گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
سوره فاتحه الکتاب






اشاره
هفت آیه مدنیه
[ [سوره الفاتحۀ [ 1]: آیه 1
اشاره
41- بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم [ 1] -قرآن- 1
ترجمه
بنام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر
. در صافی از تفسیر امام علیه السلام و توحید صدوق نقل فرموده که حضرت امیر المؤمنین [ع] فرمود او است خداوندي که ملتجی
میشود باو هر مخلوقی در وقت حاجت و شدت که منقطع شده باشد امید او از هر کسی جز او و قطع شده باشد اسباب از هر کس
که سواي او است میگوید بسم اللّه یعنی کمک میجویم در تمام امورم از خداوندي که سزاوار نیست بندگی مگر براي او،
آنخداوندیکه دادخواه است چون از او دادخواهی کنند و اجابت کننده است وقتی که او را بخوانند. شرح اللّه نام مبارك خداوند
است که جامع صفات کمال و منزه از هر عیب و نقص است و از اینکه باب است که از امیر المؤمنین [ع] نقل شده که فرمود اللّه
اسم اعظم الهی است: زیرا دلالت بر تمام اسماء و صفات الهی دارد و سایر اسماء هر یک اشاره بمرتبه از مراتب وجود او است،
صفحه 93 از 522
تعالی شأنه و تقدست اسمائه، و در باب فرق بین دو اسم مبارك رحمن و رحیم اخبار و اقوال مفسرین مختلف است بنظر حقیر
بهترین مبین روایتی است که از امام صادق [ع] نقل شده که فرمود الرحمن اسم خاص است براي صفت عام و الرحیم اسم عام است
براي صفت خاص یعنی رحمن اسمی است که سزاوار نیست اطلاق آن بر غیر خداوند زیرا دلالت کند بر معنی عام که مهربانی
بتمام موجودات باشد که بهر موجودي خلعت هستی پوشیده و بکمال لائق خود رسانده و خوان نعمت خود را در تمام عوالم وجود
گسترده، و اینکه عموم رحمت و کمال رأفت واضح است که مخصوص بخداوند است، و رحیم اسمی است که اطلاق آن بر غیر
خداوند هم سزاوار است، زیرا دلالت دارد بر صفت خاص که آن صفت در غیر خداوند عبارت از حد و مرتبه رحم و مهربانی هر
موجودي است و در خداوند عبارت از توفیق در دنیا و دین است که نتیجه آن آمرزش در آخرت است و اینکه فضل و کرم
اختصاص باهل ایمان دارد. [ صفحه 4] تحقیق بنظر حقیر اینکه دو اسم مبارك هر دو صفت مشبّهه مبنی براي مبالغه است و یک
معنی دارد و براي تأکید ذکر شده است چون یکی از نکات مهمه بلاغتی آنستکه متکلم در اول خطاب مالک قلوب مخاطبین شود
و اظهار محبت تام و تمام بانها نماید بلکه مدعی محبت آنها بخود شود، چنانچه حضرت سجاد [ع] در اول خطبه شام فرمود خداوند
بما علم و حلم و فصاحت و شجاعت و سماحت عطا فرمود و محبت ما را در دلهاي اهل ایمان جاي داد و در صورتی که مقام
اقتضاء تثبیت و تسجیل امر را دارد تکرار معنی بالفاظ مترادفه مخل بفصاحت نیست بلکه مؤکد است و اینکه در روایات و تفاسیر
ذکر فرق شده براي رفع توهم تکرار مخل بفصاحت بیان مصداق فرمودهاند چنانچه متعارف در محاوره با اهل لسان است و معلوم
است که مهربانی پروردگار در دنیا خلعت هستی و روزي دادن است و در آخرت آمرزش و بهشت جاوید و هر دو از لوازم کمال
رحمت و رحمانیت است و لهذا رحمت رحمانیّه و رحیمیه گویند و قدر مشترك را رحمت گیرند و در اینکه بیانات تعبیر بلازم
شده است ولی مفهوم یکی است و اینکه وجه جمع بین اقوال و اخبار مختلفه اینکه باب است، نهایت آنکه چون رحمن یک حرف
اضافه دارد اشاره برحمت غیر متناهیه گرفتهاند و در غیر خداوند استعمال نمیشود. تنبیه در خبر است از مولاي متقیان و امیر مؤمنان
که فرمود همانا قرآن تمامی در باء بسم اللّه است و من نقطه زیر آن بائم: و اینکه براي آنستکه اجمال معانی قرآن در سوره مبارکه
حمد است که بمنزله فهرست معارف قرآنیّه است و شاید بهمین سبب با آنکه در مدینه نازل شده است در اول قرآن ضبط شده و
تمام معانی حمد در اینکه آیه شریفه بنحو اجمال مندرج است و باین جهت مطلع الشمس کلام الهی گشته بلکه مائز هر سوره از
سوره دیگر است چنانچه از امیر المؤمنین [ع] نقل شده که فرمود بسم اللّه الرحمن الرحیم در اول هر سوره آیه است از آن سوره
خداوند هیچ سوره را بر نبی اکرم نفرستاد مگر آنکه مصّدر بود باین آیه مبارکه و در کافی از امام باقر [ع] نقل فرموده که بسم اللّه
الرحمن الرحیم اول هر کتابی است که از آسمان نازل شده و چون اینکه آیه را تلاوت کنی باکی نیست اگر استعاذه ننمائی و
محفوظ خواهی بود از آفات ارضی و سماوي انشاء اللّه تعالی، و از حضرت ختمی مرتبت مروي است که خداوند فرمود هر امر
خطیري که در ابتداء آن بسم اللّه الرحمن الرحیم ذکر نشود ناتمام خواهد ماند و از [ صفحه 5] حضرت باقر [ع] نقل شده که فرمود
دزدیدند یعنی اهل خلاف گرامیترین آیه را از کتاب خداوند که آن بسم اللّه الرحمن الرحیم است سزاوار است تبرك جسته شود
بآن در اول هر امر خواه بزرگ باشد خواه کوچک خلاصه آنکه اینکه مزیّت براي مقام جامعیت اینکه آیه شریفه است و تمام معانی
اینکه آیه مبارکه در اسم مقدس اللّه بنحو اجمال در عین کشف تفصیلی جمع است و لفظ باء مظهر سببیت مسبب الاسباب است در
عالم لفظ و امتیاز باء از حروف مشابهه بآن بنقطه زیرین است، و مظهر تام و تمام مسبب الاسباب در تمام عوالم وجود سر سلسله
خاندان نبوت و طهارت است بکم فتح اللّه و بکم یختم چنانچه اگر دیده بصیرت شخص باز شود و قرآن را بوجود نورانی مشاهده
نماید تمام حقائق موجودات عالم بآن نور برایش مشهود میشود و در اینکه مقام که قرآن نور محض و بیاض خالص است میبیند
که تمام آنحقائق در سوره حمد جمع و تمام آن حقیقت و نورانیت در آیه مبارکه مکشوف و امیر المؤمنین [ع] نقطه زیر باء و امام
مبین است و تمامی موجودات در آن نقطه جمعند و از شعاع آن خلعت هستی گرفته و در بارگاه انس جاي گزینند خداوند بما دیده
صفحه 94 از 522
بصیرت عنایت فرماید انشاء اللّه تعالی. ایقاظ اي برادر عزیز از فضل و رحمت الهی مأیوس مباش و سعی کن باین مقام برسی چون
یأس از رحمت الهی از معاصی کبیره است خداوند بر طبق روایات معصومین، صد جزء رحمت دارد که یک جزء آنرا بر تمام
کائنات از اوّلین و آخرین قسمت نموده و از آن یک جزء است رحمت و مهربانی انبیا و اولیا بر امم و شیعیان خودشان و محبت
پدران و مادران و خویشاوندان بر اولاد و نزدیکان خود و عطوفت چرندگان و پرندگان بر موالیدشان، اینکه جوهر قدسی که در
وجود تو جاي گزین شده امانت الهی است هشیار باش و بیمصرف خرج مکن در تهذیب اخلاق بکوش و لوح دل را از زنگار
معاصی بشوي تا مظهر جلوه رحمانی و مظهر انوار قرآنی شود و باسرار الهی واقف گردد تا مصداق آیه شریفه و لکن جعلناه نورا
نهدي به من نشاء من عبادنا باشی و مقام مقدس علوي را مشاهده نمائی تو ملک بودي فردوس برین جایت بود آدم آورد درین دیر
خراب آبادت.
[ [سوره الفاتحۀ [ 1]: آیه 2
اشاره
39- الحَمدُ لِلّه رَب العالَمِینَ [ 2] -قرآن- 1
ترجمه
[ ستایش مر خدایراست که پروردگار جهانیان است. [ صفحه 6
تفسیر
در عیون و تفسیر امام [ع] از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود تفسیر اینکه آیه آنستکه همانا خداوند شناساند به بندگان
خود شمه از نعم خود را بنحو اجمال زیرا قدرت ندارند بندگان بر شناسائی تمام آن نعم بطور تفصیل چون نعم الهی نامتناهی است
پس فرمود بگوئید ستایش مر خدایراست بر آنچه از نعمت عطا فرموده است بما و پروردگار جهانیان یعنی صاحب اختیار و آفریننده
هر موجودي و روزي دهنده هر جنبنده از راههائی که میداند و نمیداند تربیت میفرماید حیوانات را بدست قدرت خویش و روزي
میدهد آنانرا از خزانه غیب خویش و جاي میدهد آنها را در کنف حمایت خود و میرساند آنانرا بصلاح خودشان و نگاه میدارد
اجسام بیروح را از متلاشی شدن مانند سنگ و از متلاصق بودن مانند خاك و حفاظت میفرماید آسمانرا از آنکه بزمین افتد و زمین
را از آنکه فرو رود مگر بدستور خود، و در کافی از صادق آل محمّد [ص] نقل فرموده که انعام نفرموده است خداوند هیچ نعمتیرا
از بزرگ و کوچک بر هیچ بنده مگر آنکه چون الحمد للّه گفت اداء شکر آن نعمت را نمود. شرح بدانکه حمد ستایش در برابر
نیکی اختیاري است و مدح ستایش بر مطلق نیکی است و شکر ستایش در مقابل نعمت است، و از اینجا معلوم میشود که مناسب با
مقام ربوبی حمد و شکر است زیرا حق فاعل مختار است بلکه ذات مقدسش عین اراده و اختیار و سایر صفات کمال است چنانچه
ببراهین قطعیه در علم حکمت الهی ثابت و محقق شده است و در خطبه اول نهج البلاغه امام [ع] کمال توحید و اخلاص را در تنزیه
ذات از صفات قرار داده یعنی صفات حضرتش زائد بر ذات نیست بلکه عین ذات است نه چنانچه بعضی از اهل ظاهر تصور
نمودهاند و قائل بتجرد ذات از صفات شدهاند زیرا خلو ذات در مرتبه خود از صفات موجب نقص و احتیاج است، و میتوان گفت
حمد انسب از شکر است زیرا که آن در برابر نیکوئی شخصی اختیاري و نیکی بغیر است و شکر مخصوص بنیکی بر غیر پس حمد
صفحه 95 از 522
اکمل و اتم است و شکر اخص و انقص، لذا بعد از نام خداوند بمزیت ابتداء فائز گشته، و ربّ صفت مشبهه است بمعنی صاحب
اختیار و پروردگار، و چگونگی تربیت خداوند در حدیث علوي بیان شد، و عالمین اسم جمع است نه جمع عالم مانند لفظ قوم
چنانچه إبن مالک آنرا از افراد شبه جمع شمرده و شارح سیوطی تقریر نموده ولی بنظر حقیر نه از باب آنکه اختصاص بارباب دانش
دارد و عالم عام است و اگر جمع باشد زیادي مدلول [ صفحه 7] مفرد بر جمع لازم آید، بلکه براي آنکه بمعنی اهل عالم است نه
عالمها و دلالتش بر افراد بنحو تضمن است نه مطابقه، و اینکه فارق بین جمع و اسم آنست و فهم عرفی و موارد استعمال شاهد
مدعی است و بر تمام عوالم وجود باعتبار آنکه موجبات علم و معرفت بذات احدیت میباشند اطلاق میشود و از اینکه بیان اشتباهات
بعضی مفسرین از معاصر و غیره مکشوف و تکلفات مذکوره مرفوع خواهد شد انشاء اللّه تعالی.
[ [سوره الفاتحۀ [ 1]: آیه 3
اشاره
26- الرَّحمن الرَّحِیم [ 3] -قرآن- 1
بیان
ترجمه و شرح اینکه دو اسم مبارك گذشت، و بنظر حقیر نکته بلاغتی تکرار همان است که بیان شد، و استحقاق براي حمد نیز
گفتهاند.
[ [سوره الفاتحۀ [ 1]: آیه 4
اشاره
28- مالِک یَوم الدِّین [ 4] -قرآن- 1
ترجمه
خداوند روز جزا.
تفسیر
. در صافی از تفسیر امام [ع] نقل نموده که مراد آنستکه خداوند قادر است بر اقامه روز جزا، و حکم کننده است در آنروز بحق، و
دین بمعنی حساب است، و نیز نقل فرموده که پیغمبر فرمود زیركترین مردم کسی است که در دنیا بازرسی و حساب کردار خود
را بنماید و توشه آخرت را تهیه کند و احمقترین خلق کسی است که پیروي کند خواهش نفس خود را و آرزوي خود را در برابر
اراده الهی زیاد نماید، و حدیث دیگري نقل نموده که بازرسی کنید خود را پیش از آنکه بازرسی شوید و بسنجید خویش را پیش
از آنکه سنجیده شوید، و فرموده در اینکه دو حدیث دلالت است بر آنکه از براي هر انسان عاقلی فرض است آنکه فارغ شود از
حساب و سنجیدن عمل خود در دنیا بنحویکه محتاج بحساب و میزان نشود در آخرت و حق اینکه است نزد ارباب علم و معرفت
صفحه 96 از 522
خداوند توفیق کرامت فرماید. شرح مالک بمعنی صاحب اختیار است، و قرائت عاصم و کسائی است و چهار نفر از قراء سبعه و
حضرت صادق [ع] ملک قرائت نمودهاند که بمعنی پادشاه است و أنسب بمقام و در خطوط قدیمه اینکه دو لفظ شبیه بیکدیگر
نوشته میشده در هر حال چون از طرف ائمه اطهار امر بقرائت بنحو متعارف شده است براي مصالح و حکمی جائز است قرائت
مالک اگر چه ملک احسن است، و احوط جمع است چنانچه شیخ محقق حائري استاد ما قدس سره بر اینکه رویه سالها مستقر بود،
و یوم در لغت بمعنی روز و در عرف از اول طلوع آفتاب [ صفحه 8] تا غروب قدر متیقن اطلاق آنست، و بنظر حقیر از ابتداء
روشنی هوا تا بدو تاریکی را شامل است، و لسان اخبار در اینکه باب خالی از اختلاف نیست، لذا در عروة الوثقی در تعیین نصف
شب احتیاط فرموده که مراعات بین طلوع فجر صادق و طلوع آفتاب شود و بر شبانه روز هم اطلاق میشود، و روز قیامت بمنزله روح
تمام روزهاي اینکه عالم از اول دنیا تا آخر است که در آن روز جمعند اولین و آخرین و تمام ارواح سعدا و اشقیا بصورت عمل
خود جلوهگرند، از پیغمبر اکرم نقل شده است که فرمود مردم محشور میشوند به نیتهاي خودشان و بعضی از آنها بصورتهائی
زشتتر از خوکها و بوزینهها میباشند میروند اهل ایمان بسوي خداوند و بهشت جاوید و کشیده میشوند گنهکاران بسوي جهنم و
خداوند بعث میفرماید تمام اهل قبور را و احدي را باقی نمیگذارد و در مقابل ذات احدیت صف میبندند و منتظر فرمان الهی
میباشند آنروز روزي است که فرار میکند مرد از برادر و پدر و مادر خود و زن و فرزندان خویش هر کس چنان بخود مشغول است
که ابدا بدیگري توجه ندارد رويهاي اهل ایمان و تقوي درخشان و خندان و فرحناك است و رخساره اهل کفر و ضلال غبار آلود
و گرفته و تیره و تار است جائی را نمیبینند و کسی را نمیشناسند ولی اهل ایمان و یقین میتابد نور خودشان در برابر و سمت
راست آنها بطوریکه تمام صفحه محشر را روشن مینماید البته نور هر کس بقدر علم و عمل او است و تعجب از آنستکه اینکه نور
براي اهل کفر و نفاق ابدا روشنائی ندارد و اهل بهشت جوان و ساده بنظر میآیند و آنها که بر حسب غلبه هر یک از قواي شهویه و
اعمال ناشیه از آن قوا بصورت حیوان مناسب میباشند بطوري هستند که هر کس آنها را در دنیا دیده باشد میشناسد که فلان پسر
فلان است و بصورت سک یا خوك یا بوزینه شده است نعوذ باللّه از چنین روزي، خدایا بما توفیق عنایت فرما که اگر اینکه صور
خبیثه در وجود ما تولید شده باشد باستغفار و عمل صالح مخصوصا نماز با سوز و گداز بصورت خوب مبدل نمائیم و مگذاریم
باطن ما در دنیا براي اهل بصیرت و در آخرت در مراي و منظر همه ظاهر شود یا ستار العیوب و یا غفار الذنوب اغفر ذنوبنا و استر
عیوبنا فی الدنیا و الاخره بجاه محمّد و عترته الطاهره، دین بمعنی پاداش دادن و مصدر است و بمعنی اسم مصدر که پاداش و جزا
باشد هم مناسب است در هر حال یوم الدین از القاب روز قیامت است و اسماء و القاب اینکه روز بر طبق عقل و نقل بقدري زیاد
است که از حد احصا خارج است و انشاء اللّه [ صفحه 9] تعالی در ضمن تفسیر آیات قرانیه شمه از آنها معلوم و مبین خواهد
گردید.
[ [سوره الفاتحۀ [ 1]: آیه 5
اشاره
44- إِیّاكَ نَعبُدُ وَ إِیّاكَ نَستَعِین [ 5] -قرآن- 1
ترجمه
تو را پرستش میکنیم و از تو کمک میجوئیم.
صفحه 97 از 522
تفسیر
. در تفسیر امام است که خدا فرموده بگوئید اي بندگانیکه نعمت بشما عطا نمودم تو را پرستش مینمائیم اي کسیکه بما انعام
فرمودي اطاعت میکنیم تو را از روي اخلاص در حالیکه اقرار داریم به یگانگی تو با کمال خواري و خضوع بدون ریاء و سمعه و از
تو کمک میجوئیم بر بندگی و فرمانبرداري تو و بر دفع شرهاي دشمنان تو و رد مکرهاي آنان و ایستادگی و ثبات قدم بر آنچه
فرمان دادي و از حضرت صادق [ع] مروي است که یعنی نمیخواهیم از تو جز تو را پرستش نمیکنیم تو را در مقابل عوض و بدل
مانند پرستش کسانیکه معرفت بتو ندارند و از حضرتت غائبند. تنبیه تقدیم ایاك که حق آن تاخیر است براي افاده حصر است و
اشاره باشتراط عبادت بخلوص عمل از ریا و سمعه و سایر اغراض فاسده دنیویه که بهیچ وجه نباید در عمل راه پیدا کند که هرگاه
داخل اصل عمل یا جزء آن یا شرط یا مکان یا زمان یا وصف یا کیفیت یا مقدمات یا مؤخرات عمل شود اعم از واجبات یا
مستحبات یا مرکبات، یا باطل است یعنی باید اعاده یا قضا شود یا قبول نمیشود یعنی ثواب ندارد، بلکه بعضی از موارد معصیت
کبیره میشود و سر از گریبان کفر بیرون میآورد، و تفصیل اینکه اجمال موکول بکتب فقهیه است و نکته عدول از غیبت بخطاب
آنستکه چون بنده در مقام فرمانبرداري خداوند برآمد و خود را از کثافات ظاهریه و باطنیه تطهیر نمود و متوجه بمقام قدس ربوبی
شد و خداوند را بعظمت یاد کرد و نام نامی خدا را بر زبان جاري ساخت و حمد و ثناي الهی را بجاي آورد و اقرار بسلطنت مطلقه
الهیّه نمود که مفاد سوره حمد است کمکم بخدا نزدیک میشود بطوریکه اگر از اهل بصیرت باشد خدا را بچشم دل میبیند و
میشناسد پس مناسب است از غیبت بخطاب عدول نماید و با محبوب حقیقی راز و نیاز آغاز کند و خود را از شرك رها سازد و
بدامن یگانه معشوق اندازد. روي در قبله یک روئی کن || خلق بگذار و خدا جوئی کن تا خداوند هم با تو کمک فرموده بشاه راه
هدایتت برساند.
[ [سوره الفاتحۀ [ 1]: آیه 6
اشاره
35- اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ [ 6] -قرآن- 1
ترجمه
[ هدایت فرما ما را براه راست. [ صفحه 10
تفسیر
در معانی و تفسیر امام [ع] از حضرت صادق [ع] نقل شده که فرمود یعنی ارشاد فرما ما را بملازمت آنراهی که کشاننده باشد ما را
بسوي محبت تو و رساننده باشد ما را ببهشت تو و بازدارنده باشد ما را از آنکه طلب نمائیم و پیروي کنیم خواهشهاي نفس خود را
پس بزحمت و مشقت گرفتار شویم یا آنکه عمل نمائیم بآراء خود پس هلاك شویم و از امیر المؤمنین [ع] نقل شده که فرمود یعنی
ادامه بده از براي ما توفیق خود را آن توفیقی که اطاعت کردیم تو را بسبب آن در گذشته از روزگار خودمان تا اطاعت کنیم بهمان
منوال تو را در بقیه عمرهاي خودمان، و نیز در معانی الاخبار از امام صادق [ع] نقل فرموده که صراط راه است بشناسائی خداوند و
دو صراط است یکی در دنیا و دیگر در آخرت اما صراط دنیا او امام است که طاعتش بر مردم واجب است کسیکه بشناسد او را در
صفحه 98 از 522
دنیا و پیروي کند او را عبور میکند از صراطی که پل جهنم است در آخرت و کسیکه نشناسد او را در دنیا میلغزد پایش در وقت
گذشتن از صراط آخرت و میافتد در آتش جهنم و نیز از آنحضرت مروي است که فرمود صراط امیر المؤمنین [ع] است و در
روایت دیگر است که فرمود مائیم راه راست و نیز از آنحضرت روایت شده است که صراط باریکتر از مو و برّندهتر از شمشیر
است بعضیها میگذرند از آن مانند برق و برخی عبور میکنند از آن مانند دویدن اسب و پاره میروند بر آن پیاده و دستهاي میخزند
چون کودکان و جمعی میگذرند در حالتی که دستهاي خود را بر آن گرفتهاند پس گاهی فرود میآیند و آتش بآنها میرسد و
زمانی بجاي خود برقرارند و آتش بآنها نمیرسد و در روایت دیگر است که صراط تاریک است هر کس در آن بقدر روشنائی
خودش راه مییابد و از امیر المؤمنین [ع] نقل شده که صراط مستقیم در دنیاي آنراهی است که بلندي و پستی نداشته باشد و راست
باشد و در آخرت راه اهل ایمان است ببهشت و در بعضی از روایات وارد شده است که صراط معرفت بامیر المؤمنین [ع] است و در
بعضی دیگر بمعرفت امام تفسیر شده است و از پیغمبر [ص] و امیر المؤمنین [ع] و إبن مسعود نقل شده که صراط کتاب خدا است و
از محمّد حنفیه و إبن عباس و جابر بن عبد اللّه انصاري رضوان اللّه علیهم اجمعین نقل نمودهاند که صراط دین اسلام است و علماء
اخلاق صراط را عبارت از عدالت گرفتهاند که میانهروي در صفات و اعمال است باصطلاح آنها زیرا اصول اخلاق حسنه را چهار
میدانند حکمت و عفت و شجاعت و عدالت و از براي حکمت دو ضد قائلند یکی بلاهت [ صفحه 11 ] است و دیگر گربزه و براي
عفت هم دو ضد یکی شره است و دیگر خمودي و براي شجاعت هم دو ضد که جبن و تهوّر است و براي عدالت یک ضد قائلند
که ظلم باشد بنابراین اصول اخلاق ذمیمه هفت میشود که تعداد شد ولی والد ماجد حقیر در کتاب شفاء الصدور فرموده است
عدالت هم دو ضد دارد یکی ظلم است و دیگر انظلام که عبارت از آنستکه شخص عمدا خود را مظلوم بسازد و زیر بار ظلم برود و
بعبارت ساده خود را دستی توسري خور کند و اینکه غیر از مظلومیت است که کسی باو ظلم کند و او صبر نماید و شواهد بسیار از
کلمات بزرگان و سیره ائمه اطهار بر اینکه معنی قائم است که حقیر یافتهام و مقام اقتضاء نقل آنها را ندارد یکی از علماء اخلاق در
اینکه باب فرموده است میانه چون صراط المستقیم است زهر دو جانبش قعر جحیم است بباریکی و تیزي موي و شمشیر نه روي
گشتن و بودن بر او دیر عدالت چون یکی دارد ز اضداد همین هفت آمد اینکه اضداد از اعداد. بزیر هر عدد سري نهفت است || از
آن درهاي دوزخ نیز هفت است ارشاد برادر عزیز اخبار ائمه اطهار و آثار اصحاب کبار را درین باب درست دقت کن و ببین که
صراط بعقائد حقه و اعمال صالحه و اخلاق حسنه و امام مفترض الطاعه و شریعت مطهره و کتاب خدا تفسیر شده است شاید وجه
جمعی با معناي جامعی بیابی نمیدانم در کدام یک از کتب معتبره دیدهام که روزي پیغمبر اکرم در مسجد مدینه مشغول موعظه
اصحاب بود ناگهان صداي مهیبی آمد که همه شنیدند و ترسیدند حضرت فرمود نترسید سنگ بزرگی هفتاد سال بود از جاي خود
حرکت کرده بود و رو بجهنم میرفت الآن بته دوزخ رسید و اینکه صداي آنست اصحاب تعجب کردند ولی وقتی از مسجد بیرون
آمدند شنیدند که یکی از بزرگان یهود که هفتاد سال داشته در همان وقت که پیغمبر [ص] مشغول موعظه بوده مرده است بنابراین
ممکن است صراط خودت و عقائد و اعمال و اخلاق و امام عقل و کتاب نفست باشد شاید آن جسر ممدود یعنی پل کشیده شده
که صراط در بعضی اخبار بان تفسیر شده و متبادر در اذهان عامه است من و تو باشیم که در آخرت بآن صورت واقعا و ظاهرا
جلوگر و مشاهده خواهیم شد هیهات هیهات از غفلت و ندامت اینکه چه راه است که ما در پیش داریم خداوند همه شیعیان را با
توسل بذیل عنایت ائمه اطهار از اینکه راه بسهولت بگذراند و بنعیم جاوید برساند حال انصاف هست که تو از معنی صراط غافل
باشی و تمام در نماز فکر آن باشی که صادرا از مخرج اداء نمائی در صورتی که [ صفحه 12 ] صراط را اگر با سین هم ادا کنی
ضرر ندارد بلکه سین بلال در نزد خدا شین است پس بلال شو تا از تدقیقات رکیکه قراء ملال نیابی و نمازت را بر حسب صورت و
سیرت ضایع ننمائی قرائت شرع پسند کافی است قرائت قاري پسند بعضی از اوقات مضر است و اگر در نماز مواظب مراعات آن
باشی و مانع از حضور قلب شود روح عمل گرفته میشود و قبول بارگاه احدیت نمیگردد و مثل آنستکه تو مشغول اینکه هستی که
صفحه 99 از 522
تحفه و هدیه تهیه کنی و براي پادشاه و مولاي خودت ببري و در عین حال بفکر آن باشی که ظرف و روپوشش طوري باشد که
زید و عمرو به پسندند نمیدانم شیطان از چه راهها نمیگذارد مردم و اصل بحق شوند از امام صادق [ع] روایت شده است که صورت
انسان او طریق مستقیم است بسوي هر خیر و پل کشیده شده بین بهشت و دوزخ است قدري فکر لازم دارد.
[ [سوره الفاتحۀ [ 1]: آیه 7
اشاره
90- صِراطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ المَغضُوب عَلَیهِم وَ لا الضّالِّینَ [ 7] -قرآن- 1
ترجمه
راه آنانکه انعام کردي بایشان نه آنانکه غضب شده است بر آنها و نه گمراهان.
تفسیر
. در معانی و تفسیر امام [ع] از امیر المؤمنین [ع] نقل فرموده که یعنی بگوئید بنما بما راه کسانیرا که انعام فرمودي بر آنها بانکه
توفیق دادي آنها را بدینداري و فرمانبرداري خود نه بمال و تندرستی همانا ایشان گاهی کافران و فاسقانند و آنانکه توفیق یافتند
بدین و طاعت کسانی هستند که خداوند در باره آنها فرموده و کسیکه اطاعت کند خدا و پیغمبر را با کسانیکه انعام فرموده است
خدا بآنها که پیغمبران و راست گفتار و کرداران و شهدا و صلحا باشند محشور خواهد بود و چه خوب رفقائی هستند آنها و کسانیرا
که غضب شده است بر آنها یهودند که خدا در باره آنها فرموده آنها کسانی هستند که غضب کرده است و لعن فرموده خداوند
آنها را و گمراهان نصاري هستند و آنها کسانی میباشند که خداوند در باره آنها فرموده بتحقیق گمراه شدند از پیش و گمراه
کردند بسیاري را و نیز از آنحضرت نقل شده که هر کس منکر خدا شود گمراه و مورد غضب الهی است و در معانی الاخبار از
پیغمبر [ص] نقل شده که آنانکه خداوند بایشان انعام فرموده شیعیان علی [ع] میباشند که گمراه و مورد غضب الهی نشدند و
خداوند بآنها نعمت ولایت علی [ع] را کرامت فرموده است و از امام صادق [ع] روایت شده که آنها شیعه محمّد [ص] و ذریه طاهره
او هستند و آنانکه مورد غضب الهی شدند دشمنان ائمه اطهارند و گمراهان اهل شکّند که امام [ صفحه 13 ] خودشان را
نمیشناسند. تحقیق بنظر حقیر تمام اینکه تفاسیر بیان مصداق است نهایت آنکه افراد واضحۀ و کامله را بیان فرمودند پس هر کس
بر شاه راه هدایت اسلام مشی کند و عقائد حقه و اخلاق حسنه تحصیل نماید و اعمال صالحه بجاي آورد او از کسانی است که
خداوند بآنها انعام فرموده و هر کس از اینکه شاه راه منحرف شود چه تقصیر و تفریط نماید و چه مفرط و غالی شود هم مورد
غضب الهی است و هم از گمراهان است و باین اعتبار هر دو فریق یکی هستند و کفر یک ملت است و نکته بلاغتی تفصیل بیان
انطباق اینکه دو وصف است بر چنین شخصی که بیشتر وادار میکند شخص را که مواظب خود باشد و منحرف نشود که اگر
خداي نخواسته منحرف شود هم مورد غضب الهی است هم از گمراهان خواهد بود بنابراین فرمایش فیض رحمه اللّه در اینکه مقام
که فرموده است اگر تقصیر و تفریط نمود مانند یهود مصداق مغضوب است زیرا که بعد لازمه مغضوبیّت است و بعید از شاه- راه
کسی است که باو پی نبرده است و کوتاهی کرده است در پیدا کردن آن و تقصیر و تفریط نموده است در اداء حق آن و گمراه
کسی است که افراط و غلو ورزیده مانند نصاري و تند روي نموده و از شاه راه خارج شده است با آنکه از انصاف نمیشود گذشت
صفحه 100 از 522
بیان لطیف دقیقی است ولی از حق هم نمیشود گذشت خلاف تحقیق است زیرا هر کس در شاه راه هدایت مشی نمیکند چه پیدا
نکرده باشد بواسطه کندي و چه از راه پرت شده باشد بواسطه تند روي هم بعید است و هم مغضوب و هم مطرود و هم گمراه و از
مقصد خارج شده و بمقصود هم نرسیده علاوه بر آنکه قرآن کتاب خدا است که براي استفاده عموم خلائق فرستاده شده و ظواهر
آن براي همه حجت است نهایت آن که احتمال ورود مبیّن و مخصص در کلام ائمه علیهم السلام ایجاب فحص و اجتهاد نموده
است و اینکه معانی دقیقه از فهم عامه و ظواهر الفاظ خارج است بلی ممکن است یکی از بواطن قرآن باشد که ما نمیتوانیم در آن
حکمی بنمائیم مکر به بیان قطعی از معادن وحی یا انکشاف یقینی که براي هر کس روي نمیدهد. ایقاظ بدانکه سوره مبارکه حمد
هفت آیه است و فاتحۀ الکتاب نامیده شده است براي آن که در اول قرآن ثبت شده و منافات ندارد که در مدینه نازل شده باشد
زیرا ترتیب ثبت غیر از ترتیب نزول است علاوه بر آنکه از إبن عباس و قتاده مروي است که [ صفحه 14 ] در مکه نازل شده است و
شاید هم دو مرتبه نازل شده باشد یک مرتبه در مکه و ثانیا در مدینه و باین مناسبت بسبع المثانی معروف شده و شاید بمناسبت
همین تقدم رسمی است که ام الکتابش خواندهاند و شاید بمناسبت احتوائش بمعانی قرآن بر سبیل اجمال باشد که در ذیل عنوان
تنبیه در شرح بسمله اشاره شد و بعید نیست که ابتداء در مکه نازل شده باشد ولی پیغمبر [ص] مأمور باظهار و قرائت نبوده و بعد از
فرض نماز باین کیفیت در مدینه طیبه مأمور باظهار شده است که اینکه خود بمنزله نزول ثانوي محسوب میشود در هر حال قبلا
گوشزد شد که اهل خلاف اینکه آیه را دزدیدند و منکر شدند با آنکه بعدد هر سوره نازل شده و خودشان در مصاحف ثبت
کردند و مائز بین سورهها قرار دادند ولی چون قبلا با بیان اوفی در تحت عنوان مذکور بعرض رساندم که اینکه آیه مجمع انوار
قرانیه و نقطه باء آن وجود مقدس علوي است خفاش صفتان با اینکه همه وضوح و روشنی اینکه آیه را ندیدند و در نماز قرائت
ننمودند با آنکه محدث عظیم الشأن ایشان ابو هریره نقل نموده که اعرابی در حضور پیغمبر [ص] در مسجد نماز خواند و پس از
استعاذه بخدا از شیطان سوره فاتحه را بدون بسمله قرائت نمود پیغمبر [ص] فرمود نمازترا قطع کردي مگر نمیدانی بسم اللّه الرحمن
الرحیم جزء سوره حمد است و حمد جزء نماز است حال تصور کنید وجوه محتمله در اینکه مقام را با آنکه حضرات معتقدند که
عثمان خلیفه سوم قرآن را جمع آوري و مرتب نموده آیا ممکن است احتمال بدهند که امام سوم خودشان اینکه آیه را بر قرآن
افزوده و در یکصد و چهارده جاي آن ثبت کرده باشد در صورتی که اگر بسمله جزء قرآن نباشد لازم میآید قرآن یکسره نازل
شده باشد و سوره سوره نباشد با آنکه مسلما قرآن بتدریج بر پیغمبر [ص] نازل شده و سوره سوره یا آیه آیه بوده است و بر فرض
یکسره بوده عثمان که سهل است هیچ عاقلی که بخواهد کتاب کسی را جمع آوري نماید بدون مناسبت مطالب آنکتاب را از
یکدیگر جدا نمیکند و یکعبارت را در یکصد و چهارده جاي آن کتاب تکرار نمینماید و بر فرض کسی میخواست مرتکب چنین
امري شود مگر امیر المؤمنین [ع] و اصحاب کبار ساکت میماندند و میگذاردند اینکه عمل انجام یابد پس معلوم شد اینکه امر
محال عادي بعلاوه بر خلاف عقیده آنها است احتمال دوم آنکه اعتقاد آنها اینکه باشد که بسمله نازل نشده یا اگر نازل شده
یکمرتبه بیشتر نبوده ولی پیغمبر اکرم امر فرموده که قرآنها را اینکه طور ترتیب دهند العیاذ باللّه پیغمبري [ صفحه 15 ] که خداوند در
باره او میفرماید از پیش خود حرف نمیزند هر چه میفرماید وحی الهی است و در مقام بیان کلام خداوند خطاب بخود را هم نقل
میفرماید چگونه تصور میشود اینکه کار را که بنده راضی نشدم بعثمان نسبت بدهم از پیش خود کرده باشد، احتمال سوم آنکه
اینکه در ازمنه بعد واقع شده باشد آنهم انصاف آنستکه قابل تصدیق نیست بلکه هیچ عاقلی احتمال نمیدهد زیرا اولا خداوند
میفرماید بدرستی که ما خودمان نازل نمودیم قرآن را و همانا ما مر او را هر آینه نگهبانیم با اینکه همه تاکید در کلام خدا چهطور
میشود مسلمانی معتقد باشد که کسی بتواند بر قرآن چیزي بیفزاید بعلاوه عرض شد که اینکه کار کار هیچ عاقلی نیست، فرضا هم
اگر معاندي بخواهد چیزي بر قرآن بیفزاید چیزي میافزاید که براي خودش نافع باشد یا چیزي کم میکند که براي خودش ضرر
داشته باشد نه چیزیکه براي او نفع و ضرري نداشته باشد، بعد از اینکه مقدمات احتمالی که باقی میماند اینستکه اینکه جماعت کور
صفحه 101 از 522
شده باشند و بسم اللّه الرحمن الرحیم را در قرآن ندیده باشند و اینکه احتمال اگر چه در بدو نظر بعید میاید ولی با آن مقدمات که
در تحت عنوان تنبیه بعد از شرح بسمله ذکر شد که اجمالش آنستکه تمام معانی قرآن بوجود جمعی نوري در بسمله موجود و امیر
المؤمنین [ع] نقطه تحت باء او است معلوم میشود آنها چون آنحضرت را ندیدند و نشناختند و منکر شدند خداوند دیده بصیرت
آنها را بر دو زائل فرمود و بفرموده خداوند در آخرت هم کور محشور میشوند چون اعراض از ذکر حقیقی حق کردند پس بفرموده
خداوند هم در دنیا کورند هم در آخرت زیرا هر کس در دنیا کور باشد در آخرت هم کور است و هر کس در آخرت کور باشد
لابد در دنیا هم کور بوده خداوند که ظالم نیست پس کوري دنیاي اینها دلیل بر کوري آخرتشان و کوري آخرتشان دلیل بر کوري
دنیایشان است، اینکه است که خداوند در باره آنها فرموده تاریکی آنها بالاي تاریکی است چون بیرون بیاورد دستش را نمیبیند
کسیکه خداوند باو نور عطا نفرموده نور ندارد حال باور کن اي عزیز که تا قلب نورانی نشود از قرآن جز خط سیاه روي کاغذ
سفید نمیبیند و اگر ظلمانی شد آنرا هم نمیبیند چنانچه آنها ندیدند خداوند دیده بصیرت ما را بگشاید تا الفاظ و معانی قرآن را
[ ببرکت ولاي مولی و توسل بذیل عنایت خاندان عصمت و طهارت بهبینیم و بشناسیم و بحق آن عمل نمائیم در عیون [ صفحه 16
از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که فرمود بسمله جزء فاتحه است و پیغمبر [ص] فاتحه را تلاوت میفرمود و آیه آیه میشمرد و میفرمود
فاتحۀ الکتاب هفت آیه است معلوم میشود پیغمبر [ص] اینکه کار را میکرد که کسی منکر جزئیت بسمله نشود و عجب آنستکه باز
منکر شدند اعجب از همه آنکه از صراط الّذین تا آخر سوره مسلما یک آیه است بنابر اینکه اگر بسمله جزء نباشد فاتحه شش آیه
میشود و آنها ظاهرا قبول دارند که فاتحۀ الکتاب هفت آیه است با اینکه وصف میگویند بسمله جزء نیست و اینکه یک کوري
باطنی است که از آن کوري ظاهري بالاتر است کلام در اینکه مقام بطول انجامید ولی چون از اشعه جمال علوي در اینکه خلال
برهان ساطعی از کلام خداوند و فرموده مولاي متقیان یافتم براي اینکه بسمله جزء حمد است نمیتوانم از ذکرش بگذرم و آن اینکه
است که خداوند در سوره زخرف فرموده و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم: یعنی و بدرستیکه شان آنستکه در سوره ام الکتاب
نزد ما هر آینه علی بحکمت کار فرما است پس بنص آیه شریفه امیر المؤمنین [ع] در مقام حقیقت و نورانیت سوره حمد نزد خدا
است و خود مولی فرمود من نقطه با بسم اللّه هستم پس آنحضرت در بسم اللّه است و خدا فرمود علی [ع] در ام الکتاب است معلوم
میشود بسم اللّه جزء ام الکتاب است خوب میخواهم برایت واضح کنم اگر چه بحمد اللّه تعالی روشن است مثلا اگر تو ندانی شاه
کجا است سؤال کنی بگویند شاه در قصر سلطنتی است اگر یقین داشته باشی که شاه در طهران است آیا یقین پیدا نمیکنی که قصر
سلطنتی جزء طهران است پس خداوند تصدیق امیر المؤمنین را فرموده در آنکه آنحضرت فرمود من نقطه باء بسم اللّه هستم و امیر
المؤمنین هم تصدیق خدا را فرموده در آنکه خدا فرمود علی در ام الکتاب است و اینها تکذیب هر دو را نمودند پس کافر شدند
بخدا و علی [ع] آنرا که دوستی علی [ع] نیست کافر است گو زاهد زمانه گو شیخ راه باش و اینکه برهان واضح را ندیدم کسی از
مفسرین اقامه نموده باشد گویا از برکات وجود ذیجود علوي خداوند نصیب من فرموده بگیر و غنیمت بدار و عجب آنستکه کسی
از متکلمین شیعه را ندیدم که باین آیه شریفه استدلال نموده باشد بر ولایت مطلقه آنحضرت با آنکه دلالتش واضح است و اسم
مبارك صریحا ذکر شده است و دیگر جاي شبهه و اشتباه کاري براي ضعفاء الایمان و گمراه کنندگان باقی نمیماند که بگویند چرا
خداوند مقام ولایت را براي [ صفحه 17 ] آنحضرت باسم در قرآن تعیین نفرموده است، و مخفی نماند که اگر ضمیر در کلمه انّه در
آیه شریفه بقرآن هم راجع شود دلالت بر مقصود دارد نهایت آنکه بعلاوه دلالت دارد بر آنکه قرآن در حمد است ولی محتاج به
بیانی است که خارج از رسم اینکه کتاب است، و اجمال آن در ذیل شرح بسمله بیان شد در اینکه مقام باز از نور مقدس حلّال
مشکلات حل مشکلی برایم شد که مشکل است از بیان آن صرف نظر نمودن و آن آنستکه در اخبار ائمه اطهار وارد شده است که
خداوند عبادت اهل خلاف را قبول نمینماید و ثواب عبادات آنها را بشیعیان عطا میفرماید و اینکه در بدو نظر منافی با عدل است که
کسی زحمتی بکشد و کاري بکند که ثواب داشته باشد ثوابش را باو ندهند و بکسی بدهند که آنعمل را بجا نیاورده است، لذا
صفحه 102 از 522
علماء اعلام جواب فرمودند که خداوند ثوابی بمقدار ثواب عمل آنها تفضلا بشیعیان عطا میفرماید و اینکه جواب بنظر حقیر بیرون
از صواب است زیرا بنابر اینکه آن ثواب ثواب عمل آنها نیست، و تحقیق آنستکه هر عمل خیر و ذکر خدائی از هر کس باشد و لو
مشرك قدر و منزلتی نزد خدا دارد و نورانیتی در آن هست که در مقام خود محفوظ است چنانچه از اخبار احترام معابد کفار و
غیرها استفاده میشود و ببراهین عقلیه هم ثابت شده است که تمام انوار و خیرات از هر کس باشد در عالم جمع بیک وجود نوري
حاضر و موجود است و تمام سیئات و شرور هم در یک جا مجتمعند و همچنین طینت سعداء و اشقیاء در عالم جمع هر یک اعمال
مناسبه خود را جذب مینمایند و اینکه است معنی اثبات وزر اولین و آخرین براي دوّمی در زمان ظهور امام زمان [ع] با آنکه اثبات
وزر اولین بر حسب ظاهر مصححی ندارد، بنابراین در اینکه مقام باید گفت چون شرط قبول عبادات ولایت است و عبادت اهل
خلاف فاقد شرط است و قبول نمیشود و نمازشان که عمده عبادات است چون بسمله را جزء سوره نمیدانند اگر نگویند بعلاوه فاقد
جزء است و صحیح نیست و شیعیان داراي ولایتند و در اول هر امري بسم اللّه میگویند متمم عمل آنها را ایجاد مینمایند و جهت
نورانیت آن اعمال را که در مقام خود محفوظ است و باید بمورد قابل برسد جذب می کنند و باعتبار آنکه اصل عمل صادر از اهل
خلاف است اضافه بآنها شده و باعتبار آنکه تمامیتش از قبل شیعیان بوده ببرکت تمسک بائمه اطهار ثوابش بآنها عطا گردیده است
از برادران عزیزم چون کلام بطول انجامید معذرت میخواهم. [ صفحه 18 ] [فکر بکر و تنبیهات] چندي قبل متوجه اینکه نکته شدم
که محقّق آیه چیست یعنی بچه سبب آیه آیه شده است چون میبینیم بسیاري از موارد هنوز کلام تمام نشده آیه تمام میشود و بسا
میشود که امر برعکس است یعنی کلام تمام است و آیه تمام نیست لذا علماء تجوید در اواسط آیات بسا علامت وقف لازم
گذاردهاند و در اواخر آیات علامت عدم جواز وقف با آنکه فقهاء وقف در فواصل آیات را مستحب شمردهاند اینهم یکی از
مواردیستکه اجمالا قبلا تذکر دادم که چندان نباید بآداب قرّاء عمل نمود و نیز فرمودهاند مکروه است قرائت زیادتر از هفت آیه بر
جنب لذا باید مقصود از آیه را دانست و ثمرات فقهی را که بسیار است و اینکه یکی از آنها است مرتّب نمود، براي حل اینکه
مسئله بتفاسیر مراجعه نمودم چیزي نیافتم، آنچه بنظر قاصر میرسد آنستکه مقصود از آیه در شرع و عرف همان کلمات است که در
قرآنها مجتمعا نوشته شده و با کلمات دیگر فاصله دارد، و گاهی هم علامتی میگذارند و در اوائل سور مینویسند چند آیه است و
گاهی هم بین بصري و کوفی در تعداد آن خلاف است و اعتبار بجواز وقف و عدم جواز آن نزد قراء و تمامیت کلام و عدم
تمامیت آن نیست زیرا ظاهر آنستکه اینکه قرآنها با تمام اینکه خصوصیات از زمان ائمه علیهم السلام بوده و تا کنون تغییري پیدا
نکرده از قضا توریۀ و انجیل هم همین نحو است و از اینجا معلوم میشود اینکه رویّه کتب سماویه است و بنظر میآید که سرّش آن
باشد که هر پیغمبري که بمنصب نبوت فائز میگردد یا بوحی الهی است یا از وراء حجاب یا بتوسط جبرئیل در هر حال اتصالاتی
بعالم غیب پیدا میکند و به بیان سادهتر کلماتی از جبرئیل بتدریج تلقی میکند و بتدریج ضبط مینماید بلا تشبیه مانند طفلی که
بخواهد از معلم عباراتی را تلقی نماید و بتدریج حفظ کند البته معلم متدرجا بقدر استعداد آنطفل یک یا چند جمله القا مینماید و
طفل تلقی و ضبط میکند تا عبارات تمام شود مثلا جبرئیل میگوید بسم اللّه الرحمن الرحیم پیغمبر [ص] تلقی و ضبط میفرماید
جبرئیل عرض میکند قل هو اللّه احد آنحضرت حفظ میفرماید تا آخر سوره مبارکه بعد از آن در موقع قرائت بر اصحاب پیغمبري
که آنقدر ساعی است که چیزي از کلام خداوند سقط نشود که قل و اقرء و سایر خطابات بخود را هم ضبط و نقل میفرماید لابد
بهمان نحو هم که تلقی و ضبط فرموده بر اصحاب قرائت میفرماید و آنها هم بامر مبارك بهمان نحو ضبط و ثبت در اوراق مینمایند
و از اینجا آیه پیدا میشود و فاصله ظاهر میگردد خلاصه آنکه آیه عبارت از مقدار تلقّیات انبیا از وسائط وحی یا اتصالات [ صفحه
19 ] آنها بعالم غیب است. لهذا عقیده حقیر وفاقا لأکثر المحققین آنستکه قرآن همانطور که خداوند وعده فرموده از صدر اسلام
تاکنون بهیچ وجه دست نخورده و کم و زیاد نشده است اگر بعقل خود و تواریخ مراجعه نمائی کاملا معتقد میشوي که قرآن در
زمان خود حضرت ختمی مرتبت مضبوط و محفوظ بوده و کتّاب وحی و خواص صحابه مینوشتند و حفظ میکردند و اگر فراموش
صفحه 103 از 522
مینمودند مورد سؤال و مؤاخذه میشدند معنی ندارد چیزي از قرانیکه براي هدایت عامه بشر نازل شده از بین رفته باشد و یا ابلاغ
نشده باشد و آنعباراتیکه در اخبار تحریف بعنوان قرآن ذکر شده است واضح است که جزء قرآن نیست و نبوده و از طرز کلام پیدا
است که کلام الهی که بقصد اعجاز بشر از اتیان بمثل آن نازل شده باشد نیست و اخباریکه در باب تحریف قرآن وارد شده است
بنظر حقیر محمول است بر قرآنیکه مفسر و مکتوب بوده بخط امیر المؤمنین [ع] و املاء پیغمبر [ص] و آن در نزد حضرت امیر [ع]
بوده لیکن متفرق بوده و بعد از رحلت حضرت رسول [ص] امیر المؤمنین [ع] مشغول بجمعآوري آن شده است و پس از جمع
آوري بر صحابه عرضه داشته آنها چون لازم نداشتند قبول نکردند و آنحضرت آن را بمنزل برده و چون باملاء پیغمبر [ص] بوده
شاید براي دلجوئی حضرت زهرا [ع] بآنحضرت تملیک فرموده و مصحف فاطمه [ع] که در اخبار ائمه اطهار ذکر میشود عبارت از
آن باشد و اطلاق مصحف بر چنین قرآن مفسریکه فرد اکمل قرآنها است البته بنحو اکمل میشود حتی بر همان عبارات که باملاء
پیغمبر [ص] و خط امیر المؤمنین بوده اطلاق کلام اللّه بیوجه نیست زیرا آنچه آن حضرت میفرموده مسلما وحی الهی بوده
خصوص در اینکه قبیل مقامات که گمان ندارم کسی از مسلمین معترف نباشد زیرا آن عبارات لابد تمام شرح احکام و تفاسیر
حلال و حرام و تعیین سعداء و اشقیاء و تفصیل قصص و حکایات قرآنیه و صحیح از بین قرائات مختلفه و تفسیر متشابهات قرآن و
بیان بطون و رموز و اسرار قرآنیه و تعیین ناسخ از منسوخ و امثال اینها بوده بنابراین قرآن مفصل صحیح کاملی بوده نهایت آنکه
اینکلمات و عبارات که بعنوان تفسیر و بیان درج شده بوده بقصد اعجاز بشر از اتیان بمثل آن از حیث فصاحت و بلاغت نبوده است
مانند حدیث قدسی که با قرآن علی التحقیق همین فرق را دارد و اینکه قران در اینکه خانواده عصمت دست بدست ودیعه بوده
است و بمراعات حکم و مصالحی که با اندك توجهی معلوم میشود اظهار نمیفرمودند و الان هم در نزد حضرت صاحب [ صفحه
20 ] الامر عجل اللّه تعالی فرجه میباشد و منتظر امر الهی است که ظاهر شود و ظاهر کند انکتاب مقدس را و شاید در آنکتاب
ناسخها و احکام دیگري هم باشد که مصلحت در اظهار آنها نبوده و تا زمان ظهور هم نیست اینکه اجمال مطالب و وجه جمع بین
کلمات بزرگان و استدلالات مختلفه و اخبار و روایات عدیده است که در اینکه باب ذکر شده و اگر طالب تفصیل باشی بمقدمات
تفسیر صافی و فصل الخطاب شیخ اجازه ما قدس سره مراجعه نما، تا شواهد و امارات و دلائلی از اخبار و بیانات بزرگان دین بیابی
که شاهد صدق اینکه بیان باشد اگر چه آندو بزرگوار بواسطه جمود بر ظواهر اخبار که مناسب با مذاق آنها است در اینکه اصل
مخالفت فرمودهاند ولی حق همان است که بیان شد بگیر و غنیمت بشمار، مطلب دیگر که لازم است تذکر دهم آنستکه قرآن
بقراآت مختلفه قرائت شده است آنچه را که مسلم است جواز قرائت بر طبق یکی از قراء سبعه است اگر چه در واقع یکی از آنها
صحیح باشد و آن همآنستکه در قرآن کامل ثبت است ولی ائمه اطهار ترخیص فرمودند قرائت قرآن را بنحو متعارف و امر فرمودند
بمراجعه و تدبر و تفکر در آیات و عمل نمودن بر طبق آن بطوریکه شخص میتواند تمام عقاید خود را در اصول و فروع و قصص و
وقایع گذشته و آینده از قرآن اخذ نماید و اخلاق خود را هم از روي قرآن تصفیه نماید باین معنی که ظواهر آن حجت است بر
تمام خلائق نهایت با مراجعه بعقل و اخبار معصومین بلکه میزان صحت و سقم روایات را ائمه اطهار قرآن قرار دادهاند و فرمودند
اخبار ما را بقرآن عرضه دارید و مطابقه نمائید اگر مخالف بود دور بیندازید و عمل نکنید و اگر مخالف نبود بلکه موافق بود واجب
است بر شما متابعت آن و اینکه هم دلیل واضحی است که قرآن دست نخورده و اگر هم تغییري پیدا کرده جزئیاتی است که
موجب تغییر معنی نیست و اگر هم باشد طوري نیست که عمل بآن مضر بحال جامعه باشد زیرا که مقصود از قرآن همان قرآن است
که در دسترس عامه مسلمانان است نه قرآنیکه نزد خودشان است و بکسی ارائه نمیدهند بلی ممکن است ترتیب قرآن حجت
نباشد چون مسلما بترتیب نزول جمع نشده است مثلا اگر قرینه در آیه باشد براي مفاد آیه بعد یا قبل از آن قرینیت ندارد مثل آیه
تطهیر که در شأن خمسه طیبه نازل شده است و در قرآن در ذیل دو آیه که در باب تکالیف زوجات پیغمبر [ص] است درج شده
است دلیل نمیشود که اینکه آیه هم در شأن آنها نازل شده است و اینکه اختصاص باین مورد ندارد در بسیاري از احکام [ صفحه
صفحه 104 از 522
21 ] شرعیه مثمر ثمر است، و شیخ استاد ما رضوان اللّه علیه در اینکه مقامات تأمل در استدلال میفرمودند و حجیت اینکه قبیل قرائن
را ثابت نمیدانست، اگر چه اقوي در نظر حقیر حجیت است اگر چه در واقع باین ترتیب مرتب نباشد و دلیل همان ارجاع ائمه هدي
و پیغمبر [ص] است بقرآن که همین قرآن است که باین ترتیب مخصوص مرتب شده و ما مأمور به تمسک بآن شدهایم و در
صورت تمسک فرمودهاند هرگز گمراه نخواهید شد، بلی آیه تطهیر در شأن اهل بیت عصمت و طهارت است زیرا تطهیر همان
عصمت است که مخصوص بآنها است و از خود آیه استفاده میشود که انشا اللّه تعالی در ذیل آن بیان خواهد شد و در اینجا از باب
مثال ذکر شد که در مقابل کسیکه منکر شأن نزول آیه و دلالت تطهیر بر عصمت شود میتوان گفت اینکه فضیلت هر چه باشد
اختصاص بزوجات طاهرات ندارد، بلی یکی از مزایاي آن قرآن که در نزد امام زمان است همین است که بترتیب نزول مرتب شده
است و شاید اینکه در بعضی از روایات وارد شده است که امام زمان میآید و دین جدید و کتاب جدید میآورد اشاره بهمان قرآن
و احکامش باشد که داراي مزایاي مفصله است و اللّه العالم بحقائق الامور، عیاشی از پیغمبر نقل فرموده که ام الکتاب افضل سوره
است که نازل فرموده است او را خداوند در کتاب خود و او شفاء است از هر درد مگر مرگ، و در کافی از حضرت صادق [ع]
روایت نموده است که اگر بخوانی حمد را بر مرده هفتاد مرتبه و زنده شود عجبی نیست و از حضرت باقر [ع] روایت نموده که
[ کسیکه خوب نکند او را حمد خوب نمیکند او را چیزي. [ صفحه 22
سوره بقره