گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد نوزدهم
سوره عنکبوت




اشاره
تمام این سوره بگفتار عکرمه و عطا و کلبی در مکه نازل شده و بنا بگفتار قتاده و ابن عباس در یکی از دو قولش آن را در
مدینه نازل می دانند،و حسن گوید تمامی آن در مکه بجز ده آیه از اولش که در مدینه آمده و ابن عباس نیز در نظر دیگرش
موافق این گفتار بوده و از یحیی بن سلام حکایت مینماید.
را « تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ » را یک آیه و قراء حجاز « الم » عدد آیات این سوره باتفاق تمام دانشمندان تفسیر 69 آیه میباشد و قراء کوفه
را آیه اي میدانند. « مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ » یک آیه و قراء بصره و شام
فضیلت این سوره:
ابی بن کعب از پیامبر(ص)روایت کند که حضرت فرمود هر که سوره عنکبوت را قرائت کند بعدد آنچه را که مؤمن و منافق
وجود دارد ده برابرش باو پاداش داده خواهد شد.
ابو بصیر از امام صادق(ع)روایت کند که هر کس سوره عنکبوت و روم را در شب بیست و سوم ماه رمضان بخواند بخدا
سوگند که از بهشتیان بوده و در این گفتار هرگز استثناء نکنم و از خداوند نترسم که این قسم را بر من گناه بنویسد،چون
میدانم این دو سوره نزد پروردگار ارجمند است.
تفسیر و توضیح:
در پایان سوره قصص خداوند بشارت و انذار فرموده و اینک در آغاز این سوره بذکر تکالیف بندگان می پردازد.
ص : 3
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 1 تا 5
اشاره
لا یُفْتَنُونَ ( 2) وَ لَقَدْ فَتَنَّا اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ 􀀀 آمَنّ وَ هُمْ
ا􀀀 ی اَلنّ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ قَُولُوا
اس􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . الم ( 1) أَ حَسِبَ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اءَ 􀀀 کانَ یَرْجُوا لِق 􀀀 ا یَحْکُمُونَ ( 4) مَنْ 􀀀 ساءَ م 􀀀 ا 􀀀 اتِ أَنْ یَسْبِقُون 􀀀 کاذِبِینَ ( 3) أَمْ حَسِبَ اَلَّذِینَ یَعْمَلُونَ اَلسَّیِّئ 􀀀 اَللّ اَلَّذِینَ صَ دَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ اَلْ
􀀀
هُ
( اَللّ لَآتٍ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ ( 5
􀀀
اَللّ فَإِنَّ أَجَلَ هِ
􀀀
هِ
ترجمه:
اللّ الرحمن الرحیم آیا مردم چنین پنداشتند که بصرف آنکه بگویند ایمان(بخدا)آورده ایم رها شوند(و بر صدق این
􀀀
بسم ه
گفتار امتحان نگردند)و ما امت هایی را که پیش از ایشان بودند آزمایش نمودیم البته خدا می داند آنان را که راست گفته و
می داند دروغگویان را.
آیا آنان که اعمال ناشایسته(و نادرست)مرتکب می شوند پنداشتند که بر ما سبقت گیرند بسیار بد حکم میکنند.هر کس بلقاء
ما امیدوار است البته هنگام وعده خدا فرا رسد و او(بگفتار و کردار مردم)شنواي دانا است.
ص : 4
قرائت:
اللّ الذین صدقوا)خوانده و همچنین(و لیعلمن
􀀀
اللّ :(علی)(ع)آن را به یاء مضمومه و لام دوم را مکسوره(فلیعلمن ه
􀀀
فلیعلمن ه
الکاذبین)را قرائت نموده است- و بنا بر این ترجمه اش چنین خواهد بود که تا خدا معلوم گرداند براي آنان کی راست گفته و
روایت شده و زهري نیز در(و « اللّ بن حسن
􀀀
جعفر بن محمد،و محمد بن عبد ه » معلوم کند دروغگویان را- و نیز همین قرائت از
لیعلمن الکاذبین)با آنان موافقت نموده است و لیعلمن الکاذبین:این جمله و لیعلمن المنافقین نیز قرائت شده.
دلیل:
آنکه به یاء مضمومه و لام مکسوره قرائت نموده دلیلش آنست که مقصود آنکه خداوند معلوم گرداند براي مردم چگونه
هستند-و راستگویان از دروغگو جدا شود- و بنا بر این مفعول اول فعل حذف شده،چنان که خداوند فرموده:(هر ملتی را در
قیامت بوسیله امامشان میخوانیم)و نیز فرموده:(شناخته میشوند گنه کاران در قیامت بسیمایشان)و باز فرموده:(محشور میسازیم
گنه کاران را در آن روز کبود چشم).
و ممکن است از قبیل(ثوب معلم و فارس معلم)یعنی پیراهن نشانه دار و جنگجویی که بر خود علامتی نهاده،و بنا بر این
معنی(لیعلمن)آشکارا ساختن است و بالنتیجه به معنی اول بازگشت می نماید که مفعول اول حذف گردیده بود.
و ممکن است مفعول دوم را محذوف قرار داده و ترجمه اش چنین باشد که تا بدانند راستگویان پاداش راستی و دروغگویان
جزاي نادرستی خود را.
اعراب:
أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا
:(زجاج)گوید:(ان)اولی محلا منصوب و اسم براي (حسب)واقع شده و(ان)دومی از دو جهت منصوب بوده که بهترین آنها
منصوب
ص : 5
بودنش به(یترکوا)است و بنا بر این معنی چنین باشد که(آیا پنداشتند مردم اینکه رها شوند که بگویند ایمان آوردیم...)که در
اینجا(لان یقولوا او بان یقولوا)بوده و چون حرف جر حذف گردیده(یترکوا)به(ان)متصل و منصوب شده است.و ممکن است
عامل در(ان)دوم(حسب)باشد.
ابو علی گوید:نصب(ان)بوسیله(یترکوا)صحیح نخواهد بود زیرا فعل معلوم که متعدي به یک مفعول است،چگونه وقتی که
مجهول شد بمفعول دیگري متعدي شود.
و نیز گوید:آنچه را که گفته اند که(ان)بوسیله(حسب)منصوب شده نادرست است زیرا-از چهار حالت خارج نیست-یا باید
مفعول اول،و یا مفعول ثانی،و یا صفت و یا بدل واقع شود.اما مفعول اول نمی باشد زیرا مفعول اول(حسب)عبارت از (أَنْ
یُتْرَکُوا) بوده است.
و اما مفعول ثانی نمی باشد،علتش دو چیز است:
الف:باب ظننت در ادبیات عرب هنگامی که باین نوع مفاعیل متعدي شود، مفعول دومش ظاهر نخواهد بود.
ب:مفعول دوم از نظر معنی همان مفعول اول است و در اینجا این چنین نیست.
و اما بدل نمی باشد:زیرا از نظر معنی،مشتمل هیچکدام از تمام یا بعضی معنی مفعول اول نیست.
و اما صفت نمی باشد:زیرا(ان)دوم براي(حسب)مفید معنی صفتی نبوده و از آنچه را که گفتیم بیرون نخواهد بود.
و بنا بر این آنچه در این باره گفته اند غفلت و اشتباه است.
میگویم(مؤلف)بدل در اینجا صحیح است اگر(احسبوا ان یقولوا)بمعناي (احسبوا ان یهملوا)باشد زیرا بدون تردید اهمال
بمعناي ترك(و واگذاردن)است.
و حاصل ترجمه چنین می شود:آیا گمان دارند به اینکه ادعاي ایمان نموده ولی با تکالیف دینی و وظائف اسلامی امتحان
نشوند.
ص : 6
و در صورتی که جمله اول یعنی(احسبوا ان یترکوا)نیز بمعنی(ان یهملوا) باشد زیرا اهمال بمعنی واگذاشتن است.
بدین ترتیب جمله دوم یعنی(ان یقولوا)در معنی جمله اول(ان یترکوا) بوده و بدل او می باشد.
و اما صورت اول یعنی مفعول اول قرار گیرد،آن نیز صحیح خواهد بود زیرا وقتی-لام-و یا آنکه-باء-جاره در اولش در آید و
تقدیرش(لان یقولوا)و یا (بان یقولوا)شود،جمله جار و مجرور متعلق به(یترکوا)شده و منصوب المحل خواهد بود.
و بنا بر این گفتار زجاج در این باره صحیح،نهایت بر سبیل تساهل از مجرور به منصوب تعبیر نموده است.
ا یَحْکُمُونَ 􀀀 ساءَ م 􀀀
:در(ما)دو احتمال است.
الف:اسم مفرد منکر در محل نصب و تمیز واقع شده و تقدیرش(ساء حکماً یحکمون)است.
ب:اسم موصول و جمله یحکمون صلۀ او باشد و در تقدیر(ساء الحکم حکمهم) خواهد بود.
شأن نزول:
گوید:آیه مذکور در باره عمار بن یاسر که در راه خدا زیر شکنجه شدید واقع شده بود،نازل گردیده. « ابن جریح »
(شعبی)گوید:شأن نزول آیه در باره جمعی از مسلمانان است که در مکه باقی مانده و به مدینه هجرت نکرده بودند،پس
مهاجرین از مدینه براي آنان نامه فرستادند و مضمونش آن بود که از شرائط اسلامتان هجرت بمدینه می باشد و باید حتماً
هجرت کنید،با رسیدن نامه آنان بسوي مدینه حرکت کردند.
اما مشرکین مکه آنها را تعقیب نموده و در بین راه بمقابله پرداختند بعضی را کشته و پاره اي را مجروح ساختند.در اینجا بود
که این آیه نازل شد.
ص : 7
(ابن عباس)گوید:مقصود از(الناس)در آیه افرادي می باشند که در مکه به پیامبر ایمان آورده مانند سلمه بن هشام،عیاش بن
ابی ربیعه،ولید بن ولید،عمار ابن یاسر و دیگران.
مقصود:
الم
:تفسیرش در اول سوره بقره گذشت.
لا یُفْتَنُونَ 􀀀 آمَنّ وَ هُمْ
ا􀀀 ی النّ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ قَُولُوا
اس􀀀 أَ حَسِبَ :آیا گمان دارند مردم که قناعت شود اینکه بگویند ایمان آوردیم و بهمین قدر اکتفاء نموده و آنان در معرض امتحان قرار
نگیرند،چنین نیست-بلکه همه امتحان و آزمایش خواهند شد-.
در آیه(همزه)استفهام انکاري و توبیخی است یعنی هرگز چنین نشود.
(مجاهد)گوید:که مقصود،امتحان در جانها و مالها باشد.و این تفسیر از امام صادق(ع)نیز آمده و بنا بر این ترجمه اش اینست
که آیا امر و نهی نشده و تکالیف سنگین الهی براي آنان نیاید؟ بعضی گویند:مقصود آنکه آیا تنها با آوردن ایمان،دیگر
شدائد و ناکامیهاي دنیا متوجه آنان نشده و در آسایش باشند؟ (حسن)گوید:ترجمه آیه آنست که آیا مردم گمان دارند که
اکتفاء شده و در راستگویی و دروغگویی آزمایش نگردند. « اللّ
􀀀
لا اله الا ه » تنها با گفتن جمله توحید
اما بهتر آنست که آیه مشتمل تمام معانی مذکور بوده و هیچگونه منافاتی ندارد زیرا مؤمن پس از اقرار بتوحید پروردگار باید
بدستورات دین عمل نموده و با جان و مالش آزمایش شود و بقدر خویش سختیها و ناکامیهاي دنیا باو متوجه گردد، و بنا بر
این باید خود را آماده تمامی آنها نماید.
سپس خداوند سوگند یاد کرده و فرموده:
وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ
:و همانا حتماً آزموده ایم آنان که پیش از امت خاتم پیامبران(ص)بودند و آزمایش هایشان با دستورات دینی و یا سختیها و
ص : 8
مشکلات زندگی-بر حسب اختلاف آنها بوده است.و این آیه خود تسلی و آرامشی براي مسلمانان صدر اسلام بود-که با
مشکلاتی روبرو بودند-.
(ابن عباس)گوید:از جمله آنان که آیه در باره شان نازل شده ابراهیم خلیل الرحمن و گروهی است که باو ایمان آورده بودند
و پس از او در راه دین خدا متحمل سختیها شدند(و آنان را اره نمودند).دیگري گوید:آیه در باره ملت بنی اسرائیل آمده که
با استبداد فرعون روبرو بوده،و به بدترین عذاب آنان را شکنجه مینمود.
کاذِبِینَ 􀀀 اللّ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْ
􀀀
فَلَیَعْلَمَنَّ هُ
:پس البته خدا میداند آنکه در ایمانش راست گفته و میداند دروغگویان را.
و با ملاحظه آنکه خداوند نسبت بآینده عالم بوده و تمام امور جهان پیش از خلقت براي او روشن بوده و احوال مردم را
میداند،جمله(فلیعلمن)بمنظور تحقق هر چیز در جاي خود میباشد.-یعنی آنکه افراد بشر با اختیار خود آن را انجام داده و
خداوند بآن عالم است-.
پاره اي گویند:یعنی تا خدا جدا سازد آنان را که راست گفته از آنها که دروغ گفته و بهر یک پاداش لازم را بپردازد،و بنا بر
این از جزاء و جدا ساختن تعبیر به(علم) شده و(فلیعلمن)آمده زیرا تنها بواسطۀ علم خداوند،آنها شناخته شده و پاداش داده می
امَ یعنی عیسی و مادرش غذا می 􀀀 لانِ الطَّع 􀀀 ا یَأْکُ 􀀀 کان 􀀀 شوند پس سبب جاي مسبب نشسته و لفظ سبب ذکر شده نظیر آیه شریفه
خوردند که کنایه از احتیاج ایشان است پس راستی در آیه بمعنی ثبات قدم و استواري بر سختیها بوده و دروغ بمعنی سستی و
ثابت نبودن باشد نظیر کلام زهیر که گوید:
اذا ما اللیث کذب عن اقرانه صدقا:
براستی شیري است در بیشه شیران که در میدان جنگ مردانی را صید کرده طعمۀ خود سازد آن گاه که شیري نبوده تا از
اقران خود رو برتابد و با آنان استوار نباشد و مقصود آنکه(کذب)بمعنی عدم استواري آمده است.
ا􀀀 اتِ أَنْ یَسْبِقُون 􀀀 أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئ
:آیا گمان دارند آنان که کافر
ص : 9
شده و انواع قبایح و گناهان را مرتکب شوند،با ما مسابقه داده و سبقت گیرند و بعجزمان در آورند تا ما نتوانیم بآنان رسیده
انتقام بگیریم؟-نه چنین است-.
ا یَحْکُمُونَ :چه زشت است آنچه را که حکم 􀀀 ساءَ م 􀀀 (ام)در اینجا بمعنی استفهام آمده ولی همانند همزه استفهامیه نخواهد بود
میکنند و گمان دارند از ما سبقت بگیرند.
(عیاشی)باسناد خود از ابی الحسن(ع)روایت کند که،روزي عباس بحضور امیر المؤمنین(ع)رسید عرض نمود برخیز بنزد
جمعیت رفته تا با تو بیعت کنند.
النّ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ
اس 􀀀 امیر المؤمنین پرسید آیا بیعت مینمایند؟ عباس پاسخ داد بلی علی(ع)فرمود:پس گفته خدا الم أَ حَسِبَ آمَنّ کجا رفت-کنایه از آنکه آنها بیعت نخواهند کرد-.
ا... 􀀀 ی قَُولُوا
اللّ
􀀀
اءَ هِ 􀀀 کانَ یَرْجُوا لِق 􀀀 مَنْ
:آن کس که باشد امیدوار دیدار خدا و مقصود امیدوار پاداش او در قیامت است.
(سعید بن جبیر و سدي)گویند:یعنی آنکه ترس از عقاب خدا دارد زیرا گاهی(رجاء)بمعنی خوف هم آمده چنان که شاعر
گوید:
اذا لسعته النحل لم یرج لسعها
و حالفها فی بیت نوب عواسل
آن گاه که زنبور گزیدش،هرگز نترسد بلکه همراه او کنار کندویش رود، که آنجا رفت و آمد دارند.
و مقصود آنکه(یرج)که از مادة(رجاء)است بمعنی هراس و خوف آمده و بنا بر این ترجمه آیه چنین باشد،آن کس که از
قیامت بترسد و از پاداش و بررسی اعمال در هراس باشد یا آنکه امیدوار ثواب باشد باید پیش از آن بکارهاي شایسته بشتابد.
اللّ لَآتٍ
􀀀
فَإِنَّ أَجَلَ هِ
:پس البته وقتی را که خدا مقرر فرموده بمنظور بررسی اعمال و پاداش و جزاي آن خواهد رسید.
وَ هُوَ السَّمِیعُ
:و او بگفتارتان شنوا بوده.
اَلْعَلِیمُ
:و بآنچه را که در قلب ها و افکار دارید دانا است.
ص : 10
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 6 تا 10
اشاره
اتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ 􀀀 اَلصّ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع الَمِینَ ( 6) وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا 􀀀 اَللّ لَغَنِیٌّ عَنِ اَلْع
􀀀
جاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ هَ 􀀀 ما یُ 􀀀 جاهَدَ فَإِنَّ 􀀀 وَ مَنْ
ما إِلَیَّ 􀀀 لا تُطِعْهُ 􀀀 ا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَ 􀀀 داكَ لِتُشْرِكَ بِی م 􀀀 جاهَ 􀀀 والِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ 􀀀 سانَ بِ 􀀀 کانُوا یَعْمَلُونَ ( 7) وَ وَصَّیْنَا اَلْإِنْ 􀀀 أَحْسَنَ اَلَّذِي
آمَنّ
ا􀀀 ی اَلنّ مَنْ قَُولُ
اسِ􀀀 مِن اَلصّ ( 9) وَ الِحِین 􀀀 اَلصّ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 8) وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا 􀀀 مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِ
ما فِی 􀀀 اَللّ بِأَعْلَمَ بِ
􀀀
کُنّ مَعَکُمْ أَ وَ لَیْسَ هُ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
جاءَ نَصْ رٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ ا 􀀀 اَللّ وَ لَئِنْ
􀀀
ذابِ هِ 􀀀 اَلنّ کَعَ
اسِ 􀀀 فِت اَللّ جَعَلَ نَْهَ
􀀀
ذا أُوذِيَ فِی هِ 􀀀 بِاللّ فَإِ
􀀀
هِ
( الَمِینَ ( 10 􀀀 صُدُورِ اَلْع
ترجمه:
آنکه میکوشد،جز این نیست که میکوشد براي خویشتن،زیرا خداوند
ص : 11
بی نیاز از جهانیان است.آنان که ایمان آوردند و کارهاي شایسته کردند همانا محو خواهیم نمود گناهانشان را و پاداش
خواهیم داد آنان را بهتر از اعمال نیکشان.و ما بآدمیان سفارش کردیم که در حق پدر و مادر خود نیکی کنند و اگر آنان
بکوشند تا بمن که(خداي یگانه ام)از روي جهل و نادانی شرك آوري هرگز از ایشان فرمان مبر.بازگشت شما بسوي من است
و شما را بآنچه(از نیک و بد)انجام داده اید آگاه خواهم ساخت آنان که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند آنان را
جزو شایستگان قرار میدهیم.پاره اي از مردم کسانی هستند که میگویند بخدا ایمان آوردیم ولی چون در مجاهدتهاي راه خدا
آزار ببینند،آزار از مردم را چون عذاب خدا میدانند و اگر نصرتی از پروردگار تو(اي پیامبر)برسد،میگوید البته ما با شما بودیم
آیا خدا آگاه تر نیست بآنچه در سینه ي جهانیان است.
اعراب:
.« و وصینا الانسان بأن یفعل بوالدیه حسنا » حسنا:مفعول فعل محذوف است و در تقدیر چنین بوده
ا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ 􀀀م
باشد. « تشرك » :این جمله موصول و صله و در محل نصب است تا مفعول
شأن نزول:
کلبی گوید:که آیه اخیر( 10 )در بارة عیاش بن ابی ربیعه مخزومی نازل شده، زیرا او اسلام آورده بود و از ترس قوم و قبیله ي
خود بسوي مدینه مهاجرت نمود قبل از آنکه پیامبر مهاجرت کند.مادر عیاش بنام اسماء دختر مخزومه بن ابی جندل تمیمی با
شنیدن مهاجرت فرزندش قسم یاد کرد که چیزي نمی خورم و نمیآشامم و بنظافت سر و صورت اقدام نکرده و هرگز داخل
خانه و زیر سقف نخواهم رفت تا فرزندم باز گردد.او دو فرزند دیگري داشت بنام(ابو جهل و حرث)که فرزندان هشام شوهر
پیشین اسماء بودند و از ناحیه مادر با عیاش برادر محسوب می شدند، آنان چون ناراحتی و اضطراب مادر را مشاهده
نمودند،سوار بر مرکب شده و بدنبال
ص : 12
برادر بسوي مدینه روانه گشتند و اتفاقاً در مدینه با عیاش ملاقات نمودند،اعتصاب غذایی و اضطراب مادر را با او در میان
گذارده و از او خواستند تا بوطن برگردد و بالآخره موافقتش را جلب نمودند تا براي مدت کوتاهی بدیدار مادر همراه آنان
برگردد.ولی او با برادران عهد بست که او را از دینش باز ندارند و با برادران بسوي مادر رهسپار شدند.
اما مادرش تا سه روز باعتصاب غذایی خود ادامه داد ولی بعد از سه روز تاب و توان از او رفت و بحکم اجبار دست از
اعتصاب خود برداشت و مانند همیشه اقدام بخوردن غذا و نوشیدن آب نمود ولی انتظار فرزندان خود میکشید.
برادران،عیاش را برداشته و عزم وطن نمودند،چون از شهر مدینه بیرون آمده و از چشمها دور شدند،نسبت بعیاش با تندي رفتار
کرده و او را با طناب محکم بستند و مشغول کتک زدن شدند تا آنجا که هر یک صد تازیانه بر بدنش وارد ساخته و بدن زیر
تازیانه ها شدیداً آزرده شد.البته منظور برادران این بود تا عیاش از دین خود که آئین یکتا پرستی پیامبر(ص)است دست
برداشته و به آئین بت پرستی برگردد.
عیاش که سخت آزرده شده بود از ترس شکنجه ي بیشتر،برائت خود را اعلام کرد و آنچه را که شایسته نبود نسبت بآئین
یکتاپرستی بزبان آورد تا از او دست برداشتند.و این آیه(آیه 10 )در باره اش نازل شد.
اما بین آن دو برادر،حرث با شدت بیشتري نسبت بعیاش رفتار کرد،و عیاش با خود قسم یاد نمود که اگر او را در خارج حرم
ملاقات کند،سر از تنش جدا خواهد ساخت.و بالآخره با چنین تندي وارد مکه شدند و عیاش لحظه اي با مادر خویشتن ملاقات
نمود و اتفاقا پس اندك زمانی پیامبر(ص)و متعاقب او مؤمنین مهاجرت بمدینه نمودند و عیاش نیز راه مدینه را پیش گرفت و
بپیامبر ملحق گشت و رفته رفته در اسلام خود قوي گشت و مسلمانی شایسته گردید.ولی برادرش،حرث چندي در مکه
سکونت کرده و سپس بآئین اسلام گروید و بسوي مدینه هجرت نموده، با پیامبر(ص)بیعت کرد اما عیاش از آمدن برادر و
اسلام او هیچ اطلاع نداشت،روزي
ص : 13
در پشت مسجد(قبا)حرث را ملاقات کرد و بیاد سوگند و شکنجه هاي گذشته افتاده او را بقتل رسانید،باو خبر دادند برادرت
اسلام آورده بود چرا کشتی؟عیاش بسیار ناراحت شده گریه کرد و بحضور پیامبر اسلام(ص)شرفیاب شد و قصه را بعرض
.« إِلاّ خَطَأً تا آخر
􀀀
کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً 􀀀 ا 􀀀 وَ م » رسانید.فوراً این آیه نازل شد که
ضحاك می گوید:که آیه مذکور(آیه 10 )در باره ي واقعه ي دیگري نازل شده و آن جمعیتی از منافقین بودند که میگفتند
ایمان آوردیم ولی چون در راه ایمان و عقیده ي خویشتن از مشرکین رنج میدیدند دست از آئین اسلام و ایمان بخدا برداشته
و به آئین بت پرستی برمی گشتند.و اما قتاده نقل کرده که این آیه در باره ي بت پرستانی که بازگشت بمکه نمودند،نازل
گردیده است.
مقصود:
چون خداوند در آیات پیش مراقبت نفس و خویشتن داري را با انجام فرامین او در امید و ترس انسان نسبت بآینده،بیان
فرمود،اکنون درباره ي مجاهده انسان سخن میفرماید.
جاهِدُ لِنَفْسِهِ 􀀀 ما یُ 􀀀 جاهَدَ فَإِنَّ 􀀀 وَ مَنْ
:انسانی که با شیطان و وسوسه هاي او مبارزه نموده و در مبارزه با دشمنان بمنظور استواري دین کوشش می نماید و نیز با
شهوتهاي نفس و خواستهاي خطرناك هواي دل که از هر دشمنی سخت تر است،مبارزه می کند، او در حقیقت براي نفع
خویشتن قدم برداشته پاداش و نتیجه کار او بخودش بر میگردد.
نه آنکه تصور کند منافع آن بخداوند جهان برگشت می کند.
الَمِینَ 􀀀 اللّ لَغَنِیٌّ عَنِ الْع
􀀀
إِنَّ هَ
:خداوند بفرمان برداري مردم احتیاجی ندارد و اوامر و نواهی خدا بمنظور منفعتی که عاید او شود نیست،بلکه براي منافع مردم
است.
اتِهِمْ 􀀀 الصّ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
:آنان که ایمان آوردند و کارهاي شایسته انجام دادند،محو می کنیم گناهان و بدیهایی را که آنان زمان کفر انجام دادند تا
جایی که در اثر آن اعمال شایسته بدي ها جبران شده
ص : 14
گویا مرتکب زشتیها نشده اند.
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي
:و پاداش به بهترین اعمال آنان که عبادت و اطاعت از فرامین خداوند است خواهیم داد.
یعنی بدیهایی که در حال کفر انجام داده اند بوسیله اسلام آن را محو میکنیم و باعمال شایسته آنان که در حال اسلام بوده
پاداش میدهیم.و چون در این آیه خداوند امر نمود تا مسلمانان با کفار مبارزه و جهاد کنند و از آنان دوري گزینند لذا وظیفه
فرزند را نسبت به پدر و مادر چنین بیان فرمود.
والِدَیْهِ حُسْناً 􀀀 سانَ بِ 􀀀 وَ وَصَّیْنَا الْإِنْ
:دستور داده ایم بانسان که نسبت بپدر و مادر نیکویی نماید و برفتار پسندیده عمل کند تا رضایت آنان را نسبت بخود جلب
نموده و خوشنود سازد.سپس خداوند بهر یک از افراد انسان دستور میدهد.
داكَ􀀀 جاهَ 􀀀 وَ إِنْ
:و اگر مجاهده و مبارزه نمودند پدر و مادرت با تو اي انسان و جدیت نمودند.
لِتُشْرِكَ بِی
:تا شریک قائل شدي در عباده و اطاعت من.
ا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ 􀀀م
:چیزي را که بآن آگاهی نداري یعنی هیچکس نسبت به آن آگاهی ندارد.
ما􀀀 لا تُطِعْهُ 􀀀 فَ
:پس نباید در این باره از پدر و مادر اطاعت کنی.
بنا بر این خداوند سبحان امر نموده بانسان که باید در افعالی که لازم است انجام دهد از پدر و مادر پیروي کند و دستور آنان
در این جهت واجب و لازم الاطاعه میباشد ولی در باره کارهایی که انسان مختار است با مصلحت اندیشی انجام دهد یا ترك
کند،اطاعت و قبول مصلحت بینی پدر و مادر البته بهتر است تا سخن آنان را اعتنا نکرده،رد کند.اما در کارهایی که از نظر
دستور اسلام ممنوع اعلام شده هرگز نباید سخن آنان را بپذیرد و مرتکب بجنایات و ممنوعات شرعی شود که از جمله ي آنها
شرك بخداوند است،و از اینکه آیه در این باره نفی علم نموده است براي آنست که انسان خود را با جستجو نمودن دلیل آن
بزحمت نیاندازد زیرا چیزي را که اصلا
ص : 15
وجود ندارد اثبات دلیل آن ممکن نخواهد بود بنا بر این اعتقاد بچنین امري نیز پسندیده نمی باشد-چون وقتی شریک براي
خدا نباشد چگونه ممکن است براي اثبات آن دلیل آورد-.
إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ
:بازگشت شما بحکم من است.
ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 􀀀 فَأُنَبِّئُکُمْ بِ
:باعمالی که انجام داده اید شما را آگاه میسازم و پاداش آن را می دهم.
از سعد بن ابی وقاص روایت شده که گفت من نسبت بمادر خود نیکو رفتار بودم و چون اسلام اختیار نمودم،مادرم بمن
خطاب نموده گفت:یا سعد،این چه دینی است که تو برگزیدي،باید آن را ترك کنی و بآئین بت پرستی برگردي،و گرنه
اعتصاب غذایی نموده هیچ نخورم و نیاشامم تا بمیرم و تو مورد سرزنش قرار گرفته و مردم بتو گویند اي قاتل مادر.
گفتم:مادرم از کارهاي خود دست بدار که من دین اسلام را ترك نخواهم کرد.
روز اول مادرم چیزي نخورد و با گرسنگی خوابید تا خورشید طلوع کرد و باز از خوردن خویشتن داري کرد و تا غروب
آفتاب روز دوم گرسنه ماند تا آنکه مجبور شدم و گفتم بخدا سوگند اگر تو صد جان داشته باشی و یک یک از حنجره ات
بیرون بیاید من از دین خود دست بر نمی دارم،اکنون تو دانی و بس آن قدر نخور تا بمیري.
مادرم در مقابل این گفتارم تعجب کرد و چون استواریم را در آئین مقدس اسلام دید دست از اعتصاب برداشته غذا خورد.در
.« داكَ تا آخر 􀀀 جاهَ 􀀀 وَ إِنْ » این باره بود که آیه مذکور نازل شد و فرمود
مادر سعد بن ابی وقاص بنام حمنه دختر ابی سفیان فرزند امیه او فرزند عبد شمس است.
روایت شده از(بهر بن ابی حکیم)و او از پدرش نقل می کند که بحضور رسول خدا(ص)شرفیاب شدم و از حضرتش پرسیدم:
بچه کسی نیکویی و خدمت کنم؟حضرت پاسخ داد بمادرت،بار دوم پرسیدم بعد از مادر بچه کسی؟پاسخ داد بمادرت،
ص : 16
بار سوم پرسیدم بعد از آن بچه کسی؟پاسخ فرمود بمادرت،مرتبه چهارم سؤال کردم پس از آن بچه کسی خدمت کنم؟پیامبر
فرمود:بپدر و بعد از او به نزدیکان خود.
( (انس بن مالک)روایت کرده که رسول خدا(ص)فرمود الجنه تحت اقدام الامهات:بهشت برین زیر پاي مادران است. ( 1
وَ الَّذِینَ آمَنُوا
:آن مردمی که در توحید و خداپرستی راست بودند و از روي اخلاص و صفاي دل او را عبادت نمودند.
الصّ
الِحِین 􀀀 الصّ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع وَ مَِلُوا
:و کارهاي نیکو انجام دادند آنان را در زمرة شایستگان در بهشت جاي خواهیم داد.
و چون خداوند در آیه پیشین آزادي مؤمنین را در عمل بیان فرمود لذا خواست بدنبال آن دسته اي از آنان را که در ایمان
ضعیف اند بیان کند و یا بنقل بعضی خواسته از ایمان منافقین سخن بگوید،لذا فرمود:
بِاللّ
􀀀
آمَنّ هِ
ا􀀀 ی النّ مَنْ قَُولُ
اسِ􀀀 مِن وَ :و از مردم پاره اي گویند بخداوند جهان ایمان داریم،ولی تنها بزبان است.
اللّ
􀀀
ذا أُوذِيَ فِی هِ 􀀀 فَإِ
:زمانی که در استواري خود بدین خدا و یا در اعتقاد خود بذات او تعب و آزردگی از مردم مشرك دیده باشد.
اللّ
􀀀
ذابِ هِ 􀀀 النّ کَعَ
اسِ􀀀 فِت جَعَلَ نَْهَ
:آزار از مردم را همانند عذاب خدا پنداشته است.
یعنی زمانی که رنج ببیند و در اثر ایستاده گی و ثبات قدم در ایمان و خدا پرستی از مشرکین جامعه بلا و عذاب بکشد،آن
چنان ضعیف است که از دین دست برمیدارد زیرا از عذاب و آزار مردم میترسد.همانند آن کافري که شایسته است در حقیقت
او از آئین غلط خود دست بردارد و از عذاب خدا بترسد.بنا بر این بین عذاب مردم که
ص : 17
1) -او میتواند فرزند را بنحوي تربیت کند که در آینده نزدیک فرزند با برنامه هاي خود و خدمت بجامعه چهره ي -1
درخشنده اي بخاندان خویش داده و آنان را سعادتمند سازد و باز میتواند او را با برنامه هاي غلط تربیت نموده و در آینده
چهره ننگینی براي خانواده باشد.
فانی و پایان پذیر است و بین عذاب خداوند که دائمی و همیشه گی است هیچ فرق نگذارده،چون که تمیزش کم و قدرت
نامیده بمنظور مشقت و رنجهایی است که در آن مشاهده می شود. « فتنه » ایمان او اندك است.خداوند اذیت و آزار مردم را
جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ 􀀀 وَ لَئِنْ
:اي پیامبر اگر یاري و نصرت خدا برسد و مؤمنین پیروز شده،دولت و حکومت اولیاء خدا بر کافرین سلطنت پیدا کند.
کُنّ مَعَکُمْ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
لَیَقُولُنَّ ا
:این ضعیفان در ایمان و منافقین که وصف آنان گفتیم بمؤمنین می گویند البته ما با شما بوده و براي پیروزي بر دشمن با شما
کمک می کردیم،اما منظور آنان طمع در اموال جنگی است تا بهره اي نصیب آنها شود.
سپس خداوند شدیداً تکذیبشان نموده می فرماید:
الَمِینَ 􀀀 ما فِی صُدُورِ الْع 􀀀 اللّ بِأَعْلَمَ بِ
􀀀
أَ وَ لَیْسَ هُ
:آیا خداوند آگاه تر نیست بآنچه در سینه هاي جهانیان است از ایمان و نفاق آنها،بنا بر این گفتار دروغین آنان بر خدا پوشیده
نیست.
ص : 18
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 11 تا 15
اشاره
ا هُمْ 􀀀 اکُمْ وَ م 􀀀 طای 􀀀 ا وَ لْنَحْمِلْ خَ 􀀀 الَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّبِعُوا سَبِیلَن 􀀀 افِقِینَ ( 11 ) وَ ق 􀀀 اَللّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ اَلْمُن
􀀀
وَ لَیَعْلَمَنَّ هُ
کانُوا یَفْتَرُونَ 􀀀 عَمّ
ا􀀀 ام 􀀀 اَلْقِی أَثْق وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ هَِ الِهِم 􀀀 أَثْق مَعَ الًا 􀀀 و أَثْق الَهُم 􀀀 لَک ( 12 ) وَ لَیَحْمِلُنَّ اذِب 􀀀 خَط مِنْ شَیْءٍ إِنَّهُمْ وُنَ اهُم 􀀀ای 􀀀 حامِلِینَ مِنْ 􀀀بِ
حابَ 􀀀 اهُ وَ أَصْ 􀀀 ظالِمُونَ ( 14 ) فَأَنْجَیْن 􀀀 انُ وَ هُمْ 􀀀 اماً فَأَخَذَهُمُ اَلطُّوف 􀀀 إِلاّ خَمْسِینَ ع
􀀀
ی قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ 􀀀 ا نُوحاً إِل 􀀀 13 ) وَ لَقَدْ أَرْسَلْن )
( الَمِینَ ( 15 􀀀 ا آیَهً لِلْع 􀀀 اه 􀀀 اَلسَّفِینَهِ وَ جَعَلْن
ترجمه:
و البته خداوند میداند افرادي را که ایمان آوردند و افرادي که منافق اند.و آنان که کافر بودند بمؤمنین گفتند پیروي کنید راه
ما را و ما مسئول گناهانتان شده بگردن میگیریم،در حالتی که چیزي از گناهان آنان را بدوش نکشیده و مسئول
ص : 19
آن نیستند،اینان دروغگویانند.و البته آنها(کفار)بارهاي خود را بدوش کشند و بارهایی بر روي بارهاي خود،و در قیامت سؤال
میشوند از آنچه افترا می بستند.همانا نوح را بسوي قومش فرستادیم پس نهصد و پنجاه سال در بین آنها زندگی کرد،سپس
طوفان آنها را گرفت،و آنان بودند ستم کاران.پس نجات دادیم نوح و یاران کشتی را و آن را آیتی براي جهانیان قرار دادیم.
شرح لغات:
الثقل:در لغت عرب در مورد اثاث البیت استعمال میشود و جمع آن اثقال است چنان که در بین اعراب گفته میشود ارتحل
القوم بثقلهم و ثقلتهم یعنی کوچ کردند بادیه نشینان با اثاث البیت و متاع هاي خود و بهمین معنی حدیث مشهور(ثقلین)
استعمال شده زیرا پیامبر(ص)فرموده بود
اللّ و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض در میان شما امت اسلامی دو چیز
􀀀
انی تارك فیکم الثقلین کتاب ه
سنگین و گرانبها میگذارم کتاب خدا و عترت من،و این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در حوض کوثر بسوي من باز گردند
.(1)
ص : 20
1) -این حدیث گذشته از شیعه مورد اتفاق و اجماع اهل تسنن است و تمام کتابهاي معتبر تاریخی و حدیثی و تفسیري -1
آنان ذکر شده و با الفاظ مختلفه از پیامبر روایت نموده اند و سر آن هم این است که پیامبر اسلام پس از جریان غدیر خم و
تعیین نمودن امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع)را بمقام خلافت و حکومت بعد از مرگ خود،در باره علی بن ابی طالب ع و
اهل بیتش بمناسبتهاي مختلف سفارش کرد و از این قبیل کلمات بسیار میفرمود.چنان که حاکم نیشابوري در کتاب مستدرك
جزء 3 ص 148 حدیث مذکور را که در متن گفته شد روایت کرد و نظیر آن را در حدیث دیگر ترمذي بنا بنقل کنز العمال ج
اللّ حبل
􀀀
1 ص 44 از رسول خدا روایت کرده که پیامبر(ص) فرمود انی ترکت فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدي،کتاب ه
ممدود من السماء الی- الارض و عترتی اهل بیتی،و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما یعنی در بین
شما امت چیزي گذاردم تا زمانی که شما بآن توجه داشته پیروي کنید،هرگز بعد از مرگم گمراه نخواهید شد و آن دو چیز
است کتاب خدا که چون ریسمانی است بین خدا و مردم و عترت من یعنی اهل بیت منند،این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در
حوض کوثر بسوي من باز گردند نیکو بنگرید که در باره این دو چگونه انجام وظیفه نموده اید.
(ثعلب)گوید:از اینکه کتاب و عترت به(ثقلین)نام گذاري شده براي آنست که عمل نمودن باحکام و فرامین آن دو که در
حقیقت فرامین خداوند است سنگین و پر ارزش است.و بعضی دیگر گفته اند که اعراب در اصطلاح خود بهر چیز پر ارزش و
نفیس،(ثقل)میگویند و از اینکه قرآن و عترت را(ثقلین)گفته اند براي بزرگداشت
(1
(این حدیث بخوبی آگاهی پیامبر را از آینده امت نشان میدهد،گویا پیامبر انحرافات مردم را بعد مرگ خویشتن که بدست
جمعی از جاه طلبان انجام خواهد گرفت،میدید و براي توجه بیشتر مردم این نوع جمله ها بسیار میفرمود و مخصوصاً با تحقق
اجتماع تاریخی غدیر خم که هنوز چند ماهی بیش نگذشته بود پیامبر بهنگام وفات بمنظور تحکیم امر خلافت علی ع خواست
کتباً بنویسد اما بنا بنقل شیخ مفید جمله اي که از زبان(عمر)صادر شد و موجب اختلاف گردید،باعث شد تا پیامبر(ص)براي
جلوگیري از اختلاف چیزي ننویسد ولی زباناً سفارش نمود. در این باره می توان بمتون تاریخی شیعه و کتابهاي معتبر حدیثی
و تفسیري اهل سنت مراجعه نمود،از جمله کتاب(الصواعق)ابن حجر عسقلانی ص 135 -(کنز العمال)هندي ج 1 باب الاعتصام
- بالکتاب و السنه-کتاب(المستدرك)حاکم نیشابوري جزء 3 ص 148 کتاب(المسند)امام احمد حنبل ج 3 ص 17 و 26 و 189
(المراجعات)سید شرف الدین عاملی-(رساله فی حدیث الثقلین)قوام الدین و شنوي و.... بنا بنقل ابن حجر که خود از بزرگان
اهل سنت است در کتاب الصواعق این حدیث از طریق بیست و چند تن از صحابه روایت شده است. از جمله:امام المتقین علی
اللّ انصاري ابو هاشم بن تیهان
􀀀
بن ابی طالب(ع) امام حسن(ع) سلمان فارسی ابو ذر غفاري ابن عباس ابو سعید جابر بن عبد ه
اللّ (ص) حذیفه بن اسید غفاري
􀀀
حذیفه بن یمانی ابو رافع مولی رسول ه
ص : 21
منزلت آنها بین مسلمین است و هر چیز که داراي فضیلت مورد توجه جامعه است باو(ثقل)گفته می شود و به همین جهت
است که از بین تمام مخلوقات بانسانها و جنیان،ثقلین گفته شده زیرا آنان فضیلت بر سایر مخلوقات دارند.
الطوفان:عبارت از آب بسیار زیادي را گویند که از آسمان جاري شود و سر اینکه او را طوفان نامیده اند چون در اثر زیادي
نابود « افناهم الطوفان موت جارف »: باطراف زمین طواف نموده بتمام نقاط آن میرسد.و در این باره(راجز)در ابیات خود گفته
کرد آنها را باران هاي بسیاري که کانون مرگ بود.(جارف)از ماده (جرف)است و آن هر چیز بسیار را گویند و در مثال گفته
یعنی تمام آن شیء را فرستادم،در اینجا گوینده این شعر مرگ بسیار را که بسراغ آنها آمده « جرفت الشیء اجرفه جرفا » میشود
بود تشبیه به طوفان نموده است.
اعراب:
اهُمْ مِنْ شَیْءٍ 􀀀 طای 􀀀 حامِلِینَ مِنْ خَ 􀀀بِ
:در تقدیر(و ما هم بحاملین من شیء من خطایاهم)که جمله(من خطایاهم)در حقیقت صفت براي(شیء)میباشد که بالنتیجه در
قرائت ظاهر آیه صفت مقدم بر موصوف شده و در محل نصب و حال قرار گرفته.
أَلْفَ سَنَهٍ
:منصوب است بنا بر ظرفیت خمسین:منصوب شده تا استثناء واقع شود و(عاماً)تمییز او است.
مقصود:
اکنون خداوند مؤمنین را از کفار جدا نموده میفرماید:
(1
(خزیمه بن ثابت ذو الشهادتین زید بن ثابت انس بن مالک حدیث(ثقلین)با مدارك مذکور تنها یکی از دلائل شیعه در باره
امامت و خلافت بلافصل علی بن ابی طالب و فرزندان او است.و شیعه دلائل دیگري که از جمله نص صریح قرآن کریم است
در این باره دارد که بمنظور اختصار از ذکر آنها خود داري می نمائیم.
ص : 22
اللّ الَّذِینَ آمَنُوا
􀀀
وَ لَیَعْلَمَنَّ هُ
:خداوند میداند آنان را که حقیقتا ایمان آورده و در ظاهر و باطن گرویدند.
افِقِینَ 􀀀 وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُن
:و میداند آنان را که منافقند و آنچه را که در باطن دارند غیر ظاهر آنها است،تا پاداش دهد آنها را طبق اعمالشان.
اللّ المؤمن من المنافق)یعنی حتما خداوند جدا سازد در پاداشهاي
􀀀
(جبائی)گفته است معنی این آیه چنین خواهد بود(و لیمیزن ه
خویش مؤمنان را از منافقین و بنا بر این جمله(لیعلمن)بجاي(لیمیزن)استعمال شده و علم بجاي تمیز گذاشته شده زیرا از نظر فن
خطابه گوینده میتواند در اداي مطلب خود از هر واژه مناسبی استفاده کند،ولی مقصود یکی است و قبلا در این باره توضیحات
لازم داده شد.
بنا بر این خداوند در این آیه منافقین را تهدید نمود نسبت بروشی که انتخاب نموده اند و مؤمنین را باستهزاء گرفته بظاهر
چیزي میگویند که در واقع بآن اعتراف ندارند،گمان کرده اند که از ضررهاي آن ایمن خواهند بود،خداوندي که مالک تمام
جزاها است باحوال آنان آگاه بوده و آنان را روزي برسوایی خواهد کشانید.
الَ الَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀 وَ ق
:و گفتند آنان که کافر شدند و به نعمت هاي خدا کفر ورزیده و انکار نمودند.
لِلَّذِینَ آمَنُوا
:به مردمی که ایمان آوردند و آئین یکتا پرستی را تصدیق نموده و پیامبران را براستی پذیرفتند.
اکُمْ 􀀀 طای 􀀀 ا وَ لْنَحْمِلْ خَ 􀀀 اِتَّبِعُوا سَبِیلَن
:از مسلک ما که آئین بت پرستی است پیروي کنید و ما گناهان شما را بدوش میکشیم،یعنی اگر بگوئید به آئین بت پرستی
عمل کردن گناه است ما گناهان شما را بگردن میگیریم.آنان تصور مینمودند بت پرستی جنایت و گناه نیست و قیامتی هم که
جایگاه بررسی اعمال مردم است در کار نبوده بنا بر این گناهی بپاي ما نوشته نخواهد شد.
مأمور در جمله(و لنحمل)خود متکلم است زیرا بنفس خویشتن خطاب میکند که البته ما بدوش میکشیم و مقصود پذیرفتن
مسئولیت در برابر خواسته است.
ص : 23
عینا مثل آنست که شخصی مسئولیت کاري را بعهده بگیرد.و کفار در مقابل این پیشنهاد خود تمام مسئولیتهایی که متوجه
مؤمنین میشد،می پذیرفتند بنا بر این در این جمله معنی جزاء خوابیده و در تقدیر چنین است،اگر پیروي از آئین ما کنید ما
گناهان شما را در این راه بدوش میکشیم.و لیکن خداوند بتمام تصورات باطله آنها جواب گفته میفرماید:
اهُمْ مِنْ شَیْءٍ 􀀀 طای 􀀀 حامِلِینَ مِنْ خَ 􀀀 ا هُمْ بِ 􀀀 وَ م
:آنان نمی توانند گناهان مؤمنین را بدوش کشیده و در قیامت پاسخ دهند زیرا خداوند عادل است و کسی را بجاي دیگري
عذاب نخواهد نمود.و بنا بر این صحیح نیست کسی گناه دیگري را حمل کند.و این آیه عینا مانند آیه هاي دیگري است که
ي ( 1)کسی بار گناه دیگري را بر نمیدارد و نیز مانند آیه وَ أَنْ 􀀀 ازِرَهٌ وِزْرَ أُخْر 􀀀 لا تَزِرُ و 􀀀 در قرآن کریم باین معنی آمده مانند آیه وَ
ی ( 2) نیست براي هیچ انسانی جز آنچه را خود او انجام میدهد و پاداش عمل او را بوي خواهیم داد. 􀀀 ا سَع 􀀀 إِلاّ م
􀀀
سانِ 􀀀 لَیْسَ لِلْإِنْ
تصور نشود که پاداش اخروي مانند جزاي دنیوي است و حمل عقاب آخرت مثل اداي دیه جنایت در دنیا است که میتواند
شخص دیگر دیه مقتول را از جانب قاتل به اولیاء خون بدهد.نه چنین است،زیرا مقصود از دیه اداء پول در مقابل خونی است
که ریخته شده و فرقی نمیکند چه خود او بدهد یا شخص دیگري از ناحیه او پرداخت نماید چون مثل پرداخت دین
است،بخلاف پاداش اعمال در قیامت.
کاذِبُونَ 􀀀 إِنَّهُمْ لَ
:ایشان در این ضمانت دروغگویانند.
الِهِمْ 􀀀 الًا مَعَ أَثْق 􀀀 الَهُمْ وَ أَثْق 􀀀 وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْق
:البته جنایاتی که بخویشتن نمود،و نیز جنایاتی که نسبت بدیگران انجام داده اند باید بدوش بکشند و پاداش آن را ببینند.
بعضی گفته اند معنی آیه این است که آنان عذاب گمراهی خود و عذاب گمراهی دیگران را که با کوشش آنان کافر
شدند،هر دو را باید تحمل کنند و بنا بر این آیه
ص : 24
53/ 39 و 39 و 39 / 35 و 9 / 17 و 19 / 6 و 16 / 1) -قرآن کریم 164 -1
53/ 2) -قرآن کریم 40 -2
نظیر آن حدیث معنی میدهد که فرمود
ارِ الَّذِینَ یُضِ لُّونَهُمْ 􀀀 امَهِ وَ مِنْ أَوْز 􀀀 کامِلَهً یَوْمَ الْقِی 􀀀 ارَهُمْ 􀀀 (من سن سنه سیئه...-) و مانند آیه دیگر قرآن خواهد بود که لِیَحْمِلُوا أَوْز
بِغَیْرِ عِلْمٍ ( 1) تا بدوش کشند تمام بارهاي گناهان خویش و بار گناهان افرادي را که گمراه می کنند آنها را بدون علم.
کانُوا یَفْتَرُونَ 􀀀 عَمّ
ا􀀀 ام 􀀀 الْقِی وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ هَِ
:و در قیامت از آنچه را که افترا میگفتند سؤال میشوند و این سؤال نه بعنوان استعلام و استخبار است زیرا خداوند آگاه باعمال
آنها است بلکه منظور کوچک شمردن و توبیخ کردن و بزخمهاي آنان نمک پاشیدن است.
ی قَوْمِهِ 􀀀 ا نُوحاً إِل 􀀀 وَ لَقَدْ أَرْسَلْن
:ما نوح را بسوي قومش فرستادیم تا آنان را به یکتاپرستی و ایمان بخداوند جهان دعوت کند.
اماً 􀀀 إِلاّ خَمْسِینَ ع
􀀀
فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ
:پس در بین آنها هزار سال بجز پنجاه سال زندگی کرد و بسوي آئین توحید دعوت نمود لیکن از او نپذیرفته و انکارش
نمودند.
انُ 􀀀 فَأَخَذَهُمُ الطُّوف
که نتیجه اعمال و کفر آنان بوده و بالنتیجه هلاك شدند. « همان طوفان معروف نوح » :پس آنان را طوفان گرفت
ظالِمُونَ 􀀀 وَ هُمْ
:و ایشان با برنامه هاي شرك و عصیان ستم بخویشتن نمودند.
حابَ السَّفِینَهِ 􀀀 اهُ وَ أَصْ 􀀀 فَأَنْجَیْن
جاي داشتند نجات دادیم. « کشتی » :پس ما نوح و کسانی که ایمان بخدا آورده و در سفینه
ا􀀀 اه 􀀀 وَ جَعَلْن
:و قرار دادیم سفینه را.
الَمِینَ 􀀀 آیَهً لِلْع
:علامت و نشانه اي براي مردم تا قیامت که عبرت بگیرند زیرا جریان سفینه صف مؤمنین را از کفار جدا نموده و نکوکاران را
از گناه کاران ممتاز ساخت تا ثابت شود که نوح در گفتار خود راست بوده و قوم او کافر بودند.
ص : 25
16/ 1) -قرآن کریم 27 -1
نظم آیات:
الَ الَّذِینَ کَفَرُوا...- بعد از ذکر احوال منافقین آمده براي آنست که چون خداوند وضع منافقین را از نظر ایراد 􀀀 از اینکه آیه وَ ق
شبهه و تردید بیان کرد خواست بمؤمنین هشدار دهد تا با ابراز شبهات و کلمات تردید آمیز منافقان مغرور نشوند و از اینکه
جریان نوح را بدنبال قصه منافقین ذکر فرموده بمنظور جهاتی بوده است.
الف:چون اشاره به فتنه هاي کفار قبل از اسلام شده بود لذا خداوند خواست تا در باره آنان قدري روشنتر سخن بگوید و
ابتداء جریان نوح را بیان فرمود:
ب:چون که از وضع مسلمان مجاهد،که در راه عقیده خویش استوار است سخن گفته شد،و نیز حال افرادي که کاملا در نقطه
مقابلند بیان گردید لذا خداوند جریان نوح و صبر آن حضرت را مقابل تکذیب و آزارهاي قوم خود آنهم در این مدت
طولانی،بیان کند و پس از آن هم استقامت پیامبران دیگر را تذکر دهد.
ج:از این نظر که چون خداوند امر و نهی فرموده و در آیات پیش بنحو کلی بفرمان بران وعده پاداش و بنافرمانان وعده عذاب
داد،لذا خواست با آوردن گوشه اي از قصه هاي پیامبران آن را تحکیم بخشد.
ص : 26
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 16 تا 20
اشاره
اناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً 􀀀 اَللّ أَوْث
􀀀
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 16 ) إِنَّ 􀀀 اَللّ وَ اِتَّقُوهُ
􀀀
الَ لِقَوْمِهِ اُعْبُدُوا هَ 􀀀 راهِیمَ إِذْ ق 􀀀 وَ إِبْ
اَللّ اَلرِّزْقَ وَ اُعْبُدُوهُ وَ اُشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ( 17 ) وَ إِنْ تُکَذِّبُوا
􀀀
لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ هِ 􀀀 اَللّ
􀀀
إِنَّ اَلَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ
اَللّ
􀀀
ذلِکَ عَلَی هِ 􀀀 اَللّ اَلْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ
􀀀
لاغُ اَلْمُبِینُ ( 18 ) أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ هُ 􀀀 ا عَلَی اَلرَّسُولِ إِلَّا اَلْبَ 􀀀 فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ م
( ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 20 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
اَللّ یُنْشِئُ اَلنَّشْأَهَ اَلْآخِرَهَ إِنَّ هَ
􀀀
یَسِیرٌ ( 19 ) قُلْ سِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ اَلْخَلْقَ ثُمَّ هُ
ص : 27
ترجمه:
و ابراهیم هنگامی که گفت بقوم خود پرستش کنید خدا را و بترسیدش که این بهتر است براي شما اگر بدانید.جز این نیست
که می پرستید غیر خدا بت هایی را و میآفرینید دروغ را همانا آنچه که از غیر خدا میپرستید دارندة روزي شما نبوده، پس بنزد
خداوند جهان روزي خود را بجوئید و او را پرستش کنید و شکر نعمتش بجاي آورید که بسوي او بازگشت مینمائید.و اگر
تکذیب کنید پس پیش از شما هم ملتهایی تکذیب کردند و نیست بر پیامبر جز تبلیغ روشن و آشکارا.آیا نمی بینند چگونه
خداوند موجودات را پدید میآورد و سپس باز میگرداند همانا این کار براي خدا آسان است.بگو(اي پیامبر بمشرکین)بگردید
در زمین پس بنگرید چگونه آغاز آفرینش کرد،پس از این هم نشئه آخرت را ایجاد خواهد نمود همانا خداوند بر همه چیز
توانا است.
قرائت:
خوانده اند.و روایت شده که هر « یاء » ا و لم یروا:حمزه و کسایی و خلف آن را با تاء(الم تروا)قرائت نموده و بقیه قراء با همان
دو وجه را جایز دانسته است.
بدون مد(نشاءه)خوانده « شین » با مد و همزه(نشاءه)قرائت نموده ولی دیگران بسکون « شین » النشأه:ابن کثیر و ابو عمر،آن را بفتح
اند.
مضموم قرائت « تاء » و« لام » با تشدید « تخلقون » تخلقون افکا:از سلمی و زید بن علی روایت شده که آنان در بعضی از قرائت ها
نموده اند.
دلیل:
جمله خطابیه)بوده ولی )« و ان تکذبوا » خوانده شده بدان جهت است که قبلش « تاء » با « ا و لم تروا » ابو علی گفته است اینکه جمله
جمله غایبه)میباشد. )« قل لهم او لم یروا النشاءه و النشأه » خوانده اند براي آنست که در معنی « یاء » اینکه بعضی آن را با
تخلقون:بر وزن(تکذبون)و بمعناي آن است.
ص : 28
اعراب:
اللّ الْخَلْقَ
􀀀
کَیْفَ یُبْدِئُ هُ
آیا از روي ابتکار و بدون سابقه « اللّ الخلق ام لا
􀀀
أ مبدعاً یبدئ ه » و تقدیر کلام « اللّ
􀀀
ه » در محل نصب است حال براي « کیف »:
اللّ
􀀀
أ مبدعاً یبدئ ه » باشد و در تقدیر چنین است « الخلق » حال براي « کیف » خداوند خلق را آفریده است یا خیر؟و ممکن است
آیا در حالت ابتکار خداوند خلق را می آفریند یا خیر؟و سپس بسوي او باز می گردند یا خیر؟و « الخلق ام لا؟ثم یعیده أم لا
میباشد یعنی چگونه پدید می آورد خداوند،و نظیر آن در « أي ابداء یبدئ » بجاي مصدر بوده و تقدیر کلام « کیف » ممکن است
است یعنی چگونه خداوند آغاز خلقت نمود. « کیف بدأ الخلق » قرآن مجید که بمعناي مصدري آمده باشد
بوده و منصوب است. « ینشأ » النشأه:مفعول فعل محذوف
مقصود:
بدنبال آیات قبل خداوند چنین فرمود:
راهِیمَ 􀀀 وَ إِبْ
:و فرستادیم ابراهیم را بمنظور رسالت و رسانیدن پیامهاي خداوند جهانیان.
اللّ وَ اتَّقُوهُ
􀀀
الَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا هَ 􀀀 إِذْ ق
:زمانی که ابراهیم گفت بقوم خود که از خداوند جهان پیروي کنید و تنها از او بترسید دستوراتش را عمل نموده و از معصیت
و نافرمانیش دوري گزینید.
ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ 􀀀
:این پرهیزگاري(یعنی عمل بدستورات خدا و دوري از گناهان)براي شما بهترین چیز خواهد بود.
إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
:اگر آگاهی داشته و با(خرد)آنچه را که خیر بوده از بدیها امتیاز دهید.
اناً 􀀀 اللّ أَوْث
􀀀
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 إِنَّ
در اینجا « ما » :همانا عبادت و بنده گی میکنید بت هایی را که از سنگ تراشیده ولی(بدانید)ضرر یا نفعی از آنها ساخته نیست،و
محسوب است. « کافه » از نظر ادبیات عرب
ص : 29
وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً
:و انجام می دهید کار دروغی را که می گویید این بت ها خدا هستند(و سعادت و پیشرفت ما بدست آنها است).این معنی
و تصنعون » از(سدي)نقل شده ولی (مجاهد و قتاده و ابی علی جبائی)روایت کرده اند که بعضی در معنی آیه چنین میگویند که
بوده یعنی با دست خود بتهایی را میسازید. « اصناماً بایدیکم
نامیده است زیرا آنها بدروغ ادعا می کردند که بتها خدا میباشند. « افک » و خداوند بتهاي آنان را
سپس خداوند(بمنظور توجه و بیداري خرد)عجز خدایان آنان را،که رزق و مایه احتیاجات ایشان را مالک نبوده و نمیتوانند
پرداخت کنند بیان میفرماید:
لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً 􀀀 اللّ
􀀀
إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ
:آنچه را که عبادت آن نموده و از(اطاعت و عبادت)خداوند جهان سرپیچی مینمائید،مالک رزق(روزي و معیشت
بآن چیزي گفته می شود که)قدرت و تسلط مالک بر او بوده و می تواند هر نوع تصرفاتی را در )« ملک ». زندگانی)شما نیستند
آن انجام دهد و البته آن تصرف تام در حقیقت فقط مربوط بخداوند میباشد زیرا انسان بآنچه خدا باو داده مالک است، بنا بر
این اصل مالکیت در تمام خلقت و هستی موجودات،همه از آن خداوند بوده و کسی که مالک(و دهنده)رزق دیگري نباشد
شایستگی معبود واقع شدن را ندارد زیرا عبادت بواسطه بالاترین مراتب نعمت واجب شده و جز خداوند احدي را بر آن
قدرتی نیست،پس عبادت باید منحصر در ذات خدا باشد.
اللّ الرِّزْقَ
􀀀
فَابْتَغُوا عِنْدَ هِ
:پس رزق را از خداوند طلب کنید نه از غیر او.
وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکُرُوا لَهُ
:و عبادت او نموده شکر او بجاي آورید نسبت بآنچه که بر شما ارزانی داشته از اصول نعمت(و مایه زندگی)چه از حیات
انسانی گرفته تا وسایل معیشت و غیر آنها.
إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
:بسوي فرمان خدا در قیامت بازگشت مینمائید تا هر کسی را بقدر اعمالش پاداش دهد.سپس خداوند عرب را مخاطب ساخته
و فرمود:
وَ إِنْ تُکَذِّبُوا
:اگر تکذیب کنید محمد(ص)(فرستاده ما)را.
ص : 30
فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ
:البته(امر تازه اي نیست)ملتهایی قبل شما نیز تکذیب پیامبران خود نمودند که(براي هدایت و سعادت)بسوي آنان فرستاده شده
بودند.
لاغُ الْمُبِینُ 􀀀 ا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَ 􀀀 وَ م
:و نیست بر پیامبر جز همان رسالت و بیان(حقایق)بطور واضح و روشن،او وظیفه ندارد افراد ملت خود را مجبور کند تا بآئین
ایمان بخدا بگروند.
اللّ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ
􀀀
أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ هُ
:آیا ندیده اند چگونه آفرینش (انسان و هر موجودي)را پدید می آورد سپس(هم او)آن را باز میگرداند،چون کفار مکه
افرادي بودند که روز قیامت را انکار مینمودند اما اقرار داشتند که خداوند خالق انسان و جهان هستی است لذا خداوند چنین
فرمود-آیا با خرد خویشتن در این باره فکر نکردند تا بدانند چگونه خداوند خلق فرمود جهان هستی را بعد از آنکه نیست بود،
(همان خدا نیز)او را پس از مرگ در قیامت باز میگرداند(تا پاداش اعمال خویش را بگیرد).ابن عباس میگوید مقصود خداوند
در این آیه دو خلقت است اول(جهان دنیا و هستی در این عالم)و دوم(جهان آخرت و روز رستاخیز).
اللّ یَسِیرٌ
􀀀
ذلِکَ عَلَی هِ 􀀀 إِنَّ
:البته این امر(جهان آخرت)بر خداوند آسان است زیرا همانگونه که بر ابداء خلقت و آفرینش موجودات از عدم بوجود قدرت
داشت،بر اعاده آنان پس از مرگ(در قیامت)نیرومندتر است.سپس خداوند خطاب به پیامبر نموده میفرماید:
قُلْ
:بگو(اي محمد(ص)باین بت پرستان:
سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ
:بگردید روي زمین(و بمناطق آن مسافرت کنید)تا بنگرید چگونه خداوند آفرینش جهان را پدید آورد و آثار پیشینیان خود را
بجوئید که(بر اثر گناه و نافرمانی)کارشان بکجا کشید تا عبرتی شده و بخداوند خود ایمان آورید.
ص : 31
بعضی دیگر گفته اند که معنی آیه چنین است:بنگرید آیا آفریننده اي غیر خدا مییابید و وقتی که دریافتید که آفریننده اي جز
خدا نیست همان بهترین دلیل براي آفرینش قیامت است.لذا فرمود:
اللّ یُنْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ
􀀀
ثُمَّ هُ
:سپس خداوند میآفریند جهان آخرت را، همان خداوند که این جهان با قدرت او پدید آمد او نیز جهان آخرت را پدیدار
خواهد ساخت.
ایجاد نمودن از عدم بوجود است بدون آنکه سببی داشته باشد. « انشاء » مقصود از
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
إِنَّ هَ
:همانا خداوند بر هر چیز قدرت دارد چه آفرینش ابتداء باشد یا آفریدن در قیامت بعد از مرگ(نه تنها این)بلکه هر چه را که
اراده کند بر او قادر و توانا است.
ص : 32
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 21 تا 25
اشاره
اَللّ مِنْ
􀀀
ا لَکُمْ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 ماءِ وَ م 􀀀 فِی اَلسَّ 􀀀 ا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی اَلْأَرْضِ وَ لا 􀀀 شاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ ( 21 ) وَ م 􀀀 شاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَ 􀀀 یُعَذِّبُ مَنْ یَ
وابَ􀀀 کانَ جَ 􀀀 ما 􀀀 ذابٌ أَلِیمٌ ( 23 ) فَ 􀀀 ئِکَ لَهُمْ عَ 􀀀 ئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی وَ أُول 􀀀 ائِهِ أُول 􀀀 اَللّ وَ لِق
􀀀
اتِ هِ 􀀀 لا نَصِیرٍ ( 22 ) وَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا بِآی 􀀀 وَلِیٍّ وَ
اناً 􀀀 اَللّ أَوْث
􀀀
الَ إِنَّمَا اِتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 اتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ( 24 ) وَ ق 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 اَلنّ إِنَّ فِی
ارِ 􀀀 مِن اَللّ 􀀀
جاهُ هُ 􀀀 الُوا اُقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْ 􀀀 إِلاّ أَنْ ق
􀀀
قَوْمِهِ
( اصِرِینَ ( 25 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ ن 􀀀 اَلنّ وَ م
ار 􀀀 اکُمُ 􀀀 امَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً وَ مَأْو 􀀀 ا ثُمَّ یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 اهِ اَلدُّنْی 􀀀 مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی اَلْحَی
ص : 33
ترجمه:
عذاب کند آن را که خواهد و بیامرزد آن را که خواهد و بسوي او باز- گردانیده میشوید.نیستید شما عاجز کنندگان در زمین
و نه در آسمان و نیست براي شما از غیر خدا هیچ یاوري و نه یاري دهنده اي.و آنان که کافر شدند بآیت ها (و نشانه هاي
وجود)خدا و پاداش او(در قیامت)،آنان نومید شدند از رحمت من و آنان را عذابی دردناك است.پس نبود جواب قومش مگر
آنکه گفتند بکشیدش یا بسوزانید پس رهانید(و نجاتش داد)او را خداوند از آتش البته در این(قصه) آیت هایی است براي
ملتی که ایمان آورند.و گفت جز این نیست،گرفتید از غیر خدا بت هایی را بدوستی میان خویش در زندگانی دنیا،پس روز
قیامت انکار می ورزید برخی از شما برخی را و لعنت میکنید بعضی شما بعضی را و جایگاهتان آتش است و نیست شما را
یاري دهنده گان.
قرائت:
قرائت نموده ولی حمزه و حفص « بینکم » موده بینکم:ابن کثیر و اهل بصره و کسایی آن را با رفع(تاء)و اضافه موده به
را منصوب خوانده اند « بینکم » را بنصب و با تنوین و « موده » قرائت کرده اند و دیگران « بینکم » و اضافه اش بسوي « موده » بنصب
را با نصب قرائت نموده اند. « بینکم » را با تنوین و مرفوع و « موده » مگر شمونی و برجمی که آنان
دلیل:
گرفته و ضمیر مذکر بعد از اتخذتم در « ان » را اسم « انما » در « ما » برفع خوانده ممکن است « موده بینکم » ابو علی گفته،کسی که
ان الذین » 1)بنا بر این تقدیر کلام اینست ) « اءَکُمْ ظِهْرِیا 􀀀 وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَر » برگردد چنان که در آیه شریفه « ما » تقدیر است تا بسوي
« اتخذتموهم اوثانا ذوو موده بینکم
ص : 34
1) -یعنی(شعیب به قوم خود فرمود)خدا را پشت سر گذارده و چنین گرفته اید-قرآن کریم سوره هود. -1
الٍ وَ 􀀀 ما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ م 􀀀 أَ یَحْسَبُونَ أَنَّ » میباشد مثل آیه شریفه « الذي » در آمده براي آنست که(ما)بمعنی « ما » که بر سر « ان » و آن وقت
خبر او باشد و آن وقت جمله در « موده بینکم » تقدیر شود و جمله « هو » 1)از نظر بازگشت ضمیر ممکن است که در آیه ) « بَنِینَ
میباشد. « ان » محل رفع و خبر
هم در اینصورت ضمیر عود نمیکند « ما » را یک کلمه شمرده و بسوي « ما » و« ان » را با حالت نصب خوانده « موده بینکم » اما کسی که
خواهد بود.ولی ابو عمر او را متعدي بمفعول واحد « اتخذتم » منصوب به « الاوثان » چنان که در صورت اول عائد بود،و آن وقت
همانا )« اللّ اوثانا آلهه
􀀀
انما اتخذتم من دون ه » و بنا بر این تقدیر آیه چنین است « اللّ عَهْداً
􀀀
قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ هِ » میداند مثل آیه شریفه
اتخذوا العجل » که در معنی « إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ » از غیر خدا بت ها را خدایان گرفته)که(آلهه)حذف شده نظیر آیه شریفه
میباشد. « الموده » نیز منصوب و ظرف است و عامل او « بینکم » منصوب و مفعول له میباشد و « موده » بوده و(الها)حذف شده و « الها
اضافه نموده و توسعی قائل شده که ظرف را اسم « بین » را بسوي « الموده » با حالت اضافه خوانده)چون )« موده بینکم » و اما آنکه
موده » که چنین بحالت اضافه خوانده شده اما کسی که « لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ » براي آنچه باو اضافه شده، قرار داده است و نظیر آیه
دو صورت تصور میشود: « بینکم » را(با تنوین)خوانده آن وقت در « بینکم فی الحیاه الدنیا
الف:اینکه ظرف باشد متعلق بمصدر چون دو ظرف در اینجا یکی مربوط به مکان دوم مربوط بزمان خواهد بود.و آنچه جایز
نیست تعلق دو ظرف زمان یا مکان بعامل واحد است،و اما اگر یکی ظرف زمان و دیگري ظرف مکان باشد اشکالی نخواهد
داشت.
فی » ظرف زمانی خواهد بود چون که بمعنی « فی الحیاه الدنیا » و بنا بر این
ص : 35
23/ 1) -یعنی آیا گمان دارند آنچه مدد میکنیم ایشان را بآن از مال و فرزندان قرآن کریم سوره مومنون 58 -1
هنگام زندگی دنیا)خواهد بود و آن وقت یکی از دو ظرف ضمیر نخواهد داشت چنان که(در اصطلاح )« وقت الحیاه الدنیا
یعنی زید را امروز بازار ملاقات نمودم)چنین است پس اگر ظرف اولی صفت براي )« لقیت زید الیوم فی السوق » عرب)گویی
نکره (موده)باشد،حتماً متعلق بمحذوف خواهد بود،و ضمیر به موصوف عود میکند.
حال بوده و عامل در او همان « فی الحیاه الدنیا » و بنا بر این اگر ظرف اول را صفت براي مصدر(موده)دانستیم جایز است جمله
ظرف است که صفت براي نکره واقع شده و در حال ضمیري است که راجع به ذي حال(صاحب حال)خواهد بود،و ذي حال
میباشد و آن ضمیر از نظر معنی همین موده است. « موده » در اینجا،ضمیر موجود در ظرف بوده و عائد به موصوف یعنی
سؤال:
صفت براي او واقع شده. « بینکم » شود با آنکه (قبل از آن)جمله « موده » آیا جایز است ظرف(دوم)که حال واقع شده متعلق به
پاسخ:
گفته شده،مانعی ندارد،زیرا وقتی که مصدر موصوف واقع شود،معنی فعل در او باقی باشد و ظرف(که اکنون حال شده)متعلق
به معنی فعل است و آنچه ممتنع بنظر میرسد که مصدر در او عمل کند،صفه مفعول به آن است و امال حال و ظرف می توانند
متعلق بمصدر باشند اگر چه ظرف صفه او قرار گیرد و در اشعار عرب هم آمده که مصدر عمل فعلش را نموده و در حالی که
موصوف است عمل در مفعول به کرده،و بنا بر این که بتواند در مفعول به عمل کند هیچ اشکالی نسبت به جواز عملش در
ظرف و حال نخواهد بود.و شعر ذیل از این قبیل است:
اذا فاقد خطباء فرخین رجعت
ذکرت سلیمی فی الخلیط المباین
زمانی که کبوتر سرخ رنگ مایل بزردي،بیاد مرگ دو بچه اش افتاد،من هم در میان دشمنان بیاد سلیمی(معشوقه ام)افتادم.
و تحقیر در لفظ(سلیمی)بمنزله توصیف او است و جواز آن باعتبار ضرورت
ص : 36
بمنظور توصیف در لسان عرب)قبیح است. )« هذا ضویرب زیدا » شعر است و گرنه در حال اختیار جایز نبوده و گفتن
مقصود:
پس از پایان آیات قبل،خداوند وعده ها و وعید خویش را چنین ذکر فرموده:
شاءُ 􀀀 یُعَذِّبُ مَنْ یَ
:خداوند مالک ثواب و عقاب است و جز حکمت و عدالت و آنچه را که افعال شایسته است چیزي نخواسته،پس عذاب میکند
هر که را بخواهد از آنان که مستحق عذاب اند.
شاءُ 􀀀 وَ یَرْحَمُ مَنْ یَ
:و رحم میکند هر که را بخواهد از آنان که مستحق رحمت اند یعنی آنان را بواسطه توبه یا غیر آن از موجبات مغفرت
میآمرزد.
وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ
همان رجوع و بازگشت میباشد پس معنی چنین خواهد بود،شما بازگشت « قلب » :و بازگشت خلق در قیامت بسوي او است و
بزندگی آخرت نموده آنجا که جز خداوند کسی مالک نفع و ضرر نباشد و این آیه متعلق بما قبل است، گویا منکرین قیامت
میگفتند،اکنون که عذاب در دنیا نیست ما هم در انجام گناهان باکی نداریم پس خداوند بآنان جواب فرمود که حتماً بسوي
باز گردیم آن را نابود نموده نجات « قیامت » او(در قیامت)بازگشت مینمائید و گویا کفار میگفتند هر گاه بسوي حکم خدا
خواهیم یافت پس خداوند در پاسخ چنین فرمود:
ماءِ 􀀀 لا فِی السَّ 􀀀 ا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ 􀀀 وَ م
:و نیستید شما عاجز کننده در زمین و نه در آسمان و از قدرت خداوند رها نگردید نه در دنیا و نه در آخرت،پس از مخالفتش
حذر نمائید.
گفته شده چرا خداوند در باره آنان(فی السماء)یعنی در آسمان گفت در حالی که از مخلوقات آسمانی نیستند.
میتوان بدو صورت پاسخ گفت:
الف:آیه بصورت فرض و تقدیر بوده و معنی چنین است:نیستید عاجز کننده خدا بمنظور فرار از عذاب او چه در زمین یا
آسمان اگر از اهل آسمان باشید
ص : 37
یعنی فلانی نتواند از چنگ من بگریزد چه اینجا باشد و چه در « ما یفوتنی فلان ها هنا و لا بالبصره لو صار الیها » چنان که گویی
بصره و این پاسخ از قطرب است و معناي گفتار مقاتل میباشد.
در آیه حذف « من » و نه آنان که در آسمانند عاجز کننده باشند،پس « و لا من فی السماء بمعجزین » ب:معنی جمله این است که
شده چون ظاهر کلام دلالت بر او دارد چنان که نظیرش را حسان شاعر در شعر گفته:
اللّ منکم
􀀀
امن یهجوا رسول ه
و یمدحه و ینصره سراء
یعنی آیا کسی که رسول خدا(ص)راهجو و اهانت میکند با کسی که مدح او نموده و در گرفتاري ها او را یاري میکند
مساوي است.
و مقصود آنکه(من)از شطر دوم شعر حذف شده چون در «. است « و من یمدحه و ینصره سواء ام لا یتساوون » پس گویا در تقدیر
بوده و اهل بصره آن را ضعیف میدانند. « فراء » جمله اول بوده و دلالت بر محذوف مینموده،و این جواب بعقیده
لا نَصِیرٍ 􀀀 اللّ مِنْ وَلِیٍّ وَ
􀀀
ا لَکُمْ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 وَ م
:و غیر از خدا یاري کننده و کمک دهنده اي براي شما نیست تا شما را مدد کند و عذاب خداوند را از شما دور نماید، بنا بر
آن کسی است که شخصا کمک میکند « ولی » این مغرور به بت ها نشده و آن را شفیع و یار خود نپندارید.و گفته شده
با آن کسی میگویند که گاهی شخصا و گاهی بوسیله دیگران یاري و مدد مینماید. « نصیر » و
اللّ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآی
:و مردمی که کافر شدند بآیات خدا یعنی قرآن و ادله خداوند را انکار نمودند.
ائِهِ 􀀀 وَ لِق
:و روز قیامت را انکار کردند.
ئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی 􀀀 أُول
:ایشان ناامید از رحمت من میباشند(و با این جمله) خداوند یأس آنان را از رحمت و بهشت خویش خبر داده است.و ممکن
است معنی این جمله چنین باشد که حتماً ایشان مأیوس از رحمت من باشند(چون منکر آیات خدا و قیامتند).
ص : 38
ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 ئِکَ لَهُمْ عَ 􀀀 وَ أُول
:و براي ایشان عذابی دردناك خواهد بود.و در این آیه دلالتی است که مؤمن بخدا و روز واپسین(قیامت)از رحمت پروردگار
خویش مأیوس نخواهد بود.سپس خداوند به حکایت ابراهیم برگشت نموده چنین میفرماید:
وابَ قَوْمِهِ 􀀀 کانَ جَ 􀀀 ما 􀀀 فَ
:هنگامی که ابراهیم ملت خود را بسوي خدا و دوري از عبادت بت ها خواند(در مقابل)نبود جواب آنها.
الُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ 􀀀 إِلاّ أَنْ ق
􀀀
:مگر آنکه گفتند ابراهیم را بکشید یا بسوزانید،و این جمله در حقیقت اشاره به سفاهت آن ملت است که چون در مقابل
ابراهیم جوابی نداشتند گفتند با او سخن نگوئید بلکه یا بکشیدش و یا بسوزانید تا از دست او خلاص شوید.
النّ
ارِ 􀀀 مِن اللّ 􀀀
جاهُ هُ 􀀀 فَأَنْ
:پس خداوند او را از آتش نجات داد،و در اینجا جمله اي تقدیر است و آن اینست که چون اتفاق کردند که ابراهیم را
بسوزانند و آتش (مهیبی)روشن نمودند و ابراهیم را در میان آن آتش انداختند پس خداوند او را نجات داد.
اتٍ􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 إِنَّ فِی
:البته در این حکایت نشانه هاي واضح و دلیل روشنی است.
لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
:براي ملتی که بصحت گفته هاي ما و بیگانگی و قدرت بی نهایت پروردگار ایمان میآورند.
الَ 􀀀 وَ ق
:و ابراهیم بملت خود گفته بود.
اناً مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ 􀀀 اللّ أَوْث
􀀀
إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ هِ
:همانا غیر خدا بت هایی را شما اختیار نموده و بدوستی گرفته اید،تا عواطف و علاقه خویش بآنها ابراز کنید.
ا􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 فِی الْحَی
:در زندگانی این جهان،و این جمله قبلا در دلیل توضیح داده شد.
امَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ 􀀀 ثُمَّ یَوْمَ الْقِی
:سپس در قیامت بعضی نسبت ببعض
ص : 39
دیگر کافر شده و رهبران از پیروان خود تبري جویند.
وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً
:و بعضی بعض دیگر را لعنت کرده و پیروان رهبران خود را لعن و نفرین کنند زیرا آنان بودند که آئین کفر و بت پرستی را
زینت داده مردم را گمراه ساختند.
قتاده گفته:تمام دوستیهاي دنیا در قیامت بدشمنی تبدیل میگردد مگر دوستی پرهیزکاران که بحال خود باقی میماند.
یعنی دوستان در آن روز بعضی نسبت به بعضی دشمن شده « اَلْأَخِلّا یَوْمَئِذٍ بَعْضُ هُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ
􀀀
ءُ » خداوند فرموده
مگر پرهیزکاران.
النّ
ار 􀀀 اکُمُ 􀀀 وَ مَأْو
:و جایگاه شما آتش است.
اصِرِینَ 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ ن 􀀀 وَ م
:و نخواهد بود براي شما یارانی تا عذاب خدا را از شما دور کنند.
ص : 40
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 26 تا 30
اشاره
ا فِی ذُرِّیَّتِهِ اَلنُّبُوَّهَ وَ 􀀀 حاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْن 􀀀 ا لَهُ إِسْ 􀀀 ی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 26 ) وَ وَهَبْن 􀀀 اجِرٌ إِل 􀀀 الَ إِنِّی مُه 􀀀 فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ ق
ا مِنْ 􀀀 ا سَبَقَکُمْ بِه 􀀀 احِشَهَ م 􀀀 الَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ اَلْف 􀀀 اَلصّ ( 27 ) وَ لُوطاً إِذْ ق
الِحِین 􀀀 ا وَ إِنَّهُ فِی اَلْآخِرَهِ لَمِنَ 􀀀 اهُ أَجْرَهُ فِی اَلدُّنْی 􀀀 ابَ وَ آتَیْن 􀀀 اَلْکِت
ا􀀀 الُوا اِئْتِن 􀀀 إِلاّ أَنْ ق
􀀀
وابَ قَوْمِهِ 􀀀 کانَ جَ 􀀀 ما 􀀀 ادِیکُمُ اَلْمُنْکَرَ فَ 􀀀 جالَ وَ تَقْطَعُونَ اَلسَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی ن 􀀀 الَمِینَ ( 28 ) أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ اَلرِّ 􀀀 أَحَدٍ مِنَ اَلْع
( الَ رَبِّ اُنْصُرْنِی عَلَی اَلْقَوْمِ اَلْمُفْسِدِینَ ( 30 􀀀 اَلصّ ( 29 ) ق
ادِقِین 􀀀 اَللّ إِنْ کُنْتَ مِنَ 􀀀
ذابِ هِ 􀀀 بِعَ
ص : 41
ترجمه:
پس ایمان آورد باو لوط و گفت البته من هجرت کننده بسوي پروردگار خویش میباشم همانا او غالب و درست کردار است.و
بخشیدیم باو اسحاق و یعقوب (دو فرزند)را و قرار دادیم در نژاد او پیامبري و کتاب را و پاداشش را در دنیا داده و در آخرت
نیز از شایستگان خواهد بود.و لوط هنگامی که بقوم خود گفت البته شما انجام میدهید فاحشه(کار زشتی)را که احدي پیش از
شما انجام نداده از جهانیان.
آیا شما در می آیید بمردان(ازدواجشان میکنید)و راه بر مردم قطع میکنید (میگیرید)و در انجمن خویش اعمال ناپسند انجام
میدهید،پس نبود پاسخ قومش (باو)مگر آنکه گفتند بیاور ما را بعذاب خدا(و عذاب خدا را بر ما نازل کن)اگر هستی از
راستگویان.گفت پروردگارا یاري کن مرا بر گروه تبه کاران.
قرائت:
قرائت نموده اند،و ابو عمرو « همزه » را با دو « ائنکم لتأتون الرجال » و جمله « انکم لتأتون الفاحشه » اهل کوفه بجز حفص تماماً جمله
بکسر همزه بدون استفهام « انکم لتأتون الفاحشه »( خوانده،ولی دیگران در(جمله اول « أنکم » ممدود « همزه » آنها را باستفهام و یک
با استفهام قرائت نموده اند،مگر ابن کثیر،و ورش و یعقوب،که به یک همزه بدون مد، « أ إنکم لتأتون الرجال »( و(در جمله دوم
و ابن عامر و حفص بدون همزه،و تمام اهل مدینه بجز ورش آن را به یک همزه با مد قرائت کرده اند.
لغت:
مهاجر:هاجر القوم من دار الی دار یعنی هجرت کردند مردم از خانه اي بخانه دیگر.مقصود آنست که اولی را ترك گفته و
دومی را اختیار نموده اند.أزهري گفته:که مهاجرت در معنی اصلی خود عبارت از کوچ نمودن صحرا نشین بسوي شهر(و در
یعنی خود را شبیه به مهاجرین کردن و مانند آنان قرار دادن و بهمین معنی گفتار عمر است « تهجر » شهر سکونت نمودن)و
حقیقه « هاجروا و لا تهجروا » که
ص : 42
هجرت کنید نه آنکه خود را شبیه به هجرت کنندگان قرار دهید یعنی هجرت خود را خالص(و تنها)براي خدا قرار دهید.
نادیکم:النادي و الندي بمعنی مجلسی است که مردم در او جمع میشوند و تنادي القوم یعنی مردم در مجلس جمع شده اند
بود که مردم در او اجتماع مینمودند تا در امور مشاوره نمایند چون آن « قصی بن کلاب » عبارت از همان خانۀ « دار الندوه » و
گرفته شده چون مردم یکدیگر را صدا میزدند. « نداء » خانه را مبارك میدانستند،و ریشه این لغت از
مقصود:
پس از پایان آیات گذشته خداوند چنین عطف کرده و فرمود:
فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ
:پس ایمان باو آورد لوط یعنی لوط ابراهیم را تصدیق کرد (و گفته هاي او را پذیرفت)ابن عباس و ابن زید و مشهور
دانشمندان تفسیر میگویند لوط پسر خواهر ابراهیم بود و ابراهیم دایی او محسوب میشد و اولین فردي بود که تصدیق(رسالت و
گفته هاي)ابراهیم نمود،سپس ابراهیم باو گفت:
ی رَبِّی 􀀀 اجِرٌ إِل 􀀀 الَ إِنِّی مُه 􀀀 وَ ق
:من بسوي پروردگارم مهاجرت میکنم و بفرمان خداوندم از بین ملت ظالم بمنظور هجرت بیرون میروم زیرا اعمال آنان پلید
میگوید پس ابراهیم با « قتاده » گفت من بسوي پروردگارم مهاجرت میکنم « لوط » نقل شده که بعضی گفته اند که « جبائی » است، از
که یکی از دهات اطراف کوفه بود بیرون آمدند و بطرف مملکت « کوثی » که دختر عمویش بود از قریه « ساره » لوط و زنش بنام
هجرت کردند. « شام »
و نظیر این هجرت،هجرتی است که براي مسلمانان اتفاق افتاد و آنان بسبب آزارهاي بت پرستان،دیار خود را ترك گفته ابتداء
.( هجرت نمودند ( 1 « مدینه » و سپس به « حبشه » به
ص : 43
1) -هجرتی که براي پیامبر و مسلمانان اتفاق افتاد بسیار عجیب و آموزنده است،آیا چگونه میشود مردمی مانند عرب -1
جاهلیت با آن همه محرومیت ها از نوري چون(پیامبر)و برنامه ي
إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ
:همانا آن خداوند عزیز(غالب)بوده و کسی است که یاور خویش را هرگز ذلیل نخواهد کرد.
اَلْحَکِیمُ
:درست کرداري است که حافظ آثار و فرمان بردار خود را ضایع و بیمقدار نخواهد نمود.
ا لَهُ 􀀀 وَ وَهَبْن
:و بخشیدیم به ابراهیم بعد از(فرزندش)اسماعیل.
حاقَ وَ یَعْقُوبَ 􀀀 إِسْ
:دو فرزند دیگري بنام اسحاق و سپس یعقوب.
ابَ􀀀 ا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّهَ وَ الْکِت 􀀀 وَ جَعَلْن
:و در نژاد او مقام نبوت(پیامبري)و کتاب (آسمانی)را قرار دادیم زیرا خداوند سبحان بعد از ابراهیم تمام پیامبران را از صلب
(و زادگان)ابراهیم مبعوث نمود و بنا بر این توراه و انجیل و زبور و فرقان کتابهاي آسمانی تماماً بر اولاد ابراهیم نازل شده
است.
ا􀀀 اهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْی 􀀀 وَ آتَیْن
:و اجرش را در دنیا باو دادیم که همان نام نیک و فرزند صالح است،بنقل ابن عباس،اما قتاده میگوید بعضی گفته اند که
مقصود از(اجر)
(1
(آسمانی او استفاده نکرده و بلکه او و یارانش را در شکنجه و عذاب قرار دهند؟. در باره هجرت،سخن بسیار است و نکته
- هاي آموزنده اي دارد که اکنون جاي ذکر آن نیست،اما آنچه لازم است باید یادآور شوم که مسلمین دو هجرت داشتند. 1
هجرت بسوي(حبشه). 2-هجرت بسوي(مدینه) هجرت اول عده اي از مسلمین بر اثر شکنجه و آزارهاي مشرکین بستوه آمده و
از حضور پیامبر اجازه خواستند تا به مملکت(حبشه)هجرت کنند تا دور از شکنجه هاي بت پرستان قدري آسوده باشند،پیامبر
بآنان اجازه داد و آنان بسوي حبشه حرکت نمودند. هجرت دوم حرکت پیامبر(ص)را بسوي مدینه در سال 13 بعد از بعثت
هجرت بمدینه گویند و این هجرتی است که موجب عظمت اسلام شده و مسلمانان در مدینه رفته رفته کنار حضرتش گرد
آمده و اسلام قوت گرفت و جهانی شد.و باز همین هجرت مبدأ تاریخ شمسی و قمري در اسلام گشته و در بین ملت هاي
مسلمان مشهور گردید.
ص : 44
آمده که « سدي » در آیه آنست که ابراهیم مرضی تمام ملل و ادیان بوده و محبوبیت و احترام خاصی در بین آنان دارد.و از
مقصود دیدن ابراهیم جایگاه بهشتی خود را در همین دنیا است و بعضی از متأخرین مفسرین گفته اند مراد باقیماندن
مهمانسراي ابراهیم است-پس از وي-بر سر مزار او و چنین مقامی براي غیر او از انبیاء نخواهد بود.
بلخی گفته:در این آیه اشاره اي وجود دارد که ممکن است خداوند برخی از پاداشهاي بندگان را در همین دار تکلیف-و
جهان دنیا-مرحمت فرماید.
الصّ
الِحِین 􀀀 وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ :و او در آخرت از شایستگان بوده چه خداوند گذشته از آنچه در دنیا بابراهیم عطا فرموده،او را در آخرت جزو افراد شایسته-
که در نزد پروردگار-ارزشمنداند مانند آدم و نوح محشور مینماید.
الَ لِقَوْمِهِ 􀀀 وَ لُوطاً إِذْ ق
:و فرستادیم(لوط)را و ممکن است-خطاب به پیامبر باشد یعنی-بیاد آور(لوط)را هنگامی که بقوم خود گفت:
احِشَهَ 􀀀 إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْف
را-بصورت-خبر خوانده و مرادش هم آنست که لوط بحالت « انکم » :البته شما کار زشت انجام میدهید،بنا بر تفسیر کسی که
انکار و اعتراض از فعل قوم خویش چنین جمله اي بزبان جاري کرد،نه آنکه مقصودش اعلام و اطلاع بقوم بود،زیرا آنان از
را بلفظ استفهام قرائت نموده،مرادش استفهام انکار است نه استعلام. « انکم » کار خود آگاه بودند.اما کسی که
در اینجا عبارت از آن کار زشت اي است که قوم(لوط)با ازدواج مرد بمرد آن را انجام می دادند. « الفاحشه »
ا􀀀 ا سَبَقَکُمْ بِه 􀀀م
:سبقت نگرفته شما را در این فعل.
الَمِینَ 􀀀 مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْع
:احدي از جهانیان.
را که در آیه قبل گفته بود تفسیر میکند که: « فاحشه » سپس لوط
جالَ 􀀀 أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّ
:البته شما با مردان ازدواج میکنید وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ :و راه-بر مردم-قطع میکنید.
ص : 45
و در این جمله چند معنی گفته شده است:
الف:نسل آینده را قطع میکنید،زیرا با مردان ازدواج نموده و از زنها فاصله میگیرید-و باین سبب نسل آینده قطع خواهد شد-.
جلوگیري از مسافرتهاي مردم مینمائید-زیرا آنان از ترس،ترك مسافرت گفته و زندگی مردم مختل میگردد « فاحشه » ب:با انجام
چون قسمت مهمی از ارزاق و کارهاي مردم با مسافرت انجام میشود.
چون که ملت لوط این عمل ناپسند را با افرادي انجام میدادند که از شهر و آبادي بقصد مسافرت بیرون آمده،جمعیتی که کنار
جاده بانتظار نشسته بودند بطرف آنان سنگ می انداختند،سنگ بهر یک اصابت میکرد او مقدم بود-تا عمل منافی عفت را با
او انجام دهند-لذا اموالش را بغارت گرفته و با او ازدواج مینمودند و تنها در مقابل بحکم قاضی سه درهم باو غرامت میدادند.
ج:آنان مانند قطاع الطریق در کنار جاده ها سر راه بر مردم میگرفتند -اموالشان را بغارت برده و احیانا آنان را هم بقتل
میرسانیدند-.
ادِیکُمُ الْمُنْکَرَ 􀀀 وَ تَأْتُونَ فِی ن
:و در انجمن خویش کار ناپسند انجام میدهید.
در این جمله نیز چند معنی متصور است:
الف:(ابن عباس)میگوید ایشان در مجالس خویش از خود بادهایی با صدا خارج مینمودند بی آنکه جهات حیاء را رعایت
نموده و احترام افراد را در نظر بگیرند.و بدین مضمون روایتی هم از امام هشتم حضرت رضا(ع)منقول است.
ب:(مجاهد)میگوید ایشان در مجالس علنا با مردان جمع میشدند و در آن حال بهم مینگریستند.
ج:مراد این است که مجالس آنان از افعال ناشایسته و قبیح پر بود،از بدگوئیها،پستیها،کتک کاریها با دست و
دستار،قماربازیها،سنگ پرانی بطرف عابرین،سازندگی و نوازندگیها،کشف عورت و انجام کارهاي زشت-و خلاصه آنچه
افعال ناشایسته و منافی با مقام انسانیت بود در انجمنهاي خویش انجام میدادند-.
ص : 46
(زجاج)گوید در این جمله از آیه اشاره است که شایستگی ندارد اجتماعات و معاشرتهاي مردم توأم با منکرات و مناهی
پروردگار باشد.
بهر تقدیر،چون لوط در مقام این همه انحرافات قوم خود قرار گرفته و بشکل انکار و اعتراض با آنان سخن میگفت-تا از افعال
زشت خویش دست بردارند- آنان در مقابل او را استهزاء مینمودند و بطور مسخره میگفتند،اکنون عذاب خدا را بر ما فرود
آور؟-لذا خداوند بسخن آنان اشاره کرده فرمود-.
الصّ
ادِقِین 􀀀 اللّ إِنْ کُنْتَ مِنَ 􀀀
ذابِ هِ 􀀀 ا بِعَ 􀀀 الُوا ائْتِن 􀀀 إِلاّ أَنْ ق
􀀀
وابَ قَوْمِهِ 􀀀 کانَ جَ 􀀀 ما 􀀀 فَ
:
پس نبود جواب قوم لوط جز آنکه گفتند به لوط اگر از راستگویانی عذاب خدا را بسوي ما نازل کن.و در این هنگام بود
که(لوط)-بخداوند-عرض کرد:
الَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ 􀀀ق
:پروردگار را یاري کن مرا-تا پیروز شوم- بر ملتی که فاسدند و انواع معصیتها را انجام داده مرتکب کارهاي قبیح میشوند و-
بدینوسیله-موجبات فساد مردم روي زمین را فراهم میکنند.
ص : 47
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 31 تا 35
اشاره
الُوا نَحْنُ أَعْلَمُ 􀀀 ا لُوطاً ق 􀀀 الَ إِنَّ فِیه 􀀀 ظالِمِینَ ( 31 ) ق 􀀀 کانُوا 􀀀 ا 􀀀 ذِهِ اَلْقَرْیَهِ إِنَّ أَهْلَه 􀀀 إِنّ مُهْلِکُوا أَهْلِ ه
􀀀
الُوا ا 􀀀 ي ق 􀀀 راهِیمَ بِالْبُشْر 􀀀 ا إِبْ 􀀀 جاءَتْ رُسُلُن 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و َ
لا􀀀 الُوا 􀀀 ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ ق 􀀀 ا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ 􀀀 جاءَتْ رُسُلُن 􀀀 لَمّ أَنْ
ا 􀀀 و ( ابِرِینَ ( 32 􀀀 ک مِنَ اَلْغ انَتْ 􀀀 اِم ا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ رَْأَتَهُ 􀀀 بِمَنْ فِیه
ما􀀀 ماءِ بِ 􀀀 ذِهِ اَلْقَرْیَهِ رِجْزاً مِنَ اَلسَّ 􀀀 ی أَهْلِ ه 􀀀 إِنّ مُنْزِلُونَ عَل
􀀀
ابِرِینَ ( 33 ) ا 􀀀 کانَتْ مِنَ اَلْغ 􀀀 إِنّ مُنَجُّوكَ وَ أَهْلَکَ إِلَّا اِمْرَأَتَکَ
􀀀
لا تَحْزَنْ ا 􀀀 تَخَفْ وَ
( ا آیَهً بَیِّنَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ( 35 􀀀 ا مِنْه 􀀀 کانُوا یَفْسُقُونَ ( 34 ) وَ لَقَدْ تَرَکْن 􀀀
ترجمه:
و هنگامی که آمدند فرستادگان ما(بسوي)ابراهیم با بشارت(باو)گفتند
ص : 48
نابود کننده ایم مردم این شهر را همانا مردمش بودند ستمکاران.(ابراهیم)گفت در این شهر لوط سکونت دارد،پاسخ گفتند،ما
داناتریم بدانکه در آنست البته او را نجاتش میدهیم و همچنین خاندانش را بجز زنش که از باقی ماندگان در عذاب است.
و هنگامی که فرستادگان ما آمدند(بسوي)لوط رنجیده شد بسبب آنان و تنگ شد تاب و توان او،گفتند نترس و اندوهگین
مباش که ما نجات دهنده ایم تو و خاندان تو را بجز زن تو که از باز ماندگان(در عذاب)خواهد بود.همانا ما نازل کننده ایم بر
اهل این شهر عذابی را از آسمان بواسطه آنچه را که معصیت میکنند.همانا باز گذاریم از آن نشانی(و عبرتی)آشکارا براي
ملتی که از روي خرد بیاندیشند.
قرائت:
خوانده « جیم » قرائت نموده اند ولی دیگران با تشدید « نون » و سکون « جیم » لننجینه:را اهل کوفه بجز(عاصم و یعقوب)با تخفیف
اند.
و بقیه با تشدید قرائت نموده « نون » و سکون « جیم » انا منجوك:(ابن کثیر)و تمامی اهل کوفه بجز(حفص)و(یعقوب)با تخفیف
اند.
منزلون:(ابن عامر)با تشدید-زاء-و بقیه با تخفیف خوانده اند.
دلیل:
است و « النّ
ارِ 􀀀 مِن اللّ 􀀀
جاهُ هُ 􀀀 فَأَنْ » را با تخفیف(جیم)خوانده اند- دلیلشان آیه -« انا منجوك » و« لننجینه » گفته کسانی که « ابو علی »
است. « وَ أَنْجَیْنَا... اَلَّذِینَ آمَنُوا » کسانی که با تشدید قرائت نموده اند دلیلشان آیه
را « نزل » میباشد و نظیر آن « فرحته و افرحته » از لحاظ لازم و متعدي بودن- مانند -« نجا زید و نجیته و انجیته » در مثال گفته میشود
میشود. « انزلته » و یا « نزلته » میتوان نام برد زیرا وقتی که متعدي کنید
مقصود:
پس از پایان آیات گذشته-که متضمن دعاي حضرت(لوط)نسبت بقوم خویش
ص : 49
بود-خداوند بیان نموده که دعاء لوط مستجاب شد و جبرائیل با جمعی از ملائکه مأمور شدند تا بقوم لوط عذاب نازل
نمایند،لذا چنین فرمود.
ي􀀀 راهِیمَ بِالْبُشْر 􀀀 ا إِبْ 􀀀 جاءَتْ رُسُلُن 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و َ
:هنگامی که آمدند فرستادگان ما بسوي ابراهیم با بشارت که خداوند فرزندي بنام(اسحاق)و بعد او فرزند دیگري بنام(یعقوب)
باو خواهد عطاء فرمود.
ذِهِ الْقَرْیَهِ 􀀀 إِنّ مُهْلِکُوا أَهْلِ ه
􀀀
الُوا ا 􀀀ق
:آن فرستادگان-بابراهیم-گفتند ما اهل این قریه را هلاك کننده ایم و مقصود شهري بود که قوم لوط در آن سکونت داشتند
که براي قریب استعمال میشود)گفتند براي آن بود که )« هذه » و از اینکه-ملائکه-فرستادگان خدا در کلام خود بابراهیم کلمه
شهر قوم لوط نزدیک شهري بود که ملت ابراهیم در آن زندگی میکردند.
ظالِمِینَ 􀀀 کانُوا 􀀀 ا 􀀀 إِنَّ أَهْلَه
:البته مردم این شهر(شهر قوم لوط)ستم کارانند چون مشرك و مرتکب اعمال ناشایسته و حرام میباشند.
ا لُوطاً 􀀀 الَ إِنَّ فِیه 􀀀ق
:ابراهیم بآنان پاسخ داد که در آن شهر،(لوط)سکونت دارد-و با این وصف چگونه بر آن شهر عذاب نازل میکنند-.
ا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ 􀀀 الُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیه 􀀀ق
:در جواب ابراهیم گفتند که ما داناتریم بکسی که در آن شهر-بین آنها-زندگی میکند،حتما او و خاندانش را نجات میدهیم
یعنی پیش از فرا رسیدن عذاب(لوط)و افراد مؤمنین از خاندان او را بیرون میبریم-و سپس عذاب میفرستیم-.
إِلَّا امْرَأَتَهُ
:بجز زن لوط را که در عذاب باقی مانده و نجات پیدا نخواهد کرد،چنان که فرمود:
ابِرِینَ 􀀀 کانَتْ مِنَ الْغ 􀀀
:او(زن لوط)باقی در عذاب خواهد بود.
ا لُوطاً 􀀀 جاءَتْ رُسُلُن 􀀀 لَمّ أَنْ
ا􀀀 و َ
زایده است. « ان » :و چون فرستادگان ما-بسوي-لوط آمدند.و در اینجا
سِیءَ بِهِمْ
:رنجیده شد(لوط)بسبب آنان،و قتاده گفته معنی جمله این است
ص : 50
که آمدن ملائکه او را رنجانید چون آنان را با بهترین صورت مشاهده کرد و از طرفی آگاهی-و شرمندگی-از کارهاي زشت
قوم خویش،داشت ولی بعض دیگر گفته اند که مراد این جمله آنست که لوط براي قوم خود رنجیده و ناراحت بود زمانی که
دید بلاء عظیم متوجه آنان میشود.
ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً 􀀀 وَ
:و بسبب آنان قلبش تنگ شده گرفت،و جبائی گوید بعضی گفته اند،که یعنی راه چاره و سیاست بر او تنگ شد-و دیگر از
عذاب خداوند نتوانست جلوگیري کند-لذا ملائکه را که دید آزرده خاطر شد و قلبش گرفت.
و چون ملائکه اندوه و دل تنگی او را دیدند گفتند.
لا تَخَفْ 􀀀 الُوا 􀀀 وَ ق
:ملائکه(باو)گفتند بر ما و بر خودت نترس.
لا تَحْزَنْ 􀀀 وَ
:و آزرده خاطر مباش بآنچه را که-از عذاب نازل-بقوم تو مینمائیم و بعضی گفته اند،یعنی آزرده مباش که آنان بر ما قدرت و
تسلط ندارند،زیرا ما فرستادگان خداوندیم.
إِنّ مُنَجُّوكَ وَ أَهْلَکَ
􀀀
ا
:ما تو و خاندانت را از عذاب نجات می بخشیم.
ابِرِینَ 􀀀 کانَتْ مِنَ الْغ 􀀀 إِلَّا امْرَأَتَکَ
:بجز زن کافره تو که در عذاب باقی خواهد ماند.
ماءِ 􀀀 ذِهِ الْقَرْیَهِ رِجْزاً مِنَ السَّ 􀀀 ی أَهْلِ ه 􀀀 إِنّ مُنْزِلُونَ عَل
􀀀
ا
:ما بر مردم این شهر عذاب آسمانی را نازل کننده-و فرو میفرستیم-.
کانُوا یَفْسُقُونَ 􀀀 ما 􀀀بِ
:بسبب آنکه آنان از فرمان خدا بیرون رفته و بطرف معصیت و سرپیچی از او گرایش دارند.و این عذاب تنها بمنظور جزاي
معصیتها است.
ا آیَهً بَیِّنَهً 􀀀 ا مِنْه 􀀀 وَ لَقَدْ تَرَکْن
:و باقی گذاریم از آن قریه عبرتی روشن و دلالتی بر قدرت ما.
قتاده گوید:مراد از آن نشانه و آیت سنگریزه هائیست که بر آنها باریده بود ابن عباس گفته:که مراد ویرانه هاي منازل ایشان
است.
ص : 51
مجاهد گفت:که آن آیت و نشانه آب سیاهی است که بر روي زمین جاري شده بود.
لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ
:براي ملتی که بخرد در می یابند و با چشم باطن مینگرند و در اطرافش فکر کرده پند میگیرند و بالنتیجه از کفر بر خدا و
شریک گرفتن براي او دوري مینمایند.
ص : 52
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 36 تا 40
اشاره
لا تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ( 36 ) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ 􀀀 اَللّ وَ اُرْجُوا اَلْیَوْمَ اَلْآخِرَ وَ
􀀀
ا قَوْمِ اُعْبُدُوا هَ 􀀀 الَ ی 􀀀 خاهُمْ شُعَیْباً فَق 􀀀 ی مَدْیَنَ أَ 􀀀 وَ إِل
مالَهُمْ فَ َ ص دَّهُمْ عَنِ 􀀀 طانُ أَعْ 􀀀 ساکِنِهِمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْ 􀀀 اداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَ 􀀀 جاثِمِینَ ( 37 ) وَ ع 􀀀 دارِهِمْ 􀀀 اَلرَّجْفَهُ فَأَصْ بَحُوا فِی
سابِقِینَ 􀀀 کانُوا 􀀀 ا 􀀀 اتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 ی بِالْبَیِّن 􀀀 جاءَهُمْ مُوس 􀀀 انَ وَ لَقَدْ 􀀀ام 􀀀 ارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ ه 􀀀 کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ ( 38 ) وَ ق 􀀀 اَلسَّبِیلِ وَ
ا وَ 􀀀 ا بِهِ اَلْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْن 􀀀 حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ اَلصَّیْحَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْن 􀀀 ا عَلَیْهِ 􀀀 ا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْن 􀀀 39 ) فَکُ  لا أَخَذْن )
( کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ( 40 􀀀 کِنْ 􀀀 اَللّ لِیَظْلِمَهُمْ وَ ل
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀م
ص : 53
ترجمه:
و بسوي مدین(فرستادیم)برادرشان شعیب را پس گفت اي قوم پرستش کنید خدا را و امیدوار روز بازپسین باشید و نکوشید
در(روي)زمین بفساد.پس(آن ملت) تکذیبش نمودند سپس زلزله آنان را گرفت(و)در خانه هاي خویش مردگان بشدند.
و عاد و ثمود(را هم نابود نمودیم)و البته براي شما روشن شد(وضع)جایگاه هاي آنان و جلوه داد شیطان اعمال(زشت)آنان را
براي شان پس باز داشت شان از راه در حالی که(عاقل و)آگاه بودند.و قارون و فرعون و هامان را(نیز نابود ساختیم) البته آمد
ایشان را موسی با معجزه هاي روشن پس سرکشی کردند در زمین و نبودند (در این کار)پیشی گیرنده گان.پس هر یک را
بگناهشان گرفتیم،بر بعضی سنگ ریزه فرستادیم و بر بعضی دیگر صداهاي مهیب،و بعضی را بزمین فرو بردیم و بعضی را
غرق نمودیم و نبود خداوند که ستم بر آنان کند بلکه آنان بر خویشتن ستم نمودند.
لغت:
رجف السطح من تحت اهله » الرجفه:عبارت از حرکت زمین و زلزله سخت میباشد چنان که در اصطلاح عرب گفته میشود
بحر » یعنی لرزید زمین زیر پاي ساکنینش و می لرزد لرزیدنی سخت،و گاهی بدریا « یرجف رجفا و رجفه شدیده
یعنی مردم به موضوعی که موجب اضطراب شده خبر دادند. « ارجف الناس بالشیء » میگویند زمانی که طوفانی باشد و « رجاف
گوید: « فرزدق ». الحاصب:آن باد تندي است که با خود شن و سنگ ریزه هایی همانند تگرگ آورده باشد
مستقبلین ریاح الشام تضربنا
بحاصب کندیف القطن منشور
استقبال کننده ایم بادهاي شام را که از هر طرف میبارد بما سنگ ریزه هایی همانند پنبه زده شده که پراکنده است.
شاعر میگوید: « اخطل »
و لقد علمت اذا العشار تروحت
هدج الرئال بکنهن شمالا
ص : 54
ترمی العضاه بحاصب من ثلجها
حتی تبیت علی العضاه جفالا
یعنی(اي امیر)تو خود میدانی که جوجه شتر مرغ ها در لرز و سرما به لانه و آشیانه خویش میروند زمانی که شتر آبستن باد
سرد شمالی را استشمام میکند،آن بادي که بدرختان کهن برف میزند تا که برف بروي آن درختان همانند پشم سفید بخوابد.
بمعنی باد تند « حاصب » (مقصود شاعر آنست که امیر بر او ترحم نموده و وسائل او را با آمدن فصل سرما فراهم سازد)و خلاصه
است.
خداوند بواسطه او زمین « اللّ به الارض
􀀀
خسف ه » الخسف:فرو بردن زمین آنچه را که به روي او بوده و در مثال عرب گفته میشود
بمعنی بردن نور او و تاریک نمودنش میباشد و البته خسوف براي ماه است و براي خورشید کسوف « خسف القمر » را فرو برد و
گفته میشود.
اعراب:
میباشد. « و ارسلنا الی مدین اخاهم » اخاهم:منصوب بفعل مقدر است و در تقدیر
خواهد بود. « و اهلکنا عاداً و ثمود » عادا:نیز منصوب بفعل مقدر بوده و تقدیر کلام
قَدْ تَبَیَّنَ
میباشد یعنی روشن شد نابودي ایشان براي تو. « و قد تبین اهلاکهم لک » :فاعل او مقدر در کلام بوده و در اصل
کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ 􀀀
:این جمله در محل نصب و حال می باشد.
در کلام ظاهر شده و لأن « أن » لیظلمهم:لام آن براي تأکید نفی آمده و-بین او و فعل لفظ أن مقدر است ولی-جایز نیست
یظلمهم قرائت شود.
مقصود:
پس از پایان آیات گذشته خداوند عطف نموده و چنین فرمود:
ی مَدْیَنَ 􀀀 وَ إِل
.« مدین » :و فرستادیم بسوي
ص : 55
خاهُمْ شُعَیْباً 􀀀 أَ
:این جمله تفسیرش قبلا گذشت.
اللّ
􀀀
ا قَوْمِ اعْبُدُوا هَ 􀀀 الَ ی 􀀀فَق
:پس شعیب بآنان گفت اي ملت،عبادت خدا نمائید (شعیب)در دعوت خود ابتداء به یگانه پرستی خداي جهان و عبادت او
اقدام نمود.
وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ
:و امیدوار روز واپسین باشید و ثواب آن روز را آرزو کنید و از عذاب آن بترسید با انجام فرامین خدا و دوري از معصیتهاي
او.
لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ 􀀀 وَ
:و روي زمین بسوي فساد کوشش نکنید.
سپس خداوند بیان فرمود که ملت شعیب در پاسخ او تکذیبش نموده و گفتارش را نپذیرفتند،خداوند نیز آنها را عقاب فرمود.
فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ
:پس ملت شعیب او را تکذیب نمودند و بالنتیجه زلزله-عذاب خداوند-آنان را گرفت،و قبلا توضیح این جمله گفته شد.
جاثِمِینَ 􀀀 دارِهِمْ 􀀀 فَأَصْبَحُوا فِی
:پس در خانه هاي خویش بزانو در آمده و مردند.
اداً وَ ثَمُودَ 􀀀 وَ ع
را بر اثر کفر ورزیدن و از فرامین خدا دور بودن. « ثمود » و ملت « عاد » :و نابود ساختیم ملت
ساکِنِهِمْ 􀀀 وَ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَ
از « اهل مکه » :و البته روشن شد براي شما مردم از-وضع- جایگاه هاي آنان و گفته شده آیه بدین معنی است که براي شما
1) دلیل هلاکت و نابودي شان ظاهر شد. ) « یمن » و« حجر » وضع منازل و خانه هاي آنان در
مالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ 􀀀 طانُ أَعْ 􀀀 وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْ
:و جلوه داد شیطان کارهاي -باطل-آنها را بر ایشان تا اینکه مانع شد از رفتن آنان براه مستقیم حق.
کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ 􀀀 وَ
:در حالی که عاقل بوده و قدرت تمیز بین حق و باطل را داشتند و با تفکر و استدلال راه درست را از نادرست تشخیص
میدادند ولی غفلت زده شده و تفکر ننمودند.و از قتاده و کلبی نقل شده مراد اینست که آنان گمراهی و ضلالت
ص : 56
در زمان پیش دو قریه اي از جزیره العرب که مسافت نزدیکی با وادي القري دارد و اکنون دو شهر بنام و « یمن » و« حجر »- (1 -1
پرجمعیت آن سامان است
خویش را درستی و هدایت میپنداشتند.
اتِ􀀀 ی بِالْبَیِّن 􀀀 جاءَهُمْ مُوس 􀀀 انَ وَ لَقَدْ 􀀀ام 􀀀 ارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ ه 􀀀 وَ ق
با دلیلهاي واضح-معجزات آشکار- « موسی » :و نیز قارون و فرعون و هامان را نابود ساختیم-بر اثر گناهان آنان-البته
را شکافته از آن عبور میکرد و غیر این ها-و « دریا » روشنی می بخشید و « ماه » دست او چون « کف » مینمود و « مار » را « عصا » که
خلاصه با معجزات فراوانی-بسویشان آمد.
فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ
:پس بروي زمین تکبر نموده و مطیع پروردگار جهان نگردیدند.
سابِقِینَ 􀀀 کانُوا 􀀀 ا 􀀀 وَ م
:نبودند پیشی گیرندگان یعنی از قدرت خدا بیرون نروند.
ا بِذَنْبِهِ 􀀀 فَکُ  لا أَخَذْن
:پس هر یک را بگناهش گرفتیم و بسبب انکار پیامبران -و نافرمانی از فرامین آنان-عذابش نمودیم.
حاصِباً 􀀀 ا عَلَیْهِ 􀀀 مَنْ أَرْسَلْن
مِنْهُمْ
ابن ». باد تندي است که در او سنگ ریزه باشد « حاصب » :پس بر عده اي از آنان سنگ ریزه فرستادیم و گفته اند که
میباشند. « عاد » بودند و بعضی گفته اند ملت « لوط » گویند ایشان که باین عذاب گرفتار شدند ملت « قتاده » و« عباس
وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَهُ
در بین شان برسالت مبعوث شد،بودند « شعیب » که « ثمود » :و عده اي صدا(ي مهیب)آنان را گرفت-تا هلاك شدند،و آنان ملت
نقل شده است. « قتاده » و« ابن عباس » و این مطلب از
بر آنان « جبرائیل » بمعنی عذاب-که در او صداي مهیب باشد-آمده است ( 1).و بعضی گفته اند مقصود این است که « الصیحه »
صیحه زد و ایشان مردند.
ا بِهِ الْأَرْضَ 􀀀 وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْن
بود. « قارون » :و بعضی که فرو بردیمش بزمین و او
ا􀀀 وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْن
و« نوح » :و عده اي که ایشان را غرق نمودیم و آنها ملت
ص : 57
باشد. « رعد و برق » 1) -ممکن است مقصود -1
با ملتش بودند. « فرعون »
اللّ لِیَظْلِمَهُمْ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
:و چنین نبود-که خداوند بر ایشان ظلم کند یعنی بدون گناه و معصیت یا پیش از بر طرف کردن عذرشان آنان را عذاب کند.
کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ 􀀀 کِنْ 􀀀 وَ ل
:لکن ایشان خود بجانهاي خویش ظلم نمودند با کفر ورزیدن و انکار پیامبران الهی نمودن.
میگویند پس « اهل جبر » مینماید زیرا اگر ظلم کار خدا بود چنان که « اهل جبر » این جمله-از آیه-بروشنی دلالت بر بطلان مذهب
باید ایشان(کافرین) ظالم بنفس خویش نباشند-در حالتی که خداوند خود آنان را ظالم معرفی فرموده و او را در آیه تذکر
میدهد-و خداوند بزرگتر از آنست که بکسی ظلم کند.
ص : 58
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 41 تا 45
اشاره
کانُوا یَعْلَمُونَ ( 41 ) إِنَّ 􀀀 اءَ کَمَثَلِ اَلْعَنْکَبُوتِ اِتَّخَ ذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ اَلْبُیُوتِ لَبَیْتُ اَلْعَنْکَبُوتِ لَوْ 􀀀 اَللّ أَوْلِی
􀀀
مَثَلُ اَلَّذِینَ اِتَّخَ ذُوا مِنْ دُونِ هِ
الِمُونَ ( 43 ) خَلَقَ 􀀀 ا إِلَّا اَلْع 􀀀 ا یَعْقِلُه 􀀀 لِلنّ وَ م
اسِ􀀀 ن ا􀀀 الُ ضَْرِبُه 􀀀 ا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 42 ) وَ تِلْکَ اَلْأَمْث 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ م
􀀀
هَ
ی􀀀 لاهَ تَنْه 􀀀 لاهَ إِنَّ اَلصَّ 􀀀 ابِ وَ أَقِمِ اَلصَّ 􀀀 ا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ اَلْکِت 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً لِلْمُؤْمِنِینَ ( 44 ) اُتْلُ م 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ اَلسَّ
􀀀
هُ
( ا تَصْنَعُونَ ( 45 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ م
􀀀
اَللّ أَکْبَرُ وَ هُ
􀀀
شاءِ وَ اَلْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ هِ 􀀀 عَنِ اَلْفَحْ
ترجمه:
است که برگرفت « عنکبوت » مثل آنان که غیر از خدا اولیائی گرفتند،مانند
ص : 59
است اگر بدانند. « عنکبوت » براي خود خانه اي و البته سست ترین خانه ها خانه
البته خدا میداند آنچه را میخوانند.(و خواهان)غیر اویند و خداوند عزیز(غالب) و درست کردار است.و این مثل ها را میزنیم
براي مردم ولی نمیفهمند مگر دانایان.
خداوند آفرید آسمانها و زمین را بحق و بدرستی البته در این(خلقت)نشانه اي براي مؤمنان است.بخوان آنچه را که وحی شد
بتو از کتاب و بپاي دار نماز را البته نماز بازمیدارد از کار ناشایسته و ناپسند و همانا یاد خدا بزرگتر بوده و خداوند میداند
آنچه انجام میدهید و عمل میکنید.
قرائت:
قرائت نموده اند. « تاء » خوانده اند و اما دیگران با « یاء » آن را با « برجمی » و« اعمش » بجز « بصره » و اهل « عاصم »: ما یدعون
دلیل و اعراب:
ا یَدْعُونَ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
إِنَّ هَ
استعمال شده در « تاء » میباشد و تنها در این محل است که « اللّ یعلم ما تدعون
􀀀
قل لهم ان ه » و در حقیقت « تاء » گفته که با « ابو علی »:
محلی که باید یاء استعمال شود،چون مسلمین مخاطب نیستند.
و(ما)استفهامیه و محلا منصوب به(یدعون)میباشد و جایز نیست که بوسیله (یعلم)منصوب شود،بلی مجموع جمله اي
که(ما)جزو او واقع شده بوسیله(یعلم) در محل نصب خواهد بود.و(یعلم)در اینجا بمعنی(یعرف)نیامده چنان که در آیه وَ لَقَدْ
عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُ مْ فِی السَّبْتِ آمده است،و در کلام(من)نباشد زیرا(من) در کلام ایجابی وارد نشود بلکه در مثل
جمله(هل من طعام و هل من رجل)میآید بنا بر آنچه را که خلیل گفته است.
شرح لغات:
العنکبوت:جمع آن(عناکب)و تصغیرش(عنیکب)بوده و بوزن(فعللوت) میباشد و میتواند در مورد مذکر و مؤنث یکسان
استعمال شود چنان که شاعر گوید:
علی هطالهم منهم بیوت
کأن العنکبوت هو ابتناها
ص : 60
یعنی بر کوه هاي مجاور،آنان خانه هایی از خود ساخته اند که در سستی گویا عنکبوت آنها را بنا نموده است.
و در اینجا مقصود از عنکبوت اعم از مذکر و مؤنث بوده و در مورد مذکر هم لغت(عنکباء)نیز استعمال شده است.
مقصود:
سپس خداوند وضع کفار را که بسوي غیر خدا رفته تشبیه به حال عنکبوت نموده میفرماید:
اءَ􀀀 اللّ أَوْلِی
􀀀
مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ هِ
:مثل آنان که غیر خدا را انتخاب نموده اند،خداوند در اینجا کسی را که بت را خداي خود میداند و پیروزي و نفع و ضرر را
صادر از او،و در حاجات خویش باو ملتجی می شود،تشبیه بوضع عنکبوت فرموده.
کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً
:همانند عنکبوت است که خانه اي براي خود ساخته تا باو پناه ببرد و آسایش کند و همانگونه که خانه عنکبوت از بسیاري
سستی در مقابل حوادث استقامت نشان نداده و چیزي هم نمی تواند او را نگهدارد و گذشته از این بحال کسی فایده اي
نیز چنین است که نه خیري و شري و نه نفعی و ضرري-در اصول زندگی و معاش و معاد مردم-ندارند. « بت ها »، نمیدهد
ولی بآن کسی گفته میشود که خود شخصاً متصدي و تولیت و یاري امور را بعهده داشته باشد.و این لغت از نظر معنی « الولی »
است زیرا ناصر ممکن است بکسی گفته شود که بدیگري دستور میدهد تا در کاري یاري کند و لکن « ناصر » جامع تر از لغت
( در باره شخصی گفته میشود که شخصاً یاري کند و عمل را بعهده داشته باشد. ( 1 « ولی » لغت
ص : 61
1) (ولی)از نظر ریشه ي لغت تنها در همان حکومت و تصدي و تولی در امور است و اگر در غیر او از معانی دیگر -1
استعمال شود همه بر سبیل مجاز و با عنایت خواهد بود و این لغت در قرآن مجید هم بهمین معنی استعمال شده است و بر این
اساس ولایت پیامبر و امام(یعنی علی بن ابی طالب
کانُوا یَعْلَمُونَ 􀀀 وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ
است اگر بخرد بدانند صحت آنچه را که ما خبر دادیم و در باره اش تحقیق و تفکر « عنکبوت » :و البته سست ترین خانه ها،خانه
کنند.
است و تقدیر کلام در معنی این است که،اگر آگاه باشند که یار و مدبر امور گرفتن بت ها،مثل « اتخذوا » متعلق به « لو »
وَ» متعلق به « لو » سست و بی ارزش است، هرگز بسوي بت نرفته و آن را در امور خویش دخیل نمی دانستند.پس « عنکبوت » خانه
نخواهد بود زیرا براي آنان مسلم بود که خانه عنکبوت بی پایه و ضعیف است. « إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ
ا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
إِنَّ هَ
:البته خداوند میداند آنچه را میخوانند غیر او از چیز-ي مثل بت-در این جمله وعید پروردگار-از آینده
(1
(و یازده فرزند گرامیش علیهم السلام،که در آیه ولایت سورة(مائده)آیه 55 آمده بهمین معنی ترجمه میشود.و آیه مذکور
یعنی تنها ولی و « اکِعُونَ 􀀀 کاهَ وَ هُمْ ر 􀀀 لاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّ 􀀀 اللّ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّ
􀀀
ما وَلِیُّکُمُ هُ 􀀀 إِنَّ » بدین شرح است
حاکم بر شما خداوند و رسول او و مؤمنانی هستند که اقامۀ نماز میکنند و در حالی که برکوع نماز مشغولند انفاق مینمایند.
طبق مدارك و مآخذ موجوده از کتب شیعه و مصادر مهم تفسیري و ادبی و حدیثی و تاریخی اهل سنت،جملگی متفقند که
نازل گردیده و در آن بیکی از صفات عالی انسانی آن حضرت اشاره شده است. شأن « علی بن ابی طالب ع » این آیه در شأن
نزول آیه و تاریخ شگفت انگیز امیر المؤمنین یعنی بخشیدن انگشتر گران قیمت در حال رکوع نماز بمرد فقیر در تمام کتب
معتبره و تفاسیر شیعه و سنی ذیل آیه شریفه ذکر شده،و از جمله راویان آن ابو اسحاق ثعلبی مفسر بزرگ سنی و امام ابو بکر
رازي و طبري و دیگرانند.و با همین آیه ولایت تشریعی و تکوینی امام را که ریشه اش از ولایت تشریعی و تکوینی خداوند
ابن » گرفته میشود اثبات نموده اند. در قرآن کریم آیات بسیاري در باره علی بن ابی طالب(ع)و خاندان پیامبر آمده چنان که
میگوید 300 آیه از قرآن در شأن ایشان و لزوم توجه و اقتداء مردم بآنان آمده است. (المراجعات سید شرف الدین). « عباس
براي اطلاع بیشتر بکتابهایی که مستقلا در این باره نوشته شده مراجعه شود.
ص : 62
خطرناك آن ملت که غیر خدا را میپرستند-میباشد و در حقیقت میگوید که خداوند میداند که آن ملت کافر بدنبال چه رفته و
آن را براي خویش خدایان قرار داده اند.
وَ هُوَ الْعَزِیزُ
:و خداوند هستی غالبی است که هرگز در آنچه اراده فرموده مغلوب واقع نمیشود.
اَلْحَکِیمُ
:درست کردار در تمام افعال خویش میباشد.
الُ 􀀀 وَ تِلْکَ الْأَمْث
:و این تشبیهات و مثل هایی که در قرآن آمده.
لِلنّ
اسِ􀀀 ن ا􀀀 ضَْرِبُه
:ذکر میکنیم آنها را براي مردم تا آنان را بسوي معرفت و شناخت خداي واحد جهان دعوت کنیم و از پستی و پلیدي
بیاگاهانیم. « بت ها »، عبادت
الِمُونَ 􀀀 ا إِلَّا الْع 􀀀 ا یَعْقِلُه 􀀀 وَ م
:و نمی فهمند آن مثل ها را مگر دانایان-و اندیشمندان-که در باره آنها فکر کنند و وجه شبه بین مثل و ممثل را دریابند.و
بعضی گفته اند:یعنی نمیفهمند آن مثل ها را مگر دانایانی که-بخدا ایمان داشته-و از آن سرچشمه فیاض کمک
باسناد خود از جابر روایت میکند که گفت رسول خدا(ص)این آیه را قرائت فرمود و سپس گفت مقصود « واحدي » بگیرند.و
دانشمندي است که ایمان بخدا داشته،عمل بفرمان او و دوري از معصیتهایش نماید.سپس خداوند شروع فرموده تا دلیل
خداوندي و استحقاق تنها معبودي خویش را بیان کند.
اتِ وَ الْأَرْضَ 􀀀 ماو 􀀀 اللّ السَّ
􀀀
خَلَقَ هُ
:خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و آنها را از عدم بوجود آورد نه آنکه بیهوده باشد بلکه تا مخلوقاتش در آن
سکونت کنند و بوسیله-عظمت-خلقت آن بر یگانگی خداوند،استدلال نمایند.
بِالْحَقِّ
:بحق و صراط حکمت و بعضی گفته اند:یعنی براي اثبات حق-تا از راه خلقت حکیمانه پروردگار و دقائق رموز جهان
طبیعت-حق ظاهر شود و افراد بشر بسوي خداي جهان توجه کنند.
ذلِکَ لَآیَهً لِلْمُؤْمِنِینَ 􀀀 إِنَّ فِی
:البته در این خلقت نشانه اي براي مردم
ص : 63
با ایمان است-یا آنان که در صراط ایمانند-که از آن بهره مند میشوند.
سپس خداوند پیامبر را مخاطب نموده میفرماید:
ابِ􀀀 ا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِت 􀀀 اُتْلُ م
:بخوان بر مردمی که موظف بتکالیف اند آنچه بتو وحی شده از کتاب و بمضمون آن عمل کن.
لاهَ􀀀 وَ أَقِمِ الصَّ
:و نماز را با شرائطش در وقتهاي خود بپادار.
شاءِ وَ الْمُنْکَرِ 􀀀 ی عَنِ الْفَحْ 􀀀 لاهَ تَنْه 􀀀 إِنَّ الصَّ
:البته نماز باز میدارد از فحشاء (کار ناشایسته و زشت)و منکر(کار ناپسند).در این آیه دلالت روشنی است که انجام نماز لطف
پروردگار بر انسان است چه موجب میشود تا فعل زشت و معصیت که نه عقل جایز میداند و نه شرع آن را اجازه میدهد،از
انسان سر نزند-و انسانی که نماز را با توجه بمعنی و خشوع قلب بخواند،جنبه سازندگیش آن چنان قوي است که انسان را
خودبخود از رذائل و گناهان باز میدارد-پس اگر از گناهان دوري کند،از سعادت بهره گیري نموده و اگر انجام دهد دیگر
خود نخواسته از آن بهره مند گردد.
گفته شده نماز بمنزله پاسداري است که با گفتار خود از انحراف مردم جلوگیري کند و از فحشاء و منکر باز دارد زیرا نماز
مرکب از تکبیر و تسبیح و تهلیل و قرائت و در مقابل خداوند قهار به بندگی ایستادن است و هر یک از اینها نماز گذار را
بشکل خود دعوت میکند و از ضدش باز میدارد پس گویا با زبان امر و نهی میکند و بطور کلی هر چه انسان را بطرف خدا
دعوت کند از غیر او باز خواهد داشت.
و نیز گفته شده نماز انسان را از فحشاء و منکر مادامی که مشغول است دور میسازد.
(1) « کانَ آمِناً 􀀀 وَ مَنْ دَخَلَهُ » و نیز گفته اند سزاوار است-بر اساس سازندگی-باز دارد چنان که آیه شریفه در باره مکه فرمود
کسی که وارد مکه شود ایمن خواهد بود.
گوید در نماز پاسداري است که شخص را از معصیت خدا دور « ابن عباس »
ص : 64
1) -قرآن کریم سوره آل عمران آیه 90 -1
میسازد پس هر که را نماز از معصیت دور ننماید-معلوم میشود که آن را با کهلوت و بی اعتنایی انجام داده و براي ساختن
خود استفاده نکرده-بیشتر از خدا دور میگردد.
گفته اند:کسی که نمازش او را از فحشاء و منکر دور نسازد پس نمازش در حقیقت نماز نیست بلکه موجب « قتاده » و« حسن »
وزر و بدبختی اوست.
از نبی اکرم(ص)روایت نموده که فرمود هر کس نمازش او را از فحشاء و منکر باز ندارد پس بیشتر از « انس بن مالک جهنی »
خدا دور شده است.
و او از پیامبر(ص)روایت نموده کسی که مطیع نماز نباشد نمازش کامل نیست و اطاعت از نماز همان دوري از « ابن مسعود » از
فحشاء و منکر است.و مقصود روایت این است که نماز وقتی شخص را از معصیتها دور ندارد و نمازگزار از گناهان دوري
شاءِ وَ الْمُنْکَرِ) نمیباشد،ولی ممکن است اگر توبه 􀀀 ی عَنِ الْفَحْ 􀀀 لاهَ تَنْه 􀀀 نکند پس نماز متصف به صفتی که خداوند فرموده (إِنَّ الصَّ
کند و از معصیت نفس خویش را باز دارد نمازش مفید باشد.
روایت کرده که جوانی از انصار با رسول خدا(ص)نماز-جماعت- میخواند و بعد هم مرتکب کارهاي ناشایسته می « انس »
بالآخره روزي خواهد رسید که همین نماز او را از » شد،اصحاب جریان را به رسول خدا(ص)تذکر دادند و پیامبر(ص)پاسخ داد
روزها نماز میخواند و شبها مشغول دزدي « فلانی » روایت نموده که بپیامبر(ص)اطلاع داده شد که « جابر ».« این کارها باز دارد
.« نماز او را باز خواهد داشت » است حضرت پاسخ فرمود
ما از امام صادق(ع)روایت نموده اند،کسی که دوست دارد بداند که نمازش قبول خداوند گردیده یا خیر،بنگرد تا « اصحاب »
چه مقدار نماز او را از بدیها و گناهان دور داشته،بهمان اندازه قبول شده است.
اللّ أَکْبَرُ
􀀀
وَ لَذِکْرُ هِ
ابن عباس و سلمان و » :و همانا یاد پروردگار شما را در شمول رحمتش بیشتر از یاد شما نسبت باطاعت او است،و این معنی از
روایت شده « ابن مسعود
ص : 65
نقل شده که مقصود این است:از بزرگترین و بهترین اعمال بنده یاد خدا و « سلمان و ابن زید و قتاده » و در روایت دیگري از
هم نقل شده است و بنا بر این تأویل این جمله چنین نتیجه میدهد که مهمترین « ابی- درداء » توجه باو است و همین روایت از
چیزي که انسان را از فحشاء و گناهان باز میدارد،یاد پروردگار و همیشه بیاد دستورات او از امر و نهی و ثوابها و عقابها بودن
میگوید « ابی- مالک ». است و این بهترین لطف و چیزیست که انسان را همیشه بیاد خداوند واداشته و از گناهان دور مینماید
مقصود اینست که،در نماز قلب را متوجه خدا ساختن،اهمیتش بیشتر از صورت نماز است.
میگوید مراد چنین است که تسبیح و تقدیس و تهلیل پروردگار-و خلاصه بیاد او بودن-سزاوارتر از هر چیزي است که « فراء »
انسان را از فحشاء و گناهان دور بدارد یعنی اگر حقیقه بیاد خدا باشند تنها او از گناهان باز میدارد.
اللّ و
􀀀
سبحان ه » روایت شده که گفت مردي چهار بنده آزاد کرد،و شخص دیگري -چون قصه را شنید-گفت « ثابت بنانی » از
و سپس وارد مسجد شد و بنزد حبیب بن اوفی سلمی و اصحابش رفت و از ایشان پرسید « اللّ اکبر
􀀀
اللّ و ه
􀀀
للّ و لا اله الا ه
􀀀
الحمد ه
للّ و
􀀀
اللّ و الحمد ه
􀀀
سبحان ه » در این باره چگونه قضاوت میکنید که شخصی چهار بنده آزاد کرده،و من بیاد خدا هستم و میگویم
کدامیک از این دو برتر است؟پس از اندکی تأمل گفتند چیزي را افضل و بهتر از یاد خدا نمی « اللّ اکبر
􀀀
اللّ و ه
􀀀
لا اله الا ه
گوید بهترین عمل اي که انسان را از عذاب خداوند دور میسازد،بیاد خدا بودن -که از گناهان باز « معاذ بن جبل ». دانیم
یاد خدا بالاتر و بهتر از » میدارد-میباشد.مردي-از معاذ-سؤال کرد حتی از جهاد؟پاسخ داد بلی حتی از جهاد زیرا خداوند فرمود
.« همه چیز است
و نیز گوید از رسول خدا(ص)سؤال کردم کدام عمل نزد خدا بیشتر محبوب بوده و ارزش بیشتري دارد؟حضرت پاسخ فرمود
اینکه تا هنگام مرگ هم،زبانت بیاد خدا مشغول باشد سپس حضرت فرمود اي معاذ،پیش روندگان آنانی هستند.
که شب را تا بهنگام صبح بذکر خدا مشغولند و هر کس بخواهد که در باغ هاي
ص : 66
بهشت بهره مند شود باید ذکر خدا بسیار بگوید.
« اللّ أَکْبَرُ
􀀀
وَ لَذِکْرُ هِ » نقل میکند که گفت آیا کلام خدا را که فرمود « ابن عباس » و او از « اللّ بن ربیعه
􀀀
عبد ه » عطاء بن سائب:او از
دیدي؟(ابن ربیعه)پاسخ داد آري، ذکر خدا چه بقرآن یا بنماز یا به تسبیح و تکبیر و تهلیل باشد همه نیکو و با فضیلت میباشد
باو گفت عالی سخنی بود،ولی « ابن عباس » ولی افضل از این در هنگام معصیت بیاد خدا بودن است و دوري از گناه نمودن.پس
مقصود آیه آنست که یاد پروردگار نسبت بشما بیشتر است از یاد شما نسبت باو.
ا تَصْنَعُونَ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
وَ هُ
:و خداوند میداند آنچه را عمل میکنید از خیر یا شر و طبق آن بشما پاداش خواهد داد.
ص : 67
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 46 تا 50
اشاره
هُکُمْ 􀀀 ا وَ إِل 􀀀 هُن 􀀀 ا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِل 􀀀 آمَنّ بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَیْن
ا􀀀 و قُولُوا إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا اَلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ 􀀀
ابِ 􀀀 جادِلُوا أَهْلَ اَلْکِت 􀀀 تُ 􀀀 وَ لا
ا􀀀 لاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ م 􀀀 ؤُ􀀀 ابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ ه 􀀀 اهُمُ اَلْکِت 􀀀 ابَ فَالَّذِینَ آتَیْن 􀀀 ا إِلَیْکَ اَلْکِت 􀀀 ذلِکَ أَنْزَلْن 􀀀 احِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ( 46 ) وَ کَ 􀀀و
اتٌ􀀀 ابَ اَلْمُبْطِلُونَ ( 48 ) بَلْ هُوَ آی 􀀀 تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْت 􀀀 ابٍ وَ لا 􀀀 ا کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِت 􀀀 کافِرُونَ ( 47 ) وَ م 􀀀 ا إِلَّا اَلْ 􀀀 اتِن 􀀀 یَجْحَ دُ بِآی
اتُ عِنْدَ 􀀀 اتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا اَلْآی 􀀀 لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آی 􀀀 الُوا لَوْ 􀀀 اَلظّ ( 49 ) وَ ق
􀀀
ا إِلَّا الِمُونَ 􀀀 اتِن 􀀀 ا یَجْحَدُ بِآی 􀀀 اتٌ فِی صُ دُورِ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ وَ م 􀀀 بَیِّن
( ما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ ( 50 􀀀 اَللّ وَ إِنَّ
􀀀
هِ
ص : 68
ترجمه:
مجادله(مباحثه و مناظره)مکنید با اهل کتاب مگر بآنچه نیکوتر است بجز افرادي که ستم(و جنگ با شما)داشتند و بگوئید(در
مباحثه)که ایمان داریم بآنچه فرستاده شد بسوي ما و بسوي شما،و خداي ما و خداي شما یکی است و مائیم او را منقادان.و
همچنین فرستادیم بسوي تو محمد(ص)کتاب را،پس افرادي که دادیم بآنان کتاب را ایمان میآورند بآن و از این ها(اهل
مکه)هم کسی ایمان بآن میآورد و انکار ننماید بآیات ما بجز کافران.و نبودي تو که بخوانی پیش از این کتابی و نه بنویسی
اش با دست راستت که آن وقت شک مینمودند نادرستان.بلکه آن(قرآن) آیات آشکارایی است در سینه کسانی که بآنها علم
داده شده است و انکار نکنند مگر ستمکاران.و(مشرکین)گفتند چرا فرستاده نشد بر او آیت هایی از پروردگارش،بگو
(بآنان)که آیت ها فقط نزد خدا بوده و من تنها بیم دهنده اي آشکارایم.
قرائت:
خوانده اند. « آیات » قرائت نموده و دیگران با لفظ جمع « آیه من ربه » او را بلفظ مفرد « اهل کوفه » و« ابن کثیر »: آیات من ربه
دلیل:
اللّ
􀀀
لا نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ هَ 􀀀 الُوا لَوْ 􀀀 وَ ق » گوید آنان که او را بمفرد خوانده اند دلیلشان آیه شریفه « ابو علی »: آیات من ربه
است یعنی بگو خدا قادر است که فرو فرستد آیتی-که بلفظ مفرد(آیه)خوانده شده-و نیز آیه شریفه « ی أَنْ یُنَزِّلَ آیَهً 􀀀 ادِرٌ عَل 􀀀ق
میباشد. « ا بِآیَهٍ 􀀀 فَلْیَأْتِن »
بوده.و « اللّ
􀀀
اتُ عِنْدَ هِ 􀀀 اتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآی 􀀀 لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آی 􀀀 لَوْ » و کسانی که او را بلفظ جمع خوانده اند دلیل شان آیه شریفه
و اتفاقاً در ظاهر « وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَهً » البته گاهی لفظ مفرد گفته میشود و از او چند نفر اراده میگردد مانند آیه شریفه
إِنَّمَا » هم دلالتی بر ترجیح لفظ جمع وجود ندارد و گذشته از این،گفته شده که اگر بلفظ جمع « اللّ
􀀀
اتُ عِنْدَ هِ 􀀀 إِنَّمَا الْآی » آیه
خوانده شود معنی مفرد است « اللّ
􀀀
اتُ عِنْدَ هِ 􀀀 الْآی
ص : 69
یعنی آیتی که اختیار نمودید شما و آیت هاي دیگري که شما اختیار ننموده-و توجه بآنها ندارید.
شرح لغات:
جدال -« جدلته اجدله جدلا » در اصل لغت بمعنی درهم پیچیدن شدید است و در اصطلاح عرب گفته میشود « جدل »: و لا تجادلوا
همان درهم پیچیدن خصم در استدلالش میباشد.و نیز گفته شده که « جدال » کردم با او جدالی-یعنی درهم پیچیدم اش شدیداً و
گرفته شده و او بمعنی زمین است زیرا هر یک از طرفین مقصودش زمین زدن-و محکوم نمودن-دومی است. « جداله » از « جدل »
بمعنی نوشتن است. « خط »: و لا تخطه
بمعنی شک نمودن و تهمت زدن است. « ارتیاب »: لارتاب
اعراب:
اَلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ
باشد. « ابِ􀀀 أَهْلَ الْکِت » :این جمله در محل نصب است و استثناء از
ابَ􀀀 ا إِلَیْکَ الْکِت 􀀀 ذلِکَ أَنْزَلْن 􀀀 کَ
یعنی همانگونه که بسوي اهل کتاب،کتاب فرستادیم بسوي « و کما انزلنا الی اهل الکتاب الکتاب انزلنا الیک الکتاب » :تقدیرش
تو نیز قرآن فرستادیم.
ابَ الْمُبْطِلُونَ 􀀀 إِذاً لَارْت
میباشد « اللّ لارتابوا به
􀀀
و لو خططته بیمینک او تلوت قبله کتاباً اذاً و ه » :لام براي قسم بوده و در جمله تقدیري است و در اصل
یعنی اگر پیش از این نوشتن یا خواندن کتابی را میدانستی آن وقت بود که قسم بخدا باین قرآن شک ببرند و تهمت زنند.
مِنْ رَبِّهِ
آیات)میباشد. )« آیه » :در محل رفع و صفت
مقصود:
پس از پایان آیات گذشته که راجع به دعوت مردم بسوي پروردگار بود،اکنون چگونگی دعوت و چگونگی سخن گفتن با
اهل کتاب و مشرکین را بیان میفرماید.
ص : 70
ابِ􀀀 جادِلُوا أَهْلَ الْکِت 􀀀 لا تُ 􀀀 وَ
میباشند و گفته شده نصاري و یهود هر دو مقصوداند. « بنی نجران » ( :مجادله نکنید با اهل کتاب و آنان نصارا(مسیحیان
إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ
􀀀
آنست که بخاطر خیر « مجادله احسن » :مگر به بهترین راهی-که تا بشود خصم را مجاب نموده و پذیراي سخن خود گرداند،و
خواهی و نفع رساندن با مدارا و نرمش انجام گیرد.و مانند این آیه شریفه است آیه دیگر:
یعنی شما(اي موسی و هارون)با فرعون با نرمش سخن بگوئید تا شاید متوجه شود و یا « ی􀀀 لا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْش 􀀀 فَقُو »
از آینده خویش بترسد.
عبارت از بالاترین و بهترین مناظره اي است که از نظر عقل طرف را وادار به پذیرفتن کند و یا اینکه موافق طبع- « الا حسن »
انسانی-او باشد تا بپذیرد،و ممکن است هر دو معنی مقصود باشد.
در این آیه اشاره است که ارشاد جامعه و دعوت مردم بسوي پروردگار باید با بهترین وجه و زیباترین نحو و با نرمش در
آگاهی آنان به نشانه هاي هستی خداي جهان و ایمان باو،باشد.
إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ
:بجز افرادي که ستم نمودند،-زیرا نه ایمان آوردند و نه از مبارزه با اسلام دست بر میدارند-و نه جزیه میدهند بلکه آتش
جنگ شان با اسلام شعله ور است،پس با چنین مردم با شمشیر مجادله کنید تا اسلام آورند و یا جزیه داده و از مبارزه با اسلام
دست بدارند.
گوید مقصود کسانی هستند « ابی مسلم » در این جمله گفته اند،ولی « سعید بن جبیر » و« مجاهد » آنچه گفته شد تفسیري است که
ابن » که عناد ورزیده و نبوت پیامبر اسلام را با آنکه میدانستند-و در تورات و انجیل خوانده بودند-بر مردم پوشیده میداشتند.اما
گفته مراد افرادي میباشند که اصرار بر بت پرستی و کفر داشته با آنکه حجت و دلیل-بر خداشناسی و بطلان آئین بت « زید
پرستی-براي آنان تمام است.
ولی بهتر آنست-که یک معنی کلی اراده شود-یعنی مقصود آیه چنین باشد
ص : 71
که،بجز افرادي که بخود ستم نموده و با جدال و مبارزه با مسلمانان یا غیر ذلک از کارهایی که موجب شدت عمل با آنان را
فراهم کند،انجام میدهند.پس با چنین مردمی باید مسلمانان بدفاع برخاسته و مبارزه کنند.
منسوخ شده.ولی صحیح آنست که نسخ نشده زیرا مجادله در هر وقت با نیکوترین وجه « سیف » گوید این آیه بوسیله آیه « قتاده »
واجب است.
وَ قُولُوا
:و بآنان در دعوت خود بسوي اسلام،بگوئید که:
ا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ 􀀀 آمَنّ بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَیْن
ا􀀀
:ایمان آوردیم بکتابی که بسوي ما نازل شد و کتابی که بسوي شما نیز نازل گردید.
احِدٌ 􀀀 هُکُمْ و 􀀀 ا وَ إِل 􀀀 هُن 􀀀 وَ إِل
:خداي ما و شما یکی است.
وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
:و ما منقاد او بوده و مخلصیم.
ذلِکَ􀀀 وَ کَ
کتاب آسمانی فرستادیم. « عیسی » و« موسی » :همانگونه که بسوي
ابَ􀀀 ا إِلَیْکَ الْکِت 􀀀 أَنْزَلْن
:بسوي تو(اي محمد،ص)نیز کتاب آسمانی(قرآن) فرستادیم.
ابَ􀀀 اهُمُ الْکِت 􀀀 فَالَّذِینَ آتَیْن
.« علم الکتاب » بحذف مضاف است یعنی « کتاب » :پس مردمی که علم کتاب(تورات و انجیل)را بآنان دادیم،و در اینجا
یُؤْمِنُونَ بِهِ
اللّ بن سلام و امثالش.
􀀀
:ایمان به قرآن میآورند همانند عبد ه
لاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ 􀀀 ؤُ􀀀 وَ مِنْ ه
:و از این کفار مکه نیز کسانی ایمان به قرآن میآورد.
راجع به پیامبر(ص)باشد و از طرفی هم ممکن است راجع به قرآن باشد-چنان که گفته شد-و « به » و ممکن است ضمیر در
وَ» همان قرآن باشد و از جمله « الکتاب » همان مسلمانان باشند و مقصود از « ابَ􀀀 اهُمُ الْکِت 􀀀 فَالَّذِینَ آتَیْن » ممکن است اصلا مقصود
یهود و نصاري اراده شده باشد که ایمان بقرآن میآورند. « لاءِ􀀀 ؤُ􀀀 مِنْ ه
کافِرُونَ 􀀀 ا إِلَّا الْ 􀀀 اتِن 􀀀 ا یَجْحَدُ بِآی 􀀀 وَ م
ضرر نخواهد رسانید. « محمد،ص » :و انکار بآیات و دلالات ما ننمایند مگر مردم کافر و انکار آنان بتو اي
سپس خداوند پیامبرش را مخاطب ساخته میفرماید:
ص : 72
ابٍ􀀀 ا کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِت 􀀀 وَ م
قبل از قرآن بتوانی-کتابی بخوانی. « ص» :و نبودي تو اي محمد
لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ 􀀀 وَ
:و نبودي که-بتوانی-کتابی بدست خویش بنویسی.
ابَ الْمُبْطِلُونَ 􀀀 إِذاً لَارْت
:در این صورت نادرستان و بیهوده گویان شک مینمودند یعنی اگر تو میتوانستی بخوانی یا بنویسی،آن وقت نادرستان راه
دیگري را در تشکیک نبوت تو بدست آورده و در ایمان مردم ضعیف تشکیک میکردند و بتو میگفتند آنچه را که براي مردم
میخوانی از کتابهاي پیشینیان جمع نموده اي.
اما اکنون که مولد و نشو و نماي تو همانند آنان است و-درس نخوانده- چیزي(قرآنی)آوردي که آنان از آوردن مثل او
عاجزند،واجب است بر آنان تا بدانند که البته از ناحیه خداوند میباشد،نه از تو،زیرا عادتا محال است که شخصی بین ملتی که
همه احوالش را از تولد و دوران کودکی و جوانی و سفر و حضر دیده اند، زندگی کند و در نزد کسی درس نخوانده و
نوشتن نیاموخته است،آن وقت کتابی و آئینی آورده که همه را عاجز نموده و همانند او نتوانند بیاورند.
گوید این آیه بهترین دلیلی است که پیامبر(ص)قبل از نبوت خواندن و نوشتن را « اللّ روحه
􀀀
سید مرتضی علم الهدي قدس ه »
نمیدانست و اما بعد از نبوت باعتقاد من حضرتش بهر دو آگاهی داشت.
هم چنین « ابَ􀀀 إِذاً لَارْت » و ظاهر آیه نیز موافق با این نظر است زیرا دانایی به خواندن و نوشتن را نفی میکند و ذکر تعلیل در آیه
اقتضا میکند زیرا اگر آن حضرت قبل از نبوت باسواد بود و خواندن و نوشتن میدانست در این صورت نادرستان قریش در
تعلیم گرفته باشد. « جبرائیل ع » رسالت آن حضرت شک مینمودند و اما بعد از بعثت شکی نبود زیرا ممکن بود از
اتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ 􀀀 اتٌ بَیِّن 􀀀 بَلْ هُوَ آی
:بلکه آن قرآن دلالت ها و راهنمایی هاي روشنی در سینه هاي دانایان میباشد.
گوید مقصود پیامبر(ص)و مؤمنین هستند که قرآن را بخاطرها حفظ « حسن »
ص : 73
نموده و در آن تفکر میکنند و معانی او را در آئینه جان ها نقش مینمایند. و بعضی گویند از امام باقر(ع)و امام
گوید که مقصود شخص پیامبر است که « ضحاك ». صادق(ع)روایت شده است که مراد ائمه از آل محمد علیهم السلام میباشد
هم همان سینه هاي دانایان اهل کتاب(یهود و « سینه هاي علماء » امی بوده و قبل از بعثت خواندن و نوشتن را نمیدانست و
میگوید که مراد همان قرآن و حفظ « قتاده » نصاري)است که پیامبر(ص)را با همین صفت در کتابهاي آسمانی شناخته بودند اما
او در سینه هاي مؤمنین است زیرا قبل از قرآن،کتابهاي آسمانی خوانده میشد ولی در سینه ها حفظ نمیگردید و تنها بدیدن
آیات آن قناعت میشد مگر اندکی را حفظ مینمودند.
الظّ
􀀀
ا إِلَّا الِمُونَ 􀀀 اتِن 􀀀 ا یَجْحَدُ بِآی 􀀀 وَ م
:و انکار نکنند بآیات ما مگر ستمگرانی که بآیات قرآن نمی نگرند و با اهداف قرآن مبارزه کرده و بدین ترتیب بخویشتن ستم
روا میدارند.و گفته شده کفار مکه از قریش و یهود مراد است.
اتٌ مِنْ رَبِّهِ 􀀀 لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آی 􀀀 الُوا لَوْ 􀀀 وَ ق
:و مشرکین مکه گفتند چرا بر پیامبر(ص) آیتی از پروردگارش فرود نیامد و مقصودشان از آیه آن بود که می گفتند ما ایمان
نمیآوریم تا براي ما از زمین چشمه ظاهر کنی،-و میگفتند باید کوه صفا را طلا نمایی.
و بعضی گفته اند که مشرکین بمنظور ایجاد شبهه بین مردم میگفتند،(محمد ص)باید معجزه اي همانند موسی که دریا را
میشکافت و عصا را اژدها مینمود،بیاورد.
اللّ
􀀀
اتُ عِنْدَ هِ 􀀀 قُلْ إِنَّمَا الْآی
:پس خداوند به پیامبر(ص)فرمود تا بآنان بگوید که آیات و معجزات تنها در پیشگاه خداوند است و طبق مصالح و مقتضیات
هر زمانی معجزه اي را مخصوص پیامبر آن عصر قرار میدهد.
ما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ 􀀀 وَ إِنَّ
:و من تنها بیم دهنده اي میباشم و آشکارا شما را از آینده خطرناك معصیتها و نافرمانی از دستورات خداوند،انذار کرده و راه
حق را از باطل روشن میسازم و براي تأیید و تثبیت گفتارم نیز معجزه اي که خدا داده ظاهر میسازم.
ص : 74
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 51 تا 55
اشاره
بِاللّ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ
􀀀
ی هِ 􀀀 ي لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ( 51 ) قُلْ کَف 􀀀 ذلِکَ لَرَحْمَهً وَ ذِکْر 􀀀 ی عَلَیْهِمْ إِنَّ فِی 􀀀 ابَ یُتْل 􀀀 ا عَلَیْکَ اَلْکِت 􀀀 أَنّ أَنْزَلْن
􀀀
أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ ا
ذابِ وَ 􀀀 خاسِرُونَ ( 52 ) وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَ 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْ 􀀀 بِاللّ أُول
􀀀
اطِلِ وَ کَفَرُوا هِ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا بِالْب 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 شَهِیداً یَعْلَمُ م
کافِرِینَ 􀀀 ذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْ 􀀀 لا یَشْعُرُونَ ( 53 ) یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَ 􀀀 ذابُ وَ لَیَأْتِیَنَّهُمْ بَغْتَهً وَ هُمْ 􀀀 جاءَهُمُ اَلْعَ 􀀀 أَجَلٌ مُسَ  می لَ 􀀀 لَوْ لا
( ا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 55 􀀀 ذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ یَقُولُ ذُوقُوا م 􀀀 شاهُمُ اَلْعَ 􀀀 54 ) یَوْمَ یَغْ )
ترجمه:
آیا کافی نبود ایشان را که فرستادیم بر تو کتاب(قرآن)را تا خوانده شود بر ایشان البته در او رحمتی و پندي براي مردمی است
که ایمان آرند.بگو(اي پیامبر،ص)کافی است که خدا بین من و شما گواه باشد(خدا)میداند آنچه را که
ص : 75
در آسمانها و زمین است و آنان که به باطل گرویده و بخداوند کافر شدند،ایشان زیانکارانند.با شتاب،از تو خواهان عذاب اند
و اگر نبود وقتی نامبرده(معین براي آن)همانا عذاب آمده بود بسویشان و البته(عذاب)ناگهان میآیدشان در حالی که ایشان
نمیدانند.با شتاب از تو خواهان عذاب اند و البته دوزخ فرا گیرندة کافران است.آن روزي که فرا گیرد آنان را عذاب(آتش)از
بالاي سر و زیر پاهایشان و گوید بچشید(جزاء)آنچه را که عمل میکردید.
قرائت:
و دیگران با نون-نقول- خوانده اند. « یاء » آن را با « اهل کوفه » و« نافع »: و یقول
دلیل:
اسِطُوا أَیْدِیهِمْ 􀀀 لائِکَهُ ب 􀀀 وَ الْمَ » با(یاء)یعنی سرپرست جهنم گوید-بچشید عذاب را-نظیر آیۀ شریفه -« و یقول » گوید « ابو علی »
یعنی بهنگام مرگ کفار،ملائکه دستهاي خود را باز کنند (و گویند)جانهایتان را - « ذابَ الْهُونِ 􀀀 أَخْرِجُوا أَنْفُسَ کُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَ
-« نون » میباشد.و اما کسی که آن را با « و یقولوا لهم اخرجوا انفسکم » بیرون کنید تا عذاب خواري بشما داده شود-که در تقدیر
نقول- خوانده دلیلش آنست که چون عذاب از ناحیه خدا آمده شایسته است که بخدا نسبت داده شود.
بچشید-گفته شده؟براي آنکه دیگر در آن زمان بآنان رسیده و اتصالا میرسد مانند چیزي که انسان می نوشد یا -« ذوقوا » اما چرا
می چشد و در مثل آمده گویند:حالا بگیر آنچه کردي،پس بنوش و بچش.
اعراب:
میباشد. « متلوا- علیهم » باشد و در تقدیر « الکتاب » یتلی:در محل نصب است و حال براي
اتِ􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 یَعْلَمُ م
و یا حال باشد و ممکن « شهیدا » :ممکن است صفت براي
ص : 76
است که جمله مستأنفه بوده و داراي اعراب نباشد.
وَ لَیَأْتِیَنَّهُمْ
جواب قسم واقع شده. « لام » :در اینجا
بغته:منصوب و حال است.
شاهُمُ 􀀀 یَوْمَ یَغْ
می باشد. « محیطه » :ظرف براي
مقصود:
در آیات گذشته گفته شد که کفار مکه چون نشانه و معجزه میخواستند لذا خداوند جواب فرموده:
ابَ􀀀 ا عَلَیْکَ الْکِت 􀀀 أَنّ أَنْزَلْن
􀀀
أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ ا
کتاب یعنی قرآن نازل نمودیم-که از نظر فصاحت و بلاغت بحد اعجاز بوده « محمد،ص » :آیا کافی نبود ایشان را که بر تو اي
و احدي نتوانسته و نمیتواند همانند آن بیاورد هر چه هم فصیح و بلیغ باشد و در آن باخبار آینده و گذشته و آنچه را که
مربوط به شئون مختلفه مردم است گفته ایم-.
ی عَلَیْهِمْ 􀀀 یُتْل
:خوانده میشود بر ایشان.خداوند سبحان بیان فرموده که در فرستادن قرآن دلالتی روشن،و معجزه اي ظاهر،و حجتی رسا است
که با آن شبهات مندفع و اتمام حجت میگردد پس نیازي-در علم بصحت نبوت پیامبر(ص)- بمعجزه اي جز قرآن نخواهد
بود.زیرا در اظهار معجزه گذشته بر دفع شبهات مصلحت نیز باید رعایت شود و چنانچه در نوعی از معجزه مصلحت باشد
اظهار نوع دیگري روا نباشد.
اگر خداوند آیات و نشانه هایی که کفار پیشنهاد میکردند اظهار میفرمود و آنان ایمان نمی آوردند مقتضاي حکمت هلاکت
و ریشه کن نمودن آنها بود مانند امتهاي گذشته.با آنکه خداوند وعده داده است که بر امت مرحومه چنان عذابهایی را نازل
نگرداند و این آیه دلالت دارد که قرآن معجزه اي کافی و داراي برترین مقام اعجاز است و مراد از کفایت قرآن رسیدن آن
بمرتبه اي از اعجاز است که با وجود آن نیازي بغیر نیست.
ص : 77
ذلِکَ لَرَحْمَهً 􀀀 إِنَّ فِی
:البته در این قرآن نعمت بزرگ و بی مانندي است زیرا هر که از او پیروي کند بثوابهاي ابدي و بهشت جاودانی نائل میآید.
ي􀀀 وَ ذِکْر
:و در او پند و نصیحت است.
لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
:براي مردمی که تصدیق باو نمایند.
گفته اند عده اي از مسلمانان-بعد از نزول قرآن-از توراه و انجیل صفحاتی نوشته بودند پس خداوند با این آیه آنان را تهدید
فرموده و نهی کرد و پیامبر(ص) فرمود
بسوي شما آیات قرآن نورانی و پاکیزه آوردم. « جئتکم بها بیضاء نقیه »
قُلْ
:بگو اي محمد(ص).
بِاللّ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ شَهِیداً
􀀀
ی هِ 􀀀 کَف
:کافی است که خداوند بین من و شما گواه باشد و بنگرد که من براستی پیامبر بوده و ابلاغ رسالت نمودم و شما با تکذیب و
دشمنی بمن پاسخ گفتید.و گواهی خداوند در باره آن حضرت عبارت از شهادت او برسالت است که در آیه شریفه
و یا با انزال آیات قرآن اثبات معجزه نموده-و حقیقت گفتار او را آشکار فرموده است-. « اللّ
􀀀
محمد رسول ه » فرمود
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 یَعْلَمُ م
:خداوند میداند آنچه را که در آسمانها و زمین است پس او درست میداند که من بر هدایت و شما بر گمراهی میباشید.
اطِلِ 􀀀 وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْب
ابن » :و آنان که به باطل گرویدند و غیر خداوند را تصدیق کرده-بت پرستی و ستاره پرستی نمودند-.این تفسیر بنا بقول
و پیروي از وسوسه هاي او است. « شیطان » میگوید مقصود اطاعت « مقاتل » است ولی « عباس
بِاللّ
􀀀
وَ کَفَرُوا هِ
:و انکار وحدانیت پروردگار جهان نمودند.
خاسِرُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْ 􀀀 أُول
:ایشان زیانکارانند و با ارتکاب معصیتهاي گوناگون و انکار خداوند از ثواب هاي خدا محروم ماندند.
ذابِ 􀀀 وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَ
میخواهند که فوراً عذاب نازل شود چون گفتارت را منکرند چنان « محمد،ص » :و با شتاب از تو خواهان عذابند و از تو اي
به پیامبر(ص)گفت بگو تا آسمان بر ما سنگ ببارد. « نضر بن حرث » که
ص : 78
لا أَجَلٌ مُسَ  می 􀀀 وَ لَوْ
:و اگر نبود وقتی نامبرده و معین که قدرت خدا در آن ظاهر میشود و آن روز قیامت است.و یا مقصود آنست که اگر نبود
وقتی که خدا براي آنان معین نموده و در همین جهان بنا بر مصلحتی در آن وقت ایشان را عذاب فرماید.
ذابُ 􀀀 جاءَهُمُ الْعَ 􀀀لَ
:همانا آمده بود بسویشان عذابی که استحقاق آن را داشتند.
لا یَشْعُرُونَ 􀀀 وَ لَیَأْتِیَنَّهُمْ بَغْتَهً وَ هُمْ
:و البته عذاب ناگهان بسویشان خواهد آمد و ایشان بآمدنش آگاهی نداشته و ساعت نزول عذاب را نمیدانند.
پس از آن خداوند وعده گاه عذاب جهنم را براي آنان بیان میفرماید.
کافِرِینَ 􀀀 ذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْ 􀀀 یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَ
:با شتاب از تو خواهان عذابند و البته جهنم احاطه بکافران خواهد نمود و اگر چه در دنیا عذاب بر آنان نازل نشود،ولی آنها لا
محاله در جهنم معذب خواهند بود.
ذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ 􀀀 شاهُمُ الْعَ 􀀀 یَوْمَ یَغْ
:آن روزي که عذاب و آتش دوزخ فرا گیرد آنان را از بالاي سر و از زیر پاها و مقصود آنست که عذاب تمام بدن آنان را فرا
گرفته نه آنکه بگوشه اي از بدن ایشان رسیده باشد.
ادٌ وَ مِنْ 􀀀 لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِه » گوید هیچ موضعی از بدن آنان نباشد مگر آتش باو رسیده و معذب است نظیر آیه شریفه « حسن »
یعنی براي ایشان از جهنم بستري و از-آتش-بر رویشان پوششی است. « واشٍ􀀀 فَوْقِهِمْ غَ
ا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 􀀀 وَ یَقُولُ ذُوقُوا م
:و میگوید(پاسبان جهنم)بچشید جزاء اعمال خود را که در دنیا آن را انجام میدادید.
ص : 79
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 56 تا 60
اشاره
ا تُرْجَعُونَ ( 57 ) وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا 􀀀 ذائِقَهُ اَلْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْن 􀀀 فَإِیّ فَاعْبُدُونِ ( 56 ) کُلُّ نَفْسٍ
ايَ􀀀 اسِع 􀀀و ادِيَ اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی هٌَ 􀀀 ا عِب 􀀀ی
ی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ 􀀀 امِلِینَ ( 58 ) اَلَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَل 􀀀 ا نِعْمَ أَجْرُ اَلْع 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 اَلصّ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ اَلْجَنَّهِ غُرَفاً تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀
( إِیّ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ ( 60
اکُم 􀀀 ا وَ 􀀀 اَللّ یَرْزُقُه
􀀀
لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا هُ 􀀀 59 ) وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ )
ترجمه:
اي بندگان من که ایمان آوردید البته زمین من پهناور است پس مرا پرستش کنید.هر کسی چشندة مرگ است،سپس بسوي ما
برگشت شما خواهد بود.و آنان که ایمان آوردند و کارهاي شایسته انجام داده اند جایگاهشان را از بهشت غرفه هایی میدهیم
که از زیر آنها جوي هایی روان بوده جاودانند در آن(منزل)ها چه
ص : 80
خوب است پاداش عمل کنندگان.آن مردمی که شکیبایی ورزیده و بر پروردگار خویش توکل نمودند.بسا جنبنده اي که بر
نمیدارد روزي خویش را،خداوند است که روزي او و شما را میدهد و اوست شنواي دانا.
قرائت:
خوانده اند. « تاء » و بقیه با « یرجعون »« یاء » نقل کرده که به « ابی بکر و هشام » از « یحیی »: ترجعون
قرائت نموده اند. « باء » به « لنبوئنهم » و بقیه « ثاء » به « لنثوینهم » آن را « عاصم » بجز « اهل کوفه »: لنبوئنهم
قرائت نموده اند. « باء » به « لنبوئنهم » و بقیه « ثاء » به « لنثوینهم » آن را « عاصم » بجز « اهل کوفه »: لنبوئنهم
دلیل:
است و اما افرادي که آن « غیبت » خوانده اند براي آنست که جمله قبلش به لفظ « یاء » به « یرجعون » گوید کسانی که « ابو علی »
به(خطاب)خوانده اند گویند که درست است جمله قبل به لفظ غیبت است ولی این لفظ منتقل شده به خطاب مانند « ترجعون » را
که از غیبت به خطاب انتقال یافته است. « لِلّ
􀀀
اَلْحَمْدُ هِ » بعد از جمله « إِیّ نَعْبُدُ
اكَ􀀀» آیه شریفه
کانَ 􀀀 راهِیمَ مَ 􀀀 ا لِإِبْ 􀀀 وَ إِذْ بَوَّأْن » و آیه شریفه « و لقد بوأنا بنی اسرائیل مبوء صدق » خوانده آیه شریفه « باء » به « لنبوئنهم » و دلیل کسی که
بوأنا لدعاء » که لام زایده است)و ممکن است در تقدیر )« ردف لکم » در اینجا زایده است مثل آیه شریفه « لام » میباشد و « الْبَیْتِ
خوانده آیه « لنثوینهم » است.و دلیل کسی که « بوأنا لدعائه ناساً مکان البیت » باشد و مفعول محذوف باشد و تقدیرش « ابراهیم ع
یعنی نبودي تو سکونت کنی بین اهل(مدین)و در کنار آن ملت زندگی نمایی. « اوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ 􀀀 ا کُنْتَ ث 􀀀 وَ م » شریفه
گفته: « اعشی »
اثوي و قصر لیله لیزودا
و مضی و اخلف من قتیله موعدا
وعده گاهی « قتیله » یعنی(شب در آنجا)بیتوته کرده و ماند تا کامی دهد اما چه کوتاه کرد شب را و رفت و با معشوقه اش
گذارد.
ص : 81
یعنی در بین قریش ده سال زندگی کرد.و اگر(ثوي)با حرف جر متعدي شود « ثوي فی قریش بضع عشره حجه »: گوید « حسان »
همزه بر سرش در آمده و واجب است که بمفعول دوم متعدي گردد و اتفاقاً در آیه شریفه حرف جر وجود ندارد.
بدون حرف جر)خوانده است،و من این حرف را نمی پسندم زیرا )« لنثوینهم من الجنه غرفا » آیه را « اعمش » گوید:که « ابو الحسن »
تو نمی گویی-یعنی چنین گفته نمیشود-(اثویته الدار).
لنثوینهم من الجنه فی » صحیح باشد-و دلیل گفتارش این بوده که آیه در اصل « اعمش » گفته-ممکن است حرف « ابو علی »
خوانده اند نظیر کلام عرب که گویند: « غرفا » سپس حرف جر حذف شده و « لنزلناهم من الجنه فی غرف » بوده مانند « غرف
بحذف حرف جر-. « امرتک الخیر فافعل ما امرت به »
اعراب:
در(لنبوئنهم)میباشد. « هم » خالدین:منصوب و حال براي
اَلَّذِینَ صَبَرُوا
نعم اجر العاملین الصابرین » و مخصوص بمدح او محذوف و در تقدیر « العالمین » :در محل جر واقع شده و صفت است براي
میباشد. « المتوکلین اجرهم
باشد و بنا بر این مخصوص به مدح محذوف « نعم اجر العاملین اجر الذین صبروا » و ممکن است مضاف محذوف بوده و تقدیر
بوده و مضاف الیه جانشین او میگردد.
اللّ
􀀀
لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا هُ 􀀀 وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ
خبر « یرزقها » مبتداء و « اللّ
􀀀
ه » صفت براي مجرور بوده و « لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا 􀀀» بیان است و « مِنْ دَابَّهٍ » در محل رفع است و جمله « کأین »:
واقع میشود. « کأین » او و تمام این جمله خبر
شأن نزول:
گویند که آیه اول در باره مستضعفین و مسلمانان تهی دست که ساکن مکه بوده-و در شکنجه مشرکین « کلبی » و« مقاتل »
بودند-نازل شده و آیه آخر در باره گروه دیگري از مسلمین که در مکه مورد شکنجه و آزار مشرکین بودند نازل شده و آنها
مأمور بهجرت بمدینه گشتند پس گفتند چگونه بسوي مدینه هجرت کنیم و حال
ص : 82
آنکه در آنجا خانه و زمینی نداریم و کسی که متکفل نان و آب ما باشد نیست.
مقصود:
سپس خداوند بیان فرموده که عذري براي مردم در ترك اطاعت پروردگار نبوده و چنین میفرماید:
اسِعَهٌ 􀀀 ادِيَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی و 􀀀 ا عِب 􀀀ی
:اي بندگان من که ایمان آورده اید البته زمین من پهناور و فاصله شهرهاي آن بسیار است و اگر در شهري-چون مکه-
مشرکین از احساسات مذهبی شما جلوگیري مینمایند بشهر و دیار دیگري هجرت کنید.
فرمود مقصود آنست که اگر در شهري که تو هستی گناهان و نافرمانی خدا انجام میشود،پس از آنجا بشهر « امام صادق،ع »
میگوید مقصود زمین بهشت است که وسعت بسیاري دارد ولی بیشتر مفسرین قول اولی را گفته « جبائی » دیگر هجرت کن.و
اند.
فَإِیّ فَاعْبُدُونِ
ايَ􀀀
:پس تنها مرا مورد عبادت و پرستش قرار داده و از دیگري اطاعت نکنید تا شما را بمعصیت ها و گناهان وادار نماید.
ان » براي جزاء است و در تقدیر چنین است « فاء » منصوب به فعل مقدر بوده که فعل بعدي او را تفسیر میکند.و گفته شده « ایاي »
که خداوند به مؤمنین امر فرموده در صورتی که دین شما در « ضاق بکم موضع فاعبدونی و لا تعبدوا غیري ان ارضی واسعه
تا هجرت براي « آنها را از مرگ بترساند » شهري محفوظ نماند بمکان دیگر هجرت کنید و در آیه بعد اشاره به مرگ کرد
مؤمنین آسان گردد.
ذائِقَهُ الْمَوْتِ 􀀀 کُلُّ نَفْسٍ
:هر کسی که خداوند او را آفرید در هر کجا که باشد تلخی مرگ را چشنده است پس شما(مؤمنین)از ترس مرگ در شهر
بت پرستان زندگی ننمائید.
ا تُرْجَعُونَ 􀀀 ثُمَّ إِلَیْن
:سپس بسوي ما برگشتتان خواهد بود و ما پاداش اعمالتان را میدهیم.سپس خداوند ثواب مهاجرین را بیان میفرماید:
ص : 83
الصّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
:آنان که ایمان آوردند و کارهاي شایسته انجام میدهند و مقصود مهاجرین هستند.
لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّهِ غُرَفاً
:جاي میدهیم آنان را در غرفه هایی از بهشت که بسیار ارجمند و خیره کننده است.
ارُ 􀀀 تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
:از زیر آنها جوي هایی روان است.
گوید:یعنی آنان را در غرفه هایی از بهشت جاي میدهیم که از در و زبرجد و یاقوت ساخته شده و قصرهاي بهشتی « ابن عباس »
جاي آنها است.
ا􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀
:جاودانند در آن منزلها.
امِلِینَ 􀀀 نِعْمَ أَجْرُ الْع
:چه خوب است پاداش عمل کنندگان و آن غرفه ها همه از خداست-که براي آنان گذارده است.و سپس ایشان را وصف
میفرماید.
اَلَّذِینَ صَبَرُوا
:آنان کسانی بودند که براي دین خود از تمام آزارها که بایشان میرسید شکیبایی نموده و سختی هاي انجام فرامین دینی را بر
خود هموار نمودند.
ی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ 􀀀 وَ عَل
:و در مهمات امور و هجرت هاي دیارشان،بر پروردگار خویش توکل نمودند.
لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا 􀀀 وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ
چنین تفسیر نموده ولی « حسن » :بسا جنبنده اي که روزیش آماده نبود-و غذاي خویشتن را آماده و ذخیره نداشت-چنان که
گوید مقصود آنست که چون آن جنبنده زبون و ناتوان است نمیتواند روزیش را با خود حمل کند بلکه هر مقدار که « مجاهد »
گفته که یعنی تمام حیوانات از جانوران بیابان گرفته تا مرغان آسمان و آنچه « ابن عباس » شد با دهان میخورد-و میگذرد-،اما
روي زمین زندگی کند،قوت فرداي خود را ذخیره نکند بجز انسان و مورچه و موش-که براي فرداي خود در کوشش و جمع
نمودن قوت است-.
إِیّ
اکُم 􀀀 ا وَ 􀀀 اَللّ یَرْزُقُه
􀀀
هُ
:خداوند است که آن حیوان ضعیف که قدرت ندارد قوت فرداي خود را جمع کند و نیز شما را روزي میدهد پس براي ترس
روزي در هجرت سستی نکنید.
ص : 84
نقل کرده که او گوید که با رسول خدا(ص)-از شهر- بیرون رفتیم و داخل باغهاي انصار شدیم(دیدم)رسول « ابن عمر » از « عطا »
خدا از زمین دانه هاي خرما را برداشته و تناول میفرمود سپس روي بمن کرد و گفت اي پسر عمر،چرا-از این خرما-نمی
خوري؟عرض کردم:میل ندارم.رسول خدا(ص)فرمود:اما من میل دارم و اکنون صبح چهارمی است که غذا نخورده ام، و اگر
چگونه خواهی بود در « عمر » میخواستم و از خداي طلب مینمودم همانا ملک کسري و قیصر بمن عطا میفرمود.پس تو اي فرزند
بین ملتی که بر اثر سستی یقین آنان،غذاي یک سال خود را پنهان میکنند.-ابن عمر گوید-بخدا سوگند هنوز قدمی بر نداشته
وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ :و آن خداوند شنوا و دانا است گفتارتان را بهنگام مهاجرت «... وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ » بودیم که این آیه نازل شد
از وطن می شنود و احوالتان را میداند و هیچ امر پنهانی و یا آشکار شما بر او مخفی نخواهد بود.
ص : 85
[ [سوره العنکبوت ( 29 ): آیات 61 تا 69
اشاره
شاءُ مِنْ 􀀀 اَللّ یَبْسُطُ اَلرِّزْقَ لِمَنْ یَ
􀀀
فَأَنّ یُؤْفَکُونَ ( 61 ) هُ
􀀀
اَللّ ی
􀀀
اتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ سَخَّرَ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ هُ 􀀀 ماو 􀀀 وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ اَلسَّ
اَللّ قُلِ
􀀀
ا لَیَقُولُنَّ هُ 􀀀 ا بِهِ اَلْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِه 􀀀 اءً فَأَحْی 􀀀 ماءِ م 􀀀 اَللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 62 ) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ اَلسَّ
􀀀
ادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ إِنَّ هَ 􀀀 عِب
( کانُوا یَعْلَمُونَ ( 64 􀀀 وانُ لَوْ 􀀀 اَلدّ اَلْآخِرَهَ لَهِیَ اَلْحَیَ
ار 􀀀 إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ 􀀀
ا 􀀀 اهُ اَلدُّنْی 􀀀 ذِهِ اَلْحَی 􀀀 ا ه 􀀀 لا یَعْقِلُونَ ( 63 ) وَ م 􀀀 لِلّ بَلْ أَکْثَرُهُمْ
􀀀
اَلْحَمْدُ هِ
اهُمْ وَ لِیَتَمَتَّعُوا 􀀀 ما آتَیْن 􀀀 ذا هُمْ یُشْرِکُونَ ( 65 ) لِیَکْفُرُوا بِ 􀀀 نَجّ إِلَی اَلْبَرِّ إِ
اهُم 􀀀 فَلَمّ ا 􀀀 اَللّ مُخْلِصِ ینَ لَهُ اَلدِّینَ
􀀀
ذا رَکِبُوا فِی اَلْفُلْکِ دَعَوُا هَ 􀀀 فَإِ
اَللّ یَکْفُرُونَ ( 67 ) وَ
􀀀
اطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَهِ هِ 􀀀 اَلنّ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْب
اس􀀀 ا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ 􀀀 أَنّ جَعَلْن
􀀀
فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ( 66 ) أَ وَ لَمْ یَرَوْا ا
ا􀀀 جاهَدُوا فِین 􀀀 کافِرِینَ ( 68 ) وَ اَلَّذِینَ 􀀀 جاءَهُ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْويً لِلْ 􀀀 لَمّ
ا 􀀀 بِالْح اَللّ کَ ذِباً أَوْ کَ ذَّبَ قَِّ
􀀀
ي عَلَی هِ 􀀀 مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ اِفْتَر
( اَللّ لَمَعَ اَلْمُحْسِنِینَ ( 69
􀀀
ا وَ إِنَّ هَ 􀀀 لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَن
ص : 86
ترجمه:
و اگر بپرسی(اي پیامبر)از ایشان که کی آفرید آسمانها و زمین را و آفتاب و ماه را رام گردانیده،البته گویند خداوند،پس کجا
بر میگردند.خداوند گشاده میگرداند روزي را براي هر که خواهد از بندگان خود و تنگ میگیرد برایش البته خداوند بهر چیز
دانا است.و اگر بپرسی از ایشان که کی فرو فرستد از آسمان آب را پس زنده گرداند بآن زمین را بعد از مردنش،البته گویند
خدا،بگو(اي پیامبر) ستایش براي خدا است بلکه اکثرشان بعقل در نمی یابند.و نیست این زندگانی دنیا،جز هوس رانی و بازي
و البته خانه بازپسین سراي زندگانی بوده اگر بدانند.
پس چون سوار در کشتی شوند(این بت پرستان و دریا طوفانی شود)خدا را خوانده و تنها باو ایمان آورند پس چون نجات
دادشان بسوي دشت ساحل آن گاه شرك می ورزند.تا کفران نمایند بآنچه دادیم شان و تا کامیاب گردند،پس بزودي
خواهند دانست.آیا ندیدند که ما گردانیدیم حرمی را امن و کشته میشوند مردمان از پیرامونشان(که بیرون حرم هستند)آیا پس
بباطل(بت ها)میگروند و بنعمت پروردگار کفران میورزند.و کیست ستمکارتر از آنکه بر خدا دروغ بسته و یا دروغ
ص : 87
پنداشت حق را گاهی که آمد،آیا نیست در دوزخ جایگاهی براي کافران.و آنان که بکوشند در راه ما البته هدایت کنیم ایشان
را راه هاي خود را(براي تکامل)و البته خداوند با نیکوکاران است.
قرائت:
و بقیه با کسره آن را قرائت نموده اند. « لام » با سکون « عاصم و اعشی و برجمی » بجز « اهل کوفه » و« قالون » و« ابن کثیر »: و لیتمتعوا
دلیل:
یشرکون » مینماید و در حقیقت چنین است « اشراك » دانسته و متعلق به « جاره » خوانده او را « لام » گوید:کسی که به کسر « ابو علی »
یعنی هیچ فایده اي براي آنان در شرك ورزیدن نیست بجز کفر و بسبب او در این جهان بهره میگیرند ولی در آخرت « لیکفروا
براي ایشان نصیبی نخواهد بود.
وَ اسْتَفْزِزْ » و اما آنکه او را با سکون(لام)قرائت نموده آن را صیغه امر که مشتمل بر معنی تهدید است میداند نظیر آیه شریفه
و اعملوا ما شئتم یعنی لغزش ده آنکه را که خواهی و انجام دهید آنچه را که خواهید و در آیه دیگر میفرماید . « مَنِ اسْتَطَعْتَ
پس اکنون بهره برداري کنید پس بزودي خواهید دانست-که در تمام اینها امر بمعنی تهدید استعمال « فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ »
شده-و خواندن لام امر هم بسکون جایز است.
شرح لغات:
میباشد و حیاه عارضی است که « حی حیاه و حیوانا » بیک معنی است و هر دو مصدر از « حیوان و حیاه » گوید « ابو عبیده »: الحیوان
اجزاء متعدده بدن را بمنزله یک چیز قرار داده تا بتواند قادر و عالم گردد و خاصیت حیات ادراك است.
است یعنی پرنده اي چون باز صید خود « اختطاف الطیر لصیده » یتخطف:تخطف بسرعت خوردن چیزي را گویند و بهمین معنی
را بسرعت بخورد.
ص : 88
اعراب:
فَأَنّ یُؤْفَکُونَ
􀀀
ی
است و ممکن است مصدر باشد و تقدیر « منکرین یؤفکون » میباشد و تقدیرش « یؤفکون » در محل نصب و حال براي « انی » :در اینجا
.« اي افک یؤفکون » کلام چنین شود
النّ مِنْ حَوْلِهِمْ
اس􀀀 یُتَخَطَّفُ :جمله حالیه میباشد.
مقصود:
خالق و آفریننده جهان است- « اللّ
􀀀
ه » سپس خداوند پیامبر(ص)و مؤمنین را-از ایمان مشرکین به باطل(بتها)با اینکه خود معترفند
بتعجب وا داشته چنین میفرماید:
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ
:و اگر بپرسی تو اي محمد(ص)از این بت پرستان که:
اتِ وَ الْأَرْضَ 􀀀 ماو 􀀀 مَنْ خَلَقَ السَّ
:چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و آنها را-با آنچه که از عجائب مخلوقات در آنها است-از عدم و نیستی بهستی در
آورده.
وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ
:مطیع و رام گردانیده آفتاب و ماه را که در مدار خود بدون هیچ تخلفی میگردند-و مردم را از خود بهرمند میسازند.
اللّ
􀀀
لَیَقُولُنَّ هُ
است که عالم را چنین قرار داده زیرا آنان-از دانشمندان خود شنیده و خود-معتقدند که این « اللّ
􀀀
ه » :البته در جواب میگویند
جهان حادث بوده و خالقی او را بوجود آورده است.
فَأَنّ یُؤْفَکُونَ
􀀀
ی
:پس کجا برمیگردند و از عبادت من خودداري نموده به- بت هایی که سنگی بیش نیست و نفع یا ضرري نتواند
برساند،عبادت میکنند.
ادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ 􀀀 شاءُ مِنْ عِب 􀀀 اَللّ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَ
􀀀
هُ
:خداوند است که روزي را گشاده میگرداند براي هر کس که بخواهد از بندگان خود و یا تنگ میگیرد برایش و بمقدار آنچه
روزي و » را که مصلحت او است باو روزي میدهد-تا بزندگی خویش ادامه دهد-و اینکه در باره هجرت مسلمانان خداوند تنها
را مورد بحث قرار داده براي آنکه تهیه روزي و قوت عیالات آنان را از هجرت بمدینه باز ندارد. « قوت
ص : 89
اللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
􀀀
إِنَّ هَ
:البته خداوند بهر چیز دانا بوده و مصلحت هاي بندگان را میداند و طبق آن به آنان روزي میدهد.
ا􀀀 ا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِه 􀀀 اءً فَأَحْی 􀀀 ماءِ م 􀀀 وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّ
:
و اگر بپرسی از ایشان که چه شخصی فرو فرستد و جاري کند از آسمان آب(باران)را پس زنده گرداند بسبب آن زمین را بعد
از مردنش-که خشک و بی سبزه گردیده بود.
اللّ
􀀀
لَیَقُولُنَّ هُ
است. « اللّ
􀀀
ه » :البته در پاسخ گویند
قُلِ
:بگو اي محمد(ص)در این صورت.
لِلّ
􀀀
اَلْحَمْدُ هِ
بوده که قدرتش کامل و نعمتش را بر ما تمام گردانیده و بتوحید و اخلاص در -« اللّ
􀀀
ه » :ستایش و سپاس تنها براي خداوند-یعنی
عبادت خویش ما را موفق نموده است.سپس فرمود:
لا یَعْقِلُونَ 􀀀 بَلْ أَکْثَرُهُمْ
:بلکه اکثرشان تعقل ننموده و با آنکه اقرار دارند خداوند خالق جهان و فرستنده باران از آسمان است مع ذلک تفکر و تدبر
نمینمایند و از راهی که آنان را بخدا میرساند،برمیگردند، پس گویا آنان عقل ندارند.
إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ
􀀀
ا 􀀀 اهُ الدُّنْی 􀀀 ذِهِ الْحَی 􀀀 ا ه 􀀀 وَ م
:و نیست این زندگی دنیا،بجز هوس رانی و بازیچه زیرا این زندگی همانند برنامه هاي لهو و لعب زودگذر بوده چه انسانی از
او در مدت کوتاهی بهرمند شده و سپس میگذرد و زایل میگردد.
وانُ 􀀀 الدّ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَ
ار 􀀀 وَ إِنَّ :و البته خانه آخرت و بهشت جاودانی حقیقتا سراي زندگی است زیرا او دائمی و جاودانی بوده،نابودي و مرگ در او نخواهد
است « غلیان » و« نزوان » مصدر و هم وزن « الحیوان » میباشد زیرا « و ان الدار الآخره لهی دار الحیوان او ذات الحیوان » بود و تقدیرش
پس مضاف حذف شده و مضاف الیه جانشین او میباشد و معنی چنین میشود که زندگی در آخرت زندگانی ایست که هیچ
نوع کم و کاست ندارد.
کانُوا یَعْلَمُونَ 􀀀 لَوْ
:اگر ایشان بدانند و فرق بین زندگی موقت و زندگانی جاودانی را دریابند،حتماً از این موقت چشم پوشیده و به جاودانی دل
بستگی پیدا
ص : 90
کنند.ولی چه افسوس که نمی دانند.
اللّ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ
􀀀
ذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا هَ 􀀀 فَإِ
:پس چون سوار کشتی شوند خدا را خوانده و تنها باو ایمان آورند،و در اینجا خداوند حال آن مشرکین و بت پرستان را بیان
فرموده که چون در کشتی ها سوار شده،مسافرت دریایی نمایند و در وسط دریاي بیکران یک دفعه بادهاي مخالف هجوم
آورده و امواج دریا را متلاطم سازد و آنان را در خطر مرگ قرار دهد،آن وقت است که یقین دارند جز خدا، احدي نتواند
نجاتشان دهد لذا براي خدا خالص شده ایمان باو میآورند و از بت ها رو برمیگردانند.
ذا هُمْ یُشْرِکُونَ 􀀀 نَجّ إِلَی الْبَرِّ إِ
اهُم 􀀀 فَلَمّ ا􀀀
:پس چون نجاتشان داد خداوند بسوي دشت ساحل و از چنگال مرگ خلاص نمود آن گاه بحالت اولیه برگشته و بت ها را
براي خدا شریک دانند و بآنها عبادت کنند.
اهُمْ وَ لِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ 􀀀 ما آتَیْن 􀀀 لِیَکْفُرُوا بِ
:تا کفران نمایند بآنچه که دادیم ایشان را و کامیاب از زندگی آینده گردند،پس بزودي خواهند دریافت -عاقبت کار و
در (و لیتمتعوا)را لام امر بدانیم معنی این جمله تهدید بوده یعنی « لام » انحرافات خود را-و همانطور که گذشت،در اینجا اگر
انکار نعمت پروردگار میکنند که نجاتشان داده و کامیاب از بقیه عمر شوند ولی بزودي خواهند عاقبت کفر خود را دریافت،و
را غایت بگیریم معنی چنین میشود که ایشان شرك ورزیدند تا کافر شوند بآنچه دادیم ایشان را. « لام » اگر
أَ وَ لَمْ یَرَوْا
:آیا ندیدند و ندانستند این کفار که:
ا حَرَماً آمِناً 􀀀 أَنّ جَعَلْن
􀀀
ا
:ما گردانیدیم حرمی-چون مکه-را محل امن که مردم آن سامان از قتل و غارت در ایمنی هستند.
النّ مِنْ حَوْلِهِمْ
اس􀀀 وَ یُتَخَطَّفُ :در حالی که کشته میشوند مردمان از پیرامونشان-در بیرون حرم بواسطه جنگها و نزاعهایی که دارند-و ایشان در حرم -حریم
شهر مکه-در امنیت اند.در اینجا خداوند نعمت امنیت را تذکر داده تا شاید
ص : 91
آنان بنعمت هاي پروردگار متوجه شده ایمان آورند و از بت ها دست بردارند.سپس خداوند ایشان را تهدید نموده میفرماید:
اطِلِ یُؤْمِنُونَ 􀀀 أَ فَبِالْب
:آیا به باطل و بت پرستی میگروند.
اللّ یَکْفُرُونَ
􀀀
وَ بِنِعْمَهِ هِ
:و بنعمت پروردگار که بایشان ارزانی داشته است کفران مینمایند.
اللّ کَذِباً
􀀀
ي عَلَی هِ 􀀀 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَر
:و کیست ستم کارتر از کسی که بر خدا دروغ بسته و چیزي را که نگفته باو نسبت میدهد،که خداوند عبادت و اطاعت بت ها
را دستور داده است.
جاءَهُ 􀀀 لَمّ
ا􀀀 بِالْح أَوْ کَذَّبَ قَِّ
اللّ (ص)میباشد.
􀀀
:یا دروغ پنداشت حق را و تکذیب کرد هنگامی که آمد و آن قرآن و یا رسالت محمد بن عبد ه
کافِرِینَ 􀀀 أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْويً لِلْ
:آیا نباشد براي این چنین کفاري که حق را تکذیب میکنند جایگاهی در جهنم،و این استفهام تقریري و مبالغه در وعید و
آینده خطرناك آنان است.
ا􀀀 جاهَدُوا فِین 􀀀 وَ الَّذِینَ
:و آنان که بکوشند در راه ما و بخاطر رضایت و اطاعت ما با کفار جهاد کرده و همچنین با هواهاي نفسانی خویشتن مبارزه
مینمایند.
و گفته شده مقصود آنست که بمنظور عبادت و رسیدن بثواب و دوري از گناه و کیفر آن کوشش نموده و تعب می بینند.
ا􀀀 لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَن
منقول است.ولی گفته شده « ابن عباس » :البته هدایت کنیم ایشان را براه هاي ما تا بثواب و پاداش عمل برسند،چنان که از
مقصود توفیق در ازدیاد طاعتها بوده تا ثواب و پاداش آنان بسیار گردد.و باز گفته شده که مراد آنست،افرادي که در انجام
سنن و مستحبات کوشش میکنند آنان را براه بهشت هدایت مینمائیم.و بعضی گفته اند که یعنی افرادي که عمل نیک انجام
میدهند آنان را بآنچه نمیدانند هدایت میکنیم.
اللّ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ
􀀀
وَ إِنَّ هَ
:و البته خداوند با نیکوکاران است یعنی ایشان را در امور دنیوي کمک و یاري نموده و در آخرت ثواب و پاداش داده و
گناهانشان را می بخشد.
ص : 92
سو