گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
[سوره البقرة [ 2]: آیه 34






اشاره
123- وَ إِذ قُلنا لِلمَلائِکَۀِ اسجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبلِیسَ أَبی وَ استَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الکافِرِینَ [ 34 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه گفتیم بفرشتگان سجده کنید مر آدم را پس سجده کردند مگر ابلیس که ابا و تکبر نمود و بود از کافران.
تفسیر
. چون در صلب آدم [ع] انوار طیبه پیغمبر و آل اطهار او بود و آنان اشرف موجودات بودند و براي رضاي خدا تحمل مصائب و
ناملائمات و اذیت خلق را نمودند و دین حق را رواج دادند که ناسخ ادیان است خداوند براي تعظیم ایشان و اطاعت از آدم [ع] و
عبادت خدا امر فرمود بملائکه که آدم را قبله خود قرار دهند و در مقابل او براي خداوند سجده نمایند چون پیغمبر [ص] فرموده
جائز نیست از براي کسی سجده نمایند جز خدا آنطوریکه براي خدا سجده مینمایند و حضرت سجاد [ع] بتوسط پدر و جد بزرگوار
خود از پیغمبر [ص] روایت نموده است که خداوند اشباح ما را منتقل نموده بود از فوق عرش بصلب آدم [ع] و او دید نور ما را که
از صلبش ساطع است و ندید اشباح را پس عرض کرد پروردگارا اینکه انوار چیست خداوند فرمود انوار اشباحی است که از اشرف
بقاع عرش بصلب تو نقل نمودم و براي آنکه تو ظرف ایشان بودي امر نمودم ملائکه را بسجود [ صفحه 58 ] تو آدم [ع] عرض کرد
پروردگارا آرزو دارم ببینم آن ذوات مقدسه را پس خداوند فرمود نظر کن ببالاي عرش و نظر نمود آدم و واقع شد نور اشباح ما از
پشت آدم بر فوق عرش و نقش بست چنانچه نقش میبندد صورت انسان در آینه صافی پس او دید اشباح ما را و عرض کرد اینها
کیانند خداوند فرمود اینانند افضل مخلوقات من اینکه محمّد است و من حمیدم که در افعال خود محمودم مشتق نمودم اسم او را از
اسم خودم و اینکه علی است و من علی عظیم هستم مشتق نمودم براي او اسمی از اسم خودم و اینکه فاطمه است و من فاطرم یعنی
آفریننده آسمانها و زمینم و فاطمم یعنی بازدارنده دشمنان خود هستم از رحمتم در روز که حکم مخصوص بمن است و بازدارنده
دوستان خویشم از هر عیب و زشتی پس مشتق نمودم براي او اسمی از اسم خودم و اینکه دو حسن و حسین هستند و من محسن و
مجملم مشتق نمودم نام آن دو را از نام خودم اینها بهترین بندگان و اشرف مخلوقات منند براي اینها عقاب میکنم و براي اینها ثواب
میدهم متوسل شو بولاي ایشان بدرگاه من و هر وقت بلاي بزرگی بتو روي داد ایشانرا شفعاء خود قرار بده نزد من همانا قسم یاد
نمودم من بخودم قسم حقیکه محروم نگردانم امیدوار بآنان را و رد ننمایم سائل بوسیله ایشانرا پس براي اینکه بود که آدم وقتی
مرتکب آن خطا شد خواند خداوند را بوسیله خمسه طیبه و خداوند توبه او را قبول نمود و از گناه او درگذشت و قمی از حضرت
صادق [ع] روایت نموده که ابلیس در میان ملائکه عبادت خداوند را مینمود و در آسمان بود ملائکه تصور میکردند که او هم از
جنس آنها است ولی نبود و اینکه که مأمور بسجود شد در ضمن مأموریت ملائکه براي همکاري با آنها بود و چون حسد نمود و
تکبر کرد ملائکه دانستند که از جنس آنها نیست، و عیاشی از آنحضرت نقل نموده که پرسیدند آیا ابلیس از ملائکه بود و در
امورات آسمانی اختیاري داشت فرمود از ملائکه نبود و اختیاري هم نداشت بلکه از جن بود ولی چون مدتی با ملائکه بود آنها او
صفحه 133 از 522
را از جنس خود میپنداشتند و خدا میدانست ناجنس بودن او را و چون مأمور بسجود شدند جنس خود را اظهار نمود، و در معانی
از حضرت رضا [ع] نقل نموده که ابلیس نامش حارث بود و چون ناامید از رحمت خدا شد نام او ابلیس گردید، و بنظر حقیر از
اینکه روایت میتوان استفاده نمود که امتیاز ملک از جن باطاعت و معصیت است و بنابراین ابلیس از ملائکه در اینکه آیه شریفه
استثنا شده است و بنا بر دو روایت سابقه وجه استثناء [ صفحه 59 ] همان مشابهت صوري است، و در عیون از امیر المؤمنین [ع] نقل
نموده که ابلیس اول کسی است که کافر شد و تخم کفر را در زمین کاشت، و قمی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که تکبر اول
عصیانی است که بآن معصیت خدا شده و ابلیس عرض کرد پروردگارا مرا از سجود آدم معاف بدار من عبادت میکنم تو را
بطوریکه هیچ ملک مقرب و نبی مرسل تو را عبادت نکرده باشد و خدا فرمود مرا بعبادت تو حاجت نیست عبادت آنستکه من
میخواهم نه آنستکه تو میخواهی و از اینجا معلوم میشود که عبادت باید از شرع برسد و خودسرانه نمیشود عبادت کرد و حسد و
تکبر و خودسري از اوصافی است که انسان را مظهر ابلیس مینماید و باید حتی الامکان شخص نگذارد اینکه صفات در او رسوخ
پیدا کند که اگر خداي نکرده رسوخ پیدا کرد و خلق شد همانستکه فرمودهاند اگر گفتند کوه از جاي خود حرکت کرد قبول کن و
اگر گفتند خلق کسی تغییر نمود باور منما خداوند توفیق کرامت فرماید که ما بتوانیم بوسیله توسل بخمسه طیبه خود را از آفات
روحی و جسمی و شر شیطان و نفس اماره محفوظ نمائیم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 35
اشاره
159- وَ قُلنا یا آدَمُ اسکُن أَنتَ وَ زَوجُکَ الجَنَّۀَ وَ کُلا مِنها رَغَداً حَیث شِئتُما وَ لا تَقرَبا هذِه الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظّالِمِینَ [ 35 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتیم اي آدم سکوت نما تو و همسرت در بهشت و بخورید از آن فراوان هر جا بخواهید و نزدیک نشوید اینکه درخت را پس
بوده باشید از ستمکاران.
تفسیر
. در کافی و علل و قمی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که آن بهشت از باغهاي دنیا بود طلوع میکرد در آن آفتاب و ماه و اگر از
باغهاي آخرت بود هرگز از آن بیرون نمیرفتند و قمی در نقل خود اضافه نموده که و داخل نمیشد در آن ابلیس، و عیاشی از امام
باقر [ع] نقل نموده که نزدیک نشوید یعنی نخورید و گفتهاند اینکه باین لسان تعبیر شد براي مبالغه در تحریم است و تنبیه بر اینکه
امر که نزدیک شدن بمشتهیات نفسانی موجب زیادتی میل و شوق میشود بطوریکه مجامع قلب را احاطه مینماید و پرده بر روي
عقل میکشد و اختیار را در انجام وظیفه از دست میبرد و در تفسیر امام [ع] فرموده که آنشجره علم محمّد و آل محمّد است که
اختیار فرمود ایشانرا خداوند تعالی به سبب آن علم بر سایر خلق خود تناول نمینماید از آن شجره کسی بامر خدا مگر ایشان و از
آنشجره بود آنچه تناول فرمودند خمسه طیبه بعد از اطعام مسکین و یتیم و اسیر که دیگر [ صفحه 60 ] نه گرسنگی کشیدند و نه
تشنگی و نه سختی دیدند و نه درماندگی و امتیاز آندرخت از سایر درختها بآنستکه سایر درختها یک نوع میوه میدهد و جنس
اینکه درخت هم گندم میدهد هم انگور هم انجیر هم عناب و هم سایر انواع میوهها و خوردنیها هر چه خوب باشد و اینکه موجب
صفحه 134 از 522
شده است که روایات در شجره مختلف شده بعضی گندم گفتهاند، و برخی انگور و پاره عناب و آندرختی است که اگر کسی از
آن تناول نماید بامر خدا باو الهام میشود علم اولین و آخرین بدون تعلم و کسیکه از آن تناول کند بدون اذن حق بمقصود نمیرسد و
معصیت خدا نموده است، فیض ره فرموده و در روایتی بدرخت انگور و در روایتی بشجره حسد تفسیر شده است و در عیون از ابو
الصلت هروي نقل نموده که از حضرت رضا [ع] سؤال نمودم از تفسیر شجره که آدم [ع] و حوّا از آن تناول نمودند که آیا کدام
یک از روایاتی که نقل مینمایند صحیح است بعضی میگویند آن گندم بود برخی نقل میکنند درخت انگور بوده پاره روایت
مینمایند که شجره حسد است حضرت فرمود همه حق است عرض کردم پس معنی اینکه وجوه مختلفه چیست فرمود درخت بهشتی
چند نوع میوه میدهد شجره گندم بود انگور هم میداد مانند درختهاي دنیا نیست چون خداوند گرامی داشت آدم را بسجود ملائکه
و ورود در بهشت با خود گفت آیا خداوند افضل از من بشري را خلق فرموده است و خدا دانست مقال باطنی او را و فرمود سرت را
بلند کن و بساق عرش نظر نما و آدم اطاعت نمود دید نوشته است لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه علی بن ابی طالب امیر المؤمنین و
زوجته فاطمۀ سیدة نساء- العالمین و الحسن و الحسین سید شباب اهل الجنۀ پس آدم [ع] عرض نمود اینان کیانند خداوند فرمود
اینان از نسل تواند و ایشان بهتر از تو و از جمیع خلق منند و اگر نبودند آنان خلق نمیکردم تو را و نه بهشت را و نه دوزخ را و نه
آسمان و زمین را پس مبادا بچشم حسد بر ایشان نظر نمائی و آرزو کنی مقام و منزلت ایشانرا پس مسلط شد بر او شیطان که خورد
از درختی که نهی شده بود از آن و مسلط شد بر حوا که نگاه کرد بفاطمه [ع] بچشم حسد و خورد از آن درخت چنانچه آدم خورد
پس خدا هر دو را از بهشت اخراج فرمود و فرود آورد آندو را از جوار رحمت خود بزمین بنظر حقیر چون شجره بمعنی مثمر ثمره
است و فرد اکمل اینکه معنی علم محمّد و آل او است و البته دست کسی از مخلوقات بآن مقام نمیرسد و ثمره اعلی و اجلی و احلی
و اتم و اکمل آن مخصوص بخمسه طیبه است [ صفحه 61 ] و چون مایه حیات روح خلائق است چنانچه گندم مایه رزق عموم است
تعبیر از آن بشجره گندم شده است و چون منشاء باده محبت و وداد ایشان است و دوستان را سرمست عشق آنذوات مقدسه نموده
از خود بیخود میکند و بآنها مشغول میسازد درخت انگور است و چون شیرینترین فواکه و الطف و انفع است درخت انجیر است و
چون روح را که مایه حیات معنوي است از آلودگیها پاك میکند مانند عناب که خون را که ماده حیات ظاهري است تصفیه
مینماید درخت عناب است و چون موجب برد یقین و وصول بمقام سابقین و مقربین است درخت کافور است و نهی شده است از
دست درازي بمقام مقدس ایشان اعم از ظلم و تعدي و حسد و تکبر و آرزوي نیل باین منزلت که خدا مخصوص بایشان نموده
است و یک مثمر ثمره دیگر هم هست که آن هواي نفس است و ثمرهاش حسد و سایر صفات ذمیمه است که باین لحاظ بعضی
شجره را بهواي نفس تأویل نمودهاند و شاید حضرت رضا [ع] هم باین جهت روایت حسد را تصدیق فرموده باشد چون وقتی
خداوند نهی فرمود حضرت آدم [ع] را که بخمسه طیبه بچشم حسد نظر ننماید در واقع نهی فرموده است او را از آنکه نزدیک
درخت حسد شود و از میوه او که آرزوي نیل بمقام مقدس خمسه طیبه است تناول نماید و او چون آرزو نمود معلوم شد نزدیک
شده و از میوهاش تناول نموده و چون منشأ اینکه نزدیکی هواي نفس بوده میتوان شجره منهیه را بهواي نفس تأویل نمود و آرزو
اگرچه غبطه است و مذموم نیست ولی کاشف از عدم معرفت بقدر خود و طرف است و اینکه از براي پیغمبر مرسل نقص است لذا
خداوند خواست مقدار او و شأن خمسه طیبه را بر او و عالمیان ظاهر فرماید که گفتهاند حسنات الابرار سیئات المقربین و اینکه وجه
جمع میان اخبار و اقوال مختلفه اینکه باب است غنیمت بدار و اینکه فرموده بخورید از میوه بهشت هر جا بخواهید اشاره بآنستکه
خوردن میوه بهشتی زحمت رفتن زیر و بالاي درخت را ندارد هر جا خواسته باشند حاضر میشود و نسبت ظلم براي آنستکه ارتکاب
امریرا که خداوند نهی فرموده ظلم بنفس است و در برهان از حضرت رضا [ع] نقل نموده که مأمون الرشید از آنحضرت سؤال نمود
که آیا شما قائل بعصمت انبیاء نیستید حضرت فرمود بلی مأمون عرض کرد پس عصیان آدم چگونه بوده است جواب فرمود که
خداوند اشاره فرمود بشجره مخصوصه از جنس گندم و فرمود از اینکه نخور و نفرمود نه از اینکه بخور و نه از هرچه از جنس اینکه
صفحه 135 از 522
است آدم [ صفحه 62 ] هم اطاعت نمود و از آن شجره مخصوصه نخورد ولی چون شیطان وسوسه کرد که خدا نفرموده از هر شجره
نخورید بلکه فرموده از اینکه شجره مخصوصه نخورید شما از فرد دیگر آن بخورید که از آن نهی نفرموده و اینکه خداوند شما را
از فرد دیگر اینکه جنس نهی فرمود براي آنستکه اگر شما از اینکه جنس ثمره بخورید همیشه در بهشت میمانید یا دو ملک میشوید
و قسم یاد نمود بخدا که من نصیحت میکنم شما را و آدم و حوّا چون ندیده بودند کسی را که قسم دروغ بخدا یاد نماید باور
کردند براي اطمینانیکه از قسم بخدا براي ایشان پیدا شد و اینکه پیش از نبوّت حضرت آدم بود و معصیت کبیره نبود که موجب
دخول در جهنم شود بلکه از صغائري که خداوند آنها را عفو میفرماید بود که بر انبیا پیش از نزول وحی جائز است و چون خداوند
برگزید او را و خلعت نبوت بر او پوشانید معصوم بود و هیچ صغیره و کبیره از او سر نزد و خدا فرمود و عصی آدم ربه فغوي ثم
اجتباه ربه فتاب علیه و هدي و فرمود ان اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 36
اشاره
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیطان عَنها فَأَخرَجَهُما مِمّا کانا فِیه وَ قُلنَا اهبِطُوا بَعضُ کُم لِبَعض عَدُوٌّ وَ لَکُم فِی الَأرض مُستَقَرٌّ وَ مَتاع إِلی حِین [ 36 ] -قرآن-
174-1
ترجمه
پس لغزاند آندو را شیطان از اجتناب از آنشجره پس بیرون کردشان از جائیکه بودند در آن و گفتیم فرود آئید با آنکه باشید بعضی
از شما با بعضی دشمن و از براي شما است در زمین قرارگاه و مایه زندگی تا هنگامی.
تفسیر
. شیطان بوسوسه و خدعه و اشتباه کاري دشمنی خود را با آدم [ع] و حوا بروز داد و فریب داد آندو را باین وسیله که اول آمد نزد
آدم [ع] و گفت خداوند نهی نفرمود شما را از اینکه درخت مگر براي آنکه اگر شما از اینکه درخت تناول نمائید دو ملک میشوید
داراي علم غیب و قدرت پیدا میکنید بر آنچه قدرت دارد بر او کسیکه خداوند او را مخصوص بقدرت نموده است یا آن که مخلد
در بهشت میشوید که هرگز نمیمیرید و قسم یاد نمود که من از ناصحان شمایم و در اینکه حال جاي داده بود خود را در دهان
ماري که او را وارد بهشت نمود و آدم گمان کرد که مار با او تکلم میکند و نمیدانستکه شیطان در دهان او مخفی شده است با
اینکه وصف جواب فرمود اینکه از خدعههاي شیطان است چگونه میشود خداوند خیانت نماید با ما و تو چگونه بعظمت قسم یاد
میکنی و نسبت [ صفحه 63 ] خیانت و قصد سوء بخدا میدهی با آنکه خداوند اکرم الاکرمین است چگونه قصد نمایم بچیزیکه
خداوند مرا از آن منع نموده است و تناول نمایم از آن بدون اذن خدا و چون شیطان از او مأیوس شد نزد حوا آمد و گفت خبر
داري آندرخت را که خداوند حرام نموده بود بر شما چون اطاعت کردید و احترام حکمش را نگاه داشتید بر شما حلال نمود
نمیبینید ملائکه را که موکل حفظ آندرخت هستند و نمیگذارند حیوانات بهشت از آن بخورند شما را منع نمیکنند اینکه دلیل بر
حلیت اوست براي شما مژده میدهم بتو که اگر سبقت نمائی تو در خوردن از آندرخت بر آدم بر او مسلط میشوي و زمام امر و نهی
او بدست تو میآید حوا گفت الان تجربه میکنم و خواست بخورد ملائکه خواستند نگذارند از طرف خداوند وحی رسید که شما
صفحه 136 از 522
حق منع دارید از حیوانات که عقل ندارند اما کسی را که من عقل و تمیز و اختیار دادم حق منع ندارید او را باید واگذار بعقلش
نمائید که آن حجت من است بر او اگر اطاعت کرد مستحق ثواب است و اگر مخالفت نمود سزاوار عقاب پس واگذاردند او را
ملائکه با آنکه عازم ممانعت بودند و حوا گمان کرد که خداوند منع نموده است آنان را از ممانعت براي آنکه حلال کرده است
آنرا بعد از آنکه حرام کرده بود و مار راست میگوید و تناول نمود و تغییر حال و آثار بدي در خود مشاهده ننمود و بآدم [ع] عرض
کرد درختی را که ما از آن ممنوع شده بودیم خداوند حلال نمود بر ما و من از آن خوردم و ملائکه ممانعت ننمودند و حالم هم بد
نشد آدم [ع] فریب خورد و تناول نمود و خطا از او سر زد و بیرون کرد خداوند آندو را از بهشت و نعمتهائی که بودند در آن و
فرمود اي آدم و اي حوا و اي مار و اي ابلیس فرود آئید و باشید بعضی از شما دشمن بعضی دیگر و لذا آدم و حوا و اولاد آنها
دشمن مارند و ابلیس و مار و اولاد آندو دشمنان آدم و حوا و ذریات ایشان و هبوط آدم و حوا و مار از بهشت بود زیرا مار از
چرندگان خوب بهشت بود ولی هبوط شیطان از اطراف بهشت بود زیرا بهشت بر او حرام بود فیض ره فرموده شاید حرام بود بر
ابلیس دخول در بهشت آشکارا بطوري که شناخته شود لذا خود را در دهان مار مخفی نمود و وارد شد براي فریب دادن چنانچه در
حدیث دیگر وارد شده است و باین بیان رفع میشود منافات میان اینکه حدیث و حدیث دیگري که در ضمن تفسیر آیه سابقه ذکر
شد که اگر بهشت آخرت بود ابلیس داخل آن نمیشد یعنی با حال اختفاء هم داخل نمیشد و بعضی گفتند اگر دخول در بهشت بر
او حرام بود پنهان و آشکار فرق نداشت و اینکه در [ صفحه 64 ] دهان مار مخفی شد براي آن بود که آدم و حوا او را نشناسند و از
حوالی بهشت با آنها صحبت میکرد یا براي آن بود که ملائکه حفاظ بهشت او را نشناسند و عصیانا وارد شد و اگر بهشت آخرت
بود در حوالی آن هم شیطان منزل نمینمود و عصیانا هم نمیتوانست وارد آن شود و اگر بهشت دنیوي باشد ممکن است در آسمان
باشد چنانچه ظاهر آیه و روایات است و بنابر اینکه معنی هبوط ظاهر است و ممکن است در زمین باشد چنانچه ظاهر روایت منقوله
در آیه سابقه است و معنی هبوط در اینصورت نقل از مکان عالی معنوي بسافل است و محتمل است عالی ظاهري هم بوده و اللّه
اعلم بحقائق الامور و مقرر گردید زمین جایگاه آنها باشد و از منافع آن برخوردار شوند تا زمان مرگ و قمی روایت نموده که الی
حین یعنی تا روز قیامت و منافات ندارد زیرا روایت شده است که کسی که بمیرد برپا میشود قیامت او.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 37
اشاره
101- فَتَلَقّی آدَمُ مِن رَبِّه کَلِمات فَتابَ عَلَیه إِنَّه هُوَ التَّوّاب الرَّحِیم [ 37 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس فرا گرفت ادم از پروردگارش کلماتیرا پس پذیرفت توبه او را بدرستیکه همانا او است توبه پذیر مهربان.
تفسیر
. تلقی بگفتن آنکلمات بود بتعلیم خداوند و بنصب آدم و رفع کلمات نیز قرائت شده است و توبه به معنی رجوع و بازگشت است و
چون بخداوند نسبت داده شود به علی متعدي میشود چون بازگشت خداوند بر بنده بر سبیل استعلاء است و وقتی که به بنده نسبت
داده شود به الی متعدي میشود چون مناسب با رجوع بنده بخداوند تذلل و انکسار است و مراد از توبه خداوند بازگشت او است به
صفحه 137 از 522
مهربانی و عطوفت بر بندگان که قبول فرماید توبه آنان را و بساحت قرب خود برساند و مراد از توبه بندگان بازگشت آنها است
بطاعت و ترك معصیت، و در کافی از امام باقر یا صادق علیهما السلام نقل نموده که کلمات اینکه بود لا اللّه الا انت سبحانک
اللهم و بحمدك عملت سوء و ظلمت نفسی فاغفر لی و انت خیر الغافرین لا اله الا انت سبحانک اللهم و بحمدك عملت سوء و
ظلمت نفسی فاغفر لی و ارحمنی انک انت ارحم الرحمین لا اللّه الا انت سبحانک اللهم و بحمدك عملت سوء و ظلمت نفسی فتب
علی انک انت التواب الرحیم و در روایتی است که کلمات بحق محمّد و علی و فاطمۀ و الحسن و الحسین بوده و در روایت دیگر
است که بحق محمّد و آل محمّد بوده و در تفسیر امام [ع] است که چون از آدم خطیه سر زد و عذر خود را بر پیشگاه مقدس
ربوبی عرضه داشت و از خداوند طلب نمود که عذر او را بپذیرد و توبهاش را قبول فرماید و به مقام قربش عودت دهد و رتبهاش را
[ ارجمند سازد و اظهار انکسار اعضاء و سستی اعصاب و نقصان بدن خویش را در اثر صدور خطیه نمود خداوند در [ صفحه 65
جواب فرمود آیا در نظر نداري که امر نمودم تو را که در وقت شدائد و مصائب بزرگ که بر تو وارد شود بخوانی مرا بحمد و آل
اطهار او آدم عرض کرد بلی در نظر دارم خداوند عز و جل فرمود پس بایشان یعنی به محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین
خصوصا بخوان مرا اجابت میکنم ملمتس تو را و توشه میدهم تو را به مافوق مراد تو پس آدم عرض کرد پروردگارا ایشان رسیدند
باین درجه از مقام و منزلت نزد تو که من باید متوسل بایشان شوم تا توبه مرا قبول فرمائی و از گناه من درگذري با آنکه من آنم که
ملائکه را مأمور بسجده براي من فرمودي و در بهشت خود جایم دادي و کنیز خود حوا را برایم تزویج فرمودي و ملائکه کرام را
خدّامم قرار دادي خداوند علی اعلی فرمود همانا ملائکه را امر نمودم که تعظیم نمایند تو را بسجود براي آنکه تو بودي ظرف اینکه
انوار مقدسه و اگر میخواستی از من بوسیله ایشان پیش از آنکه خطیه از تو سر زند که حفظ نمایم تو را از ارتکاب آن و متفطن کنم
تو را بارادهایکه دشمن تو ابلیس در باره تو داشت تا احتراز نمائی از آن هر آینه مینمودم ولی در علم من گذشته بود و امور بر وفق
علم من جاري میشود پس الآن بخوان مرا بایشان تا اجابت کنم تو را پس آدم عرض کرد الهی بجاه محمّد و علی و فاطمه و حسن و
حسین و آل اطهارشان تفضل فرما بقبول توبه من و در گذشتن از گناه من و کرامت فرما بعود مقام و منزلت من و خداوند فرمود
قبول نمودم توبه تو را و رو نمودم بخشنودي بر تو و عودت دادم عطایا و نعم خود را و تو را به مرتبه که داشتی رساندم و زیاد
نمودم نصیب تو را از رحمتهاي خود اینکه است مراد از آیه شریفه.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 38
اشاره
141- قُلنَا اهبِطُوا مِنها جَمِیعاً فَإِمّا یَأتِیَنَّکُم مِنِّی هُديً فَمَن تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوف عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 38 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفتیم فرو شوید از بهشت تمامی پس اگر بیاید شما را از من هدایتی پس کسانیکه پیروي کنند هدایت مرا پس نیست بیمی بر آنان
و نه آنان اندوهناك میشوند.
تفسیر
. چون در آیه شریفه فازلهما الشیطان امر بهبوط شده و در اینکه آیه تکرار شده است، گفتهاند وجه آن آنستکه اولا مأمور شدند
صفحه 138 از 522
بهبوط ثانیا بآنکه با هم باشند و مقدم نشوند بعضی بر بعضی یا آنکه اولا مأمور شدند بهبوط براي ابتلاء به معادات و تنعم به متاع
قلیل دنیا و ابتلاء ببلایا و محن آن و ثانیا براي تکلیف و امتیاز مطیع از عاصی [ صفحه 66 ] و ما زائده است براي تاکید و لذا نون
تاکید مستحسن شده است و شرط ثانی و جواب آن جواب است براي شرط اول و در آیه دلالت است بر آنکه کسیکه متابعت
احکام الهی را نمود خوف و حزنی در دنیا و آخرت ندارد براي آنکه دنیا و آخرت آن در نتیجه پیروي آئین حق آباد میشود و اگر
بلائی هم باو توجه پیدا کند چون راضی است برضاي خداوند و میداند از روي حکمت و مصلحت است و خداوند باو اجر و عوض
میدهد خوش دل و قوي است خوف از کسی پیدا نمیکند و از فقدان چیزي اندوهناك نمیشود.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 39
اشاره
99- وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصحاب النّارِ هُم فِیها خالِدُونَ [ 39 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنانکه کافر شدند و تکذیب نمودند آیات ما را آنگروه اهل آتشند که آنان در او جاویدانند.
تفسیر
. بیان حال فرقه دوم است از بنی آدم و حوا بعد از هبوط که اگر متابعت شرائع و احکام و هدایت الهی را ننمودند و منکر انبیاء و
کتب سماوي شدند از ملازمان آتش و مخلد در آن خواهند بود و بیان خلود در ضمن تفسیر آیه شریفه بلی من کسب سیئۀ عما
قریب میآید انشاء اللّه تعالی در اینکه مقام به مناسبت آیات سابقه شمه از وقائع بعد از هبوط ذکر میشود از آن جمله قمی از
حضرت صادق [ع] نقل نموده که آدم [ع] در صفا هبوط نمود و حوا در مروه پس درنگ نمود آدم چهل صباح در حال سجود که
گریه میکرد بر گناه خود و دوریش از بهشت بعد از آن نازل شد جبرئیل بر آدم [ع] و گفت اي آدم آیا خلق ننمود تو را خداوند
بدست قدرت خود و دمید در تو از روح خود و مأمور فرمود بسجده براي تو ملائکه خود را آدم [ع] گفت بلی جبرئیل گفت پس
چرا معصیت نمودي او را و از درختی که نهی فرموده بود تو را تناول نمودي آدم [ع] گفت ابلیس قسم یاد نمود براي من که از
ناصحان من است و من گمان نمیکردم کسیکه خداوند، او را خلق نموده باشد قسم دروغ بخدا یاد نماید پس جبرئیل گفت توبه
کن بسوي خداوند، و نیز از آن حضرت روایت نموده که حضرت موسی خواست از خداوند که جمع کند بین او و آدم [ع] و
خداوند حاجت او را برآورد و حضرت موسی آنچه را جبرئیل از حضرت آدم [ع] در حدیث قبل سؤال نموده بود بپدر بزرگوار
خود عرضه داشت و حضرت آدم در جواب فرمود چند سال پیش از خلقت من گناه مرا در توریۀ یافتی حضرت موسی گفت سی
هزار سال آدم [ع] فرمود پس علت آن بود حضرت صادق [ع] فرمود آدم بر موسی اقامه حجت نمود و قمی از حضرت باقر [ع]
روایت نموده که عمر آدم از بدو خلقت تا وفات نهصد و سی سال بود و در [ صفحه 67 ] مکه مدفون شد و روز جمعه بعد از ظهر
خداوند روح در او دمید پس خلق فرمود زوجه او را از آخرین دندههاي او و منزل داد او را در بهشت همان روز و شش ساعت از
آن روز بیشتر در بهشت نبود که گناه کرد و بیرون کرد خداوند هر دو را بعد از غروب آفتاب و شب در بهشت نبودند و عیاشی از
حضرت صادق [ع] روایت نموده که خداوند دمید در آدم از روح خود بعد از ظهر روز جمعه و مطالب حدیث قبل را که بعد از
صفحه 139 از 522
اینجمله نقل شد ذکر کرده بعد از آن روایت نموده که میگرداندند آندو را گرداگرد بهشت تا صبح کردند و ظاهر شد عورتشان و
خداوند خطاب فرمود بآن دو که آیا نهی نکردم شما را از اینکه درخت پس آدم [ع] خجلت کشید و خاضع شد و اعتراف بتقصیر
نمود و از خداوند طلب عفو کرد و خداوند فرمود فرود آئید از آسمان بزمین که آسمان و بهشت و قرب من جاي گناهکاران نیست
و در موقعیکه آدم [ع] از درخت تناول نمود متذکر نهی الهی شد و پشیمان گشت و خواست که از درخت دور شود درخت سر او
را گرفت و کشید او را بسوي خود و گفت چرا طالب جدائی از من نبودي پیش از آنکه از من تناول نمائی اي برادر عزیز درست
در اخبار آل محمّد علیهم السلام دقت کن و ملتفت نکتهها باش و بدان که اگر یکدفعه متابعت هواي نفس را نمودي عوض دامن
سرت را میگیرد و بخود میکشد که دیگر رهائی نداشته باشی و اگر پشیمان شوي و بخواهی دوري کنی سرزنشت میکند که اگر من
بد بودم چرا بجانب من آمدي و خود را بدام من انداختی و اگر دو مرتبه بسمتش رفتی حلقومت را میگیرد تا کار بجائی میرسد که
چنگالهایش را چنان در تمام عروقت جاي میدهد که امکان ندارد در تمام عمر بتوانی از چنگش خلاص شوي و بیاد خدا بیفتی
چه رسد بآنکه بفکر توبه باشی و شرائط آنرا بتوانی تحصیل نمائی و موفق شوي بتوبه و قبول آن و اگر امیدوار بشفاعت ائمه اطهاري
بدانکه اسباب شفاعت و قابلیت آنرا باید خودت تهیه و تحصیل نمائی و بترس از آنکه زنگار معصیت آینه قلبت را بگیرد و تیره و
تار نماید و قابلیت انعکاس انوار الهیه را پیدا نکند و با دل و روي سیاه از دنیا بروي و از نعیم ابدي محروم و در عذاب الیم مخلد
باشی.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 40
اشاره
140- یا بَنِی إِسرائِیلَ اذکُرُوا نِعمَتِیَ الَّتِی أَنعَمت عَلَیکُم وَ أَوفُوا بِعَهدِي أُوفِ بِعَهدِکُم وَ إِیّايَ فَارهَبُون [ 40 ] -قرآن- 1
ترجمه
[ اي پسران اسرائیل یاد کنید نعمت مرا که انعام نمودم بر شما و وفا کنید بعهد من تا وفا کنم بعهد شما و از من بترسید. [ صفحه 68
تفسیر
در علل روایت نموده از حضرت صادق [ع] در حکایت حضرت یعقوب که او اسرائیل است و معنی آن عبد اللّه است زیرا اسرا
بمعنی عبد است و ئیل اللّه است و در روایت دیگر است که اسرا به معنی قوه است و ئیل اللّه است و نعمت به بعثت خاتم انبیاء و
استقرار آنحضرت در شهري که مسکن بنی اسرائیل بوده و وضوح دلائل صدق او در دعوي نبوت تفسیر شده که بسهولت بتوانند
خدمت حضرت برسند و ایمان بیاورند و اخذ احکام نمایند و عهد آنمیثاقی است که گرفته است خداوند از پیشینیان بنی اسرائیل
بتوسط انبیاء عظام و ایشان امر فرمودهاند بآنها که توصیه نمایند و بسپارند آنعهد را با خلاف خودشان تا آنکه ایمان بیاورند به
محمّد عربی هاشمی [ص] که واضح است امر او بآیات و مؤید است دعوت او به معجزات آن محمدیکه یکی از آیات او علی بن
ابی طالب است که رفیق شفیق او است عقلش از عقل او و علمش از علم او و حلمش از حلم او است و دین او مؤید بشمشیر او است
تا خداوند هم وفا نماید بعهد خود با بنی اسرائیل که آنعهد وجوب نعیم ابدي است در سراي کرامت الهی براي آنان و باید بترسند
از خداوند در مخالفت پیغمبر خاتم همانا خداوند قادر است که صرف نماید بلاء دشمنان آنانرا براي موافقت با او و دشمنان آنان
صفحه 140 از 522
قادر نیستند که دفع نمایند انتقام الهی را از آنان وقتی که مخالفت امر خدا را نموده باشند و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت
نموده که پرسیدند از آنحضرت از اینکه آیه فرمود یعنی وفا کنید بولایت علی [ع] که واجب است از طرف خدا وفا میکنم من از
براي شما بدخول بهشت فیض ره فرموده اینکه حکم جاري است در هر عهدي که از براي خدا است با هر کس و قمی روایت
نموده است که مردي از حضرت صادق [ع] سؤال نمود که خداوند فرموده بخوانید مرا اجابت میکنم براي شما و ما میخوانیم و
اجابت نمیکند جواب فرمود شما وفا بعهد خداوند نمیکنید و خدا فرموده وفا کنید بعهد من تا وفا کنم بعهد شما بخدا قسم اگر وفا
کنید شما بعهد خداوند وفا میکند خداي تعالی بعهد شما، حقیر عرض میکنم عهد گاهی از یک طرف است گاهی از دو طرف اگر
عهد از دو طرف باشد باین معنی که کسی عهد کند براي دیگري در مقابل عهدي که آندیگري براي آنکس نموده است حکم
عقد را پیدا میکند در آنکه آندیگري اگر بعهد خود وفا ننمود آنکس هم اگر وفا نکند عقلا و عرفا مورد تقبیح و ملامت نمیشود و
اصل اصیل بسیاري از خیارات در معاملات همین است اگر چه بادله خاصه در هر باب تمسک نمودهاند بنابر اینکه امام صادق [ع]
میخواهد بفرماید [ صفحه 69 ] چون خداوند از بنی آدم عهد گرفته بود بر ایمان و اطاعت و در مقابل بآنها وعده فرموده بود نعیم
ابدي و اجابت دعا را وقتی مردم بعهد خودشان وفا ننمودند خداوند هم اگر وفا نفرماید معلوم نیست چون عهد خداوند در مقابل
عهود بنی آدم بوده است و اینکه معنی غیر از اشتراط صریح اجابت دعا است بترك معصیت و شاید باین ملاحظه باشد التماس قبول
توبه در ادعیه ماثوره با آنکه خداوند وعده قبول فرموده و اشتراط قبول توبه بترك معصیت معقول نیست مطلب دقیق است تامل
لازم دارد و مراد از بنی اسرائیل بعضی گفتهاند یهودانند و بعضی اعم از یهود و نصاري دانستهاند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 41
اشاره
161- وَ آمِنُوا بِما أَنزَلت مُصَدِّقاً لِما مَعَکُم وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِه وَ لا تَشتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا وَ إِیّايَ فَاتَّقُون [ 41 ] -قرآن- 1
ترجمه
و ایمان بیاورید بآنچه فرستادم که تصدیق کننده است آنچه را با شما است و نباشید نخست منکر آن و مبادله منمائید بآیتهاي من
بهاي اندك را و از من بترسید.
تفسیر
. مطلوب ایمان بقرآن است که در آن ذکر شده است نبوت محمّد [ص] و ولایت علی [ع] و اولاد اطهارش با آنکه قرآن مصدق
توریۀ است که در آن هم اینکه دو امر ذکر شده بود و آنچه نهی شده است انکار قرآن است که ملازم با انکار نبوت و ولایت است
چون یهود مدینه انکار نمودند و خیانت کردند و گفتند ما میدانیم محمّد [ص] پیغمبر است و علی [ع] وصی او است ولی شما دو
نفر آندو نیستید آندو بعد از پانصد سال دیگر میآیند و گفتهاند اینکه آیه کنایه است از خداوند بآنها زیرا آنها باید اول مؤمن
بقرآن و محمّد [ص] و علی [ع] باشند نه اول کافر بآنها براي آنکه آنان معجزات باهرات را مشاهده نمودند و دقت و امتحان کردند
و یقین براي ایشان حاصل شد بلکه بشارت میدادند بظهور آنحضرت و منتظر فتوحات او بودند و در مجمع از حضرت باقر [ع] نقل
نموده که در تفسیر اینکه آیه فرمود حی بن اخطب و کعب بن اشرف و سایر علماء یهود از قبل یهودان در هر سال موظف بودند و
صفحه 141 از 522
از آن ارتزاق مینمودند و باین جهت نمیخواستند که وظیفه آنها براي نبوت پیغمبر خاتم [ص] از بین برود لذا تغییر دادند آیاتیرا که
در توریۀ بود که در آنها ذکر آنحضرت و بیان صفات او شده بود و ثمنیکه خداوند در اینکه آیه شریفه ذکر فرموده است همان
مقرري احبار یهود است. نصح و تحذیر شیخ مشایخ متأخرین مدار آسیاي فقاهت ضرب المثل علم و [ صفحه 70 ] زهادت حجۀ
الفرقۀ الناجیۀ و امین الباري مرتضی بن محمّد امین الانصاري قدس اللّه تعالی اسراره کما نشر فی الافاق اثاره در کتاب مکاسب
فرموده که باید طالب علم منقطع باشد از اسباب ظاهري رزق از قبیل گرفتن وظائف و موقوفات مدارس و مراوده با اغنیاء و تجار و
علمائی که نفعی ندارد مراوده با آنها جز گرفتن وجوهات از قبیل خمس و زکوة و رد مظالم از ایشان و جمع بین ادله که دلالت
دارد بر وجوب تفقه در دین و اجتهاد و ادله که دلالت دارد بر وجوب اکتساب و ترك تحمیل و کل شدن بر مردم که موجب
استحقاق لعن است بآنستکه باید طلب علم متوکل بخدا باشد و خود را کل بر مردم ننماید و تحصیل معاش از طریق حلال کند
چنانچه امیر المؤمنین [ع] براي بستان یهودي آبکشی مینمود و حضرت داود علی نبینا و آله و علیه السلام چون در ابتدا امر از بیت
المال ارتزاق مینمود خطاب از جانب رب الارباب رسید که تو خوب بنده هستی اگر از بیت المال ارتزاق ننمائی و بدست خود کار
کنی لذا آنحضرت چهل روز گریه کرد تا خداوند آهن را براي او نرم فرمود و هر روز یک زره میساخت و هزار درهم میفروخت تا
سیصد و شصت زره ساخت و مستغنی شد و دیگر از بیت المال ارتزاق نفرمود و از حضرت صادق [ع] روایت شده است که نیست
از ما کسیکه دنیاي خود را براي آخرت خود ترك نماید و نه کسیکه آخرت خود را براي دنیاي خود ترك کند و عبادت هفتاد
جزء دارد که افضل آنها طلب حلال است و بنظر حقیر اگر علماء و طلاب بتوانند از قبل مردم اعاشه ننمایند هم محترمترند هم
راحتتر هم مواعظ و نصائحشان مؤثرتر است و هم اطمینان و وثوق مردم بایشان زیادتر هم اینکه خطرات که براي علماء یهود روي
داد براي ایشان روي نمیدهد چون فروختن آیات الهی را بثمن قلیل منحصر در تحریف و تغییر ظاهر آیه نیست بلکه اگر خداي
نکرده براي خوش آمد مردم یک حکم خداوند را مطابق سلیقه و توقع طرف معنی نمایند مشمول همین آیه خواهند بود پناه میبرم
بخدا اگر براي جلب توجه ظالمی حکم بغیر ما انزل اللّه بدهند که بنص آیات شریفه الهیه ظالم و فاسق و کافر میشوند و همچنین
است حال خطبا و اهل منبر اگر براي خوش آمد بانی و مستمع و آقا و وزیر و امیر باقتضاء مقام آیات الهی و اخبار ائمه اطهار را
تفسیر و تاویل نمایند و تغییري در معنی ظاهر آن بدهند و مدح بیجا و ذم بیمورد از اشخاص بنمایند اگرچه مدح و ذم با مورد و
محلش هم مطلقا حسنی ندارد زیرا اگر ممدوح حضور داشته باشد در صورت اهلیت لابد باحیا است و [ صفحه 71 ] خجل میشود و
هرچه باشد اسباب غرور و خود پسندي میگردد و اگر مذموم غائب باشد مذمت او غیبت است و بدون مجوز شرعی حرام بلی مدح
صالح در غیاب و ذم قابل در حضور با شرائطش خوب است در هر حال منبر مقام رفیعی است که جایگاه خلفاء و اولیاء خدا و نواب
ایشان است خیلی قبیح است کسیکه بهیچ وجه صلاحیت ندارد پاي بر عرشه منبر نهد و هرچه دلش میخواهد بگوید و ملتزم بصحت
و سقم آن نباشد و فقط منظورش تامین دنیاي دنی باشد دروغ مطلقا حرام و از معاصی کبیره است چه رسد بآنکه کذب بخدا و
رسول و ائمه اطهار باشد و اینکه زمان بقدري رائج شده که کمتر منبري میبینم که خالی از آن باشد چون زحمت نمیکشند و
ملاحظه تواریخ و سیر را نمینمایند و بکتب اخبار ائمه اطهار مراجعه نمیکنند در صورتی که متون روایات خیلی مبکیتر و مؤثرتر
است و خریداري مینمایند مانند آنخطیب که امام [ع] در بارهاش فرمود رضاي مخلوق را بغضب خالق خریداري نمودي و
میفروشند آیات خدا و اخبار ائمه اطهار را بثمن قلیل و از خدا نمیترسند و از علما شرم نمیکنند اقلا یکی از کتب مقاتل را که نسبتا
معتبر باشد خوب است بخوانند بعد منبر بروند اگرچه انصاف آنستکه عمده تقصیر با مردم است زیرا تا آنها اینکه طور نباشند کسی
طالبشان نمیشود یا باید مطابق هواي نفس مردم سخنرانی و نقالی و لفاظی و بافندگی و آوازه خوانی بکنند و نامعقول داخل معقول
و فلسفه شوند و بیمعرفت عرفان بافی نمایند یا باید حلیف بیت و رضیع ثدي دق کردند خداوند فرج امام زمان را برساند یا اسلام
را شوکت دهد که علما بتوانند امر به معروف و نهی از منکر کنند در هر حال خوب است آقایان خطبا و ذاکرین اینکه یک شعار
صفحه 142 از 522
بزرگ اسلام و مذهب شیعه را که بزرگترین وسیله نجات اهل ایمان است و تا بحال بحمد اللّه تعالی باقی مانده از اینکه کدورات
پاك نمایند که خداي نکرده بواسطه بیعنایتی صاحبان حقیقیش از میان نرود و رواجش زیادتر شود و فوائد و ثمراتش افزون گردد
انشاء اللّه تعالی زبان درازي شد معذرت میخواهم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 42
اشاره
86- وَ لا تَلبِسُوا الحَق بِالباطِل وَ تَکتُمُوا الحَق وَ أَنتُم تَعلَمُونَ [ 42 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نیامیزید حق را بباطل و کتمان مکنید حق را با آنکه شما میدانید
تفسیر
. مخلوط نمودن حق را بباطل بآنستکه اقرار نمودند به نبوت محمّد [ص] و امامت علی [ع] که حق بود و انکار نمودند آندو را که
[ گفتهاند و بعد از پانصد سال دیگر میآیند که باطل بود پس از یک راه گفتارشان حق بود و از راه دیگر باطل چنانچه [ صفحه 72
در آیه سابقه بیان شد و کتمان نمودند حق را با آنکه میدانستند که حق است و اینکه پیغمبر [ص] و علی [ع] همان نبی و وصی
موعود در توریۀ است ولی براي حب مال و جاه دنیوي مکابره با عقل و علم خودشان نمودند و کفر جحودیرا اتخاذ کردند و بنظر
حقیر آمیختن حق را بباطل اعم از آنستکه حق را مخلوط بباطل نمایند چنانچه از بیان امام عسکري [ع] که ذکر شد استفاده میشود و
آنکه باطل را بصورت حق جلوه دهند و امر را مشتبه نمایند و از کلمه حق اراده باطل کنند چنانچه متعارف در زمان ما شده است
اگرچه ما بر حسب ظاهر مکلف نیستیم که اینکه حمل را نمائیم ولی باید ملتفت باشیم که گول هم نخوریم و کتمان حق هم اعم
است از انکار حق چنانچه از بیان امام معلوم است و سکوت در مقام بیان چنانچه از آیات ظاهره در حرمت حکم ننمودن بما انزل
اللّه و اخبار وجوب اظهار علم بر عالم در موقع ظهور بدعت استفاده میشود و اینکه ائمه اطهار در مقام تفسیر بذکر بعضی از مصادیق
اکتفا فرمودهاند براي آنستکه مقصود از تفسیر بیان مفاهیم ظاهریه الفاظ نیست زیرا اهل لسان خودشان عالم بآنها هستند و غیر اهل
لسان هم از مراجعه بلغت بدست میاورند بلکه مقصود بیان افراد خفیه یا جلیه یا مورد نزول و امثال اینها است چنانچه خطابات قرآنیه
هم اختصاص باشخاص و طوائف خاصه ندارد اگرچه بر حسب ظاهر مخاطب شخص یا جماعت مخصوصی باشند و اینکه معنی از
روایات ائمه اطهار در تفاسیر آیات استفاده میشود بعلاوه در روایات عدیده تصریح شده است مخصوصا فرمودهاند قرآن بطریق
إیاك اعنی و اسمعی یا جاره نازل شده است که خلاصهاش آنستکه خطابات قرانیه از قبیل در بتو میگویم دیوار تو گوش کن است
بنابر اینکه اختصاص به بنی اسرائیل یا یهود یا نصاري یا علماء آنها یا حاضرین در زمان خطاب و غیر هم ندارد.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 43
اشاره
78- وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارکَعُوا مَعَ الرّاکِعِینَ [ 43 ] -قرآن- 1
صفحه 143 از 522
ترجمه
و بر پا دارید نماز را و بدهید زکوة را و رکوع نمائید با رکوع کنندگان
تفسیر
. یعنی بر پا دارید نماز واجبیرا که پیغمبر [ص] مقرر داشته و بر پا دارید صلوات بر محمّد و آل اطهار او را و بدهید زکوة واجب از
اموالتان را که باید به مستحقش داد و از بدنهاتان در موقع وجوب و از کمک خودتان در وقت سؤال سائل، و در کافی از حضرت
کاظم [ع] نقل نموده که پرسیدند اینکه آیه شامل زکوة فطره میشود فرمود بلی و عیاشی نیز اینکه مضمون را از آنحضرت نقل
نموده و از حضرت صادق [ع] روایت شده [ صفحه 73 ] است که اینکه زکوة فطره است که خدا بر اهل ایمان واجب نموده است و
در روایت دیگر است که نازل شد زکوة با آنکه مردم اموالی نداشتند همانا آن فطره بوده است و مراد از رکوع با راکعان تواضع
است با متواضعان براي عظمت خداوند در انقیاد براي اولیاء اللّه و گفتهاند مراد حضور در جماعت براي نماز و رکوع نمودن با مردم
است و تعبیر از نماز برکوع براي اختصاص آنست بنماز اسلامیان.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 44
اشاره
114- أَ تَأمُرُونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَ تَنسَونَ أَنفُسَکُم وَ أَنتُم تَتلُونَ الکِتابَ أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 44 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا امر میکنید مردم را بخوبی و فراموش میکنید خودتان را با آن که شما میخوانید کتاب را آیا تعقل نمیکنید.
تفسیر
. در شأن علماء یهود و رؤساء منافق آنها نازل شده است که اموال فقرا را جمع و ضبط مینمایند و طعمه براي اغنیا تهیه میکنند و امر
بخیرات مینمایند با آنکه خودشان تار کند و نهی از شرور میکنند در صورتی که خودشان مرتکبند با آنکه توریۀ را میخوانند که در
آن امر بخیرات و نهی از منکرات شده است و تعقل نمیکنند که در امر بچیزیکه خودشان عمل بآن نمیکنند و در نهی از چیزیکه
خودشان مرتکب میشوند عقاب است براي آنان و بنظر حقیر تعقل نمیکنند قبح اینکه عمل را که انسان واعظ غیر متعظ باشد و قمی
فرموده که نازل شده است در شأن خطبا و سخنوران چنانچه امیر المؤمنین [ع] فرموده که بر هر منبري از ایشان خطیب سخن وري
است که با صوت رسا دروغ بر خدا و رسول و قرآن میبندد فیض ره فرموده اینکه آیه شامل است هر کس را که توصیف امر خیري
را بنماید و خود عمل نکند و در مصباح الشریعه نقل فرموده از حضرت صادق [ع] که کسیکه فارغ نشده باشد از اصلاح باطن خود
و خلاص نگشته باشد از آفات نفس و شهوات خویش و فرار نداده باشد شیطان را و داخل نشده باشد در کنف امان و حفظ
خداوند صلاحیت ندارد از براي امر به معروف و نهی از منکر زیرا وقتی که موصوف باین صفات نباشد هرچه را اظهار میکند
حجت بر او میشود و مردم هم بگفته او منتفع نمیشوند خداوند فرموده آیا امر میکنید مردم را بخوبی و فراموش میکنید خودتان را و
صفحه 144 از 522
باو میفرماید اي خائن آیا مطالبه میکنی از خلق من چیزیرا که بسبب آن با نفس خود خیانت کردي و عنانش را از دست دادي بنظر
حقیر اینکه آیه و روایات راجع بکسانی است که شغلشان امر به معروف و نهی از منکر است و باید مبلغ احکام اسلام باشند و
تکلیف و شرائط آنها غیر از عامه مردم است که باید [ صفحه 74 ] امر به معروف و نهی از منکر بنمایند خواه عامل و تارك باشند
خواه نباشند چنانچه در سوره آل عمران در ذیل آیه و لتکن منکم امۀ یدعون الی الخیر انشاء اللّه تعالی بیان خواهد شد چه خوب
گفته است دامن آلوده اگر خود همه حکمت گوید || از سخن گفتن زیباش کسان به نشوند و آنکه پاکیزه دل است ار بنشیند
خاموش || همه از سیرت صافیش نصیحت شنوند کلام وقتی از قلب خارج شد داخل در قلب میشود و چون از زبان بیرون آید از
گوش تجاوز نمیکند خداوند بما توفیق عمل کرامت فرماید.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 45
اشاره
92- وَ استَعِینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلاّ عَلَی الخاشِعِینَ [ 45 ] -قرآن- 1
ترجمه
و کمک بجوئید بشکیبائی و نماز و همانا آن هر آینه بزرگ است مگر بر صاحبان خشوع.
تفسیر
. یعنی کمک بجوئید بصبر بر ترك معصیت و فعل طاعت و تحمل مصیبت براي وصول بروضه رضوان و نعیم جنان و در کافی از
حضرت صادق [ع] نقل نموده که مراد از صبر در اینکه آیه روزه است و در فقیه و عیاشی نیز از آنحضرت نقل نموده بعلاوه نقل
نمودند که فرمود وقتی وارد شود بر مرد حادثه شدیدي باید روزه بگیرد چون خداوند فرموده کمک بجوئید بصبر و نماز و مراد از
صبر روزه است و عیاشی از امام کاظم [ع] نیز اینکه روایت را نقل نموده و نیز کمک بجوئید بنمازهاي پنجگانه و صلوات بر محمّد
و آل او علیهم السلام فیض ره فرموده و هر نماز واجب و مستحبی زیرا در مجمع و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که
فرمود چه چیز باز میدارد شما را از آنکه چون هم و غمی از امور دنیا بشما روي نماید وضو بگیرید و داخل در نماز خانه خودتان
بشوید و دو رکعت نماز بخوانید و بخواهید از خداوند که رفع هم و غم شما را بنماید آیا نشنیدید فرمان الهی را در استعانت بصبر و
نماز و در کافی از آنحضرت نقل نموده که امیر المؤمنین [ع] وقتی از امري خائف میشد توسل بنماز مینمود و اینکه آیه را تلاوت
میفرمود و همانا نماز هر آینه عظیم و گران است مگر بر صاحبان خشوع و خشیت و خوف الهی چون زحمتش از سایر عبادات
بیشتر است براي آنکه در شبانه روزي پنج مرتبه امتثال باید نمود و باین جهت از بین عبادات تخصیص بذکر یافته بعلاوه عمود دین
و شرط قبول سایر اعمال و معراج مؤمن و ناهی از فحشاء و منکر است و باین نکته در. تفسیر امام اختصاص بنمازهاي پنجگانه داده
شد چون نمازهاي دیگر اعم از واجب [ صفحه 75 ] و مستحب سنگین و شاق نیست و مراد از کبیره سنگین و شاق است چنانچه
خود فیض ره تفسیر فرموده بنابر اینکه مرجع ضمیر در کلمه انّها صلاة است چنانچه قمی فرموده و در تفسیر امام [ع] بیان شده است
و بعضی مرجع را استعانت بصبر و صلاة گرفتهاند و اینکه بر خاشعان آسان است براي آنستکه آنان از ثمرات اطاعت آگاهند و خود
را در حضور محبوب حقیقی میبینند و مشغول بصحبت با او میدانند و از اینکه لذت میبرند و سرگرم براز و نیازند لذا احساس
صفحه 145 از 522
زحمت عبادت را نمیکنند چنانچه پیغمبر اکرم در موقع اذان ببلال میفرمود آسایش ما را فراهم نما مقصودش آن بود که او اذان
بگوید و حضرت نماز بجاي آورد و میفرمود من از دنیاي شما سه چیز را دوست دارم بوي خوش و زنان و نور چشمم که در نماز
است از اینجا معلوم میشود که حضرت بواسطه انس بنماز همانطور که بطبع دنیوي از بوي خوش و زن لذت میبرده از نماز هم لذتی
فوق آن برایش حاصل میشده بلکه میتوان گفت اگر کسی بریاضت نفس خود را معتاد بعبادت نماید میفهمد که لذت مناجات با
قاضی الحاجات فوق تمام لذائذ دنیوي است خداوند اینکه مقام را روزي فرماید و حلاوت عبادت و مناجات خود را به ما بچشاند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 46
اشاره
89- الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُلاقُوا رَبِّهِم وَ أَنَّهُم إِلَیه راجِعُونَ [ 46 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنانکه گمان میکنند که ایشان ملاقات کنندگانند پروردگار خود را و آنکه آنان بسوي او بازگشت کنندگانند.
تفسیر
. یعنی خاشعان کسانی هستند که متوقعند لقاء پروردگار را که بزرگترین کرامات الهی است بر بندگان و بازگشت بخداوند
بازگشت برحمت و نعمت او است در بهشت عنبر سرشت و تعبیر خداوند از حال ایشان بگمان براي آنستکه کسی از عاقبت کار
خود مطلع نیست و خاتمه امر هر کسی از او مستور است و یقین ندارد که اهل بهشت است و مأمون نیست از آنکه حالش تغییر یابد
لذا پیغمبر فرموده همیشه مؤمن ترسناك است از سوء عاقبت و یقین بدخول بهشت ندارد تا زمان نزع روح و ظهور ملک الموت، و
در توحید و احتجاج و عیاشی از حضرت امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که ایشان یقین دارند که بعث میشوند گمان آنان یقین است،
و نیز در احتجاج و عیاشی از آنحضرت نقل شده که لقاء بعث است و ظن یقین است، بنظر حقیر مراد از لقاء پروردگار لقاء رحمت
رحیمیه او است که در موقع بعث و نشور است از جهتی مورد ظن و از جهتی [ صفحه 76 ] مورد یقین است و بنابر اینکه اختلافی بین
روایت علوي و تفسیر امام [ع] که اولا ذکر شد نیست مگر آنکه مراد از لقاء حضور در پیشگاه احدیت باشد چنانچه ظاهر روایت
علوي است و بنابراین نکته تعبیر به مظنه آنستکه گمان بچنین موقفی هم مقتضی خوف و خشیت و خشوع است چه رسد به مقام
یقین که کمتر کسی نائل میشود و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 47
اشاره
119- یا بَنِی إِسرائِیلَ اذکُرُوا نِعمَتِیَ الَّتِی أَنعَمت عَلَیکُم وَ أَنِّی فَضَّلتُکُم عَلَی العالَمِینَ [ 47 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 146 از 522
اي بنی اسرائیل یاد کنید نعمت مرا که انعام نمودم بر شما و همانا من برتري دادم شما را بر جهانیان.
تفسیر
. مراد از بنی اسرائیل در چند آیه قبل که خطاب بآنها شده بود گذشت و در ذیل آیه و لا تلبسوا الحق بالباطل وجه اعمیّت خطابات
قرآنیه از کسانیکه بر حسب ظاهر مخاطبند بیان شد و مراد از نعمت مبعوث نمودن خداوند است موسی و هرون علی نبیّنا و اله و
علیهما السلام را بر پیشینیان آنها براي هدایت و دعوت ایشانرا به نبوت محمّد [ص] و ولایت علی [ع] و امامت عترت طاهره او و
اخذ عهد از آنها که اگر وفا کنند مخلد در بهشت باشند و فضیلت آنها در دین بقبول ولایت محمّد [ص] و آل او است و در دنیا
بسایه گستردن ابر است بر آنها و فرستادن من که ترنجبین است و سلوي که نام مرغی است از آسمان براي ایشان و سیراب نمودن
آنانست از سنک بآب خوشگوار و شکافتن دریا و نجات آنها و غرق دشمنانشان و سایر کرامات مخصوصه بایشان و کسانیکه بر
آنها تفضیل یافتهاند جهانیان زمان خودشانند آنانکه مخالف بودند با ایشان در دین و مسلک و اینکه خداوند خطاب فرموده است
حاضرین را بآنچه عطا فرموده است به پیشینیان آنها یا بآنچه بجا آوردند از خیر و شر براي آنستکه قرآن بلغت عرب نازل شده و
آنها اینکه قبیل خطابات مینمایند مثلا میگویند بشخص تمیمی که قتل و غارت نمودهاند کسان او شهري را کشتید و غارت نمودید
با آنکه اینکه شخص در میان آنها نبوده علاوه بر آنکه اخلاف راضی بودند بفعل اسلافشان و سلوکی که با آنها شده است و اینکه
بیانرا در تفسیر امام [ع] از حضرت سجاد [ع] نقل نموده است و بنظر حقیر اینکه امر اختصاص بلغت عرب ندارد در سایر لغات هم
متعارف است و تعمیم خطابات قرآنیه علاوه بر ادله اشتراك در تکلیف از اغلب آیات ظاهر است و اختصاص بحاضران در زمان
[ خطاب ندارد. [ صفحه 77
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 48
اشاره
140- وَ اتَّقُوا یَوماً لا تَجزِي نَفس عَن نَفس شَیئاً وَ لا یُقبَل مِنها شَفاعَۀٌ وَ لا یُؤخَذُ مِنها عَدل وَ لا هُم یُنصَرُونَ [ 48 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بترسید از روز که کفایت نکند کسی از کسی چیزیرا و قبول نشود از او شفاعتی و گرفته نشود از او مقابلی و نه ایشان یاري کرده
شوند.
تفسیر
. چنین روزي روز مرگ است که باید از آنروز ترسید و وسیله نجات را در زمان حیات تهیه نمود چون در آنروز کسی قادر نیست
که دفع کند از کسی عذابی را که مستحق شده است و قبول نمیشود شفاعت کسی در تاخیر موت و اخذ نمیشود از کسی فدائی که
او بمیرد و آنکس بماند و کسی با او یاري نمیکند که بتواند دفع موت و عذاب او را بنماید چنانچه در تفسیر امام [ع] از حضرت
صادق [ع] نقل نموده که اینکه روز روز مرگ است که شفاعت و فدا کفایت از شخص نمیکند اما روز قیامت پس ما خانواده
کفایت میکنیم از شیعیان خودمان بنحو اکمل هر آینه میباشیم مقیم بر اعراف میان بهشت و جهنم ما که محمّد و علی و فاطمه و
صفحه 147 از 522
حسن و حسین و آل اطهار اینکه خمسه طیبه هستیم و میبینیم شیعیان خود را در آن عرصات پس کسانیکه از آنها در بعضی از
شدائد باشند میفرستیم نزد ایشان خیار شیعیان خودمان را مانند سلمان و أبو ذر و مقداد و عمار و امثال آنان را در هر عصري از
اعصار تا روز قیامت پس بشتاب میروند و مانند بازهاي شکاري آنانرا صید نموده فورا وارد بهشت مینمایند و میفرستیم براي
جمعآوري بقایاي دوستان خودمان خوبان شیعیان خود را مانند کبوتر پس برمیچینند ایشانرا از صفحه محشر مانند پرنده که حبه را
برمیچیند و نقل میدهند آنانرا ببهشت در حضور ما و همانا وارد میشود یکی از گناهکاران شیعیان ما در صورتی که داراي ولایت ما
باشد و مراعات تقیه و حقوق برادران خود را نموده باشد با آنکه واقف شده است در مقابل او براي فدا از صد نفر تا صد هزار نفر
از دشمنان ما پس گفته میشود اینها فدائیان تواند از آتش و داخل میشوند اینکه مؤمنان در بهشت و آن ناصبیها در جهنم و اینکه
است مراد خداوند که فرموده ربما یود الّذین کفروا لو کانوا مسلمین یعنی بسا دوست میدارند آنانکه کافر شدند بولایت اگر بودند
منقاد ائمه اطهار در دنیا ولی افسوس که دیگر پشیمانی سودي ندارد و بعضی گفتهاند مراد روز قیامت است که روز وا نفسا است و
کسی بداد کسی نمیرسد و شفاعت در باره غیر اهل ایمان قبول نمیشود، و بنظر حقیر چون شفاعت موقوف باذن الهی است شفاعت
متعارف که تصرف [ صفحه 78 ] در اراده طرف است نیست و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 49
اشاره
- [ وَ إِذ نَجَّیناکُم مِن آلِ فِرعَونَ یَسُومُونَکُم سُوءَ العَذاب یُذَبِّحُونَ أَبناءَکُم وَ یَستَحیُونَ نِساءَکُم وَ فِی ذلِکُم بَلاءٌ مِن رَبِّکُم عَظِیم [ 49
175- قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه نجات دادیم شما را از آل فرعون که عذاب میکردند شما را عذاب بدي سر میبریدند پسران شما را و زنده میگذاردند
زنان شما را و در اینکه آزمایشی بود از پروردگار شما بزرگ.
تفسیر
. یعنی یاد بیاورید وقتی را که نجات دادیم پیشینیان شما را از کسان و اتباع فرعون که تکلیف شاق مینمودند و معذب میداشتند شما
را بعذاب شدید از قبیل آنکه فرعون میخواست عمارت بسازد عمله لازم داشت بنی اسرائیل را احضار مینمودند براي کار و براي
آنکه مبادا فرار کنند امر کرده بود که مقید کنند آنها را و با آنحال باید گل را ببرند ببام از نردبان پس بسا بود که یکی از آنها
میافتاد و میمرد یا زمین گیر میشد و آنان اعتنائی باین پیش آمدها نسبت بآنها نمینمودند تا آنکه خداوند وحی فرستاد بحضرت
موسی [ع] که بفرماید بایشان که وارد کار نشوند مگر آنکه صلوات بفرستند بر محمّد و آل او و چون ایشان باین رویه عمل نمودند
در کارشان تخفیف داده شد و چون گفته شده بود بفرعون که تولد میشود در بنی اسرائیل کسیکه زوال سلطنت و هلاکت تو
بدست او است امر نموده بود که هر طفلی از ایشان متولد شود اگر پسر باشد سر ببرند و اگر دختر باشد متعرض نشوند ولی آنها را
بکنیزي میگرفتند و متعرض ناموسشان میشدند و ایشان در مواقع شدت از قتل و اسارت خلاص میشدند و خداوند ناموس ایشان را
از زیر دست و پاي دشمن نجات میداد و باوج عزت میرساند بوسیله صلوات بر محمّد و آل او صلی اللّه علیه و آله اجمعین و در
صفحه 148 از 522
اینکه نجات دادن خداوند ایشان را نعمتی بود بزرگ از پروردگار، خداوند فرمودهاي پسران اسرائیل یاد بیاورید وقتی را که بلا
صرف میشد از پیشینیان شما ببرکت صلوات و بدانید که وقتی مشاهده نمائید ایشانرا و ایمان بیاورید بآنها نعمت شما افزون و ساحت
شما مأمون و فضل و کرم الهی بیش از پیش شامل حال شما خواهد بود و بعضی بعکس تفسیر امام [ع] بلا را به معنی محنت شدیده
گرفتهاند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 50
اشاره
100- وَ إِذ فَرَقنا بِکُم البَحرَ فَأَنجَیناکُم وَ أَغرَقنا آلَ فِرعَونَ وَ أَنتُم تَنظُرُونَ [ 50 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه شکافتیم براي شما دریا را پس نجات دادیم شما را و غرق [ صفحه 79 ] نمودیم آل فرعون را و شما نگاه میکردید.
تفسیر
. یعنی یاد بیاورید وقتی را که قرار دادیم در آب دریا شکافها که جدا میشد بعضی از بعضی دیگر پس نجات دادیم شما را در آنجا
و غرق نمودیم فرعون و اقوام و اتباع او را با آنکه شما نگاه میکردید بآنها که غرق میشدند و تفصیل اینکه اجمال آنستکه حضرت
موسی [ع] چون رسید بدریا وحی فرمود خداوند باو که بگو بنی اسرائیل را که تجدید کنید توحید مرا و ثابت بدارید در دلهاي
خودتان یاد محمّد سید بندگان مرا و اعاده دهید بر نفوس خودتان ولایت علی برادر محمّد و آل اطهار او را و بگوئید خدایا عبور ده
ما را بر وسط اینکه آب تا زمین شود براي شما و حضرت موسی ابلاغ نمود امر الهی را آنها گفتند ما از مرگ فرار کردیم تو
میخواهی ما را دچار غرق کنی در اینکه دریاي بیپایان باین کلمات ما از عاقبت اینکه امر اطمینان نداریم در اینکه حال کالب بن
یوحنا سواره بود به موسی عرض کرد یا نبی اللّه خدا امر کرده است که اینکلماترا بگوئیم و داخل شویم فرمود بلی عرض کرد شما
هم امر میفرمائید فرمود بلی پس توقف نمود و تجدید کرد بر نفس خود توحید خدا و نبوت محمّد [ص] و ولایت علی [ع] و آل
اطهار او را بهمان نحو که موسی [ع] تلقین فرموده بود پس گفت خدایا بجاه ایشان عبور ده مرا از اینکه دریا و آن چهار فرسخ بود
پس راند اسب خود را و تاخت در میان دریا و آب در آن هنگام زیر پاي او مانند زمین نرم بود تا رسید بآخر خلیج پس برگشت
بتاخت و به بنی اسرائیل گفت اطاعت کنید موسی را نیست اینکه دعا مگر کلید درهاي بهشت و قفل درهاي جهنم و جالب رضاي
خداوند مهیمن بر بندگان و آنها ابا نمودند و گفتند ما نمیرویم مگر بر روي زمین پس وحی رسید بموسی [ع] که بزن عصاي خود
را بدریا و صلوات بفرست دریا شکافته میشود و موسی امتثال نمود و دریا شکافته شد و آشکار شد زمین تا آخر خلیج پس موسی
امر فرمود بنی اسرائیل را بعبور آنها گفتند زمین گل است ما میترسیم فرو برویم وحی رسید بحضرت موسی که بگو خدایا بحق
محمّد و آل اطهار او خشک فرما اینکه زمین را و موسی اطاعت نمود و خداوند باد صبا را مأمور فرمود که آنزمین را خشک نمود و
موسی بنی اسرائیل را امر فرمود بعبور آنها گفتند یا نبی اللّه ما دوازده قبیلهایم اولاد دوازده پسران یعقوب پیغمبر از خداوند بخواه
دوازده راه پیدا شود که در تقدم و تأخر میان ما اختلافی رخ ندهد لذا خداوند امر فرمود حضرت موسی را که دوازده جاي دریا را
با عصاي خود بزند و خداوند را بجاه محمّد [ صفحه 80 ] و آل اطهار او قسم بدهد تا در زمین دریا دوازده جاده پیدا شود و آب
صفحه 149 از 522
دور شود و موسی اطاعت نمود و خداوند اجابت فرمود دوازده جاده در کف دریا ظاهر شد و باد صبا هم زمینها را خشک نمود و
آنحضرت امر فرمود که بنی اسرائیل داخل شوند آنها عرض کردند هر طایفهاي از ما که داخل یک راه شویم از حال دیگري اطلاع
نداریم خداوند بموسی فرمود هر کوه آبیرا که میان اینکه راهها است بزن با عصا و بگو خدایا بحق محمّد و آل اطهار او در اینکه
آبها طاقهاي واسعی احداث فرما که اینان در موقع عبور یکدیگر را ببینند و موسی اطاعت نمود و خداوند اجابت فرمود و بنی
اسرائیل داخل شدند و چون بآخر رسیدند فرعون و قومش آمدند و وارد شدند تا نفر آخري آنها که داخل شد و اولی اراده خروج
از آب نمود امر فرمود خداوند تعالی دریا را که بگیر فرعونیان را و گرفت آب آنها را و همه غرق شدند با آنکه اصحاب موسی
نگاه میکردند بآنها خدا فرموده به بنی اسرائیل در عهد محمّد [ص] وقتی که خداوند اینکه معامله را با پیشینیان شما فرمود براي
کرامت آنحضرت و توسل باو آیا بر شما لازم نیست ایمان باو و آل اطهارش چون مشاهده نمودید ایشان را و بعضی گفتهاند آن
دریاي قلزم بوده است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 51
اشاره
111- وَ إِذ واعَدنا مُوسی أَربَعِینَ لَیلَۀً ثُم اتَّخَذتُم العِجلَ مِن بَعدِه وَ أَنتُم ظالِمُونَ [ 51 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه مواعده نمودیم با موسی چهل شب را پس گرفتید گوساله را بعد از آن با آنکه بودید شما ستمکاران
تفسیر
. خداوند بحضرت موسی وعده فرموده بود که پس از نصرت بنی اسرائیل کتابی بآنحضرت عنایت فرماید که مشتمل باشد بر اوامر و
نواهی و مواعظ و پندیات و امثال و آنحضرت هم بنی اسرائیل را باین بشارت خرسند فرموده بود و چون خداوند بآنها فرج داد و
دشمنان ایشان را هلاك فرمود بامر الهی عازم میعاد شد و سی روز روزه گرفت و در آخر روز سیام مسواك نمود پیش از افطار
پس وحی رسید که اي موسی آیا نمیدانی بوي دهان روزهدار خوشتر است نزد من از مشک ده روزه دیگر روزه بگیر و مسواك
نکرده بیا موسی اطاعت نمود و اینکه چهل شبانه روز تمام شد و کتاب را باو انعام فرمود در موعد مقرر و در اینکه اوان سامري آمد
و شبهه نمود بر مردمان سست اعتقاد بنی اسرائیل و گفت موسی وعده نمود که مراجعت نماید بعد از چهل شب و الان بیست شب و
بیست روز تمام است عدد چهل تمام شد و موسی نیامد و در راه خداوند بخطا رفت و خدا خودش آمد تا بشما بفهماند که او قادر
است [ صفحه 81 ] بخودي خود شما را دعوت بحق نماید و موسی را که مبعوث نموده براي آن نبوده که محتاج باو بوده و اظهار
نمود براي ایشان گوساله را که خودش ساخته بود بنی اسرائیل گفتند چگونه گوساله خداي ما است گفت خداوند بتوسط اینکه
گوساله با شما سخن میگوید چنانچه بتوسط درخت با موسی سخن میگفت پس خدا در گوساله است چنانچه در درخت بود و باین
جهت گمراه شدند و گمراه کردند و موسی بگوساله گفت آیا پروردگار مادر تو است چنانچه اینها تصور میکنند گوساله بزبان آمد
و گفت خداوند اجل از آنستکه در گوساله یا درخت باشد سامري مرا نصب نموده بود کنار دیواري و در طرف دیگر دیوار زمین
را گود کرده بود و یکی از مریدان خود را در آن گودال مخفی نموده بود و دهن او وصل بود بدبر من او میگفت من خداي شما و
صفحه 150 از 522
خداي موسی هستم و آنها تصور میکردند من میگویم اي موسی بن عمران قسم بخداوند مخذول نشدند اینکه جماعت بسبب
پرستش من مکر براي آنکه کندي نمودند در ذکر صلوات بر محمّد و آل او و انکار کردند دوستی اینکه خانواده و نبوت نبی و
وصیت وصی را خداوند فرموده وقتی مخذول شدند پرستش کنندگان گوساله براي کندي و سستی آنها در صلوات بر محمّد [ص]
و علی [ع] پس چگونه نمیترسید از مزید خذلان در دشمنی با آندو در صورتی که مشاهده نمودید آندو را و واضح شد بر شما
آیات و دلائل حقیت ایشان، و قمی فرموده که موسی [ع] وقتی میرفت بمیقات تا براي بنی اسرائیل الواح توریۀ را بیاورد بآنها وعده
داد که بعد از سی روز مراجعت نماید و چون سی روز گذشت و نیامد شیطان بصورت پیرمردي درآمد و به بنی اسرائیل گفت
موسی فرار کرد و دیگر برنمیگردد بروید زیورهاي خودتان را بیاورید تا من براي شما خدائی بسازم که پرستش کنید او را و سامري
در روز که خداوند غرق نمود فرعون و اصحابش را در مقدمه لشگر موسی بود و از اصحاب خاص آن حضرت بود و او دید
جبرئیل را که بر مرکبی بشکل اسب سوار است و هر جا آن اسب سم خود را میگذارد زمین در زیر پاي او حرکت میکند خاك
زیر سم اسب جبرئیل را جمعآوري نموده و در کیسه محفوظ داشت و افتخار مینمود بر بنی اسرائیل بآن خاك پس چون شیطان
براي آنها گوساله را ساخت بسامري گفت آن خاك را بیاور و او آورد و شیطان ریخت در شکم گوساله پس حرکت کرد و صدا
داد و روئید بر او مو و کرك و بنی اسرائیل سجده نمودند آنرا و عدد سجده کننده بگوساله هفتاد هزار بود، حقیر عرض میکنم
معلوم [ صفحه 82 ] میشود عدد آنها خیلی زیادتر از عدد پیروان سامري و گوساله اینکه امت بوده با وجود اینکه کسی استبعاد
ننموده است از اعراض آنها از حق چون همیشه مردان خدا کم بودهاند نمیدانم چه شده که استبعاد نمودند از اعراض اصحاب از
نص ولایت با اعتراف بصحت آن البته کسی بیجهت امام المشککین نمیشود باید شیطان را درس بگوید تا به اینکه مقام برسد خدا
ما را از وساوس حفظ فرماید.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 52
اشاره
69- ثُم عَفَونا عَنکُم مِن بَعدِ ذلِکَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 52 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس عفو نمودیم از شما بعد از آن باشد که شما شکرگزار شوید
تفسیر
. خداوند عفو فرمود از گناه پیشینیان بنی اسرائیل که پرستش گوساله را نمودند براي آنکه اخلاف آنها که معاصر با پیغمبر خاتم
[ص] بودند شکر گذار شوند از اینکه نعمت که شامل حال آنها و اسلافشان شده بود و سبب عفو از آنها آن بود که خواندند خدا
را بمحمد و آل او [ص] و تجدید نمودند اعتراف بولایت محمّد و علی و آل اطهار را و خداوند بتفضل توسل بایشان ببنی اسرائیل
ترحم فرمود و از گناه آنان درگذشت و وجه خطاب بحاضران و نسبت عفو بایشان از مراجعه بآیات سابقه معلوم خواهد شد بذیل
آیه یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی ... مراجعه شود.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 53
صفحه 151 از 522
اشاره
74- وَ إِذ آتَینا مُوسَی الکِتابَ وَ الفُرقانَ لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ [ 53 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه دادیم موسی را کتاب و فرقان باشد که شما هدایت شوید
تفسیر
. یعنی یاد بیاورید زمانی را که دادیم بموسی توریۀ را که گرفته شده بود از شما پیمان اعتقاد و انقیاد نسبت بآن و احکامش و دادیم
باو فرقان را که فارق بود میان حق و باطل و میان محق و مبطل چون خدا پس از آنکه بنی اسرائیل را اکرام فرمود بکتاب و ایمان
بآن وحی فرمود بموسی که کتاب را فرستادم و اقرار بآن نمودند و باقی مانده است فرقان که فارق میان مؤمن و کافر است باید
بگیري از آنها عهد فرقان را زیرا سوگند یاد نمودم بحق که قبول نکنم از احدي ایمان و عملی را مگر بآنعهد موسی عرض کرد
پروردگارا آنعهد چیست خداوند فرمود عهد بگیر از ایشان بر آنکه محمّد بهترین انبیاء و سید المرسلین است و برادر و وصی او علی
بهترین اوصیاء است و اولیائیکه او بعد از خود منصوب میفرماید آقایان خلقند و شیعیان و مطیعان او و جانشینانش ستارگان بهشت
اعلی و پادشاهان جنات عدنند و موسی از آنها اینکه عهد را گرفت ولی بعضی از آنها بدل و زبان قبول نمودند و برخی بزبان تنها
پس فرقان ظاهر شد [ صفحه 83 ] و او نوري بود آشکار که لامع بود از پیشانی کسانیکه معتقد به نبوت نبی و ولایت ولی و فضیلت
شیعیان بودند و در جبین غیر آنها نبود و او حق و اهلش را از باطل و اهلش جدا کرد و اینکه براي هدایت آنها بود که بدانند موجب
شرافت در نزد خداوند ولایت است پس شما هم باید بهدایت آنها مهتدي شوید و بدل و زبان قبول ولایت نمائید و بعضی گفتهاند
کتاب توریۀ است و فرقان معجزات باهرات که فارق میان حق و باطل است و اهتدا بتدبر کتاب و تفکر در آیات است و ممکن است
گفته شود کتاب چون فارق میان حق و باطل است فرقان و سبب هدایت است و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 54
اشاره
وَ إِذ قالَ مُوسی لِقَومِه یا قَوم إِنَّکُم ظَلَمتُم أَنفُسَ کُم بِاتِّخاذِکُم العِجلَ فَتُوبُوا إِلی بارِئِکُم فَاقتُلُوا أَنفُسَ کُم ذلِکُم خَیرٌ لَکُم عِندَ بارِئِکُم
246- فَتابَ عَلَیکُم إِنَّه هُوَ التَّوّاب الرَّحِیم [ 54 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه گفت موسی بقومش اي قوم من همانا شما ستم کردید بر خودتان بسبب گرفتنتان گوساله را پس بازگشت کنید بسوي
خالقتان پس بکشید خودهاتان را اینکه بهتر است براي شما نزد پروردگارتان پس پذیرفت توبه شما را بدرستیکه او همانا توبه پذیر
مهربان است.
تفسیر
صفحه 152 از 522
. یعنی یاد بیاورید اي بنی اسرائیل وقتی را که گفت موسی [ع] بقومش که عبادت گوساله را نموده بودند اي قوم من همانا شما
ضرر وارد نمودید بخودتان پس رجوع نمائید بخداوندي که آفرید و مصور فرمود شما را و بکشید بعضی از شما که پرستش
گوساله را ننمودید بعضی دیگر را که پرستش گوساله کردند چون اینکه کار کفاره عمل شما است و بهتر است از آنکه بمانید در
دنیا و در آخرت بعذاب ابدي گرفتار شوید پس خداوند پذیرفت توبه ایشانرا قبل از امتثال آنها و مهلت توبه بآنها کرامت فرمود و
تفصیل اینکه واقعه از اینقرار است که چون خداوند بدست حضرت موسی باطل فرمود امر گوساله را و گویا شد بآنچه در ذیل آیه
و واعدنا ذکر شد حضرت موسی امر نمود که بکشند مؤمنان مرتد آنرا پس هر کس انکار از عمل خود نمود و بدیگري تهمت زد
خداوند بموسی فرمود گوساله را سوهان کن و ذرات آنرا در دریا بریز پس هر کس گناهکار باشد و بیاشامد از آن آب دو لب و
بینی آن سیاه میشود اگر سفید پوست باشد و سفید میشود اگر سیاه پوست باشد و حضرت موسی بدستور الهی عمل فرمود و نتیجه
ظاهر گردید و امتیاز عاصی از مطیع آشکار شد پس امر شد بدوازده هزار نفر از آنها که عبادت گوساله [ صفحه 84 ] را ننموده
بودند شمشیر بکشند و بقیه را بکشند و منادي ندا نمود که خداوند لعنت نموده است کسی را که حفظ نماید مرتدانرا از قتل و
معاونت با آنها کند و کسی را که کوتاهی کند در قتل و نظر کند در مستحق آن و چون ببیند از اقارب او است آنرا باجانب تسلیم
نماید پس آنانکه مستحق قتل بودند تسلیم شدند و آنانکه مأمور بکشتن بودند عرض کردند حال ما که از پرستش کنندگان گوساله
بدتر شد چگونه ما بکشیم پدران و پسران و برادران و کسان خودمان را با آنکه ما با آنها مخالفت نمودیم و عبادت گوساله را
نکردیم ما معلوم میشود در بلا و عذاب با گوساله پرستان یکسانیم پس خداوند وحی فرمود بموسی [ع] که همانا امتحان شدند باین
امر براي آنکه کنارهگیري نکردند از کسان خودشان که پرستش گوساله را نمودند و اجتناب از آنها ننمودند و دشمنی با آنها
نکردند براي اینکه عمل منکرشان بگو بایشان کسیکه بخواند خداوند را بمحمد و آل اطهار او آسان میشود براي او کشتن کسانیرا
که مستحق قتل شدند براي گناه و آنها عمل نمودند و آسان فرمود خداوند براي آنها بطوریکه هیچ اندیشه و المی از قتل کسان
خود نداشتند و چون گرم کشتار شدند و ایشان پانصد و هشتاد و هشت هزار نفر بودند خداوند واقف فرمود عبادت کنندگان
گوساله را بتوسل مرقوم و ایشان متوسل شدند و توبه نمودند و خداوند عفو فرمود و از ایشان حکم قتل برداشته شد و قمی فرموده
وقتی حضرت موسی از میقات مراجعت نمود و دید قومش گوساله پرست شدند بعد از غضب و خطاب و عتاب فرمود توبه کنید و
بکشید یکدیگر را گفتند چگونه بکشیم خودمان را فرمود بروید در بیت المقدس و هر کدام با خودتان شمشیر یا کاردي ببرید پس
چون من بر منبر برآمدم شما با نقاب باشید که یکدیگر را نشناسید و بعضی بعض دیگر را بکشد پس کسانی که گوساله را پرستش
نموده بودند جمع شدند و هفتاد هزار نفر بودند چون حضرت موسی نماز گذارد و بمنبر رفت شروع بکشتن یکدیگر نمودند تا
خداوند وحی فرستاد که بگو دست از کشتار بردارند که خداوند بخشید شما را و اینکه وحی بعد از آن رسید که ده هزار نفر از
آنها کشته شده بودند بنظر حقیر ظاهر آیه شریفه که فرموده است فاقتلوا انفسکم آنستکه هر کس خودش را بکشد چون اگر غیر از
اینکه معنی مراد باشد باید گفته شود بعضی بعضی را بکشند یا مطیعان عاصیان را بکشند چنانچه در بیان امام [ع] و قمی باین نحو
تعبیر شده بود و چون اینمعنی بعید است که آنها مأمور بخود کشی و انتحار شده باشند [ صفحه 85 ] شاید مراد نفس کشی یعنی
ترك هوا و شهوات نفسانی باشد و اشاره برکن دوم توبه شده باشد که عزم بر ترك معصیت است و برکن اول که ندامت از
معصیت است و حقیقت توبه آنست که آنصورت نفس را تغییر میدهد اشاره فرموده است قبل از آن که فرمود فتوبوا الی بارئکم
ولی چون اینکه معنی از معصوم نرسیده البته آنچه از خاندان وحی رسیده بر فرض صدور مطابق با واقع است و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 55
صفحه 153 از 522
اشاره
129- وَ إِذ قُلتُم یا مُوسی لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَرَي اللّهَ جَهرَةً فَأَخَذَتکُم الصّاعِقَۀُ وَ أَنتُم تَنظُرُونَ [ 55 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه گفتید اي موسی هرگز ایمان نمیآوریم بتو تا آنکه ببینیم خدا را آشکار پس گرفت شما را صاعقه و شما نگاه
میکردید.
تفسیر
. خطاب بحاضران بملاحظه حال پیشینیان آنها است و وجه آن مکرر تذکر داده شده است، و در برهان از صدوق ره نقل فرموده که
مأمون از حضرت رضا سؤال نمود که چگونه موسی [ع] بخدا عرض کرد پروردگارا بنما بمن خودت را که نظر کنم بتو با آنکه
پیغمبر بود و میدانست که خداوند دیده نمیشود و شما پیغمبر را معصوم میدانید آن حضرت جواب فرمود همانا کلیم اللّه میدانست
که خداوند تعالی بچشم سر دیده نمیشود ولی وقتی که خداوند با او تکلم فرمود و او را بقرب مناجات خود واصل نمود و او
مراجعت کرد بسوي قوم خود و ایشان را از ما وقع مطلع ساخت گفتند ما قبول نمیکنیم از تو اینکه دعوي را مگر آنکه بشنویم
کلام خداوند را و قوم او هفتصد هزار نفر بودند آنحضرت از میان ایشان هفتاد هزار نفر انتخاب فرمود و از میان آنها هفتصد نفر و
از میان ایشان هفتاد نفر و با خود بمیقات برد تا پاي کوه طور سینا و خود از کوه بالا رفت پس از خداوند مسئلت نمود که با آنان
تکلم فرماید بطوریکه همه بشنوند و خداوند احداث صوت فرمود در درخت بطوریکه از شش جهت بیک نهج شنیده شد و آنها
گفتند ما مطمئن نمیشویم که اینکه کلام خدا باشد تا ببینیم خدا را آشکار و بیپرده پس چون اینکه توقع محال بیجا را نمودند و
جرئت و جسارت کردند خداوند صاعقه فرستاد بر آنها براي ظلمشان و هلاك شدند پس موسی عرض کرد پروردگارا اگر بنی
اسرائیل بگویند تو اینها را بردي و کشتی براي آنکه در ادعاي خود صادق نبودي من بایشان چه جواب بگویم و خداوند زنده فرمود
آنانرا پس آنها بموسی گفتند اگر تو خودت [ صفحه 86 ] از خداوند مسئلت نمائی که خودش را بتو بنمایاند اجابت میفرماید و بعد
بما بفرما چگونه است او تا معرفت ما باو زیاد شود و موسی در جواب فرمود خداوند دیده نمیشود و کیفیت ندارد معرفت خداوند
بآیات و علائم وجود او است آنها گفتند ما ایمان نمیآوریم تا از خداوند اینکه مسئلت را بنمائی و موسی عرض کرد خداوندا
شنیدي اینها چه گفتند هر چه صلاح است اعلام فرما و خدا وحی فرمود که مسئلت نما آنچه را که خواستند از تو که بخواهی آنرا
از من تو مسئول نمیشوي براي نادانی آنها وقتی کار به اینکه جا کشید موسی عرض کرد پروردگارا من بنما خود را بمن که نظر
کنم بسوي تو خداوند فرمود هرگز نمیبینی مرا ولی نظر نما بکوه پس اگر بجاي خود باقی ماند با آنکه باقی نمیماند مرا خواهی
دید و چون خداوند تجلی نمود از براي کوه بیکی از آیات خود خورد و ویران کرد او را و موسی افتاد و بیهوش شد و چون بهوش
آمد گفت خدایا منزهی تو و توبه نمود یعنی رجوع کرد از جهالت قوم خویش بمعرفت خداوند و عرض کرد من اول مؤمنم از میان
بنی اسرائیل بآنکه تو دیده نمیشوي پس مأمون عرض کرد خداوند جزاي خیر بتو کرامت فرماید اي ابو الحسن [ع] حقیر عرض
میکنم صاعقه آتشی است که از آسمان میآید و داراي صوت مهیبی است و اینکه رؤیت خداوند محال است براي آنستکه رؤیت
اولا بالذات برنگها تعلق میگیرد و جسم ثانیا و بالعرض ادراك میشود پس مرئی شدن شیء موقوف است بجسمیت و کیفیت و
جهت و مکان و مقابله و تمام اینها از لوازم ترکیب است و خداوند بسیط است و جزء ندارد زیرا اگر مرکب باشد محتاج بجزء
میشود و قدیم و واجب الوجود و غنی نمیگردد و آنها هم شاید ارتکازا میدانستند که خداوند دیدنی نیست و اینکه سؤالات را
صفحه 154 از 522
لجاجا و عنادا و استکبارا مینمودند لذا مستحق عقوبت شدند، و از تفسیر امام استفاده میشود که صاعقه براي آنانکه قبول ولایت را
ننمودند نازل شد چون بحضرت موسی گفتند ما بقول تو که میگوئی فارق میان حق و باطل ولایت محمّد و آل اطهار اوست مطمئن
نمیشویم مگر آنکه خدا را بالعیان ببینیم و بما بفرماید و به اینکه جهت در حضور فرقه دیگر از بنی اسرائیل بصاعقه مردند و
بخواهش آنها و توسل بخاندان نبوت و طهارت زنده شدند و اخبار نمودند از مقامات عالیه و درجات رفیعه و سلطنت کلیه الهیه
ایشان در عالم ملکوت و اینکه باید موجب تنبیه حاضران گردد و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة