گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
[مقدمه جلد سوم]






مقدمه چاپ دوم
بنام خدا روان جاوید در تفسیر قرآن مجید تألیف والد ماجد، حضرت آیۀ اللّه آقاي حاج میرزا محمّد ثقفی طهرانی دام ظله العالی
است که طی سالیان متمادي پس از یک رشته مطالعات دقیق در زمینه تفسیر قرآن کریم برشته تحریر در آمده است. اینکه کتاب که
براستی چراغ هدایتی براي جویندگان راه حقیقت است بمرور مورد توجه خاص و عام قرار گرفت و پس از چندي نسخ چاپ اول
آن به اتمام رسید، لذا عدهاي از علاقمندان با مراجعه پی در پی خواستار تجدید چاپ اینکه تفسیر نفیس شدند. چاپ مجدد اینکه
کتاب احتیاج به اصلاحات ذیل داشت. 1- آیات اعراب نداشته و خواندن صحیح آن براي عموم مشکل مینمود. 2- آیات شماره
گذاري نشده و لذا دسترسی به آیه یا آیات مورد نظر آسان نبود. 3- فهرست جامعی که بتوان مندرجات مطالب را بدست آورد
نداشت. 4- با آنکه در تصحیح کتاب دقت شده بود مع ذالک اغلاطی بچشم میخورد. 5- در بعضی موارد تغییرات و یا اضافاتی
لازم بود. [ صفحه 6] پدر بزرگوارم پس از تجدید نظر و افزودن بعضی حواشی دستور فرمودند تا اصلاحات لازم را من انجام دهم،
اینجانب با دقت فراوان به انجام اینکه مهم مشغول گشته، که خوشبختانه، بتوفیق الهی، اینکه مجلد را هم به اتمام رسانیدم. امید است
که با فضل خداوند بتوانم دو جلد بعدي را هم اصلاح نمایم. البته لازم به تذکر است که بگویم در همه موارد بخصوص در تهیه
فهرست از راهنمائیهاي ارزنده برادر ارجمندم حضرت مستطاب حجۀ الاسلام آقاي حاج میرزا حسن ثقفی دامت افاضاته، که بر من
منت گذاردند، بر خوردار بودهام. همچنین از زحمات آقاي حسن کتابچی دام توفیقه موسس محترم انتشارات برهان که در چاپ و
انتشار کتاب با اینجانب همکاري نمودهاند تشکر فراوان نموده، موفقیت روز افزون همگان را از خداوند منان مسئلت دارم. علی
[ ثقفی- بیست و هفتم جمادي الثانیه 1399 [ صفحه 7
فهرست مطالب
اشارهاي به حکمت الهی در تعجیل به خیر و عدم تعجیل در شر و توضیح نکتهاي ادبی در لفظ « سوره یونس » 1399 عنوان صفحه
آیه 8 تشبیهی لطیف در کلام الهی در زوال دنیا و بیانی کوتاه و مفید در موعظه 14 اشارهاي به قدرت خداوند و احتیاج بندگان و
صفحه 56 از 485
وجه تعبیر به جمع در ابصار و مفرد در سمع 17 تأویل فضل و رحمت در کلام الهی بوجود حضرت ختمی مرتبت و امیر المؤمنین و
ذکر نکتهاي مفید و ادبی 27 اشارهاي بدعوت حضرت نوح و تکذیب قوم و هلاك آنها و نجات آنحضرت و یارانش 34 رسالت
موسی و هارون علیهما السّلام و دعوت ایشان و استکبار قوم 35 دعاي حضرت موسی و اجابت از خداوند و بیان مراد از قبله قرار
دادن خانهها در کلام الهی 39 هلاك فرعونیان و بیرون افتادن بدن فرعون از آب با اینکه غرق در آهن و فولاد بوده بقدرت
خداوند و اشاره بمعجزه قرآن 41 حضرت ختمی مرتبت نه شک در رسالت خود داشت و نه از اهل کتاب سؤال نمود 45 [ صفحه
45 نفرین حضرت یونس و ظهور عذاب و توبه قوم و شرح واقعه و ذکر نکاتی سودمند 46 بیان امام هشتم علیه السّلام در توضیح [8
معنی بودن عرش خداوند بر آب و توضیح « سوره هود » دو آیه از آیات مشکله قرآن 52 ختم سوره یونس و ثواب قرائت آن 56
چند جمله مشکل در کلام الهی 59 اشاره به مداراي پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ملاحظه از کفار و منافقین و تحقیق
در مراد از کلام الهی 64 اشارهاي به امامت حضرت امیر علیه السّلام در کلام الهی و تحقیق و استدلال بر حقیت مذهب شیعه و
بیانی مفید در اینکه زمینه 68 دعوت حضرت نوح و انکار قوم و ذکر نکاتی چند در بیان الفاظ آیات 73 ذکر خصوصیاتی از کشتی
نوح و مدت ساختن آن و عدد مؤمنان بآن حضرت 79 پایان ماجراي طوفان در فصیحترین آیه قرآن کریم و اشارهاي کوتاه به
جهات فصاحتی آیه 83 سؤال حضرت نوح و عتاب باري تعالی و کلام مفسرین و تحقیق مؤلّف با بیانی کوتاه و لطیف 85 شمهاي از
دعوت حضرت هود و استکبار قوم و ماجراي عبرت انگیز آنان 89 خلاصهاي از دعوت حضرت صالح قوم خود را که جمعیت کمی
بودند و انکار قوم و داستان ناقه 93 اشارهاي به آمدن فرشتگان نزد حضرت ابراهیم علیه السّلام و بشارت ساره به اسحق و بیان الفاظ
98 دعوت حضرت [ مشکل در کلام الهی 95 ماجراي شنیدنی و آموزنده حضرت لوط و ورود مهمانان و هلاك قوم 98 [ صفحه 9
شعیب و استکبار و استهزاء قوم و ذکر نکاتی سودمند در موعظه و آداب و لغت 102 طغیان فرعون و انکار او معجزات حضرت
موسی را و لزوم عبرت گرفتن از قصص قرآن کریم 106 تحقیقی جامع در مستفاد از کلام الهی در مورد خلود و دفع اشکال از
ظاهر آیه ببهترین وجه 108 اشارهاي به نهی از رکون و میل بظالم و بیان مراد از طرفی النهار و زلفا من اللیل با تحقیق و نقل روایات
114 معنی اختلاف مردم و اتحادشان در کلام الهی و اشارهاي به مقصد نهائی خلقت 117 روایتی از امام باقر علیه السّلام در ثواب
آغاز داستان یوسف علیه السّلام و نقل خواب با ذکر نام برادران و بیان الفاظ آیات کریمه « سوره یوسف » قرائت سوره هود 120
122 نقل ماجراي یوسف و برادرانش به تنهائی دلیل نبوت خاتم انبیاء صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است 124 برادران یوسف که او را
در چاه انداختند بعقیده شیعیان پیغمبر نبودهاند 128 چگونه حضرت یوسف را بعنوان سرمایه مخفی ساختند با اینکه او را بچند درهم
فروختند و خلاصه ماجرا و رفع تعارض 130 استدلال بر عدم صدور معصیت و عزم بر آن از حضرت یوسف علیه السّلام و تحقیق
در اینکه زمینه با نقل روایت 134 ماجراي عشق زلیخا و عصمت حضرت یوسف و ذکر نکتهاي لطیف در مورد پاره شدن پیراهن
145 کلامی بدیع و [ حضرت 136 اشارهاي به تعبیر در خواب در زندان و بیان و تحقیق در قسمتهائی از کلام الهی 145 [ صفحه 10
سودمند از مؤلف در اقسام خواب بمناسبت خواب عجیب پادشاه مصر 149 ظهور برائت حضرت یوسف و مقدمات نجات او از
زندان و بیان چند جمله مشکل در آیات شریفه و جمع بین اقوال 152 متهم شدن برادران حضرت یوسف به دزدي و بیان مراد از
آیه شریفه و رفع اشکال 165 برگشتن برادران و ماندن بن یامین در مصر و شدت حزن حضرت یعقوب و بیانی لطیف از مؤلف در
علم آنحضرت به حیات یوسف 169 سجده برادران در برابر یوسف علیه السّلام و بیان مؤلف و تحقیق در انحصار سجده براي
بیان زوج بودن « سوره رعد » خداوند و گوشههائی شنیدنی از پایان ماجرا 177 ثواب قرائت سوره یوسف و کراهت آن بر زنان 184
ثمرات و اشاره به قسمتهائی از دلائل حکمت و قدرت الهی 187 نقل روایات متعدده در اینکه مراد از منذر حضرت رسول و از
هادي حضرت امیر و ائمه علیهم السّلام هستند. 191 توضیح چند کلمه مشکل در کلام الهی و تقریب آیات با بیانی وافی 192
گوشههائی از عجائب صنع الهی و توضیح مراد از سجود ظلال با بیان روایات 194 اوصافی ستوده از اهل ایمان و توضیح سوء
صفحه 57 از 485
حساب و دفع سیّئه به حسنه و ذکر نکاتی سودمند 203 تأویل الّذین آمنوا به شیعیان و ذکر اللّه به امیر المؤمنین و ائمه علیهم السّلام با
] بیان روایات 205 تحقیقی جامع در مراد از محو و اثبات خداوند و معنی ام الکتاب و اشارهاي به بداء و جمع بین روایات 213
سوره » 213 نقل روایات در تاویل من عنده علم الکتاب به حضرت امیر علیه السّلام و ثواب قرائت سوره رعد 217 [ صفحه 11
شمهاي از عذاب اهل دوزخ و مثلی لطیف در کلام الهی براي بیثمر بودن اعمال خیر آنها 224 منزل دادن حضرت ابراهیم « ابراهیم
علیه السّلام خاندان خود را در مکه و دعاي او و قسمتهائی شنیدنی در اینکه زمینه 235 گوشههائی از عذاب دوزخیان با بیانی لطیف
بیانی موجز و لطیف در مراد از بودن « سوره حجر » و نقل روایات 240 ثواب قرائت سوره ابراهیم علیه السّلام و سوره حجر 242
خزائن اشیاء نزد پروردگار 249 اشارهاي به ابتداي خلقت انسان و تمرد ابلیس و نکتههائی در حقیقت روح و جن و شیاطین 251
تحقیق در معنی اغواء خداوند و ذکر نکاتی مفید در زمینههاي مختلف 253 تحقیق و اشاره به یک نکته دقیق در داستان میهمانان
حضرت ابراهیم علیه السّلام 257 اشارهاي به هلاکت اصحاب ایکه و حجر و بیان محل و کیفیت عذاب آنها 261 بیان مراد از سبع
المثانی و نقل کلامی لطیف از فیض و تحقیقی از مؤلف 263 مستهزئین به رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و نام هر یک و
تحقیق در مراد از روح در کلام الهی و جمع بین اقوال 269 استدلال بر اینکه مراد از « سوره نحل » کیفیت هلاکتشان به اعجاز 267
288 کلامی بدیع در عدم [ اهل الذکر ائمه علیهم السلامند با تحقیق و بیانی مطابق ظاهر آیات و خالی از تکلف 288 [ صفحه 12
حلیت خمر در صدر اسلام و توضیح کلام الهی و رفع شبهه 297 بیان مراد از ارذل العمر و نقل چند روایت مفید 299 معنی فحشاء و
منکر و بغی و فرق بین آنها در یکی از جامعترین آیات قرآن 310 لزوم وفاء بعهد و قسم و تأویل التی نقضت غزلها به عایشه 311
ملامت کفر و ارتداد قلبی نه انکار زبانی با اکراه و اشارهاي بداستان عمار و ارتداد عبد اللّه بن سعد عامل عثمان در مصر 319 ثواب
نقل وقایع و نکاتی از ماجراي معراج 331 انکار قریش و ظهور معجزه از حضرت ختمی « سوره بنی اسرائیل » قرائت سوره نحل 330
مرتبت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در ذکر خصوصیات سفر 339 تحقیقی از مؤلف در جمع بین روایات و رفع تعارض ظاهري در
کلام الهی در قصه معراج و اشارهاي به فضل حضرت امیر علیه السّلام 340 اشارهاي به کتاب اعمال و نشر آن در صحیفه نفس در
قیامت 347 بحثی لطیف در بیان اراده الهی بر هلاك آبادیها به عصیان مترفین 349 شمهاي از حقوق پدر و مادر و اشارهاي به
کمترین مرتبه عقوق 352 تحقیق در مراد از ذا القربی و بحثی مفید و لازم در معنی اسراف و تبذیر 353 استدلالی لطیف بر توحید و
تقریب کلام الهی با بیانی وافی و جامع 362 رویاي حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اشارهاي به شجره ملعونه و معجزه
376 [ قرآن در کلمه یزید 369 تحقیق در فضیلت آدمیان بر همه خلق عالم و بیان مراد از لفظ کثیر در کلام الهی 376 [ صفحه 13
بحثی شیرین در کیفر تمرد از امر پروردگار و بیانی لازم و مفید در توضیح چند جمله در آیات 379 استفاده اوقات پنجگانه نمازها
از قرآن و اشارهاي به مقام محمود در قیامت براي رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم 381 بیانی لطیف در اینکه الفاظ و معانی
قرآن شفاء امراض جسمی و روحی است 384 سؤال از روح و معجزه قرآن در جواب. 385 بحثی شیرین در باره شش چیز که کفار
خواستند و جواب حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در کمال اختصار و اتقان 388 اشارهاي به هدایت و اضلال خداوند به
توفیق و خذلان و بیانی لطیف و مفید در توضیح کلام الهی 394 بحثی مفید در جهر و اخفات در نماز و ثواب قرائت سوره بنی
داستان اصحاب کهف با تحقیق و توضیح مشکلات آیات 407 تحقیق در عدد اصحاب کهف با استفاده « سوره کهف » اسرائیل 399
از نکات کامل ادبی و بلاغت قرآن 418 مقایسهاي کوتاه میان نیکان در بهشت و بدکاران در دوزخ با بهترین عبارات در کلام الهی
422 مثلی شیرین از دو مرد صاحب ثروت و تهیدست با نکاتی آموزنده و ادبی در آیات 424 شروع داستان حضرت موسی و خضر
علیهما السّلام با تحقیقات و ذکر نکات ادبی 435 مقایسهاي بین علم حضرت موسی و خضر و بحثی مفید در اینکه زمینه و ماجراي
معیوب ساختن کشتی و قتل 439 قصه تعمیر دیوار و بیان اسرار کارهاي حضرت خضر و ذکر نکاتی کوتاه و سودمند در نتیجهگیري
442 سؤال یهود از حکایت ذو القرنین و جواب قرآن و شرح واقعه 446 بحثی کوتاه در [ از داستان در پایان ماجرا 442 [ صفحه 14
صفحه 58 از 485
دعاء حضرت زکریا و در «[ سوره مریم [ع » ریا و استفاده لزوم اخلاص در عمل از آیات آخر سوره کهف و ثواب قرائت سوره 458
خواست فرزندي که وارث او باشد و بیان و تحقیق در مراد از ارث 459 شمهاي از حالات حضرت یحیی و سلامت او در سه روز
ولادت و موت و حشر 464 حکایت حضرت مریم [ع] و حمل او به عیسی علیه السّلام به اعجاز الهی 466 ولادت حضرت عیسی
علیه السّلام و وقوع چند معجزه در حین ولادت با ذکر چند نکته سودمند از مؤلف 468 نقل روایتی بسیار مفید در بیان حجت بودن
حضرت عیسی علیه السّلام با اینکه حضرت زکریا حیات داشته و توضیح آیات و ذکر نکات ادبی 471 دعوت حضرت ابراهیم علیه
السّلام آزر را و جواب تند او و ذکر نکاتی مفید در توضیح آیات 475 اسمعیل صادق الوعد همان اسمعیل ذبیح اللّه علیه السّلام
است 479 بحثی مفید در اینکه آیا همه مردم در جهنم وارد میگردند یا در کنار آن حاضر میشوند و نقل روایات لازم در اینکه زمینه
487 اشارهاي به تفاوت حشر متقین با کفار و توضیح کلماتی مشکل در آیات 492 دوستی و محبت لازمه ایمان و عمل صالح است
اشاره به لقب حضرت ختمی مرتبت در مقام عبادت و نزول آیه و « سوره طه » و تأویل آیه به دوستی حضرت امیر علیه السّلام 495
497 نقل شمهاي از احوال حضرت موسی و رسالت او و شرح بعضی از [ بیان معنی شقاوت در کلام الهی 497 [ صفحه 15
شمهاي از عذاب و سوء عاقبت «[ سوره انبیاء [ع » معجزاتش 499 پایان شرح ماجراي بنی اسرائیل و ذکر شمهاي از احوال قیامت 523
کفار و اشارهاي به خصوصیاتی از ملائکه با بیان الفاظ مشکله آیات 541 استدلال بر توحید به فساد آسمان و زمین بر فرض تعدد
آلهه و تحقیق در بیان مراد الهی 545 بیان مراد از رتق و فتق آسمان و زمین و اشارهاي به اقوال و استدلالی مفید از مؤلف 549
اشارهاي به ماجراي عبرتانگیز حضرت ابراهیم و شکستن بتها و نسبت دادن آنحضرت شکستن بتها را به بت بزرگ و تحقیق در
کیفیت نسبت 559 بحثی مفید در قضاوت حضرت داود و سلیمان و تحقیقی لازم از مؤلف در تنزیه حضرت داود از خطا 566
اشارهاي به ماجراي حضرت یونس و بیان تنزیه ساحت آنحضرت از ظلم و اعتقاد به باطل 572 تحقیق در اینکه انیان عمل براي ثواب
و از ترس عقاب منافی با قصد قربت نیست و معنی روایات در اینکه زمینه 574 بیان و تحقیق در مراد از پیچیده شدن آسمان و شرح
اشارهاي به احوال منافقین و تشبیهاتی لطیف در کلام الهی و بیان مشکلات « سوره حج » کلمات مشکله چند آیه و ختم سوره 581
592 گوشههائی از اعمال حج و شمهاي از حرمت بیت و حرم با تحقیق و بیان مراد الهی 599 آیاتی در [ آیات 592 [ صفحه 16
تمنی پیمبران و القاء شیطان و بیانی بسیار لطیف و زیبنده بمقام انبیاء از مؤلف در توضیح آیات 614 تحقیق در مراد از شاهد بودن
اشارهاي به صفات برجسته « سوره مؤمنون » امت اسلام بر عامه مردم و اثبات اختصاص اینکه منصب به ائمه هدي علیهم السّلام 623
و ممتاز اهل ایمان و پاداش آنها 628 شمهاي از حالات حضرت نوح و دعوت آنحضرت و تکذیب قوم 635 بعضی از اوصاف
سابقین در خیرات و تأویل آیه بوجود اقدس حضرت امیر علیه السلام 643 اشارهاي مفید به سنجش اعمال در قیامت و معنی موازین
و عذاب دوزخیان 655 اشارهاي به یکی از بهترین ادله در اثبات معاد در کلام الهی و ختم کتاب 659
جلد سوم
اشاره
[ 659 [ صفحه 2
سوره یونس علیه السّلام
اشاره
69- 659 یکصد و نه آیه مکیه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ -قرآن- 32
صفحه 59 از 485
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 1 تا 2
اشاره
37 الر تِلکَ آیات الکِتاب الحَکِیم [ 1] أَ کانَ لِلنّاس عَجَباً أَن أَوحَینا إِلی رَجُل مِنهُم أَن أَنذِرِ النّاسَ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
254- وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَن لَهُم قَدَمَ صِدق عِندَ رَبِّهِم قالَ الکافِرُونَ إِن هذا لَساحِرٌ مُبِین [ 2] -قرآن- 1
ترجمه
اینکه آیتهاي کتاب محکم است آیا باشد مر مردمان را عجبی که وحی نمودیم بمردي از آنها که بترسان مردم را و مژده ده آنانرا
که گرویدند که مر ایشان را است سابقه راستی نزد پروردگارشان گفتند کافران همانا اینکه هر آینه سحري است آشکار
تفسیر
.. - قمّی ره فرموده الر از حروف اسم اعظم است که منقطع شده است در قرآن و چون تألیف نماید آنرا پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم و امام علیه السّلام پس دعا کند اجابت میشود و در معانی از امام صادق علیه السّلام روایت نموده که الر معناي آن انا اللّه
الرؤف است یعنی منم خداوند با رأفت و تحقیق فواتح السّور در اول سوره بقره گذشت و کتاب حکیم قرآن است که مشتمل است
بر حکمت و محکم است آیات آن که قابل خدشه و اشکال و اعتراض نیست و تزلزل و فتوري در آن روي نداده و نخواهد داد و
محفوظ است بحفظ الهی از نسخ و تغییر و تبدیل تا روز قیامت و استفهام براي انکار است یعنی نباید مردم تعجب کنند از آنکه
خداوند وحی نموده است بر بشري که بیم ده مردم را از مخالفت امر و نهی الهی گویا توقع داشتند فرستاده خدا ملک باشد چنانچه
در اوائل سوره انعام مف ّ ص لا ذکر شد و نیز وحی فرموده است که بشارت ده اهل ایمان را بآنکه براي ایشان است سابقه محقّق راستی
و درستی و فضل و شرف نزد خداوند متعال و سابقه را قدم گفتهاند براي آنکه بقدم سبقت پیدا [ صفحه 3] میشود چنانچه نعمت
را ید خواندهاند براي آنکه بدست عطا میشود و اضافه بصدق شده براي اشاره بآنکه بصدق نیّت و گفتار شخص بمقام ارجمند
نائل میشود و در مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که معناي قدم صدق شفاعت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و
در کافی و از عیّاشی و قمّی ره اینکه معنی تأیید شده و نیز در کافی و از عیّاشی بولایت امیر المؤمنین علیه السّلام تفسیر شده است
فیض ره فرموده اینکه براي آنستکه شرط شفاعت ولایت است پس اینکه دو ملازم یکدیگرند و کفّار بعد از استماع آیات قرآن
گفتند اینکه سحري است واضح و آشکار چون دیدند کلام عجیبی است که بشر از اتیان بمثل آن عاجز است پس اقرار نمودند
باعجاز قرآن و حجّت از خداوند بر آنها اقامه و اتمام شد با آنکه حکمت الهی مقتضی است که سحر را بدست مدّعی نبوّت جاري
نفرماید و مراد از ساحر در قرائت مشهوره حضرت ختمی مرتبت است.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 3 تا 4
اشاره
إِن رَبَّکُم اللّه الَّذِي خَلَقَ السَّماوات وَ الأَرضَ فِی سِتَّۀِ أَیّام ثُم استَوي عَلَی العَرش یُدَبِّرُ الَأمرَ ما مِن شَ فِیع إِلاّ مِن بَعدِ إِذنِه ذلِکُم اللّهُ
رَبُّکُم فَاعبُدُوه أَ فَلا تَذَکَّرُونَ [ 3] إِلَیه مَرجِعُکُم جَمِیعاً وَعدَ اللّه حَ  قا إِنَّه یَبدَؤُا الخَلقَ ثُم یُعِیدُه لِیَجزِيَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ
صفحه 60 از 485
508- بِالقِسطِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُم شَراب مِن حَمِیم وَ عَذاب أَلِیم بِما کانُوا یَکفُرُونَ [ 4] -قرآن- 1
ترجمه
همانا پروردگار شما خداوند است آنکه آفرید آسمانها و زمین را در شش روز پس مستولی شد بر عرش تدبیر میکند امر خلق را
نیست هیچ شفیعی مگر پس از دستوري او اینکه است خداي شما پروردگارتان پس پرستش کنید او را آیا پس متذکّر نمیشوید
بسوي او است باز گشت شما بتمامی وعده خدا که حق است همانا او نخست میآفریند خلق را پس باز میگرداند آنرا تا جزا دهد
آنانرا که گرویدند و بجا آوردند کارهاي شایسته را بعدالت و آنانکه کافر شدند مر آنانرا است مشروبی از مایع جوشان و عذابی
دردناك براي آنکه کافر شدند.
تفسیر
در اوائل سوره اعراف تفسیر اینکه آیه تا کلمه العرش گذشت و مراد از تدبیر امر تقدیر و تنظیم امور خلق است بر طبق حکمت و
مصلحت چون تدبیر ترتیب امور است بنحویکه عاقبت آن پسندیده باشد و مقصود از نفی شفاعت ابطال عقائد بت پرستان است که
قائل بشفاعت بتها از خودشان بودند و منظور از اثبات آن باذن [ صفحه 4] شفاعت انبیاء و اولیاء و صلحاء از اهل ایمان است و
مجموع نفی و اثبات براي تقریر عظمت مقام الوهیّت است و جمله ذلکم اللّه ربّکم براي افاده انحصار ربوبیّت است در موصوف
باین صفات و نفی آن از غیر تا نتیجه دهد که منحصر است اهلیّت عبادت باو و باطل شود عبادت هر معبودي جز او و در خاتمه
استبعاد شده است از عدم تنبّه کفّار بحقیقت امر با وضوح آن بطوریکه بادنی تامّلی از براي هر عاقلی تنبّه و تذکّر حاصل میشود و
رجوع و بازگشت تمام خلق بحق و حکم او مکرّر توضیح داده شده است و باید در مقام تهیّه استعداد براي روز ملاقات بود و چون
جمله الیه مرجعکم جمیعا مفید معنی وعد اللّه است کلمه وعد مصدر مؤکّ د است که اضافه بفاعل شده یعنی وعده داد خدا وعده
حقّی و کلمه بالقسط محتمل است متعلّق به یجزي باشد یعنی خداوند عود میدهد خلق را براي آنکه جزا دهد اهل اعمال صالحه را
بعدالت خود و محتمل است متعلّق به عملوا باشد یعنی جزا دهد آنانرا که بجا آوردند اعمال صالحه را بمقتضاي عدالت خودشان در
امور چون عدل میانهروي در امور است و منشأ اعمال صالحه ملکه عدالت است و بنابر احتمال اول دلالت دارد بر آنکه جزاي اعمال
صالحه باستحقاق است نه تف ّ ض ل چون به مقتضاي عدالت خدا است مگر آنکه گفته شود مراد آنستکه بهر کس بحسب اقتضاء
عملش تف ّ ض ل میشود در هر حال غرض اصلی از خلقت خلق و اعاده آنها ثواب دادن است نه عقاب نمودن لذا اسلوب کلام تغییر
داده شده و فرموده و آنانکه کافر شدند از براي آنها شراب حمیم و عذاب الیم است براي کفرشان تا دلالت داشته باشد که از براي
عقاب راهی جز استحقاق نیست و خداوند آنها را خلق نفرموده در ابتدا و اعاده براي عذاب بلکه آنها بسوء اختیار خودشان مرتکب
من نکردم خلق تا سودي کنم- بلکه تا بر » امري شدند که بعد از اعاده به نتیجه سوء آن گرفتار گشتند دقت و تامّل لازم است
و اللّه اعلم. « بندگان جودي کنم
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 5 تا 6
اشاره
هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمسَ ضِ یاءً وَ القَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَه مَنازِلَ لِتَعلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الحِسابَ ما خَلَقَ اللّه ذلِکَ إِلاّ بِالحَق یُفَصِّل الآیات لِقَومٍ
صفحه 61 از 485
344- یَعلَمُونَ [ 5] إِن فِی اختِلاف اللَّیل وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللّه فِی السَّماوات وَ الَأرض لَآیات لِقَوم یَتَّقُونَ [ 6] -قرآن- 1
ترجمه
او است آنکه قرار داد آفتاب را روشنی و ماه را روشن و مقدّر نمود براي آن منزلها تا بدانید شمار سالها و حساب را و نیآفرید خدا
آنرا مگر بحق تفصیل میدهد [ صفحه 5] آیتها را براي گروهی که دانشمندند همانا در گردش شب و روز و آنچه آفرید خدا در
آسمانها و زمین هر آینه آیتها است براي گروهی که پرهیزکارند.
تفسیر
خداوند آفتاب و ماه را داراي ضیاء و نور قرار داد و چون نور آفتاب ذاتی و نور ماه مکتسب از آن است و نیز نور آفتاب شدید و
نور ماه ضعیف است نسبت ضیاء را که ابلغ در کشف ظلمت است بآفتاب و نسبت نور را بماه داد و چون از هر دو جز ضیاء و نور
محسوس نیست براي مبالغه در روشنی دو معنی مصدري را حمل بر ذات آندو فرمود مانند آنکه میگویند فلانی عدل است یعنی
بسیار عادل است اینجا هم مراد آنستکه بسیار داراي ضیاء و نور فرمود آندو را و نیز مقدّر فرمود هر یک از آندو را صاحب منازلی
یا مقدّر فرمود مسیر هر یک از آندو را منازل یا خصوص ماه را براي محسوس بودن حالات آن در نقص و تمام چون هر شبی در
منزلی است تا شب بیست و هشتم که بکلّی مخفی میشود و محاق میگردد در هر حال منازل دوازدهگانه آفتاب که برجهاست و
منازل بیست و هشت گانه ماه که در علم هیئت اسامی آنها ذکر شده است براي تعیین سالهاي قمري و شمسی و ماههاي آندو و
روزهاشان و بدست آمدن حساب معاملات مردم و محصولات تابستانی و زمستانی لازم است و بنظر حقیر اینکه آیه هم دلیل است
بر اعتبار حساب سال و ماه قمري چون ارجاع ضمیر بهر یک از شمس و قمر بعید است بلکه ظاهر عود ضمیر است بخصوص قمر
بملاحظه اقربیّت و مطابقت در تذکیر و محسوس بودن منازل و حالات آن براي عامّه خلق بخلاف آفتاب و البته خلقت خداوند کلّیه
موجودات را بحق و بر وفق حکمت است و بباطل و بر طبق هوي و هوس نیست و خداوند بیان میفرماید آیات دالّه بر وجود و
حکمت صانع را براي اهل دانش چون آنها میتوانند از اینکه آیات استفاده علمی نمایند و الّا کسانیکه جاهل محض و نادان صرفند
از تدبّر و تفکّر در آیات عاجزند و از فوائد علم محرومند چنانچه انتفاع از آیات ارضیّه و سماویّه هم مخصوص باهل تقوي و معرفت
است که از عواقب امور اندیشه دارند و کاري نمیکنند که براي آخرت آنها مضرّ باشد بخلاف مردمان بی باك و بیفکر و بی
معرفت که یا نمیفهمند یا عمل بفهم خودشان نمیکنند و باین ملاحظه آیه بودن آیات در آیه دوّم اختصاص باهل تقوي داده شده
وجود آفتاب و ماه و سایر [ صفحه 6] کواکب و « برگ درختان سبز در نظر هوشیار- هر ورقی دفتري است معرفت کردگار » است
آمدن شب و روز در پی یکدیگر یا اختلاف آندو در تاریکی و روشنی و تأثیر آنها در موجودات ارضیّه دلیل بر وجود صانع حکیم
واحد است که مدیر اینکه کارخانه بزرگ او است و حافظ ارتباط و انتفاع اجزاء آن از یکدیگر است تعالی شأنه و آثاره.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 7 تا 8
اشاره
إِن الَّذِینَ لا یَرجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالحَیاةِ الدُّنیا وَ اطمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِینَ هُم عَن آیاتِنا غافِلُونَ [ 7] أُولئِکَ مَأواهُم النّارُ بِما کانُوا یَکسِبُونَ
193- 8] -قرآن- 1 ]
صفحه 62 از 485
ترجمه
همانا آنانکه امید ندارند ملاقات ما را و خوشنود شدند بزندگانی دنیا و دلگرم شدند بآن و آنانکه آنها از آیتهاي ما بیخبرانند
آنگروه جایگاهشان آتش است براي آنچه بودند که کسب میکردند.
تفسیر
گفتهاند ملاقات خداوند چون محال است مراد ملاقات رحمت او است و براي تعظیم اضافه بحق شده است و بنظر حقیر ملاقات
خداوند بدیده سر محال است ولی بدیده دل ممکن است براي اولیاء در اینکه عالم و براي همه در عالم شهود که علائق جسمانی
مقطوع است در هر حال مراد کسانی هستند که اعتقاد بمبدء و معاد ندارند و مأیوس از رحمت حقّند و خوفی از عذاب قبر و عالم
برزخ و قیامت کبري در دل آنها نیست اینکه قبیل اشخاص تمام همّشان مصروف بتعمیر اینکه سراي ظلمانی است و فکر آخرت
نیستند و دلخوش و سر گرم باین عالمند و غافلند از اینکه تا چشم بر هم بگذارند اینکه نشئه تمام میشود و باید به نشئه دیگر منتقل
شوند دست خالی با روي سیاه و حال تباه و اینکه حال در نتیجه اعراض از ذکر و آیات الهی براي بشر روي میدهد چنانچه براي
کفّار روي داده و براي مسلمانان مقلّد آنها هم در اثر تقلید حاصل است لذا جایگاه آنها در دنیا و آخرت در آتش است امّا در دنیا
براي آنکه هر چه سعی میکنند بمقصود خودشان که خوشی و راحت است نائل نمیشوند ناچار میسوزند و میسازند و امّا در آخرت
براي آنکه نتیجه اینکه اعمال بادلّه قطعیّه و وعده الهیّه خلود در آتش است که ظاهر از آیه دوّم است.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 9 تا 10
اشاره
إِن الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات یَهدِیهِم رَبُّهُم بِإِیمانِهِم تَجرِي مِن تَحتِهِم الَأنهارُ فِی جَنّات النَّعِیم [ 9] دَعواهُم فِیها سُبحانَکَ اللّهُم وَ
284- تَحِیَّتُهُم فِیها سَلام وَ آخِرُ دَعواهُم أَنِ الحَمدُ لِلّه رَب العالَمِینَ [ 10 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنانکه ایمان آوردند و کردند کارهاي شایسته را هدایت مینماید [ صفحه 7] ایشان را پروردگارشان بسبب ایمانشان جاري
میشود از کنار ایشان نهرها در باغهاي پر نعمت ذکرشان در آن سبحانک اللّهم است و درودشان در آن سلام علیکم است و آخر
دعاي ایشان آنستکه الحمد للّه ربّ العالمین.
تفسیر
ایمان سبب استقامت در طریق وصول به جنّت و اعمال صالحه است و آن هدایت الهی است که شامل نفوس مستعدّه میشود و
بنابراین حرف با در بایمانهم سببیّه است و محتمل است باء مقابله باشد یعنی خداوند در مقابل ایمانشان هدایت میکند آنها را
ببهشت در هر حال الی الجنّۀ مقدّر است و در منهج روایت نموده که چهار نهر که از شیر و شراب و شربت و آب است در یک
موضع رود و با یکدیگر آمیخته نشوند و مراد از تحت در اینکه آیه و سایر آیات زیر نیست بلکه مراد کنار و پیش پا است نهایت
صفحه 63 از 485
آنکه در لسان عرب اینطور تعبیر میشود و مقصود تفوّق و استیلاء آنها بر نهرها است و مراد از دعوي دعا و ذکر است میگویند اللّهم
انّا نسبّحک تسبیحا چنانچه در صافی است و گفتهاند اینکه براي عبادت نیست چون آنجا تکلیفی نیست بلکه براي آنستکه از ذکر
خدا لذّت میبرند و بعضی گفتهاند هر مطلوبی که داشته باشند میگویند سبحانک اللّهم فورا حاضر میشود و بعد از رفع حاجت
میگویند الحمد للّه ربّ العالمین فورا مرتفع میگردد پس تسبیح در بهشت بمنزله تسمیه است در دنیا و درود و تحیّت و تعارف آنها
با یکدیگر و خدا و ملائکه با آنها بجمله سلام علیک و سلام علیکم است که بشارت بسلامت از آلام دنیا و عذاب آخرت و وصول
بدار سلام و سلّم و مسالمت است و در خاتمه هر کلام و مرام میگویند الحمد للّه ربّ العالمین و عیّاشی از امام صادق ع نقل نموده
که سؤال شد از آنحضرت از تسبیح فرمود نامی از نامهاي خدا است و دعواي اهل بهشت است و جمله تجري من تحتهم الانهار خبر
بعد از خبر است و بنظر حقیر اضافه جنّات به نعیم براي افاده مبالغه در نعمت است.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 11
اشاره
- وَ لَو یُعَجِّل اللّه لِلنّاس الشَّرَّ استِعجالَهُم بِالخَیرِ لَقُضِ یَ إِلَیهِم أَجَلُهُم فَنَذَرُ الَّذِینَ لا یَرجُونَ لِقاءَنا فِی طُغیانِهِم یَعمَهُونَ [ 11 ] -قرآن- 1
175
ترجمه
و اگر تعجیل میکرد خدا براي مردم ببدي مانند تعجیل آنها به خوبی هر آینه رسانده شده بود بآنها اجلشان پس وامیگذاریم آنانرا
[ که امید ندارند ملاقات ما را در زیاده رویشان که حیران بوده باشند .. [ صفحه 8
تفسیر
پارهاي از مردم که صبر بر ناملائمات ندارند در موقع عسرت و شدّت در باره خود نفرین میکنند و بعضی از فرط عناد و لجاج طلب
عذاب مینمایند و خداوند بمقتضاي رحمت واسعه خود اینکه ادعیه را اجابت نمیفرماید و تعجیل در شرّ نمینماید چنانچه تعجیل در
خیر مینماید وقتی که از او طلب خیر نمایند و اگر تعجیل میفرمود در اجابت اینکه قبیل أدعیۀ مرده بودند و بهلاکت رسیده بودند
ولی موافق با مصلحت نبود زیرا اگر منشأ اینکه دعا کم صبري باشد استحقاق عقوبت نیست و اگر کفر و عناد باشد صلاح در
آنستکه به اینکه باقی باشند تا استحقاقشان کامل شود یا مرتدع گردند و تائب شوند و شاید از نسل آنها صلحاء بوجود آیند در هر
حال چندي باید بحال حیرت و ضلالت و سرکشی و طغیان باقی بمانند و در خاتمه بپاداش اعمال و عقائد فاسده خودشان برسند و
اینکه بجاي تعجیل خداوند بخیر تعجیل آنها ذکر شده است گفتهاند براي اشاره بسرعت اجابت است که گویا آن دو یک امرند در
صورتی که مصلحت باشد و بنابراین تقدیر کلام استعجاله لهم میباشد و مصدر بعد از حذف فاعل اضافه بمفعول شده است.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 12
اشاره
وَ إِذا مَس الإِنسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنبِه أَو قاعِداً أَو قائِماً فَلَمّا کَشَ فنا عَنه ضُ رَّه مَرَّ کَأَن لَم یَدعُنا إِلی ضُ رٍّ مَسَّه کَذلِکَ زُیِّنَ لِلمُسرِفِینَ ما
صفحه 64 از 485
215- کانُوا یَعمَلُونَ [ 12 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون برسد انسانرا ضرري میخواند ما را به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده پس چون دفع نمودیم از او ضررش را میگذرد گویا
که نخوانده است ما را براي ضرري که رسیده بود او را اینچنین آراسته شد براي متجاوزان آنچه بودند که بجا میآوردند.
تفسیر
یکی از صفات ذمیمه آنستکه انسان در موقع ضرورت و حاجت بحال عجز و انکسار و تذلّل و انقیاد رو بکسی آورد و مسئلتی نماید
و پس از اجابت و نیل بمقصود حق او را فراموش کند مانند آنکه عرض حاجت ننموده و مقرون باجابت نشده و خداوند در اینکه
آیه شریفه اشاره باین حقیقت فرموده باین تقریب که طبع انسان بر آنستکه در موقع مرض و فقر و حاجت متوجّه بخدا شود و در
تمام حالات اعم از ایستاده و نشسته و خوابیده مادامیکه در عسرت است بیاد خدا باشد و رفع گرفتاري خود را از او بخواهد و چون
بمقصود نائل شود و وسعت و نعمت و سلامت نصیب او [ صفحه 9] گردد بحال اول که غفلت از یاد خدا بود عود نماید و از
مواقف دعا صرف نظر کند مانند کسیکه بهیچ وجه سابقه آشنائی با خدا ندارد و اینکه از اقبح قبائح است ولی در نتیجه اعراض از
ذکر خداوند و انغمار در شهوات قبح آن از نظر کفّار و فجّ ار رفته است که هیچ تصور نمیکنند کار بدي کردند بلکه اعمال
خودشان را میپسندند و گاهی بر زبان هم جاري میکنند که ما بمراد خود رسیدیم دیگر چه حاجت داریم و ظاهرا اینکه صفت
مخصوص بانسان است و حیوانات غالبا بر خلاف اینکه رویّه مشی مینمایند و حق احسان را منظور میدارند.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 13 تا 14
اشاره
وَ لَقَد أَهلَکنَا القُرُونَ مِن قَبلِکُم لَمّا ظَلَمُوا وَ جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنات وَ ما کانُوا لِیُؤمِنُوا کَذلِکَ نَجزِي القَومَ المُجرِمِینَ [ 13 ] ثُم جَعَلناکُم
260- خَلائِفَ فِی الَأرض مِن بَعدِهِم لِنَنظُرَ کَیفَ تَعمَلُونَ [ 14 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بتحقیق هلاك کردیم اهل عصرهاي پیش از شما را چون ستم کردند و آمدند ایشانرا پیغمبرانشان با معجزات و نبودند که ایمان
آورند اینچنین جزا دهیم گروه گناهکاران را پس قرار دادیم شما را جانشینان در زمین بعد از ایشان تا به بینیم چگونه رفتار میکنید.
تفسیر
احوال امم سابقه و اهل اعصار گذشته از قبیل قوم عاد و ثمود و فرعون باید موجب عبرت شود که چون آنها ظلم بخود و غیر
نمودند چگونه بعذاب دنیوي و اخروي گرفتار شدند و در نتیجه غفلت و معصیت استعداد آنها براي قبول مواعظ انبیاء فاسد شد که
معجزات با هرات را دیدند و ایمان نیاوردند و خداوند آنها را بجزاي اعمالشان رساند چون قابل هدایت نبودند پس کسانیکه
جانشین آنانند در زمین بعد از آنها باید مواظب و مراقب اعمال خودشان باشند تا مشهود نشود از آنها آنچه مشهود شد از
صفحه 65 از 485
پیشینیانشان و مبتلا نگردند بآنچه مبتلا شدند آنها بآن از بلاي دنیا و عذاب آخرت.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 15 تا 17
اشاره
وَ إِذا تُتلی عَلَیهِم آیاتُنا بَیِّنات قالَ الَّذِینَ لا یَرجُونَ لِقاءَنَا ائت بِقُرآن غَیرِ هذا أَو بَدِّله قُل ما یَکُون لِی أَن أُبَدِّلَه مِن تِلقاءِ نَفسِی إِن أَتَّبِعُ
إِلاّ ما یُوحی إِلَی إِنِّی أَخاف إِن عَصَیت رَبِّی عَذابَ یَوم عَظِیم [ 15 ] قُل لَو شاءَ اللّه ما تَلَوتُه عَلَیکُم وَ لا أَدراکُم بِه فَقَد لَبِثت فِیکُم عُمُراً
550- مِن قَبلِه أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 16 ] فَمَن أَظلَم مِمَّن افتَري عَلَی اللّه کَذِباً أَو کَذَّبَ بِآیاتِه إِنَّه لا یُفلِح المُجرِمُونَ [ 17 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون خوانده شود بر آنها آیات واضحات ما گویند آنانکه امید ندارند ملاقات ما را بیاور قرآنی جز اینکه یا تبدیل کن آنرا بگو
نمیباشد براي من [ صفحه 10 ] آنکه تبدیل نمایم آنرا از پیش خود پیروي نمیکنم مگر آنچه را وحی شود بمن همانا من میترسم اگر
نافرمانی کنم پروردگارم را از عذاب روزي بزرگ بگو اگر میخواست خدا نمیخواندم آنرا بر شما و دانا نمیکرد شما را بآن پس
بتحقیق درنگ کردم در میان شما عمري پیش از آن آیا پس تعقّل نمیکنید پس کیست ستمکارتر از کسیکه افترا بندد بر خدا
دروغی را یا تکذیب کند آیتهاي او را بدرستیکه رستگار نشوند گناهکاران
تفسیر
کسانیکه اعتقاد به مبدء و معاد نداشتند بنحو جدّ یا استهزاء از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تقاضا مینمودند که قرآن را تغییر
دهد بکلّی یا تبدیل نماید بعضی از آیات آنرا از قبیل مذمّت از بت و بتپرستان و عذاب آنها در آخرت و خداوند اوّلا دستور
فرمود به پیغمبر خود که در جواب آنها بفرماید که من حق تغییر و تبدیل در کلام الهی را ندارم بلکه وظیفه من ابلاغ آیات الهی
است بدون کم و زیاد نمودن حرفی و اگر خواسته باشم بتقاضاي شما عمل نمایم مستحق عقوبت روز قیامت خواهم شد که باید هر
کس از چنین روزي بترسد و بر خلاف وظیفه خود رفتار ننماید و ثانیا استدلال فرماید بر آنکه قرآن کلام الهی و اتیان بآن از عهده
بشر خارج است باین تقریب که من مدت چهل سال در میان شما زندگانی نمودم بدون آنکه درس بخوانم و خطّ بنویسم و با
عالمی مراوده نمایم چگونه ممکن است بخودي خود بتوانم کتابی بیاورم که جامع تمام علوم و معارف حقه حقیقیّه باشد با استقرار
در اعلی درجه فصاحت و بلاغت که تمام شما با آنکه از فصحاء و بلغاء درجه یک دنیا هستید عاجزید از اتیان به مثل آن پس معلوم
میشود آنچه را من تلاوت بر شما نمودم خداوند خواسته که بر زبان من جاري فرماید و اعلام کند شما را بآن بتوسط من آیا شما
تدبّر و تفکرّ و تعقّل نمیکنید تا بیابید صدق اینکه مقال و حقیقت حال را که اینکه کلام خدا است و از سنخ مقالات عادي بشر
نیست و چه خلاف و تجاوز از حق و حدّي است بالاتر و برتر از افتراء بخدا که از من توقع دارید و تکذیب آیات او که خودتان
مرتکب میشوید با آنکه اهل جرم و گناه برستگاري و فلاح نائل نخواهند شد و بعضی گفتهاند مراد از آوردن قرآنی غیر اینکه در
[ آیه اوّل آنستکه با وجود اینکه قرآن کتاب دیگري آورده شود و مراد از تبدیل رفع آن و اثبات دیگر است و بنظر [ صفحه 11
حقیر مراد از هر دو جمله یک معنی است نهایت آنکه گاهی از مرام خودشان بعبارت اول تعبیر مینمودند و گاهی بعبارت دوّم لذا
در جواب بیک تعبیر اکتفا شده است و تلقاء اسم مصدر است بمعنی جهت مقابل و عمر بسکون میم و ضم آن استعمال میشود و
صفحه 66 از 485
معناي آن واضح است.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 18 تا 20
اشاره
وَ یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّه ما لا یَضُ رُّهُم وَ لا یَنفَعُهُم وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِندَ اللّه قُل أَ تُنَبِّئُونَ اللّهَ بِما لا یَعلَم فِی السَّماوات وَ لا فِی
الَأرض سُبحانَه وَ تَعالی عَمّا یُشرِکُونَ [ 18 ] وَ ما کانَ النّاس إِلاّ أُمَّۀً واحِدَةً فَاختَلَفُوا وَ لَو لا کَلِمَۀٌ سَبَقَت مِن رَبِّکَ لَقُضِیَ بَینَهُم فِیما فِیهِ
549- یَختَلِفُونَ [ 19 ] وَ یَقُولُونَ لَو لا أُنزِلَ عَلَیه آیَۀٌ مِن رَبِّه فَقُل إِنَّمَا الغَیب لِلّه فَانتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُم مِنَ المُنتَظِرِینَ [ 20 ] -قرآن- 1
ترجمه
و میپرستند غیر از خدا چیزي را که ضرر نمیرساند آنها را و نفع نمیدهد آنانرا و میگویند اینها شفیعان مایند نزد خدا بگو آیا خبر
میدهید خدا را بآنچه نمیداند در آسمانها و نه در زمین منزّه است او و برتر از آنچه شریک میدانند و نبودند مردم مگر امّتی یگانه
پس اختلاف کردند و اگر نبود امري که سبقت گرفته بود از پروردگار تو هر آینه حکم کرده میشد میان آنها در آنچه در آن
اختلاف مینمودند و میگویند چرا فرستاده نشد بر او آیتی از پروردگارش پس بگو جز اینکه نیست که غیب مر خدایرا است پس
منتظر باشید بدرستیکه من با شما از منتظرانم.
تفسیر
بت پرستان عبادت میکنند مصنوعات خودشان را که واضح است آنها قادر بر نفع و ضرر کسی نیستند و چون از ایشان سؤال شود
که چرا چنین عمل لغوي را بجا میآورید میگویند اینها شفیعان ما هستند نزد خدا و بتوسط اینها حاجات دنیوي و اخروي ما بر آورده
میشود لذا خداوند به پیغمبر خود دستور فرمود که بآنها بفرماید که خداوند به چنین امري که شما ادّعاء میکنید عالم نیست و اینکه
دلیل است بر آنکه ادّعاء شما باطل است چون اگر حق بود خداوند عالم بآن بود و او منزّه و مبرّي است از شریک و شبیه و عدیلی
که بتواند نفوذ در اراده او نماید و مردم در بدو خلقت متدیّن بدین فطري بودند که توحید است و اختلاف بوساوس شیطان بعدا
پیدا شد که بعضی مشرك شدند و بعضی موحّد و اگر خداوند مقدّر نفرموده بود که دین اختیاري باشد حکم میفرمود ما بین آنها
بطوریکه رفع اختلاف شود و همه موحّد شوند ولی مقتضاي حکمت آن بود که دنیادار تکلیف و اختیار باشد و [ صفحه 12 ] آخرت
دار ثواب و عقاب و اینکه میگویند چرا معجزهاي براي پیغمبر از طرف خداوند نازل نمیشود که حق بر همه منکشف شود بطوریکه
احدي در دین باطل باقی نماند بگو در جواب آنها که ظهور حجّت غائب بامر خدا است پس منتظر چنین روزي باشید که او ظاهر
شود و دین حق بطوریکه شما میخواهید آشکار گردد منهم با شما از منتظران آن روزم و شمّهاي از اینکه مقال در سوره بقره در
ذیل آیه الّذین یؤمنون بالغیب و آیه کان النّاس امّۀ واحدة گذشت و چون اقوال مفسّرین در تفسیر اینکه آیات مختلف بود حقیر از
ذکر آنها اعراض و به بیان نظریّه خود اکتفا نمودم و اللّه اعلم.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 21 تا 23
اشاره
صفحه 67 از 485
وَ إِذا أَذَقنَا النّاسَ رَحمَ ۀً مِن بَعدِ ضَ رّاءَ مَسَّتهُم إِذا لَهُم مَکرٌ فِی آیاتِنا قُل اللّه أَسرَع مَکراً إِن رُسُلَنا یَکتُبُونَ ما تَمکُرُونَ [ 21 ] هُوَ الَّذِي
یُسَ یِّرُکُم فِی البَرِّ وَ البَحرِ حَتّی إِذا کُنتُم فِی الفُلک وَ جَرَینَ بِهِم بِرِیح طَیِّبَۀٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتها رِیح عاصِف وَ جاءَهُم المَوج مِن کُلِّ
مَکان وَ ظَنُّوا أَنَّهُم أُحِیطَ بِهِم دَعَوُا اللّهَ مُخلِصِینَ لَه الدِّینَ لَئِن أَنجَیتَنا مِن هذِه لَنَکُونَن مِنَ الشّاکِرِینَ [ 22 ] فَلَمّا أَنجاهُم إِذا هُم یَبغُونَ فِی
- الَأرض بِغَیرِ الحَق یا أَیُّهَا النّاس إِنَّما بَغیُکُم عَلی أَنفُسِکُم مَتاعَ الحَیاةِ الدُّنیا ثُم إِلَینا مَرجِعُکُم فَنُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 23 ] -قرآن- 1
752
ترجمه
و چون بچشانیم مردم را رحمتی بعد از سختی که برسد آنها را ناگاه مریشان راست مکري در آیتهاي ما بگو خدا زود مکر تر است
بدرستی که فرستادگان ما مینویسند آنچه را مکر میکنید او است که سیر میدهد شما را در بیابان و دریا تا وقتی که باشید در کشتیها
و جاري شوند با مردم به بادي خوش و شادمان شوند بآن بیاید آنها را بادي سخت و بیاید ایشانرا موج از هر جاي و پندارند که
احاطه کرده شد بآنها خوانند خدا را خالص کنندگان براي او دین را که اگر نجات دهی ما را از اینکه هر آینه باشیم از شکر
گذاران پس چون نجات دادشان ناگاه آنها ستم میکنند در زمین بنا حق اي مردمان جز اینکه نیست که ستم شما بر خودتان است
بهره زندگی دنیا است پس بسوي ما است بازگشت شما پس آگاه گردانیم شما را بآنچه بودید که میکردید.
تفسیر
یکی از وظائف حتمیّه انسان آنستکه پس از برخورداري از نعمت منعم مخصوصا بعد از عسرت و محنت شکر گذار و فرمانبردار
شود ولی رویّه اهل کفر و نفاق کاملا بر خلاف اینکه بوده و هست لذا پس از قحطی چند ساله چون خداوند بواسطه وجود پیغمبر
اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باران رحمت خود را بر آنها نازل فرمود در مقام مکر و [ صفحه 13 ] خدعه با آنحضرت بر آمدند
بانواع حیل و منکر آیات الهی شدند لذا خداوند امر فرمود به پیغمبر خود که بآنها گوشزد کند که جزاي مکر شما قبلا در علم الهی
گذشته است پس سرعت خداوند در تدبیر مجازات مکر شما بیشتر است و پوشیده بر او نیست کیدهاي مخفی شما نویسندگان
اعمال بندگان که فرستادگان خدایند از ملائکه همه را ثبت مینمایند و پاداش آنها بشما خواهد رسید یک نمونه واضح براي اینکه
رویّه غیر مرضیّه شما آنستکه خداوند شما را قادر بر تهیّه وسائل مسافرت خشکی و دریا فرموده و میفرماید ولی شما وقتی در کشتیها
مینشینید و باد خوش ملایم با طبع شما و موافق حرکت کشتی میوزد و بوسیله آن کشتیها با مردمیکه در آنها نشستهاند بجانب
مقصود حرکت میکنند و خوشحال میشوند بآن باد کسی بیاد خدا نیست تا آنزمان که باد شدید مخالف وزیدن گیرد و امواج
مختلف بآنها رو آورد و کسانیکه در کشتیها هستند تصوّر نمایند که در گرداب هلاك واقع شدند بیاد خدا میآیند و از توجّه به
بتها و هر وسیلهاي غیر از او صرف نظر میکنند و با اخلاص از خداوند نجات خودشان را میطلبند و متعهّد میشوند که دیگر پیرامون
معاصی و ناسپاسی نگردند و چون خداوند دعوت آنها را اجابت فرمود و از گرداب نجات یافتند باز عهد خودشان را فراموش
میکنند و بدون حق در ملک خداوند فساد مینمایند غافل از آنکه ضرر فساد آنها راجع بخودشان خواهد شد و بدستگاه الهی ضرري
نمیرسد اگر منفعت دنیوي موهومی هم باشد موقت و حقیر است و بالاخره بازگشت همه بخدا است و باید جزاي اعمال خودشان را
در پیشگاه حضرت احدیّت مشاهده نمایند و کلمه متاع به نصب نیز قرائت شده است و بنابراین مفعول یمتّعون محذوف است و بنابر
قرائت رفع خبر بعد از خبر است براي بغیکم و خبر اوّل علی انفسکم است و اینکه از جمله جرین بهم ببعد عدول از خطاب به غیبت
شده است براي تفنّن در عبارت و مبالغه در تعجّب از حال و تعمیم در حکایت است و اینکه دلیل بر فطري و ارتکازي بودن توحید
صفحه 68 از 485
است در بشر که در موقع شدّت و حاجت بروز میکند و در وقت غفلت و شهوت مستور میگردد و عیّاشی ره از امام صادق علیه
السّلام نقل نموده که فرمود سه چیز است که بصاحبش بر میگردد خلف عهد و تعدّي و مکر و اینکه آیه را تلاوت فرمود و در
مجمع جمله جاء تهاریح عاصف را جواب اذا کنتم فی الفلک و جمله دعوا اللّه را جواب و ظنّوا [ صفحه 14 ] انّهم دانسته و بنابراین
تقدیر کلام و اذا ظنّوا دعوا اللّه است و اللّه اعلم.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 24 تا 25
اشاره
إِنَّما مَثَل الحَیاةِ الدُّنیا کَماءٍ أَنزَلناه مِنَ السَّماءِ فَاختَلَطَ بِه نَبات الَأرض مِمّا یَأکُل النّاس وَ الَأنعام حَتّی إِذا أَخَ ذَت الَأرض زُخرُفَها وَ
ازَّیَّنَت وَ ظَن أَهلُها أَنَّهُم قادِرُونَ عَلَیها أَتاها أَمرُنا لَیلاً أَو نَهاراً فَجَعَلناها حَصِ یداً کَأَن لَم تَغنَ بِالَأمس کَ ذلِکَ نُفَصِّل الآیات لِقَومٍ
481- یَتَفَکَّرُونَ [ 24 ] وَ اللّه یَدعُوا إِلی دارِ السَّلام وَ یَهدِي مَن یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُستَقِیم [ 25 ] -قرآن- 1
ترجمه
ترجمه- جز اینکه نیست که مثل زندگانی دنیا مانند آبی است که نازل نمودیم آنرا از آسمان پس آمیخت بآن رستنی زمین از آنچه
میخورند مردم و چهار پایان تا وقتی که گرفت زمین زیور خود را و زینت یافت و گمان بردند اهل آن که آنها قدرت دارندگانند
بر آن آمد آنرا امر ما شبی یا روزي پس گردانیدیم آنرا درویده مانند آنکه نبوده روز پیش اینچنین تفصیل میدهیم آیتها را براي
گروهی که تفکّر میکنند و خدا میخواند بسوي سراي سلامت و هدایت میکند کسیرا که میخواهد بسوي راه راست.
تفسیر
. - خداوند تشبیه فرموده حال زندگانی چند روزه دنیا را در بیاعتباري و سرعت زوال و فنا بحال سبزه و گیاه و سایر نباتات زمین
که در اثر باران خرّمی و صفا و طراوت و نضارت جالب توجّهی پیدا میکند و مورد طمع و مظنّه تحصیل منافع و ثمرات براي
صاحبانش میشود و ناگهان در اثر باد سموم نیست و نابود میگردد مانند آنکه سابقه وجود بهیچ وجه نداشته و چون منشأ پیدایش
نباتات آب است بذکر آن از اجزاء مشبّه به اکتفا شده است و الّا تشبیه مرکّب است نه بسیط و معقول است نه محسوس و مراد از
حصید تشبیه به محصود است در زوال اثر آن از زمین و مراد به امس زمان نزدیک است و مقصود از مثل آنستکه ارباب بصیرت و
فکر و نظر نباید بظاهر فریبنده دنیاي موقت محدود بیاعتبار مغرور شوند و از تعمیر سراي باقی آخرت براي سر گرمی بآن غفلت
نمایند لذا در آیه دوّم فرموده خداوند دعوت مینماید بسراي خود چون سلام از اسماء الهی است و دار سلامت و امن و بقاء آنجا
است و مراد بهشت است چنانچه در معانی از امام باقر علیه السّلام نقل نموده در تفسیر اینکه آیه و راه راست که بهدایت و توفیق
الهی براي کسانیکه در تحصیل آن مجاهدت مینمایند از اهل ایمان باز است راه بهشت است که بخواست خدا بآن [ صفحه 15 ] فائز
خواهند گردید و بنابراین ممکن است ضمیر مستتر در یشاء راجع بکلمه من باشد و محتمل است راجع به اللّه باشد و مفسّرین احتمال
اخیر را ذکر نمودهاند و اللّه اعلم.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 26 تا 27
صفحه 69 از 485
اشاره
لِلَّذِینَ أَحسَ نُوا الحُسنی وَ زِیادَةٌ وَ لا یَرهَق وُجُوهَهُم قَتَرٌ وَ لا ذِلَّۀٌ أُولئِکَ أَصحاب الجَنَّۀِ هُم فِیها خالِدُونَ [ 26 ] وَ الَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئاتِ
جَزاءُ سَیِّئَۀٍ بِمِثلِها وَ تَرهَقُهُم ذِلَّۀٌ ما لَهُم مِنَ اللّه مِن عاصِم کَأَنَّما أُغشِیَت وُجُوهُهُم قِطَعاً مِنَ اللَّیل مُظلِماً أُولئِکَ أَصحاب النّارِ هُم فِیها
389- خالِدُونَ [ 27 ] -قرآن- 1
ترجمه
ترجمه- از براي آنانکه نکوئی کردند نکوئی است و زیادتی و نپوشاند رویهاي ایشانرا تیرگی و نه خواري آنگروه اهل بهشتند آنان
در آن جاودانیانند و آنانکه کسب کردند بدیها را پاداش بدي است بمانند آن و فرو گیرد آنها را خواري نباشدشان از خدا هیچ
نگهدارندهاي گوئیا پوشانده شده است رویهاشان بپارههائی از شب تار آنگروه اهل آتشند آنان در آن جاودانیانند.
تفسیر
. - در روز جزا نیکوکاران بجزاي نیکو خواهند رسید بویژه فضل الهی شامل حال ایشان خواهد شد و قمّی ره فرموده که زیادتی آن
نظر برحمت الهی است و از امام باقر علیه السّلام نقل شده که امّا نیکوئی بهشت است و امّا زیاده خیر دنیا است که خداوند بایشان
عطا میفرماید و در آخرت با آنها حساب نمیفرماید و جمع مینماید براي ایشان ثواب دنیا و آخرت را و قتر در لغت بمعنی گرد است
و بنظر حقیر در اینجا مراد تیرگی و کدورت حاصله از معاصی است چنانچه مراد از ذلّت اثر آنست و اهل بهشت منزّهند از اینکه
آثار و بعد از دخول در آن مخلّدند در نعمت و لذّت جاودان و بدکاران در آنروز بمانند کار بدشان مجازات میشوند و زیاده از
مقدار استحقاق معذّب نخواهند بود چون خداوند عادل و حکیم و رحیم است و عذاب زائد بر قدر استحقاق منافی با اینکه اوصاف
است. و در اینکه بیان دلالت است بر آنکه مراد از زیاده در آیه سابقه تفضّل است و کسی نیست که آنها را از عذاب خداوند حفظ
نماید یا کسی نیست از طرف خداوند که از آنها نگهداري کند چنانچه براي اهل ایمان هست. رویهاي آنها از شدّت سیاهی و
تاریکی گویا بپارههاي شب تار محجوب شده است و لباسی از جنس شب در بر دارد و اینکه کنایه از کثرت تیرگی و کدورت
رخساره آنها است. و قطعا ظاهرا منصوب به نزع خافض است جمع قطعه و بسکون طاء نیز قرائت شده و مفرد است و قمّی ره از امام
باقر علیه السّلام [ صفحه 16 ] نقل نموده که اینها اهل بدع و شبهات و شهواتند که خداوند رویهاي آنها را سیاه نموده با ذلّت و
خواري حق را ملاقات خواهند نمود و در عذاب آتش مخلّدند و راه نجات و خلاصی براي آنها نیست و در آیه دلالت است بر
آنکه خلود در آتش زائد بر مقدار استحقاق آنها نیست.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 28 تا 30
اشاره
وَ یَومَ نَحشُرُهُم جَمِیعاً ثُم نَقُول لِلَّذِینَ أَشرَکُوا مَکانَکُم أَنتُم وَ شُرَکاؤُکُم فَزَیَّلنا بَینَهُم وَ قالَ شُرَکاؤُهُم ما کُنتُم إِیّانا تَعبُدُونَ [ 28 ] فَکَفی
بِاللّه شَهِیداً بَینَنا وَ بَینَکُم إِن کُنّا عَن عِبادَتِکُم لَغافِلِینَ [ 29 ] هُنالِکَ تَبلُوا کُلُّ نَفس ما أَسلَفَت وَ رُدُّوا إِلَی اللّه مَولاهُم الحَق وَ ضَل عَنهُم
413- ما کانُوا یَفتَرُونَ [ 30 ] -قرآن- 1
صفحه 70 از 485
ترجمه
و روز که محشور میسازیم آنانرا همگی پس میگوئیم به آنانکه شرك آوردند بمانید در جایتان شما و شریکانتان پس جدائی
افکنیم میان آنها و گویند شریکانشان نبودید شما که ما را بپرستید پس کافی است خدا گواه میان ما و میان شما که بودیم ما از
پرستش شما بیخبران آنجا بیازماید هر کسی آنچه را پیش فرستاده و باز گردانیده شوند بسوي خدا صاحب اختیارشان براستی و
ناپدید شود از آنها آنچه بودند که افترا میبستند.
تفسیر
خداوند در روز حشر اهل ایمان و کفر را جمع میفرماید در پیشگاه خود پس خطاب میفرماید بکفار بمانید در جاي خودتان شما و
آنانکه شریک قرار داده بودید آنها را براي خدا تا حکم شود در باره شما پس خداوند جدائی و تفرقه میاندازد میان آنها و بتهاشان
و بنطق میآورد بتها را و میگویند بآنها شما پرستش نمیکردید ما را بلکه پرستش میکردید هواهاي نفس خودتان را و اطاعت
مینمودید از شیاطین جنی و انسی خدا میداند و شاهد است میان ما و شما و کافی است شهادت او که ما شعور نداشتیم و ادراك
نمیکردیم عبادت شما را چه رسد بآنکه راضی بعبادت شما باشیم از براي خودمان و قمّی ره فرموده خداوند آتشی میفرستد که اهل
ایمان را از اهل کفر جدا میکند و بنابراین ضمیر در بینهم راجع باهل حشر است و بنابر بیان اوّل راجع باهل شرك و بتان آنها است
و کلمه ان مخفّفه از مثقّله است و در آنروز هر کس آزمایش میکند عمل خود را و مییابد که چه عمل مضرّ بوده و چه عمل نافع و
بعضی تتلو بتاء قرائت نمودهاند یعنی میخواند و میداند هر کس جزاي عمل سابق خود را و باز گشت مینمایند تمام خلق بخدا که
صاحب اختیار [ صفحه 17 ] حقیقی خودشان است و امر و نهی او. و نابود و باطل و گم میشوند از دست کفّار معبودهاشان که
بوسیله آنها ادّعاء دروغ مینمودند که اینان شرکاء حق و شفعاء خلقند در دنیا و آخرت.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 31 تا 33
اشاره
قُل مَن یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَ الأَرض أَمَّن یَملِک السَّمعَ وَ الَأبصارَ وَ مَن یُخرِج الحَی مِنَ المَیِّت وَ یُخرِج المَیِّتَ مِنَ الحَی وَ مَن یُدَبِّرُ
الَأمرَ فَسَیَقُولُونَ اللّه فَقُل أَ فَلا تَتَّقُونَ [ 31 ] فَذلِکُم اللّه رَبُّکُم الحَقُّ فَما ذا بَعدَ الحَق إِلاَّ الضَّلال فَأَنّی تُصرَفُونَ [ 32 ] کَذلِکَ حَقَّت کَلِمَۀُ
450- رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ فَسَقُوا أَنَّهُم لا یُؤمِنُونَ [ 33 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو کیست که روزي میدهد شما را از آسمان و زمین و یا که مالک میباشد گوش و دیدهها را و که بیرون میآورد زنده را از مرده
و بیرون میآورد مرده را از زنده و که مرتّب میکند کار را پس میگویند خدا پس بگو آیا نمیترسید پس آن خدا پروردگار شما است
که حق است پس چیست بعد از حق مگر گمراهی پس بکجا بر گردانده میشوید اینکه چنین لازم شد حکم پروردگارت بر آنانکه
تمرّد نمودند همانا آنها ایمان نمیآورند.
تفسیر
صفحه 71 از 485
خداوند پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مأمور فرمود به الزام کفّار به اینکه تقریب که سؤال فرماید از آنها کیست که روزي
میدهد شما را به اسباب سماویّه از قبیل باران و باد و آفتاب و ماه و اسباب ارضیّه مانند آب و خاك و کیست که عطا و حفظ میکند
گوشها و چشمهاي شما را با کمال احتیاج شما بآن دو و کمال احتیاج آن دو بحافظ و نگهدار براي سرعت انفعال آندو از هر آفتی
و اینکه از سمع به مفرد و از بصر بجمع تعبیر شده بنظر حقیر براي کثرت استعمال سمع است در شنوائی که حاجت به جمع ندارد
بخلاف بصر که غالبا بمعنی چشم استعمال میشود و از بینائی تعبیر به بصیرت میکنند و مزید احتیاج بصر بحافظ هم مرجّح اینکه
تعبیر است و نیز سؤال شود از خالق اشیاء جاندار از بی جان و پدید آرنده اشیاء بیجان از جاندار خلاصه از کسیکه زنده میکند و
میمیراند و از کسیکه کلّیه امور کائنات را بر وفق حکمت تنظیم و تدبیر مینماید آنها ناچار خواهند گفت در جواب تو آنکس
خداوند عالم است چون از شدّت وضوح قابل انکار نیست پس بآنها بگو حال که چنین است چرا از چنین خداوند قادري نمیترسید
و چرا باطاعت، شکر نعمتش را بجا نمیآورید و چرا عبادت جز او را روا میدانید پس آنخداوندیکه ربوبیّت او باسباب مذکوره در
سؤالات چهار گانه و اقرار خودتان در [ صفحه 18 ] جواب، ثابت و محقق شد آیا عبادت غیر او جز گمراهی چیزي هست و آیا بین
حق و باطل واسطهایست یا آنکه بعد از حق باطل است پس چرا از حق اعراض و به باطل اقبال میکنید و چنانچه ربوبیّت خدا و حقّ
نعمت او محقّق شد حکم او هم بر کفّار بخلود در نار محقّق است چون خداوند میداند که آنها ایمان نمیآورند و بنابراین مراد از
کلمه حکم است و مراد از جمله اخیره علّت آن و محتمل است جمله اخیره بیان کلمه باشد یعنی چنانچه محقّق شد پس از اینکه
سؤال و جواب ربوبیّت خداوند، محقق شد قول خداوند در باره آنها که فرمود همانا آنان ایمان نمیآورند و معلوم است که مراد از
فسق در اینکه آیه کفر است چون تمرّد در اصول است نه فروع و معنی فاسق متمرّد است و مقصود حاضران در زمان خطابند.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 34 تا 36
اشاره
قُل هَل مِن شُرَکائِکُم مَن یَبدَؤُا الخَلقَ ثُم یُعِیدُه قُل اللّه یَبدَؤُا الخَلقَ ثُم یُعِیدُه فَأَنّی تُؤفَکُونَ [ 34 ] قُل هَل مِن شُرَکائِکُم مَن یَهدِي إِلَی
الحَق قُل اللّه یَهدِي لِلحَق أَ فَمَن یَهدِي إِلَی الحَق أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لا یَهِدِّي إِلاّ أَن یُهدي فَما لَکُم کَیفَ تَحکُمُونَ [ 35 ] وَ ما یَتَّبِعُ
505- أَکثَرُهُم إِلاّ ظَنا إِن الظَّن لا یُغنِی مِنَ الحَق شَیئاً إِن اللّهَ عَلِیم بِما یَفعَلُونَ [ 36 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو آیا از شریکان شما کسی است که بدوا میآفریند مخلوق را پس عودت میدهد آنرا بگو خدا بدوا میآفریند خلق را پس عود
میدهد آنرا پس بکجا بر گردانده میشوید بگو آیا از شریکان شما کسی است که هدایت میکند بسوي حق بگو خدا هدایت میکند
بحق پس کسیکه هدایت میکند بسوي حق سزاوارتر است که پیروي شود یا کسیکه هدایت نمیشود مگر آنکه هدایت کرده شود
پس چیست مر شما را چگونه حکم میکنید و پیروي نمیکنند بیشترشان مگر گمان را همانا گمان کفایت نمیکند از حق به چیزي
همانا خداوند دانا است بآنچه بجا میآورند.
تفسیر
خداوند متعال امر فرمود به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که بدوا دو سؤال از اهل شرك بفرماید و خود جواب بگوید
صفحه 72 از 485
براي وضوح مطلب و انکار آنها تا واضح شود بر اهل انصاف، لجاج و عناد و انکار بی محل آنان سؤال اوّل آنستکه آیا در میان
بتهائیکه شما شریک قرار دادید آنها را با خدا در عبادت آیا کسی هست که مخلوق را از کتم عدم بوجود آورد پس بمیراند و ثانیا
زنده کند براي پاداش و خود جواب بفرماید که [ صفحه 19 ] اینکه کار خدا است و آنها را ملامت فرماید بر اعراض از حق و اقبال
به باطل و ظاهرا انکار آنها راجع به معاد بوده نه اصل خلقت و خداوند خواسته استبعاد آنها را از معاد بمقایسه با اصل خلقت رفع
فرماید سؤال دوّم آنستکه آیا در میان بتها بتی هست که هدایت کند مردم را براه حق و جواب بفرماید که خدا هدایت میکند مردم
را بواسطه ارسال رسل و انزال کتب بحق و ظاهرا آنها معتقد بودند که هدایت اصلی از خدا است نهایت آنکه بتها را مهتدي بهدایت
الهیّه میدانستند و عبادت آنها را مقرّب بخداوند میپنداشتند لذا در خاتمه، سؤال سوّم از آنها شده که آیا کسیکه هدایت میکند خلق
را بحق سزاوارتر است باطاعت و عبادت یا کسیکه هدایت نمیشود مگر بوسیله هادي و راهنما باعتقاد شما با آنکه بتها قابل هدایت
نبوده و نیستند و ملامت شدهاند بر عبادت بیثمر از بتها و حکم بیدلیل بر صلاحیّت آنها براي پرستش و ستایش و محتمل است
سؤال سوّم ناظر به بتها نباشد بلکه مراد از من یهدي هادیان بطریق حق باشند و مراد از من لا یهدّي الا ان یهدي کفّار و داعیان بباطل
و مؤیّد اینمعنی است روایت قمّی ره از امام باقر علیه السّلام که مراد از من یهدي الی الحق محمّد و آل محمّد است و مراد از من لا
یهدّي الا ان یهدي کسانی از قریش و غیر آنها میباشند که با اهل بیت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بعد از آن سرور مخالفت
نمودند و در آیه سوّم بیان علّت اینکه عقاید و اعمال فاسد شده است که نیست در بیشتر مردم مگر متابعت گمانی که ناشی میشود
از تقلید پدران و خیالات فاسده و اوهام کاسده و آراء باطله اهل ضلال و اضلال و گمان کافی براي ایصال بحق بهیچ درجه نیست
چون اقل مراتب وصول بحق علم الیقین است که از برهان حاصل میشود چه رسد بعین الیقین که فوق آن و حق الیقین که فوق همه
است و بعضی هم که حالشان معلوم است که تعصّبا و عنادا لجاج و انکار و استکبار مینمایند با آنکه حق براي آنها واضح شده است
به بیّنه و برهان ولی خداوند آگاه از عقائد و اعمال آنها میباشد و آنان را بجزاي خودشان در دنیا و آخرت خواهد رسانید و لا
یهدّي در اصل لا یهتدي بوده تاء باب افتعال در دال ادغام شده است و کسره هاء بملاحظه التقاء ساکنین است و بتخفیف دال بهمین
[ معنی نیز قرائت نمودهاند و بعضی هاء را براي نقل فتحه اصلیّه تاء مفتوح خواندهاند [ صفحه 20
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 37 تا 40
اشاره
وَ ما کانَ هذَا القُرآن أَن یُفتَري مِن دُونِ اللّه وَ لکِن تَصدِیقَ الَّذِي بَینَ یَدَیه وَ تَفصِ یلَ الکِتاب لا رَیبَ فِیه مِن رَب العالَمِینَ [ 37 ] أَم
یَقُولُونَ افتَراه قُل فَأتُوا بِسُورَةٍ مِثلِه وَ ادعُوا مَن استَطَعتُم مِن دُونِ اللّه إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 38 ] بَل کَ ذَّبُوا بِما لَم یُحِیطُوا بِعِلمِه وَ لَمّا یَأتِهِم
تَأوِیلُه کَ ذلِکَ کَ ذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَانظُر کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ الظّالِمِینَ [ 39 ] وَ مِنهُم مَن یُؤمِن بِه وَ مِنهُم مَن لا یُؤمِن بِه وَ رَبُّکَ أَعلَمُ
587- بِالمُفسِدِینَ [ 40 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نبوده است اینکه قرآن آنکه افتراء بسته شود از غیر خدا ولی تصدیق چیزي است که در برابر آنست و بیان نوشته شده، نیست
شکّی در آن از پروردگار جهانیان آیا میگویند افتراء بست آنرا بگو پس بیاورید سورهاي مانند آن و بخوانید هر که را توانائی دارید
از غیر خدا اگر باشید راستگویان بلکه تکذیب کردند آنچه را احاطه ننمودند بدانش آن و هنوز نیامده آنانرا مئال معانی آن
همچنین تکذیب کردند آنانکه بودند پیش از آنها پس بنگر چگونه بود انجام کار ستمکاران و از آنها کسی است که ایمان میآورد
صفحه 73 از 485
بآن و از آنها کسی است که ایمان نمیآورد بآن و پروردگار تو داناتر است به تباه کاران.
تفسیر
نبوده است و نمیباشد و صحیح نیست آنکه بوده باشد اینکه قرآن افتراء از خلق بر حق بلکه میزان صحّت و سقم مطالب و شاهد
صدق کتب سماویّه است که بر انبیاء سلف نازل شده چون اینکه کتاب بنفسه معجزه است و سایر کتب بخودي خود شاهد صدقی
ندارند و نیز بیان و تفصیل کلیّه احکام الهیّه بلکه تمام حقائق موجودات است و بنابراین شکّی نیست در آن که از جانب خداوند
عالم است با اینکه وصف آیا میگویند اهل عناد که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اینکه آیات را از پیش خود جعل نموده و
بخدا نسبت داده جاي تعجّب است بگو اگر گمان شما صحّت دارد و من افتراء بستم آنرا شما هم از پیش خودتان آیاتی جعل کنید
بقدریکه بتوان گفت سورهایست مانند قرآن در فصاحت و بلاغت و علوّ معانی و صحّت مبانی و هر کس را هم میخواهید از فصحاء
و بلغاء و علماء و حکماء عرب و عجم با خودتان همدست نمائید و عرضه بدارید آنرا بر دانشمندان اگر راست میگوئید در اینکه
نسبت و لازمه آن که امکان اتیان بشر است بمانند قرآن چون شما هم مانند من عرب و فصیح و بلیغ میباشید و چون آنها عاجز شوند
حق بودن قرآن و صدق تو واضح و مبرهن گردد ولی علّت تکذیب آنها تو را در اینکه قرآن کلام خداوند است اینکه نیست که
آنها قادر براتیان مثل آنند بلکه سببش آنستکه تدبّر و تفکّر در معانی آن ننمودند و پی باسرار و حقائق و کنه آن نبردهاند و اخبار
غیبیّه آن هنوز بوقوع نیامده تا صحّت و اعجازش آشکار [ صفحه 21 ] شود و آنها به صرف تقلید و انس بدین آباء و اجداد خودشان
و مخالفت احکام قرآن با هواي نفس تکذیب نمودند تو را و کتاب خدا را چنانچه امم سابقه بهمین جهات تکذیب نمودند کتب
سماوي و انبیاء عظام را و بپاداش ظلمی که از اینکه تکذیب بر خودشان و ابناء نوعشان نمودند در دنیا و آخرت رسیدند و خواهند
رسید عیّاشی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که از آنحضرت سؤال نمودند از امور بزرگ از قبیل رجعت و امثال آن فرمود
اینکه مسائل هنوز وقت آنها نرسیده خداوند فرموده بل کذّبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لمّا یأتهم تأویله و مانند اینکه حدیث از امام
صادق علیه السّلام هم نقل شده است و قمّی ره نقل فرموده نازل شده است اینکه آیه در رجعت که تکذیب نمودند آنرا یعنی
گفتند واقع نخواهد شد و در کافی و مجمع و عیّاشی از امام صادق علیه السّلام روایت نموده که خداوند مخصوص نمود اینکه امّت
را بدو آیه از کتاب خود یکی آنکه نگویند آنچه را نمیدانند دیگر آنکه ردّ نکنند آنچه را نمیدانند و قرائت فرمود قول خداوند الم
یؤخذ علیهم میثاق الکتاب ان لا یقولوا علی اللّه الا الحق و قول خداوند بل کذّبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لمّا یأتهم تأویله را و بعضی
از کسانیکه تکذیب نمودند کلام خدا و پیغمبر او را پس از مراجعه و تدبّر و تفکّر در آن و علم بتفسیر و اطّلاع بر تأویلش ایمان
میآورند بآن و بعضی از کثرت بلادت و شدّت غباوت و فرط عناد و لجاج بعدا هم ایمان نمیآورند یا آنکه بعضی ایمان میآورند
بآن باطنا ولی ظاهرا انکار میکنند براي اغراض فاسدهاي از قبیل حب جاه و مال و بعضی بعکسند که ایمان نمیآورند باطنا بعلل
مذکوره ولی ظاهرا قبول اسلام مینمایند براي خوف یا طمع یا اغراض فاسده دیگر و مؤیّد اینمعنی است روایت قمّی ره از امام باقر
علیه السّلام که دسته دوّم اعداء محمّد و آل محمدند بعد از او و نیز مؤیّد اینمعنی است ذیل آیه شریفه که نسبت افساد بآنها داده
شده است در علم خداوند و اینکه صفت انسب بحال آنها است از کفّار ظاهري تامّل لازم است.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 41 تا 44
اشاره
وَ إِن کَ ذَّبُوكَ فَقُل لِی عَمَلِی وَ لَکُم عَمَلُکُم أَنتُم بَرِیئُونَ مِمّا أَعمَل وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمّا تَعمَلُونَ [ 41 ] وَ مِنهُم مَن یَستَمِعُونَ إِلَیکَ أَ فَأَنتَ
صفحه 74 از 485
تُسمِع الصُّم وَ لَو کانُوا لا یَعقِلُونَ [ 42 ] وَ مِنهُم مَن یَنظُرُ إِلَیکَ أَ فَأَنتَ تَهدِي العُمیَ وَ لَو کانُوا لا یُبصِ رُونَ [ 43 ] إِن اللّهَ لا یَظلِم النّاسَ
429- شَیئاً وَ لکِن النّاسَ أَنفُسَهُم یَظلِمُونَ [ 44 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر تکذیب کردند تو را پس بگو براي من است کردارم و براي [ صفحه 22 ] شما است کردارتان شما بیزارید از آنچه من میکنم
و من بیزارم از آنچه شما میکنید و از آنها کسانی هستند که گوش میدارند بتو آیا پس تو میشنوانی کران را و اگر چه باشند که
تعقّل ننمایند و از آنها کسی است که مینگرد بسوي تو آیا پس تو هدایت مینمائی کورانرا و اگر چه باشند که به دیده بصیرت نبینند
بدرستیکه خداوند ستم نمینماید مردم را بچیزي ولی مردم بخودشان ستم میکنند.
تفسیر
پس از اصرار کفّار به تکذیب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آنحضرت مأمور شد باعراض از آنها و واگذاردنشان بحال خودشان
چون معلوم شد گوش شنوا و چشم بینا ندارند و نمیخواهند بشنوند و بیابند و به بینند و بدانند و با اینکه قبیل اشخاص هیچ نوع سخن
گفتن مفید نیست فقط باید از آنها تبرّي نمود تا تکلیف قطعی نسبت بآنها معلوم شود لذا بعضی در آیه اوّل فرمودهاند منسوخ است
بآیه قتال و بنظر حقیر منافاتی بین دو آیه نیست چون ترك تعرّض دائمی از آیه استفاده نمیشود. و در آیات بعد خداوند شرح حال
آنها را داده است باین تقریب که بعضی از آنها در وقتی که تو قرائت قرآن و بیان احکام و شرائع الهی را مینمائی گوش میدهند به
صوت تو ولی مانند کران که نمیشنوند قبول نمیکنند آیا ممکن است مطالب حقّه را به کرانیکه تعقّل هم نمیکنند فهماند اینها از
اینکه قبیل میباشند چون گوش میدهند نه براي فهمیدن بلکه براي استهزاء و ردّ نمودن و بعضی نظر میکنند و میبینند معجزات تو را
ولی مانند کوران که نمیبینند تصدیق به نبوّت تو نمینمایند آیا ممکن است کورانیرا که دیده بصیرت آنها هم کور باشد هدایت
نمود اینها از اینکه قبیل میباشند چون طالب بصیرت و بینائی نیستند عناد و لجاج چشم دل آنها را کور کرده علائم نبوّت را در
وجود تو مشاهده مینمایند و انکار میکنند و میان سحر و معجزه تمیز نمیدهند و تدبّر و تفکّر در آیات الهی نمینمایند و از منافع آن
محروم میشوند اصرار آنها بکفر و تکذیب، موجب ملالت خاطر تو نشود مسئولیّت قبول آنها بعهده تو نیست نتیجه اعمال آنها
بخودشان و اصل و ثمره عمل تو عائد تو میگردد و اینکه خود یک نوع تنبیه و توبیخ است خداوند ذرهاي به احدي ظلم نمیکند
مردم خودشان ظلم بخود مینمایند که حاضر براي استماع و تعلّم احکام الهی نمیشوند و استعداد فهم و ادراك مطالب حقّه را که
خداوند در وجود آنها بودیعت نهاده است باطل مینمایند در کافی از امام باقر علیه السّلام [ صفحه 23 ] نقل نموده که خداوند حلیم
علیم همانا غضب میکند بر کسیکه قبول ننماید عطاء او را و گمراه میکند کسی را که قبول نکند هدایت او را حقیر عرض میکنم
گمراه نمودن خداوند بنده را سلب توفیق و واگذاردن عبد است بحال خود که نتیجه آن گمراهی است.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 45 تا 47
اشاره
وَ یَومَ یَحشُرُهُم کَأَن لَم یَلبَثُوا إِلاّ ساعَۀً مِنَ النَّهارِ یَتَعارَفُونَ بَینَهُم قَد خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللّه وَ ما کانُوا مُهتَدِینَ [ 45 ] وَ إِمّا نُرِیَنَّکَ
بَعضَ الَّذِي نَعِدُهُم أَو نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَینا مَرجِعُهُم ثُم اللّه شَ هِیدٌ عَلی ما یَفعَلُونَ [ 46 ] وَ لِکُ ل أُمَّۀٍ رَسُول فَإِذا جاءَ رَسُولُهُم قُضِ یَ بَینَهُم
صفحه 75 از 485
427- بِالقِسطِ وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 47 ] -قرآن- 1
ترجمه
و روز که جمع کند آنانرا گویا درنگ نکردند مگر ساعتی از روز میشناسند یکدیگر را بتحقیق زیان کردند آنانکه تکذیب کردند
لقاء خدا را و نبودند هدایت شدگان و یا مینمائیم ترا بعض آنچه را وعده دهیم آنها را یا میمیرانیم تو را پس بسوي ما است
بازگشت آنان پس خدا گواه است بر آنچه میکنند و از براي هر امّتی رسولی است پس چون آمد رسول آنها حکم کرده شود میان
آنان بعدالت و آنها ستم کرده نشوند.
تفسیر
سراي دنیا و لذائذ ناچیز آن و همچنین عالم برزخ در برابر عالم آخرت بقدري حقیر و کوچک است که چون قیامت کبري بر پا
شود و خداوند مردم را در آنروز محشور فرماید حال آنها بطوري است که تصوّر میکنند مدّت اقامتشان در دنیا یا عالم برزخ نبوده
است مگر پارهاي از یکروز بالنسبه بروز قیامت و طول موقف آن و هول مطّلع و بیم عذاب و عظمت ثواب موکّد اینکه تصوّر است و
آنکه یکدیگر را کاملا میشناسند و اعمال یکدیگر را در نظر میآورند مانند آنکه تازه از هم جدا شدهاند و بهم رسیدهاند ولی
بفاصله کمی چنان امر بر آنها دشوار میشود که دیگر کسی کسی را نمیشناسد و جز بفکر حال و مئال خود نیست و معلوم میشود که
چه خسارت و زیانی بردهاند کسانیکه انکار نمودند روز جزا و لقاء پاداش الهی را و نبودند در دنیا از هدایت شدگان بدین اسلام
لذا خداوند به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میفرماید که مطمئن باش یا در دنیا ارائه میدهیم بتو عذاب آنها را چنانچه در
جنگ بدر ارائه داده شد یا بعد از وفات تو و رجوع آنها بما در عالم آخرت بجزاي خودشان خواهند رسید و خداوند بر تمام اعمال
و افعال آنها [ صفحه 24 ] آگاه و مطّلع و حاضر و ناظر است و بحسابشان کاملا رسیدگی خواهد فرمود چون از ابتداء دنیا سیره
مستمرّه الهیّه بر اینکه جاري شده که براي هر جماعتی که دینی مقرّر شده است پیغمبري فرستاده میشود که ابلاغ احکام الهی بعهده
او است و چون او بوظیفه خود عمل نمود و امّت اطاعت ننمودند و تکذیب نمودند او را با آنکه داراي معجزه و کتاب بود خداوند
بعدالت میان او و آن جماعت حکم میکند پس نجات میدهد پیغمبر خود را و عذاب میفرماید کفّار را و اینکه ظلم نیست در باره
آنها چون خداوند لطف خود را از آنها دریغ ننموده و وسائل هدایت آنانرا فراهم فرموده آنها خودشان در باره خود ظلم نمودند که
مهتدي بهدایت الهیّه نشدند و بعضی گفتهاند مراد آنستکه روز قیامت چون انبیاء عظام حاضر شوند و شهادت دهند بر اعمال امّت
خداوند آنها را بپاداش اعمالشان میرساند و از روایت عیّاشی ره در تفسیر آیه اخیره از امام باقر علیه السّلام استفاده میشود که ائمه
اطهار هم در مفاد اینکه آیه با انبیاء عظام شریکند و بعدالت حکم مینمایند.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 48 تا 52
اشاره
وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الوَعدُ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 48 ] قُل لا أَملِک لِنَفسِی ضَ  را وَ لا نَفعاً إِلاّ ما شاءَ اللّه لِکُل أُمَّۀٍ أَجَل إِذا جاءَ أَجَلُهُم فَلا
یَستَأخِرُونَ ساعَۀً وَ لا یَستَقدِمُونَ [ 49 ] قُل أَ رَأَیتُم إِن أَتاکُم عَذابُه بَیاتاً أَو نَهاراً ما ذا یَستَعجِل مِنه المُجرِمُونَ [ 50 ] أَ ثُم إِذا ما وَقَعَ آمَنتُم
535- بِه آلآنَ وَ قَد کُنتُم بِه تَستَعجِلُونَ [ 51 ] ثُم قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الخُلدِ هَل تُجزَونَ إِلاّ بِما کُنتُم تَکسِبُونَ [ 52 ] -قرآن- 1
صفحه 76 از 485
ترجمه
و میگویند کی خواهد بود اینکه وعده اگر هستید راستگویان بگو مالک نیستم براي خود ضرري و نه نفعی را مگر آنچه را خواهد
خدا از براي هر گروهی وقت مقرّري است چون آید وقت مقرّر آنها پس نه واپس مانند زمانی و نه پیشی گیرند بگو خبر دهید اگر
آید شما را عذاب او شبانگاه یا در روز چه چیز را بشتاب میخواهند از آن گناهکاران آیا پس چون بوقوع آید میگروید بآن و گفته
شود آیا اکنون با آنکه بودید آنرا بشتاب میخواستید پس گفته شود آنانرا که ستم کردند بچشید عذاب جاوید را آیا جزا داده
میشوید مگر بآنچه بودید که کسب میکردید
تفسیر
پس از وعده عذاب الهی کفّار بر سبیل استعجاب و استبعاد و استهزاء به اهل ایمان میگفتند پس کی اینکه وعده انجاز خواهد شد
اگر راست میگوئید لذا خداوند به پیغمبر خود دستور فرمود که در جواب آنها بفرماید من اختیار دفع ضرر و [ صفحه 25 ] جلب نفع
خود را ندارم چه رسد بضرر شما مگر آن ضرر و نفعی که خداوند اختیار آنرا بمن واگذار فرماید یا بخواهد که واصل و عائد
بندگانش شود اگر منظور شما عذاب بعد از مرگ است از براي هر جماعتی که مستحق عقوبت الهی شدند وقت معیّنی است از
مرگ و عذاب بعد از آن که تقدیم و تأخیر در آن روي نخواهد داد و قابل استعجال و استمهال در هیچ مقدار از زمان نیست و اگر
منظور عذاب دنیوي است بگو چه شب بیاید که وقت استراحت شما است و چه روز که وقت اشتغال شما بکار است منظور شما از
تعجیل در عذاب چیست و آیا میدانید چه فاجعه شدیدي را استقبال مینمائید با آنکه مجرم و گناهکارید و باید از عقوبت خائف
باشید. و تصریح به مجرمیّت و عدم اقتضاء آن استعجال را، نکته عدول از خطاب به غیبت و از ضمیر باسم ظاهر است و آیا پس از
نزول عذاب میخواهید ایمان بیاورید بآن ولی آنوقت بشما میگویند آیا الآن- بطریق استهزاء- یعنی الآن ایمان میآورید با آنکه ایمان
پس از نزول عذاب قبول نخواهد شد و شما در آن تعجیل داشتید پس چرا نادم شدید و سرّ عدم قبول توبه بعد از معاینه موت
آنستکه ایمان بخدا و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ثواب و عذاب در حال اختیار مطلوب است و بنده را مقرّب مینماید نه در
حال اضطرار و شمّهاي از اینکه مقال در آیه شریفه انّما التوبۀ علی اللّه و آیه بعد از آن در اوائل سوره نساء گذشت پس گفته شود
بکسانیکه ظلم نمودند بخودشان براي کفر و بر مردم براي اغرائشان به جهل در قیامت بچشید عذاب دائم الهی را که جزاي اعمال
فاسده و عقائد کاسده خودتان است و بسوء اختیار خودتان در دنیا با کدّ یمین و عرق جبین کسب نمودید و عیّاشی ره در تفسیر
اجل مذکور در آیه دوم از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که آن اجلی است که براي ملک الموت در شب قدر نامبرده شده
است و قمّی ره در ذیل آیه سوم از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که اینکه عذابی است که در آخر الزمان بر فسّاق اهل قبله نازل
میشود با آنکه آنها منکر نزول آن باشند و در آیه چهارم قبل از کلمه آلآن که مصدّر بهمزه استفهام است گفتهاند تقدیر قول شده
است یعنی بآنها گفته خواهد شد و بنظر حقیر چندان احتیاج به تقدیر ندارد چون ممکن است متمّم کلام سابق باشد که براي مزید
توبیخ و ملامت آنها تأکیدا ذکر شده است یعنی آیا در اینکه وقت ایمان میآورید که بیثمر است با آنکه تعجیل داشتید و بنابر اینکه
الآن اشاره به معهود [ صفحه 26 ] ذهنی است نه خارجی تأمّل لازم است.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 53 تا 56
اشاره
صفحه 77 از 485
وَ یَستَنبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ قُل إِي وَ رَبِّی إِنَّه لَحَقٌّ وَ ما أَنتُم بِمُعجِزِینَ [ 53 ] وَ لَو أَن لِکُل نَفس ظَلَمَت ما فِی الَأرض لافتَدَت بِه وَ أَسَرُّوا
النَّدامَۀَ لَمّا رَأَوُا العَذابَ وَ قُضِ یَ بَینَهُم بِالقِسطِ وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 54 ] أَلا إِن لِلّه ما فِی السَّماوات وَ الَأرض أَلا إِن وَعدَ اللّه حَقٌّ وَ لکِنَّ
469- أَکثَرَهُم لا یَعلَمُونَ [ 55 ] هُوَ یُحیِی وَ یُمِیت وَ إِلَیه تُرجَعُونَ [ 56 ] -قرآن- 1
ترجمه
و استخبار میکنند از تو که آیا حق است آن بگو اري قسم به پروردگارم که آن هر آینه حق است و نیستید شما عاجز کنندگان و
اگر آنکه میبود از براي هر نفسی که ستم کرده آنچه در زمین است هر آینه فدا دادي بآن و پنهان دارند پشیمانی را چون دیدند
عذاب را و حکم کرده شود میانشان بعدل و آنها ستم کرده نمیشوند آگاه باشید بدرستیکه مر خدا را است آنچه در آسمانها و زمین
است آگاه باشید همانا وعده خدا حق است ولی بیشتر آنها نمیدانند او زنده میکند و میمیراند و بسوي او بازگشت مینمائید.
تفسیر
کفّار بر سبیل استهزاء یا استفهام حقیقی سؤال مینمودند از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که آیا وعده عذاب و دعاوي تو از قبیل
نبوّت خود و امامت علی علیه السّلام و غیره حق است یا باطل لذا آنحضرت مأمور شد قسم یاد کند بذات احدیّت که حق است و
ضمنا اشاره فرماید که تدبیر شما در برابر تقدیر الهی تأثیر ندارد و نمیتوانید جلوگیري از اراده حق و وقوع مراد او نمائید چون عجز
در ساحت ربوبی راه ندارد هر وقت بخواهد عذاب را بر شما نازل و حق را بمن له الحق و اصل خواهد فرمود چنانچه در کافی از
امام صادق علیه السّلام و در مجالس و عیاشی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که سؤال از امامت علی علیه السّلام شده بود که
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قسم به حق بودن آن یاد فرمود و اگر از براي هر کس که ظلم نموده در باره خود بشرك و کفر یا
در باره آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به انکار حق ایشان تمام خزائن و اموال و زخارف دنیا باشد فدیه خواهد داد براي دفع
عذاب از هول و وحشت آن و قبول نخواهد شد در قیامت یا در وقت رجعت چنانچه قمّی ره فرموده در تفسیر ظلمت یعنی آل
محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و در تفسیر لافتدت یعنی در رحمت و در آنوقت از شدّت خوف و هراس بطوري مبهوت و متحیّر
میشوند که قادر بر اظهار ندامت و پشیمانی هم نیستند و در مجمع و قمّی و عیاشی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که جهت
اخفاء آنها ندامت [ صفحه 27 ] خودشان را کراهت از شماتت دشمنان است و در آنروز بین ظالمان و مظلومان بعدالت حکم شود و
حاکم خداوند است که بکسی ظلم نمیکند خواه ظالم باشد خواه مظلوم چون هر چه در آسمانها و زمین است مملوك او است پس
احتیاج ندارد که ظلم کند و خلف وعده فرماید ولی بیشتر مردم بمعارف حقّه جاهل و از براهین عقلیّه غافلند و نمیدانند که فعل
قبیح از مصدر حسن و خیر صادر نمیشود و اختیار احیاء و اماته با او است کسی نمیتواند از مملکت او خارج و از تحت قدرت او
بیرون رود و همه باید در یکروز به اصل خود و حکم او و حساب و ثواب و عقابش رجوع نمایند.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 57 تا 58
اشاره
یا أَیُّهَا النّاس قَد جاءَتکُم مَوعِظَ ۀٌ مِن رَبِّکُم وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُديً وَ رَحمَۀٌ لِلمُؤمِنِینَ [ 57 ] قُل بِفَضل اللّه وَ بِرَحمَتِه فَبِذلِکَ
227- فَلیَفرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمّا یَجمَعُونَ [ 58 ] -قرآن- 1
صفحه 78 از 485
ترجمه
اي مردمان بتحقیق آمد شما را موعظهاي از پروردگارتان و شفائی براي آنچه در سینهها است و هدایت و رحمتی براي گروندگان
بگو بفضل خدا و برحمت او پس باین باید شاد شوند آن بهتر است از آنچه جمع میکنند.
تفسیر
خداوند عموم بندگان را مخاطب فرموده و منّت بر آنها نهاده براي نازل فرمودن کتابیکه مشتمل است بر موعظه و پند یعنی مبیّن
است اموري را که باید از آنها احتراز و بآنها اقبال نمود و صلاح و فساد حال و مئال ایشان منوط بآنست و شفاء است براي امراض
قلبیّه آنها از قبیل جهل و شک و شبهه و بخل و حسد و کینه و شقاق و نفاق و غیرها و هدایت و دلالت و راهنمائی است بحق و
حقیقت و رحمت و نعمت و مغفرت است براي خصوص اهل ایمان چون غیر ایشان مهتدي بهدایت قرآن نمیشوند و مشمول رحمت
رحیمیّه نمیگردند و قابلیّت بهره برداري از آنرا ندارند از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که قرآن شفاء است از امراض
خاطرها و امور مشتبه و در حدیث قدسی از کافی نقل شده که شفاء است از القاء شیطان و قمّی ره بعد از ذکر آیه فرموده که فرمود
رسول اللّه و قرآن و ظاهرا مرادش امام صادق علیه السّلام است که تفسیر هدایت و رحمت را فرموده و چون همّت مردم دنیا بجمع
مال و منال دنیوي مصروف است و دلخوشی آنها باین زخارف ناچیز بیثبات و بقاء است خداوند دستور فرمود به نبی اکرم صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم که بآنها بفرماید اگر میخواهند بچیزي دلخوش و مسرور و فرحمند باشند بفضل خدا و برحمت او باشند و ثانیا
براي تأکید بفرماید پس باین [ صفحه 28 ] موهبت عظمی باید خوشحال باشند آن بهتر است از اموال دنیا که جمع میکنند و به و بال
آن گرفتار میشوند در مجمع و جوامع از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که فضل خدا رسول اللّه است و رحمت او علی بن أبی
طالب علیه السّلام است و قمّی ره بر آن اضافه فرموده که پس باین باید خوشحال باشند شیعیان ما آن بهتر است از آنچه عطا شده
است بدشمنان ما از طلا و نقره و عیّاشی ره اینکه مضمون را از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده و در مجالس از پیغمبر صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم روایت نموده که فضل نبوّت نبی شما است و رحمت ولایت علی بن أبی طالب علیه السّلام است پس باین نبوّت و
ولایت باید شیعیان خوشحال باشند آن بهتر است از آنچه جمع مینمایند اهل خلاف از اهل و مال و اولاد در دار دنیا و عیّاشی نیز
قریب باین مضمون را از امام باقر علیه السّلام نقل نموده و معلوم است که خیریّت مال دنیا در صورتی است که صرف در محل خیر
شود و الاجز زحمت و خسارت و ندامت ثمري ندارد و چون فضل و رحمت و محمّد و علی علیهما الصلوة و السلام یک حقیقت و
نور واحدند از آن دو وجود مبارك بکلمه ذالک و هو که اسم اشاره و ضمیر مفرد است تعبیر شده است و اینکه از اوصاف مذکوره
در آیه اوّل براي قرآن صفت اخیره که مخصوص به اهل ایمان است تکرار شده براي اهتمام بآن و اشاره بآنستکه استفاده از قرآن
بدون توسّل بذیل عنایت علی علیه السّلام و آل اطهار او ممکن نیست و قابل فرح و سرور، نعیم دائم است که اختصاص بشیعیان
دارد.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 59 تا 61
اشاره
قُل أَ رَأَیتُم ما أَنزَلَ اللّه لَکُم مِن رِزقٍ فَجَعَلتُم مِنه حَراماً وَ حَلالًا قُل آللّه أَذِنَ لَکُم أَم عَلَی اللّه تَفتَرُونَ [ 59 ] وَ ما ظَنُّ الَّذِینَ یَفتَرُونَ عَلَی
اللّه الکَذِبَ یَومَ القِیامَۀِ إِن اللّهَ لَذُو فَضل عَلَی النّاس وَ لکِن أَکثَرَهُم لا یَشکُرُونَ [ 60 ] وَ ما تَکُون فِی شَأن وَ ما تَتلُوا مِنه مِن قُرآن وَ لا
صفحه 79 از 485
تَعمَلُونَ مِن عَمَل إِلاّ کُنّا عَلَیکُم شُهُوداً إِذ تُفِیضُونَ فِیه وَ ما یَعزُب عَن رَبِّکَ مِن مِثقال ذَرَّةٍ فِی الَأرض وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصغَرَ مِن
630- ذلِکَ وَ لا أَکبَرَ إِلاّ فِی کِتاب مُبِین [ 61 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو خبر دهید که آنچه را نازل فرمود خدا براي شما از روزي پس قرار دادید از آن حرامی و حلالی بگو آیا خدا رخصت داد بشما
یا بر خدا افتراء میبندید و چیست گمان آنانکه میبندند بر خدا دروغ را روز قیامت همانا خدا هر آینه صاحب تفضّل است بر مردم
ولی بیشتر آنها شکر نمیکنند و نمیباشی تو در کاري و نخوانی از آن هیچ خواندنی و بجا نیاورید هیچ کاري را مگر آنکه باشیم بر
شما گواهان هنگامیکه وارد میشوید در آن و پوشیده نمیماند از پروردگار تو هیچ هم وزن ذرّهاي در زمین و نه [ صفحه 29 ] در
آسمان و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر مگر آنکه در کتابیست آشکار.
تفسیر
مردم مکه در زمان جاهلیّت یعنی قبل از ظهور دولت اسلام بعضی از چهار پایان و زراعات را حرام مینمودند بهواي نفس خودشان
و بعضی را حلال چنانچه در سوره مائده و انعام اشاره بآنها شد و البتّه عقلا واضح است که خداوندي که ارزاق عباد را بوسیله باران
رحمت و غیره براي آنها نازل و مهیّا میفرماید اگر چیزي حرام باشد بیان خواهد فرمود و اختیار تحریم و تحلیل با او است پس نباید
ناشکري کرد و بدعت گذاري نمود و چیزیرا از پیش خود حرام یا حلال خواند و نسبت بخدا داد که اینکه افتراء بخدا و از
قبیحترین معاصی است لذا در آیه اول مورد سؤال و ملامت و در آیه دوم تهدید شدند باین بیان که اینکه اشخاص چه گمان
میکنند در روز قیامت آیا ممکن است خداوند از مجازات آنها صرف نظر فرماید نه چنین است بلکه به اشدّ عذاب گرفتار خواهند
شد ولی چون خداوند صاحب فضل و رحمت است بر بندگان با آنکه تمام وسائل معرفت و قرب بحق را لطفا براي آنها تهیّه فرموده
و باز آنها ناشکري و معصیت مینمایند تعجیل در عقوبت آنان نمیکند و اطعمه حلال را بر آنها بعنوان مجازات حرام نمینماید و
اینکه مدارا ناشی از عدم اعتناء بحال و عدم اطلاع از اعمال آنها نیست لذا در آیه سوم به نبی اکرم میفرماید و نمیباشی تو در هیچ
کاري و از آن جمله اشتغال تو است بقرائت قرآن که وظیفه اولیّه و شغل مهم تو میباشد و بجا نمیآورید شما همگی هیچ عملی را
مگر آنکه ما حاضر و ناظر و گواهیم بر اعمال شما در عین سرگرمی و اشتغال شما بآن عمل و غفلت از یاد ما و غائب نیست از علم
الهی هیچ چیزیکه هم وزن موري یا ذرهاي از ذرات جوّ هوا باشد در زمین و آسمان و نیست کوچکتر و بزرگتر از آن ذره مگر
آنکه ثبت است در لوح محفوظ و لوح محو و اثبات و علم الهی واضح و آشکار در مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده و
قمّی ره فرموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وقتی اینکه آیه را تلاوت مینمود گریه شدید میفرمود و وجه آن واضح است و
ضمیر در کلمه منه یا راجع است بشأن چنانچه ظاهر است یا راجع است بقرآن از باب اضمار قبل از ذکر براي افاده تعظیم و من
[ القرآن مبیّن آن است چنانچه گفتهاند. [ صفحه 30
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 62 تا 65
اشاره
أَلا إِن أَولِیاءَ اللّه لا خَوف عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 62 ] الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ [ 63 ] لَهُم البُشري فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَةِ لا
صفحه 80 از 485
343- تَبدِیلَ لِکَلِمات اللّه ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظِیم [ 64 ] وَ لا یَحزُنکَ قَولُهُم إِن العِزَّةَ لِلّه جَمِیعاً هُوَ السَّمِیع العَلِیم [ 65 ] -قرآن- 1
ترجمه
آگاه باشید که دوستان خدا نه بیمی باشد بر ایشان و نه آنان اندوهناك شوند آنانکه گرویدند و بودند که پرهیز میکردند مر
ایشانرا است بشارت در زندگانی دنیا و در آخرت نیست تبدیلی مر سخنان خدا را اینکه است آن کامیابی بزرگ و نباید اندوهگین
کند تو را گفتار آنان همانا عزّت مر خدا را است تمامی او است شنواي دانا.
تفسیر
دوستان خدا که اهل ایمان و پرهیزکاري هستند البتّه در دنیا و آخرت محفوظ بحفظ الهی میباشند و چون بیاد خدا شادند در بوستان
محبّت او مانند سرو ثابت و از غم آزادند راضی برضاي خدا و فارغ از ما سوي پس نباید کسی بر حال و مئال ایشان خائف باشد
بلکه باید افعال و احوال آنان سر مشق و مورد غبطه سایرین گردد و محتمل است مراد آخرت باشد و آیه دوم ظاهرا بیان اولیاء اللّه
است و احتیاج بتفسیر ندارد ولی در جوامع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که پرسیدند از اولیاء اللّه فرمود ایشان
کسانی هستند که بیاد میآورند خدا را بدیدار خودشان یعنی بسیما و هیئت خودشان مردم را بیاد خدا میآورند و در کافی از امام
صادق علیه السّلام نقل نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود کسیکه بشناسد خدا را و تعظیم نماید او را باز دارد زبان
خود را از کلام و شکم خود را از طعام و به تعب اندازد نفس خود را بصیام و قیام عرض کردند پدران و مادران ما بفدایت اي
پیغمبر خدا اینان دوستان خدایند فرمود دوستان خدا چون ساکت باشند سکوتشان ذکر است و چون نظر نمایند نظرشان عبرت است
و اگر سخن گویند سخنشان حکمت است و چون راه روند رفتنشان میان مردم برکت است و اگر نبود اجلهائی که خدا براي آنها
نوشته جانشان در بدنهاشان قرار نداشت از خوف عذاب و شوق ثواب و عیّاشی ره از امام باقر علیه السّلام روایت نموده که یافتیم در
کتاب علی بن الحسین علیهما السلام آگاه باشید دوستان خدا نیست بیمی برایشان و نه آنان محزون میشوند وقتی که ادا نمایند
واجبات خدا را و بجا آورند سنّتهاي پیغمبر او را و از محرّمات الهی اجتناب نمایند و زهد در دنیا و رغبت بثواب خدا داشته باشند
و کسب روزي حلال نمایند و طالب افتخار و جمع مال نباشند و حقوق واجبه الهیّه را باهلش برسانند پس آنان کسانی هستند که
خداوند بکسب آنها برکت و [ صفحه 31 ] بعملشان ثواب عطا میفرماید و در مجمع اینکه مضمون را از حضرت سجّاد علیه السّلام
مرسلا نقل نموده و در بعضی روایات بشیعیان امیر المؤمنین و امام زمان که منتظر ظهور و مطیع فرمان امامند تفسیر شده و نتیجه همه
یک معنی است چون لازمه دوستی و و داد اطاعت و انقیاد است و کلمه جامعه همان ایمان و پرهیزکاري است که در کلام الهی
ذکر شده است و در آیه سوّم بایشان بشارت داده شده است بنظر حقیر چون حذف متعلّق مفید عموم است در دنیا بکلّیه خیرات و
سعادات از عزّت و سلامت و امنیّت و رفاهیت و فتح و ظفر و نصرت و فراغت بال و خوشی احوال چون کسیرا که تقوي شعار باشد
از آفات و اسقام دهر بر کنار باشد و در آخرت بنعیم جنان و حیات جاودان ولی در کافی و فقیه از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم روایت نموده و قمّی ره فرموده بشارت در دنیا خواب خوب است که مؤمن میبیند و خوشحال میشود بآن در دنیاي خود و در
فقیه اضافه فرموده که امّا در آخرت آن بشارت مؤمن است در وقت مرگ بمغفرت او و کسانیکه جنازه او را برداشتهاند و قمّی ره
بشارت آخرت را بسلام ملائکه در وقت قبض روح و اذن دخول در بهشت تفسیر فرموده و در جوامع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم روایت نموده که بشارت در دنیا خواب خوب است که مؤمن براي خود میبیند یا براي او دیده میشود و در آخرت بهشت
است و در کافی از امام باقر علیه السّلام در تفسیر اینکه آیه نقل نموده که بشارت بقیام قائم و ظهور او و قتل دشمنان ایشان و نجات
صفحه 81 از 485
در آخرت و ورود بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و آل اطهار او است در لب حوض کوثر و از امام صادق علیه السّلام روایت
شده است که چون جان بسینه محتضر رسد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را میبیند و باو بشارت میدهد و امیر المؤمنین علیه
السّلام را میبیند و باو میفرماید من همانم که دوستم داشتی امروز بدرد تو خوردم و اینکه در قرآن است که میفرماید الّذین آمنوا و
کانوا یتّقون لهم البشري فی الحیوة الدّنیا و فی الاخرة و باین مضمون روایات دیگري هم نقل شده است و آنکه چون ملک الموت
ببالین یکی از شیعیان حاضر شود او را بشارت ببهشت و امان از دوزخ دهد و دري از منزل او در بهشت برویش باز شود و باو گوید
به بین اینکه جایگاه تو است در بهشت و اینکه پیغمبر و امیر المؤمنین و حسنین علیهم السلام رفقاء تو هستند و اینکه معناي آیه
شریفه است و در اقوال و مواعید و ارادات الهیّه تغییر و تبدیلی نیست و بشارت باهل ایمان و تقوي منجز است و قطعا به انجاز خواهد
رسید و اینکه فوز عظیم است که فوق آن متصوّر نیست [ صفحه 32 ] و در آیه آخر خداوند براي تسلیت خاطر نبی اکرم صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم فرموده که از گفتار ناهنجار کفّار آزرده و ملول مشو قوّت و قدرت و عزّت و نصرت تماما در دست خدا است بهر
کس خواسته باشد عنایت خواهد فرمود و تو را خواسته و بتو وعده ظفر داده و بالاخره اولیاء خود را بر اعداء غالب خواهد فرمود
شنوا است اقوال آنها را و دانا است اعمال آنها را و غافل نیست از احوال آنها و بزودي بجزاي خودشان خواهد رساند.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 66 تا 67
اشاره
أَلا إِن لِلّه مَن فِی السَّماوات وَ مَن فِی الأَرض وَ ما یَتَّبِع الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللّه شُرَکاءَ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّن وَ إِن هُم إِلاّ یَخرُصُونَ
338- 66 ] هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُم اللَّیلَ لِتَسکُنُوا فِیه وَ النَّهارَ مُبصِراً إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوم یَسمَعُونَ [ 67 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
آگاه باشید همانا مر خدا را است هر که در آسمانها و هر که در زمین است و چه چیز را متابعت میکنند آنانکه میخوانند از غیر خدا
شریکهائی را متابعت نمیکنند مگر گمان را و نیستند آنها مگر آنکه دروغ میگویند او است آنکه قرار داد براي شما شب را تا بیار
امید در آن و روز را روشنی دهنده همانا در اینکه هر آینه نشانهها است براي گروهی که میشنوند.
تفسیر
در تعقیب آیه سابقه بیان عزّت و عظمت حضرت احدیّت و نفی شرك باین تقریب شده است که مملوکیّت و عبودیّت عقلاء از
خلق آسمانها از قبیل ملائکه و خلق زمین از جن و انس و عدم صلاحیّت آنها براي الوهیّت و معبودیّت با آنکه عقلاء و علماء باشند
دلیل است بر عدم صلاحیّت بتهاي مصنوعی بیعقل و شعور براي معبودیّت و شرکت با حق با آنکه باید پرسید چه چیز را متابعت
میکنند اهل شرك و کسانیکه میخوانند غیر خدا را شرکاء خدا اگر بگویند متابعت یقین و برهان را مینمائیم قطعا دروغ میگویند و
الا از اقامه دلیل بر ادعاء خودشان عاجز نمیشدند پس معلوم میشود متابعت نمیکنند مگر گمان و ظن خودشان را که از تقلید آباء و
اجدادشان براي آنها حاصل شده و نیستند مگر آنکه حدس باطل میزنند در شرکت بتها و دروغ واضح میگویند در ادّعاء علم بآن و
بنابراین کلمه ما استفهامیّه و براي تقریر و توبیخ است و محتمل است قویّا که ما نافیه باشد یعنی متابعت نمیکنند بت پرستان یقین را
که باید عقلا متابعت آنرا نمود بلکه متابعت میکنند گمان را که نباید در اصول عقائد بآن اعتماد نمود و بنابراین مفعول یتّبع چون
صفحه 82 از 485
فضله در کلام و جمله بعد مبیّن آنست حذف [ صفحه 33 ] شده و محتمل است بعیدا که ما موصوله باشد معطوف بر کلمه من یعنی
بتها هم مملوك خدایند و بنظر حقیر معنی دوم اظهر معانی است و خیر الامور اوسطها ولی چون معنی اول سالم از تقدیر بود بناي
ترجمه بر آن گذارده شد و در آیه دوم اشاره بکمال رحمت و قدرت الهیه شده است براي دلالت بر استحقاق عبادت و اطاعت و
آنکه غیر او شایسته اینمقام نیست. و در اینکه جعل شبانه روز دلالات واضحهاي است بر توحید براي کسانیکه گوش شنوا داشته
باشند و تدبّر و تفکّر نمایند در اسرار خلقت و فوائد آن راجع بمعاش و معاد.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 68 تا 70
اشاره
قالُوا اتَّخَ ذَ اللّه وَلَداً سُبحانَه هُوَ الغَنِیُّ لَه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض إِن عِندَکُم مِن سُلطان بِهذا أَ تَقُولُونَ عَلَی اللّه ما لا تَعلَمُونَ
68 ] قُل إِن الَّذِینَ یَفتَرُونَ عَلَی اللّه الکَ ذِبَ لا یُفلِحُونَ [ 69 ] مَتاع فِی الدُّنیا ثُم إِلَینا مَرجِعُهُم ثُم نُذِیقُهُم العَذابَ الشَّدِیدَ بِما کانُوا ]
392- یَکفُرُونَ [ 70 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفتند گرفت خدا فرزندي منزّه است او او است بینیاز مر او را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است نیست نزد شما هیچ
حجّتی بر اینکه آیا میگوئید نسبت بخدا آنچه را نمیدانید بگو همانا آنانکه میبندند بر خدا دروغ را رستگار نمیشوند بهرهاي است
در دنیا پس بسوي ما است باز گشت ایشان پس میچشانیم آنها را عذاب سخت براي آنکه بودند که کافر میشدند.
تفسیر
جمعی از کفّار قریش میگفتند ملائکه دختران خدایند و یهود معتقد بودند عزیر پسر خدا است و نصاري مسیح را پسر خدا
میدانستند و چون بآنها اعتراض میشد که توالد و تناسل ملازم با ازدواج و جسمیّت است میگفتند خدا آنانرا برسم اولادي قبول کرده
و ولد گرفته لذا خداوند آنها را اولا به تنزیه ذات احدیّت از هر نقص ردّ فرموده که مفاد کلمه سبحانه است و مفید تعجّب است از
مقاله فاسده آنها و ثانیا بیان فرموده که اتّخاذ ولد بواسطه ضعف و فقر و احتیاج است و خداوند بینیاز از ماسوي است و تمام
مخلوق آسمانها و زمین مملوك و مقهور اراده اویند پس چه احتیاج به اتّخاذ ولد دارد و ثالثا نفی حجّت از دعاوي آنها فرموده براي
اشاره بآنکه ادّعاء بدون دلیل پذیرفته نیست و در خاتمه توبیخ و ملامت شدهاند بر جهالت و نادانی و نسبت دادن آنها بخداوند امري
را که مبرّي از آنست و آنها هم علم بآن ندارند چون از اقامه برهان بر آن عاجز شدند و قول بدون دلیل جهل است و در دو آیه
اخیره تصریح [ صفحه 34 ] شده است که اینکه قبیل افتراء بستن بخدا موجب کفر و خلود در آتش و ندیدن روي فلاح و رستگاري
است چند روزي در اینکه دنیاي دنی باید باین موهومات سر گرم باشند تا اجل آنها برسد و در پیشگاه الهی با روي سیاه حاضر
شوند و بجزاي عقائد باطله و اعمال فاسده خودشان برسند.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 71 تا 73
اشاره
صفحه 83 از 485
وَ اتل عَلَیهِم نَبَأَ نُوح إِذ قالَ لِقَومِه یا قَوم إِن کانَ کَ بُرَ عَلَیکُم مَقامِی وَ تَذکِیرِي بِآیات اللّه فَعَلَی اللّه تَوَکَّلت فَأَجمِعُوا أَمرَکُم وَ
شُرَکاءَکُم ثُم لا یَکُن أَمرُکُم عَلَیکُم غُمَّۀً ثُم اقضُ وا إِلَی وَ لا تُنظِرُون [ 71 ] فَإِن تَوَلَّیتُم فَما سَأَلتُکُم مِن أَجرٍ إِن أَجرِيَ إِلاّ عَلَی اللّه وَ
أُمِرت أَن أَکُونَ مِنَ المُسلِمِینَ [ 72 ] فَکَ ذَّبُوه فَنَجَّیناه وَ مَن مَعَه فِی الفُلک وَ جَعَلناهُم خَلائِفَ وَ أَغرَقنَا الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا فَانظُر کَیفَ
599- کانَ عاقِبَۀُ المُنذَرِینَ [ 73 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بخوان بر ایشان خبر نوح را چون گفت به قومش اي قوم من اگر بوده باشد گران بر شما اقامت من و تذکّر دادن من بآیتهاي خدا
پس بر خدا توکّل کردم پس جمع آوري کنید کارتانرا با شریکانتان پس نباید باشد کار شما بر شما پوشیده پس ادا کنید بسوي من
و مهلت مدهید مرا پس اگر اعراض نمودید پس نخواستم از شما هیچ مزدي نیست مزد من مگر با خدا و مأمور شدم که باشم از
مسلمانان پس تکذیب نمودند او را پس نجات دادیم او را و هر که بود با او در کشتی و قرار دادیم ایشانرا جانشینان و غرق نمودیم
آنانرا که تکذیب کردند آیتهاي ما را پس بنگر چگونه بود انجام کار بیم داده شدگان.
تفسیر
پیغمبر اکرم مأمور شد از جانب خداوند که شمّهاي از قصّه حضرت نوح علیه السّلام را با گروهی که مبعوث بر آنها شده بود بسمع
اهل شرك زمان خود برساند باین تقریب که آنحضرت پس از سالهاي متمادي اقامت در میان آنها و ارشاد و موعظه و نصح و
تحذیر با کمال ملایمت فرمود اي قوم من اگر مقام و منزل یا اقامت من در بین شما و قیام من بامر دعوت بحق و متذکّر کردن من
شما را بادلّه توحید بر شما شاق و بطبع شما گران است اعتماد و وثوق و توکّل من بخدا است شما تصمیم خودتان را بگیرید و با
شرکاء خودتان در دین باطل یا شرکائی که براي خدا قرار دادید همدست شوید و از آنها استنصار نمائید و پس از تهیّه تمام وسائل
مبارزه بدون مهلت با تمام قوا براي اعدام من قیام و اقدام نمائید و آنها را در باره من بکار برید و نتیجه اینکه عمل آنستکه از تردید
بیرون میآئید و از غم و اندوه و عقده دلی که از من دارید خارج [ صفحه 35 ] میشوید و تکلیف روشن میشود و امر شما بر شما
مستور و پوشیده نمیماند چون مراد از لفظ غمّه یا ضیق و شدّت و کربت است و یا مستوریّت و اگر موجب اعراض شما از من و
مواعظم آنستکه تصوّر میکنید من از شما اجر و مزدي بر ارشاد و وعظ و اداء رسالت طلب مینمایم نه چنین است بهیچ وجه من از
شما انتظار کمک مالی ندارم اجر و مزد و ثواب دعوت من با خدا است و براي انجام اینکه امر از طرف خداوند مأموریّت دارم و
مأمورم که مطیع و منقاد و فرمانبردار او باشم و به اقبال و ادبار شما ترتیب اثر ندهم و جز به لطف او امیدوار و جز از قهر او خائف
نباشم و میدانم که او حافظ و نگهبان و معین و ناصر من است پس از اتمام حجّت باز قوم مانند روز اوّل تکذیب آنحضرت را
نمودند و خداوند بوسیله کشتی او و همراهانش را نجات داد و جانشین غرق شدگان فرمود در زمین و سایرین بطوفان عالمگیر غرق
شدند و اثري از آنها باقی نماند پس باید بنظر عبرت در اینکه واقعه تاریخی نگریست و با دعوت انبیاء عظام مخالفت ننمود و سهل
انگاري نکرد و دنیا و آخرت را از دست نداد که صبر خدا زیاد و قهر او شدید است.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 74 تا 78
اشاره
صفحه 84 از 485
ثُم بَعَثنا مِن بَعدِه رُسُلًا إِلی قَومِهِم فَجاؤُهُم بِالبَیِّنات فَما کانُوا لِیُؤمِنُوا بِما کَ ذَّبُوا بِه مِن قَبل کَذلِکَ نَطبَع عَلی قُلُوب المُعتَدِینَ [ 74 ] ثُمَّ
بَعَثنا مِن بَعدِهِم مُوسی وَ هارُونَ إِلی فِرعَونَ وَ مَلائِه بِآیاتِنا فَاستَکبَرُوا وَ کانُوا قَوماً مُجرِمِینَ [ 75 ] فَلَمّا جاءَهُم الحَقُّ مِن عِندِنا قالُوا إِنَّ
هذا لَسِحرٌ مُبِین [ 76 ] قالَ مُوسی أَ تَقُولُونَ لِلحَق لَمّا جاءَکُم أَ سِحرٌ هذا وَ لا یُفلِح السّاحِرُونَ [ 77 ] قالُوا أَ جِئتَنا لِتَلفِتَنا عَمّا وَجَ دنا عَلَیهِ
649- آباءَنا وَ تَکُونَ لَکُمَا الکِبرِیاءُ فِی الَأرض وَ ما نَحن لَکُما بِمُؤمِنِینَ [ 78 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس مبعوث نمودیم بعد از او پیغمبرانی را بسوي قومشان پس آمدند آنها را با معجزات پس نبودند که ایمان آورند بآنچه تکذیب
نمودند آنرا از پیش اینچنین مهر مینهیم بر دلهاي تجاوز کنندگان پس مبعوث نمودیم بعد از ایشان موسی و هرون را بسوي فرعون
و کسانش با معجزاتمان پس تکبّر نمودند و بودند گروهی گناهکاران پس چون آمد آنها را حق از نزد ما گفتند همانا اینکه هر
آینه سحري است آشکار گفت موسی آیا میگوئید مر حق را چون آمد شما را آیا سحر است اینکه با آنکه رستگار نمیشوند
جادوگران گفتند آیا آمدي نزد ما تا منصرف نمائی ما را از آنچه یافتیم بر آن پدران خود را و تا باشد براي شما بزرگی در زمین و
نیستیم ما مر شما را گروندگان.
تفسیر
خداوند بعد از حضرت نوح پیغمبرانی را مبعوث فرمود مانند هود و [ صفحه 36 ] صالح و ابراهیم و لوط و شعیب و امثال اینکه
بزرگواران هر یک را بر قوم خودشان با معجزات واضحه که دلالت تامّه بر نبوّت ایشان داشت و اقوامشان اصرار بر کفر نمودند و
ایمان نیاوردند و دست از عقائد فاسده خودشان که قبل از ظهور معجزات بدست ایشان داشتند بر نداشتند و تکذیبی که در عالم ذر
نموده بودند و در سوره اعراف ذکر شد در اینکه عالم از آنها بروز نمود و اثر آن مهر الهی که به دلهاي آنها زده شده بود ظاهر
گردید در نتیجه خذلان و متابعت هوي و هوس و انس به معاصی و وحشت از حق و پس از ایشان خداوند حضرت موسی و هرون
علیهما السلام را بر فرعون و اشراف قوم او مبعوث فرمود با معجزات زیادي که محیّر العقول بود و شرح آنها داده شده و تکبّر و
نخوت و غرور موجب آن شد که متابعت ننمودند و دست از معاصی خودشان بر نداشتند و از فرط لجاج و عناد و تکبّر بعد از
وضوح حق بظهور معجزات پی در پی گفتند واضح است که اینکه کارها سحر است حضرت موسی به آنها فرمود اینکه چه سخنی
است که شما میگوئید و حق واضح را سحر میخوانید آیا اینکه معجزه آشکار سحر است با آنکه ساحران در دنیا بمراد نمیرسند و
مظفّر و منصور نمیگردند و در آخرت رستگار نمیشوند و من میدانم و پیرامون سحر نگشته و نمیگردم چون سحر دوام و ثبات ندارد
و ساحر بالاخره رسوا خواهد شد و بنابر اینکه جمله أ سحر هذا کلام حضرت موسی و استفهام انکاري است و کلام قوم جمله انّه
لسحر است که محذوف شده براي دلالت قبل و بعد آن بر آن یا مراد از جمله أ تقولون للحق آنستکه آیا شما حق را باطل میخوانید
و منکر میشوید و حمل بر فساد میکنید بعد از وضوح و ظهور آن براي شما و بنابراین انکار و یاوه گوئی و عیب جوئی آنها مستفاد
از همین جمله است و در هر حال جمله أ سحر هذا تا آخر آیه نمیشود کلام قوم باشد چون آنها قطعا انکار حق را نموده بودند و
اعجاز را سحر خوانده بودند و حضرت موسی باین جمله اظهار تعجّب از مقاله فاسده آنها فرموده و بجمله اخیره تبرئه ساحت مقدّس
خود را نموده است و آنها در جواب اظهار تعصّب در بقاء بر شرك و بت پرستی که کیش پدرانشان بود نمودند و ادّعاء حضرت
موسی و هرون را حمل بر ریاست طلبی و حب سلطنت و جاه که ملازم با بزرگی و بزرگ منشی است کردند و ایمان نیاوردند غافل
از آنکه در مقابل اراده الهی نمیتواند کسی قیام نماید و به خسران دنیا و آخرت دچار [ صفحه 37 ] خواهد شد.
صفحه 85 از 485
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 79 تا 82
اشاره
وَ قالَ فِرعَون ائتُونِی بِکُل ساحِرٍ عَلِیم [ 79 ] فَلَمّا جاءَ السَّحَرَةُ قالَ لَهُم مُوسی أَلقُوا ما أَنتُم مُلقُونَ [ 80 ] فَلَمّا أَلقَوا قالَ مُوسی ما جِئتُم بِهِ
351- السِّحرُ إِن اللّهَ سَیُبطِلُه إِن اللّهَ لا یُصلِح عَمَلَ المُفسِدِینَ [ 81 ] وَ یُحِقُّ اللّه الحَق بِکَلِماتِه وَ لَو کَرِهَ المُجرِمُونَ [ 82 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفت فرعون بیاورید نزد من هر ساحر دانائی را پس چون آمدند ساحران گفت مر ایشانرا موسی بیفکنید آنچه را شما افکندگانید
پس چون افکندند گفت موسی آنچه آوردید آنرا سحر است همانا خداوند زود باشد که باطل کند آنرا همانا خدا بصلاح نیاورد
کار فساد کنندگان را و ثابت میگرداند خدا حق را بکلماتش و اگر چه ناخوش داشته باشند گناهکاران.
تفسیر
پس از ظهور معجزات بدست حضرت موسی علیه السّلام فرعون ناچار شد که امر بجمعآوري سحره مهره آنزمان که عصر رواج
اینکه عمل بود بنماید براي آنکه شاید امر را بر مردم مشتبه کند یا خود از اشتباه بیرون آید چون بعضی گفتهاند بدوا امر بر خود او
مشتبه بود و اخیرا اطمینان پیدا کرد که معجزات آنحضرت از طرف خداوند بوده در هر حال پس از جمعآوري سحره به امر فرعون
حضرت موسی حاضر و با کمال شهامت فرمود عصاها و ریسمانهاي خودتان را که مهیّا نمودهاید بیاندازید تا سحر از معجز ممتاز
شود و آنها ناچار انداختند و آنحضرت فرمود اینها سحر است نه آنچه را شما سحر خواندید از معجزات من و بر خدا لازم است که
آنها را باطل کند و خواهد کرد چون خدا باطل را تأیید نمیکند و وسائل فساد را تهیّه نمیفرماید و اهل آن را تقویت نمینماید و حق
را ثابت و واضح خواهد فرمود و اهل آنرا در تمام از منه بحجّت غالب و در وقت مصلحت بشمشیر مظفّر و منصور میگرداند بآیات
واضحۀ الدلالات و قضاء و قدر و وعده نصرت که تمامی کلمات الهیّهاند و کراهت اهل جرم و عصیان تأثیري در تغییر مراد الهی
نخواهد کرد چنانچه عصاي موسی علیه السّلام تمام آن عصاها و ریسمانهاي مشحون به زیبق را که بواسطه حرارت زمین و آفتاب
[ بجنبش آمده بودند بلعید و اثري از آنها باقی نماند و فرعون و فرعونیان محو و نابود شدند. [ صفحه 38
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 83 تا 86
اشاره
[ فَما آمَنَ لِمُوسی إِلاّ ذُرِّیَّۀٌ مِن قَومِه عَلی خَوف مِن فِرعَونَ وَ مَلائِهِم أَن یَفتِنَهُم وَ إِن فِرعَونَ لَعال فِی الَأرض وَ إِنَّه لَمِنَ المُسرِفِینَ [ 83
وَ قالَ مُوسی یا قَوم إِن کُنتُم آمَنتُم بِاللّه فَعَلَیه تَوَکَّلُوا إِن کُنتُم مُسلِمِینَ [ 84 ] فَقالُوا عَلَی اللّه تَوَکَّلنا رَبَّنا لا تَجعَلنا فِتنَۀً لِلقَوم الظّالِمِینَ
451- 85 ] وَ نَجِّنا بِرَحمَتِکَ مِنَ القَوم الکافِرِینَ [ 86 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
پس ایمان نیاوردند بموسی مگر فرزندانی از قوم او با ترس از فرعون و جماعتشان که سیاست کند ایشانرا همانا فرعون هر آینه
صفحه 86 از 485
غالب بود در زمین و همانا او بود از اسراف کنندگان و گفت موسی اي قوم من اگر هستید که ایمان آوردید بخدا پس بر او توکّل
کنید اگر هستید منقادان پس گفتند بر خدا توکّل کردیم پروردگار ما مگردان ما را مقهور از براي گروه ستمکاران و نجات ده ما را
برحمت خود از گروه کافران.
تفسیر
پس از ظهور معجزات بدست حضرت موسی علیه السّلام ایمان نیاوردند بآنحضرت در بدو امر مگر عدّهاي از جوانان بنی اسرائیل و
بنابراین ضمیر در قومه راجع به موسی علیه السّلام است و محتمل است راجع باشد به فرعون چنانچه گفتهاند آنها جماعتی بودند از
قبطیان که از طرف مادر از بنی اسرائیل بودند در هر حال ایمان ایشان مقرون بود بترس از فرعون و کسان خودشان که بزرگتر بودند
و متابعت از فرعون مینمودند که مبادا آنها را از دین حق باز دارند به اذیّت و آزار چون فرعون مقتدر و قهّار و جبّار بود در زمین
مصر و متجاوز و متعدّي و متکبّر بود نسبت بمردم خصوصا بنی اسرائیل که با آنها برسم بندگی رفتار مینمود تا حدّیکه ادّعاء خدائی
کرد و حضرت موسی علیه السّلام به اهل ایمان فرمود اگر واقعا بخدا ایمان دارید و او را بکمال قدرت و رحمت و رأفت بر بندگان
خصوصا اهل ایمان شناختهاید پس بر او اعتماد و توکّل و به اولیاء او تمسّک و توسل نمائید تا شما را از شرّ دشمنان حفظ فرماید و
دین و دنیاي شما مأمون گردد اگر در برابر او امر الهی مطیع و منقاد و راضی برضا و تسلیم بقضاء او باشید پس آنها با توسل و
توکل روي نیاز بدرگاه قادر کار ساز نموده از خداوند خواستند که ایشانرا از تحت نفوذ و قدرت و قهر و غلبه و شکنجه و اذیّت و
آزار فرعون و فرعونیان خارج فرماید و زیر دست ستمکاران ننماید که بتوانند آنها را از عمل بوظیفه الهیّه خودشان باز دارند و
بگویند اگر اینها کرامتی نزد خدا داشتند خداوند ما را بر آنها مسلّط نمینمود چنانچه قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که
میگفتند و در خاتمه با توسل برحمت رحیمیّه طلب نجات خودشان را از دست کفّار تأکید و تقریر [ صفحه 39 ] نمودند و محتمل
است مراد از رحمت مظهر اتم آن باشد که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و آل اطهار اویند و در شدائد مأمور بتوسل بایشان
بودند.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 87 تا 89
اشاره
وَ أَوحَینا إِلی مُوسی وَ أَخِیه أَن تَبَوَّءا لِقَومِکُما بِمِصرَ بُیُوتاً وَ اجعَلُوا بُیُوتَکُم قِبلَۀً وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ المُؤمِنِینَ [ 87 ] وَ قالَ مُوسی رَبَّنا
إِنَّکَ آتَیتَ فِرعَونَ وَ مَلَأَه زِینَۀً وَ أَموالًا فِی الحَیاةِ الدُّنیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَن سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطمِس عَلی أَموالِهِم وَ اشدُد عَلی قُلُوبِهِم فَلا یُؤمِنُوا
529- حَتّی یَرَوُا العَذابَ الَألِیمَ [ 88 ] قالَ قَد أُجِیبَت دَعوَتُکُما فَاستَقِیما وَ لا تَتَّبِعان سَبِیلَ الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ [ 89 ] -قرآن- 1
ترجمه
و وحی نمودیم بسوي موسی و برادرش که بگیرید از براي کسانتان در مصر خانهها و بگردانید خانههاي خودتان را قبله و بر پا
دارید نماز را و مژده ده گروندگان را و گفت موسی پروردگار ما همانا تو دادي فرعون و کسانش را پیرایه و مالها در زندگانی دنیا
پروردگار ما تا گمراه گردانند از راه تو پروردگار ما نابود فرما مالهاشان را و سخت کن دلهاشان را پس ایمان نیاورند تا به بینند
عذاب دردناك را گفت بتحقیق اجابت شد دعاي شما پس ثابت باشید و پیروي نکنید راه آنانرا که نمیدانند.
صفحه 87 از 485
تفسیر
خداوند به حضرت موسی و هرون وحی فرمود که براي بنی اسرائیل در مصر خانههائی مهیّا نمایند که در آنها باز گشت کنند براي
عبادت تا از شرّ کفّار محفوظ باشند و نمازشان را در آنخانهها بخوانند چنانچه قمّی ره از امام کاظم علیه السّلام نقل نموده و آنکه
بشارت دهد حضرت موسی آنها را بنصرت در دنیا و دخول بهشت در آخرت و در علل و عیّاشی روایت نموده که روزي پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خطبه خواند و فرمود اي مردم خداوند عزّ و جل بموسی و هرون امر فرمود که براي قومشان در مصر
خانههائی بنا کنند و در مساجدشان با جنابت شب را بروز نیاورند و با زنهاشان نزدیکی نکنند مگر هرون و اولادش و اي مردم علی
علیه السّلام نسبت بمن مانند هرون است نسبت بموسی علیه السّلام پس حلال نیست براي احدي که در مسجد من نزدیکی کند با
زنان مگر براي علی علیه السّلام و ذریّهاش پس کسیکه از اینکه حکم بدش آید برود آنجا و با دست اشاره بشام فرمود که شاید
مراد آن باشد که برود از اتباع معاویه شود و در عیون نیز قریب باین مضمون روایت شده است و مراد از قرار دادن بیوت را قبله بنظر
حقیر آنستکه پس از فراغت از کار، خانههاي خودشان را مورد اقبال و محل توجّه قرار دهند و از مجالست [ صفحه 40 ] و مؤانست
با کفار اجتناب نمایند و بعضی گفتهاند مراد آنستکه خانهها مقابل یکدیگر ساخته شود که همه در یک جا جمع باشند و با هم
کمک کنند در اینحال حضرت موسی غضبناك شد از قدرت و شوکت فرعونیان و غمگین گشت از ضعف و انکسار بنی اسرائیل و
نفرین فرمود باین بیان که خداوندا بفرعون و اتباعش مایه جمال و جلال و فخر و مباهات و انواع ثروت و مکنت را عطا فرمودي در
دنیا و نتیجهاش آن شد که از یاد تو غافل شدند و مشغول به گمراه نمودن بندگان تو گشتند قمّی ره فرموده مراد از گمراه نمودن
مردم آنستکه مال میدادند براي آنکه مردم عبادت کنند فرعون را و از عبادت خدا چشم بپوشند و لام در لیضلّوا براي بیان عاقبت
است مانند آنکه میگویند بزائید براي مردن و بسازید براي خراب شدن و ممکن نیست براي بیان غرض باشد چون اضلال نمیشود
مقصود خداوند باشد و بعضی گفتهاند اینکه کلام را حضرت موسی در مقام تعجّب عرضه داشت یعنی آیا بآنها مال دادي که مردم
را گمراه کنند و در هر حال از خداوند مسئلت نمود که اموال آنها را فاسد و ضایع و نیست و نابود فرماید و دلهاي آنها را قسی و
سخت و مسدود از راه حق نماید که ایمان نیاورند تا بمیرند و معذّب بعذاب ابدي گردند چون میدانست که ایمان نمیآورند و
میخواست از آنها و عملشان تبرّي جوید و در پیشگاه الهی شهادت باستحقاقشان براي محرومیّت از رحمت دهد و خداوند آنها را
بحال خودشان واگذار نماید گفتهاند بعد از نفرین آنحضرت تمام اموال و نقود آنها مبدّل بسنگ شد چون طمس اموال تغییر آنست
به چیزیکه بی فائده باشد و موسی علیه السّلام دعا میکرد و هرون آمین میگفت و خداوند فرمود دعاي شما دو نفر مستجاب شد پس
در دعوت و اتمام حجّت خودتان مستقیم و ثابت باشید و تعجیل در عقوبت آنها ننمائید و متابعت از نادانان و طریقه آنان نکنید که
تعجیل در نیل بمقصود دارند و اطمینان بمواعید الهیّه ندارند و در کافی و عیّاشی از امام صادق و در خصال از امام باقر علیهما
السلام نقل نموده که ما بین اعلام خداوند به اجابت دعاي آندو و هلاك فرعون و اتباعش چهل سال فاصله شد که خدا بآنها مهلت
[ داده بود. [ صفحه 41
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 90 تا 92
اشاره
وَ جاوَزنا بِبَنِی إِسرائِیلَ البَحرَ فَأَتبَعَهُم فِرعَون وَ جُنُودُه بَغیاً وَ عَدواً حَتّی إِذا أَدرَکَه الغَرَق قالَ آمَنت أَنَّه لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَت بِه بَنُوا
إِسرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ المُسلِمِینَ [ 90 ] آلآنَ وَ قَد عَ َ ص یتَ قَبل وَ کُنتَ مِنَ المُفسِدِینَ [ 91 ] فَالیَومَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَن خَلفَکَ آیَۀً وَ
441- إِن کَثِیراً مِنَ النّاس عَن آیاتِنا لَغافِلُونَ [ 92 ] -قرآن- 1
صفحه 88 از 485
ترجمه
و گذراندیم بنی اسرائیل را از دریا پس از پی رسید ایشانرا فرعون و لشگریانش از روي ستم و تعدّي تا وقتی که دریافت او را غرق
گفت ایمان آوردم بآنکه همانا نیست خدائی مگر آنکس که ایمان آوردند به او بنی اسرائیل و من از منقادانم آیا اکنون و بتحقیق
نافرمانی کردي پیش و بودي از فساد کنندگان پس امروز بیرون میاندازیم بدنت را تا باشی براي کسانیکه بعد از تو هستند نشانه
قدرت و همانا بسیاري از مردم از نشانههاي قدرت ما بیخبرانند.
تفسیر
در سوره بقره آیه و اذ فرقنا بکم البحر کیفیّت محیّر العقول شکافته شدن دریا براي بنی اسرائیل و عبور آنها و متابعت فرعون و
لشگریانش و غرق شدنشان گذشت و در اینجا عیّاشی روایت نموده که در موقع دخول در دریا اسب فرعون ترسید و داخل نشد و
جبرئیل براي فرعون ممثّل شد بصورت مردي که سوار بر مادیانی بود و از دریا عبور کرد و اسب فرعون از دنبال او رفت و
لشگریانش از پی او در آمدند و همه غرق شدند و مقصود آنها از متابعت بنی اسرائیل تعقیب ایشان بود براي ظلم و تعدّي و بنابراین
بغیا و عدوا مفعول له میباشند و محتمل است هر دو مصدر بمعنی اسم فاعل باشند یعنی در حالیکه باغیان و عادیان بودند و چون
فرعون مشرف بغرق شدن گشت و آب دریا بر او احاطه نمود از کرده خود پشیمان شد و گفت ایمان آوردم بآنکه نیست معبود
بحقّی جز آنکس که ایمان آوردند به او پسران یعقوب و بنابراین کلمه انّه بفتح همزه و حذف باء جاره مفعول کلمه آمنت است و
بعضی انّه بکسر قرائت نمودهاند و بنابراین جمله مستانفه است و مبیّن معنی آمنت و جمله و انا من المسلمین مؤکّد هر دو است لذا
فیض ره فرموده یک معنی را سه مرتبه بسه عبارت تکرار کرد از حرص بقبول و قبول نشد چون بیجا بود و اگر بجا بود یکمرتبه
کافی بود زیرا ایمان باید در وقت اختیار باشد نه در حین الجاء و در آنحال بعضی گفتهاند خطاب از مصدر جلال باو رسید که آیا
در اینکه زمان که اختیار از دستت رفت ایمان میآوري و حال آنکه نافرمانی نمودي پیش از اینکه و بودي از گمراهان و گمراه
که بمعنی زمان « آن » [ کنندگان و کلمه آلآن مرکّب است از همزه استفهام که براي انکار است و الف و لام تعریف و [ صفحه 42
حاضر است و الف مبدّل به مدّ شده اگر چه نحاة کلمه را مبنی دانستهاند براي تضمّن معنی ال حضوریّه و الف و لام را زائده لازمه
خواندهاند و در عیون از حضرت رضا علیه السّلام نقل نموده که پرسیدند چرا خدا فرعون را غرق نمود با آنکه ایمان آورد و اقرار
بوحدانیّت حق نمود فرمود براي آنکه او ایمان آورد در وقتی که عذاب را مشاهده نمود و ایمان در آنحال قبول نمیشود و اینکه
حکم الهی است در گذشته و آینده و چند آیه از قرآن تلاوت فرمود که دلالت دارد بر آنکه ایمان بعد از نزول عذاب فائده ندارد و
فرمود جهت دیگر آنکه او در آنحال بحضرت موسی استغاثه نمود و بخدا استغاثه نکرد و خداوند بآنحضرت وحی فرمود که اجابت
نکردي فرعون را براي آنکه خلق نکرده بودي او را و اگر بمن استغاثه کرده بود هر آینه اجابت میکردم او را و فرعون از فرق تا قدم
او در آهن بود که پوشیده بود و چون غرق شد خداوند بدن او را بر زمین مرتفعی افکند تا براي مردم بعد از او علامت قدرت الهی
باشد و به بینند او را که با سنگینی آهن که باید زیر آب برود بر زمین بلندي افتاده و بنابراین ننجّیک یعنی میاندازیم ترا بر زمین
بلندي چون نجوه بمعنی زمین مرتفع است اگر چه نجات بمعنی خلاص هم با اینکه معنی منافات ندارد و بعضی گفتهاند و قمّی ره
از امام باقر علیه السّلام روایت نموده که هیچیک از قوم فرعون از دریا بیرون نیفتادند جز او که خداوند به تنهائی بدن او را بساحل
انداخت براي آنکه مردم به بینند او را بخواري و مذلّت و بشناسند و شک نکنند در هلاك او و بدانند ادّعاء خدائی او بیجا بوده و
از حال او عبرت گیرند ولی انصاف آنستکه نجات اگر بمعنی خلاص باشد که معنی متعارف است تعلّق آن ببدن بیروح مناسب
صفحه 89 از 485
نیست مگر آنکه تعریضی باشد از خداوند بفرعون بمناسبت ایمان بیجاي او که قابل چنین جزائی است براي شخص متکبّر که
میخواهد از غیر ممتاز باشد و ممکن است خدا خواسته باشد بکلّی او را مأیوس از درگاه خود نفرموده باشد لذا بدن او را از غرق
نجات داده و بساحل افکنده و میگویند تاکنون در موزه مصر محفوظ است و اینکه یکمرتبه از نجات است براي او و یکی از
معجزات بزرگ قرآن است که انصافا براي هیچ منصفی شک در حقّیت آن باقی نمیماند و بنابراین مراد از آیه معجزه باقیه براي
اثبات دین حق است و نیز قمّی ره از امام صادق علیه السّلام روایت نموده که هر [ صفحه 43 ] وقت جبرئیل بر پیغمبر صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم نازل میشد محزون و غمناك بود و از وقتی که خدا فرعون را هلاك نمود باین حال بود تا وقتی که آیه آلآن و قد
عصیت را نازل نمود بر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با آنکه خرّم و خوشحال بود آنحضرت باو فرمود همیشه که نزد من
میآمدي محزون بودي تا اینکه وقت که اینکه آیه را آوردي عرض کرد بلی وقتی خداوند فرعون را غرق کرد و گفت ایمان آوردم
بآنکه خدائی نیست جز خدائی که بنی اسرائیل به او ایمان آوردند من از لجن دریا برداشته بدهن او فرو بردم و اینکه آیه را خواندم
و اینکه کار را بدون امر خدا کردم و پس از آن ترسیدم که او مشمول رحمت الهی شود براي اینکه ایمان و من معذّب شوم براي
اینکه عمل تا الآن که مأمور به ابلاغ اینکه آیه شدم بتو و مطابق با گفته من بفرعون بود ایمن گشتم از عذاب و دانستم که خداوند
راضی بقول و فعل من بوده و بنابراین آیه دوم مقول قول جبرئیل است که خداوند براي پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حکایت
نموده است و در هر حال چه کلام خدا باشد چه جبرئیل فعلا کلام خدا است و محتاج بتقدیر قیل در صدر آنست یعنی گفته شد
آیا الآن ایمان میآوري که عذاب نازل شده است. و آیات دالّه بر قدرت و عظمت حق و حقّیت دین اسلام بسیار است ولی بسیاري
از مردم از آنها غفلت دارند و متوجّه نمیباشند چون بقدري سر گرم بزخارف دنیاي دنی شدهاند که بکلّی از یاد مبدء و معاد دور
افتادهاند چه رسد بفکر در آن دو. و دریا گفتهاند بحر قلزم است.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 93
اشاره
وَ لَقَد بَوَّأنا بَنِی إِسرائِیلَ مُبَوَّأَ صِدق وَ رَزَقناهُم مِنَ الطَّیِّبات فَمَا اختَلَفُوا حَتّی جاءَهُم العِلم إِن رَبَّکَ یَقضِ ی بَینَهُم یَومَ القِیامَۀِ فِیما کانُوا
222- فِیه یَختَلِفُونَ [ 93 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بتحقیق جاي دادیم بنی اسرائیل را در جایگاه شایستهاي و روزي دادیم ایشانرا از پاکیزهها پس اختلاف ننمودند تا آمد ایشانرا
دانش همانا پروردگار تو حکم میکند میان آنها روز قیامت در آنچه بودند که در آن اختلاف مینمودند.
تفسیر
خداوند بوعده خود نسبت به بنی اسرائیل وفا فرمود و نعمت خود را بر آنها تمام کرد وقتی که ایشانرا از تحت تسلّط و اسارت و
رقیّت اجانب خارج و دشمنانشان را نابود فرمود و در شام و مصر که از امکنه بسیار خوب دنیا است و راستی جاي زندگی است و
هر چه در وصفش گویند صدق است جاي داد که باین مناسبت [ صفحه 44 ] مبوّء در کلام الهی موصوف بصدق شده یا بمناسبت
آنکه فضل آن امکنه بر سایر اماکن مانند فضل کلام صدق است بر غیر آن و قمّی ره فرموده بعد از غرق فرعون بنی اسرائیل بمصر
صفحه 90 از 485
معاودت نمودند و گفتهاند در همان منازل آل فرعون جاي گزین شدند و خداوند انواع و اقسام اطعمه لذیذه و نافعه را براي آنها
موجود و مرزوق فرمود و تورات را که در آن خیر و صلاح دنیا و آخرت ایشان بود بر پیغمبر الو العزمی مانند حضرت موسی که از
خانواده خودشان بود نازل کرد و آنحضرت بر آنها قرائت فرمود و تمام اوصاف و نعوت مشخّصه حضرت ختمی مرتبت را که در
آن بیان شده بود بآنها اعلام و افهام کرد و فهمیدند و عالم شدند و تشخیص دادند آنحضرت را در زمان ظهور دولت اسلام بآن
علائم و آثار و مشخّصات بعلاوه دیدند معجزات باهرات آنحضرت را با وجود اینها کفران نعمت کردند و اختلاف نمودند در نبوّت
محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم لذا بعضی ایمان آوردند و بعضی منکر شدند و خداوند حکم میکند ما بین آنها در روز قیامت
بحق در آنچه اختلاف کردند در آن بآنکه ممتاز میفرماید اهل حق را از باطل بثواب و عقاب و جنّت و نار.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 94 تا 97
اشاره
فَإِن کُنتَ فِی شَکٍّ مِمّا أَنزَلنا إِلَیکَ فَسئَل الَّذِینَ یَقرَؤُنَ الکِتابَ مِن قَبلِکَ لَقَد جاءَكَ الحَقُّ مِن رَبِّکَ فَلا تَکُونَن مِنَ المُمتَرِینَ [ 94 ] وَ
لا تَکُونَن مِنَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیات اللّه فَتَکُونَ مِنَ الخاسِرِینَ [ 95 ] إِن الَّذِینَ حَقَّت عَلَیهِم کَلِمَت رَبِّکَ لا یُؤمِنُونَ [ 96 ] وَ لَو جاءَتهُم کُلُّ
426- آیَۀٍ حَتّی یَرَوُا العَذابَ الَألِیمَ [ 97 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس اگر باشی در شکی از آنچه نازل نمودیم بتو پس بپرس از آنها که میخوانند کتاب را پیش از تو بتحقیق آمد تو را حق از
پروردگارت پس مباش البتّه از شک کنندگان و مباش البتّه از آنانکه تکذیب کردند آیتهاي خدا را پس بوده باشی از زیانکاران
همانا آنانکه ثابت شد بر ایشان حکم پروردگار تو ایمان نمیآورند اگر چه بیاید ایشانرا هر حجّتی تا به بینند عذاب دردناك را
تفسیر
خطاب در ظاهر به پیغمبر اکرم است ولی مقصود جهّالند چنانچه مکرّر اشاره شده که اینکه رویّه در کلام الهی جاري است و در
فارسی هم میگویند در بتو میگویم دیوار تو گوش کن و البتّه اینکه طرز کلام نکته و مناسبتی لازم دارد که در اینکه آیه مدارا و
مماشاة و انصاف با جهّال است که نسبت شک را که ملازم با جهل است صریحا بآنها نداده چنانچه در علل و عیّاشی از حضرت
هادي علیه السّلام نقل نموده که در [ صفحه 45 ] جواب برادر خود موسی از اینکه اشکال که چگونه خداوند در اینکه آیه خطاب به
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده با آنکه آنحضرت شک در آنچه خداوند بر او نازل فرموده نداشت فرمود که جهّال گفتند
چرا خداوند پیغمبري از جنس ملائکه نفرستاد تا ممتاز شود از غیر به نخوردن و نیاشامیدن و راه نرفتن در بازارها پس خدا وحی
فرمود به پیغمبر خود که سؤال فرماید از علماء اهل کتاب که آیا انبیاء سابق نمیخوردند و نمیآشامیدند و در بازارها راه نمیرفتند در
حضور آن جهّال تا آنها جواب علماء خودشان را بشنوند و قانع شوند و بدانند که تو هم مانند انبیاء سابقی و اینکه خطاب به
آنحضرت فرمود باین لفظ با آنکه او شک نداشت براي آن بود که داخل در عنوان آنها شود چنانچه در روز مباهله فرمود بگو
بیائید مباهله کنیم و بخواهیم لعنت خدا را بر دروغ گویان و اگر فرموده بود بیائید مباهله کنیم و بخواهیم لعنت خدا را بر شما آنها
حاضر براي مباهله نمیشدند و خدا پیغمبر خود را شناخته بود بآنکه اداء رسالت خود را نموده و از دروغ گویان نیست و پیغمبر صلّی
صفحه 91 از 485
اللّه علیه و آله و سلّم هم میدانست که از راستگویان است ولی دوست داشت که انصاف بدهد و نیز در علل از حضرت رسول صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم نقل نموده که فرمود من نه شک میکنم نه سؤال و قمّی ره از حضرت صادق علیه السّلام نقل نموده که در
شب معراج چون پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را بآسمان بردند و وحی شد از خداوند باو آنچه وحی شد در حق علی علیه
السّلام از شرف و عظمت او نزد خدا و برگرداندند آنحضرت را به بیت المعمور و در آنجا تمام انبیاء حاضر شده باو اقتداء نمودند
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از عظمت مقام امیر المؤمنین چیزي بخاطرش گذشت پس اینکه آیه نازل شد که دلالت دارد بر
آنکه اگر چیزي بخاطرت خطور نمود در آنچه نازل نمودیم ما در کتاب تو از فضل علی علیه السّلام از انبیاء سؤال نما چون ما فضل
او را در تمام کتب سماوي بهمین منوال ذکر نمودیم ولی قسم بخدا او نه شک کرد نه سؤال و عیّاشی نیز قریب باین مضمون را نقل
نموده و اخبار دیگري هم باین معنی وارد شده است و بنابراین آنچه را بعضی از مفسّرین در بیان ما انزلنا الیک و الذّین یقرؤن
الکتاب ذکر نمودهاند که مراد قضایاي سابقه و علماء یهودند بنظر حقیر مردود است و شاید مراد از شک بنابر روایت اخیره حیرت و
تعجّب باشد و در هر حال معلوم است که مقصود بخطاب مردمند نه پیغمبر اکرم چون او از هر کس بهتر امیر المؤمنین علیه السّلام را
میشناخت چنانچه معلوم است که مقصود به نهی در ذیل آیه اوّل و صدر [ صفحه 46 ] آیه دوّم کسانی هستند که احتمال حدوث
شک و تکذیب آیات الهی در وجود آنها راه دارد نه کسانیکه از اینکه امور منزّه و مبرّي و معصومند و نمیشود از زیانکاران باشند
چون توجیه نهی به اینکه قبیل اشخاص مستهجن است و در آیه سوّم خداوند از حال کسانیکه در علم الهی گذشته است که بحال
کفر از دنیا بروند و محقّق و ثابت شده است بر آنها حکم و قضاء خدا بسوء اختیار خودشان پیغمبر خود را خبر داده است بآنکه اینها
هر قدر معجزات به بینند و ادلّه و براهین براي آنها اقامه شود ایمان نمیآورند مانند فرعون تا وقتی که عذاب را مشاهده نمایند با
آنکه ایمان در آنحال فائده ندارد چون اختیار از دست آنها رفته است تا آنحضرت ملول از اصرار آنها بر کفر نباشد و بداند بقضاي
الهی است و دعوت و معجزه و دلیل و برهان براي اتمام حجّت است و قمّی ره فرموده اینها کسانی هستند که قبول ولایت امیر
المؤمنین علیه السّلام را ننمودند با آنکه خداوند بر آنها واجب فرموده است و اللّه اعلم.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 98
اشاره
- [ فَلَو لا کانَت قَریَۀٌ آمَنَت فَنَفَعَها إِیمانُها إِلاّ قَومَ یُونُسَ لَمّا آمَنُوا کَشَ فنا عَنهُم عَذابَ الخِزي فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ مَتَّعناهُم إِلی حِین [ 98
178- قرآن- 1
ترجمه
پس چرا نبودند اهل بلدي که ایمان بیاورند پس نفع دهد آنها را ایمانشان مگر قوم یونس چون ایمان آوردند برداشتیم از آنها
عذاب خوار کننده را در زندگانی دنیا و برخوردار نمودیم ایشانرا تا زمانی مقدّر
تفسیر
خداوند ملامت فرموده است اقوامیرا که ایمان نیاوردند در وقتی که بحال آنها نافع بود که پیش از نزول عذاب است مانند قوم
فرعون و عاد و ثمود باین تقریب که چرا اهل بلدي از بلاد ایمان نیاوردند تا نافع بود بحالشان مگر قوم یونس بن متی علیه السّلام
صفحه 92 از 485
که چون پیش از نزول عذاب ایمان آوردند بمجرّد مشاهده امارات آن برداشتیم از آنها عذاب استیصال و خواري و رسوائی را در
دنیا و برخوردار نمودیم ایشانرا از لذّات آن تا زمانی که مقدّر شده بود براي آنها در علم خودمان که زمان مرگ است و تفصیل
اینکه اجمال آنستکه در صافی از حضرت باقر علیه السّلام نقل نموده که آنحضرت از امیر المؤمنین علیه السّلام و او از پیغمبر صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم حدیث فرمود که جبرئیل بمن گفت که یونس بن متی سی ساله بود که خدا او را مبعوث بر قومش فرمود و او
مردي تند خلق و کم صبر بود سی و سه سال قومش را دعوت به ایمان بخدا و تصدیق برسالت و تبعیّت خود میکرد [ صفحه 47 ] و
کسی از قومش ایمان نیاورد و پیروي او نکرد مگر دو نفر که نام یکی روبیل و اسم دیگري تنوخا بود روبیل از خانواده علم و نبوّت
و حکمت و دوست قدیمی یونس از پیش از پیغمبریش بود و تنوخا مرد کم عقل و پر عبادت و زهدي بود ولی علم و حکمت
نداشت و روبیل گوسفنددار بود و امر معاشش از آن میگذشت و تنوخا هیزم کن بود و بار هیزم بسر میگذاشت و میفروخت و
گذران میکرد و روبیل براي علم و حکمت و قدمت رفاقتش مقام بلندي نزد یونس داشت که تنوخا آنمقام را نداشت وقتی که
یونس دید قومش اجابت دعوت او را نمیکنند و به او ایمان نمیآورند دلتنگ و بیصبر گشت و شکایت از قومش بخدا نمود باین
مضمون که پروردگارا من سی ساله بودم که مرا برسالت مبعوث نمودي بسوي اینکه مردم و من سی و سه سال در میان آنها ماندم و
دعوتشان به ایمان بتو و تصدیق برسالت خود نمودم و از عذاب تو آنها را ترساندم آنها مرا دروغگو خواندند و ایمان بمن نیاوردند
و نبوّتم را انکار نمودند و استهزاء و تهدیدم کردند تا آنکه ترسیدم مرا بکشند لذا عذابت را بر آنها نازل فرما چون هرگز ایمان
نخواهند آورد و در اینکه باب گفتگوهائی بین خدا و یونس روي داد و در نتیجه وحی الهی رسید که در روز چهارشنبه نیمه شوّال
وقت طلوع آفتاب عذاب را بر قومت نازل میکنم تو قومت را با خبر کن یونس خوشحال و مسرور گردید و نمیدانست که عاقبت چه
خواهد شد پس نزد تنوخاي عابد آمد و وعده الهی را بعذاب قوم به او فرمود و فرمود بیا برویم قوم را از اینکه وعده با خبر نمائیم
تنوخا عرض کرد آنها را بحال کفر بگذار تا عذاب بر آنها وارد شود یونس فرمود برویم روبیل را ملاقات کنیم و با او مشورت
نمائیم چون او مرد داناي حکیمی است و از خانواده نبوّت است پس نزد او رفتند و یونس قضیّه را به او خبر داد و فرمود با هم برویم
و مردم را از آمدن عذاب خبردار کنیم روبیل عرض کرد چنانچه پیغمبر حکیم خوش اخلاق شفاعت امّت خود میکند اگر خدا
بخواهد عذابشان کند توهم رجوع بپروردگارت کن و بخواه از خدا که امّتت را عذاب نکند خدا محتاج بعذاب بندگان نیست و
دوست میدارد مداراي با آنها را و اینکه شفاعت براي تو ضرري ندارد و منزلتت را نزد خدا کم نمیکند شاید قومت بعد از کفر و
انکار روزي ایمان آورند پس با آنها طریقه صبر و تأنّی پیشگیر در اینحال تنوخا برآشفت و بروبیل گفت اینکه چه رأي است که [
صفحه 48 ] میدهی و یونس را بشفاعت قوم وادار مینمائی بعد از کفرشان بخدا و انکار نبوّت یونس و تکذیب او و آنکه او را از
منزلش بیرون کردهاند و قصد سنگباران کردن او را دارند روبیل به تنوخا گفت خاموش باش تو مرد عابدي هستی و دانش نداري و
رو به یونس کرد و گفت بفرما به بینم وقتی خدا عذابش را نازل کند همه قومت را هلاك میکند یا بعضی را فرمود تمام را چون
من اینکه را از خدا خواستم و در دلم رحمی نسبت بآنها نیست و محبّتی بقومم ندارم که شفاعتی از آنها کنم روبیل گفت آیا از
عاقبت امر خبر داري شاید وقتی خدا عذاب نازل کند و مردم احساس نمایند توبه کنند و استغفار نمایند و رحمت الهی شامل حال
آنها شود و عذاب از آنها بر طرف گردد بعد از آنکه تو وعده داده باشی آنها را بعذاب و در اینصورت دروغگو شمرده خواهی شد
تنوخا گفت واي بر تو اي روبیل پیغمبر مرسل بتو خبر میدهد که خدا به او وحی فرموده که عذاب بر قومش نازل میکند و تو ردّ
قول خدا و شک در آن و ردّ قول پیغمبر را مینمائی روبیل باو گفت و اللّه رأي تو فاسد است و باز به یونس عرض کرد خدا بتو
وحی فرمود و امر خدا در باره قومت همین است که میگوئی و قول خداوند حق است بگو بدانم اگر عذاب نازل شود و همه قومت
هلاك شوند و شهرستان خراب گردد و تو از منصب نبوّت باز بمانی و بیکاره شوي و صد هزار نفس بدست تو هلاك شوند چه
خواهد شد ولی یونس رأي روبیل را نپسندید و با تنوخا میان مردم رفت و آنها را خبر کرد که خدا وحی فرموده روز چهار شنبه
صفحه 93 از 485
نیمه شوّال بعد از طلوع آفتاب عذاب نازل کند پس قوم اعتنائی بحرف او نکردند و تکذیبش نمودند و از شهر بیرونش کردند و
یونس با تنوخا از شهر خارج شدند و در نزدیکی اقامت کرده انتظار نزول عذاب را داشتند و روبیل در میان شهر با مردم زندگی
میکرد تا ماه شوّال رسید بفراز کوه بر آمد و بصداي بلند فریاد کرد که اي مردم من روبیلم که با شما رحیم و مهربانم شما منکر
عذاب خدا شدید اینکه ماه شوال است که خداوند بتوسط پیغمبر خود وعده فرموده که در روز چهار شنبه نیمه آن بر شما عذاب
نازل کند و خداوند خلف وعده نمیکند حال فکر کار خودتان باشید که چه باید بکنید مردم وقتی اینکه ندا را از روبیل شنیدند در
قلبشان تحقّق نزول عذاب جایگیر شد و نزد روبیل جمع شدند و از او چارهجوئی نمودند و تصدیق مقام علم و حکمتش را کردند و
گفتند تو همیشه بما رءوف و مهربان بودي و رأیی که به یونس در باره ما دادي خبرش بما رسید هر چه در [ صفحه 49 ] اینکه باب
دستور بما دهی اطاعت مینمائیم روبیل فرمود چاره شما آنستکه منتظر طلوع فجر روز چهار شنبه نیمه شوال باشید و در آنوقت در
پاي کوه جمع شوید و میان بچّهها و مادرهاشان جدائی اندازید بچهها در صحرا باشند و زنها در صفحه کوه جاي گیرند و تمام
اینکه کارها باید پیش از طلوع آفتاب باشد پس کوچک و بزرگ صداها را بگریه و ناله و زاري بلند کنید و توبه و استغفار نمائید و
سرها بجانب آسمان بلند کنید و بگوئید پروردگارا ما بخود ستم کردیم و پیغمبرت را تکذیب نمودیم ولی فعلا توبه کردیم اگر تو
ما را نیامرزي و رحم بر ما نکنی البتّه ما از زیانکارانیم و گرفتار عذابیم پس بپذیر توبه ما را و رحم کن بر ما که تو ارحم الرّاحمینی
و از گریه و زاري و تضرّع و توبه و انا به سستی نکنید تا آفتاب غروب کند یا مطمئن شوید که خدا عذاب را از شما رفع فرموده و
همه با رأي او موافقت نمودند و چون روز چهار شنبه نیمه شوال رسید روبیل از شهر بیرون رفت تا جائیکه صداي اهل شهر را بشنود
و اگر عذاب نازل شود به بیند و چون سفیده صبح روز چهار شنبه ظاهر شد قوم یونس بگفته روبیل رفتار کردند و وقتی که آفتاب
طلوع کرد باد زردي که هوا را تاریک کرد با کمال شدّت و با صداي مهیب وزیدن گرفت و مردم وقتی آنرا دیدند فریادها بگریه و
زاري و تضرّع بلند کردند و شروع به توبه و استغفار نمودند و بچهها براي مادرها و بچههاي حیوانات براي مادرهاشان و شیر خوردن
و مادرهاشان براي بچهها و به چرا رفتن همه صداها بلند کردند و یونس و تنوخا صداي مردم را میشنیدند و دعا میکردند که
خداوند عذابش را بر آنها شدید فرماید و روبیل از یکطرف دعا میکرد که خدا عذاب را از آنها بردارد پس چون ظهر شد ابواب
رحمت الهی مفتوح و آثار غضب مرفوع و دعاي ایشان مستجاب و توبه آنها قبول و گناهانشان آمرزیده شد و خداوند به اسرافیل
وحی فرمود که برس بداد بندگان من که به تضرّع و زاري بدرگاه من آمدند و من بر آنها رحم نمودم و توبهشان را پذیرفتم و از
گناهانشان گذشتم من خداي توبهپذیر مهربان سریع القبول در توبه بندگانم بنده من یونس و پیغمبرم از من خواست که عذاب بر
قومش نازل کنم و نازل کردم و من اولی از هر کس بوفاي بوعده خودم ولی با یونس عهد نکردم که وقتی عذاب نازل کنم قومش
را هلاك کنم زود برو عذاب نازل شده بر آنها را از ایشان بگردان اسرافیل عرض کرد پروردگارا عذاب بشانههاي آنها رسیده و
نزدیک [ صفحه 50 ] است هلاك شوند چگونه برگردانم آنرا خدا فرمود من بملائکه امر کردم عذاب را بر آنها وارد نکنند تا امر
من در باره آن قوم منجز شود برو بزمین و عذاب را از آن قوم بگردان و بزن بدرهها در کوههائیکه سرکشی کردهاند و بر کوههاي
دیگر که سر افرازي میکنند و آنها را پست و ذلیل کن تا آهن خشک شوند پس اسرافیل آمد و بالهاي خود را گشود و با آن عذاب
را برد تا زد به کوههائیکه خداوند دستور فرموده بود و امام باقر علیه السّلام فرمود که آن کوههاي موصل است که آهن شده پس
وقتی قوم یونس دیدند عذاب الهی از آنها دفع شد از کوهها فرود آمده به منازلشان برگشتند و زنها و اطفال و اموالشان را جمع
آوري نموده شکر خدا را بجا آوردند و یونس و تنوخا صبح پنجشنبه در محلّیکه بودند یقین داشتند که عذاب بر قوم نازل شده و
همه هلاك شدند چون دیگر صداي آنها را نمیشنیدند و براي تماشا اوّل آفتاب نزدیک شهر آمدند و دیدند هیزمکنها و الاغ دارها
و چوپانها را و دانستند که اهل شهر همه سالمند پس یونس به تنوخا گفت آنچه بمن وحی شده بود واقع نشد و من در میان مردم
دروغگو شدم قسم بعزّت پروردگار که روي خود را باین شهر ننمایم بعد از آنکه واقع نشد آنچه خداوند بمن وحی فرموده بود و
صفحه 94 از 485
من به قومم وعده داده بودم. و بطور فرار از اهالی آن بلد در حالیکه از خداوند دلتنگ بود بکنار دریاي ایله آمد و میل نداشت
کسی از قومش او را به بیند مبادا به او دروغگو خطاب کند لذا خداوند در قرآن از حال او خبر داده آنجا که فرموده و ذا النّون اذ
ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه یعنی و صاحب ماهی وقتی که رفت در حالیکه غضبناك بود پس گمان کرد که ما سخت
نمیگیریم بر او و تنوخا به شهر مراجعت کرد و با روبیل ملاقات نمود و تصدیق بثواب بودن رأي او و خطا بودن رأي خود کرد و
اعتراف نمود به افضلیّت عالم از عابد، و حکیم از زاهد براي ارفعیّت مقام علم و حکمت از زهد و عبادت بیمعرفت و هر دو با
یکدیگر در میان قوم بودند و یونس هفت روز بحال غضب رفت تا بدریا رسید و هفت روز در شکم ماهی ماند و هفت روز زیر
درخت کدو در روي زمین جاي داشت و هفت روز مدّت برگشتنش بود که تمامی مسافرتش بیست و هشت روز شد تا بموطن
اصلی خود معاودت نمود و همه به او ایمان آوردند و تصدیقش نمودند و پیرویش کردند و اینکه آیه در شأن آنها نازل شده است
حقیر عرض میکنم حدیث قدري مفصّلتر است براي رعایت اختصار بعضی از جملاتش [ صفحه 51 ] حذف و بقیّه با اندك تفاوتی
نقل شده است و اینکه در صدر حدیث نسبت تندي و کم صبري بحضرت یونس داده شده و در ذیل نسبت دلتنگی از خدا بنظر
حقیر منافی با عصمت انبیاء نیست چنانچه بعضی از مفسّرین تصوّر نمودهاند چون تندي آنحضرت کاشف از تعصّب دینی و کم
صبري او نسبت بسایر انبیاء الو العزم بوده و دلتنگی براي اتّهام بدروغگوئی بوده که کاشف از تنفّر کامل از عناوین قبیحه است و
نسبت علم و حکمت به روبیل با آنکه از خانواده انبیاء و از اوصیاء بوده دلالت بر اعقلیّت و اعلمیّت او از حضرت یونس ندارد و
ممکن است اراده الهی تعلّق گرفته باشد که قوم یونس هدایت شوند و بغیر اینکه کیفیّت ممکن نباشد علاوه بر آنکه مسلّما ترك
اولی از انبیاء عظام صادر شده و اینکه مقدار بیش از ترك اولی نیست بلی بنظر حقیر از چهارده معصوم علیهم السلام آنهم صادر
نشده لذا از سایر معصومین باین عدد ممتاز شدهاند و مؤیّد اینکه معنی است روایتی که در علل از امام صادق علیه السّلام نقل نموده
که پرسیدند بچه سبب خداوند عذاب را از قوم یونس برداشت با آنکه بالاي سر آنها رسیده بود و از سایر امم انبیاء رفع نکرد فرمود
براي آنکه میدانست توبه میکنند و عذاب از آنها دفع میشود و اینکه امر را به یونس خبر نداد براي آنکه در شکم ماهی با فزع
عبادت کند و مستحق ثواب و کرامت شود و نیز از امام باقر علیه السّلام روایت شده است که وقتی قوم یونس او را اذیّت کردند و بر
آنها نفرین فرمود روز اوّل رویهاي آنها زرد و روز دوّم سیاه و روز سوّم عذاب بآنها نزدیک شد بطوریکه سر نیزههاشان بآن میرسید
پس میان زنها و بچهها و گاوها و گوسالهها جدائی افکندند و ریسمانها بگردنهاشان بستند و خاکستر بسرهاشان ریختند و یکمرتبه
به هیئت اجتماعیّه همه ناله و یک ضجّه کشیدند و گفتند ایمان آوردیم بخداي یونس و خداوند عذاب را از آنها دفع فرمود ولی
حضرت یونس گمان داشت که همه هلاك شدهاند فردا صبح که آمد همه را سالم یافت و نیز از امام صادق علیه السّلام روایت
شده است که جبرئیل بعد از اخبار بهلاکت قوم بحضرت یونس گفت انشاء اللّه ولی او نشنید و اینها همه دلیل است بر آنکه خدا
خواسته بود که آنها باین کیفیّت هدایت شوند چنانچه عرض شد و اللّه اعلم و قمّی ره قصّه مرقومه را بنحو اختصار ذکر فرموده ولی
[ اسم عابد را بجاي تنوخا ملیخا نگاشته است. [ صفحه 52
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 99 تا 100
اشاره
وَ لَو شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَن فِی الَأرض کُلُّهُم جَمِیعاً أَ فَأَنتَ تُکرِه النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُؤمِنِینَ [ 99 ] وَ ما کانَ لِنَفس أَن تُؤمِنَ إِلاّ بِإِذن اللّهِ
250- وَ یَجعَل الرِّجسَ عَلَی الَّذِینَ لا یَعقِلُونَ [ 100 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 95 از 485
و اگر بخواهد پروردگار تو هر آینه ایمان میآورد هر که در زمین است همه آنها تمامی آیا پس تو اکراه میکنی مردم را تا باشند
گروندگان و نباشد مر کسی را که ایمان بیاورد مگر بدستور خدا و قرار میدهد پلیدي و ملعنت را بر آنانکه تعقّل نمیکنند.
تفسیر
کلمه کلّهم براي تأکید عموم مستفاد از کلمه من است و جمیعا حال است یعنی در حالیکه مجتمع و متّفق در ایمان باشند و در عیون
از حضرت رضا علیه السّلام نقل شده است که در جواب سؤال مأمون از اینکه آیه فرمود که پدرم از پدرانش و آنها از امیر المؤمنین
علیه السّلام نقل نمودهاند که مسلمانان بحضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض کردند که عدّه و عدّه ما کافی است اگر
خواسته باشی مردم را اکراه به قبول اسلام فرمائی میتوانی فرمود نمیخواهم اقدام به امري نمایم که خداوند دستور آنرا بمن نداده و
مردم را مجبور کنم و بزحمت اندازم پس اینکه آیه نازل شد که دلالت دارد بر آنکه اگر خدا خواسته بود تمام مردم بر سبیل الجاء
و اضطرار بدون میل و اختیار ایمان میآوردند چنانچه در وقت معاینه عذاب و روز قیامت ایمان میآورند ولی اینکه ایمان فائده ندارد
چون استحقاق مدح و ثواب نمیآورد خدا میخواهد مردم به اراده و اختیار ایمان بیاورند تا مقرّب درگاه الهی و مستحق نعیم جاودان
شوند لذا به پیغمبر خود فرموده آیا تو اکراه میکنی مردم را به چیزي که من اراده آنرا ننمودم و امّا اینکه فرموده و نباشد مر کسی را
که ایمان بیاورد مگر بدستور خدا مراد تحریم ایمان نیست بلکه مراد ایمان آنها است بدستور الهی و دستور امر او است به ایمان
مادامیکه در دار دنیا که عالم تکلیف است وجود دارند و الجاء به ایمان وقتی است که از دار تکلیف و تعبّد خارج شوند و مأمون
پس از شنیدن جواب عرض کرد غم از دلم زدودي خدا غم از دلت بزداید و انصافا بعد از اینکه بیان معجزنشان که در اعلی درجه
فصاحت و بلاغت و حلّال تمام مشکلات اینکه دو آیه است دیگر جاي هیچ توضیح و بیان نیست فقط ذیل آیه دوم بنظر حقیر از
اسرار مکنونه است که امام علیه السّلام نخواسته است آنرا براي مأمون کشف فرماید و ناچار باید به سلب توفیق و خذلان ناشی از
خبث طینت و عدم قابلیّت و ترك تعقّل و تفکّر در آیات الهیّه تفسیر شود و بعضی رجس را بعذاب و غضب تفسیر فرمودهاند و
بعضی جعل را بمعنی حکم گرفتهاند و به اینکه بیانات دفع اشکال لزوم الجاء بکفر را [ صفحه 53 ] نمودهاند و اللّه اعلم.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 101 تا 103
اشاره
قُل انظُرُوا ما ذا فِی السَّماوات وَ الَأرض وَ ما تُغنِی الآیات وَ النُّذُرُ عَن قَوم لا یُؤمِنُونَ [ 101 ] فَهَل یَنتَظِرُونَ إِلاّ مِثلَ أَیّام الَّذِینَ خَلَوا مِن
357- قَبلِهِم قُل فَانتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُم مِنَ المُنتَظِرِینَ [ 102 ] ثُم نُنَجِّی رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ حَ  قا عَلَینا نُنج المُؤمِنِینَ [ 103 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو بنگرید چه موجوداتی است در آسمانها و زمین و کفایت نمیکند آیتها و بیم دهندگان گروهی را که ایمان نمیآورند پس آیا
انتظار میبرند مگر مانند روزهاي کسانیرا که گذشتند پیش از آنها بگو پس منتظر باشید همانا من با شما از منتظرانم پس نجات
میدهیم پیغمبرانمان و کسانیرا که ایمان آوردند همچنین با آنکه حق است بر ما نجات میدهیم گروند گانرا.
تفسیر
صفحه 96 از 485
خداوند رحیم بمقتضاي رحمت و اتمام حجّت اوّلا امر فرموده به پیغمبر خود که مردم را امر فرماید به نظر و فکر در مخلوقات و
مصنوعات عجیبه خود در آسمانها و زمین که تمامی دلالت بر وجود صانع عالم قادر دارند و ثانیا اخبار فرموده است از کفایت
ننمودن آیات سماویّه و ارضیّه و دعوت انبیاء و اولیاء و وعد و وعید ایشان براي هدایت کسانیکه دیده بصیرت آنها بعلّت تعصّب و
عناد و عدم توجّه به آیات و مواعظ الهیّه کور شده و ایمان نمیآورند و ثالثا تهدید فرموده است آنها را بآنکه باید منتظر روزهاي
سیاهی مانند روزهاي سیاه پیشینیان خودشان از قبیل قوم نوح و عاد و ثمود باشند چنانچه منهم منتظر چنین روزي براي آنها هستم
زیرا استحقاق دارند و رابعا اخبار فرموده است از نجات انبیاء و اهل ایمان از اقوام ایشان در هر عصري بعد از هلاك کفار براي
عبرت و تنبّه آنها خامسا تشبیه فرموده است حال اینکه امّت را به امم سابقه با تصریح بآنکه ثابت و محقّق شده است در علم الهی
نجات اهل ایمان از اینکه امّت که معتقد به توحید و نبوّت و امامتند با اشاره بآنکه ملاك نجات ایمان است و بس پس باید مؤمن
بود نه مشرك و منافق و مخالف بنابراین کلمه مادر ما تغن نافیه و کلمه هل براي استفهام انکاري است یعنی نباید منتظر باشند مگر
چنین ایّامی را و ثم ننجّی عطف است بر اخبار از هلاك کفّار که مستفاد از آیه قبل است گویا فرموده نهلکهم ثم ننجّی و حقّا علینا
جمله معترضه است بین کذالک و عامل آن که ننجّی است یعنی کذالک ننجی المؤمنین حق حقّا علینا عیّاشی از حضرت رضا علیه
السّلام نقل نموده که [ صفحه 54 ] انتظار فرج آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم براي مؤمن فرج است خدا فرموده منتظر باشید
منهم با شما از منتظرانم و در کافی و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مراد از آیات در اینکه آیه ائمّه اطهار و مراد از
نذر انبیاء عظامند و در مجمع و عیّاشی از آنحضرت نقل نموده که چرا شهادت نمیدهید بر کسیکه بمیرد از شما با آنکه معترف
بولایت ما باشد که از اهل بهشت است با آنکه خداوند در اینکه آیه فرموده حق است بر ما که نجات دهیم اهل ایمان را.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 104 تا 107
اشاره
قُل یا أَیُّهَا النّاس إِن کُنتُم فِی شَکٍّ مِن دِینِی فَلا أَعبُدُ الَّذِینَ تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّه وَ لکِن أَعبُدُ اللّهَ الَّذِي یَتَوَفّاکُم وَ أُمِرت أَن أَکُونَ مِنَ
المُؤمِنِینَ [ 104 ] وَ أَن أَقِم وَجهَکَ لِلدِّین حَنِیفاً وَ لا تَکُونَن مِنَ المُشرِکِینَ [ 105 ] وَ لا تَدع مِن دُونِ اللّه ما لا یَنفَعُکَ وَ لا یَضُ رُّكَ فَإِن
فَعَلتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ الظّالِمِینَ [ 106 ] وَ إِن یَمسَ سکَ اللّه بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَه إِلاّ هُوَ وَ إِن یُرِدكَ بِخَیرٍ فَلا رَادَّ لِفَضلِه یُصِیب بِه مَن یَشاءُ
623- مِن عِبادِه وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیم [ 107 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو اي مردمان اگر باشید در شک از دین من پس نمیپرستم آنانرا که میپرستید از غیر خدا ولی میپرستم خدائیرا که میمیراند
شما را و مأمور شدم که باشم از گروندگان و آنکه مستقیم کن توجّهت را بدین که ثابت باشی بحق و مباش البتّه از مشرکان و
مخوان از غیر خدا آنچه نفع نمیبخشد تو را و ضرر نمیرساند تو را پس اگر بجا آوردي همانا تو در آنهنگام باشی از ستمکاران و
اگر برساند تو را خدا ضرري پس نیست دفع کنندهاي مر آنرا مگر او و اگر بخواهد براي تو خیري را پس نباشد منع کنندهاي مر
فضل او را میرساند آنرا بهر کس میخواهد از بندگانش و او است آمرزنده مهربان.
تفسیر
صفحه 97 از 485
پیغمبر اکرم پس از ارشاد و انذار کفّار که مستفاد از آیات سابقه بود مأمور شد از جانب خداوند که دین خود و آباء گرامش را
بعالمیان اظهار فرماید تا اگر شکّی در اعتقاد آنحضرت و حقّیّت دین او داشته باشند رفع شود چون حق به اظهار و بیان واضح و
آشکار میشود لذا صریحا نفی شرك و اقرار بتوحید فرمود با اشاره بآنکه اختیار حیات در کف قدرت الهی است اگر خواسته باشد
تمام مردم را در یک آن میمیراند و آنکه از طرف خداوند مأمور شده است به اختیار دین حق و استقامت در آن و توجّه تام و تمام
بآن بدون میل بباطل و شرك بنابراین آیه دوم عطف است بر ما سبق نهایت آنکه تصریح شده است در آن بلفظ امر براي افاده
تاکید و رفع شبهه دلالت [ صفحه 55 ] آن بر وجوب تا کفار بدانند مأموریّت حضرت نسبت به استقامت و جدّیّت تام در ترویج دین
حق حتمی است گویا فرموده و گفته شد بمن که استقامت کن بتمام همّت و توجّه قلب براي رواج دین حق و محو باطل و نفی
شرك و در آیه سوم اشاره شده است بعلّت نهی از شرك که بیفائده بودن است در دنیا براي عجز خدایان باطل از کمک نمودن
نسبت به پرستش کنندگان خودشان خواه ایصال نفع باشد خواه دفع ضرر و استحقاق عقوبت است در آخرت براي آنکه شرك ظلم
بزرگی است و معلوم است که خطاب اگر چه در ظاهر متوجّه به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است ولی مقصود مردمند چنانچه
قمّی ره فرموده و در آیه چهارم تصریح شده است بآنکه در ملک وجود مؤثري جز اراده الهی نیست و رادع و مانعی ندارد پس باید
با او ساخت و از غیر او به او پرداخت و اینکه در ضرر تصریح به اراده نشده است با آنکه ایصال و مس ملازم با اراده است براي
اشاره بآنستکه اراده الهی اوّلا و بالذّات بخیر تعلّق دارد و اینکه احیانا بمقابل آن متعلّق میشود باقتضاء عمل و کسب بندگان است و
اینکه از ضمیر راجع به خیر عدول به اسم ظاهر که فضل است شده براي اشاره بآنستکه هر خیري که از خداوند به خلق عائد شود
فضل است چون بنده بواسطه عمل حقّی بر خدا پیدا نمیکند و معناي استحقاق بعمل قابلیّت براي تفضّل است چنانچه قبلا بیان و
تحقیق شده و اراده الهی بهیچ وجه تخلّف از مراد پیدا نمیکند و ردّ آن ممکن نیست و دائما فیض از مبدء فیّاض بر وفق حکمت و
مشیّت بموادّ قابله میرسد و متعقّب برحمت در نتیجه طاعت و مغفرت در صورت معصیت است اگر مقرون بتوبه و انابه شود انشاء اللّه
تعالی.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 108 تا 109
اشاره
قُل یا أَیُّهَا النّاس قَد جاءَکُم الحَقُّ مِن رَبِّکُم فَمَن اهتَدي فَإِنَّما یَهتَدِي لِنَفسِه وَ مَن ضَل فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیها وَ ما أَنَا عَلَیکُم بِوَکِیل [ 108 ] وَ
288- اتَّبِع ما یُوحی إِلَیکَ وَ اصبِر حَتّی یَحکُمَ اللّه وَ هُوَ خَیرُ الحاکِمِینَ [ 109 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو اي مردمان بتحقیق آمد شما را حق از پروردگارتان پس کسیکه هدایت شد جز اینکه نیست که هدایت میشود بنفع خودش و
کسیکه گمراه شد پس جز اینکه نیست که گمراه میشود بضرر خودش و نیستم من براي شما کار گذار و پیروي کن آنچه را وحی
[ میشود بسوي تو و صبر کن تا آنکه حکم کند خدا و او است بهترین حکم کنندگان. . [ صفحه 56
تفسیر
در خاتمه اینکه سوره پیغمبر اکرم مأمور شد بآنکه اظهار فرماید بمردم عالم که حجّت بر شما تمام شد و حق آشکار گردید و
صفحه 98 از 485
عذري براي بقاء شما بر شرك و کفر باقی نماند نفع و ضرر عقائد و اعمال و قبول دین حق و عدم قبول آن بخود شما عائد و واصل
خواهد شد و من مأمور انجام وظائف شما نیستم فقط وظیفه من ابلاغ است که نمودم و اقامه حجّت است که کردم تو خواه از سخنم
پند گیر و خواه ملال و نیز مأمور شد بمتابعت احکام الهی و کیفیّت ابلاغ آن و صبر نمودن در طریق دعوت و ارشاد و تحمّل اذیّت
و آزار کفار تا وقتی که خداوند حکم فرماید در دنیا به غلبه و نصرت اسلام و در آخرت بعذاب کفّار و فجّار و البتّه حکم خواهد
فرمود چون خداوند بهترین حکم کنندگان است بحق و عدل و باید هر کس را بجزاي عمل خود برساند در ثواب الاعمال از
حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که هر کس سوره یونس را در هر دو ماه یا سه ماه یکمرتبه بخواند نباید ترسید که او از
جاهلین باشد بلکه در روز قیامت از مقرّبین است انشاء اللّه تعالی و از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است که هر
[ کس سوره یونس را قرائت نماید بعدد هر یک از قوم یونس و قوم فرعون ده حسنه خداوند به او عنایت خواهد فرمود. [ صفحه 57
سوره هود