گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
سوره اعراف دویست و شصت و شش آیه مکیّه است






اشاره
37- بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 1 تا 2
اشاره
- [ 37 المص [ 1] کِتاب أُنزِلَ إِلَیکَ فَلا یَکُن فِی صَ درِكَ حَرَج مِنه لِتُنذِرَ بِه وَ ذِکري لِلمُؤمِنِینَ [ 2 - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
121- قرآن- 1
ترجمه
کتابیست که فرستاده شد بسوي تو پس نباید باشد در سینه تو تنگی از آن تا بترسانی بآن و پند دادنی است از براي گروندگان.
تفسیر
بیان راجع بفواتح السّور در اول سوره بقره گذشت و در معانی از حضرت صادق ع در ضمن حدیثی نقل نموده که المص یعنی انا
اللّه المقتدر الصادق و در آنکتاب و عیاشی ره از آنحضرت نقل نموده که زندیقی از بنی امیّه عرض کرد که معنی المص چیست و
چه فائده از آن بمردم میرسد حضرت غضبناك شد و فرمود واي بر تو و حروف المص را حساب فرمود که یکصد و شصت و یک
است و آنزندیق تصدیق نمود پس از آن فرمود سلطنت از خانواده شما بعد از اینکه مدت سلب میشود و همانشد که فرموده بود و
گفتهاند پیغمبر [ص] از تکذیب و اعراض اقوامش خوف داشت و به اینکه جهت از ابلاغ رسالت در مضیقه بود و خدا ایمن فرمود
او را باین آیه و امر فرمود آنحضرت را باعتناء بامر حق و بیاعتنائی برضاي خلق تا از نیل بغرض از بعثت که انذار و ارشاد خلق
است باز نماند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 3
اشاره
119- اتَّبِعُوا ما أُنزِلَ إِلَیکُم مِن رَبِّکُم وَ لا تَتَّبِعُوا مِن دُونِه أَولِیاءَ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ [ 3] -قرآن- 1
صفحه 466 از 656
ترجمه
پیروي کنید آنچه فرستاده شد بسوي شما از پروردگارتان و پیروي مکنید از جز او دوستان را اندکی پند میگیرید.
تفسیر
مراد از آنچه نازل شده است بسوي مردم قرآن است که متابعت احکام آن واجب است و مراد از سواي قرآن که جائز نیست متابعت
آن دوستان صوري از جن و انس است که آمر بمنکر و ناهی از معروف و ضال و مضل باشند و تذکّر و اتّعاظ مردم از پند و موعظه
[ کم است پس قلیلا صفت تذکرا محذوف است که مقدم شده و ماء زائده براي تاکید قلّت است. [ صفحه 409
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 4
اشاره
80- وَ کَم مِن قَریَۀٍ أَهلَکناها فَجاءَها بَأسُنا بَیاتاً أَو هُم قائِلُونَ [ 4] -قرآن- 1
ترجمه
و بسا از بلدیکه هلاك گردانیدیم آنرا پس آمد آنرا عذاب ما در شب یا در حالیکه آنها در خواب قیلوله بودند.
تفسیر
چه بسیار از اهالی بلاد که بعذاب الهی براي مخالفت با انبیاء و اوامر ایشان گرفتار شدند در وقت غیر مترقب مانند قوم لوط که در
شب عذاب بر آنها نازل شد و مانند قوم شعیب که نیمه روز وقتی که در خواب قیلوله بودند بعذاب الهی گرفتار شدند با آنکه انتظار
نداشتند و باستراحت مشغول بودند و بیا تا مصدر است در موضع حال و بمعنی بائتین استعمال شده یعنی در حالیکه بیتوته کنندگان
یا قیلوله کنندگان بودند و معلوم است که عذاب غیر مترقب ناگوارتر چنانچه نعمت غیر مترقبه گواراتر است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 5
اشاره
86- فَما کانَ دَعواهُم إِذ جاءَهُم بَأسُنا إِلاّ أَن قالُوا إِنّا کُنّا ظالِمِینَ [ 5] -قرآن- 1
ترجمه
پس نبود ادعاي آنها وقتی که آمد ایشانرا عذاب ما مگر آنکه گفتند بدرستیکه ما بودیم ستمکاران.
تفسیر
صفحه 467 از 656
پس از نزول عذاب الهی بر ستمکاران بنفس و غیر چاره براي آنها باقی نمیماند جز آنکه اقرار بگناه نمایند و اینکه اعتراف بظلم هم
ادّعا و حرف حساب آنها است و هم اعتذار و دعا و مسئلت عفو است از آنها که شاید رحمت الهی شامل حال آنها شود و عذاب از
ایشان مرتفع گردد چنانچه در امم سابقه از قدیم مرسوم و معمول بوده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 6
اشاره
80- فَلَنَسئَلَن الَّذِینَ أُرسِلَ إِلَیهِم وَ لَنَسئَلَن المُرسَلِینَ [ 6] -قرآن- 1
ترجمه
پس هر آینه میپرسیم البته از آنانکه فرستاده شد بسوي ایشان و هر آینه میپرسیم البته از فرستادگان.
تفسیر
فرستاده شدگان بسوي آنها اممند که وظیفه آنها اجابت و قبول است و فرستادگان انبیائند که وظیفه آنها اداء رسالت و ابلاغ احکام
است و هر کدام در حدود انجام وظیفه خودشان مورد مسئولیت در پیشگاه الهی میباشند و در اینکه باب حدیثی از احتجاج در سوره
بقره در ذیل آیه فکیف اذا جئنا من کل امّۀ بشهید گذشت ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 7
اشاره
61- فَلَنَقُصَّن عَلَیهِم بِعِلم وَ ما کُنّا غائِبِینَ [ 7] -قرآن- 1
ترجمه
پس هر آینه نقل میکنیم براي آنها از روي علم و نبودیم غائبان.
تفسیر
خداوند بهتر از امم و انبیا از احوال آنها و آنچه جاري شده است در بین [ صفحه 410 ] ایشان مطّلع است و هیچ امري از امور ظاهریه
و باطنیه از علم او خارج نیست و غرض از سؤال و جواب توبیخ و تقریر و ازدیاد مسرّت و افتخار سعد او کدورت و انکسار اشقیا
است و اینکه احاطه علمیه الهیه همیشه بوده و هست و خواهد بود و غیبت و غفلت و افول و ذهول در هیچ آنی براي آن متصور
نیست ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 8
صفحه 468 از 656
اشاره
95- وَ الوَزن یَومَئِذٍ الحَقُّ فَمَن ثَقُلَت مَوازِینُه فَأُولئِکَ هُم المُفلِحُونَ [ 8] -قرآن- 1
ترجمه
و سنجیدن اعمال در روز قیامت حق است پس هر که گران آمد موزون هاي او پس آنها ایشانند رستگاران.
تفسیر
یکی از اصول مسلّمه میزان عدل الهی است که در روز قیامت نصب میشود و بآن سنجیده میشود اعمال حسنه و سیّئه و بر طبق آنها
بندگان مجازات میشوند بخیر و شرّ و سنگینی اعمال بحسن آنها و سبکی اعمال بقبحشان است چنانچه سنگینی و سبکی مرد بحسن
و قبح اعمال او است و میزان وجود مبارك انبیاء عظام و اوصیاء کرام است پس هر قول و عمل و خلقی که با قول و عمل و خلق
ایشان مطابقه نماید و زین و رزین و متین است و هر گفتار و رفتار و کرداریکه با گفتار و رفتار و کردار آنها مطابقه ننماید ضعیف
و خفیف و سخیف است و قریب باین معنی روایاتی در توحید و احتجاج و کافی و معانی از امیر المؤمنین و امام صادق [ع] نقل
نموده است و قمی ره نیز باین تقریب بیانی فرموده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 9
اشاره
110- وَ مَن خَفَّت مَوازِینُه فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظلِمُونَ [ 9] -قرآن- 1
ترجمه
و هر کس سبک آمد موزونهایش پس آنها آنانند که زیان رساندند بخودهاشان بسبب بود نشان که بآیتهاي ما ستم میکردند.
تفسیر
تکذیب آیات الهی ظلم بآنها است زیرا اداء حق آنها بتصدیق است و نیز موجب زیان بر نفس است که آنرا از فطرت سلیم اصلی
بازداشته و در معرض عذاب الهی قرار داده است و قمی ره فرموده مراد از تکذیب آیات انکار امامت ائمه اطهار است که واضح
است موجب خسران در دنیا و آخرت است و سنگینی و سبکی اعمال بمتابعت و مخالفت ایشان محقق میشود چنانچه در آیه سابقه
ذکر شد.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 10
اشاره
صفحه 469 از 656
98- وَ لَقَد مَکَّنّاکُم فِی الَأرض وَ جَعَلنا لَکُم فِیها مَعایِشَ قَلِیلًا ما تَشکُرُونَ [ 10 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر آینه بتحقیق متمکّ ن نمودیم شما را در زمین و قرار دادیم براي شما [ صفحه 411 ] در آن موجبات تعیّش را اندکی شکر
میکنید.
تفسیر
خداوند متعال بنی آدم را در زمین متمکّن و متصرف فرمود و لوازم معیشت و عیش را از ماکول و مشروب و مرکوب و ملبوس و
ملموس براي ایشان آماده و مهیّا فرمود و بندگان شاکر خدا در میان خلق کمند و آنها هم کمتر از حق نعمت الهی شکرگزاري
مینمایند از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش بدر آید و بنابر اینکه کلمه قلیلا حال است از شاکر باعتبار کمی شکر آنها یا از
شکر و کلمه ما زائده براي تاکید است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 11
اشاره
149- وَ لَقَد خَلَقناکُم ثُم صَوَّرناکُم ثُم قُلنا لِلمَلائِکَۀِ اسجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبلِیسَ لَم یَکُن مِنَ السّاجِدِینَ [ 11 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر آینه بتحقیق آفریدیم شما را پس تصویر نمودیم شما را پس گفتیم مر فرشتگان را که سجده کنید مر آدم را پس سجده کردند
مگر ابلیس که نبود از سجده کنندگان.
تفسیر
خداوند پس از آنکه جسم آدمیرا خلق فرمود مصوّر نمود او را بچشم و گوش و بینی و دهان و دست و پا و سایر اعضاء و جوارح
پس ملائکه را امر فرمود که سجده نمایند در برابر آدم پس اطاعت نمودند جز ابلیس چنانچه در سوره بقره مشروحا گذشت و
نسبت خلق و تصویر به بنی آدم باعتبار اصل آنها است با آنکه فرع هم تابع اصل است در تقدّم خلق بر تصویر و بنابر اینکه ترتیب
در کلمه ثم محفوظ است و حاجت بحمل بر ترتیب در اخبار ندارد ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 12
اشاره
125- قالَ ما مَنَعَکَ أَلاّ تَسجُدَ إِذ أَمَرتُکَ قالَ أَنَا خَیرٌ مِنه خَلَقتَنِی مِن نارٍ وَ خَلَقتَه مِن طِین [ 12 ] -قرآن- 1
صفحه 470 از 656
ترجمه
گفت چه چیز منع کرد تو را که سجده کنی چون امر کردم تو را گفت من بهترم از او آفریدي مرا از آتش و آفریدي او را از گل.
تفسیر
کلمه لا زائده است براي تاکید یا مراد آنستکه چه چیز وادار نمود ترا که سجده نکنی و اینکه قبیل تعبیرات در کلام عرب رائج
است در هر حال شیطان در جواب عرض کرد اصل من اشرف از اصل او است چون مرا از آتش و او را از گل خلق فرمودي پس
نباید من در برابر او خاضع شوم و در کافی از امام صادق [ع] روایت نموده [ صفحه 412 ] که شیطان خود را قیاس بآدم نمود و اگر
قیاس مینمود جوهري را که خلق فرموده بود خداوند از آن آدم را بآتش نور و ضیائش زیادتر از آتش بود و قمی ره از آنحضرت
نقل نموده که شیطان دروغ گفت خداوند او را از گل خلق کرده بود چون او خلق شده بود از آتشی که آن از درختی خلق شده
بود که اصل آن گل بوده است پس تکبّر و قیاس موجب عصیان و حرمان او از قرب ربوبی گردید.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 13
اشاره
105- قالَ فَاهبِط مِنها فَما یَکُون لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیها فَاخرُج إِنَّکَ مِنَ الصّاغِرِینَ [ 13 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفت پس فرو شو از آن پس نباید مر ترا که تکبّر کنی در آن پس بیرون رو همانا تو از خوار شدگانی.
تفسیر
هبوط براي شیطان از مقام و منزلتی که داشت در میان ملائکه روي داد که آنها او را از خود میپنداشتند و خداوند میدانست که از
آنها نیست و چون تکبر نمود و متکبر لایق زیستن در مقام قرب ربوبی نیست مأمور بخروج شد و خداوند او را خوار و ذلیل فرمود
چنانچه در حدیث نبوي وارد شده است که کسیکه تواضع کند خداوند او را رفیع و بلند مرتبه میفرماید و کسیکه تکبر نماید
خداوند او را وضیع و ذلیل و خوار مینماید پس علت هبوط او تکبّر بود نه مجرّد معصیت.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 14 تا 15
اشاره
86- قالَ أَنظِرنِی إِلی یَوم یُبعَثُونَ [ 14 ] قالَ إِنَّکَ مِنَ المُنظَرِینَ [ 15 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 471 از 656
گفت مهلت ده مرا تا روز که مبعوث میشوند فرمود همانا تو از مهلت داده شدگانی.
تفسیر
پس از حکم الهی بخروج ابلیس از آسمان آنملعون مهلت خواست از خداوند که او را مرگ ندهد و عقاب نفرماید تا روز قیامت و
خداوند حاجت او را برآورد بپاداش عبادات او تا آنزمان ولی نه تا حدیکه مطلوب او بود بلکه تا وقت معلوم که بعد از صور اوّل
اسرافیل باشد چون روز قیامت بعد از صور دوّم است و در علل از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که شیطان بین نفخه اولی و
ثانیه میمیرد و عیاشی ره از آنحضرت نقل نموده که خداوند شیطان را مهلت داد تا روز ظهور امام قائم و اینکه مهلت براي امتحان
بندگان و تکمیل ثواب آنها بود در مخالفت شیطان.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 16 تا 17
اشاره
قالَ فَبِما أَغوَیتَنِی لَأَقعُدَن لَهُم صِراطَکَ المُستَقِیمَ [ 16 ] ثُم لَآتِیَنَّهُم مِن بَین أَیدِیهِم وَ مِن خَلفِهِم وَ عَن أَیمانِهِم وَ عَن شَمائِلِهِم وَ لا تَجِدُ
[ 220 [ صفحه 413 - أَکثَرَهُم شاکِرِینَ [ 17 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفت پس براي آنکه گمراه کردي مرا هر آینه مینشینم البته براي ایشان براه تو که راست است پس هر آینه میآیم ایشانرا از میان
دستهاشان و از پشت سرشان و از جانبهاي راستشان و از جانبهاي چپشان و نخواهی یافت بیشتر آنها را شکر کنندگان.
تفسیر
شیطان معتقد شد که خداوند او را گمراه نموده است چون امر نموده است او را بچیزیکه موجب گمراهی او شده است غافل از
آنکه خداوند او را ارشاد بخیر فرمود و تکبر که صفت او بود موجب گمراهی او شد در هر حال خواست تلافی کند نسبت بهمان
موضوعیکه موجب گمراهی او شده بود باعتقاد خودش لذا عرض کرد براي آنکه گمراه کردي مرا مینشینم براي گمراه نمودن
فرزندان آدم براه حق تو تا منحرف نمایم آنانرا از آنراه براه باطل تا گمراه شوند ایشان چنانچه گمراه شدم من بسبب آنها پس از
جوانب اربعه بر آنها وارد میشوم تا بوسوسه بر آنها غالب شوم و نمیگذارم در هیچ زمانی بیشتر آنها را مطیع و فرمانبردار خود به
بینی در کافی از امام باقر [ع] نقل نموده که به زراره که یکی از بزرگان اصحاب آنحضرت است فرمود که شیطان سر راه تو و
رفقاي تو نشسته و اما دیگران پس از آنها فارغ شده است و در مجمع از آن حضرت نقل نموده که آن ملعون از پیش رو میآید و
امر آخرت را در انظار سهل و آسان میکند و از پشت سر میآید و امر مینماید بجمع اموال و بخل از حقوق الهی تا بماند براي
ورثه و از دست راست فاسد میکند دین مردم را بتزیین ضلالت و ایجاد شبهه و از دست چپ جلوه میدهد لذّات دنیاي دنی را در
انظار آنها و غلبه میدهد حب شهوات را بر قلوب ایشان و قمی ره نیز قریب باین مضمون را به بیان مشروح تري ذکر فرموده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 18
صفحه 472 از 656
اشاره
112- قالَ اخرُج مِنها مَذؤُماً مَدحُوراً لَمَن تَبِعَکَ مِنهُم لَأَملَأَن جَهَنَّمَ مِنکُم أَجمَعِینَ [ 18 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفت بیرون رو از آن نکوهیده رانده شده همانا هر کس متابعت نماید تو را از آنها هر آینه پر سازم دوزخ را از شما تمامی.
تفسیر
بجا آورنده قبیح مذموم و مورد ملامت عقلا است و دور از رحمت الهی و قرب ربوبی مطرود و مدحور است و لام در لمن تبعک
توطئه قسم و لأملأن جواب آنست که بجاي جواب شرط نیز قرار گرفته است و جهنم مملوّ از شیطان و اتباع او است و در [ صفحه
414 ] کلام تغلیب جانب خطاب شده است و قمی ره از حضرت صادق [ع] نقل نموده که پس از خطاب الهی بشیطان که فرمود
اخرج منها فانّک رجیم و انّ علیک لعنتی الی یوم الدّین آنملعون عرض کرد الهی چگونه تو عادلی هستی که جور نمینمائی آیا
ثواب اعمال من چه شد خداوند فرمود بخواه از من از امور دنیا آنچه بخواهی ثواب اعمال تو را عطا خواهم کرد شیطان اول
خواهشی که نمود بقاء تا روز قیامت بود و خداوند اجابت فرمود بعد سؤال نمود که خداوند او را مسلّط نماید بر اولاد آدم اجابت
کرد بعد سؤال کرد که خداوند او را جاري نماید در عروق بنی آدم مانند خون و اجابت شد آنگاه خواست که در مقابل هر
فرزندي که بآدم کرامت میفرماید دو فرزند باو عطا کند و او بنی آدم را به بیند و آنها او را نه بینند و بتواند مصوّر شود براي آنها
بهر صورتی که خواسته باشد و اجابت شد و باز خواهش مزید ثواب نمود خطاب رسید سینه آنها را جایگاه تو و اولادت نمودم
عرض کرد کفایت کرد مرا و قسم بعزت الهی یاد نمود که تمام آنها را اغوا میکنم مگر بندگان مخلص تو را راوي بآنحضرت
عرض میکند فدایت شوم بچه سبب خداوند اینهمه بشیطان عطا فرمود جواب میفرماید هر عملی که از او صادر شده بود خداوند
اجرش را باو عطا کرد عرض میکند یکی از آن اعمال را بیان فرمائید میفرماید یکی از آنها دو رکعت نماز بود که چهار هزار سال
در آسمان بجا آورده بود حال ملاحظه کنید یک صفت تکبّر چگونه زحمات او را بباد داد ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 19
اشاره
143- وَ یا آدَمُ اسکُن أَنتَ وَ زَوجُکَ الجَنَّۀَ فَکُلا مِن حَیث شِئتُما وَ لا تَقرَبا هذِه الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظّالِمِینَ [ 19 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اي آدم ساکن شو تو و جفتت در بهشت پس بخورید از هر جا که خواسته باشید و نزدیک مشوید ایندرخت را پس بشوید از
ستمکاران.
تفسیر
صفحه 473 از 656
پس از ختم مکالمه با شیطان خداوند حضرت آدم را مخاطب فرمود پس تقدیر کلام و قلنا یا آدم است یعنی و گفتیم اي آدم و بیان
مراد و تفسیر اینکه آیه در سوره بقره مفصّلا گذشت.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 20
اشاره
فَوَسوَسَ لَهُمَ ا الشَّیطان لِیُبدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنهُما مِن سَوآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَن هذِه الشَّجَرَةِ إِلاّ أَن تَکُونا مَلَکَین أَو تَکُونا
205- مِنَ الخالِدِینَ [ 20 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس وسوسه کرد مر آندو را شیطان تا ظاهر گرداند مر ایشانرا آنچه را [ صفحه 415 ] پوشیده بود از ایشان از عورتهاشان و گفت
نهی ننمود شما را پروردگارتان از اینکه درخت مگر براي آنکه بشوید دو فرشته یا بشوید از جاودانیان.
تفسیر
وسوسه در اصل صوت خفی را گویند و در عرف القاء معانی باطله است بر قلب بصورت حق و نصیحت و سوءت بمعنی عورت
است و سوئات جمع آنست چون هر کس کشف آنرا ناخوش دارد و گفتهاند حضرت آدم و حوّا تا آنزمان هر یک نه عورت خود
را میدیدند نه عورت دیگري را و شمّه از تفسیر اینکه آیه هم در سوره بقره گذشت.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 21
اشاره
55- وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النّاصِحِینَ [ 21 ] -قرآن- 1
ترجمه
و قسم یاد نمود براي آندو که من مر شما را هر آینه از نیک خواهانم.
تفسیر
شیطان براي حضرت آدم و حوّا قسم بلفظ جلاله یاد نمود که من خیر خواه شمایم و اینکه گفتم اگر شما از آندرخت بخورید دو
ملک میشوید یا همیشه در بهشت خواهید بود از روي صدق و نصیحت بوده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 22
اشاره
صفحه 474 از 656
فَدَلاّهُما بِغُرُورٍ فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَت لَهُما سَوآتُهُما وَ طَفِقا یَخصِ فان عَلَیهِما مِن وَرَقِ الجَنَّۀِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَم أَنهَکُما عَن تِلکُمَا
257- الشَّجَرَةِ وَ أَقُل لَکُما إِن الشَّیطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِین [ 22 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس فرود آورد آندو را بفریب پس چون چشیدند از آن درخت ظاهر شد براي آنها عورتهاشان و شروع کردند مینهادند بالاي
یکدیگر آندو بر عورت خود از برگ بهشت و ندا کرد آندو را پروردگارشان آیا نهی نکردم شما را از اینکه درخت و نگفتم مر
شما را که شیطان براي شما دشمنی است آشکار.
تفسیر
تدلیه ارسال چیزي است از اعلی باسفل و در اینجا مراد هبوط آنها است از مقام عالی بدانی و فریب از اینکه راه بود که ایشان گمان
نمیکردند کسی بخدا قسم دروغ میخورد و بمجرّد شروع آندو در خلاف فرمان و وصول طعم آنطعام بذائقه ایشان شروع در عقوبت
شد و لباسهاي ایشان از بدنشان ریخت و عورتشان ظاهر گردید ناچار برگ انجیر یا غیر آنرا میچیدند و روي یکدیگر میگذاردند
تا عورت خودشان را بآنها بپوشانند و قمی ره از حضرت صادق [ع] نقل نموده که چون خداوند آدم را در بهشت جاي داد و مباح
فرمود براي او اطعمه بهشتی را جز آندرخت ابلیس آمد و گفت اگر شما دو نفر از اینکه درخت که نهی شدهاید بخورید دو ملک
میشوید و باقی میمانید در بهشت همیشه [ صفحه 416 ] و اگر نخورید از آن درخت خدا شما را از بهشت خارج میکند و قسم یاد
نمود که ناصح آندو است پس آدم قبول نمود قول او را و خورد از آن درخت و لباسهاي بهشتی که خدا بآنها پوشانده بود از
بدنشان ریخت و آنچه خداوند در اینکه آیه اخبار فرموده بوقوع پیوست حقیر عرض میکنم از اینکه روایت استفاده میشود که آنچه
موجب رغبت آنها شد بقاء در بهشت الی الابد بود نه تبدیل حقیقت آنها بملائکه چنانچه قائلین با فضلیّت آنها از انبیا تمسّک
نمودهاند باین آیه بر مدّعاي خودشان باین تقریب که اگر ملائکه افضل از انبیا نبودند حضرت آدم رغبت نمینمود بخوردن از آن
شجره براي آنکه از جنس ملائکه شود و جواب آنستکه کلمه او براي تردید در علّت نهی است که آن تبدیل حقیقت یا خلود در
صورت اصلی است و مرغوب فیه خلود است که موجود در هر دو حال است و در روایت کشف حجاب از چهره مراد الهی شده
است که بصورت جمع بیان فرموده است و در خاتمه خطاب عتاب آمیز از مصدر جلال صادر شد بر مخالفت نهی و مغرور شدن
بگفتار دشمنی که خداوند دشمنی او را بآنها اعلام فرموده بود و واضح شده بود بر ملائکه بعد از اباء از سجود ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 23
اشاره
105- قالا رَبَّنا ظَلَمنا أَنفُسَنا وَ إِن لَم تَغفِر لَنا وَ تَرحَمنا لَنَکُونَن مِنَ الخاسِرِینَ [ 23 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفتند پروردگار ما ستم کردیم بر خودهامان و اگر نیامرزي ما را و رحم نکنی بر ما هر آینه باشیم البتّه از زیانکاران.
صفحه 475 از 656
تفسیر
معذرت از ترك اولی است که از آن بملاحظه مقامشان تعبیر بظلم شده است چون حسنات الابرار سیّئات المقرّبین و اوّل طلب
آمرزش نمودند پس از آن طلب مزید فضل و رحمت و تدارك زیان وارد بر خودشان را از ثواب اطاعت تا زیان کار نباشند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 24
اشاره
105- قالَ اهبِطُوا بَعضُکُم لِبَعض عَدُوٌّ وَ لَکُم فِی الَأرض مُستَقَرٌّ وَ مَتاع إِلی حِین [ 24 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفت فرو شوید بعضی از شما مر بعضی را دشمن و مر شما راست در زمین قرارگاه و مایه تعیّش تا زمانی.
تفسیر
خطاب بآدم و حوا و شیطان و مار است که در سوره بقره مشروحا ذکر شد و حین ظاهرا زمان مرگ است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 25
اشاره
68- قالَ فِیها تَحیَونَ وَ فِیها تَمُوتُونَ وَ مِنها تُخرَجُونَ [ 25 ] -قرآن- 1
ترجمه
[ گفت در آن زندگانی مینمائید و در آن میمیرید و از آن بیرون آورده میشوید . [ صفحه 417
تفسیر
حیات و ممات انسان و شیطان و ذرّیّات آنها در زمین است و از زمین مبعوث میشوند در روز قیامت براي رسیدن بجزاي اعمالشان ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 26
اشاره
یا بَنِی آدَمَ قَد أَنزَلنا عَلَیکُم لِباساً یُوارِي سَوآتِکُم وَ رِیشاً وَ لِباس التَّقوي ذلِکَ خَیرٌ ذلِکَ مِن آیات اللّه لَعَلَّهُم یَذَّکَّرُونَ [ 26 ] -قرآن-
170-1
صفحه 476 از 656
ترجمه
اي فرزندان آدم بتحقیق فرستادیم براي شما لباسی را که بپوشاند عورتهاي شما را و اسباب تجمّلی و لباس پرهیزکاري اینکه بهتر
است اینکه از آیتهاي خدا است باشد که ایشان پند گیرند
تفسیر
خطاب عام است چنانچه عیاشی ره از صادقین علیهما السّلام نقل نموده و ذکر لباس و پیرایش تجمّلی بمناسبت ریختن لباس
حضرت آدم و حوا است در بهشت که باز خداوند بفضل و رحمت خود آنها و ذرّیّاتشان را بیلباس نگذارد و از براي آنها بمدد باد
و باران و آفتاب در زمین لباس و تجملات دیگر فراهم فرمود و اصل ریش بمعنی پر است و چون پر پرنده بمنزله لباس و زینت او
است در اسباب آرایش و پیرایش استعمال میشود و لباس تقوي خوف از خدا است و قمی ره فرموده لباس تقوي رخت سفید است و
از امام باقر [ع] نقل شده است که مراد از لباس رخت است که میپوشند و مراد از ریش متاع و مال است و مراد از لباس تقوي عفّت
است چون کسیکه عفّت دارد عورت او مستور است اگر چه برهنه باشد ولی فاجر عورت او مکشوف است اگر چه با لباس باشد و
اینکه فرموده اینکه بهتر است یعنی عفّت بهتر است و اینکه خداوند از عالم غیب بتوسّط عوامل ارضی و سماوي براي بنی آدم لباس
و زینت میفرستد و نازل مینماید و در دسترس آنها قرار میدهد از آیات دالّه بر وجود و فضل و رحمت او است و باید آنها متذکّر
و متّعظ و حق شناس و شکرگزار شوند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 27
اشاره
یا بَنِی آدَمَ لا یَفتِنَنَّکُم الشَّیطان کَما أَخرَجَ أَبَوَیکُم مِنَ الجَنَّۀِ یَنزِع عَنهُما لِباسَ هُما لِیُرِیَهُما سَوآتِهِما إِنَّه یَراکُم هُوَ وَ قَبِیلُه مِن حَیث لا
276- تَرَونَهُم إِنّا جَعَلنَا الشَّیاطِینَ أَولِیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ [ 27 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي فرزندان آدم نباید بیاندازد شما را در فتنه شیطان چنانچه بیرون کرد پدر و مادر شما را از بهشت در حالیکه میکند از آنها
رختشان را تا بنماید بایشان عورتهاشان را همانا میبیند شما را او و لشگرش از جائیکه نمیبینید شما آنها را همانا ما قرار دادیم [
صفحه 418 ] شیاطین را دوستان براي کسانیکه ایمان نمیآورند.
تفسیر
خطاب است باولاد آدم که باید از شیطان در حذر باشند و فریب او را نخورند و خود را در معرض امتحان او قرار ندهند که اوّل
محیل و مکّار و غدّار است و دلیل بر اینکه امر آنستکه پدر و مادر آنها را با آنکه مطّلع از عداوت او بودند با آن مقام رفیع فریب
داد و از بهشت خارج نمود بصورت ناخوشیکه سببش را آن ملعون فراهم نموده بود که لباس آنها از بدنشان ریخت و عورتشان
مکشوف شد بر خودشان چون قمی و عیاشی رحمۀ اللّه علیهما از حضرت صادق [ع] نقل نمودهاند که تا آنزمان عورت آنها بر آنها
صفحه 477 از 656
ظاهر نمیشد و نکته دیگر براي وجوب احتراز از او آنستکه او و جنودش بنی آدم را میبینند و آدمیزاد آنها را نمیبیند و اینکه یکی
از خواهشهاي او بود از خداوند که اجابت شد بپاداش عبادات سابقهاش علاوه بر همه شیاطین دوستان کفارند چون خداوند عنایت
خود را از آنها سلب فرموده براي عدم لیاقتشان و در نتیجه اختیار آنها با شیاطین شده است و سنخیّت تاکید دوستی آنها را با
یکدیگر نموده و معلوم است که کفار دشمنان اهل ایمانند و دوستان دشمنان دشمنانند که باید عقلا از آنها بر حذر بود پس اهل
ایمان باید بیشتر از وسوسه شیطان حذر کنند و کفار باید بدانند که کار آنها تمام شده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 28
اشاره
- وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَ ۀً قالُوا وَجَ دنا عَلَیها آباءَنا وَ اللّه أَمَرَنا بِها قُل إِن اللّهَ لا یَأمُرُ بِالفَحشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی اللّه ما لا تَعلَمُونَ [ 28 ] -قرآن- 1
177
ترجمه
و چون بجا آورند کار زشتی را گویند یافتیم بر آن پدران خود را و خدا امر کرده است ما را بآن بگو بدرستیکه خدا امر نمیکند
بکار زشت آیا میگوئید و نسبت بخدا میدهید چیزیرا که نمیدانید.
تفسیر
گفته شده فاحشه معصیت کبیره است که بمنتهاي قبح رسیده باشد مانند عبادت بت و اقتداء بامام جائر و طواف خانه کعبه عریانا که
در زمان جاهلیت معمول بوده و اینکه آیه ناظر بآن است و بنظر حقیر هر معصیتی است که قبح آن ظاهر باشد و در کافی و عیاشی
ره نقل نموده که امام فرمود آیا کسی هست که گمان کند خدا امر بزنا و شرب خمر و اینکه قبیل از محرّمات نموده است گفته شد
خیر فرمود پس مراد از اینکه فاحشه که ادعا میکردند که خدا امر نموده است آنها را بآن چیست گفته شد خدا و ولی او اعلم است
پس فرمود اینکه در باره ائمه جور است که ادعا میکردند خدا امر نموده است مردم را [ صفحه 419 ] که اقتدا نمایند بقومیکه امر
ننموده بود خدا باقتداء بآنها پس ردّ فرمود خدا آنها را و اخبار فرمود از آنکه دروغ بخدا بستند و تعبیر فرمود از اینکه عمل بفاحشه
و عیاشی ره از حضرت صادق [ع] نقل نموده که کسیکه گمان کند که خداوند امر بفحشاء نموده دروغ بسته است بخدا و کسیکه
گمان کند خیر و شرّ مستند باو است همچنین است و در حکمت الهی مقرر شده استکه شرور چون از قبیل اعدام است مستند بفاعل
وجودي نمیشود و در اینکه باب توضیح زائدي از حقیر در اواخر سوره بقره گذشت که از آن کشف حجاب بر اولو الالباب
خواهد شد.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 29 تا 30
اشاره
قُل أَمَرَ رَبِّی بِالقِسطِ وَ أَقِیمُوا وُجُوهَکُم عِندَ کُل مَسجِدٍ وَ ادعُوه مُخلِصِ ینَ لَه الدِّینَ کَما بَدَأَکُم تَعُودُونَ [ 29 ] فَرِیقاً هَدي وَ فَرِیقاً حَقَّ
313- عَلَیهِم الضَّلالَۀُ إِنَّهُم اتَّخَذُوا الشَّیاطِینَ أَولِیاءَ مِن دُونِ اللّه وَ یَحسَبُونَ أَنَّهُم مُهتَدُونَ [ 30 ] -قرآن- 1
صفحه 478 از 656
ترجمه
بگو امر کرد پروردگار من بعدالت و راست گردانید رویهاتان را نزد هر سجدهگاهی و بخوانید او را در حالیکه خالص کنندگانید
براي او دین را چنانچه بدوا آفرید شما را عود خواهید نمود گروهی را هدایت فرمود و گروهی سزاوار شد بر آنها گمراهی
بدرستیکه ایشان گرفتند شیطانها را صاحب اختیاران از غیر خدا و میپندارند که ایشانند هدایت شدگان.
تفسیر
قسط عدالت و استقامت و میانه روي در اخلاق و امور است و اقامه وجوه در هر مسجدي عبارت از راست و معتدل ایستادن در حال
نماز با توجه بقبله است چنانچه در تهذیب و عیاشی ره از امام صادق [ع] نقل نموده و نیز از آنحضرت روایت شده استکه مراد از هر
مسجد ائمه اطهارند و مراد از اخلاص دین براي خدا اخلاص در عبادت است که غیر خدا را شریک در آن ننمایند چون بدو و ختم
موجودات باراده او است و ناچار باید روزي در پیشگاه اقدس او حاضر شوند و بجزاي اعمال خود برسند آنوقت خدا میفرماید من
بهترین شریکم حق خود را بشریک واگذار میکنم بروید جزاي اعمال خودتان را از شرکائی که براي من قرار دادید بگیرید و در
آنروز دادرسی جز او نیست و امر معاد مشکلتر از خلق اول نمیباشد و قمی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که خداوند خلق فرمود
بندگان را وقتی که خلق کرد آنها را در حالیکه مؤمن و کافر و سعید و شقی بودند همچنین عود میکنند در روز قیامت هدایت شده
و گمراه و از پیغمبر [ص] روایت شده است [ صفحه 420 ] که شقی کسی استکه در شکم مادرش شقی شده و سعید کسی است که
در شکم مادرش سعید شده و مراد از هدایت الهی گروهی را توفیق دادن آنها است بایمان و عبادت و سزاوار شدن براي گمراهی
بآنستکه قبول هدایت ننمایند و خداوند هم آنها را بحال خودشان واگذارد و کمک نکند چون قابل هدایت نیستند پس مانند
آنستکه گمراه کرده باشد آنها را و باین ملاحظه گفتهاند کلمه فریقا دوم در آیه شریفه منصوب است باضل مقدّر که حق علیهم
ال ّ ض لاله دالّ بر آن است و اضلال بمعنی خذلان است و ممکن است مراد از هدایت و ضلالت حکم الهی بر یکی از آندو باشد در
روز قیامت براي دخول در بهشت و جهنم چون اطاعت شیاطین را نمودند و خود را در تحت اختیار آنها قرار دادند بسوء اختیارشان
و از خدا و اولیاء او اعراض نمودند و گمان کردند که بحق و اصل شدند با آنکه خود را مستحق عذاب ابدي نمودند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 31
اشاره
134- یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُم عِندَ کُل مَسجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشرَبُوا وَ لا تُسرِفُوا إِنَّه لا یُحِبُّ المُسرِفِینَ [ 31 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي فرزندان آدم بردارید زینت خود را نزد هر سجده گاهی و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید بدرستیکه او دوست ندارد
مسرفانرا.
تفسیر
صفحه 479 از 656
امر است باتخاذ زینت از قبیل لباس نظیف فاخر و عمامه و رداء و انگشتري و استعمال بوي خوش و شانه نمودن و امثال اینها در نماز
مخصوصا در ایام عید و روز جمعه و در اینکه باب روایاتی از ائمه اطهار رسیده است که ظاهرا در هر یک بیان یک یا چند مصداق
از مصادیق مناسبه شده است و قمی ره فرموده مراد آنستکه در عید فطر و قربان و جمعه غسل نمایند و لباس سفید بپوشند و مردمی
بودند که طواف مینمودند خانه کعبه را برهنه مردها در روز و زنها در شب پس خداوند امر نمود آنها را بپوشیدن لباس و آنها غذا
نمی- خوردند یعنی در موسم حج مگر بقدر سدّ رمق پس امر نمود آنها را بخوردن و آشامیدن و اسراف ننمودن و اسراف زیاده
روي نمودن در غذا و لباس و لوازم زندگی از حدّ اعتدال و لایق بحال شخص است چنانچه از روایت عیاشی ره از امام صادق [ع]
استفاده میشود و بعضی گفتهاند مراد تجاوز از حلال بحرام و تضییع و اتلاف مال است و بنظر حقیر آن تبذیر است که با اسراف فرق
دارد و آنهم مسلما حرام است و گفتهاند خداوند نصف علم طب را در نصف اینکه آیه جمع فرموده است که امر فرموده بخوردن و
آشامیدن و زیاده روي ننمودن در آندو و امر در اینکه مقام که توهم منع شده چنانچه از بیان قمی ره معلوم شد [ صفحه 421 ] مفید
اباحه است مگر بقدر ضرورت و حفظ بدن که واجب است و خداوند راضی بفعل اهل اسراف و تبذیر نیست چون کلیه اموال مال
خدا است و بندگان عیال او هستند اجازه فرموده که بقدر حاجت و در حدّ اعتدال صرف نمایند و ما بقی را در راه خدا انفاق کنند
و هیچ عاقلی راضی نمیشود عیال او مالش را زیاده از قدر لایق و بیجا صرف نماید ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 32
اشاره
قُل مَن حَرَّمَ زِینَۀَ اللّه الَّتِی أَخرَجَ لِعِبادِه وَ الطَّیِّبات مِنَ الرِّزق قُل هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الحَیاةِ الدُّنیا خالِ َ ص ۀً یَومَ القِیامَۀِ کَ ذلِکَ نُفَصِّلُ
233- الآیات لِقَوم یَعلَمُونَ [ 32 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو که حرام کرده زینت خدا را که بیرون آورده براي بندگان خود و پاکیزههاي از رزق را بگو آن براي کسانی است که ایمان
آوردند در زندگانی دنیا خالص در روز قیامت همچنین تفصیل میدهیم آیتها را براي گروهی که میدانند.
تفسیر
خداوند در ردّ مردم سابق الذّکر به پیغمبر خود دستور داده که بر سبیل انکار از آنها سؤال نماید که کدام عاقل حرام نموده است
زینتهاي الهی را که براي بندگان خود از زمین بیرون آورده است مانند پنبه و پشم و ابریشم و کتان و سایر تجملات زندگی و
ارزاق لذیذه طیّبه را از خوردنی و آشامیدنی و در جواب بفرماید تمام اینها را خداوند براي اهل ایمان خلق فرموده است در دنیا و
کفار به تبع و از تصدّق سر آنها بهرهمند میشوند و خالص براي اهل ایمان است در آخرت و بنابر اینکه خالصۀ حال است از نعم
مذکوره سابقه و چنانچه خداوند اینکه احکام را بیان فرمود احکام دیگري را هم که بر نفع و موافق مصلحت بندگان است براي آنها
مفصلا بیان خواهد فرمود ولی دانشمندان بآن احکام عمل میکنند و از آنها بهرهمند میشوند پس گویا براي آنها بیان شده است و در
کافی و عیاشی و امالی از امیر المؤمنین [ع] و امام صادق [ع] روایاتی نقل شده است که شاهد بر معنی مذکور است و حاصلش
آنستکه اهل ایمان در دنیا اولویت باستفاده از نعم الهی دارند و خداوند دوست دارد بندگان خوب او از نعمی که بآنها عطا فرموده
صفحه 480 از 656
است بهرهمند شوند بلکه پوشیدن لباس فاخر در بعضی اوقات و ازمنه مقتضیه راجح است و تمسک باین آیه فرمودهاند و خشونت
لباس و طعام امیر المؤمنین [ع] در روایات باقتضاء زمان تنگدستی و ملاحظه حال فقراء و ناگوار نشدن فقر بآنها حمل شده است. [
[ صفحه 422
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 33
اشاره
قُل إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَنَ وَ الإِثمَ وَ البَغیَ بِغَیرِ الحَق وَ أَن تُشرِکُوا بِاللّه ما لَم یُنَزِّل بِه سُلطاناً وَ أَن تَقُولُوا عَلَی
230- اللّه ما لا تَعلَمُونَ [ 33 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو جز اینکه نیست که حرام کرد پروردگار من زشتیها را آنچه آشکار باشد از آنها و آنچه پنهان باشد و گناه را و ستم بناحق را و
آنکه شرك آورید بخداوند که نفرستاده باشد بآن حجّتی را و آنکه بگوئید و نسبت بخدا دهید آنچه را نمیدانید.
تفسیر
در کافی و عیاشی ره از امام کاظم [ع] نقل نموده که ما ظهر در آیه شریفه زناي علنی است مانند زنان فاحشه که در زمان جاهلیت
علامت نصب مینمودند و ما بطن نکاح زن پدر استکه قبل از اسلام معمول بود و مراد از اثم خمر و میسر است که خداوند در کتاب
خود فرموده است فیهما اثم کبیر و مراد از بغی زناي مخفی است و ظاهرا فاحشه هر عمل ناشایسته استکه قبح آن ظاهر باشد خواه
آشکارا مرتکب شوند خواه پنهان و گفته شده مطلق کبائر است و اثم شامل است هر گناهی را بزرگ باشد یا کوچک و بغی ظلم
بغیر است و بر تکبّر هم اطلاق میشود و در روایت بیان مصداق واضح یا مراد واقعی شده است و در هر حال بغیر الحق براي تاکید
است و ما لم ینزل به سلطانا براي مطالبه حجت است چون مسلّم است کسی برهانی بر شرك ندارد و قول بغیر علم چه در اصول
باشد چه در فروع حرام و افتراء بخدا از اقبح قبائح است و آیات و اخبار بسیاري دلالت بر آن دارد گویا اوّلا خداوند بیان تحریم
قبائح عقلیّه واضحه را فرموده و پس از آن تاکید فرموده است حرمت محرّمات شرعیه را و بعد اعمال قبیحه برجسته آنها را ذکر
فرموده که تعدي بدون مجوز و شرك بلا دلیل و قول بغیر علم باشد و قبح آنرا برخ آنها کشیده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 34
اشاره
101- وَ لِکُل أُمَّۀٍ أَجَل فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا یَستَأخِرُونَ ساعَۀً وَ لا یَستَقدِمُونَ [ 34 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از براي هر گروهی مدتی است پس چون برسد مدت آنها واپس نمیمانند زمانی و پیشی نمیگیرند.
صفحه 481 از 656
تفسیر
از براي هر گروه و فرقه و جماعتی مدت و مهلت و امد معیّنی است که باید در آن مدت زندگانی نمایند و پس از اتمام آن مرگ
بر آنها وارد یا عذاب نازل میشود و در سر رسید موعد زمانی بآنها مهلت داده نمیشود و نمیتوانند موعود را قبلا مطالبه نمایند
خلاصه آنکه دیر و زود ندارد در وقت مقدر هر جا باشند خواهد رسید و اگر مراد از اجل مرگ باشد چنانچه ظاهر است اختصاص
بجماعت ندارد بلکه از براي هر فردي اجل معیّنی است و شاید تعبیر بامت براي بیان حال اهل هر عصري است باعتبار افراد موجود
در [ صفحه 423 ] آنزمان تا متذکّر شوند که چنانچه اهل اعصار سابقه باقی نماندند آنها هم باقی نخواهند ماند و مراد از ساعت
نجومی نیست بلکه پاره از زمان است و عیاشی ره از امام صادق [ع] نقل نموده که خداوند آجال را در شب قدر براي ملک الموت
تعیین میفرماید و در کافی از آنحضرت روایت نموده است که سالها و ماهها و روزها و نفسها تعداد میشود وقتی تمام شد اجل
میرسد و تأخیر و تقدیمی نمیشود حقیر عرض میکنم پس باید سرعت در خیر نمود و از براي موعد مجهول قبلا تهیّه دید که آن
وقت فرصتی نخواهد بود ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 35
اشاره
161- یا بَنِی آدَمَ إِمّا یَأتِیَنَّکُم رُسُل مِنکُم یَقُصُّونَ عَلَیکُم آیاتِی فَمَن اتَّقی وَ أَصلَحَ فَلا خَوف عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي فرزندان آدم چون بیاید شما را پیغمبرانی از جنس خودتان که بخوانند بر شما آیتهاي مرا پس کسیکه بپرهیزد و اصلاح خود
نماید پس نباشد بیمی بر ایشان و نه آنها اندوهناك شوند.
تفسیر
کلمه اما مرکب است از ان شرطیه و ما که براي تاکید معنی شرط است و جواب آن فمن اتقی است که گفتهاند مراد از آن
پرهیزکاري در انکار نبوت است و مراد از اصلاح خود اتیان بوظائف عملیّه است از فعل واجبات و ترك محرمات و بنظر حقیر تقوي
اعم است نسبت باصول و فروع و علت اعمال صالحه و اصلاح حال است در هر صورت هر کس موصوف بصفت تقوي و صلاح
شد خوف از عذاب الهی ندارد در دنیا و آخرت چون خداوند عادل است و نیز محزون نمیشود در روز قیامت بلکه مسرور است به
نعم نامتناهی ابدي ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 36
اشاره
108- وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ استَکبَرُوا عَنها أُولئِکَ أَصحاب النّارِ هُم فِیها خالِدُونَ [ 36 ] -قرآن- 1
صفحه 482 از 656
ترجمه
و آنانکه تکذیب نمودند آیتهاي ما را و سرکشی کردند از آنها آنگروه اهل آتشند آنها در آن جاودانیانند.
تفسیر
گفتهاند دخول قادر آیه سابقه بر جزاء شرط و ترك آن در اینکه آیه براي مبالغه در وعد و مسامحه در وعید و تنبیه بر سبقت
[ رحمت بر غضب است و خلود براي کفار در سوره بقره بنحو اکمل اثبات شد. [ صفحه 424
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 37
اشاره
فَمَن أَظلَم مِمَّن افتَري عَلَی اللّه کَ ذِباً أَو کَ ذَّبَ بِآیاتِه أُولئِکَ یَنالُهُم نَصِ یبُهُم مِنَ الکِتاب حَتّی إِذا جاءَتهُم رُسُلُنا یَتَوَفَّونَهُم قالُوا أَینَ ما
315- کُنتُم تَدعُونَ مِن دُونِ اللّه قالُوا ضَلُّوا عَنّا وَ شَهِدُوا عَلی أَنفُسِهِم أَنَّهُم کانُوا کافِرِینَ [ 37 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس کیست ستمکارتر از آنکه افترا بست بر خدا دروغ را یا تکذیب نمود آیتهاي او را آنگروه میرسد بهره آنها از کتاب تا وقتی که
بیایند آنها را فرستادگان ما که بگیرند جان آنها را گویند کجایند آنچه بودید که میخواندید از غیر خدا گویند گم شدند از ما و
گواهی میدهند بر خودهاشان که آنها بودند کافران.
تفسیر
اقبح افراد ظلم ظلمی است که موجب اضرار بنفس و اضلال خلق و تضییع حق خالق و منعم شود و افتراي بخداوند و تکذیب آیات
او از اینکه قبیل است و مقصود از استفهام اخبار مؤکد است اینکه جماعت حیاة و روزي مقدر آنها که در الواح سماوي ثبت شده
بآنها میرسد تا وقتی که ملک الموت و اعوانش نزد آنها حاضر میشوند براي قبض روحشان بلسان حال یا مقال از آنها میپرسند
کجایند آن خدایانی که بودید که می- پرستیدید آنها را در مقابل خداوند قهار و آنها بلسان حال یا مقال جواب میگویند آنها گم
و باطل و غائب شدند از ما و اینکه شهادت است از آنها بر ضرر خودشان که معلوم میشود تاکنون حق و حقیقت بر آنها مستور
بوده و کافر از دنیا رفتهاند و قمّی ره فرموده مراد از رسیدن نصیبشان از کتاب بآنها وصول عقوبات مکتوبه براي معاصی است بایشان
و بنابر اینکه حتی حرف ابتدا است و بنابر معنی اول براي انتهاي غایت است و آن اظهر است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 38
اشاره
قالَ ادخُلُوا فِی أُمَم قَد خَلَت مِن قَبلِکُم مِنَ الجِن وَ الإِنس فِی النّارِ کُلَّما دَخَلَت أُمَّۀٌ لَعَنَت أُختَها حَتّی إِذَا ادّارَکُوا فِیها جَمِیعاً قالَت
320- أُخراهُم لِأُولاهُم رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِم عَذاباً ضِعفاً مِنَ النّارِ قالَ لِکُلٍّ ضِعف وَ لکِن لا تَعلَمُونَ [ 38 ] -قرآن- 1
صفحه 483 از 656
ترجمه
فرمود داخل شوید در امّتانیکه بتحقیق گذشتند پیش از شما از جن و انس در آتش هر گاه داخل شوند امتی لعنت کنند هم کیش
خود را تا وقتی که بیکدیگر رسند در آن تمامی گویند آخرین آنها در باره اوّلینشان پروردگار ما اینکه جماعت گمراه کردند ما را
پس بده آنها را عذابی دو چندان از آتش فرمود از براي هر یک دو چندان است ولی نمیدانید.
تفسیر
خداوند بلسان تقدیر حکم کرده و در روز قیامت میفرماید بکفار هر عصري که داخل شوید در زمره سابقین خود از جن و انس در
آتش و هر جماعتی که وارد در آتش [ صفحه 425 ] میشوند لعنت میکنند جماعت سابقین خود را که با آنها اخوت دینی داشتند و
باعث گمراهی آنها شدند تا زمانی که پیوسته بیکدیگر و مجتمع با هم شوند در جهنم آنگاه اتباع و جهال هر فرقه شکایت از
بزرگان و پیشوایان خودشان مینمایند نزد خداوند که پروردگارا اینها موجب گمراهی ما شدند پس عذاب آنها را دو برابر فرما از ما
خطاب از مصدر جلال صادر میشود که تابع و متبوع هر دو استحقاق عذاب دو برابر دارند اما آنها براي آنکه گمراه شدند و گمراه
کردند و اما شما براي آنکه گمراه شدید و پیروي گمراه را نمودید چون تقلید در اصول دین جائز نیست و در کافی از امام باقر [ع]
نقل نموده که تبرّي میجویند بعض آنها از بعضی و لعنت میکنند بعضی از آنها بر بعضی و کسی نمیتواند از کسی دستگیري نماید
و در مجمع از حضرت صادق [ع] نقل نموده است که مراد از فرقه اولی ائمه جورند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 39
اشاره
119- وَ قالَت أُولاهُم لِأُخراهُم فَما کانَ لَکُم عَلَینا مِن فَضل فَذُوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکسِبُونَ [ 39 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گویند اوّلین آنها مر آخرینشانرا پس نیست مر شما را بر ما مزیّتی پس بچشید عذاب را بسبب آنچه بودید که کسب میکردید.
تفسیر
پس از حکم خداوند باستحقاق هر یک از سابقین و لا حقین عذاب مضاعف را رؤساء بر سبیل شماتت باتباع خودشان میگویند
معلوم شد مزیّتی در تخفیف عذاب براي شما بر ما نیست پس بچشید نتیجه عملی را که بسوء اختیار خودتان تحصیل نمودید ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 40
اشاره
إِن الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ استَکبَرُوا عَنها لا تُفَتَّح لَهُم أَبواب السَّماءِ وَ لا یَدخُلُونَ الجَنَّۀَ حَتّی یَلِجَ الجَمَل فِی سَم الخِیاطِ وَ کَذلِکَ نَجزِي
صفحه 484 از 656
211- المُجرِمِینَ [ 40 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنانکه تکذیب نمودند آیتهاي ما را و سرکشی کردند از آنها گشوده نشود براي آنها درهاي آسمان و داخل نمیشوند بهشت
را تا آنکه در آید شتر در سوراخ سوزن و همچنین سزا دهیم گناهکاران را.
تفسیر
کسانیکه تکذیب نمودند آیات الهی را و سرکشی کردند از قبول آنها ابواب رحمت و برکت و مغفرت بر آنها مسدود است دعاي
آنها مستجاب نمیشود و عمل آنها قبول نمیگردد و ارواح آنها بعد از مرگ بآسمان صعود نمینماید و محال است داخل بهشت
شوند چنانچه محال است شتر داخل در سوراخ سوزن شود مگر آنکه شتر کوچک [ صفحه 426 ] یا سوزن بزرگ گردد و آنها تغییر
حال دهند و توبه نمایند و خداوند باین شدّت مجازات میفرماید تقصیرکاران عنود را و در مجمع از امام باقر [ع] روایت نموده است
اما اهل ایمان بالا میرود اعمال و ارواح ایشان بآسمان پس باز میشود براي آنها درهاي آن و اما کافر روح و عمل او را بالا میبرند تا
برسد بآسمان پس منادي حق ندا میکند پائین ببرید او را بسوي سجّین و آن وادیی است در حضرموت که برهوت خوانده میشود و
حضرموت گفتهاند نام شهري است که نعلینهاي نظیف را از آنجا میآوردند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 41
اشاره
94- لَهُم مِن جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِن فَوقِهِم غَواش وَ کَذلِکَ نَجزِي الظّالِمِینَ [ 41 ] -قرآن- 1
ترجمه
از براي آنها است از دوزخ فراشی و از بالاشان پوششهائی و همچنین جزا میدهیم ستمکاران را.
تفسیر
فراش و بستر و روپوشهاي کفار از جهنم و آتشهاي گوناگون متراکم آن تشکیل میشود و تکذیب کنندگان آیات الهی علاوه بر
آنکه مجرمند ستمکارند بر خویش و خلق و باید بجزاي خود برسند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 42
اشاره
137- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات لا نُکَلِّف نَفساً إِلاّ وُسعَها أُولئِکَ أَصحاب الجَنَّۀِ هُم فِیها خالِدُونَ [ 42 ] -قرآن- 1
صفحه 485 از 656
ترجمه
و آنانکه ایمان آوردند و بجا آوردند کارهاي شایسته را تکلیف نمیکنیم کسی را مگر بقدر وسعش آن جماعت اهل بهشتند ایشان
در آن جاودانیانند.
تفسیر
کسانیکه ایمان آوردند بآیات الهی و سرکشی ننمودند از قبول آنها و بقدر وسع خودشان عمل نمودند باحکام الهی استحقاق نعیم
جاودانی را تحصیل کردهاند چون خداوند زیادتر از وسع بندگان تکلیف نمیفرماید و آن کمتر از حدّ طاقت است و اینکه
بمقتضاي رحمت رحمانیه او است که نمیخواهد بندگانش در زحمت باشند بنابر اینکه جمله لا نکلّف نفسا الا وسعها معترضه بین
مبتدا و خبر است و براي ترغیب باکتساب نعیم جاودان در مقابل عمل سهل و آسان ذکر شده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 43
اشاره
وَ نَزَعنا ما فِی صُ دُورِهِم مِن غِلٍّ تَجرِي مِن تَحتِهِم الَأنهارُ وَ قالُوا الحَمدُ لِلّه الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهتَدِيَ لَو لا أَن هَدانَا اللّه لَقَد
296- جاءَت رُسُل رَبِّنا بِالحَق وَ نُودُوا أَن تِلکُم الجَنَّۀُ أُورِثتُمُوها بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 43 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بیرون کشیدیم آنچه بود در سینههاي آنها از کینه جاري میشود از [ صفحه 427 ] زیر ایشان نهرها و گویند ستایش مر خدائیرا که
هدایت کرد ما را باین و نبودیم که هدایت شویم اگر نبود آنکه هدایت کرد ما را خدا هر آینه بتحقیق آمدند فرستادگان پروردگار
ما براستی و ندا کرده شوند که اینکه است آن بهشت شما میراث داده شدید آنرا بسبب آنچه بودید که بجا میآوردید
تفسیر
خداوند دلهاي اهل بهشت را از حقد و حسد و کینه در دنیا پاك کرده لذا با برادران دینی خودشان در بهشت جز عطوفت و
مهربانی و دوستی ندارند و بمقام یکدیگر حسد نمیبرند اگر چه ارفعیّت آنرا مشاهده نمایند با آنکه فرمودهاند کمترین ملک کسیکه
در بهشت است زیاده از ملک دنیا است و نهرها از زیر قصور و کنار درختان آن جاري است و هر کس گمان میکند که آنچه او را
است کس دیگر را نیست و حمد و شکر خدا را بلسان حال و مقال چنانچه در آیه شریفه ذکر شده است بجا میآورند بعکس اهل
جهنم که حال آنها در آیات سابقه بیان شد و بعضی گفتهاند اوصاف ذمیمه قبل از دخول بهشت و بعد از آشامیدن شراب طهور از
آنها زائل میشود و قمی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که عداوت نزع میشود از صدور اهل ایمان در بهشت و در کافی از امام صادق
[ع] نقل نموده است که روز قیامت خداوند پیغمبر [ص] و امیر المؤمنین [ع] و ائمه اطهار از اولاد او را در مقابل مردم حاضر
میفرماید و شیعیان چون ایشان را مشاهده میکنند باین بیان حمد الهی را انشاء مینمایند و مقصود حمد بر هدایت الهی است بولایت
امیر المؤمنین و اولاد اطهارش و پس از آن چون از علم الیقین بعین الیقین رسیدهاند از غایت و جد و سرور اقرار مینمایند که آنچه
صفحه 486 از 656
انبیاء عظام خبر دادند بر حق و مطابق با واقع بود و منادي حق ندا میکند اینکه همان بهشت موعود شما است که باستحقاق ارث داده
شدید مانند وارث مال که باستحقاق ارث میبرد در مقابل اعمال صالحه خودتان و از پیغمبر [ص] روایت شده است که هیچ کس
نیست مگر آنکه منزلی در بهشت دارد و منزلی در جهنم ولی مؤمن ارث میبرد منزل کافر را از بهشت و کافر ارث میبرد منزل مؤمن
را از جهنم و اینکه معنی مراد از ارث بردن مؤمن در اینکه آیه است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 44
اشاره
وَ نادي أَصحاب الجَنَّۀِ أَصحابَ النّارِ أَن قَد وَجَدنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَ  قا فَهَل وَجَدتُم ما وَعَدَ رَبُّکُم حَ  قا قالُوا نَعَم فَأَذَّنَ مُؤَذِّن بَینَهُم أَن لَعنَۀُ
225- اللّه عَلَی الظّالِمِینَ [ 44 ] -قرآن- 1
ترجمه
و ندا کنند اهل بهشت اهل دوزخ را که بتحقیق یافتیم ما آنچه!!! [ صفحه 428 ] داد ما را پروردگارمان حق پس آیا یافتید شما آنچه
را وعده کرد پروردگارتان حق گویند بلی پس ندا کند ندا کننده میان ایشان که لعنت خدا بر ستمکاران.
تفسیر
تعبیر از مستقبل بماضی براي اشاره بتحقّق وقوع معنی است و اینکه سؤال را براي اظهار مسرّت و افتخار خودشان و توبیخ و شماتت
آنها میکنند و اینکه در اول وعدنا ربّنا فرموده و در ثانی وعد ربّکم و نفرموده است وعدکم ربّکم فیض ره فرموده براي آنستکه
مواعید الهیّه از حشر و نشر و ثواب و عقاب و حساب و کتاب و غیرها مخصوص بآنها نبوده و آنها تکذیب همه را مینمودند و بنظر
حقیر براي آنستکه لفظ وعد با آنکه مناسب با خیر است مخصوص بشر نشود چون غالبا از آن تعبیر بوعید میکنند و الّا باید در اول
هم وعد ربّنا فرموده باشد و مراد از ستمکاران کفارند که در آیه بعد بیان شده است و مؤذّن بر طبق روایات معتبره حضرت امیر
المؤمنین [ع] است و قمّی ره علاوه فرموده که صوت آنحضرت را تمام خلق میشنوند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 45
اشاره
102- الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیل اللّه وَ یَبغُونَها عِوَجاً وَ هُم بِالآخِرَةِ کافِرُونَ [ 45 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنانکه باز میدارند از راه خدا و میجویند آنرا بکجی و آنها بآخرت کافرانند.
تفسیر
صفحه 487 از 656
وصف ستمکاران مذکوره است که کفاري بودند که مردم را از راه حق باز میداشتند و از راه کج و معوج میخواستند بشاه راه
هدایت و اصل شوند و نمیشدند چون راه هدایت بحق منحصر در دین اسلام است و بنابر اینکه عوجا مفعول مطلق نوعی است یعنی
طلب میکنند آنرا اینکه نوع از طلب و محتمل است مفعول به باشد یعنی میطلبیدند براي آن کجی را بگمان خودشان بالقاء شبهات و
آنها منکر معاد بودند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 46
اشاره
- [ وَ بَینَهُما حِجاب وَ عَلَی الَأعراف رِجال یَعرِفُونَ کُ  لا بِسِیماهُم وَ نادَوا أَصحابَ الجَنَّۀِ أَن سَلام عَلَیکُم لَم یَدخُلُوها وَ هُم یَطمَعُونَ [ 46
173- قرآن- 1
ترجمه
و میان آندو حجابی است و بر بلندیهاي آن مردانی هستند که میشناسند تمامی را بعلامتشان و ندا کنند اهل بهشت را که سلام بر
شما داخل نشدند آنرا با آن که آنها طمع میدارند.
تفسیر
میان بهشت و جهنم تلهاي ریگی است که حجاب است میان اهل آندو و نمیتوانند با یکدیگر مراوده نمایند مانند سور شهر و
بعضی گفتهاند آن تلها از [ صفحه 429 ] مشک سفید است و در بلندیهاي تلها انبیاء عظام و اوصیاء کرام و امّتان و شیعیان ایشان که
ثواب و گناهشان مساوي است و منتظر امر الهی هستند که بفضل یا عدل خود با آنها رفتار فرماید ایستادهاند و انبیا و ائمّه علیهم
السلام تمام اهل محشر را بعلامتیکه خداوند براي آنها معین فرموده میشناسند که مستحق بهشتند یا جهنم و ملائکه رحمت و غضب
بامر ایشان هر یک از امتان و شیعیانشان را بمقام لایق خودشان میرسانند و جماعت منتظران بکسانیکه تکلیفشان معلوم و بهشتی
شدهاند تبریک و تحیّت بلفظ سلام میگویند و خودشان حق دخول در بهشت را ندارند ولی امیدوار بسبقت رحمت بر غضب و
شفاعت انبیاء و ائمّه علیهم السلام میباشند و بنابر اینکه ضمیر مستتر در نادوا راجع ببعضی از اهل اعراف است و لم یدخلوها صفت و
هم یطمعون بیان حال آنان است و اینکه حاصل مستفاد از اقوال و اخبار کثیره اینکه باب و وجه جمع بین آنها است و بعضی
گفتهاند ضمیر در نادوا راجع برجال است که شامل تمام اهل اعراف میشود و طمع منافات با یقین بدخول در بهشت ندارد ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 47
اشاره
114- وَ إِذا صُرِفَت أَبصارُهُم تِلقاءَ أَصحاب النّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجعَلنا مَعَ القَوم الظّالِمِینَ [ 47 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 488 از 656
و چون گردانده شود چشمهاي آنها بجانب اهل آتش گویند پروردگار ما قرار مده ما را با گروه ستمکاران.
تفسیر
منتظران در اعراف پس از عرض تحیّت باهل بهشت بامر اولیاء خود متوجه اهل دوزخ میشوند و چون عذاب آنها را مشاهده مینمایند
پناه بخدا میبرند و دعا می کنند که با آنها محشور نشوند و گفتهاند اینکه اختصاص بمنتظرین ندارد همه اهل اعراف اینکه حال را
دارند که چون چشمشان باهل جهنم میافتد اینکه دعا را میکنند و منافات با مقام آنها ندارد چنانچه سیره مرضیه انبیا و اولیا است و
کلمه تلقاء ظرف مکان است یعنی جهت مقابل و تعبیر از نظر بصرف ابصار براي اشاره بآنستکه بالطبع مایل بدیدن آنها نیستند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 48
اشاره
132- وَ نادي أَصحاب الَأعراف رِجالًا یَعرِفُونَهُم بِسِیماهُم قالُوا ما أَغنی عَنکُم جَمعُکُم وَ ما کُنتُم تَستَکبِرُونَ [ 48 ] -قرآن- 1
ترجمه
و ندا کنند اهل اعراف مردانیرا که میشناسند آنها را بعلامتشان گویند [ صفحه 430 ] بینیاز نکرد شما را جمعآوريتان و آنچه
بودید که سرکشی میکردید.
تفسیر
انبیاء عظام و اوصیاء کرام از اهل اعراف بر بزرگان کفار و منافقین بانگ زده بر سبیل ملامت میفرمایند شما بودید که در دنیا بمال
و جلال و اعوان و انصار خود می نازیدید و سرکشی میکردید دیدید هیچ یک از آن اسباب و احوال در قیامت بدرد شما نخورد و
اینکه ثانیا فرموده میشناسند آنها را بسیماشان شاید براي اشاره بآن باشد که آنها مسخ میشوند و الا معلوم است که اینکه خطاب بعد
از معلوم شدن آنستکه آنها اهل جهنمند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 49
اشاره
135- أَ هؤُلاءِ الَّذِینَ أَقسَمتُم لا یَنالُهُم اللّه بِرَحمَۀٍ ادخُلُوا الجَنَّۀَ لا خَوف عَلَیکُم وَ لا أَنتُم تَحزَنُونَ [ 49 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا اینها کسانی هستند که سوگند یاد مینمودید که نرساندشان خدا برحمتی داخل شوید بهشت را نیست ترسی بر شما و نه شما
اندوهناك شوید.
صفحه 489 از 656
تفسیر
تتمه قول انبیا و اوصیا است براي ملامت کفار و منافقین آنانکه چون میدیدند در دنیا ضعفاء اهل ایمان و فساق شیعه را قسم یاد
مینمودند که هرگز اینها مشمول رحمت الهی نمیشوند لذا علی رغم آن کفار عنود اولا شفاعت میکنند از ایشان بعد اشاره میکنند
بآنها و بکفار براي مزید ملامت و شماتت میفرمایند اینها آنانند که شما بچشم حقارت بآنها نظر میکردید و در باره آنها قسم
میخوردید که از رحمت خدا بینصیبند پس از آن امر میفرمایند بضعفاء از اهل ایمان و فساق شیعیان که با ایشان در اعرافند که
داخل بهشت شوید دیگر جاي خوف و حزن و تشویش خاطري براي شما نیست ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 50
اشاره
- وَ نادي أَصحاب النّارِ أَصحابَ الجَنَّۀِ أَن أَفِیضُوا عَلَینا مِنَ الماءِ أَو مِمّا رَزَقَکُم اللّه قالُوا إِن اللّهَ حَرَّمَهُما عَلَی الکافِرِینَ [ 50 ] -قرآن- 1
169
ترجمه
و ندا کنند اهل آتش اهل بهشت را که بریزید بر ما از آب یا از آنچه روزي کرد شما را خدا گویند همانا خدا حرام کرد آندو را بر
کافران.
تفسیر
یکی از القاب روز قیامت یوم التّناد است لذا پس از ختم نداء اهل بهشت اهل جهنم آنها را ندا نموده سؤال مینمایند که قدري از
[ آب و میوههاي بهشتی براي آنها بریزند چون ساحت بهشت مرتفع و مکان جهنم پست است تا تسکین حرارت یا رفع [ صفحه 431
عطش و سدّ جوعی براي آنها حاصل شود ایشان جواب میدهند خداوند شراب و طعام بهشتی را بر کفار و منافقین حرام فرموده
است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 51
اشاره
الَّذِینَ اتَّخَ ذُوا دِینَهُم لَهواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتهُم الحَیاةُ الدُّنیا فَالیَومَ نَنساهُم کَما نَسُوا لِقاءَ یَومِهِم هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجحَدُونَ [ 51 ] -قرآن-
176-1
ترجمه
آنانکه گرفتند دینشان را ملعبه و بازیچه و مغرور نمود آنها را زندگانی دنیا پس امروز فراموش میسازیمشان چنانچه فراموش کردند
ملاقات روز خودشان چنین روزي را و آنکه بودند که آیات ما را انکار میکردند.
صفحه 490 از 656
تفسیر
لهو کار ناپسندي است که موجب صرف هم و غم شود و لعب کار ناپسندي است که موجب انبساط و فرح گردد و غالبا در معنی
یکدیگر استعمال میشوند مانند دو لفظ مترادف خداوند میفرماید کسانیکه دین خود را ملعبه و بازیچه قرار دادند و از آن باسم بدون
مسمّی اکتفا کردند و حلال و حرامی بدلخواه خود تعیین نمودند و زندگانی چند روزه دنیاي دنی آنها را مغرور نمود و فریب داد
که بآن دلخوش شدند و از آخرت غفلت نمودند ما هم در روز قیامت آنها را فراموش میکنیم یعنی سلوك میکنیم با آنها مانند
سلوك کسیکه کسی را فراموش کرده که نتیجهاش آنستکه در عذاب بمانند و کسی بداد آنها نرسد چنانچه آنها در دنیا فراموش
کردند که چنین روزي در پیش دارند و تهیّه براي آنروز ننمودند و استعداد و قابلیت خود را براي رحمت رحیمیّه از دست دادند و
باطل کردند و آیات الهیه را انکار نمودند و بنابر اینکه ما کانوا بآیاتنا عطف بر ما نسوا و کاف مفید معنی تعلیل است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 52
اشاره
97- وَ لَقَد جِئناهُم بِکِتاب فَصَّلناه عَلی عِلم هُديً وَ رَحمَۀً لِقَوم یُؤمِنُونَ [ 52 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بتحقیق آوردیم براي آنها کتابیرا که تفصیل دادیم آنرا از روي دانش با آنکه هدایت و رحمت است براي گروهی که ایمان
میآورند.
تفسیر
کلام گاهی مجمل است یعنی مراد متکلم از آن بدست نمیآید و گاهی مبیّن است یعنی مراد متکلم از آن بدست میآید و قرآن
از قبیل قسم دوم است و گاهی هم اگر محتاج به بیان و تفسیر باشد مبیّن و مفسّر آن یا در خود قرآن است یا خداوند براي مصالحی
که از آن جمله احتیاج مردم است بخاندان نبوت علم آنرا نزد آنها بودیعت گذارده است پس قرآن مبیّن نازل شده و مراد از تفصیل
بیان است بعلاوه تمام [ صفحه 432 ] عقائد حقه و احکام لازمه و مواعظ حسنه از قرآن استفاده میشود بلکه هیچ حقیقتی نیست مگر
آنکه در قرآن بیان شده است نهایت آنکه هر کس بقدر فهم و عقل و معرفت خود بهرهمند میشود و معانی آن علمی و یقینی و
برهانی است نه حدسی و ظنّی و خیالی و متکلم آن عالم و حکیم و رحیم است و آنکتاب را بر وفق علم و حکمت براي هدایت و
رحمت بر بندگان نازل فرموده است ولی انتفاع از آن مخصوص باهل ایمان است پس مانند آنستکه براي هدایت و رحمت بر ایشان
نازل شده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 53
اشاره
صفحه 491 از 656
هَل یَنظُرُونَ إِلاّ تَأوِیلَه یَومَ یَأتِی تَأوِیلُه یَقُول الَّذِینَ نَسُوه مِن قَبل قَد جاءَت رُسُل رَبِّنا بِالحَق فَهَل لَنا مِن شُفَعاءَ فَیَشفَعُوا لَنا أَو نُرَدُّ فَنَعمَلَ
306- غَیرَ الَّذِي کُنّا نَعمَل قَد خَسِرُوا أَنفُسَهُم وَ ضَل عَنهُم ما کانُوا یَفتَرُونَ [ 53 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا انتظار میبرند مگر مئال آنرا روز که بیاید مئالش میگویند آنانکه فراموش کردند آنرا از پیش بتحقیق آمدند فرستادگان
پروردگار ما بحق پس آیا باشد براي ما شفیعانی که شفاعت کنند از ما یا برگردانده شویم پس بجا آوریم غیر از آنچه بودیم که
بجا میآوردیم بتحقیق زیان رساندند بخودشان و گمشد از ایشان آنچه بودند که افترا میزدند.
تفسیر
تاویل چیزي است که مئال امر منجرّ بآن میشود و مراد ظهور صدق مواعید الهیّه است براي کفار و روز ظهور آن قیامت کبري است
و قمی ره فرموده روز قیام قائم [ع] و روز قیامت است در هر حال در آنروز کفاریکه احکام الهی را در حکم فراموش شده قرار داده
بودند چون عمل بآنها نمینمودند و مصدّق انبیا نبودند تصدیق مینمایند ایشانرا و پی شفیع و واسطه میگردند که با خدا اصلاح کنند
باین نحو که یا خدا از سر تقصیر آنها بگذرد یا آنها را بدنیا برگرداند و عمل باحکام اسلام نمایند و اینکه دلالت دارد بر آنکه کفار
معاقبند بر فروع چنانچه معاقبند بر اصول چون عمل ظاهر در فعل خارجی است نه قلبی و محقق میشود که آنها ضرر بخودشان
رسانده بودند که عمرشان را در باطل صرف نموده و عذاب ابدي را براي خود ذخیره کرده بودند و بینتیجه میشود براي آنها
افتراشان بخدا در بدعتهایی که میگذاردند و افتراشان بر بتان در اینکه میگفتند اینها شفعاء ما هستند در روز قیامت و بنابر آنچه
ذکر شد استفهام در بدو آیه انکاري است و ضمیر در تاویله بکتاب راجع است باعتبار اشتمال آن بر مواعید و همچنین ضمیر در
نسوه و مراد [ صفحه 433 ] از نسیان ترك عمل بآنست و او نردّ عطف است بر مدخول هل که جمله یکون لنا من شفعاء باشد ولی
یکون حذف شده است براي وضوحش و مراد از کم شدن بیثمر شدن است که در بینتیجه بودن با آن شریک است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 54
اشاره
إِن رَبَّکُم اللّه الَّذِي خَلَقَ السَّماوات وَ الأَرضَ فِی سِتَّۀِ أَیّام ثُم استَوي عَلَی العَرش یُغشِی اللَّیلَ النَّهارَ یَطلُبُه حَثِیثاً وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ وَ
306- النُّجُومَ مُسَخَّرات بِأَمرِه أَلا لَه الخَلق وَ الَأمرُ تَبارَكَ اللّه رَبُّ العالَمِینَ [ 54 ] -قرآن- 1
ترجمه
بدرستیکه پروردگار شما خداوندي است که آفرید آسمانها و زمین را در شش روز پس مستولی شد بر عرش میپوشاند شب را بروز
میجوید آنرا بشتاب و آفتاب و ماه و ستارگان را که مسخّر شدگانند بفرمان او آگاه باشید مر او را است آفرینش و فرمان بزرگ
است خداوند که پروردگار جهانیان است.
تفسیر
صفحه 492 از 656
در مجمع در تفسیر ستۀ ایّام فرموده در مقدار شش روز از روزهاي دنیا و قمی ره فرموده در شش وقت و در کافی از امام صادق [ع]
نقل نموده که اولش روز یکشنبه بوده و آخرش روز جمعه و در مجمع اینکه معنی را نسبت بمجاهد داده و در کافی از امام صادق
[ع] نقل نموده که خداوند دنیا را در شش روز خلق کرد و آنرا از ایام سال کسر فرمود به اینکه جهت سال سیصد و پنجاه و چهار
روز است و به اینکه معنی روایات دیگري هم وارد شده است که معلوم میشود مراد از روز بیست و چهار ساعت است و اشکال شده
است که ایّام مقدر و ممتاز میشود بحرکت فلک پس چگونه خلق شده است آسمانها و زمین در ایام پیش از تقدیر و تمایز آنها و
فیض ره جواب فرموده که تقدیر و تمایز ایّام بحرکت فلک الافلاك است و مربوط بآسمانهاي هفتگانه نیست و مخلوق در ایام
متمایزه هفت آسمان و زمین و ما بین آنها است نه مافوق آنها حقیر عرض میکنم در حکمت طبیعی علاوه بر افلاك سبع که هر
یک منسوب بکوکبی از کواکب سبعه سیّارهاند دو فلک دیگر اثبات شده که فلک هشتم را فلک ثوابت و نهم را فلک اطلس
نامیدهاند و ایندو را فوق سماوات سبع میدانند و محیط بر آنها و گفتهاند در لسان شرع از آن دو تعبیر بکرسی و عرش شده است و
منشاء پیدایش شبانه روز حرکت فلک اعلی است که آنرا فلک الافلاك نیز خواندهاند ولی حق آنستکه آفتاب به تبع آن حرکت
مینماید و پیدایش شبانه روز یا بواسطه گردش آن بدور زمین یا بسبب گردش زمین است بدور خود در هر حال وجود آفتاب که
یکی [ صفحه 434 ] از موجودات آسمان چهار است مدخلیّت در پیدایش و تقدیر و تمایز ایام دارد و بنابر اینکه نمیتوان گفت
سماوات سبع و زمین و آنچه در آنها است بعد از تقدیر و تمایز ایام خلق شده است و انصاف آنستکه در اینمواقع باید اعتراف
بقصور فهم و احاله علم آنرا باهلش نمود چنانچه ایشان هم اخیرا اعتراف فرمودهاند و اگر خواسته باشیم در اینکه باب بقدر فهم
خودمان سخنی گفته باشیم بهتر آنستکه گفته شود مراد از ایام امتدادیست که از ایجاد آنها متدرجا تحقق پیدا میکند که اگر مقدّر
بزمان شود بمیزان شش شبانه روز میشود و شاید عبارت مجمع اشاره بآن باشد و مؤید اینکه معنی است روایت عیون از حضرت
رضا [ع] که فرمود خداوند قادر بود که خلق فرماید آنها را در یک چشم بهم زدن ولی خلق فرمود آنها را در شش روز تا ظاهر
شود بر ملائکه آنچه را خلق میفرماید پی در پی پس استدلال شود از حدوث هر حادثی بوجود خداوند مرة بعد اخري و قریب باین
معنی در احتجاج از امیر المؤمنین [ع] نقل شده یا آنکه گفته شود مراد ظروف تحقق موجودات مرتبه است بمناسبت آنها که عالم
عقول و انوار و نفوس و اشباح و طبایع و اجسام باشد در قوس نزول و اینمعنی اگر چه با مشرب حکمت موافق و با ذوق ملائم است
ولی انصاف آنستکه با ظواهر اخبار و آیات مخالف است اگر چه با فرمایش قمّی ره مناسب است و مراد از استوي در اوایل سوره
بقره و مراد از عرش در ضمن تفسیر آیۀ الکرسی بیان شد و اجمالش بر طبق روایات ائمه اطهار آنستکه مقصود از استوي تساوي
نسبت حق است بخلق در استیلا و احاطه و علم و قدرت و قرب و رحمت و کسانیکه دور و محرومند دوري و حرمان از ناحیه خود
آنها است و مقصود از عرش مقرّ سلطنت مطلقه الهیّه است که تمام موجودات علوي و سفلی باشد و حاصل معنی آنستکه خداوند
پس از خلق آسمانها و زمین بر تمام مملکت خود بیک نسبت مستولی شد و امور آنرا بر وفق صلاح و حکمت مرتب و منظم فرمود
و مراد از پوشاندن شب را بروز پنهان نمودن روز است بشب گویا شب پرده است که بروي روز کشیده و پوشش آن شده است و
جستن آنرا بشتاب کنایه از آمدن شب است بدنبال روز بدون درنگ و خداوند خلق فرمود آفتاب و ماه و ستارگان را در حالیکه
همگی در تحت فرمان اویند و بر وفق نظام احسن حرکت میکنند و بنابر اینکه و الشّمس و القمر و النّجوم معطوفات بسموات و
مسخرات حال است از آنها و بعضی هر چهار کلمه را مرفوع قرائت نمودهاند و بنابر اینکه مبتدا و خبر است و گفتهاند مراد بخلق
عالم اجسام و مراد بامر عالم ارواح است [ صفحه 435 ] و ظاهرا مراد بخلق آفرینش و مراد بامر حکم فرمائی بر آنها است و مراد از
بزرگی علوّ مقام و عدم تناهی صفات و بوهم و عقل در نیامدن ذات است و اللّه اعلم ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 55
صفحه 493 از 656
اشاره
78- ادعُوا رَبَّکُم تَضَرُّعاً وَ خُفیَۀً إِنَّه لا یُحِبُّ المُعتَدِینَ [ 55 ] -قرآن- 1
ترجمه
بخوانید پروردگار خودتان را در حال خشوع و پنهانی بدرستیکه او دوست ندارد تجاوز کنندگانرا.
تفسیر
تضرّع تذلّل مشتمل بر خوف است که از آن تعبیر بخشوع مینمایند اگر اثر آن در قلب و چشم ظاهر شود و خضوع میگویند اگر اثر
آن در بدن آشکار باشد شاید تضرّع بعلاوه سوز و گدازي هم لازم داشته باشد در هر حال اینکه حال در دعا مطلوب خداوند است
چنانچه پنهان نمودن دعا هم مطلوب است و آن بنظر حقیر یا بآنستکه در خلوت و پنهانی دعا کنند یا در حین دعا صوت را از حدّ
اعتدال متجاوز ننمایند چون خداوند تجاوز کنندگان از حد اعتدال را در امور دوست ندارد و شک نیست که اینکه هر دو اقرب
باخلاص و انسب با ادب و آداب طلب است در مجمع از پیغمبر [ص] روایت نموده که در یکی از غزوات آنحضرت مشرف
بواديئی شد که مردم در آنجا شروع بتکبیر و تهلیل با صوت بلند نمودند و آنحضرت فرمود بخودتان رحم کنید شما شخص کر و
غائب را نمیخوانید بلکه سمیع و قریب را میخوانید او با شما است و بنابر آنچه ذکر شد تضرعا و خفیۀ هر دو حالند از ضمیر
مخاطب و مصدرند بمعنی اسم فاعل یعنی متضرّعین و مخفین ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 56
اشاره
133- وَ لا تُفسِدُوا فِی الَأرض بَعدَ إِصلاحِها وَ ادعُوه خَوفاً وَ طَمَعاً إِن رَحمَتَ اللّه قَرِیب مِنَ المُحسِنِینَ [ 56 ] -قرآن- 1
ترجمه
و فساد منمائید در زمین بعد از اصلاح آن و بخوانید او را با ترس و امید همانا رحمت خدا نزدیک است به نیکوکاران.
تفسیر
خداوند مملکت خود را بوجود انبیا و اولیا و کتب سماویّه اصلاح فرموده و نباید فاسد نمود آنرا و یکی از آداب دعا آنستکه
شخص در آن موقع خائف باشد از ردّ براي قصور اعمال و عدم استحقاق خود و امیدوار باشد باجابت براي فضل و رحمت و احسان
خداوند و ترجیح دهد جانب امید و طمع را چون رحمت خداوند نزدیک است بکسانیکه نیکو نمودند عمل خود را و دعا خصوص
با خوف و رجاء یکی از بهترین اعمال صالحه است و باین جهت وعده اجابت فرموده نهایت آنکه اگر اعمال فاسده نداشته باشند
[ نزدیکتر باجابت است [ صفحه 436
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 57
صفحه 494 از 656
اشاره
وَ هُوَ الَّذِي یُرسِل الرِّیاحَ بُشراً بَینَ یَدَي رَحمَتِه حَتّی إِذا أَقَلَّت سَحاباً ثِقالًا سُقناه لِبَلَدٍ مَیِّت فَأَنزَلنا بِه الماءَ فَأَخرَجنا بِه مِن کُل الثَّمَراتِ
257- کَذلِکَ نُخرِج المَوتی لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ [ 57 ] -قرآن- 1
ترجمه
و او است آنکه میفرستد بادها را بشارت دهندگان پیش از نزول رحمت خود تا چون بردارند ابران گرانبار آنرا برانیم آنرا از براي
بلدي مرده پس فرو فرستیم بآن آب را پس بیرون آوریم بآن از همه میوهها اینکه چنین بیرون میآوریم مردگانرا باشد که شما پند
گیرید.
تفسیر
بشرا جمع بشیر و حال است از ریاح که جمع ریح است و بین یدي رحمته کنایه از تقدم آنها است بر نزول باران رحمت و سحاب
بفتح جمع سحابه است که بمعنی ابر است لذا متّصف بصفت جمع که ثقالا باشد شده است و گرانباري ابر بآب داري آنست و افراد
ضمیر در سقناه و به گفتهاند بملاحظه لفظ سحاب است و بنظر حقیر براي دلالت آن بر جنس است و در خاتمه استدلال بر معاد
شده است که آنهم مانند اینها مقدور الهی است براي تذکّر خلق و بعضی نشرا بنون جمع نشور بمعنی ناشر قرائت نمودهاند و میت
بتخفیف یا نیز قرائت شده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 58
اشاره
161- وَ البَلَدُ الطَّیِّب یَخرُج نَباتُه بِإِذن رَبِّه وَ الَّذِي خَبُثَ لا یَخرُج إِلاّ نَکِداً کَذلِکَ نُصَرِّف الآیات لِقَوم یَشکُرُونَ [ 58 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بلد پاکیزه بیرون میآید گیاهش باذن پروردگارش و آنکه پلید است بیرون نمیآید مگر تنگ بیفائده اینکه چنین پی در پی
میآوریم آیتها را براي گروهی که شکر میکنند.
تفسیر
خداوند بعد از بیان رحمت واسعه خود در آیه سابقه اشاره فرموده است بآنکه هر موجودي بقدر قابلیت خود از آن بهرهبرداري
میکند چنانچه زمین صالح از براي زراعت گیاه آن وافر و فوائد آن زیاد میشود و زمین خراب مانند شورهزار یا اصلا چیزي در آن
روئیده نمیشود یا کم و فاسد عمل میآید با آنکه باد و باران و آفتاب و سایر اسباب معدّه که بامر الهی مؤثر در تربیت نباتاتند در
هر دو بیک نسبت افاضه مینمایند و خداوند آیات را بمضامین مختلفه مکرر میفرماید براي اثبات ذات و صفات خود ولی فائده آن
صفحه 495 از 656
مخصوص بشکر گذاران است که در آنها تفکر و تدبر مینمایند و از آنها منتفع میشوند [ صفحه 437 ] مانند بلد طیّب بخلاف
کسانیکه ابدا گوش بآنها نمیدهند یا میدهند و تدبر و تفکر نمیکنند و منتفع نمیشوند مانند بلد خبیث پس مثل آنستکه براي شکر
گذاران نازل شده باشد و قمّی ره فرموده اینکه آیه مثل است از براي ائمّه اطهار که ظاهر میشود علمشان باذن پروردگارشان و از
براي اعدائشان که ظاهر نمیشود از آنها چیزي مکر مکدّر و فاسد و در مناقب است که عمرو بن عاص بامام حسین [ع] عرض کرد
بچه سبب محاسن شما وافر تر از محاسن ما است حضرت اینکه آیه را تلاوت فرمود و در منهج نقل نموده که معویه بامام حسن [ع]
عرض کرد خدا فرموده هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در قرآن مندرج است وصف ریش من و تو را خدا کجا در قرآن ذکر
کرده آنحضرت فرمود در اینکه آیه و آنرا تلاوت نمود و ریش آنحضرت پر و وافر و معویه کوسه بود و منفعل شد ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 59
اشاره
157- لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلی قَومِه فَقالَ یا قَوم اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن إِله غَیرُه إِنِّی أَخاف عَلَیکُم عَذابَ یَوم عَظِیم [ 59 ] -قرآن- 1
ترجمه
بتحقیق فرستادیم نوح را بسوي قومش پس گفت اي قوم من بپرستید خدا را نیست مر شما را خدائی جز او همانا من میترسم بر شما
از عذاب روزي بزرگ.
تفسیر
حضرت نوح اول پیغمبران اولو العزم است که خداوند از آنها میثاق مؤکد اخذ فرموده است و گفتهاند پسر ملک بن متوشلح بن
ادریس است و آن اول پیغمبر بعد از جدّ اعلاي خود است و قمی ره روایت نموده است که نام او عبد الغفار است و نوح خوانده
شده براي آنکه بر خود نوحه مینمود و در خبري مدت گریه نوح پانصد سال تعیین شده است و در کافی از امام باقر [ع] نقل نموده
که میان نوح و آدم [ع] ده پدر فاصله استکه آنها انبیا و اوصیا بودند ولی مخفی بودند باین جهت نامی از آنها در قرآن برده نشده و
در آنکتاب و عیاشی ره از آنحضرت نقل نموده که شریعت حضرت نوح امر بعبادت خدا بود بتوحید و اخلاص و نفی شرك که
دین فطري است و خداوند از او و سایر انبیا بر آن اخذ میثاق نموده و امر فرمود بنماز و امر بمعروف و نهی از منکر و حلال و حرام
ولی واجب نفرمود احکام حدود و مواریث را اینکه شریعت او بود و مراد از روز بزرگ روز قیامت یا روز طوفان است.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 60 تا 61
اشاره
] 159- قالَ المَلَأُ مِن قَومِه إِنّا لَنَراكَ فِی ضَ لال مُبِین [ 60 ] قالَ یا قَوم لَیسَ بِی ضَ لالَۀٌ وَ لکِنِّی رَسُول مِن رَب العالَمِینَ [ 61 ] -قرآن- 1
[ صفحه 438
ترجمه
صفحه 496 از 656
گفتند جماعتی از قومش همانا ما میبینیم ترا در گمراهی آشکار گفت اي قوم من نیست در من گمراهی ولی من پیغمبرم از
پروردگار جهانیان.
تفسیر
ملاء اشراف قومند که مجالس از وجود آنها در انظار مردم مملو و پر جلوه میکند و قوم جماعتی را گویند که بامري قیام نمایند
ایشان چون نسبت گمراهی را بحضرت نوح با تاکید و مبالغه دادند آنحضرت هم جواب آنها را مطابق با سؤال داد که فرمود هیچ
نحو گمراهی مساس به من ندارد فقط من پیغمبر از جانب خداوندم که براي هدایت شما آمدهام و براي دلجوئی آنها را نسبت بخود
داد و قوم را اضافه بیاء متکلم نمود که کسره دلالت بر آن دارد ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 62
اشاره
99- أُبَلِّغُکُم رِسالات رَبِّی وَ أَنصَح لَکُم وَ أَعلَم مِنَ اللّه ما لا تَعلَمُونَ [ 62 ] -قرآن- 1
ترجمه
ابلاغ میکنم بشما پیامهاي پروردگارم را و نصیحت میکنم براي شما و میدانم از جانب خدا آنچه را که نمیدانید.
تفسیر
ابلاغ رساندن مطلب است ببهترین وجه و رسالات جمع رسالۀ است که آن جملاتی است که پیام آورنده براي ابلاغ آورده و
نصیحت بیان مطالب سودمند است از روي اخلاص نیّت و تعدي بلام براي تاکید اینکه معنی است که فقط بر نفع شما است و در
جمله اخیره اشاره به مطالبی فرموده یکی آنکه من از صفات الهی از قبیل وحدانیّت و عدالت و حکمت و رحمانیت و قهاریت
میدانم آنچه را که شما نمیدانید دیگر آنکه معارف و احکامی از خداوند بمن وحی شده که شما نمیدانید دیگر آنکه من میدانم
که اگر مخالفت کنید بر شما عذاب نازل میشود ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 63
اشاره
133- أَ وَ عَجِبتُم أَن جاءَکُم ذِکرٌ مِن رَبِّکُم عَلی رَجُل مِنکُم لِیُنذِرَکُم وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ [ 63 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا عجب میکنید که بیاید شما را تذکره از پروردگارتان بر مردي تا بیم دهد شما را و تا بپرهیزید و شاید شما رحمت کرده شوید.
صفحه 497 از 656
تفسیر
استفهام براي انکار و واو براي عطف است بر کذّبتم مقدر یعنی آیا تکذیب و عجب میکنید که بیاید تذکره و موعظه از خداوند بر
مردي از جنس خودتان براي انذار و تخویف و ترحّم بر شما گویا آنها تصور میکردند حامل وحی الهی فقط باید ملک [ صفحه
439 ] باشد و از لطائف ذیل آیه شریفه ترتّب تقوي بر انذار و ترتّب ترحّم بر تقوي است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 64
اشاره
145- فَکَذَّبُوه فَأَنجَیناه وَ الَّذِینَ مَعَه فِی الفُلک وَ أَغرَقنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا إِنَّهُم کانُوا قَوماً عَمِینَ [ 64 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس تکذیب نمودند او را پس نجات دادیم او را و آنانکه بودند با او در کشتی و غرق کردیم آنان را که تکذیب نمودند آیتهاي
ما را همانا آنها بودند گروهی کوران.
تفسیر
در مجمع از امام صادق [ع] نقل نموده که حضرت نوح دو هزار و پانصد سال عمر کرد هشتصد و پنجاه سال داشت که مبعوث به
نبوت شد و نهصد و پنجاه سال دعوت کرد و دویست سال مشغول ساختن کشتی بود و پانصد سال بعد از نزول از کشتی و فرو رفتن
آب زنده بود تا شهرها بپا نمود و اولاد خود را در آنها سکونت داد پس ملک الموت نزد او آمد و او در آفتاب بود سلام عرض
کرد حضرت نوح جواب داد پس فرمود براي چه آمدي عرض کرد براي قبض روح شما فرمود مهلت میدهی من از آفتاب بسایه
منتقل شوم عرض کرد بلی حضرت منتقل شد و فرمود آنچه از دنیا بر من گذشت مانند اینکه انتقال از آفتاب بسایه بود و در روایت
دیگر از آنحضرت نقل شده است که در مدت دعوت فقط هشت نفر باو ایمان آوردند و نیز روایت شده است که در اینکه مدّت
قوم بر انکار خود و آزار آنحضرت میفزودند ولی او دست از دعوت بر نمیداشت تا آنکه خداوند او را مأیوس از ایمان آنها فرمود
پس نفرین فرمود و کفار بطوفان غرق شدند و آنحضرت و کسانیکه باو ایمان آورده بودند در کشتی نشسته نجات یافتند و اینکه
انکار و اصرار آنها بر کفر براي کوري قلب آنها بود که بدیده بصیرت در آیات الهی نظر نمیکردند و تمام قصّه در سوره هود
بیاید انشاء اللّه تعالی و لفظ عمین در اصل عمیین بوده که جمع عمی بمعنی کور باطن است و تخفیف داده شده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 65
اشاره
118- وَ إِلی عادٍ أَخاهُم هُوداً قالَ یا قَوم اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن إِله غَیرُه أَ فَلا تَتَّقُونَ [ 65 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 498 از 656
و فرستادیم بسوي قوم عاد برادرشان هود را گفت اي قوم من بپرستید خدا را نیست مر شما را خدائی جز او آیا نمیپرهیزید. . [
[ صفحه 440
تفسیر
عطف است بر قصّه ارسال نوح بسوي قومش گفتهاند او هود بن شالخ بن ارفحشد بن سام بن نوح است و عاد پسر عوص بن آدم بن
سام بن نوح است که قبیله منسوب باو است و بنابر اینکه هود و عاد نواده عم یکدیگرند و بعضی گفتهاند عاد جدّ هود بوده است در
هر حال از یک قبیله بودند و عرب اهل قبیله خود را برادر میخوانند بلکه عرب را برادر خطاب میکنند لذا یا اخا العرب میگویند و در
اکمال از امام باقر [ع] نقل نموده که انبیا بعضی نبوت خاصّه داشتند و بعضی عامه و هود مبعوث بقوم عاد شد به نبوت خاصه و در
کافی از آنحضرت نقل نموده که نوح بسام بشارت داد که از اولاد تو پیغمبري بوجود میآید که نام او هود است و قوم خود را بسوي
خدا دعوت میکند پس تکذیب میکنند او را و خداوند آنها را هلاك میکند بباد پس کسیکه ادراك کند او را باید ایمان باو بیاورد
و میان آندو پیغمبران دیگري بودند.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 66 تا 68
اشاره
قالَ المَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَومِه إِنّا لَنَراكَ فِی سَفاهَۀٍ وَ إِنّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الکاذِبِینَ [ 66 ] قالَ یا قَوم لَیسَ بِی سَفاهَۀٌ وَ لکِنِّی رَسُول مِن رَبِّ
282- العالَمِینَ [ 67 ] أُبَلِّغُکُم رِسالات رَبِّی وَ أَنَا لَکُم ناصِح أَمِین [ 68 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفتند آن جماعت که کافر شدند از قوم او بدرستیکه هر آینه میبینیم تو را در بیخردي و همانا ماهر آینه گمان میکنیم تو را از
دروغگویان گفت اي قوم من نیست با من بیخردي ولی من پیغمبري هستم از پروردگار جهانیان ابلاغ میکنم بشما پیامهاي
پروردگارم را و من براي شما نصیحت کننده هستم امین.
تفسیر
بر حسب توصیه حضرت نوح بسام که در روایت سابقه اشاره شده بود جمعی از اولاد سام چنانچه در روایت دیگري هم بآن تصریح
شده بحضرت هود ایمان آوردند و جماعتی استکبار نموده آنحضرت را نسبت بکم عقلی و سفاهت دادند براي آنکه از دین آنها
اعراض فرموده بود و صریحا تکذیب نمودند دعاوي او را و آنحضرت فرمود اي قوم من بهیچ وجه کم عقلی مساس بمن ندارد فقط
من مامورم از جانب خداوند پیامهائی بشما برسانم و موعظه و نصیحت نمایم شما را در دعوت بتوحید و اطاعت احکام او بدون کم
و زیاد چون پیام آور و ناصح باید امین باشد دروغ نگوید و خیانت ننماید و در اینکه نقل قول آنها و حضرت هود دستوري است از
[ طرف خداوند به بندگان که چگونه بملایمت با کفار و فساق باید گفتگو کرد و آنها را براه حق دعوت نمود. [ صفحه 441
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 69 تا 70
صفحه 499 از 656
اشاره
أَ وَ عَجِبتُم أَن جاءَکُم ذِکرٌ مِن رَبِّکُم عَلی رَجُل مِنکُم لِیُنذِرَکُم وَ اذکُرُوا إِذ جَعَلَکُم خُلَفاءَ مِن بَعدِ قَوم نُوح وَ زادَکُم فِی الخَلق بَصطَۀً
[ فَاذکُرُوا آلاءَ اللّه لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 69 ] قالُوا أَ جِئتَنا لِنَعبُدَ اللّهَ وَحدَه وَ نَذَرَ ما کانَ یَعبُدُ آباؤُنا فَأتِنا بِما تَعِدُنا إِن کُنتَ مِنَ الصّادِقِینَ [ 70
374- -قرآن- 1
ترجمه
آیا تعجب نمودید که آمد شما را تذکره از پروردگارتان بر مردي از شما تا بترساند شما را و یاد کنید وقتی را که گردانید شما را
جانشینان بعد از قوم نوح و افزود شما را در خلقت بسطی پس یاد کنید نعمتهاي خدا را باشد که شما رستگار شوید گفتند آیا
آمدي ما را براي آنکه عبادت کنیم خدا را بتنهائی و واگذاریم آنچه را که بودند عبادت میکردند پدران ما پس بیاور ما را آنچه را
وعده میدهی ما را اگر هستی از راستگویان.
تفسیر
تتمه مقال حضرت هود است که بدوا برویّه حضرت نوح در جواب قوم خود که تفسیرش گذشت مشی فرموده و بعدا تذکّر داده
است قوم خویش را بآنکه خدا وارث زمین فرمود شما را بعد از آنکه غرق فرمود قوم نوح را براي عصیانشان و علاوه بشما رشد
جسمی و قوت بدنی عطا فرمود و در مجمع از حضرت باقر [ع] نقل نموده که قامت آنها بلند مانند نخل بود و قوتشان بقدري بود
که سنگ را با دست از کوه میکندند و در خاتمه نتیجه گرفته است که پس شما رهین الطاف الهی هستید و باید نعم او را فراموش
نکنید و شکر آنرا بجا آورید و عبادت غیر او را ننمائید و معصیت او را نکنید و در کافی از امام صادق [ع] نقل نموده که فرمود
اعظم نعم الهی بر خلق ولایت ما اهل بیت است و پس از ختم مقال آنحضرت قوم جواب دادند بنحو استبعاد که تو آمدي که ما
دست از دین آباء و اجداد خود برداریم و فقط خداي نادیده را عبادت کنیم اینکه ممکن نیست اگر راست میگوئی بوعده خود
عمل کن و از خداي خود بخواه که عذاب بر ما نازل نماید و در آیه دلالت است بر آنکه عبادت آنها مخصوص بخدا نبوده نه آنکه
مخصوص بغیر خدا بوده است.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 71 تا 72
اشاره
قالَ قَد وَقَعَ عَلَیکُم مِن رَبِّکُم رِجس وَ غَضَب أَ تُجادِلُونَنِی فِی أَسماءٍ سَمَّیتُمُوها أَنتُم وَ آباؤُکُم ما نَزَّلَ اللّه بِها مِن سُلطان فَانتَظِرُوا إِنِّی
] 354- مَعَکُم مِنَ المُنتَظِرِینَ [ 71 ] فَأَنجَیناه وَ الَّذِینَ مَعَه بِرَحمَ ۀٍ مِنّا وَ قَطَعنا دابِرَ الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا وَ ما کانُوا مُؤمِنِینَ [ 72 ] -قرآن- 1
[ صفحه 442
ترجمه
گفت بتحقیق واقع شد بر شما از پروردگارتان عذاب و غضب آیا مجادله میکنید با من در نامهائی که نام نهادید آنها را شما و
صفحه 500 از 656
پدرانتان فرو نفرستاده است خدا بآن هیچ حجتی را پس منتظر باشید همانا من با شما از منتظرانم پس نجات دادیم او را و آنانکه
بودند با او برحمتی از خودمان و قطع نمودیم نسل آنانرا که تکذیب کردند آیتهاي ما را و نبودند گروندگان.
تفسیر
رجس در انواع بدي از قبیل پلیدي و زشتی و عذاب و لعنت و درماندگی و اضطراب استعمال میشود و مورد مجادله حضرت هود با
قومش عبادت بتانی بود که اختراع نموده و اسمائی براي آنها گذارده بودند از قبیل یغوث و یعوق و ودّ و نسر و سواع و امثال اینها
که اهل هر بلد و قبیله یکی از آنها را معبود خود قرار داده بودند و هیچ دلیل و برهانی براي اینکه فعل قبیح نداشتند جز تقلید آباء و
اجداد نهایت آنکه گاهی میگفتند ما اینها را وسیله تقرب بخدا میدانیم و اینکه محتاج است به بیانی از طرف خداوند که فرموده
باشد عبادت آنها عبادت من است و چون معنی و آثار الوهیت در آنها موجود و از آنها ظاهر نبود اسماء بیمسمّائی بودند که آنها و
پدرانشان وضع نموده بودند و چون مجادله بپایان رسید و بطلان مدّعاي ایشان ظاهر گردید حضرت هود وعده عذاب را که سابقا
اشاره شد تسجیل و تاکید فرمود و بنا شد همگی منتظر باشند حضرت هود با اصحابش از آنها کناره نمودند و در سایبانی جمع
شدند و هشت روز دائما باد عقیم بر آنها وزید تا تمامی نیست و نابود شدند و اهل ایمان از آن جز نسیم خوش مفرّحی ادراك
نمیکردند و در کافی و قمی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که باد عقیم از زیر زمینهاي هفتگانه بیرون میآید و هیچ بیرون نیامده
مگر براي قوم عاد آنهم بقدر وسعت حلقه انگشتر و شرح اینکه واقعه در سوره هود بیاید انشاء اللّه تعالی و اینکه آن باد عقیم
خوانده شده براي آنستکه هیچ مولودي را از حیوان و نبات باقی نمیگذارد ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 73
اشاره
وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُم صالِحاً قالَ یا قَوم اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن إِله غَیرُه قَد جاءَتکُم بَیِّنَۀٌ مِن رَبِّکُم هذِه ناقَۀُ اللّه لَکُم آیَۀً فَذَرُوها تَأکُل فِی
270- أَرضِ اللّه وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأخُذَکُم عَذاب أَلِیم [ 73 ] -قرآن- 1
ترجمه
و فرستادیم بسوي ثمود برادرشان صالح را گفت اي قوم من بپرستید خدا را نیست مر شما را هیچ خدائی جز او بتحقیق آمد شما را
معجزه از پروردگارتان اینکه [ صفحه 443 ] شتر خدا است از براي شما با آنکه آیتی است پس واگذارید آنرا که بخورد در زمین
خدا و مس نکنید آنرا ببدي پس بگیرد شما را عذابی دردناك.
تفسیر
در اکمال از امام باقر [ع] نقل نموده که قوم ثمود اهل دهی بودند در ساحل دریا که بچهل خانوار نمیرسیدند فیض ره فرموده آنها
قبیله دیگري از عرب بودند که باسم پدر بزرگشان معروف شده بودند و او ثمود بن عامر بن آدم بن سام بن نوح بود و صالح هم از
اولاد ثمود بود و لذا وجه مناسبت اطلاق برادر باو معلوم است چنانچه در عاد ذکر شد در هر صورت آنهم قوم خود را دعوت
بتوحید و اخلاص در عبادت نمود و معجزه خود را ظاهر فرمود که براي آنها از کوه بدون اسباب ظاهریّه شتر ماده بیرون آورد و
صفحه 501 از 656
باین جهت او را منسوب بخدا فرمود و آنها از آن کاملا بهرهبرداري مینمودند و باین مناسبت لکم فرموده که دلالت بر نفع دارد و
چون همه چیز آن ناقه بر خلاف متعارف بود چنانچه ذکر خواهد شد انشاء اللّه تعالی آیتی از آیات الهی بوده است و مأمور شدند
که آنرا بحال خود واگذارند بچرد و آزاري باو نرسانند و در صورت تخلّف وعده نزول عذاب بآنها داده شد ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 74
اشاره
وَ اذکُرُوا إِذ جَعَلَکُم خُلَفاءَ مِن بَعدِ عادٍ وَ بَوَّأَکُم فِی الَأرض تَتَّخِ ذُونَ مِن سُهُولِها قُصُوراً وَ تَنحِتُونَ الجِبالَ بُیُوتاً فَاذکُرُوا آلاءَ اللّه وَ لا
222- تَعثَوا فِی الَأرض مُفسِدِینَ [ 74 ] -قرآن- 1
ترجمه
و یاد کنید هنگامیرا که گردانید شما را جانشینان از بعد عاد و جاي داد شما را در زمین میگیرید از جایهاي نرمش قصرها و میتراشید
کوهها را خانهها پس یاد کنید نعمتهاي خدا را و فساد بر پا مکنید در زمین که از فساد کنندگان باشید.
تفسیر
خداوند بعد از قوم عاد قوم ثمود را وارث زمین و مال و مکنت فرمود بطوري که در زمینهاي هموار قصور و ابنیه تابستانی از خشت
و آجر بنا مینمودند و در کوهستان بیوت زمستانی از سنگ میتراشیدند و در مجمع روایت نموده که براي طول عمرشان محتاج
بخانههاي سنگی بودند چون سقف و بنا دوام عمر آنها را نداشت لذا خداوند در صدر و ذیل اینکه آیه آنها را متذکر نعم خود
فرموده تا شکرگزاري کنند و پیرامون فساد و کفر و عناد نکردند با اینحال در جمله اخیره مبالغه فرموده در نهی از فساد چون عثی
بمعنی فساد است و مؤکد بمفسدین شده است که حال از فاعل است یعنی فساد نکنید در زمین [ صفحه 444 ] و از مفسدین نباشید.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 75 تا 77
اشاره
قالَ المَلَأُ الَّذِینَ استَکبَرُوا مِن قَومِه لِلَّذِینَ استُضعِفُوا لِمَن آمَنَ مِنهُم أَ تَعلَمُونَ أَن صالِحاً مُرسَل مِن رَبِّه قالُوا إِنّا بِما أُرسِلَ بِه مُؤمِنُونَ
75 ] قالَ الَّذِینَ استَکبَرُوا إِنّا بِالَّذِي آمَنتُم بِه کافِرُونَ [ 76 ] فَعَقَرُوا النّاقَۀَ وَ عَتَوا عَن أَمرِ رَبِّهِم وَ قالُوا یا صالِح ائتِنا بِما تَعِدُنا إِن کُنتَ مِنَ ]
408- المُرسَلِینَ [ 77 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفتند جماعتی که سرکشی میکردند از قومش مر آنانرا که ناتوان شمرده شده بودند که کسانی بودند که ایمان آورده بودند از
ایشان آیا میدانید که صالح فرستاده شده است از پروردگارش گفتند همانا ما بآنچه فرستاده شده است بآن گروندگانیم گفتند
آنانکه سرکشی کردند همانا ما بآنچه گرویدید بآن کافرانیم پس پی کردند ناقه را و سرکشی کردند از فرمان پروردگارشان و
صفحه 502 از 656
گفتند اي صالح بیاور ما را آنچه وعده میدهی بما اگر هستی از فرستادگان.
تفسیر
جماعت اشراف که تکبّرشان مانع از قبول حق و تمکین از حضرت صالح بود از اقوام او بکسانیکه ایمان آورده بودند از قبیله
خودشان که در نظر آنها ضعیف و حقیر شمرده میشدند بواسطه کمی ثروتشان گفتند آیا شما صالح را پیغمبر میدانید و بنابر اینکه
لمن آمن بدل است از للّذین و اینکه سؤال را گفتهاند براي استهزاء مینمودند و بنظر حقیر ممکن است براي تعجّب باشد چنانچه در
آیات سابقه اشاره شد یا واقعا شک داشتند در هر حال اهل ایمان تصدیق نمودند آنحضرت را که آنچه آورده است حق است و
اینکه موجب مزید عناد آنها شد و اقرار بکفر خودشان نمودند و از میان آنها مردي قدّار نام که ازرق چشم و حرامزاده بود بامر و
رضاي سایرین ناقه را پی نمود و کشت و بقیّه با او شرکت کردند در قطعه قطعه نمودن آن و همه از گوشت آن خوردند لذا
خداوند نسبت عقر را بهمه داده است و بعد از اینکه واقعه قوم روابط خود را با حضرت صالح بکلّی قطع نموده و بر طغیان و
سرکشی خود افزودند و با آن که آنحضرت فرمود باز هم اگر توبه کنید قبول میشود و عذاب نازل نمیگردد گفتند اگر راست
میگوئی و پیغمبري بوعده خود که نزول عذاب بعد از اسائه بناقه بود عمل نما.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 78 تا 79
اشاره
فَأَخَذَتهُم الرَّجفَۀُ فَأَصبَحُوا فِی دارِهِم جاثِمِینَ [ 78 ] فَتَوَلّی عَنهُم وَ قالَ یا قَوم لَقَد أَبلَغتُکُم رِسالَۀَ رَبِّی وَ نَ َ ص حت لَکُم وَ لکِن لا تُحِبُّونَ
[ 203 [ صفحه 445 - النّاصِحِینَ [ 79 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس گرفت آنها را زلزله پس صبح کردند در خانه خودشان بر جاي فرو ماندگان پس روي گرداند از ایشان و گفت اي قوم من
بتحقیق ابلاغ نمودم بشما پیام پروردگارم را و نصیحت نمودم براي شما ولی شما دوست ندارید نصیحت کنندگانرا
تفسیر
خلاصه مستفاد از دو روایت یکی از امام باقر و دیگري از امام صادق علیهما السلام راجع بقصه حضرت صالح آنستکه آنحضرت
در سن شانزده سالگی مبعوث به نبوّت شد و یکصد و بیست سال در میان قوم خود بود هر چه آنها را دعوت فرمود اجابت نکردند
تا آنکه روزي آنحضرت بآنها فرمود اینکه مدّت من شما را دعوت بتوحید نمودم قبول نکردید پس یا شما بتهاي خودتان را
حاضر نمائید من از آنها چیزي بخواهم اگر اجابت نمودند من از میان شما خارج میشوم چون ملول شدهام یا آنکه شما از من چیزي
بخواهید و من از خدا مسئلت مینمایم اگر اجابت شد شما دعوت مرا قبول نمائید آنها راضی شدند و روزي را معیّن نمودند که با
یکدیگر از بلد خارج شوند و بتها را همراه ببرند و هفتاد بت داشتند در آنروز بدوش کشیده بیرون بردند و حضرت صالح از یک
یک آنها منفردا و جمعا مسئلت نمود و اجابت نشد خودشان هم با تمام مراسم و آداب دعا که داشتند تأکید نمودند و بجائی نرسید
و نوبت بحضرت صالح و مسئلت از خدا رسید ناچار هفتاد نفر از بزرگان خود را انتخاب نموده با آنحضرت نزدیک بکوهی شدند
صفحه 503 از 656
که در آن حوالی بود و از او خواستند که از خدا بخواهد ناقه با اوصاف معیّنه مخصوصه از آن کوه براي آنها بیرون آید و شرط
کردند که در صورت اجابت همگی موحّد شوند و حضرت صالح مسئلت نمود و آن کوه شکافته شد با صوت و وضع مهیب محیّر
العقولی و مضطرب شد مانند زنی که بدرد مخاض گرفتار است و اوّل سر ناقه از آن شکاف بیرون آمد بعد گردنش را بیرون کشید
بعد تمام بدنش بیرون آمد و راست ایستاد با تمام آن اوصاف و خصوصیّات و آنها چون مشاهده نمودند اینکه آیت بزرگ را از
آنحضرت خواستند که از خدا بخواهد که بچه هم بزاید و خواست و اجابت شد فورا و دور ناقه گردش کرد و حضرت فرمود دیگر
چیزي باقیست گفتند خیر بیا برویم بسایر قوم خبر بدهیم تا همه ایمان بیاورند و چون برگشتند بسوي بلد شصت و چهار نفر مرتدّ
شدند و گفتند اینکه واقعه سحر بوده و شش نفر بایمان خودشان باقی ماندند و از آن شش نفر هم یک نفر بعدا مردد شد که
شرکت نمود با سایرین در کشتن ناقه و خداوند بحضرت صالح وحی فرمود که بگو آب رودخانه را قسمت کنند یک روز نوبت
ناقه [ صفحه 446 ] باشد یک روز نوبت آنها آن روز که ناقه آب میخورد تمام اهل بلد از بزرگ و کوچک شیر او را میدوشیدند و
میخوردند روز دیگر آنها از آب استفاده میکردند و ناقه نزدیک آب نمیرفت تا مدّتها بر اینکه منوال گذشت و اخیرا اینکه تقسیم بر
آنها گران آمد و با یکدیگر مشورت نمودند و در نتیجه تصمیم بعقر ناقه گرفتند و از میان خودشان داوطلب خواستند براي قتل ناقه
با اجر معیّنی و مرد احمر اشقر ازرق مشئوم حرامزاده که پدرش معلوم نبود و قدّار نام داشت اجابت نمود و در کمین ناقه نشست تا
وقتی از آب خوردن مراجعت نمود با شمشیر ضربتی باو زد کارگر نشد ضربت دیگر زد و کشت او را و بپهلو بر زمین افتاد و
بچهاش فرار کرد و از کوه بالا رفت و سه مرتبه ناله کشید بسوي آسمان و قوم هجوم آوردند بجانب ناقه هر کس ضربتی بآن زد و
گوشتش را قسمت کردند و تمام اهل آبادي در اینکه امر فجیع شرکت نمودند و کبیر و صغیر از گوشت آن خوردند و چون
حضرت صالح اینکه امر را مشاهده نمود آنها را ملامت فرمود و خطاب از مصدر جلال صادر شد که بآنها بگو که در ظرف سه
روز عذاب بر شما نازل میشود و علامت آن آنستکه روز اوّل رويهاي آنها زرد و روز دوم سرخ و روز سوم سیاه میشود اگر در
اینکه مدت توبه نمودند عذاب مرفوع و الّا محتوم خواهد شد و حضرت صالح پیام الهی را بآنها ابلاغ فرمود و ایشان بر طغیان و
سرکشی و خباثت افزودند و گفتند اگر راست میگوئی بوعده خود عمل نما و در هر یک از سه روز تغییر رنگ صورت خودشان را
بهمان ترتیب مذکور مشاهده نمودند و مرتدع نشدند و گفتند ما دست از دین پدرانمان بر نمیداریم و چون روز سوم گذشت نیمه
شب جبرئیل نازل شد و فریادي کشید که پاره گشت گوشهاشان و شکافت دلهاشان و متفرّق شد کبدهاشان و تمامی مردند در یک
چشم بهم زدن بزرگ و کوچک و باقی نماند از براي آنها هیچ چیز از شتر و گوسفند و غیره مگر آنکه هلاك شدند پس از آن
خداوند آتشی فرستاد که تمامی سوختند و در آن دیار چیزي باقی نماند پس مراد از رجفه در آیه شریفه یا صیحه است چنانچه در
سوره هود و حجر تصریح شده یا زلزله است که از اثر صیحه در زمین حادث شده یا زلزله است که در ابدان آنها مؤثر شده و اجزاء
جوفیّه آنها را متلاشی نموده چنانچه قمّی ره فرموده که خداوند صیحه و زلزله فرستاد بر آنها پس هلاك شدند در هر حال دیگر از
جاي خودشان حرکت نکردند و حضرت صالح بحال آنها متحسّر و محزون شد که چرا ایمان نیاوردند و نتوانست آنها را [ صفحه
447 ] بآن حال به بیند لذا روي گرداند و خطاب اخیر را با حزن و اندوه باجساد ایشان فرمود.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 80 تا 81
اشاره
وَ لُوطاً إِذ قالَ لِقَومِه أَ تَأتُونَ الفاحِشَ ۀَ ما سَبَقَکُم بِها مِن أَحَدٍ مِنَ العالَمِینَ [ 80 ] إِنَّکُم لَتَأتُونَ الرِّجالَ شَ هوَةً مِن دُونِ النِّساءِ بَل أَنتُم قَومٌ
209- مُسرِفُونَ [ 81 ] -قرآن- 1
صفحه 504 از 656
ترجمه
و یاد کن لوط را هنگامیکه گفت بقومش آیا میکنید کار زشت را پیشی نگرفته است شما را بآن هیچ یک از جهانیان همانا شما هر
آینه میآئید مردانرا از روي شهوت از غیر زنان بلکه شمائید گروه تجاوزکاران.
تفسیر
در کافی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که مادر حضرت ابراهیم و مادر حضرت لوط دو خواهر بودند دختران لا حج و او نبیّ
منذر بود و رسول نبود حقیر عرض میکنم شاید مقصود آن باشد که شریعت خاصّه نداشت بلکه مأمور بترویج و تأکید شرائع سابقه
بود که مردم را از مخالفت آنها بترساند و در علل و عیّاشی از حضرت باقر [ع] نقل نموده که لوط پسر خاله حضرت ابراهیم بود و
ساره زوجه حضرت ابراهیم خواهر لوط بود و در کافی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که حضرت ابراهیم بیرون آمد از بلاد
نمرود با آنکه لوط و ساره با او بودند و لوط را در نزدیکی شامات جانشین خود فرمود و در عیون از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده
که اوّل کسی که مرتکب عمل قوم لوط شد شیطان بود که خویش را حاضر از براي وقوع آن بر خود نمود و در کافی و علل از
یکی از صادقین علیهما السلام نقل نموده که شیطان بصورت خوبی با آرایش زنانه براي قوم لوط مصوّر شد و جوانان آنها را بخود
دعوت نمود و پس از اجابت اینکه عمل را بآنها تعلیم داد که با او بجا آوردند و چون مرتکب شدند لذّت بردند و بین خودشان
معمول داشتند در هر حال معلوم است که مراد از فاحشه لواط است که تا آنزمان معمول نبوده و استفهام براي توبیخ و ملامت است
و مراد از اتیان دخول است و قید من دون النساء براي اشاره بآنست که با وجود راه حلال پاکیزه نباید راه حرام کثیف را اختیار نمود
و در خاتمه اشاره شده است بتجاوز آنها در فساد از حد معتاد براي عدول آنها از راه معتاد براه غیر معتاد و متلف مبدء تکوین اولاد
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 82 تا 83
اشاره
- [ وَ ما کانَ جَوابَ قَومِه إِلاّ أَن قالُوا أَخرِجُوهُم مِن قَریَتِکُم إِنَّهُم أُناس یَتَطَهَّرُونَ [ 82 ] فَأَنجَیناه وَ أَهلَه إِلاَّ امرَأَتَه کانَت مِنَ الغابِرِینَ [ 83
191- قرآن- 1
ترجمه
و نبود جواب قومش مگر آنکه گفتند بیرون کنید آنها را از بلد خودتان همانا آنها مردمانی هستند که پاك میدارند خودشان را
پس نجات دادیم او و اهلش را مگر [ صفحه 448 ] زنش را که بود از بجاي ماندگان.
تفسیر
قوم لوط در جواب آنحضرت سکوت اختیار نموده و تصمیم گرفتند که آنحضرت و کسانش را از بلدشان اخراج نمایند براي آنکه
ایشان مردمی منزّه و آنها آلوده بودند لذا خداوند جبرئیل و چند ملک دیگر را براي اخراج او و خانوادهاش فرستاد و آنها برسم
میهمانی بر آنحضرت وارد شدند و زوجه او که با اهل آبادي باطنا هم کیش و موافق بود آنها را شبانه خبر کرد آمدند براي آنکه
صفحه 505 از 656
آن عمل قبیح را با مهمانها انجام دهند خواستند داخل خانه شوند جبرئیل [ع] بال خود را بچشم آنها زد همه کور شدند و حضرت
لوط و اتباعش را از میان آنها خارج فرمود فقط زوجهاش باقی ماند براي آنکه باطنا تابع آنحضرت نبود بلکه از مخالفین بود و اینکه
خداوند او را از اهل استثناء نموده براي آنستکه صورتا از اهل بیت آنحضرت بوده اگر چه واقعا اهلیّت نداشته و در صبح همان شبی
که ایشان از آن دیار خارج شدند عذاب نازل شد چنانچه در مجمع از امام باقر [ع] نقل نموده و در ذیل آیه بعد ذکر خواهد شد
انشاء اللّه تعالی ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 84
اشاره
78- وَ أَمطَرنا عَلَیهِم مَطَراً فَانظُر کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُجرِمِینَ [ 84 ] -قرآن- 1
ترجمه
و باراندیم بر آنها بارانی پس بنگر چگونه بود انجام کار گناهکاران.
تفسیر
خلاصه روایتی که در مجمع از امام باقر [ع] در قصّه لوط [ع] نقل نموده آنست که آنحضرت سی سال در میان قوم خود بود و در
تمام اینکه مدت آنها را دعوت بدین حق و امر بمعروف و نهی از منکر میفرمود و آنها اجابت نمینمودند و مردمان بخیل و لئیمی
بودند و از جنابت تطهیر نمیکردند و بخل آنها را وادار باین عمل قبیح نموده بود چون منازل آنها سر راه مصر و شام واقع شده بود
کاروانان وارد بر آنها میشدند و ایشان براي آنکه کسی بر آنها وارد نشود با مهمانها اینکه عمل ناشایسته را مینمودند و حضرت لوط
سخی و کریم و میهماننواز بود آنحضرت را نهی میکردند و میگفتند اگر مهمان بیاوري با آنها اینکه معامله را مینمائیم لذا
آنحضرت هر وقت میهمانی بر او وارد میشد از آنها مخفی میفرمود تا آنکه خداوند اراده فرمود که عذاب بر آنها نازل فرماید
جبرئیل را بنحویکه در آیه سابقه ذکر شد فرستاد و قضایا بنحو مذکور واقع شد و حضرت لوط و کسانش شبانه از آبادي خارج
شدند و چون صبح طالع شد جبرئیل بال خود را بطرف آبادي زد و آنرا از تخوم ارضین کند و بآسمان برد که بانک خروسها و
سگهاي آنها را [ صفحه 449 ] اهل آسمان شنیدند و از آنجا وارونه آنرا بزمین زد و اینکه بعد از آن بود که بارانی از سنگ سجیل
بر آنها باریده بود که آن معرب سنگ گل است شاید مراد آن باشد که اول باران بارید و کسانیکه بآنها اصابت نمود مردند بعد
زمین واژگون شد براي باقی ماندگان در زوایا و خفایا و مزید عبرت دیگران.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 85 تا 86
اشاره
وَ إِلی مَدیَنَ أَخاهُم شُعَیباً قالَ یا قَوم اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن إِله غَیرُه قَد جاءَتکُم بَیِّنَۀٌ مِن رَبِّکُم فَأَوفُوا الکَیلَ وَ المِیزانَ وَ لا تَبخَسُوا
النّاسَ أَشیاءَهُم وَ لا تُفسِدُوا فِی الأَرض بَعدَ إِصلاحِها ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 85 ] وَ لا تَقعُدُوا بِکُل صِ راطٍ تُوعِدُونَ وَ
تَصُ دُّونَ عَن سَبِیل اللّه مَن آمَنَ بِه وَ تَبغُونَها عِوَجاً وَ اذکُرُوا إِذ کُنتُم قَلِیلًا فَکَثَّرَکُم وَ انظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُفسِدِینَ [ 86 ] -قرآن-
صفحه 506 از 656
526-1
ترجمه
و فرستادیم بسوي مدین برادرشان شعیب را گفت اي قوم من عبادت کنید خدا را نیست مر شما را خدائی جز او بتحقیق آمد شما را
معجزه از پروردگارتان پس تمام کنید پیمانه و ترازو را و کم مکنید از مردم چیزهاي ایشانرا و فساد مکنید در زمین بعد از
اصلاحش اینکه بهتر است از براي شما اگر هستید گروندگان و منشینید بهر راهی که بیم دهید و بازدارید از راه خدا کسیرا که
ایمان آورد بآن و بجوئید آنرا بکجی و یاد کنید وقتی را که بودید اندك پس بسیار کرد شما را و بنگرید چگونه بود انجام کار
فساد کنندگان.
تفسیر
خداوند فرستاد براي هدایت اهل مدین که قمی ره فرموده آن نام بلدي است در راه شام شعیب [ع] را که گفتهاند از اولاد مدین بن
ابراهیم خلیل [ع] بوده که آن آبادي و آن قبیله بنام او خوانده شده بود و آنحضرت ملقّب بخطیب الانبیاء بوده و بنابر اینکه وجه
اطلاق برادر بر او قومیّت است چنانچه سابقا بیان شد و در اکمال از امام باقر [ع] نقل نموده که آن بلد بچهل خانوار نمیرسید در هر
حال ماموریت او هم دعوت بتوحید بود و معجزه او فیض ره فرموده که در قرآن ذکر نشده و در اخبار نیافتم ولی در منهج فرموده
که نقل شده است که عصاي حضرت موسی با همه آن خصوصیات که اژدها میشد و مانند چراغ نور میداد و مانند درخت هر میوه
که میخواست میداد از حضرت شعیب باو رسیده بود و چون میخواست از کوه بالا رود کوه براي او فرود میآمد تا بسهولت صعود
نماید و در مجمع تاریخ اینکه عصا ذکر شده است و قوم او کم فروش بودند و در کیل که مراد از آن مکیال [ صفحه 450 ] است و
در ترازو خیانت میکردند و تمام نمیدادند و آنحضرت ایشانرا نهی میفرمود از آن عمل و فساد که مراد کفر و ظلم و جور است بعد
از آنکه انبیاء عظام اصلاح نموده بودند زمین را باصلاح اهلش و اقامه شرائع و سنن و تمام شده بود حجّت از حق بر خلق با آنکه
خیر و صلاح دنیوي و اخروي آنها در اجتناب از اینکه امور بود اگر میفهمیدند صلاح خودشان را و تصدیق مینمودند پیغمبرشان را
گویا میخواهد بفرماید پس بفهمید و تصدیق کنید و عمل نمائید تا بخیر و اصل شوید از خیانت و کمفروشی کسی ترقی نکرده هر
کس بجائی رسیده از درستی و صحّت عمل بوده و نیز نهی فرمود آنها را از آنکه مانند شیطان سر راه مردم ننشینند و آنها را از
متابعت آنحضرت نترسانند و از راه هدایت باز ندارند و القاء شبهات بر مردم نکنند تا راه راست را بکجی معرّفی ننموده باشند چون
گفته شده است که آنها اینکارها را میکردند و در خاتمه یادآوري فرموده از موهبت الهی که شامل حال آنها شده بود چون
گفتهاند مدین جدّ آنها دختر لوط [ع] را بزنیّت اختیار نمود و خداوند بنسل او برکت داد و بزودي زیاد شدند و تحذیر فرموده است
از عاقبت امر کسانیکه با انبیاء مخالفت نمودند و فساد کردند در زمین مانند قوم نوح و هود و صالح و لوط و امثال آنها که
بعذابهاي گوناگون مبتلا شدند و قریب العهد بآنها بودند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 87
اشاره
- وَ إِن کانَ طائِفَۀٌ مِنکُم آمَنُوا بِالَّذِي أُرسِلت بِه وَ طائِفَۀٌ لَم یُؤمِنُوا فَاصبِرُوا حَتّی یَحکُمَ اللّه بَینَنا وَ هُوَ خَیرُ الحاکِمِینَ [ 87 ] -قرآن- 1
صفحه 507 از 656
167
ترجمه
و اگر باشند جماعتی از شما که گرویده باشند بآنچه فرستاده شدم من بآن و جماعتی نگرویده باشند پس صبر کنید تا حکم کند
خدا میان ما واو است بهترین حکم کنندگان
تفسیر
تتمه کلام حضرت شعیب است که اظهار اطمینان فرموده است بحسن عاقبت اهل ایمان و سوء خاتمت کفار در دنیا و آخرت و
مأمور بانتظار هر دو گروهند نهایت آنکه یکی منتظر ثواب است بوعده و دیگري منتظر عقاب است بوعید و خداوند در روز قیامت
حکم میکند بر له محق و علیه مبطل بدخول در بهشت و جهنم و در دنیا بنصرت حق بر باطل و او بهتر حکم کننده است چون
[ بعدالت حکم میکند و ناقضی براي حکمش نیست و ملاحظه از کسی ندارد. [ صفحه 451
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 88 تا 89
اشاره
[ قالَ المَلَأُ الَّذِینَ استَکبَرُوا مِن قَومِه لَنُخرِجَنَّکَ یا شُعَیب وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِن قَریَتِنا أَو لَتَعُودُن فِی مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَو کُنّا کارِهِینَ [ 88
قَدِ افتَرَینا عَلَی اللّه کَ ذِباً إِن عُدنا فِی مِلَّتِکُم بَعدَ إِذ نَجّانَا اللّه مِنها وَ ما یَکُون لَنا أَن نَعُودَ فِیها إِلاّ أَن یَشاءَ اللّه رَبُّنا وَسِعَ رَبُّنا کُل شَیءٍ
517- عِلماً عَلَی اللّه تَوَکَّلنا رَبَّنَا افتَح بَینَنا وَ بَینَ قَومِنا بِالحَق وَ أَنتَ خَیرُ الفاتِحِینَ [ 89 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفتند جماعتی که سرکشی کردند از قوم او هر آینه بیرون میکنیم البته تو را اي شعیب و کسانیرا که گرویدند با تو از بلدمان یا باید
باز گردید بدین ما گفت آیا و اگر چه باشیم کراهت دارندگان بتحقیق بسته باشیم بر خدا دروغ را اگر باز گردیم در دین شما بعد
از آنکه نجات داد ما را خدا از آن و روا نباشد از براي ما آنکه باز گردیم در آن مگر آنکه بخواهد خدا پروردگار ما احاطه نمود
است پروردگار ما بهمه چیز از روي علم بر خدا توکّل نمودیم پروردگار ما حکم کن میان ما و میان قوم ما بحق و توئی بهترین
حکم کنندگان.
تفسیر
انبیاء علیهم السلام بدلیل عقل و نقل معصومند از گناه در تمام عمر چه رسد بآنکه کافر باشند در یک زمان پس مراد از عود آنها
در ملت یا عود اهل ایمان است و از باب تغلیب بهمه نسبت داده شده یا مراد صیرورت است چون عاد بمعنی صار استعمال میشود
یعنی یا باید بگردید همکیش ما یا آنکه اینکه کلام را آنها بعقیده خود گفتهاند چون تصور میکردند آنحضرت قبل از بعثت با آنها
هم کیش بوده در هر حال آنحضرت از طرف خود و اهل ایمان جواب فرمود که چگونه ما هم کیش با شما شویم با آنکه میدانیم
بطلان و فساد کیش شما را اعتقاد که باکراه و اجبار حاصل نمیشود بعلاوه بعد از آنکه خداوند بادلّه واضحه دین حق را بما ارائه
صفحه 508 از 656
فرمود و نگذارد ما وارد در ملت کفر شویم اگر خواسته باشیم وارد شویم شکر احسان او را بجا نیاوردهایم چون عبادت غیر او را
نمودهایم و احکام مجعوله خودمان را که باو نسبت میدهیم افترا بخدا زدهایم و سزاوار نباشد که ما کیش شما را اختیار نمائیم مگر
آنکه خدا بخواهد و خدا نخواسته یا مگر آنکه خدا بخواهد ما را مقهور شما بنماید و شما را قاهر بر ما تا ما باکراه دین شما را قبول
نمائیم یا آنکه مراد آنستکه ما حق نداریم دین شما را اختیار نمائیم مگر آنکه خدا خواسته باشد ما را بحال خود واگذار و محروم از
لطف خود فرماید براي عدم قابلیت ما چون مشیت خدا تعلق بکفر عباد نمیگیرد و خداوند احاطه علمیّه بتمام موجودات دارد [
صفحه 452 ] و مصالح و مفاسد آنها را میداند پس ما باید اطاعت او را نمائیم که عالم است نه اطاعت شما را که جاهلید بر خدا
توکل مینمائیم در آنکه ثابت بدارد ما را بر ایمان و موفق فرماید ما را بازدیاد ایقان خدایا تو بگشا مشکلیرا که روي داده است میان
ما و قوم ما براستی تا ظاهر شود حق از باطل و تو بهترین مشکل گشائی در صورتی که مراد از فتح مشکل گشائی باشد و اگر فتح
بمعنی حکم باشد چنانچه قاضی را فتاح میگویند مراد واضح است لذا در ترجمه ذکر شد اگر چه بنظر حقیر روح معنی همان مشکل
گشائی است چون قاضی هم از طرفین مشکل گشائی میکند.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 90 تا 92
اشاره
وَ قالَ المَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَومِه لَئِن اتَّبَعتُم شُعَیباً إِنَّکُم إِذاً لَخاسِرُونَ [ 90 ] فَأَخَذَتهُم الرَّجفَۀُ فَأَصبَحُوا فِی دارِهِم جاثِمِینَ [ 91 ] الَّذِینَ
300- کَذَّبُوا شُعَیباً کَأَن لَم یَغنَوا فِیهَا الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیباً کانُوا هُم الخاسِرِینَ [ 92 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتند جماعتی که کافر بودند از قومش هر آینه اگر پیروي کنید شعیب را همانا شما آنگاه هر آینه زیانکارانید پس گرفت آنها را
زلزله پس صبح کردند در خانه خودشان فروماندگان آنانکه تکذیب نمودند شعیب را گویا مسکن نگرفتند در آن کسانیکه تکذیب
نمودند شعیب را بودند آنها زیان کاران.
تفسیر
جماعت اشراف از اقوام حضرت شعیب بسایر کفار گفتند اگر شما دست از دین قدیم خود بردارید و متابعت شعیب را نمائید
متضرر میشوید براي آنکه دین شما حق است و دین شعیب باطل علاوه بر آنکه در صورت متابعت از او شما باید کم فروشی نکنید
و اینکه ضرر شما است پس خدا بر آنها غضب فرمود بصیحه آسمانی که در اثر آن زمین متزلزل شد یا بزلزله که از آن صداي
مهیبی برخواست که همه از ترس مردند چنانچه در مجمع از حضرت صادق [ع] نقل نموده که خداوند یک صیحه فرستاد بر آنها
که همه هلاك شدند و در منهج از آنحضرت نقل نموده که بعضی بزلزله مردند و بعضی بصیحه و در سوره هود خداوند تصریح
بصیحه فرموده است در هر حال دیگر از جاي خود برنخواستند و خوابگاه ابدي را براي خود تهیه نمودند مانند آنکه هیچ وقت در
آن بلد نبودند یعنی هیچ اثري از آثار آنها باقی نماند پس آنانکه تکذیب نمودند آنحضرت را مخصوص شدند بخسران و
زیانکاري در دنیا و آخرت و آنانکه متابعت کردند رستگار گشتند و بمناسبت تطابق با گفته کفار فرموده آنانکه تکذیب نمودند
شعیب را بودند [ صفحه 453 ] آنها زیان کاران تا جواب مطابق مقال شود و تأکید و مبالغه در تسفیه و ردّ آنها حاصل گردد و براي
صفحه 509 از 656
مراعات اینکه نکته الّذین کذّبوا شعیبا در آیه شریفه تکرار شده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 93
اشاره
136- فَتَوَلّی عَنهُم وَ قالَ یا قَوم لَقَد أَبلَغتُکُم رِسالات رَبِّی وَ نَصَحت لَکُم فَکَیفَ آسی عَلی قَوم کافِرِینَ [ 93 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس روي گردانید از ایشان و گفت اي قوم من هر آینه بتحقیق ابلاغ نمودم بشما پیامهاي پروردگارم را و نصیحت کردم مر شما را
پس چگونه غمناك شوم بر گروهی کافران.
تفسیر
حضرت شعیب [ع] بعد از آنکه مقدمات عذاب الهی را مشاهده نمود از بلد خارج شد و در وقت خروج اینکه خطاب را بقوم خود
فرمود یا مانند حضرت صالح بعد از نزول عذاب از شدت حزن و اندوه که نمیتوانست آنها را بآن حال مشاهده نماید از قوم خود
روي گرداند و اینکه خطاب را بآنها فرمود تا کلمه لکم و بعد براي تسلیت خاطر خود فرمود و چگونه میتوان غمناك و محزون شد
براي کسانیکه مخالفت با خدا نمودند و بپاداش خود رسیدند یعنی جاي تأسف و اندوه نیست.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 94 تا 95
اشاره
وَ ما أَرسَلنا فِی قَریَۀٍ مِن نَبِیٍّ إِلاّ أَخَذنا أَهلَها بِالبَأساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُم یَضَّرَّعُونَ [ 94 ] ثُم بَدَّلنا مَکانَ السَّیِّئَۀِ الحَسَ نَۀَ حَتّی عَفَوا وَ قالُوا قَد
288- مَس آباءَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ فَأَخَذناهُم بَغتَۀً وَ هُم لا یَشعُرُونَ [ 95 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نفرستادیم در بلدي هیچ پیغمبري را مگر آنکه گرفتیم اهلش را بسختی و رنجوري باشد که آنها تضرع نمایند پس تبدیل نمودیم
بجاي بدي خوبی را تا بسیار شدند و گفتند بتحقیق رسید پدران ما را ناخوشی و خوشی پس گرفتیم آنها را ناگهانی و آنها ادراك
نمیکردند.
تفسیر
خداوند پس از آنکه پیغمبري را بر بلدي مبعوث میفرماید در بدو امر مبتلا میفرماید اهالی آن بلد را بسختی و تنگدستی و رنجوري
و مرض براي آنکه مردم متوجه بخدا شوند و به تبع آن متوجّه به پیغمبر چون در اینکه مواقع توجه مردم بخدا زیادتر میشود پس از
آن بدل میفرماید بدي حال آنها را بخوبی و در نتیجه عدّه و عدّه آنها زیاد و از یاد خدا غافل میشوند و ناشکري میکنند و میگویند
صفحه 510 از 656
رسم روزگار چنین است پدران ما هم بهمین رویّه گذران نمودند گاهی ناخوش بودند گاهی خوش و ادراك نمیکنند [ صفحه
454 ] که اینکه امور از طرف خدا است براي تأدیب یا امتحان یا جلب توجه بندگان و بحال کفر باقی میمانند پس ناگهان و بیخبر
عذاب بر آنها نازل میشود براي عبرت دیگران ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 96
اشاره
- وَ لَو أَن أَهلَ القُري آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَ الَأرض وَ لکِن کَذَّبُوا فَأَخَذناهُم بِما کانُوا یَکسِبُونَ [ 96 ] -قرآن- 1
168
ترجمه
و اگر آنکه اهل بلدها ایمان میآوردند و پرهیز میکردند هر آینه می- گشودیم بر آنها ابواب برکتها را از آسمان و زمین و لکن
تکذیب کردند پس گرفتیم آنها را بآنچه بودند که کسب میکردند.
تفسیر
اگر اهل بلاد مذکوره در آیات سابقه ایمان آورده بودند به پیغمبرانی که بر آنها مبعوث شدند و پرهیز نموده بودند از معاصی
خداوند ابواب رحمت و برکت را بر آنها از آسمان و زمین گشوده بود بنزول بارانهاي نافع و خوبی محصولات آنها و اجابت دعا و
تسهیل امور و سایر خیرات ولی تکذیب نمودند انبیاء مرسل را و پیرامون معاصی گشتند پس خودشان را مستحق عقوبت دنیوي و
عذاب اخروي کردند.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 97 تا 99
اشاره
أَ فَأَمِنَ أَهل القُري أَن یَأتِیَهُم بَأسُنا بَیاتاً وَ هُم نائِمُونَ [ 97 ] أَ وَ أَمِنَ أَهل القُري أَن یَأتِیَهُم بَأسُنا ضُ حًی وَ هُم یَلعَبُونَ [ 98 ] أَ فَأَمِنُوا مَکرَ
260- اللّه فَلا یَأمَن مَکرَ اللّه إِلاَّ القَوم الخاسِرُونَ [ 99 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا پس ایمن شدند اهل بلاد که بیاید آنها را عذاب ما هنگام شب و آنها باشند خفتگان آیا و ایمن شدند اهل بلاد که بیاید آنها را
عذاب ما چاشتگاه در حالیکه آنها بازي میکنند آیا پس ایمن شدند از مکر خدا پس ایمن نمیشوند از مکر خدا مگر گروه
زیانکاران
تفسیر
صفحه 511 از 656
پس از آنکه از آیات سابقه معلوم شد که عذاب الهی در صورت تکذیب انبیا و مخالفت با ایشان مترقّب است و وقت معیّنی ندارد
بلکه ممکن است ناگهانی وارد شود نباید مردم معصیت کار ایمن از عذاب خدا باشند پس استفهام براي انکار و ملامت بر ایمنی
است و بیات شب را بروز آوردن است بمعنی بیتوته و اینجا مراد وقت اینکه کار است که شب باشد و جمله و هم نائمون حال است
از اهل بلاد و ضحی وقت بلند شدن آفتاب است و مراد از لعب کارهاي بیفائده است و مراد از مکر خدا معامله او است با بندگان
بر خلاف انتظار آنها مانند آنکه بآنها نعمت و صحت و فراغت کرامت فرماید تا مست و مغرور [ صفحه 455 ] شوند و آنچه از خبث
طینت دارند بارز شود ناگهان آنها را مستأصل و مقهور و نیست و نابود فرماید و معلوم است که اینکه قبیل اشخاص زیانکارند که
نظر در ادلّه و تواریخ ننمودند تا از حال پیشینیان خود عبرت گیرند و بدانند که بنده باید همیشه و در هر حال از خداي خود خائف
باشد و باو امیدوار تا پیرامون معصیت نگردد و در عبادت کوتاهی ننماید و قمی ره فرموده مکر از خداوند عذاب است.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 100 تا 102
اشاره
أَ وَ لَم یَهدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الَأرضَ مِن بَعدِ أَهلِها أَن لَو نَشاءُ أَصَ بناهُم بِذُنُوبِهِم وَ نَطبَع عَلی قُلُوبِهِم فَهُم لا یَسمَعُونَ [ 100 ] تِلکَ القُري
[ نَقُصُّ عَلَیکَ مِن أَنبائِها وَ لَقَد جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنات فَما کانُوا لِیُؤمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِن قَبل کَذلِکَ یَطبَع اللّه عَلی قُلُوب الکافِرِینَ [ 101
457- وَ ما وَجَدنا لِأَکثَرِهِم مِن عَهدٍ وَ إِن وَجَدنا أَکثَرَهُم لَفاسِقِینَ [ 102 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا راه نمائی ننمود براي آنانکه بمیراث میبرند زمین را بعد از اهلش که اگر بخواهیم میرسانیم آنها را بجزاي گناهانشان و مهر
میزنیم بر دلهاشان پس آنها نمیشنوند اینکه بلاد نقل میکنیم براي تو از اخبار آنها و هر آینه بتحقیق آمدند آنها را پیغمبرانشان با
معجزات پس نبودند که ایمان بیاورند بآنچه تکذیب کردند از پیش اینکه چنین مهر مینهد خدا بر دلهاي کافران و نیافتیم براي
بیشتر آنها هیچ عهدي و بدرستیکه یافتیم بیشتر آنها را هر آینه نافرمانان.
تفسیر
خداوند براي اتمام حجّت بر کسانیکه بجاي اقوام سابقه سکونت نموده و وارث زمین شده بودند حال پیشینیان را بتوسط انبیاء عظام
بیان فرموده ضمنا بآنها گوشزد میفرماید که اگر شما هم تخلف از اوامر الهی نمائید بنظائر آن بلیات گرفتار میشوید ولی چون آنها
پیرامون معصیت میگشتند زنگار فسق و کفر آئینه قلب آنها را چنان مکدّر میکرد که بهیچ وجه مواعظ الهیّه در آنها نقش نمیبست
گویا روزنه از قلبشان بعالم غیب باز نبود و صندوقچه دلشان مقفّل و ممهور بمهر الهی شده بود و اگر چه آنها باختیار مرتکب
معاصی میشدند و زنگار قلب بعمل خودشان حاصل میشد ولی چون سبب اصلی آن وجود اوامر و نواهی الهی است اسناد بخدا داده
شده است پس مراد از مهر همان کدورت قلب است که مانع از تأثیر مواعظ حقّه میشود و بعضی گفتهاند مراد نشانه است که
خداوند در قلب کفار میگذارد براي آنکه ملائکه بدانند که دیگر قابل هدایت نیستند و شمه از اینکه مقال در اوائل سوره بقره
گذشت در هر حال جمله اخیره مستانفه [ صفحه 456 ] است و عطف بر اصبناهم نیست چون براي بیان حال کفار است که اصرار
بکفر دارند نه براي تخویف آنها و مراد از عدم سماع عدم تأثیر آن است در آنها و کلمه من در من انبائها براي تبعیض است و قري
صفحه 512 از 656
مشار الیه تلک و نقص خبر آن است و آیه دوم مؤکد معنی مستفاد از آیه اول است بعلاوه دلالت دارد بر آنکه کفار با مشاهده
معجزات با هرات اصرار بر انکار و تکذیب دارند و در حال آنها تفاوتی روي نمیدهد و اینکه دلالت دارد بر آنکه مهر قلب آنها
طوري است که قابل حک نیست لذا کلمه کذلک اضافه شده است و یکی از علائم کفر و نفاق آنستکه اینکه جماعت نوعا بهیچ
عهدي از عهود با خلق و خالق وفا نمیکنند چنانچه وفاي بعهد از علائم ایمان است و نوعا باحکام دین خودشان هم عمل نمیکنند
تا عادل در دین خودشان باشند پس بیشترشان فاسقند حتی در دین خودشان و محتمل است قید اکثر براي اشاره بآن باشد که ممکن
است بعضی از آنها در بدو امر از باب خوف یا طمع اسلام قبول نمایند و بتدریج نور ایمان بقلب آنها بتابد و واقعا مسلمان و عادل
شوند و بعهد با خالق و خلق وفا نمایند و زنگار قلب آنها بالتزام احکام اسلام و لو در ظاهر شسته شود چنانچه از مراجعه به تواریخ و
سیر معلوم میشود و کلمه ان بکسر در اینکه آیه و بفتح در آیه اول مخففه از مثقله است و آنجا با جمله بعدش و ضمیرشان مقدر یا
فاعل است براي لم یهد یا مفعول و فاعل خدا است و استفهام براي انکار است و چون هدایت بمعنی بیان است متعدي بلام شده
است و قمی ره فرموده است مراد از تکذیب قبل که خداوند در آیه دوم نقل فرموده است تکذیب در عالم ذرّ است که آن موجب
عدم ایمان در دنیا است و ردّ کسانی است که منکر عالم ذرّ شدهاند و در کافی و عیّاشی از امام باقر [ع] نقل نموده که خداوند خلق
فرمود خلق را و خلق کرد کسیرا که دوست داشت از چیزیکه دوست داشت و چیزي را که دوست داشت خلق کرده بود آنرا از
طینت بهشتی و خلق فرمود کسیرا که دوست نداشت از چیزیکه دوست نداشت و چیزیرا که دوست نداشت خلق کرده بود آنرا از
طینت آتشی پس برانگیخت آنها را در سایههائی مانند سایه انسان که چیزي هست و نیست پس مبعوث فرمود از آنها انبیا را براي
دعوتشان بتوحید اینست که خدا فرموده اگر از آنها بپرسی که چه کس خلق نموده است آنها را هر آینه میگویند البته خدا پس
دعوت فرمود آنها را باقرار بر انبیا پس بعضی اقرار کردند و بعضی انکار پس دعوت فرمود آنها را بر اقرار بولایت ما پس اقرار نمود
بآن و اللّه کسیکه دوست داشت او را خدا و انکار کرد کسیکه دشمن داشت او را خدا و اینکه مراد است از قول خداوند فما [
صفحه 457 ] کانوا لیؤمنوا بما کذّبوا به من قبل پس فرمود تکذیب آنجا بود و قریب باین مضمون چند روایت دیگر از صادقین
علیهما السلام نقل شده است که دلالت دارد بر آنکه مراد از عهد عهد الست است که خداوند در آن عالم اخذ میثاق فرموده است
بر توحید و نبوّت و ولایت ائمه اطهار و شیعیان بآن عهد وفا نموده و کفار و منافقان تخلّف کردهاند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 103
اشاره
141- ثُم بَعَثنا مِن بَعدِهِم مُوسی بِآیاتِنا إِلی فِرعَونَ وَ مَلائِه فَظَلَمُوا بِها فَانظُر کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُفسِدِینَ [ 103 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس مبعوث نمودیم بعد از آنها موسی را با معجزات خودمان بسوي فرعون و جماعتش پس ستم کردند بآنها پس بنگر چگونه بود
انجام کار مفسدان.
تفسیر
در اکمال از حضرت باقر [ع] نقل نموده که خداوند بعد از حضرت یوسف و اسباط یعنی دوازده اولاد حضرت یعقوب حضرت
صفحه 513 از 656
موسی و حضرت هرون را فرستاد بسوي فرعون و جماعتش و مأموریت آن دو مخصوص بمصر بود و معجزات حضرت موسی
بقدري زیاد است که قابل تعداد نیست و شمه از آن در سوره بقره گذشت و عمده عصا و ید بیضاء بود که شرح آن بیاید انشاء اللّه
تعالی و فرعون نام شخص نیست بلکه پادشاه مصر را فرعون خطاب مینمودند چنانچه سلاطین روم و ایران را قیصر و کسري
میخواندند لذا فراعنه میگویند و از آن پادشاهان مصر را اراده میکنند و نام فرعون طرف حضرت موسی [ع] قابوس یا ولید بن
مصعب است و او و اتباعش بعد از مشاهده آن معجزات با هرات ایمان نیاوردند و حق آنها را که ایمان و تصدیق بود ادا نکردند
پس ظلم نمودند بآیات الهیه و انجام کار آنها اینکه بود که تمامی بوضع عجیبی غرق شدند که در سوره بقره گذشت و بعضی
گفتهاند اینکه فرعون از زمان حضرت یوسف تا زمان حضرت موسی در مصر سلطنت داشته و فاصله میان ایندو پیغمبر مدت چهار
صد سال بود.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 104 تا 106
اشاره
وَ قالَ مُوسی یا فِرعَون إِنِّی رَسُول مِن رَب العالَمِینَ [ 104 ] حَقِیق عَلی أَن لا أَقُولَ عَلَی اللّه إِلاَّ الحَق قَد جِئتُکُم بِبَیِّنَۀٍ مِن رَبِّکُم فَأَرسِل
306- مَعِیَ بَنِی إِسرائِیلَ [ 105 ] قالَ إِن کُنتَ جِئتَ بِآیَۀٍ فَأت بِها إِن کُنتَ مِنَ الصّادِقِینَ [ 106 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفت موسی اي فرعون همانا من پیغمبري هستم از پروردگار جهانیان سزاوارم براي آنکه نگویم از جانب خدا مگر حق بتحقیق
[ آمدم نزد شما با معجزه از پروردگارتان پس بفرست با من بنی اسرائیل را گفت اگر هستی تو که آورده معجزه را [ صفحه 458
پس بیاور آنرا اگر هستی از راستگویان.
تفسیر
حضرت موسی [ع] پس از چندي اقامت در مصر ببارگاه فرعون راه یافت و دعوي خود را اظهار فرمود و مدّعی شد که تمام اقوال
من از جانب خدا حق و صدق است و سزاوار براي قول حق که از جانب خدا باشد آنستکه من قائل آن باشم نه غیر من و باین جهت
حقیق علی بتخفیف یا فرموده با آنکه اگر حقیق علی بتشدید میفرمود معنی واضحتر بود ولی لطف کلام و مبالغه در سزاواري
آنحضرت بحق گوئی فوت میشد و کسانیکه متوجه باین نکته نشدهاند گفتهاند اصل کلام علی بتشدید بوده ولی براي امن از اشتباه
و ملازمه بین سزاواري کلام حق بشخص و سزاواري شخص بکلام حق معنی قلب شده است و بعضی گفتهاند حقیق متضمن معنی
حریص است یا علی بمعنی باء استعمال شده است یعنی سزاوارم بآنکه نگویم جز حق در هر حال مراد واضح است و علی بتشدید
نیز قرائت شده است و آنحضرت مدّعی معجزه شد که خداوند باو کرامت فرموده بود و تقاضا فرمود که طائفه بنی اسرائیل را که
فرعونیان به بندگی گرفته و باعمال شاقّه وادار نموده بودند اجازه دهد که با آنحضرت بوطن مالوف آباء خودشان یعنی بیت
المقدس مراجعت نمایند و فرعون طلب معجزه نمود.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 107 تا 110
صفحه 514 از 656
اشاره
[ فَأَلقی عَصاه فَإِذا هِیَ ثُعبان مُبِین [ 107 ] وَ نَزَعَ یَدَه فَإِذا هِیَ بَیضاءُ لِلنّاظِرِینَ [ 108 ] قالَ المَلَأُ مِن قَوم فِرعَونَ إِن هذا لَساحِرٌ عَلِیم [ 109
252- یُرِیدُ أَن یُخرِجَکُم مِن أَرضِکُم فَما ذا تَأمُرُونَ [ 110 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس انداخت عصاي خود را پس آنگاه آن اژدهائی بود آشکار و بیرون کشید دستش را پس آنگاه آن نورانی بود براي نگرندگان
گفتند جمعی از قوم فرعون همانا اینکه هر آینه جادو گریست دانا میخواهد که بیرون کند شما را از زمینتان پس چه دستور
میفرمائید.
تفسیر
پس از آنکه فرعون از حضرت موسی مطالبه معجزه نمود آنحضرت عصائی را که اوصاف آن در ذیل قصّه حضرت شعیب ذکر شد
و بحضرت موسی داده بود در دست داشت و بر زمین افکند ناگهان اژدهاي مهیبی شد که لب زیرین آن بر زمین بود و لب بالاي
آن بالاي کنگره قصر فرعون جاي گرفت که ارتفاع آن هشتاد ذراع بود و چون چشم فرعون بآن اژدها افتاد و دید از شکمش آتش
بیرون میآید و بسمت [ صفحه 459 ] او حرکت میکند خود را ملوّث نمود و امرا فرار کردند و فریاد زد اي موسی بگیر او را و
آنحضرت گرفت و بصورت اصلیّه برگشت و گفتهاند اینکه عصا را حضرت آدم از بهشت با خود آورده بود و از مواریث انبیا بود تا
بحضرت شعیب رسید و او بداماد خود حضرت موسی داد و چون ثانیا مجلس بصورت اول خود تشکیل گردید فرعون براي آنکه
مبادا معجزه اول سحر باشد طلب معجزه دیگري نمود ناگاه حضرت موسی دست راست خود را از گریبان چپ بیرون آورد در
صورتی که سفیدي و روشنی داشت که نور آن بر نور آفتاب غالب شد و همه حضار جمع شدند براي نظاره آن و حضرت
گندمگون بود مایل به سبزگی و باز دست بگریبان برد و بیرون آورد بحالت اصلی و موجب مزید تعجب و حیرت گردید فرعون
خواست تسلیم شود قبطیان که اقوام و امراء دولت او بودند گفتند اینکه ساحر ماهري است و میخواهد ما را بوسیله سحر از مملکت
خودمان خارج کند و بنی اسرائیل را که تاکنون ذلیل و زیر دست ما بودند بر ما مسلط نماید پس باید براي اینکه پیش آمد
چارهجوئی کرد و مجلس شورائی تشکیل گردید.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 111 تا 114
اشاره
قالُوا أَرجِه وَ أَخاه وَ أَرسِل فِی المَدائِن حاشِرِینَ [ 111 ] یَأتُوكَ بِکُل ساحِرٍ عَلِیم [ 112 ] وَ جاءَ السَّحَرَةُ فِرعَونَ قالُوا إِن لَنا لَأَجراً إِن کُنّا
262- نَحن الغالِبِینَ [ 113 ] قالَ نَعَم وَ إِنَّکُم لَمِنَ المُقَرَّبِینَ [ 114 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفتند واگذار او و برادرش را و بفرست در شهرها جمعآورندگان را که بیاورند نزد تو هر جادوگر دانائی را و آمدند جادوگران
صفحه 515 از 656
نزد فرعون گفتند بدرستیکه براي ما هر آینه مزدي است اگر باشیم غالبان گفت بلی و بدرستیکه شما هر آینه از مقربانید.
تفسیر
خلاصه راي صادر از مجلس شورا اینکه بود که فرعون حضرت موسی و هارون را بحال خودشان واگذار نماید و بامر آنها نپردازد
ضمنا عدّه را مأمور نماید که در بلاد مصر تفحّص نمایند هر جا ساحري است بهر وسیله ممکن است او را ببارگاه فرعون حاضر
نمایند و آن زمان سحر بقدري رواج داشت که در اندك زمانی از دوازده هزار تا هشتاد هزار ساحر ماهر گفتهاند جمعآوري شد و
بزرگان آنها که گفتهاند پنج نفر بودند و اعلم از همه شمعون نام بود ببارگاه فرعون راه یافتند و از او تقاضاي اجر مهمّی نمودند که
در صورت غلبه بآنها انعام شود و اینکه تقاضا یا بصورت اخبار بوده که فرض مسلّمیّت آن را نمودهاند یا بصورت سؤال چون جمعی
از قراء ائن لنا لأجرا قرائت [ صفحه 460 ] نمودهاند در هر حال فرعون علاوه بر آنکه ملتزم باجر و انعام شد قول داد که آنها را از
مقربان درگاه خود قرار دهد که بیاجازه وارد بر او شوند و هر حاجتی داشته باشند براي خودشان و کسان دیگر برآورده شود و
اینکه کاشف از نهایت طمع آنها و تشویش خاطر آن ملعون است و کلمه ارجه امر از ارجاء بمعنی تأخیر است که متصل بضمیر
مفعول شده است و بعضی از علماء نحو منع از اسکان هاء ضمیر نمودهاند و بعضی از قراء بکسر هاء با اشباع و بدون آن قرائت
نمودهاند و ارجئه بهمزه و ضمها نیز قرائت شده است.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 115 تا 118
اشاره
قالُوا یا مُوسی إِمّا أَن تُلقِیَ وَ إِمّا أَن نَکُونَ نَحن المُلقِینَ [ 115 ] قالَ أَلقُوا فَلَمّا أَلقَوا سَحَرُوا أَعیُنَ النّاس وَ استَرهَبُوهُم وَ جاؤُ بِسِحرٍ عَظِیمٍ
336- 116 ] وَ أَوحَینا إِلی مُوسی أَن أَلق عَصاكَ فَإِذا هِیَ تَلقَف ما یَأفِکُونَ [ 117 ] فَوَقَعَ الحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 118 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
گفتند اي موسی یا آنکه میاندازي و یا آنکه باشیم ما اندازندگان گفت بیندازید پس چون انداختند جادو کردند چشمهاي مردم را
و ترساندند آنها را و آوردند سحري بزرگ و وحی کردیم بموسی که بینداز عصاي خود را پس آنگاه آن بلع میکرد آنچه را که
بدروغ آنها ارائه میدادند پس ثابت شد حق و باطل شد آنچه بودند که بجا میآوردند.
تفسیر
پس از اجتماع سحره و تعیین میدان براي مبارزه آنها با حضرت موسی که گفتهاند در اسکندریّه و مصادف با نوروز بوده آنها بپاس
ادب بحضرت موسی مفاد آیه اول را معروض داشتند و گفتهاند باطنا مایل بودند خودشان سبقت نمایند و باین جهت جمله دالّه بر
القاء خودشان را باسلوب دیگري مؤکّد ادا کردند و حضرت موسی چون بیاعتناء بآنها و مستظهر بخدا بود فرمود بیندازید و آنها
عصاها و ریسمانهاي خودشان را که مشحون و ممزوج بادویه کرده بودند که در وقت وصول حرارت آفتاب بآنها حرکت میکرد و
شبیه بمار و افعی و اژدها ساخته بودند بوضع عجیب و کیفیت مخصوص به تردستی انداختند و بقدري زیاد بود که گفتهاند چهل
خروار جمعا وزن آنها بوده و روي هم واقع شده بود و میدان را پر کرده بود و تماشاچیان را مضطرب و خائف و مبهوت نموده بود
صفحه 516 از 656
با آنکه حقیقتی نداشت و آنها حرکت ارادي نداشتند و در نظر مردم اینطور جلوه میکرد و از فنون شعبده و چشم بندي بوده که
یکی از اقسام سحر است و در سوره بقره شمه از آن ذکر شد با اینکه وصف در آن زمان کمّا و کیفا کار بزرگی بوده که با آن
ازدحام خلق کسی متوجه بمکر و حیله آنها [ صفحه 461 ] نشد و به اینکه جهت حضرت موسی هم مختصر تحیّري برایش روي داد
که خطاب رسید بیند از عصایت را و انداخت اژدهاي مهیبی شد که گفتهاند رنگش سیاه شکمش از شترهاي بزرگ بزرگتر داراي
چهارپاي قطور کوتاه دنبالهاش ساحت میدان را گرفته بود و با دهانش که فراخی آن سابقا ذکر شد بلع میکرد آنچه را سحره ساخته
بودند و بدروغ و مکر و تزویر مار واقعی و اژدها ارائه میدادند و روایت شده پس از آنکه تمام مصنوعات سحره را خورد روي
بحاضرین نمود و آنها فرار کردند و در اثر ازدحام جمع کثیري تلف شدند و حضرت موسی گرفت آنرا و بصورت اوّل برگشت و
سحره گفتند اگر اینکه سحر بود عصاها و رسنهاي ما باقی میماند پس حق حاصل و ثابت و ظاهر گشت و عمل آنها محو و نابود و
باطل گردید و فرعون که جزء فراریان بود افتاد و بیهوش شد.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 119 تا 122
اشاره
- [ فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَ انقَلَبُوا صاغِرِینَ [ 119 ] وَ أُلقِیَ السَّحَرَةُ ساجِ دِینَ [ 120 ] قالُوا آمَنّا بِرَب العالَمِینَ [ 121 ] رَب مُوسی وَ هارُونَ [ 122
166- قرآن- 1
ترجمه
پس مغلوب شدند آنجا و برگشتند خوارشدگان و افکنده شدند ساحران سجده کنندگان گفتند ایمان آوردیم بپروردگار جهانیان
پروردگار موسی و هرون
تفسیر
فرعون و عساکرش در میدان مبارزه مغلوب شدند و با حال ذلت و خواري بمصر فرارا معاودت نمودند اگر مراد از انقلاب مراجعت
باشد چنانچه گفتهاند و میشود مراد انقلاب حال آنها باشد از عزت بذلت و از بزرگی در انظار مردم بکوچکی در هر حال ساحران
بیاختیار در برابر عظمت و قدرت پروردگار خاضع شده بر و بر زمین افتادند و سجده نمودند و ایمان آوردند بخداوند یگانه که
پروردگار جهانیان است آن خداوندي که موسی و هرون او را به یگانگی معرفی مینمایند نه فرعون که مدعی ربوبیّت است و چون
سجده از آنها بیاختیار و فوري واقع شد و گویا خداوند علی رغم فرعون آنها را مسخّر باراده خود فرمود از اینکه عمل بفعل
مجهول تعبیر شده است و گفتهاند اول بزرگان سحره از قبیل شمعون و سابور و عادور و حطط و مصفّی سجده نمودند و ایمان
آوردند و بعد سایرین متابعت از آنها کردند.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 123 تا 126
اشاره
قالَ فِرعَون آمَنتُم بِه قَبلَ أَن آذَنَ لَکُم إِن هذا لَمَکرٌ مَکَرتُمُوه فِی المَدِینَۀِ لِتُخرِجُوا مِنها أَهلَها فَسَوفَ تَعلَمُونَ [ 123 ] لَأُقَطِّعَن أَیدِیَکُم وَ
صفحه 517 از 656
أَرجُلَکُم مِن خِلاف ثُم لَأُصَ لِّبَنَّکُم أَجمَعِینَ [ 124 ] قالُوا إِنّا إِلی رَبِّنا مُنقَلِبُونَ [ 125 ] وَ ما تَنقِم مِنّا إِلاّ أَن آمَنّا بِآیات رَبِّنا لَمّا جاءَتنا رَبَّنا
[ 438 [ صفحه 462 - أَفرِغ عَلَینا صَبراً وَ تَوَفَّنا مُسلِمِینَ [ 126 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفت فرعون ایمان آوردید باو پیش از آنکه اذن دهم شما را همانا اینکه مکري است که نمودید آنرا در شهر تا بیرون کنید از آن
اهلش را پس زود باشد که بدانید هر آینه خواهم برید دستهاتان و پاهاتان را بر خلاف یکدیگر پس هر آینه بردار خواهم زد شما را
تمامی گفتند همانا ما بپروردگارمان بازگشت کنندگانیم و عیب نمیگیري تو از ما مگر آنکه ایمان آوردیم به آیتهاي پروردگارمان
چون آمدند ما را پروردگار ما زیاد عطا فرما بما صبر را و بمیران ما را مسلمانان.
تفسیر
فرعون بر سبیل انکار اخبار از ایمان سحره نمود که چرا بیاذن من بموسی ایمان آوردید و بعضی ء آمنتم با همزه استفهام که براي
انکار است قرائت نمودهاند و براي آنکه مبادا مردم هم تبعیّت از آنها نموده ایمان بیاورند مدعی شد که شما با موسی تبانی نمودید
در مصر پیش از آنکه در میدان مبارزه حاضر شوید و غرض شما از اینکه مکر و حیله آن بود که قبطیان را از شهر خودشان بیرون
کنید و شما و بنی اسرائیل مملکت ما را تصرف نمائید و بعد از اینکه معلوم میشود که چگونه شما را مجازات مینمایم باین نحو که
یا دست راست و پاي چپ شما را میبرم یا پاي راست و دست چپ را و بعد شما را بدار میزنم براي افتضاح شما و عبرت سایرین
سحره گفتند باکی نیست ما بازگشت میکنیم برحمت خدا که همه بسوي او بازگشت خواهند نمود و حکم میکند میان آنها بحق چه
کشته شوند و چه بمیرند و تو از ما بد نمیدانی و عیبی نمیتوانی بگیري مگر آنکه ما علائم قدرت الهی را مشاهده نمودیم و ایمان
آوردیم و اینکه عیب نیست بلکه فوق هر حسنی است بعد روي بدرگاه الهی نموده از خداوند مسئلت نمودند که مانند آب بریزد بر
آنها صبر را که شامل شود تمام وجود ایشانرا و ثابت بدارد آنها را تا وقت مرگ بدین اسلام که در آنزمان متابعت حضرت موسی
بود.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 127 تا 129
اشاره
وَ قالَ المَلَأُ مِن قَوم فِرعَونَ أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَومَه لِیُفسِدُوا فِی الَأرض وَ یَذَرَكَ وَ آلِهَتَکَ قالَ سَنُقَتِّل أَبناءَهُم وَ نَستَحیِی نِساءَهُم وَ إِنّا
فَوقَهُم قاهِرُونَ [ 127 ] قالَ مُوسی لِقَومِه استَعِینُوا بِاللّه وَ اصبِرُوا إِن الَأرضَ لِلّه یُورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ العاقِبَۀُ لِلمُتَّقِینَ [ 128 ] قالُوا
- [ أُوذِینا مِن قَبل أَن تَأتِیَنا وَ مِن بَعدِ ما جِئتَنا قالَ عَسی رَبُّکُم أَن یُهلِکَ عَدُوَّکُم وَ یَستَخلِفَکُم فِی الَأرض فَیَنظُرَ کَیفَ تَعمَلُونَ [ 129
[ 550 [ صفحه 463 - قرآن- 1
ترجمه
گفتند آن جماعت از قوم فرعون آیا میگذاري موسی و قومش را تا فساد کنند در زمین و واگذارد تو را و معبودهاي تو را گفت
بزودي میکشم پسران آنها را و باقی میگذارم زنهاي آنها را و همانا ما فوق آنها قاهرانیم گفت موسی بقومش استعانت جوئید بخدا
صفحه 518 از 656
و صبر کنید همانا زمین از آن خدا است بمیراث میدهد هر کس را بخواهد از بندگانش و انجام کار بر نفع پرهیزکاران است گفتند
اذیّت شدیم پیش از آنکه بیائی ما را و بعد از آنکه آمدي ما را گفت امید است پروردگار شما که هلاك کند دشمن شما را و
جانشین کند شما را در زمین پس به بیند که چگونه عمل مینمائید.
تفسیر
قبطیان که اقوام و ارکان دولت فرعون بودند بر سبیل انکار از او سؤال نمودند که آیا بعد از اینکه موسی و اتباعش را بحال خودشان
وامیگذاري که مردم را بر تو بشورانند و اوضاع مملکت را مختل نمایند و از عبادت تو و بتهائی که براي مردم وضع و اختراع
نمودي که براي تقرب بتو آنها را پرستش نمایند صرف نظر کنند چون گفتهاند فرعون چنین کاري کرده بود و براي اینکه بود که
گفت من پروردگار اعلاي شما هستم حقیر عرض میکنم شاید شبیه بخودش بوده چنانچه اخیرا مشاهده میشد که در برابر تمثال
سلام میدادند و تعظیم مینمودند و چنانچه نسبت ببعضی فرق از صوفیه میدهند که ملتزمند در نماز تمثال وهمی مرشد را در نظر
داشته باشند و خطاب ایاك نعبد و ایاك نستعین را بآن متوجّه نمایند پناه میبریم بخدا از تسویلات شیطان و قمّی فرموده که فرعون
در ابتدا بت پرست بود بعد از آن ادعاء خدائی کرد و در مجمع از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که و یذرك و آلهتک بکسر همزه
قرائت فرموده یعنی و واگذارد تو را و عبادتت را در هر حال فرعون آنها را مطمئن نمود که همان سلوك سابق را که کشتن پسرها
و نگهداري زنهاي بنی اسرائیل براي خدمت بود نسبت بآنها ادامه خواهم داد و در ارکان قهر و غلبه ما رخنه و فتوري از اینکه پیش
آمد پیدا نشده و در سلطنت ما تزلزلی روي نداده است و حضرت موسی براي تسلیت قوم خود به بیان مذکور در آیه شریفه آنها را
امر بصبر و سکون و توکّل و استعانت بحق فرمود و بایشان وعده نصرت و ظفر داد چون خداوند باو وعده داده بود که قبطیانرا
هلاك و مملکت آنها را بتصرف بنی اسرائیل درآورد و عیاشی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که زمین از آن خدا است بمیراث
میدهد [ صفحه 464 ] آنرا بهر کس بخواهد از بندگانش و هر چه ملک خدا است ملک پیغمبر است و هر چه ملک پیغمبر است
ملک امام است بعد از پیغمبر [ص] و قریب به اینکه مضمون را از امام باقر [ع] نیز نقل نموده و بنی اسرائیل در جواب شمه از مظالم
فرعون را قبل از بعثت آنحضرت و بعد از آن نسبت بخودشان بیان نمودند و قمی ره مظالم قبل را بکشتن پسرها و بعد را بحبس
فرعون آنها را براي ایمانشان بحضرت موسی تفسیر فرموده است و حضرت موسی اخیرا در جواب وعده نصرتیرا که سابقا بطور
کنایه بیان فرموده بود تصریح فرمود چون دید مطمئن نشدند و ذیلا اشاره فرمود بآنکه پس از نصرت الهی باید شکر گذار و
فرمانبردار شوید و الّا خداوند شما را بپاداش عملتان خواهد رساند.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 130 تا 132
اشاره
وَ لَقَد أَخَذنا آلَ فِرعَونَ بِالسِّنِینَ وَ نَقص مِنَ الثَّمَرات لَعَلَّهُم یَذَّکَّرُونَ [ 130 ] فَإِذا جاءَتهُم الحَسَ نَۀُ قالُوا لَنا هذِه وَ إِن تُصِبهُم سَیِّئَۀٌ یَطَّیَّرُوا
بِمُوسی وَ مَن مَعَه أَلا إِنَّما طائِرُهُم عِندَ اللّه وَ لکِن أَکثَرَهُم لا یَعلَمُونَ [ 131 ] وَ قالُوا مَهما تَأتِنا بِه مِن آیَۀٍ لِتَسحَرَنا بِها فَما نَحن لَکَ
399- بِمُؤمِنِینَ [ 132 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 519 از 656
و بتحقیق گرفتیم اتباع فرعون را بسالهاي قحطی و کمی از میوهها باشد که آنها متنبّه شوند پس چون میآمد آنها را خوبی میگفتند
مر ما را است اینکه و اگر میرسید آنها را بدي تشأم مینمودند بموسی و کسانیکه با او بودند آگاه باش منشاء امر شوم آنها نزد خدا
است ولی بیشتر آنها نمیدانند و گفتند هر چیزیکه بیاوري براي ما آنرا از نشانه نبوّت تا سحر کنی ما را به آن پس نیستیم ما مر تو را
گروندگان.
تفسیر
خداوند قبطیان و اتباع فرعون را که معمولا آل بر آنها اطلاق میشود در سنواتی مبتلا بقحط و غلا فرمود براي آنکه شاید در آن
ازمنه بیاد خدا بیفتند و دست از اعمال ناشایسته خودشان بردارند چون در اینکه مواقع انسان بیشتر متوجه بمبدء غیبی میشود و چون
سنوات قحطی بیشتر مورد مذاکره میشود و غالبا مبدء تاریخ میگردد عرب سنه را بر سال قحط اطلاق مینماید و سنین جمع سنه
است و یکی از آثار خبث طینت اتباع فرعون آن بود که هر وقت خیر و برکت و نعمتی به آنها میرسید میگفتند اینکه براي استحقاق
و قابلیت و هنرمندي ما است و هر وقت آفت و بلا و محنتی بآنها روي میآورد میگفتند اینکه از نحوست و شومی موسی و اتباع او
است و قمی ره فرموده حسنه در اینجا صحّت و سلامت و امنیّت و وسعت است و سیّئه در اینجا جوع و خوف [ صفحه 465 ] و مرض
است در هر حال سبب خیر و شرّ و میمنت و شئامت آنها یا حکم و مشیت الهی بود که از جانب خدا و نزد او بود یا عمل خودشان
بود که در دفتر ثبت الهی محفوظ و مضبوط بود چون طائر شخص بر عمل او اطلاق میشود و کلمه مهما بعضی گفتهاند مرکّب
است از ماء شرطیّه و ماء زائده براي تاکید و الف آن قلب بها شده است و اخیرا بر طغیان و کفر خودشان افزودند و صریحا بحضرت
موسی گفتند که هر نیرنگی بکار زنی بعنوان اعجاز براي فریب دادن ما بآن ما بتو ایمان نخواهیم آورد و باب رحمت را بر خودشان
مسدود نمودند.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 133 تا 136
اشاره
فَأَرسَلنا عَلَیهِم الطُّوفانَ وَ الجَرادَ وَ القُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیات مُفَصَّلات فَاستَکبَرُوا وَ کانُوا قَوماً مُجرِمِینَ [ 133 ] وَ لَمّا وَقَعَ عَلَیهِمُ
الرِّجزُ قالُوا یا مُوسَی ادعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِندَكَ لَئِن کَشَ فتَ عَنَّا الرِّجزَ لَنُؤمِنَن لَکَ وَ لَنُرسِلَن مَعَکَ بَنِی إِسرائِیلَ [ 134 ] فَلَمّا کَشَفنا
- [ عَنهُم الرِّجزَ إِلی أَجَل هُم بالِغُوه إِذا هُم یَنکُثُونَ [ 135 ] فَانتَقَمنا مِنهُم فَأَغرَقناهُم فِی الیَم بِأَنَّهُم کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنها غافِلِینَ [ 136
560- قرآن- 1
ترجمه
پس فرستادیم بر آنها طوفان و ملخ و کنه و غوکان و خون را که آیات واضحات بودند پس سرکشی کردند و بودند گروهی
گناهکاران و چون واقع شد بر آنها عذاب گفتند اي موسی بخوان از براي ما پروردگارت را بعهد او با تو هر آینه اگر دفع کنی از ما
عذاب را هر آینه ایمان میآوریم بتو و هر آینه فرستیم با تو بنی اسرائیل را پس چون دفع نمودیم از آنها عذاب را تا مدتی که آنها
رسندگان بودند آنرا آنگاه آنها نقض قرار مینمودند پس انتقام کشیدیم از آنها پس غرق کردیمشان در دریا براي آنکه آنها
تکذیب نمودند آیتهاي ما را و بودند از آنها بیخبران.
صفحه 520 از 656
تفسیر
طوفان هر چیزي است که گرد انسان بگردد و احاطه نماید مانند آب و باد و باران شدید و عیاشی ره از حضرت صادق [ع] نقل
نموده که مراد طوفان آب و طاعون است و قمّل بعضی گفتهاند کنه درشت است و بعضی گفتهاند ملخ کوچک بی پر است و
بعضی گفتهاند کیک است و رجز عذاب و پلیدي است و عیاشی از حضرت رضا [ع] نقل نموده که رجز برف است و خراسان بلاد
رجز است و در مجمع از حضرت صادق [ع] نقل نموده که بر بنی اسرائیل برف سرخ بارید که ندیده بودند مثل آنرا پیش از آن
پس با جزع فوق العاده از آن بلا مردند و قمی ره مقطوعا و در مجمع از صادقین علیهما السلام نقل نموده [ صفحه 466 ] که چون
سحره سجده کردند و مردم بحضرت موسی ایمان آوردند هامان بفرعون گفت که مردم بموسی ایمان آوردند صلاح آنستکه هر
کس قبول دین او را نموده است حبس کنی پس او هر کس بآنحضرت ایمان آورده بود حبس کرد و حضرت موسی نزد فرعون
آمد و تقاضاي خلاصی آنها را نمود و اجابت نشد پس خداوند در اینکه سال طوفان را بر آنها فرستاد و تمام خانههاي آنها را
خراب کرد بطوریکه از شهر خارج شدند و چادر زدند و منزل نمودند و فرعون از حضرت موسی تقاضا نمود که از خدا بخواهد
طوفان را مرتفع فرماید بشرط آنکه او اتباع حضرت موسی را بحال خودشان واگذارد حضرت قبول کرد و دعا فرمود و خداوند
اجابت نمود و طوفان بر طرف شد و فرعون خواست بنی اسرائیل را رها کند هامان گفت اگر اینکه کار را بکنی موسی بر تو غلبه
خواهد نمود و سلطنت تو از دست میرود و او قبول کرد و رها ننمود و خداوند در سال بعد ملخ را فرستاد و تمام نباتات آنها را
خورد و فرعون مضطرب شد و تقاضاي سال قبل را با شرط آن تجدید نمود و حضرت موسی دعا کرد و ملخ بر طرف شد باز هامان
نگذارد بشرط عمل نماید و در سال سوم خداوند قمّل را فرستاد و زراعات آنها را بکلی فاسد نمود و بقحطی گرفتار شدند و فرعون
بر وفق سال قبل با حضرت موسی تجدید عهد نمود و آنحضرت دعا فرمود قمّل برطرف شد و فرعون تخلف نمود و بعد از آن
خداوند غوکان را فرستاد بطوریکه در طعام و شراب آنها داخل میشدند و بانواع مختلفه آنها را اذیت مینمودند تا به تنگ آمدند و
بحضرت موسی متوسّل شدند و شرط کردند که ایمان بیاورند و بنی اسرائیل را تسلیم او نمایند آنحضرت دعا نمود و اینکه هم دفع
شد و چون از شرط تخلف نمودند خداوند آب نیل را منقلب بخون نمود ولی طوري بود که قبطیان آنرا خون میدیدند و بنی
اسرائیل آب و در کام آندو گروه هم آندو طعم مختلف را داشت تا آنکه قبطی از اسرائیلی تقاضا میکرد که آب را در دهان خود
نگهدارد و بدهان او بریزد وقتی میریخت در دهانش منقلب بخون میشد و از اینکه پیش آمد جزع شدیدي بر آنها روي داد باز
بحضرت موسی متوسل شده تقاضا و شرط خودشان را تجدید و تاکید نمودند و بدعاي آنحضرت آن هم اصلاح شد باز هم آنها
بشرط خودشان عمل ننمودند پس خداوند بر آنها رجز فرستاد که آن برف است و از آن بلا بآنها صدماتی وارد شد که تا آنزمان
ندیده بودند پس مضمون آیه دوم را عرضه داشتند و برف بند آمد و بنی اسرائیل رها شدند و اجتماع بر حضرت موسی نمودند [
صفحه 467 ] و آنحضرت از مصر بیرون آمد و کسانیکه سابقا از دست فرعون گریخته بودند باو ملحق شدند و خبر بفرعون رسید و
هامان او را بر مخالفت خود ملامت نمود ناچار فرعون با عساکر خود از مصر خارج شد و در طلب حضرت موسی بر آمد و وقایع
مذکوره در سوره بقره روي داد و بنابر اینکه مراد از دم یا برف سرخ است یا آب رودخانه نیل که مبدل بخون شده بود براي آنها یا
هر دو و ظاهر روایت اگر چه موافق با احتمال دوم است ولی لفظ ارسال در آیه شریفه مناسب با احتمال اول است و ظاهر آیه شریفه
آنستکه مراد از رجز همین آیات خمسه است نه آیه سادسه و مراد از مف ّ ص لات جدا بودن آیات است از یکدیگر بازمنه متمادیه
چنانچه اشاره شد اگر چه با اینکه خصوصیّات آیات واضحه غضب هم بودند و مراد از عهد الهی با حضرت موسی یا اجابت دعاي
او است یا قبول توبه از کفر و بنابر اینکه مراد آنستکه بخوان پروردگارت را به وسیله عهد او با تو یا مراد عهد نبوت است و بنابر
اینکه قسمی است که بحضرت موسی دادهاند براي قبول تقاضاي خودشان و در صورتی که آیات در خارج شش باشد چنانچه
صفحه 521 از 656
صریح روایت است ممکن است مراد از دم در آیه شریفه دو آیه باشد و اینکه لفظ رجز در روایت بر آیه سادسه که برف بوده
تطبیق شده براي آنستکه آن اکمل افراد عذاب بوده که در روایت اشاره بآن شده بود و بنابر اینکه ظهور آیه در انطباق رجز بر آیات
مذکوره محفوظ خواهد بود و تقاضاي قبطیان از حضرت موسی که در خارج شش مرتبه بوده در کلام الهی بکجا ذکر شده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 137
اشاره
وَ أَورَثنَا القَومَ الَّذِینَ کانُوا یُستَضعَفُونَ مَشارِقَ الَأرض وَ مَغارِبَهَا الَّتِی بارَکنا فِیها وَ تَمَّت کَلِمَت رَبِّکَ الحُسنی عَلی بَنِی إِسرائِیلَ بِما
272- صَبَرُوا وَ دَمَّرنا ما کانَ یَصنَع فِرعَون وَ قَومُه وَ ما کانُوا یَعرِشُونَ [ 137 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بمیراث دادیم گروهی را که ضعیف شمرده شده بودند مشرقهاي زمین و مغربهایش را که برکت دادیم در آن و تمام شد وعده
پروردگارت که نیکو بود بر بنی اسرائیل براي صبرشان و ویران نمودیم آنچه را که بودند میساختند فرعون و قومش و آنچه را که
بودند برمیافراشتند.
تفسیر
خداوند بعد از هلاك فرعون و قبطیان بنی اسرائیل را که در نظر آنها خوار و ذلیل بودند و پسرانشان را میکشتند و زنان آنها را
[ استخدام مینمودند وارث و فرمانفرماي مملکت شام و مصر فرمود و مشارق و مغارب آن زمین پهناور را بتصرف آنها [ صفحه 468
در آورد و خداوند بارزاق و فواکه و لحوم و دسوم آن بلاد برکت مخصوصی داده که در دنیا معروف است و وعده فتح و نصرت
خود را که بحضرت موسی داده بود که او و اتباعش را بر فرعون و فرعونیان غالب فرماید و وارث مملکت آنها فرماید باتمام رساند
چون تمامیّت وعده بانجاز آنست و مراد از کلمه آن وعده است و وعده خوب مقابل با وعده بد است که مخصوصا از آن تعبیر
بوعید میکنند ولی وعده اعم است لذا موصوف بحسنی شده و کلمه بر کلام اطلاق میشود و کلمات نیز قرائت شده است چون
وعدهها متعدد بوده است و اینکه موهبت بر آنها براي آن بود که در شدائد صبور و بردبار بودند و بعد از فراعنه ابنیه مهمّه و قصور
رفیعه آنها بخواست خداوند خراب و ویران شد و جنّات معروشات آنها فاسد و نابود گردید و بعضی گفتهاند که حضرت داود و
حضرت سلیمان که از بنی اسرائیل بودند اراضی معموره آنزمان را متصرف شدند پس ممکن است مراد مشارق و مغارب تمام زمین
باشد که محل برکات و منشأ خیرات است.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 138 تا 140
اشاره
وَ جاوَزنا بِبَنِی إِسرائِیلَ البَحرَ فَأَتَوا عَلی قَوم یَعکُفُونَ عَلی أَصنام لَهُم قالُوا یا مُوسَی اجعَل لَنا إِلهاً کَما لَهُم آلِهَۀٌ قالَ إِنَّکُم قَوم تَجهَلُونَ
- 138 ] إِن هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُم فِیه وَ باطِل ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 139 ] قالَ أَ غَیرَ اللّه أَبغِیکُم إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَکُم عَلَی العالَمِینَ [ 140 ] -قرآن- 1 ]
359
صفحه 522 از 656
ترجمه
و گذراندیم بنی اسرائیل را از دریا پس گذشتند بر گروهی که قیام مینمودند بر عبادت بتان خودشان گفتند اي موسی قرار ده براي
ما معبودي چنانچه از براي آنها است معبودها گفت همانا شما گروهی نادانید همانا اینکه جماعت ویران کرده شود آنچه آنها در
آنند و باطل است آنچه هستند که بجا میآورند گفت آیا غیر خدا را بجویم براي شما معبود با آنکه او فضیلت داد شما را بر
جهانیان.
تفسیر
پس از آنکه خداوند بنی اسرائیل را از رود نیل عبور داد و فرعون و فرعونیان را غرق کرد در بین راه مصادف با قبیله شدند که
اشتغال بعبادت بتان داشتند حس تقلید نور ایمان را از قلب آنها خارج نمود بطوریکه مقصد و مقصود خودشان و حضرت موسی را
با آن آیات بیّنات فراموش نمودند و از آنحضرت تقاضا کردند که بتی براي آنها اختراع نماید تا مانند آنقبیله مشغول بعبادت آن
بت شوند گویا تصور میکردند که عبادت بت منافی با عبادت خدا نیست بلکه وسیله تقرب باو است و اینکه از فرط جهالت آنها بود
[ صفحه 469 ] که نمیدانستند سجده در برابر غیر خدا جائز نیست و بت وسیله تقرب بخدا نمیشود و کیفیت عبادت باید از خدا
اعلام شود و از پیش خود نمیشود تعیین نمود لذا حضرت موسی آنها را مخاطب بخطاب و عتاب فرمود و نسبت جهل و نادانی
بآنها داد و گوشزد نمودشان که بناي دین اینها را خدا خراب و ویران میکند و بتانشان شکسته و خورد و نابود میشود و عباداتشان
باطل است اگر چه قصد تقرب بخدا را نمایند و فائده براي آنها ندارد پس از آن فرمود آیا سزاوار است با اینهمه انعام و اکرامی که
خداوند نسبت بشما فرمود که دشمنان شما را ذلیل و خوار و نیست و نابود کرد و شما را وارث ملک و مال آنها نمود و دو نفر از
شما را در یک زمان بخلعت نبوت آراست که موجب مزیّت و افتخار شما بر جهانیان زمان خودتان شد من غیر او را براي شما معبود
قرار دهم و شما بجاي شکر نعمت کفران کنید و خسران یابید و از کشاف نقل شده است که یهودي بحضرت امیر المؤمنین [ع]
عرض کرد که هنوز آب غسل پیغمبرتان خشک نشده بود که شما با یکدیگر اختلاف نمودید حضرت در جواب فرمود شما هنوز
قدمتان از آب رود نیل خشک نشده بود که از پیغمبرتان تقاضاي بتپرستی کردید حقیر عرض میکنم مقصود حضرت اینکه بود
که ما در توحید و نبوت اختلاف نکردیم اختلاف ما در امامت بود آنهم بعد از رحلت پیغمبر ولی شما در حیات پیغمبرتان
میخواستید کافر بخدا شوید پس حال شما خیلی بدتر از ما است و نکته تکرار کلمه قال بنظر حقیر فاصله آیه قبل و استقلال آیه اخیر
است بجواب
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 141 تا 142
اشاره
وَ إِذ أَنجَیناکُم مِن آلِ فِرعَونَ یَسُومُونَکُم سُوءَ العَذاب یُقَتِّلُونَ أَبناءَکُم وَ یَستَحیُونَ نِساءَکُم وَ فِی ذلِکُم بَلاءٌ مِن رَبِّکُم عَظِیم [ 141 ] وَ
واعَدنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیلَۀً وَ أَتمَمناها بِعَشرٍ فَتَم مِیقات رَبِّه أَربَعِینَ لَیلَۀً وَ قالَ مُوسی لِأَخِیه هارُونَ اخلُفنِی فِی قَومِی وَ أَصلِح وَ لا تَتَّبِع
397- سَبِیلَ المُفسِدِینَ [ 142 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 523 از 656
و هنگامیکه نجات دادیم شما را از آل فرعون که وارد میکردند بر شما بدترین عذاب را میکشتند پسران شما را و زنده میگذاردند
زنان شما را و در اینکه گرفتاري شما بلائی بود از پروردگارتان بزرگ و وعده دادیم موسی را سی شب و اتمام نمودیم آنرا بده
پس تمام شد وقت مقرر پروردگار او چهل شب و گفت موسی ببرادرش هرون که جانشین شو مرا در قوم من و اصلاح کن و
[ متابعت مکن راه مفسدان را . [ صفحه 470
تفسیر
خطاب به بنی اسرائیل است یعنی و یاد بیاورید وقتی را که نجات دادیم شما را و بعضی انجیکم قرائت کردهاند یعنی نجات داد خدا
شما را و تفسیر اینکه دو آیه در سوره بقره در ذیل آیه و اذ نجّیناکم من آل فرعون و آیه و اذ واعدنا موسی اربعین لیلۀ مف ّ ص لا
گذشت و اجمالش آنستکه میقات اول سی روز ماه ذو القعده بود و بعد ده روز از اول ذو الحجۀ اضافه شد و در اینمدت حضرت
هرون بجاي حضرت موسی براي اصلاح امور بنی اسرائیل بخلافت منصوب شد و فتنه سامري روي داد و نکته تکرار تفصیل نعمت
بر بنی اسرائیل و تکمیل میقات از سی بچهل است و بیان آنکه چهل عدد کامل و مکمّل است و در آیه دلالت است بر آنکه مقام
ولایت فوق نبوت است زیرا حضرت هرون در زمان حضرت موسی پیغمبر مرسل بود ولی چون مقام ولایت را نداشت خلیفه
حضرت موسی شد و باین مقام فائز گشت و اگر مقام نبوّت ملازم با ولایت بود حاجت باستخلاف نبود و نهی از سلوك طریقه اهل
فساد براي گوشزد آنها است و الّا مقام حضرت هرون اجل از اینکه قبیل نواهی بود و احتیاج نداشت و کسیکه در دهه اول ذو الحجه
بین نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز بخواند و بعد از قرائت حمد و سوره توحید در هر رکعت آیه دوم را قرائت نماید خداوند او
را در ثواب با حجّاج بیت اللّه شریک فرماید انشا اللّه تعالی.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 143
اشاره
وَ لَمّا جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا وَ کَلَّمَه رَبُّه قالَ رَب أَرِنِی أَنظُر إِلَیکَ قالَ لَن تَرانِی وَ لکِن انظُر إِلَی الجَبَل فَإِن استَقَرَّ مَکانَه فَسَوفَ تَرانِی فَلَمّا
357- تَجَلّی رَبُّه لِلجَبَل جَعَلَه دَ  کا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبحانَکَ تُبت إِلَیکَ وَ أَنَا أَوَّل المُؤمِنِینَ [ 143 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون آمد موسی براي موعد مقرر ما و تکلم نمود با او پروردگارش گفت پروردگار من بنما مرا که نظر کنم بتو گفت هرگز
نمیبینی مرا ولی نظر کن بکوه پس اگر مستقر ماند بجاي خودش بعد از آن خواهی دید مرا پس چون تجلّی نمود پروردگارش
براي کوه گرداند آنرا خورد و افتاد موسی بیهوش پس چون بهوش آمد گفت تنزیه میکنم ترا و بازگشت نمودم بسوي تو و من اول
گروندگانم.
تفسیر
میقات زمان یا مکان مقرر است و براي حضرت موسی هر دو معهود و معیّن بود و پس از حضور بکرامت مخصوصی فائز گشت که
خداوند بیواسطه با او سخن گفت و در اینحال بعضی گفتهاند چنان شوق و وجد و نشاطی براي آنحضرت روي داد که از خود
صفحه 524 از 656
بیخود شد و شدّت اشتیاق بلقاء پروردگار عنان اختیار از دست او ربود و تمنائی که مناسب [ صفحه 471 ] با مقام او نبود نمود و
بعضی گفتهاند مانند حضرت ابراهیم [ع] که میخواست در دنیا از مقام علم الیقین بعین الیقین برسد در کیفیت احیاء موتی آنحضرت
هم میخواست در دنیا حقیقت برایش مکشوف شود تا حاجت باستدلال و فکر نداشته باشد و تمناي دیدار حق را بدیده سر ننمود تا
مناسب مقام نبوت نباشد بلکه خواهش دیدار او را بدیده قلب نمود بکیفیت اعلی و اسهل که اینکه در دنیا ممکن نیست و انصاف
آنستکه ظاهر آیه وقوع سؤال از رویت ظاهري است که ملازم با جسمیّت مرئی است و نمیشود گفت پیغمبر مرسلی نداند خداوند
جسم نیست و منزّه از لوازم آن است و چنین سؤال محالی را بنماید و بهترین جوابها از اینکه اشکال جوابی است که حضرت رضا
[ع] بمأمون داده که در سوره بقره ذیل آیه و اذ قلتم یا موسی لن نؤمن لک مفصّلا ذکر شد و حاصلش آنستکه وقتی حضرت موسی
به بنی اسرائیل فرمود خدا با من سخن گفت آنها گفتند ما تا خودمان سخن خدا را نشنویم باور نمیکنیم و حضرت موسی هفتاد نفر
از میان آنها انتخاب نمود و با خود بکوه طور برد و کلام خدا را از شش جهت شنیدند و گفتند ما تا خدا را نهبینیم باور نمیکنیم
اینکه سخن از خدا است لذا صاعقه آمد و همه مردند و بدعاي آنحضرت زنده شدند و تقاضا نمودند که حضرت موسی از خدا
بخواهد که خودش را باو بنمایاند تا او حق را مشاهده نموده اوصافش را براي آنها نقل نماید و اینکه موجب مزید معرفت آنها
گردد و حضرت آنها را ملامت فرمود و علت عدم امکان محسوس شدن خدا را بحواس ظاهره بیان کرد و آنها قانع نشدند ناچار
حضرت موسی مقاله آنها را بخدا عرضه داشت و امر را موکول بمشیّت و اراده الهی نمود پس خطاب رسید از من بخواه آنچه
خواستند من تو را مؤاخذه بجهل آنها نمیکنم در اینکه موقع حضرت موسی سؤال آنها را بر زبان جاري نمود و جواب منفی رسید
بنفی ابد و معلّق شد رؤیت بر استقرار جبل با آنکه در حال سقوط باشد و چون تجلی کرد خدا براي کوه بآیتی از آیات خود مندك
و خورد و پراکنده کرد آنرا و موسی بیهوش افتاد و چون بهوش آمد توبه نمود از جهالت بنی اسرائیل و عرضه داشت که من اول
مؤمنم بآنکه تو مرئی نخواهی شد ولی در توحید از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که حضرت موسی [ع] اینکه سؤال را نمود در
ضمن حمد الهی که بر زبانش جاري میشد و اینکه سؤال بزرگی بود که مورد عتاب شد و خدا فرمود نخواهی دید مرا مگر بمیري و
در آخرت به بینی ولی اگر میخواهی مرا در دنیا به بینی نظر کن بکوه اگر مستقر ماند [ صفحه 472 ] بجاي خودخواهی مرا دید پس
خداوند ظاهر نمود بعضی از آیات خود را و تجلّی کرد براي کوه پس قطعه قطعه و نرم شد و موسی صاعقه زده افتاد بعد خدا زنده
و مبعوث کرد او را پس توبه کرد و اقرار نمود که من اول مؤمنم از مؤمنان که ایمان آوردم بتو که مرئی نخواهی شد و اینکه روایت
مؤیّد جواب سابق است چون خداوند در آخرت هم مرئی بدیده سر نمیشود ولی رؤیت بقلب در آخرت اعلی و اتم و اکمل است
پس معلوم میشود سؤال از انکشاف اعلی و اسهل و اکمل بوده چنانچه روایت شده است که خداوند در قیامت دیده میشود مانند ماه
شب چهارده یعنی باین وضوح و جلوه و انکشاف و از حضرت امیر المؤمنین [ع] مروي است که فرمود اگر کشف حجاب شود یقین
من زیادتر نمیشود و اینکه دلیل بر افضلیت آن حضرت است از حضرت موسی چون فضیلت بکمال معرفت است و تجلی خداوند
ظهور قدرت و عظمت و نفوذ امر او است که کوه را متلاشی نمود و بعضی دکاء با همزه قرائت نمودهاند یعنی زمین هموار شد و در
هر حال بر فرض وقوع سؤال از حضرت موسی براي خودش اینکه ترك اولائی بود که از آنحضرت صادر شد و منافی با عصمت
انبیا نیست اگر چه بنظر حقیر از پیغمبر ما و ائمه اطهار آنهم صادر نشده و اینکه مخصوص بچهارده نفر است.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 144 تا 145
اشاره
قالَ یا مُوسی إِنِّی اصطَفَیتُکَ عَلَی النّاس بِرِسالاتِی وَ بِکَلامِی فَخُذ ما آتَیتُکَ وَ کُن مِنَ الشّاکِرِینَ [ 144 ] وَ کَتَبنا لَه فِی الَألواح مِن کُلِّ
صفحه 525 از 656
316- شَیءٍ مَوعِظَۀً وَ تَفصِیلًا لِکُل شَیءٍ فَخُذها بِقُوَّةٍ وَ أمُر قَومَکَ یَأخُذُوا بِأَحسَنِها سَأُرِیکُم دارَ الفاسِقِینَ [ 145 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفت اي موسی همانا من برگزیدم ترا بر مردم به رسالتهایم و بکلامم پس بگیر آنچه را دادم ترا و بوده باش از شکرگزاران و
نوشتیم براي او در لوحها از هر چیزي موعظه و بیانی براي هر چیزي پس بگیر آنها را با قوّت و امر کن قومت را که بگیرند بهترش
را زود باشد بنمایم بشما سراي متمردان را
تفسیر
روایت شده است که سؤال از رؤیت در آیه سابقه روز عرفه بود و توریۀ روز عید بآنحضرت عطا شد و برگزیدن خداوند او را بر
مردم برسالات و کلام با آنکه حضرت هارون هم در آن زمان پیغمبر بود باین اعتبار است که او مأمور بمتابعت از حضرت موسی و
دو شریعت مخصوصی نداشت و کلیم اللّه نبود و بعضی برسالتی قرائت نمودهاند و مراد [ صفحه 473 ] یکی است و اینکه آن
حضرت ملقب بکلیم اللّه شد براي آن بود که خداوند بیواسطه جبرئیل با او سخن فرمود در کوه طور و سایر انبیاء باین کرامت فائز
نشدند مگر پیغمبر ما [ص] در شب معراج و مأمور شد حضرت موسی باخذ توریۀ و قبول منصب رسالت و اداء شکر اینکه موهبت و
در کافی از حضرت صادق [ع] نقل نموده که خداوند بحضرت موسی وحی فرمود که میدانی بچه سبب من ترا براي کلام خود
اختیار کردم از میان تمام خلق حضرت عرض کرد بفرما تا بدانم خداوند فرمود من بظاهر و باطن تمام بندگانم رسیدگی کردم هیچ
کس را ذلیلتر از تو در پیشگاه خود نیافتم اي موسی تو وقتی نماز میگذاري صورت بر خاك مینهی و الواح توریۀ گفتهاند هفت یا
ده یا دوازده عدد بوده و طول هر لوحی هم ده یا دوازده گز بوده و عیاشی ره از حضرت صادق [ع] نقل نموده که جنسش زبرجد
بهشتی بود و در بصائر از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که زمرّد سبز بوده است و خداوند بقلم قدرت تمام مواعظ حسنه و احکام
لازمه بنی اسرائیل را در آن الواح بنحو اجمال و تفصیل ثبت و نقش فرموده بود و حضرت موسی مأمور شد که با جدّ و جهد و عزم
راسخ و قوّت قلب آن احکام و آداب را عملی نماید پس مراد از اخذ در آیه سابقه قبض ظاهري است و در اینکه آیه مراد از آن
اخذ عملی معنوي است و باین جهت قوّت عزم و اراده و ثبات قدم لازم دارد و عیاشی ره از امام صادق [ع] روایتی نقل نموده که
خلاصهاش آنستکه آن الواح از پیغمبر [ص] بامیر المؤمنین [ع] رسید و اینک نزد ما است و در آن علم اوّلین و آخرین جمع است و
جفر عبارت از آنست و ما وارث تمام انبیائیم عصاي موسی هم نزد ما است و قریب باین مضمون از امیر المؤمنین [ع] هم نقل شده
است و گفتهاند مأمور شدند بنی اسرائیل که اخذ نمایند بواجبات و مستحبات از آن احکام که احسن است از مباحات یا عمل نمایند
بطرف راجح از دو طرف تخییر مانند عفو نسبت بانتقام و بنظر حقیر مراد اخذ باحسن الوجوه است که مستفاد از اخذ بقوت است
یعنی به بهتر وجهی از وجوه ممکنه بآنها عمل نمایند و مراد از دار الفاسقین یا جهنم است یا منازل قرون ماضیه و اقوامیکه با خدا
مخالفت نمودند که براي عبرت بآنها ارائه داده میشود.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 146 تا 147
اشاره
سَأَصرِف عَن آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الَأرض بِغَیرِ الحَق وَ إِن یَرَوا کُل آیَۀٍ لا یُؤمِنُوا بِها وَ إِن یَرَوا سَبِیلَ الرُّشدِ لا یَتَّخِذُوه سَبِیلًا وَ إِن
صفحه 526 از 656
یَرَوا سَبِیلَ الغَی یَتَّخِذُوه سَبِیلًا ذلِکَ بِأَنَّهُم کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنها غافِلِینَ [ 146 ] وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الآخِرَةِ حَبِطَت أَعمالُهُم
[ 439 [ صفحه 474 - هَل یُجزَونَ إِلاّ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 147 ] -قرآن- 1
ترجمه
زود باشد منصرف نمایم از آیات خود آنانرا که تکبّر مینمایند در زمین بناحق و اگر بهبینند هر آیتی را نمیگروند بآنها و اگر بهبینند
راه هدایت را نمیگیرند آنرا راه و اگر بهبینند راه ضلالت را میگیرند آنرا راه اینکه براي آنستکه آنها تکذیب نمودند آیتهاي ما را و
بودند از آنها غافلان و آنانکه تکذیب نمودند آیتهاي ما و دیدار آخرت را نابود شد اعمال آنها آیا جزا داده میشوند مگر آنچه
بودند که بجا میآوردند.
تفسیر
یکی از صفات ذمیمه و معاصی کبیره تکبّر است خصوص در برابر آیات الهی و معجزات انبیاء علیهم السلام که باید خاضع شد و
بنظر اعتبار و انصاف در آنها نگریست و تصدیق نمود و هرگاه شخص از روي جهالت و عناد تکبر نمود و تکذیب کرد بسیار تکبر
بیجا و ناروائی نموده و اگر چندي باین حال باقیماند و تدبّر و تفکّر در آنها ننمود و بغفلت گذراند کم کم مسامع قلب او بعالم غیب
مسدود و بصیرتش بکلّی زائل میشود گویا داغ باطل بتقدیر الهی بر قلب او وارد میگردد و عنایت غیبی از او سلب و بحال خود
واگذاشته میشود چون خود را از قابلیّت فیض بسوء اختیار خود انداخته و براي عقوبت الهی در دنیا و آخرت مستحق نموده است و
اینکه صرف الهی است آنها را از آیات خود که در نتیجه انصراف از براي آنها از استماع آیات خدا و مشاهده معجزات انبیا حاصل
میشود بطوریکه هر قدر معجزه و کرامت مشاهده نمایند ایمان نمیآورند و هر چه آیات وعظ و انذار براي آنها قرائت شود در
قلبشان تأثیر نمیکند و اگر راه هدایت را مانند وجود امیر المؤمنین [ع] بهبینند آنراه را اختیار نمینمایند و اگر راه ضلالت را مانند
وجود اعداء او بهبینند آنراه را اختیار میکنند و قمی ره فرموده اگر ایمان و صدق و وفا و عمل صالح را بهبینند راه خودشان قرار
نمیدهند و اگر شرك و زنا و معاصی دیگر را بهبینند اخذ مینمایند و عمل میکنند و اینها همه در نتیجه تکذیب و غفلت حاصل
خواهد شد و اعمال آنها فاسد و بیثمر است و نفعی بر ایشان ندارد و در قیامت بجزاي اعمالشان خواهند رسید چنانچه در دنیا بآثار
[ سوئش مبتلا شدند. [ صفحه 475
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 148 تا 149
اشاره
[ وَ اتَّخَذَ قَوم مُوسی مِن بَعدِه مِن حُلِیِّهِم عِجلًا جَسَداً لَه خُوارٌ أَ لَم یَرَوا أَنَّه لا یُکَلِّمُهُم وَ لا یَهدِیهِم سَبِیلًا اتَّخَذُوه وَ کانُوا ظالِمِینَ [ 148
345- وَ لَمّا سُقِطَ فِی أَیدِیهِم وَ رَأَوا أَنَّهُم قَد ضَلُّوا قالُوا لَئِن لَم یَرحَمنا رَبُّنا وَ یَغفِر لَنا لَنَکُونَن مِنَ الخاسِرِینَ [ 149 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گرفتند قوم موسی بعد از او از زیورشان گوساله را که مجسمه بود براي او آوازي آیا نمیدیدند که او سخن نمیگوید با آنها و
نمینمایاند ایشانرا راهی گرفتند آنرا و بودند ستمکاران و چون افکنده شد در دستهاشان و دیدند که ایشان بتحقیق گمراه شدند
صفحه 527 از 656
گفتند هر آینه اگر رحمت نکند ما را پروردگار ما و نیامرزد ما را هر آینه میباشیم البته از زیانکاران.
تفسیر
بعد از رفتن حضرت موسی بکوه طور براي میقات الهی سامري که یکی از اقوام آنحضرت بود زیورهاي طلاي بنی اسرائیل را که از
قبطیان نزد آنها مانده بود گرفت و گوساله ساخت و بتدابیر معمولی اهل صنعت یا بوسیله خاك جاي قدم اسب جبرئیل ایجاد صوتی
مانند صوت گوساله در آن نمود و بنی اسرائیل را امر بعبادت آن کرد و اغلب یا اطاعت کردند یا ساکت بودند و باین جهت در آیه
شریفه اتّخاذ منسوب بقوم شده است و کلمه جسدا بدل است از عجلا و اینکه عمل از آنها بسیار قبیح بود چون آنگوساله مصنوعی
سخنی که بحال آنها نافع باشد نمیگفت یا هیچ سخن نمیگفت فقط صوتی از آن خارج میشد و ارائه طریق خیر و شرّي بآنها
نمینمود و خداوند با حضرت موسی سخن میفرمود و ایشان شنیدند سخنانی را از حق که بحال آنها نافع و راهنماي خیر و شر بود
پس نباید بصرف شنیدن صوت یا کلام مزوّري که باندك تامّلی کشف میشد گوسالهپرست شوند و اینکه ظلمی بود که آنها
بخودشان نمودند و مستحق عقوبت شدند چون وضع نمودند معبود باطل را بجاي حق و ظلم وضع شیء است در غیر موضع خود و
شرح اینکه قصّه مفصلا در سوره بقره در ذیل آیه و اذ واعدنا و آیات بعد از آن گذشت و بعد از مراجعت حضرت موسی از میقات
نادم و پشیمان شدند و توبه کردند و توبه آنها با توسّل بخاندان نبوّت قبول شد با شرائط و آدابی که مذکور گردید و سقوط در
ایدي کنایه از ندامت است چون شخص نادم دست را بدندان میگزد پس مانند آنستکه دندانش در دستش افکند شده اینکه بیان
بعضی از مفسّرین است ولی بنظر حقیر کنایه از وصول و بال عملشان است بآنها که بجاي اینکه کلمه در فارسی بعبارت ساده گفته
میشود چون توي مشتشان گذاشته شد و در هر [ صفحه 476 ] حال مراد از رؤیت علم و مراد از ضلالت گوسالهپرستی است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 150
اشاره
وَ لَمّا رَجَعَ مُوسی إِلی قَومِه غَضبانَ أَسِفاً قالَ بِئسَ ما خَلَفتُمُونِی مِن بَعدِي أَ عَجِلتُم أَمرَ رَبِّکُم وَ أَلقَی الَألواحَ وَ أَخَذَ بِرَأس أَخِیه یَجُرُّهُ
352- إِلَیه قالَ ابنَ أُم إِن القَومَ استَضعَفُونِی وَ کادُوا یَقتُلُونَنِی فَلا تُشمِت بِیَ الَأعداءَ وَ لا تَجعَلنِی مَعَ القَوم الظّالِمِینَ [ 150 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون بازگشت موسی بسوي قومش خشمگین اسفناك گفت بد جانشینی کردید مرا بعد از من آیا سبقت گرفتید بر فرمان
پروردگارتان و افکند لوحها را و گرفت سر برادرش را که میکشیدش بسوي خود گفت اي پسر مادر من همانا قوم ضعیف
شمردند مرا و نزدیک بود که بکشند مرا پس منما مرا مورد شماتت دشمنان و قرار مده مرا با گروه ستمکاران.
تفسیر
خداوند حضرت موسی را از فتنه سامري با خبر فرموده بود و لذا وقتی از میقات مراجعت فرمود بجانب قوم خود غضبناك و متأسف
بود و طبعا آن حضرت غیور و با حمیّت و متعصّب در دین بود و از اینکه پیش آمد خیلی ملول شده بود و بمجرد ورود بزرگان قوم
را مورد عتاب قرار داد و فرمود بد قائم مقامی کردید از من گوساله را بجاي خدا پرستیدید و صبر نکردید امر خدا براي شما ظاهر
صفحه 528 از 656
شود یعنی منتظر میعاد و مراجعت من نشدید که الواح توریۀ را بیاورم و تکالیف شما را معلوم کنم و خود را به اینکه در آوردید و
از شدّت غضب و فرط غیرت و تعصب دینی از خود بیخود شد الواح توریۀ را انداخت و سر هرون را گرفت و کشید بجانب خود
که هرون مضطرب شد و عرضه داشت مفاد آیه شریفه را و اینکه بحضرت موسی برادر خطاب نکرد با آنکه برادر ابوینی او بود
چنانچه در کافی از امیر المؤمنین [ع] و قمی از صادقین علیهما السلام نقل نموده است براي آن بود که اینکه تعبیر بطلب عطوفت و
مهربانی نزدیکتر است و در علل از حضرت صادق [ع] نقل نموده که هرون اي پسر پدر من نگفت براي آنکه برادران پدري
عداوت در میان آنها پیدا میشود ولی برادران مادري عداوت در میان آنها وقوعش بعید است و نیز در آن کتاب از آن حضرت نقل
نموده که جهت تعرض حضرت موسی به هرون آن بود که وقتی آنها گوسالهپرست شدند او از آنها کناره ننمود و ملحق بحضرت
موسی نشد با آنکه اگر مفارقت مینمود از آنها عذاب بر آنها نازل میشد و در مجمع از پیغمبر ص نقل نموده که خدا رحمت کند
برادرم موسی را [ صفحه 477 ] شنیدن مانند دیدن نیست خدا فتنه قوم را باو خبر داده بود و او یقین داشت که واقع شده با اینکه حال
الواح را در دست داشت ولی چون مراجعت نمود و دید غضبش زیاد شد و انداخت آنها را و عیاشی ره نیز قریب باین معنی را از
امام صادق [ع] نقل نموده و در بصائر از امیر المومنین [ع] نقل شده است که وقتی انداخت بعضی شکست و بعضی باقی ماند و
بعضی مرتفع شد و از حضرت باقر [ع] روایت شده است که سنگی را در یمن بشخصی از اهل یمن نشان داد و فرمود اینکه سنگ
است که در باطن خود حفظ نمود آنچه رفت از دست حضرت موسی از توریۀ وقتی انداخت الواح را و بعد از بعثت رسول خاتم باو
واصل داشت و اینک نزد ماست و قمّی از آنحضرت نقل نموده که وحی بر حضرت موسی نازل میشد و او به هرون تعلیم میفرمود و
موسی در خلوت با خدا سخن میگفت و مینوشت و حکم مینمود میان بنی اسرائیل و اولاد نداشت ولی هرون اولاد داشت و
گفتهاند هرون سه سال از حضرت موسی بزرگتر بود و طبعا ملایم و متحمّل و سهلگیر بود و باین جهت بنی اسرائیل او را بیشتر
دوست میداشتند و خلاصه اعتذار حضرت هرون اینکه بود که قوم بر من غلبه کردند و من ضعیف شدم نتوانستم دفاع کنم و هر
قدر موعظه و نصیحت و انذار نمودم مفید نشد تا بحدّیکه میخواستند مرا بکشند پس من تقصیري ندارم سزاوار نیست با من سلوکی
فرمائی که مورد شماتت دشمنان شوم و در زمره مق ّ ص رین بحساب آیم و در مجمع از شیخ مفید ره نقل نموده که حضرت موسی
اینکه سلوك را نمود براي آنکه قوم بدانند که چه کار بدي کردند و متنبّه شوند و در آتیه مرتکب نگردند و بدانند که او چه قدر
متألّم از عمل آنها شده که با برادر و خلیفه خود اینمعامله را مینماید.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 151 تا 153
اشاره
قالَ رَب اغفِر لِی وَ لِأَخِی وَ أَدخِلنا فِی رَحمَتِکَ وَ أَنتَ أَرحَم الرّاحِمِینَ [ 151 ] إِن الَّذِینَ اتَّخَذُوا العِجلَ سَیَنالُهُم غَضَب مِن رَبِّهِم وَ ذِلَّۀٌ
فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ کَذلِکَ نَجزِي المُفتَرِینَ [ 152 ] وَ الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئات ثُم تابُوا مِن بَعدِها وَ آمَنُوا إِن رَبَّکَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ
379- 153 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
گفت پروردگار من بیامرز مرا و برادرم را و داخل فرما ما را در رحمت خود و توئی رحم کنندهترین رحم کنندگان همانا آنانکه
گرفتند بخدائی گوساله را زود باشد که برسد آنها را غضبی از پروردگارشان و ذلّتی در زندگانی دنیا و اینکه [ صفحه 478 ] چنین
جزا دهیم افترا زنندگان را و آنانکه بجا آوردند کارهاي بد را پس توبه نمودند بعد از آن و گرویدند همانا پروردگار تو پس از آن
صفحه 529 از 656
هر آینه آمرزنده مهربان است.
تفسیر
پس از اتمام اعتذار از حضرت هرون حضرت موسی براي خود و او از خداوند طلب مغفرت و رحمت نمود و اینکه ملازم با گناه
نیست چون اقبال و توجّه بحق و سؤال از خداوند در هر حال خوب است علاوه بر آنکه ترك اولی منافی با عصمت انبیاء نیست
چنانچه سابقا اشاره شد و مقرر گردید کسانیکه گوسالهپرست شدند مورد غضب از طرف خدا و ذلّت از قبل خلق شوند و کسانیکه
ثابت ماندند بدین حق آنها را بکشند بشرحیکه در سوره بقره در ذیل آیه و اذ قال موسی لقومه گذشت و بعضی گفتهاند مراد از
غضب قتل یا عذاب اخروي است و مراد بذلّت خروج از دیار یا جزیه است و افتراء آنها اینکه بود که گفتند گوساله خداي شما و
خداي موسی است و در کافی از حضرت باقر [ع] نقل نموده که اینکه آیه را تلاوت فرمود و فرمود هر بدعتگذار در دین و مفتري
بر خدا و پیغمبر [ص] و اهل بیت او بذلّت در دنیا گرفتار خواهد شد و بالاخره گوسالهپرستان بواسطه توسّل بخاندان نبوّت نجات
یافتند و توبه آنها قبول شد چون خداوند بعد از توبه از کفر و عصیان اهل ایمان و عمل از بندگان را مشمول مغفرت و رحمت
رحیمیه خود خواهد فرمود.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 154 تا 156
اشاره
وَ لَمّا سَ کَتَ عَن مُوسَی الغَضَب أَخَذَ الَألواحَ وَ فِی نُسخَتِها هُديً وَ رَحمَۀٌ لِلَّذِینَ هُم لِرَبِّهِم یَرهَبُونَ [ 154 ] وَ اختارَ مُوسی قَومَه سَبعِینَ
رَجُلًا لِمِیقاتِنا فَلَمّا أَخَ ذَتهُم الرَّجفَۀُ قالَ رَب لَو شِئتَ أَهلَکتَهُم مِن قَبل وَ إِیّايَ أَ تُهلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا إِن هِیَ إِلاّ فِتنَتُکَ تُضِلُّ بِها
مَن تَشاءُ وَ تَهدِي مَن تَشاءُ أَنتَ وَلِیُّنا فَاغفِر لَنا وَ ارحَمنا وَ أَنتَ خَیرُ الغافِرِینَ [ 155 ] وَ اکتُب لَنا فِی هذِه الدُّنیا حَسَ نَۀً وَ فِی الآخِرَةِ إِنّا
هُدنا إِلَیکَ قالَ عَذابِی أُصِیب بِه مَن أَشاءُ وَ رَحمَتِی وَسِعَت کُل شَیءٍ فَسَأَکتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذِینَ هُم بِآیاتِنا یُؤمِنُونَ
756- 156 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و چون ساکت شد از موسی خشم گرفت لوحها را و در نسخه آن بود هدایت و رحمت از براي آنانکه ایشان از پروردگارشان
میترسیدند و اختیار کرد موسی از قومش هفتاد مرد براي میقات ما پس چون گرفت آنها را صاعقه گفت پروردگار من اگر
میخواستی هلاك میکردي آنها را پیش از اینکه و مرا آیا هلاك [ صفحه 479 ] میکنی ما را بآنچه بجا آوردند بیخردان از ما
نیست آن مگر امتحان تو گمراه میکنی بآن کسیرا که بخواهی و هدایت میکنی کسیرا که بخواهی توئی صاحب اختیار ما پس بیامرز
ما را و رحمت کن ما را و توئی بهترین آمرزندگان و بنویس براي ما در اینکه دنیا خوبی را و در آخرت همانا ما بازگشتیم بسوي تو
گفت عذابم را میرسانم بهر کس میخواهم و رحمت من شامل است هر چیزیرا پس زود باشد ثابت کنم آنرا براي آنانکه میپرهیزند
و میدهند زکوة را و آنانکه آنها بآیتهاي ما میگروند.
تفسیر
صفحه 530 از 656
چون در حرارت غضب حضرت موسی تخفیفی روي داد الواح توریۀ را با احترام براي عمل و ابلاغ از زمین برداشت فیض ره در
اینمقام فرموده نکته تعبیر از سکون غضب بسکوت اشاره بآنستکه آمر و وادار کننده او باین عمل غضب بوده و اینکه از بلاغت
کلام است و ظاهرا مقصود ایشان آنستکه سکون مناسب با خاموشی غضب است و سکوت خاموشی متکلم است و اینجا باید تعبیر
بسکون شود و اینکه تعبیر بسکوت شده براي نکته مذکوره است و بنظر حقیر چون شدّت غضب کاشف از امر مکنون در ضمیر
است تشبیه بمتکلم شده لذا سکوت که خاموشی متکلم است براي آن اثبات شده تا اشاره باشد بآنکه غضب بکلّی رفع نشد بلکه
همینقدر که مختصر سکونتی پیدا کرد و شدّتش رفع شد آنحضرت بوظیفه خود که اخذ توریۀ بود عمل نمود و الّا محرّك بودن
غضب از همان استناد اخذ برفع غضب معلوم میشد و حاجت به تعبیر از سکون به سکوت نداشت در هر حال صنعت بدیعی در کلام
اعمال شده است و در نسخه اصل آن الواح دلالت و بیان بود بر احکام الهی و وجود پیغمبر آخر الزمان و رحمت و مغفرت و نعمت
و منفعت و برکت بود از براي کسانیکه براي خدا پرهیز میکنند از معصیت او و پیغمبرانش و اوصیاء ایشان و تفصیل اختیار حضرت
موسی هفتاد نفر از بنی اسرائیل را در سوره بقره و اجمالش در اینکه سوره در ذیل آیه و اذ جاء موسی لمیقاتنا گذشت و در اینکه
آیه کلمه من قبل از کلمه قومه حذف شده و اینکه از باب حذف و ایصال است که در کلام عرب شایع است و بعد از نزول صاعقه
و مردن آن هفتاد نفر حضرت موسی از خدا تمناي مرگ نمود باین بیان که تو قادري میخواستی مرا و آنها را قبلا مرگ بدهی که
من چنین روزي را نهبینم که آنها مرده باشند و من زنده باشم حال چگونه من تنها مراجعت کنم نزد بنی اسرائیل و بگویم آنها همه
مردند فقط من زنده ماندم ممکن است مرا تکذیب و متّهم بقتل آنها [ صفحه 480 ] نمایند آیا سزاوار است خداوندي که ارحم
الراحمین است براي گفتار جمعی از مردم کم عقل آنها و پیغمبرش را هلاك کند اینکه بلا و امتحان تو بود از آنها که سخن خود
را بآنان شنواندي و اینکه موجب آن شد که بطمع ملاقات تو افتادند و آن خواهش بیجا را نمودند اثر امتحان همین است که بعضی
بسبب امتحان تو بگمراهی میافتند و بعضی به راه راست پی میبرند و برخی بر بلا صابرند و برخی در آن کافر بالاخره اختیار دار ما
توئی بیامرز ما را و رحمت فرما بر ما تو اولی و احقّی از هر کس بمغفرت گناه را میبخشی و در عوض ثواب میدهی مقدّر فرما
براي ما در دنیا حسن معیشت و توفیق طاعت را و بهشت را در آخرت ما توبه نمودیم و بازگشت بتو کردیم و پس از اینکه التماس و
درخواست جواب رسید عذاب من مخصوص و معلّق بر اراده من است هر کس را بخواهم عذاب میکنم و هر کس را بخواهم
میبخشم ولی رحمت من مطلق و عام است در دنیا هیچ مسلمان و کافر و مطیع و عاصیئی نیست مگر آنکه بر خوان احسان من
نشسته و از نعمت من برخوردار است جز آنکه بعضی از بندگان خودشان را از رحمت من در آخرت محروم نمودهاند چون من
مقدّر نمودهام آنرا در آخرت براي کسانیکه شرك نیاورند و معصیت نکنند و زکوة بدهند و چون از مال گذشتن در راه خدا مشکل
بوده مخصوص بذکر شده است یا مراد آنستکه فرض نمودم رحمت خود را در آخرت براي کسانیکه از من بترسند و تزکیه نفس
نمایند از معاصی و نیز کسانیکه بکتب سماوي و انبیاء و اوصیاء ایشان مؤمن باشند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 157
اشاره
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الأُمِّی الَّذِي یَجِ دُونَه مَکتُوباً عِندَهُم فِی التَّوراةِ وَ الإِنجِیل یَأمُرُهُم بِالمَعرُوف وَ یَنهاهُم عَن المُنکَرِ وَ یُحِلُّ
لَهُم الطَّیِّبات وَ یُحَرِّم عَلَیهِم الخَبائِثَ وَ یَضَع عَنهُم إِصرَهُم وَ الَأغلالَ الَّتِی کانَت عَلَیهِم فَالَّذِینَ آمَنُوا بِه وَ عَزَّرُوه وَ نَصَرُوه وَ اتَّبَعُوا النُّورَ
469- الَّذِي أُنزِلَ مَعَه أُولئِکَ هُم المُفلِحُونَ [ 157 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 531 از 656
آنانکه متابعت میکنند پیغمبر را که نبی امّی است آنکه مییابند او را نوشته شده نزد خودشان در توریۀ و انجیل که امر میکند آنها
را بکار خوب و نهی میکند آنانرا از کار بد و حلال میکند بر آنها اشیاء پاکیزه را و حرام میکند بر آنان اشیاء پلید را و برمیدارد از
دوش آنها بار گرانشانرا و غلهائی که بود بر گردنشان پس کسانیکه ایمان آوردند باو و تعظیم کردند او را و یاري نمودند او را و
[ پیروي کردند آن نوري را که فرستاده شد با او آنگروه ایشانند رستگاران. [ صفحه 481
تفسیر
در مجمع از إبن عباس نقل نموده که وقتی آیه سابقه نازل شد یهود و نصاري گفتند ما از خدا میترسیم و زکوة هم میدهیم و بآیات
خدا ایمان داریم پس اینکه آیه نازل شد تا معلوم شود رحمت خدا در آخرت مخصوص باین امّت است و بنابر اینکه الّذین یتّبعون
در اینکه آیه صفت زائدي است براي مومنان در آیه سابقه براي اقناع آندو فرقه و الّا ظاهر از ایمان بآیات پروردگار ایمان بتمام
آیات است چنانچه بیان شد و در کافی از صادقین علیهما السلام نقل نموده که رسول کسی است که ظاهر میشود براي او ملک و با
او سخن میگوید و نبی کسی است که در خواب میبیند و بسا است که جمع میشود نبوت و رسالت در یکنفر و امّی منسوب است
بام القري که نام مکه است چنانچه در مجمع و عیاشی ره از امام باقر [ع] نقل نموده است و در علل از حضرت جواد [ع] نقل نموده
که پرسیدند چرا پیغمبر را امّی خواندهاند فرمود مردم چه میگویند عرض شد می گویند براي آنکه نمیتوانست بنویسد فرمود
دروغ گفتند لعنت خدا بر آنها خداوند در باره او فرموده که تعلیم میکند کتاب و حکمت را پس چگونه تعلیم میکند چیزیرا که
نمیداند پیغمبر [ص] بهفتاد و دو زبان یا فرمود بهفتاد و سه زبان میخواند و مینوشت و اینکه امّی خوانده شد براي آن بود که از اهل
مکه بود و مکّه از امّهات قري است چنانچه خدا فرموده لتنذر امّ القري و من حولها و عیاشی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که مراد از
کسانیکه یافتند پیغمبر را مکتوب نزد خودشان یهود و نصاري هستند که نام و صفت او را در توریۀ و انجیل یافتند و در منهج فرموده
نام حضرت ختمی مرتبت بعنوان احمد در توریۀ و بعنوان فارقلیطا در انجیل ذکر شده است و در مجمع از توریۀ نقل نموده که
خداوند فرمود من به پسر کنیز برکت و بهره زیادي دادم بعد از اینکه دوازده بزرگ از او متولد میشود و من تأخیر نمودم در امر او
براي امّتی بزرگ حقیر عرض میکنم اسم و رسم و اوصاف پیغمبر آخر الزمان در توریۀ و انجیل واقعی مفصلا مذکور است و آنچه
فعلا هم در دست مردم است از توریۀ و انجیل محرّف اوصاف و علائم آنحضرت در آنها زیاد ذکر شده است که کسانیکه در اینکه
باب تتبّع نمودهاند از دانشمندان تألیف کتاب کردهاند اجمالا فارقلیط که بمعنی پسندیده و ستوده و مرادف با محمّد و محمود و
احمد است زیاد در انجیل ذکر شده که میآید و از پیش خود حرف نمیزند روح خدا است تسلّی دهنده است یعنی حضرت مریم
و حضرت مسیح را از تهمت یهود مبرّي میکند و [ صفحه 482 ] امثال اینها و پسر کنیز در توریۀ اشاره به حضرت اسمعیل است که
از هاجر است که کنیز بود چون بنی اسرائیل از اولاد حضرت اسحاقند که از ساره است که آزاد بود و از اولاد حضرت اسمعیل
پیغمبري بوجود نیامد جز خاتم انبیا که دفتر نبوت را ختم نمود و اسمعیل و اسحق دو فرزند حضرت ابراهیم [ع] میباشند و در سفر
اول توریۀ فصل هفدهم آیه بیستم باین اشاره تصریح نموده است و نیز در سفر پنجم فصل هیجدهم آیه هیجدهم اینکه بشارت از
قول خدا داده شده که از براي ایشان پیغمبري را مثل تو از میان برادران ایشان مبعوث خواهم کرد و کلام خود را بدهانش خواهم
گذارد تا هر آنچه که باوامر میفرمایم بایشان برساند و معلوم است که اگر مراد حضرت عیسی یا سایر انبیاء بنی اسرائیل بود نمی-
فرمود از میان برادران ایشان بلکه میفرمود از میان ایشان چون معلوم است که مراد از ایشان بنی اسرائیل است و مراد از برادران آنها
اولاد حضرت اسمعیل است که اصطلاح آنها بر اینکه جاري بوده و بنظر حقیر مراد از مثل تو پیغمبري است که مأمور بجهاد و
مملکت گیري باشد و اینها همه اوصاف مخصوصه پیغمبر آخر الزمان است و مقام بیش از اینکه اقتضاء ذکر اینکه امور را ندارد و
صفحه 532 از 656
بنابر اینکه جمله یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر ممکن است اشاره بمکتوب در توریۀ و انجیل باشد چنانچه نقل شد که از
پیش خود سخن نمی- گوید و کلام خدا در دهان او گذارده شده که اوامر و نواهی او است و ممکن است توصیف مستقلّی باشد
که خداوند از آنحضرت در قرآن فرموده و در بعضی از روایات طیّبات باخذ علم از اهلش و خبائث باخذ قول از مخالف تاویل شده
است و مراد از وضع اصر و اغلال رفع تکالیف شاقّه است از آنها ببرکت وجود حضرت ختمی مرتبت که شرح آن در آیه آخر
سوره بقره گذشت و باعتبار سنگینی آن تکالیف تعبیر از آن باصر شده و باعتبار آنکه آنها پیمانهائی از خدا بوده بر ذمّه اهل کتاب
تشبیه بغلهائیکه در گردن آنها باشد شده است و عزّروه مأخوذ از تعزیر است که اصلا بمعنی منع است و در اینجا مراد تعظیم و
توقیر و منع دشمنان است از جرئت و جسارت بآنحضرت و مراد از نور قرآن است که روشنی دلها از آنست و بنابر اینکه کلمه معه
بمعنی علیه است و عیاشی ره از ام باقر [ع] نقل نموده که مراد از نور علی علیه السلام است و بنابر اینکه کلمه معه بمعنی اصلی خود
باقی است و در کافی از امام صادق [ع] نقل نموده که مراد از نور در اینکه موضع علی [ع] و ائمه اطهارند و بیان اتحاد امیر المؤمنین
[ع] در مقام نورانیّت با قرآن در اول سوره فاتحۀ الکتاب بنحو اتم گذشت و ائمه اطهار کلّهم [ صفحه 483 ] نور واحدند ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 158
اشاره
قُل یا أَیُّهَا النّاس إِنِّی رَسُول اللّه إِلَیکُم جَمِیعاً الَّذِي لَه مُلک السَّماوات وَ الَأرض لا إِلهَ إِلاّ هُوَ یُحیِی وَ یُمِیت فَآمِنُوا بِاللّه وَ رَسُولِه النَّبِیِّ
304- الأُمِّی الَّذِي یُؤمِن بِاللّه وَ کَلِماتِه وَ اتَّبِعُوه لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ [ 158 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو اي مردمان همانا من پیغمبر خدایم بسوي شما تمامی آنخداوندي که مر او را است پادشاهی آسمانها و زمین نیست خدائی مگر
او زنده میکند و میمیراند پس بگروید بخدا و پیغمبرش که نبی امّی است آنکه میگرود بخدا و کلماتش و پیروي کنید او را باشد که
شما هدایت شوید.
تفسیر
در مجالس از امام حسن مجتبی [ع] نقل نموده که جماعتی از یهود نزد پیغمبر [ص] حاضر شدند و عرض کردند که تو گمان
میکنی پیغمبر خدائی و بتو وحی میرسد مانند حضرت موسی آنحضرت زمانی ساکت شد پس از آن فرمود بلی من سیّد اولاد آدمم
و فخر نمیکنم و من خاتم انبیاء و پیشواي اهل تقوي و رسول خدایم گفتند مبعوثی بر عرب یا عجم یا ما پس اینکه آیه نازل شد که
دلالت دارد بر آنکه آنحضرت مبعوث بر تمام خلق است و مراد از کلمات هر وحی و کتابیست که بر آنحضرت و سایر انبیا نازل
شده است و مراد بهدایت گفته شده است وصول بعلمی است که موصل باشد بمحبّت خدا و ولایت او که حاصل نمیشود مگر
بایمان و متابعت پیغمبر و کسانیکه امر نموده است او بمتابعت ایشان و مراد از امّی گذشت چنانچه فرق میان رسول و نبی از صادقین
علیهما السلام نقل شد در آیه سابقه و بنظر حقیر محتمل است رسول آن باشد که از طرف خداوند بالخصوص مأمور بابلاغ باشد و
نبی آن باشد که مأمور بابلاغ نباشد مگر از باب ارشاد جاهل چنانچه مناسب با معناي پیغام آور و خبر دهنده است.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 159 تا 160
صفحه 533 از 656
اشاره
وَ مِن قَوم مُوسی أُمَّۀٌ یَهدُونَ بِالحَق وَ بِه یَعدِلُونَ [ 159 ] وَ قَطَّعناهُم اثنَتَی عَشرَةَ أَسباطاً أُمَماً وَ أَوحَینا إِلی مُوسی إِذِ استَسقاه قَومُه أَنِ
اضرِب بِعَصاكَ الحَجَرَ فَانبَجَسَت مِنه اثنَتا عَشرَةَ عَیناً قَد عَلِمَ کُلُّ أُناس مَشرَبَهُم وَ ظَلَّلنا عَلَیهِم الغَمامَ وَ أَنزَلنا عَلَیهِم المَن وَ السَّلوي کُلُوا
469- مِن طَیِّبات ما رَزَقناکُم وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِن کانُوا أَنفُسَهُم یَظلِمُونَ [ 160 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از قوم موسی جماعتی باشند که هدایت میکنند بحق و بآن عدالت در حکم مینمایند و جدا کردیم ایشانرا از یکدیگر دوازده شعبه
اولاد فرقههائی و وحی [ صفحه 484 ] نمودیم بموسی چون آب خواستند از او قومش که بزن بعصایت آنسنگ را پس روان شد از
آن دوازده چشمه که دانستند هر دسته از مردم آبخور خودشان را و سایبان نمودیم بر آنها ابر را و فرستادیم براي ایشان ترنجبین و
مرغ سمائی را بخورید از پاکیزههاي آنچه روزي کردیم شما را و ستم نکردند بر ما ولی بودند که بخودشان ستم مینمودند.
تفسیر
عیاشی ره از حضرت صادق [ع] نقل نموده که مراد از قوم موسی در اینکه آیه اهل اسلامند یعنی کسانی هستند از امّت حضرت
موسی که به پیغمبر ما ایمان آوردند و مسلمان شدند مانند عبد اللّه بن سلام و امثال او که سعی در هدایت سایرین بدین اسلام
داشتند و حکم بحق و عدل بین آنها مینمودند و جمعی از مفسرین برآنند که اینها جماعتی هستند از بنی اسرائیل که از آنها جدا
شدند و تغییر و تبدیلی در دین خودشان ندادند و در ماوراء چین سکونت نمودند میان آنها و چین وادیی است گرم از شن کسی با
آنها مراوده ندارد و بر حق ثابتند و در مجمع اینکه قول را از امام باقر [ع] هم نقل نموده و در منهج اینکه قول را اشهر اقوال دانسته
است و بنظر حقیر ظاهر آیه شریفه آنست که در میان بنی اسرائیل و پیروان حضرت موسی مردمان منصفی هستند که بعد از ظهور
اسلام باهل ملّت خود میگویند بروید و تحقیق کنید اگر حق بودن اینکه دین براي شما معلوم شد قبول کنید و اینکه قبیل اشخاص
اگر مرجع حکم شوند معلوم است بعدالت هم حکم میکنند و چون طالب حقّند بزودي بحق بودن دین اسلام پی میبرند و قبول
مینمایند و بنابر اینکه محتمل است مراد از به یعدلون عدول بحق باشد چون باء بمعنی الی استعمال میشود چنانچه میگویند احسن بی
یعنی الی و اینکه معنی منافی با دو قول سابق نیست چون ممکن است آنها از اینکه قبیل مردم بوده و باشند و روایت شده که آنها در
رکاب امام زمان [ع] حاضر میشوند و خداوند بنی اسرائیل یعنی اولاد حضرت یعقوب را بدوازده شعبه منشعب فرمود و هر شعبه
رئیسی و حاکمی داشتند و باین اعتبار امّتی بودند و آنها را اسباط میخواندند چنانچه اولاد حضرت اسماعیل را قبائل میگفتند
چون سبط بمعنی اولاد اولاد است و خداوند در وادي تیه که بنی اسرائیل تشنه شدند وحی فرمود بحضرت موسی که بزند عصاي
خود را بسنگی که همراه داشت و زد پس منفجر شد از آن دوازده چشمه آب و اینکه نفرمود زد پس منفجر شد براي اشاره بسرعت
اطاعت آنحضرت است و هر چشمه مخصوص بیکی از اسباط بود تا با یکدیگر اختلافی در برداشتن آب پیدا نکنند و ابر بر سر [
صفحه 485 ] آنها سایه گستر شد تا از تابش آفتاب و حرارت آن محفوظ باشند و براي آنها خداوند ترنجبین و مرغ بریان شده از
آسمان نازل فرمود و اجازه خوردن داد و تفسیر اینکه آیه در سوره بقره مف ّ ص لا گذشت و اسباطا بدل است از اثنتی عشرة و ممیّز
فرقۀ محذوف است و امما بدل از اسباطا است یعنی بنی اسرائیل را دوازده فرقه نمودیم که آنها اسباط و شعبههائی میباشند.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 161 تا 163
صفحه 534 از 656
اشاره
وَ إِذ قِیلَ لَهُم اسکُنُوا هذِه القَریَۀَ وَ کُلُوا مِنها حَیث شِئتُم وَ قُولُوا حِطَّۀٌ وَ ادخُلُوا البابَ سُجَّداً نَغفِر لَکُم خَطِیئاتِکُم سَنَزِیدُ المُحسِنِینَ
161 ] فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنهُم قَولًا غَیرَ الَّذِي قِیلَ لَهُم فَأَرسَلنا عَلَیهِم رِجزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَظلِمُونَ [ 162 ] وَ سئَلهُم عَن القَریَۀِ الَّتِی ]
کانَت حاضِ رَةَ البَحرِ إِذ یَعدُونَ فِی السَّبت إِذ تَأتِیهِم حِیتانُهُم یَومَ سَبتِهِم شُرَّعاً وَ یَومَ لا یَسبِتُونَ لا تَأتِیهِم کَ ذلِکَ نَبلُوهُم بِما کانُوا
565- یَفسُقُونَ [ 163 ] -قرآن- 1
ترجمه
و زمانی که گفته شد مر ایشان را ساکن شوید در اینکه بلد و بخورید از آن هرگاه بخواهید و بگوئید مسئلت ما مغفرت است و
داخل شوید از در سجده کنان میآمرزیم براي شما گناهانتان را زود باشد که افزائیم اجر نیکوکارانرا پس بدل کردند آنانکه ظلم
نمودند از آنها بگفتاري جز آنچه گفته شد مر ایشان را پس فرستادیم بر آنها عذابی از آسمان براي بود نشان که ستم میکردند و
بپرس ایشانرا از آن بلد که بود کنار دریا هنگامیکه تعدّي میکردند در شنبه چون میآمدند نزد ایشان ماهیانشان روز شنبه مقرّر آنها
روي آب آشکار و روز که شنبه قرار نمیدادند نمیآمدند نزد ایشان اینچنین میآزمائیم آنان را بآنچه بودند که نافرمانی میکردند.
تفسیر
مثل دو آیه اول در سوره بقره گذشت و تفسیر هر دو مف ّ ص لا ذکر شد و در اینجا خطاب به پیغمبر است یعنی یاد بیاور وقتی را که
گفته شد به بنی اسرائیل سکونت نمائید در بیت المقدس و نیز سؤال کن براي ملامت و اثبات مکر و تمرّد قدیمی آنها از واقعه
آنقریه کنار دریا و اهلش که با آنکه خداوند منع فرموده بود آنها را از آنکه روز شنبه صید ماهی نمایند تعدّي میکردند و
حوضهاي کوچکی کنار دریا میکندند و متّصل مینمودند آنها را بوسیله راههاي باریکی بدریا تا ماهیها در آن حوضها جمع
شوند و شب یکشنبه آن راهها را مسدود نموده روز یکشنبه صید مینمودند و اینکه خدعه بود از آنها براي فرار از اطاعت امر الهی
و آن ممنوع بود و اینکه کار را براي آن مینمودند که بامر الهی براي امتحان آنها ماهیها روز شنبه فراوان و روي آب ظاهر میشدند
و روزهاي [ صفحه 486 ] دیگر کم و مخفی بودند و یوم لا یسبتون مأخوذ است از سبت یهود بمعنی کنارهگیري از کار و اشتغال
بعبادت و رسومی که آئین آنها بوده است یعنی روزي که برسوم روز شنبه عمل نمیکردند.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 164 تا 166
اشاره
وَ إِذ قالَت أُمَّۀٌ مِنهُم لِمَ تَعِظُونَ قَوماً اللّه مُهلِکُهُم أَو مُعَذِّبُهُم عَذاباً شَدِیداً قالُوا مَعذِرَةً إِلی رَبِّکُم وَ لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ [ 164 ] فَلَمّا نَسُوا ما
ذُکِّرُوا بِه أَنجَینَا الَّذِینَ یَنهَونَ عَن السُّوءِ وَ أَخَ ذنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذاب بَئِیس بِما کانُوا یَفسُقُونَ [ 165 ] فَلَمّا عَتَوا عَن ما نُهُوا عَنه قُلنا لَهُم
419- کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ [ 166 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 535 از 656
و چون گفتند جماعتی از آنها چرا موعظه میکنید گروهی را که خدا هلاك کننده است آنها را یا عذاب کننده است آنان را عذابی
سخت گفتند براي تقدیم عذر بسوي پروردگار شما و شاید آنها بپرهیزند پس چون فراموش کردند آنچه پند داده شدند بآن نجات
دادیم آنانرا که نهی میکردند از بدي و گرفتیم آنانرا که ستم کردند بعذابی سخت براي بودنشان که نافرمانی مینمودند پس چون
سرکشی کردند از آنچه نهی شدند از آن گفتیم مر ایشان را باشید بوزینهگان راندگان.
تفسیر
اهالی قریه کنار دریاي مذکوره که نام آن ایله بوده سه دسته بودند جمعی صید ماهی بکیفیّت مذکوره در آیه سابقه مینمودند و
بعضی نمینمودند و ساکت بودند و برخی نمینمودند و دسته اول را نهی میکردند و دسته دوم بدسته سوم میگفتند چرا اینها را موعظه
میکنید وعظ بحال آنها ثمر ندارد چون متّعظ نمیشوند و شرط نهی از منکر که احتمال تأثیر است موجود نیست خدا میخواهد آنها را
در دنیا هلاك کند یا در آخرت معذّب بعذاب شدید فرماید ایشان جواب میدادند که موعظه مینمائیم آنها را براي آنکه عذر باشد
از ما نزد خدا که در اداء تکلیف خودمان که نهی از منکر است کوتاهی نکردیم علاوه بر آنکه نباید مأیوس شد از تأثیر شاید آنها
از خدا بترسند و از اینکه امر نامشروع پرهیز نمایند و چون مواعظ و نصایح مشفقانه دسته سوم در آنها مؤثر نشد بلکه در طاق نسیان
گذاردند و معامله فراموش شده با آن مواعظ حقّه نمودند ایشان از آنها کنارهگیري کرده در قریه دیگري ساکن شدند و خداوند
آنها را مسخ فرمود بصورت میمون بطوري که اهل قراء اطراف یک یک آنها را میشناختند و سه روز زنده بودند و بعد از سه روز
باد سام و باران شدیدي آمد و آنها را سوزاند و بدریا ریخت و از آنها و نسلشان کسی و چیزي باقی [ صفحه 487 ] نماند و دسته
دوم هم با دسته اول در عذاب شریک بودند براي ترك نهی از منکر و عدّه هالکین جمعا هفتاد هزار نفر وعده ناجین ده هزار و
کسري بوده چنانچه در تفسیر امام [ع] از حضرت سجاد [ع] نقل شده است و در مجمع از حضرت صادق [ع] نقل نموده که دو فرقه
هلاك شدند و فرقه سوم نجات یافتند و در کافی از آنحضرت و عیاشی ره از امام باقر [ع] قریب به اینکه مضمون را نقل نموده که
آنها سه صنف بودند یک صنف که تارك معصیت و آمر باطاعت بودند نجات یافتند و دو صنف دیگر که تارك هر دو و تارك
امر بمعروف بودند هلاك و مسخ شدند و بنابر اینکه دسته اول دو معصیت نمودند یکی صید و دیگر ترك نهی از منکر و دسته
دوم یک معصیت که همان ترك نهی از منکر بوده و شاید فلمّا عتوا اشاره بهمان تکبّر و سرکشی از نهی باشد و شاید مراد تکبر و
سرکشی از ترك منهی عنه باشد و اینکه در آیه سوم تغییر عنوان داده شده شاید براي اشاره باستحقاق دو عذاب و تمهید مقدمه
براي عذاب دوم باشد که در ذکر مؤخر شده اگر چه در خارج مقدم بوده چنانچه اشاره شد که اول مسخ شدند و بعد از آن
سوختند در هر حال سیره الهیّه بر اینکه جاري شده که وقتی قومی معصیت نمودند و قومی ساکت ماندند و عذاب نازل شد همه را
بیک نهج فرا میگیرد و خطاب خداوند بکلمه کن و کونوا امر تکوینی او است که امر باش بچیزي با بودنش در خارج متّحد است و
بعضی معذرة برفع قرائت نمودهاند یعنی اینکه موعظه ما عذري است براي ما نزد پروردگار و خاسئین یعنی مطرودین و محرومین از
هر خیري مأخوذ از است خساء الکلب یعنی راند سگ را.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 167 تا 169
اشاره
وَ إِذ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبعَثَن عَلَیهِم إِلی یَوم القِیامَۀِ مَن یَسُومُهُم سُوءَ العَذاب إِن رَبَّکَ لَسَرِیع العِقاب وَ إِنَّه لَغَفُورٌ رَحِیم [ 167 ] وَ قَطَّعناهُم
فِی الأَرض أُمَماً مِنهُم ال ّ ص الِحُونَ وَ مِنهُم دُونَ ذلِکَ وَ بَلَوناهُم بِالحَسَ نات وَ السَّیِّئات لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ [ 168 ] فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ
صفحه 536 از 656
وَرِثُوا الکِتابَ یَأخُ ذُونَ عَرَضَ هذَا الَأدنی وَ یَقُولُونَ سَیُغفَرُ لَنا وَ إِن یَأتِهِم عَرَض مِثلُه یَأخُ ذُوه أَ لَم یُؤخَ ذ عَلَیهِم مِیثاق الکِتاب أَن لا
697- یَقُولُوا عَلَی اللّه إِلاَّ الحَق وَ دَرَسُوا ما فِیه وَ الدّارُ الآخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 169 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه اعلام نمود پروردگارت که هر آینه برانگیزاند بر آنها تا روز قیامت کسی را که بچشاند بآنها عذاب بدي همانا
پروردگار تو هر آینه زود عقوبت است و همانا او هر آینه آمرزنده مهربان است و متفرق نمودیم آنها را در زمین فرقههائی بعضی [
صفحه 488 ] از آنها بودند شایستگان و برخی بودند بر خلاف ایشان و آزمودیم آنها را بخوبیها و بديها باشد که ایشان بازگشت
نمایند پس جانشین شدند بعد از آنها جانشینانی که بمیراث بردند کتاب را میگیرند متاع اینکه دنیاي دنی را و میگویند زود باشد
آمرزیده شویم ما و اگر آید آنها را متاعی مانند آن میگیرند آن را آیا گرفته نشد از ایشان پیمان کتاب که نگویند از جانب خدا
مگر حق و خواندند آنچه در آنست و سراي آخرت بهتر است براي آنانکه میپرهیزند آیا پس تعقل نمینمائید.
تفسیر
و یاد آور اي پیغمبر وقتی را که اعلام فرمود خدا یا عزم فرمود و قسم یاد کرد که هر آینه مبعوث فرماید بر یهود تا روز قیامت
کسیرا که بچشاند و برساند بعنف بر آنها عذاب شدید را بکشتن و ذلیل نمودن و جزیه گرفتن و در مجمع فرموده مراد از مبعوث
امّت محمّد [ص] میباشند نزد جمیع مفسرین و آن مروي از امام باقر [ع] است و اینکه دلالت دارد بر آنکه یهود تا روز قیامت داراي
سلطنت و عزت نمیشوند و مراد از بعث در اینجا امر و رخصت و کمک است و نیز گفته شده است خداوند مبعوث فرمود بر آنها
بعد از حضرت سلیمان بخت نصر را که دیار آنانرا خراب نمود و مردان آنها را کشت و زنان و فرزندانشان را اسیر کرد و وضع نمود
بر بقیّه آنها جزیه را که بعد از آن بمجوس میدادند تا خداوند پیغمبر آخر الزمان را مبعوث فرمود که کرد با آنها آنچه کرد و براي
آنها جزیه مقرر فرمود که باقی است حکم او تا آخر دنیا و بنظر حقیر ظاهر آیه شریفه آنستکه خداوند یکنفر را مبعوث میفرماید که
اینکه معاملات را با آنها بنماید چون لفظ من اگر چه در مفرد و جمع استعمال میشود ولی اگر مراد جمع باشد ضمیر راجع بآنرا
معمولا جمع میآورند و در اینجا یسومهم فرموده که داراي ضمیر مستتر مفرد است و اگر مراد جمع بود مناسب بود یسومونهم
بفرماید و دلالت ندارد بر آنکه اینکه عذاب باید تا روز قیامت براي آنها باقی باشد بلکه دلالت دارد بر آنکه چنین عذابی تا روز
قیامت بر آنها واقع خواهد شد اگر چه یکمرتبه باشد چون ظاهر آیه آنست که الی یوم القیمه ظرف است براي بعث نه عذاب و باین
جهت مقدّم شده است بر آن و الّا باید موّخر شود و ما نباید چیزي را بقرآن نسبت دهیم که اگر خلافش ظاهر شود مورد اشکال
گردد اگر مراد آن بود که فرمودند باید بفرماید لیبعثن علیهم من یسومونهم سوء العذاب الی یوم القیمه و مراد از آن کس ظاهرا
همان حضرت ختمی مرتبت است چون مناسب با بعث ماموریّت [ صفحه 489 ] الهی است که آنحضرت داشته نه مجرد جلوگیري
نکردن اگر چه بنحو معصیت واقع شود چنانچه بعضی گفتهاند بلی کسانیکه به تبع قانون اسلام اینکه سلوك را با یهود نمودهاند
ممکن است گفته شود مبعوث باین امر بودند و شاید تصدیق امام باقر [ع] از اینکه قول هم باین ملاحظه باشد و شاید بملاحظه
تمامیّت آن بدست امام زمان [ع] باشد در هر حال مناسب با سرعت عقوبت خدا آن است که اینکه امر قبل از روز قیامت در دنیا
واقع شود چنانچه مناسب با رحمت و مغفرت الهی قبول توبه و اسلام آنها است که در دنیا است و اینکه معانی مناسبت با دوام
عقوبت ندارد و خداوند آنها را متفرّق در بلاد نمود بطوریکه کمتر بلدي است که از آنها خالی باشد و بعضی از ایشان مردمان
خوبی بودند که بعد از حضرت موسی بانبیاء هر عصري ایمان آوردند و در آخر الزمان بامّت خاتم النبیّین [ص] ملحق شدند و
صفحه 537 از 656
بعضی بر خلاف آنها بودند که بکفر و عصیان خودشان ادامه دادند و در عناد و لجاج باقی ماندند و خداوند بانواع مختلفه از نعمت
و نقمت و عزّت و ذلّت و دولت و مکنت آنها را امتحان فرمود براي آنکه متنبّه شوند و بحق بازگشت نمایند و ننمودند بلکه بجاي
خودشان قومیرا بیادگار گذاشتند که بدتر از خودشان بودند چون خلف بسکون لام غالبا در جانشین بد استعمال میشود و آنها
کسانی بودند که در عصر پیغمبر ما بودند که توریۀ از پدرانشان بآنها ارث رسیده بود و پول میگرفتند احکام آنرا مطابق دلخواه
مردم تغییر میدادند یا معنی میکردند و میگفتند خدا میآمرزد ما را و معلوم بود که در اینکه اظهار طلب مغفرت هم تدلیس
میکردند و پشیمان نبودند چون بار دیگر هم که بآنها رشوه میدادند قبول میکردند و مقصود رشوه دهنده را انجام میدادند با آنکه
خداوند از آنها در توریۀ عهد گرفته بود که بخدا افترا نه بندند و از توریۀ چیزي کم و بر آن زیاد ننمایند و آنها با علم و عمد اینکه
عمل را مینمودند چون توریۀ را خوانده بودند و معنی آن را فهمیده بودند و در کافی از امام صادق [ع] نقل نموده که خداوند دو
الزام بر بندگان در کتاب خود نموده است یکی آنکه نگویند مگر بدانند دیگر آنکه ردّ نکنند چیزیرا که نمیدانند دلیل اول اینکه
آیه است دلیل دوم آنستکه فرموده بل کذّبوا بما لم یحیطوا بعلمه یعنی بلکه تکذیب نمودند چیزي را که نمیدانستند در مقام ملامت
آنها و عیّاشی از آنحضرت و امام کاظم [ع] قریب باین مضمون را نقل نموده است و دار آخرت که نعیم آن باقی است بهتر است
براي کسانیکه پرهیز [ صفحه 490 ] میکنند از رشوه و سایر اموال حرام و استفادات کثیف موّقت آیا اینان رجوع بعقل خودشان
نمیکنند تا بدانند صحّت گفتار ما را اگر یعقلون بصیغه مغایب قرائت شود و اگر بصیغه مخاطب باشد معنی واضح است و مراد
آنستکه پیغمبر [ص] بآنها بفرماید آیا تعقل نمیکنید تا بدانید.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 170 تا 171
اشاره
وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالکِتاب وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنّا لا نُضِ یع أَجرَ المُصلِحِینَ [ 170 ] وَ إِذ نَتَقنَا الجَبَلَ فَوقَهُم کَأَنَّه ظُلَّۀٌ وَ ظَنُّوا أَنَّه واقِع بِهِم
278- خُذُوا ما آتَیناکُم بِقُوَّةٍ وَ اذکُرُوا ما فِیه لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ [ 171 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنانکه تمسّک نمایند بکتاب و بر پا داشتند نماز را بدرستیکه ما ضایع نمینمائیم مزد اصلاح کنندگانرا و هنگامیکه بلند کردیم
کوه را بر زبر ایشان که گویا آن سایبانی بود و گمان کردند که آن فرود آینده است بر آنها بگیرید آنچه دادیم شما را بقوّت و یاد
کنید آنچه را در آن است باشد که شما پرهیزکار شوید.
تفسیر
کسانی که حفظ نمودند توریۀ را از تحریف مانند عبد اللّه بن سلام و امثال او که قبول اسلام نمودند از یهود و کسانیکه تمسّک
نمودند بقرآن و حمله علم آن که کتاب ناطقند مانند شیعیان و بر پا داشتند نماز را که عمود دین و عمده فروع آن است لذا
تخصیص بذکر یافته خداوند اجر آنها را بنحو اکمل در دنیا و آخرت عطا خواهد فرمود چون آنها کسانی هستند که در مقام اصلاح
حال خودشان و سایر بندگان خدا بودهاند و بنابر اینکه الّذین مبتدا و جمله انّا لا نضیع اجر المصلحین خبر است و عائد حذف شده
براي دلالت مصلحین بر آن و واو استینافیّه است و ممکن است عاطفه باشد بر الّذین یتّقون در آیه سابقه و جمله افلا تعقلون معترضه
صفحه 538 از 656
باشد میان معطوف و معطوف علیه و قمی ره از حضرت باقر [ع] نقل نموده که اینکه آیه در باره آل محمّد [ص] و شیعیان آنها نازل
شده است و نتق کوه عبارت از قلع و رفع آنست و کلمه اذکر خطاب به پیغمبر [ص] یعنی یاد بیاور در صدر آیه دوم مقدر است که
مکرر در امثال و نظائر آن بیان شده است چنانچه کلمه و قلنا یعنی و گفتیم قبل از کلمه خذوا باید تقدیر شود و عیاشی ره از
حضرت صادق [ع] روایت نموده که پرسیدند مراد از قوّت در اینکه آیه قوت بدنی است یا قلبی فرمود هر دو و قمّی از آنحضرت
[ نقل نموده که چون خداوند توریۀ را بر بنی اسرائیل نازل فرمود قبول نکردند پس خداوند کوه طور را بلند فرمود بر [ صفحه 491
بالاي سر آنها و حضرت موسی بآنها فرمود اگر قبول نکنید اینکوه بر سر شما فرود میآید پس ناچار قبول کردند و سرشان را بزمین
انداختند و تفصیل اینکه آیه در سوره بقره کاملا گذشت.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 172 تا 174
اشاره
وَ إِذ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرِّیَّتَهُم وَ أَشهَدَهُم عَلی أَنفُسِهِم أَ لَست بِرَبِّکُم قالُوا بَلی شَهِدنا أَن تَقُولُوا یَومَ القِیامَۀِ إِنّا کُنّا
عَن هذا غافِلِینَ [ 172 ] أَو تَقُولُوا إِنَّما أَشرَكَ آباؤُنا مِن قَبل وَ کُنّا ذُرِّیَّۀً مِن بَعدِهِم أَ فَتُهلِکُنا بِما فَعَلَ المُبطِلُونَ [ 173 ] وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ
419- الآیات وَ لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ [ 174 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه گرفت پروردگار تو از فرزندان آدم از پشتهاي ایشان نسلشانرا و گواه گرفت آنها را بر خودهاشان آیا نیستم پروردگار
شما گفتند بلی گواه باشیم مبادا بگوئید روز قیامت همانا ما بودیم از اینکه بیخبران یا بگوئید جز اینکه نیست که شرك آوردند
پدران ما از پیش و بودیم ما فرزندانی بعد از ایشان آیا پس هلاك مینمائی ما را بآنچه بجا آوردند تباهکاران و اینچنین تفصیل
میدهیم آیتها را و باشد که ایشان بازگشت نمایند.
تفسیر
خداوند قبل از ایجاد موجودات عالم بود بتمام حقائق و ذوات و خصوصیّات و استعدادات و قابلیّات آنها و در آن مقام رفیع تمامی
بوجود عقلی نوري منبسط و مشهود پروردگار بودند گویا خداوند بلسان خالقیّت و اقتضاء علیّت از آنها سؤال میفرمود آیا من خالق
شما نیستم و آنها بزبان مخلوقیّت و اقتضاء معلولیّت جواب میگفتند بلی ما شاهدیم که تو خالق مائی و ما مخلوق و بنده توئیم و
اینکه مقاوله در عالم مثال که اشباح موجودات در آنجا جمعند نیز واقع شد بطوریکه گوشهاي مناسب با آن عالم شنیدند چنانچه
تسبیح سنگ ریزه را در دست پیغمبر [ص] گوشهائیکه بتصرف آنحضرت مناسب با آن عالم شده بود شنیدند از قضا اینکه گفتگو
در اینکه عالم هم بین خدا و خلق دائما جاري است خداوند بتوسط انبیاء عظام و اوصیاء گرام ایشان اینکه سؤال را نموده و مینماید
و بنی آدم بلسان عقل همیشه بلی گویانند و در مواقع شدّت و اضطرار بارتکاز فطري توجّه بحق نموده اقرار بعبودیت مینمایند نهایت
آنکه هواي نفس و وسوسه شیطان گاهی وادار مینماید آنها را بانکار ولی اینکه اقرارها حجّت است از خداوند بر آنها در روز
قیامت که نگویند ما غفلت داشتیم از خالق خود و پدران ما ما را بشرك و کفر وادار نمودند [ صفحه 492 ] آیا سزاوار است ما
بکردار آنها معاقب شویم و بآنها جواب داده شود که خداوند بشما عقل داد و در تمام مراتب وجود از شما اقرار گرفت شما تقلید از
صفحه 539 از 656
پدران خود نمودید با آنکه عقل شما حکم میکرد که در اصول دین نباید تقلید کرد پس مراد از ظهور مظاهر و نشئات و مراد از
ذرّیّه ذرّات یعنی رقائق حقائق و مراد از شهادت شهود و حضورشان در عالم عقل و مثال و اقرارشان بعبودیت بلسان حال و مقال
است و اینکه طور خداوند بانحاء مختلفه مردم را متذکر بحکم عقلی و ادلّه توحید مینماید و براي آنکه رجوع بعقل و بازگشت بحق
نمایند بیان میفرماید و در کافی و توحید و عیاشی از امام باقر ع نقل نموده که پرسیدند از اینکه آیه فرمود بیرون آورد از پشت آدم
ذرّیّه او را تا روز قیامت پس بیرون آمدند مانند مورچه پس شناساند بآنها خود را و ارائه داد صنعش را و اگر نبود اینکه نمیشناخت
کسی پروردگار خود را و در کافی و عیّاشی از صادقین علیهما السّلام نقل نموده که خداوند گرفت یک قبضه از خاکیکه خلق
فرمود از آن آدم [ع] را پس ریخت بر آن آب خوشگوار را و واگذارد آنرا چهل روز پس ریخت بر آن آب شور تلخ را و واگذارد
آنرا چهل روز پس چون خمیر شد آنگل مالش داد آنرا مالش شدیدي پس بیرون آمدند مانند مورچه از راست و چپ آن و امر
فرمود تمامی را که داخل آتش شوند پس داخل شدند آنها که از دست راست بیرون آمده بودند و آتش براي آنها خنک و
سلامت شد و ابا نمودند آنها که از دست چپ بیرون آمده بودند از اطاعت حق و از امام صادق [ع] سؤال نمودند که چگونه جواب
دادند ذریّات آدم با آنکه مورچه بودند فرمود قرار داد خداوند در آنها چیزیرا که اگر میپرسیدند از آنها جواب میدادند و نیز از
آنحضرت روایت شده که چون اراده فرمود خداوند که خلق نماید خلق را پراکنده نمود آنها را میان دو دستش و فرمود کیست
پروردگار شما پس اول کسیکه بنطق آمد پیغمبر [ص] و امیر المؤمنین [ع] و ائمه اطهار بودند و گفتند تو پروردگار مائی و خداوند
بایشان علم و دین عطا فرمود و بملائکه فرمود اینها حمله دین و علم و امناء منند در خلق من و ایشان مسئول منند پس به بنی آدم
فرمود اقرار کنید بربوبیّت خدا و بولایت و اطاعت اینکه جماعت پس گفتند بلی پروردگار ما اقرار نمودیم و خدا بملائکه فرمود
شاهد باشید و آنها گفتند شاهدیم خدا فرمود اینکه براي آنستکه فردا نگویند ما از اینکه امر غافل بودیم یا بگویند پدران ما موجب
گمراهی ما شدند چنانچه در آیه [ صفحه 493 ] شریفه بیان شده است و قمی ره از آنحضرت در اینکه آیه نقل نموده که پرسیدند
اینکه امر براي آنها بمعاینه روي داد فرمود بلی پس معرفت ثابت ماند و موقف را فراموش نمودند و بعد از اینکه متذکر خواهند شد
و اگر اینکه نبود نمیدانست کسی که خالق و رازق او کیست و بعضی بزبان اقرار نمودند در عالم ذر ولی بقلب ایمان نیاوردند و در
اینکه باب روایات زیادي وارد شده و ما براي توضیح و تأیید مطالب سابقه بهمین اندازه اکتفا مینمائیم و بقیّه را بذوق و فهم و عقل
خوانندگان واگذار میکنیم چنانچه ائمه اطهار هم بر وفق عقول و افهام مردم حقائق را بیان فرمودهاند و کلمه اذکر در صدر آیه
بمعنی یادآور خطاب به پیغمبر [ص] علی الرّسم مقدّر است و اشهاد اعطاء عقل است که بمنزله قول الست بربّکم است چنانچه کن
فیکون عبارت از ایجاد و وجود است و شهادت بمعاینه و شهود و لفظ کراهۀ که تقریبا بمعنی مبادا است قبل از ان تقولوا مقدر است
و ذریّات بصیغه جمع و ان یقولوا و او یقولوا بصیغه مغایب نیز قرائت شده است.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 175 تا 178
اشاره
وَ اتل عَلَیهِم نَبَأَ الَّذِي آتَیناه آیاتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَأَتبَعَه الشَّیطان فَکانَ مِنَ الغاوِینَ [ 175 ] وَ لَو شِئنا لَرَفَعناه بِها وَ لکِنَّه أَخلَدَ إِلَی الَأرض وَ
اتَّبَعَ هَواه فَمَثَلُه کَمَثَل الکَلب إِن تَحمِل عَلَیه یَلهَث أَو تَترُکه یَلهَث ذلِکَ مَثَل القَوم الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقصُص القَ َ صصَ لَعَلَّهُم
یَتَفَکَّرُونَ [ 176 ] ساءَ مَثَلًا القَوم الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ أَنفُسَ هُم کانُوا یَظلِمُونَ [ 177 ] مَن یَهدِ اللّه فَهُوَ المُهتَدِي وَ مَن یُضلِل فَأُولئِکَ هُمُ
591- الخاسِرُونَ [ 178 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 540 از 656
و بخوان بر آنها خبر آنکه دادیم باو آیتهاي خودمان را پس بیرون رفت از آنها و پیروي کرد او را شیطان پس بود از گمراهان و اگر
میخواستیم هر آینه برتري میدادیم او را بآنها ولی او میل کرد بسوي زمین و پیروي کرد دلخواه خود را پس مثل او مانند مثل سگ
است که اگر حمله کنی بر او زبان از دهان در آورد و اگر واگذاریش زبان از دهان در آورد اینکه مثل گروهی است که تکذیب
نمودند آیتهاي ما را پس نقل کن حکایت را باشد که آنها تفکّر نمایند بدند در مثل گروهی که تکذیب نمودند آیتهاي ما را و بر
خودهاشان بودند که ستم میکردند کسیرا که هدایت کند خدا او هدایت شده است و کسانیرا که گمراه کند پس آنگروه ایشانند
زیانکاران.
تفسیر
قمی ره فرموده نازل شده است در باره بلعم بن باعورا که از بنی اسرائیل بود [ صفحه 494 ] و باو عطا شده بود علم بعضی از کتب
سماوي و در مجمع از امام باقر [ع] نقل نموده که اصل در آن بلعم است ولی خداوند مثل زده است بآن براي هر کس که هواي
نفس او را از راه هدایت باز دارد از اهل قبله و عیّاشی از آنحضرت نقل نموده که مثل مغیرة بن شعبه مثل بلعم است که باو تعلیم
شده بود اسم اعظم و در اینکه آیه از او خبر داده شده و قمی ره از حضرت رضا [ع] نقل نموده که عطا شده بود به بلعم بن باعورا
اسم اعظم و بآن اسم دعا میکرد و اجابت میشد پس مایل شد بفرعون و چون او بطلب حضرت موسی بیرون آمد از بلعم خواهش
نمود که دعا کند خدا آنحضرت را بحبس فرعون در آورد پس بلعم سوار الاغش شد که بطلب حضرت موسی بیرون رود آنحیوان
از حرکت باز ماند و هر چه زد حرکت نکرد تا بامر خداوند بزبان آمد و گفت چرا مرا میزنی میخواهی من با تو بیایم تا نفرین کنی
در باره پیغمبر خدا و پیروانش ولی او بقدري آنحیوانرا زد که کشت و اسم اعظم از زبانش منسلخ شد و اینکه است مراد از فانسلخ
منها در اینکه آیه و اینکه فرموده شیطان پیروي از او نمود و نفرموده او پیروي از شیطان کرد براي اینکه نکته است که او در بدو امر
از علما و عبّاد بود شیطان مدتها تعقیب از او نمود تا او را بدام آورد ولی از اوّل نام او در دفتر الهی جزء گمراهان ثبت بود و اگر
مشیّت الهی تعلّق گرفته بود برفعت مقام او میرساند او را ببرکت آن آیات کتاب که میدانست یا اسم اعظم بمقامات علماء ابرار ولی
او میل نمود بخلود در دنیاي دنی و فراموش کرد دار باقی را و متابعت نمود از هواي نفس خود و امر فرعون و رضاي او را بر رضاي
خداوند ترجیح داد پس مثل او و امثال او مثل سگ است که اگر متعرض او شوي و حمله کنی براي طرد و زجرش زبان خود را از
دهن بیرون میآورد و بشدّت نفس میکشد و بانک میکند و اگر آنرا بحال خود واگذاري باز اینکه کار را دارد اینکه قبیل اشخاص
هم اگر بآنها علم و دانش عطا شود یا بموعظه و نصیحت از اعمال قبیحه منع و زجر شوند با آنکه بحال جهل باقی باشند و کسی
متعرض آنها نشود بحالشان یکسان است خبث طینت و دنائت طبع و قصور همّت آنها نمیگذارد در هیچ حال بسعادت و کرامت و
اصل شوند و ضرر اعمالشان بخودشان عائد میشود و معنی اضلال خداوند مکرر بیان شده است و قصص بفتح قاف بمعنی قصّد و
[ قصص بکسر جمع آنست. [ صفحه 495
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 179
اشاره
وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِن وَ الإِنس لَهُم قُلُوب لا یَفقَهُونَ بِها وَ لَهُم أَعیُن لا یُبصِ رُونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لا یَسمَعُونَ بِها أُولئِکَ
254- کَالَأنعام بَل هُم أَضَلُّ أُولئِکَ هُم الغافِلُونَ [ 179 ] -قرآن- 1
صفحه 541 از 656
ترجمه
و بتحقیق آفریدیم براي جهنّم بسیاري از جن و آدمیرا مر ایشان را است دلهائی که نمیفهمند بآنها و مر ایشان را است چشمهائی که
نمیبینند بآنها و مر آنانرا است گوشهائیکه نمیشنوند بآنها آنگروه چون چهارپایانند بلکه آنها گمراهترند آنگروه آنانند بیخبران.
تفسیر
خداوند خلق فرمود بسیاري از جن و انس را که عاقبت امر آنها منجر بدخول در جهنّم میشود بسوء اختیار خودشان پس مثل آنستکه
براي جهنم خلق شده باشند چنانچه میگویند بزائید براي مردن و بسازید براي خراب شدن و قمی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که
خداوند مهر نهاده است بر دلهاي آنها پس تعقّل نمیکنند و بر چشمهاي آنان پرده کشیده شده که نمیبینند و قرار داده شده است
در گوشهاي آنها سنگینی که نمیشنوند براي آنکه در آیات الهی تدبّر نمیکنند و بچشم عبرت در احوال امم سابقه نمینگرند و
بدیده بصیرت بر مصنوعات الهی نظر نمیافکنند و گوش استماع مواعظ حقّه را ندارند و اینکه آلات چندي که بکار زده نشد از
کار میافتد و شمّه از اینکه مقال در اوائل سوره بقره در ذیل آیه شریفه ختم اللّه علی قلوبهم گذشت و اینکه جماعت مانند بهائمند
در عدم توجّه بمعارف حقّه و علوم حقیقیّه و استبصار و اتّعاظ و انتباه و در توجّه بخواب و خوراك و ولگردي و هوس رانی و
سرگردانی ولی از آنها گمراهترند براي آنکه آنها منافع را بخود جلب نموده مضارّ را از خود دفع مینمایند و باین دو امر نهایت
اهتمام را دارند ولی اینها اینکه مراعات را هم ندارند براي آنکه غالبا میدانند منافع و مضارّ اعمال خوب و بد را و عمل نمیکنند
بعلم خود و براي آنکه آنها با آنکه عقل ندارند اگر بخواهند براه راست سوق دهندشان تسلیم میشوند و اینها با آنکه عقل دارند و
بدین اسلام دعوت میشوند قبول نمیکنند و آنها اگر مطیع نباشند عاصی هم نیستند و اینها مطیع نیستند و عاصیند پس اینها بمراتب
حالشان بدتر از آنها است و در نهایت غفلت از حقّند و در علل از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که خداوند خلق فرمود در ملائکه
عقل را مجرّد از شهوت و در بهائم شهوت را مجرد از عقل و بنی آدم را مرکّب فرمود از عقل و شهوت پس کسیکه عقلش بر
شهوتش غلبه نماید او بهتر است از ملائکه و کسی که [ صفحه 496 ] شهوتش بر عقلش غالب شود بدتر است از بهائم.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 180 تا 181
اشاره
وَ لِلّه الَأسماءُ الحُسنی فَادعُوه بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلحِدُونَ فِی أَسمائِه سَیُجزَونَ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 180 ] وَ مِمَّن خَلَقنا أُمَّۀٌ یَهدُونَ بِالحَق وَ
209- بِه یَعدِلُونَ [ 181 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از براي خدا است نامهاي نیکو پس بخوانید او را بآنها و واگذارید آنانرا که منحرف از حق میشوند در نامهاي او زود است جزا
داده میشوند آنچه را بودند که بجا میآوردند و از آنانکه خلق کردیم ما جماعتی هستند که هدایت میکنند بحق و بآن عدول
مینمایند.
تفسیر
صفحه 542 از 656
نامهاي خداوند بهترین نامها است براي آنکه معانی آنها بهترین معانی است و عیاشی ره از حضرت رضا [ع] نقل نموده که وقتی
گرفتار شدائد شدید بما توسّل بجوئید نزد خدا مراد از اینکه آیه اینکه است امام صادق [ع] فرموده مائیم و اللّه اسماء الحسنی که
قبول نمیشود از احدي مگر بمعرفت ما پس بخوانید خدا را بآن اسماء بنظر حقیر اسماء الحسنی هر اسمی است که دلالت بر اثبات
کمالی یا نفی نقصی نماید خواه از صفات ذات باشد خواه از افعال مانند عالم و قادر و رحیم و کریم و خالق و رازق و غنی و واحد
و سبّوح و قدّوس و امثال اینها که لایق مقام احدیّت است و در مقابل اینها صفاتی است که یا دلالت بر ثبوت کمال و نفی نقص
ندارد یا دارد ولی آنطور که باید داشته باشد ندارد به اینکه معنی که دلالت بر امکان یا فقر یا حدّ یا ضعف یا نقصی هم دارد مانند
حادث و وارث و حازم و لازم و سخی و شجاع و متحرّك و ساکن و امثال اینها که هر یک بنظر حقیر از جهتی لایق و مناسب با
مقام ربوبی نیست و انصاف آنستکه تمیز لایق و مناسب از غیر آن بسیار مشکل بلکه از عهده بشر خارج است لذا اطلاق اوصاف
جمال و جلال هم بر خداوند بنحو تسمیه موقوف باذن شارع است چنانچه در کافی از حضرت رضا [ع] نقل نموده که خداوند
وصف نمیشود مگر بچیزیکه وصف کرده است بآن خود را و چگونه وصف شود کسی که عاجز است حواس از درك او و اوهام
از نیل باو و خاطرات از تحدید او و ابصار از احاطه باو و اجل است از وصف هر واصف و نعت هر ناعت و در توحید از حضرت
صادق [ع] نقل نموده که براي خداوند است اسماء- الحسنی که نامیده نمیشود بآنها غیر او و آن اسمائی است که خداوند در کتاب
خود توصیف نموده است آنها را و فرموده است بخوانید خدا را بآنها و واگذارید کسانیرا که منحرف میشوند از حق در اسماء او از
روي جهالت و عدم معرفت و چنین کسی ندانسته کافر میشود [ صفحه 497 ] و گمان میکند کار خوبی کرده و براي اینکه فرموده
است و ایمان نمیآورند بیشتر آنها بخدا مگر آنکه مشرکند آنان اینانند که وضع مینمایند اسماء الهی را در غیر مواضع آنها چون
نقل شده است که گاهی بت پرستان اسماء خدا را بر بتها اطلاق مینمودند و گاهی خداوند را باسماء غیر مناسب میخواندند و در
کافی از حضرت صادق و عیاشی از حضرت باقر و در مجمع از هر دو امام علیهما السلام نقل نموده که مراد از آیه دوّم ائمه علیهم
السلامند و قمی ره فرموده اینکه آیه در شأن آل محمّد و اتباع ایشان است و عیاشی ره از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که قسم
بخداوندیکه جان من در دست او است هر آینه متفرق میشوند اینکه امّت بهفتاد و سه فرقه که تمام آنفرق در آتشند مگر یک فرقه
که اهل اینکه آیه و نجات میباشند حقیر عرض میکنم چون مسلّم است که پیغمبر [ص] فرموده حق با علی است و علی با حق است و
در اینکه آیه هم فرموده بحق عدول میکنند معلوم میشود آنفرقه ناجیه کسانی هستند که از اعداء علی علیه السلام باو عدول
نمودهاند لذا بنظر حقیر یعدلون در اینکه آیه هم بمعنی عدول است و مظهر اتم اسماء الحسنی و مصداق اکمل هدایت بحق و ثبات
در آن ائمه اطهارند.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 182 تا 184
اشاره
وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیث لا یَعلَمُونَ [ 182 ] وَ أُملِی لَهُم إِن کَیدِي مَتِین [ 183 ] أَ وَ لَم یَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِهِم مِن جِنَّۀٍ
224- إِن هُوَ إِلاّ نَذِیرٌ مُبِین [ 184 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنانکه تکذیب نمودند آیتهاي ما را زود است بتدریج میاندازیم آنها را بهلاکت از آنجا که نمیدانند و مهلت میدهم مر ایشانرا
همانا مکر من محکم است آیا اندیشه نمیکنند که نیست در یارشان جنونی نیست او مگر بیم دهنده آشکار.
صفحه 543 از 656
تفسیر
استدراج طلب درجه است که آن نردبان است خداوند تشبیه فرموده است حال کفار را بنردبان در آنکه شخص را بتدریج بمحل
عالی یا سافل میرساند و آنها را بکسانیکه از آن پائین میآیند و خود را بقائد آنها از اینکه نردبان براي آنکه آنها را ناگهان بچاه
اندازد و اینکه بآنستکه نعمت را بر آنها روز بروز افزوده میفرماید تا گمان کنند که خداوند لطف مخصوصی بآنها دارد و بر
معصیت خود بیفزایند و مستحق عذاب شدید شوند چون استحقاق اینکه سلوك را بعمل خودشان پیدا کردهاند و لازمه اینکه مهلت
است در انتقام و اینکه کید نامیده شده براي آنستکه ظاهر آن احسان و باطنش خذلان است است و محکم است که کسی نمیتواند
رهائی از آن پیدا کند و قمی ره فرموده استدراج [ صفحه 498 ] تجدید نعم است در عقب معاصی و در کافی از امام صادق [ع] نقل
نموده که پرسیدند از اینکه آیه فرمود بنده گناه میکند پس نعمت او افزوده میشود و مشغول میکند آن نعمت او را از طلب مغفرت
از آنگناه و نیز از آنحضرت روایت شده است که چون خدا بخواهد براي بنده خیر را و او گناه کند در عقب آن میرساند باو بلائی
را تا متذکر استغفار شود و وقتی بخواهد براي بنده شر را و او گناه کند در عقب آن میرساند باو نعمتی را تا فراموش کند استغفار را
و باقی بماند در گناه و اینکه مراد است از قول خداوند سنستدرجهم من حیث لا یعلمون یعنی بنعم بعد از معاصی و کفار مکه وقتی
میدیدند پیغمبر [ص] را که حاضر نشد بهیچ قیمتی دست از دعوت بردارد با آنکه آنها حاضر بودند که تأمین نظر او را بهر قیمتی
بخواهد بنمایند میگفتند خالی از جنون نیست چنانچه وقتی آیات قرآن را میشنیدند که مانند آنرا نشنیده بودند میگفتند شاعر است و
وقتی معجزات را مشاهده میکردند میگفتند ساحر است و امثال اینکه مهملات لذا خداوند باین تقریب آنها را ردّ فرموده که اینکه
شخص همان رفیق شفیق و یار دیرین و محمّد امین است که در میان شما مسلّم در عقل و خلق و دانش بود چه شد بمجرّد آنکه شما
را بدین حق دعوت نمود و از عذاب خدا بیم داد نسبت جنون باو دادید معلوم است سخن شما از روي فکر و تعقّل نیست بلکه از
باب تکبّر و عناد است و روایت شده است که آنحضرت بکوه صفا بر آمد و اهل مکه را قبیله قبیله خواند و از عذاب خدا ترساند و
آنها اینکه نسبت را بآنحضرت دادند و اینکه آیه نازل شد و در مجمع کید را بعذاب تفسیر نموده است.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 185 تا 186
اشاره
أَ وَ لَم یَنظُرُوا فِی مَلَکُوت السَّماوات وَ الَأرض وَ ما خَلَقَ اللّه مِن شَیءٍ وَ أَن عَسی أَن یَکُونَ قَدِ اقتَرَبَ أَجَلُهُم فَبِأَي حَدِیث بَعدَه یُؤمِنُونَ
286- 185 ] مَن یُضلِل اللّه فَلا هادِيَ لَه وَ یَذَرُهُم فِی طُغیانِهِم یَعمَهُونَ [ 186 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
آیا نظر نمیکنند در مملکت با عظمت آسمانها و زمین و آنچه آفریده است خدا از موجودات و در آنکه شاید آن باشد که نزدیک
شده باشد اجلشان پس بکدام سخن بعد از آن ایمان میآورند کسیکه گمراه کند خدا پس نیست راهنمائی براي او و وامیگذارد
آنانرا در تجاوزشان که حیران بمانند.
تفسیر
صفحه 544 از 656
تفکّر و تأمّل در کیفیّت خلق آسمانها و زمین و موجودات آنها و ارتباطشان با یکدیگر بهترین دلیل براي اثبات صانع قادر علیم
حکیم واحد است و همچنین توجّه [ صفحه 499 ] بمرگ و احتمال نزدیک شدن آن بهترین وسیله است براي تهیّه توشه براي سفر
آخرت و تحصیل عقائد حقّه که پس از مرگ دیگر ممکن نیست تهیّه و تحصیل شود و بهترین توشه براي اینکه سفر اخذ بقرآن
است که حقّا باید مدرك عقائد و اعمال مردم باشد و اگر کسی بقرآن ایمان نیاورد و معتقد نشود پس بچه کتاب و گفتار بعد از
قرآن ایمان خواهد آورد آیا بهتر از آن کتابی تصور میشود که خودش دلیل بر حقیّت خودش باشد و مراد از اضلال خداوند مکرر
ذکر شده است که واگذاردن بنده است بحال خود و هدایت ننمودن براي قابل نبودن چنانچه قمی ره در اینکه آیه فرموده و یعمهون
مأخوذ از عمه بمعنی کوري قلب است که نتیجه آن حیرت و ضلالت است و کسیکه خداوند نخواسته باشد هدایت او را کسی
نمیتواند او را هدایت کند چون مؤثر در وجود جز اراده او نیست.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 187
اشاره
یَسئَلُونَکَ عَن السّاعَۀِ أَیّانَ مُرساها قُل إِنَّما عِلمُها عِندَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقتِها إِلاّ هُوَ ثَقُلَت فِی السَّماوات وَ الَأرض لا تَأتِیکُم إِلاّ بَغتَۀً
307- یَسئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنها قُل إِنَّما عِلمُها عِندَ اللّه وَ لکِن أَکثَرَ النّاس لا یَعلَمُونَ [ 187 ] -قرآن- 1
ترجمه
میپرسند تو را از قیامت که چه زمان است وقوع آن بگو جز اینکه نیست که علم آن نزد پروردگار من است ظاهر نمیکند آنرا در
وقتش مگر او گران آمد در آسمانها و زمین نمیآید شما را مگر ناگاه میپرسند از تو گویا تو دانائی براي پرسیدن از آن بگو جز
اینکه نیست که علم آن نزد خدا است ولی بیشتر مردم نمیدانند.
تفسیر
یکی از اسماء قیامت ساعت است که در لسان عرب شایع شده و کلمه ایّان بمعنی متی و مرسی مصدر میمی است بمعنی اثبات و
استقرار و گفتهاند فرقه از یهود بعد از بیان حضرت رسول [ص] شمه از احوال روز قیامت را عنادا سؤال از وقت آن نمودند و
آنحضرت مأمور شد که بفرماید جز خداوند کسی عالم بآن نیست و تاکنون هیچ نبی مرسل و ملک مقرّبی علم بآن پیدا نکرده و
نخواهد کرد تا خداوند خودش آشکار کند آنرا و بنابر اینکه لام در لوقتها بمعنی فی است چنانچه إبن هشام ذکر نموده است و
گران بودنش بر اهل آسمانها و زمین از ملائکه و جن و انس براي هول و شدت آنروز است و ناگهان آشکار میشود چنانچه در
جوامع از پیغمبر [ص] روایت نموده است که هر کس مشغول بکار خودش است یکی بنائی یکی آب یاري یکی ترازو داري میکند
که قیامت بر پا میشود و اصل احفاء اصرار در سؤال است براي شوق بجواب و در معنی علم استعمال میشود [ صفحه 500 ] خداوند
میفرماید میپرسند از تو بگمان آنکه تو اصرار باین سؤال داري مانند آنها و پرسیدي و دانا شدي با آنکه مقام تو اجل از اینکه
سؤالات است که اهل معرفت میدانند علم بجواب آنها مخصوص بخدا است و صلاح در اظهار آن نیست ولی بیشتر مردم نمیدانند
علوم مختصّه بذات احدیّت را که اینکه از جمله آنها است و در مجمع فرموده تقدیر کلام آنست که یسئلونک عنها کانّک حفی بها
و بنابر اینکه بها مقدر است و عنها متعلق به یسئلونک میباشد و بنظر حقیر احتیاج باین تکلّف نیست عنها متعلق بحفی است و چون
صفحه 545 از 656
متضمن معنی سؤال است متعدي بعن شده است و مانعی ندارد خصوص باسبق یسئلونک که احتیاج بعنها دارد و بواسطه تعلق آن
بحفی مستغنی از آن شده است ..
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 188
اشاره
قُل لا أَملِک لِنَفسِی نَفعاً وَ لا ضَ  را إِلاّ ما شاءَ اللّه وَ لَو کُنت أَعلَم الغَیبَ لاستَکثَرت مِنَ الخَیرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِن أَنَا إِلاّ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ
216- لِقَوم یُؤمِنُونَ [ 188 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو اختیاردار نیستم براي خود سود و زیانی را مگر آنچه را خواسته باشد خدا و اگر بودم که میدانستم غیب را هر آینه زیاد
مینمودم از خوبی و نمیرسید مرا بدي نیستم من مگر بیم دهنده و بشارت دهنده براي گروهی که ایمان میآورند.
تفسیر
اینکه جواب سوم است از سؤال کفار مرقومه در آیه سابقه جواب اوّل بیان حقیقت امر بود جواب دوم طعن و اعتراضی بود بر آنها
که ذکر شد جواب سوّم دفع توهم منافات آن دو جواب است با مقام نبوّت که در اینکه آیه میفرماید بگو من هر قدر مقام و منزلت
و عظمت داشته باشم در جنب قدرت احدیّت مالک چیزي نیستم حتی آنکه اختیار جلب هیچ نفعی براي خود و دفع هیچ ضرري را
از خود ندارم مگر اختیار جلب آن نفعی را که خدا خواسته باشد بمن واصل شود و دفع آن ضرري را که خدا خواسته باشد از من
دفع شود چون یکی از مقدمات اختیار جلب نفع و دفع ضرر علم بموجبات نفع و ضرر است و اینکه در بسیاري از موارد علم غیب
لازم دارد و من ندارم مگر آنقدر که خدا بمن عنایت فرموده و اگر داشتم هر خیر و خوبی و نفعی را براي خود جلب و هر بدي و
ضرر و آزاري را از خود دفع مینمودم و شما میبینید من گاهی غنی و گاهی فقیر و گاهی سالم و گاهی مریض و گاهی مسرور و
گاهی غمگینم پس من مانند خدا نیستم که تمام علوم غیبیّه را دارا باشم و بدانم چه وقت قیامت ظاهر میشود و بشما بگویم من
یکنفر بشر هستم که از طرف خداوند احکامی آوردهام بشما [ صفحه 501 ] ابلاغ نمایم و بگویم اگر بآنها عمل نمودید ببهشت
میروید و الّا بجهنم و اینکه بشارت و انذار من مفید است بحال کسانیکه اهل انصاف و تمیزند که وقتی دلائل صدق مرا مشاهده
نمودند ایمان میآورند و عمل میکنند نه مانند شما اشخاص عنود و جهول که با مشاهده معجزات با هرات ایمان نمیآورید و
میخواهید اسرار الهی را کشف نمائید یا به پیغمبر خدا نسبت جهل دهید با آنکه هر عاقلی باید بداند که تفاوتی بین علم خدا و
پیغمبر باید باشد و اینها لوازم بشریّت و امکان و فقر است و منافات با مقام نبوّت ندارد.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 189 تا 190
اشاره
هُوَ الَّذِي خَلَقَکُم مِن نَفس واحِ دَةٍ وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ إِلَیها فَلَمّا تَغَشّاها حَمَلَت حَملًا خَفِیفاً فَمَرَّت بِه فَلَمّا أَثقَلَت دَعَوَا اللّهَ
- [ رَبَّهُما لَئِن آتَیتَنا صالِحاً لَنَکُونَن مِنَ الشّاکِرِینَ [ 189 ] فَلَمّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَه شُرَکاءَ فِیما آتاهُما فَتَعالَی اللّه عَمّا یُشرِکُونَ [ 190
صفحه 546 از 656
359- قرآن- 1
ترجمه
او است که آفرید شما را از یک نفر و آفرید از آن جفتش را تا انس گیرد با او پس چون نزدیکی نمود با او برداشت باري سبک
پس گذراند چندي با آن و چون سنگین شد خواندند خدا پروردگارشان را که اگر بدهی ما را نسل شایسته هر آینه میباشیم البتّه از
شکرگزاران پس چون داد آندو را نسل شایسته قرار دادند آندو از براي او شریکهائی در آنچه داد آندو را پس برتر است خدا از
آنچه شریک قرار میدهند.
تفسیر
خداوند خلق فرمود تمام بشر را از حضرت آدم و خلق فرمود زوجه او حوّا را از فاضل طینت او چنانچه در اول سوره نساء گذشت
براي آنکه حضرت آدم با او مأنوس شود و از تنهائی وحشت ننماید و چون با او هم بستر شد آبستن گردید ولی تا وقتی که سبک
بود از حال خود خبر نداشت پس از سنگین شدن فهمید آبستن است و بحضرت آدم عرضه داشت و هر دو عهد کردند که اگر
خداوند بآنها نسل شایسته دهد که مبرّي از عیب و نقص باشد شکر نعمت خدا را بجا آورند و چون خداوند تعالی بفاصله چندي
بآندو هزار پسر و دختر عنایت فرمود که همه صحیح و سالم و مبرّي از عیب بودند آنها مانند پدر و مادر خودشان که شاکر بودند
شکر خدا را ننمودند و از هر دو صنف که مرد و زن باشد مشرك بعمل آمد پس شریک قرار دادند آندو صنف یعنی مرد و زن
[ براي خداوند در نعمتهائیکه بآندو عطا فرموده بود با آنکه منزه است خداوند از شرکائی که آنها براي او قائل میشوند [ صفحه 502
چنانچه در عیون از حضرت رضا علیه السّلام در جواب اشکال مأمون بر عصمت انبیاء بملاحظه ظاهر آیه باین تقریب نقل نموده
است و آنکه مأمون بعد از استماع اینکه بیان عرض کرد که گواهی میدهم بر آنکه تو حقّا پسر پیغمبر خدائی و ظاهر روایت آنستکه
امام علیه السّلام بذیل آیه که یشرکون بصیغه جمع است تمسک فرموده بر مدعاي خود که از جعلا دو صنف اراده شده نه دو فرد و
الّا باید یشرکان بصیغه تثنیه باشد و انصاف آنستکه اینکه بهترین تفاسیري است که از اینکه آیه شریفه شده است و بدترین آنها
آنست که عامّه عمیا قائل شدهاند که آدم و حوا چندي بر آنها گذشت که خداوند بآنها اولادي عنایت نفرموده بود روزي شیطان
نزد آندو آمد بصورتیکه نشناختند او را و شکایت نمودند ازین پیش آمد باو و او گفت اگر من کاري بکنم که حال شما خوب
شود و داراي اولاد شوید اسم مرا بر او میگذارید گفتند بلی اسم تو چیست گفت حارث و چون داراي ولد شدند او را عبد الحارث
نامیدند پس قرار دادند براي خدا شریک در نام گذاري و بعضی گفتهاند اول دفعه که حوّا آبستن شد شیطان بصورت مبدّل نزد او
آمد و گفت محتمل است آبستن باشی بحیوانی و حوا مشوّش شد و بآدم عرض کرد و هر دو مهموم شدند بار دیگر آمد و گفت
اگر از خدا بخواهی که او را بشري تام الخلقه قرار دهد و آسان بزائی اجابت میفرماید و اسم او را عبد الحارث بگذار و آنقدر
وسوسه نمود تا حوا برضایت حضرت آدم اسم او را عبد الحارث گذارد و اسم شیطان وقتی با ملائکه بود حارث بود و قمّی و
عیّاشی رحمۀ اللّه علیهما از امام باقر علیه السلام نقل نمودهاند که شرك آدم و حوا در اینکه قضیه شرك در طاعت بود نه عبادت و
بنظر حقیر باید حمل بر تقیّه شود چون خودشان فرمودند اگر دو روایت از ما بشما رسید که یکی مخالف با عامّه بود دیگري موافق
شما روایت مخالف را اخذ نمائید چون رشد در مخالفت آنها است علاوه بر آنکه اینکه توجیه بر خلاف ادلّه عقلیّه است که دلالت
بر عصمت انبیا دارد و مخالف با ظاهر آیه شریفه است از جهاتی از آن جمله آنکه شرك ظاهر در آنستکه غیر خدا را شریک قرار
دهند در خلق یا عبادت نه در تسمیه و اطاعت دیگر آنکه ظاهر از ما آتیهما نعمت است که آنرا مستند بغیر خدا نمایند نه آنکه آنرا
صفحه 547 از 656
بعنوان عبودیّت اضافه بغیر خدا کنند دیگر آنکه شرکاء که قرائت مشهوره است دلالت بر جمع دارد و حارث یکنفر بود بلی بنابر
قرائت شرکا که مصدر است عیبی ندارد [ صفحه 503 ] دیگر ذیل آیه است که قبلا بیان شد دلالت بر فاعل جمع دارد نه بر تثنیه و
آدم و حوا دو نفر بیشتر نبودند و ممکن است گفته شود اینکه عمل نه شرك است نه معصیت چنانچه معمول است عبد را اضافه بغیر
اسماء خدا مینمایند و نام مینهند مانند عبد النّبی و عبد العلی اگر چه از امام باقر علیه السّلام روایت شده است که ابغض اسماء نزد
خداوند حارث و مالک و خالد است و شاید براي آن باشد که حارث نام شیطان بوده است و مالک و خالد خلاف ادب و کذب
است و بنابر اینکه عبد الحارث بدتر خواهد بود و انصاف آنستکه مسلمان و شیعه نباید بیانصافی کند و از اسماء انبیا و ائمه هدي و
اسمائیکه دلالت بر عبودیت خدا دارد تعدي نماید و باسماء مهمله گبر و ترسا بپردازد در هر حال از مطلب دور نشویم اگر حضرت
آدم و حوا نام ولد خودشان را عبد الحارث گذارده باشند بعنوان آنکه مطیع یا مملوك شیطان است فسق بلکه کفر است و اگر باین
عنوان نباشد بلکه او را نشناخته باشند و خواسته باشند مسئول او را اجابت نموده باشند و اینکه اسم را گذارده باشند بامید آنکه در
آتیه فرمان پذیر او باشد در امور مباحه اشکالی ندارد و نباید مورد ملامت خداوند واقع شوند پس اینکه وجه غیر وجیه و بیرون از
صوابست و بین اینکه وجه و وجه اول وجوه متوسطه است که در مجمع و غیره نقل شده و مجال ذکر آنها نیست و اللّه اعلم
بالصواب.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 191 تا 193
اشاره
أَ یُشرِکُونَ ما لا یَخلُق شَیئاً وَ هُم یُخلَقُونَ [ 191 ] وَ لا یَستَطِیعُونَ لَهُم نَصراً وَ لا أَنفُسَهُم یَنصُرُونَ [ 192 ] وَ إِن تَدعُوهُم إِلَی الهُدي لا
250- یَتَّبِعُوکُم سَواءٌ عَلَیکُم أَ دَعَوتُمُوهُم أَم أَنتُم صامِتُونَ [ 193 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا شریک میگردانند آنچه را که نمیآفریند چیزي را و آنها آفریده میشوند و نمیتوانند مر ایشانرا یاري کردن و نه خودهاشان را
یاري میکنند و اگر بخوانید ایشانرا بسوي هدایت متابعت نمیکنند شما را یکسان است بر شما خواه بخوانید آنها را خواه شما
خاموش باشید.
تفسیر
استفهام براي ملامت اهل شرك است بر آنکه شریک قرار دادند با خدا نوع بت را که مخلوق است و خالق چیزي نیست و
نمیتوانند آنها چون جمادند با کسی یاري کنند و از خود دفاع نمایند و اینکه بدوا تعبیر بکلمه ما شده است براي اشاره بآنستکه
شریک از غیر ذوي العقول است پس معلوم میشود شیطان نیست بلکه بت است و تضعیف میکند قول عامّه را که در آیه سابقه
گذشت و اینکه اخیرا ارجاع ضمیر ذوي العقول بآنها شده [ صفحه 504 ] است براي اجراء کلام است بر طبق اصطلاح بت پرستان
که مقصود بخطابند و با بتهاشان معامله ذوي العقول مینمودند و آیه اخیره ظاهرا خطاب بمسلمانان است و از ضمیر هم اراده اهل
شرك شده است و محتمل است از آن اراده بتها شده باشد یعنی اگر بخوانید آنها را براي هدایت خودتان اجابت نمیکنند شما را
ولی خدا اجابت میکند و نیز در اینصورت محتمل است خطاب باهل شرك باشد و در هر حال خواندن و نخواندن آنها براي اجابت
صفحه 548 از 656
دعا یکسان است و بنابر معنی اول مراد دعوت مسلمانان است اهل شرك را بدین اسلام و عدم قبول آنها و مساوات دعوت و
سکوت بالنّسبه بحال آنان.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 194 تا 195
اشاره
إِن الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّه عِبادٌ أَمثالُکُم فَادعُوهُم فَلیَستَجِیبُوا لَکُم إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 194 ] أَ لَهُم أَرجُل یَمشُونَ بِها أَم لَهُم أَیدٍ
340- یَبطِشُونَ بِها أَم لَهُم أَعیُن یُبصِرُونَ بِها أَم لَهُم آذانٌ یَسمَعُونَ بِها قُل ادعُوا شُرَکاءَکُم ثُم کِیدُون فَلا تُنظِرُون [ 195 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنانکه میخوانید غیر از خدا مملوکانی هستند مانند شما پس بخوانید آنانرا پس باید اجابت کنند شما را اگر هستید راستگویان
آیا ایشانرا پایهائی است که راه روند بآنها یا مر ایشانرا دستهائیست که بگیرند بآنها یا مر ایشانرا چشمهائی است که به بینند بآنها یا
مر آنانرا گوشهائی است که بشنوند بآنها بگو بخوانید انبازان خودتان را پس مکر کنید با من و مهلت مدهید مرا.
تفسیر
عبد بمعنی مملوك و مسخّر و ذلیل و فرمانبردار است و بتانیکه اهل شرك مدّعی الوهیّت آنها بودند مانند خودشان در برابر ذات
احدیّت و اراده تکوینی او متّصف باین صفات بودند و اگر مدّعاي آنها صدق بود و بتها داراي شعور و قدرت بودند بایستی وقتی
آنها در مهمّات خودشان متوسّل به بتها شوند مسئولشان را اجابت نمایند و نمینمودند لذا خداوند باین بیان با بتپرستان احتجاج بر
نفی قدرت از معبودهاي آنها نموده و پس از سلب تمام وسائل ظاهري توانائی از قبیل دست و پا و چشم و گوش و سایر مشاعر و
حواس ظاهریّه و باطنیّه پیغمبر اکرم را مأمور فرموده که با کمال قوت قلب بآنها بفرماید تمام بتها را که شما مدعی شرکت آنها در
الوهیّت و اموالتان هستید جمع آوري نمائید و از آنها استعانت بجوئید و با آنها هم فکري کنید و هر مکر و حیله که دارید براي دفع
من بکار برید و مهلت دفاع بمن ندهید بهیچ وجه در خاطر من تشویشی از ناحیه [ صفحه 505 ] شما روي نمیدهد چون نگهدار و
مددکار و صاحب اختیار من خدا است که در آیه بعد ذکر شده است و لام امر در فلیستجیبوا براي تعجیز است و مراد از دعوت اول
خواندن بالوهیّت و دعوت دوم بمعنی مسئلت و سوم بمعنی احضار است و یاء متکلم در کیدون و تنظرون مقدّر است و کسره
دلالت بر آن دارد.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 196 تا 198
اشاره
إِن وَلِیِّیَ اللّه الَّذِي نَزَّلَ الکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی ال ّ ص الِحِینَ [ 196 ] وَ الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِه لا یَستَطِیعُونَ نَصرَکُم وَ لا أَنفُسَ هُم یَنصُ رُونَ
304- 197 ] وَ إِن تَدعُوهُم إِلَی الهُدي لا یَسمَعُوا وَ تَراهُم یَنظُرُونَ إِلَیکَ وَ هُم لا یُبصِرُونَ [ 198 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
صفحه 549 از 656
همانا یاور من خداوندیست که فرستاد کتاب را و او است که یاري میکند شایستگان را و آنانرا که میخوانید غیر از او نمیتوانند
یاري کردن شما را و نه خودهاشان را یاري میکنند و اگر بخوانید آنانرا بسوي هدایت نمیشنوند و میبینی آنانرا مینگرند بسوي تو
و آنها نمیبینند.
تفسیر
تتمه مقال پیغمبر [ص] است با اهل شرك که در آیه سابقه مأمور بآن شده بود و ولی حقیقۀ بمعنی صاحب اختیار است نهایت آنکه
چون صاحب اختیاري نوعا ملازم با نگهبانی و نگهداري و یاري و یاوري و دوستی است در اینمعانی استعمال میشود و اینکه جا
چون در آیه سابقه ذکر کید اعداء شده بود حفاظت و اعانت انسب است و مراد از کتاب قرآن است و در مقام بیان وجه تکرار در
آیه دوم فرمودهاند آنجا بغرض توبیخ و ملامت مشرکین ذکر شده و اینجا بغرض عدم صلاحیّت براي اعتماد و اتّکاء و خلاصه آنکه
میفرماید جماد قابل پرستش نیست و قدرت بر کمک با پرستش کنندگان ندارد بلکه میشود آنرا شکست و خرد کرد چنانچه انبیا
کردند و بتان نتوانستند از خودشان دفاع نمایند و اگر آنها را بخوانید براي راهنمائی و ارشاد خودتان نمیشنوند دعاي شما را و
محتمل است اینکه آیه خطاب بمسلمانان باشد یعنی اگر بخوانید اهل شرك را براي هدایت بدین اسلام قبول نمیکنند و جمله
اخیره خطاب به پیغمبر [ص] است که میفرماید و میبینی بتها را بصورتیکه شبیه است بکسیکه بانسان نگاه میکند با آنکه آنها واقعا
نمیبینند چون بتها را باین کیفیت میساختند و محتمل است مراد آن باشد که میبینی کفار را که نظر مینمایند بسوي تو بدیده
[ ظاهري ولی نمیبینند ترا بدیده باطنی و چشم بصیرت و اللّه اعلم [ صفحه 506
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 199 تا 200
اشاره
- خُ ذِ العَفوَ وَ أمُر بِالعُرف وَ أَعرِض عَن الجاهِلِینَ [ 199 ] وَ إِمّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطان نَزغ فَاستَعِذ بِاللّه إِنَّه سَمِیع عَلِیم [ 200 ] -قرآن- 1
168
ترجمه
بگیر مسلک گذشت را و امر کن بشایسته و روي گردان از نادانان و اگر تحریک کند تو را از شیطان وسوسه پس پناه ببر بخدا
همانا او شنواي دانا است.
تفسیر
عیاشی ره از امام صادق [ع] نقل نموده که خداوند تعلیم ادب به پیغمبر خود داده است در اینکه آیه که فرموده است بگیر از آنها
آنچه را آشکار و آسان باشد و عفو حدّ وسط است و گفتهاند اینکه آیه قبل از آیه زکوة نازل شده که آنوقت فاضل از اموال را هر
قدر مردم بسهولت میدادند پیغمبر [ص] میگرفت و در جوامع از آن حضرت نقل نموده است که خداوند امر نموده است پیغمبر خود
را بمکارم اخلاق و در قرآن آیه جامعتر از اینکه آیه براي اخلاق حسنه نیست و گفتهاند مراد بردباري و سهل انگاري و مدارا و
مماشات با دوست و دشمن است و در مجمع روایت نموده است که چون اینکه آیه نازل شد پیغمبر [ص] از جبرئیل سؤال نمود مراد
صفحه 550 از 656
از عفو چیست او عرض کرد نمیدانم و باید سؤال نمایم و رفت و مراجعت نمود و عرض کرد خدا فرمود عفو فرما از کسیکه ظلم
نماید بتو و عطا کن بکسیکه محروم کند تو را و صله کن کسیرا که قطع کند از تو و در عیون از حضرت رضا [ع] نقل نموده که
خداوند امر فرمود پیغمبر خود را بمدارات با مردم آنجا که فرمود خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین خلاصه آنکه باید
عفو و اغماض را شعار و از دقّت و شدّت احتراز نمود [آسایش دو گیتی تفسیر اینکه دو حرف است- با دوستان مروت با دشمنان
مدارا] و مراد از عرف معروف و کلیّه افعال حمیده و اخلاق پسندیده است و مراد از اعراض از جهال ترك تعرض آنها است در
افعال و اقوالشان بعد از اتمام حجّت بر آنها چون مقاوله و مقابله و مجادله با آنها از قدر شخص میکاهد و بر سفاهت آنان میفزاید
که گفتهاند جواب ابلهان خاموشی است و نزغ تحریک بامر شرّ است و مراد آنستکه اگر وسوسه شیطان تحریک کند غضب تو را
پناه ببر بخدا از شر او چون خداوند استعاذه تو را میشنود و صلاح تو را میداند و حفظ میکند تو را از هر امر ناروائی و در جوامع
روایت نموده که چون آیه اول نازل شد پیغمبر [ص] عرض کرد پروردگارا با غضب چه کنم اینکه آیه نازل شد که بنظر حقیر باید
گفته شود در علاج غضب اعوذ باللّه السمیع العلیم من الشیطان اللعین [ صفحه 507 ] الرّجیم با قصد انشاء و قدري تفکّر در عاقبت
امر.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 201 تا 203
اشاره
إِن الَّذِینَ اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم طائِف مِنَ الشَّیطان تَذَکَّرُوا فَإِذا هُم مُبصِرُونَ [ 201 ] وَ إِخوانُهُم یَمُدُّونَهُم فِی الغَی ثُم لا یُقصِرُونَ [ 202 ] وَ إِذا
لَم تَأتِهِم بِآیَۀٍ قالُوا لَو لا اجتَبَیتَها قُل إِنَّما أَتَّبِع ما یُوحی إِلَی مِن رَبِّی هذا بَصائِرُ مِن رَبِّکُم وَ هُديً وَ رَحمَۀٌ لِقَوم یُؤمِنُونَ [ 203 ] -قرآن-
370-1
ترجمه
همانا آنانکه پرهیزکار شدند چون برسد آنانرا دور زننده از جنس شیطان متذکر شوند پس ناگهان ایشان بینایانند و برادرانشان
میکشانند آنها را در گمراهی پس کوتاهی نمیکنند و چون نیاوري براي آنها آیتی را گویند چرا اختیار نکردي آنرا بگو جز اینکه
نیست که پیروي میکنم آنچه را وحی میشود بسوي من از پروردگارم اینکه دلیلهاي روشن است از پروردگار شما و هدایت و
رحمت است براي گروهی که ایمان میآورند.
تفسیر
کسانیکه از خدا میترسند و اهل تقوي و پرهیزکاري میباشند چون اثري از وسوسه شیاطین که در اطراف بنی آدم گردش میکنند
براي فریب آنها در نفس خودشان مشاهده نمودند بیاد اوامر و نواهی و مواعید الهی میآیند و مکائد شیطان و مواقع خطر خودشان
را مییابند و از آنها احتراز و از معاصی اجتناب مینمایند و در کافی و عیاشی از امام صادق [ع] نقل نموده که آن بنده است که
قصد معصیت میکند پس متذکر میشود و خودداري مینماید و در روایت دیگر است که پس بینا میشود و نمیکند و قمی ره فرموده
که آنها کسانی هستند که وقتی شیطان آنها را بیاد معصیت میاندازد و وادار بآن میکند نام خداوند را بزبان جاري مینمایند پس
بصیر میشوند و برادران شیاطین که اهل تقوي نیستند بلکه در خبث طینت با آنها شریکند لذا برادر آنها خوانده شدهاند میکشانند
صفحه 551 از 656
شیاطین بوسوسه آنها را بوادي ضلالت و کوتاهی نمیکنند در اغواء آنها تا برسانندشان بهلاکت و اینها هم کوتاهی نمیکنند در
متابعت آنها بر حسب اقتضاء سنخیّت و چون چندي میگذرد و آیه نازل نمیشود با آنکه آیات منزله را تکذیب نمودند به پیغمبر
[ص] میگویند چرا از خود آیه انشاء نمینمائی مانند سایر خطباء بگو اي پیغمبر من از پیش خود چیزي نیاوردم آنچه بمن وحی شده
است ابلاغ نمودم اینکه قرآن و آیات آن دلائل و موجبات بصیرت است از جانب خدا و وسیله هدایت و رحمت است براي اهل
[ ایمان بدرد شما نمیخورد. [ صفحه 508
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 204
اشاره
87- وَ إِذا قُرِئَ القُرآن فَاستَمِعُوا لَه وَ أَنصِتُوا لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ [ 204 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون خوانده شود قرآن پس گوش دهید آنرا و خاموش باشید امید است که شما رحمت کرده شوید.
تفسیر
گفتهاند نازل شده است در خصوص نماز چون در صدر اسلام بعضی از مسلمانان با یکدیگر راجع بامر نماز از قبیل آنکه اینکه
رکعت چندم امام است سخن میگفتند پس مأمور شدند باستماع قرائت امام و سکوت براي آن و در روایات عدیده از ائمه اطهار
باین معنی تصریح شده است اگر چه در بعضی از روایات تصریح بتعمیم حکم نسبت بنماز و غیر آن شده است و مقتضاي جمع بین
روایات آنستکه حکم باستحباب مؤکد آن شود مطلقا خصوص در دو رکعت اول نمازهائیکه امام بلند قرائت میکند و مأموم میشنود
که احتیاط در آنستکه استماع و انصات از مأموم ترك نشود و چون در بعضی از روایات تصریح بجواز قرائت در پشت سر امام
مخالف شده اگر چه بشنود قرائت او را در صورتی که تقیّه نباشد و مسلّم فقهاء امامیّه است که استماع و انصات مطلقا واجب نیست
نمیشود بظاهر آیه که وجوب است حکم نمود علاوه بر آنکه ظهور امر در وجوب خصوصا در قرآن و اخبار معصومین [ع] بقدري
ضعیف است که باندك صارفی از دست میرود و در اینجا شاید ذیل آیه باشد که دلالت دارد بر آنکه استماع و انصات موجب
رحمت است که مشعر است بر آنکه ترکش موجب رحمت نیست نه آنکه موجب غضب است و اللّه اعلم.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 205
اشاره
148- وَ اذکُر رَبَّکَ فِی نَفسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَۀً وَ دُونَ الجَهرِ مِنَ القَول بِالغُدُوِّ وَ الآصال وَ لا تَکُن مِنَ الغافِلِینَ [ 205 ] -قرآن- 1
ترجمه
و یاد کن پروردگارت را در پیش خود از روي تضرع و ترس و غیر از بلند از گفتار در صبحها و اواخر روزها و مباش از غافلان.
صفحه 552 از 656
تفسیر
خطاب ظاهرا به پیغمبر [ص] و واقعا عام است هر مکلف را و امر براي استحباب است چون یاد خدا در هر حال و هر وقت خوب
است نهایت آنکه با تضرّع و زاري و خوف و خشیت و در اوائل امور بهتر است و مراد از ذکر در نفس بنظر حقیر اعم است از
صرف توجّه بخدا و فکر در مصنوعات او و ذکر خفی باطنی مانند حدیث نفس و ذکر گفتن آهسته و مقابل آن ذکر در نزد غیر
است و دون الجهر من القول براي توضیح اینکه معنی است چون بخلوص نزدیک و از ریا دور است و بعضی گفتهاند براي اشاره
بآنستکه زیاد بلند نباشد و حدّ وسط مطلوب است چنانچه در آیه دیگر تصریح شده که نه جهر [ صفحه 509 ] مطلوب است در نماز
و نه اخفات بلکه حدّ وسط باید باشد و غدو در اصل مصدر است و در جمع غدات که از طلوع فجر صادق تا طلوع آفتاب است
استعمال میشود و آصال جمع اصیل است که بعد از عصر تا غروب را گویند و اختصاص اینکه دو وقت بذکر یا براي آنستکه دخول
و خروج در کارها بنام خدا شروع و ختم بخیر شود یا براي آنستکه دخول در روز و شب بنام خدا مبارك شود یا براي آنکه ذکر
مناسب با فراغت از کار است و در هر حال غفلت از یاد خدا و اذکار وارده براي اینکه دو وقت سزاوار نیست و باید از آن احتراز
نمود و در کافی و عیاشی ره از یکی از صادقین علیهما السلام نقل نموده که ملائکه نمینویسند مگر ذکري را که بشنوند و خداوند
در اینکه آیه امر بذکر سرّي نموده است که نمیداند ثواب اینکه ذکر را مگر خدا براي عظمت آن و در کافی از امام صادق [ع] نقل
نموده که خداوند فرموده کسیکه مرا یاد کند سرّا یاد میکنم من او را علنا و از امیر المؤمنین علیه السلام نقل نموده که کسیکه یاد
کند خدا را در سرّ بتحقیق یاد نموده است خدا را زیاد اهل نفاق ذکر خدا را مینمودند علنا و یاد نمینمودند از او سرّا پس خدا
فرمود ریا مینمایند و ذکر نمیکنند خدا را مگر کمی.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 206
اشاره
113- إِن الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لا یَستَکبِرُونَ عَن عِبادَتِه وَ یُسَبِّحُونَه وَ لَه یَسجُدُونَ [ 206 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنانکه نزد پروردگار تواند تکبّر نمیکنند از عبادت او و تسبیح می- کنند او را و از براي او سجده مینمایند.
تفسیر
کسانیکه در جوار رحمت حق جاي دارند مانند ملائکه یا انبیاء و ائمه علیهم السلام چنانچه قمی ره فرموده در هیچ حال از عبادت
خدا استکبار و استنکاف نمینمایند و تنزیه مینمایند خدا را از هر چه لایق شأن او نباشد و از روي اخلاص در پیشگاه او سجده
مینمایند در نماز و غیر آن و اینکه اوّلین سجده تلاوت قرآن است که مستحب میباشد و باید در هر یک از مراتب سهگانه که
عبادت و تسبیح و سجود است تاسّی بایشان نمود و روایت شده است که وقتی یکی از بنی آدم آیه سجده را تلاوت میکند و سجده
مینماید شیطان دور میشود و گریه میکند و میگوید اي واي اینکه مأمور بسجود شد و سجده کرد و بهشت میرود و من مأمور شدم و
ننمودم و جهنم میروم و در ثواب الاعمال از حضرت صادق [ع] نقل نموده که هر کس سوره اعراف را در هر ماهی یکمرتبه بخواند
در روز قیامت از کسانی خواهد بود که خوف و حزن ندارند و اگر در هر جمعه یکمرتبه بخواند از حساب روز قیامت فارغ خواهد
صفحه 553 از 656
[ بود. [ صفحه 510
سوره انفال هفتاد