرد جنگ در جبههی شمال غرب، تا حد زیادی راه گشای وضعیت موجود بود. اما در این باره، فرماندهان اجماع نظر نداشتند و نظر بسیاری از آنها مخالف بود. این مخالفت در سطح فرماندهان عالی و یگانها بیشتر به چشم میخورد. در اینجا، به برخی عوامل مؤثر بر انتخاب جبهه شمال اشاره میشود.
در طول جنگ تحمیلی، انجام عملیات در مناطق غرب و شمال غرب به اشکال گوناگون و بیشتر به صورت محدود و ایذایی مورد توجه سپاه و تصمیم گیرندگان نظامی قرار داشت و هدف از این اقدامات گرم نگه داشتن جبههها، حفظ دور عملیات، تصرف برخی ارتفاعات سرکوب، فریب دشمن، تجزیه قوای عراق از جنوب، بازسازی و آماده نگه داشتن یگانها و رزمندگان، حفظ استقرار قوای دشمن در منطقه و جلوگیری از حرکت آنها به سوی جنوب، کسب زمان برای بازسازی، سرکوب ضد انقلاب و ستون پنجم عراق بود.
در سال 1366 رویکرد جدیدی به منطقه شمال غرب صورت گرفت که از نظر هدف و سرمایهگذاری، با دوران قبل تفاوت داشت. در سال 1366 استراتژی عملیاتی جنگ از جنوب به شمال غرب تغییر یافت و سپاه تمام عملیاتهای خود را در آن منطقه انجام داد. مهمترین دلیل برای خارج شدن از جنوب و آمدن به شمال، بنبست جبهههای جنوب برای ادامه نبرد بود. فرماندهی سپاه پس از عملیات کربلای 5 اظهار داشت:
«ما در جنوب فاقد ابتکار عمل هستیم.»
وی پس از عملیات کربلای 4 نیز، شلمچه را به عنوان آخرین راه کار قلمداد میکرد. وی در جمع فرماندهان سپاه، پس از عملیات کربلای 4 گفت:
«شلمچه میماند به عنوان آخرین راه کار و آخرین تجربهی جنگ در جنوب، چون دیگر تاکتیک جدیدی نداریم.» [387] .
[ صفحه 316]
دلیل دیگری که موجب پرهیز از عملیات در جنوب و روی آوردن به شمال شد، تضمین موفقیت در عملیات مورد نظربود، فرمانده سپاه در این باره گفت:
«دیگر از این به بعد جایی نمیرویم که نشود موفق شد. ما دیگر جایی که موفق نباشد، عمل نمیکنیم. [388] ما دنبال موفقیت میگردیم.» [389] .
فرماندهان سپاه به هیچ وجه حاضر نبودند برتری در موازنهی نظامی و سیاسی جنگ را با عملیات ناموفق، از دست بدهند. به ویژه، آنها در چارچوب استراتژی رسمی کشور مبنی بر عملیات نظامی موفق برای دست یابی به صلح شرافتمندانه و تضمین شده، ماموریت داشتند با عملیاتهای پیروز، عدم کفایت ارتش عراق در حفظ سرزمینهای این کشور را بیش از پیش به منصهی ظهور رسانده و راه را برای دیپلماسی جمهوری اسلامی هموار سازند. از این رو، عملیات موفق و تعیین کننده از اولویتهای نظامی بود. فرمانده سپاه در 24 آذر 1366 اظهار داشت:
«اگر از دو عملیات، یکی ارزش زمینیاش بیشتر باشد ولی احتمال موفقیتش کمتر باشد و دیگری ارزش زمینش کمتر باشد ولی احتمال موفقیتش بیشتر باشد، ما در این شرایط، دومی را انتخاب میکنیم.» [390] .
از دیگر عوامل مؤثر و تعیین کننده در تغییر استراتژی جنگ از جنوب به شمال، قرارگاه رمضان بود. فعال شدن این قرارگاه از سال 1364 و ارتباط با گروههای کرد معارض در شمال عراق و نیز حضور نیروهای این یگان در داخل خاک عراق، شرایطی را به وجود آورده بود که امکان گشودن جبههی جدید برای ارتش عراق و آغاز شکل جدیدی از جنگ فراهم شد. علاوه بر این عوامل، گزارشها و برداشتهای فرماندهان قرارگاه رمضان و تبیین آنها از اوضاع داخلی عراق و ارائه آن به فرماندهی سپاه نیز در توجه به استراتژی شمال مؤثر بودند. با این حال، تغییر استراتژی عملیاتی از جنوب به شمال از جهات مختلف در ابهام و تردید قرار داشت: اهمیت هدفهای جنوب و نقش تعیین کننده آنها در سرنوشت جنگ و دست یابی به هدفهای سیاسی، شکلگیری و انطباق سازمان رزم سپاه با عملیات در منطقهی جنوب، و در مقابل، عدم اهمیت و استراتژیک نبودن مناطق شمال غرب، عدم آمادگی عقبههای این مناطق برای پشتیبانی تک، و عدم اعتقاد فرماندهان یگانها و قرارگاهها به انجام عملیات در منطقه غرب و شمال غرب به عنوان تمرکز فعالیتهای نظامی و انجام عملیات گسترده، محدودیتهای جوی و عوامل دیگری از این دست، جابه جایی اولویت جغرافیایی در ادامهی جنگ را با دشواری رو به رو ساخته بود. از این رو، تغییر این استراتژی نیاز
[ صفحه 317]
به پشتوانه و چارچوب فکری جدیدی داشت تا فرماندهان نسبت به این تغییر متقاعد شوند. در واقع، این مشکل در هر مقطع از جنگ که ابتکار جدیدی وارد عرصه طراحی و تصمیمگیری میشد، وجود داشت، اما این بار، از شدت بیشتری برخوردار بود. فرمانده سپاه برای حل این مسئله، از دو طریق اقدام کرد:
الف - ترسیم وضعیت جبهههای جنوب و عدم امکان انجام عملیات در آنها.
ب - ارائه جمع بندی جدیدی از چگونگی غلبه نظامی بر عراق و شکست این رژیم در جنگ و همچنین، جایگاه منطقه شمال غرب و جنگ نامنظم در ادامهی نبرد.
برنامه ریزی برای شمال غرب
در برنامهریزی انجام شده برای ورود به جبههی شمال در سال 1366 ابتدا مقرر شد که دور تک متوقف نشده و با انجام عملیاتهای متوالی، ادامه یابد. از این رو برای اولین بار در طول دوران جنگ، در فروردین این سال، نخستین عملیات در آن جبهه و در حالی که هنوز برخی از ارتفاعات شمال غرب پوشیده از برف بود، آغاز شد. از آنجا که انتخاب شمال سلیمانیه و محور ماووت در چارچوب استراتژی شمال قرار داشت، تلاشهای بعدی نیز در همین منطقه صورت گرفت.
ادامه نبرد در شمال در سال 1366، ابتدا محدود به فصل بهار و تابستان بود، اما تصمیم گرفته شد در پائیز نیز حضور سازمان سپاه در شمال غرب ادامه یابد و در زمستان به جنوب باز گردد. ولی همان گونه که از قبل مشخص بود، شرایط منطقهی جنوب مانع از انجام عملیات در آن جبهه بود، و به این دلیل، در عمل نیز تصمیم گرفته شد که تلاش اصلی سپاه در سال 1366 در شمال غرب انجام شود. فرمانده سپاه، پیش از این نیز چنین تصمیمی داشت اما آن را به تدریج بیان کرد. بدین ترتیب، در ابتدای مهرماه سال 1366، هفده تن از فرماندهان نیروی زمینی، قرارگاهها و یگانهای سپاه وارد شمال عراق شده و محورهای قلعه دیزه، سد دوکان، تنگهی سورداش، تنگهی سه در، تنگهی قیزلو، و ارتفاعات پیرمکرون، آبسنگران، ازمر، چرماوند، موکبه، قیوان، گوجار، الاغلو، دولبشک، آمدین و همچنین سد دربندیخان، حلبچه، محور سلیمانیه، خرمال و نیز ارتفاعات بمو، شاخ خشیک تا محور آق داغ را بازدید و شناسایی کردند. [391] .
پس از چندی و به ویژه از آبان ماه سال 1366 به بعد، طرحریزی عملیات گسترده در شمال غرب مورد توجه واقع شد و فرماندهان سپاه در (اهواز) گلف و نیز آذر ماه در قرارگاه
[ صفحه 318]
بروجردی واقع در حومه شهر بانه، درباره این موضوع به بحث و بررسی پرداختند که سرانجام، محورهای گردهرش، ماووت، دوپازا، قلعه دیزه، ازمر، آمدین، حلبچه و سد دوکان مورد توجه بیشتر قرار گرفت و در نهایت، مناطق کرکوک، سد دوکان، سلیمانیه، حلبچه و قلعهدیزه برای عملیات اصلی سال 1366 انتخاب شدند. همچنین، براساس این تصمیم ابتدا میبایست ارتفاعات واقع در شرق و غرب رودخانهی قلعه چولان تصرف میشد تا امکان عملیات در محور سد دوکان، سلیمانیه و کرکوک مهیا شود. این ارتفاعات عبارت بودند از: آمدین، قمیش، گوجار، الاغلو و دولبشک.
مهمترین مانع بر سر راه اجرای استراتژی شمال، آماده نکردن عقبههای مناطق عملیاتی، نداشتن تجربهی عملیات بزرگ زمستانی در شمال و عدم اعتقاد و باور فرماندهان نسبت به انجام عملیات اصلی در شمال غرب بود. به علاوه، شرایط نامساعد آب و هوایی در زمستان و عدم آگاهی از کیفیت آن، برنامهریزی و زمان بندی امور را دچار اختلال میکرد. و بالاخره، همین مسئله به عنوان یک عامل، موجب شد که جهتگیری عملیات اصلی از شمال سلیمانیه به حلبچه و سد دربندیخان تغییر کند.
سرانجام، مطابق برنامهریزیهای انجام شده، از میان مناطق مورد نظر، عملیات در محورهای غرب و شرق رودخانهی قلعه چولان، شهر ماووت، ارتفاعات دوپازا، حلبچه و سد دربندیخان انجام شد که با پیشروی و تصرف چند شهر عراق از جمله حلبچه همراه بود.
مسئله قابل ملاحظه در این زمینه آن بود که به نظر میرسید، اطلاعات مربوط به مسائل عملیاتی استراتژی شمال و محور عملیات افشاء شده است و دشمن از آن آگاه است. مجله الدستور، چاپ انگلستان، در 9 آذر 1366 طی خبری اعلام کرد:
«حملات زمستان سال جاری [ایران] دو شاخه خواهد بود: در کوههای شمالی جبههی جنگ، بسیجیان سعی خواهند کرد به سوی شهر نفتخیز کرکوک عراق پیشروی کنند. یک دیپلمات ایران در بن گفت: «هدف ما تصرف کرکوک نیست بلکه میخواهیم یک سری ارتفاعات مشرف بر دره کرکوک را به تصرف خود در آوریم. این ارتفاعات ما را قادر خواهد ساخت که تاسیسات نفتی مهم عراق را با موشکهای زمین به زمین مورد حله قرار دهیم.«هم زمان با این حمله، مخالفین کرد عراقی دست به یک سری حملات چریکی عمیق پشت خطوط دفاعی عراق خواهند زد. احتمالا پاسداران انقلاب در منتهی الیه سمت جنوبی جبهه [فاو] بار دیگر سعی خواهند کرد به طرف بصره پیشروی کنند. منابع اطلاعاتی غربی با دسترسی به عکسهای ماهوارهای تمرکز قوای نظامی ایران را در این بخش مورد تأیید قرار میدهند.»
[ صفحه 319]
کربلای 10
مقدمه
پس از انجام عملیات کربلای 4 و 5 در جبهه جنوب و نیز انجام عملیات تکمیلی کربلای 8 در شلمچه، سپاه مصمم بود که مانع توقف دور تک شود. از سوی دیگر، نسبت به موفقیت کامل عملیات کربلای 8 ابهام وجود داشت. لذا لازم بود منطقه دیگری برای عملیات انتخاب شود تا در صورت عدم موفقیت، بلافلاصله در جبهه جدید، عملیات دیگری انجام شود. به علاوه، آغاز فصل بهار و پایان فصل زمستان، جا به جایی در منطقه عملیاتی را طلب میکرد. ضمن آن که در سال 1366، جبههی شمال غرب در ذهن فرمانده سپاه جای ویژهای باز کرده بود. بنابراین، انجام عملیات در جبهه غرب و شمال غرب ضروری مینمود.
جایگاه عملیات در استراتژی نظامی ایران
در پی فعال شدن قرارگاه رمضان و انجام عملیاتهای پارتیزانی در داخل خاک عراق، فعالیت گروههای شمال عراق وارد مرحله تازهای شد. آنها توانستند اقدامات خود را توسعه دهند و با توجه به عدم تسلط دولت عراق بر آن منطقه، به کمک نیروهای قرارگاه رمضان، عرصه را بر حکومت بعث بیش از پیش تنگ کنند. این وضعیت که در برنامهریزی و خط مشی سپاه برای فعال کردن جبهههای مختلف جایگاه ویژهای داشت، موجب توجه جدیتر سپاه به منطقهی شمال شد و در سال 1366 عملیاتهای سپاه بیشتر در چارچوب استراتژی نظامی شمال غرب و غرب به انجام رسید. فرمانده سپاه در پاسخ به این پرسش که دلیل انجام عملیات در غرب چیست؟ گفت:
«جنگ الان و آینده در این منطقه به این خاطر است که بخشی از استراتژی ما در غرب کشور است و آن، دستیابی به نفت شمال و تهدید جاده شمالی عراق است. همان نقشی که نفت و جاده شمال امروز دارد، همان نقش را نفت بصره و جاده جنوب برای ما دارد. یعنی از نظر استراتژی جنگ هیچ فرقی با هم ندارند و هر دو به عنوان دو هدف واسطهای، مهم هستند.» [392] .
دلایل انتخاب منطقه
همان گونه که گفته شد، یکی از دلایل اصلی انتخاب منطقهی شمال برای عملیات، بنبست جنگ در جبهه جنوب بود. در این منطقه دشمن پس از آن که نقاط مهم و
[ صفحه 320]
استراتژیک را در عملیاتهای والفجر 8 و کربلای 5 از دست داد، با توجه به عملیاتهای سالانه ایران در جنوب و امکان یک پیروزی دیگر از این دست، تمام سعی خود را به کار برد تا مانع این پیروزی شود، زیرا در صورت وقوع پیروزی دیگری، توازن نظامی - سیاسی به گونهای غیر قابل جبران به زیان عراق تغییر میکرد. لذا تشدید استحکامات دفاعی در جبههی جنوب در دستور کار ارتش عراق قرار گرفت. از این رو، ورود جدی به منطقه شمال غرب و انتخاب منطقه ماووت قبل از هر چیز نتیجهی طبیعی مشکلات جنگ در جنوب بود. علاوه بر این، مسدود کردن راه ضد انقلاب که محور ماووت یکی از معابر اساسی برای آنها بود، از جمله علل دیگر برای انتخاب منطقه عملیاتی کربلای 10 به شمار میرفت. همچنین، درگیر بودن دشمن در جنوب و عدم حضور قابل ملاحظهی آن در منطقه شمال و مسلح نبودن زمین، در انتخاب منطقه عملیاتی مؤثر بودند.
موقعیت منطقه
منطقه عملیاتی کربلای 10 در شمال استان سلیمانیه کشور عراق قرار داشت. تمام این منطقه به جز دو سه قسمت، دارای ارتفاعات بسیار بلند است. در زمین شرق منطقه، ارتفاعات هزارکانیان، کله گاوی، هزار قله و یال ارتباطی قرار دارد. ارتفاع مشهور منطقه که در واقع، حافظ و رده دفاعی شهر سلیمانیه محسوب میشد، ازمر نام دارد که در جنوب رودخانه آوسیول واقع است. در میان این ارتفاعات، ارتفاع گامو، ارتفاع ژاژیله و ارتفاع گلان، از اهمیت و موقعیت ویژهای برخوردار بودند. ارتفاعات گلان و ژاژیله، در واقع، عارضه اصلی دفاع از شهر ماووت به شمار میرفتند. اهمیت این دو ارتفاع به دلیل حفظ جاده ماووت - سلیمانیه بود که در صورت کنترل نیروهای ایران بر آن، عقبه دشمن به کلی مورد تهدید قرار میگرفت. از این رو، ارتفاعات وراز، سورقلات و کاریزه نیز که بر دشت کاریزه تسلط دارند، مهم بودند. زیرا نیروهای مهاجم با دست یابی به آنها و قرار گرفتن در پشت رودخانه آوسیول و جناح دیگر آن که رودخانهی قلعه چولان بود، عملا نیروی پاتک کننده را با مشکلات اساسی مواجه میکردند.
در غرب منطقه، رودخانهی قلعه چولان و در جنوب رودخانه زاب الصغیر، ارتفاع گردهرش قرار دارد. این قله با ارتفاع 1132 متر به همراه ارتفاع قمیش، به دلیل اشراف به راه «سفره» که مسیر اصلی کردهای طالبانی به داخل ایران و متقابلا مسیر اصلی نیروهای قرارگاه رمضان به داخل خاک عراق بود، از اهمیت زیادی برخوردار بود. همچنین، رودخانههای
[ صفحه 321]
شیلر، آوسیول، گلاس و قلعه چولان، در شرق، جنوب، شمال و غرب - چهار جناح منطقه عمومی - عملیاتی جاری بودند. دو رودخانه گلاس و قلعه چولان در میان ارتفاعات طالش و گردهرش در یکدیگر ادغام شده و رودخانه زاب الصغیر را تشکیل میدهند. [393] .
در منطقه عراق، دو جاده مهم در شرق و غرب منطقه وجود داشت؛ جاده چوارتا - بسن و جاده سلیمانیه - ماووت که از کنار رودخانه قلعه چولان و زیر ارتفاعات شاخ آمدین و شاخ قشن عبور کرده و به شهر ماووت منتهی میشد.
در منطقه ایران نیز، جاده (خاکی - آسفالت) بانه - بوالحسن - سردشت و جاده (خاکی) سردشت - کوه سیر وجود داشت. شرایط جوی منطقه به گونهای خاص با محورهای دیگر عملیاتی در جبههها متفاوت بود. این منطقه در زمستان، دارای سرمای بسیار شدیدی است که گاهی دمای هوا در این فصل به 30 درجه زیر صفر کاهش مییابد و برف انبوهی میبارد. به همین دلیل، حتی تا اواخر فصل بهار، برخی از ارتفاعات پوشیده از برف است. [394] .
طرح مانور
منطقهی انتخاب شده دارای چند ویژگی مهم بود که بر قوت طراحی تهیه شده میافزود:
1- نبود استحکامات و موانع در زمین؛ 2- وسعت عرضی زمین؛ 3- آرایش دفاعی دشمن که در جهت عکس محور اصلی حمله قرار داشت؛ [395] 4- حضور ضعیف دشمن.
در طرح ریزی مانور، مبتنی بر هدف عملیات (الحاق با قرارگاه رمضان و نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق در داخل خاک عراق) چهار محور برای انجام حمله پیش بینی شد:
1- ماووت؛ 2- تپههای چنکاوی؛ 3- گوجار و قمیش؛ 4- بسن. [396] .
این محورها با عنوان تلاش پشتیبانی و فریب در طرح مانور گنجانده شده بودند. اساسیترین و ظریفترین بعد طرح ریزی مانور، هم آهنگی نیروهای نامنظم قرارگاه رمضان و اتحادیه میهنی از محور گوجار در غرب رودخانهی قلعه چولان با نیروهای منظم از محور ماووت بود. مبتنی بر این تدبیر - که از جانب فرمانده سپاه، نوعی ابتکار جدید در جنگ عنوان شد - نیروهای قرارگاه رمضان و اتحادیه میهنی میبایست از داخل خاک عراق
[ صفحه 322]
(از پشت) و یگانهای منظم نیز از خاک ایران (از رو به رو) عمل کرده و پس از الحاق از یکدیگر، منطقهی مورد نظر را تصرف میکردند. در مباحث مانور، چهار موضوع بیش از همه مورد نظر بود: 1- عبور از رودخانهی قلعه چولان و الحاق محور منظم و محور نامنظم؛ 2- احداث جاده تا ارتفاع گلان و اتصال آن به جاده ماووت؛ 3- پشتیبانی و لجستیک یگانها؛ 4- آمدن یگانهای مرحله دوم برای ادامه عملیات. [397] در مجموع، چهار قرارگاه نجف، حمزه، بدر و رمضان برای عملیات در نظر گرفته شدند.
قرارگاه نجف در محور ماووت، قرارگاه حمزه در شمال رودخانهی گلاس روی تپههای چنکاوی، قرارگاه بدر در محور بسن روی ارتفاعات کله گاوی، نم نم و در صورت امکان ارتفاع رت و قرارگاه رمضان در غرب رودخانه قلعه چولان روی ارتفاعات گوجار، قمیش، الاغلو، دولبشک وارد عمل میشدند. سازمان رزم سپاه برای انجام این عملیات، شامل هشت تیپ و شش لشکر بود. [398] لشکر 9 بدر متشکل از (مجاهدین عراقی) نیز در احتیاط عملیات قرار داشت. [399] افزون براین، عملیات در دو مرحله انجام میشد.
وضعیت دشمن
حضور نیروهای دشمن در زمین عملیات کربلای 10 بسیار ضعیف بود. عدم سابقه انجام عملیات منظم در شمال و در جریان بودن عملیات کربلای 8 که در راستای تکمیل مواضع عملیات کربلای 5 صورت میگرفت، مانع از آن بود که دشمن برای این منطقه سرمایهگذاری کند. حتی سپاه یکم عراق که مسئولیت منطقه را به عهده داشت، به جز نیروی محدودی، نیروهای سازمانی ارتش را در این محور به کار نگرفت و از نیروهای جاش استفاده میکرد. از سوی دیگر، دشمن انجام عملیات در این جبهه را نه یک حمله جدی بلکه تک پشتیبانی از جنوب میپنداشت. با توجه به این دلایل، دشمن در زمین محور ماووت فاقد کمترین موانع، استحکامات و آرایش نیرو بود.
عراق، با شروع عملیات، گردانهای مستقل را که تابع لشکرها و سپاهها بودند، وارد منطقه کرد که در ابتدای درگیری منهدم شدند. همچنین، عراق چند گردان کماندویی، تیپ کماندویی سپاه یکم، تیپهای 28، 114، 502 و تیپهای 4، 36 و 41 و پیاده کوهستانی را نیز وارد منطقه کرد. [400] .
[ صفحه 324]
شرح عملیات
زمان حمله به دشمن در محورهای مختلف یکسان نبود و با آن که ساعت 2 نیمه شب برای آغاز عملیات معین شده بود، اما از ساعت 24:30 در محور بسن، ساعت 1:30 بامداد در محور قرارگاه نجف و با اندکی تفاوت در محورهای دیگر، عملیات شروع شد و تا ساعت 2 بامداد نیروها در تمام محورها - به جز محور چنکاوی (که به علت مسدود بودن گردنه سیر بر اثر برف سنگین، یگان عمل کننده نتوانست پای کار برسد) - به مواضع دشمن حمله کردند. قرارگاه رمضان نیز توانست روی ارتفاعات گوجار و الاغلو مستقر شده و موضعی را که دشمن در آنجا حضور جدی نداشت، تصرف کند. در شب اول به جز محور چنکاوی، هدفهای مرحله اول تصرف شد.
بعد از ظهر روز اول، نیروهای عراقی با اجرای آتش، ارتفاع گلان را باز پس گرفتند اما پس از ساعتی عقب زده شدند.
در ادامه عملیات به تدریج در محور بسن، ژاژیله، چنکاوی و محور قرارگاه رمضان، اقدامات تکمیلی صورت گرفت. مشکل اصلی، عدم وجود جاده برای توسعه عملیات، ورود یگانهای مرحله دوم و پشتیبانی از نیروهای در خط بود. در این میان، جاده اهمیت بسیاری داشت. از این رو، تلاش زیادی برای احداث جاده به عمل آمد.
به طور کلی، در محورهای گلان، ژاژیله، چنکاوی و بسن، مواضع تصرف شده میان رزمندگان اسلام و نیروهای دشمن دست به دست میشد. به ویژه، ارتفاع گلان چند بار به دست نیروهای خودی و دشمن افتاد. این محورها هر کدام رویکرد خاصی را برای آینده در منطقه عملیاتی نشان میدادند که برای دشمن حساسیت برانگیز بود.
محور چنکاوی و ژاژیله نشان دهندهی فلش الحاق با قرارگاه رمضان بود، و از طرف دیگر، ژاژیله و گلان مقدمه تصرف شهر ماووت به شمار میرفتند. محور بسن نیز حرکت به سمت چوارتا را نشان میداد. [401] .
در مرحله دوم عملیات، دو اقدام اساسی مد نظر قرار گرفت، اول: تکمیل ارتفاع گلان و پیشروی روی ارتفاع قشن. دوم: برقراری الحاق کامل با قرارگاه رمضان. برای این مظور، یگانهای مرحله دوم وارد عمل شده و موفق شدند ضمن تکمیل ارتفاع گلان، بر روی ارتفاع قشن نیز پیشروی کنند، اما به دلیل کمبود نیرو و ضعف پشتیبانی، ادامه عملیات میسر نشد و پس از 10 روز، با تصرف اهداف مرحله اول، عملیات به پایان رسید.
[ صفحه 325]
نتایج عملیات
در مجموع، در این عملیات ضمن تامین بخشی از هدفها، زمینه انجام عملیات بعدی برای تصرف شهر ماووت و پیشروی به سوی ارتفاعات مشرف به شهر سلیمانیه عراق فراهم شد. مهمتر از همه، پس از این عملیات، امکان تردد قرارگاه رمضان به داخل خاک عراق - که بسیار مشکل بود - بسیار افزایش یافت.
در عملیات کربلای 10 بیش از 250 کیلومتر از خاک عراق آزاد شد. همچنین، به دلیل استقرار نیروهای خودی در خطوط دفاعی، بخشی از زمینهای مرزی کشور نیز آزاد شدند. علاوه بر این، ارتفاعات گلو، سرگاو، بالوسه، اسپس دره، گلان، نیمی از ارتفاع قشن، یال ارتباطی، یال کله گاوی و کوه نم نم به تصرف رزمندگان درآمد.
عملیات نصر 4
هدف و جایگاه عملیات در استراتژی نظامی ایران
همان طور که در جریان عملیات کربلای 10 شرح داده شد، گشودن جبهه جدید در برابر دشمن یکی از اجزاء و ارکان استراتژی عملیاتی در غرب و شمال غرب به شمار میرفت. رکن دیگر این استراتژی، پیشروی گام به گام به سمت استان سلیمانیه بود. پس از انجام عملیات کربلای 10، تصمیم گرفته شد که در فصلهای بهار و تابستان همچنان در منطقه شمال سلیمانیه عملیات انجام گیرد. این عملیاتها بیشتر در زمینهایی طرح ریزی شد که مطابق استراتژی عملیاتی بود و به طور جدی از انجام عملیاتهای پراکنده در مناطق دیگر پرهیز شد. به این دلیل، تصرف ماووت مورد تصویب قرار گرفت.
تصرف شهر ماووت و گرفتن اسیر به عنوان اهداف عملیات، دو عامل عمدتا سیاسی مورد نظر فرماندهان سپاه بودند. فرمانده سپاه در مورد اهمیت این دو هدف، خطاب به فرماندهان عملیات اظهار داشت:
«برادرها را توجیه کنید به گرفتن اسیر. هدف این عملیات گرفتن اسیر بیشتر و تصرف شهر است. تا میتوانید اسیر بگیرید.» [402] .
از بعد نظامی، استقرار کامل روی ارتفاع ژاژیله و ایجاد زمینهی لازم برای تصرف ارتفاع گردهرش واقع در غرب رودخانه قلعه چولان، به منظور تعقیب استراتژی عملیاتهای غرب و شمال غرب، هدف اصلی عملیات به شمار میرفت.
[ صفحه 326]
دلایل انتخاب منطقه
تصرف ارتفاعات ژاژیله، اسپیدار، گلان و چند ارتفاع دیگر دست آورد عملیات کربلای 10 بودند، ولی تأمین هدفهایی که در این عملیات تصرف آنها میسر نشد، نیازمند عملیات تکمیلی دیگری بود که بتوان همراه با تامین بعد نظامی عملیات کربلای 10، از نتایج سیاسی آن نیز بهرهمند شد. از سوی دیگر، تصرف برخی مواضع، امکان برداشتن گامهای بزرگتر را در منطقهی شمال سلیمانیه فراهم میکرد.
عدم تصرف ارتفاع گامو از بعد نظامی و دست نیافتن به شهر ماووت از جنبه تبلیغاتی، دو ضعف عمده عملیات کربلای 10 به شمار میرفتند، اما فرماندهان تلاش کردند در عملیات نصر 4، تأمین این دو هدف را در برنامه ریزی خود لحاظ کنند.
بدین ترتیب، پس از بحثهای کارشناسی بسیار، بعد تبلیغاتی عملیات محور تصمیمگیری واقع شد و تصرف شهر ماووت در اولویت اصلی برای تبلیغ قرار گرفت. علاوه بر این، کمبود نیرو، عامل مهمی بود که انتخاب منطقهی کوچک ماووت را به تصمیم گیرندگان نظامی سپاه تحمیل کرد.
موقعیت منطقه
منطقه عملیاتی نصر 4 در شمال سلیمانیه قرار داشت. ارتفاعات بلند و پیوسته، مهمترین عارضههای این زمین به شمار میروند. این ارتفاعات عبارتند از: گامو، هزارکانیان، بالوکاوه، (این ارتفاع دارای تپههایی است که دو تپه آن به دوقلو معروف است) قشن (دارای سه قلو) و ارتفاعات گلان، ژاژیله، بالوسه. [403] این ارتفاعات در شرق رودخانه قلعه چولان واقع شدهاند. در غرب رودخانه قشن نیز ارتفاعات برجسته و مهمی وجود دارند که عبارتند از: گردهرش، ویولان، قمیش، دولبشک، الاغلو و گوجار. رودخانه مهم این منطقه، قلعه چولان نام دارد که زمین منطقه ماووت را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم میکند. علاوه بر این، چند جاده ارتباطی در منطقه خودی و دشمن، زمین منطقه ماووت را به عقبه شهرهای چوارتا، سلیمانیه، سردشت و بانه متصل میکردند و خطوط مواصلاتی عقبه و خط را تشکیل میدادند. در زمین دشمن، کلیه جادههای منتهی به خط مقدم، از جاده آسفالتهی سلیمانیه - چوارتا منشعب میشدند و در منطقه خودی، جادههای منتهی به خط، از جاده بانه - کاگر جدا میشدند. جاده بانه - بوالحسن - زلی، اصلیترین جاده در عقبه خودی بود. [404] .
[ صفحه 327]
در منطقه عملیاتی، شهر و روستاهای مسکونی متعددی وجود دارد که در میان آنها ماووت از قدمت بیشتری برخوردار است. این شهر که از شهرهای قدیمی و مشهور کردستان به شمار میرود، پس از عملیات کربلای 10 به یک شهر نظامی تبدیل شد. قبل از این، سازمان مجاهدین (منافقین) از این شهر به عنوان یکی از پایگاههای خود در داخل خاک عراق استفاده میکرد. [405] .
طرح مانور
با توجه به وضعیت زمین منطقه عملیاتی، تصرف شهر ماووت بدون تصرف ارتفاعات مشرق بر آن امکان پذیر نبود. از این رو، منطقه به چهار محور تقسیم شد:
1- یال غربی ارتفاع گلان (بزرگ) و ارتفاع ژاژیله؛ 2- ادامه یال ارتفاع قشن تا آخر قلههای 1 و 2 و 3 و شهر ماووت؛ 4- یال میر آوه، یال بالوکاوه (ارتفاعات دوقلو)؛ 4- محدوده دشت (از بالوسه تا یال غربی قشن). [406] .
برای تصرف این محورها، به هریک از یگانهای سپاه (تحت امر قرارگاه نجف) مأموریت جداگانهای داده شد که در مجموع هشت لشکر و یک تیپ از سپاه در عملیات نصر 4 نقش داشتند. همچنین، تیپ زرهی 38 ذوالفقار سپاه نیز برای پشتیبانی و اجرای آتش تک انتخاب شد.
در طرح ریزی عملیاتی، تجربهی عملیات کربلای 10، نکات تاکتیکی ارزشمندی را برای یگانها به ارمغان داشت. پرهیز از حمله از رو به روی ارتفاع و گذاشتن فلش از شیار و حمله از جناح، از آن جمله بود. علاوه بر این، مسئله نگهداری تپه دو قلو پس از تصرف، چگونگی عملیات روی ارتفاع ژاژیله (در دو مرحله یا یک مرحله) و نحوه تثبیت خط دفاعی در جلوی شهر ماووت مباحث دیگری بودند که مورد توجه قرار گرفتند. نسبت به مورد اخیر، دو خط دفاعی (در مرحلهبندی تثبیت هدف) انتخاب شد.
در مرحله اول، احداث خاکریز از حاشیه غربی یال قشن به جنوبیترین سمت یال ارتفاع ژاژیله [407] و در مرحلهی دوم، احداث خاکریز از یال غربی ارتفاع یال قشن به دشت بالوسه [408] به عنوان خط نهایی جلوی شهر انتخاب شد. مسئله دیگری که در طرح ریزی نسبت به آن زیاد تأکید میشد، پاکسازی نیروهای دشمن، پس از شکستن خط بود؛ که با توجه به کمبود نیرو، موجب کاهش توان یگانها نشود.
[ صفحه 328]
وضعیت دشمن
تا پیش از عملیات کربلای 10، محورهای منطقه عملیاتی نصر 4 فاقد کمترین موانع و استحکامات دفاعی بودند. ولی دشمن پس از این عملیات و حضور مستمر یگانهای خودی در آن منطقه، به توجه سپاه به این منطقه پی برد، و به ایجاد خط و گذاشتن موانع در خطهای دفاعی دست زد.
ایجاد کمین، میادین مین، سیم خاردار و سنگرهای اجتماعی از جمله اقدامات دشمن در تغییر زمین منطقه بود، که با توجه به اهمیت هر یک از ارتفاعات، از وسعت کمتر و یا بیشتری برخوردار بودند. به عنوان مثال، روی یال غربی ارتفاع گلان و ارتفاع ژاژیله، موانع و آرایش دشمن بیشتر از سایر محورها بود.
با نزدیک شدن زمان عملیات و افزایش تحرک یگانهای خودی که در پی کسب آمادگی بودند، اقدامات دفاعی دشمن نیز افزایش یافت و به مرور زمان، نیروهای بیشتری در خط و احتیاط منطقه مستقر شدند. این وضعیت به گونهای بود که چند روز قبل از عملیات، فرماندهی دشمن در منطقه از عملیات در محور ماووت آگاه شده بود. پس از این، دشمن توجه بیشتری به خطهای دفاعی و رفع نقاط ضعف خود به عمل آورد. در این میان، بیشترین حساسیت به ارتفاع گلان بود.
در مجموع، علیرغم آن که دشمن به یک جمع بندی دقیق از تحرکات جبهه خودی نرسیده بود، اما از محورهای عملیات آگاهی داشت. این هوشیاری در اقدامات دشمن مشهود بود؛ اجرای آتش بیشتر روی ارتفاع گلان و سپس ارتفاع قشن - که در طرح مانور جبهه خودی نیز این هدفها دارای چنین تقدمی بودند - نشان میداد که دشمن از هوشیاری لازم برخوردار است. بدین ترتیب، با فرا رسیدن روز عملیات، فرماندهی نیروهای عراق در منطقه به یگانها و خط آماده باش داد و به افزایش نیروهای در خط دست زد.
آرایش و استعداد دشمن
مسئولیت منطقه عملیاتی نصر 4 به عهده لشکر 39 از سپاه یکم دشمن بود. علاوه بر تیپهای این لشکر، چهار تیپ پیاده، تیپهای 65، 66 و 68 نیروی مخصوص (گارد جمهوری)، تیپ کماندویی سپاه ششم (یک گردان) و گردانهای توپخانهی 67،69 و 77 نیز تحت امر آن بودند. [409] .
[ صفحه 329]
شرح عملیات
از غروب روز سهشنبه 30 خرداد 1366 یگانها برای رسیدن به اهداف و هم آهنگی در شروع درگیری، نیروهای خود را حرکت داده و راهپیمایی رزمندگان که حد آن با توجه به هدفها از مسافت کمتر و یا بیشتری برخوردار بود، شروع شد. در میان یگانها، لشکرهای 14 امام حسین (ع) و لشکر 105 قدس تحرک بیشتری از خود نشان دادند. آنها به دلیل آن که ماموریت تصرف ارتفاع ژاژیله را بر عهده داشتند - که دورترین مسیر از نقطه رهایی تا هدف بود - کوشش بیشتری به عمل آوردند تا بتوانند در ساعت مقرر، هم آهنگ با محورهای دیگر، حمله را آغاز کنند. در مقابل، لشکر 57 ابوالفضل (ع) کمترین مسافت تا هدف را باید طی میکرد اما آنها نیز با عجله در صدد به دست آوردن آمادگی لازم و رسیدن به خط دشمن بودند. همین مسئله (تعجیل) موجب شد که در یک اقدام زودرس، در اولین ساعت بامداد 31 خرداد 1366 نیروهای این یگان درگیر شده و حدود 20 دقیقه زودتر از زمان مقرر، حمله خود را آغاز کنند.
در این حال، یگانهای دیگر هنوز به خط دشمن نرسیده بودند و فرماندهی در تماس با محورهای 1 و 2 به آنها تأکید میکرد که در رسیدن به خط دشمن، تسریع کنند.
سرانجام، در ساعت 2 بامداد، عملیات نصر 4 با رمز «یا امام جعفر صادق (ع)» آغاز شد. در محور 1، لشکر 25 کربلا خیلی سریع قلههای 1 و 2 ارتفاع قشن را تصرف کرد و در ساعت 2:33 بامداد لشکر 57 مأموریت خود را به پایان رساند. با شنیدن خبر موفقیت لشکر 25 کربلا، برادر شمخانی، فرمانده نیروی زمینی سپاه دستور داد، لشکر 25 روی یال ارتفاع قشن مستقر شود. این یگان نیز در تکمیل مأموریت خود به سوی این نقطه حرکت کرد.
در محور 2، لشکرهای 14 امام حسین (ع)، 105 قدس و 35 امام حسن (ع) بر روی یال غربی ژاژیله و یال غربی قشن وارد عمل شدند. لشکر 14 امام حسین (ع) تا ساعت 2:45 خط را شکسته و هدف خود را روی ارتفاع گلان تصرف کرد. کمی پس ازآن، لشکر 105 قدس پایگاههای 1،2، 3 و 4 دشمن را در جنوب ارتفاع ژاژیله تصرف کرد. در این محور تنها لشکر 35 امام حسن (ع) به دلیل هوشیاری دشمن، گم شدن نیروها و مسائل دیگر، نتوانست هدفهای خود را تأمین کند. مسئله مهم در محور 2 و کل عملیات، الحاق لشکرهای 105 قدس و 14 امام حسین (ع) بر روی جاده آسفالت ماووت - سورقلات بود. در صورت تحقق این امر، نیروهای خودی بر جناح ورودی شهر ماووت مسلط شده و میان لشکرهای 105 قدس و 35 امام حسن (ع) نیز الحاق انجام میشد.
[ صفحه 330]
در این حال، صبح روز عملیات لشکر 14 امام حسین (ع) و لشکر قدس با یکدیگر الحاق کردند که موجب باز شدن جاده گلان شد. این موفقیت برای پشتیبانی محور 2 و وضعیت کلی عملیات بسیار با اهمیت بود. در پی این اقدام، برادر شوشتری، فرماندهی قرارگاه نجف به برادر الیاس حضرتی فرمانده لشکر قدس دستور داد هرچه سریعتر امکانات مورد نیاز شامل مایحتاج تدارکاتی، تسلیحاتی، دستگاههای مهندسی و غیره را به روی ارتفاع ژاژیله منتقل کند. [410] این دستور در حالی صادر شد که نیروهای لشکر 35 امام حسن (ع) پس از نابسامانی زیاد از نیمه شب تا صبح، در ساعت 6:45 موفق شده بودند دشمن را از قله اصلی ژاژیله عقب برانند و بلافاصله با لشکر قدس الحاق کنند.
در محور 3 برای تضمین بیشتر موقعیت، قبل از شروع تک، آتش تهیه سنگینی اجراشد و در آغاز درگیری، لشکر 32 انصارالحسین قله 1596 بالوکاوه را تصرف کرد و سپس دشمن را از انتهای یال این ارتفاع عقب زد. در سمت دیگر این محور، تیپ 11 امیرالمؤمنین روی یال برده رش با پیشروی خوب، تپه دو قلو را تصرف کرد. [411] .
در مجموع، با روشن شدن هوا بخش بزرگی از هدفهای مورد نظر تأمین شد. تنها یکی دو نقطه در قلهی ارتفاع باقی ماند. همچنین، شهر ماووت به طور کامل سقوط نکرد و دشمن در قسمت غربی آن حضور داشت و مانع الحاق لشکرهای 14 امام حسین (ع) و 57 ابوالفضل (ع) بود.
پاکسازی غرب شهر، پیشروی در دشت از ژاژیله به سمت جنوب و عدم پاکسازی کامل ارتفاع قشن مسائلی بودند که باید حل میشدند. در ارتفاع قشن، دشمن با فشار زیاد و وارد کردن نیروی احتیاط، در صدد باز پس گرفتن آن بود. برادر مرتضی قربانی، فرمانده لشکر 25 کربلا در تماس با قرارگاه نجف گفت:
«به ما پاتک شده، اما دفع کردیم. دشمن دست بردار نیست و آتش شدیدی روی مواضع ما دارد. تمام فشار دشمن اینجاست.» [412] .
از سوی دیگر، به دلیل اهمیت تپه دو قلو و احساس خطر از آن، تیپ 59 مسلم بن عقیل به کمک تیپ 11 امیرالمؤمنین فرستاده شد و دشمن با درک اهمیت هدفهای از دست داده، تعرض اصلی خود را روی ارتفاع قشن متمرکز کرد و موجب تزلزل موقعیت لشکر 25 کربلا شد. در چنین وضعیتی، با وجود آن که فرماندهی در نظر داشت لشکرهای 41 ثارالله و 33 المهدی را برای تصرف باقی مانده مواضع دشمن در غرب شهر ماووت وارد عمل کند، این یگانها را برای کمک به لشکر 25 کربلا در محور ارتفاع قشن اعزام کرد. [413] .
[ صفحه 332]
نکتهی قابل ملاحظه در زمینهی نیاز لشکر 25 کربلا به نیروی کمکی آن است که به دلیل کمبود نیرو، یگانها حداکثر دو تا سه گردان در اختیار داشتند، لذا، خیلی سریع با مشکل ادامهی مأموریت مواجه شدند. برای نمونه، لشکر 25 کربلا تنها سه گروهان در اختیار داشت.
سرانجام در حالی که لشکر 41 ثارالله [414] آماده میشد به ارتفاع قشن حمله کند، دشمن در ادامه فشارهای خود که با آتش متمرکز همراه بود، موفق شد سمت چپ تپهی 1 این ارتفاع را تصرف کند، که با حمله مجدد نیروهای لشکر 25 کربلا عقب زده شد.
در شب دوم، در یک درگیری نزدیک و تن به تن، یال قشن به طور کامل تصرف شد؛ و طی آن 70 تن از نیروهای دشمن به اسارت در آمدند که در میان آنها دو سرهنگ و تعدادی افسر به چشم میخورد. در دشت بالوسه نیز لشکر 33 المهدی بدون درگیری تا یک کیلومتر جلوتر از شهر پیشروی کرد. از این پس، تمام تلاش قرارگاه نجف بر روی احداث خاکریز در جلوی شهر وت ثبیت مواضع به دست آمده متمرکز شد. [415] .
بعد از تصرف هدفها، طی چند روز، دشمن به منظور عقب راندن رزمندگان اسلام اقدام به انجام چندین پاتک کرد، اما با هوشیاری یگانها و درک اهمیت مواضع تصرف شده، تمام آنها با شکست مواجه شد. از این پس، تا 15 تیر 1366 جبهه خودی با آوردن یگانهایی از قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه و استفاده از برخی یگانهای دیگر قرارگاه نجف، چندین عملیات انجام داد تا نقایص محورهای قشن و تپه دو قلو را رفع کند. همچنین، دشمن چندین بار به مواضع خودی پاتک کرد و سرانجام پس از 15 روز، عملیات نصر 4 با تصرف شهر ماووت و ارتفاعات منطقه پایان یافت.
نتایج عملیات
در عملیات نصر 4 نتایج مناسبی بدست آمد: در این عملیات علاوه بر شهر ماووت، ارتفاعات ژاژیله، قشن، یال غربی ارتفاع گلان، تپه دو قلو (بالوکاوه) و دشت بالوسه نیز آزاد شدند. تکمیل هدفهای تصرف شده در عملیات کربلای 10 و آماده شدن منطقه شمال سلیمانیه برای عملیات بعدی به سمت ارتفاعات ازمر، از دیگر نتایج مهم عملیات نصر 4 بودند.
[ صفحه 333]
همچنین برخی یگانهای ارتش عراق از 20 تا 80 درصد منهدم شدند و چندین دستگاه تانک و تعداد زیادی اسلحه سبک، خمپاره انداز و مهمات به غنیمت گرفته شدند و 100 تن از نیروهای عراقی اسیر و 2200 تن از آنان کشته و زخمی شدند.
عملیات نصر 7
مقدمه
این بخش تلخیصی از صفحات 1 تا 99 سند مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، گزارش عملیات نصر 7 (قرارگاه قدس)، راوی: علی مژدهی، 1366، میباشد.
در خرداد ماه سال 1366، هم زمان با انجام عملیات نصر 4 در محور ماووت، قرارگاه نجف، به قرارگاه قدس ماموریت داد تا در منطقه عمومی سردشت و بر روی ارتفاعات جنگلی بانیگدار، منافقین (نامگذاری ارتفاع به وسیله سازمان رزم خودی انجام شده) و چهار قلو با هدف مسدود کردن تنگه و رسیدن به رودخانه گلاس، عملیات نصر 5 را انجام دهد. برای این منظور، لشکرهای 27 حضرت رسول (ص) و 7 ولی عصر (عج) در نظر گرفته شدند. اما بررسی منطقه از جنبه عملیاتی، روشن ساخت که این یگانها برای انجام عملیات کافی نیستند و به توان بیشتری نیاز است. از این رو، منطقه عملیاتی محدودتر شد و ارتفاعات فرفری و کله قندی در جنوب ارتفاع دوپازا برای انجام یک تک محدود انتخاب شدند تا زمینه برای عملیات بعدی فراهم شد.
هدف از انجام این عملیات، نزدیک کردن عقبهها، احداث جاده به سمت مرز و فعالتر شدن برای تحرکات بعدی در نوار مرزی بود. برای این منظور، لشکر 8 نجف با استعداد سه گردان وارد عمل شد و این ارتفاعات را آزاد کرد.
پس از عملیات نصر 5، لشکر 27 حضرت رسول (ص) در خط پدافندی عملیات نصر 5 مستقر شد تا به کمک تیپ 18 الغدیر از منطقه دفاع کند. لشکر 27 حضرت رسول (ص)، سپس عملیات بر روی ارتفاع دوپازا را به قرارگاه قدس پیشنهاد کرد، که با آن موافقت شد، و بدین ترتیب، عملیات نصر 7 در دستور کار قرار گرفت.
هدف عملیات
مهمترین هدفهای تاکتیکی این عملیات عبارت بودند از: 1- خارج کردن منطقهی عمومی سردشت از دید و تیر دشمن و در نتیجه، قطع آتش موثر دشمن روی منطقه، 2- ایجاد خط مناسب پدافندی در طول مرز، 3- به دست آوردن جاپای مناسب برای انجام عملیاتهای بعدی.
[ صفحه 334]
موقعیت منطقه
سلسله ارتفاعات دوپازا در 13 کیلومتری غرب سردشت و در نوار مرز واقع شدهاند که دارای 9 قله هستند. در شمال این سلسله ارتفاعات، ارتفاع بردسیبان و بلفت؛ در جنوب آن ارتفاعات لک لک، شهید زینالدین، کلهقندی، فرفری؛ در شرق، ارتفاعات رستم آلیان، کانیرش و در غرب آن، دشت و شهر قلعه دیزه واقع شدهاند. سلسله ارتفاعات دوپازا (2791 متر) از بلندترین ارتفاعات این منطقه به شمار میرود که تا مسافت بسیار زیادی روی عقبههای جبهه خودی، دید و تیر دارد و به همین دلیل، از لحاظ تسلط بر منطقه عمومی سردشت از اهمیت خاصی برای دشمن، برخوردار بود.
وضعیت دشمن
منطقه عملیاتی در قلمرو سپاه یکم ارتش عراق قرار داشت. در آن منطقه، لشکر 24، گردان 49 زرهی با 30 تانک و شش گردان توپخانه، مستقر بودند. علاوه بر این، چهار گردان به عنوان احتیاط منطقه وظیفه داشتند، از یگانهای در خط پشتیبانی کنند.
به دلیل اهمیت ارتفاعات دوپازا و نقش آن در تسلط بر منطقه دور تا دور ارتفاعات، کانالی به عرض 50 سانتیمتر و به ارتفاع دو متر حفر شده بود. افزون بر این، استفاده از استحکامات شامل سیم خاردار، مین و برخی مواضع دیگر خط پدافندی دشمن را بیشتر تقویت کرده بود. به ویژه پس از عملیات نصر 5 که حساسیت بیشتر دشمن را در پی داشت، لشکر 24 تلاش میکرد، از تحرکات خودی در این محور و هدفهای آن آگاهی یابد، از این رو نسبت به تک خودی حساسیت داشت و به همین دلیل خط دشمن با دو گروهان و جا به جایی تیپ 81 با تیپ 114 و برخی اقدامات دیگر، تقویت شد.
طرح مانور
به دلیل وسعت منطقه عملیاتی، مهمترین تدبیر عملیاتی که در طرح مانور لحاظ شد، تقسیم سلسله ارتفاعات دوپازا به شمال و جنوب و توجه به جناحین عملیات - با در نظر گرفتن جناح راست ارتفاع شاهین و جناح چپ یال صخرهای - بود. همچنین، مقرر شد در جنوب ارتفاع دوپازا، شمال آن، و ارتفاع شاهین و ارتفاع صخرهای، هر کدام یک یگان وارد عمل شود. از این رو، تصرف قلهی اصلی ارتفاع دوپازا، ارتفاع مقابل آن و ارتفاعات جنوبی به لشکر 27 حضرت رسول (ص) و تصرف محور شمال قله اصلی دوپازا و یال ارتفاع بلفت در
[ صفحه 335]
سمت خودی به لشکر 31 عاشورا واگذار شد. این دو یگان پس از تصرف هدفهای خود موظف بودند با یک دیگر الحاق کنند. همچنین، مقرر شد تیپ 18 الغدیر تپه شاه مراد، یال صخرهای (که به تپههای جنگلی متصل میشد) را تصرف کرده و جناح چپ عملیات را تأمین کند؛ سپس بر روی یال دوپازا با لشکر 27 الحاق کند.
به تیپ 29 نبی اکرم (ص) نیز در ابتدا ماموریت داده شد که ارتفاع شاهین در شمال دوپازا را تصرف کرده و سپس جناح راست عملیات را تأمین کند، اما پس از اطلاع قرارگاه از هوشیاری دشمن و تقویت این محور، انجام عملیات از آن محور منتفی و مقرر شد که در مرحله دوم، از تیپ 29 نبی اکرم (ص) استفاده شود. در این مرحله، چنانچه لشکر 31 عاشورا موفق به انجام مأموریت خود میشد، تیپ 29 نبی اکرم (ص) بایستی از این موفقیت استفاده کرده و ارتفاع بلفت را تصرف میکرد.
در طراحی مانور، به دلیل آن که دشمن در عملیات نصر 5 از سلاح شیمیایی استفاده کرده و علاوه بر صحنه درگیری، شهر سردشت را نیز بمباران کرده بود، به پدافند شیمیایی توجه بیشتری به عمل آمد و مقرر شد، واحدهای دفاع شیمیایی یگانها و قرارگاهها با تجهیزات مناسب، آمادگی مقابله با تک شیمیایی دشمن را داشته باشند.
سازمان رزم
نیروی زمینی سپاه انجام عملیات نصر 7 را به عهده داشت. برای این منظور به قرارگاه قدس ماموریت داده شد که به آمادهسازی و انجام عملیات اقدام کند. از این رو، لشکرهای 31 عاشورا و 27 حضرت رسول (ص) و نیز تیپهای 29 نبی اکرم (ص) و 18 الغدیر به قرارگاه قدس واگذار شدند.
استعداد یگانهای عمل کننده در این عملیات عبارت بود از:
- لشکر 27 حضرت رسول (ص) با پنج گردان؛
- لشکر 31 عاشورا با سه گردان؛
- تیپ 18 الغدیر با سه گردان؛
- تیپ 29 نبی اکرم (ص) با سه گردان.
مهندسی، آتش، دفاع ضد هوایی، هوانیروز، بهداری و برخی دیگر از واحدهای پشتیبانی کننده نیز در سازمان عملیاتی، لحاظ شده بودند.
[ صفحه 336]
شرح عملیات
در 14 مرداد 1366، در ساعت 2:30 بامداد، عملیات نصر 7 آغاز شد و تا صبح، سلسله ارتفاعات دوپازا، یال ارتفاع بلفت، ارتفاع صخرهای و یال ارتفاع دوپازا به تصرف نیروهای خودی در آمد. دشمن با مشاهده عزم رزمندگان، پس از کمی مقاومت، اقدام به عقب نشینی کرد. تنها در دو نقطه دشمن مقاومت بیشتری از خود نشان داد که در هم شکسته شد: ارتفاع پشت قله اصلی در محدودهی لشکر 27 حضرت رسول (ص) و چهارمین ارتفاع واقع در منتهی الیه شمال دوپازا در محور لشکر 31 عاشورا.
مسئله قابل ملاحظه در این عملیات تلفات بسیار اندک نیروهای خودی در حین حمله به دشمن بود، به گونهای که لشکر 27 حضرت رسول (ص) تا صبح عملیات، تنها یک شهید داشت. این مسئله نشان دهنده غافل گیر شدن دشمن بود. از حدود ساعت 10 صبح، دشمن، در چند محور اقدم به پاتک کرد که سرکوب شد. در این میان، آتش و تعرض دشمن به جناح چپ بیشتر جلب توجه میکرد، از این رو فرمانده قرارگاه قدس به تیپ 33 المهدی دستور داد، وارد منطقه شده و در کنار تیپ 18 الغدیر قرار گیرد.
براساس طرح مانور، تیپ 29 نبی اکرم (ص) در شب دوم، مرحله دوم عملیات را به منظور تصرف ارتفاع بلفت آغاز کرد و در همان ساعات نخست درگیری موفق شد قلهی اصلی این ارتفاع را آزاد کرد. پس از این، جنگ برای تصرف سایر مواضع دشمن در ارتفاع، ادامه یافت و با کمک آتش پشتیبانی، پیشرویهای بعدی صورت گرفت و تا صبح، ارتفاع بلفت به طور کامل تصرف شد.
صبح روز اول و روزهای بعد (تا 23 مرداد 1366) دشن ده بار به ارتفاع بلفت حمله کرد اما تمام آنها با مقاومت رزمندگان اسلام، درهم شکسته شد و منطقهی تصرف شده تثبیت شد.
نتایج
در این عملیات تمام هدفهای مورد نظر تصرف شد و دشمن پس از 9 روز تلاش و حمله به مواضع تصرف شده، نتوانست موفقیتی به دست آورد.
در این عملیات 250 تن از نیروی دشمن به اسارت در آمدند و براساس اطلاعات به دست آمده از آنها، کلیه یگانهای دشمن که در منطقه حضور داشتند، 50 تا 60 درصد متحمل تلفات شده بودند. در سه روز نخست عملیات (14 تا 16 مرداد 1366) از نیروهای خودی، 733 تن مجروح و 175 تن به شهادت رسیدند.
[ صفحه 338]
فشار سیاسی، نظامی با هدف پایان دادن به جنگ
در سال 1366 دو عامل مهم موجب تغییر نگرش قدرتهای برتر بینالمللی نسبت به جنگ ایران و عراق و تصمیم آنها به مداخله مستقیم و پایان دادن به جنگ شد. عامل نخست، روی کار آمدن گورباچف در شوروی، و عامل دوم فشار نظامی ایران بر عراق بود.
حضور گورباچف بر مسند یکی از قطبهای قدرت در نظام بینالملل به دلیل بینش غیر سیاستمدارانه او و همچنین غلبه جنبه روشنفکری و گرایش وی به الگوی غرب، موجب همگرایی بیشتر میان امریکا و شوروی شد. در این روند، به دلیل تمایل گورباچف به چارهجویی برای مسائل داخلی، حل بحرانهای بیرونی که شوروی درگیر آن بود، جزو برنامههای اصلی مسکو قرار گرفت. مسکو از این پس حاضر نبود در میدان مسابقهی تسلیحاتی بیش از این اقتصاد بیمار خود را به نابودی بکشاند. لذا گورباچف اعلام کرد:
«من با مسئولیت کامل اعلام میکنم که سیاست بینالمللی ما با تمرکز بر اقدامات سازندهای برای بهبود کشورمان، بیش از هر زمان دیگر با سیاست داخلی ما مشخص میشود.» [416] .
شکلگیری شرایط جدید، معادلهی قبلی قدرت، امنیت و منازعه را در خاورمیانه تغییر داد. وضعیت جدید، پایان دهندهی جنگ سرد بین دو ابر قدرت تلقی میشد. از این رو مدیریت بحران به مشارکت دو جانبه برای حل بحران تغییر جهت داد. گورباچف در دیدار با حافظ اسد در مسکو، او را به همکاری بیشتر برای ایجاد شرایط صلح تشویق کرد و با تاکید بر وضعیت جدید شوروی و نظام جهانی، اعلام کرد که مسکو از هیچ اقدام نظامی برای حل منازعه خاورمیانه پشتیبانی نخواهد کرد. امریکا نیز تلاش خود را برای کاهش معارضات خاورمیانه، از جمله حل منازعه خاورمیانه پشتیبانی نخواهد کرد. امریکا نیز تلاش خود را برای کاهش معارضات خاورمیانه، از جمله حل مناقشات اعراب و اسرائیل آغاز کرد. بوش، در نشست مشترک نمایندگان سنا و مجلس نمایندگان امریکا در بیان هدفها و فعالیتهای آتی این کشور در خاورمیانه گفت:
«وقت آن فرا رسیده است که به نزاع و مناقشات اعراب و اسرائیل خاتمه داد.» [417] .
تغییر مواضع امریکا و شوروی (سابق)، بیان کننده شرایط جدیدی در حل و فصل مناقشات منطقهای بود که به طور کامل با چگونگی توزیع قدرت در شرایط جدید جهانی هم آهنگی و انطباق داشت. به این ترتیب، در نیمه دوم دهه 1980 میلادی، افزایش نقش قطبهای جدید قدرت در معادلات بینالمللی و خارج شدن بسیاری از مناقشات و رخدادهای جهانی از حیطهی نفوذ دو ابر قدرت، به همراه تشدید مشکلات اقتصادی امریکا و
[ صفحه 339]
شوروی، تفکر نوینی را پدید آورد. رهبران هر دو ابر قدرت اذعان داشتند که دیگر توانایی تاثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم بر همه رویدادهای بینالمللی را ندارند. بروز این واقعیت جدید به تغییر روابط بین دو ابر قدرت و پیدایش دور تازهای از تفاهم و همکاری در سطح منطقهای و بینالمللی منجر گردید که در واگذاری بخشی از مسئولیت حفظ ثبات و امنیت بینالمللی از سوی امریکا و شوروی به سازمان ملل متحد تجلی یافت. [418] .
از این پس به لحاظ تنش زدایی در روابط رهبران دو بلوک و نیز منافع ملی آنها، پایان دادن به کشمکشهای منطقهای مورد توجه قرار گرفت. در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، مهمترین نزاعهای منطقهای عبارت بودند از: مسئله اعراب و اسرائیل، افغانستان و جنگ عراق و ایران.
علاوه بر تغییر بینش بینالمللی نسبت به جنگ ایران و عراق که متأثر از حضور گورباچف بود شکست عراق نیزدر عملیاتهای والفجر 8 و کربلای 5، ایران را در آستانهی پیروزی سیاسی و نظامی بزرگی قرار داد. این در حالی بود که توان نظامی جمهوری اسلامی شدیدا کاهش یافته و در صورت ادامهی جنگ به شکل سابق، به دلیل عدم رشد سازمان رزم و مسائل دیگر، قادر به انجام عملیات در جنوب نبود. اما ارتش عراق هم به ویژه پس از کربلای 5 دچار از هم گسیختگی و نوعی بیاعتمادی به توان خود در مقابله با ایران شده بود؛ ضمن آن که بازتاب این وضعیت در محیط بیرونی و در نگرش قدرتهای بزرگ به گونهای دیگر بود. امریکا و غرب منافع حیاتی خود را در خطر میدیدند و موج فزاینده اسلام خواهی را که در صورت سقوط احتمالی عراق، گسترش قابل ملاحظهای مییافت، برای خود کابوس قلمداد میکردند. از این رو در صدد برآمدند که به هر نحو ممکن به کشمکش هشت سالهی ایران و عراق خاتمه دهند. رهبری این اقدام در دست امریکا بود که برای تحقق این مهم شوروی و اروپا و کشورهای عرب منطقه نیز او را همراهی کردند.
مقامات امریکایی برای جلوگیری از شکست عراق و پایان دادن به جنگ دست به انجام یک دیپلماسی فعال منطقهای و بینالمللی زدند و هدفهای خود را نیز در اظهاراتشان عنوان کردند. واینبرگر وزیر دفاع امریکا که از جناح جمهوری خواه و عنصری تندرو و افراطی در موضعگیری علیه ایران است، در دوم اردیبهشت 1366 در مورد مخالفت امریکا با پیروزی ایران در جنگ و لزوم آمادگی برای تضمین آزادی کشتیرانی در خلیج فارس گفت:
«امریکا نمیخواهد که ایران در جنگ با عراق برنده شود. کوشش در راه برقراری پیوند با عوامل میانهرو در ایران توهمآمیز است. ما کاملا آمادهایم برای رفت و آمد دریایی و تضمین آزادی
[ صفحه 340]
کشتیرانی در تنگهی هرمز آنچه را که لازم است انجام دهیم.» [419] .
وی یک روز بعد، در اظهار نظر دیگری گفت:
«طرحهایی برای حمله به موشکهای ایران، توسط امریا در دست تهیه است. ایران قادر نیست یک پیروزی نظامی علیه عراق به دست آورد.» [420] .
واشنگتن پست در مورد هدف امریکا مبنی بر ممانعت از پیروزی نظامی ایران نوشت:
«امریکا آماده است به بهانه حفاظت از کشتیرانی در خلیج فارس، به ایران حمله کند.» [421] .
همچنین، یک مقام امریکایی در مورد سابقهی کمک امریکا به عراق گفت:
«مدت یک سال، ما اطلاعات بسیار مشروحی به عراق در مورد هدفیابی دادهایم.» [422] .
امریکا برای دست یافتن به هدف خود، دیپلماسی فعالی را در پیش گرفت، و مقامهای این کشور سفرهای متعددی به عراق و کشورهای منطقه انجام دادند. علاوه بر این، در سطح کلی، هم آهنگیهای لازم با شوروی نیز صورت گرفت. در 17 اردیبهشت و اول خرداد 1366 ریچارد مورفی به کشورهای خلیج فارس سفر کرد. در ششم خرداد 1366 نیز یک هیأت نظامی 9 نفره امریکایی وارد بغداد شد تا اوضاع نظامی عراق و راههای مورد نظر را بررسی کنند. در 12 خرداد 1366 بار دیگر ریچارد مورفی به خلیج فارس آمد. این سفر پس از دیدار وی با مدیر کل بخش خاورمیانهای وزارت امور خارجه شوروی در هلسینکی انجام شد. [423] .
این تلاشها که در شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل نیز جریان داشت، سرانجام منجر به تصویب قطع نامه 598 در 20 ژوئیه 1987 میلادی (29 تیر 1366) در شورای امنیت شد. در پی آن، ایالات متحده به دیپلماسی خود ادامه داد و در ششم مرداد 1366 جرج شولتز، وزیر خارجهی امریکا با وزیر خارجهی عراق ملاقات کرد. وی همچنین در سوم آبان 1366 به منطقه خلیج فارس سفر کرد. شولتز بار دیگر در 18 آذر 1366 با طارق عزیز دیدار و گفت و گو کرد. همچنین در 23 آذر 1366 ریچارد مورفی با وزیر خارجهی عراق دیدار و مذاکره کرد. واینبرگر نیز در اول مهر 1366 به خلیج فارس آمد. وی یک ماه و نیم بعد در پی شکست سیاست امریکا (در مرحله اول) در خلیج فارس، مجبور به استعفا شد و جای خود را به فرانک کارلوچی داد. وزیر دفاع جدید نیز در 12 دی 1366 به منطقه سفر کرد. امریکاییها همچنین برای تسریع در پیشبرد طرحهای خود، طی نشستهای گوناگون با شوروی تلاش کردند نوعی هم گرایی درسطح کلی میان دو قدرت برتر جهان نسبت به پایان جنگ ایران و عراق به وجود آید.
از این رو، در ششم خرداد 1366 وزرای امور خارجه دو کشور درباره جزئیات مسائل
[ صفحه 341]
خلیج فارس و ارائه طرحی برای پایان دادن به جنگ با یک دیگر گفت و گو کردند. [424] مقامات دو کشور برای این منظور در ششم تیر 1366 و هشتم اسفند 1366 با هم دیدار کردند و جنگ ایران و عراق را مورد بحث و بررسی قرار دادند.
اقدام دیگر امریکا، طرح تحریم تسلیحاتی ایران بود. در نهم اردیبهشت 1366، کمیته روابط خارجی سنای امریکا طرح ممنوعیت فروش هر گونه تجهیزات نظامی و تکنولوژی به ایران را تصویب کرد. البته این اقدام بیشتر جنبهی روانی داشت و به منزلهی فشاری به متحدان امریکا به شمار میرفت، زیرا عدم فروش سلاح و تکنولوژی به ایران یکی از سیاستهای خدشه ناپذیر امریکا در طول جنگ ایران و عراق بود. ایالات متحده چندی بعد تلاش کرد تا سایر کشورها نیز از این سیاست پیروی کنند. در این راستا، انگلیس و کشورهای اروپایی به این پیشنهاد پاسخ مثبت دادند. ولی چین و به ویژه شوروی با تحریم تسلیحاتی ایران مخالفت کردند. یکی از دلایل مخالفت شوروی، این مسئله بود که در جریان اسکورت نفتکشهای کویتی، امریکا با تردستی و مهارت، شوروی را از صحنه خارج کرده و خود رهبری جریان را به طور کامل به دست گرفته بود. در هر صورت، مخالف شوروی مانع از آن بود که این طرح در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب برسد و این مسئله به همراه هم سو شدن سیاست شوروی با ایران در مقابله با انحصار طلبی امریکا در خلیج فارس، موجب همسو شدن سیاست شوروی با ایران در مقابله با انحصار طلبی امریکا در خلیج فارس، موجب شد تا در نیمه دوم سال 1366 نوعی هم گرایی میان مواضع ایران و شوروی پدید آید.
در شهریور 1366 بار دیگر امریکا و انگلیس طرح تحریم تسلیحاتی ایران را مطرح کردند و پیش نویس آن به شوری امنیت تسلیم شد. در این باره جورج شولتز نیز در اول مهر 1366 گفت:
«واشنگتن مشورت با دیگر اعضای شوروی امنیت در مورد قطع نامهای جهت اعمال تحریم تسلیحاتی جهان علیه ایران را شدت بخشیده است.» [425] .
اما مخالفت شوروی و سایر عوامل باعث شد که پنج قدرت بزرگ تصویب این طرح را به تعویق بیندازند. [426] ضمن آن که شوروی به طور مطلق با تحریم تسلیحاتی ایران مخالف نبود. معاون وزیر خارجه این کشور درمورخ 25 آذر 1366 اعلام کرد:
«شوروی به طور اصولی با تحریم تسلیحاتی ایران موافق است اما نه با آن سرعتی که امریکا آن را میخواهد.» [427] .
ایالات متحده امریکا، علاوه بر پیگیری تحریم تسلیحاتی ایران، طرح ایجاد محدودیت در روابط تجاری و بازرگانی با ایران را نیز پیگیری کرد. مقامات این کشور از دولتهای
[ صفحه 342]
اروپایی و ژاپن خواستند که روابط خود با ایران را تعدیل کنند.
اقدام دیگر امریکا علیه ایران، دامن زدن به موضوعاتی بود که در سطح جهانی، افکار عمومی را برای تعرض به ایران آماده میکرد، یکی از این مسائل، طرح نقض حقوق بشر در ایران بود که سازمان عفو بینالملل طی بیانیهای ایران را به این دلیل محکوم کرد. [428] .
به عقیده سپاه براساس شرایط فوق، به زودی امریکا، فشار نظامی علیه ایران را عملی میکرد. به ویژه آن که، بلافاصله پس از تصویف قطع نامه 598 مسئله اسکورت نفتکشهای کویتی که مقدمات آن از قبل چیده شده بود، در دست اقدام بود و ناوهای امریکایی آماده میشدند تا نخستین اسکورت خود را آغاز کنند. افزون بر این، پس از تصویف قطع نامه 598 ارتش امریکا از پشتوانه حقوقی لازم نیز، برخوردار شده بود. به طور کلی آن که صدای طبل جنگ در خلیج فارس با حضور مستقیم امریکا به گوش میرسید و فرماندهان نظامی را متوجه خود کرده بود. از این رو، در خرداد سال 1366 فرماندهان سپاه به تجزیه و تحلیل شرایط جدید و راههای مقابله با آن پرداختند. در این جلسه که فرمانده کل (حسن رضایی)، فرمانده نیروی دریایی (حسین علایی)، رییس ستاد کل (محمد فروزنده)، قائم مقام نیروی دریایی (حسینی تاش) و معاون عملیات ستاد کل (غلامعلی رشید) شرکت داشتند، به مهمترین موضوع، یعنی هدف و نوع اقدام امریکا، چگونگی مقابله با آن و تهیه تجهیزات و امکانات مورد نیاز پرداخته شد. به طور خلاصه، به برخی از مهمترین مباحث مطرح شده در جلسه فرماندهان سپاه اشاره میشود:
برادر حسینی تاش، قائم مقام نیروی دریایی در خصوص این مباحث گفت:
«به نظر میرسد تحرک جدیدی در منطقه شروع شده [است] که میخواهند امنیت کشتیهای نفتی عربستان و کویت و صدور نفت آنها را تأمین کنند.»
برادر حسین علایی، فرمانده نیروی دریایی نیز گفت:
«فقط صدور نفت نیست. چون تا حالا علیرغم ناامنی، به صدور نفت این کشورها اختلال وارد نشده است... و تولید نفت اینها از سطح تعیین شده توسط اوپک هم بالاتر بوده است.»
برادر محسن رضایی فرمانده سپاه این چنین تحلیل کرد:
«احتمالا [امریکاییها] به این نتیجه رسیدهاند که یک فشار سنگین روی ما بگذارند. منتهی در این فشار خودشان نباید از بین بروند. این حرکات در ارتباط با جنگ است... بعید نیست که طرحی دارند و میخواهند به ما حمله کنند، منتهی از قبل میخواهند تامین را برقرار کنند.»
برادر حسینی تاش ادامه داد:
[ صفحه 343]
«چند هدف از آمدن [امریکاییها] به خلیج فارس مطرح است: 1- فشار اقتصادی روی ایران و ممانعت از سیاست مقابله به مثل؛ 2- وضع عراق به گونهای است که پشتیبانان عراق متزلزل شدهاند و برای تحکیم پشتیبانی از او، (امریکا) باید نشان بدهد که قویا حامی عراق است. یعنی اینها (کشورهای عرب منطقه) پشتیبانی امریکا را به خصوص بعد از جریان مک فارلین مشاهده کرده و متزلزل نشوند. لازمهی این مسئله، حضور امریکا در منطقه است. 3- اگر روند جنگ به جایی رسید که عراق در آستانه سقوط قرار گرفت. نیروهای امریکا پای کار باشند و با یک عمل انجام شده مواجه نشوند.»
فرمانده سپاه با تأیید نظر برادر حسینی تاش گفت:
«در هر سه حال که شما میگویید و درست هم هست، زمان به ضرر ما است. اگر ما بگذاریم اینها (امریکاییها) آرام آرام بیایند، مستقر بشوند، به ضرر ماست.» [429] .
از نظر فرمانده سپاه، ضربههای وارد شده بر پیکر ارتش عراق، پیروزیهای ایران، هزینه و سرمایهگذاری کشورهای خارجی روی عراق، سنگین بودن هزینههای جنگ برای عراق و تردید ابرقدرتها و کشورهای عربی در تأمین هزینهی جنگ بدون اطمینان به سرنوشت آن، و نیز کنترل صحنه جنگ و خارج کردن سرنوشت عراق از دست ایران، دلایلی بودند که امریکا براساس آنها در این مقطع تصمیم گرفت ارتش خود را وارد خلیج فارس کند.
نحوه مقابله با شرایط جدید و پاسخ نظامی به امریکا، موضوع دیگری بود که در این نشست مورد بررسی قرار گرفت. فرمانده سپاه در این باره گفت:
«زمان به نفع ما نیست... صحبتی هم که اخیرا امام کردند [و] فرمودند، شما زمان ندهید [به دشمن] له میکنند اینها ما را. خوب اینها حرفهایی است، حالا کسی عمل نمیکند، ما خودمان باید ببینیم از این بنبستها و سدهایی که درست میکنند، چطور باید عبور کنیم و برویم جلو. در اینجا اگر ما جنگ کوچک بکنیم، به ضررمان خواهد بود... چیزی از توش در نمیآید. پس ما باید جنگ بزرگ بکنیم. یعنی ما بگوییم یکی دو تا زدن فایده ندارد، بچهها بریزند هر چی دیدند بزنند. امریکایی دیدند بزنند، روسی دیدند بزنند. یعنی بدترین شرایط را به آنها تحمیل کنیم. اگر میتوانیم، در بدترین شرایط بجنگیم. باید این راه را انتخاب کنیم... راه حل دوم این است که با ایجاد پدافند مؤثر، فشار عراق را کم بکنیم. و مانع از حمله به نفتکشهای خودمان شویم. البته ما قادر به آن نیستیم، زیرا نمیتوانیم تحت پوشش هوایی، کاروانهایمان را ببریم و به مقصد راه کار سوم این است که با امریکاییها و شورویها کار نداشته باشیم و کویت و اینها را بزنیم. اگر مثل گذشته باشد، احتمالا فشارهای عراق بیشتر نخواهد شد.
[ صفحه 344]
چون اقدامات قبلی ما موجب کاهش فشار عراق در خلیج فارس شد.»
سرانجام پس از بحثهای طولانی فرماندهان به این نتیجه رسیدند که باید از ورود امریکا و شوروی به خلیج فارس جلوگیری کرد و در صورت حضور نظامی، به آنها حمله شود. فرمانده سپاه در ادامه جلسه افزود:
«ما باید به منظور بازدارندگی آنها یا در صورتی که آمدند، برای وارد آوردن ضربه اساسی به آنها، طرح اساسی آماده کنیم. [حداقل این نتیجه را میگیریم که الان بلافاصله را شروع کنیم. برویم همین الان، سریع، یعنی امشب به بچهها بگوییم هرچه... دارند بریزند... زمان اصلا به نفع ما نیست.]»
وی سپس با اشاره به لزوم ابتکار عمل و پیش دستی در مقابله با امریکا به عنوان یک ضرورت گفت:
«ما ببینیم بدترین شرایط چیه؟ بدترین شرایط این است که ما در دو فرض، از جزایر نتوانیم استفاده بکنیم. یکی این که دشمن با بمباران [آنجا را] ناامن بکند. که در این صورت، توانایی ما پایین میآید، اما میتوانیم [ادامهی مقابله امکانپذیر است]. دیگر آن که بیاید جزایر را اشغال کند. باید برای هر دو فرض، طرح آماده بکنید... این تردیدهایی که در سطح بالا هست... مانع است یعنی بحث این است که ما شروع کننده نباشیم. بعد از انقلاب فقط در یک حرکت پیشتازی کردیم و آن لانهی جاسوسی بود. در بقیه وقایعی که اتفاق افتاد آنها تا نقطه آخرش را رفتند، بعد ما شروع کردیم. دلیلش این است که روحیات حاکم مانع از درگیری بوده است. در غائله منافقین، کردستان، جنگ و... روحیه این بود که ما نباید جنگ را شروع بکنیم، ما نمیتوانیم جنگ بکنیم، ما توانایی کار را نداریم، لذا نباید شروع کننده باشیم... جنگ خلیج فارس شاید بدتر از آنها باشد چون اینجا ابرقدرتها هستند...»
علاوه بر عدم اجماع نظر میان مسئولان سیاسی کشور و سپاه در مورد نحوه مقابله و پیش دستی در حمله به امریکا در خلیج فارس و نیز روشن نبودن کامل هدفهای امریکا در استراتژی جدید، کمبود امکانات و تجهیزات نیروی دریایی سپاه برای جنگ در خلیج فارس نیز مشکل دیگری بود که باید برای آن چاره اندیشی میشد. تمام امکانات نیروی دریایی سپاه به چند قایق سازمانی، تعدادی لنج که از قاچاقچیهای دریایی گرفته شده بود و کمکهای شرکت نفت خلاصه میشد. برادر علایی، فرمانده نیروی دریایی سپاه در این باره اظهار داشت:
«الان سپاه به هیچ وجه قادر نیست از ساحل به جزایر برود و در میان جزایر تردد نماید.
[ صفحه 345]
قایقهای ما باید داخل رودخانه تردد کنند، و در خلیج فارس، وقتی هوا خوب شد و شرایط جوی عادی بود وارد عمل شوند... ما باید بتوانیم در شرایط جوی مختلف، و طوفانی بودن دریا، تردد بکنیم. [430] قایقهایی که وزارت سپاه میسازد یک بار که میرود دریا، دو تکه میشود. بچهها اصلا از درگیری با دشمن نگرانی ندارند. نگرانی این را دارند که وقتی رفتند وسط دریا، خود این قایق غرق شود.» [431] .
برادر محمد فروزنده، رییس ستاد کل سپاه نیز گفت:
«وضع ما الان در خلیج فارس درست مثل مرداد سال 1359 است که در خوزستان داشتیم. همان طور که در آن زمان به آر پی جی نیاز داشتیم، الان هم قایق و امکانات میخواهیم.» [432] .
در حالی که جبههی خودی فاقد کمترین آمادگی برای مقابله با وضعیت جدید بود، در 29 تیر 1366، پرچم امریکا بر روی کشتیهای کویتی برافراشته شد و نفت کش غول پیکر بریجتون تحت حفاظت و اسکورت ناوهای جنگی امریکا، عازم خلیج فارس شد. سپاه نیز جبهه زمین را تعطیل کرد و با تمام قوا وارد میدان نبرد در خلیج فارس شد. حمله با قایقهای تندرو، اقدام برجسته در این شرایط بود. و سرانجام، با اصابت مین به نفت کش عظیمالجثه بریجتون، تحول بزرگی در جنگ خلیج فارس صورت گرفت و یک بار دیگر ابتکار عمل در خلیج فارس از دست دشمن خارج شد. این اقدام در حالی بود که رزمندگان بدون داشتن حداقل امکانات تنها با اتکا به انگیزهی الهی و با نیروهای مردمی و قایقهای تندرو که مسلح به مینی کاتیوشا بودند، در پی درگیری با امریکا بودند و در این راستا، دیدگاههای ضد امریکایی امام خمینی (ره) راهنمای اطمینان بخشی به شمار میرفت.
حادثه انفجار نفت کش بریجتون توجه تصمیم گیرندگان امریکایی را به خود جلب کرد و اقدامات آنها را برای مدت کوتاهی به تعویق انداخت و در پی آن، امریکا بیش از پیش در صدد تقویت حضور نظامی در منطقه برآمد به گونهای که در نیمه دوم مردادماه 1366 ناوگان ضربتی امریکا به 24 فروند [433] رسید. در چنین شرایطی، در 20 مرداد 1366 نفت کش دیگری که متعلق به شرکت نفتی امریکایی تکزاکو بود، در خلیج عمان با مین برخورد کرد و عراق نیز حملات خود را علیه هدفهای ایرانی در خلیج فارس، به منظور وادار کردن جمهوری اسلامی به پذیرش قطع نامه 598 ادامه اد. در مقابل، قایقهای تندرو نیز، هر روز کشتیهای بیشتری را که متعلق به امریکا، کویت، عربستان و انگلیس بود، مورد حمله قرار میدادند. نکته قابل توجه آن بود که قایقها پس از انجام عملیات به سرعت از محل حادثه دور شده و بیشتر در کنار جزیره فارسی پهلو گرفته و خود را استتار میکردند، تا از
[ صفحه 346]
مقابله به مثل دشمن در امان باشند و به جای آنها، کشتیهای نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به دلیل عدم تحرک کافی مورد حمله قرار میگرفتند. از جمله، پس از حمله قایقهای تندرو به کشتی جنتیل بریز انگلیس در 30 شهریور 1366، هلیکوپترهای امریکایی روز بعد کشتی «ایران اجر» (ارتش) را منهدم کردند که با حضور واینبرگر، وزیر دفاع امریکا غرق شد، واینبرگر گفت:
«ریشه ملت ایران باید خشکیده شود.» [434] .
این اقدام، اوج خشم و کینه امریکا را از اوضاع به وجود آمده نشان میداد. پس از این حمله امریکا، سپاه مصرانه در پی فرصت مناسبی بود تا به اقدام امریکا پاسخ دهد. یک روز بعد، فرمانده کل سپاه اظهار داشت:
«ایران به زودی ضربهای کاری به ایالات متحده وارد خواهد ساخت.» [435] .
بر این اساس، رزمندگان بسیجی در 13 مهر 1366 درصدد انجام عملیات خفجی روی چاههای نفت عربستان در خلیج فارس برآمدند که بنا به دلایلی میسر نشد. پس از آن، در 17 مهرماه هلیکوپترهای امریکایی به قایقهای تندرو حمله کردند و یک فروند هلیکوپتر آنها نیز سقوط کرد. در 23 مهر 1366 یک نفت کش امریکایی بنام سانگاری به وسیله موشک کرم ابریشم مورد هدف قرار گرفت و فردای آن روز، با شلیک یک فروند دیگر از موشکهای کرم ابریشم، نفت کش کویتی «سی ایل سیتی» که تحت حفاظت ناوهای امریکایی بود و پرچم امریکا را حمل میکرد، هدف قرار گرفت.
پس از این حملات که طی دو روز انجام گرفت، بنا به درخواست آقای هاشمی رفسنجانی، ادامه حملات موشکی متوقف شد. کاخ سفید نیز در پی حمله موشکی ایران به این دو کشتی، در 24 مهرماه اعلام کرد، راههای پاسخ گویی به تجاوز ایران را بررسی میکند. [436] از این رو در 27 مهرماه چهار ناوشکن امریکایی به سکوهای نفتی ایران به نامهای رشادت و رسالت حمله کردند. در پاسخ به این اقدام امریکا، سه روز بعد اسکله بندر الاحمدی کویت با موشک مورد حمله قرار گرفت.
پس از این مرحله که در واقع مرحله دوم جنگ دریایی در خلیج فارس به شمار میرفت، شرایط رو به آرامی گذاشت و بار دیگر تمرکز و توجه از خلیج فارس به جبهههای زمینی معطوف و با انجام عملیات نصر 8 در شمال سلیمانیه، جنگ در زمین مجددا رونق گرفت.
[ صفحه 347]
عملیات نصر 8
مقدمه
درگیری نظامی در خلیج فارس که موجب تشدید حملات عراق به نفتکشها و مقابله به مثل ایران و نیز حضور نظامی امریکا شده بود، باعث توجه کامل فرماندهی سپاه به آن جبهه و رکود در جبهه زمینی شد.
حدودا، از تیرماه سال 1366 با دخالت امریکا، جنگ ایران و عراق به طور محدود، جنبه بینالمللی به خود گرفت.
اسکورت نفتکشهای کویتی با ناوهای ایالات متحده و فشار بیشتر بر روی ایران باعث شد که نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس فعال شود. و این روند که با حمله امریکا به چاههای نفتی ایران، تعرض به کشتیها و حمله موشکی ایران به کشتیهای امریکایی همراه بود، حدود سه ماه به درازا کشید. پس از آن، بار دیگر فرماندهان سپاه توجه خود را به جبهه زمینی معطوف کرده و در راستای استراتژی عملیاتی شمال غرب، عملیات نصر 8 را به عنوان سر پل عملیات بزرگ زمستانی طرحریزی کردند.
موقعیت منطقه
ارتفاع گردهرش که عملیات نصر 8 بر روی آن انجام شد، در شمال سلیمانیه واقع شده است. قبل از این، در این منطقه عملیاتهای کربلای 10 و نصر 4 انجام شده بود. همان گونه که در این عملیاتها موقعیت منطقه تشریح شده است، ارتفاعات بلند گوجار، قمیش، دولبشک، الاغلو، ویولان، گرده شیلان و نیز دشت هرمدان و تپههای چنکاوی اطراف این منطقه را در غرب، شمال غرب و جنوب فراگرفتهاند. رودخانه قلعه چولان، این منطقه را به دو بخش شرق و غرب تقسیم میکند که در آن، ارتفاعات گامو، آمدین، ژاژیله، اسپیدار، دوقلو، قشن، و گلان واقع شدهاند.
در مجموع، کوهستانی بودن، محدودیت عقبه، نداشتن جاده (به ویژه در ارتفاع گردهرش) و سرما از جمله ویژگیهای جغرافیایی منطقه عملیاتی به شمار میرفتند.
علاوه بر این، ارتفاع گردهرش مهمترین ارتفاع این منطقه به شمار میرفت که برای ورود به زمین غرب رودخانهی قلعه چولان، بایستی تصرف میشد تا انجام عملیاتهای بعدی میسر شود.
[ صفحه 348]
طرح مانور
در طرحریزی عملیات، ابتدا قرار بود، عملیات در منطقه شرق و غرب رودخانهی قلعه چولان انجام شود. ولی به دلیل کمبود امکانات از محور شرق رودخانه و برخی دیگر از ارتفاعات غرب رودخانه چشمپوشی شد. در نهایت مقرر شد، تنها بر روی ارتفاع گردهرش عملیات انجام شود. مسئله کمبود امکانات همواره مشکل اساسی جنگ بود که در این مقطع نیز به طور خاص وجود داشت. این وضع، بسیار حاد بود و فرماندهان یگانها در بحثهای مانور و پذیرفتن ماموریت، همواره این مشکل را با جانشین نیروی زمینی سپاه مطرح میکردند. این وضعیت در گزارش مسئول مرکز پشتیبانی سپاه در غرب به طور کامل آشکار است. وی که به دستور فرماندهی برای بررسی و حل مشکلات پشتیبانی و تدارکات عملیات به قرارگاه آمده بود، برخی نکات جزیی را در مورد کمبود امکانات عنوان کرد که دور از انتظار بود؛ او این چنین گفت:
«دنبال لاستیک رفتیم هنوز چیزی دستمان را نگرفته. خودرو و لاستیک، هیچ چیز نداریم، 100 تا هم حواله دست یگانها داریم که بدهکار هستیم. وضع روغن و پنیر در حالی عادی شدن است. وضع لباس زمستانی خوب نیست، لباس عادی هم، همینطور است... بادگیر سفارش دادیم ولی دست ما را نگرفته، چکمه خیلی کم است، زنجیر چرخ خیلی جزیی دادهاند. مشکل پوشاک را [برادر] غمخوار گفت: «چون اعزام سراسری داریم، میخواهیم به ناحیهها بدهیم.»... ضدیخ، ماشین آلات، قطعات و... هیچی نداریم.»
وی سپس به وضع استحکامات و امکانات موجود اشاره کرده و گفت:
«الان 3000 تا پلیت داریم. 24000 تا هم در حال بارگیری است. رفته بودند پلیت بخرند، ولی تا پریروز که من از تهران آمدم، خبری نبود. گونی سنگر 700000 عدد داریم و 300000 عدد هم در حال بارگیری است. تراورس 500 تا داریم، 500 تا هم در حال بارگیری است. تیرآهن نمره 14، 50 شاخه داریم،... [در مجموع] وضع نسبت به گذشته خیلی بهتر شده و فرق کرده، ولی خب هنوز هم کمبود هست.» [437] .
در پی ارائه این گزارش و همچنین، به دلیل کمبود نیرو، که باعث شده بود لشکرها و تیپهای مستقل سپاه هر کدام تنها حدود دو تا سه گردان نیرو داشته باشند، جانشین نیروی زمینی سپاه تصمیم گرفت، محور شرق رودخانهی قلعه چولان و نیز ارتفاع قمیش در غرب رودخانه از طرح مانور حذف شده و تنها به ارتفاع گردهرش اکتفا شود. برادر رحیم صفوی در برابر گزارش برادر جان محمد، مسئول پشتیبانی مرکز غرب، گفت:
[ صفحه 349]
«بنابراین، هر دو قرارگاه قدس و نجف را نمیتوان تامین کرد. و حالا یکیشان (قرارگاه نجف) را راه بیندازیم تا ببینیم چه میشود.» [438] .
منطقه عملیاتی به دلیل انجام عملیاتهای کربلای 10 و نصر 4 در گذشته، از آمادگی نسبی برخوردار بود. عمدهترین مشکل، احداث جاده روی ارتفاع گردهرش، پس از تصرف آن بود که در مأموریت مهندسی، تمهیدات لازم برای آن اندیشیده شد و برای پشتیبانی یگانها تا زمان احداث جاده، به هر یگان حدود 10 تا 20 قاطر داده شد که به جای خودرو مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، عبور از رودخانه قلعه چولان مانع دیگر عملیات بود که مقرر شد مهندسی قرارگاه نجف، بر روی رودخانه پلی احداث کند.
در محور دیگر عملیات، نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق میبایست بر روی ارتفاع ویولان که در شمال ارتفاع گردهرش واقع شده است، وارد عمل میشدند تا ضمن تجزیه توان دشمن، راه ورودی قرارگاه رمضان به داخل خاک عراق بیشتر تامین شود.
وضعیت دشمن
مسئولیت منطقه عملیاتی به عهده سپاه یکم ارتش عراق بود؛ که با یگانهای سازمانی و نیروهای جیش الشعبی از ارتفاع گردهرش حفاظت و دفاع میکرد. میزان حضور دشمن در منطقه، در این زمان عادی قلمداد میشد. و از آنجا که در اواخر پائیز و فصل زمستان، مطابق تجربهی سالهای گذشته، عملیات بزرگ ایران در جبهه جنوب انجام میشد، دشمن به تدریج نیروهای خود را به آن جبهه اعزام کرد. اما این نقل و انتقال کند انجام میشد. از این رو، برخلاف عملیات کربلای 10 که در اوایل بهار همین سال صورت گرفت، حضور دشمن در منطقه بیشتر و سازمان یافتهتر بود.
علاوه بر این، علیرغم اهتمام وافر قرارگاه نجف نسبت به رعایت غافل گیری و اعمال حفاظت عملیاتی، به دلیل حضور دشمن روی ارتفاع گامو و ارتفاع قمیش، اقدامات و نقل و انتقال یگانهای خودی در معرض دید نیروهای عراقی قرار داشت و به همین دلیل، دشمن به طور نسبی هوشیار بود. این وضع به طور خاص چند روز قبل از شروع عملیات، تشدید شد و نیروهای در خط دشمن به حفر کانال، احداث سنگر، افزایش موانع مصنوعی و فعالیت کمین پرداختند. عراقیها، همچنین، نیروهای یگانهای مستقر در ارتفاع گردهرش، را افزایش دادند. [439] .
[ صفحه 350]
شرح عملیات
عملیات نصر 8 در ساعت 1:16 بامداد 29 آبان 1366 با رمز یا محمد بن عبدالله ادرکنی، ادرکنی، ادرکنی، آغاز شد. به منظور تک هم آهنگ به مواضع دشمن، یگانها با پنج تا هشت ساعت راهپیمایی، زیر مواضع دشمن استقرار یافتند، بدین ترتیب، با فرمان حمله، یگانهای عمل کننده به طور هماهنگ و هم زمان حمله را شروع کردند و پس از یک ساعت، موفق شدند هدفهای خود را بر روی قلههای 1391،1418،1426 و همچنین، قرارگاه تاکتیکی تیپ 39 و مقر گردان 1 این تیپ را تصرف کنند. در این میان، تنها مقر گردان 2 تیپ 39 در ادامه یال شمال گردهرش پاکسازی نشد. با آغاز عملیات، مهندسی نیز اقدام به احداث جاده از پاسگاه پلیس به سمت رودخانه قلعه چولان و احداث پل لولهای روی این رودخانه کرد.
از ساعت 5 صبح، دشمن با عناصر باقی مانده از تیپ 39 به لشکر 57 ابوالفضل پاتک کرد و با ادامه این فشار، توانست این لشکر را 300 متر عقب بزند. و به دلیل احساس خطر از این محور، به این لشکر ماموریت داده شد تا هنگام ورود نیروهای لشکر ویژه شهداء، در مقابل دشمن مقاومت کرده و منطقه را حفظ کند. لشکر ویژه شهداء نیز مأموریت داشت ادامهی یال گردهرش را تصرف کند. از این رو، برای کمک و تقویت این یگان به توپخانه و ادوات دستور داده شد در آن محور اجرای آتش کنند. بدین ترتیب، ساعت 5 صبح به لشکر ویژه شهداء و لشکر 7 ولیعصر دستور داده شد که در پی ادامه ماموریت لشکر 57 و تقویت خط دفاعی لشکر 21 امام رضا (ع) وارد عمل شوند. در این حال، بار دیگر دشمن اوایل صبح پاتک کرد اما این بار سرکوب شد. پس از این حمله، در روز اول، تحرک خاصی از دشمن مشاهده نشد.
در شب دوم، لشکر ویژه شهداء روی ادامه یال گردهرش، با یک گردان از لشکر 57 عبور کرده و آن را تصرف کرد.
عراقیها پس از عقبنشینی از گردهرش، از روز سوم عملیات با تیپهای 31، 77 و 83 از دو محور به مواضع نیروهای خودی در میان قلههای 2 و 3 و همچنین به قله 2 حمله کردند، اما رزمندگان اسلام آنها را عقب زدند.
از سوم آذر 1366، نیز نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق روی ارتفاع ویولان عملیات خود را آغاز کردند. در پی این اقدام، دشمن توجه خود را به آن محور معطوف کرد و موفق شد پس از چند روز درگیری اتحادیه را وادار به عقب نشینی کند. در مجموع عملیات نصر 8 پس از یک هفته با موفقیت کامل پایان یافت.
[ صفحه 352]
نتایج عملیات
رزمندگان اسلام در عملیات نصر 8، به طور صد درصد به هدفهای خود دست یافتند. در واقع، با تصرف ارتفاع گردهرش، یک سرپل مناسب و جا پای مطمئن در آن سوی رودخانه قلعه چولان، برای اقدامات بعدی به دست آمد. در این عملیات، دشمن متحمل تلفات نیروی انسانی و تجهیزات زیادی شد و 200 تن از آنها نیز به اسارت نیروهای خودی در آمدند. همچنین، تیپهای 39،74، 77 و 83 و برخی یگانهای دیگر دشمن آسیب دیدند. علاوه بر این، مقداری از سلاح، مهمات و تجهیزات دشمن نیز منهدم و یا به غنیمت گرفته شد. [440] .