گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
سوره آل عمران






اشاره
63- دویست آیه مدینه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ -قرآن- 26
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 1 تا 2
اشاره
62- 37 الم [ 1] اللّه لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الحَیُّ القَیُّوم [ 2] -قرآن- 1 - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
ترجمه
خداوند نیست خدائی مگر او که زنده و پاینده است.
تفسیر
. بیان راجع به الم بنحو اتم در بدو سوره بقره گذشت و در معانی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که اما الم در سوره آل عمران
معنی آن انا اللّه المجید است و بیان بقیه آیه در آیۀ الکرسی مذکور شد و تکرار در اینکه مقام بمناسبت آنستکه روایت شده است
وفد نجران که شصت سوار بودند از علما و اشراف نصاري از محل خودشان که نجران بود براي محاجه با پیغمبر [ص] حرکت کرده
بودند امیر آنها عاقب نام داشت و وزیر و مشیر آنها ایهم نام بود و عالم آنان ابو حارثه بود که پادشاهان روم بدستور او بناي کلیسا
مینمودند اینها وارد مدینه شدند لباسهاي فاخر پوشیدند با آراستگی تمام بمسجد پیغمبر [ص] وارد شدند حضرت از نماز عصر فارغ
شده بود آنها هم بر طبق مذهب خودشان نماز بجا آوردند و با حضرت مشغول صحبت شدند پیغمبر [ص] آنها را بدین اسلام
دعوت فرمود اجابت ننمودند و اظهار داشتند که مذهب ما حق است و ما از حق تجاوز نمیکنیم پیغمبر فرمود شما میگوئید عیسی
پسر خدا است در صورتی که خداوند از زن و فرزند مبري است آنها عرض کردند اگر پسر خدا نیست پس پسر کیست پیغمبر [ص]
ساکت شد و اینکه سوره که زائد از هشتاد آیه آن راجع بجواب آنها است نازل شد و چون آنها با اعتراف بفرزندي حضرت عیسی
در ضمن صحبت گاهی مدعی خدائی آنحضرت شده بودند و گاهی مدعی شرکت او در امر الوهیت اینکه آیه که دلالت بر توحید
دارد تکرار گردید و چون قائل بفنا براي حضرت عیسی بودند جواب آنها داده شد زیرا معلوم شد که خداوند زنده و پاینده است و
صفحه 369 از 522
[ کسیکه قابل فنا است خدا نیست. [ صفحه 376
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 3
اشاره
112- نَزَّلَ عَلَیکَ الکِتابَ بِالحَق مُصَدِّقاً لِما بَینَ یَدَیه وَ أَنزَلَ التَّوراةَ وَ الإِنجِیلَ [ 3] -قرآن- 1
ترجمه
فرستاد بر تو کتاب را براستی که تصدیق کننده است مر آنچه را در پیش آنست و فرستاد توریۀ و انجیل را از پیش براي هدایت
مردم و فرستاد فرقان را.
تفسیر
. خداوند قرآن را بتدریج نازل فرموده براستی و درستی با حجج و براهین قطعیه که از نزد خدا است با آنکه تصدیق میکند تمام
کتب آسمانی را و فرستاد توریۀ و انجیل را یکمرتبه بر حضرت موسی و حضرت عیسی پیش از آنکه قرآن را نازل فرماید براي
هدایت همه مردم مخصوصا قوم آندو پیغمبر مرسل و فرستاد فرقان را بر خاتم انبیاء [ص] که ممیز و فارق بین هر حق و باطلی است
و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که قرآن بتمامی کتاب است و فرقان محکم واجب العمل از آن است و در
جوامع و از عیاشی و قمی نیز از آنحضرت باین مضمون رسیده است و در علل از پیغمبر [ص] نقل نموده که فرقان براي آن نامیده
شده است که متفرقا سوره سوره و آیه آیه نازل شده است و در صحف و الواحی نبوده بخلاف توریۀ و انجیل و زبور که آنها
یکمرتبه نازل شدهاند و در الواح و اوراق بودهاند حقیر عرض میکنم وجه تسمیه اینکه باشد منافی نیست با آنکه فارق بین حق و
باطل هم باشد چنانچه گذشت.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 4
اشاره
155- مِن قَبل هُديً لِلنّاس وَ أَنزَلَ الفُرقانَ إِن الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیات اللّه لَهُم عَذاب شَدِیدٌ وَ اللّه عَزِیزٌ ذُو انتِقام [ 4] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنانکه کافر شدند بآیتهاي خداوند از براي ایشان است عذابی دشوار و خداوند تواناي صاحب انتقام است.
تفسیر
. آیات نشانههاي وجود و وحدانیت الهی است خواه کتب آسمانی باشد خواه وجود انبیاء و اولیاء خواه معجزات آنها هر چه انکار
آن موجب انکار توحید و رسالت شود کفر است و از براي آنها که منکر شدند بسبب اینکه انکار عذابی است شدید و خداوند
صفحه 370 از 522
غالب و قادر است کسی نمیتواند او را از عذاب نمودن بازدارد و منتقم است شدیدا که هیچ منتقمی نمیتواند مانند آن انتقام بکشد و
عذاب نماید.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 5 تا 6
اشاره
- [ إِن اللّهَ لا یَخفی عَلَیه شَیءٌ فِی الَأرض وَ لا فِی السَّماءِ [ 5] هُوَ الَّذِي یُصَوِّرُکُم فِی الَأرحام کَیفَ یَشاءُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 6
183- قرآن- 1
ترجمه
همانا خداوند پوشیده نمیماند بر او چیزي در زمین و نه در آسمان اوست که صورت بندي میکند شما را در رحمها هر گونه
بخواهد نیست خدائی مگر [ صفحه 377 ] او که ارجمند و درست کار است.
تفسیر
. علم خداوند احاطه بتمام موجودات دارد و تخصیص آسمان و زمین بذکر براي آنستکه نوع مردم ادراکشان از محسوسات تجاوز
نمیکند و اوسع از آسمان و زمین چیزي نمیپندارند با آنکه آسمان و زمین در برابر علم الهی مانند حلقه است در بیابانی و
خداوندي که مصور بنی آدم است با حسن صور که اگر بخواهم شرح قدرت و صنعت الهی را در هر عضوي از اعضاء بنی آدم از
چشم و گوش و دماغ و قلب و ریه و شرائین و غیرها عرضه بدارم مثنوي هفتاد من کاغذ شود چگونه ممکن است علم بآنها نداشته
باشد با آنکه همه آنها در نهایت حکمت و رزانت و متانت است که حقا عقل مبهوت میشود از فکر در یک دائره از دوائر اینکه
اداره و عالم کبیر که خدا در اینکه جسم صغیر قرار داده است آنوقت میتوان گفت حضرت عیسی که خود سر تا پا احتیاج به خدا
است و اگر آنی عنایت الهی از او سلب شود فناء محض است او خدا است یا پسر خدا است آخر چه پسري است که هیچ شباهت به
پدر ندارد و چه شریکی است که هیچ اختیار ندارد آنکس که او را خلق کرد چگونه قبل از او محتاج بشریک نبود بعدا محتاج شد
نمیدانم چه اندازه بشر نفهم میشود سخن بطول نه انجامد در فقیه از حضرت صادق [ع] روایت شده که خداوند فرزند را بصورت
یکی از پدران او تا حضرت آدم مصور میفرماید پس نباید کسی باولاد خود بگوید اینکه فرزند شبیه بمن و هیچیک از پدران من
نیست و در کافی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که خداوند چون اراده فرماید که نطفه را که در صلب آدم از او میثاق گرفته
است خلق فرماید تحریک میکند مرد را بجماع و امر میفرماید برحم که باز شود و نطفه را قبول نماید پس چون نطفه در رحم قرار
گرفت چهل روز احوال مختلفه بر او می گذرد تا علقه میشود و پس از چهل روز دیگر مضغه میشود و پس از چهل روز گوشتی
میشود که داراي رگها است پس خداوند دو ملک را مبعوث میفرماید که داخل رحم زن میشوند و روح حیاة و بقا را در او میدمند
و مجسمه او را باحسن صور تشکیل و ترسیم مینمایند پس خداوند بآن دو ملک خطاب میفرماید که سرنوشت او را مطابق قضا و
قدر من با شرط بدا بنویسید آندو ملک عرض میکنند چه بنویسیم خطاب میرسد بجبهه مادرش نگاه کنید آندو ملک به پیشانی
مادرش نظر میکنند لوحی را [ صفحه 378 ] مشاهده مینمایند که در آن لوح صورت و زینت و اجل و عهد ازلی او بشقاوت و
سعادت و تمام شئون زندگی آن فرزند مرسوم و مکتوب شده است یکی از آندو ملک میخواند و دیگري مینویسد با شرط بدا و
صفحه 371 از 522
بعد از تمامیت کتاب آنرا مختوم نموده بین دو چشم او جاي میدهند و بپا میدارند او را در شکم مادر و گاه باشد که طفل سرکشی
کند و وارونه شود و اینکه علامت سرکشی و تمرد او است و چون زمان بیرون آمدن طفل شود خداوند ملکی فرستد که نام او زاجر
است او را زجر مینماید و وارونه میشود و سرش بجاي پا قرار میگیرد براي آنکه خروجش آسان باشد بر زن و خودش پس از آن
زجره دیگري بر طفل وارد مینمایند که بفزع میآید و خارج میشود گریان فیض ره فرموده اینکه که امام فرموده روح حیاة و بقا را در
او میدمند دلالت دارد بر تجرد نفس حیوانی که باقی است در اینکه نشئه و بنظر حقیر دلالت دارد بر تجرد نفس انسانی که باقی
است در نشئات و شرط بدا براي آنستکه خداوند در همه حال مختار است با آنکه امورات بر طبق قضا و قدر او جاري است با اینکه
حال هر چه را بخواهد محو و اثبات میفرماید و اینکه فرموده است تمام شئون زندگی طفل مرسوم است در لوحی که در پیشانی
مادر است براي آنستکه روحیه پدر و مادر کاملا مؤثر در طفلست و فعلا نطفه از صلب پدر خارجشده و بر طبق اقتضائیکه از روحیه
پدر اکتساب نموده تحت تأثیر روحیه مادر واقع است پس فعلا از روحیه مادر تمام صفات و ملکات و اخلاق و خصوصیات روحی
و جسمی آن کشف میشود و اینکه فرموده کتاب را مهر نموده بین دو چشم او قرار میدهند براي آنستکه هر کس از روحیه و صفات
و ملکات خود با خبر است بهتر از هر کس چون همه حاضر است در نزد او و او علم حضوري دارد بآنها منتهی آنکه علم بعلم ندارد
پس مانند آنستکه بین دو چشمش باشد نهایت آنکه غافل است از حال خود میداند و نمیداند که میداند و میبیند و نهمیبیند که
میبیند خداوند دیده حق شناس و چشم باطن بین بهمه کرامت فرماید و نیست معبود بحقی مگر او زیرا که علم و قدرت کامله او
معلوم شد و جز او نیست مگر رشحه از رشحات علم و قدرت او چه رسد بآنکه علمش احاطه بتمام موجودات داشته باشد و قدرتش
مانند قدرت الهی باشد بلکه اگر تمام جن و انس جمع شوند مور ضعیفی را نمیتوانند خلق کنند و اوست ارجمند و توانا در جمال و
[ جلال خود و درست کردار متین در افعال خود. [ صفحه 379
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 7
اشاره
هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَیکَ الکِتابَ مِنه آیات مُحکَمات هُن أُمُّ الکِتاب وَ أُخَرُ مُتَشابِهات فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم زَیغ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنهُ
ابتِغاءَ الفِتنَۀِ وَ ابتِغاءَ تَأوِیلِه وَ ما یَعلَم تَأوِیلَه إِلاَّ اللّه وَ الرّاسِخُونَ فِی العِلم یَقُولُونَ آمَنّا بِه کُلٌّ مِن عِندِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا الَألبابِ
407- 7] -قرآن- 1 ]
ترجمه
اوست که فرستاد بر تو کتاب را که بعضی از آن آیات واضح الدلالات است که آنها اصل کتابند و بعضی دیگر آیات مشتبه المراد
پس کسانیکه در دلهاي آنان میل به باطل است پیروي مینمایند آنچه را مشتبه المراد است از کتاب براي طلب فتنه و براي طلب
تأویلش با آنکه نمیداند تأویل آن را مگر خدا و آنانکه متمکن در دانشند میگویند ایمان آوردیم بآن همه آیات از نزد پروردگار
ما است و پند نمیگیرند مگر خردمندان
تفسیر
. عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که پرسیدند از آنحضرت از معنی محکم و متشابه فرمود محکم آنستکه باید بر طبق آن
صفحه 372 از 522
عمل نمود و متشابه آن است که مشتبه شود بر جاهل بآن و ابو بصیر از حضرت صادق [ع] روایت نموده که فرمود قرآن داراي
محکم و متشابه است اما محکم باید ایمان داشت بآن و عمل نمود بر طبق آن و ملتزم بآن شد اما متشابه باید ایمان داشت بآن و
عمل ننمود بر طبقش و اینکه است معنی قول خداوند و اما الّذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنۀ و ابتغاء تأویله و ما
یعلم تأویله الا اللّه و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا و راسخان در علم آل محمدند [ص] و در کافی و عیاشی از
آنحضرت نقل نموده که محکمات امیر المؤمنین و ائمه هدي هستند و متشابهات فلان و فلان و فلان هستند و مشهور بین مفسرین
آنستکه محکمات آیاتی هستند که دلالت آنها بر مراد ظاهر یا صریح است و اشکال و اجمالی ندارد و متشابهات آیاتی هستند که
داراي اشکال یا اجمالند مانند فواتح السور و حافظوا علی الصلوات و الصلوة الوسطی که مراد از آنها ظاهر نیست و مانند نسوا اللّه
فنسیهم و اضله اللّه علی علم و الرحمن علی العرش استوي که داراي اشکالند زیرا که نسبت نسیان و اضلال و استقرار در مکان
خاصی نمیشود بخداوند داد و قسم اول اصل و مرجع قسم دوم هستند چنانچه از و ما کان ربک نسیّا معلوم میشود که مراد از نسیان
واگذاردن آنها است بحال خودشان بلا تشبیه مانند کسی که فراموش کرده آنها را و از إنه بکل شیء محیط معلوم میشود که [
صفحه 380 ] مکان خاصی ندارد بلکه مکان ندارد ولی احاطه و استیلاء دارد و از ان اللّه لا یظلم النّاس شیئا معلوم میشود خداوند
اضلال نمیکند زیرا که گمراه کردن کسی ظلم بر او است و معلوم میشود که مراد خذلان و هدایت ننمودن او است براي آنکه قابل
هدایت نیست بعلاوه ادله عقلیه دلالت دارد که ظواهر اینکه آیات مراد نیست و خداوند منزه است از مکان و زمان و نقص و عیب و
فعل قبیح از او سر نمیزند و کسانی که شکاك یا مایل بباطلند و حق در دل آنها جایگزین نشده بلکه قلوب آنها مأواي شیطان و
وساوس او است بظواهر بدوي اینکه آیات و تأویلات باطل خودشان دست آویز شده براي طلب فتنه و فساد و تشکیک مردم در
عقاید حقه و اشتباه کاري از محکمات قرآن دست بر میدارند و آن آیات بینات را نقض مینمایند باین آیات که مراد از آنها معلوم
نیست بدون مراجعه باهل بیت عصمت و طهارت و در مجمع از حضرت صادق [ع] روایت فرموده که فتنه در اینجا بمعنی کفر است
و گاهی هم براي اظهار فضل یا اغراض شخصی تأویلاتی مینمایند از اینکه قبیل آیات که مرضی خدا و رسول نیست با آنکه تأویل
اینکه قبیل آیات را نمیداند مگر خداوند و هر کسی که خداوند اینکه علم را باو کرامت فرموده و تأویل حمل نمودن کلام است بر
معنائیکه ظاهر نباشد چنانچه در اینکه مقام روایت شده است که نصاراي نجران بحضرت ختمی مرتبت عرض کردند شما قبول
دارید که حضرت عیسی کلمه خدا و روح او است فرمود بلی آنها گفتند کافی است ما را گویا حمل نمودند قول خداوند و کلمته
القاها الی مریم و روح منه را بر آنکه حضرت عیسی فرزند خدا و شریک او است و اینکه آیه در رد آنها نازل شده با آن که کلمه
ظهور در فرزند و روح دلالت بر شریک ندارد و آیات صریحه در نفی ولد و شریک از خداوند در قرآن زیاد است و دلیل عقلی
هم قائم است بر نفی هر دو از خداوند و چون تفسیر هم در جائی صادق است که در مطلب خفائی باشد و پرده از روي او برداشته
شود و بتأویل نزدیک است لذا بعضی گفتهاند تفسیر و تأویل بیک معنی هستند بنظر حقیر اخباریهم که دلالت دارد بر آنکه تفسیر
برأي نباید نمود محمول بر همین معنی است که نباید بمیل طبیعی و هواي نفس بدون مراجعه بآیات واضحه الدلالات و اخبار ائمه
معصومین آیات قرآنیه را معنی نمود و الا معلوم است که قرآن براي استفاده و هدایت عامه مردم نزول یافته و ظواهر آن حجت
است ولی باید از عترت طاهره جدا نشود که آنهایند راسخان در علم که خداوند تعلیم فرموده است به [ صفحه 381 ] ایشان تأویل و
تفسیر و ظاهر و باطن و حد و مطلع و ناسخ و منسوخ و رخص و عزائم و ابتدأ و انتهأ آیات را و بنظر حقیر عمده حکمت در نزول
آیات متشابهات همین است که احتیاج امت بائمه معصومین و علماء عاملین که نواب آنها هستند در فهم معانی قرآن و تکالیف
خودشان محفوظ باشد و فضیلت و حقیت آنها بر امت ظاهر شود و قرآن از عترت تا روز قیامت جدا نشود چنانچه خدا شاهد است
بنظر حقیر بهترین و واضحترین دلیل بر حقانیت دین اسلام اخبار ائمه معصومین است که تا کسی بدقت در علومی که از صادقین
علیهما السلام در دست شیعه است نظر ننماید اینکه اعتقاد جزمی براي او حاصل نمیشود خصوص اخباریکه در تفسیر قرآن وارد
صفحه 373 از 522
شده است که پس از مدتها تأمل و تدبر و مراجعه بتفاسیر وقتی شخص بیک روایت برمیخورد و میبیند چنان پرده از چهره مطلب
مطلوب برداشتهاند که عقل مبهوت میشود بیاختیار میگوید بابی انتم و امی یا آل محمّد [ص] انتم الراسخون فی العلم حقا و حقا
بیانصافی است که شیعه در مقام تفسیر از ضحاك و سدي و مجاهد و امثال آنها اسم ببرد و قهرا از تمسک بعروة الوثقاي ولایت
باز بماند من تمسک بهم نجی و من تخلف عنهم هلک در هر حال از مطلب دور نشویم در اینکه مراد از راسخان در علم خانواده
عصمت و طهارتند شکی نیست چنانچه در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که فرمود ما راسخان در علم
هستیم و ما میدانیم تاویل قرآن را و عیاشی نقل نموده از حضرت باقر [ع] که مراد آنستکه نمیدانند تمام تأویل قرآن را مگر راسخان
در علم و در روایت دیگر وارد شده است که پیغمبر [ص] افضل راسخان در علم است که خداوند باو تعلیم فرموده تمام تنزیل و
تأویل قرآن را و خداوند نازل نفرموده است آیه را که تأویل آنرا باو تعلیم نفرموده باشد و اوصیاء او بعد از او میدانند تمام تأویل
قرآن را و در کافی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که راسخان در علم کسانی هستند که اختلافی در علم آنها پیدا نمیشود بنظر
حقیر یعنی تبدیل راي براي آنها حاصل نمیشود شاید اشاره باشد بآنکه علم آنها موهبت الهی است و بنظر و استنباط نیست چنانچه
علماء عامه در مقابل ائمه معصومین [ع] بنظر و استنباط حکم میکردند و اختلاف در آراء آنها پیدا میشد و در روایت دیگر وارد
شده که راسخان در علم امیر المؤمنین و ائمه علیهم السلامند [ صفحه 382 ] و در روایت دیگر وارد است که آل محمّد [ص]
راسخان در علمند و نیز وارد شده که راسخان در علم آنها آل محمدند [ص] حقیر عرض میکنم رسوخ در شیء بمعنی ثبوت و
تمکن در آنست و البته کمال تمکن و ثبوت در علم مخصوص باین خانواده است لذا علم بتمام تاویل و تفسیر و بواطن قرآن از
خصایص آنها است ولی اگر کسی غبار معصیت از دل شست و شو نموده با اخلاص بگدائی بر در اینکه بیت الشرف آمد و دست
توسل دراز کرد از اینکه خرمن خوشه میچیند و مأیوس برنمیگردد و شکر نعمت اینکه دودمان عظیم الشأن را بجا میآورد و هر چه
را که دسترس بآن پیدا نکرد و محروم از فهم آن شد چون در علم خود بحقیت کتاب و رسالت پیغمبر [ص] و ولایت ائمه اطهار
راسخ و ثابت است میگوید ایمان آوردم بآنچه مراد است از اینکه آیه متشابه چون تمام قرآن از محکم و متشابه از طرف پروردگار
است و شکی در آن نیست و اختلاف و تناقض در آن راه ندارد ولی اینکه کار هر کس نیست بلکه اشخاص ذکی مدبر عاقل باین
نکته متفطن میشوند که باید از چه طریق حل مشکلات را نمود چراغ عقل را باید روشن نمود و باب علم را باید پیدا کرد و خزان
علم را باید شناخت و متشابهات و بواطن قرآن را بنورانیت مشاهده نمود عیاشی از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که فرمود بدان
راسخان در علم کسانی هستند که از مشتهیات نفسانی صرف نظر نموده اقرار بجهل و عجز خودشان از فهم اسرار و بواطن قرآن
نمودند و خداوند آنها را باین اقرار مدح فرموده و اینکه تجاوز ننمودن از حد معلومات خودشان را رسوخ نام نهاده نباید کسی
عظمت خداوند را موازنه با مقدار عقل خود نماید و الا هلاك خواهد شد و در احتجاج نیز از آنحضرت روایت نموده است که
خداوند کلام خود را بسه قسمت تقسیم نموده است یکقسمت آنرا عالم و جاهل میداند و قسم دیگر را نمیداند مگر کسی که داراي
صفاء ذهن و لطف قریحه و حسن تمیز باشد که خداوند باو شرح صدر عطا فرموده و قسم سیم را کسی نمیداند مگر خداوند و انبیاء
او و راسخان در علم و اینکه براي آنستکه آنهائیکه میراث پیغمبر [ص] را غصب نمودند مدعی علم قرآن که خداوند نصیب آنها
ننموده نشوند و وادار کند آنها را احتیاج باحکام الهی بآنکه تن در دهند باو امر کسی که خداوند اختیار امر و نهی را باو داده است
ولی با وصف اینکه تکبر کردند و از اطاعت او دست برداشته مغرور شدند بزیادي اعوان و بخدا افترا بستند و با پیغمبر [ص] [ صفحه
383 ] معاندت نمودند حقیر عرض میکنم اینکه اشاره است بهمان حکمتی که بنظر بنده رسید براي نزول آیات متشابهات و قبلا
عرض کردم و در عیون از حضرت رضا [ع] نقل نموده که کسیکه رد نماید متشابه قرآن را به محکم آن هدایت شده است براه
راست و آنکه آن حضرت فرمود که در اخبار ما متشابه است مانند متشابه قرآن و محکم است مانند محکم قرآن پس رد نمائید
متشابه اخبار را به محکم آن و متابعت نکنید متشابه آنها را بدون محکم آنها پس گمراه شوید و در اینکه مقام چیزیکه در خاطره
صفحه 374 از 522
بنده راه یافته آنستکه محکم و متشابه از لوازم عادي کلام هر گوینده است اختصاصی بقرآن و اخبار ندارد زیرا که میبینم در هر
مقاله و کتابی جمل واضحۀ الدلالات و عبارات مشتبه المراد یافت میشود پس بنظر حقیر وجود متشابهات در قرآن محتاج به بیان
حکمت نیست و اگر حکمتی هم بیان فرمودهاند بملاحظه آنستکه چون قرآن کتابی است که براي هدایت عامه بشر نازل شده بنظر
میآید که باید طوري باشد که مورد استفاده عامه باشد ولی جوابش آنست که اولا براي استفاده بشر است با توسل بذیل عنایت آل
اطهار و ثانیا براي استفاده بشر است ولی هر کس بقدر فهم خود و میزان قابلیت و گنجایش ظرف میتواند از اینکه دریا آب بردارد
لذا ممکن است یک آیه براي شخصی محکم و براي دیگري متشابه باشد پس اختلاف اشخاص در فهم و ادراك و مرتبه علم و
جهل و حب و عناد و صفاي قلب و هواي نفس ایجاد محکم و متشابه در قرآن و اخبار مینماید و الا اگر قلب از کدورات پاك و
نفس از عناد و لجاج مبري و بعقل و علم و ایمان آراسته شود تمام آیات را محکم میبیند و کتاب احکمت آیاته را تصدیق مینماید
بخلاف آنکه بانواع کدورات مکدر و مستغرق وادي جهل باشد که ممکن است همه آیات براي او متشابه باشد و اینکه در بیان
حکمت ورود متشابهات گفتهاند براي آنستکه مردم زحمت بکشند و تدبر و تفکر نمایند و عالم شوند یا در معرض امتحان درآیند
از قبیل بیان ثمرات قهریه است که مترتب می شود و الا بنظر حقیر امر طبیعی است و محتاج بعنایت نیست بلکه ساده گفتن بطوري
که هیچ جمله مشکله در کلام یافت نشود محتاج بعنایت است بلی میتوان گفت اینکه عنایت را ائمه معصومین نفرمودند براي آنست
که ظاهر شود فضل علماء ربانیین که مأنوس با احادیث ائمه معصومین شدهاند بر مردم و ثابت شود بر عامه خلق احتیاج آنها بعلماء [
صفحه 384 ] اعلام در اخذ احکام خلاصه همان ملاحظه را که خداوند از ائمه اطهار فرموده آنها هم از نواب و حجج خودشان
نمودند و در اینکه و الراسخون فی العلم مبتدا است و یقولون خبر است یا آنکه و الراسخون عطف است بر اللّه و یقولون بیان حال
آنها است که داراي اعتقاد کاملند بین مفسرین اختلاف است ظواهر اخبار دلالت بر قول ثانی دارد مگر روایت عیاشی از امیر
المؤمنین [ع] که گذشت و دلالت بر قول اول دارد و بنظر حقیر هر دو صحیح است و مانعی ندارد چنانچه مکرر عرض شده است و
لازم نمی- آید بر اینکه قول که هیچ کس تاویل قرآن را نداند جز خداوند زیرا که علم پیغمبر و ائمه معصومین بوحی و الهام الهی
بوده بلی لازم میآید که بدون وحی و الهام الهی و مراجعه باهل بیت اطهار علیهم السلام کسی عالم بتأویل متشابهات نشود و اینکه
التزام مانعی ندارد بلکه موافق با ظواهر اخباري است که دلالت بر قول ثانی دارد پس معلوم شد که اخبار اختلافی ندارد و متشابه با
یکدیگر است چنانچه کتاب هم متشابه است یعنی آیات آن شبیه بیکدیگر است و اختلافی ندارد دقت و تأمل لازم است و از بعضی
اخبار استفاده میشود که یقولون تعلیم خداوند است بکسانی که عالم بتأویل نیستند که باید اینطور بگویند و بنابراین خبر مبتداء
محذوف است و اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 8
اشاره
113- رَبَّنا لا تُزِغ قُلُوبَنا بَعدَ إِذ هَدَیتَنا وَ هَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَۀً إِنَّکَ أَنتَ الوَهّاب [ 8] -قرآن- 1
ترجمه
پروردگار ما منحرف مکن دلهاي ما را از حق بباطل بعد از آنکه هدایت نمودي ما را و ببخش بما از نزد خود رحمتی همانا تو بسیار
بخشنده
صفحه 375 از 522
تفسیر
. راسخان در علم علاوه بر آنچه در آیه قبل ذکر شد میگویند پروردگارا میل مده دلهاي ما را از نهج حق بسوي متابعت متشابهات
بتاویلی که نمیپسندي آن را یعنی ما را در معرض امتحان خود بیرون نیاور و منصرف نما ما را از آنکه بسبب هواي نفس بدون
مراجعه بمحکمات لفظیه و خارجیه تاویل آیات قرآنیه را نمائیم بعد از اینکه ما را بحق هدایت فرمودي چون اگر ما را مخذول و در
معرض امتحان درآوري سبب میل ما به باطل خواهد شد و با ما کمک فرما در ادراك معانی آیات خود و توفیق مراجعه باهل بیت
بما عنایت کن همانا هر سؤالی را تو اجابت کننده و هر بخششی از تو است و در کافی از حضرت کاظم [ع] روایت نموده است که
خداوند اینکه کلام را از قوم صلحا نقل نموده است که چون دانستند قلوب میل بباطل میکند و [ صفحه 385 ] بکوري و پستی
برمیگردد اینکه دعا را نمودند همانا از خداوند نترسیده کسیکه تعقل در صفات او ننموده و قلب آنکس بسته نشده است بمعرفت
ثابتی که به بیند و بیابد حقیقت آن معرفت را در دل خود و کسی داراي اینکه مقام نیست مگر آنکس که قولش مصدق فعلش
باشد و سرّش موافق علنش چون خداوند دلالت نکرده است بر باطلی که پوشیده باشد از عقل مگر آنکه راهنمائی از عقل و شرع
براي آن فرستاده است و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که اینکه آیه را زیاد تلاوت نمائید و ایمن نباشید از میل
بباطل خداوند بهمه توفیق ثبات قدم در دین مرحمت فرماید.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 9
اشاره
100- رَبَّنا إِنَّکَ جامِع النّاس لِیَوم لا رَیبَ فِیه إِن اللّهَ لا یُخلِف المِیعادَ [ 9] -قرآن- 1
ترجمه
پروردگار ما همانا تو جمع کننده مردمانی براي روز که نیست شکی در آن بدرستیکه خداوند تخلف نمیکند وعده گاه را
تفسیر
. روز حساب و جزا شکی در وقوع آن نیست و ببراهین عقلیه نقلیه ثابت است و بنظر حقیر چون یکی از ادله معاد آنستکه که اگر
روز جزائی نباشد دنیا با اینکه زحمات و صدمات که در آن بر مردم وارد میشود مانند آنستکه کسی میهمانی نماید و انواع بلایا را
بر مهمان وارد کند و بالاخره او را بکشد و کسانیرا هم که بر او ظلم نمودند بجزاي اعمالشان نرساند و اینکه چنین میهمانی از هر
کس قبیح است چه رسد بخداوند که منبع رحمت رحمانیه و رحیمیه است و البته هر بلائی که در دنیا بر کسی وارد نموده است بر
وفق حکمت در آخرت بمقتضاي رحمت جزا خواهد داد و داد مظلوم را از ظالم میستاند پس معلوم میشود دنیا مقدمه آخرت است
و گویا مردم براي روز جزا خلق شدهاند لذا فرموده جامع النّاس لیوم و نفرموده فی یوم لا ریب فیه و چون آنروز روز لقاء رحمت
الهی است پس روز موعد است که بندگان در حضور حضرت احدیت جمع شوند و پس از حساب و میزان هر کس به جزاي عمل
خود برسد و چون خلف وعد قبیح است البته از خداوند سر نمیزند و آن روز را بپا خواهد داشت و از موعد و وعده خود تخلف
نخواهد فرمود.
صفحه 376 از 522
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 10
اشاره
138- إِن الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغنِیَ عَنهُم أَموالُهُم وَ لا أَولادُهُم مِنَ اللّه شَیئاً وَ أُولئِکَ هُم وَقُودُ النّارِ [ 10 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنانکه کافر شدند هرگز بینیاز نکند آنها را مالهاشان و نه فرزندانشان از خداوند بچیزي و آنگروه ایشانند گیرانه آتش . [
[ صفحه 386
تفسیر
نقل شده که نصاراي نجران بعضی از آنها که باهوشتر بودند شناختند پیغمبر [ص] را که همان است که حضرت عیسی خبر داده و
خواستند مسلمان شوند لکن بواسطه تزلزل مقام و ذهاب مال از دست آنها با آنکه اقرار به نبوت حضرت داشتند قبول اسلام ننمودند
و اینکه آیه نازل شد که دلالت دارد بر آنکه هیچ چیز جز لطف خداوند بدرد نمیخورد یا آنکه هیچ چیز از عذاب خداوند ذره
جلوگیري نخواهد نمود پس هیچ چیز قابلیت ندارد که انسان براي او از خدا صرف نظر کند یا خود را بعذاب الهی گرفتار نماید و
بنظر حقیر معنی اول الطف و ادق و احسن و اسلم از تقدیر لفظ عذاب است و حاصلش آن است که هیچ چیز چیزي از حاجت بنده
را بپروردگار رفع نمیکند و ذره بنده را از خداوند بینیاز نمیسازد تا آنکه براي آن دست از خدا بردارد و بعذاب ابدي گرفتار شود
و اللّه اعلم و اینکه کفار جحودي که براي حب جاه و مال انکار حق نمودند براي شدت صلاحیت سوختن فروزینه آتش جهنمند یا
هیمه آن آتشند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 11
اشاره
142- کَدَأب آلِ فِرعَونَ وَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأَخَذَهُم اللّه بِذُنُوبِهِم وَ اللّه شَدِیدُ العِقاب [ 11 ] -قرآن- 1
ترجمه
مانند عادت آل فرعون و آنانکه بودند پیش از آنها که تکذیب نمودند آیات ما را پس گرفت آنها را خداوند به گناهانشان و خدا
سخت عقوبت است
تفسیر
. شأن و عادت و دأب و دیدن کفار مانند داب و دیدن اتباع فرعون و پیشینیان آنها است مانند قوم عاد و ثمود که همه تکذیب
آیات الهی را نمودند و عذاب خداوند دامنگیر آنها شد و بعضی گفتهاند الّذین مبتداء و کذبوا بایاتنا خبر است و بنابراین کلام
مستقلی است و بنظر حقیر معنی اول احسن است.
صفحه 377 از 522
مستقلی است و بنظر حقیر معنی اول احسن است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 12
اشاره
95- قُل لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغلَبُونَ وَ تُحشَرُونَ إِلی جَهَنَّمَ وَ بِئسَ المِهادُ [ 12 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو مر آنانرا که کافر شدند زود باشد که مغلوب شوید و محشور گردید در آتش جهنم و بد آرامگاهیست آن
تفسیر
. در مجمع نسبت باصحاب ما داده است که روایت نمودهاند که چون پیغمبر [ص] از جنگ بدر مراجعت فرمود یهود را جمعآوري
کرد و آنانرا مخاطب ساخته تحذیر نمود که اگر اسلام اختیار ننمائید همان معامله که با قریش شد با شما خواهد شد شما که مرا
شناختید که همان پیغمبري هستم که در کتاب شما معرفی شده خوب است از تعصب و عناد صرف نظر نموده خود را بعذاب دنیا و
آخرت گرفتار [ صفحه 387 ] نکنید آنها گفتند اي محمّد [ص] مغرور مشو به اینکه که با قوم پراکنده و از جنگ بیخبري اتفاقا
تصادف نمودي و فرصت غنیمت شمردي و آنها را مغلوب کردي اگر با ما جنگ کنی معلومت میشود که ما مرد کارزار هستیم پس
اینکه آیه نازل شد و خداوند بوعده خود وفا فرمود و آنها مغلوب شدند یهود بنی قریظه کشته شدند و طایفه بنی النضیر تبعید شدند
و قلعه خیبر بدست امیر المؤمنین [ع] فتح شد و ما بقی یهود مجبور بجزیه دادن گشتند و حقیقت دین اسلام و صدق فرموده خدا و
رسول ظاهر گردید و اینکه از دلائل قطعی نبوت بشمار میرود و سیغلبون و یحشرون بیا در دو موضع نیز قرائت شده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 13
اشاره
قَد کانَ لَکُم آیَۀٌ فِی فِئَتَین التَقَتا فِئَۀٌ تُقاتِل فِی سَبِیل اللّه وَ أُخري کافِرَةٌ یَرَونَهُم مِثلَیهِم رَأيَ العَین وَ اللّه یُؤَیِّدُ بِنَصرِه مَن یَشاءُ إِن فِی
242- ذلِکَ لَعِبرَةً لِأُولِی الَأبصارِ [ 13 ] -قرآن- 1
ترجمه
به تحقیق بود مر شما را آیتی در دو گروه که بهمرسیدند گروهی جهاد میکردند در راه خدا و گروه دیگر کافر بودند که میدیدند
ایشان را دو برابر خودشان دیدن بچشم و خداوند تأیید میکند بیاري خود هر کس را میخواهد همانا در اینکه هر آینه عبرت است از
براي صاحب نظران.
تفسیر
. اصحاب بدر سیصد و سیزده نفر بودند فرمانده کل پیغمبر [ص] بود امیر- المؤمنین [ع] علمدار مهاجرین و سعد بن عباده علمدار
صفحه 378 از 522
انصار هفتاد شتر داشتند و دو اسب و شش زره و هشت شمشیر و عده مشرکین مکه که بجنگ مسلمانان آمده بودند هزار یا نهصد و
پنجاه نفر بودند و در زمین بدر یکدیگر را ملاقات نمودند ابتداء لشگر اسلام بنظر آنها حقیر و قلیل آمد جرئت و سبقت بقتال
نمودند بعدا بقدرت الهی چنان مرعوب شدند که میدیدند مسلمین را دو برابر عده خودشان یعنی دو برابر عده کفار یا دو برابر عده
مسلمین و اینکه یکی از دلائل نبوت و معجزات پیغمبر ما بشمار میرود و بعضی ترونهم بصیغه مخاطب قرائت نمودهاند یعنی شما
کفار را دو برابر عده مسلمین میدیدید با آنکه سه برابر بودند براي آنکه از محاربه با آنها وحشت نداشته باشید چون خداوند
بمسلمین وعده ظفر بشرط صبر داده بود در صورتی که کفار دو برابر باشند و حق آنستکه اینکه در صورتی است که خطاب
بمسلمین باشد ولی اگر خطاب بکفار باشد باز معنی اول محتمل است چنانچه بقرائت یرونهم بصیغه مغایب هم معنی دوم محتمل
است ولی انصاف آنست که معنی اول اظهر است [ صفحه 388 ] و اللّه اعلم و خداوند تأیید فرمود مجاهدین بدر را بآنکه کم و زیاد
جلوه دادشان در نظر دشمن بطوریکه آنها ایشانرا معاینه میکردند بچشم زیاد و کم بدوا و بعدا و غلبه داد آنها را بر کفار به قسمیکه
از آن تاریخ ببعد رعب مسلمین در دل کفار جاي گرفت و چه خوب گفته شاعر در اینمقام شاها بجهان در نبوت بستی || و از
معجزه جان دشمنان را خستی تنها نه مه دو هفته کردي بدو نیم || مردانه مصاف بدر را بشکستی و اینکه تأیید اختصاص بآنها
ندارد بلکه خداوند هر کس را بخواهد تأیید میکند و نصرت میدهد ولی اینکه واقعه موجب عبرت خردمندان و صاحب نظران با
بصیرت است که پند بگیرند و از کثرت دشمن و قلت خودشان و کمی سلاح نترسند و اتکال بخداوند نموده بکوشند تا جامه
شرافت بپوشند و شربت مراد بنوشند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 14
اشاره
زُیِّنَ لِلنّاس حُبُّ الشَّهَوات مِنَ النِّساءِ وَ البَنِینَ وَ القَناطِیرِ المُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَب وَ الفِضَّۀِ وَ الخَیل المُسَوَّمَۀِ وَ الَأنعام وَ الحَرث ذلِکَ مَتاعُ
253- الحَیاةِ الدُّنیا وَ اللّه عِندَه حُسن المَآب [ 14 ] -قرآن- 1
ترجمه
جلوهگر شده است از براي مردم دوستی هواي نفس از زنان و پسران و مبلغهاي بسیار از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپایان و
زراعت اینکه مایه زندگانی دنیا است و خدا نزد او است خوبی بازگشت.
تفسیر
. مراد از شهوات مشتهیات نفسانی است که مردم بقدري طالب آنها هستند که گویا شهوات آنها را هم دوست میدارند و مراد از
قنطار چنانچه در مجمع از صادقین علیهما السلام نقل نموده یک پوست گاو پر از طلا است پس اسم مبلغ است و قناطیر جمع آنست
و مقنطره از صیغ ماخوذه براي مبالغه است که مرسوم است وقتی بخواهند معنائیرا تأکید کنند صیغه از آن ماده وضع نموده و صفت
آن قرار می دهند مانند الف مؤلف و داهیۀ دهیا و خیل مسومه اسبان نشاندارند یا اسبانی که بچراگاه میگذارند و انعام شتر و گاو و
گوسفند است که همه اینها فانی میشوند و آنچه نزد خدا است از نعم آخرت باقی است و تمام اینکه نعم بنحو اتم اکمل اعلی در
آنجا موجود است نهایت آنکه خالی از هر عیب و فساد و کثافت و کدورت و کسالت و ملالتی است که براي اینها در دنیا است
صفحه 379 از 522
پس عاقل نباید مبادله کند آن نعم باقیه عالیه صافیه را باین نعم فانیه دانیه فاسده کاسده مکدره بانواع کدورت و آلوده باصناف [
صفحه 389 ] کثافات و فرسوده باقسام بلیات.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 15
اشاره
قُل أَ أُنَبِّئُکُم بِخَیرٍ مِن ذلِکُم لِلَّذِینَ اتَّقَوا عِندَ رَبِّهِم جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزواج مُطَهَّرَةٌ وَ رِضوان مِنَ اللّه وَ اللّهُ
222- بَصِیرٌ بِالعِبادِ [ 15 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو آیا خبر دهم شما را ببهتر از اینکه از براي آنانکه پرهیز کردند نزد پروردگارشان بوستانهائی است که میرود از پاي آنها نهرها
جاودانانند در آن و زنهاي پاکیزه و خشنودي از جانب خداوند و خدا بینا است بر بندگان.
تفسیر
. در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که الذلذات در دنیا و آخرت لذت از زن است حقیر عرض میکنم مؤید اینکه
مطلب آنستکه در آیه قبل اول لذات دنیا شمرده شده و در اینکه آیه منحصرا از نعیم بهشت ذکر شده و در ذیل اینکه روایت
تصریح فرموده که اهل بهشت از هیچ چیز بهشت بقدر نزدیکی با حوریه لذت نمیبرند نه غذا و نه شراب باز بنظر حقیر میآید که
مؤید اینمطلب آنستکه در خواب هم همینطور است هیچ چیز اینکه اندازه لذت ندارد که اثر آن از عالم رؤیا در اینکه عالم ظاهر
شود و در اینکه دو آیه خداوند بمراتب نعم خود اشاره فرموده که پستتر از همه متاع دنیا است و بالاتر از همه خوشنودي خداوند
است که در جاي دیگر فرموده و خوشنودي خداوند بزرگتر است و متوسط بهشت و تمام نعم آن است و از پیغمبر [ص] روایت
شده که خداوند باهل بهشت میفرماید از من راضی شدید عرض میکنند از اینکه نعمتها که بما کرامت فرمودي آیا چیزي بهتر
هست خداوند میفرماید بلی خوشنودي من بطوري که بغضب من مبدل نشود خداوند همه شیعیان را از اینکه نعمت عظمی
برخوردار فرماید و زنهاي بهشتی پاکیزهاند از آلودگیاي که براي زنهاي دنیا هست و جويهاي بهشتی بهیچ وجه متفرق نمیشود و
بشکاف زمین فرو نمی- رود بلکه اختصاص به اینکه دو ندارد تمام نعم بهشتی چنانچه در آیه قبل اشاره شد تمام صفات کمال نعم
دنیا را دارند و از تمام نقائص و عیوب آنها مبري هستند مثلا سیب بهشتی عطر و بو و رنگ و طعم و قوت سیب دنیا را بنحو اتم و
اکمل دارد ولی نفخ و سنگینی و احیانا ترشی یا لکه داري یا سایر عیوب سیب دنیا را ندارد و بمجرد اراده حاضر است زحمت طلب
حتی چیدن را ندارد و خداوند بینا بقدر اعمال و حد قابلیت بندگان است هر کس را بقدر استحقاق ثواب میدهد و عقاب میفرماید
[ [ صفحه 390
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 16
اشاره
97- الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنّا فَاغفِر لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النّارِ [ 16 ] -قرآن- 1
صفحه 380 از 522
ترجمه
آنانکه میگویند پروردگار ما همانا ما ایمان آوردیم پس بیامرز گناهان ما را و نگاهدار ما را از عذاب آتش.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 17
اشاره
100- الصّابِرِینَ وَ الصّادِقِینَ وَ القانِتِینَ وَ المُنفِقِینَ وَ المُستَغفِرِینَ بِالَأسحارِ [ 17 ] -قرآن- 1
ترجمه
شکیبایان و راستگویان و فرمان برداران و انفاق کنندگان و آمرزش خواهان در سحرها.
تفسیر
. در مجمع از حضرت صادق [ع] روایت نموده که مراد از مستغفرین در اسحار نماز گذاران در وقت سحرند و آنکه فرمود کسیکه
استغفار کند هفتاد مرتبه وقت سحر او از اهل اینکه آیه است و در فقیه و خصال از آن حضرت نقل نموده که کسیکه در نماز وتر
هفتاد مرتبه بگوید استغفر اللّه و اتوب الیه ایستاده و مواظب باشد بر اینکه امر تا یک سال خداوند نام او را در زمره مستغفرین
بالاسحار مینویسد و واجب میشود از براي او آمرزش از طرف خداوند و گفتهاند اختصاص سحر بفضیلت براي آنستکه دعا در
آنوقت نزدیکتر است باجابت از سایر اوقات زیرا که عبادت در آنوقت مشقتش بیشتر و صفاي نفس زیادتر و حواس جمعتر است
خصوصا براي شب زنده دارانی که از غیر گسسته و با دوست پیوستهاند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 18
اشاره
145- شَهِدَ اللّه أَنَّه لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ المَلائِکَۀُ وَ أُولُوا العِلم قائِماً بِالقِسطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 18 ] -قرآن- 1
ترجمه
گواهی داد خدا که همانا نیست خدائی مگر او و فرشتگان و صاحبان دانش که قیام نموده بعدالت نیست خدائی مگر او که ارجمند
درستکار است.
تفسیر
. خداوند سبحان بیان فرموده وحدانیت خود را از براي قومی که آنها پیشروان توحیدند در هر چیزي دلی کز معرفت نور و ضیاء
دید || بهر چیزیکه دید اول خدا دید و از براي قومی بنصب دلایل واضحه و از براي طایفه بانزال آیات ناطقه و ملائکه اقرار بتوحید
صفحه 381 از 522
نمودند ذاتا براي فرقه و فعلا براي دسته و قولا براي طبقه و صاحبان علم نیز شهادت دادند بایمان و عیان و بیان و چنانچه شاهد
بشهادت حق را ظاهر می- نماید خداوند هم بخلق حق را ظاهر نمود در حالیکه او است قائم بقسط و عدل و آمر بآن و در برهان از
امام محمّد باقر [ع] نقل نموده که خداوند شهادت داده بوحدانیت خود در اینکه آیه و ملائکه هم تصدیق نمودند و شهادت دادند
بر طبق [ صفحه 391 ] شهادت خداوند و اما صاحبان علم انبیاء و اوصیا آنها هستند که قیام بقسط نمودند و قسط عدل است در ظاهر
و عدل در باطن امیر المؤمنین [ع] است یعنی آنانند که مظاهر عدل و قیام بقسط الهی هستند و امر بمتابعت امیر المؤمنین نمودهاند و
اینکه کلمه توحید مکرر شده است براي بیان عزت و حکمت است توطئۀ و تمهیدا و تاکیدا ذکر شده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 19
اشاره
إِن الدِّینَ عِندَ اللّه الإِسلام وَ مَا اختَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ إِلاّ مِن بَعدِ ما جاءَهُم العِلم بَغیاً بَینَهُم وَ مَن یَکفُر بِآیات اللّه فَإِن اللّهَ سَرِیعُ
216- الحِساب [ 19 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا دین نزد خداوند اسلام است و اختلاف ننمودند آنان که داده شدند کتاب را مگر پس از آن که آمد آنها را دانش براي
تعدي میان خودشان و کسی که کافر شود بآیات خداوند پس همانا خدا زود حساب است.
تفسیر
. دین مرضی و پسندیده نزد خدا منحصر در اسلام است که توحید و رسالت و معاد اصول آن و احکام شرعیه فروع آنست و در
کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که اسلام قبل از ایمان است و توارث و ازدواج منوط بآن و ثواب منوط بایمان است و
آنان که اختلاف نمودند در حق بودن اسلام از اهل کتاب بعد از آن که عالم شدند بحقیقت آن بسبب آیات بینات و معجزات
باهرات فقط براي طلب ریاست و حسد ما بین خودشان بود و الا ابدا شبهه براي آنها باقی نمانده بود با اینحال آنانکه کفر جحودي
ورزیدند مطمئن باشند که بزودي خداوند بحساب آنها میرسد و جزاي انکار آنها را خواهد داد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 20
اشاره
فَإِن حَاجُّوكَ فَقُل أَسلَمت وَجهِیَ لِلّه وَ مَن اتَّبَعَن وَ قُل لِلَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ وَ الأُمِّیِّینَ أَ أَسلَمتُم فَإِن أَسلَمُوا فَقَدِ اهتَدَوا وَ إِن تَوَلَّوا فَإِنَّما
257- عَلَیکَ البَلاغ وَ اللّه بَصِیرٌ بِالعِبادِ [ 20 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس اگر محاجه کنند با تو پس بگو تسلیم کردم نفس خود را از براي خدا و هر که پیروي کرد مرا و بگو مر آنان را که داده شدند
صفحه 382 از 522
کتاب را و بیکتابان را آیا اسلام آوردید پس اگر اسلام آوردند هر آینه بتحقیق هدایت شدند و اگر رو گرداندند پس همانا بر
عهده تست رساندن و خدا بینا است بر بندگان.
تفسیر
. پس اگر نصاراي نجران یا سایر کفار محاجه و مجادله نمودند در جفیت دین اسلام بعد از اقامه حجج و براهین واضحه براي آنها
بگو خالص نمودم نفس خود و جمیع جهات وجودیه خود را از براي خداوند شریک قرار نمیدهم با او [ صفحه 392 ] غیر او را و
اینکه از نفس تعبیر بوجه فرموده گفتهاند براي آنستکه وجه اشرف اعضاء ظاهره و مظهر قواء و حواس است و هر کس متابعت مرا
نموده در اینکه تسلیم و انقیاد و اخلاص با من شریک است و بگو بکفاریکه اهل کتابند مانند یهود و نصاري و کفاریکه اهل کتاب
نیستند مانند مشرکین عرب آیا شما مانند من منقاد اوامر الهی شدید پس از آن که اقامه حجت واضحه براي شما نمودم یا آن که
هنوز بکفر خودتان باقی هستید پس اگر منقاد شدند و اسلام آوردند آنها بهره بردند که مشرف باین فیض عظیم شدند و منزه از
کفر و ضلالت گشتند و اگر اعراض نمودند پس بحال تو ضرر ندارد زیرا که بر تو جز ابلاغ نیست و بوظیفه خود عمل نمودي و
خداوند از طینت بندگان با خبر است که قابل هدایت هستند یا نیستند و ابلاغ پیغمبر [ص] منحصر نیست فایده آن بهدایت بلکه
براي اتمام حجت هم هست حقیر عرض میکنم از اینکه آیات واضح میشود که پیغمبر [ص] علاوه بر آنکه مردم را مجبور بقبول
دین اسلام نمیفرمود محاجه و مجادله زیاد هم نمیفرمود در اثبات دین خود بلکه خیلی بطور ساده و بیآلایش دعوت میفرمود پس
خیلی بیانصافیست اگر کسی بگوید مردم اسلام را باکراه و اجبار قبول نمودند چنانچه از مراجعه بتواریخ و سیر بدست میآید و
منصفین دنیا هم تصدیق نمودهاند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 21
اشاره
- إِن الَّذِینَ یَکفُرُونَ بِآیات اللّه وَ یَقتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیرِ حَقٍّ وَ یَقتُلُونَ الَّذِینَ یَأمُرُونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاس فَبَشِّرهُم بِعَذاب أَلِیم [ 21 ] -قرآن- 1
191
ترجمه
همانا آنانکه کافر میشوند بآیتهاي خدا و میکشند پیغمبران را بناحق و میکشند آنانرا که امر میکنند بعدالت از مردمان پس مژده ده
آنانرا بعذابی دردناك.
تفسیر
. گفته شده است اینکه جماعت در عصر پیغمبر [ص] بودند که پیشینیان آنها کشته بودند پیغمبران و اتباع ایشانرا که عباد بنی
اسرائیل بودند و اینها راضی بودند بآنچه از پیشینیان آنها صادر شده بود و عازم بودند که پیغمبر [ص] و مؤمنین را بکشند لکن
خداوند حفظ فرمود آنها را از شر اینکه جماعت و یقاتلون از باب مفاعله نیز قرائت شده است و در مجمع از پیغمبر [ص] روایت
نموده که اشد مردم از جهت عذاب در روز قیامت کسی است که پیغمبري را بکشد یا مردي را که امر بمعروف و نهی از منکر
صفحه 383 از 522
مینماید و اینکه آیه را تلاوت فرمود و فرمود که بنی اسرائیل در یک ساعت اول روز چهل و سه پیغمبر را کشتند پس یکصد و
دوازده نفر از عباد بنی اسرائیل قیام نموده آنها را امر بمعروف و نهی از منکر کردند و آنها تمام آن عباد را در آخر همانروز کشتند
و آنها کسانی هستند [ صفحه 393 ] که مشمول ذیل آیهاند که فرموده بشارت بده بآنها عذاب الیم را و اینکه بطور توسعه و طعنه
است و الا بشارت مناسب با نوید است نه با وعید.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 22
اشاره
102- أُولئِکَ الَّذِینَ حَبِطَت أَعمالُهُم فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ ما لَهُم مِن ناصِرِینَ [ 22 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنگروه آنانند که ناچیز شد عمل آنها در دنیا و آخرت و نیست آنانرا هیچ یاري کنندگان.
تفسیر
. اینکه جماعت اعمالشان تباه و باطل شد زیرا که مدح و ثنائی مردم از آنها نکردند و اگر اعمال خیري هم از آنها سرزده بود چون
بحال کفر مردند بیثمر شد و مستحق اجر اخروي نشدند و در دنیا هم بالاخره مقهور دست مسلمین شدند و بجزاي کفرشان در دنیا
و آخرت رسیدند و کسی نتوانست حمایتی نماید از آنها که مفید باشد بحالشان در دنیا و در آخرت هم شفعائی ندارند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 23
اشاره
- أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِ یباً مِنَ الکِتاب یُدعَونَ إِلی کِتاب اللّه لِیَحکُمَ بَینَهُم ثُم یَتَوَلّی فَرِیق مِنهُم وَ هُم مُعرِضُونَ [ 23 ] -قرآن- 1
176
ترجمه
آیا ندیدي تو آنانرا که داده شدند بهره را از کتاب خوانده میشوند بسوي کتاب خدا تا حکم کند میانشان پس رو میگردانند
گروهی از ایشان و آنها اعراض کنندگانند.
تفسیر
. بعضی گفتهاند مراد علماء یهودند که نصیب فراوانی از توریۀ یا کتب سماوي مطلقا داشتند و خوانده شدند براي آنکه حکم کنند
بمقتضاي توریۀ در باره پیغمبر [ص] یعنی حاکم بر نبوت آن حضرت توریۀ باشد و آنها اعراض نمودند و بعضی گفتهاند حضرت
رسول [ص] در مدرس اهل کتاب حاضر شد و آنها را دعوت بدین اسلام فرمود بعضی از آنها عرض کردند تو بر دین کدامیک از
صفحه 384 از 522
انبیائی حضرت فرمود بر ملت ابراهیم آنها گفتند ابراهیم یهودي بود حضرت رسول فرمود حکم ما بین ما و شما توریۀ است آنها ابا
نمودند از اینکه توریۀ را حکم قرار دهند و از إبن عباس نقل شده که از اهل خیبر مردي با زنی زنا نمود و حکم توریۀ آن بود که
باید سنگسار شوند و آنها از اشراف بودند خدمت حضرت رسول شرفیاب شدند بامید آنکه حکمی فرماید که سهلتر باشد حضرت
هم حکم به سنگسار فرمود بعضی گفتند اینکه حکم در باره آنها از عدالت خارج بود حضرت فرمود حکم آنها در توریۀ سنگسار
است آنها تکذیب کردند حضرت فرمود توریۀ را حاضر کردند و فرمود بین شما که اعلم [ صفحه 394 ] به توریۀ است گفتند اینکه
صوریا که در فدك است ناچار فرستادند او را حاضر نمودند و او شروع بتلاوت توریۀ نمود چون بآیه رجم رسید دست بر وي او
نهاد و تلاوت نکرد عبد اللّه سلام برخواست دست او را برداشت و آیه رجم را تلاوت نمود پیغمبر فرمود دیدید توریۀ مطابق حکم
من است در توریۀ نوشته که مرد زندار و زن شوهردار چون زنا کنند و ثابت شود باید آن دو را رجم نمود و اگر زن آبستن بود او
را رها کنند تا فارغ شود و بعد رجم نمایند پس بحکم پیغمبر هر دو را سنگسار کردند و اینکه آیه نازل شد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 24
اشاره
131- ذلِکَ بِأَنَّهُم قالُوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیّاماً مَعدُودات وَ غَرَّهُم فِی دِینِهِم ما کانُوا یَفتَرُونَ [ 24 ] -قرآن- 1
ترجمه
اینکه براي آنستکه ایشان گفتند نخواهد رسید ما را آتش مگر روزهاي معدودي و مغرور کرد آنها را در دینشان آنچه بودند که
افترا میبستند.
تفسیر
. اینکه رو گرداندن و اعراض براي آن بود که آنها عذاب را آسان پنداشتند و سبب غرور آنها و سبک شمردن دین و احکام آنرا
افتراء آنها بود بخدا که میگفتند چند روزي یعنی هفت روز یا چهل روز بیشتر نمیسوزیم پدران ما که پیغمبرانند شفاعت میکنند از
ما و خداوند بحضرت یعقوب وعده داده که اولاد او را نسوزاند مگر بقدر رفع قسم گویا اشاره باشد بآنکه خداوند قسم یاد فرموده
که معصیت کار را بسوزاند پس اي عزیز هیچوقت به اینکه که من اولاد پیغمبر و امامم یا دوست و شیعه آنها هستم و آنها شفاعت
میکنند از من مغرور مشو که خداوند با کسی قوم و خویشی ندارد و بهشت را خلق فرموده از براي مطیع اگرچه بنده حبشی باشد و
دوزخ را خلق فرموده براي عاصی اگرچه سید قرشی باشد اینجا عمل است و حساب نیست آنجا حساب است و عمل نیست. من
آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال احکام دین را نباید سبک گرفت اینها مرخص معصیت
نیست بلی اگر احیانا معصیت کار شدي ناامید از حق مباش و بامید شفاعت ائمه اطهار توبه کار شو البته از میامن توسل بذیل عنایت
آنها بمقصود خواهی رسید انشاء اللّه تعالی.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 25
اشاره
صفحه 385 از 522
118- فَکَیفَ إِذا جَمَعناهُم لِیَوم لا رَیبَ فِیه وَ وُفِّیَت کُلُّ نَفس ما کَسَبَت وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 25 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس چگونه است چون گرد آوریم آنانرا براي روزي که نیست شکی [ صفحه 395 ] در آن و برسد بهر نفسی آنچه کسب کرده و
آنان ظلم کرده نمیشوند.
تفسیر
. خطا کردند که سبک شمردند دین و احکام آن را و بغلط رفتند که موقت پنداشتند عذاب خدا را پس چگونه است حال آنها در
روز قیامت که خلق اولین و آخرین براي اجتماع در آن روز خلق شدهاند که هر کس بجزاي عمل خود برسد و بر کسی ظلم نشود
اگر ظالمی را بمناسبت نسبت و قرابت با بزرگی عقوبت نکنند و داد مظلوم را نستانند بر مظلوم ستم روا داشتهاند. ترحم بر پلنگ تیز
دندان || ستمکاري بود بر گوسفندان و اگر مؤمن را ببهشت نبرند پس جزاي اعمال او را که لااقل ایمانست کجا خواهند داد اول
که نمیشود ببهشتش ببرند بعد بجهنم پس لابد اگر معصیت کار هم باشد باید اول ببرندش بجهنم بعد ببهشت که آنجا دار خلود
است تا بجزاي کار بد و خوبش هر دو رسیده باشد ولی کافر مخلد است در آتش زیرا که شرط قبول اعمال ایمان است و کسیکه با
صورت کفر از دنیا برود قابل ورود در بساط قرب الهی نیست و اگر وقتیهم عمل خیري از او سر زده باشد بدست خود آن را تباه
کرده و صفر الکف وارد محشر شده است خداوند عاقبت همه را بخیر فرماید انشاء اللّه تعالی.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 26
اشاره
قُل اللّهُم مالِکَ المُلک تُؤتِی المُلکَ مَن تَشاءُ وَ تَنزِع المُلکَ مِمَّن تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَن تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُ بِیَدِكَ الخَیرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ
205- شَیءٍ قَدِیرٌ [ 26 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو بار خدایا اي صاحب اختیار پادشاهی میدهی پادشاهی را بهر کس بخواهی و میستانی پادشاهی را از هر کس بخواهی و عزیز
میکنی هر کس را بخواهی و ذلیل میکنی هر کس را بخواهی در دست تو است خیر همانا تو بر هر چیز توانائی
تفسیر
. یکی از خرافات یهود اینکه بود که میگفتند باید پیغمبر از بنی اسرائیل و نویسنده باشد و کسیکه امّی باشد و از اولاد اسمعیل
صلاحیت نبوت را ندارد لذا خداوند در مقام ابطال اینکه عقیده به پیغمبر خود فرمود بگو اي خدائی که مالک سلطنت حقه حقیقیه
ملک وجودي بنا بر آنکه مالک الملک صفت اللهم باشد یا اي خدا اي صاحب اختیار ملک هستی بنابر آنکه منادي باشد و حرف
ندا حذف شده باشد چنانچه در اللهم گویند که حرف ندا حذف شده و بجاي آن میمی در آخر کلمه اضافه نمودند تو میدهی هر
سلطنت و ملکی را بهر کس بخواهی و میستانی هر پادشاهی و دولت را از هر کس بخواهی پس سلطنت تو عام است و هر سلطنتی
صفحه 386 از 522
که بدهی و بگیري خاص و عزت می [ صفحه 396 ] دهی هر کس را بخواهی در دنیا و دین و ذلت میدهی هر کس را بخواهی خیر
و صلاح و خوبی در دست تست میدهی آن را بدوستان خود علی رغم دشمنان خود و بر هر ممکنی توانائی و بعضی گفتهاند در
زمان حفر خندق در اطراف مدینه بسنگ بزرگی برخوردند که اصحاب از شکستن آن عاجز شده و حضرت ختمی مرتبت بدست
مبارك خود آن سنگ را بسه ضربت خورد کرد و در هر ضربتی برقی ظاهر شد که قصر سلطان مملکتی را ارائه میداد مانند ایران و
روم و یمن و پیغمبر [ص] مژده فتح آن ممالک را داد و منافقین استهزاء نمودند و اینکه آیه نازل شد در هر حال ملک اعم از
سلطنت و نبوت و امامت است و بنظر حقیر شامل سلطنت باطل نمیشود و اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 27
اشاره
- [ تُولِج اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِج النَّهارَ فِی اللَّیل وَ تُخرِج الحَی مِنَ المَیِّت وَ تُخرِج المَیِّتَ مِنَ الحَی وَ تَرزُق مَن تَشاءُ بِغَیرِ حِساب [ 27
191- قرآن- 1
ترجمه
داخل میکنی شب را در روز و وارد میسازي روز را در شب و بیرون میآوري زنده را از مرده و هویدا میکنی مرده را از زنده و
روزي میدهی هر کس را بخواهی بیشمار
تفسیر
. از اول زمستان بتدریج از شب کاسته و بر روز افزوده میشود تا اول تابستان که بتدریج از روز کاسته و بر شب افزوده میشود پس
جنس شب داخل در جنس روز میشود و حقیقت روز داخل در حقیقت شب میگردد و مؤمن از کافر بعمل میآید و کافر از مؤمن
چنانچه در مجمع از صادقین علیهما السلام نقل نموده و بنظر حقیر آنچه آن دو بزرگوار فرمودند فرد اکمل خروج حی از میت و
میت از حی است و الا شامل میشود خروج هر ذیروحی را از غیر آن مانند گیاه و اشجار و انسان که از آب و خاك و نطفه بعمل
میآیند و شامل میشود خروج هر جمادي را از نبات و حیوان و انسان مانند نطفه و پشم و تخم و در خوان نعمت الهی فتور و نقصانی
راه ندارد و هر قدر بخواهد بهر کس بخواهد روزي میدهد و امساك نمیفرماید و از کم آمدن میزان نعمت از نعمت خواران
نمیترسد و بعضی گفتهاند حساب در اینکه آیه شریفه بمعنی تعب است و اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 28
اشاره
لا یَتَّخِ ذِ المُؤمِنُونَ الکافِرِینَ أَولِیاءَ مِن دُونِ المُؤمِنِینَ وَ مَن یَفعَل ذلِکَ فَلَیسَ مِنَ اللّه فِی شَیءٍ إِلاّ أَن تَتَّقُوا مِنهُم تُقاةً وَ یُحَ ذِّرُکُم اللّهُ
[ 237 [ صفحه 397 - نَفسَه وَ إِلَی اللّه المَصِیرُ [ 28 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 387 از 522
باید نگیرند اهل ایمان کافران را دوستان جز اهل ایمان و کسیکه بکند اینکه کار را پس نیست از محبت خدا در هیچ مرتبه مگر
آنکه بپرهیزید از آنها پرهیز کردنی و میترساند شما را از خدا از خود و بسوي خدا است بازگشت.
تفسیر
. خداوند نهی فرموده است در آیات قرآنیه مکرر از آنکه مسلمین بواسطه نسبت یا دوستی در زمان کفر یا جهات دیگري با کفار
دوستی کنند تا آنکه نبوده باشد محبت و عداوتشان مگر در راه خدا و اینکه اصل بزرگی از اصول دین است که اگر مسلمین
مراعات آنرا نموده بودند باین روزها نمیافتادند و کفار بر آنها باین قسم مسلط نمیشدند از وقتی اینکه اصل در اسلام مراعات نشد
و مسلمین بناي آمیزش با کفار را گذاردند و محبت آنها را شعار خود قرار دادند و تقلید و تشبه بآنها را زینت و کمال خود
پنداشتند بتدریج همه چیز آنها رفت آیا قومی که مستقل در عقل و فکر و عمل نباشند ممکن است مستقل در دین و رأي و مملکت
باشند حاشا و کلا کسیکه شبیه شود بقومی بتدریج از آنها میشود نهایت آنکه پیرو و ریزه خوار و عقب مانده است از آنها نباید
مؤمنین جز با مؤمنین دوستی نمایند و نباید اختیار کنند دوستی کفار را بر دوستی با مؤمنین آیا دین اسلام و سیره مرضیه ائمه
معصومین علیهم السلام نقصی دارد یا اینکه هر روز کمالش در دنیا مکشوفتر و مسلمتر شده است آیا آنکه مؤمنین خیراندیش
وجود ندارند که کسی مجبور باشد دوست کافر اختیار کند پس کسیکه با کفار پیوند کند و از آنها دوست بگیرد معلوم میشود در
وادي محبت الهی قدم نگذارده و از اینکه خرمن حبه نصیب ندارد کفار دشمنان خدا و دشمنان دوستان خدایند آیا دو دوستی در
یک دل میگنجد آیا ممکن است کسی با کسی دوست باشد و با دشمن او هم دوست با آنکه دوست دشمن دشمن است و دشمن
دشمن دوست همینطور کسیکه مدعی دوستی با خانواده نبوت است باید از دشمنان آنها تبري نماید و الا قدم در وادي محبّت آنها
نگذارده و مدعی کاذب است دوستی با دشمن حق میکنی آنگه ز حق || انتظار دوستی داري ز فرط ابلهی اي منافق من نمیدانم
کزین وادي جهل || کی قدم بیرون نهی و از اینکه دوروئی کی رهی مگر آنکه مؤمنین بترسند از آنها ترسیدنی که مورد اهتمام
باشد و ممکن است مصدر بمعنی اسم مفعول باشد یعنی مگر آنکه بترسید از آنها بر امریکه واجب است [ صفحه 398 ] بر آن ترسید
خلاصه آنکه هیچ وقت نباید با آنها دوستی کرد مگر در وقت تقیّه و بعضی هم بهمین لفظ قرائت نمودهاند که در اینکه صورت
جایز است که با آنها دوستی کنند ولی نه آنکه صمیمی باشند بلکه ظاهرا آمیزش بنمایند و با آنها مدارا کنند و باطنا عداوت آنها را
در دل ثابت داشته باشند و بعضی هم در صورت خوف بر نفس و عرض و مال واجب دانستهاند و از شیخ مفید علیه الرحمه نقل
شده است که بر حسب موارد مختلف میشود گاه واجب است و گاه مستحب و گاه جایز و گاه مکروه و از شیخ طوسی قدس سره
نقل شده که ظاهر روایات دلالت بر وجوب دارد ولی روایتی بر جواز اظهار حق در نزد اهلش وارد است چنانچه روایت شده که
مسیلمه کذاب دو نفر از اصحاب پیغمبر [ص] را گرفت بیکی گفت شهادت میدهی که محمّد پیغمبر خدا است گفت بلی گفت
شهادت میدهی که من پیغمبرم گفت بلی او را رها کرد و از دیگري همان سؤال را نمود و شهادت بر نبوت پیغمبر [ص] داد و
شهادت بر نبوت مسیلمه نداد او را کشت و چون اینکه خبر به پیغمبر [ص] رسید فرمود آنکه کشته شد با صدق و صفا و یقین و
فضل از دنیا رفت گوارا باد او را اینکه موهبت و اما دیگري هم معصیت کار نیست چون بامر الهی رفتار کرده و قریب باین مضمون
روایت شده در باره دو نفر از اهل کوفه که مأمور بسب یا برائت از امیر المؤمنین شده بودند یکی مرتکب و خلاص شد و دیگري
ممتنع و شهید و پس از وصول اینکه خبر بمولی الموالی فرمود اما آنکس که تبري جست از من مرد فقیهی بود در دین خود و اما
آنکس که تبري نجست شتافت بسوي بهشت و قریب باین مضمون را نیز در باره عمار یاسر و ابوین او که آنها هم بهمین بلیه مبتلا
شده بودند و عمار نجات یافت چون امر کفار را اجابت نموده بود و پدر و مادرش کشته شدند چون اجابت ننمودند نقل فرمودهاند
صفحه 388 از 522
و شیخ مرتضی علیه الرحمه در رساله تقیه فرموده که تقیه منقسم باحکام خمسه است واجب آنستکه براي دفع ضرر واجب باشد و
مستحب در موردي است که اگر تقیه ننماید بتدریج موجب ضرر شود و مباح در جائی است که براي دفع ضرر باشد ولی تقیه
ننمودن هم داراي مصلحتی باشد که مساوي باشد با مفسده آن ضرر مانند مواردیکه عرض شد و مکروه در موردي است که
مصلحت ترك تقیه اهم باشد مانند آنکه مرجع تقلیدي خداي نکرده مبتلا باظهار کفر شود نه شخص عادي و حرام آنستکه در خون
ریزي بیگناهی تقیه نماید و [ صفحه 399 ] بنظر حقیر مواردي که عرض شد از موارد وجوب بوده نهایت آنکه آنها که امتناع نمودند
چون جاهل مسئله یا عاشق بدین بودند و قادر نبودند که کلمه سب یا کفر را بر زبان جاري کنند معذور و مثاب بودند چنانچه از
روایت میثم هروانی رضوان اللّه علیه اینکه معنی استفاده میشود که حقا نمیتوانسته از امیر المؤمنین [ع] برائت بجوید و اینکه درجه
اخلاص اگر در کسی پیدا شود البته از سابقین ببهشت و از مقربین درگاه احدیت است و مقامش مربوط بمقام فقیه در دین نیست
خداوند بما هم از اینکه نعمت بهره کرامت فرماید انشاء اللّه تعالی ناز پرورده تنعم نبرد راه بدوست || عاشقی شیوه رندان بلاکش
باشد و در احتجاج از امیر المؤمنین [ع] روایت شده است که فرمود امر میکنم ترا بانکه در دینت تقیه نمائی و اینکه آیه را تلاوت
فرمود و فرمود مبادا که جان خود را در معرض هلاك درآوري و تقیه را که مأمور بآنی ترك کنی که خون خود و برادران دینی
خود را بباد دادي و نعم خود و آنها را بمعرض زوال نهادي و آنانرا ذلیل ساختی در دست دشمنان دین با آنکه مأمور بودي باعزاز
آنها و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که پیغمبر میفرمود ایمان ندارد کسیکه تقیه ننماید و اینکه آیه را تلاوت میفرمود و
در کافی از آنحضرت نقل نموده است که تقیه سپر خدا است بین او و خلقش و از حضرت باقر [ع] روایت شده است که تقیه در هر
چیزي است که انسان مضطر بآن شود و خداوند آنرا حلال کرده است و از حضرت صادق [ع] روایت شده است که تقیه دین من و
دین پدران من است و مراد از اتقی و اکرم مومنان عمل کنندهترین آنها بتقیه است و ریاء با مؤمن شرك است و با منافق در خانهاش
عبادت و از امیر المؤمنین [ع] روایت شده است که کسی که با مخالفین نماز بخواند در صف اول مانند آنستکه با پیغمبر [ص] نماز
خوانده در صف اول و اخبار تقیه از حد شمار خارج است خلاصه آنکه آسایش دو گیتی تفسیر اینکه دو حرفست || با دوستان
مروت با دشمنان مدارا خداوند عقل و تدبیر و علم و حلم و صبر بهمه شیعیان کرامت فرماید انشاء اللّه تعالی و خداوند مردم را از
خود میترساند تا خودشان را در معرض سخط و غضب الهی قرار ندهند بموالاة با اعداء خدا و مخالفت با احکام حق و بدانند که
[ روزي بخدا بازگشت میکنند که جز لطف او ناصر و معینی ندارند [ صفحه 400
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 29
اشاره
- قُل إِن تُخفُوا ما فِی صُ دُورِکُم أَو تُبدُوه یَعلَمه اللّه وَ یَعلَم ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض وَ اللّه عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 29 ] -قرآن- 1
166
ترجمه
بگو اگر پنهان کنید آنچه در سینههاي شما است یا آشکار سازید آنرا میداند آنرا خدا و میداند آنچه را در آسمانها و آنچه در زمین
است و خدا بر هر چیزي تواناست.
تفسیر
صفحه 389 از 522
. اگر محبت کفار را مسلمین در دل خودشان پنهان نمایند و ظاهرا با مسلمین دوستی کنند و هم چنین اگر در سینه آنها محبت
مسلمین و اسلام جاي گیر شده باشد و ظاهرا با کفار براي مصلحتی مدارا کنند و آمیزش نمایند بر خدا پوشیده نمیماند هیچ امري
و اوست عالم بهر سرّ و علنی و علم و قدرت او احاطه ذاتی بتمام موجودات دارد از آسمان و زمین و هر چه متعلق علم و قدرت شود
پس نباید معصیت او را نمود نه سرا و نه علنا و اوست توانا و قادر بر انتقام و عذاب هر کس از اهل عصیان و نفاق.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 30
اشاره
یَومَ تَجِ دُ کُلُّ نَفس ما عَمِلَت مِن خَیرٍ مُح َ ض راً وَ ما عَمِلَت مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَو أَن بَینَها وَ بَینَه أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُم اللّه نَفسَه وَ اللّه رَؤُفٌ
211- بِالعِبادِ [ 30 ] -قرآن- 1
ترجمه
روزي که مییابد هر کس آنچه را بجا آورده از خوبی حاضر کرده و آنچه را بجا آورده از بدي آرزو میکند کاش بودي میانهاش و
میانه آن مسافتی دور و میترساند شما را خداوند از خود و خدا مهربانست به بندهگان.
تفسیر
. روز قیامت که صحائف اعمال بندگان در محضر الهی گشاده میشود و هر کس هر عمل خیر و شري در دنیا از او سرزده باشد در
نامه عمل خود مشاهده میکند چنان هول و وحشتی براي او دست میدهد که آرزو میکند کاش ما بین او و آنروز مدت مدید و امد
بعیدي فاصله بود یا آنکه در آنروز کسیکه عمل خیر خود را مشاهده میکند که حالش معلوم است خوب است ولی آنکس که عمل
بد خود را مشاهده میکند آرزو میکند کاش ما بین او و عملش مسافت بعیدي بود که نمیدید آنرا و بنابر معنی اول یوم ظرف است
براي تود و بنا بر معنی دوم ظرف است براي فعل مقدر که اذکر باشد یا یحذرکم در آیه سابقه و تود حال است از ضمیر در ما
عملت من سوء یا خبر آن جمله است و تجد فقط عامل است در ما عملت من خیر و جمله و یحذرکم اللّه براي تأکید تکرار شده
است و ذکر رأفت الهی بر عباد براي آنستکه بدانند خدا از باب محبتی که به بندگان دارد آنها را امر و نهی میفرماید تا بخیر
خودشان نائل [ صفحه 401 ] شوند و از شرور و تبعات اعمال بد خودشان مأمون گردند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 31
اشاره
135- قُل إِن کُنتُم تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحبِبکُم اللّه وَ یَغفِر لَکُم ذُنُوبَکُم وَ اللّه غَفُورٌ رَحِیم [ 31 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو اگر باشید که دوست دارید خدا را پس پیروي کنید مرا تا دوست دارد شما را خدا و بیامرزد براي شما گناهان شما را و خدا
صفحه 390 از 522
آمرزنده و مهربانست.
تفسیر
. از حضرت صادق [ع] در کافی و عیاشی نقل نموده است که فرمود آیا دین غیر از محبت چیزي هست و اینکه آیه را تلاوت فرمود
فیض رحمه اللّه فرموده محبت از بنده میل نفس است بچیزي براي کمالی که در آن یافته بطوریکه وادار کند او را بعملی که
نزدیک کند او را بآن کمال و از خداوند خوشنودي اوست از بنده و برداشتن حجاب از قلب او و بنده وقتی دانست که کمال
حقیقی منحصر در ذات اقدس الهی است و هر کمالیرا که در خود و غیر مشاهده کند از خداوند صادر و بخداوند قائم و بسوي او
بازگشت دارد نمیباشد محبت او مگر با خدا و در راه خدا و اینکه اقتضا دارد که بنده اراده طاعت و رغبت بعبادت نماید پس
علامت محبّت بنده بخداوند اراده طاعت و عبادت خدا و سعی بلیغ است در متابعت کسیکه وسیله معرفت بخدا است و محبت کسی
است که عارف بحق و محب و محبوب اوست چون کسیکه باین مقام رسیده بواسطه عبادت و اطاعت بنحو اکمل بوده و او حضرت
ختمی مرتبت است و کسیکه قدم بجاي قدم او نهاده پس کسیکه خدا را دوست دارد لابد است که پیروي کند از پیغمبر [ص] در
عبادت و سیره و اخلاق و احوال آنحضرت تا خداوند او را دوست داشته باشد و به اینکه وسیله تقرب بخدا حاصل میشود و بتقرب
بخدا محبوب خدا میگردد چنانچه فرموده است خداوند تبارك و تعالی که بنده هر آینه تقرب پیدا میکند بمن بسبب نوافل تا آنکه
دوست میدارم او را و نیز چون پیغمبر [ص] دوست خدا است پس هر کس مدعی محبت خدا است باید او را دوست بدارد چون
دوست دوست، دوست است و محبت پیغمبر [ص] بمتابعت و مشی در طریق اوست قولا و عملا و خلقا و حالا و سیرة و عقیدة و
ممکن نیست دعوي محبت خدا مگر به اینکه وسیله چون او قطب و مظهر محبت است پس کسیکه نصیبی از متابعت پیغمبر [ص]
نداشته باشد نصیبی از محبت خدا ندارد و کسیکه حق متابعت او را بجا آورد مناسب میشود باطن و سر و قلب و نفس او با باطن و
سر و قلب و نفس پیغمبر [ص] و او مظهر محبت خدا است پس باین [ صفحه 402 ] مناسبت باید براي اینکه تابع سهمی از محبت
خدا باشد بقدر سهمش از متابعت پیغمبر پس خدا هم باو مهر میافکند و سرایت میکند از باطن پیغمبر [ص] نور اینکه محبت باو
پس محبوب خدا و محب او میشود و کسیکه متابعت پیغمبر [ص] را ننماید مخالف می شود باطن او با باطن پیغمبر [ص] پس دور
میشود از صفت محبوبیت و بزودي محبت خدا از دل او بیرون میرود زیرا که اگر دوست نداشته باشد او را خدا او هم خدا را دوست
ندارد و در حکم پیغمبر [ص] کسانی هستند که خدا و پیغمبر [ص] امر فرموده به محبت و متابعت آنها و آنهایند ائمه هدي و
اوصیاء پیغمبر [ص] بلی حب یاران خدا حب خدا است || اینکه محبت زان محبت کی جدا است و در کافی از حضرت صادق [ع]
در طی حدیثی نقل نموده که کسیکه خوش دارد که خدا دوست داشته باشد او را باید اطاعت خدا و متابعت ما را نماید آیا نشنیدي
قول خداوند تعالی را به پیغمبر خود که فرموده بگو اگر باشید که دوست دارید خدا را پس متابعت مرا کنید دوست میدارد شما را
خدا و میآمرزد گناهان شما را قسم بخدا هرگز بنده اطاعت خدا را نکرده است مگر آنکه داخل کرده است خداوند در طاعت او
متابعت ما را و اللّه متابعت نکرده است هرگز بنده از ما مگر آنکه دوست داشته است او را خدا و اللّه کسی هرگز وانگذارده است
متابعت ما را مگر آنکه دشمن داشته است ما را و اللّه هرگز دشمن نداشته است کسی ما را مگر آنکه معصیت خدا را نموده و کسی
که با معصیت خدا از دنیا برود خداوند او را از رحمت خود بینصیب نموده و برو بر آتش خواهد انداخت حقیر عرض میکنم از
آنچه ذکر شد تلازم محبت و متابعت واضح شد و معلوم است که مغفرت و رحمت از توابع محبت است آیا دوست راضی بعذاب
دوست میشود البته همین که در وادي محبت و متابعت قدم گذارد اگر قصور و تقصیري هم رویداده باشد یا بدهد مورد عفو خواهد
شد چون خداوند غفور و رحیم است نسبت بهر کسیکه در وادي محبت او قدم نهاده یا دستی بدامان اولیاي او زده باشد و روایت
شده که اینکه آیه نازل شده بعد از آنکه یهود گفتند ما پسران خدا و دوستان اوایم و بعضی گفتهاند در باره نصاراي نجران نازل
صفحه 391 از 522
شده که مدعی بودند که ما عبادت مسیح میکنیم براي محبت بخدا و گفته شده در باره قومی نازل شده است که مدعی محبت خدا
بودند پس مأمور شدند که عمل را مصدق قولشان قرار دهند [ صفحه 403 ] و اللّه اعلم بحقیقۀ الحال.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 32
اشاره
101- قُل أَطِیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوا فَإِن اللّهَ لا یُحِبُّ الکافِرِینَ [ 32 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو اطاعت کنید خدا و پیغمبر را پس اگر رو گردانیدند همانا خداوند دوست ندارد کافران را
تفسیر
. صیغه تولوا احتمال دارد ماضی باشد و ممکن است مضارع باشد و در اقتران اطاعت رسول با اطاعت خدا اشاره است بتلازماند و با
یکدیگر و مجموع آیه مؤکد معنی سابق است و دوست نداشتن خداوند کفار را بآنستکه راضی و خوشنود از آنها نیست و مدح و
ثنائی از آنها نفرموده و تمام فرق کفار در اینکه معنی شریکند و اختصاصی بفرقه دون فرقه ندارد و محبت خدا مخصوص بمؤمنین
است و در آیه اشعار است که در ترك اطاعت شائبه کفر است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 33
اشاره
101- إِن اللّهَ اصطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبراهِیمَ وَ آلَ عِمرانَ عَلَی العالَمِینَ [ 33 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا خداوند برگزید آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان
تفسیر
. چون خداوند سبحان بیان وجوب اطاعت پیغمبر [ص] را فرمود و اینکه مخصوص است محبت خداوند بتابعین رسول [ص]
خواست بفضیلت آنحضرت و آباء کرام او و انبیاء عظام تصریح فرماید که آنانند برگزیدگان خداوند برسالت و امامت و خصایص
روحانیه و جسمانیه که احدیرا مقاومت با آنها نشاید و باین آیه استدلال نمودهاند بر افضلیت انبیاء بر ملائکه و آل ابراهیم اسمعیل و
اسحق علی نبینا و آله و علیهما السلام و اولاد آندو بزرگوارند که انبیاء بنی اسرائیل از نسل حضرت اسحق و پیغمبر ما و امیر
المؤمنین و ائمه اطهار از نسل حضرت اسمعیل میباشند و آل عمران حضرت موسی و هرون میباشند که پسران عمران بن یصهر بن
فاهث بن یعقوبند و نیز حضرت عیسی و حضرت مریم بنت عمران است که به بیست و هشت پشت بیهود بن یعقوب میرسد و بین
صفحه 392 از 522
ایندو عمران هزار و هشتصد سال فاصله شده است و عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که اینکه آیه را تلاوت فرمود و فرمود
ما از آنها هستیم و ما بقیّه اینکه عترتیم و در مجالس از حضرت صادق [ع] روایت نموده که محمّد بن اشعث بن قیس کندي لعنه
اللّه بحضرت سید الشهداء [ع] عرض کرد چه حرمتی از براي شما است از طرف پیغمبر که سایرین ندارند و حضرت در جواب اینکه
آیه و آیه بعد را تلاوت فرمود بعد از آن فرمود و اللّه همانا محمّد [ص] از آل ابراهیم است و عترت هادیه هر آینه از آل محمدند و
در عیون در حدیث فرق [ صفحه 404 ] بین عترت و امت نقل نموده است که مأمون بحضرت رضا [ع] عرض کرد آیا خداوند تعالی
فضیلت داده است عترت طاهره را بر سایر مردم حضرت فرمود خداوند تعالی ظاهر ساخت فضل عترت را بر سایر مردم در محکم
کتاب خود مأمون عرض کرد در کجاي قرآن حضرت فرمود در اینکه آیه و از چند روایت استفاده میشود که کلمه آل محمّد هم
در آیه بالخصوص بوده منافقین حذف نمودهاند در هر حال برگزیدگان خداوند لابد باید معصوم از گناه و مطهر از رجس و منزه از
هر قبیح باشند چون مختار خدا عقلا نمیشود متصف باین صفات نباشد چنانچه در مجمع اینکه بیان را از اهل بیت عصمت و طهارت
نقل فرموده و اینکه فرمودهاند آل ابراهیم آل محمدند که موصوف باین صفاتند بنابراین مراد از آل ابراهیم و آل عمران انبیاء و ائمه
و حضرت مریم و حضرت زهرا سلام اللّه علیهما میباشند و غیر آنها را شامل نیست و فرموده است در قرائت اهل بیت و آل محمّد
علی العالمین وارد شده است و در برهان از طریق اهل سنت نقل نموده که در قرآن إبن مسعود ان اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل
ابراهیم و آل محمّد علی العالمین است و در منهج نسبت باخبار و تفاسیر اهل بیت [ع] داده که آل عمران علی بن أبی طالب است و
عمران نام ابو طالب است در توریۀ و اول برگزیده از آل ابراهیم محمّد است حقیر عرض میکنم مؤید اینکه معنی آنستکه اگر مراد
از عمران پدر حضرت موسی یا حضرت مریم باشد لازم میآید در آیه عطف خاص بر عام شده باشد بدون نکته مهمی زیرا که ایندو
عمران هر دو از آل حضرت ابراهیمند و اگر مراد حضرت ابو طالب باشد اگرچه آنهم از آل ابراهیم است لکن نکته تخصیص بذکر
آنستکه آل ابراهیم برگزیدگان به نبوتند و آل عمران برگزیدگان بامامت تا تصور نشود که بر گزیدگان خدا فقط انبیا هستند بلکه
معلوم شود مناط عصمت و طهارت است خواه انبیاء باشند خواه ائمه هدي و دیگر آنکه حضرت ابراهیم [ع] مسلما داخل در آل
ابراهیم است و الا لازم میآید افضلیت تمام انبیاء بنی اسرائیل بلکه اوصیاء آنها از آن حضرت با آنکه معلوم است آیه در مقام ذکر
فضل انبیاء عظام و اوصیاء آنها از اول دنیا تا آخر دنیا است بر همه اهل عالم و نمیشود مثل حضرت ابراهیم پیغمبر اولوالعزمی که بعد
از حضرت ختمی مرتبت افضل انبیاء است ذکر نشده باشد و اینکه قسم تعبیر در لسان عرب شایع است که آل فلان میگویند و خود
او را هم اراده میکنند [ صفحه 405 ] و باین مناسبت باید عمران هم داخل در آل عمران باشد و چون برگزیده خدا است باید یا
پیغمبر باشد یا وصی او و حضرت ابو طالب وصی دوازدهم حضرت عیسی بوده و ذکر مناقب و فضائلش از گنجایش اینکه کتاب
خارج است ولی ناچار بیک روایت اکتفا میکنم از امیر المؤمنین [ع] که فرمود قسم بخداوندي که محمّد را به نبوت مبعوث فرمود
اگر پدرم شفاعت تمام گناهکاران زمین را بنماید خداوند همه را میآمرزد و قسم بخدائیکه محمّد را بحق مبعوث فرمود نور پدرم
روز قیامت میپوشاند نور همه خلایق را مگر پنج نور را نور محمّد و نور من و نور حسن و نور حسین و نور اولاد حسین که ائمهاند
نور او از نور ماست دو هزار سال پیش از خلقت آدم خلق فرموده است خداوند آن نور را و در روایت دیگر بجاي نور من نور
فاطمه ذکر شده در هر حال معلوم است که مراد نور خمسه طیبه است که از نور پنجم نور ائمه طاهرین منشعب شده است و دیگر
آنکه عمران لفظ مشترك است و استعمال لفظ مشترك بدون قرنیه معینه جائز نیست و اگر مراد عمران سوم نباشد یکی از آن دو
عمران قرینه معینه ندارد و لذا مفسرین هم بطور تردید نقل نمودهاند ولی اگر مراد عمران سوم باشد قرینه معینهاش همانست که بنده
عرض کردم پس معین باراده است و اللّه اعلم بالمراد و معلوم میشود که حضرت ابو طالب باین اسم معروف بوده که امیر المؤمنین
علیه السلام را علی عمرانی میگفتند و چون برگزیده آل ابو طالب همان آل محمدند ممکن است قرائت اهل بیت در روایات داله بر
حذف اینکه کلمه طیبه را حمل بر تفسیر آل عمران نمود چنانچه سابقا در بیان جمع بین اخبار تحریف و اخبار حجیت ظاهر کتاب
صفحه 393 از 522
عرض شد و نیز روایتی که وارد شده است که بجاي آل عمران آل محمّد بوده است ممکن است حمل شود بر آنکه مراد از آل
عمران آل محمّد بوده و منافقین بآل آندو عمران تفسیر نمودهاند و اینکه ائمه معصومین براي فضل خودشان بکلمه آل ابراهیم
تمسک نمودهاند شاید براي آن بوده که دخولشان در اینکه کلمه جاي حرف نبوده و اگر میخواستند بآل عمران تمسک کنند
ممکن بود مخالفین بگویند لفظ مشترك است شاید مراد آن دو عمران باشند در هر حال در اینکه آل محمّد [ص] برگزیدگان
خدایند شکی نیست خواه بعنوان آل ابراهیم باشد خواه به عنوان آل عمران خواه بهر دو عنوان و آل مشتق از اول بمعنی رجوع است
و بعضی مشتق از اهل دانستهاند در هر حال معنی عرفی آن معلوم است که ذریه و اولاد [ صفحه 406 ] شخصند که نسبشان رجوع
بآن میکند و در معانی از حضرت صادق [ع] روایت شده که از آنحضرت پرسیدند از معنی آل محمّد فرمود کسانی هستند که
خداوند حرام نموده است بر پیغمبر [ص] نکاح آنانرا و نیز از آنحضرت روایت شده است که آل محمّد ذریه او هستند و اهل بیت او
ائمه و اوصیاء اویند و عترت او اصحاب عبایند و امت او مؤمنانی هستند که تصدیق نمودند بآنچه او از طرف خداوند آورده و
متمسک به ثقلین شدند که کتاب خدا و عترت و اهل بیت اویند که آیه تطهیر در شأن آنها نازل شده و مردم مأمور بتمسک به آن
دو شدند و آندو جانشین پیغمبرند بر امت بعد از او.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 34
اشاره
64- ذُرِّیَّۀً بَعضُها مِن بَعض وَ اللّه سَمِیع عَلِیم [ 34 ] -قرآن- 1
ترجمه
نسلی هستند که برخی از آنها از برخی میباشند و خدا شنونده دانا است.
تفسیر
. ذریه شخص عبارت از اولاد و نسل شخصند و اطلاق بر یکی و جماعت میشود و بر حسب ترکیب حال یا بدل است از آل و مراد
آنستکه آل ابراهیم و آل عمران یک سلسله هستند که بعضی از آنها از بعض دیگر منشعب شدهاند و عیاشی از حضرت صادق [ع]
نقل نموده که پرسیدند دلیل بر آنکه آل محمّد اهل بیت او هستند از قرآن چیست حضرت فرمود اینکه آیه که از آن معلوم میشود
آل شخص ذریه شخصند و ذریه شخص نسل شخص است که از صلب او باشد و در مجمع از آنحضرت نقل نموده که برگزیدگان
خدا بعضی از نسل بعضی هستند حقیر عرض میکنم شاید مراد آن باشد که اینها ذریه طیّبه هستند که بعضی از آنها از حقیقت
بعضی دیگرند یعنی تمامشان از یک نور خلق شدهاند چنانچه عقل و نقل بر اینکه معنی دلالت دارد و اللّه اعلم و خداوند شنوا است
اقوال آنانرا که تصدیق فضیلت برگزیدگان خدا را نمودند و اقوال آنانرا که منکر شدند و دانا است که چه کسانی قابل منصب
نبوت و امامتند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 35
اشاره
صفحه 394 از 522
151- إِذ قالَت امرَأَت عِمرانَ رَب إِنِّی نَذَرت لَکَ ما فِی بَطنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّل مِنِّی إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیع العَلِیم [ 35 ] -قرآن- 1
ترجمه
چون گفت زن عمران پروردگار من همانا من نذر نمودم از براي تو آنچه را در شکم من است که آزاد باشد پس قبول فرما از من
[ همانا توئی که شنونده دانائی. . [ صفحه 407
تفسیر
زن عمران پدر حضرت مریم مشهور آنستکه نامش حنه بوده است چنانچه از حضرت صادق [ع] مروي است و اگر ترتیب آیات
حجت باشد چنانچه در اوایل اینکه کتاب اشاره بآن شد ممکن است اینکه آیه قرینه معینه باشد بر مراد از عمران در آیه ان اللّه
اصطفی و چون روي سخن در اینکه سوره با نصاراي است نکته عطف خاص بر عام هم ممکن است بشود که اهتمام بذکر
فرمودهاند و مراد از آزادي او آنستکه هیچ خدمتی باو رجوع نکند و خادمه بیت المقدس باشد و بتضرع از خداوند مسئلت نموده که
نذر او را قبول کند و میگوید تو شنوائی که من نذر کردم و از تو طلب قبول نمودم و دانائی که نیت من خالص است در تقرب بتو و
محررا حال است از ما فی بطنی و اذ ظرف است براي اذکر مقدر یا سمیع علیم در آیه سابقه گویند در بنی اسرائیل معمول بوده که
پدر و مادر خدمت خود را باولاد رجوع نمایند مگر آنکه بنذر او را از خدمت خود آزاد و بخدمت بیت المقدس مشغول نمایند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 36
اشاره
فَلَمّا وَضَعَتها قالَت رَب إِنِّی وَضَعتُها أُنثی وَ اللّه أَعلَم بِما وَضَعَت وَ لَیسَ الذَّکَرُ کَالأُنثی وَ إِنِّی سَمَّیتُها مَریَمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها
230- مِنَ الشَّیطان الرَّجِیم [ 36 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس چون زائید او را گفت پروردگار من همانا من زائیدم او را دختر و خداوند داناتر است بآنچه زائید و نیست پسر مانند دختر و
همانا من نام نهادم او را مریم بدرستیکه من پناه میدهم او را بتو و نسلشرا از ابلیس رانده شده.
تفسیر
. چون حنه مادر حضرت مریم تصور میکرد پسر آبستن است وقتی دید دختر است و دختر براي عادت معمولی زنان قابل خدمت
دائمی در بیت المقدس نیست ملول شد و از باب ناامیدي عرض کرد بار الها اینکه دختر است و دختر مانند پسر نیست که بتواند
همیشه بخدمت بیت المقدس قیام نماید و خداوند براي تعظیم حضرت مریم در بین نقل کلام مادرش فرموده و خدا داناتر است
بآنکه چه دختري آورده که مثلا بهتر از هزار پسر است و بما وضعت بصیغه متکلم هم قرائت شده است و بنا بر اینکه اینکه جمله هم
کلام حنه است که در مقام تسلیت خود گفته که شاید در اینکه مولود سري باشد که خیر ما در آن باشد و اینکه قرائت را در مجمع
از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده و در کافی و قمی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که خداوند وحی فرستاد به عمران که من پسري
صفحه 395 از 522
بتو کرامت میکنم که مبارك و مستقیم است و کور مادرزاد و مرض برص را شفا میدهد و مرده را زنده میکند باذن خدا و پیغمبر
است بر بنی- [ صفحه 408 ] اسرائیل و عمران اینکه معنی را بحنه زوجه خود اظهار نمود لذا او وقتی آبستن شد انتظار داشت که
اینکه بچه آن پسر موعود باشد چون دید دختر است مأیوس شد و اینکه اظهارات را نمود که خلاصهاش آنستکه خدایا تو بما وعده
پسري دادي که پیغمبر باشد و دختر که پیغمبر نمیشود لذا خداوند فرمود که خدا میداند که چه زائید و چون خداوند عیسی را
بمریم کرامت فرمود همان بود که خدا وعده فرموده بود بعمران و بشارت باو داده بود قدومش را پس وقتی که ما هم بشما خبر
میدهیم از اولاد کسی چه کس بعمل میآید منکر نشوید و عیاشی از حضرت باقر [ع] قریب باین مضمون را نقل نموده و از
حضرت صادق [ع] روایت شده که بنا بود طفلی که او را وقف خدمت مسجد کنند از آنجا بیرون نیاید و چون دید دختر است
عرض کرد پسر مانند دختر نیست چون حیض میبیند و باید از مسجد بیرون رود و وقف مسجد باید از مسجد بیرون نیاید در هر
حال از جمله عرایضش اینکه بود که نام او را مریم گذاردم چون بزبان آنها مریم بمعنی عابده بوده خواسته است خداوند ببرکت
اینکه اسم اینکه نذر را از او قبول کند و او را موفق بخدمت بیت نماید تا اسم مطابق با مسمی باشد و براي حفظ او و نسلش از شر
وساوس شیطان بخدا پناه برده و در مجمع از پیغمبر روایت نموده که هیچ مولودي نیست مگر آنکه شیطان در حین ولادت او را
مس مینماید پس بگریه در میآید مگر مریم و پسر او که شیطان آندو را مس ننموده و گفتهاند معنی حدیث آن است که هر
مولودي مورد طمع شیطان میشود بطوریکه متأثر میشود غیر از آندو که ببرکت استعاذه ما در محفوظ ماندند از تأثیر شیطان رجیم
یعنی مطرود و رانده شده بسنگ مذلت و خواري از بارگاه احدیت تقدس شانه.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 37
اشاره
فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُول حَسَن وَ أَنبَتَها نَباتاً حَسَ ناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیها زَکَرِیَّا المِحرابَ وَجَدَ عِندَها رِزقاً قالَ یا مَریَم أَنّی لَک هذا
283- قالَت هُوَ مِن عِندِ اللّه إِن اللّهَ یَرزُق مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب [ 37 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس پذیرفت او را پروردگارش پذیرفتنی نیکو و پرورش داد او را پرورش دادنی نیکو و کفالت کرد او را زکریا هرگاه داخل شد بر
او زکریا در جایگاه عبادت یافت نزد او خوراکی را گفت اي مریم از کجا است مر ترا اینکه گفت آن از نزد خدا است همانا خدا
روزي میدهد هر کس را بخواهد بیشمار
تفسیر
. خداوند قبول کرد مریم را در مقام وفاء بنذر از مادرش بطرز خوشی و [ صفحه 409 ] آن اینکه بود که بجاي پسر قبول فرمود او را
با آنکه دختر بود و بعد از تولد پذیرفت او را در خانه خود با آنکه قابل خدمت نشده بود روایت شده که حنه بعد از ولادت مریم او
را در پارچه پیچید و بمسجد آورد و نزد علما که حفاظ بیت المقدس بودند گذارد و عرضه داشت منذوره خود را به پیشگاه شما
تقدیم میدارم و چون عمران پیشواي بیت المقدس و بزرگ بنی اسرائیل و کسی بود که قربانیها را او باید قبول کند علما براي پیش
قدمی در قبول اینکه افتخار در کفالت مریم مسابقه نمودند و مورد اختلاف شد حضرت زکریا که از پیغمبران بزرگ است فرمود
صفحه 396 از 522
من سزاوارترم از همه بکفالت مریم زیرا که شوهر خاله اویم و سایرین راضی نشدند مگر بقرعه و آمدند در کنار نهر اردن قرعه
کشیدند باین نحو که قلم خود را که با آن کتابت توریۀ مینمودند در آب افکندند باین شرط که قلم هر کس روي آب بیاید کفالت
مریم از آن او باشد و بخواست خداوند قلم آنها در آب فرو رفت و قلم حضرت زکریا بر آب ظاهر گردید و کفالت مریم را
عهدهدار گشت و او را بخانه برد و دایه براي او تعیین فرمود و کمال پذیرائی و حسن تربیت را در باره او اعمال میفرمود گفتهاند
در هر روز باندازه یک سال نمو میکرد و شاید باین مناسبت از پرورش با نبات تعبیر شده است و چون قابلیت دخول در مسجد را
پیدا کرد به مسجد آورد و براي او غرفه بنا کرد که بوسیله نردبان بآن غرفه میرفت و مشغول عبادت بود و هرگاه زکریا از مسجد
خارج میشد در آن غرفه را میبست و قفل میکرد و کلید شرا نزد خود نگاه میداشت و کمال مراقبت را در حفظ او مینمود ولی هر
وقت مراجعت میکرد و وارد بر مریم میشد میدید نزد او میوه را که موسم آن نبود مانند آنکه اگر زمستان بود میوه تابستانی میدید و
اگر تابستان بود میوه زمستانی تا آنکه از روي تعجب سؤال نمود اي مریم از کجا اینکه میوه هاي گوناگون براي تو میرسد با آنکه
درهاي بیت بروي تو قفل است مریم جواب داد استبعاد مفرما اینکه تحف الهی است که براي کنیزش میفرستد همانا خداوند هر
کس را بخواهد روزي میدهد بیشمار ولی در روایات ما وارد است که عیال حضرت زکریا خواهر حضرت مریم بوده نه خاله او و
بعضی گفتند مراد از محراب مسجد یا اشرف مواضع آن است که جایگاه حرب با شیطان است شاید آنغرفه در اشرف مواضع [
صفحه 410 ] بیت بنا شده بود و عیاشی از حضرت باقر [ع] نقل نموده که حضرت زهرا [ع] و حضرت امیر [ع] با یکدیگر تراضی
نمودند که سیده زنان عالم امورات خانه را از جارو و خمیر نمودن و پختن نان و غیرها منظم نماید و امام متقیان کارهاي خارج را
مانند آوردن هیزم و تهیه ماکول و مشروب را بعهده داشته باشد یکروز حضرت امیر وارد شد پرسید آیا در خانه چیزي هست براي
من بیاور حضرت زهرا عرض کرد قسم بخدائی که بزرگ فرموده است حق تو را سه روز است چیزي در خانه ما بهم نمیرسد
حضرت امیر فرمود پس چرا نفرمودي عرض کرد پیغمبر نهی فرمود مرا از آنکه چیزي از شما بخواهم حضرت از خانه بیرون رفت و
یک دینار قرض نمود و بسمت خانه مراجعت نمود در بین راه مقداد بن اسود را ملاقات فرمود در صورتی که شب شده بود فرمود
در اینوقت چه شده که از خانه بیرون آمدي عرض کرد گرسنه ماندم حضرت دینار را باو مرحمت فرمود و دست تهی بخانه آمد
دید پیغمبر [ص] نشسته و حضرت زهرا نماز میخواند میان آندو و چیزي است که روي پوش بر آن افکندهاند چون حضرت زهرا از
نماز فارغ شد روپوش را برداشت قدحی هویدا شد از نان و گوشت فرمود اي فاطمه اینکه از کجا است عرض کرد او از نزد
خداست همانا خدا روزي میدهد هر کس را میخواهد بی- شمار پس پیغمبر [ص] به امیر المؤمنین فرمود آیا خبر دهم تو را بمانند
خودت و مانند زهرا عرض کرد بلی فرمود مانند زکریا وقتی که داخل شد بر مریم در محراب پس یافت نزد او رزقی را و تا آخر
آیه تلاوت فرمود پس یک ماه از آن قدح خوردند و آن قدحی است که قائم [ع] از آن میخورد و آن نزد ما است و اینکه روایت را
مفسرین اهل سنت مانند زمخشري و بیضاوي و غیر آندو با مختصر تفاوتی در تفاسیرشان نقل و تسلیم نمودهاند پس اي برادر عزیز
ببین مقام توکل و صبر بر عبادت و انفاق در راه خدا را باز ما تصور میکنیم که اگر یک ساعت دست از کسب بکشیم و عبادت خدا
را کنیم یا ده شاهی از مخارج یومیه خودمان انفاق کنیم گرسنه میمانیم پس ما ایمان بقول خدا و روایات مسلمه اهل بیت نداریم و
معرض از کتاب و سنتیم پناه میبریم بخداوند تعالی از وساوس شیطان که چگونه انسانرا اغفال مینماید.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 38
اشاره
[ 124 [ صفحه 411 - هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا رَبَّه قالَ رَب هَب لِی مِن لَدُنکَ ذُرِّیَّۀً طَیِّبَۀً إِنَّکَ سَمِیع الدُّعاءِ [ 38 ] -قرآن- 1
صفحه 397 از 522
ترجمه
آنجا خواند زکریا پروردگار خود را گفت پروردگار من ببخش مرا از قبل خود فرزندي پاکیزه همانا تو شنونده دعائی.
تفسیر
. همانوقت که حضرت زکریا کرامت حضرت مریم و منزلت او را در پیشگاه احدیت مشاهده نمود یا در همان مکانکه ایستاده بود
از خداوند مسئلت نمود که خداوند فرزندي باو کرامت کند پاکیزه از معاصی و مبارك چنانچه بحنه عطا کرد گفتهاند از خداوند
خواست که آن فرزند از ایشاع دختر عمران باشد و مانند مریم باشد در کرامت نزد خدا و عیاشی از حضرت باقر [ع] نقل نموده که
حضرت مریم خوش صورت و اندامترین زنان بود و در محراب مشغول نماز بود و محراب از نور جمال او روشن بود و در تفسیر
امام است که وقتی زکریا دید که میوه زمستانی در تابستان و میوه تابستانی در زمستان براي مریم حاضر میشود با خود گفت چنین
خداوندي قادر است که بمن فرزند عطا کند با آنکه پیر شدهام و زنم نازاد است و از خدا مسئلت نمود فرزندي مبارك و عرض
کرد همانا تو شنونده دعائی یعنی اجابت کننده آنرا.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 39
اشاره
[ فَنادَته المَلائِکَۀُ وَ هُوَ قائِم یُ َ ص لِّی فِی المِحراب أَن اللّهَ یُبَشِّرُكَ بِیَحیی مُصَدِّقاً بِکَلِمَۀٍ مِنَ اللّه وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیا مِنَ الصّالِحِینَ [ 39
199- -قرآن- 1
ترجمه
پس ندا کردند او را فرشتگان و او ایستاده بود نماز میگذارد در محراب بدرستیکه خدا مژده میدهد ترا بیحیی که تصدیق کننده
است بکلمه از خدا و آقا و نگاهدار شهوت و پیغمبري است از شایستگان.
تفسیر
. همانوقت که حضرت زکریا از خداوند مسئلت فرزند نمود نداء ملائکه باو رسید در حالیکه در محراب عبادت مشغول نماز بود که
خداوند بشارت میدهد تو را بقدوم فرزندي که نام او یحیی است که احیاء قلوب مینماید و او اول کسی است که بحضرت عیسی که
ملقب بکلمۀ اللّه است ایمان میآورد و او آقا و سید قوم خود است و او برتري دارد بر همه مردم به اینکه که خیال معصیت در خود
راه نمیدهد و در تفسیر امام است که سید است یعنی رئیس است در طاعت خدا بر اهل طاعت و حصور است یعنی کاملا نفس خود
را محصور نموده از شهوات و ملاهی روایت شده است که در کودکی بجمعی از کودکان رسید آنها او را ببازي دعوت نمودند
[ فرمود من براي بازي خلق نشدهام و از حضرت صادق [ع] روایت شده که او زن ندیده بود در هر حال او پیغمبري [ صفحه 412
است که در عداد صالحین بشمار میآید یا از نسل آنها است و در تفسیر امام است که خداوند کودکانرا ملحق بمردان کامل العقل
ننموده مگر چهار نفر را عیسی بن مریم و یحیی بن زکریا و حسن و حسین علیهما السلام و اول تصدیق حضرت یحیی عیسی را
صفحه 398 از 522
وقتی بود که در شکم مادر بود چون غیر از حضرت زکریا کسی وارد صومعه مریم نمیشد با نردبان بصومعه وارد میشد و اطلاع بر
حال او پیدا میکرد و در وقت مراجعت در صومعه را قفل و دریچه کوچکی که در بالاي در بود براي رسیدن نسیم بمریم باز می-
نمود چون دید مریم آبستن شده نگران شد و با خود گفت در اینجا غیر از من کسی راه ندارد و مریم آبستن است الآن من در بنی
اسرائیل متهم میشوم و یقین میکنند که او از من آبستن شده است و اینکه خاطره را بزوجه خود اظهار نمود زن در جواب گفت
مترس خداوند نصیب تو را جز خیر مقدر نفرموده مریم را بیاور نزد من به بینم او را و از او پرسش نمایم پس حضرت زکریا او را
نزد همسر خود آورد و چون وارد شد بر خواهر بزرگ خود او براي مریم تواضع نکرد پس خداوند اذن داد بحضرت یحیی که در
شکم مادر بود که بدست فشار بر مادر آورد و گفت اي مادر سیده زنان عالمیان مشتمل بر سید مردان عالمیان بر تو وارد شد
نمیایستی پس ناچار از درد ایستاد و یحیی در شکم مادر سجده کرد و اینکه اول تصدیق او بود عیسی را و اینکه است معنی قول
پیغمبر که فرمود حسن و حسین دو آقاي جوانان اهل بهشتند مگر دو پسر خاله عیسی و یحیی علی نبینا و اله و علیهما السلام.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 40
اشاره
137- قالَ رَب أَنّی یَکُون لِی غُلام وَ قَد بَلَغَنِیَ الکِبَرُ وَ امرَأَتِی عاقِرٌ قالَ کَذلِکَ اللّه یَفعَل ما یَشاءُ [ 40 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفت پروردگار من کجا میباشد براي من پسري با آنکه رسیده است مرا پیري و زنم نازاد است گفت همچنین خدا میکند آنچه را
میخواهد.
تفسیر
. حضرت زکریا از اینکه مژده خداوند استبعاد عادي یا استفهام فرمود و بنظر حقیر از شدت وجد و خوشحالی گاه میشود انسان
استبعاد میکند و مقصودش استبعاد یا استفهام نیست و در اینجا مقصود آن بوده که اظهار تشکر کند و خداوند هم مژده را تاکید و
قدرت کامله خود را تقریر فرماید که از پیرمرد ضعیف و زن نازاده که به سن یأس رسیده و تاکنون اولاد نیاورده چنین اولادي
[ مرحمت میفرماید که خارق عادت است و اللّه اعلم [ صفحه 413
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 41
اشاره
171- قالَ رَب اجعَل لِی آیَۀً قالَ آیَتُکَ أَلاّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَۀَ أَیّام إِلاّ رَمزاً وَ اذکُر رَبَّکَ کَثِیراً وَ سَبِّح بِالعَشِی وَ الإِبکارِ [ 41 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفت پروردگار من قرار بده براي من نشانه گفت نشانه تو آنست که سخن نگوئی با مردم سه روز مگر باشاره و یاد کن پروردگار
صفحه 399 از 522
خود را بسیار و تسبیح کن در شبانگاه و بامداد.
تفسیر
. حضرت زکریا پس از تسجیل بشارت الهی از خداوند استدعا نمود که علامتی قرار دهد براي او که آبستن شدن ایشاع را بشناسد
تا استقبال نماید شکر الهی را لذا خطاب رسید علامت آنستکه نمیتوانی با مردم سخن بگوئی در مدت سه روز مگر باشاره و بعضی
گفتهاند آنحضرت مخصوصا در آن سه روز با کسی سخن نگفت براي آنکه ممحّض باشد تکلم او در آنمدت بذکر خداوند و
شکر نعمت او گویا آنکه فرموده است نشانه آنکه سه روز موفق میشوي که سخن نگوئی و زبانت مخصوص بذکر و شکر باشد و
عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که حضرت زکریا چون از خداوند مسئلت ولد نمود و نداي ملائکه باو رسید خواست
یقین کند که اینکه نداي الهی است پس وحی رسید که سه روز حرف نزن چون سه روز حرف نزد یقین کرد که کسی قادر نمیشود
بر اینکه امر جز خدا بنظر حقیر مراد آنستکه پس از سه روز یقین کرد که نداي الهی بوده چون اگر کمک الهی نبود نمیتوانست سه
روز با کسی حرف نزند مگر باشاره و نیز عیاشی از یکی صادقین علیهما السلام نقل نموده که بسر اشاره میفرمود و گفتهاند که در
آنسه روز مأمور بود که بذکر خداوند مشغول باشد و تسبیح بکند حق را از ظهر یا از عصر تا شب و از طلوع فجر تا هنگام چاشت.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 42
اشاره
122- وَ إِذ قالَت المَلائِکَۀُ یا مَریَم إِن اللّهَ اصطَفاك وَ طَهَّرَك وَ اصطَفاك عَلی نِساءِ العالَمِینَ [ 42 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه گفتند فرشتگان اي مریم بدرستیکه خداوند برگزید تو را و پاکیزه گردانید و اختیار کرد تو را بر زنان جهانیان.
تفسیر
. ملائکه با حضرت مریم شفاها صحبت میکردند چون که او محدثه بود یعنی هم صحبت با ملائکه بود میگفت و میشنید و در
بیان وجه تکرار اصطفاء در آیه شریفه گفتهاند اصطفاء اول قبول اوست از مادرش با آنکه تا آن زمان دختر قبول نمیشد و توفیق
اوست بعبادت بنحو اکمل و بینیاز کردن اوست بمائده بهشتی از [ صفحه 414 ] کسب و تطهیر اوست از عادت زنان و اصطفاء دوم
هدایت اوست و هم صحبتی او با ملائکه و تخصیص او است بکرامات سنیه مانند فرزندي چون حضرت عیسی بیپدر و تبرئه
ساحت مقدس آنحضرت از تهمت یهود بسبب به زبان آمدن کودك و قرار دادن او و پسرش را آیت براي جهانیان و در مجمع از
حضرت باقر [ع] روایت نموده که معنی آیه آنست که اختیار کرد تو را خداوند از نسل پیغمبران و پاك کرد ترا از زنا و برگزید ترا
براي ولادت عیسی بدون شوهر و بنظر حقیر اصطفاء اول بمعنی اختیار است یعنی خداوند اختیار کرد تو را براي خود یعنی براي
خدمت خانه خود و عبادت خود و دمیدن روح خود و لذا متعلق آن ذکر نشده و اصطفاء دوم متضمن معنی تفضیل است یعنی
برگزید و تفضیل داد تو را بر زنان جهانیان لذا متعلق آن ذکر شده است و در بحار روایت امام باقر [ع] را که ذکر شد بدون ذیل آن
که ظاهرا منافی با نظریه حقیر است نقل نموده است در هر حال او سیده زنان عصر خود بود و حضرت زهرا سلام اللّه علیها سیده
صفحه 400 از 522
زنان عالمیان از اولین و آخرین است و روایات کثیره دلالت بر اینکه معنی دارد از آن جمله در علل از حضرت صادق [ع] روایت
نموده که ملائکه از آسمان نازل میشدند و با حضرت زهرا [ع] صحبت میکردند لذا ملقبه بمحدثه شده است تا آن که وقتی براي
او ملائکه اینکه آیه را تلاوت نمودند باین نحو که گفتند یا فاطمۀ ان اللّه اصطفیک و طهرك و اصطفیک علی نساء العالمین
حضرت زهرا فرمود آیا تفضیل داده نشده است مریم بنت عمران بر زنان جهانیان ملائکه عرض کردند مریم سیده زنان عالم خود
بود و خداوند تو را سیده زنان عالم خودت و عالم او و سیده زنان اولین و آخرین فرموده و مؤید اینمعنی روایتی است که عامه و
خاصه نقل نمودند که پیغمبر [ص] بعد از نزول مائده براي حضرت زهرا فرمود الحمد للّه که خداوند تو را شبیه بسیده زنان بنی
اسرائیل فرمود معلوم میشود که سیادت مریم اختصاص به بنی اسرائیل داشته و سیده نساء العالمین بقول مطلق حضرت زهرا سلام اللّه
علیها است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 43
اشاره
80- یا مَریَم اقنُتِی لِرَبِّک وَ اسجُدِي وَ ارکَعِی مَعَ الرّاکِعِینَ [ 43 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي مریم عبادت کن براي پروردگارت و سجود کن و رکوع نما با رکوع کنندگان.
تفسیر
. نداي ملائکه بمریم رسید که برخیز و مشغول بعبادت پروردگارت شو [ صفحه 415 ] و سجود کن و رکوع نما با رکوع کنندگان
که تمام ارکان عبادت از تو شایسته و قبول است و باید چنانچه مردان قیام بعبادت مینمایند قیام نمائی و کمی از آن ها نداشته باشی
و در تقدیم سجود بر رکوع اشاره است باهمیت آن در مقام عبادت زیرا که نهایت خضوع است و باید در مقابل نهایت عظمت و
جلال و استحقاق شکر و اقبال بجاي آورد روایت شده است بعد از اینکه ندا بحضرت مریم براي نماز برخواست و بقدري در نماز
ایستاد که پاهاي مبارك او ورم نمود چنانچه در باره حضرت زهرا هم بهمین نحو بلکه بالاتر روایت شده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 44
اشاره
ذلِکَ مِن أَنباءِ الغَیب نُوحِیه إِلَیکَ وَ ما کُنتَ لَدَیهِم إِذ یُلقُونَ أَقلامَهُم أَیُّهُم یَکفُل مَریَمَ وَ ما کُنتَ لَدَیهِم إِذ یَختَصِ مُونَ [ 44 ] -قرآن-
170-1
ترجمه
اینکه از اخبار غیب است وحی مینمائیم آنرا بتو و نبودي تو نزد ایشان هنگامیکه میانداختند قلمهاشان را که کدام یکشان کفالت
صفحه 401 از 522
نمایند مریم را و نبودي تو نزد آنها هنگامیکه نزاع میکردند.
تفسیر
. چون پیغمبر [ص] امی بود و درس نخوانده بود و خط ننوشته بود آنچه را از قصص و حکایات سابقین در قرآن ذکر شده معلوم
است که از عالم غیب باو خبر داده شده است و قصه نزاع احبار بنی اسرائیل براي کفالت مریم و کشیدن قرعه و انداختن قلمهاي
خودشان را در آب و بیرون آمدن قلم حضرت زکریا در ذیل تفسیر آیه فتقبلها ربها گذشت و بنظر حقیر ذکر اینکه واقعه باین
کیفیت که خداوند بحبیب خود دو مرتبه میفرماید تو نبودي در چنین وقتی و تو نبودي در چنین موقعی براي اظهار مسرت است از
اینکه تشاح و نزاع زیرا که براي تقرب بخدا و کسب اینکه شرافت الهیه نزاع میکردند و اینکه خیلی نادر است و البته اگر اتفاق افتد
آن هم در بین علما یا انبیاء خداوند بقدري خوشوقت میشود که میخواهد حبیبش هم در آنوقت و آنجا حاضر باشد و به بیند و در
اینکه مسرت با خدا شریک باشد و اشعار است باین معنی که اولیاء خداوند اگر بنا باشد در چیزي تشاجر و مسابقه و مخاصمه
نمایند سزاوار است در اینکه قبیل امور باشد و مخاصمات دنیا وي شایسته مقام و لایقشان آنان نیست و اللّه اعلم و در اینکه آیه
اشاره است بمشروعیت قرعه و اخبار مؤکد آنست.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 45
اشاره
- [ إِذ قالَت المَلائِکَ ۀُ یا مَریَم إِن اللّهَ یُبَشِّرُك بِکَلِمَ ۀٍ مِنه اسمُه المَسِیح عِیسَ ی ابن مَریَمَ وَجِیهاً فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ مِنَ المُقَرَّبِینَ [ 45
[ 190 [ صفحه 416 - قرآن- 1
ترجمه
هنگامیکه گفتند ملائکه اي مریم همانا خدا بشارت میدهد تو را به کلمه از خود که نام او است مسیح عیسی پسر مریم که صاحب
جاه در دنیا و آخرت و از مقربان است.
تفسیر
. ظرف متعلق است بعامل مقدر که اذکر باشد و لقب حضرت عیسی کلمۀ اللّه است بمناسبت آن که به کلمه کن وجودیه از روح
خداوند بدون پدر بوجود آمده و نام آن کلمه مسیح است که گفتهاند معرب مشیح است که در عبري بمعنی مبارك است و بنظر
حقیر مسیح است براي آنکه هر چه را مسح کند بکمال لایق خود میرساند شاید با همان کلمه و روح احیاء اموات مینمود و شفاي
امراض میداد باذن خداوند و تذکیر ضمیر بمناسبت معنی است و مؤید اینکه معنی آن است که خداوند فرمود اسمه المسیح یعنی
علامت آن کلمه مسیح است که بهر چه برسد کارگر است زنده میکند و شفا میدهد و الا معلوم است مسیح لقب حضرت عیسی
است و نام آن حضرت عیسی است که گفتهاند معرب ایشوع است و کنیه آن حضرت إبن مریم است اگرچه گفتهاند اسم در اینجا
بر حاکی از شخص اطلاق شده و تقدیم لقب براي تعظیم است مانند آن که ما میگوئیم یا مصطفی محمّد یا مرتضی علی ولی
لطف کلام در نظریه مذکوره است و در اینکه آیه جمع بین اسم و لقب و کنیه آنحضرت و منشا لقب که آن هم لقب دیگري است
صفحه 402 از 522
شده براي مزید بصیرت و اهتمام بشأن آنحضرت و تأکید شده است اینکه معنی بدو صفت که یکی وجاهت و جاه آنحضرت است
چنانچه قمی نقل نموده در دنیا به نبوت و ریاست و در آخرت بشفاعت و علو مرتبت و دیگر قرب آنحضرت است در بارهگاه
احدیت به اینکه که بآسمان رفته و با ملائکه هم صحبت شده و در اعلی علیین جاي گرفته است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 46
اشاره
73- وَ یُکَلِّم النّاسَ فِی المَهدِ وَ کَهلًا وَ مِنَ الصّالِحِینَ [ 46 ] -قرآن- 1
ترجمه
و سخن میگوید با مردم در گهواره و در میانه سالی و باشد از شایستگان
تفسیر
. حضرت عیسی [ع] در گهواره تکلم فرمود و شهادت داد بر بندگی خود و برائت ساحت مادرش از تهمت یهود و اینکه رسول
خداوند و داراي شریعت و کتاب است و در سن کهولت که میانه سالی است و زمان کمال و وقوف قواي بدنی است هم مقصد
خود را تقریر و بهمان نحو با مردم تکلم فرمود و آنها را دعوت بدین حق و انجیل نمود و تفاوتی در طرز سخن او در اینکه دو حال
[ روي نداد و اینکه یکی از معجزات آن حضرت بشمار میآید و بعضی گفتهاند ابتداء سن کهولت چهل سالگی است [ صفحه 417
و آن حضرت در سن سی سالگی مبعوث برسالت شد و سی ماه یا سه سال و نیم هم دعوت فرمود و بآسمان رفت پس اینکه آیه
دلیل بر نزول او است که میاید در سن کهولت و بهمان نحو با مردم سخن میگوید و در رکاب امام زمان دعوت بدین حق مینماید و
اقتداء بآن حضرت میفرماید و شاید اشاره باشد باین معنی که خداوند فرموده و از صالحین است یعنی آن وقت دیگر پیغمبر نیست
بلکه از شایستگان از براي تأیید و ترویج دین پیغمبر آخر الزمان است و از إبن عباس روایت شده که وقتی حضرت خدیجه بحضرت
زهرا [ع] حامل شد شبی حضرت رسول [ص] وارد خانه شد دید حضرت خدیجه مشغول بصحبت است فرمود با که صحبت میداري
عرض کرد با طفلی که در رحم دارم پیغمبر [ص] فرمود مژده باد تو را بمقدم دختري که مادر امامان و پیشوایان خلق است چنانچه
در باره حضرت مریم و عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام هم بهمین نحو روایت شده که در شکم مادر با هم تکلم میفرمودند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 47
اشاره
قالَت رَب أَنّی یَکُون لِی وَلَدٌ وَ لَم یَمسَسنِی بَشَرٌ قالَ کَذلِک اللّه یَخلُق ما یَشاءُ إِذا قَضی أَمراً فَإِنَّما یَقُول لَه کُن فَیَکُون [ 47 ] -قرآن-
173-1
ترجمه
صفحه 403 از 522
گفت پروردگار من کجا باشد مرا ولد با آنکه مس نکرده است مرا بشري گفت اینکه چنین خدا میآفریند هر که را میخواهد چون
مقرر فرماید امریرا پس همانا میگوید مر آنرا بشو پس میشود.
تفسیر
. حضرت مریم بعد از شنیدن بشارت الهی تعجب فرمود و خواست بداند که بچه وسیله خداوند اینکه چنین پسري باو کرامت
میفرماید عرض کرد بار الها از کجا چنین پسري بمن کرامت میفرمائی با آنکه تاکنون دست بشري بمن نرسیده است خداوند فرمود
کار خدا اینطور است وقتی قضا و حکم الهی جاري شد بر امري احتیاج بماده و مدت و شرایط عادیه ندارد همین قدر که بگوید
بشو میشود و اینکه دلالت بر کمال قدرت و عظمت الهی دارد که بدون اسباب کارگر است حقیر عرض میکنم ظاهرا احتیاج
بگفتن کن هم نباشد و اینکه کنایه باشد از تعلق اراده تکوینیه بچیزي و براي آنکه مطلب بفهم ما نزدیک شود که خیلی سریع است
باین بیان فرمودهاند چون ما زودتر از اینکه یک کلمه بشو بگویند و بشود تصور نمیکنیم و الا خداوند [ صفحه 418 ] باراده خلق
میفرماید چنانچه در علوم عقلیه مبرهن است و از إبن عباس روایت شده است که حضرت مریم در غرفه خود پشت پرده بود ناگاه
مرد سفید پوشی را دید و پناه برد بخدا که آنمرد پرهیزگاري باشد پس دمید او در گریبان پیراهنش و رسید آن نفخه برحمش و
آبستن شد و او جبرئیل علیه السلام بود که براي او به صورت مرد تام الخلقه ممثل شده بود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 48 تا 49
اشاره
وَ یُعَلِّمُه الکِتابَ وَ الحِکمَ ۀَ وَ التَّوراةَ وَ الإِنجِیلَ [ 48 ] وَ رَسُولًا إِلی بَنِی إِسرائِیلَ أَنِّی قَد جِئتُکُم بِآیَۀٍ مِن رَبِّکُم أَنِّی أَخلُق لَکُم مِنَ الطِّینِ
کَهَیئَۀِ الطَّیرِ فَأَنفُخ فِیه فَیَکُون طَیراً بِإِذن اللّه وَ أُبرِئ الَأکمَهَ وَ الَأبرَصَ وَ أُحی المَوتی بِإِذن اللّه وَ أُنَبِّئُکُم بِما تَأکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی
474- بُیُوتِکُم إِن فِی ذلِکَ لَآیَۀً لَکُم إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 49 ] -قرآن- 1
ترجمه
و میآموزد او را کتاب و حکمت و توریۀ و انجیل و میفرستد او را به پیغمبري بسوي بنی اسرائیل که همانا من بتحقیق آوردم براي
شما آیتی از پروردگار شما همانا من میسازم براي شما از گل شبیه صورت مرغ پس میدمم در آن پس میشود مرغی به اذن خدا و
شفا میدهم کور مادرزاد و پیس را و زنده میکنم مردگانرا بدستور خدا و خبر میدهم شما را بآنچه میخورید و آنچه ذخیره میکنید
در خانههاي خودتان همانا در اینکه هر آینه نشانه است از براي شما اگر هستید گروندگان
تفسیر
. خداوند بحضرت عیسی تعلیم فرمود کتابهاي آسمانیرا که بر انبیاء سلف نازل فرموده بود و گفتهاند نه جزء از صنعت کتابت را
مخصوص باو فرمود و یک جزء آنرا بسایر خلق عطا کرد و گفتهاند مراد از کتاب جنس کتب سماوي است و اینکه توریۀ و انجیل
اختصاص بذکر یافته براي فضیلت اندو است و تعلیم فرمود باو حکمت و دانش علمی و عملی را و فرستاد او را با منصب رسالت
بسوي طایفه بنی اسرائیل و در اکمال از حضرت باقر [ع] روایت نموده که رسالت او مخصوص ببنی اسرائیل بود و نبوتش مخصوص
صفحه 404 از 522
ببیت المقدس حقیر عرض میکنم شاید مراد آن باشد که وحی فقط در بیت المقدس بآن حضرت میرسید در هر حال فرمود من
حجت و دلیل بر نبوت خود دارم و آن آنستکه مجسمه مرغ را از گل میسازم و میدمم در آن مرغی میشود زنده و پرواز میکند ولی
دمیدن از من است و جان گرفتن او از خدا است و کور اصلی و مرض پیسی را شفا میدهم و مرده را زنده میکنم ولی همه اینکارها
از من به اذن خدا صادر میشود چون اینکارها از قدرت بشر خارج است خداوند بمن عنایتی [ صفحه 419 ] فرموده که اینکه
معجزات باید از دست من ظاهر شود و اگر عنایت او نباشد من به تنهائی هیچ کاري نمیتوانم بکنم و علم غیب هم بمن عنایت
فرموده و اینکه معجزات باهرات دلیل و حجت است از براي شما بر صدق من اگر شما معاند نباشید و از گروندگان بدین حق باشید
قمی از حضرت باقر [ع] روایت فرموده که حضرت عیسی بعد از آنکه اظهار نبوت و ادعاء احیاء مرغ گلی و شفا کور و مرض پیسی
را فرمود بنی اسرائیل گفتند همه اینها سحر است یک معجزي بکن که ما بدانیم تو راست میگوئی حضرت عیسی فرمود اگر بگویم
شب چه خوردید و چه آشامیدید و چه براي فردا ذخیره نمودید پیش از آنکه از خانه بیرون آمده باشید قبول میکنید که راستگو
هستم گفتند بلی حضرت تمامی حالات آنها را در خانه خودشان که چه خوردند و چه کردند و چه آشامیدند و چه برداشتند و چه
گذاردند میفرمود باز بعضی ایمان میآوردند و بعضی منکر میشدند با آنکه اگر میخواستند ایمان بیاورند حجت کافی داشتند و نعلمه
بصیغه متکلم و انی اخلق بکسر همزه و طائرا بجاي طیرا نیز قرائت شده است و از جمله کسانی را که حضرت عیسی زنده نمود سام
بن نوح بود که حضرت او را مختار در بقاء و عود نمود و او گفت هنوز سختی جانکندن را فراموش نکردم و عود را اختیار کرد و
دیگر یکی از دوستان آن حضرت بود که بخواهش مادرش او را زنده کرد و بیست سال بعد از آن در دنیا بود و زن گرفت و اولاد
پیدا کرد چنانچه در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 50
اشاره
- وَ مُ َ ص دِّقاً لِما بَینَ یَدَي مِنَ التَّوراةِ وَ لِأُحِل لَکُم بَعضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَیکُم وَ جِئتُکُم بِآیَۀٍ مِن رَبِّکُم فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُون [ 50 ] -قرآن- 1
182
ترجمه
و تصدیق کنندهام مر آنچه را میان دو دستم میباشد از توریۀ و براي آنکه حلال کنم برخی از آنچه حرام شده است بر شما و آوردم
براي شما معجزه از پروردگارتان پس بترسید از خدا و اطاعت کنید مرا
تفسیر
. حضرت عیسی در آیه قبل فرمود آوردم براي شما آیتیرا و در اینکه آیه میفرماید و حال آنکه تصدیق کنندهام بتوریۀ واقعی که
میان دو دستم موجود است از توریۀ نه آنچه را که شما تحریف نمودید یا آنکه تصدیق کنندهام کتابی را که قبل از من نازل شده
که آن توریۀ است و من حلال مشکلات اویم و براي آنکه حلال کنم بعضی از محرمات در شریعت موسی!!! گاو و گوسفند [
صفحه 420 ] و ماهی و گوشت شتر و بعضی از مرغان و احترام شنبه را و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که ما بین حضرت
داود و حضرت عیسی چهار صد سال فاصله بود و شریعت حضرت عیسی اقرار بتوحید و نفی شرك و عمل بوصیت نوح و ابراهیم و
صفحه 405 از 522
موسی بود و انجیل بر او نازل شد و در آن مواعظ و امثال و احکامی بود غیر از احکام حدود و مواریث و تخفیف داده شده بود در
احکام شریعت حضرت موسی چنانچه خداوند در اینکه آیه فرموده و هر کس بحضرت عیسی ایمان آورد آنحضرت مأمور نمود او
را به ایمان بشریعت توریۀ و انجیل فیض ره فرموده نسخ بعضی از احکام توریۀ منافی با تصدیق بآن نیست چنانچه در قرآن نسخ
بعضی از آیات قرآن ببعضی منافی با تصدیق بهمه نیست چون نسخ در حقیقت بیان انتهاء حکم است و تخصیص در زمان یعنی تا
یک زمانی اینکه حکم بوده و بعد از آن نیست و اینکه بیان اتیان بمعجزه تکرار شده است اولا براي اقامه حجت فرموده و اخیرا
براي تنفیذ حکم باطاعت مانند آنکه کسی بگوید من دلیلی بر مدعاي خود دارم و آن اینکه است بعد بگوید دلیل آوردم پس قبول
کنید ادعاي مرا و بعضی گفتهاند مراد آنستکه من آیت دیگري بر صدق خود آوردم که میگویم عبادت خدا را کنید در آیه بعد و
اینکه دعوت انبیا است که همه براي آن آمدهاند و اینکه دعوت خود فارق بین ساحر و نبی است و بنابراین جمله فاتقوا اللّه و
اطیعون معترضه است و انصاف اینکه است که اینوجه خیلی بعید است و بنظر حقیر در مقام وعظ و خطابه تکرار مؤنه لازم ندارد
بلکه لازمه اینکه مقام است و بدون تکرار غرض حاصل نمیشود چنانچه متعارف است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 51
اشاره
76- إِن اللّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُم فَاعبُدُوه هذا صِراطٌ مُستَقِیم [ 51 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا خداوند پروردگار من و پروردگار شما است پس بندگی کنید او را اینراهی است راست.
تفسیر
. کمال علم بتوحید الهی است و کمال عمل بعبادت و اطاعت خداوند است و جامع بین علم و عمل راه راست و دین حق است که
شخص را بسعادت دنیا و آخرت میرساند و تصریح حضرت عیسی بعبودیت خود براي تنبیه نصاري است که او را از نسبت الوهیت
مبري دارند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 52
اشاره
- فَلَمّا أَحَس عِیسی مِنهُم الکُفرَ قالَ مَن أَنصارِي إِلَی اللّه قالَ الحَوارِیُّونَ نَحن أَنصارُ اللّه آمَنّا بِاللّه وَ اشهَد بِأَنّا مُسلِمُونَ [ 52 ] -قرآن- 1
[ 172 [ صفحه 421
ترجمه
پس چون احساس کرد عیسی از آنان کفر را گفت کیانند یاوران من به سوي خدا گفتند حواریون ما یاوران خدائیم گرویدیم باو و
صفحه 406 از 522
گواه باش به آنکه ما منقادانیم.
تفسیر
. قمی روایت فرموده از حضرت صادق [ع] که چون شنید حضرت عیسی و دید کفر آنها را گفت کیست اعوان من بسوي راه خدا
گفتند حواریون ما یاوران دین خدائیم و تو را گواه میگیریم از براي خودمان در روز قیامت نزد خدا وقتی که پیغمبران هر طایفه
شهادت میدهند بر اعمال بد و خوب آنها که شهادت دهی بانقیاد و اسلام ما و حواري شخص باصحاب خاص او اطلاق میشود و
مأخوذ از حور است که بمعنی سفید خالص است و در عیون از حضرت رضا [ع] روایت شده که پرسیدند چرا حواریون را باین لفظ
معرفی نمودهاند فرمود مردم میگویند براي آنکه آنها قصار بودند و جامه را از چرك پاك مینمودند و سفید میشد ولی ما میگوئیم
براي آنکه دلهاي آنها پاك بود از گناه و دلهاي مردم را هم بموعظه و ارشاد از چرك معاصی پاك مینمودند و در توحید از
آنحضرت روایت شده که آنها دوازده نفر بودند که افضل و اعلم آنها لوقا بود و بعضی گفتند حواریون نامیده شدهاند براي آنکه
لباس آنها سفید بود و انصاف آنستکه کلام امام امام کلام است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 53
اشاره
90- رَبَّنا آمَنّا بِما أَنزَلتَ وَ اتَّبَعنَا الرَّسُولَ فَاکتُبنا مَعَ الشّاهِدِینَ [ 53 ] -قرآن- 1
ترجمه
پروردگار ما گرویدیم بآنچه فرستادي و پیروي کردیم پیغمبر را پس بنویس ما را با گواهان.
تفسیر
. حواریون ایمان بتمام انجیل و آنچه را که حضرت عیسی از جانب خدا آورده بود آوردند و متابعت کردند از آنحضرت بقلب و
قدم و از خداوند مسئلت نمودند که آنها را از جمله گواهان بر توحید و گواهان بر اعمال مردم از خوب و بد در روز قیامت قرار
دهد که آن گواهان حضرت ختمی مرتبت و امت او هستند و گفتهاند خداوند دعاي آنها را اجابت فرمود و بمقامات عالیه رسیدند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 54
اشاره
64- وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّه وَ اللّه خَیرُ الماکِرِینَ [ 54 ] -قرآن- 1
ترجمه
و مکر کردند و مکر کرد خدا و خدا بهترین مکر کنندگان است.
صفحه 407 از 522
تفسیر
. جماعت یهود که حضرت عیسی از آنها احساس کفر کرده بود به خیال افتادند که ناگهانی او را بکشند لذا آنحضرت با حواریون
در خانه مخفی [ صفحه 422 ] شدند و اینکه مکر آنها با خدا بود اما مکر خدا با آنها بروایت عامه و تفسیر امام [ع] آن بود که کسی
را که یهود مأمور بکشتن آنحضرت نموده بودند وقتی پیدا کرد خانه را که حضرت در آنجا بود رفت که حضرت را بکشد یا
دستگیر نماید و تسلیم یهود کند حضرت را ندید چون خداوند آنحضرت را از روزنه یا دریچه اطاق بآسمان برده بود و خداوند او
را مصور بصورت حضرت عیسی نمود و چون مراجعت کرد و به یهود خبر داد که حضرت عیسی آنجا نبود کسی باور نکرد و
تصور کردند دروغ می- گوید و خود او حضرت عیسی است او را گرفتند و بدار کشیدند و بروایت قمی از حضرت باقر [ع] یکشب
حضرت عیسی حواریون را دور خود جمع کرد و فرمود که امشب خداوند مرا بآسمان میبرد کدام یک راضی هستید مصور بصورت
من بشوید و بجاي من بدار بروید و شهید شوید و با من در بهشت هم درجه باشید جوانی از آنها قبول کرد حضرت در مقابل چشم
آنها بآسمان رفت و آنها در خانه بودند که یهود در همان شب مطلع شدند از مکان آنها و آمدند در آن خانه و آن جوان را گرفتند
و به خیال آنکه حضرت عیسی است بدار کشیدند و بعضی گفتهاند یکی از حواریون بود که مرتد شد سی درهم گرفت و یهود را
از مکان حضرت عیسی خبردار نمود و آمد در خانه که آنها را دلالت بحضرت نماید او را نیافت چون مراجعت بنزد یهود نمود
خداوند او را شبیه بحضرت عیسی کرد و آنها او را بجاي او بدار کشیدند در هر حال آنچه مسلم است مکر کفار با خدا و مکر
خداوند در مقابل مکر آنها است و نسبت مکر بخداوند اگرچه ابتداء جائز نیست چون معنی مکر حیله است که موجب ضرر باشد
ولی وقتی در مقابل مکر استعمال شود جائز است زیرا که بمعنی مجازات آنها است بقسمی که صورتا شبیه بعمل آنها باشد حال نظر
کن مکر آنها بالاتر بود یا مکر خدا اگر دیدي مکر خدا اقوي و انفذ و غالب بر مکر آنها بوده و توانسته آنها را معاقب نماید در دنیا
و آخرت بطوریکه در خاطر آنها خطور نمیکرد بدان خداوند خیر الماکرین است یعنی بهتر از هر کس میتواند مکر کند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 55
اشاره
إِذ قالَ اللّه یا عِیسی إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَی وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ جاعِل الَّذِینَ اتَّبَعُوكَ فَوقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی یَوم القِیامَۀِ
288- ثُم إِلَی مَرجِعُکُم فَأَحکُم بَینَکُم فِیما کُنتُم فِیه تَختَلِفُونَ [ 55 ] -قرآن- 1
ترجمه
چون گفت خدا اي عیسی همانا من گیرنده تو و بلند کننده توام به [ صفحه 423 ] سوي خود و پاك کنندهام تو را از آنانکه کافر
شدند و قرار دهندهام کسانی را که پیروي کردند تو را برتر از آنانکه کافر شدند تا روز قیامت پس بسوي من است بازگشت شما
پس حکم میکنم میان شما در آنچه بودید که در آن اختلاف مینمودید.
تفسیر
. خداوند کیفیت تدبیر خود را در مقابل مکر یهود بحضرت عیسی خبر داد چنانچه قبلا اشاره شد باین بیان که فرمود بحضرت
صفحه 408 از 522
عیسی من تو را باجل مقدر الهی میمیرانم و از شر کفار ایمن مینمایم یا آنکه استیفاء مینمایم و میگیرم تو را از دست کفار زمین
مانند آنکه طلب کار طلب خود را بگیرد و استیفاء حق خود را نماید یا میمیرانم شهوات مانعه از عروج تو را بآسمان و میبرم تو را
بعالم ملکوت و محل کرامت و مقر ملائکه مقربان خود و پاك کنندهام تو را از سوء جوار کفار و مخالطه با اینکه قوم جفاکار
چنانکه گفتهاند یا پاك کنندهام تو را از تهمت یهود به تبرئه ساحت مقدس مادرت بتصدیق پیغمبر آخر الزمان بنظر حقیر چنانچه در
انجیل یوحنا تصریح شده بآنکه تسلی دهنده از جانب خدا میآید و همه چیز را بشما میآموزد و بر من شهادت خواهد داد و چنین
کسی نیامده جز پیغمبر ما [ص] و قرار میدهم کسانی که متابعت تو را نمودند که آنها نصاري و مسلمانان میباشند برتر و بالاتر از
یهود که کافر شدند بواسطه انکار رسالت تو و تهمت بمادرت و اینکه تفوق براي مصدقین تو است بحجت و شمشیر و سلطنت تا
روز قیامت پس بازگشت همه شماها بمن است و حکم میکنم بین شما در آنچه اختلاف مینمودید در آن از امر دین و دنیا حال اي
برادر عزیز دیده بصیرت بگشا و اعجاز قرآن را بچشم ظاهر و باطن مشاهده کن که یکهزار و سیصد و کسري است که از تاریخ
اینکه آیه میگذرد و در اینکه مدت بلکه قبل از آن از زمان صدور اینکه خطاب الهی بحضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام
همیشه یهود مقهور در دست نصاري و مسلمین بودند و تاکنون دولت مستقل در کره زمین نداشتند با آنکه عدد آنها و ثروت آنها و
مکر و خدعه آنها بمراتب زیادتر از آنست که بتوانند یکی از ممالک مستقله دنیا را حیازت نمایند و تشکیل سلطنتی از براي
خودشان بدهند بلکه همیشه در ممالک دنیا پراکنده و متفرق بودند و اذل اهل آن مملکت بشمار میآمدند با آنکه مناط عزت دنیوي
[ ثروت و مکر و حیلت است که آنها در درجه اول واجدند ولی تفوق نصاري و مسلمانان بر آنها مسلم بوده و هست [ صفحه 424
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 56
اشاره
122- فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُم عَذاباً شَدِیداً فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ ما لَهُم مِن ناصِرِینَ [ 56 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس اما آنانکه کافر شدند پس عذاب میکنم ایشانرا عذابی دشوار در دنیا و آخرت و نیست مر ایشان را یاورانی.
تفسیر
. براي عذاب دنیاشان همان ذلت و خواري کافی است و کشته شدنشان بدست پیغمبر [ص] و امیر المؤمنین [ع] در یک روز فوج
فوج در نهایت مذلت و فرو رفتنشان در زمین و اسیر شدن و جزیه دادن و سایر عقوبات دنیوي آنها که از مراجعه بتواریخ معلوم
میشود و عذاب اخروي آنها را خدا میداند و بعد از اینکه بیان خواهد شد و ابدي است و یاوري ندارند که بتواند با آنها کمکی
نماید و در عذاب دنیا و آخرت آنها تخفیف دهد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 57
اشاره
122- وَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات فَیُوَفِّیهِم أُجُورَهُم وَ اللّه لا یُحِبُّ الظّالِمِینَ [ 57 ] -قرآن- 1
صفحه 409 از 522
ترجمه
و اما آنانکه ایمان آوردند و بجاي آوردند کارهاي شایسته را پس عطا میکند بآنها مزدهاشان را و خدا دوست ندارد ستمکاران را.
تفسیر
. اینکه آیه و آیه قبل بیان حکم الهی است در باره اهل ایمان و کفر بحضرت عیسی که در آیه اذ قال اللّه اشاره بآن شده و خداوند
دوست ندارد ظالمان را خصوص نسبت بپیغمبران و در اکمال از حضرت رسول [ص] روایت نموده است که مبعوث فرمود خداوند
حضرت عیسی را و بودیعت نزد او نهاد نور و علم و حکم و جمیع علوم پیغمبران قبل از او را و علاوه انجیل را باو فرستاد و مبعوث
فرمود او را به جانب بیت المقدس براي ارشاد بنی اسرائیل تا آنها را دعوت کند بکتاب و حکمت خود و ایمان بخدا و پیغمبر او
پس اباء کردند بیشتر از آنها و طغیان نمودند و کفران کردند پس چون آن حضرت دید آنها ایمان نمیآورند از خداوند خواست که
بعضی از آنها را مسخ نماید بصورت شیطان حقیر عرض میکنم چنانچه فعلا هم میبینیم شباهت آنها را و اینکه براي آن بود که
شاید موجب عبرت سایرین شود و خداوند اجابت نمود و آنها عبرت نگرفتند و اصرار بر کفر نمودند لذا حضرت عیسی در بیت-
المقدس آمد و مکث نمود و دعا میکرد و منتظر امر الهی بود سی و سه سال تا آنکه یهود بطلب او درآمدند و ادعا کردند که او را
عذاب کردند و زنده بگور نمودند [ صفحه 425 ] و بعضی ادعا کردند او را بدار کشیدند ولی خداوند مسلط نکرد آنها را بر او بلکه
دیگري مصور بصورت او شد از براي آنها و قدرت پیدا نکردند بر عذاب او و دفن او و نه بر کشتن و بدار کشیدن او چون اگر قادر
بر اینکه امور شده بودند تکذیب فرموده خداوند بود که فرموده لکن بلند کرد او را بسوي خود بعد از آنکه اخذ کرد او را حقیر
عرض میکنم شاید مراد از مکث آن حضرت و دعا و انتظار او سی و سه سال بیان عمر و مکث او در دنیا باشد چنانچه گفتهاند که
در سن سی سالگی مبعوث به پیغمبري شد و سه سال داراي اینکه منصب بود که بآسمان عروج نمود و بعضی سی ماه و بعضی سه
سال و نیم گفتهاند و گفتهاند از بیت المقدس در شب قدر ماه رمضان بآسمان صعود فرمود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 58
اشاره
68- ذلِکَ نَتلُوه عَلَیکَ مِنَ الآیات وَ الذِّکرِ الحَکِیم [ 58 ] -قرآن- 1
ترجمه
اینکه میخوانیم آنرا بر تو از آیات الهی و پند نامه حکمت آمیز است
تفسیر
. اشاره است از طرف خداوند بقضیه حضرت عیسی و مریم و اینکه تمام اینکه قصص و حکایات دلایل واضحه است بر توحید و
علم و قدرت کامله الهی و بر نبوت حضرت ختمی مرتبت بواسطه امی بودن آنحضرت و خبر دادن او از مغیبات و مذکر است چون
مشتمل است بر حکم و مصالح بندگان و محکم است که ممنوع است از تطرق خلل و نقصان و مراد قرآن یا لوح محفوظ است و
صفحه 410 از 522
در اینکه آیه چندین وجه از ترکیب بحسب قواعد عربیت راه دارد ولی بنظر حقیر بهتر از همه بر حسب قواعد عربیه آنستکه ذلک
مبتدا باشد و نتلوه علیک خبر بقیه آیه حال و بر حسب ملائمت با ترجمه آنستکه ذلک مبتدا باشد بمعنی الذي و نتلوه صله باشد و
من الایات خبر در هر حال منظور از اینکه آیه شریفه بنظر حقیر آنستکه مردم بدانند مقصود از بیان اینکه وقایع در قرآن قصه سرائی
و تاریخ گوئی و عبارت پردازي نیست بلکه مقصود معجزه باقیه پیغمبر [ص] و تصدیق حضرت عیسی و ارشاد خلق بمقام توحید و
علم و قدرت کامله الهیه و عبرت آنها و نصح و تحذیر و پند و وعظ و اتعاظ و تذکر و ایقاظ است و غیر اینکه جهات از قرآن
منظور نظیر الهیون نیست.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 59
اشاره
115- إِن مَثَلَ عِیسی عِندَ اللّه کَمَثَل آدَمَ خَلَقَه مِن تُراب ثُم قالَ لَه کُن فَیَکُون [ 59 ] -قرآن- 1
ترجمه
[ همانا مثل عیسی نزد خدا مانند مثل آدم است آفرید او را از خاك پس گفت مر او را زنده شو پس شد. . [ صفحه 426
تفسیر
اینکه جواب نصاراي نجران است که از طرف خداوند بحضرت ختمی مرتب اعلام شده که اول سوره اشاره بآن شد و در اینکه باب
روایت مفصلی از حضرت صادق [ع] در برهان نقل نموده و خلاصه مستفاد از آن و آیه شریفه آنستکه حضرت عیسی هم مانند
حضرت آدم است که بدون پدر و مادر بوده و شما قبول دارید که آدم بنده خدا بود و خدا یا شریک او یا پسر خدا نبود پس جواب
سؤال شما که گفتید اگر عیسی پسر خدا نیست پس پسر کیست معلوم شد که او پدر ندارد چنانچه آدم نداشت زیرا که قالب او را
خداوند از خاك خلق فرمود پس ایجاد و تکوین روح انسانی در او نمود پس آدم شد و اینکه دلیل است بر آنکه آدمیت آدم بروح
است نه به قالب و امر حضرت عیسی که بیپدر بدنیا آمده اگرچه عجیب است ولی امر حضرت آدم اعجب است که بیپدر و مادر
بوده ولی هیچ یک در مقابل قدرت خدا عجیب نیست.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 60
اشاره
59- الحَقُّ مِن رَبِّکَ فَلا تَکُن مِنَ المُمتَرِینَ [ 60 ] -قرآن- 1
ترجمه
حق از جانب پروردگار تست پس مباش از شک کنندگان.
تفسیر
صفحه 411 از 522
. اینقصه حضرت عیسی و مخلوق بودن او و حضرت آدم حق است که از جانب پروردگارت بتو وحی شده است پس با کمال
استقامت در مقابل نصاري قیام نما و بهیچ وجه در خاطر خود شک و شبهه راه مده هر چه خاطر تو منزه از شبهات است لکن امتت
هم باید بتو اقتدا نموده آینه دل را از زنگار شبهه و شک صافی نمایند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 61
اشاره
فَمَن حَاجَّکَ فِیه مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلم فَقُل تَعالَوا نَدع أَبناءَنا وَ أَبناءَکُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُم وَ أَنفُسَ نا وَ أَنفُسَ کُم ثُم نَبتَهِل فَنَجعَل
231- لَعنَتَ اللّه عَلَی الکاذِبِینَ [ 61 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس کسیکه محاجه کند با تو در آن بعد از آنچه آمد تو را از دانش پس بگو بیائید بخوانیم پسرانمان و پسرانتان را و زنانمان و
زنانتان را و خودهامان و خودهاتان را پس نفرین کنیم و بخواهیم لعنت خدا را بر دروغگویان.
تفسیر
. پس هر کس از نصاراي نجران با تو محاجه نمود در باره حضرت عیسی که قائل بالوهیت یا شرکت با خدا یا پسري او شد بعد از
اینکه آیات بینات که موجب علم است و بر تو نازل شد پس بگو بیائید با اراده و عزم ثابت میخوانیم هر یک از ما و شما فرزندان
عزیز خود را و آنها را در بر میگیریم با عزیزترین زنان اهل بیت ما و شما و خودمان و خود شما پس مباهله میکنیم یعنی از خداوند
میخواهیم که محروم کند از رحمت [ صفحه 427 ] خود دروغگویان را و اینکه فرزند و زن را مقدم داشته بر خود براي آنستکه مرد
از آنها بجان خود حمایت میکند و خود را براي حفظ آنها در معرض مخاطره قرار میدهد و در موقع عذاب براي آنها نگرانتر است
از خود مفسرین و روات عامه در در اینکه مقام چنین نقل نمودهاند که چون پیغمبر [ص] آنها را دعوت بمباهله فرمود مهلت
خواستند تا جواب عرض نمایند پس چون با یکدیگر خلوت نمودند بعاقب نام که اعلم و اعقل آنها بود گفتند رأي شما در اینکه
باب چیست گفت بخدا شناختید شما او را بنبوت و در باره حضرت عیسی فرمایشی کرد که جاي چون و چرا نبود بخدا هیچ قومی
با پیغمبري مباهله نکردند مگر آنکه هلاك شدند اگر حاضر نیستید دست از دینتان بردارید با او خدا حافظ کنید و بروید فردا شد
آنها حاضر شدند دیدند پیغمبر آمد امام حسین را در آغوش گرفته و دست امام حسن را در دست دارد و حضرت زهرا [ع] در
عقب سر حضرت میآید و در عقب سر او امیر المؤمنین علی [ع] است و حضرت رسول [ص] بآنها میگوید وقتی من دعا کردم شماها
امین بگوئید پس اسقف یعنی عالم آنها گفت اي گروه نصاري همانا من میبینم صورتهائی را که اگر از خدا بخواهند کوه را از
جاي خود بکند میکند مباهله نکنید که هلاك میشوید پس انقیاد نمودند از پیغمبر [ص] و حاضر شدند جزیه بدهند دو هزار حله
سرخ و سی زره آهن پس پیغمبر [ص] فرمود قسم بخداوندیکه جان من در قبضه قدرت اوست اگر مباهله مینمودند هر آینه مسخ
میشدند بصورت بوزینهها و خوکها و افروخته میشد بر آنها آتشی که احاطه میکرد تمام اینوادي را و مستاصل میشدند تمام اهل
نجران حتی مرغهاي درختان آنجا فیض ره فرموده و اینکه دلیل بر نبوت او و فضیلت و شرف اهل بیت او است که همراه آورده بود
بمرتبه که احدي از خلق بآن مرتبه نرسد زیرا که نفس علی [ع] را بمنزله نفس خود قرار داد حقیر عرض میکنم بلکه میتوان گفت
صفحه 412 از 522
بالاتر از اینکه است زیرا ظاهرا نفس علی [ع] را نفس خود دانسته حقیقتا چون هر دو از یک نورند و یک حقیقت یک روحند در
دو بدن و الا صحیح نیست کسی بگوید خودم و اراده کند کس دیگر را اگرچه برادر یا نزدیکترین اشخاص باو باشد پس چون
علی نفس محمّد و محمّد نفس علی است چنانچه مسلم است افضلیت محمّد [ص] و اشرفیت او از جمیع انبیاء و مرسلین مسلم است
افضلیت علی [ع] از همه آنها و [ صفحه 428 ] در صورتی که گفته شود ممکن نیست کسی خودش خودش را بخواند پس معلوم
میشود مراد از انفسنا نفس علی است که بمنزله و مثل نفس محمّد [ص] است باز افضلیت ثابت است زیرا که معلوم میشود امیر
المؤمنین مثل پیغمبر است و چون پیغمبر نیست لابد باید بگوئیم مثل اوست در فضل و شرف بر تمام خلایق از اولین تا آخرین و نیز
نص است آیه در آنکه امامین همامین پسران پیغمبرند و عزیزترند آنها و زهرا [ع] در نزد پیغمبر از جان و البته عزت آنها در نزد
پیغمبر [ص] کاشف از عزت آنها در نزد خدا است و فخر رازي روایت نموده که پیغمبر با کساء پشمی سیاه حرکت کرد از خانه
پس حسن [ع] آمد آنحضرت زیر کسا جایش داد پس حسین [ع] آمد زیر کسا جایش داد پس فاطمه پس علی علیهما السلام پس
حضرت رسول [ص] آیه تطهیر را قرائت فرمود و گفته اینکه روایت مثل آنستکه اهل تفسیر و حدیث بر صحت آن اتفاق دارند
حقیر عرض میکنم گویا تعصبش مانع شده از آنکه بگوید حدیث اتفاقی است و بأدات تشبیه متوسل شده و من با آنکه بنا نداشتم
روایات عامه را نقل بنمایم در اینکه مقام باین مقدار ذکر نمودم چون که گفتهاند الفضل ما شهدت به الاعداء و گمان میکنم اینکه
کساء همان کسائی است که در حدیث معروف از حضرت زهرا [ع] نقل شده و در علل از حضرت کاظم علیه السلام روایت شده
است که ادعا نکرده است کسی که پیغمبر [ص] داخل کرده باشد احدي را زیر کسا در وقت مباهله جز علی بن أبی طالب و فاطمه
و حسن و حسین علیهم السلام را پس تاویل قول خداوند ابنائنا حسن و حسین علیهما السلام است و نسائنا فاطمه علیها السلام و
انفسنا علی بن أبی طالب علیه السلام است و اینکه امام فرموده تاویل آیه اینکه است براي آنستکه لفظ ابناء و نساء و انفس جمع
است و از آنها تثنیه و مفرد اراده شده خلاصه آنکه پیغمبر [ص] فرمود بیائید پسرانمان و زنانمان و خودمان را حاضر براي مباهله
کنیم ولی غیر از آنها پسر و زن و خودي نداشت هر چه داشت آورد و قمی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که نصاراي نجران
چون کوچ نمودند و آمدند نزد حضرت رسول [ص] بزرگ آنها اهتم و عاقب و سید سه نفر بودند و موقع نماز آنها شد ناقوس
زدند و نماز خواندند پس اصحاب پیغمبر [ص] عرض کردند اینجا مسجد شما است حضرت فرمود مانع نشوید چون از نماز فارغ
[ شدند آمدند خدمت حضرت عرض کردند بچه دعوت میکنی فرمود بشهادت بر توحید خدا و نبوت خودم و آنکه [ صفحه 429
عیسی مخلوق بود و میخورد و میآشامید و صحبت میکرد گفتند پدرش که بود پس وحی نازل شد به پیغمبر [ص] که بآنها بگو
شما چه میگوئید در باره حضرت آدم آیا بنده و مخلوق بود و میخورد و میآشامید و صحبت میکرد و نکاح مینمود حضرت از آنها
سؤال نمود گفتند بلی حضرت فرمود پدر او که بوده آنها مبهوت شدند و خداوند آیه ان مثل عیسی عند اللّه کمثل آدم را تا آخر و
اینکه آیه را نازل فرمود پس پیغمبر فرمود بیائید مباهله کنیم اگر من راستگو باشم لعنت خدا را شامل شما میکنم و اگر شما
راستگو باشید لعنت خدا شامل من شود آنها گفتند انصاف دادي و وعده دادند براي مباهله پس بمنازل خودشان رفتند اینکه سه نفر
بزرگترشان گفتند محمّد اگر با اقوام خود آمد نباید با او مباهله کرد زیرا که کسی اهل بیت خود را در معرض مخاطره نمیآورد
مگر آنکه مطمئن باشد که راستگو است پس چون صبح شد آمدند نزد پیغمبر [ص] دیدند با او امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و
حسین علیهم السلامند پس نصاري پرسیدند اینها کیانند گفتند اینکه پسر عم و وصی و داماد او علی إبن ابی طالب و اینکه دختر او
فاطمه و اینان دو پسران او حسن و حسین میباشند پس ترسیدند و بحضرت عرض کردند ما شما را راضی میکنیم شما هم ما را از
مباهله معاف کنید پس پیغمبر با آنها مصالحه نمود بدادن جزیه و آنها رفتند حقیر عرض میکنم از روایت معلوم میشود که وصایت
حضرت امیر [ع] از زمان پیغمبر [ص] در بین مردم بطوري مسلم و معروف بوده که باین عنوان معرفی آنحضرت را مینمودند چنانچه
والد ماجد ما قدس سره در شفاء الصدور اثبات اینکه معنی را از اشعار شعراء آنعصر و اصحاب پیغمبر [ص] نموده بنحوي که
صفحه 413 از 522
مزیدي بر آن متصور نیست و در علل از حضرت جواد روایت شده که اگر آنروز پیغمبر میفرمود بیائید مباهله کنیم من لعنت خدا را
براي شما میطلبم باز آنها حاضر براي مباهله نمیشدند لکن چون خداوند میدانست که پیغمبر حق رسالت خود را ادا فرموده و
پیغمبر هم میدانست صادق است فرمود لعنت خدا را براي دروغگویان میطلبم تا با آنها مماشات فرموده باشد حقیر عرض میکنم
وجه دلالت آیه بر نبوت حضرت همین است که تا مطمئن نبود از خود اقدام بچنین امر خطیري نمیکرد زیرا که اگر دعا میکرد و
عذاب نازل نمیشد یا آنها دعا میکردند و عذاب نازل میشد بکلی اساس اسلام از بین [ صفحه 430 ] میرفت چنانچه نصاریهم بهمین
مناسبت بجزیه دادن راضی شدند و مباهله نکردند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 62
اشاره
120- إِن هذا لَهُوَ القَصَص الحَقُّ وَ ما مِن إِله إِلاَّ اللّه وَ إِن اللّهَ لَهُوَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 62 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا اینکه هر آینه آن قصه حق است و نیست هیچ خدائی مگر خدا و همانا خدا هر آینه اوست داراي عزت و حکمت.
تفسیر
. اشاره است بقصه حضرت عیسی و مریم و آنکه آنچه در اینکه باب بیان شده راست و درست و مطابق با واقع و حق است جاي
شبهه و جدال و محاجه نیست و با اینکه وصف اگر کسی در مقام عناد و لجاج باشد و احتجاج نماید معاند و مجادل و شکاك است
و اینکه من زائده که مفید استغراق است بر کلمه آله داخل شده براي تأکید در رد نصاري است که قائل بسه خدا شدهاند و کسی
نیست که در قدرت تامه و حکمت بالغه مانند خدا باشد تا با او شریک شود و جمعا آیه شریفه به نظر حقیر مفید تأکید و تقریر
مطالب گذشته است که در خاتمه کلام مناسب است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 63
اشاره
63- فَإِن تَوَلَّوا فَإِن اللّهَ عَلِیم بِالمُفسِدِینَ [ 63 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس اگر پشت کردند همانا خدا دانا است به تبهکاران.
تفسیر
. با اینهمه آیات بینات باز اگر نصاراي نجران و غیر آنها از فرق کفار اعراض نمودند از قبول اسلام معلوم میشود آنها مفسدند نفس
صفحه 414 از 522
خود را که نمیگذارند بکمال خود برسد و در معرض هلاکت دنیا و آخرت درمیآورند و مفسدند در دین زیرا که براي خداوند
شریک میگیرند و انکار نبوت و معاد بنحویکه حق است مینمایند. و فساد اینها منجر بفساد عالم میشود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 64
اشاره
قُل یا أَهلَ الکِتاب تَعالَوا إِلی کَلِمَۀٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکُم أَلاّ نَعبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشرِكَ بِه شَیئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضاً أَرباباً مِن دُونِ اللّه فَإِن
254- تَوَلَّوا فَقُولُوا اشهَدُوا بِأَنّا مُسلِمُونَ [ 64 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو اي اهل کتاب بیائید بسوي سخن عدل میان ما و میان شما که نپرستیم مگر خدا را و شریک قرار ندهیم با او چیزي را و نگیرد
بعضی از ما بعضی را خدایان غیر از خدا پس اگر اعراض کنند پس بگوئید گواه باشید بر آنکه ما منقادانیم.
تفسیر
. خداوند تعالی بعد از آنکه شرح حالات حضرت عیسی را که تماما دال بر مخلوقیت و منافی با الوهیت او بود بیان فرمود و دفع
شبهه نصاري را به جواب نقضی و [ صفحه 431 ] حلی نمود پیغمبر را مأمور بمباهله کرد شاید آنها دست از لجاج و عناد کشیده
قبول دین حق را بنمایند و چون باز تن در ندادند مسلک دیگري را براي ارشاد اتخاذ فرمود و دستور داد به پیغمبر که بگو بیائید
توافق کنیم بر یک اصل مسلم بین انبیاء و کتب سماوي که آن اصل سخن مطابق با عدل و انصاف و حق است و کلمه لا اله الا اللّه
مجمل آن اصل است و مفصل آن آنستکه عبادت نکنیم مگر خالصا للّه و شریک نکنیم غیر خدا را با خدا در عبادت و نگوئیم عزیر
یا مسیح پسر خدا است و اطاعت نکنیم احبار و رهبانان را در بدعتهایی که گذاردهاند از حلال و حرام چونکه همه اینها بشرند
مثل ما و بشر نه خدا است و نه پسر خدا و در مجمع روایت نموده که چون آیه اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون اللّه نازل
شد عدي بن حاتم عرض کرد یا رسول اللّه ما عبادت نمیکردیم آنها را حضرت فرمود آیا نبود که آنها حرام میکردند و حلال
مینمودند شما هم بقول آنها عمل میکردید عرض کرد بلی حضرت فرمود آن همین است و بعد از همه اینها باز اگر اعراض نمودند
و حاضر براي قبول کلمه توحید نشدند بگو حجت بر شما تمام شد پس اقرار کنید که ما منقادیم نسبت بحق و شما سرکش و متمرد
و گفتهاند اینکه آیه را پیغمبر در نامههائیکه بسلاطین مهم دنیا نوشت مینوشت چنانچه عکس نامه را که بهرقل مرقوم فرموده بود
شایع شد و حقیر زیارت نمودم و العلم عند اللّه تعالی.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 65
اشاره
143- یا أَهلَ الکِتاب لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبراهِیمَ وَ ما أُنزِلَت التَّوراةُ وَ الإِنجِیل إِلاّ مِن بَعدِه أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 65 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 415 از 522
اي اهل کتاب چرا محاجه میکنید در ابراهیم با آنکه نازل نشده است توریۀ و انجیل مگر بعد از او آیا تعقل نمیکنید.
تفسیر
. گفتهاند یهود و نصاري با یکدیگر نزاع نمودند در باره ابراهیم [ع] و هر یک مدعی بودند که ابراهیم از ماست و در نزد پیغمبر
بحکمیت آمدند پس اینکه آیه نازل شد که دلالت دارد بر آنکه حضرت ابراهیم نه یهودي بوده و نه نصرانی به علت آنکه یهودیت
و نصرانیت به نزول توریۀ و انجیل درست شده که پیروان توریۀ را یهودي و تابعین انجیل را نصرانی گویند و حضرت ابراهیم دو
[ هزار سال قبل از حضرت عیسی و هزار سال قبل از حضرت موسی بوده پس معقول نیست که یهودي یا نصرانی باشد [ صفحه 432
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 66
اشاره
159- ها أَنتُم هؤُلاءِ حاجَجتُم فِیما لَکُم بِه عِلم فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیما لَیسَ لَکُم بِه عِلم وَ اللّه یَعلَم وَ أَنتُم لا تَعلَمُونَ [ 66 ] -قرآن- 1
ترجمه
هان شما آنانی بودید که مجادله میکردید در آنچه به آن علم داشتید پس چرا مجادله میکنید در چیزي که نیست براي شما به آن
علم و خدا میداند و شما نمیدانید
تفسیر
. حرف تنبیه براي آنستکه کفار متوجه حال خودشان شوند که چقدر ابله و بیشعورند میفرماید شما اي یهود و نصاري کسانی
هستید که محاجه میکردید و مجادله مینمودید در نبوت من با آنکه علائم نبوت مرا در کتب سماوي یافته بودید و تطبیق با من کرده
بودید و نیز محاجه مینمودید با من در آنکه عیسی پسر خدا است براي آنکه در انجیل از خدا به پدر تعبیر شده و معتقد بودید که
کتاب شما تحریف نشده و صحیح است و میگفتید ما در آنچه میدانیم مجادله میکنیم پس چرا مجادله میکنید در شأن ابراهیم که
یهودي بوده یا نصرانی با آنکه در توریۀ و انجیل خودتان که محرف است هم اینکه مطلب ذکر نشده بلکه اینکه محال است که
کسی متدین بدینی باشد پیش از وجود آن دین پس معلوم میشود بناي شما بر جدال و عناد است و مناط بودن مطلبی در کتاب
خودتان و نبودن آن یا دانستن آن باعتقاد خودتان و ندانستن آن نیست و حق آنست که خدا میداند و شما نمیدانید و او بیان فرمود
و پیغمبر او ابلاغ نمود باید قبول کنید حقیر عرض میکنم بر کسی که بتوریۀ و انجیلی که در دست یهود و نصاري است مراجعه کند
واضح است که مورخی نقل سرگذشت انبیاء و احکامی را مینماید بانشاء خودش و اگر معانی حقه باشد از انبیاء تلقی شده و کلام
کلام الهی نیست تا تعبیرات آن حجت باشد پس بر فرض صحت معنی اگر از خدا به پدر تعبیر شده باشد تعبیري است که حواریون
یا احبار و رهبانان از کلمۀ اللّه و روح اللّه بسلیقه خودشان نمودهاند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 67
اشاره
صفحه 416 از 522
120- ما کانَ إِبراهِیم یَهُودِیا وَ لا نَصرانِیا وَ لکِن کانَ حَنِیفاً مُسلِماً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکِینَ [ 67 ] -قرآن- 1
ترجمه
نه بود ابراهیم یهودي و نه نصرانی ولی بود حق پرست و مسلمان و نبود از مشرکان.
تفسیر
. تصریح است از خداوند بمقتضاي آنچه تقریر یافت که حضرت ابراهیم متدین بهیچ یک از اینکه دو دین نبود و لکن در دین حق
ثابت و راسخ بود و مایل [ صفحه 433 ] بهیچ یک از عقاید باطله و ادیان فاسده نبود و مسلمان و مطیع خدا بود و مشرك نبود مانند
شما که عزیر یا مسیح را با خدا شریک نمودید و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که حضرت ابراهیم خالص و مخلص
در عبادت خدا بود و هیچ عبادت بت نکرد و عیاشی از آنحضرت نقل نموده که امیر المؤمنین [ع] فرمود حضرت ابراهیم یهودي
نبود که بجانب مغرب نماز کند و نصرانی نبود که بجانب مشرق نماز کند و لکن حنیف و مسلمان بود و بدین محمّد [ص] بود
فیض ره فرموده یعنی بجانب کعبه نماز میگذارد بین مشرق و مغرب و دین او موافق دین محمّد [ص] بود و مراد از مسلم مسلمان
نیست و الا اشکالیکه بیهود و نصاري شد که ابراهیم [ع] را متدین بدین خودشان میدانستند بر ما وارد میآید حقیر عرض میکنم
اشکالی وارد نیست زیرا که یهودیت و نصرانیت عبارت از دینی است که اینکه دو ملت براي خودشان اختراع نمودند که لازمه آن
شرك و تحریف کتب سماوي و تغییر احکام الهی و تلویث ساحت مقدس انبیاء عظام و ارتکاب قبایح عقلیه است و البته حضرت
ابراهیم که مؤسس توحید در عالم بود منزه از هم چو دینی است بلکه حضرت موسی و عیسی هم البته متدین به چنین دینی نبودند
ولی دین اسلام که اصل آن اعتقاد بتوحید و نبوت انبیاء عظام و معاد روز قیامت است البته دین هر نبی مرسلی است چه رسد به
حضرت ابراهیم علیه السلام که حقا اساس دین حق را او در عالم بنیاد فرمود و پیغمبر ما صلی الله علیه و آله با آنهمه مقام عظمت و
خاتمیت و آنکه دین او ناسخ ادیان است بملت او مبعوث شد پس او اولی است باسلام از هر کس بلکه او اول شیعه امیر المؤمنین
است زیرا که اصل مذهب شیعه عدل و امامت است و حضرت ابراهیم علیه السلام و تمام انبیاء عظام شیعه بودند و هر یک در مقام
ضرورت و حاجت متوسل بذیل عنایت آنحضرت شدند و نجات یافتند و آن عهد مؤکدي است که خداوند از انبیاء اولوا العزم در
ازل گرفته است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 68
اشاره
143- إِن أَولَی النّاس بِإِبراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوه وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللّه وَلِیُّ المُؤمِنِینَ [ 68 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا سزاوارترین مردمان بابراهیم هر آینه آنانند که پیروي کردند او را و اینکه پیغمبر است و آنانکه گرویدند و خدا دوست
گروندگان است.
صفحه 417 از 522
تفسیر
. اخص و اقرب مردم بحضرت ابراهیم امت و پیروان او هستند و آن [ صفحه 434 ] پیغمبر [ص] است خصوصا و مؤمنین از امت او
که ائمه و شیعیان آنها هستند عموما چون در اصول و اکثر فروع قرآن محمّد [ص] با صحف ابراهیم موافقت دارد و بنظر حقیر در
تمام موافقت دارد زیرا که هر چه نسخ شده چنانچه در اصول تنقیح شده و حقیر هم در اینکه کتاب اشاره کردهام از اول موقت بوده
در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که مؤمنون در اینکه آیه ائمه و تابعان آنها هستند قمی و عیاشی از آنحضرت
روایت نموده که بیکی از شیعیان فرمود شما بخدا از آل محمدید او عرض کرد از خود آنها فدایت شوم فرمود بلی و اللّه از خود
آنها تا سه مرتبه پس آنشیعه و امام بدیده محبت بیک دیگر نگاه کردند و امام اینکه آیه را تلاوت فرمود و در مجمع از امیر
المؤمنین [ع] نقل فرموده که اقرب مردم بانبیاء کسانی هستند که باحکام آنها عمل میکنند و اینکه آیه را تلاوت فرمود پس فرمود
همانا دوست محمّد [ص] کسی است که اطاعت کند خدا را اگر چه قرابتی با محمّد [ص] نداشته باشد و دشمن محمّد [ص] کسی
است که معصیت کند خدا را اگرچه از اقارب نزدیک آن سرور باشد و بنظر حقیر کمتر شیعه است که قرابت با پیغمبر [ص] نداشته
باشد زیرا که کمتر سیدي است که شیعه نباشد و اگر نباشد انصافا خیلی بیانصافی کرده و یکهزار و کسري است که شیعیان با
سادات مواصلت نمودهاند لذا همه انشاء اللّه تعالی از ذریه پیغمبر و اولاد اطهار او هستند و بالاخره اگرچه در نفس آخر باشد باو
ملحق خواهند شد و خداوند دوست مؤمنین است و آنها را یاري خواهد فرمود آنچه تاکنون عرض شد به تبع مفسرین بود ولی بنظر
حقیر مستفاد از آیه برهانی است بر آنکه ابراهیم [ع] مسلمان بوده بر طبق شکل اول و آن اینکه است که سزاوارترین مردم بهمدینی
با ابراهیم تابعین ملت او هستند و تابع ملت او پیغمبر است و مؤمنین و اینکه دو مقدمه در آیه شریفه ذکر شده و چون شکل اول
بدیهی الانتاج است نتیجه آن ذکر نشده و آن آنستکه سزاوارترین مردم بهمدینی با ابراهیم [ع] پیغمبر است و مؤمنین و معلوم است
که اولویت در اینمقامات تعینیه است نه ترجیحه مثل آنکه میگویند اولی بمیراث اولی باحکام است و مراد آنستکه سزاوار بارث
سزاوار باحکام است نه آنکه سایرین هم سزاوارند اینها سزاوارترند و بعد از ثبوت همدینی مسلمین با ابراهیم ثابت میشود مسلمانی
آنحضرت و نفی میشود یهودیت و نصرانیت از او و اینمعنی بقدري لطیف و دقیق و عمیق و انیق است [ صفحه 435 ] که گویا همین
اوصاف مانع شده که مفسرین متوجه بآن نشدهاند و آیه را از مقام خود تنزل دادهاند و خداوند نصیب من فرمود و بنابراین هذا مبتدا
و النبی خبر اوست و مشار الیه تابع است که مدلول للذین اتبعوه است و تبعیت پیغمبر ملت ابراهیم را معروف است و خداوند دوست
مؤمنین است که راه استدلال بر مطلوب را به آنها نشان میدهد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 69
اشاره
116- وَدَّت طائِفَۀٌ مِن أَهل الکِتاب لَو یُضِلُّونَکُم وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنفُسَهُم وَ ما یَشعُرُونَ [ 69 ] -قرآن- 1
ترجمه
دوست داشتند گروهی از اهل کتاب که گمراه کنند شما را و گمراه نمیکنند مگر خودشان را و ادراك نمیکنند.
تفسیر
صفحه 418 از 522
. طایفه از اهل کتاب که یهود بودند میخواستند بلطایف الحیل حذیفه و عمار و معاذ را یهودي کنند غافل از آنکه آنان در مهد
تربیت حضرت رسول [ص] و امیر المؤمنین [ع] تربیت شده و بطوري راسخ در ایمانند که آرزوي محال است کفر آنها و غافل از
آنکه نتیجه اینکه اضلال عاید خود آنها میشود که عذاب آنها مضاعف و تیرگی قلب آنها زیادتر میگردد یا آنکه غافل بودند از
آنکه آنها امثال خودشان را که پایه عقایدشان مبنی بر اصل محکمی نیست میتوانند اضلال نمایند نه امثال اینکه بزرگان را و منشأ
اینکه غفلت عدم شعور و ادراك عود ضرر اضلال است بخودشان.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 70
اشاره
82- یا أَهلَ الکِتاب لِمَ تَکفُرُونَ بِآیات اللّه وَ أَنتُم تَشهَدُونَ [ 70 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي اهل کتاب چرا کافر میشوید بآیات خدا با آنکه شما گواهی میدهید
تفسیر
. اي یهود و نصاري چرا منکر میشوید آیات داله بر نبوت حضرت ختمی مرتبت را که در توریۀ و انجیل است با آنکه مشاهده
میکنید آنرا در آن دو کتاب یا آنکه چرا منکر میشوید آیات قرآن را با اینکه میبینید اعجاز آن را از وجوهی یا اینکه میبینید
علائم نبوت پیغمبر را در کتب خودتان و در خارج یا آنکه چرا کافر میشوید و ایمان نمیآورید بآیات داله بر نبوت ختمی مرتبت که
در توریۀ و انجیل است و ایمان بآنها ملازم با ایمان بآن حضرت است با آنکه گواهی میدهید که چنین آیاتی در توریۀ و انجیل
هست و آنها آیات الهی هستند و اینکه معنی شاید احسن معانی باشد و اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 71
اشاره
[ 110 [ صفحه 436 - یا أَهلَ الکِتاب لِمَ تَلبِسُونَ الحَق بِالباطِل وَ تَکتُمُونَ الحَق وَ أَنتُم تَعلَمُونَ [ 71 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي اهل کتاب چرا مشتبه میسازید حق را بباطل و کتمان میکنید حق را با آنکه میدانید.
تفسیر
. چرا تحریف میکنید توریۀ و انجیل را و اظهار میکنید باطل مجعول خودتان را بجاي حق نازل از طرف خداوند یا چرا کوتاهی
میکنید در تمیز بین حق و باطل و کتمان میکنید نبوت محمّد [ص] و صفت او را با آنکه میدانید آنچه را کتمان میکنید حق است و
صفحه 419 از 522
از اینکه آیه استفاده میشود که در هیچ موقع نباید کتمان از حق نمود چون معلوم میشود علت قبح کتمان حق علم بآنست.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 72
اشاره
161- وَ قالَت طائِفَۀٌ مِن أَهل الکِتاب آمِنُوا بِالَّذِي أُنزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجهَ النَّهارِ وَ اکفُرُوا آخِرَه لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ [ 72 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتند گروهی از اهل کتاب ایمان آورید بآنچه فرستاده شده بر آنانکه ایمان آوردند اول روز و کافر شوید آخر روز شاید ایشان
بازگردند.
تفسیر
. اهل کتاب گفتند چند نفري از ما خوب است ایمان بیاورند بقرآن در اول روز بحسب ظاهر و در آخر روز کافر شوند تا مسلمانان
در دین خودشان متزلزل شوند باین خیال که لابد اینها یک خللی دیدند در اینکه دین و کتاب که صبح ایمان آوردند و عصر
برگشتند و قمی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که پیغمبر [ص] وقتی وارد مدینه شد بجانب بیت المقدس نماز میگذارد تا آنکه
یکروز نماز صبح را بجانب بیت المقدس گذارده بود و نماز ظهر را مأمور شد از جانب خداوند که بجانب کعبه بگذارد آنوقت
یهود گفتند ایمان بیاورید بآنچه نازل شده بود بر محمّد اول روز که نماز بجانب بیت المقدس باشد و کافر شوید بآنچه نازل شد
آخر روز که نماز بجانب کعبه باشد شاید آنها باز رجوع کنند بقبله ما حقیر عرض میکنم معنی اول که ظاهرا از إبن عباس نقل
شده با اینکه معنی منافات ندارد زیرا که ممکن است هر دو واقع شده باشد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 73
اشاره
وَ لا تُؤمِنُوا إِلاّ لِمَن تَبِعَ دِینَکُم قُل إِن الهُدي هُدَي اللّه أَن یُؤتی أَحَ دٌ مِثلَ ما أُوتِیتُم أَو یُحاجُّوکُم عِندَ رَبِّکُم قُل إِن الفَضلَ بِیَدِ اللّهِ
245- یُؤتِیه مَن یَشاءُ وَ اللّه واسِع عَلِیم [ 73 ] -قرآن- 1
ترجمه
و ایمان نیاورید مگر از براي کسیکه پیروي کرده است دین شما را بگو هدایت هدایت خداوند است که داده شود بیکنفر مانند
آنچه داده شدید شما تا [ صفحه 437 ] آنکه محاجه کنند با شما نزد پروردگارتان بگو همانا فضیلت در دست خدا است میدهد آنرا
بهر کس میخواهد و خدا وسعت دهنده دانا است.
تفسیر
صفحه 420 از 522
. گفتهاند جمله اولی تا قل ان الهدي هدي اللّه کلام یهود است و اینجمله کلام خدا است و معترضه است بین فعل یعنی لا تؤمنوا و
مفعول آن که ان یؤتی باشد که آن کلام یهود است تا قل ان الفضل و حاصل معنی آنستکه یهود ضمنا باشخاصیکه از خودشان
مأمور باظهار اسلام مینمودند براي تشکیک مسلمانان سفارش هم مینمودند که قلبا تصدیق و اقرار نکنید که باحدي داده شود مثل
آنچه بشما داده شده است از علم و حکمت و کتاب و حجت و من و سلوي و سایر فضایل و کرامات مگر براي اهل دین خودتان
چون اینکه فضائل را خداوند مخصوص بحضرت موسی و امت او نموده و محال است بکس دیگر برسد و نیز باور نکنید که
مسلمین محاجه میکنند با شما در نزد خدا و شما مغلوب میشوید زیرا که دین شما محکمترین ادیان است و آنها نمیتوانند بر شما
اقامه حجت نمایند و بعضی آن یؤتی را بمد خواندهاند بنابر آنکه استفهام انکاري باشد و بنابراین معنی آنستکه آیا ممکن است داده
شود بکسی فضایل شما یا بتوانند کسانی با شما محاجه کنند یعنی ممکن نیست و خداوند از آنها دو جواب داده یکی آنکه دین
دین خدا است که اسلام است و دیگر آنکه فضل و شرف بهدایت و توفیق الهی است بهر کس خواسته باشد میدهد نهایت آنکه
جواب اول بین نقل کلام آنها واقع شده فیض علیه الرحمه فرموده و در اینکه آیه وجوه دیگري است از معنی و اینکه آیه از
متشابهاتی است که از ائمه اطهار بیانی راجع بآن بما نرسیده و در مجمع و منهج و سایر تفاسیر چندین وجه ذکر نمودهاند که انصافا
هیچ یک از آنها خالی از خلل نیست و بنظر حقیر آیه از متشابهات نیست و معنی ظاهري دارد که خالی از خلل و تکلف است و آن
اینکه است که بعد از نقل کلام یهود میفرماید بگو در جواب آنها که هدایت هدایت الهی است که ثابت و حقیقی است نه مانند
هدایت شما که موقت و صوري و براي اضلال و تشکیک در اعتقاد مؤمنین است یا براي یاوه گوئی و سخریه است و آن هدایت
الهی آنستکه که میدهد بیکنفر از اهل حق که آن پیغمبر است مانند آنچه بشما داده است از کتاب و حکمت و معجزات و سایر نعم
و کرامات تا آنکه محاجه کنند با شما نزد پروردگارتان و بنابراین او بمعنی حتی است و ممکن است همان معنی شایع او مراد باشد
[ صفحه 438 ] یعنی یا داده شود بیکنفر بشر چیزیکه اکمل و اعلی و احسن باشد از آنچه بشما داده شده است که محاجه بکنند اهل
حق با شما بسبب آن و معلوم است که علم و حکمت و کتاب و معجزات چنانچه موجب هدایت است وسیله احتجاج در مقابل
خصم است و تقدیر کلام او ما یحاجوکم به عند ربکم است و معلوم است که اکملیت و اعجاز قرآن موجب احتجاج بآن است لذا
بذکر لازم اکتفا شده است گویا از مثل اضراب فرموده و خواسته بفرماید بالاتر است و بنابراین ممکن است او بمعنی بل باشد و
احتمال اول اگرچه اسهل و اوضح است ولی احتمال دویم براي آنکه موافق با ظاهر لفظ او و اکملیت قرآن است اوفق و احسن است
اگرچه او بمعنی الی که بعد از آن ان ناصبه مقدر است هم شایع است و باین ملاحظه حقیر ترجمه بتا آنکه نمودم و تمام معانی
محتمله آیه مشترکند در آنکه فاعل یحاجوکم کلمه احد است باعتبار آنکه داراي معنی جمع است نهایت آنکه بنابر معنائیکه حقیر
نمودم جمله معترضه در بین نیست و ممکن است فاعل را احد و پیروان او که مقام دلالت بر آن دارد قرار داد پس از اینکه براي رفع
استبعاد یهود از آنکه خداوند چنین مقامی را بکسی عطا کند میفرماید بگو فضل در دست خدا است بهر کس میخواهد میدهد و
خدا وسعت دهنده است رحمت خود را بدوستان خود و داناتر است بمحل کرامت و رسالت خود و اتفاقا مقام صالح براي محاجه با
یهود نزد خدا است زیرا که آنها میخواستند بمکر و حیله مسلمین را از دین حق منحرف یا متزلزل در آن نمایند و یا بسخریه و طعن
در نسخ احکام از وقر اسلام بکاهند لذا خداوند از اسرار آنها پیغمبر را مطلع و خبردار فرمود و جواب آنها را برسول خود اعلام
داشت و قرآن و معجزات و کرامات پیغمبر ما مثل توریۀ و معجزات و کرامات حضرت موسی است در آنکه هر دو آیات الهی
هستند و فوق آنها است در آنکه اکمل و ناسخ و حجت خدا است بر عالمیان از اولین و آخرین و اللّه اعلم بحقائق آیاته.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 74
اشاره
صفحه 421 از 522
74- یَختَصُّ بِرَحمَتِه مَن یَشاءُ وَ اللّه ذُو الفَضل العَظِیم [ 74 ] -قرآن- 1
ترجمه
مخصوص میگرداند برحمت خود آنرا که میخواهد و خدا صاحب فضل بزرگ است.
تفسیر
. بنظر حقیر اشاره شده است بمختصات وجود مبارك حضرت ختمی مرتبت [ صفحه 439 ] و شرف و فضل آنحضرت بر انبیاء سلف
و علو مرتبت قرآن از هر حیث بر توریۀ تا تو هم نشود که قرآن مانند تورات است از لفظ مثل در آیه سابقه و آنکه پیغمبر [ص] هم
مانند یکی از انبیا است از لفظ احد در آن آیه و اجمالا معلوم شود که داراي خصایصی است که در هیچ یک از انبیاء نبوده و مظهر
خلق کریم و فضل عظیم است صلی اللّه علیه و آله.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 75
اشاره
وَ مِن أَهل الکِتاب مَن إِن تَأمَنه بِقِنطارٍ یُؤَدِّه إِلَیکَ وَ مِنهُم مَن إِن تَأمَنه بِدِینارٍ لا یُؤَدِّه إِلَیکَ إِلاّ ما دُمتَ عَلَیه قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُم قالُوا
306- لَیسَ عَلَینا فِی الأُمِّیِّینَ سَبِیل وَ یَقُولُونَ عَلَی اللّه الکَذِبَ وَ هُم یَعلَمُونَ [ 75 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از اهل کتاب کسی است که اگر امین سازیش بمال بسیاري ادا میکند آنرا بتو و از آنها کسی است که اگر امین سازیش بمال
کمی ادا نمیکند آنرا بتو مگر آنکه دائم باشی بر سر او ایستاده اینکه براي آنست که آنها گفتند نیست بر مادر باره غیر اهل کتاب
گناهی و میگویند بر خدا دروغ با آنکه آنها میدانند.
تفسیر
. قنطار سابقا معنی آن بیان شد که بر طبق روایات ما یک پوست گاو پر از طلا است و دینار هیجده نخود است و اینکه جا شاید
مراد از آندو مال زیاد و کم باشد و مراد از ایستادن بر سر او ملازمت و مطالبه بعنف است و مراد از امیین بعضی گفته اند اهل
مکهاند که ام القري نامیده شده و بعضی گفتهاند مراد اعراب بیخط و سوادند و بعضی گفتهاند مراد غیر اهل کتابند که مراد از اهل
کتاب یهود باشند حاصل آنکه کسانیکه با یهود همدین نیستند یهود گفتند ظلم و تعدي و خوردن مال آنها گناه ندارد و مذموم
نیست لذا خداوند رد فرموده قول آنها را که اینها عالما عامدا دروغ میگویند و نسبت بخدا میدهند و میگویند در توریۀ است که ظلم
بر مخالفان جائز است و در مجمع از پیغمبر روایت نموده که چون اینکه آیه را تلاوت فرمود فرمود دروغ گفتند دشمنان خدا تمام
جرائم جاهلیت را من برداشتم مگر امانت را که باید رد نمود آنرا به بر و فاجر و بهیچ وجه در آن خیانت روا نیست.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 76
صفحه 422 از 522
اشاره
84- بَلی مَن أَوفی بِعَهدِه وَ اتَّقی فَإِن اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ [ 76 ] -قرآن- 1
ترجمه
بلی کسیکه وفا کند بعهد خود و پرهیزکار شود پس همانا خدا دوست دارد پرهیزگاران را
تفسیر
. تصریح است بحکم وجوب رد امانت بلکه وجوب وفاء بهر عهد و قرار دادي و ارشاد است بملازمت تقوي و اینکه خداوند دوست
میدارد اشخاص درستکار [ صفحه 440 ] امین را که شعار آنها تقوي و پرهیزکاري است و از پیغمبر [ص] روایت شده که هر کس
سه خصلت داشته باشد منافق است اگرچه نماز کند و روزه بگیرد و زکوة بدهد و دعوي ایمان نماید یکی دروغگوئی و دیگر وعده
خلافی و دیگر خیانت در امانت حقیر عرض میکنم کسیکه اینکه اوصاف را داشته باشد در دنیا هم بیوقر و بیاعتبار و بیآبرو
است چه رسد به آخرت که عذاب منافق قبلا بیان شد نعوذ باللّه تعالی.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 77
اشاره
إِن الَّذِینَ یَشتَرُونَ بِعَهدِ اللّه وَ أَیمانِهِم ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُم فِی الآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُم اللّه وَ لا یَنظُرُ إِلَیهِم یَومَ القِیامَۀِ وَ لا
242- یُزَکِّیهِم وَ لَهُم عَذاب أَلِیم [ 77 ] -قرآن- 1
ترجمه
بدرستی که آنانکه خریداري میکنند بعهد خدا و سوگندهاشان بهاي کمی را آن گروه نیست بهره مر ایشانرا در آخرت و سخن
نمیگوید با آنها خداوند و نمینگرد بسوي آنها روز قیامت و پاك نمیکند آنها را و از براي آنها است عذابی دردناك
تفسیر
. عهد خداوند همان عهد الست است و آن ایمان به پیغمبر و وفاء بامانات و ملازمت تقوي است و ایمان سوگندهائی است که
بدروغ براي اشتباه اوصاف پیغمبر [ص] یاد مینمودند یا قسم دروغ است براي بردن مال مردم و بهاي اندك متاع دنیا از ریاست و
رشوه و مال مردم و غیرها از زخارف دنیویه است و سخن نگفتن یا هر سخنی است یا سخنان خوش یا کنایه از اعراض الهی است از
آنها و نظر ننمودن خدا کنایه از غضب الهی و مهانت آنها است در پیشگاه احدیت و پاك ننمودن خداوند آنها را در تفسیر امام
علیه السلام است از گناهانشان و در توحید از امیر المؤمنین [ع] روایت نموده که نظر نفرمودن خداوند کنایه از منع خیر است از آنها
و فرموده است گاهی عرب میگویند و اللّه فلانی بما نظري ندارد یعنی خیري از او بما نمیرسد و در امالی از پیغمبر روایت نموده که
فرمود کسیکه سوگند یاد کند براي بردن مال برادر دینی خود ملاقات میکند خداوند را غضبناك پس خداوند اینکه آیه را براي
صفحه 423 از 522
تصدیق آن حضرت نازل فرمود و در منهج از کلبی روایت نموده که جمعی از احبار یهود در سال قحط آمدند نزد کعب بن اشرف
و از او گندم خواستند او از نبوت پیغمبر سؤال نمود آنها تصدیق نمودند که پیغمبر است کعب در غضب شد و گفت من میخواستم
بشما [ صفحه 441 ] گندم بدهم شما براي اینکه تصدیق خود را محروم نمودید آنها گفتند ما را مهلت بده تا برویم درست در محمّد
و توریۀ نظر کنیم و مطابقه نمائیم صفت او را با توریۀ کعب آنها را مهلت داد آنها آمدند در اوصاف آنحضرت که در توریۀ بود
تغییراتی دادند و آمدند گفتند رفتیم دقت کردیم مخالف بود و آیات محرفه را قرائت نمودند و گندم را گرفتند و اینکه آیه نازل
شد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 78
اشاره
وَ إِن مِنهُم لَفَرِیقاً یَلوُونَ أَلسِنَتَهُم بِالکِتاب لِتَحسَ بُوه مِنَ الکِتاب وَ ما هُوَ مِنَ الکِتاب وَ یَقُولُونَ هُوَ مِن عِندِ اللّه وَ ما هُوَ مِن عِندِ اللّه وَ
255- یَقُولُونَ عَلَی اللّه الکَذِبَ وَ هُم یَعلَمُونَ [ 78 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همانا از آنها هر آینه پاره هستند که میپیچانند زبانهاي خودشان را بکتاب تا گمان کنید شما آنرا از کتاب با آنکه نیست آن از
کتاب و میگویند آن از نزد خدا است با آنکه نیست آن از نزد خدا و میگویند بر خدا دروغ با آنکه آنها میدانند
تفسیر
. پیچانیدن زبان میل دادن آنست از واقع منزّل بطرف مجعول محرّف مانند آنکه در فارسی میگویند زبانش را برگرداند و قمی
روایت نموده که یهود افتراء میبستند بخدا چیزیرا که در توریۀ نبود و میگفتند در توریۀ است پس خداوند تکذیب فرمود آنها را و
از إبن عباس روایت شده که یهود و نصاري هر دو اینکه افترا را مرتکب شدند و خداوند هر دو را بمسلمین خبر داد و اینکه آیه را
نازل فرمود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 79
اشاره
ما کانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤتِیَه اللّه الکِتابَ وَ الحُکمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُم یَقُولَ لِلنّاس کُونُوا عِباداً لِی مِن دُونِ اللّه وَ لکِن کُونُوا رَبّانِیِّینَ بِما کُنتُم تُعَلِّمُونَ
248- الکِتابَ وَ بِما کُنتُم تَدرُسُونَ [ 79 ] -قرآن- 1
ترجمه
نبوده است از براي بشري که بدهد او را خدا کتاب و فرمانروائی و نبوت پس بگوید بوده باشید بندگان من غیر از خدا ولی گوید
باشید مردان خدا براي بودنتان تعلیم دهندگان کتاب و براي بودنتان درس خوانان
صفحه 424 از 522
تفسیر
. در مجمع نقل نموده که ابو رافع قرظی و سید نجرانی بحضرت رسول عرض کردند آیا اراده داري ما عبادت کنیم تو را و خداي
خود بدانیم فرمود معاذ اللّه که غیر خدا معبود شود و ما امر کنیم بغیر عبادت خدا من براي اینکه مبعوث نشدم [ صفحه 442 ] و
مأمور نیستم پس اینکه آیه نازل شد و در منهج فرموده که نصاري افترا بحضرت عیسی زدند که او دعوي خدائی نموده و امر
بعبادت خود فرموده و اینکه آیه براي رد آنها نازل شده در هر حال گفتهاند مراد از حکم علم و حکمت و قضاوت است و ربانی
منسوب برب است و او کامل در علم و عمل است و قمی ره گفته حضرت عیسی نفرمود من خلق نمودم شما را و باشید شما بندگان
من غیر از خدا و لکن فرمود باشید ربانیون یعنی علما و بنظر حقیر از آیه مستفاد میشود که کسی الهی نمیشود و نسبت بخدا پیدا
نمیکند مگر بعلم و عمل و علم دو رکن دارد یکی تدریس و دیگري تدرس و هر دو در آیه ذکر شده و چون مقدمیت علم براي
عمل معلوم بوده اشاره بآن شده است و تصریح نفرموده و آن کلمه ربانیین است که معلوم است عالم ربانی کسی است که علم
مقرون بعمل داشته باشد و علم بفرموده پیغمبر [ص] حکمت الهی و فقه و اخلاق است و ما بقی فضول است و اینکه هر سه در علم
تفسیر جمع است چون هر چه هست در قرآن است و مبین قرآن اخبار معصومین [ع] است پس اگر کسی بخواهد با خدا نسبت و
آشنائی پیدا کند باید درس قرآن بخواند و بمردم بیاموزد تا عالم ربانی شود و بهترین تفاسیر تفسیري است که نتیجه آن آشنائی با
خدا باشد یعنی اینکه جنبه قرآن را ملاحظه نموده باشد چنانچه در اول سوره بقره اشاره شد و اینکه آیه نیز صریح در اینمعنی است
که مقصود از تدریس و تدرس کتاب عالم ربانی شدن و حق عبودیت خدا را پس از معرفت حق و خیر بجا آوردن است و اگر
تذکیه نفس قبیح نبود میگفتم از اینجهت اینکه کتاب بهترین تفاسیر است و اینمقدار هم بملاحظه ادله وجوب ارشاد بحق عرض
شد و بعضی تعلمون بتخفیف قرائت نمودهاند و بنا بر اینکه شاید مقصود از درس کتاب قرائت و حفظ آن باشد و اینکه تعلیم بر
تعلم مقدم شده است معلوم است براي رفعت شأن و عظمت مقام آن است و در عیون از پیغمبر [ص] نقل نموده که فرمود مرا بالاتر
از حق خودم نبرید زیرا که خداوند مرا بنده خود قرار داد پیش از آنکه پیغمبر خود فرمود و اینکه آیه را تلاوت فرمود و از امیر
المؤمنین نقل شده که دو نفر در باره من هلاك میشوند و من گناهی ندارم دوست مفرط و دشمن مفرّط و من بیزارم در پیشگاه
احدیت از کسی که غلو کند در شأن ما و بالا ببرد ما را از حد خودمان مانند بیزاري عیسی بن مریم از نصاري و نیز از آنحضرت [
صفحه 443 ] روایت شده که ربانی کسی است که علم را پرورش دهد در منهج فرموده یعنی پیوسته در صدد تعلیم و تعلم باشد ولی
بنظر حقیر یعنی تکمیل کند آنرا بعمل چون علم وقتی نمو میکند و به ثمر میرسد که بعمل نزدیک شود پس پرورش علم بعمل است
و اینکه معنی مناسب با لفظ ربانی است چنانچه ذکر شد و نیز از آنحضرت روایت شده که ربانیون علماء و فضلا هستند و از پیغمبر
[ص] روایت شده که هیچ مؤمن و مؤمنه و بنده و آزادي نیست مگر آنکه بر او حق واجبی است از براي خدا و آن آنستکه قرآن را
بیاموزد و بفهمد و احکام آنرا بداند و بعد از آن اینکه آیه را تلاوت فرمود و از إبن عباس نقل شده که مراد از کتاب قرآن و مراد از
بشر حضرت رسول است چنانچه بدوا از مجمع نقل شد و نسبت بعطا و إبن عباس داده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 80
اشاره
134- وَ لا یَأمُرَکُم أَن تَتَّخِذُوا المَلائِکَۀَ وَ النَّبِیِّینَ أَرباباً أَ یَأمُرُکُم بِالکُفرِ بَعدَ إِذ أَنتُم مُسلِمُونَ [ 80 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 425 از 522
و نه آنکه امر کند شما را که بگیرید ملائکه و پیغمبران را خدایان آیا امر میکند شما را بکفر بعد از آنکه شما مسلمانانید
تفسیر
. قمی فرموده بعضی عبادت ملائکه را مینمودند و دسته از نصاري گمان میکردند عیسی خدا است و یهود گفتند عزیر پسر خدا
است لذا اینکه آیه نازل شد و یأمرکم برفع نیز قرائت شده است و بنابر اینکه آیه مستانف است و بنابر قرائت نصب عطف است بر
آیه سابقه یعنی و نبوده است از براي بشري آنکه امر کند باتخاذ ملائکه و پیغمبران را خدایان و بنابر اینکه ضمیر مستتر در یأمر راجع
به پیغمبر است و بقرائت رفع محتمل است راجع بخدا باشد و محتمل است راجع به پیغمبر و اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 81
اشاره
وَ إِذ أَخَ ذَ اللّه مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیتُکُم مِن کِتاب وَ حِکمَ ۀٍ ثُم جاءَکُم رَسُول مُ َ ص دِّق لِما مَعَکُم لَتُؤمِنُن بِه وَ لَتَنصُ رُنَّه قالَ أَ أَقرَرتُم وَ
305- أَخَذتُم عَلی ذلِکُم إِصرِي قالُوا أَقرَرنا قالَ فَاشهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُم مِنَ الشّاهِدِینَ [ 81 ] -قرآن- 1
ترجمه
و وقتی گرفت خداوند پیمان پیغمبران را که هر آینه چیزیکه دادم بشما از کتاب و حکمت پس آمد شما را پیغمبري تصدیق کننده
مر آنچه را با شما است هر آینه ایمان میآورید البته باو و هر آینه یاري میکنید البته او را گفت [ صفحه 444 ] آیا اقرار کردید و
گرفتید بر اینکه امر پیمان مرا گفتند اقرار کردیم گفت پس گواه باشید و من با شما از گواهانم
تفسیر
. در مجمع و جوامع از حضرت صادق [ع] نقل نموده که معنی آیه آنستکه وقتی خداوند گرفت میثاق امتهاي انبیا را که هر امتی
تصدیق پیغمبر خود شان را نمایند و عمل کنند بآنچه آن پیغمبر براي آنها از طرف خداوند آورده پس وفا ننمودند بآن میثاق و
ترك کردند بسیاري از شرایع انبیاء خودشان را و تغییر دادند بسیاري از آنها را و عیاشی همین روایت را از حضرت باقر [ع] مفصلا
نقل نموده و نقل نموده که کلمه امم را اسقاط نمودند و در مجمع از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که خداوند تعالی گرفت عهد
محکمی را از انبیاء پیش از پیغمبر ما که خبر دهند امتهاي خودشان را بآنکه مبعوث میشود پیغمبري باوصافی که در پیغمبر ما بود
و بشارت دهند بمقدم او و امر کنند امتهاي خودشان را بتصدیق او و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که خداوند
مبعوث نفرمود پیغمبري را از آدم و پیغمبران بعد از او مگر آنکه آنها هر آینه بدنیا برمیگردند و یاري میکنند امیر المؤمنین [ع] را و
مراد از فرموده خداوند البته ایمان بیاورید باو پیغمبر [ص] است و مراد از البته یاري کنید او را امیر المؤمنین علیه السلام است و
بعضی گفتهاند مراد آنستکه خداوند از انبیاء عهد گرفت که هر یک از آنها دیگران را تصدیق نمایند و یاري کنند و هر پیغمبري
اگر تا زمان پیغمبري که بعد از او میآید در دنیا باشد با او کمک کند و اگر نباشد وصیت کند که امت او بآن پیغمبر بعد از او
ایمان بیاورند و او را یاري کنند پس عهد موسی اینکه اینکه بود که بعیسی ایمان بیاورد و عهد هر دو اینکه بود که بپیغمبر آخر
الزمان ایمان بیاورند و از امیر المؤمنین [ع] روایت شده است که خداوند تعالی یک است و یگانه متفرد شد در یگانگی خود پس
صفحه 426 از 522
تکلم فرمود بکلمه پس شد نوري پس خلق فرمود از اینکه نور محمّد [ص] را و مر او ذریه مرا پس تکلم فرمود بکلمه پس شد روح
پس آن روح را خداوند در آن نور جاي داد و جاي داد آن نور را در بدنهاي ما پس ما روح خدا و کلمات او هستیم و بنور ما
احتجاب فرمود خدا بر خلق و ما همیشه در سایهبان سبزي بودیم جائیکه نه آفتاب بوده و نه ماه و نه شب و نه روز و نه چشمی که
بما بنگرد ما عبادت میکردیم خدا را و تسبیح و تقدیس مینمودیم او را و اینکه پیش [ صفحه 445 ] از آن بود که خلق فرماید
خلقی را و گرفت میثاق انبیا را بایمان و یاري با ما و اشاره باین است قول خداوند و اذ اخذ اللّه تا و لتنصرنه و مراد ایمان به محمّد
[ص] و نصرت وصی او است و زود است که همه یاري میکنند او را و خدا از من و محمّد [ص] گرفت عهد محکمی که با
یکدیگر کمک کنیم و من بعهد خود وفا نمودم و او را یاري کردم و و در رکابش جهاد نمودم و دشمنانش را کشتم و هیچ یک از
انبیاء با من کمک نکردند تا کنون ولی بعد از اینکه مرا یاري میکنند و از مشرق تا مغرب بتصرف من در می- آید از آدم تا خاتم
همه آنها را خداوند زنده میکند و تمام انبیاء مرسلین در رکاب من شمشیر میزنند بر فرق کفار و ظالمین اولین و آخرین که جمع
شدهاند از مرده و زنده چه بسیار روز عجیبی است آنروز که همه آنها لبیکگویان داعی حق را اجابت میکنند و کوچههاي کوفه
پر میشود فوج فوج از آنها همه شمشیر بدوش رؤساي کفار و ظلمه و تابعین آنها از اول دنیا تا آنروز را میکشند تا وعده خدا ظاهر
و منجز شود آنجا که فرموده است وعده داده است خدا آنان را که ایمان آوردند و اعمال صالحه نمودند که جانشین فرماید از خود
ایشان را در زمین چنانچه جانشین نمود آنانرا که پیش از آنها بودند و متمکن کند براي آنها دینی را که پسندیده است براي آنها و
بدل کند ترس ایشانرا با منی که عبادت کنند مرا و شریک قرار ندهند با من چیزي را یعنی عبادت کنند مرا بدون ترس از احدي در
عبادت من و تقیه در بین نباشد و همانا از براي من است حمله و رجعت و منم صاحب حملهها و رجعت ها و منم صاحب صولتها
و انتقامها و دولتهاي عجبناك و من شاخ آهنم حدیث طولانی است. بیان جامع بنظر حقیر مراد از نور حقیقت وجود است که
ظاهر بالذات و مظهر غیر است و مراد بروح حقیقت محمدیه [ص] و علویه [ع] است و بعبارت حکمی عقل کلی عالم است که قوام
موجودات باوست و مراد بذریه همان ائمه اطهارند که همه از یک حقیقت کلیه بوجود آمدهاند و آنها کلمات خدایند براي آنکه
کلمه مظهر معنی است و اینها مظاهر انوار الهی هستند و بهمین مناسبت انوار خدایند و مراد از ابدان عالم مثال اینکه ذوات مقدسه
است که اشباح ابدان است که مقدار و شکل دارند ولی سنگینی ندارند و مراد از سایهبان سبز آسمان نهم است که عرش الهی است
و آنها در سایه عرش [ صفحه 446 ] جاي داشته و دارند قبل از همه موجودات و کسی همرتبه با آنها نیست و فیض همیشه بتوسط
آنها بخلق رسیده و میرسد و جاي عهد الهی عالم ذرات است که تمام ذوات و حقائق موجودات در آن عالم به تبع علم الهی
موجودند و در اینکه مقام ارواح انبیاء و اولیاء و سعدا و مؤمنین اولین و آخرین با یکدیگر مجتمعند و تمام ارواح کفار و فجار و
اشقیا و ظلمه همه با یکدیگر اجتماع دارند و اینکه دو دسته در تمام عوالم ایمان بیکدیگر دارند و کمک با هم میکنند نهایت آنکه
ائتلاف آنها بامر الهی است و ائتلاف اینها بامر شیطان است بنابراین صحیح است گفته شود خداوند از امتهاي انبیاء عهد گرفت
که بآنها ایمان بیاورند و صحیح است گفته شود از انبیاء عهد گرفت که به پیغمبر ما ایمان بیاورند و امتهاي خودشان را مأمور
بایمان به پیغمبر ما و نصرت امیر- المومنین [ع] نمایند و نیز صحیح است گفته شود همه نصرت امیر المؤمنین را مینمایند چون
دانستی که اینکه دو وجود از یک حقیقتند دوئیت بهیچ وجه در بین آنها نیست یاري هر کدام یاري دیگري است و ایمان بهر یک
ایمان بدیگري است بلی نسبت ایمان به پیغمبر [ص] انسب است چون صاحب دعوت اوست و نسبت نصرت بامیر المومنین [ع] اظهر
است چون مظهر اتم اینکه اسم است و نیز صحیح است گفته شود میثاق از انبیاء گرفته شد که بیکدیگر ایمان بیاورند و با یکدیگر
کمک نمایند خلاصه آنکه تمام معانی صحیح و درست است و بر حسب اقتضأ مقامات اختلاف پیدا کرده است نهایت آنکه چون
سر سلسله انبیاء و اولیاء حقیقت محمدیه و علویه است و از آنها فیض شروع شده و به آنها ختم میشود خوب است گفته شود اولا
همه با اینکه حقیقت عهد بستهاند چون اصل خیر و معدن و منتهاي آن اینکه خانواده و اینکه ارواح و انوار الهیهاند و در رتبه بعد
صفحه 427 از 522
خودشان با یکدیگر و در رتبه بعد امتهاشان و شیعیانشان با آنها و در رتبه بعد از اینکه علماء با یکدیگر و در رتبه اخیر عدول
مؤمنین با یکدیگر و با علما و اولیا و انبیاء تا منتهی شود بحضرت ختمی مرتبت اي ختم پیغمبران مرسل || حلواي پسین و ملح اول
به بیان واضحتر عرض کنم طینت انبیا و اولیا و سعدا بمقتضاي جذبههاي روحی که بین آنها است در تمام مراحل وجود از مبدء تا
معاد با یکدیگر معیت دارند و تصدیق و کمک با یکدیگر میکنند و اینکه فطرت ودیعت و عهد الهی است و قابلیت آنها قبول عهد
است و دعوت [ صفحه 447 ] انبیاء و ارشاد اولیاء و ترویج علما مؤکد عهود الهی است و هر قدر جهت نورانیت و حقیقت قوت
داشته باشد اینکه عهد محکمتر است لهذا خداوند در قرآن تصریح فرموده بنام و نشان پنج پیغمبر اولو العزم حضرت نوح و ابراهیم
و موسی و عیسی و پیغمبر ما که از اینها میثاق غلیظ گرفتم و گمان میکنم هیچ عهدي باستحکام عهد امیر المؤمنین و پیغمبر [ص]
نبوده و چون آنچه در عالم ذرات مقدر شده باید از غیب بشهود آید و دنیا و ما فیها اظله و عکوس و مرایاي عالم غیب است هر
تصدیق و نصرتیکه تاکنون از انبیا و اولیا نسبت به حقیقت محمدیه و علویه بروز و ظهور ننموده است باید در رجعت ظاهر شود و
اینکه خود برهانی است عقلی بر اثبات رجعت و از غنایم اینکه کتاب است که خداوند بقلم اینکه ذره جاري نمود بگیر و غنیمت
شمار قمی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که خداوند در عالم ذرّ فرمود آیا اقرار کردید و گرفتید بر اینکه امر عهد مرا گفتند
اقرار نمودیم خداوند بملائکه فرمود شاهد باشید و در مجمع از امیر المومنین [ع] نقل نموده که خداوند فرمود اقرار کردید و بر
اینکه امر عهد از امتهاي خودتان گرفتید و انبیا و امتهاي آنها گفتند اقرار نمودیم بآنچه امر فرمودي ما را بآن خداوند فرمود پس
گواهی دهید بر اینکه امر بر امتهاي خودتان و من از جمله گواهانم بر شما و امتهاي شما و بعضی گفتهاند که بعضی در باره
بعضی شهادت میدهند و بنظر حقیر و به بیانیکه عرض شد همه صحیح است و ترکیب اینکه آیه از مشکلات معروفه بین نحاة و
مفسرین است و بهترین تراکیب آنست که ما موصوله باشد و مبتدا و جمله لتؤمنن به خبر و بیان از معهود موثق و تقدیر آیه آنستکه
چیزي که دادم بشما از کتاب و حکمت براي آنست که ایمان بیاورید به پیغمبر آخر الزمان و بعد از اینکه ترکیب بهترین تراکیب
آنستکه ما شرطیه زمانیه باشد یعنی زمانی که دادم بشما کتاب و حکمت را ایمان بیاورید به پیغمبر بعد از خودتان و اینکه ترکیب
اگرچه سهل التناولتر است لکن ایمان را که مطلوب مطلق است مشروط مینماید و اینکه معنی مراد نیست بلکه مراد آنستکه همه
شما را منصب نبوت و کتاب دادم براي ایمان و نصرت از فرد اکمل که ختم و بدو دایره هستی است و البته لطف و دقت اینمعنی بر
ارباب ذوق الهی پوشیده نیست و لما بکسر لام و آتینا بصیغه جمع نیز قرائت شده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 82
اشاره
[ 64 [ صفحه 448 - فَمَن تَوَلّی بَعدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُم الفاسِقُونَ [ 82 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس هر کس رو بگرداند بعد از اینکه پس آنگروه آنانند نافرمانان
تفسیر
. بعد از اینکه عهد محکم و تاکیدات کسی که خلف عهد نماید و ایمان به پیغمبر [ص] نیاورد و نصرت امیر المومنین [ع] را ننماید
صفحه 428 از 522
متمرد و کافر و جفاکار است و به بیانیکه حقیر در آیه سابق نمودم هر کس از عهد خود نسبت بایمان به پیغمبر [ص] تخلف نمود
کافر است ظاهرا و واقعا و هر کس از عهد خود نسبت بامیر المومنین [ع] تخلف نمود اگر چه ظاهرا مسلمانست ولی واقعا کافر است
و هر کس از عهد خود با علما و عدول تخلف نمود معصیت کار و فاسق است و شاید نکته اینکه باشد که تعبیر بفسق فرموده که
مطلق نافرمانی است و الا معلوم است که اعراض از انبیا کفر است و از اینجا معلوم میشود که مؤمنان خصوصا علما چون در طینت و
مقصد و مقصود با یکدیگر شریکند همیشه باید با هم موتلف و یار و معین باشند و الا خلف عهد نمودهاند و لااقل فاسق شدهاند
براي ترك امر بمعروف و نهی از منکر تأمل لازم است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 83
اشاره
134- أَ فَغَیرَ دِین اللّه یَبغُونَ وَ لَه أَسلَمَ مَن فِی السَّماوات وَ الَأرض طَوعاً وَ کَرهاً وَ إِلَیه یُرجَعُونَ [ 83 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا پس جز دین خدا را میجویند با آنکه مر او را منقاد شده هر کس در آسمانها و زمین است خواهی و نخواهی و بسوي او
بازگشت مینمایند
تفسیر
. عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که مراد توحید اهل آسمانها و زمین است خداوند متعال را و در مجمع از آنحضرت
نقل نموده که معنی آیه آنستکه اقوامی باکراه قبول اسلام نمودند و اقوامی بالطوع و الرغبۀ و عیاشی از آنحضرت نقل نموده که
اینکه آیه در باره قائم [ع] نازل شده است و در روایت دیگر است که اینکه آیه را تلاوت فرمود پس فرمود چون قائم قیام نماید
زمینی باقی نمیماند مگر آنکه در آنجا نداي شهادت بر توحید و نبوت بلند خواهد شد و بنظر حقیر یک انقیاد از براي تمام
موجودات عالم بالنسبه بذات احدیت ثابت است و آن انقیاد طبیعی است که تمام موجودات بالطبع مقهور اراده ازلیه و در تحت
تصرف و امر حضرت احدیت میباشند و یک انقیاد فطري است که آن مخصوص بذوي العقول است و شاید اشاره به اینکه معنی
باشد حدیث معروف که هر مولودي متولد میشود بفطرت ولی پدر و مادر او را یهودي و نصرانی و مجوسی میکنند و اینکه انقیاد
فطري عبارت است از اقرار بتوحید ارتکازا [ صفحه 449 ] که منافی با شرك و کفر زبانی نیست یعنی هر کس را که خداوند از عقل
بهره باو داده در کمون ذات و باطن قلب و سر مستر اقرار بتوحید دارد نهایت آنکه خودش متوجه باین اعتقاد و اقرار نیست لذا
میبینیم هر کس هر قدر معاند و مشرك و کافر باشد وقتی در مخاطره بزرگی واقع شود مانند غرق شدن یا سوختن یا بلاهاي
آسمانی بی اختیار ملتجی بیک نقطه غیبی میشود و میگوید خدایا بدادم برس و اشاره باین معنی است حدیث اول و اینکه انقیاد
اختصاص بتوحید دارد و ظاهر از آیه هم همین است که اول اصل دین مراد است خصوصا با آنکه اسلام را مخصوص بخدا قرار
داده و یک انقیاد هم صوري ظاهري زبانی است و آن اقرار بشهادتین و معاد و التزام باحکام اسلام در ظاهر است و اینکه گاهی
بالطوع میشود و گاهی بالاکراه و تاکنون نشده است که تمام اهالی روي زمین قبول اسلام باختیار یا اکراه نموده باشند و البته در
زمان ظهور حضرت ولی عصر انشاء اللّه میشود عجل اللّه تعالی فرجه و رزقنا لقائه و نصرته و اشاره باین معنی است روایات دیگر و
صفحه 429 از 522
بنابراین معنی طوعا حال بعضی است و کرها حال بعضی دیگر و بنابر اینکه معنی اول طوعا و کرها حال همه است یعنی خواهی
نخواهی یعنی طبعا و ذاتا و حاصل معنی آنستکه با آنکه همه موجودات سماویه و ارضیه از همه جهت در تحت اختیار و قدرت و
اراده حق هستند چگونه دینی غیر دین او که اسلام است طلب مینمایند و بنابر معنی دوم هر دو احتمال میرود ممکن است گفته شود
همه خواهی نخواهی فطرة منقادند و ممکن است گفته شود بعضی باختیار انقیاد نموده و قائل بتوحید شدهاند مانند مؤمنین و بعضی
در موقع اضطرار مانند کفار در مواقع شدت و انصاف آن است که اینکه معنی بهترین معانی است و خیر الامور اوسطها و معنی سوم
تاویل است و منافات با اینمعنی ندارد و ممکن است همه معانی مراد باشد چنانچه مناسب است با تمام معانی ذیل آیه که فرموده
است بازگشت همه بسوي خدا است یعنی چنانچه از او شروع شدهاند باو ختم میشوند و در تمام مراحل انقیاد ذاتی و فطري ثابت
است و همه در آخر الزمان متدین بدین خدا که اسلام است میشوند و بحکم او بازگشت مینمایند و در آخرت بجزاي اعمال
[ خودشان میرسند و بعضی تبغون و ترجعون بصیغه خطاب قرائت نمودهاند [ صفحه 450
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 84
اشاره
قُل آمَنّا بِاللّه وَ ما أُنزِلَ عَلَینا وَ ما أُنزِلَ عَلی إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ الَأسباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ النَّبِیُّونَ مِن
264- رَبِّهِم لا نُفَرِّق بَینَ أَحَدٍ مِنهُم وَ نَحن لَه مُسلِمُونَ [ 84 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو ایمان آوردیم بخدا و آنچه فرستاده شد بر ما و آنچه فرستاده شد بر ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و اولاد او و آنچه داده
شد بموسی و عیسی و پیغمبران از جانب پروردگارشان فرق نمیگذاریم میان هیچ یک از آنها و ما مر او را منقادانیم
تفسیر
. بعد از آنکه انبیاء عظام اقرار بعهد مودت با پیغمبر اکرم از طرف خود و امم خود نمودند در مقابل حضرت ختمی مرتبت هم مأمور
شد که از طرف خود و امت خود اظهار مودت و ربط معنوي را فرموده اعتراف و اداء شهادت نماید بر آنچه از طرف خداوند بانبیاء
عظام نازل شده است که همه حق است و ضمنا تصدیق و اظهار ایمان نماید بتمام آن ذوات مقدسه که همه مظاهر الهی و مروجین
توحید و وسائط فیض و طالب یک مقصد و مایل بیک مقصودند و مبعوث بیک غرض و نتیجهاند و فرقی در اینجهت بین آنها
نیست نهایت آنکه بر حسب مراتب و درجات کمالیه خودشان ما بین آنها فاضل و افضل و کامل و اکمل و داراي شریعت و کتاب و
سمت رسالت بر عامه خلق یا خصوص قبیله و حومه خودشان متصور و واقع است و چون یگانه مقصد اصلی توحید و معرفت
خداوند است از حضرت ابراهیم علیه السلام که یکه تاز اینکه میدان و پیشرو اینکه مقصد و متبوع حضرت ختمی مرتبت و
نزدیکترین انبیاء الو العزم بآنحضرت وجد امجد اوست شروع شده و پس از او بمناسبت آنکه یگانه عالم وجود از نسل حضرت
اسمعیل است نام آن بزرگوار برده شده و پس از او نام حضرت اسحق که برادر او و پیغمبر عظیم الشأن است ذکر گردیده و بعدا
حضرت یعقوب که اسرائیل یعنی عبد اللّه لقب داشته و سر سلسله انبیاء بنی اسرائیل است یاد شده و پس از آن اسباط که دوازده
قبیله بنی اسرائیل و از نسل دوازده پسران آن حضرتند بنحو اجمال ذکر شده چون اکثر انبیا در بین آنها بودند و از آن میان دو پیغمبر
صفحه 430 از 522
الوا العزم حضرت موسی و حضرت عیسی براي مزید اهتمام مخصوص بذکر شدهاند و اخیرا تصریح شده بایمان بتمام کتب سماوي
و تمام پیغمبران صاحب کتاب مانند آنانکه نامبرده شدند و غیر آنها مانند شیث و ادریس و داود و حیقوق و شعیا و هر پیغمبر
صاحب کتاب و شریعتی که ما فرق نمیگذاریم میان آنها بتصدیق بعضی و تکذیب بعضی چنانچه [ صفحه 451 ] یهود و نصاري فرق
گذاردهاند و ما منقادیم نسبت بخداوند و مخلصیم در عبادت او و تابعیم آنچه را فرستاده است بتوسط انبیاء براي هدایت خلق حقیر
عرض میکنم اینکه در واقع عهدیست که خداوند از پیغمبر [ص] گرفته و آنحضرت قبول نموده است از طرف خود و امتش پس
اگر در مقام تخلف و عصیان برآئی به بین چه اندازه بی وفائی با پیغمبر [ص] و اهل بیت اطهارش نمودي با آنکه آنها چه اندازه
وفاداري با ما نمودند و از همه چیز براي خاطر ما گذشتند آیا سزاوار است ما آنها را نزد خداوند شرمنده نمائیم و خودمان را از ربقه
اطاعت آنها خارج کنیم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 85
اشاره
110- وَ مَن یَبتَغ غَیرَ الإِسلام دِیناً فَلَن یُقبَلَ مِنه وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِینَ [ 85 ] -قرآن- 1
ترجمه
و کسی که بجوید غیر از اسلام دینی را پس هرگز قبول نمیشود از او و او در آخرت از زیانکاران است.
تفسیر
. بعد از آنکه معلوم شد اسلام انقیاد است نسبت بتوحید خداوند و احکام او و دین فطریست معلوم میشود که هر کس مایل و منتحل
بدین دیگري شود اجري براي او نیست بعلاوه زیان کار و مغبون است در آخرت که خود را از نعیم الهی محروم و بعذاب ابدي
گرفتار نموده است و فطرت سلیمه خود را ابطال کرده و بنظر حقیر در دنیا و آخرت متضرر و زیانکار است نهایت آنکه در آخرت
ملتفت حال خود میشود و از زیان خود با خبر میگردد و باین مناسبت اختصاص بآخرت داده شده است چون آنجا دار حسرت و
ندامت است و اینجا دار غفلت و جهالت و از اینجا ممکن است استفاده شود که اسلام با ایمان حقیقۀ مرادف است و هر دو بمعنی
اعتقاد قلبی و انقیاد فطري است نسبت بذات احدیت و احکام او و کسی که قائل بولایت ائمه اطهار نباشد مسلمان نیست واقعا
اگرچه در ظاهر بعضی احکام اسلام از قبیل طهارت ظاهري و حفظ مال و جواز مواصلت بر او مرتب باشد براي مراعات مصالحی از
قبیل مدارات و حفظ اصول و اغماض از فروع و غیرها و اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 86
اشاره
- کَیفَ یَهدِي اللّه قَوماً کَفَرُوا بَعدَ إِیمانِهِم وَ شَ هِدُوا أَن الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُم البَیِّنات وَ اللّه لا یَهدِي القَومَ الظّالِمِینَ [ 86 ] -قرآن- 1
170
صفحه 431 از 522
ترجمه
چگونه هدایت میکند خداوند گروهی را که کافر شدند بعد از ایمانشان [ صفحه 452 ] و گواهی دادند که پیغمبر حق است و آمد
آنها را حجتها و خدا هدایت نکند گروه ستمکاران را
تفسیر
. خداوند فطرت اسلام را در نهاد بشر جایداد و دو رسول فرستاد یکی در باطن و دیگر در خارج و معجزات بیناتی که در دلالت
آنها بر نبوت جاي شک و شبهه نبود بدست پیغمبر [ص] جاري فرمود و یک معجزه باقیه تا روز قیامت که قرآن است گذارد و
علائم پیغمبر خود را بتوسط انبیاء سابقین معرفی فرمود و مردم همه را دیدند و اقرار نمودند که اینکه آن نبی موعود است با همه
اینکه مقدمات نفس اماره و شیطان و محبت جاه و مال دنیا و تعصب و عناد و لجاج آنها موجب شد که اسلام نیاوردند و انکار
نبوت آنحضرت را نمودند حال باز اگر توقع داشته باشند که خداوند آنها را هدایت کند آیا جاي تعجب نیست با آنکه تمام وسائل
هدایت آنها را فراهم نموده و آنها بسوء اختیار خودشان راه راست و آشکار بهشت را گذاردهاند و هر کدام از یک بیراهه و بیغوله
و پرتگاهی بشتاب رو بجهنم میروند الحق عجیب است و جاي استبعاد الهی است و هیچ ظلمی بالاتر از ظلم بنفس نیست و هیچ ظلم
بنفسی بالاتر از کفر نیست که اقبح افراد ظلم است و شهدوا عطف است بر آمنوا که مستفاد از کلمه ایمان است یا آنکه اینکه جمله
حال است باضمار قد یعنی با آنکه بتحقیق گواهی دادند بحق.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 87
اشاره
98- أُولئِکَ جَزاؤُهُم أَن عَلَیهِم لَعنَۀَ اللّه وَ المَلائِکَۀِ وَ النّاس أَجمَعِینَ [ 87 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنگروه پاداششان آنستکه بر آنها است لعنت خدا و ملائکه و مردمان همگی
تفسیر
. در نتیجه ارتداد سه مصیبت بر مرتدین وارد شد اول آنها لعنت خدا است که بعد از رحمت او و نعیم آخرت و نیل بعذاب الیم
است دوم لعنت ملائکه که بیزاري و اعراض و نفرین آنها است سوم لعنت مردمان عاقل حقیقی که مؤمنین باشند چون مناط انسانیت
و مردمی عقل است و عقل در لسان شرع روح تقوي است پس غیر مسلمانان در زمره مردم حساب نمیشوند اینکه رباعی را نسبت
بشیخ الرئیس می- دهند که در باره مکفرین خود گفته کفر چو منی گزاف و آسان نبود || محکمتر از ایمان من ایمان نبود در دهر
یک آدمی و آنهم کافر || پس در همه دهر یک مسلمان نبود [ صفحه 453 ] و ممکن است مراد از ناس تمام مردم باشند و مجوز
عموم آنکه کفار هم خودشان یکدیگر را لعن میکنند چنانچه در باره اهل جهنم گفتهاند که هر دسته دسته دیگر را لعن میکنند
مومنین هم که آنها را لعن میکنند پس همه مردم آنها را لعن میکنند و ممکن است گفته شود همه آنها را لعن میکنند نهایت آنکه
صفحه 432 از 522
مؤمنین دانسته و شناخته لعن میکنند ولی کفار ندانسته و نشناخته لعن میکنند مخالف حق را و نمیدانند که خودشانند و ممکن است
اجمعین تاکید باشد بالنسبه بسه لعن کننده که خداوند و ملائکه و مردمند نه خصوص مردم و مراد از لعن مردم معلوم است که
نفرت و مذمت و طلب حرمان از رحمت است و شاید بتوان از اینکه آیه استفاده نمود که لعن ظالمین واجب است اقلا در عمر یک
مرتبه خصوصا نسبت به ظالمین حق آل محمّد علیهم السلام چنانچه در باره لعن شیطان گفتهاند و البته لازمه تبري از اعداء اللّه اینکه
مقدار مسلم است که در عمر یک مرتبه اظهار نماید اللهم العنهم جمیعا و عذبهم عذابا شدیدا.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 88
اشاره
77- خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّف عَنهُم العَذاب وَ لا هُم یُنظَرُونَ [ 88 ] -قرآن- 1
ترجمه
جاودانیان در آن نه تخفیف داده میشود از آنها عذاب و نه آنها مهلت داده شوند
تفسیر
. ادله خلود و نقل هفوات مخالفین به بیان او فی در سوره بقره به عرض رسید گویا براي رغم انف آنها که خلود در جهنم را اقرار
داشتند ولی خلود در عذاب را منکر بودند و میگفتند عذاب میشود نازل شده و تصریح فرموده بآنکه مخلدند در لعنت و عقوبت که
لازمه آنست و تخفیف عذاب براي آنها نیست و مهلتی هم ندارند که فکري براي بدبختی خودشان نمایند باید پیش از اینکه
گرفتاري فکري کرد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 89
اشاره
94- إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِکَ وَ أَصلَحُوا فَإِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم [ 89 ] -قرآن- 1
ترجمه
مگر آنانکه توبه کردند بعد از اینکه و اصلاح نمودند پس همانا خداوند آمرزنده مهربان است.
تفسیر
. باز رحمت و اشعه الهی بجنبش آمده و وعده فرموده نسبت بکسانی که از روي خلوص نیت بازگشت بدین حق نمودند و پشیمان
[ از کفر و ارتداد و سرکشی شدند و اصلاح حال خود نمودند که از تقصیر آنها درگذرد و مشمول رحمت خود [ صفحه 454
گرداند در مجمع از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که اینکه آیات در باره مردي از انصار نازل شد که نامش حارث بن
صفحه 433 از 522
سوید بن صامت بود و محذر بن زیاد بلوي را بمکر کشت و فرار کرد و مرتد شد و بمشرکین مکه پیوست پس پشیمان شد و فرستاد
قوم خود را خدمت پیغمبر [ص] که پرسیدند توبهاش قبول میشود یا خیر اینکه آیات نازل شد یکی از اقوامش اینکه آیات را نوشت
و برد نزد او و او گفت من میدانم که تو راستگوئی و پیغمبر راستگوتر از تست و خدا اصدق از همه و برگشت بمدینه و توبه کرد و
عاقبت او بخیر شد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 90
اشاره
130- إِن الَّذِینَ کَفَرُوا بَعدَ إِیمانِهِم ثُم ازدادُوا کُفراً لَن تُقبَلَ تَوبَتُهُم وَ أُولئِکَ هُم الضّالُّونَ [ 90 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنانکه کافر شدند بعد از ایمانشان پس افزودند کفر را هرگز پذیرفته نشود توبه ایشان و آنگروه آنانند گمراهان.
تفسیر
. بعضی گفتهاند مراد آنکسانی هستند که کافر شدند بعیسی و انجیل بعد از ایمان بموسی و توریۀ پس زیاد کردند کفر را به محمّد
[ص] و قرآن بعد از ایمان بآن در زمان جاهلیت بواسطه علامات نبوت پس اصرار نمودند در کفر و عناد و طعن در دین و منع از
ایمان و نقض عهد چنانچه به مردم میگفتند مرتد شوید و برگردید به مکه و مبالغه نمودند در کفر و نفاق وقتی که گفتند میرویم
بمکه منتظر میشویم ببینیم کار اینکه مرد بکجا میرسد یا برمیگردیم و اظهار توبه مینمائیم و با او به نفاق رفتار میکنیم و اینکه
اشخاص چون توبه آنها از روي اخلاص نبوده حالشان مانند کسی است که در حال احتضار و معاینه موت توبه کند لذا توبه آنها
قبول نمیشود و ثابت بر ضلال و گمراهی خواهند بود ولی بنظر حقیر اینکه قبیل اشخاص بواسطه کثرت معصیت و شدت جهالت و
تراکم طغیان و کفر و عناد بکلی قلبشان فاسد میشود که موفق بتوبه نمیشوند و خداوند هم میخواهد همین را بفرماید لذا نسبت
ثبات در ضلالت را بآنها داده است و اینکه فرموده است توبه آنها قبول نمیشود براي آنستکه چون مکرر وعده قبول توبه را داده و
معلوم است که توبه اگر محقق شد قبول میشود معلوم میشود که مراد آنستکه اینها موفق بتوبه نمیشوند و اگر اظهار توبه نمایند باید
مسلمین گول نخورند و نه پذیرند و بگویند توبه شما قبول نمیشود مطلب دقیق است تامل لازم دارد پس [ صفحه 455 ] اي برادر
عزیز مبادا بامید توبه یا سایر توسلات مرتکب معاصی شوي زیرا که اگر قلبت بواسطه تراکم حجابهاي معصیت سیاه و فاسد شد
میترسم موفق بتوبه نشوي و وقتی از بدبختی خود خبردار شوي که دسترس بهیچ جا نداشته باشی نمیدانم چه بگویم از تأثیر معصیت
در تیرگی و فساد قلب باید بخدا پناه برد شاید خودش کمک فرماید در اصلاح حال بندگانش.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 91
اشاره
إِن الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُم کُفّارٌ فَلَن یُقبَلَ مِن أَحَدِهِم مِلءُ الَأرض ذَهَباً وَ لَوِ افتَدي بِه أُولئِکَ لَهُم عَذاب أَلِیم وَ ما لَهُم مِن ناصِرِینَ
198- 91 ] -قرآن- 1 ]
صفحه 434 از 522
ترجمه
همانا آنانکه کافر شدند و مردند با آنکه آنها کافران بودند پس هرگز پذیرفته نشود از هیچیک از آنها پري زمین از طلا اگرچه
فدیه دهد آن را آن گروه مر ایشان را است عذابی دردناك و نیست از براي آنها هیچ یاري کنندگان.
تفسیر
. کسانی که بحال کفر از دنیا رفتهاند چه مرتد باشند چه کافر اصلی اگر بر فرض زنده شوند و تمام سطح زمین را پر کنند از طلاي
ناب و فدیه از خودشان بدهند از آنها پذیرفته نمیشود یا اگر در زمان حیاة خودشان اینکه مقدار انفاق کنند بقصد آنکه فقط از
عذاب آخرت ایمن شوند اگرچه اجري نداشته باشند فائده ندارد براي آنها کلمه ملاء ظاهرا اسم مصدر است و ذهبا تمیز و لو وصلیه
براي آنستکه هدیه از کفار قبول نمیشود مسلما آنچه ممکن است قبول شود فدیه است که مالی بدهند و جان خود را بخرند اینهم
در دنیا است قبل از موت اما بعد از مردن موجب نجات آنها از عذاب آخرت نمیشود و ضمیر مستتر در افتدي راجع باحد است و
هیچ یاوري و منجی از عذابی براي آنها نیست پس باید بکلی مأیوس از رحمت الهی باشند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 92
اشاره
121- لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنفِقُوا مِن شَیءٍ فَإِن اللّهَ بِه عَلِیم [ 92 ] -قرآن- 1
ترجمه
هرگز نائل نمیشوید به نیکی تا انفاق کنید از آنچه دوست دارید و آنچه را انفاق کنید از هر چیزي پس همانا خداوند دانا است بآن.
تفسیر
. نیل بحقیقت و کمال بر و احسان منوط است بآنکه شخص هر چه دوست دارد از قبیل مال و جان و اولاد و جاه و جلال و ماکول و
مشروب و ملبوس در راه خدا انفاق نماید و تا اینکه طور نباشد از ابرار محسوب نمیشود و آنچه را انفاق کرد چه محبوب باشد و چه
نباشد خدا میداند و بحسب آن جزا خواهد داد و در کافی و عیاشی از [ صفحه 456 ] حضرت صادق [ع] نقل نموده که تنفقوا ما
تحبون قرائت نمائید و در مجمع روایت نموده که امیر المؤمنین [ع] جامه خرید و بسیار خوشش آمد و صدقه داد و فرمود از پیغمبر
[ص] شنیدم که فرمود کسی که ترجیح دهد غیر را بر خود یا حاجت خود ترجیح میدهد خداوند او را بر غیر در روز قیامت ببهشت
و کسیکه دوست داشته باشد چیزي را و در راه خدا انفاق نماید خداوند در قیامت میفرماید که مردم تلافی میکنند احسان را در
بین خودشان باحسان و من تلافی میکنم احسان تو را در دنیا امروز ببهشت و از حضرت امام حسین [ع] و حضرت صادق [ع] روایت
شده است که آندو بزرگوار شکر را انفاق میکردند و میفرمودند براي آنستکه ما شکر را از همه چیز بیشتر دوست میداریم و اینکه
آیه را تلاوت میفرمودند پس اي عزیز مواظب باش که مغبون نشوي هر وقت خواستی در راه خدا انفاق نمائی چیزیرا که معیوب و
نامطبوع باشد انفاق مکن و در نظر داشته باش که واقعا هدیه میخواهی براي خداوند بفرستی البته باید از بهترین و محبوبترین اشیاء
صفحه 435 از 522
نزد خودت باشد اگرچه کم باشد تا در پیشگاه احدیت شرمنده نباشی و الا حسنی پیدا نمیکند بلکه بعضی از اوقات بد میشود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 93
اشاره
کُلُّ الطَّعام کانَ حِلا لِبَنِی إِسرائِیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسرائِیل عَلی نَفسِه مِن قَبل أَن تُنَزَّلَ التَّوراةُ قُل فَأتُوا بِالتَّوراةِ فَاتلُوها إِن کُنتُم صادِقِینَ
200- 93 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
هر طعامی بود حلال از براي بنی اسرائیل مگر چیزي که حرام کرد اسرائیل بر خود پیش از آنکه فرستاده شود توریۀ پس بگو
بیاورید توریۀ را و بخوانید آنرا اگر هستید راستگویان.
تفسیر
. تمام خوردنیها حلال بود از براي بنی اسرائیل مگر گوشت شتر که حضرت یعقوب براي کسالتیکه داشت بر خود حرام نموده بود
و اینکه حلیت قبل از نزول توریۀ بود و چون بنی اسرائیل ظلم و تعدي را شعار خود نمودند خداوند آنها را مکافات نمود در دنیا که
حرام فرمود در توریۀ بسیاري از اطعمه را بر آنها و یهود منکر اینکه مطلب بودند و میگفتند که اینها از زمان حضرت نوح و ابراهیم
و بعد از او از انبیاء بنی اسرائیل حرام بوده لذا پیغمبر اکرم [ص] مأمور شد که با آنها محاجه فرماید بآنکه امر بفرماید توریۀ را
بیاورند بخوانند تا معلوم شود که اینکه محرمات حادث شده براي ظلم آنها و از قدیم حرام نبوده و آنها جرئت نکردند بیاورند و [
صفحه 457 ] مبهوت شدند و در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که اسرائیل وقتی گوشت شتر میخورد پهلویش درد
میگرفت پس بر خود حرام نمود و اینکه پیش از نزول توریۀ بود ولی در توریۀ تحریم و ترغیبی نسبت بگوشت شتر نرسیده و قمی
فرموده که یعقوب علی نبینا و آله و علیه السلام مبتلا به مرض عرق النساء شد لذا گوشت شتر را بر خود حرام نمود پس یهود گفتند
که شتر در توریۀ حرام شده لذا خداوند فرمود توریۀ را بیاورید بخوانید اگر راستگو هستید اسرائیل بر خودش حرام کرد نه بر مردم
در هر حال اینکه تحریم اگرچه در روایات عامه و تفاسیر ذکر شده که به نذر بوده ولی ظاهر روایت کافی و عیاشی آنستکه ملتزم به
نخوردن شد بود براي آنه مضر بوده و مراد از توریۀ الواحی است که بر حضرت موسی نازل شده بود نه آنچه را که مورخین و
احبار جمعآوري نموده و بنام توریۀ معرفی کردهاند و فعلا در دست است زیرا که در اینکه چیزهائی است که منافی با حکم عقل و
ساحت مقدس انبیاء است و لفظ حال مصدر است و به معنی صفت استعمال شده و مستثنی ممکن است متصل باشد در صورتی که
بگوئیم بعد از تحریم حضرت یعقوب بر خود طعام مخصوصی را بر بنی اسرائیل بمراعات احترام او حرام شد چنانچه گفتهاند یا
آنکه بگوئیم بنی اسرائیل شامل خود حضرت یعقوب هم میشود چنانچه در آیه اصطفی گفتیم خود حضرت ابراهیم داخل در آل
ابراهیم است چون معمولا سر سلسله را جزء سلسله حساب میکنند و الا مستثنی منقطع میشود و بنظر حقیر اینکه یهود حاضر نشدند
توریۀ را بیاورند براي آن بود که در همین توریۀ محرف دو جا یکی در سفر لویان یکی در سفر مثنّی تصریح شده که اینکه
محرمات براي خصوص بنی اسرائیل است با آنکه آنها معتقد بودند اینکه محرمات از براي همه مردم است که تابع حضرت موسی
باشند و از زمان حضرت نوح و ابراهیم [ع] بوده و اینکه نمیشود که خداوند چیزي را بر قبیله مخصوصی حرام کند مگر آنکه از آنها
صفحه 436 از 522
خطائی سر بزند که مستحق اینکه عقوبت و مکافات شوند لذا دیدند اگر توریۀ را بیاورند و بخوانند محکوم میشوند بعلاوه اباطیل
مجعوله آنرا پیغمبر [ص] بیان و اثبات میکند و کار افتضاح بالا میگیرد و بکلی کتاب آنها که مدرك تمام احکام آنها است از
دست میرود و اینکه خود یکی از معجزات آنحضرت میشود که با آنکه امی است اینطور بخصوصیات توریۀ مطلع است [ صفحه
458 ] لذا به محکومیت راضی و از محاکمه دست برداشتند و مبهوت و مقهور شدند و اینکه نکته هم مخفی نماند که نمیشود گفت
تمام خوردنیها قبل از نزول توریۀ بر بنی- اسرائیل حلال بوده زیرا که اشیاء مضره و خبائث و مسکرات و امثال اینها که عقل و شرع
حاکم است بحرمت آنها در جمیع ادوار هیچوقت و بر هیچ قومی حلال نبوده و اینکه خداوند فرموده همه اطعمه حلال بود بر بنی
اسرائیل معلوم است آن اطعمه است که بر غیر آنها حلال بوده نهایت اینکه بر اینکه قبیله بعد از نزول توریۀ حرام شد براي ظلم آنها.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 94
اشاره
95- فَمَن افتَري عَلَی اللّه الکَذِبَ مِن بَعدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُم الظّالِمُونَ [ 94 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس هر کس افترا بندد بر خدا دروغ را بعد از اینکه پس آن گروه آنانند ستمکاران
تفسیر
. بعد از وضوح حق و اقامه حجت بر آن و الزام خصم پس هر کس بگمان آنکه محرمات بر بنی اسرائیل بخصوص از قدیم بوده نه
بعد از نزول توریۀ قائل به اینکه قول شود افترا بخدا بسته و نسبت دروغ بپیغمبر داده و چنین شخصی ظالم بر نفس خود است براي
آنکه مکابره بیوجه نموده و خود را در معرض عذاب ابدي قرار داده و ظالم بر پیغمبر است براي تهمتی که باو زده است و ظالم بر
مؤمنین است اگر موجب اضلال آنها شود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 95
اشاره
99- قُل صَدَقَ اللّه فَاتَّبِعُوا مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکِینَ [ 95 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو راست گفت خدا پس متابعت کنید ملت ابراهیم را که حق پرست بوده و نبود از مشرکان
تفسیر
. پس از ثبوت حدوث محرمات در توریۀ و وضوح بطلان دعوي یهود خداوند به پیغمبر فرمود بگو بآنها دیدید راست گفت خدا و
صفحه 437 از 522
دروغ گفتید شما پس بیائید متابعت ملت ابراهیم را نمائید که دین اسلام است و تهمت شرك بچنین پیغمبر عظیم الشأنی مبندید او
از مشرکین نبود بلکه مسلمان بود چنانچه گذشت چگونه سزاوار است نسبت همدینی با مشرکین را بکسی داد که مؤسس اساس
توحید در دنیا بوده و حنیف بودن که عبارت از اعراض از هر باطلی و میل بحق است شعار اوست و دین اسلام اصولا و فروعا مطابق
[ با ملت اوست [ صفحه 459
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 96
اشاره
99- إِن أَوَّلَ بَیت وُضِعَ لِلنّاس لَلَّذِي بِبَکَّۀَ مُبارَکاً وَ هُديً لِلعالَمِینَ [ 96 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا اول خانه که بنا شده است از براي مردم هر آینه آنست که در مکه است که با برکت است و هدایت است از براي جهانیان
تفسیر
. اول معبدیکه بامر خداوند از براي مردم بنا شد خانه کعبه بود که در شهر مکه حضرت اسمعیل و حضرت ابراهیم بنا نمودند
چنانچه در کافی از صادقین علیهما السلام نقل نموده که مراد از خانه که در بکه است کعبه است و در فقیه و عیاشی از حضرت باقر
[ع] نقل نموده که چون خداوند خواست که زمین را خلق فرماید امر فرمود بباد که آب را بموج درآورد تا کف کرد و یکجا جمع
شد آنموضع کعبه بود پس کوهی شد از کف پس گسترد زمین را از زیر آن و اینکه است معنی قول خداوند ان اول بیت وضع
للناس للذي ببکه و در فقیه علاوه نقل نموده که فرمود خداوند از هر چیزي چیزي را اختیار فرموده از زمین محل کعبه را و آن اول
بقعه است که خلق شده از زمین پس زمین کشیده شده است از آن و در علل از حضرت صادق [ع] نقل نموده که بکه را بکه گفتند
براي آنکه مردم در آن ازدحام میکنند و در روایت دیگر است براي آنکه مردم در آن و اطراف آن گریه میکنند و بعضی گفتند
براي آنکه کسر صولت جباران در آنجا میشود و از حضرت صادق [ع] روایت شده است که موضع خانه بکه است و شهر مکه است
و از حضرت باقر [ع] روایت شده است که مکه را بکه نامیدهاند براي آنکه مرد و زن در آنجا گریه میکنند و زن در مقابل و دست
راست و دست چپ مرد نماز میخواند و باکی نیست براي آنکه اینکه در سایر بلاد کراهت دارد نه در آنجا و در خصال از حضرت
صادق [ع] روایت نموده که نامهاي مکه پنج است ام القري و مکه و بکه و بساسه چون کسانی که ظلم کنند در او بس میکند آنها
را یعنی بیرون میکند و هلاك مینماید آنها را و ام رحم چون کسانیکه مجاور شوند آنجا مورد رحمت میشوند و در فقیه از حضرت
صادق [ع] نقل نموده که خداوند خانه را از بهشت براي حضرت آدم نازل نمود و بود دره بیضائی پس برد آن را بآسمان و آن در
مقابل همین خانه در آسمان جاي دارد و داخل میشود در آن هر روز هفتاد هزار ملک غیر از روز دیگر و پی آنخانه در زمین باقی
ماند پس خداوند امر نمود ابراهیم و اسمعیل را که خانه را بروي همان بنیان بنا کنند و آن خانه مبارك است یعنی کسیکه قصد کند
بجانب آن و حج و عمره [ صفحه 460 ] بجا آورد و معتکف شود در آن و طواف کند دور آن مشمول خیر کثیر و نفع جزیل و اجر
جمیل از طرف خداوند متعال خواهد شد بعلاوه کفاره معاصی او است و رفع فقر و پریشانی از او میشود و وسعت رزق باو عطا
میگردد و دخول در آن دخول در رحمت خدا است و خروج از آن خروج از رحمت خدا است و نماز در حول آن که مسجد
صفحه 438 از 522
الحرام است افضل است از هزار هزار نماز در سایر امنکه و اعجب از همه آنکه در زمین فقري واقع است با وجود اینکه همیشه تمام
نعم الهی در آن موجود است و میوههائی در آن یافت میشود که در ممالک خوش آب و هوا کمتر است و اینها همه برکات اخروي
و دنیوي آنست و هدایت عالمیان است براي آنکه قبله و و معبد اعظم اسلام است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 97
اشاره
فِیه آیات بَیِّنات مَقام إِبراهِیمَ وَ مَن دَخَلَه کانَ آمِناً وَ لِلّه عَلَی النّاس حِجُّ البَیت مَن استَطاعَ إِلَیه سَبِیلاً وَ مَن کَفَرَ فَإِن اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ
217- العالَمِینَ [ 97 ] -قرآن- 1
ترجمه
در آنجا است نشانههاي روشن الهی مقام ابراهیم است و کسی که داخل شود در آن ایمن است و از براي خدا است بر عهده مردمان
حج آنخانه هر کسی بتواند به پیماید بسوي او راه را و کسیکه تمرد کند پس همانا خداوند بینیاز است از جهانیان.
تفسیر
. در خانه کعبه سه نشانه محسوس جسمانی است بر وجود واجب الوجود و قدرت او که اعظم آنها مقام ابراهیم است و آن سنگی
است که جاي دو پاي مبارك حضرت ابراهیم بر آن نقش بسته و بمرور و دهور ایام زائل نشده است گفتهاند اینکه در موقعی بوده
که بناي خانه را میفرموده آنسنگ را زیر پاي مبارك خود گذارده بود و آیت بودن اینکه بقدري واضح است که محتاج به بیان
نیست لذا در آیه فقط بذکر آن اکتفا شده است و بعد از آن حجر الاسود است که بر حسب اخبار ملکی بوده بصورت سنگ
درخشانی شده و حضرت آدم با خود او را از بهشت آورده است و در روز قیامت میآید با یک زبان و دو چشم همه خلق او را
میشناسند شهادت میدهد در باره کسیکه با او وفا داري نموده و اداء حق او را کرده بخوبی و در باره کسیکه بی وفائی با او نموده
و منکر حق او شده به بدي چنانچه در دنیا شهادت داد بامامت حضرت سجاد [ع] وقتی که بودن آن امر با محمّد حنیفه یا آنحضرت
مورد خلاف شده بود چنانچه بکرات تجربه شده است که غیر معصوم نتوانسته آن را نصب کند و بعد از [ صفحه 461 ] آن حجر
اسمعیل است که منزل آنحضرت بوده و آب نداشته بقدرت الهی چاه زمزم در آنجا پیدا شده و گفتهاند سه آیت محسوس دیگر هم
هست یکی آنکه چون طیور هوا بمحاذات خانه رسند منحرف شوند دیگر آنکه و حوش صحرا از درنده و چرنده با یکدیگر در
حرم الفت دارند نه آنها بیکدیگر آزار میرسانند و نه کسی بآنها دیگر آنکه هر جبار و شقی و سرکشی که قصد خرابی آنخانه را
نموده خداوند بطریق غیر عادي او را مستاصل و نابود نموده مانند اصحاب فیل که از مسلمات تاریخی است و در قرآن از آن خبر
داده شده است و اما آیات مختلفه متفرقه از قبیل شفاء امراض و قضاء حوائج و کشف مهمات و کربات و انکشاف مطالب علمیه
عقلیه روحانیه بقدري زیاد است که قلم از تحریر و زبان از تقریر آن عاجز است و هر کس داخل آن خانه شود مأمون است از
تعرض دنیوي و از عذاب اخروي در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که کسی که قصد کند خانه کعبه را با
آنکه بداند آنخانه است که امر کرده خداوند عز و جل زیارت آن را و نیز بشناسد حق ما اهل بیت را چنانچه سزاوار است مأمون
است در دنیا و آخرت و در مجمع از حضرت باقر [ع] روایت نموده که کسیکه داخل شود خانه را با آنکه عارف باشد بآنچه
صفحه 439 از 522
خداوند واجب فرموده است بر او مأمون از عذاب دائم است و در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که کسیکه پناه
ببرد از مردم بحرم و داخل شود در آن مأمون است از غضب الهی و کسی که داخل شود در آن از وحش و طیر مأمون است از
راندن و آزار تا خارج شود از حرم و نیز از آن حضرت روایت نموده که هرگاه بنده در خارج حرم مرتکب جنایت شود پس فرار
کند بحرم نباید او را در آنجا گرفت ولی باید مانع شد از آمدن او در بازار و باید با او بهیچ وجه معامله ننمود و سخن نگفت و
خوردنی و آشامیدنی باو نداد تا از حرم خارج شود پس گرفته شود و اگر در حرم مرتکب جنایت شد حد خداوند را باید در حرم
بر او جاري نمود و در کافی معلل فرموده حکم اخیر را بآن که چون او حرمت حرم را نگاه نداشته و در روایت دیگر است که
هرگاه دزدي در غیر مکه دزدي نماید یا جنایتی بر خود وارد سازد و فرار کند بمکه نباید او را بگیرند مادامیکه در حرم است تا
خارج شود ولی باید مانع شوند از آنکه داخل در بازار شود و معامله و مجالست با او نکنند تا بیرون رود و بگیرند او را و اگر اینکه
کار را در حرم [ صفحه 462 ] کرد باید او را همانجا بگیرند و نیز در کافی از آنحضرت روایت نموده که یکی از اصحاب سؤال
نمود که من از کسی طلبی داشتم مدتی از نظرم غائب شد تا آنکه او را در طوف کعبه ملاقات نمودم آیا سزاوار است تقاضاي طلب
خود را از او نمایم فرمود سلام نکن بر او و نترسان او را تا از حرم خارج شود و نیز از آنحضرت روایت شده است که هر کس که
در حرم دفن شود ایمن است از فزع روز قیامت چه خوب باشد چه بد و در فقیه روایت نموده که هر کس در حرم خدا و رسول
بمیرد مبعوث میشود روز قیامت در حالیکه ایمن است از عذاب الهی گفتهاند اینکه امان و فضائل را خداوند بحرم عنایت فرمود
براي دعاي حضرت ابراهیم پس کسانیکه منکر حق آل ابراهیم هستند از فیوضات معنوي آن محرومند اگرچه احکام ظاهري بر آنها
مرتب باشد بواسطه اسلام ظاهري و از براي خداوند است بر عهده مردم قصد خانه کعبه و اداء مناسک و اعمال مخصوصه بحج و
عمره هر دو چون آندو واجبند چنانچه در کافی از حضرت صادق [ع] نقل نموده ولی مشروط است باستطاعت بدنی و مالی که نیز
مستفاد است از روایتی که از آنحضرت در تفسیر اینکه آیه نقل شده است و اخبار در باب حد استطاعت مالی مختلف است آنچه
مقتضاي جمع بین اینکه اخبار و ادله عامه دیگر است آنست که اگر بقدر کفایت حال و مطابق شأن خود زاد و راحله و مخارج رفتن
و برگشتن و عیالات خود را داشته باشد و در موقع مراجعت هم بفقر و مشقت گرفتار نشود واجب است در اول ازمنه امکان که
خوف خطر نداشته باشد برود و تاخیرش جایز نیست و اگر تاخیر انداخت و بعد دستش تهی شد باید هر قسم ممکن است برود و
البته در اینکه قبیل امور باید عامی بمرجع تقلیدش رجوع نماید و بیانش از شأن تفسیر خارج است اینکه مقدار هم که بنظر قاصر
رسید و عرضه داشتم براي تذکر و ارشاد بود و کسیکه ترك کند حج را قدر متقین آنستکه معصیت کبیره نموده و مورد اعراض و
غضب الهی واقع شده است و بواسطه اهمیت اینکه کبیره خداوند از مرتکب آن به کافر تعبیر فرموده و اظهار بینیازي از او مشعر
باعراض و رو گرداندن است و در فقیه از وصایاي حضرت رسول [ص] بامیر المومنین علیه السلام نقل نموده است اي علی کسیکه
ترك کند حج را با آنکه مستطع باشد کافر است چنانچه در اینکه آیه فرموده است اي علی کسی که حج را تاخیر بیاندازد تا بمیرد
خداوند روز قیامت مبعوث میفرماید او را یهودي [ صفحه 463 ] یا نصرانی و در کافی و تهذیب از حضرت صادق علیه السلام
روایت نموده که کسی که بمیرد و حج نکرده باشد در صورتی که حاجتی نداشته باشد که اجحاف بر او باشد بسبب آن حاجت
رفتن بحج و مریض هم نباشد که بواسطه آن طاقت حج را نداشته باشد و ظالمی هم مسلط بر او نباشد که مانع از حج او شده باشد
پس هر آینه مرده است یهودي یا نصرانی و در تهذیب از آنحضرت نقل نموده که در اینکه آیه کفر بمعنی ترك است و از حضرت
کاظم علیه السلام روایت شده است که در جواب برادرش علی که سؤال از کفر تارك حج نموده بود فرمود کافر نیست لکن کسی
که بگوید واجب نیست کافر است فیض ره فرموده اینکه براي آنست که مرجع کفر باعتقاد است نه عمل پس معنی کفر در اینکه
آیه آنست که کسی که معتقد بوجوب حج نباشد یا آنکه باکی از ترك حج نداشته باشد کافر است چون بیاعتنائی بامر خدا
کاشف از بیاعتقادي است و عیاشی از آنحضرت نقل نموده که مراد از کفر در اینکه آیه کفران نعمت است یعنی کسیکه ترك
صفحه 440 از 522
کند حج را کفران نعمت الهی را نموده خداوند بینیاز است از اهل عالم آنچه امر نموده براي مصلحت آنها است خودشان از منافع
و خیر دنیوي و اخروي آن محروم میشوند بخدا ضرر و نفعی از فعل و ترك آنها نمیرسد گر جمله کائنات کافر گردند || بر دامن
کبریاش ننشیند گرد و اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 98
اشاره
104- قُل یا أَهلَ الکِتاب لِمَ تَکفُرُونَ بِآیات اللّه وَ اللّه شَهِیدٌ عَلی ما تَعمَلُونَ [ 98 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو اي اهل کتاب چرا کافر میشوید بآیات الهی و خدا گواهست بر آنچه میکنید
تفسیر
. روایت شده است که چون صدر آیه قبل نازل شد پیغمبر [ص] ارباب ملل را جمعآوري فرمود و خطبه انشاء کرد و وجوب حج را
بآنها اعلام داشت و تأکید فرمود پس اهل یک ملت ایمان آوردند و قبول نمودند و اهل پنج ملت کفر ورزیدند پس ذیل آیه یعنی
از و من کفر ببعد نازل شد حقیر عرض میکنم شاید اینکه آیه هم باین مناسبت نازل شده باشد در هر حال کفر بآیات خدا شامل
است آیات حسیه را که در بیت است و ذکر شد و آیات عقلیه و نقلیه را که دلالت بر صدق دعوي نبوت و وجوب حج و سایر
احکام مینماید و تخصیص اهل کتاب بذکر براي آنستکه کفر [ صفحه 464 ] آنها اقبح است چون آنها علائم صدق نبوت را در
کتب خودشان میدیدند و معتقد بودند که ما مؤمن بکتاب خودمان هستیم با آنکه کافر بکتاب خودشان بودند براي انکار آنها
رسالت کسیرا که علائم او را در کتاب خودشان میدیدند و حال آنکه خداوند شاهد و ناظر است بر اعمال آنها از تحریف کتاب و
اخفاء حق و جدال باطل و سایر اعمال سري و علنی و همه را به مجازات خود خواهد رسانید.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 99
اشاره
163- قُل یا أَهلَ الکِتاب لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِیل اللّه مَن آمَنَ تَبغُونَها عِوَجاً وَ أَنتُم شُهَداءُ وَ مَا اللّه بِغافِل عَمّا تَعمَلُونَ [ 99 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو اي اهل کتاب چرا باز میدارید از راه خدا کسی را که ایمان آورده و میخواهید آن راه را کج با آنکه شما گواهانید و نیست
خدا غافل از آنچه میکنید
تفسیر
صفحه 441 از 522
. تکرار خطاب براي مبالغه و تأکید و رفع عذر است و اشعار بآنکه هر دو امر استقلالا قبیح و موجب غضب الهی است و راه خدا
دین حق است که آن اسلام است گفته شده است یهود سنگ تفرقه و فساد بین مؤمنین میانداختند و سعی مینمودند که اختلاف و
نزاعی را که از قدیم بین دو قبیله اوس و خزرج بود و خداوند ببرکت اسلام تألیف قلوب آنها را فرموده بود و از کینههاي دیرینه
صرف نظر نموده بودند تجدید نمایند و نیز شبهاتی براي اضلال اهل اسلام که هنوز رسوخ در دین پیدا نکرده بودند مینمودند و
آنها را براه کج وادار میکردند از اینکه قبیل که اینکه چه دینی است که احکام آن نسخ میشود و تغییر پیدا میکند دین حضرت
موسی نسخ نداشته و اوصاف پیغمبر در توریۀ اینکه اوصاف نیست که در اینکه شخص است و نوعا اینکه اشخاص احبار یهود بودند
که مورد وثوق عامه بودند و براي حفظ عنوان و ریاست خود دست و پا میزدند که شاید تفرقه و اختلافی بین مسلمین پیدا شود و
دین اسلام رواج پیدا نکند و رسوم و ریاست آنها محفوظ بماند و میدانستند حقیقت دین اسلام را نهایت اینکه مست دنیا بودند و
غافل از خدا ولی خداوند غافل از حال و اعمال آنها نبود و نیست و نخواهد بود و چون در آیه قبل بیان کفر ظاهري آنها را فرموده
از علم خود تعبیر بشهادت نموده که مناسب با امور جلیه است و چون در اینکه آیه کشف مکر و حیله و اسرار آنها را نموده از اینکه
معنی تعبیر بعدم غفلت فرموده که ملائم با امور خفیه است و لطف و مناسبت اینکه دو تعبیر با اینکه دو مقام بر [ صفحه 465 ] ارباب
ذوق و سلیقه ادبی پوشیده نیست.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 100
اشاره
137- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ یَرُدُّوکُم بَعدَ إِیمانِکُم کافِرِینَ [ 100 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي آنکسانیکه ایمان آوردید اگر اطاعت کنید گروهی از آنانکه داده شدند کتاب را میگردانند شما را بعد از ایمانتان کافران.
تفسیر
. گفته شده است در باره اوس و خزرج نازل شده که روزي جمعی از بزرگان اینکه دو قبیله نشسته بودند و با یکدیگر صحبت
میداشتند در آن وقت شاس بن قیس یهودي بر آنها عبور نمود و بواسطه عنادي که با اسلام داشت در غضب شد که چگونه ما بین
اینکه دو قبیله که همیشه نزاع بود پیغمبر ائتلاف داده است لذا جوانی از یهود را مأمور نمود که آمد با آنها نشست و صحبت روز
ظفر یافتن اوس بر خزرج را نمود و اشعاریکه در آنروز گفته بودند خواند و اینکه معنی بر طبع خزرج گران آمد و شروع بجواب
طعن و تفاخر آنها نمودند و از طرفین صحبتهاي خشونت آمیز رد و بدل شد تا آنکه هر دسته اسلحه خود را طلب نموده و مهیاي
جنگ شدند که ناگاه پیغمبر خبردار شد و با اصحاب تشریف آوردند فرمود آیا بجاهلیت رجوع نمودید با آنکه من در میان شما
هستم و خداوند شما را گرامی فرمود با سلام و رسوم جاهلیت را برداشت و تألیف نمود ما بین شما پس متنبه شدند و فهمیدند که
اینکه از وساوس شیطان و حیله دشمنان بوده و اسلحه خودشان را ریختند و استغفار نمودند و معانقه با یکدیگر کردند و با پیغمبر
مراجعت نمودند و اینکه خداوند در اینکه آیه مسلمین را مخاطب قرار داده و در آیه قبل پیغمبر [ص] را و آنحضرت را واسطه ابلاغ
باهل کتاب فرموده براي اهمیت شأن و مقام مسلمین است گویا اشاره فرموده که مؤمنین لایقند که بدون واسطه مخاطب بخطاب
صفحه 442 از 522
الهی شوند و خداوند با آنها تکلم فرماید و حاصل معنی آیه آنستکه اي اهل ایمان اگر بخواهید گوش بحرف خارج از مذهب
خودتان بدهید بتدریج کافر میکنند شما را پس از هیچفرقه آنها حرف نشنوید و پیروي نکنید و مواظب خودتان باشید که گول
نخورید و دنیا و آخرت خودتان را بحرف و وساوس آنها بباد ندهید.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 101
اشاره
] 159- وَ کَیفَ تَکفُرُونَ وَ أَنتُم تُتلی عَلَیکُم آیات اللّه وَ فِیکُم رَسُولُه وَ مَن یَعتَصِم بِاللّه فَقَد هُدِيَ إِلی صِ راطٍ مُستَقِیم [ 101 ] -قرآن- 1
[ صفحه 466
ترجمه
و چگونه کافر میشوید با آنکه شمائید که خوانده میشود براي شما آیات خدا و در میان شما پیغمبر او است و کسیکه متوسّل شود
بخدا پس بتحقیق هدایت شود براه راست
تفسیر
. تعجب از اینکه است که اسباب هدایت از براي کسانی فراهم باشد و کافر شوند و بزرگترین وسائل هدایت قرآن است و مبین آن
که پیغمبر و امام است و البته فرد اکمل حضرت ختمی مرتبت است ولی بالاتر از همه با قلب پاك التجاء و تمسک و توسل بذیل
عنایت الهی لازم دارد که گفتهاند هر که را روي به بهبود نبود || دیدن روي نبی سود نبود و هر کس با اخلاص ملتجی بخدا شود
خداوند او را براه راست و دین حق هدایت میفرماید چون هادي بقول مطلق اوست.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 102
اشاره
117- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَق تُقاتِه وَ لا تَمُوتُن إِلاّ وَ أَنتُم مُسلِمُونَ [ 102 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي کسانیکه ایمان آوردید بترسید از خداوند حق ترسیدن از او و نمیرید مگر آنکه شما مسلمان باشید.
تفسیر
. تقاة مصدر است بمعنی تقوي که پرهیزکاري است و حق آن اجتناب از محرمات و قیام بواجبات است و اینکه درجه اول تقوي
است و درجه فوق آن آنستکه بعلاوه مستحبات را بجا آورد و مکروهات را ترك نماید و درجه اعلی از اینکه آنست که مباحات را
هم مرتکب نشود بلکه تمام اعمالش یا واجب باشد یا مستحب مثل آنکه غذا بقدري صرف نماید که براي قوت بدن در عبادات
صفحه 443 از 522
لازمست و لباس بمقداري به پوشد که حفظ بدن منوط بآن است بقصد تقرب بخدا و در معانی و عیاشی از حضرت صادق [ع] در
تفسیر اینکه آیه روایت نموده است که حق تقوي آنستکه اطاعت کند و معصیت ننماید و متذکر باشد و فراموش نکند و شکر نماید
و کفران نورزد و نیز عیاشی از آنحضرت روایت نموده که فرمود اینکه آیه منسوخ است بآیه دیگر که فرموده است از خداوند
بپرهیزید بقدر استطاعت خودتان و ثابت بدین اسلام باشید تا زمان موت و در مجمع از حضرت صادق [ع] روایت نموده که
مسلمون با تشدید است و معنی آن آنستکه تسلیم نمائید آنچه را پیغمبر [ص] آورده و انقیاد داشته باشید نسبت بآنحضرت و عیاشی
از حضرت کاظم [ع] روایت نموده که ایمان فوق اسلام است آیا خداوند بمومنین [ صفحه 467 ] خطاب فرموده و آنها را دعوت
باسلام نموده نه چنین است بلکه قرائت امیر المؤمنین که قرآن منزل از آسمان بر محمّد است الا و انتم مسلّمون لرسول اللّه ثم الامام
من بعده است بنظر حقیر مراد مصحف مفسّر است که در اوایل اینکه کتاب اشاره بآن نمودم و اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 103
اشاره
وَ اعتَصِ مُوا بِحَبل اللّه جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذکُرُوا نِعمَتَ اللّه عَلَیکُم إِذ کُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِه إِخواناً وَ کُنتُم
319- عَلی شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَکُم مِنها کَذلِکَ یُبَیِّن اللّه لَکُم آیاتِه لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ [ 103 ] -قرآن- 1
ترجمه
و متمسک شوید بریسمان محکم خدا همگی و متفرق مشوید و یاد کنید نعمت خدا را بر شما در وقتی که بودید دشمنان پس الفت
داد میان دلهاي شما پس گردیدید به نعمت خدا برادران و بودید در لب گودي از آتش پس نجات داد شما را از آن اینچنین بیان
میکند خداوند براي شما آیات خود را باشد که شما هدایت شوید
تفسیر
. بعضی گفتهاند مراد از حبل در اینکه آیه شریفه دین اسلام است یا کتاب خدا براي آنکه فرمودهاند قرآن حبل اللّه المتین است و
تشبیه شده است دین یا قرآن بریسمانی محکمی که اگر کسی چنگ بر او زند از خطر پرت شدن و هلاکت مأمون خواهد شد و
قمی فرموده حبل توحید و ولایت است و عیاشی از امام باقر [ع] نقل نموده که آل محمّد آنها ریسمان محکم الهی هستند که
خداوند فرموده اعتصام بجوئید بآن در اینکه آیه شریفه و از حضرت کاظم [ع] روایت شده است که علی إبن أبی طالب حبل اللّه
المتین است و در امالی از حضرت صادق [ع] روایت شده که مائیم آن حبل و در معانی از حضرت سجاد [ع] نقل نموده که امام از
ما نمیباشد مگر معصوم و عصمت امر ظاهري نیست تا شناخته شود و براي اینکه است که امام باید منصوص باشد پس از
آنحضرت سؤال نمودند که معنی معصوم چیست فرمود او است معتصم بحبل اللّه و حبل اللّه قرآن است و قرآن هدایت میکند بامام
و اینکه است معنی قول خداوند که فرموده همانا اینکه قرآن هدایت میکند بآنچه آن قویمتر است بنظر حقیر خلاصه روایت آنستکه
قرآن بدون معصوم حل نمیشود و معصوم آنستکه در تمسک بقرآن خطا نمیکند و هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند و واضح است که
[ ما بین روایات اختلافی نیست چون همه آنها وسایل نجات از مهالک دنیوي و اخروي هستند و مبین کل روایت [ صفحه 468
مشهور بین عامه و خاصه است که پیغمبر فرمود دو ریسمان بین شما و خدا کشیده شده است که یکسر آن دو در دست شما است و
صفحه 444 از 522
یک سر آن در دست خدا است و هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند و آن دو کتاب خدا و عترت من میباشند و مؤید اینکه روایت
آنستکه خداوند بعد از امر بتمسک بحبل اللّه فرمود است همگی متمسک شوید و متفرق مشوید گویا نهی فرموده از جدائی
انداختن بین کتاب و عترت و قمی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که خداوند تبارك و تعالی میدانست که آنها متفرق میشوند
بعد از پیغمبرشان و اختلاف میکنند پس نهی فرمود آنها را از تفرق چنانچه نهی فرمود کسانی را که پیش از آنها بودند پس امر
فرمود آنها را که اجتماع نمایند بر ولایت آل محمّد [ص] و متفرق نشوند و نیز از روایات مشهوره بین فریقین است که پیغمبر فرمود
امت حضرت موسی هفتاد و یک فرقه شدند بعد از او و امت حضرت عیسی هفتاد و دو فرقه و امت من هفتاد و سه فرقه خواهند شد
یک فرقه آنها در بهشت و بقیه فرق در جهنم خواهند بود و از اینکه روایات و روایت مشهور و مسلم دیگر که پیغمبر فرمود مثل
اهل بیت من مثل کشتی نوح است که هر کس متوسل بآن شد نجات یافت و هر کس تخلف از آن نمود غرق گشت ثابت میشود
که فرقه ناجیه شیعه دوازده امامی هستند زیرا که آنها آنانند که بین کتاب و عترت جدائی نینداختند و متمسک بحبل ولایت و کتاب
شدند و در کشتی نوح نشستند و از طوفان دنیا و آخرت نجات یافتند و تمام عترت طاهره را بقدري احترام کردند که مورد طعن
سایرین شدند و نیز از روایات مسلمه بین فریقین است که پیغمبر فرمود که حق با علی است و علی با حق است و از حق نمیشود
گذشت که اینکه روایت بقدري حق را واضح میکند که محتاج به بیان نیست الحمد للّه علی وضوح الحق بوضوح حق علی و علی
وضوح حق علی بوضوح الحق و بیان اهله و بعضی گفتهاند مراد نهی از مطلق تفرق و اختلاف کلمه و ترك الفت است و انصافا
اینکه معنی هم بد نیست که در هر حال باید مسلمین از اتحاد با یکدیگر لااقل در توحید و رسالت و معاد دست برندارند و هر وقت
اختلاف موجب فتور و تزلزلی در اینکه سه اصل اصیل شود با یکدیگر برادر و متحد باشند در دفع اعداء نهایت آنکه بهتر آن بود
که همه متوجه بنقطه حق باشند حال که نشدند نباید ما هم لجاج کنیم و اساس اسلام را بباد دهیم بلکه باید هر قدر ممکن است از
اینکه [ صفحه 469 ] اصول حفظ نمائیم و سکوت ائمه اطهار و اغماض از حق خودشان و آنهمه تحمل مصائب و ناملایمات براي
اینکه مقصود بوده و مؤید اینکه معنی است آنکه فرموده و یاد کنید نعمت اسلام و امنیت را چون بودید شما در زمان جاهلیت
دشمنان یکدیگر پس خداوند ببرکت دین اسلام تألیف قلوب شما را نمود پس صبح گردید در صورتی که نعمت الهی شامل حال
شما شده بود و برادر و دوست و مهربان با یکدیگر شدید گفتهاند اوس و خزرج دو برادر بودند ما بین اولاد آنها یکصد و بیست
سال عداوت بود و مرتبا جنگ میکردند تا آنکه هر دو قبیله مسلمان شدند و آن عناد مبدل به الفت شد بعلاوه مشهور است که
پیغمبر [ص] بین هر دو نفر از اصحاب عقد اخوت بست و در اینکه موقع تناسب روحی اصحاب را با یکدیگر بطوري ملاحظه فرمود
که عقل مبهوت میشود و تا آخرت با هم مؤتلف بودند و براي امیر المؤمنین برادري تعیین نفرمود و آنحضرت از اینکه معنی نگران
شد و بپیغمبر عرض کرد پیغمبر [ص] جواب فرمود من تو را براي خودم ذخیره نمودم و ما بین خود و آنحضرت عقد اخوت بست و
برادري او با سید کاینات که دلالت داشت بر آنکه کسی جز خاتم النبیین [ص] لیاقت برابري با او را ندارد موجب مزید حسد و عناد
حسودان و منافقین گشت و تکمیل منزلت هرون از موسی گردید و شما در شرف فرو رفتن بجهنم بودید براي آنکه کافر بودید و
اگر میمردید بحال کفر در آتش جهنم میافتادید پس انقاذ و دستگیري کرد از شما و نجات داد شما را و در کافی از حضرت
صادق [ع] روایت نموده است که نجات داد آنها را بمحمد [ص] و مانند اینکه بیان واضح بیان میفرماید خداوند آیات داله بر
توحید و قدرت و عظمت خود را تا شما هدایت شوید بخیر و صلاح خودتان و ثابت باشید در دین حق و ولایت ائمه اطهار و اسباب
نفاق و اختلاف را از خود دور نمائید.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 104
اشاره
صفحه 445 از 522
148- وَ لتَکُن مِنکُم أُمَّۀٌ یَدعُونَ إِلَی الخَیرِ وَ یَأمُرُونَ بِالمَعرُوف وَ یَنهَونَ عَن المُنکَرِ وَ أُولئِکَ هُم المُفلِحُونَ [ 104 ] -قرآن- 1
ترجمه
و باید باشند از شما جماعتی که بخوانند بسوي خیر و امر کنند به کار شایسته و نهی کنند از کار ناشایسته و آنگروه آنانند
رستگاران.
تفسیر
. امت بمعنی جماعت است اگرچه گاهی اطلاق بر شخص هم میشود ولی اینجا مراد نیست براي عود ضمیر جمع بآن و خیر هر کار
خوبی است و آنچه صلاح دین و دنیا باشد و البته فرد اکمل اسلام است و معروف هر کار شایسته است که [ صفحه 470 ] عقل
احراز حسن آن را نموده باشد مستقلا یا بواسطه حکم شرع چنانچه امامیه قائلند که احکام شرعیه تابع مصالح و مفاسد واقعیه است و
منکر مقابل آنست و آن هر عملی است که عقل مستقلا حکم بقبح آن کند یا بتوسط شرع و چون عقول ما ناقص است و کاملا
نمیتوانیم حسن و قبح اشیاء و صلاح و فساد آنها را تمیز بدهیم خداوند بتوسط انبیاء عظام مصالح و مفاسد کارهاي ما را بیان فرموده
از باب لطف و رحمت بر بندگان پس هر چه واجب یا مستحب باشد اجمالا ما میدانیم معروف است و شایسته و هر چه حرام یا
مکروه باشد میدانیم منکر است و ناشایسته و اینکه گفتهاند منکر شامل مکروه نمیشود بجاي خود صحیح است ولی بنظر حقیر علت
آنستکه ما غالبا احراز قبح مکروهات را مستقلا نمیکنیم ولی بعد از اخبار شارع بکراهت ادراك میکنیم لابد مختصر قبح و فسادي
دارد که مکروه شده نهایت آنکه بمرتبه الزام نرسیده پس باز ناشایسته واقعی است در هر حال مسلم است که امر بواجب و نهی از
حرام واجب است و امر بمستحب و نهی از مکروه مستحب است و اخبار در اینکه باب بقدري زیاد است که از حد احصا خارج
است و چهار شرط دارد اول آنکه شخص معروف و منکر را بشناسد که مبادا امر بر عکس شود چنانچه زیاد اتفاق میافتد که
بیچاره میخواهد امر بمعروف و نهی از منکر کند امر بمنکر و نهی از معروف مینماید دوم آنکه احتمال تاثیر در طرف بدهد زیرا که
اگر یقین داشته باشد بخرج طرف نمیرود کار لغوي کرده شاید بسا اوقات موجب لجاج و عناد طرف هم بشود سوم آنکه خوف
ضرر بر جان و مال و عرض خود یا مسلمان دیگري نداشته باشد و مأمون باشد و الا بسا میشود که حرام هم باشد چهارم آنکه طرف
اصرار بر معصیت داشته باشد و الا اگر بداند طرف از کار خود پشیمان شده واجب نیست بلکه بعضی اوقات حرام است و باید
بتدریج مقصد را انجام دهد اول باظهار کراهت بعد بسخن ملایم بعد بسخن غلیظ و در اینکه واجب است بر همه مسلمین عینا یا اگر
بعضی اقدام نمودند از سایرین ساقط میشود محل خلاف است و بنظر حقیر واجب عینی است و کسانیکه قائل بوجوب کفائی آن
شدهاند باین آیه تمسک نمودهاند بملاحظه لفظ من که ظاهر در تبعیض است یعنی بعضی از شما باید امر بمعروف و نهی از منکر
کنند و بظاهر اخباري که در تفسیر اینکه آیه وارد شده است که دلالت دارد بر آنکه تکلیف همه مسلمین نیست [ صفحه 471 ] بلکه
وظیفه جماعت مخصوصی است و بنظر حقیر اینکه آیه و اینکه روایات هیچ کدام ناظر بحکم امر بمعروف و نهی از منکر بالاستقلال
نیست بلکه ناظر است بآنکه مسلمین باید مبلغ و داعی باسلام و احکام اسلام داشته باشند لذا اولا فرموده است باید از بین شما
جماعتی باشند که دعوت باسلام کنند ثانیا براي آنکه دعوت باسلام دعوت باحکام آن را هم لازم دارد فرموده است باید امر
بمعروف و نهی از منکر هم بنمایند و معلوم است که فرق است بین دعوت باسلام و احکام آن و امر بمعروف و نهی از منکر زیرا
که داعی باید برود دنبال کار دعوت ولی آمر و ناهی اگر مورد پیدا شد باید امر و نهی نمایند و الا فلا و البته مبلغین اسلام باید
بزیور علم و تقوي آراسته باشند بلکه باید عالم بمقتضیات وقت و حال اشخاص باشند و صاحبان نفوس قویه و عقول کامله باشند و
صفحه 446 از 522
باید واجد حسن تشخیص و حدس صائب و فراست مخصوصی باشند که بتوانند باین وظیفه قیام نمایند و موفق بمقصود شوند و
موجب نقض غرض و تخفیف اساس دین را فراهم ننمایند و معلوم است که اکمل افراد اینکه عنوان ائمه معصومین علیهم السلام
هستند ثم الاشبه فالاشبه و اینکه معنی غیر از امر بمعروف و نهی از منکر است که وظیفه هر مسلمانی است و آیات دیگر دلالت بر
آن دارد و اخبار هم الی ما شاء اللّه صریح در آنست و گمان میکنم فقهاء عظام چون باین نکته توجه نداشتهاند براي جمع نمودن
بین ادله قائل بوجوب کفائی شدهاند ولی بعد از توجه باین بیان معلوم است که هر کدام ناظر بجهتی هستند غیر از جهت دیگري
خلاصه آنکه یک امر بمعروف و نهی از منکر است که از توابع دعوت بخیر است آن شرایطش اینکه است که عرض شد و یک امر
بمعروف و نهی از منکر استقلالی است و آن شرایطش همانست که فقهاء عظام بیان فرمودهاند و بدوا ذکر شد نهایت آنکه شرط
اول و چهارمش بنظر حقیر مستدرك است زیرا که محقق موضوع است و براي مزید استبصار و تیمن چند روایت ذکر میشود در
کافی از حضرت صادق [ع] نقل شده که پرسیدند از آنحضرت که آیا امر بمعروف و نهی از منکر بر همه امت واجب است فرمود
خیر عرض کردند چرا فرمود همانا واجب است بر کسیکه قوي و مطاع باشد و عالم باشد که بتواند معروف را از منکر تشخیص دهد
نه بر ضعفاء که نمیتوانند حق را از باطل تشخیص دهند چون خداوند فرموده باید باشد از شما امتی که دعوت کنند بخیر و اینکه
خاص است نه عام و امت بر یک نفر و [ صفحه 472 ] جماعت صادق است چنانچه خداوند فرموده همانا ابراهیم بود امتی مطیع خدا
و از آن حضرت سؤال نمودند از معناي حدیث نبوي که فرموده است جهاد افضل کلمه عدل است نزد امام جائر فرمود اینکه در
صورتی است که عدل را بشناسد و ظالم از او شنوائی داشته باشد و نیز از آنحضرت روایت شده است که همانا امر بمعروف و نهی
از منکر میشود مؤمن تا متعظ شود یا جاهل تا یاد بگیرد اما صاحب شمشیر و تازیانه خیر و در نهج البلاغه است که نهی از منکر
کنید بعد از آنکه منتهی شده باشید همانا مأمور بنهی شدید بعد از تناهی خدا لعنت کند آمرین بمعروف را که تارك آنند و ناهین
از منکر را که عامل آنند و در کافی و تهذیب از حضرت باقر [ع] روایت شده است که امر بمعروف و نهی از منکر راه انبیاء و
منهاج صلحا است و واجب بزرگی است که بسبب آن ایمن میشود مذاهب و حلال میشود مکاسب و رد میشود مظالم و معمور
میشود زمین و کوچک میشوند دشمنان و درست میشود کار پس منکر باشید در دل و بزبان بیاورید و به رخ طرف بکشید و در راه
خدا از ملامت ملامت کنندگان مترسید تا وقتی که متعظ شوند و بحق عود نمایند و در اینکار نظرتان باظهار قدرت و سلطنت و
استفاده مال و غلبه بر دشمن نباشد بلکه منظورتان فقط اطاعت امر الهی و تقرب در بارگاه احدیت باشد تا خداوند شما را موفق و
منصور فرماید و نیز از آنحضرت روایت شده که خداوند بحضرت شعیب پیغمبر وحی فرمود که همانا من عذاب میکنم از قوم تو
صد هزار نفر را که چهل هزار نفر آنها از اشرار هستند و شصتهزار نفر از اخیار شعیب عرض کرد بار الها آنها که اشرارند معلوم
است اخیار را چرا عذاب می فرمائی وحی رسید آنها با اهل معاصی مداهنه نمودند و غضب ننمودند براي غضب من و در کافی از
حضرت صادق [ع] روایت شده که امر بمعروف و نهی از منکر دو خلقند از خلق خدا کسیکه یاري کند آندو را عزت میدهد باو
خدا و کسیکه واگذارد آندو را وامیگذارد او را خدا و در تهذیب از پیغمبر [ص] روایت نموده که مردم همیشه محفوف بخیر و
برکتند مادامیکه امر بمعروف و نهی از منکر کنند و معاونت با بر نمایند و وقتی اینکار را ترك کنند برکت از آنها برداشته میشود و
بعضی از آنها بر بعضی مسلط میشوند و ناصري از براي آنها در آسمان و زمین پیدا نمیشود و در وصایاي امیر المؤمنین [ع] است که
وقتی مردم امر بمعروف و نهی از منکر را ترك کنند خداوند اشرار آنها را بر آنها مسلط مینماید پس دعا میکنند و باجابت نمیرسد
و قمی از حضرت باقر [ع] [ صفحه 473 ] در تفسیر اینکه آیه نقل نموده که فرمود اینکه راجع به آل محمّد [ص] و تابعین آنها است
که دعوت بخیر میکنند و امر بمعروف و نهی از منکر مینمایند و در مجمع از حضرت صادق [ع] نقل نموده که ائمه بجاي امه قرائت
فرموده پس از مراجعه باین روایات استفاده وجوب کفائی دعوت و تبلیغ و شرایط آن و شرایط امر بمعروف و نهی از منکر را براي
هر کس بفهم و ذوق خواننده احاله مینمایم اگر تصدیق تحقیق حقیر را فرمودید مغتنم بشمارید چون مطلب بکري است که گمان
صفحه 447 از 522
میکنم تاکنون کسی متنبه نشده باشد و اللّه اعلم بمراده و مؤید اینکه تحقیق است ذیل آیه که میفرماید و آنانند که مخصوص و
حقیق بکمال و حق فلاح و رستگاري هستند و البته اینکه مدح مناسب مقام علماء و مبلغین اسلام است نه هر کس تأمل و دقت لازم
دارد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 105
اشاره
134- وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اختَلَفُوا مِن بَعدِ ما جاءَهُم البَیِّنات وَ أُولئِکَ لَهُم عَذاب عَظِیم [ 105 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نبوده باشید مانند آنانکه متفرق شدند و اختلاف کردند پس از آنکه آمد ایشان را حجتها و آنگروه هر آینه براي آنها است عذابی
بزرگ
تفسیر
. و نبوده باشید مانند یهود و نصاري که اختلاف نمودند در توحید و تنزیه ذات احدیت از صفات خلق و در احوال آخرت بعد از
آنکه رسید بشما آیات بینات و ادله واضحه کاشفه از حق که موجب اتفاق و مزیل اختلاف است اینکه آیه هم بنظر حقیر تأیید
تحقیق سابق را مینماید که میخواهد بفرماید دعوت باسلام با تفرق انجام نمیشود باید متفق شوید و از هواي نفس صرف نظر کنید و
از تعصب و عناد دست بکشید و بکلمه جامعه متابعت امام عادل و مبلغ و داعی حقیقی اسلام را نمائید که ید اللّه مع الجماعۀ تا باین
توفیق موفق و باین مقصود نائل شوید و در صورتی که متفرق شوید و از امامیکه منصوب از طرف خداوند است اعراض نمائید
بعذاب عظیم گرفتار خواهید شد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 106
اشاره
- یَومَ تَبیَضُّ وُجُوه وَ تَسوَدُّ وُجُوه فَأَمَّا الَّذِینَ اسوَدَّت وُجُوهُهُم أَ کَفَرتُم بَعدَ إِیمانِکُم فَذُوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرُونَ [ 106 ] -قرآن- 1
170
ترجمه
روز که سفید شود رویهائی و سیاه شود رويهائی پس اما آنانکه سیاه شد رويهایشان مخاطب میشوند آیا کافر شدید پس از
[ ایمانتان پس بچشید عذاب را براي کفرتان . [ صفحه 474
تفسیر
صفحه 448 از 522
بعضی گفتهاند سفیدي روي کنایه است از ظهور بشاشت و مسرت و سیاهی کنایه است از ظهور کدورت و ملالت و بعضی گفتهاند
اهل حق رويهایشان نورانی و سفید است و همچنین نامه اعمالشان و نور از جلو و دست راستشان بآنها احاطه دارد و اهل باطل
موصوف به صفات اضداد اینها هستند و در اینحال مخاطب به خطاب ملائکه میشوند که بطور تعجب و ملامت بآنها میگویند آیا
شمائید آنانکه بعد از ایمانتان کافر شدید پس بچشید عذاب الهی را و در مجمع از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده اینها که در اینکه
آیه ذکر شدهاند اهل بدعتها و هواهاي نفسانی و آراء باطلهاند از اینکه امت و از پیغمبر [ص] روایت شده است که فرمود قسم بآن
خدائی که جان من در دست قدرت اوست هر آینه وارد میشوند بر حوض جمعی از اصحاب من وقتی من آنها را میبینم از من
رانده میشوند پس من میگویم اصحاب من اصحاب ضعیف من چه شدند جواب میگویند تو نمیدانی آنها چه بدعتها بعد از تو
گذاردند اینها مرتد شدند بعد از تو و رجوع باسلاف خود نمودند و بقهقري برگشتند اینکه روایت را ثعلبی که از مفسرین اهل
سنت است نقل نموده و بمقتضاي روایات ما غیر مرتد پنج نفرند و ظرف متعلق بعامل مقدر است که اذکر باشد یعنی یاد بیار روزي
را که چنین میشود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 107
اشاره
94- وَ أَمَّا الَّذِینَ ابیَضَّت وُجُوهُهُم فَفِی رَحمَت اللّه هُم فِیها خالِدُونَ [ 107 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اما آنانکه سفید شد رویهایشان پس در رحمت خدایند ایشان در آن جاویدانند.
تفسیر
. مراد از رحمت خدا بهشت جاوید و نعیم ابدي است و اینکه تعبیر برحمت شده است براي اشعار بآنستکه مؤمن اگرچه تمام عمر
خود را صرف در طاعت خداوند نماید داخل بهشت نمیشود مگر برحمت و فضل الهی و اینکه بطور لف و نشر مشوش بیان حال
مؤمنین و کافرین شده است براي مراعات حسن مطلع و مقطع کلام است که محلی بزیور اوصاف مؤمنین باشد و مراعات اینکه دو
امر در حسن کلام مدخلیت تامه دارد و بعضی گفتهاند براي غلبه جنبه رحمت است بر غضب لذا از عذاب تعبیر بذوق فرموده و از
رحمت بخلود و استیناف جمله براي تاکید است گویا کسی میپرسد چگونه آنها در رحمت خدا هستند جواب میفرماید آنها در آن
جاویدانند [ صفحه 475 ] و قمی ره از أبو ذر غفاري رضوان اللّه علیه نقل نموده که چون اینکه آیه نازل شد پیغمبر [ص] فرمود که
روز قیامت امت من وارد میشوند بر من با پنج پرچم که پرچم اول با گوساله اینکه امت است از آنها میپرسم با دو امانت من چه
کردید میگویند یکی را تحریف نمودیم و پشت سر انداختیم و با دیگري دشمنی نمودیم و ظلم کردیم پرچم دوم با فرعون اینکه
امت است از آنها اینکه سؤال را مینمایم جواب میدهند یکی را تحریف و پاره نمودیم و مخالفت کردیم و با دیگري عداوت
نمودیم و مقاتله کردیم پرچم سوم وارد میشود و با او سامري اینکه امت است همان سؤال را از آنها میکنم میگویند بیکی عمل
نکردیم و معصیت آنرا نمودیم و دیگري را مخذول کردیم و حقش را تضییع نمودیم پرچم چهارم ظاهر میشود بدست ذو الثدیه
است [لقب بزرگ خوارج است] و در تحت اینکه پرچمند تمام خوارج از اول تا آخر آنها همان سؤال را از آنها مینمایم جواب
صفحه 449 از 522
میدهند امانت اولی را پاره کردیم و از او بیزاري جستیم و با امانت دوم مقاتله و جدال نمودیم پس پرچم پنجم وارد بر من میشود
بدست امام المتقین و سید المسلمین و قائد الغر المحجلین و وصی رسول رب العالمین از آنها میپرسم با دو امانت من چه کردید
میگویند اما قرآن را متابعت نمودیم و اطاعت کردیم و اما عترت را اجابت نمودیم و دوست داشتیم و یاري کردیم تا آنکه خونهاي
خود را در راه آنها بذل نمودیم پس من بآن چهار دسته میگویم تشنه و رو سیاه بروید در آتش جهنم و باین یکدسته میگویم
سیراب و رو سفید بروید ببهشت پس حضرت رسول [ص] آیه قبل و اینکه آیه را تلاوت فرمود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 108
اشاره
100- تِلکَ آیات اللّه نَتلُوها عَلَیکَ بِالحَق وَ مَا اللّه یُرِیدُ ظُلماً لِلعالَمِینَ [ 108 ] -قرآن- 1
ترجمه
اینکه آیتهاي خدا است میخوانیم آنها را بر تو براستی و خدا اراده نمیکند ستمی براي جهانیان.
تفسیر
. اینکه آیات قرآن که براي نوید مؤمنین و وعید مخالفین نازل شده است تلاوت میکنیم آنها را بر تو در حالتی که حق است و
حقیقت دارد و حقیق است باذعان و ایمان و شبهه در آن نیست و خداوند اراده ظلم نمیکند چه رسد بآنکه ظلم کند زیرا که محال
است وقوع و اراده ظلم از خداوند چون ظالم یا بواسطه جهل بقبح ظلم مرتکب آن میشود یا بواسطه حاجت و خداوند منزه است از
هر عیبی و عالم است [ صفحه 476 ] و جاهل نیست و غنی است و محتاج نیست و بیش از حد استحقاق عذاب نمیفرماید و آن
مقتضاي عدل است.
[ [سوره آلعمران