گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
[سوره البقرة [ 2]: آیه 145






اشاره
وَ لَئِن أَتَیتَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ بِکُل آیَۀٍ ما تَبِعُوا قِبلَتَکَ وَ ما أَنتَ بِتابِع قِبلَتَهُم وَ ما بَعضُ هُم بِتابِع قِبلَۀَ بَعض وَ لَئِن اتَّبَعتَ أَهواءَهُم مِن
275- بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلم إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ [ 145 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر آینه اگر بیاوري آنانرا که داده شدند کتاب را هر دلیلی پیروي نمیکنند قبله تو را و نه تو پیروي کننده باشی قبله آنانرا و نه
برخی از ایشان پیروي کننده باشند قبله برخی را و هر آینه اگر پیروي کنی خواهشهاي آنرا پس از آنچه آمد تو را از دانش همانا تو
آنگاه از ستمکارانی
تفسیر
. آیت برهان و دلیل است و اینکه پیروي نمیکنند هیچ حجت و دلیلی را براي آنست که معاندند و بینه و برهان از براي معاند ثمري
ندارد و پیغمبر [ص] هم که نباید تبعیت از آنها نماید و نخواهد نمود و الا عبادت خدا را بدلخواه آنها نموده است و هر فرقه از آنها
هم تعصباتی در عقائد باطله خود دارند که تبعیت از یکدیگر نمی- کنند و بر فرض محال اگر پیغمبر [ص] متابعت هواي نفس آنها
را نماید بعد از حکم الهی بتعیین قبله هر آینه ستم نموده بخود و امتش و ممکن است خطاب ظاهرا متوجه پیغمبر [ص] باشد ولی
مقصود بخطاب امّت باشند [از قبیل در بتو میگویم دیوار تو گوش کن] که معمول در کلام الهی است یعنی اگر امّت تو متابعت آنها
را نمایند هر آینه از ستمکارانند و تأکیدات متوالیه در جمله اخیره براي تهدید بر میل بباطل و تأکید از ثبات بر حق و تشدید تعظیم
قبله و تحریص بر اتباع اصفیا و تحذیر از متابعت هوا و استعظام مخالفت انبیا است.
صفحه 232 از 522
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 146
اشاره
151- الَّذِینَ آتَیناهُم الکِتابَ یَعرِفُونَه کَما یَعرِفُونَ أَبناءَهُم وَ إِن فَرِیقاً مِنهُم لَیَکتُمُونَ الحَق وَ هُم یَعلَمُونَ [ 146 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنانکه دادیمشان کتابرا میشناسند او را همچنانکه میشناسند پسران خود را و همانا پاره از ایشان هر آینه میپوشند حق را با آنکه
میدانند
تفسیر
. علماء و دانشمندان از اهل کتاب میشناسند پیغمبر خاتم را باوصاف و مشخصات و اسم و رسم و آنکه از مکه مبعوث میشود و به
مدینه هجرت مینماید بلکه اوصاف اصحابش را هم میدانند از توریۀ و انجیل چنانچه میشناسند پسرهاي خودشان را در خانههایشان
بدون شک و تردید نهایت آنکه کسانیکه ایمان نیاوردند از ایشان معاندند و کتمان میکنند عنادا شهادت بر نبوت را با آنکه میدانند
[ محمّد [ص] پیغمبر است و شهادت بر نبوت او حق است. [ صفحه 190
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 147
اشاره
65- الحَقُّ مِن رَبِّکَ فَلا تَکُونَن مِنَ المُمتَرِینَ [ 147 ] -قرآن- 1
ترجمه
حق از پروردگار تو است پس مباش البته از شک کنندگان
تفسیر
. در برهان از امیر المؤمنین [ع] روایت نموده که یهود و نصاري کسانی هستند که خداوند فرموده میشناسند محمّد [ص] را در توریۀ
و انجیل چنانچه میشناسند پسرهاشان را در خانههاشان و آنها میدانند حق را از پروردگار تو که تو پیغمبري بسوي آنها پس نبوده
باش از شک کنندگان پس چون منکر شدند چیزي را که شناختند خداوند روح ایمان را از آنها گرفت و سه روح دیگر را که در
حیوانات است در آنها باقی گذارد که یکی قوه بار کشیدن و دیگر شهوت غذا خوردن و دیگر حس راه رفتن است پس حکم انعام
را بر آنها جاري فرمود اینکه خلاصه روایت است که ممزوج باین آیه و آیه سابقه شده است و بنظر حقیر مشعر است بآنکه کلمه
الحق در اینکه آیه مفعول یعلمون است در آیه سابقه ولی ظاهرا الحق مبتدا است و من ربک خبر است یعنی حق آنستکه از طرف
پروردگار تو رسیده است اعم از نبوت و دین و قبله و سایر معارف حقه حقیقیه و جمله مستانفه است و چون در اطراف تغییر قبله
اعتراضاتی شده بود که شمه از آن در ذیل آیات سابقه بیان شد و ممکن بود ایجاد تزلزلی در قلوب مسلمانان نماید خداوند در
صفحه 233 از 522
اعتراضاتی شده بود که شمه از آن در ذیل آیات سابقه بیان شد و ممکن بود ایجاد تزلزلی در قلوب مسلمانان نماید خداوند در
اینکه آیه تصریح بحقیت آن فرموده و ظاهرا پیغمبر [ص] را مخاطب بنهی از شک و تزلزل قرار داده ولی واقعا مراد امتند یعنی امر
قابل شک و شبهه نیست و ممکن است منشأ شبهه استبعاد از انکار اهل کتاب باشد نبوت را با علم قطعی بآن و معرفت بشخص
شخیص ختمی مرتب و خداوند تقریب فرموده است ثبات بر حق را بنهی از شک تا معلوم شود که عناد و لجاج موجب انکار
ضروریات هم میشود چنانچه در منهج از صفیّه بنت حی بن اخطب نقل نموده که چون پیغمبر [ص] وارد مدینه شد پدر و عمویم
صحبت داشتند که آیا اینکه شخص پیغمبر است و همانست که ما نعوت و اوصاف او را در توریۀ خواندهایم یا نه و بنا شد بامداد
بروند در مسجد قبا که پیغمبر [ص] آنجا نزول فرموده بود و امتحان کنند و رفتند شام که آمدند غمگین بودند عمویم با پدرم گفت
که اینکه همانست پدرم گفت بلی قسم به خداوندي که توریۀ را به موسی [ع] فرستاد عمویم گفت او را در دل خود چگونه مییابی
پدرم گفت تا زندهام با او دشمنم حال ملاحظه نمائید چگونه انکار حق نمودند براي [ صفحه 191 ] عناد و خداوند روح ایمان و
دیده بصیرت و سعادت دنیا و آخرت را از آنها سلب فرمود.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 148
اشاره
160- وَ لِکُلٍّ وِجهَۀٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاستَبِقُوا الخَیرات أَینَ ما تَکُونُوا یَأت بِکُم اللّه جَمِیعاً إِن اللّهَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 148 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از براي هر کسی قبله است که او روي آورنده است بآن پس پیشی گیرید کارهاي خوب را هر جا که باشید میآورد شما را
خداوند تمامی همانا خدا بر همه چیز توانا است
تفسیر
. از براي هر قومی قبله و ملت و شریعتی است که خداوند روي ظاهر و باطن یعنی صورت و قلب آنها را متوجه بآن فرموده چنانچه
در اسلام امر بتوجه به کعبه شده است پس نباید مسلمانان تزلزلی از اینکه باب در خاطر راه دهند بلکه باید شاکر باشند که مستقل
در قبله و شریعت شدهاند و دین آنها ناسخ ادیان سابقه گشته پس باید سبقت گیرند بر یکدیگر در کلیه کارهاي خوب که بهتر از
همه نماز است و باید بدانند که هر جا باشند و هر عمل خیري که از آنها صادر شود و بمیرند خداوند آنها و اعمالشان را در روز
قیامت جمع میفرماید و هر کس را بپاداش خود میرساند چون خدا بر هر امري قادر است اینکه مفاد ظاهر آیه است ولی در اخبار
اهل بیت علیهم السلام باصحاب امام زمان [ع] در وقت ظهور تفسیر شده است که آنها را خداوند جمعآوري میفرماید و در مجمع و
عیاشی از حضرت رضا [ع] نقل نموده که وقتی قیام نماید قائم ما خداوند جمع مینماید جمیع شیعیان ما را از جمیع بلاد و در اکمال
الدین و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که همانا اینکه آیه نازل شده است در اصحاب قائم [ع] و ایشان شبانه از
بسترهایشان برمیخیزند و صبح در مکه حاضرند و بعضی هم روز با ابر حرکت میکنند ما آنها را باسم و رسم و حسب و نسب
میشناسیم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 149
صفحه 234 از 522
اشاره
152- وَ مِن حَیث خَرَجتَ فَوَل وَجهَکَ شَطرَ المَسجِدِ الحَرام وَ إِنَّه لَلحَقُّ مِن رَبِّکَ وَ مَا اللّه بِغافِل عَمّا تَعمَلُونَ [ 149 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از هر جا بیرون رفتی پس بگردان رویت را بجانب مسجد الحرام و همانا آن هر آینه حق است از پروردگارت و نیست خدا بیخبر
[ از آنچه بجا میآورید . [ صفحه 192
تفسیر
و از هر جا بیرون رفتی براي مسافرت بشهرها پس در نماز روي بجانب کعبه نما و همانا اینکه توجه حق ثابت مأمور به است از
طرف پروردگار و خداوند غافل نیست از اعمال عباد و هر کس را بثواب عمل خود میرساند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 150
اشاره
وَ مِن حَیث خَرَجتَ فَوَل وَجهَکَ شَطرَ المَسجِدِ الحَرام وَ حَیث ما کُنتُم فَوَلُّوا وُجُوهَکُم شَطرَه لِئَلّا یَکُونَ لِلنّاس عَلَیکُم حُجَّۀٌ إِلاَّ الَّذِینَ
295- ظَلَمُوا مِنهُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِی وَ لِأُتِم نِعمَتِی عَلَیکُم وَ لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ [ 150 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از هر جا بیرون رفتی پس بگردان رویت را بجانب مسجد الحرام و هر جا که باشید پس بگردانید روي هاتان را بجانب آن تا
نباشد از براي مردم بر شما حجتی مگر آنان که ستم کردند از ایشان پس مترسید از ایشان و بترسید از من و براي آنکه تمام کنم
نعمت خود را بر شما و باشد که شما هدایت یابید
تفسیر
. گفتهاند خداوند براي تحویل قبله سه حکمت بیان فرموده است یکی تعظیم پیغمبر [ص] که براي خشنودي و اجابت دعوت او
است دیگر آنکه چون مشیت الهیه تعلق گرفته است بر آنکه براي هر ملتی قبله تعیین فرماید البته پیغمبر خاتم اولی است بامتیاز
قبلهاش از سایر ملل سه دیگر آنکه در اینکه آیه بیان شده است و آن آنستکه چون یهود میگفتند که پیغمبر آخر الزمان که در
توریۀ وصفش مذکور است قبلهاش کعبه است و محمّد منکر دین ما است ولی تابع قبله ما است و اهل شرك میگفتند آنحضرت
مدعی است که باقی بر ملت ابراهیم است و قبلهاش با قبله او مخالف است خداوند براي کوتاه شدن زبان آنها و دفع حجتشان از
مسلمانان قبله را کعبه قرار داده است و در مقابل هر حکمتی که براي تحویل ذکر فرموده است حکم را را توطئه ذکر نموده تا علت
با معلول منطبق گردد و حکم در اذهان مستقر شود و حکمتش واضح آید علاوه بر آنکه چون امر قبله مهم و نسخ رفع حکم ثابتی
است که نفوس مأنوس به آن شده و مورد فتنه و شبهه است تأکید و تقریر و تثبیت لازم دارد تا امر مدلل شود و شبهه مرتفع گردد و
صفحه 235 از 522
حق در دلها جاي گیرد و اینکه نکته تکرار است و قمی فرموده کلمه الا در اینکه آیه شریفه به معنی لا است یعنی تا نباشد از براي
مردم بر شما حجتی و نه آنانکه ظلم نمودند و در مغنی اللبیب اینکه معنی را نسبت باخفش و فراء و ابو عبیده داده ولی الا را بمعنی
واو عاطفه گرفته است و بعضی گفتهاند الا [ صفحه 193 ] براي استثنا است یعنی تا نبوده باشد براي مردم بر شما حجتی مگر حجت
باطل از اهل عناد که گویند نقل نمود محمّد قبله را براي میل بدین اقوام خود و محبت بوطنش یا گویند پشیمان شد از متابعت قبله
ما و برگشت بقبله اجدادش و امید است که برگردد بدین ایشان و امثال اینکه هفوات غیر قابل اعتماد و بنظر حقیر الا بمعنی غیر
است که شایع است یعنی ما کعبه را قبله قرار دادیم تا نباشد از براي مردم غیر معاند حجتی بر شما و اینکه براي آنستکه مردم دو
دستهاند منصف و معاند قسمت اول از مردم اگر حجتی اقامه نمایند بر مسلمانان باید شارع مقدس دفع نماید مخصوصا اگر بر حسب
ظاهر درست باشد چنانچه نقل شد از یهود و اهل شرك که جمعا سه حجت اقامه مینمودند که ممکن بود مورد قبول عامه شود و
قسمت دوم اگر حجتی بیاورند دفع آن لازم نیست چون با معاند هر قدر محاجه شود دست از عناد برنمیدارد مگر وقتی که حجت
عوام فریبی داشته باشند که موجب تزلزل قلوب عامه شود که باید بوجه احسن دفع شود و راجع بامر تحویل قبله اهل عناد دلیل
موجهی نداشتند مگر آنچه در ذیل آیه سیقول السفها ذکر شد که پیغمبر [ص] بوجه احسن جواب فرمود و آنچه در اینکه آیه بیان
گردید قابل اعتناء نبود و معلوم بود که از روي لجاج و عناد است لذا دفع آن لازم نبود و خداوند در اینکه آیه اشاره باین نکته
فرموده که حجت مردم منصف دفع شد که آنها غیر از کسانی هستند که ظلم نمودند بسبب عناد بر خود و احتجاج با آنها ثمر ندارد
و جواب آنها را شمشیر میدهد پس مترسید از ایشان و بترسید از من و مخالفت مرا منمائید تا شما را بر آنها مسلط گردانم و حکمت
دیگر آنکه تمام نمایم نعمت دین و استقلال خود را بر شما و بقبله حقیقی هدایت شوید و از پیغمبر [ص] روایت شده است که تمام
نعمت دخول بهشت است و از امیر المؤمنین [ع] نقل شده است که تمام نعمت مردن بدین اسلام است و معلوم است که اینکه دو
معنی لازم و ملزوم یکدیگرند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 151
اشاره
- [ کَما أَرسَلنا فِیکُم رَسُولاً مِنکُم یَتلُوا عَلَیکُم آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُم وَ یُعَلِّمُکُم الکِتابَ وَ الحِکمَ ۀَ وَ یُعَلِّمُکُم ما لَم تَکُونُوا تَعلَمُونَ [ 151
174- قرآن- 1
ترجمه
همچنانکه فرستادیم در میان شما پیغمبري از شما که بخواند بر شما آیات ما را و پاك نماید شما را و بیاموزدتان کتاب و حکمت را
[ و بیاموزدتان آنچه را که نبوده باشید که بدانید . [ صفحه 194
تفسیر
مربوط بآیه سابق است یعنی یکی از موجبات تحویل قبله آن بود که تمام نمایم نعمت خود را بر شما همچنانکه تمام کردم نعمت
خود را بسبب فرستادن پیغمبري بر شما که از جنس شما است یعنی بشر است یا عرب است که میخواند بر شما قرآن را و پاك
میکند شما را از رجس شرك و کفر و نفاق و اخلاق ناپسند و میآموزد بشما کتاب خدا را که حکمت و معرفت است و میآموزد
صفحه 236 از 522
بشما حقائق و احکامیرا که معرفت بآنها براي بشر ممکن نبود از راه نظر و فکر بلکه طریق علم بآن منحصر بود بوحی الهی و چون
اینکه سنخ دیگر بود از معارف فعل مکرر شده براي اشاره بتغایر و مزید اهتمام و امتنان و بنظر حقیر اشاره است بسنت که در مقابل
کتاب ذکر شده و حامل آن عترت طاهرهاند که باید از کتاب جدا نشوند تا روز قیامت و در حدیث ثقلین مسلم بین فریقین تصریح
شده است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 152
اشاره
65- فَاذکُرُونِی أَذکُرکُم وَ اشکُرُوا لِی وَ لا تَکفُرُون [ 152 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس یاد کنید مرا تا یاد کنم شما را و شکر کنید از براي من و ناسپاسی مکنید مرا
تفسیر
. یاد کنید مرا بطاعت تا یاد کنم شما را بثواب و شکر نعمت مرا بجا آورید و کفران نعمت مرا ننمائید و عصیان نورزید و قمی از
حضرت باقر [ع] روایت نموده که ذکر خداوند اهل طاعت را بزرگتر است از ذکر ایشان خدا را و باین سبب جزاي اینذکر آن ذکر
شده است و در خصال از حضرت امیر المؤمنین [ع] روایت شده است که یاد کنید خداوند را در هر مکان همانا او با شما است و در
کافی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که فرمود خداوند فرموده اي پسران آدم یاد کنید مرا در انجمن خودتان یاد میکنم شما را در
انجمنی بهتر از انجمن شما و بحضرت عیسی [ع] فرموده یاد کن مرا پیش خود تا یاد کنم تو را پیش خود و یاد کن مرا در انجمن
خود تا یاد کنم تو را در انجمنی بهتر از انجمن آدمیان و نیز از آنحضرت روایت شده است که خداوند یاد ننموده است او را هیچ
کس از اهل ایمان مگر آنکه یاد نموده است او آنکس را ببهتر از آن پس سعی و کوشش کنید در اطاعت خداوند و در مجمع و
عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده است که پیغمبر [ص] فرمود ملائکه میآیند و میآورند نامه اعمال روز بنده را و همچنین
میآیند و میآورند نامه اعمال شب را در صورتی که در اول و آخر هر یک نوشته [ صفحه 195 ] باشند امر خیري را براي او
خداوند میامرزد اعمالی را که در بین واقع شده است زیرا که فرموده است یاد کنید مرا یاد میکنم شما را و در خصال از آنحضرت
روایت نموده که در بلاء خدا صبر لازم است و در قضا تسلیم و در نعمت شکر واجب است و از حضرت سجاد [ع] روایت شده
است که کسیکه گفت الحمد للّه بتحقیق ادا نموده است شکر هر نعمتی از نعم الهی را و از امیر المؤمنین [ع] نقل شده که شکر هر
نعمتی پرهیزکاري از محرمات الهی است و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که پرسیدند که آیا شکر حدي دارد که
چون کسی بجا آورد آنرا مرد شاکر محسوب شود فرمود بلی پرسیدند آن چیست فرمود آنکه بگوید حمد مر خداي را بر هر نعمتی
که انعام فرموده است آنرا بمن حقیر عرض میکنم ظاهرا اینکه اقل مراتب شکر و حمد است و حدّ وسط همانست که از امیر
المؤمنین [ع] نقل شد که شامل ترك واجبات هم میشود چون آنهم از محرمات است و مرتبه اعلی صرف نمودن بنده است تمام نعم
الهی را در آنچه خلق شده است براي آن و بنابراین باید از مکروهات بلکه مباحات هم اجتناب نماید و تمام اقوال و افعالش یا
واجب باشد یا مستحب تا بقدر امکان شکر گذاري نموده باشد و الا حق شکر نعمت الهی را نمیتوان ادا نمود زیرا توفیق شکر هم
صفحه 237 از 522
نعمتی است از جانب حق و شکر لازم دارد و تسلسل میشود و در مقابل هر مرتبه از مراتب مذکوره کفرانی است مخصوص بآن از
دست و زبان که برآید کز عهده شکرش بدر آید شکر نعمت نعمتت افزون کند || کفر نعمت از کفت بیرون کند .
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 153
اشاره
107- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا استَعِینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ إِن اللّهَ مَعَ الصّابِرِینَ [ 153 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي کسانی که گرویدید یاري جوئید بصبر و نماز همانا خداوند با صابران است.
تفسیر
. استعانت نمائید بصبر از معاصی و لذائذ نفسانیه و بنماز که اصل عبادات و معراج اهل ایمان و مناجات با یزدان است همانا خداوند
با صابران است در کمک نمودن و ظفر دادن و اجابت دعا کردن و در مصباح الشریعه از حضرت صادق [ع] نقل نموده که کسی
که صبر نماید از روي کراهت و شکایت ننماید از خالق بخلق و جزع و هتک ستر خود را نکند او از عوام است و نصیبش بفرموده
خداوند بهشت است که بشارت آن را در کتاب خود باین طائفه داده است و کسی که استقبال نماید بلا را [ صفحه 196 ] بگشاده
روئی و صبر کند با سکینت و وقار او از خواص است و نصیب او بفرموده خداوند در اینکه آیه شریفه معیّت با خدا است بیان
بدانکه صبر عبارت از اطمینان نفس و سکون آنست تا در برابر حوادث و بلا یا مقاومت نماید و عنان عقل و اختیار را از دست
ندهد و از مشقت عبادت نگریزد و در مقابل شهوت بر معصیت خودداري نماید لذا گفتهاند صبر بر سه قسم است صبر بر عبادت و
صبر از معصیت و صبر بر مصیبت و استعانت بصبر در تمام مراتب سهگانه موجب نیل بثمرات آنست که در دو قسم آن نتیجه نجات
از دوزخ و دخول در جنت است و در قسم اخیر ورود در زمره مقربین و نیل به مقام قرب الهی است و باین جهت از پیغمبر [ص]
روایت شده است که فرمود خدایا میطلبم از تو نفسی را که بر من آسان کند تمام مصائب دنیا را و اکثر اخلاق حسنه از صبر است و
از براي کسی اینکه مقام حاصل نمیشود مگر آنکه سرمایه صدیقین و مقربین را داشته باشد و استعانت بنماز براي آنست که مشتمل
بر ذکر خداوند و کتاب الهی و وعد وعید آنست و چون شخص نمازگذار طلب هدایت مینماید از خدا با خضوع و خشوع بعد از
حمد و ثناء آن یگانه معبود با آنکه امیدوار است بکرم نامتناهی او و خداوند وعده اجابت فرموده البته تخلف نمیفرماید و بازمیدارد
او را از فحشاء و منکر و میرساند او را به مقام قرب خود و دیگر از جهاد در راه خدا نمیترسد بنابراین گفتن حی علی خیر العمل
موجب رغبت بجهاد میشود نه باعث انصراف از آن لذا تبدیل اینکه فصل از اذان را به الصلوة خیر من النوم به اینکه جهت بیوجه
است علاوه بر آنکه اینجمله توضیح واضح است و مدح نماز که عمود دین است نیست چون هر سرکه از آب ترشتر است خداوند
روي بدعت گذاران در دین را سیاه نماید که چگونه بعقول قاصره خود تصرف در شرائع الهی نمودند و اصول و فروع اسلام را از
میان بردند خلاصه آنکه شخص نمازگذار با شرائط و آداب قهرا از معاصی منصرف و باطاعت الهی موفق میشود و خداوند هم البته
با او کمک فرموده در نتیجه بسعادت ابدي و سر چشمه حیات سرمدي خواهد رسید.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 154
صفحه 238 از 522
اشاره
105- وَ لا تَقُولُوا لِمَن یُقتَل فِی سَبِیل اللّه أَموات بَل أَحیاءٌ وَ لکِن لا تَشعُرُونَ [ 154 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نگوئید مر کسانیرا که کشته میشوند در راه خدا که مردگانند بلکه [ صفحه 197 ] زندگانند ولی شما ادراك نمیکنید
تفسیر
. در کافی و تهذیب از حضرت صادق [ع] روایت نموده که از یونس بن ظبیان سؤال فرمود که مردم در ارواح اهل ایمان چه
میگویند یونس عرض کرد میگویند در حوصله مرغهاي سبز جاي میگیرند و در زیر عرش قرار دارند فرمود سبحان اللّه مؤمن
گرامیتر است نزد خداوند از آنکه روح او را در حوصله مرغ قرار دهد اي یونس چون اجل مؤمن برسد خمسه طیبه و ملائکه
مقربین حاضر میشوند و چون خداوند روح او را قبض فرمود قرار میدهد در قالبی مانند قالبش در دنیا پس میخورد و میآشامد
بهمان صورتی که در دنیا داشته چنانچه هر کس او را به بیند میشناسد او را و در تهذیب از آن حضرت نقل نموده که پرسیدند از
ارواح اهل ایمان فرمود در بهشتند بهمان صورتهاي ابدانشان اگر به بینی او را خواهی گفت فلانی است و از إبن عباس ره نقل
شده است که شهداء زندهاند نزد خدا بارواح و اجسادشان هر بامداد و شبانگاه روزي بایشان میرسد و خرم و شادند بعطایاي الهی
تنبیه مستفاد از اینکه آیه شریفه و روایات مفسره آنستکه ارواح شهداء و اهل ایمان باقی هستند ببقاي الهی و متنعم بنعم نامتناهی
ولی در علوم عقلیه ببراهین قطعیه ثابت شده است که نفس انسانی جوهري مجرد است که قابل زوال و فنا نیست و بعد از قطع تعلق
از بدن عنصري در قالب مثال جايگزین است و حکم عقلی قابل تخصیص نیست بنابراین اختصاص حکم بشهدا در آیه شریفه براي
آنستکه اصحاب پیغمبر [ص] بعد از جنگ بدر یاد شهدا میکردند و تأسف میخوردند که چهارده نفر از آنها کشته شدند و از خیر
دنیا محروم گردیدند خداوند براي دفع توهم و رفع تحزن و تأسف ایشان اینکه آیه را نازل فرمود و شهدا را اختصاص بذکر داد
براي آنکه حال آنها محتاج به بیان بود علاوه بر آنکه طلیعه فتوحات اسلام بدست اصحاب بدر ظاهر گشت و مزید اختصاص آنها
بقرب احدیت و مزیتشان در بهجت و کرامت و قوت حیات و شدت نشاط و ارتقاء درجاتشان موجب اینکه تخصص گردید تا
سایرین هم اقتدا نموده از اینکه فیض بهرهمند شوند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 155
اشاره
143- وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ الخَوف وَ الجُوع وَ نَقص مِنَ الَأموال وَ الَأنفُس وَ الثَّمَرات وَ بَشِّرِ الصّابِرِینَ [ 155 ] -قرآن- 1
ترجمه
[ صفحه 198 ] ترجمه و هر آینه آزمایش میکنیم شما را بچیزي از ترس و گرسنگی و کاستن از مالها و نفسها و میوهها و مژده ده
شکیبایان را
صفحه 239 از 522
تفسیر
. یعنی وارد میکنیم بر شما مصیبت را مانند کسیکه امتحان میکند شما را که صبر بر بلا مینمائید و تسلیم قضا میشوید یا خیر و
پاداش صابران بر مصیبت بهشت است که بشارت داده شده است یا قرب حق بتفصیلی که در آیه اسبق ذکر شد و در نهج البلاغه
است که خداوند مبتلا میفرماید بندگان خود را وقتی مرتکب معاصی میشوند بنقص ثمرات و حبس برکات و سد ابواب خیرات تا
آنکه دل از شهوت برکنند و از معاصی مرتدع شوند و بیاد خدا بیایند و توبه کنند و در اکمال الدین از حضرت صادق [ع] روایت
نموده که اینکه آثار و علائم ظهور قائم علیه السلام است که امتحان میکند خداوند اهل ایمان را بخوف سلطانی از بنی امیه در آخر
سلطنت آنها و بگرسنگی بسبب گرانی اسعار و بنقص اموال بسبب فساد تجارات و کمی فائده و بنقص انفس براي موت پی در پی و
بنقص ثمرات براي کمی حاصل و مژده بده صابران را در وقت بروز اینکه علائم بظهور قائم [ع] اینکه تأویل آیه شریفه است که
نمیداند آنرا مگر خدا و راسخان در علم یعنی ائمه اطهار علیهم السلام. تحقیق آزمایش و امتحان عبارت است از عملی که موجب
ظهور حقیقت شیء شود و مراتب کمال و استعداد و لیاقت اشخاص بآن معلوم گردد مثلا طلا را امتحان میکنند به محک و معدنیات
را بسنجیدن و مرکب را بنوشتن و متعلم را بپرسیدن و مدعی نبوت را بطلب معجزه و امثال اینها و اغراض در آزمایش و امتحان
مختلف است گاهی براي علم امتحان کننده است بباطن و حقیقت چیزیکه در معرض امتحان واقع شده است گاهی براي علم مردم
است بآن مثلا گاهی معلم متعلم را امتحان میکند براي آنکه خودش مرتبه علمی متعلم را بدست آورد و گاهی براي آنستکه باولیاء
و امثال و اقران او مقام و مرتبهاش را ظاهر نماید و گاهی براي آنستکه بخود متعلم حد او را دستگیر کند و بفهماند و اینکه در
موقعی است که او مغرور بخود شده باشد و گاهی براي آنست که متعلم آزموده و ورزیده شود مانند کسانیکه میخواهند اولاد خود
را تربیت و تکمیل نمایند کارهاي مشکل بآنها رجوع مینمایند که بواسطه برخورد به مشکلات در زندگی سرد و گرم روزگار را
بچشند و عقل عملی آنها کامل شود و بتجربه [ صفحه 199 ] رشید و آزموده شوند امتحان الهی از قبیل قسم اول نمیشود زیرا که او
عالم السر و الخفیات است ولی اقسام دیگر در باره حضرت احدیت ممکن است و بنظر حقیر اغلب از قسم اخیر است بلکه اصل
خلقت بشر براي تکمیل آنها است و ترکیب عقل و شهوت در حقیقت آدمی براي همین مقصود است و بهمین ملاحظه است که
بلاء کفاره سیئات و موجب ارتقاء درجات میشود و لهذا آزمایش میفرماید بندگانرا به مقداري از ترس و گرسنگی نه بحدیکه قابل
تحمل نباشد بلکه هر کس را به مقدار استعداد و توانائی و قابلیت او دچار و گرفتار مینماید تا محکم و استوار و شجاع و دلدار شود
و گاهی زیانی در تجارت یا فلاحت براي او روي میدهد که از بیاعتباري دنیا اعتبار گیرد و گاهی مصیبت جانگدازي نصیب
میفرماید که موجب سعادت ابدي مصاب شود و چون تمام اینکه امور در جهاد مترقب است و بسیار واقع میشود بعد از بیان حیات
ابدي شهدا باین بیان تسلیت آمیز ترغیب بجهاد و صبر بر مصیبت شده است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 156
اشاره
93- الَّذِینَ إِذا أَصابَتهُم مُصِیبَۀٌ قالُوا إِنّا لِلّه وَ إِنّا إِلَیه راجِعُونَ [ 156 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنانکه چون رسید ایشان را مصیبتی گویند همانا ما مملوك خدائیم و همانا بسوي او بازگشت کنندگانیم.
صفحه 240 از 522
تفسیر
. در نهج البلاغه است که همانا گفتن ما انا للّه را اقرار است از ما بمملوکیت و قول ما انا الیه راجعون اقرار است از ما بر هلاکت و
در مجمع از پیغمبر [ص] روایت نموده که کسی که استرجاع نماید یعنی ایندو جمله را بگوید در وقت ورود مصیبت خداوند جبران
میفرماید مصیبت او را و نیکو میگرداند عاقبت او را و عطا میکند باو خلف صالحی که موجب خوشنودي او شود و نیز کسی که
مصیبتی بر او وارد شود و چندي بگذرد چون استرجاع نماید خداوند مانند اجر آن مصیبت را در اول ورود باو عطا خواهد فرمود و
در کافی از امام باقر [ع] نقل نموده که نیست بنده که وارد شود بر او مصیبتی و استرجاع نماید در وقت تذکر آن و صبر کند مگر
آنکه خداوند میآمرزد تمام گناهان گذشته او را و چون چندي بگذرد و متذکر شود و استرجاع نماید خداوند میآمرزد گناهان او
را که در خلال ایندو قول واقع شده است و در خصال و عیاشی از پیغمبر [ص] روایت نموده است که چهار خصلت است کسانی
که دارا باشند در نور اعظم الهی جاي دارند کسی که افتخار نماید بشهادت بر وحدانیت خدا و رسالت من [ صفحه 200 ] و کسی
که بگوید در وقت ورود مصیبتی بر او انا اللّه و انا الیه راجعون و کسی که چون خیري باو برسد بگوید الحمد للّه و کسی که چون
گناهی از او سر زند بگوید استغفر اللّه و اتوب الیه. بیان و موعظه بدانکه تمام موجودات عوالم هستی ملک طلق حضرت احدیت
است نه مانند ملکیّت املاك براي ما که اضافه و نحو اختصاص و شبه تسلطی بیش نیست بلکه ملکیّت حقه حقیقیه است زیرا
موجودات از قبل ذات خود هیچ ندارند هر چه دارند از قبل وجود مطلق و علت هستی خود دارند که گفتهاند ما عدمهائیم هستیها
نما || تو وجود مطلق و هستی ما بنابراین هر چه در ما است و از ماست مانند جان و تن و مال و جلال و جمال و کمال و فرزند و
عیال همه عاریه و ودیعه الهی است که به ما برسم امانت سپرده شده است و کسی که اینکه معنی را بداند نباید از مصیبتی متأثر شود
زیرا که قبیح است کسی که چندین امانت بشخص سپرده باشد وقتی بخواهد یکی از آنها را استرداد نماید انسان ملول شود چه رسد
بآنکه بخواهد طعنی وارد نماید یا شکایتی کند یا سوء ادبی از او سرزند و چون مصیبتی بشخص وارد شود و ایندو جمله را از صمیم
قلب بگوید و متوجه معنی آن باشد البته صبر بر آن برایش سهل خواهد شد و اینکه اجر دنیوي او است علاوه بر اجوریکه در
روایات سابقه بیان شد و چنین شخصی با کمال خوشی و راحتی در دنیا زندگی میکند ولی اگر بخواهد خود را مالک چیزي بداند
و علاقه و دلبستگی بآن پیدا کند علاوه بر آنکه در جهل مرکب است دنیا براي او تنگ خواهد شد زیرا خداوند اختیار مملکت خود
را بدست کسی نمیدهد و بهواي نفس و دلخواه کسی از مال و عیال خود صرف نظر نمیکند و صلاح جامعه را از دست نمیدهد
کلیّه اموال مال خدا و تمامی بندگان عیال خدا و هیچ مؤثري در وجود جز او نیست پس هر چه جوش و خروش نمائی از دستت
رفته و بخودت آزار وارد نمودي و اوقات عزیزت را تلخ کردي [شاد باید زیستن ناشاد باید زیستن] چاره جز تسلیم و رضا نیست و
در حکمت الهی ببراهین قطعیه عقلیّه و نقلیه از معادن وحی و کتب سماوي ثابت و محقق شده است که تمام موجودات فانی می-
شوند و جز وجه الهی باقی نمیماند مرحوم صدر المتالهین در کتاب اسفار بعد از [ صفحه 201 ] تمهید ده مقدمه اثبات نموده است
حشر و رجوع تمام کائنات را از انسان و شیطان و حیوان و نبات و جماد باصل وجود خود که وجه الهی است و از براي هر یک به
آیه استدلال نموده و از براي همه بآیاتی که انشاء اللّه تعالی در ضمن تفسیر آنها معلوم خواهد شد بنابراین تمام موجودات عقلا و
نقلا رجوع حقیقی و بازگشت واقعی باصل خود مینمایند و کسی در اینکه عاریت سراي باقی نخواهد ماند و همه قافله پیش و
پسند که باید بسر منزل اصلی برسند و هر کس زودتر حرکت کند زودتر بمقصد خواهد رسید و دیگران نباید براي او نگران باشند
بلکه باید فکر کار خودشان باشند و براي اینکه سفر پر خطر تهیه زاد و راحله نمایند که عقب نمانند و بمقصود اصلی برسند عزیزم
فکر تعمیر منزل باش چرا بمعبر میپردازي آنهم راه رو مشترك که اختیارش بدست تو نیست شعر دنیی آنقدر ندارد که بر او رشک
برند || یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند نظر آنانکه نکردند بدین مشتی خاك || الحق انصاف توان داد که صاحب نظرند
صفحه 241 از 522
اینکه سرائیست که البته خلل خواهد یافت || خنک آنقوم که در بند سراي دیگرند لذت مال دنیا بحسرت گذاردن و رفتنش
نمیارزد عزت حکومت با ذلت معزولی برابري ندارد قسمت عمده تلخی جاندادن همان قطع علائق دنیوي است بیا قبلا اینکه
زحمت را بخود هموار کن تا در دنیا راحت و شیرینکام باشی و در موقع رفتن آسوده و فارغ البال مال دنیا خوب است براي صرف
در محل خوب ولی علاقه بآن خوب نیست چنانچه از سیره مرضیّه بزرگان دین بدست میآید که مال دنیا را براي صرف در تعمیر
آخرت میخواستند و دلبستگی بآن نداشتند و اینکه بعضی از علما رجوع بخداوند را برجوع بحکم و امر و جزا و پاداش عمل تفسیر
نمودهاند براي توافق با افهام عامه است و الا تحقیق و ظاهر آیه شریفه همانست که عرض شد و مئال فرمایش ایشان هم بهمین معنی
است و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 157
اشاره
94- أُولئِکَ عَلَیهِم صَلَوات مِن رَبِّهِم وَ رَحمَۀٌ وَ أُولئِکَ هُم المُهتَدُونَ [ 157 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنگروه بر ایشان است تحیات از پروردگارشان و رحمت و آنگروه ایشانند راه یافتهگان.
تفسیر
. گفته شده است صلوات از خداوند پاکیزه نمودن و مغفرت است و رحمت لطف و احسان است و در منهج روایت نموده است که
چون حضرت رسول [ص] اینکه آیه را تلاوت فرمود فرمود دو عدیل و همسنک خوب هستند صلوات و رحمت و خوب مزیّتی [
صفحه 202 ] است اهتداء و از حضرت صادق [ع] روایت شده است که هر مصیبت زده که استرجاع نماید خداوند فرموده است من
صلوات و رحمت نامتناهی باو کراهت مینمایم و اینکه آیه دلالت دارد بر آنکه صلوات فرستادن بر مظلومی که صبر بر مصیبت
نموده جائز است و سر خیل مظلومان و صابران اهل بیت اطهارند و کسانیکه منع نمودند صلوات فرستادن بر ایشانرا از ظالمان بر آن
خاندان عصمت محسوبند اللهم صل علیهم و العن من ظلمهم الی یوم القیامه.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 158
اشاره
- [ إِن الصَّفا وَ المَروَةَ مِن شَ عائِرِ اللّه فَمَن حَج البَیتَ أَوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیه أَن یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَن تَطَوَّعَ خَیراً فَإِن اللّهَ شاکِرٌ عَلِیم [ 158
197- قرآن- 1
ترجمه
همانا صفا و مروه از نشانهاي خدا است پس کسیکه حج کند خانه را یا عمره بجا آورد پس نیست گناهی بر او که طواف کند بآندو
صفحه 242 از 522
و هر که برغبت خوبی کند پس همانا خداوند شکر پذیر دانا است
تفسیر
. صفا و مروه نام دو کوه است در مکه معظمه و از علائم اعمال حج است که باید هفت مرتبه بین آندو رفت و آمد نمود چهار
مرتبه از صفا بمروه و سه مرتبه از مروه بصفا پس صفا علامت ابتداء سعی است و مروه نشان ختم آن و چون اینعبادت به اینکه دو
موضع شروع و ختم میشود از شعائر الهی شمرده شدهاند و حج در لغت بمعنی قصد است و اعتمار بمعنی زیارت و در شرع بمعنی
قصد خانه کعبه و زیارت آن با آداب شرعیه مخصوصه استعمال شده و اعمال هر یک از آندو در کتب فقهیه مفصلا مذکور است و
عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده است که جناحی نیست یعنی حرج و مشقت نیست بر آنکه طواف کند بآندو و در کافی و
عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که پرسیدند از آنحضرت که سعی بین صفا و مروه واجب است یا سنت فرمود
واجب است گفتند پس چرا خداوند فرموده گناهی نیست طواف آندو فرمود اینکه در عمره قضا بود که پیغمبر [ص] شرط کرد با
آنها که بتها را از صفا و مروه بردارند یکی از اصحاب هنوز سعی نکرده بود که بتها را عودت دادند و چون از حضرت رسول [ص]
سؤال نمودند که تکلیف اینکه شخص که سعی ننموده چیست اینکه آیه نازل شد یعنی گناهی نیست طواف بین صفا و مروه با آنکه
[ بتها را نصب نمودند حقیر عرض میکنم عمره قضا سال بعد از صلح حدیبیه بود که در سال هفتم هجرت واقع شد و [ صفحه 203
در تاریخ عنوان صلح و شرائطش ذکر شده است و یکی از شرائط آن بود که سال بعد کفار قریش خانه کعبه را از بتها منزه نمایند
سه روز براي آنکه پیغمبر [ص] با اصحاب عمل عمره را بجا آورند و چون پیغمبر [ص] وارد مکه شد در سال بعد بقریش فرمود بتها
را از بین صفا و مروه بردارند و آنها اطاعت نمودند و بعد از سه روز عودت دادند و اینواقعه چنانچه نقل شد واقع گردید و قریب
باین مضمون را قمی هم نقل نموده است و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که مسلمانان گمان میکردند سعی بین صفا
و مروه کاري است که اهل شرك اختراع نمودهاند لذا خداوند باین بیان امر بآن فرموده است و نیز از آنحضرت روایت شده است
که خداوند قرار داد سعی بین صفا و مروه را براي کسر صولت و ذلت جباران و گردن کشان بنظر حقیر اعمال عبادي گاهی
ظاهرش مناسب با عبادت است مانند رکوع و سجود و طواف و تقبیل و قیام و امثال اینها که عامه امر بآن را بعنوان عبادت میپذیرند
و گاهی مناسبت آن ظاهر نیست مانند سعی که عبارت از راه رفتن است و در چنین مقامی چون در نظر عامه که بدوي و خالی از
دقت است شبهه لغویت میرود مناسب است در صورت امر به آن تعبیري شود که موجب رفع شبهه باشد و بزودي پذیرفته شود مانند
آنکه اگر طفلی صورت خود را شسته باشد و پدر بخواهد دفعه دیگر بشوید که پاکتر شود با آنکه طفل لازم نمیداند مناسب است
بگوید گناهی ندارد اگر یکمرتبه دیگر بشوئی و بهمین ملاحظه در ذیل آیه شریفه تصریح بخیریت طواف و اتیان بآن از روي انقیاد
شده است و اشاره بپاداش آن و علم الهی بمصالح امور فرموده است زیرا شکر چنانچه از بنده اداء حق نعمت است از خداوند هم
اداء حق طاعت و عبادت و انقیاد است و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 159
اشاره
إِن الَّذِینَ یَکتُمُونَ ما أَنزَلنا مِنَ البَیِّنات وَ الهُدي مِن بَعدِ ما بَیَّنّاه لِلنّاس فِی الکِتاب أُولئِکَ یَلعَنُهُم اللّه وَ یَلعَنُهُم اللّاعِنُونَ [ 159 ] -قرآن-
189-1
صفحه 243 از 522
ترجمه
همانا آنانکه میپوشند آنچه را فرستادیم از دلائل واضحه و هدایت بعد از آنچه بیان نمودیم آنرا براي مردم در کتاب آنگروه را
لعنت میکند خدا و لعنت میکند آنانرا لعنت کنندگان.
تفسیر
. مانند علماء یهود که کتمان نمودند آیات شاهده بر امر محمّد [ص] و علی و اوصاف و امارات جمال آندو را و هر چه موجب
[ راهنمائی بوجوب متابعت و ایمان بآن دو است بعد از آنکه بیان نمود خداوند در توریۀ و غیر آن و مانند نواصب که [ صفحه 204
کتمان کردند آنچه را در فضیلت علی [ع] نازل شده است لذا لعنت میکند آنها را خداوند و هر کس ممکن است لعن نماید آنها را
از ملائکه و جن و انس حتی خود آنها زیرا کفار هم میگویند خدایا لعنت کن کفار را و در احتجاج و تفسیر امام از امیر المؤمنین
[ع] نقل نموده که پرسیدند از آن حضرت که بهترین خلق خدا بعد از ائمه هدي کیانند فرمود علمائی که صالح باشند و سؤال
نمودند از بدترین خلق خدا بعد از شیطان و فرعون و ثمود و آنانکه غصب حق و لقب و منصب شما را نمودند فرمود علمائی که
فاسد شوند و اظهار باطل و کتمان حق نمایند که خداوند اینکه آیه را در شأن آنها نازل فرموده است و از پیغمبر [ص] روایت شده
است که کسیکه بپرسند از او چیزیرا که بداند و کتمان نماید در روز قیامت او را ملجم بلجام آتشین مینمایند و قمی از پیغمبر روایت
نموده است که چون ظاهر شود بدعتها در امت من پس باید عالم اظهار کند علم خود را و کسیکه کتمان نماید بر او باد لعنت
خدا و از حضرت باقر [ع] روایت شده است که مردي نزد سلمان فارسی آمد و تقاضاي نقل حدیث از او نمود و سلمان ساکت بود
آن مرد تکرار ملتمس خود کرد و جواب نشنید تا سه مرتبه پس آن مرد اعراض کرد و اینکه آیه را تلاوت نمود پس سلمان او را
طلبید و گفت ما اگر امینی را مییافتیم از نقل حدیث براي او مضایقه نمینمودیم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 160
اشاره
120- إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا وَ أَصلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوب عَلَیهِم وَ أَنَا التَّوّاب الرَّحِیم [ 160 ] -قرآن- 1
ترجمه
مگر آنانکه توبه کردند و اصلاح نمودند و بیان کردند پس آنگروهند که بازگشت میکنم بآنها و منم توبه پذیر مهربان.
تفسیر
. توبه از کتمان است و اصلاح بعد از افساد است و بیان راجع به اوصاف حمیده و خصال پسندیده حضرت رسول [ص] و فضائل و
مناقب حضرت امیر المؤمنین [ع] و اقرار بولایت او است که منصوص است و شرط قبول توبه آنها است و بازگشت خداوند بقبول
توبه و مغفرت است و خداوند از قبول توبه و افاضه رحمت امساك نمیفرماید.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 161
صفحه 244 از 522
اشاره
134- إِن الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُم کُفّارٌ أُولئِکَ عَلَیهِم لَعنَۀُ اللّه وَ المَلائِکَۀِ وَ النّاس أَجمَعِینَ [ 161 ] -قرآن- 1
ترجمه
بدرستیکه آنانکه کافر شدند و مردند با آنکه آنها کافران بودند آنگروه [ صفحه 205 ] بر آنها لعنت خدا است و فرشتگان و مردم
تمامی
تفسیر
. کفر انکار نبوت محمّد [ص] و ولایت علی [ع] است و لعنت استقرار آنها است در دوري از رحمت.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 162
اشاره
78- خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّف عَنهُم العَذاب وَ لا هُم یُنظَرُونَ [ 162 ] -قرآن- 1
ترجمه
جاودانیان در آن نه سبک کرده شود از آنها عذاب و نه آنها مهلت داده شوند
تفسیر
. خلود در لعنت و آتش جهنم است و تخفیف و مهلتی نیست حتی یکروز و یک ساعت.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 163
اشاره
76- وَ إِلهُکُم إِله واحِدٌ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الرَّحمن الرَّحِیم [ 163 ] -قرآن- 1
ترجمه
و خداي شما خدائیست یگانه نیست خدائی مگر او که بخشنده مهربان است.
تفسیر
صفحه 245 از 522
. گفته شده است یعنی مستحق عبادت شما یکی است شریکی ندارد که سزاوار عبادت باشد یا نامیده شود خدا و براي اثبات
وحدانیت و رفع توهم از وجود خداوندي که مستحق عبادت نباشد فرموده است نیست خدائی جز او و دلیل وحدانیت بخشش تام و
رحمت عام است حقیر عرض میکنم عموم رحمت رحمانیه و رحیمیه دلالت دارد بر آنکه مبدء آن یکی است و الا لازم میآید
رحمت هر رحیمی مخصوص بدسته باشد که مشمول آنند و سایرین از آن محروم باشند و همچنین است سایر صفات کمالیه که هر
یک باید منتهی به مبدئی شوند که مصداق تمام آنصفات باشد و آن نور جمال حق است که حقیقت وجود و اصل خیرات است و
غیر از آن چیزي نیست و هر چه هست او است که بر کائنات تابیده و عالم را روشن و هویدا نموده است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 164
اشاره
إِن فِی خَلق السَّماوات وَ الأَرض وَ اختِلاف اللَّیل وَ النَّهارِ وَ الفُلک الَّتِی تَجرِي فِی البَحرِ بِما یَنفَع النّاسَ وَ ما أَنزَلَ اللّه مِنَ السَّماءِ مِن
ماءٍ فَأَحیا بِه الَأرضَ بَعدَ مَوتِها وَ بَث فِیها مِن کُل دَابَّۀٍ وَ تَصرِیف الرِّیاح وَ السَّحاب المُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ وَ الَأرض لَآیات لِقَوم یَعقِلُونَ
382- 164 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز و کشتیهائی که میرود در دریا بآنچه نفع میرساند مردم را و آنچه فرستاد
[ خدا از آسمان از آب پس زنده کرد بآن زمین را بعد از مردنش و پراکنده نمود در زمین از هر جنبندئی و گرداندن [ صفحه 206
بادها و ابر رام شده میان آسمان و زمین هر آینه دلیلها است براي گروهی که تعقل مینمایند
تفسیر
. خداوند آسمان را بیستون و پشتیبان افراشته و زمین را به قبضه قدرت بر پا داشته و بندگان را چون اسیران در بین اینکه دو محیط
واقف فرموده چنانکه ملجأ و مقري ندارند اگر بخواهد سقف را بر سر آنها فرود میآورد و اگر اراده فرماید آنان را بزمین فرو میبرد
آفتاب عالم تاب را براي اداره معاش و ماه انجم سپاه را براي روشنائی شب قرار داده تا در روز اگر بر ابدان آنها کلالی وارد شود
در شب باستراحت جبران گردد شب و روز در دنبال یکدیگر میآیند و حوادث و عجائب را پی در پی در عالم میآورند سعادت و
شقاوت و عزت و ذلت و غنی و فقر و زمستان و تابستان و بهار و خزان و فراوانی و قحطی و خوف و امان بامر یزدان در جریان است
و کشتیهاي پر فائده بتوسط باد در حرکت است و مانند چهار پایان بدون آب و علف حمل متاع براي مردم مینمایند باران رحمت
متقاطرا نازل میشود تا مفید بحال کشت و زرع باشد و یک مرتبه نمیریزد تا فاسد کند و دریا و صحرا از آن منتفع میشوند و تامین
معاش بشر را مینمایند پس روح تازه بزمین میدهد و انواع گل و گیاه و میوههاي گوناگون براي تفرج و تفکه خلق ظاهر میگردد و
چرندگان و درندگان در زمین براي انتفاع از گوشت و پوست و مضافات آنها خلق شدهاند که بشر از آنها استفاده نماید و حفاظت
اغنام و احشام و بساتین در عهده بعضی از سباع است و باد مربی حبوب و مبلّغ اثمار و دافع مضار است و ابر درید قدرت الهی
مسخر و مقهور و مطیع و منقاد است هر جا اشاره شود باران رحمت خود را میبرد و میرساند و اینها همه دلائل واضحات است بر
توحید براي قومیکه فکر کنند در اینکه امر بعقول خودشان و دریابند. تنبیه وجه دلالت اینکه امور بر توحید آنستکه معلوم است اینها
صفحه 246 از 522
همه اجزاء یک کارخانه است آفتاب و ماه و شب و روز با آنکه آسمانی هستند براي تربیت زمین و موجودات آن کار میکنند و ابر
از زمین برمیخیزد و بآسمان میرود و آنجا باران میشود و باز برمیگردد بزمین تا براي زمین تولید ثمرات و ارزاق نماید و دفع مضار از
آن کند باد هم بنوبه خود با آنها کمک میکند در صورتی که میان زمین و [ صفحه 207 ] آسمان است و حیوانات هم همه مورد
انتفاع انسانند با آنکه در میان آنها اقوي از بنی آدم بسیار است ولی خداوند آنها را مسخر بشر فرموده از اینجا بر عاقل واضح میشود
که همه اینکه اوضاع و اسباب براي انسان تهیه شده است و فراهم کننده آنها یکی است و اینها همه کارگران اویند که دست بهم
داده براي یک مقصد کار میکنند و عاقبت بیک مقصود میرسند چه خوب گفته ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند || تا تو
نانی بکف آري و بغفلت نخوري همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار || شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبري و بمقصد نرسی و
روي مقصود را نه بینی و در جهنم بمانی و چون در میان افراد بشر خمسه طیبه [ع] بحد نصاب بشریت و کمال انسانیت فائز شدهاند
تمام کائنات براي ایشان خلق شده و سایرین خوشه چین خرمن احسان آنها هستند و باید بکوشند تا ساغر مراد از دست ایشان
بنوشند و بدامان آنان دست آویز شوند تا از شربت هستی لبریز شوند مبادا دست از دامنشان رها کنی که از قافله عقب مانده و
بمقصد نرسیده و از مقصود دور شده و از شفاعت محروم باید خودت را بایشان برسانی تا بدردت برسند [گر گدا کاهل بود تقصیر
صاحب خانه چیست] خداوند توفیق عنایت فرماید.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 165
اشاره
وَ مِنَ النّاس مَن یَتَّخِ ذُ مِن دُونِ اللّه أَنداداً یُحِبُّونَهُم کَحُب اللّه وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَ دُّ حُبا لِلّه وَ لَو یَرَي الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذ یَرَونَ العَذابَ أَنَّ
271- القُوَّةَ لِلّه جَمِیعاً وَ أَن اللّهَ شَدِیدُ العَذاب [ 165 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بعضی از مردم کسانی هستند که میگیرند از غیر خدا همتایان دوست میدارند آنها را مانند دوست داشتن خدا و آنانکه ایمان
آوردند افزونترند از جهت دوستی مر خدا را و اگر بهبینند آنانکه ستم نمودند هنگامیکه میبینند عذاب را آنکه قوت مر خدا را
است تمامی و آنکه خداوند سخت عقوبت است.
تفسیر
. انداد از قبیل بتها و رؤسائی هستند که مردم اطاعت آنها را مینمایند و در کافی از حضرت باقر [ع] و عیاشی از حضرت صادق [ع]
روایت نمودهاند که آن مردم قسم بخدا دوستان فلان و فلانند که گرفتند آنها را براي خودشان امام غیر از امامی که خداوند او را
براي مردم امام قرار داده و براي اینکه خداوند فرموده و لو یري الّذین ظلموا تا آخر آیه پس از آن فرمود و اللّه آنها ائمه ظلم و اتباع
آنها هستند و [ صفحه 208 ] گفته شده است مراد از محبت کفار به معبودهاي خودشان آنستکه به میل آنها را تعظیم مینمایند و
اطاعت میکنند مانند تعظیم و اطاعت مردم از خدا ولی محبت اهل ایمان بخدا زیادتر است چون ایشان سلطنت و قدرت را منحصر
بخدا میدانند و شریک براي او قرار نمیدهند پس دوستی آنها خالص است و دوستی اهل شرك و نفاق مشترك و مشوب و دوستی
اهل ایمان ثابت و دائم است و دوستی آنها ناقص و زائل و عیاشی از حضرت باقر [ع] و امام صادق [ع] نقل نموده که مراد از اهل
صفحه 247 از 522
ایمان که محبتشان بخدا زیاد است آل محمدند [ص] و اگر به بینند آنانکه ظلم نمودند بر خودشان براي بت پرستی بجاي
خداپرستی و محبت و اطاعت از امام فاجر کافر بجاي محبت و اطاعت از محمّد [ص] و علی [ع] زمانی که میبینند عذاب نازل بر
خودشان را بسبب کفر و عنادشان آنکه تمام قوت و قدرت از آن خدا است عذاب میکند هر کس را بخواهد و گرامی میدارد هر
کس را بخواهد و آنها توانائی ندارند که خود را از عذاب ایمن دارند و مییابند که خدا شدید العذاب است و گفته شده است
جواب لو محذوف است یعنی هر آینه پشیمان میشوند نهایت پشیمانی و بنظر حقیر حذف جواب براي عظمت امر است و اشاره است
بآنکه قابل بیان نیست مانند آنکه میگویند اگر بدانی چه روزي در پیش داري یا چه قدر خوش میگذرد یعنی نمیشود گفت و اللّه
اعلم و تري به صیغه خطاب و یرون بضم یا نیز قرائت شده است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 166
اشاره
124- إِذ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا العَذابَ وَ تَقَطَّعَت بِهِم الَأسباب [ 166 ] -قرآن- 1
ترجمه
وقتی که بیزاري جویند آنانکه پیروي کرده شدند از آنانکه پیروي کردند و به بینند عذاب را و بریده شود از آنها وسائل
تفسیر
. ظاهرا جمله اذ تبرأ بدل است از اذ یرون در آیه سابقه یعنی اگر ببینند آنانکه ظلم نمودند باتخاذ انداد وقتی را که بیزاري میجویند
رؤساء از اتباع خودشان و مشاهده نمایند عذاب الهی را و وسائل از آنها چه تابع و چه متبوع قطع شود و دسترس بکسی نداشته
باشند و نتوانند براي روز سیاه خود چاره بنمایند و از عذاب الهی نجات یابند و در مجمع اذ تبرأ را معمول شدید العذاب گرفته یعنی
خداوند شدید العذاب است در چنین وقتی و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 167
اشاره
[ وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَو أَن لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنهُم کَما تَبَرَّؤُا مِنّا کَذلِکَ یُرِیهِم اللّه أَعمالَهُم حَسَرات عَلَیهِم وَ ما هُم بِخارِجِینَ مِنَ النّارِ [ 167
[ 202 [ صفحه 209 - -قرآن- 1
ترجمه
و گویند آنانکه پیروي کردند کاش بودي از براي ما بازگشتنی پس بیزاري میجستیم از آنها چنانچه جستند از ما اینچنین بنمایاند
خدا بآنها کردارهاشان را حسرتها بر آنها و نباشند ایشان بیرون آیندگان از آتش
تفسیر
صفحه 248 از 522
. و گویند آنانکه تبعیت نمودند ایکاش برمیگشتیم بدنیا پس بیزاري میجستیم از اینکه رؤسا آنجا همچنانکه بیزاري جستند آنها از
ما اینجا و چنانچه تابع و متبوع و رئیس و مرؤس از یکدیگر تبري جستند و معلوم شد هیچکدام بدرد دیگري نمیخورند مینمایاند
خداوند اعمال آنها را بایشان که بدون ثمر بوده و موجب حسرت و ندامت شده است و ثوابی ندارند چون عمل نمودند در دنیا یا
براي غیر خدایا بغیر وجهی که خداوند بآن امر فرموده بود و میبینند اعمال غیر خودشان را که براي خدا بوده که داراي ثواب عظیم
است حقیر عرض میکنم محتمل است مراد از غیر وجه مأمور به الهی فقدان شرط ولایت باشد اگرچه ظاهرا فقدان کلیه شرایط را
شامل است چنانچه ثواب عظیم مخصوص بشیعیان است اگرچه عمل غیر شیعه براي خدا باشد و در کافی و عیاشی و فقیه از حضرت
صادق [ع] روایت نموده است در ذیل اینکه آیه که اهل حسرت کسانی هستند که اموالی از خود باقی میگذارند و بسبب بخل
صرف در طاعت خدا نمیکنند و بعد از آنها کسانیکه آن اموال را باستحقاق میبرند اگر صرف در طاعت خدا کنند اینکه شخص
میبیند مال خود را در میزان عمل غیر و حسرت میبرد و اگر صرف در معصیت نمایند افسوس میخورد که چرا من اسباب معصیت را
براي آنها فراهم نمودم و اینکه گروه مخلدند در آتش زیرا که معصیت آنها کفر است و شفاعت پیغمبر [ص] و امام [ع] و خیار
شیعیان شامل حال کفار نمیشود.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 168
اشاره
143- یا أَیُّهَا النّاس کُلُوا مِمّا فِی الَأرض حَلالًا طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُوات الشَّیطان إِنَّه لَکُم عَدُوٌّ مُبِین [ 168 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي مردمان بخورید از آنچه در زمین است حلال پاکیزه و پیروي نکنید گامهاي شیطان را همانا او براي شما دشمنی است آشکار
تفسیر
. بخورید از آنچه در زمین است از انواع میوهها و طعامهاي گوناگون حلال و پاکیزه است براي شما وقتی که اطاعت کنید
پروردگار خود را در تعظیم کسیکه خداوند عظمت داده است او را و تخفیف کسیکه خداوند خفیف و حقیر نموده است و پیروي
نکنید گامهائی را که شیطان بطرف خود برمیدارد که شما را بجانب [ صفحه 210 ] خود بکشاند و از خدا دور نماید و عیاشی از
حضرت باقر [ع] نقل نموده که هر سوگند که بغیر خدا یاد شود از خطوات شیطان است و گفته شده است که اینکه آیه نازل شده
در باره قومیکه تحریم نمودند طعام و لباس خوب را بر خودشان ارشاد در مجمع کلمه حلالا را صفت شیئا محذوف قرار داده و در
منهج آنرا مفعول کلوا دانسته و بنظر حقیر بنابراین دو ترکیب کلام خالی از فائده میشود زیرا معلوم است حلال را میشود خورد چون
معنی حلیت شیء جواز اکل او است در مأکولات و مناسب آنستکه حال باشد از ما فی الارض یعنی بخورید از مأکولات زمین که
حلال و طیب است براي شما و بهمین بیان افاده اصل حلیت در مأکولات ارضیه شده باشد تا محرمات را چون محصورند در وقت
حاجت و مصلحت در اعلام تکلیف بیان فرماید و اینکه در تفسیر امام [ع] اینکه حلیت را ظاهر اختصاص بشیعیان داده شاید اشاره
بآن باشد که تمام نعم را خداوند براي ایشان خلق فرموده و غرض از خلقت تمام نمیشود مگر آنکه نعم جزء ابدان اهل ایمان شوند
و بکمال لایق خود برسند پس ایشان احقند در تناول نعم الهی از غیر آنها و ممکن است شرط حلیت مأکولات قبول ولایت باشد
صفحه 249 از 522
چنانچه شرط قبول عبادات است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 169
اشاره
100- إِنَّما یَأمُرُکُم بِالسُّوءِ وَ الفَحشاءِ وَ أَن تَقُولُوا عَلَی اللّه ما لا تَعلَمُونَ [ 169 ] -قرآن- 1
ترجمه
جز اینکه نیست که امر میکند شما را ببدي و زشتی و آنکه گوئید و نسبت دهید بخدا آنچه را نمیدانید
تفسیر
. گفته شده است مانند بت پرستی و متابعت امام فاجر و تحریم حلال و تحلیل حرام و آنکه آیه دلالت دارد بر منع از عمل بمظنه در
مسائل دینیه و بنظر حقیر دلالت ندارد چون حجیت مظنه بدلیل خاص یا عام ثابت شود که در اینصورت قول بعلم است و فحشاء
کار بدي است که قبح آن ظاهر باشد و چون انسان بالطبع مایل بتفوق بر امثال و اقران و ابراز کمالات و اظهار علم است شیطان
وسوسه میکند که غالبا مطالب را منقح نکرده براي اظهار علمیت بصورت علمی بیان نماید و اینکه بسی موجب ضلال و اضلال
است البته باید اینکه هواهاي خام را از سر بدر کرد و دانست که افتراء بخدا و پیغمبر از اعظم معاصی است و همچنین اغراء بجهل
مفاسد دنیوي و اخروي دارد و از همه بدتر آنکه عاقبت بزودي مطلب مکشوف میشود و معلوم میگردد که گوینده هم بیسواد بوده
[ هم بیدین و بغرض دنیوي خود هم نائل نمیشود. [ صفحه 211
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 170
اشاره
177- وَ إِذا قِیلَ لَهُم اتَّبِعُوا ما أَنزَلَ اللّه قالُوا بَل نَتَّبِع ما أَلفَینا عَلَیه آباءَنا أَ وَ لَو کانَ آباؤُهُم لا یَعقِلُونَ شَیئاً وَ لا یَهتَدُونَ [ 170 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون گفته شود مر ایشان را پیروي کنید آنچه را فرستاد خدا گویند بلکه پیروي میکنیم آنچه را یافتیم بر آن پدران خود را آیا و
اگرچه باشند پدرانشان که تعقل نکنند چیزیرا و راه نیابند
تفسیر
. و در وقتی که گفته شود باین اشخاص بیخرد که متابعت کنید آنچه را فرستاده است خداوند در کتاب خود گویند کافی است ما
را دین و مذهب پدران ما با آنکه دین و مذهب باید اجتهادي باشد و تقلیدي نمیشود خصوص اگر کسی را که تقلید از او میکنند
مورد وثوق عقلی و علمی نباشد و گفته شده است خطاب متوجه بعقلا است و ضمیر راجع بسفها و عدول فرموده است از عوام
صفحه 250 از 522
بخواص براي آنکه اینها تصدیق کنند سفاهت آنها را و بهبینند چقدر ناحساب میگویند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 171
اشاره
147- وَ مَثَل الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَل الَّذِي یَنعِق بِما لا یَسمَع إِلاّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکم عُمی فَهُم لا یَعقِلُونَ [ 171 ] -قرآن- 1
ترجمه
و مثل آنانکه کافر شدند مانند مثل کسی است که بانک زند بچیزیکه نشنود مگر خواندنی و آوازیرا کرانند کنگانند کورانند پس
آنها تعقل نمیکنند
تفسیر
. مثل آنانکه کافر شدند در بندگی اصنام و قبول ریاست سواي محمّد [ص] و علی [ع] مانند کسی است که بانگ میزند بحیوانیکه
نمیشنود آن حیوان از آن بانگ مگر خواندن و آوازیرا چونکه بتها و رؤساء نالایق مانند حیوان هستند نمیفهمند مراد آنها را و
نمیتوانند در روز سختی از عبادت و اطاعت کنندگان خودشان اعانت نمایند و بداد آنها برسند و در مجمع از حضرت باقر [ع]
روایت نموده که مراد آنستکه مثل آنها در دعوت تو ایشانرا بایمان مثل کسی است که بانگ میزند حیواناتی را که نمیفهمند فقط
صدائی میشنوند فیض ره فرموده یعنی مثل خواننده آنها مثل خواننده بهائم است چون آنها براي فرو رفتن در تقلید دل نمیدهند به
بیانات حقه و حجج واضحه که در مقابلشان اقامه میشود پس از اینجهت که صوت را میشنوند و مقصد و مراد را بدست نمیآورند
و معنی را نمیفهمند مانند بهائمند و اینکه معنی با آنکه محتاج باضمار است اوضح از معنی اول است چون بتها دعا و ندا را هم
[ نمیشوند مگر آنکه کلام از باب تمثیل مرکب باشد یا مراد از اصنام در تفسیر امام همان رؤساء بنا حق باشند که [ صفحه 212
توضیح داده شده است و بنظر حقیر مراد آنستکه مثل کفار مثل کسی استکه بانگ میزند بچیزي که نمیشنود از آن چیز مگر آوازي
را به تبع بانگ کس دیگر چنانچه در باره آنها فرمودند اتباع کل ناعق یعنی مقلدند هر چه از رؤساء و اباء خودشان شنیدند بدون
تعقل و فهم نقل میکنند مانند عوامی که بتبع مردمان هوچی هو میکنند با آنکه جز صدائی بگوش آنها نرسیده و صحت و سقم
مقال خودشان را نفهمیدند و بنابراین معنی مراد از بانگ زده شده بآن کلام است نه حیوان و احتیاج بتقدیر و تکلف در تصحیح
تشبیه ندارد ولی البته آنچه از معادن وحی و تنزیل رسیده است صحیح و متین است در هر حال آنها کر و کور و گنگند راه هدایت
را نمییابند و تعقل امر الهی را نمینمایند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 172
اشاره
128- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِن طَیِّبات ما رَزَقناکُم وَ اشکُرُوا لِلّه إِن کُنتُم إِیّاه تَعبُدُونَ [ 172 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 251 از 522
اي آنچنان کسانیکه ایمان آوردید بخورید از پاکیزهاي آنچه روزي کردیم شما را و شکر کنید مر خداي را اگر هستید که او را
بندگی میکنید
تفسیر
. شکر در مقابل نعمت و حلیت آنست براي اهل ایمان و اگر راست میگویند که خداوند ولی النعم و مخصوص بعبادت است و باین
جهت پرستش می- نمایند او را شکر هم باید بنمایند بزبان و بصرف نعم الهی در آنچه خلق شده است براي آن زیرا عبادت تمام
نمیشود مگر بشکر و روایت شده است از پیغمبر [ص] که خدا میفرماید حکایت من و جن و انس شنیدنی است من خلق میکنم غیر
مرا پرستش میکنند من رزق میدهم غیر مرا شکر میکنند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 173
اشاره
- [ إِنَّما حَرَّمَ عَلَیکُم المَیتَۀَ وَ الدَّمَ وَ لَحمَ الخِنزِیرِ وَ ما أُهِل بِه لِغَیرِ اللّه فَمَن اضطُرَّ غَیرَ باغ وَ لا عادٍ فَلا إِثمَ عَلَیه إِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم [ 173
205- قرآن- 1
ترجمه
جز اینکه نیستکه حرام کرد خدا بر شما مردار و خون و گوشت خوك را و آنچه بانگ زده شود بآن براي غیر خدا پس کسیکه
مضطر شد با آنکه نه ظالم است و نه متعدي پس نیست گناهی بر او همانا خداوند آمرزنده و مهربانست
تفسیر
. میته مردار است نه کشته شده با شرائط شرعیه و آنچه بانگ زده شده است بآن بغیر نام خداوند کشته کفار است که در وقت ذبح
اسم بتهاي خودشان را [ صفحه 213 ] براي تقرب بآنها میبردند و نام خدا را بیاد نمیآوردند و مضطر کسی است که ناچار شود
براي حفظ جان بخوردن چیزي از اینکه محرمات و غیر باغی و غیر عادي کسی است که ظلم ننماید بامامیکه منصوب براي هدایت
انام است و تعدي ننماید از حق بسبب قائل شدن به نبوت کسیکه نبی نیست و به امامت کسیکه امام نباشد، و در کافی از حضرت
صادق [ع] روایت نموده است که باغی کسی است که بر امام خروج نماید و عادي کسی است که سر راه بر مردم میگیرد که بر
ایندو طائفه مردار حلال نیست اگرچه در حال اضطرار باشد، و عیاشی نیز از آنحضرت قریب باین مضمون را نقل نموده است، و در
روایتی باغی بظالم و عادي بغاصب تفسیر شده است و در تهذیب و نیز عیاشی از آنحضرت نقل نموده که باغی باغی صید است و
عادي سارق است که بر اینکه دو گروه مردار حلال نیست اگرچه مضطر شوند و بر سایر مسلمانان در حال اضطرار حلال است و در
فقیه از طریق ائمه اطهار از پیغمبر [ص] روایت نموده است که از آنحضرت پرسیدند که ما در سرزمینی گرفتار مخمصه و گرسنگی
شدیم چه وقت جائز است براي ما خوردن مردار فرمود وقتی که صبحانه و عصرانه نخورید و گیاهی هم که ذخیره بتوان نمود
نداشته باشید راوي حدیث مذکور بامام حاضر عرض میکند پس معنی اضطرار در غیر صورت بغی و تعدي چیست میفرماید عادي
سارق است و باغی کسی است که بصید ظلم میکند و براي عیاشی و لهو و لعب بشکار میرود نه براي اعاشه اهل و عیال از براي راه
صفحه 252 از 522
زن و صیاد عیاش مردار حرام است در حال اضطرار چنانچه حرام است در حال اختیار و حق ندارد روزه ماه رمضان را افطار نماید و
نماز واجب را شکسته بخواند، و در فقیه از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که کسیکه مضطر شود بخوردن مردار و گوشت
خوك و خون و نخورد تا بمیرد کافر است پس در هر حال کسیکه مضطر شود با ایندو صفت گناهی نیست بر او در تناول مردار و
سایر اشیاء مذکوره و خداوند ستار العیوب از بندگان و مهربانست بایشان که مباح فرموده است محرمات خود را در حال اضطرار و
بنظر حقیر باغی عاصی و ظالم است و عادي متجاوز و متعدي از حق و حد خود است و ایندو مفهوم اگرچه بر حسب معنی مختلفند
ولی بر حسب مصداق خارجی غالبا متحدند پس اگر کسی سفر معصیت کند و خروج بر امام نماید یا آنکه راهزن شود یا بعنوان
لهو و لعب بشکار برود و ظلم بر انسان یا حیوان نماید اگر مضطر به تناول اینکه اشیاء شود معاقب است حتی بر خوردن آنها با [
صفحه 214 ] آنکه در آنوقت مأمور بخوردن است براي حفظ جان خود چون اینکه اضطرار را براي خود بسوء اختیار خود تهیه
نموده است و بلوازم آن گرفتار شده است که عقاب بر فعل و ترك است و در اینحال باز باید ظلم بدیگري نکند و اگر رفیقی دارد
که آنهم مانند او در مخمصه است از سهم خود تجاوز ننماید و تعدي از مقدار رفع ضرورت نکند که اگر اینکه تجاوز و تعدي را
نمود عادي است و اگر بامور دیگري که عرض شد مقدم باشد باغی است و در هر دو صورت معصیت کار است نهایت آنکه در
صورت اول بر فعل معصیت امر هم دارد و در صورت دوم ندارد خلاصه آنکه کسی که در مقدمات منتهیه باضطرار و در حین
تناول اینکه اشیاء در حال ضرورت ظالم و متعدي نباشد گناهی بر او نیست در تناول آنها و الا گناهکار است خواه مأمور بخوردن
باشد خواه نباشد و تحقیق اینکه مطلب در علم اصول در حکم بیرون آمدن از ملک غصبی مفصلا شده است و شاید وجه جمع بین
اخبار باشد و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 174
اشاره
إِن الَّذِینَ یَکتُمُونَ ما أَنزَلَ اللّه مِنَ الکِتاب وَ یَشتَرُونَ بِه ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ ما یَأکُلُونَ فِی بُطُونِهِم إِلاَّ النّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُم اللّه یَومَ القِیامَۀِ وَ
259- لا یُزَکِّیهِم وَ لَهُم عَذاب أَلِیم [ 174 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنانکه کتمان میکنند آنچه را فرستاده است خدا از کتاب و میگیرند بعوض آن بهاء اندك را آنگروه پر نمیکنند در
شکمهاشان مگر آتش را و سخن نمیگوید با آنها خدا روز قیامت و پاك نمینماید ایشان را و از براي آنهاست عذابی دردناك.
تفسیر
. متاع کمی از دنیا مییابند و چند روزي ریاستی بر جهال مینمایند و در مقابل شکمهاشان پر میشود از آتش براي آنکه کتمان از حق
نمودند و سخن نمی گوید با آنها خداوند در روز قیامت سخن خیري بلکه لعن میفرماید و خوار میکند آنان را و بعضی گفتهاند
اینکه کنایه است از غضب و تعریض است ببعد از رحمت و حرمان از بساط قرب احدیت و تزکیه نمیفرماید آنها را از معاصی و
بعضی گفتهاند ثنا بر آنها نمیفرماید و عذاب دردناك الم آتش است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 175
صفحه 253 از 522
اشاره
117- أُولئِکَ الَّذِینَ اشتَرَوُا الضَّلالَۀَ بِالهُدي وَ العَذابَ بِالمَغفِرَةِ فَما أَصبَرَهُم عَلَی النّارِ [ 175 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنگروه آنانند که خریدند گمراهی را بهدایت و عذاب را به مغفرت پس [ صفحه 215 ] چه چیز شکیبا نمود آنها را بر آتش
تفسیر
. ضلالت را گرفتند بعوض هدایت در دنیا و عذاب را اختیار نمودند به جاي مغفرت در آخرت براي کتمان از حق باغراض دنیویه
پس چه چیز جري نمود آنها را بر عملی که موجب عذاب آتش شد براي ایشان و در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل
نموده که چه چیز شکیبا نمود آنها را بر فعل چیزي که میدانند آنچیز میکشاند آنها را بسوي آتش و معلوم است که مراد انشاء
تعجب است نه استفهام و شاید اشاره باشد بانکه چون طینت آنها سجینی بوده باصل خودشان رجوع نمودند و سازگار شدند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 176
اشاره
129- ذلِکَ بِأَن اللّهَ نَزَّلَ الکِتابَ بِالحَق وَ إِن الَّذِینَ اختَلَفُوا فِی الکِتاب لَفِی شِقاق بَعِیدٍ [ 176 ] -قرآن- 1
ترجمه
اینکه براي آنستکه خداوند فرستاد کتاب را بحق و همانا آنانکه اختلاف نمودند در کتاب هر آینه در خلافی دورند
تفسیر
. اختلاف آنستکه بعضی قائل شدند که سحر است و برخی گفتند شعر است یعنی خالی از حقیقت و جمعی قائل شدند که کهانت
است و امثال اینکه خرافات را کسانی گویند که در خلاف شدید با اهل ایمانند و دور از حق و حقیقت بطوري که گویا آنکه آنها
در یک جانب هستند و حق در جانب دیگر که مقابل آنها است مستقر است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 177
اشاره
لَیسَ البِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَکُم قِبَلَ المَشرِق وَ المَغرِب وَ لکِن البِرَّ مَن آمَنَ بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ المَلائِکَۀِ وَ الکِتاب وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی المالَ
عَلی حُبِّه ذَوِي القُربی وَ الیَتامی وَ المَساکِینَ وَ ابنَ السَّبِیل وَ السّائِلِینَ وَ فِی الرِّقاب وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ المُوفُونَ بِعَهدِهِم إِذا
531- عاهَدُوا وَ الصّابِرِینَ فِی البَأساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حِینَ البَأس أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُم المُتَّقُونَ [ 177 ] -قرآن- 1
صفحه 254 از 522
ترجمه
نیست کار نیک که بگردانید رویهاي خودتان را به سوي مشرق و مغرب ولی نیک کسی است که گروید بخدا و روز بازپسین و
فرشتگان و کتاب و پیغمبران و داد مال را با دوستیش بصاحبان قرابت و یتیمان و درماندگان و محتاجان در راه و اهل سؤال و در
آزادي بندگان و برپا داشت نماز را و داد زکوة را و وفا کنندگان به [ صفحه 216 ] پیمانشان چون پیمان بندند و شکیبایان در سختی
و رنجوري و هنگام کارزار آن گروه آنانند که راست گفتند و آنگروه ایشانند پرهیزکاران.
تفسیر
. از حضرت سجاد [ع] روایت شده است که یهود گفتند ما بجانب قبله خودمان نماز بسیار خواندیم و در میان ما کسانی بودند که
شب را بنماز گذاردن احیا داشتند و اینکه قبله حضرت موسی [ع] است و نصاري هم همین مقال را داشتند و گفتند اینکه قبله
حضرت عیسی [ع] است که ما مأمور بتوجه بآن شدهایم و هر دو فرقه در اینکه اظهار متفق شدند که آیا سزاوار است خداوند اینکه
همه اعمال ما را باطل نماید براي آنکه ما متابعت محمّد را ننمودیم در خواهشهاي او براي خود و برادرش علی [ع] پس خداوند
اینکه آیه را نازل فرمود که مفادش آنستکه بگو اي محمّد که نیست کار خوب و طاعت که موجب نیل شما بدرجات جنان و
استحقاق رضوان و غفران شود آنکه رو کنید در نماز بجانب مشرق اي گروه نصاري و بجانب مغرب اي فرقه یهود با آنکه شما
مخالفت امر الهی را مینمائید و با ولی خدا عناد میورزید ولی خوب کسی است که ایمان آورد بخدا و روز جزا و ملائکه و کتاب و
پیغمبرها و نیز نیک کسی است که با آنکه نهایت حاجت و میل را بجمعآوري مال دارد براي آنکه صحیح و سالم و داراي شهوت
و خائف از فقر و شایق بادامه حیات است عطا نماید اموال خود را باهل استحقاق از مؤمنین و مؤمنات اگر از اقارب پیغمبر [ص]
باشند بعنوان هدیه و احسان نه صدقه زیرا ایشان را خداوند اجل شانا قرار داده است از قبول صدقه و اگر اقارب خودش باشند بعنوان
صدقه و صله و نیز عطا نماید مال خود را بیتیمان از بنی هاشم که فقیر باشند بعنوان احسان نه صدقه و بیتیمان از غیر آنسلسله جلیله
بعنوان صدقه و بدرماندگان از مردم که بفقر و مسکنت دچار شدهاند و بکسانی که از وطن دور شدهاند و در راه نفقه آنها تمام
شده و از سفر بازماندهاند و دسترس بمال خود ندارند با آنکه دارا هستند و بکسانیکه سائل بکف هستند و صرف نماید مال خود را
در خلاصی رقاب بندگانی که باموالی خود قرار داد نمودهاند که قیمت خود را کسب نموده بپردازند و آزاد شوند و نیز خوب
کسی است که نماز را با آداب و شرائط آن بر پا میدارد و زکوة واجبه را ببرادران دینی از اهل ایمان میرساند و نیز خوب کسانی
هستند که بعهد خودشان با خدا و خلق وفا مینمایند و مدح سزاوار کسی است که صابر باشد در محاربه با دشمنان و هیچ دشمنی
براي انسان بالاتر از شیطان [ صفحه 217 ] نیست و دافع و رافع ایندشمن و عساکر آن صلوات بر محمّد و آل اطهار او است و صابر
باشد در هنگام فقر و شدت و هیچ فقري براي مؤمن اشد از آن نیست که دست خود را دراز نماید در پیش دشمنان آل رسول [ص]
و در صورت الجاء باید صبر نماید بر اینکه امر ناگوار و آنچه در اینحال از آنها دریافت مینماید باید غنیمت بدارد براي صرف در
لعن آنها و تجدید ذکر ولایت ائمه اطهار و صابر باشد در هنگام شدت قتال که در آنوقت یگانه چاره آنستکه ذکر خدا نماید و
صلوات بفرستد بر پیغمبر خدا و علی ولی او و دوست بدارد بقلب و زبان خود دوستان خدا را و دشمن بدارد بقلب و زبان دشمنان
خدا را اینها کسانی هستند که راست گفتند در ایمان خودشان و اعمالشان مصدق اقوالشان است و اینکه گروه پرهیزکارانند از آنچه
مأمور شدند به پرهیز- کاري از آن و بعضی گفتهاند مراد از لکن البر در آیه شریفه آنستکه خوبیئیکه سزاوار است اهتمام بآن شود
خوبی کسی است که داراي اینکه اوصاف باشد و بنظر حقیر حاجت باین تقدیر نیست چون اطلاق برّ بر مؤمن باعتبار عقاید و اعمال
خوب میشود و اینکه قبیل استعمالات در عرب و عجم شایع است و نیز گفته شده است که اینکه آیه شریفه جامع تمام کمالات
صفحه 255 از 522
انسانیه است صریحا یا ضمنا زیرا کمالات انسان با آنکه زیاد و مختلف است ولی بطریق اجمال منحصر در سه قسمت است صحت
اعتقاد و حسن معاشرت و تهذیب نفس و در اینکه آیه شریفه از قول خداوند من آمن تا و النبیین اشاره بقسم اول است و از آنجا تا
و فی الرقاب اشاره بقسم دوم و از آنجا تا آخر آیه اشاره بقسم سوم است و باین سبب کسیکه داراي اینکه اوصاف باشد در کلام
الهی موصوف بصدق شده است نظر بایمان و اعتقادش و موصوف بتقوي شده است نظر بمعاشرتش با خلق و معاملهاش با حق و
باین ملاحظه پیغمبر [ص] فرموده است کسیکه باین آیه عمل نماید ایمانش کامل است و لکن در آیه شریفه بتخفیف و برّ برفع نیز
قرائت شده است و از زهري نقل شده که بأساء در اموال است مانند فقر و ضراء در نفوس است مانند مرض و از مجموع آیاتیکه
تاکنون در باب قبله بیان شد مستفاد میشود که امر قبله مبنی بر توسعه و تسهیل است و آنچه عمده و مقصود است ثبات در عقاید و
خلوص در اعمال و صفاء در نیات و وفاء بعهود و صبر در محنت و بلاء و گذشتن از جان و مال در راه خدا و صدق گفتار و صلاح
کردار و توجه بپروردگار است. [ صفحه 218 ] روي در قبله یک روئی کن || خلق بگذار و خداجوئی کن رزقنا اللّه تعالی انشاء
اللّه.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 178
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُم القِصاص فِی القَتلی الحُرُّ بِالحُرِّ وَ العَبدُ بِالعَبدِ وَ الأُنثی بِالأُنثی فَمَن عُفِیَ لَه مِن أَخِیه شَیءٌ فَاتِّباعٌ
336- بِالمَعرُوف وَ أَداءٌ إِلَیه بِإِحسان ذلِکَ تَخفِیف مِن رَبِّکُم وَ رَحمَۀٌ فَمَن اعتَدي بَعدَ ذلِکَ فَلَه عَذاب أَلِیم [ 178 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي آنکسانیکه ایمان آوردید نوشته شد بر شما قصاص کردن در کشتهها آزاد به آزاد و بنده به بنده وزن بزن پس هر کس عفو شد
براي او از برادرش چیزي پس پیروي نماید بخوبی و ادا کند به او به نیکی.
تفسیر
. عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که اینکه حکم اختصاص باهل ایمان ندارد بلکه شامل حال تمام مسلمانان است و گفته
شده است یعنی واجب است مماثلت و مساوات در باب کشتگان و آنکه سلوك نمایند اولیاء مقتول با قاتل همان سلوکی را که قاتل
با مقتول نموده است و تعدي و تجاوز از حدود ننمایند و در تهذیب از امام صادق [ع] نقل نموده که آزاد در مقابل بنده کشته
نمیشود ولی بشدت زده میشود و باید ادا نماید دیه بنده را و مرد در قصاص زن بقتل نمیرسد مگر آنکه داده شود بکسان آنمرد
نصف دیه او و عیاشی هم اینکه معنی را نقل نموده است و گفتهاند ما بین دو قبیله از عرب خونریزي روي داده بود و یکی از آندو
قبیله بر دیگري تفوق داشتند و قسم یاد نمودند که بکشند در مقابل بنده آزاد را و در مقابل زن مرد را و در قصاص یکمرد دو مرد
را پس چون شوکت اسلام ظاهر گردید و اینکه واقعه بسمع مبارك حضرت رسول [ص] رسید و دادخواهی نمودند اینکه آیه نازل
شد و آنحضرت امر الهی را اعلام فرمود پس آن جنایت کاري که مورد عفو شد از ولی خون که از آن ببرادر تعبیر شده است براي
تحبیب و ترغیب بعفو و بمناسبت برادري دینی بچیزي از عفو که قصاص باشد نه دیه باید عفو کننده از آن که ولی دم است بمیزان
معروف از حکم خداوند مطالبه دیه نماید نه زیادتر و باید بعنف و بدون رضایت نگیرد جنایت کار هم باید شکرگزاري از اینکه
صفحه 256 از 522
عفو نموده تمام دیه را بدون مماطله و مماکسه بخوبی و خوشی و امتنان بپردازد و در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت
نموده است که سزاوار است از براي کسیکه صاحب حق است چون مصالحه نمود بدیه آنکه سختگیري نکند و بزحمت نیفکند
برادر دینی خود را و کسیکه حق بر ذمه او است نباید مماطله کند در صورتی که قدرت بر اداء دارد بلکه باید [ صفحه 219 ] بخوبی
و نیکی ادا نماید و در اینکه مقام چند نکته بنظر حقیر رسیده است یکی آنکه اینکه آیه در مقام بیان اصل حکم قصاص نیست بلکه
در مقام بیان کیفیت آنست چنانچه نقل شد که مراد آنستکه در اینکه باب طریق مماثلت و مساوات پیموده شود و البته اینکه در
جائی است که اصل قصاص ثابت باشد لذا قتل خطا و شبه عمد را شامل نمیشود دیگر آنکه اگر اولیاء مقتول متعدد باشند و یکی از
آنها عفو کند حکم قصاص رفع میشود و اینکه معنی از لفظ شیء در آیه شریفه استفاده میشود که نکره است سه دیگر آنکه
رضایت قاتل هم در اداء دیه شرط است پس اگر قاتل بگوید من راضیم بقصاص و دیه نمیدهم نمیتواند ولی دم بگوید دیه میخواهم
و اینکه معنی از لفظ عفو در آیه شریفه استفاده میشود که باید بر نفع قاتل باشد چنانچه از تفسیر امام [ع] که فرمود بعنف نگیرد و
فرمایش حضرت صادق که حکم را معلق بمصالحه نمود هم میتوان فهمید و پس از عفو اگر قاتل معسر باشد باید ولی مقتول باو
مهلت بدهد و اینکه نکته از فاتباع بالمعروف در آیه شریفه ممکن است استفاده شود و در تفسیر اشاره و در روایت تصریح بآن شده
بود در صورتی که اتباع معروف وظیفه ولی دم باشد ولی ظاهر آیه شریفه آنستکه اتباع معروف و اداء باحسان هر دو بیان وظیفه
قاتل است نهایت اول اشاره بآنستکه باید در اداء بمیزان معروف کوتاهی نکند و دوم اشاره بآنکه باید علاوه بر آن ممنون و متشکر
هم باشد و البته آنچه از معادن وحی و تنزیل رسیده است انسب و الطف و اتقن است و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 178
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُم القِصاص فِی القَتلی الحُرُّ بِالحُرِّ وَ العَبدُ بِالعَبدِ وَ الأُنثی بِالأُنثی فَمَن عُفِیَ لَه مِن أَخِیه شَیءٌ فَاتِّباعٌ
336- بِالمَعرُوف وَ أَداءٌ إِلَیه بِإِحسان ذلِکَ تَخفِیف مِن رَبِّکُم وَ رَحمَۀٌ فَمَن اعتَدي بَعدَ ذلِکَ فَلَه عَذاب أَلِیم [ 178 ] -قرآن- 1
ترجمه
اینکه تخفیفی است از پروردگار شما و رحمتی پس کسیکه تعدي کند بعد از اینکه پس مر او راست عذابی دردناك.
تفسیر
. تخفیف براي آنستکه در اینکه تخییر تسهیل و نفع است زیرا اگر نبود جز قتل یا عفو خیلی کم اتفاق میافتاد که ولی دم راضی
بعفو شود مجانا و قاتل سالم بماند و اینکه در اثر رحمت الهی است که حکمی فرموده که براي ولی دم آسان و براي قاتل نافع است
و در غوالی روایت شده است که در شریعت حضرت موسی [ع] فقط قصاص بود و در شریعت حضرت عیسی فقط دیه و در دین
مقدس اسلام که شریعت سمحه سهله است هر دو امر جائز شده است پس هر کس تعدي کند از اینکه دو حکم تخییري که قصاص
و قبول دیه باشد باین نحو که قبول دیه نماید یا بکلی عفو کند [ صفحه 220 ] یا مصالحه نماید پس از آن باز در مقام قصاص یا
عقوبت دیگري برآید براي او عذاب الیم است در آخرت چنانچه در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 179
صفحه 257 از 522
اشاره
83- وَ لَکُم فِی القِصاص حَیاةٌ یا أُولِی الَألباب لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ [ 179 ] -قرآن- 1
ترجمه
و مر شما راست در قصاص زندگی اي صاحبان خردها باشد که شما پرهیزکار شوید
تفسیر
. خطاب بامت است و علت بودن حیاة در قصاص واضح است که چون کسی اراده جنایت داشته باشد بعد از اطلاع بحکم قصاص
از اینکه عمل قبیح صرف نظر مینماید و حتی الامکان خودداري میکند از ترس عقوبت دنیوي و باین سبب خود او و طرف مقابل و
قبیله هر یک و حامیان دو طرف بلکه عموم خلق محفوظ از قتل و داراي حیاة میشوند و اینکه آیه شریفه در نهایت ایجاز و فصاحت
است و در امالی از امیر المؤمنین [ع] مروي است که چهار جمله گفتم و خداوند تصدیق مرا در کتاب خود نازل فرمود یکی از آنها
اینکه بود که گفتم کشتار کم میکند کشتار را خداوند اینکه آیه را فرستاد که مصدق من بود و گفتهاند اینکه در آخر خطاب
باولی الالباب شده است براي تأمل در حکمت قصاص میباشد که موجب حفظ نفوس است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 180
اشاره
161- کُتِبَ عَلَیکُم إِذا حَضَرَ أَحَدَکُم المَوت إِن تَرَكَ خَیراً الوَصِیَّۀُ لِلوالِدَین وَ الَأقرَبِینَ بِالمَعرُوف حَ  قا عَلَی المُتَّقِینَ [ 180 ] -قرآن- 1
ترجمه
نوشته شده است بر شما چون حاضر شود یکی از شما را مرگ اگر گذارده باشد مالی را وصیت کردن براي پدر و مادر و نزدیکان
بخوبی از روي حق بر پرهیزکاران.
تفسیر
. حضور مرگ عبارت از حضور اسباب و امارات او است و خیر مال بسیار است و در مجمع از امیر المؤمنین [ع] روایت نموده است
که عیادت فرمود یکی از غلامان خود را و او داراي ششصد یا هفتصد درهم بود عرض کرد آیا وصیت نمایم یا خیر حضرت فرمود
خیر خداوند فرموده است اگر مال کثیر دارید وصیت نمائید تو نداري و معروف آنستکه عقل ادراك کند حسن آنرا که ظلم و
تعدي در آن نباشد و عیاشی از حضرت باقر یا امام صادق علیهما السلام نقل نموده است که اینکه آیه منسوخ است بآیه میراث و
حمل شده است بر تقیه براي موافقت آن با مذهب عامه و مخالفت [ صفحه 221 ] با قرآن و در کافی و عیاشی از حضرت باقر [ع]
روایت شده است که از آنحضرت پرسیدند از وصیت براي وارث فرمود جایز است و اینکه آیه را تلاوت فرمود و باین معنی اخبار
کثیره از اهل بیت عصمت وارد شده است فیض ره فرموده نسخ وجوب منافات با بقاء جواز ندارد و بنظر حقیر منافات دارد چنانچه
صفحه 258 از 522
در اصول محقق شده است علاوه بر آنکه آیه ظاهرا مربوط بارث نیست تا منسوخ باشد بآیه ارث و میتوان روایت عیاشی را حمل
نمود بر آنکه قبل از نزول آیه ارث وصیت در تمام مال نافذ بوده است و بعد از ثبوت حکم میراث مخصوص بثلث شده است و نیز
در مقام اصل تشریع وصیت و کیفیّت آنستکه باید به معروف باشد نه بمنکر و وجوب شرطی قابل انحلال بجواز فعل و منع از ترك
نیست حتی بقول آنانکه قائل بترکب امر شدهاند و بیان موارد وجوب و استحباب و شرائط نفوذ و احکام آن موکول بخاندان وحی و
تنزیل است بنابراین محلی براي بقاء جواز و نسخ وجوب باقی نمیماند و آنچه از ادله شرعیه و عقلیه استفاده میشود آنستکه واجب
است در وقت ظهور امارات موت باداء حقوق مالیه چه از خلق باشد چه از خالق و مستحب است در غیر اینکه مورد از قبیل فعل
خیرات مطلقا نهایت آنکه باید مراعات الاهم فالاهم را بنماید چنانچه ارحام را بر غیر ایشان مقدم دارد مخصوصا اگر وارث نباشند
که در مجمع و عیاشی از حضرت صادق نقل نموده است که امیر المؤمنین [ع] فرمود کسیکه وصیت نکند در نزد مرگ خود براي
اقارب خویش آنانکه وارث نیستند بتحقیق ختم نموده است عمل خود را به معصیت خود و از پیغمبر [ص] روایت شده است که
کسی که بمیرد بدون وصیت مرده است مانند مردن جاهلیت و از حضرت صادق [ع] روایت شده است که سزاوار نیست از براي مرد
مسلمان آنکه شب را بروز آورد مگر آنکه وصیت او زیر سرش باشد و نیز از آنحضرت مروي است که هیچ بیماري نباشد که
بمرگ نزدیک شود مگر آنکه حق تعالی عقل و سمع و بصر باو دهد براي وصیت نمودن و هرگاه وصیت تعلق گیرد بواجب مالی
مانند اداء دیون و خمس و زکوة و مظالم و کفارات از اصل مال باید اخراج شود و همچنین است واجب بدنی که جنبه مالی هم
داشته باشد مانند حج و در اینکه قبیل موارد وصیت نافذ است در تمام مال و الا باید از ثلث مال اداء شود و در زائد بر ثلث محتاج
بامضاء ورثه است اگرچه از حقوق الهی باشد مانند وصیت بنماز و روزه بنا بر اقوي اگرچه در اینکه قسمت احتیاط براي ورثه در
اداء آنست چون در روایات تعبیر از آن بدین شده است و نازل منزله آن قرار دادهاند و در صورت وجود [ صفحه 222 ] ولی که
مورد وثوق باتیان عمل باشد وصیت واجب نیست و جائز نیست وصیت نمودن بامور غیر مشروعه مانند اعانت ظلمه و تعمیر معابد
باطله و نشر کتب ضاله و امور سفهیه و امثال اینها که در فقه مفصلا ذکر شده است و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 181
اشاره
128- فَمَن بَدَّلَه بَعدَ ما سَمِعَه فَإِنَّما إِثمُه عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَه إِن اللّهَ سَمِیع عَلِیم [ 181 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس کسیکه تبدیل کند آنرا بعد از آنکه شنید آنرا پس جز اینکه نیست که گناهش بر آن کسانی است که تبدیل میکنند آنرا همانا
خداوند شنواي دانا است
تفسیر
. وعید است از براي کسانیکه بدون حق وصیت را تبدیل نمایند و در کافی از امام محمّد باقر یا امام جعفر صادق علیهما السلام نقل
نموده است که مردي وصیت کرده بود که مال او را در راه خدا صرف نمایند حضرت فرمودند بده بهر کس وصیت کرده که بدهی
اگرچه یهودي یا نصرانی باشد و اینکه آیه را تلاوت فرمود و اخبار بسیار در اینکه معنی وارد شده است که در بعضی از آنها
صفحه 259 از 522
فرمودهاند اگر تخلف نماید باید از غرامتش برآید.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 182
اشاره
123- فَمَن خافَ مِن مُوص جَنَفاً أَو إِثماً فَأَصلَحَ بَینَهُم فَلا إِثمَ عَلَیه إِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم [ 182 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس هر کس به ترسد از وصیت کننده ناحق یا گناهی را پس اصلاح کند میان آنها پس نیست گناهی بر او بدرستیکه همانا خداوند
آمرزنده مهربان است
تفسیر
. مراد از خوف توقع و علم است و در مجمع از حضرت باقر [ع] نقل نموده است که جنف میل از حق است از روي خطا و اثم از
روي عمد است و در علل و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که یعنی چون تعدي نماید در وصیت و عیاشی بر
روایت اضافه نموده است و زیاد نماید بر ثلث و در فقیه از امیر المؤمنین روایت نموده که جنف در وصیت از کبائر است و در کافی
و عیاشی از حضرت باقر [ع] نقل نموده که پرسیدند از قول خداوند تعالی فمن بدله بعد ما سمعه فرمود آیه بعد ناسخ او است یعنی
اگر وصی بترسد که وصیت موصی موجب تعدي از حق و خلاف رضاي خداوند باشد پس گناهی نیست بر او که برگرداند آنرا
بحق و آنچه رضاي خداوند در آنست از راه خیر و در روایت کافی است که خداوند اختیار داده است بوصی آنکه تغییر دهد
وصیت را اگر بمعروف نباشد و در آن تجاوز [ صفحه 223 ] باشد و برمیگرداند آنرا بمعروف بمقتضاي اینکه آیه و قمی از
حضرت صادق [ع] روایت نموده است که چون مرد وصیتی نماید حلال نیست براي وصی که تغییر دهد آنرا بلکه باید عمل نماید
بر طبق وصیت مگر آنکه آن شخص وصیت کرده باشد برخلاف فرمان الهی که در اینکه صورت نافرمانی کرده و ظلم نموده و
وصی حق دارد که رد نماید آنرا بحق مانند آن مردي که ورثه داشته باشد و تمام مال را از براي بعض ورثه خود قرار داده باشد و
سایرین را محروم از ارث نموده باشد پس جائز است از براي وصی که بوصیت او عمل ننماید و مال را کما فرض اللّه تقسیم نماید و
اینکه معنی قول خداوند تعالی است جنفا او اثما پس جنف میل ببعض ورثه است دون بعض و اثم آنستکه امر نمایند به بناي
آتشکده و میخانه و امثال آن و سزاوار است از براي وصی آنکه باین قبیل امور اقدام ننماید خلاصه آنکه چون وصی ببیند وصیت
برخلاف حق است چه از روي خطا باشد چه از روي عمد باید صلح نماید میان ورثه و آنانکه وصیت براي آنها شده است و گناهی
نیست بر او در اینکه تبدیل زیرا که تبدیل باطل بحق است و خداوند در مقابل جنف و اثم وعده مغفرت و رحمت داده است تا
مطابقه نماید آنچه از طرف خداوند رسیده با آنچه از قبل بنده است. تحقیقات اینکه در روایت کافی و عیاشی از حضرت باقر [ع]
نقل شده بود که اینکه آیه ناسخ آیه قبل است بگمان حقیر مراد مخصص است نظر بعموم و مفاد بدوي تبدیل وصیت که از آن آیه
استفاده میشود که مطلقا جائز نیست و الا بعد التامل همان آیه هم بیش از اینکه دلالت نداشت که وصیت نافذ را نمیشود تبدیل نمود
و آنوصیت بمعروف است که از آیه قبل از آن مستفاد شد شاید هم تذکیر ضمیر در فمن بدله اشاره بهمین نکته باشد که معروف را
نباید تبدیل نمود و اینکه قبیل اطلاقات در کلام ائمه اطهار بسیار است که براي تقریب بذهن سامع میفرمودند و خوف بنظر حقیر
صفحه 260 از 522
بمعنی ترقب است اعم از آنکه یقینی باشد مانند آنکه وصیتی شده باشد و معلوم باشد که بر باطل است یا ظنی باشد مانند آنکه
وصیت ناحقیرا که موصی عازم شده است بنماید وصی مطلع شود چنانچه غالبا اتفاق میافتد که در صورت اول باید تبدیل نماید او
را در مقام عمل بوصیت و در صورت دوم در مقام انشاء یعنی باید او را نصیحت کند و نگذارد چنین وصیتی را بنماید و اینکه
فرموده است گناهی بر او نیست براي آنستکه تبدیل وصیت در نظر بدوي مطلقا جائز نبوده خداوند خواسته است اینکه امر سطحی
ارتکازي را از اذهان [ صفحه 224 ] خارج فرماید و الا در اینکه قبیل موارد تبدیل لازم است و جنف بنظر حقیر تعدي از حق است
مطلقا نهایت آنکه وقتی مقرون باثم شود چون آن ظاهر در عمد است بقرینه مقابله ظهور در خطا پیدا میکند چون حمل کلام بر
تاسیس اولی از تاکید است و باین ملاحظه در تفاسیر مخصوص بخطا شده و تعدي از حق هم اعم است از آنکه در اصل وصیت
باشد چنانچه اشاره شد یا در مقدارش که ثلث است که وصیت در هیچ یک از دو صورت نافذ نیست نهایت آنکه در صورت دوم
بامضاء ورثه نافذ میشود.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 183
اشاره
136- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُم الصِّیام کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ [ 183 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي کسانیکه ایمان آوردید نوشته شد بر شما روزه چنانچه نوشته شد بر آنانکه بودند پیش از شما باشد که شما پرهیزکار شوید.
تفسیر
. عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که پرسیدند از اینکه آیه و آیه کتب علیکم القتال فرمود اینکه آیات شامل است تمام
مسلمانان و هر کس را که مقر به نبوت و دعوت ظاهره است اگرچه اهل ضلال و نفاق باشد و در مجمع از آنحضرت نقل نموده
است که لذت نداء برده است زحمت عبادت و عناء را و مراد از آنانکه بودند پیش از اهل ایمان و اسلام پیغمبران سابقه و امم سالفه
است و از امیر المؤمنین [ع] روایت شده که اول آنها آدم [ع] است یعنی روزه عبادتی است که از قدیم بوده و هیچ امتی نبوده مگر
آنکه خداوند روزه را بر آن امت واجب فرموده و اینکه حکم اختصاص بمسلمانان ندارد و باین بیان ترغیب بر عمل و تطییب بر
نفس فرمودهاند و روزه موجب پرهیزکاري میشود زیرا کسر قواي شهویه را مینماید و علت عمده معصیت همان است و در حدیث
وارد شده است که کسیکه استطاعت نکاح را ندارد روزه بگیرد که براي او نافع است و در مجمع از حضرت صادق روایت نموده
است که هشام بن الحکم سؤال نمود از علت وجوب روزه حضرت فرمود حکمت روزه تساوي غنی و فقیر است و اینکه براي
آنستکه خدا اراده فرموده غنی طعم گرسنگی را بچشد و از حال دل فقیر با خبر شود و رقت نماید بر او و رحم کند باو و در بعضی
آثار وارد شده که روزه براي امتیاز بنده مطیع از عاصی فرض شده است و در حدیث قدسی آمده که هر عملی از پسر آدم براي او
است مگر روزه که براي من است و من پاداش او را میدهم و شاید اختصاص صوم بخداوند از میان اعمال براي آن باشد که چون
راه حلق و جلق مسدود میشود راه وصول بحق مفتوح میگردد [ صفحه 225 ] حجاب چهره جان میشود غبار تنم || خوش آنزمان که
ازین چهره پرده برفکنم .
صفحه 261 از 522
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 184
اشاره
أَیّاماً مَعدُودات فَمَن کانَ مِنکُم مَرِیضاً أَو عَلی سَ فَرٍ فَعِدَّةٌ مِن أَیّام أُخَرَ وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَه فِدیَۀٌ طَعام مِسکِین فَمَن تَطَوَّعَ خَیراً فَهُوَ
265- خَیرٌ لَه وَ أَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 184 ] -قرآن- 1
ترجمه
روزهاي شمرده شده پس هر که باشد از شما بیمار یا بر سفري پس عدهئی از روزهاي دیگر و بر آنانکه طاقت دارند آنرا فدا است
طعام درماندئی پس هر که زیاد کند خیر را پس آن بهتر است از براي او و آنکه روزه دارید بهتر است از براي شما اگر باشید که
بدانید.
تفسیر
. گفته شده است ایام معدودات یعنی روزهاي کمی چون کم شمرده میشود و زیاد بیشمار است یا آنکه مراد موقت بودن بعدد
معلوم است پس هر کس مریض باشد بمرضی که روزه براي او مضر باشد یا مشکل باشد چنانچه دلالت دارد بر آن کلام خداوند
که فرموده است اراده نمیکند از شما مشکل را یا آنکه بر سفر مستقر باشد یعنی مسافر باشد پس بر عهده او عده از ایام دیگر است و
بر آنانکه طاقت دارند روزه را اگر افطار کردند طعام مسکین است و در جوامع از حضرت باقر [ع] طعام مساکین نقل نموده و در
مجمع فدیه مضاف بطعام نقل شده است گفتهاند در صدر اسلام چون هنوز مردم عادت بروزه نکرده بودند حکم تخییر بین روزه و
فدیه بوده است از براي هر روز نصف صاع که تقریبا نیم من تبریز است بعد نسخ شده است بقول خداوند تعالی فمن شهد منکم
الشهر فلیصمه و از حضرت صادق [ع] روایت شده است که معنی آیه آنستکه بر آنانکه طاقت دارند روزه را لکن عارض شده است
بر آنها تشنگی یا پیري یا امثال اینها فدیه است از براي هر روزي یک مد که تقریبا یک چارك است از طعام و در کافی نیز از آن
حضرت روایت شده است که سؤال نمودند از حکم پیرمرد که ضعیف شده و قوه روزه ندارد فرمود از هر روز بمقدار طعام مسکین
تصدق دهد و در بعضی روایات از براي آنانکه مخیرند بین روزه و فدیه بزن شیرده که بترسد بولد خود و شیخ کبیر مثال آورده
شده است و در بعضی از مقامات بحامل مقرب و مرضعه کم شیر مثال زدهاند و بنظر حقیر تمام اینها از قبیل بیان مصداق است و
ملاك آنستکه بحد عسر و حرج برسد اگرچه مضر نباشد که اگر مضر شد حرام است و اگر مضر نشد ولی دشوار شد بحدیکه عادة
تحمل نتوان نمود روزه بهتر است ولی جائز است افطار نماید و در عوض مسکینی [ صفحه 226 ] را اطعام کند خلاصه آنکه چون
حکم مریض و مسافر قبلا ذکر شده بود که باید افطار کنند و قضاي آنرا بجا آورند و مرضی دو قسمند بعضی از آنها روزه داشتن
براي ایشان مضر است و آنها آنانند که طاقت روزه را ندارند و بعضی از آنها براي ایشان مضر نیست ولی دشوار است و آنها آنانند
که طاقت روزه را دارند باین مناسبت خداوند حکم کلیه اشخاصیرا که روزه براي آنها دشوار است ولی طاقت دارند بیان فرموده که
میتوانند فدیه بدهند و افطار کنند ولی روزه اصلح است بحال آنها و اینکه بیان حل اینکه قسمت از آیه است که با ظاهر کلام الهی
و اخبار ائمه اطهار وفق دارد و خالی از خلل و تکلف و مناسب با صدر و ذیل آیه شریفه است ولی فیض و غیره از مفسرین در اینکه
مقام خود را بزحمت انداختهاند و توجیهاتی نمودهاند که مخالف با ظاهر آیه شریفه و داراي تکلف است و اینکه فرمودهاند فرق
است بین وسع و طاقت و تکلیف بقدر وسع است نه طاقت صحیح است وسع دون طاقت است پس اگر شخص وسع داشته باشد
صفحه 262 از 522
طاقت هم دارد ولی عکس کلیت ندارد ممکن است طاقت داشته باشد و وسع نداشته باشد چنانچه مفروض در آیه شریفه است پس
طاقت اعم از وسع است و نمیتوان موضوع اعم را حمل براخص نمود مگر بضمیمه بیان حقیر که سبق ذکر حکم مریض قرینه مقامیه
باشد و نفی عسر و اراده یسر که از آیه بعد استفاده میشود هم مؤکد اینمعنی است و ظاهر آنستکه تمام احکامیکه بلحاظ عسر و
حرج نفی شده است از اینکه قبیل است که بنحو رخصت است نه عزیمت و بدانکه روزه در سفر حرام است و باطل باعلم بحکم و
اخبار کثیره دلالت بر آن دارد مگر در چند مورد که فقها رضوان اللّه علیهم بیان فرمودهاند و بر مریض هم اگر مضر باشد حرام
است بمقتضاي ظاهر آیه شریفه و ادله حرمت اضرار بنفس و وجوب حفظ آن ولی اگر مضر نباشد لکن موجب مشقت باشد جائز
است ولی باید کفاره بدهد چنانچه شیخ و شیخه و حامل و مرضعه و عطشان بتفصیلیکه در کتب فقهیه ذکر شده است اگر افطار
نمایند باید یک چارك گندم کفاره بدهند چنانچه عیاشی از ابو بصیر در تفسیر اینکه آیه نقل نموده است که مراد شیخ کبیر غیر
مستطیع و مریض است و مسلم است که مرض اگر مضر باشد فدیه ندارد پس مراد مریض متکلف است و از إبن عباس و غیره
یطیقونه و یطوقونه نقل قرائت شده است و اینها همه از مؤیدات بیان سابق است زیرا تکلف بنابراین مأخوذ در معنی است پس
کسیکه زیاد نمود در مقدار [ صفحه 227 ] فدیه خیر است از براي او و یطوع مانند آیه حج نیز قرائت شده است و آنکه روزه بدارید
اي کسانیکه طاقت دارید بهتر است از براي شما از فدیه دادن و زیاد نمودن بر مقدار آن اگر بدانید فضائل روزه را یا آنکه اگر از
اهل دانش بودید میدانستید فوائد روزه را بدان ایعزیز که فوائد روزه علاوه بر ثواب آخرت که خداوند جزاي آن را بخود واگذار
فرموده در دنیا هم زیاد است زیرا که منشأ امراض معده است و بهترین معالجات امساك است زیرا هر دوائی که نافع باشد نوعا
ضررهائی هم دارد چنانچه در اخبار اشاره بآن شده است ولی امساك ضرري ندارد و تصور نشود که موجب ضعف مزاج است زیرا
قوت در سلامتی است و ضعف از مرض حاصل میشود و امساك موجب صحت است و اغلب امراض از امتلاء معده است و اگر
کسی در ماه سه روز روزه بگیرد علاوه بر آنکه بمستحب مؤکدي عمل نموده و وارد شده است که معادل است ثوابش با روزه دهر
و کینه و خشم و غش و تیرگی دل را میبرد از امراض هم مصون خواهد بود و بهتر آنستکه روز پنجشنبه اول هر ماه و پنجشنبه آخر
ماه و اول چهارشنبه دهه دوم هر ماه را روزه بگیرد و مستحب است اگر ترك شد قضا کند و اگر عاجز شد تصدق دهد از هر روز
یک چارك گندم یا تقریبا یازده شاهی و مرحوم سید در کتاب عروة الوثقی فرموده اگر نبود در روزه مگر ارتقاء از حضیض
حظوظ نفس بهیمیه بسوي ذروه تشبه بملائکه روحانیه هر آینه کافی بود او را در فضل و منقبت و شرف فرج و کلو فرج و کلو
کرده ترا دنک و دلو هر که از اینکه دو بگذرد باشد کل او باشد کل او.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 185
اشاره
شَهرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنزِلَ فِیه القُرآن هُديً لِلنّاس وَ بَیِّنات مِنَ الهُدي وَ الفُرقان فَمَن شَ هِدَ مِنکُم الشَّهرَ فَلیَصُ مه وَ مَن کانَ مَرِیضاً أَو عَلی
[ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِن أَیّام أُخَرَ یُرِیدُ اللّه بِکُم الیُسرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُم العُسرَ وَ لِتُکمِلُوا العِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللّهَ عَلی ما هَداکُم وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 185
387- -قرآن- 1
ترجمه
ماه رمضان است که فرستاده شده است در آن قرآن براي هدایت مردم و نشانهاي روشن از هدایت و جدا شدن حق از باطل پس هر
کس حاضر باشد از شما در آن ماه باید روزه بگیرد و هر کس باشد بیمار یا در سفري پس بر او است عدّئی از روزهاي دیگر
صفحه 263 از 522
میخواهد خداوند بر شما آسانی را و نمیخواهد بر شما دشواري را و از براي آنکه تمام کنید آنعده را و براي آنکه ببزرگی یاد کنید
[ خدا را بر هدایت نمودن شما را و باشد که شما شکر گذار شوید . [ صفحه 228
تفسیر
یعنی ایام معدودات ماه رمضان است و در فقیه از حضرت صادق [ع] روایت شده است که همانا واجب نمود خداوند روزه ماه
رمضان را بر پیغمبران ولی بر امت- هاي آنها واجب نفرمود و فضیلت داد خداوند اینکه امّت را که واجب نمود روزه آنماه را بر
آنها و پیغمبر خود و بدانکه مستفاد از اخبار ائمه اطهار آنستکه قرآن تمامی یکدفعه در شب قدر که شب بیست و سوم ماه رمضان
است نازل شده در بیت المعمور و شاید مراد نزول معنی قرآن باشد بر قلب پیغمبر [ص] چنانچه فرموده است خداوند در کتاب خود
که نازل کرد قرآن را روح الامین بر قلب تو پس از آن در ظرف مدت بیست سال از باطن قلب عالم امکان که قلب مقدس نبوي
است نازل و جاري بظاهر لسان مبارك گردید بتوسط جبرئیل که واسطه نزول الفاظ بوده و بتدریج براي آنحضرت قرائت نموده و
در هر سال شب قدر براي ولی عصر بیان مجملات و تأویل متشابهات و تقیید مطلقات و تسجیل محکمات و تتمیم مفصلات آن
میشود بطوریکه تمام وقائع سال از خیر و شر و طاعت و معصیت و ولادت و وفات و رزق و آفات مشهود نظر مبارك میگردد پس
جدا میشود حق از باطل و خیر از شر و ایمان از کفر و محکم از متشابه و هدایت از ضلالت و سعادت از شقاوت و ظاهر میگردد
نشانهاي هدایت و حاصل میشود فرقان از ضلالت و بعضی گفتهاند مراد از نزول قرآن در ماه رمضان نزول اول آنست و بعضی
برآنند که مراد انزال آنستکه تماما بآسمان دنیا و بعدا بتدریج بر پیغمبر [ص] نازل شده است و در منهج الصادقین اینکه قول را
نسبت بروایتی از حضرت صادق [ع] هم داده است و بعضی گفتهاند مراد انزال آیه داله بر وجوب صوم شهر رمضان است که حاصل
معنی آن باشد که ماه رمضان ماهی است که نازل شده است در باره آن قرآن که دلالت دارد بر حکم وجوب روزه آن ماه که آن
دلالت دارد بر شرف و قدر و منزلت آن ماه که موجب مزید اختصاص آن از بین ماهها بعبادت شده است در هر حال قرآن هادي و
راهنماي خلق و مبین حلال و حرام و حدود و احکام و فارق بین حق و باطل است و از حضرت صادق [ع] روایت شده است که
قرآن تمامی کتاب است و فرقان محکم واجب العمل میباشد و جمع بین روایات در اینکه مقام سهل است و محتاج ببیان نیست پس
کسیکه حاضر است در ماه رمضان و مسافر نیست باید روزه بدارد آن ماه را و در تهذیب از حضرت صادق [ع] روایت نموده است
که [ صفحه 229 ] چون ماه رمضان داخل شود از براي خداوند در آن شرطی است که فرموده کسیکه حاضر باشد باید روزه بگیرد
پس نباید مسافرت نماید مگر در حج و عمره یا مالیکه خوف دارد تلف شود یا براي نجات مؤمنی که میترسد از هلاك او و جائز
نیست خارج شود براي اتلاف مال برادر مؤمن خود و چون شب بیست و سوم گذشت مختار است در مسافرت بهر جا که بخواهد، و
کسیکه مریض باشد یا مسافر پس عده دیگري از ایام روزه بدارد و اینکه مکرر بیان اینکه حکم را فرموده است براي آنستکه معلوم
شود اینکه حکم الزامی است یعنی جائز نیست در اینکه دو صورت روزه بگیرد چون تکرار دلالت بر تأکید دارد و تاکید در
رخصت راه ندارد پس معلوم میشود حکم بر سبیل عزیمت است علاوه بر آنکه خداوند حکم روزه در ایام دیگر را مرتب فرموده
است بر مرض یا سفر در ماه صیام نه بر هر یک از آندو و افطار و اگر بر سبیل رخصت بود باید بفرماید اگر مریض یا مسافر بودید و
افطار کردید باید قضاي آنرا در ایام دیگر بجا آورید قدري تأمل لازم دارد و اراده میکند خداوند آنکه کار را بر شما آسان کند و
مشکل نفرماید براي اینکه امر نموده است شما را بافطار در مرض و سفر و در کافی از حضرت صادق [ع] نقل نموده است که
پیغمبر [ص] فرموده است خداوند احسان نموده است بر مرضی و مسافرین که از نماز آنها کاسته و حکم نموده که روزه را افطار
کنند آیا سزاوار است اگر کسی بشما احسان کند رد احسان او را بنمائید و در خصال از پیغمبر [ص] روایت نموده است که خداوند
هدیهاي براي من و امتم فرستاده است که براي هیچیک از امم نفرستاده است و اینکه اکرامی است از خداوند نسبت بما عرض
صفحه 264 از 522
کردند آن اکرام چیست فرمود افطار در سفر و تقصیر در نماز پس کسیکه تخلف نماید رد هدیه خدا را نموده است و در اخبار
بسیاري وارد شده است که روزه در سفر مانند افطار در حضر است و در بعضی از روایات تصریح شده که باید قضائش را بجا
بیاورد و در بعضی مقید شده است بصورت علم بحکم و در بعضی از حد مرض سؤال شده جواب فرمودند انسان بصیرتش
باستطاعت و طاقت خود زیادتر است از غیر و در بعضی از چشم درد سؤال شده جواب فرمودند در هر صورت که مضر باشد روزه
افطار در آن صورت واجب است و در بعضی بخوف ضرر اکتفا شده است اما حد سفري که موجب افطار است هشت فرسخ است
ذهابا یا ذهابا و ایابا در صورتی که منقطع نشود بقصد [ صفحه 230 ] اقامه عشره یا مرور بوطن یا اقامت سی روز مترددا با شرائط
مفصله که در کتب فقهیه ذکر شده است و تشریع حکم قضا براي تکمیل صیام ایام رمضان است که آنچه از عدد ایام در آن ماه
افطار نمودید در خارج رمضان از ایام سال قضا کنید و لتکملوا بتشدید نیز قرائت شده است و براي آنستکه تکبیر و تعظیم و تمجید
نمائید خداوند را بر هدایت نمودن او شما را و سزاوار است شکرگزاري نمائید بر تسهیل امر از جانب خداوند بر شما خلاصه آنکه
هم موفق بهدایت شدید هم عده صیام شما کامل شده است هم امر با سهولت انجام یافته پس جاي شکرگزاري است و در فقیه از
حضرت رضا [ع] روایت شده است که همانا خداوند مقرر فرمود تکبیر را در نماز عید بیشتر از سایر نمازها براي آنکه تکبیر تعظیم
و تمجید خداوند است بر هدایت و عافیت پس از آن ذیل اینکه آیه را تلاوت فرمود و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده
استکه مستحب است در شب عید فطر در نماز مغرب و عشا و در نماز صبح و نماز عید اینکه تکبیر را بگویند اللّه اکبر اللّه اکبر لا اله
الا اللّه و اللّه اکبر و للّه الحمد اللّه اکبر علی ما هدانا و اینکه است مراد از قول خداوند و لتکملوا العده یعنی صیام و لتکبروا اللّه علی
ما هدیکم و در زاد المعاد اینکه تکبیرات را بعد از اینکه چهار نماز مستحب مؤکد شمرده است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 186
اشاره
162- وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِي عَنِّی فَإِنِّی قَرِیب أُجِیب دَعوَةَ الدّاع إِذا دَعان فَلیَستَجِیبُوا لِی وَ لیُؤمِنُوا بِی لَعَلَّهُم یَرشُدُونَ [ 186 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون پرسند از تو بندگان من از من پس همانا من نزدیکم اجابت مینمایم خواندن خواننده را چون بخواند مرا پس باید اجابت
کنند مرا و باید بگروند به من باشد که ایشان برشد فائز آیند.
تفسیر
. روایت شده است که اعرابی از پیغمبر [ص] سؤال نمود آیا خداوند نزدیک است تا مناجات نمائیم با او یا دور است تا ندا کنیم او
را پس اینکه آیه نازل شد یعنی وقتی اینکه سؤال را نمودند بگو من نزدیکم و بدانکه قرب و بعد حضرت احدیت از بندگان
باجتماع و افتراق و مباینت و اتحاد و زمان و مکان نیست بلکه او نزدیک است بهمه موجودات به اینکه معنی که با همه هست و همه
جا و همه وقت حاضر و ناظر است داخل هست در موجودات ولی ممزوج با آنها نیست و خارج هست از مخلوقات ولی فارغ و جدا
نیست از رگ گردن بما نزدیکتر است بلکه از ما بما نزدیکتر است ولی ما از او دوریم [ صفحه 231 ] یار نزدیکتر از من بمن است
||وین عجبتر که من از او دورم یا رب اینکه با که توان گفت که یار || در کنار من و من مهجورم او محیط است ما محاطیم او
صفحه 265 از 522
لطیف است ما کثیفیم او شاهد است ما غائبیم او بیدار است ما خوابیم وقتی باو نزدیک میشویم که از کثافت پاك و از خواب بیدار
و از مستی هشیار شویم از خود پرستی بخدا پرستی و از غیبت بحضور و از کتمان بشهود و اصل گردیم مانند کسیکه اولاد عزیزي
داشته باشد که تمام اوقات در فکر ترقی و تعلیم و تربیت و صحت و سعادت او باشد و آن اولاد ابدا بفکر او نباشد که میتوان گفت
آن پدر بآن اولاد نزدیک است و او از آن دور است وقتی نزدیک بپدر میشود که مطیع اوامر او شود ولی خیلی فرق است ما بین
مثال و ممثل امر خداوند و خلق بالاتر از آنستکه بتوان بیان نمود اینکه مقدار هم براي نمونه و ارشاد بود و چون نزدیک است
اجابت میفرماید دعوت داعی را پس شما هم باید اجابت کنید خداوند را در دعوت او بایمان و طاعت چنانچه اجابت مینماید او
شما را در مهام امور و باید مؤمن و مطیع و منقاد باشید و در مجمع و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده است که یعنی باید
یقین داشته باشید که من قادرم که عطا نمایم آنچه را بخواهید و مراد از ارشاد نیل بحق و هدایت است و از امام صادق [ع] روایت
شده است که قرائت فرمود آیه امّن یجیب المضطر را پس از آنحضرت پرسیدند چرا ما دعا میکنیم و باجابت نمیرسد فرمود براي
آنکه شما میخوانید کسی را که نمیشناسید و میخواهید چیزیرا که نمیفهمید اضطرار عین دین است و دعا نمودن بسیار از براي
کسی که دیده حق بین ندارد علامت خذلان است کسی که خود را در مقابل قدرت خداوند ذلیل نبیند و دل و ضمیر خود را منقاد
خداوند نگرداند حکم نموده است بر خدا بسئوال و گمان میکند دعا کرده با آنکه حکم نمودن بخداوند جرئت است به مقام
ربوبیت و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت شده است که پرسیدند از قول خداوند که فرموده است بخوانید مرا اجابت میکنم
شما را با آنکه میخوانیم او را و نمیبینیم اجابترا فرمود آیا سزاوار میدانید بر خداوند خلف وعده را عرض کردند خیر فرمود پس چه
علت دارد که اجابت نمیفرماید عرض کردند نمیدانیم فرمود کسی که اطاعت کند اوامر الهی را و دعا نماید با آداب آن مقرون
باجابت خواهد شد عرض کردند آداب دعا [ صفحه 232 ] چیست فرمود ابتدا کنید بحمد خداوند و یاد کنید نعم او را پس شکر
کنید او را و صلوات بفرستید بر پیغمبر [ص] پس یاد نمائید معاصی خود را و اقرار کنید بآنها پس پناه ببرید بخداوند از گناهان
اینکه است آداب دعاء و از آنحضرت مروي است که همانا بنده دعا میکند پس خداوند بدو ملک معهود میفرماید دعاء او را
مستجاب نمودم ولی حاجت او را برنیاورید من دوست دارم بشنوم صوت او را و همانا بنده دعا می کند پس خدا میفرماید تعجیل
کنید در برآوردن حاجت او من بدم میآید از صوت او و قمی از آنحضرت روایت نموده است که گفتند خدا میفرماید بخوانید مرا
اجابت میکنم شما را و ما میخوانیم و اجابت نمیفرماید جواب فرمود براي آنستکه شما بعهد خودتان وفا نمیکنید و خداوند فرموده
وفا کنید بعهد من تا من وفا کنم بعهد شما بخدا قسم اگر وفا کنید بعهد خدا وفا میکند بعهد شما خلاصه آنکه شرط اجابت دعا
اطاعت اوامر الهی است و در کافی از آنحضرت روایت نموده است که کسی که می- خواهد دعائش باجابت برسد باید از کسب
حرام اجتناب نماید و نیز از آنحضرت مروي است که کسی که بخواهد دعائش رد نشود باید از خلق مأیوس باشد و امیدوار باحدي
جز خدا نباشد و چون خدا بداند دل بنده اینطور با خدا است هر خواهشی که نماید اجابت میفرماید اي ده دله صد دله دل یک دله
کن || مهر دیگران را ز دل خود یله کن یک روز باخلاص بیا بر در ما || گر کام تو برنیاید آنگه گله کن .
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 187
اشاره
أُحِل لَکُم لَیلَۀَ الصِّیام الرَّفَث إِلی نِسائِکُم هُن لِباس لَکُم وَ أَنتُم لِباس لَهُن عَلِمَ اللّه أَنَّکُم کُنتُم تَختانُونَ أَنفُسَ کُم فَتابَ عَلَیکُم وَ عَفا
عَنکُم فَالآنَ بَاشِرُوهُن وَ ابتَغُوا ما کَتَبَ اللّه لَکُم وَ کُلُوا وَ اشرَبُوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُم الخَیطُ الَأبیَض مِنَ الخَیطِ الَأسوَدِ مِنَ الفَجرِ ثُم أَتِمُّوا
الصِّیامَ إِلَی اللَّیل وَ لا تُبَاشِرُوهُن وَ أَنتُم عاکِفُونَ فِی المَساجِ دِ تِلکَ حُ دُودُ اللّه فَلا تَقرَبُوها کَ ذلِکَ یُبَیِّن اللّه آیاتِه لِلنّاس لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ
صفحه 266 از 522
595- 187 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
حلال شد از براي شما شب روزه جماع با زنانتان آنها لباسند از براي شما و شما لباسید از براي آنان دانست خدا که شما بودید
خیانت میکردید با خودهاتان پس پذیرفت توبه شما را و عفو کرد از شما پس اکنون مباشرت کنید با ایشان و بجوئید آنچه را
نوشت خدا از براي شما و بخورید و بیاشامید تا پدیدار شود از براي شما رشته سفید از رشته سیاه از صبح صادق پس تمام کنید
روزه را تا [ صفحه 233 ] شب و مباشرت نکنید با ایشان با آنکه شما مقیمانید در مسجدها اینست حدهاي خدا پس نزدیک نشوید
آنها را اینکه چنین بیان میکند خدا آیتهاي خود را براي مردم باشد که آنها پرهیزکار شوند
تفسیر
. شب روزه شبی است که فرداي آنروز باید روزه داشت و رفث کنایه از جماع است و معنی اصلی آن هتک ستر است و باعتبار
آنکه جماع نوعا ملازم با اینکه معنی است اطلاق شده است و اینکه متعدي بالی شده براي آنستکه متضمن معنی افضاء شده که به
معنی خلوت با زن است و متعدي بالی میشود و سبب حلیت آنستکه آنها به منزله لباس مردانند و مردان به منزله لباس آنها و
نمیتوانند از یکدیگر جدا شوند و با کثرت مخالطت و شدت ملابست و معاشرت صبر و خودداري از اینکه عمل مشکل است و در
جوامع از حضرت صادق [ع] نقل نموده است که در صدر اسلام مقاربت با زن در شب و روز ماه رمضان حرام بود و همچنین غذا
خوردن بعد از خواب در شب حرام بود دسته از جوانان شب مقاربت با زنان مینمودند و مستور میداشتند و یکی از اصحاب که
مطعم بن جبیر نامداشت خوابید پیش از افطار و در حفر خندق حاضر شد و غش کرد پس اینکه آیه نازل شد که دلالت دارد بر
حلال شدن جماع در شب و خوردن بعد از خواب و مراد از عفو الهی اینکه ترخیص است و در مجمع نقل نموده اختلاف عامه را
در اسم اینکه مرد و آنکه گفتهاند پس از بیان حال آن مرد در نزد پیغمبر [ص] عمر اعتذار جست از آنحضرت و اقرار نمود بر آنکه
اینکه عمل محرم را من با زوجه خود بعد از نماز عشاء بجا آوردم و پس از او چند نفر دیگر جرئت نموده اقرار کردند و اینکه آیه
نازل شد حقیر عرض میکنم بنابراین خیانت و معصیت کسانی که مرتکب اینکه عمل شدند بر عامه ثابت میشود بنص آیه شریفه و
آنکه کسیکه ابتدا اقرار نموده با آنکه جوان هم نبوده از خدا و پیغمبر [ص] شرم نداشته چون اقرار به معصیت هم تجري و معصیت
است و نمیدانم چرا از پیغمبر [ص] معذرت خواسته با آنکه باید از خدا معذرت بخواهد اگر اعتقاد بخدا داشته و میدانسته که پیغمبر
از پیش خود حکمی نمیکند در هر حال خدا میدانست که مردم ظلم و خیانت میکنند با نفوس خودشان که خود را در معرض
عقاب الهی قرار میدهند و ناقص مینمایند حظ خودشان را از ثواب پس پذیرفت توبه آنها را چون توبه نمودند و ترخیص فرمود [
صفحه 234 ] نزدیکی با زنان را و تسهیل فرمود بر آنها امر را و محو نمود اثر گناه را پس حکم فرمود بعد از نسخ حکم سابق بآنکه
با زنان مباشرت نمایند یعنی نزدیکی کنند و طلب نمایند آنچه را مقدر فرموده است و نوشته است در لوح محفوظ از براي آنها از
اولاد بسبب مقاربت با زنان یعنی براي شهوترانی اینکه عمل را نباید انجام داد بلکه براي کثرت نسل که مقصود اصلی از نکاح است
باید بجا آورد و بعضی گفتهاند مراد آنستکه طلب کنید آنچه را مباح نموده است خداوند بر شما بعد از منع چون خداوند دوست
دارد آنچه را رخصت داده است مردم مرتکب شوند چنانچه دوست دارد آنچه را منع فرموده اجتناب نمایند و از صادقین علیهما
السلام مروي است که مکروه است جماع در شب اول هر ماه مگر شب اول ماه رمضان که مستحب است حقیر عرض میکنم شاید
عمل برخصت که مطلوب الهی است بهمان شب اول حاصل میشود چون یک نوع شکرگزاري عملی است از اینکه ترخیص و مراد
صفحه 267 از 522
از رشته سفید که ظهور آن آخر حد جواز خوردن و آشامیدن است سفیدي منتشر در افق است که از آن بصبح صادق تعبیر میشود و
مراد از رشته سیاه تاریکی ممتد مجاور با آنست و اینکه بر سبیل تشبیه است و براي توضیح بیان شده است رشته سفید بانکه از
جنس فجر است تا بقرینه مقابله معلوم شود حال رشته سیاه که از جنس ظلمت است و در منهج الصادقین روایت نموده است که
بعضی از اصحاب رشته سفید و سیاهی در برابر میگذاردند و چون بسبب روشنی از یکدیگر ممتاز میشدند از مفطرات اجتناب می-
نمودند لهذا من الفجر در آیه شریفه نازل شد براي توضیح مراد از رشته سفید و سیاه و در اول نزول کلام الهی مجرد از اینکه بیان
بود و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که مراد امتیاز سفیدي روز است از سیاهی شب و در تهذیب از آن
حضرت روایت نموده که کسی پرسید باید بخورم در شب ماه رمضان تا شک کنم در روز فرمود بخور تا شک نکنی در روز و در
تهذیب و کافی و عیاشی از آنحضرت روایت شده که پرسیدند از دو نفر که یکی از آن دو یقین بطلوع فجر پیدا کرده و دیگري
شک دارد فرمود آنکس که شک دارد بخورد و آنکس که یقین حاصل نموده حرام است بر او خوردن چون خداوند نهایت
خوردن را یقین بطلوع فجر قرار داده است و در کافی و فقیه و عیاشی از آنحضرت روایت شده که اینکه آیه نازل شد در باره
خوات بن جبیر انصاري که در واقعه خندق با پیغمبر بود و روزه داشت چون [ صفحه 235 ] شب شد به منزل آمد و پیش از نزول
اینکه آیه حکم اینکه بود که اگر کسی قبل از افطار بخواب میرفت باید روزه را تا روز دیگر ادامه دهد از قضا آنشب طعام در در
منزل او حاضر نبود اهل بیت او گفتند اندکی صبر نما تا غذا حاضر شود او تکیه نمود و بخواب رفت بعد از حاضر شدن طعام گفتند
بخواب رفتی او هم با گرسنگی شب را بروز آورد و فرداي آنشب هم در حفر خندق کمک نمود تا غش کرد و پیغمبر بر او مرور
فرمود و آن حال را مشاهده کرد پس اینکه آیه نازل شد و قمی بر اینکه روایت علاوه نموده است حرمت مقاربت با زن را در صدر
اسلام و آن که جوانان نمیتوانستند صبر کنند و نهایت روزه مغرب شرعی است که اول شب است و نهی شده است از مقاربت با
زنان در حال اعتکاف و آن عبارت است از اقامه در مسجد جامع بلد براي عبادت و آدابی دارد که در کتب فقهیه مفصلا ذکر شده
است و احکام مذکوره محرمات الهی است که از آن تعبیر بحدود شده است یعنی غرق گاه است پس نزدیک نشوید آنرا و در
حدیث نبوي وارد شده است که هر پادشاهی را غرق گاهی است و غرقگاه خداوند محرمات او است و کسیکه گردش کند در
اطراف غرقگاه ایمن نیست از آنکه واقع شود در آن پس نزدیک نباید شد و چنانچه خداوند اینکه احکام را بیان فرمود بیان می-
فرماید حجج و دلائل بر احکام خود را براي مردم تا بپرهیزند از مخالفت اوامر و نواهی او.
[ [سوره البقرة