گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد نوزدهم
سورة روم




اشاره
میباشد. «... اللّ حِینَ تُمْسُونَ
􀀀
حانَ هِ 􀀀 فَسُبْ » تمام این سوره بگفتار حسن در مکه نازل شده بجز یک آیه و آن
عدد آیات این سوره از نظر اهل مکه و پیشینیان اهل مدینه 59 آیه و از نظر دیگران 60 آیه است.
فِی » را یک آیه و نیز غیر کوفیان و پیشینیان مدینه « غُلِبَتِ الرُّومُ » را یک آیه و غیر کوفیان و پسینیان اهل مدینه « الم » قراء کوفه
را نیز پیشینیان اهل مدینه آیه اي میدانند. « یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ » را آیه اي و « بِضْعِ سِنِینَ
فضیلت این سوره:
ابی بن کعب از پیامبر(ص)روایت کرده که فرمود هر که این سوره را قرائت کند ده برابر اجر ملائکه اي که بین آسمان و
زمین مشغول تسبیح پروردگار بوده، باو اجر داده شده و آنچه را که در آن روز و شب از او ثواب فوت شده باشد باو داده
خواهد شد.
تفسیر و توضیح:
در پایان سوره عنکبوت،خداوند از افرادي که در راه او جهاد نموده اند تقدیر نموده و باجمال و اختصار گذارده بود و اینک
در آغاز این سوره بتفصیلش می پردازد.
ص : 93
[ [سوره الروم ( 30 ): آیات 1 تا 7
اشاره
لِلّ اَلْأَمْرُ مِنْ
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . الم ( 1) غُلِبَتِ اَلرُّومُ ( 2) فِی أَدْنَی اَلْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ ( 3) فِی بِضْعِ سِنِینَ هِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
کِنَّ 􀀀 اَللّ وَعْدَهُ وَ ل
􀀀
لا یُخْلِفُ هُ 􀀀 اَللّ
􀀀
شاءُ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ ( 5) وَعْدَ هِ 􀀀 اَللّ یَنْصُرُ مَنْ یَ
􀀀
قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ اَلْمُؤْمِنُونَ ( 4) بِنَصْ رِ هِ
( افِلُونَ ( 7 􀀀 ا وَ هُمْ عَنِ اَلْآخِرَهِ هُمْ غ 􀀀 اهِ اَلدُّنْی 􀀀 ظاهِراً مِنَ اَلْحَی 􀀀 لا یَعْلَمُونَ ( 6) یَعْلَمُونَ 􀀀 اَلنّ
اسِ􀀀 أَکْث رََ
ترجمه:
شکست خوردند(سپاه)روم در نزدیکترین سرزمین و ایشان پس از شکست خوردن بزودي پیروز میشوند.در چند سالی،از براي
خداست امر(هر چه خواهد) چه قبل(از پیروزي روم)و چه بعد و در آن روز(پیروزي روم)خرسند شوند مؤمنان.
بیاري خدا،یاري کند هر که را که خواهد و او غالب مهربان است.و(این پیروزي)
ص : 94
وعده خدا است و نمی شکند خدا وعده اش را و لکن بیشتر مردم نمیدانند.میدانند ظاهري از زندگانی دنیا را(از منفعتها و
ضررها)و ایشان از آخرت غافلند.
شرح لغات:
است و معنی غلبه همان پیروزي بر « الجلب و الجلبه » میباشد و هم وزن آنها « غلبت » مصدر « الغلب و الغلبه » گوید که « زجاج »: غلبت
دشمن است.
بمعنی قطعه بوده-و قطعه همان قسمتی و مقداري از شیء « بضعته تبضیعا » بضع:یعنی قسمتی از عدد که بین 3 تا 10 میباشد و
است-.
هم بهمین معنی قطعه و مقداري از مال را گویند که در تجارت در گردش است.مبرد گوید:که(بضع)عبارت است از « بضاعه » و
( اعدادي که ما بین( 10 تا 20 )و ما بین ( 20 تا 30 )و... ( 1
یفرح المؤمنون:فرح و سرور از نظر معنی مساوي بوده و در مقابل غم و اندوه بکار برده میشود.
اعراب:
مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ
بوده و مصدر اضافه به مفعول گردیده است. « من بعد ان غلبوا » :در تقدیر
اللّ
􀀀
وَعْدَ هِ
وعده خداوند بمؤمنین بود یعنی خداوند وعده داده بمؤمنین وعده اي. « سیغلبون » :مصدر و تأکید است زیرا جمله
مقصود:
الم
:معنی و تفسیر آن قبلا گذشت.
غُلِبَتِ الرُّومُ
بر رومیان غالب شدند و آن در زمان حیات رسول خدا(ص)بوده و بمنظور این پیروزي « اهل فارس » :مفسرین گویند که یعنی
قریش خوشحال و ابراز احساسات مینمودند چون(فارس)در آن وقت کافر بودند و اما مسلمانان
ص : 95
1) -توضیح:لغت بضع در اصطلاح عرب بجاي کلمه(اندي)که فارسی زبانان میگویند، استعمال میشود. -1
قبله مؤمنین بوده و بدست کفار افتاده از این جهت ناراحت بودند چنان که کعبه قبله « بیت المقدس » اظهار تأثر مینمودند چون
مسلمانان است.
فِی أَدْنَی الْأَرْضِ
یعنی در نزدیک ترین سرزمین بزمینهاي عرب و گفته اند:نزدیکترین شهر از شام بسوي فارس،و مقصود البته « زجاج گوید »:
همان جزیره العرب است چنان که مجاهد گفته،و عکرمه گوید مراد اذرعات و کسکر می باشد.
وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ
:و ایشان یعنی فارس پس از پیروزي بزودي مغلوب میگردند.
فِی بِضْعِ سِنِینَ
:در چند سالی-در ظرف همین چند سال که بین 3 تا 10 باشد- و این از آیاتیست که دلالت دارد بر اینکه قرآن از نزد
پروردگار نازل شده است زیرا در آن پیشگوییهایی است که جز خداوند بآن آگاه نیست.
لِلّ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ
􀀀
هِ
:و از براي خداوند امر و اختیار است چه قبل از مغلوب شدن آنها و چه بعد از آن پس هر که را خداوند بخواهد غالب و پیروز
بر دشمن نموده و یا هر دو را هلاك میگرداند.
اللّ
􀀀
وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ هِ
:و در آن روز که سپاه روم بر سپاه فارس پیروز شود مؤمنین خوشحال گردند که رومیان سپاه فارس را از بیت المقدس بیرون
بدست روم افتاده است.و « بیت المقدس » نموده و شادمانی آنان از آن جهت بوده که سپاه فارس شکست خورده نه آنکه
شادمانی مؤمنین علل دیگري نیز داشت از قبیل افسردگی مشرکین(مکه)از این جریان و دیگر صحت گفتار پیامبر که قبلا
پیروزي آنان را خبر داده بود و دیگر آنکه این پیروزي مقدمه براي پیروزي مؤمنین است.
شاءُ 􀀀 یَنْصُرُ مَنْ یَ
:یاري مینماید خداوند هر کس را که خواهد-تا بدان وسیله حق را ظاهر فرماید-و بالنتیجه بندگان او مدد شوند.
وَ هُوَ الْعَزِیزُ
:و آن خداوند عزیز و همیشه غالب و پیروز در انتقام از دشمنان خویش میباشد.
اَلرَّحِیمُ
:رحیم است نسبت بآنکه-او را پرستش کند و-از او حاجات خود
ص : 96
را بخواهد.
اللّ وَعْدَهُ
􀀀
لا یُخْلِفُ هُ 􀀀 اللّ
􀀀
وَعْدَ هِ
:و این پیروزي وعده خداوند بود و خدا وعده خود را هرگز نمی شکند و روم را بر سپاه فارس پیروز می نماید.
لا یَعْلَمُونَ 􀀀 النّ
اسِ􀀀 أَکْث کِنَّ رََ 􀀀 وَ ل
نمی دانند و به صحت اخبار ما اعتراف ندارند چون از خداوند جهان غافلند. « مکه » :ولی بیشتر مردم از بت پرستان
افِلُونَ 􀀀 ا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غ 􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 ظاهِراً مِنَ الْحَی 􀀀 یَعْلَمُونَ
:(بلی) میدانند ظاهري از زندگانی دنیا را یعنی منفعت ها و ضررهاي دنیایی را که در چه وقت کشت نموده و در چه زمانی
درو کند و بچگونه اموال را گرد آورده و ساختمانها را بنا کند.
-ولی تمام اینها مربوط به دنیا است-و ایشان غافل از جهان بعدي و آخرت میباشند و بدین سبب دنیاي خود را ساخته و در امر
آخرت بغفلت میگذرانند.
گوید مقصود آنست که آنان در امر دنیا آن چنان خبیر و عالمند که « حسن » نقل شده ولی « ابن عباس » این معنی از
اگر(درهمی)را بروي پشت خویش بگذارند از وزن او هم اطلاع داشته و خبر میدهد،اما همین افراد به نماز-احکام و قرائت
آن- آگاهی نداشته و فرا نمی گیرند تا انجام دهند.
مقصودش چیست؟حضرت پاسخ فرمود:تفأل به بدیا « ا􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 ظاهِراً مِنَ الْحَی 􀀀 یَعْلَمُونَ » از امام صادق(ع)سؤال شد که این آیه
خوب زدن و از روي ستاره سخن گفتن-و مقصود توجه بدنیا است-.
گوید:که مشرکین و بت پرستان مکه با مسلمانان بجدال پرداخته و میگفتند که دیدید،ملت روم اهل « زهري » أما أصل داستان
کتاب بوده و آئین آسمانی-مسیحیت-داشتند و ملت فارس بر آنان پیروز شد،اکنون شما مسلمانان که خود را اهل کتاب یعنی
قرآن میدانید که بر پیامبر شما نازل آمده،بزودي ما بت پرستان مکه بر شما پیروز خواهیم شد همانطور که سپاه فارس بر سپاه
روم پیروز شدند،در این وقت خداوند
ص : 97
را نازل فرمود. « الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ » آیات
قبل از نزول آیه تحریم قمار،با عده اي از مشرکین « ابی بکر » براي من روایت کرد که « اللّ بن عتبه بن مسعود
􀀀
عبد ه »: زهري گوید
مکه شرط بست و چیزي را در نزد آنان گذارد که در ظرف هفت سال اگر سپاه فارس مغلوب نشده و رومیان پیروز نگردیدند
فرمود:چرا چنین گفتی زیرا-در وعده خداوند فِی بِضْعِ « ابی بکر » از آن شما باشد،این خبر بگوش پیامبر(ص)رسید حضرت به
سِنِینَ داشت-و بضع سنین تا کمتر از ده سال را شامل میشود و اتفاقاً نه سال بعد از نزول این آیه سپاه روم بر سپاه فارس پیروز
شده و آنان را از سرزمین بیت المقدس بیرون راندند،و آن سال جنگ حدیبیه بود.
روایت کرده که سپاه فارس با رومیان « الم غُلِبَتِ الرُّومُ » در تفسیر این آیه شریفه « ابن عباس » باسناد خود از « اللّ حافظ
􀀀
ابو عبد ه »
بجنگ پرداخته پیروز شدند و پس چند سالی رومیان بر آنان پیروز گردیدند و آنان را از سرزمین خود بیرون نمودند و در
همان هنگام بود که پیامبر(ص)و مسلمین با سپاه مشرکین مکه روبرو بوده و-جنگ سختی بین آنان در گرفته بود-اما خداوند
سپاه اسلام را بر بت پرستان مکه پیروز نمود همانطور که سپاه اهل کتاب روم را بر فارسیان-که در آن وقت آتش پرست
بودند- غالب گردانید.و با این پیروزي رومیان و سپاه اسلام،مسلمانان مسرور گشتند.
راجع به تفسیر و شأن نزول آیه سؤال کردم؟ پاسخ داد که سپاه اسلام و رسول خدا(ص)با « ابی سعید خدري » گوید از « عطیه »
لشکر مشرکین روبرو بودند و اتفاقاً در همان زمان رومیان با سپاه فارس درگیري داشتند،و خداوند در حجاز مسلمانان را پیروز
یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ » نمود و در روم،رومیان را فاتح گردانید و بدینجهت مسلمین خوشحال شدند، و این تفسیر آیه شریفه
میباشد. « اللّ
􀀀
بِنَصْرِ هِ
نقل کرده که در جنگ بدر چون مسلمانان بر « مقاتل » بود و « جنگ بدر » گوید شنیدم که پیروزي رومیان در روز « سفیان ثوري »
لشکر بت پرستان مکه غالب شدند،همان وقت خبر رسید که رومیان هم بر سپاه فارس غالب شدند و روایت شده
ص : 98
که رومیان بیت المقدس را پس گرفتند و بشکرانه این پیروزي پادشاه روم پیاده بزیارت بیت المقدس آمد و بر سر راه او گل و
ریاحین مفروش ساخته و روي گلها حرکت نمود.
گوید هنوز مدت معاهده و شرط بندي ابی بکر با مشرکین مکه(ابی بن خلف) بسر نرسیده بود که خبر پیروزي روم « شعبی »
را بنا نمودند،ابی بکر « رومیه » شدند اسبان خود را در مدائن بستند.و شهر « مدائن » رسید و گفتند که سپاه و اسبان رومی وارد
خوشحال شد و از ورثه ابی بن خلف،گروگان خود را گرفته بحضور رسول خدا(ص)آورد و صدقه داد.
در معاهده خود فقط ضمانت کرده بود -نه اینکه گروگانی در نزد او بگذارد-،و ابی بن « ابی بکر به ابی بن خلف » نقل شده که
ضامن گرفت چون ابی بکر عازم هجرت بسوي مدینه بود،مدتی گذشت تا « اللّ بن ابی بکر
􀀀
عبد ه » خلف فرزند ابی بکر را بنام
اللّ فرزند ابی بکر از ابی بن خلف براي معاهده
􀀀
پیش آمد و ابی بن خلف با مشرکین عازم جنگ شدند،عبد ه « جنگ احد » جریان
اش ضامن خواست و او فرزند خود را ضامن قرار داده و بجنگ رفت و در میدان جنگ أحد رسول خدا(ص)بر او جراحتی
وارد کرده و بهمان سبب پس از مراجعت وفات یافت.
روایت شده که فرمود براي سپاه فارس یکی دو حمله بیش نبوده و سپس شکست خورده و بنابودي کشیده «( رسول خدا(ص » از
میشود.
ص : 99
[ [سوره الروم ( 30 ): آیات 8 تا 10
اشاره
اءِ رَبِّهِمْ 􀀀 اَلنّ بِلِق
اسِ􀀀 مِن إِلاّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَ  می وَ إِنَّ کَثِیراً 􀀀
ما 􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ اَلسَّ
􀀀
ا خَلَقَ هُ 􀀀 أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ م
ا􀀀 ارُوا اَلْأَرْضَ وَ عَمَرُوه 􀀀 کانُوا أَشَ دَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَ أَث 􀀀 اقِبَهُ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ 􀀀 کانَ ع 􀀀 کافِرُونَ ( 8) أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ 􀀀لَ
ساؤُا 􀀀 اقِبَهَ اَلَّذِینَ أَ 􀀀 کانَ ع 􀀀 کانُوا أَنْفُسَ هُمْ یَظْلِمُونَ ( 9) ثُمَّ 􀀀 کِنْ 􀀀 اَللّ لِیَظْلِمَهُمْ وَ ل
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ما 􀀀 اتِ فَ 􀀀 جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّن 􀀀 ا وَ 􀀀 مِمّ عَمَرُوه
ا 􀀀 أَکْثَر َ
( ا یَسْتَهْزِؤُنَ ( 10 􀀀 کانُوا بِه 􀀀 اَللّ وَ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 ي أَنْ کَذَّبُوا بِآی 􀀀 اَلسُّوا
ترجمه:
آیا در نزد خود فکر نمیکنند(با خود نمی اندیشند)که خداوند خلق نفرموده
ص : 100
آسمانها و زمین و آنچه را که در بین آنها میباشد مگر براستی(تا وسیله اي براي شناخت پروردگار شود)و مدتی نامیده(و
معین)شده و البته بیشتر مردم بملاقات پروردگار(و آمدن قیامت)کافرند.آیا در روي زمین سیر نمیکنند تا(اطلاع تحصیل
نموده)بنگرند چگونه بود عاقبت آنان که پیش از ایشان بوده و در قوت سخت تر از ایشان بودند،کاویدند زمین را و آبادانی
نمودند بیشتر از آنچه را که ایشان آباد نموده اند و بسوي ایشان پیامبرانشان آمدند پس خداوند نخواسته بود تا بر آنان ستم
کند اما آنان خود بخویشتن ستم نمودند.پس عاقبت آنان که بدي نموده جهنم گردید زیرا نشانهاي خدا را تکذیب نموده
استهزاء میکردند.
قرائت:
بنقل از ابی بکر آن را بنصب و دیگران برفع خوانده اند. « شمونی » و« برجمی » بجز « اهل کوفه » عاقبه:تمامی
دلیل:
ا نَصْ رُ الْمُؤْمِنِینَ یاري 􀀀 کانَ حَ  قا عَلَیْن 􀀀 وَ » و مقدم بر اسمش قرار داده مثل « کان » گوید آنکه بنصب خوانده آن را خبر « ابو علی »
که در اینجا بعد از (کان)منصوب واقع شده. -« مؤمنان بر ما لازم است
در اینصورت یکی از دو چیز است: « کان » و اسم
مفعول « ان کذبوا » خواهد بود و جمله « ثم کان السوأي عاقبه الذین اسائوا » باشد و تقدیر « السوأي » الف:ممکن است
میباشد.و ممکن نیست که متعلق به اسائوا بدانیم زیرا بین صله و موصولش باسم کان فاصله میشود. « کان » له
ثم کان التکذیب عاقبه الذین اسائوا باشد و اسائوا مصدر فعل قبل » ب:ممکن است که جمله ان کذبوا اسم کان بوده و تقدیر
است و گذشته از این در اصطلاح « رجعی،شوري،بشري » خواهد بود.زیرا وزن فعلی یکی از بناهاي مصدر بشمار آمده و نظیر
که میگوید: « ابو عمرو » عرب در معنی مصدري استعمال شده مانند شعر
انی جزوا عامراً سوءاً بفعلهم
ام کیف یجزوننی السوأي من الحسن
ص : 101
در قبال تمام خوبیهاي عامر،چگونه مردم به بدي و رفتار ناجوانمردانه باو پاداش دادند آیا بمن بجاي خوبیهایم چه پاداش بدي
خواهند داد؟ که السوأي در این بیت مصدر واقع شده است.
و اما کسی که آن را برفع خوانده،در اینصورت خبر(کان)یکی از دو چیز است:
ثم کان عاقبه المسیء التکذیب » الف:السوأي ب:ان کذبوا و با این ترتیب جمله اسائوا در معنی شرك استعمال شده و تقدیر
میباشد چون در کفر و شرك خویش چیزي بجز انکار یاد نگرفته-و بهر حقیقتی میرسند انکارش میکنند-و بنا بر « اللّ
􀀀
بآیات ه
منصوب است بنا بر مصدریه و یا صفه باشد براي موصوف محذوف. « السوأي » این اگر خبر(کان)را ان کذبوا بدانیم
مقصود:
پس از پایان آیات گذشته اکنون در باره تفکر در خلقت و تدبر در باره خالق آسمانها و زمین و در باره امم گذشته سخن
میفرماید.
أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ
آن موقعی که در خلوت میباشند،زیرا در آن حال خلوت انسانی بیشتر مسلط « و با خود نمی اندیشند » :آیا ایشان تفکر نمیکنند
بر عقل و درك خویشتن میباشد.و بعضی گفته اند که یعنی چرا تفکر در خلقت خود نمی نماید -که انسانی در بهترین نوع
میباشد. « أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ فیعلموا » خلقت آفریده شده است-و بنا بر این جمله(فیعلموا)در تقدیر بوده و در حقیقت
إِلاّ بِالْحَقِّ
􀀀
ما 􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضَ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 اللّ السَّ
􀀀
ا خَلَقَ هُ 􀀀م
گوید:یعنی براي حق تا دلیلی باشد براي اثبات صانع و پروردگار جهان « زجاج ». :نیافرید خداوند آسمان ها و زمین را مگر بحق
و ضمناً اشاره اي به ثواب انسانها.
وَ أَجَلٍ مُسَ  می
گوید:یعنی خداوند،آسمانها و زمین « جبائی ». :و براي مدتی معین که با سر آمدنش هر فردي پاداش اعمال خود را در می یابد
را در زمانهاي معین و
ص : 102
براي منظوري که ایمان بخدا باشد-خلق نموده است.
سؤال:
انسان متفکر چگونه میتواند در یابد که خداوند تمام موجودات جهان را نیافریده مگر بحق هم و چگونه به روز واپسین یعنی
قیامت یقین کند؟ پاسخ:
وقتی به خلقت زیباي خویشتن مینگرد با آنکه تازه آفریده شده و از عدم بوجود آمده،خواهد دریافت که موجودي قدیم قادر
عالم زنده اي-که بتمام رموز خلقت با نظم بسیار دقیقی آگاهی دارد-او را آفریده و او پروردگاري است که تمام جهات
خلقتش را بر اساس حکمت ایجاد نموده پس هرگز چیزي را عبث نیافریده است.
و البته چنین حکمت خود اقتضاي زمان پاداش اعمال انسان ها را داشته و تکمیل آن هم با داشتن برنامه هاي دینی است که با
دست پیامبر(ص)پی ریزي میشود و در برابر هر عملی از خیر یا شر البته پاداش میدهد چه در این جهان یا جهان واپسین باشد.
و میفهمد که آفریدن موجودات نفعی براي خالق ندارد پس غرض از خلقت انتفاع مخلوقات است.
کافِرُونَ 􀀀 اءِ رَبِّهِمْ لَ 􀀀 النّ بِلِق
اسِ􀀀 مِن وَ إِنَّ کَثِیراً :و البته بسیاري از مردم برسیدن قیامت و پاداشهاي پروردگار اعتراف ننموده بلکه انکار مینمایند.سپس خداوند براي دفعه دوم
هشدار داده میفرماید:
اقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ 􀀀 کانَ ع 􀀀 أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ
:
آیا نمی گردند و در روي زمین به تحقیق نمی پردازند تا بنگرند عاقبت کار ملتی که قبلا بودند،چگونه شد-و بر اثر کفر بر
خداوند هستی گرفتار عذاب شدند-.
کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً 􀀀
:آنان در قوت و قدرت قوي تر و سخت تر از ایشان بودند اما بر اثر انکار خداوند و تکذیب رسل با عذابها نابود گردیدند.
ارُوا الْأَرْضَ 􀀀 وَ أَث
گوید:یعنی زمین را کاویده و قدرت کشاورزي « مجاهد »:
ص : 103
داشتند-و بدان وسیله ثروت ها اندوخته مینمودند-.
ا􀀀 مِمّ عَمَرُوه
ا􀀀 أَکْثَر ا 􀀀 وَ عَمَرُوه
:و آنان بیش از این بت پرستان(مکه)به آبادانی زمین رسیده بودند زیرا آنان از نظر نفرات و زندگی و تجمع اموال بیش از
ایشان بوده اند،چشمه هایی زده و درختانی غرس نموده و قصرهاي زیبایی ساخته و بهره مند می شدند اما پس از اندك زمانی
همه نابود شده و در قبرها منزل گرفتند.
اتِ􀀀 جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّن 􀀀 وَ
:پیامبرانشان بسوي آنان با دلیلهایی-براي اثبات توحید-از خداوند آمدند اما آنان پیامبران را انکار نموده و بایشان نسبت دروغ
میدادند و باین سبب خداوند عذاب فرستاد و همه را نابود نمود.
اللّ لِیَظْلِمَهُمْ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ما 􀀀 فَ
:پس خداوند نخواسته بود که بر آنان ستم کند و بدون سبب نابودشان نماید.
کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ 􀀀 کِنْ 􀀀 وَ ل
:و لیکن آنان خود بخویشتن ستم نموده و با انکار پیامبران و تکذیب و عدم اعتراف بتوحید مستحق عذاب دو جهان گردیدند.
ساؤُا 􀀀 اقِبَهَ الَّذِینَ أَ 􀀀 کانَ ع 􀀀 ثُمَّ
:سپس عاقبت آنان که بر خویشتن بد نموده و با کافر شدن و انجام معصیتها و انکار پیامبران ستم روا داشتند.
ي􀀀 اَلسُّوا
:خوي زشتی است که صاحبش را زیان رسانیده و بزشتیها می کشاند.
گویند مقصود عذاب دوزخ است. « قتاده » و« ابن عباس »
ا یَسْتَهْزِؤُنَ 􀀀 کانُوا بِه 􀀀 اللّ وَ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 أَنْ کَذَّبُوا بِآی
:زیرا تکذیب نشانهاي خدا نموده، و آنها را به باد مسخره می گرفتند.
ص : 104
[ [سوره الروم ( 30 ): آیات 11 تا 20
اشاره
اءُ وَ 􀀀 کائِهِمْ شُفَع 􀀀 اَلسّ یُبْلِسُ اَلْمُجْرِمُونَ ( 12 ) وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَ
اعَهُ 􀀀 یَو تَقُومُ اَللّ یَبْدَؤُا اَلْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ( 11 ) وَ مَْ
􀀀
هُ
اَلصّ فَهُمْ فِی رَوْضَهٍ یُحْبَرُونَ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اَلسّ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ ( 14 ) فَأَمَّا اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
اعَهُ 􀀀 یَو تَقُومُ ک ( 13 ) وَ مَْ افِرِین 􀀀 بِشُرَک ائِهِم 􀀀 کانُوا 􀀀
اَللّ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ
􀀀
حانَ هِ 􀀀 ذابِ مُحْ َ ض رُونَ ( 16 ) فَسُبْ 􀀀 ئِکَ فِی اَلْعَ 􀀀 اءِ اَلْآخِرَهِ فَأُول 􀀀 ا وَ لِق 􀀀 اتِن 􀀀 15 ) وَ أَمَّا اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَ ذَّبُوا بِآی )
اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ عَشِیا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ ( 18 ) یُخْرِجُ اَلْحَیَّ مِنَ اَلْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ اَلْمَیِّتَ مِنَ اَلْحَیِّ 􀀀 ماو 􀀀 تُصْبِحُونَ ( 17 ) وَ لَهُ اَلْحَمْدُ فِی اَلسَّ
( ذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ ( 20 􀀀 رابٍ ثُمَّ إِ 􀀀 اتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُ 􀀀 ذلِکَ تُخْرَجُونَ ( 19 ) وَ مِنْ آی 􀀀 ا وَ کَ 􀀀 وَ یُحْیِ اَلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِه
ص : 105
ترجمه:
خداوند آغاز می نماید آفرینش را پس باز میگرداند(بعد مرگ هم و،سپس بسوي او بازگشت مینمائید.و روزي که بپا شود
قیامت مأیوس میشوند کافران.و نخواهد بود براي ایشان از شرکاء(بت ها)یشان شفاعت کننده گانی و ایشان به شرکائشان کافر
شوند.و روزي که بپا شود قیامت در آن روز(مؤمنین از کافرین)جدا شوند.
پس آنان که ایمان آوردند و کارهاي شایسته انجام دادند ایشان در بهشت شادمانند.و اما آنان که کافر شده و تکذیب نمودند
آیت هاي ما و رسیدن به آخرت(روز بازپسین) را ایشان در عذاب احضار شدگانند.پس منزه است خداوند هنگامی که شام
کنید و هنگامی که صبح نمائید.و تنها براي او است سپاس در آسمانها و زمین و شامگاهان و هنگامی که ظهر مینمائید.بیرون
آورد زنده را از مرده و بیرون آورد مرده را از زنده،و زنده کند زمین را پس از مردنش و اینچنین(براي حساب قیامت از زمین)
بیرون میشوند.و از نشانه هاي وجود او آنست که شما را از خاك آفریده سپس شما افراد بشري(انسانهایی)بروي زمین پراکنده
می باشید.
قرائت:
با یاء خوانده اند و از حماد و یحیی مختلف نقل شده است و دیگر قراء آن را با « یرجعون » ترجعون:ابو عمرو،و أوقیه،و سهل
خوانده اند. « ترجعون » تاء
قرائت نموده،و گذشته از این بعضی آن را « راء » و دیگران بضم آن و فتح « تاء » آن را بفتح « کسایی » و« حمزه »: و کذلک تخرجون
یخرجون استعمال کرده اند.
استعمال کرده است. « حیناً تمسون و حیناً تصبحون » در قرائت بسیار کمی آن را « عکرمه »: حین تمسون
دلیل:
اینست که چون جمله قبل بحال غیاب خوانده شده لذا او هم بطور غایب خوانده « یرجعون » گوید دلیل قرائت « ابو علی »: ترجعون
« یعید » لفظاً مفرد ولی در معنی جمع و بمعنی مخلوقون است لذا بعد از او « خلق » میشود و نظر به اینکه
ص : 106
آنست که جمله از غیاب به حال « ترجعون » باعتبار معنی او،جمع آورده شده و دلیل قرائت « ترجعون » باعتبار لفظ آن مفرد و
خطاب منتقل گردیده است.
میباشد و آنکه « ی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ 􀀀 إِل » و آیه شریفه « داثِ 􀀀 یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْ » خوانده دلیلش آیه شریفه « یاء » تخرجون:آنکه بفتح و با
میباشد. « ی وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ 􀀀 نُخْرِجُ الْمَوْت » و آیه شریفه « ا􀀀 ا مِنْ مَرْقَدِن 􀀀 مَنْ بَعَثَن » بضم با تاء خوانده دلیلش آیه شریفه
لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ 􀀀 وَ اتَّقُوا یَوْماً » بوده و(فیه)براي تخفیف حذف شده نظیر آیه شریفه « تمسون فیه » حین تمسون:در تقدیر
گفته در اینجا دو « ابو الحسن » بوده که در تقدیر لا تجزي فیه میباشد پس(فیه)حذف شده زیرا فعل دلالت بر او دارد.اما « شَیْئاً
حذف متوالی واقع شده اول(فی)حذف شده و ضمیر متصل به فعل گردید و سپس ضمیر محذوف گردید.
شرح لغات:
یبلس المجرمون:ابلاس در اصطلاح عرب در ناامیدي از خیر استعمال میشود و گاهی بمعنی تحیر و بدست و پا افتادن در مقابل
بهمین معنی در شعر خود استعمال کرده. « عجاج » استدلال هم آمده است،چنان که
یا صاح هل تعرف رسما مکرسا
قال نعم اعرفه و ابلسا
اي صاحب آیا دیدي و فهمیدي رسم کسی که در نجاست فرو رود؟پاسخ داد بلی هم او را دانستم و هم تحیرش را که سکوت
با حالت غم زده گی بود.
بمعنی مسرت آمده و در « حبر »: که از همان ماده بلس و ابلاس آمده بمعنی تحیر استفاده شده- یحبرون « ابلس » -در اینجا
اصطلاح عرب در مورد مسرت دانشمند از دانش و زیبایی شخص استعمال شده و در حدیث هم آمده که
یعنی شخص از آتش-جهنم-خارج میشود در حالی که زیبایی و قیافه او دگرگون - « یخرج رجل من النار ذهب حبره و سبره »
که یکی از مشتقات همین ماده است بمعنی تحسین و بزرگداشتی است که موجب خوشنودي شخص « تحبیر » گشته است-و
میگردد.
ص : 107
بمعنی باغستان و گلستان و در نزد عرب « روضه » استعمال شده براي آنست که « روضه » باید دانست که در آیه از اینکه این لغت
در شعر خود گوید: « اعشی ». از هر چیز پسندیده تر است
ما روضه من ریاض الحزن معشبه
خضراء جاد علیها مسبل هطل
یضاحک الشمس منها کوکب شرق
موزر بعمیم النبت مکتهل
یوما باطیب منها نشر رائحه
و لا باحسن منها اذ دنا الاصل
که تقسیم بندي شده بستانهایش و آن قدر باران فراوان بر آنها باریده که فوق العاده سر سبز و گویا « حزن » یعنی باغی از باغهاي
گلهاي سیراب شده اش بخورشید می خندند و از بسیاري ریاحین قباي سبز رنگ بلندي در بر گرفته است.
چنین گلستانی بپاي بستانهاي(هریره)حتی یک روز هم نخواهد رسید از نظر عطر گلها و زیبائیش بهنگام غروب.
اعراب:
السّ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ
اعَهُ 􀀀 یَو تَقُومُ وَ مَْ
بدل از ظرف میباشد. « یومئذ » ظرف براي یتفرقون بوده و « یوم »:
ذلِکَ تُخْرَجُونَ 􀀀 وَ کَ
منصوب است. « یخرجون » بواسطه « کذلک » :کاف در
مقصود:
پس از پایان آیات گذشته خداوند از قدرت خود نسبت باعاده مخلوقات در قیامت،سخن بمیان آورده چنین میفرماید.
اَللّ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ
􀀀
هُ
:خداوند است که جهان موجودات را خلق میکند و بعد از مرگ باز آنان را برمیگرداند و بصورت اول زنده مینماید.
ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
:سپس بسوي خداوند بازگشت مینمائید تا او پاداش اعمال عباد را به شما بدهد.
السّ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ
اعَهُ 􀀀 یَو تَقُومُ وَ مَْ
:و روزي که قیامت بپا شود کافران از رحمت پروردگار و نعمتهاي او که بمؤمنین داده،مأیوسند.و بعضی گفته اند مقصود
ص : 108
اینست که کافران متحیر میمانند چون با ظهور آن روز حجتها و دلائل آنان نسبت بانکار قیامت باطل میشود.
اءُ 􀀀 کائِهِمْ شُفَع 􀀀 وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَ
:و نخواهد بود براي ایشان از بت هایی که معبودشان بود هیچ شفیع و واسطه اي تا شفاعت کند و عذاب آخرت را از آنان دور
نماید،چون ایشان بت ها را پرستش و عبادت میکردند بامید اینکه تا آنها وسائل تقربشان را بسوي خداوند جهان فراهم سازند.
کافِرِینَ 􀀀 کائِهِمْ 􀀀 کانُوا بِشُرَ 􀀀 وَ
جبائی و ابی » :در آن روز مشرکین و کفار نسبت به بت هاي خود برائت جسته و انکار خدایی آنها را مینمایند و بنا بگفتۀ
اقرار خواهند نمود که خداوند جهان و خالق عالم بی شریک است. « مسلم
السّ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ
اعَهُ 􀀀 یَو تَقُومُ وَ مَْ
:و روزي که قیامت ظاهر شود در آن روز از هم جدا میشوند پس مؤمنین در سمت راست و مشرکین در سمت چپ-پهنه
قیامت-قرار میگیرند،و این آخرین جدایی بین آن دو دسته است که بعدش دیگر هرگز با هم یک گروه نخواهند گردید.
گوید:یعنی اگر چه در دنیا آن دو گروه با هم زندگی میکردند،اما در قیامت جدا شده،مؤمنان در بهشت و کافران در « حسن »
عذاب جهنم پروردگار خواهند بود.
الصّ فَهُمْ فِی رَوْضَهٍ یُحْبَرُونَ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
آن « قتاده و مجاهد » :پس آنان که ایمان آوردند و کارهاي شایسته انجام دادند در(باغستان)بهشت پذیرایی میشوند و بگفتۀ
چنان شادمانند که اثرش از چهره هاي شان ظاهر میگردد.
عبارت از باغستان محدودي است که خوش منظر و مسرت بخش باشد. « الروضه »
گوید:مقصود از یحبرون یعنی در آنجا مورد احترام و پذیرایی قرار میگیرند و یا بوسیله شنیدن(از نغمه هاي « ابن عباس »
موزون)لذت میبرند.
اللّ بن محمد بن احمد بیهقی و او از جدش امام ابو بکر احمد بن حسین
􀀀
یحیی بن ابی کثیر و اوزاعی از ابو الحسن عبید ه »
بیهقی و او از ابو سعید عبد الملک بن ابی
ص : 109
عثمان زاهد و او از ابو الحسن علی بن بندار و او از جعفر بن محمد بن حسن قربانی و او از سلیمان بن عبد الرحمن دمشقی و
از رسول خدا(ص)نقل نموده که « او از خالد بن یزید بن ابی مالک از پدرش و او از خالد بن معدان از ابی امامه الباهلی
حضرت فرمود:هیچ بنده اي نیست-که در بهشت-برود مگر در کنار او دو حور العین بهشتی می نشینند و با بهترین صورت
براي او نغمه سرایی نموده به بهترین صدایی که جن و انس شنیده باشند و این نغمه ها به ساز و طنبور شیطانی نیست بلکه
بالفاظ حمد و بزرگداشت پروردگار عالم است.
از رسول خدا(ص)روایت کند که حضرتش از بهشت و نعمتها و حوریان بهشتی سخن میفرمود،از بین جمعیت « ابی الدرداء »
اللّ (ص)آیا از شنیدنیها هم در بهشت وجود دارد؟
􀀀
عربی خود را جمع و جور کرد و روي دو زانو نشست عرض کرد یا رسول ه
-البته مقصودش نغمه سرایی بود-.
پیامبر(ص)پاسخ فرمود:آري،در بهشت نهري وجود دارد که(در کنارش) دختران بکر دور از هر غم و غصه اي به نغمه سرایی
و آوازي که گوشها هرگز نشنیده باشد مشغولند و این از بهترین نعمت هاي بهشت است.در اینجا راوي از ابی درداء پرسید
بچه نغمه سرایی کنند؟پاسخ داد به تسبیح و الفاظ تعظیم پروردگار.
گوید:در بهشت درختهایی غرس شده و بشاخه هاي آن زنگ هایی از نقره آویزان است،هر زمان که بهشتیان خواسته « ابراهیم »
باشند آواز و صداي خوشی بشنوند،خداوند از زیر عرش بادي خلق نموده و بر آن درختان می وزد و زنگ ها را بصدا در
میآورد اما آن چنان صدایش دلنشین و طرب انگیز است که اگر بگوش مردم دنیا برسد از طرب و شادي می میرند.البته این
حدیث در اکثر نسخه ها موجود است ولی در بعضی از نسخه ها ذکر نشده.
از رسول خدا(ص)روایت کند که حضرت فرمود:بهشت صد درجه (طبقه)بوده و بین هر یک بمقدار زمین تا « ابی هریره »
آسمان فاصله موجود است،بالاترین درجه اش را فردوس و وسط را محله گویند و از آنجا رودهاي روان(بتمام بهشت)
ص : 110
جاري است.
اللّ (ص)من آواز را دوست دارم آیا برایم در بهشت آواز زیبا وجود
􀀀
در اینوقت مردي سؤال کرد یا رسول ه
دارد؟پیامبر(ص)پاسخ داد آري،خداوند بدرختی که در بهشت است دستور داده تا براي عبادت گذاران که بیاد خدا
مشغولند،بنوازد، پس(با حرکت مخصوص شاخه هاي درخت)چنان صداي موزونی در تسبیح پروردگار از او بگوش مردم
برسد که تا کنون نشنیده باشند.
سپس خداوند از وضع کافران خبر میدهد و میفرماید:
اءِ الْآخِرَهِ 􀀀 ا وَ لِق 􀀀 اتِن 􀀀 وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآی
:و اما آنان که کافر شدند و تکذیب دلائل-توحید و خداوندي-ما را نموده و بروز قیامت انکار ورزیدند.
ذابِ مُحْضَرُونَ 􀀀 ئِکَ فِی الْعَ 􀀀 فَأُول
تنها در مواردي استعمال میشود که انسان را با اکراه بآنجا « احضار » :پس ایشان در عذاب احضار شده و قرار گرفته باشند،و لفظ
برده باشند چنان که گویند مجرم را بدادگاه حاضر نمودند و یا گویند او بپیشگاه مرگ حاضر شد.
سپس خداوند آنچه که انسان را بسوي بهشت میبرد یاد فرموده بقولش:
اتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ 􀀀 ماو 􀀀 اللّ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّ
􀀀
حانَ هِ 􀀀 فَسُبْ
:پس منزه میباشد خداوند هنگامی که شام کنید و صبح نمائید و براي او حمد و سپاس است چه در آسمانها و زمین و چه
شامگاهان و هنگامی که بظهر در آئید.
و البته این جمله اگر چه بظاهر بشکل خبر استعمال شده ولی در حقیقت در معنی امر است و مقصود آنست که حتماً باید-براي
رسیدن به بهشت-پروردگار را تسبیح نموده و از آنچه شایستۀ مقام او نباشد منزه بدانید و با صفات عظمت او را یاد نمائید.
امساء بمعنی داخل شدن در شب است. « تمسون »
ص : 111
اصباح در مقابل امساء بوده و بمعنی ورود در صبح است.یعنی وقت طلوع فجر صادق. « تصبحون »
و تنها خداوند استحقاق مدح و ثناء را دارد چه در آسمانها و چه در زمین زیرا او نعمت ها را عنایت فرموده است.
وقت عشی یعنی شامگاهان. « عشیا »
« حِینَ تُظْهِرُونَ »
هنگام ظهر که نصف روز است.
و از اینکه خداوند براي تسبیح اوقات مذکور را مخصوصاً یاد نموده براي آنست که اوقات تجدید نعمت پروردگار بوده و
نعمتی چون روز تمام گشته و با غروب آفتاب شب که زمان آسایش است سر رسیده.و بر اساس وقتی که مؤمنین از دنیا فارق
واهُمْ أَنِ 􀀀 وَ آخِرُ دَعْ » شده و در آخرت وارد بهشت پروردگار میشوند بهنگام این انتقال حمد پروردگار و تسبیح او مینمایند
. « الَمِینَ 􀀀 لِلّ رَبِّ الْع
􀀀
الْحَمْدُ هِ
« حِینَ تُصْبِحُونَ » بر نماز مغرب و عشاء و « حِینَ تُمْسُونَ » و بعضی گویند آیه مذکور دلالت بر اوقات نمازهاي پنجگانه دارد زیرا
بر نماز ظهر دلالت مینماید.و البته این تفسیر بهتر و با اوقات نماز که وقت « حِینَ تُظْهِرُونَ » بر نماز عصر و « عشیا » بر نماز صبح و
ذکر است مناسب تر بنظر میرسد.
یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ
:خارج کند زنده را از مرده و مرده را از زنده یعنی انسان متحرك زنده را از نطفه آفریده و نطفه بی جان را از انسان با اراده
است لکن بعضی گفته اند که مقصود فرزند مسلمان از نطفه « ابن عباس و ابن مسعود » بیرون کشیده است و این تفسیر بنا بقول
روایت نمودیم. « مجاهد » پدري کافر و فرزندي کافر از نطفه پدري مسلمان پدید آید و در گذشته همین قول را از
ا􀀀 وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِه
:و با روئیدن گیاهان زمین را زنده کند پس از مردن و خشکیده شدنش.
ذلِکَ تُخْرَجُونَ 􀀀 وَ کَ
:و همانگونه که زمین مرده را زنده میکند شما انسانها در قیامت از زمین بیرون کشیده شده و از قبرها خارج میگردید(زیرا
خداوند شما
ص : 112
را براي حساب و پاداش عمل زنده خواهد نمود).
و من آیاته ان خلقکم من تراب:از جمله چیزهایی که بر وحدانیت و قدرت کامله پروردگار دلالت میکند خلقت پدر شما و
ریشه اصلی تان است که از خاك آفریده شده و سپس شما از نطفه او خلق شدید.
ذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ 􀀀 ثُمَّ إِ
:سپس شما انسانی از گوشت و خون ترکیب یافته و بروي زمین پراکنده شده زندگی می کنید آیا،این-نظم و تدبیر حکیمانه-
خود شما را رهبري نکند که غیر خدا احدي بر آن قادر نبوده و تنها او براي عبادت شایستگی دارد.
ص : 113
[ [سوره الروم ( 30 ): آیات 21 تا 25
اشاره
( اتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ( 21 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 ا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فِی 􀀀 اجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْه 􀀀 اتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْو 􀀀 وَ مِنْ آی
امُکُمْ بِاللَّیْلِ 􀀀 اتِهِ مَن 􀀀 الِمِینَ ( 22 ) وَ مِنْ آی 􀀀 اتٍ لِلْع 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 وانِکُمْ إِنَّ فِی 􀀀 لافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اِخْتِ 􀀀 ماو 􀀀 اتِهِ خَلْقُ اَلسَّ 􀀀 وَ مِنْ آی
اءً 􀀀 ماءِ م 􀀀 اتِهِ یُرِیکُمُ اَلْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ اَلسَّ 􀀀 اتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ ( 23 ) وَ مِنْ آی 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 اؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی 􀀀 ارِ وَ اِبْتِغ 􀀀 وَ اَلنَّه
اکُمْ دَعْوَهً 􀀀 ذا دَع 􀀀 ماءُ وَ اَلْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِ 􀀀 اتِهِ أَنْ تَقُومَ اَلسَّ 􀀀 اتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ( 24 ) وَ مِنْ آی 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 ا إِنَّ فِی 􀀀 فَیُحْیِی بِهِ اَلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِه
( ذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ ( 25 􀀀 مِنَ اَلْأَرْضِ إِ
ترجمه:
و از آیت هاي او است که آفرید برایتان از نوع شما جفت هایی تا بیارمید
ص : 114
بدانان و قرار داد ما بین شما دوستی و مهربانی البته در این کار نشانه هایی(از خدا- شناسی)براي گروه اندیشمندان است.و از
آیت هاي او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهاي شما(بر اساس محیط زیست)بوده البته در این کار نشانه-
هاي(خدا شناسی)براي دانایان است.و از آیت هاي او خوابیدن شما در شب و روز و تهیه روزي و معیشت شما از فضل او بوده
که البته در این نشانه هاي(خدا شناسی)براي گروه شنوندگان است.و از آیت هاي او اینکه می نماید بشما برق را بیمی و
امیدي و میفرستد از آسمان آبی را که زنده سازد بدان زمین را پس از مردنش البته در این نشانه هایی براي گروه با خردان
است.و از آیت هاي او آنکه بپا بایستد آسمان و زمین بامر او سپس هنگامی که بخواند شما را که خواندن از زمین(و قبر)است
در آن گاه بیرون بیائید.
قرائت:
لام آخرین او را بکسر و دیگران با فتحه قرائت نموده اند. « حفص »: للعالمین
دلیل:
در کسره لام و اختصاص آیه به عالم و دانشمندان از آن نظر است که دانشمند وقتی در خلقت « حفص » گوید که دلیل « ابو علی »
آسمان ها و زمین و اختلاف زبانها نظر افکنده با همین مشاهدات براي خداشناسی استدلالی کند که از قدرت جاهل خارج
است،ولی دیگران که با فتحه خوانده اند چون این نشانه در حقیقت براي تمامی جهانیان و انسانها است تا از این راه بخدا
شناسی برسند،اگرچه از آن غفلت ورزند.
اعراب:
اتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ 􀀀 وَ مِنْ آی
:در آن چند قول است:
بوده و چون(ان)حذف شد فعل مرفوع گردید. « ان یریکم البرق » الف:تقدیر(ان)و در اصل
گوید: « طرفه »
الا اي هذا الزاجري احضر الوغی
و ان اشهد اللذات هل انت مخلدي
ص : 115
آگاه باش ایکه منع می نمایی مرا از حضور در میدان جنگ و امر میکنی برسیدن لذتهاي زندگی،آیا تو میتوانی ضمانت کنی
که مرا در دنیا تا ابد نگهداري یا خیر.
اسم معیدي را » و مقصود اینست که در اصل(ان احضر)بوده و(ان)حذف گردیده و فعل برفع خوانده شده است.در مثل گویند
بوده اما چون در کلام دلالت « من آیاته آیه یریکم البرق » ب:تقدیر(آیه)است و در اصل « بشنوي بهتر از آنست که تا او را ببینی
بود او حذف گردید.
ابن مقبل گوید:
و ما الدهر الا تارتان فمنهما
اموت و اخري ابتغی العیش اکدح
در جهان جز دو مرحله بیش نیست یا می میرم و یا خوش گذرانی نموده و کوشش کنم در آن.
که «... و یریکم البرق خوفا و طمعا،و من آیاته » ج:یک جمله با تقدیر(واو)فرض کنیم و جمله بعد را مستقل بدانیم و در اصل
مفعول له با تقدیر لام میباشند. « خَوْفاً وَ طَمَعاً » عطف جمله بر جمله خواهد بود و
اکُمْ دَعْوَهً مِنَ الْأَرْضِ 􀀀 ذا دَع 􀀀 ثُمَّ إِ
است و ممکن است « اذا دعاکم خارجین من الارض » بوده،میباشد و تقدیر « کم » :جار و مجرور متعلق بمحذوف ایکه حال براي
باشد. « دعوه ثابته من الارض » بوده،و تقدیر « دعوه » محذوف صفه
در ما قبلش عمل نکند. « اذا » متعلق نبوده چون ما بعد « یخرجون » پس جار به
مقصود:
بدنبال آیات قبل در باره آگاهی بندگان به خداشناسی،چنین فرمود:
اجاً 􀀀 اتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْو 􀀀 وَ مِنْ آی
:و از آیت هاي پروردگار آنکه قرار داده برایتان از نوع شکل و جنس شما جفتها(زنها)یی و این خود منتی است زیرا
گرفتیم « آدم » را از استخوان پهلوي « حوا » گفته مقصود آنکه « قتاده » انسان بهم شکل خود گرایش بیشتري دارد.اما « ابی مسلم » بگفتۀ
و سپس خلق نمودیم،ولی بعضی گفته اند که اصولا جنس زن از نطفه مرد گرفته شد و معنی آیه اینست.
ص : 116
ا􀀀 لِتَسْکُنُوا إِلَیْه
:تا بسوي آنان و در آغوششان بآسایش و آرامش بوده و بیکدیگر انس بگیرید.
وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً
:و قرار داده بینتان دوستی و مهربانی و مقصود بین زن و شوهر است که آن چنان بهم دوستی و مهر می ورزند که هر یک
گوید محبت و رحمه همان مهربانی و شفقت است. « سدي » دومی را بیش از هر چیز دوست میدارد و
اتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 إِنَّ فِی
:البته در این خلقت زنان هم شکل مردان دلالت روشنی براي ملت متفکر بوده-تا بدان وسیله خداوند و خالق موجودات را
بشناسند-.
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 اتِهِ خَلْقُ السَّ 􀀀 وَ مِنْ آی
:و از جمله نشانه هاي توحید پروردگار خلقت آسمانها و زمین و آنچه را که در بین آنها از عجائب مخلوقات است میباشد
مانند ستارگان درخشان و آفتاب و ماه و حرکت آنها بر اصول و نظام معین و آنچه از عجائب که روي زمین بوده از انواع
جماد و نبات و حیوان همه دلیل بر توحید پروردگار است.
لافُ أَلْسِنَتِکُمْ 􀀀 وَ اخْتِ
جمع لسان و بمعنی زبانها میباشد و مراد از اختلاف زبانها اینست که خداوند آنها را از نظر شکل و « السنه » :گوناگونی زبانها
اندازه و ترکیب بنحوي آفریده که نغمه ها و صداهاي گوناگونی دارند تا آنجا که صداي دو برادر بیکدیگر مشتبه نمی
گردد،و نیز گفته شده مراد اختلاف در لهجه ها و لغات است مانند- عربی،فارسی،ترکی-و نحو آن،و هیچ یک از نوع
حیوانات باندازه نوع انسانی متفاوت سخن نمیگویند.پس اگر این لغات توقیفی-از طرف پروردگار-باشد پس او از ابتداء چنین
کرده است،و اگر از طرف بندگان باشد نیز او اسبابش را فراهم نموده.
وانِکُمْ 􀀀 وَ أَلْ
:و رنگهایتان را نیز مختلف خلق نموده لذا ملتی سفید پوست و ملت دیگر زرد و سومی برنگ سفید تیره و دیگر اقوام و ملل
که هر یک بر اساس نظام خلقت برنگی خلق شده اند و این از نشانه هاي خلقت بدیع پروردگار و از عجائب قدرت و حکمت
او میباشد تا جایی که با آن همه کثرت افراد انسانها حتی دو نفر از یک آب و خاك بشکل هم نمی باشند.
ص : 117
الِمِینَ 􀀀 اتٍ لِلْع 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 إِنَّ فِی
:البته در این خلقت نشانه ها و دلیل هاي روشنی براي تمامی مردم خواهد بود.
اتِهِ 􀀀 وَ مِنْ آی
:و باز از دلائل بر توحید پروردگار و لزوم اخلاص عباد نسبت باو.
اؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ 􀀀 ارِ وَ ابْتِغ 􀀀 امُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّه 􀀀مَن
:خوابیدنتان در شب و روز و فعالیت و کار و کوشش براي روزي در روز که از فضل پروردگار میباشد،در اینجا بعضی گفته
اند شب و روز هر دو زمان خواب و کار است زیرا برخی از مردم بشب مشغول کار و در روز استراحت مینمایند و برخی
بعکس اند،و حقیقتاً خواب از نشانه هاي عجیب قدرت پروردگار است تا بدن انرژیهاي از دست رفته را تجدید کرده و براي
کار دیگر باره آماده شوند.
اتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 إِنَّ فِی
:البته در آن نشانه هایی براي ملت شنوا است تا بپذیرند و در باره اش تفکر کنند زیرا بی آنکه فکر کنند بهرمند نشده و گویا
مطلبی نشنیده اند.
اتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً 􀀀 وَ مِنْ آی
:از نشانهاي او آنکه می نمایاند برق(آتش)ایکه از برخورد ابرها پدیدار و بالنتیجه مسافري که عزم سفر دارد -از ریزش باران و
گوید یعنی « ضحاك » بوده اما « قتاده » توفان-بترسد و آنکه در شهر و آبادي خود مقیم است خوشحال است،البته این تفسیر از
نقل شده که « ابی مسلم » ترس از صاعقه سوزان دارند و از طرفی امیدوار ریزش باران،و در مقابل قول سومی است و او از
میترسند از آنکه ابر بگذرد و باران نبارد و از طرفی دیگر امیدوارند.
ا􀀀 اءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِه 􀀀 ماءِ م 􀀀 وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّ
:و میفرستد از آسمان آب را تا زنده کند بوسیله او زمین را بعد مرگش-که همچون مرده خشک شده و با ریزش باران تر و
تازه میگردد و بستانها و اشجار بر پشت آن تربیت میشوند-.
اتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 إِنَّ فِی
:البته در این کار نشانه هایی براي ملتی است که می اندیشند.
ماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ 􀀀 اتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّ 􀀀 وَ مِنْ آی
:و از نشانه هاي-قدرت و
ص : 118
توحید-او آنکه آسمان و زمین-بروي پاي خود-بامر پروردگار ایستاده بدون آنکه ستونی داشته و روي آن مستقر شود،فقط با
اما بعضی دیگر گفته « اهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ 􀀀 ذا أَرَدْن 􀀀 ا لِشَیْءٍ إِ 􀀀 ما قَوْلُن 􀀀 إِنَّ » امر خداوند هستی است چنان که در آیه شریفه گوید
اند که با امساك خداوند آسمانها و زمین نگه داشته شده زیرا تمام افعال پروردگار با لفظ امر اداء شده و باو نسبت داده
میباشد. « انجام داد پس شد » بلیغ تر از « اراده و امر کرد پس شد » میشود زیرا این لغت ابلغ در اقتدار است زیرا لغت
قیام بمعنی ثبات و استواري است. « تقوم »
اکُمْ دَعْوَهً مِنَ الْأَرْضِ 􀀀 ذا دَع 􀀀 ثُمَّ إِ
:سپس هنگامی که بخواند شما را خواندنی که از زمین یعنی از قبر خارج شوید و بیرون آئید.
گوید خداوند به اسرافیل امر کند تا صور بدمد بعد از صور اول پس تمام ملل از قبرهاي خود سر بیرون میآورند و « ابن عباس »
خارج میگردند.
ذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ 􀀀إِ
:در آن هنگام شما از زمین و قبرهاي خود زنده شده بیرون می آیید.
گفته شده که مقصود از نفخ صور(دمیدن در صور)دعوت پروردگار براي حشر قیامت است زیرا اسرافیل-با صداي بلند-گوید
و بعضی دیگر گفته اند که مقصود آنست که شما را از قبرها خارج کند بعد از « اللّ
􀀀
داعِیَ هِ 􀀀 أَجِیبُوا » دعوت پروردگار را بپذیرید
است « کُنْ فَیَکُونُ » شده زیرا او بمنزله دعوت و بمنزله « دعوت پروردگار » آنکه مردگانی در قبر بودید و از این مطلب تعبیر به
بس که سریع انجام میشود و براي هیچکس امکان تمرد نیست.
باید دانست که خداوند از آنچه گفته شد بدان منظور یادآوري فرموده تا انسانها بدانند که او قادر قاهري است که ذره اي از
عوالم طبیعت از سیطره قدرت و دید او خارج نخواهد بود.
و این آیات دلالت دارد بر فساد و تباهی سخن کسانی که میگویند معارف دینی ضروري و روشن است زیرا بر مطلب روشن و
ضروري استدلال نمیشود.
ص : 119
[ [سوره الروم ( 30 ): آیات 26 تا 30
اشاره
ی فِی 􀀀 انِتُونَ ( 26 ) وَ هُوَ اَلَّذِي یَبْدَؤُا اَلْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَ لَهُ اَلْمَثَلُ اَلْأَعْل 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ ق 􀀀 ماو 􀀀 وَ لَهُ مَنْ فِی اَلسَّ
ا􀀀 کاءَ فِی م 􀀀 مانُکُمْ مِنْ شُرَ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 27 ) ضَ رَبَ لَکُمْ مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ م 􀀀 ماو 􀀀 اَلسَّ
واءَهُمْ بِغَیْرِ 􀀀 اتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ( 28 ) بَلِ اِتَّبَعَ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْ 􀀀 ذلِکَ نُفَصِّلُ اَلْآی 􀀀 خافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ کَ 􀀀 واءٌ تَ 􀀀 اکُمْ فَأَنْتُمْ فِیهِ سَ 􀀀 رَزَقْن
لا تَبْدِیلَ 􀀀 ا 􀀀 اَلنّ عَلَیْه
اس􀀀 اَللّ اَلَّتِی فَطَرَ 􀀀
اصِ رِینَ ( 29 ) فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ هِ 􀀀 ا لَهُمْ مِنْ ن 􀀀 اَللّ وَ م
􀀀
عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدِي مَنْ أَضَ لَّ هُ
( لا یَعْلَمُونَ ( 30 􀀀 اَلنّ
اسِ􀀀 أَکْث کِنَّ رََ 􀀀 ذلِکَ اَلدِّینُ اَلْقَیِّمُ وَ ل 􀀀 اَللّ
􀀀
لِخَلْقِ هِ
ص : 120
ترجمه:
و از براي او است آنکه در آسمانها و زمین بوده همگان براي او مطیع اند.و او کسی است که آغاز آفرینش کرده سپس باز
میگرداندش و آن(باز گردانیدن)برایش آسانتر است و براي او مثل برتري در آسمانها و زمین بوده(یعنی خداوند موصوف
بصفات برجسته در آسمانها و زمین بوده)و او غالب و درست کردار است.مثلی زده براي شما از خودتان(و آن اینکه)آیا براي
شما از آنچه مالک شده دستهایتان(از غلامان و کنیزان)شریکهایی هستند در آنچه روزیتان دادیم پس شما(و ایشان)در آن
برابرید از آنها(در این شرکت)می ترسید مانند ترسیدن از خویشتن اینگونه تفصیل میدهیم آیت ها را براي گروهی که بخرد
یابند.بلکه آنان که ستم نمودند پیروي هوسهاي خویش نموده بی آنکه بدانند پس چه کسی راهنمایی کند کسی را که خدا
گمراه ساخت(زیرا او خود نخواست تا از هدایت خدا بهره گیرد)و نخواهد بود براي ایشان یاورانی.پس استوار گردان عزم
خود را براي دین،ثابت باش، آفرینش خداست که سرشت مردم را بر آن نهاده،نباشد دگرگونی براي آفرینش خدا،اینست دین
استوار و لیکن بیشترین مردم نمیدانند.
اعراب:
کاءَ 􀀀 مانُکُمْ مِنْ شُرَ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 هَلْ لَکُمْ مِنْ م
متعلق بچیزي « مانُکُمْ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 مِنْ م » زایده بوده و « من » میباشد و « من شرکاء » جار و مجرور در محل رفع و خبر براي مبتدا « لکم »:
است که(لکم)باو تعلق گرفته و ممکن است متعلق به محذوف بوده و بنا بر حالیت منصوب باشد و عامل در حال همان متعلق
لام است.
واءٌ 􀀀 فَأَنْتُمْ فِیهِ سَ
خواهد بود. « فتستووا » بوده و در تقدیر « ا مَلَکَتْ 􀀀 هَلْ لَکُمْ مِنْ م » :جمله در محل نصب و جواب از جمله
تخافونهم:یعنی میترسید که آنان-کنیزان و غلامان با شما برابر شوند مانند آنکه میترسید بعضی از شما با بعض دیگر-در مال-
برابر شوید.
حنیفا:منصوب و حال است.
ص : 121
اللّ
􀀀
فِطْرَتَ هِ
استوار » :منصوب است بمعناي آنکه متابعت فطره پروردگار کن زیرا معنی این آیه-که شرحش بعداً خواهد آمد-چنین است
گردان عزم خود را براي دینی که پادار بوده و تابع آن باش،بنا بر این(فطره)در معنی بدل از(وجهک) خواهد بود.
مقصود:
پس از پایان آیات داله بر توحید،چنین میفرماید:
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 وَ لَهُ مَنْ فِی السَّ
:و براي او است آنکه در آسمانها و زمین بوده از صاحبان عقل که او مالک و متصرف همه آنان است و از اینکه فقط از عقلاء
یاد کرده براي آنکه وقتی صاحبان عقل چون انسانها در حکومت پروردگار باشند غیر آنان از حیوان و نبات و جماد مسلم
محکوم او خواهند بود زیرا آنها در حکم پیروان انسانند،لذا در آخر بطور جمع از همه چنین اخبار فرمود:
انِتُونَ 􀀀 کُلٌّ لَهُ ق
نقل شده. « ابن عباس » :همگان مطیع اویند چه در حیات و مرگ و چه در قیامت اگر چه گناهکار بوده باشند و این تفسیر از
وَ هُوَ الَّذِي یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ
:و آن خداوند کسی است که زنده کند بنا بر این در این آیه خداوند خواسته آفرینش این جهان را دلیل براي آفرینش جهان
آخرت قرار داده و باصطلاح شاهد را دلیل غایب گرداند.
وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ
:و آن اعاده بر خداوند آسانتر است.گفته شده چند معنی در اینجا متصور است:
است: « اللّ کبیر
􀀀
ه » و در معنی « اللّ اکبر
􀀀
ه » الف:اعاده مخلوقات در قیامت بر خدا آسان است.نظیر قولش که فرموده
و نظیر کلام شاعر که میگوید:
لعمرك ما ادري و انی لاوجل
علی اینا تغدو المنیه اول
بجان تو قسم نمی دانم-در آینده چه خواهد شد-ولی میترسم که مرگ بسوي کدام یک از ما زودتر رسیده و هنوز کاري
نکرده باشیم.و در این شعر(اوجل)گفته
ص : 122
شده و مقصود(وجل)بمعنی ترسان است.
فرزدق در شعر خود گوید:
ان الذي سمک السماء بنی لنا
بیتاً دعائمه اعز و اطول
آن کسی که بلند نموده و بنا کرده آسمان با آن عظمت را،براي ما خانه اي ساخته که ستونهایش محکم و بلند است.در اینجا
استعمال شده است. « عزیز و طویل » بمعنی « اعز و اطول » نیز
شاعر دیگري گوید:
تمنی رجال ان اموت و ان امت
فتلک سبیل لست فیها باوحد
گفته « اوحد » مردم خواستار مرگ من هستند و حال آنکه اگر بمیرم این راهی نیست که من در او تنها قدم بگذارم.در اینجا نیز
است. « واحد » و مقصودش
ب:اعاده چیزي در متعارف مردم معمولا آسانتر از ابداء او است و گویا گفته شما که اصل خلقت(انسان)را اقرار دارید که از
خداوند بوده پس چگونه اعاده آن را پس از مرگ انکار میکنید با اینکه اصل خلقت از اعاده سخت تر است.
چنین « کُنْ فَیَکُونُ » ج:اعاده و حیات بعد از مرگ براي مخلوقات آسانتر از ابتداء خلقت آنها است زیرا در اعاده خداوند گوید
بوده باش پس خواهد شد بخلاف ابتداء که اول باید علقه شود سپس مضغه و سپس عظام و بعد گوشت روئیده شود سپس
ابن » روح دمیده شود و تا این مراحل در رحم مادر نگذرد هرگز فرزند بدنیا نخواهد آمد و بر این تفسیر،نحویین رأي داده و
هم نقل شده مورد توجه نخواهد بود زیرا صحیح نیست که خلقت « مجاهد » نیز آن را پذیرفته است و تفسیر اول که از « عباس
موجودي براي خداوند آسانتر از موجود دیگر باشد.
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 ی فِی السَّ 􀀀 وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْل
:و صفات برتري در آسمانها و زمین فقط براي خداوند بوده زیرا او خداوندي واحد و بدون شریک در تمام ازمنه بوده
گوید:یعنی براي او شریک نباشد در آسمانها و زمین و اما دیگران گفته اند « ابن عباس » نقل شده ولی « قتاده » است.این تفسیر از
که مقصود یعنی تمام صفات کمال و
ص : 123
جمال و جلال و اسماء حسنی که نشاندهنده ي تعظیم پروردگار است مثل قاهر و اله همگی براي خدا خواهد بود.
وَ هُوَ الْعَزِیزُ
:او غالب در مملکت خویش بوده.
اَلْحَکِیمُ
:درست کردار در خلقت میباشد که با نظامی عالمانه و دقیق آن را آفریده است.
سپس خداوند به بت پرستان گوید:
ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ
:مثلی براي شما مشرکین بیان کرده تا وضع شما را تشبیه به آن کند.
مانُکُمْ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 هَلْ لَکُمْ مِنْ م
:آیا براي شما است از غلامان و کنیزان که مالک آنها هستید.
اکُمْ 􀀀 ا رَزَقْن 􀀀 کاءَ فِی م 􀀀 مِنْ شُرَ
:شریکان در روزي شمایند و با شما شریک در اموال و املاکتان هستند.
واءٌ 􀀀 فَأَنْتُمْ فِیهِ سَ
:پس شما و ایشان در بهره برداري آن برابرید.
خافُونَهُمْ 􀀀 تَ
:میترسید آنان در اموالی که بارث بشما رسیده شرکت نمایند.
کَخِیفَتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ
:همانند ترسی که شما از شرکاء آزاده خودتان دارید،تا مبادا با شما شریک شده یا مالی منحصر بشریک گردد چنان که این
ترس بین وارث میت بسیار دیده میشود.
و خلاصه معنی آیه چنین شد که شما به مملوکین خود از غلامان و کنیزان اجازه نمیدهید که شریک در اموالتان گردند پس
چگونه بخود اجازه میدهید که براي خداوند هستی که خالق تمام جهانیان است بت را شریک او گردانید.
اللهم لبیک،لا شریک لک،الا شریکاً » گوید:این آیه اشاره به تلبیۀ کفار قریش است که در(تلبیه حج) میگفتند « سعید بن جبیر »
که براي خداوند بت ها را شریک می دانستند لذا بمنظور بطلان اعتقاد آنان آیه مذکور نازل شد. « هو لک،تملکه و ما ملک
اتِ􀀀 ذلِکَ نُفَصِّلُ الْآی 􀀀 کَ
:اینگونه-با بیان مثل ها-توضیح میدهیم دلائل
ص : 124
توحید پروردگار را.
لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ
:براي ملتی که میاندیشند.
سپس خداوند وضع مشرکین را که تابع هواهاي نفسانی شده و خود را سرگرم بت ها نموده اند،تذکر داده است.
واءَهُمْ 􀀀 بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْ
:بلکه افرادي که ظلم بنفسهاي خویش نموده و بخداوند هستی شرك ورزیدند،متابعت از هواهاي نفس خود نموده اند.
بِغَیْرِ عِلْمٍ
:بی آنکه بدانند دستوري از خداوند آمده باشد.
اللّ
􀀀
فَمَنْ یَهْدِي مَنْ أَضَلَّ هُ
:پس کیست که ببهشت و پاداش آخرت هدایت کند کسی را که خدا او را-بر اثر انحرافات عمل خودش-از آن همه ثواب
نقل شده و بعضی مقصود را چنین شرح داده اند که کسی که خود را از « جبائی » گمراه نموده و دور داشته است و این تفسیر از
خداوند منحرف نموده و دور داشته است با آن همه دلائل روشن بر توحید پروردگار،پس این شخص را چه کسی میتواند
آمده است نظیر کلام شاعر که میگوید: « ضل » بمعنی « اضل » هدایت کند.و در اینجا
هبونی امرءاً منکم اضل بعیره
له ذمه ان الذمام کثیر
ببخشید بمن مردي را که شترش گم شده و دیوانه وار در جستجوي او است و بدوش او مسئولیت حفظ شتر افتاده اگر اشتباهی
کرده او را بمن ببخشید البته مسئولیت ها بسیار است.در اینجا(اضل)گفته و مقصود(ضل)بمعنی گم شدن است.
اصِرِینَ 􀀀 ا لَهُمْ مِنْ ن 􀀀 وَ م
:و نیست براي آنان یارانی تا یاري کند و عذاب خدا را از ایشان دور بدارد.
سپس خداوند بپیامبر(ص)خطاب فرموده و مقصودش تمام مکلفین اند.
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ
:پس استوار گردان تصمیم اعتقاد خود را براي دین(ایمان بخدا)و مقصود استقامت و استواري در آن است ولی از سعید بن
جبیر نقل شده که گفت:
یعنی دین خود را خالص بدار و بعضی دیگر گفته اند:مقصود اینکه عمل خویش را براي خداوند استوار بدار.زیرا وجه بمعناي
چیزیست که انسان باو توجه میکند و عمل
ص : 125
انسان و دین او از چیزهاییست که انسان براي بپا داشتن و استحکامش باو توجه دارد.
حَنِیفاً
:مائل بهمان یگانه پرستی و توحید پروردگار باش.
ا􀀀 النّ عَلَیْه
اس􀀀 اللّ الَّتِی فَطَرَ 􀀀
فِطْرَتَ هِ
:خلقت و خواسته خداوند دین و اسلام و یکتا پرستی است که جهانیان را بر اساس آن خلق فرموده تا بسوي او رفته و خدا-
هر فرزندي در » و پیامبر اسلام(ص)فرمود « إِلاّ لِیَعْبُدُونِ
􀀀
ا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ 􀀀 وَ م » پرست باشند چنان که در آیۀ شریفه گوید
اصل خلقت بر اساس یکتا پرستی خلق شده و اگر آن را بحال خود بگذارند مسلمان و ایمان بخدا خواهد داشت-و تنها ریشه
خانواده از پدر و مادر است که او را بمسلک یهود یا مسیحی یا مجوس می کشاند.
ترا باو راهنمایی میکند،زیرا خداوند « فطرت خدا » و از ابی مسلم نقل شده که معناي آیه اینست:پیروي کن از دین بآنچه
موجودات را بنحوي آفریده و ترکیب و صورت بندي نموده که بر وجود صانعی توانا و دانا وحی و قیوم و قدیم و یگانه اي
که بهیچ چیز شبیه نبوده و چیزي همانند او نیست،دلالت دارد.
اللّ
􀀀
لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ هِ 􀀀
:تغییري در خلقت پروردگار نبوده و آنچه را اراده فرموده از توحید و عدل و خلوص عبادت براي پروردگار جهان همان
نقل شده و گفته اند که بنا بر « ضحاك و مجاهد و قتاده و سعید بن جبیر و ابراهیم و ابن زید » خواهد شد چنان که از
این(لا)بمعنی نهی بوده یعنی شما نباید جامعه را از مسیر اولی اصلی خود که خدا پرستی است بسوي شرك منحرف سازید.از
ابن عباس و عکرمه نقل شده که مراد منع از أخته نمودن غلامان است.و از ابی مسلم روایت شده که مقصود از فطرت نظام
خلقت است که تمام موجودات و صنایع حکیمانۀ پروردگار دلالت بر توحید او نموده و احدي جلو این فطرت را نتواند بگیرد.
ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ 􀀀
:و آن خدا پرستی تنها دین استوار و مستقیمی است که واجب الاتباع میباشد.
لا یَعْلَمُونَ 􀀀 النّ
اسِ􀀀 أَکْث کِنَّ رََ 􀀀 وَ ل
:لکن بیشتر مردم آگاهی بآن نداشته و بصحت آن معترف نمی باشند زیرا در آن فکر نکرده و چشم پوشی نموده اند.
ص : 126
[ [سوره الروم ( 30 ): آیات 31 تا 35
اشاره
ما لَدَیْهِمْ 􀀀 کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِ 􀀀 تَکُونُوا مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ ( 31 ) مِنَ اَلَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ 􀀀 هَ وَ لا 􀀀 مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَ اِتَّقُوهُ وَ أَقِیمُوا اَلصَّلا
ما􀀀 ذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ ( 33 ) لِیَکْفُرُوا بِ 􀀀 ذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَهً إِ 􀀀 ذا أَ 􀀀 اَلنّ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِیبِینَ إِلَیْهِ ثُمَّ إِ
اس􀀀 إِذ مَسَّ ا􀀀 و ( فَرِحُونَ ( 32
( کانُوا بِهِ یُشْرِکُونَ ( 35 􀀀 ما 􀀀 طاناً فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِ 􀀀 ا عَلَیْهِمْ سُلْ 􀀀 اهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ( 34 ) أَمْ أَنْزَلْن 􀀀 آتَیْن
ترجمه:
بازگشته گان بسویش بوده و بترسیدش(از انحرافات)و بپایدارید نماز را و از مشرکین نباشید.از آن مردمی که دین خود را
پراکنده نموده و گروه هایی گشتند و هر یک باعتقادات خود راضی و خوشنود بودند.و اما به هنگامی که بمردم رنجی رسد
خداوند خود را خوانده و بسوي او شکوه و زاري مینمایند سپس زمانی که از او رحمتی بسویشان آمد ناگاه گروهی
بپروردگار شرك می ورزند،تا به نعمتهایی که دادیمشان کافر شده کامیاب شوند پس بزودي خواهید دانست.آیا ما بر ایشان
فرمانی
ص : 127
(دلیلی و حجتی)فرستادیم تا(بنفع ایشان سخن گفته)بآنچه را که شرك می ورزند گواهی دهد.
قرائت:
خوانده اند و در سوره انعام بآن اشاره نمودیم. « فرقوا » و دیگران « فارقوا » آن را « حمزه و کسایی »: فرقوا
خوانده یعنی « فیمتعوا فسوف یعلمون » فتمتعوا فسوف تعلمون:(ابی عالیه)در یکی از قرائتهاي نادره و کم استعمال خود که
کامیابی بسیاري نموده اما بزودي عاقبت کار را خواهند دانست.
شرح لغات:
ناب » گرفته شده و بمعنی امید از همه جا بریدن و بخدا متوصل شدن است و ممکن است از ماده « ناب ینیب » منیبین:از
باشد که بمعنی پی در پی برگشتن است چنان که صد بار هم توبه بشکند باز هم باز میگردد. « ینوب
شیعا:شیعه بمعنی فرقه و شیع جمع و در معنی فرقه ها خواهد بود و از این نظر بآنان شیع گفته شده که بعضی از آن فرقه ها تابع
استعمال شده که تابع علی(ع)و بدنبال او کنار حق گرد «( شیعه علی(ع » بعض دیگر شده و عقیده او را میگرفتند و بهمین معنی
میآیند.
مقصود:
مُنِیبِینَ إِلَیْهِ
:بازگشت کنندگان بسوي پروردگار.
گوید:نحویین تصور کرده اند حکم این آیه خطاب بتمام مؤمنین است زیرا هر وقت خطاب بشخص پیامبر میشود « زجاج »
در خصوص طلاق بپیامبر امر شده ولی سایرین با او « ساءَ 􀀀 ذا طَلَّقْتُمُ النِّ 􀀀 ا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِ 􀀀ی» دیگران نیز در آن شریکند نظیر آیۀ شریفه
است که باید تنها از خداوند امید داشته و بفرائض و « اقیموا وجوهکم منیبین الیه » مقصود « فَأَقِمْ وَجْهَکَ » شریکند پس آیۀ شریفه
احکام او عمل نمود.
لاهَ􀀀 وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِیمُوا الصَّ
:و باید او را ترسیده-از گناهان دوري کنید-
ص : 128
و نماز را بپاي دارید و تمامی آنها را باید خالص براي خدا بدون هیچ نوعی شرکی انجام دهید لذا فرمود:
لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ 􀀀 وَ
:و نباشید از شریک آورندگان از آنان که دین خود را پراکنده نموده-و در هر قسمتی با مرام مخصوصی دور از امر حق انجام
نقل شده و ممکن است خود آنان در دین تفرق پیدا کرده باشند. « فراء » میدادند-چنان که از
کانُوا شِیَعاً 􀀀 وَ
:و بوده اند گروه هاي مختلفه و بر اثر همین اختلاف ادیان متعدده اي پیدا شد که بعضی بت پرست و بعضی آتش پرست و
بعضی آفتاب پرست و غیر ذلک بودند.
ما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ 􀀀 کُلُّ حِزْبٍ بِ
است و در مقابل گفته شده شاید مقصود « مقاتل » :هر گروهی با عقائدي که در نزدش بوده شادمان بودند.این تفسیر بنا بنقل
تعجب و گمان افراد باشد که هر گروهی مبهوت بدین خود شده و او را حق میدانست.
النّ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ
اس􀀀 إِذ مَسَّ ا􀀀 و َ
:و زمانی که بمردم رنجی رسد و مرض یا فقر و سایر گرفتاریها بآنان متوجه شود خدا را می خوانند.
مُنِیبِینَ إِلَیْهِ
:از همه جا منقطع شده بسوي او توجه کنند و دست بدعا بردارند.
ذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَهً 􀀀 ذا أَ 􀀀 ثُمَّ إِ
:سپس زمانی که رحمتی از خدا بایشان رسد و مریض شفا پیدا کرده فقر و گرفتاري بر طرف شود.
ذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ 􀀀إِ
:در این گاه گروهی از آنان به پروردگار خویش شرك ورزیده و بآنچه را که قبلا پرستش می نمودند بر میگردند در حالی
که این مخالف با منطق عقل و بر خلاف مقتضاي شکر نعمت است.
اهُمْ 􀀀 ما آتَیْن 􀀀 لِیَکْفُرُوا بِ
:و مقصودشان کفران به نعمتهایی است که دادیمشان زیرا مقصود از شرك ورزیدن جز این نخواهد بود.
. « شاءَ فَلْیَکْفُرْ 􀀀 شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ 􀀀 فَمَنْ » براي امر است بمعناي تهدید نظیر آیه شریفه « لیکفروا » بعضی گویند:لام در
ص : 129
فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ
:پس در دنیا و نعمتهاي زودگذرش کامیاب شوید و بعد عاقبت کار خود را خواهید دانست.
طاناً 􀀀 ا عَلَیْهِمْ سُلْ 􀀀 أَمْ أَنْزَلْن
ما􀀀 :آیا براي ایشان دلیل و برهانی فرستادیم تا بتوانند بر صحت رفتار خود،در شرك و بت پرستی استدلال نمایند؟ فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِ
کانُوا بِهِ یُشْرِکُونَ :پس آن دلیل،حجتی بر صحت مدعاي آنان بوده و تصحیح کند آنچه را که شریک خدا دانسته و بجاي 􀀀
اطاعت پروردگار از او پیروي می نمایند؟
ص : 130
[ [سوره الروم ( 30 ): آیات 36 تا 40
اشاره
اَللّ یَبْسُطُ اَلرِّزْقَ لِمَنْ
􀀀
ذا هُمْ یَقْنَطُونَ ( 36 ) أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ هَ 􀀀 ما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِ 􀀀 ا وَ إِنْ تُصِ بْهُمْ سَیِّئَهٌ بِ 􀀀 اَلنّ رَحْمَهً فَرِحُوا بِه
اس􀀀 إِذ أَذَقْنَا ا􀀀 و َ
ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ 􀀀 ی حَقَّهُ وَ اَلْمِسْکِینَ وَ اِبْنَ اَلسَّبِیلِ 􀀀 اتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ( 37 ) فَآتِ ذَا اَلْقُرْب 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 شاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّ فِی 􀀀 یَ
اَللّ
􀀀
کاهٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ هِ 􀀀 ا آتَیْتُمْ مِنْ زَ 􀀀 اَللّ وَ م
􀀀
لا یَرْبُوا عِنْدَ هِ 􀀀 اَلنّ فَ
اسِ􀀀 أَم والِ 􀀀 ا آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی ْ 􀀀 أُول هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ( 38 ) وَ م ئِکَ􀀀 و اَللّ 􀀀
هِ
ذلِکُمْ مِنْ شَیْءٍ 􀀀 کائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ 􀀀 اَللّ اَلَّذِي خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِنْ شُرَ
􀀀
ئِکَ هُمُ اَلْمُضْعِفُونَ ( 39 ) هُ 􀀀 فَأُول
( عَمّ یُشْرِکُونَ ( 40
ا􀀀 ی 􀀀 ال 􀀀 و تَع حانَهُ 􀀀 سُبْ
ص : 131
ترجمه:
زمانی که بچشانیم(برسانیم)مردم را رحمتی شادمان شوند باو و اگر رنج و بدبختی اي بآنان رسد بر اثر اعمال ایکه بدست
خود انجام داده اند ناگاه نومید میشوند.آیا ندیدند که خداوند گسترده روزي را براي هر که خواهد و تنگ میسازد، البته در
این آیت هایی براي ملت مؤمنین است.پس بده بخویشاوندان حق شان را و به بینوا و وامانده در راه،این کاري است پسندیده
براي آنان که خواهان راه خدا بوده و آنان رستگارانند.آنچه را عطا کنید بخاطر زیادتی در اموال مردم(سود جویی و ربا
گرفتن)زیاد نمیگردد نزد خدا(ارزشی ندارد)و آنچه را عطا کنید بعنوان -زکاه-بخاطر خدا.پس آنانند فزونی گیرندگان.(زکاه
دهندگان ثوابشان مضاعف گردد).خداوند است که شما را آفریده سپس شما را روزي میدهد سپس میمیراند پس آن گاه شما
را(در قیامت)زنده میکند آیا از شرکاء شما(که شریک خدا دانسته اید)کسی تواند چیزي از اینها را انجام دهد،پاك و برتر
است خدا از آنچه شرك می ورزند.
قرائت:
خوانده اند. « آتیتم » و دیگران با مد « ما اتیتم » آن را بقصر الف « ابن کثیر »: و ما آتیتم من ربا
مفتوحه « یاء » لتربوا)و دیگران(لیربوا)با )« واو » و ضمۀ آن و سکون « تاء » آن را با « اهل مدینه و یعقوب و سهل » لیربوا:تمامی
منصوبه خوانده اند. « واو » و
دلیل:
یعنی آنچه را که هدیه نزد کسی میبرید تا بیش از آن را عوض بگیرید،در نزد خداوند ثوابی در قبال « ما آتیتم »: گوید « ابو علی »
آن ندارید زیرا قصدتان خدا نبوده و بمنظور پاداش از پروردگار هدیه ندادید،و کسی که آن را با مد می خواند
گرفته است و بهمین معنی در قول شاعر استعمال « جئتم » میگیرد و دلیل کسی که بدون مد بقصر خوانده بمعنی « اعطیتم » بمعنی
شده.
ص : 132
اتیت الذي یأتی السفیه لغرتی
الی ان علا و خط من الشیب مفرقی
همانند سفیهان آمدم و تا الان که موي فرقم سفید شده و از پیري خبر آورده بغفلت بودم و تازه بانحرافات خویش متوجه
شدم.
کاهٍ 􀀀 ا آتَیْتُمْ مِنْ زَ 􀀀م
:مقصود تأدیه زکاه است و در قرآن کریم در هر کجا این لفظ(آتیتم)بکار رفته بمعنی تأدیه آمده است.
واقع شده و در کلام چیز بعنوان « ا آتَیْتُمْ مِنْ رِباً 􀀀م» لیربوا:کسی که آن را با یاء استعمال کرده فاعلش را(ربا)دانسته که در جمله
است. « فی اجتلاب اموال الناس » مضاف مقدر میباشد و در اصل
و آن زیاده که میگیرد اسمش ربا است ولی آنچه را که از اول میدهد تا زیاده از آن پس بگیرد باو نیز ربا گفته اند باعتبار
قصدي که دارد ولی این حرام نیست آنچه حرام میباشد آن زیاده ایست که میگیرد.
گاهی شده به هدیه اي که صاحبش از آن قصد گرفتن و پاسخ گویی به هدیه بیشتري دارد باو نیز ربا گفته اند.
پس معنی آیه چنین خواهد بود(آنچه را که انجام دادید ربا-و تأدیه کردید- تا او سود از اموال مردم تحصیل کند پس او نزد
خدا سود و پاداشی ندارد چون مقصود شخص از تأدیۀ آن،ثواب پروردگار نمی باشد،و اما آنچه را که بعنوان زکاه تأدیه
با تاء خوانده و معنی چنین میشود « لتربوا » کردید در نزد خداوند بپاداش میرسد که فرمود ده برابر پاداش دارد.اما نافع آن را
.« میخواهید زیادتی را از اموال مردم » که
مقصود:
پس از پایان ذکر مشرکین خداوند وضع آنان را نسبت بطغیان در وقت نعمت ها و ناامیدیشان در گرفتاریها چنین بیان فرموده.
النّ رَحْمَهً
اس􀀀 إِذ أَذَقْنَا ا􀀀 و َ
:زمانی که به مشرکین نعمت می فرستیم از عافیت جسم و وسعت ارزاق و دیگر نعمت ها.
ا􀀀 فَرِحُوا بِه
:شادمان گردند بآن نعمت ها.
ص : 133
ما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ 􀀀 وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ بِ
این عقوبت پاداش همان گناهان بوده و بنا « جبائی » :و اگر بلا و عقوبتی بآنان رسد بواسطه گناهانی که انجام داده اند و بنا بقول
نامیده اند چون بمالکین ضرر میرساند. « سیئه » بقول بعضی مقصود قحط سالی و کم آبی است که بآنان میرسد و از اینکه آن را
ذا هُمْ یَقْنَطُونَ 􀀀إِ
:در آن گاه مأیوس از رحمت پروردگار میشوند.و اینکه بما قدمت ایدیهم فرموده از باب تغلیب است زیرا بیشتر کارها را
انسان بوسیلۀ دستها انجام میدهد.
سپس خداوند بمنظور یکتا پرستی چنین فرموده:
اللّ یَبْسُطُ الرِّزْقَ
􀀀
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ هَ
:آیا ندیدند که خداوند گسترده روزي را.
لمن یشاء:براي آنکه بخواهد.
وَ یَقْدِرُ
:و ضیق میگرداند براي آنکه بخواهد بر حسب مصالح بندگان.
ذلِکَ􀀀 إِنَّ فِی
:البته در این گسترش و تضییق.
اتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ 􀀀 لَآی
:نشانه هایی-در اثبات قدرت پروردگار-براي ملتی که ایمان بخدا دارند می باشد.
سپس خطاب بپیامبر(ص)فرموده:
ی حَقَّهُ 􀀀 فَآتِ ذَا الْقُرْب
ابو سعید ». نقل شده که مقصود خمس است « مجاهد و سدي » :پس بخویشاوندان حقشان را بده آن را که خدا تعیین فرموده و از
و دیگران روایت کرده اند که چون این آیه نازل شد رسول خدا(ص)فدك را به فاطمه(ع) بخشیده تسلیم او کرد و از « خدري
امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز روایت شده،ولی بعضی دیگر گفته اند مقصود خطاب عمومی به تمام مردم بوده و
منظور از(قربی) نزدیکان هر شخص است و بنا بنقل حسن در این آیه امر به صله رحم گردیده است.
وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ
:و به بینوا و مسافري که در راه وامانده شده آنچه را که خدا حق آنها و واجب گردانیده تأدیه کن.
اللّ
􀀀
ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ هِ 􀀀
:این اعطاء حقوق به مستحقینش شایسته
ص : 134
خواهد بود براي آنان که قاصد راه خدا و رضاي اویند بی آنکه با ریا و سمعه انجام دهند.
ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 􀀀 وَ أُول
:و ایشان مردم رستگار بوده و به پاداش پروردگار خواهند رسید.
اللّ
􀀀
لا یَرْبُوا عِنْدَ هِ 􀀀 النّ فَ
اسِ􀀀 أَم والِ 􀀀 ا آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی ْ 􀀀 وَ م
:و آنچه را که عطا کنید از ربا(هدیه ها)-و بدوستان خود چیزي هدیه میدهید-بمنظور آنکه بهره بیشتري در اموال مردم برده و
دوستانتان هدیه بهتري در پاسخگویی بشما بپردازند،پس آنان بهره اي نزد پروردگار در این عمل ندارند چون این هدایا در
راه خدا نبوده است.
مذکور در آیه دو قول است: « ربا » گفته شده در معنی
و طبق روایتی که از امام باقر(ع)نقل شده مقصود بهره هاي حلال و هدایایی است که برده و « طاوس » ابن عباس و » الف:بنا بقول
در مقابل بیش از آن پاسخ گرفته پس این سود نه داراي ثواب و نه گناه بوده است.
ا وَ یُرْبِی 􀀀 اللّ الرِّب
􀀀
یَمْحَقُ هُ » گفته اند مقصود ربایی است که در اسلام حرام بوده و بنا بر این مثل آیه شریفه « حسن و جبائی »: ب
میباشد ربا را خداوند بی بهره نموده و بر صدقات میافزاید. « اتِ􀀀 الصَّدَق
کاهٍ 􀀀 ا آتَیْتُمْ مِنْ زَ 􀀀 وَ م
:و آنچه را که بعنوان زکاه و حق فقراء باهلش از فقیران دادید.
اللّ
􀀀
تُرِیدُونَ وَجْهَ هِ
:که قصد دارید ثواب پروردگار و رضاي او را پس توقع پاسخ گویی و مکافات از گیرندگان ندارید.
ئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ 􀀀 فَأُول
:پس این گروه فزونی گیرندگان در ثوابند که خداوند پاداش آنان را زیاد خواهد نمود.و بعضی گفته اند که یعنی این گروه
در کارهاي پسندیده مقدم بوده بسیار انجام میدهند.و بعضی دیگر گویند مقصود اینست که این گروه با دادن زکاه در دنیا بر
اموال و در آخرت بر ثوابهاي خود اضافه میکنند و بر همین
ص : 135
.« با پرداخت صدقات و دستگیري از فقراء اموال شخص کم نخواهد شد » معنی حدیث آمده که
امیر المؤمنین(ع)فرموده خداوند نماز را واجب نموده تا از خود پسندي دور شوند و زکاه را واجب نموده تا وسیلۀ روزي گردد
و روزه را واجب نموده تا مقدار اخلاص مردم را بپروردگار امتحان کند و صله رحم را واجب نموده تا عدد افراد فامیل بسیار
شده-بهم پیوسته و کمک نمایند-.
و از اینکه آیه شریفه در ابتداء بشکل خطاب و سپس بشکل خبر آمده در اصطلاح ادبیات عرب خود نوعی از فصاحت بشمار
میآید.
اَللّ الَّذِي خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ
􀀀
هُ
:آن خداوند است که شما را بوجود آورده و خلق کرده سپس با انواع نعمت هاي دنیا روزیتان میدهد و بعد از آن میمیراند تا
با رفتن از این جهان بثوابهاي آخرت برساند و پس از آن هم در قیامت شما را زنده میکند تا پاداش اعمالتان را بپردازد.
ذلِکُمْ مِنْ شَیْءٍ 􀀀 کائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ 􀀀 هَلْ مِنْ شُرَ
:آیا از شرکاء شما(بت ها) آنها را که عبادت کرده و خدا را کنار گذاشته اید،کسی هست که مثل خداوند جهان نعمتی را
بشما بدهد تا صلاحیت پرستش پیدا کند.
عَمّ یُشْرِکُونَ
ا􀀀 ی 􀀀 ال 􀀀 و تَع حانَهُ 􀀀 سُبْ
:منزه و بالاتر است خداوند از آنچه را که براي او شریک قائل میشوند.
ص : 136
[ [سوره الروم ( 30 ): آیات 41 تا 45
اشاره
اَلنّ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ اَلَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ( 41 ) قُلْ سِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَانْظُرُوا
اسِ􀀀 أَی ما کَسَ بَتْ دِْي 􀀀 سادُ فِی اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ بِ 􀀀 ظَهَرَ اَلْفَ
اَللّ
􀀀
لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ هِ 􀀀 کانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ ( 42 ) فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ اَلْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ 􀀀 اقِبَهُ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلُ 􀀀 کانَ ع 􀀀 کَیْفَ
اَلصّ مِنْ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ ( 44 ) لِیَجْزِيَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا 􀀀 یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ ( 43 ) مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ
( کافِرِینَ ( 45 􀀀 لا یُحِبُّ اَلْ 􀀀 فَضْلِهِ إِنَّهُ
ترجمه:
ظاهر شد تباهی در خشکی و دریا بسبب آنچه را که انجام داده دست هاي مردم تا بچشاند(این تباهی)بایشان پاداش بعض
آنچه را که انجام داده اند تا شاید که برگردند.بگو(اي پیامبر،ص،بمردم)که سیر کنید در زمین پس بنگرید چگونه بود عاقبت
ملت هایی که قبلا بوده(و)بسیاري از ایشان مشرك می زیستند.پس
ص : 137
بگردان روي خود را بسوي دین استوار پیش از آنکه روزي که بناگزیر فرا رسیده و نتواند از خدا بگریزد.در آن روز(مردم
بدسته هاي مختلف)جدا میشوند.هر آنکه کافر شود پس بر خودش کفرش بوده و هر که کار شایسته انجام دهد پس براي
خودشان آماده می کنند تا پاداش دهد آنان را که ایمان آورده و کارهاي شایسته انجام داده از فضل خود البته او دوست نمی
دارد کافران را.
شرح لغات:
یصدعون:صدع بمعنی شکاف و تصدع بمعنی تفرق و از هم جدا شدن است و بهمین معنی شاعر استعمال کرده میگوید:
و کنا کندمانی جذیمه حقبه
من الدهر حتی قیل لن یتصدعا
بودیم ما دو برادر مانند دو ندیم جذیمه پادشاه حیره مدت زمانی که گفته میشد هرگز جدایی نشود بین ما اما مرگ بین ما
جدایی انداخت.
مقصود:
سپس خداوند آنچه را که بر اثر دوري از خداشناسی بمردم میرسد یاد نموده میفرماید:
سادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ 􀀀 ظَهَرَ الْفَ
:ظاهر شد قحطی و تباهی در خشکی و دریا زیرا چشمه ها خشکیده و دریا(ي احمر)نیز به زمینهاي مجاور نفعی نمیرساند.
النّ
اسِ􀀀 أَی ما کَسَبَتْ دِْي 􀀀بِ
انجام میدهند. « ابن عباس » :بسبب گناهان و انحرافاتی که مردم قریش بنا بنقل
و مقصود از خشکی و دریاي فوق الذکر خشکی و دریاي تمام کرده زمین نیست بلکه مراد حجاز و سرزمین عربستان است که
اشجار آن خشکیده و چشمه هایی که بسوي دریا سرازیر بوده قطع گردید و « فراء » بنفرین پیامبر(ص)قحطی بوجود آمده و بقول
این قحطی جزاي گناهانی بود که انجام داده و پاداش خود را در این جهان کشیدند.و ممکن است مقصود نابودي آنان و
خرابی ساکن آنها بوسیلۀ عذاب باشد،و این بمقتضاي حکمت و عدل پروردگار است.
ص : 138
دریا و مقصود « البحر » زمینهاي خشکی و از « البر » نقل شده که مقصود از « ابی عالیه » بعضی گفته اند چنان که از
معصیتهاي مردم آن سرزمین است. « الفساد » از
کشتن قابیل برادرش هابیل را و مراد از فساد دریا هم کشتی را بغصب ربودن و « الفساد » نقل شده که مقصود از « مجاهد » و از
بدون رضایت صاحبش از آن استفاده کردن است.و بعضی گویند مقصود حکومتهاي ظالم اند که در خشکی و دریا حاکم
میباشند.و عده اي گفته اند فساد خشکی عبارت از ترسهایی است که بر اثر عواملی در جاده ها بوجود آمده و مانع از مسافرت
میشود و این خود یک نوع عذابی است که متوجه آنان شده و نمی گذارد تا بهره هایی که از مسافرت حاصل میشود متوجه
مردم روي زمین و « البر » آنان گردد.و مقصود از فساد دریا هم طوفانهاي بسیار است.و بعضی دیگر نظر داده اند که مراد از
مقصود اشجار و مواضع سر سبز و خرم است. « البحر » از
از نظر ماده و اصل از البر به باء مکسوره گرفته شده که بمعنی اقدام بمصالح اجتماعی مردم و اگر از « البر » البته باید دانست که
البر به باء مضمومه نیز گرفته شده باشد باز هم بهمان معنی یعنی اقدام بمصالح از نظر خوراك مردم خواهد بود.
و اما البحر در اصل لغت بمعنی شکاف بوده و دریا خود یکی از شکافهایی است که در زمین بوجود آمده و از آن آب خارج
شده و تشکیل آن همه آبهاي بیکران داده است و بر سبیل مجاز بآب شور که شباهت بآب دریا دارد بحر نامیده شده و شاعر
هم میگوید:
و قد عاد عذب الماء بحراً فزادنی
علی مرضی ان ابحر المشرب العذب
آب گوارا به آب شور مبدل شده و این تبدیل و نوشیدن آب شور با من سازگار نبوده و سبب افزایش مرض من گردید.
یعنی آن تباهی و دگرگونی خشکی و دریا بسبب گناهانی است که مردم مرتکب شده اند « النّ
اسِ􀀀 أَی ما کَسَ بَتْ دِْي 􀀀بِ » و خلاصه
و مقصود کفر و فسق است و بعضی گفته اند مقصود کارهاي ناپسند و معصیتها است.
ص : 139
لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا
:تا برساند خداوند بآنان جزاء بعض گناهانشان را.
لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
:شاید براه مستقیم برگشت نمایند.
و نیز گفته شده:یعنی آنان که بعد از ایشان میآیند از گناهان بپرهیزند.
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ
:بگو اي محمد(ص)بآنان بگردید در روي زمین،و از اینکه بلفظ امر استعمال شده(سیروا)از باب عظمت مطلب است نه آنکه
روایت شده که اگر کسی قرآن را قرائت کرده و بفهمد گویا تمام روي زمین را گردش « ابن عباس » در واقع امر باشد.و از
نموده است زیرا در او اخبار تمام ملتها و امت ها، وجود دارد.
اقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ 􀀀 کانَ ع 􀀀 فَانْظُرُوا کَیْفَ
:تا پس بنگرید که عاقبت مردم گذشته چگونه بوده و ملوك جبار و قرونی که مردم معصیتکار بودند چگونه مورد عذاب
پروردگار واقع شدند و کاخ هاي آنان با خاك یکسان و مبدل به گور آنان شد، سپس بیان فرمود که این هلاکت نتیجه اعمال
زشت آنان بوده چنین میفرماید:
کانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ 􀀀
:بسیاري از آنان براي خدا شریک قرار داده و غیر او را می پرستیدند.
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ
:پس بگردان روي خود را و مستقیم باش بسوي دین استوار و مستقیمی که شخص را به بهشت میرساند-و آن اسلام و آئین
خدا- شناسی است-و هرگز باین طرف و آن طرف تمایل نکن تا با انتخاب آن دین مستقیم به بهشت پروردگار رسی و این
است. « صارُ 􀀀 تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْ » و آیه شریفه « اللّ قُلُوبَهُمْ
􀀀
ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ هُ » نظیر آیه شریفه
اللّ
􀀀
لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ هِ 􀀀 مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ
:قبل از آنکه روز قیامت رسد که باز گردانیدن او از خدا ممکن نباشد یعنی کسی نتواند از آمدن آن روز مانع شود.
یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ
خواهند بود. « قتاده و دیگران » :در آن روز مردم از هم جدا شده گروهی در بهشت و گروهی در جهنم بنا بقول
مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ
:هر که کافر شود پس عقاب و عذابش متوجه خودش میشود.
ص : 140
صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ 􀀀 وَ مَنْ عَمِلَ
:و هر که کار شایسته انجام دهد پس براي خویشتن جایگاه می سازند و ثواب عمل بخود آنها میرسد و با عمل پاکیزه قبر خود
را مفروش و قیامتش را آراسته است.
از امام صادق(ع)روایت کند فرمود:اعمال شایسته و پاکیزة شخص قبل از او ببهشت رفته تا جایگاه او را در « منصور بن حازم »
بهشت آماده سازد و از صاحبش پذیرایی کند چنان که خدمتکار یکی از شما فراشتان را بگستراند.
الصّ مِنْ فَضْلِهِ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع لِیَجْزِيَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
:تا پاداش دهد افرادي را که ایمان آورده و کارهاي شایسته مینمایند و آن پاداش بمقدار استحقاق آنها و با فضل پروردگار
قدري زیاده میگردد.و بعضی گفته اند که این پاداش عمل اصولا باعتبار تفضل پروردگار است زیرا او بندگان را خلق کرده و
هدایت به ثواب نموده و موانع از جلو پاي آنان بر میدارد تا شایستگی و استحقاق ثوابهاي او را پیدا کنند.و بعضی دیگر گفته
اند که مقصود ثواب و پاداش دائمی پروردگار است.
کافِرِینَ 􀀀 لا یُحِبُّ الْ 􀀀 إِنَّهُ
:البته او کافرین را دوست داشته و تکریم نمی نماید بلکه عذاب را براي آن دسته مهیا فرموده است.
ص : 141
[ [سوره الروم ( 30 ): آیات 46 تا 50
اشاره
راتٍ وَ لِیُذِیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لِتَجْرِيَ اَلْفُلْکُ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْ لِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 46 ) وَ 􀀀 احَ مُبَشِّ 􀀀 اتِهِ أَنْ یُرْسِلَ اَلرِّی 􀀀 وَ مِنْ آی
اَللّ اَلَّذِي
􀀀
ا نَصْرُ اَلْمُؤْمِنِینَ ( 47 ) هُ 􀀀 کانَ حَ  قا عَلَیْن 􀀀 ا مِنَ اَلَّذِینَ أَجْرَمُوا وَ 􀀀 اتِ فَانْتَقَمْن 􀀀 جاؤُهُمْ بِالْبَیِّن 􀀀 ی قَوْمِهِمْ فَ 􀀀 ا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلًا إِل 􀀀 لَقَدْ أَرْسَلْن
شاءُ مِنْ 􀀀 صابَ بِهِ مَنْ یَ 􀀀 ذا أَ 􀀀 لالِهِ فَإِ 􀀀 شاءُ وَ یَجْعَلُهُ کِسَ فاً فَتَرَي اَلْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِ 􀀀 ماءِ کَیْفَ یَ 􀀀 حاباً فَیَبْسُطُهُ فِی اَلسَّ 􀀀 احَ فَتُثِیرُ سَ 􀀀 یُرْسِلُ اَلرِّی
اَللّ کَیْفَ یُحْیِ
􀀀
ارِ رَحْمَتِ هِ 􀀀 ی آث 􀀀 کانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسِینَ ( 49 ) فَانْظُرْ إِل 􀀀 ذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ ( 48 ) وَ إِنْ 􀀀 ادِهِ إِ 􀀀 عِب
( ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 50 􀀀 ی وَ هُوَ عَل 􀀀 ذلِکَ لَمُحْیِ اَلْمَوْت 􀀀 ا إِنَّ 􀀀 اَلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِه
ص : 142
ترجمه:
و از آیت هاي او است که می فرستد بادها را بشارت دهنده(بآمدن باران)تا آنکه بچشاند بمردم از رحمت خویش و تا روان
شود کشتی بفرمانش و تا بجوئید (بهره مند شوید)از فضل پروردگار شاید شما شکر گذاري نمائید.و البته پیش از تو (اي
محمد،ص)پیامبرانی بسوي ملتهایشان فرستادم پس با دلیلهایی نزدشان آمدند(و متأسفانه انکار پیامبران نموده)پس انتقام
گرفتیم از آنان که گناه کردند و بر ما است یاري نمودن مردمی که ایمان آورندگانند.خدا است آنکه میفرستد.
بادها را تا برانگیزند ابر را پس پهن کند در آسمان هر گونه که می خواهد پس میگرداند پاره پاره می بینی قطرات باران که
بیرون میآید از وسطهاي آن برساند به باران هر که را از بندگانش که میخواهد در آن گاه ایشان شادمان میشوند.و اگر چه
ایشان پیش از آنکه باران فرستاده شود نومیدگانند.پس بنگر به آثار رحمت خدا که چگونه زنده کند زمین را پس از مردنش
البته او زنده کند مردگان را(در قیامت) و او بر هر چیز توانا است.
قرائت:
ساکنه و بقیه با فتحه خوانده اند و پیش از این بحثش گذشت. « سین » آن را با « ابو جعفر و ابن ذکوان »: کسفا
مفرد خوانده اند. « اثر » آن را بصیغه جمع و بقیه « ابی بکر » و تمامی اهل کوفه بجز « ابن عامر »: الی آثار
بدون الف میخواندند. « من خلله » نقل شده که آنان « ابن عباس و ضحاك » و نیز از « ع» من خلاله:از علی
خوانده اند. « کیف تحیی » آن را با تاء « جحدري و ابن سمیفع و ابن حیات »: کیف یحیی الارض
دلیل:
خوانده براي آنست که مضاف « اثر » دلیل آنکه بمفرد « ابو علی گوید »: آثار
ص : 143
و آن مفرد است البته باعتبار معنی میتوان جمع باشد چون رحمت پروردگار بسیار و نظیر آیه شریفه که فرمود « رحمه » به کلمه
میباشد. « ا􀀀 لا تُحْصُوه 􀀀 اللّ
􀀀
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ هِ »
یُحْیِ الْأَرْضَ
اللّ
􀀀
و اگر با یاء خوانده شود ضمیر فاعلی عاید به ه « اثار » با تاء آنست که فاعل فعل ضمیر عاید به « تحیی الارض » :دلیل خداوند
خواهد بود.
لالِهِ 􀀀 مِنْ خِ
آنست که او مفرد خلال بوده و ممکن است خلال هم خود مفردي باشد بعد از خلل،براي آن ماده.و اینکه « خلل » :دلیل خواندن
که با تاء خوانده شود چون گاهی اثر قائم مقام « اللّ کیف تحیی
􀀀
اثر رحمت ه » در ادبیات عرب جایز شمرده شده ترکیب مثل
و این استعمال تنها در این مورد است و ما « رأیت علیک اثر النعمه » و نیز گویند « رایت علیک النعمه » رحمت میشود و میگویند
جایز نیست.زیرا غلام هند بجاي هند تلفظ نشده یعنی از هند بغلام « اما تري الی غلام هند کیف تضرب زیدا » در نظائرش مثل
آن تعبیر نمیشود.
اعراب:
وَ لِیُذِیقَکُمْ
:عطف بر معنی مبشرات و در تقدیر لیبشرکم بها و لیذیقکم میباشد.
شاءُ 􀀀 کَیْفَ یَ
خواهد بود. « یشاء » مفعول مطلق براي « کیف » :در تقدیر اي مشیئه یشاء و بنا بر این
کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ
: ممکن است کیف محلًا منصوب بوده و حال براي یحیی و ضمیر مستتر در آن صاحب حال باشد و یا حال براي الارض شود
خواهد بود و ممکن است منصوب بنا بر مصدریه « أ مبدعه یحیی الارض ام لا » و یا « ا مبدعاً یحیی الارض ام لا » و تقدیر کلام
از اینکه حال براي « ابن جنی » خواهد بود و بنا بقول « أي احیاء یحیی- الارض » بوده و جمله حال باشد در معنا نه لفظ و تقدیر
معنی گرفتیم نه لفظ چون که بحسب لفظ کیف استفهام بوده در صورتی که حال در حقیقت خبر است و این دو متقابل
خواهد بود نظیر گفتار شاعر: « اللّ محییه للارض
􀀀
فانظر الی آثار رحمه ه » یکدیگرند و بنا بر حال تقدیر کلام
ص : 144
ما زلت اسعی بینهم و اختبط
حتی اذا جاء الظلام المختلط
جاءوا بضیح هل رأیت الذئب قط
مرتب بین آنان میرفتم و غذا میخواستم آن قدر معطل کردند تا اینکه تاریکی شب فرا رسیده و با سفیدي روز بهم پیوسته شد
آن وقت ظرف شیري آوردند هرگز تو گرگ را دیده اي که رنگش خاکستري است آنان هم در ظرف شیر بس آب ریخته
بودند همان رنگ گرگ را داشت.
میباشد. « بضیح یشبه لونه لون الذئب » بوده و در تقدیر « ضیح » جمله مستقل و در معنی صفت براي « هل رایت الذئب » که در شعر
مقصود:
چون در گذشته خداوند وعده و وعیدها نسبت به پاداش عمل داده بود گویا شخصی پرسش کند چه باعث میشود که خداوند
پاداشهاي خیر میدهد؟در جواب گفته شود علت عبادت پروردگار است و حقیقت عبادت شناخت او و حقیقت شناخت او در
اعمال انسان ظاهر میشود.
سپس میفرماید:
راتٍ􀀀 احَ مُبَشِّ 􀀀 اتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّی 􀀀 وَ مِنْ آی
:و از کارهایی که دلیل بر وجود و قدرت پروردگار است اینست که او میفرستد بادها را تا بشارت به آمدن باران میدهد زیرا
آمدن بادهاي تند حکایت از تغییر هوا و آمدن ابرهاي باردار میکند و مقصود از فرستادن بادها حرکت دادن آنها بجهات
چهارگانه که گاهی از جنوب بشمال و یا از مغرب بمشرق و گاهی بعکس خواهد بود بر اساس آنچه را که خدا مصلحت
میداند.
وَ لِیُذِیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ
:و تا آنکه برساند بشما از رحمت و نعمت خویش و آن باران آسمان است و مجموع کلام در تقدیر چنین است که باد را براي
بشارت و رسانیدن رحمت میفرستد.
وَ لِتَجْرِيَ الْفُلْکُ بِأَمْرِهِ
:و تا آنکه بحرکت در آید کشتی دریا-با وزش باد و حرکت بادبانها تا کشتی حرکت کند-بامر پروردگار جهان.
ص : 145
وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ
:تا بجوئید و با حرکت کشتی و مسافرت دریا و دیگر آمدن باران و روئیدن گیاه و مزارع از فضل پروردگار بهره مند شوید.
وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
در اینجا بعنوان دلجویی و دعوت بشکر گزاري است مانند « لعلکم » :و تا شاید شکرانه نعمتهاي خداوند بجاي آورید.-و ذکر
کیست که با کمکهاي خود بخدا قرضی نیکو دهد. « اللّ قَرْضاً حَسَناً
􀀀
مَنْ ذَا الَّذِي یُقْرِضُ هَ » آیه شریفه
و سپس براي آرامش و نوازش روح پیامبر میفرماید:
اتِ􀀀 جاؤُهُمْ بِالْبَیِّن 􀀀 ی قَوْمِهِمْ فَ 􀀀 ا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلًا إِل 􀀀 وَ لَقَدْ أَرْسَلْن
:و البته تحقیقاً پیش از تو اي محمد(ص)پیامبرانی فرستادیم بسوي ملتهاي آنان پس با دلیلها و معجزه هاي روشنی آمدند.
ا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُوا 􀀀 فَانْتَقَمْن
یعنی پس ملتهاي آنان انکارشان « فکذبوهم و جحدوا بآیاتنا فاستحقوا العذاب » :در اینجا تقدیري در کلام است و در اصل
نموده و نشانهاي ما را نیز انکار کردند و بالنتیجه مستحق عذاب شده و از ملت مجرم و گناه کار انتقام گرفتیم.
ا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ 􀀀 کانَ حَ  قا عَلَیْن 􀀀 وَ
:و بر ما لازم است که مؤمنین را یاري کنیم و مقصود رنجها و عذاب را از آنان دور و بر دشمنان غالب می سازیم.
از رسول خدا(ص)روایت کند که حضرت فرمود:هیچ انسانی نیست که عرض و ناموس مسلمان دیگري را حفظ « ام درداء »
ا نَصْ رُ- 􀀀 کانَ حَ  قا عَلَیْن 􀀀 کند مگر آنکه خداوند در قیامت آتش دوزخ را از او حفظ خواهد کرد و سپس این آیه قرائت فرمود وَ
الْمُؤْمِنِینَ.
حاباً 􀀀 احَ فَتُثِیرُ سَ 􀀀 اَللّ الَّذِي یُرْسِلُ الرِّی
􀀀
هُ
:خدا است که می فرستد باد را تا بر انگیزد ابر را و در اینجا آنچه را که قبلا بطور اجمال فرموده تفصیلا بیان میکند.
شاءُ 􀀀 ماءِ کَیْفَ یَ 􀀀 فَیَبْسُطُهُ فِی السَّ
:پس پهن کند ابر را خداوند در آسمان بهر- گونه که خواهد باندازة یک روز راه پیمایی یا بیشتر و بهر طرف که او بخواهد از
جهات چهارگانه ابر حرکت میکند و بآن مکان و شهر که منظور پروردگار است میرسد.
ص : 146
وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً
ابر را متراکب و طبقات متعدد نموده تا ضخیم گردیده « جبائی » و اما طبق قول « قتاده » :و قرار میدهد آن ابر را قطعه قطعه بنا بقول
گوید که مقصود قطعات مختلف ابر است که نور خورشید را می پوشاند. « ابی مسلم » انبوه شود.ولی
لالِهِ 􀀀 فَتَرَي الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِ
:پس می بینی قطرات باران را که از وسطهاي آن خارج میشود.
ذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ 􀀀 ادِهِ إِ 􀀀 شاءُ مِنْ عِب 􀀀 صابَ بِهِ مَنْ یَ 􀀀 ذا أَ 􀀀 فَإِ
:پس هنگامی که برساند(رحمت خویش را)بوسیله باران بهر کس از بندگان خود که خواهد آن وقت است که شادمان شده و
بیکدیگر بشارت باران را میدهند-تا زمینها سیراب و صاحبان آن بلکه تمام مردم آن سامان از نعم او بهرمند شوند-.
کانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسِینَ 􀀀 وَ إِنْ
تفسیر شده. « قتاده » :و اگر چه ایشان پیش از آنکه باران ببارد مأیوس از ریزش باران بوده باشند،چنین از
براي تأکید است،و بعضی هم گویند که (من قبل)اول اشاره به یأس آنان قبل از نزول « من قبل » آمده که تکرار لفظ « اخفش » و از
دوم اشاره به قبل از وزیدن باد میباشد. « من قبل » باران و
ا􀀀 اللّ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِه
􀀀
ارِ رَحْمَتِ هِ 􀀀 ی آث 􀀀 فَانْظُرْ إِل
:پس بنگر بسوي اثرهاي رحمت پروردگار که چگونه حیات می بخشد زمین را تا آنکه درختان و چراگاه ها سر سبز شده بعد
از آنکه خشک گردیده و همانند مردگان دیده میشد.
در این آیه خداوند خشک سالی زمین را بمنزله مرگ و سرسبزي آن را بمنزله حیات جلوه داده است.
ی􀀀 ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْت 􀀀 إِنَّ
:البته خداوند در آخرت مردگان را زنده مینماید.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 وَ هُوَ عَل
:و او بر هر چیز قادر است و تفسیر این جمله قبلا گفته شد.
ص : 147
[ [سوره الروم ( 30 ): آیات 51 تا 55
اشاره
ذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ 􀀀 اءَ إِ 􀀀 لا تُسْمِعُ اَلصُّمَّ اَلدُّع 􀀀 ی وَ 􀀀 لا تُسْمِعُ اَلْمَوْت 􀀀 ا رِیحاً فَرَأَوْهُ مُصْ فَ  را لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ یَکْفُرُونَ ( 51 ) فَإِنَّکَ 􀀀 وَ لَئِنْ أَرْسَلْن
اَللّ اَلَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ ضَ عْفٍ ثُمَّ جَعَلَ
􀀀
ا فَهُمْ مُسْلِمُونَ ( 53 ) هُ 􀀀 اتِن 􀀀 إِلاّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآی
􀀀
لالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ 􀀀 ادِ اَلْعُمْیِ عَنْ ضَ 􀀀 ا أَنْتَ بِه 􀀀 52 ) وَ م )
اَلسّ یُقْسِمُ اَلْمُجْرِمُونَ
اعَهُ 􀀀 یَو تَقُومُ یَش وَ هُوَ اَلْعَلِیمُ اَلْقَدِیرُ ( 54 ) وَ مَْ اء 􀀀 ا 􀀀 مِنْ بَعْدِ ضَ عْفٍ قُوَّهً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ ضَ عْفاً وَ شَیْبَهً یَخْلُقُ م
( کانُوا یُؤْفَکُونَ ( 55 􀀀 ذلِکَ 􀀀 ساعَهٍ کَ 􀀀 ا لَبِثُوا غَیْرَ 􀀀م
ترجمه:
و اگر بفرستیم بادي را پس ببینند آن(سبزه ها)را زرد شده هر اینه میگردند بعد از آن همه شادمانی کفران کنندگان پس
تو(اي پیامبر،ص)نتوانی افراد مرده را بشنوانی و نه افراد کر را سخنی،در آن هنگام که برگردند(از تو)پشت کنندگان.و نیستی
تو
ص : 148
(اي پیامبر،ص)راهنماي کوران از گمرهی آنان و نتوانی بشنوانی(سخنت را)مگر به آنانکه بخواهند ایمان بآیات آورند پس
ایشان تسلیم شوندگانند.خداوند است که خلق نموده شما را از سستی سپس قرار داده بعد از سستی توانایی سپس قرار داده از
بعد توانایی سستی و پیري میآفریند آن نوع که خواهد و او داناي توانا است.و روزي که ساعت(قیامت)بپا شود سوگند یاد
میکنند گنهکاران که درنگ نکردند جز یک ساعت اینچنین بودند(در دنیا)که دروغ میگفتند.
قرائت:
خوانده اند و در « لا تسمع » قرائت نموده و بقیه « لا یسمع » نقل کرده که او « ابی عمر » از « ابن کثیر و عباس »: و لا تسمع الصم الدعاء
سوره نمل اشاره باین مطلب شد.
مضمومه و دیگران با فتحه خوانده اند و در سوره انفال هم باین موضوع اشاره شد. « ضاد » آن را به « عاصم و حمزه »: من ضعف
اعراب:
ا􀀀 لَئِنْ أَرْسَلْن
بوده چنان « لیظلن » بمعنی « ظلموا » :جواب شرط در اینجا محذوف شده زیرا با جواب قسم بی نیاز از او میشویم و
است و بنا بر این(لظلوا)هم جواب قسم و هم جواب از شرط واقع شده بلکه در قسم سزاوارتر بوده چون « نرسل » بمعنی « ارسلنا » که
خواهد بود. « اللّ یکفرون
􀀀
ان ارسلنا ریحاً فظلوا و ه » او مقدم بر شرط است و اگر بخواهیم شرط مقدم باشد تقدیر کلام
آنست که در اول روز « لظلوا » آن را لام انذار قسم می نامند.و معنی « اهل کوفه » را لام توطئه قسم نامیده و « لئن » لام در « اهل بصره »
که هنگام ظل و سایه خورشید است کفران نعمت کنند.
مقصود:
سپس خداوند توبیخ نموده افرادي را که کفران نعمت کنند و چنین میفرماید:
ا رِیحاً 􀀀 وَ لَئِنْ أَرْسَلْن
:و اگر فرستادیم بادي را که سرد بوده تا آن اشجار و سبزه ها را زرد و خشک نماید.
ص : 149
فَرَأَوْهُ مُصْفَ  را
:پس دیدند گیاهان و مزارع اي که همه از آثار رحمت پروردگار بود،زرد شده و با آمدن فصل سرما حالت سبز و خرمی را از
دست داده.
بعضی گویند(هاء)ضمیر و به(سحاب)که در آیات پیش بوده راجع میشود یعنی دیدند که ابرها زرد شده و چون چنین شود
دیگر باران نخواهد داشت.
لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ یَکْفُرُونَ
:گردیدند بعد از شادمانی و امیدواري بآمدن باران کافران بنعمت خدا و کافر به پروردگار جهان میشوند و بآنچه را خداوند
حکیم خواسته راضی نشده و باو نسبت جهل میدهند-چرا گیاهان سر سبز و درختان بارور زرد شد و از آن طراوت خارج
گردید و اصولا چرا فصل سرما رسید-اما نمی دانند که خداوند،حکیم بوده و آنچه را که صلاح و خیر است انجام میدهد تا
مردم از نعمت ها شکر گذاري نموده بیدار باشند.
سپس خداوند خطاب به پیامبر(ص)نموده و در باره این مردم جاهل چنین میفرماید:
ی􀀀 لا تُسْمِعُ الْمَوْت 􀀀 فَإِنَّکَ
:پس تو اي محمد(ص)نتوانی مردگان را بشنوانی -آنکه قلب و روحش مرده-.
اءَ 􀀀 لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّع 􀀀 وَ
:و نتوانی به کران که اصلا سخنی نمی شنوند کلام خود و سخن حق را بشنوانی و خداوند تشبیه نموده وضع کفار را به
شخص مرده یا کر که نه تفکر و تدبر در سخن پیامبر نموده و بلکه اصلا حاضر نیست سخنی را از او بشنود پس همانند کران و
مردگان اند.
ذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ 􀀀إِ
:در این هنگام آن کافران از دلائل ما برگشت نموده و بگمراهی پیشین خود قیام کنند و از راه تکامل معنوي باز بایستند.
لالَتِهِمْ 􀀀 ادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَ 􀀀 ا أَنْتَ بِه 􀀀 وَ م
:و نیستی تو اي پیامبر(ص)راهنماي کوران که آنان را از گمراهیشان هدایت کنی.در اینجا آنان تشبیه به کوران شده-و کسی
که خود را همانند نابینا قرار دهد و نخواهد از حقایق بهر گیرد-چگونه پیامبر او را بینا سازد.
ص : 150
ا􀀀 اتِن 􀀀 إِلاّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآی
􀀀
إِنْ تُسْمِعُ
:نتوانی بشنوانی کلام خود را مگر بآنان که ایمان بآیات ما آورده و میخواهند که از رهنمایی هاي ما بهرمند شده تصدیق
نمایند.
فَهُمْ مُسْلِمُونَ
:پس ایشان تسلیم شونده و مطیع پروردگار میباشند.
اَللّ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ
􀀀
هُ
:خداوند است که شما را خلق نموده از سستی و مقصود از نطفه ها است و ممکن است مقصود زمان کودکی باشد که قادر
هیچگونه فعالیت ها نمی باشند.
ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّهً
:سپس قرار داده پس از سستی و ناتوانی قوت و توانایی و مقصود دوران جوانی و بهار توانایی است.
ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَهً
:سپس قرار داده پس از توانایی سستی و پیري که حالت کهولت و دوران پیري سر رسیده است.
شاءُ 􀀀 ا یَ 􀀀 یَخْلُقُ م
:خداوند میآفریند آن را که میخواهد و بهر طور که اراده کند -و این خود کاشف از حکمت پروردگار جهان است-.
وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ
:و او داناي مصالح بندگان بوده قادر است آنچه را که طبق مصلحت انجام میدهد.
سپس بروز قیامت اشاره نموده چنین فرماید:
السّ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ
اعَهُ 􀀀 یَو تَقُومُ وَ مَْ
:و روزي که قیامت بپا شود سوگند یاد کنند گنهکاران.
ساعَهٍ 􀀀 ا لَبِثُوا غَیْرَ 􀀀م
نقل شده،و بعضی گفته اند یعنی سوگند « کلبی و مقاتل » :که در قبرها تنها یک ساعت بیش بسر نبردند چنان که این تفسیر از
گوید یعنی بعد از عذاب قبر بیش از یک ساعت توقف نکردیم که « جبائی » یاد کنند که در دنیا جز یک ساعت بیش نبودیم،و
قیامت شروع شده.
اشکال:چگونه در قیامت سوگند دروغ یاد کنند با آنکه در آن روز همه چیز آشکار و حقیقت امر روشن و ضروري است.
در پاسخ این اشکال سخنانی گفته شده است:
ص : 151
الف:ابو علی و ابو هاشم گفته اند:آنان بر طبق گمان خود سخن گفته اند زیرا بگمان خود بیش از یک ساعت در قبر نبودند.
ب:چون در قیامت واقع شوند و آن همه وحشتها و بررسی اعمال با عدل پروردگار را در مقابل خود می بینند،آن وقت دنیا در
نظرشان یک ساعت جلوه میکند و در افسوس اند که چرا بدنیا مشغول و از امر آخرت باز ماندند.
ممکن است هنگام بیرون آمدن از قبر و پیش « که بیش از یک ساعت در قبر نبودیم » ج:ابو بکر بن اخشید گوید:این قسم دروغ
از کمال عقلشان(و بخود آمدن آنان)بوده باشد.
کانُوا یُؤْفَکُونَ 􀀀 ذلِکَ 􀀀 کَ
:اینچنین در دنیا هم دروغ می گفتند و یا مقصود آن باشد که اصرار بر جهل خود داشته و از حقایق دو جهان باز می ماندند.
در اینجا باید گفت که باین آیه براي نفی عذاب قبر نمی توان استدلال کرد زیرا چنان که گفتیم یکی از معانی در اینجا آنست
.« گویند پس از عذاب قبر بیش از یک ساعت توقف نکردیم » که
ص : 152
[ [سوره الروم ( 30 ): آیات 56 تا 60
اشاره
لا تَعْلَمُونَ ( 56 ) فَیَوْمَئِذٍ 􀀀 کِنَّکُمْ کُنْتُمْ 􀀀 ذا یَوْمُ اَلْبَعْثِ وَ ل 􀀀􀀀 ی یَوْمِ اَلْبَعْثِ فَه 􀀀 اَللّ إِل
􀀀
ابِ هِ 􀀀 مانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِت 􀀀 الَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ وَ اَلْإِی 􀀀 وَ ق
ذَا اَلْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآیَهٍ لَیَقُولَنَّ 􀀀 لِلنّ فِی ه
اسِ􀀀 ضَ ر بَْنا􀀀 یُس ( 57 ) وَ لَقَدْ لا هُمْ ْتَعْتَبُونَ 􀀀 مَع وَ لا یَنْفَعُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا ذِْرَتُهُمْ 􀀀
لا یَسْتَخِفَّنَّکَ 􀀀 اَللّ حَقٌّ وَ
􀀀
لا یَعْلَمُونَ ( 59 ) فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ هِ 􀀀 ی قُلُوبِ اَلَّذِینَ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
ذلِکَ یَطْبَعُ هُ 􀀀 إِلاّ مُبْطِلُونَ ( 58 ) کَ
􀀀
اَلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ
( لا یُوقِنُونَ ( 60 􀀀 اَلَّذِینَ
ترجمه:
و گفتند آنان که دانش و ایمان بایشان داده شده(بمجرمین)که درنگ نمودید (در قبر یا دنیا و)در کتاب خدا(درنگتان معلوم
بوده)تا روز برانگیخته شدن پس امروز روز بر انگیخته شدن(یعنی قیامت)است و لکن شما نمی دانستید.پس در آن روز نفعی
نرساند بآنان که ستم نموده اند عذرهایشان و نه ایشان به برگشت خوانده
ص : 153
میشوند.و تحقیقاً براي مردم در این قرآن مثل زدیم(و گفتیم)از هر مثلی(تا آگاه شوند)و اگر بیاوري ایشان را به آیتی هر اینه
آنان که کافر شدند گویند نیستید شما مگر دارندگان آئین باطل.اینچنین خداوند مهر نهاده بر قلب هاي آنان که نمی دانند.
پس تو(اي محمد،ص)صبر کن البته وعدة خداوند راست بوده و نتوانند کوچک و نابودت نمایند آنان که یقین ندارند.
قرائت:
نیز در لا ینفع این دو قول آمده و « حم المؤمن » خوانده اند و در سوره « لا تنفع » آن را با یاء و دیگران با تاء « اهل کوفه »: لا ینفع
نظر اهل کوفه را پذیرفته است. « نافع » آنجا
دلیل:
بوده و او لفظاً مؤنث و مقتضی تأنیث فعل میباشد و اما « معذرتهم » بهتر و صحیح تر است زیرا فاعلش « لا تنفع » گوید « ابو علی »
خوانده اند گویند که فاعل مؤنث مجازي بوده و بین او و فعل فاصله شده و با این ترتیب بهتر است که فعل « لا ینفع » آنان که
مذکر خوانده شود.
مقصود:
سپس خداوند از گفتار علماء با آنان،در آن روز خبر داده میفرماید:
مانَ 􀀀 الَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِی 􀀀 وَ ق
:و-بمجرمین-گفتند آنان که علم و ایمان داده شده اند و از راه دلائل موجوده و دقت در آنها بیقین رسیده و ایمان به
پروردگار جهان آوردند و تصدیق پیامبر(ص)نمودند.
اللّ
􀀀
ابِ هِ 􀀀 لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِت
:درنگ کردید در قبرهایتان که ثابت و نوشته شده در کتاب پروردگار و بعضی گویند مقصود علم پروردگار است نظیر آیه
یعنی از دنبال آنان-پس از دنیا-آتش دوزخ بوده تا روزي که در قیامت برانگیخته « ی یَوْمِ یُبْعَثُونَ 􀀀 ائِهِمْ بَرْزَخٌ إِل 􀀀 وَ مِنْ وَر » شریفه
شوند،و آن روز علمش در نزد خداوند است.
ذا یَوْمُ الْبَعْثِ 􀀀􀀀 ی یَوْمِ الْبَعْثِ فَه 􀀀 إِل
:تا روز برانگیخته شدن-و آن روز قیامت است-.
ص : 154
در این آیه ملائکه اند و بعضی به پیامبر وعده اي به مؤمنین از مردم تفسیر نموده اند. « علماء » گفته شده مقصود از
اللّ و الایمان لقد لبثتم الی یوم
􀀀
الذین اوتوا العلم فی کتاب ه » و بعضی گفته اند در آیه تقدیم و تأخیري واقع شده و در اصل
میباشد یعنی افرادي که از مردم داراي علم بودند در کتاب خدا و ایمان دارند آنان گویند بمجرمین که درنگ کردید « البعث
در قبرها تا روز بر انگیخته شدن،و اکنون همان روز بر انگیخته شدن یعنی روز قیامت است که شما در دنیا انکار مینمودید و
اللّ در اینجا علم خداست که در لوح محفوظ است.
􀀀
مقصود از کتاب ه « زجاج » بنا بقول
لا تَعْلَمُونَ 􀀀 کِنَّکُمْ کُنْتُمْ 􀀀 وَ ل
:و لکن شما در دنیا عالم بوقوعش نبوده-یقین بآن نداشتید-و اکنون هم که یقین پیدا کردید دیگر سود نخواهد داشت لذا
میفرماید:
لا یَنْفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ 􀀀 فَیَوْمَئِذٍ
:پس در آن روز عذرهاي مردمی که در دنیا با کفر و انواع گناهان ظلم بنفس نموده اند فایده اي بحالشان نخواهد داشت پس
نتوانند عذري بیاورند و اگر هم عذري آوردند-براي کفر و آن همه گناهان- پذیرفته نمیشود.
لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ 􀀀 وَ
:و نه ایشان به برگشت خوانده میشوند زیرا دیگر در آن روز از آنان خواسته نمیشود که بحق برگردید از کفر صرف نظر
نمائید-چون قیامت روز پاداش بوده نه روز عمل-.
ذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ 􀀀 لِلنّ فِی ه
اسِ􀀀 ضَر بَْنا􀀀 وَ لَقَدْ
:تحقیقاً مثل زدیم براي مردم در این قرآن از هر مثلی و در بیان مثل هایی که آنان را به توحید پروردگار و ایمان بخدا دعوت
کند،اصرار نمودیم.
وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآیَهٍ
:و اگر بیاوري تو-اي پیامبر(ص)-ایشان را به معجزه ظاهري که بتو پیشنهاد کرده اند.
إِلاّ مُبْطِلُونَ
􀀀
لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ
:هر آینه افرادي که کافر شدند گویند که نیستید شما مگر اصحاب اباطیل که آئین تان باطل و گفتارتان نادرست
ص : 155
است و این سخن در حقیقت اخبار از دشمنی و تکذیب آنان را نسبت بآیات پروردگار ثابت می کند.
ذلِکَ􀀀 کَ
:مانند این افراد که خداوند بر اثر معاصی و کفر آنان بر قلب ها و فکرهایشان مهر نهاده و پرده کشیده است.
لا یَعْلَمُونَ 􀀀 ی قُلُوبِ الَّذِینَ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
یَطْبَعُ هُ
:مهر نهاده-و پرده کشیده-خداوند بر قلب و فکر مردمی که یقین به خداوند هستی نداشته و نخواسته اند از آئین یکتا پرستی
بهره مند شوند.
گفته شد. « طبع و ختم » در سوره بقره تفسیر
فَاصْبِرْ
:پس صبر کن تو اي محمد(ص)بر اذیت هاي این ملت کافر که بر کفر و آئین باطل خود اصرار می ورزند.
اللّ حَقٌّ
􀀀
إِنَّ وَعْدَ هِ
:البته وعده خداوند راست بوده،دشمنان را عذاب نموده شکست میدهد و یاران تو را پیروز نموده،آئینت را استوار خواهد
داشت.
لا یُوقِنُونَ 􀀀 لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ 􀀀 وَ
:و نتوانند تو را کوچک شمرده نابودت کنند مردمی که به قیامت و حساب آن یقین ندارند،ایشان مردمی شکاك و گمراهند.
آمده که مقصود آنست که انحراف و اصرار آنان بر کفر موجب نشود تو غضب کنی و بر خلاف آنچه را که « جبائی » و از
مأمور به صبر هستی اقدام نمایی(و براي آنان عذاب طلب کنی).
ص : 156
سور