گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
سوره توبه یکصد و بیست و نه آیه مدنیّه است






[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 1 تا 2
اشاره
بَراءَةٌ مِنَ اللّه وَ رَسُولِه إِلَی الَّذِینَ عاهَدتُم مِنَ المُشرِکِینَ [ 1] فَسِیحُوا فِی الَأرض أَربَعَۀَ أَشهُرٍ وَ اعلَمُوا أَنَّکُم غَیرُ مُعجِزِي اللّه وَ أَن اللّهَ
219- مُخزِي الکافِرِینَ [ 2] -قرآن- 1
ترجمه
بیزاري است از خدا و پیغمبرش بسوي آنانکه پیمان بستید با آنها از مشرکان پس سیر کنید در زمین چهار ماه و بدانید که شما
نیستید عاجز کننده خدا و همانا خدا رسوا کننده کافران است.
تفسیر
در مجمع از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که نازل نشد بسم اللّه الرّحمن الرّحیم در اول سوره برائۀ چون بسم اللّه براي امان و رحمت
است و نازل شد برائۀ براي دفع امان و وضع شمشیر و عیاشی ره از امام صادق [ع] نقل نموده که انفال و برائۀ یک سورهاند و بنابر
اینکه نبودن بسم اللّه بر طبق قاعده است و مراد آنستکه اینکه القاء عهد و و رفع امان است از خدا و پیغمبرش بسوي کسانیکه
معاهده نمودید شما مسلمانان با آنها از اهل شرك پس بآزادي گردش کنید اي کفار در زمین چهار ماه و بدانید که نمیتوانید از
دست مسلمانان جان در ببرید چون خدا با آنها است و کسی قادر نیست بر منع او از مرادش و اراده فرموده است کفار را در دنیا
ذلیل و خوار نماید و در آخرت بعذاب ابدي گرفتار فرماید پس بهتر آنستکه سبقت کنید بقبول اسلام تا در دنیا و آخرت مأمون و
محفوظ و شریف باشید و گفتهاند نقض عهد ابتدا از طرف کفار شده بود لذا خداوند بمسلمانان امر فرمود که آنها هم القاء عهد و
رفع امان نمایند به تبع خدا و پیغمبر که تبرّي فرمودند و در مجمع اینکه معنی را نسبت بروایت داده است و آیات آتیه هم شاهد
مدعی است و عیاشی ره از امام صادق [ع] نقل نموده که فتح مکه در سال هشتم هجرت بود و برائت در سال نهم و حجّ ۀ الوداع
سال دهم و از آنحضرت روایت شده است که پیغمبر [ص] بعث فرمود أبو بکر را با برائۀ بموسم حج تا قرائت نماید آنرا بر مردم
پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد نباید ابلاغ نماید از طرف تو کسی جز علی [ع] پس خواند پیغمبر [ص] علی را و امر فرمود که
شتر غضباء آنحضرت را سوار شود و ملحق بابو بکر گردد و برائت را از او [ صفحه 555 ] بگیرد و بخواند بر مردم در مکه و
آنحضرت اطاعت نمود و أبو بکر پرسید آیا پیغمبر غضب کرد امیر المؤمنین [ع] فرمود خیر ولی وحی شد باو که باید ابلاغ ننماید
مگر مردي از تو و چون امیر المومنین [ع] وارد مکه شد در روز عید قربان قیام نمود و آنروز روز حج اکبر است پس فرمود من
رسول رسول خدایم بسوي شما و قرائت فرمود برائۀ من اللّه و رسوله الی الّذین عاهدتم من المشرکین فسیحوا فی الارض اربعۀ اشهر
که بیست روز از ذو الحجه و محرم و صفر و ربیع الاول و ده روز از ربیع الثانی است و نهی فرمود از برهنه طواف نمودن چه زن و
چه مرد و طواف مشرکین مگر کسانیکه معاهده داشتند با پیغمبر [ص] در اینکه چهار ماه و در روایت دیگر از آنحضرت اشاره
صفحه 589 از 656
بتعارف طواف برهنه شده و آنکه طریقه عرب آن بود که اگر با لباس شخصی طواف میکردند باید آنرا صدقه بدهند لذا عاریه یا
اجاره مینمودند و اگر ممکن نمیشد و لباس متعدد هم نداشتند برهنه طواف میکردند و سیره مرضیّه حضرت ختمی مرتبت پیش از
نزول سوره برائۀ آن بود که جنگ نمی- فرمود مگر با کسانیکه بجنگ او آمده باشند و در اینکه باب مأمور بامر الهی بود که
فرموده فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم السّلم فما جعل اللّه لکم علیهم سبیلا و آن حضرت بمفاد اینکه آیه که ترك تعرّض
بر غیر متعرّض است عمل میفرمود تا سوره برائۀ نازل شد و مأمور گردید بقتل مشرکین اعم از متعرّض و غیر متعرض مگر کسانیکه
با آنها معاهده نموده بود در روز فتح مکه که تا چهار ماه بعد از عید قربان بآنها مهلت داده شد و قصّه حرکت حضرت امیر [ع] بامر
پیغمبر [ص] از مدینه قریب بتفصیل سابق نقل شده و ملاقات با أبو بکر در منزل روحاء تعیین شده و مراجعت او بمدینه نزد پیغمبر و
سؤال و جواب با آنحضرت بتقریب روایت سابقه ذکر گردیده است و در مجمع نقل نموده اجماع مفسّرین و روات را بر آنکه چون
سوره برائۀ نازل شد پیغمبر [ص] آنرا بابو بکر داد پس از آن از او گرفت و بامیر المومنین [ع] داد و نقل نموده اختلاف ایشانرا در
آنکه أبو بکر هم با حضرت بوده یا مراجعت نموده و فرموده اصحاب ما روایت نمودهاند که امارت موسم را هم پیغمبر [ص]
بآنحضرت واگذار فرمود و أبو بکر مراجعت کرد و از انس بن- مالک نقل نموده که علی [ع] از طرف پیغمبر [ص] مبعوث شد
ببردن برائۀ و أبو بکر از ذو الحلیفه مراجعت نمود و حضرت فرمود نباید ببرد آنرا مگر مردي از اهل بیت من و از بعضی روایات
اینکه باب که زیاد است استفاده میشود که ابلاغ حکم از طرف خدا و [ صفحه 556 ] پیغمبر مخصوص بامام است و گرفتن سوره از
أبو بکر به اینکه سبب بوده است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 3 تا 4
اشاره
وَ أَذانٌ مِنَ اللّه وَ رَسُولِه إِلَی النّاس یَومَ الحَ ج الأَکبَرِ أَن اللّهَ بَرِيءٌ مِنَ المُشرِکِینَ وَ رَسُولُه فَإِن تُبتُم فَهُوَ خَیرٌ لَکُم وَ إِن تَوَلَّیتُم فَاعلَمُوا
أَنَّکُم غَیرُ مُعجِزِي اللّه وَ بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذاب أَلِیم [ 3] إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدتُم مِنَ المُشرِکِینَ ثُم لَم یَنقُصُوکُم شَیئاً وَ لَم یُظاهِرُوا عَلَیکُم
502- أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیهِم عَهدَهُم إِلی مُدَّتِهِم إِن اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ [ 4] -قرآن- 1
ترجمه
و اعلامی است از خدا و پیغمبرش بسوي مردم روز حج بزرگتر همانا خدا بیزار است از مشرکان و بیزار است پیغمبرش پس اگر توبه
نمودید پس آن بهتر است مر شما را و اگر پشت کردید پس بدانید که شما نیستید عاجز کننده خدا و بشارت ده آنانرا که کافر
شدند بعذابی دردناك مگر آنان که پیمان بستید با آنها از مشرکان پس کم نکردند از شما چیزیرا و پشتیبانی نکردند بر شما
احدیرا پس تمام کنید با ایشان پیمانشان را تا مدتشان همانا خدا دوست دارد پرهیزکاران را.
تفسیر
اذان اسم مصدر است بمعنی ایذان و اعلام و ظاهرا عطف است بر برائۀ در اوّل سوره که پس از اثبات برائۀ اعلام آن شده است و
روز حج اکبر در آیه سابقه ذکر شد که مراد روز عید اضحی است که عمده اعمال حج در آنروز واقع میشود و در معانی و علل از
حضرت صادق [ع] نقل نموده که آنسال را حج اکبر نامیدند براي آنکه سالی بود که مسلمان و مشرك حج نمودند و بعد از آنسال
صفحه 590 از 656
اهل شرك ممنوع شدند و اعلام از خدا و پیغمبر شده است بآنکه آندو بیزارند از اهل شرك و بنابر اینکه و رسوله که مرفوع است
عطف است بر ضمیر مستتر در بريء و مجوز آن وجود من المشرکین است که قائم مقام تاکید است یا آنکه مبتداء است و خبر آن
بريء محذوف است که بريء مذکور دال بر آنست و بعضی رسوله بنصب لام قرائت نمودهاند و بنابر اینکه عطف است بر اللّه و
اشکالی ندارد و بنظر حقیر نکته آنکه نفرمود ان اللّه و رسوله بریئان من المشرکین و نیز نفرمود ان اللّه بريء هو و رسوله من
المشرکین که واضحتر است آنستکه توهّم استقلال پیغمبر [ص] در برائۀ نشود و استفاده تبعیّت شود و مراعات ادب بعمل آید با
آنکه احتمال عطف بر مشرکین از سیاق کلام معلوم است که بکلّی بیوجه است و بعد از اینکه خطاب باهل!!! [ صفحه 557 ] و مراد
از بشارت اخبار از عذاب است بجاي بشارت براي انتظار آنها از اعمال خودشان خیر را و بر سبیل طعنه و ملامت است و در آیه دوم
استثناء شدهاند از مشرکان کسانیکه بشروط معاهده عمل نمودهاند و اخلال بهیچ یک از موادّ آن ننمودهاند و کمک با دشمنان
اسلام نکردهاند مانند بنی کنانه و بنی ضمره که نه ماه از معاهده آنها باقی بود و آن مدت بآنها مهلت داده شد چنانچه در مجمع از
فرّاء نقل نموده و باهالی هجر و بحرین و ایله و دومۀ الجندل هم مثال زده شده است و در خاتمه اشاره شده است بآنکه نقض عهد
خلاف تقوي است و از مراجعه بتفسیر دو آیه سابقه مزید توضیح براي اینکه دو آیه بعمل خواهد آمد ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 5 تا 6
اشاره
فَإِذَا انسَلَخَ الَأشهُرُ الحُرُم فَاقتُلُوا المُشرِکِینَ حَیث وَجَدتُمُوهُم وَ خُذُوهُم وَ احصُرُوهُم وَ اقعُدُوا لَهُم کُل مَرصَدٍ فَإِن تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ
وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُم إِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم [ 5] وَ إِن أَحَ دٌ مِنَ المُشرِکِینَ استَجارَكَ فَأَجِره حَتّی یَسمَعَ کَلامَ اللّه ثُم أَبلِغه مَأمَنَهُ
423- ذلِکَ بِأَنَّهُم قَوم لا یَعلَمُونَ [ 6] -قرآن- 1
ترجمه
پس چون بگذرد ماههاي حرام پس بکشید مشرکانرا هر جا بیابید آنها را و بگیریدشان و حبس کنیدشان و بنشینید براي ایشان بر هر
گذرگاهی پس اگر توبه نمودند و بر پا داشتند نماز را و دادند زکوة را پس باز کنید راه آنها را همانا خدا آمرزنده مهربان است و
اگر یکی از مشرکان امان طلبد از تو پس امان ده او را تا بشنود کلام خدا را پس برسان او را بمحل امنش اینکه براي آنستکه آنها
گروهی هستند که نمیدانند.
تفسیر
پس از انقضاء ماههاي حرام که سابقا از امام صادق [ع] نقل شد که آن در اینجا بعد از عید قربان تا چهار ماه است و عیاشی ره از
امام باقر [ع] هم نقل نموده که از روز عید اضحی تا دهم ربیع الاخر است مسلمانان مأمور بامر الهی شدند که هر جا مشرکین
متخلّفین از عهد را بیابند بقتل برسانند خواه در حل باشند خواه در حرم و بگیرند و اسیر کنند و مانع شوند از دخول آنها در مسجد
الحرام و سر راههاي آنها بنشینند و نگذارند بسایر بلاد متفرق شوند ولی اگر مسلمان شدند و باحکام اسلام عمل نمودند که عمده
آن نماز و زکوة است و کافی است براي ثبوت ادّعاء توبه از کفر باید متعرّض آنها نشوند و بحال خودشان واگذارشان نمایند چون
خداوند آمرزنده و مهربان است و از کفر و غدر سابق آنها گذشته است و بعضی گفتهاند مراد از اشهر حرم سه ماه حرام ذو القعده
صفحه 591 از 656
و ذو الحجّه و محرّم است [ صفحه 558 ] و مهلت چهار ماه از زمان نزول سوره است که در ماه شوال بوده و انصاف آنستکه قول اول
که مروي از صادقین علیهما السّلام است صحیح است و مهلت باید از زمان ابلاغ باشد که عید قربان یا عرفه بوده است و اگر یکی
از اهل شرك از پیغمبر [ص] امان بطلبد در حالی که مشرك و واجب القتل است و بخواهد بیاید تا قرآن را بشنود اگر تصدیق نماید
مسلمان شود و الّا بمحل خود عودت کند باید پیغمبر او را امان بدهد تا بیاید قرآن را بخوانند و او بشنود و در آیات و ادلّه آن دقّت
نماید اگر مسلمان شد چه بهتر از آن و الّا او را بمحل اقامت خود معاودت دهند و قمی ره فرموده متعرض او نشوند تا خود عودت
بمحل خود نماید چون اگر غیر از اینکه باشد که قبل از عود او را بقتل برسانند با او غدر و مکر شده و اگر امانش ندهند چون
جاهل است اتمام حجّت بر او نشده و اینکه علّت امان است که در ذیل آیه تصریح بآن شده است و انسلاخ اصلا بمعنی بیرون
آمدن از لباس است و در بپایان رسیدن ماه استعمال میشود و حرم جمع حرام است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 7 تا 8
اشاره
کَیفَ یَکُون لِلمُشرِکِینَ عَهدٌ عِندَ اللّه وَ عِندَ رَسُولِه إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدتُم عِندَ المَسجِدِ الحَرام فَمَا استَقامُوا لَکُم فَاستَقِیمُوا لَهُم إِن اللّهَ
- [ یُحِبُّ المُتَّقِینَ [ 7] کَیفَ وَ إِن یَظهَرُوا عَلَیکُم لا یَرقُبُوا فِیکُم إِلا وَ لا ذِمَّۀً یُرضُونَکُم بِأَفواهِهِم وَ تَأبی قُلُوبُهُم وَ أَکثَرُهُم فاسِقُونَ [ 8
367- قرآن- 1
ترجمه
چگونه میباشد از براي مشرکان عهدي نزد خدا و نزد پیغمبرش مگر آنانکه عهد بستید با آنها نزد مسجد الحرام پس مادامیکه
استقامت نمودند براي شما استقامت کنید براي آنها همانا خدا دوست میدارد پرهیزکاران را چگونه باشد با آنکه اگر ظفر یابند بر
شما مراعات نکنند در باره شما سوگندي و نه پیمانی را خوشنود میکنند شما را بزبانهاشان و امتناع مینماید دلهاشان و بیشتر آنها
متمرّدانند.
تفسیر
استفهام براي انشاء تعجب است از احتمال بقاء عهد نزد خدا و پیغمبر [ص] براي اهل شرك با ثبوت نقض از طرف آنها و ظهور
امارات آن مگر براي کسانیکه با آنها معاهده نمودند مسلمانان در مکه معظمه یا حوالی آن که در ذیل آیه الّا الّذین عاهدتم من
المشرکین بیان شد و در اینکه آیه تأکید شده است مراعات عهد آنها مادامیکه تخلّف ننمودند و ذیلا اشاره شده است که نقض
عهد خلاف تقوي است و در آیه دوم بیان امارات نقض عهد شده است از طرف آنها براي اثبات جواز نقض از طرف مسلمانان [
صفحه 559 ] و کلمه کیف از آیه سابقه تکرار شده براي ربط دلیل بمدّعی و از تکرار بقیّه صرف نظر شده است براي وجود آن در
سابق و عدم احتیاج بذکر یعنی چگونه میباشد براي آنها عهدي با آنکه تصمیم دارند اگر غلبه و ظفر پیدا کنند بر شما مراعات
ننمایند قرابت و حق قسم و عهد را چون الّ باین معانی استعمال شده و نیز مراعات ننمایند پیمان و امان و زنهار را چون ذمّه در اینکه
معانی استعمال میشود فقط آنها بدهانها و زبانهاي خودشان میخواهند دل شما را بدست بیاورند که میگویند ما با شما عهد مودّت
بستهایم و متعرّض شما نمیشویم و بعد از اینکه ایمان میآوریم و امثال اینکه کلمات فریبنده که دلهاي آنها ابا و امتناع از قبول آن
صفحه 592 از 656
دارد و در خاتمه اخبار فرموده از حال آنها براي تأکید که بیشتر اهل شرك متمرّد و ناقض عهد و مکّار و غدّار و جفاکارند نباید
باظهارات آنها فریفته شد و فرصت ترویج اسلام را از دست داد.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 9 تا 11
اشاره
اشتَرَوا بِآیات اللّه ثَمَناً قَلِیلًا فَ َ ص دُّوا عَن سَبِیلِه إِنَّهُم ساءَ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 9] لا یَرقُبُونَ فِی مُؤمِن إِ  لا وَ لا ذِمَّۀً وَ أُولئِکَ هُم المُعتَدُونَ
331- 10 ] فَإِن تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخوانُکُم فِی الدِّین وَ نُفَصِّل الآیات لِقَوم یَعلَمُونَ [ 11 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
خریدند بآیتهاي خدا بهاي اندك را پس بازداشتند از راه او همانا آنها بد است آنچه بودند که بجا میآوردند مراعات نمیکنند در
حق مؤمنی سوگندي و نه پیمانی را و آنگروه ایشان متجاوزانند پس اگر توبه کنند و بپا دارند نماز را و بدهند زکوة را پس برادران
شمایند در دین و بتفصیل بیان میکنیم آیات را براي گروهی که میدانند.
تفسیر
اهل شرك و نفاق مبادله نمودند آیات قرآن را که اگر بمفاد آن عمل مینمودند بسعادت دنیا و آخرت میرسیدند با شهوات و
اغراض فاسده خودشان که بهاء و عوض کم و کوتاه است پس بازماندند و بازداشتند خودشان و مردم را از راه حق و بسیار بدکاري
کردند که بوبال دنیا و آخرت آن گرفتار شدند و حال آنها آنستکه مراعات نمیکنند در باره احدي از اهل ایمان حق قسم و قرابت و
عهد را و نه حق پیمان و امان و زنهار را و باین جهت متجاوز از حق و متعدي بغیر و ستمکارند که اینکه اعمال از آنها بروز و ظهور
پیدا کرده و نقض عهد از طرف آنها ثابت شده است با وصف اینکه اگر توبه کنند از کفر و دو عمل مثبت اسلام را که نماز و زکوة
است انجام دهند برادران دینی [ صفحه 560 ] شمایند و در نفع و ضرر با شما شریکند و خداوند با آنکه اینکه معانی را بنحو اجمال
در آیات سابقه بیان فرموده بود اینک بتفصیل بیان فرموده براي اهل فکر و دانش که تأمّل و تدبّر نمایند و از فوائد آن بهرهمند شوند
و تصدیق بحق بودن آن نمایند.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 12 تا 13
اشاره
وَ إِن نَکَثُوا أَیمانَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُم فَقاتِلُوا أَئِمَّۀَ الکُفرِ إِنَّهُم لا أَیمانَ لَهُم لَعَلَّهُم یَنتَهُونَ [ 12 ] أَ لا تُقاتِلُونَ قَوماً نَکَثُوا
360- أَیمانَهُم وَ هَمُّوا بِإِخراج الرَّسُول وَ هُم بَدَؤُکُم أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخشَونَهُم فَاللّه أَحَقُّ أَن تَخشَوه إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 13 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر بشکنند سوگندهاي خود را بعد از پیمانشان و طعنه زنند در دین شما پس بکشید پیشوایان کفر را همانا آنها نیست
صفحه 593 از 656
سوگندهائی بر ایشان باشد که آنها باز ایستند آیا کارزار نمیکنید با گروهی که شکستند سوگندهاشان را و اهتمام نمودند بر بیرون
کردن پیغمبر و آنها ابتدا کردند بجنگ با شما اوّل بار آیا میترسید از آنها پس خدا سزاوارتر است بآنکه بترسید از او اگر باشید
گروندگان.
تفسیر
کفاریکه توبه نمودند از کفر و بر حسب ظاهر اسلام آوردند و اقامه نماز و ایتاء زکوة نمودند که در آیه سابقه اشاره بآنها شده بود
اگر نقض نمودند عهد مؤکّد بقسمی را که از آنها گرفته شده بود بر اطاعت امر خدا و پیغمبر [ص] در قبول ولایت وصی آن سرور
و طعنه زدند در دین مسلمانان بعیب جوئی از ولی و یاوه گوئی نسبت به نبی [ص] که میخواهد پسر عم و دامادش را بر ما مسلّط
نماید و او اهل کیاست و سیاست نیست و امثال اینکه هفوات با آنها مقاتله نمائید که پیشوایان کفر و ضلالند و سایر مسلمانان را هم
مانند خودشان گمراه میکنند و از روي جدّ عهد و قسم از آنها محقق نشده و جزم بر عمل بآن ندارند پس سوگندهائی براي آنها
نیست و فائده مقاتله آنستکه باز میمانند از ضلال و اضلال بقتل یا قبول ولایت و لا ایمان لهم بکسر همزه نیز قرائت شده است و در
مجمع از امام صادق [ع] هم نقل نموده و بنابر اینکه مراد آنستکه چنین اشخاصی حقیقۀ ایمان ندارند و اعتباري باظهار ایمان آنها
نیست و قمی ره فرموده نازل شد اینکه آیه در باره اصحاب جمل و امیر المؤمنین [ع] در روز جنگ جمل فرمود با اینکه جماعت
پیمان شکن مبارزه ننمودم مگر باین آیه و در قرب الاسناد و عیّاشی از امام صادق [ع] نقل نموده که جمعی از اهل بصره وارد بر من
شدند و سؤال کردند از حال طلحه و زبیر گفتم آندو [ صفحه 561 ] از پیشوایان کفر بودند علی [ع] در روز جنگ بصره وقتی صف
جنگ بسته شد باصحابش فرمود عجله ننمائید تا اتمام حجّت بر آنها نمایم پس مقابل آنها ایستاد و فرمود اي اهل بصره آیا در حکم
خود با شما جور نمودم گفتند خیر فرمود آیا در تقسیم اموال بر شما ستم کردم گفتند خیر فرمود آیا دنیا طلبی براي خود و اهل بیتم
نمودم باین جهت شما در مقابل من قیام کردید و بیعت مرا شکستید گفتند خیر فرمود آیا حدّ خدا را بر شما جاري کردم و نسبت
بغیر شما معطل گذاردم گفتند خیر فرمود پس بچه سبب بیعت من باید شکسته شود و بیعت غیر من نشود من هر قدر فحص نمودم
غیر از مرض کفر که علاج آن شمشیر است نیافتم پس از آن روي باصحاب خود فرمود و اینکه آیه را تلاوت کرد و قسم مؤکد یاد
نمود که اینها اصحاب اینکه آیه هستند و از زمان نزول آن تاکنون با آنها جنگ نشده بود و عیاشی ره از آنحضرت نقل نموده که
کسیکه طعنه زند در دین شما اینکه دین که ظاهرا مراد تشیّع است کافر شده است خدا فرموده و طعنوا فی دینکم فقاتلوا ائمۀ الکفر
انّهم لا ایمان لهم لعلّهم ینتهون و در اینکه باب روایات بسیار از ائمه اطهار وارد شده است که معلوم میشود مراد از نقض عهد و
سوگند خروج از طاعت امام و عهد ولایت است و در آیه دوم بصورت استفهام انکاري تحریص شده است بر قتال با کسانی از اهل
شرك که با مسلمانان و پیغمبر اکرم معاهده نموده بودند که کمک با دشمنان آنها ننمایند و نمودند و اهتمام داشتند بر بیرون کردن
پیغمبر اکرم را از مکه معظّمه و در دار النّدوه جمع شدند و مشورت نمودند با یکدیگر در امر آنحضرت تا خداوند اذن هجرت باو
داد و در ذیل آیه و اذ یمکر بک الّذین کفروا از سوره انفال بیان شد و آنها کسانی بودند که مبادرت نمودند بجنگ با مسلمانان در
بدر و احد خدا میفرماید پس چرا شما از مبادرت بجنگ آنها ابا دارید آیا میترسید از قبل آنها بشما آسیبی برسد با آنکه خداوند
اولی است که از او بترسید و مخالفت امر او را ننمائید اگر راست میگوئید و حقیقۀ مؤمن هستید چون مؤمن حقیقی از غیر خدا
نمیترسد ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 14 تا 15
اشاره
صفحه 594 از 656
قاتِلُوهُم یُعَذِّبهُم اللّه بِأَیدِیکُم وَ یُخزِهِم وَ یَنصُ رکُم عَلَیهِم وَ یَشف صُدُورَ قَوم مُؤمِنِینَ [ 14 ] وَ یُذهِب غَیظَ قُلُوبِهِم وَ یَتُوب اللّه عَلی مَن
226- یَشاءُ وَ اللّه عَلِیم حَکِیم [ 15 ] -قرآن- 1
ترجمه
جنگ کنید با آنها عذاب میکند ایشانرا خدا بدستهاي شما و رسوا میکند آنها را و نصرت میدهد شما را بر آنها و شفا میدهد
سینههاي گروهی را که اهل ایمانند و [ صفحه 562 ] میبرد خشم دلهاي ایشانرا و میپذیرد توبه کسیرا که بخواهد و خدا داناي
درست کار است.
تفسیر
وعده است از خداوند به مسلمانان که در صورت جنگ نمودن ایشان با کفار معهوده در آیه سابقه عذاب کند خدا آنها را بدستهاي
مسلمانان یعنی قتل و اسر و ذلّت و خفّت آنها بحق و بجا واقع شود بدست ایشان و آنها مفتضح و رسوا شوند و مسلمانان منصور و
مظفر گردند بکمک غیبی و نصرت الهی و شفاء بدهد خداوند سینههاي گروهی از اهل ایمان حقیقی را که مجروح شده بود از
آزار و اذیت آنها نسبت بخودشان و پیغمبر اکرم نه اهل ایمان ظاهري که باطنا با آنها همعقیده بودند و ظاهرا ادّعاء اسلام مینمودند
و نیز پاك کند دلهاي ایشانرا که پر شده بود از خشم و غضب بر کفار براي آن آزارهاي سابقه و موّفق بتوبه و قبول اسلام فرماید از
آنها کسیرا که اراده فرموده است خدا اسلام و قبول توبه او را مانند عکرمۀ بن ابی جهل و سهیل بن عمرو و امثال ایشان که قبول
اسلام نمودند و تمام اینکه مواعید الهیه بعد از جنگ انجاز شد و انجام یافت و اینکه یکی از معجزات قرآن است و خداوند عالم بما
کان و ما یکون است امر بجهاد نمیفرماید مگر بر طبق حکمت ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 16
اشاره
أَم حَسِبتُم أَن تُترَکُوا وَ لَمّا یَعلَم اللّه الَّذِینَ جاهَدُوا مِنکُم وَ لَم یَتَّخِ ذُوا مِن دُونِ اللّه وَ لا رَسُولِه وَ لا المُؤمِنِینَ وَلِیجَ ۀً وَ اللّه خَبِیرٌ بِما
213- تَعمَلُونَ [ 16 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا گمان کردید که واگذارده شوید با آنکه هنوز معلوم نکرده است خدا آنانرا که جهاد کردند از شما و اختیار ننمودند غیر از خدا
و پیغمبرش و اهل ایمان دوست نهانیرا و خدا آگاه است بآنچه میکنید.
تفسیر
کلمه ام منقطعه و مفید استفهام توبیخی است یعنی اینکه خیال باطل را منمائید که خداوند شما را بحال خودتان واگذار کند و
امتحان نفرماید باید شما در علم الهی باوضاع خارجی ممتاز شوید از غیر باین اوصاف که جهاد در راه خدا نمودید و غیر از خدا و
صفحه 595 از 656
پیغمبر [ص] و اولیاء او دوست و محرم رازي نگرفتید و اینکه معانی از شما مشهود و ثابت و محقق شود و اهل نفاق ظاهر و آشکار
گردند اگر چه خداوند بتمام اعمال قلبی و اسرار نهانی شما آگاه است و حاجت بامتحان ندارد ولی باید حال خودتان بخودتان
معلوم شود و حجّت از حق بر خلق تمام گردد و آیه صریح است در نهی از دوستی صمیمی با کفار و غیر اهل ایمان و قمی ره
فرموده از علم اراده رؤیت شده است چون [ صفحه 563 ] علم خدا قدیم است و در کافی از امام باقر [ع] نقل شده است که مراد از
مؤمنین در اینکه آیه ائمه اطهارند و در روایات دیگري اینکه معنی تأکید شده است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 17 تا 18
اشاره
ما کانَ لِلمُشرِکِینَ أَن یَعمُرُوا مَساجِدَ اللّه شاهِدِینَ عَلی أَنفُسِهِم بِالکُفرِ أُولئِکَ حَبِطَت أَعمالُهُم وَ فِی النّارِ هُم خالِدُونَ [ 17 ] إِنَّما یَعمُرُ
- [ مَساجِ دَ اللّه مَن آمَنَ بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ لَم یَخشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسی أُولئِکَ أَن یَکُونُوا مِنَ المُهتَدِینَ [ 18
365- قرآن- 1
ترجمه
نباشد براي مشرکان آنکه آباد کنند مسجدهاي خدا را با آنکه گواهان باشند بر خودهاشان بکفر آنگروه باطل شده است عملهاشان
و در آتش آنها جاویدانند جز اینکه نیست که آباد میکند مسجدهاي خدا را کسیکه ایمان آورد بخدا و روز قیامت و بر پاداشت
نماز را و داد زکوة را و نترسید مگر از خدا پس بسا باشد آنگروه آنکه بوده باشند از راه یافتگان.
تفسیر
در جوامع روایت نموده است که مسلمانان سرزنش نمودند اسراء بدر را و امیر المومنین [ع] ملامت فرمود عباس عموي خود را که
قطع رحم کردي و بجنگ پیغمبر [ص] آمدي عباس گفت چرا بديهاي ما را میگوئید و خوبیهاي ما را نمیگوئید گفتند
خوبیهاي شما چیست گفت ما مسجد الحرام را آباد میکنیم و کعبه را میپوشانیم و حاج را سیراب مینمائیم و اسیر را از بند رها
میکنیم پس اینکه آیه نازل شد که دلالت دارد بر آنکه اینکه اعمال از مشرك قبول نمیشود و صحیح نیست بلکه کلیّه اعمال
خیریّه از کافر فاسد و بیثمر است و عمران مسجد شامل است بناء و مرمّت و تنظیف و تطهیر و تنویر و هر چه را موجب آبادي و
رواج مسجد باشد و اینکه عمران سزاوار از مسلمان است در هر مسجدي نه از مشرك متظاهر بکفر خصوصا در مسجد الحرام بنصب
اصنام در اطراف کعبه که قطعا حرام بلکه کفر است و در نظر او عمران مسجد حساب میشود و موجب خلود در آتش جهنم است و
از اصول اسلام بذکر مبدء و منتهی یعنی ایمان بخدا و روز جزا و از فروع بذکر دو عمل مهم حالی و مالی یعنی نماز و زکوة اکتفا
شده است و در خاتمه اشاره شده بصفتی که موجب تمام عقائد حقّه و اعمال صالحه است که آن صفت خدا ترسی است که در هر
کس باشد جدّ و جهد مینماید تا حق را بیابد و خداوند هم باو ارائه میفرماید و موفق میشود باعمال صالحه براي ترس از خدا و روز
جزا و از [ صفحه 564 ] غیر خدا نمیترسد چون میداند که هیچ قدرتی فوق قدرت او نیست و هیچ اراده در مقابل اراده او نفوذ ندارد
و اعمالش قهرا خالی از ریا و براي رضاي خدا میشود و همیشه آبادي مساجد بوجود اینکه قبیل اشخاص است و اگر اینها نباشند
مساجد آباد هم خراب میشود چه رسد بآنکه مساجد خراب آباد شود پس تحقّق عمران و قبول آن منوط بوجود اهل تقوي و صدور
صفحه 596 از 656
عمل از آنها است و اینکه فیض ره فرموده خشیت در امور دینی مخصوص بخدا است براي کسانیکه جامع کمالات علمیّه و عملیّهاند
و اختیار نمیکنند بر رضاي خدا رضاي غیر را و الّا ترس از خطرات جبلّی هر عاقلی است صحیح است ولی در عین حال کسیکه
معتقد بخداي عالم قادر حافظ غیبی است با غیر معتقد فرق دارد و بسا باشد باندك توجّهی رفع خوف و حزنش بشود و بنظر حقیر
مراد انحصار خوف عقلی است بخدا نه وهمی و خیالی که جبلّی و فطري است و منافات با وجوب تحرّز ندارد چون حفظ نفس هم
یکی از تکالیف قطعیّه الهیّه است و در خاتمه براي قطع طمع کفار از استفاده باعمال خودشان و دفع غرور و عجب از مسلمانان
باعمال صالحه خود فرموده است اینکه قبیل اشخاص هم که موفق باعمال خیریّه شوند امید است از هدایت شدگان باشند یعنی
یقینی نیست چون بنی آدم در هیچ حال از شرّ شیطان مأمون نیست نمیشود مطمئن بعمل شد باید امیدوار بکرم الهی بود و بعضی
گفتهاند عسی و لعل از خدا براي وجوب است و در حدیث قدسی وارد است که خدا فرمود همانا خانههاي من در زمین مساجد
است و همانا زوّار من در آنها آباد کنان مساجدند پس خوشا بحال بنده که تطهیر کند در خانه خود پس زیارت کند مرا در خانه
خودم و حق کسیکه بزیارت او آمده باشند آنستکه اکرام کند زائر خود را و بنظر حقیر تمام آبادي مسجد بحضور در آن و اقامه
نماز خصوصا جماعت است که اگر اینکه امر درست شد سایر امور طبعا درست میشود و تمام خرابی مسجد بترك حضور در آن و
ترك جماعت است و در اخبار بسیار از ائمه اطهار اینکه دو امر مثبت عدالت و فسق مردم قرار داده شده است خداوند ما را از
وساوس شیطان محفوظ و بامور خیر موفق فرماید.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 19 تا 22
اشاره
أَ جَعَلتُم سِقایَۀَ الحاج وَ عِمارَةَ المَسجِدِ الحَرام کَمَن آمَنَ بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیل اللّه لا یَستَوُونَ عِندَ اللّه وَ اللّه لا یَهدِي
[ القَومَ الظّالِمِینَ [ 19 ] الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیل اللّه بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم أَعظَم دَرَجَۀً عِندَ اللّه وَ أُولئِکَ هُم الفائِزُونَ [ 20
] 550- یُبَشِّرُهُم رَبُّهُم بِرَحمَ ۀٍ مِنه وَ رِضوان وَ جَنّات لَهُم فِیها نَعِیم مُقِیم [ 21 ] خالِدِینَ فِیها أَبَداً إِن اللّهَ عِندَه أَجرٌ عَظِیم [ 22 ] -قرآن- 1
[ صفحه 565
ترجمه
آیا قرار دادید مباشر آب دادن حاجیان و آباد نمودن مسجد الحرام را مانند آنکه گروید بخدا و روز بازپسین و جهاد نمود در راه
خدا یکسان نیستند نزد خدا و خدا هدایت نمیکند گروه ستمکاران را آنانکه ایمان آوردند و هجرت نمودند و جهاد کردند در راه
خدا بمالها و جانهاشان بزرگ مرتبهترند نزد خدا و آنگروه ایشانند برخورداران مژده میدهد ایشانرا پروردگارشان برحمتی از خود و
خوشنودي و بهشتهائی که مر ایشانرا است در آن نعمتی برقرار جاویدانند در آن همیشه همانا خدا نزد او مزدي است بزرگ.
تفسیر
استفهام براي انکار است یعنی آیا قرار دادید با آنکه نباید بدهید اهل و متصدّي سقایت حاج و عمارت مسجد الحرام را مانند مؤمن
بمبدء و معاد و مجاهد در راه خدا صاحبان آن دو عنوان مساوي نیستند با صاحب اینکه دو عنوان نزد خدا و خدا هدایت نمیکند
کسانیرا که ظلم بخود نمودند بسبب آنکه مشرك شدند و ظلم بغیر نمودند براي آنکه مفاخره کردند باین دو عمل غیر مقبول بر
صفحه 597 از 656
صاحب ایمان کامل و عمل مقبول و در مجمع از امام باقر [ع] نقل نموده که آنحضرت قرائت فرمود أ جعلتم سقاة الحاج و عمرة
المسجد الحرام و بنابر اینکه احتیاج بتقدیر اهل نیست و قمی ره از آنحضرت نقل نموده که نازل شد اینکه آیه در باره علی بن ابی
طالب [ع] و مراد از من آمن باللّه آنحضرت است و نیز از آنحضرت روایت شده است که نازل شد در باره علی [ع] و عباس و شیبه
زمانی که عباس گفت من افضلم چون سقایۀ حاج بدست من است و شیبه گفت من افضلم براي آنکه عمارت بیت با من است و
علی [ع] گفت من افضلم براي آنکه من ایمان آوردم پیش از شما و هجرت نمودم و جهاد کردم و تراضی نمودند آن سه نفر بحکم
پیغمبر [ص] پس اینکه آیه نازل شد و در مجمع قریب باین مضمون را نقل نموده و بر احتجاج امیر المؤمنین [ع] اضافه نموده که و
شما دو نفر بضرب شمشیر من مسلمان شدید و عیاشی ره از امام صادق [ع] اینکه معنی را نقل نموده و بجاي شیبه عثمان بن ابی
شیبه ذکر کرده است و در کافی و عیاشی از یکی از صادقین علیهما السلام نقل نموده که نازل شد در باره حمزه و علی و جعفر
علیهم السّلام و عباس و شیبه که آندو مفاخره نمودند بسقایت و حجابت و علی [ع] و حمزه و جعفر کسانی بودند [ صفحه 566 ] که
ایمان آوردند بخدا و روز جزا و جهاد نمودند در راه خدا و محتمل است اینکه شأن نزول راجع بآیه دوم باشد که در آن از ارباب
فضیلت بلفظ جمع تعبیر شده است اگر چه در ذیل آیه اول نقل نمودهاند و شأن نزول اول راجع بآیه اول باشد که در آن تعبیر بمفرد
شده است گویا اوّلا مفاخره با امیر المؤمنین [ع] شده ثانیا با آنحضرت و حمزه و جعفر و آیه اول ناظر بمفاخره اولی و آیه دوم ناظر
بمفاخره ثانیه است و در آیه اولی فقط نفی تساوي و اشاره بوجود افضل شده و در آیه ثانیه تصریح بموجب فضل و شرف و
صاحبان آن شده است و آنکه مرتبه و مقام و منزلت ایشان رفیعتر است نزد خدا از کسانیکه داراي اینکه اوصاف نیستند و آنها هر
مقام و منصب و عنوانی که داشته باشند باین درجه نمیرسند و نیز فوز عظیم و نیل بسعادت دو سراي مخصوص بایشان است و
بشارت داده خداوند بایشان رحمت بیپایان خود را که قابل توصیف نیست و خوشنودي و مقام رضوان و نعیم جاودان و اقامت
جاوید و اجر مزید را که مخصوص بمقرّبین و سابقین درگاه احدیّت است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 23 تا 24
اشاره
[ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِ ذُوا آباءَکُم وَ إِخوانَکُم أَولِیاءَ إِنِ استَحَبُّوا الکُفرَ عَلَی الإِیمان وَ مَن یَتَوَلَّهُم مِنکُم فَأُولئِکَ هُم الظّالِمُونَ [ 23
قُل إِن کانَ آباؤُکُم وَ أَبناؤُکُم وَ إِخوانُکُم وَ أَزواجُکُم وَ عَشِیرَتُکُم وَ أَموال اقتَرَفتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخشَونَ کَسادَها وَ مَساکِن تَرضَونَها
532- أَحَب إِلَیکُم مِنَ اللّه وَ رَسُولِه وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِه فَتَرَبَّصُوا حَتّی یَأتِیَ اللّه بِأَمرِه وَ اللّه لا یَهدِي القَومَ الفاسِقِینَ [ 24 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي آنکسانیکه ایمان آوردید مگیرید پدرانتان و برادرانتان را دوستان اگر اختیار کردند کفر را بر ایمان و کسانیکه دوست بگیرند
ایشانرا از شما پس آنگروه آنانند ستمکاران بگو اگر باشد پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و زنانتان و خویشانتان و مالهائیکه کسب
کردید آنرا و تجارتی که بترسید کساد آنرا و منازلیکه میپسندید آنرا محبوبتر نزد شما از خداوند و پیغمبرش و جهاد نمودن در
راه او پس منتظر باشید تا بیاورد خدا فرمان خود را و خدا هدایت نمیکند گروه متمرّدان را.
تفسیر
صفحه 598 از 656
در مجمع از إبن عباس ره نقل نموده که چون خداوند امر نمود اهل ایمان را بهجرت از مکه بمدینه بعضی براي علاقه بزن و بعضی
براي علاقه بپدر و مادر و اولاد محروم از هجرت شدند پس خداوند بیان فرمود که امر دین مقدم است بر نسب و وقتی [ صفحه
567 ] واجب باشد قطع از پدر و مادر اجانب اولی هستند بقطع از آنها براي دین و فرموده است نهی از دوستی آنها در صورت
معارضه با امر دین است و الّا مجالست و معاشرت با آنها اگر چه کافر باشند جائز است چون خداوند امر فرموده بمصاحبت با آنها
بطریق معروف و شایسته و از صادقین علیهما السلام نقل نموده که نازل شد در باره حاطب بن ابی بلتعه وقتی نوشت بقریش و آنها
را از عزیمت پیغمبر [ص] راجع بفتح مکه خبردار نمود و عیاشی از امام باقر [ع] نقل نموده که کفر بر حسب باطن اینکه آیه ولایت
اوّلی و دومی است و ایمان ولایت علی بن أبی طالب [ع] است. و ظلم وضع شیء است در غیر موضعش پس کسانیکه دوستی با
دشمنان خدا مینمایند ظالمند براي وضع دوستی در موضع دشمنی و قمی ره فرموده وقتی امیر المؤمنین [ع] در مکه اعلام فرمود که
بعد از اینکه سال هیچ مشرکی نباید داخل مسجد الحرام شود قریش جزع شدیدي نمودند و گفتند که تجارت ما از دست رفت و
عیال ما ضایع شدند و خانههاي ما خراب شد پس خداوند نازل فرمود قل یا محمّد ان کان آباؤکم تا آخر آیه و مراد از انتظار امر
الهی وعده عقوبت دنیوي است یا عقاب اخروي یا تعیین حدّ شرعی براي متخلّفین از جهاد و سایر وظائف دینی براي محبّت امور
مذکوره در آیه و از پیغمبر [ص] روایت شده که نمییابد احدي از شما طعم ایمان را تا وقتی که دوست بدارد در راه خدا دورترین
مردم را و دشمن دارد در راه خدا نزدیکترین مردم را بخود و انصاف اینکه است که کمتر کسی است که باین مقام برسد و از اینکه
امتحان بیرون آید حال مردمان خوب امروز آنستکه اگر دین با هیچ یک از اشیاء مذکوره در آیه شریفه مزاحم نباشد مایل برواج
آنند و هر گاه با یکی از آنها بلکه کوچکتر منافع مادّي ایشان معارض باشد حاضرند از دین صرف نظر نمایند براي حفظ آن
منفعت و از اینکه بدتر آنکه میخواهند دین را بهر وسیله ممکن است با منافع خودشان تطبیق نمایند گویا پیغمبر اکرم هیولائی آورده
که اختیار تصویرش بصور مختلفه با امّت است. گر مسلمانی از اینکه است که اینان دارند || واي اگر از پس امروز بود فردائی و
خداوند اینکه قبیل اشخاص را بحال خودشان واگذار میکند و هدایت و ارشاد نمیفرماید چون براي محبت دنیا محبت خدا از دل
آنها رفته و از قابلیت لطف الهی ساقط شدهاند. هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ما است || ورنه تشریف تو بر بالاي کس کوتاه
[ نیست [ صفحه 568
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 25 تا 27
اشاره
لَقَد نَ َ ص رَکُم اللّه فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ وَ یَومَ حُنَین إِذ أَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم فَلَم تُغن عَنکُم شَیئاً وَ ضاقَت عَلَیکُم الَأرض بِما رَحُبَت ثُم وَلَّیتُم
مُدبِرِینَ [ 25 ] ثُم أَنزَلَ اللّه سَ کِینَتَه عَلی رَسُولِه وَ عَلَی المُؤمِنِینَ وَ أَنزَلَ جُنُوداً لَم تَرَوها وَ عَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ذلِکَ جَزاءُ الکافِرِینَ
478- 26 ] ثُم یَتُوب اللّه مِن بَعدِ ذلِکَ عَلی مَن یَشاءُ وَ اللّه غَفُورٌ رَحِیم [ 27 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
بتحقیق نصرت داد شما را خدا در مواقف بسیاري و روز جنگ حنین وقتی که بشگفت آورد شما را بسیاري خودتان پس کفایت
نکرد از شما چیزیرا و تنگ شد بر شما زمین با وسعت آن پس برگشتید پشت کنندگان پس فرستاد خدا آرامش را از جانب خود بر
پیغمبرش و بر اهل ایمان و فرستاد لشگرهائی را که نمیدیدید آنها را و عذاب فرمود آنان را که کافر شدند و اینکه است پاداش
کافران پس قبول میکند توبه را خدا بعد از اینکه از هر که بخواهد و خدا آمرزنده مهربان است.
صفحه 599 از 656
تفسیر
خداوند مسلمانان را ظفر داد بر کفار در مواقف و مواضع و میدانهاي جنگ بسیاري که در کافی و عیاشی و قمی از امام هادي [ع]
نقل نموده که هشتاد موطن بوده است. و یکی از آنها حنین بود که نام وادیی است بین مکه و طائف و در جوامع نقل نموده که
وقتی دو لشگر با هم تلاقی نمودند یکنفر از مسلمانان گفت ما در اینکه جنگ براي کمی لشگر مغلوب نمیشویم و پیغمبر [ص] از
اینکه سخن بدش آمد و بعضی گفتهاند گوینده أبو بکر بود و عیاشی در اینکه مقام از امام صادق [ع] نقل نموده که گفت ابو فلان
در هر حال خداوند فرموده اثر اینکه کلام آن شد که زیادي لشگر بهیچ وجه براي آنها مفید نشد و بینیاز نکرد ایشانرا بهیچ مقدار
از بینیازي و زمین با وسعت بر آنها تنگ شد بطوریکه مفرّي براي خودشان پیدا نمیکردند که آرامشی براي آنها حاصل شود از
شدّت ترس و ناچار پشت بلشکر نموده منهزم و متفرق شدند پس خداوند نازل فرمود از خزانه رحمت خود اطمینان و آرامش و
سکینه و وقار و قوّت قلب و ثبات قدم را بر رسول اکرم و امیر مکرّم و چند نفر از اعیان بنی هاشم و نیز نازل فرمود ملائکه را
بکمک مسلمانان که کفار را میکشتند و مسلمانان آنها را نمیدیدند تا کفار معذب شدند بقتل چنانچه قمی ره از حضرت باقر [ع]
نقل نموده یا بقتل و اسر و سلب اموال و اولاد چنانچه در مجمع ذکر فرموده و آنکه ملائکه در اینکه جنگ کشتار ننمودند فقط
تقویت قلوب و تشجیع از مسلمانان میکردند و کشتار ملائکه منحصر بجنگ بدر بوده است پس خداوند موفق [ صفحه 569 ] فرمود
بعضی از کفار را بقبول اسلام و پذیرفت توبه آنها را و پیغمبر [ص] اهل و اولاد آنها را که اسیر شده بودند بایشان مسترد فرمود با
تحصیل رضاي مسلمانانیکه آنها را اسیر نموده بودند و قمی ره فرموده که چون پیغمبر [ص] عازم فتح مکه شد اظهار فرمود که بعد
از فتح مکه باید با اعراب هوازن جنگ کنیم و چون اینکه خبر بآنها رسید مهیّاي جنگ شدند و استعداد کاملی تهیّه کردند و مالک
بن عوف نضري را بر خودشان امیر نمودند و از دیارشان حرکت کردند و اموال و زنان و اطفالشان را همراه آوردند تا باوطاس که
نام وادیی است در آن دیار رسیدند و اینخبر بسمع مبارك پیغمبر [ص] رسید آنحضرت هم قبائل را جمع فرمود و ترغیب بجهاد
نمود و وعده نصرت بآنها داد و آنکه خداوند اموال و زنان و اولاد آنها را بغنیمت نصیب شما خواهد فرمود و مردم رغبت نمودند و
هر قبیله با رایت خود حرکت کرد و لواء بزرگ را براي امیر المؤمنین [ع] بست و بدست آنحضرت داد و هر قبیله که وارد مکه
میشدند امر فرمود که بارایت خود خارج شوند تا دوازده هزار نفر از شهر مکه خارج شدند که ده هزار نفر از آنها با آن حضرت
بودند در موقع ورود به مکه و چون دو لشگر نزدیک بیکدیگر شدند مالک بن عوف امر نمود هر مردي اهل و مالش را در پشت
سر خود بیاورد و غلاف شمشیرها را بشکنند و در اطراف و اکناف وادي متفرق و مخفی شوند و هنوز هوا روشن نشده یکمرتبه
حمله کنند و کار خصم را تمام نمایند و گفت محمّد هنوز با کسانیکه قانون جنگ را بدانند طرف نشده و چون پیغمبر [ص] از نماز
صبح فارغ شد سرازیر در وادي گردید و حنین وادیی است که سرازیري بسیاري دارد و قبیله بنو سلیم مقدّمه لشگر اسلام بودند
ناگاه از اطراف و جوانب لشگرهاي هوازن بر آنها حمله نمودند و بنو سلیم منهزم شدند و به تبع آنها سایر لشگر اسلام فرار نمودند
و کسی باقی نماند مگر امیر المؤمنین [ع] با عدّه کمی و فراریان بر پیغمبر اکرم [ص] مرور مینمودند و اعتنا نمیکردند و عباس
زمام بغله پیغمبر [ص] را بدست داشت و در طرف راست آنحضرت بود ابو سفیان بن حارث بن عبد المطلب در طرف چپ او بود
پس پیغمبر روي بفراریان نمود و فرمود اي جماعت انصار بکجا میروید بیائید بسوي من من پیغمبر خدایم هیچ کس اعتنا بآنحضرت
نمیکرد و نسیبه مازنیّه دختر کعب بر روي فراریان خاك میپاشید و میگفت کجا فرار میکنید از خدا و پیغمبرش و عمر بر او مرور
نمود نسیبه باو گفت واي بر تو اینکه چه کار است میکنی جواب داد اینکه امر [ صفحه 570 ] خدا است و چون پیغمبر [ص] حال را
بدینمنوال دید رکاب بر بغله خود زد و بجانب امیر المؤمنین [ع] شتافت با شمشیر کشیده و بعباس امر فرمود که برود بالاي پشته و
فریاد کند اي اصحاب بقره و اي اصحاب شجره کجا فرار میکنید پیغمبر اینجا است و دست مبارك را بدعا بلند فرمود و ایندعا را
صفحه 600 از 656
نمود اللّهم لک الحمد و الیک المشتکی و انت المستعان پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد دعا کردي بدعائی که موسی [ع] نمود
وقتی خدا شکافت براي او دریا را و نجات داد او را از دست فرعون پس پیغمبر [ص] بابو سفیان بن حارث فرمود کفی سنگ ریزه
براي من بیاور و او آورد و حضرت آنرا بجانب کفار پاشید و فرمود زشت باد رويهاشان پس روي بآسمان فرمود و عرض کرد
خدایا اگر اینکه جماعت هلاك شوند کسی نیست که تو را عبادت کند و اگر بخواهی کسی عبادت تو را نکند نمیکند و چون
انصار صداي عباس را شنیدند متوجه شدند و غلاف شمشیرهاشان را شکستند و لبّیک گویان بر پیغمبر [ص] مرور نمودند و ملحق
برایت اسلام شدند و پیغمبر [ص] فرمود الآن تنور جنگ گرم شد و خدا ظفر داد ما را و هوازن منهزم شدند و مسلمانان اموال و
زنان و اولاد آنها را بغنیمت بردند و اینکه مراد خداوند است از قولش لقد نصرکم اللّه فی مواطن کثیرة و یوم حنین و بعد از جنگ
مردي موسوم به شجرة بن ربیعه از طائفه بنی نضر که در دست مسلمانان اسیر بود گفت کجا رفتند آن مردان سفیدپوشی که سوار بر
اسبان ابلق بودند و کشتند ما را و شما در میان آنها مانند خالی بنظر ما میآمدید گفتند آنها ملائکه بودند و از امام صادق [ع]
روایت شده که امیر المؤمنین [ع] در آنروز چهل نفر را کشته بود و خداوند هر کس از فراریان را که خواسته باشد موفق به توبه
میفرماید و میپذیرد توبه آنها را و همچنین است حال سایر گناهکاران در قابلیت توفیق و رحمت و مغفرت الهی تعالی شانه و
اینکه پیغمبر [ص] از قول منسوب به أبو بکر بدش آمد براي آن بود که مؤمن باید در هر حال امیدوار بلطف خدا باشد و بوجود
وسائل ظاهري براي نیل بمقصود خوشوقت و مطمئن نگردد و از فقدانش مأیوس و محزون نشود لذا پیغمبر [ص] در غار هم باو
[ فرمود محزون نباش خدا با ما است. [ صفحه 571
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 28
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا المُشرِکُونَ نَجَس فَلا یَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا وَ إِن خِفتُم عَیلَۀً فَسَوفَ یُغنِیکُم اللّه مِن فَضلِه إِن
230- شاءَ إِن اللّهَ عَلِیم حَکِیم [ 28 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي آنانکه ایمان آوردید جز اینکه نیست که مشرکان پلیدند پس نباید نزدیک شوند مسجد الحرام را بعد از اینکه سال و اگر
میترسید از فقر پس زود باشد بینیاز گرداند شما را خدا از فضلش اگر بخواهد همانا خدا داناي درست کار است.
تفسیر
در اول سوره ذکر شد که امیر المؤمنین [ع] بعد از قرائت برائت منع فرمود از طواف مشرکین و اینکه موجب تزلزل خاطر مسلمانان
شد چون با آنها روابط تجارتی داشتند و اگر بمکه نمیآمدند قهرا از منافع مسلمانان کاسته میشد لذا خداوند علّت حکم را بیان
فرمود که آنها ظاهرا و باطنا رجس و پلید و نجسند نباید نزدیک به مسجد الحرام شوند چه رسد بآنکه بیایند آنجا طواف کنند چون
خانه خدا و مسجد اعظم اسلام باید پاك و پاکیزه از هر نوع پلیدي و کثافت باشد و شما نباید خوف فقر داشته باشید چون اگر خدا
بخواهد شما را بینیاز کند میکند بدون مراوده آنها و اگر نخواهد نمیکند با مراوده آنها پس باید فقط امیدوار بفضل الهی بود و از
وسائل دیگر چشم پوشید و احکام او را که مطابق علم و حکمت است بموقع اجرا گذارد و چیزیرا مانع از نفوذ حکم او قرار نداد و
صفحه 601 از 656
در منهج نسبت بمذهب امامیه داده که دخول آنها در مسجد الحرام و زمین حرم و سایر مساجد ممنوع است و فرموده اگر داخل
حرم شوند نزدیک بمسجد الحرام شدند و خدا بوعده خود وفا فرمود باران رحمت الهی بر آنها بارید و اهل یمن مسلمان شدند و
ارزاق خود را بمکه حمل نمودند و فتوحات اسلام پی در پی روي داد و غنائم بسیار نصیب آنها شد و مردم از اطراف دنیا بحجّ
آمدند و کمک بمعاش آنها کردند و حال ایشان بمراتب بهتر از سابق شد ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 29
اشاره
قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِاللّه وَ لا بِالیَوم الآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّه وَ رَسُولُه وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الحَق مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ حَتّی
251- یُعطُوا الجِزیَۀَ عَن یَدٍ وَ هُم صاغِرُونَ [ 29 ] -قرآن- 1
ترجمه
کارزار کنید آنانرا که نمیگروند بخدا و نه بروز بازپسین و تحریم نمیکنند چیزیرا که حرام کرد خدا و پیغمبرش و متدیّن
نمیشوند بدین حق از آنانکه داده شدند کتاب را تا بدهند جزیه را بدست خود با آنکه خوار باشند.
تفسیر
ایمان بخدا و روز جزا باید بنحو معقول و مشروع باشد نه بنحو موهوم [ صفحه 572 ] و مجهول و ایمان اهل کتاب بخدا و روز جزا
چون بر طبق عقل و شرع نیست در حکم بیایمانی است و تحریم حلال و تحلیل حرام موجب کفر است و روایات بسیاري دلالت بر
اینکه معنی دارد اگر حرمت و حلیت ضروري دین باشد چون رجوع بتکذیب خدا و پیغمبر [ص] مینماید مگر از روي شبهه باشد که
حق آنستکه چون رجوع نمیکند موجب کفر نیست اگر چه بعضی از علماء مطلقا موجب کفر دانستهاند و ظاهر بدوي اینکه آیه
مؤید ایشان است اگر چه بنظر دقیق رفع اینکه ظهور میشود و دین حق دین اسلام است که ناسخ ادیان سابقه است و اهل کتاب یهود
و نصاري و مجوسند که جزیه از آنها قبول میشود و آن مالی است که مقرر شده است بعنوان مجازات بقاء بر کفر همه ساله از آنها
گرفته شود و تعیین آن در هر سالی با امام [ع] است و باید در موقع اخذ جزیه مسلمان بنشیند و ذمّی بایستد و پشتش را خم نماید و
سرش را بزیر بیندازد و جزیه را در دست بگیرد و بپردازد و گیرنده جزیه ریش او را بگیرد و پس گردنش بزند و تحویل بگیرد و
فرمودهاند مراد از ذیل آیه شریفه اینکه است و بعضی بنشستن مسلمان و ایستادن ذمّی اکتفا نمودهاند در خواري آنها و بعضی
گفتهاند خواري آنها همان مجهول بودن مقدار جزیه است براي ذمّی که باید بقدري بدهد که بگویند کفایت کرد چون قبلا تعیین
نمیشود و بعضی گفتهاند در روز اخذ تعیین میشود و خواري آنها همان التزام باحکام اسلام است در هر حال همه اینها براي
آنستکه آنها وادار بقبول اسلام شوند در ظاهر تا بتدریج حقانیّت اسلام بر آنها ظاهر گردد و مسلمان واقعی شوند و عیّاشی و قمّی
ره از امام صادق [ع] نقل نمودهاند که از آنحضرت پرسیدند آیا جزیه میزان معیّنی دارد که تعدي از آن نشود فرمود اختیار آن با
امام است از هر شخصی بقدر طاقتش گرفته میشود اهل کتاب که جزیه میدهند فدیه از کشته یابنده شدن است باید بقدري از آنها
گرفت که احساس ذلت نمایند و متألم شوند و اسلام اختیار کنند اگر میزان معینی باشد باکی ندارند میدهند خدا فرموده تا بدهند
جزیه را با آنکه خوار باشند و بنظر حقیر ظاهر آیه شریفه آنستکه باید بخفّت و خواري از آنها گرفت بهر نحو که مقتضی و صلاح
صفحه 602 از 656
باشد و کیفیّت آن منوط بنظر امام [ع] و حاکم شرع است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 30
اشاره
وَ قالَت الیَهُودُ عُزَیرٌ ابن اللّه وَ قالَت النَّصاري المَسِیح ابن اللّه ذلِکَ قَولُهُم بِأَفواهِهِم یُضاهِؤُنَ قَولَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَبل قاتَلَهُم اللّه أَنّی
[ 215 [ صفحه 573 - یُؤفَکُونَ [ 30 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتند یهود عزیر پسر خدا است و گفتند نصاري مسیح پسر خدا است اینکه گفتار آنها است بدهانهاشان مشابه سازند با گفتار
آنانکه کافر شدند از پیش بکشد آنها را خدا چگونه بدروغ وادار میشوند.
تفسیر
بعضی از یهود قائل شدند که عزیر پسر خدا است و او یکی از انبیاء بنی اسرائیل بود که در ذیل آیه او کالّذي مرّ علی قریۀ در سوره
بقره شمّه از احوالش ذکر شد و اینکه معمول است وقتی جماعتی از فرقه قائل بامري شدند آن امر را نسبت بآن فرقه میدهند مثلا
میگویند اهل سنت دست بسته نماز میخوانند با آنکه همه نمیخوانند و در احتجاج از پیغمبر [ص] روایت نموده است که
آنحضرت از آنها مطالبه دلیل فرمود گفتند او احیا نمود براي بنی اسرائیل توریۀ را بعد از آنکه از دست آنها رفته بود و اینکه
کرامت براي او باین جهت روي داد که پسر خدا بود پس حضرت فرمود چگونه او پسر خدا شد و موسی نشد با آنکه او توریۀ را
آورد و معجزات بسیاري از او ظاهر گردید اگر عزیر براي اینکه کرامت پسر خدا باشد موسی احق و اولی است و بعضی از نصاري
قائل شدند بآنکه مسیح پسر خدا است و نیز در احتجاج از پیغمبر [ص] روایت نموده که آنحضرت از آنها مطالبه حجّت فرمود و
آنها گفتند چون خداوند بدست حضرت عیسی معجزاتی ظاهر فرمود معلوم است او را پسر خود قرار داده از جهت کرامت حضرت
فرمود جوابیرا که من بیهود دادم شنیدید و همان بیان را اعاده فرمود و آنها ساکت شدند در هر حال واضح است که پسر شخص
کسی است که مخلوق از نطفه او باشد و نطفه داشتن جسمیّت لازم دارد و خداوند منزّه است از جسم و لوازم آن و اینکه دو مقاله
از اینکه دو فرقه بکلّی باطل و بدون حجّت و دلیل است فقط قولی است که بیفکر انشاء و ابراز نمودند آنرا بافواه خودشان و تقلید
میکنند در اینکه گفتار از پیشینیان مشرك خودشان که عبادت ملائکه را مینمودند و میگفتند آنها دختران خدا هستند پس شبیه
میکنند قول خودشان را بقول کسانیکه کافر شدند قبل از آنها چون مضاهات بمعنی مشابهت است میگویند ضاهیته وقتی کاري
کنند مانند کار او و بعضی یضاهون بدون همزه قرائت نمودهاند و در احتجاج از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که مراد از قاتلهم اللّه
لعنهم اللّه است بر لعنت قتال اطلاق شده است حقیر عرض میکنم چون کشتن خدا هلاك کردن است و هلاکت بنده محرومیّت از
رحمت حق است و محرومیّت ملعونیّت است و جمله [ صفحه 574 ] دعائیّه براي افاده صلاحیّت آنها براي اینکه دعا ذکر شده است
و در خاتمه انشاء تعجب شده است از کیفیت انقلاب قلب آنها از حق بباطل و انصراف زبانشان از صدق بکذب و از پیغمبر [ص]
در مجالس و عیاشی نقل نموده که شدید شد غضب خدا بر یهود وقتی گفتند عزیر پسر خداست و بر نصاري وقتی گفتند مسیح پسر
خدا است و شدید شد غضب خدا بر کسیکه خون مرا ریخت و آزار نمود مرا بآزار عترتم ..
صفحه 603 از 656
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 31
اشاره
اتَّخَذُوا أَحبارَهُم وَ رُهبانَهُم أَرباباً مِن دُونِ اللّه وَ المَسِیحَ ابنَ مَریَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاّ هُوَ سُبحانَه عَمّا یُشرِکُونَ
198- 31 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
گرفتند علما و عبّادشان را خدایانی غیر از خدا و مسیح پسر مریم را با آنکه مأمور نشدند مگر آنکه عبادت کنند خداي یگانه را که
نیست خدائی مگر او منزّه است او از آنچه به آن شرك میآورند.
تفسیر
در کافی و عیاشی از امام صادق [ع] نقل نموده که قسم بخدا نخواندند ایشان آنها را بعبادت خودشان و اگر میخواندند آنها را
اجابت نمیکردند ولی حلال کردند براي آنها حرام را و حرام کردند بر آنها حلال را پس عبادت کردند آنها را بدون شعور و قمی
ره از امام باقر [ع] نقل نموده که امّا مسیح پس معصیت نمودند او را و بزرگ کردند او را در دل خودشان تا آنکه گمان کردند او
پسر خدا است و طائفه از آنها گفتند سومی سه تا است و طائفه از آنها گفتند او خدا است و امّا علماء و عبّادشان را اطاعت نمودند
و پیروي از آنها کردند در اقوالشان و ملتزم شدند بتمام دستوراتشان پس گرفتند آنها را خدایان بطاعتشان از آنها و ترك امر خدا و
کتب و رسل او و در روایت دیگري اضافه بر اینکه نقل شده با آنکه میشناختند آنها را بفسق و فجور و باین معنی اخبار بسیاري
وارد شده است که از علماء سوء نباید اطاعت نمود و مراد از قول بسومی سه تا آنستکه قائل بسه خدا شدند خدا و روح القدس و
مسیح و در مجمع از عدي بن حاتم نقل نموده که شرفیاب حضور پیغمبر [ص] شدم در حالیکه صلیبی از طلا در گردنم بود پس
فرمود اي عدي دور کن اینکه بت را از گردنت من اطاعت نمودم و شرفیاب شدم و آنحضرت اینکه آیه از سوره برائت را تلاوت
میفرمود وقتی فارغ شد عرض کردم ما عبادت آنها را نمیکردیم فرمود آیا حرام خدا را حلال نمینمودند و حلال خدا را حرام
نمیکردند و شما قبول میکردید و اطاعت مینمودید عرض کردم بلی فرمود همین عبادت آنها است و احبار جمع حبر است و در عالم
[ صفحه 575 ] یهود استعمال میشود و رهبان جمع راهب است و در عابد نصاري شایع شده است و بنابر اینکه مراد اخذ یهود و
نصاري است آنان و مسیح را اهل براي اطاعت و عبادت با آنکه مأمور نبودند جز بعبادت و اطاعت خدا و اما اطاعت پیغمبران و ائمه
اطهار و علماء ابرار در واقع اطاعت خدا است چون آنها از طرف خدا امر و نهی مینمایند و اگر کسی آنها را مستقل در عبادت بداند
براي خدا شریک در عبادت قرار داده است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 32 تا 33
اشاره
یُرِیدُونَ أَن یُطفِؤُا نُورَ اللّه بِأَفواهِهِم وَ یَأبَی اللّه إِلاّ أَن یُتِم نُورَه وَ لَو کَرِهَ الکافِرُونَ [ 32 ] هُوَ الَّذِي أَرسَلَ رَسُولَه بِالهُدي وَ دِین الحَقِّ
270- لِیُظهِرَه عَلَی الدِّین کُلِّه وَ لَو کَرِهَ المُشرِکُونَ [ 33 ] -قرآن- 1
صفحه 604 از 656
ترجمه
میخواهند آنکه فرو نشانند نور خدا را بدهنهاشان و نمیگذارد خدا مگر آنکه تمام کند نور خود را و اگر چه نخواسته باشند آنرا
کافران اوست آنکه فرستاد پیغمبرش را براهنمائی و دین حق تا غالب کند آنرا بر همه دینها و اگر چه نخواسته باشند مشرکان.
تفسیر
نور خدا دین اسلام است که عالم را روشن نموده و کفار میخواهند بوسیله انکار و تکذیب که بمنزله بادي است که از دهان آنها
بیرون میآید خاموش کنند نور خدا را که بمنزله آفتاب عالمتاب است و خدا نمیگذارد قدرت پیدا کنند مگر آنکه آشکار کند
حق بودن دین خود را و بکمال برساند آنرا در عالم که احدي خارج از دین اسلام نباشد تا بخواهد اینکه نور را خاموش کند اگر
چه اینکه معنی بطبع کفّار گران میآید و از اینکه تقدیر الهی کراهت دارند چون او آنچنان خدائی است که مبعوث کرد پیغمبر
خود را بهدایت و نشر دین حق براي آنکه غالب کند دین او را بر تمام ادیان چگونه میشود خدا از مقصود خود صرف نظر فرماید
پس بر خداوند واجب است اگر یکروز از عمر دنیا باقی مانده باشد آنروز را بقدري طولانی کند که امام زمان ظاهر گردد و عالم را
از شرك و کفر پاك و پاکیزه فرماید اگر چه آنها کراهت داشته باشند و بعضی غلبه دین حق را بر سایر ادیان بحجّت دانستهاند و
انصاف آن است که از جهاتی خلاف ظاهر است و در کافی از امام کاظم [ع] در تفسیر اینکه آیه نقل نموده که او آنچنان خدائی
است که امر کرد پیغمبر خود را بولایت براي وصی او و ولایت دین حق است براي آنکه غالب کند آنرا بر تمام ادیان در وقت قیام
قائم و خدا باتمام رساننده است ولایت قائم را اگر چه کراهت دارند منکران ولایت علی [ع] سؤال نمودند اینکه تنزیل [ صفحه
576 ] آیه است فرمود بلی اینکه تنزیل است و غیر آن تأویل و در مجمع از امام باقر [ع] نقل نموده در تفسیر اینکه آیه که اینکه امر
در وقت ظهور مهدي است از آل محمّد [ص] که در آنزمان احدي باقی نمیماند مگر آنکه اسلام میاورد و در اکمال و عیاشی از
امام باقر [ع] نقل نموده که قائم ما منصور است برعب و مؤیّد است بنصرت الهی تمام زمین را مسخّر میکند و گنجها براي او
آشکار میگردد و سلطنت او بر مشرق و مغرب احاطه پیدا میکند و خدا بوجود او دین خود را بر تمام ادیان غالب میفرماید و در
زمین خرابه باقی نمیماند مگر آنکه آباد میشود و حضرت عیسی علیه السلام نازل میشود و باو اقتدا میکند و در اینکه باب روایات
بقدري زیاد است که حقیر از نقلش عاجزم و براي تقویت قلوب و استشهاد بر مطلوب بهمین مقدار اکتفا میشود.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 34 تا 35
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن کَثِیراً مِنَ الَأحبارِ وَ الرُّهبان لَیَأکُلُونَ أَموالَ النّاس بِالباطِل وَ یَصُ دُّونَ عَن سَبِیل اللّه وَ الَّذِینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ
الفِضَّۀَ وَ لا یُنفِقُونَها فِی سَبِیل اللّه فَبَشِّرهُم بِعَذاب أَلِیم [ 34 ] یَومَ یُحمی عَلَیها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکوي بِها جِباهُهُم وَ جُنُوبُهُم وَ ظُهُورُهُم
453- هذا ما کَنَزتُم لِأَنفُسِکُم فَذُوقُوا ما کُنتُم تَکنِزُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي آنانکه ایمان آوردید همانا بسیاري از علماء یهود و عباد نصاري هر آینه میخورند مالهاي مردم را بباطل و بازمیدارند از راه خدا
و آنانکه دفینه میکنند طلا و نقره را و انفاق نمیکنند آنرا در راه خدا پس مژده ده آنها را بعذابی دردناك روز که افروخته شود
صفحه 605 از 656
آنها در آتش جهنم پس داغ کرده شود بآنها پیشانیهاشان و پهلوهاشان و پشتهاشان اینست آنچه دفینه کردید براي خودتان پس
بچشید آنچه را که بودید دفینه میکردید.
تفسیر
احبار جمع حبر بمعنی عالم است و در علماء یهود استعمال میشود و رهبان جمع راهب بمعنی عابد است و در روحانیون نصاري
شایع شده و بسیاري از اینکه دو فرقه از رشوه در احکام و وساطتهاي بیجا و تخفیف شرایع و امثال اینها ارتزاق مینمایند و مانع
میشوند از آنکه مردم عوام از اینکه دو ملت قبول اسلام نمایند چون اسلام مردم بر ضرر دنیوي آنها تمام میشود و غالبا منافع سالیانه
آنها که از طرق حرام بدست آورده اند زائد بر مخارج آنها است لذا ذخیره مینمایند و همچنین مسلمانانیکه انفاق نمیکنند از اموال
خود مقدار واجب را از زکوة و خمس و سایر مصارف واجبه و ذخیره و دفینه [ صفحه 577 ] مینمایند طلا و نقره را باید آنها را
بشارت داد بعذاب دردناك و لفظ بشارت که مراد از آن اخبار است براي طعنه بآنها است که انتظار خیر از آنمال داشتند و ضمیر
در لا ینفقونها راجع بکنوز است که از یکنزون مستفاد میشود و روز عذاب قیامت است که پولهاي طلا و نقره ذخیره شده را در
آتش جهنم داغ میکنند و بر پیشانیهاي گره زده بر روي فقیر و مستحق و بر پهلوهاي منحرف از آنها و پشتهائی که بایشان
نمودهاند مینهند و میگویند اینها همانست که براي خودتان ذخیره نموده بودید در دنیا بچشید لذّت آنها را در امالی از پیغمبر [ص]
روایت نموده که چون اینکه آیه نازل شد فرمود هر مالی که زکوة آن داده شده است کنز نیست اگر چه زیر زمین باشد و هر مالی
که زکوة آن داده نشده است کنز است اگر چه روي زمین باشد و در بعضی از روایات بدو هزار درهم و در بعضی بچهار هزار
تقدیر شده و شاید تفاوت بحسب حال اشخاص و بلاد و ازمان باشد و اللّه اعلم ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 36
اشاره
إِن عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّه اثنا عَشَرَ شَ هراً فِی کِتاب اللّه یَومَ خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ مِنها أَربَعَۀٌ حُرُم ذلِکَ الدِّین القَیِّم فَلا تَظلِمُوا فِیهِنَّ
325- أَنفُسَکُم وَ قاتِلُوا المُشرِکِینَ کَافَّۀً کَما یُقاتِلُونَکُم کَافَّۀً وَ اعلَمُوا أَن اللّهَ مَعَ المُتَّقِینَ [ 36 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا شماره ماهها نزد خدا دوازده ماه است در نوشته خدا روز که آفرید آسمانها و زمین را از آنها چهار ماه حرام است اینکه دین
قویم است پس ظلم نکنید در آنها بر خودتان و بکشید مشرکان را بتمامی چنانچه میکشند شما را بتمامی و بدانید که خدا با
پرهیزکاران است.
تفسیر
خداوند وقتی آسمانها و زمین و آفتاب و ماه را خلق فرمود گردش آنها را طوري مقدر داشت که هر چندي یکبار ماه براي مردم
مخفی و آشکار شود و چون دوازده بار مکرر شود براي میمنت اینکه عدد یک سال اعتبار گردد و بناي مواعید و معاملات و دیون
و سایر حوائج بندگان بر اینکه امر مشهود سماوي باشد و در لوح محفوظ و کتاب مبین و حکم متین خود ثبت و مقرر فرمود که
صفحه 606 از 656
عمده احکام اسلام از قبیل روزه و حج و جهاد و بلوغ و عدّه زن و غیرها بر وفق اینشهور و سنین مرتّب گردد خلاصه آنکه تاریخ
واقعی دینی مبیّنی باشد پس شماره ماهها نزد خدا در بدو خلقت اجسام دوازده ماه گردید در نوشته و حکم الهی و مردم باید بر طبق
آن عمل نمایند و بماههاي زردشتی و رومی [ صفحه 578 ] و فرنگی و غیرها رجوع ننمایند که خالی از حقیقت و موهوم است و
چهار ماه از اینکه دوازده ماه ماههاي حرام است سه ماه متصل بیکدیگر که ذو القعده و ذو الحجّه و محرّم است و یک ماه منفرد که
ماه رجب است و از قدیم در عرب معمول بوده که در اینکه چهار ماه قتال نمیکردند و حرام میدانستند و در اسلام هم تنفیذ شده و
خدا فرموده اینکه تحریم چهار ماه دین قویم و منهج مستقیم ابراهیم [ع] است پس در اینکه چهار ماه جنگ نکنید که خودکشی و
ظلم بنفس است و جهاد در راه خدا محسوب نمیشود و حرم جمع حرام است و بعضی گفتهاند مراد آنستکه اینکه اعتبار و تعیین
شهور و سنین بماههاي قمري دین قویم است که باید تعبّد بآن نمود و بعضی گفتهاند دین بمعنی حساب است و مراد آنستکه اینکه
اعتبار حساب راست و درست است که اختلافی در آن روي نمیدهد و اینکه بر حساب اطلاق دین شده است براي آنستکه بر
حساب باید ثابت و لازم بود مانند دین و بنظر حقیر اینکه سه معنی که ذکر شد هر یک از جهتی خللی دارد که ذکرش موجب
تطویل است و بهتر از همه آنستکه گفته شود بعد از آنکه خداوند بیان فرمود که تقدیر امور و احکام ابتناء بر دوازده ماه قمري دارد
و اینکه حکم ثابت الهی است اشاره فرموده است که اینکه ابتناء بر عدد دوازده دین قویم و مذهب مستقیم حق است تا مبناي اصول
و فروع متّحد شود و حق بودن دین و مذهب اثنی عشري ثابت گردد پس از آن فرموده پس ظلم نکنید در باره آن عدّه بانکار
حقّشان بر خودتان که از ثمرات وجود ایشان در دنیا و آخرت محروم گردید یا ظلم نکنید در آن دوازده ماه بر خودتان بمعصیت
چنانچه از إبن عباس نقل شده است و بنابر اینکه معنی مشار الیه ذلک اصل مطلب است و مراد از دین طریقه حقّه اثنی عشریه است
و حکم اعتبار بشهور قمریّه و حرمت ماههاي حرام تکرار نشده و تمام ظواهر محفوظ است و در هر یک از معانی مذکوره که
مفسّرین فرمودهاند خلاف یکی از اینکه ظواهر است که بدّقت معلوم میشود و اینکه ابتناء بر عدد دوازده مخصوص بمذهب امامیّه
نیست بلکه بسیاري از امور مهمّه خیریّه مبتنی بر اینکه عدد است مانند شهور قمریّه و شمسیّه و نقباء بنی اسرائیل و عیون منفجره براي
آنها و حواریّون حضرت عیسی [ع] و امثال اینها از برکات دنیوي و اخروي و ندیدم کسی از مفسّرین را که متنبّه باین نکته شده
باشد و الحمد للّه علی نعمائه و در خاتمه امر شده است بقتال با مشرکین جمیعا چنانچه قمی از امام باقر [ع] نقل نموده براي آنکه
آنها قتال میکنند با مسلمانان جمیعا و در هر دو جمله ممکن است کافّۀ [ صفحه 579 ] حال از فاعل باشد و محتمل است حال از
مفعول باشد و جمله اخیره براي بشارت بنصرت است بر کفار و وعده غلبه بر آنها بشرط تقوي و پرهیزکاري ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 37
اشاره
إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَةٌ فِی الکُفرِ یُضَلُّ بِه الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَه عاماً وَ یُحَرِّمُونَه عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّه فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللّه زُیِّنَ لَهُم سُوءُ
277- أَعمالِهِم وَ اللّه لا یَهدِي القَومَ الکافِرِینَ [ 37 ] -قرآن- 1
ترجمه
جز اینکه نیست که تاخیر حرمت ماه حرام افزونیست در کفر گمراه کرده میشوند آنانکه کافر شدند حلال میکنند آنرا یک سال و
حرام میکنند آنرا یک سال تا موافق کنند شماره آنچه را حرام کرده است خدا پس حلال میکنند آنچه را حرام کرد خدا زینت
داده شد براي آنها بدي کردارشان و خدا هدایت نمیکند گروه کافران را.
صفحه 607 از 656
تفسیر
نسیء مصدر است بمعنی تأخیر و نسی بتشدید یا بدون همزه و نسی بتخفیف یا مانند رمی نیز قرائت شده و بصادقین علیهما السلام
نسبت دادهاند و گفتهاند حرمت ماههاي حرام از زمان حضرت ابراهیم [ع] در میان عرب معمول بوده که در آن چهار ماه جنگ
نمیکردند تا آنکه مردي از رؤساء بنی کنانه موسوم بجنادة بن عوف در موسم حج قیام نمود و گفت بدستور خدایان شما ماه محرم
حلال شد و ماه صفر بجاي آن حرام گردید و سال بعد اعلام نمود که صفر حلال شد و محرم حرام گردید و اینکه تحلیل و تحریم
چون موافق با میل مردم بجنگ و متارکه آن بود قبول کردند تا امر منجر بآن شد که معتقد شدند فقط باید سالی چهار ماه جنگ
متروك باشد و اختیار تعیین آن با مردم است و قمّی ره قریب باین مضمون را در شأن نزول اینکه آیه نقل نموده است و معلوم است
که تحلیل حرام و تحریم حلال کفر است و براي کافر موجب مزید کفر میشود و نسیء که مراد از آن تأخیر حرمت ماه محرم است
بصفر مصداق هر دو عنوان است بعلاوه موجب مزید ضلال و اضلال کفار است لذا یضل بفتح ضاد و کسر آن قرائت شده است و
نتیجه نسیء و تحلیل آن در سالی و تحریم آن در سال بعد براي فقط اکتفا نمودن بموافقت در عدد ماههاي حرام آنستکه حلال
میکنند حرام خدا را با آنکه قبح آن واضح است لذا مخصوص بذکر شده و اینکه براي آنستکه شیطان بر آنها بطوري مسلّط شده
[ که عمل قبیح را در نظرشان حسن جلوه داده و چون قابل هدایت نیستند خداوند هم آنها را بحال خودشان واگذار [ صفحه 580
میفرماید و محتمل است نسیء بمعنی نسیان باشد که شایع است و چون لازمه رفع حکم فراموشی آنست در اینکه مقام استعمال شده
چنانچه در سوره بقره در ذیل آیه ما ننسخ من آیۀ او ننسها بیان شد و بنابر اینکه مراد آنستکه رفع حکم ماههاي حرام و تبدیل آن
موجب مزید کفر است و اینکه بنظر حقیر ریشه معنی لغوي است که در مهموز بمعنی تأخیر آمده است و اللّه اعلم.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 38 تا 39
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُم إِذا قِیلَ لَکُم انفِرُوا فِی سَبِیل اللّه اثّاقَلتُم إِلَی الَأرض أَ رَضِ یتُم بِالحَیاةِ الدُّنیا مِنَ الآخِرَةِ فَما مَتاع الحَیاةِ الدُّنیا
فِی الآخِرَةِ إِلاّ قَلِیل [ 38 ] إِلاّ تَنفِرُوا یُعَذِّبکُم عَذاباً أَلِیماً وَ یَستَبدِل قَوماً غَیرَکُم وَ لا تَضُرُّوه شَیئاً وَ اللّه عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 39 ] -قرآن-
380-1
ترجمه
اي آنانکه ایمان آوردید چیست مر شما را که چون گفته شود بشما بیرون روید در راه خدا کندي کنید و مایل شوید بسوي زمین
آیا خوشنود شدید بزندگانی دنیا بدل از آخرت پس نیست بهره زندگانی دنیا در آخرت مگر کم اگر بیرون نروید عذاب میکند
شما را عذابی دردناك و بدل میگیرد گروهی را غیر از شما و ضرر نمیرسانید او را چیزي و خدا بر هر امري توانا است.
تفسیر
در جوامع نقل نموده که اینکه آیه در غزوه تبوك نازل شد که در سال دهم از هجرت بعد از مراجعت مسلمانان از جنگ با اهل
طائف روي داد و چون در سال قحط و شدّت گرما بود و سفر دور و دشمن زیاد امر بحرکت بر آنها گران آمد و قمی ره فرموده که
صفحه 608 از 656
پیغمبر [ص] سفري از اینکه دورتر و سختتر نکرد و سبب آن اینکه بود که خبر دادند بآنحضرت که هرقل با لشگر زیادي براي
جنگ با مسلمانان از روم حرکت نموده و در حمّص نزول کرده و عساکرش در بلقا میباشند پیغمبر [ص] هم از اطراف و جوانب
عربستان بتهیّه عسکر پرداخت و خطبه انشاء فرمود و ترغیب بجهاد نمود و امر فرمود اصحاب خود را که مهیّاي حرکت بجانب
تبوك که از بلاد بلقا است شوند و قبائل عرب اطاعت کردند و جماعتی از منافقان تخلّف ورزیدند و در سال حجّۀ الوداع حرکت
کردند و تفصیل اینکه جنگ در ضمن تفسیر آیات اینکه سوره ذکر خواهد شد انشاء اللّه و خلاصه مفاد اینکه دو آیه آنستکه اي
اهل ایمان چه شد است که چون امر کنند شما را بجهاد سنگینی و کندي در حرکت میکنید و مایل میشوید باقامت در زمین و لذّات
فانیه آن [ صفحه 581 ] آیا اینمقدار کوته نظرید که راضی شدید بزندگانی دو روزه دنیا و از نعیم دائم آخرت صرف نظر نمودید
بالاتر از مرگ که در اینکه سفر نیست با آنکه میدانید در پس آن براي مهاجر در راه خدا و شهید متاع و نعیم آخرت است که متاع
و نعمت دنیا در مقابل آن کم و حقیر و بیمقدار است با وجود اینکه اگر مخالفت نمائید و تقاعد ورزید خداوند شما را در دنیا و
آخرت معذب میفرماید و بجاي شما گروه دیگري را براي نصرت دین خود بعث میفرماید و از سعید بن جبیر نقل شده که آنها از
اهل فارس میباشند و شما نمیتوانید به پیغمبر [ص] ضرر بزنید بترك نصرت بهیچ وجه چون خداوند بر هر امري قادر است و به
پیغمبر خود وعده نصرت داده و آنکه دینش را در عالم منتشر کند و بهر وسیله که بخواهد میتواند او را حفظ نماید و بر دشمنان
دین مظفر و منصور فرماید و از وعده خود تخلف نمیکند ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 40
اشاره
إِلاّ تَنصُ رُوه فَقَد نَ َ ص رَه اللّه إِذ أَخرَجَه الَّذِینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثنَین إِذ هُما فِی الغارِ إِذ یَقُول لِصاحِبِه لا تَحزَن إِن اللّهَ مَعَنا فَأَنزَلَ اللّه سَ کِینَتَهُ
367- عَلَیه وَ أَیَّدَه بِجُنُودٍ لَم تَرَوها وَ جَعَلَ کَلِمَۀَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفلی وَ کَلِمَۀُ اللّه هِیَ العُلیا وَ اللّه عَزِیزٌ حَکِیم [ 40 ] -قرآن- 1
ترجمه
اگر یاري نکنید او را پس بتحقیق یاري کرد او را خدا وقتی که بیرون کردند او را آنانکه کافر شدند با آنکه دوّمی دو نفر بود وقتی
که آندو در غار بودند چون میگفت بهمراه خود غم مخور همانا خدا با ماست پس فرستاد خدا آرامش خود را بر او و تأیید نمود
او را بلشکرهائی که نمیدیدید آنها را و قرار داد گفتار آنانرا که کافر شدند فروتر و گفته خدا آن برتر است و خدا غالب درستکار
است.
تفسیر
خطاب بکسانی است که در آیه سابقه مورد عتاب شده بودند باین بیان که اگر یاري نکنید پیغمبر [ص] را خدا یاري میکند او را
چنانچه کرد وقتی که کفار قریش او را از مکه معظّمه اخراج نمودند و همراه او یک نفر بیش نبود وقتی که در غار ثور نزدیکی
مکه مخفی شدند و پیغمبر [ص] بهمراه خود یعنی أبو بکر که مضطرب و پریشان حال بود فرمود غم مخور و مشوّش مباش خدا با
ماست نمیگذارد کفار بر ما مسلط شوند و نگذاشت و در آنموقع و تمام مواقع حسّاس جنگها خداوند از خزانه غیب خود سکونت
و اطمینان و وقار را براي قلب و قدم پیغمبر خود نازل فرمود و نیز در آنوقت و اوقات دیگر مانند جنگ بدر و حنین ملائکه را
صفحه 609 از 656
بکمک او فرستاد که غالبا شما آنها را نمیدیدید و آنها [ صفحه 582 ] بدست و زبان با شما کمک میکردند تا آنکه قرار داد بسبب
غلبه اسلام بشمشیر و حجّت اقوال و عقاید کفار را در انظار اهل عالم پست و در درجه سفلی و کلمه توحید و دعوت اسلام در اعلی
درجه خود مستقر گشت و خداوند عزیز است اولیاء خود را عزیز میخواهد باین جهت امر بجهاد میفرماید و حکیم است حکمی را
بر خلاف مصلحت و حکمت الزام نمیفرماید و محتمل است مراد از کلمه کفار وعید آنها نسبت به پیغمبر [ص] باشد و مراد از کلمۀ
اللّه وعده نصرت الهی باشد که آنحضرت اظهار میفرمود و تایید ملائکه در آنروز بعضی گفتهاند آن بود که میزدند بوجوه و ابصار
کفار که آنحضرت را ندیدند و بعضی گفتهاند دعا میکردند که خداوند او را از شرّ دشمنان محفوظ فرماید و اینکه کلمۀ اللّه عطف
بر کلمه سابقه نشده است براي اشاره بآنستکه کلمۀ اللّه بالذّات اعلی و ارفع است احتیاج بجعل ندارد و در کافی از امام باقر [ع] نقل
نموده که پیغمبر [ص] بابو بکر در غار میفرمود آرام باش خدا با ما است ولی او آرام نمیگرفت و لرز گرفته بود او را و چون آن
حضرت او را بآن حال دید فرمود میخواهی بنمایانم بتو یاران خود را از انصار که در مجالس خودشان صحبت میکنند و میخواهی
بنمایانم بتو جعفر و یاران او را که در دریا شناوري مینمایند عرض کرد بلی پس پیغمبر [ص] دست مبارك خود را بروي او کشید و
او دید آنها را بهمان حالیکه آنحضرت فرموده بود پس معتقد شد در باطن از آنوقت که او ساحر است نعوذ باللّه من شرور انفسنا و
از حضرت رضا [ع] نقل نموده که قرائت فرمود فانزل اللّه سکینته علی رسوله سؤال نمودند اینکه طور است فرمود ما اینطور قرائت
میکنیم و اینکه تنزیل آیه است و عیاشی ره از آنحضرت نقل نموده که مخالفان بر ما احتجاج میکنند بقول خداوند ثانی اثنین اذ
هما فی الغار و نیست براي آنها در اینکه حجّتی قسم بخدا هر آینه فرموده است خدا فانزل اللّه سکینته علی رسوله و یاد نکرده است
آن کس را بخیري پرسیدند شما اینطور قرائت میفرمائید فرمود بلی و از امام باقر [ع] نقل نموده فانزل اله سکینته علیه مراد پیغمبر
است آیا نمیبینی آنکه سکینه جز اینکه نیست که نازل شده است بر پیغمبر خدا و در جوامع اینکه قرائت را بامام صادق [ع] هم
نسبت داده است و بنظر حقیر اخبار ناظر است بفضیلتی که اهل سنت از بیچارگی براي أبو بکر اثبات نمودهاند و آن آنستکه گفتهاند
مرجع ضمیر در علیه از جمله فانزل اللّه سکینته علیه در قرائت مشهوره صاحب است که أبو بکر بوده با آنکه بر کسیکه ادنی [ صفحه
583 ] معرفتی باسلوب کلام داشته باشد مخفی نیست که مرجع یک ضمیر در بین چند ضمیر که قبلا و بعدا موجود و مسلّم است
شخص پیغمبر است نمیشود غیر آنحضرت باشد و ضمائر قبلی ضمیر در تنصروه و در نصره و اخرجه و لصاحبه و ضمیر بعدي ضمیر
در ایده است و سکینه در همین سوره قبلا خدا فرموده که نازل نمود آنرا بر پیغمبر و اهل ایمان و همچنین در سوره فتح آیا ممکن
است با وجود پیغمبر سکینه بر أبو بکر نازل شود و بر آنحضرت نازل نشود و اگر گفته شود بر هر دو نازل شده گوئیم پس باید
ضمیر تثنیه باشد یا تصریح بصاحب هم بشود چنانچه در دو آیه دیگر که در آندو ذکر سکینه شده تصریح باهل ایمان هم شده است
پس در اینجا که نفرموده است فانزل اللّه سکینته علیهما و نیز نفرموده است علیه و علی صاحبه معلوم میشود سکینه اختصاص
بآنحضرت داشته و در اخبار منقوله اشاره باین تفصیل شده است و خواستهاند از احتمال ارجاع ضمیر بابو بکر باین بیان منع فرمایند
و معلوم شود که او از اهل ایمان نبوده که مشمول رحمت حق شود لذا سکینه خدا اینجا مخصوص بآنحضرت شده و ذکري از غیر
نشده و مقصود ائمه اطهار [ع] نهی از قرائت مشهوره نیست بلکه مقصود تفسیر و بیان مراد است مثلا اگر بگویند زید و عمرو بر
کریمی وارد شدند که کرم خود را از احدي دریغ نمیکند مگر آنکه قابل نباشد و زید مشمول کرم او شد آیا دلالت ندارد بر آنکه
عمرو قابل نبوده سکینه و تأییدات غیبیّه الهیّه هم از اینکه قبیل است که باید بمحل قابل برسد لذا مخصوص باهل ایمان شده و الّا
بخل در ساحت ربوبی وجود ندارد و الحمد للّه علی وضوح الحق و الحجّۀ علیه بما ارادوا منه الباطل و الحجۀ علیه و ذلک من نعمائه
و آلائه علی اهل ولاء اولیائه.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 41 تا 43
صفحه 610 از 656
اشاره
انفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَموالِکُم وَ أَنفُسِکُم فِی سَبِیل اللّه ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 41 ] لَو کانَ عَرَضاً قَرِیباً وَ سَ فَراً
[ قاصِداً لاتَّبَعُوكَ وَ لکِن بَعُدَت عَلَیهِم الشُّقَّۀُ وَ سَیَحلِفُونَ بِاللّه لَوِ استَطَعنا لَخَرَجنا مَعَکُم یُهلِکُونَ أَنفُسَهُم وَ اللّه یَعلَم إِنَّهُم لَکاذِبُونَ [ 42
493- عَفَا اللّه عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُم حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعلَمَ الکاذِبِینَ [ 43 ] -قرآن- 1
ترجمه
بیرون روید سبکباران و گران باران و جهاد نمائید بمالهاتان و جانهاتان در راه خدا اینکه بهتر است براي شما اگر باشید که بدانید
اگر بود متاعی نزدیک و سفري آسان هر آینه متابعت مینمودند تو را ولی دور شد براي آنها سفر با مشقّت و بعد از اینکه [ صفحه
584 ] سوگند میخورند بخدا که اگر توانائی داشتیم هر آینه بیرون میآمدیم با شما هلاك میکنند خودشان را و خدا میداند که آنها
هر آینه دروغگویانند گذشت خدا از تو براي چه اذن دادي مر آنها را و توقّف نکردي تا ظاهر شود براي تو آنانکه راست گفتند و
بدانی دروغگویان را.
تفسیر
خفاف و ثقال جمع خفیف و ثقیل است و حال است از فاعل و شامل است بیتوشه و با توشه و بیسلاح و با سلاح و با نشاط و
بینشاط و تندرست و بیمار و جوان و پیر و لاغر و فربه و مجرّد و معیل و سواره و پیاده و طوع و اکراه را لذا هر کس بسلیقه خود
تفسیري فرموده و بنظر حقیر مانعۀ الجمع نیست اگر چه قمی ره که ظاهرا از امام صادق [ع] نقل میکند فرموده جوانان و پیران و
مراد از عرض قریب غنیمتی است که نزدیک و دست رس باشد چنانچه قمی ره از امام باقر [ع] نقل نموده و شقّه بضم شین لغت
قریش است و مراد از بعدت علیهم الشقّۀ آنستکه طی مسافت با مشقّتی بسبب دوریش براي آنها پیش آمد نمود و بعد از اینکه جمله
اخبار است از اعتذار متخلفان پس از مراجعت پیغمبر [ص] از غزوه تبوك و آنکه خودشان را بعذاب الهی که موجب هلاکت
دائمی است براي قسم دروغ و ترك جهاد گرفتار نمودند و به دروغ گوئی در اینکه اعتذار معرّفی شدند و بهمین کیفیت قضیّه واقع
شد و اعجاز قرآن ظاهر گردید و خداوند براي آنکه بمردم گوشزد فرماید که اذن پیغمبر [ص] در ترك جهاد مستلزم عتاب الهی
است و باین جهت تا واقعا معذور نباشند استیذان در ترك جهاد از آنحضرت ننمایند در آیه اخیره صورتا حبیب خود را معاتب
فرموده باخبار از عفو و سؤال از اذن که اشاره بوقوع معصیت از آن حضرت دارد در اذن دادن با آنکه بادلّه عقلیّه و نقلیّه انبیاء
تمامی معصومند و خصوص پیغمبر خاتم و ائمه ما علیهم السّلام و حضرت زهرا سلام اللّه علیها تحقیق آنستکه از ترك اولی هم
مأمون بودند و ضمنا اشعار فرموده است بمصلحتی که در ترك و تأخیر اذن است و آن امتیاز معذور واقعی از غیر معذور است
چنانچه قمّی ره از امام باقر [ع] نقل نموده و البتّه در اذن مصالح اهمّی بوده که پیغمبر [ص] بر حسب اقتضاء آن مصالح اذن داده
است از قبیل تسهیل امر بر مکلّفین و تألیف قلوب آنها باسلام و ایمنی از شرّ منافقین در صورت وجودشان در میان مسلمانان حقیقی
خصوصا با اکراه در جنگ و اشاعه فحشاء و تظاهر بخلاف در صورت تخلّفشان از جهاد و امثال اینها که منظور نظر مبارك
آنحضرت بوده [ صفحه 585 ] و بنابر اینکه ترك اولی هم از آن مقام مقدّس صادر نشده است اگر چه در مجمع و جوامع اینکه
احتمال ذکر شده و فرمودهاند اینکه عتاب لطیفی است که مسبوق بعفو شده است بر ترك اولی و افضل و نفی فرمودهاند احتمال
وقوع معصیت را که عامّه عمیا دادهاند و در عیون از حضرت رضا [ع] نقل نموده که در جواب سؤال مأمون از عصمت انبیا فرمود
اینکه از قبیل در بتو میگویم دیوار تو گوش کن است خداوند پیغمبر خود را مخاطب فرموده و اراده کرده است امّت او را و اینکه
صفحه 611 از 656
مؤیّد نظریّه حقیر است چون مقصود امام [ع] اینکه نیست که تقدیر کلام عفا اللّه عن امتک است زیرا اصل اشکال در عتاب الهی
بجمله لم اذنت لهم است نه در اسناد عفو و الّا ممکن است آن جمله حمل بر دعاي متعارفی شود چنانچه در منهج بیان فرموده ولی
انصاف آنستکه آنهم مناسب با مقام ربوبی نیست و حق همانستکه تحقیق شد و اللّه اعلم و بنابر آنچه ذکر شد حاصل معنی آنستکه
چرا توقف ننمودي در اذن تا معلوم شود بر تو معذور واقعی از غیر معذور و بعدا اذن بدهی بمعذور و بعضی گفتهاند مراد آنستکه
چرا الزام بجهاد نکردي تا آشکار شود براي تو مخلص و منافق و ممتاز شوند از یکدیگر چون پیغمبر [ص] در اینکه جنگ الزام
بجهاد نفرمود بلکه فرمود مختارید میخواهید بیائید و میخواهید نیائید ولی اگر نیائید بعذاب الهی گرفتار خواهید شد و اینکه بهانه
شد براي منافقان که نیامدند و معلوم نشد که از روي نفاق بود یا واقعا معذور بودند و بنابر اینکه دو معنی مدخول کلمه حتّی نتیجه
مدلول التزامی اذن است که عدم توقف و عدم الزام بجهاد باشد نه مدلول مطابقی آن و بنظر حقیر محتمل است مراد بیان نتیجه
مدلول مطابقی اذن باشد یعنی چرا اذن دادي تا معلوم شود براي تو راستگو و دروغگو و از اینکه دروغگو در میان اصحابت زیادند
متأثر و ملول شوي اگر چه خداوند عفو و محو فرمود از تو اثر تالّم را بوعده نصرت و ایمنی از شرّ آنها چون اگر پیغمبر [ص] مطلقا
اذن نمیداد آنها هم عذر دروغی نمیآوردند خداوند هم در آیه سابقه اخبار از دروغگوئی آنها نمیفرمود و مطلب کشف نمیشد
خلاصه آنکه چنانچه گاهی مصلحت در آشکار شدن حقائق اشخاص است گاهی هم مصلحت در خفاء حقائق است و بنابر آن دو
معنی مصلحت در آشکار شدن بوده و بنابر اینکه احتمال مصلحت در خفاء بوده ولی اینکه احتمال را کسی ذکر نکرده است با
آنکه منطبق بر ظاهر است و ترك اولی هم از پیغمبر [ص] بنابر اینکه احتمال صادر نشده و عتابی نیست چون اذن فی نفسه راجح
بوده نهایت آنکه اثر قهري [ صفحه 586 ] آن موجب ملالت خاطر حبیب شده و محبوب باین سؤال و خطاب او را تسلیت داده و
ملاطفت فرموده است و اللّه اعلم.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 44 تا 45
اشاره
لا یَستَأذِنُکَ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ أَن یُجاهِدُوا بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم وَ اللّه عَلِیم بِالمُتَّقِینَ [ 44 ] إِنَّما یَستَأذِنُکَ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ
300- بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ ارتابَت قُلُوبُهُم فَهُم فِی رَیبِهِم یَتَرَدَّدُونَ [ 45 ] -قرآن- 1
ترجمه
اذن نمیخواهند از تو کسانیکه میگروند بخدا و روز بازپسین که جهاد کنند بمالهاشان و جانهاشان و خدا دانا است بپرهیزکاران جز
اینکه نیست که اذن میخواهند از تو کسانیکه نمیگروند بخدا و روز بازپسین و در شک افتاده است دلهاشان پس آنها در شکشان سر
گردان میگردند.
تفسیر
بعضی گفتهاند مراد آنستکه کسانیکه راغب بعمل خیر و ساعی در اعلاء کلمه توحیدند و داراي ایمان کاملند در امر جهاد رخصت
نمیطلبند از تو چون میدانند خدا رخصت داده و حاجت برخصت پیغمبر [ص] ندارد و بعضی گفتهاند مراد آنستکه رخصت
نمیطلبند در ترك جهاد براي کراهت از مجاهده و بنابر اینکه تقدیر کلام لا یستأذنک الّذین آمنوا فی التخلّف عن الجهاد کراهۀ ان
صفحه 612 از 656
یجاهدوا است و معنی اوّل الطف و احسن و اسلم است از تقدیر و معنی دوم اقرب بواقع و انسب بآیات سابقه و لا حقه است و
خداوند اینکه قبیل اشخاص با تقوي را میشناسد و ایشانرا باجر اعمالشان در دنیا و آخرت میرساند فقط کسانی اذن میطلبند براي
تخلّف از جهاد که ایمان کامل ندارند بخدا و روز جزا بلکه درشکند و با اینحال متحیّر میگردند میخواهند هم جان و مالشان
محفوظ باشد هم در زمره اهل ایمان محسوب شوند و از فوائد دنیوي و اخروي آنها بهرهمند گردند و اطمینان بوعده نصرت دنیوي
و ثواب اخروي ندارند مانند اهل ایمان کامل که بطوع و رغبت مبادرت بجهاد مینمایند لذا میگردند وسیله براي تحصیل غرض
خودشان بدست بیاورند و بهترین وسائل اذن است که خدا داده است
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 46 تا 48
اشاره
وَ لَو أَرادُوا الخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَه عُدَّةً وَ لکِن کَرِهَ اللّه انبِعاثَهُم فَثَبَّطَهُم وَ قِیلَ اقعُدُوا مَعَ القاعِدِینَ [ 46 ] لَو خَرَجُوا فِیکُم ما زادُوکُم إِلاّ
خَبالًا وَ لَأَوضَ عُوا خِلالَکُم یَبغُونَکُم الفِتنَۀَ وَ فِیکُم سَمّاعُونَ لَهُم وَ اللّه عَلِیم بِالظّالِمِینَ [ 47 ] لَقَدِ ابتَغَوُا الفِتنَۀَ مِن قَبل وَ قَلَّبُوا لَکَ الأُمُورَ
[ 453 [ صفحه 587 - حَتّی جاءَ الحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمرُ اللّه وَ هُم کارِهُونَ [ 48 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر خواسته بودند بیرون آمدن را هر آینه آماده میکردند براي آن ساز و برگی را ولی ناخوش داشت خدا برانگیزاندنشان را پس
بازداشت آنها را و گفته شد بنشینید با نشستگان و اگر بیرون آمده بودند در میان شما زیاد نمینمودند بر شما مگر فساد را و هر
آینه شتافته بودند میان شما که بجویند براي شما آشوب را و در میان شما شنوندگانند مر ایشانرا و خدا دانا است بستمکاران بتحقیق
جستند آشوب را از پیش و برگرداندند براي تو کارها را تا آنکه آمد آنچه حق بود و آشکار شد امر خدا با آنکه آنها بودند
کراهت دارندگان.
تفسیر
خداوند پیغمبر خود را از حال منافقین و شکّاکین مذکوره در آیات سابقه مطلّع فرمود باین تقریب که آنها عازم جهاد نبودند و
اینکه متعذر میشدند بعدم استطاعت و نداشتن زاد و توشه و اسلحه جنگ و امثال اینها بیوجه بود چون کسیکه عازم سفري باشد
قبل از وقت تهیّه آنرا میبیند و خداوند هم نمیخواست آنها با مسلمانان حقیقی باشند و حرکت کنند چون از باطن آنها آگاه بود
که اگر حرکت کنند بچه قصد خواهد بود لذا توفیق جهاد بآنها نداد و رعب و کسالت را بر آنان مسلّط و خذلان خود را نصیب
آنها کرد و پیغمبر اکرم را مجاز در اذن فرمود و آنحضرت رخصت قعود بآنها داد که مانند زنان و کودکان در خانه بنشینند و از
فوائد دنیوي و اخروي جهاد محروم باشند چون اگر آنها در بین مسلمانان بودند و با ایشان حرکت میکردند ثمري براي مسلمانان
نداشت جز فتنه و فساد و اختلال و از وجود آنها چیزي بر شوکت اسلام افزوده نمیشد و یکی از ضررهاي وجودشان اینکه بود که
سعی مینمودند در میان مسلمانان ایجاد اختلاف و فتنه و آشوب و رعب و خوف نمایند و ایشانرا از یکدیگر بد گمان کنند و در
میان مسلمانان هم اشخاصی بودند که با آنها روابط رفاقتی یا قرابتی داشتند ناچار اسرار مسلمانان را براي آنها کشف و نقل
مینمودند یا آنکه در میان مسلمانان اشخاص ساده لوح و زود باوري بودند که سخنان آنها را قبول مینمودند و بر هر تقدیر مراد
صفحه 613 از 656
اشخاص ضعیف الایمان و- ضعیف العقلند که در جمعیّتها نوعا وجود دارند و خداوند از باطن آن قوم ستمکار بر خود و بر غیر
آگاه است و پیغمبر خود و مسلمانان را آگاه میفرماید که از تخلّف آنها ملول نباشند و اینکه منافقین تازه باین خیالها نیفتاده بودند
بکرّات و مرّات در جنگها عقبنشینی و فرار نمودند و اسباب شکست و تزلزل مسلمانان شدند و دائم مشغول فتنه [ صفحه 588 ] و
فساد و نمّامی بودند و بانواع حیل و مکائد تشبّث مینمودند که اسلام را از بین ببرند و پیغمبر [ص] و امیر المؤمنین [ع] را بکشند و
خداوند تمام تدابیر و مکرهاي آنها را باطل فرمود تا دین اسلام منتشر شد و وعده نصرت حق بانجاز رسید و اوامر الهیّه مجري و
غالب و آشکار گردید و دماغ آنها بخاك مالیده شد و در اینکه آیات دلالت واضحه است که اذن پیغمبر [ص] داراي مصلحت تامّه
بوده و بر طبق نظریّه حقیر ترك اولی هم نبوده چنانچه بیان شد.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 49 تا 52
اشاره
وَ مِنهُم مَن یَقُول ائذَن لِی وَ لا تَفتِنِّی أَلا فِی الفِتنَۀِ سَ قَطُوا وَ إِن جَهَنَّمَ لَمُحِیطَۀٌ بِالکافِرِینَ [ 49 ] إِن تُصِ بکَ حَسَنَۀٌ تَسُؤهُم وَ إِن تُصِبکَ
مُصِ یبَۀٌ یَقُولُوا قَد أَخَ ذنا أَمرَنا مِن قَبل وَ یَتَوَلَّوا وَ هُم فَرِحُونَ [ 50 ] قُل لَن یُصِ یبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّه لَنا هُوَ مَولانا وَ عَلَی اللّه فَلیَتَوَکَّلِ
المُؤمِنُونَ [ 51 ] قُل هَل تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحدَي الحُسنَیَین وَ نَحن نَتَرَبَّص بِکُم أَن یُصِ یبَکُم اللّه بِعَذاب مِن عِندِه أَو بِأَیدِینا فَتَرَبَّصُوا إِنّا
594- مَعَکُم مُتَرَبِّصُونَ [ 52 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بعضی از آنها کسی است که میگوید اذن ده بمن و در فتنه مینداز مرا اگاه باش در فتنه افتادند و همانا دوزخ هر آینه احاطه دارد
بکافران اگر برسد تو را خیري بد آید آنها را و اگر برسد تو را بلائی میگویند بتحقیق گرفتیم صلاح کار خودمان را از پیش و
برگردند با آنکه آنها شادانند بگو نمیرسد ما را مگر آنچه نوشت خدا براي ما او است اختیاردار ما و بر خدا پس باید توکّل کنند
گروندگان بگو آیا انتظار میبرید بما مگر یکی از دو خوبی را و ما انتظار میبریم بشما آنرا که برساند شما را خدا بعذابی از نزد خود
یا بدستهاي ما پس انتظار برید که ما با شما منتظرانیم.
تفسیر
قمی ره فرموده نازل شد در باره جدّ بن قیس وقتی پیغمبر [ص] باو فرمود با ما نمیآئی در اینکه سفر بجهاد شاید از زنان سفید
رومی بهرهمند شوي او عرض کرد بخدا همه اقوام من میدانند که هیچکس بیشتر از من زن دوست نیست میترسم اگر با شما بیایم
وقتی زنان سفید روم را به بینم نتوانم صبر کنم پس مرا بفتنه مینداز و اذن بده در وطن بمانم و بپاره از قوم خود دستور داد که هوا
گرم است حرکت نکنید پس پسرش گفت به پیغمبر آن جواب را میدهی و بقومت اینکه دستور را منتظر باش که آیه در شأن تو
نازل شود که مردم تا روز قیامت بخوانند و چنان شد و جد بن قیس گفت محمّد خیال میکند جنگ با روم هم مثل سایر جنگها
است یکنفر از اینکه جماعت بوطن بر نخواهند گشت و [ صفحه 589 ] بعضی گفتهاند مراد آنستکه رخصت ده مرا در اقامت چون
متمکن از سفر نیستم و اگر اجازه ندهی ناچار مخالفت میکنم و در معصیت میافتم و بنظر حقیر محتمل است مراد آن باشد که در
اینکه سفر جز بلا و محنت چیزي نیست اذن بده بمانم تا در بلا نینداخته باشی مرا در هر حال کفري است که از گویندهاش صادر
صفحه 614 از 656
شده و خداوند از آن جواب داده است که آنها در فتنه افتادند بمخالفت امر پیغمبر و ظهور نفاق و عذر غیر موجّه دروغ و علامت
وقوع آنها در وسط بلا و معصیت و خذلان آنستکه اثري از خیر و برکت و سعادت در اطراف وجود آنها پیدا نمیشود و گناه بر
آنها احاطه نموده لذا جهنم هم در قیامت بر آنها احاطه خواهد نمود و اینکه جماعت علاوه بر آنکه مساعد نیستند معاندند چون از
حالشان ظاهر میشود که اگر در جنگ مسلمانان غالب شوند بدشان میآید و اگر مغلوب شوند خوشحال میشوند و میگویند ما از
اول تکلیف خودمان را فهمیدیم که باید از اینکه جنگ کناره کرد لذا تخلف نمودیم و با مسرّت از مسلمانان کناره کرده بمنازل
خود میروند و قمی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که مراد از حسنه غنیمت و عافیت است و مراد از مصیبت بلاء و شدّت است و
ظاهرا بیان فرد واضح شده است و الّا حسنه شامل است هر پیش آمد خیري را و مصیبت شامل است هر پیش آمد شرّي را که
موجب کدورت و ملالت شود و در جواب آنها باید گفت و معتقد شد که ما تمام امور را از خیر و شر بتقدیر الهی میدانیم ناصر و
معین و اختیاردار و نگهدار ما خدا است حق مؤمن آنستکه امید و توکل او فقط بخدا باشد و جز رضاي او نخواهد و نه پسندد علاوه
بر آنکه ما اگر مغلوب شویم شهید میشویم و زنده میمانیم با نام نیک و نعمت ابدي و اگر غالب شویم فائز میشویم بغنیمت و عزت
پس در هر حال یکی از دو خیر و خوبی بما واصل خواهد شد و شما باید منتظر یکی از آندو باشید براي ما و ما منتظریم براي شما
یکی از دو پیش آمد بد را و آن یا عذاب الهی است در دنیا مانند صاعقه و خسف و غرق بید قدرت او یا قتل و اسارت و ذلّت است
بدست ما به امر أو پس شما منتظر عاقبت امر ما باشید چنانچه ما هم منتظر عاقبت کار شمائیم در نهج البلاغه است و در کافی از امیر
المؤمنین [ع] نقل نموده که مرد مسلمان بري از خیانت آنستکه منتظر یکی از دو خوبی باشد که یا داعی الهی را اجابت نماید و
آنچه نزد خدا است خیر است براي او و یا روزي خدا باو برسد و با اهل و عیال خود زندگانی کند و دین خود را حفظ نماید و
اینکه کافی است براي او و در کافی از امام باقر [ع] نقل نموده که آن دو خوبی یا [ صفحه 590 ] مرگ است در طاعت خدا یا
ادراك ظهور امام زمان رزقنا اللّه تعالی انشاء.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 53 تا 55
اشاره
قُل أَنفِقُوا طَوعاً أَو کَرهاً لَن یُتَقَبَّلَ مِنکُم إِنَّکُم کُنتُم قَوماً فاسِقِینَ [ 53 ] وَ ما مَنَعَهُم أَن تُقبَلَ مِنهُم نَفَقاتُهُم إِلاّ أَنَّهُم کَفَرُوا بِاللّه وَ بِرَسُولِهِ
وَ لا یَأتُونَ الصَّلاةَ إِلاّ وَ هُم کُسالی وَ لا یُنفِقُونَ إِلاّ وَ هُم کارِهُونَ [ 54 ] فَلا تُعجِبکَ أَموالُهُم وَ لا أَولادُهُم إِنَّما یُرِیدُ اللّه لِیُعَذِّبَهُم بِها
459- فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ تَزهَقَ أَنفُسُهُم وَ هُم کافِرُونَ [ 55 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو انفاق کنید برغبت یا کراهت هرگز قبول نمیشود از شما همانا شما بودید گروه متمرّدان و باز نداشت ایشانرا که قبول شود از
آنها انفاقهاشان مگر آنکه آنان کافر شدند بخدا و به پیغمبرش و نمیآیند بنماز مگر آنکه آنها کسلانند و انفاق نمیکنند مگر آنکه
آنها کراهت دارندگانند پس بشگفت نیاورد ترا مالهاي آنها و نه فرزندان آنها جز اینکه نیست که میخواهد خدا آنکه عذاب کند
ایشانرا بآن در زندگانی دنیا و بیرون رود جانهاشان با آنکه آنها کافرانند.
تفسیر
صفحه 615 از 656
در منهج روایت نموده که بعضی از متخلّفین از جهاد خواستند بکمک مالی جبران نمایند از تخلّف و باین وسیله تحصیل اذن نمایند
اینکه آیه نازل شد و بنابر اینکه محتمل است مراد از عدم قبول نفقات آنها عدم حصول غرض آنها از انفاق باشد ولی در مجمع
عدم قبول را بعدم ثواب تفسیر فرموده بمناسبت آنکه در آیه دوم تصریح شده که مانع از قبول نفقات آنها کفرشان است که موجب
حبط کلیّه اعمال است و در کافی از امام صادق [ع] نقل نموده که ضرر ندارد با ایمان عملی و نفع ندارد با کفر عملی یعنی از
اعمال و آنکه حضرت براي اینمعنی استشهاد بآیه دوم فرموده و عیاشی هم به اینکه مضمون نقل نموده است و بنظر حقیر در آیه اوّل
میفرماید نفقات شما قبول نمیشود خواه از روي رضا و رغبت باشد خواه از روي اکراه و براي فرار از جنگ باین معنی که منتج
مقصود شما نیست و ثواب هم ندارد زیرا که شما متمرّد از حکم خدا و پیغمبرید و براي غرض دنیوي انفاق میکنید و شرط قبول
اعمال آنستکه براي رضاي خدا باشد و عامل متّقی و پرهیزکار باشد و شما فاقد هر دو شرطید و در آیه دوم میفرماید علاوه بر اینکه
علّت اصلی عدم قبول نفقات آنها آنستکه کافرند و عمل آنها صحیح نیست چون اسلام شرط صحّت اعمال است و اسناد عدم قبول
بعلّت سابقه اولی از اسناد آن بعلّت لاحقه است و علامت کفر آنها آنستکه در نماز جماعت با میل و رغبت حاضر نمیشوند بلکه با
کراهت و کسالت حاضر میشوند بطوري که معلوم میشود [ صفحه 591 ] اجباري است و براي حفظ جان و مالشان است نه براي امید
ثواب و خوف عقاب نفقاتشان هم از روي کراهت و بهمین ملاحظات است لذا فرضا اگر از روي رضایت هم بدهند قبول نمیشود و
نباید کسی بشگفت بیاید و غبطه ببرد از زیادي اموال و اولاد آنها چون جز وبال و خسارت و زحمت براي آنها ثمري ندارد و
خداوند میخواهد چند روزي آنها را سرگرم باین موهومات بنماید که هر گونه آزار و اذیت را براي جمعآوري و حفظ آنها تحمّل
نمایند و نتوانند صرف در تهیّه توشه آخرت کنند و عاقبت بگذارند و با حسرت و ندامت از دنیا بروند با حال کفر که موجب عذاب
دائمی است چون زهوق بمعنی خروج با مشقّت است و خطاب در فلا تعجبک اگر چه ظاهرا متوجه به پیغمبر [ص] است ولی واقعا
مراد اهل ایمانند و محتمل است خطاب بهر شنونده باشد و لام در لیعذّبهم یا بمعنی ان ناصبه است یا براي بیان عاقبت چنانچه در
مجمع ذکر شده است ولی بنظر حقیر لام زائده است براي تاکید و ان ناصبه بعد از آن مقدر است و اراده الهی بعذاب آنها تعلق
گرفته است در دنیا بسبب اموال و اولاد و بموت آنها با حسرت و ندامت در حال کفر آنها بسوء اختیارشان نه بکفر آنها در حال
موت تأمل لازم است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 56 تا 57
اشاره
وَ یَحلِفُونَ بِاللّه إِنَّهُم لَمِنکُم وَ ما هُم مِنکُم وَ لکِنَّهُم قَوم یَفرَقُونَ [ 56 ] لَو یَجِ دُونَ مَلجَأً أَو مَغارات أَو مُدَّخَلًا لَوَلَّوا إِلَیه وَ هُم یَجمَحُونَ
197- 57 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و سوگند میخورند بخدا که آنها هر آینه از شمایند با آنکه آنان نیستند از شما ولی آنها گروهی هستند که میترسند اگر بیابند پناهی
یا غارهائی یا سوراخ جانوري را هر آینه برمیگردند بسوي آن با آنکه آنها میشتابند.
تفسیر
صفحه 616 از 656
بیان حال منافقان است که ظاهرا قسم میخورند بخدا که ما هم مانند شما مسلمان و معتقدیم بخدا و پیغمبر [ص] ولی دروغ میگویند
ایمان آنها از ترس است که مبادا شما با آنها معامله کفار حربی را بنمائید و بقدري باطنا از اسلام منزجرند که اگر ملاذ و ملجاء و
حصنی پیدا کنند براي خودشان یا بتوانند در غارهائی بروند و زندگی کنند یا سوراخ جانوري بیابند که قابل زیستن در آن باشد
فورا از شما اعراض میکنند و بآن جهت اقبال مینمایند و بشتاب مانند اسب سرکش از دست شما فرار میکنند.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 58 تا 59
اشاره
وَ مِنهُم مَن یَلمِزُكَ فِی الصَّدَقات فَإِن أُعطُوا مِنها رَضُوا وَ إِن لَم یُعطَوا مِنها إِذا هُم یَسخَطُونَ [ 58 ] وَ لَو أَنَّهُم رَضُوا ما آتاهُم اللّه وَ
[ 296 [ صفحه 592 - رَسُولُه وَ قالُوا حَسبُنَا اللّه سَیُؤتِینَا اللّه مِن فَضلِه وَ رَسُولُه إِنّا إِلَی اللّه راغِبُونَ [ 59 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بعضی از آنها کسانی هستند که عیب کنند ترا در صدقهها پس اگر عطا شوند از آن خوشنود گردند و اگر عطا نشوند از آن ناگاه
آنها خشم گیرند و اگر آنکه ایشان خوشنود شوند بچیزیکه بدهد بآنها خدا و پیغمبرش و بگویند کافی است ما را خدا زود باشد که
بدهد بما خدا از فضل خود و پیغمبرش همانا ما بسوي خدا رغبت دارندگانیم.
تفسیر
در مجمع از ابو سعید خدري نقل نموده و در صافی بامام باقر [ع] نسبت داده که نازل شد در باره إبن ذي الخویصره تمیمی که وارد
شد بر پیغمبر [ص] در حالیکه مشغول تقسیم صدقات بود و عرضه داشت که عدالت کن اي پیغمبر خدا حضرت فرمود واي بر تو
اگر من عدالت نکنم کیست که عدالت کند و اینکه شخص حرقوص بن زهیر رئیس خوارج بود ابو سعید خدري گوید عمر اجازه
خواست که او را بکشد پیغمبر [ص] اجازه نداد و اوصاف چندي از او بیان فرمود و آنکه باید با اصحابش خروج نماید و روز که
امیر المؤمنین [ع] خوارج را کشت من با او بودم آنمرد را آوردند با آن اوصاف که پیغمبر [ص] بیان فرموده بود و قمی ره فرموده
که وقتی صدقات را آوردند اغنیا حاضر شدند بگمان آنکه پیغمبر [ص] میان آنها تقسیم میکند و چون آن حضرت بفقراء مرحمت
فرمود آنها عیب جوئی نمودند و گفتند ما جنگ میرویم با او و باعث تقویت امرا و میشویم و صدقه هم باید بدهیم بکسانیکه بینیاز
نمیکنند او را و بینیاز نمیشوند از او و در کافی و مجمع و عیاشی ره از امام صادق [ع] نقل نموده که زیاده از دو ثلث مردم اهل
اینکه آیهاند یعنی براي نفع خودشان سخن میگویند نه براي رضاي خدا و خوشنودي و غضب آنها بهواي نفس خودشان است نه
بصلاح جامعه مسلمین و رواج حکم اسلام و اگر آنها راضی باشند بحکم خدا و تقسیم عادلانه پیغمبر [ص] که البته بر طبق
مصلحت جامعه مسلمین است و بگویند بلسان حال و مقال کافی است ما را فضل الهی بعد از اینکه هم ممکن است نصیب وافري
بما برسد از غنائم یا صدقات از فضل خدا بتوسط پیغمبر [ص] و ما امیدوار بخدا هستیم و راغب باجراء احکام او و توسعه رزق از
قبل او براي آنها بمراتب بهتر است و بنابر اینکه جواب شرط محذوف شده براي اثبات و استقرار مطلب در ذهن بقدریکه جواب
[ بقرینه معلوم شود. [ صفحه 593
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 60
صفحه 617 از 656
اشاره
إِنَّمَ ا الصَّدَقات لِلفُقَراءِ وَ المَساکِین وَ العامِلِینَ عَلَیها وَ المُؤَلَّفَۀِ قُلُوبُهُم وَ فِی الرِّقاب وَ الغارِمِینَ وَ فِی سَبِیل اللّه وَ ابن السَّبِیل فَرِی َ ض ۀً مِنَ
241- اللّه وَ اللّه عَلِیم حَکِیم [ 60 ] -قرآن- 1
ترجمه
جز اینکه نیست که صدقهها براي فقیران است و درماندگان و کارکنان بر آن و کسانیکه الفت گرفته دلهاشان و در آزادي بندگان
و مقروضان و در راه خدا و مسافر در راه مانده فرض شده فرض شدنی از خدا و خدا داناي درست کار است.
تفسیر
زکوة واجب که بر شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره و گندم و جو و خرما و کشمش تعلق میگیرد با شرایطی که در کتب فقهیّه
ذکر شده منحصر است مصارف آن در هشت مصرف که در آیه شریفه ذکر شده است اول فقراء و آنها کسانی هستند که مالک
مخارج سالیانه خودشان نیستند و قوّه تحصیل آنرا بتدریج هم ندارند دوم مساکین و آنها کسانی هستند که حالشان از فقرا بدتر است
مانند سائل و عاجز و زمینگیر فقیر سوم عمّال جمعآوري زکوة از قبل پیغمبر [ص] و امام [ع] و نواب اویند چهارم کفار و مسلمانان
سست اعتقادند براي تألیف قلوب آنها بجهاد و اسلام پنجم صرف در آزادي بندگانی که در زحمت و مشقتند ششم کسانی هستند
که براي مصارف مشروعه خود قرضدار شدند و متمکن از پرداخت نیستند اگر چه فقیر هم نباشند هفتم کلیّه خیرات است خصوص
در ترویج دین هشتم کسانی هستند که در غربت بفقر مبتلا شدهاند اگر چه در وطن غنی باشند بشرط آنکه سفرشان مباح باشد و
نتوانند قرض کنند و نیز از براي هر یک از مصارف مذکوره شرائطی است که در کتب فقهیّه ذکر شده است و اجمالش آنستکه
باید گیرنده زکوة غیر از صنف چهارم شیعه اثنی عشري باشد و زکوة را صرف در معصیت ننماید و عیال واجب النّفقه دهنده زکوة
نباشد و سیّد نباشد اگر دهنده عام باشد بتفصیلیکه در محل خود بیان شده است و حق آنستکه دهنده میتواند بهر یک از افراد
مصارف مذکوره غیر از عمّال زکوة تمام زکوة خود را برساند و لازم نیست تقسیم بر مصارف هشتگانه یا افراد موجوده هر صنفی
از آنها نماید اگر چه بهتر است و خداوند عالم بمصالح عباد است و احکامش بر وفق مصلحت و حکمت است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 61
اشاره
وَ مِنهُم الَّذِینَ یُؤذُونَ النَّبِی وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُل أُذُنُ خَیرٍ لَکُم یُؤمِن بِاللّه وَ یُؤمِن لِلمُؤمِنِینَ وَ رَحمَ ۀٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنکُم وَ الَّذِینَ یُؤذُونَ
[ 253 [ صفحه 594 - رَسُولَ اللّه لَهُم عَذاب أَلِیم [ 61 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بعضی از آنها کسانی هستند که اذیت میکنند پیغمبر را و میگویند او زود باور است بگو زود باور خوبی است براي شما میگرود
بخدا و تصدیق میکند اهل ایمان را و رحمت است براي آنانکه ایمان آوردند از شما و آنانکه اذیت میکنند پیغمبر خدا را براي آنها
صفحه 618 از 656
عذابی است دردناك.
تفسیر
قمی ره فرموده عبد اللّه بن نفیل مرد منافقی بود میآمد مقابل پیغمبر [ص] مینشست و فرمایشات آنحضرت را میشنید و براي
منافقان نقل مینمود و نمّامی میکرد پس جبرئیل نازل شد و پیغمبر [ص] را از حال او آگاه فرمود و بعضی از اوصاف او را براي
آنحضرت بیان کرد که کاملا شناخته شود باین تقریب که مردي است سیاه رو و موي سرش زیاد است و باد و چشم گشاده تیز نظر
میکند و شیطان با زبان او سخن میگوید و پیغمبر [ص] او را احضار فرمود و ما وقع را براي او بیان فرمود و او منکر شد و قسم یاد
کرد که اینکه کار را نکرده است و آنحضرت فرمود قبول کردم از تو برخیز و برو پس او رفت نزد رفقایش و گفت محمّد زود باور
و ساده لوح است خدا باو خبر داد که من نمّامی نمودم و اخبار او را بشما رساندم قبول کرد منهم گفتم نکردم قبول کرد پس اینکه
آیه نازل شد که دلالت دارد بر آنکه تصدیق میکند آنحضرت خدا را تصدیق واقعی و تصدیق میفرماید اهل ایمان ظاهري را
تصدیق ظاهري به اینکه معنی که میپذیرد عذر آنها را ظاهرا اگر چه میداند نفاقشان را باطنا و عیاشی ره از امام صادق [ع] نقل
نموده که مراد آنست که تصدیق میکند آنحضرت خدا را و تصدیق میکند اهل ایمان را براي کمال رافت و رحمت او باهل ایمان
حقیر عرض میکنم اذن بضمّتین بمعنی گوش و کنایه از زود باور است چون کار گوش شنیدن است مقصودشان اینکه است که هر
چه بگویند میشنود و قبول میکند چون قوّه تشخیص صحّت و سقم مطالب را ندارد مانند گوش و جاسوس را هم بهمین ملاحظه
عین میگویند چون کارش دیدن است مانند چشم خداوند میفرماید در جواب کسانیکه اینکه نسبت را بتو میدهند بگو او زود
باوري که قوّه ممیزه نداشته باشد نیست زود باوري است که براي خیر و نفع شما زود باور شده ایمان و تصدیق دارد بخدا قلبا و
ایمان و تصدیق دارد بر نفع اهل ایمان لسانا و باین جهت ایمان اول متعدي ببا شده و دوم بلام چون وجود او رحمت است براي اهل
ایمان اگر چه ایمان ظاهري باشد لذا کشف سرّ آنها را نمیکند و عذر [ صفحه 595 ] آنها را میپذیرد و با آنها مدارا و ملاطفت و
مهربانی میکند و درشتی و غلظت نمیفرماید تا بتدریج جاذب قلوب آنها شود و از ایمان ظاهري بواقعی نائل شوند ولی آنها هم
باید از عذاب خدا بترسند و آن وجود مبارك را که مظهر رحمت و رأفت الهی است اذیت و آزار ننمایند و از اینکه حسن سلوك
سوء استفاده نکنند.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 62 تا 63
اشاره
یَحلِفُونَ بِاللّه لَکُم لِیُرضُوکُم وَ اللّه وَ رَسُولُه أَحَقُّ أَن یُرضُوه إِن کانُوا مُؤمِنِینَ [ 62 ] أَ لَم یَعلَمُوا أَنَّه مَن یُحادِدِ اللّهَ وَ رَسُولَه فَأَن لَه نارَ
259- جَهَنَّمَ خالِداً فِیها ذلِکَ الخِزي العَظِیم [ 63 ] -قرآن- 1
ترجمه
قسم میخورند بخدا براي شما تا خوشنود کنند شما را و خدا و پیغمبرش سزاوارترند که خوشنود کنند آنها او را اگر باشند
گروندگان آیا نمیدانند آنکه هر کس تجاوز از حدّ کند در خلاف با خدا و پیغمبرش پس همانا مر او را است آتش جهنم با آنکه
جاوید است در آن اینکه آن فضیحت بزرگ است.
صفحه 619 از 656
تفسیر
قمی ره فرموده نازل شد در باره منافقانیکه قسم میخوردند براي اهل ایمان که آنها هم اهل ایمانند براي آنکه خوشنود نمایند ایشانرا
از خودشان. و خداوند نظریّه آنها را تخطئه فرموده باین بیان که اینها منظورشان از اینکه قسم تحصیل رضاي خلق است ولی تحصیل
رضاي خدا که متّحد با رضاي پیغمبر [ص] است و باین جهت ضمیر در یرضوه مفرد آورده شده اولی و احق است براي اهل ایمان
واقعی پس اینها که رضاي خلق را بر رضاي حق ترجیح دادهاند ایمان حقیقی ندارند و خطا میکنند اگر خدا از بندهاش راضی باشد
رضایت و نارضایتی خلق اهمیّت ندارد و بعکس اگر خدا راضی نباشد رضایت خلق سودي ندارد آیا نمیدانند با آنکه باید بدانند
که معاندت و مخالفت و مجانبت و مضادّه و محادّه با خدا و پیغمبر موجب خلود در آتش جهنم است و آن رسوائی و فضیحت و
خواري و مذلّت بزرگ است که با رسوائی دنیا قیاس نتوان کرد.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 64 تا 65
اشاره
یَحذَرُ المُنافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیهِم سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِما فِی قُلُوبِهِم قُل استَهزِؤُا إِن اللّهَ مُخرِج ما تَحذَرُونَ [ 64 ] وَ لَئِن سَأَلتَهُم لَیَقُولُن إِنَّما کُنّا
295- نَخُوض وَ نَلعَب قُل أَ بِاللّه وَ آیاتِه وَ رَسُولِه کُنتُم تَستَهزِؤُنَ [ 65 ] -قرآن- 1
ترجمه
میترسند منافقان که نازل شود بر آنها سوره که آگاه کند ایشانرا بآنچه در دلهاي آنها است بگو استهزاء کنید همانا خداوند ظاهر
کننده چیزي است که میترسید [ صفحه 596 ] و اگر بپرسی از ایشان هر آینه میگویند جز اینکه نیست که بودیم صحبت میکردیم و
بازي مینمودیم بگو آیا بخدا و آیتهاي او و پیغمبرش باشید که استهزاء مینمائید.
تفسیر
قمی ره فرموده بعضی از منافقان وقتی پیغمبر [ص] بجانب تبوك حرکت فرمود با خودشان صحبت نمودند که محمّد تصور نمود
جنگ با روم هم مانند اینکه جنگها است یکنفر از آنها برنمیگردد و بعضی از آنها بطور استهزاء گفتند میترسم که خدا محمّد را از
گفتار و باطن ما خبردار کند و قرآنی در اینکه باب بر او نازل شود که مردم بخوانند و پیغمبر [ص] عمّار بن یاسر را از حال آنها
آگاه و مأمور بمعاودت نزد آنها نمود و او نزد آنها آمد و سؤال نمود آنها گفتند ما سخنی نگفتیم صحبتی بر سبیل شوخی و بازي
بود پس اینکه آیه نازل شد و در مجمع از امام باقر [ع] نقل نموده که نازل شد در باره دوازده نفر از منافقان که با مشورت یکدیگر
عازم بقتل پیغمبر [ص] شده بودند در مراجعت از تبوك و با خود گفتند اگر ملتفت شد میگوئیم ما مشغول گردش و بازي بودیم و
اگر متوجه نشد کار خودمان را انجام میدهیم و در گردنه کوهی توقف نمودند پس جبرئیل نازل شد و آنحضرت را مطلع فرمود و
حذیفه مأمور شد که آنها را طرد نماید و چون مراجعت نمود پیغمبر [ص] از او سؤال نمود که شناختی از آن جماعت کسی را
عرض کرد خیر و آنحضرت یک یک آنها را معرفی نمود تا دوازده نفر تمام شد پس حذیفه عرض کرد ما نرویم آنها را بکشیم
حضرت فرمود خوش ندارم که عرب بگویند چون بر اصحابش مسلّط شد آنها را کشت و هشت نفر آنها از قریش بودند و چهار نفر
از عرب و در جوامع نقل نموده که آنها لثام بسته بودند و گفتهاند قصد داشتند تنگ راحله پیغمبر [ص] را قطع نمایند و باو آسیبی
صفحه 620 از 656
برسانند و ضمیر در علیهم و تنبّئهم محتمل است راجع به پیغمبر [ص] و مسلمانان باشد و محتمل است راجع بمنافقان باشد و بنابر
اینکه نزول بر آنها باعتبار آنستکه بر ضرر آنها است چون کشف سرّ و اتمام حجّت بر آنها میشود و خبر میدهد آن سوره و قرآن
نازل آنها را از باطنشان و امر باستهزاء براي تهدید و وعید است و مراد از خروج چیزیکه میترسند از آن ظهور کفر باطنی آنها است
و مراد از خوض فرو رفتن در صحبت یا کار است و لعب شوخی و بازي است و محتمل است اینکه دوازده نفر همان اشخاصی
[ باشند که آن کفریات را گفتند و بنابر اینکه تعارضی بین دو شأن نزول که ذکر شد نیست و محتمل است شأن نزول [ صفحه 597
اول راجع بهر دو آیه و دوم راجع بآیه دوم باشد و اللّه اعلم ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 66
اشاره
135- لا تَعتَذِرُوا قَد کَفَرتُم بَعدَ إِیمانِکُم إِن نَعف عَن طائِفَۀٍ مِنکُم نُعَذِّب طائِفَۀً بِأَنَّهُم کانُوا مُجرِمِینَ [ 66 ] -قرآن- 1
ترجمه
عذر نخواهید بتحقیق کافر شدید بعد از ایمانتان اگر عفو کنیم گروهی از شما را عذاب میکنیم گروهی را براي آنکه آنها بودند
گناهکاران.
تفسیر
قمّی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که اینها مؤمنانی بودند صادق در ایمان ولی بعد شک کردند و منافق شدند و چهار نفر بودند و
مراد از طائفه که مورد عفو شدند یکی از آنها است که مختبر بن الحمیر بود و او اقرار بگناه نمود و توبه کرد و به پیغمبر [ص]
عرض کرد که اسم من موجب هلاکت من شد و آنحضرت اسم او را عبد اللّه بن عبد الرحمن گذارد و از خدا خواست که شهید
شود و معلوم نشود کجا شهید شده و در روز جنگ یمامه کشته شد و کسی ندانست کجا کشته شده پس آن یکنفر مورد عفو
گردید و خلاصه ظاهر آیه شریفه آنستکه بیفائده عذر خواهی نکنید دروغ شما واضح شد و کفر شما ظاهر گردید بعد از اظهار
ایمان از شما و تمام شما موّفق بتوبه نمیشوید اگر بعضی از شما توبه کنند و مشمول عفو شوند بعضی دیگر بر کفر و نفاق باقی
خواهند بود تا بمیرند و بعذاب الهی گرفتار شوند یا در دنیا هم بسزاي خودشان برسند و طائفه در لسان عرب گاهی بر یکنفر اطلاق
میشود و در قرآن در غیر اینکه مورد هم استعمال شده چنانچه در قول خداوند و لیشهد عذابهما طائفۀ من المؤمنین فرمودهاند
بحضور یکنفر از اهل ایمان هم اکتفا میشود و بعضی ان یعف بصیغه مجهول مغایب و تعذب بصیغه مجهول مغایبه و رفع طائفه
قرائت نمودهاند.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 67 تا 70
اشاره
المُنافِقُونَ وَ المُنافِقات بَعضُ هُم مِن بَعض یَأمُرُونَ بِالمُنکَرِ وَ یَنهَونَ عَن المَعرُوف وَ یَقبِضُونَ أَیدِیَهُم نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُم إِن المُنافِقِینَ هُمُ
[ الفاسِقُونَ [ 67 ] وَعَدَ اللّه المُنافِقِینَ وَ المُنافِقات وَ الکُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِیَ حَسبُهُم وَ لَعَنَهُم اللّه وَ لَهُم عَذاب مُقِیم [ 68
صفحه 621 از 656
کَ الَّذِینَ مِن قَبلِکُم کانُوا أَشَ دَّ مِنکُم قُوَّةً وَ أَکثَرَ أَموالًا وَ أَولاداً فَاستَمتَعُوا بِخَلاقِهِم فَاستَمتَعتُم بِخَلاقِکُم کَمَا استَمتَعَ الَّذِینَ مِن قَبلِکُم
بِخَلاقِهِم وَ خُضتُم کَالَّذِي خاضُوا أُولئِکَ حَبِطَت أَعمالُهُم فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ أُولئِکَ هُم الخاسِرُونَ [ 69 ] أَ لَم یَأتِهِم نَبَأُ الَّذِینَ مِن
قَبلِهِم قَوم نُوح وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوم إِبراهِیمَ وَ أَصحاب مَدیَنَ وَ المُؤتَفِکات أَتَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنات فَما کانَ اللّه لِیَظلِمَهُم وَ لکِن کانُوا
[ 958 [ صفحه 598 - أَنفُسَهُم یَظلِمُونَ [ 70 ] -قرآن- 1
ترجمه
مردان منافق و زنان منافقه بعضی از آنها از بعض دیگرند امر میکنند بکار بد و نهی میکنند از کار خوب و میبندند دستهاشان را
فراموش کردند خدا را پس فراموش کردشان همانا منافقان آنانند متمرّدان وعده کرد خدا مردان منافق و زنان منافقه و کافران را
آتش جهنم که جاودانیانند در آن آن کافی است آنها را و لعنت نمودشان خدا و براي آنها است عذابی جاي گیر مانند آنانکه
بودند پیش از شما بودند شدیدتر از شما بقوّت و بیشتر بمالها و فرزندان پس بهرهمند شدند بنصیبشان پس بهرهمند شدید بنصیبتان
چنانچه بهرهمند شدند پیشینیان شما بنصیبشان و ورود کردید چنانچه ورود نمودند آنگروه ناچیز شد عملهاشان در دنیا و آخرت و
آنگروه آنانند زیانکاران آیا نیامد ایشان را خبر آنانکه بودند پیش از آنها مانند قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و یاران مدین و
آن زیر و زبر شدگان که آمدند پیغمبران آنها با معجزات پس نبود خدا که ستم کند آنها را ولی بودند آنها که بخودهاشان ستم
میکردند.
تفسیر
خداوند تکذیب فرموده قول منافقان را که بمسلمانان میگفتند ما از شمائیم و تأکید فرموده است قول خود را که فرمود و نیستند از
شما در آیه و یحلفون باللّه انّهم لمنکم باین بیان که آنها فرقه جداگانه هستند و بعضی از جنس بعض دیگرند سنخیّت با مسلمانان
ندارند بدلیل آنکه امر میکنند بکفر و معاصی و قبائح عقلیه و نهی میکنند از ایمان و اطاعت و مصالح عامّه و قبض ید دارند یعنی
بخیل و ممسک و لئیمند و غافل از ذکر خدایند لذا خداوند هم آنها را از فضل و رحمت رحیمیّه خود محروم فرموده در توحید و
عیاشی ره از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که یعنی فراموش نمودند خدا را در دار دنیا و اطاعت ننمودند از او پس فراموش نمود خدا
آنها را در آخرت یعنی حاصل نشد براي آنها از ثواب او نصیبی پس گشتند فراموش شدگان از هر خیر و عیاشی ره از امام باقر [ع]
نقل نموده که ترك کردند اطاعت خدا را پس ترك کرد خدا آنها را یعنی آنها را بحال خودشان واگذاشت چون عروض نسیان بر
خدا محال است و براي مراعات ازدواج در کلام اینکه طور تعبیر شده است و آنها کاملند در تمرد و بیرونند از دائره خیر و خداوند
بآنها و کفار ظاهري وعده آتش جهنم داده و همان آتش بس است براي [ صفحه 599 ] آنها از جهت عقاب و جزا دیگر احتیاج
بعذاب دنیوي ندارند و دور فرموده است آنها را از رحمت خود و خوار نموده است آنانرا در نظر مسلمان و کافر و از براي آنها
عذابی است در دنیا و آخرت که بر سر آنها رحل اقامت افکنده و منفک نمیشود چون در دنیا همیشه متزلزل و متحیّر و از دو طرف
راندهاند و در آخرت مخلّد در جهنمند و پس از اینکه خطاب بآنها فرموده میفرماید حال شما مانند طوائف سابقه بر شما است که
بمراتب از شما اقوي بودند و اقوام و اولادشان بیشتر بود پس چندي از لذائذ دنیا بهرهمند شدند شما هم بهرهمند شدید مانند آنها و
وارد شدید در معاصی مانند آنها که وارد شدند ولی اینها موّقت و مشوب بزحمت و کدورت بود و نتیجه براي آنها نداشت جز وزر
و وبال و بالاخره همه را گذاردند و بحسرت رفتند و معذّب بعذاب ابد شدند و اگر عمل خیري هم از آنها سر زده بود مانند اعمال
شما باطل و بیثمر شد چون با کفر و نفاق عملی قبول نمیشود پس سرمایه عمر را از دست دادند و از اینکه تجارت جز خسارت
صفحه 622 از 656
نبردند و شما هم نخواهید برد آیا بمنافقان و کفار نرسیده است اخبار طوائف سابقه بر آنها که از آن جمله قوم نوح بودند که
بطوفان غرق شدند و قوم عاد که بباد صرصر هلاك شدند و قوم ثمود که بزلزله و صیحه آسمانی مردند و کسانیکه با حضرت
ابراهیم [ع] طرف بودند مانند نمرود و لشکرش که بتوسط پشه بدرك واصل شدند و اهل مدین که قوم شعیب [ع] بودند و بآتش
در زیر ابر معذّب و نابود گشتند و اهل بلاد موءتفکه که قوم لوط بودند و مساکن آنها واژگون و زیر و زبر گردید چنانچه در کافی
از امام صادق [ع] نقل نموده و مؤتفکات بمعنی منقلبات است تمام اینها انبیاء عظامی بودند که آمدند از طرف خداوند براي هدایت
و ارشاد اقوام و اهل زمان خودشان و آنها اطاعت ننمودند و باین بلیّات مبتلا شدند پس اینها باید بترسند از آنکه خداوند با آنها هم
معامله اقوام سابقه را بنماید و تصوّر نشود که خداوند العیاذ باللّه در اینکه مواقع بکسی ظلم کرده است بلکه آنها خودشان ظلم
نمودند بخودشان که تکذیب نمودند انبیاء عظام را و اختیار کردند کفر و عصیان را با وجود بیّنه و برهان بر حق و مستحق عقوبت
[ شدند. [ صفحه 600
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 71 تا 72
اشاره
وَ المُؤمِنُونَ وَ المُؤمِنات بَعضُ هُم أَولِیاءُ بَعض یَأمُرُونَ بِالمَعرُوف وَ یَنهَونَ عَن المُنکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللّهَ وَ
رَسُولَه أُولئِکَ سَیَرحَمُهُم اللّه إِن اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیم [ 71 ] وَعَدَ اللّه المُؤمِنِینَ وَ المُؤمِنات جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها وَ
486- مَساکِنَ طَیِّبَۀً فِی جَنّات عَدن وَ رِضوان مِنَ اللّه أَکبَرُ ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظِیم [ 72 ] -قرآن- 1
ترجمه
مردان مؤمن و زنان مؤمنه بعضی از آنها دوستان بعض دیگرند امر میکنند بکار خوب و نهی میکنند از کار بد و بپا میدارند نماز
را و میدهند زکوة را و اطاعت میکنند خدا و پیغمبرش را آنگروه زود باشد که رحمت کند ایشان را خدا همانا خداوند غالب
درست کردار است وعده داد خدا مردان مؤمن و زنان مؤمنه را بهشتهائیکه میرود در آنها نهرها جاودانیانند در آن و منزلهاي پاکیزه
در باغهاي جاویدان و خوشنودي از خدا بزرگتر است اینکه است آن کامیابی بزرگ.
تفسیر
در مقابل سنخیّت اهل نفاق و کفر با یکدیگر که در آیات سابقه بیان شد سنخیّت و اتّحاد و دوستی اهل ایمان است از مرد و زن با
یکدیگر بدلیل آنکه همه طالب و مروّج یک مقصودند امر میکنند بکار خوب شرعی و عقلی و نهی میکنید از کار بد عقلی و
شرعی و سعی میکنند در اقامه نماز و از دادن زکوة بخل نمیکنند و اطاعت پیغمبر را اطاعت خدا میدانند و از حکم او تخلّف
نمینمایند و خداوند هم مسلّما رحمت خود را در دنیا و آخرت از ایشان دریغ نمیفرماید چون سین مؤکّد وقوع فعل مضارع است و
خدا داراي عزّت تامّه است کسی نمیتواند مانع از نفوذ اراده او شود و افعالش محکم و متین و مطابق باصلاح عامّه است و در مجمع
از پیغمبر [ص] نقل نموده که عدن خانه خدا است که کسی آنرا ندیده و بقلب بشري خطور نکرده سکونت نمیکنند در آن مگر سه
گروه انبیاء و صدّیقان و شهداء خداوند میفرماید خوشا بحال کسانیکه داخل در آن خانه میشوند و در خصال از آنحضرت نقل
نموده که کسیکه خوش داشته باشد که زندگی کند مانند زندگی من و بمیرد مانند مردن من و سکونت کند در بهشت من آن
صفحه 623 از 656
بهشتیکه خدا که پروردگار من است بمن وعده فرموده که باغهاي جاودان سبز و خرّمی است که درخت هاي آنرا خداوند بدست
خود کاشته و بعد فرموده بشو آنطور که من میخواهم و شده پس باید دوست بدارد علی بن أبی طالب و ذرّیّه او را بعد از او و از
امیر المؤمنین [ع] روایت شده است که یک نفر یهودي پرسید از آن حضرت که مسکن پیغمبر شما از بهشت کجا است جواب
فرمود اعلی درجات و اشرف مقامات آن که جنّات عدن است و یهودي قسم خورد که راست است و همان است که موسی املاء
نمود و هرون نوشت رزقنا اللّه بولایتهم [ صفحه 601 ] انشاء اللّه تعالی و با همه اینکه تفصیلات ذرّه از خوشنودي خدا برتر و بالاتر و
بزرگتر از تمام اینکه مراتب و مقامات و درجات است چون آن وسیله تمام سعادات و موجب هر فوز و فلاح و کامیابی و نجاح
است و سبب وصول بدار کرامت اوست که اکبر و اعظم ثوابهاي آخرت است ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 73
اشاره
126- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الکُفّارَ وَ المُنافِقِینَ وَ اغلُظ عَلَیهِم وَ مَأواهُم جَهَنَّم وَ بِئسَ المَصِیرُ [ 73 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي پیغمبر جهاد کن با کافران و منافقان و خشونت کن بر آنها و جایگاه آنها دوزخ است و بد جاي بازگشتی است.
تفسیر
جهاد کوشش و ممارست بر امر مشکل است و گفتهاند جهاد پیغمبر [ص] با کفّار بشمشیر بود و با منافقان بالزام حجت و اقامه
حدود بود و قمی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که جهاد کن با کفار و منافقان بالزام بر واجبات و در مجمع فرموده در قرائت اهل
بیت علیهم السلام وارد شده جاهد الکفار بالمنافقین یعنی جهاد کن با کفار بتوسط منافقان براي آنکه پیغمبر [ص] با منافقان جنگ
ننمود بلکه با آنها الفت میفرمود چون آنها اظهار کفر نمینمودند و علم خدا بکفر باطنی آنها مجوّز قتلشان با تظاهر بایمان نمیشود
و در سوره تحریم هم اینکه معنی را از امام صادق [ع] نقل نموده و قمی نیز اینکه قرائت را با اینکه بیان اینجا نقل نموده و در سوره
تحریم از امام صادق [ع] در تفسیر قول خداوند جاهد الکفار و المنافقین نقل نموده که اینکه چنین نازل شد پس جهاد نمود پیغمبر
[ص] با کفار و جهاد نمود علی [ع] با منافقان پس علی [ع] جهاد پیغمبر [ص] را نمود و بنظر حقیر جهاد اگر چه در اصل لغت
بمعنی کوشش است و شامل میشود جهاد با شمشیر و بیان و رفتار اولی وقتی میگویند با اینکه دو فرقه جهاد کن ظاهر در آنست که
یک معنی نسبت بهر دو فرقه اراده شده و آن معنی مقاتله است و چون پیغمبر [ص] با منافقان جنگ نفرمود ائمه اطهار در روایات
سابقه خواستند بفرمایند نمیشود ظاهر آیه مراد باشد و شاید مقام اقتضاء نداشته که پرده از چهره مطلوب برداشته شود تا در روایت
اخیره که اشاره بمطلب فرمودهاند و آن اینست که چون امیر المؤمنین [ع] بمقتضاي آیه مباهله بمنزله نفس پیغمبر [ص] است خطاب
در اینکه آیه نسبت بجهاد با منافقان متوجه بآنحضرت بوده لذا پیغمبر [ص] اقدام نفرمود و امیر المؤمنین [ع] [ صفحه 602 ] امر او را
بانجام رسانید و اینکه خود دلیل دیگري بر اتحاد واقعی آندو وجود شریف است با یکدیگر که در آیه مباهله بنظر حقیر رسید و
اشاره نمودم و بنابر اینکه ظاهر آیه شریفه محفوظ و اشکالی وارد نیست و مثبت افضلیّت امیر المؤمنین [ع] است از تمام انبیاء و
اوصیاء و ملائکه جز شخص خاتم النبیّین صلی اللّه علیه و آله اجمعین و اینکه استفاده هم از غنائم اینکه کتاب بشمار میرود و مراد از
صفحه 624 از 656
غلظت خشونت در گفتار و رفتار است که در موقعش با هر دو فرقه باید بشود ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 74
اشاره
یَحلِفُونَ بِاللّه ما قالُوا وَ لَقَد قالُوا کَلِمَۀَ الکُفرِ وَ کَفَرُوا بَعدَ إِسلامِهِم وَ هَمُّوا بِما لَم یَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاّ أَن أَغناهُم اللّه وَ رَسُولُه مِن فَضلِهِ
فَإِن یَتُوبُوا یَک خَیراً لَهُم وَ إِن یَتَوَلَّوا یُعَذِّبهُم اللّه عَذاباً أَلِیماً فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ ما لَهُم فِی الَأرض مِن وَلِیٍّ وَ لا نَصِ یرٍ [ 74 ] -قرآن-
380-1
ترجمه
قسم میخورند بخدا که نگفتند و بتحقیق گفتند سخن کفر را و کافر شدند بعد از اسلامشان و اهتمام نمودند بچیزیکه نائل نشدند و
ناپسند نداشتند مگر آنکه بینیاز کرد آنها را خدا و پیغمبرش از فضل خود پس اگر توبه کنند باشد بهتر براي آنها و اگر رو گردانند
عذاب میکند آنها را خدا عذابی دردناك در دنیا و آخرت و نباشد براي آنها در زمین هیچ دوستی و نه یاوري.
تفسیر
قمی ره فرموده نازل شد در باره کسانیکه همقسم شده بودند در کعبه معظمه که نگذارند امر خلافت در بنی هاشم مستقر شود و
اینکه کفر بود پس از اینکه نشستند سر راه پیغمبر [ص] و در فقیه است که اهتمام نمودند بقتل آن حضرت و نائل بمقصود نشدند و
چون خداوند پیغمبر خود را آگاه فرمود قسم خوردند که سخنی نگفتند و قصد سوئی نداشتند تا آنکه اینکه آیه نازل شد و در
مجمع همان شأن نزولیرا که در ذیل آیه یحذر المنافقون از امام باقر [ع] نقل نموده بود و ذکر شد با مختصر اختلافی در ذیل اینکه
آیه نقل نموده و از امام صادق [ع] روایت شده است که چون پیغمبر [ص] امیر المؤمنین [ع] را روز غدیر خم بر پا داشت در مقابل
آنحضرت هفت نفر از منافقان بودند و آنها أبو بکر و عمر و عبد الرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقّاص و ابو عبیده و سالم مولی
ابی حذیفه و مغیرة بن شعبه بودند و عمر گفت آیا نمیبینید دو چشم او مانند دو چشم دیوانه است و مقصودش پیغمبر [ص] بود
السّاعه میایستد و میگوید خدا فرموده بمن پس چون پیغمبر [ص] [ صفحه 603 ] ایستاد فرمود اي مردم چه کسی اولی است بشما
از خودتان گفتند خدا و پیغمبرش فرمود خدایا شاهد باش پس فرمود آگاه باشید هر کس من مولاي اویم اینکه علی مولاي اوست و
مردم سلام نمودند بآن حضرت بعنوان امارت مؤمنان پس جبرئیل نازل شد و پیغمبر را از گفتار آنها مطلع نمود و آن حضرت آنها
را طلبید و از اینکه امر سؤال فرمود پس منکر شدند و قسم خوردند و اینکه آیه نازل شد و عیاشی ره نیز از آنحضرت قریب باین
معانی را نقل نموده و اجمالا معلوم میشود از ذیل روایت که قضیّه سوء قصد نسبت به پیغمبر [ص] و نشستن شب در گردنه کوه و
نائل نشدن بمقصود هم در بین بوده و قول خداوند و همّوا بما لم ینالوا اشاره بآنست و فرموده که قبلا یکی از آنها کلّه فروش و
دیگري پاچه فروش و کشنده شتر بود پس خداوند بینیاز فرمود آنها را به پیغمبرش پس دلاوري و اسلحه خود را در باره او بکار
زدند و بجاي شکر نعمت کفران نعمت ورزیدند و منکر فضل او و اهل بیتش شدند و عیبگیري کردند و اگر توبه میکردند بهتر
بود براي آنها ولی ننمودند و بنفاق مردند و کشته شدند و در دنیا مغلوب شدند بتزلزل و جهالت و اسارت شهوات و در آخرت
بدرك اسفل مخصوص گشتند و کسی نتوانست با آنها کمکی نماید که تخفیفی در عذاب دنیا و آخرت آنها داده شود اللّهم
صفحه 625 از 656
العنهم جمیعا.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 75 تا 78
اشاره
وَ مِنهُم مَن عاهَدَ اللّهَ لَئِن آتانا مِن فَضلِه لَنَصَّدَّقَن وَ لَنَکُونَن مِنَ الصّالِحِینَ [ 75 ] فَلَمّا آتاهُم مِن فَضلِه بَخِلُوا بِه وَ تَوَلَّوا وَ هُم مُعرِضُونَ
76 ] فَأَعقَبَهُم نِفاقاً فِی قُلُوبِهِم إِلی یَوم یَلقَونَه بِما أَخلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوه وَ بِما کانُوا یَکذِبُونَ [ 77 ] أَ لَم یَعلَمُوا أَن اللّهَ یَعلَم سِرَّهُم وَ ]
440- نَجواهُم وَ أَن اللّهَ عَلّام الغُیُوب [ 78 ] -قرآن- 1
ترجمه
و از آنها کسانی هستند که عهد نمودند با خدا که اگر بدهد ما را از فضل خود هر آینه صدقه دهیم البته و هر آینه بوده باشیم البته
از شایستگان پس چون داد آنها را از فضل خود بخل کردند بآن و رو گردانیدند با آنکه بودند اعراض کنندگان پس از پی در
آورد آنها را نفاقی در دلهایشان تا روز که ملاقات کنند او را براي آنکه تخلّف نمودند با خدا چیزیرا که وعده کردند آن را و براي
آنکه بودند که دروغ میگفتند آیا ندانستند که خدا میداند راز آنها و گفتار نهانیشان را و آنکه خداوند دانا است پوشیدههاي از
حواس را.
تفسیر
قمی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که او ثعلبۀ بن حاطب بن عمرو بن [ صفحه 604 ] عوف است که محتاج بود پس عهد نمود با خدا
و چون خداوند باو عطا فرمود بخل ورزید و در جوامع است که او ثعلبۀ بن حاطب بود از پیغمبر [ص] خواهش نمود که از خدا
بخواهد باو مال عطا فرماید آنحضرت فرمود اي ثعلبۀ مال کمی که از عهده شکرش برآئی بهتر است از مال زیادي که نتوانی
بلوازمش عمل کنی پس عرض کرد قسم بخدائی که تو را بحق مبعوث فرمود اگر خدا بمن مال کرامت فرماید هر آینه هر صاحب
حقّی را بحقش میرسانم پس پیغمبر [ص] دعا کرد و او گوسفند خرید و زیاد شد بطوریکه در مدینه گنجایش آن نشد ناچار از شهر
خارج شد و وادیی را اختیار نمود و از خلق کناره کرد و در نماز جمعه حاضر نشد و پیغمبر [ص] عامل خود را براي گرفتن زکوة
نزد او فرستاد و او از دادن استنکاف کرد و گفت اینکه مانند جزیه است و پیغمبر [ص] فرمود واي بر ثعلبه و در مجمع فرموده اینکه
مطلب مرفوعا روایت شده است و ظاهر آیه شریفه آنستکه بعضی از منافقان کسانی هستند که با خدا عهد میکنند بر صدقه و
طاعت و تخلّف مینمایند بسبب بخل و اعراض از ذکر خدا و اینکه عمل متعقّب بآن میشود که نفاق در دل آنها جاي گزین گردد
بطوریکه زائل نشود از آنها تا روز قیامت چنانچه در توحید از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که لقاء بعث است و بنابر اینکه ضمیر در
یلقونه راجع است بخدا و مراد ملاقات عذاب او است و محتمل است راجع باشد بپاداش عمل که آن بخل و اعراض از طاعت است
که از آیه سابقه استفاده میشود و ممکن است راجع باشد بخود عمل باعتبار صورت برزخیّه آن و بعضی گفتهاند خداوند بپاداش
خلف عهد و دروغ که لازمه نفاق است توفیق توبه را از آنها سلب فرمود مانند شیطان و اخبار فرمود از حال آنها تا معجزه باشد
براي پیغمبر [ص] چون آنها بحال کفر و نفاق باقی ماندند تا مردند و بنابر اینکه ضمیر مفرد در اعقبهم هم راجع بخداوند است و
بنظر حقیر اینکه معنی اظهر است و مانعی هم ندارد چون در ذیل آیه تصریح شده بآنکه نتیجه سوء اختیار خودشان بوده و در آیه
صفحه 626 از 656
اخیره توبیخ شده است بر جهالت آنها یعنی چرا نباید بدانند که خداوند عالم السرّ و الخفیّات است و هر چه از حواس ما غائب است
براي او بنحو اتم مکشوف است چون علّام صیغه مبالغه و الغیوب جمع محلّی بالف و لام است و افاده عموم مینماید و در مجمع
فرموده در آیه دلالت است بر آنکه خلف وعده و خیانت و دروغ از اخلاق اهل نفاق است و در روایت صحیح از پیغمبر [ص]
رسیده است که فرمود منافق سه [ صفحه 605 ] علامت دارد وقتی خبر دهد دروغ میگوید و وقتی وعده کند تخلّف مینماید و
چون امانتی باو سپرده شود خیانت میکند و بنظر حقیر دلالت آیات بر اینکه علائم مورد تأمل است اگر چه اهل نفاق متصف باین
صفات میباشند.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 79
اشاره
الَّذِینَ یَلمِزُونَ المُطَّوِّعِینَ مِنَ المُؤمِنِینَ فِی الصَّدَقات وَ الَّذِینَ لا یَجِ دُونَ إِلاّ جُهدَهُم فَیَسخَرُونَ مِنهُم سَخِرَ اللّه مِنهُم وَ لَهُم عَذاب أَلِیمٌ
198- 79 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
آنانکه عیب میکنند متبرّعان از مؤمنان را در صدقهها و کسانیرا که نمییابند مگر بقدر قوّه خودشان پس استهزاء میکنند ایشان را
استهزاء میکند خدا آنها را و براي آنها عذابی است دردناك.
تفسیر
قمی ره فرموده سالم بن عمیر انصاري یک صاع خرما آورد و بحضرت رسول عرض کرد دیشب آب کشی کردم تا دو صاع خرما
تحصیل نمودم یک صاع براي خود گذاردم و صاع دیگر را قرض میدهم بخدا پیغمبر [ص] فرمود صدقه او را روي سایر صدقات
ریختند پس منافقان استهزاء کردند و گفتند اگر خدا غنی بود اینکه یک صاع را میخواست چه کند ولی او خواست اسم خود را در
زمره صدقه دهندگان محسوب دارد پس اینکه آیه نازل شد و بعضی گفتهاند چند نفر از اصحاب اموال زیادي در غزوه تبوك براي
اعانت در تجهیز لشگر بعنوان صدقه آوردند و ابو عقیل انصاري یک صاع خرما آورد و به بیانیکه ذکر شد معذرت خواست و
منافقان متّهم نمودند آنها را بریاء و توهین کردند از او باستهزاء پس نسبت بزیاد دهندگان و کم دهنده یاوهگوئی کردند و اینکه
آیه نازل شد و مطوعین در اصل متطوعین بوده و تطوع هر فعلی است که فاعل آن مستحق مدح شود و تارك آن مورد مذمت
نگردد مانند مستحب و جهد بضم قوّت و طاقت است و در عیون از حضرت رضا [ع] نقل نموده که سخریّه خدا از آنها مجازات
نمودن آنها است بجزاء سخریه و صدقه مالی است که براي رضاي خدا داده شود و اختصاص بزکوة ندارد ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 80
اشاره
استَغفِر لَهُم أَو لا تَستَغفِر لَهُم إِن تَستَغفِر لَهُم سَبعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغفِرَ اللّه لَهُم ذلِکَ بِأَنَّهُم کَفَرُوا بِاللّه وَ رَسُولِه وَ اللّه لا یَهدِي القَومَ
210- الفاسِقِینَ [ 80 ] -قرآن- 1
صفحه 627 از 656
ترجمه
طلب آمرزش کن براي آنها یا طلب آمرزش مکن براي آنها اگر طلب آمرزش کنی براي آنها هفتاد مرتبه پس هرگز نمیآمرزد
خدا آنها را اینکه [ صفحه 606 ] براي آنست که آنها کافر شدند بخدا و پیغمبرش و خدا هدایت نمیکند گروه متمرّدان را.
تفسیر
صیغه امر براي افاده مبالغه در بیثمري استغفار است یعنی چه استغفار بکنی براي منافقان چه استغفار نکنی فرقی ندارد خدا
نمیآمرزد آنها را مادامیکه بر کفر و نفاق باقی باشند و عدد هفتاد در کلام عرب مانند هزار در فارسی کنایه از زیاد است یعنی هر
قدر استغفار کنی خدا آنها را نمیآمرزد مثل آنکه کسی بگوید هزار مرتبه اگر بخوانی اجابت نمیکنم و در مجمع ادّعاء اجماع
نموده که استغفار براي کفار جائز نیست و از بعضی روایات عامّه و خاصّه استفاده میشود که بدوا پیغمبر [ص] مختار بوده است در
استغفار و ترك آن چنانچه ظاهر آیه است ولی بعدا ممنوع شده است بآیات دالّه بر منع و بنظر حقیر پیغمبر اکرم چون رحمۀ
للعالمین بود طلب مغفرت میفرمود براي بعضی از کفار و منافقانیکه امیدوار بود موّفق به توبه شوند باین معنی که از خداوند مسئلت
مینمود که آنها را موفق بتوبه فرماید و از گناه آنها بگذرد خصوص کسانیکه قرابت یا سابقه مودّت با آنحضرت داشتند و خداوند
باین آیه و آیات دیگر آنحضرت را از حال آنها مطلع فرموده که موفق نخواهند شد و استغفار براي آنها بیثمر است لذا دیگر
استغفار نفرمود چنانچه از بعضی از روایات اینکه باب استفاده میشود و اینکه منافات ندارد با آنکه حکم فعلی اینکه باشد که
مادامیکه باقی بر کفرند استغفار براي آنها جائز نباشد و در خاتمه اشاره شده است بآنکه عدم مغفرت براي بخل در ما یا قصور در تو
نیست بلکه براي عدم قابلیت آنها است براي اینکه خلعت چون کفر بخدا و پیغمبرش و تمرّد از فرمان بسرکشی و طغیان موجب
حرمان ابدي است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 81 تا 82
اشاره
فَرِحَ المُخَلَّفُونَ بِمَقعَدِهِم خِلافَ رَسُول اللّه وَ کَرِهُوا أَن یُجاهِدُوا بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم فِی سَبِیل اللّه وَ قالُوا لا تَنفِرُوا فِی الحَرِّ قُل نارُ
320- جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَ  را لَو کانُوا یَفقَهُونَ [ 81 ] فَلیَضحَکُوا قَلِیلًا وَ لیَبکُوا کَثِیراً جَزاءً بِما کانُوا یَکسِبُونَ [ 82 ] -قرآن- 1
ترجمه
شاد شدند بازماندگان بتقاعدشان بر خلاف پیغمبر خدا و ناخوش داشتند که جهاد کنند بمالهاشان و جانهاشان در راه خدا و گفتند
بیرون مروید در گرما بگو آتش جهنّم شدیدتر است در گرمی اگر باشند که بفهمند پس باید بخندند اندك و باید بگریند بسیار
[ بپاداش آنچه بودند که کسب میکردند. [ صفحه 607
تفسیر
فرح شادياي است که اثرش در قلب ظاهر شود و مخلّف جاي گذارده شده است و مقعد مصدر میمی است بمعنی قعود و خلاف یا
صفحه 628 از 656
مصدر است بمعنی مخالفت و منصوب است بعنوان مفعول له بودن یا ظرف است بمعنی بعد گفته میشود اقام خلاف القوم یعنی
اقامت نمود بعد از آنها و بنابر اینکه منصوب است بظرفیّت و خلاصه ظاهر آیه شریفه آنستکه خوشحال شدند منافقان باقی ماندگان
در مدینه بآنکه تقاعد نمودند از جهاد بعد از خروج پیغمبر [ص] یا براي مخالفت با آنحضرت و کراهت داشتند از جهاد در راه خدا
باموال و نفوس خودشان با آنکه باید با میل و رغبت حاضر براي ادراك اینکه سعادت باشند و در صورت عدم تمکن از آن باید
محزون شوند از عدم توفیق خودشان اگر واقعا مسلمان و فهمیده باشند پس معلوم میشود نیستند و دلیل دیگر بر نفاق و جهالت آنها
آنستکه گفتند به اتباع و رفقاي خودشان یا مسلمانان که بیرون نروید در اینکه شدّت گرما که خوف و خطر هلاکت است و جواب
آنها آنستکه بگوئی اگر شما از گرما باك دارید مخالفت امر خدا و پیغمبر موجب دخول در آتش جهنم است که قابل مقایسه
نیست حرارت آن آتش با حرارت هواي تابستان و موجب هلاکت دائمی است و قصّه جدّ بن قیس در ضمن تفسیر آیه شریفه و
منهم من یقول ائذن لی و لا تفتنی گذشت پس معلوم میشود آنها منافق و نفهمند که ترجیح دادند دفع حرارت دنیا را بر کسب
آتش جهنم پس باید بخندند و خوشحال باشند مدت کمی تا خداوند و پیغمبرش آنها را بسزاي کردارشان برسانند و بگریند و
محزون باشند مدت زیادي در دنیا و آخرت یا آخرت فقط بپاداش کفر و نفاق و تخلّف از جهاد که مکتسب خودشان است و صیغه
امر براي افاده حتمیّت است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 83 تا 85
اشاره
فَإِن رَجَعَکَ اللّه إِلی طائِفَۀٍ مِنهُم فَاستَأذَنُوكَ لِلخُرُوج فَقُل لَن تَخرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَن تُقاتِلُوا مَعِیَ عَدُ  وا إِنَّکُم رَضِ یتُم بِالقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ
[ فَاقعُدُوا مَعَ الخالِفِینَ [ 83 ] وَ لا تُصَل عَلی أَحَ دٍ مِنهُم ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُم عَلی قَبرِه إِنَّهُم کَفَرُوا بِاللّه وَ رَسُولِه وَ ماتُوا وَ هُم فاسِقُونَ [ 84
541- وَ لا تُعجِبکَ أَموالُهُم وَ أَولادُهُم إِنَّما یُرِیدُ اللّه أَن یُعَذِّبَهُم بِها فِی الدُّنیا وَ تَزهَقَ أَنفُسُهُم وَ هُم کافِرُونَ [ 85 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس اگر برگرداند خدا تو را بسوي گروهی از آنها پس اذن طلبیدند از تو براي بیرون رفتن پس بگو هرگز بیرون نروید با من
هیچوقت و هرگز جنگ نکنید بمصاحبت من با دشمنی همانا شما راضی شدید بتقاعد اول بار پس بنشینید با بازماندگان و نماز
مگذار بر هیچ یک از آنها که مرد هرگز و نهایست بر سر قبرش همانا آنها کافر شدند بخدا و [ صفحه 608 ] پیغمبرش و مردند با
آنکه بودند متمرّدان و بشگفت نیاورد تو را مالهاي آنها و فرزندان آنها جز اینکه نیست که میخواهد خدا آنکه عذاب کند آنها را
بآن در دنیا و بیرون رود جان هاشان با آنکه آنها کافرانند.
تفسیر
پیغمبر [ص] مأمور شد از طرف خداوند که بعد از مراجعت بمدینه از جنگ تبوك بمنافقان متخلّف بپاداش اینکه تخلّفی که از آنها
بروز کرد در اینکه جنگ دیگر اجازه جهاد ندهد تا از منافع دنیوي و اخروي آن محروم باشند همیشه و در زمره متخلّفان و ضعفاء و
زنان و کودکان محسوب گردند و صیغه لن تخرجوا و لن تقاتلوا اگر چه اخبار است ولی دلالت بر نهی مؤکّد دارد چون نتیجه نهی
را محقق فرض نموده و نیز مأمور شد که نماز بر میّت آنها نخواند هرگز و براي دعا سر قبر آنها نه ایستد چنانچه در مجمع فرموده
صفحه 629 از 656
که پیغمبر [ص] قبل از اینکه بر منافقان نماز میخواند و اجراء احکام اسلام میفرمود و معمولا بعد از نماز سر قبر توقف میفرمود و دعا
براي میّت مینمود و بعد از اینکه ترك فرمود نسبت باهل نفاق و بنظر حقیر بعد از ظهور نفاقشان بوده چنانچه در ذیل آیه تصریح
شده است که آنها کافر شدند و بحال تمرّد از ایمان و اصرار بکفر مردند چون بمقتضاي روایات معتبره پیغمبر [ص] بر عبد اللّه بن
ابی که رئیس جمعی از منافقان بود و بعد از مراجعت پیغمبر [ص] از تبوك مرد بملاحظه حال پسرش که مؤمن واقعی بود نماز
خواند و عمر اعتراض نمود و حضرت فرمود واي بر تو من نماز نخواندم نفرین کردم و عبارت نفرین را بیان فرمود و در کافی از
امام صادق [ع] نقل نموده که پیغمبر [ص] بر جمعی نماز میخواند به پنج تکبیر و بر بعضی بچهار تکبیر و وقتی بر میّتی چهار تکبیر
میفرمود متّهم بنفاق میشد و نیز در کافی و عیّاشی از آنحضرت نقل نموده که پیغمبر [ص] وقتی بر میّتی نماز میگذارد تکبیر میفرمود
و شهادتین را ادا میکرد پس تکبیر میفرمود و صلوات میفرستاد بر انبیاء پس تکبیر میفرمود و دعا مینمود براي اهل ایمان پس تکبیر
میفرمود و دعا مینمود براي آن میّت پس تکبیر میفرمود و منصرف میشد و چون خداوند او را نهی فرمود از نماز بر منافقان تکبیر
اخیر و دعاي بر آن میت را ترك فرمود و بچهار تکبیر و ادعیه بین آنها اکتفا فرمود و فقهاي امامیّه بر طبق اینکه روایات عمل
فرمودهاند نهایت آنکه اهل خلاف و اعداء اهل بیت اطهار را ملحق بمنافق دانستهاند و بنابر اینکه مراد از نمازیکه نهی شده است از
آن نماز متعارف براي مسلمانان است که متضمّن پنج تکبیر و [ صفحه 609 ] دعاي بر آن میت باشد نه نمازیکه بعنوان تقیّه یا بپاره
از مصالح اجتماعیّه خوانده شود و تفسیر آیه سوم در ضمن آیات سابقه گذشت و تکرار بنظر حقیر براي تأکید است و گفته شده
است اینجا بملاحظه فرقه و آنجا بملاحظه فرقه دیگر بوده است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 86 تا 89
اشاره
وَ إِذا أُنزِلَت سُورَةٌ أَن آمِنُوا بِاللّه وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِه استَأذَنَکَ أُولُوا الطَّول مِنهُم وَ قالُوا ذَرنا نَکُن مَعَ القاعِدِینَ [ 86 ] رَضُوا بِأَن یَکُونُوا
مَعَ الخَوالِف وَ طُبِعَ عَلی قُلُوبِهِم فَهُم لا یَفقَهُونَ [ 87 ] لکِن الرَّسُول وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَه جاهَدُوا بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم وَ أُولئِکَ لَهُمُ
- الخَیرات وَ أُولئِکَ هُم المُفلِحُونَ [ 88 ] أَعَدَّ اللّه لَهُم جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ الفَوزُ العَظِیم [ 89 ] -قرآن- 1
530
ترجمه
و چون نازل شود سوره که ایمان آورید بخدا و جهاد کنید با پیغمبرش اذن میخواهند از تو صاحبان مکنت از آنها و گویند واگذار
ما را که باشیم با نشستگان راضی شدند بآنکه باشند با زنان بازمانده و مهر زده شد بر دلهاشان پس آنها نمیفهمند ولی پیغمبر و
آنانکه گرویدند با او جهاد نمودند بمالها و جانهاشان و آن گروه مر ایشانرا است خیرها و آنگروه آنانند رستگاران آماده نموده خدا
براي آنها بهشتهائیکه میرود در زمین آنها نهرها جاودانیانند در آنها اینکه است کامیابی بزرگ.
تفسیر
صاحبان ثروت و مکنت از منافقان بیشتر مورد ملامت شدند در تخلف از جهاد زیرا با آنکه آبرومند ظاهري بودند حب مال و جان
آنها را وادار نمود که راضی شدند همسر با زنان بازمانده از جهاد شوند چون خوالف جمع خالفه است و عیاشی ره از امام باقر ع
صفحه 630 از 656
نقل نموده که مراد زنانند و دیده بصیرت آنها که دل است کور شد که ندیدند وسیله سعادت دنیا و آخرتشانرا و نفهمیدند موجب
شقاوت و بدبختی خودشان را ولی از جان و مال گذشتگان در راه خدا نائل شدند بمنافع دنیا و آخرت از عزت و شوکت و ظفر و
غنیمت و قرب و منزلت نزد خدا و پیغمبر و فائز شدند بنعیم جنت که خداوند بید قدرت خود براي آنها آماده فرموده بود و سعادتی
بالاتر از آن نیست ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 90
اشاره
171- وَ جاءَ المُعَذِّرُونَ مِنَ الَأعراب لِیُؤذَنَ لَهُم وَ قَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا اللّهَ وَ رَسُولَه سَیُصِیب الَّذِینَ کَفَرُوا مِنهُم عَذاب أَلِیم [ 90 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آمدند عذر آورندگان از بادیهنشینان براي آنکه اذن داده شود بآنها و نشستند کسانیکه دروغ گفتند با خدا و پیغمبرش زود باشد
که برسد آنانرا که کافر شدند [ صفحه 610 ] از آنها عذابی دردناك.
تفسیر
معذّر یا اسم فاعل از تعذیر بمعنی تقصیر است یا از اعتذار بمعنی عذر آوردن و بنابر اینکه احتمال تاء باب افتعال پس از نقل حرکت
آن بما قبل قلب بذال و ادغام در آن شده است و محتمل است واقعا هم معذور باشند و بنابر احتمال اول واقعا معذور نبودند چون
مق ّ ص ر بودن آنها بملاحظه عذر آوردن آنها است با آنکه واقعا معذور نبودند و اعراب ظاهرا اسم جمع است بمعنی بادیه نشینان و
خلاصه مستفاد از آیه شریفه آنستکه یک فرقه براي جهاد عذر آوردند و فرقه دیگر بدون اظهار عذر تخلّف از جهاد کردند و آنها
دروغ گفتند با خدا و رسول در ادعاء ایمان و محبّت بآندو و کفار از اینکه دو فرقه که واقعا معذور نبودند و بعنوان استخفاف تمرّد
نمودند بزودي در دنیا و آخرت معذب بقتل و آتش خواهند شد.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 91 تا 93
اشاره
لَیسَ عَلَی الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَی المَرضی وَ لا عَلَی الَّذِینَ لا یَجِدُونَ ما یُنفِقُونَ حَرَج إِذا نَصَحُوا لِلّه وَ رَسُولِه ما عَلَی المُحسِنِینَ مِن سَبِیل وَ
اللّه غَفُورٌ رَحِیم [ 91 ] وَ لا عَلَی الَّذِینَ إِذا ما أَتَوكَ لِتَحمِلَهُم قُلتَ لا أَجِ دُ ما أَحمِلُکُم عَلَیه تَوَلَّوا وَ أَعیُنُهُم تَفِیض مِنَ الدَّمع حَزَناً أَلاّ
یَجِدُوا ما یُنفِقُونَ [ 92 ] إِنَّمَ ا السَّبِیل عَلَی الَّذِینَ یَستَأذِنُونَکَ وَ هُم أَغنِیاءُ رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الخَوالِف وَ طَبَعَ اللّه عَلی قُلُوبِهِم فَهُم لا
584- یَعلَمُونَ [ 93 ] -قرآن- 1
ترجمه
نیست بر ضعیفان و نه بر بیماران و نه بر آنانکه نمییابند چیزیرا که صرف کنند گناهی چون باخلاص عمل نمایند براي خدا و
صفحه 631 از 656
پیغمبرش نیست بر نیکوکاران هیچ راهی و خدا آمرزنده مهربان است و نه بر آنانکه چون آمدند نزد تو براي آنکه سوار کنی آنها را
گفتی نمییابم چیزیرا که سوار کنم شما را برگشتند در حالیکه از چشمهاشان میریخت اشک براي اندوه از آنکه نمییافتند چیزیرا
که صرف کنند جز اینکه نیست که راه عتاب بر کسانی است که اذن میخواهند از تو با آنکه آنها بینیازانند راضی شدند بآنکه
باشند با زنان بازمانده و مهر نهاد خدا بر دلهاشان پس آنها نمیدانند.
تفسیر
بعضی گفتهاند آیه اول نازل شد در باره إبن امّ مکتوم که نابینا و ضعیف بود چون اذن خواست و پیغمبر [ص] ساکت شد و بعضی
گفتهاند در باره عائذ بن عمرو و اصحاب او نازل شد و آیه دوم گفتهاند در باره بکّائون نازل شده که هفت نفر بودند و در اسامی
آنها اختلاف شده است و عیاشی از صادقین علیهما السلام نقل نمود که یکی [ صفحه 611 ] از آنها عبد اللّه بن یزید بن ورقاء
خزاعی بوده و قمی ره فرموده بکّ ائون هفت نفر بودند از هفت قبیله و اسامی آنها را ذکر نموده و فرموده اینها آمدند نزد پیغمبر
[ص] گریان و عرض کردند ما قوّه بیرون آمدن نداریم پس آیه اول و دوم نازل گردید و فرموده اینها کفش میخواستند که بپوشند
در هر حال مراد از ضعفاء ناتوانانند از قبیل پیران فرسوده و عجزه مانند کور و شل و زمینگیر و امثال اینها و مراد از مرضی بیمارانی
هستند که یا قادر بر حرکت نباشند یا حرکت مضر باشد براي آنها و فرقه سوم فقرائی هستند که مخارج راه و وسائل حرکت را
فاقدند که در صورتی که راست بگویند و واقعا متمکن نباشند خداوند تکلیف شاق نمیفرماید و گناهی بر آنها نیست و چون
بوظیفه شرعیّه خودشان که ترك جهاد است رفتار نمودهاند کار خوبی کردهاند و راه عتابی بر آنها نیست علاوه بر آنکه خداوند
آمرزنده و مهربان است بر فرض جزئی قصوري هم شده باشد عفو خواهد فرمود پس از آن خطاب به پیغمبر [ص] فرموده میفرماید
و نیز راه عتابی نیست بر کسانی که چون حاضر میشوند براي آنکه وسائل حرکتشان را فراهم نمائی با آنکه خودت بآنها میگوئی من
وسائل ندارم و اگر طبعا مایل بحرکت نباشند باید خوشحال شوند بواسطه اندوهی که از اینکه حرمان بر ایشان روي میدهد مراجعت
میکنند از حضور تو در حالیکه اشک از چشمانشان بطوري جاري است که گویا دیدههاي آنها تمامی اشک شده و در جریان است
براي آنکه متمکن از مصارف راه نیستند بلی راه عتاب و خطاب باز است بر اشخاصیکه اذن میخواهند از تو با آنکه تمام وسائل
براي آنها مهیّا است جز محبت خدا و پیغمبر که راضی میشوند مانند زنان محروم از جهاد در خانه بنشینند و از اینکه سعادت بیبهره
باشند و خداوند بپاداش معاصی و ترك نظر و تعقل آنها را بحال خودشان واگذار فرمود تا از تراکم جهل و عصیان روزنه قلبشان
بعالم غیب مسدود گردید گویا مهر الهی بدریچه دلهاشان زده شد دیگر چیزي نمیدانند و آنها هشتاد نفر بودند از قبائل مختلفه که
بخسران دنیا و آخرت گرفتار شدند.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 94 تا 96
اشاره
یَعتَذِرُونَ إِلَیکُم إِذا رَجَعتُم إِلَیهِم قُل لا تَعتَذِرُوا لَن نُؤمِنَ لَکُم قَد نَبَّأَنَا اللّه مِن أَخبارِکُم وَ سَیَرَي اللّه عَمَلَکُم وَ رَسُولُه ثُم تُرَدُّونَ إِلی
عالِم الغَیب وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 94 ] سَیَحلِفُونَ بِاللّه لَکُم إِذَا انقَلَبتُم إِلَیهِم لِتُعرِضُوا عَنهُم فَأَعرِضُوا عَنهُم إِنَّهُم رِجس وَ
- [ مَأواهُم جَهَنَّم جَزاءً بِما کانُوا یَکسِبُونَ [ 95 ] یَحلِفُونَ لَکُم لِتَرضَوا عَنهُم فَإِن تَرضَوا عَنهُم فَإِن اللّهَ لا یَرضی عَن القَوم الفاسِقِینَ [ 96
[ 573 [ صفحه 612 - قرآن- 1
صفحه 632 از 656
ترجمه
عذر میآورند براي شما چون باز گردید بسوي آنها بگو عذر نیاورید تصدیق نمیکنیم شما را بتحقیق خبر داد ما را خدا از خبرهاي
شما و زود باشد که بهبیند خدا کار شما را و پیغمبرش پس باز گردانیده شوید بسوي داناي نهان و آشکار پس آگاه کند شما را
بآنچه بودید که میکردید زود باشد که قسم خورند بخدا براي شما چون باز گردید بسوي آنها تا صرف نظر کنید از آنها پس
صرف نظر کنید از آنها همانا آنان پلیدند و جایگاهشان دوزخ است بپاداش آنچه بودند که کسب میکردند قسم میخورند بخدا تا
راضی شوید از آنها پس اگر راضی شوید از آنها پس بدرستیکه خدا راضی نمی شود از گروه متمردان.
تفسیر
پس از مراجعت از جنگ تبوك منافقانیکه تخلّف از جهاد نمودند معتذر بعذرهاي غیر موجّه خلاف واقعی میشدند براي جلب
رضاي پیغمبر [ص] و مسلمانان واقعی و آنحضرت مأمور شد که صریحا بآنها بفرماید که بیجهت عذر براي اصلاح کار خودتان
نیاورید پذیرفته نمیشود و ما تصدیق نمیکنیم شما را خداوند ما را از باطن شما آگاه فرمود و خبر داد بما از طریق وحی که عذرهاي
شما دروغ است و بعد از اینکه هم اعمال شما که کاشف از کفر و نفاق است مشهود خواهد شد و بخانواده نبوّت چه تعدّیاتی
خواهید نمود و پس از آن رجوع داده شوید بخداوندیکه از باطن و ظاهر شما خبر دارد که چقدر تفاوت دارد پس متنبّه میکند شما
را بحکم خود بمقتضاي عدل براي اعمال شما و در آیه دوم خطاب به مسلمانان شده میفرماید که قسم یاد میکنند براي شما بر
صدق گفتارشان در بیان عذر بعد از اینکه براي آنکه شما آنها را ملامت ننمائید و صرف نظر کنید از تقصیر آنها شما هم بکلی از
آنها صرف نظر کنید و بحال خودشان واگذارید چون ملامت و نصیحت و عتاب و خطاب بحال آنها فائده ندارد براي آنکه جنس
آنان پلید است و قابل تطهیر نیست و باید بمجازات کردار خودشان در جهنم که مقر ابدي آنها است برسند مقصود اینها از اینکه
اعتذارها و قسمهاي دروغ آنستکه دل شما را بدست بیاورند که سلوك خودتان را با آنها تغییر ندهید ولی در اینکه فکر خطا
میکنند چون اگر شما هم از آنها راضی شوید خدا راضی نخواهد شد و رضایت شما با نارضایتی خدا براي آنها مفید نیست پس
شما هم نباید از آنها راضی شوید و در مجمع از پیغمبر [ص] روایت نموده که کسی [ صفحه 613 ] که طلب کند رضاي خدا را
بغضب خلق خداوند از او راضی میشود و مردم را از او راضی مینماید و کسیکه طلب کند رضاي مردم را بغضب خدا خدا بر او
غضب میفرماید و مردم را بر او غضبناك میکند و قمی ره فرموده بعد از مراجعت از جنگ تبوك اصحاب متعرّض منافقان میشدند
و آنها را اذیت مینمودند و آنها قسم میخوردند که ما بر خلاف حق اظهاري نکردیم و نمیکنیم و واقعا مسلمانیم براي آنکه مسلمانان
متعرض آنها نشوند پس آیه سیحلفون باللّه لکم تا آخر نازل شد و کذب آنها ظاهر گردید.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 97 تا 99
اشاره
الَأعراب أَشَ دُّ کُفراً وَ نِفاقاً وَ أَجدَرُ أَلاّ یَعلَمُوا حُ دُودَ ما أَنزَلَ اللّه عَلی رَسُولِه وَ اللّه عَلِیم حَکِیم [ 97 ] وَ مِنَ الَأعراب مَن یَتَّخِ ذُ ما یُنفِقُ
مَغرَماً وَ یَتَرَبَّص بِکُم الدَّوائِرَ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ اللّه سَمِیع عَلِیم [ 98 ] وَ مِنَ الأَعراب مَن یُؤمِن بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ یَتَّخِ ذُ ما یُنفِقُ
538- قُرُبات عِندَ اللّه وَ صَلَوات الرَّسُول أَلا إِنَّها قُربَۀٌ لَهُم سَیُدخِلُهُم اللّه فِی رَحمَتِه إِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم [ 99 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 633 از 656
بادیهنشینان عرب شدیدترند از راه کفر و نفاق و سزاوارترند بآنکه ندانند حدّهاي آنچه را نازل نموده است خدا بر پیغمبرش و
خداوند داناي درست کار است و بعضی از بادیهنشینان کسانی هستند که میپندارند آنچه را انفاق میکنند غرامت و انتظار میبرند
بشما گردشهاي روزگار را بر ایشان باد گردش بدو خدا شنونده دانا است و بعضی از اعراب بادیهنشین کسانی هستند که میگروند
بخدا و روز بازپسین و میشمارند آنچه را انفاق میکنند موجبات تقرب نزد خدا و دعاهاي پیغمبر آگاه باش که آن موجب قربت
است براي آنها زود باشد که داخل کند آنها را خدا در رحمت خود بدرستیکه خدا آمرزنده مهربان است.
تفسیر
اعراب صحرانشین کفر و نفاقشان بیشتر از اهل بلاد و شهرنشینها است چون از معارف و احکام اسلام دورند و بجهالت و قساوت و
ضلالت نزدیکند و انس بتعقّل و تدبّر و تفکر در حقائق امور ندارند و متوّحش از اینکه معانی هستند و بهمین لحاظ سزاوارترند
بآنکه ندانند حدود واجبات و مستحبات و مباحات شریعت مطهره را که خداوند به پیغمبر خاتم نازل فرموده و خداوند میداند حدود
و موازین اهل بلاد و بادیه را و بر طبق حکمت در دنیا و آخرت با آنها رفتار میفرماید و پاره از اعراب از فرط جهالت آنچه را
مجبور شدند بصدقه دادن براي خودشان ضرر و خسارت بحساب میآورند چون معتقد بثواب اخروي نیستند [ صفحه 614 ] و تصور
میکنند مسلمانان از آنها پول زوري میگیرند لذا انتظار دارند گردش روزگار قدرت اسلام را از بین ببرد و آنها از اینکه تحمیلات
آسوده شوند خدا روزگار را ببدي حال آنها بگردش آورد و خواهد آورد اگر چه در آخرت باشد و سوء بضم سین نیز قرائت شده
است و خداوند از گفتار و کردار ظاهري و باطنی آنها آگاه است و پاره از آنها بر عکس کسانی هستند که مؤمن بمبدء و معادند و
هر چه انفاق کنند از موجبات تقرب بخدا و ادعیه پیغمبر [ص] میدانند چون آنحضرت پس از اخذ صدقات دعا میفرمود براي
صاحبان آنها بخیر و برکت و استغفار مینمود براي آنان اینکه در صورتی است که صلوات عطف بر قربات باشد چنانچه بنظر حقیر
ظاهر است و بعضی گفتهاند صلوات عطف است بر ما ینفق یعنی میگیرند آنچه را انفاق مینمایند و ادعیه پیغمبر را موجبات تقرب
نزد خدا در هر- حال خداوند تصدیق فرموده است اعتقاد آنها را و تحقیق نموده امید آنانرا و تقریر فرموده رحمت و مغفرت خود را
براي ایشان و مژده داده که در مقابل دائره سوء و عذاب براي فرقه سابقه براي اینها دائره رحمت است که داخل در آن میشوند و بر
ایشان احاطه دارد ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 100
اشاره
وَ السّ ابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ المُهاجِرِینَ وَ الَأنصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحسان رَضِ یَ اللّه عَنهُم وَ رَضُوا عَنه وَ أَعَدَّ لَهُم جَنّات تَجرِي تَحتَهَا
255- الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الفَوزُ العَظِیم [ 100 ] -قرآن- 1
ترجمه
و پیشی گیرندگان که پیشینیانند از مهاجران و انصار و آنانکه متابعت نمودند ایشانرا بخوبی خوشنود شد خدا از آنها و خوشنود
شدند آنها از او و آماده نمود براي ایشان باغهائیکه میرود در آنها نهرها جاودانیانند در آن همیشه اینکه است کامیابی بزرگ.
صفحه 634 از 656
تفسیر
قمی ره فرموده آنها نقباء بودند و أبو ذر و مقداد و سلمان و عمّار و کسانی که ایمان آوردند و تصدیق نمودند و ثابت ماندند
بولایت امیر المؤمنین [ع] حقیر عرض میکنم نقباء دوازده نفر بودند از انصار که در منی با پیغمبر [ص] بیعت نمودند نه نفر از اوس و
سه نفر از خزرج در خانه حضرت عبد المطلب و آنجا باین منصب فائز شدند و افضل از همه ابو الهیثم بن التیّهان بود و در نهج
البلاغه است که واقع نمیشود اسم هجرت بر احدي مگر بمعرفت حجّت پس کسیکه شناخت او را و اقرار نمود بآن پس او مهاجر
است حقیر عرض [ صفحه 615 ] میکنم معلوم است مراد از سابقون اوّلون کسانی هستند که سبقت گرفتند بر سایر مردم در ایمان
بخدا و پیغمبر و اوصیاء آنحضرت نه کسانیکه سبقت گرفتند در کفر و نفاق و اظهار اسلام بطمع مال و منصب و جاه و آن جماعت
سابقان از مهاجر و انصار که دو فرقه از اصحابند و فرقه اول کسانی هستند که با پیغمبر [ص] از مکه هجرت بمدینه نمودند و فرقه
دوم کسانی هستند از اهل مدینه که قبل از هجرت مسلمان شده بودند و جماعتیکه بعدا متابعت نمودند آنها را به نیکی در باره
خودشان و خلق باطاعت خدا و پیغمبر و اوصیاء او هر سه فرقه دو متبوع در نیکی و یک تابع خدا راضی از آنها است بقبول طاعت و
آنها راضیند از او بشکر نعمت و بهشت آماده براي ایشان است و کامیابی بزرگ نصیب آنان نه کسانیکه اسائه نمودند در باره
خودشان و خلق بنفاق و شقاق با محمّد [ص] و آل اطهار او از مهاجر و انصار و اتباع آنها: هر که را روي به بهبود نبود || دیدن
روي نبی سود نبود در کافی و عیاشی از امام صادق [ع] نقل نموده که خداوند ابتدا فرمود بمهاجرین اوّلین بر حسب درجه سبقت
آنها و در رتبه دوم نام برد از انصار و در رتبه سوم یاد فرمود تابعین باحسان را پس وضع فرمود هر قومیرا بقدر درجات و منازل
ایشان در نزد خود و ما چون در آیات سابقه اثبات اتّحاد نفسی و روحی و نوري حضرت امیر المؤمنین [ع] را با پیغمبر خاتم [ص]
نمودیم احتیاج باثبات اسبقیّت آنحضرت را در اسلام نداریم.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 101 تا 102
اشاره
وَ مِمَّن حَولَکُم مِنَ الَأعراب مُنافِقُونَ وَ مِن أَهل المَدِینَۀِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاق لا تَعلَمُهُم نَحن نَعلَمُهُم سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَین ثُم یُرَدُّونَ إِلی عَذابٍ
عَظِیم [ 101 ] وَ آخَرُونَ اعتَرَفُوا بِذُنُوبِهِم خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَ ی اللّه أَن یَتُوبَ عَلَیهِم إِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم [ 102 ] -قرآن-
372-1
ترجمه
و از جمله کسانیکه در اطراف شمایند از بادیهنشینان منافقانند و از اهل مدینه نیز که ممارست نمودند بر نفاق نمیدانی آنها را ما
میدانیم آنها را زود باشد عذاب کنیم آنها را دو بار پس برگردانیده شوند بسوي عذاب بزرگ و دیگرانی که اقرار نمودند
بگناهانشان آمیختند کردار خوب و کردار بد را شاید خدا بپذیرد توبه آنها را همانا خدا آمرزنده مهربان است.
تفسیر
بعضی از اهل مدینه و اعراب حوالی آن منافقان ماهر در نفاقند که بتمرین [ صفحه 616 ] و ممارست چنان مسلّط بر آن شدهاند که
تو اي پیغمبر با کمال فراست و کیاست نمی- شناسی آنها را چون بهیچ وجه نمیگذارند باطنشان ظاهر شود من میشناسم آنها را و
صفحه 635 از 656
مطّلعم بر ضمائر خلق و بعد از اینکه دو بار آنها را عذاب میکنم بار اول وقتی است که ملائکه قبض روح آنها را مینمایند که میزنند
بوجوه و ادبارشان بار دوم عذاب قبر است پس از آن بر گردانده میشوند بعالم آخرت و قیامت کبري و عذاب بزرگشان آنجا است
چنانچه در جوامع فرموده است اینکه حال اینکه دسته از مردم است و دیگرانی هستند که نفاق ندارند معصیت میکنند بعد اقرار
مینمایند و توبه میکنند و خدا از تقصیر آنها میگذرد چون آمرزنده و مهربان است و البته اینها اعمال صالحه هم دارند از قبیل
اعتقادات حقّه و توبه و خجلت از گناه نزد اهل تقوي و امثال اینها از اعمال حسنه و در مجمع از امام باقر [ع] نقل نموده که نازل
شده است در باره ابو لبابۀ بن منذر که قصه آن در ذیل آیه یا ایّها الّذین آمنوا لا تخونوا اللّه و الرّسول در اوایل سوره انفال گذشت
و در کافی و عیاشی از آنحضرت نقل نموده که اینکه جماعت قومی از اهل ایمانند که احیانا معاصی از آنها صادر میشود که در
نظر اهل ایمان عیب است و کراهت دارند از آن و امید است خدا بپذیرد توبه آنها را و نیز عیاشی از آنحضرت در اینکه آیه نقل
نموده که عسی از خدا واجب است و اینکه در باره گناهکاران از شیعیان ما نازل شده است و بنظر حقیر عسی دلالت دارد بر آنکه
اینکه مورد قابل گذشت و مغفرت است و خدا رحمت خود را از محل قابل دریغ نمیفرماید چون بخل در مبدء فیّاض نیست لذا
واجب میشود.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 103 تا 104
اشاره
خُذ مِن أَموالِهِم صَدَقَۀً تُطَهِّرُهُم وَ تُزَکِّیهِم بِها وَ صَل عَلَیهِم إِن صَلاتَکَ سَکَن لَهُم وَ اللّه سَمِیع عَلِیم [ 103 ] أَ لَم یَعلَمُوا أَن اللّهَ هُوَ یَقبَلُ
301- التَّوبَۀَ عَن عِبادِه وَ یَأخُذُ الصَّدَقات وَ أَن اللّهَ هُوَ التَّوّاب الرَّحِیم [ 104 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگیر از مالهاشان صدقه را که پاك کنی آنها را و پاکیزه نمائی ایشانرا بآن و دعا کن براي آنها همانا دعاي تو آرامش است براي
ایشان و خدا شنواي دانا است آیا ندانستهاند که خدا او است که قبول میکند توبه را از بندگانش و میگیرد صدقهها را و آنکه خدا او
است توبهپذیر مهربان.
تفسیر
صدقه مالی است که تبرّعا بغیر دهند براي رضاي خدا و شامل میشود زکوة و نذورات و کفارات و مطلق خیرات را و ظاهرا مراد در
اینکه آیه زکوة است [ صفحه 617 ] چون معمولا زکوة را والی اخذ مینماید و سایر صدقات واجبه را خود صاحب مال بموردش
صرف میکند و در مستحبّات الزامی نیست و در اینکه آیه شریفه پیغمبر [ص] مأمور باخذ شده است علاوه بر آنکه ظاهر آیه آنستکه
اینکه صدقه است که در اموال آنها فرض شده است که باید گرفت و موجب تطهیر و نموّ مال آنها است نه آنکه بر ذمّه آنها است
که بدهند مانند کفارات یا باختیار آنها است وجوبش مانند نذورات در هر حال ضمیر مفرد در تطهّرهم محتمل است راجع بصدقه
باشد چون آن موجب تطهیر صدقه دهنده است از گناه و محتمل است راجع به پیغمبر باشد چون تطهیر بگرفتن او حاصل میشود و
در هر حال صفت صدقه است یا جمله مستانفه و جواب امر نیست لذا مجزوم نشده و ضمیر در تزکیهم مسلما راجع بآنحضرت است
بملاحظه کلمه بها که متعلق است بتزکیهم و راجع است بصدقه و تزکیه گفتهاند مبالغه در تطهیر است یا بمعنی نموّ و برکت دادن
صفحه 636 از 656
است در مال و نیز آنحضرت مأمور شده که در موقع گرفتن صدقه دعا بفرماید بصدقه دهندگان براي سکونت خاطر و اطمینان قلب
آنها و خدا شنوا است دعاي پیغمبر [ص] را و دانا است به نیّات و اغراض ایشان و در مجمع نقل نموده که وقتی قومی صدقه
خودشان را نزد پیغمبر [ص] میآوردند میفرمود خدایا رحمت کن بر آنها و عیاشی ره از امام صادق [ع] نقل نموده که پرسیدند از
آنحضرت که آیا اینکه سنّت جاري است بعد از پیغمبر [ص] در باره امام [ع] فرمود بلی و در کافی از آنحضرت نقل نموده که
چون آیه زکوة نازل شد که اینکه آیه است ماه رمضان بود پیغمبر [ص] فرمود منادي ندا داد که خدا واجب نمود بر شما زکوة را
مانند نماز در طلا و نقره و شتر و گاو و گوسفند و گندم و جو و خرما و کشمش و از سایر اجناس عفو فرمود و دیگر متعرض آنها
نشد تا سال دیگر که مردم روزه گرفتند و افطار کردند پس منادي آنحضرت ندا داد که اي مسلمانان زکوة مالتان را بدهید تا نماز
شما قبول شود پس عمّال صدقه و خراج را مأمور وصول فرمود ولی قمی ره فرموده نازل شد وقتی رها شد أبو لبابۀ و مالش را براي
تصدّق حاضر نمود و در آیه سابقه اشاره بمحل ذکرش شد و در آیه دوم اشاره شده است بآنکه خداوند صدقات را هم مانند توبه
قبول میفرماید و عوض میدهد و صرف اخذ پیغمبر [ص] نیست اگر مقرون بخلوص نیت شود چنانچه در توحید از امام صادق [ع]
نقل نموده که اخذ بوجهی قبول است از خدا چنانچه فرموده است و یأخذ الصدقات یعنی قبول میکند آنرا از اهلش و ثواب میدهد
بر آن و در [ صفحه 618 ] کافی از آنحضرت نقل نموده که خدا میفرماید هیچ چیز نیست مگر آنکه مأمور نمودم کسی غیر خود مرا
که بگیرد آنرا مگر صدقه که آنرا خودم بشتاب بدست خود میگیرم حتی اگر کسی یک خرما یا پاره از آن را تصدق بدهد آنرا
مانند بچّه اسب و شتر برایش تربیت میکنم و روز قیامت مانند کوه احد و بزرگتر از آن باو مسترد میدارم و عیاشی ره از امام سجاد
[ع] نقل نموده که من ضامنم صدقه واقع نشود در دست بنده تا واقع شود در دست خدا و مراد از قول خداوند هو یقبل التّوبه عن
عباده و یأخذ ال ّ ص دقات اینکه است و نیز از آنحضرت روایت شده است که چون بسائل عطا میفرمود دست او را میبوسید عرض
کردند چرا اینکار را میکنی فرمود براي آنکه صدقه واقع میشود در دست خدا پیش از دست بنده و هر چیزي ملکی موکل قبض
دارد مگر صدقه که در دست خدا واقع میشود راوي میگوید گمان میکنم او نان یا درهم را میبوسید و در کافی و عیاشی ره از امام
صادق [ع] نقل نموده که پدرم وقتی تصدّق میداد چیزیرا میگذارد آنرا در دست سائل و بعد از او میگرفت و میبوسید و میبوئید آنرا
و بسائل مسترد میفرمود و استفهام براي توبیخ است بر تهاون در اداء زکوة یعنی چرا نباید بدانند فضل صدقه را که بدست خدا
میرسد و قبول میکند و عوض میدهد تا تعجیل نمایند در اداء آن و اخبار در فضل و ثواب صدقه از حدّ تواتر زائد است و هفتاد قسم
از بلیّات و آفات را از صاحبش دفع میکند و اداء زکوة مانند اقامه صلاة شرط قبول سایر اعمال است و از روایت سابقه معلوم شد که
شرط قبول نماز اداء زکوة است و اللّه اعلم.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 105 تا 106
اشاره
وَ قُل اعمَلُوا فَسَ یَرَي اللّه عَمَلَکُم وَ رَسُولُه وَ المُؤمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلی عالِم الغَیب وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 105 ] وَ آخَرُونَ
302- مُرجَونَ لِأَمرِ اللّه إِمّا یُعَذِّبُهُم وَ إِمّا یَتُوب عَلَیهِم وَ اللّه عَلِیم حَکِیم [ 106 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بگو عمل کنید پس زود باشد که به بیند خدا عمل شما را و پیغمبرش و مؤمنان و زود باشد که بازگردانیده شوید بسوي داناي
نهان و آشکار پس آگاه کند شما را بآنچه بودید که بجا میآوردید و دیگران بازداشتگانند براي فرمان خدا یا عذاب میکند آنان
صفحه 637 از 656
را و یا میپذیرد توبه ایشان را و خدا داناي درست کار است.
تفسیر
خداوند به پیغمبر اکرم امر فرمود که بگو هر کاري میخواهید بکنید بعد از صدور عمل در خارج میبیند آنرا خدا و پیغمبر و ولی او
در هر عصري که ایشان [ صفحه 619 ] مؤمنان کاملند خواه عمل خیر باشد خواه شرّ چنانچه در کافی و عیّاشی از امام باقر [ع] نقل
نموده که پس از ذکر اینکه آیه فرمود او و اللّه علی بن ابی طالب است و از حضرت صادق بطرق متعدده نقل شده که پرسیدند از
اینکه آیه فرمود مراد از مؤمنان ائمه اطهارند و در کافی از آنحضرت نقل نموده که فرمود مراد مائیم و در مجمع فرموده که اصحاب
ما روایت نمودهاند که اعمال امّت در هر دوشنبه و پنجشنبه بر پیغمبر [ص] عرضه داشته میشود و همچنین بر ائمه اطهار پس مطّلع
میشوند بر آنها و مراد از مؤمنان ایشانند و اینکه فرموده است بعد از اینکه خداوند میبیند با آنکه او عالم باشیاء است قبل از وجود
آنها براي آنست که مراد علم بوجود اشیاء است بعد از علم بعدمشان و علم بوجود آنها بعد از اینکه همان علم بوجود آنها است
چون موجود شوند و تجدید حالی بر او روي نمیدهد و بنظر حقیر خداوند دو علم دارد یکی ذاتی که از آن گاهی بقضا تعبیر
میشود و دیگر خارجی که بعضی آنرا قدر میخوانند و آن علمی که قابل تغییر نیست علم اول است ولی علم دوّم عین متغیرات است
که در خارج موجود و در پیشگاه الهی بدون تغیّر حاضر است و اینجا مراد علم دوم است لذا از آن تعبیر برؤیت شده که مناسب با
موجودات خارجیه است بلا تشبیه مانند کسیکه ریسمان الوانی در دست دارد و مورچه در آن ریسمان سیر میکند که آن مور بهر
رنگی میرسد متغیر میبیند و صاحب ریسمان همه را بیک رنگ الوان بدون تغییر مشاهده مینماید خلاصه آنکه مراد آنستکه بعد از
اینکه در مرئی و علم خدا و پیغمبر و امام موجود میشود عمل آنها چنانچه عیاشی از امام صادق [ع] در اینکه آیه نقل نموده است که
خداوند شاهد است در زمین خود و اعمال عرضه میشود بر پیغمبر [ص] و در چند روایت دیگر به اینکه معنی تصریح شده نهایت
آنکه در بعضی هر روز صبح و در بعضی هر شب و روز و در بعضی بعد از مرگ و در بعضی پیغمبر [ص] و در بعضی امیر
المؤمنین [ع] و در بعضی امام ذکر شده است و آنکه ایشان از اعمال خوب شاد و از اعمال بد ملول میشوند پس نباید ما موجب
ملالت آن ذوات مقدّسه را فراهم نمائیم اگر در اظهار دوستی صادقیم و ظاهرا امر براي تهدید است یعنی بکنید تا بجزاي کردارتان
برسید وقتی که رجوع داده شدید بحکم خداوندي که دانا است باعمال پنهان و آشکار شما بعد از مرگ و در قیامت کبري چون
مراد از آگاه کردن مجازات است و آیه دوم عطف است بر و آخرون اعترفوا بذنوبهم در آیات سابقه و مراد کسانی هستند که تاخیر
افتاده است حکم آنها و موقوف [ صفحه 620 ] است امر آنها و تعیین تکلیفشان که آیا از اشقیا هستند یا سعدا بآنکه خداوند عذاب
کند آنها را یا بپذیرد توبه آنانرا و البته هر معامله که خدا با آنها نماید بر طبق علم و حکمت است چون ارجاء بمعنی تأخیر است و
بعضی مرجؤن بهمزه قرائت نمودهاند و تردید در علم متکلم نیست خدا میداند با آنها چه معامله خواهد فرمود بلکه در علم مخاطب
است ما نمیدانیم و حاصل معنی آنستکه اختیار آنها با خدا است اگر بخواهد عذاب میکند و اگر بخواهد عفو میفرماید و از اینجا
معلوم میشود که قبول توبه بر خدا واجب نیست بلکه بر سبیل تف ّ ض ل است و در کافی و عیاشی از امام باقر [ع] و قمی ره از امام
صادق [ع] نقل نموده در اینکه آیه که اینها قومی بودند مشرك که کشتند امثال حمزه و جعفر و نظائر آندو از اهل ایمان را پس
داخل در اسلام شدند و اقرار بتوحید کردند و ترك نمودند شرك را ولی معرفت قلبی پیدا نکردند تا از اهل ایمان باشند و واجب
باشد براي آنها بهشت و منکر هم نبودند تا کافر باشند پس واجب باشد بر آنان آتش لذا آنها باین حالند که کارشان با خدا است
میخواهد عذاب میکند آنانرا میخواهد عفو میفرماید و بعضیشان نزول دیگري ذکر کردهاند که با وجود روایت مذکوره معتبره
اعراض از نقلش بنظر حقیر اولی است.
صفحه 638 از 656
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 107 تا 110
اشاره
وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسجِداً ضِراراً وَ کُفراً وَ تَفرِیقاً بَینَ المُؤمِنِینَ وَ إِرصاداً لِمَن حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَه مِن قَبل وَ لَیَحلِفُن إِن أَرَدنا إِلاَّ الحُسنی
وَ اللّه یَشهَدُ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ [ 107 ] لا تَقُم فِیه أَبَداً لَمَسجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقوي مِن أَوَّل یَوم أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیه فِیه رِجال یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا
وَ اللّه یُحِبُّ المُطَّهِّرِینَ [ 108 ] أَ فَمَن أَسَّسَ بُنیانَه عَلی تَقوي مِنَ اللّه وَ رِضوان خَیرٌ أَم مَن أَسَّسَ بُنیانَه عَلی شَ فا جُرُف هارٍ فَانهارَ بِه فِی
- [ نارِ جَهَنَّمَ وَ اللّه لا یَهدِي القَومَ الظّالِمِینَ [ 109 ] لا یَزال بُنیانُهُم الَّذِي بَنَوا رِیبَۀً فِی قُلُوبِهِم إِلاّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُم وَ اللّه عَلِیم حَکِیم [ 110
791- قرآن- 1
ترجمه
و آنانکه اتّخاذ نمودند مسجدیرا براي ضرر رساندن و کافر شدن و جدائی افکندن میان اهل ایمان و براي انتظار کسیکه محاربه نمود
با خدا و پیغمبرش از پیش و هر آینه قسم میخورند که اراده ننمودیم مگر خوبی را و خدا شهادت میدهد که آنها هر آینه
دروغگویانند قیام منما در آن هرگز هر آینه مسجدي که تأسیس شده است بر پرهیزکاري از روز اوّل سزاوارتر است که قیام نمائی
در آن در آن باشند مردانی که دوست دارند که پاك شوند و خدا دوست دارد پاك شوندگان را آیا پس کسیکه تأسیس [ صفحه
621 ] نموده باشد بنایش را بر پرهیزکاري از خدا و خوشنودي او بهتر است یا آنکه تأسیس نموده بنایش را بر لب زمین تهی زیر
منهدمی پس منهدم شود و فرود آورد او را در آتش جهنّم و خدا هدایت نمیکند گروه ستمکاران را همیشه میباشد بناء آنها که
بنا نمودند موجب شک در دلهاي آنها مگر آنکه پاره پاره شود دلهاشان و خداوند داناي درستکار است.
تفسیر
در جوامع روایت نموده که بنی عمرو بن عوف چون مسجد قبا را بنا نمودند و نماز گذارد در آن پیغمبر [ص] حسد بردند بر آنها
برادرانشان بنی غنم بن عوف و گفتند ما مسجدي بنا میکنیم و نماز میگذاریم در آن و حاضر نمیشویم در جماعت محمّد [ص]
پس بنا نمودند مسجدي در جنب مسجد قبا و از پیغمبر [ص] تقاضا کردند که در آن مسجد براي آنها نماز بگذارد در وقتی که
آنحضرت مشغول بتجهیز لشگر براي جنگ تبوك بود و فرمود که من در شرف حرکتم و چون از آن سفر مراجعت نمود اینکه آیه
نازل شد پس امر فرمود که آن مسجد را خراب کردند و آتش زدند و محلّش را جاي کثافت و نجاست نمودند و نیز در آن کتاب
است که ابو عامر راهب در زمان جاهلیت رهبانیت و زهادت را اختیار نموده بود و چون پیغمبر وارد مدینه شد حسد بر دو احزاب را
بر حضرت شورانید و پس از فتح مکه فرار نمود و رفت در روم و نصرانی شد و بانیان مسجد ضرار منتظر او بودند که بیاید و در آن
مسجد نماز بخواند و غلبه کند بر پیغمبر و آنمسجد را براي او به اینکه بنا نموده بودند و او در جنگهاي آنحضرت حاضر بود و با او
مقاتله مینمود تا فرار کرد و بشام رفت تا از قیصر لشگر بگیرد و با حضرت جنگ کند و در قنسرین تنها مرد و قمی ره فرموده که
جمعی از منافقان آمدند نزد پیغمبر [ص] و اجازه خواستند که مسجدي بنا کنند در محلّه بنی سالم براي مواقع ضرورت و اشخاص
ضعیف که نمیتوانند در مسجد آنحضرت حاضر شوند و پیغمبر بآنها اجازه داد پس خواهش نمودند که تشریف بیاورد و در آن
نماز بخواند حضرت فرمود من در شرف مسافرت تبوکم انشاء اللّه در مراجعت میآیم و نماز میخوانم و چون حضرت مراجعت فرمود
اینکه آیه در شان آن مسجد و ابو عامر راهب نازل شد و آنها قسم خوردند که ما اینکه مسجد را براي صلاح مسلمانان و احسان
صفحه 639 از 656
بآنها ساختیم و خداوند آنها را تکذیب فرمود و در تفسیر امام قریب باین معانی ذکر شده علاوه بر آنکه امیر دومۀ الجندل و حوالی
آن تا حدود شام اکیدر نام داشت و پیغمبر [ص] را تهدید مینمود و اصحاب از قبل تعرّض او خائف شده بودند و خداوند به پیغمبر
[ص] وعده ظفر بر او را داد [ صفحه 622 ] و آنحضرت عازم تبوك شد و اینکه منافقان با او مکاتبه نمودند و او را براي گرفتن
مدینه دعوت کردند و با ابو عامر راهب مواضعه داشتند که مراجعت بمدینه نماید و از او اطاعت نمایند و اینکه مسجد را براي اجراء
مقاصد سوء خودشان ساختند و از حضرت خواهش نماز در آن را نمودند و او میدانست بوحی غرض آنها را با وجود اینکه اجابت
فرمود و خواست برود ولی هر مرکبی را حاضر نمودند از رفتار ماند و قدمها خشک شد لذا حضرت امر را محوّل بمراجعت از
تبوك فرمود و براي دفع کید آنها مأمور شد از طرف خداوند که علی [ع] را در مدینه خلیفه و جانشین خود فرماید چون وحی شده
بود که از مدینه خارج شود با آنکه آنجا اقامت داشته باشد و امیر المؤمنین [ع] مایل بجهاد بود ولی عرض کرد اطاعت دارم با آنکه
میل به تخلّف از رکابت ندارم پیغمبر فرمود آیا نمیخواهی نسبت بمن بمنزله هرون نسبت بموسی باشی جز آنکه پیغمبري بعد از
من نیست عرض کرد راضی شدم و پیغمبر [ص] فرمود اجر اقامت تو در مدینه با جهاد برابر است خداوند ترا به تنهائی جماعت قرار
داد چنانچه حضرت ابراهیم را امّت فرمود کفار و منافقان از هیبت تو متعرّض مسلمانان نخواهند شد و چون پیغمبر [ص] از مدینه
خارج شد و علی [ع] بمشایعت رفت منافقان گفتند محمّد علی را در مدینه گذارد براي آنکه از او ملول شده بود میخواست مردم
شبانه بریزند او را بکشند و اینکه خبر بسمع مبارك پیغمبر [ص] رسید و امیر المؤمنین [ع] عرض کرد ملاحظه بفرمائید مردم چه
میگویند پیغمبر فرمود تو مردمک دیده و نور بصر و مانند روح در بدن منی و بجانب تبوك حرکت فرمود و امیر المؤمنین [ع] در
مدینه اقامت داشت و هر وقت منافقان تصمیم میگرفتند که متعرض مسلمانان شوند میترسیدند از آن که آنحضرت به تنهائی قیام
نماید بر دفاع از آنها مانند آنکه پیغمبر [ص] مراجعت نموده باشد و خداوند اکیدر را مأخوذ و تسلیم پیغمبر خود فرمود و مبالغ
گزافی بعنوان صلح از او گرفته شد و پیغمبر بدون جنگ سالما غانما ظافرا بعد از هشتاد روز مراجعت فرمود و مکر منافقان باطل
گردید و اینکه آیات نازل شد و پیغمبر [ص] امر فرمود مسجد ضرار را آتش زدند و ابو عامر راهب را که آنحضرت فاسق نام نهاده
بود و گوساله اینکه امّت مانند قوم موسی بود خداوند بمرض قولنج و برص و فلج و لقوه مبتلا فرمود و چهل روز با عذاب شدید
زنده بود و بعد بعذاب الیم خدا گرفتار شد حقیر عرض میکنم قضیه خلافت امیر المؤمنین [ع] از پیغمبر [ص] در اینکه سفر در
تواریخ مذکور و حدیث منزلت [ صفحه 623 ] مشهور است و اینکه ابو عامر پدر حنظله غسیل الملائکه است که در جنگ احد
شهید شد و مصداق یخرج الحی من المیت ظاهر گردید و در علم توریۀ و انجیل تخ ّ صص داشت و بسیار طرّار و غدّار بود حضرات
میخواستند او را امام و خطیب آن مسجد نمایند و در مقابل پیغمبر [ص] جمعیّتی تهیّه کنند و بر او خروج نمایند ولی خدا نخواست
مفتضح و رسوا شدند و اسامی منافقان در کتب مف ّ ص له ذکر شده و بنظر حقیر محرك کل سامري اینکه امّت بوده و عاقبت بمقصود
خود نائل گردید و در تفسیر مسجدیکه تأسیس شده بر تقوي از روز اوّل در کافی از حضرت صادق [ع] و عیاشی از آنحضرت و
حضرت باقر [ع] نقل نموده و قمی ره فرموده که مراد مسجد قبا است و گفته شده است که پیغمبر [ص] آن مسجد را در ایام اقامت
در قبا تأسیس فرمود و در آن نماز گذارد و در تفسیر قول خدا یتطهروا عیاشی از امام صادق [ع] نقل نموده که آن تطهیر به آب
است و در تفسیر المطهّرین قمی ره فرموده آنها تطهیر بآب مینمودند و در مجمع از صادقین علیهما السلام نقل نموده که دوست
داشتند تطهیر بآب را از غایط و بول و از پیغمبر [ص] روایت شده است که از اهل قبا سؤال فرمود شما چگونه تطهیر میکنید که
خداوند شما را مدح نموده عرض کردند اثر غایط را میشوئیم فرمود خدا در باره شما نازل فرمود و اللّه یحب المطّهّرین و قمی از
امام باقر [ع] نقل نموده که مسجد ضرار آنستکه خدا در بارهاش فرموده اسس علی شفا جرف هار و حاصل مستفاد از آیات شریفه و
اخبار ائمه اطهار آنستکه و بعضی از منافقان کسانی هستند که بنا و اخذ نمودند مسجدي را براي اضرار بمسلمانان و تقویت کفر و
تفرق جماعت مسجد قبا و براي ترقّب و ترصّ د و انتظار مقدم ابو عامر راهب محارب و با اینحال قسم میخورند که ما مقصودي جز
صفحه 640 از 656
اقامه نماز و ذکر خدا و توسعه بر مسلمانان و رعایت حال ضعفاء نداریم ولی خدا میداند که دروغ میگویند و اي پیغمبر تو قیام ننما
براي نماز در آن مسجد البتّه مسجدیکه در جنب آن مسجد است که از روز اول با نیّت پاك و خالص براي رضاي خدا و اطاعت
امر او ساخته شده و مبنی بر تقوي است اولی و احق است بآنکه تو و سایر مسلمانان در آن نماز بخوانید با آنکه کسانیکه در آن
نماز میخوانند تطهیر مینمایند به آب و خدا آنها را دوست میدارد نباید مسجدیکه آنها در آن نماز میخوانند از رواجش کاسته شود
آیا کسیکه تأسیس نموده است بناي خود را بر اصل و پایه محکم که نیّت خالص در قربت است و تزلزلی در آن روي نمیدهد و
منبعث از تقوي و پرهیزکاري است و موجب خوشنودي خدا است بهتر است و رعایت بناي او لازم [ صفحه 624 ] تر است یا کسیکه
تأسیس نموده است بناي خود را بر پایه نفاق و شقاق و قصد تفرقه بین مسلمانان و فتنه و فساد که مانند زمینی است که در کنار
وادیی واقع شده و از زیر سیل آنرا خراب نموده و در شرف انهدام است و لب آن زمین بنائی ساخته شده و زیر آن زمین که بواسطه
خرابی خالی شده است جهنم و آتش است که چنین بنائی منهدم خواهد شد و خود و صاحبش را بجهنم واصل خواهد نمود و
همیشه چنین مسجدي که امام و خطیبش چنین ملعونی باشد موجب مزید شک و نفاق در دلهاي حاضر شوندگان در آن مسجد
است که منافقانند و بعد از خرابی هم موجب مزید بغض و عناد آنها خواهد شد مگر آنکه دلهاي آنها از شدّت بغض بترکد و پاره
پاره شود و ساقط گردد از قابلیّت ادراك و قبول زیادتی و نقصان در مدرکات و خداوند عالم است به نیّات آنها و امرش بر وفق
حکمت و مصلحت است بیجهت مسجدیرا خراب نمیکند و قومیرا آزرده خاطر و ملول نمیفرماید و در جوامع از امام صادق [ع]
نقل نموده که الی ان تقطّع قرائت فرمود و بعضی الّذین بدون و او در صدر آیه اول قرائت نمودهاند و قصه مستقلی دانستهاند و بر هر
تقدیر یا کلمه منهم بعنوان خبریّت از الّذین مقدّر است یا خبر آن لا تقم فیه ابدا است در آیه دوم باعتبار آنکه لا تقم لهم فیه ابدا
بوده و لهم براي وضوح مراد حذف شده است و آن رابطه خبر بمبتدا است و حسن تشبیهات و استعارات و کنایات و لطائف خفیّه
کلام بذوق خواننده واگذار میشود.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 111 تا 112
اشاره
إِن اللّهَ اشتَري مِنَ المُؤمِنِینَ أَنفُسَ هُم وَ أَموالَهُم بِأَن لَهُم الجَنَّۀَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیل اللّه فَیَقتُلُونَ وَ یُقتَلُونَ وَعداً عَلَیه حَ  قا فِی التَّوراةِ وَ
الإِنجِیل وَ القُرآن وَ مَن أَوفی بِعَهدِه مِنَ اللّه فَاستَبشِرُوا بِبَیعِکُم الَّذِي بایَعتُم بِه وَ ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظِیم [ 111 ] التّائِبُونَ العابِدُونَ
- [ الحامِدُونَ السّ ائِحُونَ الرّاکِعُونَ السّاجِ دُونَ الآمِرُونَ بِالمَعرُوف وَ النّاهُونَ عَن المُنکَرِ وَ الحافِظُونَ لِحُ دُودِ اللّه وَ بَشِّرِ المُؤمِنِینَ [ 112
563- قرآن- 1
ترجمه
همانا خدا خرید از اهل ایمان جانهاشان و مالهاشان را بآنکه مر ایشانرا باشد بهشت جنگ میکنند در راه خدا پس میکشند و کشته
میشوند وعده است بر او حق ثابت در توریۀ و انجیل و قرآن و کیست وفا کنندهتر بعهدش از خدا پس شادمان شوید بفروشتان که
معامله نمودید بآن و اینکه است آن کامیابی بزرگ آنها توبه کنندگان عبادت کنندگان حمد کنندگان روزه گیران رکوع کنندگان
سجود کنندگان امر [ صفحه 625 ] کنندگان بمعروف و نهی کنندگان از منکر و نگهداران مر احکام خدایند و بشارت ده
گروندگان را.
صفحه 641 از 656
تفسیر
خداوند تشبیه فرموده است حال کسانیرا که جهاد میکنند و بفیض شهادت نائل میشوند یا انفاق مینمایند اموال خودشان را در راه
خدایا صرف مینمایند قواء خودشان را در تحصیل علوم دینیّه و ترویج معارف حقّه الهیّه بکسیکه متاع جان و مال خود را فروخته و
در مقابل بهشت جاوید را خریداري نموده است در آنکه واجب است باو اعطاء شود و الّا کسی در مقابل خداوند مالک چیزي
نیست تا بفروشد و عوض بگیرد لذا تصریح فرموده بآنکه وعده داده است وعده که لازم است بر او وفاء بان و حق ثابت در کتب
ثلثه نامبرده است و تأکید فرموده بسئوال از آن کس که او وفا کنندهتر است از خدا بعهدش که واضح است جوابش که هیچکس
نیست و در نتیجه حکم فرموده است بوجوب وجود مسرّت فوق العاده براي فروشنده در اینکه معامله عقلا بحدّیکه آثار فرح در
صورتش ظاهر شود چون بسیار معامله پر فایده کرده که لذّت موّقت مشوب بزحمت و محنت را داده و نعمت مؤبّد و عشرت مخلّد
مأمون از هر آفت و عاهت را گرفته است چه کامیابی و کامرانی و کامکاري بالاتر از اینکه است و اوصاف آن اشخاص از اینکه
قرار است آنها کسانی هستند که همیشه مواظب اعمال خودشان هستند که بر خلاف دستور و رضاي الهی قدمی بر ندارند با وجود
اینکه اگر اتفاقا قصور یا تقصیري از آنها روي دهد فورا توبه میکنند و انابه مینمایند تا خدا از آنها بگذرد و عبادت نمیکنند جز براي
رضاي خدا و حمد مینمایند خدا را در حال شدّت و رفاهیت و روزه میگیرند و نماز میخوانند با اطمینان کامل در رکوع و سجود و
امر بمعروف و نهی از منکر میکنند با وجود شرائط آن و آخرین علامت آنها آنستکه حفظ مینمایند احکام الهی را از تصرّف و تغییر
و تبدیل اهل بدعت و ضلالت و در مقابل قرآن قانون وضع نمینمایند و نمیگذارند کسی وضع کند و اگر نتوانستند اقلا خودشان
بآن عمل نمیکنند و نیز حفظ میکنند اوقات نماز و آداب آنرا و نمیگذارند نمازشان از اول وقت تأخیر بیافتد و موانع قبول در آن
روي دهد چنانچه در کافی قریب باین معانی را براي اینکه اوصاف از امام صادق [ع] نقل نموده و نیز از آن حضرت روایت شده
است که عباد بصري حضرت علی بن الحسین [ع] را در راه مکه دید و عرض کرد جهاد را براي صعوبت آن ترك کردي و حج را
براي سهولتش اختیار نمودي [ صفحه 626 ] با آنکه خدا فرموده انّ اللّه اشتري من المؤمنین تا آخر آیه اول حضرت فرمود تمام کن
قول خدا را پس او آیه دوم را قرائت نمود و حضرت فرمود وقتی دیدیم کسانیرا که اینها اوصافشان باشد جهاد با آنها افضل از حج
است و قمی اینکه مقاوله را از آنحضرت با زهري نقل نموده است و فرموده اینکه آیه در شأن ائمه اطهار نازل شده چون اینکه
اوصاف در غیر آنها جمع نمیشود و امر بمعروف و نهی از منکر و حفظ حدود الهی موقوف بمعرفت تمام احکام است بزرگ و
کوچک خفی و جلی و براي غیر آنها ممکن نیست و عیاشی ره اینکه معنی را تأیید نموده و در مجمع از صادقین علیهما السلام نقل
نموده که التائبین تا و الحافظین بیا و نون قرائت نمودهاند بنابر آنکه اوصاف المؤمنین باشند و در روایات دیگري اینکه قرائت تقریر
شده است و بنابر قرائت مشهوره اوصاف مذکوره براي مدح مرفوع شده و خبر مبتداء محذوف است که کلمه هم باشد و بنظر حقیر
ائمه اطهار مصادیق کامله اینکه اوصافند غیر از صفت اول چون ایشان معصومند از هر گناه و توبه از ایشان محقق نمیشود مگر
بمعنی لغوي باشد که رجوع است یا آنکه توبه از ترك اولی باشد که بعضی قائل شدهاند و حقیر قبول ندارم و در خاتمه پیغمبر
اکرم مأمور ابلاغ اینکه بشارت باهل ایمان شده است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 113 تا 114
اشاره
ما کانَ لِلنَّبِی وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَن یَستَغفِرُوا لِلمُشرِکِینَ وَ لَو کانُوا أُولِی قُربی مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُم أَنَّهُم أَصحاب الجَحِیم [ 113 ] وَ ما کانَ
369- استِغفارُ إِبراهِیمَ لِأَبِیه إِلاّ عَن مَوعِدَةٍ وَعَدَها إِیّاه فَلَمّا تَبَیَّنَ لَه أَنَّه عَدُوٌّ لِلّه تَبَرَّأَ مِنه إِن إِبراهِیمَ لَأَوّاه حَلِیم [ 114 ] -قرآن- 1
صفحه 642 از 656
ترجمه
نباشد از براي پیغمبر و آنانکه ایمان آوردند که استغفار نمایند براي مشرکان و اگر چه باشند صاحبان قرابت بعد از آنکه ظاهر شود
براي ایشان که آنانند اهل آتش و نبود استغفار ابراهیم براي پدرش مگر از جهت وعده که داده بود آنرا باو پس چون واضح شد از
براي او که او دشمن است مر خدا را بیزاري جست از او همانا ابرهیم بود غم خور بردبار.
تفسیر
گفته شده است مسلمانان از پیغمبر [ص] خواهش نمودند که از براي پدر هاي آنها که بحال کفر مردند استغفار نماید اینکه آیه
نازل شد که دلالت دارد بر آنکه جائز نیست براي پیغمبر [ص] و اهل ایمان که استغفار نمایند براي اهل شرك و کفر اگر چه آنها
از اقارب و خویشان نزدیک مسلمانان باشند چون استغفار کاشف از مودّت است و نباید از طرف مسلمانان بکفار ابراز مودّتی شود
با آنکه اینکه عمل لغو است چون خداوند [ صفحه 627 ] مقدّر فرموده براي آنها خلود در آتش را و وعده داده و تخلّف از وعده
خود نمیکند ولی اینکه در صورتی است که کفر آنها ظاهر باشد یا بحال کفر مرده باشند بلی میتوان گفت جائز است از خدا
بخواهند آنانرا موفق بقبول اسلام فرماید و از تقصیرشان بگذرد مادامیکه معلوم نشده است که قابل هدایت نیستند و بنظر حقیر
استغفار حضرت ابراهیم براي آزر که عم یا جد مادري او بوده و باو پدر خطاب میفرموده از اینکه قبیل بوده است که او بحضرت
ابراهیم وعده داده بوده است که مسلمان شود و از پرستش بت صرف نظر نماید و حضرت ابراهیم هم باو وعده داده بود که در
اینکه صورت براي او استغفار نماید چنانچه در سوره ممتحنه در قول خداوند الّا قول ابرهیم لابیه لاستغفرن لک اشاره باین معنی
شده است و محتمل است طلب مغفرت هم فرموده باشد بشرط قبول اسلام چنانچه گفتهاند ولی در عین حال از خداوند میخواسته
که او را موفق بقبول اسلام فرماید اگر قابل باشد و از تقصیر او بگذرد و چون او قابل نبود و بحال کفر مرد و یا بوحی الهی بر
حضرت ابراهیم مکشوف شد عدم قابلّیت او بیزاري جست از او و استغفار نفرمود و در ذیل آیه اشاره باین نظریه شده است باثبات
دو صفت براي آنحضرت که کاشف از عطوفت و مهربانی و دلسوزي و غمخواري و رقّت قلب و بردباري و صبر و بیآزاري است
و اینکه صفات موجب آن میشد که هر قدر آنحضرت را اذیت مینمودند نفرین نمیکرد بلکه دعا میفرمود لذا از امام باقر [ع] در
کافی و از حضرت صادق [ع] در مجمع نقل نموده که مراد از اوّاه دعاگو است و قمی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که اوّاه بمعنی
متضرّع در صلوات و خلوات است و بعضی گفتهاند اوّاه کسی است که زیاد آه میکشد و گریه میکند و دعا مینماید و یاد خدا
میکند و عیاشی ره از امام صادق [ع] نقل نموده که فرمود مردم در باب استغفار ابراهیم براي پدرش چه میگویند گفته شد میگویند
ابراهیم بپدرش وعده داد که استغفار نماید براي او فرمود اینکه نیست پدر ابراهیم وعده داد بآنحضرت که اسلام بیاورد پس استغفار
نمود براي او و چون معلوم شد براي او که باقی بر کفر است بیزاري جست از او و در روایت دیگري است که چون مرد ظاهر شد
براي او که دشمن خدا است پس استغفار نفرمود براي او و قمی ره روایت نموده که ابراهیم بپدرش فرمود اگر ترك نمائی عبادت
بتها را استغفار میکنم براي تو و چون ترك نکرد بتپرستی را بیزاري جست از او و بنابر اینکه ممکن است وعده دهنده حضرت
ابراهیم باشد و ضمیر مستتر در وعده راجع بآنحضرت باشد و موافق اینکه احتمال قرائت اباه بجاي ایّاه است و محتمل است وعده [
صفحه 628 ] دهنده پدرش باشد و ضمیر مستتر راجع باو باشد و محتمل است مواعده از طرفین باشد چنانچه بیان شد و اللّه اعلم.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 115 تا 116
صفحه 643 از 656
اشاره
وَ ما کانَ اللّه لِیُضِل قَوماً بَعدَ إِذ هَداهُم حَتّی یُبَیِّنَ لَهُم ما یَتَّقُونَ إِن اللّهَ بِکُل شَیءٍ عَلِیم [ 115 ] إِن اللّهَ لَه مُلک السَّماوات وَ الَأرضِ
282- یُحیِی وَ یُمِیت وَ ما لَکُم مِن دُونِ اللّه مِن وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ [ 116 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نباشد خدا که گمراه کند جمعی را بعد از آنکه هدایت نمود آنانرا تا آنکه بیان کند براي ایشان آنچه را باید پرهیز کنند همانا
خداوند بهر چیزي دانا است همانا خدا مر او راست پادشاهی آسمانها و زمین زنده میکند و میمیراند و نیست مر شما را غیر از خدا
هیچ صاحب اختیاري و نه یاوري.
تفسیر
خداوند حکم نکرده و نمیکند بضلالت و گمراهی جماعتی و وانمیگذارد آنها را بحال خودشان و سلب نمیفرماید عنایت خود را
از ایشان تا وقتی که بیان بفرماید براي آنها بتوسط انبیاء و اولیاء چیزهائی را که واجب است از آنها پرهیز نمایند مانند محرمات و
ترك واجبات چنانچه در کافی و عیّاشی و توحید از امام صادق [ع] نقل نموده که تا بشناساند بآنها موجبات سخط و رضاي خود را
و پس از بیان اگر عمل نمودند جزاي آنها بهشت است و الّا سزاي آنها جهنم است و حکم خداوند است بضلالتشان و منع از
ترحّمشان و واگذاردنشان بحال خودشان چون خداوند بهر چیزي دانا است و میداند مواقع حسن و قبح عذاب و ثواب را و پادشاهی
آسمانها و زمین ازان اوست و اختیار حیات و موت بدست اوست و شما غیر از او صاحب اختیار و حافظ و نگهبان و نگهداري
ندارید البتّه چنین پادشاه قادر بینیازي بکسی ظلم نمیکند و تا حجّت را تمام ننماید بر خلق خود آنها را عذاب نمیفرماید و در شأن
نزول آیه بعضی گفتهاند که چون جمعی از مسلمانان قبل از نزول فرائض وفات کرده بودند مسلمانان بحضرت رسول عرض کردند
حال آنها چه میشود آیا معذبند یا خیر اینکه آیه نازل شد و بعضی گفتهاند بعد از نسخ بعضی از احکام سؤال نمودند از حال
کسانیکه اطلاع پیدا نکرده بودند بر نسخ از مسلمانان مانند کسانیکه بجانب بیت المقدّس نماز میخواندند بعد از تحویل قبله بجانب
کعبه براي آنکه هنوز مطّلع بر تحویل نشده بودند پس اینکه آیه نازل شد و بنابر اینکه باید بیان و اصل شود تا حجّت از خدا بر خلق
تمام گردد چنانچه در اصول ثابت شده است ولی منوط [ صفحه 629 ] بآنستکه مردم در طلب احکام تقصیري ننموده باشند و
کوتاهی در تحصیل علم نکرده باشند و اللّه اعلم.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 117 تا 118
اشاره
لَقَد تابَ اللّه عَلَی النَّبِی وَ المُهاجِرِینَ وَ الَأنصارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوه فِی ساعَۀِ العُسرَةِ مِن بَعدِ ما کادَ یَزِیغ قُلُوب فَرِیق مِنهُم ثُم تابَ عَلَیهِم إِنَّهُ
بِهِم رَؤُفٌ رَحِیم [ 117 ] وَ عَلَی الثَّلاثَۀِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتّی إِذا ضاقَت عَلَیهِم الَأرض بِما رَحُبَت وَ ضاقَت عَلَیهِم أَنفُسُهُم وَ ظَنُّوا أَن لا مَلجَأَ
500- مِنَ اللّه إِلاّ إِلَیه ثُم تابَ عَلَیهِم لِیَتُوبُوا إِن اللّهَ هُوَ التَّوّاب الرَّحِیم [ 118 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 644 از 656
هر آینه بتحقیق عنایت فرمود خداوند بر پیغمبر و مهاجران و انصار آنانکه متابعت نمودند او را در زمان عسرت بعد از آنکه نزدیک
شد منصرف شود دلهاي پاره از ایشان پس عنایت فرمود بر آنها بقبول توبه همانا او بایشان با رأفت و مهربان است و بر آن سه
کسانیکه گذارده شدند تا وقتی که تنگ شد بر ایشان زمین با آن وسعتش و تنگی کرد بر آنها جانهاشان و دانستند که نیست پناهی
از خدا مگر بسوي او پس عنایت فرمود بر آنها تا توبه کنند همانا خداوند توبهپذیر مهربان است.
تفسیر
اصل توبه بمعنی رجوع و بازگشت است و رجوع خداوند بر بنده بعنایت و عطوفت بر او است چنانچه در سوره بقره در ذیل آیه
فتلقّی آدم من ربه کلمات بیان شد و در اینکه آیه میفرماید خداوند عنایت فرمود بر پیغمبر اکرم و مهاجران و انصاریکه متابعت
نمودند از آن حضرت و بهر وسیله که ممکن بود خودشان را ملحق بعسکر اسلام کردند در جنگ تبوك که واقع شد در زمان
عسرت و مشقّت از جهت قلّت زاد و راحله و شدّت گرما و قحطی آب و بعد سفر و قرب خطر و غیرها که رویهمرفته طاقت فرسا
بود و بجریان عادي امیدي ببازگشت آنها بسلامت نبود جز لطف خدا که شامل حال ایشان شد به تبع وجود پیغمبر خاتم و سالما و
غانما و ظافرا و قاهرا مراجعت نمودند گفتهاند در اینکه سفر ده نفر با یک شتر به نوبت سواره و پیاده راه میرفتند و دو نفر در شبانه
روز به یک خرما که مدتی یکنفر در دهان میگذارد و میمکید و بعد برفیقش میداد اکتفا میکردند و با وجود اینکه از شدت عطش
گاهی مجبور میشدند که شتر سواري خودشان را بکشند و از رطوبت احشاء و امعاء آن رفع عطش نمایند و در اینکه حال تزلزلی
براي بعضی از آنها روي داد که از رکاب مبارك تخلّف نموده مراجعت کنند [ صفحه 630 ] ولی عنایت الهی شامل حال آنها شد
که دلهاي ایشانرا معطوف بمحبت پیغمبر فرمود و قدمهاشانرا ثابت بر طریق حق نمود و مخصوص برافت و رحمت الهی شدند و از
جمله کسانیکه بعدا به پیغمبر [ص] ملحق شدند ابو خثیمه و عمیرة بن وهب و أبو ذر بود قمّی فرموده ابو خثیمه مردي قوي بود دو
زن داشت و دو سایبان یکروز وارد شد دید دو زنش دو سایبان را مرتب نمودهاند با خود گفت از انصاف دور است که پیغمبر [ص]
با اسلحه در آفتاب و باد حرکت کند براي جهاد در راه خدا و ابو خثیمه با قوت بدن با دو زن خوش صورت در زیر سایبانش بنشیند
فورا حرکت کرد و بر ناقه خود نشست و ملحق به پیغمبر شد و حضرت در باره او دعا فرمود و أبو ذر شتر بسیار لاغري داشت از راه
باز ماند و سه روز عقب افتاد ناچار آنرا رها نمود و لباسهایش را بدوش نهاد و خود را به پیغمبر [ص] رساند حضرت فرمود تشنه
است او را آب دهید آبش دادند بعد مطهره آبی خدمت حضرت گذارد پیغمبر فرمود آب داشتی و تشنه بودي عرض کرد در بین
راه بسنگی رسیدم که در آن آب باران جمع شده بود آشامیدم دیدم بسیار خوشگوار و سرد است گفتم نمیآشامم تا حبیبم پیغمبر
بنوشد حضرت فرمود خدا ترا رحمت کند زندگی میکنی به تنهائی و میمیري به تنهائی و بعث میشوي به تنهائی و در بهشت
میروي به تنهائی و قومی از اهل عراق متولی غسل و تجهیز و دفن تو میشوند و مراد از کسانیکه متابعت نمودند آنحضرت را در
ساعت عسرت اینکه قبیل اشخاصند که با اینکه صفا و وفا و خلوص نیّت و تحمّل مشقّت خود را حاضر بخدمت نمودند نه کلیّه
مهاجر و انصار چنانچه قمی ره فرموده که مردي با پیغمبر [ص] در تبوك بود که باو مضرب میگفتند براي ضربات بسیاري که در
جنگ بدر و احد بر او وارد شده بود پیغمبر [ص] باو فرمود لشگر را براي من شماره نما او تعداد کرد و عرضه داشت بیست و پنج
هزار نفرند غیر از بندگان و معامله کاران بعد حضرت فرمود اهل ایمان را شماره کن او شماره کرد و عرض نمود بیست و پنج نفرند
و بناء قمی ره بر آن است که اخبار را از امام نقل کند نهایت آنکه گاهی اسناد میدهد و گاهی نمیدهد و آنچه تاکنون عرض شد
معنائی بود که بنظر حقیر آمد از ظاهر آیه قطع نظر از بعضی روایات ولی در احتجاج از امام صادق [ع] و در مجمع از امام رضا [ع]
نقل نموده که آندو بزرگوار لقد تاب اللّه بالنبی علی المهاجرین و الانصار قرائت فرمودهاند و قمی ره از امام صادق [ع] نقل نموده
که اینکه طور نازل شد و در [ صفحه 631 ] احتجاج از ابان بن تغلب نقل نموده که عرض کردم یا إبن رسول اللّه عامّه اینطور قرائت
صفحه 645 از 656
نمیکنند فرمود چگونه قرائت میکنند عرض کردم قرائت میشود لقد تاب اللّه علی النّبی و المهاجرین و الانصار فرمود واي بر آنها
چه گناهی پیغمبر داشت که خدا توبه او را بپذیرد جز اینکه نیست که بسبب وجود او توبه امّت را پذیرفت و بنابر اینکه ممکن است
مراد از قرائت مشهوره آن باشد که خداوند توبه جماعتی را که پیغمبر [ص] در رأس آنها واقع شده بود به آبروي او پذیرفت یا مراد
آن باشد که خداوند تو به پیغمبر و آنها را پذیرفت از گناه امت نسبت بآنحضرت و از گناه خودشان نسبت بآنها و بعضی گفتهاند
توبه پیغمبر [ص] از ترك اولی بوده که در ذیل آیه عفا اللّه عنک در همین سوره گذشت و حقیر نظریّه خود را ذکر نمودم و وجوه
دیگري هم بیان شده است که ذکرش موجب تطویل است و مؤید نظریه حقیر آنستکه در اینکه جنگ گناهی از اصحاب صادر نشد
جز خیال یا اراده تخلّف از بعضی که آنهم بروز نیافت و بر حسب روایات معفو است و نوشته نمیشود و بنابر اینکه معنی مراد از تاب
اوّلا توفیق بجهاد است با عسرت و مشقّت و ثانیا توفیق ثبات و استقرار و تکرار نیست و بنابر سایر احتمالات تاب دوم تکرار است
براي تأکید و حمل کلام بر تأسیس اولی است بلی نسبت بسه نفري که از جهاد تخلف نمودند بدون عذر که در ذیل آیه دوم
متعرض حال آنها شدهاند میتوان گناه را محقق دانست ولی منافات با استعمال توبه در معنی اصلی خود که رجوع است ندارد چون
رجوع خداوند بر آن سه نفر بقبول توبه و فک رقبه آنها از گناه است و شاید بهمین جهت مجدّدا در ذیل آیه تکرار شده است تا
معلوم شود مراد اینکه معنی است که فرموده ثم تاب علیهم لیتوبوا یعنی پس قبول فرمود توبه آنها را تا رجوع نمایند بحال اول که
فراغت از گناه بود و محتمل است مراد از اینجمله آن باشد که پس از اینکه خدا رجوع نمود بر آنها بارائه طریق تخلّص از گناه که
توبه است براي آنکه توبه نمایند و مؤید احتمال اول است روایت معانی از امام صادق [ع] که توبه خدا را با قاله تفسیر فرموده که
ظاهرا مراد اقاله ذمّه عبد است از گناه در هر حال آنسه نفر کعب بن مالک و مرارة بن الرّبیع و هلال بن امیّه بودند چنانچه عیّاشی از
امام صادق [ع] نقل نموده و قمی فرموده اینها از اهل ایمان و بصیرت بودند و نفاقی از آنها ظاهر نشده بود و چون توبه آنها قبول
شد کعب گفت من هیچگاه اقوي از آنوقت که پیغمبر [ص] به تبوك رفت نبودم و هیچ زمان دو راحله نداشتم جز آنوقت و هر [
صفحه 632 ] روز میگفتم فردا حرکت میکنم منکه استعدادم کامل است و مسامحه نمودم تا چند روز گذشت یکروز هلال بن امیّه و
مرارة بن ربیع را دیدم که آنها هم تخلف نموده بودند قرار دادیم فردا حرکت کنیم و نکردیم همینطور هر روز قرار میدادیم که فردا
حرکت کنیم و نمیکردیم تا خبر مراجعت پیغمبر [ص] بما رسید پس پشیمان شدیم و چون آن حضرت مراجعت فرمود ما استقبال
نمودیم و تبریک ورود عرض کردیم و سلام نمودیم جواب نفرمود و روي مبارك را از ما برگردانید و چون بر برادران مسلمان
خودمان سلام کردیم آنها هم جواب ندادند و چون خبر باهل بیت ما رسید آنها هم با ما هم کلام نشدند و وقتی مسجد میرفتیم
کسی با ما سلام و کلامی نداشت زنهاي ما رفتند حضور پیغمبر [ص] و سؤال نمودند از تکلیف خودشان با ما حضرت فرمود از آنها
کنارهگیري نکنید ولی نگذارید آنها با شما نزدیکی کنند و چون کعب بن مالک و آندو دیدند حالشان در مدینه اینکه است با خود
گفتند اقامت ما اینجا فائده ندارد بیائید برویم در اینکه کوه و آنجا باشیم تا خدا توبه ما را قبول کند یا بمیریم پس رفتند در دنباله
کوهی که در مدینه بود منزل نمودند و روزها روزه میگرفتند و زنهاشان براي آنها غذا میآوردند و کناري میگذاردند و با آنها
صحبت نمیکردند و میرفتند و مدتها باین حال بودند روز و شب گریه میکردند و دعا مینمودند که خدا از تقصیر آنها بگذرد و
چون مدت بطول انجامید کعب گفت حال که خدا و پیغمبر و برادران دینی و عیالات ما بر ما غضب کردند و کسی با ما سخن
نمیگوید چرا ما خودمان بر خودمان غضب نکنیم پس شبانه از یکدیگر جدا شدند و قسم خوردند که با یکدیگر سخن نگویند تا
بمیرند یا توبه آنها قبول شود و سه روز به اینکه بودند هر یک در قسمتی از کوه که یکدیگر را نمیدیدند و با هم صحبت
نمیکردند و چون شب سوم رسید پیغمبر [ص] در منزل امّ سلمه بود که آیه قبول توبه آنها نازل شد و مراد از تنگ شدن زمین با
وسعت بر آنها تنگ شدن مدینه است بر آنها براي ترك تکلّم پیغمبر [ص] و اصحاب و اهل بیت آنها با ایشان که براي آن مجبور
بخروج شدند و مراد از تنگ شدن جانهاشان قسم خوردن آنها است بر ترك تکلّم با یکدیگر و تفرّقشان در کوه و خداوند توبه
صفحه 646 از 656
آنها را پذیرفت چون ظاهر شد صدق نیّات ایشان و بنابر اینکه تنگ شدن زمین بر آنها کنایه از حیرتشان است در کارشان که
نمییافتند در زمین مقرّي براي خودشان و تنگی نمودن جانهاشان کنایه از گرفته شدن دلهاي آنها است [ صفحه 633 ] از شدّت غم
و اندوه و نزدیک شدن حال ایشان بتهی نمودن قالب از فرط وحشت و چون از همه کس و همه جا مأیوس شدند و یقین کردند که
ملاذ و ملجأ و پناهی نیست از غضب خداوند جز رفتن بدر خانه او و توبه و انابه رفتند و بمقصود رسیدند و ناامید برنگشتند و در
مجمع از حضرت سجّاد و صادقین علیهم السّلام نقل نموده که خالفوا بجاي خلّفوا قرائت فرمودهاند و در کافی و عیّاشی از امام
صادق [ع] نقل نموده که استدلال فرمود بر بطلان قرائت خلّفوا بآنکه اگر گذارده شده بودند اطاعت کرده بودند نه معصیت و قمی
ره نقل نموده که امام فرمود خالفوا نازل شده اگر خلّفوا بود سختگیري بر آنها نمیشد و خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است
بتائبان اگر روزي صد مرتبه توبه کنند و بشکنند باز تا دم مرگ توبه آنها را میپذیرد ..
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 119
اشاره
84- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ [ 119 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي آنچنان کسانیکه ایمان آوردید بترسید از خدا و باشید با راستگویان.
تفسیر
بعضی گفتهاند چون کسانیکه در جنگ تبوك حاضر نشدند و مخالفت نمودند دو دسته بودند یکدسته بعد از مراجعت پیغمبر [ص]
عذرهاي دروغی براي تبرئه خودشان ذکر کردند و دسته دیگر مانند سه نفریکه در آیه سابقه ذکر شد صریحا اقرار بگناه نمودند و
گفتند همان معصیت تخلّف ما را بس است خدا و پیغمبر که از واقع امر مطّلعند چرا ما دروغ بگوئیم و نفاق ورزیم و اینکه آیه نازل
شد که دلالت دارد بر آنکه اهل ایمان باید از خدا بترسند و مخالفت با پیغمبر [ص] ننمایند و در صورت تخلّف مانند آنسه نفر
راست بگویند و عذر بیوجه نیاورند و از فرقه راستگویان و اهل صدق و صفا باشند و موافق و هم مسلک با آنها نه اهل نفاق و
بعضی گفتهاند صادق کسی است که قول و عمل او مطابق با حق باشد چون صفت مدح است و بر غیر مستحق آن اطلاق نمیشود
پس مراد آنستکه در زمره و جماعت راستگویان در اقوال و عقائد باشید و پیروي از ایشان نمائید مانند آنکه گفته میشود من با
فلانی در اینکه مسئله موافقم یعنی تبعیت از او نمودم و بعضی گفتهاند مراد کسانی هستند که خداوند آنها را بصدق در قرآن معرفی
فرموده در آنجا که میفرماید رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه یعنی حمزة بن عبد المطّلب و جعفر بن ابی طالب
و منهم من ینتظر یعنی علی بن أبی طالب [ع] و در کافی از امام باقر و امام رضا و در مجمع از امام باقر علیهما السّلام و قمی بلفظ
قال که ظاهرا [ صفحه 634 ] مراد امام صادق [ع] است نقل نمودهاند که مراد از صادقین ائمه اطهار و آل محمّد علیهم السلامند و در
اکمال از امیر المؤمنین [ع] نقل نموده که در زمان خلافت عثمان در محضر جماعتی از مهاجران و انصار فرمود سؤال میکنم از شما
بخدا آیا میدانید وقتی اینکه آیه نازل شد سلمان به پیغمبر [ص] عرض کرد یا رسول اللّه آیا اینکه آیه عام است یا خاص و پیغمبر
فرمود کسانیکه مأمور شدند عموم مسلمانانند ولی راستگویان پس مخصوص به برادر و اوصیاء من است بعد از او تا روز قیامت و
صفحه 647 از 656
ایشان گفتند بلی خدا شاهد است و در مجمع از امام صادق [ع] نقل نموده که من الصادقین قرائت فرمود و شک نیست که افراد
کامله آنذوات مقدّسهاند و بنظر حقیر مفاد من با مع در اینکه مقامات متحد است.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 120 تا 121
اشاره
ما کانَ لِأَهل المَدِینَۀِ وَ مَن حَولَهُم مِنَ الَأعراب أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُول اللّه وَ لا یَرغَبُوا بِأَنفُسِهِم عَن نَفسِه ذلِکَ بِأَنَّهُم لا یُصِ یبُهُم ظَمَأٌ وَ
لا نَصَب وَ لا مَخمَصَۀٌ فِی سَبِیل اللّه وَ لا یَطَؤُنَ مَوطِئاً یَغِیظُ الکُفّارَ وَ لا یَنالُونَ مِن عَدُوٍّ نَیلًا إِلاّ کُتِبَ لَهُم بِه عَمَل صالِح إِن اللّهَ لا یُضِیعُ
[ أَجرَ المُحسِنِینَ [ 120 ] وَ لا یُنفِقُونَ نَفَقَۀً صَ غِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً وَ لا یَقطَعُونَ وادِیاً إِلاّ کُتِبَ لَهُم لِیَجزِیَهُم اللّه أَحسَنَ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 121
578- -قرآن- 1
ترجمه
نباشد از براي اهل مدینه و کسانیکه در اطراف آنانند از بادیهنشینان آنکه تخلّف نمایند از پیغمبر خدا و نه آنکه رغبت نمایند
بنفوس خودشان از حفظ نفس او اینکه براي آنستکه آنها نمیرسد آنانرا عطشی و نه رنجی و نه گرسنگیء در راه خدا و نه
میپیمایند موضعیرا که بخشم آورد کافرانرا و نمیرسند از دشمنی ببهره مگر آنکه نوشته شود براي ایشان بآن کار شایسته همانا خدا
ضایع نمیکند مزد نیکوکاران را و انفاق نمیکنند نفقه را کوچک و بزرگ و گذر نمیکنند از وادیی مگر آنکه نوشته شود براي
آنها تا جزا دهد ایشانرا خدا بهتر از آنچه بودند که بجا میآوردند.
تفسیر
بعد از غزوه تبوك چون جمعی از مسلمانان تخلّف از رکاب مبارك حضرت ختمی مرتبت نموده بودند و متعذّر بعذرهائی شدند و
بعضی اقرار بگناه و توبه نمودند و پذیرفته شد بشرحیکه در آیات سابقه گذشت خداوند براي اتمام حجّت که دیگر مرتکب نشوند
و براي ملامت آنها بر عمل سابق نهی فرمود اهل مدینه و اعراب بادیه نشین حوالی آنرا که ابلاغ جهاد بآنها رسیده باشد از تکرار
اینکه عمل و چون بعضی براي [ صفحه 635 ] آنکه موقع بدست آمدن محصولشان بود و بعضی براي سایر مشتهیات نفسانی تخلف
نموده بودند بآنها گوشزد فرمود که نباید رغبت و میل کنند بمنافع شخصیّه و مشتهیات نفسانیّه خودشان و باز بمانند از ملازمت
رکاب و حفظ نفس نفیس حضرت ختمی مرتبت و بدانند که اینکه یکی از حقوقی است که خداوند بپاداش زحمات آنحضرت در
هدایت خلق از براي او بر آنها لازم و واجب فرموده بلکه باید در مواقع شدّت و عسرت مانند أبو ذر و ابو خثیمه که ذکر شد با شوق
و شعف از عشرت و راحت خود صرف نظر نموده و در راه او جانبازي کنند و تصور نکنند که تحمّل صدمات و زحمات در اینکه
راه براي آنها بیثمر است بلکه باید بدانند که نمیرسد بایشان در اینکه طریق هیچ زحمتی از قبیل عطش شدید و رنج و تعب و
گرسنگی و نمیگذارند قدم در نقطه از نقاط اراضی متصرّفه کفّار که موجب غیظ و غضب آنها شود و نائل نمیشوند از قبل دشمنی
از دشمنان اسلام بخیریکه نائل بمسلمانان شود از قبیل غنیمت گرفتن و اسیر نمودن و کشتن مگر آنکه خداوند در نامه اعمال آنها
ثبت میفرماید عمل شایسته را که موجب ثواب است براي آنها چون اینکه کارها که جهاد و لوازم آنست خوب است و خداوند اجر
نیکوکاران را ضایع نمیفرماید خصوصا در خدمت نمودن باسلام و پیغمبر و امام و در اینکه دو جمله اخیره لطیفه عجیبه در کلام
صفحه 648 از 656
بکار زده شده که میخواهد بفرماید در اینکه راه فقط بر زحمت و ضرر اجر نمیدهند بلکه بر لذّت و سروري که حاصل میشود براي
مسلمان از تصرّف در اراضی کفار و کدورت خاطر آنها و بر غنیمت و فائده و بهره که بمسلمانان میرسد از تسلّط بر جان و مال و
ناموس آنها هم اجر داده میشود پس فقط زحمت دنیا و اجر آخرت نیست بلکه زحمت دنیا و لذت آن و اجر آخرت است و در آیه
دوم براي ترغیب کسانیکه در اینکه راه انفاق میکنند و اعانت مالی مینمایند و براي اثبات اجر بر مقدمات اینکه عمل اگر چه منتج
بنتیجه هم نباشد میفرماید هر مقدار در اینکه راه کمک مالی نمایند خواه کم باشد خواه زیاد و هر منزل و وادیی را که قطع نمایند و
بپایان برسانند خواه موفّق بقتال با کفار بشوند خواه نشوند خداوند ثبت میفرماید براي آنکه بهترین جزا را در مقابل بآنها عنایت
فرماید در دنیا و آخرت.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 122
اشاره
وَ ما کانَ المُؤمِنُونَ لِیَنفِرُوا کَافَّۀً فَلَو لا نَفَرَ مِن کُل فِرقَۀٍ مِنهُم طائِفَۀٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّین وَ لِیُنذِرُوا قَومَهُم إِذا رَجَعُوا إِلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرُونَ
[ 209 [ صفحه 636 - 122 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و نباشند اهل ایمان براي آنکه بیرون روند همگی پس چرا بیرون نروند از هر گروهی از ایشان پاره تا طلب دانش نمایند در دین و
تا بیم دهند قومشانرا چون باز گردند بسوي ایشان باشد که آنها حذر نمایند.
تفسیر
براي آنکه از آیات سابقه توهّم نشود که جهاد واجب عینی است خداوند تصریح بوجوب کفائی آن فرموده باین تقریب که نباید
اهل ایمان همگی بجهاد بروند بلکه باید جمعی که پیغمبر [ص] و امام [ع] لازم و کافی میدانند براي جهاد خارج شوند از بلادشان
تا تحصیل علم و فهم نمایند در دین چون فقه در لغت فهم و علم است و علم دین شیخ بهائی ره فرموده فقه است و تفسیر و حدیث
و علم فقه دانستن احکام شرعیه است از روي دلیل و کسانیکه در رکاب پیغمبر [ص] براي جهاد حاضر میشدند خصوصا اعراب
بادیه نشین در سفر جهاد ضمنا بر احکام دین هم اطلاع پیدا میکردند بعلاوه بواسطه مشاهده کرامات و خوارق عادات که نوعا در
سفرها از حضرت ختمی مرتبت بروز مینمود و ملاحظه عنایات الهیه نسبت بمسلمانان و غلبه ایشان بر اعداء بتأییدات غیبیه معرفت و
اعتقاد آنها کامل میشد و چون مراجعت مینمودند باوطان خودشان ابلاغ و تعلیم مینمودند احکام و معارفیرا که تحصیل نموده بودند
باقوام و اهالی بلاد خودشان و آنها را بیم میدادند از مخالفت خدا و رسول و اینکه موجب تقوي و پرهیزکاري و حذر نمودن آنها از
فعل محرّمات و ترك واجبات میشد پس خلاصه آیه شریفه آنستکه اینکه فوائد مرتّبه هر یک بر دیگري موقوف بحرکت جمعی و
بقاء دیگران است و اگر تمامی حرکت نمایند و خارج شوند از بلادشان علاوه بر آنکه اینکه ثمرات مرتّب نمیشود ممکن است
مضارّي از قبیل تعطیل بلاد و ظهور فساد و اختلال نظام امور و غیرها هم روي دهد و بعضی گفتهاند مراد آنستکه جمعی بجهاد
بروند و جمعی بمانند در مدینه خدمت پیغمبر [ص] و تعلّم احکام نمایند و چون مجاهدان مراجعت نمودند اینها آنها را تعلیم دهند
و انذار نمایند تا موجب تقوي و حذر آنها از معاصی شود و در مجمع از امام باقر [ع] نقل نموده که اینکه در وقتی بود که مردم
صفحه 649 از 656
زیاد بودند پس خداوند امر فرمود که بیرون روند طائفه و اقامت نمایند طائفه براي تعلّم احکام و جهاد بنوبه باشد و بعضی اینکه آیه
را مربوط بآیات سابقه ندانستهاند و مخصوص بطلب علم قرار دادهاند و استدلال نمودهاند باین آیه بر وجوب کفائی تحصیل علم فقه
و اجتهاد در آن و گفتهاند باید از هر بلد و قبیله و عشیره جمعی که کافی باشند [ صفحه 637 ] براي ابلاغ احکام از میان آنها خارج
شوند و بروند براي تحصیل علم در هر جا ممکن و میسور است و پس از نیل بمقام اجتهاد مراجعت نمایند و ابلاغ احکام و امر
بمعروف و نهی از منکر کنند و مردم را از مخالفت آنها بترسانند تا پرهیزکار شوند و البتّه باید از اینکه سفر و از اینکه طلب علم و از
اینکه بیان و انذار جز تقوي و صلاح مردم که موجب رضاي خدا است غرضی نداشته باشند و بنظر حقیر اینکه معنی اظهر است
چون ظاهر آیه آنستکه مقصود اصلی از سفر تعلّم است و در جهاد تعلم ضمنا حاصل میشود و نیز ظاهر آنستکه بیرون روندگان
طالبان علمند نه باقی ماندگان چون از آنها صریحا ذکري نشده است و مفهوم دور است از ضمیر مستتر در لیتفقّهوا و اقرب اولی
باراده است و نیز ظاهر آنستکه تفقّه مرتّب است بر خروج و تفقّه بازماندگان مرتّب نیست بر سفر مسافران و میتوان گفت مربوط
بآیات سابقه هم هست براي آنکه اینهم یک نوع از جهاد در راه خدا است و در اینکه مقام براي آنکه اشاره باندراجش در تحت آن
مفهوم شود ذکر شده است بلکه جهاد اکبر است اگر مقصود خدا باشد نه ترفّع بر خلق و جاه و مال و جلال و در علل از امام صادق
[ع] نقل نموده که باو عرض کردند بعضی از پیغمبر [ص] نقل مینمایند که فرمود اختلاف امّت من رحمت است و بعضی آنها را
تصدیق مینمایند و بعضی میگویند اگر اختلاف آنها رحمت باشد پس اجتماعشان عذاب است حضرت فرمود معنی حدیث اینکه
نیست که آنها فهمیدند مقصود مفاد قول خداوند فلو لا نفر من کل فرقه تا آخر آیه است که دلالت دارد بر آنکه باید آنها از محلّ
خودشان بیرون آیند براي تشرّف خدمت پیغمبر [ص] و تعلّم احکام از آن سرور پس مراجعت نمایند باوطان خودشان و تعلیم نمایند
آنها را پس مراد از اختلاف آمد و شد است از بلاد نه اختلاف در دین خدا جز اینکه نیست که دین یکی است و در کافی روایت
نموده که از حضرت صادق [ع] پرسیدند وقتی براي امام حادثه روي دهد مردم چه باید بکنند فرمود چنانچه خدا فرموده فلو لا نفر
من کل فرقۀ تا آخر آیه ایشان معذورند مادامیکه در طلبند و کسانیکه منتظر ایشانند معذورند تا طلب کنندگان معاودت نمایند و
عیاشی ره نیز از آنحضرت اینکه مضمون را نقل نموده و در کافی از امام صادق و عیاشی از امام باقر [ع] نقل نموده که تفقّه نمائید
در دین همانا کسیکه تفقّه ننماید از شما در دین آنکس بیابانی است و آنکه باین آیه تمسّک فرمود و بنظر حقیر علاوه بر آنکه آیه
دلالت بر وجوب کفائی طلب [ صفحه 638 ] علم دارد دلالت دارد بر وجوب تعلیم و ارشاد بر علماء و اطاعت و قبول بر عوام از
ایشان چون مطلوب از خارج شدن که مأمور به است اینها است و اللّه اعلم.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 123 تا 125
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُم مِنَ الکُفّارِ وَ لیَجِ دُوا فِیکُم غِلظَۀً وَ اعلَمُوا أَن اللّهَ مَعَ المُتَّقِینَ [ 123 ] وَ إِذا ما أُنزِلَت سُورَةٌ فَمِنهُم
مَن یَقُول أَیُّکُم زادَته هذِه إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتهُم إِیماناً وَ هُم یَستَبشِرُونَ [ 124 ] وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَض فَزادَتهُم رِجساً
443- إِلَی رِجسِهِم وَ ماتُوا وَ هُم کافِرُونَ [ 125 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي آنانکه ایمان آوردند کارزار کنید آنانرا که نزدیکند بشما از کافران و باید بیابند در شما خشونتی و بدانید که خدا با پرهیزکاران
است و چون نازل شود سوره پس بعضی از آنها کسی است که میگوید کدام یک از شما زیاد نمود او را اینکه سوره ایمانی باید
صفحه 650 از 656
گفت امّا آنانکه ایمان آوردند پس زیاد نمود ایشانرا ایمانی و ایشان شادمان میشوند و امّا آنانکه در دلهاشان مرضی است پس زیاد
نمود آنها را پلیديئی بپلیدیشان و مردند با آنکه بودند کافران.
تفسیر
ترتیب جهاد با کفار آنستکه شروع شود بجهاد با نزدیکترین آنها بحوزه و مملکت اسلام و بتدریج پیشروي شود و تا هر قدر ممکن
است بر افراد مسلمانان افزوده و بر آب و خاك آنها توسعه داده شود و اینکه ترتیب طبیعی هر پیشرفت و عادي هر مملکت گیري
است و باید کفار در مسلمانان حالت رقّت و رأفت مشاهده ننمایند تا طمع نکنند در استرضاي خاطر ایشان بغیر قبول اسلام بلکه باید
غلظت و شدّت و خشونت در گفتار و رفتار و صبر و بردباري در جهاد را در وجود ایشان بیابند و مسلمانان را موصوف باین صفات
احراز نمایند تا موجب رعب و یأس از تسلیم مسلمانان براي آنها شود بعلاوه منزجر شوند از اینکه سلوك مسلمانان با آنها و مرتدع
شوند از بقاء بر کفر و نباید مسلمانان از اثر سوء اینکه سلوك نگران باشند چون خداوند با کسانیکه اهل تقوي هستند و اینکه
سلوك را با کفار براي رضاي خدا میکنند همراه است و از آنها نگهداري و مددکاري مینماید و بعضی از منافقان وقتی سوره از
قرآن نازل میشود بطور استهزاء و انکار بمسلمانان میگویند کدام یک از شما ایمانش بواسطه نزول و قرائت اینکه سوره زیاد شد و
جوابش آنستکه امّا اهل ایمان زیاد شد ایمانشان بزیاد شدن علمشان بآنسوره و اعتقادشان بصحّت مفاد آن و آنکه از جانب خدا
است و خوشنود شدند بزیاد شدن کمال و معرفتشان و [ صفحه 639 ] ارتفاع درجاتشان و اما اهل نفاق که مبتلا بمرض شک و
شبههاند زیاد شد شکشان بشک در آن سوره و زیاد شد بزیادتی شک پلیدي آنها و افزوده شد اینکه پلیدي بر پلیدي سابقشان و
رسوخ پیدا نمود در آنها و باقی ماند تا آنکه مردند بحال کفر و در کافی و عیاشی از امام صادق [ع] نقل نموده که فرمود خداوند
ایمان را بر اعضاء و جوارح بنی آدم تقسیم و فرض نمود و در آنها متفرّق فرمود گفته شد از اینجا نقصان و تمامیّت ایمان معلوم شد
زیادي آن چگونه متصور است فرمود چون خدا فرموده و اذا ما انزلت سورة تا آخر آیه و نیز فرموده و زدناهم هدي و اگر ایمان
زیاد و کم نداشت احدي بر دیگري فضلی نداشت و در نعمت و منزلت مساوي بودند ولی بتمامیت ایمان اهل آن داخل بهشت
میشوند و بمزیّت ایمانشان متفاضل میشود درجاتشان نزد خدا و بنقصان ایمانشان اهل تقصیر داخل آتش میشوند و قمی ره فرموده
اینکه آیه ردّ کسی است که توهّم نموده ایمان کم و زیاد ندارد.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 126 تا 127
اشاره
أَ وَ لا یَرَونَ أَنَّهُم یُفتَنُونَ فِی کُل عام مَرَّةً أَو مَرَّتَین ثُم لا یَتُوبُونَ وَ لا هُم یَذَّکَّرُونَ [ 126 ] وَ إِذا ما أُنزِلَت سُورَةٌ نَظَرَ بَعضُ هُم إِلی بَعضٍ
306- هَل یَراکُم مِن أَحَدٍ ثُم انصَرَفُوا صَرَفَ اللّه قُلُوبَهُم بِأَنَّهُم قَوم لا یَفقَهُونَ [ 127 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا نمیبینند که آنها مبتلا میشوند در هر سال یکبار یا دو بار پس نه توبه میکنند و نه آنها عبرت میگیرند و چون نازل شود سوره
مینگرند بعضی از آنها ببعضی که آیا میبیند شما را هیچ کس پس منصرف شوند منصرف نموده خدا دلهاشان را براي آنکه
آنانند گروهی که نمیفهمند.
صفحه 651 از 656
تفسیر
خداوند سالی یکی دو بار منافقان را مبتلا میفرمود بانواع بلیّات یا امتحان میفرمود آنها را بحکم جهاد با پیغمبر [ص] و مشاهده
مینمودند آیات الهی را در نصرت او بر کفار با وصف اینکه نه توبه مینمودند از نفاق و کفر باطنی خودشان و نه متذکر مرگ
میشدند و نه دیده عبرت آنها باز میشد و قمی ره فتنه را بمرض تفسیر فرموده و استفهام براي انکار و واو براي عطف است و یکی از
اخلاق ذمیمه آنها اینکه بود که وقتی سوره از قرآن بر پیغمبر اکرم نازل میشد و حضرت قرائت میفرمود بطور استهزاء و انکار
بیکدیگر نگاه میکردند براي اشاره کردن بچشم بعد میترسیدند از آنکه مسلمانان متوجه بآنها شده باشند و نفاقشان ظاهر شده باشد
باز باشاره از یکدیگر سؤال مینمودند کسی ملتفت شما شد یا نه اگر کسی آنها را ندیده بود مینشستند و مشغول عملیات [ صفحه
640 ] خودشان بودند و منصرف از ذکر و تدبّر در آیات و اگر کسی آنها را دیده بود برمیخواستند و میرفتند بیرون از ترس
مسلمانان و رسوائی و مزید افتضاح خودشان پس در هر حال منصرف میشدند از حق بباطل و اینکه براي آن بود که خداوند بسبب
خبث طینت و سوء سریرت و عدم تدبّر و تفکر در آیات الهی بآنها فهم عنایت نفرموده بود لذا منصرف شده بود دلهاي آنها از تدبّر
در آیات و اتّعاظ بآنها و استفاده از آنها و ایمان بخدا و پیغمبر پس صحیح است گفته شود خدا دلهاي آنها را منصرف نموده بود
بخذلان براي عدم قابلیتشان و قمی ره فرموده خدا صرف نمود دلهاي آنها را از حق بباطل براي اختیارشان باطل را و بعضی گفتهاند
اینجمله دعاء است از خدا بخذلان آنها و دعاء خدا بر بندگان وعید است و بنظر حقیر اراده دعاء بعید است و محتمل است مراد آن
باشد که وقتی سوره نازل میشد چون کراهت از استماع آن داشتند گوش نمیدادند و مشغول نجوي یا استهزاء یا کارهاي دیگر
خودشان بودند و نگاه میکردند بیکدیگر براي آنکه باشاره سؤال نمایند از آنکه کسی از مسلمانان حقیقی متوجه حال آنها هست یا
نه اگر متوجه نبود بکلّی از استماع صرف نظر مینمودند و بعملیّات خودشان ادامه میدادند و اگر کسی متوجه بود ظاهرا گوش
میدادند ولی دل نمیدادند که بفهمند و متذکر و متّعظ شوند و اینکه براي آن بود که خداوند منصرف نموده بود دلهاي آنها را از
تعلّم احکام و استماع مواعظ بسلب توفیق از آنها براي آنکه مردمان نفهمی بودند و قابلیت نداشتند که بآنها افاضه و از آنها تاییدي
شود لذا بحال خود واگذار شدند و استعدادشان باطل گردید و بنابر اینکه جمله هل یریکم من احد بیان جمله نظر بعضهم الی بعض
است و سؤال عملی است نه قولی و بعضی و یقولون تقدیر نمودهاند و سؤال را قولی قرار دادهاند و اللّه اعلم.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 128 تا 129
اشاره
لَقَد جاءَکُم رَسُول مِن أَنفُسِکُم عَزِیزٌ عَلَیه ما عَنِتُّم حَرِیص عَلَیکُم بِالمُؤمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیم [ 128 ] فَإِن تَوَلَّوا فَقُل حَسبِیَ اللّه لا إِلهَ إِلاّ هُوَ
252- عَلَیه تَوَکَّلت وَ هُوَ رَبُّ العَرش العَظِیم [ 129 ] -قرآن- 1
ترجمه
هر آینه بتحقیق آمد شما را پیغمبري از خودهاتان که دشوار است بر او رنج کشیدن شما حریص است بر صلاح شما بگروندگان با
رأفت و رحمت است پس اگر رو گرداندند پس بگو کافی است مرا خدا نیست خدائی مگر او بر او توکّل نمودم و او است [ صفحه
641 ] پروردگار عرش بزرگ.
تفسیر
صفحه 652 از 656
قمی ره فرموده من انفسکم یعنی مانند شما است در خلقت و قرائت میشود من انفسکم بفتح فاء یعنی از نفیسترین و شریفترین شما
و در جوامع اینکه قرائت را نقل نموده که نسبت به پیغمبر [ص] و حضرت زهرا [ع] دادهاند و بعضی گفتهاند مراد آنستکه از جنس
شما است یعنی نبی عربی است و بعضی گفتهاند یعنی از جنس شما بشر است و ملک نیست در هر حال در مقام امتنان است که از
خود شما است و با شما سنخیّت دارد میتوانید با او مأنوس شوید و از اخلاق و رفتارش کسب کمال و معرفت نمائید و بر حسن
سابقهاش اطلاع پیدا کنید و موجب مزید اطمینان شما باقوالش شود و اینکه ملاحظه میکنید آنحضرت سعی و کوشش فوق العاده
دارد که شما اسلام قبول نمائید براي آنستکه خیلی سخت و دشوار و ناگوار است بر او رنج و مشقّت و زحمت شما در دنیا و آخرت
و میخواهد شما را بعزت و سعادت و سلامت و کرامت دارین برساند باین جهت حریص است با سلام شما که نمیخواهد یکنفر کافر
در دنیا باشد و از منافع دنیوي و اخروي دین او محروم گردد و باهل ایمان مخصوصا رأفت و رقّت و رحمت شدید دارد و مهربان و
غمخور و دلسوز آنها است میخواهد مردم را از وادي ضلالت بشاهراه هدایت واصل نماید و اهل ایمان را بحسب مراتب بکمال لایق
خودشان برساند و از آفات مصون فرماید و با اینهمه آیات واضحات باز اگر از قبول ایمان اعراض نمودند بگو کافی است مرا خدا
براي نگهداري از شرّ دشمنان و غلبه دینم بر ادیان امیدوار باویم و از کسی جز او باك ندارم و بغیر او امرم را واگذار نمیکنم او
خداوند ملک عظیم است چنانچه در توحید از امام صادق [ع] نقل نموده که مراد از عرش ملک است و تحقیق معنی عرش در ضمن
تفسیر آیۀ الکرسی گذشت و از بعضی روایات استفاده میشود که مخاطب در آیه اول ائمه اطهارند و پیغمبر [ص] از ایشان است و
ناگوار و شاق است بر او رنج و مشقّت ایشان و اهتمام دارد بحفظ حقوق ایشان و در رأفت و رحمت آنحضرت بر ایشان اهل ایمان
با ایشان شریکند و در ثواب الاعمال و عیاشی ره از امام صادق [ع] نقل نموده که هر کس سوره انفال و سوره برائت را در هر ماه
بخواند هرگز نفاق در قلب او داخل نمیشود و از شیعیان امیر المؤمنین [ع] است و عیاشی اضافه فرموده که در روز قیامت از
مائدههاي بهشتی با شیعیان او میخورد تا فارغ شوند مردم از حساب و گفته شده است سوره برائت [ صفحه 642 ] آخر سوره است
که بر پیغمبر اکرم نازل شده و اینکه دو آیه آخرین آیات نازله از آسمان است و بکلمه العظیم کلام خداوند عظیم ختم شده است و
الحمد للّه اولا و آخرا و الشکر علی آلائه باطنا و ظاهرا در کافی از امام باقر [ع] نقل نموده که پیغمبر [ص] فرمود خداوند عطا فرمود
بمن سور طول را بجاي توریۀ و مئین را بجاي انجیل و مثانی را بجاي زبور و فضیلت داد مرا بمفصّل شصت و هشت سوره که آن
شاهد بر سایر کتب است پس توریۀ کتاب موسی [ع] است و انجیل از آن عیسی [ع] و زبور از آن داود [ع] است فیض ره فرموده در
تفسیر اینکه الفاظ اختلاف شده و اقرب بصواب و جامعترین آنها بسور کتاب آنستکه طول مانند صرد هفت سوره اول قرآن باشد
بعد از فاتحه بنابر آنکه انفال و برائت یک سوره باشند چون آندو بتمامی در باب جنگها نازل شده و قرینتین نامیده شدهاند و مئین
از بنی اسرائیل تا هفت سوره باشد و مسمّی باین اسم شده براي آنکه هر یک از آنها قریب یکصد آیه است و مفصّل از سوره محمّد
تا آخر قرآن باشد و باین اسم نامیده شده براي زیادي فواصل آن و مثانی بقیّه سور است که از مئین کمتر و از مفصّل زیادتر است
گویا آنکه طول اولا مبادي قرار داده شده و توالی آن مثانی آن و مئین ثانیا مبادي فرض شده و توالی آن مثانی براي آنست و باین
مناسبت حقیر جلد دوم روان جاوید را بآخر سور طول ختم نمودم و اینکه در ترجمه آیات مراعات پارهاي از قوانین زبان فارسی
نشده بملاحظه آن بوده که معناي هر لغتی در محل خود براي خواننده معلوم شود چون نیل باین مقصود اهم از مراعات آن قوانین
بوده است و الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطّاهرین.
درباره