گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
سوره انعام یکصد و شصت و پنج آیه مکیّه است






اشاره
صفحه 362 از 656
37- بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 1
اشاره
37 الحَمدُ لِلّه الَّذِي خَلَقَ السَّماوات وَ الأَرضَ وَ جَعَلَ الظُّلُمات وَ النُّورَ ثُم الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِم - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
148- یَعدِلُونَ [ 1] -قرآن- 1
ترجمه
ستایش مر خدایرا است که آفرید آسمانها و زمین را و پدید آورد تاریکیها و روشنی را پس آنانکه کافر شدند با پروردگارشان
برابر میکنند دیگران را.
تفسیر
شرح کلمه حمد در صدر کتاب گذشت و چون روي سخن در اینکه سوره با مشرکان و بت پرستان است خداوند توصیف فرموده
خود را بامریکه موجب استحقاق او شود بحمد و عبادت و مفید عدم لیاقت غیر او باین امر تا حجّت شود بر کسانیکه برابر نمودند
غیر خدا را با خدا در ستایش و پرستش مانند مشرکان و کسانیکه در برابر او بت را پرستیدند یا عدول از او به بت نمودند و تا
دلالت نماید بر نفی قول کسانیکه منکر حدوث عالم شدند و ابتدا فرمود بذکر حمد براي تعلیم عباد و افاده اختصاص کمال آن
بذات مستجمع کمالات و تقدیم فرمود ذکر سماوات را بر ارض بصیغه جمع براي اشعار بشرف و منشأ آثار و برکات بودن هر یک
از آسمانها بخلاف زمین و تعبیر فرمود از آفریدن آسمانها و زمین بخلق و از پدیدار کردن ظلمات و نور بجعل براي آنکه خلق
متضمن معناي تقدیر و جعل مفید معناي تصییر است یعنی از تقدیر آسمان و زمین و گردش آنها پدید آورد ظلمات و نور را و از
ظلمات تعبیر بجمع فرمود و از نور بمفرد براي تعدد اسباب ظلمت و وحدت سبب نور چون گفتهاند اصل آن نار است و بنظر حقیر
براي اشاره بظلمانیّت جهت کثرت و نورانیّت جهت وحدت است و تقدیم ظلمت بر نور گفتهاند براي آنستکه ظلمت عدمی است و
عدم مقدم است بر وجود چون روایت شده است خداوند خلق فرمود خلق را در تاریکی پس پاشید بر آنها از نور خود و بنظر حقیر
براي اهتمام بذکر آنست در ردّ کسانیکه قائل شدهاند بآنکه ظلمت امر عدمی است و قابلیّت جعل ندارد با آنکه اگر عدمی هم باشد
عدم مضاف است و مجعول به تبع است و الّا اسناد جعل بآن صحیح نبود [ صفحه 297 ] و در آخر آیه استبعاد فرمود از بقاء فرق ثلثه
کفار بر انکار و شرك و پرستش بت بلفظ ثم و عدولشان از حق با بودن آیات واضحۀ الدلالات بر وجود حق و وحدانیّت آن و
اختصاص استحقاق پرستش بآن تعالی شانه و عظمت صنائعه چنانچه در احتجاج از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که اینکه
آیه ردّ بر سه فرقه است الحمد للّه الذي خلق السموات و الارض رد دهریه است که منکر حدوث عالم شدهاند و جعل الظلمات و
النور رد بر ثنویّه است که قائل بالوهیت نور و ظلمت شدهاند ثم الّذین کفروا بربّهم یعدلون رد بر مشرکان عرب است که بت را
بالوهیت اختیار نمودند و بنابر اینکه یعدلون بمعنی برابر میکنند است و بربهم متعلق بآن است و محتمل است بربهم متعلق بکفروا
باشد و یعدلون بمعنی عدول میکنند باشد یعنی از خداوند به غیر او تعالی شانه ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 2
صفحه 363 از 656
اشاره
118- هُوَ الَّذِي خَلَقَکُم مِن طِین ثُم قَضی أَجَلًا وَ أَجَل مُسَ  می عِندَه ثُم أَنتُم تَمتَرُونَ [ 2] -قرآن- 1
ترجمه
او است که آفرید شما را از گل پس مقدّر نمود اجلی را و اجلی است نام برده شده نزد او پس شما شک میآورید.
تفسیر
بدو خلقت انسان از گل است چون حضرت آدم [ع] از گل خلق شده و منی مولّد از اغذیه مولده از آب و خاك است و آن دو
اجل دارد یکی حتمی که مقدم و مؤخر نمیشود و دیگر معلّقی که بدعا و صدقه و صله ارحام و امثال و اضداد اینها مقدّم و مؤخر
میشود و اول در لوح محفوظ ثبت شده و دوم در لوح محو و اثبات چنانچه قمی ره از حضرت صادق [ع] نقل نموده که اجل مقضی
اجل محتوم است که خداوند مقدر فرموده است آنرا و مقدم و موّخر نمیشود و اجل مسمّی آن اجلی است که در آن بدا راه دارد و
خداوند بمشیّت خود آنرا مقدم و مؤخر مینماید و در کافی از حضرت باقر [ع] در تفسیر اینکه آیه نقل نموده که دو اجل است اجل
محتوم و اجل موقوف و ذیل آیه مفید استبعاد است از شک خلق در توحید و معاد با آنکه باید بدانند کسیکه قادر است باخراج آنها
از کتم عدم بعرصه وجود و تقدیر امور و آجال نموده بر وفق حکمت و مشیت خود و با اینکه حال نگاه میدارد مردم را میان خوف
و رجاء و کم و زیاد مینماید عمرها را باسباب آن یگانه است که مثل و همتا ندارد و مسلّما قادر است که زنده نماید آنها را بعد از
مردن چون جمع اجزاء متفرقه آسانتر است از ایجاد آنها و چون اجل حتمی بعد از عمر طبیعی است [ صفحه 298 ] که نوعا علم بآن
براي مردم تا حدي حاصل است و اجل معلقی را کسی جز خدا نمیداند و موقوف بموجبات تقدیم و تأخیر است مخصوص باضافه
بخود فرموده است و بعضی گفتهاند مراد باجل مقضی موت اشخاص و قیامت صغري است و مراد باجل مسمی فناء کل و قیامت
کبري است که علم آن مخصوص بخداوند است و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 3
اشاره
113- وَ هُوَ اللّه فِی السَّماوات وَ فِی الَأرض یَعلَم سِرَّکُم وَ جَهرَکُم وَ یَعلَم ما تَکسِبُونَ [ 3] -قرآن- 1
ترجمه
و او است خدا در آسمانها و در زمین میداند پنهان شما و آشکار شما را و میداند آنچه را کسب میکنید.
تفسیر
خداوند معبود و معروف بالوهیّت و وحدانیّت است در آسمانها و زمین و میداند آنچه را بندگان در نفس خود پنهان دارند و آنچه
را آشکار و اظهار نمایند و میداند اعمال مردم را از خیر و شر و ثواب میدهد و عقاب میکند بر آن و در توحید از حضرت صادق
صفحه 364 از 656
[ع] در اینکه آیه روایت نموده است که همچنین او در هر مکانی هست ولی نه بذاته چون لازمه آن محدودیّت و غیر آنست از
نقصها بلکه باحاطه بر خلق از جهت علم و قدرت و سلطنت و علم او بموجودات ارضیّه کمتر از سماویّه نیست و هیچ چیز از او دور
نیست و اشیاء نزد او از حیث علم و قدرت و سلطنت و ملکیت و احاطه یکسان است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 4
اشاره
84- وَ ما تَأتِیهِم مِن آیَۀٍ مِن آیات رَبِّهِم إِلاّ کانُوا عَنها مُعرِضِینَ [ 4] -قرآن- 1
ترجمه
و نمیآید ایشانرا آیتی از آیتهاي پروردگارشان مگر آنکه باشند از آن رو گردانندگان.
تفسیر
اعراض از آیات بترك نظر و تدبّر در آن و عدم التفات بشأن آن است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 5
اشاره
103- فَقَد کَذَّبُوا بِالحَق لَمّا جاءَهُم فَسَوفَ یَأتِیهِم أَنباءُ ما کانُوا بِه یَستَهزِؤُنَ [ 5] -قرآن- 1
ترجمه
پس بتحقیق تکذیب کردند حق را چون آمد ایشانرا پس زود باشد که بیاید ایشانرا خبرهاي آنچه بودند که بآن استهزاء مینمودند.
تفسیر
حق هر چیزي است که پیغمبر خاتم آورده است و نتیجه استهزاء گرفتاري دنیا و عذاب آخرت است که خبر صدق آن بمشاهده
بآنها خواهد رسید.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 6
اشاره
أَ لَم یَرَوا کَم أَهلَکنا مِن قَبلِهِم مِن قَرن مَکَّنّاهُم فِی الَأرض ما لَم نُمَکِّن لَکُم وَ أَرسَلنَا السَّماءَ عَلَیهِم مِدراراً وَ جَعَلنَا الَأنهارَ تَجرِي مِن
[ 271 [ صفحه 299 - تَحتِهِم فَأَهلَکناهُم بِذُنُوبِهِم وَ أَنشَأنا مِن بَعدِهِم قَرناً آخَرِینَ [ 6] -قرآن- 1
صفحه 365 از 656
ترجمه
آیا ندیدند که چقدر هلاك کردیم پیش از ایشان از اهل زمانی که قدرت داده بودیم آنها را در زمین بر چیزیکه قدرت ندادیم
بشما و فرستادیم باران را بر آنها پی در پی و قرار دادیم نهرها را که جاري میشد از کنارشان پس هلاك نمودیم آنها را براي
گناهانشان و آفریدیم بعد از آنها اهل زمان دیگري را.
تفسیر
استفهام براي تقریر است و قرن ظاهرا قطعه از زمان است که اهل زمان سابق نوعا در آن موجود نیستند و مراد اهل آن زمان است و
ابتداء آیه اخبار از حال کسانی است که اعراض از آیات الهی و استهزاء بآن نمودهاند و بعد عدول از غیبت بخطاب فرموده براي
تفنّن در کلام و تمکین آن در قلوب کفار و مراد از آسمان باران رحمت است و مدرار صیغه مبالغه است یعنی شدید و فراوان و پی
در پی و نافع و بموقع و جریان نهرها در باغها و مزارع و گردش گاههاي آنها بوده و مقصود چشم ترس کفار و تذکر دادن آنها
است از حال قوم عاد و ثمود و امثال آنها که خداوند نعمت را بآنها تمام نموده بود از قوت و قدرت و ثروت و بسط جسم و وسعت
رزق به اندازهاي که از هر جهت فوق اهل مکه بودند و چون مرتکب معاصی شدند آن تمکّن و وسائل قدرت براي آنها سودمند
نشد و نتوانستند در مقابل اراده الهی لحظه قیام نمایند و خداوند زمین را از لوث وجود آنها بکلّی پاك فرمود و بجاي آنها قوم
دیگري آفرید که زمین را آباد و خدا را عبادت و پیغمبر را اطاعت نمایند تا کفار متوجه شوند بآنکه ممکن است با آنها هم همین
سلوك را بفرماید ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 7
اشاره
134- وَ لَو نَزَّلنا عَلَیکَ کِتاباً فِی قِرطاس فَلَمَسُوه بِأَیدِیهِم لَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن هذا إِلاّ سِحرٌ مُبِین [ 7] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر نازل نمائیم بر تو کتابیرا در کاغذي پس لمس نمایند آنرا بدستهاشان هر آینه گویند آنانکه کافر شدند نیست اینکه مگر
سحري آشکار.
تفسیر
روایت شده است که بعضی از کفار بحضرت رسول [ص] اظهار نموده بودند که ما ایمان نمیآوریم مگر آنکه چهار ملک کتابی
از آسمان بیاورند و شهادت بدهند که آن کتاب از طرف خداوند است و تو پیغمبر اوئی پس اینکه آیه نازل شد که دلالت بر اصرار
آنها در کفر و عناد و قساوت قلبشان دارد که اگر آن کتاب را در ورقی مشاهده مینمودند و دست میکشیدند بر آن و یقین
[ مینمودند که چشم بندي نیست باز حمل بر سحر و شعبده مینمودند. [ صفحه 300
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 8
صفحه 366 از 656
اشاره
110- وَ قالُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَیه مَلَک وَ لَو أَنزَلنا مَلَکاً لَقُضِیَ الَأمرُ ثُم لا یُنظَرُونَ [ 8] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتند چرا فرستاده نشد بر او فرشته و اگر بفرستیم فرشته را هر آینه میگذرد کار پس مهلت داده نمیشوند.
تفسیر
در تفسیر امام [ع] و در احتجاج از آنحضرت نقل نموده است که عبد اللّه بن ابی امیّه مخزومی بحضرت رسول [ص] عرض کرد که
ادعاء بزرگی کردي و گمان نمودي که پیغمبر خدائی در صورتی که سزاوار نیست براي خداوند آنکه مانند تو پیغمبري بفرستد که
بشري باشد مانند ما و اگر تو پیغمبر بودي با تو ملکی بود که تصدیق تو را میکرد و ما میدیدیم او را بلکه اگر خداوند بخواهد
براي ما پیغمبري بفرستد باید ملکی بفرستد نه بشري مانند ما تو نیستی مگر مردي سحر زده در اینکه حال پیغمبر اکرم از خدا طلب
نمود که جواب او را بفرماید اینکه آیه و آیه بعد از اینکه نازل شد بعد از آن پیغمبر [ص] فرمود که ملک مانند هوا است که شما او
را نمیتوانید به بینید و اگر بشما ارائه داده شود باید بصورت بشر درآید و با شما صحبت کند و آنوقت باز شما میگوئید اینکه
ملک نیست بشر است و امر بر شما مشتبه میشود بطوریکه اگر معجزه هم نماید تصدیقش نمیکنید زیرا تصور میکنید آنکار طبیعی
ملک است مانند پریدن که طبیعی پرنده است ولی اگر بشر باشد چون شما میدانید چه کاري از عهده بشر خارج است آنکار را که
کرد نبوت او بر شما ثابت میشود پس خداوند احراز حق را بر شما آسان نموده است و حجت را از طرف خود تمام کرده است و
شما خواهش بیجائی میکنید که میخواهید احراز حق را بر خودتان مشکل کنید و حجتی هم از خداوند بر شما نباشد فرمایش پیغمبر
[ص] در قسمت اخیر اینکه روایت راجع بآیه بعد است که ملخّصا ذکر شد و اما راجع باین آیه شاید مراد آن باشد که چون ملک
قابل رؤیت بابصار بشر نیست اگر ابصار آنها قوي شود که ملک را بصورت اصلی مشاهده نمایند براي عدم استعداد نفوسشان
بهلاکت میرسند و بعضی فرمودهاند چون طریقه الهیه جاري شده است که هرگاه ملائکه نازل شوند بر قومی هلاك شوند مانند قوم
عاد و ثمود و لوط و امثال آنها و گفتهاند اینکه براي آنستکه بعد از مشاهده ملائکه بصورت اصلیّه ملجأ میشوند در ایمان مانند
قیامت و ایمان با الجاء قبول نمیشود مانند بعد از مردن پس لازم میشود فورا هلاك شوند چون دیگر ماندنشان در دنیا [ صفحه
301 ] فائده ندارد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 9
اشاره
88- وَ لَو جَعَلناه مَلَکاً لَجَعَلناه رَجُلًا وَ لَلَبَسنا عَلَیهِم ما یَلبِسُونَ [ 9] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر میگردانیدیم او را فرشته هر آینه میگردانیدیم او را بصورت مردي و هر آینه مشتبه مینمودیم بر آنها آنچه را مشتبه مینمایند
صفحه 367 از 656
بر خودشان.
تفسیر
خواهش بیجاي عبد اللّه مخزومی دو امر بود یکی آنکه با پیغمبر [ص] ملکی که مصدّق او باشد خدا بفرستد دیگر آنکه پیغمبر را از
جنس ملائکه قرار دهد جواب خواهش اول در آیه قبل گذشت و اینکه آیه هم جواب دیگري است از خواهش اول و هم جواب
خواهش دوم است که بیانش از روایت امام [ع] در آن آیه استفاده شد که حاصلش آن بود که ملک مجرد یا جسم لطیف است که
بچشم دیده نمیشود مگر مصوّر بصورت آدمی شود مانند جبرئیل که براي پیغمبر [ص] بصورت دحیه کلبی مصور میشد و در اینکه
صورت شبهه شما رفع نمیشود زیرا میبینید بشري را که مدّعی نبوت است و ذیل آیه بنظر حقیر اشاره باین معنی است که خودشان
امر را مشتبه مینمودند بخودشان و الّا حق بدلائل قطعیه واضح شده بود مقصودشان اعتراض و خلط مبحث و عناد و لجاج و فرار از
تکالیف الهیه بود و اینکه جوابها هم اگر چه حق و صدق است ولی براي اقناع خصم گفته شده و اصل مطلب آنستکه پیغمبر واسطه
بین حق و خلق است باید مقام جامعیت داشته باشد و داراي جنبه ملکوتی و ناسوتی باشد تا فیض را از مبدء گرفته بخلق برساند و در
اینکه معنی سنخیت با هر دو طرف لازم است ملائکه لیاقت اینکه معنی را ندارند انسان کامل اشرف از ملک است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 10
اشاره
117- وَ لَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُل مِن قَبلِکَ فَحاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنهُم ما کانُوا بِه یَستَهزِؤُنَ [ 10 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر آینه بتحقیق استهزاء کرده شد به پیغمبرانی پیش از تو پس وارد شد بآنانکه استهزاء کردند آنچه بودند بآن استهزاء مینمودند.
تفسیر
براي تسلیت خاطر حبیب خود از افعال و اقوال اقوامش خداوند تعالی متذکر فرموده است آنحضرت را بسلوك اقوام انبیاء سلف با
ایشان و صبر و سکون و ثبات قدم آن ذوات مقدسه و مبتلا شدن کفار به عذاب الهی در خاتمه به پاداش اعمالشان و غلبه حق و
اهلش چنانچه براي حضرت ختمی مرتبت هم [ صفحه 302 ] روي داد.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 11
اشاره
85- قُل سِیرُوا فِی الَأرض ثُم انظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُکَذِّبِینَ [ 11 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 368 از 656
بگو سیر کنید در زمین پس بنگرید چگونه بود عاقبت تکذیب کنندگان.
تفسیر
بگو مسافرت کنید در اقطار زمین تا به بینید بقاء آثار حق و اضمحلال باطل را پس بدیده عبرت نظر کنید و بچشم دل تفکر و تدبر
نمائید که انجام کار کسانیکه با انبیا طرف بودند بکجا کشید و چگونه بعذاب الهی گرفتار و مستأصل و نابود شدند و قمی ره
فرموده نظر کنید در قرآن و اخبار انبیا پس تفکر نمائید چنانچه در سوره آل عمران بیان شد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 12
اشاره
قُل لِمَن ما فِی السَّماوات وَ الَأرض قُل لِلّه کَتَبَ عَلی نَفسِه الرَّحمَۀَ لَیَجمَعَنَّکُم إِلی یَوم القِیامَۀِ لا رَیبَ فِیه الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَ هُم فَهُم لا
208- یُؤمِنُونَ [ 12 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو مر که را است آنچه در آسمانها و زمین است بگو مر خدا راست نوشته است بر ذات خود رحمت را هر آینه جمع مینماید البته
شما را تا روز قیامت نیست شکی در آن آنانکه زیان کردند در نفسهاي خودشان پس آنها ایمان نمیآورند.
تفسیر
خداوند براي الزام مشرکان امر فرمود پیغمبر [ص] را که از آنها سؤال نماید که آنچه در آسمانها و زمین است ملک حقیقی کیست
زیرا اگر بگویند ملک خدا است اقرار نمودهاند که آلهه آنها مملوك حقّند و محکوم خواهند بود و اگر سکوت کنند بگو ملک
خدا است چون بقدري واضح است صدق اینکه مقال که کسی نمیتواند منکر شود و همه تصدیق خواهند نمود و بگو واجب فرموده
است بر خود رحمت را در دنیا بر مؤمن و کافر بارسال رسل و انزال کتب و نصب دلالات بر توحید و نبوت و ولایت و بآنکه در
یک روز جمع مینماید اهل عالم را قرنی بعد از قرنی و هر کس را بجزاي عمل خود میرساند چون اگر روز جزائی نباشد نظام دنیا
مختل میشود پس اینکه بیان رحمت است و محتمل است تهدید باشد بعذاب آخرت چون بعد از وعده رحمت مناسب وعید بعقوبت
است و آنانکه ضرر و خسران بر خود وارد نمودند بتضییع سرمایه خودشان که فطرت سلیمه است که خداوند در بشر قرار داده
بترك تفکر و تدبّر در آیات الهی ایمان نمیآورند چون اصرار بر کفر و لجاج و عناد چشم بصیرت آنها را کور کرده است.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 13
اشاره
[ 83 [ صفحه 303 - وَ لَه ما سَکَنَ فِی اللَّیل وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمِیع العَلِیم [ 13 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 369 از 656
و مر او را است آنچه قرار دارد در شب و روز و او است شنواي دانا.
تفسیر
خداوند پس از بیان مالکیت خود نسبت بمکان و مکانیات بیان مالکیت خود را نسبت بزمان و زمانیات فرموده و مراد از سکون
تمکن و استقرار و حلول است نه آرامش و وقوف و شب و روز شامل تمام ازمنه است چنانچه آسمانها و زمین شامل تمام امکنه
است و تقدیم شب بر روز بملاحظه ترتیب طبیعی است که شب هر روزي مقدم بر آنست و تاریکی در بدو خلقت مقدم بوده است
بر روشنی و او شنوا است تمام مسموعات را و دانا است تمام معلومات را ناله بینوایان را میشنود و سوزدل آنها را میداند و داد مظلوم
را از ظالم میستاند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 14
اشاره
قُل أَ غَیرَ اللّه أَتَّخِ ذُ وَلِیا فاطِرِ السَّماوات وَ الأَرض وَ هُوَ یُطعِم وَ لا یُطعَم قُل إِنِّی أُمِرت أَن أَکُونَ أَوَّلَ مَن أَسلَمَ وَ لا تَکُ ونَن مِنَ
206- المُشرِکِینَ [ 14 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو آیا جز خدا را بگیرم صاحب اختیار که پدید آورنده آسمانها و زمین است و او روزي میدهد و روزي داده نمیشود بگو همانا
من مأمور شدم که باشم اول کسیکه اسلام اختیار نمود و مباش البته از مشرکان.
تفسیر
زیر فرمان غیر خدا رفتن منکر است لذا استفهام انکاري شده است از آن بامر خداوندي که مبتکر و مخترع و نو پدید آورنده
آسمانها و زمین است بقدرت و حکمت و مصلحت و میخوراند و میرساند رزق هر کس و هر موجود را باو هر جا باشد و کسی باو
چیزي نمیخوراند و نفعی نمیرساند و او غنی بالذات است و مخلوق فقرا باو و پیغمبر [ص] باید اول کسی باشد که انقیاد و اطاعت
حق را اختیار نموده باشد تا امت باو اقتدا نمایند و باید زیر بار حکم غیر خدا نرود چون تحت فرمان غیر خدا رفتن شرك عملی
است و صیغه نهی در آخر آیه عطف است بر قل انی و ممکن است مقول قیل لی باشد که حذف شده است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 15
اشاره
71- قُل إِنِّی أَخاف إِن عَصَیت رَبِّی عَذابَ یَوم عَظِیم [ 15 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 370 از 656
بگو همانا من میترسم اگر نافرمانی کنم پروردگارم را از عذاب روزي بزرگ.
تفسیر
مبالغه در دفع طمع کفار است از موافقت پیغمبر اکرم [ص] با آنها و مشعر [ صفحه 304 ] بآنستکه کسانیکه معصیت حق نمایند
مستحق عقوبتند اگر چه پیغمبر باشند و عیاشی ره از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که پیغمبر [ص] مقول قول اینکه آیه را
همواره تلاوت میفرمود تا سوره فتح نازل شد که دیگر اینکه آیه را تلاوت نفرمود حقیر عرض میکنم براي بشارت بمغفرت کلیّه
الهیه است در آن سوره که خواهد آمد انشاء اللّه تعالی ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 16
اشاره
79- مَن یُصرَف عَنه یَومَئِذٍ فَقَد رَحِمَه وَ ذلِکَ الفَوزُ المُبِین [ 16 ] -قرآن- 1
ترجمه
کسیکه برداشته شود عذاب از او در آنروز پس بتحقیق رحمت فرموده است او را خداوند و اینکه است کامیابی آشکار.
تفسیر
دفع عذاب از شخص یا بتوفیق بر علم و عمل است یا بمغفرت الهی و در هر صورت برحمت رحیمیه است و بتف ّ ض ل حق است نه
استحقاق عبد چنانچه در مجمع از پیغمبر اکرم [ص] روایت نموده است که قسم یاد فرمود بر آنکه کسی بعمل خود داخل بهشت
نمیشود عرض کردند یا رسول اللّه حتی شما فرمود حتی من مگر آنکه خداوند برحمت و فضل خود با من رفتار فرماید حقیر
عرض میکنم چون هر قدر ما اطاعت و عبادت کنیم اداء شکر عشري از اعشار نعم او را نمیتوانیم بجاي آوریم چه رسد به آنکه
مستحق اجر شویم چون ما از خودمان چیزي نداریم هر چه هست از او است پس هر چه از او در مقابل اطاعت بما برسد فضل و
انعام وجود و احسان و رحمت است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 17
اشاره
129- وَ إِن یَمسَسکَ اللّه بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَه إِلاّ هُوَ وَ إِن یَمسَسکَ بِخَیرٍ فَهُوَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 17 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر برساند تو را خدا ضرري پس نیست دفع کننده مر آنرا جز او و اگر برساند تو را خیري پس او است بر هر چیزي توانا.
صفحه 371 از 656
تفسیر
کسیکه خداوند خواسته باشد باو ضرر جانی یا مالی یا اعتباري برساند کسی نمیتواند آن ضرر را از او دفع نماید جز خداوند و
کسیکه خداوند خواسته باشد باو نفع جانی یا مالی یا اعتباري برساند بهر اندازه که خواسته باشد قادر است و کسی نمیتواند مانع از
آن شود چون قدرتی فوق قدرت او نیست بلکه قدرتی غیر از قدرت او وجود ندارد و هیچ ممکنی از تحت نفوذ قدرت و سلطنت و
[ توانائی او خارج نیست. [ صفحه 305
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 18
اشاره
67- وَ هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِه وَ هُوَ الحَکِیم الخَبِیرُ [ 18 ] -قرآن- 1
ترجمه
و او است غالب فوق بندگانش و او است درست کردار آگاه.
تفسیر
تصویر غلبه بقدرت غیر متناهیه است که در آیه سابقه بآن اشاره شد بعلاوه بیان حکمت کامله خداوند در تدبیر امور بندگان و
احاطه علمیه الهیه بجزئیات احوال عباد و سرائر آنها شده است تا مبرهن شود که سزاوار است بنده در تمام امور اعتماد و اتّکال بحق
نماید و تفویض امور خویش را باو کند تا از هم و غم فارغ و از خلق بینیاز شود و امور او بر وفق حکمت و صلاح منظم گردد و
بخیر دنیا و آخرت برسد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 19
اشاره
قُل أَيُّ شَیءٍ أَکبَرُ شَ هادَةً قُل اللّه شَ هِیدٌ بَینِی وَ بَینَکُم وَ أُوحِیَ إِلَی هذَا القُرآن لِأُنذِرَکُم بِه وَ مَن بَلَغَ أَ إِنَّکُم لَتَشهَدُونَ أَن مَعَ اللّه آلِهَۀً
306- أُخري قُل لا أَشهَدُ قُل إِنَّما هُوَ إِله واحِدٌ وَ إِنَّنِی بَرِيءٌ مِمّا تُشرِکُونَ [ 19 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو چه چیز بزرگتر است در شهادت بگو خدا شاهد است میان من و میان شما و وحی فرستاده شد بمن اینکه قرآن تا بترسانم شما
را بآن و هر کس را برسد آیا همانا شما هر آینه گواهی میدهید که با خدا خدایان دیگري است بگو گواهی نمیدهم بگو جز اینکه
نیست او خدائیست یکتا و همانا من بیزارم از آنچه شرك میآورید بآن.
تفسیر
صفحه 372 از 656
قمی ره از حضرت باقر [ع] روایت نموده که مشرکان مکه در صدر اسلام از حضرت ختمی مرتبت مطالبه گواه نمودند بر صدق او
در دعوي نبوت فرمود خدا گواه است میان من و شما و بنظر حقیر حاصل مفاد آیه شریفه آنستکه بگو یعنی سؤال نما از آنها چه
موجودي اهم و اعظم و اصدق است در مقام شهادت و چون جواب اینکه سؤال واضح است بطوریکه همه میدانند و کسی نمیتواند
منکر شود ولی ممکن است از باب غفلت یا لجاج جواب دیگري بدهند خودت در جواب بگو خدا که او شاهد است میان من و
شما تا حق ثابت شود و محتمل است چون جواب واضح بوده صریحا نفرموده باشد و مقصود از سؤال بیان وضوح امر بوده که خدا
بزرگتر موجود است در مقام شهادت و در مقام جواب اکتفا شده باشد بجمله اللّه شهید بینی و بینکم یعنی خدائی که بزرگتر گواه
است گواه صدق من است و بنابر احتمال اول کلمه هو که مبتداء است و شهید خبر آن است محذوف شده است براي دلالت کلام
بر آن و بنابر احتمال دوم حذفی نیست و اطلاق شیء بر خداوند براي [ صفحه 306 ] آنستکه کسی نگوید خدا شیء نیست تا صفتی
داشته باشد ولی او شیئی است بخلاف اشیاء چنانچه در کافی از حضرت صادق [ع] نقل نموده است حقیر عرض میکنم شیء نزد
حکما مساوق با وجود است و اطلاق موجود حقا باید بر خدا شود چنانچه گفتهاند مثل خلق بخالق مثل فیء است بشیء نه مثل نم
است به یم [اي سایه مثال گاه بینش در پیش وجودت آفرینش] و بیان شهادت الهی بر نبوت خاصّه آنحضرت باین تقریب شده
است که وحی شده است باو قرآن براي انذار و ارشاد حاضران و هر کس برسد او را خطابات قرآنیّه تا روز قیامت بطوریکه عاجز
است بشر از ایتان بمثل آن پس اینکه معجزه باقیه بزرگتر شهادت است بر رسالت از بزرگتر شاهد و در مجمع و کافی و عیاشی از
حضرت صادق [ع] نقل نموده است که مراد از من بلغ کسی است که بمردم رسیده که او امام است از آل محمّد [ص] و باید انذار
نماید مردم را بقرآن چنانچه پیغمبر [ص] مینمود و قریب باین معنی را قمی ره فرموده و پس از اثبات حق ابطال باطل فرموده است
که سؤال نموده از مشرکان آیا شما گواهی میدهید بر وجود خدایان دیگري علاوه بر خدا و خودش در جواب فرموده است شهادت
نمیدهم بتقریب سؤال و جواب سابق و انکار و استبعاد از امر بعلاوه اشعار بآنکه اینکه امر بقدري بطلانش واضح است که سؤال
کننده از آن فورا باید تبرئه نماید خودش را تا گردي از سؤال بدامن او ننشیند و معلوم شود که جاي شبهه و سؤال نیست و پس از
ابطال باطل براي تقریر و تثبیت و تاکید حق شهادت بر وحدانیت خداوند داده و اظهار برائت از بت و بت پرستان فرموده است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 20
اشاره
135- الَّذِینَ آتَیناهُم الکِتابَ یَعرِفُونَه کَما یَعرِفُونَ أَبناءَهُم الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم فَهُم لا یُؤمِنُونَ [ 20 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنانکه دادیم ایشان را کتاب میشناسند او را همچنانکه میشناسند پسران خود را آنانکه زیان نمودند در نفسهاي خودشان پس آنها
ایمان نمیآورند
تفسیر
پس از آنکه مشرکان طلب شاهد نمودند و خداوند جواب آنها را فرمود در آیه سابقه که پیغمبر اکرم بآنها بگوید راه دیگري از
براي اقامه شاهد بر صدق رسول خود بیان فرموده که حاصلش آنستکه اهل کتاب میشناسند پیغمبر آخر الزمان را بعلائمیکه براي او
صفحه 373 از 656
در کتب سماوي ذکر شده است همانطور که پسران خود را میشناسند بدون شک و شبهه از آنها که منصف و عالمند سؤال کنید
شهادت میدهند [ صفحه 307 ] برسالت او و پس از بیان تمام طرق اثبات فرموده اصل مطلب آنستکه کفاریکه طریق عناد و لجاج را
پیش گرفتهاند سرمایه اصلی را که فطرت سلیمه است از دست دادهاند بشهادت خدا و کتب سماوي و اهل آن و جز اینها ایمان
نمیآورند و قمی ره فرموده در شان یهود و نصاري نازل شده است چون خداوند در توریۀ و انجیل و زبور صفت پیغمبر خاتم و
اصحاب او را بیان فرموده چنانچه دلالت نموده بر آن بقول خود محمّد رسول اللّه تا ذلک مثلهم فی التوریه و مثلهم فی الانجیل در
قرآن که بیان اوصاف او و اصحابش میباشد ولی چون مبعوث به نبوت شد با آنکه اهل کتاب شناختند او را کافر شدند باو و
خداوند خبر داد که فرمود فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 21
اشاره
120- وَ مَن أَظلَم مِمَّن افتَري عَلَی اللّه کَذِباً أَو کَذَّبَ بِآیاتِه إِنَّه لا یُفلِح الظّالِمُونَ [ 21 ] -قرآن- 1
ترجمه
و کیست ستمکارتر از کسیکه افترا بندد بر خدا دروغی را یا تکذیب کند آیتهاي او را همانا او رستگار نمیگرداند ستمکاران را.
تفسیر
گفتهاند افتراي بخدا مانند آنستکه گفتند ملائکه دختران خدا هستند و بتان شفعاء مایند نزد خدا و تکذیب آیات مانند تکذیب آنها
است قرآن و معجزات را که گفتند افسانه و سحر است و با آنکه هر دو امر را مرتکب شده بودند کلمه او که دلالت بر یکی از دو
امر مینماید براي افاده آنستکه هر یک از آن دو امر بنهایت ظلم رسیده است و خدا ظالمان را رستگار نمیکند چه رسد بکسی که
ظالمتر از او کسی نیست و بنظر حقیر بدوا آیه در مقام تهدید اهل کتاب است که کتمان اوصاف حضرت ختمی مرتبت را ننمایند و
مراد بافتراي بر خدا تغییر اوصاف آنحضرت و نسبت آن بتوریۀ یا انجیل است و پس از آن تهدید مشرکان است که بعد از بیان اهل
کتاب بر طبق واقع و شهادت برسالت از باب عناد و لجاج منکر حق نشوند و مراد از تکذیب آیات تکذیب کتب سماوي و پیغمبران
عظام است و بنابر اینکه هر فرقه یک امر را مرتکب شدهاند و کلمه او محتاج بتوجیه نمیباشد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 22
اشاره
125- وَ یَومَ نَحشُرُهُم جَمِیعاً ثُم نَقُول لِلَّذِینَ أَشرَکُوا أَینَ شُرَکاؤُکُم الَّذِینَ کُنتُم تَزعُمُونَ [ 22 ] -قرآن- 1
ترجمه
و روز که حشر نمائیم آنها را تمامی پس گوئیم مر آنانرا که شرك آوردند کجایند شریکهاي شما که بودید گمان میکردید. . [
صفحه 374 از 656
[ صفحه 308
تفسیر
یعنی و یاد کنید روزي را که حشر مینمائیم تمام اهل عالم را پس میگوئیم بکسانیکه مشرك شدند کجایند شرکائی که قرار داده
بودید شما آنها را شریکان خدا و چون در اضافه ادنی ملابست کافی است اضافه شرکاء بآنها شده باعتبار جعل و اختراع آنها بتان را
و توبیخ فرموده است در ذیل آیه آنها را باعتقاد باطل و انتظار بیجائیکه داشتند از آلهه خودشان که از آنها شفاعت خواهند نمود و
شرکاء بخلفاء ناحق هم تفسیر شده است که مسلمانان ظاهري بگمان خودشان شرکاء در امر ولایت میدانستند آنها را چنانچه در آیه
بعد بیان خواهد شد انشاء اللّه تعالی ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 23
اشاره
93- ثُم لَم تَکُن فِتنَتُهُم إِلاّ أَن قالُوا وَ اللّه رَبِّنا ما کُنّا مُشرِکِینَ [ 23 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس نباشد معذرت آنها مگر آنکه گویند بخدا پروردگار ما قسم نبودیم مشرکان.
تفسیر
در مجمع از حضرت صادق [ع] نقل نموده که فتنه بمعنی معذرت است فیض ره فرموده مراد از معذرت چیزیست که توهّم نمودند
موجب خلاص آنها است و بنظر حقیر مراد نتیجه سؤال از آنها است و بعضی گفتهاند فتنه بمعنی جواب است و بنظر حقیر حیله است
و با روایت منقوله هم منافات ندارد چون همان حیله معذرت آنها بوده در هر حال مراد آنستکه پس از سؤال الهی که در آیه سابقه
بیان شد از شدت وحشت و حیرت و بیچارگی با آنکه میدانستند دروغ در محضر الهی فائده ندارد قسم یاد کردند که ما مشرك
نبودیم و در کافی از حضرت باقر و قمی ره از حضرت صادق علیهما السلام نقل نموده که مرادشان آن بود که ما کسی را شریک
در ولایت با علی [ع] قرار ندادیم حقیر عرض میکنم چون عرفاء اهل سنت در مقام معذرت از اقرار بخلافت خلفاء گفتهاند منصب
ولایت و وصایت و امامت مخصوص بامیر المؤمنین [ع] است ولی سلطنت ظاهري حق خلفاء بوده تا زمانی که امیر المؤمنین [ع] باین
منصب هم رسید و هر چهار مقام از آن او گشت معلوم میشود همین معذرت و حیله را در پیشگاه الهی هم بکار میبرند و بنابر اینکه
ظاهرا دروغ هم نگفتهاند براي آنکه کسی را در ولایت با آنحضرت شریک نکردهاند نهایت آنکه با وجود ولی و وصی و امام
معتقد شدهاند که حقا باید زمام امور دین و دنیاي مردم در کف غیر باشد که حقوق مسلمانان و احکام اسلام را تضییع نمایند و امام
و ولی و وصی باید مطیع آنها باشد و جرئت اظهار حق را نداشته باشد پناه میبریم بخدا [ صفحه 309 ] از وساوس شیطان ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 24
اشاره
صفحه 375 از 656
84- انظُر کَیفَ کَذَبُوا عَلی أَنفُسِهِم وَ ضَل عَنهُم ما کانُوا یَفتَرُونَ [ 24 ] -قرآن- 1
ترجمه
بنگر چگونه دروغ بستند بر خودهاشان و گمشد از آنها آنچه بودند که افترا میزدند.
تفسیر
اظهار تعجب است از کیفیت دروغ آنها که چه قدر واضح است بنابر آنکه مراد مشرکان باشند و چه اندازه راست نما است در
صورتی که مراد اهل سنت باشند به بیانیکه در آیه سابقه گذشت و در هر حال مراد از گمشدن افتراء آنها بخدا باطل و بینتیجه
شدن ادعاء آنها است که خدا شریک دارد و شفاعت بتان را قبول میفرماید یا سلطنت ظاهري را حق غیر ولی فرموده است و در
احتجاج از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که در یکی از مواقف قیامت سؤال و جواب میشود بر طبق دو آیه قبل از اینکه آیه از
کسانیکه در دنیا اقرار بتوحید نمودند ولی بحال آنها فائده نداشت چون با پیغمبران مخالفت نمودند و شک کردند در آنچه ایشان از
طرف خداوند اظهار نمودند و نقض کردند عهود خودشان را در باره اوصیاء ایشان مانند بنی اسرائیل که بجاي خیر ادنی را اختیار
نمودند پس تکذیب فرمود خداوند آنها را در ایمانیکه بخود بسته بودند بمفاد اینکه آیه شریفه و قمی ره مقطوعا روایت فرموده
است که اینکه آیه در شأن قدریّه اینکه امت است که خداوند آنها را با صابئان و نصاري و مجوس محشور میفرماید پس قسم یاد
میکنند بر طبق آیه سابقه که ما مشرك نبودیم و خداوند اینکه آیه را بآنها جواب میدهد بعد امام میفرماید که پیغمبر [ص] فرمود از
براي هر امتی مجوسی است و مجوس اینکه امت آنانند که میگویند قدر نیست و گمان میکنند که مشیت و قدرت از براي آنها
است و خدا امر را بآنها واگذار فرموده است بنظر حقیر اشاره است بگمان اهل سنت که تصوّر نمودند تعیین خلیفه را خداوند بآنها
واگذار کرده است زیرا اینکه امر از اعظم اموري است که خداوند مقدر فرموده است و اختیار آنرا بکسی واگذار نکرده تا منطبق
شود بر آیات و روایات سابقه و اللّه اعلم.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 25
اشاره
وَ مِنهُم مَن یَستَمِع إِلَیکَ وَ جَعَلنا عَلی قُلُوبِهِم أَکِنَّۀً أَن یَفقَهُوه وَ فِی آذانِهِم وَقراً وَ إِن یَرَوا کُل آیَۀٍ لا یُؤمِنُوا بِها حَ تّی إِذا جاؤُكَ
[ 270 [ صفحه 310 - یُجادِلُونَکَ یَقُول الَّذِینَ کَفَرُوا إِن هذا إِلاّ أَساطِیرُ الَأوَّلِینَ [ 25 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از ایشان کسی است که گوش میدارد بسوي تو و قرار دادیم بر دلهاشان پردهها که مبادا بفهمند آنرا و در گوشهاشان سنگینی و
اگر به بینند هر معجزه را ایمان نمیآورند بآن تا آنکه چون آیند نزد تو که مجادله نمایند با تو میگویند آنانکه کافر شدند نیست
اینکه مگر افسانه پیشینیان.
تفسیر
صفحه 376 از 656
گفتهاند در شأن جمعی از مشرکین قریش نازل شده است و اکنّه جمع کنان بمعنی روپوش است و ان یفقهوه بتأویل کراهه ان
یفقهوه است و کنایه از عدم تأثیر قرآن در قلوب آنها است چنانچه سنگینی گوششان هم کنایه از آنست که از شنیدنش کراهت
دارند و بخرجشان نمیرود و قبول نمیکنند و عدم ایمانشان با ظهور معجزات و آیات بیّنات براي فرط عناد و لجاج و استبدادشان در
تقلید است علاوه بر اینها بصرف عدم قبول اکتفا نمیکنند بلکه میآیند براي جدال و خصومت و میگویند در باره کلام سبحانی که
اعلی و اصدق و امتن از هر کلامی است که از خرافات پیشینیان است و اینکه نهایت تکذیب است و ناشی از کوري و کري و
بیبصري و بصیرتی است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 26
اشاره
105- وَ هُم یَنهَونَ عَنه وَ یَنأَونَ عَنه وَ إِن یُهلِکُونَ إِلاّ أَنفُسَهُم وَ ما یَشعُرُونَ [ 26 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنها بازمیدارند از آن و دوري میکنند از آن و هلاك نمیکنند مگر خودهاشان را و ادراك نمیکنند.
تفسیر
از ایمان بقرآن یا پیغمبر اکرم نهی میکردند و از آنحضرت یا کلام حق دوري مینمودند و از فرط عناد ادراك نمیکردند که ضرر
آن بخودشان متوجه میشود و قمی ره فرموده بعضی از بنی هاشم از پیغمبر [ص] حمایت مینمودند و شرّ قریش را از آن حضرت دفع
میکردند ولی از او دوري مینمودند و ایمان نمیآوردند و بنظر حقیر ترتّب آیه بر آیه سابقه قرینه بر خلاف اینکه معنی است و اللّه
اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 27
اشاره
139- وَ لَو تَري إِذ وُقِفُوا عَلَی النّارِ فَقالُوا یا لَیتَنا نُرَدُّ وَ لا نُکَذِّبَ بِآیات رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ المُؤمِنِینَ [ 27 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر به بینی هنگامی را که بازداشته شده باشند بر آتش پس گویند ایکاش ما برگردانیده میشدیم و تکذیب نمیکردیم آیات
پروردگار خودمان را و میبودیم از گروندگان.
تفسیر
یعنی اگر ببینی آنها را وقتی داخل در آتش یا مشرف بآن شدند هر آینه [ صفحه 311 ] مشاهده نمودي منظره هولناك عجیبی را که
صفحه 377 از 656
قابل وصف نیست و بنابر اینکه جواب شرط محذوف شده براي ابهام و تخویف و محتمل است در مقام جواب اکتفا شده باشد بقول
آنها که مذکور در آیه است و دلالت دارد بر آرزوي محال کفار که عود بدنیا و تصدیق انبیا و کتب سماوي بوده در وقتی که
پشیمانی سودي ندارد و نصب نکذّب باعتبار جواب است و اجراي و او مجراي فا و اضمار أن ناصبه و برفع باعتبار عطف بر نردّ نیز
قرائت شده است و قمی ره فرموده در شأن بنی امیه نازل شده است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 28
اشاره
122- بَل بَدا لَهُم ما کانُوا یُخفُونَ مِن قَبل وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنه وَ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ [ 28 ] -قرآن- 1
ترجمه
بلکه ظاهر شد براي آنها آنچه بودند پنهان میداشتند از پیش و اگر برگردانیده شوند هر آینه عود میکنند بر آنچه نهی کرده شدند
از آن و همانا ایشان دروغگویانند.
تفسیر
کفر باطنی و نفاق و قبائح اعمال آنها بشهادت جوارح یا تجسّم عقائد و اعمال یا مشاهده آثارش براي آنها ظاهر خواهد شد و تعبیر
بصیغه ماضی براي تحقق وقوع است و چون لازمه آرزوي تصدیق بآیات الهی و ایمان عزم بر آن و شوق بآن و تنفر از ضد آن است
و آرزوي کفار در آیه سابقه مجرد از همه اینها بود و فقط براي هم و غم و استیحاش از عذاب انشاء تمنّی نموده بودند خداوند در
اینکه آیه اضراب فرموده است از تمنی آنها باین بیان که آنچه مشاهده نمودند و واقف بر آنشدند چیز تازه نیست همانستکه در
باطن آنها بوده و ظاهر شده است عین آن یا اثرش و عشق بذات و لوازم آن طبیعی است آنها نه اراده و عزم بر ایمان دارند و نه
شوق بآن و تنفّر از کفر و بر فرض محال اگر بدنیا برگردند همان عقاید و اعمال سابقه را دارند و دروغ میگویند در اظهارشان
لوازم مذکوره تمنّی را که انشاء صوري نمودند و عیاشی ره از حضرت صادق [ع] نقل نموده که آنها از اصل ملعون بودند و اینکه
روایت و فرمایش قمی ره که در آیه سابقه اشاره شد مؤید همانستکه اینجا بیان شد که آنها بالذّات خبیث بودند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 29
اشاره
78- وَ قالُوا إِن هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنیا وَ ما نَحن بِمَبعُوثِینَ [ 29 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتند نیست آن مگر زندگانی دنیاي ما و نمیباشیم برانگیختهشدگان.
تفسیر
صفحه 378 از 656
ضمیر هی راجع بحیوة است و مفاد آیه نقل قول منکران معاد است و ذکرش [ صفحه 312 ] مقدمه است براي بیان رسوائی و اقرار
آنها که در آیه بعد ذکر خواهد شد انشاء اللّه تعالی ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 30
اشاره
152- وَ لَو تَري إِذ وُقِفُوا عَلی رَبِّهِم قالَ أَ لَیسَ هذا بِالحَق قالُوا بَلی وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرُونَ [ 30 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر به بینی هنگامی را که بازداشته شوند در پیشگاه پروردگارشان گوید آیا نیست اینکه حق گویند بلی قسم به پروردگار ما
گوید پس بچشید عذاب را براي بودنتان کافران.
تفسیر
وقوف در محضر عدل الهی است براي توبیخ و پرسش و مجازات و ممکن است وقوف بمعنی اطلاع باشد بر امر پروردگار و سؤال
براي ملامت آنها است بر تکذیبشان از بعث و نشور و اخذ اقرار از آنها که بعمل خود مستحق عقوبت شدهاند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 31
اشاره
قَد خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللّه حَتّی إِذا جاءَتهُم السّاعَۀُ بَغتَۀً قالُوا یا حَسرَتَنا عَلی ما فَرَّطنا فِیها وَ هُم یَحمِلُونَ أَوزارَهُم عَلی ظُهُورِهِم أَلا
212- ساءَ ما یَزِرُونَ [ 31 ] -قرآن- 1
ترجمه
بتحقیق زیان نمودند آنانکه تکذیب کردند ملاقات جزاي خدا را تا وقتی که بیاید ایشان را قیامت ناگهان گویند جاي حسرت ما
است بر آنچه تقصیر نمودیم در آن و ایشان برمیدارند گناهانشان را بر پشتهاشان آگاه باشید بد است بار گناهی که برمیدارند.
تفسیر
در سوره بقره ذیل آیه و اذ قلتم یا موسی بیان شد که خداوند محال است مرئی شود ولی آثارش در دنیا و آخرت مرئی و مشاهد
است آثار دنیوي چون محسوس است قابل تکذیب نیست ولی آثار اخروي چون در دنیا محسوس نیست قابل تکذیب است تا در
آخرت محسوس شود پس مراد از تکذیب بلقاء خداوند تکذیب رجوع باو در عالم آخرت و مشاهده جزاي اعمال نیک و بد است
و زیان حرمان از نعیم جنان و استحقاق عذاب نیران است که ابدي است ولی تکذیب چنانچه اشاره شد تا وقتی است که محسوس
صفحه 379 از 656
نشده و چون قیامت برسد بیخبر و کفّار نتائج اعمال و عقائد خودشان را مشاهده نمایند گویند اي افسوس و دریغ و حسرت براي ما
باش که جاي تو است بر آنچه کوتاهی نمودیم ما در تحصیل آن از عقائد حقّه و اعمال حسنه و در صافی مرجع ضمیر فیها را
فرموده یا دنیا است و اینکه ذکر نشده براي علم باو است یا ساعت است و مراد ایمان باو است یا جنّت است و مراد طلب او است
براي آنکه از پیغمبر [ص] در اینکه آیه روایت [ صفحه 313 ] شده است که اهل آتش منازل خودشان را از بهشت میبینند و
میگویند یا حسرتنا و بنظر حقیر ظاهر همانستکه عرض شد و اینکه معانی خلاف ظاهر و هیچ یک خالی از تکلیف نیست و حمل او
زار بر سبیل تمثیل و تشبیه است یعنی آثار معاصی و بال گردن آنها شده مانند بار گران آنرا بدوش میکشند و بعضی گفتهاند
مجسّم و مصوّر میشود بصورت منکر بدبوئی و میگوید خیلی در دنیا سوار من شدي امروز نوبت سواري من است و بر او بار میشود
و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 32
اشاره
124- وَ مَا الحَیاةُ الدُّنیا إِلاّ لَعِب وَ لَهوٌ وَ لَلدّارُ الآخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 32 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نیست زندگانی دنیا مگر بازي کودکانه و سرگرمی بیخردانه و هر آینه سراي آخرت بهتر است براي آنانکه پرهیزکاري مینمایند
آیا پس تعقل نمیکنید.
تفسیر
جواب قول منکران معاد است که حیاة را منحصر بزندگانی چند روزه دنیاي دنی دانسته بودند و مقصود آنستکه اعمال دنیویّه
بالذات قطع نظر از آنکه مقدمه براي تحصیل آخرت باشد مانند بازي و شواغل سفیهانه است که جز اندك خوشی خیالی و همی
موقتی مانع از تحصیل منافع و لذّات حقیقیه دائمیه نیست و مورد اعتناء عقلا نمیباشد و خداوند اجل است از آنکه چنین امر حقیري
مقصود بالذّات او از خلق عالم باشد و دار آخرت خیر است براي کسانیکه بوظیفه تقوي عمل نمایند چون منافع آن دائمی و لذّات
آن همیشگی است و اتم و اکمل است از خوشیهاي دنیا و مشوب و متعقّب بناخوشی نیست پس بعقل خودتان مراجعه نمائید به بینید
کدام یک از اینکه دو سنخ لذّت و خوشی بهتر است هر کدام بهتر است طالب آن باشید و در تحصیل آن بکوشید تا شربت مراد
بنوشید ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 33
اشاره
145- قَد نَعلَم إِنَّه لَیَحزُنُکَ الَّذِي یَقُولُونَ فَإِنَّهُم لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِن الظّالِمِینَ بِآیات اللّه یَجحَدُونَ [ 33 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 380 از 656
بتحقیق میدانیم که همانا اندوهناك میکند تو را آنچه میگویند پس بدرستیکه ایشان تکذیب نمیکنند تو را ولی ستمکاران آیتهاي
خدا را انکار میکنند.
تفسیر
خداوند براي تسلیت خاطر رسول اکرم [ص] از نسبت سحر و دروغ که کفار بآنحضرت میدادند فرموده است محزون مباش از گفته
آنها زیرا وقتی میگویند اینکه [ صفحه 314 ] معجزه الهیه نیست و اینکه کلام خدا نیست در واقع خدا را تکذیب کردهاند و با من
طرفیّت و عناد نمودهاند تو مستقل بتکذیب و طرفیت و عناد نیستی و دلیل بر اینکه امر آنستکه تا مبعوث به پیغمبري نشده بودي همه
تو را صادق و امین میدانستند ولی چون آیات مرا براي آنها خواندي تو را تکذیب کردند و ساحر و شاعر و کاهنت خواندند اینک
هم هر چه را غیر از احکام ما بگوئی تو را تصدیق خواهند نمود پس معلوم میشود تکذیب آنها راجع بآیات ما است نه شخص تو و
نباید غمناك باشی چنانچه ساحت ما مبرّي از غم و اندوه است و در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که مردي
اینکه آیه را نزد امیر المؤمنین [ع] قرائت نمود آنحضرت فرمود قسم بخدا تکذیب نمودند او را و لا یکذبونک بتخفیف است یعنی
نیاوردند باطلی که حق تو را دروغ کند و قمی و عیاشی رحمۀ اللّه علیهما از آنحضرت و در مجمع از امیر المؤمنین [ع] قریب باین
مضمون روایاتی نقل نمودهاند که حاصل همه آنستکه حجّتی در مقابل حجت تو اقامه ننمودند و جمعی از قراء هم بتخفیف ذال
قرائت نمودهاند و باکثر مفسرین نسبت داده شده است که مراد آنستکه تکذیب ننمودند تو را بقلوب خودشان از روي اعتقاد بلکه از
باب عناد و لجاج تکذیب لفظی ظاهري مینمودند و براي تایید اینکه معنی روایاتی نقل نمودهاند که مشرکین قریش از قبیل أبو جهل
احیانا اقرار مینمودند بصدق پیغمبر [ص] و آنکه استنکاف خودشان از تصدیق ظاهري براي اغراض شخصی است و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 34
اشاره
وَ لَقَد کُذِّبَت رُسُل مِن قَبلِکَ فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتّی أَتاهُم نَصرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِمات اللّه وَ لَقَد جاءَكَ مِن نَبَإِ المُرسَلِینَ
190- 34 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و هر آینه بتحقیق تکذیب کرده شدند پیغمبرانی پیش از تو پس صبر نمودند بر آنچه تکذیب کرده شدند و اذیّت کرده شدند تا
آمد ایشانرا یاري ما و نیست بدل کننده مر کلمات خدا را و هر آینه بتحقیق آمد تو را از خبر فرستاده شدگان.
تفسیر
تسلیت دیگري است از خاطر مبارك پیغمبر اکرم بتذّکر احوال انبیاء سلف و صدمات و آزارهائیکه از قوم خودشان دیدند و صبر
نمودند با آنکه برتبه کمال آنحضرت نمیرسیدند و بشارت است بفتح و غلبه بر کفار چنانچه براي آنها بود و مراد از عدم تبدیل
کلمات تاکید عدم تخلف از مواعید الهیّه است چنانچه فرموده لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین انّهم لهم المنصورون و مراد از
کلمه وعده است و بیان آن اخیرا احاله بقصص قرآنیّه [ صفحه 315 ] شده است ..
صفحه 381 از 656
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 35
اشاره
وَ إِن کانَ کَبُرَ عَلَیکَ إِعراضُ هُم فَإِن استَطَعتَ أَن تَبتَغِیَ نَفَقاً فِی الَأرض أَو سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأتِیَهُم بِآیَۀٍ وَ لَو شاءَ اللّه لَجَمَعَهُم عَلَی
237- الهُدي فَلا تَکُونَن مِنَ الجاهِلِینَ [ 35 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر گران است بر تو اعراض آنها پس اگر توانی که بجوئی رخنه در زمین یا نردبانی در آسمان پس بیاوري براي آنها نشانه و
اگر خواسته باشد خدا هر آینه جمع میکند آنها را بر هدایت پس مباش البته از نادانان.
تفسیر
قمی ره از حضرت باقر [ع] روایت نموده که پیغمبر [ص] مایل بود که حرث بن نوفل بن عبد مناف اسلام اختیار نماید او را دعوت
باسلام فرمود و کوشش کرد که قبول کند شقاوت بر او غلبه نمود و قبول نکرد و اینکه امر بر پیغمبر [ص] گران آمد و اینکه آیه
نازل شد و جواب شرط اول جمله شرطیه ثانیه است که جواب آن محذوف است یعنی اگر خیلی بر طبعت گران آمده اعراض
اقوامت از ایمان بآنچه آوردي اگر میتوانی راه باریکی در زمین پیدا کنی که بروي از آن راه تا جوف زمین یا نردبانی در آسمان
تهیه نمائی که از آن بالا بروي تا فوق آسمان و از یکی از آن دو جا نشانه با خود بیاوري که آنها یقین کنند و اقرار نمایند به نبوت
تو و آنکه سیر نمودي ملکوت علیا و سفلی را اینکه کار را بکن ولی نمیتوانی بکنی چون خداوند نخواسته آنها را ملجاء بایمان
نماید و اگر خواسته بود کاري میکرد که تمام خلق مسلمان میشدند اما اینکه امر بر خلاف حکمت است چون هر کس باید باختیار
ایمان بیاورد تا باستحقاق بنعیم جنان برسد که لذّتش اکمل باشد یا خداوند نخواسته آنها ایمان بیاورند چون قابلیت ندارند و فیض
باید بموضوع قابل برسد در هر حال مقصود بیان شوق مفرط پیغمبر [ص] است بایمان آنها که باین اندازه ساعی و مجدّ است با
آنکه میداند قدرت و حکمت خدا و عدم قابلیت آنها را و آنکه نباید از عدم قبول کسی اسلام را ملول باشد مانند کسانیکه نمیدانند
قدرت و حکمت خدا را پس خطاب اخیر متوجه به پیغمبر [ص] است ولی مقصود بخطاب مردمند چنانچه قمی ره فرموده است و در
اکمال از پیغمبر [ص] روایت نموده که بامیر المؤمنین [ع] فرمود خداوند مقدر فرمود اختلاف و تفرق را در اینکه امت و اگر
خواسته باشد خدا میتواند همه را هدایت فرماید بطوري که [ صفحه 316 ] دو نفر با یکدیگر در امر دین اختلاف نداشته باشند و
مفضول منکر نشود فضل فاضل را ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 36
اشاره
108- إِنَّما یَستَجِیب الَّذِینَ یَسمَعُونَ وَ المَوتی یَبعَثُهُم اللّه ثُم إِلَیه یُرجَعُونَ [ 36 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 382 از 656
اجابت نمیکنند مگر آنانکه میشنوند و مردگان برانگیزدشان خدا پس بسوي او بازگشت داده میشوند.
تفسیر
کسی نداي الهی را لبیک میگوید و دعوت پیغمبر را اجابت میکند که گوش شنوا و قلب بینا داشته باشد و زنده باشد بروح علم و
معرفت و آراسته باشد بکمال فکر و فهم و فراست ولی مردگان در اینکه میدان که فاقد اینکه اوصاف کمالند در دنیا دعوت الهی را
اجابت نمیکنند و باختیار رو بحق نمیروند تا وقتی که باجبار آنها را در صفحه محشر حاضر نمایند و بمجازات کردارشان برسانند
ولی افسوس که در آنوقت ایمان فائده ندارد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 37
اشاره
152- وَ قالُوا لَو لا نُزِّلَ عَلَیه آیَۀٌ مِن رَبِّه قُل إِن اللّهَ قادِرٌ عَلی أَن یُنَزِّلَ آیَۀً وَ لکِن أَکثَرَهُم لا یَعلَمُونَ [ 37 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتند چرا فرستاده نمیشود براي او معجزه از پروردگارش بگو همانا خداوند قادر است بر آنکه بفرستد معجزه را ولی بیشتر ایشان
نمیدانند.
تفسیر
مقصود از معجزه آنستکه اگر کسی طالب بدست آوردن حق باشد بوسیله مشاهده آن یقین پیدا کند و ایمان بیاورد و از براي
حصول اینکه مقصود یک یا چند معجزه کافی است و پیغمبر خاتم یک معجزه باقیه تا روز قیامت داشت که آن قرآن بود و
معجزات دیگر بسیاري که بعضی از آنها ملازم با جسم مبارك بود و بعضی از آنها مقارن با ولادت آنحضرت روي داد و بعضی در
اوقاتیکه طلب نمودهاند بوقوع پیوست که همه مشاهده نموده بودند و طالبان حق ایمان آورده بودند و آنانکه عناد و لجاج داشتند
حمل بر سحر و شعبده و کهانت میکردند و هر وقت کسی بآنها اعتراض میکرد که با اینکه معجزات با هرات و آیات بیّنات چرا
ایمان نمیآورید میگفتند اگر راست میگوید چرا چنین معجزه را نمینماید در صورتی که مکرر همان معجزه را که خواسته بودند
بآنها ارائه داده شده بود و بجهتی که ذکر شد ایمان نیاورده بودند و چون بآنها گفته میشد اینهمه معجزات کافی نیست میگفتند خیر
اینها معجزه نیست معجزه آنستکه نشود حمل بر سحر و شعبده و کهانت نمود و براي ما یقین بیاورد خدا که قادر است چرا چنین
معجزه نمیفرستد لذا [ صفحه 317 ] خداوند در جواب آنها فرموده بگو بلی خدا قادر است که هر قدر شما میخواهید معجزه بفرستد
و طوري باشد که شما مجبور شوید بایمان ولی اینکه امر بر خلاف حکمت است که خداوند بدلخواه شما بدون لزوم هر روز اوضاع
کائنات را تغییر و تبدیل دهد یا شما را مجبور بایمان نماید چون ایمان اجباري ثمر ندارد و مسقط تکلیف است دنیا باید با لوازم
خود باقی باشد و بیشتر مردم نمیدانند و قمی ره فرموده آنها نمیدانند که وقتی بیاید آیه و ایمان نیاورند بآن هلاك میشوند و از
حضرت باقر [ع] در اینکه آیه روایت شده است که در آخر الزمان آیاتی ظاهر میشود از آن جمله دابّۀ الارض و دجّال و نزول عیسی
بن مریم [ع] و طلوع آفتاب از مغرب است ..
صفحه 383 از 656
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 38
اشاره
- وَ ما مِن دَابَّۀٍ فِی الَأرض وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیه إِلاّ أُمَم أَمثالُکُم ما فَرَّطنا فِی الکِتاب مِن شَیءٍ ثُم إِلی رَبِّهِم یُحشَرُونَ [ 38 ] -قرآن- 1
172
ترجمه
و نیست هیچ جنبنده در زمین و نه پرنده که میپرد بدو بالش مگر دستهجاتی امثال شما تقصیر ننمودیم در کتاب از چیزي پس بسوي
پروردگارشان حشر کرده میشوند.
تفسیر
بیان قدرت و حکمت الهی است در تدبیر امور مخلوقات بر وفق نظام احسن که هر موجودي را بحسب قابلیّت خود لباس هستی
پوشانده و بهره از علم و قدرت عطا فرموده و ارزاق و احوال و آجال آنها را مقدر فرموده خواه از چرندگان در زمین باشند خواه از
پرندگان در هوا و اینکه تصریح بدو بال شده براي دفع احتمال مجاز است که کسی تصور نکند مراد از طیران سرعت در سیر یا
ادراك و یا معنی مجازي دیگري است و هر نوعی از انواع موجودات در امور مذکوره مانند انسانند و بقدر علم و شعور و قدرت
خودشان معرفت بخالق خودشان دارند و موظف بوظیفه هستند که در صورت تخلف از آن و متابعت شهوت مسئول و معاقب
خواهند بود و خداوند بیان تمام حقائق را در قرآن فرموده و هیچ چیز را فرو گذار نفرموده و در او است تبیان هر شیء و تفصیل آن
و حدود و احکام و حلال و حرام و هر چه مورد احتیاج باشد بنحو اتم و اکمل تا روز قیامت چنانچه از اخبار کثیره استفاده میشود
نهایت آنکه علمش نزد اهل او است و آنها خانواده هستند که قرآن بر ایشان نازل شده است و کسانیکه از مشکوة علوم آنان اقتباس
نمودهاند و خداوند در روز قیامت همه را در پیشگاه خود حاضر میفرماید و داد مظلوم را از ظالم [ صفحه 318 ] میستاند حتّی داد
گوسفند بیشاخ را از شاخدار چنانچه از پیغمبر [ص] روایت شده است و در فقیه از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که هر
شتري که سه مرتبه با او بحج مشرف شده باشند از چرندگان بهشت خواهد شد و در روایتی هفت مرتبه تعیین شده است و نیز در
آن کتاب نقل نموده که پیغمبر [ص] ناقه را دید عقال نمودهاند و جهازش را برنداشتهاند فرمود کجا است صاحب اینکه ناقه
وادارش کنید اینکه کار را نکند فردا باید جواب آن را بگوید و در خصال از پیغمبر [ص] روایت نموده است که در روز قیامت
کسی سواره نیست مگر چهار نفر من و علی و فاطمه و صالح پیغمبر من بر براق سوارم و صالح بر ناقه خود که او را عقر نمودند و
فاطمه بر ناقه غضباء من و علی بر ناقه از نور که زمامش از یاقوت است و بر آن دو حله سبز است و مقصود از بیان قدرت و حکمت
و عدالت الهی آنستکه مشرکان بدانند خداوند قادر است که معجزه بفرستد که آنها مجبور بایمان شوند ولی براي مراعات حکمت
و عدالت نمیفرستد و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 39
اشاره
صفحه 384 از 656
152- وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکم فِی الظُّلُمات مَن یَشَأِ اللّه یُضلِله وَ مَن یَشَأ یَجعَله عَلی صِراطٍ مُستَقِیم [ 39 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنانکه تکذیب نمودند آیتهاي ما را کران و گنگانند در تاریکیها کسی را که میخواهد خدا گمراه میکند او را و کسی را که
میخواهد قرار میدهد او را بر راه راست.
تفسیر
کسانیکه معجزات انبیا را تکذیب نمودند و گوش به مواعظ حقّه ایشان ندادند مانند کرانند گوش شنوا ندارند و چون زبانشان بحق
و خیر جاري نشده مانند گنگانند که زبان گویا ندارند و چون قلوبشان از نور علم و معرفت بیبهره است در ظلمات کفر و جهل
سرگردانند و چون قابل هدایت نیستند خداوند آنها را بحال خودشان واگذار فرموده و سلب توفیق از آنها نموده و در گمراهی باقی
ماندهاند بخلاف کسانیکه قابلیت و اهلیت ارشاد و هدایت و توفیق را داشتهاند که عنایات و الطاف الهیه شامل حال آنها گشته بر
صراط مستقیم ثابت و برقرار شدهاند و قمی ره از حضرت باقر [ع] روایت نموده است که اینکه آیه در شأن منکران اوصیا نازل شده
است که آنها چنانچه خداوند فرموده کران و گنگانند در ظلمات کسانیکه از نسل ابلیسند تصدیق اوصیا را نمیکنند و هیچوقت
ایمان بایشان نمیآورند و آنها کسانی هستند که خدا گمراه [ صفحه 319 ] نموده است آنانرا و کسانیکه از نسل آدمند ایمان باوصیا
آوردهاند و ایشان ثابت بر صراط مستقیم میباشند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 40
اشاره
130- قُل أَ رَأَیتَکُم إِن أَتاکُم عَذاب اللّه أَو أَتَتکُم السّاعَۀُ أَ غَیرَ اللّه تَدعُونَ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 40 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو خبر دهید مرا اگر آید شما را عذاب خدایا آید شما را روز قیامت آیا جز خدا را میخوانید اگر باشید راستگویان.
تفسیر
خداوند دلیل دیگري بر توحید اقامه فرموده که آنرا دلیل ارتکازي گویند و آن اینست که هر کس خواه مشرك باشد خواه موحّد
خواه بیدین وقتی در شدّت و مصیبت و خطر بزرگی افتاد بیاختیار متوجّه بیک مبدء غیبی میشود و از آن استمداد میکند و اینکه
کاشف از آنستکه هر کس بارتکاز عقلی و فطرت اصلی قائل بصانع عالم قادري است نهایت آنکه شبهات موجب شده است که
توجه بحکم عقل فطري ارتکازي خود ندارد لذا خداوند براي اخذ اقرار از مشرکان و اتمام حجّت بر ایشان به پیغمبر خود فرموده
بگو بآنها که بگوئید بمن اگر عذاب خدا بر شما در دنیا نازل شود یا قیامت بر پا شود و بهول محشر گرفتار شوید آیا بغیر خدا
متوجه میشوید یا باو اگر راست میگوئید در اینکه ادّعا که بت خداي ما است تا بفطرت خود مراجعه نمایند و حق را دریابند و لفظ
کم در أ رأیتکم براي مجرد خطاب است و با وجود آن معمولا تا که ضمیر فاعل است تغییري پیدا نمیکند و در بیان افراد و تثنیه و
صفحه 385 از 656
جمع و تذکیر و تائیث بآن اکتفا میشود ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 41
اشاره
99- بَل إِیّاه تَدعُونَ فَیَکشِف ما تَدعُونَ إِلَیه إِن شاءَ وَ تَنسَونَ ما تُشرِکُونَ [ 41 ] -قرآن- 1
ترجمه
بلکه او را میخوانید پس دفع میکند آنچه را میخوانید براي آن اگر بخواهد و فراموش مینمائید آنچه را شریک قرار میدهید.
تفسیر
پس از پرسش و سؤالی که در آیه قبل بیان شد خداوند منتظر جواب آنها نشده است براي آنکه مبادا از باب جهل یا لجاج جوابی
بگویند که حق نباشد و حق را خود صریحا بیان فرموده است که در آن حال غیر خدا را در نظر ندارید و فقط متوجه بحق میباشید و
اگر خدا بخواهد اجابت میفرماید و دفع عذاب را از شما مینماید چون میدانید غیر خدا قادر بر دفع بلا نیست بارتکاز عقلی که بیان
شد و فراموش میکنید بتان [ صفحه 320 ] خودتان را براي آنکه باطنا اعتنا و اعتقاد بآنها ندارید یا آنکه از ترس همه چیز را فراموش
میکنید غیر از خدا را که فراموش نمیشود مگر در موقع شهوت و غضب که در آن حال شدّت از شما سلب شده است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 42
اشاره
118- وَ لَقَد أَرسَلنا إِلی أُمَم مِن قَبلِکَ فَأَخَذناهُم بِالبَأساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُم یَتَضَرَّعُونَ [ 42 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر آینه بتحقیق فرستادیم بسوي امتهائی پیش از تو پس گرفتیم ایشانرا بسختی و رنجوري باشد که ایشان تضرّع نمایند.
تفسیر
مؤید مقال سابق است که در موقع شدت و مصیبت مردم متوجه بخدا میشوند و بیان یکی از اسرار بلا و محنت است که خداوند
بعد از فرستادن انبیا را بر امم سابقه و تکذیب آنها مبتلاشان فرمود بسختی و فقر و قحطی و مرض و نقص در انفس و اموال تا خاضع
و خاشع و متضرّع و متذلّل و تائب از ذنوب شوند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 43
اشاره
صفحه 386 از 656
128- فَلَو لا إِذ جاءَهُم بَأسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِن قَسَت قُلُوبُهُم وَ زَیَّنَ لَهُم الشَّیطان ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 43 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس چرا چون آمد ایشانرا سختی ما تضرّع ننمودند ولی سخت شد دلهاي ایشان و آرایش داد از براي آنها شیطان آنچه را بودند که
بجا میآوردند.
تفسیر
نزول بلا مقتضی تضرّع و زاري و توبه و انابه است ولی گاهی میشود بقدري قلب قساوت پیدا کرده و نفس متوّغل در معصیت و
شهوت شده و شیطان جلوه داده است لذّات فانیه دنیا را در نظر اهل دنیا و مغرور نموده است آنها را بخود پسندي و نخوت و
سرکشی که در آن حال هم متوجّه بحق نمیشوند و دفع بلا را از خداي نمیخواهند با آنکه در آنحال هم اگر با خلوص نیّت رو
بخدا بروند و تضرّع و زاري نمایند اگر نعمتی از دست آنها رفته باشد خدا بآنها برمیگرداند و اگر نقمتی بآنها روي آورده باشد از
ایشان دفع میفرماید چنانچه در نهج البلاغه بیان فرموده است و حاصل اینکه آیه ملامت مبتلایان است بر ترك تضرّع و بیان علّت
آن بنحویکه ذکر شد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 44
اشاره
157- فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِه فَتَحنا عَلَیهِم أَبوابَ کُل شَیءٍ حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذناهُم بَغتَۀً فَإِذا هُم مُبلِسُونَ [ 44 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس چون فراموش کردند آنچه را تذکر داده شدند بآن گشودیم بر ایشان درهاي هر چیزیرا تا آنکه چون شاد شدند بآنچه داده
شدند گرفتیم ایشانرا ناگهان پس [ صفحه 321 ] آنگاه ایشان نومیدانند.
تفسیر
پس از آنکه خداوند بنده را مبتلا نمود براي آنکه متوجّه بحق شود و توبه نماید و بواسطه امور مذکوره در آیه سابقه متوجّه نشد و
متعظ نگردید خداوند درهاي نعمت و وسعت و صحّت و فراغت و رفاهیّت را بروي او میگشاید تا بکلّی مست دنیا و سرگرم بنعیم
آن شود و از منعم چشم بپوشد ناگهان از راهی که هیچ انتظار ندارد عذاب را بر او وارد میسازد و میگیرد او را بجرم اعمالش
بطوریکه متحیّر و متحسّر و ناامید از نجات و مأیوس از رحمت و واله و سرگردان میماند و اینکه سلوك خدا را با خلق استدراج
گویند چنانچه در مجمع از پیغمبر [ص] روایت نموده است که فرمود وقتی دیدي خداوند عطا میکند بر گناهکار همانا اینکه
استدراج است از او و اینکه آیه را تلاوت نمود و از امیر المؤمنین [ع] روایت نموده است که وقتی دیدي خداوند پی در پی نعمت
بتو میدهد در حذر باش از آن و قمی ره از حضرت باقر [ع] روایت نموده که مراد از نسیان ذکر ترك ولایت امیر المؤمنین [ع]
صفحه 387 از 656
است و مراد از فتح ابواب دولت دنیا و بسط ید مخالفان است و مراد از اخذ ناگهان قیام قائم است و معلوم است که مراد تطبیق
مدلول است نه تعیین آن و فوائد و حکم استدراج زیاد است از آن جمله آنکه اتمام حجت است از حق بر خلق که هر نوع خداوند
با آنها سلوك فرموده چه ابتلاء ببلا بوده چه تنعّم به نعمت بوظیفه خود عمل ننمودند و متوجه بحق نشدند دیگر کمال استحقاق
آنها است براي عذاب چون هر قدر نعمت زیادتر شود کفرانش بیشتر موجب استحقاق است و نیز آنکه بعد از وفور نعمت و پرورش
یافتن در آن تأثیر عذاب زیادتر است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 45
اشاره
89- فَقُطِعَ دابِرُ القَوم الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الحَمدُ لِلّه رَب العالَمِینَ [ 45 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس قطع شد دنباله گروهی که ستم نمودند و ستایش مر خدایرا است که پروردگار جهانیان است.
تفسیر
ظلم در عالم دوام ندارد خواه بنفس باشد خواه بغیر و خداوند ظالمان را از صفحه زمین تا دانه آخر برمیچیند و یکنفر را باقی
نمیگذارد که مردم پیروي آنها را نمایند و چون هلاك اعداء خدا و اعلاء کلمه حق و خلاصی اهل ایمان از شرّ و فساد آنها از
مواهب الهیّه است جاي حمد و ثنا است چنانچه از مراجعه بتواریخ معلوم میشود که طوایف ستم پیشگان بکلّی منقرض و نابود
[ شدند. [ صفحه 322
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 46
اشاره
قُل أَ رَأَیتُم إِن أَخَ ذَ اللّه سَمعَکُم وَ أَبصارَکُم وَ خَتَمَ عَلی قُلُوبِکُم مَن إِله غَیرُ اللّه یَأتِیکُم بِه انظُر کَیفَ نُ َ ص رِّف الآیات ثُم هُم یَصدِفُونَ
196- 46 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
بگو خبر دهید مرا اگر بگیرد خدا گوشها و چشمهاي شما را و مهر نهد بر دلهاتان کیست جز خدا که بدهد بشما آنرا بنگر چگونه
تغییر اسلوب میدهیم دلیلها را پس آنها اعراض میکنند.
تفسیر
خداوند همان دلیل ارتکازي را که در ذیل آیه قل أ رأیتکم ذکر شد بتقریب بدیع دیگري بیان فرموده که خلاصهاش آنستکه انسان
صفحه 388 از 656
تا واجد نعمت است متوجّه بمبدء آن نیست ولی وقتی فاقد شد بالطّبع میگردد تا مبدء آنرا پیدا کند و از او استمداد براي اعاده نعمت
نماید حال شما خود را فاقد اظهر قواء ظاهریه که سمع و بصر است و اشرف قواء باطنیه که عقل و تمیز است تصور نمائید و در
آنحال رجوع بارتکاز عقلی خودتان نمائید که از عالم غیب استمداد میکنید براي عود آن قواء یا از بتهائیکه خودتان هم میدانید
که فاقد همه چیزند و انصاف آنستکه جاي تعجّب است که با اینکه تنبّهات و تقریرات مختلفه در اقامه برهانیکه مبدء آن فطرت
سلیم و طبع مستقیم است و وجدانی و فطري و جبلّی و ارتکازي است چگونه عناد و لجاج و خبث طینت مانع از تصدیق کفار
میگردد و اعراض میکنند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 47
اشاره
118- قُل أَ رَأَیتَکُم إِن أَتاکُم عَذاب اللّه بَغتَۀً أَو جَهرَةً هَل یُهلَک إِلاَّ القَوم الظّالِمُونَ [ 47 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو خبر دهید مرا اگر بیاید شما را عذاب خدا ناگهانی یا آشکارا آیا هلاك کرده میشوند مگر گروه ستمکاران.
تفسیر
عذاب ناگهانی آنستکه بدون مقدمه و اماره باشد و عذاب آشکارا آنستکه مقدمه و اماره داشته باشد که قبلا ارائه داده شود و چون
امر بیمقدمه و بدون اماره مخفی است مقابل با آشکار قرار داده شده است و هلاکت بعذاب مخصوص بستمکاران بنفس و غیر
است و اینکه دلیل است بر آنکه عذاب کننده عالم عادل حکیم مقتدر است و نباید از عذاب او مأمون بود و قمی ره فرموده اینکه
آیه نازل شد وقتی پیغمبر [ص] از مکه بمدینه هجرت فرمود چون اصحاب مبتلاي بسختی معیشت و مرض شدند و بآنحضرت
شکایت نمودند یعنی نمیرسد شما را مگر تنگی معاش و مرض در دنیا و اما عذاب الیم مهلک مخصوص بستمکاران است. [ صفحه
[323
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 48
اشاره
139- وَ ما نُرسِل المُرسَلِینَ إِلاّ مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرِینَ فَمَن آمَنَ وَ أَصلَحَ فَلا خَوف عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 48 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نمیفرستیم فرستاده شدگان را مگر بشارت دهندگان و تخویف کنندگان پس آنانکه گرویدند و صالح شدند پس نیست بیمی بر
ایشان و نه آنها اندوهناك میشوند.
تفسیر
صفحه 389 از 656
خداوند انبیا را نفرستاده است که مردم مجبور بایمان شوند بلکه فقط براي آن فرستاده است که بشارت بدهند مطیعان را به بهشت و
تخویف نمایند عاصیان را از جهنّم پس کسانیکه ایمان بیاورند و اعمال صالحه بجا آورند نباید خوف از عذاب داشته باشند و نه
محزون شوند از فوت ثواب ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 49
اشاره
85- وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا یَمَسُّهُم العَذاب بِما کانُوا یَفسُقُونَ [ 49 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنانکه تکذیب کردند آیتهاي ما را میرسد آنها را عذاب براي آنکه بودند که فسق مینمودند.
تفسیر
علّت عذاب خروج از طاعت است که فرد اکمل آن خروج از دین است که اقتضاء آن براي عذاب بقدري است که گویا آن طالب
کفار است اقبال بآنها مینماید تا خود را بآنها برساند و جزاي کردارشان را بدهد و براي اینکه نکته از وصول تعبیر بمس شده است.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 50
اشاره
قُل لا أَقُول لَکُم عِندِي خَزائِن اللّه وَ لا أَعلَم الغَیبَ وَ لا أَقُول لَکُم إِنِّی مَلَک إِن أَتَّبِع إِلاّ ما یُوحی إِلَی قُل هَل یَستَوِي الَأعمی وَ البَصِیرُ
223- أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ [ 50 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو نمیگویم بشما که نزد من است خزانههاي خدا و نمیدانم غیب را و نمیگویم بشما که من فرشتهام پیروي نمیکنم مگر آنچه
وحی میشود بمن بگو آیا یکسانند نابینا و بینا آیا پس اندیشه نمیکنید.
تفسیر
کفار اعتراضات عجیبی بر پیغمبر [ص] داشتند از آن جمله آنکه میگفتند چرا خداوند گنجی باو ارائه نمیدهد که خود و اصحابش
را مستغنی نماید و چرا خیلی از امور را سؤال میکند و مشورت مینماید با آنکه اگر پیغمبر باشد باید علم غیب داشته باشد و چرا
مانند مردم عادي غذا میخورد و با زنان مباشرت و نزدیکی مینماید خدا فرموده در جواب آنها بگو من نمیگویم که خدا گنجهاي
زمین را بمن عطا فرموده و من قبول نمودهام یا اختیار مقدّرات خود را در ارزاق بندگان و غیره بمن داده [ صفحه 324 ] است چنانچه
صفحه 390 از 656
در توحید و معانی و مجالس از حضرت صادق [ع] نقل نموده است که حضرت موسی وقتی بکوه طور رفت خواست از خداوند که
باو ارائه دهد خزائن خود را خدا فرمود اي موسی خزانه من آنستکه وقتی اراده میکنم چیزیرا میگویم موجود شو موجود میشود و
نیز من نمیگویم که خداوند علم غیبی را که مختص بخود فرموده بمن عطا نموده بلکه هر مقدار از علم غیب که صلاح دانسته در
موقع مقتضی بمن عنایت فرموده است و نمیگویم من از جنس ملائکه هستم که محتاج بمورد احتیاج بشر نباشم و قدرت داشته
باشم بر پرواز نمودن بطریق عادي من فقط پیغمبرم نه خدا هستم نه ملک آنچه خداوند بمن وحی میفرستد از مصالح و مفاسد امور
شما و اخبار سابقه و لاحقه مفیده براي شما بیان مینمایم و چیزي کم و زیاد نمیکنم و امتیاز من بعلم و دانش و هدایت است آیا
گمراه و مهدي یکسانند یا آنکه آیا جاهل و عالم یکسانند چنانچه قمی ره فرموده و در مجمع نسبت باهل بیت داده است آیا تفکر
نمیکنید تا هدایت شوید و فرق بگذارید بین مقام الوهیّت و شئون نبوّت و لوازم بشریّت ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 51
اشاره
149- وَ أَنذِر بِه الَّذِینَ یَخافُونَ أَن یُحشَرُوا إِلی رَبِّهِم لَیسَ لَهُم مِن دُونِه وَلِیٌّ وَ لا شَفِیع لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ [ 51 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بترسان بآن آنانکه میترسند که محشور شوند بسوي پروردگارشان که نیست جز آن براي ایشان ناصري و نه شفاعت کننده باشد
که ایشان بپرهیزند.
تفسیر
انذار و تخویف نسبت بکسانی مفید است که معتقد بمعاد باشند یا اقلّا احتمال آنرا بدهند و قدر مشترك انتظار وقوع آن است اما
کسانیکه معتقد باشند بآنکه معادي نیست انذار نسبت بآنها فائده ندارد و چیزیکه بآن انذار میشود قرآن است که به پیغمبر [ص]
وحی شده و در آیه قبل باین عنوان ذکر گردیده است و مشتمل بر وعد و وعید است که انذار بآن حاصل میشود و ناصر و شفیع در
دنیا و آخرت منحصر بآنست چون شفاعت و نصرت انبیا و اولیاء هم ببرکت وحی الهی است که خلق را هدایت بتوسل بایشان نموده
است و نتیجه کلیّه پرهیزکاري است که موجب نجات ابدي است چنانچه در مجمع از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که
انذار کن بقرآن آن کسانیرا که امیدوارند و اصل بپروردگارشان شوند و ترغیب نما ایشان را بچیزي که نزد او است پس همانا قرآن
شفاعت کننده است که شفاعت آن [ صفحه 325 ] پذیرفته میشود و محتمل است ضمیر من دونه راجع برب باشد و انحصار اعانت
و شفاعت بحق بمناسبت آنست که قوّه اعانت از او است و اذن شفاعت از آن او و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 52
اشاره
وَ لا تَطرُدِ الَّذِینَ یَدعُونَ رَبَّهُم بِالغَداةِ وَ العَشِی یُرِیدُونَ وَجهَه ما عَلَیکَ مِن حِسابِهِم مِن شَیءٍ وَ ما مِن حِسابِکَ عَلَیهِم مِن شَیءٍ
223- فَتَطرُدَهُم فَتَکُونَ مِنَ الظّالِمِینَ [ 52 ] -قرآن- 1
صفحه 391 از 656
ترجمه
و طرد منما آنانرا که میخوانند پروردگارشان را در بامداد و شبانگاه میخواهند رضاي او را نیست بر عهده تو از حساب ایشان هیچ
چیز و نیست از حساب تو بر عهده ایشان هیچ چیز تا برانی ایشان را پس بوده باشی از ستمکاران.
تفسیر
قمی ره فرموده در مدینه جمعی از فقراء اهل ایمان بودند که پیغمبر [ص] آنها را در صفّه جاي داده بود و آنها را اصحاب صفّه
میخواندند. حقیر عرض میکنم اصحاب صفّه کسانی بودند که در سایبان جلو مسجد پیغمبر [ص] منزل داشتند و نیز فرموده پیغمبر
[ص] با آنها معاشرت میفرمود و بسا بود که با خود طعام براي آنها میآورد و ایشان خدمت آنحضرت میرسیدند و پیغمبر [ص]
ایشان را نزدیک بخود مینشاند و با آنها انس میگرفت و چون اغنیا و صاحبان تشخّص از اصحاب میآمدند و اینکه سلوك را از
آنحضرت نسبت بآنها میدیدند بطبعشان گران میآمد و میگفتند اینها را از خود دور فرما تا آنکه یکروز یکنفر از انصار آمد
خدمت حضرت دید یکنفر از اصحاب صفّه خود را به پیغمبر [ص] چسبانده و آنحضرت هم با او گرم صحبت شده است آن شخص
انصاري دور نشست پیغمبر [ص] باو فرمود نزدیک بیا اجابت ننمود حضرت فرمود شاید میترسی از فقر او چیزي بتو سرایت نماید
انصاري عرض کرد اینها را از خود دور فرما و اینکه آیه نازل شد. و چون اصحاب صفّه روز و شب مشغول عبادت بودند براي اشاره
بدوام ذکر ایشان تعبیر بصبح و شام شده است و عبادت آنها از روي خلوص نیّت بود طمعی به پیغمبر [ص] نداشتند لذا خداوند
فرموده آنها طالب خوشنودي منند حساب اعمال و جزاي آنها با تو نیست چنانچه حساب اعمال و جزاي تو با آنها نیست یعنی هر
کدام حساب جداگانه دارید با من ضرر هیچیک بدیگري نمیرسد پس جهت ندارد که آنها را طرد نمائی تا ظلم نموده باشی بر
ایشان براي بازداشتنشان از تکمیل هدایت و بر خود براي تقصیر در حق رسالت و بر اغنیا براي ابقائشان در کبر و نخوت. [ صفحه
[326
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 53
اشاره
149- وَ کَذلِکَ فَتَنّا بَعضَهُم بِبَعض لِیَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَن اللّه عَلَیهِم مِن بَینِنا أَ لَیسَ اللّه بِأَعلَمَ بِالشّاکِرِینَ [ 53 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همچنین امتحان نمودیم برخی از ایشان را ببرخی تا بگویند آیا اینکه گروهند که منّت نهاد خدا بر ایشان از میان ما آیا نیست خدا
داناتر بشکر گذاران.
تفسیر
خداوند اغنیا را بفقراء امتحان میفرماید تا معلوم شود رحم و مروّت و تکبّر و تواضع و سخا و بخل آنها و فقرا را باغنیا آزمایش
میفرماید تا ظاهر گردد صبر و وقار و عفّت و جزع و طمع و ولع و شرارت آنها چنانچه اشراف قریش را امتحان فرمود بوجود
صفحه 392 از 656
اصحاب صفّه که فقراء و عبّاد بودند و امتیاز و تقدم داد ایشان را بر آنها براي سبقت در ایمان و مزیّت تقوي و آنها از امتحان خوب
بیرون نیامدند و بطور تعجب و استهزاء و انکار و استکبار گفتند اینها کسانی هستند که خداوند انعام فرموده است بر ایشان بهدایت
و توفیق و ما نیستیم پس نتیجه امتحان آنها بروز تکبّر شد و لام لیقولوا لام بیان عاقبت است مانند بزائید براي مردن و خدا در جواب
آنها فرموده هیچ کس بهتر از خدا بندگان شاکر خود را نمیشناسد و هر کس را بقدر معرفت و شکر گذاریش رتبه و مقام در دنیا
و آخرت عطا میفرماید ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 54
اشاره
وَ إِذا جاءَكَ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُل سَلام عَلَیکُم کَتَبَ رَبُّکُم عَلی نَفسِه الرَّحمَ ۀَ أَنَّه مَن عَمِلَ مِنکُم سُوءاً بِجَهالَۀٍ ثُم تابَ مِن بَعدِه وَ
237- أَصلَحَ فَأَنَّه غَفُورٌ رَحِیم [ 54 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون آیند تو را آنانکه ایمان میآورند بآیات ما پس بگو سلام بر شما لازم نمود پروردگار شما بر ذات خود رحمت را که همانا
کسی که بجا بیاورد از شما عمل بدي را بنادانی پس توبه نماید بعد از آن و صالح شود پس همانا او آمرزنده مهربانست.
تفسیر
بعضی گفتهاند در شأن اصحاب صفّه نازل شده و پیغمبر [ص] هر وقت ایشان را ملاقات میفرمود سبقت مینمود بسلام بر آنها و
میفرمود حمد خدایرا که قرار داد در امّت من کسانیرا که مأمور فرمود مرا بسبقت در سلام بر آنها و بعضی گفتهاند در شأن حمزه و
جعفر و عمّار و مصعب بن عمیر و غیر ایشان نازل شده است و بعضی گفتهاند جمعی خدمت حضرت رسول [ص] رسیدند و عرض
کردند ما گناه بسیاري نمودیم و آنحضرت ساکت گردید و اینکه آیه نازل شد و در مجمع از حضرت صادق [ع] روایت نموده
است که در حق تائبان نازل شده است و ذیل آیه شاهد بر اینکه است و منافات میان روایات [ صفحه 327 ] مختلفه بحسب ظاهر
نیست و انّه بکسر همزه نیز قرائت شده است و در هر حال بدل یا بیان رحمت است و منشاء کار بد غفلت و جهالت است و اصلاح
بعزم بر ترك معاصی و اداء حقوق واجبه الهیّه و مظالم عباد است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 55
اشاره
76- وَ کَذلِکَ نُفَصِّل الآیات وَ لِتَستَبِینَ سَبِیل المُجرِمِینَ [ 55 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همچنین تفصیل میدهیم آیتها را و تا روشن شود راه گناهکاران.
صفحه 393 از 656
تفسیر
تفصیل ادلّه و اقامه حجج براي وضوح حق و بیان راه باطل است و همچنین بیان اوصاف مطیعان و عاصیان براي ظهور مقام آنها و
بیان راه چاره اینها است که توبه است و جمله و لتستبین عطف است بر لیظهر الحق مقدر که کلام دلالت بر آن دارد و لفظ سبیل
تذکیر و تأنیث در آن جائز است و گفتهاند مراد بیان افتراق راه باطل از راه حق است و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 56
اشاره
162- قُل إِنِّی نُهِیت أَن أَعبُدَ الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّه قُل لا أَتَّبِع أَهواءَکُم قَد ضَلَلت إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ المُهتَدِینَ [ 56 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو همانا من نهی کرده شدم که عبادت نمایم آنانرا که میخوانید غیر از خدا بگو متابعت نمیکنم خواهشهاي شما را بتحقیق
گمراه شوم آنگاه و نباشم از هدایت شدگان.
تفسیر
حکم عقل آنستکه باید متابعت دلیل را نمود نه دلخواه و تقلید و دلیل قائم بر توحید است پس عقل حاکم است بنهی از شرك و
تقلید هواپرستان و معلوم است که در صورت تخلّف از حکم عقل و دلیل و متابعت هواي نفس جهّال شخص گمراه میشود و در
عداد هدایت شدگان محسوب نخواهد شد چنانچه مشرکان داخل در آنها و خارج از اینها شدند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 57
اشاره
175- قُل إِنِّی عَلی بَیِّنَۀٍ مِن رَبِّی وَ کَذَّبتُم بِه ما عِندِي ما تَستَعجِلُونَ بِه إِنِ الحُکم إِلاّ لِلّه یَقُصُّ الحَق وَ هُوَ خَیرُ الفاصِلِینَ [ 57 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو همانا من داراي دلیل روشنی هستم از پروردگارم و تکذیب نمودید شما آنرا نیست نزد من آنچه استعجال میکنید بآن نیست
حکم مگر براي خدا بیان میکند حق را و او است بهترین حکم کنندگان.
تفسیر
مشرکان قریش میگفتند اگر دین اسلام حق است چرا عذاب بر ما نازل [ صفحه 328 ] نمیشود خدا فرموده بگو بآنها من داراي بیّنه
و برهان متین واضحی هستم از طرف پروردگار خودم که ثابت و قائمم بر آن و شما تکذیب نمودید آنرا و چون مراد قرآن است
صفحه 394 از 656
ضمیر مذکر آورده شده است و عذابی را که شما طلب میکنید که بزودي بر شما وارد شود نزد من و در اختیار من نیست حکم دیر
و زود شدن آن با خدا است او حق را بدلیل واضح نموده است و فصل خصومت میان ما و شما را بهتر از هر کس خواهد نمود ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 58
اشاره
127- قُل لَو أَن عِندِي ما تَستَعجِلُونَ بِه لَقُضِیَ الَأمرُ بَینِی وَ بَینَکُم وَ اللّه أَعلَم بِالظّالِمِینَ [ 58 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو اگر آنکه نزد من بود آنچه استعجال میکنید بآن هر آینه گذشته بود کار میان من و میان شما و خدا داناتر است بستمکاران.
تفسیر
بیان حکمت عدم تعجیل در عذاب است میفرماید بگو اگر اختیار عذاب با من بود و فورا شما را هلاك مینمودم کار من با شما
خاتمه پیدا میکرد ولی خدا بهتر میداند موقع عذاب شما را باید شما باقی باشید تا هر کدام قابل هدایت باشید بتوسط من بتدریج
هدایت شوید و هر کدام قابل هدایت نباشید شقاوتتان کاملتر شود و باستدراج که در ذیل آیه فلمّا نسوا ما ذکّروا به بیان شد گرفتار
شوید ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 59
اشاره
وَ عِندَه مَفاتِح الغَیب لا یَعلَمُها إِلاّ هُوَ وَ یَعلَم ما فِی البَرِّ وَ البَحرِ وَ ما تَسقُطُ مِن وَرَقَۀٍ إِلاّ یَعلَمُها وَ لا حَبَّۀٍ فِی ظُلُمات الَأرض وَ لا رَطب وَ
235- لا یابِس إِلاّ فِی کِتاب مُبِین [ 59 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نزد او است کلیدهاي غیب نمیداند آنرا مگر او و میداند آنچه را در بیابان و دریا است و نمیافتد هیچ برگی مگر که میداند آنرا و
نه دانه در تاریکیهاي زمین و نه تري و نه خشکی مگر که در کتابی است آشکار.
تفسیر
مفاتح یا جمع مفتح بفتح میم است که بمعنی خزانه است و یا جمع مفتح بکسر میم است که بمعنی مفتاح و کلید است در هر حال
مراد آنستکه اختیار مقدّرات با خدا است هر وقت صلاح بداند عذاب میفرماید و عالم غیب ماوراء عالم محسوسات است و علل
وجودیّه آنها است و از پیغمبر [ص] روایت شده است که مفاتح غیب پنج است که نمیداند آنها را مگر خدا آنچه در ارحام است و
آنچه در آتیه واقع میشود و وقت نزول باران و رسیدن مرگ و ساعت قیامت و علم خداوند چنانچه تعلق بکلیّات دارد احاطه تامّه
صفحه 395 از 656
بتمام [ صفحه 329 ] جزئیات دارد و تمام موجودات صحرائی و دریائی را میداند و میشناسد حتی هیچ برگی بیاجازه خدا از درخت
نمیافتد و هیچ حبّه در تخوم ارض واقع نمیشود مگر آنکه خدا میداند آنرا و هر موجودي خواه تر باشد خواه خشک خواه زنده
باشد خواه مرده در علم خداوند یا در لوح محفوظ یا در قرآن مندرج و مضبوط و ثابت است و چون سقوط متضمّن معنی وقوع
است حبّه و رطب و یابس عطف بر ورقه شده است خلاصه آنکه هیچ امري واقع نمیشود مگر آنکه آن عکسی است از نسخه اصل
که در نزد خدا است و در کافی و معانی و عیاشی ره از حضرت صادق [ع] نقل نموده که ورقه سقط است و حبّه ولد است و
ظلمات ارض ارحام است و رطب آنستکه زنده ماند و یابس آنستکه بمیرد و همه اینها در کتاب مبین است و عیاشی ره از حضرت
کاظم [ع] نقل نموده که کتاب مبین امام [ع] است و در اول سوره بقره معانی کتاب بیان شد و اینکه استثناء بدل است از استثناء اول
و اختلافی میان تفاسیر و روایات نیست چون بنظر حقیر مراد امام [ع] توسعه مدلول است نه انحصار آن و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 60
اشاره
وَ هُوَ الَّذِي یَتَوَفّاکُم بِاللَّیل وَ یَعلَم ما جَرَحتُم بِالنَّهارِ ثُم یَبعَثُکُم فِیه لِیُقضی أَجَل مُسَ  می ثُم إِلَیه مَرجِعُکُم ثُم یُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ
211- 60 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و او است آنکه میگیرد روح شما را در شب و میداند آنچه کسب نمودید در روز پس برمیانگیزد شما را در آن تا تمام شود اجل
نام برده شده پس بسوي او است بازگشت شما پس خبر میدهد شما را بآنچه بودید که بجا میآوردید.
تفسیر
خداوند ارواح بندگانرا در شب موقع خواب قبض میفرماید ولی شعاع آن باقی میماند در بدن و باین سبب خواب میبینند و وقتی
بیدار میشوند ثانیا روح ببدن آنها عود مینماید زودتر از یک لحظه چنانچه از امیر المؤمنین [ع] روایت شده است و میداند هر عملی
را که از بنده در موقع بیداري صادر شود خواه خوب باشد و خواه بد و تقابل خواب و بیداري در شب و روز باعتبار متعارف است و
همچنین بعث در روز باعتبار نوعیّت آن است و اینکه خواب و بیداري بقدري تکرار میشود تا عمر بپایان برسد چنانچه قمی ره از
حضرت باقر [ع] نقل نموده که مراد از اجل مسمی در اینکه آیه موت است پس بازگشت خلق براي وصول بحق و حکم خدا است
[ بعد از مرگ پس خبر میدهد آنها را بجزاي اعمال در برزخ و قیامت. [ صفحه 330
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 61
اشاره
153- وَ هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِه وَ یُرسِل عَلَیکُم حَفَظَۀً حَتّی إِذا جاءَ أَحَدَکُم المَوت تَوَفَّته رُسُلُنا وَ هُم لا یُفَرِّطُونَ [ 61 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 396 از 656
و او است غالب و قادر فوق بندگانش و میفرستد بر شما نگهبانانی تا چون بیاید یکی از شما را مرگ بمیرانند او را فرستادگان ما و
ایشان تقصیر نمیکنند.
تفسیر
خداوند اقتدار و استیلا و استعلاء دارد بر بندگان و ملائکه را موکل آنها فرموده که حفظ میکنند آنان و اعمالشان را و دور
مینمایند از آنها متمرّدان شیاطین و گزندگان زمین را و مینویسند هر چه را بجا میآورند از حسنات و سیّئات و گفته شده است
حکمت نوشتن اعمال آنستکه وقتی بنده بداند که هر کاري بکند نوشته میشود و روز قیامت آشکار میگردد و همه میشناسند او و
اعمالش را تا میتواند خود را از کار بد نگهداري میکند و چون بلطف مولی اعتماد دارد بقدریکه از ملائکه ملاحظه دارد از مولی
ندارد و وقتی که اجل موعود برسد ملک الموت و ملائکه زیر دست او که به فرمان اویند قبض روح او را مینمایند و کوتاهی
نمیکنند در قبض آنی از آن مقرر ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 62
اشاره
104- ثُم رُدُّوا إِلَی اللّه مَولاهُم الحَق أَلا لَه الحُکم وَ هُوَ أَسرَع الحاسِبِینَ [ 62 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس بازگردانیده شوند بسوي صاحب اختیارشان که حق است آگاه باشید مر او را است حکم و او است زودترین حساب کنندگان.
تفسیر
در روز قیامت بازگشت خلق بحکم و جزاء صاحب اختیار علی الاطلاقی است که او ثابت و عدل و بر حق است و حکم نمیکند
مگر بحق و کسی غیر از او در آن روز حاکم نیست و او بمقدار یک چشم بهم زدن از حساب خلق اوّلین و آخرین فارغ میشود
چنانچه در سوره بقره گذشت و در اعتقادات است که خداوند خطاب میفرماید خلق اولین و آخرین را در موقع حساب روز قیامت
بیک مخاطبه بطوریکه هر مخاطبی خطاب خود را میشنود و منحصر بخود میپندارد و خطاب غیر را نمیشنود و بازنمیدارد خداوند
را هیچ مخاطبه از مخاطبه دیگر و فارغ میشود از حساب تمام خلق در مقدار نیم ساعت از ساعات دنیا حقیر عرض میکنم مراد از
ساعت شصت دقیقه نیست بلکه معنی ساعت پاره از زمان است و براي تقریب بذهن عامّه تحدید شده است و با چشم بهم زدن
[ منافات ندارد. [ صفحه 331
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 63
اشاره
156- قُل مَن یُنَجِّیکُم مِن ظُلُمات البَرِّ وَ البَحرِ تَدعُونَه تَضَرُّعاً وَ خُفیَۀً لَئِن أَنجانا مِن هذِه لَنَکُونَن مِنَ الشّاکِرِینَ [ 63 ] -قرآن- 1
صفحه 397 از 656
ترجمه
بگو کیست که نجات میدهد شما را از تاریکیهاي بیابان و دریا میخوانیدش بزاري و نهانی که اگر برهاند ما را از اینکه هر آینه
میباشیم البته از شکرگزاران.
تفسیر
مراد از ظلمات شدائد است چون سختیها و تاریکیها در هول و وحشت شرکت دارند و در اینکه قبیل مواقع دنیا در نظر تیره و تار
میشود و حالت تضرع و زاري براي انسان ظاهرا و باطنا روي میدهد و خدایرا بزبان و قلب میخوانند و میگویند که اگر نجات دهی
ما را بعد از اینکه پیرامون گناه نمیگردیم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 64
اشاره
86- قُل اللّه یُنَجِّیکُم مِنها وَ مِن کُل کَرب ثُم أَنتُم تُشرِکُونَ [ 64 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو خدا نجات میدهد شما را از آن و از هر اندوهی پس شما شرك میآورید.
تفسیر
رحمت الهی همیشه شامل حال بندگان هست و در مواقع شدّت و غیر آن هر اندوهی باشد دستگیري فرموده رفع هم و غم را
مینماید ولی بندگان عهدشکن بعد از آنکه خداوند آنها را از شدت و اندوه نجات داد بحال اول خود عود میکنند اگر عاصی
باشند بمعصیت و اگر مشرك بودند بشرك ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 65
اشاره
قُل هُوَ القادِرُ عَلی أَن یَبعَثَ عَلَیکُم عَذاباً مِن فَوقِکُم أَو مِن تَحت أَرجُلِکُم أَو یَلبِسَ کُم شِیَعاً وَ یُذِیقَ بَع َ ض کُم بَأسَ بَعض انظُر کَیفَ
221- نُصَرِّف الآیات لَعَلَّهُم یَفقَهُونَ [ 65 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو او است قادر بر آنکه برانگیزد بر شما عذابی را از بالاي سرتان یا از زیر پاهاتان یا درآمیزد شما را با هم گروهانی و بچشاند
بعضی از شما را آسیب بعضی بنگر چگونه مکرر مینمائیم آیتها را باشد که ایشان بفهمند.
صفحه 398 از 656
تفسیر
ارسال عذاب از فوق مانند صاعقه و سنگ ریزه که بر امم سابقه و اصحاب فیل نازل شد و از زیر پا مانند خسف و غرق که نصیب
قارون و فرعون شد و اختلاط و امتزاج فرق مختلفه در عقائد و افکار با یکدیگر با آنکه همه اهل یک دین و کتاب و قبله هستند و
رسیدن بهر یک از آن فرق آسیبی از فرقه دیگري از قبیل طعن و لعن و قتل مانند اختلاط و نزاع ملل مختلفه اسلام است و اینکه
عذابی است که مسلمانان در نتیجه ترك عمل بنصوص ولایت مبتلا بآن شدهاند و تغییر اسلوب آیات وعد و وعید براي فهم و
ارتداع است [ صفحه 332 ] و جاي تعجّب است از آنکه خداوند چگونه یک دلیل را به بیانات مختلفه تقریر فرموده است که هر
یک جایگیرتر و دلپذیرتر از دیگري است و عیاشی و قمی رحمۀ اللّه علیهما از حضرت باقر [ع] نقل نمودهاند که عذاب از فوق دود
و صیحه آسمانی است و از زیر پا خسف است و اختلاط فرق اختلاف در دین و طعن بعضی از آنها است بر بعضی و چشاندن
بعضی را باس بعضی قتل برخی از آنها است برخی را و تمام اینها در اهل قبله است و در مجمع از حضرت صادق [ع] نقل نموده که
عذاب فوق سلاطین جورند و عذاب تحت غلامان بد و بیخیرند و اختلاط فرق آمیزشی است که موجب عداوت و عصبیّت میان
آنها میشود و چشاندن بأس سوء جوار است و روایت شده است که چون اینکه آیه نازل شد پیغمبر [ص] از خداوند مسئلت نمود که
امّت او را بعذاب فوق و تحت و اختلاف کلمه و قتل بعضی بدست بعضی گرفتار نفرماید و خداوند دو خواهش اول را قبول فرمود
و دو خواهش آخر را اجابت نکرد و جبرئیل عرض کرد اختلاف کلمه و قتل در میان امّت تو باقی است تا روز قیامت ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 66
اشاره
81- وَ کَذَّبَ بِه قَومُکَ وَ هُوَ الحَقُّ قُل لَست عَلَیکُم بِوَکِیل [ 66 ] -قرآن- 1
ترجمه
و تکذیب نمودند آنرا قوم تو و او است حق بگو نیستم بر شما نگهبان از براي هر خبري وقت استقراري است و زود باشد که بدانید.
تفسیر
کفار قریش منکر وقوع عذاب و وعید قرآن شدند با آنکه قرآن و وعد و وعید آن حق محض است و پیغمبر [ص] حافظ و نگهبان
مشرکان از عذاب نیست و از براي هر خبر صدقی وقت مقرر موعودي است که از آن تخلّف نمینماید و در آن موقع منکران
میدانند که انکارشان بیمورد بوده و بعذاب ابدي گرفتار شدند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 67
اشاره
53- لِکُل نَبَإٍ مُستَقَرٌّ وَ سَوفَ تَعلَمُونَ [ 67 ] -قرآن- 1
صفحه 399 از 656
ترجمه
و چون به بینی کسانیرا که وارد میشوند در آیات ما پس رو گردان از آنها تا وارد شوند در سخنی جز آن و اگر فراموش تو گرداند
شیطان پس منشین بعد از یاد آمدن با گروه ستمکاران.
تفسیر
کفار وقتی با یکدیگر مینشستند مشغول تکذیب و طعن و استهزاء [ صفحه 333 ] بآیات قرآن و پیغمبر [ص] میشدند و مسلمانان هم
گاهی از باب ضرورت یا جهالت با آنها مینشستند و میشنیدند و نمیتوانستند آنها را منع نمایند چون هنوز اسلام قوت پیدا نکرده
بود و اینکه موجب وهن اسلام بود لذا خداوند خطاب به پیغمبر خود فرمود ولی مقصود مسلمانان بودند چنانچه در قرآن معمول و
مکرر اشاره باین امر شده است و فرموده وقتی میبینی کفار اینگونه یاوه سرائیها دارند با آنها منشین و برخیز از مجلس کنارهگیري
کن تا وارد صحبت دیگر شوند و اگر فراموش نمودي برخواستن را بعد از آنکه متذکر شدي اینکه کار را بکن چون آنها ظالم
بنفس و غیرند که خود و خلق را از طریق هدایت بازمیدارند و با ظلمه مجالست سزاوار نیست و نسبت نسیان بشیطان براي آنستکه او
انسان را از وظیفه خود اغفال مینماید و صحبت باطل را در نظر جلوه میدهد اگر چه بر نفوس انبیا تسلط ندارد و بر اینکه بیان وارد
نیست اشکالاتیکه بعضی از مخالفان نمودهاند که معلوم میشود سهو و نسیان بر انبیا جائز است و شیطان بر آنها مسلط میشود و تقیّه
نباید کرد چون معلوم شد مقصود بخطاب مسلمانانند و شاید سرّ آنکه خطاب به پیغمبر شده است آن باشد که کسی استنکاف و
استکبار از اینکه عمل ننماید و تصور نکند که برخواستن وهن مسلمان است و بداند که هر وقت اقتضائی دارد باید گاهی با دشمن
مدارا نمود و اینکه خود یکمرتبه از تقیّه و نهی از منکر است علاوه بر آنکه نسیان در احکام شرعیه نیست که امامیّه معصوم را مبري
از آن میدانند و قضیّه شرطیّه است که مستلزم وقوع نیست و مقصود ردع از عمل است باین تقریب که اینکه کار شیطانی است و
مرتکب آن ظالم است و مؤمن باید از اینکه قبیل مجالس اجتناب نماید چنانچه در علل از حضرت سجاد [ع] نقل نموده که تو حق
نداري با هر کس بنشینی چون خداوند در اینکه آیه نهی فرموده است از نشستن با بعضی و قمی ره از پیغمبر [ص] نقل نموده که
کسیکه ایمان بخدا و روز جزا دارد نمینشیند در مجلسی که امام راسب مینمایند یا از مسلمانی غیبت میکنند و باین آیه آنحضرت
بر فرمایش خود استدلال فرموده است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 68
اشاره
وَ إِذا رَأَیتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعرِض عَنهُم حَتّی یَخُوضُوا فِی حَ دِیث غَیرِه وَ إِمّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیطان فَلا تَقعُد بَعدَ الذِّکري مَعَ
207- القَوم الظّالِمِینَ [ 68 ] -قرآن- 1
ترجمه
[ و نیست بر آنانکه میپرهیزند از حساب آنها هیچ چیز ولی تذکري است باشد که آنها بپرهیزند. . [ صفحه 334
تفسیر
صفحه 400 از 656
گفتهاند بعد از نزول آیه قبل مسلمانان عرضه داشتند اگر بخواهیم ما از مجالس کفار اجتناب نمائیم باید ترك جلوس و طواف در
مسجد الحرام را بنمائیم چون همیشه آنها هستند و اینکه قبیل صحبتها را مینمایند و شاید تصور نموده باشند که در صورت مجالست
شریک هستند با آنها در کفر و زندقه لذا خداوند فرموده حساب اعمال و اقوال آنها بر عهده کسانیکه از اینکه قبیل اباطیل اجتناب
دارند نیست ولی بر عهده ایشان است که تذکر دهند کفار را باعمال قبیحه و اقوال فاسده و اظهار کراهت نمایند از مجالس و محافل
و گفتار زشت آنها بقول و عمل خودشان بقدر امکان تا آنها بملاحظه مسلمانان شرم نمایند و کمتر مرتکب اینکه اعمال شنیعه
شوند و در مجمع از حضرت باقر [ع] قریب بشأن نزول فوق و بیان ذیل را نقل نموده است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 69
اشاره
108- وَ ما عَلَی الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِن حِسابِهِم مِن شَیءٍ وَ لکِن ذِکري لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ [ 69 ] -قرآن- 1
ترجمه
و واگذار آنانرا که گرفتند دین خودشان را ببازي و سرگرمی و فریب داد آنها را زندگانی دنیا و پند ده بآن مبادا که گرفتار شود
نفسی بآنچه کسب کرده است نیست مر او را غیر از خدا ناصري و نه شفیعی و اگر فدا دهد هر فدائی گرفته نشود از آن آنگروه
آنانند که گرفتار شدند بآنچه کسب کردند مر آنانرا است آشامیدنیء از آب جوشان و عذابی دردناك براي آنکه بودند که کافر
میشدند.
تفسیر
کفار مکّه کارشان استهزاء و یاوه سرائی در اطراف آیات الهی بود چنانچه در دو آیه قبل بیان شد و دینشان بتپرستی بود که مانند
بازي کودکان و سرگرمی شهوت را نان فائده نداشت و ضرر داشت و عیدشان که وقت عبادتشان بود مشغول بلهو و لعب میشدند و
پیغمبر [ص] مأمور شد که آنها را بحال خودشان واگذارد تا اسلام شوکت و قدرت بر دفاع از اعمال ناشایسته آنها پیدا کند و
زخارف دنیا آنها را فریب داد و مشغول نمود بخود بطوریکه از آخرت باز ماندند و نیز مأمور شد پیغمبر اکرم که پند دهد و موعظه
فرماید آنها را بقرآن مبادا گرفتار هلاك و رهین سوء اعمال خودشان شوند در روز که از براي احدي جز خداوند ناصري نیست که
بقوه خود بتواند عذاب [ صفحه 335 ] را از کسی دفع نماید و شفیعی نیست که بدون اذن خداوند بتواند از کسی شفاعت کند و هر
فدائی که براي خودشان بخواهند در آنروز بدهند که از عذاب خلاص شوند قبول نمیشود چون عدل بمعنی فدیه است باعتبار
آنکه معادل با مفدي است و ضمیر در تعدل راجع بنفس است و آنگروه کسانی هستند که گرفتار عذاب شدند براي اعمال قبیحه و
عقائد فاسده و اصل بسل بمعنی منع است و در اینکه مقامات استعمال میشود بمناسبت ممنوعیّت از خلاص و مشروب آنها حمیم
است و عذاب آنها الیم و میان آب و آتش معذبند در باطنشان آب جوشان است و از ظاهرشان آتش شعلهور و اوصاف حمیم در
آیات سابقه بیان شده است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 70
صفحه 401 از 656
اشاره
وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُم لَعِباً وَ لَهواً وَ غَرَّتهُم الحَیاةُ الدُّنیا وَ ذَکِّر بِه أَن تُبسَلَ نَفس بِما کَسَ بَت لَیسَ لَها مِن دُونِ اللّه وَلِیٌّ وَ لا شَ فِیع وَ
إِن تَعدِل کُل عَدل لا یُؤخَذ مِنها أُولئِکَ الَّذِینَ أُبسِلُوا بِما کَسَ بُوا لَهُم شَراب مِن حَمِیم وَ عَذاب أَلِیم بِما کانُوا یَکفُرُونَ [ 70 ] -قرآن-
366-1
ترجمه
بگو آیا بخوانیم غیر از خدا چیزي را که نفع نمیدهد ما را و ضرر نمیرساند ما را و برگردانده شویم بحال سابقمان بعد از آنکه
هدایت نمود ما را خدا مانند کسیکه از راه بیرون برده باشند او را شیطانها در زمین که متحیّر و مر او را رفیقانی باشد که بخوانند او
را بهدایت که بیا نزد ما بگو همانا هدایت خدا آن است هدایت و مأمور شدیم که تسلیم شویم مر پروردگار جهانیانرا.
تفسیر
اعراب در مسافرت گاهی از بیابانهاي هولناك عبور مینمودند و اتفاق میافتاد که یکنفر از آنها از رفقا دور میشد و راه را گم
میکرد و آنها او را میدیدند و میخواندند بسوي خودشان و او اجابت نمیکرد و بحال تحیّر باقی میماند آنها تصور میکردند
غولهاي بیابانی او را با خود بردهاند و نمیگذارند برگردد و خداوند در اینکه آیه تشبیه جمع فرموده است حال کفار و دعاة اسلام
را بشخص گمگشته و رفقایش در دعوت ایشان بطریق هدایت با وضوح مقصود و عدم اجابت هر یک از آنها با کمال احتیاج
بهدایت و در آنکه متابعت دعات اسلام موجب نجات است و متابعت شیاطین و غولان منتج هلاك و مقصود تصدیق متصور آنها
نیست بلکه مراد تشبیه امر محسوس و معقول است بامر محسوس و موهوم که یکی از انواع تشبیهات بدیعه است میفرماید بگو آیا
عبادت بکنیم ما بتهائیرا که قدرت ندارند نفع و ضرري بما برسانند و پرستش نکنیم خداوندي [ صفحه 336 ] را که مالک هر نفع
و ضرري است و برگردیم از دین اسلام به بتپرستی بعد از آنکه خداوند ما را هدایت بچنین دین شریفی فرمود چون عقب بمعنی
پاشنه است و کنایه از بازماندن از مقصد خیر و عود باصل باطل است و استفهام انکاري است در صورتی که حال مادر عبادت بتها
با وجود دعات اسلام که ما را براه راست دعوت میکنند مانند کسی است که دیوان و غولان او را از جادّه خارج نمودهاند در بیابان
و حیران مانده رفقائی دارد که میخوانند او را براه راست و او اجابت نمیکند بگو هدایت خدا که اسلام است آن بتنهائی هدایت
است و ما بقی ضلالت و ما مأموریم بحکم عقل که منقاد اوامر و نواهی الهی باشیم و راه ضلالت را نهپیمائیم و حیران حال است از
مستهوي و ائتنا مقول قول مقدّر است که یقولون باشد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 71
اشاره
قُل أَ نَدعُوا مِن دُونِ اللّه ما لا یَنفَعُنا وَ لا یَضُ رُّنا وَ نُرَدُّ عَلی أَعقابِنا بَعدَ إِذ هَدانَا اللّه کَالَّذِي استَهوَته الشَّیاطِین فِی الَأرض حَیرانَ لَهُ
319- أَصحاب یَدعُونَه إِلَی الهُدَي ائتِنا قُل إِن هُدَي اللّه هُوَ الهُدي وَ أُمِرنا لِنُسلِمَ لِرَب العالَمِینَ [ 71 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 402 از 656
و آنکه بر پا دارید نماز را و بترسید از او و او آنچنان کسی است که بسوي او جمع کرده خواهید شد.
تفسیر
عطف است بر نسلم در آیه سابقه یعنی مأمور شدیم باسلام و اقامه نماز و چون اهم اعمال اسلام نماز است اختصاص بذکر پیدا
کرده و چون خوف از خدا سر چشمه سعادت و موجب قبول اسلام و اقدام بواجبات و ترك محرّمات است امر بتقوي فرموده و
اشاره شده است بآنکه روز قیامت تمام خلق در پیشگاه حضرت احدیت مجتمع شده و هر کس بجزاي عمل خود از خیر و شر
خواهد رسید پس بهترین توشهها براي چنین روزي تقوي است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 72
اشاره
84- وَ أَن أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوه وَ هُوَ الَّذِي إِلَیه تُحشَرُونَ [ 72 ] -قرآن- 1
ترجمه
و او است کسی که آفرید آسمانها و زمین را براستی و درستی و روز که میگوید باش پس میباشد.
تفسیر
خداوند آسمانها و زمین و تمام مخلوقات آنها را بر وفق حکمت و مصلحت با نظام اتم اکمل خلق فرموده است پس حق است و
باطل و عبث نیست و چون اراده تکوینی او بخلق چیزي تعلّق گیرد فورا موجود میشود و مراد از روز مطلق وقت است نه زمان خاص
[ بلکه میتوان گفت فوق زمان است که دهر یا سرمد باشد. [ صفحه 337
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 73
اشاره
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ بِالحَق وَ یَومَ یَقُول کُن فَیَکُون قَولُه الحَقُّ وَ لَه المُلک یَومَ یُنفَخ فِی الصُّورِ عالِم الغَیب وَ الشَّهادَةِ وَ
227- هُوَ الحَکِیم الخَبِیرُ [ 73 ] -قرآن- 1
ترجمه
سخن او راست است و مر او را است پادشاهی در روز که دمیده میشود در صور داناي نهان و آشکار است واو است درست کار
آگاه.
تفسیر
صفحه 403 از 656
قول خداوند راست و درست و نافذ است و اراده او مؤثر تام در تمام ممکنات است و روز که اسرافیل بامر الهی میدمد در صور هیچ
سلطنت و قدرت و مشیّتی نیست در ظاهر و باطن مگر سلطنت و قدرت و مشیّت او و معلوم میشود که تمام اینکه عناوین ظاهریّه که
در دنیا براي اشخاص تصور میشد باطل بوده است و سلطنت حقّه حقیقیه از آن حق است و از پیغمبر [ص] روایت شده است که
صور شاخی است از نور که اسرافیل آنرا بدهان میگیرد و میدمد در آن و روایت شده است که بعد دهر انسانی در آن سوراخی
است که روح آن انسان در آن سوراخ است و خداوند عالم است بآنچه ادراك نمیکند او را حواس ظاهره و آنچه آشکار و
محسوس بحواس است و افعالش بر وفق حکمت و آگاه است از هر امري ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 74
اشاره
126- وَ إِذ قالَ إِبراهِیم لِأَبِیه آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصناماً آلِهَۀً إِنِّی أَراكَ وَ قَومَکَ فِی ضَلال مُبِین [ 74 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه گفت ابراهیم بپدرش آزر آیا میگیري بتان را خدایان بدرستیکه من میبینم تو را و قوم تو را در گمراهی آشکار.
تفسیر
در مجمع از زجّ اج نقل نموده که میان علماء انساب اختلافی نیست در اینکه نام پدر حضرت ابراهیم [ع] تارخ بوده است و فرموده
اینکه قول اصحاب ما را تقویت مینماید که فرمودهاند آزر جدّ مادري حضرت ابراهیم [ع] یا عموي او بوده است چون بصحت
پیوسته نزد ایشان که پدران پیغمبر خاتم [ص] تمام آنها موحد بودهاند و بر اینکه امر اجماع نمودهاند و روایت کردهاند از پیغمبر
[ص] که آنحضرت فرمود پیوسته خداوند مرا از اصلاب طاهرین منتقل نمود بارحام مطهّرات تا آنکه بیرون آورد مرا در عالم شما و
آلوده نکرد مرا بچرك کفر هیچ گاه و اگر یکی از پدران آنحضرت کافر بود موصوف نمیشدند آنها بطهارت با آنکه خداوند
فرموده است جز اینکه نیست که مشرکون نجسند و در نفحات چند روایت از ائمه علیهم السلام و پیغمبر [ص] نقل نموده که دلالت
بر طهارت مولد آباء آنحضرت دارد تا حضرت آدم [ع] و فرموده است عامّه تمام روایات [ صفحه 338 ] نبویّه را حمل بر اینکه معنی
یعنی طهارت مولد نمودهاند و بعید شمرده است براي آنکه اینکه فخر دیگري است که تمام اباء آنحضرت موحّد یا انبیا بوده باشند
و اصلاب طاهرین ظهور در اینکه امر دارد و وجود مشرك را در میان آنها عیب دانسته و بنظر حقیر عیب نیست ولی نبودنش کمال
است و چون خداوند تمام کمالات را در اینکه خانواده جمع نموده است اینکه کمال هم باید باشد ولی بودن ولد الزّنا عیب است و
البتّه نبوده است و اطلاق اب و پدر بر جد مادري واضح است و بر عمو بمناسبت آنستکه با نبودن پدر بمنزله پدر است و در قرآن
اطلاق بر آن شده است در سوره بقره آیه ام کنتم شهداء اذ حضر یعقوب الموت. در هر حال حضرت ابراهیم [ع] براي توبیخ او
استفهام انکاري فرمود و قبح اینکه عمل را بوضوح عقلی آن واگذار کرد پس از آن تصریح فرمود که من، تو و کسان تو را که در
اینکه امر با تو شرکت نمودهاند در گمراهی واضحی مستقر میبینم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 75
صفحه 404 از 656
اشاره
105- وَ کَذلِکَ نُرِي إِبراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوات وَ الَأرض وَ لِیَکُونَ مِنَ المُوقِنِینَ [ 75 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همچنین مینمودیم ابراهیم را پادشاهی وسیع آسمانها و زمین را و تا بوده باشد از یقین کنندگان.
تفسیر
چنانچه خداوند بحضرت ابراهیم ارائه فرمود بطلان شرك و ضلالت بت پرستان را ارائه فرمود سلطنت مطلقه خود را در آسمانها و
زمین و لفظ نري اگر چه فعل مضارع است ولی بر سبیل حکایت از ماضی است و در مجمع از امام باقر [ع] نقل نموده است که
خداوند برداشت براي حضرت ابراهیم حجاب را از طبقات زمین تا دید آنها را و آنچه در زیر آنها است و از آسمانها تا دید آنها را
و آنچه در آنها است از ملائکه و حاملان عرش و عیّاشی و قمی رحمۀ اللّه علیهما از حضرت صادق علیه السلام نقل نمودهاند که
برداشته شد حجاب از براي او از زمین و هر کس مستقر بر آن است و از آسمان و هر کس در آن است و ملکیکه حامل آن باشد و
عرش و کسیکه مستقر بر آن است و قمی اضافه فرموده که اینکه کار براي پیغمبر خاتم [ص] و امیر المؤمنین [ع] هم شد و در
روایت دیگري وارد شده که براي ائمه علیهم السلام هم روي داد و در روایت عیاشی ره از حضرت باقر [ع] است اینکه مشاهده
براي محمّد [ص] روي داد مانند حضرت ابراهیم و من میدانم که براي صاحب شما هم روي داده است و نیز از آنحضرت روایت
[ شده است که خداوند بچشم او قوّتی عطا فرمود که نفوذ کرد در آسمانها پس دید آنچه را در آنها است و دید عرش [ صفحه 339
و آنچه را فوق آن است و دید آنچه را در زمین و آنچه در زیر آن است و در کافی و مجمع و عیاشی و قمی از حضرت صادق [ع]
نقل نموده که حضرت ابراهیم وقتی مشاهده فرمود ملکوت آسمانها و زمین را دید مردیرا که زنا میکند پس نفرین کرد او را و مرد
باز دید مرد دیگري را و نفرین کرد و مرد پس سه نفر را دید و نفرین کرد و مردند پس خداوند وحی فرمود بآنحضرت که دعاي
تو مستجاب است ولی نفرین نکن بر بندگان من اگر میخواستم من آنها را بدعاي تو بمیرانم خلق نمیکردم من بندگان خود را بر
سه صنف خلق کردم یک صنف عبادت مرا میکنند و چیزي را شریک من قرار نمیدهند بآنها ثواب میدهم و یک صنف عبادت
غیر مرا میکنند پس هر وقت بخواهم پاداش عمل آنها را میدهم و یک صنف عبادت غیر مرا میکنند و از صلب آنها بیرون میآورم
من کسیرا که عبادت مرا میکند و لفظ ملکوت مبالغه در ملک است و واو و تاء براي افاده مبالغه اضافه شده است و باصطلاح
حکما مراد از آن عالم نفوس است که ارواح کلیّه موجودات باشد و گفتهاند مراد آنستکه خداوند حقائق موجودات را براي
حضرت ابراهیم کشف فرمود در هر حال اینکه براي آن بود که بقدرت و عظمت دستگاه ربوبیّت پی برد و موجب مزید یقین او
بوحدانیّت و قدرت و حکمت الهی شود ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 76
اشاره
117- فَلَمّا جَن عَلَیه اللَّیل رَأي کَوکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الآفِلِینَ [ 76 ] -قرآن- 1
صفحه 405 از 656
ترجمه
پس چون پوشانید بر او شب اشیاء را دید ستاره را گفت اینکه پروردگار من است پس چون غروب کرد گفت دوست نمیدارم
غروب کنندگانرا.
تفسیر
چون ظلمت شب عالم را فرا گرفت و اشیاء را از انظار مستور نمود حضرت ابراهیم [ع] یکی از سیّارات را که گفتهاند زهره یا
مشتري بود مشاهده فرمود و براي مبارزه با مشرکین وقت را غنیمت شمرد و براي انکار یا توبیخ یا استهزاء از آنها سؤال فرمود که
اینکه پروردگار من است چون بعضی از آنها ستاره پرست بودند یا واقعا سؤال فرمود چون ابتداء سن آنحضرت بود و میخواست با
دلیل و برهان امري را قبول یا ردّ فرماید و بنابر اینکه احتمالات همزه استفهام محذوف است و ممکن است اخبار باشد بر سبیل نقل
قول آنها براي مماشات و اظهار انقیاد با آنها تا بعد از اقامه حجّت بر ابطال عقیده آنها زودتر مورد قبول شود و اینکه خود تدبیر
مهمّی است در مقام تبلیغ و احتجاج که طرف شخص را منصف و بیطرف بفهمد در هر حال بعد از آنکه آن ستاره غروب کرد
فرمود [ صفحه 340 ] دوست ندارم غروب کنندگانرا یعنی عبادت آنها را نمیکنم چون انتقال و استتار دلیل بر حدوث و فقر است و
معبود بحق باید ثابت و غنی باشد و تغیّر و زوال براي او روا نیست ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 77
اشاره
148- فَلَمّا رَأَي القَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمّا أَفَلَ قالَ لَئِن لَم یَهدِنِی رَبِّی لَأَکُونَن مِنَ القَوم الضّالِّینَ [ 77 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس چون دید ماه را طلوع کننده گفت اینکه پروردگار من است پس چون پنهان شد گفت هر آینه اگر هدایت ننماید مرا
پروردگارم خواهم بود البته از گروه گمراهان
تفسیر
حضرت ابراهیم [ع] بعد از ابطال مذهب ستاره پرستان بیکی از وجوه مذکوره در آیه قبل در بدو طلوع ماه فرمود اینکه پروردگار
من است و چون غائب شد براي اشعار باستدلال سابق که تغیّر و زوال دلیل بر حدوث و امکان است و بنابر اینکه نمیشود ماه خدا
باشد اظهار عجز فرمود از معرفت حق بدون هدایت ربّ و تصریح فرمود که پرستش غیر حق موجب ضلالت و گمراهی است و
عیّاشی ره از صادقین علیهما السلام نقل نموده که مراد آنستکه اگر هدایت خدا نباشد من از فراموش کنندگان میثاق خواهم بود و
ظاهرا مراد عهد ازلی است بر توحید که نسبت بانبیاء اولو العزم تاکید شده است در هر حال باین وسیله ابطال فرمود مذهب ماه
پرستان را و ارشاد فرمود آنها را بآنکه از خدا بخواهند هدایت خودشان را بدین حق تا خداوند اجابت فرماید ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 78
صفحه 406 از 656
اشاره
136- فَلَمّا رَأَي الشَّمسَ بازِغَۀً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکبَرُ فَلَمّا أَفَلَت قالَ یا قَوم إِنِّی بَرِيءٌ مِمّا تُشرِکُونَ [ 78 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس چون دید آفتاب را طلوع کننده گفت اینکه پروردگار من است اینکه بزرگتر است پس چون غروب کرد گفت اي قوم من
بدرستیکه من بیزارم از آنچه شریک قرار میدهید.
تفسیر
حضرت ابراهیم [ع] بعد از ابطال آندو مذهب همان تدبیر را براي ابطال مذهب آفتابپرستان بکار برد و با آنکه شمس مؤنّث
سماعی است براي اسناد ربّ بآن و رفع شبهه تانیث از مقام ربوبیّت هذه بلفظ مؤنّث نفرمود و براي تأکید ابطال آندو مذهب و جلب
توجه آفتابپرستان فرمود اینکه پروردگار من است اینکه بزرگتر است یعنی اگر باید یکی از کواکب را پرستش نمود براي تأثیر
آنها در موجودات ارضیّه اینکه کوکب [ صفحه 341 ] اولی است چون جرمش بزرگتر و نورش زیادتر و آثار و منافعش بیشتر است
گفتهاند منشأ بتپرستی کوکب پرستی بوده چون مردم میدیدند روز و شب از گردش آفتاب و فصول اربعه از قرب و بعد آن پیدا
میشود و اهل نجوم وقایع سال را از اوضاع کواکب استخراج مینمایند تصور میکردند اینها مؤثر تام و مدبّر حقیقی هستند و چون هر
کدام از اینها زمانی غایب میشدند و در آن زمان عبادت آنها را ممکن نمیدانستند بنام هر یک از آنها بتی میساختند از فلزّي که
منسوب بآن بوده و عبادت مینمودند لذا حضرت ابراهیم براي ابطال بتپرستی ابطال کوکب پرستی را فرمود و پس از غروب اینکه
کوکب بزرگ خطاب بقوم خود که خارج از اینکه سه دسته نبودند یعنی ستاره پرست و ماه پرست و آفتاب پرست و همه بت
پرست بودند فرمود و برائت خود را از آنها و مطلق شرك با برهان واضح گوشزد عالمیان کرد و بساط بتپرستی را از صفحه عالم
برچید و ثابت فرمود که اینکه تغییر اوضاع دلالت بر وجود مغیّري دارد که از سنخ اینکه متغیرات نیست و ثابت و دائم و باقی است
و اینکه تغییرات را براي مصالح و حکم و آثاري میدهد و تمام کواکب از ثوابت و سیّارات بزرگ و کوچک بامر او در مملکت او
کارگذار و فرمان بردارند و در عیون از حضرت رضا [ع] نقل نموده که مأمون الرشید سؤال نمود که آیا شما قائل بعصمت انبیا
نیستید حضرت فرمود بلی عرض کرد پس چگونه خداوند فرموده است که حضرت ابراهیم چون ستاره را دید گفت اینکه
پروردگار من است امام [ع] فرمود که حضرت ابراهیم با سه صنف طرف بود زهره پرست ماه پرست آفتاب پرست و اینکه وقتی بود
که از مغاره که در آن مخفی شده بود بیرون آمد چون شب شد زهره را دید فرمود اینکه پروردگار من است بر سبیل انکار و
استخبار پس چون غروب کرد فرمود دوست ندارم غروب کنندگانرا چون غروب نمودن از صفات حادث است نه از صفات قدیم و
چون ماه را دید فرمود اینکه پروردگار من است بر سبیل انکار و استخبار و چون غروب کرد فرمود اگر هدایت نکند مرا پروردگار
من هر آینه میباشم از قوم گمراهان و چون صبح شد و آفتاب را دید فرمود اینکه پروردگار من است اینکه بزرگتر است از زهره و
ماه بر سبیل انکار و استخبار نه بر سبیل اخبار و چون غروب کرد آن سه صنف را مخاطب قرار داد و بیزاري جست از زهره و قمر و
شمس و هر معبود باطلی جز خداوند یگانه که مستحق پرستش و ستایش است و خالق آسمانها و زمین و تمام موجودات آنها است
آنحضرت [ صفحه 342 ] خواست مبیّن کند بر آنها بطلان دینشان را و ثابت کند بر آنها که مستحق عبادت خالق و متصرف در آنها
و آسمان و زمین است و اینکه احتجاج از الهامات الهی بود که آنحضرت با قوم خود فرمود و اشاره باین است قول خداوند تلک
صفحه 407 از 656
حجّتنا آتیناها ابراهیم علی قومه نرفع درجات من نشا پس مأمون عرض کرد خداوند جزاي خیر عنایت فرماید تو را اي پسر پیغمبر
خدا ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 79
اشاره
114- إِنِّی وَجَّهت وَجهِیَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماوات وَ الَأرضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ المُشرِکِینَ [ 79 ] -قرآن- 1
ترجمه
بدرستیکه من متوجه نمودم وجهم را براي کسیکه پدید آورد آسمانها و زمین را حق پرستم و نیستیم از شرك آورندگان.
تفسیر
حضرت ابراهیم [ع] بعد از تبرّي از شرك تولّی خود را بتوحید اعلام فرمود باظهار توجّه تام بوجه قلب بلکه بتمام جهات وجودیه
بمعبود یگانه که بدون سابقه آسمانها و زمین را خلق و اختراع فرمود و باثبات صفتی براي خود که دلالت دارد بر- اعراض از باطل
و میل بحق و عبادت معبودیکه منزّه است از تغیّر و زوال و مستحق عبادت است براي نعمت وجود و نعمت بقا و سایر نعم ظاهریه و
باطنیه و در خاتمه براي تأکید باز برائت خود را از شرك و اهل آن از خودي و بیگانه بسمع عالمیان رسانید و آنچه در آیه سابقه
ذکر شد موجب مزید بصیرت و توضیح در اینکه آیه است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 80
اشاره
وَ حاجَّه قَومُه قالَ أَ تُحاجُّونِّی فِی اللّه وَ قَد هَدان وَ لا أَخاف ما تُشرِکُونَ بِه إِلاّ أَن یَشاءَ رَبِّی شَیئاً وَسِعَ رَبِّی کُل شَیءٍ عِلماً أَ فَلا
205- تَتَذَکَّرُونَ [ 80 ] -قرآن- 1
ترجمه
و محاجّه کردند با او قومش گفت آیا محاجّه میکنید با من در خدا و بتحقیق هدایت کرد مر او نمیترسم از آنچه شریک میگیرید
بآن مگر آنکه بخواهد پروردگار من چیزیرا وسعت دارد پروردگار من هر چیزیرا از جهت علم آیا پس متذکّر نمیشوید.
تفسیر
أ تحاجّونی بتخفیف نون بجهت التقاء نونین و حذف نون دوم براي کراهت تضعیف نیز قرائت شده است و حاصل مستفاد از آیه
شریفه آنستکه بعد از آنکه حضرت ابراهیم اقامه برهان بر نفی شرك و اثبات توحید در مقابل قوم خود فرمود آنها در مقام مجادله
با آنحضرت بر آمدند مثلا گاهی استبعاد مینمودند که چگونه میشود دست از دین آباء و اجداد برداشت و گاهی میگفتند چگونه
صفحه 408 از 656
ما خدائیرا که نمیبینم و نمیدانیم [ صفحه 343 ] کجا است پرستش کنیم و گاهی هم تهدید میکردند که اگر با خدایان ما معارضه
کنی بغضب آنها دیوانه یا فلج خواهی شد چنانچه رسم جهّال است که وقتی از اقامه برهان یا ردّ آن عاجز شوند شروع بمجادله و
مخاصمه و تهدید و تحذیر مینمایند و حضرت ابراهیم [ع] در جواب آنها استبعاد فرمود از مجادله آنها با خودش در امر توحید که
ببرهان قطعی براي آنها اثبات فرموده بود با آنکه اثبات چیزي دلالت بر ثبوت آن دارد نزد مثبت و ممکن است جمله و قد هدان
اشاره بارائه ملکوت سماوات باشد در آیات سابقه و نفی فرمود خوف از بت بلکه از هر موجودي جز خدا را از خود و تعلیق فرمود
ضرر موعود آنها را در معارضه با بتان بلکه مطلق ضرر را باراده خداوند و بنابر اینکه استثناء از نفی ضرر است که لازم نفی خوف
است که تصریح بآن شده است و ممکن است استثناء از نفی خوف باشد از بتان بملاحظه آنکه ممکن است خداوند بآنها قدرت
اضرار بدهد تا آنکه اینکه خود دلیل بر حدوث و احتیاج آنها باشد چنانچه در مجمع اینکه معنی را تقویت فرموده و بنظر حقیر معنی
اوّل اقرب است چون خداوند چنین قدرتی به بت عنایت نمیکند چنانچه معجزه را بدست مدّعی کاذب جاري نمیفرماید و تأکید
فرمود اینکه معنی را که اختیار ضرر و نفع بدست خدا است بآنکه بسا باشد که در علم خدا گذشته باشد که بر بنده ضرري وارد
شود براي مصلحتی چون علم خداوند احاطه دارد بتمام اشخاص و اوضاع و احوال و در اینکه صورت نباید بنده راضی برضاي خدا
نباشد بلکه باید تسلیم امر او شود و در خاتمه باز استبعاد فرمود از آنکه چگونه آنها متذکر نمیشوند و عاجز و قادر را از یکدیگر
تمیز نمیدهند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 81
اشاره
[ وَ کَیفَ أَخاف ما أَشرَکتُم وَ لا تَخافُونَ أَنَّکُم أَشرَکتُم بِاللّه ما لَم یُنَزِّل بِه عَلَیکُم سُلطاناً فَأَيُّ الفَرِیقَین أَحَقُّ بِالَأمن إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 81
195- -قرآن- 1
ترجمه
و چگونه بترسم از آنچه شریک گرفتید با آنکه نمیترسید از آنکه شما شریک قرار دادید با خدا چیزیرا که نفرستاده است بآن بر
شما حجتی را پس کدام یک از اینکه دو فرقه سزاوارترند بایمنی اگر هستید که میدانید.
تفسیر
حضرت ابراهیم [ع] تعجب فرمود از توقع اقوام مشرك خود از او که بترسد آنحضرت از معبودهاي باطل آنها که قادر بر هیچ امري
نیستند تا بتوانند ضرر و نفعی بکسی برسانند با آنکه خودشان نمیترسند از آنکه شرك آوردند بخدا و شریک [ صفحه 344 ] قرار
دادند با او چیزیرا که نفرستاده است خدا بر شرکت آن چیز در امر الوهیّت یا عبادت بر آنها کتاب یا حجتی را خلاصه آنکه بسیار
توقع بیجائی داشتند که میخواستند آنحضرت بترسد در جائیکه ترس مورد و محل ندارد با آنکه خودشان نمیترسیدند در جائیکه
ترس بمورد و محل است چون باید از فعل ناشایسته ترسید در برابر قادر بر ضرر و نفع و آن شرك است که اعظم معاصی است در
مقابل قادریکه در مقابل او قدرتی نیست پس جاي سؤال است از آنکه کدام یک از اینکه دو فرقه که موحّ د و مشرك باشد
سزاوارترند بآنکه نترسند و ایمن باشند از ضرر در صورتی که کسانیکه از آنها سؤال میشود اهل دانش باشند و انصاف بدهند و
صفحه 409 از 656
بگویند واضح است که باید از حی قادر ترسید نه از جماد عاجز.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 82
اشاره
109- الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَم یَلبِسُوا إِیمانَهُم بِظُلم أُولئِکَ لَهُم الَأمن وَ هُم مُهتَدُونَ [ 82 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنانکه ایمان آوردند و نیامیختند ایمانشان را بستمی آنگروه مر ایشان را است ایمنی و ایشانند هدایت شدگان.
تفسیر
حضرت ابراهیم [ع] چون عالم منصفی را میان آنها ندید که جواب از سؤال او بدهد ناچار خود جواب خود را فرمود که آنانکه
ایمان بتوحید خداوند قادر آوردند و آلوده ننمودند ایمان خود را بعبادت بت که بزرگترین ظلم بنفس است باین عنوان که عبادت
بتان موجب تقرب بخدا است در وادي امن و امان الهی مستقرند و مخصوص بهدایت پروردگارند در مجمع از امیر المؤمنین [ع]
نقل نموده که اینکه آیه متمم قول حضرت ابراهیم [ع] است و از إبن مسعود روایت شده است که چون اینکه آیه نازل شد بر مردم
گران آمد و از حضرت رسول [ص] سؤال نمودند که کدام یک از ما ظلم بنفس ننمودیم حضرت فرمود مراد از ظلم در اینکه آیه
آن نیست که شما تصور نمودید اینکه از قبیل قول لقمان است به پسر خود که گفت شرك نیاور بخدا که شرك ظلم عظیم است و
عیاشی ره از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که مراد از ظلم در اینکه آیه ضلالت و مافوق آنست و نیز از آنحضرت روایت
نموده است که پرسیدند آیا زنا از ظلم مذکور در اینکه آیه محسوب میشود فرمود خیر پناه میبرم بخدا زانی اگر توبه نماید توبهاش
قبول میشود ولی کسیکه مداومت بزنا و دزدي دارد و شراب خوار مانند بت پرست است و در روایتی فرموده است که آنها خوارج و
اصحابشان هستند و در کافی و عیاشی ره از آنحضرت نقل نموده [ صفحه 345 ] است که مراد از ظلم در اینکه آیه شک است و نیز
از آنحضرت روایت نموده است که مراد از نیامیختن ایمان بظلم نیامیختن ایمان بولایتی است که آورده است آنرا محمّد [ص]
بولایت فلان و فلان بنظر حقیر حاصل جمع بین روایات آنستکه امنیّت از عذاب الهی در دنیا و آخرت و هدایت مخصوص باهل
ایمان خالی از شوائب کفر باطنی و ظاهري است خواه عبادت بت باشد براي تقرب بخدا خواه اصرار بکبائر باشد براي استخفاف
بدین خواه خروج بر امام و عروض شک و محبّت اعداء ائمه اطهار باشد که تمام اینها کفر یا در حدود کفر یا محکوم بحکم کفر
است و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 83
اشاره
125- وَ تِلکَ حُجَّتُنا آتَیناها إِبراهِیمَ عَلی قَومِه نَرفَع دَرَجات مَن نَشاءُ إِن رَبَّکَ حَکِیم عَلِیم [ 83 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 410 از 656
و اینکه حجّت ما است که دادیم آنرا بابراهیم بر قومش بلند میکنیم بمراتبی کسیرا که بخواهیم بدرستیکه پروردگار تو حکیم دانا
است.
تفسیر
اشاره است باحتجاج حضرت ابراهیم [ع] با قوم خود در آیات سابقه که بالهام الهی بوده است چنانچه از روایت عیون از حضرت
رضا [ع] در ذیل آیه فلمّا راي- الشمس معلوم شد و خداوند بلند میکند کسیرا که بخواهد بمراتب و درجاتی از علم و حکمت و
سیادت و امامت و رسالت و خلّت و محبّت از اهل ایمان و بعضی درجات را بدون تنوین قرائت نمودهاند و بنابر اینکه مرفوع
درجات است نه شخص و در هر حال اینکه ارتفاع بر وفق مصلحت و حکمت و علم بقابلیت اشخاص است و جزاف نیست چون
خداوند حکیم و علیم است و درجات اضافه به من نشاء شده است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 84
اشاره
وَ وَهَبنا لَه إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ کُ  لا هَدَینا وَ نُوحاً هَدَینا مِن قَبل وَ مِن ذُرِّیَّتِه داوُدَ وَ سُلَیمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ
212- نَجزِي المُحسِنِینَ [ 84 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بخشیدیم باو اسحق و یعقوب را هر یکی را هدایت کردیم و نوح را هدایت کردیم از پیش و از نسل او داود و سلیمان و ایّوب و
یوسف و موسی و هرون را و اینکه چنین پاداش میدهیم نیکوکاران را.
تفسیر
خداوند عطا کرد بحضرت ابراهیم حضرت اسحق را و باو کرامت فرمود حضرت یعقوب را که انبیاء بنی اسرائیل از نسل او بوجود
آمدند و هر دو یا همه آنها را هدایت فرمود بحق و مسلک مستقیم توحید و مخلّع فرمود بخلعت رسالت و پیش از آنها [ صفحه
346 ] حضرت نوح را هدایت فرموده بود بتوحید و برگزیده بود او را برسالت و از نسل آنحضرت یعنی نوح هدایت فرمود و برگزید
حضرت داود و پسرش حضرت سلیمان را و حضرت ایّوب و حضرت یوسف و حضرت موسی و برادرش هرون را که تمام از نسل
حضرت ابراهیم [ع] بودند لذا محتمل است مرجع ضمیر در و من ذریته حضرت ابراهیم باشد چون کلام در بیان فضائل اصلی و
فرعی آنحضرت است پس اقرب است بحسب معنی اگر چه نوح اقرب است بحسب لفظ و مؤید اینکه معنی است روایت عیاشی ره
از حضرت صادق [ع] که فرمود و اللّه خداوند نسب حضرت عیسی را در قرآن بحضرت ابراهیم بیان فرموده است از طرف زنان و
اینکه آیه و آیه بعد را تلاوت فرمود اگر چه مقصود از اینکه فرمایش دفع اشکال معاندین بوده که میگفتند ذریّه بر اولاد دختري
صادق نیست پس چرا شما خود را ذریّه رسول [ص] معرفی مینمائید و اینکه اشکال رفع میشود اگر چه مرجع ضمیر نوح باشد پس
مورد اهتمام در کلام نیست ولی با اینکه وصف مؤیّد است و در عیون از حضرت کاظم [ع] نقل نموده که به هرون فرمود چنانچه
ملحق شده است حضرت عیسی بذراري انبیاء از طریق مریم ملحق شدیم ما بذراري پیغمبر [ص] از طرف مادرمان حضرت فاطمه
صفحه 411 از 656
[ع] در جواب سؤال او از اینکه مسئله و در کافی و اکمال از امام باقر [ع] حدیثی نقل نموده که متصل فرموده است در آن حدیث
سلسله وصایت را از آدم [ع] تا خاتم صلی اللّه علیه و آله و اوصیاء اطهارش و در آنجا فرموده است که هدایت مذکوره در اینکه
آیه براي حضرت ابراهیم و اصول و فروع آنحضرت بملاحظه حفظ وصایت در اهل بیت انبیا [ع] بوده است و خداوند اینگونه
پاداش میدهد نیکوکاران را که ایشانرا برتبه نبوت و رسالت و امامت و وصایت و ولایت میرساند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 85
اشاره
76- وَ زَکَرِیّا وَ یَحیی وَ عِیسی وَ إِلیاسَ کُلٌّ مِنَ الصّالِحِینَ [ 85 ] -قرآن- 1
ترجمه
و زکریّا و یحیی و عیسی و الیاس را که همه از شایستگانند.
تفسیر
عطف است بر انبیاء نامبرده در آیه سابقه و مسلما تمامی از نسل حضرت ابراهیم [ع] میباشند مگر حضرت الیاس که بعضی گفتهاند
لقب حضرت ادریس جدّ حضرت نوح است و بعضی نسب او را بحضرت هرون برادر حضرت موسی مرتبا ذکر نمودهاند و ظاهر
آیه شریفه و اخبار مذکوره در ذیل آیه سابقه براي استدلال باطلاق ذریّه بر اولاد دختري مثبت اینکه قول است چون اگر چنین باشد
آنهم از نسل حضرت [ صفحه 347 ] ابراهیم است و عطف شده است انبیاء مذکوره در اینکه آیه بر انبیاء نامبرده شده در آیه سابقه
از ذریّه آنحضرت پس اطلاق ذریّه بر حضرت عیسی شده است و الا باید حمل نمود اینکه آیه را بآنکه عطف شده است بر نوح در
آیه سابقه بتقدیر هدینا و اینکه بسیار بعید است لفظا و معنا چون تاکنون مقام مناسب ذکر انبیاء بنی اسرائیل بوده و بنظر حقیر به
اینکه جهت ذکر حضرت اسمعیل مؤخر شده است در آیه بعد با آنکه اهتمام بشأن آن حضرت اقتضاء تقدیم را داشت و بجهات
دیگري که ذکرش موجب تطویل است و بنابر اینکه نمیشود نام پیغمبري که از آنها نباشد در عداد آنها ذکر شود و ممکن است
جمع شود بین دو قول بآنکه الیاس علاوه بر آنکه لقب حضرت ادریس بوده نام پیغمبري از اولاد هرون هم بوده و بنابر اینکه ظاهر
آیه و روایات محفوظ است و حضرت یحیی پسر حضرت زکریا است که شرح حالشان در سوره آل عمران ذکر شد و زکریا از نسل
حضرت سلیمان است و اینها همه از معاریف انبیا و برجستگان در صلاح و تقوي بودهاند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 86
اشاره
92- وَ إِسماعِیلَ وَ الیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ ک  لا فَضَّلنا عَلَی العالَمِینَ [ 86 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 412 از 656
و اسمعیل و الیسع و یونس و لوط را و همه را فضیلت دادیم بر جهانیان.
تفسیر
حضرت اسمعیل پسر بلا فصل حضرت ابراهیم است و از انبیاء بنی اسرائیل نیست چون اسرائیل لقب حضرت یعقوب است و حضرت
لوط برادرزاده حضرت ابراهیم یا خواهر زاده او است و حضرت یونس را در نفحات از بسیاري از مفسرین نقل نموده که گفتهاند از
اولاد حضرت ابراهیم نیست و بنابر اینکه اگر مرجع ضمیر و من ذریّته در آیه و وهبنا له اسحق حضرت ابراهیم باشد اسماء مذکوره
در اینکه آیه عطف است بتقدیر هدینا بر نوح چون گفتهاند ذریّه بر اولاد بلا فصل مانند حضرت اسمعیل صادق نیست علاوه بر
آنکه حضرت لوط مسلما خارج از ذریه حضرت ابراهیم است و نکته تغییر اسلوب عطف آنستکه ذکر انبیاء بنی اسرائیل تمام شد و
در اینکه آیه ذکر غیر آنها شده است و همچنین نکته تأخیر ذکر حضرت اسمعیل است که در آیه سابقه اشاره شد و نکته تقدیم
ذکر بنی اسرائیل شاید آن باشد که معروفیّت و مقبولیّت آنها نزد یهود و نصاري بیشتر بوده و عمده غرض از ذکر انبیا بیان آنستکه
مسلک آنها توحید بوده و از عبادت و تقوي باین مقام رسیدهاند و در چنین مقامی ذکر مقبولات طرف مناسب است در هر حال در
اینکه آیه خداوند جبران فرموده تأخیر ذکر اسم آنحضرت را بتقدیم و تصریح با فضلیت [ صفحه 348 ] و سایر انبیاء نامبرده بر
جهانیان اهل عصر خودشان حتی ملائکه مقرّبین و بعضی گفتهاند حضرت یونس از بنی اسرائیل بوده و حضرت لوط در حجر
حضرت ابراهیم تربیت شده و اطلاق ذریه بر اولاد بلا فصل میشود بنابر اینکه مانعی از عطف بر ذراري نامبرده سابقه نیست علاوه بر
آنکه همه از اولاد حضرت نوحند و ممکن است ضمیر و من ذریته راجع بآن حضرت باشد چون اقرب است لفظا و تغلیب هم ممکن
است و بنابر اینکه نکته تأخیر ذکر نام مبارك حضرت اسمعیل آنستکه کلام در مقام بیان انبیائی بوده که از نسل ایشان انبیاء بسیاري
بوجود آمده است مانند حضرت ابراهیم و اسحق و یعقوب و نوح که در صدر آیه و وهبنا له ذکر شده است و از نسل حضرت
اسمعیل پیغمبري بوجود نیامده جز حضرت ختمی مرتبت صلی اللّه علیه و آله آنرا هم که عامّه مخاطبین قبول نداشتهاند و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 87
اشاره
112- وَ مِن آبائِهِم وَ ذُرِّیّاتِهِم وَ إِخوانِهِم وَ اجتَبَیناهُم وَ هَدَیناهُم إِلی صِراطٍ مُستَقِیم [ 87 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از پدرانشان و فرزندانشان و برادرانشان و برگزیدیمشان و هدایت کردیمشان براه راست.
تفسیر
یعنی و هدایت نمودیم از آباء انبیاء نامبرده در آیات سابقه و ذریّات آنها و از برادران آنها مانند برادران حضرت یوسف مردانیرا
بمعرفت خداوند و توحید او و نفی شرك و برگزیدیم آنها را برسالت و نبوّت و ترویج دین و معارف حقّه و نشر احکام الهی و علم
و حکمت و اخلاق حسنه و هدایت نمودیم ایشانرا براه راست موصل ببهشت جاوید ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 88
صفحه 413 از 656
اشاره
123- ذلِکَ هُدَي اللّه یَهدِي بِه مَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ لَو أَشرَکُوا لَحَبِطَ عَنهُم ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 88 ] -قرآن- 1
ترجمه
اینکه هدایت خدا است هدایت میکند بآن کسیرا که میخواهد از بندگانش و اگر شرك آورده بودند باطل شده بود از ایشان
آنچه بودند که بجا میآوردند.
تفسیر
اینکه هدایتیکه شامل حال انبیاء نامبرده در آیات سابقه شد هدایت الهی است که منتج سعادت دنیا و آخرت است که هدایت میکند
بآن کسیرا که بخواهد از بندگانش بمقدار قابلیت او از علم و حکمت و معرفت و اگر انبیاء نامبرده بر فرض محال شرك آورده
بودند باطل شده بود تمام اعمال آنها و نمیتوانستند از آن عمل در دنیا و [ صفحه 349 ] آخرت استفاده نمایند چون شرك معصیتی
است که فوق آن معصیتی نیست و مغفرت و رحمت الهی شامل حال مشرك نمیشود ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 89
اشاره
155- أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیناهُم الکِتابَ وَ الحُکمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِن یَکفُر بِها هؤُلاءِ فَقَد وَکَّلنا بِها قَوماً لَیسُوا بِها بِکافِرِینَ [ 89 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنگروه آنانند که دادیمشان کتاب و فرمانفرمائی و پیغمبري را پس- اگر کافر شوند بآنها اینکه گروه پس بتحقیق گماشتهایم بآنها
گروهی را که نباشند به- آنها کافران.
تفسیر
خداوند بانبیاء نامبرده در آیات سابقه کرامت فرمود کتابهاي آسمانی را و ایشانرا بحکمت آراسته و بمنصب حکم و فصل خصومت
میان مردم پیراسته فرمود و بخلعت نبوّت مخلّع داشت پس اگر قریش و امثال آنها انکار نبوت یا مراتب سهگانه مذکوره در آیه را
بنمایند خداوند میگمارد کسانیرا از انصار یا اهل فارس یا مردان پاك طینت پاکیزه فطرت که ایمان بهر سه بیاورند و بتمام وظائف
عقلی و شرعی خودشان عمل نمایند خلاصه آنکه دستگاه الوهیّت و نبوّت باعراض جمعی از جهال عنود لنگ نمیماند و در
محاسن از حضرت صادق [ع] نقل نموده که خداوند میگمارد قومیرا که نماز بخوانند و زکوة بدهند و زیاد ذکر خدا کنند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 90
صفحه 414 از 656
اشاره
136- أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَي اللّه فَبِهُداهُم اقتَدِه قُل لا أَسئَلُکُم عَلَیه أَجراً إِن هُوَ إِلاّ ذِکري لِلعالَمِینَ [ 90 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنگروه آنانند که هدایت کرد خدا پس بهدایتشان اقتدا کن بگو نمی خواهم از شما بر آن اجري را نیست آن مگر پند دادنی مر
جهانیانرا.
تفسیر
خداوند دستور جامع نافع مختصري بحبیب خود داده که سزاوار است همه باین دستور عمل نمایند و آن آنستکه اینکه انبیاء عظام
که مهتدي بهدایت الهی شدند مسلک آنها در دعوت بحق و سلوك آنها با خلق و سیره مرضیّه ایشان در صبر بر اطاعت و مصیبت
باید سرمشق تو باشد و هیچکس از هیچ امر مانند آنحضرت از اینکه امر اطاعت نکرده چون تمام خصال حسنه انبیا عظام را بنحو
اکمل در وجود مبارك خود جمع فرمود بلغ العلی بکماله کشف الدّجی بجماله حسنت جمیع خصاله صلوا علیه و آله و هاء در کلمه
اقتده براي وقف است و در مصباح الشریعه از حضرت صادق [ع] روایت [ صفحه 350 ] نموده است که راهی براي زیرکان از اهل
ایمان سالمتر از اقتدا نیست چون آن راه اوضح و مقصد اصح است که خداوند با عزّ خلق خود در اینکه آیه اینکه راه را آموخت و
اگر بود براي دین خدا مسلکی قویمتر از اقتدا هر آینه ارشاد میفرمود آنرا بانبیاء و اولیاء خود و قمی ره از پیغمبر [ص] روایت نموده
که بهترین هدایتها هدایت انبیا است و در نهج البلاغه است که اقتدا کنید بهدایت پیغمبرتان که آن افضل هدایتها است و یکی
از موارد اقتدا که آنحضرت مأمور بآن شد آنستکه مأمور شد بآنکه اعلام فرماید که من بر تبلیغ وحی و اداء رسالت اجري از شما
نمیخواهم چنانچه انبیاء سلف اجر نخواستند چون تبلیغ احکام تذکر و موعظه است براي اهل عالم و مذکّر و واعظ باید قصدش
تقرب بخدا باشد تا کلامش مؤثر شود و در اینکه جمله دلالت است بر عموم رسالت آنحضرت [ص].
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 91
اشاره
وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَق قَدرِه إِذ قالُوا ما أَنزَلَ اللّه عَلی بَشَرٍ مِن شَیءٍ قُل مَن أَنزَلَ الکِتابَ الَّذِي جاءَ بِه مُوسی نُوراً وَ هُديً لِلنّاس تَجعَلُونَهُ
352- قَراطِیسَ تُبدُونَها وَ تُخفُونَ کَثِیراً وَ عُلِّمتُم ما لَم تَعلَمُوا أَنتُم وَ لا آباؤُکُم قُل اللّه ثُم ذَرهُم فِی خَوضِهِم یَلعَبُونَ [ 91 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نشناختند خدا را حق شناسائی او وقتی که گفتند نفرستاده است خدا بر بشري هیچ چیزیرا بگو چه کس فرستاد کتاب آنچنانیرا که
آورد آنرا موسی که نور و هدایت بود براي مردم که میگردانید آنرا اوراق متفرقه آشکار میکنید آنها را و مخفی مینمائید بسیاري را
و آموخته شدید آنچه را نمیدانستید شما و نه پدرانتان بگو خدا پس واگذار آنها را در غوطهوریشان بجهالت بازي کنند.
تفسیر
صفحه 415 از 656
کسی حق معرفت را بحق پیدا نکرد و کسی حق تعظیم و توصیف او را ادا ننمود چه رسد به یهود که از راه لجاج و عناد و فرط
غضب گاهی منکر اصل رسالت و و کتاب میشدند یا کفار قریش که باین درد مبتلا بودند چنانچه قمّی ره نقل نموده که آنها قریش
و یهود بودند و از إبن عباس ره تعیین یهود و از مجاهد تعیین قریش نقل شده است در هر حال خداوند به نبی اکرم دستور فرمود
که بپرس از یهود براي اقرار آنها و گوشزد قریش که کیست آنکه فرستاد توریۀ را بر حضرت موسی [ع] که مانند نور ارائه میداد
حقائق را و موجب هدایت بود براي مردم و شما آنکتاب عزیز را اوراق و متفرق مینمائید براي آنکه بدلخواه خود آنچه را بخواهید
اظهار کنید و آنچه را که در آن از اوصاف [ صفحه 351 ] و علائم من و اشارت و بشارت بوجود من است مخفی دارید و شما و
پدرانتان مانند کفار قریش بکلی از معارف بیبهره بودید و ببرکت آنکتاب به بعضی از معارف و احکام آشنا شدید و چون جوابش
واضح است و آنها مبهوت میشوند که چه بگویند از جانب آنها خودت بگو خدا پس واگذار آنها را در دریاي جهالت و ضلالت و
حیرت غوطهور شوند و چون کودکان ببازي چهار روزه دنیاي دنی دلخوش باشند و در آخرت بعذاب الیم گرفتار شوند و در کافی
از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که خداوند توصیف نمیشود و چگونه توصیف شود با آنکه فرموده است در کتاب خود
و ما قدروا اللّه حق قدره چون هر قدر توصیف شود بزرگتر از آنست و عیاشی ره از آنحضرت نقل نموده که پرسیدند از اینکه آیه
فرمود آنچه را میخواستند کتمان مینمودند و آنچه را میخواستند اظهار می- کردند و قمی ره فرموده اخفا مینمودند اخبار پیغمبر
[ص] را و خوض در تکذیب داشتند و در روایتی وارد شده است که توریۀ را در اوراق متفرقه مینموشتند پس اظهار مینمودند آنچه
را میخواستند و اخفا میکردند آنچه را میخواستند و پر واضح است که انکار اصل رسالت و کتاب براي عدم معرفت بشأن حق است
و الا کسیکه باوصاف الهی آشنا شده باشد میداند که لطف و رحمتش مقتضی است که خیر و شر بندگان خود را بیان فرماید و
وظائف انفرادي و اجتماعی آنها را تعیین کند و اینکه ممکن نیست مگر بوسیله پیغمبر و کتاب و معجزه ظاهره ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 92
اشاره
وَ هذا کِتاب أَنزَلناه مُبارَك مُ َ ص دِّق الَّذِي بَینَ یَدَیه وَ لِتُنذِرَ أُم القُري وَ مَن حَولَها وَ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ یُؤمِنُونَ بِه وَ هُم عَلی
215- صَلاتِهِم یُحافِظُونَ [ 92 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اینکه کتابی است که فرستادیم آنرا مبارك است تصدیق کننده آنچیزي است که در پیش روي آن است و براي آنکه بترسانی
اهل مکه و کسانیرا که در اطراف آنند و کسانیکه ایمان میآورند بآخرت ایمان آورند بآن و ایشان بر نمازشان محافظت مینمایند.
تفسیر
خداوند پس از اثبات اصل رسالت و کتاب بنحو کلّی در آیه سابقه اثبات رسالت خاصه و کتاب خاص را فرمود باین تقریب که
اینکه کتابی است که فرستادیم ما آنرا که مبارك است یعنی عمل بآن موجب سعادت دنیا و آخرت است و در آن علم اوّلین و
آخرین جمع است و ناسخ و مبیّن کتب سابقه است و مصدّق آنها است بشهادت بر حقیّتشان [ صفحه 352 ] و بانطباق با اوصافیکه
در آنکتب براي اینکه کتاب و آورنده آن ذکر شده است پس خود مصدّق خود و غیر خود است و بنظر حقیر ممکن است مراد از
صفحه 416 از 656
مصدق الذي بین یدیه اینکه باشد که مصدق بین الدفتین است چون قرآن معجزه باقیه است پس همیشه خود مصدق خود است و
حاجت بمصدق دیگري ندارد بلکه اثبات نبوت خاصه بآن میشود ولی مفسرین معنی اول را ذکر نمودهاند و خلاصه آنکه اینکه
کتاب که مصدق خود و کتب انبیاء سلف و آورنده خود است براي برکت و مزید انتفاع مردم نازل شده است و براي آنکه انذار
کنی تو یا آنکتاب چون و لینذر بیا نیز قرائت شده است اهل شهر مکه و کسانیرا که در اطراف آن وجود دارند و باید بجانب آن
نماز بگذارند و بزیارت کعبه بیایند و گرد آن طواف نمایند یعنی اهل عالم را از معصیت خدا و اینکه مکه را ام القري نامیدهاند
قمی ره فرموده براي آنستکه اول بقعه است که خدا خلق فرمود آنرا از زمین و بعضی گفتهاند براي آنکه خداوند گسترد زمین را از
زیر آن پس سایر بلاد گویا آنکه از آن بوجود آمدهاند و اصل همه او است و بهمین لحاظ خداوند هم از آن شهر باین کنیه تعبیر
فرموده است تا فضیلتش معلوم شود و توهم نشود که دعوت نبی اکرم اختصاص بجزیرة العرب داشته چون خداوند فرموده و ما
ارسلناك الّا کافۀ للناس بشیرا و نذیرا و معلوم شود که خواسته مرکز عالم اسلام را معین فرماید یعنی اسلام باید از اینجا شروع شود
و عالمگیر گردد چنانچه خلق زمین از آنجا شروع شد و منبسط گردید یا عبادت خدا از آنجا شروع شد و منتشر گردید و در هر
صورت مسلّم است که دعوت عام است و انذار تام و اختصاصی متصور نیست و کسانیکه ایمان بآخرت دارند ایمان بکتاب و پیغمبر
[ص] هم دارند چون خوف عقاب و امید ثواب وادار میکند شخص را بتحقیق و نظر و تفکر و تدبّر و اینکه امور موجب ایمان بقرآن
و آورنده آن خواهد شد و بعد از ایمان بکتاب وارد در وادي عمل بآن میشود و عماد دین و علم ایمان و افضل اعمال نماز است لا
بد محافظت از آن و مداومت بر آن خواهد نمود و اتیان آنرا با اجزا و شرائط صحّت و قبول در افضل اوقات عهدهدار خواهد بود. [
[ صفحه 353
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 93
اشاره
وَ مَن أَظلَم مِمَّن افتَري عَلَی اللّه کَذِباً أَو قالَ أُوحِیَ إِلَی وَ لَم یُوحَ إِلَیه شَیءٌ وَ مَن قالَ سَأُنزِل مِثلَ ما أَنزَلَ اللّه وَ لَو تَري إِذِ الظّالِمُونَ فِی
غَمَرات المَوت وَ المَلائِکَۀُ باسِطُوا أَیدِیهِم أَخرِجُوا أَنفُسَکُم الیَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهُون بِما کُنتُم تَقُولُونَ عَلَی اللّه غَیرَ الحَق وَ کُنتُم عَن
418- آیاتِه تَستَکبِرُونَ [ 93 ] -قرآن- 1
ترجمه
و کیست ستمکارتر از آنکه افترا بست بر خدا دروغی را یا گفت وحی شد بمن و وحی نشده بود باو چیزي و کسیکه گفت زود
باشد که فرو فرستم مانند آنچه فرو فرستاد خدا و اگر به بینی هنگامیکه ستمکاران باشند در سکرات مرگ و ملائکه باشند
گشایندگان دستهاي خود را که بیرون کنید جانهاتان را امروز جزا داده شوید عذاب با خواري را براي آنکه بودید که میگفتید و
نسبت میدادید بخدا ناحق را و بودید که از آیتهایش سرکشی میکردید.
تفسیر
در کافی و عیاشی ره از یکی از صادقین علیهما السلام نقل نموده که نازل شده است در باره إبن ابی سرح که عثمان او را عامل
مصر نموده بود و او از کسانی بود که پیغمبر [ص] در روز فتح مکه خون او را مباح فرمود و قبلا از نویسندگان وحی بود ولی در
صفحه 417 از 656
موقع کتابت بجاي عزیز حکیم علیم حکیم مینوشت و پیغمبر [ص] میفرمود ضرر ندارد خداوند علیم حکیم است و إبن ابی سرح با
منافقین میگفت من از پیش خود مانند آنچه او میگوید میگویم و او تغییر نمیدهد پس اینکه آیه نازل شد و قمّی ره از حضرت
صادق [ع] نقل نموده که عبد اللّه بن سعد بن ابی سرح برادر رضاعی عثمان اسلام قبول نمود و وارد مدینه شد و چون خوش خط
بود وقتی بر پیغمبر [ص] وحی نازل میشد او را طلب میفرمود پس مینوشت آنچه را آنحضرت املا میفرمود بر او ولی بجاي سمیع
بصیر سمیع علیم مینوشت و بجاي بما یعملون خبیر بصیر مینوشت و فرق میگذارد در نوشتن بین یا و تا و حضرت گاهی میفرمود
فرق ندارد پس مرتد شد و بمکّه مراجعت نمود و بقریش گفت بخدا محمّد [ص] نمیداند چه میگوید من مانند آنچه او میگوید
میگویم ردّ نمیکند پس من نازل میکنم مانند آنچه او نازل میکند پس اینکه آیه نازل شد و چون آنحضرت مکّه را فتح فرمود امر
بقتل او نمود ولی عثمان دست او را گرفت و وارد شد بر پیغمبر [ص] در مسجد و استدعاي عفو از او را نمود و آنحضرت ساکت
شد و عثمان تقاضاي خود را تکرار کرد تا دفعه سوّم که حضرت او را بعثمان بخشید و چون عثمان بیرون رفت حضرت باصحاب
فرمود چرا او را نکشتید یکی از آنها عرض کرد من چشمم بجانب شما بود که اشاره بفرمائید او را بکشم آنحضرت فرمود پیغمبران
کسی را باشاره نمیکشند پس او از جمله آزاد شدگان بود و در مجمع از بعضی نقل نموده که یکروز پیغمبر [ص] آیه و لقد [
صفحه 354 ] خلقنا الانسان من سلالۀ من طین را تا ثم انشاناه خلقا آخر بر آن ملعون املا فرمود و او نوشت و بعد از آن بزبانش
جاري شد فتبارك اللّه احسن الخالقین حضرت فرمود بنویس اینطور نازل شده است پس آندشمن خدا مرتد شد و گفت اگر محمّد
راست گو باشد بمن هم مانند او وحی شده است و اگر دروغگو باشد منهم گفتم مانند گفته او و ذیل حدیث سابق را نقل نموده
است و نسبت ببعضی داده که گفتهاند اینکه آیه تا و من قال در باره مسیلمه کذاب و از آنجا ببعد در باره اینکه ملعون نازل شده
است حقیر عرض میکنم گویا او تصوّر نمیکرده است که ممکن است معانی بر پیغمبر [ص] وحی شود و اختیار انشاء لفظ با او
باشد یا الفاظ هم وحی شود ولی اختیار تجویز قرائت و کتابت بصور مختلفه که منافی با غرض نباشد با او باشد چنانچه مقتضاي
جمع بین روایت کافی از امام صادق [ع] که تکذیب فرموده است نزول قرآن را بهفت حرف و تصریح فرمود است بنزول آن بحرف
واحد از نزد واحد که ظاهرا مراد از حرف قرائت است و بین تواتر قرائات قراء سبع یا جواز قرائت بهر یک از آنها باین تقریب است
و براي تسلیت پیغمبر [ص] خداوند بیان فرموده است حال کسانیرا که ظلم بر نفس و بر غیر نمودند براي دعوي باطل و اضلال خلق
باین تقریب که اگر به بینی سختی جاندادن آنانرا وقتی که ملائکه موکّله بر قبض روح ظلمه ببالین آنها حاضر شوند و با خشونت و
شدّت و غلظت و عنف مانند طلبکار مسلّط دست براي بیرون آوردن جان آنها از بدن دراز نمایند و بگویند بیرون کنید جانهاي
خودتان را از بدنهاتان بدون درنگ از امروز تا روز قیامت که تمامی یک روز بعد از مرگ است جزاي شما عذاب مشتمل بر هوان
و خواري است براي ادعاء باطل و قول بغیر حق بر خدا و استکبارتان در دنیا از قبول آیات الهی و قمی ره فرموده مراد از عذاب هون
عطش است و عیّاشی ره از حضرت باقر [ع] نقل نموده که مراد عطش در روز قیامت است و با آنکه اختیار جاندادن با آنها نیست
اینکه خطاب را براي توهین و تشدید بآنها مینمایند و بعضی گفتهاند مراد آنستکه اگر میتوانید جانهاي خودتان را از دست ما بیرون
کنید که ما قبض نکنیم یا خودتان را از دست ما نجات دهید که عذابتان نکنیم با آنکه قادر بر امري نیستید.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 94
اشاره
وَ لَقَد جِئتُمُونا فُرادي کَما خَلَقناکُم أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکتُم ما خَوَّلناکُم وَراءَ ظُهُورِکُم وَ ما نَري مَعَکُم شُفَعاءَکُم الَّذِینَ زَعَمتُم أَنَّهُم فِیکُم
[ 265 [ صفحه 355 - شُرَکاءُ لَقَد تَقَطَّعَ بَینَکُم وَ ضَل عَنکُم ما کُنتُم تَزعُمُونَ [ 94 ] -قرآن- 1
صفحه 418 از 656
ترجمه
و هر آینه بتحقیق آمدید نزد ما فرد فرد چنانچه خلق کردیم شما را اول بار و گذاشتید آنچه را عطا کرده بودیم شما را پس پشتهاتان
و نمیبینیم با شما شفیعان شما را که گمان کردید که آنها در امر شما شریکانند بتحقیق بریده شد میانتان و باطل شد از شما آنچه
بودید که گمان میگردید.
تفسیر
خداوند متعال براي منع استظهار کفار بمال و اولاد و بتان حکایت فرموده است مخاطبه خود با آنها را در روز قیامت که بتحقیق
آمدید شما نزد ما مجرد از اموال و اولاد و بتهاتان بهمان هیئتی که روز اول از مادر متولد شدید و واگذاشتید اموالی را که مادر دنیا
بشما داده بودیم و شما خود را بآن مشغول نموده بودید و از یاد آخرت باز ماندید در پشت سر خودتان و با خود نیاوردید و همراه
شما نمیبینیم بتهائیرا که تصوّر میکردید آنها از شما شفاعت میکنند و گمان میکردید با ما در امر ربوبیّت و استحقاق عبودیّت
شریکند بتحقیق فصل شد وصل شما بنا بر قرائت بینکم به رفع یا قطع شد رابطه ما بین شما و آنها بنابر قرائت نصب و ضایع و باطل
شد امیدهاي بیجا و تصورات موهومه شما یعنی معلوم شد فساد و بطلان آنها بر شما در خرائج از پیغمبر [ص] روایت نموده است که
اینکه آیه را بر فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین [ع] قرائت فرمود او از حضرت سؤال نمود مراد از فرادي چیست فرمود یعنی
برهنگان عرض کرد امان از اینکه رسوائی پس حضرت از خداوند مسئلت نمود که عورت او را ظاهر ننماید و او را با کفن خود
محشور فرماید و باین معنی حدیثی در کافی از حضرت صادق [ع] نقل نموده است و نیز از آنحضرت نقل نموده که کفنهاي
خودتان را خوب کنید که با همان شما مبعوث خواهید شد از قبور و در احتجاج از آنحضرت نقل نموده که پرسیدند آیا مردم برهنه
محشور میشوند فرمود خیر با کفنهاي خودشان عرض کردند کفنها که پوسیده خواهد شد فرمود کسیکه بدن هاي پوسیده را زنده
میکند کفنها را هم نو میکند عرض کردند اگر میت بیکفن باشد چه میشود فرمود خداوند عورت او را بهر چه اراده فرموده
باشد میپوشاند بنظر حقیر مقتضاي جمع بین روایات آنستکه بعضی با کفن محشور شوند و بعضی برهنه نهایت آنکه عورت در هر
حال مستور است و قمی ره از حضرت صادق [ع] نقل نموده است که اینکه آیه در باره معویه و سایر بنی امیه نازل شده است و
[ شرکاء آنها ائمه آنانند که مودت از ما بین آنها قطع شده است و اللّه اعلم. [ صفحه 356
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 95
اشاره
159- إِن اللّهَ فالِق الحَب وَ النَّوي یُخرِج الحَی مِنَ المَیِّت وَ مُخرِج المَیِّت مِنَ الحَی ذلِکُم اللّه فَأَنّی تُؤفَکُونَ [ 95 ] -قرآن- 1
ترجمه
بدرستیکه خدا شکافنده دانه و هسته است بیرون میآورد زنده را از مرده و بیرون آورنده مرده است از زنده اینکه خداي شما است
پس بکجا رو گردانده میشوید.
تفسیر
صفحه 419 از 656
خداوند حبّه و هسته را در زیر زمین بدست قدرت خود میشکافد و از یکی نباتات و از دیگري اشجار بوجود میآورد و موجبات
تعیّش و تفکّه بندگانرا برحمت واسعه خود فراهم میفرماید پس زنده را که گیاه و اشجار نامیه است از مرده که دانه و هسته است
بوجود آورده چنانچه حیوان را از نطفه بیروح خلق فرموده و پس از سیر طبیعی باز دانه و هسته را از نبات و اشجار استخراج فرموده
و بیروح را از داراي روح نباتی تولید نموده است پس چگونه میشود از چنین قادر منعم مهربانی بغیر او رو گردان شد و بساحت
دیگري توجه نمود در کافی از حضرت صادق [ع] در حدیث طینت نقل نموده که حب طینت مؤمن است که خداوند القاء محبت
باو فرموده است و نوي طینت کافر است که دور از هر خیري است و اینکه وجه تسمیه نوي است و خداوند بیرون میآورد حی را که
آن مؤمن است از میّت که کافر است و بعکس یعنی طینت هر یک را از دیگري پس از کافر مؤمن بوجود میآید و از مؤمن کافر و
قریب باین مضمون را عیّاشی ره نیز از آنحضرت در تفسیر حب و نوي نقل نموده است و قمّی نیز فرموده و در روایت عیّاشی براي
تفسیر حب بمؤمن استشهاد فرموده است بقول خداوند فالقیت علیک محبّۀ منّی که از آن معلوم میشود مراد از القاء محبت در روایت
کافی هم اشاره باین شاهد است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 96
اشاره
123- فالِق الإِصباح وَ جَعَلَ اللَّیلَ سَکَناً وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ حُسباناً ذلِکَ تَقدِیرُ العَزِیزِ العَلِیم [ 96 ] -قرآن- 1
ترجمه
پدید آورنده صبح صادق است و قرار داد شب را آرامگاه و آفتاب و ماه را بحساب روندگان اینکه میزان بندي ارجمند دانا است.
تفسیر
خداوند شکافنده عمود صبح است از ظلمت شب یعنی جدا کننده آندو است از یکدیگر چنانچه از اکثر مفسرین نقل شده است یا
خالق صبح است چنانچه از إبن عباس روایت شده است و قرار داده است شب را براي سکونت و آرامش خلق در آن و بعضی و
جاعل اللیل قرائت نمودهاند و اینکه انسب با ما قبل است چنانچه آن قرائت اوفق با ما [ صفحه 357 ] بعد است و در کافی از امام باقر
[ع] نقل نموده که استراحت نما در شب همانا خداوند قرار داده است آنرا براي آرامش و عیاشی ره نیز مانند آنرا نقل نموده و در
روایتی وارد شده است که طلب نکنید حوائج خودتان را در شب همانا روشنائی در آن نیست و در کافی است که حضرت سجاد
[ع] امر میفرمود غلامان خود را که در شب ذبح نکنند چون خداوند شب را آرامش قرار داده است براي هر چیزي و قریب باین
معانی در نهج البلاغه هم ذکر شده است و قرار داد خداوند آفتاب و ماه را که سیر مینمایند بحساب و میزان معیّنی بر ادوار مختلفه
که از آن روز و شب و ماه و سال و برج و فصول اربعه پیدا میشود و حساب اوقات در واجبات و محرّمات و معاملات بآن معلوم
میگردد پس آندو منشأ حسابها هستند بنا بر آنکه حسبان جمع حساب باشد یا منشأ حسابکردن هستند در صورتی که مصدر باشد و
اینکه حساب و میزان تغییر پذیر نیست چون معیّن بتعیین خداوند قاهر غالب قوي ارجمند دانا است و آندو و سایر کواکب مسخّر
اراده اویند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 97
صفحه 420 از 656
اشاره
144- وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُم النُّجُومَ لِتَهتَدُوا بِها فِی ظُلُمات البَرِّ وَ البَحرِ قَد فَصَّلنَا الآیات لِقَوم یَعلَمُونَ [ 97 ] -قرآن- 1
ترجمه
و او است آنکه قرار داد براي شما ستارهها را تا راه یابید بسبب آنها در تاریکیهاي بیابان و دریا بتحقیق مفصّل بیان کردیم آیتها را
براي گروهی که میدانند.
تفسیر
یکی از منافع مهمّه ستارهها آنستکه در شب که ظلمت عالم را فرا گرفته است راهنماي خلقند بمقصود در بیابانها و دریاها و اینکه
بجعل الهی است که حرکات و مواقف آنها را طوري مقدر فرموده است که بوسیله آنها جهات را میتوان معین کرد و بمقصد پی برد
و بمقصود نائل شد پس وجه اضافه ظلمات ببرّ و بحر ملابست آندو است بظلمت و ممکن است مراد از ظلمات مشتبهات باشد اعم
از طرق و امور چون فاقد نور علم ظلمانی است و بنابر اینکه مراد از برّ خشکی است که نوعا در مقابل بحر ذکر میشود و مقصود از
هر دو تمام کره زمین است که ظرف مشتبهات است و ستارهها راهنماي خلقند بواقع که بوسیله آنها امکنه و اوقات و آثاري کشف
میشود و خداوند هر یک از آیات عظمت و قدرت خود را در زمین و آسمان جداگانه مفصلا بیان فرموده است براي همه مردم ولی
کسانی از بیان الهی منتفع میشوند که بهره از علم و معرفت داشته باشند [ صفحه 358 ] پس در واقع براي ایشان بیان شده است و
قمی ره فرموده است مراد از نجوم آل محمّد [ص] میباشند و اینکه با معنی دوم انسب است و اللّه اعلم.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 98
اشاره
126- وَ هُوَ الَّذِي أَنشَأَکُم مِن نَفس واحِدَةٍ فَمُستَقَرٌّ وَ مُستَودَع قَد فَصَّلنَا الآیات لِقَوم یَفقَهُونَ [ 98 ] -قرآن- 1
ترجمه
و او است آنکه آفرید شما را از یک نفس پس جاي قراري است و جاي امانتی است بتحقیق تفصیل دادیم آیات را براي قومیکه
میفهمند.
تفسیر
خداوند تمام بشر را از حضرت آدم [ع] بوجود آورده چون حضرت حوا هم از او بتفصیلیکه در اول سوره نساء گذشت بوجود آمده
است پس محل قراري براي آنها مقرّر فرموده و محل امانتی که باید در آنجا چندي زیست کنند و توشه با خود بردارند و بدار قرار
منتقل شوند و اینکه امر با آنکه واضح و آشکار است و مفصّلا بیان شده به بیانات مختلفه ولی جز اهل فهم و بصیرت پی بحکمت و
سرّ آن نبردهاند پس گویا از براي غیر آنها بیان نشده است و چون دلالت اینکه آیه بر مبدء و معاد بیش از آیه سابقه احتیاج بفهم و
صفحه 421 از 656
ادراك داشت در آنجا به یعلمون و در اینجا به یفقهون تعبیر فرموده و بعضی مستقر بکسر قاف قرائت نمودهاند و بنابر اینکه باید
کلمه منکم را تقدیر نمود چنانچه بنابر قرائت نصب کلمه لکم مقدر است و در اینصورت مراد آنستکه بعضی از شما مستقر و ثابتید
در ارحام مادرها و در دنیا و بعضی امانت و ودیعتید در اصلاب آباء که باید منتقل شوید از صلبی بصلبی بلکه از حالی بحالی تا
بصورت انسانیت مستقر شوید خلاصه آنکه بعضی بالفعل وجود دارید و بعضی بالقوه که باید بعد بوجود بیائید و عیاشی ره از
حضرت صادق [ع] نقل نموده که از آنحضرت پرسیدند از اینکه آیه فرمود مستقر در رحم است و مستودع در صلب و بعضی
مستودع است ایمان آنها و گرفته میشود از ایشان مانند زبیر که داراي نور ایمان بود از زمان رحلت پیغمبر [ص] تا زمان بیعت مردم
با امیر المؤمنین [ع] که با شمشیر راه میرفت و میگفت ما بیعت نمیکنیم مگر با علی [ع] و بعدا از او گرفته شد و در روایتی مستقر
بثابت و مستودع بعاریه تفسیر شده است و از امام باقر و امام کاظم علیهما السلام انحصار مستقر را بایمان ثابت و مستودع را بایمان
زائل پیش از مرگ در دو روایت عیّاشی ره نقل نموده است و در کافی از حضرت کاظم [ع] نقل نموده که خداوند خلق فرمود
انبیاء را بوصف نبوّت پس نمیباشند مگر انبیاء و خلق فرمود مؤمنین را بوصف ایمان پس نمیباشند [ صفحه 359 ] مگر مؤمنان و
بعاریت داد ایمان را بقومی پس اگر بخواهد باقی میگذارد براي آنها و اگر بخواهد از آنها میگیرد و در باره آنها فرموده است
فمستقر و مستودع چنانچه بعضی ایمانشان عاریتی بود و چون تکذیب نمودند ما را خدا ایمانشان را گرفت و اینکه روایات مؤیّد
قرائت مستقر بکسر قاف است چون اگر بفتح باشد باید اسم مکان باشد زیرا استقر فعل لازم است و اسم مفعول از آن بنا نمیشود ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 99
اشاره
وَ هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجنا بِه نَباتَ کُل شَیءٍ فَأَخرَجنا مِنه خَضِراً نُخرِج مِنه حَبا مُتَراکِباً وَ مِنَ النَّخل مِن طَلعِها قِنوان دانِیَۀٌ
- [ وَ جَنّات مِن أَعناب وَ الزَّیتُونَ وَ الرُّمّانَ مُشتَبِهاً وَ غَیرَ مُتَشابِه انظُرُوا إِلی ثَمَرِه إِذا أَثمَرَ وَ یَنعِه إِن فِی ذلِکُم لَآیات لِقَوم یُؤمِنُونَ [ 99
390- قرآن- 1
ترجمه
و او است آنکه نازل نمود از آسمان آب را پس بیرون آوردیم بآن روئیدنی همه چیز را پس بیرون آوردیم از آن سبزه را که بیرون
میآوریم از آن دانه را که بر یکدیگر چیده شدهاند و از درخت خرما از شکوفهاش خوشههاي نزدیک و بوستانها از انگورها و زیتون
و انار شبیه بیکدیگر و غیر شبیه بهم بنگرید بمیوهاش وقتی که میوه میآورد و برسیدنش همانا در اینکه هر آینه نشانهها است براي
گروهی که میگروند.
تفسیر
باران رحمت الهی آبی است که کلیّه نباتات بامر حق از آن میروید از زمین در صورتی که آب و هوا و زمین یک و خدا یک است
ولی تفاوت آنها در رنگ و بو و طعم و شکل و اثر بقدري زیاد است که قابل احصا و قیاس نیست و اینکه اقوي دلیل بر عظمت و
قدرت خالق است و در ابتدا سبزه است و از آن بامر خداوند بیرون میآید دانههائی که مرتب بر یکدیگر چیده شده است بطرز
خوشی که قابل توصیف نیست و از شکوفه خرما بیرون میآید خوشههائی که نزدیک بتناول و در دسترس است یا نزدیک
صفحه 422 از 656
بیکدیگرند و نیز بیرون میآورد خداوند از آب بوستانهائی را بنابر قرائت نصب جنات یا بیرون می آید بامر خدا بوستانهائی بنابر
قرائت رفع آن و بنابر اینکه عطف بر قنوان است چنانچه بنابر قرائت نصب عطف بر نبات است در هر حال درختهاي باغها از انگورها
و زیتون و انارند و انگورها با آنکه جنسشان مختلف است بعضی از آنها شبیهند بیکدیگر در شکل و رنگ و بو و طعم و مقدار و
بعضی غیر شبیه و شاید باین مناسبت از آن تعبیر با عناب که جمع است شده و زیتون و انار با آنکه جنسشان متّحد است اینکه
اختلاف در افراد [ صفحه 360 ] آنها موجود است با آنکه آب و زمین و هوا و خالق همه یکی است و خصوصیت ذکر اینکه میوهها
آنستکه منافع آنها زیاد است و باغهاي عربستان که طلیعه اسلام از آنجا آشکار و عالم گیر شده است نوعا مشتمل بر اینکه میوهها
است حال نظر کنید بمیوه هر یک از اینکه درختها در موقعیکه بثمر میرسد ولی هنوز کال است و قابل خوردن نیست و در موقع
رسیدنش که پخته میشود و به بینید چقدر تفاوت در رنگ و طعم و بو و کیفیّت و مزه و خاصیت آنها پیدا میشود و بدانید که در
اینکه اختلاف احوال و آثار دلالتهاي واضحه است بر وجود خداوند قادر عالم حکیم مرید که باراده و حسن تدبیر خود از جمادات
متّحده نباتات مختلفه بیرون میآورد و اگر فاعل طبیعت بود یک اثر بیشتر نداشت و اینکه نکته را نمییابند مگر اهل ایمان که
خداوند قلب آنها را بنور معرفت منوّر فرموده است پس در واقع اینکه آیات براي آنها آیات است و بعضی ثمره بضمتین قرائت
نمودهاند تا جمع باشد و ینع مصدر است و محتمل است جمع یانع باشد یعنی رسیده ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 100
اشاره
149- وَ جَعَلُوا لِلّه شُرَکاءَ الجِن وَ خَلَقَهُم وَ خَرَقُوا لَه بَنِینَ وَ بَنات بِغَیرِ عِلم سُبحانَه وَ تَعالی عَمّا یَصِفُونَ [ 100 ] -قرآن- 1
ترجمه
و قرار دادند براي خدا شریکهائی از جن با آنکه خلق کرده است آنها را و تراشیدند براي او پسران و دخترانی را از بیدانشی منزّه
است او و برتر است از آنچه نسبت میدهند.
تفسیر
مشرك حقیقی کسانی هستند که چون دیدند در دنیا خیرات و شروري وجود دارد و فاعل خیر باید خیر باشد و فاعل شرّ باید شر
باشد و ممکن نیست از مبدء خیر شر صادر شود قائل بدو خدا شدند یکی یزدان و دیگري اهرمن و گفتند خیرات منسوب بیزدان و
شرور منسوب باهرمن است با آنکه در حکمت ثابت شده است که شر یا وجود ندارد یا مضمحل در جنب خیر است پس قائل شدند
بشرکت شیطان که از جن است و جند او که فاعل شرورند و از آن تعبیر باهرمن میشود با خدا در امر الوهیت با آنکه خودشان
معترفند بآنکه خداوند آنها را خلق فرموده و شیطان خالق آنها نیست و همچنین است حال کسانی که قائل بنور و ظلمت شدهاند و
جمعی اطاعت شیاطین را نمودند در وساوس آنها که گفتند خداي نادیده را نمیشود عبادت نمود پس باید عبادت بتان را نمود تا
بوسیله آنها تقرب بخدا پیدا شود پس اینها هم شیاطین را در اطاعت شرکاء خدا قرار دادند و جمعی [ صفحه 361 ] ملائکه را شرکاء
خدا خواندند در امر خلق و گفتند آنها امثال خدایند و باید عبادت آنها را نمود و دختران اویند و اینکه از ملائکه بجن تعبیر شده
است بنابر اینکه قول براي آنستکه مانند اجنّه از انظار مخفی هستند و در اینکه مقام غرض تعلق بتحقیر آنها گرفته است و گاهی از
صفحه 423 از 656
ملک بجن تعبیر میشود چنانچه فرموده است و جعلوا بینه و بین الجنّۀ نسبا و جمعی قائل شدند بدروغ در آوردن از پیش خود که
خدا داراي پسران و دخترانی است چنانچه مشرکین عرب قائل شدند بآنکه ملائکه دختران خدا هستند و یهود قائل شدند بآنکه عزیز
پسر خدا است و نصاري قائل شدند بآنکه مسیح پسر خدا است و بعضی خرّقوا مشدّدا براي افاده تکثیر قرائت نمودهاند و تمام اینکه
خرافات و اقوال فاسده ناشی از جهل و بیعلمی و بیفکري است که نمیدانند چه میگویند و چه میجویند و با چه کسی طرفیّت
میکنند که در برابر او اسمی از غیر میبرند خداوند منزّه است از جسم و لوازم آن از قبیل اولاد و برتر از آنستکه از براي آن شبه یا
مثل یا ضد یا ند یا شریکی باشد و محتمل است ضمیر در و خلقهم راجع بشرکاء باشد یعنی با آنکه شرکاء موهومه مخلوق خدایند
و نمیشود مخلوق شریک خالق خود باشد قائل بشرکت آنها شدند و در هر حال جمله حالیّه است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 101
اشاره
156- بَدِیع السَّماوات وَ الَأرض أَنّی یَکُون لَه وَلَدٌ وَ لَم تَکُن لَه صاحِبَۀٌ وَ خَلَقَ کُل شَیءٍ وَ هُوَ بِکُل شَیءٍ عَلِیم [ 101 ] -قرآن- 1
ترجمه
نوپدید آورنده آسمانها و زمین است کجا باشد مر او را ولد با آنکه نبوده است مر او را زنی و آفرید همه چیز را و او بهمه چیزي
دانا است.
تفسیر
خداوند ایجاد فرمود آسمانها و زمین را بعلم خود بدوا نه از چیزي و نه از روي نقشه که سابقه داشته باشد چنانچه در مجمع از امام
باقر [ع] نقل نموده است و چگونه ممکن است کسیکه زن نداشته باشد اولاد پیدا کند چون کسانیکه اثبات ولد براي او نمودند
اثبات زن ننمودند و کسیکه تمام موجودات را خلق نموده و عالم بهمه آنها است مستغنی از همه چیز است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 102
اشاره
125- ذلِکُم اللّه رَبُّکُم لا إِلهَ إِلاّ هُوَ خالِق کُل شَیءٍ فَاعبُدُوه وَ هُوَ عَلی کُل شَیءٍ وَکِیل [ 102 ] -قرآن- 1
ترجمه
اینکه خداي شما پروردگارتان است نیست خدائی مگر او که آفریدگار همه چیز است پس عبادت کنید او را و او بر همه چیز حکم
[ فرما است . [ صفحه 362
تفسیر
صفحه 424 از 656
اینکه خداوند موصوف بصفات مذکوره موجد و مربّی و مدبّر امور شما است یا اینکه موصوف خداوند است که پروردگار شما
است و نیست معبود بحقی جز او و او آفریننده تمام موجودات است از جواهر و اعراض پس مستحق عبادت است چون منعم است و
شکر نعمت واجب است و او بر هر چیز حافظ و نگهبان و کارگذار و حکم ران است پس باید در امور توکّل باو نمود و تفویض امر
باو کرد و از او خواست اصلاح امور دنیا و آخرت را در خصال از حضرت باقر و در عیون از حضرت رضا علیهما السلام نقل نموده
که افعال بندگان مخلوق خدایند بتقدیر نه تکوین و خدا خالق هر چیزي است و ما قائل بجبر و تفویض نیستیم و شرح اینکه داستان
در ذیل آیه تلک الرّسل فضّلنا بعضهم در سوره بقره گذشت و بقدر وسع اینکه حقیر بیان شد و تکرار نمیشود ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 103
اشاره
86- لا تُدرِکُه الَأبصارُ وَ هُوَ یُدرِك الَأبصارَ وَ هُوَ اللَّطِیف الخَبِیرُ [ 103 ] -قرآن- 1
ترجمه
درك نمیکند او را دیدهها و او درك میکند دیدهها را و او است نافذ آگاه.
تفسیر
در کافی و توحید از حضرت صادق [ع] نقل نموده است که مراد آنستکه و هم احاطه بحق پیدا نمیکند و بصیرت بآن راه نمییابد
خدا بزرگتر از آنستکه بچشم دیده شود و از حضرت باقر [ع] نقل نموده است که اوهام دلها دقیقتر از بینائیهاي چشمها است گاهی
و هم ادراك میکند چیزیرا که چشم ندیده است و خدا را اوهام دلها درك نمیکند چه رسد به بینائیهاي چشمها و در توحید از
امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که خداوند همان است که فرموده است درك نمیکند او را ابصار و احاطه پیدا نمیکند باو و در
مجمع و عیاشی از حضرت رضا [ع] نقل نموده که پرسیدند از اختلاف مردم در رؤیت خدا فرمود کسیکه وصف کند خدا را بر
خلاف آنچه وصف نموده است او خود را بآن به تحقیق افتراء بزرگی بخدا بسته است درك نمیکند او را دیدها ولی مراد نه اینکه
دیدها است بلکه دیدهائی که در دلها است و هم بر او واقع نمیشود و نمیتوان درك نمود که چگونه است او و در کافی و توحید و
عیون از آنحضرت نقل نموده است که لطیف بودن خدا بمعناي کمی و باریکی و کوچکی نیست بلکه مراد نفوذ در اشیاء و امتناع
از ادراك است که نمیشود تعریف نمود او را بحدّ و تحدید نمود او را بوصف پس لطافت در ما بمعنی دیگر است و در خدا
بمعنی دیگر و امّا خبیر بودن خدا باین معنی است که چیزي پوشیده از آن نیست و بر او مخفی نمیماند نه از راه تجربه و اعتبار
چون کسیکه از راه تجربه و اعتبار عالم شود جاهل بوده و خدا همیشه [ صفحه 363 ] خبیر بوده و هست بآنچه خلق میکند و آنچه
خلق نمیکند و خبیر شدن مردم بعد از استخبار و تعلّم است پس لفظ مشترك است بین ما و خدا و معنی مختلف پس خلاصه
مستفاد از آیه شریفه و اخبار ائمه اطهار علیهم السلام آنستکه درك نمیکند او را بصرها و بصیرتها چون لطیف است یعنی مجرد
است از جسم و لوازم آن پس بچشم دیده نمی شود و مجرد است از جنس و فصل و اعراض عامّه و خاصّه پس بوهم و عقل در
نمیآید و نافذ است در اشیاء ولی ممزوج با آنها نیست و منفک از آنها هم نیست پس در نهایت لطافت و دقّت و رقّت است و او
درك میکند بصرها و بصیرتها را چون خبیر است و آگاه است از دیدهائی که معطوف باو است و دلهائی که متوجه بسوي او
صفحه 425 از 656
است و بعضی گفتهاند خدا لطیف است یعنی داراي لطف و مرحمت نسبت به بندگان است یا دقیق و باریک بین است در صنع و
تدبیر خود و تربیت بندگان ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 104
اشاره
128- قَد جاءَکُم بَصائِرُ مِن رَبِّکُم فَمَن أَبصَرَ فَلِنَفسِه وَ مَن عَمِیَ فَعَلَیها وَ ما أَنَا عَلَیکُم بِحَفِیظٍ [ 104 ] -قرآن- 1
ترجمه
بتحقیق آمد شما را موجبات بینائی از پروردگارتان پس کسیکه بینا شد پس بر نفع خود او است و کسیکه کور ماند پس بر ضرر او
است و نیستم من بر شما نگهبان.
تفسیر
پس از اقامه حجج وافیه و براهین کافیه بر توحید و تنزیه ساحت الوهیّت پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم مأمور شد بآنکه
مردم را متنبّه فرماید که حجّت بر شما تمام شد و موجبات بصیرت و بینائی از خداوند بشما واصل گردید چون بصائر جمع بصیرت
است که آن بینائی قلب است و اطلاقش بر دلیل و برهان براي آنستکه سبب بصیرت است پس کسیکه نور ایمان در قلب او جاي
گیر شد و پی بحق و حقیقت برد نفعش عائد خودش شده و میشود و کسیکه کور باطن بود و از دریافت حق محروم شد و بضلالت
و گمراهی باقیماند و بال و ضررش و اصل بخودش شده و میشود و من که پیغمبر شمایم حافظ و نگهبان شما نیستم وظیفه من ابلاغ
و انذار بود که ادا نمودم دیگر اختیار با خدا است که شما را حفظ کند از شرّ عقائد و اعمالتان یا مجازات فرماید بر طبق استحقاقتان
در دنیا و آخرت.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 105
اشاره
100- وَ کَذلِکَ نُصَرِّف الآیات وَ لِیَقُولُوا دَرَستَ وَ لِنُبَیِّنَه لِقَوم یَعلَمُونَ [ 105 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همچنین گوناگون میآوریم دلیلها را و براي آنکه میگویند درس [ صفحه 364 ] گرفته و براي آنکه بیان کنیم آنرا براي گروهی
که میدانند.
تفسیر
تصریف نقل چیزي است از حالی بحالی و در اینجا مراد نقل یک معنی است در معانی متعاقبه و اینکه از بزرگترین هنرهاي اساتید
صفحه 426 از 656
معانی و بیان است و از عهده شاگرد فن خارج است لذا خداوند میفرماید ما توحید حق را که یک معنی است در ضمن معانی و
الفاظ مختلفه متعاقبه بیان و اثبات کردیم و براي آنکه کفار میگویند قرآن را درس خوانده اینکه کار را کردیم و براي آنکه واضح
نمائیم بطلان قول آنها را براي گروهی که میدانند اینکه امر از عهده شاگرد بلکه اینکه نحو کلام از قدرت بشر خارج است اینکه
نظریّه حقیر است در معنی مستفاد از ظاهر آیه شریفه ولی مفسرین فرمودهاند مراد آنستکه و هم چنین میآوریم متعاقبا آیات را براي
آنکه در نتیجه منکر شوند و بگویند درس گرفته و براي آنکه بیان نمائیم قرآن را براي گروهی که میدانند چون آنها منتفع می
شوند از قرآن و بنابر اینکه لام در و لیقولوا لام عاقبت است از قبیل آنکه میگویند بزائید براي مردن و بسازید براي خراب شدن و
ضمیر در و لنبیّنه بمعنی آیات عود نموده و ثمر بیان عائد علماء شده است با آنکه عام است و اینها همه خلاف ظاهر است و در
نظریّه اولی هیچیک از اینکه سه خلاف ظاهر نیست و عمده ظهور لام است در تعلیل که بعضی براي حفظ آن لاء نافیه تقدیر
نمودهاند و فرمودهاند مراد آنستکه تا نگویند درس گرفته و نظریه حقیر مفید اینمعنی است بدون تقدیر و ضمیر در و لنبیّنه راجع
است بقول باطل آنها که و لیقولوا دال بر آنست و بیان مخصوص بعلما است چون غیر آنها نمیتوانند تشخیص بدهند که اینکه طرز
اداء یک مطلب بعناوین و عبارات مختلفه از قدرت بشر خارج است چه رسد بمتدرّس و قمی ره فرموده قریش به پیغمبر [ص]
میگفتند اینکه اخبار را که تو بما خبر میدهی از علماء یهود تعلیم گرفته و نزد آنها درس خوانده و بعضی دارست قرائت نمودهاند
یعنی با اهل کتاب مذاکره نموده و از آنها تعلیم گرفته و بعضی درست بفتح سین و سکون تا قرائت نمودهاند یعنی آیات قرآن اخبار
مندرسه است و محتمل است لام در و لیقولوا براي افاده کراهت باشد یعنی و مبادا بگویند اینکه گفته ناشایسته را ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 106
اشاره
101- اتَّبِع ما أُوحِیَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ أَعرِض عَن المُشرِکِینَ [ 106 ] -قرآن- 1
ترجمه
پیروي کن آنچه را وحی شد بسوي تو از پروردگارت نیست خدائی مگر [ صفحه 365 ] او و رو گردان از مشرکان.
تفسیر
بعد از اتمام حجّت و ایضاح فساد قول یاوهگویان پیغمبر [ص] مأمور شد بآنکه وظیفه خود را از دعوت و تدیّن باحکام قرآن اصولا
و فروعا انجام دهد خصوصا توحید را و بکلّی از اقوال و افعال کفار منصرف باشد و اعتنائی بشأن آنها نفرماید و از اینکه باب ملالتی
در خاطر شریف خود راه ندهد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 107
اشاره
108- وَ لَو شاءَ اللّه ما أَشرَکُوا وَ ما جَعَلناكَ عَلَیهِم حَفِیظاً وَ ما أَنتَ عَلَیهِم بِوَکِیل [ 107 ] -قرآن- 1
صفحه 427 از 656
ترجمه
و اگر خواسته بود خدا شرك نمیآوردند و قرار ندادیم ترا بر آنها نگهبان و نیستی تو برایشان کارگذار.
تفسیر
در مجمع از تفسیر اهل بیت [ع] نقل نموده که اگر میخواست خداوند که تمام بندگان مؤمن و معصوم از گناه باشند تا کسی
معصیت او را ننماید احتیاجی بخلق بهشت و جهنّم نبود ولی امر و نهی فرمود و امتحان کرد و اتمام حجّت نمود بر آنها بتهیّه وسائل
و اعطاء قدرت تا مستحق ثواب و عقاب شوند و قمی ره قریب باین معنی را نقل فرموده است و ذیل آیه شریفه باز براي تسکین
خاطر مبارك پیغمبر [ص] است که مسئولیت اعمال آنها را از عهده شریف سلب فرموده است و حفیظ کسی است که دفع ضرر
میکند و و کیل جلب نفع مینماید لذا جمع بین دو عنوان شده است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 108
اشاره
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللّه فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدواً بِغَیرِ عِلم کَذلِکَ زَیَّنّا لِکُل أُمَّۀٍ عَمَلَهُم ثُم إِلی رَبِّهِم مَرجِعُهُم فَیُنَبِّئُهُم بِما کانُوا
225- یَعمَلُونَ [ 108 ] -قرآن- 1
ترجمه
و دشنام ندهید کسانیرا که میخوانند جز خدا را پس دشنام دهند خدا را از روي تعدّي و بیدانشی اینکه چنین زینت دادیم براي هر
فرقه عملشان را پس بسوي پروردگارشان است بازگشتشان پس خبر دهد آنها را بآنچه بودند که میکردند.
تفسیر
محاجّه با خصم باید باقامه برهان باشد نه بدشنام دادن و ناسزا گفتن چون اینکه عمل علاوه بر آنکه طرف را منقاد نمیکند موجب
مزید عناد و تجرّي او می شود و بسا باشد که او را وادار کند بدشنام دادن بخدا و پیغمبر [ص] لذا خداوند اهل ایمان را از اینکه امر
نهی فرموده است در مجمع و قمی ره از حضرت صادق [ع] نقل نموده که پرسیدند از معناي فرموده پیغمبر [ص] که شرك مخفیتر
است از حرکت مورچه بر سنگ سیاه در شب تار فرمود اهل ایمان دشنام میدادند معبودهاي اهل شرك را آنها هم دشنام [ صفحه
366 ] میدادند معبود اهل ایمان را پس خداوند نهی فرمود ایشانرا از دشنام دادن خدایان اهل شرك تا آنها هم خداي اهل ایمان را
دشنام ندهند پس اهل ایمان مشرك شدند از راهی که نمیدانستند و در کافی از آنحضرت نقل نموده که مبادا دشنام دهید دشمنان
خدا را وقتی که میشنوند مبادا دشنام دهند آنها خدا را از روي جهالت و عیاشی ره از آنحضرت نقل نموده که پرسیدند از اینکه
آیه فرمود کسیرا دیدي که خدا را دشنام دهد گفته شد خیر چگونه میشود فرمود کسیکه ولی خدا را دشنام دهد دشنام داده است
خدا را و در اعتقادات از آنحضرت نقل نموده است که گفته شد ما میبینیم در مسجد مردیرا که لعن و سب میکند دشمنان شما را
فرمود خدا لعنت کند او را چرا متعرّض ما شده است و اینکه آیه را تلاوت فرمود و در تفسیر آن فرمود سب نکنید آنها را همانا آنها
صفحه 428 از 656
هم سب میکنند شما را و کسیکه سب کند دوست خدا را سب نموده است خدا را پیغمبر [ص] بامیر المؤمنین [ع] فرمود کسیکه
دشنام دهد تو را مرا دشنام داده و کسیکه مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده و کسیکه خدا را دشنام دهد خدا او را بروي در آتش
جهنّم میاندازد و هر فعل که از فاعل مختار صادر میشود اول تصور آنرا مینماید بعد حسن او در نظرش جلوه میکند بعد میل
میکند بآن بعد عزم مینماید بعد اراده میکند بعد بجا میاورد و هیچ یک از اینکه مراتب بیاذن خدا واقع نمیشود و اگر خواسته باشد
جلوگیري میکند و نمیگذارد واقع شود خواه فعل طاعت باشد خواه معصیت نهایت آنکه وقتی عنایت الهی شامل حال کسی باشد
طاعت را در نظر او جلوه میدهد و وقتی عنایت خود را از کسی سلب فرمود براي عدم لیاقت او او را بحال خود واگذار میکند و او
بطبع خود که آنرا هم خدا باو داده شوق بمعصیت پیدا میکند و در نظرش جلوه مینماید و باختیار ایجاد میکند و گاهی هم شیطان
با نفس امّاره او کمک میکند و فعل قبیح را در نظر او حسن جلوه میدهد و چون خالق همه موجودات خدا است و میتواند بنده را
منصرف نماید از کار زشت و تشویق کند بعمل خیر و توفیق دهد بطاعت صحیح است گفته شود خدا زینت داد است عمل هر
قومیرا از مطیع و عاصی در نظر آنها ولی خدا معصیت را در نظر بنده جلوه نمیدهد بلکه آن از عمل شیطان است و در هر حال فعل
از اختیار و اراده فاعل خارج نمیشود و مصحّح ثواب و عقاب اختیاریّت فعل است چنانچه قمی ره فرموده که بجا آوردند بعد از
اختیارشان و دخولشان در فعل پس نسبت داده است آنرا خدا بخودش [ صفحه 367 ] و دلیل بر آنکه اینکه نسبت مسبوق بفعل
اختیاري آنها بوده آنستکه خداوند فرموده است پس بسوي پروردگار است بازگشت آنها پس محاسبه و مجازات مینماید آنها را بر
عملی که از آنها صادر شده است و بعضی گفتهاند زینت داده است خدا عمل هر قومیرا در نظر آنها باعتقاد خودشان که میگویند
خدا ما را امر بآن نموده است پس آگاه میکند آنها را در قیامت بصحّت و فساد اعتقادشان و محتمل است مراد آن باشد که چنانچه
زینت پیدا کرده است در نظر آنها عمل قبیحشان زینت دادیم ما براي هر امّتی از امم انبیا اعمال صالحه آنها را به بیان منافع دنیوي و
ثواب أخروي و در قیامت معلوم میشود زشتی و زیبائی اعمال و نسبت شرك خفی باهل ایمان در روایت سابق براي سبب سب کفار
شدن است.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 109
اشاره
وَ أَقسَمُوا بِاللّه جَهدَ أَیمانِهِم لَئِن جاءَتهُم آیَۀٌ لَیُؤمِنُن بِها قُل إِنَّمَا الآیات عِندَ اللّه وَ ما یُشعِرُکُم أَنَّها إِذا جاءَت لا یُؤمِنُونَ [ 109 ] -قرآن-
178-1
ترجمه
و سوگند یاد کردند بخدا بسختترین سوگندهاشان که اگر بیاید ایشان را آیتی هر آینه بگروند البته بآن بگو جز اینکه نیست که
آیتها نزد خدا است و چه چیز دانا کرده است شما را که آن آیت چون بیاید نمیگروند.
تفسیر
کفار قریش با آنکه معجزات باهرات را مکرّر از پیغمبر [ص] مشاهده نموده بودند و ایمان نیاورده بودند یکروز عرض کردند اگر
کوه صفا را براي ما طلا کنی ما ایمان میآوریم پیغمبر [ص] با آنکه میدانست دروغ میگویند سؤال فرمود که اینکه مسلّم است
صفحه 429 از 656
قسمهاي مؤکّده یاد نمودند که در اینکه صورت ایمان میآوریم مسلمانان هم مشتاق شدند بانجام اینکه امر آنحضرت هم برخواست
براي دعا که جبرئیل نازل شد و مخیّر فرمود آنحضرت را بین اجابت دعا و نزول عذاب در صورت تخلّف قریش و بین امهال آنها تا
بعدا یا مسلمان شوند یا از نسل آنها مسلمانان بوجود آیند و آنحضرت چون رحمۀ للعالمین بود و میدانست باز هم آنها ایمان
نمیآورند فعلا و اینکه معجزه را هم نسبت بسحر میدهند شق دوم را اختیار فرمود و گفتهاند اینکه آیه نازل شد که مفادش بعد از
ذکر اجمالی از واقعه مذکوره ماموریت پیغمبر [ص] است که در جواب کفار بگوید که کلیه معجزات منوط باراده الهی است که
اگر حکمت و مصلحت اقتضا نماید جاري میکند آنرا بدست پیغمبر و الّا هیچ پیغمبري بقدرت و اراده خود نمیتواند معجزي بیاورد
[ و بمسلمانان بفرماید شما از کجا میدانید که همان معجزي هم که خواستند اگر واقع شود آنها ایمان میآورند چون [ صفحه 368
من میدانم که ایمان نمیآورند و بنابر اینکه کلمه ما براي استفهام انکاري است و کلمه انّ بفتح همزه مصدریّه است و ضمیرها بآیه
مطلوبه عود مینماید و مفاد ایمانهم که مفعول دوم یشعر کم است چون فضله است ذکر نشده و آن از جمله انّها اذا جاءت لا یؤمنون
استفاده میشود ولی باید کلمه یؤمنون بعد از اذا جاءت تقدیر شود و بعضی انّ بکسر همزه قرائت نمودهاند و بنابر اینکه امر اسهل
است چون ابتداء کلام است و قبل از آن باید بحالهم تقدیر نمود و اینکه حذف رائج است و بنابر قرائت فتح بعضی انّ را بمعنی لعل
گرفتهاند و مؤید آن قرائت ابی است که لعلّها قرائت نموده است و بعضی لا را زائده قرار دادهاند و در هر حال مراد معلوم است
چون در آیه بعد فرموده کما لم یؤمنوا به اول مرة و بعضی لا تؤمنون بتا قرائت نمودهاند و بنابر اینکه خطاب بکفار است و بنظر حقیر
قرائت انّها بکسر ارجح و خالی از خلل است و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 110
اشاره
134- وَ نُقَلِّب أَفئِدَتَهُم وَ أَبصارَهُم کَما لَم یُؤمِنُوا بِه أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُم فِی طُغیانِهِم یَعمَهُونَ [ 110 ] -قرآن- 1
ترجمه
و برمیگردانیم دلهاشان را و چشمهاشان را همچنانکه ایمان نیآوردند بآن اوّل بار و وامیگذاریمشان در طغیانشان که سر گردان
باشند.
تفسیر
طائر قدسی عقل و بصیرت که از شاخسار جنان پرواز نموده و در دل انسانی آشیانه گرفته وقتی بسنگ تعصّب و عناد رانده و بلطمه
سرکشی و استکبار آزرده شد پرواز میکند و بمحل خود عود مینماید و در نتیجه دل و دیده بصیرت انسانی منقلب و زیر و زبر
میشود و اینکه انتقام الهی است از کسیکه خیانت در امانت نموده است که باید در نتیجه اینکه تجاوز از حدّ و طغیان در وادي
ضلالت حیران و در بیابان جهل سرگردان بماند لذا خداوند در تعقیب اخبار از عدم ایمان آنها در آیه سابقه میفرماید و وارونه می
کنیم دلهاي آنها را از توجه بحق پس نمیفهمند آنرا و دیدههاي آنها را پس نمیبینند آنرا و ایمان نمیآورند بآن چنانچه ایمان
نیاوردند بآن یا بقرآن در اوّل امر و قمی ره فرموده یعنی در عالم ذرّ و بنظر حقیر براي آنکه ایمان نیاوردند در ابتداء بعثت و مشاهده
معجزات از راه عناد و لجاج و وامیگذاریم آنها را بحال خودشان حیران و سرگردان و هدایت نمیکنیم آنها را مانند اهل ایمان براي
صفحه 430 از 656
بطلان استعداد و قابلیت آنها مر هدایت را بسوء اختیار خودشان و قمی ره از حضرت باقر [ع] نقل نموده که مراد از قلب افئده زیر [
صفحه 369 ] و زبر شدن دلهاي آنها است و مراد از قلب ابصار کوري دیده بصیرت آنها است که راه هدایت را نمیبینند و امیر
المؤمنین [ع] فرموده که اول چیزیکه مردم منقلب میشوند از آن جهاد بدستها است پس از آن جهاد بزبانها است پس از آن جهاد
بدلها است پس کسیکه معرفت پیدا نکرد دل او بمعروف و منکر نشمرد منکر را قلب او وارونه و زیر و زبر میشود پس قبول نمیکند
هیچ خیري را هرگز ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 111
اشاره
وَ لَو أَنَّنا نَزَّلنا إِلَیهِم المَلائِکَ ۀَ وَ کَلَّمَهُم المَوتی وَ حَشَرنا عَلَیهِم کُل شَیءٍ قُبُلًا ما کانُوا لِیُؤمِنُوا إِلاّ أَن یَشاءَ اللّه وَ لکِن أَکثَرَهُم یَجهَلُونَ
204- 111 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و اگر آنکه ما نازل نمائیم بسوي آنها ملائکه را و سخن بگویند با آنها مردگان و جمع کنیم هر چیزیرا در برابر چشمشان نباشند که
ایمان بیاورند مگر آنکه بخواهد خدا ولی بیشتر آنها نمیدانند
تفسیر
کفار جهول علاوه بر تقاضاي طلا شدن کوه صفا که ذکر شد تقاضاهاي دیگري هم مینمودند مانند آنکه العیاذ باللّه خداوند با
ملائکه فوج فوج از آسمان نزول نمایند و در مقابل آنها قرار گیرند و پدران آنها زنده شوند و با ایشان صحبت کنند خداوند اینکه
دو تقاضا را ذکر فرمود ولی از ذکر اسم جلاله براي وضوح فساد اینکه تقاضا و تعظیم مقام ربوبیّت خودداري فرموده است و بجاي
آن اضافه فرموده است بطریق فرض حشر و جمع تمام اشیاء و موجودات را در مقابل چشم آنها بنابر آنکه قبلا بمعنی عیانا باشد
چنانچه قمی ره فرموده و بعضی آنرا جمع قبیل دانستهاند و بنابر اینکه بمعنی دسته دسته است و بعضی قبلا بکسر قاف و فتح باء
قرائت نمودهاند و معنی همان است و مراد از حشر تمام اشیاء شاید بپا شدن نمونه از قیامت باشد در مقابل آنها و شاید جمع تمام
معجزات باشد یا آن معجزاتیکه طلب نمودند در مقابلشان و در هر حال بر فرض وقوع همه اینها فرموده است که نخواهند ایمان
آورد مگر آنکه خدا بخواهد که مجبور فرماید آنها را بایمان چنانچه در مجمع از اهل بیت ع نقل نموده است حقیر عرض میکنم
چنانچه خواست و کرد و آنها هم کردند آنچه خواستند با اهل بیت پیغمبر او ولی بیشتر آنها نمیدانند که خداوند قادر است بر آن یا
نمیدانند که در هر حال ایمان نمیآورند لذا قسم مؤکّ د یاد نمودند که ایمان میآوریم یا بیشتر مسلمانان نمیدانند که کفار در هر
حال ایمان نمی آورند لذا مشتاق بظهور معجزه شدند براي شوق بایمان آنها چنانچه در آیه و اقسموا [ صفحه 370 ] باللّه جهد
ایمانهم گذشت ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 112
اشاره
صفحه 431 از 656
وَ کَذلِکَ جَعَلنا لِکُل نَبِیٍّ عَدُ  وا شَیاطِینَ الإِنس وَ الجِن یُوحِی بَعضُهُم إِلی بَعض زُخرُفَ القَول غُرُوراً وَ لَو شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوه فَذَرهُم وَ
205- ما یَفتَرُونَ [ 112 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همچنین قرار دادیم از براي هر پیغمبري دشمنانی را از شیطانهاي انس و جن که میرسانند بعضی از آنها ببعضی گفتار باطل آراسته
را براي فریب و اگر بخواهد پروردگار تو بجا نمیآورند آنرا پس واگذار آنها را با آنچه افترا میبندند.
تفسیر
چنانچه خداوند مهلت داد براي امتحان دشمنان پیغمبر خاتم و ذریّه طاهره او را و مجبور نفرمود آنها را بترك عداوت براي بقاء
تکلیف و استحقاق عقاب و واگذارد آنها را بحال خودشان براي عدم قابلیّت آنها مر هدایت الهی را همین معامله را با دشمنان انبیاء
سابق از متمردان انس و جن فرمود و کار شیطان آنستکه باطل را زینت نماید و بصورت حق جلوه دهد براي فریب دادن اهل حق و
در اینکه مقصد بعضی از آنها با بعضی دیگر کمک میکنند و شیطنت را بیکدیگر یاد میدهند چنانچه در مجمع از حضرت باقر [ع]
نقل نموده و اگر خداوند میخواست نگذارد آنها اعمال عداوت نمایند قدرت را از آنها سلب میفرمود و نمیتوانستند کاري کنند
ولی مصلحت در اینکه بود که شیاطین انسی و جنی باشند و بهشت و دوزخ هم باشد و انبیا و اولیا و اتقیا هم باشند و هر کس
بقدرت و اختیار و استحقاق خود بمقام لایق خود برسد پس مأمور شد پیغمبر [ص] هم مانند خدا آنها را بحال خودشان واگذار کند
و هر اشتباه کاري که میخواهند بکنند و هر افترائیرا که میتوانند به بندند تا در قیامت باشدّ عذاب گرفتار شوند قمی ره از حضرت
صادق [ع] نقل نموده که خداوند هیچ پیغمبري را مبعوث نفرمود مگر آنکه در امت او دو شیطان بود که او را اذیّت مینمودند و بعد
از او امت او را گمراه میکردند آندو از اصحاب حضرت نوح ینطیفوس و خرام بودند و از اصحاب حضرت ابراهیم مکتل و زام
بودند و از اصحاب حضرت موسی سامري بود و مر عقیبا و از اصحاب حضرت عیسی بولیس و مرنیون و از اصحاب محمّد [ص]
جسّر و زریق گفتهاند جسّر مانند ثعلب است وزنا و معنا و زریق تصغیر ازرق است اوّلی را در حیله و مکر تشبیه بروباه فرموده و
دوّمی کبود چشم بوده لعنۀ اللّه علیهما و علی من اتّبعهما اجمعین و در کافی در ضمن حدیثی از آن حضرت نقل نموده که کسانیرا
که خداوند از اهل صفت حق قرار نداده آنها شیاطین انس و جنّند و در خصال از [ صفحه 371 ] آنحضرت نقل نموده که انس بر سه
قسم است یک قسمت در زیر سایه عرش جاي دارند در روز که سایه نیست جز سایه آن و یک قسمت اهل حساب و عذابند و
قسمت دیگر روي هاي ایشان روي آدمیان است و دلهاي آنها دلهاي شیاطین است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 113
اشاره
128- وَ لِتَصغی إِلَیه أَفئِدَةُ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَ لِیَرضَوه وَ لِیَقتَرِفُوا ما هُم مُقتَرِفُونَ [ 113 ] -قرآن- 1
ترجمه
و تا میل کند بآن دلهاي آنانکه نمیگروند بآخرت و تا پسند کنند آنرا و تا کسب کنند آنچه را ایشانند کسب کنندگان.
صفحه 432 از 656
تفسیر
عطف است بر غرور در آیه سابقه یعنی شیاطین قول مزخرف را بیکدیگر میرسانند براي اینکه اغراض فاسده و نتیجه آن که کسب
گناه است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 114
اشاره
أَ فَغَیرَ اللّه أَبتَغِی حَکَماً وَ هُوَ الَّذِي أَنزَلَ إِلَیکُم الکِتابَ مُفَصَّلاً وَ الَّذِینَ آتَیناهُم الکِتابَ یَعلَمُونَ أَنَّه مُنَزَّل مِن رَبِّکَ بِالحَق فَلا تَکُونَنَّ
230- مِنَ المُمتَرِینَ [ 114 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا پس غیر خدا را بجویم حکم کننده و او است آنکه فرستاد بسوي شما کتاب را تفصیل داده شده و آنانکه دادیم ایشانرا کتاب
میدانند که آن فرستاده شده است از پروردگارت بحق پس مباش البته از شک آورندگان.
تفسیر
گفتهاند کفار قریش پس از آنکه محروم شدند از ظهور معجزات مطلوبه در آیات سابقه راضی شدند بحکمیّت علماء یهود و
نصاري بین آنها و حضرت رسول [ص] و اینکه آیه نازل شد که دلالت دارد بر آنکه نباید پیغمبر راضی باین امر شود چون قرآن
حق و باطل را از یکدیگر جدا نموده و خود مصدّق خود است در نزد اهل انصاف چون معجزه باقیه است و حاجت بمصدّق ندارد و
در موردیکه خداوند حکم فرموده باشد رضایت بحکمیّت غیر خدا منافی با مقام یقین به حقیّت حکم الهی است در نظر عامّه پس
نباید از پیغمبر صادر شود و بنظر حقیر باین مناسبت نهی شده است از بودن آنحضرت از شک آورندگان در ذیل آیه شریفه چون
مقام آنحضرت اجل از اینکه خطاب است یعنی پس مباش از شک آورندگان در نظر مردم و بعضی فرمودهاند خطاب متوجه
بآنحضرت است و مقصود بخطاب دیگرانند و براي تهییج بر ثبات قدم ذکر شده و نکته دیگر نفی حکمیّت آنستکه علماء یهود و
نصاري میدانند حقیّت دین اسلام را براي آنکه علائم پیغمبر آخر الزّمان را در توریۀ و انجیل دیده و آنحضرت را شناختهاند و با
اینکه وصف از راه عناد و لجاج و حب جاه و مال [ صفحه 372 ] انکار نمودهاند و واضح است که چنین اشخاصی صلاحیّت براي
حکمیّت ندارند و بعضی گفتهاند مراد آنستکه مباش از شک آورندگان در آنکه آنها میدانند حقیّت اسلام را با وجود اینکه منکرند
پس نباید راضی بحکومت آنها شد چون حاکم باید منصف و بیطرف باشد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 115
اشاره
110- وَ تَمَّت کَلِمَۀُ رَبِّکَ صِدقاً وَ عَدلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِه وَ هُوَ السَّمِیع العَلِیم [ 115 ] -قرآن- 1
صفحه 433 از 656
ترجمه
و تمام شد سخن پروردگارت از روي راستی و عدالت نیست بدل کننده سخنان او را و او است شنواي دانا.
تفسیر
اعجاز براي اتمام حجّت است و بعد از تمامیّت آن حاجت باعجاز نیست و تمامیت هر چیز برسیدن آن است بنهایت کمالش و کلام
الهی در منتهاي کمال است از هر حیث خصوص از حیث راستی و درستی در اخبار و مواعید و از جهت صحّت و عدالت در قضایا
و احکام و کسیرا نمیرسد که تغییر و تبدیل نماید آنرا پس رجوع بحکم منافی با حکمت است و خداوند شنوا است اقوال فاسده
کفار را و دانا است بضمائر خبیثه آنها که هر وقت بیک عنوانی میخواهند از قبول حق امتناع نمایند و بعضی کلمات ربک قرائت
نمودهاند و از کلمه گاهی کلام اراده میشود و اینکه تعبیر بکلمه فرموده است شاید براي آن باشد که حکم نوعا بیک کلمه صادر
میشود و حکم الهی بحقیّت دین اسلام صادر شده است و فوق آن حکمی متصوّر نیست و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت
نموده است که امام زمان وقتی در شکم مادر است میشنود و وقتی متولد میشود نوشته شده است در میان دو کتفش و در روایتی بر
بازوي راستش اینکه آیه و وقتی بمنصب امامت فائز میشود خداوند عمودي از نور در برابر او قرار میدهد که بآن میبیند آنچه را
بجا میآورند اهل بلد او و در روایتی وارد است که بسبب آن خداوند احتجاج مینماید بر خلق و قمی و عیاشی رحمۀ اللّه علیهما نیز
قریب باین مضمون را نقل نمودهاند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 116
اشاره
148- وَ إِن تُطِع أَکثَرَ مَن فِی الَأرض یُضِلُّوكَ عَن سَبِیل اللّه إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّن وَ إِن هُم إِلاّ یَخرُصُونَ [ 116 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر اطاعت کنی بیشتر کسانیرا که در زمینند گمراه میکنند تو را از راه خدا متابعت نمیکنند مگر گمان را و نیستند آنها مگر آنکه
[ حدس میزنند . [ صفحه 373
تفسیر
اکثریّت در جامعه صلاحیت براي اطاعت و حکم فرمائی ندارد چون بیشتر مردم جاهل و هواپرست و خودخواه و تابع نفس امّاره و
مطیع شیطانند و کسانیکه تابع اکثریّت باشند از راه حق منحرف و در وادي جهل و ضلالت سرگشته و حیران خواهند بود مانند ما
بیچارگان که در اینکه دوره باین درد بیدرمان گرفتار شدهایم و چاره جز سوختن و ساختن نداریم و مدرك احکام اکثریت یا
مظنّه و گمان است یا حدس و تخمین و اینها هیچ مغنی و بینیاز کننده از حق و حقیقت نیست ما واحدي را لذا خداوند پیغمبر خود
را از اینکه مسلک نهی و مفسده آن را بیان فرموده است با آنکه ساحت مقدّس نبوي اجل از آن است براي آنکه ما تکلیف
خودمان را بدانیم و بچنین حکومتی راضی نشویم و احکام الهی را زیر پا نگذاریم مع الاسف اجانب در ما نفوذ پیدا کردند و
صفحه 434 از 656
کورکورانه ما را باین بلیّه دچار نمودند خداوند عاقبت ما را بخیر فرماید که از اینکه خواب غفلت بیدار شویم و حکومت حقّه الهیّه
را براي سعادت دنیا و آخرت خود اختیار نمائیم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 117
اشاره
98- إِن رَبَّکَ هُوَ أَعلَم مَن یَضِلُّ عَن سَبِیلِه وَ هُوَ أَعلَم بِالمُهتَدِینَ [ 117 ] -قرآن- 1
ترجمه
بدرستیکه پروردگار تو او است داناتر بکسیکه گم میشود از راه او و او است داناتر بهدایت شدگان.
تفسیر
عقول ضعیفه خطاء اکثریّت را مستبعد میشمارند و اینکه یکی از موارد حکومت وهم است بر عقل لذا خداوند آیه سابقه را تاکید
فرموده باین آیه که خلاصهاش آنستکه خداوند از هر کس بهتر میشناسد گمراه و مهتدي را نباید مرعوب شهرت و اکثریت شد
راهی را که خداوند تعیین فرموده است باید پیمود که راه نجات و رستگاري در دنیا و آخرت منحصر بآن است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 118
اشاره
86- فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسم اللّه عَلَیه إِن کُنتُم بِآیاتِه مُؤمِنِینَ [ 118 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس بخورید از آنچه یاد کرده شده است نام خدا بر آن اگر هستید به آیتهاي او گروندگان
تفسیر
گفتهاند اهل مکّه مردار را حلال میدانستند و مسلمانان را دعوت بآن مینمودند و میگفتند مردار حلالتر از کشتار است چون آنرا
خدا کشته و عمل خدا محترمتر از عمل خلق است پس سزاوارتر است بحلیّت و از آیات سابقه معلوم شد که احکام الهی را باین
قبیل توهّمات نمیشود از دست داد و پیروي ننمود بلکه لازمه ایمان [ صفحه 374 ] بخدا و قرآن آنستکه حلال و حرام آن را محترم
شمرد و متابعت نمود پس باید از مردار اجتناب کرد و کشتاریرا که در موقع ذبح نام خداوند بر آن برده شده است خورد و حلال
دانست و از کشتاریکه نام خدا بر آن برده نشده و نام بتها بر آن برده شده است باید اجتناب نمود ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 119
صفحه 435 از 656
اشاره
وَ ما لَکُم أَلاّ تَأکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسم اللّه عَلَیه وَ قَد فَصَّلَ لَکُم ما حَرَّمَ عَلَیکُم إِلاّ مَا اضطُرِرتُم إِلَیه وَ إِن کَثِیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهوائِهِم بِغَیرِ عِلم إِنَّ
254- رَبَّکَ هُوَ أَعلَم بِالمُعتَدِینَ [ 119 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چیست مر شما را که نخورید از آنچه یاد کرده شد نام خدا بر آن و بتحقیق که تفصیل داد از براي شما آنچه را حرام کرد بر شما
مگر آنچه مضطر شدید بآن و بدرستیکه بسیاري هر آینه گمراه میکنند بدلخواهشان بدون دانشی همانا پروردگار تو داناتر است
بتجاوز کنندگان.
تفسیر
چه موجب و باعث میشود که کسی از حلال خدا صرف نظر نموده بحرام بپردازد با آنکه خداوند حلال و حرام خود را بیان فرموده
و از یکدیگر جدا نموده است چنانچه در اوائل سوره مائده مف ّ ص لا ذکر شد و از جمله محرّمات میته است مگر در صورت اضطرار
که بقدر ضرورت جائز است اینکه نیست مگر براي آنکه بیشتر مردم تابع هواي نفسند و حرام و حلال خدا را بدلخواه خود از راه
جهالت و نادانی تغییر میدهند و آیات الهی را تفسیر و تاویل مینمایند و خداوند بهتر از هر کس آنها را میشناسد و تجاوزات آنها را
میداند و در دنیا و آخرت آنها را بسزاي اعمالشان میرساند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 120
اشاره
121- وَ ذَرُوا ظاهِرَ الإِثم وَ باطِنَه إِن الَّذِینَ یَکسِبُونَ الإِثمَ سَیُجزَونَ بِما کانُوا یَقتَرِفُونَ [ 120 ] -قرآن- 1
ترجمه
و واگذارید آشکار از گناه و پنهان آنرا همانا کسانیکه کسب میکنند گناه را زود باشد که جزا داده میشوند بآنچه بودند که کسب
میکردند.
تفسیر
معصیت بعکس عبادت در خلوت مبغوض و در جلوت مبغوضتر است لذا متجاهر بفسق حالش بدتر از فاسق و احکامش اشدّ از
آنست پس باید از معصیت اجتناب نمود ظاهرا و باطنا و اینکه یکی از وصایاي شیخ استاد ما علیه الرحمۀ بود که میفرمودند ظاهر و
باطن خود را خوب کنید اگر میخواهید موّفق بترویج شرع [ صفحه 375 ] شوید چون اگر باطن خوب نباشد بالاخره ظاهر میشود و
مفاسد آن زیاد است و اگر ظاهر خوب نباشد از ابتدا از اینکه خدمت محروم خواهید شد و مرادشان از حسن ظاهر اجتناب از
منافیات عدالت و مروّت بود نه تظاهر بقدس و ورع و قمی ره فرموده گناه ظاهر معاصی است و گناه باطن شرك و شک در قلب
صفحه 436 از 656
است و بعضی گناه ظاهر را بمعاصی اعضاء ظاهره و گناه باطن را بمعاصی قلبیّه تفسیر فرمودهاند مانند قصد سوء و حسد و تکبّر و
کینه و امثال اینها و وعده عقاب بنابر اینکه معنی بر فرض عمل بمقتضاي آنها است و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 121
اشاره
وَ لا تَأکُلُوا مِمّا لَم یُذکَرِ اسم اللّه عَلَیه وَ إِنَّه لَفِسق وَ إِن الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَولِیائِهِم لِیُجادِلُوکُم وَ إِن أَطَعتُمُوهُم إِنَّکُم لَمُشرِکُونَ
203- 121 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و مخورید از آنچه یاد کرده نشده است نام خدا بر آن و بدرستیکه آن هر آینه نافرمانی است و بدرستیکه شیطانها هر آینه میرسانند
سرّا بدوستانشان تا مجادله نمایند با شما و اگر اطاعت کنید ایشانرا همانا شمائید هر آینه مشرکان.
تفسیر
یکی از شرائط تذکیه حیوان آنستکه ذبح کننده در حین عمل یا مقارن با آن نام خداوند را بر زبان جاري نماید و در صورت تخلّف
عمدا آن ذبیحه حرام است ولی سهوا حرام نیست چنانچه در کافی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که سؤال شد از آن حضرت از
مردیکه ذبح نموده و نام خداوند را یاد ننموده فرمود اگر فراموش کرد هر وقت متذکر شد بگوید بسم اللّه علی اوّله و آخره و نیز از
آنحضرت روایت فرموده است که چون مسلمان ذبح نماید و فراموش کند ذکر نام خدا را بخور از ذبیحه او و نام خدا را بزبان
جاري نما در وقت خوردن و نیز از آنحضرت نقل نموده است که سؤال نمودند از مردي که ذبح نمود و تسبیح یا تکبیر یا تهلیل یا
حمد نمود خداوند را فرمود اینها همه اسماء خداوند است و بنابر اینکه بسمله خصوصیّت ندارد بلکه باید لفظ جلاله را در ضمن
کلامیکه مشتمل بر حمد و ثنا باشد ذکر نماید و اینکه عمل که نبردن نام خداوند و بردن نام بتان در وقت ذبح است تمرد است یا
خوردن از چنین ذبیحه نافرمانی است و شیاطین انسی و جنّی وسوسه میکنند برفقاي خودشان از کفار که با مسلمانان مجادله نمایند
در تحریم میته چنانچه سابقا اشاره شد که میگفتند چگونه میشود کشتار خدا که میته است حرام باشد و کشتار خلق حلال و
کسیکه اطاعت نماید شیاطین را و معتقد شود بوسوسه آنها شریک قرار داده است براي خدا در اطاعت و منکر ضروري کافر است. [
[ صفحه 376
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 122
اشاره
أَ وَ مَن کانَ مَیتاً فَأَحیَیناه وَ جَعَلنا لَه نُوراً یَمشِی بِه فِی النّاس کَمَن مَثَلُه فِی الظُّلُمات لَیسَ بِخارِج مِنها کَ ذلِکَ زُیِّنَ لِلکافِرِینَ ما کانُوا
207- یَعمَلُونَ [ 122 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 437 از 656
آیا کسیکه بود مرده پس زنده کردیم او را و قرار دادیم براي او نوریکه راه میرود بآن در میان مردم مانند کسی است که حال او
آنستکه در تاریکیها است نیست بیرون از آنها اینکه چنین آراسته شد براي کافران آنچه بودند که بجا میآوردند.
تفسیر
میت مخفف میّت است و بتشدید نیز قرائت شده است و معنی بر هر تقدیر ظاهرا یکی است و مقصود انکار مساوات حال مؤمن
است که خداوند آنرا بآب حیاة علم و نور ایمان زنده و مهتدي فرموده است با کافر که در وادي جهالت و دریاي ضلالت سرگشته
و غوطهور است و راه نجاتی ندارد و در چند روایت منقوله از کافی و عیاشی و مناقب از صادقین علیهما السلام میّت بکسیکه امام
زمان خود را نشناخته است و نور بآنوجود مقدس و در بعضی از آن روایات و غیرها ظلمات بانکار امامت یا اقرار بامامت غیر ائمه
اطهار تفسیر شده است و در ذیل آیه شریفه تشبیه شده است زینت یافتن ایمان و اعمال صالحه در نظر مؤمنین از قبل خداوند بزینت
یافتن کفر و اعمال قبیحه در نظر کفار از ناحیه شیطان و بنظر حقیر مقصود آنستکه چنانچه امتیاز حی از میت و بصیر از اعمی واضح
است امتیاز گوشت ذبیحه از میته هم واضح است مع ذلک کفار مزیّت کشتار را بر مردار انکار نمودند و اینکه نیست مگر براي
آنکه خداوند عنایت خود را از آنها سلب نموده و شیطان در وجود آنها متصرّف شده است که اعمال و اشیاء قبیحه و خبیثه در نظر
آنها حسن و طیّب جلوهگر شده است و اینکه خود وجه ربطی است بین اینکه آیه و آیه سابقه و اللّه اعلم و در مجمع از حضرت باقر
[ع] روایت نموده که اینکه آیه در باره عمّار بن یاسر و أبو جهل نازل شده است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 123
اشاره
139- وَ کَذلِکَ جَعَلنا فِی کُل قَریَۀٍ أَکابِرَ مُجرِمِیها لِیَمکُرُوا فِیها وَ ما یَمکُرُونَ إِلاّ بِأَنفُسِهِم وَ ما یَشعُرُونَ [ 123 ] -قرآن- 1
ترجمه
ترجمه و همچنین قرار دادیم در هر بلدي بزرگان گناهکارانش را تا مکر کنند در آن و مکر نمیکنند مگر با خودشان و ادراك
نمینمایند.
تفسیر
چنانچه در مکه معظمه خداوند مقدّر فرموده بود که بزرگان عصات و طغات آنجا از قبیل أبو جهل و ابو سفیان و أبو لهب و غیرهم
وجود داشته باشند و بمکر و حیله و مراء و جدال با مسلمانان معارضه نمایند در هر بلدي مقدّر فرموده که اینکه قبیل اشخاص [
صفحه 377 ] باشند باین معنی که بآنها خلعت وجود و قدرت و اختیار عنایت فرموده و مهلت داده است که بسوء اختیار خودشان
کسب شقاوت نمایند و باستحقاق مخلّد در نیران باشند و بازنداشته آنها را از اعمال قبیحه بلکه بحال خودشان واگذار فرموده چون
قابل هدایت نبودند ولی ضرر اعمال آنها در دنیا و آخرت بخودشان عائد میشود و بخدا و پیغمبر [ص] و مسلمانان نمیتوانند ضرري
وارد نمایند اینکه حال بزرگان آنها است چه رسد بزیر دستان که تابع آنها هستند و مقهور اراده ایشان پس نباید خاطر مبارك
رسول اکرم آزرده باشد از رفتار اقوام و اهل بلد او با آنحضرت و پیروانش چون اینکه رویّه اختصاص بقومی و بلدي ندارد تا بوده
صفحه 438 از 656
چنین بوده و هست و تعجّب از اینکه است که خودشان متوجه بقبح اعمالشان نیستند و لام در لیمکروا لام صیرورة و عاقبت است
یعنی مئال حال آنها اینکه است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 124
اشاره
وَ إِذا جاءَتهُم آیَۀٌ قالُوا لَن نُؤمِنَ حَتّی نُؤتی مِثلَ ما أُوتِیَ رُسُل اللّه اللّه أَعلَم حَیث یَجعَل رِسالَتَه سَیُصِیب الَّذِینَ أَجرَمُوا صَغارٌ عِندَ اللّه وَ
240- عَذاب شَدِیدٌ بِما کانُوا یَمکُرُونَ [ 124 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون آید ایشانرا آیتی گویند هرگز نگرویم تا آنکه داده شویم مانند آنچه داده شد به پیغمبران خدا خدا داناتر است که کجا قرار
میدهد رسالتش را زود باشد که برسد آنانرا که گناه کردند خواريء نزد خدا و عذابی سخت بسبب بود نشان که مکر میکردند.
تفسیر
قمی ره فرموده اینکه کلام از اکابر نامبرده در آیه سابقه صادر شده است و حاصلش آنستکه گفتند ایمان نمیآوریم تا وقتی که
وحی شود بر ما مانند پیغمبران غافل از آنکه رسالت منصب الهی است که باید بمحل قابل عطا شود و کسی جز خداوند عالم بآن
نیست چون پیغمبر باید معصوم باشد و اطلاع بر عصمت اشخاص براي غیر خداوند که عالم بضمائر است ممکن نیست و بنابر اینکه
کسی جز خداوند عالم بموضع رسالت نیست و اینکه تعبیر باعلم شده است که افعل تفضیل است یا بملاحظه تجرید آن از معنی
تفضیل است که گاهی مجردا استعمال میشود یا بملاحظه آنستکه چون آنها اینکه سخن را از راه لجاج و عناد و استکبار میگفتند
خداوند خواسته است جوابی بفرماید که مورد قبول آنها باشد و آن آنستکه خداوند بهتر از هر کس میداند که باید بچه کس
منصب رسالت را عطا فرماید تا آنها مدعی نشوند که ما هم میدانیم چه کسی قابل رسالت است. [ صفحه 378 ] در خاتمه تهدید
فرموده است آنها را بعذاب خواري و حقارت نزد خدا در آخرت یا نزد خلق در دنیا باراده الهی و بعذاب آتش شدید قیامت براي
معصیت سرّي و کفر باطنی آنها چنانچه قمی ره فرموده است یا براي آنکه بمکر و حیله و جدال و مراء استکبار و استنکاف از قبول
حق نمودند چنانچه ظاهر است و بعضی رسالاته بصیغه جمع قرائت نمودهاند و مفاد آن تفاوتی ندارد و اللّه اعلم.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 125
اشاره
فَمَن یُرِدِ اللّه أَن یَهدِیَه یَشرَح صَدرَه لِلإِسلام وَ مَن یُرِد أَن یُضِ لَّه یَجعَل صَدرَه ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذلِکَ یَجعَل اللّهُ
241- الرِّجسَ عَلَی الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ [ 125 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 439 از 656
پس کسیرا که بخواهد خدا که هدایت نماید او را میگشاید سینهاش را براي اسلام و کسیرا که بخواهد گمراه کند او را میگرداند
سینهاش را تنگ مسدود گویا بالا میرود در آسمان همچنین قرار میدهد خدا پلیدي را بر آنانکه ایمان نمیآورند.
تفسیر
کسانیکه داراي حسن فطرت و صفاي طینتند از تعصّب و عناد دور و بصلاح و سداد نزدیکند لذا از قبول حق استنکاف و استکبار
ندارند و مشمول عواطف و الطاف الهی خواهند شد و خداوند بآنها شرح صدر عنایت میفرماید یعنی دریچه قلب ایشان را بعالم
غیب باز میکند و دیده بصیرت آنها را میگشاید که حق را مشاهده مینمایند و برهان آنرا ادراك میکنند و راه وصول بجنّت را
مییابند و بنعیم ابدي واصل میشوند و اینکه خود پاداش الهی است در مقابل امر اختیاري که از آنها صادر شده است و کسانیکه
بواسطه خبث فطرت و سوء سریرت پیرامون تعصّب و عناد گشته از قبول حق استکبار و استنکاف دارند خداوند آنها را بحال
خودشان وامیگذارد لذا مسامع قلب آنها مسدود میشود بطوریکه حق واضح را ادراك نمیکنند و برهان ساطع را تصدیق نمینمایند
و راه راست را نمیبینند لذا در تنگناي جهالت گرفتار و در وادي حیرت و ضلالت سرگشته و حیرانند گویا قبول حق براي آنها در
صعوبت و اشکال مانند صعود بآسمان است و اینکه شقاوت و خسران عقوبت الهی است که در نتیجه سوء اختیار عائد آنها شده
است و بعذاب ابدي گرفتار خواهند شد در مجمع از پیغمبر [ص] روایت نموده است که چون اینکه آیه نازل شد از آنحضرت سؤال
نمودند که مراد از شرح صدر چیست فرمود [ صفحه 379 ] نوري است که میاندازد آنرا خداوند تعالی در قلب مؤمن پس باز و
گشاده میشود عرض کردند آیا علامتی براي آن هست که شناخته شود بآن صاحبش فرمود بلی اقبال بآخرت و اعراض از دنیا و
آماده شدن براي مرگ پیش از نزول آن و در معانی از حضرت صادق [ع] در تفسیر اینکه آیه نقل نموده است که گاهی سینه تنگ
است ولی منفذي دارد و حرج آنست که بسته شود بطوریکه منفذي نداشته باشد که بشنود و به بیند و عیاشی ره نیز قریب باین معنی
را از آنحضرت نقل نموده است و اینکه مراد از رجس شک است و در کافی از آنحضرت نقل نموده است که فرمود قلب در باطن
مضطرب است براي طلب حق و چون و اصل بآن شود مطمئن میگردد و قرار میگیرد و اینکه آیه را تلاوت فرمود و عیاشی نیز مانند
آن را روایت نموده است و در مجمع قریب باین مضمون را از آنحضرت نقل نموده و در کافی از امام صادق [ع] نقل نموده که
خداوند متعال وقتی براي بنده خود خیر را خواسته باشد یک نقطه از قلب او را منور میفرماید که آن تمام قلب او را روشن میکند و
میشنود سخن حق را و طالب آن میگردد و وقتی براي بنده خود بدي را خواسته باشد یک نقطه از قلب او را تاریک میکند که آن
تاریکی قلب او را فرامیگیرد و سخن حق را قبول نمی کند و اینکه آیه را تلاوت فرمود و در توحید و عیاشی ره قریب باین مضمون
را از آن حضرت نقل نموده بعلاوه آنکه در صورت اراده خیر ملکی را موکّل هدایت و در صورت اراده سوء شیطانی را موکل
اضلال او میفرماید و در کافی از آنحضرت حدیثی و در توحید و معانی و عیون از حضرت رضا [ع] روایتی نقل شده است که
خلاصه آندو آنستکه شرح صدر عنایت الهی است نسبت به بنده مؤمن که نتیجه آن انقیاد و اطمینان و عمل صالح است و ضیق
صدر واگذاردن خداوند است بنده را بحال خود که نتیجه آن تمرّد و اضطراب و عمل فاسد است و هدایت و ضلالت نسبت به
بندگان در طریق جنّت واقع میشود از خداوند در مقابل ایمان و کفر اختیاري آنها و بنابر اینکه اشکال لزوم جبر بر آیه شریفه وارد
نیست و از روایت رضوي استفاده میشود که صعود فی السما صفت قلب و کنایه از اضطراب آنست و از براي روح انسانی مراتبی
است که از یکی از آنها بقلب و صدر تعبیر میکنند و در اینکه آیه مراد آن مرتبه است و ضیقا بتخفیف و حرجا بکسر را و یصعد
بسکون صاد مخففا نیز قرائت شده است.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 126
صفحه 440 از 656
اشاره
[ 87 [ صفحه 380 - وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُستَقِیماً قَد فَصَّلنَا الآیات لِقَوم یَذَّکَّرُونَ [ 126 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اینکه راه پروردگار تو است که راست است بتحقیق تفصیل دادیم آیتها را براي گروهی که پند پذیرند.
تفسیر
اینکه مسلک و طریقه و عادت و سیره مرضیّه الهیّه است در توفیق اهل حق و خذلان اهل باطل که اعوجاج و اختلاف و انحرافی در
آن نیست بلکه عدل و ثابت و آشکار است و اینکه آیات الهیّه که مفصلا بیان شد بحال کسانی نافع است که اهل پند و اندرزند و
میدانند که مؤثر در وجود خداوند است و تمام امور بقضا و قدر الهی جاري است و همه بر وفق حکمت و عدالت و صلاح مرتب
شده است و قمی ره فرموده مراد از صراط مستقیم طریق واضح است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 127
اشاره
88- لَهُم دارُ السَّلام عِندَ رَبِّهِم وَ هُوَ وَلِیُّهُم بِما کانُوا یَعمَلُونَ [ 127 ] -قرآن- 1
ترجمه
از براي ایشان است سراي سلامت نزد پروردگارشان و او مدیر امور آنها است براي آنچه بودند که بجا میآوردند.
تفسیر
قمی ره فرموده مراد از دار السلام بهشت است که سراي امان و عافیت و سرور است و مراد از ولی اولی بتصرف است و بعضی
گفتهاند مراد از ولی دوست است و مراد از دار السلام دار اللّه است چون سلام اسم خدا است و بعضی گفتهاند مراد سراي سلامت
از جمیع بلیّات و آفات است و در هر حال اینکه سراي نزد خدا است چون او ضامن آن است و اهل ایمان را بآن واصل خواهد
فرمود بپاداش عقائد حقّه و اعمال صالحه آنها ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 128
اشاره
وَ یَومَ یَحشُرُهُم جَمِیعاً یا مَعشَرَ الجِن قَدِ استَکثَرتُم مِنَ الإِنس وَ قالَ أَولِیاؤُهُم مِنَ الإِنس رَبَّنَا استَمتَعَ بَعضُ نا بِبَعض وَ بَلَغنا أَجَلَنَا الَّذِي
306- أَجَّلتَ لَنا قالَ النّارُ مَثواکُم خالِدِینَ فِیها إِلاّ ما شاءَ اللّه إِن رَبَّکَ حَکِیم عَلِیم [ 128 ] -قرآن- 1
صفحه 441 از 656
ترجمه
و روز که جمع کند ایشان را تمامی میگوید اي گروه جن بتحقیق بسیار گمراه گردانیدید شما از آدمیان و گویند دوستان آنها از
آدمیان پروردگار ما برخوردار شدند برخی از ما ببرخی و رسیدیم ما باجلمان که تعیین کردي از براي ما گوید آتش مسکن شما
است جاودانیانید در آن مگر آنچه خواهد خدا بدرستیکه پروردگار تو درست کردار دانا است.
تفسیر
روز قیامت که تمام جن و انس در پیشگاه الهی حاضر و مجتمع میگردند خطاب عتاب آمیز از مصدر جلال نسبت بشیاطین جن
صادر میشود باین مضمون که شما [ صفحه 381 ] چه بسیار از مردم را گمراه نمودید و پیرو خود کردید و کسانیکه دوست و پیرو
آنها بودند در دنیا از مردم از طرف خودشان و آنها عرضه میدارند پروردگارا ما از آنها بهره بردیم در دنیا که بدلالت و امر آنها
بشهوات خودمان نائل شدیم و آنها هم بهره بردند از ما که ما را مطیع خودشان نمودند و بمقصودشان رسیدند و بالاخره همگی در
موقع مقرر در پیشگاه تو حاضر شدیم و منتظر فرمانیم جواب میرسد مقرّ شما جهنم است که باید همیشه در آن باشید مگر وقتی که
خدا بخواهد شما را از جهنم بیرون بیاورد و ببهشت ببرد اگر مؤمن باشید همانا خداوند افعالش بر وفق حکمت و عدالت است و
عالم است که بمقدار استحقاق هر کس را عذاب میفرماید و زیاده را روا ندارد و قمی ره فرموده است هر کس دوست بدارد قومیرا
او از آنها است اگر چه از جنس آنها نباشد و مراد از اجل بالغ قیامت است و بعضی گفتهاند استثناء باعتبار زمان محاسبه یا انتقال
بزمهریر است که از شدت سرما مایل بعود در جهنم میشوند و نحشرهم بصیغه متکلّم مع الغیر نیز قرائت شده است.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 129
اشاره
79- وَ کَذلِکَ نُوَلِّی بَعضَ الظّالِمِینَ بَعضاً بِما کانُوا یَکسِبُونَ [ 129 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اینکه چنین واگذار میکنیم امر برخی از ستمکاران را ببرخی براي آنچه بودند که کسب میکردند.
تفسیر
در کافی و عیاشی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که خداوند یاري ننموده است ظالمی را مگر بظالمی و اینکه معنی مراد از اینکه آیه
است و قمی ره فرموده است مراد آنستکه هر کس پیروي کند از اولیاء شیاطین در دنیا پیرو میکنیم او را در آخرت از آنها تا باشند با
آنها در جهنم و بنظر حقیر ظاهر آیه آنستکه چنانچه مسلّط نمودیم بر بنی آدم شیاطین را مسلط مینمائیم بعضی از ظلمه را بر بعضی
تا پاداش ظلم آنها در دنیا و اصل بآنها شده باشد چنانچه از إبن عباس روایت شده است که هرگاه خداوند از قومی راضی باشد
خوبان آنها را بر ایشان امیر میگرداند و هرگاه بر قومی غضب فرماید اشرار آنها را بر آنها مسلط میفرماید براي آنکه جزاي اعمال
قبیحه آنها را بدهد و از امیر المؤمنین [ع] مروي است که براي مردم صلاحیت ندارد مگر امیر عادل یا جائر و از مالک دینار نقل
صفحه 442 از 656
شده است که در بعضی از کتب آسمانی مشاهده نمودم که خداوند فرموده است من مالک الملوکم دلهاي پادشاهان در تصرف من
است هر کس اطاعت نماید مرا دل پادشاه را بر او رحیم [ صفحه 382 ] میکنم و هر کس معصیت نماید مرا دل سلطان را بر او قسی
خواهم نمود خود را مشغول بدشنام پادشاه نکنید توبه نمائید تا من او را بشما مهربان کنم و از وصایاي حضرت امیر [ع] است که
ترك نکنید امر بمعروف و نهی از منکر را تا مسلط نشوند بر شما اشرار شما که چون دعا نمائید اجابت نگردد و بنابر اینکه معنی
تولیت اختیار دادن است و بنابر معنی اول یاري کردن است و ناظر بسنخیّت ذاتی و محبت فطري ظلمه است نسبت بیکدیگر که
بجعل الهی است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 130
اشاره
یا مَعشَرَ الجِن وَ الإِنس أَ لَم یَأتِکُم رُسُل مِنکُم یَقُصُّونَ عَلَیکُم آیاتِی وَ یُنذِرُونَکُم لِقاءَ یَومِکُم هذا قالُوا شَ هِدنا عَلی أَنفُسِنا وَ غَرَّتهُمُ
262- الحَیاةُ الدُّنیا وَ شَهِدُوا عَلی أَنفُسِهِم أَنَّهُم کانُوا کافِرِینَ [ 130 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي گروه جن و انس آیا نیامد شما را پیغمبرانی از شما که میخواندند بر شما آیتهاي مرا و بیم میدادند شما را از دیدن روزتان اینروز
گفتند گواهی دادیم بر خودهامان و فریب داد آنها را زندگانی دنیا و گواهی دادند بر خودهاشان که آنها بودند کافران.
تفسیر
بعضی گفتهاند خداوند بر هر امّتی و قومی منذر و هاديء فرستاده از جنس خودشان اجنّه هم پیغمبرانی داشتهاند که آنها را انذار و
هدایت بخیر مینمودند و بعضی گفتهاند اجماع قائم است بر آنکه رسالت اختصاص بانس دارد و کلمه منکم در اینکه آیه باعتبار
مجموع آندو فرقه است و در عیون از امیر المؤمنین [ع] نقل شده است که اجنّه پیغمبري داشتند که نام او یوسف بوده است و مسلّم
است که پیغمبر خاتم [ص] مبعوث بر جن و انس بوده است و بنظر حقیر ظاهر آیه شریفه آنستکه اجنّه هم پیغمبرانی داشتهاند از
جنس خودشان نهایت آنکه لازم نیست آنها از طرف خدا مبعوث شده باشند برسالت بلکه ممکن است رسولانی باشند از طرف
رسل حق که منذر و هادي آنها باشند و بنابر اینکه اختلاف در اقوال و ادلّه نیست و در هر حال روز قیامت همه اقرار بگناه و
استحقاق عذاب مینمایند براي آنکه فریب ظاهر دنیا را خوردند و ندانستند که در باطن آن آخرت است پس اقرار بکفر خودشان
نمودند چون انکار معاد موجب کفر و خلود در عذاب است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 131
اشاره
86- ذلِکَ أَن لَم یَکُن رَبُّکَ مُهلِکَ القُري بِظُلم وَ أَهلُها غافِلُونَ [ 131 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 443 از 656
اینکه براي آنستکه نبوده است پروردگار تو هلاك کننده بلاد بستم با آنکه [ صفحه 383 ] باشند اهل آن غافلان
تفسیر
عقاب بدون بیان قبیح و ظلم است و خداوند حکیم و عادل است لذا تا پیغمبري نفرستد که مردم را ارشاد و انذار فرماید عذاب
نمیکند چون باید حجّت از طرف خداوند بر خلق اتمام شود و آنها حجّتی در مقابل حق نداشته باشند و نگویند ما جاهل و غافل
بودیم اگر کسی ما را تنبیه مینمود متنبّه میشدیم و اطاعت میکردیم و بنابر اینکه ذلک اشاره است بارسال رسل و باء حرف جرّ که
مفید تعلیل است بعد از آن مقدر است و بظلم بیان حال ربّ است یعنی خداوند هلاك نمیکند از روي ظلم و محتمل است بیان
حال خلق باشد یعنی بسبب ظلم آنها که بجا آورده باشند از روي جهالت و نادانی و غفلت و بر هر تقدیر آیه دلالت دارد بر آنکه
خداوند منزّه از ظلم است نهایت آنکه بنابر احتمال اول دلالتش واضح و بنابر احتمال دوم خفی است.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 132
اشاره
85- وَ لِکُلٍّ دَرَجات مِمّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّکَ بِغافِل عَمّا یَعمَلُونَ [ 132 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از براي هر یک مراتبی است از آنچه بجا آوردند و نیست پروردگار تو غافل از آنچه بجا میآورند
تفسیر
براي هر یک از جن و انس و مؤمن و کافر درجات و مراتبی است حاصل از اعمال و عقائد آنها مختلف در قرب و بعد از ساحت
ربوبی که بحسب آن مراتب مشمول ثواب و عقاب خواهند شد و خداوند عالم است باعمال آنها و میزان استحقاقشان از اجر و وزر
و امري بر او پوشیده نیست و تعملون بصیغه خطاب نیز قرائت شده است.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 133
اشاره
154- وَ رَبُّکَ الغَنِیُّ ذُو الرَّحمَۀِ إِن یَشَأ یُذهِبکُم وَ یَستَخلِف مِن بَعدِکُم ما یَشاءُ کَما أَنشَأَکُم مِن ذُرِّیَّۀِ قَوم آخَرِینَ [ 133 ] -قرآن- 1
ترجمه
و پروردگار تو بینیاز صاحب رحمت است اگر خواهد میبرد شما را و جانشین میگرداند بعد از شما آنچه را خواهد چنانچه پدید
آورد شما را از نسل گروه دیگران.
صفحه 444 از 656
تفسیر
خداوند بینیاز است از بندگان و عبادت آنها و مهربان و عطوف است نسبت بایشان و براي اینکه است که خیر و شرّ آنها را بیان
میفرماید و ایشان را مکلّف باطاعت و عبادت خود میکند تا نائل بمنافع و مأمون از مضار شوند و اگر اراده فرماید میتواند تمام کفّار
و فجّ ار را در یک آن هلاك فرماید و قوم دیگري را خلق نماید که آنها همگی [ صفحه 384 ] عبادت و اطاعت حق را نمایند
چنانچه شما را از نسل اصحاب سفینه نوح خلق فرمود که آنها همگی اطاعت حق را مینمودند ولی مصلحت در آنستکه امر و نهی و
وعد و وعید و مطیع و عاصی و بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب باشد و هر کس باستحقاق بمقام لایق خود برسد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 134
اشاره
62- إِن ما تُوعَدُونَ لَآت وَ ما أَنتُم بِمُعجِزِینَ [ 134 ] -قرآن- 1
ترجمه
بدرستیکه آنچه وعده داده شدید هر آینه آینده است و نیستید شما عاجز کنندگان.
تفسیر
آنچه را که خداوند وعده فرموده است از حساب و کتاب و بعث و حشر و ثواب و عقاب و درجات و درکات تمامی حق است و بی
شک واقع خواهد شد و کسی نمیتواند مانع از اجراء مواعید حق شود چون قدرت و سلطنتی فوق قدرت و سلطنت او نیست بلکه
همه مملوك و مقهور او و اراده اویند.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 135
اشاره
157- قُل یا قَوم اعمَلُوا عَلی مَکانَتِکُم إِنِّی عامِل فَسَوفَ تَعلَمُونَ مَن تَکُون لَه عاقِبَۀُ الدّارِ إِنَّه لا یُفلِح الظّالِمُونَ [ 135 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو اي قوم من کار کنید بر حدّ توانائی خودتان بدرستیکه من کار کنندهام پس زود باشد که بدانید کسیرا که میباشد مر او را
عاقبت اینکه سراي بدرستیکه امر آن است که رستگار نمیشوند ستمکاران.
تفسیر
آخرین تهدید الهی نسبت بکفار آنستکه به پیغمبر خود امر فرموده که بآنها بگو هر چه از دست شما برمیآید از کفر و شرك و
صفحه 445 از 656
نفاق و لجاج و عناد بجا آورید یا آنکه بحال خودتان ثابت باشید منهم بوظیفه خود از دعوت و ارشاد و حلم و صبر عمل مینمایم تا
روز قیامت معلوم شود عاقبت اینکه سراي فانی براي که بخیر و براي که بشرّ بوده است و بدیهی است که رستگاري و فیروزي
نصیب ظالمان بنفس و غیر نخواهد بود و اینکه نهایت مبالغه در وعید است و یکون بیاء و مکاناتکم بصیغه جمع نیز قرائت شده
است.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 136
اشاره
وَ جَعَلُوا لِلّه مِمّا ذَرَأَ مِنَ الحَرث وَ الَأنعام نَصِیباً فَقالُوا هذا لِلّه بِزَعمِهِم وَ هذا لِشُرَکائِنا فَما کانَ لِشُرَکائِهِم فَلا یَصِل إِلَی اللّه وَ ما کانَ لِلّهِ
[ 257 [ صفحه 385 - فَهُوَ یَصِل إِلی شُرَکائِهِم ساءَ ما یَحکُمُونَ [ 136 ] -قرآن- 1
ترجمه
و قرار دادند براي خدا از آنچه آفرید از کشت و چهارپایان سهمی را پس گفتند اینکه از براي خدا است بگمان خودشان و اینکه از
براي شرکاء ما است پس آنچه بوده است براي شرکائشان نمیرسد بخدا و آنچه بوده است براي خدا پس آن میرسد بشرکائشان بد
است آنچه حکم میکنند.
تفسیر
یکی از رسوم جاهلیّت که در مشرکین عرب معمول بود اینکه بود که از زراعت و شتر و گاو و گوسفند خودشان که همه از
مخلوقات خدا هستند سهمی براي خداوند معیّن مینمودند و آنرا بمصرف فقرا و مهمانها میرساندند و سهمی هم براي بتهاي خودشان
معیّن میکردند و باین ملاحظه آنها را شرکاء خودشان میدانستند و میگفتند اینکه قسمت از آن خدا است بگمان فاسد خودشان با
آنکه مأمور باین تقسیم نبودند و تمامی مملوك حق بود و اینکه قسمت از آن بتان است که شرکاء ما هستند بفرض خودمان یا ما
آنها را شریک براي خدا قرار دادیم و آنرا بمصرف خدّام و نگهبانان بتان میرساندند و اگر احیانا سهمی را که براي خدا معیّن نموده
بودند بهتر میشد بدل مینمودند بسهم بتان و اگر بد تر بود بحال خود باقی میگذاردند و متعذّر باین عذر میشدند که خداوند بینیاز
است و در مجمع از ائمه ما علیهم السلام نقل نموده که وقتی از سهم بتان چیزي مخلوط بسهم خدا میشد خارج مینمودند و اگر از
سهم خدا داخل در سهم بتان میشد باقی میگذاردند و چون آب از سهم خدا منحرف بسهم بتان میشد نمیبستند و در صورت
عکس آن را مسدود مینمودند و عذرشان بینیازي خدا بود و اینها همه عقائد و اعمال بیوجهی بود که از آنها بروز مینمود چه
حکم و رویّه بدتر از آنست که انسان جمادي را با خداوند شریک نماید در مخلوقات الهی و ترجیح دهد جماد را بر او بسهم برتر و
بیشتر بعذري بیحقیقت و عوام فریب ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 137
اشاره
وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ المُشرِکِینَ قَتلَ أَولادِهِم شُرَکاؤُهُم لِیُردُوهُم وَ لِیَلبِسُوا عَلَیهِم دِینَهُم وَ لَو شاءَ اللّه ما فَعَلُوه فَذَرهُم وَ ما یَفتَرُونَ
صفحه 446 از 656
198- 137 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و همچنین زینت دادند از براي بسیاري از مشرکان کشتن اولادشانرا انبازانشان تا هلاك سازند آنها را و تا مشتبه کنند بر آنها
دینشان را و اگر خواسته بود خدا نمیکردند پس واگذار آنها را با آنچه افترا میبندند
تفسیر
مانند رسم مذکور در آیه سابقه در قبح رسم دیگري در مشرکین عرب مرسوم [ صفحه 386 ] بوده که در نظر آنها جلوه داده بودند
آنرا شیاطین که آنها را شریک قرار داده بودند با خدا در اطاعت یا خدّام بتها که آنها را شریک نموده بودند در اموال خودشان که
در آیه سابقه ذکر شد و آن رسم اینکه بود که دختران خود را از ترس فقر و عار زنده بگور میکردند و پسران خود را بعنوان قربانی
بتها سر میبریدند و اینکه ترغیب و تشویق شیاطین از آنها براي آن بود که هلاك کنند ایشانرا باغوا و اضلال و مشتبه نمایند بر آنها
دین حق و ملّت ابراهیم و اسمعیل [ع] را یا آنکه اینکه جلوه دادن از خدّام بتها نتیجهاش گمراهی و اشتباه آنها بود در هر حال
خداوند پیغمبر خود را تسلیت داده است که عدول آنها از ملّت حق بیرون از اختیار الهی نه بوده چون اگر خداوند اراده فرموده بود
سعادت آنها را منصرف میفرمودشان از اینکه عقاید و اعمال قبیحه ولی چون قابلیت نداشتند بحال خودشان واگذار فرمود تا بکمال
شقاوت برسند و امر فرمود که پیغمبر اکرم هم با آنها اینکه رویّه را معمول فرماید.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 138
اشاره
وَ قالُوا هذِه أَنعام وَ حَرث حِجرٌ لا یَطعَمُها إِلاّ مَن نَشاءُ بِزَعمِهِم وَ أَنعام حُرِّمَت ظُهُورُها وَ أَنعام لا یَذکُرُونَ اسمَ اللّه عَلَیهَا افتِراءً عَلَیهِ
227- سَیَجزِیهِم بِما کانُوا یَفتَرُونَ [ 138 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتند اینکه چهارپایان و کشتی است که ممنوع است نمیخورند آنها را مگر کسانیکه میخواهیم بگمانشان و چهارپایانی است که
حرام کرده شد پشتهاشان و چهارپایانی است که یاد نمیکنند نام خدا را بر آنها بافتراء بر او زود باشد که جزا دهد آنها را براي آنچه
بودند که افترا میزدند.
تفسیر
رسم دیگري از رسوم مشرکین عرب اینکه بود که چهارپایان پر فائده خود را که شتر و گاو و گوسفند است سه قسمت مینمودند و
هر قسمت را بعنوانی ذکر میکردند یک مقدار از زراعت خودشان را بضمیمه دسته از انعام میگفتند حرام است بر غیر خدّام بتها یا
بر هر قومیکه میخواستند چنانچه قمی ره فرموده و یک دسته از انعام را میگفتند حرام است سواري و بارکشی از آنها که اینکه
قسمت مرکّب از بحیره و سائبه و وصیله و حام بوده که در اواخر سوره مائده ذکر شد و دسته دیگر را بنام بتان ذبح و نحر مینمودند
صفحه 447 از 656
و نام خداوند را بر آن یاد نمیکردند یا آنکه با آنها حج نمینمودند و در موقع سواري بر آنها تلبیه را روا نمیدانستند در هر حال
اینکه تقسیمات و تخصیصات اعتقادات [ صفحه 387 ] باطله و بدعتهاي واضحی بود که در دین حق گذارده بودند و نسبت بحق
میدادند و خداوند بزودي جزاي افتراي آنها را خواهد داد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 139
اشاره
وَ قالُوا ما فِی بُطُون هذِه الَأنعام خالِصَۀٌ لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّم عَلی أَزواجِنا وَ إِن یَکُن مَیتَۀً فَهُم فِیه شُرَکاءُ سَیَجزِیهِم وَصفَهُم إِنَّه حَکِیم عَلِیمٌ
197- 139 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و گفتند آنچه در شکمهاي اینکه چهارپایان است خالص است براي مردان ما و حرام است بر زنان ما و اگر باشد مردار پس ایشان
در آن انبازانند زود باشد جزا دهد توصیف آنها را بدرستیکه او درست کردار دانا است.
تفسیر
قمی ره فرموده یکی از رسوم جاهلیّت آن بود که جنینهائی را که از شکم شتر و گاو و گوسفند بیرون میآوردند اگر زنده بودند بر
زنها حرام میکردند و اگر مرده بودند بر زن و مرد حلال میدانستند و تأنیث خالصه باعتبار معنی ما است که جنینها است یا از براي
مبالغه است مانند راویه و اینکه توصیف بحلیّت و حرمت از پیش خود بدعت در دین حق است و خداوند بدعت گذاران را بکیفر
اعمالشان خواهد رسانید چون حکمت اقتضا دارد که حکم بحلیّت و حرمت از عالم بصلاح و فساد صادر شود و او خداوند است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 140
اشاره
168- قَد خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَولادَهُم سَفَهاً بِغَیرِ عِلم وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُم اللّه افتِراءً عَلَی اللّه قَد ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهتَدِینَ [ 140 ] -قرآن- 1
ترجمه
بتحقیق زیان کردند آنانکه کشتند اولادشان را بسفاهت بدون دانش و حرام کردند آنچه روزي کردشان خدا بافتراء بر خدا بتحقیق
گمراه شدند و نبودند هدایت شدگان.
تفسیر
بیخردي و نادانی موجب خسران و زیانکاري است چنانچه کسانیکه اولاد خودشان را از ترس فقر میکشتند و حرام مینمودند حلال
خدا را که در آیات سابقه ذکر شد محروم شدند از منافع مال و اولاد براي خود سري و بیاعتمادي بر زاقیت خداوند که از آثار
صفحه 448 از 656
سفاهت و جهالت است در دنیا و آخرت و گمراه شدند از طریق توکل و- هدایت نشدند براه تسلیم و انقیاد و معذّب شدند بعذاب
قتله و ظلمه و اهل بدعت و ضلالت.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 141
اشاره
وَ هُوَ الَّذِي أَنشَأَ جَنّات مَعرُوشات وَ غَیرَ مَعرُوشات وَ النَّخلَ وَ الزَّرعَ مُختَلِفاً أُکُلُه وَ الزَّیتُونَ وَ الرُّمّانَ مُتَشابِهاً وَ غَیرَ مُتَشابِه کُلُوا مِن ثَمَرِهِ
[ 304 [ صفحه 388 - إِذا أَثمَرَ وَ آتُوا حَقَّه یَومَ حَصادِه وَ لا تُسرِفُوا إِنَّه لا یُحِبُّ المُسرِفِینَ [ 141 ] -قرآن- 1
ترجمه
او است که پدید آورد بستانها را داربست دار و غیر داربست دار و درخت خرما و کشت را با آنکه مختلف است خوراکی آن و
زیتون و انار را شبیه بهم و ناشبیه بخورید از میوهاش چون میوه دهد و بدهید حقّش را روز درو نمودنش و زیادهروي نکنید همانا او
دوست ندارد زیادهروي کنندگان را.
تفسیر
خداوند ایجاد فرمود باغها را که بعضی از آنها باغ انگور است که براي درختها داربست میزنند و بعضی باغ درختانی است که
احتیاج بداربست ندارند یا آنکه همان باغهاي انگور دو قسم است داربست دار و داربست ندار و ایجاد فرمود درخت خرما و
زراعت حبوبات را که مختلف است ماکولات آن در رنگ و طعم و بو و مقدار و خواص و آثار با آنکه آب و خاك و آفتاب و
هوا و زراع آن یکی است پس معلوم میشود خالق آن طبیعت نیست چون اثر طبیعت واحده مختلف نمیشود بلکه خالق آن خداوند
قادر حکیم است که بر وفق مصلحت و قابلیت هر موجودي را لباسی از هستی پوشانده و بکمال لایق خود رسانده تا بندگانش بانواع
مختلفه از آنها منتفع شوند و ایجاد فرمود زیتون و انار را که افراد آن یا شبیهند بیکدیگر از هر جهت و یا غیر شبیهند از هر جهت و
یا شبیهند از بعضی جهات و غیر شبیهند از بعض دیگر مثلا دو انار یا شبیهند بیکدیگر از حیث رنگ و طعم و هیئت یا بیشباهتند از
اینکه جهات یا در بعضی اوصاف شبیهند و در بعضی غیر شبیه در هر حال همه مملوك الهی میباشند و خداوند آنها را براي
بندگان خوب خود خلق کرده و اجازه فرموده است که بعد از آنکه خوراکی و گوارا شد تناول نمایند خواه موقع حصادش شده
باشد خواه نشده باشد ولی در موقع حصاد حق فقرا را از آن بدهند وجوبا اگر گندم یا جو یا خرما یا کشمش باشد و استحبابا در غیر
اینها چنانچه گفتهاند که آیه مدنیّه است و بعد از وجوب زکوة نازل شده است اگر چه مروي از اهل بیت علیهم السلام آنستکه غیر
زکوة است و باید بعنوان صدقه مشت مشت و دسته دسته بدهند و مؤیّد اینکه معنی آنستکه تجویز شده است خوردن آن قبل از
حصاد بطور اطلاق با آنکه اگر متعلق زکوة باشد در صورتی جائز است که حصّه فقرا را تعیین و بعهده بگیرند و نیز مؤیّد است
اینکه گفتهاند آیه مکّیّه است و قبل از وجوب زکوة نازل شده است و اینکه در ذیل آیه شریفه نهی شده است از اسراف که مناسب
با صدقات مستحبه است چون در آن حدّ اعتدال مطلوب است نه بقدریکه صاحبش در عسرت و مورد ملامت واقع شود و در زکوة
اسراف متصوّر نیست [ صفحه 389 ] چون میزان معیّن دارد که در آنچه از باران یا آب جاري مشروب شود عشر است و در آنچه با
آب دستی مشروب شود نیم عشر است و در کافی و عیاشی از امام باقر [ع] نقل نموده است که اینکه از صدقه است باید بمسکین
صفحه 449 از 656
عطا شود مشتی بعد از مشتی و از امام صادق [ع] نقل نموده است که در زراعت دو حق است یک حق را باید بگیرند از تو و آن
عشر و نیم عشر است و یک حق را باید بدهی و آن مورد اینکه آیه است که دسته دسته باید داد و عیاشی ره از امام باقر [ع] نقل
نموده در اینکه آیه که بده بهر کس حاضر است از مشرك و غیره و در کافی و عیاشی از حضرت رضا [ع] نقل نموده که پرسیدند
از اینکه آیه فرمود که مشت مشت و دسته دسته باید داد دو مشتی تصدق دادن از اسراف است قول و رویّه پدرم اینکه بوده است و
از حضرت صادق [ع] نقل نموده که اینکه آیه در باره مرد انصاري نازل شد که زراعتی داشت وقتی درو نمود تمام آنرا تصدق داد
و خودش و عیالش را بیبهره کرد و خداوند اینکه عمل را اسراف قرار داد و در کافی از آنحضرت نقل نموده که خداوند در چند
آیه نهی از اسراف و امساك فرموده امر بین امرین مطلوب است نباید کسی تمام مال خود را عطا کند پس دعا نماید که خدا او را
روزي دهد و مستجاب نشود و اخبار در اینکه باب بسیار است ولی انصاف آنستکه اینها در صورتی است که مراد نهی از اسراف در
تصدق باشد چنانچه ظاهر است و اگر مراد نهی از اسراف در خوردن باشد مؤید اراده صدقه مستحبه نیست در هر حال عدم
محبوبیت کنایه از مبغوضیت است و ذکر خصوص اینکه میوه ها براي کثرت منافع و وجود آن در عربستان است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 142
اشاره
151- وَ مِنَ الَأنعام حَمُولَۀً وَ فَرشاً کُلُوا مِمّا رَزَقَکُم اللّه وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُوات الشَّیطان إِنَّه لَکُم عَدُوٌّ مُبِین [ 142 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از چهارپایان بارکش و مفروش را بخورید از آنچه روزي کرد شما را خدا و پیروي مکنید کامهاي شیطان را همانا او مر شما را
دشمنی است آشکار.
تفسیر
چنانچه خداوند ایجاد فرمود جنّات را که در آیه سابقه ذکر شد ایجاد فرمود براي انتفاع مردم از جنس شتر و گاو و گوسفند حیوان
بارکش و آنچه را از پشم و کرك و موي آن فرش بافته میشود و بنظر حقیر ایجاد فرمود از جنس چهارپایان بارکش و سواري را که
بمنزله فرش انسان است در هر حال باید از خوردن آنها هم کاملا منتفع شد و بعنوان غیر مشروع نباید آنها را تحریم نمود که آن
متابعت شیطان است که عداوت [ صفحه 390 ] آن با بنی آدم واضح است و در آیات سابقه اشاره بوجه تحریم آنها شده است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 143
اشاره
ثَمانِیَۀَ أَزواج مِنَ الضَّأن اثنَین وَ مِنَ المَعزِ اثنَین قُل آلذَّکَرَین حَرَّمَ أَمِ الأُنثَیَین أَمَّا اشتَمَلَت عَلَیه أَرحام الأُنثَیَین نَبِّئُونِی بِعِلم إِن کُنتُم
220- صادِقِینَ [ 143 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 450 از 656
هشت جفت از گوسفند دو و از بزد و بگو آیا آندو نر را حرام کرد یا آندو ماده را یا آنچه را مشتمل باشد بر آن رحمهاي آندو
ماده خبر دهید مرا بدانش اگر باشید راستگویان.
تفسیر
خداوند بیان فرمود انعام حلال گوشت را که در آیه سابقه امر بخوردن آنها شده بود که هشت جفتند از گوسفند دو جفت نر و ماده
اهلی و وحشی و از بز دو جفت نر و ماده اهلی و وحشی اینکه چهار جفت و چهار جفت دیگر را در آیه بعد ذکر میفرماید پس از
آن امر فرمود پیغمبر خود را که از اهل بدعت بطور انکار سؤال فرماید که آیا خداوند نرهاي آنها را حرام فرموده یا مادههاي آنها را
یا جنینهاي مادهها را و بخواهد از ایشان که دلیلی بر طبق مدّعاي خودشان اقامه نمایند اگر راست میگویند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 144
اشاره
وَ مِنَ الإِبِل اثنَین وَ مِنَ البَقَرِ اثنَین قُل آلذَّکَرَین حَرَّمَ أَمِ الأُنثَیَین أَمَّا اشتَمَلَت عَلَیه أَرحام الأُنثَیَین أَم کُنتُم شُهَداءَ إِذ وَصّاکُم اللّه بِهذا
349- فَمَن أَظلَم مِمَّن افتَري عَلَی اللّه کَذِباً لِیُضِل النّاسَ بِغَیرِ عِلم إِن اللّهَ لا یَهدِي القَومَ الظّالِمِینَ [ 144 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از شتر دو و از گاو دو بگو آیا آندو نر را حرام کرد یا آندو ماده را یا آنچه را مشتمل باشد بر آن رحمهاي آندو ماده یا بودید
حاضران چون وصیّت نمود شما را خدا باین پس کیست ستمکارتر از آنکه بست بر خدا دروغ را تا گمراه کند مردم را بدون دانش
بدرستیکه خدا هدایت ننماید گروه ستمکاران را
تفسیر
چهار جفت دیگر از شتر دو جفت نر و ماده عرابی و بختی و از گاو دو جفت نر و ماده اهلی و وحشی و بعضی گفتهاند مراد از اثنین
که در اینکه دو آیه چهار مرتبه ذکر شده است نر و ماده هر صنفی است و فیض ره اینکه قول را صواب ندانسته است بملاحظه
بعضی از روایات آتیه و بنابر اینکه مراد از جفت یکی از دو حیوان است که با هم جنس خود جفت شده است و اینکه اطلاق شایع
است چنانچه هر یک از زن و شوهر را جفت دیگري میخوانند و بنابر بیان اول مراد از زوج مجموع آن دو است که غالبا در فارسی
از جفت اینمعنی اراده میشود در هر حال علاوه بر استفهام انکاري سابق پیغمبر اکرم مأمور شد که [ صفحه 391 ] بطور انکار سؤال
دیگري از اهل بدع بفرماید باین تقریب که شما با آنکه منکر رسالتید آیا حاضر بودید نزد خدا و شنیدید وصیّت و حکم الهی را بر
تحریم اینها و چون آنها نمیتوانند چنین ادعائی را بنمایند معلوم میشود که افترا بستند بخدا و کسیکه افترا بندد بخدا و نسبت دهد
حکمی را باو بدروغ براي گمراه نمودن مردم یا نتیجه عمل او گمراهی مردم شود بسبب جهالت و نادانی بعاقبت اینکه امر شنیع
ظالمترین خلق است چون ظلم بخویش و خلق و خالق نموده است و علت تفصیل در سؤال اول که در اینکه آیه و آیه سابقه ذکر
شده است آنستکه آنها گاهی نرهاي انعام و گاهی مادههاي آنها را حرام مینمودند و گاهی بچههاي انعام را چه نر باشند چه ماده و
علت عجز آنها از جواب سؤال دوم آنستکه با انکار رسالت طریقی جز حضور و استماع حکم الهی نیست و آنها مدّعی اینکه مقام
صفحه 451 از 656
نبودند و اینکه جمعا هشت جفت میشود از انعام که خداوند حلال فرمود است آنها را و خداوند راهنمائی نمینماید ظالمان را بهیچ
خیري و آنها را بخودشان واگذار میفرماید و قمی ره فرموده است اینکه هشت جفت حیواناتی هستند که خداوند آنها را حلال
فرموده از انعام و بیان فرموده که از گوسفند دو یعنی اهلی و کوهی و از بزد و یعنی اهلی و کوهی و از گاو دو یعنی اهلی و کوهی
و از شتر دو یعنی بخاتی و عراب و در کافی از حضرت صادق ع نقل نموده که حضرت نوح با خود هشت جفت از انعام را در
کشتی قرار داد و آن هشت جفتی است که خداوند حلال نموده است در اینکه آیه از گوسفند دو جفت یک جفت گوسفند اهلی
که انسان آنرا تربیت میکند و جفت دیگر گوسفند وحشی کوهی که صید آن حلال است و از بز دو جفت یک جفت بز مأنوس
بانسانی و جفت دیگر آهوان بیابانی و از شتر دو جفت بخاتی و عراب و از گاو دو جفت مأنوس بانسان و وحشی بیابان و هر پرنده
حلال گوشتی هم وحشی و اهلی دارد و در فقیه از آنحضرت روایتی نقل نموده که دلالت دارد بر آنکه در منی باید اهلی از
گوسفند و بز و گاو و شتر عراب را ذبح نمود و قربانی کوهی از اینها و شتر بختی حرام است و شاید بملاحظه حرمت صید و اصالت
شتر عراب باشد چون بختی متولد از عربی و عجمی است و بخاتی نیز استعمال میشود و اللّه اعلم.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 145
اشاره
قُل لا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَی مُحَرَّماً عَلی طاعِم یَطعَمُه إِلاّ أَن یَکُونَ مَیتَۀً أَو دَماً مَسفُوحاً أَو لَحمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّه رِجس أَو فِسقاً أُهِل لِغَیرِ اللّهِ
[ 284 [ صفحه 392 - بِه فَمَن اضطُرَّ غَیرَ باغ وَ لا عادٍ فَإِن رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیم [ 145 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو نمییابم در آنچه وحی شد بمن حرام شده بر خورنده که میخورد آنرا مگر آنکه بوده باشد مردار یا خون ریخته شده یا گوشت
خوك پس بدرستیکه آن پلید است یا آنکه بوده باشد فسقی که بانگ زده شده براي غیر خدا بآن پس کسی که مضطر شد که غیر
ظالم و نه متجاوز باشد پس همانا پروردگار تو آمرزنده مهربان است.
تفسیر
خداوند سبحان در اینکه آیه اقامه برهانی فرموده است بر ابطال دعوي کسانیکه مدّعی حرمت بعضی انعام مذکوره در آیات سابقه
بودند باین تقریب که بگو من که پیغمبرم نمییابم در آنچه وحی شده است بر من چیزیکه حرام باشد خوردن آن بر خورنده که
بخورد آنرا مگر چند چیز که یکی از آنها مردار است و دیگر خون ریخته شده از عروق نه خونی که باقی ماند در ذبیحه بعد از ذبح
و خروج خون بقدر متعارف بمقداري که جزء گوشت حساب شود و نشود آن را مجزّي نمود و دیگر گوشت خوك که نجس و
پلید است و دیگر ذبیحه است که بنحو غیر مشروع که فسق است آنرا ذبح نمودهاند یعنی بعنوان قربانی براي بتان کشته شده است و
در وقت ذبح نام بتان را بر آن خواندهاند پس غیر اینها حلال است چون چیزیکه خداوند حکم بحرمت آن نفرموده است بحلیّت
اصلیّه خود باقی است و اطلاق فسق بر چنین ذبیحه براي ظهور فسق است بآن و بنابر اینکه کلمه فسقا معطوف است بر محرّمات
سابقه و ممکن است مفعول له باشد براي اهل یعنی یا بوده باشد چیزیکه بانگ زده شده است از براي غیر خدا بآن براي فسق در هر
حال از اینکه آیه دو مطلب استفاده میشود یکی آنکه اصل در اشیاء حلیّت است تا حرمت آن بدلیل ثابت شود چنانچه بیان شد
صفحه 452 از 656
دیگر آنکه حرام اینکه چهار چیز است که ذکر شد که لازمه آن حلیّت سایر اشیاء است لذا اشکال نمودهاند که محرّماتی از شرع
ثابت شده است که حرمت آنها منافی با ظاهر اینکه آیه است و جواب فرمودهاند اوّلا بآنکه اینکه آیه مکیّه است و در وقت نزول
اینکه آیه محرّمات منحصر باین چهار بوده و بقیّه بعدا حرام شده است چنانچه شمّه از آنها در سوره مائده که مدنیّه یا سوره اخیره
قرآن است ذکر و بیان گردید و ثانیا بآنکه اینکه آیه در ردّ کسانی نازل شده است که اشیائیرا از پیش خود حرام مینمودند و ناظر
باین معنی است که حرام منحصر در آن استکه بوحی الهی حرمت آن ثابت شده باشد نه آنکه مخصوص باین چهار است چنانچه از
فرمایش قمی ره استفاده میشود و ثالثا بآنکه مذکورات در سوره مائده [ صفحه 393 ] داخل در تحت عنوان میته است و تمام
نجاسات داخل در تحت عنوان رجس است که در آیه بعنوان علّت حرمت گوشت خوك ذکر شده است و حیوانات درنده داراي
ناب و مخلب که پیغمبر [ص] از آنها نهی فرموده است و ماهیان بیفلس پس از ثبوت حرمت آنها داخل در خبائثند که یا رجس
شامل آنها میشود یا حرمت آنها بالنّسبه خفیف است و ذکر اینکه چهار براي شدّت حرمت آنها است چنانچه از فرمایش فیض ره و
مفسر معاصر در نفحات استفاده میشود و فرمودهاند جواب اول و دوم منافی با ظواهر اخبار ما است که فرمودهاند حرام نیست مگر
آنچه خدا حرام نموده است و استدلال باین آیه نمودهاند و بنظر حقیر منافی نیست زیرا استدلال ائمه اطهار علیهم السلام بر حلیّت
بعضی اشیاء باین آیه ناظر باستفاده اصل است از آن که یکی از دو مطلبی بود که اولا بیان شد نه استفاده حصر که ثانیا ذکر شد تا
منافی باشد با حرمت اشیاء دیگر با آنکه عدم انحصار مسلّم است در هر حال در صورت ضرورت و حال اضطرار به تناول محرمات
حلال است خوردن آنها بقدر حاجت از براي کسیکه عاصی و متجاوز نباشد چون خداوند آمرزنده و مهربان است راضی بعسرت و
مشقت بندگان نمیشود و تفسیر باغی و عادي در ذیل آیه انّما حرم علیکم المیته در سوره بقره گذشت و حقیر نظریه خود را ذکر
نمودم و حاصلش آن بود که کسیکه بظلم و عصیان خود را مضطر نماید باغی است و کسیکه زائد بر مقدار ضرورت تناول نماید
عادي است و از حدّ خود تعدي و تجاوز نموده و اکل میته و سایر محرمات براي ایندو موجب عقاب است ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 146
اشاره
وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمنا کُل ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ البَقَرِ وَ الغَنَم حَرَّمنا عَلَیهِم شُحُومَهُما إِلاّ ما حَمَلَت ظُهُورُهُما أَوِ الحَوایا أَو مَا اختَلَطَ بِعَظمٍ
246- ذلِکَ جَزَیناهُم بِبَغیِهِم وَ إِنّا لَصادِقُونَ [ 146 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بر آنانکه یهودي شدند حرام کردیم هر صاحب ناخنی را و از گاو و گوسفند حرام کردیم بر آنها پیههاي آندو را مگر آنچه را
برداشت پشتهاي آندو یا رودهها یا آنچه آمیخته باشد باستخوان اینکه جزا دادیم آنها را بسبب ظلمشان و بدرستیکه ما هر آینه
راستگویانیم.
تفسیر
خداوند بر یهود حرام فرمود هر حیوان ناخن داري را از دواب و طیور و از گاو و گوسفند حرام فرمود بر آنها پیه آندو را مگر آنچه
معلّق باشد بر پشت آنها یا [ صفحه 394 ] مشتمل باشد بر رودهها یا ملتئم باشد با استخوان مانند دنبه و اینکه مجازات دنیوي خدا بود
صفحه 453 از 656
از آنها براي ظلم و عصیانشان در قتل انبیاء و اکل مال مردم بباطل و سایر معاصی که مرتکب میشدند و الّا قبلا حلال بوده و
کسانیکه مدعی هستند که اینها همیشه حرام بوده دروغ گویند و خداوند راستگو است در اخبار و وعد و وعید خود ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 147
اشاره
114- فَإِن کَذَّبُوكَ فَقُل رَبُّکُم ذُو رَحمَۀٍ واسِعَۀٍ وَ لا یُرَدُّ بَأسُه عَن القَوم المُجرِمِینَ [ 147 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس اگر تکذیب کنند تو را پس بگو پروردگار شما صاحب رحمت واسعه است و بازداشته نمیشود عذابش از گروه گناهکاران.
تفسیر
خداوند پس از بیان یک سلسله از حقایق پیغمبر خود را مأمور بابلاغ فرمود و آنکه در صورت تکذیب بگوید خدا داراي رحمت
واسعه رحیمیّه است پرده ناموس بندگان را بخطاء فاحش ندرد و روزي روزي خواران را بگناه ظاهر نبرد تا مغرور نشوند بعدم نزول
عذاب فوري بر آنها و نیز گوشزد فرماید که مقتضاي حکمت و عدالت الهی آنستکه دست ردّ بر سینه احدي از اهل جرم و عصیان
نگذارد و هر کس را بمجازات عملش در وقت مقرر برساند تا از عاقبت امر خویش بیندیشند و پیرامون معاصی نگردند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 148
اشاره
سَیَقُول الَّذِینَ أَشرَکُوا لَو شاءَ اللّه ما أَشرَکنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمنا مِن شَیءٍ کَ ذلِکَ کَ ذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم حَتّی ذاقُوا بَأسَنا قُل هَل
294- عِندَکُم مِن عِلم فَتُخرِجُوه لَنا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّن وَ إِن أَنتُم إِلاّ تَخرُصُونَ [ 148 ] -قرآن- 1
ترجمه
زود باشد که بگویند آنانکه شرك آوردند اگر خواسته بود خدا شرك نمیآوردیم ما و نه پدرانمان و نه حرام میکردیم ما چیزي را
اینکه چنین تکذیب نمودند آنانکه بودند پیش از آنها تا چشیدند عذاب ما را بگو آیا نزد شما است چیزي از دانش پس بیرون
آورید آنرا براي ما پیروي نمیکنید مگر گمان را و نیستید شما مگر آنکه افترا میبندید.
تفسیر
خداوند پیغمبر خود را خبر داد از مغالطه اهل شرك در مقابل براهین توحید و حلیّت محرّمات جعلیّه آنها باین تقریب که خدا
خواسته است ما و پدرانمان مشرك باشیم و اشیاء مذکوره در آیات سابقه را بر خود حرام نمائیم و الا میتوانست ما را منصرف نماید
و چون ننموده است معلوم میشود راضی است بفعل ما و ما را منع از شرك و تحریم اشیائی ننموده است و جواب آنستکه خداوند
صفحه 454 از 656
نخواسته است بندگانرا مجبور بعقائد [ صفحه 395 ] و اعمال نماید و اراده تکوینی با نهی تکلیفی منافات ندارد و مانع از اختیاریّت
افعال نیست و شما خلط نمودید بین اراده تکوینی و تکلیفی آنچه منافی با نهی تکلیفی است اراده تکلیفی است که امر است نه اراده
تکوینی است که فعل است ولی چون اینکه جواب علمی بود و دور از فهم عامّه و ممکن بود مورد مشاجره و مجادله شود خداوند
بجواب اقناعی مسلّمی اکتفا فرمود که محل بحث نشود و آن آنستکه اگر خداوند نهی نفرموده بود از شرك و بدعت چرا بر
کسانیکه تکذیب نمودند انبیاء سابق را که نهی از شرك و بدعت مینمودند عذاب نازل فرمود با اینحال اگر شما دلیل واضحی بر
شرك و احکام مجعوله خودتان دارید اقامه نمائید و الّا معلوم میشود شما بعقل ناقص و گمان فاسد خودتان عمل میکنید و افترا
بخدا میبندید و احکام الهی را ملعبه خود قرار دادید ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 149
اشاره
75- قُل فَلِلّه الحُجَّۀُ البالِغَۀُ فَلَو شاءَ لَهَداکُم أَجمَعِینَ [ 149 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو پس مر خدا راست دلیل تام واضح پس اگر بخواهد هر آینه هدایت نماید شما را تمامی.
تفسیر
خداوند بعد از جواب اقناعی سابق اشاره فرمود بجواب اصلی باین بیان که از براي خدا است حجّت واضحه و دلیل تام بر توحید و
نبوّت و احکام حقّه اسلامیّه که بیان شد و بیش از اینکه منوط بمشیّت الهیّه است که تعلّق گرفته باشد بهدایت تمام خلق و تعلق
نگرفته چون مصلحت در آنستکه بندگان باختیار و سعی و عمل خودشان بمقامات عالیه برسند لذا آنها را بحال خودشان واگذار
فرموده و منصرف ننموده است از کفر و عصیان تا باستحقاق بمقام لایق خود واصل شوند و قمی ره فرموده اگر خواسته باشد خدا
قرار میدهد تمام شما را متفق بر یک امر ولی قرار داده است شما را مختلف و در کافی از حضرت کاظم [ع] نقل نموده است که از
براي خدا بر مردم دو حجّت است یکی حجّت ظاهره و دیگر حجت باطنه اما حجت ظاهره انبیاء و رسل و ائمهاند و اما حجّت باطنه
عقولند و از امام باقر [ع] نقل نموده که حجت بالغه مائیم بر کسانیکه زیر آسمان و روي زمینند و عیاشی ره نیز مانند آنرا از
آنحضرت نقل نموده است و در امالی از حضرت صادق ع نقل نموده است که حجت بالغه آنستکه خداوند در روز قیامت به بنده
خود میفرماید آیا عالم بودي اگر گفت آري میفرماید چرا عمل نکردي بعلمت و اگر گفت خیر میفرماید چرا یاد نگرفتی و با او
مخاصمه میفرماید باین حجّت و در روایتی از آنحضرت نقل [ صفحه 396 ] شده است که حجت بالغه آنستکه بعامی میرسد از اهل
کتاب پس میداند آنرا بنادانی خود چنانچه میداند آنرا عالم بعلم خود ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 150
اشاره
قُل هَلُم شُهَداءَکُم الَّذِینَ یَشهَدُونَ أَن اللّهَ حَرَّمَ هذا فَإِن شَ هِدُوا فَلا تَشهَد مَعَهُم وَ لا تَتَّبِع أَهواءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ
صفحه 455 از 656
249- بِالآخِرَةِ وَ هُم بِرَبِّهِم یَعدِلُونَ [ 150 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو بیاورید گواهانتان را آنانکه گواهی میدهند که خداوند حرام کرده اینکه را پس اگر گواهی دادند پس گواهی مده با آنها و
پیروي مکن خواهشهاي آنانرا که تکذیب نمودند آیتهاي ما را و آنانکه ایمان نمیآورند بآخرت و آنها براي پروردگارشان عدیل
قرار میدهند.
تفسیر
خداوند بعد از اتمام حجّت بر اهل شرك به پیغمبر خود دستور فرمود که بزرگان و دانشمندان آنها را که مرجع و مقتداي سایرین
بودند احضار و خصوصا با آنها محاجّه فرماید اگر مفهم و قانع شدند فبها المراد و الّا پس از ایضاح حق و ابطال باطل از آنها
اعراض فرماید و متابعت هواي نفس آنقوم جهول و عنود را که با وجود آیات واضحه الهیه مبالغه و اصرار بر کفر و عصیان دارند
ننماید چون کسانیکه منکر مبدأ و معاد باشند و در مقابل خداوند بر بت سجده نمایند معلوم است که هوا پرست و قابل هدایت
نیستند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 151
اشاره
قُل تَعالَوا أَتل ما حَرَّمَ رَبُّکُم عَلَیکُم أَلاّ تُشرِکُوا بِه شَیئاً وَ بِالوالِدَین إِحساناً وَ لا تَقتُلُوا أَولادَکُم مِن إِملاق نَحن نَرزُقُکُم وَ إِیّاهُم وَ لا
- تَقرَبُوا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّه إِلاّ بِالحَق ذلِکُم وَصّاکُم بِه لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ [ 151 ] -قرآن- 1
363
ترجمه
بگو بیائید بخوانم آنچه را حرام نمود پروردگار شما بر شما که شریک مسازید با او چیزي را و خوبی کنید به پدر و مادر خوبی
کردنی و مکشید فرزندانتان را از ترس فقر ما روزي میدهیم شما و آنها را و نزدیک نشوید کارهاي ناشایسته را آنچه آشکار باشد
از آنها و آنچه پنهان باشد و نکشید نفسی را که حرام کرد خدا مگر بحق اینکه است که وصیت کرد شما را بآن باشد که شما بعقل
دریابید.
تفسیر
پس از بیان محرّمات مجعوله خداوند پیغمبر خود را مأمور بابلاغ محرّمات [ صفحه 397 ] اکیده واقعیّه فرمود که اعظم از همه شرك
بخدا است و پس از آن اسائه بوالدین که براي مبالغه در تحریم و اشاره بآنکه صرف ترك اسائه نسبت بآنها کافی در امتثال نیست
تعبیر از آن بوجوب احسان فرمود و پس از آن قتل اولاد است از ترس فقر که علاوه از دلالت آن بر شقاوت نفس و دنائت طبع
کاشف از عدم توکّل و عدم اعتماد و اطمینان برزّاقیت خدا است و پس از آن نهی فرمود از گناهان کبیره چه ظاهر باشد چه مخفی
صفحه 456 از 656
و در کافی و عیاشی ره از حضرت سجاد [ع] نقل نموده است که ما ظهر نکاح زن پدر است و ما بطن زنا است و در مجمع از
حضرت باقر [ع] نقل نموده که ما ظهر زنا است و ما بطن رفیق گرفتن است و معلوم است مراد مثال از براي معصیت آشکار و پنهان
است چون مفهوم ما ظهر و ما بطن واضح است و محتاج بتفسیر نیست شاید مقصود امام [ع] بیان اینکه نکته باشد که مراد از فاحشه
معصیتی است که قبح آن ظاهر باشد مانند زنا خواه علنا مرتکب آن شوند خواه در خفیه و بنابر اینکه اختلافی در مدلول دو روایت
منقوله نیست و معاصی صغیره خارج است و مؤید اینکه معنی است روایت إبن عباس ره که فرموده است آنها زناي علنی را بد
میدانستند و در خفیه مرتکب میشدند لذا خداوند نهی فرمود از آن علنا و سرا و در خاتمه تصریح فرمود بحرمت قتل نفس بناحق
براي تاکید و دفع توهّم اختصاص حرمت آن بقتل اولاد از ترس فقر با آنکه داخل در معاصی کبیره است و اخراج فرمود قتل بحق را
مانند قتل مرتدّ و قاتل و رجم زانی محصن و امثال اینها که در محل خود ذکر شده است و تعبیر فرمود از احکام مفصله مذکوره
بوصیت الهی براي اشاره بوجوب حفظ آن و آنکه بالاخره منافع عقلی آنها را درك خواهید نمود ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 152
اشاره
وَ لا تَقرَبُوا مالَ الیَتِیم إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحسَن حَتّی یَبلُغَ أَشُدَّه وَ أَوفُوا الکَیلَ وَ المِیزانَ بِالقِسطِ لا نُکَلِّف نَفساً إِلاّ وُسعَها وَ إِذا قُلتُم فَاعدِلُوا
303- وَ لَو کانَ ذا قُربی وَ بِعَهدِ اللّه أَوفُوا ذلِکُم وَصّاکُم بِه لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ [ 152 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نزدیک نشوید مال یتیم را مگر بآن نحو که بهتر است تا برسد بقوّتش و تمام کنید پیمانه و ترا زورا بعدالت تکلیف نمیکنیم
نفسی را مگر بقدر وسعش و چون رأي دهید پس عدالت کنید و اگر چه باشد صاحب قرابت و بعهد خدا وفا کنید اینکه است که
وصیت کرد شما را بآن باشد که شما پند گیرید.
تفسیر
تصرّف در مال یتیم جائز نیست مگر بر وجهی که احسن باشد از ترك آن [ صفحه 398 ] مانند حفظ و تنمیه و تذکیه آن و حدّ بلوغ
در دختر نه سال است و در پسر پانزده سال است مگر آنکه محتلم شود یا بروید بر عانهاش موي خشن قبل از آن و با اینکه وصف
اگر رشید نباشند نباید مال آنها را بتصرفشان داد چنانچه در فقیه و تهذیب از حضرت صادق ع نقل نموده که خروج یتیم از یتیمی
باحتلام است و آن مراد از بلوغ اشدّ او است و اگر محتلم شود و احراز رشد او نشده باشد که سفیه یا ضعیف باشد باید ولیّش مال
او را نگاه دارد و در نفحات از امام باقر [ع] نقل نموده که دختر وقتی شوهر کرد و مدخوله شد با آنکه نه سالش تمام شده بود باید
مال او را بتصرفش داد و اختیارش با خودش است ولی پسر امرش نافذ نیست در معاملاتش و از یتیمی بیرون نمیآید تا برسد به
پانزده سال یا محتلم شود یا بروید مویش پیش از آن و نیز باید در پیمانه و ترازو مراعات عدالت و تساوي را نمود که از حق طرف
چیزي کاسته نشود البته در حدّ وسع و امکان و آنمقدار از مراعات عدالت و تسویه که خارج از وسع و متعسّر باشد معفو است و در
موقع حکومت یا حکمیّت یا شهادت هم باید عدالت را از دست نداد و حکم بحق و عدل نمود و در اداء شهادت طرفین را بیک
چشم نگاه کرد و مزیّتی در اظهار حق براي هیچ یک از مشهود له و علیه قائل نشد اگر چه یکی از طرفین از اقوام و بستگان شخص
صفحه 457 از 656
باشد خلاصه آنکه باید بکلیّه اوامر و عهود الهی در باب قضا و غیره عمل و وفا نمود و اینکه احکام وصیت و موعظه الهیّه است که
باید بندگان بآن عمل نمایند و متعظ شوند و در مجمع از إبن عباس ره نقل نموده که اینکه آیات محکمات کتابند که چیزي از آنها
نسخ نشده و در تمام کتب سماوي بوده و بر تمام بشر حرام است تعدي از آنها و هر کس عمل نماید بآن داخل بهشت میشود و هر
کس ترك کند داخل آتش میگردد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 153
اشاره
168- وَ أَن هذا صِراطِی مُستَقِیماً فَاتَّبِعُوه وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبِیلِه ذلِکُم وَصّاکُم بِه لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ [ 153 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنکه اینکه راه من است که راست است پس پیروي کنید آنرا و پیروي مکنید راهها را پس متفرق کند شما را از راه او اینکه است
که وصیّت کرد شما را به آن باشد که شما پرهیزکار شوید.
تفسیر
و براي آنکه آنچه در اینکه سوره از توحید و نبوّت و احکام شرعیّه بیان شد راه مستقیم حق است متابعت نمائید آنرا بنابر آنکه انّ
مفتوحه باشد که لام تعلیل قبل [ صفحه 399 ] از آن مقدر است وفاء در فاتّبعوه زائده است و بنابر آنکه مکسوره باشد حاجت بتقدیر
ندارد و ابتداء کلام است و فاء عاطفه است جمله را بر جمله در هر حال مراد واضح است که امر بمتابعت حق و اجتماع بر ملت
واحده و نهی از تفرق و اختلاف و انشعاب بشعب متعدده و ادیان متباینه باطله است و آنکه وصیت الهی ثابت است بر ثبات و اتفاق
بر حق و نتیجه پرهیزکاري از تفرق و ضلالت از راه راست حق است که آن دین اسلام و طریقه اهل بیت کرام است و از إبن مسعود
روایت شده استکه چون پیغمبر [ص] اینکه آیه را تلاوت فرمود خطّ مستقیمی بدست مبارك رسم فرمود پس از آن اشاره فرمود که
اینکه راه رشد و هدایت است آنگاه در طرف راست و چپ آنخط خطوط متعدده رسم فرمود پس اشاره کرد بآن خطوط و فرمود
اینها سبل است که بر هر یک از آنها شیطانی واقف است و مردم را بآن دعوت میکند و نیز از آنحضرت روایت شده استکه من از
خداوند مسئلت نمودم که سبیل حق را براي علی [ع] قرار دهد پس اجابت فرمود و در احتجاج در خطبه غدیر از آنحضرت نقل
نموده که خداوند مرا امر و نهی فرمود و من علی را امر و نهی کردم و او دانست امر و نهی را از پروردگارش پس شما بشنوید امر
او را سلامت خواهید بود و اطاعت کنید او را هدایت خواهید شد و قبول کنید نهی او را برشد خواهید رسید و متابعت کنید مراد او
را و متفرق مشوید براههاي مختلف از راه او من راه مستقیمی هستم که مأمور شدید شما بمتابعت آنراه و پس از من علی است و
پس از او اولاد من است از صلب او پیشوایانی که هدایت میکنند بحق و بآن عدول مینمایند از هر باطلی و عیاشی ره از حضرت باقر
[ع] روایت نموده استکه ببرید عجلی فرمود میدانی مراد از صراط مستقیم را در اینکه آیه عرض کرد خیر فرمود ولایت علی [ع] و
اوصیاء او است فرمود میدانی مراد از فاتّبعوه را عرض کرد خیر فرمود یعنی علی بن أبی طالب را فرمود میدانی مراد از و لا تتبعوا
السبل را عرض کرد خیر فرمود ولایت فلان و فلان است و قسم یاد کرد فرمود میدانی مراد از فتفرّق بکم عن سبیله را عرض کرد
خیر فرمود یعنی از سبیل علی [ع] و معلوم است مراد آنستکه سبیل حق سبیل علی و اولاد او است ..
صفحه 458 از 656
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 154
اشاره
163- ثُم آتَینا مُوسَی الکِتابَ تَماماً عَلَی الَّذِي أَحسَنَ وَ تَفصِیلًا لِکُل شَیءٍ وَ هُديً وَ رَحمَۀً لَعَلَّهُم بِلِقاءِ رَبِّهِم یُؤمِنُونَ [ 154 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس دادیم موسی را کتاب براي تمامیّت نعمت بر کسیکه کار خوب کرد و براي بیان مفصّل نمودن مر همه چیز را و براي هدایت و
رحمت باشد که ایشان بملاقات [ صفحه 400 ] پروردگارشان ایمان آورند.
تفسیر
ثم براي تراخی در اخبار و تفاوت در رتبه است گویا فرموده است اینکه وصیت الهی است از قدیم در تمام ادیان پس اعظم از آن
احکام مذکوره بر حسب رتبه آنستکه دادیم بحضرت موسی توریۀ را که کتاب آسمانی است براي آنکه تمام کنیم نعمت خود را بر
کسانیکه خوب عمل نمودند بآن از بنی اسرائیل و براي آنکه بیان کنیم مفصلا آنچه را محتاج بودند به بیان آن در اصلاح امر دین و
دنیاي خودشان و براي هدایت آنها براه راست و رحمت بر آنها تا آنکه در نتیجه معترف شوند بآنکه حکمت و عدالت الهی
مقتضی است که واصل نماید بندگان را بجزاي اعمالشان از خیر و شر از صمیم قلب و از روي علم و اعتقاد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 155
اشاره
93- وَ هذا کِتاب أَنزَلناه مُبارَك فَاتَّبِعُوه وَ اتَّقُوا لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ [ 155 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اینکه کتابی استکه نازل نمودیم آنرا که مبارك است پس پیروي کنید آنرا و بپرهیزید باشد که شما رحم کرده شوید.
تفسیر
و اینکه قرآن مجید نیز کتاب آسمانی استکه فرستادیم آنرا و مزیّت دارد بر تمام کتب سماوي در منافع دنیا و دین پس متابعت
نمائید احکام آنرا و بپرهیزید از مخالفت آن تا مورد رحمت الهی شوید ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 156
اشاره
124- أَن تَقُولُوا إِنَّما أُنزِلَ الکِتاب عَلی طائِفَتَین مِن قَبلِنا وَ إِن کُنّا عَن دِراسَتِهِم لَغافِلِینَ [ 156 ] -قرآن- 1
صفحه 459 از 656
ترجمه
که مبادا بگوئید جز اینکه نیست که فرستاده شد کتاب بر دو طائفه پیش از ما و بدرستیکه بودیم ما از خواندن آنها هر آینه بیخبران.
تفسیر
یکی از علل نزول قرآن بلسان عرب آنستکه در بدو ظهور اسلام مردم مکه نگویند کتاب آسمانی مخصوص بیهود و نصاري است و
ما از قرائت آن بهرهمند نمیشویم و نمیدانیم آنها چه میخوانند چون آشنا بلغت آنها نیستیم لذا باحکام سابقه عمل ننمودیم.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 157
اشاره
أَو تَقُولُوا لَو أَنّا أُنزِلَ عَلَینَا الکِتاب لَکُنّا أَهدي مِنهُم فَقَد جاءَکُم بَیِّنَۀٌ مِن رَبِّکُم وَ هُديً وَ رَحمَ ۀٌ فَمَن أَظلَم مِمَّن کَ ذَّبَ بِآیات اللّه وَ
[ 294 [ صفحه 401 - صَدَفَ عَنها سَنَجزِي الَّذِینَ یَصدِفُونَ عَن آیاتِنا سُوءَ العَذاب بِما کانُوا یَصدِفُونَ [ 157 ] -قرآن- 1
ترجمه
یا بگوئید اگر آنکه نازل شده بود بر ما کتاب هر آینه بودیم هدایت شده تر از آنها پس بتحقیق آمد شما را حجّتی از پروردگارتان
و هدایت و رحمتی پس کیست ظالمتر از آنکه تکذیب کرد آیتهاي خدا را و اعراض نمود از آنها زود است جزا میدهیم آنانرا که
اعراض میکنند از آیتهاي ما عذاب بدي براي بودنشان که اعراض میکردند.
تفسیر
علّت دیگر که براي نزول قرآن لغت عرب ذکر شده آنستکه اهل مکه نگویند اگر بر ما کتابی نازل میشد ما از سایر امم گوي سبقت
را در هدایت و رستگاري میربودیم چون فهم و فراست و هوش و ذکاوت ما بیش از آنها است و به اینکه جهت در فنون شعر و
خطابه و تاریخ و غیرها تخ ّ صص یافتیم با آنکه امّی و بیسوادیم پس از آن تصریح فرموده است که عذر شما رفع و حجت
پروردگار بر شما تمام شد و هدایت و رحمت الهی نصیب شما گشت و اینکه افتخار براي شما باقی ماند اکنون کیست ظالمتر از
شما اگر بعد از شنیدن آیات الهی و فهمیدن معانی و یقین بصحت مبانی تکذیب کنید آنرا و از قبول اسلام و عمل باحکام قرآن
اعراض کنید یا مردم را منع نمائید با آنکه اعجاز آن نزد شما ظاهر و حجیّت آن واضح و بر شما واجب است تصدیق بآن و البته
خداوند ظالمان را در دنیا و آخرت بجزاي ظلم و کفر و کفرانشان میرساند ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 158
اشاره
هَل یَنظُرُونَ إِلاّ أَن تَأتِیَهُم المَلائِکَ ۀُ أَو یَأتِیَ رَبُّکَ أَو یَأتِیَ بَعض آیات رَبِّکَ یَومَ یَأتِی بَعض آیات رَبِّکَ لا یَنفَع نَفساً إِیمانُها لَم تَکُن
صفحه 460 از 656
288- آمَنَت مِن قَبل أَو کَسَبَت فِی إِیمانِها خَیراً قُل انتَظِرُوا إِنّا مُنتَظِرُونَ [ 158 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا انتظار میبرند مگر آنکه آید آنها را ملائکه یا بیاید پروردگار تو یا بیاید بعضی از آیات پروردگار تو روز که بیاید بعضی آیات
پروردگار تو نفع نمیدهد کسی را ایمان او که نبوده است آنکه ایمان آورده باشد از پیش یا کسب کرده باشد در ایمانش خیري را
بگو منتظر باشید بدرستیکه ما منتظرانیم.
تفسیر
خداوند بعد از اتمام حجت بر کفار بر سبیل انکار میفرماید آیا باز آنها منتظر چیزي هستند در قبول اسلام و احکام آن جز آنکه
ملائکه بصورت اصلیّه بر آنها نازل شوند و شهادت بر نبوت تو دهند یا خداوند بیاید و آنها مشاهده نمایند او را اینکه دو که محال
است یا آنکه منتظرند ظهور بعضی از آیات الهی را که پس از آنها دیگر ایمان کسی بحالش فایده ندارد چون ایمان نافع ایمانی
است که قبل از ظهور آن آیات باشد [ صفحه 402 ] و در حال آن ایمان شخص کسب خیر و سعادتی کرده باشد پس اگر ایمان بعد
باشد یا قبل باشد و در آن حال کسب خیر نشده باشد نافع نیست و آن آیات از قبیل مرگ و عذاب و علائم قیامت است که حق را
بدیهی مینماید و تکلیف را ساقط میکند و اختیار مبدّل باضطرار میشود اینهم که لغو است با اینحال بآنها بگو منتظر چنین روزي
باشید که معلوم شود بر شما نتیجه کفر و طغیانتان چنانچه ما هم منتظریم که ظاهر شود ثمره اسلام و ایمانمان و در احتجاج از امیر
المؤمنین [ع] نقل نموده که خداوند در اینکه آیه پیغمبر خود را مخاطب ساخته که بمشرکان و منافقان بفرماید که آیا منتظرید
ملائکه بر شما نازل شوند و آنها را مشاهده کنید یا بیاید پروردگار و بعضی آیات او که مراد امر او و عذاب است در دنیا چنانچه بر
امم سابقه نازل شد و در توحید قریب باین مضمون را از آنحضرت نقل نموده است و عیاشی ره از یکی از صادقین علیهما السلام
نقل نموده است در تفسیر جمله او کسبت فی ایمانها خیرا که مؤمن گناه کار حائل میشود ما بین او و ایمانش کثرت سیئات و قلت
حسناتش پس کسب نمیکند در ایمانش خیر را و بعضی گفتهاند مراد نفی خیر از ایمان ظاهري است که از روي خلوص نباشد و الا
ایمان اگر مقرون بعمل صالح هم نباشد بی فائده نیست و بالاخره موجب نجات از آتش است مگر آنکه کثرت معاصی موجب سلب
ایمان در خاتمه امر شود و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که مراد از من قبل میثاق است و مراد از کسب خیر
اقرار بانبیاء و اوصیاء و بالخصوص امیر المؤمنین [ع] است و ایمان بدون نفع آنستکه زائل و سلب شود و در چند روایت بعض آیات
تفسیر بطلوع آفتاب از مغرب شده است و در چند روایت بخروج دجّال و ظهور امام زمان که معلوم است مراد همان انکشاف کلی و
ظهور حق بنحو اکمل است که در آنحال دیگر ایمان مفید و عمل قبول و توبه پذیرفته نیست و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 159
اشاره
166- إِن الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُم وَ کانُوا شِیَعاً لَستَ مِنهُم فِی شَیءٍ إِنَّما أَمرُهُم إِلَی اللّه ثُم یُنَبِّئُهُم بِما کانُوا یَفعَلُونَ [ 159 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 461 از 656
بدرستیکه آنانکه متفرق ساختند دینشان را و بودند گروه گروه نیستی تو از ایشان در چیزي جز اینکه نیست که حکمشان با خدا
است پس آگاه کند آنها را بآنچه بودند که بجا میآوردند.
تفسیر
دین حق در دنیا یکی است که اصول آن توحید و عدل و نبوت و امامت و [ صفحه 403 ] معاد است و کسانیکه تفرقه انداختند بین
اینکه اصول یعنی معترف شدند ببعضی و منکر شدند بعضی را و فرقه فرقه شدند و هر فرقه متابعت نمودند از امامی نباید پیغمبر
[ص] در هیچ یک از عقائد باطله آنها با آنها موافقت و مرافقت نماید بلکه باید خود را از آنها در هیچ موقع و مقامی نداند و از
افکار و عقائد و اعمال آنها سؤال ننماید و بکلّی از آنها اعراض فرماید و اختیارشان را بخدا واگذار کند چون حکم آنها با خدا
است که معلوم فرماید بر آنها در دنیا و آخرت مفاسد و آثار عقائد و اعمال آنها را و بعضی فارقوا قرائت نمودهاند یعنی مفارقت
نمودند از دینشان و در مجمع اینکه قرائت را بامیر المؤمنین [ع] نسبت داده است و عیاشی ره اینکه نسبت را از امام صادق [ع]
روایت نموده است و در مجمع از حضرت باقر [ع] نقل نموده که آنها اهل ضلال و اصحاب شبهات و بدع از اینکه امتند و قمی ره
فرموده است که مفارقت نمودند از امیر المؤمنین [ع] و گشتند احزاب مختلفه و از پیغمبر [ص] روایت شده است که بعد از اینکه
امّت من هفتاد و سه فرقه میشوند که تمام آنها در آتشند مگر یک فرقه که متابعت نمودند وصی من علی [ع] را خداوند توفیق
متابعت بما عنایت فرماید ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 160
اشاره
129- مَن جاءَ بِالحَسَنَۀِ فَلَه عَشرُ أَمثالِها وَ مَن جاءَ بِالسَّیِّئَۀِ فَلا یُجزي إِلاّ مِثلَها وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 160 ] -قرآن- 1
ترجمه
کسیکه بجا آورد کار خوبی را پس از براي او است ده برابر آن و کسیکه بجا آورد کار بدي را پس جزا داده نشود مگر مانندش و
آنها ستم کرده نمیشوند.
تفسیر
در مجمع از حضرت صادق [ع] نقل نموده که چون آیه من جاء بالحسنۀ فله خیر منها نازل شد پیغمبر [ص] از خداوند مسئلت نمود
که زیاده فرماید پس اینکه آیه نازل شد قمی ره فرموده پس اینکه آیه ناسخ آن آیه است فیض ره فرموده اینکه کمتر عددي است
که وعده فرموده است از اضعاف زیرا وعده هفتاد برابر و هفتصد برابر و وعده بیشمار هم فرموده است حقیر عرض میکنم اینکه
مواعید چون از باب تف ّ ض ل است با یکدیگر منافاتی ندارد تا زائد ناسخ ناقص باشد بلکه بحسب مراتب ایمان و موارد عمل و
مقامات عامل و درجات خلوص و غیرها تفاوت پیدا میکند چنانچه در کافی از حضرت باقر [ع] نقل نموده است که از براي مؤمن
فضیلت است در اعمال و عباداتش بر مسلم و آن آنستکه خداوند مضاعف میفرماید حسنات ایشان را بقدر ایمانشان بهفتاد برابر و
هر قدر بخواهد و قمّی ره از آن [ صفحه 404 ] حضرت نقل نموده که اینکه آیه عمومیّت دارد بالنسبه بتمام مسلمانان ولی اگر اهل
صفحه 462 از 656
ولایت نباشند اجر حسنات آنها در دنیا و اصل بآنها خواهد شد و در آخرت بهره ندارند. و عدل الهی مقتضی است که زائد از میزان
استحقاق عذاب نفرماید و کمتر از آن ثواب ندهد پس جزاي سیّئه نمیشود زیاده از مثلش باشد ولی کمتر ممکن است چنانچه عفو
کلّی هم امکان دارد بلکه آن مقتضاي فضل است و قمی ره از حضرت صادق [ع] نقل نموده که حضرت آدم عرض کرد
پروردگارا شیطان را بر اولاد من مسلط فرمودي و در عروق آنها مانند خون جاري ساختی و قوّت و نفوذ دادي پس در مقابل بمن و
اولادم چه عنایت فرمودي جواب رسید براي تو و اولادت اینکه مزیّت را مقرر داشتم که جزاي سیّئه را مانندش دادم و جزاي حسنه
را ده برابر حضرت آدم عرض کرد پروردگارا زیاده فرما جواب رسید توبه آنها را میپذیرم تا جان بگلویشان رسد عرض کرد زیاده
فرما جواب رسید میآمرزم و باك ندارم عرض کرد کافی است مرا فیض ره فرموده شاید سرّ آنکه ثواب حسنه ده برابر و جزاي
سیّئه مانند آن است آن باشد که جوهر انسانی که طبعا مؤمن است مایل بعروج است و هبوط مخالف با طبع او است و حسنه ترقی
میدهد آنرا بجهتی که طبعا مایل بآن جهت است بخلاف سیّئه که تنزل میدهد آنرا بجهتی که مخالف طبع او است و تأثیر محرك
ملایم با طبع ده برابر و زیاده تا هفتصد برابر محرّك مخالف با طبع است بلکه اگر مصادف با مانعی نشود تأثیرش بیحساب میشود و
متحرك را بمنتهاي میلش میرساند چنانچه قوهئیکه سنگ را از بالا بپائین پرتاب کند تأثیرش ده برابر و زیاده تا هفتصد برابر
قوهئیست که سنگ را از پائین ببالا پرتاب کند و اگر مصادف با مانع نشود تأثیرش بیحساب میشود و آن سنگ را بمنتهاي میلش
میرساند لذا حسنه که مصادف با ریا و سمعه و عجب نشود مانند سنگ پرتاب شده از بالا خود و عامل را بمقام اصلی میرساند و
ثوابش بیحساب میشود حقیر عرض میکنم شاید باین ملاحظه فرموده باشند که نماز معراج مؤمن است یعنی روح مؤمن را بکمال
لایق خود میرساند و بنابر اینکه مقدرات مذکوره از قبیل ده برابر و هفتاد و هفتصد برابر از باب مثال است و تفاوت بحسب قوّت
مقتضی و عدم مانع است چنانچه اشاره شد.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 161
اشاره
[ 138 [ صفحه 405 - قُل إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُستَقِیم دِیناً قِیَماً مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکِینَ [ 161 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو بدرستیکه من هدایت کرد مرا پروردگارم براه راست دینی درست کیش ابراهیم که حق جوي بود و نبود از مشرکان.
تفسیر
خداوند مأمور فرمود پیغمبر خود را که پس از بیان بطلان عقائد کفار اظهار فرماید دین حق خود را باین تقریب که بگو همانا
خداوند هدایت و ارشاد فرمود مرا بوحی بسوي راه راست که آن دین قویم و ملت ابراهیم [ع] است که او معرض از باطل و مائل
بحق بود و از مشرکان نبود بنابر اینکه کلمه دینا بدل است از محل صراط و قیما مصدر است که صفت واقع شده است و بعضی قیّما
بفتح قاف و کسر یاء مشدده قرائت نمودهاند و معنی تفاوتی ندارد و قیّم راست و درست و ثابت و راسخ را گویند و عیاشی ره از
حضرت باقر [ع] روایت نموده است که باقی نگذارد حنیفیّت چیزیرا حتی از آنست ناخن گرفتن و شارب زدن و ختنه نمودن و نیز
از آنحضرت روایت نموده است که کسی از اینکه امت متدین بدین ابراهیم [ع] نیست جز ما و شیعیانمان و از حضرت سجاد [ع]
صفحه 463 از 656
نقل نموده که احدي بر ملت ابراهیم [ع] ثابت نیست جز ما و شیعیانمان و سایر مردم از آن بري هستند خداوند ما را بآن ملت باقی
بدارد ..
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 162
اشاره
90- قُل إِن صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحیايَ وَ مَماتِی لِلّه رَب العالَمِینَ [ 162 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو همانا نماز من و عباداتم و زندگیم و مردنم مر خدایرا است که پروردگار جهانیان است.
تفسیر
پس از بیان دین حق پیغمبر اکرم مأمور باظهار اخلاص شد باین تقریب که بگو نماز که اهم عبادات است و سایر عبادات و قربات
من و حیات و موت من و هر صفتی که از براي من ثابت و باقی است در اینکه دو حال از ایمان و اطاعت و انقیاد مخصوص و
مختص و خالص است براي خدا پروردگار جهانیان تا مردم وظیفه خود را در اعمال و عبادات و عقائد خودشان بدانند.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 163
اشاره
76- لا شَرِیکَ لَه وَ بِذلِکَ أُمِرت وَ أَنَا أَوَّل المُسلِمِینَ [ 163 ] -قرآن- 1
ترجمه
نیست شریکی از براي او و باین مأمور شدم و من اول منقادانم.
تفسیر
تأکید توحید و اخلاص در عبادت و تصریح بنفی شرك و مأموریّت مشروحه در آیه سابقه است و اظهار آنکه من اول کسی هستم
که قبول اسلام و احکام آنرا نمودم از اینکه امت در عالم ظاهر و از تمام خلایق در عالم ذرّ چنانچه از ائمه اطهار رسیده است و [
صفحه 406 ] عیاشی ره از پیغمبر [ص] روایت نموده است که فرمود دین ابراهیم [ع] دین من است و دین من دین او است و سنّت او
سنت من است و سنت من سنت او است و فضل من فضل او است و من افضل از اویم.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 164
اشاره
صفحه 464 از 656
قُل أَ غَیرَ اللّه أَبغِی رَبا وَ هُوَ رَبُّ کُل شَیءٍ وَ لا تَکسِب کُلُّ نَفس إِلاّ عَلَیها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري ثُم إِلی رَبِّکُم مَرجِعُکُم فَیُنَبِّئُکُم
234- بِما کُنتُم فِیه تَختَلِفُونَ [ 164 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو آیا جز خدا را بجویم پروردگار با آنکه او پروردگار هر چیزي است و کسب نمیکند هیچ نفسی مگر آنکه بر او است ضرر آن
و برنمیدارد بردارنده بار دیگري را پس بسوي پروردگار شما است بازگشت شما پس آگاه میکند شما را بآنچه بودید که در آن
اختلاف مینمودید.
تفسیر
خداوند به پیغمبر خود دستور فرموده که در جواب بت پرستانی که آنحضرت را دعوت بعبادت اصنام مینمودند بفرماید آیا جز
خداوند یگانه را پرستش نمایم با آنکه هر چه جز او است مخلوق او است و صلاحیّت پرستش را ندارد و در جواب کسانیکه می-
گفتند متابعت ما را نمائید گناهان شما در گردن ما بفرماید کسب نمیکند هیچ کسی گناهی را مگر آنکه بگردن او است گناه آن
و هیچ کس بار گناه کس دیگري را بدوش نمیکشد چون اینکه منافی با عدل الهی است و روز قیامت معلوم میشود که حق با ما
است یا با شما که اختلاف نمودید با ما در عقائد و اعمال.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 165
اشاره
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَکُم خَلائِفَ الَأرض وَ رَفَعَ بَع َ ض کُم فَوقَ بَعض دَرَجات لِیَبلُوَکُم فِی ما آتاکُم إِن رَبَّکَ سَرِیع العِقاب وَ إِنَّه لَغَفُورٌ رَحِیمٌ
193- 165 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و او است که گردانید شما را جانشینان یکدیگر در زمین و برتري داد بعض شما را بر بعضی بمراتبی تا بیازماید شما را در آنچه داد
بشما همانا پروردگار تو زود عقوبت است و همانا او آمرزنده و مهربان است.
تفسیر
خداوند بناي دنیا را بر اینکه قرار داده که طبقه بیایند بدنیا و در زمین مستقر شوند و طبقه بروند و در عوالم دیگري سیر نمایند. اي
که در روي زمینی همه وقت آن تو نیست دیگران در رحم مادر و پشت پدرند. مراد اینکه است یا آنکه خداوند بنی آدم را جانشین
خود قرار داد در زمین که تصرف نمایند در آن بنحویکه دستور فرموده و بعضی را فوق بعضی قرار داد در عزت و ثروت و مکنت و
عقل و علم و تقوي و امثال اینها تا امتحان [ صفحه 407 ] فرماید آنها را که چه کس بحدّ خود قانع و چه کس متعدّي و که شاکر و
که صابر و که مقصّر و کافر است و خداوند عقاب کفران نعمت را زود میفرماید و نسبت بصابران و شاکران آمرزنده و مهربان است
صفحه 465 از 656
در کافی و ثواب الاعمال از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که سوره انعام یکدفعه نازل شد و هفتاد هزار ملک بمشایعت آن
آمدند تا نازل شد بر پیغمبر [ص] پس تعظیم و تجلیل نمائید آنرا چون نام خدا در هفتاد موضع آن ذکر شده است و اگر مردم
میدانستند فوائد قرائت آنرا ترك نمینمودند آنرا و قمی ره از حضرت رضا [ع] نقل نموده که آن هفتاد هزار ملک از براي کسیکه
[ قرائت نماید آنرا تسبیح مینمایند تا روز قیامت خداوند توفیق عنایت فرماید انشاء اللّه تعالی. [ صفحه 408
سوره اعراف