گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
[سوره آلعمران [ 3]: آیه 109







اشاره
94- وَ لِلّه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض وَ إِلَی اللّه تُرجَع الأُمُورُ [ 109 ] -قرآن- 1
ترجمه
و مر خدایرا است آنچه در آسمانها و زمین است و بسوي خدا بازگردیده شود کارها
تفسیر
. آنچه در آسمان و زمین است مملوك حق است بملکیت حقه حقیقیه نه اضافیه اعتباریه مانند ملکیت اشیاء از براي مخلوق و در
تحت تصرف و سلطنت و اراده و اختیار او است حقا و حقیقتۀ از لا و ابدا بطوریکه هر امري که واقع شود منتهی بقضا و قدر الهی
صفحه 450 از 522
است و بازگشت بامر او میکند و پاداش مؤمنین و جزاي مخالفین هم در روز قیامت بهمان قسمی که وعد و وعید فرموده بامر او
انجام خواهد گرفت.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 110
اشاره
کُنتُم خَیرَ أُمَّۀٍ أُخرِجَت لِلنّاس تَأمُرُونَ بِالمَعرُوف وَ تَنهَونَ عَن المُنکَرِ وَ تُؤمِنُونَ بِاللّه وَ لَو آمَنَ أَهل الکِتاب لَکانَ خَیراً لَهُم مِنهُمُ
232- المُؤمِنُونَ وَ أَکثَرُهُم الفاسِقُونَ [ 110 ] -قرآن- 1
ترجمه
بودید بهتر امتی که آشکار کرده شد براي مردم امر میکنید به معروف و نهی میکنید از منکر و ایمان میآورید بخدا و اگر ایمان
میآوردند اهل کتاب هر آینه بود بهتر از براي آنها برخی از آنها گروندگانند و بیشتر آنها نافرمانان
تفسیر
. در دلالت فعل بر زمان و مشتق بر ذات اختلاف شده است علما ادب قائل بدلالت شدند و جزء معرف فعل قرار دادهاند و بعضی از
محققین انکار نموده و تفاوت مشتق و مصدر را باعتبار دانستهاند اخیرا مرحوم آخوند قدس سره تحقیقاتی در اطراف مشتقات نموده
ولی انصاف آنستکه شیخ استاد ما علیه الرحمه پرده از چهره مطلب برداشته و تحقیق وافی فرموده کسیکه در مقام تحقیق باشد باید
بمشتق کفایۀ و درد مراجعه نماید و آنچه در اینکه مقام لازم است تنبه داده شود آنستکه فعل ماضی بر گذشتن امر دلالت دارد و
اینکه فیض ره در اینکه مقام فرموده کون شامل ازمنه است و اختصاصی بماضی ندارد مانند کان اللّه غفورا رحیما مورد اشکال
است بلکه صحیح نیست و نسبت فعل ماضی بخداوند و خلق موجب تغییر معنی ماضی نمی- شود و اشکالات مرحوم آخوند ره و
اهل معقول وارد نیست و بیانش از وظیفه اینکه کتاب خارج است حقیر هم در حواشی خودم بر درر الفواید توضیحات کامله دادهام
[ صفحه 477 ] در هر حال خداوند میفرماید شما بهتر امتی بودید که از بین امم بیرون آمدید و جلوهگر شدید از براي مردم چون
امر بمعروف و نهی از منکر میکنید بنابراین کلام از جمله تأمرون بالمعروف ببعد مستانف است براي بیان خیریت و چون ایمان
بخدا دارید که آن متضمن است ایمان بهر چه را واجب است ایمان بآن چون ایمان بخدا وقتی حقیقت و اهمیت پیدا میکند که در
نتیجه آن ایمان باوامر الهی پیدا شود و اینکه مؤخر از امر بمعروف و نهی از منکر شده است با آنکه بر حسب ترتیب مقدم است
براي دلالت بر آنستکه آنها اینکار را براي ایمان بخدا و تصدیق باو و اظهار احکام دین خدا نمودند حقیر عرض میکنم اینکه امر
طبیعی است که هر کسی عقیده خود را بر سایرین میخواهد تحمیل کند پس لا بد کسیکه ایمان کامل بخداوند و اوامر و نواهی آن
داشته باشد در امر بمعروف و نهی از منکر طبعا کوتاهی نمیکند و اینکه کوتاهی که از طرف ما میشود نوعا بواسطه ضعف ایمان
است اینکه دلالت ظاهر آیه است که عرض شد و معلوم است که مادامی که اینکه صفات در اینکه امت باقی باشد چنانچه در بدو
ظهورشان متصف بودند بهترین اممند و اگر اینکه صفات مبدل شد حکم هم مبدل میشود چون معلل بوده و بهیچ وجه دلالت ندارد
بر آنکه همیشه اینکه امت بهترین اممند یا همه افراد اینکه امت بهترند یا اجماعشان بر امري حجت است بلی اگر داراي اینکه
اوصاف باشند چون دینشان اکمل ادیان است و آنها هم مؤمن و عامل و مروج دین هستند البته بهترین اممند ولی قمی از حضرت
صفحه 451 از 522
صادق [ع] نقل نموده که در حضور آن حضرت اینکه آیه را تلاوت نمودند فرمود اینها بهترین امم بودند که امیر المؤمنین و
حسنین علیهم السلام را کشتند قاري عرض کرد پس چگونه بوده است فرمود ائمه نازل شده بدلیل مدحی که از آنها فرموده است و
عیاشی از آنحضرت نقل نموده که قرائت حضرت امیر المؤمنین [ع] ائمه بوده و مراد آل محمدند و نیز از آنحضرت نقل شده که
اینکه آیه در شأن پیغمبر و اوصیاء او بخصوص نازل شده پس فرموده است شما بهترین ائمه هستید که امر بمعروف و نهی از منکر
مینمائید و در برهان از آنحضرت نقل نموده که در تفسیر اینکه آیه فرمود مراد امتی است که باجابت رسیده است براي آنها دعاي
ابراهیم پس آنها امتی هستند که مبعوث فرموده است خداوند در آنها و از آنها و بسوي آنها و آنها ائمه وسطی هستند و آنها بهتر [
صفحه 478 ] امتی هستند که آشکار شدهاند از براي مردم و در مناقب از حضرت باقر [ع] نقل نموده که مراد محمّد و علی و اوصیاء
از اولاد او هستند بنظر حقیر اینکه آیه هم به مناسبت اینکه اخبار در شأن مبلغین و دعاة اسلام وارد شده است نهایت آنکه افراد
کامله اینکه عنوان همان ائمه معصومین علیهم السلامند و باید حمل شود بعضی از آنها بر آنکه مراد از امۀ ائمه است و در مصحف
کامل اینکه قسم ضبط شده است و بنابر اینکه خیریت اختصاص بزمانی دون زمانی ندارد زیرا که ائمه و دعاة بحق و مبلغین احکام
اسلام همیشه بهترین خلق بوده و هستند و خواهند بود بواسطه اشتراط علم و تقوي و کمال دین مبین اسلام و شرف آن بر سایر ادیان
حقه در زمان خودشان و مناسب با اینمعنی است لام در للناس چون نفع اینکه سلسله براي جامعه بشر معلوم است و اینکه کنتم در
بعضی از اینکه اخبار بانتم تفسیر شده است براي دفع توهم اختصاص بزمان گذشته است یعنی بودید شما در علم الهی بهترین
پیشوایان که معرفی شدید بملل دنیا و بیرون آمدید از مکمن غیب براي نفع مردم چون داراي اینکه صفاتید و هر کس داراي اینکه
صفات باشد از اینکه امت بهترین پیشوایان و دعاة الی الحق است نهایت آنکه افراد کامله همان امت وسط و امت مسلمه و ذریه
طاهره و آل ابراهیمند که آنحضرت دعا فرموده و من ذریتنا امۀ مسلمۀ و باجابت رسید و پیغمبر [ص] در بین آنها مبعوث شد با
آنکه از آنها بود و تعلیمات کاملهاش بآنها رسید خلاصه آنکه ائمه معصومین میخواهند بفرمایند مراد از امت در اینکه آیات
جماعت مخصوصی هستند که داراي اوصاف خاصه هستند و اکمل آنها معصومین علیهم السلام هستند بلکه با وجود آنها اینکه
منصب مخصوص بآنها است و کسان دیگر که لایق باشند باید منصوب از قبل آنها باشند پس میتوان گفت آیه در شأن آنها
بالخصوص نازل شده است و اگر اهل کتاب ایمان میآوردند از براي دنیا و آخرتشان بهتر بود ولی افسوس که بعضی از آنها مانند
عبد اللّه سلام و اصحابش مؤمن هستند و بیشتر فاسق و متمردند که قبول دعوت اسلام را ننمودند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 111
اشاره
104- لَن یَضُرُّوکُم إِلاّ أَذيً وَ إِن یُقاتِلُوکُم یُوَلُّوکُم الَأدبارَ ثُم لا یُنصَرُونَ [ 111 ] -قرآن- 1
ترجمه
هرگز ضرر نمیرسانند شما را مگر آزاري کنند و اگر جنگ کنند با شما میگردانند بشما پشتها پس نصرت داده نخواهند شد . [
[ صفحه 479
تفسیر
صفحه 452 از 522
از اهل کتاب آنها که ایمان آورده بودند گاهی مورد طعن و تهدید و سایر اذیتهاي مختصر از کفار اهل کتاب میشدند خداوند بآنها
تسلیت داده است که اینکه ضررهاي مختصري است که بشما وارد میشود و شما باید در راه حق از چیزي مضایقه نداشته باشید اینکه
جزئیات سهل است عمده آنستکه در موقع جهاد ضرر آنها بشما برسد ولی نمیرسد و از میدانجنگ با شما فرار میکنند و هیچوقت
بشما دست پیدا نمینمایند و غلبه و عزت با شما است و ذلت و انکسار با آنها است و اینکه امور واقع شد در صدر اسلام.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 112
اشاره
ضُرِبَت عَلَیهِم الذِّلَّۀُ أَینَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبل مِنَ اللّه وَ حَبل مِنَ النّاس وَ باؤُ بِغَضَب مِنَ اللّه وَ ضُ رِبَت عَلَیهِم المَسکَنَۀُ ذلِکَ بِأَنَّهُم کانُوا
314- یَکفُرُونَ بِآیات اللّه وَ یَقتُلُونَ الَأنبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ ذلِکَ بِما عَصَوا وَ کانُوا یَعتَدُونَ [ 112 ] -قرآن- 1
ترجمه
فرض شد بر آنها ذلت هر جا یافت شوند مگر تمسک جویند بوسیله از خدا و وسیله از خلق و بازگشتند بخشمی از خدا و احاطه
کرد بر آنها درماندگی اینکه براي آنستکه آنها بودند به اینکه که کافر میشدند بآیات خدا و میکشتند پیغمبران را بناحق اینکه براي
آن بود که نافرمانی کردند و بودند که از حد تجاوز مینمودند.
تفسیر
. ذلت و خواري تشبیه شده است بخیمه براي احاطه آن بایشان گویا چادر ذلت براي آنها زده شد در هر نقطه از نقاط که باشند
چون جان و مال و عرض آنها در معرض مخاطره است مادامیکه بجزیه دادن راضی نشوند و پس از رضایت هم اینکه ذلت بس
است آنها را بعلاوه ذلت التزام بباطل و خسران دنیا و آخرت مگر آنکه متمسک شوند بوسیله خداوند که قرآن است و وسیله خلق
که علی إبن أبی طالب [ع] است چنانچه عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است و بنظر حقیر اینکه روایت هم ناظر بحدیث
معروف از پیغمبر [ص] میباشد که کتاب و عترت دو حبل ممدود بین خالق و خلقند که هرگز جدا نمیشوند و اینکه در اینکه روایت
اختصاص بحضرت ولایت پناهی داده شده براي اشرفیت و اولیت آنوجود مبارك است و الا معلوم است که مراد عترت طاهرهاند و
اصل حبل در لغت بمعنی ریسمان است و اینکه بسبب و وسیله و زنهار و عهد و امر و امثال اینها اطلاق میشود بر اشخاصیکه مأنوس
باستنباط روح معنی از لغاتند مخفی نیست که بمناسبت معنی اصلی است و ایندو رشته محکم چون از یک دیگر جدا نمیشوند گویا
بیکدیگر تابیده شدهاند و یک ریسمان بیشتر نیست و یکسر آن [ صفحه 480 ] بدست خدا است و یکسر دیگر آن بدست خلق است
لذا بدوا بخدا نسبت داده شده بعدا به خلق چنانچه در حدیث نبوي معروف اشاره باین امر شده است و ممکن است چون قرآن کلام
خدا است و هیچ نسبتی بخلق ندارد نسبت بخدا داده شده است و چون عترت در ظاهر از نوع بشرند و در واقع واسطه بین خلق و
خالقند نسبت بمردم داده شدهاند و بعضی گفتهاند مراد توسل بامان خدا و امان مؤمنین و عهد خدا و عهد مومنین است که عبارت
از قبول جزیه بحکم الهی و ذمه و پناه دادن مسلمین است و بازگشت اینکه جماعت بغضب الهی است از روي استحقاق و اینکه
ذلت و مسکنت را دچار شدند براي انکار آیات الهی و قتل پیغمبران بنا حق و اینکه راضی بفعل پدران خود بودند موجب شد که
بوبالش گرفتار شدند اگرچه موجودین در زمان خطاب مباشر قتل نبودند و در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که
صفحه 453 از 522
قسم بخدا انبیا را نکشتند بدستهاي خودشان لکن عمل باحکام آنها نکردند پس نسبت قتل و معصیت و تعدي بآنها داده شده است
بنظر حقیر منظور امام آنستکه بفرماید اینها که هستند از یهود اگر چه پیغمبري را نکشتند لکن چون احکام انبیا و اخبار آنها را از
ظهور پیغمبر آخر الزمان منکر شدند مثل آنستکه آنها را کشته باشند چون کشتن پیغمبر به عنوان پیغمبري کشتن پیغام او است و
اینکه نسبت ذلت و مسکنت بآنها داده شده در زمان پیغمبر [ص] که واضح است و بعدا هم اگر خطاب شامل شود بملاحظه آنستکه
اینکه ها هر قدر ثروتمند هم باشند گدا صفت و ذلیلند و درمانده و پستند و بمقصود خودشان از انکار رسالت پیغمبر [ص] که
عزت و ریاست دنیوي است نخواهند رسید و اینکه مقید فرموده است قتل انبیا را بناحق بودن با آنکه معلوم است براي آنستکه آنها
خودشان هم معتقد بنا حق بودن آن بودند و اینکه معلل فرموده است قتل انبیا و کفر بآیات را بعصیان و تعدي براي اشاره بآنستکه
تجاوز از حد منجر بمعصیت کبیره و کفر میشود پس باید شخص از ابتدا جلو نفس اماره را بگیرد تا بهیچ وجه آشنا با معصیت نشود
و الا بتدریج ترقی میکند تا انسانرا باسفل السافلین برساند خداوند توفیق زمامداري نفس را بما عنایت فرماید.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 113
اشاره
120- لَیسُوا سَواءً مِن أَهل الکِتاب أُمَّۀٌ قائِمَۀٌ یَتلُونَ آیات اللّه آناءَ اللَّیل وَ هُم یَسجُدُونَ [ 113 ] -قرآن- 1
ترجمه
نیستند یکسان از اهل کتاب گروهی ایستادهاند میخوانند آیات خدا [ صفحه 481 ] را در ساعات شب و آنها سجده میکنند
تفسیر
. چون خداوند متعال بیان فرمود که بعضی از اهل کتاب مؤمنند ولی بیشترشان کافر و فاسقند و بیان اوصاف کفار را فرمود و عموم
لفظ بدوا شامل تمام اهل کتاب میشد اراده فرمود که رفع توهم شمول را صریحا بفرماید تا امر مشتبه نشود و ضمنا اوصاف مؤمنین
آنها را بیان فرماید تا فضل آنها ظاهر شود و دلخوش باشند بالطاف الهی و ایمن شوند از وعیدهائیکه بغیر آنها از اهل کتاب داده
شده است لذا فرمود تمام اهل کتاب یکسان نیستند بعضی از اهل کتاب گروهی هستند که قیام بحق دارند و مسلمان شدهاند یا قائم
اللیل هستند براي تهجد و در نماز شب تلاوت قرآن مینمایند یا مطلقا چون قرائت قرآن در شب فضیلت مخصوص دارد و آنها
سجده می کنند در تهجدشان یا مطلقا چون سجده براي خدا از افضل طاعات است و بنظر حقیر و او در و هم یسجدون حالیه نیست
زیرا قرائت در سجده مزیتی ندارد بلکه مکروه است و کسانیکه و او را حالیه دانستهاند سجده را کنایه از نماز قرار دادهاند براي آنکه
اشرف ارکان نماز و نهایت خضوع در پیشگاه احدیت است و به نظر حقیر تکلف است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 114
اشاره
- یُؤمِنُونَ بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ یَأمُرُونَ بِالمَعرُوف وَ یَنهَونَ عَن المُنکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الخَیرات وَ أُولئِکَ مِنَ الصّالِحِینَ [ 114 ] -قرآن- 1
170
صفحه 454 از 522
ترجمه
ایمان میآورند بخدا و روز جزا و امر میکنند بمعروف و نهی میکنند از منکر و میشتابند در کارهاي خوب و آنگروه از شایستگانند.
تفسیر
. خداوند سبحان پس از آنکه بعضی از اوصاف مؤمنین اهل کتاب را بیان فرمود براي تصریح بآنکه اینها بهیچ وجه مشمول
وعیدهائی که باهل کتاب داده شده نیستند میفرماید آنها از مؤمنین حقیقی بخدا و روز قیامتند و تمام نویدهائی که نسبت بمؤمنین
داده شده شامل آنها است بلکه از افضل افراد مؤمنین هستند چون دعوت باسلام مینمایند و منع از کفر میکنند و سرعت مینمایند در
کارهاي شایسته و خیرات و مبرات براي آنکه مبادا اجل مهلت ندهد و موفق نشوند و بالاتر از همه آنکه اینها صلاحیت اینکه مقام
را دارند چون عالم بمعروف و منکر و مرضی خدا و رسولند و هیچیک از اوصافیرا که در اینکه دو آیه ذکر شده است کفار اهل
کتاب ندارند چون آنها منحرف از حق و مشرکند و نماز شب نمیخوانند و قرائت قرآن نمیکنند و ایمان [ صفحه 482 ] بخدا و روز
جزا بنحویکه شاید و باید ندارند و امر بمعروف و نهی از منکر نمی- کنند بلکه دعوت بضلالت و گمراهی مینمایند و در امر خیر
مسامحه میکنند بلکه اگر مدیون باشند در اداء دین خودشان مماطله مینمایند و از صلحا نیستند بلکه از عصاة و متمردین میباشند
اینکه آیه هم باز مؤید تحقیق حقیر است در آیه وَ لتَکُن مِنکُم أُمَّۀٌ یَدعُونَ إِلَی الخَیرِ که ناظر بدعوت باسلام است زیرا که اینکه
مؤمنین اهل کتاب از قبیل عبد اللّه سلام و اصحاب او که از بزرگان علماء یهود بودند و اسلام آوردند بهتر از سایر مؤمنین
میتوانستند موفق بدعوت شوند زیرا که احاطه بکتب آنها داشتند و مأنوس با آنها بودند مثل اینکه که آلان هم یک نفر عالم یهود یا
نصاري اگر اسلام اختیار کند بیشتر میتواند تبلیغ کند لذا در اینکه آیه از إبن عباس روایت شده است که مراد از امر بمعروف و نهی
از منکر دعوت بتوحید خدا و نبوت محمّد [ص] و منع از شرك و انکار نبوت است و در ایمان بخدا و روز جزا مندرج است تمام
384- عقاید حقه نهایت آنکه ابتدا و انتهاء سلسله اعتقادات را براي رعایت اختصار ذکر فرموده است. -قرآن- 333
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 115
اشاره
87- وَ ما یَفعَلُوا مِن خَیرٍ فَلَن یُکفَرُوه وَ اللّه عَلِیم بِالمُتَّقِینَ [ 115 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنچه را بجا میآورند از خیر پس ناسپاسی نمیشود از آن و خداوند دانا است بپرهیزکاران.
تفسیر
. هر کار خوب کم باشد یا زیاد که از آنها سر بزند جزایش بهمان اندازه یا زیادتر بآنها خواهد رسید چون گاهی از ترك جزا
بکفران تعبیر میکنند چنانچه از اعطاء ثواب بشکر احیانا تعبیر میشود و بنظر حقیر نکته تعبیر آنستکه خداوند میخواهد بفرماید آنها
مستحق ثواب میشوند و اگر خداوند بخواهد اجر ندهد کفران است نه ترك تفضل تا موجب مزید اطمینان آنها بثواب آخرت شود
صفحه 455 از 522
و خداوند عالم بضمائر و جزئیات افعال عباد است هیچ ذره از نظر خداوند محو نمیشود و پاداش آنرا در دنیا و آخرت خواهد داد و
مبدأ خیر و حسن عمل تقوي و پرهیزکاري است و منتهاي فوز و فلاح هم موقوف باین صفت است و در علل از حضرت صادق [ع]
روایت نموده که مؤمن مکفر است زیرا که اعمال خیریه او بآسمان میرود و بین مردم منتشر نمیشود و کافر مشکور است براي آنکه
[ کار خوب او منتشر در بین مردم میشود و بآسمان نمیرود. [ صفحه 483
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 116
اشاره
157- إِن الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغنِیَ عَنهُم أَموالُهُم وَ لا أَولادُهُم مِنَ اللّه شَیئاً وَ أُولئِکَ أَصحاب النّارِ هُم فِیها خالِدُونَ [ 116 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنانکه کافر شدند بینیاز نمیکند آنها را مالهاي آنها و نه اولاد آنها از خدا بچیزي و آن گروه اهل آتشند ایشان در آن
جاویدانند.
تفسیر
. کفار مستظهر بودند بمال و اولاد خودشان و تصور میکردند مال و اولاد رفع احتیاج آنها را میکند در صورتی که زخارف دنیوي
هر چه بیشتر باشد احتیاج زیادتر و هر چه در دنیا انسان علاقهاش کمتر باشد احتیاجش کمتر است لذا خداوند میفرماید کفار بمال و
اولادشان منازند و بدانند که اینها هیچ درجه از احتیاج آنها را بخداوند در دنیا رفع نمیکند بلکه زیادتر میکند چه رسد بآخرت که
اینها ابدا در آنجا بدرد نمیخورد بلکه آنجا هم موجب زیادي گرفتاري خواهد بود که در حلالش حساب و در حرامش عقاب
است و براي اولاد هم مسئولیتهائی متوجه آنها خواهد شد که شاید در تکالیف خود نسبت بآنها کوتاهی کرده باشند و باید مؤاخذه
شوند و شاید مراد آن باشد که مال و اولاد هیچ کفایت از عذاب خدا نمیکند چنانچه مفسرین فرمودهاند ولی بنظر حقیر هیچ عاقلی
اینکه تصور را نمیکند تا خداوند نفی آنرا فرموده باشد در هر حال کفار مخلد در آتشند چنانچه سابقا شرح داده شد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 117
اشاره
مَثَل ما یُنفِقُونَ فِی هذِه الحَیاةِ الدُّنیا کَمَثَل رِیح فِیها صِ رٌّ أَصابَت حَرثَ قَوم ظَلَمُوا أَنفُسَ هُم فَأَهلَکَته وَ ما ظَلَمَهُم اللّه وَ لکِن أَنفُسَ هُم
204- یَظلِمُونَ [ 117 ] -قرآن- 1
ترجمه
مثل آنچه انفاق میکنند در اینکه زندگانی دنیا مثل بادي است که در آن سرماي سخت باشد که برسد کشتزار قومی را که ستم
کردند بر خودشان پس نابود گرداند آنرا و ستم نکرد ایشان را خدا ولی آنها بخودشان ستم میکنند.
صفحه 456 از 522
تفسیر
. براي رفع توهم آنکه ممکن است کفار اموال خودشان را در راه خدا انفاق کنند و بدرد آخرتشان بخورد میفرماید مثل اموالی را
که آنها انفاق میکنند در دنیا در ضایع و باطل شدن مثل زراعت قوم ستمکاري است که برسد بآن بادیکه منضم بسردي سخت باشد
که بواسطه غضب الهی وزیده چگونه آن زراعت بسبب انباد فاسد میشود همینطور انفاق آنها بواسطه سموم کفر ضایع و باطل است
خواه قربۀ الی اللّه باشد که خیلی کم است خواه براي ریا و سمعه و طمع و ترس و اغراض باطله دیگر باشد که زیاد است در هر حال
چون اسلام شرط قبول اعمال است اینکه [ صفحه 484 ] انفاقات براي آنها فایده ندارد و خداوند ظلم بآنها ننموده که صدقات آنها
را باطلکرده بلکه خودشان بخودشان ظلم کردند که قبول اسلام ننمودند تا واجد شرط قبول صدقات شوند و باجر جزیل و جزاي
کافی آن در دنیا و آخرت برسند پس انفاق در حال کفر تشبیه شده است بکشتزار قوم ستمکار در حال رسیدن باد مهلک نهایت
آنکه چون کفر آنها که یکی از اجزاء مشبه است براي وضوح ذکر نشده مشبه به آن را که باد مهلک است از اجزاء مشبه به کل
مقدم داشته تا مغفول عنه نشود و اینکه یک نوع از تشبیهات مرکبه است که در علم بیان اهمیت دارد و ضمنا مشعر است بآن که باد
مهلک بمزرعه براي ظلم اربابش میرسد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 118
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِ ذُوا بِطانَۀً مِن دُونِکُم لا یَألُونَکُم خَبالًا وَدُّوا ما عَنِتُّم قَد بَدَت البَغضاءُ مِن أَفواهِهِم وَ ما تُخفِی صُدُورُهُم أَکبَرُ
248- قَد بَیَّنّا لَکُم الآیات إِن کُنتُم تَعقِلُونَ [ 118 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي آنکسانیکه ایمان آوردید نگیرید همرازي از غیر خودتان کوتاهی نمیکنند نسبت بشما در فساد دوست داشتند برنج افتادن شما
را بتحقیق آشکار شد دشمنی از سخنهاي ایشان و آنچه در سینههاي آنها پوشیده است بزرگتر است به تحقیق بیان کردیم براي شما
آیتها را اگر باشید شما که بعقل دریابید.
تفسیر
. بعضی از مسلمین بواسطه قرابت یا عهد مودتیکه با کفار داشتند با آنها مراوده مینمودند و آنها مکار و محیل بودند و مسلمین ساده
و بینفاق در اینکه مخالطه بعضی اسرار را کشف میکردند لذا خداوند به پیغمبر اکرم وحی فرمود که بمسلمین ابلاغ فرماید که از
کفار بپرهیزند و آنها را محرم اسرار خود قرار ندهند چون بطانۀ بمعنی آستر است که ببدن میچسبد و استعمال میشود کنایۀ در
خواص محارم شخص والو بفتح بمعنی سستی است یعنی کوتاهی و سستی نمیکنند در فساد دنیا و دین شما اینها دوست داشتند
شدت مشقت و ضرر شما را در دنیا و آخرت و عداوت اینها با شما بقدري است که با آنکه میخواهند با شما اظهار دوستی کنند
نمیتوانند خودداري کنند عداوت از سخنان آنها آشکار میشود ولی باز نسبت بآن کینه و بغض که از شما در سینه و دل آنها جاي
دارد کمتر است و کینه باطنی آنها زیادتر است ما از سرائر آنها بواسطه اینکه آیات بینات شما را خبردار نمودیم تا تکلیف خودتان
را در معاشرت دشمنان دینی بدانید و معجزه پیغمبر [ص] بر شما آشکار شود ولی اطاعت امر و علم شما به [ صفحه 485 ] اعجاز
صفحه 457 از 522
مشروط است بآنکه عاقل باشید و دریابید صلاح خودتان را و آنکه اخبار از غیب و ضمیر خلق دلالت بر نبوت دارد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 119
اشاره
ها أَنتُم أُولاءِ تُحِبُّونَهُم وَ لا یُحِبُّونَکُم وَ تُؤمِنُونَ بِالکِتاب کُلِّه وَ إِذا لَقُوکُم قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلَوا عَضُّوا عَلَیکُم الَأنامِلَ مِنَ الغَیظِ قُل مُوتُوا
256- بِغَیظِکُم إِن اللّهَ عَلِیم بِذات الصُّدُورِ [ 119 ] -قرآن- 1
ترجمه
آگاه باشید شما آنانید که دوست دارید آنها را و دوست ندارند آنها شما را و ایمان دارید بکتاب تمامیش و چون ملاقات کنند با
شما گویند ایمان آوردیم و چون خلوت گزینند میگزیند بر شما سر انگشتانرا از خشم بگو بمیرید بخشمتان همانا خداوند دانا است
بضمیر سینهها.
تفسیر
. شما مسلمانانیکه با کفار مخالطه دارید دوست دارید آنها را ولی آنها دوست ندارند شما را و شما ایمان دارید بجنس کتاب
آسمانی هر کتابی باشد که از آن جمله توریۀ است و آنها ایمان بکتاب شما ندارند پس معلوم میشود شما مردمان ساده لوح سست
عنصري هستید با آنکه بر حقید چون آنها در باطل خودشان ثابت ترند از شما در حق خودتان و دلیل بر نفاق آنها آنستکه وقتی که
بشما میرسند براي فریب دادن شما اظهار ایمان میکنند و چون بخلوت میرسند از شدت غیض و کینه و تأسف از اینکه چرا شما با
یکدیگر الفت دارید سر انگشتان خودشان را بدندان میگزند شاید تشفی قلبشان حاصل شود بگو اي پیغمبر بمیرید بسبب غیظ
خودتان چون چاره غیر از مردن ندارید هرگز بمقصود خودتان نائل نمیشوید و با اینکه حال خواهید مرد و خداوند عالم است بذات
قلب و دل شما که مملو از کینه است و نمی- توانید امر را بر مسلمین مشتبه کنید پیغمبر و خدا آنها را از ضمایر شما آگاه می- کنند
و اینکه جمله ممکن است مقول قول باشد که باید بآنها گفته شود و ممکن است مستانفه باشد که براي اعلام بمسلمین و علم آنها
باحاطه علم الهی فرموده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 120
اشاره
[ إِن تَمسَسکُم حَسَنَۀٌ تَسُؤهُم وَ إِن تُصِبکُم سَیِّئَۀٌ یَفرَحُوا بِها وَ إِن تَصبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیئاً إِن اللّهَ بِما یَعمَلُونَ مُحِیطٌ [ 120
186- -قرآن- 1
ترجمه
اگر بر خورد بشما خوبی بد میآیدشان و اگر برسد بشما بدي شاد میشوند بآن و اگر صبر کنید و بپرهیزید ضرر نمیرساند بشما مگر
صفحه 458 از 522
[ ایشان چیزي همانا خداوند بآنچه میکنند احاطه دارد . [ صفحه 486
تفسیر
خداوند تعالی تاکید فرموده بیان عداوت کفار را باثبات صفاتی که ضد تام صداقت است و میفرماید اگر اتفاقا برخورد کند بشما
نعمتی یا خداوند فتح و ظفر و قوت و ایتلاف نصیب شما فرماید بدشان میآید و حسد میبرند و غمگین می- شوند و اگر برسد بشما
فقر و محنت و مرض و مغلوبیت و امثال اینکه بلیات خوشحال میشوند بواسطه گرفتاري شما و تصور نکنید که اینها با ایندرجه از
عداوت اگر شما مخالطه و آمیزش خودتان را با آنها ترك کنید بتوانند بمکر و حیله به شما صدمه و ضرري برسانند زیرا که
خداوند صابرین و متقین را دوست دارد و با آنها کمک میکند پس خوب است صبر کنید بر عداوت و ترك معاشرت با آنها و
بپرهیزید از مخالفت امر الهی باجتناب از آنها تا خداوند بوعده خود که بصابرین و متقین داده که آنها را حفظ فرماید عمل نموده
شما را از کید آنها مأمون دارد چون خداوند احاطه دارد بتمام اعمال آنها تا بخواهند بشما صدمه برسانند یا پیغمبر را مطلع
میفرماید که شما مانع شوید یا خودش بوسائل دیگري دفع کید آنها را خواهد فرمود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 121
اشاره
109- وَ إِذ غَدَوتَ مِن أَهلِکَ تُبَوِّئ المُؤمِنِینَ مَقاعِدَ لِلقِتال وَ اللّه سَمِیع عَلِیم [ 121 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامی که بیرون رفتی از نزد اهل خود که جاي میدادي گروندگان را در نشیمنها براي جنگ و خدا شنواي دانا است.
تفسیر
. چون از آیه قبل معلوم شد که صبر و تقوي موجب ایمنی از ضرر است براي اثبات آنکه بیصبري و پرهیز ننمودن از مخالفت اوامر
الهی موجب ضرر است خداوند سبحان یادآوري از قصه جنگ احد فرموده میفرماید یاد آور وقتی را که صبح بود از نزد اهل و
عیال خود بیرون آمدي مشغول تفحص شدي جاي مناسبی را براي جنگ تهیه نمودي و یک دسته از لشگریان خود را در فاصله بین
دو کوه جايگزین نمودي و سفارش فرمودي که از اینجا حرکت نکنید تا جنگ تمام شود و آنها بعد از آنکه دیدند کفار شکست
خوردند و مسلمین مشغول غنیمت بردن شدند صبر نکردند مبادا از غنیمت محروم شوند و مخالفت امر تو را نمودند و جایگاه خود
را از دست دادند و به جمع غنیمت مشغول شدند و کفار از همان موضع برگشتند و پشت سر مسلمین واقع شدند و شما تقریبا
محاصره شدید و چشم زخم بر مسلمین رسید و تلفات سنگین شد و خداوند شنوا است گفتار شما را و عالم است به نیات [ صفحه
487 ] شما و در مجمع از حضرت صادق [ع] روایت نموده که سبب جنگ احد آن بود که کفار قریش چون در جنگ بدر مغلوب
شدند و هفتاد نفر از آنها کشته و هفتاد نفر اسیر شدند وقتی بمکه مراجعت نمودند ابو سفیان حکم کرد که زنها بر کشتگان خود
گریه نکنند تا موجب تسکین خاطرشان نشود و در صدد جمعآوري لشگر باشند براي انتقام کشیدن از پیغمبر [ص] تا از مکه بیرون
آمدند با سه هزار سواره و در هزار پیاده و زنها را هم با خودشان آورده بودند و چون خبر بپیغمبر رسید اصحاب را جمعآوري
صفحه 459 از 522
فرموده ترغیب به جهاد فرمود عبد اللّه إبن ابی که رئیس منافقین بود عرض کرد از مدینه نباید بیرون رفت ما هر وقت بدشمنی
برخوردیم اگر در مدینه ماندیم و دفاع کردیم مقهور نشدیم و اگر بیرون آمدیم مغلوب شدیم سعد بن معاذ و جمعی از قبیله اوس
عرض کردند هیچوقت قبایل عرب قصد حمله بر ما نکردند وقتی که ما مشرك بودیم چگونه اینک بر ما ظفر میابند با آنکه تو در
میان مائی بیرون میرویم و اینکه عار را بر خود روا نمیداریم اگر کشته شدیم شهید میشویم و اگر زنده ماندیم مجاهد در راه خدائیم
پیغمبر رأي آنها را پسندید و میدان جنگ را با چند نفر از اصحاب تعیین فرمود و مهیاي جنگ شد عده مسلمین در آنروز هفتصد
نفر بودند عبد اللّه إبن جبیر را با پنجاه نفر تیر انداز مأمور حفاظت راه باریکی که در کوه احد بود فرمود و سفارش کرد که باید
بهیچ وجه اینکه راه را از دست ندهید حتی اگر دیدید ما کفار را منهزم نمودیم و تعقیب کردیم از آنها تا مکه یا آنها ما را منهزم
نمودند و در پی ما تاختند تا مدینه مبادا از مرکز خودتان حرکت کنید و ابو سفیان خالد بن ولید را با دویست سوار در کمینگاه قرار
داد و سفارش کرد که اگر دیدید ما فرار کردیم از اینکه راه بر مسلمین حمله کنید تا پشت سر آنها واقع شوید و آنها محاصره شوند
پیغمبر [ص] صف آرائی لشگر کرد و رایت را به امیر المؤمنین داد و انصار بر مشرکین قریش حمله نمودند و آنها را پراکنده کردند
و اصحاب پیغمبر در قلب لشگر آنها قرار گرفتند و آنها با کمال فضاحت فراري شدند خالد بن ولید از کمین گاه بیرون آمد و
مواجه با عبد اللّه جبیر که مراقب شکاف احد بود گردید و آنها خالد و اتباعش را تیر باران کردند ناچار برگشت بجاي خود در
[ اینکه حال چشم مأمورین عبد اللّه جبیر باصحاب پیغمبر افتاد که مشغول غارت کردن کفارند برئیس خود گفتند [ صفحه 488
رفقاي ما به غنیمت رسیدند و ما محروم ماندیم عبد اللّه آنها را نصیحت کرد که از خدا بترسید دیدید پیغمبر چهقدر سفارش کرد
که از اینجا حرکت نکنید بخرج آنها نرفت یکی یکی جاي خود را خالی کردند و بطلب غنیمت رفتند تا دوازده نفر با عبد اللّه بیشتر
باقی نماند در اینکه موقع خالد بن ولید انتهاز فرصت نمود از کمینگاه درآمد و بر عبد اللّه حمله کرد او و چند نفري را که با او باقی
مانده بودند کشت و با عده دویست نفري خود از پشت سر بمسلمین حمله کرد و اینوقتی بود که امیر المؤمنین نه نفر علمدار لشکر
آنها را پی در پی کشته بود تا دهمی که ناچار علم را به غلام سیاهی داده بودند آنرا هم حضرت امیر کشت و لشگر بیعلمدار
مانده بود و متفرق شده بودند وقتی اینها از پشت سر به کمک رسیدند علم را عمره دختر علقمه کنانیه بلند کرد کفار قریش متوجه
شدند که علمشان بلند شده دورش جمع شدند و مسلمین تاب مقاومت نیاوردند و از اطراف گریزان شدند و به کوهها بالا رفتند
پیغمبر [ص] وقتی اینکه حال را مشاهده فرمود خود را از سر برداشت و فرمود بیائید بجانب من بیائید کجا فرار میکنید من پیغمبر
خدایم از خدا و پیغمبر فرار میکنید و هند زن ابو سفیان در وسط معرکه بود هر کس از قریش فرار میکرد میل و سرمهدانی باو
میداد و میگفت تو زنی سرمه بکش و حضرت حمزه در اینکه گیر و دار بر کفار حمله میکرد و تنها مانده بود و هند از وحشی
عهد گرفته بود که یکی از سه نفر که پیغمبر و امیر المؤمنین و حمزه باشد بکشد و باو چنین و چنان بدهد و او غلام حبشی بود
گفت اما بر پیغمبر من دست نمییابم و اما امیر المؤمنین خیلی مواظب خودش است در جنگ ناچار در کمین حمزه بود گفت دیدم
حمزه پی در پی حمله میکند و بنهري رسید اسبش رم کرد افتاد از کمین بیرون آمدم و حربه خود را براي پهلویش پرتاب کردم
اصابت کرد و کارش تمام شد آمدم شکمش را پاره کردم و کبدشرا بیرون آوردم و نزد هند بردم و گفتم اینکه کبد حمزه است او
در دهان گذارد و خائید و خداوند کبد آنحضرت را در دهن او بطوري سخت کرد که از دهن بیرون آورد و انداخت پیغمبر فرمود
خداوند ملکی را فرستاد آن را آورد بجاي خود گذارد و وحشی به علاوه عورت و دو گوش و دست و پاي آنحضرت را هم برید و
[ در اینکه جنگ کسی با پیغمبر باقی نماند مگر ابو دجانه و امیر المؤمنین هر وقت یک دسته بر پیغمبر [ص] حمله [ صفحه 489
میکردند امیر المؤمنین دفاع مینمود تا آنکه شمشیرش شکست و پیغمبر شمشیر خود ذو الفقار را باو داد و خود بکنار احد توقف
فرمود و جنگ از یک سمت شد و بهمین منوال امیر المؤمنین جنگ میکرد تا هفتاد موضع از صورت و سر و شکم و دو دست و دو
پایش مجروح شد پس جبرئیل عرض کرد یا رسول اللّه اینکه معنی مواسات است و حضرت رسول فرمود او از من است و من از
صفحه 460 از 522
اویم و جبرئیل در بین آسمان و زمین ندا کرد نیست شمشیر مگر ذو الفقار نیست جوانمرد مگر علی و روایت شده که سبب انهزام
مسلمین نداي شیطان بود که محمّد کشته شد و پیغمبر آنموقع در وسط جمعیت بود و کسی او را نمیدید ولی شیخ مفید در ارشاد
فرموده یکی از خصایص حضرت امیر [ع] اینکه بود که در اینکه همه جنگها ابدا ببدن حضرت جراحتی نرسید و بنظر حقیر اینکه
قول بصواب نزدیکتر است زیرا که مسلما کسی جرئت نزدیک شدن به حضرت را نداشت چنانچه از وحشی شنیده شد ولی ممکن
است جراحت سنگ و تیر باشد یا از پشت سر بوده و در باب عده کفار مشهور آنستکه پیاده و سواره جمعا سه هزار نفر بودند و در
اینکه جنگ پیشانی پیغمبر [ص] بسنگ جفا مجروح و خون بر محاسن شریفش جاري گردید و دندان ثنایاي حضرت شکسته شد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 122
اشاره
121- إِذ هَمَّت طائِفَتان مِنکُم أَن تَفشَلا وَ اللّه وَلِیُّهُما وَ عَلَی اللّه فَلیَتَوَکَّل المُؤمِنُونَ [ 122 ] -قرآن- 1
ترجمه
چون قصد کردند دو گروه از شما که بد دلی کنند و خدا یاور آن دو است و بر خدا باید توکل کنند گروندگان.
تفسیر
. قمی فرموده اینکه دو طایفه عبد اللّه إبن ابی و اصحاب او بودند و قوم دیگري و در مجمع از صادقین علیهما السلام نقل نموده که
اینکه دو طایفه بنو سلمه و بنو حارثه دو قبیله از انصار بودند و گفته شده است آندو بنو سلمه از خرزج و بنو حارثه از اوس بودند و
تحقیق آنست که عبد الله بن ابی در بدو تلاقی دو لشگر ملحق بکفار شد با سیصد نفر و بنو سلمه و بنو حارثه دو جناح لشگر اسلام
بودند آنها هم خیال فرار نمودند ولی چون مؤمن بودند خدا کمک کرد با آنها و قوت قلب داد و ثابت ماندند تا آخر که همه
پراکنده شدند از اطراف پیغمبر و باز جمع شدند لذا خداوند مدح فرمودهاند و طائفه را والا عبد اللّه بن ابی رسما منافق بود و مؤمن
نبود چگونه میشود خدا ولی او باشد شاید مقصود قمی هم بیان فراریها بود در هر حال آندو طایفه چون [ صفحه 490 ] عمل خلافی
نکردند فقط خطوري براي آنها در قلب روي داد و نادم شدند خداوند هم با آنها یاري کرد و از آفت فرار نگهداري فرمود آنها را
و اوس و خزرج هر دو از انصار بودند پس معلوم شد مقتضاي جمع آنستکه عازمین فرار دو دسته بودند یک دسته عبد اللّه و
اصحابش و دسته دیگر جمعی از انصار که دسته اول فرار کردند و دسته دوم فقط بددلی نمودند و اینکه دسته دو طایفه بودند از
انصار و خداوند فرموده در جمیع امور باید توکل با خدا نمود تا خداوند از مهالک نجات دهد مؤمنان را چنانچه در اینکه جنگ با
آنکه بر حسب ظاهر بواسطه بیصبري و خلاف تقوي شکستی بر مسلمین وارد شد ولی باز واقعا ظفر با آنها بود زیرا که کفار
بمقصد خودشان نائل نشدند و پیغمبر و امیر- المؤمنین که عمده مقصود آنها بود سالم ماندند و حوزه مسلمین متفرق نشد و بالاخره
کفار را ذلیل و بکیفر اعمالشان رساندند و کلام الهی ناظریه دو طایفه دسته دوم است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 123
اشاره
صفحه 461 از 522
106- وَ لَقَد نَصَرَکُم اللّه بِبَدرٍ وَ أَنتُم أَذِلَّۀٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 123 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر آینه بتحقیق پیروزي داد شما را خدا در بدر با آنکه شما بودید ضعیفان پس بترسید از خدا باشد که شما شکر نمائید.
تفسیر
. یادآوري مؤمنین است فوائد توکل بخدا را در جنگ بدر که واديئیست در بین مکه و مدینه و صاحب آن بدر نامداشته و آن
زمین را باین مناسبت بدر نامیده اند و قمی و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نمودهاند که آنها ذلیل نبودند با آنکه پیغمبر خدا در
بین آنها بود بلکه ضعفا بودند و اینطور آیه نازل شده است و نیز عیاشی از آنحضرت نقل نموده که ابو بصیر اینکه آیه را خدمت
حضرت تلاوت نمود فرمود اینطور نازل نشده است و انتم قلیل نازل شده است و در روایت دیگر است که خداوند پیغمبر خود را
هیچ وقت ذلیل نکرده همانا نازل شده است و انتم قلیل حقیر عرض میکنم معلوم است مراد تفسیر یا قرآنیست که در نزد خودشان
است ولی ضمنا معلوم میشود که اختصاص به پیغمبر ندارد ائمه معصومین هم هیچوقت ذلیل نشده و نخواهند شد خوب است آقایان
ذاکرین کمتر ذلت اینکه خانواده را در منبر بخوانند چون فرق است ما بین مصیبت و ذلت آنچه امر شده است بذکر آن مصیبت
است نه ذلت و فرق بین اینکه دو معنی واضح است نهایت آنکه قدري سلیقه و قریحه میخواهد تا امتیاز داده شود خدا اینکه نعمت
را بما عنایت فرماید انشاء اللّه تعالی توضیحا عرض میکنم که اگر [ صفحه 491 ] مقصود فقط گریه گرفتن نباشد توجه کنند ذلت
چیزي است که شخص را در انظار خفیف میکند و مصیبت چیزي است که شخص را صبور و مظلوم و راضی برضاي خداوند
معرفی مینماید و آن گریه که مطلوبست آن است که از روي معرفت بمقام و مظلومیت آنها باشد لذا ذکر امریکه مشعر بذلت و
اهانت اینکه خانواده باشد و لو گریهآور باشد بنظر حقیر جایز نیست اگر در کتابی هم نوشته شده باشد نباید ذکر کرد چون مشمول
تسامح در ادله سنن و مواعظ نیست علاوه بر آنکه دروغ است زیرا خداوند اولیاء خود را دوست دارد و هیچوقت ذلیل نمیکند آنها
را در هر حال عده اصحاب بدر بر طبق روایات ائمه معصومین سیصد و سیزده نفر بودند پس بپرهیزید از خدا و ثبات در دین و
جهاد داشته باشید و راضی بذلت اولیاء خدا و مؤمنین نشوید تا آنکه شکر نعمت خدا را که بشما فتح و ظفر عنایت فرموده بجا
آورده باشید شکر نعمت علم و اطلاع و سلیقه و بیان شیرین و صوت حسن هم لازم است و آن آنستکه در غیر مقام رضاي خداوند
صرف نشود خداوند جزاي شاکران را عنایت خواهد فرمود انشاء اللّه تعالی.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 124
اشاره
129- إِذ تَقُول لِلمُؤمِنِینَ أَ لَن یَکفِیَکُم أَن یُمِدَّکُم رَبُّکُم بِثَلاثَۀِ آلاف مِنَ المَلائِکَۀِ مُنزَلِینَ [ 124 ] -قرآن- 1
ترجمه
هنگامیکه میگفتی بمؤمنین آیا کفایت نمیکند شما را که مدد کند شما را پروردگارتان بسه هزار نفر از ملائکه فرستاده شدگان.
صفحه 462 از 522
تفسیر
. بعضی گفتهاند ظرف بدل ثانی است از آیه و اذ غدوت من اهلک و وعده نزول ملائکه در جنک احد بوده نهایت آنکه چون صبر
و تقوي را مسلمین شعار ننمودند ملائکه کمک نکردند ولی در معرکه حاضر بودند لذا وقتی پیغمبر علم اسلام را در دست کسی
دید که او را نشناخت و تصور فرمود مصعب إبن عمیر است سؤال فرمود جواب گفت من مصعب نیستم ولی اصح و اشهر و مطابق
روایات ائمه هدي نزول ملائکه در بدر بوده و اول هزار ملک بکمک آمدند بعد دو هزار و پیغمبر سؤال فرمود کافی است مسلمانان
تقاضاي زیاده نمودند و پیغمبر بشرط صبر و تقوي وعده دو هزار دیگر فرمود که جمعا پنج هزار شد و اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 125
اشاره
143- بَلی إِن تَصبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأتُوکُم مِن فَورِهِم هذا یُمدِدکُم رَبُّکُم بِخَمسَۀِ آلاف مِنَ المَلائِکَۀِ مُسَوِّمِینَ [ 125 ] -قرآن- 1
ترجمه
آري اگر صبر کنید و بپرهیزید و بیایند شما را باین فوریت آنها امداد کند [ صفحه 492 ] شما را خدایتان به پنج هزار ملائکه نشان
داران.
تفسیر
. عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که ملائکه عمامه سفید داشتند که یک طرف آن آویخته شده بود در روز بدر حقیر
عرض میکنم ظاهرا نشانشان همان بوده و بصیغه مجهول هم قرائت شده و آن شاید با اینمعنی انسب باشد اگرچه بصیغه معلوم هم
صحیح است زیرا که خودشان اظهار سیما و نشان خود را نموده بودند و از آنحضرت روایت شده است که ملائکهئیکه در روز بدر
نازل شدند براي نصرت پیغمبر [ص] دیگر بآسمان صعود ننمودند و نخواهند نمود تا نصرت کنند حضرت صاحب الامر را و اینها
پنج هزار نفرند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 126
اشاره
146- وَ ما جَعَلَه اللّه إِلاّ بُشري لَکُم وَ لِتَطمَئِن قُلُوبُکُم بِه وَ مَا النَّصرُ إِلاّ مِن عِندِ اللّه العَزِیزِ الحَکِیم [ 126 ] -قرآن- 1
ترجمه
و قرار نداد آن را خدا مگر بشارت و براي آنکه مطمئن شود دلهاي شما بآن و نیست نصرت مگر از نزد خداوند ارجمند درست
کردار.
صفحه 463 از 522
تفسیر
. اینکه امداد ملائکه نبود مگر براي بشارت مسلمین بفتح براي تسکین خاطر آنها از ترس و الا فتح و ظفر بعده وعده نیست بلکه
منوط باراده الهی است که توانا و غالب است و مغلوب نمیشود و بر طبق حکمت و مصلحت هر جمعی را که خواسته باشد ظفر
میدهد و هر قومی را اراده فرموده باشد مخذول و منکوب می- فرماید گویا میخواهد بفرماید حاجت بامداد ملائکه نبود لکن چون
چشم مردم به اسباب ظاهري است و از اسباب غیبیه نوعا غافلند براي خوشنودي آنها و دلگرمی و باك نداشتن از تخلف متخلفین از
جهاد اینکه کمک فرستاده شد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 127
اشاره
91- لِیَقطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَو یَکبِتَهُم فَیَنقَلِبُوا خائِبِینَ [ 127 ] -قرآن- 1
ترجمه
تا بر کند پاره را از آنانکه کافر شدند یا نگونسار کند پس برگردند نومیدان
تفسیر
. خداوند بمسلمین در جنگ ظفر داد براي آنکه ناقص کند از عده کفار جمعی را که کشته و اسیر شدند که آنها یک صد و چهل
نفر بودند از مهمین کفار که هفتاد نفر کشته و هفتاد نفر اسیر شدند و بقیه را مخذول و منکوب و متزلزل و اندوهگین فرماید در اثر
غیظ و خشمناکی شدید و با یأس و ناامیدي فرار برقرار اختیار نمایند و با خسران دنیا و آخرت بمحل خود عودت کنند بنابراین او
براي [ صفحه 493 ] تنویع است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 128
اشاره
103- لَیسَ لَکَ مِنَ الَأمرِ شَیءٌ أَو یَتُوبَ عَلَیهِم أَو یُعَذِّبَهُم فَإِنَّهُم ظالِمُونَ [ 128 ] -قرآن- 1
ترجمه
نیست از براي تو از اختیار چیزي یا آنکه میپذیرد توبه ایشان را یا عذاب میکند آنها را پس بدرستیکه آنها ستمکارانند
تفسیر
. بعضی گفتهاند پیغمبر [ص] در جنگ احد وقتی دید مسلمین فرار میکنند خواست نفرین کند اینکه آیه نازل شد و بعضی گفتهاند
صفحه 464 از 522
اینکه وقتی بود که لبش مجروح و دندانش شکست خون را از رخسار مبارك خود پاك میکرد و میگفت چگونه رستگار میشوند
قومیکه روي پیغمبر خود را بخون خضاب نمودند اینکه آیه نازل شد که دلالت دارد بر آنکه تو در کار اختیاري نداري خدا
میخواهد توبه آنها را قبول میکند میخواهد عذاب میکند آنها را براي ظلمشان تا پیغمبر متوجه شود بآنکه اینها بعد از اینکه توبه
میکنند و مسلمان میشوند و نفرین نکند ولی از حضرت باقر [ع] روایت شده است که چون اینکه آیه را نزد او تلاوت نمودند فرمود
و اللّه او اختیار اینکار و کارهاي دیگر را داشت ولی وقتی از طرف خداوند مأمور شد که ولایت علی [ع] را اظهار نماید متفکر شد
چون میدانست قوم با آنحضرت دشمنی دارند براي حسد بر فضل و مقامش و در اینکه فکر بود که اینکه آیه نازل شد که دلالت
دارد بر آنکه اختیار اینکار با خدا است یعنی نصب علی [ع] بخلافت و وصایت بامر الهی است نه باختیار تو تا آنها اینکه تعیین را از
خدا بدانند و از پیغمبر نرنجند و الا چگونه پیغمبر اختیار امري را نداشت با آنکه خداوند واگذار کرده بود اختیار حلال نمودن و
حرام کردن را باو و فرمود آنچه را بدهد بشما پیغمبر بگیرید آنرا و آنچه را نهی کند شما را از آن قبول کنید و نیز از آنحضرت
روایت شده که پیغمبر [ص] خیلی مایل بود که اراده الهی تعلق بگیرد بآنکه بعد از پیغمبر امیر المؤمنین بخلافت ظاهري برسد ولی
ان تتوب » خداوند اراده نفرموده بود لذا فرمود اختیار تقدیر با تو نیست و نیز از آنحضرت روایت شده است که قرائت فرمودند
بصیغه مخاطب در هر دو و ان یتب نیز قرائت فرمودهاند و لفظ او در او یتوب در قرائت مشهوره بمعنی الا ان است « علیهم او تعذبهم
یا عاطفه است بر لیقطع در آیه سابقه.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 129
اشاره
[ 133 [ صفحه 494 - وَ لِلّه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ وَ یُعَذِّب مَن یَشاءُ وَ اللّه غَفُورٌ رَحِیم [ 129 ] -قرآن- 1
ترجمه
و مر خدایرا است آنچه در آسمانها و زمین است میآمرزد هر که را بخواهد و عذاب میکند هر کرا بخواهد و خداوند آمرزنده
مهربان است.
تفسیر
. بیان اینکه آیه در ضمن آیات سابقه شده است و در مجمع نقل نموده که خداوند امر تعذیب و مغفرت را بطور ابهام بیان فرمود
براي آنکه مؤمن بین خوف و رجاء باشد و اشاره باین نکته است فرمایش حضرت صادق [ع] که فرمود که اگر خوف و رجاء مؤمن
را بسنجند مساوي باشد و بنظر حقیر اینکه آیه در اینمقام براي بیان علت آنستکه کسی حق مداخله در امور الهی ندارد که از آیه
سابق معلوم شد چون لازمه ملکیت اولویت تصرف است و بقیه آیه مؤکد معنی مستفاد از آیه قبل است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 130
اشاره
123- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأکُلُوا الرِّبَوا أَضعافاً مُضاعَفَۀً وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 130 ] -قرآن- 1
صفحه 465 از 522
ترجمه
اي آنکسانی که ایمان آوردید مخورید ربا را با آنکه زیادتیهاي زیاد شده است و بپرهیزید از خدا باشد که شما رستگار شوید
تفسیر
. بعضی گفتهاند معمول بود در زمان جاهلیت که از براي دین اجلی معین مینمودند و چون آن موعد میرسید و مدیون اداء دین
نمیکرد بر منافع می- افزودند و مهلت میدادند و اینکه عمل چند مرتبه که مکرر میشد تمام هستی مدیون در مقام دین اولی از
دست میرفت و بنظر حقیر مراد نفع اندر نفع است که اقبح اقسام ربا است و اینکه آیه تحریم تکرار شده است براي آنستکه اینکه
قسم خاصی است که قابلیت تأکید را دارد و الا مسلم است که حرمت اختصاص باین قسم ندارد و امید است مؤمنین از خداوند
بترسند و از مخالفت نهی صریح او بپرهیزند و بفلاح و رستگاري دارین نائل شوند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 131
اشاره
58- وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتِی أُعِدَّت لِلکافِرِینَ [ 131 ] -قرآن- 1
ترجمه
و به ترسید از آتش آن چنانیکه مهیا شده است براي کافران
تفسیر
. در اینکه آیه چند اشاره شده است اول آنکه جهنم مخلوق و مهیا شده است نه آنکه بعد از اینکه خلق میشود دوم آنکه اصل خلق
نار و جهنم براي کفار است و فساق اهل ایمان به تبع داخل آن میشوند سوم آنکه حرمت ربا بقدري اکید است که رباخوار
استحقاق شرکت در عذاب با کفار را دارد و اینکه اهم نکات و اشارات است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 132
اشاره
65- وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ [ 132 ] -قرآن- 1
ترجمه
[ و اطاعت کنید خدا و پیغمبر را باشد که شما رحمت کرده شوید . [ صفحه 495
صفحه 466 از 522
تفسیر
در اینکه آیه هم چند اشاره است یکی آنکه اطاعت خدا اطاعت پیغمبر است و اطاعت پیغمبر اطاعت خدا است دیگر آنکه هر کس
اطاعت پیغمبر را کند براي اطاعت خدا امید است مشمول رحمت شود دیگر آنکه با اطاعت ممکن است شخص مشمول رحمت
شود و اینکه مشعر است به آنکه بدون اطاعت یا با معصیت خوردن ربا ممکن نیست شخص مشمول رحمت الهی شود و انصاف
آنستکه اینکه نهایت مبالغه است در حرمت ریا و ترك طاعت رسول [ص].
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 133
اشاره
118- وَ سارِعُوا إِلی مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم وَ جَنَّۀٍ عَرضُهَا السَّماوات وَ الَأرض أُعِدَّت لِلمُتَّقِینَ [ 133 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بشتابید بسوي آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که وسعتش بقدر آسمانها و زمین است که مهیا شده است براي پرهیزگاران.
تفسیر
. مبادرت باسباب آمرزش باید نمود در مجمع از امیر المؤمنین نقل نموده که مبادرت در اداء واجبات باید کرد و عیاشی از حضرت
صادق [ع] نقل نموده که فرمود وقتی آسمانها و زمین را اینطور وضع کنند و دو دست مبارك را با یکدیگر بر زمین منبسط فرمود
شاید مراد آن باشد که وقتی آندو از حال کرویت بیرون آیند و پهن شوند که بمراتب وسیعتر خواهند شد و در مجمع از حضرت
رسول [ص] نقل نموده که پرسیدند وقتی بهشت بقدر آسمانها و زمین باشد پس جهنم کجا است جواب فرمود وقتی روز آمد شب
کجا است صاحب مجمع فرموده اینکه معارصه است که جواب مسئله از آن معلوم میشود و آن آنستکه کسی که قدرت دارد شب
را ببرد هر جا بخواهد قادر است که آتش را خلق کند هر جا بخواهد فیض فرموده سر اینکه امر آنستکه دنیا و آخرت براي هر کس
بجاي یکدیگر قرار دارند نهایت آنکه تا دنیا هست آخرت نیست وقتی آخرت شد دنیا نیست مانند شب و روز حقیر عرض میکنم
سرمستر آن است که آخرت در باطن دنیا است و بین اجسام أخروي مزاحمتی نیست و زمان و مکان آن عالم از جنس ازمنه و امکنه
اینکه عالم نیست و اینکه قبیل تعبیرات براي تمثیل و تقریب بذهن است چنانچه در ذیل تفسیر آیه فقلنا اضربوه ببعضها در سوره بقره
تحت عنوان تبیین سماوي مشروحا بیان گردید و در خصال از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که شما نمیرسید بآن بهشت مگر بسبب
[ تقوي [ صفحه 496
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 134
اشاره
145- الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الکاظِمِینَ الغَیظَ وَ العافِینَ عَن النّاس وَ اللّه یُحِبُّ المُحسِنِینَ [ 134 ] -قرآن- 1
صفحه 467 از 522
ترجمه
آنانکه انفاق میکنند در حال خوشی و ناخوشی و فرو نشانندگان غیظ و عفو کنندگان از مردمان و خدا دوست دارد نیکوکاران را.
تفسیر
. مراد آنانند که انفاق کنند در هر حال خواه در حال وسعت و فراخدستی و خوشی خواه در حال عسرت و تنگدستی و ناخوشی هر
چه را مقدور باشد از کم و زیاد و آنانکه نفس خود را حفظ میکنند و نگاه میدارند از فوران غیظ و غضب و نمیگذارند آثار خشم
ظاهر شود و بر طبق آن عمل نمیکنند اگرچه قادر بر عمل باشند و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که کسیکه خشم
خود را فرو برد با آن که اگر بخواهد بمقتضاي آن عمل نماید بتواند خداوند پر میکند قلب او را در روز قیامت از خوشنودي و در
روایت دیگر است که خداوند قلب او را مملو میفرماید از امان و ایمان و آنانکه عفو مینمایند از مردم در حال غضب که از آن
حضرت روایت شده است که پیغمبر فرمود بر شما است عفو نمودن چون عفو عزت مرد را زیاد میکند پس عفو کنید عزت میدهد
شما را خداوند و نیز روایت شده است که چون روز قیامت رسد منادي ندا کند کجایند آنانکه اجر آنها با خدا است کسی برنخیزد
مگر آنانکه عفو نموده باشند از کسانیکه بآنها ستم نمودهاند تا اینکه جا صفات متقین بود که در آیه سابق وعده بهشت بآنها داده
شده بود ولی مقام محسنین بالاتر است زیرا که آنها محبوب خدا هستند و در مجمع روایت نموده است که کنیز حضرت سید سجاد
آفتابه آب کرده بود براي وضوي آنحضرت از دستش افتاد و بدن حضرت مجروح شد سر مبارك را بلند فرمود کنیز عرض کرد
الکاظمین الغیظ حضرت فرمود غیظ خود را فرو بردم کنیز عرض کرد و العافین عن النّاس حضرت فرمود خدا از تو عفو کند کنیز
عرض کرد و اللّه یحب المحسنین حضرت فرمود برو تو در راه خدا آزادي و از اینکه جا معلوم میشود که صرف احسان مراد نیست
بلکه مراد احسان است بعد از عفو و اغماض نسبت بکسی که مستحق عقوبت شده باشد که افضل مراتب احسان است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 135
اشاره
وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَ ۀً أَو ظَلَمُوا أَنفُسَ هُم ذَکَرُوا اللّهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّه وَ لَم یُصِ رُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُم
[ 211 [ صفحه 497 - یَعلَمُونَ [ 135 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنانکه چون بجا آوردند کار ناشایسته را یا ستم کردند بر خودهاشان یاد کردند خدا را پس طلب آمرزش نمودند براي گناهانشان
و کیست که بیامرزد گناهان را جز خدا و اصرار ننمودند بر آنچه بجا آوردند با آنکه آنها میدانند
تفسیر
. اینکه آیه هم در توصیف متقین است و فاحشه را فیض ره تفسیر فرموده بمعصیتی که در قبح مثل زنا باشد و ظلم بنفس را گناهی
دانسته که بزرگتر از زنا باشد و تفاسیر دیگري هم در اینکه باب شده است که ذکرش موجب تطویل است و بنظر حقیر فاحشه هر
صفحه 468 از 522
معصیتی است که قبح آن ظاهر باشد لذا مقابل شده است با ظلم بنفس که قبح آن خفی است لذا بعضی انکار قبح عقلی آنرا
نمودهاند چنانچه سابقا از شیخ استاد قدس سره نقل نمودم و بنظر حقیر اگرچه قبیح بلکه اقبح افراد ظلم است لکن انصاف آنستکه
قبحش ظاهر نیست ولی بدقت عقلی معلوم میشود درست انصاف بده که اگر کسی سیلی بروي خودش بزند یا بغیر و همچنین اگر
کسی مال خودش را تلف و تضییع کند یا مال غیر را کدام یک قبحش واضحتر است البته تصدیق خواهی نمود قسم دوم در نظر
بدوي قبحش آشکار است ولی قسم اول باید بدقت کشف شود لذا فاحشه بر آن اطلاق نمیشود در هر حال بنظر حقیر از اینکه دو
عنوان اراده شده است معصیتی که قبح آن ظاهر باشد مانند ظلم بغیر و زنا و معصیتیکه قبح آن خفی باشد مانند ظلم بنفس و شرب
خمر بمقدار غیر مضر یا اراده شده است از فاحشه معصیتهائیکه مستلزم ظلم بغیر است مانند غصب اموال و تهمت و غیبت و از ظلم
بنفس معصیتهاییکه بغیر مربوط نیست مانند شرب و ترك نماز و روزه و احتمال اول بلفظ فاحشه اقرب است و احتمال دوم بلفظ
ظلم بنفس و بهتر از همه آنکه بگوئیم از هر دو عنوان همه معاصی اراده شده است زیرا که همه معاصی ناشایسته است واقعا نهایت
آنکه قبح بعضی را بدون فرموده شارع ما بعقل خودمان ادراك میکنیم و بعضی را با فرموده او و همه آنها ظلم بنفس هم است زیرا
که موجب عقاب اخروي است و اینکه هر دو عنوان را ذکر نموده براي اینکه نکته است که هر جا قبحش ظاهر است بعنوان فاحشه
مرتدع شوند و آنچه را که قبحش ظاهر نیست بعنوان آنکه مورد عقاب شارع است پس ارتکابش ظلم بنفس است ترك کنند
خلاصه آنکه بدانند معصیت هم قبیح است هم ظلم بنفس و بنابراین او براي تردید است در علم مخاطب یا براي [ صفحه 498 ] جمع
است و یاد خداوند بآنستکه متذکر عقاب او شوند یا حق ربوبیت که اطاعت است و مراد از استغفار توبه است که حقیقت آن
پشیمانی از گناه است و باید از خداوند طلب مغفرت نمایند و جمله و من یغفر الذنوب الا اللّه معترضه است بین معطوف و معطوف
علیه و مقصود آنستکه جز خدا کسی نیست که رحمت و عطوفت بر بندگان داشته باشد بلا نهایت که هر چه معصیت کنند چون رو
باو آورند و اقرار نمایند و طلب آمرزش کنند بیامرزد و چون چنین است که رحمت واسعه الهی شامل حال همه بندگان در همه
حال هست و جز او کسی اهلیت اینکه مقام را ندارد پس او باید ترحم فرماید و توبه آنها را قبول کند و خواهد کرد و آنها هم نباید
در توبه و انابه و مسئلت عفو کوتاهی کنند || گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست و مراد باصرار مداومت بر گناه است
بدون استغفار و در کافی و عیاشی از حضرت باقر [ع] در تفسیر اینکه آیه نقل نموده است که فرمود اصرار آنستکه گناهی بکند و
توبه ننماید و استغفار نکند و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که فرمود و اللّه بیرون نمیرود بنده از گناه بسبب اصرار و
بیرون نمیرود بنده از گناه مگر باقرار و نیز از آنحضرت روایت شده است که صغیره نیست با اصرار و کبیره نیست با استغفار و از
پیغمبر [ص] روایت شده است که اصرار نکرده است کسی که استغفار کند اگرچه عود کند در یکروز بگناه هفتاد مرتبه و از اینکه
روایات بنظر حقیر استفاده میشود که علاوه بر پشیمانی که ملازم با عزم بر ترك است اگرچه موفق به ترك نشود انشاء طلب عفو
که ملازم با اقرار بگناه است لازم است در قبول توبه ولی انصاف آنستکه اگر گناهی بکند و توبه نکند و عازم بر ارتکاب آنهم ثانیا
نباشد اصرار صادق نیست ولی اگر گناه بکند و عازم بر ارتکاب باشد ثانیا صدق اصرار بعید نیست و مورد اینکه اخبار است و اینکه
اصراري است که صغیره را ملحق بکبیره مینماید و اما اصراري که اجتناب از آن از اوصاف متقین است و مراد در اینکه آیه است
آنستکه با توجه بمعصیت و یاد خدا نادم نشود و استغفار ننماید چون لازمه تقوي آنستکه اگر احیانا بواسطه جهل یا غفلت یا وسوسه
شیطان و رها شدن زمام نفس از دست مرتکب معصیتی شود بعد از توجه بعنوان عمل که معصیت است و یاد خداوند پشیمان شود
و انابه و استغفار نماید و بحال اول باقی و ثابت نماند بعد از آنکه عالم شده است بقبح عمل و خلاف وظیفه عبودیت. [ صفحه
[499
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 136
صفحه 469 از 522
اشاره
141- أُولئِکَ جَزاؤُهُم مَغفِرَةٌ مِن رَبِّهِم وَ جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها وَ نِعمَ أَجرُ العامِلِینَ [ 136 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنگروه پاداش ایشان آمرزش است از پروردگارشان و بهشتهائیکه میرود از زیر قصور آنها نهرها جاودانیانند در آنها و نیکو است
مزد کارکنان.
تفسیر
. اینکه آیه هم بنظر حقیر بشارت است براي اهل تقوي بقبول توبه و اعطاء اجر که بهشت جاوید باشد در مقابل تقوي که اقلش عمل
بواجبات و ترك محرمات است و اینکه در خاتمه مدح فرموده از پاداشیکه بآنها عطا فرموده در مقابل عمل براي مزید ترغیب و
اشاره است بآنکه نعیم جنان بدون عمل حاصل نمیشود چنانچه در خبر است که خداوند بحضرت موسی خطاب فرمود چقدر کم
حیا است کسیکه طمع کند در بهشت من بدون عمل چگونه جود کنم برحمت خود بر کسیکه بخل کند بطاعت من و نیز اشاره
است بآنکه اوامر توبه ارشادي است چون وجوب توبه بحکم عقل است و بر اوامر ارشادیه ثواب و عقاب نیست پس کسیکه توبه
کند نهایت آنکه از عقاب معصیت خارج شود ولی باجر اخروي نمیرسد مگر بملازمت تقوي و کف نفس از معاصی بعد از توبه و
اینکه فرموده جزاي آنها مغفرت است براي آنستکه به توبه استحقاق و لیاقت مغفرت و تفضل پیدا میکند و در مجالس از حضرت
صادق [ع] روایت نموده که چون اینکه آیه نازل شد شیطان بالاي کوهی رفت و عساکر خود را احضار نمود و گفت کیست که از
اینکه آیه دفاع کند عفریتی گفت من دفاع میکنم شیطان گفت تو از عهده برنمیآئی عفریت دیگر برخواست و همین ادعا را نمود
و همان جواب را شنید تا وسواس خناس برخواست و گفت اینکه امر را بمن واگذار شیطان گفت چگونه رفتار خواهی نمود جواب
داد وعده میدهم و آنها را امیدوار بتوبه میکنم تا معصیت کنند بامید آن که توبه کنند و چون معصیت نمودند توبه را از یاد آنها
میبرم شیطان گفت تو سزاوار اینکه منصبی اینکه امر را بعهده تو گذاردم نعوذ باللّه من شر الشیطان و الوَسواس الخَنّاس الَّذِي
1658- یُوَسوِس فِی صُدُورِ النّاس.ِ -قرآن- 1595
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 137
اشاره
111- قَد خَلَت مِن قَبلِکُم سُنَن فَسِیرُوا فِی الَأرض فَانظُروا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُکَذِّبِینَ [ 137 ] -قرآن- 1
ترجمه
بتحقیق گذشت پیش از شما طریقههائی پس سیر کنید در زمین پس بنگرید چگونه بوده است عاقبت تکذیب کنندگان . [ صفحه
[500
تفسیر
صفحه 470 از 522
از مراجعه بتواریخ اهل زمین از اول دنیا تاکنون بدست میآید هر وقت قومی با خدا یاغی شدند و پشت پا باحکام الهی زدند بانواع
بلایا و محن و عذابها در دنیا گرفتار شدند از خسف و غرق و صاعقه و ضیق معیشت و ذلت و امثال اینها و اینکه وقایع سنن و
طریقههائی است که خداوند بآنها با کفار و معاندین سلوك فرموده پس مراد سیر در احوال زمین و ساکنان آنست تا موجب عبرت
و اتعاظ شود و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که مراد از سیر در ارض نظر و تدبر در قصص و حکایات قرآنست تا
احوال پیشینیان معلوم شود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 138
اشاره
65- هذا بَیان لِلنّاس وَ هُديً وَ مَوعِظَۀٌ لِلمُتَّقِینَ [ 138 ] -قرآن- 1
ترجمه
اینکه بیان است از براي مردم و هدایت و وعظ است از براي پرهیز کاران.
تفسیر
. قرآن بیان و واضح کننده تمام حقائق است از براي مردم و هر کس بقدر فهم و استعداد خود از اینکه خرمن خوشه و ازین خوان
توشه برمیدارد و هدایت و موعظه و پند است از براي خصوص پرهیزکاران زیرا که غیر آنها قابلیت استضائه از نور قرآن را ندارند
اگر بخواهند در قرآن هم تدبر و تفکر کنند بجهات دیگر میپردازند تا از غرضی که قرآن براي آنغرض نازل شده که هدایت و
وعظ است منتفع نشوند و مستغرق در ماده و طبیعت گردند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 139
اشاره
85- وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أَنتُم الَأعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 139 ] -قرآن- 1
ترجمه
و سست نشوید و اندوهگین نگردید و شما برترآنید اگر باشید گروندگان.
تفسیر
. و سست نشوید در امر جهاد براي واقعه احد و غمگین نشوید براي کشتگان در آنروز زیرا که آنها بدرجه رفیعه شهادت نائل شدند
و در دنیا بمردي و مردانگی معرفی گشتند و نام نیک در صفحات تاریخ از آنها باقی ماند و شما برترید واقعا از کفار چون شما بر
صفحه 471 از 522
حقید و آنها بر باطل و همیشه حق بر باطل برتري دارد اگر جولانی هم براي باطل دست دهد دوام ندارد دولت و پایداري و
پایندگی براي حق است شما در جنگ بدر مظفر و منصور شدید و آنها بکلی مقهور و مغلوب گشتند اگر در احد مختصر شکستی
بشما وارد شد نباید دلتنگ باشید چون اول غلبه با شما بود آخر هم غلبه با شما است مشروط بآنکه حقا از مؤمنین باشید و بلوازم
[ ایمان عمل نمائید [ صفحه 501
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 140
اشاره
إِن یَمسَسکُم قَرح فَقَد مَس القَومَ قَرح مِثلُه وَ تِلکَ الَأیّام نُداوِلُها بَینَ النّاس وَ لِیَعلَمَ اللّه الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنکُم شُهَداءَ وَ اللّه لا یُحِبُّ
222- الظّالِمِینَ [ 140 ] -قرآن- 1
ترجمه
اگر برسد بشما آسیبی پس به تحقیق رسید قوم را آسیبی مانند آن و اینکه ایام میگردانیم ما آنها را بنوبت بین مردم و براي آنکه
بداند خدا آنانرا که ایمان آوردند و بگیرد از شما شهیدان و خدا دوست نمیدارد ستمکاران را
تفسیر
. قرح بفتح و ضم قرائت شده است و گفته شده است که بفتح جراحت است و بضم الم آن است و خداوند براي تاکید تسلیت
مؤمنین میفرماید که اگر از مشرکین بشما صدمه وارد شد در احد از شما هم مانند آن بآنها وارد شد در بدر چون گفتهاند عدد
شهداء احد هفتاد نفر بوده مساوي عدد مقتولین از کفار در بدر و بناي روزگار را ما بر اینکه قرار دادیم که هر چند روزي بکام
کسی بگردد براي مصالحی که خودمان میدانیم و براي آنکه ممتاز شوند مؤمنان ثابت قدم در ایمان از منافقان و سست عنصران و
بداند خداوند کیانند مؤمنین حقیقی در آنروز چنانچه قبل از آن روز و بعد از آنروز میدانست حقیر عرض میکنم چون صفحه خارج
علم قدري الهی است مراد آنست که تا علم قدري مطابق شود با علم قضائی که علم ازلی و ابدي است و براي آنکه بگیرد در دامن
رحمت خود جمعی از شما را براي نیل بدرجه رفیعه شهادت و خدا دوست ندارد ستمکاران را و اگر چند روزي ظفري بآنها بدهد
براي آنستکه شقاوت آنها بکمال برسد تا بعذاب کامل از روي استحقاق برسند و بر عکس مؤمنین مبتلا شوند به بلا و امتحان تا
آزموده شده با استحقاق کامل بجزاي اکمل برسند و بالاخره نصرت در دنیا و آخرت با مسلمین است و خذلان با دشمنان ایشان.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 141
اشاره
73- وَ لِیُمَحِّصَ اللّه الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمحَقَ الکافِرِینَ [ 141 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 472 از 522
و از براي آن که پاك کند خدا آنانرا که ایمان آوردند و بکاهد کافران را
تفسیر
. گردش ایام باراده الهی هر روز بکام جمعی مصالحی دارد که بنده نمی تواند احاطه بآنها پیدا کند یا صلاح نیست که بداند لذا
بیان نفرمودند مگر چند مصلحت را که نزدیک بفهم عامه است که دو مصلحت آن در آیه قبل ذکر شد و دو مصلحت هم در اینکه
آیه ذکر شده یکی آنکه مؤمنین از گناهان پاك شوند چون بلایا و محن در دنیا براي اهل ایمان کفاره معاصی است و دیگر آنکه
عده کفار کاسته شود و بتدریج [ صفحه 502 ] نابود شوند اینکه بیان مطابق با ظاهر تفسیر مفسرین است ولی بنظر حقیر روحا اینکه
علل اشاره به یک علت است چون تمحیص خالص نمودن زر است بگداختن در اصل لغت و خلاصه اینکه چهار مصلحت آنستکه
دنیا تشبیه شده است به بوته زرگر و گردش آفتاب به شعله آتش که براي گداختن تهیه شده و مؤمنین بزر ناب و کفار به غش آن
که باید آنقدر بجوشند و زیر و بالا شوند تا زر خالص باقی بماند و زرگر آنرا بردارد و غش بتدریج نابود شود و قدر با قضا موافق
گردد و علم الهی از غیب ذاتی بشهود خارجی برسد و انصاف آنستکه چنین تشبیهی باین سهولت و اختصار از قدرت بشر خارج و
در اعلی درجه اعجاز از حیث فصاحت و بلاغت است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 142
اشاره
125- أَم حَسِبتُم أَن تَدخُلُوا الجَنَّۀَ وَ لَمّا یَعلَم اللّه الَّذِینَ جاهَدُوا مِنکُم وَ یَعلَمَ الصّابِرِینَ [ 142 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا گمان داشتید که داخل میشوید در بهشت و هنوز بشهود نرساند است خدا آنان را که جهاد نمودند از شما با آنکه بشهود
رسانده باشد صبر کنندگانرا
تفسیر
. خداوند دو علم دارد بتمام موجودات یکی در مرتبه ذات که گاهی از آن بقضا تعبیر میکنند بلا تشبیه مانند عالمی که علم دارد
بتمام جزئیات مسائلی که در گنجینه خاطر او موجود است دیگر در مرتبه خارج که تمام موجودات صفحه علم الهی هستند و از
اینکه مرتبه تعبیر بقدر مینمایند مانند عالمی که یک یک مسائل را در ذهن حاضر مینماید براي تدریس و بیان علم اول محقق
است بتحقق ذات بلکه عین او است علم دوم محقق است بتحقیق خارجی لهذا تا موجود در خارج وجود پیدا نکند قدر با قضا مطابق
نمیشود و علم خارجی با علم ذاتی توافق پیدا نمیکند و در اینکه آیه علم دوم مراد است که آن عبارت است از شهود خارجی یعنی
متوقع بودید که ببهشت بروید با آنکه هنوز جهاد و صبر ننموده بودید با آنکه بهشت را ارزان به کسی نمیفروشند بلکه بصبر و
مجاهده باید تحصیل نمود عیاشی از حضرت صادق [ع] در اینکه آیه روایت نموده است که خداوند قبل از ایجاد موجودات در
عالم ذر علم داشت بمجاهدین و غیر مجاهدین چنانچه علم داشت باجل آنها قبل از حلول آن و مشاهده مردم حقیر عرض میکنم
گویا میخواهند بفرمایند از ظاهر آیه مبادا تصور شود که علم خداوند حادث است و قدیم نبوده و چون علم خداوند حضوري و
صفحه 473 از 522
عینی [ صفحه 503 ] است از صفحه خارج تعبیر بعلم شده است و تا علم ازلی تعلق نگرفته باشد به جهاد و صبر مجاهدین و صابرین
و دخول بهشت آنها جهاد و صبر نمیکنند و داخل بهشت نمیشوند و چون چنین است باید چنین شود نابرده رنج گنج میسر
نمیشود || مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد بلبلی کو ستم خار تحمل نکند || بهتر آنستکه دیگر سخن گل نکند و یعلم
الصابرین بکسر میم نیز قرائت شده است و بنابراین عطف است بر یعلم سابق و حاجت بتقدیر کلمه ان نیست و واو عاطفه است
بخلاف قرائت نصب که واو معیت است و واو صرف نیز گویند و سر نزول آیات متشابهات با آنکه در اینکه آیه مقصود معلوم است
337- در ذیل آیه هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَیکَ الکِتابَ در اوائل اینکه سوره گذشت که عمده احتیاج بمعصوم است. -قرآن- 296
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 143
اشاره
113- وَ لَقَد کُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ مِن قَبل أَن تَلقَوه فَقَد رَأَیتُمُوه وَ أَنتُم تَنظُرُونَ [ 143 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر آینه بتحقیق بودید شما آرزو میکردید مرگ را پیش از آن که مشاهده نمائید آن را پس بتحقیق دیدید آنرا و شما نگاه
میکردید.
تفسیر
143 بعضی از مسلمین اصرار نمودند که پیغمبر [ص] براي جنگ احد از شهر بیرون رود تا آنکه غالب شوند و در زمره مجاهدین .
محسوب گردند یا کشته شوند و در زمره شهداء باشند چنانچه در ذیل آیه و اذ غدوت من اهلک بیان شد و بعضی از مؤمنین وقتی
از جنگ بدر مراجعت نمودند و پیغمبر فضائل شهداء بدر و منازل آنها را در بهشت بیان فرمود راغب شدند بشهادت و دعا کردند
که خداوند آنها را جهادي روزي فرماید که بفیض شهادت برسند و خداوند مرزوق فرمود براي آنها جنگ احد را ولی در مقام
امتحان بعضی از آنها ثابت ماندند و بعضی فرار بر قرار اختیار نمودند چنانچه در اینکه آیه قمی از یکی از صادقین علیهما السلام
نقل نموده در هر حال خداوند میفرماید شما همان اشخاصی بودید که آرزوي شهادت مینمودند پیش از آنکه معاینه کنید آن را
چه شد که وقتی دیدید شدت جنگ و اسباب قریبه موت را که در حکم مرگ است به چشم ایستادید نگاه کردید برادران مؤمن
شما را کشتند و دفاع نکردید بلکه فرار کردید خداوندا اگر ما قابل نیستیم ما را در معرض امتحان میآور.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 144
اشاره
وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُول قَد خَلَت مِن قَبلِه الرُّسُل أَ فَإِن ماتَ أَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی أَعقابِکُم وَ مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیه فَلَن یَضُ رَّ اللّهَ شَیئاً وَ
[ 230 [ صفحه 504 - سَیَجزِي اللّه الشّاکِرِینَ [ 144 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 474 از 522
و نیست محمّد [ص] مگر پیغمبري که بتحقیق گذشتهاند پیش از او پیغمبران آیا پس اگر مرده بود یا کشته شده بود برمیگشتید از
دین با عقاب خودتان و هر که برگردد از دین بدو پاشنه پاي خود پس هرگز ضرر نمیرساند خدا را به چیزي و بزودي جزا میدهد
خداوند شکرگزاران را
تفسیر
. بعضی گفتهاند در جنگ احد پس از نداي شیطان و اخبار از قتل حضرت رسول [ص] بعضی از مسلمانان گفتند خوب است عبد
اللّه إبن ابی از ابو سفیان براي ما امان بگیرد و بعضی گفتند اگر پیغمبر بود کشته نمیشد برگردید بدین خودتان و اینکه هر دو دسته
اگرچه بر حسب ظاهر از مسلمانان محسوب میشدند لکن سست عقیده یا منافق بودند و بعضی گفتند اگر پیغمبر کشته شد خداي
او کشته نشده بعد از پیغمبر زندگی بچه درد میخورد بکشید براي آنچه او کشته شد براي آن تا کشته شوید و جنگ کردند تا کشته
شدند صلاح کار کجا و من خراب کجا || ببین تفاوت ره از کجا است تا بکجا لذا خداوند میفرماید نیست محمّد [ص] مگر
پیغمبري مانند پیغمبران سابق آنکه نمرده است و نمیرد خدا است || آنکه تغیر نپذیرد خدا است پیغمبر هم بشر است تمام موجودات
جز خدا فانی خواهند شد چنانچه انبیاء سابقین مردند یا کشته شدند اینکه پیغمبر هم در اینکه امر با آنها شرکت دارد باید از دنیا
برود آیا شما تا اینکه درجه بیفکر هستید که تصور نکردید پیغمبران سابق را که کشتند یا مردند امم آنها چرا از دین خودشان
برنگشتند بر فرض اینکه پیغمبر هم بمیرد یا کشته شود آیا شما باید از دین برگردید که پیغمبرتان مرده یا کشته شده و عیاشی از
حضرت باقر [ع] در اینکه مقام روایتی نقل نموده که خلاصه آن روایت آنستکه مرگ غیر از قتل است لذا خداوند در اینکه آیه بدو
عنوان تعبیر فرموده گفتند پس خدا چرا فرموده هر نفسی مرگ را میچشد فرمود براي آنستکه هر کس کشته شود باید بدنیا
برگردد تا مرگ را بچشد چون کسیکه کشته شود مرگ را نچشیده بنظر حقیر مراد اثبات رجعت است و در کافی از حضرت صادق
[ع] روایت نموده است که چون در جنگ احد مردم از پیغمبر فرار نمودند و آن حضرت تنها ماند و متوجه بمردم شد و فرمود من
محمدم کشته نشدم آندو نفر ملتفت شدند و گفتند الان ما را تسخیر [ صفحه 505 ] میکنند تازه ما از مهلکه نجات یافتیم و با
رفقایشان فرار کردند با پیغمبر علی [ع] بود و ابو دجانه پیغمبر رو بابو دجانه کرد و فرمود من بیعت را از تو برداشتم برو اما علی پس
او منم و من اویم ابو دجانه در حضور پیغمبر بدو زانوي ادب بنشست گریان رو بآسمان نمود و عرض کرد نه بخدا بیعت را از خود
برنمیدارم کجا بروم یا رسول اللّه براي محبت زن و فرزند و خانه و مال و جان که همه در معرض فنا است دست از دین خود
برنمیدارم پس پیغمبر بحال او رقت کرد بگمان حقیر از آنوقت که آن دو نفر آن کفر را گفتند و فرار کردند پیغمبر [ص] منقلب
شد و از شدت دل سوختگی بیعت را از ابو دجانه برداشت و آن هم اینکه معنی را احساس کرد که اینکه اظهارات را نمود و بعد از
اظهارات او عقده دل پیغمبر باز شد در هر حال امام فرمود ابو دجانه مشغول جهاد شد و بقدري جنگ کرد که مجروح و خسته شد
و از پا افتاد و امیر المؤمنین او را بحضور پیغمبر نقل داد او عرض کرد وفا به بیعت نمودم پیغمبر فرمود بلی و او را تحسین کرد و امیر
المؤمنین [ع] تنها ماند از میمنه و میسره به پیغمبر حمله میکردند و امیر المؤمنین از دو طرف دفاع میکرد تا شمشیرش سه پاره شد و
پیغمبر شمشیر خود ذو الفقار را باو عطا فرمود و همینطور امیر المؤمنین جنگ میکرد تا پیغمبر دید دو پاي او از شدت جنگ میلرزد
سر به آسمان بلند کرد و با گریه عرض کرد الهی وعده فرمودي دین خود را غالب فرمائی اگر بخواهی قادري و در اینکه موقع
ملائکه از آسمان نازل شدند و با امیر المؤمنین کمک کردند بطوریکه هنوز شمشیر آن حضرت بطرف نرسیده میمرد و میافتاد تا
آنکه یک تنه آن حضرت کفار را منهزم فرمود و ابو سفیان بامیر المؤمنین گفت چه میخواهی ما بمکه مراجعت میکنیم آنها رفتند
و تا مکه ملائکه آنها را تعقیب نمودند و پیغمبر با امیر المؤمنین که رایت اسلام در دستش بود بمدینه مراجعت نمود و ندا میکرد
صفحه 475 از 522
ایها النّاس اینکه پیغمبر است که بسلامت مراجعت فرموده و چون بیرق اسلام از دور نمایانشد آنشخص که آنکفر را گفته بود گفت
اینکه علی است که رایت اسلام را در دست دارد و فراریان جمع شدند و توبه نمودند و معذرت خواستند و زنها از خانه بیرون آمده
بودند و ضجه و صرخه و زاري مینمودند بگمان آنکه پیغمبر کشته شده است و آنحضرت آنها را منع فرمود و دلداري داد و امر
[ فرمود که خود را بپوشانند و بمنازل خودشان عودت نمایند و فرمود خداوند بمن وعده فرموده که دین مرا بر سایر [ صفحه 506
ادیان غالب فرماید و اینکه آیه نازل شد حقیر عرض میکنم کسیکه بتواریخ اهل اسلام از شیعه و سنی مراجعه نموده باشد میداند که
آندو نفر که در جنگها پیش قدم براي فرار بودند کیانند حتی آنکه إبن ابی الحدید با آنهمه تعصب در شعر خود میگوید اگر همه
چیز را بتوانم ندیده بگیرم فرار اولی و دومی را نمیتوانم فراموش کنم باز تا ایندرجه انصاف داده مخصوصا دومی که در اینصفت
مشهور بین عامه و خاصه است لذا بگمان بنده گوینده آن کفر دومی بوده و اینکه در صدر روایت بهر دو نسبت داده شده است
براي تقریر اولی بوده و در ذیل روایت تصریح بواقع شده است و اینکه کفر را براي کمال اشتیاق بفرار گفته انصاف بده اینها
اصحابی بودند که ممکن نباشد اجتماع بر خطا نمایند یا برخلاف فرموده خدا و پیغمبر رفتار کنند و کسیکه از دین خود برگردد
بسبب ارتداد بخدا ضرري نمیرساند بلکه بخود ضرر میرساند که مستحق آتش میشود و خداوند جزاي شاکرین را عطا میفرماید
مانند امیر المؤمنین [ع] و کسانیکه متابعت او را نمودند و شکر نعمت خدا و پیغمبر را بجا آوردند و در احتجاج در خطبه غدیر است
که پیغمبر فرمود اي گروه خلق من پیغمبر خدایم بسوي شما و پیش از من پیغمبرانی آمدهاند و رفتهاند اگر من بمیرم یا کشته شوم
شما از دین برمیگردید و کسی که برگردد از دین خود بخدا ضرري نمیرساند و خدا بشاکرین جزا خواهد داد آگاه باشید همانا
علی او است که موصوف است بصفت صبر و شکر و بعد از او اولاد من از صلب او و در کافی از امیر المؤمنین [ع] خطبه نقل نموده
که خلاصهاش آنست که بعد از پیغمبر [ص] لمحه نگذشت که مردم از دین خودشان برگشتند و کینه دیرینه خودشان را بروز دادند
و ازدحام نمودند و در علم پیغمبر را بستند و دیار مسلمین را خراب کردند و احکام اسلام را تغییر دادند و سنت پیغمبر را تبدیل
نمودند و از انوار آن حضرت مستنیر نشدند و بظلمت جهل گرفتار گشتند و جانشینی را که پیغمبر براي خود تعیین نموده بود از
روي ظلم مبدل کردند بکسی که خودشان اختیار نمودند و گمان کردند مختار آنها از آل ابی قحافه اولی است بمقام پیغمبر [ص]
از کسیکه خودش براي مقامش تعیین فرمود و مهاجر از آن آل بهتر است از مهاجر انصاري ربانی ناموس هاشم إبن عبد مناف و
عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که مردم بعد از پیغمبر مرتد شدند مگر سه نفر مقداد و أبو ذر و سلمان فارسی و چند نفر
دیگر هم بودند که بیعت [ صفحه 507 ] نکردند تا از امیر المؤمنین باکراه بیعت گرفته شد و آنها بودند که آسیاي دین بوجود آنها
در گردش بود و اینکه است مراد از قول خداوند و ما محمّد [ص] تا آخر آیه حقیر عرض میکنم شاید آن چند نفر حذیفه و عمار و
ابو الهیثم إبن النیهان و امثال آنها بودند و اختلافی که در باب تعداد اینکه بزرگواران شده است باعتبار مقام ثبات و خلوص و
استقامت آنها است چنانچه ارتداد غیر آنها هم مختلف است بعضی از آنها مسلما از ابتدا کافر بودند یک طرفۀ العین هم ایمان بخدا
نیاورده بودند و بعضی مسلمان بودند و ارتدادشان آنی و بعضی فقط خطور قلبی بوده و بعضی خطور هم نبوده بلکه کاملا معتقد
بودند ولی جرئت اظهار حق را نمینمودند و چون مرتدین بعد از پیغمبر نوعا همان فراریان در جنگها بودند از اینکه جهت هم
اختلافی بین روایات نیست علاوه بر آنکه اعتبار بعموم کلام است نه خصوص مورد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 145
اشاره
وَ ما کانَ لِنَفس أَن تَمُوتَ إِلاّ بِإِذن اللّه کِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَن یُرِد ثَوابَ الدُّنیا نُؤتِه مِنها وَ مَن یُرِد ثَوابَ الآخِرَةِ نُؤتِه مِنها وَ سَنَجزِي
صفحه 476 از 522
202- الشّاکِرِینَ [ 145 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نمیباشد از براي نفسی که بمیرد مگر باذن خدا نوشته موقت و کسی که میخواهد پاداش دنیا را میدهیمش از آن و کسی که
میخواهد پاداش آخرت را میدهیمش از آن و زود باشد جزا دهیم شکر گذارانرا.
تفسیر
. خداوند براي تشجیع مسلمین و ترغیب آنها بجهاد اخبار از حقیقتی فرموده که اگر کسی حقیقتا مؤمن باشد بکلی رفع خوف او از
جنگ میشود و آن آنستکه هیچ کس نمیمیرد مگر باراده خداوند و اذن او ملک الموت را در قبض روح آنکس و اینکه اجل را
خداوند بقلم قدرت بر لوح عزت نوشته است نوشته موقتیکه جلو و عقب نمیافتد پس اگر اجلش رسیده باشد بجنگ هم نرود
خواهد مرد و اگر اجلش نرسیده باشد بجنگ هم برود نمیمیرد و بنظر حقیر کتاب اشاره بلوح محفوظ است و اذن اشاره بلوح محو
و اثبات خلاصه آنکه علاوه بر تعیینی که در علم الهی براي عمر هر کس شده است که کم و زیاد نمیشود باز تحقق موت در
خارج محتاج باذن جدید است بقابض الارواح زیرا که ممکن است بواسطه موجبات طول عمر یا نقص آن در عمر اشخاص کم و
زیادي شده باشد پس اختیار اجل قدیما و حدیثا ازلا و ابدا با خدا بوده و هست و خواهد بود ما نمیتوانیم در مقابل اراده او مقاومت
[ نمائیم و چاره نداریم مگر آنکه تابع اراده او شویم و در جائیکه فرموده حفظ جان و مال و عرض خود را نمائید و [ صفحه 508
خودتان را در مهلکه نیندازید اطاعت کنیم و در جائیکه فرموده از هیچ چیز در راه خدا مضایقه نکنید و جهاد نمائید امتثال نمائیم
اینکه بر حسب ظاهر آیه است ولی بر حسب وجهیکه در آیه و ما محمّد الا رسول از روایت عیاشی استفاده شد مراد آنستکه اگر از
مرگ فرار میکنید و حاضر براي جهاد نمیشوید اشتباه میکنید اگر کشته هم شوید باز زنده خواهید شد و باجل الهی از دنیا خواهید
رفت چون در آنروایت فرمودند موت غیر از قتل است و هر کس باید طعم موت را بچشد ولی بنظر حقیر موت غیر از قتل است در
صورتی که مقابل با قتل شود در کلام مانند آن آیه و شامل مرگ طبیعی و قتل است در صورتی که تنها ذکر شود مانند اینکه آیه و
از اینکه قبیل لغات زیاد است چنانچه در بیان معنی وعد و وعید سابقا رد شیخ اعرابی را نمودم و اینکه امام در آن آیه جواب
استدلال طرف را باین بیان نفرموده بگمان حقیر براي اقناع طرف و اشاره بحقیقت دیگري بوده که رجعت انبیاء و شهدا باشد
بنابراین ظاهر اینکه آیه چنانچه ابتداء بیان شد بدون معارض خواهد بود و براي اشاره باین امر که باید جهاد بقصد قربت و خلوص
باشد نه براي اخذ غنیمت و شهرت و اظهار شجاعت و امثال اینها میفرماید هر کس در عمل خیر قصد اجر اخروي را نماید بر طبق
نیت خود مأجور و در آخرت بنعیم ابدي فائز خواهد شد و هر کس قصد اجر دنیوي را نماید در دنیا بآن مقصود خواهد رسید و از
اجر آخرت محروم است و از اینکه آیه بنظر حقیر میتوان استفاده نمود که خداوند عمل خیر را بیاجر نمیگذارد اگر قصد قربت
هم در آن نداشته باشد در دنیا عوض باو کرامت خواهد فرمود ولی بیچاره آن کوتاه همتی که نعمت خالص از هر گونه زحمت را
که دائم است مبدل نماید بنعمت مشوب بزحمات و صدمات آنهم موقت و اینکه تعریض است نسبت باشخاصیکه مشغول جمع
غنیمت شدند و از محافظت راه کوه احد دست کشیدند و خداوند جزاي کسانیرا که شکر نعمت الهی را در امتثال امر بجهاد بجاي
آوردند و در اعانت اسلام و پیغمبر کوتاهی ننمودند عطا خواهد فرمود و در مجمع از حضرت باقر [ع] روایت نموده که حضرت امیر
المؤمنین [ع] در جنگ احد شصت جراحت ببدن مبارکش رسید و پیغمبر [ص] ام سلیم و ام عطیه را مأمور بمعالجه آنحضرت نمود
و آنها عرض کردند ما هر موضع را که معالجه میکنیم جاي دیگر سرباز میکند و ما بر او خائف شدهایم و پیغمبر بعیادت امیر
صفحه 477 از 522
المؤمنین [ع] [ صفحه 509 ] آمد و اصحاب هم آمدند و یکپارچه بدن حضرت مجروح بود پیغمبر دست مبارك بجراحات میمالید و
میفرمود مردي که اینطور در راه خدا فداکاري کند از امتحان بیرون آمده و حق جدیت را ادا نموده و هر زخمی را که دست
میکشید ملتئم میشد پس امیر المؤمنین [ع] فرمود الحمد اللّه که فرار ننمودم و پشت کننده نبودم پس او چون حمد نمود خداوند را
بدو عنوان خداوند هم دو مرتبه قدردانی فرمود و در اینکه آیه و آیه قبل جزاي شاکرین را تصریح و تاکید فرمود حقیر عرض میکنم
شاید عنوان دومی را حضرت امیر [ع] براي تعریض بدومی فرموده باشد چون او بعنوان مولی الدبر معروف بود یعنی پشت کننده و
الا فرار پشت کردن هم لازم دارد محتاج بذکر نبود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 146
اشاره
- [ وَ کَأَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَه رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُم فِی سَبِیل اللّه وَ ما ضَ عُفُوا وَ مَا استَکانُوا وَ اللّه یُحِبُّ الصّابِرِینَ [ 146
188- قرآن- 1
ترجمه
و چه بسیار از پیغمبري که کارزار کردند با او سپاهیان بسیار پس سستی نکردند براي آنچه رسید بایشان در راه خدا و ضعیف
نشدند و فروتنی ننمودند و خدا دوست دارد شکیبایان را.
تفسیر
. کایّن اسمی است مرکب از کاف تشبیه و اي و بمعنی حکم خبریه استعمال میشود و ربیون جمع ربی است که منسوب برب است
بمعنی جماعت و بعضی گفتهاند منسوب برب است و مراد علما عدول هستند و بنابراین کسر راء برخلاف قیاس است و در مجمع از
حضرت باقر [ع] روایت نموده که ربیون ده هزار نفرند و کاین بر وزن فاعل و قتل بصیغه ماضی مجهول نیز قرائت شده است و در
مجمع از حضرت باقر [ع] روایت نموده که مراد آنستکه اگر پیغمبر [ص] کشته شده بود در روز جنگ احد چنانچه خبر داده شد
بدروغ نباید مسلمین سستی کنند و ضعیف شوند چنانچه کسانیکه با انبیاء سابق بودند بقتل آنها سستی ننمودند و مراد از استکانت
خضوع و تذلل نزد دشمنان است و تعریض است بنظر حقیر نسبت بآنانکه بعد از شنیدن خبر قتل پیغمبر [ص] گفتند خوب است از
ابو سفیان امان گرفته شود براي ما و خداوند صابران را دوست دارد و بالاخره فتح و ظفر بر اعداء را نصیب آنها خواهد فرمود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 147
اشاره
] 162- وَ ما کانَ قَولَهُم إِلاّ أَن قالُوا رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسرافَنا فِی أَمرِنا وَ ثَبِّت أَقدامَنا وَ انصُ رنا عَلَی القَوم الکافِرِینَ [ 147 ] -قرآن- 1
[ صفحه 510
ترجمه
صفحه 478 از 522
و نبود گفتارشان مگر آنکه گفتند اي پروردگار ما بیامرز براي ما گناهان ما را و زیاده روي نمودن ما را در کارمان و ثابت فرما
قدمهاي ما را و نصرت بده ما را بر گروه کافران.
تفسیر
. دستوري است از براي مؤمنین ثابت قدم در جهاد که بسیره مرضیه انصار انبیاء سلف رفتار نمایند زیرا که آنها با آنکه در جنگ
ثابت قدم بودند هیچ فکري نداشتند و هیچ سخنی نمیگفتند در موقع شدت جنگ مگر آنکه روي نیاز بدرگاه خداوندگار ساز
مینمودند و با آنکه یا علماء عدول بودند یا مؤمنین ثابت قدم ابتدا اقرار بگناه و تعدي از حق عبودیت خود مینمودند چون بنده هر
قدر مطیع باشد و عبادت کند باز شکر نعمت و حق مولویت حضرت احدیت را بجا نیاورده هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است
و چون برمیآید مفرح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هر نعمتی شکري واجب از دست و زبان که برآید کز عهده
شکرش بدر آید و گناه و تجاوز در امر اگرچه مصداقا یکی هستند لکن تعدد عنوان براي مزید خضوع و اقرار بتقصیر است که
بزرگترین وسیله براي طلب مغفرت میباشد ضمنا مشعر است بآنکه اگر هم بما در جنگ صدماتی وارد شود براي سوء اعمال
خودمان است نه بواسطه نقص در ناحیه رحمت و کرم الهی و اینکه هم خود موجب جنبش دریاي رحمت ارحم الراحمین است و
بعد از اینکه مقدمات از خدا طلب سداد و ثبات قدم در مقابل اعداء دین و نصرت بر آنها را مینمایند که معلوم میشود بزرگ ترین
هم آنها غلبه بر اعداء دین است که آنهم مقصد اخروي است چون کمال در آن است که بعد از آنکه از گناه پاك شدند بزیور
صلاح و ثبات و ظفر آراسته شوند و با طهارت بکرامت نائل گردند و در دنیا و آخرت عزیز باشند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 148
اشاره
103- فَآتاهُم اللّه ثَوابَ الدُّنیا وَ حُسنَ ثَواب الآخِرَةِ وَ اللّه یُحِبُّ المُحسِنِینَ [ 148 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس داد آنها را خدا جزاي دنیا و جزاي خوب آخرت و خدا دوست دارد نیکوکاران را.
تفسیر
. پس خداوند براي خضوع و استغفار و التجاء آنها بدرگاه ربوبیت بآنها در دنیا عطا فرمود عزت و غنیمت و نصرت و شهرت بخیر را
و در آخرت ایمنی از عذاب و فوز بنعیم ابدي و بهشت عدن را و اینکه جزا خوب است و اهمیت دارد و جزاي دنیوي هر چه باشد
در مقابل جزاي اخروي قدر و قیمتی ندارد چون ناقص و موقت [ صفحه 511 ] است و خدا دوست دارد نیکوکارانرا در اقوال و
افعالشان که عزت اسلام و مسلمین را به ثبات قدم در جهاد حفظ کردند و بخود و برادران دینیشان نیکوئی نمودند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 149
اشاره
صفحه 479 از 522
127- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُم عَلی أَعقابِکُم فَتَنقَلِبُوا خاسِرِینَ [ 149 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي آنکسانیکه ایمان آوردید اگر اطاعت کنید آنانرا که کافر شدند برمیگردانند شما را بدین پدرانتان پس برمیگردید زیانکاران.
تفسیر
. اعقاب جمع عقب است بمعنی پاشنه پا یعنی اگر اطاعت کنید کفار را شما را بقهقري بکفر برمیگردانند و از اینکه حال که
سودمندید بواسطه اسلام برمی گردید بزیان کاري و خسران دنیا و آخرت زیرا که کفر موجب خسران دنیا و آخرت است و در
مجمع از امیر المؤمنین [ع] روایت نموده که اینکه آیه نازل شد در باره منافقین در روز جنگ احد که وقتی مسلمانان فرار نمودند
گفتند بآنها برگردید بدین اصلی خودتان و برادر شوید با برادران قدیمی خودتان.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 150
اشاره
57- بَل اللّه مَولاکُم وَ هُوَ خَیرُ النّاصِرِینَ [ 150 ] -قرآن- 1
ترجمه
بلکه خداوند دوست و یاور شما است و اوست بهترین یاري کنندگان
تفسیر
. صاحب اختیار و دوست و یاور مؤمنین خدا است و او است نگهدار اهل ایمان از هر گونه خطرات پس باید از او اعانت خواست و
از غیر او چشم پوشید و دست توسل در برابر جز او دراز نکرد و نصرت و فتح و ظفر بدست او است و کسی در مقابل اراده او
نمیتواند عرض اندام کند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 151
اشاره
- سَنُلقِی فِی قُلُوب الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعبَ بِما أَشرَکُوا بِاللّه ما لَم یُنَزِّل بِه سُلطاناً وَ مَأواهُم النّارُ وَ بِئسَ مَثوَي الظّالِمِینَ [ 151 ] -قرآن- 1
171
ترجمه
صفحه 480 از 522
زود باشد بیندازیم در دلهاي آنانکه کافر شدند ترس را بسبب آنکه شرك آوردند بخدا چیزي را که نفرستاده است بآن حجتی و
جایگاه آنها آتش است و بد است آرامگاه ستمکاران.
تفسیر
. بعضی گفتهاند مراد ترسی است که خداوند در دلهاي کفار در روز جنگ احد انداخت چون با آنکه بر حسب ظاهر فتح نمودند
آخر کار بیجهت فرار کردند و در مجمع از حضرت پیغمبر [ص] روایت نموده که من نصرت یافتم بجهت رعب کفار از من از
فاصله یک ماه راه و اینکه رعب از براي کفار در اثر آن بود که [ صفحه 512 ] موحد نبودند تا مستظهر باشند بیک قادر توانائی که
از براي قدرت و توانائی او حدي نیست بلکه شریک قرار داده بودند براي خداوند مخلوقاتی را که عاجزتر از خودشان بودند یا
مانند خودشان بودند در ضعف و فقر و حاجت بدون حجت و دلیل بر اشتراك آنها با خداوند بلکه با حجت و دلیل نازل از طرف
خداوند بر نفی آن شرکاء و البته کسانیکه اتکاء بلطف و کمک قادر علی الاطلاق نداشته باشند بزودي مرعوب میشوند و جاي آنها
آتش است و بد آرامگاهیست آتش دوزخ که مستحق آنشدند براي ظلم آنها بخودشان که مشرك شدند و بمسلمانان که با آنها
مقاتله نمودند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 152
اشاره
وَ لَقَد صَ دَقَکُم اللّه وَعدَه إِذ تَحُسُّونَهُم بِإِذنِه حَتّی إِذا فَشِلتُم وَ تَنازَعتُم فِی الَأمرِ وَ عَ َ ص یتُم مِن بَعدِ ما أَراکُم ما تُحِبُّونَ مِنکُم مَن یُرِیدُ
345- الدُّنیا وَ مِنکُم مَن یُرِیدُ الآخِرَةَ ثُم صَرَفَکُم عَنهُم لِیَبتَلِیَکُم وَ لَقَد عَفا عَنکُم وَ اللّه ذُو فَضل عَلَی المُؤمِنِینَ [ 152 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر آینه بتحقیق وفا کرد با شما خداوند بوعده خود آنوقت که میکشتید آنها را باذن او تا وقتی که سستی کردید و اختلاف
نمودید در فرمان و نافرمانی کردید بعد از آنکه نمود بشما آنچه را دوست داشتید بعضی از شما کسانی هستند که دنیا طلبند و
بعضی از شما کسانی هستند که آخرت خواهند پس بازداشت شما را از آنها تا بیازماید شما را و هر آینه به تحقیق عفو کرد از شما
و خداوند صاحب فضل است بر گروندگان.
تفسیر
. خداوند بمسلمین وعده ظفر بر کفار را داده بود ولی بشرط صبر و تقوي چنانچه در آیه بلی ان تصبروا و تتقوا گذشت و پس از
مراجعت از جنگ احد بعضی از اصحاب گفتند چه شد که با وعده خداوند بظفر مسلمین ما شکست خوردیم خداوند در اینکه آیه
از اعتراض آنها بطوري جواب داد که موجب عبرت است میفرماید خداوند بوعده خود وفا فرمود وقتی که شما بر آنها غلبه نمودید
و کشتید آنها را و مستأصل کردید و آنها فرار کردند چون یک معنی احساس بردن حس است و اینکه بکمک و اذن الهی بود
چون عده وعده شما کمتر از آنها بود تا وقتی که سستی نمودید و اختلاف کردید در اطاعت امر پیغمبر [ص] که از پنجاه نفر تیر
انداز مأمور رخنه احد دوازده نفر گفتند باید ایستاد و اعتنا بغنیمت ننمود و مخالفت فرمان پیغمبر را نکردند و بقیه رفتند بطلب
صفحه 481 از 522
غنیمت و معصیت نمودند بعد از آنکه خداوند بشما ارائه داد [ صفحه 513 ] محبوب شما را که فتح و ظفر و عزت و غنیمت بود پس
تا مادامیکه شما بشرط خداوند عمل نمودید خداوند هم بشرط خود عمل فرمود و وقتی شما خلاف شرط کردید خداوند هم مطابق
کردار شما رفتار کرد و اینکه خود دلیل قطعی است بر صدق مقال خداوند که کاملا مطابق با خارج است در زمان تحقق شرط و در
زمان تخلف از آن بعلاوه بعضی از شما طالب غنیمت بودید لذا در بحبوحه جنگ مراکز خودتان را که پیغمبر تعیین فرموده بود و
سفارش اکید کرده بود که تا آخر جنگ و فرمان جدید خالی نگذارید خالی گذارید و رفتید براي جمع غنیمت و بعضی مانند عبد
اللّه جبیر و عده قلیلی که با او باقی ماندند تا کشته شدند طالب آخرت بودید چنانچه هر دو قسمت را قمی نقل فرموده و خداوند در
آیه و ما کان لنفس ان تموت وعده فرمود که طالب دنیا را جزاي دنیوي عطا فرماید و طالب آخرت را جزاي اخروي و بوعده خود
هم عمل فرمود شما بغنیمت رسیدید و آنها بشهادت پس باز خداوند بتمام وعده خود عمل فرموده و ابدا خلف و عدي از خداوند
سر نزده و علاوه بر اینکه خداوند در آیات متعدده وعده فرموده که مؤمنین را در معرض امتحان بیرون آورد و اینکه براي آنستکه
شما مغرور بخود نشوید و ثابت قدم از متزلزل ممتاز شود در انظار خلق و قدر خوبان معلوم گردد لذا بازداشت شما را از قتال آنها و
کمک نکرد با شما در تقویت قلوب شما تا مبتلا فرماید شما را بمصائب و امتحان کند شما را به ثبات قدم در ایمان و تزلزل در آن
و کسی تعجب نکند که چگونه میشود بعد از پیغمبر اصحاب از وصی معین او دست بردارند و دور کس دیگر جمع شوند و معلوم
شود که آنها همان اشخاصی بودند که با پیغمبر هم در زمان حیاتش اینطور سلوك میکردند علاوه بر همه باز خداوند توبه شما را
قبول نمود و عذر غیر موجه شما را پذیرفت و با فضل خود با شما رفتار کرد چون واقعا پشیمان شده بودید و در آخر کار باز شما را
ظفر داد بر آنها زیرا که امیر المؤمنین [ع] یک تنه با آنها مقاومت نمود و خداوند سه ملک مقرب جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را با
عساکرشان فرستاد بکمک او و آنها تا مکه کفار را تعقیب نمودند و کفار صداي سم اسبان ملائکه را میشنیدند و بسرعت فرار
میکردند و تا وقتی که وارد مکه شدند در اینکه خوف بودند لهذا باهالی مکه گفتند الان لشگر [ صفحه 514 ] محمّد میرسد و
چوپانها و هیزمکشها آمدند و اظهار داشتند دیدیم لشگر محمّد را در تعقیب لشگر ابو سفیان بودند و جلو آنها شخصی بر اسب
اشقر سوار بود خط سیر آنها را در نظر گرفته بودند و میآمدند و مردم ابو سفیان را سرزنش و ملامت مینمودند چنانچه در کافی از
حضرت صادق [ع] روایت نموده با اینکه تفصیل چگونه میشود حکم کرد که شما شکست خوردید با آنکه آنها مهاجم بر شما
بودند و تمام همشان کشتن پیغمبر [ص] و امیر المؤمنین [ع] و انحلال جمعیت اسلام بود و براي اینکه مقصد حرکت کرده بودند و
عاقبت بمقصود نرسیدند و عده تلفات داده دست خالی مراجعت کردند و اینکه نبود مگر براي آنکه فضل خداوند در هر حال شامل
حال اهل ایمان است پس باز خداوند بوعده خود وفا فرموده و بشما نصرت عنایت نموده و اینکه جمعا چهار جواب است که یکی
از آنها را مفسرین بیان نمودهاند و سه جواب دیگر را حقیر از اینکه آیه استفاده کردهام که هر یک مستقلا بیانی است براي صدق
وعد و رفع اعتراض اصحاب نهایت آنکه جواب اول را که حضرات متعرض شدهاند واضح است و سه جواب دیگر دقیق است و از
لطایف کلام محسوب میشود و الحمد للّه علی نعمائه.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 153
اشاره
إِذ تُصعِدُونَ وَ لا تَلوُونَ عَلی أَحَ دٍ وَ الرَّسُول یَدعُوکُم فِی أُخراکُم فَأَثابَکُم غَ  ما بِغَمٍّ لِکَیلا تَحزَنُوا عَلی ما فاتَکُم وَ لا ما أَصابَکُم وَ اللّهُ
212- خَبِیرٌ بِما تَعمَلُونَ [ 153 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 482 از 522
هنگامیکه رهسپار شدید و توجه نمیکردید بر احدي و پیغمبر میخواند شما را در آخر معسکر شما پس جزا داد شما را اندوهی
متصل باندوهی تا محزون نشوید بر آنچه فوت شد از شما و نه بر آنچه رسید شما را و خدا آگاه است بآنچه میکنید
تفسیر
. در آیه قبل بیان شد که خداوند بازداشت مسلمین را از جنک یعنی تایید نفرمود آنها را براي امتحان و اینکه هنگامی بود که آنها
دست از جهاد کشیده و روي بفرار نهادند بطوریکه نه توجه بکسی داشتند و نه توقف در مقابل دشمنی می نمودند و نه انتظار
رفیقی را میبردند و حضرت ختمی مرتبت چنانچه سابقا اشاره شد در اینحال مکرر میفرمود بندگان خدا بیائید بجانب من، من پیغمبر
خدایم کجا فرار میکنید از خدا و پیغمبر و کسیکه برگردد بهشت از آن او است و با آنکه آنها پیغمبر را میدیدند که در مؤخره
لشگر با جمع قلیلی ایستاده و اینطور استنصار میکند کسی [ صفحه 515 ] توجه نمیکرد مگر آندو نفر که آنکفر را گفتند که در ذیل
آیه و ما محمّد الا رسول بیان شد پس خداوند مجازات فرمود آنها را از سستی در جهاد و مخالفت امر پیغمبر بآنکه دو اندوه متصل
بآنها وارد ساخت که قمی از حضرت باقر [ع] نقل نموده اندوه اول هزیمت و قتل بود اندوه دوم تسلط خالد بن ولید بر کمانداران
رخنه احد و بعدا حمله بر مسلمین و بعضی گفتهاند مراد اندوههاي پیاپی است از قبیل غلبه خصم و قتل دوستان و وهن اسلام در
انظار و شهادت حضرت حمزه و جراحات امیر المومنین و پیغمبر و بنابر معنی مستفاد از روایت نکته ورود اینکه دو اندوه آن بود که
محزون نشوند مسلمین بر فوت غنیمت از آنها و نه بر قتل بعضی از برادران دینیشان در جنگ و یکی از اینکه دو موجب شود که
دست از جهاد بکشند و مشغول جمع غنیمت شوند یا فرار بر قرار اختیار نمایند و متوجه شوند بآنکه اگر حزن بر فوت غنیمت و قتل
کسانشان را بخود راه دهند و در جهاد سست شوند ببلیه اعظم از آن گرفتار خواهند شد و بنا بر گفته بعضی نکته ورود هموم و
غموم پیاپی آنستکه متجلد و صبور شوند در فوت منافع دنیویه و ورود مصائب و بلایا چون شخص تا دچار سختی و محنت نشود
بردبار و ورزیده و صبور نگردد و بعضی گفتهاند اینکه علت عفو است که در آیه سابق است چون مؤمن پس از آنکه از عذاب
اخروي مأمون شد دیگر بفوت منفعت و ورود مصائب دیگري اهمیت نمیدهد و بنظر حقیر قطع نظر از روایت انسب بظاهر آیه
آنستکه مراد آن باشد که در چنین موقعی که شما اجابت دعوت پیغمبر را ننمودید خداوند اندوهی بر شما وارد فرمود از قبل آنها
در مقابل اندوهیکه از شما بر آنها وارد شده بود در بدر تا شما بر فوت منافع دنیویه و ورود مصائب محزون نشوید و بدانید که دنیا
هر روز بکام کسی میگردد هر کسی چند روزه نوبت او است علاوه اینکه خود تسلیتی است که اگر از آنها بشما آسیبی رسید شما
هم قبلا بآنها صدمات زیادتري وارد نموده بودید و خداوند آگاه است باعمال شما و مطابق کردار شما با شما رفتار خواهد فرمود در
[ دنیا و آخرت [ صفحه 516
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 154
اشاره
ثُم أَنزَلَ عَلَیکُم مِن بَعدِ الغَم أَمَنَۀً نُعاساً یَغشی طائِفَۀً مِنکُم وَ طائِفَۀٌ قَد أَهَمَّتهُم أَنفُسُهُم یَظُنُّونَ بِاللّه غَیرَ الحَق ظَن الجاهِلِیَّۀِ یَقُولُونَ هَل
لَنا مِنَ الَأمرِ مِن شَیءٍ قُل إِن الَأمرَ کُلَّه لِلّه یُخفُونَ فِی أَنفُسِهِم ما لا یُبدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَو کانَ لَنا مِنَ الَأمرِ شَیءٌ ما قُتِلنا هاهُنا قُل لَو
کُنتُم فِی بُیُوتِکُم لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیهِم القَتل إِلی مَضاجِعِهِم وَ لِیَبتَلِیَ اللّه ما فِی صُ دُورِکُم وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُم وَ اللّه عَلِیم بِذاتِ
611- الصُّدُورِ [ 154 ] -قرآن- 1
صفحه 483 از 522
ترجمه
پس فرستاد بر شما پس از اندوه ایمنیء مشتمل بر چرت که میگرفت طایفه از شما را و طایفه که اندوهگین کرده بود آنها را
نفوسشان گمان میبردند بخدا گمان نادانی میگفتند آیا از براي ما در کار اختیاري است بگو همانا کار هر چه باشد باختیار خدا
است پنهان میدارند در ضمائرشان آنچه را اظهار نمیکنند از براي تو میگویند اگر بود از براي ما در کار اختیاري کشته نمیشدیم
در اینجا بگو اگر بودید در خانههاتان هر آینه میآمدند آنانکه نوشته شده بود براي ایشان کشتن بسوي آرامگاه خودشان و تا
بیازماید خداوند آنچه را در سینههاي شما است و تا خالص گرداند آنچه را در دلهاي شما است و خدا دانا است بکنه سینهها
تفسیر
. در جنگ احد بعد از آنکه مسلمین متفرق شدند و کسی جز امیر المؤمنین [ع] و ابو دجانه با پیغمبر باقی نماند اصحاب دو دسته
شدند یکدسته که مرکب از مهاجر و انصار بودند بعد از آنکه امیر المومنین یکتنه با کفار مقاومت نمود و آنها را شکست داد
کمکم دور پیغمبر جمع شدند و مختصر آرامش و امنیتی براي آنها حاصل شد ولی از شدت وحشت قبلی و خستهگی حالتی شبیه
باوائل خواب براي آنها دست داد که شمشیر یا تازیانه از دست آنها یکی دو مرتبه میافتاد و ملتفت نمیشدند و یکدسته که منافقین
بودند از قبیل عبد اللّه إبن ابی و اتباعش و بعضی از مهاجرین مانند آندو نفر که در ذیل آیه و ما محمّد الا رسول بیان شد چنان هم
و غم بر آنها مسلط شده بود که جز فکر فرار و خلاصی از هلاك چیزي بخاطرشان خطور نمیکرد که پیغمبر [ص] را میدیدند و
صداي استنصار او را میشنیدند و اعتنا نمیکردند و از آن قبیل کفریات که در آن آیه شنیدي بزبان جاري مینمودند و اینها گمان
میکردند که دیگر اسلام مضمحل شد و کار مسلمین بجائی نمیرسد و اگر توجه به پیغمبر [ص] بنمایند العیاذ باللّه آنها را تسخیر
مینمایند چنانچه کفار در زمان جاهلیت وقتی میدیدند نفس پیغمبر بالواح قلوب صافیه که میرسد فورا جذب میفرماید میگفتند
اینکه شخص علم تسخیر دارد و اینجا با یکدیگر میگفتند آیا پیغمبر از براي ما اختیار و رأي صوابی باقی گذارده که بتوانیم بآن
خود را حفظ نمائیم یا جاي اینکه احتمال باقی مانده که دیگر ما مظفر و منصور شویم با آنکه همیشه پیغمبر بما وعده نصرت و ظفر
میداد و اینکه [ صفحه 517 ] قبیل مذاکرات را بر سبیل انکار و طعن بساحت مقدس نبوي مینمودند خداوند اینکه مقالات فاسده را
به پیغمبر الهام فرمود و فرمود بگو بآنها غلبه و فتح و اختیار و حکم و شهادت و مغلوبیت تمام امور بدست قدرت و منوط بقضا و
قدر الهی است یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید اینها باطنا کافرند ولی اظهار نمیکنند کفر خودشان را بتو و براي حب جاه و مال و
اخذ غنیمت و طمعهاي دیگر دور تو جمع شدند بلکه طالب نصرت اسلام هم نیستند لذا پیش قدم در فرار میشوند و از جمله
گمانهاي جاهلانه اینها آنستکه وقتی با رفقاي خودشان یکجا جمع میشوند میگویند اگر اختیار با ما بود و پیغمبر بحرف ما گوش
میداد و از مدینه بیرون نمیرفت ما کشته نمیشدیم چنانچه سابقا اشاره شد که رأي عبد اللّه ابی و جمعی در بدو امر اینکه بود
جواب آنها را بگو خاطر شما جمع باشد اگر در خانههاي خودتان هم نشسته بودید و بیرون نمیآمدید چون مقدر شده بود که در
احد کشته شوید بهر وسیله بود خداوند شما را بیرون میآورد تا همانجا که کشته و دفن شدید کشته و دفن شوید چون سرگذشت هر
کس در لوح محفوظ الهی ثبت است و اراده و تصمیم بنده موجب تغییر آن نمیشود علاوه بر آن که اینکه شکست امتحان خدا بود
از شما تا بر تمام خلق معلوم شود که منافق و مخلص در میان شما کیانند و در باطن شما چه افکار فاسده است که بروز نمیدادید و
کیانند که تا آخرین نفس با پیغمبر معیت دارند و جان خود را وقایه جان او میکنند و اینکه میدان جنگ مانند کوره حدادي بود که
قلوب شما را خداوند در آن ریخت و گداخت زر خالص و مس را از یکدیگر جدا کرد ولی اینکه امتحان و تخلیص براي آن نبود
که او شما را بشناسد بلکه براي آن بود که شما یکدیگر را بشناسید زیرا که او خالق شما است هر صانعی مصنوع خود را بهتر از هر
صفحه 484 از 522
کس میشناسد و او عالم السر و الخفیات است از کمون ذات شما و ذات دلهاي شما با خبر است و هر کس را بفراخور قلبش جزا
میدهد و تغشی بتاء و کله برفع نیز قرائت شده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 155
اشاره
إِن الَّذِینَ تَوَلَّوا مِنکُم یَومَ التَقَی الجَمعان إِنَّمَا استَزَلَّهُم الشَّیطان بِبَعض ما کَسَ بُوا وَ لَقَد عَفَا اللّه عَنهُم إِن اللّهَ غَفُورٌ حَلِیم [ 155 ] -قرآن-
188-1
ترجمه
همانا آنانکه پشت کردند از شما روز که رو برو شدند دو جماعت جز اینکه نیست که لغزانیدشان شیطان بسبب برخی از آنچه
[ کسب کردند و هر آینه بتحقیق عفو کرد خدا از ایشان همانا خداوند آمرزنده بردبار است . [ صفحه 518
تفسیر
آن کسانیکه فرار کردند در روز که جمعیت مسلمین با کفار در احد تلاقی نمودند بواسطه آن بود که شیطان متاع دنیا را در نظر
آنها جلوه داد و پاي ثبات آنها در حفظ رخنه احد بلغزش آمد و مخالفت امر پیغمبر را نمودند و از مراکز خودشان بطلب غنیمت
شتافتند و بچنگال خصم گرفتار شدند و چون بهواي نفس عمل نموده بودند شیطان بر آنها مسلط شد و حب جان را در نظر آنها
جلوه داد و محبت پیغمبر و اسلام را از دل آنها برد و آنها را بمعصیتی بزرگتر از معصیت اول وادار نمود و خداوند تأیید ننمود و
قوت قلب بآنها عطا نفرمود لذا مرعوب کفار شدند و فرار بر قرار اختیار نمودند و گرفتار خسران دنیا و آخرت شدند خلاصه آنکه
اینکه بلائی بود که بوسوسه شیطان خودشان بسر خودشان آوردند مربوط به بیرون آمدن از مدینه یا کثرت جمعیت کفار نبود و از
اینکه آیه هم استفاده میشود اگر شیطان رخنه در انسان پیدا کند بتدریج او را در اسفل السافلین مستقر خواهد نمود و با آنکه چنین
کبیره از آنها سر زده بود که اگر همت امیر المومنین و کمک الهی نبود بکلی اساس اسلام مضمحل میشد خداوند بکرم واسعه خود
توبه آنها را قبول و زلات آنها را عفو فرمود چون خداوند آمرزنده گناهان است و تعجیل در عقوبت نمیفرماید شاید بندگان از
معاصی نادم شوند و توبه کنند و آنها را بیامرزد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 156
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخوانِهِم إِذا ضَ رَبُوا فِی الَأرض أَو کانُوا غُ  زي لَو کانُوا عِندَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا
304- لِیَجعَلَ اللّه ذلِکَ حَسرَةً فِی قُلُوبِهِم وَ اللّه یُحیِی وَ یُمِیت وَ اللّه بِما تَعمَلُونَ بَصِیرٌ [ 156 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 485 از 522
اي کسانیکه ایمان آوردید نباشید مانند آنانکه کافر شدند و گفتند برادرانشان را وقتی که سیر کردند در زمین یا بودند جنگ
کنندگان اگر بودند نزد ما نمیمردند و نه کشته میشدند تا بگرداند خدا اینکه را حسرت در دلهاشان و خدا زنده میکند و میمیراند
و خدا بآنچه میکنید بینا است.
تفسیر
. حق مؤمن آنست در هر امري اقدام مینماید ابتداء ملاحظه حکم عقل و شرع را بنماید اگر صلاح عقلا و شرعا معلوم باشد محتاج
بمشورت نیست و اگر تردیدي در احراز حکم عقلی یا شرعی داشته باشد بمشورت با اشخاص عاقل خیرخواه خیرگو یا مراجعه
بقواعد شرعیه در موارد شبهه تکلیف خود را احراز کند و اگر باز [ صفحه 519 ] رفع تردید نشود اینجا بنظر حقیر جاي استخاره و
طلب ارائه خیر از خدا است چون جائیکه باب احراز خیر از طرق ظاهریه بر بنده مسدود شده است از باب لطف بر خداوند لازم
است که بطرق غیبیه باو اعلام فرماید و یکی از آن طرق که بتوسط اولیاء دین بما رسیده است استخاره است و پس از تعیین تکلیف
باید متوکلا علی اللّه در امر اقدام نماید و بعد از اینکه اگر بر حسب ظاهر ضرري باو متوجه شود دیگر جاي ندامت و حسرت نیست
زیرا که امورات منوط بتقدیر الهی است و بسا از اوقات است که چیزي را ما براي خودمان ضرر فرض میکنیم و واقعا خیر ما در
آنست لذا مؤمن با توجه بآنچه عرض شد حسرت و ندامتی در امور پیدا نمیکند مگر در جائیکه تقصیري در مقدمات مشروحه کرده
باشد ولی کافر که باین مبانی معتقد نیست و عمل نمیکند خواه منافق باشد چنانچه ظاهرا مراد در اینکه آیه است خواه منکر ظاهري
غالبا دوچار حسرت و ندامت است بنظر حقیر منافقین بعد از مراجعت از جنگ احد میگفتند برفقاي خودشان اگر شهداء احد در
معرکه حاضر نمیشدند یا فرار میکردند و با ما بودند کشته نمیشدند چنانچه سایر کفار و جهال نوعا در موقعیکه جمعی مسافرت
مینمودند و میمردند میگفتند اگر آنها نرفته بودند باین سفر نمی- مردند و اینکه عقاید و گفتار علاوه بر آنکه خلاف واقع است زیرا
که امورات منوط بتقدیرات الهی است و تدبیرات بندگان در آن تأثیري ندارد و کاشف از عدم رضاي عبد بقضاي الهی است و
مثبت تقصیر از براي مقدمین بآن امور است و اظهار استقلالی است از براي بنده که بساحت مقدس ربوبی برمیخورد ایجاد حسرت و
ندامت و اسف در اولیاء و دوستان آنها و گویندگان اینکه مقالات فاسده مینماید بطوریکه بسا میشود اینکه اندوه زیادتر از اندوه
اصل مصیبت باشد در صورتی که اثر و فایده هم اصلا و ابدا بر اینکه عقاید و اقوال نیست لذا خداوند مؤمنین را نهی فرموده از
آنکه مشارکت نمایند با کفار در اینکه عقاید و اقوال تا اینکه حسرت و ندامت مخصوص بآنها باشد در دنیا و مؤمنین از آنها نصیبی
نداشته باشند تا برسد بحسرت و ندامت روز حسرت که امان از حسرت و ندامت آنروز و بنیان خرافات آنها را باثبات دو صفت از
براي خداوند مضمحل فرمود چون کسی زنده کننده و میراننده میباشد که اختیار موت و حیات بدست او باشد و آنخداوند است که
چنانچه زنده کرد میمیراند و هر [ صفحه 520 ] وقت بخواهد باز زنده میکند اگر خداوند بخواهد مسافر و غازي را زنده میگذارد و
مقیم را میمیراند چنانچه میدیدند و میبینیم و نمیدانستند و نمیدانیم و خداوند باعمال قلبیه و لسانیه شما بصیر است و اگر بخواهید
مشابه با کفار شوید شما را بجزاي خودتان در دنیا و آخرت میرساند و یعملون بصیغه مغایب نیز قرائت شده است و بنابراین مراد
آنستکه کفار را خداوند باین عقاید و اعمال مجازات خواهد فرمود و چون معنی سمیع و بصیر در خداوند تعالی عالم به مبصرات و
مسموعات است اطلاق بینا با آنکه مورد آیه قول است ضرر ندارد علاوه بر آنکه شیخ الاشراق فرموده مرجع علم الهی ببصر است
در هر حال مراد معلوم است که خداوند بتمام اعمال عباد آگاه است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 157
اشاره
صفحه 486 از 522
120- وَ لَئِن قُتِلتُم فِی سَبِیل اللّه أَو مُتُّم لَمَغفِرَةٌ مِنَ اللّه وَ رَحمَۀٌ خَیرٌ مِمّا یَجمَعُونَ [ 157 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همانا اگر کشته شدید در راه خدا یا مردید هر آینه آمرزش از خداوند و رحمت بهتر است از آنچه جمع میکنند.
تفسیر
. چون خداوند در آیه قبل بیان فرمود که علت موت و قتل اراده الهی است نه سفر و جهاد در اینکه آیه بر سبیل تنزل و تسلیم
میفرماید که بر فرض جهاد یا مسافرت براي رضاي خدا نمودید و یکی از آندو بر حسب ظاهر سبب قتل یا موت شما شد آمرزش
موعود الهی و رحمت واسعه او که شامل حال شهداء و مهاجرین الی اللّه میشود بهتر است از منافع دنیویه و اموال آن که منافقین
جمع میکنند و می گذارند براي دشمنان خودشان و میروند دست خالی نزد خداوند در سرائی که جز رضاي او چیزي بدرد
نمیخورد و بعضی تجمعون بصیغه مخاطب قرائت نمودهاند و در اینکه صورت معنی آنستکه مغفرت عظیمه و رحمت واسعه خدا
بهتر است از اینکه کار که شما بکنید و در معانی و عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که سبیل اللّه علی و ذریه طاهره او است
و کسی که در راه ولایت آنها کشته شود یا بمیرد در راه خدا کشته شده و مرده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 158
اشاره
66- وَ لَئِن مُتُّم أَو قُتِلتُم لَإِلَی اللّه تُحشَرُونَ [ 158 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همانا اگر مردید یا کشته شدید هر آینه بسوي خدا محشور میشوید
تفسیر
. علاوه بر آنچه ذکر شد در آیه سابق مؤمن نباید از مرگ و قتل خوف داشته باشد زیرا که مردن انتقال از نشئه است به نشئه که
براي مؤمن موجب قرب [ صفحه 521 ] بخدا و نعیم ابد است خواه شهید شده باشد یا در مهاجرت بخدا از قبیل سفر مکه یا زیارت
اعتاب عالیه یا طلب علم فوت کرده باشد خواه هیچ کدام نباشد همین قدر مؤمن باشد بالاخره و اصل ببساط قرب الهی خواهد شد و
با موالیان خود محشور میگردد انشا اللّه تعالی علاوه بر آن که در علم الهی مفصلا حشر تمام موجودات الی اللّه ثابت شده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 159
اشاره
صفحه 487 از 522
فَبِما رَحمَۀٍ مِنَ اللّه لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَ  ظا غَلِیظَ القَلب لانفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعف عَنهُم وَ استَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فِی الَأمرِ فَإِذا عَزَمتَ
257- فَتَوَکَّل عَلَی اللّه إِن اللّهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلِینَ [ 159 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس همانا برحمتی از خدا نرمی کردي با آنها و اگر بودي بدخوي سخت دل هر آینه پراکنده میشدند از دور تو پس درگذر از
ایشان و طلب آمرزش کن از براي ایشان و مشورت کن با آنها در کار پس چون عزم کردي پس توکل کن بر خدا بدرستیکه خدا
دوست دارد توکل کنندگانرا.
تفسیر
. یکی از اموریکه مدخلیت تامه در تکمیل ریاست الهیه و نیل بغرض دعوت و تبلیغ احکام اسلام دارد ملایمت و ملاطفت و مدارا و
سلوك با دوست و دشمن و سعید و شقی است که تا اینکه خلق در کسی نباشد نائل باین مقصود نمیشود و محبوبیت عامّه پیدا
نمیکند و کلامش در قلوب مؤثر نمیگردد و اینکه هر قدر غریزي و الهی باشد بیشتر مفید است زیرا که هر قدر شخص مواظب
باشد که خود را متخلق باین خلق نماید نمیتواند مانند کسی که اینکه خلق طبیعی و فطري او است رفتار نماید و یکی از مواهب الهیه
نسبت بخاتم انبیاء اینکه بود که با دوست و دشمن و موافق و منافق چنان ملایمت و ملاطفت میفرمود که همه گمان میکردند
دوستتر از پیغمبر [ص] کسی را ندارند و یکی از مواردیکه اینکه خلق از آن حضرت جلوه تام نمود وقتی بود که از جنگ احد
مراجعت فرمود و فراریان بحضور مبارك رسیدند با آنکه برخلاف فرمان پیغمبر [ص] عمل نموده بودند و مواقع جنگی را براي
غنیمت از دست داده بودند و معصیت کبیره فرار را مرتکب شده و پیغمبر [ص] و امیر المؤمنین [ع] را واقعا تسلیم کفار نموده بودند
پیغمبر ابدا خشونت و تعرض نفرمود بلکه با کمال ملایمت با آنها سلوك فرمود و از مخالفت فرمان خود عفو فرمود و از براي کبائر
آنها طلب مغفرت کرد از خداوند و البته معلوم است اینکه درجه از رحمت و عطوفت [ صفحه 522 ] نیست مگر رشحه از رحمت
رحمانیه که نصیب آن حضرت شده بود پس کلمه ما در صدر آیه یا زائده است براي تاکید یا استفهامیه است براي تعجب و اگر
حضرت ختمی مرتبت بد خلق و بد زبان و قسی القلب بود اکثر اصحاب خصوصا آنهائیکه براي جاه و مال دور حضرت جمع شده
بودند و اقلا سیاهی لشگر بودند از دور حضرت متفرق میشدند و امید اینکه نبود که بتدریج متعظ شوند و موفق بخلوص نیت
کردند یا اقلا از نسل آنها اولاد صالحی بیرون آید بلی همینقدر پیغمبر غمناك شد براي آنها که چرا شیطان آنها را فریب داد تا از
فیض جهاد باز بمانند و بمعصیت خدا و رسول گرفتار شوند و اینهم براي آن بود که آنها بدانند کار بدي کردند و دیگر مرتکب
نشوند و بفهمند که پیغمبر تا چه درجه نسبت بآنها رأفت و رحمت دارد که باز براي حال آنها غمناك شده است علاوه بر همه بنظر
حقیر چون منافقین اعتراض داشتند که اگر پیغمبر [ص] برأي ما عمل فرموده بود و از شهر خارج نشده بود مسلمین شکست
نمیخوردند و تلفات نمیدادند خداوند مأمور فرمود آن حضرت را بمشورت با آنها در آتیه که موجب تسکین قلب آنها شود و
تصور نکنند که در تمام موارد آن حضرت برخلاف رأي آنها عمل میفرماید و اینکه سنت سینه در امت باقی بماند و بدانند که
چنین شخصی که در واقع عقل کل عالم بوده و حکمت و عقل و تدبیرش مورد تصدیق تمام عقلا و حکماء و مدبرین دنیا است
اگرچه معتقد برسالتش نباشند مأمور بمشورت شده است پس نباید کسی بعقل خود مغرور شود و از مشورت خودداري نماید و از
فخر رازي نقل شده است که ابو بکر و عمر بودند که پیغمبر در اینکه آیه مأمور بمشورت با آنها شد در هر حال معلوم است که
مقصود آن نیست که پیغمبر [ص] برأي آنها عمل فرماید بلکه مراد تألیف قلب و بروز میزان عقل و خلوص نیت آنها است چنانچه
صفحه 488 از 522
در باب مشورت با زنان وارد شده است که با آنها مشورت کنید و مخالفت نمائید بنظر حقیر آنجا هم مراد اینکه نیست که آنچه
زنها رأي دادند برخلاف رفتار نمائید بلکه مقصود آنستکه براي بدست آوردن دل آنها با آنها مشورت کنید ولی مطابق صلاح امر
را انجام دهید و برأي آنها اعتماد ننمائید و اینجا معلوم است که مورد آیه منافقین و فراریانند و آنها قابلیت اینمعنی را ندارند که
کمک فکري به پیغمبر بدهند پس حکمت مشورت یا یکی از آنها است که عرض شد یا اگر مستشار از اوائل [ صفحه 523 ] و
سابقین در اسلام باشد که میزان عقل و خلوص نیت آن بدست آمده باشد و محتاج بتألیف قلب نباشد یا فظّ غلیظ القلب باشد که
باین چیزها رام نه شود لابد بمصلحت آنستکه فتنه و فساد نکنند و رسما علم مخالفت را بر پا ننمایند در هر حال بعد از مشورت باز
موقوف باراده سنیّه حضرت رسالت پناهی است که آنچه را صلاح بداند متوکلا علی اللّه بجا آورد، تا آنچه را خداوند صلاح بداند
از خیر براي آنها پیش آورد زیرا که معنی توکل آن نیست که انسان در تهیه اسباب و تحصیل احراز صلاح خود کوتاهی نماید بلکه
مراد آنستکه با تهیه اسباب و وسائل ظاهریه و اخذ تصمیم بر طبق مصلحت که بمشورت و فکر احراز شده باز کار را با توکل بخدا
بجاي آورد به اینکه معنی که اعتماد باسباب ظاهریه و اصابت رأي خود نداشته باشد و از خدا بخواهد که او رشد و صلاح و فلاح
را برایش بیش بیاورد و بعد از تصمیم تردید و تلون خاطر بخود راه ندهد که آنهم از اموري است که مانع از وصول انسان بمقاصد
عالیه خود میشود و خداوند اهل توکل را دوست دارد زیرا که آنها معرفت بخدا دارند و امرشان را بخدا تفویض نمودهاند خداوند
هم آنها را بخیر و صلاح خودشان میرساند تا از طرفین بلوازم محبت عمل شده باشد و از پیغمبر [ص] روایت شده است که هیچ
تنهائی پر وحشتتر از خود بینی و خود رأیی نیست و هیچ پشت گرمی بهتر از مشورت نمودن در امور نمیباشد و در نهج البلاغه
است که کسی که مستبد برأي خود باشد هلاك میشود و کسیکه با مردان مشورت نماید شریک در عقل آنها خواهد بود و نیز در
آن کتاب است که استشاره عین هدایت است و در خطر است کسیکه مستغنی برأي خود باشد از مشورت و در خصال از حضرت
صادق [ع] روایت نموده که مشاوره نمائید در امور خود با کسانیکه خدا ترسند و عیاشی از حضرت جواد [ع] روایت فرموده که
ببعضی از اصحاب خود امر فرمودند که مشورت نماید در امور خود از کسی که آئین شهر و طرز سلوك با پادشاه را میدانست و
بدستور و صلاح دید او رفتار نماید و فرمودند مشورت مبارك است و خداوند دستور داده است در اینکه آیه بپیغمبر خود که به
مشورت عمل نماید و البته اینکه امر هم مخفی نیست که مشورت در جائیست که محتاج بشور باشد مانند اغلب امور مهمه دنیویه نه
از قبیل واجبات شرعیه یا مستحبات مؤکّده که مزاحمی نداشته باشد یا بعضی امور جزئیه دنیویه یا کلیه که [ صفحه 524 ] صلاح و
فسادش واضح باشد و احتمال داده نشود که بواسطه مشورت اعتقاد شخص منقلب شود و مستشاریکه مقصود عمل برأي آن باشد
باید امین و عاقل و خیرخواه و خیرگو و خدا ترس باشد و بنظر حقیر بعد از استشاره با اینکه قبیل اشخاص دیگر جاي تردید نیست
خوب است با قوت قلب متوکلا علی اللّه اقدام نماید و پیش از اقدام دو رکعت نماز بخواند بقصد قربت مطلقه و از خدا بخواهد که
خیر او را پیش بیاورد و اگر اینکه نماز و طلب خیر را قبلا بجا آورد و بعد استشاره کند نیز خوب است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 160
اشاره
163- إِن یَنصُرکُم اللّه فَلا غالِبَ لَکُم وَ إِن یَخذُلکُم فَمَن ذَا الَّذِي یَنصُرُکُم مِن بَعدِه وَ عَلَی اللّه فَلیَتَوَکَّل المُؤمِنُونَ [ 160 ] -قرآن- 1
ترجمه
اگر یاري کند شما را خدا پس نیست غالبی از براي شما و اگر واگذارد شما را پس کیست که یاري کند شما را بعد از او و بر خدا
صفحه 489 از 522
پس باید توکل کنند گروندگان.
تفسیر
. هر قوّه و قدرتیکه در دنیا تصور شود از براي هر قادر و قوي آن رشحه از رشحات قدرت و قوت الهی است پس اگر خداوند ناصر
و معین جمعی باشد هیچقوه و قدرتی نمیتواند آنها را مغلوب نماید چنانکه در جنگ بدر با آنکه عده کفار سه برابر مسلمین بود و
اسلحه کافی داشتند و مسلمین ثلث آنها بودند و اسلحه کافی هم نداشتند مظفر و منصور شدند و در جنگ احد با آنکه مسلمین
قوت و شوکت پیدا کرده بودند و نسبتا اسلحه کافی هم داشتند چون بدوا بدستور نبوي عمل ننمودند خداوند با آنها کمک نفرمود
و مغلوب شدند و کسی نتوانست با آنها کمک کند مگر باز لطف خداوند بدعاي پیغمبر [ص] و ثبات قدم امیر المؤمنین [ع] شامل
حال آنها شد که از آن مهلکه نجات یافتند پس باید در تمام امور توکل با خدا نمود باین معنی که چشم امید باو دوخت و از غیر او
چشم پوشید چون لازمه ایمان بخدا و معرفت بحق او اینست که مؤمن با وجود او از غیر او انتظار خیري نداشته باشد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 161
اشاره
160- وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ أَن یَغُل وَ مَن یَغلُل یَأت بِما غَل یَومَ القِیامَۀِ ثُم تُوَفّی کُلُّ نَفس ما کَسَبَت وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 161 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نیست روا بر پیغمبري که خیانت کند و کسیکه خیانت کند میآید با آنچه خیانت کرده روز قیامت پس داده میشود بهر کس آنچه
را کسب نموده و [ صفحه 525 ] آنها ستم کرده نمیشوند.
تفسیر
. پیغمبر باید معصوم باشد چه رسد بآنکه خیانت کند ولی پیغمبر ما از اینکه مردم ناسزاها شنید و اذیتها کشید که فرمود هیچ
پیغمبري بقدر من اذیت نشده از آن جمله آنکه قمی فرموده در جنگ بدر از بین غنائم قطیفه سرخی مفقود شد و از بین اصحاب
مردي گفت آن قطیفه چه شد گمانم آنستکه پیغمبر برداشته باشد پس اینکه آیه نازل شد و مرد دیگري آمد گفت فلانی قطیفه را
برداشته و در فلان جا دفن نموده پس بامر پیغمبر آنموضع را حفر نمودند و قطیفه را بیرون آوردند و در مجالس از حضرت صادق
[ع] روایت نموده که رضاي مردم بدست نمیآید و جلو زبان آنها را نمی- شود گرفت آیا نسبت ندادند به پیغمبر در جنگ بدر که
از غنائم براي خود آنقطیفه را برداشت تا خداوند آشکار کرد آنرا و مبري ساخت پیغمبر خود را از خیانت و اینکه آیه را نازل فرمود
و کسیکه خیانت کند وارد میشود در صحراي محشر بآنچه خیانت نموده در حالتی که او را بگردن خود حمل نموده باشد و قمی از
حضرت باقر [ع] نقل نموده که آنچیز را روز قیامت در آتش میبینند پس او را وادار میکنند که برود در آتش و آنچیز را بیرون
بیاورد پس وفا کرده میشود جزاي هر کس مناسب با عمل او و بکسی ظلم نمیشود که از میزان ثواب کسی کاسته یا بر مقدار عقاب
او افزوده شود و اینکه بمنزله دلیل است از براي آنکه خائن را بقدر خیانت او عقاب میکنند تا نه بر او ظلم شده باشد نه بر کسانیکه
نسبت بآنها خیانت شده است.
صفحه 490 از 522
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 162
اشاره
121- أَ فَمَن اتَّبَعَ رِضوانَ اللّه کَمَن باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللّه وَ مَأواه جَهَنَّم وَ بِئسَ المَصِیرُ [ 162 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا کسی که پیروي کرد رضاي خدا را مانند کسی است که رجوع نمود بخشمی از خدا و جایگاه او جهنم است و بد است آنجاي
بازگشت.
تفسیر
. یعنی آیا کسیکه قدم جز براي رضاي خدا برنمیدارد و معصوم است مانند کسی است که معصیت کار است در احتمال خیانت
نسبت باو خیر ممکن نیست صدور معصیت از معصوم و از حضرت صادق [ع] روایت شده که آنانکه متابعت رضاي خدا را نمودند
ائمه علیهم السلامند و آنانکه رجوع بغضب الهی کردند کسانی هستند که منکر حق علی [ع] و ما ائمه از اهل بیت شدند و باین
جهت بغضب خدا گرفتار گشتند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 163
اشاره
[ 70 [ صفحه 526 - هُم دَرَجات عِندَ اللّه وَ اللّه بَصِیرٌ بِما یَعمَلُونَ [ 163 ] -قرآن- 1
ترجمه
ایشان مراتبی هستند نزد خدا و خدا بینا است بآنچه میکند
تفسیر
. نفوس سعداء و اشقیاء متفاوتند در قرب و بعد از ساحت مقدس ربوبی و هر کس درجه دارد مخصوص بخود تا برسند بمنتهی
درجه قرب که اعلی علیین است یا منتهی درجه بعد که اسفل السافلین است و بعضی گفتهاند مراد آنستکه صاحبان درجاتند و در
کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت شده که ائمه معصومین و اللّه درجات هستند نزد خدا از براي مؤمنین و بمیزان معرفت و
دوستی هر کس نسبت بما خداوند درجه باو عنایت میکند و اجر اعمال او را میدهد و از حضرت رضا [ع] مروي است که اینکه
نردبان ما بین آسمان و زمین است و خداوند بینا است باعمال عباد هر کس را بقدر درجهاش جزا میدهد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 164
صفحه 491 از 522
اشاره
لَقَد مَن اللّه عَلَی المُؤمِنِینَ إِذ بَعَثَ فِیهِم رَسُولًا مِن أَنفُسِهِم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِه وَ یُزَکِّیهِم وَ یُعَلِّمُهُم الکِتابَ وَ الحِکمَۀَ وَ إِن کانُوا مِن قَبلُ
228- لَفِی ضَلال مُبِین [ 164 ] -قرآن- 1
ترجمه
هر آینه بتحقیق منت گذارد خدا بر گروندگان چون برانگیخت در ایشان پیغمبري را از خودشان که میخواند بر آنها آیات او را و
پاك میکند آنان را و میآموزدشان کتاب و حکمت را و اگرچه بودند از پیش هر آینه در گمراهی آشکار
تفسیر
. خداوند انعام فرمود بمؤمنین که پیغمبري از بشر فرستاد در بین آنها که عربی و هم زبان با آنها بود تا بفهمند سخنان او را و مفتخر
باشند بمبعوث شدن چنین پیغمبري که اشرف مخلوقات است از بین آنها که اخس خلق بودند قبل از اسلام و بیمن قدوم او اعز خلق
شدند در مدت کمی که ظاهرا باحکام او عمل مینمودند ولی بتدریج از حقائق اسلام دور افتادند که اینک نزدیک است بحال اول
برگردند و اینکه نبی اکرم بطوري تلاوت قرآن میفرمود براي آنها که بمجرد شنیدن صوت آنحضرت مجذوب میشدند و بعد از
توجه بفصاحت و بلاغت و علو معانی آن و اخبار از مغیبات و کشف حقائق ایمان میآوردند و از رجس کفر و عقاید باطله پاك
میشدند و هر جا شبهه یا اجمال یا ابهامی در آیات بود به بیان شافی وافی کافی حل و تعیین میفرمودند و سنت سنیه را که مراد از
حکمت است هر مقدار محل حاجت عامه بود ابلاغ فرموده بقیه را در نزد اهل بیت عصمت و طهارت خود بودیعت نهاده که در
موقع لزوم و حاجت بیان فرمایند و بواسطه عمل بآن مؤمنین از لوث معاصی پاك و بزیور صلاح و تقوي و عبادات و اطاعات آراسته
شوند اگرچه قبل از بعثت آنحضرت [ صفحه 527 ] مردم در ضلالت شرك و بت پرستی و جهل و اخلاق رذیله بودند و بطوري
اینعقاید و اعمال آنها را از انظار بزرگان دنیا انداخته بود که ابدا مورد اعتناء ملل دنیا نبودند و واضح بود بر همه عالم گمراهی و
توحش آنان.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 165
اشاره
157- أَ وَ لَمّا أَصابَتکُم مُصِیبَۀٌ قَد أَصَبتُم مِثلَیها قُلتُم أَنّی هذا قُل هُوَ مِن عِندِ أَنفُسِکُم إِن اللّهَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 165 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا چون رسید شما را مصیبتی که بتحقیق رساندید دو برابر آنرا گفتید کجا بود اینکه بگو آن از نزد خودهاتان است همانا خداوند
بر همه چیزي توانا است.
تفسیر
صفحه 492 از 522
. یکی از حرفهاي مسلمین بعد از جنگ احد اینکه بود که میگفتند از چه اینکه مصیبت بر ما وارد شد با آنکه بما بشارت فتح داده
شده بود و جواب اینکه سؤال اولا بدلیل عقل معلوم است و در آیات سابقه هم اشاره بآن شده است که چون خداوند خیر محض
است از او جز خیر و صلاح صادر نمیشود و هر چه بر انسان وارد میشود از شر و فساد مستند باعمال خود انسان است ثانیا معروف
است چیزي که عوض دارد گله ندارد دو قوم که با یکدیگر نزاع دارند اگر در جنگ اول فاتح شدند و صدمات زیادي برطرف
وارد نمودند و در جنگ دوم تقریبا نصف آن صدمات از طرف بآنها وارد شد نباید زیاد نگران باشند زیرا که دست بدست سپرده و
بناي روزگار بر اینکه است که در میان دعوي و نزاع نان و حلوا قسمت نمیکنند زدي ضربتی ضربتی نوش کن جاي اینکه همه
صحبت نیست علاوه بر اینها جواب عمده اشکال که وعده ظفر است در ذیل آیه و لقد صدقکم اللّه وعده بیان گردید لذا خداوند
براي ملامت و اقرار معترضین بخطا بطور سؤال فرمود آیا شما که مصیبتی دیدید با آنکه دو برابر آن بطرف وارد نمودید میگوئید
چرا باید بر ما چنین مصیبتی وارد شود در صورتی که آنهم بسوء اعمال خودتان بوده چنانچه مکرر بیان شد که براي مخالفت از
دستور پیغمبر [ص] و امر الهی باین مصیبت گرفتار شدند همانا خداوند قادر است شما را بر آنها ظفر بدهد و قادر است آنها را بر
شما غالب نماید نهایت آنکه هر وقت هر چه مقتضی و صلاح باشد همان را بجاي میآورد و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت
نموده که مسلمین در جنگ بدر هفتاد نفر از کفار را کشتند و هفتاد نفر را اسیر نمودند جمعا مصیبت کفار نسبت به یکصد و چهل
نفر بود و در جنگ احد مصیبت مسلمین نسبت به هفتاد نفر بود و براي اینکه [ صفحه 528 ] غمناك شدند و اینکه آیه نازل شد و
قمی فرموده که در جنگ بدر بنا بود اسري کشته شوند انصار به پیغمبر عرض کردند خوب است از آنها فدیه بگیریم و آنها را رها
کنیم جبرئیل نازل شد و عرض کرد خداوند جائز فرمود گرفتن فداء و رها نمودن آنها را بشرط آنکه مسلمین حاضر شوند که در
سال بعد بهمان عددي که از آنها فدا گرفتند شهید شوند و پیغمبر [ص] به اصحاب ابلاغ فرمود و آنها قبول کردند و گفتند خوب
است فعلا فدیه را میگیریم و قوت پیدا میکنیم بعد هم شهید میشویم و ببهشت میرویم و چون در جنگ احد بعدد فدیه که گرفته
بودند از آنها که هفتاد نفر بودند شهید شدند اینکه سؤال و اعتراض را نمودند و اینکه آیه نازل شد که دلالت دارد بر آنکه اینکه
مصیبت براي آن شرط بوده که قبول نموده بودند و قریب باین مضمون از امیر المؤمنین [ع] هم روایت شده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 166
اشاره
96- وَ ما أَصابَکُم یَومَ التَقَی الجَمعان فَبِإِذن اللّه وَ لِیَعلَمَ المُؤمِنِینَ [ 166 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنچه رسید شما را روزي که رو برو شدند دو جماعت پس باذن خدا بود و براي آنکه بداند گروندگان را.
تفسیر
. اگرچه آنچه بمسلمین رسید در جنگ احد براي سوء اعمال خودشان بود ولی باز بدون اذن خدا نبود بلکه بقضاء و قدر الهی بود
نهایت آنکه پیغمبر فرمود اگر اسراي بدر را رها کنید سال دیگر میآیند و بهمین عده از شما خواهند گشت آنها قبول کردند و
خداوند هم امضا فرمود و فایده دیگري هم داشت اینکه شکست و آن اینکه بود که مؤمنین حقیقی از مؤمنین ظاهري ممتاز شدند
صفحه 493 از 522
آنهائیکه معتقد بودند در جنگ ثابت قدم بودند بحسب مراتب ایمانشان تا فرد اکمل که امیر المؤمنین بود و آنها که منافق بودند
تخلف نمودند بحسب مراتب نفاقشان چنانچه بعضی بمجرد تلاقی دو لشگر رو بمدینه نهادند و بعضی بعد از شکست رخنه احد و
بعضی بعد از غلبه کفار چنانچه تفصیلش از آیات سابقه معلوم شد و مراد از علم شهود خارجیست چنانچه گذشت.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 167
اشاره
وَ لِیَعلَمَ الَّذِینَ نافَقُوا وَ قِیلَ لَهُم تَعالَوا قاتِلُوا فِی سَبِیل اللّه أَوِ ادفَعُوا قالُوا لَو نَعلَم قِتالًا لاتَّبَعناکُم هُم لِلکُفرِ یَومَئِذٍ أَقرَب مِنهُم لِلإِیمانِ
296- یَقُولُونَ بِأَفواهِهِم ما لَیسَ فِی قُلُوبِهِم وَ اللّه أَعلَم بِما یَکتُمُونَ [ 167 ] -قرآن- 1
ترجمه
و تا بداند آنانرا که نفاق کردند و گفته شد مر ایشان را که بیائید کارزار کنید در راه خدا یا دفاع کنید گفتند اگر میدانستیم
کارزاري را هر آینه [ صفحه 529 ] متابعت میکردیم شما را نسبت آنها بکفر روزي چنین نزدیکتر است از نسبت آنها بایمان میگویند
بزبانهاشان آنچه نیست در دلهاشان و خدا داناتر است به آنچه پوشیده میدارند.
تفسیر
. از آیه قبل معلوم شد که یکی از حکمتهاي شکست مسلمین در جنگ احد امتیاز مؤمنین از منافقین بود و چون عبد اللّه إبن ابی
و معتب إبن قشیر و اتباع آنها عازم رجوع بمدینه شدند عبد اللّه إبن خرام بآنها گفت از خدا بترسید پیغمبر را تنها نگذارید بیائید
جهاد کنید یا اقلا جزء سیاهی لشگر باشید و دفاع از جان و مال خودتان کنید آنها بدروغ و استهزا گفتند اگر ما میدانستیم اینکه
جنگ است متابعت شما را میکردیم ولی میبینیم اینکه مبناي عقلی ندارد چون خودکشی و انداختن شخص خود را در هلاکت
است خداوند میفرماید آنها در آنروز بکفر نزدیکتر بودند از ایمان چون کفرشان قلبی بود و ایمانشان زبانی آن هم مقرون بخدعه و
استهزاء گفتار وقتی مفید است که با ضمیر موافق باشد و الا صوت است و اثري ندارد و خدا داناتر است بضمائر آنها از هر کس
حتی خود آنها چون علم خداوند واجب و قدیم و تفصیلی است و علم مخلوق ممکن و حادث و اجمالی است و آن علت است و
اینها معلول البته احاطه و سبق و شرف علت بر معلول واضح است و در مصباح الشریعه از حضرت صادق [ع] نقل نموده که کسیکه
یقین کامل ندارد باسباب ظاهریه توسل پیدا میکند براي توسعه رزق و تهیه وسائل عیش و سعی میکند در جمع مال و امساك و
خالی از حقیقت متابعت عادات و اقوال مردم را مینماید بزبان میگوید رزاق خدا است و مانع و معطی جز او نیست و نشاید خوردن
الارزق مقسوم و از زیاد دویدن کفش پاره میشود ولی بعمل و قلب منکر همه اینکه معانی است اینکه است که خداوند فرموده
میگویند بزبانهاشان آنچه نیست در دلهاشان و خدا اعلم است بضمائر آنها که پوشیده میدارند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 168
اشاره
141- الَّذِینَ قالُوا لِإِخوانِهِم وَ قَعَدُوا لَو أَطاعُونا ما قُتِلُوا قُل فَادرَؤُا عَن أَنفُسِکُم المَوتَ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 168 ] -قرآن- 1
صفحه 494 از 522
ترجمه
آنانکه گفتند مر برادرانشانرا و نشستند اگر اطاعت کرده بودند ما را کشته نمیشدند بگو پس دفع کنید از خودتان مرگ را اگر
هستید راستگویان.
تفسیر
. منافقین برفقاي خود علاوه بر اعتراضات سابقه میگفتند اگر مسلمانان [ صفحه 530 ] اطاعت ما را نموده بودند و در جهاد حاضر
نمیشدند مانند ما که حاضر نشدیم کشته نمیشدند چنانچه ما بسلامت باقی ماندیم و اینکه کلام اگرچه بمدلول اولی اخبار از
ملازمه عادیه است و بنظر حقیر اشکالی ندارد زیرا که همین مطلب را اگر بلحن دیگري میگفتند مثل آنکه کسی بگوید اگر اقدام
بجهاد نمینمودند بفیض شهادت نائل نمیشدند زهی سعادت که چنین اقدامی نمودند و بچنین رتبه نائل شدند نمی- توان گفت
کلام بدي گفته، لکن آنها مقصودشان از اینکه سخن نسبت خطا برأي پیغمبر و اصحابی بود که گفتند اگر از مدینه خارج شویم و
رسما جنگ نمائیم به شهامت و شجاعت نزدیکتر است از آنکه در مدینه متحصن شویم و نیز مرادشان اینکه بود که اراده و قضا و
قدر الهی در امورات مدخلیت ندارد و آنچه واقع شود منوط بحسن تدبیر و سوء تدبیر بندگان است لذا خداوند جواب فرمود که
اگر چنین است که امورات باراده الهی نیست و در تحت قدرت شما است کاري کنید که نمیرید و چون نمیتوانید جلوگیري از
مرك کنید معلوم میشود امورات در تحت قدرت شما نیست و از کشته شدن هم نمیتوانید جلوگیري کنید زیرا که اگر مقدر سلامت
شما باشد در جهاد هم حاضر شوید کشته نمیشوید و اگر مقدر قتل باشد در خانه هم بنشینید کشته میشوید آنها هم که کشته
شدند بتقدیر الهی بود که باین فیض عظمی نائل شوند علاوه بر آنکه اسباب هلاك متعدد است یکی از آنها قتل است که در جهاد
است بقیه اختصاص بجهاد ندارد بالاتر از همه آنکه قتل هم اختصاص بجهاد ندارد ممکن بود در خانه هم مینشستند کشته میشدند
بلی اینکه قتل خاص معلول اموري است که یکی از آنها حضور در معرکه است و اینکه علت و سایر علل و اسباب منتهی به علت
العلل که اراده الهی است میشود پس استناد قتل فقط بحضور در معرکه و سلامت بنشستن در خانه کاملا بیوجه است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 169
اشاره
115- وَ لا تَحسَبَن الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیل اللّه أَمواتاً بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ [ 169 ] -قرآن- 1
ترجمه
و مپندار البته آنانرا که کشته شدند در راه خدا مردگان بلکه زندگانند نزد پروردگارشان روزي داده میشوند.
تفسیر
. سابقا اشاره شد که موت عبارت از فنا نیست بلکه انتقال از نشئه است به نشئه اعلی از اینکه نشئه و کندن لباس فنا و پوشیدن لباس
بقا است نهایت آنکه [ صفحه 531 ] اگر شخص در راه خدا کشته شود چه بشمشیر اعداء دین و چه در مبارزه با هواي نفس و
صفحه 495 از 522
شیطان رجیم در بساط قرب الهی جايگزین خواهد بود چون جهاد بر دو قسم است جهاد اصغر که جنگ با کفار باذن پیغمبر و امام
است و جهاد اکبر که جنگ با نفس اماره و قواء شهویه و غضبیه است باذن خداوند و کمک عقل و شرع چنانچه از پیغمبر روایت
شده است و اگر در راه شیطان و هوا و هوس گشته شود در عذاب ابدي مقام دارد مگر دستی بولاي مولی رسانده باشد و فضل او
شامل حالش شود و در آخر کار به ببساط قرب راه یابد. ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید || هم مگر پیش نهد لطف توام گامی
چند و البته کسیکه بمقام قرب رسید متنعم به نعیم جنان است و هر چه بخواهد از ارزاق و غیر آن باراده براي او حاضر است و
تخصیص مجاهدین بحیات باعتبار تقیید بقرب و نعیم است و باعتبار بقاء نام و ذکر جمیل آنها در صفحات تاریخ دنیا است سعد یا
مرد نکو نام نمیرد هرگز || مرده آنست که نامش بنکوئی نبرند و در مجمع از حضرت باقر [ع] روایت نموده که اینکه آیه در شأن
شهداء بدر واحد هر دو نازل شده است و معلوم است خصوصیت مورد مخصص نمیشود و ظاهر خطاب اگرچه متوجه به پیغمبر
اکرم است لکن مقصود تنبه مؤمنین است چنانچه رسم خطابات قرآنیه است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 170
اشاره
166- فَرِحِینَ بِما آتاهُم اللّه مِن فَضلِه وَ یَستَبشِرُونَ بِالَّذِینَ لَم یَلحَقُوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلاّ خَوف عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 170 ] -قرآن- 1
ترجمه
شادمانند بآنچه دادشان خدا از فضل خود و خوشنودند بحال آنانکه ملحق نشدند بایشان بعد از ایشان بآنکه نیست ترسی بر ایشان و
نه ایشان اندوهناك شوند
تفسیر
. دو نعمت دیگر خداوند بر فائزین بمقام قرب خود انعام فرموده است یکی فرح است که آن به نظر حقیر شادمانی باطنی است که
بواسطه فوز به مقام قرب و نیل به مقام شهادت و حیات و نعیم ابدي دارند و دیگر سرور است که آن ظاهرا خوشنودیی است که امر
آن ظاهر باشد که از حال دوستان خودشان که بقایاي مؤمنینند دارند که آنها هم بحمد اللّه بشرف ایمان [ صفحه 532 ] مشرف
شدند و از عذاب ابدي نجات یافتند و خوفی بر سوء عاقبت آنها نیست و آنها در قیامت محزون نمیشوند و محتمل است اشاره بآن
باشد که عمده گوارائی اینکه فرح و سرور آنستکه بهیچ وجه ترس و حزنی در آن راه ندارد بخلاف فرح و سرورهاي دنیوي که
غالبا بلکه دائما مشوب بخوفها و حزنها است هزارش ماتم و یکدم عروسی است عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که
مردي حضور مبارك شرفیاب شد و عرض کرد که من خیلی شایق بجهادم حضرت فرمود جهاد کن در راه خدا اگر کشته شدي
بحیات و نعیم ابدي و قرب سرمدي نائل خواهی شد و اگر بمیري اجر تو را جز خداوند نمیتواند بدهد و اگر بسلامت مراجعت کنی
از گناهان پاك و برحمت الهی نائل خواهی شد و اینکه تفسیر اینکه آیه است و در کافی از آنحضرت نقل شده که فرمود و اللّه
آنها شیعیان ما هستند که چون ارواح ایشان داخل بهشت شود و به کرامت الهی نائل گردد عالم میشوند و یقین پیدا میکنند که آنها
بر حق بودند و ثابت بدین خدا و خورسند میشوند از حال برادران مذهبی خودشان که به فیض تشیع و محبت اهل بیت نائلند و در
دنیا هستند و از حضرت صادق [ع] روایت شده است که پرسیدند چه میفرمائید در اینکه روایت که نقل شده ارواح مؤمنین در
صفحه 496 از 522
حوصلههاي مرغهاي سبز است که در اطراف عرشند فرمود خیر مؤمن گرامیتر از آنستکه خداوند روح او را در حوصله مرغ قرار
دهد ولی در ابدانی هستند مانند ابدان خودشان حقیر عرض میکنم چون آن ابدان در نهایت لطافت است و در روایت قبل از آنها
تعبیر بارواح شده است اگرچه گاهی روح گفته میشود و روح و جسد معا اراده میشود چنانچه در دعاي ندبه نسبت معراج بروح
داده شده با آنکه معا مراد است و شمه از اینکه مقال در ذیل آیه وَ لا تَقُولُوا لِمَن یُقتَل فِی سَبِیل اللّه أَموات در سوره بقره گذشت. -
1765- قرآن- 1703
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 171
اشاره
104- یَستَبشِرُونَ بِنِعمَۀٍ مِنَ اللّه وَ فَضل وَ أَن اللّهَ لا یُضِیع أَجرَ المُؤمِنِینَ [ 171 ] -قرآن- 1
ترجمه
شادمانی میکنند بنعمتی از خدا و فضلی و همانا خدا ضایع نمیکند مزد گروندگان را
تفسیر
. یکی از نعم بزرگ الهی نعمت امنیت است و آن مخصوص اهل بهشت است زیرا که در دنیا نعمت امنیت کاملا براي احدي نیست
[ و لااقل از خوف سوء عاقبت که منافی با ایمنی حقیقی است و تا کسی باین مقام نرسد لذت آنرا نمییابد و بعد از [ صفحه 533
رسیدن میبیند که اینکه فوق همه لذات است لذا بعد از آنکه خداوند فرمود اهل بهشت و مقیمان بساط قرب خوفی ندارند فرمود
مستبشرند بنعمت عظیم خداوند که امنیت تام است تا تصور نشود که فقط حظّ آنها امر عدمی است که عدم خوف و حزن باشد و
اختصاص اینکه نعمت بذکر براي اهمیت و اختصاص آن باهل بهشت است به علاوه لفظ نعمت عام است و شامل همه نعم میشود
نهایت آنکه بمقدار ثواب و جزاي عمل است ولی فضل زائد از مقدار استحقاق است و مانند ذات احدیت غیر متناهی است و آنهم
نصیب مجاهدین است چنانچه فرموده است از براي آنانکه کار خوب کردند جزاي خوب است با زیاده و تنوین در هر دو جا براي
تعظیم است یعنی نعمت عظیمه و فضل عظیم شامل حال مجاهدین خواهد شد و بعین الیقین بلکه حق الیقین مییابند که خداوند اجر
آنها و اخوان آنها را از اهل ایمان که ملحق بآنها نشدهاند ضایع نمی فرماید و از اینکه معانی مبتهج بحال خودشان و آنها میباشند و
انّ بکسر همزه نیز قرائت شده است و بنابراین جمله مستانفه است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 172
اشاره
142- الَّذِینَ استَجابُوا لِلّه وَ الرَّسُول مِن بَعدِ ما أَصابَهُم القَرح لِلَّذِینَ أَحسَنُوا مِنهُم وَ اتَّقَوا أَجرٌ عَظِیم [ 172 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 497 از 522
آنانکه اجابت مینمایند خدا و پیغمبر را بعد از آنکه رسید به ایشان جراحت از براي آنانکه نیکوئی کردند از ایشان و پرهیزگار
شدند مزدیست بزرگ
تفسیر
. قمی فرموده که پیغمبر بعد از جنگ احد چون وارد مدینه شد بدستور جبرئیل از جانب خدا به مهاجر و انصار خطاب فرمود که هر
کس مجروح شده باید با من از مدینه بیرون بیاید و هر کس سلامت است در مدینه بماند و اصحاب با زحمت و شدت درد و
اشتغال بمداوا بیرون آمدند پس چون پیغمبر [ص] به موضع حمراء الاسد رسید و قریش در روحاء منزل نموده بودند عکرمۀ بن ابی
جهل و حارث بن هشام و عمرو بن عاص و خالد بن ولید گفتند برویم مدینه را غارت کنیم ما که بزرگان آنها را کشتیم ناگاه
مردي را دیدند که از مدینه حرکت کرده بود از او سؤال نمودند که از پیغمبر و اصحابش چه خبر داري او جواب داد که آنها را در
حمراء الاسد دیدم که جدا در طلب شما بودند پس ابو سفیان گفت اینکه شدت و سختی سزاوار نیست ما تعدي خود را نمودیم
دیگر بس است پس از آن نعیم بن مسعود اشجعی را ملاقات نمودند که عازم مدینه بود ابو سفیان از او خواهش نمود که بحمراء
الاسد خود را برساند و به [ صفحه 534 ] پیغمبر اعلام نماید که قریش عساکر خود را جمعآوري نموده و عازم حمله بر مسلمین
شدهاند و باو وعده جایزه و انعام داد و او هم قبول نمود و فرداي آنروز خود را به پیغمبر رساند و بدستور ابو سفیان عمل کرد و
گفت در همین ساعت طلیعه لشگر آنها آشکار خواهد شد و مسلمین گفتند حسبنا اللّه و نعم الوکیل باکی نداریم پس جبرئیل نازل
شد و عرض کرد خداوند قریش را مرعوب نمود و برگشتند به محال خود پس پیغمبر با اصحاب به مدینه مراجعت نمودند و اینکه
آیات نازل شد و در منهج کلمه من را در منهم بیانیه گرفته است و مقصود از ذکر احسان و اتقاء را توصیف و تعلیل دانسته نه تقیید
و فرموده چون همه آنها که اجابت خدا و پیغمبر را نمودند محسن و متقی بودند و بنظر حقیر اینکه معنی خلاف ظاهر است و تقیید
باعتبار اشتراط اجر عظیم به نیت قربت است که اگر بقصد اعانت اسلام و حفظ مسلمین اجابت دعوت خدا و پیغمبر را نموده باشند
احسان نمودهاند و اگر از ترس عذاب الهی باشد متقی میباشند و اگر براي اغراض دنیوي خودشان از قبیل انتقام و خونخواهی و عناد
و غنیمت و شهرت و امثال اینها اجابت نموده باشند و حاضر براي جهاد و دفاع شده باشند اجرشان همان است که در دنیا بایشان
خواهد رسید بنابراین ظاهر آیه اشکالی ندارد تا محتاج بتوجیه باشد و الّذین مبتدا و للذین خبر آنست و محتمل است الّذین صفت
مؤمنین در آیه قبل باشد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 173
اشاره
155- الَّذِینَ قالَ لَهُم النّاس إِن النّاسَ قَد جَمَعُوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إِیماناً وَ قالُوا حَسبُنَا اللّه وَ نِعمَ الوَکِیل [ 173 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنانکه گفتند مر ایشان را مردمان همانا مردم بتحقیق جمع شدند براي شما پس بترسید از ایشان پس زیاد کرد ایمان آنها را و گفتند
کافی است ما را خدا و خوب کارگذاري است.
تفسیر
صفحه 498 از 522
. در مجمع از حضرت باقر [ع] نقل نموده که اینکه آیه نازل شد در غزوه بدر صغري و شرح آن آنستکه ابو سفیان بعد از جنگ
احد به پیغمبر خطاب نمود که موعد ما سال دیگر موسم بدر صغري است و آن محل آبی بود از بنی کنانه که سالی هشت روز بازار
در آنجا تشکیل میشد و مردم از اطراف براي تجارت آنجا میآمدند پیغمبر [ص] هم قبول فرمود چون موعد مقرر رسید ابو سفیان از
مکه حرکت کرد تا به موضع مجنه که یکی از نواحی ظهران بود رسید پس خداوند او را مرعوب فرمود و عازم رجوع شد و با نعیم
بن مسعود که از زیارت خانه کعبه مراجعت و عازم [ صفحه 535 ] مدینه بود ملاقات نمود و او را وعده و نوید داد که برود و
اصحاب پیغمبر را تخویف کند که آنها در موعد مقرر حاضر نشوند تا از اینجهت که قریش از حضور در میعاد تخلف نمودهاند و
هنی بر آنها وارد نشود و گفت امسال خشکسال است باید سالی جنگ کنیم که دواب ما بچرند و ما از شیر آنها بهره ببریم پس نعیم
وارد مدینه شد دید اصحاب پیغمبر مجهز شدهاند از براي میعاد با ابو سفیان بآنها گفت مبادا حرکت کنید مردم اجتماع نمودند در
موسم براي شما و اللّه احدي از شما از آن مهلکه رهائی پیدا نمی کند و چون اصحاب اینکه خبر را شنیدند در بیرون آمدن از مدینه
اظهار کراهت نمودند پس پیغمبر فرمود قسم بخدائیکه جان من در دست اوست هر آینه بیرون میروم اگر چه تنها باشم اما ترسو در
خانه بنشیند و اما شجاع مهیاي جنگ باشد حسبنا اللّه و نعم الوکیل پس پیغمبر [ص] با اصحاب از مدینه بیرون آمدند تا به موسم
رسیدند و اقامت نمودند و منتظر ابو سفیان شدند و بازار تشکیل شد و امتعه خود را دو برابر قیمت وقت فروختند و سالما و غانما به
مدینه مراجعت نمودند و چون ابو سفیان از مجنه به مکه مراجعت نمود اهل مکه آنها را لشگر سویق نامیدند می- گفتند شما رفتید
قاووت بخورید حقیر عرض میکنم گویا معمول اینکه بوده که حبوبات را برشته نموده میکوبیدند و قاووت ساخته در مسافرت همراه
میبردند خواستهاند آنها را استهزاء کنند که شما از اینکه سفر بهره جز خوردن قاووت نداشتید در هر حال مراد از ناس اول نعیم بن
مسعود اشجعی است چنانچه در مجمع از صادقین علیهما السلام نقل نموده و چون در معنی جمع استعمال شده اگرچه موردش مفرد
است ضرر ندارد و مراد از ناس دوم ابو سفیان و اتباع او است و مراد از زیادي ایمان قوت آن بتصمیم بر متابعت پیغمبر [ص] و
اتکال بخداوند متعال است چون ایمان بعزم خیر و عمل صالح تکمیل میشود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 174
اشاره
136- فَانقَلَبُوا بِنِعمَۀٍ مِنَ اللّه وَ فَضل لَم یَمسَسهُم سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضوانَ اللّه وَ اللّه ذُو فَضل عَظِیم [ 174 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس برگشتند بنعمتی از خدا و فضلی مس ننمود آنها را بدي و پیروي کردند خوشنودي خدا را و خدا صاحب فضلی است بزرگ.
تفسیر
. پس مراجعت نمودند از بدر صغري با نعمت سلامت و عافیت و ثبات قدم در ایمان و قوت و کمال آن و فوائد تجارت و مزید
شوکت و عظمت آنها در انظار [ صفحه 536 ] کفار و هیچ آسیب و صدمه هم در آن سفر بر آنها وارد نشد و خدا و پیغمبر را از
خودشان خوشنود نمودند و تمام اینها بتوفیق و تأیید و فضل خداوند بود که بآنها قوت ایمان و قوت قلب و قوت بدن عنایت فرمود
که با جرأت و جلادت خارج شدند و بسلامت و عزت وارد و در دنیا و آخرت سودمند گشتند و محتمل است شامل شود مراجعت
صفحه 499 از 522
از حمراء الاسد را که شرح آن در تفسیر آیه الّذین استجابوا گذشت و بنابر اینکه مراجعت نمودند با نعمت سلامت و ثبات قدم در
ایمان و محفوظ ماندن از حمله و تعرض کفار و خوشنودي خدا و رسول از آنها و بهبودي جراحات آنها بفضل الهی و توفیق
سبحانی در تمام اینکه امور و مخفی نماند که بین دو روایت مذکوره در تفسیر آن آیه و آیه بعد تعارضی نیست زیرا که ممکن
است که نعیم بن مسعود دو مرتبه آمده باشد و تخویف کرده باشد و کلمه حسبنا اللّه دو مرتبه گفته شده باشد و ببرکت اینکه کلمه
مبارکه دو مرتبه نعمت و فضل الهی شامل حال مسلمین شده باشد چنانچه از حضرت صادق [ع] روایت شده است که تعجب میکنم
از کسیکه از چهار چیز میترسد چرا پناه بچهار چیز نمیبرد اگر از دشمن میترسد باید بگوید حسبنا- اللّه و نعم الوکیل و اگر از مکر
کفار میترسد باید بگوید افوض امري الی اللّه و اگر غم و پریشانی باو روي نموده بگوید لا اله الا انت سبحانک انی کنت من
الظالمین و اگر زیادي مال را طالب باشد بگوید ما شاء اللّه لا قوة الا باللّه چون در تمام اینکه کلمات در اینکه موارد خداوند در
قرآن وعده خیر و اجابت فرموده و موارد آن را بیان فرمودند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 175
اشاره
112- إِنَّما ذلِکُم الشَّیطان یُخَوِّف أَولِیاءَه فَلا تَخافُوهُم وَ خافُون إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 175 ] -قرآن- 1
ترجمه
جز اینکه نبود آنکه شیطان میترساند دوستانش را پس نترسید از ایشان و بترسید از من اگر هستید گروندگان.
تفسیر
. اینکه منع از جهاد و مرعوب نمودن مسلمین از کفار نبود مگر آنکه شیطان بزبان نعیم إبن مسعود میترساند دوستان خود را که
حاضر براي جهاد نشدند پس بوسوسه آنها مرعوب نشوید و از آنها نترسید چون مخالفت و موافقت آنها در- صورتی که لطف
الهی شامل شما باشد تأثیري نخواهد داشت و از من بترسید در مخالفت امر و نهی من چون قدرت من فوق تمام قدرتها است و
عذاب من فوق همه عذابها [ صفحه 537 ] است اگر حقیقتا مؤمن هستید براي آنکه مقتضاي ایمان بخدا اینکه است که از او بیشتر از
هر کس بترسند و ترس از خلق را بر ترس از او ترجیح ندهند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 176
اشاره
- [ وَ لا یَحزُنکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الکُفرِ إِنَّهُم لَن یَضُ رُّوا اللّهَ شَیئاً یُرِیدُ اللّه أَلاّ یَجعَلَ لَهُم حَ  ظا فِی الآخِرَةِ وَ لَهُم عَذاب عَظِیم [ 176
185- قرآن- 1
ترجمه
صفحه 500 از 522
و اندوهگین نسازند ترا آنانکه میشتابند بکفر همانا ایشان ضرر نمی- رسانند خدا را بچیزي میخواهد خدا که قرار ندهد براي آنها
بهرهاي در آخرت و از براي ایشان است عذابی بزرگ
تفسیر
. پس از ظهور نفاق منافقین و ارتداد بعضی از ضعفاء الایمان بواسطه تخویف شیاطین انسی آنانرا از قریش و امتناع از حضور در
معرکه جهاد گرد ملال بر خاطر سید کائنات نشست که مبادا از مخالفت آنها ضرري بر مسلمین وارد شود و موجب شوکت و قوت
کفار گردد لذا خداوند باین آیه تسلیت آمیز آن غبار را از خاطر مبارك شست و شو فرمود و اطمینان داد که سبقت و سرعت و
حرص آنها بکفر مضر بحال اولیاء خدا نیست بلکه مضر بحال خودشان است و بس خداوند اراده فرموده است که بآنها کمکی نکند
و آنها را بحال خودشان واگذارد تا بسوء اعمال خودشان مستحق عذاب عظیم شوند چون قابلیت تأیید را ندارند و لیاقت بهرهبرداري
از اعمال دنیوي در آخرت براي آنها نیست و در اینکه آیه دلالت است که شقاوت آنها بدرجه کمال رسیده بود که از رحمت
ارحم الراحمین محروم شدند و به حال کفر از دنیا رهسپار گشتند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 177
اشاره
111- إِن الَّذِینَ اشتَرَوُا الکُفرَ بِالإِیمان لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیئاً وَ لَهُم عَذاب أَلِیم [ 177 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنانکه خریدند کفر را بایمان هرگز ضرر نمیرسانند خدا را به چیزي و از براي آنها عذابیست دردناك.
تفسیر
. براي دفع توهم اختصاص بمنافقین و مرتدین و مسارعین در کفر تصریح فرموده که حکم عام و شامل است تمام کفار را و اشاره
است بآنکه سفر دنیا براي تجارت آخرت است و زیان کار کسی است که معاملهاي کرده باشد که سرمایه خود را از دست داده
[ باشد و بهرهاي براي او حاصل نشده باشد و بعلاوه خود را بعذاب الیم ابدي گرفتار کرده باشد. [ صفحه 538
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 178
اشاره
155- وَ لا یَحسَبَن الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُملِی لَهُم خَیرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِی لَهُم لِیَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذاب مُهِین [ 178 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نهپندارند البته آنانکه کافر شدند که مهلت دادن ما ایشان را خیر است براي آنها جز اینکه نیست که مهلت میدهیم آنها را تا زیاد
صفحه 501 از 522
کنند گناه را و از براي ایشان است عذابی خوار کننده.
تفسیر
. منافقین متخلفین از جهاد تصور کرده بودند جانی بسلامت در بردهاند و از مهلکه نجات یافتهاند و باین خورسند بودند که خیري
بآنها رسیده است غافل از آنکه هر چه در دنیا باین حال باقی بودند بر معصیت آنها افزوده میشد و عذاب آخرت آنها بیشتر میشد
لذا خداوند متنبه فرمود آنها را که کفار نباید تصور کنند طول عمر و عقاب ننمودن خداوند بزودي آنها را خوب است از براي آنها
بلکه خداوند بآنها مهلت داده و واگذارده آنها را بحال خودشان و نتیجه اینکه آنستکه بار عصیان آنها سنگین میشود و استحقاق
آنها براي عذاب کامل میگردد و جز اینکه فایده براي آنها ندارد یکی از اسرار خلقت آنستکه هر موجودي بکمال قابلیت خود برسد
و تصور نکنند که در اینکه بقاء بعزت خواهند رسید زیرا که بعذابی گرفتار میشوند که هر عزیزي را خوار میکند پس لام در
لیزدادوا ممکن است لام عاقبت باشد مثل آنکه میگویند بزائید براي مردن و بنا کنید براي خراب شدن و ممکن است لام تعلیل باشد
چنانچه اشاره شد و لازم نمیآید که عصیان آنها باراده الهی باشد زیرا که بسوء اختیار خودشان بجا میآورند و لا مؤثر فی الوجود
الا اللّه و وجود خیر است و شر عدم است و صادر از جنبه نقص ممکن و بیان اینکه امر در ذیل آیه شریفه تلک- الرسل فضلنا
بعضهم علی بعض در اواخر سوره بقره در تحت عنوان تحقیق رشیق گذشت و عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که پرسیدند
از آنحضرت موت براي کافر بهتر است یا حیاة فرمود موت براي کافر و مؤمن بهتر است چون خداوند فرموده و آنچه نزد خدا است
بهتر است از براي نیکوکاران و اینکه آیه را نیز تلاوت فرمودند و لا تحسبن بصیغه مخاطب نیز قرائت شده و بنابر اینکه خطاب به
پیغمبر است و مقصود بخطاب منافقین هستند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 179
اشاره
ما کانَ اللّه لِیَذَرَ المُؤمِنِینَ عَلی ما أَنتُم عَلَیه حَتّی یَمِیزَ الخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّب وَ ما کانَ اللّه لِیُطلِعَکُم عَلَی الغَیب وَ لکِن اللّهَ یَجتَبِی مِن رُسُلِهِ
[ 309 [ صفحه 539 - مَن یَشاءُ فَآمِنُوا بِاللّه وَ رُسُلِه وَ إِن تُؤمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُم أَجرٌ عَظِیم [ 179 ] -قرآن- 1
ترجمه
نباشد خدا که واگذارد گروندگان را بر آنچه شما برآنید تا جدا سازد پلید را از پاکیزه و نباشد خدا که مطلع گرداند شما را بر غیب
ولی خدا بر- میگزیند از پیغمبرانش هر کس را میخواهد پس بگروید بخدا و پیغمبرانش و اگر بگروید و بپرهیزید پس از براي شما
است مزدي بزرگ.
تفسیر
. مقتضاي حکمت خداوند آن نیست که مؤمنین حقیقی را باین حال اختلاط که با مؤمنین صوري دارند باقی بگذارد و مخلصین را
از منافقین ممتاز نفرماید بلکه مقتضاي عدل و حکمت آنستکه ممتاز فرماید منافق را از موافق و مخلص را از مرائی بتکالیف شاقهاي
که تن در ندهند بآن جز کسانیکه رضاي خدا را از صمیم قلب طالبند و بر استراحت نفس بلکه بر هر چیزي ترجیح میدهند مانند
صفحه 502 از 522
جهاد خصوصا با بدن مجروح چنانچه شرحش در ذیل آیه الَّذِینَ استَجابُوا لِلّه گذشت و اینکه امتیاز و انکشاف حال براي مومنین
حقیقی نافع است که دوست و دشمن خودشان و خدا را بشناسند و نسبت بمخلصین اخلاص داشته باشند و از منافقین بپرهیزند و با
آنها مدارا نمایند و نیز مقتضاي حکمت آن نیست که خداوند بمومنین علم غیب عنایت کند تا مخلصین و منافقین را بواسطه آن
امتیاز دهند زیرا که ظرفیت و قابلیت اینکه علم را ندارند جز کسانیکه برگزیده خدا باشند مانند پیغمبران که خداوند بآنها علم غیب
عنایت فرموده و آنها سعداء و اشقیاء و اهل اخلاص و نفاق را شناخته و باوصیاء خودشان معرفی فرمودهاند و محتمل است مراد آن
باشد که اعلام غیبی لازم نیست به ارسال رسل و بیان تکالیف امتیاز حاصل میشود پس از روي اخلاص ایمان بخدا و پیغمبرانش
بیاورید چون اگر منافق باشید بالاخره رسوا خواهید شد و اگر ایمان حقیقی بیاورید و از نفاق و شقاق بپرهیزید باجر بزرگی
503- میرسید که از حد و وصف خارج است. -قرآن- 474
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 180
اشاره
وَ لا یَحسَبَن الَّذِینَ یَبخَلُونَ بِما آتاهُم اللّه مِن فَضلِه هُوَ خَیراً لَهُم بَل هُوَ شَرٌّ لَهُم سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِه یَومَ القِیامَۀِ وَ لِلّه مِیراث السَّماواتِ
257- وَ الَأرض وَ اللّه بِما تَعمَلُونَ خَبِیرٌ [ 180 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نه پندارند آنانکه بخل مینمایند بآنچه داده است ایشانرا خدا از فضلش که آن خیر است مر ایشان را بلکه آن شر است مر ایشان را
زود باشد طوق کرده شوند بآنچه بخل نمودند بآن روز قیامت و مر خدا راست میراث آسمانها و زمین و خدا بآنچه میکنید بینا است
[ . [ صفحه 540
تفسیر
در سوره بقره شرحی از منافع جود و احسان و مضار بخل و امساك به عرض رساندم و در اینجا مراد بخلی است که موجب ترك
صدقات واجبه شود میفرماید گمان نکنند بخیلان که بخل خوب است براي آنها چون در دنیا هر قدر مال شخص زیاد شود زحمت
و ابتلاء و گرفتاریش زیاد میشود و در آخرت هم شر محض است براي آنکه موجب عذاب الیم براي صاحبش میگردد پس وبال و
نتیجه سوء آن احاطه می- نماید بر او مانند احاطه طوق بر گردن در کافی از صادقین علیهما السلام نقل نموده که کسی نیست که
چیزي از زکوة مال خود را نداده باشد مگر آنکه خداوند آن مال را در روز قیامت بصورت اژدهائی از آتش درمیآورد که بر گردن
صاحبش طوق زده و گوشت تن او را به دندان میکند تا از حساب فارغ شود و اینست معنی سیطوقون ما بخلوا به یوم القیمۀ یعنی
آنچه را بخل نمودند بآن از زکوة و از حضرت صادق [ع] روایت شده است که پیغمبر فرمود نیست هیچ صاحب مال متعلق زکاتی
از درخت خرما و زراعت و درخت مو مگر آنکه خداوند خاك هفت طبقه زمین آن مال را طوق گردن او مینماید تا روز قیامت و
از حضرت باقر [ع] روایت شده که خداوند مال مانع- الزکوة را بصورت ماري درمیآورد که دو شاخ دارد و طوق میزند برگردن او
در روز قیامت پس بآن خطاب میشود ملازم او باش چنانچه او ملازم تو بود در دنیا و اینست مراد از اینکه آیه و آنچه مالیت دارد و
بارث باشخاص میرسد در آسمانها و زمین از آن خدا است پس هر ملکیتی زایل میشود جز ملکیت او پس چرا نسبت به متاع فانی
صفحه 503 از 522
چند روزه که آنهم ملک حقیقی خدا است از انفاق در راه او مضایقه مینمایند و خداوند بآنچه انفاق میکنند و نمیکنند خبیر است و
هر دو را به پاداش مناسب خود میرساند و لا تحسبن که خطاب به پیغمبر است و بما یعملون بصیغه مغایب نیز قرائت شده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 181
اشاره
- [ لَقَد سَمِعَ اللّه قَولَ الَّذِینَ قالُوا إِن اللّهَ فَقِیرٌ وَ نَحن أَغنِیاءُ سَنَکتُب ما قالُوا وَ قَتلَهُم الَأنبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ وَ نَقُول ذُوقُوا عَذابَ الحَرِیق [ 181
196- قرآن- 1
ترجمه
هر آینه بتحقیق شنید خدا گفتار آنانرا که گفتند همانا خدا محتاج است و ما بینیازیم همانا مینویسیم آنچه را گفتند و کشتنشان
پیغمبران را بناحق و گوئیم بچشید عذاب آتش سوزان را
تفسیر
. یهود وقتی شنیدند قول خداوند را که فرمود کسیکه وام دهد خدا را [ صفحه 541 ] وام نیکو خداوند چندین برابر باو عوض میدهد
گفتند معلوم میشود خدا فقیر است و ما اغنیاء که از ما وام خواسته و اینکه سخن را بر سبیل استهزاء میگفتند و قمی فرموده و اللّه
ندیدند خدا را تا بگویند فقیر است ولی دیدند اولیاء اللّه را که فقرا هستند پس گفتند اگر خدا غنی بود اولیاء خود را غنی مینمود
پس فخر نمودند بر خدا بغنی بودن و در مناقب از حضرت باقر [ع] روایت نموده آنها کسانی بودند که گمان می- کردند امام
محتاج بوجوهاتی است که براي او میآورند در هر حال خداوند شنید یاوه یاوه گویان را و ثبت میفرماید در نامه عمل آنها و ضبط
میکند در علم خود و مؤاخذه میشوند در روز قیامت باین کفریات و اقوال قبیحه ناهنجار و نیز مکتوب است عند اللّه کشتن اسلاف
آنها پیغمبران را با آنکه راضیند اینان بعمل پیشینیان خود و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که قسم بخدا نکشتند
پیغمبران را بشمشیر هاي خودشان لکن کم و زیاد نمودند در اوامر آنها پس کشتند آنها را حقیر عرض میکنم کشتن پیغمبر بعنوان
شخصی به شمشیر ممکن است ولی کشتن پیغمبر بعنوان پیغمبري به شمشیر نمیشود و همان کشتن احکام او است و خداوند انتقام
میکشد از اینکه اشخاص در قیامت بآنکه میفرماید بچشید عذاب آتش سوزنده را پس میسوزند و سیکتب بصیغه مجهول مغایب و
قتلهم برفع و یقول بصیغه معلوم مغایب نیز قرائت شده است و بمناسبت آیه قبل باید اینکه هفوات نسبت بزکوة هم از آنها سر زده
باشد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 182
اشاره
85- ذلِکَ بِما قَدَّمَت أَیدِیکُم وَ أَن اللّهَ لَیسَ بِظَلّام لِلعَبِیدِ [ 182 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 504 از 522
اینکه بسبب آنچیزیست که پیش فرستاد دستهاي شما و آنکه خداوند نیست ستمکار مر بندگان را
تفسیر
. عذاب الهی جزاي اعمال عباد است که در آخرت بکفار و اهل معاصی و اصل خواهد شد و اینکه بمقتضاي عدل الهی است در
مقابل استحقاقیکه به عمل خودشان تحصیل نمودهاند پس خودشان عذاب را براي خودشان تهیه نموده و پیش فرستادهاند و خداوند
ظالم نیست چون احتیاج ندارد بچیزي که ظلم نماید بکسی براي رفع حاجت خود و عادل است و ظلم منافی و ضد عدل است و
اجتماع ضدین محال است بلکه گاهی میشود که ترك عدالت مستلزم جور میشود چنانچه گفتهاند. ترحم بر پلنگ تیز دندان||
[ ستمکاري بود بر گوسفندان و ظلام که صیغه مبالغه است گفتهاند براي تاکید نفی ظلم است یعنی هیچ نحو ظلم کم [ صفحه 542
و زیاد از خداوند سرنمیزند و بنظر حقیر چون عذاب کفار و منافقین دائم است و روي سخن با آنها است و اگر بواسطه استحقاق
نباشد ظلم کثیر لازم میآید بصیغه مبالغه تعبیر فرموده تا دلالت داشته باشد که بواسطه عمل و کسب خودشان است و دعوي شیء با
بیّنه و برهان باشد [دقت لازم دارد] و ممکن است صیغه مجرد از معنی تکثیر استعمال شده باشد چنانچه افعل تفضیل گاهی مجرد از
معنی تفضیل استعمال میشود و بنابراین معنی واضح است و آیه دلالت دارد بر آنکه عذاب بدون استحقاق ظلم است از خداوند و
اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 183
اشاره
الَّذِینَ قالُوا إِن اللّهَ عَهِدَ إِلَینا أَلاّ نُؤمِنَ لِرَسُول حَتّی یَأتِیَنا بِقُربان تَأکُلُه النّارُ قُل قَد جاءَکُم رُسُل مِن قَبلِی بِالبَیِّنات وَ بِالَّذِي قُلتُم فَلِمَ
249- قَتَلتُمُوهُم إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 183 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنانکه گفتند همانا خدا عهد نموده است با ما که ایمان نیاوریم به پیغمبري تا آنکه بیاورد براي ما قربانیاي که بسوزاند آنرا آتش
بگو بتحقیق آمدند شما را پیغمبرانی پیش از من با معجزات و با آنچه گفتید پس چرا کشتید ایشان را اگر هستید راستگویان.
تفسیر
. جماعت یهود که در آیه لقد سمع اللّه آن یاوه سرائی را نموده بودند نغمه دیگري آغاز کردند و آن اینکه بود که گفتند خداوند
در توریۀ امر و وصیت فرموده است بما که ایمان نیاوریم بکسیکه مدعی نبوت باشد مگر آنکه معجزه مخصوص به انبیاء بنی اسرائیل
را داشته باشد و آن معجزه آنستکه چون مردم پیشکشیهاي خودشان را براي تقرب بخداوند نزد او حاضر نمودند خواه ذبیحه باشد
خواه غیر آن دعا کند و آتش از آسمان بیاید و قربانی کسی را که قبول شده است بسوزاند اگر چنین معجزه براي ما بنمائید ما ایمان
میآوریم و چون اینکه مطلب از مفتریات آنها بود و آن معجزه با سایر معجزات باهرات که از پیغمبر اکرم ظاهر شده بود و آنها دیده
بودند در اثبات نبوت فرقی نداشت بلکه بعضی از آنها بمراتب اعظم بود و آنها ایمان نیاورده بودند معلوم بود که غرض آنها تعنّت
و عناد و لجاج است و اجابت اینکه قبیل ملتمسات لازم نیست بلکه بعضی از اوقات موجب مزید اینکه صفات خبیثه در تقاضا
صفحه 505 از 522
کنندگان میشود لذا خداوند جواب الزامی بآنها داد و فرمود بگو اگر راست میگوئید چرا پیغمبرانی را که پیش از من آمدند و سایر
معجزات و اینکه معجزه را بعقیده خودتان نمودند کشتید مانند حضرت زکریا و فرزندش حضرت یحیی در کافی از حضرت صادق
[ع] روایت نموده که بین قائلین اینکه کلام و قاتلین انبیاء پانصد سال فاصله بود ولی خداوند [ صفحه 543 ] الزام فرمود اینها را بقتل
صادر از آنها براي رضاي اینها بعمل آنها و باین مضمون عیاشی روایات متعدده نقل نموده است و بنظر حقیر اینها همه از فروع یک
شجره خبیثه بودند و مخاطب اصل آن شجره است و اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 184
اشاره
117- فَإِن کَذَّبُوكَ فَقَد کُذِّبَ رُسُل مِن قَبلِکَ جاؤُ بِالبَیِّنات وَ الزُّبُرِ وَ الکِتاب المُنِیرِ [ 184 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس اگر تکذیب کنند تو را پس بتحقیق تکذیب کرده شدند پیغمبرانی پیش از تو که آوردند معجزات و کتب حکمت و کتاب نور
دهنده را.
تفسیر
. پس از اینکه مقالات فاسده و توقعات بیجا که موجب کدورت خاطر شریف نبوي بود خداوند آنحضرت را تسلی داده که اینکه
تکذیب اختصاص بتو ندارد و سایر انبیاء عظام و آباء گرام تو از قبیل نوح و ابراهیم و اسمعیل هم با تو همدرد بودند و آنها هم مبتلا
بتکذیب پدران اینها بودند و صبر نمودند با آنکه معجزات باهرات داشتند و کتب حکمت مشتمل بر مواعظ و زواجر آوردند و نیز
کتاب مشتمل بر شرایع و احکام آوردند که موجب هدایت و راهنمائی بود مانند موسی و عیسی که توریۀ و انجیل آوردند و زبر
جمع زبور است که اسم کتاب حضرت داود است و نیز صادق است بر کتب حکمت و وعظ و زجر و کتاب در لسان قرآن دستور
آسمانی است نسبت بتکالیف مردم لذا میبینیم در آیات غالبا با حکمت مترادف شده و با لزبر نیز قرائت شده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 185
اشاره
کُلُّ نَفس ذائِقَۀُ المَوت وَ إِنَّما تُوَفَّونَ أُجُورَکُم یَومَ القِیامَۀِ فَمَن زُحزِحَ عَن النّارِ وَ أُدخِلَ الجَنَّۀَ فَقَد فازَ وَ مَا الحَیاةُ الدُّنیا إِلاّ مَتاع الغُرُورِ
202- 185 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
هر نفسی چشنده است مرگ را و جز اینکه نیست که داده میشوید تمامی اجرهاي خودتان را روز قیامت پس آنکه دور کرده شد از
آتش و داخل شد در بهشت پس بتحقیق بمراد رسید و نیست زندگانی دنیا مگر مایه فریب.
صفحه 506 از 522
تفسیر
. ذکر موت بزرگترین موعظه است علاوه بر آنکه وعد است نسبت به مصدقین و وعید است نسبت به مکذبین و بعد از مرگ اول
رسیدن بجزاي عمل است از ثواب قبر و عذابش و عالم برزخ و صورش و قیامت کبري و بهشت و دوزخش و ذره از میزان استحقاق
کمتر اجر داده نمیشود و کاملا وفا میشود بجزاي اعمال [ صفحه 544 ] چه خیر باشد چه شر و روز قیام از قبور نصاب اجر کامل
میشود و عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که کسیکه کشته شود مرگرا نچشیده باید برگردد تا بچشد مرگ را و نیز از
آنحضرت روایت شده است که کسیکه کشته شده است زنده میشود تا بمیرد و کسیکه مرده است زنده میشود تا کشته شود بنظر
حقیر مراد اثبات رجعت است و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که فرمود اهل زمین میمیرند و یکنفر باقی نمیماند و
اهل آسمان میمیرند و یکنفر باقی نمیماند مگر ملک الموت و حمله عرش و جبرائیل و میکائیل پس جبرائیل در پیشگاه احدیت
حاضر و واقعه را اعلام مینماید با آنکه خدا اعلم است و امر میرسد بملک الموت که بجبرائیل و میکائیل بگو بمیرند حمله عرش
عرض میکنند اینکه دو ملک دو رسول و دو امین تواند میفرماید حکم کردم که هر کس جان دارد بمیرد پس ملک الموت در
پیشگاه احدیت حاضر میشود و عرض میکند کسی باقی نمانده جز من و حمله عرش با آنکه خداوند اعلم است و امر میرسد بحمله
عرش بگو بمیرند پس مراجعت میکند سر بزیر و محزون و عرض میکند کسی جز من باقی نمانده است با آنکه خدا اعلم است پس
باو امر میرسد که بمیر و میمیرد پس خداوند زمین را بدست راست و آسمانها را بدست راست دیگر میگیرد و میفرماید کجایند
آنانکه از براي من شریک ثابت نمودند و با وجود من خداي دیگري قائل بودند حقیر عرض میکنم خدا دست چپ ندارد هر دو
دست خدا راست است پس کسیکه باو وعده نجات از آتش دوزخ داده شده و بنعیم جنت فائز شده است پس بتحقیق نائل شده
است بفوز عظیم و نجات یافته است از عذاب الیم و در مجالس از پیغمبر [ص] نقل نموده که خدا فرموده بعزت و جلال خودم قسم
یاد نمودم که هیچ بنده نباشد از بندگان من که دوست داشته باشد علی را مگر آنکه او را دور نمایم از آتش جهنم و هیچ بنده
نباشد از بندگان من که دشمن داشته باشد علی را مگر آنکه دشمن داشته باشم او را و داخل نمایم او را در آتش و بئس المصیر و
در کافی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که خوبان شما اسخیا هستند و بدان شما بخیلانند و خلوص ایمان بخوبی با برادران دینی
و سعی در حوائج آنها است و هر کس با برادران دینی خود خوبی کند خداوند او را دوست دارد و بینی شیطان را بخاك مالیده و
دور میشود از آتش جهنم و داخل میشود در [ صفحه 545 ] بهشت و زخارف دنیوي و فضولات زندگی نیست مگر مانند متاعیکه
شخص گول ظاهر آنرا میخورد و میخرد و بعد پشیمان میشود چون اگر از حرام بدست آمده باشد بواسطه آن در قیامت میبیند
مستحق عقوبت شده و آنهم از دست رفته و اگر از حلال باشد میبیند اگر قناعت کرده بود و در راه خدا انفاق نموده بود بهتر بود و
در دنیا هم تا بدست نیاورده بود خیال میکرد خیلی مهم است وقتی بآن رسید میبیند چیزي نبود و غرور یا مصدر است بمعنی اسم
فاعل یا جمع غارّ است و اضافه بیانیه است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 186
اشاره
لَتُبلَوُن فِی أَموالِکُم وَ أَنفُسِکُم وَ لَتَسمَعُن مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم وَ مِنَ الَّذِینَ أَشرَکُوا أَذيً کَثِیراً وَ إِن تَصبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ
233- ذلِکَ مِن عَزم الأُمُورِ [ 186 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 507 از 522
و هر آینه آزموده میشوید در مالهاتان و جانهاتان و هر آینه خواهید شنید از آنانکه داده شدند کتاب را پیش از شما و از آنانکه
شرك آوردند ناگوار بسیار و اگر صبر کنید و بپرهیزید پس همانا اینکه از خوبترین کارها است.
تفسیر
. دو امتحان بزرگ الهی یکی راجع باموال است که مورد هر گونه آفات میشود و باید بنده صبر کند و راضی برضاي خدا باشد و از
اداء صدقات واجبه بلکه مستحبه مضایقه ننماید دیگر راجع بنفوس است که باید در راه خدا جهاد کند و از قتل و اسیري و جراحت
و مرض و تعب نترسد و در علل از حضرت رضا [ع] نقل نموده که امتحان در اموال باخراج زکوة مال است و در أنفس بتوطین
نفس بر صبر است و آنچه مؤمنین از کفار اهل کتاب و مشرکین به بینند و بشنوند از ایذاء و ناملایمات از قبیل هجو پیغمبر [ص] و
استهزاء بآنسرور و سایر مسلمین و طعن در دین و مذهب و غیر اینها اگر صبر کنند و تقوي را شعار نمایند از کارهاي خوبی است
که باید عزم ثابت بر آن نمود و خداوند قبل از صدور ناملایمات از کفار مسلمین را مطلع فرمود تا توطین نفس بر صبر و تقوي
نمایند و در موقع ابتلاء خیلی ناگوار بر آنها نباشد و بتوانند خوب از امتحان جانی و مالی و دیدنی و شنیدنی بیرون بیایند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 187
اشاره
[ وَ إِذ أَخَ ذَ اللّه مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّه لِلنّاس وَ لا تَکتُمُونَه فَنَبَذُوه وَراءَ ظُهُورِهِم وَ اشتَرَوا بِه ثَمَناً قَلِیلًا فَبِئسَ ما یَشتَرُونَ [ 187
204- -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه گرفت خدا پیمان آنان را که داده شدند کتابرا که هر آینه بیان کنید آنرا براي مردم و کتمان نکنید آنرا پس انداختند
[ آنرا پس پشت هاشان و خریدند بآن بهاي اندك را پس بد است آنچه خریداري مینمایند . [ صفحه 546
تفسیر
و یاد بیار اي پیغمبر وقتی را که خداوند گرفت از یهود و نصاري بتوسط انبیاء عظام پیمان محکمی را نسبت به صفات و علائم
خاصه تو که چون چنین شخصی مبعوث به نبوت شود باید کما هو حقه بیان نمائید علائم و اوصافرا و تغییر و تبدیلی در آن ندهید
چنانچه قمی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که میثاق از اهل کتاب در باره محمّد [ص] گرفته شد پس مراعات آن میثاق را
ننمودند و آن عهد را پشت سر انداختند و اینکه کنایه از آنست که توجهی بآن نگردند چنانچه نصب العین و رو برو قرار دادن
کنایه از متوجه بودن بچیزي است و مبادله نمودند آنرا بحطام دنیوي و منافع موقتی که از ریاست چند روزه خودشان میبردند چون
کتمان کنندگان نوعا احبار و رهبانان یهود و نصاري بودند که عالم بآن اوصاف بودند پس بد معاوضه کردند متاع کاسد فاسد دنیا
را با بهشت عنبر سرشت و عهد الهی را با عذاب ابدي و در مجمع از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که خداوند جهال را بیاد گرفتن
تکلیف نمیفرماید مگر وقتی که علما را تکلیف فرموده باشد بیاد دادن و لیبیننه و لا یکتمونه بصیغه جمع مغایب در هر دو قرائت
شده است و بنابراین معنی اسهل است.
صفحه 508 از 522
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 188
اشاره
لا تَحسَبَن الَّذِینَ یَفرَحُونَ بِما أَتَوا وَ یُحِبُّونَ أَن یُحمَدُوا بِما لَم یَفعَلُوا فَلا تَحسَبَنَّهُم بِمَفازَةٍ مِنَ العَذاب وَ لَهُم عَذاب أَلِیم [ 188 ] -قرآن-
179-1
ترجمه
مپندار البته آنکسانیکه شاد میشوند بآنچه آوردند و دوست میدارند که ستوده شوند بچیزیکه بجا نیاوردند پس مپندار البته ایشان را
در محل نجات از عذاب و از براي ایشان است عذابی دردناك.
تفسیر
. مپندار اي پیغمبر که کسانیکه اوصاف تو را تغییر دادند و بمردم اظهار نمودند و خوشنود شدند از اینکه عمل خودشان که توانستند
چنین تدلیس و تحریفی نمایند و نیز آنانکه در عبادات ریا نمودند و خوشوقت شدند که مردم را فریب دادند و کسانیکه دوست
دارند که ستایش کنند مردم آنها را براي عملی که بجا نیاوردند مانند وفاي بعهد الهی و اظهار حق و عبادات مقرون باخلاص و هر
کار خیري پس گمان مکن تو البته آنها را که در امانگاه و موضع نجات و رستگاریند از عذاب الهی بلکه براي کفر و تدلیس و ریا
و خلف عهد و کتمان حق و دروغ و ترك عبادت در عذاب الیم جهنم میباشند و قمی از حضرت باقر [ع] نقل نموده که مپندار آنها
را که دورند از عذاب و جمله لا تحسبنهم براي تاکید و قوت ربط است و بصیغه مغایب در [ صفحه 547 ] اینموضع و صدر آیه نیز
قرائت شده است یعنی نباید بپندارند آنها خودشان را در امان از عذاب و محتمل است مراد از عذاب اول دنیوي باشد و مراد از
عذاب دوم اخروي و بنظر حقیر تکرار عذاب براي اشاره بآنستکه علاوه بر آنکه عملشان موجب نجات از عذاب نیست موجب
دخول در نار است و موصول اول اشاره باهل عجب مقارن با عمل و موصول دوم اشاره باهل ریا و سمعه است که عمل براي رضاي
خدا از آنها سر نزده و مایلند که مردم مدح کنند آنها را بآنکه عمل براي خوشنودي خدا نمودهاند و اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 189
اشاره
87- وَ لِلّه مُلک السَّماوات وَ الَأرض وَ اللّه عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 189 ] -قرآن- 1
ترجمه
و مر خدا را است پادشاهی آسمانها و زمین و خدا بر هر چیزي توانا است.
تفسیر
صفحه 509 از 522
. سلطنت حقه حقیقیه تامۀ استقلالیه در تمام عوالم وجود از آن حق است و هیچذره از ذرات در تمام آسمانها و زمین از تحت نفوذ
و قدرت و سلطنت الهی خارج نیست و هر سلطنت و قدرت و نفوذي مقهور اراده و قدرت ازلیه است پس نباید هیچ امري را بر
رضاي او ترجیح داد و رضاي احدي را با غضب او مبادله نمود او است مالک از مه امور و معذب عصاة در روز نشور.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 190
اشاره
115- إِن فِی خَلق السَّماوات وَ الَأرض وَ اختِلاف اللَّیل وَ النَّهارِ لَآیات لِأُولِی الَألباب [ 190 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز هر آینه نشانهها است از براي صاحبان خردها.
تفسیر
. صاحب خردان روشن ضمیر بر هر ذره از ذرات ممکنات که نظر نمایند قبل از آن و با آن و بعد از آن حق را مشاهده مینمایند و
از حقیقت وجود بهر موجودي پی میبرند و از اینکه مرتبه که تنزل نمایند از وجود مصنوع بوجود صانع استدلال میکنند و هر قدر
صنعت اکمل باشد دلیل بر کمال صانع است. برگ درختان سبز در نظر هوشیار || هر ورقی دفتریست معرفت کردگار چه رسد
بگردش فلک و تولید شبانه روز و تابش آفتاب و ماه و ستارگان و پرورش نباتات و وزیدن باد و رسیدن باران و دمیدن گیاه و بهره
برداري ما که تمام اینها دلالت دارد بر آنکه یک مدبّر کامل در تمام اجزاء اینکه کارخانه با عظمت حکمفرما [ صفحه 548 ] است
که باید تمام اینکه اجزاء دست بهم داده کار کنند و ما استفاده نمائیم و بکمال لایق خود برسیم. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در
کارند || تا تو نانی بکف آري و بغفلت نخوري همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار || شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبري و
بهترین وسیله از براي معرفت خدا و علم و حکمت و قدرت و عظمت و وحدانیت او مراجعه بهمین کتاب آفاق است و بعد از آن
کتاب انفس است و الحق کتاب توحید مفضل در اینکه باب بینظیر است و عامه مردم را از اینکه راه میتوان خدا شناس نمود لذا از
پیغمبر [ص] روایت شده است که واي بحال کسیکه اینکه آیه را تلاوت کند و تفکر در آن ننماید هر گیاهیکه از زمین روید||
وحده لا شریک له گوید عالم متغیر است و هر متغیري حادث است پس عالم حادث است و محتاج بمؤثر و نظام احسن دلیل بر
وجود احسن الخالقین است یک ساعت تفکر در اینکه آیه بهتر از عبادت هفتاد سال است البته با وجود عقل سلیم از شوائب اوهام
بمقصود نائل خواهی شد انشاء اللّه تعالی.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 191
اشاره
الَّذِینَ یَذکُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِم وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلق السَّماوات وَ الَأرض رَبَّنا ما خَلَقتَ هذا باطِلًا سُبحانَکَ فَقِنا عَذابَ
199- النّارِ [ 191 ] -قرآن- 1
صفحه 510 از 522
ترجمه
آنانکه یاد میکنند خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلو آرامیده و اندیشه مینمایند در آفرینش آسمانها و زمین پروردگار ما نیافریدي
اینکه را باطل منزهی تو از هر عیب پس نگاهدار ما را از عذاب آتش.
تفسیر
. یاد خدا در هر حال خوب است مکان و زمان و هیئت شخص که ایستاده باشد یا نشسته یا سایر هیئات مدخلیت در اصل حسن آن
ندارد بلی ممکن است موجب مزید حسن شود بعضی از ازمنه و امکنه و هیئات باعتبار فضیلت و شرافت و مشقت آن از پیغمبر [ص]
روایت شده که کسیکه دوست دارد گردش کند و متنعم شود در باغهاي بهشت پس باید زیاد ذکر خدا نماید و در کافی از
حضرت صادق [ع] روایت نموده است که کسیکه زیاد ذکر خدا نماید خدا او را دوست دارد و عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت
نموده در اینکه آیه که شخص سالم نماز را ایستاده و نشسته بجا میآورد [ صفحه 549 ] و مریض نشسته و کسیکه ضعفش زیاده از
حد نشستن باشد به پهلو میخوابد و نماز می- گذارد و در امالی و عیاشی از آنحضرت نقل نموده که همیشه مؤمن نماز گذار است
مادامیکه در ذکر خدا باشد چه ایستاده باشد چه نشسته چه بپهلو آرمیده و آنکه اینکه آیه را تلاوت فرمود و نیز خوب است تفکر در
مخلوقات الهی و عبرت گرفتن از آنها در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که افضل عبادات همواره اندیشه نمودن در خدا
و در قدرت او است و از حضرت رضا [ع] روایت شده است که عبادت بزیادي نماز و روزه نیست همانا عبادت تفکر در امر خدا
است و از پیغمبر [ص] روایت شده است که یک ساعت فکر نمودن بهتر است از یک شب نماز گذاردن و در روایت دیگر ترجیح
داده شده است بر عبادت یک سال و در روایتی هم تفضیل داده شده است بر عبادت شصت سال و اینکه اختلاف بر حسب اختلاف
مراتب فکر و درجات فکر کنندگان و انواع موارد فکر است و از پیغمبر [ص] روایت شده است که تفکر نمائید در خلق و تفکر
نکنید در خالق حقیر عرض میکنم چون معرفت بکنه ذات احدیت براي بشر ممکن نیست و آنچه در خاطر خطور کند مخلوق است
و خالق نیست اینکه فکر فایده ندارد و بسا میشود که موجب حیرت و ضلالت هم بشود لذا نهی شده است ولی تفکر در اسرار
خلقت و حکم و مصالح آن و نظام احسن موجودات موجب تصدیق به وجود صانع قدیر حکیم است لذا امر شده است بتفکر تا
موجب ازدیاد معرفت و اذعان و اعتبار شود و کسیکه در اینکه وادي بیپایان وارد شود میبیند که هیچ ذره از ذرات موجودات
عبث و خالی از حکمت خلق نشده است چه رسد بانسان که اشرف و اکمل موجودات است و میفهمد که براي نیل بکمال لایق
خود بدنیا آمده است و پس از وصول بآن از دنیا میرود و هر چه تحصیل نموده با او خواهد بود و بالفطره میگوید پروردگارا
نیافریدي خلق را باطل و ضایع و بدون حکمت و مصلحت و چون توئی منزه و مبري است از هر عیب و نقص و فتور و هر کار لغو و
عبث و بیفائده پس حفظ فرما ما را از عذاب آتش جهنم چون اگر بهشت و دوزخی نباشد لازم آید عبث بودن خلق و تکلیف و در
اینکه آیه شریفه نظم بدیعی مراعات شده است که فرموده در ابتداء یاد خدا مینمایند و پس از آن تفکر در خلق آسمانهاي با عظمت
و آفتاب و ماه و سایر ستارگان میکنند و بعظمت خالق پی میبرند و نیز اندیشه در خلق زمین و [ صفحه 550 ] اصناف موجودات آن
میکنند و عالم کبیر را در وجود عالم صغیر که انسان است مشاهده مینمایند و بغرض خلقت پی میبرند و معرفت آنها کامل میشود
پس از آن اقرار بصفات ثبوتیه و سلبیه حق مینمائید و خضوع و خشیت براي آنها حاصل میشود و در نتیجه بحال تضرع و ابتهال از
خداوند درخواست توفیق و کمک براي اداء وظیفه عبودیت و امتثال اوامر الهی مینمایند که از عذاب ابدي محفوظ بمانند و اینها
همه مخصوص بصاحبان عقول سلیمه است ولی بیخردان عمري بغفلت و بیفکري میگذرانند و راه سعادت و نجات را پیدا نمیکنند
و عاقبت بوبال اعمال خودشان مبتلا خواهند شد و الحق نظم اینکه کلام هم مظهر نظام احسن است.
صفحه 511 از 522
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 192
اشاره
96- رَبَّنا إِنَّکَ مَن تُدخِل النّارَ فَقَد أَخزَیتَه وَ ما لِلظّالِمِینَ مِن أَنصارٍ [ 192 ] -قرآن- 1
ترجمه
پروردگار ما همانا تو کسی را که داخل میکنی در آتش پس بتحقیق خوار کرده او را و نیست مر ستمکاران را هیچ یاري کنندگان.
تفسیر
. خواري و مذلت و رسوائی و فضاحت وقتی براي اشخاصیکه تفکر در امر خلق و خالق ننمودهاند کامل و ظاهر میشود که داخل در
آتش جهنم شوند چون تا آنوقت خوابند وقتی بیدار شدند و خود را بآنحال مشاهده نمودند میفهمند چه سرمایه بزرگی را از دست
دادهاند و بچه وبال و مصیبتی گرفتار شدهاند که هیچ مفرّي ندارند و اینکه خفت و خواري الم و زحمتش براي آنها بیشتر از آتش
جهنم است و باین جهت در آیه متفرع بر دخول و نتیجه سوء آن قرار داده شده است. بدتر از همه آنکه اینکه بلائی است که
خودشان بسر خودشان آوردهاند و بواسطه ارتکاب معاصی و ترك نظر و فکر ظلم بنفس خودشان نمودهاند و خود کرده را تدبیر
نیست و کسی هم نیست که بتواند مستقلا یاري از آنها بنماید مگر بوسیله شفاعت آن هم باذن الهی و خصوصا اگر شیعه اثنی
عشري هم نباشند که دوازده امام و پیغمبر [ص] و حضرت زهرا علیها السلام از آنها شفاعت نمایند که در اینصورت یاورانی هم
ندارند که امید شفاعت از آنها داشته باشند چنانچه عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که نیست آنها را ائمه که بخوانند ایشان
را بنامهاي خودشان حقیر عرض میکنم امیدوارم ما کاري نکنیم که آن موقع نام آن بزرگواران از نظر ما محو شود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 193
اشاره
182- رَبَّنا إِنَّنا سَمِعنا مُنادِیاً یُنادِي لِلإِیمان أَن آمِنُوا بِرَبِّکُم فَآمَنّا رَبَّنا فَاغفِر لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّر عَنّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الَأبرارِ [ 193 ] -قرآن- 1
[ [ صفحه 551
ترجمه
پروردگار ما همانا ما شنیدیم ندا کننده را ندا میکرد براي ایمان که ایمان بیاورید بپروردگارتان پس ایمان آوردیم پروردگار ما پس
بیامرز براي ما گناهان ما را و محو کن از ما بديهاي ما را و بمیران ما را با نیکان
تفسیر
. منادي پیغمبر است که بقرآن از جانب خداوند دعوت بایمان مینماید و ذنوب معاصی کبیره است که خداوند وعده عقاب بر آنها
صفحه 512 از 522
داده است و یا در روایات معتبره تصریح بکبیره بودن آن شده است و نیز اصرار بر صغائر است که در ضمن آیه شریفه و الّذین اذا
فعلوا فاحشۀ بیان شد و غیر از اینها سیئات میباشد که اجتناب از کبائر مکفر و موجب عفو از آنها است انشاء اللّه تعالی و آنمعاصی
صغیره بشمار میروند و مراد از مردن با نیکان محشور شدن با آنها و مصاحب و هم درجه بودن با ایشان است در بهشت عنبر سرشت
که توفیقی برتر از آن نمیباشد و محتمل است مراد از سیئات همان ذنوب باشد و تعدد عنوان براي اشاره بآن باشد که ذنوب
سیئاتست و باید از آنها اجتناب نمود و براي تأکید اقرار بگناه و تضرع و خضوع در مقام مسئلت ذکر شده است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 194
اشاره
114- رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدتَنا عَلی رُسُلِکَ وَ لا تُخزِنا یَومَ القِیامَۀِ إِنَّکَ لا تُخلِف المِیعادَ [ 194 ] -قرآن- 1
ترجمه
پروردگار ما و بده ما را آنچه را وعده دادي ما را بتوسط پیغمبر آنت و خوار مکن ما را روز قیامت همانا تو تخلف نمیفرمائی وعده
را
تفسیر
. طلب وفا است از خدا بوعده خود که بر لسان انبیا جاري شده نسبت به اعمال خیر بندگان و یا طلب وفا است از خدا بوعده خود بر
تصدیق انبیاء و طلب حفظ است از خدا نسبت بارتکاب اعمالی که موجب خسران و خواري و شرمساري در روز قیامت شود و چون
از طلب وفاي بوعد ممکن است توهم شود امکان تخلف از وعد و اینکه احتمال در ساحت مقدس ربوبی راه ندارد براي دفع آن
تصریح شده بآنکه خداوند خلف وعده نمیفرماید بلکه بر ایمان و اعمال خیریه جزاي خیر عنایت میفرماید در دنیا و آخرت و دعاي
مؤمنین را با شرایط آن اجابت میفرماید و تکرار کلمه ربنا در اینکه آیات براي تأکید و مبالغه در تضرع و ابتهال و دلالت بر
استقلال مطالب و علو مسائل است و دعا چون توجه است از بنده بمولی عقلا محبوب بلکه وظیفه عبد است و شرعا مأمور به است و
نیز دلالت بر خضوع و مسکنت از بنده نسبت [ صفحه 552 ] بمولی دارد خواه از اموري باشد که لازم الاجابه باشد مانند طلب انجاز
وعد یا اجابت دعا یا ترحم بر اهل استحقاق خواه نباشد مانند سایر مسئولات علاوه بر آنکه شخص هر قدر مواظب اعمال خود باشد
باز احتمال خلل و قصور و تقصیر در مقام امتثال می دهد لذا نمیتواند اتکال بعمل پیدا کند بلکه باید مستظهر بفضل و احسان الهی
باشد و نیز احتمال سلب توفیق و سوء عاقبت از براي هر کس میرود لذا طلب انجاز وعد از خداوند در حکم طلب توفیق بر طاعت و
ثبات در ایمان است و بنظر حقیر نکته مهم تکرار آنستکه خداوند میخواهد به بندگان تعلیم فرماید که اگر آنها پنج مرتبه پی در پی
خدا را بخوانند بعد از ذکر و فکر و تسبیح و تقدیس مناسب است در تمام دفعات بفکر آخرت باشند و حاجت اخروي را طلب
نمایند چونکه امور دنیوي خوب و بد آن آنقدر و قابلیت را ندارد که شخص اهتمام بآن داشته باشد اگرچه تمام حوائج را باید از
خداوند مسئلت نمود لکن همت را باید عالی نمود و از عالی طلب عالی کرد و در مجمع از پیغمبر [ص] روایت نموده است که واي
بحال کسیکه اینکه آیات را بزبان جاري کند و تأمل در آنها ننماید و نیز از ائمه معصومین علیهم- السلام نقل نموده که امر
فرمودهاند بقرائت اینکه پنج آیه که اول آنها ان فی خلق- السموات و الارض است وقت بر خواستن براي نماز شب و در وقت
صفحه 513 از 522
خوابیدن و بعد از نماز صبح و نیز روایت شده که کسیکه محزون کند او را امري پس پنج مرتبه بگوید ربنا خداوند نجات میدهد او
را از آنچه بترسد و بنظر حقیر اشاره به تلاوت اینکه آیات است.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 195
اشاره
فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم أَنِّی لا أُضِ یع عَمَلَ عامِل مِنکُم مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی بَعضُ کُم مِن بَعض فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخرِجُوا مِن دِیارِهِم وَ أُوذُوا
فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَن عَنهُم سَیِّئاتِهِم وَ لَأُدخِلَنَّهُم جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ ثَواباً مِن عِندِ اللّه وَ اللّه عِندَه حُسن الثَّوابِ
388- 195 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
پس اجابت کرد مر ایشان را پروردگارشان که من ضایع نمیکنم کار کار کننده از شما را از مرد و زن بعض شما از بعضی هستند
پس آنانکه مهاجرت نمودند و بیرون شدند از دیارشان و اذیت شدند در راه من و جهاد کردند و کشته شدند هر آینه محو میکنم
البته از آنها گناهانشان را و هر آینه داخل میکنم آنها را در بهشتهائیکه میرود از کنار آنها نهرها بپاداش از نزد خدا و خدا نزد او
است [ صفحه 553 ] نیکوئی پاداش.
تفسیر
. خداوند دعاي صاحبان علم و معرفت را بعد از ذکر و فکر و تنزیه و تسبیح و تقدیس و توجه و خطاب با سوز و گداز پنج مرتبه و
تضرع و سؤال مغفرت و جنت مستجاب فرمود چون شرایط داعی و دعا موجود بود و آداب آن مراعات شد و براي مزید اطمینان
آنها تصریح فرمود که خداوند هیچ عمل عمل کننده را ضایع و باطل نمیفرماید خواه مرد باشد خواه زن روایت شده که ام سلمه
بحضرت رسول [ص] عرض کرد بعد از هجرت چرا از زنها ذکري در قرآن نشده است اینکه آیه نازل شد و مرد از زن تولد میشود
و زن از مرد تولید میشود و بعضی از مردم از نسل بعض دیگرند و همه از یک اصل بوجود آمدهاند بنی آدم اعضاء یکدیگرند||
که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوي بدرد آورد روزگار || دیگر عضوها را نماند قرار و نسبت فضل و عدل و احسان الهی
بهمه یکسان است تفاوت در نسبت آنها از حیث تفاوت در مرتبه علم و تقوي است و مزیت بحسب است نه نسب علاوه بر آنکه
اهل ایمان همه از یک طینت پاك خلق شدهاند و مانند یک نفس شریفند و متفق در دین و رأي و طاعت و عبادتند پس هیچ
اقتضائی موجود نیست که اعمال بعضی مقبول و بعضی مردود شود مگر آنکه خللی در آداب و شرائط اعمال از آنها روي داده باشد
پس کسانیکه براي نصرت دین از اوطان و عشایر خود دست کشیدند و بملازمت رکاب حضرت ختمی مرتبت مهاجرت نمودند و
از خوف تعرض کفار بجان و مال و عرض آنها ناچار شدند که از خانهها و علایق خود صرف نظر نمایند و از مکه بیرون روند و
چه آزار و اذیتها که از کفار بآنها رسید و در راه خدا و مرضات پیغمبر [ص] تحمل نمودند و اینها همه براي آن بود که ایمان
بخدا و پیغمبر [ص] آورده بودند و الا کسی با آنها عداوت شخصی نداشت و علاوه بر همه در راه اسلام جانبازي نمودند و با کفار
جهاد کردند و بدرجه شهادت رسیدند اینکه چنین اشخاص استحقاق و لیاقت پیدا کردند که خداوند با تأکید بفرماید از گناهان
آنها میگذرم و نعیم ابدي را که بهترین پاداشها است و نزد من است بآنها از قبل خود بپاداش میدهم و تکرار ثواب و بیان نسبت
صفحه 514 از 522
بخداوند براي افاده کمال تشریف نسبت و تعظیم نعمت است و در امالی وارد است که [ صفحه 554 ] امیر المؤمنین [ع] چون بعد از
پیغمبر [ص] از مدینه هجرت فرمود که ملحق بآنحضرت شود با جمعی از کفار قریش مدافعه و غلبه فرمود و همراه او حضرت فاطمه
زهراء علیها السلام و حضرت فاطمه بنت اسد و فاطمه بنت زبیر بودند و با کمال جرأت و جلادت طی منازل و قطع مراحل
مینمودند و در منزل اول جمعی از ضعفاء مؤمنین و ام ایمن بآنها ملحق شدند و در تمام منازل ذکر خداوند را در حال ایستاده و
نشسته و خوابیده مینمودند و در نماز واجب بحضرت امیر المؤمنین [ع] اقتدا میکردند تا وارد مدینه شدند و پیش از ورود آنها آیه
الَّذِینَ یَذکُرُونَ اللّهَ قِیاماً تا اینکه آیه نازل شد پس مراد از ذکر علی [ع] و مراد از انثی فواطم است که علی از فاطمه یا از فواطم است
و آنها از او هستند و قمی فرموده مراد از مهاجرین در اینکه آیه شریفه امیر المؤمنین [ع] و سلمان است و أبو ذر که از مدینه اخراج
شد و عمار است که در راه خدا اذیتها دیدند فیض ره فرموده و شامل میشود اینکه آیات هر کس را موصوف باین صفات باشد
حقیر عرض میکنم ولی افراد کملین همان کسانند که بیان فرمودند که اوضح مصادیق آیهاند و آیات در شأن آنها نازل شده است.
613- -قرآن- 575
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 196
اشاره
67- لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّب الَّذِینَ کَفَرُوا فِی البِلادِ [ 196 ] -قرآن- 1
ترجمه
نباید فریب دهد البته ترا رفت و آمد آنانکه کافر شدند در شهرها
تفسیر
. پس از ورود پیغمبر [ص] بمدینه و ملحق شدن مهاجرین بآنحضرت بتدریج و تشکیل سلطنت اسلامی مسلمین بضیق معیشت و
عسرت شدیدي مبتلا شدند چون از خوف کفار جرئت مسافرت براي کسب و تجارت نداشتند و وسائل زراعت و فلاحتهم براي
آنها مهیا نبود ولی کفار در کمال آزادي و رفاهیت عیش اشتغال بامور مزبوره داشتند و اینکه معنی بطبع مسلمین گران آمد و
روایت شده است که بعضی از آنها گفتند دشمنان خدا در ناز و نعمتند و ما در گرسنگی و عسرت و اینکه آیه و آیه بعد نازل شد
که اگرچه بر حسب ظاهر خطاب به پیغمبر است ولی مراد امتند چون ساحت مقدس آن حضرت اجل از آنست که اعتنائی بدنیاي
دنی و ما فیها داشته باشد و خاطره بغیر حق برایش روي دهد و ممکن است خطاب متوجه بهر کسی باشد که چنین خاطره براي او
روي داده و بنظر حقیر با آنکه اینکه قبیل خطابات متعارف قرآن است براي اشاره بهمدردي پیغمبر [ص] با آنها و مزید سکونت
آنحضرت مخصوص [ صفحه 555 ] بخطاب شده که سایرین از سیره او سرمشق بگیرند و چنین خیالی بخود راه ندهند که شاید کفار
نزد خداوند محبوبتر از مسلمین باشند که آنها را در نعمت و رفاهیت و اینها را در ضیق و عسرت قرار داده است و بدانند که دنیا
قابل دوستان خدا نیست و خداوند نعمت دائم براي دوستان خود تهیه نموده و میخواهد آنها در دنیا مبتلا بزحمت باشند تا باستحقاق
و لیاقت فائز به نعیم جاودان شوند و اینکه خود تسلی خاطري است براي آنها که سید کائنات هم با آنها در اینکه شداید شریک
است و آنها هم با آن حضرت در درجات آخرت و بهشت عنبر سرشت.
صفحه 515 از 522
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 197
اشاره
69- مَتاع قَلِیل ثُم مَأواهُم جَهَنَّم وَ بِئسَ المِهادُ [ 197 ] -قرآن- 1
ترجمه
برخورداري اندکی است پس جاي ایشان دوزخ است و آن بد آرامگاهی است
تفسیر
. در حدیث نبوي است که حال نعیم دنیا نسبت بآخرت مانند کسی است که سر انگشت خود را بآب دریا تر نماید و از آن
برخوردار شود دنیی آنقدر ندا در که بر او رشک برند || یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند اینکه سرائی است که البته خلل
خواهد یافت || خنک آنقوم که در بند سراي دیگرند .
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 198
اشاره
- لکِن الَّذِینَ اتَّقَوا رَبَّهُم لَهُم جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها نُزُلًا مِن عِندِ اللّه وَ ما عِندَ اللّه خَیرٌ لِلأَبرارِ [ 198 ] -قرآن- 1
171
ترجمه
ولی آنانکه ترسیدند از پروردگارشان از براي ایشان بهشتهائی است که میرود از کنار آنها نهرها جاویدانیانند در آنها تشریفات
مهمانی اي است از نزد خدا و آنچه نزد خدا است بهتر است براي نیکان
تفسیر
. نهرها در زیر قصرها یا کنار درختان جاري است از آب صافی و شیر و شربت و شراب و تشریفات مهمانی خداوند بقدري است
که نچشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بخاطر احدي خطور کرده و باز مقام رضوان و قرب الهی و سایه عرش براي نیکان بهتر
است از بهشت و تمام نعم آن و بهتري بهشت و نعم آن از حیث مقدار و کیفیت و خلوص لذت و دوام مدت از دنیا و ما فیها و خود
سري چند روزه در آن محتاج به بیان نیست لذا تمام عقلاء و بزرگان دنیا در مقام تعارض آخرت را بر دنیا ترجیح دادهاند بلکه از
دنیا زیاده از قدري که موجب نیل بمقامات اخروي [ صفحه 556 ] باشد اختیار ننمودند و نظر استقلالی بدنیا و ما فیها نداشتند نظر
آنانکه نکردند بدین مشتی خاك || الحق انصاف توان داد که صاحب نظرند .
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 199
صفحه 516 از 522
اشاره
وَ إِن مِن أَهل الکِتاب لَمَن یُؤمِن بِاللّه وَ ما أُنزِلَ إِلَیکُم وَ ما أُنزِلَ إِلَیهِم خاشِعِینَ لِلّه لا یَشتَرُونَ بِآیات اللّه ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لَهُم أَجرُهُم
258- عِندَ رَبِّهِم إِن اللّهَ سَرِیع الحِساب [ 199 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همانا از اهل کتاب هر آینه کسی است که میگرود بخدا و آنچه فرستاده شد بشما و آنچه فرستاده شد بایشان خشوع دارندگان از
براي خدا مبادله نمیکنند بآیتهاي خدا بهاي اندك را آنگروه مر ایشان را است مزدشان نزد پروردگارشان همانا خداوند زود
حساب است
تفسیر
. در منهج از جابر و قتاده و إبن عباس روایت نموده که چون نجاشی که پادشاه حبشه بود وفات نمود پیغمبر [ص] اصحاب را براي
نماز بر او احضار فرمود و در بقیع خداوند حجابها را از برابر چشم آن حضرت برداشت و جنازه او را مشاهده فرمود منافقان گفتند
پیغمبر [ص] نماز میگذارد بر کسیکه از ترسایان حبشه است و هرگز او را ندیده با آنکه او در خفیه ایمان آورده بود لذا اینکه آیه
نازل شد و مراد از ما انزل الیکم قرآن است و از ما انزل الیهم توریۀ و انجیل و خاشعین حال است از اهل کتاب و خشوع فروتنی
نیست که موجب آن ترس باشد و اثر آن در قلب و چشم و صوت ظاهر شود بخلاف خضوع که اثر آن در بدن ظاهر میشود و مراد
از ثمن قلیل رسوم و ریاست معدود محدود و سایر زخارف دنیاي دنی است که احبار و رهبانان یهود و نصاري دل خودشان را بآنها
خوش نموده بودند و براي بدست آوردن و از دست ندادن آنها در کتاب آسمانی خودشان تحریف مینمودند و تغییر میدادند و در
آیات سابقه مکرر باین معنی اشاره شده است باستثناي بعضی که مخالف با هوا و مطیع امر مولی بودند و کتمان حق نمیکردند و
حق را بر دنیا و ما فیها ترجیح میدادند که خداوند وعده فرموده اجر آنها را دو مرتبه عطا فرماید آنجا که فرموده اولئک یؤتون
اجرهم مرتین حقیر عرض میکنم انصاف آنستکه ایمان آنها هم دو برابر ایمان سایرین ارزش داشته چون اقبال آنها باسلام موجب
اقبال اهل ملتشان باسلام و ادبار آنها موجب ادبار سایرین بوده بعلاوه قبول اسلام آنها موجب زوال تمام حیثیات دنیوي ایشان بوده
مانند عبد اللّه سلام که از علماء بزرگ یهود بود و [ صفحه 557 ] سلامت نفس او موجب قبول اسلام شد و فضیلت اخلاقی او بر
ارباب خرد مسلم است و خداوند زود حساب است چون بجزئی و کلی اعمال عباد علم دارد و قدر و قیمت و میزان جزاء آنها را
میداند و هر چه بخواهد مرحمت فرماید موجود دارد و انتظار چیزي را ندارد و کرم نامتناهی دارد لذا در آن واحد بحساب تمام
خلایق میرسد و جزاي همه را عنایت میفرماید و شاید نکته تعبیر بسرعت حساب در اینکه مقام اشاره بعرض حقیر باشد که خداوند
فرموده حساب کار در دست ما هست ما میدانیم اینکه قبیل اشخاص چقدر نفس کشی و حق شناسی نمودهاند و اسلام اینها با
سایرین چقدر تفاوت دارد و اللّه اعلم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 200
اشاره
113- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 200 ] -قرآن- 1
صفحه 517 از 522
ترجمه
اي کسانیکه گرویدید صبر نمائید و هم صبري کنید و آماده باشید و بترسید از خدا باشد که شما رستگار شوید
تفسیر
. در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که صبر کنید بر فرایض و هم صبري نمائید در مصائب و بستگی پیدا کنید با ائمه و
قمی از آنحضرت نقل نموده که صبر کنید بر مصائب و شکیبائی نمائید در فرائض و بستگی پیدا کنید با ائمه و عیاشی از آن
حضرت نقل نموده که صبر کنید از معاصی و شکیبائی نمائید در واجبات و در روایتی وارد است که صبر کنید بر دینتان و شکیبائی
نمائید با دشمنان خودتان که مخالف با شما هستند و محکم نمائید روابط خودتان را با امامتان و از حضرت باقر روایت شده است
که صبر نمائید بر تقیه و در معانی از حضرت صادق روایت نموده که صبر نمائید بر مصائب و هم صبري کنید با یکدیگر و ربط پیدا
کنید با کسی که اقتدا نمائید باو و در مجمع از امیر المؤمنین علیه السلام روایت نموده است که مراد از رابطوا انتظار نمازهاي موقته
است هر یک بعد از دیگري و باین مضمون از پیغمبر [ص] نیز نقل شده است و نیز در مجمع از حضرت باقر روایت نموده که مراد
آنستکه صبر نمائید بر مصائب و صبر کنید بر دشمن خودتان و آماده باشید براي جنگ با آنها و در برهان از آنحضرت نقل نموده
که فرمود مراد آنستکه صبر کنید بر واجبات و صبر نمائید بر دشمن خودتان و آماده باشید براي ظهور امامتان که انتظار دارید و بنظر
حقیر تمام اینکه روایات و اخبار دیگري که در اینکه مقام نقل شده است [ صفحه 558 ] از قبیل بیان مصداق است که بر حسب
اقتضاء مقامات بیان فرمودهاند و ظاهر آیه شریفه آنست که صبر نمائید بر فعل طاعات و ترك محرمات و ورود مصائب و جهاد با
اعداء و با یکدیگر کمک نمائید در صبر و شکیبائی و هم صبري کنید و جور یکدیگر را تحمل نمائید و آماده باشید براي اطاعت
امر امام بجهاد که لازمه آن معرفت باو است و نیز آماده باشید براي هر امر خیري چه نماز باشد چه فرج امام زمان چه امور دیگري
چون صبر مطلقا ممدوح است و مسلمین با یکدیگر باید در شدائد و مصائب شرکت داشته باشند و تهیه وسائل و اسباب براي اقدام
در هر امر خیري قبل از وقت عمل عقلا لازم است و خداوند در اینکه آیه شریفه بهر سه امر فرموده و حذف متعلق مفید عموم است
و اصل رباط بستن اسبان است بیکدیگر براي جنگ و استعمال میشود در آماده شدن براي هر امري خصوصا جهاد و صبر از
یکجانب و مصابره از دو جانب است و بترسید از خدا در آنچه امر نموده است شما را بآن و واجب کرده است بر شما چنانچه
عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده است که موجب رستگاري است در دنیا و آخرت انشاء اللّه تعالی و از مؤیدات بیان حقیر
آنستکه در بعضی از اخبار مفسره اینکه باب وارد است که رباط در صدر اسلام نبوده و ظاهرا اشاره است بآنکه معنی لغوي مراد
نیست بلکه مراد معنی کنائی است که مهیا شدن براي هر امر خیري است که فرد واضح آن معرفت امامی بعد از امامی و اداء نمازي
بعد از نمازي است و مصابره علاوه بر آنکه مؤکد معنی صبر است مفید معنی صبر نمودن افراد مسلمین با یکدیگر و در مقابل کفار
است و اینکه معنی علاوه بر آنکه با ظاهر آیه منطبق است وجه جمع بین اخبار مختلفه باب است و اللّه اعلم بحقائق الامور و و از
پیغمبر [ص] روایت شده است که هر کس سوره آل عمران را تلاوت نماید خداوند بهر آیه از آن امانی از پل جهنم باو مرحمت
میفرماید و نیز از آنحضرت مروي است که کسیکه سوره آل عمران را در روز جمعه قرائت نماید خدا و ملائکه بر او رحمت نازل
[ مینمایند تا آفتاب غروب نماید خداوند توفیق به همه کرامت فرماید انشاء اللّه تعالی [ صفحه 559
ترجمه مؤلف و مزایاي کتاب بقلم دانشمند تحریر آقاي میرزا یوسف ایروانی دامت برکاته]
صفحه 518 از 522
عالم جلیل آقاي حاج میرزا محمّد ثقفی فرزند ارجمند علامه شهیر الحاج میرزا ابو الفضل بن العلم المحقق الحاج میرزا ابو القاسم
الطهرانی قدس سرهما که نام نامی آندو بزرگوار زینت بخش کتب تراجم است در جمادي الثانیه سال 1313 هجري قمري در
طهران ولادت یافته و از بدو عمر اشتغال بتحصیل علوم دینیه داشته مقدمات و ادبیات و سطوح فقه و اصول را غالبا در نزد دو عالم
عامل کامل آقا میرزا کوچک و آقا شیخ آقا بزرگ اخوان ساوجیان طاب ثراهما بپایان رسانده و در سنه 1341 براي تکمیل مدارج
علم ببلده مقدسه قم هجرت نموده و قریب هفت سال در آن بلد اقامت داشته و در اینکه مدت یکدوره معقول را در نزد سید
الحکماء و المجتهدین آقاي حاج سید ابو الحسن رفیعی قزوینی دامت افاداته فرا گرفته و جنابش تصدیق کمال ایشان را در علوم
عقلیه و نقلیه نموده است و دو دوره اصول خارج و عمده مباحث فقهیه را از بحث رئیس الشیعه مرحوم حاج شیخ عبد الکریم
حائري یزدي رضوان اللّه علیه استفاده نموده و حضرتش بخط شریف تصریح به مقام اجتهاد و اعتماد او فرموده و در خلال اینکه
احوال چندي از بحث شیخ الفقهاء و المحدثین آقاي شیخ محمّد رضاي اصفهانی مسجد شاهی اعلی اللّه مقامه مستفیذ بوده و از
ایشان بتحصیل اجازه عامّه بلیغه مشتمل بر سه طریق متصل بامام [ع] با تصریح باهلیت فتوي فائز گشته و چون عمده مقصود از اینکه
مقال بیان مزایاي کتاب مستطاب روان جاوید در تفسیر قرآن مجید که یکی از بزرگترین آثار علمی اینکه وجود مبارك است
میباشد و مقام مصنف اجل از تعریف و توصیف است عنان سخن را بجانب منظور اصلی معطوف و بسمع شریف خوانندگان عظام
میرسانم که آنچه اینکه بنده در حین اشتغال بتصحیح و مقابله آن کتاب استخراج و ضبط نمودم جمعا ده مزیت است که باین عشره
1] اهتمام بجهت موعظه قرآن ] [ کامله مؤلف گوي سبقت را از فارسین اینکه قافله ربوده و آن مزایا از اینکه قرار است: [ صفحه 560
که مقصود از انزال کتاب است و تاکنون مغفول عنه بوده [ 2] اشتمال بر تحقیقات رشیقه و نظریات رقیقه که مهجور از افکار و
مستور از انظار بوده [ 3] احتواء بر مباحث فقهیه عام البلوي که در کتب فقه بذکر اجمالی آن اکتفا شده است [ 4] اشتمال بر حقائق
مکشوفه که بطریق غیر عادي استکشاف شده است [ 5] تطبیق ظواهر دقیقه آیات با ظواهر اخبار معارضه که انصافا در اینکه مقام ید
بیضائی نشان داده [ 6] جمع بین روایات مختلفه تفسیریه که حقا هنر فقهی و ذوق ادبی را به نصاب کمال رسانده [ 7] جمع بین
سهولت عبارات و علو معانی که قابل استفاده عوام و خواص شده است [ 8] بمنزله شرح و بیان بودن براي تفسیر شریف صافی که
مورد نظر و بحث طلاب اینکه علم است [ 9] استقلال هر یک از آیات بتفسیر جامع با نظم بدیعی که موجب ملالت خواننده نشود
10 ] احتواء بر مطالب ابکاریکه کسی سبقت بر آن ننموده و کم ترك الاول للاخر وفقه اللّه تعالی لاتمامه الی غایۀ مرامه و مقرر ]
گردید که از محل فروش اینکه مجلد بطبع سایر مجلدات اقدام شود انشاء اللّه تعالی بتاریخ 28 شعبان المعظم سنه 1370 هجري
قمري الاحقر یوسف بن علی الایروانی الغروي
پاورقی
1].- براي مزید اطلاع بر مدارك آن بمقدمه دوازدهم از مقدمات آنکتاب مراجعه شود ]
درباره مرکز