گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
باب سیم اندر داروهای بیماری‌ها که مخصوص است به مردان.







ص: 369
داروهای آماس گرم اندر قضیب و خایه: قی کردن، رگ ضافِن زدن، بر ساق و بر فرود کمرگاه حجامت کردن، شیاف‌ها که ماده را به جانب مقعد آرد نهادن.
داروهای ضماد و طلی: سرکه و گلاب و روغن گل، عصاره‌ی کسنی، عصاره‌ی گشنیز تَر، عصاره‌ی کدو، عصاره‌ی عنب الثعلب، عصاره‌ی نِی تَر، آرد باقلی، آرد جو، برگ کاکنج، آرد عدس، زرده‌ی خایه‌ی مرغ، اندکی زعفران، بنفشه، لعاب خطمی سپید، طین قیمولیا، برگ عنب الثعلب، برگ خشخاش، برگ کوک و به آخرتر، داروهای محلّل با این داروها بیامیزند چون بابونَج. و لعاب تخم کتان به میپخته، ماء العسل، برگ کرنب پخته، میویز دانه بیرون کرده، زیره‌ی کرمانی، حلبه، خاکستر دانه خرما، خاکستر کرنب نبطی، بیخ سوسن.
داروها که آماس سرد و آماس صلب اندر قضیب و خایه پدید آید: اکلیل الملک با میپخته مخبص[453] کرده، زرده خایه مرغ و آرد گندم به هم سرشته، آرد باقلی در شراب کهن یا در میپخته مخبص کرده، بابونه، پیه‌ی بط، پیه گرده، میویز دانه بیرون کرده، زیره و موم زرد و مصطکی و انزروت ضماد کنند، مشک با روغن بیدانجیر یا با روغن زنبق به مجرای قضیب در چکانند و آماس صلب را، حلبه و آرد باقلی و آرد نخود، زیره، مقل، تخم پنج انگشت، پیه‌ی بط، پیه گوساله، روغن زیت، روغن سوسن، برگ کرنب پخته، پیه مرغ خانگی، انجیر خشک، برگ زیتون، برگ سرو، اشق، روغن گاو، ماء العسل، مقل، میویز دانه بیرون کرده.
داروهای بزرگ شدن خایه نه بر سبیل آماس: عصاره‌ی بزر البنج، شوکران، گشنیز تَر، سرب سوده، سنگ افسان بر هم سوده، سنگ آسیا برهم سوده با آب گشنیز تَر.
داروهای بزرگ شدن پستان: داروهای خایه که به زهار برآید گرمابه، آبزن، روغن‌های گرم طلی کردن، ضمادهای گرم کننده و قوّت دهنده که اندر داروهای نقصان باه وصف کرده شود.
داروها ریش خایه و قضیب و حوالی مقعد: صبر، مرداسنگ، توتیا، قلمیای مغسول به شراب، مروارید خرد، کدوی خشک، خاکستر شبت و اگر ریش کهن گردد و تَری بسیار ترابد، روی سوخته، پوست درخت صنوبر سوخته، کندر، انزروت، شاذنج، گلنار، اقاقیا،
ص: 370
پوست درخت بذه که بتازی «الغرب» گویند، سوخته‌ی شب یمانی، زاج سوخته، مازو، زنگار، اقماع انار ترش، خبث الحدید، دم‌الاخوین، قرطاس محرق، روغن گل، زراوند، قلقطار، زعفران، مُر، نوشادر، سرکه و اگر ریش خورنده و پلید باشد، آهک آب نارسیده، زرنیخ زرد، عصاره‌ی برگ اسبغول، سرکه خاکستر موی مردم، انگدان، عدس کوهی.
داروهای گوشت فزونی که بر قضیب و خایه و مقعد برآید و آن را «سوس» گویند: پوره سوخته، خاکستر چوب رز، به آب بسایند و طلی کنند.
داروهای اختلاج قضیب و تمدد اوعیه‌ی منی از آماس گرم: رگ زدن و بر پهنه حجامت کردن و دیوچه برافکندن، استفراغ به آب لبلاب و جندبیدستر و حقنه‌های نرم و طلی‌های خنک بر پشت و بر قضیب نهادن، نیلوفر خوردن و بوییدن و طلی کردن.
داروهای خارش قضیب و خایه: استفراغ به فصد و به اسهال و حجامت بر پهنه و روی ران دیوچه افکندن، آن چه طلی باید کرد: اقاقیا، مامیثا، نوشادر، صبر، زعفران، اشنان جامه شویی، روغن زنبق و سرکه، روغن گل و پوره، میویزج، سپیده‌ی خایه مرغ، انگبین.
داروهای فتق و قیله و فرو آمدن آب ثرب: در آبزن نشستن، آب گرم بر آنجا ریختن، روغن بابونه گرم کرده مالیدن، شبت پخته ضماد کردن، گوارش زیره و معجون حب الغار خوردن، داروهای قابض برنهادن، چون اقاقیا، عصاره‌ی لحیة التیس، صبر، مُر، انزروت، مصطکی کندر، نار پوست، اقماع نار ترش، مازوی سبز، سماق دباغان، گلنار، برگ مورد، شب یمانی، صمغ، طراثیث، سریش کفشگران، سریشم ماهی، گوز سرو، برگ سرو، ابهل، زیره، زفت، علک البطم، ریتیانه، مقل، اشق، دبق، سعد، مرزنگوش، کودکان را مقل به شراب قابض حل کنند و بر آنجا نهند، و روغن یاسمین و جندبیدستر مالیدن و معصفر، زعفران و نعل[454] موزه‌ی کهنْ سوخته، به زرده‌ی خایه‌ی مرغ نیم‌برشته سرشته ضماد کنند.
داروهای قیله‌ی ریحی: گوارش زیره، سجزینا، معجون الغار، معجون انگدان، حبی که در کتاب معالجات وصف کرده آمده است، بدین اخلاط: تخم کرفس، انیسون، هزاراسفند، مصطکی، زعفران، هلیله کابلی، بلیله، آمله، سکبینج، مقل، فوذَنج، فطراسالیون، فقاح
ص: 371
اذخر، قسط، زرنباد، درونج، أسارون و آن چه به قصیب اندر چکانند، روغن زنبق، سک، جندبیدستر، غالیه، روغن بان، داروهای استسقای طبلی در این باب نافع بود.
داروها قیلة الماء: معجون کندر، ضمادهای استسقای زقّی، ضمادی بدین اخلاط: آرد جو، سعد، گل ارمنی، زیره، برگ مورد، پشک گوسفند، سرکه، آب مورد تَر، آرد حلبه، سرگین کبوتر، سرگین گاو، علک البطم، پیه کهن، روغن زیت، خاکستر درخت بلوط، خاکستر بیخ کرنب بر گردن داغ کردن.
داروهای تدارک مضرّت جماع: خداوند مزاج سرد و خشک را شیر و انگبین خرما به شیر آغشته، شقاقل پرورده، زنجبیل پرورده، ترنج پروده، دواء المسک در ماء العسل، ماء اللحم به زرده‌ی خایه‌ی مرغ نیم‌برشت، با اندکی انگبین و دارچینی، کباب، هریسه، اسفیدبای کوفته با زنجبیل و دارچینی، پلپل و دارپلپل و زلیبیای عسلی، قطایف، لوزینه، شراب شیرین مزه، لخلخه بوییدن در گرمابه، روغن یاسمین بکار داشتن و خداوند مزاج سرد و تَر را دواء المُسک، مثرودیطوس، معجون‌های باه که در موضعش یاد کرده آمده است، ماء اللحم، شراب کهن، کباب، و بریانی قَلیه‌ی خشک، اچارهای گرم، شراب انگوری به جای ماء العسل و خداوند مزاج گرم و خشک را آسودن، تدبیرهای تَری فزاینده، قلیه‌ی گوز، اسفاناخ، ماش مقشر، کشک جو، دوغ تازه، ماهی تازه، خایه مرغ نیم‌برشت، مرغ فربه و بزغاله‌ی فربه، لعوق شیر و ترنگبین شیر تازه و شکر، گرمابه و آبزن فاتر، روغن بنفش با روغن یاسمین آمیخته و خداوند مزاج گرم و تَر را جماع کمتر زیان دارد و احوال دیگر و تدبیرها در کتاب معالجات یاد کرده آمده است.
داروهایی که شهوت جماع را کم کند: شراب نیلوفر، شراب لیمو، آب تخم خرفه، آب نِی تَر، دوغ ترش، گشنیز تَر، گشنیز خشک، تخم کوک، غوره، سماق، ریواج، انار ترش، سیب ترش، آبی ترش، ترنج، اسفاناخ، کدو، کوک، خرفه، کسنی، عنب الثعلب، پست جو، پست عدس، پست گاورس، عدس با شاه‌دانه‌ی پخته، تخم خرفه با تخم کوک در طبیخ عدس، تخم سذاب، جندبیدستر، بزر البنج راستاراست، با شراب ممزوج گر با آب سرد استفراغ به فصد.
ص: 372
داروهای ضمادی که شهوت را بشکند: طحلب، خرفه، گشنیز تَر، اسبغول، ورق البنج، شوکران، گوشت خربزه، اسفیداج شسته، مرداسنگ، قیمولیا، سرکه‌ی مرطوب را کمونی و گر حرارتی باشد کمونی با سکنگبین گر با سرکه.
داروهای سرعت انزال و بسیاری مذی و وذی و بسیاری احتلام: اگر سبب از بسیاری خون و بسیاری منی باشد، آب غوره، آب انار، سکنگبین، رگ زدن، طعام‌های ترش، داروها که شهوت جماع کمتر کند، تخم سداب، تخم پنج‌انگشت با سکنگبین، قردمانا با سرکه و نعنع و سعتر، زیره.
ضمادی بدین اخلاط: قسط. فقاح الاذخر، قصب الذیره، اقاقیا، روغن یاسمین، و اگر سبب، گرمی و تَری منی بود، هم این داروها سود دارد و اگر سبب، سو المزاج سرد بود استفراغی به قی به حب شیطرج. حب المنتن و حب اصطمحیقون.
داروهای ضمادها و طلی‌ها که سرعت انزال و مَذْیِ و وَذْی باز دارد:
آبزن بدین اخلاط: مورد، مرزنگوش، انار پوست، جفت بلوط، سعد.
ضمادی بدین اخلاط: قسط، فرفیون، سعد، سنبل، اقاقیا، رامک، روغن نرگس، روغن مورد، مشک با روغن نرگس طلی کردن، روغن قسط طلی کردن، عصاره‌ی مورد تَر، عصاره‌ی مرزنگوش، سک، میعه تَر، عصاره‌ی لحیة التیس، فرفیون روغن بلسان، اطریفل که به خبث الحدید کرده باشند، خوردن گوارش پنجنوش.
داروهای ضعیفی قوّت مجامعت و نقصان آن: یا از ضعیفی دماغ بود یا از ضعیفی دل یا از ضعیفی گرده یا از ضعیفی جگر و سستی قضیب
آن چه از ضعیفی دماغ و دل و جگر و گرده بود، داروهای آن در باب گذشته باید جست و به مراعات آن عضوها مشغول باید بود و آنچه از سستی قضیب و نقصان آب و باد بود، داروهای آن در این باب یاد کرده شود و داروهای این بعضی طعام‌ها باشد و بعضی داروها که هم از انواع طعام‌ها سازند و بعضی شراب‌ها باشد و بعضی داروهای مرکب و معجون‌های مرکب که بخورند و بعضی داروها طلا کنند و بعضی داروها که در شیاف‌ها و حقنه‌ها بکار دارند و اگر سبب ضعیفی تناسل و سوء المزاج گرم بود، همین دارو سود
ص: 373
دارد.
اما آنچه طعام‌ها است نان پاکیزه است و گوشت میش جوان و درست و زرده‌ی خایه‌ی مرغ نیم‌برشت و مغز سر بره و مغز سر مرغ و گوشت کبوتر بچه و گوشت بط و گوذاب و پیه آن و خایه‌ی گنجشک و خروس و کباب بادارچینی و کبابه و کرنج به شیر و نخود و لوبیا و گزر و شلغم و باقلی و پیاز و گوز و جرجیر و گندنا و هلیون و حرشف و مغز بادام شیرین و فستق و چلغوزه و بندق و گوز هندو و شیر تازه و حلبه و انجیر و انگبین با روغن گاو و انگور شیرین و میویز و ماهی تازه‌ی گرم با پیاز خام و خایه‌ی ماهی بریان کردن گوشت اشتر جوان.
طعام‌ها که از این چیزها ترکیب کنند، اندر کتاب معالجات وصف کرده آمده است.
داروها هم از انواع طعام‌ها سازند در بابی جداگانه هم در کتاب معالجات وصف کرده آمده است و شراب جو انجیر و شراب گوز و شراب دیگر که هم در کتاب معالجات در بابی جداگانه وصف کرده آمده است.
داروهای مرکب و از معجون‌ها: بهترین مثرودیطوس و دواء المسک خاصه کسی را که تقصیر از دل بود و مِی[455] انوش دارو را در این باب تَری تمام دید. هم اندر کتاب معالجات چهارده معجون وصف کرده آمده است، بدین اخلاط:
تخم هلیون، شقاقل، زنجبیل، تودری، بهمن، بزر اللفت، تخم شلغم، تخم گزر، تخم ترب، تخم جرجیر، تخم انجره، اسقیل مشوی، سُرّه‌ی اسقنقور، حب الرشاد، لسان العصافیر، دارچینی، عاقرقرحا، پلپل، حلتیت، عسل بلادر، حلبه، انگبین، روغن گاو، تخم پیاز سپید، مغز گنجشک، فقاح الاذخر، کندر، مغز بادام[456]، مغز بندق، مغز فستق، مغز گوز هندو، مغز چلغوزه، مغز حب القلقل، مغز حبة الخضراء، حب الکرکم، نارمشک، دارپلپل، زنجبیل، حب الصنوبر، تخم کرفس کوهی، زهره‌ی گوزن گشن، علک الانباط، روغن گوز هندو و جاوشیر، آب مرزنگوش، قاقله، گرم دانه، بوزیدان، مشک، روغن حب الصنوبر، الصغار، خایه‌ی خروس خشک کرده، نمک اسقنقور، مغز پنبه دانه، مغز حب الصنوبر،
ص: 374
الصغار، مغز گوز عجمی، نعنع، کنجد مقشر، خصیة الثعلب، وج، روغن بادام شیرین، تخم خربزه، تخم خیار و خیار بادرنگ، تخم کدو، تخم خرفه، مغز بادام شیرین، تخم خشخاش سپید، کتیرا، خاولنجان، ترنگبین، قضیب گاو جوانه‌ی خشک کرده، پنیرمایه اشتر، خایه‌ی گورخر، قضیب گوزن خشک کرده.
داروهای مالیدنی: پوره، سعد، خردل، دارچینی، سنبل، خاولنجان، سداب، شیر تازه، زهره‌ی گاو، پیه گاو، پیاز نرگس، عاقرقرحا، میویزج، پیه شیر، مغز پنبه دانه، روغن بان، روغن زنبق، روغن قسط، روغن خیری، فرفیون، جندبیدستر، حلتیت، مشک، فلفل، وج، ابهل.
داروهای حقنه: سر گوسفند، خایه‌ی او، دنبه‌ی او، نخود، گندم، تخم جرجیر، تخم شلغم، تخم هلیون، روغن گوز، خایه بز، شبت و جرجیر، نعنع، برگ چغندر، شلغم، تخم پیاز، روغن بان، روغن سوسن، مشک، پیه‌ی بط، پیه کبوتر بچه، حلبه، انجیر خشک، میویز دانه بیرون کرده، روغن خیری، روغن حبة الخضرا، پیه‌ی اسقنقور، پیه سوسمار نمک ناکرده، مغاث، بوزیدان، شقاقل، شیر تازه، روغن محلب، روغن گوز هندو، تخم کتان، حلبه، تخم ترب، خرما، تخم معصفر، مرزنگوش خشک، روغن نرگس، شیر گاو تازه، زنجبیل، مغز حبة الخضرا، دنبه‌ی گداخته، آرد گندم، آرد نخود، جندبیدستر، روغن شیره‌ی تازه، آب گندنا، سر بز گشن، گردن او، پایچه‌ی او، خایه او و تخم پیاز و تخم گندنا و تخم شلغم، تخم شبت و آب حسک.
داروها که شیاف کنند: پیه‌ی بط، مغز پنبه دانه، عاقرقرحا، روغن گوز هندو، قنطریون باریک، زفت رومی، موم گداخته، روغن سوس، لعبه‌ی بربری، پیه خر، پیه اسقنقور، بارزد.
داروهای ابنه: بر بستر کتان خفتن و بر برگ گل تَر و بر برگ بید تَر خفتن و بر زمین سرد خفتن و کمرگاه را خنک نگاه داشتن و کمری از صحیفه‌ی سرب بر میان بستن، شیافی از یخ نهادن.
داروها که شهوت جماع کمتر کند: بکار داشتن شراب انگوری، حقنه کردن، دل مشغولی و اندوه و کارهای مهم سود دارد، جماع کردن به تکلف و بی تکلف، بهترین علاج است.
ص: 375
داروهای عذبوط: روغن ناردین، روغن ابهل، روغن سرو، ضمادی بدین اخلاط: کهربا، اقاقیا، سوسن خشک، حنا، روغن حنا، رامک، مازو، کندر، گلنار.
داروها که قضیب را بزرگ کند: خراطین[457]، دیوچه که به تازی «العلق» گویند، شیر تازه، زفت رومی، مازو، کندر، گلنار و روغن‌های گرم آب بادروج.

باب سی و یکم در داروها که به علاج زنان مخصوص است.

داروهای افراط طمث از تیزی چون عصاره‌ی برگ خرفه، عصاره‌ی برگ لسان الحمل، گلنار، گل ارمنی، گل مختوم، گل سرخ، عدس، مورد، عنب الثعلب، سماق، عصا الراعی، جفت بلوط، مازو، انار پوست، اقاقیا، عصاره‌ی لحیة التیس، معجون بسد، بدین اخلاط: بسد مغسول، کهربا، شب یمانی، سازج مغسول، دم‌الاخوین، گل ارمنی، گل مختوم، گلنار، برگ آبی[458] سرشته همه راستاراست، شیافی بدین اخلاط: سرمه، گلنار، جفت بلوط، آب مورد تَر، فلونیا به آب برگ مورد تَر برداشتن دو دانگ تا چهار دانگ، بزر البنج با شکر دادن، سرون گوزن سوخته با سرکه ممزوج، تخم خشخاش سیاه، با شراب مخمر، گل با سرکه ممزوج، اقراص کهربا اقراص شِب و اگر با استفراغ حاجت بود، مطبوخ هلیله‌ی زرد و شاهتره و طعام از غوره و سماق و زرشک و عدس و ناردان پالوده به نشاسته، لوزینه، کلیچه، گوشت کبک و درّاج، طیهوج، تذرو آهو و آن را که خون با خلطی بلغمی آمیخته بود، استفراغ به حب سکبینج و حب منتن و اگر با خلط سودا آمیخته بود، استفراغ به مطبوخ افتیمون و حب اصطمحیقون.
داروهای افراط طمث به سبب قرحه رحم: اگر قرحه کهن بود، نخست رحم را بباید شست، به ماء العسل به میپخته و زراقه، پس داروها بکار داشتن، چون صبر و کندر و دم‌الاخوین و بسّد کهربا، مر، زعفران، شیاف مامیثا، نشاسته، سپیده‌ی ارزیز، حضض، مرداسنگ، زاک سرخ، انزروت، توتیا، قلمیای سیم، قرطاس محرق، سرون گوزن سوخته، مازو سوخته و در سرکه کُشته، موم سپید، روغن گل.
ص: 376
داروهای افراط طمث به سبب بواسیر: رگ باسلیق زدن، بر پهنه و روی ران حجامت کردن، اقراص کهربا و حب مقل خوردن، آب گندنای مقل در وی پخته و حل کرده حقنه کردن، روغن گندنا، روغن زردآلو، با مقل حل کرده، حقنه کردن.
داروها افراط طمث به سبب خارش رحم: رگ اکحل و باسلیق و صافن زدن، بر پهنه و روی ران حجامت کردن[459]، بدین اخلاط: اقاقیا، عصاره‌ی لیحه التیس، گل، صندل، شیاف مامیثا، بوش دربندی با سرکه و روغن گل سرشته و ضمادی بدین اخلاط: برگ پودنه، انار پوست، عدس مقشر اندر شراب قابض بپزند و ضماد کنند و شیاف کنند و بدان شراب حقنه کنند، حمولی بدین اخلاط: زعفران، کافور، مرداسنگ، حب الغار، روغن گل، سپیده خایه مرغ، قطری شراب، شب یمانی و قطران به هم سرشته و حمولی سودمند داروهای جرب آلت‌های بول را سود دارد.
داروهای افراط طمث و سیلان خون به سبب گشاده شدن رگهای رحم و سبب شقاق آن را که سبب افتضاض بکارت بود: در شراب قابض و در طبیخ داروهای قابض باید نشاند و مرهم رویاننده بر پشم پاره‌ای نرم کنند و بر نایژه بپیچند و بنهند تا بکارت معاودت نکند.
اخلاط مرهم: صبر، کندر، دم‌الاخوین، صمغ عربی، مرداسنگ، کهربا، اقاقیا، گل ارمنی، گل مختوم، به سپیده‌ی خایه مرغ بسرشند و به آب برگ لسان الحمل، شیاف کنند و هم از آن ضماد کنند و هم از آن حقنه کنند، این مرهم در همه انواع خون آمدن سود دارد و آن را که سبب زادن بود، هم این بکار دارند و شیاف‌هایی که در شقاق مقعد وصف کرده آمده است، توتیای مغسول با زرده خایه مرغ و آن را که سبب طرقیدن رگی باشد، به سبب بسیاری خون یا سبب حرکتی سخت، طبیخ مازو، نار پوست، گل سرخ و گوز سرو و گلنار حقنه کنند، چند بار و بر شکم و زهار و پشت نیز طلی کنند، مرهمی که وصف کرده آمده است، ضماد کنند.
داروهای افراط طمث به سبب ضعیفی رحم: حقنه‌های قابض، شیاف‌های قابص، ضمادهای قابض و سیلان رحم را علاج هم چون علاج سیلان منی بود.
ص: 377
داروها مستحاضه: عصاره‌ی لسان الحمل خوردن و حقنه کردن، شیر تازه که خبث الحدید و وتر، در وی پخته باشند و پس آهن تاب کرده با اقراص طباشیر کافوری، حماض ترنج، صمغ عربی و کتیرا و تخم کتان در آب گرم، داروی بدین اخلاط: گل مختوم، گل ارمنی، شب یمانی، دم‌الاخوین این همه دو درمسنگ، کافور دو حبه، سک، دانکی با شراب مورد، شرابی بدین اخلاط: خبث الحدید مدبر، قشور الکندر، سک همه راستاراست، همه‌ی در شراب قابض تر کنند، یک هفته و بپالایند، آن شراب می‌خورند داروهای دیگر که در کتاب معالجات یاد کرده آمده است.
داروها احتباس طمث: قردمانا، تخم کرفس، انیسون، حرف، خردل، شونیز، سیر، حماما، زراوند، حلتیت یعنی پودنه، أسارون، دوقو، وج، جاوشیر، سکبینج، اشق، جندبیدستر، فرفیون، گوز، سداب، پلپل، زیره، سعد، فوه، سلیخه، دارچینی، میعه خشک، افسنتین، افتیمون، قطراسالیون، اصل اللوف، فقاح الاذخر، سنبل، راسن، مشک طرامشیع، مر، ابهل، نخودسیاه، لوبیای سرخ، اشترغاز، اشنان، تخم مرزنگوش، سعتر، کاشم، تخم هزاراسفند، غاریقون، قسط، ایارج فیقرا، سجزینا، دحمرثا.
داروها که دود کنند و شیاف کنند: شحم حنطل، جاوشیر، سکبینج، قردمانا، حلیت، فرفیون، مُر، پودنه دشتی، ابهل، سذاب خشک، میویز دانه بیرون کرده، زهره‌ی گاو، اشنان فارسی، عاقرقرحا، شونیز، سذاب تَر، بیرزد، جندبیدستر، مشک، روغن بان، خربق سیاه، کندش، روغن بلسان، پوره ارمنی، انجیر خشک.
داروهایی که زنان حامل نشوند: استفراغ رطوبت به حب سکبینج و مانند آن، ماء الاصول با روغن بیدانجیر، معجون‌های بزرگ، حمول‌ها و بخورها بدین اخلاط: عود خام، عود مطرا[460] زعفران، حماما، سنبل، اکلیل الملک، ساذج هندی، قردمانا، پیه‌ی بط، پیه مرغ خانگی، پیه بز، موم زرد، روغن ناردین، زرده خایه مرغ جوشانیده، مشک، مصطکی، میعه تَر، شب یمانی، سماق، مُر، انگبین، زهره‌ی شیر، زهره‌ی گرگ، زهره‌ی خرگوش، زهره‌ی خر، دارشیشعان، پشم خرگوش، سذاب خشک، زرنیخ سرخ، تخم سرو، بیرزد، حب الغار،
ص: 378
نفط سپید، نفط سیاه، روغن بلسان، روغن سوس، پنیرمایه خرگوش با مشک، سرگین خرگوش، زهره‌ی آهوی گشن و آن چه بخورند: سونش عاج، بول پیل، تخم سیسالیوس و آن چه اندر حقنه بکار دارند، علک ساج، سعد، مُر، شب، بابونه، مرزنگوش، حلبه، انجیر خشک.
داروهای به آسانی زادن: آن چه بباید خورد، اسفیدبای چرب با پیه بط و پیه مرغ خانگی، چهار مثقال خیارشنبر با جلاب گر با شوربای مرغ فربه، دارچینی، حلتبت، جندبیدستر، مشک طرامشیع، حلبه و خرما با روغن بادام، طبیخ حلبه و تخم کتان، حبی بدین اخلاط: ابهل، دارچینی، سلیخه، قرفه، مُر، زراوند گرد، قسط طلخ، میعه، افیون، مشک، و حب‌ها و معجون‌ها بدین اخلاط: سذاب خشک، هزاراسفند، حلتیت، اشق، فوه، مقل، جندبیدستر، شیره انجیر تَر.
بخورها بدین اخلاط: گوگرد زرد، مر، جاوشیر، بارزد، زهره‌ی گاو، سرگین باز، سرگین کبوتر و آن چه به خاصیت سود دارد، سنگ مغناطیس در دست چپ گرفتن، بسد بر ران راست بستن، خاکستر سم خر طلی کردن، سم اسب دود کردن، چشم ماهی شور دود کردن.
داروهای منش گشتن زنان حامله و آرزوهای بد که ایشان را باشد، چون آرزو گل و غیر آن: ریاضت معتدل، قی کردن به طبیخ شبت و انگبین، ترنج پرورده، آبی بریان کرده و پاره‌های عود در وی نشانده.
گوارش عود، گل شکر با مصطکی و عود، میبه، شراب ترنج، شراب لیمو، شراب غوره، شراب انار، پیاز به سرکه پرورده، کسنی، کوک[461]، سرمه‌ها[462] و گوارش‌ها بدین اخلاط.
قرنفل، قسط شیرین، مصطکی، گوزبوا، سک، قاقله، عود، کبابه، زیره‌ی مدبر، سعتر فارسی، جندبیدستر، زرنباد، درونج، مروارید، بسد و کهربا، ابریشم خام، سنبل، بسباسه و زعفران.
ص: 379
داروهای نفاس: اگر نفاس بسیار بود، داروهای افراط طمث بکار آید و اگر نباشد و کمتر باشد، داروهای احتباس طمث بکار دارند.
داروها که اسقاط باز دارد: حب منتن، حب سکبینج، حب شیطرج، ماء الاصول، روغن بادام تلخ با روغن بیدانجیر.
حقنه‌ها بدین اخلاط: سعتر فارسی، ابهل، نانخواه و کاشم، شبت، بابونه، سذاب خشک، حلبه، روغن کنجد، روغن سوسن و پیش از حمل روغن بلسان تنها و نفط سیاه تنها حمول کنند و پیش از صحبت پنیرمایه خرگوش بردارند و از معجون‌ها دواء المسک سجزینا، دحمرثا، سکبینج، مثرودیطوس، مفرح بکار دارند و از پس اسقاط، مقل، هزاراسفند، سعتر، خردل سپید، علک الانباط، دود کنند.
داروهای اسقاط بچه مرده و مشیمه: چوب اشنان تراشیده و نرم کرده، عرطنیثای تراشیده، شاخ سذاب به قطران آلوده، گر به آب حنظل، هر کدام به فم رحم رسد، مقصود حاصل شود، هزاراسفند خوردن و به خویشتن برداشتن، روغن بلسان برداشتن، انگژد و بیرزد هر دو، چشم ماهی شور دود کردن، سم خرگوش و سرگین او دود کردن.
داروها بدین اخلاط می‌خورند: انگژد، سداب، مُر، طبیخ ابهل، زراوند طویل، جنطیانا، حب الغار، قسط بحری، سلیخه، فوه، عصاره‌ی افسنتین، قردمانا، پلپل، مشک طرامشیع، دارچینی و محرور را طبیخ افسنتین، طبیخ شاهتره، آب سرد با یک اوقیه خطمی سوده، طبیخ حلبه و انجیر.
داروهای شیاف‌ها از بهر این کار: نوشادر، اشق، خربق سیاه، میویزج، زراوند گرد، بخور مریم، شحم حنظل، حب مازریون، زهره‌ی گاو، قسط، برگ سداب، مُر.
داروهای حاجت: حب سکبینج، ایارج فیقرا، ایارج لوغازیا، ماء الاصول با روغن بیدانجیر، معجون دحمرثا، تریاق اربعه، دواء الکرکم.
داروهای احتباس طمث:
داروهای آماس گرم و دبیله در رحم: رگ باسلیق زدن، رگ صافن زدن، قی کردن، استفراغ به سپستان و بنفشه و عناب و خیارشنبر، آب عنب الثعلب و آب کسنی با خیار
ص: 380
چنبر و ضمادها بدین اخلاط: عدس مقشر، عصاره‌ی لسان الحمل، برگ لسان الحمل، عصاره‌ی عنب الثعلب و برگ اسبغول، برگ خرفه، عصاره‌ی خرفه، برگ کسنی، تراشه کدوی تَر، آرد جو، روغن گل، زیت انفاق نیم گرم کرده، آب خوش نیم گرم با روغن نطول کردن، طبیخ خطمی و حسک و تخم کتان و هزاراسفند، نطول، کردن با عصاره‌ی لسان الحمل، سیسنبر، داروهای محلّل بیشتر کنند، لعاب تخم کتان و لعاب حلبه، لعاب خطمی نیم گرم حقنه کنند، حلبه آرد گندم نابیخته اندر شیر تازه پخته ضماد کردن با اندکی سرگین کبوتر و شیاف‌ها بدین اخلاط می‌نهند:
علک البطم، زوفا، بیرزد، روغن گاو کهن و چون سرد کرده باشد، مرهم باسلیقون با روغن گاو حقنه کنند و علاج‌های قروح رحم بکار دارند، هر بامداد دو دانگ صبر و دانگی زعفران حب کنند و بدهند و ضمادها و داروها که در کتاب معالجات وصف کرده آمده است بکار دارند.
داروهای آماس بلغمی: داروهای آماس گرده و مثانه، داروها[463] این است، داروهای آماس صلب و سرطان، مرهم دیاخلیون، مرهم باسلیقون، پیه‌ی بط، مغز بز کوهی، مسکه، مقل و روغن نرگس، روغن سوسن، روغن شبت، روغن اقحوان، روغن بابونه، روغن حلبه، روغن بیدانجیر، پیه خر اهلی، پیه خر وحشی، روغن کتان، جندبیدستر، صبر، پنیرمایه خرگوش، زعفران، اقحوان، علک الانباط، صمغ بادام، خطمی، آب گشنیز تَر، آب برگ خرفه، شیر زنان، روغن گل، برگ کرنب، شکوفه کرنب، اما چون سرطان شود، آب کسنه و آب گشنیز تَر و آب کوک و گلاب، بَر، فهر و صلابه‌ی سرب می‌سایند تا کبود گردد و بدان حقنه می‌کنند.
داروهای اختناق رحم: اگر سبب علت احتباس طمث بود، داروهای آن بکار دارند و در آب طبیخ بنفشه و بابونه و اکلیل ملک و لبلاب و مرزنگوش می‌نشانند و نطول می‌کنند، با روغن بنفش و روغن سوسن و بوی‌های ناخوش می‌بویانند و بوی خوش به قمع رحم می‌رسانند و اگر سبب خلط غلیظ بود، اطراف بستن و مالیدن به طبیخ بابونه و شبت و
ص: 381
اکلیل الملک شستن و به نمک و خردل مالیدن و محجمه بر روی ران‌ها و ساق‌ها نهادن و بوی‌های ناخوش بویانیدن، چون قطران و جندبیدستر و جاوشیر و سکبینج و بیرزد و چراغ کشته، مقل سوختن، تخم گندنا سوختن، سم اسب سوختن و گوگرد و پشم سوختن و در طبیخ انگدان و قیصوم و حلبه و کرنب و هزاراسفند و شبت و اکلیل الملک و تخم کرفس و سعد و محلب و قسط و برگ غار و بابونه و اذخر و سذاب و نانخواه و عاقرقرحا و سلیخه و پودنه و مانند آن نشاندن و بدان تکمید کردن و تنطیل.
داروهایی که در این علت به فم رحم رسانند: گرم دانه، پلپل، روغن حب الغار، روغن سوسن، غالیه، فرفیون و سجزینا با روغن حب الغار، دادی، اندر شراب حل کردن، میعه تَر، کندر و پیه‌ی بط، تخم انجره، حقنه‌ها که رطوبت فرود آرد.
داروها که خداوند این علت را در حال، سلامت دهد: ایارج فیقرا، مشحم، ایارج روفس، تبادریطوس، حب شیطرج، حب منتن، حب اصطمحیقون، ایارج لوغازیا، معجون نجاح و سجزینا، دحمرثا و فلافلی، کمونی با سکبینج با طبیخ افتیمون یا در طبیخ لوبیای سرخ یا در طبیخ سذاب یا در طبیخ پنج انگشت، غاریقون در ماء العسل، جندبیدستر در ماء العسل، سکنگبین عنصلی ترش، سرکه‌ی عنصل.
داروهای گرد آمدن آب در رحم داروهای احتباس طمث، دارویِ این است و ضمادهای استسقای زقی[464]، داروهای باد غلیظ در رحم: ایارج فیقرا و لوغازیا، ایارج ارکاغانیس، سجزینا اندر ماء الاصول، روغن سداب، روغن شبت مالیدن و بدان تکمید کردن اندر طبیخ سذاب و تخم پنج انگشت، قنطریون و زیره و برنجاسف و مرزنگوش و بادیان و انیسون و پودنه‌ی دشتی و تخم کرفس و نانخواه و سلیخه نشاندن.
داروهای گرم کردن رحم: سک و زعفران و مشک هر سه در شراب ریحانی بجوشند و خِرقه‌ای بدان تَر کنند و به خویشتن بر دارند، گرم دانه اندکی با روغن زنبق بردارند.
داروها که فرج را تنگ کند: عود و سعد و رامک، اقاقیا، قرنفل و مشک به مِی سوسن سرشته به خویشتن بردارند، مازوی خام، فقاح الاذخر، پوست صنوبر، سرمه، مرداسنگ،
ص: 382
آبگینه، صمغ سوسن.

باب سی و دوم اندر داروهای درد اندامها.

داروهای درد پشت و تهی‌گاه: حب منتن، حب سکبینج، ایارج فیقرا، مشحّم، تریاق اربعه، ماء الاصول با روغن بیدانجیر و سجزنیا، تریاق بزرگ، مثرودیطوس، طبیخ نخود سیاه با وج و انگبین و روغن گاو و داروهای مالیدنی، روغن قسط و روغن فرفیون، روغن سذاب و روغن سوسن و اگر سبب امتلاء رگ بزرگ بود که در پشت است، رگ باسلیق و مابض زدن و روغن گل مالیدن.
داروهای کوژی پشت و بیرون آمدن مهره از جایی خویش: و این علت را به تازی «الحدبه» گویند و «ریاح الافرسه» گویند، داروها فالج و داروهای ربو و ضیق النفس داروی این است و ضمادها بدین اخلاط جاوشیر و مقل و اشق، سکبینج و حلبله، اکلیل الملک و اقاقیا گلنار، گل سرخ، کوز سرو و برگ سرو، درخت غار، اشنه، ابهل، راسن، قصب الذیره و جندبیدستر، برگ خرزهره و وج، حب الغار و روغن سذاب روغن فرفیون و معجون‌ها که در جزو سوم از کتاب تتمه یاد کرده آمده است. داروهای وجع المفاصل و نفرس گرم: آب کسنه و آب عنب الثعلب با خیارشنبر، مطبوخ هلیله و شاهتره، آب بادیان، با آب کسنی آمیخته و آب عنب الثعلب با خیارشنبر، حب صبر، حب سورنجان، مطبوخ سورنجان، هر دو به نسخه‌ای که اندر کتاب معالجات یاد کرده آمده است و حب‌های دیگر، همچنین و ضمادها بدین اخلاط: حضض، صبر، صندل، اقاقیا، فوش دربندی و عدس مقشر و اندکی کافور، گل ارمنی، شیاف مامیثا، زغفران و خاکستر کرنب، آب کسنه، آب عنب الثعلب، اسفیداج سرب به شیر تازه سوده، برگ کوک کوفته، طحلب، گشنیز تَر، اسبغول و سرکه و زغفران و افیون به شیر گاو سوده و با موم روغن سرشته، لوبیای پخته اندر شراب انگوری قابض پخته با سماق و آرد جو و حیّ العالم به سرشته، برگ کرنب پخته با زرده خایه مرغ و دردی سرکه و آرد جو و روغن گل.
داروهای نقرس و اوجاع المفاصل سرد: گلنگبین عسلی با آب بادیان، ماء الاصول با روغن بیدانجیر یا روغن بادام طلخ، ایارج فیقرا، تربد، حب منتن، حب سورنجان، حب شیطرج،
ص: 383
حب‌ها که در کتاب معالجات وصف کرده آمده است. زامهران بزرگ، استخوان سوخته، گشنیز خشک، تخم خشخاش سپید، بلوط که در سرکه آغشته باشند و خشک کرده و بریان کرده، عدس مقشر، گشنیز خشک، سورنجان و ضمادهابدین اخلاط: حضض، اشق، با شراب کهن و روغن زیت، دانه‌ی بیدانجیر با انگبین و روغن گاو و اندکی سرکه سوده، فرفیون با روغن سوسن سوده، حلبه در سرکه‌ی ممزوج پخته و با انگبین سوده، کنجد و تخم کتان و حلبه و دنبه به هم کوفته و سرشته، طبیخ کفتار و اخلاط ضمادی که به جای استخوان باشد، ابهل و گوز سرو و استخوان سوخته و شب یمانی و زاج و سریشم ماهی.
داروهای عرق النسا و درد سرین: رگ باسلیق زدن، رگ صافن، و عرق النسا و رگ پشت پای میان خنصر و بنصر و استفراغ به حب منتن و به حب شیطرج و حقنه تیز و داروهای ادرار کننده بدین اخلاط: کمادریوس و جنطیانا زراوند گرد و تخم سداب و ضمادها و نطولها بدین اخلاط: کرنب نبطی پخته، زعفران، زرده خایه مرغ، بابونه، اکلیک الملک، خطمی، حلبه، مقل، اشق، سذاب دشتی، جاوشیر، پیه گرده بز، پیه مرغ، مغز ساق گاو، انگبین، روغن گاو، روغن کنجد، موم، اندکی سرکه حب الغار، انگدان، نطرون، شیح ارمنی، قردمانا، شحم حنظل، نانخواه، سذاب تَر، زفت رومی، بارزد، گوگرد، ضمادها ریش کننده بدین اخلاط: خردل، سرگین کبوتر، شیر اشتر، طبیخ انجیر، تفسیا، میویزج، ذراریح، پوره و فرفیون، عاقرقرحا، روغن سداب.
داروهای داء الفیل و دوالی[465]: قی متواتر، ایارج فیقرا، مرکب، حجر ارمنی و افتیمون با ماء الجبن که به سکنگبین افتیمونی کنند و ضماد و نطول بدین اخلاط نطول کردن.
داروهای درد پاشنه[466]: مامیثا و گل ارمنی به آب حل کرده طلی کنند و روغن گل مالیدن و قی کردن.
داروهای درد ناخن‌ها: برگ مورد تَر، برگ سرو، زیره، نمک، گوز سرو و گوز، مغز ابهل، مغز فستق پخته، پیه بط با سرگین بز و سرگین گاو و اگر کبودی دارد، گندم با زفت سرشته
ص: 384
ضماد کنند.
داروهای ناخن‌ها که دمیده شود: پیوسته به آب دریا شستن یا به طبیخ عدس و ضمادها بلبوس، انجیر پخته و زفت رومی.

باب سی و سه‌ام اندر آماس‌ها و بثره‌های گرم و سرد:

داروهای آماس گرم و سرد که به لغت یونانی «فلغمونی» گویند، استفراغ به فصد و به اسهال و به طبیخ هلیله و آب کسنی و آب عنب الثعلب و آب لبلاب و فلوس خیارشنبر و ضمادهای دردنشان و رادع و محلل اما دردنشان چون پشم شوخ‌گَن که از ران و دنبه‌ی گوسفند باز کنند، به روغن دست‌پخت یعنی شیره نیم‌گرم چرب کرده و سبوس گندم و ختمی و بابونه به عصاره‌ی کرنب سرشته آرد گندم در آب صافی پخته و با روغن کنجد آمیخته و ضمادهای رادع چون صندل و زعفران و آب گشنیز تَر سرشته و حیّ العالم و پوست انار ترش تازه به شراب پخته، اسفنج به شراب قابض تَر کرده به سرکه و گلاب تَر کرده، شیاف مامیثا و فوفل، اقاقیا، صندل، آبی پخته و با آرد جو سرشته و ضمادهای محلل، عود صافی با روغن شبت گداخته و بابونه با وی سرشته، گشنیز تَر کوفته با روغن گل، آرد جو یا پست جو به سرکه و آب گشنیز پخته، ضمادهای ریش کننده، عسل بلاذر با زفت تَر آمیخته، آهک آب نارسیده با پیه‌ی کوفته و سرشته.
داروهای حُمره:
استفراغ صفرا، به مطبوخ هلیله‌ی زرد، فصد و حجامت و آب سرد ریختن، عضو را در آب سرد نهادن، داروهای رادع و قابض که در اوجاع مفاصل گرم و در فلغمونی یاد کرده آمده است.
داروهای ماشرا: عصاره‌ی کوک، عصاء الراعی، حیّ العالم، نیلوفر که در آب دان‌ها روید.[467]

ذخیره خوارزمشاهی ؛ ج‌3 ؛ ص384
اره‌ی کسنی و گشنیز تَر و عنب الثعلب و تراشه‌ی کدوی تَر، اسبغول، ضماد کردن به اول و در میانه‌ی این عصاره‌ها با موم و روغن گل ضماد کردن و به آخر داروها فلغمونی محلل بکار داشتن و نخست استفراغ صفرا کردن، پس فصد کردن و هرگاه که به
ص: 385
ضمامی[468] میل کند، عصاره‌ی نعنع با روغن گل، عصاره‌ی سذاب با سرکه و روغن گل، قیمولیا با اسفیداج و سرکه و روغن گل و مرداسنگ به عصاره‌ی برگ چگندر سوده، گر به عصاره‌ی گنانا[469]، داروها که در کتاب معالجات وصف کرده آمده است. داروهای طاعون:
مراعات دل باید کرد به شربت‌های خنک چون شراب ترشی ترنج، شراب لیمو، شراب انار، آب لیمو، رب آبی، شراب صندل، بوی‌های خوش بوییدن، چون صندل و کافور و گلاب، بنفشه، نیلوفر و هوای خانه بدین بوی‌ها و به سرکه و گلاب خوش کردن و علاج سوء المزاج گرم کردن و علاج بیماری‌ها و تب‌های وبایی کردن و جایگاه علت را آزدن و مزیدن به آب گرم شستن، طبیخ بابونه و شبت نطول کردن و تدبیر پزانیدن علت کردن.
داروهای آماس‌ها و گوشت تمدّدی و بیغوله‌ی ران که نه از انواع طاعون بود: تدبیر لطیف کردن استفراغ اخلاط فزونی داروهای محلّل، روغن زیت گرم کرده ابریشم پاره‌ای بر آن موضع نهادن درد بنشاند و اگر این آماس اندر پستان و خایه بود، پس از استفراغ داروهای رادع بکار باید داشت پس محلّل.
داروهای خراج: اما داروهای پزاننده پیاز نرگس است در ماء العسل و روغن سوسن پخته بیخ نی تَر کوفته و با انگبین سرشته زفت رومی، شوخ خانه‌ی مگس، موم زرد، ریتیانه، روغن گاو، روغن زیت، اشق، علک البطم، گوگرد، نطرون، مغز پنبه دانه، مغز گوز، خمیر، برگ کرنب، پیاز پخته، خردل، سرگین کبوتر، مرهم دیاخلیون، با لعاب خردل، صابون با انجیر سرشته، عسل بلاذر با زفت سرشته، زراریح با روغن زیت کهن و عسل بلاذر سرشته، سرگین گنجشک، سرگین بط، سرگین باز، زراریح، عسل بلادر، زیت کهن.
داروهایی که باقی ریم پاک کند: عاقرقرحا، میویزج، بورق، حجر مارقشیشا، اشق، آرد باقلی، ریتیانه، نوشادر، بارزد، مرداسنگ، روغن زیت نافع بود
داروهای خراج باطن: استفراغ، تبدیل مزاج، پزانیدن ماده به داروهای لطیف معتدل چون دارچینی اندر طعام‌ها و سلیخه و قصب الذیره، أسارون که در آب بپزند و از آن آب، جلاب پزند، شراب رقیق سپید، اندک اندک هر بامداد دو دانگ صبر دانگی زعفران چون
ص: 386
سر کند، اسبغول، تخم مرو، تخم خبازی، تخم خطمی، صمغ، کتیرا، نشاسته، مغز تخم خربزه، گل ارمنی، سعد، روغن بنفش، روغن بادام، شیر خر.
داروهای دمل: فصد و حجامت آب میوه‌ها و آب کسنی با سکنگبین آب انار ترش و شیرین، مطبوخ هلیله و ضمادها از نخست، اسبغول به سرکه و گلاب و تَر کرده خطمی به گلاب اندکی سرکه، آرد جو با آب عنب الثعلب و با آب گشنیز تَر پس از سه روز گندم خاییده، اسفنج به آب و روغن گرم تَر کرده می‌نهادن، آرد گندم و نون گندم در آب و روغن زیت پخته بر نهادن، موم با زفت و روغن کتان گداخته، موم با ریتیانه و روغن سوسن تخم کتان و تخم مرو کوفته و با خمیر ترش سرشته، تخم مرو و با انجیر ترش سرشته، تخم مرو کوفته و با انجیر که در ماء العسل آغشته باشد، سرشته، میویز دانه بیرون کرده با انجیر و خردل سرشته، پوره با میویز سرشته، تخم مرو کوفته و اندر شیر جوشانیده، ریاضت معتدل، گرمابه به ناشتا.
داروهای شری: آب غوره با آب سرد، شراب غوره، آب انار ترش و شیرین، نقیع خرما هندو و نقیع سماق، دوغ ترش، قرص کافور قرص طباشیر مالیدنی با آب غوره و سرکه و گلاب و روغن گل چون ساکن شود فصد و حجامت و استفراغ به هلیله‌ی زرد و ایارج فیقرا، نقیع صبر با آب کسنی و آب عنب الثعلب آب گرم بسیار و شربت‌های متواتر.
و شری بلغمی را لختی خون بیرون کردن استفراغ بلغم بدین داروها: هلیله دو جزو، تربد یک جزو، زنجبیل ثلث یک جزو، انطاکی سدس یک جزو انیسون سدس یک جزو، کتیرا، سدس یک جزو، شربت چهار درمسنگ، گلنگبین با سکنگبین سرشته، گل به شکر با انیسون، کبابه یک درمسنگ تا سه درمسنگ، شکر سه درمسنگ تخم پنج انگشت با سه اوقیه شیر تازه، آب خوردن، آبی که خشت پخته نو در وی نهاده باشند تا لختی نشف کند، آب که گِل سرخ که به تازی «المغره» گویند در وی آغشته باشند و شورانیده و حل کرده و بنشانده و عرق آوردن.
داروهای حمره: رگ زدن، خون بسیار بیرون کردن، شربت‌های خنک چون سکنگبین و شراب غوره و مانند آن و ضمادها از عدس مقشر و برگ لسان الحمل و نان خشکار
ص: 387
سبوس‌ناک پخته و به هم سرشته، انار ترش به سرکه پخته و نرم سوده و حمره که بر لب قضیب و خایه افتد، قلقطار و قلقدیس، پوره، همه در آب بسایند و طلی کنند.
داروهای آتش فارسی: فصد، اسفراغ به طبیخ هلیله و خرمای هندو و کشکاب، آب کدو، آب خیار، آب خربزه‌ی هندو و اسبغول و شکر و بثره‌ها شکافتن و آب از وی برچیدن، گل ارمنی به سرکه تَر کرده به حوالی آن طلی‌کردن مرهم اسفیداج بر بثره طلی کرده.
داروهای نمله: فصد، استفراغ به طبیخ هلیله‌ی زرد، و خرمای هندو و شربت‌ها که از جهت آتش فارسی وصف کرده آمده است، بکار داشتن، صندل، فوفل، شیاف مامیثا، اسفیداج، ارزیز، گل ارمنی، یبروج و افیون به گلاب و اندکی سرکه طلی کردن و اگر موضعی ریش گردد بر آن موضع مرهم اسفیداج طلی کردن و شستن به طبیخ برگ بید.
داروهای گاورسه: هم این است لکن مسهل از تربد و افتیمون خالی نباید داشت.
داروهای سعفه و شیرینه: رگ قیفال زدن بر هر دو جانب گردن حجامت کردن، رگ پیشانی، رگ پس گوش زدن و آن خون در سر مالیدن، مرهم سرخ طلی کردن بدین اخلاط:
مرداسنگ، زرچوبه، سرکه، روغن زیت، سر به سبوس گندم و برگ چغندر که به سرکه ممزوج پخته باشند شستن، روغن بنفش، روغن نیلوفر، روغن کدو بکار داشتن، توفال مس و سرب سوخته، انزروت، قرطاس سوخته، گوگرد زرد، مغز بادام تلخ، حنا، زراوند طویل، نار پوست، سرکه، روغن گل، سفال تنور کهن و نمک هر دو به سرکه سوده، قلمیا، مُر، قنبیل، ساوکندر، شب یمانی، زراوند طویل، قلقطار، صبر، آب که از شاخ رز بچکد، خاکستر چوب رز، مازوی سبز بی سوراخ، به روغن گاو بریان کرده، مورد خشک و سعفه که بر روی باشد، گرمابه، بخار آب گرم، گل ارمنی، اندکی کافور، سرکه و گلاب، دیوچه برافکندن، رگ پیشانی زدن.
داروهای خشک رنده: که به تازی «حصف» گویند، فصد، استفراغ به طبیخ هلیله و شاتره، آب گشنیز تَر و سرکه و گلاب و روغن گل مالیدن، طلی کردن اندر گرمابه و حنا و سرکه، طبیخ مورد تَر با سرکه و گلاب، در آب سرد نشستن
ص: 388
داروهای بنات اللیل: فصد و استفراغ خلط بد به نقیع صبر، آب انار، حنا و آب کرفس طلی کردن، سبوس گندم و سرکه و آب چغندر، آرد باقلی و سرکه و حلبه با انگبین، طبیخ قثاء الحمار، طبیخ شحم حنظل، کرنج یک جزو به سرکه پخته و سوده، گوگرد یک جزو به هم سرشته، سفوفی بدین اخلاط: تخم کرفس، تخم بادیان، انیسون، ریوند چینی، گل سرخ، ترنگبین، همه هم‌سنگ، شربت چهار درمسنگ یک هفته بخورند.
داروهای گرم: فصد، استفراغ به طبیخ هلیله و شاهتره به اقراص بنفشه، آب شاهتره، اطریفل، شاتره، نقیع صبر، اقراص برمکی، هلیله‌ی زرد.
داروهای مالیدنی: سیبماب، کشته و خبث الفضه، برگ خر زهره، کندش، شغار، مرداسنگ، روغن گل، زرنیخ زرد و سرخ، زردچوبه، نوشادر، زراوند طویل، مُر، اشق، بادام طلخ، برگ مورد خشک، روی سوخته، اشنان، سرگین سگ که سپید باشد، گوگرد سپیده‌ی ارزیز، حب البان، روغن زیت، روغن حب الغار، خاکستر بلوط، نمک خمیر، سفال تنور کهن، مامیران، قنبیل، تخم ریواج، مغز دانه زردآلوی طلخ، قسط شیرین، میعه تَر، گشنیز خشک سوخته، گلنار.
داروها خارش بی گر: آب کرفس و سرکه و روغن گل مرطوب را[470] طبیخ حلبه و شحم حنظل، آب انار ترش با روغن گل و اندکی پوره، تخم خشخاش سپید کوفته با سرکه آرد باقلی با گوشت خربزه، اندکی پوره در آب کرفس، طبیخ قثاء لحمار، داروهای بنات اللیل.
خارش چشم را: سپیده خایه مرغ با گلاب ضماد کنند.
خارش انگشتان را: آب چگندر گرم کرده، در وی نهند و روغن بان طلی کنند.
خارش زنخدان[471] را: شحم حنظل یک جزو، پوره یک جزو، صندل سرخ، دو جزو، سنا مکی پنج جزو، همه با سرکه و روغن گل.
خارش پیران: گرمابه‌ی آب گرم، طبیخ شاهسفرم، مورد، گوشت خربزه.
خارش مقعد و فرج زنان: شب یمانی بریان کرده با هم‌سنگ آن قطران حمول کنند. آب
ص: 389
انار ترش و شیرین در آفتاب غلیظ کرده حمول کنند.
داروهای قوبا: استفراغ خلط فزونی، گرمابه آب خوش، آرد باقلی و آرد جو بر هم سرشته، چگندر، سبوس گندم و تخم خربزه هر سه به هم پخته، روغن گندم با ترشی ترنج، مازو به سرکه سوده، رامک سرکه حل کرده، حضض با مازو[472]، صمغ و کتیرا و مقل و شیاف مامیثا و توفال مس و سنجسبویه همه با سرکه، اشق با سرکه، کندش و زردچوبه با اشق حل کنند، به آب خوش، نفط سپید، ذراریح، با روغن گاو کداخته سه بار روغن آن طلی کنند و از پس مرهم علاج کردن مازوی ناسفته با بول گاو و سرکه‌ی پخته، سریشم ماهی، کندر به سرکه حل کرده، رجنین[473] با مازو و کتیرا به سرکه حل کرده و بریون خانه را اسفیداج، گوگرد، میویزج هر سه به سرکه بسایند.
داروهای آماس سرد و نرم: که به تازی آن را «الورم الرخو» گویند. استفراغ ماده بلغمی، اسفنج به سرکه ممزوج تَر کرده بر نهادن، اسفنج به سرکه ناب گرم تَر کرده، اسفنج به آب غوره تَر کرده و بر نهادن، آب خاکستر چوب رز و چوب انجیر و چوب بلوط و شب یمانی اندر وی سوده به سرکه آب آهک، روغن گل با سرکه و نمک، آب برگ مورد تَر با سرکه و روغن گل، آب برگ مورد تَر تنها.
طِلاها بدین اخلاط: مر، حضض، صبر، سعد، اقاقیا، شیاف مامیثا، زعفران، گل ارمنی، شب یمانی، پوره ارمنی، خاکستر برگ کرنب، زیره، پشک گوسفند، قصب الذیره، آرد جو، سرگین گاو، کندر، میعه، اشنه، سنبل، افسنتین، طبیخ کرنب، طبیخ شبت، طبیخ پوست ترنج، نطول کردن و اگر آماس با درد بود زوفای تَر میپخته، قیروطی از روغن زیت، شراب انگوری سیاه نیم گرم نطول کردن.
داروهای آماس سخت که نه از جنس سلعه و نه از جنس سرطان بود: پیه‌ی بط، پیه مرغ خانگی، پیه شیر، پیه خرس، پیه گرگ، پیه روباه، پیه پلنگ، پیه کفتار، پیه گوساله، پیه گرده بز گُشَن، پیه گورخر، روغن زیت کهن، روغن کتان، دُردی روغن کتان، روغن بان، روغن
ص: 390
سوسن، لعاب حلبه، لعاب تخم کتان، میعه تَر، اشق، جاوشیر، بارزد، مغز ساق گاو، مغز ساق گوزن، مغز تخم بیدانجیر، خاکستر کرنب، ریتیانه، مقل، قثاء الحمار، بیخ خطمی، بخار سرکه از سنگ آسیا، پیه‌ها همه تازه و نمک ناکرده باید.
داروهای سرطان: استفراغ به ماء الجبن، طبیخ افتیمون با سکنگبین، افتیمون با ماء الجبن، داروهای مالیخولیا، داروهای جذام، تدبیرهای سردی و تری آرنده. اما طلاها توتیای مغسول با روغن گل سونش سنگ آسیا، سونش سنگ افسان، آب کسنی و آب گشنیز تَر و آب کوک، گلاب و اسفیداج، بر تخته‌ی سرب سوده، تا کبود شود، گل ارمنی، زیت انفاق، همه با آب کوک، با لعاب اسبغول بر تخته سرب سوده گل ارمنی به سرکه حل کرده.
داروهای آماس بادناک: محجمه‌ی آتش بر نهادن، زیت کهن، تخم کرفس، تخم بادیان و نانخواه و سذاب و غیر آن در وی جوشانیده، طلی کردن شوخ دیوار گرمابه، آهک آب نارسیده در شراب انگوری جوشانیده، زوفای خشک، موم زرد، روغن شبت به هم سرشته و اگر دردی و حرارتی باشد، پشم زوفا به روغن گل چرب کنند و روغن بنفش و روغن گل و روغن شبث به هم آمیخته.
داروهای خنازیر: استفراغ به قی کردن و به داروهای مسهل، حب واصلی، حب خیزران و زنجبیل و مصطکی و شکر بکار داشتن، مرهم دیاخلیون، مرهم الرسل، مرهم زنگار و مرهم بدین اخلاط: آرد باقلی، آرد جو، پیه‌ی بط، بیخ حنظل، شب یمانی، بیخ سوس، زفت تَر، روغن زیت، حلبه، آهک، نطرون، ریتیانه، توفال مس، زرنیخ، میویزج، آرد کرسنه، سرکه، انگبین، تخم کتان، بارزد، سرگین کبوتر، مساس قرون الاماعز، هر بامداد دو درمسنگ سوخته و سوده بخورند یک هفته و اگر حرارتی باشد، ضماد از پست گندم و آب گشنیز تَر سازند و از مر و حضض.
داروهای سلعه: اشق به سرکه حل کرده، خاکستر بیخ کرنب، با زفت و مسکه سرشته، موم ریتیانه، پیه گاو، زفت، دبق، آهک آب نارسیده، دُردی شراب سوخته، نطرون، مغز خربق، زرنیخ سرخ، توفال مس، روغن گل، تخم انجره، لادن، بارزد، مقل، شوخ خانه
ص: 391
مگس انگبین، علک البطم، پوره، قلقطار، میویز دانه بیرون کرده. داروهای غدد و مسامیر و ثالیل: صبر و حضض و اقاقیا سریشم، کمان‌گران بر کاغذی کرده برنهند و سرب بر سر آن نهند و ببندند، خاکستر حلزون با پیه تازه سرشته، خاکستر ابن عرس با موم و روغن سوسن، نوشادر انزروت زنگار به آبِ صابون سرشته، بر مسامیر نهند و مازو و شب یمانی با شحم حنظل بر ثالیل ضماد کنند، خرنوب نبطی، برگ مورد تَر مالیدن، به آب صابون و اشنان و شخار شستن، گزمازو کوفته به سرکه سرشته ضماد کردن، سرکه و نمک مالیدن، زرنیخ زرد با میویز دانه بیرون کرده ضماد کنند و سه روز بگذارند پس بگشایند.
داروهای ریش‌ها که صدید بپالاید: گوز تَر و برگ گوز تَر بکوبند و ضماد کنند، نافع‌تر بود، مرداسنگ سوده و به سرکه و روغن زیت پرورده، زردچوبه و روی سوخته بصری، مازو، گلنار، دم‌الاخوین، شب یمانی. و آب که سعد در وی پخته باشند و آب که هلیله و بلیله و آمله در وی پخته باشند و آب برگ آزاد درخت با برگ سدر در وی پخته باشند.
داروهای ریش‌های وسخ: شیطرج، زراوند با سرکه و انگبین، علک الابطم با روغن گاو و گر با روغن گل، بیخ سوسن با انگبین، آرد کرسنه یا نبات جاوشیر دردی روغن زیت، شب یمانی با انگبین، فراسیون با انگبین، زیتون پرورده، بنگ، مرهم زنگار، مرهم نمک هندی، قرص اسود.
داروهای ریش‌های منقعر[474]: زراوند طویل، عصاره‌ی برگ بیدانجیر، زنگار، عصاره‌ی قثاّء الحمار سوری، انزروت، روی سوخته، علک الانباط، زاک سرخ، آهک آب نارسیده، شب یمانی، نار پوست، کندر، مازو، موم سپید، روغن زیت کهن، اسفیداج ارزیز، مُر، قلمیا، مرداسنگ، اشق، جاوشیر، مصطکی، پیه گرده گاو، ریتیانه، روغن مورد، سرکه‌ی عوسج، شقایق النعمان، قشور صنوبر، آرد کرسنه، ماهی قدید، مغز نان، بیخ کرنب، بیخ چغندر، بیخ قثاّء الحمار، تخم کتان، حاشا، میویز، انجیر، زیره، نطرون، زهره‌ی گاو، دم‌الاخوین، بارزد، زفت، نوشادر، اشنان، شغار، آرد جو، اصل الغار، اقماع الرمان، قلقند، مِی‌پخته، صبر.
ص: 392
داروهای ریش‌ها که مندمل نشود: فصد، اسهال، تکمید به آب گرم، حوالی قرحه آزدن و محجمه برنهادن و خون بد بیرون کردن، علک الانباط، زفت، موم، روغن زیت، روغن گاو کهن، مس سوخته، ریتیانه، نمک اندرانی، سونش مس، سونش آهن به آب غوره تَر کرده و سوخته‌ی مرداسنگ، سرکه، روغن مورد، ودع سوخته، ارزیز سوخته، صمغ الصنوبر، قلمیا قلقطار.
داروهای قرحه که کرم درافتد: شستن با انگبین، خواتیم البحیره به سکنگبین سرشته برگ سرو و گوز سرو، خاکستر کدوی خشک، خاکستر پوست خیار، خاکستر شبت، پشم شوخگین سوخته، لسان الحمل، پست جو، این همه خشک کننده است و آن چه مخصوص است به کشتن کرم، طبیخ افسنتین، طبیخ قنطریون، طبیخ فراسیون، ذرور افسنتین و قنطریون و فراسیون با نمک سوده و به شراب سرشته، عصاره‌ی پودنه، عصاره‌ی برگ کبر با شراب با سقمونیا، زراوند، قنطریون غلیظ، بیخ جاوشیر، داروهای کرم کوس[475].
داروهای ریش بلخی: فصد، استفراغ صفرا، شراب‌های ترش، قرص کافور، ضماد صندل و گلاب، بر دل از آن هوا به هوای دیگر شدن و قرحه را مرهم اسفیداج کافور[476].
داروهای ریش‌های متأکل که بی عفونت بود: شربت‌ها و استفراغ هم از آن نوع که ریش بلخی را عضو را در آب یخ نهادن، آب برگ مورد تَر، گلاب، عصاره‌ی عصاء الراعی، شراب قابض، سرکه ممزوج به گلاب، این همه سرد کرده نطول کردن، انار پوست، عدس، بزر الورد، برگ مورد تَر، برگ حماض ضماد کردن[477] طبیخ آن نطول کردن، گل ارمنی، به سرکه حل کرده طلی کردن برگ لسان الحمل، با پست جو سرشته، برگ زیتون تَر، کدوی خشک سوده با برگ لسان الثور سرشته.
داروهای ناصور: لبه‌های ناصور تراشیدن و گوشت تباه شده برداشتن، به داروی تیز سوزانیدن، اخلاط داروی تیز، در جایگاهش وصف کرده آمده است و به روغن گاو سوزش
ص: 393
آن را ساکن گردانیدن و اخلاط داروهای دیگر صبر است، زنگار، مرداسنگ، کلس قشور البیض، انگبین و ناصور تازه را شستن به آب دریا، به آب صابون و زرنیخ و نوشادر و طبیخ شخار، به آهک کلس، قشور البیض[478].
داروهای سوختگی آتش: سپیده‌ی خایه‌ی مرغ، روغن گل، صندل، فوفل، خشت پخته سپید نو، سفال سپید نو، گلاب، آب عنب الثعلب، قیمولیا، گل ارمنی، هر گلی که سپید و سبک رنگ بود، سرکه‌ی ممزوج، عدس، برگ گل، آرد جو به حریر بیخته، برگ کسنی کوفته، برگ خطمی بیخته، برگ خبازی بیخته با مرداسنگ، سپیده ارزیز و آب گشنیز تَر و آب عنب الثعلب و روغن گل سرشته. مرهم آهک سونش مس، سونش آهن، الطین الحر المغره، برگ مورد خشک، آب زیتون، آبکامه.
داروهای جذام: آنچه از بهر استفراغ دهند: ایارج فیقرا، سقمونیا، حجر ارمنی و خربق سیاه و تیادریطوس، ایارج لوغازیا با حب‌ها و مطبوخ‌ها بدین اخلاط: افتیمون، اسطوخودوس، بسفایج، هلیله‌ی کابلی، هلیله سیاه، خربق سیاه، حجر لاژورد، حجر ارمنی، شحم حنظل، سقمونیا، صبر، قثاّء الحمار، مطبوخی که در جایگاهش وصف کرده آمده است.
و اما شربت‌ها: تریاق فاروق، قرص افعی، تریاق اربعه، اقراص عنصل، گوشت افعی، شوربای افعی، طبیخ اسود سالخ.
داروها که در کتاب و علاج این علت وصف کرده آمده است، داروهایی که هندوان ساخته‌اند، معجونی که هندوان ساخته‌اند، معجون سلاخه که آن را «جوان دارو» خوانند، روغن بادام، عصیر انگور تازه و آن را که ماده خونی ظاهر بود، فصد صواب بود.
اما داروهای مالیدنی: داروهای عرق آرنده و تحلیل کننده باید، خاصه اندر گرمابه چون آب حلبه و آب چغندر با اندکی پوره، آرد حلبه، آرد باقلی، اشنان، آهک، بیخ حماض، گوگرد، ساوکندر، سرکه، عاقرقرحا، میویزج، خردل، سعتر، صبر، پودنه، حب الغار، پلپل، دارپلپل، صابون اندر طبیخ حلبه حل کردن، تریاق فاروق، شلیثا و طعام خداوند این علت
ص: 394
نان جوین پاکیزه باید یا نان گاورس و اسفیدباهای مرغ و ماهی تازه و شیر و انگبین و انجیر و انگور و فقاح موافق بود و شراب رقیق و نو و صافی، اندکی موافق بود و شراب کهن به هیچ حال نشاید و از سبزی‌ها گندنا و برگ ترب و برگ چغندر اندر طبیخ.

باب سی و چهارم در جراحت‌ها:

داروهای جراحت‌ها که بر گوشت بود برگ صنوبر اندر سرکه ممزوج یا در شراب انگوری پخته، مازوی سبز، نار پوست، قلمیای مغسول، لسان الحمل خشک کرده، شادنج مغسول، برگ حماض، برگ رز، برگ کوک، برگ عوسج، برگ علیق، پنیر تَر که از شیر ترش کنند، خراطین سوده، سیر سوخته، بیخ سوس[479] دشتی، سپیده‌ی ارزیز با قیروطی که از روغن مورد کنند، قلقطار سوخته با مِی‌پخته، مُر با عصاره‌ی قنطریون، مشک طرامشیع با شراب، خمیر خشک سوده، زراوند مدحرج، اندر شراب پخته، لسان الحمل خشک با روغن مصطکی، روغن مورد، بیخ جاوشیر با سرکه ممزوج، خرقه‌ی کتان شسته و بکوفتن خرد کرده چون سرمه، زیت انفاق، بارزد، داروها بدین اخلاط اسفیداج، مرداسنگ، حب الرصاص، مُر، مازو، صدف سوخته، انار خرد نارسیده.
داروهای جراحتها که بر گوشت بود، برگ صنوبر اندر سرکه‌ی ممزوج یا در شراب انگوری پخته، مازوی سبز، نار پوست، قلمیای مغسول، لسان الحمل خشک کرده، شادنج مغسول، برگ حماض، برگ رز، برگ کوک، برک عوسج، برگ علیق، پنیرتر که از شیر ترش کنند، خراطین سوده، سیر سوخته، بیخ سوس[480] دشتی، سپیده ارزیز با قیروطی که از روغن مورد کنند، قلقطار سوخته با مِی‌پخته، مُر با عصاره‌ی قنطریون، مشکطرامشیع با شراب، خمیر خشک سوده، زراوند مدحرج اندر شراب پخته، لسان الحمل با روغن مصطکی، روغن مورد، بیخ جاوشیر با سرکه‌ی ممزوج، قلقدیس، سروی گوزن سوخته، قلمیا، ریتیانه، بیخ سوس، ساوکندر، پوست درخت صنوبر، انار پوست، شب یمانی.
ص: 395
داروها که خون بازدارد: صبر، کندر، دم‌الاخوین، وبر[481] خرگوش، خانه عنکبوت، قلقطار و پلپل، زرنیخ، جبسین، عنزروت، قشار الکندر، نشاسته‌ی گندم، غبار آسیا، صمغ ریتیانه، مازو به روغن چرب کرده و سوخته، زنگار آهن، صدف سوخته‌ی ناشسته.
داروهای داغ کننده: زیره‌ی کوفته، کفک دریا، آهک آب نارسیده، به سپیده خایه مرغ سرشته و اگر آهک و زیره و قلقطار به هم ترکیب کنند، قوی باشد.
داروهای جراحت که بر عصب افتد: زیت انفاق، آرد باقلی، آرد نخود، آرد کرسنه، آرد ترمس طلخ، پست جو، سکنگبین عسلی، خاکستر، آب سکبینج، مرهم آهک ضمادی که جالینوس آن را ستوده است، علک البطم تنها و با اندکی زیت انفاق، روغن اقحوان، روغن شبت، روغن سداب، برگ خطمی، گوشت صدف و اگر آماس بود، گوشت میویز با شراب انگوری، پشم زوفا، به سرکه و روغن زیت تر کرده و اگر عصب صلب و پیچیده بود، مقل الیهود یا بیخ خطمی، بیخ سوس با گوشت میویز، اشق، بارزد، فرفیون، به دردی زیت سرشته، تخم مرو، با میپخته، دیاخلیون با هم سنگ آن سرگین تَر سرشته، لبن الیتوع، حلتیت، سکبینج، جاوشیر، وسخ الحمام، خاکستر کوره‌ی مس پالای با اشق، مرهم باسلیقون.
داروها که خار و پیکان از جراحت بیرون آرد: اشق با انگبین سرشته، زراوند مدحرج با انگبین، برگ خشخاش، برگ انجیر، پست جو، بزر البنج، قلقدیس و انواع خیری، پیاز نرگس، ضفدع مسلوخ و سرطان، انفحه، پنیرمایه‌ی جمله جانوران، زراوند طویل، بیخ نی، سر جانوری که به تازی «العظایه» گویند.
داروهای زخم چوب: پوست گوسفند گرم و تَر که آن وقت از مسلوخ جدا کرده باشند، بر جایگاه زخم پوشند و یک روز بگذارند تا بر وی خشک شود و نخست نمک سوده بر آن جایگاه پراکنند، پس پوست در پوشند، سفال نو، خاکستر گلخن، هم آن منفعت کند، اسفیداج، مرداسنگ، قیروطی از موم و روغن گل.
ص: 396
داروها سحج ران و پاشنه و انگشتان پای: به هوای خشک برهنه کردن، آب سرد، گلاب سرد بر زدن، یخ مالیدن، اقاقیا، مازوی سوخته و کوفته بر کردن، نقیع سماق، مرداسنگ به شراب سوده، آب دریا نیم گرم کرده، دردی شراب خشک کرده و سوخته و سوده، سحج موزه را شُشِ تازه خاصه شُشِ اشتر، چَرَّم موزه کهن سوخته و روغن گل و زرنیخ سرخ و مرهم اسفیداج چنان که اندر جایگاه خویش یاد کرده آمده است.

باب سی و پنجم اندر داروهای اندام‌ها که از جای خویش بشود.

داروها که آماس و خارش باز دارد و مفصل را قوی کند: مغاث، گل ارمنی، آب برگ مورد تَر، آرد ماش، مازو، گلنار، اقاقیا، اشنه، قسط، جندبیدستر، گوز سرو، ابهل، قیروطی از موم صافی و زیت انفاق، رفاده کتان، به هوا سرد کرده یا به آب سرد کرده به سرکه ممزوج تَر کرده، روغن بابونه، شراب قابص، مر، صبر، خطمی سپید، برگ سرو و برگ مورد و برگ بید، سک، گل، صندل سرخ، فوفل، لادن، راسن، مرزنگوش، اکلیل الملک[482]، سپیده خایه مرغ، طبیخ وج.
داروها که مفصل صلب کشته را نرم کند: خرما، دنبه، روغن شیره، روغن بیدانجیر، شحم گاو، انگبین، سکنبیج، جاوشیر، حلبه، دردی روغن کنجد، بیخ خطمی، بیخ قثاء الحمار، مقل، اشق، حلبه به شیر پخته، لعاب تخم کتان، لادن، زوفای تَر، پیه‌ی بط، بارزد با مغز مرغ و مغز گوساله، روغن سوسن، میعه تَر، روغن زیت کهن، مغز ساق گاو، علک البطم، فرفیون، سرگین کبوتر، خردل، قسط.
داروها که بر آسیب معده و جگر ضماد کنند: شبت پخته، گل سرخ، اقاقیا، مصطکی، برگ مورد، زعفران، گوز سرو، لسان الحمل، صندل سرخ، بنفشه، آرد جو، مرهم کافوری، گلاب، روغن گل، سنبل، لادن، روغن خیری.
داروها که[483] شکستگی استخوان سر و بر جراحت آن نهند: ایرسیا، آرد کرسنه، ساوکندر و زراوند، پوست بیخ جاوشیر، مُر، انزروت، دم‌الاخوین نافع بودن ان شاء الله.
ص: 397

باب سی و ششم در داروهای سر و موی و دیگر اندامها.

شقایق النعمان، اکلیل الملک، اطراف درخت انجیر، لادن، پرسیاوشان، روغن مصطکی، بیخ ماش، بیخ مورد، خاکستر بیخ مورد، حب الصنوبر تازه، پوره، روغن مورد، آرد باقلی، تخم خربزه، لعاب اسبغول، لعاب خطمی.
داروها که موی را دراز کند: لعاب برگ چگندر، برگ کدو و برگ خطمی، روغن سوسن، روغن حنا، روغن کنجد، طبیخ حنظل، لادن، روغن زیت، مغز دانه زردآلوی طلخ سوخته برگ آزاد درخت، تخم کتان سوخته با روغن شیره، پرسیاوشان، مُر، آمله، خردل کوفته با طبیخ چگندر، روغن آمله، زهره‌ی گاو، زهره‌ی گرک، هلیله کابلی، بلیله، آمله، مازوی بی سوراخ، عصاره‌ی عنب الثعلب، کشک جو، با آمله و برگ کدو و برگ خطمی و برگ کنجد پخته و طبیخ آن با روغن بنفشه آمیخته و جوشانیده تا به روغن باز آید، آن روغن با لادن بکار دارند.
داروهای داء الثعلب تفسیا، فرفیون، پیاز، پوست ترب، حرف، خردل، ذراریح سوخته و زفت، میویزج، حب الغار، شیره‌ی یتوع، کبیکج، کف دریا، بیخ نی سوخته، و برگ نی، سرگین کبوتر، سرگین گوسفند، سرگین موش سوخته، دارپلپل، بندق[484] سوخته، کندش، برگ انجیر، خربق سیاه و سپید، گوگرد، قطران، مامیران، بادام طلخ سوخته، با پوست زهره‌ی گاو، پیه‌ی خرس، پوره افریقی، نوشادر، سرکه.
داروهایی که موی را بسترد و اصلاح آن: آهک، زرنیخ، بر وزن یک جزو صبر با آب آهک و زرنیخ مکور[485] به روغن جوشانیده تا آب برود و روغن بماند، در بعضی نسختها نشاسته آورده‌اند و بعضی آهک زرنیخ در کشکاب بسایند و آن کشکاب طلی کنند و به آرد باقلی و آرد جو و تخم خربزه بشویند.
داروها که بوی آهک ببرد: گِل سر شستن[486] به سرکه و گلاب تَر کرده، برگ شاهسفرم، سعد، گل سرخ، حنا، اذخر، ثفل معصفر، برگ آن، برگ شفتالو.
ص: 398
داروها که موی را باطل کند: عصاره‌ی ورق البنج، سرکه و افیون با سرکه، شوکران با سرکه، بزر البنج به سرکه سوده، ضفدع مرغزاری خشک کرده با لعاب اسبغول، قیمولیا، اسفیداج، شب یمانی، خون کشف که در آب خوش مأوی دارد خشک کرده، پوره سرخ، مرداسنگ، صندل، مروارید، بذرالانجره به روغن گل سوده، پیه دراج، اسبغول به سرکه.
داروها که موی را جعد[487] کند: آرد حلبه، بزر البنج الابیض، سدر، مازو، آهک، مرداسنگ، گزمازو و سونش سوزن[488] برگ سرو، حب السفرجل[489]، کتیرا، گل خوزی، آمله.
داروها که جعدی موی را ببرد: روغن شیره‌ی نیم گرم مالیدن، روغن شبت به آب نیم گرم شستن، لعاب‌ها مالیدن.
داروها که موی را غلیظ کند: اندکی پوره با گل و هرچه موی بدان بشویند بیامیزند.
داروهای سبوسه[490]: روغن گل، روغن بنفشه، لعاب خطمی، لعاب اسبغول، طبیخ چگندر، عصاره‌ی برگ چگندر، طبیخ حلبه، تخم خربزه، آرد جو، آرد باقلی، آرد ترمس، عصاره‌ی برگ بید، عصاره‌ی برگ کنجد، عصاره‌ی برگ شهدانج، بادام تلخ مقشر کوفته با خل الخمر و عصاره‌ها و داروها که یاد کرده آمد، همه با خل الخمر[491] و پوره، زهره‌ی گاو و طبیخ حنظل، دُردی شراب، خربق، خردل، میویزج، آبگینه‌ی سوخته، قیمولیا به زهره‌ی گاو سرشته، حب البان، صابون، پیه‌ی بط، روغن خیری، زوفای تَر، ثفسیا، لادن، بول شتر عرابی، سرگین گاو.
داروها که سپید گشتن موی را تأخیر کند: استفراغ به قی و به اسهال، ایارج فیقرا، مرکب به شحم حنظل و به غرغره و از گرمابه و مستی و مباشرت و گلاب و کافور پرهیز کردن.
و داروها که باید می‌خورد: چون هلیله پرورده، اطریفل کوچک، انقردیا، مثرودیطوس، تریاق بزرگ، گوشت افعی.
ص: 399
معجون‌ها بدین اخلاط: هلیله سیاه و آمله، عسل بلادر، برنگ کابلی، دارپلپل، خبث الحدید، زنجبیل، غاریقون، قرنفل و داروها که موی را بدان بشویند: طبیخ حنظل، شونیز، پوره با گل آمیخته و از روغن‌ها: روغن قسط و روغن شونیذ و روغن زیت صحرایی[492]، روغن بان‌

باب سی و هفتم اندر داروها که بشره پوست تن را و دست و پا و صورت را پاک کند و نیکو کند:

داروها که رنگ روی را برافروخته دارد: نخودآب، خایه مرغ نیم‌برشت، ماء اللحم، انجیر، نان میده، شیر تازه، انجیر خشک، شیر و شراب آمیخته، هلیله پرورده، اطریفل کوچک، حلتیت، پلپل، سعد، قرنفل، زعفران، زوفای خشک، وج با پست جو و شکر آمیخته، ترب، گندنا، پیاز، کرنب، سیر، ریاضت، شادکامی، نظاره[493] بازی‌ها خاصه نظاره‌ی اسب تاختن و[494] گوی زدن.
داروهایی که طلی کنند: آرد باقلی، آرد جو، آرد کرسنه، آرد گندم نابیخته، آرد نخود، نشاسته، آرد عدس، آرد کرنج، ایرسا، سریشم ماهی، نشاده‌ی عاج، اسفیداج، لادن، کندر، مصطکی، پوست خایه مرغ، گوشت صدف، مقل، مرداسنگ، استخوان پوسیده، محلب، فوه، بادام شیرین و تلخ، تخم خیار، تخم خربزه، تخم کدو، تخم ترب، تخم جرجیر، کتیرا، عصاره‌ی برغست، زرداب معصفر، طبیخ حلبه، طبیخ اکلیل الملک، سپیده خایه مرغ، طبیخ گوشت صدف، تخم سپندان سپید، زرنیخ سرخ، بارزد.
داروهایی که نشانه‌های زخم که بر چشم افتد و حوالی آن پدید آید ببرد: مرداسنگ سپید با پیه مرغ سرشته و با مغز نان سرشته، سنگ پلپل[495]، برگ کرنب، کندر، پودنه‌ی تَر، ترب، زرنیخ، این همه را به آب کتیرای تَر یا آب کرفس، آهک، پوره سرخ با سرکه، صبر، انگبین با افسنتین، علک البطم با لادن، مرهم دیاخلیون، قیمولیا، سرگین کبوتر، صابون، مغز بادام
ص: 400
تلخ، صدف سوخته، تخم سپندان سپید، ماش مقشر، نخود مقشر، کرسنه ترمس، کپک دریا، استخوان پوسیده، کشکاب، زرداب معصفر، سونش سفال.
داروها که اثر آبله و کلف و برص ببرد: ایرسا، قسط، مرداسنگ مغسول، سرون گوزنْ سوخته، پوره، اشق، زرداب معصفر، پشک اشتر کهن گشته و سپید شده، استخوان پوسیده، بیخ نی خشک، سونش سفال نو، نشاسته، ترمس، تخم خربزه، کرنج پاک کرده، آرد نخود، حب البان، کشکاب، زراوند طویل، مُر، علک البطم، طبیخ اکلیل الملک، طبیخ حلبه، کندر، نطرون، آهک، موم انگبین، عصاره‌ی برقست[496]، قردمانا، طفسیا پیاز عنصل، تخم ترب، خردل، انجیر به سرکه آغشته، مازریون، مغز بادام تلخ، سیماب کشته.
داروها که نقش‌ها[497] کبود[498] را که بر اندام‌ها کرده باشند ببرد: نطرون، علک البطم به عسل بلادر ریش کردن.
داروهای بهق و برص: فوه، شیطرج، تخم ترب، تخم جرجیر، شحم حنظل، مازریون، خردل انطاکی، سرکه، سرمه، مازو، استخوان ماهی سوخته، زاک سرخ، خربق سیاه و سپید، آهک شسته
داروها که بخورند: معجون نجاح، طبیخ افتیمون، اطریفل، ماهان بَدّر، معجون‌های دیگر که در کتاب وصف کرده آمده است.
داروها که گند بغل را خوش کند، آنچه خوردنی است: سلیخه، کرفس، کنگر، هلیون[499]، زردآلو و آنچه مالیدنی مورد خشک است: آب مورد تَر، طبیخ نمام، مرزنگوش، مورد خشک، صندل، سعد، قصب الذیره، پوست ترنج، مرزنگوش، شاهسفرم، اشنه، برگ سوس، برگ سنبل، شبت، مُر، ساذج هندی، گل، توتیا، مرداسنگ سپید، کافور، دارچینی، اظفار الطیب قسط، طین البحیره، خبث الاسرب، اسفیداج مغسول، سنبل رومی، زعفران.
داروهای شپش: برگ حماض، بیخ حماض، شب یمانی، سماق با روغن زیت، برگ آزاد درخت، برگ انار، برگ حنظل، برگ مورد، برگ سرو، برگ کتان، قصب الذیره، دارچینی با
ص: 401
روغن کاکیان، روغن ترب، سلیخه، زراوند، عاقرقرحا، بیخ خطمی، نمام، جعده، انیسون، مرزنگوش، مشک طرامشیع، بزر الانجره، برنجاسف[500]، قردمانا، طبیخ چگندر، طبیخ ترمس، طبیخ گزر، طبیخ پودنه کوهی، طبیخ برگ سرو، صبر، زهره‌ی گاو، زهره‌ی بز، میویزج، زرنیخ سرخ، پوره با سرکه و روغن زیت، خربق سپید، برگ خر زهره، برگ حنظل، خردل، کندش، سیماب.
داروهای طرقیدن پاشنه و انگشتان و لب و غیر آن: مازوی سوده با پیه‌ی نر، اسفیداج سرب و اسفیداج ارزیز با روغن سندروس، صمغ عربی، کتیرا، بسفایج، بیخ بسفایج، شلغم اندر روغن پخته به پنبه چرب هر شب اندر ناف نهادن، طرقیدن لب باز دارد و روغن بادام و روغن شیر پخت با آب انگور سپید، گر با شراب سپید، هر با مداد بیست درمسنگ خوردن.
تدبیر انگشت پای که اندر زمین آید: خرقه‌ای دو تو یا سه تو بر انگشت پیچند چند بار، بر وی آب تاختن کنند [بشناسند].
داروهای فربهی: نشاط و کامرانی، آسایش، بستر نرم و جامه نرم، عطر موافق مزاج، شراب غلیظ، هریسه، گوزاب[501]، نان کرنج به شیر، بره، بزغاله بریان، گوشت بط فربه، مرغ خانگی فربه، مغز بادام، فندق پسته و گوز هندو، تربذ، دوغ تازه، کوک، انگور سپید، چلغوزه، فسیلا[502]، حبة الخضراء، بهمن سرخ، زراوند گرد، تودری سرخ، تودری زرد.
شهدانج، پست نخود، کنجد مقشر، کشک جو، کشک گندم، اندکی زیره، اندکی شونیز، تخم خشخاش، فانید، روغن گاو و شکر، نان میده‌ی خشک، حلبه‌ی شسته و بریان کرده، عنزروت، آرد میده، تخم بیدانجیر، بزر البنج ابیض و معجون و گوارش و اقراص که در جایگاهش وصف کرده آمده است.
داروهای لاغری و تدبیر آن: خوردنیها طلخ و شور اجارهای ترشی‌ها و کام‌ها
ص: 402
و نان خشکار و نان جو و توابل بسیار، چون پلپل و خردل، زیره و کرویا و سیر و گرسنگی و تشنگی، جامه درشت پوشیدن و بر بستر نرم ناخفتن و آب سرد ناخوردن، ریاضت بسیار، قی بسیار، معجون‌های لطیف کننده، چون تریاق بزرگ، نمک افعی، کمونی و فلافلی و سجزینا و انقردیا و اثافاسیا، امروسیا اطریفل کوچک داروهای ادرار کننده که در علاج اوجاع مفاصل بکار آید چون جنطیانا، تخم سداب، زراوند گرد، جعده، فطراسالیون، قنطریون، تخم کرفس، مرزنگوش، سندروس، کهربا، سرکه‌ی ناشتا، آبکامه ناشتا، اندکی شراب برریق[503].
داروها تعفف[504] و جذام ناخن: هر با مداد شیر تازه خوردن، روغن بادام، روغن شیر پخت با شکر و سکنگبین ماء الجبن و ضمادها از ثفل فقاع تخم کتان، پیه گوسفند گداخته، صمغ سرو.
داروهای برص ناخن: گوز سرو، آرد جو، آرد ترمس و سرکه بسرشته، تخم کتان، حرف، دردی شراب، دردی سرکهْ سوخته، زرنیخ سرخ، ریتیانه، زفت تَر، بیخ حماض کوفته با سرکه سریشم ماهی.
داروهای زردی ناخن: مازو و شب یمانی، پیه‌ی بط، زهره‌ی گاو، بزر الجرجیر، سرکه.
داروها که ناخن معیوب را بیفکند: صمغ سرو چند روز بسته داشتن و مصطکی برنهاد پس به سوزن آزدن، پس سیر تَر برنهادن، میویز کوفته برنهادن، جاوشیر با میویز، گوگرد با پیه.
داروها که ناخن درست برآرد: چون ناخن جدا شود انگشت را غلافی به اندازه ساختن و انگشت فرو کردن چنان که در جایگاهش وصف کرده آمده است.
داروهای داخس[505]: افیون، بزر البنج با سرکه طلی کردن، بزرقطونا[506] با سرکه بر بالای آن نهادن، انگشت اندر آب یخ نهادن، حضض به سرکه سوده و سماق، اقاقیا، گلنار با انگبین، زیره، عاج با سکنگبین، مازو با انگبین، صبر با انگبین، به روغن در نهادن، علاج
ص: 403
دمل کردن.

باب سی و هشتم اندر پاد زهرها و داروها که مضرت زهرها باز دارد.

داروها که بخورند: طبیخ بزر الانجره با روغن گاو، زهر را به قی و اسهال دفع کند، طبیخ شبت با روغن شیره، بسیار بخوردن و ترب و تخم ترب و جمله داروها که بر قی یاری دهد، تریاق الطین، تریاق بزرگ، مثرودیطوس، جدوار، تخم شلغم، پنج درمسنگ با شراب مطبوخ، انجیر خشک و بندق، کدو، برگ پودنه‌ی جویباری در شراب، برگ سذاب در شراب، خواتیم البحیره، اندر شراب، روغن شیره‌ی تازه بسیار مسکه، روغن بادام، روغن گاو، سرگین خروس، بارزد چهار درمسنگ با یک درمسنگ، مُر در شراب شیرین یا در ماء العسل، دواء الحلتیت در شراب گرم، سیر کوفته اندر شراب، دواء المسک، تریاق بوشحنه[507]، شراب که افعی در وی افتاده باشد و مرده دو مثقال، تخم ترنج، بیخ انگدان، تخم پنج انگشت، حب البلسان، روغن بلسان، دارچینی، جنطیانا، جاوشیر، زرواوند، ثمره‌ی درخت چنار تَر، آذریون، راسن، قیصوم، قردمانا، غاریقون، طبیخ ابن عرس و گوشت او، تخم جرجیر و از لعاب‌ها و حسوهای نرم و چرب، لعاب اسبغول، عصاره‌ی خرفه، عصاره‌ی کوک، عصاره‌ی عنب الثعلب، عصاره‌ی گشنیز تَر، آب کسنی، آب یخ، کشکاب با روغن گل، گلاب و کافور، طبیخ سرطان نهری در جمله هر چه تیز است و به غایت گرم است، چون فرفیون و یتوع و قرون سنبل، داروهای آن چیزهای خنک است و نرم، چون شیر خر و شیر تازه و مسکه و مانند آن و قرون سنبل را خاصّه یک مثقال کافور با یک اوقبه گلاب و ضماد صندل و کافور بر دل و بر سر نهادن و فرفیون را دوغ ترش و آب خیار ترش و آب انار ترش خربزه‌ی هندو و کشکاب با روغن گل و ریواج و سماق و پست جو و پست سیب و هر چه خدر کننده است و فسراننده چون افیون و یبروج و بزر البنج و مانند آن. علاج آن به چیزهای گرم و لطیف کننده باید و مانند آن، چون تریاق بزرگ و مثرودیطوس و دواء الحلتیت و مانند آن و هر چه گوهر آن ضد گوهر آدمی است، چون بیش
ص: 404
و قرون سنبل و هلهل، داروی آن دواء المسک است و مثرودیطوس و بوی خوش و ماء اللحم و هر چه تیز است و برنده و سوزاننده، چون زرنیخ و ارنب بحری و مانند آن.
داروهای آن لحاب‌ها و حسوهای نرم است و شیر و مسکه و روغن گاو و هر چه تیزی آن را بشکند و قوّت آن از احشا باز دارد و هر چه سده کند و راه دم زدن که در همه تن است بگیرد و بول باز گیرد یا طبع باز گیرد، چون مرداسنگ و اسفیداج و جبسین و داروی آن پس از قی کردن، لعاب‌ها و حسوها نرم است و شیر تازه و مانند آن و حقنه کردن، در ماء العسل دادن تا طبع بگشاید و عصاره‌ی افسنتین با ماء العسل و مدرّات معروف تا بول بیارد و هر چه آن را با چیزی خاصیتی است، آن چیز داروی آن است چون آهن مغناطیس خاصیّت دارد، بدین سبب سونش آهن مغناطیس است تا آن را جمع کند و بیرون آرد.
طریق ساختن استعمال داروها که مضرت زهرها باز دارد، این است: و پاد زهری که در کتاب سموم یاد کرده آمده است، آن را جمع کند و بیرون آرد، داروها که طلا کنند، مضرت زهر دفع کند، نفط سپید، سیر خام و پخته با روغن گاو، جندبیدستر با روغن زیت، عصاره‌ی گندنا با عصاره‌ی پودنه‌ی جویباری، گوگرد سوده با بول[508] مرغ خانگی و خروس که سینه او بشکافند زنده، سرکه و نمک به زهره‌ی گاو، خاکستر چوب انجیر و چوب رز با سرکه و نمک و سرگین بز و خردل و سرکه و آهک به آب صابون سرشته، زفت جوشانیده با نمک، طبیخ موش دشتی که به تازی «الجرد» گویند، طبیخ ابن عرس زنده با پیاز با پست جو، آب دریا گرم کرده.
داروها که بر خویشتن طلا کنند[509]، جانوران زیان‌کار بگریزند: مغز خرگوش با سرکه، روغن زیت گداخته، میعه با روغن زیت جوشانیده، حب الصنوبر با برگ پنج انگشت با قیصوم و بیخ انگدان، دوقو، حب البلسان، بیخ حرف، این داروها با روغن زیت بجوشانند و آن روغن طلی کنند، روغن ترب، پشه باز دارد.
داروها که در خانه دود کنند و بگسترند جانوران زیان کار از آن بگریزند: چوب انار، بیخ سوسن، بارزد، سُرو و سم و ظِلف جانوران، مقل، سکبینج، انگژد، برگ غار، حب الغار،
ص: 405
شونیز، سرون گوزنْ سوخته، بیرزد، گوگرد، افیون، همه حشرات از دود این داروها بگریزند و آن چه در خانه نهند و بگسترند، قطران، جعده، پنج انگشت، سیسنبر، پودنه‌ی کوهی و دشتی، درمنه، حلتیت، برگ غار، داروهای مرکّب در کتاب سموم یاد کرده آمده است.
داروهای گزیدن سگ دیوانه: سرطان نهری، جنطیانا، کندر، طین البحیره، پنیرمایه خرگوش، پنیرمایه آهو، حب العرعر، زراوند مدرحرج، حب الغار، مُر، حماما، تخم سذاب دشتی، شونیز، حضض، حلتیت، افسنتین، جعده، طین مختوم، کمادریوس، چشم سرطان، پنیرمایه سگ دیوانه، دواء الزراریح که در موضعش وصف کرده آمده است، جگر و دل این سگ بریان کرده، پوست ضبعة العرجا[510] بریان کرده، تمام شد گفتار نخستین از تتمه‌ی قرافادین کتاب ذخیره خوارزمشاهی.

گفتار دوم از قرافادین که تتمه ذخیره خوارزمشاهی است، در یاد کردن داروها و معجون‌های مرکب.

اشاره

این گفتار سی و یک باب است
باب نخستین: در یاد کردن طریق اصحاب تجربه و اصحاب قیاس در علاج کردن به داروهای مفرد و مرکب
باب دوم: در یاد کردن اسباب حاجتمندی به داروهای مرکب
باب سوم: در یاد کردن اوزان داروهای مفرد و داروهای مرکب
باب چهارم: در آن که داروها چگونه ترکیب باید کرد
باب پنجم: در تدبیر داروهای مفرد که بباید شست و بباید سوخت و بریان باید کرد
باب ششم: در عمل داروهای بزرگ
باب هفتم: در عمل معجون‌های دیگر که بدان حاجت بیشتر بود
باب هشتم: در ایارجات
باب نهم: در گوارش ها
باب دهم: در اطریفل‌ها
باب یازدهم: در قرص‌ها
باب دوازدهم: در سفوفات و قمایح
ص: 406
باب سیزدهم: در لعوقات
باب چهاردهم: در شراب‌ها
باب پانزدهم: در رب ها
باب شانزدهم: در عمل پرورده‌ها
باب هفدهم: در شربت‌ها و مطبوخ‌های مسهل و انواع ماء الاصول
باب هجدهم: در عمل حب‌های مسهل و غیر مسهل
باب نوزدهم: در داروهای قی
باب بیستم: در داروهای غرغره
باب بیست و یکم: در سعوطات و شمومات و بخورات و قطورات و عطوسات
باب بیست و دوم: در طلاها و ضمادها
باب بیست و سوم: در نطول ها
باب بیست و چهارم: در روغن‌ها
باب بیست و پنجم: در عمل مرهم‌ها و ذرورها
باب بیست و ششم: در داروهای کام و ذفان و دهان و دندان و ملازه
باب بیست و هفتم: در عمل داروهای چشم
باب بیست و هشتم: در حقنه‌ها و شیاف‌های مسهل و غیر مسهل
باب بیست و نهم: در یاد کردن شرح اوزان و مکاییل که قدما به زفان یونان یاد کرده‌اند
باب سیم: در تفسیر نام داروها که طبیبان نام آن در بعضی جای‌ها به زفان یونانی یاد آورده‌اند و بعضی به سریانی
باب سی و یکم: در بدل‌های دارویی که حاضر نباشد.

باب نخستین در یاد کردن طریق اصحاب تجربه و اصحاب قیاس، در علاج کردن داروهای مفرد و مرکب.

طبیبان پیشینیان دو گروه بوده‌اند یکی اصحاب تجربه و دیگر اصحاب قیاس.
اما علم اصحاب تجربه نام داروهای مفرد بوده است و نسخت‌ها و داروهای مرکب که طبیبان آن را به روزگار دراز ساخته بوده‌اند و آن را ظاهر داشتندی، بقراط آن را طب قدیم خوانده است و آن چیزهایی بوده است که بعضی به خواب دیده‌اند و بعضی به اتفاق بکار داشتند سودمند یافتند و داروهای مرکب داروهایی بوده است که طبیبان آن داروهای مفرد ساخته بودند که منفعت آن آزموده‌اند و این چنان بوده است که چند داروی مفرد را
ص: 407
در علاج چند بیماری آزموده‌اند، از آن داروها، دارویی مرکب ساخته‌اند از جهت بیماری‌های مرکب و نیز چند دارو آموده‌اند که در علاج یک بیماری سودمند آمده است، اگر بعضی از آن در مزاج یک شخص سودمند آمده است و در مزاج شخص دیگر نه، بدین سبب چند دارو که نه بدان یک درجه بوده است ترکیب کرده‌اند تا اشخاص بسیار از آن منفعت بسیار باشد.
اما اصحاب قیاس نخست طالب دانستن اختلاف مزاجات مردم کرده‌اند و دانستن اختلاف احوال بیماری‌ها و اختلاف اعراض که لوازم بیماری‌ها باشد و همچنین اختلاف مزاج‌ها و فعل‌ها و خاصیت‌های داروهای مفرد و کیفیت فعل هر یک در فعل هر مزاجی و هر بیماری و هر عضوی بدانسته و نیز دانسته‌اند که داروها بعضی گرم است و بعضی سرد و بعضی تَر و بعضی خشک و درجه هر یک در این کیفیات یاد کرده آید، چنان که گفته‌اند کیفیت‌های داروها را چهار درجه است مثلًا:
افسنتین گرم است به یک درجه خشک است به سه درجه.
افیون سرد و خشک است به دو درجه[511].
انیسون گرم به دو درجه و هر چه خشک است به سه درجه.
افیون سرد و خشک است به چهار درجه[512].
سیر گرم و خشک است و آخر درجه سوم تا به اول درجه چهارم.
آلو سیاه سرد است به اول درجه دوم و تَر است به آخر درجه دوم
بدین ترتیب کیفیت هر دارویی ساخته‌اند آن را حدی نهاده و درجه‌ی آن قوّت یاد کرده‌اند و پس از آن که این معانی شناخته‌اند، هرگاه که بیماری‌های مرکب دیده‌اند تدبیرهای صواب کرده‌اند و به قیاس‌های درست. داروها مرکب ساخته‌اند و بر آن علاج کرده.
ص: 408

باب دوم در یاد کردن اسباب حاجتمندی بداروها مرکب:

حاجتمندی طبیبان به داروها مرکب از بهر چهار معنی بوده است. یکی آن که احوال و طبیعت بیماریهای مختلف دیده‌اند. دوم آن که احوال و اوضاع اندامها که بیماری در آن بوده است، مختلف یافته‌اند. سوم آن که طبیعت بر قوّت داروهای مفردات مختلف بوده است. چهارم آن که خواستندی که دارویی دارند که در علاج بیماریهای بسیار بکار آید و پادزهر داروهای زیان‌کار باشد و مضرت گزیدن جانوران زیان‌کار باز دارد. اما ترکیب داروها از جهت اختلاف طبیعت بیماریها چنان باشد که بیماری یابند سرد یا گرم به درجه‌ی معلوم و داروی مفرد نیابند که با مزاج آن بیماری برابری کند، به ضرورت دو دارو به هم ترکیب کنند، تا از هر دو یک مزاج پدید آید که با مزاج بیماری برابری کند، مثال این بیماری باشد که در علاج آن به داروی گرم کننده حاجت آید که به دو درجه گرم کند و در آن حال یا در آن موضع آن دارو حاضر نباشد، لکن دارویی حاضر باشد که به سه درجه گرم کند پس به ضرورت دارویی که به یک درجه سرد کند با آن بیامیزند تا حرارت آن دارو شکسته شود و از هر دو دارویی آید که نزدیک دو درجه گرم کند، چنان که آب گرم را با آب سرد بیامیزند فاتر شود و اگر به عوض این داروی سرد کننده، داروی دیگر آمیزند که به یک درجه گرم کند، بی شک حرارت داروی نخستین شکسته شود، خاصه اگر داروی دوم مقداری بیشتر کنند، یا از هر دو مزاجی آید که نزدیک دو درجه گرم کند، مثالی دیگر تب غب غیر خالصه است از بهر آن که تولّد آن از دو خلط باشد که آمیخته گردد، به ضرورت علاج آن به داروها مرکب باید کرد. مثال دیگر آماس که از خون و صفرا بود علاج آن به یک داروی مفرد تمام نشود. مثال دیگر اوقات بیماری است چنان که در علاج آماس گرم و صداع گرم و نقرس گرم، نخست داروهای رادع بکار دارند، پس محلّل، باز، رادع ترکیب کنند، پس به آخر همه محلّل بکار دارند. مثال دیگر سوء المزاجی باشد محکم گرم یا سرد یا غیر آن و دانند که قوّت یک داروی مفرد با آن برابری نتواند کرد، به ضرورت چند داروی که ضد آن سوء المزاج باشد ترکیب کنند تا قوّت همه داروها یکی گردد و یکدیگر را یاری دهند و سوء المزاج بگردانند و سبب ترکیب داروها از جهت احوال و اوضاع اندامها چنان باشد که
ص: 409
اندامی باشد از معده دور چون گرده و مثانه و شش و به سبب دوری قوّت داروها دیر بدو رسد، پس به ضرورت داروها که از بهر این اندامها سازند با دارویی ترکیب باید کرد که به زودی آنجا رساند و داروی دیگر که قوّت دارو نگاه دارد تا اندامی دیگر قوّت آن دارو نستاند و آن را هضم نکند اما آن چه دارو را زود به جایگاه رساند چون تخم کرفس است و پوست سلیخه و انیسون و این را طبیبان به تازی «مُبدرِق» گویند یعنی بدرقه کننده و آن چه قوّت دارو نگاه دارد تا اندامی دیگر آن را هضم نکند، چون افیون است و بزر البنج و پوست بیخ لفاح و اگر اندامی را که فعل آن شریف است و مصلحت همه اندام‌ها است، چون معده و جگر به علاج کردن به داروها محلّل حاجت آید. آن داروی محلّل را با داروی قابض و خوش بوی چون مصطکی، دارچینی ترکیب باید کرد تا قوّت آن اندام ساقط نشود و اگر اندامی بود که می‌باید که آن دارو بدو رسد، لختی درنگ کنند[513] و در وی بماند چندان که فعل دارو تمام حاصل شود و آن مثلًا جگر باشد و دارو، دارویی باشد که سده بگشاید و زود از جگر بیرون شود، اندکی داروی دیگر که آن را به جانب مخالف کشد چون تخم ترب با آن یار کنند تا آن را متحیّر کند و بر یک جای بدارد تا منفعت داروی گشاینده تمام شود و اگر اندامی باشد که حس او قوی باشد چون چشم و فم معده و روده و مثانه با داروهای آن، داروی دیگر خدر کننده چون افیون و مانند آن ترکیب کنند تا لختی حس آن کمتر شود و از درد خبر کمتر یابد یا به سبب صعبی درد، قوّت آن اندام ساقط شود و اگر اندامی باشد که گوشت آن سخت باشد چون گرده یا داروها که در علاج آن بکار دارند چون صمغ و کتیرا و نشاسته داروی پاک کننده با آن بباید آمیخت چون تخم خیار و پرسیاوشان و همچنین قوّت دارویی که قوّت آن نگاه دارد چون چلغوزه و زعفران با آن بیاید آمیخت و اگر اندامی را با اندامی دیگر مشارکت بود، چون معده و دماغ داروها که از بهر هر یک سازند مرکب باید کرد، از داروها که هر دو اندام را موافق بود و سبب ترکیب داروها از جهت اختلاف احوال و طبیعت داروهای مفرد آن است که بعضی داروها است که طعم و بوی آن ناخوش است و معده آن را دشخوار قبول کند چون جاوشیر به ضرورت چیزی خوش بوی چون
ص: 410
دارچینی و سنبل و چیزی خوش طعم چون انگبین و شکر با آن یار کنند تا بوی و طعم آن بدان بپوشند و بعضی داروها منش گشتن و قی آرد چون بنفشه و خیارچنبر به ضرورت آن را با چیزی که قی باز دارد ترکیب باید کرد چون خیربوا و گل مانند آن و بعضی داروها که معده را زیان دارد، چون سورنجان و سقمونیا و صمع و شحم حنظل و قثاء الحمار و قنطریون و همه‌ی داروها که قی آرد به ضرورت این داروها با دارویی که معده را سود دارد یار باید کرد، چون گل و قرنفل و مصطکی و کندر و پودنه و عود هندی و زیره و نانخواه و پلپل و دارچینی و دارپلپل و هلیله کابلی و بلیله و آمله و بعضی داروهااند که جگر را زیان دارد چون سرکه و فرفیون و بعضی داروها است که جگر را سود دارد چون ریوند و زعفران و سنبل، زرشک و غافت و کسنه به ضرورت آن داروها که زیان دارد بی دارویی که سود دارد بکار نباید داشت و بعضی داروها است که دل را سود دارد چون زعفران و مشک و سونش سپید[514] و سنبل و عود هندی و لسان الثور[515] و ناردین و ابریشم و بهمن سرخ، بهمن سپید و بعضی داروها است که دل را زیان دارد، چون آب گشنیز تَر و اسبغول و لفاح و بزر البنج و بعضی داروها است که گرده را سود دارد چون کاکنج و تخم خیار و خیار بادرنگ و حب العهد[516] و آن چه بدین ماند و بعضی داروها است که سپرز را سود دارد چون زراوند و بیخ کبر و گزمازو و اشق و سپندان و بعضی داروها که اسهال صفرا کند چون سقمونیا و صبر و افسنتین و هلیله‌ی زرد و خرمای هندی و بعضی اسهال سودا کند چون افیون و حجر لاژورد و حجر ارمنی و نمک هندی و غاریقون و خربق سیاه و بعضی اسهال بلغم کند چون تربد و قثاّء الحمار و حب النیل و فرفیون و جاوشیر و سکبینج و بعضی از پیوندها آرد چون سورنجان و بعضی از سینه و شش آرد چون غاریقون و بعضی از عصب‌ها آرد چون شحم حنظل و بعضی از جگر آرد چون مازریون و بعضی از سپرز آرد چون جاوشیر و بعضی از دماغ آرد چون صبر و اسطوخودوس و بعضی خلط غلیظ را تقطیع کند و رقیق کند خاصه آنچه در سینه و شش بود چون جعده و فراسیون و بیخ
ص: 411
سوسن آسمان‌گون و زوفای خشک و حاشا و عنصل و بعضی اخلاط غلیظ کند چون صمغ و کتیرا و نشاسته و آنجا که اخلاط آمیخته بود و در همه اندام‌ها پراکنده به هیچ داروی مفرد علاج آن نتوان کرد به ضرورت داروی مرکب باید ساخت. از این داروها که به استفراغ اخلاط و استفراغ اندام‌ها مخصوص‌اند مقصود حاصل آید و بعضی داروها ادرار بول کند چون بادیان و تخم کرفس و فطراسالیون[517] و مانند آن و بعضی حیض باز گرفته را بگشاید چون ابهل و جندبیدستر و مشک طرامشیع و بعضی اسهال باز گیرد چون گل ارمنی و طباشیر و بعضی حیض باز دارد چون کهربا و صمغ و مانند آن و بعضی اخلاط را ساکن کند چون پوست خشخاش و تخم او و بعضی در مجاری زود بگذرد و داروهای دیگر به موضع رساند چون سلیخه و دارچینی و أسارون و تخم کرفس و بعضی خلط را بفسراند و عضو را خدر کند چون افیون و بزر البنج و بیخ لفاح.
اما افیون قوّت حیوانی را زیان دارد و دفع مضرت آن به مشک و زعفران و جندبیدستر توان کرد.
و بزر البنج قوّت نفسانی را زیان دارد مضرت آن به سلیخه و انیسون و مصطکی و دارچینی و سنبل توان کرد و بی چیزی که مضرت آن باز دارد بکار نشاید داشت.
و بعضی داروها معده را زیان دارد چون صبر با مقل بکار باید داشت و بعضی داروها بس قوی است و روده‌ها را زیان دارد چون شحم حنظل آن را با کتیرا بکار باید داشت و سقمونیا، معده را زیان دارد آن را با انیسون و پلپل و خیربوا بکار باید داشت و سورنجان شهوت طعام ببرد و بسیار خوردن آن عضله‌ها را سخت کند. آن را با مصطکی و عود و پودنه باید داد و بر عضله‌ها موم روغن بکار باید داشت تا سخت نشود و تربد به تنها منفعت نکند، طبیعت وی آن است که رطوبت را بجنباند و جذب کند و اگر دفع نتواند کرد او را با زنجبیل یار باید کرد تا رطوبت را به یاری آن دفع کند و سبب ساختن داروهای مرکب از جهت بیماری‌های بسیار بکار آید و پادزهر همه زهرها 000 چنان است که خواستند که دارویی دارند که هم در علاج بیماری‌ها[518] بسیار بکار آید و هم پادزهر باشد،
ص: 412
تدبیر کرده‌اند و معجون‌های بزرگ ساختن چون تریاق فاروق و مثرودیطوس و سجزینا و شلیثا و مانند این بدین معانی که یاد کرده آمد معلوم شد که حاجت‌مندی به داروهای مرکب از بسیار وجه است و به داروهای مفرد علاج تمام نباشد و اصحاب قیاس در شناختن داروهای مرکب بر حق بوده‌اند و رأی ایشان صواب است.

باب سوم در یاد کرده قانون اوزان و داروهای مفرد و داروهای مرکب:

هر دارویی که منفعت آن بسیار بود و در وی منفعتی بود که در دگر داروها نباشد و آن عضو که مقصود باشد به علاج از معده دور بود منفعت آن شریف باشد. از وی اندر داروی مرکب مبلغی تمام‌تر باید کرد. خاصه اگر در ترکیب دارویی دیگر خواهد بود که قوّت دیگری را ضعیف کند و آنچه گویند منفعت فلان شریف نیست بدان آن نخواهند که منفعت آن با سلامت و بی رنج بود و آنچه گویند که منفعت فلان دارو خسیس است بدین آن خواهند که منفعت آن با رنج و با نوعی از مضرت بود و هر دارویی که منفعت آن اندک و خسیس بود و آن منفعت که از وی چشم دارند از داروهای دیگر توان یافت و آن عضو که به علاج مقصود باشد به معده نزدیک‌تر باشد از آن دارو مبلغی کم باید کرد خاصه اگر در آن ترکیب دارویی نخواهد بود که قوّت دیگری را ضعیف کند و هر دارویی که بسیار منفعت بود لکن سخت قوی بود مقداری معتدل باید کرد از بهر دو معنا یکی آن که از دارویی که سخت قوی باشد بسیار نباید کرد دیگر آن که از دارویی که منفعت آن بسیار بود مقدار اندک نباید کرد تا ترکیب از منفعت آن کم بهره نباشد و بدین سبب از این دارو مقداری متعدل اولی‌تر و هر دارویی که سخت قوی باشد و منفعت آن بسیار نباشد از وی مقداری اندک باید کرد و هر دارو که قوّت آن ضعیف باشد و منفعت آن بسیار بود از وی مقداری بسیارتر باید کرد تابه سبب بسیاری مقدار آن منفعت تمام حاصل آید و همچنین اگر با بسیاری منفعت، منفعت آن شریف باشد بسیارتر باید کرد خاصه اگر عضو مقصود از معده دور باشد و هر دارویی که قوّت آن ضعیف بود و منفعت آن اندک از وی مقدار معتدل باید کرد از بهر آن که به سبب ضعیفی بسیار باید کرد و به سبب اندکی منفعت اندک باید. پس اگر
ص: 413
مقداری معتدل کنند، ضعف قوّت و ضعف فعل آن نزدیک معتدل آید و هر دارویی که منفعت آن اندک بود اگر منفعتی شریف بود از وی نیز مقداری معتدل باید کرد و هر دارویی که منفعت آن اندک بود و از عضو مقصود دور بود از وی مقداری معتدل باید کرد و هر دارویی که قوت آن قوی باشد و منفعت آن بسیار و شریف باشد و عضو مقصود نزدیک از وی مقداری معتدل باید کرد، هر دارویی که منفعت آن بسیار و شریف باشد و قوّت آن قوی، لکن آن منفعت از داروهای دیگر توان یافت، مقدار آن کمتر از معتدل باید کرد و اگر آن منفعت از داروهای دیگر نتوان یافت، مقدار آن فزون از معتدل باید کرد علل جمله.
هرگاه که همه اسباب بسیار کردن داروها در یک دارو جمع یابند یا بیشتری جمع یابند مقدار آن بسیار باید کرد و هرگاه که همه اسباب اندک کردن داروها در یک دارو جمع یابند یا بیشتر جمع یابند، از وی مقداری سخت اندک باید کرد و هرگاه که اسباب کمی و بیشی برابر یابند مقدار آن معتدل باید کردن.

باب چهارم در آن که داروها چگونه ترکیب باید کرد:

داروهای مرکب بعضی معجون‌ها باشد و بعضی اقراص و بعضی حب‌ها و بعضی مطبوخ‌ها و بعضی شیاف‌ها و بعضی ضمادها و مرهم‌ها و آنچه بدین ماند.
و هرگاه که دارویی ترکیب خواهند کرد، نخست داروها بباید شناخت و بباید گُزید تا بهترین باشد. پس از خاک و چیزهایی که با آن آمیخته بود پاک کرد و پوسیده و تباه گشته دور باید کرد و از داروها هر چه کوفتنی باشد به دستاس، زعفران آس، باید کرد یا به هاون سنگین باید کوفت و اگر هیچ از این دو نباشد به هاون رویین پاکیزه باید کوفت و به حریر باید بیخت و دارو هر چه نرم‌تر بسایند ترکیب آن خوب‌تر آید و منفعت آن تمام‌تر بود مگر داروهای گوارش‌ها که نرم نباید خاصه گوارش زیره، چنان که جالینوس می‌گوید: من گوارش زیره بکار داشتم و آن منفعت که توقع کردم نیافتم لکن ادرار بول کرد و از وی رنج دیدم، اندوهگین شدم، گفتم مزاج من بدان حد تباه است که مرا از این دارو منفعت نمی‌باشد، مضرت می‌کند تا پس گمان بردم که اخلاط آن نرم بود، دیگر باره بساختم و اخلاط درشت‌تر کردم منفعت آن پدید آمد. معلوم شد که اخلاط چنین گوارش‌ها سخت نرم نمی‌یابد و داروها هر یک جدا باید کوفت و اوزان آن راست باید کرد و ترکیب کردن و
ص: 414
هر[519] چه صمغ‌ها و عصاره‌ها باشد آن را در شراب یا غیر آن تَر باید کرد و حل کردن و در هاون بمالیدن تا هموار شود و اجزا آن پیوسته شود. پس آن را با انگبین باید آمیخت، پس داروهای کوقته بر وی باید پیرا کند و بسرشتند اما آن چه در زمستان بسرشند انگبین سه بار هم‌سنگ همه داروها باید و آن که تابستان سازند دو بار هم‌سنگ داروها باید و انگبین صافی کرده باید از موم جدا کرده و کفک برداشته و دارو در خُنبُره چندان باید کرد که مقدار چهار انگشت ناقص بود تا اگر دارویی باشد که بر جوشد و دم زند، تباه نشود و خنبره را نشکند و معجون‌های بزرگ هر چند گاهی باید جنبانید تا بخار از وی برود و دم بزند تا آن وقت که تمام شود. بعد از آن نگاه باید داشت.
و اقراص را نخست داروها نرم باید کرد در هاون به گلاب، یا بدان عصاره‌ی که اقراص بدان خواهد سرشت و گلاب با عصاره اندک اندک بر دارو می‌باید چکانید و می‌کوفتن تا هموار سرشته شود چنان که اقراص توان کرد و در سایه خشک باید کرد و هر بامداد و شبانگاه بر می‌باید گردانید و از غبار و دود نگاه باید داشت تا خشک شود و تباه نکرد و متکرخ نشود و اگر اقراص لک سازند نخست لک را پاک باید کرد و بشستن و شستن او چنان باشد که ریوند چینی و بیخ اذخر در آب بپزند و لک را بکوبند و به حریر فرو بیزند و در هاون کنند و این آب بر وی می‌چکانند و می‌مالند و می‌پالایند تا تمام به حریر فرو گذرد و حب‌های که در وی مقل و کتیرا و دیگر صمغ‌ها بود نخست آن را به گلاب یا به عصاره‌ای که در کتاب یاد آمده است حل کنند و در هاون بمالند تا همواره شود پس دارو بر وی پراکندن و می‌کوفتن تا سرشته شود پس حب کردن و داروهای مطبوخ‌ها را آب به اندازه باید کرد و با آتش نرم باید پخت تا آتش قوّت آن باطل نکند و بنفشه و افتیمون و پرسیاوشان از جمله داروها نازک است آن را بسیار نشاید پخت تا آتش آن را نسوزد، لکن چون داروها دیگر نزدیک تمام پختن رسد، آن را در مطبوخ افکنند تا اندکی بجوشد و یک ساعت بنهند تا برآساید و آن را نه به دست و نه کفچه نباید مالید. لکن به خرفه‌ای پاکیزه بباید چکانید و بپالودن تا صافی شود و طعم آن سخت ناخوش نباشد و خیارشنبر نیز از آن
ص: 415
جمله است که قوّت و لطافت آن از پختن باطل شود و طعم آن ناخوش آید و شیرخشت را هم نشاید پخت لکن از مطبوخ پالوده لختی برین هر دو باید کرد و بمالیدن و بگداختن و بباید پالودن و با باقی مطبوخ پالوده لختی برین هر دو باید کرد و هر دارویی که همگی او در مطبوه گداخته شود، چون نمک هندی و غیر آن مقدار وی چندان باید که در کتاب‌ها مقدار شربت آن یاد کرده‌اند و آن چه همگی او گداخته نشود چون تربد و غاریقون و مانند آن مقدار وی زیادت باید کرد و این چنان باشد که اگر در حب از وی نیم درمسنگ کنند، در مطبوخ دو درمسنگ باید کرد تا فعل خود بکند.

باب پنجم در بعضی داروها که بباید شست و بباید سوخت و بریان کرد:

بریان کردن هلیله: نخست هلیله را پاک کنند و بکوبند و بپزند و در آب آبی بجوشانند تا آب را نشف کند پس آن را به روغن زیت یا به روغن گاو بجوشانند و نگاه دارند تا نسوزد.
بریان کرد تخم‌ها: تخم‌ها را پاک کنند و سفال نو بر آتش نهند تا گرم شود، پس از آتش بر دارند و تخم بر وی کنند و می‌گردانند تا تخم از سفال گرم شود و بوی آن پدید آید و نگاه باید داشت تا نسوزد.
شستن سنگ‌ها که در داروهای چشم بکار آید: چون توتیا و سادنج و قلمیا و غیر آن نخست آن را نرم بباید سود و آب صافی در هاون کردن و آن را در آب لختی سودن و از هاون به غضاره‌ی چینی زیاد می‌گردانند تا هر چه با آب برود درین عصاره گرفته شود و باقی را همچنین می‌سودن و با آب درین غضاره می‌گردانند تا هر چه گوهر دارو بود و بتوان سوده شود و با آب برود و آن چه ریگ بود بماند پس سر غضاره را بباید پوشید و بنهادن تا دارو درین غضاره بنشیند پس از آب از و بیرون ریختن و باقی را با آفتاب خشک کردن و از گرد نگاه داشتن و مروارید و بسد را: که در مفرح بکار آید همچنین باید کرد و این را مغسول خوانند و حجر ارمنی و لاژورد که در داروها بکار آید همچنین مغسول باید کرد.
سوختن بسد و غیر آن: بسد و کهربا و صدف و غیر آن هر یک در کوزه و سفال نو باید کرد و کوزه در گل حکمت گرفتن و در تنور گرم نهادن یک شب تا چنان شود که نرم بتوان سود.
ص: 416
سوختن آبگینه: گوهر آبگینه را در آتش باید نهاد تا سرخ شود پس در آب شخار سرد انداختن چند بار تا ریزان شود و آسان بتوان سود.
و یاقوت را و یشب را: و هر چه مانند آن باشد همچنین باید کردن تا کوفته و سوده شود لکن در آب سرد باید افکند بی‌شمار.
سوختن سرطان: تابستان که آفتاب در اسد باشد، سرطان بباید گرفتن اطراف او دور کردن و شکم او پاک کردن و بشستن و در کوزه نو نهادن و کوزه را در گل حکمت گرفتن و یک شب در تنور گرم که آتش از وی بیرون کرده باشند نهادن تا خاکستر نشود لکن بریان شود و اگر در شیشه آبگینه نهد بهتر باشد.
و کژدم[520] را: که در معجون عقرب بکار آید همچنین باید سوخت. لکن کژدم را در شیشه باید کرد تا آبگینه رطوبت او را نگاه دارد و نشف نکند.
و عمل قیروطی[521] و موم روغن: نخست روغن، گرم باید کرد و موم در وی گداختن و در ده درمسنگ روغن دو درمسنگ موم باید کرد یا دو درمسنگ و نیم آن چه با وی ترکیب خواهند کرد از عصاره‌ها و غیر آن اندک اندک در هاون برین موم روغن می‌باید افکند و به دسته‌ی هاون می‌مالند تا هموار گردد و مرهم‌ها و ضمادها هم برین گونه می‌باید ساخت.
خاصه آن چه در وی موم روغن بود. هر موم روغن که کنند، اندر فصل زمستان اندر ده درم روغن، دو درم موم باید کرد و اندر فصل تابستان سه درمسنگ موم باید کرد.
عمل روغن‌ها: هر تخمی و گیاهی که به روغن آن حاجت آید، نخست آن را نیم کوفته باید کرد و در آب فرغار[522] کردن و یک شبانه روز بنهادن و آب چندان باید کرد که دو انگشت بالای داروی بود. دیگر روز بجوشانند و به دست بمالند و بفشارند و بپالودن نیک وزن آن آب، روغن کنجد با وی بیامیختن و به آتش نرم بجوشانیدن تا آب برود و روغن بماند و اگر دارویی سخت‌تر باشد آن را شش ساعت باید پخت و هر ساعت آب گرم زیادت کردن، پس بمالیدن و بپالودن پس روغن برافکندن و بجوشانیدن تا آب برود و
ص: 417
روغن بماند و اگر داروی نازک‌تر بود دارو در قدحی چینی کنند یا در شیشه‌ای و شیشه در دیگ نهند در میان آب و بجوشانند تا دارو پخته شود پس بمالند و بپالایند و آب را به شیشه باز گردانند و روغن برافکنند و دیگر باره هم در میان آب نهند و بجوشانند تا آب برود و روغن بماند.

باب ششم در عمل معجون‌های بزرگ:

تریاق فاروق از گزیدن افعی و گزیدن همه انواع ماران و از زخم کژدم و از گزیدن رتیل‌ها و سگ دیوانه خلاص دهد و مضرت همه زهرهای دیگر که کشنده است باز دارد و همه بیماری‌های بلغمی و سودایی زایل گرداند خاصه جذام را و خداوند فالج را و صرع و سکته و لَقوه و رعشه که از غلبه رطوبت بود و خداوند وسواس را سود دارد مردم را دلیر کند و خفقان بلغمی و سودایی و ضیق النفس بلغمی را و کسی که آواز گرفته باشد و باطل شده سود دارد و درد سر بلغمی و شقیقه و دوار و بلغمی زایل کند و خداوند استسقا را که از سردی جگر تولد کرده باشد و کسی را که خون به سرفه براندازد به سبب تَری که رگ‌های شش و سینه را سست کرده باشد و خداوند قولنج بلغمی را و خداوند سحج را و قروح الامعاء را که از سودا و بلغم شور تولد کرده باشد، سود دارد و خداوند درد گرده و مثانه را سود دارد و سنگ مثانه را بریزاند و سده‌ی جگر و سپرز را بگشاید و حیض بسته و گرفتگی بول بگشاید و کودک را که در شکم مادر مرده باشد بیرون آرد و بادهای غلیظ را که در احشا بود، بشکند و آماس‌های سخت را که در جگر و سپرز بود زایل کند و هیضه را باز دارد و خداوند حب القَرع را و خداوند یرقان طحالی را و خداوند شهوت کلبی را و خداوند تب نافذ را که گرم نشود، سود دارد و حرارت غریزی را و روح را مدد کند و هر که در تندرستی بکار دارد، به اندازه حاجت مضرت زهرها و بیماری‌های وبایی از وی باز دارد و در بیماری‌های حاده و بیماری‌های خونی و صفرایی زیان دارد.
اخلاط آن: اقراص عنصل چهل و هشت مثقال، «دومتریوش» اندر عهد جالینوس از این اقراص چهل و هشت مثقال می‌کرده. اقراص افعی بیست و چهار مثقال. اقراص اندرو خوردن دادن و پلپل سیاه و افیون از هر یکی بیست و چهار مثقال. دارچینی در عهد اول
ص: 418
دوازده مثقال بوده است و «یاعینوس» در عهد جالینوس مقدم طبیبان بوده است، بیست و چهار مثقال می‌کرده است. گل سرخ دوازده مثقال، تخم شلغم دشتی و سیر دشتی که طبیبان «اسقودریون» گویند و بیخ سوسن آسمان‌گون که «ایرسا» گویند و غاریقون و رب السوس و روغن بلسان از هر یکی دوازده مثقال، مُر و زعفران و ریوند و زنجبیل و بیخ برگ «کمافیطوس» گویند و بعضی گفته‌اند «کمافیطوس» نباتی است که بیخ آن را «پنج انگشت» گویند و پودنه کوهی فراسیون و فطراسالیون و اسطوخودوس و قسط و پلپل سپید و دارپلپل و کندر و مشک طرامشیع و فقاح الاذخر و علک البطم و سلیخه و سنبل هندی و جعده از هر یکی شش مثقال، لبنی، تخم کرفس، سیسالیوس و تخم سپندان سپید که آن را «حرف بابلی» گویند و در کتب «بالسقیس» نوشته‌اند و کمادریوس و نانخواه و کمافیطوس و عصاره‌ی لحیة التیس و سنبل رومی که آن را «ناردین» گویند و شاذج هندی و مُر و جنطیانا و تخم بادیان و گل مخطوم و قلقطار نیم‌برشته و حماما و وج و حب البلسان و هیوفاریقون و فو و صمغ و قردمانا و انیسون و اقاقیا از هر یک چهار مثقال، دوقو چهار مثقال، در نسخه‌ای فراسیون دو مثقال است. قنه مقل الیهود و در نسخه‌ای دیگر بدل مقل، قفر است و جاوشیر و قنطریون باریک و زراوند از هر یکی دو مثقال و پیشینگان زراوند طویل کرده‌اند و متأخران زراوند گرد می‌کنند، از بهر آن که قوی‌تر است. جندبیدستر دو مثقال و در بعضی نسخت‌ها چهار مثقال است. انگبین مصفی ده رطل بغدادی. شراب شیرینْ طعم، جاوشیر و قنه و لبنی و رب السوس و افیون و عصاره‌ی لحیة التیس و اقاقیا با شراب در ماء العسل حل کنند و داروها بدان ملطوط کنند، یعنی بدان بمالند و داروها که در شراب حل کرده باشند، انگبین بیامیزند و داروهای دیگر در وی بسرشند و بر خنبره‌ی مسین یا در خنبره ارزیز یا در خنبره چینی نگاه دارند، چنین می‌گویند که این بهترین نسخت‌ها است.
نسخه دیگر: این نسخه جالینوس است «اندروماخس» روایت کرده است و در بیمارستان جندشاپور بکار داشته و گوشت افعی در تریاق اندروماخس آورده است و بدان تمام شده است
ص: 419
اخلاط آن: اقراص اسقیل چهل و هشت مثقال، اقراص الافاعی بیست و چهار مثقال، اقراص اندروخرون بیست و چهار مثقال، پلپل و دارپلپل از هر یکی بیست و چهار مثقال، برگ گل سرخ دوازده مثقال، بیخ سوسن آسمان‌گون دوازده مثقال، بیخ سوس محکوک دوازده مثقال، تخم شلغم دشتی و اسقودریون از هر یکی دوازده مثقال. روغن بلسان ده مثقال، پلپل سپید و ریوند چینی و مُر صافی، قسط، مُر، زعفران، سلیخه، سنبل هندی، مشک طرامشیع، فراسیون، فقاح الاذخر، پودنه کوهی، کندر، جعده، اسطوخودوس، فطراسالیون، علک البطم، زنجبیل، اصل قنطافیلون از هر یکی شش مثقال، تخم کرفس و کمافیطوس و میعه تَر و مو و حماما و ناردین و طین مخطوم و کمادریوس و فو و شاذج هندی و قلقطار مشوی و جنطیانا و حب البلسان و انیسون، عصاره‌ی لحیة التیس و اقاقیا و صمغ عربی و تخم بادیان و قردمانا و سیسالیوس و هیوفاریقون و حرف ابیض و نانخواه و سکبینج از هر یکی چهار مثقال، جندبیدستر، زراوند طویل، دوقو، تخم گوز[523] دشتی است و قَفر الیهود و جاوشیر و قنطریون باریک و بارزد، از هر یکی دو مثقال، در نسخه دیگر افیون و غاریقون از هر یک دوازده مثقال آورده‌اند.
نسخه‌ای دیگر: خواجه ابو علی سینا در قانون آورده است، اقراص اسقیل بیست و هشت مثقال، اقراص افعی و اقراص اندروخرون و پلپل سیاه و افیون از هر یکی بیست و چهار مثقال، سیر دشتی و گل سرخ و تخم شلغم دشتی و ایرسا و غاریقون و رب السوس و روغن بلسان و دارچینی از هر یکی دوازده مثقال، مُر صافی، فراسیون، زعفران، دارپلپل، زنجبیل، پودنه کوهی، فطراسالیون، فیطافیلون، ریوند چینی، قسط، المر الابیض، اسطوخودوس، پلپل سپید، مشک طرامشیع، فقاح الاذخر، علک الانبات و لبان، سلیخه، سنبل از هر یکی شش مثقال جنطیانا و حرف ابیض و لبنی و سیسالیوس و ناردین و نانخواه و کمافیطوس و کمادریوس و سوفطیدس و ساذج هندی و افتیمون و فو و مو و تخم کرفس و تخم بادیان و طین بحیره و قلقطار مشوی و حماما و حیوفاریقون و وج و حب بلسان و اقاقیا و صمغ عربی و قردمانا از هر یکی چهار مثقال، دوقو و جاوشیر و سکبینج و قفر الیهود
ص: 420
و قنطریون و زراوند مدحرج و جندبیدستر از هر یکی دو مثقال و در بعضی نسخت‌ها پودنه‌ی جویباری و کیه و کتیرا و عود فاونیا و زراوند طویل و بزر البنج از هر یکی دو مثقال آورده‌اند فذلک سبعون الخلاطاً، سوی العسل، و العسل ضعیفی الادویه، فیصیر جملة ما فی التریاق الف و اربع مائه، ثلاثین مثقالا.
صفت اقراص افعی: بباید دانست که انواع افعی بسیار است. آن چه در تریاق بکار آید، مارگیران آن را «کرژه» گویند و ماده باید و نشان مادگی و آن است که در دهان او چهار دندان زهر بود که آن را «نیش دندان» گویند از هر جانبی دو، نر را یکی باشد و بهتر آن باشد که به لون اشقرگونه بود از بهر آن که سیاه سخت زهرناک بود و زهر آن بد بود و سپید ضعیف بود و اشقر معتدل بود و زهر ماده ضعیف‌تر از زهر نر بود و مخرج ثفل او و فرج او به دنبال نزدیک باشد و دنبال او در آن باشد و این را مارگیران «کلته دنب» گویند و جوان باید و تن درست و نشان جوانی آن است که حرکت‌های او قوی باشد و نشان تن درستی و قوّت او آن باشد که سر برفراشته دارد و چشم‌های او سرخ بود و دلیر باشد و تیز نگرد و شکم و پوست او صلب باشد، از بهر آن که صلابت نشان آن باشد که در تن او رطوبت‌های فزونی کمتر است و سر او پهن باید. از بهر آن که نشان آن باشد که دماغ او قوی است و در میانه‌ی فصل بهار باید گرفت که آفتاب در ثور بود و اگر بهار، طبع زمستان دارد در آخر بهار باید گرفت یا در اول تابستان تا قوی باشد و مأوی گیاه در میان درختان نباید خاصه درخت بلوط و به آب نزدیک نباید و در زمین شوره نباشد، لکن صحرایی بود پاکیزه و بهتر آن باشد که او را در آن حال که بگیرند، بکشند تا اضطراب بسیار نکند و خشم‌آلود شود و تشنه و بیمار نگردد، پس اگر توانند که او را بیارند بی‌رنج و بی‌آزار بیارند تا بیش طبیب کشند، صواب بود و کشتن او چنان باید که مقدار چهار انگشت از سر و دم او به یک زخم بیفکند، از بهر آن که تولد زهر او در دهان و جانب سر او بود و فضله‌ها بد در جانب دنبال باشد و چون کشته باشند بنگرند اگر از روی خون بسیار آید و تا دیرگاه حرکت می‌کند نیک باشد و اگر زود از حرکت فرو ایستند ضعیف باشد، بدین کار نشاید و آن چه شایسته آید شکم او بباید شکافت و پاک کردن و پوست او باز باید کردن از بهر آن که پوست او و پوست همه
ص: 421
جانوران فضله‌ها که در تن بود قبول کننده است و آن را به آب صافی و اندکی نمک بیاید شست بسیار. پس آن را در آب صافی و اندکی نمک بدان مقدار که شور نگردد و خوش طعم آید و شاخی چند شبت بیاید پخت. در دیگ سفال نو یا مس یا ارزیز، اندوده، پاکیزه به آتش نرم می‌باید پخت تا مهرا شود و گوشت از استخوان جدا گردد و سر دیگ پوشیده باید داشت و بباید نهاد تا سرد شود و آب از وی بباید پالود و نگاه باید داشت و گوشت را از استخوان جدا باید کرد و به هاون سنگین بکوفتن و چهاریک وزن آن نان سمید پاکیزه و بریان و خمیر او خاسته کوفته و پخته با وی باید کوفت و می‌سرشتن تا هموار شود و اگر در سرشتن به آب حاجت آید از آن آب گوشت او قطره قطره همی بر باید چکانید و می‌کوفتن تا هموار سر شته شود پس اقراص باید کرد، پهن و باریک هر یکی، یک مثقال و در سایه خشک باید کرد و از آفتاب و غبار و باران نگاه باید داشت و با مداد و شبانگاه می‌باید گردانید تا هموار خشک شود و اگر هیچ نمی[524] در وی باشد بر نباید داشت تا کره نگیرد و در خنبره‌ی چینی یا در آبگینه نگاه باید داشت. اما در شبت پختن او از بهر آن باید که شبت تحلیل کننده است تا فضله‌های بد را که در وی مانده باشد، تحلیل کند و سرشتن اقراص با نان از بهر آن باید که رطوبت نشف کند و گوشت را نگاه دارد، چون اقراص کرده باشند، دست را به روغن بلسان باید مالید و اقراص را نیز بدان چرب باید کرد و نگاه داشت.
صفت اقراص اسقیل: اسقیل پیاز کوهی است، بهترین آن باشد که سخت خرد نباشد و سخت بزرگ نباشد، چه آن چه سخت و بزرگ باشد، رطوبت او بیشتر بود و آن چه سخت خرد بود، بس خشک باشد و آن چه میانه بود معتدل باشد و رنگ ظاهر او میل به سرخی دارد یا به بنفشی آن را سر و بن بیفکند و در خمیر پاکیزه گیرند و در تنورِ آرامیده، نهند تا خمیر پخته شود، همچون نان. پس از تنور بر آرند و بنهند تا سرد شود و بگشایند و او را از خمیر بیرون گیرند و پوست او دور کنند و بکوبند تا همچون مرهم شود و کرسنه‌ی تازه بگیرند و آرد کنند و آن را بدین آرد بسرشند، می‌کوبند و می‌سرشند تا همواره سرشته شود.
اما اندروماخس: یک جزو اسقیل با دو جزو آرد سرشته است. دیگران یک جزو اسقیل
ص: 422
کرده‌اند و یک جزو آرد. پس چون هموار سرشته شد اقراص کنند، همچون اقراص افعی و دست را به روغن چرب کنند تا تیزی اسقیل باز دارد و منفعت آرد کرسنه آن است تا زود رطوبت را نشف نکند و نگذارد که کره بگیرد و عفن گردد و در وی قوّتی است که احشار را از کرم که در روده‌ها تولّد کرد باشد پاک کند و مضرّت زهرهای جمندگان زیان کار باز دارد و بشکند.
صفت اقراص اندروخورون: این اقراص را به نسختهای مختلف کرده‌اند. اما این نسخه اختیار «حنین» است، بگیرند دارشیشعان شش مثقال، أسارون شش مثقال، فقاح الاذخر دوازده مثقال، قصب الذیره شش مثقال، دارچینی بیست و چهار مثقال، فو شش مثقال، عود بلسان شش مثقال، حماما بیست و چهار مثقال، سلیخه شش مثقال، اقحوان سپید بیست مثقال، مصطکی شش مثقال، زعفران دوازده مثقال، همه را بکوبند و ببیزند و به شراب ریحانی صافی یا به شراب میویزی بسرشند و دست و را به روغن بلسان چرب کنند و اقراص کنند، همچون اقراص اسقیل و در سایه خشک کنند و نگاه دارند.
نسخه دیگر: دارشیشعان شش مثقال، قصب الذیره و قسط و عود بلسان و أسارون و فوه و حماما و جعده از هر یکی بیست و چهار مثقال، مصطکی و اقحوان سپید و فو از هر یکی شش مثقال، دارچینی بیست و چهار مثقال، سنبل و ساذج هندی از هر یک شانزده مثقال، مر صافی بیست و چهار مثقال، زعفران دوازده مثقال.
نسخه دیگر: دارشیشعان و قصب الدیره و قسط و أسارون و عود بلسان و حماما و فوه و قنه و مو و اقحوان سپید از هر یکی هژده مثقال، زعفران و سنبل هندی و شاذج هندی از هر یک دوازده مثقال، مر صافی بیست و چهار مثقال.
نسخه‌ی دیگر که در بیمارستان جندشاپور بکار داشتند: دارشیشعان شش مثقال، قصب الذیره شش مثقال، فقاح الاذخر دوازده مثقال، دارچینی، حماما از هر یکی بیست و چهار مثقال، فو شش مثقال، زعفران دوازده مثقال،
یاد کردن مدت قوّت‌های تریاق و آزمودن آن: بباید دانست که تریاق را کودکی و جوانی و پیری است. نخست از پس شش ماه رسیده شود و حکم آن حکم کودکی باشد و هر روز
ص: 423
قوّت آن می‌افزاید، اما در شهرها گرم تا ده سال می‌فزاید و در شهرها سرد تا بیست سال و حکم آن حکم ترعرع باشد، پس هم بدین قیاس در شهرهای گرم ده سال بر آن قوّت باشد و در شهرهای سرد بیست سال و درجه آن درجه جوانی باشد. پس در شهرهای گرم از پس سی سال قوّت آن نقصان می‌گیرد و تا به شصت سالگی برسد و درجه آن درجه پیری باشد و در شهرهای سرد از پس چهل سال نقصان همی‌گیرد تا به شصت سالگی برسد و از پس شصت سال به درجه‌ی معجون‌های دیگر باز آید. چون دواء المسک و غیر آن و مار گزیده را و از بهر دفع مضرت زهرها هر چه قوّی تر و تازه‌تر آید باید داد و آزمودن تازگی و جوانی آن چنان باشد که مردی را دارویی مسهل دهند و توقّف کنند، تا دارو بکار آید پس شربتی تریاق دهند اگر دارو را از کار باز دارد تریاق تازه است و اگر باز ندارد یا پیر است یا مغشوش و آزمودگی دیگر آن است که خروس دشتی را بگیرند یعنی «تزروی» را و او را شربتی تریاق بدهند، پس ماری کشنده را بدو فرو گذارند اگر از گزیدن آن خلاص یابد تریاق تازه است اگر خلاص نیابد پیر است و اگر نخست مار بدو فراگذارند پس تریاق دهند همان باشد و خروس دشتی شرط از بهر آن کرده است که مزاج او خشک باشد. اثر تریاق در وی زودتر پدید آید و به دفع مضرت داروهای دیگر توان آزمود، چنان که کسانی را افیون و شوکران و مانند آن داده باشند، تریاق بدهند تا مضرت آن دفع کند یا نه. اگر دفع کند تریاق تازه است و اگر نکند پیر باشد یا مغشوش.
یاد کردن مقدار شربت تریاق با آنچه با وی دهند از بهر بیماری مار گزیده را: یک مثقال در چهار اوقیه شراب دهند و کژدم گزیده را در شراب دهند و کسی را که زنبور گزیده باشد با سرکه دهند و هم در سرکه حل کنند و بر آن موضع نهند و طلا کنند و از بهر دفع مضرت چیزهای زیان کار چون افیون و شوکران و فرفیون و زراریح و مانند آن در شراب دهند و خداوند شهوت کلبی در مقدار سه اوقیه شراب ممزوج دهند و خداوند تب نافذ را که گرم نشود، نیم درمسنگ در آب گرم دهند و خداوند یرقان طحالی را یک ترمس در طبیخ أسارون دهند و خداوند استسقا را یک بندق با سرکه ممزوج دهند و خداوند ضیق النفس را یک ترمس در یک اوقیه سکنگبین عنصلی دهند سه روز و خداوند سرفه بلغمی را و
ص: 424
خداوند درد سینه را و درد پهلو را یک ترمس در ماء العسل دهند با جلاب و خداوند تب بلغمی را یک ترمس در سه اوقیه شراب دهند یا در آب گرم و خداوند صرع را در سکنگبین عنصلی حل کنند و بدان غرغره فرمایند و هم در سکنگبین عنصلی دهد و خداوند صداع و شقیقه را هم با سکنگبین عنصلی دهند و هم بدان غرغره فرمایند و خداوند فالج و رعشه و لقوه و مانند آن را با ماء الاصول دهند و خداوند جذام را در ماء الجبن دهند و خداوند برص را در ماء العسل دهند و خداوند قولنج را در طبیخ بادیان و زیره دهند و خداوند حب القَرع را در طبیخ قیصوم دهند و کسی را که در معده بادها رنجه دارد در طبیخ زیره دهند و خداوند درد گرده و مثانه را در طبیخ کرفس دهند و خداوند اسهال خونی را و خداوند قروح امعاء را در شراب سماق دهند و خداوند هیضه را مقدار دو دانگ با شراب سیب دهند و خداوند نفث الدم را در ابتدای علت با سرکه ممزوج دهند و در آخر علت با ماء العسل دهند و کسی را که آواز باطل شده باشد هم در ماء العسل دهند و اگر تریاق بی ماء العسل در دهان گیرد و نگاه دارد تا می‌گدازد، صواب بود و از جهت حیض که باز گرفته باشد و از جهت بچه که در شکم مادر مرده باشد، در طبیخ سذاب دهند یا در طبیخ مشک طرامشیع یا در طبیخ ابهل و ترمس.
صفت مثرودیطوس پادشاهی بوده است، در یونان این معجون وی ساخته است و این نام اوست و داروهای این معجون را در بیماری‌های گوناگون آزموده است و در آن روزگار تریاق این بوده است تا بدان وقت که «اندروماخس» گوشت افعی در تریاق فاروق زیادت کرد و در داروها زیادت و نقصان کرد تا تریاق فاروق تمام گشت و در دفع مضرت زهرها قوی‌تر آمد و اما در دیگر منفعت‌ها این معجون مثرودیطوس با تریاق برابر است و در بعضی کارها از تریاق نافع‌تر است خاصه در قوّت باه و شهوت آن و هرچه از منفعت تریاق یاد کرده آمده است. منفعت آن معجون‌ها همان است، لکن شربت ازین اندکی به زیادت از شربت تریاق باید.
اخلاط آن: زعفران، مُر، غاریقون، زنجبیل و دارچینی، کتیرا از هر یک، ده درمسنگ سنبل هندی، کندر، خردل سپید، اذخر، عود بلسان، اسطوخودوس، قسط، سیسالیوس،
ص: 425
کمافیطوس، قنه، علک البطم، دارپلپل، عصاره‌ی لحیة الطیس، جندبیدستر، ساذج هندی، میعه و جاوشیر از هر یکی هشت درمسنگ، سلیخه و پلپل سپید و پلپل سیاه و سورنجان و جعده و سقوردیون و دوقو و اکلیل الملک و جنطیانا و روغن بلسان و اقراص فرفیون و مقل، از هر یکی هفت درمسنگ، سذاب دو درمسنگ، اشق و ناردین و مصطکی و صمغ عربی و فطراسالیون و قردمانا و تخم بادیان از هر یکی پنج درمسنگ، انیسون، وج و سکبینج، أسارون، از هر یک سه درمسنگ، افیون برگ گل سرخ، مشک طرامشیع از هر یکی پنج درمسنگ، فو، اقاقیا، سُرّه اسقونقور، هیوفاریقون از هر یک چهار درمسنگ و نیم، شراب ریحانی کهن چندان که صمغ‌ها بدان حل کنند، انگبین مصفی دو بار چندِ همه داروها، بسرشند چنان که رسم است و از پس شش ماه بکار دارند. این نسخت تمام‌ترین است و در این نسخه سیزده دارو است که در نسخه جالینوس نیست و آن غاریقون و سورنجان و سذاب و اشق و سکبینج و أسارون و کتیرا و اسطوخودوس و کمافیطوس و اکلیل الملک و عود بلسان و پلپل سیاه و مقل است و در نسخه جالینوس دو دارو است که در این نسخه نیست و آن بیخ سوس است و نمک هندی و در نسخه شاپور تخم سذاب است و در این نسخه نیست و جنطیانا پنج درمسنگ.
صفت اقراص فرفیون که در این معجون بکار آید: بگیرند میویز دانه بیرون کرده چهار درمسنگ، علک البطم بیست و چهار درمسنگ اذخر و مر از هر یکی دوازده درمسنگ، دارچینی و مقل ازرق و اظفار الطیب و سنبل رومی و پوست سلیخه، اکلیک الملک و سعد و حب الغار از هر یکی سه درمسنگ، قصب الذیره نه درمسنگ، زعفران یک درمسنگ، قفر الیهود دو درمسنگ و نیم و در بعضی نسختها قفر الیهود نیست و در بعضی نسخت‌ها دو درمسنگ و نیم أسارون است و در نسختی دیگر دو درمسنگ و نیم دارشیشعان، تریاق اربعه. بیش از آن که تریاق فاروق ساخته‌اند، تریاق این بوده است، مضرت زهر جبندگان[525] زیان‌کار باز دارد. چون کژدم و عنکبوت و مانند آن و خداوند بیماری سرد را سود دارد و خاصه صرع را که ناگاه اوفتد و خفقان را که از سردی و تری بود و بادهای غلیظ
ص: 426
را که در معده و امعاء بود و اوجاع مفاصل را که از سردی بود.
اخلاط آن: جنطیانای رومی، حب الغار، و زراوند طویل و مُر صافی از هر یک راستاراست یک، یک بگویند و ببیزند و با انگبین مصفی بیامیزند، شربت یک مثقال در آب گرم و بعضی طبیبان به جای مُر، قسط کرده‌اند و ضماد «صاربخت» می‌گویند. در بعضی نسختها یک جزو زعفران زیادت کرده‌اند و بعضی اطبا به جای زراوند طویل زراوند مدحرج کرده‌اند. از بهر آن که مدحرج قوی‌تر است.
تریاق ثمانیه: از پس تریاق اربعه این تریاق ساخته‌اند و منفعت این زیادت است. اخلاط آن: زراوند طویل، ریوند چینی، پوست بیخ کبر، حب الغار، مُر صافی، قسط، مر، جنطیانا، عروق از هر یک راستاراست، همه بکوبند و با انگبین بسرشند، شربت یک مثقال.
تریاق الطین: این تریاقی است آزموده، کسی را که زهر داده باشند یا حیوانی زیان کاز گزیده باشد، این تریاق دهند. قی همی‌آید تا قوّت زهرناک از تن بیرون کنند تا قی همی‌آرد همی‌باید داد تا تن پاک شود و اگر تهمتی افتاده باشد که زهر داده‌اند و نداده باشند. بدین تعریض تریاق پدید آید که داده‌اند یا نه. از بهر آنکه چون در تن زهر نباشد، هر چند این تریاق دهند، قی نیوفتد.
اخلاط آن: حب الغار و گل مختوم بکوبند راستاراست و به روغن گاو چرب کنند و به انگبین بسرشند.
شلیثا: خداوندان بیماری‌های سرد و بلغمی را و سودایی را چون صرع و لقوه و سکته و فالج و رعشه و خفقان و دیوانگی سودایی را سود دارد. بیماری‌های رحم را چون اختناق الرحم و کودک را در رحم نگاه می‌دارد و بادها غلیظ را بشکند و درد شقیقه و دوار که از بلغم بود، خاصه اگر در بینی چکانند و مضرت فطر[526] و دیگر زهرها باز دارد. تقطیر بول باز دارد و اوجاع مفاصل را که از بلغم بود سود دارد.
«ابو علی سینا» می‌گوید: ترکیب این معجون ترکیبی عجب است و طبیبان از وی این
ص: 427
منفعت‌ها ضماد کرده‌اند و من از وی اثری بزرگ ندیدم و جز آن که استرخای زفان و گرفتگی زفان را سود دارد. این چه می‌گوید: این معجول مشوّش است بر وی اعتراض نیست و سخن او مقبول است و عجب‌ترین آن است که به نسخت‌ها داروی این معجون مشوّش است. بر وی اعتراض نیست. هم اوزان داروها و هم ترتیب آن متفاوت است و من از جهت معروفی این نسخت‌ها نبشتم.
اخلاط آن: مشک و کافور و عنبر از هر یکی دو درمسنگ، مروارید ناسفته و زعفران از هر یکی ده درمسنگ، زر و سیم از هر یکی نیم درمسنگ، حماما و تخم هزاراسفند و فرفیون و اشنان نبطی و اشنه و تخم کرفس و تخم سذاب و سرگین گاو کوهی و گوگرد سرخ و زرد و خربق سپید و لبنی و سعد و مارچوبه و این چوب هلیون باشد و بیخ هزاراسفند و مامیران و حب المحلب و عود بلسان و سپندان از هر یکی دو درمسنگ و ساذج و گوزبوا و جندبیدستر و بزر الجرجیر و تخم گزر از هر یکی ده درمسنگ، زرنب و کیه و زاج کفشگران و شونیز و سرگین روباه و بیخ کبر از هر یکی نیم درمسنگ، ابریشم خام و تخم شبت و بیخ او، و زرنباد و درونج و زنجبیل و جنطیانا و لسان العصافیر و ملح هندی و عاقرقرحا و سنبل و بسد و قفر الیهود و دوقو و بزرالقطونا از هر یکی چهار درمسنگ، قرنفل، سنبل، أسارون، قسط، سلیخه و قاقله و پرسیاوشان از هر یکی هشت درمسنگ، بسباسه ایرسا از هر یکی دو درمسنگ، لفاح خشک بیست عدد، سلیخه‌ی منقا و عیدان السلیخه از هر یک نیم درمسنگ، فقاح الاذخر وزن عشرة درهم، تخم بادیان و زوفای خشک از هر یکی ده درمسنگ، سعتر فارسی و سعتر خوزی از هر یکی چهار درمسنگ باداورد، گره کاه کهن که در دیوار کهن شده باشد، که به تازی «کعوب الطین» گویند و ریوند چینی از هر یکی، هفت درمسنگ، پلپل سپید و پلپل سیاه، دارپلپل و افیون و زراوند طویل و زراوند مدحرج و بزر البنج از هر یکی، بیست درمسنگ، گوز هندی دو درمسنگ و چهار دانگ، شکوفه بید و بیخ حسک و صوم المجوس و جعده و عصاره‌ی ایرسا دارشیشعان و قیصوم از هر یکی، یک درمسنگ، انگدان سیاه، اکلیل الملک چهار درمسنگ و چهار دانگ شعر القول، اصابع زرد، کشت بر کشت، حلتیت طیب، سکبینج، جاوشیر از هر یکی دو درمسنگ، خاک چهار
ص: 428
سو به تازی «تراب اربعة الطرق مربعه» گویند چهار درمسنگ و اندر بعضی نسخت‌ها داروها زیادت است بدین ترتیب، رزنب و اسفند سفید از هریکی دو درمسنگ، بیخ خیری چهار درمسنگ، شکوفه‌ی خیری چهار درمسنگ، فلنجمشگ چهار درمسنگ، فردمانا یک درمسنگ، ریوند چینی، حب بلسان، عود بلسان و حب الاس مصری و مختوم الاک و حب لاژورد و حلتیت مُنتِن از هر یک دو درمسنگ، خیربوا سه درمسنگ، حب البان مقشر چهار درمسنگ، طباشیر یک درمسنگ، کشوت و کهربا خرد، آب اسفرم، جفت آفرید، جوز ابهل، مغاث، مُر، بهمن سرخ و سپید از هر یک دو درمسنگ، انیسون سه درمسنگ، درمنه که به تازی «شیح» گویند سه درمسنگ، نمک تبرزد خمیر نان و فطراسالیون و عصاره‌ی سوس و عصاره‌ی غافت از هر یکی سه درمسنگ، پوست ترنج خشک، عود فاونیا از هر یکی چهار درمسنگ، گوز دان پنج درمسنگ، مغناطیس شش درمسنگ، پودنه‌ی کوهی و بادام طلخ از هر یکی هفت درمسنگ، داروهای خشک را بکوبند و صمغ‌ها و عصاره‌ها در شراب تَر کنند تا حل شود و به انگبین مصفی بسرشند و یک جوش بدهند تا شراب لختی برود و داروها کوفته بر وی کنند و بسرشند و شش‌گاه نگاه دارند.
شربت چند یک نخود به آب نیم گرم بخورند.
نسخه‌ی دیگر: مشک دو درمسنگ، مروارید ده درمسنگ، سحاله زر و سیم از هر یک نیم درمسنگ، عنبر چهار درمسنگ، زرنب نیم درمسنگ، ابریشم چهار درمسنگ، مقل، سنبل الطیب از هر یک چهار درمسنگ، زعفران ده درمسنگ، زرنباد و درونج از هر یکی چهار درمسنگ، بیخ سوسن آسمان‌گون یک درمسنگ، حماما یک درمسنگ، مصطکی نیم درمسنگ، ساذج هندی ده درمسنگ، حب البلسان نیم درمسنگ. بساسه یک درمسنگ، لفاح ده عدد، عود، سلیخه از هر یکی یک درمسنگ، پلپل سپید، زنجبیل، بیخ شبت از هر یکی چهار درمسنگ، قسط مُر هشت درمسنگ. فقاح الاذخر ده درمسنگ، گوزبوا ده درمسنگ، جندبیدستر ده درمسنگ، فرفیون سه درمسنگ، تخم شبت، جنطیانای رومی، شکوفه‌ی لسان العصافیر، از هر یکی چهار درمسنگ، قاقله هشت درمسنگ، تخم هزاراسفند هشت درمسنگ، تخم بادیان شش درمسنگ، چوب پرسیاوشان هشت درمسنگ،
ص: 429
نمک هندی چهار درمسنگ، شونیز نیم درمسنگ، سعتر فارسی چهار درمسنگ، زاج کفشگران نیم درمسنگ، اشنان نبطی دو درمسنگ، تخم کرفس، تخم سداب، اشنه و گوگرد زرد از هر یکی دو درمسنگ، سرگین گاو کوهی یا بز کوهی دو درمسنگ، بادآورد هشت درمسنگ، بزر الجرجیر ده درمسنگ، ابهل چهار درمسنگ، پلپل سیاه، دارپلپل، بزر البنج از هر یک بیست درمسنگ، عاقرقرحا، چهار درمسنگ، افیون بیست درمسنگ، تراب اطریعان من طریق چهار درمسنگ، ریوند چینی هفت درمسنگ، بزر الزوفرا ده درمسنگ، تخم کسنه چهار درمسنگ و دانگی، اکلیل الملک چهار درمسنگ و نیم، بزرقطونا و اسفند از هر یک چهار درمسنگ، کافور و خربق سپید و خربق سیاه، سعد و میعه تَر و مامیران چینی، تخم هلیون از هر یکی دو درمسنگ، اسابع السفل، شعر الغول و بیخ کسنه، کشت بر کشت، از هر یکی دو درمسنگ، عود بلسان دو درمسنگ، ماء الشونیذ و ماء الشوک از هر یکی یک درمسنگ، حب المهلب یک درمسنگ، بیخ خردل اسپید و اسفند یعنی خردل سپید ده درمسنگ، عقدة الطین الخصیان هفت درمسنگ، سرگین روباه نیم درمسنگ، پوست بیخ کبر نیم درمسنگ، هزارجشان و اسفندان از هر یک چهار درمسنگ، بسرشند چنان که گفته آید و شش ماه نگاه دارند. شربت چند یک نخود در آب کرفس و آب بادیان و اگر در بینی افکنند، چند یک دانه گندم با آب شهدانج این دو نسخت ابو علی سینا در «کتاب قانون» آورده است و این نسخه سوم صاحب «کتاب کامل الصناعه» در کتاب خویش آورده است.
اخلاط آن: مشک خالص دو درمسنگ، مروارید عشر درهم، سحاله‌ی زر و سیم از هر یکی نصف درم، قرنفل و سنبل نصف درم، زرنب نصف درم، ابریشم خام اربعه درم، زعفران عشر درهم،؟؟؟؟؟[527] از هر یکی ثمانیة الدرهم، بیخ سوسن آسمان‌گون یک درمسنگ، حماما درهمین، مصطکی ثلاثة الدرهم، دبق، ساذج هندی از هر یکی ده درمسنگ، حب البلسان نصف درهم، بسباسه درهمین، لفاح عشرین عددا، فلفل سپید، زنجبیل و بیخ شبت از هر یک اربعة الدرهم، قسط و مُر ثمیانیة الدرهم، جوزبوا عشرة
ص: 430
الدرهم، جندبیدستر عشرة الدرهم، فرفیون درهمین، فقاح الاذخر عشرة الدرهم، تخم شبت، جنطیانا، شکوفه لسان العصافیر از هر یکی اربعة الدرهم، چوب پرسیاوشان ثمانیة الدرهم، نمک هندی اربعة الدرم، قاقله ثمانیة الدرهم، تخم هزاراسفند ثمانیة الدرهم، اسفند ثمانیة الدرهم، تخم بادیان ستة الدرهم، شونیذ نصف درهم، سعتر فارسی اربعة الدرهم، زوفای خشک ستة الدرهم، زاج کفشگران نصف درهم، اشنان نبطی و تخم کرفس و تخم سذاب و اشنه و گوگرد زرد من کل واحد درهمین[528]، سرگین گاو کوهی یا سرگین بز کوهی درهمی[529]، باداورد هفت درمسنگ، بزر الجرجیر ده درمسنگ، ابهل چهار درهم سنگ، پلپل سیاه، دارپلپل، بزر البنج الابیض از هر یکی بیست درمسنگ، افیون بیست درمسنگ، زراوند مرحرج چهار درهم سنگ، ریوند چینی هفت درمسنگ، بزر الضوفرا عشرة درهم، بندق هندی چهار درمسنگ و نصف، بزرالقطونا و بسه از هر یکی چهار درمسنگ و دو دانگ، قفر الیهود چهار درمسنگ، کافور، خربق سیاه و سپید و سعد و میعه تَر و مامیران چینی و تخم هلیون از هر یکی دو درمسنگ، اسابع[530] و دارشیشعان و پرسیاوشان و بیخ هندبا و کشت بر کشت از هر یکی دو درمسنگ، حب المحلب دو درمسنگ، ماء الشونیز و ماء الشوک از هر یکی دو درمسنگ، عقدة الطین، فلحیطان هفت درمسنگ، سرگین روباه نیم درمسنگ، پوست بیخ کبر نیم درمسنگ، هزارجشان و اسفندان و سپندان از هر یکی چهار درمسنگ، بسرشند چنان که رسم است.
مُخلَّص اکبر «سوطیرا» نیز گویند. خداوند صرع و فالج و تشنج بلغمی و نقرس و اوجاع مفاصل و رعشه و صداع کهن و دُوّار و درد دندان و وسواس را سود دارد و خداوند درد چشم بلغمی را سود دارد و مادتها از چشم باز دارد و از پس آن که چشم را آب گشاده باشند در چشم کشند، از معاودت آب ساکن کند و خداوند درد سینه و پهلو و شراسیف[531] را در ماء العسل بدهند سود دارد و کسی را که قی خون بر آرد در آب لسان الحمل و آب
ص: 431
عسا الراعی بدهند سود دارد. خداوند درد معده و آروق ترش و بادها و درد سپرز را در آب بادیان بدهند سود دارد و یرقان طحالی را زایل کند و گونه را صافی کند و قروح امعاء و مثانه را و پیچش روده‌ها را سود دارد و فضله گرده و مثانه را به ادرار بیارد و بر قضیب طلا کنند، شهوت جماع بیفزاید و نعوض پدید آرد و تب‌های کهن زایل کند و آماس‌ها را تحلیل کند و در حقنه بکار دارند شکم اطلاع کند و مضرت زهرهای جانوران باز دارد.
اخلاط آن: مُر صافی، سلیخه، اذخر از هر یکی یک اوقیه و نیم، جندبیدستر، فطراسالیون از هر یکی پانزده مثقال، تخم کرفس دو اوقیه، سیسالیوس یک مثقال، قسط، دارچینی، اقراص الادر[532] معوفی. نسخه اندروماعما، نسخه‌ی دیگر اندروماما و میعه تَر و أسارون من کل واحد ستة مثاقیل، انیسون عشرة مثاقیل، پلپل سپید، دارپلپل چهار مثقال، سنبل هفت مثقال، حماما زعفران چهار مثقال، افیون ده مثقال، انگبین سه بار[533] چندِ وزن همه داروها بسرشند و شش ماه نگاه دارند. شربت از یک درم تا یک مثقال.
صفت اقراص که در معجون بکار آید: بگیرند حماما، دارشیشعان، قسط، مُر، قصب الذیره، قرنفل، فلفل سپید، نانخواه از هر یکی سه مثقال. فو یک مثقال سنبل هندی و ساذج هندی از هر یکی نه مثقال، دارچینی، مصطکی، زعفران از هر یکی شش مثقال، مُر صافی شش مثقال، همه با شراب صافی بسرشند و اقراص کنند و به سایه خشک کنند.
بزرگ دارو: این از جمله داروهای پارسیان است. منفعت او همچون فلونیا و شلیثا است و در قولنج سخت سودمند است.
اخلاط آن: زعفران، بزر البنج الابیض، اجزاء سوا[534]، افیون، فرفیون از هر یکی بیست درم، سنبل و لبنی از هر یکی دو ستیر، ساذج هندی، قرنفل از هر یکی چهار درمسنگ، پلپل سپید دو درمسنگ، مروارید ناسخته و نوشادر و تخم سذاب دشتی و مشک و کافور و قاقله و دارچینی و سلیخه از هر یک یک درمسنگ، قسط هشت درم، هزاراسفند، عاقرقرحا، دارپلپل از هر یکی چهار درمسنگ، سکبینج، جاوشیر، جندبیدستر از هر یکی دو
ص: 432
درمسنگ، زرنباد درونج روغن بلسان از هر یک هشت درمسنگ، در بعضی از نسخت‌ها مُر چهار درمسنگ، کافور چهار درمسنگ آورده‌اند.
داروها را نخست به شراب تَر کنند، پس به انگبین مصفی بسرشند و از پس شش ماه بکار دارند.
شربت یک درمسنگ تا یک مثقال.

باب هفتم در عمل معجون‌های دیگر که احتیاج به آن‌ها بیشتر باشد.

معجون الفلاسفه و این معجون را «مادة الحیاة» نیز گویند. فضله‌ها بلغمی را بگذارد و شهوت طعام آرد و قوّت هاضمه را یاری دهد و آروغ برآرد و قوّت حفظ را زیادت کند و خرد را بیفزاید و مرد را به قوت جوانی باز آرد و خداوند سلس البول را سود دارد و منی را زیادت کند و دندانها را سخت کند و درد پشت و درد تهی‌گاه و درد مفاصل را سود دارد.
اخلاط آن: پلپل، دارپلپل، زنجبیل، دارچینی، آمله، هلیله، شیطرج، زراوند مدحرج، بیخ بابونه، مغز چلغوزه، گوز هندو، خصیة الثعلب از هر یکی یک اوقیه، تخم بابونه، نیم اوقیه، «نبات حب الثعلب» سه اوقیه، این گوشت میویز باشد و این چنان باشد که میویز بکوبند، چون دانه بیرون کرده باشند چندان بکوبند که پوست از وی جدا شود و داروها با وی بکوبند و باهم سنگ داروها انگبین دو بهر[535] بسرشند، شربت دو درمسنگ.
انوش دارو: این معجون هندوی است. مفرحی است آزموده گونه‌ی روی صافی کند و زردی روی ببرد، بوی دهان و بوی عرق خوش کند و جگر را سخت سود دارد. پیش از طعام خوردن و پس از طعام خوردن روا باشد.
اخلاط آن: گل سرخ ستة درم[536]، سعد خمسة درم، قرنفل، مصطکی، سنبل، أسارون از هر یکی سه درمسنگ، قرفه، زرنب، زعفران، بسباسه، قاقله، هال، جوزبوا، از هر یک دو درمسنگ، داروها بکوبند و بیامیزد و یک رطل بغدادی، شیر آمله در مقدار چهار من و نیم آب بپزند تا دو بهر برود و بمالند و بپالایند و یک من فانید با عسل با این آب بجوشانند تا
ص: 433
قوام گیرد. داروها بدان بسرشند به چوب بید تا نیک سرشته شود. شربت از یک مثقال تا دو درمسنگ.
معجونی دیگر: این معجون هِندوی است. منفعت این به منفعت دیگر نزدیک‌تر است.
چشم را روشن کند و معده را پاک کند و طبع را نرم کند و خداوند بواسیر را سود دارد.
اخلاط آن: پلپل، دارپلپل، هلیله‌ی سیاه، بلیله و آمله و قنطریون از هر یکی راستاراست همه بکوبند به روغن گاو چرب کنند و به انگبین بسرشند. شربت از یک مثقال تا دو مثقال.
تریاقی که بوعلی سینا ساخته است و بوعلی می‌گوید: من این تریاق ساختم و آزمودم از وی منفعت‌های بسیار یافتم، دل را قوّت می‌دهد و قوّت باه زیادت می‌کند و منفعت معجون‌های دیگر یکی که یاد کرده آمده است از وی یافته می‌شود.
اخلاط آن: پوست ترنج، جنطیانا، مر، حب بلسان، برگ بادرنجبویه، تخم او، تخم فنجمشک، زرنباد، درونج از هر یکی چهار درمسنگ، مشک تبتی، عنبر از هر یکی یک مثقال، عود هندی دو مثقال، کافور ریاحی نیم مثقال، قسط، دارچینی، وج، زعفران، ناردین، افسنتین از هر یکی سه درمسنگ، فو، مو، فطراسالیون از هر یک دو درمسنگ و نیم، بزر الجرجیر و تخم شلغم و تخم گندنا و لسان العصافر و حب الفلفل از هر یک دو درمسنگ، افیون سه درمسنگ، همه بکوبند و با انگبین بسرشند چنان که رسم است.
شربت یک مثقال پس از شش ماه.
تریاقی دیگر هم ازین ترکیب و اخلاط آن: حب بلسان، قسط مر، جنطیانا، و دارچینی و پلپل سپید، عود هندی و فطراسالیون از هر یکی یک جزء، مشک ثلث یک جزء، جندبیدستر ربع یک جزو همه بکوبند و با انگبین بسرشند.
معجون یاقوت: هم از ترکیب او وسواس و خفقان و ضعیفی دل و علت‌های مزمن چون علت‌های دماغ و معده و جگر و سپرز و قولنج و اوجاع مفاصل و تب‌های کهن را سود دارد.
اخلاط آن: بگیرند یاقوت سرخ رمانی یک مثقال، حجر الیشب و عقیق از هر یک دو درمسنگ، زر طلا دو دانگ، سیم دانگی این جواهرها را بکوبند و بسایند به زر و سیم مدبّر
ص: 434
کرده را با جواهرها بر صلابه بسایند و شراب می‌چکانند تا مهرا شود. پس بگیرند غاریقون و افتیمون و پلپل و زنجبیل و قرنفل و مرزنگوش از هر یکی چند وزن جواهر و زر و سیم که جمله کنند و بگیرند، حجر ارمنی و حجر لاژورد و نمک نفطی و زرنباد و درونج و بهمن سرخ و لسان الثور از هر یک ثلث وزن جواهر و زر و سیم را بگیرند، سنبل افورطی و هو الناردین و حماما، وج و ساذج هندی و دارچینی و سعتر و حاشا و زوفا و زیره از هر یک ربع وزن جواهر زر و سیم و بگیرند مشک طرامشیع و فطراسالیون و حجر الیهود و تخم کرفس و مُر و کندر و زعفران و پلپل سپید از هر یکی سدس وزن جواهر زر و سیم و بگیرند عاج، ثلث وزن آن، همه بکوبند و بسایند و بیامیزند و به عسل بلیله بسرشند. شربت یک مثقال،
مفرح معتدل: مروارید پنج درمسنگ، بسد پنج درمسنگ، کهربا دو درمسنگ و نیم، صندل سرخ و صندل سپید از هر یک چهار درم، لسان الثور پنج درمسنگ، فلنجمشک سه درمسنگ، تخم کسنه دو درمسنگ و نیم، درونج یک درمسنگ، ساذج هندی دو درمسنگ، افتیمون سه درمسنگ، آمله چهار درمسنگ، گل سرخ سه درمسنگ، زرنباد دو درمسنگ، طباشیر چهار درمسنگ، سنا مکی سه درمسنگ، تخم فلنجمشک و تخم بادرنجبویه از هر یکی دو درمسنگ، زعفران یک درمسنگ، کافور دو دانگ، عنبر چهار دانگ، مشک دانگی، عود یک مثقال، گشنیز خشک دو درمسنگ، تخم خشخاش دو درمسنگ، بنفشه، گل ارمنی، از هر یک دو درمسنگ به شراب سیب بسرشند.
معجون که جالینوس کرده است: گرده و مثانه سرد را گرم کند و سده بگشاید. اخلاط آن: پلپل سپید و سیاه، حماما و قسط، سنبل طبیب و قصب الذیره و ساذج هندی و زعفران و بزر الکرفس و انیسون و عاقرقرحا و بزر الانجره و بزر السداب جبلی از همه راستاراست بکوبند و ببیزند و به انگبین مصفی بسرشند. شربت یک درمسنگ در ماء الاصول یا در آب بادیان و کرفس.
معجون هرمس: خداوند نقرس و اوجاع مفاصل را و اوجاع کلیه و معده و قروح امعاء را سود دارد و بادها را بشکند و خداوند استسقا و یرقان و دوّار را سود دارد و به اوجاع نقرس
ص: 435
و مفاصل مخصوص‌تر است و فالج و لقوه و قولنج بلغمی و تشنج و استرخای اعضا را سود دارد. فضل‌ها که در گرده و مثانه بود فرود آرد و حیض بگشاید.
اخلاط آن: غاریقون و أسارون و وج و قردمانا و تخم سذاب و فرفیون و فو و زوفای خشک از هر یک اوقیه، زراوند طویل و اصول عرطنیثا از هر یک دو اوقیه نانخواه، دو اوقیه جنطیانای رومی شش اوقیه، حاشا و تخم کرفس از هر یک دو اوقیه، قنطریون باریک هشت اوقیه، سنبل و قسط مُر از هر یک سه اوقیه، سنبل طیب و پودنه کوهی و فطراسالیون و کمادریوس و اسقودریون از هر یک هشت اوقیه، همه بکوبند و ببیزند و با انگبین مصفی بسرشند و در ایام ربیع بکار دارند. شربت از یک مثقال تا دو درمسنگ.
نسخه دیگر: غاریقون، وج، أسارون، قردمانا، تخم سداب، فرفیون، فو، زوفای خشک از هر یک اوقیه، نانخواه، قرنفل از هر یک دو اوقیه، قسط، سلیخه، زراوند طویل از هر یک سه اوقیه قنطریون باریک هشت اوقیه، جنطیانا هشت اوقیه، حاشا و تخم کرفس از هر یکی دو اوقیه، مُر، سنبل، پودنه‌ی کوهی، فطراسالیون از هر یکی دو اوقیه، فراسیون و جعده از هر یکی سه اوقیه، کمادریوس، کمافیطوس، اسقودریون از هر یکی هشت اوقیه، همه بکوبند و با انگبین مصفی بسرشند.
معجون قباد الملک: اوجاع نقرص و مفاصل باز دارد و زایل کند و خداوند تب کهن را و اوجاع طحال[537] و بادهای غلیظ را و سرفه و ضیق النفس و قروح الامعاء را که از بلغم شور بود و خداوند درد چشم و درد گلو را سود دارد و تندرستی بر مردم نگاه دارد.
اخلاط آن: تخم سذاب و فراسیون و اسقودریون و کمافیطوس و جاوشیر و جنطیانا و اسطوخودوس و قردمانا و میعه تَر از هر یکی پنج مثقال، مُر و زعفران و قسط پلپل سپید، اذخر، سنبل طیب، فرفیون، پوست بیخ لفاح، اشق، پودنه، تخم بادیان، بزر الجرجیر البری، گل سرخ، حب بلسان، از هر یک سه مثقال، دارچینی هشت مثقال، سلیخه یک اوقیه، عصاره‌ی قافط، کاشم، بزر الحندقوقی، صمغ اللوز از هر یک چهار مثقال، افیون، بزر البنج از هر یک شش مثقال، صمغ و عصاره‌ی به شراب حل کنند و به داروهای خشک
ص: 436
بکوبند همه با انگبین مصفی بسرشند.
معجونی دیگر: خداوند نقرس بلغمی را سود دارد. هلیله‌ی زرد پنج درمسنگ، عاقرقرحا پنج درمسنگ، سورنجان پنج درمسنگ، پلپل سپید درم سنگی و نیم، زیره هفت درمسنگ، راسن خشک چهار درمسنگ، زنجبیل دو درمسنگ، افیون نیم مثقال، همه بکوبند و ببیزند و با انگبین بسرشند. شربت از وی، دو درمسنگ تا دو مثقال.
معجونی دیگر: نقرس بلغمی را سود دارد. سورنجان پانزده درمسنگ، حنا و برگ کبر و پوست بیخ کبر و پلپل سیاه و دارپلپل و زنجبیل و زیره کرمانی از هر یک دو درمسنگ، نوشادر و نمک هندی و کپک دریا از هر یک نیم درمسنگ، میعه خشک یک درمسنگ، همه ببیزند و با انگبین مصفی بسرشند. شربت دو مثقال با آب گرم بدهند به وقت خواب.
نسخه‌ای دیگر: سورنجان شش مثقال، پوست بیخ کبر و پلپل و دارپلپل و حنا و زیره کرمانی از هر یک، یک مثقال، نوشادر و نمک نفطی و کپک دریا و میعه خشک از هر یکی نیم مثقال، تربد ده مثقال، هزاراسفند و زنجبیل از هر یکی دو درمسنگ و نیم، همه بکوبند و ببیزند و با انگبین بسرشند، شربت سه درمسنگ یا دو درمسنگ.
سجزینای بزرگ: این معجونی است آزموده خداوند مزاج سرد را و خداوند بیماری‌های سرد را و بادهای غلیظ را و خداوند درد دندان را و خورده شدن را و قولنج و عسر البول بلغمی را سود دارد و سده جگر بگشاید و صلابت آن را تحلیل کند و معده را گرم کند و تخمه را زایل کند.
اخلاط آن: تخم سذاب و جندبیدستر، افیون، دارچینی، أسارون، فو، مو، دوقو، از هر یکی، یک درمسنگ، مُر، پلپل، دارپلپل، بارزد، قسط از هر یکی شش درمسنگ، زعفران نیم درمسنگ، بیرزد را با انگبین بگدازند و داروهای خشک بدان بسرشند و شش ماه نگاه دارند تا برسد شربت نیم مثقال با آب گرم.
نسخه‌ای دیگر: جندبیدستر، پلپل سیاه، زعفران، فو، مو، دوقو، أسارون، پلپل سپید، بیرزد، از هر یکی، دو درمسنگ، قسط مُر یک درمسنگ، دارچینی دو درمسنگ با انگبین بسرشند.
ص: 437
نسخه‌ای دیگر: جندبیدستر و افیون از هر یک ده درمسنگ، پلپل، دارپلپل، بارزد، قسط مُر، صافی از هر بیست درمسنگ، دارچینی، مو، فو، دوقو، أسارون از هر یک ده درمسنگ، زعفران ربع یک اوقیه و در نسخه دیگر زنجبیل یک اوقیه، میعه تَر سه اوقیه.
نسخه‌ای دیگر: جندبیدستر، پلپل سیاه، زعفران، مو، فو، دوقو، أسارون، افیون، دارچینی، فلفل سپید از هر یکی دو درمسنگ، قسط یک درمسنگ بسرشند چنان که رسم است از جهت بادها که در رحم پدید آید و از جهت باز گرفتن حیض و فرزند نابودن، چندِ یک باقلی به روغن سوسن حل کنند و پشم پاره‌ای بدان آلوده کنند و به خویشتن بکنند و اگر به روغن بادام تلخ حل کنند، روا باشد و بوییدن سود دارد و دود کردن هم سود دارد و این چنان باشد که معجون بر آتش نهند و قمع[538] بر زبر آن نهند و سر نایژه‌ی قمع به خویشتن بردارند و از جهت درد سینه و سپرز و از جهت درد کلیه و عسر البول در شراب صرف خورند.
نسخه‌ای دیگر از قرافادین «حنین بن اسحاق»: قردمانا، زیره کرمانی، تخم گوز، از هر یک سه درمسنگ، جندبیدستر، دارچینی، افیون از هر یک دو درمسنگ، فو، مو، فطراسالیون، پلپل سیاه و دارپلپل، بارزد از هر یکی شش درمسنگ، زعفران سه درمسنگ، نانخواه یک اوقیه، میعه تَر سه اوقیه، بسرشند چنان که رسم است.
امروسیا: صلابت جگر و سپرز را سود دارد و سده بگشاید و ادرار بول کند و سنگ گرده را بریزاند و در ابتدای استسقا سخت سود دارد.
اخلاط آن: دوقو، زیره‌ی کرمانی، عود بلسان، سلیخه، قردمانا، فقاح الاذخر، تخم کرفس از هر یک، یک درم، دارپلپل، قسط، پلپل سپید، از هر یکی نیم درمسنگ، مُر سه درمسنگ، حب الغار ده عدد، وج، زعفران دو درمسنگ با انگبین بسرشند چنان که رسم است، شربت یک بندق در آب گرم.
معجون انقِردیا: این معجون بلادر است. سستی عصب‌ها را و صرع را و فراموش‌کاری را و درد سر بلغمی را و بیماری‌های سرد که در معده و جگر و سپرز و گرده باشد و فالج و لقوه
ص: 438
و بیماری‌های رحم و بهق را و جذام را و همه بیماری‌ها که از سودا و بلغم بود سود دارد.
اخلاط آن: سنبل، ساذج هندی، مُر یک رطل، سلیخه، زعفران از هر یک، یک اوقیه، شیح رومی، افیمون، اذخر، ریوند چینی، حب البان مقشر، قرنفل از هر یکی یک اوقیه، غاریقون هشت درمسنگ، بیخ سوسن آسمان‌گون یک اوقیه، عسل بلادر پنج درمسنگ، پوست بیخ بادیان سه رطل بغدادی، در پنج رطل بغدادی سرکه فرقار کنند[539] یک شبانه روز، پس بجوشانند نیک و بپالایند و هم سنگ داروها سه بار انگبین با این سرکه بجوشانند تا سرکه برود و انگبین به قوام آرند. پس داروهای کوفته و بیخته بدین بسرشند و از پس شش ماه بکار برند. شربت یک درمسنگ در آب گرم و خداوند فالج و لقوه را در طبیخ شبت دهند و در بعضی نسخت‌ها عسل بلادر دو مثقال است، مصطکی دو مثقال، بیخ سوسن آسمان‌گون دو اوقیه و زنجبیل و صبر اوسقوطری از هر یک، یک اوقیه و انگبین ده رطل بغدادی.
نسخه‌ای دیگر: هلیله‌ی کابلی و بلیله و آمله از هر یکی بیست و پنج درمسنگ، شونیذ بیست و چهار درمسنگ، سعد و عسل بلادر از هر یکی شش درمسنگ، هال هشت درمسنگ و در بعضی نسخت‌ها هفت درمسنگ، طباشیر شش درمسنگ، پلپل، دارپلپل، زنجبیل، فلقمونی[540]، انسیون از هر یکی دوازده درمسنگ و در بعضی نسخت‌ها ده درمسنگ، فانید، شش‌صد درمسنگ، فانید را حل کنند و داروها بدان حل کنند، شش ماه در میان جو نگاه دارند و اگر به عوض فانید، انگبین کنند، روا باشد. شربت از یک درمسنگ شربت از یک درمسنگ تا دو مثقال، مفلوج را چند روز ماء الاصول دهند با روغن بیدانجیر و حب شیطرج و مانند آن، استفراغ کنند چند روز، پس هر استفراغی یک شربت ازین معجون بدهند.
معجون دحمرثا: سده‌ی جگر و سپرز بگشاید و بادها را بشکند و سرفه بلغمی را و ضیق النفس را و استرخا و یرقان که از سده باشد، زایل کند و حیض و آرد.
ص: 439
اخلاط او: تخم هزاراسفند یک من و نیم، کندر ده درمسنگ، زراوند طویل و ریوند چینی از هر یکی بیست درمسنگ، زرنباد و درونج از هر یک چهار درمسنگ، مصطکی و حب البان و زعفران و اکلیل الملک و سنبل الطیب از هر یکی ده درمسنگ، افیون و زنجبیل و قسط، سلیخه از هر یکی بیست درمسنگ.
در نسخه «سرابیون» هر چهار از هر یکی دوازده درمسنگ است، سعد ده استیر، صبر اسقوطری چهارده درمسنگ و در نسخه سرابیون، پلپل نیست. انگبین دو بار هم‌سنگ داروها.
نسخه‌ی دیگر: در بعضی کتاب‌ها این نسخت را «باذمهرج» گویند. منفعت این معجون هم چون منفعت نسخت نخستین است.
اخلاطه: زرنباد، درونج، افیون، جندبیدستر، عاقرقرحا، پلپل، دارپلپل، هوم المجوس، بزر البنج الابیض، قسط، لبنی، جاوشیر، زعفران از هر یک شش درمسنگ، حلبه هشت درمسنگ، مروارید ناسفته دو درمسنگ، بارزد، مُر از هر یک دوازده درمسنگ، انگبین دو بار هم‌سنگ همه داروها.
فندادیقون: معده را گرم کند و بادها را بشکند و خداوند درد معده و امعاء را سود دارد.
اخلاطه: زعفران، انگدان، زنجبیل، تخم سذاب، تخم کرفس، حاشا، مغز چلغوزه از هریکی شش درمسنگ، مغز بادام طلخ چهار درمسنگ در طبیخ پودنه.
معجون پودنه: بادها را بشکند و طعام بگوارد.
اخلاط آن: برگ پودنه و برگ سذاب، پلپل و نانخواه و کرویا و کاشم و زنجبیل و دارچینی و دارپلپل از هر یکی دو درمسنگ به انگبین بسرشند، شربت دو درمسنگ.
معجون حب الغار: باد قولنج را بشکند.
اخلاط آن: برگ سذاب خشک پنج درمسنگ، نانخواه، زیره، شونیز، کاشم، سعتر، فطراسالیون، کرویا، مغز بادام طلخ، پلپل، دارپلپل، پودنه، وج، حب الغار، جندبیدستر از هر یکی دو درمسنگ، سکبینج چهار درمسنگ، جاوشیر سه درمسنگ، صمغ‌ها را به شراب حل کنند و داروها بکوبند و ببیزند و همه به انگبین مصفی بسرشند. شربت از دو
ص: 440
درمسنگ تا دو مثقال، حب نیل شش مثقال.
معجونی دیگر: تن را از رطوبت‌های بد پاک کند.
اخلاطه: پلپل سیاه، دارچینی، دارپلپل، قرنفل، سلیخه، سعد، برنگ کابلی مقشر، خیربوا، از هر یکی مثقال، حب نیل شش مثقال، پرند[541] سپید از هر یکی بیست و چهار مثقال، خداوند برص و فالنج را هر بامداد، یک مثقال در آب گرم بدهند و اگر خواهند که طبع فرو گیرد، پنج درمسنگ تا هفت درمسنگ بدهند.
معجون مقل: باد بواسیر را و بادها که در رودها باشد، بشکند و آماس مقعد را که از و خون آید، سود دارد.
اخلاطه: هلیله کابلی، بلیله، آمله، تخم سپندان سپید، تخم گندنا، تخم شاهسفرم از هر یکی پنج درمسنگ، مقل پنجاه درمسنگ، مقل را به آب گندنا حل کنند و داروها بدان بسرشند، شربت دو درمسنگ.
معجون ربو: خداوند سرفه بلغمی، را و ضیق النفس را سود دارد و خلط غلیظ از سینه و شش پاک کند.
اخلاطه: رب سوس، زوفای خشک، پرسیاوشان از هر یکی دو درمسنگ، پلپل تخم سپندان سپید، قردمانا، مغز بادام طلخ، زراوند گرد، تخم انجره از هر یکی پنج درمسنگ با انگبین مصفی بسرشند، شربت سه درمسنگ در طبیخ زوفا.
معجون فربهی: این معجون بوعلی سینا ساخته است.
اخلاطه: مغاث، گوز گندم، بهمن سرخ و بهمن سپید، زرنباد، کهربا، کتیرا، تخم خشخاش از هر یکی سه درمسنگ، همه بکوبند و به روغن گاو بریان کنند و بریان کرده سنگ و دو من گندم باز آن بیامیزند و یک من شکر فوالب به سنگ کوچک و هر روز بیست درمسنگ ازین معجون بسرشند و در نیم من شیر تازه بپزند و حسویی سازند با مقداری روغن گاو و پس از آن که از گرمابه آمده باشند، بخورند و در گرمابه درنگ بسیار نکنند،
ص: 441
چندان که عرق کند، کفایت باشد.

باب هشتم در ایارجات‌

اصل قانون ایارج، داروی مسهل را گفته‌اند و تفسیر ایارج، داروی الهی است و این نام داروی مسهل را از بهر آن نهاده‌اند که اسهال دارویی مسهل به جرم او نیست اگر به قوت اوست و این کار الهی است از بهر آن که طبیعت و اخلاط مسخر دارو شوند و فعل او پدید آید و نخستین مسهل «خروف ایارج روفس» بوده است. پس به روز کار مسهل‌های دیگر می‌ساخته‌اند و ایارج نام وی نهاد 0 و ایارج از بهر آن می‌ساخته‌اند که آن داروهای مسهل چون خربق و شحم حنظل می‌ترسیده‌اند و هر وقت که خواسته‌اند که استفراغ کند داروهای مسهل را با داروهای دیگر که بعضی اصلاح آن است، بعضی پادزهر آن و بعضی بدرقه آن ترکیب کرده‌اند پس به تدریج به داروی مسهل پختن و طبیخ آن دادن تا دارویی که اصلاح آن باشد باز آورده‌اند و تا دلیرتر شده‌اند و حب‌ها ساخته‌اند و از ساختن ایارج و بسیاری داروهای آن مستغنی شده.
اما شربت ایارجات چهار مثقال داده‌اند و لختی نمک که آن را «ملح العجین» خوانند با آن ترکیب می‌کرده‌اند یا در طبیخ افیمون داده‌اند.
نسخت: افتیمون چهار درمسنگ، میویز دانه بیرون کرده ده درمسنگ، هلیله سیاه هفت درمسنگ، اسطوخودوس سه درمسنگ، در یک من آب بپزند تا دو بهره برود و یک بهر بماند بپالایند و ایارج در وی گدازند و بدهند و سه روز از پس استفراغ طعام فراخ فرموده‌اند و آب ممزوج فرموده‌اند. ایارجات بدین ترتیب داده‌اند.
صفت ایارج روفس: همه‌ی بیماری‌ها بلغمی و سودایی را داء الثعلب را سود دارد، شحم حنظل بیست مثقال، کمادریوس ده مثقال، غاریقون ده مثقال، سکبینج، جاوشیر از هر یکی هشت مثقال، فطراسالیون، پلپل سپید، پلپل سیاه و زراوند مدحرج از هر یکی پنج مثقال، دارچینی سلیخه و اسطوخودوس و زعفران، جعده، مُر از هر یکی چهار مثقال، فولس، سلیخه و اسطوخودوس هشت مثقال کَردی، صمغ‌ها را به شراب حل کنند و همه به
ص: 442
انگبین مصفی بسرشند، شربت چهار مثقال با طبیخ افتیمون.
نسختی دیگر از نسخت شاپور بن سعد: شحم حنظل بیست درمسنگ، صبر اسقوطری پنج درمسنگ، خولنجان ده درمسنگ، کمادریوس بیست درمسنگ، بیست درمسنگ، سکبینج، جاوشیر از هر یکی هشت درمسنگ، زراوند مدحرج، فطراسالیون، پلپل سپید از هر یکی پنج درمسنگ، سنبل، سلیخه، دارچینی، زعفران، زنجبیل، جعده، مُر صافی از هر یکی دو درمسنگ و در نسخت «صهاربخت» سه دارو زیادت است. کمافیطوس و غاریقون و فراسیون از هر یکی ده درمسنگ. صمغ‌ها به شراب حل کنند و همه به انگبین صافی بسرشند و شربت چهار درمسنگ و یک درمسنگ، نمک درشت در طبیخ افتیمون دهند.
صفت ایارج لوقازیا: این نسخت معروف است و این دارویی مبارک است و منفعت او بسیار است. مادت‌های بد از قعر تن بکند و اسهال او بی‌رنج باشد. همه بیماری‌های سرد و دیوانگی و صرع و کری گوش و فالج، استراخا، سکته را ببرد و معده را پاک کند و سده جگر بگشاید و حیض فرو آرد و تنگی نفس را ببرد و بیماری‌های مختلف را و همه بیماری‌های بلغمی را که از بلغم خام تولد کند و همه بیماری‌های سودایی را و اوجاع مفاصل را و نقرس و عرق النسا و داء الصعلب و ریش‌های کهن را که بر سر باشد و بهق و برص و قوبا و نمش و جذام و خنازیر و همه آماس‌های سرد را و سرطان را سود دارد.
اخلاط آن: شحم حنظل پنج درمسنگ، بصل الفَأر مشوی، غاریقون، سقمونیا، خربق سیاه، اشق، اسقودریون از هر یکی چهار درمسنگ و در نسخت «شاپور» و «صهاربخت» از هر یکی دو درمسنگ و نیم، افتیمون، کمادریوس، مقل، صبر از هر یکی سه درمسنگ، حاشا، هوفاریقون، ساذج هندی، فراسیون، جعده، سلیخه، پلپل سیاه و سپید، دارپلپل، زعفران، دارچینی، بسفایج، سکبینج، جاوشیر، جندبیدستر، مُر، فطراسالیون، زراوند طویل، عصاره‌ی افسنتین، فرفیون، سنبل، حماما، زنجبیل از هر یکی دو درمسنگ، جنطیانا، اسطوخودوس، از هر یکی درم سنگی و نیم با انگبین بسرشند چنان که رسم است. شربت چهار مثقال با یک درمسنگ ملح العجین پس از شش ماه در طبیخ افتیمون، این نسخه شاپور بن سعد است
ص: 443
نسخه صهاربخت: ایارج لوقازیا با نسخه فلقوریوس، شحم حنظل، غاریقون، اشق، خربق سیاه، سقمونیا، هیوفاریقون از هر یکی ده مثقال، افتیمون، بسفایج، مقل، صبر، کمادریوس، فراسیون، سلیخه از هر یکی هشت مثقال، دارپلپل، پلپل سپید و سیاه و دارچینی، زعفران، جاوشیر، سکبینج، جندبیدستر، فطراسالیون، زراوند طویل، از هر یکی چهار درمسنگ بسرشند، چنان که رسم است.
ایارج لوقازیا، «نسخه پولس»: شحم حنظل بیست مثقال، بصل فأر[542] مشوی، غاریقون، اشق، خربق سیاه، سقمونیا، هوفاریقون، از هر یکی ده مثقال، بسفایج، افتیمون، مقل، صبر، کمادریوس، فراسیون، سلیخه از هر یکی هشت مثقال، مُر، جاوشیر، سکبینج، فطراسالیون، پلپل سپید و سیاه، دارپلپل، دارچینی، زعفران، جندبیدستر، زراوند طویل، از هر یکی چهار مثقال، بسرشند چنان که رسم است.
نسختی دیگر: این نسخه تصرفی که استاد احمد فرخ کرده است و تصرفی نیکو است.
شحم حنظل پانزده درمسنگ، بصل الفأر مشوی هشت درمسنگ، غاریقون ده درمسنگ، سقمونیا پانزده درمسنگ، خربق سیاه ده درمسنگ، اشق ده درمسنگ، اسقودریون پنج درمسنگ، افتیمون پنج درمسنگ، کمادریوس هفت درمسنگ، مقل هشت درمسنگ، صبر پانزده درمسنگ، حاشا دو درمسنگ، هوفاریقون هفت درمسنگ، ساذج هندی دو درمسنگ، فراسیون هفت درمسنگ، جعده دو درمسنگ، سلیخه هفت درمسنگ، پلپل سیاه و سپید و دارپلپل از هر یکی چهار درمسنگ، زعفران، دارچینی از هر یکی چهار درمسنگ، جاوشیر پنج درمسنگ، بسفایج هشت درمسنگ، جندبیدستر سه درمسنگ، مُر چهار درمسنگ، فطراسالیون چهار درمسنگ، سکبینج پنج درمسنگ، زراوند سه درمسنگ، عصاره‌ی افسنتین پنج درمسنگ، فرفیون دو درمسنگ، سنبل سه درمسنگ، حماما دو درمسنگ، زنجبیل سه درمسنگ، جنطیانا سه درمسنگ، اسطوخودوس پنج درمسنگ با انگبین بسرشند چنان که رسم است.
ایارج ارکاقانیس: نسخه‌ی معروف همه بیماری‌های بلغمی و سودایی غلیظ و خام سود
ص: 444
دارد و ابتدای آب فرو آمدن[543] باز دارد و درد گلو و تنگی نفس و گرفتگی آواز ببرد و خداوند درد معده و درد شکم و رحم را در طبیخ سذاب سود دارد، خاصه اگر سه قیراط جندبیدستر بر وی زیادت کنند و خداوند درد پشت و کلیه و خصیه را در طبیخ کرفس سود دارد و خداوند عرق النسا را در طبیخ قنطریون سود دارد. خاصه اگر چهار قیراط عصاره‌ی قطاء الحمار با وی ترکیب کنند و در آب قیصوم سود دارد و کسی را که سگ دیوانه گزیده باشد با یک درمسنگ سرطان نحری محرق بدهند سود دارد، خداوند گر و قوبا را در طبیخ شاهتره سود دارد.
اخلاطه: شحم حنظل بیست و دو درمسنگ، فراسیون، اسطوخودوس، خربق سیاه، کمادریوس، سقمونیا، پلپل از هر یکی دو اوقیه، بصل الفأر مشوی، فرفیون، صبر، زعفران، جنطیانا، فطراسالیون، اشق، جاوشیر از هر یکی، یک اوقیه، جعده، دارچینی، سکبینج، سنبل، اذخر، پودنه کوهی، زراوند مدحرج، از هر یکی دو درمسنگ به انگبین بسرشند، چنان که رسم است. چهار مثقال در نسخه صهاربخت، کمادریوس نیست
ایارج ارکاقانیس نسخه‌ی فولس: فراسیون، غاریقون، کمادریوس، شحم حنظل، اسطوخودوس از هر یکی بیست مثقال، جاوشیر، سکبینج، فطراسالیون، زراوند مدحرج، پلپل سپید، از هر یکی پنج درمسنگ، دارچینی، سنبل، جعده، زعفران، از هر یک چهار مثقال با انگبین بسرشند، چنان که رسم است، شربت چهار مثقال با یک درمسنگ ملح العجین.
ایارج جالینوس: نسخه معروف. منافع این دارو از منافع لوقازیا و طیادریطوس تمام‌تر و لطیف‌تر است و خداوند لقوه و فالج و تشنج و خداوند استرخای مثانه را سود دارد و بول آمدن بی مراد باز دارد و خلطهای غلیظ و لزج از تن پاک کند.
اخلاطه: شحم حنظل، غاریقون بصل الفأر مشوی، اشق، سقمونیا، خربق سیاه، هیوفاریقون، فرفیون از هر یکی شانزده درمسنگ، بسفایج، افتیمون، مقل کمادریوس، سلیخه از هر یکی هفت درمسنگ، مُر، سکبینج، زرواند طویل و مرحرج و هر سه پلپل،
ص: 445
دارچینی و جاوشیر و جندبیدستر و فطراسالیون از هر یکی چهار درمسنگ، بعضی شربت طبیبان، چهار درمسنگ زعفران در افزایند و چهار درمسنگ صبر و انگبین بسرشند، شربت پس از شش ماه چهار مثقال. در بعضی نسخت‌ها فراسیون آورده‌اند و اوزان بسفایج و افتیمون و مقل و کمادریوس و سلیخه و فراسیون نه درمسنگ کرده‌اند.
«نسخه پولس» از «نسخه ابن سرابیون»: کمادریوس، پلپل سپید، دارپلپل، غاریقون[544] 1 طوخودوس، 4 اسطوخودوس، خربق سیاه، سقمونیا، سنبل، افتیمون، بصل الفار مشوی، از هریکی شش مثقال، مُر، زعفران، اشق، هیوفاریقون از هریکی هشت مثقال بسرشند، چنان‌که رسم است.
تیاذریطوس بزرگ: نام این دارو نام ملک است که این دارو[545] عهد او ساخته‌اند و از داروهای شریف و قدیم است. پیش از عهد جالینوس ساخته‌اند، همه انواع سوء المزاج را که از سردی و تَری بود سود دارد، قولنج بگشاید و اسهال بی‌رنج کند و حیض فرود آرد و فرامشت‌کاری[546] زایل کند و برص و جذام و استسقا که از سردی و ضعف جگر باشد باز دارد. و درد معده و جگر و سپرز و کلیه و رحم را سود دارد و خداوند صرع را چند یک عدس به آب شهدانج حل کنند و در بینی چکانند و خداوند لقوه را همچنین سود دارد.
شربت چهار مثقال اندر طبیخ افتیمون و غاریقون پس از شش ماه.
اخلاط آن: صبر اسقوطری پانزده درمسنگ، غاریقون بیست درمسنگ، زعفران، دارچینی، وج، مصطکی، روغن بلسان از هر یکی سه درمسنگ، ریوند چینی یک درمسنگ و نیم، عود بلسان، حب بلسان، فرفیون، هر سه، پلپل، جنطیانای رومی، فقاح الاذخر، از هر یکی دو درمسنگ، قسط، کمادریوس از هر یکی چهار درمسنگ، أسارون، سلیخه، سقمونیا، از هر یکی شش درمسنگ، سمبل سه درمسنگ و نیم، مُر، حماما از هر یکی یک درمسنگ، به انگبین مصفی بسرشند.
نسخه‌ی دیگر: صبر، اسقوطری سی درمسنگ، قاریقون دوازده درمسنگ، وج، زعفران،
ص: 446
دارچینی، مصطکی، سورنجان، سلیخه، از هر یکی سه درمسنگ، کماذریوس، پلپل سفید، أسارون، عود بلسان، از هر یکی دو درمسنگ، پلپل سیاه جندبیدستر، از هریکی چهار درمسنگ، ریوند چینی، مُر، سنبل، از هر یکی یک درمسنگ، به انگبین بسرشند.
نسخه‌ی دیگر: اقحوان هژده درمسنگ، گوزبوا دوازده درمسنگ، صبر اسقوطری شصت درمسنگ، غاریقون چهل و چهار درمسنگ، ریوند چینی سه درمسنگ، پلپل سپید، جنطیانا از هر یکی چهار درمسنگ، زعفران، قرنفل، وج، مصطکی، دارچینی، از هر یکی شش درمسنگ، أسارون، عود بلسان از هر یکی چهار درمسنگ، سلیخه، سوقمونیا، از هر یکی دوازده درمسنگ، سنبل هشت درمسنگ، اسقوردیون نه درمسنگ، حماما، فو، پلپل سیاه، دارپلپل، اذخر از هر یکی دو درمسنگ، ایرسا هشت درمسنگ با انگبین بسرشند.
نسخه‌ی دیگر: صبر شصت درمسنگ، غاریقون بیست و چهار درمسنگ، اسقوردیون نه درمسنگ، عود بلسان، روغن بلسان، از هر یکی چهار درمسنگ، قسط هشت درمسنگ، وج، مصطکی، دارچینی، قرنفل از هر یکی شش درمسنگ، کماذریوس هشت درمسنگ، سلیخه، گوزبوا از هر یکی دوازده درمسنگ، افتیمون بیست و هشت درمسنگ، سنبل شش درمسنگ، مُر دو درمسنگ، فرفیون، هر سه، پلپل از هر یکی چهار درمسنگ، فقاح الاذخر دو درمسنگ، جنطیانا چهار درمسنگ، حماما دو درمسنگ، سوقمونیا هژده درمسنگ، با انگبین بسرشند.
نسخه‌ی دیگر: صبر شصت درمسنگ، غاریقون بیست و چهار درمسنگ، مصطکی، زعفران، وج، دارچینی، سنبل، از هر یکی شش درمسنگ، زراوند، حب البلسان، روغن بلسان، فرفیون، هر سه، پلپل، جنطیانا از هریکی چهار درمسنگ، کماذریوس، قسط، از هر یکی پنج درمسنگ، سلیخه، افتیمون، از هر یکی دوازده درمسنگ، مُر، فقاح اذخر، حماما، از هر یکی دو درمسنگ، سقمونیا بیست درمسنگ به انگبین و مصطکی بسرشند.
ایارج[547] خواجه ابو علی سینا رحمه اللَّه ساخته است و آزموده است: خربق سیاه یک
ص: 447
درمسنگ، تخم حنظل یک مثقال، صبر پنج مثقال، ملح هندی یک درم و دو دانگ، غاریقون، دو مثقال، حجر ارمنی نیم مثقال، گل یک درمسنگ، پلپل سپید یک مثقال، زنجبیل دو مثقال، وج، حماما، حاشا، حب البلسان سعتر، تخم کرفس، دوقو، تخم گزر از هر یکی سه درمسنگ، لسان الثور ده درمسنگ، تخم شاهسفرم، تخم فلنجمشک، تخم بادرنجبویه، تخم ترنج، نعنع خشک، از هر یکی دو درمسنگ، افتیمون یک درمسنگ و نیم، به انگبین مصفی بسرشند و شش ماه بنهند تا برسد. ایارج فیقرا، «فیقرا» به لغت یونان تلخ است. اصل ایارج صبر است و «فیقرا» بدین سبب گویند و اخلاط این ایارج نه چیز است: سنبل، سلیخه، مصطکی، دارچینی، أسارون، حب البلسان، عود البلسان، زعفران از هر یکی یک جزء، صبر اسقوطری دو بار هم سنگ همه‌ی داروها. شربت تمام دو درمسنگ، نسخه‌ی معروف این است و طبیبان از بهر هر بیماری تصرفی کرده‌اند و چیزی درافزوده و چیزی به عوض چیزی نهاده.
اما دارچینی از بهر لطافت و منفعت احشاء است و مصطکی از بهر معده است و سلیخه و زعفران از جهت پزانیدن اخلاط است و از جهت قوّت دل و معده. اما خداوند صداع گرم را زعفران کمتر کنند یا به عوض آن گل سرخ کنند و همچنین از جهت خداوند غثیان و قِی زعفران نشاید و عوض آن گل کنند و أسارون بر اسهال آن یاری دهند و رطوبتها را دفع کنند و احشا را سود دارد و گاهی باشد که به عوض أسارون کبابه کنند، از جهت لطافت او و حب البلسان و عود البلسان معده را قوّت دهد و تحلیل کند و بعضی طبیبان فقاح اذخر درافزایند تا سجح که از صبر افتد باز دارد و بعضی مردمان ایارج خشک بکار دارند و بعضی به دو هم‌سنگ داروها انگبین بسرشند و آنچه به انگبین سرشته باشند اسهال زودتر کند.
خواجه ابو علی سینا رحمه اللَّه می‌گوید: من صواب آن بینم که مقل حل کنند و آن را به آب مقل بسرشند و اقراص کنند و مقدار مقل چند یک جزو از اجزاء ایارج و بعضی صبر مغسول کنند، از جهت محروران، لکن اسهال کمتر آرد و کسی را که تب سخت گرم نباشد شاید داد.
ص: 448
و خواجه ابو علی سینا می‌گوید: ایارج و صبر آن مغسول ناکرده، کسانی را که تب بود داده‌اند، و مضرتی نکرده است و اسهال ایارج اندک باشد و دیر باشد و باشد که اسهال روز دوم کند و ماده از اعضا غذا آرد چون معده و روده‌ها و از جگر نیز اندکی جذب کند و رطوبت‌ها از دماغ نیز فرود آرد و خداوند لقوه و گرانی زفان و استرخاء اندام‌ها خداوند اوجاع مفاصل و خداوند فالج را سود دارد.
نسخه‌ی دیگر: اصل الاذخر، فقاح الاذخر، أسارون، عصاره‌ی غافث، عود البلسان، حب البلسان، دارچینی، سلیخه، سنبل، قرنفل، بسباسه، گوزبوا، اسطوخودوس از هر یکی سه درمسنگ، زعفران دو درمسنگ، صبر چند همه‌ی داروها. در بعضی نسخه‌ها بدل قرنفل، کبابه است و صبر شصت درمسنگ است.
نسخه‌ی دیگر: حب البلسان، عود البلسان، سلیخه، مصطکی، سنبل، دارچینی، أسارون، فقاح اذخر، قرنفل، گوزبوا، بسباسه، عصاره‌ی غافث از هر یکی یک درمسنگ، زعفران نیم مثقال، حضض چند وزن همه‌ی داروها، خداوند بواسیر را شاید.
نسخه‌ی دیگر از نسخه‌ی «یحیی بن ماسویه» از جهت خداوند بواسیر و خداوند تب‌های کهن ساخته‌اند و صداع بلغمی و سوداء ببرد:
اصل الاذخر، مُر، انسیون، جنطیانا، قسط، قصب الذریره، سلیخه، عصاره‌ی افسنتین، شاهترج، زعفران، جعده، از هر یکی، یک درمسنگ، حضض، عصاره‌ی غافث، از هر یکی سه درمسنگ شربت یک درمسنگ و نیم.
نسخه‌ی دیگر که تب‌های کهن را زایل کند و جگر و سپرز را پاک کند.
اخلاط آن: اسطوخودوس پنج درم[548]، مصطکی سه درم[549]، فقاح الاذخر، عصاره‌ی افسنتین عصاره‌ی غافث، از هر یکی دو درمسنگ و نیم، جعده سه درمسنگ، سنبل، دارچینی، أسارون، سلیخه، عود بلسان، حب بلسان، زعفرن، از هر یکی دو درمسنگ، صبر چند وزن همه‌ی داروها.
ص: 449
نسخه‌ی دیگر: عصاره‌ی غافث، عصاره‌ی افسنتین، دارچینی، فقاح الاذخر، اصل الاذخر، گوزبوا، قرنفل، مصطکی، سلیخه، أسارون، عود بلسان، حب بلسان، سنبل، بسباسه از هر یکی سه درمسنگ، زعفران دو درمسنگ، صبر سی درمسنگ[550]. اما هر که در معده‌ی او کیموس غلیظ باشد یا در جگر و سپرز او سده‌ای باشد، ایارج پیش از آن باید خورد که طعام بگوارد تا ایارج با طعام بیامیزد و با آن برود.

باب نهم اندر گوارش‌ها

گوارش عنبر کسروی: این گوارشی معروف است از بهر کسری ساخته بوده‌اند و بدو باز خوانند و من به شهر بلخ یکی را دیدم که او را درد معده بودی، بسیاری علاج کردند از هیچ دارو شفا نیافت، بدین شفا یافت.
اخلاط آن: پوست ترنج، عود هندی، قرنفل، کبابه، قاقله، خیربوا، از هر یکی پنج درمسنگ، نارمشک انیسون، تخم کرفس، جندبیدستر، افیون، بزر البنج الابیض از هر یکی سه درمسنگ، روغن بلسان دو درمسنگ، برگ بادرنجبوی، تخم مرزنگوش، زعفران، از هر یکی سه درمسنگ عنبر اشهب یک مثقال، عنبر با روغن بلسان بگدازند و افیون به شراب حل کنند و همه به انگبین بسرشند و دو ماه بنهند تا برسد و گروهی شش ماه بنهند، شربت دو درمسنگ، خفقان را و درد معده را و بیماری‌های رحم را سود دارد و پیران را سخت موافق بود.
نسخه‌ی دیگر: خیربواء، دارچینی، قاقله، بسباسه، از هر یکی چهار درمسنگ، دارپلپل، زنجبیل، از هر یکی دوازده درمسنگ، اشنه دو درمسنگ، قرفه، قرنفل سه درمسنگ، زعفران از هر یکی ده درمسنگ، گوزبوا ده عدد، سنبل، مصطکی، عنبر، از هر یکی دو درمسنگ، بزر البنج الابیض، افیون، مشک تبّتی، از هر یکی دو درمسنگ، روغن بلسان شش درمسنگ، به انگبین مصفی معجون کنند.
گوارش عود: معده را و دل را قوّت دهد و پیران را سود دارد.
ص: 450
اخلاط آن: عود هندی، قرنفل، زنجبیل، ساذج هندی، قاقله، فلجمشک، دارپلپل، از هر یکی دو مثقال، زعفران یک درمسنگ به انگبین مصفی بسرشند چنان که رسم است، شربت دو مثقال.
نسخه‌ای دیگر: از سنبل طیب، سنبل رومی، تخم کرفس، انیسون، مصطکی از هر یکی یک درمسنگ قرنفل دو درمسنگ بسباسه یک درمسنگ و نیم قرفه، سک، از هر یکی دو درمسنگ، هلیله‌ی کابلی اندر شراب فرغار کرده و بریان کرده دو درمسنگ، فلنجمشک دو درمسنگ و نیم، گوزبوا دو درمسنگ و نیم، مرماحوز سه درمسنگ، قصب الذریره، و گل سرخ عود هندی از هر یکی دو درمسنگ، به میبه بسرشند شربت دو مثقال.
گوارش مشک ضعیفیِ معده را و بادها را که در معده و روده‌ها پدید آید و باد ناسور را و خفقان را سود دارد.
اخلاط آن: مشک تبتی نیم مثقال، خیربوا، قرنقل، قاقله، زنجبیل، دارپلپل، از هر یکی دو درمسنگ، دارچینی سه درمسنگ، عود هندی یک وقیه، زعفران دو درمسنگ، شکر چند وزن همه داروها، همه به انگبین مصفی بسرشند، شربت دو درمسنگ.
گوارش ترنج، بادها را بشکند و طعام بگوارد و بوی دهان را خوش کند.
اخلاط آن: پوست ترنج خشک سی درمسنگ، قرنفل، گوزبوا، دارپلپل، خیربوا، دارچینی، خولنجان، زنجبیل، از هر یکی یک درمسنگ، مشک تبتی دانگی و نیم، با انگبین مصفی بسرشند، شربت دو درمسنگ.
گوارشی مشک: ضعیفی معده را و بادها که در معده و روده‌ها پدید آید و باد ناسور[551] را و خفقان را سود دارد.
اخلاط آن: مشک تبتی نیم مثقال، خیربوا، قرنفل، قاقله، زنجبیل، دارپلپل از هر یکی دو درمسنگ، دارچینی سه درمسنگ، عود هندی یک وقیه، زعفران دو درمسنگ، شکر چند وزن همه‌ی داروها، همه به انگبین مصفی بسرشند، شربت دو درمسنگ.
ص: 451
گوارش ترنج: بادها را بشکند و طعام بگمارد و بوی دهان خوش کند.
اخلاط آن: پوست ترنج خشک سی درمسنگ، قرنفل، گوزبوا، دارپلپل، خیربوا دارچینی، خولنجان، زنجبیل از هر یکی یک درمسنگ، مشک تبتی دانگی و نیم. به انگبین مصفی بسرشند، شربت دو درمسنگ.
گوارشی دیگر:
این گوارش خواجه ابو علی سینا رحمه اللَّه ترکیب کرده است و از جمله مجربات او است.
اخلاط آن: عود هندی سه درمسنگ، مشک تبتی دو دانگ، کافور رباحی دانگی و نیم، بسباسه، نارمشک، سعد، فلنجمشک، زرنب، زرنباد از هر یکی یک مثقال، دارچینی، مصطکی، زنجبیل، پلپل، قرنفل، از هر یکی دو درمسنگ، لسان الثور پنج درمسنگ، تخم بادیان، تخم کرفس، وج، سنبل، از هر یکی سه درمسنگ، به انگبین مصفی بسرشند، شربت دو درمسنگ بادها را بشکند و خفقان و دل‌تنگی را ببرد.
گوارشی دیگر: این گوارش هم ترکیب اوست رطوبت معده را کمتر کند و طبع فرو دارد و طعام بگوارد.
اخاط آن: هال، زنجبیل، دارچینی، سلیخه، زعفران، پلپل، فلنجمشک، زرنباد از هر یکی پنج درمسنگ، سعد، زنب، ساذج هندی، قرنفل، از هر یکی سه درمسنگ، عود هندی خام هفت درمسنگ، عنبر یک مثقال، لاژورد مغسول یک درمسنگ، کافور دو دانگ، تربد چهار درمسنگ، ملح هندی یک درمسنگ، با انگبین مصفی بسرشند، شربت دو مثقال.
گوارش سقنقور:
قوّت باه را زیادت کند.
اخلاط آن: تخم هلیون[552]، تخم پیاز، تخم شلغم، تخم شبت، تخم گندنا، تخم گزر،
ص: 452
تخم جرجیر، تخم انجره، حبة الخضراء، لسان العصافیر، کنجد مقشر، تخم ترب، تودری سرخ، تودری زرد، مغز چلغوزه، حب الرشاد، از هر یکی سه درمسنگ، زنجبیل، شقاقل، خولنجان، دارپلپل از هر یکی پنج درمسنگ، دارچینی، گوزبوا، بهمن سرخ، بهمن سپید، از هر یکی دو درمسنگ، سره‌ی[553] سقنقوره پنج درمسنگ، اسقیل مشوی سه درمسنگ، فانید شکری چند وزنه همه‌ی داروها به انگبین مصفی بسرشند، شربت دو درمسنگ، اندر شیر تازه یا اندر مثلث[554] یا اندر ماء العسل.
گوارش دارچینی: خداوند ضعیفی معده و ضعیفی گرده را سود دارد و اخلاط غلیظ را دفع کند و بادها بشکند.
اخلاط آن: دارچینی چینی، عود هندی، راسن خشک از هر یکی شش درمسنگ، قرنفل، پلپل سیاه، دارپلپل، سنبل، أسارون از هر یکی پنج درمسنگ، زنجبیل یک وقیه، نعنع هشت درمسنگ، خیربوا، قرفه از هر یکی دو درمسنگ، مصطکی، انیسون، تخم بادیان، سلیخه از هر یکی سه درمسنگ، به انگبین مصفی بسرشند. اندر «کتاب قانون» این گوارش بدین نسخه است و مرا صواب می‌آید اگر به جای قرفه، کبابه کنند و سه درمسنگ خولنجان زیادت کنند.
گوارش زنجبیل: بادها بشکند و طعام بگوارد و اسهال باز گیرد و خداوند هیضه را سود دارد.
اخلاط آن: زنجبیل بیست درمسنگ، صمغ عربی، خیربوا از هر یکی ده درمسنگ، قرنفل، دارچینی از هر یکی پنج درمسنگ، گوزبوا یک عدد، زعفران یک درمسنگ، نشاسته گندم، چهل[555] دو درمسنگ، شکر طبرزد یک رطل بغدادی.
گوارش کافور: طعام بگوارد و معده و جگر ضعیف را سود دارد.
اخلاط آن: زنجبیل، پلپل، دارپلپل، دارچینی، قرفه، ساذج هندی، سنبل الطیب،
ص: 453
شیطرج هندی، گوزبوا، صندل سپید، حب البلسان، قاقله، بسباسه، قرنفل، نارمشک، طالیسفر، سُعد، طباشیر، عود هندی از هر یکی نیم وقیه، کافور رباحی، مشک تبتی، از هر یکی درمسنگ و نیم، شکر طبرزد، ده وقیه و نیم، همه به انگبین مصفی بسرشند.
گوارش کافور: اسهال صفرا باز آرد.
اخلاط آن: زرشک پاک کرده ده درمسنگ، گل سرخ شش درمسنگ، طباشیر چهار درمسنگ، بزر الحماض بریان کرده هفت درمسنگ، کهربا چهار درمسنگ، حب الاس شش درمسنگ، شاه‌بلوط پنج درمسنگ دقیق، انجدان[556] پست سیب ده درمسنگ، پست غبیرا[557] ده درمسنگ، اناردانک بریان کرده پانزده درمسنگ، کافور سه درمسنگ، زعفران پنج درمسنگ، فوفل چهار درمسنگ، نیلوفر پنج درمسنگ، به رب ترنج بسرشند با[558] طبرزد، شربت دو درمسنگ.
گوارش هندوی: خداوند قولنج را و خداوند وجع المفاصل، نقرس را و خداوند ضعف معده را سود دارد.
اخلاطه: شیطرج هندی، ساذج هندی از هریکی چهار درمسنگ، گوزبوا، نانخواه از هریکی دو استار، پلپل، دارپلپل، پنج استار، زنجبیل پنج استار، هلیله سیاه سی استار، نارمشک دو استار، قرنفل پنج درمسنگ، بسباسه چهار درمسنگ، پانید ده استار، شربت دو درمسنگ، با نبیذ کهن.
گوارش بلادر: خداوند معده سرد را سود دارد و فرامشت‌کاری ببرد. و رنگ روی را سرخ کند و ذهن و تفکر را لطیف کند. گوارش حکما گویند که این گوارش سلیمان پیغمبر[559] کرده است.
اخلاطه: پلپل، دارپلپل، هلیله سیاه، بلیله، آمله، جندبیدستر، از هر یک چهار درمسنگ، قسط، بلادر، برنگ کابلی، شکر طبرزد، حب الغار، از هر یکی دوازده درمسنگ، سعد هشت درمسنگ. داروها را بکوبند و بلادر را جداگانه بکوبند و با روغن گاو چرب
ص: 454
کنند، بجوشند و باز بپالایند و بنگارند تا بدان روغن عسل بلادر چند زیادت شده است، اگر به وزن ده درمسنگ بود به انگبین بیامیزند و داروها بدان معجون کنند و گر کمتر بود نیز بلادر بکوبند و با روغن بجوشند، و باز بپالایند و بنگرند به وزن روغن تا ده درمسنگ عسل بلادر زیادت شود اندر روغن. آنگاه بکار برند چنان که گفته آمده است. داروها خشک را بکوبند و ببیزند و به روغن گاو چرب کنند و بلادر در عسل گذارند و بیامیزند و همه بسرشند عسل دوباره چند وزن همه داروها، شربت پس از شش ماه دو درمسنگ در طبیخ کرفس و بادیان و آن که این گوارش بکار آرد، خویشتن را از رنج و ریاضت سخت و خشم و غم نگاه دارد و از مباشرت بسیار و شراب بسیار پرهیز کند، طعام او اسفیدباج باشد.
گوارش کندر: معده را گرم کند و طعام بگوارد و اسهال بلغمی باز دارد.
اخلاطه: کندر، شصت درم، پلپل، دارپلپل از هر یکی ده درمسنگ، شکر شصت درمسنگ، زنجبیل خاولنجان از هر یک دوازده درمسنگ، گوزبوا، قرنفل، خیربوا از هر یک پنج درمسنگ[560]، تبتی نیم درمسنگ با انگبین مصفی بسرشند، شربت سه درمسنگ.
نسخه دیگر: معده را گرم کند و شهوت طعام پدید آرد و اسهال بلغمی باز دارد. اخلاطه: پلپل سپید، پودنه، کندر، گلنار، انجدان، اسپند، نانخواه، انیسون، شونیز، همه راستاراست به انگبین مصفی بسرشند، شربت سه درمسنگ.
گوارش فنجنوش: معده ضعیف را سود دارد و گونه روی صافی کند و خداوند بواسیر را سود دارد و قوّت باه زیادت کند.
اخلاطه: هلیله کابلی، بلیله، آمله، پلپل، دارپلپل، زنجبیل، سعد، شیطرج هندی و سنبل، از هر یکی ده درمسنگ، تخم شبت، تخم گندنا، از هریکی چهار درمسنگ، خبث الحدید سوده و چهارده روز به سرکه فرغار کرده و خشک کرده صد درمسنگ، با انگبین مصفی و روغن گاو بسرشند و شش ماه نگاه دارند تا برسد، شربت دو درمسنگ و بعضی مردمان درین گوارش مشک زیادت کنند.
ص: 455
نسخه دیگر: هلیله کابلی، بلیله، آمله، پلپل، دارپلپل، زنجبیل، زیره کرمانی، تخم شبت، تخم کرفس، تخم گندنا، تخم جرجیر، تخم شلغم، تخم گوز فلنجه، گل سرخ، سعد، دارچینی، قرنفل، گوزبوا، از هر یکی یک درمسنگ، بسباسه، هال، قاقله، سک، عود خام، مشک تبتی از هر یکی دو درمسنگ، تخم سپندان سه اوقیه، خبث الحدید مدبر، چند وزن همه داروها با انگبین مصفی بسرشند.
نسخه دیگر: خداوند معده گرم را سود دارد.
اخلاطه: هلیله، بلیله، آمله، بیخ سوسن، گل سرخ، اذخر از هر یکی دو درمسنگ، خبث الحدید، چند وزن همه داروها شکر طبرزد، بگذارند و به قوام آرند و داروها بدان بسرشند، شربت دو درمسنگ در شراب سیب و مانند آن.
گوارش حب الاس: معده را قوّت دهد و اسهال و قی بلغمی را باز دارد.
اخلاطه: حب الاس یک من، هلیله سیاه و بلیله و آمله، طالیسفر از هر یک بیست درم، پلپل، دارپلپل، زنجبیل از هر یکی ده درمسنگ، مصطکی، قردمانا، کرویا، انیسون، زیره کرمانی، سنبل، سلیخه، قاقله، قسط از هر یکی شش درمسنگ، گوزبوا، تخم کرفس، نانخواه، از هر یکی پنج درمسنگ، ساذج هندی، حماما از هر یکی چهار درمسنگ، همه بکوبند و با انگبین مصفی بسرشند، شربت یک درمسنگ، گوارش خوزی: معده و جگر ضعیف را سود دارد و طعام بگوارد و اسهال باز دارد و خداوند درد سپرز را سود دارد و ادرار بول آرد.
اخلاط آن: قسط، قرفه، سنبل، حب بلسان، سلیخه از هر یکی ده درمسنگ، گوزبوا پنج درمسنگ، قاقله، قرنفل، انیسون، اکلیل الملک، شیطرج، نارمشک از هر یکی چهار درمسنگ، بسباسه سه درمسنگ، درونج سه درمسنگ، زراوند طویل و ریوند چینی و اشنه از هر یکی پنج درمسنگ، در بعضی نسختها دو درمسنگ است. هلیله‌ی سیاه و هلیله کابلی از هر یکی دو استار هر دو به روغن زیت بریان کرده، پلپل ده عدد، حب الاس چند وزن همه، داروها همه نرم بسایند چون سرمه و شکر طبرزد به قوام آرند و بدان بسرشند، شربت چند مازویی در آب سرد و دو ماه بنهند تا برسد پس بکار برند.
ص: 456
نسخه دیگر: قسط، قِرفه، سنبل، حب بلسان، سلیخه از هر یکی ده درمسنگ، گوزبوا پانزده عدد، قاقله، قرنفل، انیسون، اکلیل الملک[561]، شیطرج هندی، نارمشک، از هر یکی چهار درمسنگ، بسباسه سه درمسنگ، برنگ کابلی بیست درمسنگ، زراوند، اشنه، ریوند چینی از هر یکی دو درمسنگ، سعد، زنجبیل از هر یکی ده استار، قصب الذیره، پلپل، دارپلپل از هریکی پنج درمسنگ، هلیله سیاه بریان کرده دو استار، پلپل ده عدد، حب الاس چند همه داروها به عسل طبرزد بسرشند. در کفایه «احمد فرخ» به جای برنگ کابلی پوست ترنج آورده است هفت درمسنگ و مرا آن صواب می‌آید.
گوارش خوزی کوچک: اسهال باز دارد و بادها بشکند و معده را قوّت دهد و طعام بگوارد.
اخلاطه: دانه میویز بریان کرده نیم من، حب الاس مشوی ده استار، خرنوب نبطی دانه از وی بیرون کرده، گلنار، گزمازو، نانخواه از هر یکی ده درمسنگ، همه به انگبین مصفی بسرشند یا به شکر طبرزد.
نسخه دیگر: حب الاس سه من، سعد نیم من، پلپل ده استیر، خاولنجان ده استار، زنجبیل، سنبل از هر یکی پنج استار، همه را نرم بکوبند و ببیزند مگر حب الاس که از آن درشت‌تر باید. پس به انگبین مصفی بسرشند.
گوارش شهریاران: معده و جگر سودا را[562] و کسی را که بیم استسقا بود سود دارد و اسهال کند.
اخلاط آن: شیطرج هندی، پلپل، دارپلپل، قرفه، قاقله، شغار، قرنفل، نارمشک، ساذج هندی، نشاسته گندم، مصطکی، قاقله کبار، دارچینی، سنبل، سلیخه، تخم کرفس، نانخواه، تخم بادیان، انیسون از هر یکی شش درمسنگ، افتیمون، تربد از هر یکی دوازده درمسنگ، سقمونیا ده درمسنگ، شکر طبرزد بیست درمسنگ با انگبین مصفی بسرشند.
گوارش انجدان: بادها را بشکند.
ص: 457
اخلاطه: پلپل، تخم کرفس از هر یکی دوازده درمسنگ، انجدان سیاه، چهارده درمسنگ، فطراسالیون، فراسیون، فودنج، حاشا، سیسالیوس از هر یکی هشت درمسنگ، انجدان سپید سیزده درمسنگ با انگبین مصفی بسرشند.
نسخه دیگر: معده و جگر سرد را و کسی را که جگر صلب شده باشد و گرده سرد را سود دارد و استسقا باز دارد.
اخلاطه: انجدان سیاه ده درمسنگ، تخم جرجیر، تخم گندنا از هر یک هشت درمسنگ، زنجبیل، بلیله و آمله از هر یکی هفت درمسنگ، نانخواه، تخم کرفس، انیسون، قاقله‌ی صغار، زیره کرمانی، دارچینی از هر یکی پنج درمسنگ، بلیله سیاه هفت درمسنگ، قرفه هفت درمسنگ، پلپل، دارپلپل از هر یکی چهار درمسنگ، سنبل دو درمسنگ در طبیخ بادیان و انیسون و مصطکی و سنبل.
گوارش سماق: اسهال صفرایی باز دارد و معده را قوّت دهد.[563]
و سماق پاک کرده سی درمسنگ، پست نبق و پست جو و پست سیب و کعک بغدادی، خرنوب شامی از هر یکی ده درمسنگ، به شراب سیب و شکر طبرزد بسرشند، شربت پنج درمسنگ.[564]

ذخیره خوارزمشاهی ؛ ج‌3 ؛ ص457
نسخه‌ی دیگر: سماق دو جزء، حب الاس، یک جزء، انار دانک یک جزء، خرنوب نبطی دانه بیرون کرده سه جزء، صمغ عرابی، گل‌نار از هر یکی نیم جزو همه را با میویز دانه بیرون کرده بسرشند.
گوارش طباشیر: اسهال صفرایی باز دارد و تشنگی بنشاند و کسی را که تب بود سود دارد.
اخلاطه: طباشیر، گل سرخ از هر یکی ده درمسنگ، بزر حماض و صمغ عرابی از هر یکی ده درمسنگ، زعفران، افیون از هر یکی دو مثقال، گل‌نار، سماق، عصاره‌ی لحیة الطیس از هر یکی هفت درمسنگ، حب الاس ده درمسنگ، به شراب سیب یا به رب آبی
ص: 458
بسرشند یا به جلاب، شربت چهار درمسنگ.
گوارش طباشیر معتدل: طباشیر ده درمسنگ، گل سرخ سه درمسنگ، سماق پاک کرده دو درمسنگ، گل‌نار یک درمسنگ، قاقله کبار یک درمسنگ، مصطکی عود از هر یکی نیم درمسنگ در شراب آبی بسرشند، شربت سه درمسنگ تا چهار درمسنگ.
گوارش هلیله‌ی زرد: اسهال که از صفرا و بلغم بود، باز دارد.
اخلاطه: هلیله‌ی زرد بریان کرده، چنان که در اول کتاب یاد کرده آمده است یک جزء، حب الرشاد نیم جزو بریان کرده‌ی ناکوفته، حب الاس، سماق، ثمرة الاطرفا[565]، سک از هر یکی سدس یک جزء، همه داروها بکوبند مگر حب الرشاد و بیامیزند و سفوف کنند، شربت دو درمسنگ با شراب آبی یا شراب مورد.
گوارش زیره نسخه عیسی بن صهاربخت: زیره‌ی مدبر، سذاب خشک، پلپل، زنجبیل از هر یکی ده استار، پوره ارمنی بیست درمسنگ به انگبین مصفی بسرشند.
نسخه دیگر: زیره مدبر یک من، پلپل، سداب، زنجبیل از هر یکی نیم من، پوره ده‌استار با انگبین مصفی بسرشند.
نسختی دیگر: زیره صد درمسنگ، سذاب چهل درمسنگ، پلپل، زنجبیل، بورق[566] ارمنی از هریکی ده درمسنگ با انگبین مصفی بسرشند.
نسخه دیگر: معده را گرم کند و بادها را بشکند و عاروق ترش را برآرد و سده بگشاید و اگر کسی را از قولنج رنج باشد و پیوسته این معجون بکار دارد از قولنج خاص یابد.
اخلاط آن: زیره مدبر صد درمسنگ، زنجبیل بیست درمسنگ، پلپل ده درمسنگ، افتیمون سی درمسنگ، پوره نان بیست درمسنگ با انگبین مصفی بسرشند.
گوارش جالینوس: همه اندام‌ها را قوّت دهد و بادها را بشکند و بسیاری بول که از سردی مثانه بود باز دارد و سرفه بلغمی را ببرد و باه را قوّت دهد و بوی دهان خوش کند و گونه روی صافی کند و باد ناسور و دیوانگی و درد سر که از سردی بود، ببرد و خداوند
ص: 459
نقرس قوبا و خداوند بهق را سود دارد و کسی را که ریش‌های پلید دارد و در گرده ریگ دارد، سود دارد و سیاهی موی نگاه دارد. هر که بیست و یک روز این گوارش بکار دارد از این بیماری‌ها ایمن شود.
اخلاطه: سنبل، قرنفل، قاقله، سلیخه، دارچینی، خاولنجان، زنجبیل، زعفران، پلپل سپید، دارپلپل، قسط بحری، سعد، عود بلسان، حب الاس، أسارون، قصب الذیره از هر یکی جزوی، مصطکی نیم جزو شکر چندِ وزن همه داروها با انگبین مصفی بسرشند و یک هفته نگاه دارند، شربت دو مثقال به ناشتا و اگر از پس طعام به ساعتی خورند روا باشد و هرچند کهن‌تر می‌شود بهتر باشد.

باب دهم در اطریفل‌ها

اطریفل بزرگ: معده و امعاءی سرد را قوّت دهد و گرم کند و طعام بگوارد و مثانه را قوی کند و قوّت باح بیفزاید.
اخلاطه: هلیله کابلی و بلیله و آمله و بوزیدان و بسباسه و شیطرج هندی و شقاقل از هریکی یک جزء، هر دو تودری[567] و هر دو بهمن[568] و لسان العاصفیر از هر یک پنج جزو همه بکوبند و به حریر ببیزند و به روغن گاو چرب کنند و به انگبین مصفی بسرشند.
نسختی دیگر: هلیله سیاه شش درمسنگ، بلیله و آمله و تخم کرفس کوهی و شیطرج و نانخواه و سعتر فارسی از هر یک یک اوقیه، سنبل و حماما و وج و هال از هر یک سه درمسنگ، دارچینی چهار درمسنگ، پلپل سپید و سیاه و نارمشک و نمک هندی از هر یک نیم اوقیه، خبث الحدید سه اوقیه، خردل یک اوقیه و نیم، نوشادر نیم درمسنگ، بکوبند و ببیزند و به روغن گاو چرب کنند و به انگبین مصفی بسرشند. شربت یک ملعقه.
اطریفل دیگر: تب را نرم دارد و معده را از صفرا و بلغم پاک کند.
اخلاطه: هلیله‌ی زرد و کابلی و بلیله و آمله از هر یک ده درمسنگ، اصل الاسوس پنج درمسنگ، تربد سپید بیست درمسنگ، زنجبیل سه درمسنگ، شیطرج سه درمسنگ، قرفه
ص: 460
و دارچینی و خیربوا از هر یک دو درمسنگ، شاترج ده درمسنگ، گل سرخ پنج درمسنگ با انگبین مصفی بسرشند، شربت از چهار درمسنگ تا پنج درمسنگ.
اطریفل کوچک: معده ضعیف را سود دارد رطوبت را کم کند و گونه روی صافی کند و خداوند بواسیر را سود دارد.
اخلاطه: هلیله کابلی و بلیله و آمله از هر یک راستاراست همه بکوبند و ببیزند و به روغن گاو چرب کنند و به انگبین مصفی بسرشند
اطریفل میانه: خداوند بیماری‌های صفرایی را سود دارد و سرگشتن و تاریکی چشم که از معده خیزد، ببرد.
اخلاطه: هلیله‌ی زرد چهل درمسنگ، هلیله کابلی سی درمسنگ، بلیله و آمله از هر یک بیست درمسنگ، شاتره پانزده درمسنگ، سنای مکی ده درمسنگ، گل سرخ یک استار و انیسون و مصطکی از هر یک پنج درمسنگ همه بکوبند و ببیزند و با روغن بادام چرب کنند و با انگبین بسرشند. اگر رطوبتی باشد، شش درمسنگ تربد با آن یار کنند و اگر سقمونیا به قدر حاجت با وی یار کنند، اسهال بیشتر کنند.
نسختی دیگر مختصر: هلیله کابلی و هلیله سیاه و بلیله و آمله و زنجبیل و کنجد مقشر از هر یک راستاراست با روغن گاو چرب کنند و به انگبین مصفی بسرشند.
اطریفل افتیمونی: خداوند بیماری‌های سودایی را سود دارد و سیاهی مو را نگاه دارد تا دیر سپید شود.
اخلاطه: هلیله کابلی بیست درم، بلیله و آمله از هر یک دو درمسنگ، سنا مکی افتیمون و تربد از هر یکی پنج درمسنگ، شیطرج سه درمسنگ، بسفایج دو درمسنگ، انیسون و ملح نفطی از هریکی دو درمسنگ، با انگبین بسرشند، شربت چهار درمسنگ.
اطریفل غددی: خداوند خنازیر و خوانیق را سود دارد.
اخلاطه: بگیرند هلیله سیاه پانزده درمسنگ، بلیله و آمله و تربد از هر یک هفت درمسنگ، افتیمون ده درمسنگ، بسفایج و اسطوخودوس و سنا مکی از هر یک پنج درمسنگ، شیطرج و زرنباد و غاریقون از هر یک سه درمسنگ، انیسون و مصطکی و خیربوا
ص: 461
و قرنفل و قرفه و سنبل و جوزبوا از هر یک دو درمسنگ، نوشادر سه درمسنگ، غدد که در گردن گوسفند باشد، خشک بکرده پنج درمسنگ با انگبین بسرشند، شربت پنج درمسنگ.
اطریفل مقل: خداوند بواسیر را سود دارد.
اخلاطه: هلیله کابلی و بلیله و آمله از هر یکی راستاراست، مقل چند وزن همه داروها، مقل را به آب گندنا حل کنند و با انگبین مصفی بیامیزند و یک جوش بدهند تا آب گندنا کمتر شود و مقل با انگبین آمیخته شود پس هلیها[569] بدان بسرشند، شربت چهار درمسنگ.
اطریفل ماهان بدر: خداوند بهق سپید و برص را سود دارد و موی بی وقت سپید نشود و همه بیماریهای بلغمی را سود دارد.
اخلاطه: هلیله کابلی بیست درمسنگ، بلیله و آمله از هر یک ده درمسنگ، برنگ پانزده درمسنگ، سعد و شیطرج و زنجبیل از هر یکی سه درمسنگ، ساذج هندی پنج درمسنگ، بسفایج و اسطوخودوس از هر یک هفت درمسنگ، غاریقون شش درمسنگ، قسط سه درمسنگ، کندر و مصطکی و انیسون و قرنفل و خیربوا و جوزبوا از هر یک دو درمسنگ، فلفل و دارپلپل و نارمشک از هر یک چهار درمسنگ با انگبین مصفی بسرشند، شربتی سه درمسنگ تا چهار درمسنگ.
اطریفل دیگر مختصرتر: خداوند بهق و برص را سود دارد.
اخلاطه: هلیله کابلی و بلیله و آمله و افتیمون و دوقو از هر یکی پنج درمسنگ، جوزبوا، غاریقون، عاقرقرحا و شیطرج از هر یک دو درمسنگ، دارپلپل و قرفه از هر یک چهار درمسنگ با انگبین مصفی بسرشند، شربتی سه درمسنگ.
اطریفل دیگر: خداوند وسواس و اندیشه‌ها[570] و خداوند مالیخولیا را سود دارد.
اخلاطه: هلیله کابلی و بلیله از هریک ده درمسنگ، افسنتین و سنا مکی و شیطرج و
ص: 462
افتیمون و بسفایج و تربد و اسطوخودوس از هریک پنج درمسنگ، مصطکی و جوزبوا از هر یک دو درمسنگ، لسان الثور و فلمنجمشک و حجر لاژورد با حجر ارمنی مغسول و بادرنجبویه از هر یک چهار درمسنگ، تخم کرفس و انیسون از هر یک دو درمسنگ، همه بکوبند و ببیزند و به روغن بادام چرب کنند و به انگبین مصفی بسرشند یا به میویز دانه بیرون کرده.
اطریفل دیگر: خداوند حب القرع را سود دارد.
اخلاط: بگیرند برنگ کابلی مقشر ده درمسنگ، تربد و حب النیل و قسط از هر یکی پنج درمسنگ، قنبیل و ترمس و افسیتون رومی و شیح ارمنی و افتیمون و ملح نفطی و خردل سپید و شحم حنظل و سعد و راسن خشک از هر یک سه درمسنگ و نیم، بکوبند و ببیزند و به انگبین بسرشند، شربت یک مثقال.
اطریفل شاهتره: خداوند گر و خارش و سعفه[571] را سود دارد.
خلاطه: هلیله‌ی زرد چهل درمسنگ، کابلی سی درمسنگ، بلیله و آمله بیست درمسنگ، سنا مکی ده درمسنگ، شاهتره پنجاه درمسنگ، گل سرخ شش درمسنگ، تربد شش درمسنگ، افسنتین شش درمسنگ، همه بکوبند و به کشمش[572] بسرشند، شربت چند یک گوز.
بعضی مردمان سنا مکی و شاهتره از هر یک نیم جزو کنند و به جای افسنتین یک درمسنگ ریوند و دو در مسنگ چوب کدو کنند و به کشمش بسرشند، چهار درمسنگ تا پنج درمسنگ.
اطریفل گشنیزی: خداوند صداع گرم را سود دارد و بخارها از سر باز دارد.
اخلاطه: هلیله کابلی و بلیله و آمله و گشنیز خشک از هر یک، یک جزو همه به روغن بادام چرب کنند و به کشمش بسرشند و بعضی مردمان هم‌سنگ هلیله، با گشنیز خشک کنند، چنان که اگر هلیله و آمله و بلیله از هر یک ده درمسنگ باشد، گشنیز سی درمسنگ
ص: 463
باشد.
اطریفل دیگر: خداوند حب القرع را سود دارد.
اخلاطه: برنگ کابلی ده درمسنگ، تربد ابیض حب النیل و قسط از هریک پنج درمسنگ، قنبیل، ترمس، افسنتین رومی و افتیمون و حنیس و ملح هندی و خردل سپید و شحم حنظل و سعد و راسن از هر یکی سه درمسنگ و نیم با انگبین بسرشند.
اطریفل دیگر: خداوند عرق مدینی را سود دارد و طبع فرو آورد و ماده این علت از تن پاک کند. هر که این اطریفل ده روز پیوسته بکار دارد، ازین علت سلامت یابد.
اخلاط آن: هلیله کابلی، بلیله، آمله، تربد، زنجبیل، قنبیل راستاراست، فایند هم‌سنگ همه داروها بسرشند و بکار دارند، ده روز پیوسته.

باب یازدهم در قرصها

اقراص کواکب: این دارویی است که طبیبان متقدم، مبارک و بزرگ داشته‌اند. منافع او بسیار است. معده ضعیف را که فضله‌ها می‌پذیرد و از دیگر اندامها بدو می‌آید، قوّت دهد تا آن فضله‌ها را دفع کند و آروغ ترش را باطل کند و بخورند و بر پیشانی طلا کنند با سرکه درد بنشاند و نزله‌ها باز دارد و بارزد با وی بسرشند، به دندان که خورده شده باشد درنهند سود دارد و به گوش در چکانند با آب مرزنگوش درد گوش بنشاند و سرفه‌ی کهن را و خون بر آمدن را که به سرفه از گلو برآید سود دارد و خداوند تب‌ها کهن را با آب مرزنگوش بدهند تب زایل شود و کسانی را که جانوری زهرناک گزیده باشد یا زهری داده باشند با آب سذاب بدهند، سود دارد و با شراب بهی بدهند، اسهال خون باز دارد و ریش‌های روده که از بلغم شور بود و ریش مثانه را سود دارد و با رب گوز با مِیفُختَج غرغره کنند، خناق بلغمی را باز دارد.
اخلاط آن: مُر صافی، جندبیدستر، سنبل و سلیخه و گِل مختوم، پوست بیخ لفاح از هر یک چهار درمسنگ، افیون و زعفران و قسط و مُر و کوکب الارض که آن را «طلق» گویند از هر یک پنج درمسنگ، تخم خشخاش و سپند از هر یک هفت درمسنگ، دوقو، انیسون و
ص: 464
سیسالیوس و بنج ابیض و میعه تَر و تخم کرفس از هر یک هشت درمسنگ، میعه و افیون به شراب ریحانی حل کنند و داروها خشک بکوبند و ببیزند و بدان بسرشند و اقراص کنند، هر یک نیم درمسنگ و در سایه خشک کنند و از پس شش ماه بکار دارند و در بعضی نسخت‌ها کوکب الارض چهار درمسنگ آوده‌اند.
قرص گل: نسخه معروف، خداوند درد معده را سود دارد و رطوبت معده را بزداید، تب‌های مزمن بلغمی را ببرد.
اخلاطه: برگ گل سرخ بیست درمسنگ، سنبل و اصل السوس از هر یک ده درمسنگ، به مثلث بسرشند و اقراص کنند و در سایه خشک کنند، شربت دو درمسنگ با سکنگبین ساده یا با سکنگبین عنصلی.
نسخه دیگر: خداوند تب‌های آمیخته را سود دارد.
اخلاط آن: گل سرخ شش درمسنگ، اصل السوس چهار درمسنگ، سنبل دو درمسنگ با میفختج بسرشند و اقراص کنند.
قرص گل مسهل: اسهال صفرا کند. بگیرند گل سرخ ده درمسنگ، رب السوس پنج درمسنگ، سنبل انطاکی سه درمسنگ، مصطکی دو درمسنگ بسرشند و اقراص کنند، شربتی دو درمسنگ و نیم با جلاب و آب سرد، خداوند تب را دهند و در بعضی نسخت‌ها گل دوازده درمسنگ است و به جای رب السوس، اصل الاسوس است و اصل السوس و سنبل از هر یکی هشت درمسنگ است، مصطکی نیست.
قرص گل: درد معده و آماس معده را ببرد.
اخلاطه: گل سرخ شش درمسنگ، سنبل سه درمسنگ، رب السوس چهار درمسنگ، اکلیل الملک و بابونه و الاذخر از هر یک سه درم، مصطکی و کهربا از هر یکی دو درمسنگ، شربت یک مثقال اما از جهت درد معده با طبیخ انیسون دهند و از جهت آماس را با آب عنب الثعلب[573].
ص: 465
قرص دیگر: تب‌های کهن را و تب‌های آمیخته را و یرقان را ببرد و سده جگر بگشاید.
اخلاطه: بگیرند گل سرخ ده درمسنگ، سنبل دو درمسنگ، رب السوس و طباشیر از هر یک، سه درمسنگ، غافت پنج درمسنگ، انیسون و مصطکی یک درم، ترنگبین پاک کرده ده درمسنگ، ترنگبین به گلاب حل کنند و داروها بدان بسرشند شربتی یک درمسنگ تا دو مثقال با سکنگبین ساده یا بُزوری به وقت حاجت می‌خورند.
نسخه دیگر: گل سرخ هفت درمسنگ، سنبل چهار درمسنگ، افسنتین و عصاره‌ی قافت از هر یک سه درمسنگ، انیسون یک درمسنگ، مصطکی و زعفران و ریوند چینی از هر یک دو درمسنگ، لاک و رب السوس از هر یک سه درمسنگ، شربتی دو درمسنگ.
قرص گل دیگر: آماس کهن را که در معده و جگر باشد ببرد.
اخلاط آن: گل سرخ پنج درمسنگ، اکلیل الملک و بابونه از هر یک پنج درمسنگ، الاذخر سه درمسنگ، صندل سرخ سه درمسنگ، فوفل پنج درمسنگ، اصل السوس مقشر کوفته و بیخته هفت درمسنگ، سنبل سه درمسنگ، مصطکی دو درمسنگ، کهربا چهار درمسنگ، شربت دو درمسنگ با آب عنب الثعلب یا به سکنگبین ساده یا به طبیخ کرفس و بادیان.
قرص گل: تب‌های بلغمی ببرد.
اخلاطه: بگیرند گل سرخ ده درمسنگ، اصل السوس و عصاره‌ی مغافت[574] و عصاره‌ی افسنتین و مصطکی و سنبل و أسارون و عود خام و الاذخر از هر یک، یک درم، شربت یک درم با ماء الاصول و گل انگبین.
قرص گل دیگر: خداوند شطر الغب را سود دارد. گل سرخ و اصل السوس از هر یک چهار درمسنگ، طباشیر دو درمسنگ، ترنگبین سه درمسنگ، سنبل و افسنتین از هر یک دو درمسنگ.
قرص گل: کسانی را که با شطر الغب اسهال و خفه باشد سود دارد.
ص: 466
اخلاطه: سنبل و عود و زعفران و زرشک از هر یکی سه درمسنگ، ریوند چینی چهار درمسنگ، طباشیر و گل[575] و گل سرخ، لاک مغسول و صمغ عربی بریان کرده از هر یک پنج درمسنگ، بزر حماض مقلو شش درمسنگ، گل ارمنی هفت درمسنگ، اقراص کنند و به لعاب دانه‌ی آبی بسرشند.
قرص گل: غب غیر خالصه را سود دارد و حرارت بنشاند.
اخلاطه: گل سرخ شش درمسنگ، بزر الحماض و صمغ عربی از هر یک چهار درمسنگ، نشاسته سه درمسنگ، طباشیر و تخم خرفه از هر یک دو درمسنگ، کتیرا و زعفران و سنبل و ریوند از هر یک یک درمسنگ، کافور دو دانگ.
قرص گل[576]: تب‌های آمیخته را که ماده صفرا و بلغم بود و صفرا غالب بود سود دارد.
اخلاطه: گل سرخ ده درمسنگ، سنبل سه درمسنگ، اصل السوس پنج درمسنگ، تخم خیار و تخم یوخل از هر یک چهار درمسنگ.
قرص کافور: تب گرم را و درد معده را که از گرمی بود سود دارد و تشنگی بنشاند و خداوند یرقان را سود دارد.
اخلاطه: بگیرند زرشک دانه بیرون کرده، طباشیر و گل سرخ از هر یک هفت درمسنگ، تخم کاهو و تخم یوخل و تخم کسنی از هر یک سه درم، مغز تخم خیار و مغز تخم کدوی شیرین از هر یکی پنج درمسنگ، صندل سپید دو درمسنگ، کتیرا سه درمسنگ، رب السوس دو درمسنگ با سکنگبین.
قرص کافور: تب‌های خونی و صفرایی و محرقه و مطبقه را سود دارد و جگر گرم را خنک کند و تب دق را سود دارد
اخلاط آن: طباشیر پنج درمسنگ، گل پنج درمسنگ، تخم یوخل پنج درمسنگ، تخم کسنی سه درمسنگ، مغز تخم خیار و مغز تخم کدوی شیرین از هر یک هفت درمسنگ، رب السوس سه درمسنگ، کافور ریاحی نیم مثقال با لعاب دانه بِهْ اقراص کنند، هر یک دو
ص: 467
درمسنگ با جلاب یا با سکنگبین، خداوند تب صفرایی را با شراب غوره.
قرص کافور نسخه‌ای دیگر: خداوند تب‌های گرم را و درد معده را و درد سر را سود دارد. طباشیر پنج درمسنگ، گل سرخ پنج درمسنگ، تخم خیار مغز دانه کدوی شیرین از هر یک پنج درمسنگ، کتیرا چهار درمسنگ، سنبل و عود خام و قاقله از هر یک دو درمسنگ، کافور یک درمسنگ و نیم، تخم یوخل پنج درمسنگ، رب السوس ده درمسنگ، صندل سپید دو درمسنگ به لعاب دانه بِهْ بسرشند و اقراص کنند و با جلاب دهند و اگر با دوغ دهند صواب بود.
قرص کافور نسخه دیگر: سده جگر بگشاید، تب‌های گرم ببرد.
اخلاطه: بنفشه خشک و نیلوفر خشک از هر یک سه درمسنگ، تخم خیار و تخم خیار بادرنگ مقشر و طباشیر و زعفران از هر یک دو درمسنگ، گل سرخ سه درمسنگ، ریوند چینی و لاک مغسول از هر یک دو درمسنگ، یک درمسنگ، رب السوس دو درمسنگ، ترنگبین ده درمسنگ اقراص کنند و با سکنگبین دهند.
قرص کافور از ترکیب بوعلی سینا: تخم کاسنی، تخم کوک، تخم خرفه از هر یک دو درمسنگ، تخم کدوی شیرین و تخم خیار از هر یک دو درمسنگ و دو دانگ، سرطان محرق[577] و زعفران و رب السوس و کافور ریاحی از هر یک درم سنگی، رب کدو اگر باشد و اگر نباشد صندل مقاصری دو درمسنگ و دو دانگ، گل سرخ چهار درمسنگ، خداوند تب‌های محرقه و تب دق را سود دارد و قی خون و اسهال و خون باز دارد و اگر کسی سه درمسنگ طباشیر و دو دانگ تخم کدوی شیرین و دو درمسنگ تخم خشخاش در این قرص زیادت کند صواب بود.
قرص طباشیر: اسهال صفرایی باز دارد و تشنگی بنشاند و تب‌های گرم را سود دارد.
اخلاط آن: طباشیر و گل سرخ و سماق پاک کرده، از هر یک ده درمسنگ، بزر حماض و بزر البقله[578] از هر یک پنج درمسنگ، بنگ دو درمسنگ، گل‌نار دو درمسنگ، صمغ عربی
ص: 468
و گل ارمنی از هر یک سه درمسنگ اقراص کنند و اگر دو درمسنگ شاه‌بلوط زیادت کنند، صواب باشد.
قرص طباشیر دیگر: سوزش دل و سینه و تب‌های گرم را سود دارد.
اخلاطه: گل سرخ شش درمسنگ، طباشیر و کتیرا از هر یک چهار درمسنگ، تخم خیار و خیار بادرنگ و دانه کدو و تخم یوخل از هر یک شش درمسنگ، زعفران دو درمسنگ، رب السوس سه درمسنگ، نشاسته سه درمسنگ، کافور درم سنگی به لعاب اسبغول[579] بسرشند، شربتی دو درمسنگ.
قرص طباشیر: اسهال صفرایی باز دارد و تشنگی بنشاند و خداوند تب‌های صفرایی را سود دارد
اخلاطه: طباشیر پنج درمسنگ، گل سرخ هفت درمسنگ، صمغ و نشاسته و بزر الحماض و گل ارمنی و زرشک پاک کرده و تخم یوخل بریان کرده از هر یک سه درمسنگ، صندل مقاصری دو درمسنگ، تخم شاهسفرم، گل‌نار سه درمسنگ، زعفران یک درمسنگ، شربت دو درمسنگ با شراب[580] بهی و مانند آن.
قرص طباشیر: حرارت دل و تشنگی بنشاند.
اخلاطه: طباشیر و تخم یوخل و تخم خیار و تخم کوک و صندل از هر یک برابر، شربت یک مثقال با یک طسوج کافور با رب سیب و مانند آن دهند.
قرص طباشیر: اسهال صفرایی که با تب بود باز دارد و حرارت تب ببرد.
اخلاط آن: طباشیر، گل ارمنی، برز الحماض بریان کرده، صمغ عربی بریان کرده از هر یک ده درمسنگ، گل سرخ و نشاسته بریان کرده از هر یک هشت درمسنگ، اقراص کنند، هر یک دو درمسنگ با رب آبی دهند.
قرص طباشیر: خداوند علت دیانیطس[581] را سود دارد.
ص: 469
اخلاط آن: طباشیر ده درمسنگ، تخم یوخل و تخم کاهو از هر یک پانزده درمسنگ، گشنیز خشک یک شبانه روز به سرکه تَر بکرده، پس بریان کرده پنج درمسنگ، گل سرخ پنج درمسنگ، گل ارمنی پنج درمسنگ، گلنار دو درمسنگ، اقاقیا دو درمسنگ، صندل سپید و صمغ عربی از هر یک دو درمسنگ، کافور نیم درمسنگ، اقراص کنند، هر یک سه درمسنگ با آب انار ترش و با گلاب سرد کرده بدهند.
اقراص زرشک: بیماری جگر گرم را و تب‌های گرم را سود دارد. زرشک پاک کرده ده درمسنگ، تخم کسنی و تخم یوخل و تخم خیار مقشر از هر یک سه درمسنگ، گل سرخ پنج درمسنگ، ریوند چینی یک درمسنگ، سنبل نیم درمسنگ، شربت یک مثقال تا دو درمسنگ با سکنگبین.
قرص زرشک: آماس جگر و سده آن را سود دارد و تشنگی بنشاند.
اخلاطه: زرشک پاک کرده پنج درمسنگ، تخم خیار مقشر و طباشیر از هر یک سه درمسنگ، مصطکی و لاک و ریوند چینی از هر یک یک درمسنگ، زعفران یک درمسنگ، سنبل، رب السوس، ترنگبین پاک کرده از هر یک دو درمسنگ، عصاره‌ی افسنتین و عصاره‌ی غافت از هر یک سه درمسنگ، شربت دو درمسنگ با سکنگبین.
قرص زرشک: بیماری‌های جگر که با تب بود سود دارد و یرقان را ببرد و سدّه بگشاید.
اخلاطه: زرشک پاک کرده پنج درمسنگ، ترنگبین پاک کرده سه درمسنگ، تخم کشوث دو درمسنگ، غافت دو درمسنگ، تخم خیار سه درمسنگ، سنبل یک درمسنگ، طباشیر سه درمسنگ، زعفران و لاک و ریوند چینی از هر یک یک درمسنگ، رب السوس دو درمسنگ، ترنگبین به آب گسنه بگدازند و داروها بدان اقراص کنند و با سکنگبین دهند یا با آب کسنه.
قرص زرشک: آماس معده و جگر گرم را و تب‌های گرم را سود دارد.
اخلاط آن: زرشک پاک کرده و رب سوس و گل سرخ و تخم خیار و تخم خربزه مقشر از هر یکی سه درمسنگ، مصطکی، سنبل، عصاره‌ی غافت از هر یک دو درمسنگ، فو، مو، ریوند چینی، زعفران از هر یکی یک درمسنگ، تخم کشوث، تخم کسنه از هر یک سه
ص: 470
درمسنگ، طباشیر یک درمسنگ و نیم، ترنگبین شش درمسنگ، ترنگبین به آب کسنه حل کنند و داروها بدان بسرشند و اقراص کنند و با سکنگبین بدهند.
قرص زرشک: تب‌های گرم را و تشنگی را ببرد.
اخلاط آن: زرشک پاک کرده و رب سوس، طباشیر از هر یک سه درمسنگ، سنبل یک درمسنگ، تخم خیار مقشر سه درمسنگ و نیم، گل سرخ شش درمسنگ و نیم، تخم خرفه، زعفران، نشاسته و کتیرا از هر یک دو درمسنگ، کافور نیم درمسنگ، قرص زرشک: درد جگر که با تب بود و با سرفه سود دارد.
اخلاطه: زرشک پاک کرده، سنبل، تخم خرفه، رب سوس و بنفشه و کتیرا و نشاسته از هر یکی سه درمسنگ، تخم خربزه و خیار بادرنگ و تخم کدوی شیرین و مغز بادام شیرین از هر یکی دو درمسنگ، مصطکی و طباشیر و زعفران و کافور از هر یک یک درمسنگ، ترنگبین پاک کرده ده درمسنگ، به لعاب دانه‌ی آبی بسرشند و اقراص کنند، هر یک دو مثقال تا سه مثقال با جلاب پخته دهند.
قرص زرشک ترکیب بوعلی سینا: آماس جگر را و سده را تحلیل کند.
اخلاطه: زرشک پاک کرده گر عصاره‌ی او پنج درمسنگ، عصاره‌ی غافت و طباشیر از هر یک دو درمسنگ، لک مغسول، زعفران و کندر و سنبل و عصاره‌ی افسنتین و ریوند چینی و لسان الثور از هر یکی دو درمسنگ و نیم، تخم کسنه و تخم کشوث از هر یک سه درمسنگ، تخم بقله الحمقا[582] یک درمسنگ و نیم، زعفران یک درمسنگ به آب کسنی بسرشند.
اقراص لاک: قرص لک که بیماری‌ها و سده را سود دارد و طعام بگوارد.
اخلاط آن: لاک مغسول و ریوند چینی و مصطکی از هر یک سه درمسنگ، سنبل و تخم کرفس و نانخواه و اذخر و ابهل و مغز بادام طلخ و قسط و فوه و عصاره‌ی غافت و أسارون و جنطیانا از هر یک یک درمسنگ و نیم، اقراص کنند، هر یک یک مثقال با سکنگبین بزوری
ص: 471
بدهند.
قرص لاک نسخه‌ی دیگر: بیماری‌ها جگر و سده را سود دارد.
اخلاطه: ریوند چینی هشت درمسنگ، فوه و لاک مغسول و تخم کرفس و افسنتین و أسارون و مغز بادام طلخ و قسط و دارچینی و زراوند طویل و عصاره‌ی غافت راستاراست و در بعضی نسخت‌ها رب السوس و عصاره‌ی زرشک زیادت کرده‌اند.
اقراص ریوند: آماس جگر و سپرز را و زخمی را که بر تن مردم آید سود دارد.
اخلاط آن: ریوند چینی هشت درمسنگ، فوه و لک مغسول از هر یک چهار درمسنگ، تخم کرفس و غافت و انیسون از هر یک سه درمسنگ، همه بکوبند و ببیزند و اقراص کنند، به سکنگبین هر یک مثقالی، شربت یک قرص.
قرص ریوند: خداوند جگر سرد را سود دارد.
اخلاطه: ریوند چینی ده درمسنگ، سنبل و مصطکی و غافت و انیسون و افسنتین از هر یک دو درمسنگ و نیم، تخم بادیان دو درمسنگ و نیم، به آب بادیان بسرشند هر یک به وزن یک مثقال.
قرص ریوند: بیماری‌ها و درد جگر را سود دارد و اسهال باز دارد.
اخلاط آن: ریوند چینی و لک مغسول از هر یک سه درمسنگ، طباشیر و گل سرخ، از هر یک چهار درمسنگ، بزر حماض پنج درمسنگ، زعفران نیم درمسنگ، اقراص هر یک دو درمسنگ نافع بود.
قرص ریوند: اسهال خون باز دارد.
اخلاطه: ریوند چینی و انبرباریس[583] پاک بکرده و تخم کسنی از هر یک جزو بکوبند و ببیزند و به صمغ عربی بسرشند و قرص کنند و قرص کنند، شربت یک مثقال به آب لسان الحمل[584] و مانند آن و اگر تب نباشد با شراب انگوری دهند که آهن سرخ کرده در وی افکنده باشند، چندین بار یا با دوغ همچنین آهن تاب کرده.
ص: 472
قرص ریوند: اسهال خون باز دارد.
اخلاطه: ریوند یک مثقال، صمغ عربی و گل ارمنی از هر یک یک مثقال و نیم، این جمله سه شربت باشد در آب کسنی دهند یا در آب لسان الحمل.
اقراص افسنتین: قرص افسنتین، خداوند تب‌های کهن را سود دارد و سده بگشاید و ادار بول آرد و شهوت طعام پدید آرد.
اخلاطه: افسنتین رومی و انیسون و أسارون و تخم کرفس و مغز بادام طلخ متساوی از هر یک اقراص کنند، شربت یک مثقال تا دو درمسنگ.
قرص افسنتین: بیماریهای معده و جگر و سپرز را سود دارد و تب‌های آمیخته را ببرد.
اخلاطه: انیسون دو مثقال، أسارون، افسنتین و تخم کرفس، مغز بادام طلخ، و مصطکی و سنبل از هر یک یک مثقال، صبر اسقوطری و ساذج هندی از هر یک یک مثقال و نیم، عصاره‌ی غافت یک مثقال اقراص کنند، چنان که رسم است.
قرص افسنتین: خداوند درد معده را که از پس طعام خوردن پدید آید و تا قذف[585] نکند ساکن نشود و این اقراص را «اقراص ایلاوس» گویند.
اخلاطه: افسنتین دو درمسنگ، تخم کرفس و انیسون از هر یک پنج درمسنگ، سلیخه بیست درمسنگ، مُر و پلپل و جندبیدستر و افیون از هر یک دو درمسنگ اقراص کنند، هر یک یک درمسنگ با شراب فودنه و مانند آن دهند.
اقراص کبر: قرص کبر، خداوند درد سپرز را سود دارد.
اخلاطه: پوست بیخ کبر چهار درمسنگ، اشق چهار استار، زراوند طویل چهار استار، تخم پنج انگشت و فلفل سیاه از هر یک شش استار، اشق را حل کنند و داروهای خشک بکوبند و بدان بسرشند و اقراص کنند، هر یک دو درمسنگ با سکنگبین دهند.
نسختی دیگر: پوست بیخ کبر شش درم، زراوند طویل و تخم پنج انگشت و پلپل از هر یک شش درمسنگ قرص کنند.
ص: 473
نسختی دیگر: پوست بیخ کبر شش درم، زراوند طویل و قسط شیرین و سذاب خشک و اشنان از هر یک سه درم، تخم پنج انگشت هشت درم، اشق شش درم اقراص کنند، چنان که یاد کرده آمده است، شربت یک مثقال با سکنگبین.
قرص[586] دیگر: خداوند درد سپرز صلب را سود دارد.
اخلاط آن: پوست بیخ کبر و تخم پنج انگشت و فوه از هر یک هفت درم، سنبل و أسارون، مصطکی از هر یک یک درم، عصاره‌ی قافت و عصاره‌ی افسنتین از هر یک سه درم شربت یک درمسنگ یا یک مثقال در سکنگبین.
قرص کبر: خداوند درد سپرز و درد جگر را سود دارد.
اخلاطه: سقلوقیدریون پنج درم و این بیخ کبر رومی بود، جعده و گزمازو و حب البان و کاکنج کوهی و بلوط و جاوشیر و قسط از هر یک سه درم اقراص کنند و بکار می‌برند.
اقراص غافت: بیماری‌های سپرز و جگر را سود دارد و تب‌های کهن را زایل کند.
اخلاط آن: عصاره‌ی غافت و عصاره‌ی افسنتین و صبر از هر یک پنج درمسنگ هلیله‌ی زرد مقشر سه درمسنگ، مصطکی و زعفران از هر یک یک درمسنگ، رب السوس دو درمسنگ به آب کسنی بسرشند و اقراص کنند، شربت یک درمسنگ و نیم با سکنگبین.
قرص غافت: خداوند آماس جگر و سپرز را و خداوند استسقا را سود دارد.
اخلاط آن: عصاره‌ی غافت پنج درمسنگ، الاذخر و زعفران و سنبل و بیخ کبر از هر یک سه درمسنگ، جعده و قسط و قردمانا و حب البان و اشق و زراوند طویل از هر یک دو درم، کمادریوس و کمافیطوس و بیرزد و گزمازو و اسقیل مشوی از هر یک یک درم، جاوشیر و بیرزد به آب کسنی حل کنند و داروها بدان بسرشند و اقراص کنند، شربت یک درمسنگ و نیم با سکنگبین.
قرص غافت: تب‌های بلغمی را سود دارد.
اخلاطه: گل سرخ ده درم و عصاره‌ی غافت و عصاره‌ی افسنتین از هر یک شش درم،
ص: 474
مصطکی یک مثقال، أسارون و سنبل و الاذخر و عود خام از هر یک یک درم، شربت یک مثقال با ماء الاصول.
قرص غافت: تب‌های بلغمی عسر را ببرد.
اخلاطه: غافت چهار درم، گل سرخ یک درم و دو دانگ، طباشیر یک درم و نیم نافع بود.
اقراص فوه: قرص فوه خداوند درد سپرز و تب‌های کهن و خداوند درد جگر را سود دارد.
اخلاطه: فوه و پوست بیخ کبر و زراوند گرد و افسنیتن از هر یک برابر با سکنگبین ترش دهند.
نسختی دیگر: فوه دوازده درم، پوست بیخ کبر و زراوند طویل و اصل السوس از هر یک یک درم، در نسخه دیگر از هر یک دو درم است و دو درم ایرسا به سکنگبین بسرشند و اقراص کنند، هر یک دو درمسنگ با طبیخ افسنتین دهند.
اقراص انیسون: قرص انیسون که خداوند تب‌های کهن را سود دارد و طعام بگوارد و ماده غلیظ را لطیف کند.
اخلاطه: انیسون و تخم کرفس و بادیان از هر یک سه درم، خیربوا و نعنع، قاقله از هر یک دو درم، عصاره‌ی قافت افسنتین و فقاح الاذخر و ریوند چینی و فطراسالیون و مصطکی و زعفران و گل سرخ و سنبل از هر یک یک درمسنگ، شربت یک قرص با ماء الاصول.
قرص انیسون: خداوند تب بلغمی را و تهیج که در بیماران پدید آید سود دارد و سده بگشاید و خداوند جگر ضعیف را سود دارد.
اخلاطه: انیسون چهار درمسنگ، ساذج هندی و أسارون از هر یک سه درم، افسنتین رومی و بادام تلخ و سنبل و صبر از هر یک چهار درم، عصاره‌ی قافت سه درم، مصطکی و تخم کرفس از هر یک درم سنگی اقراص کنند، هر یک یک مثقال با طبیخ افسنتین دهند. در بعضی نسخت‌های یک درمسنگ تخم شبت آورده‌اند. در نسختی دیگر دو درمسنگ غاریقون آورده‌اند.
ص: 475
قرص ایرسا: سپرز صلب را بگدازد.
اخلاطه: ایرسا چهار درم، پلپل سپید، سنبل، اشق از هر یکی دو درم، اشق را به سرکه حل کنند و داروهای دیگر بدان بسرشند و اقراص کنند، هر یک دو درمسنگ با سکنگبین بدهند.
«اهرن» آنکه این قرص ساخت می‌گوید: من خوکی را سه روز این دادم، پس بکشتم.
پرز را گداخته بود.
اقراص گزمازو: این قرص جالینوس ساخته است، سپرز بگدازد و از این قرص هم این حکایت کنند، که از قرص ایرسا.
اخلاطه: گزمازو چهار مثقال، پلپل سپید و سنبل، اشق از هر یکی دو مثقال، اشق را به سرکه عنصل حل کنند و داروها بدان بسرشند و اقراص کنند، هر یک یک مثقال با سکنگبین دهند.
نسختی دیگر: گزمازو ده درم، اسقلوفیدریون هفت درم، حب بلسان شش درم، حب القنبیل شش درم، پوست بیخ کبر هفت درم، زراوند طویل شش درم، فوه پنج درم.
قرص عود: هیضه باز دارد و غشی را که از پس استفراغ‌ها افتد به سبب ضعف قوّت زایل کند و قوّت باز دارد و قی باز دارد.
اخلاط آن: عود خام و سنبل و قرنفل از هر یک یک درم، گل نشابوری دو درم، طباشیر سه درم، کبابه دو درم، سک بغدادی دو درم، کندر سه درم، گل سرخ سه درم، اقراص کنند، هر یک دو درم با شراب سیب یا با شراب آبی با ماء اللحم مرا می‌افتد در این نسخت نیم مثقال مشک و دو درمسنگ پوست پسته که بر ظاهر سفال پسته باشد، زیادت کنند، صواب باشد.
نسختی دیگر: عود خام چهار درم، مصطکی و قرنفل و کبابه، سنبل از هر یکی درم سنگی، شکر چندِ وزن همه شربت یک مثقال.
اقراص کندر: قرص کندر قی و حیضه باز دارد
اخلاط آن: کندر ده درم، گل نجاحی ده درم، کبابه و قاقله و مشک از هر یکی دو درم،
ص: 476
کافور دانگی و مشک دانگی، قرنفل نیم درم، اقراص کنند، به هر یکی یک مثقال با شراب نعنع در نسختی دیگر، سک یک درم، طباشیر سه درم، مصطکی یک درم، این سه داروی زیادت است و شکی نیست، قرنفل یک درم است و کافور دو دانگ است.
قرص کندر: کندر خون برآمدن به سرفه و به قی باز دارد.
اخلاطه: کندر و صمغ عربی و دم‌الاخوین[587] از هر یک سه درم، کهربا پنج درم، ساذج هندی پنج درم، گل مخطوم ده درم، شب یمانی ده درم، گل‌نار سه درم، افیون دو درم، دارچینی دو درم، تخم خشخاش سه درم، اقراص کنند، شربت دو درم با عصاره‌ی برگ خرفه یا با عصاره‌ی بادروج.
قرص کندر: فباق بلغمی بنشاند
اخلاطه: کندر پنج درم، راسن سه درم، پودنه نحری دو درم، برگ سذاب دو درم، تخم سیسنبر سه درم، سعتر فارسی دو درم، نانخواه یک درم و نیم، اقراص کنند، هر یک یک مثقال با طبیخ زیره و نانخواه دهند.
قرص کندر: خداوند حیضه را سود دارد.
اخلاطه: کندر و گل نجاحی از هر یک ده درم، کبابه و قرنفل از هر یکی دانگی، شربت یک مثقال با آب انار ترش.
قرص حب الاس: اسهال و قی باز دارد.
اخلاطه: سماق و حب الاس گزمازو گل ارمنی، بلوط، نشاسته بریان کرده از هر یک ده درم، مقل مکی ده درم، مازو، انار پوست از هر یکی پنج درم.
قرص راسن: قی و اسهال و هیضه باز دارد و خواب آرد و حس معده را خدر کند.
اخلاطه: قرنفل ده درم، سک یک درم، قرفه یک درم، راسن خشک یک درم و نیم، مصطکی و افیون، پوست بیخ لفاح از هر یکی یک درم و نیم، این جمله ده قرص کنند، شربت یک قرص.
ص: 477
اقراص الکحل: خون برآمدن به سرفه باز دارد.
اخلاطه: سرمه اصفهانی و شاذنج مغسول دم‌الاخوین از هر یکی سه درمسنگ، گلنار و مازو از هر یکی دو درم، سروی گوزن سوخته، اقاقیا از هر یکی یک درم، لادن، زعفران از هر یکی نیم درم، پرسیاوشان یک درم و نیم همه بکوبند به آب لسان الحمل بسرشند و اقراص کنند. شربت دو درمسنگ در بعضی نسخت‌ها سه درمسنگ کهربا است در آب باران خورند، در آب طباشیر دهند و گل ارمنی در آب باران افکنند یک شب، دیگر روز این قرص را در آن حل کنند و بدهند.
اقراص بسد: برآمدن خون سرفه و به قی باز دارد و اسهال خون فرو گیرد.
اخلاطه: بسد ده درم، کندر و اقاقیا و گلنار از هر یک چهار درمسنگ، صمغ عربی سه درم، کتیرا و گل مختوم از هر یک سه درم، دارچینی یک درم اقراص کنند، شربت ده درم با رب آبی.
نسخه در کتاب اینست و مرا چنین می‌نماید که دارچینی به تصحیف است ریوند چینی می‌باید.
اقراص کهربا: قرص کهربا کسی را که به سرفه و به قی خون برآید سود دارد و اسهال خون را باز دارد.
اخلاطه: کهربا و بسد و مروارید و ودع سوخته و سروی گوزن سوخته و شادنج مغسول از هر یک سه درم، گل سرخ و تخم خرفه و گشنیز خشک و سماق و نشاسته بریان کرده و صمغ عربی بریان بکرده و گلنار از هر یک پنج درم، طباشیر و اقاقیا و عصاره‌ی لحیه التیس از هر یک دو درم، همه بکوبند و ببیزند و به نقیع گلنار اقراص کنند و اگر سرفه صعب افتد به لعاب اسبغول یا به آب لسان الحمل بسرشند و اقراص کنند، هر یک دو درمسنگ.
قرص کهربا: ریش روده‌ها و بول خون را سود دارد.
اخلاطه: کهربا پنج درم، صمغ بادام پنج درم، گلنار و عصاره‌ی لحیه التیس از هر یک سه درم، کندر دو درم، تخم کرفس دو درم، افیون دو درم، صمغ عربی، گل ارمنی از هر یک سه درم، دم‌الاخوین دو درم، طباشیر دو درم اقراص کنند و با رب آبی دهند.
ص: 478
نسختی دیگر: بول خون باز دارد.
اخلاطه: کهربا و نشاسته و کتیرا و صمغ عربی گل ارمنی از هر یک سه درم، دم‌الاخوین دو درم، طباشیر دو درم، اقراص کنند و با رب آبی دهند.
نسختی دیگر: بول خون باز دارد.
اخلاطه: کهربا و نشاسته و کتیرا و صمغ عربی و مغز تخم کدوی شیرین و مغز تخم خیار از هر یک، سه درم گلنار و اقاقیا از هر یک یک درم و نیم به لعاب اسبغول یا به آب لسان الحمل بسرشند و اقراص کنند، به آب تخم یوخل دهند یا به آب سماق.
قرص کهربا: خون بر آمدن به قی باز دارد.
اخلاطه: لک مغسول و مصطکی و تخم خشخاش از هر یک ده درمسنگ، زعفران دو درم به عصاره لسان الحمل بسرشند.
اقراص شب: بول خون باز دارد.
اخلاطه: شب یمانی و سروی[588] گوز سوخته و کتیرا و گل ارمنی مغسول و گلنار و تخم خرفه راستاراست به عصاره‌ی برگ خرفه بسرشند و اقراص کنند.
نسختی دیگر: شب یمانی، دم‌الاخوین، گلنار از هر یک سه درم، کتیرا شش درم، صمغ عربی دو درم، به عصاره برگ خرفه بسرشند و با شراب مورد دهند.
نسختی دیگر: نشاسته و کتیرا و تخم خیار از هر یک هفت درم، گلنار سه درم، شب یمانی یک درم، سروی گوزن سوخته سه درم، گل مختوم پنج درم، تخم خرفه پنج درمسنگ، افیون یک درم اقراص کنند و با شراب خشخاش دهند.
اقراص الطین: قرص طین[589] بول خون باز دارد و قرحه[590] مثانه را سود دارد.
اخلاطه: گل مختوم و طباشیر و کتیرا و صمغ عربی و صمغ پارسی، تخم خرفه، تخم خیار و خیار بادرنگ، راستاراست همه بکوبند و به مِیفُختج بسرشند و با کشکاب دهند.
ص: 479
نسختی دیگر: مختوم و دم‌الاخوین و کندر نشاسته و مغز تخم خربزه، مغز خیار و مغز تخم کدو، رب السوس و تخم کرفس و لاک و ریوند چینی، مغز چلغوزه و تخم خشخاش و بزر البنج الابیض راستاراست به میفخته بسرشند و اقراص کنند.
نسختی دیگر: گل ارمنی و صمغ عربی و گلنار و دم‌الاخوین و کندر و کهربا راستا راست به میفختج بسرشند.
نسختی دیگر: خداوند کلیه ضعیف را و قرحه‌ی او را سود دارد و بول خون باز دارد.
اخلاطه: گل ارمنی و گل مختوم و گِل قبرسی و صمغ عربی و نشاسته‌ی بریان کرده، هر دو طباشیر و سماق و گل سرخ و صندل سپید از هر یک یک درم و نیم، گلنار دو درمسنگ، یوخل و تخم[591] بریان کرده سه درم، حب الاس بریان کرده و بلوط بریان کرده از هر یک سه درم، اقاقیا دو درمسنگ اقراص اقراص کنند، به عصاره لسان الحمل و مانند آن، شربت یک مثقال با شراب مورد یا با شراب آبی و در نسختی دیگر سروی گوزن آورده‌اند دو درم و بسد چند وزن همه‌ی داروها. نسختی دیگر: قرحه کلیه را بپزاند و پاک کند و برویاند.
اخلاطه: گل ارمنی و گل مختوم و صمغ البطم و مقل راستاراست، مقل را به شراب شیرین مزه حل کنند و داروها بدان بسرشند و اقراص کنند، هر یک یک مثقال.
اقراص کاکنج: قرحه کلیه و مثانه را سود دارد و بول خون باز دارد و سوزش بول را سود دارد.
اخلاطه: تخم خیار بادرنگ و تخم خیار پاک بکرده ده درمسنگ، گل ارمنی و صمغ عربی و کندر و دم‌الاخوین از هر یک دو درم و نیم، تخم خشخاش سپید و مغز بادام شیرین و رب السوس و نشاسته و کتیرا از هر یک دو درمسنگ، تخم کرفس دو درمسنگ، کاکنج شش درم، افیون یک درمسنگ همه بکوبند و به لعاب دانه‌ی آبی یا به لعاب اسبغول بسرشند و اقراص کنند و هر یک سه درم، شربت یک قرص با شراب بنفشه دهند. این نسخه‌ای است آزموده.
ص: 480
اقراص کاکنج: خداوند قرحه کلیه و مثانه و خداوند تقطیر البول را سود دارد. اخلاطه: بزر البنج الابیض و بزر الکرفس و شهدانج از هر یک شش درمسنگ، تخم بادیان دو درمسنگ، زعفران و تخم حماض و مغز چلغوزه و افیون و مغز بادام شیرین از هر یک سه درم، کاکنج بیست و پنج عدد، تخم خیار پاک کرده دوازده درمسنگ.
قرص کاکنج: سوزش بول را و قرحه کلیه و مثانه را سود دارد.
اخلاطه: تخم خیار و خیار بادرنگ مقشر، تخم خرفه، تخم خطمی، تخم خبازی[592] از هر یک پنج درمسنگ، تخم خشخاش سپید سه درم، مغز دانه‌ی بهی پنج درم، رب السوس و نشاسته از هر یک پنج درمسنگ، صمغ عربی و کتیرا از هر یک چهار درم، تخم خربزه مقشر و تخم کدوی مقشر از هر یک هفت درم، کاکنج کوهی ده درم، در بعضی نسخت‌ها یک درمسنگ افسیون درین قرص آورده‌اند به می پخته بسرشند و با عصاره‌ی لسان الحمل دهند.
قرص کاکنج: قرحه‌ی کلیه را و مثانه را بول خون را سود دارد.
اخلاطه: تخم کتان، بزر البنج الابیض از هر یک پنج درمسنگ، تخم بادیان، زعفران از هر یک دو درمسنگ، بزر حماض مقشر، مغز چلغوزه بریان کرده، مغز بادام طلخ، افیون از هر یک سه درم، کاکنج بیست و پنج عدد، شهدانج شش درمسنگ، تخم خیار مقشر ده درم، کتیرا و صمغ عربی از هر یک سه درم، مر یک درم.
اقراص لبوب: قرحه کلیه را و مثانه را از ریم[593] پاک کند.
اخلاطه: مغز بندق مغز بادام شیرین، مغز دانه‌ی آبی شیرین از هر یک چهار درم، تخم خیار و تخم خربزه، تخم کدوی شیرین همه پاک کرده، رب السوس بزر الحماض از هر یک پنج درمسنگ، تخم محلب پاک کرده سه درمسنگ، نشاسته و تخم خطمی، تخم خبازی و تخم یوخل از هر یک سه درمسنگ و نیم، تخم بادیان سه درمسنگ، مغز چلغوزه، مغز بادام طلخ، از هر یک چهار درمسنگ، تخم کرفس، دوقو از هر یک سه درمسنگ، بزر البنج
ص: 481
الابیض، افیون از هر یک دو درمسنگ، گل ارمنی ده درم همه بکوبند، به لعاب تخم کتان بسرشند و اقراص کنند، هر یک دو درمسنگ، هر یک[594] با میپخته بسرشند و بدهند یا با گلاب.
اقراص البزور: خداوند جرب مثانه را سود دارد.
اخلاطه: مغز تخم خربزه ده درم، مغز تخم خیار پنج درم، مغز تخم کدوی شیرین، تخم خطمی پاک کرده، مغز بادام شیرین، کتیرا، نشاسته، رب السوس، تخم خشخاش سپید، گل ارمنی، تخم کرفس از هر یک دو درم، بزر البنج الابیض دو درم و در بعضی نسخت‌ها بزر البنج یک درم است اقراص کنند، با شراب بنفشه دهند، این اقراص را «بنادق البزور» گویند.
نسختی دیگر: قرحه‌ی جرب و مثانه را سود دارد.
اخلاطه: تخم خربزه، تخم خیار و تخم کدوی شیرین از هر یک پنج درمسنگ، گل ارمنی، صمغ عربی، کندر، دم‌الاخوین از هر یکی سه درم، افیون دو درم، تخم کرفس سه درم، اقراص کنند با شراب خشخاش یا با جلاب.
نسختی دیگر: سنگ گرده و مثانه را پاک کند و بول باز گرفته را بگشاید.
اخلاطه: أسارون، فطراسالیون از هر یکی چهار درمسنگ، مو، فو، وج از هریک شش درمسنگ، دوقو هفت درمسنگ، تخم کرفس، انیسون، حب بلسان از هر یک چهار درم، تخم خیار و خیار بادرنگ از هر یک پنج درم، تخم خربزه ده درمسنگ، کتیرا دو درم اقراص کنند، هر یک دو درم و با آب ترب و آب کرفس دهند یا آب نخود سیاه.
اقراص خشخاش: قرحه‌ی جرب مثانه و سوزش بول و خون آمدن بول را سود دارد.
اخلاطه: تخم خشخاش سپید، تخم خشخاش سیاه از هر یکی دو درم، بزر البنج الابیض چهار دانگ، کتیرا، نشاسته، صمغ عربی، از هر یک یک درم، طباشیر، کهربا، از هر یک یک درم، سماق، گل سرخ از هر یک یک درم، ریوند چینی دو دانگ، به آب لسان الحمل
ص: 482
اقراص کنند، هر یک دو درم با انگبین سفرجلی[595] دهند.
نسختی دیگر: سرفه را و درد سینه و تب و خون برآمدن به سرفه را و خون و اسهال خون را و بول خون و سوزش بول را سود دارد.
اخلاطه: گل سرخ، صمغ عربی از هر یک چهار دانگ، نشاسته و کتیرا از هر یک دو درمسنگ، تخم خشخاش سپید و سیاه از هر یک سه درم، طباشیر رب السوس از هر یک دو درمسنگ، زعفران دو دانگ اقراص کنند به لعاب دانه‌ی آبی در بعضی نسخت‌ها سه درم حب الاس بریان کرده آورده‌اند، زعفران نیم درمسنگ آورده‌اند. خداوند سرفه را با شراب زوفا دهند و برآمدن خون را با شراب خشخاش دهند و خداوند تب را با جلاب دهند یا با شراب بنفشه.
قرص گلنار: قرص گلنار، اسهال و بسیاری بول باز دارد.
اخلاطه: بگیرند سلیخه، گل ارمنی، صمغ عربی از هر یک چهار درمسنگ، گل سرخ، اقاقیا از هر یک بیست درمسنگ، کتیرا دو درمسنگ همه بکوبند و اقراص کنند، هر یک دو درم.
قرص گل‌نار: اسهال خون و زحیر باز دارد، خاصه اسهال که از جگر بود.
اخلاطه: گل‌نار و قرط، سماق پاک کرده، حب الاس بریان کرده از هر یک بیست درم، سک دو درمسنگ، صمغ سه درم، گل پنج درمسنگ، طباشیر سه درم، به سرکه فرقار کرده و بریان کرده، کهربا چهار درم اقراص کنند و با رب آبی دهند.
قرص گل‌نار: خون آمدن از مقعد باز دارد و اسهال.
اخلاطه: گل‌نار و گل سرخ از هر یک شش درم، اقاقیا هفت درم، کندر دو درمسنگ، کهربا پنج درمسنگ، مصطکی، افیون از هر یک یک درمسنگ، سلیخه، گل مختوم، صمغ عربی از هر یکی چهار درم.
اقراص بنفشه: قرص بنفشه، خداوند تب را که با سرفه بود سود دارد.
ص: 483
اخلاطه: بنفشه، مغز بادام شیرین، مغز کدوی شیرین، مغز تخم خیار، گل سرخ از هر یکی پنج درمسنگ، رب السوس، گل ارمنی، نشاسته از هر یک سه درمسنگ، مصطکی یک مثقال، سنبل یک درمسنگ، کتیرا پنج درم، اقراص کنند، هر یک یک مثقال، شربت یک قرص با جلاب دهند یا با کشکاب.
قرص بنفشه: اگر با تب و سرفه، طبع خشک باشد سود دارد.
اخلاطه: بنفشه ده درمسنگ، مغز بادام و مغز تخم خیار از هر یک پنج درم، کتیرا و رب السوس از هر یک چهار درم، شربت دو درم با جلاب یا با شراب بنفشه.
قرص بنفشه: قولنج را بگشاید و خداوند سرفه تب را سود دارد.
اخلاطه: بنفشه ده درم، تربد پنج درم، رب السوس سه درم و نیم، کتیرا نیم درم تا یک درمسنگ اقراص کنند، شربت دو درم و نیم با جلاب دهند و از جهت قولنج را در طبیخ مویز منقی[596] و فلوس خیارشنبر و انجیر دهند.
قرص قرط: اسهال صفرایی که در تب‌های گرم افتد باز دارد.
اخلاطه: قرط و طراثیث و بزر حماض مقلُوْ[597] و حب الاس و بلوط راستاراست، قرص‌ها کنند، هر یک مثقالی با شراب سیب و شراب آبی دهند.
قرص مازریون: کسانی را که با تب گرم طبع خشک بود سود دارد و طبع فرو آرد.
اخلاطه: مُر سه درمسنگ، ترمس شامی مقشر پنج درم، برگ سذاب و سنبل و پودنه و قردمانا و فوه و مشک طرامشیع و انگژد و سکبینج و جاوشیر از هر یک دو درمسنگ، اگر دو درمسنگ سلیخه زیادت کنند صواب بود، شربت دو درمسنگ و نیم با طبیخ ابهل اگر ترمس نباشد، بدل آن دارچینی کنند و صمغ‌ها را با آب حل کنند.
قرص سنبل: آماس صلب را که در معده و جگر باشد ببرد.
اخلاطه: سنبل و فقاح الاذخر و سلیخه و گل سرخ و ریوند چینی و قصب الذیره از هر یک سه درمسنگ، زعفران و مُر و انیسون و قسط و پلپل از هر یک یک درمسنگ، مقل و
ص: 484
مصطکی دو درمسنگ، اشق را به مثلث حل کنند و داروها بدان بسرشند و اقراص کنند هر یک دو درمسنگ، از جهت آماس معده با مثلث دهند و از جهت آماس جگر با سکنگبین.
اقراص غاریقون: سپرز غلیظ را بگدازد.
اخلاطه: غاریقون پنج درمسنگ، طباشیر و انبرباریس از هر یک دو درمسنگ، گل سرخ پنج درمسنگ، عصاره‌ی غافت و سنبل و لاک مغسول و ریوند چینی و پوست بیخ کبر در سرکه فرقار کرده و خشک کرده از هر یک یک درم و نیم اقراص کنند، هر یک دو درمسنگ با سکنگبین.
اقراص زرنیخ: خداوند قروح امعاء را بدان حقنه کنند، قرحه را پاک کند و زود درست کند.
اخلاطه: زرنیخ سرخ و زرد از هر یک نیم من، آهک آب نارسیده یک من، قرطاس سوخته هشت اوقیه، اقاقیا هشت اوقیه، همه بکوبند و با آب لسان الحمل بسرشند و اقراص کنند.
نسختی دیگر: آهک و شخار و اقاقیا و مازو و زرنیخ در سرکه فرقار کرده، چند روز پس خشک کرده همه راستاراست اقراص کنند.
نسختی دیگر: زرنیخ زرد و نان میده و قرطاس سوخته از هر یک پانزده درمسنگ، زرنیخ سرخ بیست و پنج درمسنگ، عصاره‌ی لحیة التیس و مرداسنگ از هر یک سه درمسنگ، رب غوره و اسفیداج از هر یک پنج درمسنگ، آهک ده درم اقراص کنند.
قرص آهک: این را «فلیفدیون» گویند. خوره دندان‌ها و گوشت بن دندان‌ها و ناسور آن را سود دارد.
اخلاطه: آهک آب نارسیده سه درمسنگ، شب یمانی دو درم و نیم، اقاقیا دو درمسنگ و نیم، مُر سه درم، زرنیخ سرخ و زرنیخ زرد از هر یک دو درمسنگ، نوشادر چهار درمسنگ همه را به سرکه بسایند و بر سفال طلی کنند و در آفتاب خشک کنند و به وقت حاجت به سرکه حل کنند و طلی کنند تا خون برود.
نسختی دیگر: زرنیخ سرخ و زرد و آهک و مازو و شب یمانی راستاراست در سرکه
ص: 485
می‌سایند و در آفتاب می‌نهند و در ماه حزیران و تموز هر دو روز بسایند.

باب دوازدهم اندر سفوف و قمایح‌

سفوف طباشیر: دل گرم را سود دارد.
اخلاطه: گل سرخ، طباشیر از هر یک سه درمسنگ، گشنیز خشک دو درمسنگ، بسد، مروارید، کهربا از هر یک نیم درمسنگ، کافور دانگی، شربت دو درم با سکنگبین سفرجلی.
قرص طباشیر: معده گرم و احشا دخانی را سود دارد.
اخلاطه: گل سرخ، طباشیر از هر یک ده درمسنگ، سماق سه درمسنگ، گشنیز خشک به سرکه تَر کرده و بریان کرده پنج درم شربت سه درم با آب انار ترش یا با سکنگبین سفرجلی.
سفوف الطین: دل گرم را سود دارد.
اخلاطه: گل ارمنی، گشنیز از هر یکی یک درم، طباشیر، کهربا از هر یک نیم درم، کافور نیم دانگ، این یک شربت است تمام با دوغ گاو دهند.
سفوف درونج: دل سرد را سود دارد.
اخلاطه: درونج، لسان الثور از هر یک شش درم، زرنباد سه درم بکوبند و ببیزند، شربت یک مثقال با دو اوقیه شراب کهن.
سفوفی دیگر: دل سرد را سود دارد.
اخلاطه: کهربا، جندبیدستر از هر یک یک درم، پوست ترنج نیم درمسنگ، تخم فلنجمشک نیم درمسنگ همه بکوبند و با شراب کهن دهند.
سفوفی دیگر: خفقان را که از سردی و تری بود سود دارد.
اخلاطه: نعنع، کهربا بریان کرده بسد بریان کرده، شب یمانی بریان کرده، سعد از هر یک سه درمسنگ، زراوند مدحرج، درونج از هر یکی نیم درم، مشک دانگی، سنبل، مروارید از هر یک یک درم، شکر بیست درم، شربت سه درم با طبیخ افسنتین.
سفوفی دیگر: حرارت جگر و خمار شراب را ببرد و اسهال صفرا باز دارد و غلبه خون را
ص: 486
ساکن کند و کسی را که آبله خواهد آمدن.
اخلاطه: گل سرخ ده درم، طباشیر بیست درمسنگ، سماق، بزر الحماض، عدس مقشر، زرشک، تخم خرفه و تخم کوک، تخم خشخاش سپید از هر یک پنج درمسنگ، صندل سپید دو درمسنگ و نیم، کافور یک درم، شربت سه درمسنگ با یک اوقیه شراب حماض، ترنج یا شراب غوره یا شراب ریواج یا شراب آبی.
سفوفی که بادها غلیظ را بشکند و خلطهای غلیظ را که در معده باشد بگذارد: نانخواه، تخم کرفس، انیسون از هر یک پنج درمسنگ، مصطکی سه درمسنگ، کندر چهار درمسنگ، فقاح الاذخر، قسط از هر یکی سه درم، سپندان سپید کرده سی درمسنگ، همه بکوبند. شربت دو درمسنگ با فانید کوفته.
سفوفی که خداوند درد معده گرم را سود دارد: کهربا، گل سرخ از هر یک پنج درمسنگ، عود خام سه درم، سنبل، کافور، دو درمسنگ، زعفران دو درمسنگ، زیره دو درم و نیم، زرشک پاک کرده پنج درم، مصطکی دو درم، طباشیر، سک از هر یک سه درم و نیم، انیسون دو درمسنگ و نیم، همه بکوبند، شربت دو درمسنگ با یک اوقیه رب سیب.
سفوف عود: معده سرد را سود دارد و بادها را بشکند و بوی دهان خوش کند.
اخلاطه: قرنفل، کبابه از هر یک پنج درمسنگ، مصطکی، سنبل از هر یک سه درم، عود خام بیست درم، شکر چند وزن همه داروها، شربت یک مثقال با گل انگبین عسلی. در نسخه‌ی دیگر پنج درمسنگ، سک بغدادی آورده‌اند و قاقله دو درمسنگ و عود پانزده درم.
سفوف ارسطاطالیس از بهر سکندر ساخته است: ذرب و تباهی معده و زردی روی در سواس و فرامشت‌کاری را ببرد و طعام بگوارد و بوی دهان خوش کند و مفرح است.
اخلاطه: زنجبیل، قرفه، ساذج هندی، عود هندی، هال، أسارون، مصطکی، بلیله کابلی مقشر، فلنجمشک، زیره کرمانی، دارچینی، اشنه، پلپل، دارپلپل، قرنفل، انار دانک، گوزبوا، کافور، قاقله از هر یک دو جزء، مشک، عنبر از هر یکی یک جزء، شکر شش بار چند وزن همه‌ی داروها. شربت از یک درمسنگ تا سه درمسنگ. پیش از طعام و پس از طعام
ص: 487
روا باشد.
سفوف عساده: معده‌ی سرد و تَر را سود دارد و جگر ضعیف را فربه کند.
اخلاطه: عیدان الکک[598]، حب الاس، بلوط، مصطکی، نار پوست، مازو از هر یکی، یک جزو، کندر، زنجبیل از هر یک ربع یک جزء، شکر طبرزد دو بار چند وزن همه داروها سه مثقال یک هفته این سفوف بکار دارند و گوشت نخورد.
سفوفی که فواق[599] بلغم را ساکن کند: تخم کرفس، فطراسالیون، قسط از هر یکی دو درمسنگ، دوقو، پوست پسته که بر ظاهر سفال بود، انیسون، پودنه، أسارون، قسط، زیره کرمانی از هر یک سه درم، وج نیم درمسنگ، شربت دو درم.
سفوفی که آرزوی گِل[600] باطل کند و آرزوهای زنان حامله ببرد: خیربوا، قاقله، کبابه، راستاراست در بعضی نسختهای به جای کبابه بسباسه است. شکر طبرزد چند وزن همه داروها، شربت دو درمسنگ به آب گرم.
سفوفی که درد جگر و تهیج را ببرد: گل سرخ هفت درمسنگ، زرشک پنج درمسنگ، سنبل، مصطکی، عصاره‌ی غافت، افسنتین رومی، ریوند چینی، از هر یک دو درمسنگ، فقاح اذخر، أسارون، رب السوس از هر یک یک درمسنگ و نیم، زعفران یک درمسنگ، شربت دو درمسنگ با سکنگبین.
سفوفی که مخمور را سود دارد: تخم کسنه، تخم کرنب، زرشک پاک کرده، سماق پاک کرده، عدس مقشر، گل سرخ، طباشیر از همه راستاراست همه بکوبند شربت دو درمسنگ با یک طسوج کافور در یک اوقیه آب انار.
سفوفی که مصروع را سود دارد: غاریقون یک مثقال، زراوند مدحرج پنج قیراط، سیسالیوس نیم مثقال، شکر دو بار چند همه این یک شربت باشد با آب گرم دهند رطوبت‌ها را از دماغ فرو دارد و ماده صرع.
سفوفی که مستی باز دارد: تخم کرنب نبطی، مغز بادام طلخ، پودنه، مغز بادام شیرین از
ص: 488
همه راستاراست، نانخواه نمک، سداب، زیره کرمانی از هر یک ثلث یک جزء، شربت سه درمسنگ با آب سرد یا با آب انار بخورند به ناشتا. این حرارتی غالب نباشد.
سفوفی که قی صفرا و بلغمی باز دارد: عود خام، طباشیر از هر یک سه درمسنگ، زرشک بریان کرده، فودنه از هر یک پنج درمسنگ، سماق پاک کرده چهار درمسنگ، حب الرمان بریان کرده ده درمسنگ با یک اوقیه رب سیب.
سفونی که طبع فرو آورد و معده را سود دارد و فصول از تن بیرون کند بر سیری و گرسنگی روا باشد.
اخلاطه: مصطکی یک جزء، شکر دو جزو شربت، تمام چهار درمسنگ اگر سه شربت پیوسته خورند، تن پاک شود.
سفوف کهربا: خون آمدن بسیار که از زخمی و آسیبی بود باز دارد.
اخلاطه: کهربا، طین ارمنی[601]، گلنار، دم‌الاخوین[602]، لاک راستاراست، شربت سه درمسنگ با دانکی افیون در یک وقیه، نقیع سماق.
سفوف حب الرمان: اسهال که سپید و رقیق باشد و با ثفل آمیخته باز دارد و معده را سود دارد.
اخلاطه: حب الرمان بریان کرده، کوفته و بیخته چون سرمه صد درمسنگ، کرویا[603] در سرکه فرغار کرده[604]، گشنیز خشک در سرکه فرغار کرده و بریان کرده از هر یک بیست درمسنگ، خرنوب نبطی ده درمسنگ، سماق و گلنار از هر یک ده درمسنگ، همه بکوبند شربت سه درمسنگ با رب آبی.
سفوف دیگر: اسهال سودایی باز دارد.
اخلاطه: حب الرمان ده درم، بهمن سرخ، رزنباد بریان کرده، کهربا، تخم سذاب، تخم شاهسفرم از هر یک یک درم، شربت سه درم.
ص: 489
سفوف قرط: اسهال کهن باز دارد.
اخلاطه: قرط، طراثیث، جفت بلوط، گلنار، اقماع الرمان از هر یک سه درم، سک بغدادی پنج درم، حب الاس ده درم، دانه میویز که از سرکه بیرون کرده باشند ده درمسنگ، سفوف حب الرمان چند وزن همه داروها، شربت از سه درمسنگ تا چهار درمسنگ.
سفوفی دیگر: اسهال کهن باز دارد.
اخلاطه: مازو، انار پوست از هر یکی شش درم، کعک بغدادی ده درم، بزر البنج، افیون از هر یک یک درم، شربت دو درمسنگ.
سفوفی دیگر: سحج و قروح الامعا را سود دارد.
اخلاطه: صمغ عربی بریان کرده هفت درمسنگ، نشاسته مقلو چهار درمسنگ، اسبغول بریان کرده ده درمسنگ، تخم مرو بریان کرده هفت درمسنگ، تخم شاهسفرم بریان کرده و حب الاس بریان کرده، شاه‌بلوط بریان کرده، بزر الحماض بریان کرده، طباشیر گل ارمنی از هر یکی شش درمسنگ، شربت سه درمسنگ با شراب مورد. در نسخه دیگر تخم خشخاش و تخم خرفه آورده‌اند.
سفوفی دیگر: سحج را و مقص[605] را و بواسیر را سود دارد.
اخلاط آن: سپندان سپید سی درمسنگ، زیره مدبر، تخم کتان بریان کرده، تخم گندنا بریان کرده از هر یک ده درمسنگ، مصطکی سه درمسنگ، هلیله کابلی بریان کرده به روغن گاو هفت درمسنگ، هلیله و مصطکی و زیره بکوبند و با تخم‌های ناکوفته بیامیزند، شربت سه درمسنگ. این سفوف را و دیگر که پیش از این یاد کرده آمد «مقلیانا» گویند.
سفوفی دیگر: آمدن خون از مقعد و رحم باز دارد.
اخلاطه: گشنیز خشک بریان کرده و سماق بریان کرده از هر یک ده درمسنگ، مازوی ناسوخته و بلوط بریان کرده و قرنفل و گلنار از هر یک پنج درمسنگ، جندبیدستر دو درمسنگ، صدف سوخته و کهربا و بسد از هر یک دو درمسنگ، شربت دو درمسنگ با آب
ص: 490
سرد.
سفوفی دیگر: اسهال بلغمی باز دارد.
اخلاطه: جوز بریان کرده سه درمسنگ، نانخواه یک درمسنگ، کندر نیم درمسنگ، همه بکوبند. این یک شربت باشد و کودک را دو درمسنگ دهند با آب گرم.
سفوفی دیگر: زنان آبستن را سود دارد و بادهای رحم را بپراکند و معده و جگر را قوّت کند و مروارید و عاقرقرحا از هر یک دو درمسنگ، زنجبیل و مصطکی از هر یک پنج درمسنگ، زرنباد و درونج و تخم کرفس و وج و گوزبوا و دارپلپل و دارچینی و خیربوا از هر یک سه درمسنگ، فودنه و تخم بادیان از هر یک یک درمسنگ و نیم، شکر چندِ وزن همه داروها، شربت از دو درمسنگ تا سه درمسنگ.
سفوف برنگی: معده را سود دارد و کرم دراز و خرد را از روده پاک کند.
اخلاطه: هلیله کابلی و آمله پاک کرده و برنگ کابلی از هر یک ده درمسنگ، تربد سپید کوفته و بیخته سی درمسنگ، فانید دو بار چندِ وزن همه‌ی داروها، شربت ده درمسنگ.
سفوفی دیگر: سلس البول و بسیاری بول را که از سردی بود و ضعیفی قدرت ماسکه مثانه را سود دارد.
اخلاطه: بلوط پنجاه درمسنگ، کندر سی درمسنگ، گشنیز خشک بریان کرده و گل ارمنی و صمغ عربی از هر یک ده درمسنگ، گلنار و گزمازو از هر یک پنج درمسنگ، شربت سه درمسنگ با آب سرد.
سفوفی دیگر: کوفتگی جگر و سپرز و معده و احشا را که از زخمی و آسیبی افتاده باشد سود دارد.
اخلاطه: گل ارمنی، گل مختوم از هر یک سه درمسنگ، اکلیل الملک چهار درمسنگ، لاک مغسول و ریوند چینی از هر یک سه درمسنگ، زعفران دو درمسنگ، قصب الذیره سه درمسنگ، قسط دو درمسنگ، شربت دو درمسنگ با آب عنب الثلب و جاوشیر.
سفوفی دیگر: بول خون باز دارد.
اخلاطه: شادنج، عدسی مغسول و دم‌الاخوین و بسد و کهربا و شب یمانی و گل‌نار و
ص: 491
بزر البغلة و گل ارمنی و گل قبرسی از هر یک راستاراست، شربت دو درمسنگ با آب سماق.
سفوفی دیگر: حرقة البول را سود دارد و سرفه را که از گرمی بود سود دارد و بول خون را باز گیرد.
اخلاطه: تخم خرفه پنج ستیر، کتیرا ده ستیر، صمغ عربی و تخم خشخاش از هر یک پنج ستیر، تخم کوک سه ستیر، کهربا دو ستیر، شکر سپید نیمِ سنگ همه داروها، شربت پنج درمسنگ تا هفت درمسنگ با آب سرد.
سفوف سورنجان: خداوند نقرس را و اوجاع مفاصل را سود دارد.
اخلاطه: سورنجان هفت درمسنگ، زیره بریان کرده و فودنه جویباری از هر یک دو درمسنگ، پلپل یک درمسنگ، شکر هم سنگ همه داروها، شربت پنج درمسنگ تا سه درمسنگ.
سفوف نمک: معده و جگر را و اوجاع مفاصل را سود دارد و همه بیماری‌ها که از فضله‌ی بد بود.
اخلاطه: نمک طعام نیم من، نوشادر دو اوقیه، پلپل سه اوقیه، زنجبیل دو اوقیه، پلپل سیاه دو اوقیه، انیسون یک اوقیه، بزر الجرجیر و نانخواه از هر یک یک اوقیه، تخم کرفس و سنبل از هر یک دو اوقیه، پودنه دشتی دو اوقیه، همه بکوبند و ببیزند و بیامیزند، شربت دو مثقال با آب گرم.
سفوفی که سیلان منی بی‌مراد باز دارد و چکاندن بول بی‌مراد دفع کند.
اخلاطه: تخم کوک و تخم سذاب از هر یک سه درمسنگ، گل سرخ و گل‌نار از هر یک پنج درمسنگ، انیسون و بزر البنج و کسیلا و زیره از هر یک دو درمسنگ، بلوط و کندر و سعد از هر یک سه درمسنگ، تخم خرفه چهار درمسنگ، همه بکوبند و با هم سنگ همه فانید کوفته بیامیزند و هر بامداد پنج درمسنگ تا هفت درمسنگ بخورند و اگر با این داروها هلیله کابلی و بلیله و آمله از هر یک هفت درمسنگ بیامیزند، صواب بود.
سفوفی دیگر: با ماء الجبن دهند و خداوند آماس جگر را که از گرمی بود سود دارد.
ص: 492
اخلاطه: هلیله‌ی زرد ده درمسنگ، تخم کسنی و تخم کشوث و تخم خیار و خیار بادرنگ از هر یک دو درمسنگ، لاک مغسول و ریوند چینی از هر یک یک درمسنگ و نیم، انطاکی نیم درمسنگ، شربت دو درمسنگ.
سفوفی ادرار بول آرنده: خداوند آماس جگر را سود دارد.
اخلاطه: تخم خیار و خیار بادرنگ و تخم خربزه از هر یک پنج درمسنگ، تخم کسنی و تخم کشوت از هر یک سه درمسنگ، تخم کرفس و انیسون و بادیان از هر یک دو درمسنگ، عصاره‌ی زرشک چهار درمسنگ، ریوند چینی یک مثقال، رب السوس دو درمسنگ، لاک مغسول چهار دانگ، زعفران و سنبل و مصطکی و افسنتین از هر یک یک درمسنگ، کافور دو دانگ، شربت سه درمسنگ در بعضی نسخت‌ها رب السوس و لاک و زعفران و مصطکی و سنبل و افسنتین و کافور نیست.
سفوفی که تن را فربه کند.
اخلاطه: نخود سپید در سرکه ممزوج فرقار کرده و خشک کرده پنجاه درم، کرنج شسته و خشک کرده سی درمسنگ، مغز بادام شیرین سپید کرده و کشک جو از هر یکی سی درمسنگ، کشک گندم سی درمسنگ، خشخاش سپید با تخم او چهل درمسنگ، نان سپید خشک کرده شصت درمسنگ، شکر تبرزد نیم من همه بکوبند و بیامیزند هر روز سی درمسنگ با شیر تازه جوشانیده به ناشتا یا به سبوس آب بدهند.

باب سیزدهم در لعوقات (لیسیدنی‌ها):

لعوقی که سرفه کهن گرم را ببرد.
اخلاطه: مغز تخم خیار پنج درمسنگ، مغز بادام شیرین شش درمسنگ، کتیرا، نشاسته، رب السوس، مغز تخم آبی شیرین از هر یک سه درمسنگ، تخم خطمی، تخم خبازی پاک کرده از هر یک شش درمسنگ، سپستان سی عدد، میویز دانه بیرون کرده بیست عدد، اصل السوس پنج درمسنگ، فانید هفت درمسنگ، سپستان، فانید و میویز و اصل السوس همه در یک من آب بپزند تا به نیمه باز آید و بپالایند و ده استیر شکر طبرزد برافکنده به
ص: 493
قوام آرند و داروهای دیگر بکوبند و بدان بسرشند و بعضی مردمان در وقت پختن پانزده درمسنگ فلوس خیارشنبر و پنج درمسنگ بنفشه‌ی خشک و بیست عدد عناب و هفت درمسنگ خشخاش سپید با تخم نیم کوفته درافکنند و در وقت سرشتن ده درمسنگ آرد باقلی با داروها بیامیزند و سی درمسنگ روغن بادام برچکانند و بسرشند.
لعوق خشخاش: نزله‌ی گرم و رقیق را ساکن کند.
اخلاطه: تخم خشخاش سپید ده درمسنگ، نشاسته، کتیرا، صمغ عربی از هر یک چهار درمسنگ، مغز تخم کدوی شیرین، مغز دانه‌ی آبی شیرین از هر یک سه درمسنگ همه بکوبند و ببیزند به جلاب پخته بسرشند.
لعوق خشخاش قوی‌تر: خشخاش با تخم نیم من، عناب پنجاه عدد، سپستان صد عدد، خشخاش نیم کوفته کنند و در دو من آب بپزند تا به ربعی باز آید و بپالایند و نیم من شکر و نیم من مِی‌پخته بر افکنند و به قوم آرند. پس بگیرند صمغ، کتیرا، نشاسته از هر یکی پنج درمسنگ بکوبند نرم و بدان بسرشند.
و در نسخه معتمد همی‌آید: اقاقیا، زعفران، مر، گلنار، عصاره‌ی لحیة التیس، زیادت کنند، همه بسایند نرم و با داروها دیگر به هم بسرشند و در نسختی دیگر به عوض لحیة التیس یک درمسنگ مازو آورده‌اند.
لعوق سپستان: سرفه که از گرمی بود، ببرد.
اخلاطه: سپسان صد و پنجاه عدد، عناب جرجانی پنجاه عدد، اصل السوس مقشر سی درمسنگ، میویز دانه بیرون کرده، چهل درمسنگ، فلوس خیارشنبر بیست درمسنگ همه در سه من آب بپزند تا به یک من آب باز آید و بپالایند و صد درمسنگ مِی‌پخته برافکنند کنند و به قوام آرند، پس چندان که کفایت بود، آرد باقلی در وی بسرشند.
لعوق خیارشنبر: ذات الریة و ذات الجنب را سود دارد.
اخلاطه: فلوس خیارشنبر پنجاه درم در اندکی آب گرم حل کنند و بپالایند و پنج درمسنگ کتیرا و پنج درم صمغ بادام سوده و پنج درم آرد باقلی و ده درمسنگ مغز بادام شیرین کوفته و دو درمسنگ نبات کوفته بدان بسرشند و مقداری روغن بادام برچکانند و
ص: 494
بزنند تا آمیخته شود.
لعوق زوفا: سینه را از خلط غلیظ پاک کند و دمادما را ببرد.
اخلاطه: زوفای خشک و بیخ سوسن آسمان‌گون هر دو بکوبند و ببیزند و به انگبین یا سنکنگبین عسلی بسرشند و بکار دارند و اگر بیخ سوسن حاضر نباشد، به جای آن شونیز کنند.
لعوق چلغوزه: سینه را پاک کند.
اخلاطه: مغز چلغوزه و بیخ سوسن و صمغ عربی و کتیرا از هر یک جز و تخم کتان بریان کرده و تمر هیرون دانه بیرون کرده از هر یک جزو همه بکوبند و به روغن گاو بمالند و به انگبین بسرشند و بکار دارند.
نسخه دیگر: مغز چلغوزه بکوبند نرم با دو هم‌سنگ آن انگبین بسرشند و شربت یک استار.
لعوق تخم کتان: سینه را پاک کند.
اخلاطه: تخم کتان مقلو یک جزء، کندر نیم جزء، زیره و قردمانا از هر یک ربع جز و همه بکوبند و با انگبین بسرشند بامداد و شبانگاه یک ملعقه بخورند نافع باشد.
نسختی دیگر: تخم کتان بریان کرده با دو هم‌سنگ آن انگبین مصفی بسرشند، شربت ده درم.
لعوق حب القطن[606]: سینه را از ماده‌ی غلیظ پاک کند.
اخلاطه: حب القطن ده درمسنگ، مغز بادام شیرین ده درمسنگ، آرد باقلی پنج درمسنگ، کرسنه و فراسیون از هر یک سه درمسنگ، فانید نیکو شست درمسنگ، داروها بکوبند نرم و فانید بگدازند و به قوام آرند و داروها بدان بسرشند شربت یک ملعقه بامداد و شبانگاه می‌خورند.
لعوق کرنب: سینه را از ماده‌ی غلیظ پاک کند.
ص: 495
اخلاطه: آب کرنب پخته و فشارده یک من و نیم، انگبین نیم من بپزند و به قوام آرند. پس بگیرند حب الصنوبر کبار مقشر، مغز پنبه دانه از هر یک یک اوقیه، تخم کتان بریان کرده، حلبه از هر یکی پنج درمسنگ، مغز فستق پانزده درمسنگ، آرد باقلی ده درمسنگ، همه بکوبند و بدان بسرشند شربت پنج درمسنگ با شیر خر.
لعوق غاریقون: سینه را از خلط غلیظ پاک کند.
اخلاطه: کرسنه، پرسیاوشان، رب السوس از هر یکی هفت درمسنگ، تخم بادیان، فراسیون، زوفای خشک، غاریقون از هر یک سه درمسنگ، میعه تَر، صمغ البطم از هر یک یک درمسنگ، میویز دانه بیرون کرده بیست درمسنگ، میویز و صمغ و میعه در مِی‌پخته حل کنند و داروهای خشک بکوبند و ببیزند و همه به انگبین بسرشند شربت یک مثقال.
لعوق التین: سینه را از ماده غلیظ پاک کند.
اخلاطه: مغز چلغوزه، مغز فستق، مغز بادام طلخ از هر یک پنج درمسنگ، مغز پنبه دانه، مغز حب الفلفل، از هر یک چهار درمسنگ، بزر الانجره، بزر الرازیانج، کرسنه، حلبه از هر یکی چهار درمسنگ، همه بکوبند و در طبیخ التین و مِیفختج بسرشند با روغن بادام طلخ، شربت از دو درمسنگ تا سه درمسنگ با سکنگبین عنصلی.
لعوق البطم: سرفه کهن را ببرد و او از صافی کند و سده بگشاید و سینه را از ریم و خلط پاک کند.
اخلاطه: تخم کتان بریان کرده، میویز دانه بیرون کرده از هر یکی نیم من، مغز چلغوزه، مغز بادام شیرین از هر یکی شش درمسنگ و بندق بریان کرده، علک البطم، اصل السوس از هر یکی سه وقیه، پلپل سپید، آرد باقلی، آرد نخود، ریوند چینی، بسباسه، نانخواه، حرف، میعه تَر، بیخ سوسن آسمان‌گون از هر یکی یک اوقیه، مُر، کندر، زعفران از هر یکی نیم اوقیه، همه بکوبند و به شیر خر بسرشند شربت یک ملعقه بامداد و یک ملعقه شبانگاه.
لعقوق بیرزد: خلط غلیظ را از شش برآرد و سینه را از ریم پاک کند.
اخلاطه: رب السوس پنج درمسنگ، کتیرا بیرزد و بادام طلخ پاک کرده، تخم بادیان از هر یکی سه درمسنگ، بیرزد را با روغن گاو و انگبین بگدازد و داروهای دیگر را بکوبند و بدان
ص: 496
بسرشند. شربت سه درمسنگ با طبیخ زوفا.
نسختی دیگر قوی‌تر: بادام طلخ شش درمسنگ، بیرزد، میعه تَر از هر یکی چهار درمسنگ، زعفران، جاوشیر از هر یک دو درمسنگ، جاوشیر را با اندکی میپخته حل کنند و میعه و بیرزد با اندکی روغن گاو و انگبین بگدازند و بادام طلخ جداگانه بکوبند و همه به هم بسرشند.
نسختی دیگر: حلبه، بیرزد از هر یکی پنج درمسنگ، زعفران یک درمسنگ و نیم، جاوشیر، مُر از هر یکی پنج درمسنگ، زعفران یک درمسنگ و نیم، جاوشیر، مُر از هر یکی پنج درمسنگ، مغز بادام طلخ، شش درمسنگ و نیم بدان سان بسرشند.
لعوق بادیان: آواز صافی کند و سینه را از بلغم غلیظ پاک کند و سرفه‌ی کهن را ببرد.
اخلاطه: مغز بادام طلخ، مغز بادام شیرین، مغز میعه تَر، تخم کتان، انیسون، صمغ از هر یکی چهار درمسنگ، رب السوس سه درمسنگ، آب بادیان تَر صافی کرده صد درمسنگ، فانید ده استیر، فانید در آب بادیان بگدازند و به قوام آرند و میعه در وی حل کنند و داروهای دیگر بکوبند و بدان بسرشند.
نسختی دیگر: تخم بادیان ده درمسنگ، مغز بادام طلخ، رب سوس، کتیرا، خیربوا، زنجبیل از هر یکی پنج درمسنگ، صمغ و نشاسته و تخم خشخاش از هر یکی ده درمسنگ، طباشیر چهار درمسنگ، مغز تخم خیار، مغز بادام شیرین، مغز چلغوزه از هر یکی هفت درمسنگ، همه بکوبند و با انگبین معجون کنند.
لعوق حلبه: سینه را از بلغم غلیظ پاک کند و دمادما ببرد.
اخلاطه: حلبه، تخم کتان از هر یکی ده درمسنگ، مغز بادام شیرین، مغز بادام طلخ، رب سوس، مغز چلغوزه از هر یکی پنج درمسنگ، کتیرا، صمغ، نشاسته، تخم بادیان از هر یکی سه درمسنگ، همه بکوبند و ببیزند و به روغن گاو بمالند و با انگبین مصفی یا میپخته نیکو بسرشند.
لعوق حب الرشاد: سینه از بلغم سرد و غلیظ پاک کند.
اخلاطه: حب الرشاد ده درمسنگ، شونیز چهار درمسنگ، انیسون و تخم بادیان از هر
ص: 497
یکی دو درمسنگ، زراوند مدحرج یک مثقال، پودنه دشتی، سعتر از هر یکی سه درم همه بکوبند و با انگبین مصفی شربت یک مثقال تا دو درمسنگ با سکنگبین.
لعوق اسقیل: سینه را از بلغم غلیظ پاک کند.
اخلاطه: آب اسقیل بگیرند چندان که خواهند و اسقیل پیاز کوهی بود و آن را با دو هم‌سنگ آن انگبین مصفی بجوشانند و به قوام آرند.
لعوق سیر: مادت‌ها را بپزاند و سرفه بلغمی را ببرد و سینه را پاک کند.
اخلاطه: سیر پاک کرده نیم من و بگیرند و در نیم من روغن گاو بپزند تا محرّا شود پس بکوبند و بمالند نیک تا سوده شود و یک من انگبین برافکنند و به آتش نرم به قوام آرند.

باب چهاردهم در انواع شراب‌ها (شربت‌ها).

سکنگبین ساده: شکر سپید یک من در پاتیله‌ی[607] سنگین کنند و روی شکر در پاتیله به دست هموار کنند و خل الخمر درافکنند چندان که چشم‌های شکر لختی گشاده باشد و شکر پوشیده شود و بر آتش نرم نهند تا شکر بگدازد و لختی کپک بردارند، به پشت تاس یا به پشت مقرفه. پس هفت اوقیه گلاب برافکنند و اندکی بجوشانند و باقی کپک بردارند و از آتش فرو گیرند و گر خواهند که ترشی سخت ظاهر نباشد سرکه کمتر کنند.
سکنگبین بزوری: بگیرند خل الخمر صافی نیم من، آب عذب[608] صافی دو من، پوست بیخ کرفس و پوست بیخ بادیان از هر یکی ده درمسنگ، تخم کفس، تخم بادیان از هر یکی دو درمسنگ و نیم. همه در سرکه و آب فرقار کنند و یک شبانه روز بنهند. دیگر روز بجوشانند تا یک ربع آن آب برود و از آتش بردارند و یک من شکر با انگبین در این آب و سرکه افکنند و به آتش نرم بجوشند و کپک بردارند تا به نیمه باز آید. پس بپالایند و اگر خواهند که یک مثقال زعفران سوده در آن حل کنند، روا باشد.
سکنگبین رمانی: تشنگی بنشاند و خداوند تب محرقه را و تب‌های صفرایی را سود دارد. آب انار ترش و شیرین نیم من، سرکه پنج ستیر، آب زرشک ده ستیر، گلاب نیم من،
ص: 498
شکر طبرزد یک من و نیم بجوشانند و به قوام آرند. شربت بیست درمسنگ.
سکنگبین ریوندی: خداوند درد جگر را سود دارد. در تب‌های محرقه و سرسام سود دارد. تخم کسنه بیست درمسنگ، ریوند چینی سه درمسنگ، تخم کسنه را نیم کوفته کنند و ریوند را جداگانه بکوبند نرم و در سره‌ی کتان بندند و هر دو در دو من آب بپزند تا به نیمه باز آید و صرّه ریوند را هر ساعت بمالند تا قوّت همه در آب دهد و صرّه از وی بردارند و بپالایند و پنج استیر خل الخمر و یک من شکر برافکنند و به قوام آرند شربت ده درمسنگ تا پانزده درمسنگ و اگر خواهند ده درمسنگ تخم کشوت و ده درمسنگ، تخم شاتره و دو درمسنگ برگ گل سرخ زیادت کنند، قوی‌تر باشد.
سکنگبین مسهل: اسهال صفرا کنند. سرکه و انگبین یا شکر هم بدان اندازه که سکنگبین ساده را گفته آمده است بگیرند لکن گلاب بیشتر کنند، به مقدار صد درمسنگ یا نیم من و اگر شکر مثلًا یک من باشد، چهار درمسنگ سقمونیا و چهار درمسنگ عصاره‌ی قطاء الحمار در خرقه‌ی کتان بسته بر دیگ افکنند و هر ساعت بمالند تا خرقه تهی شود و دو درمسنگ تخم بادیان و یک درمسنگ بیخ کرفس با آن درافکنند و به قوام آرند. پس خرقه و بیخ‌ها از وی برآرند شربت یک اوقیه با گلاب یا با جلاب[609] و اوقیه نزدیک طبیبان ده درمسنگ است و در هر شربتی قریب دانگی سقمونیا افتد و دانگی عصاره‌ی قطاء الحمار و اگر عصاره‌ی قطاء الحمار حاضر نباشد، بدل آن رب هلیله کنند یا رب تربد و صفت این رب‌های به جایگاهش یاد کرده آید و بیخ بادیان و بیخ کرفس اصلاح سقمونیا است.
سکنگبین مسهل که اسهال بلغم کند: سکنگبین بزوری سازند بدان سان که یاد کرده آمده است. اگر سرکه‌ی آن سرکه اسقیل کنند و مقدار پنج استار تخم معصفر پاک کرده بکوبند و هلیب آن[610] با سرکه و آب بیامیزند و بپزند چنان که رسم است و در پختن بیست درمسنگ
ص: 499
رب تربد در خرقه بسته در دیگ افکنند و هر ساعت بمالند تا خرقه تهی گردد. پس بردازند شربت از ده درمسنگ تا پانزده درمسنگ.
سکنگبین مسهل که اسهال سودا کند: بگیرند افتیمون سی درمسنگ در خرقه‌ی توزی بندند و بسفایج کوفته سی درمسنگ هم در خرقه توزی بندند جدا و چهار درمسنگ خربق سیاه کوفته و بیخته در خرقه‌ای دیگر بندند جدا و یک من شکر و صد درمسنگ خل الخمر و یک من آب در دیگ کنند و خرقه بسفایج و خرقه خربق در وی افکنند و بجوشانند به آتش نرم و کپک بر میدارند تا نزدیک تمامی برسد پس خرقه افتیمون درافکنند و هر ساعت خرقه‌ها می‌مالند تا قوّت دارو بیرون شود. چون تمام شود، خرقه‌ها از وی بر می‌دارند و بفشارند و سکنگبین نگاه دارند، شربت بیست درمسنگ.
صفت سکنگبین: کسی را که آبله پدید همی‌آید سود دارد و حرارت خمار و صفرا بنشاند و اسهال صفرا باز دارد. خل الخمر صافی بگیرند یک جزو و گلاب دو جزو بیامیزند و یک اوقیه برگ گل سرخ خشک و نیم اوقیه گل‌نار و یک اوقیه چوب رمح تراشیده در این سرکه و گلاب تَر کنند، سه روز پس بجوشانند تا لختی گلاب برود و بپالایند و دو من تا سه من شکر طبرزد برافکنند و بجوشانند و به قوام آرند.
سکنگبین مسهل: اسهال آب کند و خداوند استسقا را سود دارد، خل الخمر ده ستیر، آب صافی نیم من، برگ مازریون تازه یک اوقیه در این سرکه و آب فرقار کنند، یک هفته پس بجوشانند به آتش نرم و بپالایند و یک من شکر تبرزد برافکنند و به قوام آرند و اگر به عوض آب گلاب کنند و پنج ستیر یا کمتر عصاره‌ی آبی با آن یار کنند، سخت لطیف شود و هیچ تاره نکند پس جمله ده شربت تمام باشد.
صفت شرابی که قوّت او با شراب کِندی برابری کند: خل الخمر یک من و نیم، آب غوره آب انار ترش و حماض ترنج و آب ریواج و عصاره‌ی توت ترش و نقیع سماق و عصاره‌ی انبرباریس از هر یکی نیم من، عصاره‌ی کوک، عصاره‌ی ترخون از هر یکی ده ستیر، نقیع عدس، طبیخ عناب از هر یکی ده ستیر همه بیامیزند و چهار من شکر برنهند و به قوام آرند و ده درمسنگ طباشیر و ده درمسنگ کافور بسایند و لختی از این شراب گرم در هاون
ص: 500
سنگین کنند و طباشیر و کافور در آن شراب بمالند و آن را با باقی شراب بیامیزند و به چوب بید و یا به چوب رُمح بجنبانند تا آمیخته شود، شربت یک اوقیه با گلاب دهند همه بیماری‌های خونی و صفرایی و خناق گرم طاعون را سود دارد
صفت شراب کدر: از قول خواجه بوعلی سینا در قانون آورده است، اگر چه مصنف این کتاب نیاورده است تمامی را آورده شده است، بگیرند رب گزر دو جزو و اگر رب گزر نباشد گزر بگیرند و بباید برید و آن بریده بباید گرفت و با میانه بکوفتن و با آن کوفته وی را بباید گرفتن. وی را با نیم چندِ وی صندل سفید بباید آغشتن و در سرکه مقطر یا اندر آب غوره صرف چند روز پس بباید پختن به رفق و دیر همی‌باید پخت تا آن صندل و گزر بریزد از نخست پسس باید افشارد و آب وی بباید گرفتن، آن که تری از وی بشده باشد بدان که مروق کرده باشند یا بپزند چنان که شراب بپزند تا آن آب که اندر اوست از او جدا شود و پس آرد جو بباید گرفت و از این رب گزر و سرکه و دوغ فقاحی باید کرد و آن فقاح را ترش بباید کرد پس مروق نباید کرد و پس از این فقاح صافی کرده و از آرد جو دیگر باره باید کرد و ترش باید و هر چند که این فقاح بیشتر کنند، بهتر بود. پس از آن پنج جزو بیاید گرفتن و آب بهی ترش، آن که آبش بسیار بود و آب زعرور و آب لیمو و آب آلو ترش و آب طلع خرما فشارده و آب رز و آب توت شامی که پخته نبود نیک و آب زردآلو خامِ ترش و عصاره‌ی غوره و عصاره‌ی ریواج و عصاره‌ی شاخه‌های رز که تَر نبود و عصاره‌ی گل فارسی و عصاره‌ی نیلوفر و عصاره‌ی بنفشه از هر یک، سه یک جزو و عصاره‌ی گشنیز تَر و عصاره‌ی خس و عصاره‌ی برگ خشخاش تَر و کسنی و رجله[611] از هر یک چهار یک جزوی عصاره‌ی برگ بید و عصاره‌ی برگ سیب و عصاره‌ی برگ انبرود و برگ گل و برگ عصا الراعی از هر یکی چهار یک جزو، عصاره‌ی لحیة التیس، گل خشک، نیلوفر خشک و عصاره‌ی انبرباریس خشک و تخم کسنی و تخم کوک و گلنار از هر یک بیست یک جزو و عصاره‌ی نعنع تَر شش یک جزء، عصاره‌ی انبرباریس نیم جزو این همه داروها و عصاره‌ها گرد باید کرد و بر آتش باید نهاد و چهار جزو عدس اندرو باید کرد و جو پوست باز کرده، جزوی و
ص: 501
سماق سه جزو و ناردان سه جزو این جمله را بباید پختن تا به نیمه باز آید. پس بباید نهادن تا سرد شود و بیاید مالید نیک و صافی باید کرد و کافور بباید سودن نیک و بر هر سیصد درمسنگ از آن آب، مثقالی کافور بر باید نهاد و بر قرعی آبگینگین و به این قنینه‌ای و آن آب برو باید ریخت به رفق و پس سرش سخت بباید بستن و پس بر انگِشت افروخته[612] باید نهادن چنان که بر دیگ شود که بخوشد. پس بر گیرند و نیک بجنبانند و در خنبره کنند و سرش ببندند تا کافور از و بنپرد و شربتی از او ده درمسنگ است و گروهی سنبل و زنجبیل و تخم بادیان و انیسون و پلپل و سعد اندر شراب کدر کنند و بدان اندازه که حاجت بود[613].
شرابی دیگر: خداوند آبله را بدهند سودمند باشد و آبله به آسانی بیرون آید. گل سرخ، عدس مقشر از هر یکی هفت درمسنگ، انجیر بستی ده عدد، کتیرا سه درمسنگ، میویز سپید دانه بیرون کرده ده درمسنگ، لک پاک کرده و مغسول سه درمسنگ، تخم بادیان و تخم کرفس از هر یکی چهار درمسنگ، همه در یک من و نیم آب بپزند تا دو بهر برود و نیم من بماند و بپالایند. ده ستیر از این طبیخ با لوذه با دانگی زعفران سه دفعت باید بدهند.
نسختی دیگر مختصرتر: انحیر زرد سی عدد، میویز دانه بیرون کرده بیست عدد، تخم بادیان سه درمسنگ. در مقدار یک من و نیم آب بپزند تا به نیم من باز آید و بپالایند. ده ستیر از این طبیخ با لوذه در یک روز بدهند. از این مطبوخ با لوذه با دانگی زعفران بدهند به سه دفعت باید.
شراب میوه‌ها: حرارت صفرا بنشاند. آب غوره، نقیع سماق، نقیع اجاص، نقیع نیشو[614]، عصاره‌ی زرشک به نقیع خرمای هندو، عصاره‌ی حماض ترنج همه راستاراست بپزند و چند نیمه‌ی وزن همه شکر طبرزد برافکنند و به قوام آرند.
شراب عناب: خداوند ذات الریه گرم را سود دارد. عناب گرگانی دانه بیرون کرده صد درمسنگ، میویز دانه بیرون کرده پنجاه درمسنگ، بیخ سوس مقشر نیم کوفته هشت
ص: 502
درمسنگ، فلوس خیارشنبر چهل درمسنگ همه در سه من آب بپزند تا به نیمه باز آید و بپالایند و شکر برافکنند و به قوام آرند.
شراب میوه‌ها: قی و اسهال صفراوی باز دارد. بگیرند آبی سیب، انبرود، انار ترش، غوره، حماض ترنج همه بکوبند و بفشارند و آب آن بستانند و مقداری سماق و زعرور و حب الاس و زرشک همه نیم کوفته کنند و در این آب میوه‌ها فرغار کنند. دو روز پس بفشارند و صافی کنند و چند سنگ وزن همه، شکر طبرزد برافکنند و به قوام آرند و به وقت حاجت بکار دارند.
شراب میوه‌ها: طبع را نرم کند. بگیرند زردآلو کشته، میویز دانه بیرون کرده از هر یکی نیم من، شفتالو کشته و آلوی سیاه، عناب از هر یکی نیم من، نیشو، انجیر بستی، میویز منقی:
دانه بیرون کرده، کشمش از هر یکی ده استار، سپستان پنج استیر همه را مجروح کنند و یک شب در آب فرغار کنند، چنان که دو انگشت آب بر سر ایستد.
دیگر روز بجوشانند و بپالایند صافی و یک من شکر بر افکنند و پنج درمسنگ بنفشه در صره بندند و در دیگ افکنند و به قوام آرند. شربت بیست درمسنگ. شراب انار: قی صفرایی باز دارد و معده را قوّت دهد. آب انار ترش یک من، نعنع تَر ده شاخه، عود خام، سک، شکر، مصطکی از هر یکی یک درمسنگ، پوست پسته که بر ظاهر سفال بسته باشد پنج درمسنگ، عود و سک بکوبند و در خرقه بندند و مصطکی جدا در خرقه بندند و هر دو در آب انار افکنند تا شاخه‌های نعنع و پوست پسته و بجوشانند و خرقه‌ها به دست می‌ماند و از شراب بیرون کنند و مقداری شکر طبرزد برافکنند و به قوام آرند و برگ‌ها و نعنع و پوست پسته اندر وی بگذارند و به وقت حاجت به گلاب حل کنند و بکار دارند و برگ نعنع و پوست پسته بمزند[615].
محمّدِ زکریّا درین شراب به عوض مصطکی پنج درمسنگ کندر آورده است و دو مثقال قرنفل و ده عدد برگ ترنج زیادت آورده است و در نسخه‌ی او عود نیست و اگر کسی تنها پوست پسته بجوشاند با اندکی سک و شکر برنهند و به قوام آرد صواب باشد.
ص: 503
صفت شراب انار مسهل: بگیرند آب انار ترش و شیرین از هر یکی یک من، تربد سپید تراشیده و نیم کوفته دو اوقیه، تربد را در خرقه‌ای بندند و در آب انار افکنند و بجوشانند تا آب طعم تربد گیرد. پس خرقه را بمالند و بفشارند و بیرون اندازند و یک من شکر برافکنند و کفک بر دارند و پنج درمسنگ سقمونیا در خرقه‌ای بندند و یک درمسنگ زعفران درین شراب افکنند و می‌مالند تا خرقه تهی شود. شربت از یک اوقیه تا دو اوقیه.
شراب آلوی: شراب آلوی مسهل، بگیرند آلوی سیاه قومسی صد عدد، عناب جرجانی دانه بیرون کرده سی عدد، خرمای هندو پاک کرده سه اوقیه، بنفشه خشک دو اوقیه، تربد سپید تراشیده و نیم کوفته دو اوقیه. تربد را جداگانه در خرقه بندند و همه در پنج من آب صافی بپزند تا دو بهر برود و یک بهر بماند و بپالایند و سی ستیر ترنگبین و نیم من شکر برافکنند و کفک بر دارند و یک درمسنگ سقمونیا و نیم درمسنگ زعفران در وی گدازند و نگاه دارند.
شراب نعنع: معده را قوّت دهد و قی و اسهال باز دارد و فواق بنشاند. بگیرند انار ترش و شیرین و پوست باز کنند و دانه‌ی آن با شحم آن بکوبند و بفشارند و آب بکشند و چند نیمه‌ی وزن آب انار، عصاره‌ی نعنع با وی بیامیزند و بجوشانند و کفک بر دارند و هم چند وزن عصاره نعنع شکر بر افکنند و به قوام آرند.
شراب بنفشه: بگیرند گل بنفشه تَر نیم من، در دو من آب صافی جوشانیده فرغار کنند، یک شبانه روز. دیگر روز بجوشانند، جوشانیدنی سبک و بمالند و بفشارند و بپالایند و یک من شکر طبرزد برافکنند.
و به قوام آرد و اگر اندر این آب دو بار یا سه بار بنفشه فرغار کنند و بجوشانند پس شکر برافکنند قوی‌تر باشد و بر و سینه[616] را نرم کند و طبع فرود آرد و بعضی مردمان نخست جلابی کنند، چنان که رسم است و پس آن آب که در وی بنفشه فرغار کرده و جوشانیده و از وی پالوده باشند با جلاب بیامیزند و به قوام باز آرند.
شراب نیلوفر: تشنگی بنشاند و به تب‌های گرم و سرسام سرد سود دارد. بعضی مردمان
ص: 504
نیلوفر مقطر کنند، به رسم گلاب و به یک من آب نیلوفر، دو من شکر برافکنند و به قوام آرند و بعضی برگ نیلوفر در آب یا در گلاب فرغار کنند، همچنان که بنفشه را یاد کرده آمد و هم بر آن سان سازند.
شراب بنفشه: ذات الجنب را سود دارد. بگیرند بنفشه‌ی تَر نیم من، دانه‌ی آبی شیرین ده درمسنگ، کتیرا بیست درمسنگ، تخم خطمی پاک کرده پانزده درمسنگ، صمغ ده درمسنگ، همه در سه من آب گرم فرقار کنند، یک شبانه روز. پس بجوشانند جوشانیدنی اندک و بپالایند و نیم من شکر طبرزد برافکنند و به قوام آرند. شربت دو اوقیه با دو اوقیه کشکاب گرم و اولی‌تر آن باشد که بنفشه جدا فرغار کنند و کتیرا و صمغ جداگانه و دانه‌ی آبی و تخم خطمی جدا و بنفشه جدا بجوشند و بپالایند و دانه‌ی آبی را و تخم خطمی را جدا بجوشانند و لعاب بگیرند و صمغ و کتیرا در آب بنفشه و لعاب‌ها بگدازند و شکر برنهند و به قوام آرند.
شراب انار: ذات الجنب را سود دارد بگیرند آب انار شیرین دو من، آب نی‌شکر یک من، آب سیب شامی نیم من، همه را بجوشانند تا به نیمه باز آید و یک من شکر برافکنند و به قوام آرند.
شراب خشخاش: این شراب را «دیاقودا» گویند. خداوند سرفه را سود دارد در نزله را از فرو آمدن به سینه و شش باز دارد و کسی را که خون برآرد به سرفه سود دارد.
بگیرند خشخاش صد عدد تازه که هنوز بر درخت باشد و خشک شده لکن به غایت خشکی نباشد و در خردی و بزرگی میانه باشد آن را نیم کوفته کنند و در هفت من آب باران یا آب چشمه پاکیزه فرغار کنند، دو شبانه روز تا نرم شود و اگر نرم نشود یک شبانه روز دیگر بگذارند. پس به آتش نرم بپزند تا مهرا شود و بفشارند و آب صافی کنند و بر هر دو من، سی استیر انگبین و سی ستیر مِی‌پخته برافکنند و به قوام آرند. پس بگیرند اقاقیا، زعفران، مُر، گل‌نار، عصاره‌ی لحیة التیس از هر یکی یک درمسنگ همه بسایند نرم و بدین شراب بیامیزند. اما اگر در سینه خلطی غلیظ باشد به جای مِی‌پخته هم انگبین کنند و اگر نباشد هم مِی‌پخته کنند، از بهر آن که در این باب وی سودمندتر است.
ص: 505
نسختی دیگر: سینه و حلق نرم کند و خداوند سرفه را سود دارد. خشخاش سفید بیست عدد، تخم خطمی، کتیرا، صمغ، تخم خبازی، دانه‌ی آبی شیرین از هر یک پنج درمسنگ، بیخ سوس تراشیده‌ی نیم کوفته بیست درمسنگ، اسبغول ده درمسنگ، همه در شش رطل آب بپزند تا به نیمه باز آید این شش رطل سه من کپان باشد و بپالایند و یک من مِی‌پخته برافکنند و به قوام آرند و بعضی مردمان مِی‌پخته نیم من کنند و نیم من پانید کنند و اگر کسی به جای هر دو شکر کند روا باشد.
شراب خشخاش: خداوند سدد و کسی را که به سرفه خون برآرد و سرفه صعب که به شب بیدار دارد سود دارد. خشخاش سفید و خشخاش سیاه از هر یک پنجاه درمسنگ، تخم کوک و بزر البنج الابیض از هر یک سی درمسنگ، همه نیم کوفته کنند و در مقدار پانصد درمسنگ آب صافی بپزند تا به مقدار دویست درمسنگ باز آید و بپالاند و پنجاه درمسنگ لعاب اسبغول و صد درمسنگ مِی‌پخته با وی بیامیزند و به قوام آرند.
شراب خشخاش ساده: تخم خشخاش نیم من، بگیرند و نیم پخته کنند و سه من آب در وی کنند و یک شبانه روز بنهند. دیگر روز بپزند و به نیمه باز آرند و بمالند و بفشارند و بپالایند و نیم من مِی‌پخته و نیم من شکر برافکنند و به قوام برآرند و اگر در سینه خلطی غلیظ باشد، بدل شکر انگبین کنند.
صفت مِیفختج: بگیرند انگور شیرین و دانه کنند و بفشارند و آب وی بستانند و در پاتیله کنند و بر آتش کرده نهند چنان که فروغ آتش گرد پاتیله برنیاید و به آتش نرم بجوشانند و کپک بر می‌دارند تا دو بهر برو و ثلثی بماند و بردارند و نگاه دارند از بهر دیاقودا.
شراب عنب: درد گلو و آماس آن را و آماس معده را و قرحه آن را سود دارد. بگیرند عصیر انگور قابض که دهان فراهم کِشَد سه من، سماق و بیخ سوس مقشر نیم کوفته و مازو و گل‌نار و گل سرخ تمام ناشِکَفیده[617] از هر یک شش ستیر، زعفران دو درمسنگ، مقل و شب یمانی از هر یک یک درمسنگ همه بپزند تا دو بهر برود و بپالایند و نیم من انگبین برافکنند و به قوام آرند.
ص: 506
جلاب ساده: بگیرند شکر یک من گلاب سه من بجوشانند تا به آتش نرم و کپک بر می‌دارند تا به نیمه باز آرند و از آتش بردارند و یک درمسنگ زعفران سوده در وی حل کنند، به گرمی و به وقت حاجت در آب حل کنند و یخ درافکنند.
شراب انبروت: معده را قوّت کند و اسهال باز دارد. بگیرند انبروت خام که به نزدیک پختن رسیده باشد و هنوز عفص باشد آن را پاره کنند و دانه بیرون گیرند و بپزند تا مهرا شود و بفشارند و بپالایند و به آتش باز برند و به قوام آرند این رب انبروت باشد و گر خواهند که شیرین کنند، بر یک من آب پالوده، نیم من شکر برافکنند پس به قوام آرند.
شراب سیب: معده و دل را که ضعیف بود سود دارد خاصه که با ضعیفی گرم باشد و قی و خفقان باز دارد و تشنگی بنشاند. بگیرند سیب کوهی ترش و شیرین و بکوبند و آب آن بستانند و بپزند تا به نیمه باز آید و بپالایند و یک شب بنهند و دیگر روز به آتش باز آرند و به آهستگی بجوشانند تا به قوام آید این رب سیب باشد و اگر شراب سیب خواهند شکر برافکنند و به قوام آرند نافع بود.
شراب غوره: خداوند حرارت معده را سود دارد و تشنگی را بنشاند و غلبه صفرا و مضررت طعام‌ها و شراب‌های گرم دفع کند.
بگیرند عصاره‌ی غوره و بجوشانند به آهستگی تا به نیمه باز آید و کف بردارند و یک شب بنهند. دیگر روز بجوشانند و صافی بپالایند و به آتش باز آرند و بر هر یک من آب غوره نیم من شکر برافکنند و اگر شیرین خواهند، یک من شکر برافکنند و بجوشانند تا غلیظ شود و اگر خواهند که خوش بوی باشد، در وقت پختن مقداری قرنفل سوده در صره بندند و در پاتیله بندند و هر ساعت بمالند.
شراب مورد: معده را قوّت کند و اسهال و حیض باز دارد و همه احشا را قوی کند.
بگیرند حب الاس و عنزروت قدید از هر یک پنجاه درمسنگ، قرط و تراثیث از هر یک ده درمسنگ، همه را نیم کوفته کنند. پس بگیرند آب سیب ترش کوهی و آب آبی ترش و آب انار ترش از هر یکی یک من همه بجوشانند تا آب به نیمه باز آید و بپالایند و به آتش باز آرند و به قوام آرند.
ص: 507
نسخه دیگر: بگیرند حب الاس نیم کوفته کنند و بجوشانند تا مهرا شود و بدست بمالند و عصاره‌ی آن بستانند و بر ده جزو از آن عصاره‌ی دو جزو شکر تبرزد برافکنند و به قوام آرند.
شراب گل: برگ گل تازه بگیرند دو من، در ده من آب بجوشانند. تا گل پخته شود و رنگ بگذارد و بفشارند و دیگر باره هم درین آب دو من دیگر بپزند تا پخته شود و از آب برآرند و بفشارند و دو من انگبین برافکنند و به قوام آرند و اگر به جای انگبین شکر کنند، صواب بود و اگر در یک آب پنج بار یا هفت بار گل تازه کنند، بهتر بود. این را «شراب الورد» گویند.
شراب گل: از گل خشک کنند. طبع را بهتر فرود آرد. بگیرند گل سرخ یک رطل بغدادی در چهار رطل آب صافی بپزند تا به یک رطل باز آید و بپالایند و یک رطل شکر طبرزد برافکنند و به قوام آرند. شربت چهل درمسنگ با سکنگبین یا با آب میوه‌ها یا آب سرد و شربت تمام‌تر هفت درمسنگ بود. و هرگاه که از پس او آب سرد خورند یک مجلس را برانگیزاند و اگر مقدار ده درمسنگ یا پانزده درمسنگ شیرخشت با آن بیامیزند، صواب بود.
شراب صندل: خداوند دل گرم را سود دارد. صندل سپید به سوهان کرده مقدار پنجاه درمسنگ و ده ستیر سرکه و یک من و نیم آب بیامیزند و صندل درین سرکه و آب فرغار کنند، دو شبانه روز. پس بجوشند تا به مقدار نیم من باز آید و به دست بمالند و بپالایند و بفشارند و یک من شکر طبرزد برافکنند و یک مثقال کافور در وی بمالند و یک درمسنگ زعفران سوده و اگر کسی را سرفه بود، بی کافور و بی سرکه و بی آب غوره کنند. و عوض سرکه گلاب کنند، شربت پنج درمسنگ با آب یوخل.
شراب هلیله: خداوند اوجاع مفاصل گرم و تب‌های محرقه را سود دارد. بگیرند هلیله‌ی زرد به آب گرم شسته صد عدد در قنینه‌ای کنند و آب صافی در سر وی کنند. چندان که یک بند انگشت بر سر آن بایستد و سه روز در آفتاب نهند و آب از وی بیرون کنند و نگاه دارند و آبی دیگر باره بر سر این هلیله کنند و در آفتاب نهند و هم این تدبیر می‌کنند تا هلیله سپید شود و بیشتری طعم او برود. پس از آب‌ها در پاتیله کنند و صد درمسنگ ترنگبین برافکنند
ص: 508
و به آتش نرم می‌جوشانند و کفک بر می‌دارند تا به قوام آید. شربت دو اوقیه تا سه اوقیه و اگر در نیم من از این شراب یک مثقال سقمونیا حل کنند، صواب باشد.
شراب افسنتین: معده را از صفرا پاک کند. بگیرند گل سرخ هفت درمسنگ، افسنتین رومی پنج درمسنگ، شاهتره دو درمسنگ، آلوی سیاه بیست عدد، میویز دانه بیرون کرده بیست درمسنگ، خرمای هندو بیست درمسنگ، همه در دو من و نیم آب بپزند تا به مقدار نیم من باز آید و بپالایند. هر بامداد چهار اوقیه بخورند با یک درمسنگ صبر. این جمله شراب‌های خنک است، محرور را شاید.
زین پس شراب‌های گرم یاد کرده آید که مرطوبان را شاید.
سکنگبین عنصلی: خداوند ضیق النفس را و در پهلو و درد معده را شاید. اگر از سردی و تَری بود سود دارد. طعام بگوارد و آروغ ترش را ببرد. پیاز عنصل یک من، زنجبیل، تخم بادیان، انیسون، بیخ انجدان، عاقرقرحا، پودنه‌ی دشتی از هر یک یک اوقیه، پلپل سیاه، تخم کرفس، زیره‌ی کرمانی، از هر یک دو اوقیه، تخم گوز دشتی، نانخواه، انگدان سپید، ساذج هندی از هر یک نیم اوقیه، قردمانا دو درمسنگ، سذاب خشک شش اوقیه، سرکه‌ی عنصل دوازده من، انگبین سه من، مثلث دو من، داروها نیم کوفته کنند و سرکه و انگبین و مثلث به هم بیامیزند و داروها در وی کنند و هفت روز بنهند. پس بپالایند و در قرابه کنند و نگاه دارند و پیش از طعام بکار دارند.
حب العنصل: بگیرند اسقیل سپید و اسقیل «پیاز کوهی» را گویند. آن را پاک کنند و به کارد چوبین پاره کنند و به رشته‌ی ریسمان پنبه در کنند. چنان که پاره‌ها از یکدیگر جدا باشند و به هم باز نیاید و چهل روز در سایه بیاویزند تا خشک شود. یک من از این اسقیل بگیرند و در نُه من خل الخمر کنند و شست روز در آفتاب نهند. پس به خرقه‌ای بپالایند و بعضی مردمان بر یک من اسقیل سه من و ده ستیر کنند و بعضی دیگر اسقیل را خشک نکنند، پاک کنند و پاره کنند و همچنان یک من در نُه من سرکه کنند و شش ماه بنهند. پس بکار دارند. این چه برین گونه کنند، اسهال بهتر کند و همه انواع او قصبه‌ی شش را پاک کند و آواز صافی کند و طعام بگوارد و مصروع و مُعتَوَه و مُوَسوِس را سود دارد و خداوند عرق
ص: 509
النساء و سپرز صلب را سود دارد و بشره را نیکو و پاکیزه کند. و بصر را تیز کند و غرغره کردن بدان گوشت بن دندان را سخت کند و خون آمدن از بن دندان باز دارد. از بهر آن که رطوبت‌ها را نشف کند. و دهان را خوش‌بوی کند. در گوش چکانند، درد گوش را که نه از قرحه بود زایل کند، شربت از وی و از سکنگبین اندک اندک دهند و به تدریج به یک اوقیه برسانند تا یک اوقیه و نیم.
شراب تربذ: اسهال بلغم کند. بگیرند تربد سپید کرده تراشیده‌ی نیم کوفته صد درمسنگ در شیشه‌ای کنند و آب صافی بر سر آن کنند. چندان که یک بند انگشت بر بالای آن باشد و سه روز در آفتاب نهند. همچنین آب تازه می‌کنند، تا تربد را هیچ طعم نماند. پس یک من شکر برین آب نهند و به قوام آرند، شربت دو اوقیه تا سه اوقیه. و اگر سقمونیا برنهند به وقت حاجت صواب باشد. و اگر بدل آن آب بادیان کنند، بهتر بود و اگر با تربد بیست درمسنگ، زنجبیل کوفته یار کنند، اسهال بهتر کند.
ماء العسل: خداوند بیماری‌های سرد را سود دارد و درد سینه و درد جگر را سود دارد.
بگیرند انگبین یک جزء، آب صافی دو جزو به آتش آهسته بپزند و کفک بردارند و از سه جزو به نزدیک یک جزو باز آرند. و نگاه دارند و اگر خواهند که گرم‌تر باشد، لختی دارچینی و خاولنجان و زعفران کوفته و بیخته در وی کنند.[618]

ذخیره خوارزمشاهی ؛ ج‌3 ؛ ص509
نسختی دیگر: خداوند تب گرم را که با سرفه و تشنگی بود سود دارد. بگیرند گل سرخ تازه دو من در پنج من آب گرم کنند. در خنبره‌ی آبگینه و یک شبانه روز بنهند. پس به دست بمالند و و بفشارند و بپالایند و پنج من انگبین برافکنند و به قوام آرند.
صفت میبه: معده را قوت دهد و قی و فواق باز دارد و خداوند درد جگر را سود دارد.
بگیرند عصاره‌ی آبی ترش سی رطل بغدادی، شراب خوش کهن بیست و پنج رطل هر دو بیامیزند و به آتش نرم بپزند تا به نیمه باز آید و کفک بردارند و ده رطل انگبین صافی برافکنند و به قوام آرند. نخست بگیرند زنجبیل، مصطکی از هر یکی دو درمسنگ، قاقله کبار و صغار، دارچینی از هر یک چهار درمسنگ، قرنفل سه درم، زعفران، ساذج[619]
ص: 510
درمسنگ، همه داروها نیم کوفته کنند و در صره‌ای بندند فراخ و در دیگ افکنند و هر ساعت همی‌مالند تا قوت در شراب دهد. چون به قوام آید نیم درمسنگ مشک بسایند و در اندکی از این شراب حل کنند و با جمله بیامیزند و بکار دارند.
نسختی دیگر: بگیرند عصاره‌ی آبی جوشانیده و به نیمه باز آورده یک من، عصاره‌ی سیب کوهی نیم من، شراب کهن نیم من، انگبین نیم من به قوام آرند. و نخست بگیرند عود هندی کوفته دو درمسنگ، مصطکی، زعفران شاخ از هر یک یک درمسنگ، بسباسه یک درمسنگ و نیم، سنبل، قرنفل، جوزبوا، هال، قاقله، دارچینی، زنجبیل از هر یک نیم درمسنگ، همه نیم کوفته در صره‌ی کتان بندند و درین آب‌ها کنند و به آتش آهسته بجوشانند تا به نیمه باز آید و به دست بمالند و در این شراب انگبین افکنند و جوشی چند بدهند نه بسیار و همه در قرابه‌ای کنند، با صره‌ی داروها و هفت روز در آفتاب نهند و هر روز آن صره را بجنبانند و در آن شراب بفشارند و روز هفتم صره بیرون اندازند و شراب به وقت حاجت بکار دارند. شربت یک اوقیه با اندکی شراب.
شراب افسنین: ترکیب بوعلی سینا می‌گوید من این شراب ترکیب کردم و آزمودم.
منفعت این بسیارتر از منفعت آن یافتم. بگیرند افسنتین رومی صد درمسنگ و در سه من آب صافی بپزند تا به مقدار سی ستیر باز آید و بفشارند و بپالایند. پس آبی را در خرقه‌ای پیچند و در زیر آتش نرم بریان کنند و پاک کنند و بفشارند و از عصاره‌ی آن ثلث وزن آن آب، پالوده بگیرند و آن ده ستیر باشد و ربع آن انگبین و آن هفت ستیر و نیم باشد و همه‌ی آن شراب و آن پانزده ستیر باشد. همه بیامیزند به آتش نرم و به قوام آرند.
شراب افسنتین: معده را قوی کند و سده بگشاید و طبع فرو آرد. بگیرند گل سرخ هشت درمسنگ، غاریقون چهار درمسنگ، صبر، زعفران، پوست بیخ کرفس، همه نیم کوفته کنند و در صره‌ای بندند و در دیگ افکنند تا قوّت دارو در شراب دهد و به دست بمالند و بفشارند و صره از شراب بر آرند. پس سه درمسنگ زعفران سوده در وی حل کنند و در قرابه‌ای کنند و سر قرابه استوار کنند و اگر دانند که رقتی دارد بر آفتاب نهند. پس از آفتاب بردارند و نگاه دارند و هر چند کهن‌تر بود بهتر بود.
ص: 511
شراب دیموقراطیس: ضعیفی جگر و سپرز را و تباهی مزاج را سود دارد و چنین گویند که دیمقراطیس پیوسته این شراب بکار داشتی و همه عمر تندرست بود. ایرسا، تخم بادیان، پلپل سپید از هر یک یک درمسنگ، سلیخه چهار درمسنگ، مُر، افسنتین از هر یک دو درمسنگ همه بکوبند و ببیزند و در صره‌ای توزی بندند و در قرابه کنند و هفت رطل و نیم شراب انگوری به وزن بغداد در سر آن کنند و سر قرابه به گل بگیرند. پس از چهل روز بکار دارند و در بعضی نسخت‌ها می‌آید که پس از شش ماه بکار دارند و یک دورق انگبین با وی بیامیزند.
شراب ترنج: خداوند خفقان و معده ضعیف را سود دارد. بگیرند برگ ترنج تازه پنجاه برگ و خاک از وی پاک کنند و آن را در دو من و نیم شراب کهن فرغار کنند هفت روز. پس از هفت روز بجوشانند جوشیدنی سبک و بپالایند و یک من انگبین برنهند و به قوام آرند شربت دو اوقیه.
نسختی دیگر: این شراب را «شراب سلمویه» گویند. معده را قوی کند و آرزوی طعام پدید آرد و خفقان را سود دارد. بگیرند پوست ترنج نیم من، مرماحوز یک اوقیه، قرنفل دو مثقال، عود هندی یک مثقال همه نیم کوفته کنند و در صره‌ای بندند و در قرابه‌ای افکنند و دو من و نیم شراب کهن در سر آن کنند و سه شبانه روز بگذارند و از پس سه روز یک من و نیم شکر طبرزد برنهند و یک مثقال مصطکی و نیم درمسنگ زعفران و دو دانگ سک سوده در صره‌ای دیگر کنند و در شراب افکنند و بجوشانند تا به قوام آید و صره را به دست بمالند و از شراب برآرند و این شراب مقدار یک اوقیه با جلاب بکار برند.
شراب عود: معده سرد و ضعیف را سود دارد. بگیرند عود هندی، سک بغدادی از هر یک پنج درمسنگ، سنبل، قرنفل، مصطکی، گوزبوا از هر یک دو درمسنگ، همه را نیم کوفته در صره‌ای بندند فراخ. در یک من گلاب بپزند به آتشی آهسته تا به نیمه باز آید و صره بمالند و بفشارند و یک من شکر طبرزد برافکنند و کفک بردارند و به قوام آرند و دانگی مشک سوده در وی حل کنند و بکار دارند.
شراب عنبر: درد معده، درد عصب‌ها را سود دارد. بگیرند انگبین دو من، آب صافی دو
ص: 512
من بجوشانند و کفک بردارند و به قوام آرند و یک مثقال عنبر و یک مثقال زعفران سوده در وی حل کنند. شربت از سه درمسنگ تا پنج درمسنگ.
شراب مشک: اندام‌ها را قوّت دهد و معده را و بیماری‌ها و تب‌های بلغمی را و پیران را سود دارد. بگیرند انگبین یک من، شکر یک من، آب دو من بجوشانند و به قوام آرند و یک مثقال مشک و یک درمسنگ زعفران در وی حل کنند و نگاه دارند شربت سه درمسنگ.
شراب سنبل: درد معده و جگر و درد سپرز و تب‌های کهن را سود دارد. بگیرند سنبل بیست درمسنگ، انگبین دو من، آب دو من. نخست سنبل را در آب بپزند تا کمتر از یک نیمه بماند و بپالایند و انگبین بر نهند و به قوام آرند شربت ده درمسنگ.
شراب لسان الثور: دل را قوّت کند و توحش سودایی ببرد. بگیرند آب لسان الثور مقطر یک من، آب بادرنجبوی مقطر نیم من، شکر یک من، انگبین نیم من بپزند و کفک بردارند و به قوام آرند و یک درمسنگ زعفران در وی حل کنند. شربت ده درمسنگ و اگر آب لسان الثور نیابند، لسان الثور خشک در گلاب بجوشانند ده ستیر در یک من و بفشارند و بپالایند و شکر برافکنند و به قوام آرند.
شراب سیب: دل ضعیف سودایی را سود دارد. بگیرند آب سیب شیرین دو من، آب آبی شیرین یک من، شراب ریحانی یک من همه بیامیزند و یک مثقال قرنفل و دو درمسنگ عود هندی و سه درمسنگ لسان الثور و سه درمسنگ بادرنجبوی و دو درمسنگ گل سرخ همه نیم کوفته در صره‌ای کنند و در این آب‌ها افکنند و به آتش آهسته بجوشانند تا به نیمه باز آید و به دست بمالند و از این آب‌ها بیرون گیرند و یک من شکر طبرزد برنهند و به قوام آرند شربت دو اوقیه.
شرابی که فواق را که از پس طعام غلیظ پدید آید، بنشاند یا از پس شراب ممزوج: بگیرند زیره، انیسون، پودنه، کندر راستاراست در مقداری آب بجوشانند تا به سه یکی باز آید از آن جرعه جرعه بدهند.
شرابی که فواق را که از سردی معده باشد بنشاند: بگیرند راسن، فودنج، سعد، تخم کرفس، انیسون راستاراست بجوشانند بر سان شرابی دیگر.
ص: 513
شرابی دیگر: فواق را که از باد غلیظ بود بنشاند. بگیرند تخم سذاب خشک، نانخواه راستاراست هر دو نیم کوفته در شراب کهن بپزند و بپالایند.
شراب خبث الحدید: تن را گرم کند و فربه کنند. خاصه کسی را که لاغری او از سوء المزاج سرد باشد و گونه روی او تازه و درفشان کند. بگیرند تخم کرفس، تخم بادیان، انیسون، نانخواه، انجدان، سعتر، کاشم، کرویا، گشنیز خشک، پلپل، دارپلپل، دارچینی، سنبل، قرنفل، گوزبوا، سعد، تخم سداب، بزر الجرجیر، بزر البصل از هر یک یک مثقال، خبث الحدید مدبر ده مثقال، همه در سه من آب بپزند تا به نیمه باز آید، بپالایند. هر روز مقدار سی درمسنگ تا چهل درمسنگ بخورند.
نسختی دیگر: معده را قوّت دهد و تن را فربه کند و آرزو گل خوردن ببرد. بگیرند خبث الحدید مدبر سوده چون سرمه، شونیز، نانخواه، کاشم، زیره، حلبه از هر یک یک کف، سذاب تَر، کرفس، نعنع از هر یک یک دسته‌ی معتدل، این همه در هفت رطل دوغ کنند، به رطل بغدادی و ده روز بنهند از پس ده روز نیم رطل از وی بپالایند. بامداد بخورند و از پس این به چهار ساعت طعام نیک خورند و سرکه و تره و چیزی شور نخورند و از آب پرهیز کنند و هرگاه که تشنه شوند به جای آب از آن دوغ می‌پالایند و می‌خورند تا جمله و به مدت دو روز یا بیشتر بکار برده شود بدین ترتیب.
شراب زوفا: خداوند نزله سرد را سود دارد. عناب بیست عدد، سپستان سی عدد، میویز منقی‌دانه بیرون کرده بیست درمسنگ، انجیر دوازده عدد، پرسیاوشان و بیخ سوس، بنفشه از هر یک چهار درمسنگ، بیخ الاذخر و زوفای خشک از هر یک سه درمسنگ، زراوند مدحرج، مصطکی، اسقیل مشوی از هر یک دو درمسنگ همه در دو من آب بپزند تا به مقدار نیم من باز آید و بپالایند. هر بامداد چهل درمسنگ با یک درمسنگ معجون قفی و یک درمسنگ روغن بادام شیرین.
شراب زوفا: آماس جگر سرد را سود دارد. حللبه ده درمسنگ، تخم کتان هفت درمسنگ، پرسیاوشان، بیخ سوس از هر یک پنج درمسنگ، تخم خطمی، خبازی از هر یک چهار درمسنگ، زوفای خشک سه درمسنگ، انجیر سفید ده عدد، میویز منقی‌دانه
ص: 514
بیرون کرده بیست درمسنگ، بپزند. چنان که رسم است و بپالایند شربت چهل درمسنگ با یک درمسنگ روغن بادام تلخ و یک درمسنگ روغن بیدانجیر.
شراب زوفا: تنگی نفس را سود دارد. عناب بیست عدد، سپستان سی عدد، میویز منقی بیست درمسنگ، تخم خطمی، تخم خبازی، بیخ سوسن آسمان‌گون، فراسیون، زراوند مدحرج از هر یک سه درمسنگ، بیخ سوسن، پوست بیخ بادیان، پوست بیخ کرفس از هر یک پنج درمسنگ، قنطریون باریک و غلیظ، پوست بیخ کبر، حاشا، پودنه‌ی کوهی، شیح ارمنی، برنجاسف، زوفای رومی از هر یک چهار درمسنگ، ساذج هندی، مصطکی، سنبل از هر یک دو درمسنگ، انجیر سپید پانزده عدد، همه در پنج رطل آب صافی بپزند تا به یک رطل و نیم باز آید و بپالایند. شربت هر بامداد چهار اوقیه با یک مثقال معجون فقی و یک مثقال روغن چلغوزه و اگر قوی‌تر باید، نیم درمسنگ تریاق اربعه با آن یار کنند.
شراب زوفا: تنگی نفس را سود دارد.
اخلاط آن: انجیر ده عدد، میویز ده درمسنگ، حلبه، تخم کرفس تخم بادیان، پرسیاوشان، بیخ سوسن، زوفای خشک، فراسیون از هر یک پنج درمسنگ، بپزند چنان که رسم است. شربت چهار اوقیه با دو مثقال معجون زوفا.
شراب زوفا: ماده‌ی غلیظ را از سینه پاک کند. انجیر سپید، خرما از هر یکی ده عدد، حلبه پنج درمسنگ، بیخ سوس ده درمسنگ، پرسیاوشان هفت درمسنگ، بیخ کرفس، بیخ بادیان، تخم کرفس، تخم بادیان، زوفای خشک از هر یک ده درمسنگ، بزر الانجره، پودنه، فراسیون از هر یک پنج درمسنگ بپزند چنان که رسم است. شربت چهار اوقیه.
نسختی دیگر: تخم کرفس، تخم بادیان، بیخ سوسن، زوفای خشک از هر یک یک کف همه در یک من آب بپزند تا به نیمه باز آید و بپالایند. هر بامداد می‌خورند.
شراب انجیر: کلیه را گرم کند و طبع فرود آرد و درد پشت را که از سردی بود سود دارد.
بگیرند انجیر بستی را اگر بستی نیابند، انجیر زرد خشک کرده چندان که خواهند و آب در وی کنند. چندان که آب بر بالای آن باشد و بپزند تا مهرا شود و یک شب بنهند و آب از وی بپالایند و نیمه وزن آن انگبین برنهند و به قوام آرند و به وقت حاجت بکار دارند و اگر از
ص: 515
بهر طبع فرود آوردن خواهند، مقدار دو درمسنگ شیر انجیر در وی گدازند، زودتر اجابت کند.
شراب انجیر: گرده را گرم کند و قوّت باه را زیادت کند. انجیر نیم خشک فربه پنج من، حلبه سه من، انجیر را بشویند تا غبار از وی پاک شود در آب کنند. چندان که چهار انگشت بر سر آن بایستد و دو شبانه روز بنهند تا آب قوّت انجیر بستاند. پس بجوشانند جوشانیدنی سبک و در کرباسی پاکیزه بفشارند و بپالایند و نیم چند وزن آن انگبین با وی بیامیزند و به قوام آرند و بگیرند تخم هلیون و تودری سرخ و سپید از هر یک دو درمسنگ، زنجبیل سه درمسنگ، دارچینی، گوزبوا، بسباسه، خیربوا از هر یک یک درمسنگ همه در صره کتان کنند و پیش از آن که این شراب به قوام آید در دیگ افکنند و هر ساعت می‌مالند تا قوّت در شراب دهد. پس صره را بفشارند و بیرون گیرند و شراب نگاه دارند شربت دو اوقیه.
شراب انجیر: درد پشت را سود دارد و قوّت باه زیادت کند. بگیرند یک من نخود و در پنج من آب بجوشانند تا به نیمه باز آید و بپالایند. پس بگیرند یک من و نیم انگبین و یک من و نیم طبیخ انجیر پالوده و صافی کرده همه بیامیزند و بجوشانند و به قوام آرند و نخست صره‌ای پاکیزه یک درمسنگ سنبل و یک درمسنگ قرنفل و یک درمسنگ دارچینی و یک درمسنگ خولنجان و نیم درمسنگ زعفران ناسوده و دیگر داروها کوفته در این صره بسته در دیگ افکنند و هر ساعت بمالند و به آخر برگیرند و بفشارند و شراب بکار دارند.
شراب گزر: در پشت را سود دارد و باه را قوّت دهد. گزر ده من پاکیزه بشویند و بن سبز از وی بیفکنند و آن را درم درم ببرند و در دیگ سنگین کنند و سه درمسنگ حلبه و دو من آب در وی کنند و سر دیگ بپوشند و پاک کنند، تا بخار بیرون نشود و به آتش آهسته بپزند و بنهند تا آهسته شود، چندان که دست در وی توان کرد. پس سر دیگ را بگشایند و آن آب از وی بپالایند و بر کرباسی پاکیزه بفشارند و آب او بستانند و هم سنگ آن انگبین برنهند و داروها که در شراب انجیر یاد کرده آمده است، در افکنند و همچنان بپزند و بعضی مردمان همسنگ آب گزر شراب انگوری با وی و با انگبین بیامیزند و بپزند و به قوام آرند.
ص: 516
شراب انگوری باه را قوّت کند. بگیرند عصیر انگور و در هر ده منی ده ستیر داروی کوفته و در صره بسته در افکنند و بگذارند تا بجوشد و شراب شود و دارو این است، تخم شلغم، تخم جرجیر، بوزیدان، بهمن سرخ، بهمن سپید، تخم هلیون، لسان العصافیر، حب الفلفل، لعبه‌ی بربری، تخم گزر راستاراست. هر چند روزی صره را بجنبانند و بفشارند چون شراب رسیده شود صره از وی برآرند و شراب بکار دارند نافع بود.

باب پانزدهم: در رب‌ها

رب آبی: اسهال و قی که از گرمی بود باز گیرد. بگیرند آبی خشک و ترش و پاره کنند و میان او پاک کنند و بکوبند و بفشارند و آب او به آتش معتدل بپزند تا از چهار جزو به یک جزو باز آید و کفک بردارند و بنهند تا سرد شود و بیاساید. پس به آتش باز برند و به آهستگی به قوام آرند.
رب انار: حرارت معده و تاسه و منش گشتن و تشنگی بنشاند و قی باز دارد و در تب‌های گرم سود دارد. بگیرند انار ترشِ خوش و دانه کنند و بفشارند و آب آن در دیگ سنگین بپزند تا به چهار یک باز آید و کفک بردارند و اگر شاخی چند نعنع با وی در دیگ افکنند صواب باشد.
رب سیب: غلبه صفرا و خون بنشاند و دل را قوّت کند و اسهال صفرایی و قی باز دارد.
بگیرند سیب شامی و کوهی و پاره کنند و میان او پاک کنند و بکوبند و بفشارند. و آن را بجوشانند به آهستگی و به چهار یک بردارند
رب غوره: تشنگی و صفرا بنشاند و در طبع‌های گرم سود دارد. بگیرند غوره آبدار و دانه کنند و بکوبند و بفشارند و او آب آن بجوشانند به آهستگی و چهار یک باز آرند.
رب ریواج: قی و صفرا و اسهال باز دارد و در طبع‌های گرم سود دارد. بگیرند عصاره‌ی ریواج و به آتش معتدل بجوشانند و به نیمه باز آرند و هر یک من را نیم من شکر بر نهند و به قوام باز آرند و بعضی مردمان اندکی زعفران سوده به گرمی در وی حل کنند.
رب توت: خداوند خناق را سود دارد. بگیرند عصاره‌ی توت ترش شامی و بپالایند و به
ص: 517
آتش آهسته بجوشانند تا به نیمه باز آید. پس بگیرند از این رب پنج جزو، قسط مثلث سه جزو بجوشانند تا به سه یکی باز آید پس بگیرند شب یمانی و مُر و زعفران از هر یکی یک درمسنگ و بسایند و در وی به گرمی حل کنند.
رب گوز: خداوند خناق را سود دارد. بگیرند پوست گوز تَر که بر ظاهر سفال او باشد، بکوبند و عصاره‌ی او بستانند و بجوشانند تا یک بهر برود و دو بهر بماند. پس بگیرند از این عصاره و انگبین مصفی از هر یکی پنج قسط مثلث یک قسط و بجوشانند تا به سه یکی باز آید. پس بگیرند یک اوقیه و نیم زعفران و شبت[620] یمانی از هر یکی یک اوقیه. همه بسایند نرم و به گرمی در وی حل کنند و بیامیزند.
رب مورد دانه: قی و اسهال باز دارد، خاصه اگر با سرفه باشد. بگیرند حب الاس تازه و پخته بفشارند و عصاره‌ی آن بستانند و بپزند و به نیمه باز آرند و نگاه دارند.
رب بُسر[621]: قی و اسهال باز دارد و معده ضعیف را سود دارد. بگیرند خرمای تمام نارسیده و دانه بیرون کنند و بکوبند و عصاره‌ی آن بپزند و به سه یکی باز آرند و نگاه دارند.
رب آلو سیاه: تشنگی بنشاند و طبع را نرم کند و خداوند طبع‌های گرم را سود دارد.
بگیرند آلوی سیاه ترش خشک و دانه از وی بیرون گیرند و در آب بپزند و بنهند تا سرد شود و عصاره‌ی او بستانند و بجوشانند تا از پنج جزو یکی بماند و نگاه دارند.