گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
سوره هود علیه السّلام






اشاره
74- یکصد و بیست و سه آیه مکیه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ -قرآن- 37
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 1 تا 4
اشاره
37 الر کِتاب أُحکِمَت آیاتُه ثُم فُصِّلَت مِن لَدُن حَکِیم خَبِیرٍ [ 1] أَلاّ تَعبُدُوا إِلاَّ اللّهَ إِنَّنِی لَکُم مِنهُ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ [ 2] وَ أَنِ استَغفِرُوا رَبَّکُم ثُم تُوبُوا إِلَیه یُمَتِّعکُم مَتاعاً حَسَ ناً إِلی أَجَل مُسَ  می وَ یُؤت کُل ذِي فَضل فَضلَه وَ إِن تَوَلَّوا فَإِنِّی
444- أَخاف عَلَیکُم عَذابَ یَوم کَبِیرٍ [ 3] إِلَی اللّه مَرجِعُکُم وَ هُوَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 4] -قرآن- 1
ترجمه
کتابیست که محکم شده است آیتهاي آن پس تفصیل داده شده است از نزد درست کردار آگاه که نپرستید مگر خدا را همانا من
شما را از او ترساننده و مژده دهندهام و آنکه آمرزش خواهید از پروردگارتان پس بازگشت کنید بسوي او برخوردار میکند شما را
برخورداري نیکوئی تا مدّتی نام برده شده و میدهد به هر صاحب مزیّتی مزیّتش را و اگر رو گردانید پس همانا من میترسم بر شما
عذاب روزي را بزرگ بسوي خدا است بازگشت شما و او بر هر چیزي توانا است.
تفسیر
راجع به الربیانی در اوّل سوره یونس گذشت و محکم بودن آیات قرآن از حیث نظم و ترتیب و لفظ و معنی و حجّت و دلیل و
مطابقه با حق و حقیقت و مأمون بودن از نقص و خلل و بطلان و نسخ و زوال واضح و مبرهن است و بنابراین کتاب خبر مبتداء
محذوف است که قرآن باشد چنانچه قمّی از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که آن قرآن است و نیز تفصیل داده شده است آیات
قرآنیّه به بیان توحید و نبوّت و امامت و معاد و دلائل آنها و مواعظ و نصایح و قصص و حکایات و بشارت و انذار و بیان هر حق و
حقیقتی و بتدریج نازل شده است بر پیغمبر اکرم و آنحضرت قرائت فرموده است بر امّت بهمان نحو که نازل شده است حتّی با
صفحه 99 از 485
فواصل آیات و بنابراین ممکن است اینکه جمله [ صفحه 58 ] اشاره باشد بآنکه فواصل آیات و سور هم از قبل خداوند است چنانچه
در اواخر تفسیر سوره فاتحۀ الکتاب مفصّلا بیان شد و در هر صورت به اقتضاء حکمت و خبرویّت مفصّل و مرتّب شده است و کلمه
ثم براي تراخی حالی است نه زمانی یعنی خصوصیّت و حالت تفصیل با حالت و خصوصیّت احکام متفاوت است و افتراق واضحی
دارد و مقصود از انزال کتاب و احکام آیات و تفصیل آن آنستکه بندگان نپرستند جز خداوند یگانه را و بدانند که پیغمبر صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم منذر است بعقاب و مبشّر است بثواب از طرف خداوند اهل شرك و توحید را و آنکه استغفار نمایند و توبه کنند
از عقائد و اعمال ناشایسته خودشان تا خداوند در دنیا مدّت عمرشان بآنها امنیّت و وسعت و نعمت عنایت فرماید و همه را بکمال
لایق بحالشان برساند و در آخرت به اجر جزیل و جزاي جمیل فائز شوند و بدانند که در صورت مخالفت و اعراض از امتثال اوامر
الهی بعذاب روز قیامت که از هر جهت روز بزرگی است گرفتار خواهند شد و ممکن است مراد عذاب دنیوي از قبیل خسف و
صاعقه باشد و در هر حال بازگشت خلق بخالق است و او بر هر امر و هر نوع عذاب و هر مرتبه از آن قادر است و بنابراین بزرگی و
عظمت چنین روزي بر کسی که اندك توجّهی کند و از وادي غفلت بیرون آید واضح و آشکار است و محتاج بتوضیح و بیان
نیست.
[ [سوره هود [ 11 ]: آیه 5
اشاره
- أَلا إِنَّهُم یَثنُونَ صُ دُورَهُم لِیَستَخفُوا مِنه أَلا حِینَ یَستَغشُونَ ثِیابَهُم یَعلَم ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعلِنُونَ إِنَّه عَلِیم بِذات الصُّدُورِ [ 5] -قرآن- 1
175
ترجمه
آگاه باشید همانا آنان خم میکنند سینههاشان را تا پوشیده دارند از او آگاه باشید هنگامیکه بر سر میکشند جامههاشانرا میداند آنچه
را آشکار میکنند و آنچه را پنهان میدارند همانا او دانا است بضمائر سینهها.
تفسیر
اصل ثنی بمعنی عطف است که در پیچاندن و خم کردن و تا نمودن استعمال میشود و اینجا مراد آنستکه اهل شرك وقتی بر پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عبور مینمودند سر و کمرشان را خم مینمودند و جامه خود را بسر میکشیدند که پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم آنها را نبیند چنانچه در کافی و عیّاشی ره از امام باقر علیه السّلام روایت نموده و بنابراین ضمیر منه راجع به پیغمبر صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم است و بعضی ضمیر را راجع به خدا دانستهاند بمناسبت ذیل آیه و بنظر حقیر ذیل آیه منافی با رجوع ضمیر به
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیست چون علم پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم [ صفحه 59 ] بواسطه علم خدا است که
بآنحضرت اعلام میفرمود پس مرجع یکی است و قمّی ره فرموده که مراد کتمان بغض علی علیه السّلام است که در سینههاشان
جاي داشت و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود علامت منافق است چون بعضی در حضور پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
اظهار مودّت با امیر المؤمنین علیه السّلام مینمودند با آنکه باطنا دشمن آنحضرت بودند و عداوت خودشان را مستور میداشتند و
بنابراین از پیچاندن سینه معناي کنائی اراده شده و مراد اهل نفاقند و در هر حال آنچه را از خدا و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
صفحه 100 از 485
پنهان مینمودند در آنحال که مشغول به ستر بودند و در غیر آنحال و آنچه را آشکار مینمودند در علم خدا و پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم یکسان بود و تفاوتی روي نمیداد و اینکه حال سر کشیدن ثیاب مخصوص بذکر شده بنظر حقیر براي رغم انف آنها است
که بدانند نمیتوانند چیزي را از خدا مخفی نمایند و بعضی گفتهاند اینکه عمل را براي نشنیدن کلام خدا مینمودند و بعلاوه
انگشتهاشانرا در گوشهاشان قرار میدادند چنانچه در آیه دیگر بیان آن شده است و خداوند تمام حقائق و ذوات اشیاء را میداند که
از آن جمله است سینهها که در آن دلها جاي دارد و در آن محبّت و عداوت و غرض صحیح و فاسد قرار گرفته و نمیشود
کوچکترین امري را از خدا و رسول مستور داشت ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 6 تا 8
اشاره
وَ ما مِن دَابَّۀٍ فِی الَأرض إِلاّ عَلَی اللّه رِزقُها وَ یَعلَم مُستَقَرَّها وَ مُستَودَعَها کُلٌّ فِی کِتاب مُبِین [ 6] وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ
فِی سِتَّۀِ أَیّام وَ کانَ عَرشُه عَلَی الماءِ لِیَبلُوَکُم أَیُّکُم أَحسَن عَمَلًا وَ لَئِن قُلتَ إِنَّکُم مَبعُوثُونَ مِن بَعدِ المَوت لَیَقُولَن الَّذِینَ کَفَرُوا إِن هذا
إِلاّ سِحرٌ مُبِین [ 7] وَ لَئِن أَخَّرنا عَنهُم العَذابَ إِلی أُمَّۀٍ مَعدُودَةٍ لَیَقُولُن ما یَحبِسُه أَلا یَومَ یَأتِیهِم لَیسَ مَصرُوفاً عَنهُم وَ حاقَ بِهِم ما کانُوا
598- بِه یَستَهزِؤُنَ [ 8] -قرآن- 1
ترجمه
و نیست هیچ جنبندهاي در زمین مگر بر خدا است روزیش و میداند قرارگاهش را و امانتگاهش را همگی باشد در کتابی آشکار و
او است آنکه آفرید آسمانها و زمین را در شش روز و بود تخت سلطنتش بر آب تا بیازماید شما را که کدامتان نیکوترید در کردار
و اگر بگوئی که همانا شما باشید برانگیخته شدگان پس از مرگ هر آینه گویند آنانکه کافر شدند نیست اینکه مگر جادوئی
آشکار و هر آینه اگر تأخیر اندازیم از آنها عذاب را تا چندي شمرده شده هر آینه گویند چه بازداشت آنرا آگاه باشید روز که بیاید
[ آنها را نیست بر گردانیده شده از آنها و لازم شود به آنها آنچه بودند که بآن استهزاء مینمودند. . [ صفحه 60
تفسیر
خداوند ضامن روزي هر جنبنده و ذیر وحی است اگر چه کرمی باشد که در وسط سنگی در قعر در قعر دریا متحرك باشد خداوند
روزي او را به او خواهد رسانید نهایت آنکه سعی و طلب با بندگان است مگر کسانیکه طالب علوم دینیّه باشند که احتیاج به سعی و
طلب هم ندارند چون بر حسب روایت نبوي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خداوند خود کفیل رزق آنها است چنانچه سابقا هم بیان
شد که ضامن با کفیل فرق دارد ولی مشروط به خلوص نیّت و قصد قربت است. و میداند خدا مقرّ و مسکن آنها را که فعلا در آن
قرار دارند و جایگاه آنها را که قبلا در آنجا بودند و منتقل بجاي دیگر شدند مانند اصلاب پدران و ارحام مادران و تخم در
حیوانات بلکه نباتات یا مراد آنستکه میداند جایگاه دائمی و موقتی آنها را که مبدء و معاد و مراحل متوسطه بین آن دو باشد خلاصه
آنکه میداند در کجا باید زیست کنند و از کجا حرکت نمایند و تمام حقایق اینکه جنبندگان و روزیهاشان و جاي اقامت و رحیلشان
در لوح محفوظ که دفتر ثبت الهی است مرقوم و مضبوط است در نهج البلاغه امام علیه السّلام میفرماید که قسمت فرمود روزي
بندگان را و ضبط نمود آثار و اعمال و شماره نفسها و حرکات چشمها و مکنونات قلبیّه آنها را و محل قرار و جاي رحیلشان را از
صفحه 101 از 485
ارحام مادران و اصلاب پدران تا منتهاي سیر و نهایت مسیرشان و بیان خلق آسمانها و زمین در شش روز و مراد از عرش در سوره
اعراف ذیل آیه انّ ربّکم اللّه و در سوره بقره ذیل آیۀ الکرسی با تحقیقات لازمه گذشت و تکرار نمیشود و مراد از بودن عرش بر
آب ظاهرا بودن آب است مقرّ سلطنت الهیّه در بد و خلقت قبل از پیدایش آسمانها و زمین چنانچه قمّی ره فرموده که اینکه در بدو
خلقت بود و آب بر هوا مستقرّ بود و هوا محدود نبود و خلق دیگري غیر از آن دو وجود نداشت و در توحید و کافی از امام صادق
علیه السّلام نقل نموده که از آنحضرت پرسیدند که مراد از بودن عرش بر آب چیست فرمود مردم چه میگویند عرض شد میگویند
عرش روي آب بود و خدا روي عرش فرمود دروغ گفتند کسانیکه اینکه گمان را نمودند خدا محمول نمیشود و بصفات خلق
متّصف نمیگردد و بنابراین لازم میآید آنچه حمل نموده است خدا را اقوي از او باشد پس از اینکه فرمود حمل نمود دین و علم
خداوند را آب قبل از آنکه بوده باشد آسمان و زمین و جن و انس و آفتاب و ماه و در کافی از امام باقر علیه السّلام نقل [ صفحه
61 ] نموده که خداوند تمام موجودات را بعلم خود آفرید بیسابقه مثالی و آسمانها و زمین را چنانچه فرموده است و بود عرش او بر
آب و ظاهر اینکه روایات آنستکه در بدو خلقت مورد حکم و متعلّق علم الهی آب بوده که مایه حیات موجودات است و بنابراین
ممکن است مراد از آب مایه حیات اجسام باشد که ارواح آنها است و تقدّم عالم ارواح بر عالم اجسام مدلّل بعقل و مؤیّد بنقل است
و روح کل مقرّ سلطنت الهیّه بوده و هست و خواهد بود و اللّه اعلم. و غرض و مقصود از خلقت آسمانها و زمین آن بود که مسکن
بندگان و مقرّ عبّاد و اهل معرفت شود و متنعّم شوند در آن به انواع نعمت و مکلّف گردند بتکالیفی که در نتیجه عمل بآنها مستحقّ
اجر و ثواب شوند مانند کسیکه خواسته باشد جمعی را آزمایش کند و هر کسیرا بفراخور حال و رفتارش اجر و مزد دهد و آزمایش
الهی چنانچه مکرّر بیان شده است براي حصول علم نیست بلکه براي ظهور امر است بر عالمیان که بدانند خداوند هر موجودي را
بکمال لایق خود میرساند و هر عملی را بمیزان قدر و قابلیّت آن جزا و ثواب عنایت خواهد فرمود و در کافی از امام صادق علیه
السّلام روایت نموده که مراد از عمل احسن کار بیشتر نیست بلکه مراد کار بهتر است و بهتر بودن به ترس از خدا و نیّت صادقه
است. و با آنکه غرض از خلقت دنیا بدون دار جزا تمام نمیشود اگر اخبار کند پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بمنکرین معاد از
بعث و حشر خلق در روز قیامت و اثبات فرماید صدق گفتار خود را به اعجاز قرآن خواهند گفت اینکه کتاب سحر واضحی است و
بعضی گفتهاند مراد آنستکه گویند اینکه اخبار گول زدن واضحی است عاري از حقیقت مانند سحر و شعبده و اینکه نهایت حمق
است که کسی تصوّر نکند اگر آخرت و دار جزا و بقائی نباشد خلقت دنیا و ما فیها عبث و لغو خواهد بود و اگر خداوند مهلت
دهد و تأخیر اندازد عذاب را از آنها تا چند زمانی شمرده شده که کنایه از کمی آن مدّت است میگویند از روي استهزاء چه موجب
شد که عذاب تأخیر افتاد با آنکه در وقت مقدّر که میرسد بآنها نمیتوانند از خود دفع نمایند و سزاوار شد بآنها آن عذابی که بآن
استهزاء مینمودند. گفتهاند چون مستقبل محقّق الوقوع بمنزله ماضی است بلفظ حاق که دلالت بر ماضی دارد تعبیر شده ولی مراد
مستقبل است و بنظر حقیر اینکه در صورتی است که حاق بمعناي احاط و نزل باشد ولی اگر بمعناي وجب و لزم باشد احتیاج به
اینکه توجیه ندارد و حاصل معنی آنستکه [ صفحه 62 ] آنها به اینکه استهزاء مستحق عذاب شدند با آنکه اگر مراد احاطه هم باشد
میتوان گفت عذاب در دنیا بآنها احاطه دارد و در آخرت در آن واقع خواهند شد در هر حال قمّی ره از امیر المؤمنین علیه السّلام
روایت نموده که مراد از امّت معدوده وقت است و نیز از آنحضرت نقل نموده که مراد از آن اصحاب امام زمانند و عیّاشی ره از
صادقین علیهما السلام نقل نموده که مراد آنحضرت و اصحاب اویند که عدد آنها مطابق با اصحاب بدر است و در کافی و مجمع
نیز قریب باین معنی نقل شده با تأکیدات بلیغه در روایات نسبت بوقوع اینکه امر و اصحاب بدر سیصد و سیزده نفر بودند و بنابراین
مراد آنستکه اگر تأخیر در عذاب آنها روي دهد تا رجعت و زمان ظهور امام عصر بطور استهزاء میگویند پس چرا امام عصر ظاهر
نمیشود و ممکن است حمل شود روایت اولی بر معنی ظاهري و بقیّه روایات بر معنی باطنی و بعضی گفتهاند مراد تکمیل عدّه کفّار
و اصرار آنها بکفر است یعنی باید عدد و استحقاق آنان برسد بحدّیکه حکمت مقتضی نزول عذاب شود و اینکه معنی بعید است از
صفحه 102 از 485
ذهن اگر چه قریب است به لفظ امّت و معنی اوّل قریب است به ذهن و بعید است از لفظ امّت و معنی دوم قریب است از هر دو
جهت و خیر الامور اوسطها و اللّه اعلم ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 9 تا 11
اشاره
وَ لَئِن أَذَقنَا الإِنسانَ مِنّا رَحمَۀً ثُم نَزَعناها مِنه إِنَّه لَیَؤُس کَفُورٌ [ 9] وَ لَئِن أَذَقناه نَعماءَ بَعدَ ضَرّاءَ مَسَّته لَیَقُولَن ذَهَبَ السَّیِّئات عَنِّی إِنَّه لَفَرِحٌ
328- فَخُورٌ [ 10 ] إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات أُولئِکَ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ أَجرٌ کَبِیرٌ [ 11 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر آینه اگر برسانیم انسان را از خود رحمتی پس برداریم آنرا از او همانا او بسی ناامید و ناشکر است و هر آینه اگر بچشانیم او را
نعمتی پس از مضرتی هر آینه میگوید رفت بدیها از من همانا او شادمان و فخر کننده است مگر آنانکه صبر نمودند و بجا آوردند
کارهاي شایسته را آنگروه مر ایشانرا است آمرزش و مزدي بزرگ.
تفسیر
دو صفت ممدوحه شکر و صبر باید در انسان به تربیت دینی و اخلاقی حاصل و ثابت شود و الاطبع انسانی اقتضاء ناشکري و بی
صبري دارد خصوصا با ضعف اعتقاد بمبدء و معاد لذا اگر احیانا رحمتی از خداوند و اصل به او شود از قبیل وفور نعمت و کمال
صحّت و کثرت مال و اولاد و امثال اینها بمجرد آنکه طعم آنها را چشید و [ صفحه 63 ] لذّت آن در ذائقهاش جاي گرفت در وقتی
که خداوند صلاح او یا جامعه بشر را در انتزاع آن نعمت و قطع آن رحمت دانست و سلب فرمود یکباره ناامید از رحمت خدا شده
زبان به ناشکري و ناسپاسی میگشاید و کفر باطنی خود را بوجود صانع حکیم عادل در لباس کفران نعم سابقه زائله و لاحقه باقیه
اظهار مینماید در صورتی که پس گرفتن ودیعه و امانت نباید موجب کدورت و ملالت شود و از اینکه بیان نکته تعبیر از رساندن
رحمت به چشاندن بر ارباب ذوق ادبی واضح میشود و یؤوس کسی را گویند که عادت آن بر یأس جاري شده باشد و یأس از
رحمت الهی یکی از معاصی کبیره است لذا مورد توبیخ و ملامت شده است و اگر انسان مؤمن و عاقل باشد باید بداند که افعال
خداوند بر وفق مصلحت و حکمت است و ممکن است اگر در اینحال صابر و شاکر باشد صلاح در عود آن نعمت و رحمت به او
شود و خداوند ثانیا او را فائز و متنعّم فرماید لذا همیشه امیدوار بفضل و رحمت الهی است و هیچگاه مأیوس نمیشود و نیز انسان اگر
بعد از رنجوري و مصیبت و سختی که در نتیجه اعمال او و اصل به او شده است مشمول نعمت و رحمت الهی شود با کمال فرح و
سرور و تکبّر و غرور میگوید بدیها از من زائل شد در صورتی که بدیها وقتی از انسان زائل میشود که از گناه پاك شود چون
بدیهاي دنیوي نمونه ایست از عذاب آخرت و بمنزله آن اوّل وصول عذاب دائم است لذا تعبیر از آن بمس شده است با آنکه در
اینحال باید شکر نعمت الهی را نماید که بلا و محنت و فقر او را مبدّل به صحّت و رفاهیت و دولت نموده است نه با سرور و نشاط
گرم شهوترانی و کبر و مباهات شود و تصوّر نماید که همیشه به اینحال باقی خواهد بود بلکه در هر حال باید بگوید اینکه نیز
بگذرد و بداند که هیچ چیز دنیا دوام و ثبات ندارد نه مصیبت و بلا و محنتش قابل جزع و فزع و بی صبري است و نه نعمت و دولت
و مکنتش در خور نخوت و سرور و دلگرمی است و باید تسلیم بود در برابر قضاء و راضی بود برضاي خدا هر چه آن خسرو کند
صفحه 103 از 485
شیرین بود چنانچه عمل اولیاء خدا که متحلّی بزیور صبر و شکیبائی و اعمال حسنه بودند بر اینکه رویّه جاري و بر قرار بوده لذا
مشمول رحمت و مغفرت الهی گشتند و به اجر بزرگ اخروي که اقل آن بهشت جاوید است فائز آمدند و از افراد انسان ممتاز و
[ مستثنی و از لوازم طبع مبرّي شدند گوارا باد بر ایشان فراغت و رفاهیت و سعادت دنیا و آخرت. [ صفحه 64
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 12 تا 14
اشاره
فَلَعَلَّکَ تارِك بَعضَ ما یُوحی إِلَیکَ وَ ضائِق بِه صَدرُكَ أَن یَقُولُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَیه کَنزٌ أَو جاءَ مَعَه مَلَک إِنَّما أَنتَ نَذِیرٌ وَ اللّه عَلی کُلِّ
شَیءٍ وَکِیل [ 12 ] أَم یَقُولُونَ افتَراه قُل فَأتُوا بِعَشرِ سُوَرٍ مِثلِه مُفتَرَیات وَ ادعُوا مَن استَطَعتُم مِن دُونِ اللّه إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 13 ] فَإِلَّم
501- یَستَجِیبُوا لَکُم فَاعلَمُوا أَنَّما أُنزِلَ بِعِلم اللّه وَ أَن لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَهَل أَنتُم مُسلِمُونَ [ 14 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس شاید تو ترك کننده باشی بعضی از آنچه را وحی میشود بتو و تنگ میشود بآن سینهات که میگویند چرا فرستاده نشد براي او
گنجی یا نیامد با او فرشتهاي جز اینکه نیست که تو بیم دهندهاي و خدا بر هر چیزي کار گذار است یا میگویند افتراء بسته آن را
بگو پس بیاورید ده سوره مانند آن در حالیکه افتراء بسته شده باشند و بخوانید هر که را بتوانید از غیر خدا اگر باشید راستگویان
پس اگر اجابت نکردند مر شما را پس بدانید که نازل نشده است مگر بر طبق دانش خدا و آنکه نیست خدائی مگر او پس آیا شما
ثابتان در اسلامید.
تفسیر
گفتهاند پیغمبر اکرم از قرائت بعضی از آیات قرآن که مشتمل بر لعن و سب اهل شرك و آلهه آنها بود خود داري میفرمود براي
دفع شرّ و آزار آنها و آنکه مبادا از باب یاوه گوئی و هرزه سرائی بر سبیل استهزاء و سخریّه بگویند چرا خداوند گنجی از براي
محمّد از آسمان نازل نکرد که مانند پادشاهان براي خود تهیّه لشگر و اسلحه نماید و محتاج بکمک مردم نباشد یا چرا با او ملکی
نفرستاد که تصدیق او را نماید و مردم قهرا معتقد برسالت او شوند و ایمان آورند لذا خداوند انشاء احتمال فرمود نه براي تردید که
منافی با علم است بلکه براي افاده آنکه با اینکه سیره جاي اینکه احتمال است و نباید بآن ادامه داد و دلتنگ از اقوال و اعمال آنها
شد و اهمیّت به قبول و ردّ مردم داد بلکه باید رسول بوظیفه خود که ابلاغ و انذار است عمل نماید خواه قبول و اطاعت کنند خواه
استهزاء و ردّ چون خداوند حافظ و نگهبان و نگهدار بندگان و عالم به احوال و افعال و اقوال آنها است خیر را به اهلش میرساند و
شرّ را از او دفع میفرماید و جزاي افعال و اقوال را خواهد داد پس در کلّیه امور توکّل بحق و بی اعتنائی بخلق واجب و لازم است و
اینکه خطاب براي آنستکه آنها مأیوس شوند از اینکه بتوانند به اینکه یاوه سرائیها جلوگیري از اجراء غرض الهی نمایند و بدانند که
پیغمبر اکرم جدّا مأموریّت به انجام وظیفه دارد و الا ساحت مقدّس نبوي منزّه است از ملاحظه بیجا و مسامحه در اداء وظیفه و جهل
بآن و در کافی از امام [ صفحه 65 ] صادق علیه السّلام روایت شده است در شأن نزول اینکه آیه که پیغمبر بامیر المؤمنین علیه
السّلام فرمود که من از خدا خواستم میان من و تو دوستی اندازد اجابت فرمود و خواستم میان من و تو برادري قرار دهد قرار داد و
خواستم تو را وصی من فرماید فرمود پس دو نفر از قریش گفتند و اللّه یک صاع از خرما در خیک پوسیده محبوبتر است نزد ما
صفحه 104 از 485
از آنچه محمّد از خدایش خواسته پس چرا از خدا نخواست که فرشتهاي فرستد براي معاونت او در دفع دشمنانش یا گنجی بفرستد
که رفع فقر و فاقه خود را بآن نماید و اللّه هیچ حق و باطلی را از خدا نخواست مگر آنکه اجابت نمود ملتمس او را پس اینکه آیه
نازل شد و قمّی ره و عیّاشی ره نیز قریب باین معنی را روایت نمودهاند و عیّاشی بر حدیث خود علاوه نموده است که پیغمبر صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم بعد از نماز با صوت بلند دعا کرد و همه شنیدند در باره امیر المؤمنین علیه السّلام که خدایا دوستی و محبّت
علی را در دلهاي اهل ایمان و هیبت و عظمت او را در دلهاي اهل نفاق جاي ده و ظاهرا مراد از اهل نفاق همان دو نفر و اتباع آن
دو هستند از قبیل سوّمی و چهارمی و امثال آنها و نیز عیّاشی ره از زید بن ارقم روایت نموده که جبرئیل امین بر پیغمبر صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم نازل شد بولایت علی بن- أبی طالب علیه السّلام در شب عرفه و آنحضرت از ترس تکذیب اهل نفاق در اینکه امر
به مضیقه افتاد و جماعتی را که من هم در آنها بودم احضار فرمود و مشورت کرد که در موسم حج بمردم ابلاغ فرماید ما ندانستیم
چه بگوئیم و گریان شد جبرئیل عرض کرد از ابلاغ امر الهی به جزع آمدي حضرت فرمود خیر ولی خدا میداند که من از قریش چه
چیزها دیدم وقتی که اقرار برسالتم ننمودند تا مرا امر بجهاد فرمود و لشگر آسمانی بیاریم فرستاد حال چگونه اقرار بولایت علی علیه
السّلام بعد از من مینمایند پس جبرئیل منصرف شد و صعود و نزول کرد و اینکه آیه را نازل نمود حقیر عرض میکنم ظاهرا بین
اینکه روایت و روایات سابقه تنافی نباشد بلکه هر یک مؤیّد دیگري است چون احتمال قوي دارد که شب عرفه بعد از صعود
جبرئیل پیغمبر اکرم آن فرمایش را که در روایت کافی و غیره اوّلا نقل شد براي امتحان اصحاب فرموده باشد و بعد از اظهار آن دو
نفر جبرئیل نزول و آیه را نازل نموده باشد و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دعا فرموده و منتظر تکمیل شرائط ابلاغ بوده تا روز
هیجدهم ذو الحجّه که مأموریّت خود را انجام داده است و انصاف آنستکه مناسب با اینکه خطاب عتاب آمیز اینکه امر مهم است نه
آیات مشتمله [ صفحه 66 ] بر سب و شتم بت پرستان و آلهه آنها که در قرآن بسیار است با آنکه توقع معجز بیجا و یاوه سرائی آنها
همیشه بوده و هیچگاه مورد اعتناء پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نبوده و حقیر به تبع مفسّرین اوّلا تقریر و تقریب نمودم و در آیه
دوم اشاره شده است بآنکه اگر کفّار یا منافقان واقعا طالب معجزهاند و قرآن را که بزرگترین معجزه باقیه تو است منکرند که از نزد
خدا باشد و میگویند تو آنرا از پیش خود انشاء و جعل نمودي و بدورغ نسبت بخدا دادي بگو شما که عرب فصیح بلیغ تحصیل
کرده تاریخ دانید ده سوره مانند قرآن در فصاحت و بلاغت و حسن نظم و ترتیب و اشتمال بر مواعظ و نصائح و حکم و معارف و
قصص و حکایات از پیش خود انشاء و جعل نمائید با کمک یکدیگر و هر کس را هم که بتوانید از فصحاء و بلغاء و دانشمندان
سایر ملل دعوت کنید براي معاونت و شرکت در اینکه مقصود جز خدا اگر راستگو هستید در اینکه نسبت که بمن میدهید چون
لازمه اینکه ادّعاء شما آنستکه بتوانید مانند یک سوره یا ده سوره یا تمام قرآن انشاء و جعل نمائید پس عدد ده خصوصیّتی ندارد
لذا در جاي دیگر بمثل و سوره تحدّي و طلب شده است بلی چون عدد کامل است حسن دارد که از باب مثال ذکر شود و در آیه
سوم خطاب به اهل ایمان شده است براي وجود حضرت ختمی مرتبت در رأس ایشان به اینکه تقریب که اگر بعد از اینکه تحدّي و
طلب کفّار اجابت ملتمس شما را ننمودند بدانید که قادر نیست بر آوردن چنین کلامی احدي جز خدا و نازل نشده است قرآن جز
از بحر علم محیط الهی و ثابت شوید در اسلام و دین حق و اعتناء نکنید بهرزه گوئی و یاوه سرائی کفّار و اهل نفاق و محتمل است
خطاب در اینکه آیه متوجّه بآنها باشد یعنی اگر اجابت ننمودند سایر ملل شما را در دعوتی که از آنها نمودید براي معاونت خودتان
در معارضه با قرآن بدانید که نازل از طرف خدا است و دست از دین باطل خود بردارید و موحّد و مسلمان شوید ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 15 تا 16
اشاره
صفحه 105 از 485
مَن کانَ یُرِیدُ الحَیاةَ الدُّنیا وَ زِینَتَها نُوَف إِلَیهِم أَعمالَهُم فِیها وَ هُم فِیها لا یُبخَسُونَ [ 15 ] أُولئِکَ الَّذِینَ لَیسَ لَهُم فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النّارُ وَ
251- حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِل ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 16 ] -قرآن- 1
ترجمه
کسانیکه بوده باشند که بخواهند زندگانی دنیا و آرایش آنرا جزا میدهیم بآنها کردارهاشانرا در آن و ایشان در آن کم گذارده
نمیشوند آنگروه آنانند که نیست مر آنها را در آخرت مگر آتش و نابود گشت آنچه کردند در آن و فاسد [ صفحه 67 ] است آنچه
بودند که بجا میآوردند.
تفسیر
دنیا طلبان که سعی و عمل آنها براي تحصیل مال و جاه و جلال و جمال و سایر زخارف و لذّات دنیوي است خداوند آنها را از
رحمت رحمانیّه خود مأیوس نمیفرماید و جزاي کامل بآنها در دنیا عطا میفرماید و هیچ از آثار مرتّبه بر اعمال آنها در دنیا کاسته
نخواهد شد و اگر در تهیّه وسائل و اسباب عادي تقصیر و خطائی نکنند کاملا بمقصود خواهند رسید چون دنیا داري است که
خداوند جریان امور آنرا به اسباب مقدّر فرموده است ولی اینکه قبیل اشخاص هیچ بهره و نصیبی در آخرت ندارند مگر آتش جهنم
زیرا اگر اعمال آنها عبادت باشد چون مشروط بقصد قربت است صحیح نیست و براي ترك آن مستحق عقوبتند و اگر در آن ریا
نموده باشند براي فعل هم معاقب خواهند بود و اگر غیر عبادت باشد که مشروط بقصد قربت نیست مستحق ثواب نمیشوند چون
استحقاق ثواب در کلیّه اعمال منوط بقصد قربت است و نتیجه کلیّه آنستکه یا در آخرت بهرهاي ندارند یا بهره آنها آتش است پس
صحیح است گفته شود نیست نتیجهاي براي آنها در آخرت جز آتش و نابود و بینتیجه شد آنچه بجا آوردند در دنیا براي دنیا در
آخرت و بنابراین محتمل است جار و مجرور یعنی فیها متعلّق به صنعوا و ضمیر راجع به دنیا باشد و ممکن است متعلّق به حبط و
ضمیر راجع به آخرت باشد و بر هر تقدیر فیهاي دیگري چون فضله در کلام بوده حذف شده و قطع نظر از دنیا و آخرت عمل آنها
فی نفسه هم فاسد و ضایع و باطل و نیست و نابود است چون از عین و اثر آن چیزي باقی نمانده و نخواهد ماند زیرا که دنیا و ما فیها
فانی و داثر و باطل است علاوه بر آنکه از عدم شرط عدم مشروط لازم میآید و قصد قربت و خلوص نیّت شرط است و بعضی
گفتهاند اعمال خیري که از کفّار صادر میشود از قبیل صله رحم و احسان بفقراء و بناء پل و غیرها خداوند جزاي آنها را از قبیل
طول عمر و سلامتی بدن و وسعت رزق و دفع بلا و نام نیک بآنها در دنیا عطا میفرماید ولی در آخرت مخلّد در جهنم خواهند بود و
فائدهاي بحال آنها ندارد و مراد اینمعنی است و اگر در دنیا بآنها عوض داده نشود در آخرت موجب تخفیف عذابشان خواهد شد و
بنظر حقیر مطلب تمام نمیشود مگر به بیانی که قبلا ذکر شد و اللّه اعلم و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام روایت نموده [ صفحه
68 ] که مراد آن دو نفرند و معلوم است که مقصود بیان فردا کمل نفاق و ریا کاري و دنیا طلبی است نه انحصار مدلول آیه بفلان و
فلان که کنایه از آن دو نفر است.
[ [سوره هود [ 11 ]: آیه 17
اشاره
أَ فَمَن کانَ عَلی بَیِّنَۀٍ مِن رَبِّه وَ یَتلُوه شاهِدٌ مِنه وَ مِن قَبلِه کِتاب مُوسی إِماماً وَ رَحمَ ۀً أُولئِکَ یُؤمِنُونَ بِه وَ مَن یَکفُر بِه مِنَ الَأحزابِ
صفحه 106 از 485
321- فَالنّارُ مَوعِدُه فَلا تَک فِی مِریَۀٍ مِنه إِنَّه الحَقُّ مِن رَبِّکَ وَ لکِن أَکثَرَ النّاس لا یُؤمِنُونَ [ 17 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا پس کسیکه واقف باشد بر دلیل واضحی از پروردگارش و از پی در آید آنرا گواهی از او و پیش از آن کتاب موسی باشد که
پیشوا و رحمت است آنگروه میگروند بآن و هر کس کافر شود بآن از فرقهها پس آتش وعده گاه او است پس مباش در شکّی از
آن همانا آن حق است از پروردگارت ولی بیشتر مردم نمیگروند.
تفسیر
کسانیکه پایه اعتقاد و عمل آنها مبنی بر دلیل و برهان قطعی است که از جانب خداوند بتوسط عقل سلیم و فهم مستقیم بآنها افاضه
شده است و نیز براي ایشان در تعقیب آن شاهد و گواهی مانند پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امام علیه السّلام و قرآن از طرف
خداوند فرستاده شده با آنکه قبلا هم کتابی براي آنها فرستاده شده باشد مانند کتاب حضرت موسی علیه السّلام که هریک از آن
شاهد و کتاب پیشوا و راهنما و هدایت و رحمت باشد براي آنها و تأیید و تقویت نماید نظریّه عقلی ایشان را بتصدیق نبوّت و
بشارت بوجود آنحضرت ممکن نیست در عقائدشان شکّی روي دهد و مانند کسانی باشند که مشغول بزخارف دنیاي دنی شدند و
از فکر در براهین و ادلّه دالّه بر حق و حقیقت بازماندند آن جماعت ایمان میآورند بخدا و کتاب و پیغمبر و امام و کسانیکه کافر
شوند بهر یک از اینها از فرق مختلفه و مذاهب متفرّقه و قبائل متشتّته موعد و جایگاه آنها آتش جهنّم است پس نباید در شک بود
از هیچیک از حقائق مذکوره که خدا و پیغمبر و کتاب و امام و معاد باشد چون همه حق است ولی بیشتر مردم در فکر مبدء و معاد
نیستند و ایمان نمیآورند و بنابراین استفهام انکاري و خبر محذوف است یعنی آیا کسانیکه از اینکه قبیل هستند مانند کسانی
میباشند که بر خلاف آنانند نه چنین است و فرد اکمل اینکه جماعت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و شاهد براي او از
جانب خداوند امیر المؤمنین علیه السّلام است که بمنزله نفس و جزء وجود او است و ائمّه [ صفحه 69 ] اطهارند که ذریّه او و اجزاء
وجودیّه آنحضرتند و ایشان و قرآن هر یک شاهدند براي اهل علم و معرفت و توریۀ مؤیّد و راهنماي دیگري است براي آنها که
قبلا بوده لذا بنظر حقیر اختلافی بین اقوال و احادیث وارده در اینمقام نیست و ظاهرا ضمیر مجرور در شاهد منه راجع به ربّ است و
محتمل است راجع به کلمه من باشد به اعتبار اراده فرد اکمل که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و اتّحاد شاهد که امام است
با او و در مریۀ منه راجع بشاهد است به اعتبار هر یک از مصادیق متعدّده آن از قرآن و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امام علیه
السّلام و محتمل است راجع به موعد باشد و در یؤمنون به و یکفر به محتملات متعدّدهاي دارد از مذکورات در آیه شریفه و
مصادیق آنها که از تأمّل در مفاد آن که بیان شد واضح میشود و کلمه اماما و رحمۀ که عطف بر آنست ظاهرا حال است براي
کتاب موسی ولی واقعا ممکن است حال باشد براي شاهد به اعتبار تخصیص آن به منه با آنکه انسب است بآن از جهاتی و ممکن
است حال باشد براي هر دو بنابر تحقیق و اصلی که در الفاظ قرآنیّه تأسیس شد در سوره بقره و مکرّر اشاره بآن شده است در هر
حال ما اجمالا اقوال و احادیث وارده در اینمقام را نقل و تطبیق را با بیان مذکور محوّل بمطالعه خوانندگان مینمائیم. در کافی از
امام کاظم و رضا علیهما السلام نقل نموده که امیر المؤمنین علیه السّلام شاهد بر رسول خدا است و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم داراي بیّنه است از پروردگارش و در مجمع از امیر المؤمنین و امام باقر و رضا علیهم السلام نقل نموده که شاهد از او علی بن
أبی طالب است که شهادت میدهد براي پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و او از او است و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل
نموده که نازل شد افمن کان علی بیّنۀ من ربّه و یتلوه شاهد منه اماما و رحمۀ و من قبله کتاب موسی و نیز از امام باقر علیه السّلام
صفحه 107 از 485
نقل نموده حدیث مرقوم را بعلاوه آنکه مراد از کسیکه واقف بر بیّنه است پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و آیه شریفه را
مقدّم و مؤخر تألیف نمودهاند و عیّاشی ره از آنحضرت نقل نموده که آنکسیکه واقف بر بیّنه است پیغمبر است و آن کسیکه در پی
او آید بعد از او که شاهد است از او امیر المؤمنین علیه السّلام است و بعد از او اوصیاء او هستند هر یک بعد از دیگري و از امیر
المؤمنین علیه السّلام بطرق متعدّده رسیده که اینکه آیه در شأن من نازل شده کسیکه داراي بیّنه است از پروردگارش محمّد صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم است و من شاهدم و در بعضی از اینکه روایات [ صفحه 70 ] فرموده که اینکه آیه افضل منقبت من است و ردّ
فرموده است زندیقی را که تمسّک نموده بود باین آیه بر بطلان دین اسلام باین تقریب که خداوند در اینکه آیه فرموده بعد از
پیغمبر شاهدي از خدا بر صدق او میآید و بعد از پیغمبر شما کسی آمد که مدّتها بت پرست بود باین بیان که اینکه آیه حجّت
است از خداوند بر خلق که کسی لیاقت خلافت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را دارد که مانند او باشد در طهارت و بمنزله
نفس او باشد نه کسیکه آلوده به رجس کفر شده باشد در وقتی از اوقات چنانچه در جواب حضرت ابراهیم علیه السّلام فرمود عهد
من بظالمین نمیرسد و مراد از ظلم شرك است چون فرموده همانا شرك ظلم بزرگ است لذا حضرت ابراهیم علیه السّلام دعا کرد
که خداوند او و اولادش را از بت پرستی مجتنب فرماید پس اینکه آیه دلیل است بر حقیّت دین اسلام و مذهب شیعه و بطلان
مذهب اهل سنّت نه بطلان دین اسلام حقیر عرض میکنم ملاحظه نمائید چگونه امام علیه السّلام دلیل طرف را گرفته و بر ردّ او اقامه
فرموده است به بیانیکه محیّر العقول است و بنحو اختصار ذکر شد و بنابراین کلمه من در منه یا بیانیّه است یعنی شاهد از جنس
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و متّصف بصفات او است یا تبعیضیّه است یعنی جزء او و بمنزله نفس او است و بر هر تقدیر
دلالتش بر خلافت بلا فصل آن حضرت واضح است و مفاد اینکه روایات را علامه حلّی علیه الرحمۀ نسبت بجمهور مفسّرین اهل
سنّت داده و در احقاق الحق قاضی ره اثبات نموده است آنرا بنقل از اکابر آنها از متقدّمین و متأخرین و بعضی گفتهاند مراد از
آنانکه واقف بر بیّنهاند مؤمنان اهل کتابند چون آنانند که معتقد به تورات و سایر کتب سماوي هستند و خداوند فرموده آنگروه
ایمان میآورند به پیغمبر یا قرآن و بعضی یتلوه را مأخوذ از تلاوت گرفتهاند و تلاوت کننده را امیر المؤمنین علیه السّلام دانستهاند و
روایتی هم بر طبق اینکه معنی از آنحضرت در بصائر نقل شده و بعضی تلاوت کننده را پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و بعضی
جبرئیل علیه السّلام دانستهاند و تلاوت شده بر اینکه تقادیر قرآن است و آن مراد از بیّنه است و در مجمع از امام حسین علیه السّلام
نقل نموده که شاهد از خدا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است فیض ره فرموده بنابراین مراد از کسیکه واقف بر بیّنه است هر
مؤمن مخلص داراي بصیرت در دین است و منافی نیست با نزول آیه در شأن نبی و وصی و باین تعمیم نظر دارد کسیکه تفسیر
نموده است شاهد را بقرآن یعنی آن شاهدي است از خداوند که شهادت میدهد به صحّت خود [ صفحه 71 ] و مخاطب به نهی از
شک در ذیل آیه ظاهرا پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و واقعا عموم مکلفین میباشند و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل
نموده که مراد نهی از شک در ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام است و با اینهمه موجبات وضوح حق، باز بیشتر مردم ایمان
نمیآورند چون از فهم برهان عاجزند یا متعصّب در طریقه آباء و اجداد یا متکبّر و لجوج و عنودند یا اشتغال بدنیا بکلّی آنها را از
فکر در مبدء و معاد باز داشته که قبلا اشاره شد و اللّه اعلم ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 18 تا 22
اشاره
وَ مَن أَظلَم مِمَّن افتَري عَلَی اللّه کَ ذِباً أُولئِکَ یُعرَضُونَ عَلی رَبِّهِم وَ یَقُول الَأشهادُ هؤُلاءِ الَّذِینَ کَ ذَبُوا عَلی رَبِّهِم أَلا لَعنَۀُ اللّه عَلَی
الظّالِمِینَ [ 18 ] الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیل اللّه وَ یَبغُونَها عِوَجاً وَ هُم بِالآخِرَةِ هُم کافِرُونَ [ 19 ] أُولئِکَ لَم یَکُونُوا مُعجِزِینَ فِی الَأرض وَ ما
صفحه 108 از 485
کانَ لَهُم مِن دُونِ اللّه مِن أَولِیاءَ یُضاعَف لَهُم العَذاب ما کانُوا یَستَطِیعُونَ السَّمعَ وَ ما کانُوا یُبصِرُونَ [ 20 ] أُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم
661- وَ ضَل عَنهُم ما کانُوا یَفتَرُونَ [ 21 ] لا جَرَمَ أَنَّهُم فِی الآخِرَةِ هُم الَأخسَرُونَ [ 22 ] -قرآن- 1
ترجمه
و کیست ستمکارتر از آنکه افترا بست بر خدا دروغ را آنگروه عرضه داشته میشوند بر پروردگارشان و گویند گواهان اینکه
جماعت آنانند که دروغ بستند بر پروردگارشان آگاه باشید لعنت خدا بر ستمکاران آنانکه باز میدارند از راه خدا و میخواهند آنرا
کج و آنان بآخرت آنها کافرانند آنگروه نباشند عاجز کنندگان در زمین و نباشد مر ایشانرا از غیر خدا دوستان افزوده میشود براي
آنها عذاب نبودند که بتوانند شنیدن را و نبودند که به بینند آنگروه آنانند که زیان کردند جانهاشان را و گم شد از آنها آنچه بودند
که افترا میبستند ناچار همانا آنها در آخرت آنانند زیانکارتران.
تفسیر
ستمکارترین خلق کسی است که دروغی را نسبت بخدا دهد چون با خالق و منعم خود خیانت نموده و بر خود و خلق ظلم کرده
است و ذکر اینکه معنی بصورت سؤال براي وضوح جواب و ابلغیّت آن در افاده مراد است و اینکه اشخاص را در یکی از مواقف
قیامت در پیشگاه الهی حاضر مینمایند براي مؤاخذه و ائمّه اطهار و انبیاء عظام که مبلّغ و حافظ احکام الهی میباشند شهادت بخیانت
و دروغ آنها میدهند و لعنشان میفرمایند که نتیجه آن بعد از رحمت است و محتمل است جمله الا لعنۀ اللّه علی الظّالمین ابتداء کلام
الهی باشد و بعدا توصیف فرموده آنها را بآنکه مردم را از راه حق باز میدارند به القاء شبهات و تهییج شهوات و منع از خیرات و
مقصود آنها آنستکه دین خدا و راه حق را کج معرّفی نمایند و عیب و نقصی [ صفحه 72 ] براي آن در انظار مردم اثبات نمایند لذا
آیات الهی را تحریف و تأویل مینمایند چنانچه یهود اوصاف پیغمبر آخر الزمان را از تورات تغییر دادند و سبب بروز اینکه اعمال بی
براي افاده تأکید مکرّر « هم » اعتقادي بعالم آخرت است والا کسیکه معتقد بدار جزائی باشد پیرامون اینکه امور نمیگردد لذا ضمیر
شده است و اینها نمیتوانند خدا را هیچگاه از عذاب خودشان عاجز کنند چون در دنیا نمیتوانند از ملک الهی خارج شوند و دوستان
و یاورانی ندارند که اگر خداوند بخواهد آنها را عذاب فرماید بتوانند از آنها دفاع نمایند و در آخرت عذاب آنها دو چندان یا بیشتر
خواهد بود از سایر کفّار چون اینها هم خودشان کافر شدند و هم مردم را کافر نمودند و استطاعت شنیدن کلمات حقّه و مواعظ
حسنه و براهین واضحه و دیدن آیات بیّنات و معجزات ظاهرات را ندارند چون گوش شنوا و دیده بصیرت آنها بواسطه انغمار در
شهوات و توجّه بزخارف دنیا و اعراض از ذکر و فکر کر و کور شده یا بقدري متعصّب در طریق باطل و لجوج و عنود و حسودند
که نمیتوانند به حرف حق گوش بدهند و حق را به بینند و اوصاف آنرا مشاهده نمایند اینکه قبیل اشخاص خسارت جانی نمودند که
گوهر گرانبهاي عقل و روح و عمر خودشان را فاسد نمودند و آنچه پیدا کردند در دنیا بخیال خودشان از دولت و ثروت و ریاست
از دستشان رفت و جز حسرت و ندامت براي آنها باقی نماند ناچار در آخرت هم در زمره کفّاري هستند که خسارت آنها از سایر
کفار زیادتر است عیّاشی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که آن کفّار چهار نفر پادشاه از قریش بودند که پی در پی سلطنت
کردند فیض ره فرموده که مراد از چهار پادشاه آن سه نفر و معاویه میباشند و از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مراد از اشهاد
ائمّه اطهارند و قمّی ره فرموده اشهاد ائمّه علیهم السلام و ملعون کسانی هستند که ظلم نمودند بر آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم و غصب کردند حق ایشانرا و باز داشتند مردم را از راه خدا که امامت است و منحرف نمودند آنرا بغیر اهلش و آنها استطاعت
و قدرت نداشتند که فضائل امیر المؤمنین علیه السّلام را بشنوند و منقرض و فانی شدند و معلوم است که مراد بیان مصادیق واضحه
صفحه 109 از 485
[ است. [ صفحه 73
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 23 تا 24
اشاره
إِن الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات وَ أَخبَتُوا إِلی رَبِّهِم أُولئِکَ أَصحاب الجَنَّۀِ هُم فِیها خالِدُونَ [ 23 ] مَثَل الفَرِیقَین کَالَأعمی وَ الَأصَم وَ
263- البَصِیرِ وَ السَّمِیع هَل یَستَوِیان مَثَلًا أَ فَلا تَذَکَّرُونَ [ 24 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنانکه گرویدند و بجا آوردند کارهاي شایسته را و آرمیدند بسوي پروردگارشان آنگروه اهل بهشتند ایشان در آن جاویدانند
مثل آن دو گروه مانند کور و کر و بینا و شنوا است آیا یکسانند آن دو در مثل آیا پس پند نمیگیرید.
تفسیر
مراد از اخبات آرامش بذکر حق و خضوع و خشوع در پیشگاه احدیّت است و نتیجه اینکه حال براي بنده بعد از ایمان و عمل صالح
دخول در بهشت جاوید است و مراد از فریقین کفّار موصوف در آیات سابقه و اهل ایمان موصوف به دو صفت مذکور است و
کور و کر بودن آنها بیان شد و بینا و شنوا بودن اینها محتاج به بیان نیست چون کسیکه امیر المؤمنین علیه السّلام را به نورانیّت
مشاهده نماید و معترف به امامت و ولایت او و ائمّه اطهار از اولاد او شود و بدستورات ایشان عمل نماید و مطمئن بیاد حق باشد بینا
و شنوا است و نباید مقایسه شود با کسیکه منکر مقام ایشان باشد که واضح است در دنیا و آخرت کور و کر است چون از منافع
چشم و گوش که دیدن و شنیدن حق و حقیقت است محروم است ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 25 تا 28
اشاره
وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلی قَومِه إِنِّی لَکُم نَذِیرٌ مُبِین [ 25 ] أَن لا تَعبُدُوا إِلاَّ اللّهَ إِنِّی أَخاف عَلَیکُم عَذابَ یَوم أَلِیم [ 26 ] فَقالَ المَلَأُ الَّذِینَ
کَفَرُوا مِن قَومِه ما نَراكَ إِلاّ بَشَراً مِثلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُم أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأي وَ ما نَري لَکُم عَلَینا مِن فَضل بَل نَظُنُّکُم
کاذِبِینَ [ 27 ] قالَ یا قَوم أَ رَأَیتُم إِن کُنت عَلی بَیِّنَۀٍ مِن رَبِّی وَ آتانِی رَحمَ ۀً مِن عِندِه فَعُمِّیَت عَلَیکُم أَ نُلزِمُکُمُوها وَ أَنتُم لَها کارِهُونَ
573- 28 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و بتحقیق فرستادیم نوح را بسوي قومش گفت همانا من براي شما بیم دهندهاي هستم آشکار که نپرستید مگر خدا را همانا من
میترسم بر شما از عذاب روزي دردناك پس گفتند آن جمعی که کافر شدند از قومش نمیبینیم تو را مگر انسانی مانند خودمان و
نمیبینیم تو را که پیروي کرده باشند تو را مگر آنانکه ایشانند فرومایگان ما در بدو نظر و نمیبینیم براي شما بر خودمان فضیلتی
صفحه 110 از 485
بلکه گمان میکنیم شما را دروغگویان گفت اي قوم من بگوئید مرا اگر باشم داراي حجّتی از پروردگارم و داده باشد مرا نعمتی از
نزد خود پس پوشیده شده باشد بر شما آیا الزام کنیم شما را بآن با آنکه شما باشید مر آنرا ناخوش دارندگان.
تفسیر
شمّهاي از احوال حضرت نوح علیه السّلام در سوره اعراف ذیل آیهاي که صدر آن با اینکه آیه موافق است ذکر شد و مفاد اینکه
آیات بنحو اجمال آنستکه آنحضرت [ صفحه 74 ] بعد از آنکه برسالت منصوب شد بقوم خود فرمود که من از طرف خداوند
مبعوث شدم که شما را از عذاب او بترسانم و موجبات آنرا بیان کنم و راه نجات از آنرا بشما بیاموزم و مهمتّر از تمام امور آنستکه
غیر از خدا را عبادت نکنید و در صورت تخلّف بعذاب الیم گرفتار خواهید شد اشراف و اعیان قوم آنحضرت که کافر بودند چون
تصوّر مینمودند پیغمبر خدا باید از جنس بشر نباشد با آنکه لازم است باشد در جواب گفتند تو هم بشري هستی مانند ما و مزیّتی
نداري که موجب آن شود که ما بفرمان تو باشیم و بقول تو عمل نمائیم جمعی مردمان فرو مایه و پست از ما، در ظاهر امر بدون
دقت و فکر متابعت از تو نمودهاند اگر بادي مأخوذ از بدو بمعنی ظهور باشد و اگر از بدء بمعنی ابتداء باشد یعنی بنظر سطحی
ابتدائی پیروي از تو نمودند و بنظر حقیر مئال هر دو معنی به یک امر است و بعضی گفتهاند مراد آنستکه حال پیروان تو در بد و نظر
معلوم است که از اراذلند در هر حال پست بودن اهل ایمان در نظر آنها براي فقرشان بود زیرا اهل دنیا بکسانیکه دستشان از مال دنیا
تهی است بچشم حقارت نظر میکنند چون مهم در نظر خودشان را نزد ایشان نمیبینند چنانچه قمّی ره فرموده مرادشان از اراذل
فقراء بود و اینکه اشتباه بزرگی است چون شرف مرد بعلم و تقوي و ادب است نه بمال و حسب و نسب و در خاتمه کلام آنحضرت
و اتباع او را تکذیب نمودند بمقتضاي گمان خودشان که سیره اهل باطل است و حضرت نوح در جواب قوم فرمود شما بگوئید
بدانم اگر من معجزه و گواهی بر صدق ادّعاء خود داشته باشم و خداوند آن رحمت یا نعمت نبوّت را بمن عطا فرموده باشد و آن
بر شما مشتبه و مخفی شده باشد که تصدیق مرا نکنید براي آنکه تفکّر و تدبّر ندارید آیا ما میتوانیم شما را الزام کنیم بآن معجزه یا
قبول نبوّت با آنکه معرفت به اجبار حاصل نمیشود و شما کراهت دارید از آن لذا بنظر انصاف تامّل و فکر نمیکنید تا معرفت پیدا
کنید و اینکه معنی ظاهر است اگر فعمیت بفتح عین و تخفیف میم قرائت شود و اگر بضم عین و تشدید میم باشد معنی آنستکه پس
[ تعمیه و مشتبه کرده شود اگر چه موجب عمی و شبهه خودشان باشند بترك تامّل و تفکّر، تامّل لازم است. [ صفحه 75
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 29 تا 31
اشاره
وَ یا قَوم لا أَسئَلُکُم عَلَیه مالًا إِن أَجرِيَ إِلاّ عَلَی اللّه وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُم مُلاقُوا رَبِّهِم وَ لکِنِّی أَراکُم قَوماً تَجهَلُونَ [ 29 ] وَ یا
قَوم مَن یَنصُ رُنِی مِنَ اللّه إِن طَرَدتُهُم أَ فَلا تَذَکَّرُونَ [ 30 ] وَ لا أَقُول لَکُم عِندِي خَزائِن اللّه وَ لا أَعلَم الغَیبَ وَ لا أَقُول إِنِّی مَلَک وَ لا
544- أَقُول لِلَّذِینَ تَزدَرِي أَعیُنُکُم لَن یُؤتِیَهُم اللّه خَیراً اللّه أَعلَم بِما فِی أَنفُسِهِم إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ [ 31 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اي قوم من نمیطلبم از شما بر آن مالی را نیست مزد من مگر بر خدا و نیستم من راننده آنان که گرویدند همانا ایشان ملاقات
کنندگانند پروردگار خودشان را ولی من میبینم شما را گروهی که نمیدانید و اي قوم من کیست که یاري کند مرا از خدا اگر برانم
صفحه 111 از 485
ایشانرا آیا پس متذکّر نمیشوید و نمیگویم مر شما را که نزد من است خزانههاي خدا و نمیدانم غیب را و نمیگویم همانا من فرشتهام
و نمیگویم مر آنانرا که به خواري مینگرد در ایشان چشمهاي شما هرگز نمیدهد ایشانرا خدا خیري خدا داناتر است بآنچه در
نفسهاي ایشان است همانا من آنگاه باشم از ستمکاران.
تفسیر
حضرت نوح علیه السّلام پس از بیان کراهت قوم از قبول دعوت در ذیل آیه سابقه بآنها فرمود اگر تصوّر میکنید من در مقابل تبلیغ
احکام مالی بعنوان اجر رسالت از شما مطالبه خواهم نمود باین سبب کراهت از قبول دعوت من دارید اینکه گمان باطلی است اجر
من ثواب آخرت است که خداوند عطا خواهد فرمود و اگر توقّع دارید من اهل ایمان را چون در نظر شما مردمان پستی هستند از
دور خود متفرق نمایم و آنها را طرد کنم و برانم تا شما ایمان بیاورید چون از مجالست و مرافقت با فقراء استکبار میکنید و
استنکاف دارید چنانچه گفتهاند که تقاضاشان اینکه بوده بدانید که من به چنین امري اقدام نمیکنم چون روز قیامت که آنها در
پیشگاه عدل الهی حاضر میشوند ممکن است از من شکایت کنند که پیغمبر تو ما را از محضر خود دور و اغنیاء را بخود نزدیک
نمود و اینکه خواهش شما بنظر من تقاضاي بیجا و جاهلانهاي است بعلاوه اگر من مرتکب اینکه امر شدم و خداوند خواست انتقام
آنها را از من بکشد کدام یک از شما میتوانید مانع از نفوذ اراده الهیّه نسبت بمن شوید آیا شما تصوّر نمیکنید عظمت و قدرت الهی
را که فوق آن متصوّر نیست تا تصدیق کنید که کسی نمیتواند مانع از نفوذ اراده او شود و اینکه شرط ناروائی است که شما براي
ایمانتان قرار دادید چنانچه گفتهاند تذکّر در جائی گفته میشود که معنی در نفس موجود باشد نهایت آنکه غفلت از آن حاصل
شده باشد بخلاف تفکّر که باید معنی بفکر حاصل شود و اینجا محتاج بتفکّر نیست و اینکه گفتید فضیلتی براي من نیست [ صفحه
76 ] اگر مراد شما آنستکه خزائن ارزاق بندگان و اختیار غنی و فقر آنها از طرف خداوند بمن واگذار نشده لذا اهل ایمان را غنی
مانند شما ننمودم صحیح است منهم مدّعی اینکه امر نیستم و علم غیب هم ندارم که بدانم شما راست میگوئید آنها ایمان قلبی بمن
ندارند و فقط ظاهرا قبول دعوت مرا نمودهاند و مدّعی اینکه مقام هم نیستم تا شما استبعاد کنید و بگوئید علم غیب اختصاص بخدا
دارد و ملک هم نیستم که شما توقع داشتید پیغمبر باید از ملائکه باشد بلکه همان بشري هستم مانند شما که خودتان گفتید ولی
نمیتوانم نسبت بکسانیکه دیده شما بحقارت و نظر عیب جوئی و اهانت بآنها بدون تأمّل و فکر مینگرد براي فقرشان بگویم خدا خیر
و شرف و ثوابی بآنها عطا نفرموده و نمیفرماید اگر واقعا هم مؤمن نباشند من مأمور بظاهرم و خدا عالم بباطن آنها است و بر طبق
آن با ایشان سلوك خواهد فرمود و اگر بخواهم بصرف ادّعاء شما ایمان آنها را قبول نکنم و ایشانرا طرد نمایم در باره آنها ظلم
نمودهام و خداوند داد مظلوم را از ظالم میستاند و در پیشگاه الهی مقصّر خواهم بود ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 32 تا 35
اشاره
قالُوا یا نُوح قَد جادَلتَنا فَأَکثَرتَ جِ دالَنا فَأتِنا بِما تَعِدُنا إِن کُنتَ مِنَ الصّادِقِینَ [ 32 ] قالَ إِنَّما یَأتِیکُم بِه اللّه إِن شاءَ وَ ما أَنتُم بِمُعجِزِینَ
33 ] وَ لا یَنفَعُکُم نُصحِی إِن أَرَدتُ أَن أَنصَحَ لَکُم إِن کانَ اللّه یُرِیدُ أَن یُغوِیَکُم هُوَ رَبُّکُم وَ إِلَیه تُرجَعُونَ [ 34 ] أَم یَقُولُونَ افتَراه قُل إِنِ ]
454- افتَرَیتُه فَعَلَی إِجرامِی وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمّا تُجرِمُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 112 از 485
ترجمه- گفتند اي نوح همانا مجادله نمودي با ما پس زیاد کردي جدال با ما را پس بیاور براي ما آنچه را وعده میدهی ما را اگر
هستی از راستگویان گفت جز اینکه نیست که میآورد بشما آنرا خدا اگر بخواهد و نیستید شما عاجز کنندگان و سود نمیدهد شما
را نصیحت نمودن من اگر بخواهم که نصیحت کنم شما را اگر باشد خدا که بخواهد آنکه خائب گرداند شما را او است پروردگار
شما و بسوي او باز میگردید بلی میگویند افتراء میبندد آنرا بگو اگر افتراء بستم آنرا پس بر من است و بال گناه من و من مبرّي هستم
از آن گناهی که شما میکنید.
تفسیر
قوم حضرت نوح پس از استماع بیانات مشروحه در آیات سابقه در جواب اظهار نمودند کراهت خودشان را از قبول دعوت و ادامه
صحبت آنحضرت باین تقریب که محاجّه و مجادله و مخاصمه تو با ما بطول انجامید و مؤثّر در ما نشد و [ صفحه 77 ] نمیشود اگر
راست میگوئی که خدا بر ما عذاب نازل مینماید در صورتی که باقی بر طریقه خود باشیم از خدا بخواه که بوعده خود عمل نماید و
حضرت نوح در جواب فرمود که نزول عذاب منوط به اراده الهی است دیر یا زود شما نمیتوانید آنرا دفع کنید و نه از آن فرار نمائید
و اگر باز بخواهم شما را نصیحت کنم بحال شما فائده ندارد اگر خدا خواسته باشد شما را بحال خودتان واگذار فرماید و هدایت
بخیر و ارشاد بحق نفرماید چون اعراض از ذکر نمودید و اصرار بر کفر و معصیت دارید ولی لازم نیست من طلب عذاب کنم
خداوند پروردگار شما است و هر وقت باشد باز گشت شما به او است و جزاي اعمال شما را خواهد داد و بنابراین مراد از اغواء
خائب و محروم نمودن خداوند است آنها را از رحمت و ثواب خود بسوء اختیار خودشان و بعضی گفتهاند مراد عقاب یا هلاك
آنها است چون اغواء باین معانی استعمال میشود و قطعا مقصود وادار نمودن بکفر و ضلالت نیست چون خداوند منزّه از فعل قبیح
است و در آیه اخیره اعراض از مطالب سابقه شده و تصریح به ادّعاء کفّار فرموده که میگویند حضرت نوح و یا پیغمبر خاتم صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم بخدا افتراء بستند و باید یکی از آن دو در جواب آنها بگویند که اگر ادّعاء شما حق باشد گناه جرم من بعهده
من است و مربوط بشما نیست چنانچه گناه جرم شما که افتراء بمن بستید در اینکه نسبت و تهمت بعهده شما است و من مبرّي و
منزّهم از افتراء و گناه آن ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 36 تا 39
اشاره
وَ أُوحِیَ إِلی نُوح أَنَّه لَن یُؤمِنَ مِن قَومِکَ إِلاّ مَن قَد آمَنَ فَلا تَبتَئِس بِما کانُوا یَفعَلُونَ [ 36 ] وَ اصنَع الفُلکَ بِأَعیُنِنا وَ وَحیِنا وَ لا
تُخاطِبنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُغرَقُونَ [ 37 ] وَ یَصنَع الفُلکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیه مَلَأٌ مِن قَومِه سَخِرُوا مِنه قالَ إِن تَسخَرُوا مِنّا فَإِنّا نَسخَرُ مِنکُم
494- کَما تَسخَرُونَ [ 38 ] فَسَوفَ تَعلَمُونَ مَن یَأتِیه عَذاب یُخزِیه وَ یَحِلُّ عَلَیه عَذاب مُقِیم [ 39 ] -قرآن- 1
ترجمه
و وحی شد بنوح که همانا هرگز ایمان نخواهند آورد از قوم تو مگر کسانیکه بتحقیق ایمان آوردند پس اندوهگین مباش بآنچه بجا
میآورند و بساز کشتی را بمحافظت ما و وحی ما و مخاطب مکن مرا در باره آنانکه ستم نمودند همانا آنها غرق شدگانند و
میساخت کشتی را و هرگاه که میگذشتند بر او جماعتی از قومش استهزاء میکردند او را گفت اگر استهزاء میکنید ما را همانا ما
صفحه 113 از 485
استهزاء میکنیم شما را همچنانکه استهزاء میکنید پس زود باشد که بدانید آن کسی را [ صفحه 78 ] که بیاید او را عذابی که رسوا
کند او را و فرود آید بر او عذاب دائم.
تفسیر
در کافی و عیاشی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که حضرت نوح علیه السّلام نهصد و پنجاه سال در میان قوم خود درنگ
فرمود و در تمام اینکه مدت آنها را دعوت بدین حق مینمود سرّا و علنا و چون طغیان نمودند گفت یا رب انّی مغلوب فانتصر پس
خداوند وحی فرمود به او مفاد اینکه آیه را و چون او مأیوس از ایمان قوم شد نفرین کرد و اصل ابتئاس افتعال از بؤس بمعنی حزن
مقارن با مسکنت است و در اینجا مراد آنستکه محزون مباش مانند مسکین حزین که چرا ایمان نیاوردند و صابر باش بر تکذیب و
ایذاء و استهزاء آنها و بساز کشتی را در مرئی و منظر و بمراقبت و محافظت ما یا ملائکهاي که از جانب ما مراقب اعمال عبادند و
دیدهبانان مایند و مقصود استظهار آنحضرت است بعنایات کامله الهیّه نسبت به اتقان و اکمال اینکه صنعت لذا براي مزید اهتمام
فرموده در برابر چشمهاي ما و بوحی و الهام ما در هر جا و با هر خصوصیّت و کیفیّت که لازم باشد باید ساخته شود گفتهاند
آنحضرت در بیابانی دور از آب مشغول بساختن کشتی شد و قومش به او میخندیدند و میگفتند بعد از پیغمبري نجّار شدي و در
کافی از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که حضرت نوح وقتی هسته خرما را کاشت قومش خندیدند و سخریّه کردند و گفتند او
فلّاح شده و چون نخل به ثمر رسید و آنرا برید و تراشید گفتند نجّار شد و چون کشتی را ساخت و بر او مرور نمودند خندیدند و
گفتند ملّاح شد در بیابان بی آب و گیاه و آنحضرت فرمود نوبت استهزاء بما هم میرسد و مقرّر گردید که تمام آنها غرق شوند و
حضرت نوح شفاعت از احدي ننماید چون قضاي الهی حتم شده و جاي سؤال و مخاطبه و گفتگوئی راجع بآنها با خداوند باقی
نمانده است و اینکه دلالت بر کمال مغضوبیّت آنها مینماید و صیغه یصنع حکایت حال ماضیه است اگر چه بر حسب ظاهر مستقبل
است و ظاهرا مراد از سخریّه اهل ایمان آنها را وصول پاداش سخریّه است از جانب خداوند بآنها از فضیحت غرق در دنیا و دوام
عذاب در آخرت لذا متعقّب شده بقول حضرت نوح که بعد از اینکه میدانید و میشناسید کسانیرا که بعذاب دنیا و آخرت گرفتار
شدند و بنابراین آیه اخیره مربوط بما قبل است و کلام مستقل نمیباشد و ممکن است مستقل باشد و بنابراین مفعول تعلمون حذف
شده [ صفحه 79 ] یعنی بعد از اینکه میدانید کدام یک از ما و شما سزاوار به استهزائیم و آیه اخیره جمله خبریّهاي است از حضرت
نوح علیه السّلام براي بیان حال آنها و اولی عدم تقدیر است ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 40 تا 41
اشاره
حَتّی إِذا جاءَ أَمرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ قُلنَا احمِل فِیها مِن کُلٍّ زَوجَین اثنَین وَ أَهلَکَ إِلاّ مَن سَبَقَ عَلَیه القَول وَ مَن آمَنَ وَ ما آمَنَ مَعَه إِلاّ قَلِیلٌ
297- 40 ] وَ قالَ ارکَبُوا فِیها بِسم اللّه مَجراها وَ مُرساها إِن رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیم [ 41 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
تا وقتی که آمد فرمان ما و جوشید آن تنور گفتیم حمل کن در آن از هر حیوانی نر و ماده دو فرد و خانواده خود را مگر کسیرا که
پیشی گرفته است بر او آنحکم و کسیرا که ایمان آورده است و ایمان نیاورده بودند با او مگر کمی و گفت سوار شوید در آن بنام
صفحه 114 از 485
خدا در وقت راندن آن و هنگام باز داشتن آن همانا پروردگار من هر آینه آمرزنده مهربان است.
تفسیر
در کافی از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که چون حضرت نوح از ساختن کشتی فراغت یافت با آنکه موعد مقرّر بین او و
خداوند در هلاك قومش جوشیدن تنور بود و بجوش آمد زن او خبر داد بآنحضرت که آب از تنور جوشید و او بر خواست و در
تنور را مهر کرد و رفت و آب ساکن شد تا آنحضرت کسانیرا که میخواست داخل کشتی کند کرد و مراجعت نمود و مهر را
برداشت و خداوند آن آب و سایر چشمههاي زمین را جاري فرمود و درهاي آسمان را براي ریزش آب گشود و آنچه مقدّر بود
غرق شود شد و نجّاري کشتی در وسط مسجد کوفه انجام یافت و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام قریب باین مضمون را نقل
نموده و در مجمع از آنحضرت نقل نموده که تنور در خانه پیرزن مؤمنهاي بود در جانب راست مسجد کوفه و در منهج روایاتی نقل
نموده که کاشف است از آنکه آن مسجد از قدیم معبد انبیاء عظام بوده و در شب معراج حضرت ختمی مرتبت در آنجا فرود آمده
و نماز گذارده و مزیّت ثواب نماز گذاردن در آن براي اینکه شرافت است و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که چون
حضرت نوح از ساختن کشتی فراغت یافت خداوند امر فرمود او را که بخواند تمامی حیوانات زمین را بزبان سریانی و خواند و
حاضر شدند و از هر جنس از اجناس حیوانات یک نر و یک ماده در کشتی جاي داد و در تمام دنیا هشتاد نفر به او ایمان آورده
بودند و نجّاري کشتی در مسجد [ صفحه 80 ] کوفه بعمل آمد و چون روز موعود الهی رسید زوجه او تفحّص میکرد در محلّی از
مسجد کوفه که معروف به فار التنّور است ناگاه صیحهاي کشید و حضرت نوح براي هر نوعی از انواع حیوان در کشتی محلّی تعیین
نموده بود و غذاء مناسب آنها را تهیه کرده بود و چون صداي زوجه خود را شنید نزدیک تنور آمد و گلی بر آن نهاد و مهر کرد تا
تمام حیوانات را داخل کشتی نمود و مراجعت کرد و مهر و گل را برداشت و آفتاب گرفت و آب از آسمان سرازیر شد یکپارچه نه
قطره قطره و زمین تمامی چشمههاي آب شد و آنچه مقدّر بود غرق گردید و در مجمع از آنحضرت و در معانی از امام باقر علیه
السّلام عدد اهل ایمان در هشت نفر تعیین شده است. و از آنحضرت روایت شده که تمام اهل زمین از اولاد نوح علیه السّلام نیستند
چون خداوند در اینکه آیه امر فرموده است او را به آنکه اهل ایمان را در کشتی جاي دهد و در آیه دیگر خبر از وجود ذریّه آنها
داده است آنجا که فرموده ذریّۀ من حملنا مع نوح و در کافی و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که حضرت نوح
ازواج ثمانیه را که در اواخر سوره انعام ذکر شده یعنی شتر و گاو و گوسفند و بز از هر جنس نر و ماده دو نوع اهلی و وحشی را در
کشتی جاي داد و در مجمع و قمّی ره از آنحضرت نقل نموده که خداوند قبل از طوفان چهل سال ارحام زنان را عقیم فرمود که
نزائیدند و تمام حیوانات را نوح علیه السّلام احضار فرمود به امر خداوند و از هر جنس حیوانی یک جفت نر و ماده در کشتی قرار
داد مگر موش که یک جفت از دماغ خوك، و گربه که یک جفت از دماغ شیر بعد از دست کشیدن حضرت نوح به جبین آن دو
حیوان بعطسه آن دو بیرون افتادند و در کافی و عیّاشی ره از آنحضرت نقل نموده که طول کشتی یکهزار و دویست ذراع و عرضش
هشتصد ذراع و ارتفاعش هشتاد ذراع بود و قمّی ره نیز اینمعنی را از آنحضرت نقل نموده و بعضی از اینکه معانی مذکوره در
روایات دیگري تأیید شده و آنکه مدّت ساختن کشتی هشتاد سال بوده است و تکذیب فرمودهاند قول عامّه را که گفتهاند مدّت آن
پانصد سال بوده و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام مجري و مرسی را به مسیر و موقف تفسیر فرموده و بنابراین مفاد دو آیه شریفه
آنستکه نوح علیه السّلام منتظر عذاب الهی بود براي قومش تا وقتی که به امر خداوند تنور معهود بجوش آمد و آب از آن فوران
نمود و وحی شد به آنحضرت که حمل نماید در کشتی معهود از [ صفحه 81 ] هر نوع حیوانی نر و ماده را که دو فردند و هر یک
جفت دیگري میباشند و به اینکه لحاظ تعبیر به زوجین شده است و بنابراین مضاف الیه کل مقدّر و زوجین مفعول احمل و اثنین
صفت مؤکّ ده زوجین است و کل بدون تنوین نیز قرائت شده و در اینصورت زوجین مضاف الیه کل و اثنین مفعول احمل است و
صفحه 115 از 485
معنی آنستکه گفتیم حمل کن از هر دو زوجی از حیوانات دو فرد را و مراد واضح است که باید از هر نر و ماده حیوانی که هر یک
زوج دیگرند دو فرد را حمل نماید و بنظر حقیر اینکه تصریح به اثنین فرموده براي آنستکه گاهی زوجین گفته میشود و از آن اراده
میشود دو فرد مانند زن و شوهر که هر یک زوج دیگري میباشند و به آن دو زوجین گفته میشود و گاهی زوجین گفته میشود و از
آن اراده میشود چهار فرد مانند آنکه گفته میشود دو جفت کفش یا دو جفت اسب و از آن اراده میشود چهار لنگه و فرد و اینجا
مراد معناي اول است و نیز مأمور شد که حمل نماید با خود در کشتی خانواده خود را یعنی عیال و پسران خود و زنان آنها را غیر از
واعله و کنعان که زن و پسر آنحضرت بودند و مورد غضب الهی شده بودند براي کفرشان و مقدّر شده بود غرق آن دو و نیز حمل
نماید کسانیرا که ایمان آوردند از بیگانگان و ایمان نیاورده بودند با او یا به تبع او مگر هشتاد نفر که عدّه آنها بالنّسبه به کفّار کم
بود با آنکه ده و هشت نفر نیز نقل نمودهاند و حضرت نوح به آنها فرمود سوار شوید در کشتی مانند سوار شدنتان بر حیوانات و در
موقع سیر و وقوف آن نام خدا را ببرید چنانچه از روایت امام صادق علیه السّلام استفاده میشود و بعضی گفتهاند مراد آنستکه باید
نام خدا را ببرید تا کشتی حرکت کند و نیز باید نام خدا را ببرید تا کشتی واقف شود چون مجري و مرسی دو مصدرند یعنی بنام
خدا است اجراء و اسراء آن که بمعنی روان نمودن و باز داشتن است و گفتهاند چون میخواستند کشتی حرکت کند میگفتند بسم
اللّه مجربها حرکت میکرد و چون میخواستند واقف شود میگفتند بسم اللّه مرسیها واقف میشد و بنظر حقیر محتمل است مأمور شده
باشند که در وقت سوار و پیاده شدن بگویند بسم اللّه الغفور الرّحیم لذا حضرت نوح پس از امر نمودن آنها را بسواري بنام خدا
براي اشاره به اینکه خصوصیّت اثبات دو صفت مغفرت و رحمت را براي پروردگار خود نموده است و گفتهاند پسران حضرت نوح
که در کشتی بودند سه نفر سام و حام و یافث بودند که [ صفحه 82 ] عرب و عجم و روم و فارس از نسل سامند و نژاد اسود از نسل
حام چون در کشتی با عیال خود خلوت نمود با آنکه از آن نهی شده بود و حضرت نوح او را نفرین کرد و اولادش سیاه پوست
شدند و ترك و چین و یأجوج و مأجوج از نسل یافثند و کسان دیگري که با حضرت نوح در کشتی بودند زن نداشتند و از آنها
نسلی باقی نماند و تمام مردم دنیا از نسل حضرت نوحند لذا ملقّب به ابو البشر ثانی شده است و در روایت منقوله از امام باقر علیه
السّلام اینمعنی تکذیب شده بود با دلیل و قبلا ذکر شد و اللّه اعلم ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 42 تا 43
اشاره
وَ هِیَ تَجرِي بِهِم فِی مَوج کَالجِبال وَ نادي نُوح ابنَه وَ کانَ فِی مَعزِل یا بُنَی ارکَب مَعَنا وَ لا تَکُن مَعَ الکافِرِینَ [ 42 ] قالَ سَآوِي إِلی
336- جَبَل یَعصِمُنِی مِنَ الماءِ قالَ لا عاصِمَ الیَومَ مِن أَمرِ اللّه إِلاّ مَن رَحِمَ وَ حالَ بَینَهُمَا المَوج فَکانَ مِنَ المُغرَقِینَ [ 43 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آن میبرد ایشانرا در میان موجهائی مانند کوهها و آواز داد نوح پسرش را و بود در کناري که اي پسرك من سوار شو با ما و مباش
با کافران گفت زود باشد پناه برم بکوهی که نگهدارد مرا از آب گفت نیست نگهدارندهاي امروز از فرمان خدا مگر آنکس که
رحم کرد و حائل شد میان آن دو موج پس بود از غرق شدگان.
تفسیر
صفحه 116 از 485
موج جمع موجه است که هر یک مانند کوهی بود از جهت ارتفاع و تراکم و در خصال از امام کاظم علیه السّلام و در عیون از امام
رضا علیه السّلام نقل نموده که حضرت نوح چون سوار بر کشتی شد به او وحی رسید که اگر از غرق ترسیدي هزار مرتبه لا اله الا
اللّه بگو پس از من بخواه نجات را نجات میدهم تو را از غرق و کسانیرا که ایمان آوردند با تو و چون او و همراهانش در کشتی
نشستند گردابی پدیدار گشت و باد تندي وزیدن گرفت و نوح مشوّش شد و مجال نیافت و نتوانست که هزار مرتبه لا اله الا اللّه
بگوید ناچار بزبان سریانی گفت هیلولیا الفا الفا یا ماریا اتقن پس گرداب ساکن شد و کشتی براه افتاد و حضرت نوح فرمود
کلامیکه مرا از غرق نجات داد سزاوار است که همیشه با من باشد و در انگشتري خود نقش نمود لا اله الا اللّه الف مرّة رب اصلح و
در احتجاج از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که چون نوح علیه السّلام در کشتی
نشست و از غرق شدن ترسید متوسل شد به محمّد و آل او پس نجات داد او را خدا و با روایت اولی منافات ندارد زیرا ممکن است
براي توسل به [ صفحه 83 ] آن ذوات مقدّسه بدون اتمام ذکر نجات یافته باشد و قمّی ره و عیّاشی نیز از آنحضرت نقل نموده که
کنعان پسر حضرت نوح نبود بلکه پسر زن او بود و اینکه لغت طی است که پسر زن را ابنه گویند یعنی بفتح هاء و در مجمع از امیر
المؤمنین و صادقین علیهم السلام نقل نموده که ایشان به اینکه نحو قرائت نمودهاند و ابنها نیز قرائت شده است و بنابراین مرجع
ضمیر واعله زوجه آنحضرت است که مستفاد از اهل است و در قرائت ائمّه علیهم السلام الف براي تخفیف حذف شده است و مراد
از معزل کنارهاي از زمین است که کنعان براي عزل خود از اصحاب پدر اختیار نموده بود و بعضی گفتهاند او با پدر خود بنفاق
زیست میکرد و حضرت نوح نمیدانست او کافر است لذا او را ندا فرمود و بعضی گفتهاند میدانست ولی در اینموقع او را طلبید براي
آنکه شاید قبول ایمان کند و داخل در کشتی شود در هر حال سعادت نصیب او نشد و بعذاب الهی گرفتار گردید و مراد از من
رحم ظاهرا خداوند است که رحم کرد آنروز بر اهل ایمان و نجات داد ایشانرا از غرق یعنی نیست نگهدارندهاي از عذاب خدا
امروز مگر خود او و بعضی گفتهاند مراد آنستکه نیست مانعی از عذاب خدا امروز مگر رحمت او که شامل حال کسی شود یا
نیست ممنوعی از عذاب خدا مگر کسیکه مشمول رحمت او شده است. و لطف و دقت و سلامت از تقدیر و ظهور معناي اول بر
اهل ادب مخفی نخواهد بود.
[ [سوره هود [ 11 ]: آیه 44
اشاره
- [ وَ قِیلَ یا أَرضُ ابلَعِی ماءَك وَ یا سَماءُ أَقلِعِی وَ غِیضَ الماءُ وَ قُضِ یَ الَأمرُ وَ استَوَت عَلَی الجُودِي وَ قِیلَ بُعداً لِلقَوم الظّالِمِینَ [ 44
172- قرآن- 1
ترجمه
و گفته شد اي زمین فرو بر آب خود را واي آسمان باز گیر و کم شد آب و گذشت کار و قرار گرفت کشتی بر کوه جودي و گفته
شد دوري از رحمت باد بر گروه ستمکاران.
تفسیر
قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که کشتی در میان امواج حرکت میکرد تا رسید بمکّه و طواف کعبه نمود و تمام دنیا
صفحه 117 از 485
غرق شد غیر از موضع خانه کعبه که از غرق شدن آزاد شد و به اینکه سبب آنرا بیت عتیق خواندهاند و چهل شبانه روز آب از
آسمان میریخت و از زمین میجوشید تا آب بقدري بالا آمد که حضرت نوح دست بدعا بلند کرد و بزبان سریانی گفت یار همان
اتقن یعنی خدایا نیکی کن و خطاب [ صفحه 84 ] مذکور در اینکه آیه بزمین و آسمان رسید و زمین آب خود را فرو برد و آب
آسمان خواست داخل زمین شود امتناع از قبول آن نمود و گفت خداوند بمن امر فرموده آب خود را بلع نمایم پس آبیکه از آسمان
آمده بود در زمین باقی ماند و کشتی بر کوه جودي که در موصل است و کوه بزرگی است قرار گرفت و خداوند جبرئیل را مأمور
فرمود که آبهاي باقی مانده را به دریاهاي دور دنیا متفرّق نماید و در تهذیب از آنحضرت نقل نموده که خداوند به حضرت نوح در
کشتی وحی فرمود که هفت دور خانه کعبه را طواف نماید و اطاعت نمود پس از کشتی بیرون آمد و تا دو کنده زانو در آب فرو
رفت و تابوتی را که در آن استخوانهاي حضرت آدم بود بیرون آورد و با خود به کشتی برد و سیر نمود تا بوسط مسجد کوفه رسید
که خطاب بزمین و آسمان براي بلع و امساك آب صادر گردید و از همان مکان که در بدو امر آب جوشید فرو رفت و کسانیکه با
حضرت نوح در کشتی بودند متفرق شدند و در کافی از امام کاظم علیه السّلام نقل نموده که حضرت نوح در کشتی مأمور به
طواف شد و اطاعت نمود و آن طواف نساء است و عنان کشتی را از دست داد و خداوند بکوههاي زمین خطاب فرمود که من
کشتی بنده خود نوح را بر یکی از شماها فرود میآورم و آنها سرکشی کردند مگر جودي که تواضع نمود و سینه کشتی خورد به آن
کوه و نوح ترسید و گفت یا ماري اتقن یعنی خدایا اصلاح فرما و غالب مضامین اینکه احادیث را در روایات دیگري عیّاشی ره نقل
نموده و در کافی از امام صادق علیه السّلام ارتفاع آب از کوههاي زمین در پانزده ذراع تعیین شده است و خلاصه مفاد آیه شریفه
آنستکه چون طوفان به پایان رسید خطاب شد از مصدر جلال بزمین که آب خود را بلع نماید و نیز خطاب شد بآسمان که بارش
خود را قطع کند و اینکه از قول به صیغه مجهول تعبیر فرموده براي اشاره به آنستکه غیر خدا قدرت بر چنین امري ندارد و او متعیّن
است در آمریّت و تمام موجودات ارضیّه و سماویّه حتّی جمادات مأمورند به امر او و مطیعند از فرمان او و لذا خطاب مناسب با ذوي
العقول به آنها شده و اطاعت نمود زمین فورا بفرو بردن آب خود و آسمان فورا بتفرّق ابر و قطع باران لذا آب کم شد بقدریکه
کشتی بر کوه بزرگ جودي مستقر گشت و قضاي الهی به هلاك کفّار و نجات اهل ایمان جاري گردید و وعده حق انجاز شد و
خدا و حضرت نوح و اهل ایمان و ملائکه هر یک بزبان حال و [ صفحه 85 ] مقال گفتند دوري باد دوري از رحمت الهی براي
گروهی که ستم نمودند بخودشان براي قبول کفر و عصیان و گفتهاند اینکه آیه شریفه در اعلی درجه فصاحت و بلاغت و اقصی
مراتب اعجاز و ارقی مدارج بیان است که دست کسی به آن نرسیده و نمیرسد و نخواهد رسید و بخاطر احدي خطور ننموده و
نمینماید و نخواهد نمود و اینکه معنی باید به ذوق الهی و قریحه طبیعی و سلیقه وجدانی ادراك شود و قابل توصیف و بیان نیست و
آنچه اجمالا میتوان به آن اشاره نمود ایجاز لفظ و سعه معنی و ایتلاف معانی و تناسب الفاظ و ترادف جمل و توازن آنها با یکدیگر
و تصویر حال به الفاظ با جلال و جمال خالی از خلل و اخلال است با جاذبه مخصوصی که واضح است از مصدر جلال و جمال
صادر شده است و بکلمات دیگري نمیشود قیاس نمود ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 45 تا 46
اشاره
وَ نادي نُوح رَبَّه فَقالَ رَب إِن ابنِی مِن أَهلِی وَ إِن وَعدَكَ الحَقُّ وَ أَنتَ أَحکَم الحاکِمِینَ [ 45 ] قالَ یا نُوح إِنَّه لَیسَ مِن أَهلِکَ إِنَّه عَمَلٌ
308- غَیرُ صالِح فَلا تَسئَلن ما لَیسَ لَکَ بِه عِلم إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الجاهِلِینَ [ 46 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 118 از 485
و خواند نوح پروردگار خود را پس گفت اي پروردگار من همانا پسر من از خانواده من است و همانا وعده تو حق است و توئی
بهترین حکم کنندگان گفت اي نوح همانا او نیست از خانواده تو همانا او کار ناشایستهاي است پس مخواه از من آنچه را نیست از
براي تو بآن دانشی همانا من پند میدهم تو را که باشی از نادانان.
تفسیر
پس از آنکه موج میان نوح علیه السّلام و کنعان حائل شد که در آیه اسبق اشاره به آن شد عاطفه آنحضرت وادار نمود او را به
خواهشی از خداوند که مناسب با مقام نبی اولو العزم نبود و آن اینکه بود که با تعظیم و تضرّع خواند پروردگار خود را و عرض
کرد اي مالک و خالق و رازق من وعده فرمودي که خانواده و اهل بیت مرا از غرق نجات دهی و پسر من یا پسر زن من از خانواده
و اهل بیت من است و وعده تو حق و صدق است و تخلّف ندارد پس نجات ده او را اگر از کسانی است که وعده فرمودي نجات
دهی آنانرا و تو اعلم و اعدل و اتقن از تمام حکم کنندگانی در قول و فعل خود و جواب مقرون به عتاب از مصدر جلال صادر
گردید که اي نوح او از خانواده و اهل تو نیست همانا او مرتکب اعمال ناشایسته است به اینکه درجه [ صفحه 86 ] که میتوان گفت
سر تا پا کار ناشایسته است بنابر آنکه عمل غیر صالح بنحو صفت و موصوف قرائت شود و بعضی عمل غیر صالح بنحو فعل و
مفعول قرائت نمودهاند و بنابراین معنی واضح است که خدا فرموده او بجا آورده عملی را که ناشایسته است و کسیکه مرتکب عمل
ناشایسته شود از خانواده نبوّت و طهارت نیست علاوه بر آنکه از وعده نجات استثناء شده بود کسیکه مقدّر شده باشد قبلا عذاب او
بقول خداوند الّا من سبق علیه القول و نباید بخواهی تو از من چیزي را که نمیدانی صلاح و ثواب بودن آنرا و من موعظه و منع
میکنم تو را از آنکه در زمره نادانان باشی و سؤالی نمائی که مناسب با مقام پیغمبر اولو العزم نیست بنظر حقیر صرف اینکه شخص
صلاح و ثواب بودن امري را نداند و از خدا طلب نماید مانعی ندارد خصوصا اگر ظاهرا یا باطنا معلّق به مشیّت و مصلحت نماید
چنانچه نسبت بحضرت نوح گفتهاند ولی اینکه آنحضرت در اینکه مقام مورد عتاب الهی شده است براي آنستکه ظاهرا سه ترك
اولی از او صادر گشته یکی آنکه بدون دقت و نظر در وعده الهی با آنکه از اهل استثناء شده بود کسیکه قبلا مستحق عقوبت شده
باشد خواهش نجات کنعان را نمود و او را از کسانیکه وعده نجات بآنها داده شده محسوب نمود و مطالبه انجاز وعد کرد دیگر
آنکه دعا و خواهش و مسئلت را بصورت اعتراض و ادّعاء در آورد و از خداوند طلب حکم بعدل نمود سوم آنکه محبّت کنعان را
بعد از کفر و عصیان از دل بیرون نکرد و با وجود محبّت خدا محبّت نا اهل را در دل جاي داد که همان موجب صدور آن دو ترك
اولاي دیگر گشت و باین جهت حقّا میتوان گفت ترك اولاي او منحصر به اینکه امر بود که بهیچ وجه مناسب با مقام آنحضرت
نبود لذا مورد عتاب الهی گردید و به موعظه الهیّه متّعظ و متنبّه شد و در آیه بعد استعاذه و استغفار نمود پس بدان اي برادر عزیز
اگر ادّعاء محبت خدا و اولیاء او را داري باید محبّت دشمن آنها را اگر چه اولادت باشد از دل خارج نمائی و الا مستحق عتاب
خواهی شد اگر چه پیغمبر اولو العزم باشی و ندیدم کسی از مفسرین را که متوجّه به اینکه نکته شده باشد و موجب عتاب را همان
سؤال با عدم علم بصواب و خطا یا صلاح و فساد ذکر نمودهاند و اللّه اعلم. در عیون از حضرت رضا علیه السّلام نقل نموده که
فرمود جهت اینکه خداوند نفی فرمود پسر نوح علیه السّلام را [ صفحه 87 ] از او اینکه بود که معصیت خدا را نمود نه آنکه طهارت
مولد نداشت که بعضی میگویند و همچنین است کسیکه از ما باشد و اطاعت خدا را ننماید که از ما نیست و در روایت دیگري
فرموده خداوند نفی فرمود او را از نوح وقتی که مخالفت کرد با او در دینش و قریب به اینکه مضامین روایاتی در مجمع و عیاشی
ره از آنحضرت نقل نموده است ..
صفحه 119 از 485
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 47 تا 49
اشاره
قالَ رَب إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَن أَسئَلَکَ ما لَیسَ لِی بِه عِلم وَ إِلاّ تَغفِر لِی وَ تَرحَمنِی أَکُن مِنَ الخاسِرِینَ [ 47 ] قِیلَ یا نُوح اهبِط بِسَلام مِنّا وَ
بَرَکات عَلَیکَ وَ عَلی أُمَم مِمَّن مَعَکَ وَ أُمَم سَنُمَتِّعُهُم ثُم یَمَسُّهُم مِنّا عَذاب أَلِیم [ 48 ] تِلکَ مِن أَنباءِ الغَیب نُوحِیها إِلَیکَ ما کُنتَ
463- تَعلَمُها أَنتَ وَ لا قَومُکَ مِن قَبل هذا فَاصبِر إِن العاقِبَۀَ لِلمُتَّقِینَ [ 49 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفت اي پروردگار من همانا من پناه میبرم بتو که سؤال کنم از تو چیزي را که نیست براي من بآن دانشی و اگر نیامرزي مرا و رحم
نکنی بر من میباشم از زیانکاران گفته شد اي نوح فرود آي بسلامتی از قبل ما و برکتهائی بر تو و بر گروه چندي از کسانیکه با
تواند و گروهی چندند که بر خوردار کنیمشان پس برسد آنها را از ما عذابی دردناك اینکه از خبرهاي نهان است که وحی میکنیم
آنرا بسوي تو نبودي که بدانی آنرا تو و نه قومت پیش از اینکه پس صبر کن همانا انجام نیک براي پرهیزکاران است.
تفسیر
پس از صدور ترك اولی از حضرت نوح و عتاب الهی بشرح مذکور در آیه سابقه آنحضرت با کمال خضوع و خشوع و تذلّل از
خداوند مسئلت نمود که در آتیه او را حفظ فرماید از سؤال بیجا و هر امر نامناسبی با مقام نبوّت و محبّت خدا و منحصر نمود راه
فوز و فلاح و نجات از هر خطر و خسران را بمغفرت و رحمت الهی خلاصه آنکه توبه نمود از ترك اولی به آدابیکه موجب قبول و
مرحمت شود و خداوند پس از استقرار کشتی و بر طرف شدن طوفان امر فرمود او و کسانیرا که با او بودند به نزول از کشتی و مژده
داد آنها را بسلامتی از آفات و ایمنی از بلیّات و زیادتی برکات و وفور خیرات از قبل خود چون ایشان براي خرابی زمین از
زندگانی آتیه خود مأمون نبودند و فرمود اینکه نعم ممتدّ است براي تو و فرقی که با تو هستند در کشتی چون امّت بمعناي جماعت
است و آنها جماعتهائی بودند یا فرقی که بعد از اینکه از آنها بوجود میآیند که گفتهاند یا فرقی که با تواند در طریقه حقّه و ایمان
[ صفحه 88 ] بخدا و پیغمبر وقت که بنظر حقیر رسیده و نیز فرمود و فرقی بعد از اینکه از نسل آنها بوجود میآیند که اینکه نعم
براي آنها ممتدّ نمیشود بلکه چندي برخوردار میکنیم آنانرا از نعم دنیوي و پس از آن براي کفر و عصیان بعذاب الیم گرفتار
خواهند شد و اخیرا به حبیب خود فرمود اینکه قصه نوح علیه السّلام از اخبار غیب است که وحی نمودیم ما آنرا بتو براي اثبات دین
و اعجاز کتابت چون تو و قومت که عربند اهل کتاب و تاریخ نبودید و از اینکه وقایع اطلاع نداشتید و حال مطّلع شدید پس مانند
نوح علیه السّلام صبر کن بر ثبات در دعوت و آزار قومت و بدانکه در نتیجه موفق بظفر بر اعداء در دنیا و فائز بنعیم ابدي در آخرت
خواهی شد چون حسن عاقبت مخصوص به اهل تقوي است قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که حضرت نوح در
موصل از کشتی بزیر آمد با هشتاد نفر و شهري بنا نمودند که نام آن ثمانین شد و او دختري داشت که با او در کشتی بود و مردم از
نسل او بوجود آمدند و به اینکه جهت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود نوح علیه السّلام یکی از دو پدر است و در عیون از
امام رضا علیه السّلام نقل نموده که پرسیدند از آنحضرت چرا خداوند تمام اهل زمین را در زمان نوح علیه السّلام غرق فرمود با
آنکه در میان آنها بیگناهان و اطفال بودند فرمود اما اطفال که وجود نداشتند چون خداوند چهل سال قبل از طوفان آنها را عقیم
نمود و اما بقیّه مردم که غرق شدند یکدسته براي تکذیبشان بود پیغمبر وقت را و دسته دیگر براي رضاي آنها بود بتکذیب تکذیب
صفحه 120 از 485
کنندگان چون کسیکه از کاري بر کنار باشد و راضی بآن مانند کسی است که وارد در آن باشد خداوند کسی را بدون تقصیر
عذاب نمیفرماید و در کافی و اکمال از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که چون آب بزمین فرو رفت و حجاب بر طرف شد و
استخوان مردگان ظاهر گشت نوح علیه السّلام آنها را دید و جزع نمود و بسیار غمناك شد و خداوند به او وحی فرمود اینکه کار را
خودت کردي که نفرین به آنها نمودي نوح عرض کرد خدایا توبه کردم و استغفار نمود و وحی شد به او که انگور سیاه بخورد
براي آنکه غم او زائل شود و نیز از آنحضرت روایت شده است که نوح علیه السّلام بعد از طوفان پانصد سال زندگانی فرمود پس
جبرئیل نازل شد و عرض کرد خدا فرموده ایّام حیات تو منقضی شد و باید ودائع نبوّت را به پسرت سام بسپري چون زمین نباید
خالی از حجّت باشد و باید در هر زمان راهنمائی [ صفحه 89 ] به طاعت من وجود داشته باشد و آن یا پیغمبر است یا امام و حضرت
نوح اطاعت نمود و اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوت را بسام سپرد و حام و یافث بیبهره شدند براي آنکه قابل نبودند و حضرت
نوح آنها را بشارت داد به هود علیه السّلام و وصیّت فرمود به اطاعت و انتظار مقدم او و اینکه خلاصه روایت اخیره است که ذکر
شد ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 50 تا 57
اشاره
وَ إِلی عادٍ أَخاهُم هُوداً قالَ یا قَوم اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن إِله غَیرُه إِن أَنتُم إِلاّ مُفتَرُونَ [ 50 ] یا قَوم لا أَسئَلُکُم عَلَیه أَجراً إِن أَجرِيَ إِلاّ
عَلَی الَّذِي فَطَرَنِی أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 51 ] وَ یا قَوم استَغفِرُوا رَبَّکُم ثُم تُوبُوا إِلَیه یُرسِل السَّماءَ عَلَیکُم مِدراراً وَ یَزِدکُم قُوَّةً إِلی قُوَّتِکُم وَ لا
تَتَوَلَّوا مُجرِمِینَ [ 52 ] قالُوا یا هُودُ ما جِئتَنا بِبَیِّنَۀٍ وَ ما نَحن بِتارِکِی آلِهَتِنا عَن قَولِکَ وَ ما نَحن لَکَ بِمُؤمِنِینَ [ 53 ] إِن نَقُول إِلاَّ اعتَراكَ
676 مِن دُونِه فَکِیدُونِی جَمِیعاً ثُم لا تُنظِرُونِ - بَعض آلِهَتِنا بِسُوءٍ قالَ إِنِّی أُشهِدُ اللّهَ وَ اشهَدُوا أَنِّی بَرِيءٌ مِمّا تُشرِکُونَ [ 54 ] -قرآن- 1
55 ] إِنِّی تَوَکَّلت عَلَی اللّه رَبِّی وَ رَبِّکُم ما مِن دَابَّۀٍ إِلاّ هُوَ آخِ ذٌ بِناصِ یَتِها إِن رَبِّی عَلی صِ راطٍ مُستَقِیم [ 56 ] فَإِن تَوَلَّوا فَقَد أَبلَغتُکُم ما ]
390- أُرسِلت بِه إِلَیکُم وَ یَستَخلِف رَبِّی قَوماً غَیرَکُم وَ لا تَضُرُّونَه شَیئاً إِن رَبِّی عَلی کُل شَیءٍ حَفِیظٌ [ 57 ] -قرآن- 1
ترجمه
و فرستادیم بسوي قوم عاد برادرشان هود را گفت اي قوم من بپرستید خدا را نیست مر شما را هیچ خدائی جز او نیستید شما مگر
افتراء زنندگان اي قوم من نمیطلبم از شما بر آن مزدي نیست مزد من مگر بر آنکه آفرید مرا آیا پس تعقّل نمینمائید و اي قوم من
طلب آمرزش نمائید از پروردگارتان پس توبه کنید بسوي او میفرستد از آسمان بر شما باران پی در پی و میافزاید بر قوّت شما
قوّتی و رو نگردانید با آنکه باشید گناهکاران گفتند اي هود نیاوردي براي ما دلیل واضحی و نیستیم ما واگذارندگان خدایان
خودمان را بگفتار تو و نیستیم ما مر تو را گروندگان نمیگوئیم مگر آنکه رساندهاند تو را بعضی از خدایان ما ببدي گفت همانا من
گواه میگیرم خدا را و گواه باشید که من بیزارم از آنچه شریک میگیرید از غیر او پس کید کنید با من تمامی پس مهلت مدهید مرا
همانا من توکّل کردم بر خدا که پروردگار من و پروردگار شما است نیست هیچ جنبندهاي مگر آنکه او در دست دارد موي پیشانی
آنرا بدرستیکه پروردگار من بر راه راست است پس اگر روي گردانید پس بتحقیق رساندم بشما آنچه را فرستاده شدم بآن بسوي
شما و جانشین گرداند پروردگار من گروهی را غیر شما و ضرر نمیرسانید او را چیزي [ صفحه 90 ] همانا پروردگار من بر همه چیز
نگهبان است.
صفحه 121 از 485
تفسیر
خداوند بعد از حضرت نوح حضرت هود را ارسال فرمود بسوي قوم خود و معمول عرب آنستکه اهل هر قبیلهاي بیکدیگر برادر
خطاب میکنند و آنها اهل یک قبیله و از نسل عاد بودند و در اینکه باب شمّهاي در سوره اعراف گذشت و بعد از آنکه آنحضرت
بمنصب رسالت فائز شد خطاب بقوم خود فرمود و آنها را دعوت بتوحید و منع از شرك نمود و ادّعاء آنها را که میگفتند بتها با خدا
شریکند در استحقاق عبادت و خداوند بآنها حق شفاعت داده باطل فرمود به اینکه تقریب که اینکه صرف ادّعاء بدون دلیل و افتراء
بخداوند جلیل است و تصوّر نکنید که من در اینکه دعوت قصد استفادهاي از شما دارم و بدانید که براي رضاي خدا بدون توقّع اجر
و مزد میخواهم شما را براه راست هدایت نمایم چنانچه اینکه طریقه مرضیّه تمام انبیاء عظام بوده که براي رفع تهمت و تأثیر موعظه
و نصیحت اینکه اظهار را در بدو دعوت مینمودند و انتظار دارم که شما تعقّل و تفکّر کنید اگر صدق گفتار مرا یافتید تصدیق نمائید
و طلب مغفرت کنید از خداوند براي گناهان سابق خودتان و رجوع کنید از عبادت بتها بعبادت او تا خداوند بر شما تفضّل فرماید و
مزارع و باغاتتان را بباران پی در پی سیراب و شما را بزیادتی قوّت کامیاب نماید چون آنها زارع بودند و احتیاج بباران و قوّت بدنی
داشتند و از دعوت من اعراض ننمائید و اصرار بر گناه نداشته باشید قوم او در جواب گفتند تو دلیل و حجّت واضحی بر ادّعاء خود
نداري و معجزهاي نیاوردي که ما تصدیق تو را نمائیم با آنکه دلیل بر توحید واضح است و آنحضرت معجزاتی هم داشته ولی آنها
تعقّل در ادلّه توحید نمینمودند و معجزات را حمل بر سحر و شعبده میکردند و از باب تکبّر و عناد و لجاج نمیخواستند زیر بار
گفتار حق بروند و دست از رویّه باطل خود بردارند لذا صریحا گفتند ما دست از عبادت خدایان خود که بتهایند بر نمیداریم
بصرف گفتار تو و مأیوس باش از اجابت ما که بتو ایمان نخواهیم آورد بلکه گمان ما آنستکه چون تو بخدایان ما جسارت نمودي
و آنها را باطل خواندي به غضب آنها گرفتار شدي و بتو آسیبی رساندهاند که دیوانه شدي لذا اینکه اظهارات را مینمائی حضرت
هود فرمود من خدا را گواه میگیرم و شما هم شاهد باشید که از بت و بت پرستی بیزارم و از شما ترسی ندارم هر مکر و حیله و
تدبیري که دارید در باره من [ صفحه 91 ] بکار برید به اتّفاق یکدیگر و ابدا مهلت ندهید مر او اینکه فرمایش را وقتی فرمود که تنها
بود ولی مستظهر بلطف و کمک و حفظ الهی بود که از آنها با کثرت و قدرت و عداوتیکه داشتند نترسید و لذا در تعقیب اینکه
بیان فرمود من توکّل بخدا کردم که پروردگار من و شما است و قوّت و قدرت و عظمت او فوق هر قوّت و قدرت و عظمتی است و
کسی از تحت اراده و نفوذ امر او بیرون نیست بلکه هر جنبنده و متحرّکی از انسان و حیوان مقهور و مسخّر در دست او است مانند
کسیکه موي جلو سر کسی را در دست گرفته باشد و بهر جاي بخواهد بکشد ولی خدا کسی را براه باطل نمیکشد بلکه براه راست
دعوت میفرماید چون خود بر راه حق و عدل ثابت و مستقیم است و مردم را بجانب خود سوق میدهد عیّاشی ره از امیر المؤمنین
علیه السّلام نقل نموده که انّ ربّی علی صراط مستقیم یعنی او بر حق است جزاي خوبی را به خوبی و جزاي بدي را ببدي میدهد و
عفو میفرماید هر کس را بخواهد و میبخشد منزّه و بلند مرتبه است پس اگر اعراض نمائید و رو گردان شوید من بوظیفه خود عمل
نمودم و ظاهر آنستکه لفظ تولّوا بمعنی تتولّوا است بر سبیل حکایت قول حضرت هود و محتمل است بر سبیل حکایت از قول خدا
باشد یعنی پس اگر اعراض کردند بگو من بوظیفه خود در ابلاغ رسالت و اتمام حجّت کوتاهی نکردم و اگر باز شما در قبول ایمان
و اطاعت کوتاهی کنید خداوند شما را هلاك و نابود میفرماید و بجاي شما خلقی را موجود و متمکّن مینماید که مؤمن و مطیع
باشند و شما بهیچ وجه نمیتوانید بخدا ضرري برسانید چون او بینیاز از اطاعت و عبادت شما است و از انظار و افکار شما مخفی و
مستور است و بر شما و اعمالتان رقیب و حفیظ و علیم است و هر کس را بجزاي عمل خود از خیر و شرّ خواهد رساند و هر کس را
بخواهد از بلیّات حفظ خواهد فرمود ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 58 تا 60
صفحه 122 از 485
اشاره
وَ لَمّا جاءَ أَمرُنا نَجَّینا هُوداً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَه بِرَحمَ ۀٍ مِنّا وَ نَجَّیناهُم مِن عَذاب غَلِیظٍ [ 58 ] وَ تِلکَ عادٌ جَحَ دُوا بِآیات رَبِّهِم وَ عَصَوا
- [ رُسُلَه وَ اتَّبَعُوا أَمرَ کُل جَبّارٍ عَنِیدٍ [ 59 ] وَ أُتبِعُوا فِی هذِه الدُّنیا لَعنَۀً وَ یَومَ القِیامَۀِ أَلا إِن عاداً کَفَرُوا رَبَّهُم أَلا بُعداً لِعادٍ قَوم هُودٍ [ 60
373- قرآن- 1
ترجمه
و چون آمد فرمان ما نجات دادیم هود را و آنانکه ایمان آوردند با او برحمتی از خودمان و نجات دادیم ایشانرا از عذاب سخت و
اینکه قبیله عاد انکار کردند آیتهاي پروردگارشان را و نافرمانی کردند پیغمبران او را و پیروي کردند فرمان [ صفحه 92 ] هر
گردنکش ستیزه کار را و در پی آورده شدند در اینکه دنیا لعنت را و در روز قیامت آگاه باشید همانا قبیله عاد کافر شدند
بپروردگارشان آگاه باشید که دوري از رحمت است براي قبیله عاد که قوم هودند.
تفسیر
گفته شده است اهل نجات چهار هزار نفر بودند که مشمول رحمت شدند و بقیّه آنها بباد تند سرد که هفت شب و هشت روز بر
آنها وزید هلاك شدند و اینکه صیغه نجّینا تکرار شده براي بیان آنستکه اهل ایمان علاوه بر آنکه از عذاب دنیا نجات یافتند از
عذاب شدید آخرت هم مأمون شدند و اشاره بآنکه اهل عصیان بهر دو عذاب گرفتار گشتند و اینکه کلمه رسل بصیغه جمع ذکر
شده با آنکه بحسب ظاهر آنها معصیت امر حضرت هود را نمودند براي اشاره بآنستکه مخالفت با پیغمبر وقت مخالفت با تمام انبیاء
است چون همه آنها آمر بمعروف و ناهی از منکر و داعی بتوحید و رادع از شرك و ناشر احکام الهی میباشند و از پیش خود چیزي
نیاورده و مقصودي ندارند پس معصیت هر یک از ایشان معصیت همه است چنانچه متابعت رؤساء کفر و ضلال و عناد در هر زمانی
متابعت تمام آنها است و محرومیّت از رحمت الهی و لعن اهل ایمان پیرو و ملازم با آنها است در دنیا و آخرت و اینکه استحقاق را
بعمل خودشان تهیّه نمودهاند و تکرار کلمه الا و لفظ عاد براي تأکید و تقریر امر و مزید تنبیه و اعتبار از حال آنها است و تصریح
بقوم هود براي امتیاز اینها از قوم عاد ارم است که آنها هم معذّب بعذاب الهی شدند و شمّهاي از احوال اینکه قبیله و بیان
استیصالشان در سوره اعراف گذشت و بعضی جمله اخیره را دعائیّه براي دلالت بر استحقاق آنها دانستهاند یعنی دوري از رحمت
[ باد براي قبیله عاد که قوم هود بودند. [ صفحه 93
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 61 تا 68
اشاره
وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُم صالِحاً قالَ یا قَوم اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن إِله غَیرُه هُوَ أَنشَأَکُم مِنَ الَأرض وَ استَعمَرَکُم فِیها فَاستَغفِرُوه ثُم تُوبُوا إِلَیهِ
إِن رَبِّی قَرِیب مُجِیب [ 61 ] قالُوا یا صالِح قَد کُنتَ فِینا مَرجُ  وا قَبلَ هذا أَ تَنهانا أَن نَعبُدَ ما یَعبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمّا تَدعُونا إِلَیهِ
مُرِیب [ 62 ] قالَ یا قَوم أَ رَأَیتُم إِن کُنت عَلی بَیِّنَۀٍ مِن رَبِّی وَ آتانِی مِنه رَحمَۀً فَمَن یَنصُ رُنِی مِنَ اللّه إِن عَ َ ص یتُه فَما تَزِیدُونَنِی غَیرَ تَخسِیرٍ
63 ] وَ یا قَوم هذِه ناقَۀُ اللّه لَکُم آیَۀً فَذَرُوها تَأکُل فِی أَرضِ اللّه وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأخُذَکُم عَذاب قَرِیب [ 64 ] فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا ]
822 فَلَمّا جاءَ أَمرُنا نَجَّینا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَه بِرَحمَ ۀٍ مِنّا وَ مِن - فِی دارِکُم ثَلاثَۀَ أَیّام ذلِکَ وَعدٌ غَیرُ مَکذُوب [ 65 ] -قرآن- 1
صفحه 123 از 485
822 فَلَمّا جاءَ أَمرُنا نَجَّینا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَه بِرَحمَ ۀٍ مِنّا وَ مِن - فِی دارِکُم ثَلاثَۀَ أَیّام ذلِکَ وَعدٌ غَیرُ مَکذُوب [ 65 ] -قرآن- 1
خِزي یَومِئِذٍ إِن رَبَّکَ هُوَ القَوِيُّ العَزِیزُ [ 66 ] وَ أَخَ ذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیحَۀُ فَأَصبَحُوا فِی دِیارِهِم جاثِمِینَ [ 67 ] کَأَن لَم یَغنَوا فِیها أَلا إِنَّ
332- ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُم أَلا بُعداً لِثَمُودَ [ 68 ] -قرآن- 1
ترجمه
و فرستادیم بسوي قوم ثمود برادرشان صالح را گفت اي قوم من بپرستید خدا را نیست شما را هیچ خدائی مگر او، او آفرید شما را
از زمین و عمر داد شما را در آن پس طلب آمرزش کنید از او پس باز گشت کنید بسوي او همانا پروردگار من نزدیک و اجابت
کننده است گفتند اي صالح بتحقیق بودي تو در میان ما محل امید پیش از اینکه آیا نهی میکنی ما را از آنکه بپرستیم آنچه را
میپرستیدند پدران ما و همانا ما هر آینه در شکّی هستیم از آنچه میخوانی ما را بسوي آن که بگمان اندازنده است گفت اي قوم من
خبر دهید مرا اگر من باشم داراي دلیل واضحی از پروردگارم و داده باشد مرا از خود رحمتی پس کیست که یاري کند مرا از
عذاب خدا اگر نافرمانی کنم او را پس زیاد نمیکنید براي من مگر نسبت زیانکاري و اي قوم من اینکه شتر خدا است براي شما با
آنکه نشانه قدرت است پس بگذاریدش بخورد در زمین خدا و نرسانید به آن آزاري پس میگیرد شما را عذابی نزدیک پس پی
کردند آنرا پس گفت برخوردار شوید در سراي خودتان سه روز اینکه وعدهایست غیر دروغ پس چون آمد فرمان ما نجات دادیم
صالح را و آنانکه ایمان آوردند با او برحمتی از خودمان و از رسوائی آنروز همانا پروردگار تو او است نیرومند توانا و گرفت آنانرا
که ستم کردند فریاد آسمانی پس صبح کردند در خانههاشان بر جاي ماندگان گویا نبودند در آن هرگز آگاه باشید همانا قوم ثمود
کافر شدند بپروردگارشان آگاه باشید دوري از رحمت است براي ثمود.
تفسیر
خداوند پس از حضرت هود حضرت صالح را مبعوث بر قبیله ثمود فرمود و آنها بنابر نقل اکمال از امام باقر علیه السّلام کمتر از
چهل خانوار بودند اهل یک ده در کنار دریا و بعضی گفتهاند در وادي القري بین شام و مدینه منزل داشتند و قوم عاد در یمن
بودند در هر حال مأموریّت او هم مانند انبیاء گذشته دعوت بتوحید بود و نسبت برادر بقوم مکرّر بیان شده که بملاحظه معمول
عرب است که اهل هر قبیلهاي یکدیگر را برادر میخوانند و آنحضرت پس از دعوت بتوحید و نفی شرك فرمود خداوندي که شما
را در بدو امر از خاك آفرید و فعلا هم نطفهاي را که شما از آن بوجود میآئید از موادّ ارضیّه خلق میفرماید و بشما طول عمر عنایت
فرموده اگر استعمر کم مأخوذ از عمر باشد چون گفتهاند عمر آنها از سیصد تا هزار سال بوده یا شما را مأمور [ صفحه 94 ] بعمران و
آبادي زمین فرمود اگر مأخوذ از عمارت باشد زیرا اینکه عمل مطلوب و موجب طول عمر است یا شما را متمکّن از عمارت و
محتاج بسکونت در زمین فرمود در هر حال چنین خداوندي مستحق پرستش و ستایش است نه بتهائیکه شما آنها را بدست خودتان
میسازید پس طلب مغفرت نمائید از خداوند براي گناهان گذشته خودتان و ثابت باشید بر توبه و رجوع کنید بپرستش حق از
پرستش باطل و بدانید که رحمت خداوند نزدیک به بنده موحّ د است و اجابت میکند دعاي او را و احاطه دارد بخلق و میشنود
دعاي آنها را و اگر صلاح باشد مستجاب میفرماید آنها در جواب گفتند اي صالح تو قبل از اینکه محل رجاء و مورد امیدواري ما
بودي در هر امر خیري براي عقل و کفایت و درایت و خیرخواهی که از تو بروز داشت نسبت بهمه ما ولی اینک امیدها از تو قطع
شد چون ما را از عبادت بتها که دین پدران ما بوده نهی میکنی و دعوت مینمائی ما را بتوحید و نفی شرك با آنکه ما یقین نداریم
بصدق مدّعاي تو بلکه شک داریم بطوریکه موجب تزلزل خاطر ما شده نسبت بخودت و دینی که آوردهاي حضرت صالح در
جواب فرمود اي قوم من اگر براي من به بیّنه و برهان قطعی واضح توحید خدا ثابت و مدلّل باشد و مرا مبعوث بر شما فرموده باشد
صفحه 124 از 485
و بخواهم با شما مماشاة نمایم و بوظیفه خودم که دعوت است عمل ننمایم کدام یک از شما میتوانید با من همراهی کنید و عذاب
خدا را از من دفع نمائید با آنکه مستحق عقابم پس متابعت من از شما و همراهی شما با من جز زیانکاري واقعی و نسبت آن براي
من و شما فائدهاي ندارد چون تخسیر مانند تفسیق بمعناي نسبت زیانکاري است خلاصه آنکه اینکه مدارا و مماطله براي من و شما
چیزي جز نسبت زیانکاري و واقع خسران اضافه نمینماید و اگر براي رفع تزلزل خاطر خودتان و اطمینان بصدق مدّعاي من محتاج
بشاهد و معجزه باشید اینکه ماده شتر که بکیفیّت مخصوصه بهت آور براي شما از کوه بیرون آوردم و باین مناسبت ناقۀ اللّه خوانده
میشود که اسباب عادیه در پیدایش او نبوده بلکه فقط باراده الهیّه موجود شده است و بر نفع شما است که تمامتان از شیرش بهرهمند
میشوید معجزه قطعیّه و گواه صدق من است و دیگر نباید شکّی داشته باشید و مبادا آنرا آزار نمائید بگذارید در زمین خدا بچرد و
از آب رودخانه بیاشامد و بهمان میزان بشما شیر بدهد و اگر [ صفحه 95 ] تخلف نمائید بزودي عذاب الهی بر شما نازل خواهد شد
ولی اینکه نصایح مشفقانه بخرج آنقوم عنود نرفت و عاقبت یکنفر از آنها با رضایت سایرین متصدّي قتل آن حیوان شد و همه از
گوشت او خوردند و شریک در جرم شدند و حضرت صالح سه روز بآنها مهلت استفاده از حیات داد و بعد از آن وعده عذاب
قطعی که دروغ و قابل تخلّف نیست و بعد از نزول عذاب آنحضرت و اهل ایمان مشمول رحمت الهی شدند و از ذلّت و رسوائی و
عذاب آنروز و روز قیامت مأمون گشتند و قوّت و قدرت و عزّت و قهّاریّت خداوند ظاهر گشت و آنها بصیحه مهیب آسمانی مردند
و برو بزمین افتادند و دیگر از جاي خودشان برنخاستند مانند آنکه هیچوقت در دنیا نبودند و بکلّی آثارشان محو شد و باقی نماند
براي آنها جز تنبیه الهی اهل عالم را بکفرشان و تأکید آنرا بلعن آنها براي افاده استحقاقشان یا اخبار از محرومیّت آنها از رحمت
الهیّه و تفصیل اینکه قصه در سوره اعراف با بیان وافی گذشت ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 69 تا 76
اشاره
وَ لَقَد جاءَت رُسُلُنا إِبراهِیمَ بِالبُشري قالُوا سَلاماً قالَ سَلام فَما لَبِثَ أَن جاءَ بِعِجل حَنِیذٍ [ 69 ] فَلَمّا رَأي أَیدِیَهُم لا تَصِل إِلَیه نَکِرَهُم وَ
أَوجَسَ مِنهُم خِیفَۀً قالُوا لا تَخَف إِنّا أُرسِلنا إِلی قَوم لُوطٍ [ 70 ] وَ امرَأَتُه قائِمَۀٌ فَ َ ض حِکَت فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ یَعقُوبَ
71 ] قالَت یا وَیلَتی أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعلِی شَیخاً إِن هذا لَشَ یءٌ عَجِیب [ 72 ] قالُوا أَ تَعجَبِینَ مِن أَمرِ اللّه رَحمَت اللّه وَ بَرَکاتُهُ ]
591 فَلَمّا ذَهَبَ عَن إِبراهِیمَ الرَّوع وَ جاءَته البُشري یُجادِلُنا فِی قَوم لُوطٍ [ 74 ] إِنَّ - عَلَیکُم أَهلَ البَیت إِنَّه حَمِیدٌ مَجِیدٌ [ 73 ] -قرآن- 1
265- إِبراهِیمَ لَحَلِیم أَوّاهٌ مُنِیب [ 75 ] یا إِبراهِیم أَعرِض عَن هذا إِنَّه قَد جاءَ أَمرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُم آتِیهِم عَذاب غَیرُ مَردُودٍ [ 76 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بتحقیق آوردند فرستادگان ما ابراهیم را بشارت گفتند خواهانیم براي تو سلامتی گفت سلامتی براي شما باد پس درنگ نکرد که
آورد گوساله بریان پختهاي را پس چون دید دستهاشان نمیرسد بسوي آن نپسندید آنها را و در دل جاي داد از آنها ترسی گفتند
نترس همانا ما فرستاده شدیم بسوي قوم لوط و زن او ایستاده بود پس خندید پس بشارت دادیم او را به اسحق و از پس اسحق
بیعقوب گفت اي واي بمن آیا فرزند آورم با آنکه من پیر زنم و اینکه شوهر من است که پیر مرد است همانا اینکه هر آینه چیزي
است شگفتآور گفتند آیا تعجّب میکنی از کار خدا رحمت خدا و برکتهایش بر شما اهل خانه همانا او ستوده و بزرگوار است
پس چون رفت از ابراهیم ترس و آمد او را بشارت گفتگو میکرد با ما در باره قوم [ صفحه 96 ] لوط همانا بود ابراهیم هر آینه بردبار
غمخوار بازگشت کنندهاي ابراهیم روي گردان از اینکه همانا بتحقیق آمد فرمان پروردگار تو و همانا آینده است ایشانرا عذابی که
صفحه 125 از 485
ردّ نخواهد شد.
تفسیر
خداوند فرستاد بسوي حضرت ابراهیم علیه السّلام براي بشارت بولد ملائکهاي را و آنها چنانچه در مجمع از امام صادق علیه السّلام
نقل نموده چهار نفر بودند جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و کرّ و بیل و پس از ورود سلام نمودند براي عرض تحیّت و دعاي بسلامتی
آنحضرت و جواب شنیدند و چیزي طول نکشید که آنحضرت براي ایشان گوساله پاکیزه بریان پختهاي حاضر فرمود چنانچه عیّاشی
ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که حنیذ یعنی پاکیزه بریان پخته و بعضی گفتهاند حنیذ بریان شده بسنگ گرم کرده است و
مناسبتر بودن معنی اوّل با مقام بر اهل خرد واضح است و نیز از آنحضرت روایت شده است که حضرت ابراهیم بآنها فرمود
بفرمائید عرض کردند نمیخوریم تا قیمت آنرا بفرمائی فرمود قبل از خوردن بسم اللّه بگوئید و بعد از فراغت الحمد للّه حق آنرا ادا
نمودهاید جبرئیل که ریاست بر سایرین داشت بآنها توجّه فرمود و گفت حق خدا اینکه است که چنین کسی را خلیل خود قرار دهد
ولی باز حضرت ابراهیم دید که آنها دست بسوي غذا دراز ننمودند با آنکه بصورت بشر بودند و چون در آنزمان معمول بود که
اگر میهمان از تناول غذاي میزبان خود داري مینمود علامت سوء قصد او بود چنانچه در اینزمان هم حمل بر تکبّر یابی مهري میشود
لذا از آنها براي اینکه عمل خوشش نیامد و قدري خائف شد که مبادا اراده مکروهی داشته باشند ولی اظهار نفرمود با اینحال آنها
احساس نمودند و براي اطمینان خاطر مبارك عرضه داشتند مترس ما ملائکه نزول عذابیم بقوم لوط و غذاي بشر را تناول نمینمائیم
در اینکه حال زوجه و دختر خاله آنحضرت ساره بنت لا حج حاضر و ایستاده بود اینکه گفتگو را شنید و خندید از خوشحالی که
میهمانهاي ایشان ملائکه و مقرّبان درگاه الهی هستند یا براي تعجّب از حال قوم لوط که عذاب بآنها نزدیک شده و هنوز در غفلتند
یا مراد آنستکه از ترس حائض شد چون ضحک گاهی باین معنی استعمال میشود و از اینکه باب است که میگویند ضحکت الشجرة
وقتی صمغ آن جاري یا شکوفهاش ظاهر گردد و در علل و عیّاشی ره [ صفحه 97 ] از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که یعنی
تعجّب نمود از قول آنها و در معانی و مجمع و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که حائض شد و قمّی ره فرموده
ضحکت یعنی حائض شد با آنکه مدّتها بود حیض نمیدید و یائسه شده بود و بشارت دادند ملائکه او را از طرف خداوند بولادت
حضرت اسحق و پس از او بولادت حضرت یعقوب از آنحضرت که دو پیغمبر مرسل بودند و حضرت ابراهیم حضرت اسمعیل را از
هاجر داشت ولی ساره اولاد نداشت و مأیوس شده بود لذا مخصوص ببشارت گشت و گفتهاند خنده او بعد از اینکه بشارت بود و
در آیه تقدیم و تأخیر شده است و در مجمع اینکه معنی را بروایت از امام باقر علیه السّلام نسبت داده است در هر حال بعد از اینکه
بشارت ساره بر سبیل تعجّب و عادت زنانه بزبانش جاري شد اي واي بر من آیا میشود من پیر زن از اینکه شوهر پیر مرد اولاد دار
شوم با آنکه کاملا مطمئن بود که اینکه امور در جنب قدرت الهی سهل است در علل از یکی از صادقین علیهما السلام نقل نموده
که ساره آنروز نود سال داشت و حضرت ابراهیم یکصد و بیست سال با اینکه وصف ملائکه باو گفتند آیا تعجّب مینمائی از قدرت
خدا رحمت خدا و برکات او بر شما خانواده باد همانا خداوند مستحق ثنا و حمد است در افعالش، صاحب کرم و احسان است به
بندگانش خصوصا بخانواده نبوّت و طهارت که شمائید و براي اینکه سؤال مقدّر شد که اولاد او چهار صد سال بدست فراعنه
معذّب باشند بوسائلی و بعدا تخفیفی در آن روي داد چنانچه عیاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده است و چون ترسیکه
پیدا شده بود از دل حضرت ابراهیم خارج و مطمئن شد و بشارت باو رسید شروع فرمود بگفتگوي با ملائکه در باره قوم لوط چون
آن حضرت خاله زاده او بود چنانچه در سوره اعراف ذکر شد و حضرت ابراهیم بردبار و دلسوز و مهربان و غمخوار و اهل دعا و
توبه و انابه بود و حتّی الامکان میخواست آنها را از عذاب الهی نجات دهد و شرح گفتگوي آنحضرت با ملائکه که بواسطه تکرار
سؤال و جواب تعبیر از آن بمجادله شده است در قصّه حضرت لوط بیاید انشاء اللّه تعالی و در خاتمه گفتگو ملائکه عرض کردند
صفحه 126 از 485
خوب است از اینکه معنی صرف نظر فرمائید فائده ندارد قضا و حکم الهی جاري و حتمی شده است و قابل ردّ و شفاعت نیست. [
[ صفحه 98
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 77 تا 83
اشاره
وَ لَمّا جاءَت رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِم وَ ضاقَ بِهِم ذَرعاً وَ قالَ هذا یَوم عَصِ یب [ 77 ] وَ جاءَه قَومُه یُهرَعُونَ إِلَیه وَ مِن قَبل کانُوا یَعمَلُونَ
السَّیِّئات قالَ یا قَوم هؤُلاءِ بَناتِی هُن أَطهَرُ لَکُم فَاتَّقُوا اللّهَ وَ لا تُخزُون فِی ضَ یفِی أَ لَیسَ مِنکُم رَجُل رَشِیدٌ [ 78 ] قالُوا لَقَد عَلِمتَ ما لَنا
فِی بَناتِکَ مِن حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعلَم ما نُرِیدُ [ 79 ] قالَ لَو أَن لِی بِکُم قُوَّةً أَو آوِي إِلی رُکن شَدِیدٍ [ 80 ] قالُوا یا لُوطُ إِنّا رُسُل رَبِّکَ لَن
یَصِ لُوا إِلَیکَ فَأَسرِ بِأَهلِکَ بِقِطع مِنَ اللَّیل وَ لا یَلتَفِت مِنکُم أَحَدٌ إِلاَّ امرَأَتَکَ إِنَّه مُصِ یبُها ما أَصابَهُم إِن مَوعِدَهُم الصُّبح أَ لَیسَ الصُّبحُ
757 فَلَمّا جاءَ أَمرُنا جَعَلنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمطَرنا عَلَیها حِجارَةً مِن سِجِّیل مَنضُودٍ [ 82 ] مُسَوَّمَۀً عِندَ رَبِّکَ وَ ما - بِقَرِیب [ 81 ] -قرآن- 1
178- هِیَ مِنَ الظّالِمِینَ بِبَعِیدٍ [ 83 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون آمدند فرستادگان ما لوط را بدش آمد از آمدن آنها و تنک شد بورودشان دلش و گفت اینکه روزي است سخت و آمدند
او را قومش با آنکه بشتاب سوق داده میشدند بسوي او و از پیش بودند که میکردند کارهاي بد را گفت اي قوم من اینها دختران
منند آنها پاکیزهترند براي شما پس بترسید از خدا و خجل منمائید مرا در نزد مهمانهایم آیا نیست از شما مردي هدایت یافته گفتند
بتحقیق دانستی که نیست ما را در دختران تو هیچ حاجتی و همانا تو هر آینه میدانی چیزیرا که میخواهیم گفت کاش بودي مرا بشما
توانائی یا پناه بردم بسوي پشتیبانی محکم گفتند اي لوط همانا ما فرستادگان پروردگار توئیم هرگز نمیرسند بسوي تو پس شبانه ببر
خانواده خود را در تاریکی شب و نباید که تخلّف نماید از شما یکنفر مگر زنت همانا وارد شونده است او را آنچه وارد شود بآنها
همانا وعده گاه آنها صبح است آیا نیست صبح نزدیک پس چون آمد فرمان ما نمودیم زیر و زبر آن زمین را و باراندیم بر آن
سنگهائی از گل سنگ شده مرتّب شده که نشان کرده شده بود نزد پروردگارت و نیست آن از ستمکاران دور.
تفسیر
همان چهار ملک مقرّب که خدمت حضرت ابراهیم رسیدند و عرضه داشتند ما مأمور نزول عذاب بر قوم لوطیم و شرح آن گذشت
بر حسب وعده وارد بر حضرت لوط شدند بصورت جوانان معمّم زیبا و چون آنحضرت در میان قومی زندگانی میکرد که مبتلا
بعمل ناشایسته لواط شده بودند بطوریکه هر جوانیکه از آبادي آنها عبور مینمود او را میگرفتند و اینکه عمل ناشایسته را با او انجام
میدادند ترسید مبادا از ورود آنها مطّلع شوند و بخواهند اینکه عمل را در خانه او با مهمانها مرتکب شوند و از اینکه جهت بسیار
ملول و غمناك شد بطوریکه عرصه بر او تنک گردید و بیاختیار گفت اینکه روز سخت ناگواري است که براي ما پیش آمده و
عمده جهت خوف و حزن آنحضرت اینکه بود که زوجه او هم با قومش همدست [ صفحه 99 ] بود و احتمال میداد آنها را بر اینکه
امر آگاه نماید از قضا نظر او صائب بود و آنزن قوم را خبر نمود که چهار جوان در نهایت حسن و جمال و خوبی و اعتدال بر لوط
وارد شدهاند که در عمرم مانند آنها ندیدهام و قوم بعجله و شتاب بطوریکه بر یکدیگر سبقت میگرفتند و گویا بعضی از آنها بعض
صفحه 127 از 485
دیگر را سوق میدادند روي بخانه لوط آوردند و اینکه براي آن بود که آنها معتاد باین عمل قبیح و سایر معاصی شده بودند و قبح
آن از نظرشان رفته بود و بهیچ وجه از منع لوط ممتنع نشدند و با کمال بیشرمی در خانه را شکسته وارد شدند در اینکه موقع
حضرت لوط از فرط وحشت و از باب اضطرار بآنها گفت اي قوم من اینکه دختران من پاکیزهترند براي شما چون دو نفر از رؤساء
آنها قبلا از دو دختر حضرت خواستگاري کرده بودند و او براي سوء اعمال آندو اجابت نفرموده بود خواست باین اظهار آن دو را
اجابت فرماید و سایرین را متوجّه بحال اضطرار خود نماید شاید آندو رئیس دیگران را منصرف نمایند یا آنها خودشان بحضرت
ترحّم کنند و متعرّض مهمانهاي او نشوند لذا تعقیب فرمود اینکه اظهار را بآنکه از خدا بترسید و مرا مفتضح و رسوا از جهت
مهمانهایم ننمائید یا نزد آنها شرمنده نسازید چون صیغه لا تخزون اگر مأخوذ از خزي باشد بمعنی فضاحت و رسوائی است و اگر
مأخوذ از خزایۀ باشد بمعنی شرم و حیا است و پس از اینکه تمنّا باز از بیچارگی بخود آنها متوسل شد باین بیان که آیا یکنفر مرد
صالح با رشد و کفایت و قابلیّتی در میان شما نیست که از حق من دفاع نماید و آنها در جواب گفتند تو میدانی ما بدختران تو
کاري نداریم و مقصود ما پسر است و حضرت آرزو فرمود که قوّهاي داشته باشد و از آنها دفاع نماید شخصا یا پناه و ملجأ و ملاذي
براي او باشد که بآن وسیله ایمن از شرّ آنها شود در اینکه هنگام ملائکه عرضه داشتند ما رسولان پروردگار توایم و براي نزول
عذاب بر اینها آمدهایم مطمئن باش هرگز اینها دست بر تو پیدا نمیکنند شبانه خانواده خود را در تاریکی از اینکه آبادي خارج نما
و کسی از شما باقی نماند چون اینکه زمین باید واژگون شود و اهلش فانی گردند یا کسی از شما پشت سر خود را نگاه نکند مبادا
عذاب را مشاهده کند و بحال آنها رقت نماید مگر زوجه تو که چون از جنس آنها است باید باقی بماند و با عذاب آنها شریک
باشد و بنابر احتمال اوّل لا یلتفت بمعناي [ صفحه 100 ] لا یتخلف است و بنظر حقیر محتمل است مراد آن باشد که نباید کسی از
شما متوجّه بحال آنها شود و ترحّم نماید چون بعمل خودشان مستحق اینکه عقوبت شدهاند در اینکه موقع حضرت لوط از ملائکه
سؤال نمود که موعد هلاك آنها چه وقت است گفتند صبح حضرت فرمود خوب است زودتر باشد چون خیلی از عملیّات آنها متأثر
شده بود گفتند آیا نیست صبح نزدیک و چون موعد مقرّر رسید جبرئیل بال خود را بزیر آنزمین برد و بلند نمود بجانب آسمان و
وارونه نمود و در اینکه حال باران سجیل هم باریدن گرفت که کسانیکه در اطراف و جوانب آن اراضی بودند از آنها هم هلاك
شدند و آنسنگ سجّیل از ستمکاران اینکه امّت عموما و اهل عمل لواط خصوصا دور نیست بلکه نزدیک است چنانچه از پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است که مراد ظالمین اینکه امّتند و در کافی از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که مراد ستم
کاران اینکه امّتند اگر اهل عمل قوم لوط باشند و در چند روایت از حضرت صادق علیه السّلام اینکه معنی تأکید شده نسبت
بکسانیکه اصرار باین عمل دارند که باید حتما معذّب باین عذاب شوند و کسی نه بیند آنانرا و عیّاشی از امام صادق علیه السّلام بعد
از نقل ورود آن چهار ملک بر حضرت ابراهیم علیه السّلام و شمّهاي از قضایاي مشروحه در آیات سابقه در ذیل آنقصه نقل نموده
که حضرت ابراهیم علیه السّلام از آنها سؤال نمود براي چه آمدید گفتند براي هلاك قوم لوط فرمود اگر در میان آنها یکصد نفر
مؤمن باشد آنها را هلاك میکنید جبرئیل عرض کرد خیر فرمود اگر پنجاه نفر باشد عرض کرد خیر فرمود اگر سی نفر باشند عرض
کرد خیر فرمود اگر بیست مؤمن باشد عرض کرد خیر فرمود اگر ده نفر باشد عرض کرد خیر فرمود اگر پنج نفر باشد عرض کرد
خیر فرمود اگر یکنفر باشد عرض کرد خیر فرمود لوط در میان آنها است جبرئیل عرض کرد ما میدانیم چند نفر مؤمن در میان آنها
هستند لوط و خانواده او را نجات میدهیم مگر زنش را که باید بماند و معذّب شود و اینکه مجادله حضرت ابراهیم با ملائکه بود که
در آن آیات اشاره شد و آنها نزد لوط آمدند در حالیکه او در کنار مزرعه خود که نزدیک شهر بود واقف بود سلام کردند و
جواب شنیدند و حضرت از هیئت آنها خوشش آمد و تعارف بمنزل نمود ولی بعد از قبول آنها پشیمان شد و با خود گفت اگر قوم
متعرّض ایشان شوند چه خواهم کرد لذا بآنها [ صفحه 101 ] فرمود در میان مردمان شروري خواهید آمد جبرئیل برفقاي خود گفت
تعجیل در هلاکت قوم نکنیم تا لوط سه مرتبه شهادت ببدي آنها بدهد اینکه یکمرتبه قدري که راه رفتند لوط رو بآنها نمود و
صفحه 128 از 485
گفت شما نزد کسانیکه از اشرارند میروید جبرئیل گفت ایندو مرتبه باز رفتند تا بآبادي رسیدند و لوط همان مقاله را تکرار نمود و
جبرئیل گفت اینکه سه مرتبه بعد داخل منزل شدند زن لوط جوانهاي خوش صورتی را دید بالاي بام رفت و دست بر دست زد قوم
نشنیدند لذا دود کرد و چون قوم دود را دیدند رو بخانه لوط آوردند و زن او آنها را استقبال نمود و قضایاي مشروحه در بیان اینکه
آیات که قبلا ذکر شد روي داد و آنها در اثر اشاره جبرئیل بانگشت کور شدند و لوط و اهلش جز زن نا اهلش شبانه از شهر بیرون
رفتند و عذاب بکیفیّت مرقومه نازل گردید و در چند روایت تصریح شده که دعوت حضرت لوط آنها را بدخترهایش از راه حلال
بود نه حرام و معلوم است که آنهم از باب اضطرار و اسکات آنها بوده است چنانچه اشاره شد و شمّهاي از اینکه قصّه در سوره
اعراف گذشت ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 84 تا 95
اشاره
وَ إِلی مَدیَنَ أَخاهُم شُعَیباً قالَ یا قَوم اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن إِله غَیرُه وَ لا تَنقُصُوا المِکیالَ وَ المِیزانَ إِنِّی أَراکُم بِخَیرٍ وَ إِنِّی أَخافُ
عَلَیکُم عَذابَ یَوم مُحِیطٍ [ 84 ] وَ یا قَوم أَوفُوا المِکیالَ وَ المِیزانَ بِالقِسطِ وَ لا تَبخَسُوا النّاسَ أَشیاءَهُم وَ لا تَعثَوا فِی الَأرض مُفسِدِینَ
85 ] بَقِیَّت اللّه خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ وَ ما أَنَا عَلَیکُم بِحَفِیظٍ [ 86 ] قالُوا یا شُعَیب أَ صَلاتُکَ تَأمُرُكَ أَن نَترُكَ ما یَعبُدُ آباؤُنا أَو أَن ]
نَفعَلَ فِی أَموالِنا ما نَشؤُا إِنَّکَ لَأَنتَ الحَلِیم الرَّشِیدُ [ 87 ] قالَ یا قَوم أَ رَأَیتُم إِن کُنت عَلی بَیِّنَۀٍ مِن رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنه رِزقاً حَسَناً وَ ما أُرِیدُ
908 وَ - أَن أُخالِفَکُم إِلی ما أَنهاکُم عَنه إِن أُرِیدُ إِلاَّ الإِصلاحَ مَا استَطَعت وَ ما تَوفِیقِی إِلاّ بِاللّه عَلَیه تَوَکَّلت وَ إِلَیه أُنِیب [ 88 ] -قرآن- 1
یا قَوم لا یَجرِمَنَّکُم شِقاقِی أَن یُصِ یبَکُم مِثل ما أَصابَ قَومَ نُوح أَو قَومَ هُودٍ أَو قَومَ صالِح وَ ما قَوم لُوطٍ مِنکُم بِبَعِیدٍ [ 89 ] وَ استَغفِرُوا
رَبَّکُم ثُم تُوبُوا إِلَیه إِن رَبِّی رَحِیم وَدُودٌ [ 90 ] قالُوا یا شُعَیب ما نَفقَه کَثِیراً مِمّا تَقُول وَ إِنّا لَنَراكَ فِینا ضَعِیفاً وَ لَو لا رَهطُکَ لَرَجَمناكَ وَ
ما أَنتَ عَلَینا بِعَزِیزٍ [ 91 ] قالَ یا قَوم أَ رَهطِی أَعَزُّ عَلَیکُم مِنَ اللّه وَ اتَّخَ ذتُمُوه وَراءَکُم ظِهرِیا إِن رَبِّی بِما تَعمَلُونَ مُحِیطٌ [ 92 ] وَ یا قَومِ
728- اعمَلُوا عَلی مَکانَتِکُم إِنِّی عامِل سَوفَ تَعلَمُونَ مَن یَأتِیه عَذاب یُخزِیه وَ مَن هُوَ کاذِب وَ ارتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُم رَقِیب [ 93 ] -قرآن- 1
وَ لَمّا جاءَ أَمرُنا نَجَّینا شُعَیباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَه بِرَحمَ ۀٍ مِنّا وَ أَخَ ذَت الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیحَ ۀُ فَأَصبَحُوا فِی دِیارِهِم جاثِمِینَ [ 94 ] کَأَن لَم
249- یَغنَوا فِیها أَلا بُعداً لِمَدیَنَ کَما بَعِدَت ثَمُودُ [ 95 ] -قرآن- 1
ترجمه
و فرستادیم بسوي اهل مدین برادرشان شعیب را گفت اي قوم من بپرستید خدا را نیست مر شما را هیچ خدائی جز او و کم مکنید
پیمانه و ترازو را [ صفحه 102 ] همانا من میبینم شما را با ثروت و همانا من میترسم بر شما عذاب روزي را فرا گیرنده و اي قوم من
تمام کنید پیمانه و ترازو را بعدالت و کم مکنید از مردم چیزهاي آنها را و فساد مکنید در زمین که از فساد کنندگان باشید باقی
گذارده خدا بهتر است از براي شما اگر باشید گروندگان و نیستم من بر شما نگهبان گفتند اي شعیب آیا نماز تو امر میکند تو را که
ترك کنیم آنچه را میپرستیدند پدران ما یا آنکه بجا آوریم در مالهامان آنچه را میخواهیم همانا تو هر آینه توئی بردبار راه یافته
گفت اي قوم من خبر دهید مرا که اگر بوده باشم داراي دلیل واضحی از پروردگارم و روزي داده باشد مرا از خود روزي خوب و
نمیخواهم که مخالفت کنم با شما در آنچه نهی میکنم شما را از آن نمیخواهم مگر بصلاح آوردن را بقدریکه بتوانم و نیست توفیق
من مگر بکمک خدا بر او توکّل کردم و بسوي او بازگشت مینمایم و اي قوم من بر آن ندارد شما را مخالفت با من که برسد شما را
مانند آنچه رسید قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح را و نباشد قوم لوط از شما دور و طلب آمرزش کنید از پروردگارتان پس
صفحه 129 از 485
بازگشت کنید بسوي او همانا پروردگار من مهربان و دوست دار است گفتند اي شعیب نمیفهمیم بسیاري را از آنچه میگوئی و
همانا ما هر آینه میبینیم تو را در میان خودمان ناتوان و اگر نبودند قبیله تو هر آینه سنگسار میکردیم تو را و نیستی تو بر ما غالب
گفت اي قوم من آیا قبیله من عزیزترند نزد شما از خدا و قرار دادید او را پشت سر خودتان همانا پروردگار من بآنچه میکنید احاطه
دارنده است و اي قوم من کار کنید بر حدّ توانائی خودتان همانا من کار کنندهام زود باشد که بدانید کیست که میآید او را عذابی
که رسوا کند او را و کیست او دروغگو و منتظر باشید که من با شما منتظرم و چون آمد فرمان ما نجات دادیم شعیب و آنانرا که
گرویدند با او برحمتی از خودمان و گرفت آنانرا که ستم کردند فریاد آسمانی پس صبح نمودند در خانههاشان بر جاي ماندگان
که گویا اقامت نداشتند در آنها آگاه باشید دوري از رحمت خدا است براي قوم مدین چنانچه دور شدند قوم ثمود.
تفسیر
خداوند حضرت شعیب را مبعوث فرمود بر قوم خود که اهل بلد مدین بودند و اطلاق برادر بمناسبت قومیّت است و شمهاي از
حالات و نسب آنحضرت در سوره اعراف گذشت و مأموریّت او مانند سایر أنبیاء عظام اوّلا دعوت بتوحید بود و ثانیا نهی از کم
فروشی چون قوم او با آنکه داراي مکنت و وسعت بودند عادت باین عمل قبیح [ صفحه 103 ] نموده بودند لذا آنحضرت در مقام
ارشاد آنها اشاره باین نکته فرموده است که میبینم شما را مقرون بخیر و برکت و نعمت الهی و اینکه مقتضی شکر و استغناء از کم
فروشی است و میترسم بر شما عذاب روزي را که احاطه دارد آنروز بعذابش بر شما بطوریکه احدي از شما از دائره آن خارج نیست
و بنابراین محیط در معنی صفت عذاب است اگر چه در لفظ صفت یوم باشد و محتمل است محیط بمعناي مهلک باشد که گاهی
استعمال میشود و بنابراین محتمل است در معنی هم صفت یوم باشد چنانچه ظاهر است و اینکه ثانیا امر فرموده است بتمام فروشی
علاوه بر تأکید شاید براي اشاره بآن باشد که در مقام ایفاء حق مشتري باید یقین باداء تمام مقدار نمود و یقین نداشتن بکم بودن
کافی نیست بلکه در مورد لزوم باید قدري زیادتر تسلیم نمود تا یقین بوفاء حاصل شود و شاید براي تقیید بقسط باشد که مراد عدل
و مساوات در میزان و مکیال است و در کافی از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که وقتی قومی کم فروشی کنند خداوند آنها را
بسنوات قحطی و کمی ارزاق گرفتار میفرماید و در روایت دیگر شدّت مؤنه و جور سلطان اضافه شده است و چون کم فروشی
اختصاص بکیل و وزن ندارد اخیرا نهی صریح از مطلق اینکه عمل شده تا شامل شود مکیل و موزون و معدود و غیر آنها را با اشاره
بآنکه اینکه عمل از اقسام فساد در زمین است که آن بهر عنوان باشد از سرقت و غارت و راهزنی و غیرها ممنوع و قبیح عقلی است
و باید پیرامون اینکه امور نگشت و خود را در زمره اهل فساد نیاورد که آنها مبغوض خدا و منفور خلقند و باید دانست که آنچه
خداوند باقی بدارد براي بنده از مال حلال بعد از اجتناب از حرام بهتر است از آنچه در نتیجه کم فروشی و سایر تعدّیات بحقوق و
اموال مردم اشخاص براي خودشان جمع آوري نمایند چون برکت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنیا و آخرت در حرام
است و اگر کسی مؤمن باشد باید باین امر معتقد باشد و بر خلاف اینکه عمل ننماید و وظیفه پیغمبر ارشاد و هدایت است نه مراقبت
و حفظ بلکه مردم باید خودشان حفظ نمایند خود را از ارتکاب قبایح عقلیّه و منهیّات شرعیّه تا در دنیا و آخرت رستگار شوند
خصوصا پیغمبري مانند حضرت شعیب که روایت شده مأمور بجهاد نبوده روزها مردم را موعظه میفرمود و شبها نماز میگذارد لذا
قوم بطور استهزاء در جواب مواعظ حسنه او گفتند مفاد آیه سوم را که مشعر است [ صفحه 104 ] بحقارت نماز در نظر آنها و
صلاحیّت نداشتن آن براي آنکه ناهی از فحشاء و منکر باشد و رسوخ آنها در تقلید آباء و حرص بجمع مال گویا میخواهند بگویند
اینکه عمل تو موجب مزیّتی براي تو نیست که ما اختیار اعمال و اموال خودمان را بتو واگذار نمائیم و عبادات و معاملات خودمان
را بدستور تو انجام دهیم و بطور طعنه گفتند تو مردي بردبار و داراي رشد و صلاحی خوب است چندي صبر کنی تا امور اصلاح
شود و قمّی ره فرموده آنها گفتند انّک لانت السّ فیه الجاهل و خداوند حکایت فرمود قول ایشانرا پس فرمود انّک لانت الحلیم
صفحه 130 از 485
الرّشید و شاید مراد آن باشد که آنها اراده نمودند سفیه و جاهل را و خداوند نقل نمود لفظ آنها را و اعراض فرمود از بیان مراد
براي ستّاریّت خود و احترام مقام نبوّت و حضرت شعیب در جواب فرمود اي قوم من اگر خداوند مرا بزیور علم و حلم و رشد و
صلاح آراسته باشد و بمنصب نبوّت فائز نموده باشد و از مال حلال روزي وافر عطا فرموده باشد آیا سزاوار است ابلاغ رسالت او را
ننمایم با آنکه شکر منعم واجب است و بنابراین جواب شرط براي وضوح حذف شده پس از آن فرمود شما میدانید که من
نمیخواهم شما را منع نمایم از اموریکه خودم مرتکب میشوم تا موعظهام در شما مؤثر نشود بلکه میخواهم حتّی الامکان امور دنیا و
آخرت شما را اصلاح نمایم و از خداوند توفیق میطلبم که باین مرام نائل شوم و از کسی باك ندارم چون توکّلم بر خدا است که
قدرتش فوق تمام قدرتها است و بازگشت من و شما باو است و هر کس را بجزاي عملش خواهد رسانید ولی شما متوجّه باشید که
وادار نکند و مستحق ننماید شما را مخالفت با من که برسد بر شما عذابی مانند عذاب قوم نوح که غرق بود یا قوم هود که باد سام
بود یا قوم صالح که زلزله بود و از همه نزدیکتر قوم لوط که مجاور یا قریب العهد با شما بودند و دیدید که خداوند با آنها چه
معاملهاي فرمود و بهتر آنستکه هر چه زودتر طلب مغفرت کنید از گناهان گذشته پس نادم شوید و عازم بترك معاصی در آینده و
مطمئن باشید که رحمت و مودّت الهی نسبت به بندگان مقتضی قبول توبه آنها است و آنها در جواب گفتند ما بیشتر از سخنان تو
را نمیفهمیم یعنی قابل فهم نیست و تو شخص ناتوانی هستی که قدرت معارضه با ما را نداري و ما هر آسیبی بخواهیم میتوانیم بر تو
وارد نمائیم ولی ملاحظه احترام اقارب نزدیکت را مینمائیم که با ما همکیش و هم مسلکند [ صفحه 105 ] و الا سنگسارت مینمودیم
و میکشتیم و تو براي آنها عزیز و محترمی براي ما عزیز و محترم نیستی چون گفتهاند آنحضرت از اشراف و اعزّه قوم بود و قمّی ره
فرموده چشم او کم نور شده بود و بعضی گفتهاند نابینا بوده در هر حال حضرت در جواب آنها فرمود آیا کسان من عزیزترند نزد
شما از خدا چون رهط بر قبیله کوچک و اقارب نزدیک شخص اطلاق میشود و ملامت فرمود آنها را بر اینکه رویّه که تقدیم جانب
خلق باشد بر حق و آنکه شما خدا و فرمان او را که اطاعت انبیاء و ترك معاصی است فراموش کردید و پشت سر انداختید و
بیاعتنائی نمودید و خلق را مورد اعتناء و ملاحظه قرار دادید و خدا بر اعمال شما احاطه دارد و چیزي بر او مخفی نیست و بمجازات
خواهید رسید و ظهري منسوب بظهر است و در مقام نسبت فتحه ظاء بدل بکسره شده است و در خاتمه آنحضرت حجّت را بر آنها
تمام فرمود باین تقریب که شما بر بت پرستی و کم فروشی و سایر اعمال قبیحه خود ثابت باشید و هر چه از دستتان بر آید در باره
من کوتاهی نکنید منهم بتکلیف خود عمل میکنم تا معلوم شود کدام دسته از ما و شما مستحق عقوبتیم و که دروغگو است و منتظر
باشید که منهم با شما منتظرم و چون عذاب نازل شد خداوند آنحضرت و اهل ایمان باو را نجات داد و سایرین از صیحه مهیب
جبرئیل جان دادند و بجاي خود باقی ماندند و اثري از آنها باقی نماند گویا آنکه هرگز در آن دیار اقامت نداشتند و مانند قوم ثمود
بلعنت الهی و بعد از رحمت او گرفتار شدند و گفتهاند عذاب آندو قبیله صیحه بود نهایت اینها آسمانی و آنها زمینی و باین مناسبت
تشبیه شده است حال اینها بآنها و در اکمال از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که اوّل سخن حضرت حجت علیه السّلام در وقت
ظهورش آیه شریفه بقیّه اللّه خیر لکم ان کنتم مؤمنین است پس از آن میفرماید منم بقیۀ اللّه و حجّت و خلیفه او بر شما و مسلمانان
باین لقب بر او سلام میکنند و از امام رضا علیه السّلام نقل نموده که چه قدر خوب است انتظار فرج آیا نشنیدي قول خداوند را
فارتقبوا انّی معکم رقیب و در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که شعیب خطیب انبیاء بوده است و مراجعه
[ بنظائر اینکه آیات در قصص سابقه انبیاء موجب مزید بصیرت است. [ صفحه 106
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 96 تا 103
اشاره
صفحه 131 از 485
وَ لَقَد أَرسَلنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلطان مُبِین [ 96 ] إِلی فِرعَونَ وَ مَلائِه فَاتَّبَعُوا أَمرَ فِرعَونَ وَ ما أَمرُ فِرعَونَ بِرَشِیدٍ [ 97 ] یَقدُم قَومَه یَومَ القِیامَۀِ
فَأَورَدَهُم النّارَ وَ بِئسَ الوِردُ المَورُودُ [ 98 ] وَ أُتبِعُوا فِی هذِه لَعنَۀً وَ یَومَ القِیامَۀِ بِئسَ الرِّفدُ المَرفُودُ [ 99 ] ذلِکَ مِن أَنباءِ القُري نَقُصُّهُ
413 وَ ما ظَلَمناهُم وَ لکِن ظَلَمُوا أَنفُسَ هُم فَما أَغنَت عَنهُم آلِهَتُهُم الَّتِی یَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ - عَلَیکَ مِنها قائِم وَ حَصِیدٌ [ 100 ] -قرآن- 1
مِن شَیءٍ لَمّا جاءَ أَمرُ رَبِّکَ وَ ما زادُوهُم غَیرَ تَتبِیب [ 101 ] وَ کَ ذلِکَ أَخذُ رَبِّکَ إِذا أَخَ ذَ القُري وَ هِیَ ظالِمَ ۀٌ إِن أَخذَه أَلِیم شَدِیدٌ
429- 102 ] إِن فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِمَن خافَ عَذابَ الآخِرَةِ ذلِکَ یَوم مَجمُوع لَه النّاس وَ ذلِکَ یَوم مَشهُودٌ [ 103 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و بتحقیق فرستادیم موسی را با آیتهاي خودمان و حجّتی آشکار بسوي فرعون و اتباعش پس پیروي کردند فرمان فرعون را و نبود
امر فرعون موجب هدایت پیشرو میشود قومش را روز قیامت پس وارد نماید آنها را در آتش و بد است آن موردیکه ورود شده در
آن و از پی آورده شدند در اینکه سراي لعنت را و در روز قیامت بد است آن عطائی که عطا کرده شده است اینکه از اخبار بلدها
است که نقل نمائیم آنرا بر تو بعضی از آنها بر پا است و برخی درو شده و ستم ننمودیم ما آنها را ولی ستم نمودند آنها بخودشان
پس کفایت ننمودند از آنها خدایا نشان که میخواندند از غیر خدا هیچ چیز چون آمد فرمان پروردگارت و نیفزودند آنها را جز
هلاکت و خسارت و اینکه چنین است گرفتن پروردگارت چون گرفت بلدها را با آنکه آنها ستم کار بودند همانا گرفتن او
دردناك سخت است همانا در آن هر آینه عبرت است براي آنکه بترسد از عذاب آخرت آن روزي است که جمع کرده شوند براي
آن مردم و آنروزي است حاضر کرده شده.
تفسیر
خداوند حضرت موسی علیه السّلام را با معجزات بسیاریکه شمهاي از آنها در ضمن قصص راجعه بآن حضرت ذکر شد مبعوث
فرمود بر فرعون و اعیان قوم او که هر یک از آن معجزات باعتبار دلالتشان بر صدق آنحضرت آیه و دلیل بودند و باعتبار دلالتشان
بر کذب مخالفان او حجت و سلطان و عصا در میان آنها ممتاز بود بحجّیت واضحه که موجب سلطنت و غلبه بر خصم بود و باین
اعتبار معبّر بلفظ مفرد و معنون بسلطان مبین شده است و بقدري حب دنیا و تقلید و تعصّب در آنقوم رسوخ پیدا کرده بود که با
مشاهده آن معجزات کثیره ظاهره باز متابعت نمودند امر فرعون را بکفر و اقرار بخدائی او و معلوم است که چنین امري موجب رشد
و هدایت نیست بلکه موجب غوایت و ضلالت است و در روز قیامت هر مفسد و ضال و مضلّی پیشرو و مقدّم و امام اتباع خود است
تا خود و پیروان خود را بمنزل اصلی برساند چنانچه هر مصلح و مهتدي و هادي هم پیشرو و مقدّم و امام پیروان خود است تا
بمقصد برسند مثلا ابو بکر [ صفحه 107 ] و عمر و عثمان ائمّه و پیشروان اهل سنّتند تا آنها را بجایگاه خودشان برسانند و امیر
المؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام ائمّه و پیشروان شیعیانند تا آنها را بمقام خودشان و اصل فرمایند و پیرو پیروان کفر
و ضلال لعنت و محرومیّت از رحمت احدیّت است در دنیا و آخرت و اینکه لعنت که ملازم با عذاب است چون در مقابل عطایا و
نعم اهل بهشت است بمنزله عطائی است که بدوزخیان اعطاء شده و اینکه اجمالی است از اخبار بلاد و اقوامیکه بعذاب الهی در
نتیجه طغیان گرفتار شدند که خداوند بغرض عبرت خلق براي پیغمبر خود نقل فرموده و بعضی از آن بلاد هنوز باقی است باعیان یا
آثارشان مانند زراعتی که بجاي خود ایستاده و ثابت است و بعضی بکلی محو و نابود شده که اثري هم از آن باقی نیست مانند
مزرعهاي که درو شود و اثري از زراعت در آن باقی نماند و العیاذ باللّه تصوّر نشود خداوند بآنها ظلم نموده که در دنیا و آخرت از
نعمت خود محروم و بعذاب دائم گرفتار فرموده چون آنها خودشان ظلم نمودند در باره خودشان که سرمایه ترقی و تعالی را از
صفحه 132 از 485
دست دادند و موجبات فنا و زوال و استیصال و استحقاق خلود در عذاب را براي خودشان تهیّه نمودند و بهیچ وجه پرستش خدایان
باطل و تبعیّت سلاطین جور براي آنها نافع و مفید نشد و اینها نتوانستند از پرستش و ستایش کنندگان خودشان دفاع نمایند در موقع
ورود عذاب الهی و جز هلاکت و خسارت براي اتباع خودشان چیزي زیاد ننمودند و کیفیّت گرفتن خداوند اهل بلادیرا که ستم
نمودند بخودشان و خلق براي انتقام و تعذیب آنستکه بآنها مهلت میدهد تا بنهایت شقاوت برسند و پس از آن غضب میکند و از
آنها انتقام میکشد بعذاب دردناك سخت که رهائی از آن ممکن نیست چنانچه قریب باین معنی در باره هر ظالمی از پیغمبر صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده با تمسّک باین آیه شریفه و در اینکه اخبار و قصص اقوام سابقه هالکه عبرت است براي کسیکه از
عذاب آخرت میترسد چون معتقد بمعاد است و میداند که اینها نمونهاي از آن عذاب عظیم است نه کسیکه بکلی غافل است و
متوجّه باین معانی نیست و اینکه روز عذاب و آخرت و روز قیامت روزي است که خداوند خلق اوّلین و آخرین را براي جمع شدن
در آنروز خلق فرموده که هر کس بکمال لایق و نتیجه عقاید و اعمال خود از خیر و شرّ برسد و آنروز مشهود است که تمام
مخلوقات از جن و انس و اهل آسمان و زمین [ صفحه 108 ] آنروز را خواهند دید و مانند آن روزي نیست و تمام انبیاء و رسل
شهادت بوقوع آن داده و میدهند چنانچه قمّی ره فرموده و عیاشی ره از یکی از صادقین علیهما السلام نقل نموده در تفسیر اینکه
آیه که آنروز قیامت است و آن روز موعود است ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 104 تا 108
اشاره
وَ ما نُؤَخِّرُه إِلاّ لِأَجَل مَعدُودٍ [ 104 ] یَومَ یَأت لا تَکَلَّم نَفس إِلاّ بِإِذنِه فَمِنهُم شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ [ 105 ] فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النّارِ لَهُم فِیها زَفِیرٌ
وَ شَهِیق [ 106 ] خالِدِینَ فِیها ما دامَت السَّماوات وَ الَأرض إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ إِن رَبَّکَ فَعّال لِما یُرِیدُ [ 107 ] وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الجَنَّۀِ
489- خالِدِینَ فِیها ما دامَت السَّماوات وَ الَأرض إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیرَ مَجذُوذٍ [ 108 ] -قرآن- 1
ترجمه
و تأخیر نمیاندازیم آنرا مگر براي مدتی شمرده شده روز که بیاید سخن نگوید کسی مگر بدستوري او پس بعضی از آنها بدبختند
و برخی خوشبخت پس امّا کسانیکه بدبخت شدند پس در آتشند مر آنها را است در آن فریادي مانند اوّل صداي خر و نالهاي مانند
آخر صدایش جاودانیانند در آن تا برپا است آسمانها و زمین مگر مقداریرا که بخواهد پروردگار تو همانا پروردگار تو بجا آورنده
است آنچه را بخواهد و امّا کسانیکه خوشبخت شدند پس در بهشتند جاودانیان در آن تا بر پا است آسمانها و زمین مگر مقداري را
که بخواهد پروردگارت اعطاء فرموده عطائی را بریده نشدنی.
تفسیر
خداوند روز قیامت را تأخیر نمیاندازد مگر براي انقضاء ایّام معدوده متناهیه تا در آنمدت که هر قدر زیاد باشد چون معدود و
متناهی است کم است بندگان بوظائف خود عمل نمایند و بکمال لایق خود برسند و مستحق نعیم ابدي شوند و چون موعد مقرّر
برسد دیگر جاي سخن گفتن در اطراف تقصیر بندگان بعنوان اعتذار یا شفاعت یا توسل بوسائل نجات براي کسی نیست مگر با اذن
و اجازه خداوند و اینکه در یکی از مواقف آنروز است و آنجا که فرموده اینکه روزي است که سخن نمیگویند و اذن داده نمیشود
صفحه 133 از 485
بآنها تا معذرت بخواهند در موقف دیگر است چنانچه در توحید از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده است و مردم بر حسب
اقتضاء ذات و طینت اصلیّه خودشان بر دو قسمند بعضی شقی و برخی سعیدند چنانچه از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت
شده است که شقی کسی است که شقی شده در شکم مادرش و سعید کسی است که سعید شده در شکم مادرش و جاي اشقیاء
آتش جهنّم است که مخلدند [ صفحه 109 ] در آن مگر عنایت الهی و هدایت انبیاء و اولیاء و علماء و صلحاء شامل حال آنها شده
باشد که با ایمان مجرّد یا مقرون بعمل صالح از دنیا رفته باشند که البتّه مخلّد در آتش نخواهند بود اگر چه معصیت کار باشند و
مدتها بسوزند تا پاك شوند و جاي سعداء بهشت جاوید است مگر تقدیر الهی و اغواء شیاطین و اضلال معاندین موجب شده باشد
که اقتضاء ذات و فطرت اصلیّه کسی باطل شود و بفعلیّت نرسد و در آخر کار با صورت قبیحه کفر از دنیا برود که البتّه اهل بهشت
نخواهد بود ولی کسیکه با سعادت ذاتی یا اکتسابی یا شفاعت شفعاء یا پس از سوختن و پاك شدن ببهشت برود مخلد است در آن
و عطاء الهی هیچگاه از او مقطوع نخواهد بود مؤیّد اینکه معنی است روایتی که از امام باقر علیه السّلام در کافی نقل نموده و در
ذیل آیه شریفه انّ اللّه لا یخفی علیه شیء در سوره آل عمران ذکر شد که دلالت دارد بر آنکه شقاوت و سعادت طفل در شکم
مادر مقدر میشود با شرط بداء که اشاره بامکان تغییر حال او است بتغییر موجبات سعادت و شقاوت در لوح محو و اثبات و بنابراین
مراد از ما شاء ربّک در دو آیه کسانی هستند که از استحقاق خلود در جهنّم و بهشت خارج شدهاند و استعمال کلمه ما باین معنی
نادر نیست مانند سبّح للّه ما فی السّموات و فانکحوا ما طاب لکم من النّساء و امثال اینها و مراد از کسانیکه شقی یا سعید شدهاند که
مستثنی منهم در دو آیه میباشند آنانند که شقاوت یا سعادت که عبارت از معصیت و اطاعت بنده از خداوند است از آنها تحقّق پیدا
کرده باشد اگر چه دوام نداشته باشد و باین اعتبار استثناء از آنها شده است و اشکالی ندارد ولی مفسّرین شقی و سعید را بکسیکه
مستحق دوزخ و بهشت شده باشد تفسیر نمودهاند و در مراد از استثناء دچار اشکال شدهاند مخصوصا نسبت بمستحق بهشت که بادلّه
قطعیّه خلود آنها ثابت و محقّق است و در ذیل آیه هم اشاره بآن شده لذا در مجمع ده وجه از مفسّرین عامّه و خاصه براي حلّ
اشکال نقل نموده و یک وجه را اختیار فرموده و نسبت بجمع کثیري از مفسّرین عامّه و خاصه داده و حاصل اینکه وجه آنستکه
کسانیکه مؤمن و معصیت کارند چندي در جهنّمند و پس از آن داخل بهشت میشوند و اینها تا در جهنّمند در زمره اشقیاء محسوبند
و چون داخل بهشت شدند از سعداء میباشند و استثناء از خلود در دو آیه بملاحظه اینکه جماعت است نهایت آنکه در آیه اوّل
باعتبار انتهاء امر و در آیه دوّم باعتبار ابتداء امر است و براي [ صفحه 110 ] تصحیح نفی خلود گفتهاند دوام چنانچه با منقطع الآخر
بودن منافی است با منقطع الاول بودن هم منافی است و مراد از کلمه مادر ما شاء ربّک در اوّل اشخاص مذکورهاند و در ثانی وقت
معیّن در بدو امر است و مؤید اینکه معنی است روایتی که از امام باقر علیه السّلام در صافی نقل فرموده که اینکه دو آیه در غیر اهل
خلود است از اهل شقاوت و سعادت و در مجمع هم چند روایت از إبن عبّاس ره و غیره براي تأیید اینکه وجه ذکر شده و انصاف
آنستکه اگر اشکالی باشد اینکه وجه احسن وجوه است و در نفحات وجه دیگري ذکر فرموده و نسبت باکثر مفسّرین داده و ظاهرا
آنرا اختیار نموده و آن اینکه است که مقصود از استثناء بیان نفوذ اراده الهی است که اگر بخواهد عذاب را از اشقیاء رفع و نعمت را
از سعداء قطع میفرماید ولی نخواسته و نمیکند براي دلالت ادلّه قطعیّه بر خلود و مؤیّد اینکه معنی است ذیل آیه اوّل که دلالت بر
نفوذ اراده الهیّه دارد و ذیل آیه دوّم که دالّ بر عدم انقطاع نعمت است و قمّی ره نار و جنّت را بعذاب برزخ و بهشت دنیا که ارواح
اهل ایمان منتقل بآن میشود تفسیر فرموده و عطاء غیر مجذوذ را باعتبار اتّصال آن بنعیم آخرت دانسته و فرموده اینکه ردّ کسانی
است که منکر عذاب قبر و ثواب و عقاب در دنیا و عالم برزخ شدهاند و فیض ره فقط اینکه وجه را ذکر و تأیید فرموده بآنکه خلود
در کلام الهی مقیّد بمادامت السّموات و الارض شده و ظاهر از سماوات و ارض آسمانها و زمین دنیا است و بروایتی که از امام
صادق علیه السّلام وارد شده است که در قیامت صبح و شبی نیست و عذاب بامداد و شام اشقیاء در آتش برزخ است که خدا
فرموده النّار یعرضون علیها غدوّا و عشیّا و یوم تقوم السّاعۀ أدخلوا آل فرعون اشدّ العذاب و بنابراین مراد از استثناء انقطاع عذاب و
صفحه 134 از 485
ثواب آنها است بفواصلی در برزخ یا بعد از فناء دنیا و قبل از تعیین تکلیف آنها در آخرت و اینکه وجه را در مجمع نسبت بشیخ
طوسی قدّس سرّه داده و از آنجناب نقل نموده نسبت آنرا بجمعی از مفسّرین خاصه و بنظر حقیر اینکه معنی از جهاتی خلاف ظاهر
است حتی از همان جهت که فیض ره آنرا مؤیّد اینکه تفسیر قرار داده چون ظاهر جمله مادامت السّموات و الارض آنستکه براي
تأکید خلود ذکر شده و آنکه اینکه جمله از الفاظ تأیید است یعنی از الفاظی است که در کلام عرب از معناي حقیقی خود منسلخ
شده و بطور کنایه در مقام اثبات دوام و ابدیّت براي امري ذکر میشود چنانچه در مجمع بیان شده و [ صفحه 111 ] امثله دیگري هم
ذکر فرمودهاند و والد ما جد حقیر در شفاء الصّدور آن الفاظ را استقصاء فرموده لذا بعید است در آیه شریفه معناي حقیقی اینکه
جمله اراده شده باشد و بر فرض اراده مراد آسمان و زمین مناسب با عالم آخرت است چون از تفریع بر آیات سابقه معلوم میشود که
اینکه دو آیه در مقام بیان حال اهل محشر و جمع شدگان در روز قیامت است و مربوط بعالم برزخ نیست و در اینکه مقام وجه
دیگري براي حل اشکال بنظر حقیر رسیده و آن اینکه است که مراد از استثناء در آیه اوّل انتقال معصیت کاران از اهل ایمان باشد از
جهنّم به بهشت و در آیه دوّم مراد استثناء سابقون مقرّبون باشد از خلود در بهشت جسمانی و اشاره بفائز شدن ایشان باشد بمقام
رضوان و سایه عرش و مقامات رفیعتر و اینکه منافات ندارد با ادلّه خلود سعداء در بهشت چون اینکه مقامات هم از بهشت است
نهایت آنکه بهشت روحانی است که لذّت آن فوق لذائذ جسمانی است و جنّتی که در آیه دوّم ذکر شده ظاهر در بهشت جسمانی
است که متبادر از جنّت در اذهان عامّه است و براي رفع توهّم زوال نعمت از سعداء بملاحظه ظاهر استثناء در ذیل آیه تصریح شده
بآنکه عطاء الهی از ایشان قطع نخواهد شد اینکه چند وجه که براي دفع اشکال ذکر شد غیر از وجهی است که در بدو امر از ظاهر
آیات بنظر حقیر رسید و بیان شد و بر آن تقریب اشکالی وارد نیست تا محتاج بجواب باشد چنانچه اشاره شد و تعجّب از آنستکه
حضرات مفسرین اینکه وجه را بعنوان دفع اشکال هم ذکر ننمودهاند و بذکر وجوه رکیکه پرداختهاند که حقیر از نقل آنها اعراض
نمودم و بعضی گفتهاند خداوند داناتر است بمراد از استثنائی که فرموده و اینکه کاشف از کمال اهمّیت باشکال است و عیّاشی ره
از صادقین علیهما السلام نقل نموده که مراد از بهشت و آتش در اینکه آیات دوستی آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و دوستی
دشمنان ایشان است و بنابراین هم باید تقریر استثناء بتقریب اوّل شود و اللّه اعلم ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 109 تا 112
اشاره
فَلا تَک فِی مِریَۀٍ مِمّا یَعبُدُ هؤُلاءِ ما یَعبُدُونَ إِلاّ کَما یَعبُدُ آباؤُهُم مِن قَبل وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُم نَصِ یبَهُم غَیرَ مَنقُوص [ 109 ] وَ لَقَد آتَینا مُوسَی
الکِتابَ فَاختُلِفَ فِیه وَ لَو لا کَلِمَ ۀٌ سَبَقَت مِن رَبِّکَ لَقُضِ یَ بَینَهُم وَ إِنَّهُم لَفِی شَکٍّ مِنه مُرِیب [ 110 ] وَ إِن کُلا لَمّا لَیُوَفِّیَنَّهُم رَبُّکَ
527- أَعمالَهُم إِنَّه بِما یَعمَلُونَ خَبِیرٌ [ 111 ] فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ وَ لا تَطغَوا إِنَّه بِما تَعمَلُونَ بَصِیرٌ [ 112 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس مباش در شک از آنچه میپرستند اینکه جماعت نمیپرستند مگر چنانچه میپرستیدند پدرانشان از پیش و بدرستیکه ماهر آینه
تمام دهندهایم بآنها [ صفحه 112 ] بهره ایشانرا بدون کم و کاست و بتحقیق دادیم بموسی آنکتابرا پس اختلاف شد در آن و اگر
نبود و عدهاي که سبقت گرفت از پروردگارت هر آینه حکم کرده شده بود میانشان و همانا آنها هر آینه در تردیدي هستند از آن
که شک اندازنده است و بدرستیکه تمامی هر آینه از آنانند که البتّه تمام خواهد داد بآنها پروردگار تو جزاي کارهاشانرا همانا او
بآنچه میکنند آگاه است پس ثابت باش چنانچه مأمور شدي و کسانیکه توبه نمودند با تو و تجاوز مکنید همانا او بآنچه میکنید بینا
صفحه 135 از 485
است.
تفسیر
خداوند اخبار فرموده است مردم را از آنکه جاي شک نیست در بطلان بت و بت پرستی در واقع بنهی پیغمبر خود را از اینکه امر در
ظاهر چنانچه رسم خطابات قرآنیّه است تا آنکه یقین داشته باشند بسوء عاقبت بت پرستان چنانچه در قصص سابقه بیان شد و موجب
تسلیت خاطر مبارك پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شود که خداوند بالاخره از آنها انتقام خواهد کشید و بحال خودشان واگذار
نخواهد فرمود چون حال اینها مانند حال پدرانشان است در شرك و ضلالت و در آنکه مدرکی براي اینکه عمل قبیح جز تقلید آباء
نداشته و ندارند پس بسهم خودشان از عذاب خواهند رسید چنانچه رسیدند بدون کم و زیاد و محتمل است مراد از جمله و انّا
لموفوهم آن باشد که خداوند روزي مقدّر آنها را بدون نقص بآنها خواهد رسانید و منافات با عذاب دنیوي و اخروي ندارد بلکه
وفاء نصیب کامل دنیوي آنها مؤکّد استحقاق عذابشان خواهد بود و خداوند عطا فرمود بحضرت موسی علیه السّلام توریۀ را و مردم
اختلاف نمودند در قبول آن لذا جمعی ایمان آوردند و جمعی کافر شدند چنانچه اختلاف نمودند در ایمان بقرآن و در کافی از
امام باقر علیه السّلام نقل نموده که اختلاف نمودند امّت موسی علیه السّلام چنانچه اختلاف نمودند اینکه امّت در کتاب و بعد از
اینکه اختلاف خواهند نمود در کتابیکه با قائم علیه السّلام است و براي آنها خواهد آورد و جمعی از مردم منکر آن شوند و آن
حضرت گردنشانرا میزند و اگر نبود گفتار و وعده الهی بانظار و مهلت آنها تا روز قیامت حکم فرموده بود میان اهل حق و باطل
بتعجیل در ثواب و عقاب براي تمیز آندو گروه از یکدیگر و یکی از بدبختیهاي کفّار آنستکه در شک و تردیدند از صحّت کتاب
خدا بطوریکه موجب تشویش و اضطراب آنها شده در کلیّه عقائد و اعمال چون ریب اقوي از شک است و بر مستقر و مؤثر آن
اطلاق میشود و خداوند تحقیقا تمام بندگانرا [ صفحه 113 ] خواه مؤمن باشند خواه کافر البتّه بجزاي کامل افعالشان از خیر و شرّ در
دنیا و آخرت خواهد رسانید و قمّی ره فرموده در قیامت و ظاهرا مراد تکمیل آن باشد نه انحصار بآن و در قرائت و ترکیب جمله و
انّ کلّا لمّا لیوفّینّهم ربّک اعمالهم بین قراء و میان نحویّون اختلاف بسیاري شده که ذکر آن با وضوح معناي مراد موجب تطویل
ممل است و ظاهرا در قرائت متعارفه که انّ و لمّا هر دو مشدّد و مورد اشکال است یا باید قائل شد که لمّا در اصل لمن ما بوده که
بعد از قلب نون بمیم اولی از سه میم حذف شده و کلمه ما بمعنی الّذین است و اینکه قول از قراء نقل شده و حقیر باین معنی ترجمه
نمودم یا باید قائل شد که لمّا نافیه و بعد از آن جمله یوفوا اعمالهم مقدّر است بدلالت لیوفینّهم یعنی تاکنون وفا کرده نشدند و بعد
از اینکه وفا میشود بآنها جزاي اعمالشان که إبن هشام اختیار نموده یا لمّا شرطیّه و بعثوا مقدّر است یعنی چون مبعوث شوند در
قیامت جزاي آنها داده خواهد شد که از فرمایش قمّی ره استفاده میشود و در قرائت لما بتخفیف که آنهم معروف است و اشکال
ندارد یکی از دو لام توطئه قسم و دیگري براي تأکید و ما زائده است براي فصل میان آندو یعنی و بدرستیکه تمامی آنها را و اللّه
هر آینه وفا میفرماید بآنها پروردگار تو جزاي اعمالشانرا و خداوند آگاه است باعمال آنها و چیزي از نظر او محو نمیشود و بر او
مخفی نمیماند پس باید مستقیم و ثابت باشد پیغمبر اکرم بر جاده حق و حقیقت و در دعوت بآن اصولا و فروعا چنانچه مأمور بآن
شده است و نیز باید ثابت و مستقیم باشند کسانیکه توبه از کفر نمودند و بشرف اسلام و ایمان مشرّف شدند در دین خودشان و از
غلبه کفّار نیندیشند و بوساوس آنها متزلزل نشوند و عدول از حق و حقیقت نکنند و تجاوز از حدود الهی و مقرّرات مذهبی ننمایند
و متمایل بقوانین و آداب اجانب نشوند و بدانند که خداوند اعمال و عقائد و رفتار و کردار آنها را میبیند و میداند و هر کس را
بجزاي عمل خود میرساند از إبن عبّاس ره نقل شده که هیچ آیهاي دشوارتر از اینکه آیه بر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل
[ نشد و براي اینکه فرمود پیر کرد مرا سوره هود و واقعه و امثال آن. [ صفحه 114
صفحه 136 از 485
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 113 تا 117
اشاره
وَ لا تَرکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُم النّارُ وَ ما لَکُم مِن دُونِ اللّه مِن أَولِیاءَ ثُم لا تُن َ ص رُونَ [ 113 ] وَ أَقِم الصَّلاةَ طَرَفَی النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ
اللَّیل إِن الحَسَنات یُذهِبنَ السَّیِّئات ذلِکَ ذِکري لِلذّاکِرِینَ [ 114 ] وَ اصبِر فَإِن اللّهَ لا یُضِیع أَجرَ المُحسِنِینَ [ 115 ] فَلَو لا کانَ مِنَ القُرُونِ
مِن قَبلِکُم أُولُوا بَقِیَّۀٍ یَنهَونَ عَن الفَسادِ فِی الأَرض إِلاّ قَلِیلًا مِمَّن أَنجَینا مِنهُم وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا ما أُترِفُوا فِیه وَ کانُوا مُجرِمِینَ [ 116 ] وَ
654- ما کانَ رَبُّکَ لِیُهلِکَ القُري بِظُلم وَ أَهلُها مُصلِحُونَ [ 117 ] -قرآن- 1
ترجمه
و میل مکنید بسوي آنانکه ظلم کردند پس برسد شما را آتش و نباشد براي شما از غیر خدا دوستانی پس یاري کرده نشوید و بر
پادار نماز را در دو طرف روز و در ساعتهاي اوائل شب همانا کارهاي خوب میبرند کارهاي بد را اینکه پند است مر پند گیرند
گانرا و صبر کن پس همانا خدا ضایع نمیکند مزد نیکوکارانرا پس چرا نبودند از اهل عصرهاي پیش از شما صاحبان خردیکه نهی
کنند از فساد در زمین مگر کمی از آنانکه نجات دادیم از آنها و پیروي کردند آنانکه ظلم نمودند آنچه را متنعم شدند در آن و
بودند گناهکاران و نباشد پروردگار تو که هلاك کند بلدها را بستم با آنکه اهل آنها باشند اصلاح کنندگان.
تفسیر
رکون بظالم ظاهرا میل و رغبت و اعتماد و اعتناء باو است و قمّی ره فرموده و در مجمع از ائمّه علیهم السّلام نقل نموده که رکون
مودّت و نصیحت و طاعت است و در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که آنمردي است که میآید نزد پادشاه ظالم پس
دوست دارد بقاء او را نادرست در کیسه خود کند و باو عطاء نماید و عیّاشی ره از آنحضرت نقل نموده که خدا وعده خلود در
آتش را نداده ولی بشما میرسد پس نباید رکون بظلمه نمائید و نیست براي مسلمانان یاورانی که بتوانند دفع نمایند از ایشان عذاب
را در صورت اراده الهی بلکه ناصر و معین و یاور اهل ایمان واقعا منحصر بخدا است و او کسانیرا که رکون بظالم نمودند نصرت
نمیفرماید پس نباید بامید اعانت و نصرت از ظلمه با آنها دوستی و مودّت نمود و خداوند امر فرموده است باقامه نماز در دو طرف
روز و در ساعاتی از شب نزدیک بروز چون زلف جمع زلفۀ بمعنی قربۀ است و در تهذیب از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که
مراد از دو طرف روز نماز صبح و مغرب است و مراد از ساعات نزدیک بروز از شب نماز عشاء است و عیّاشی ره از امام صادق علیه
السّلام نیز اینکه معنی را روایت نموده است و از إبن عبّاس و غیره هم نقل شده است و گفتهاند اینکه نماز ظهر و عصر ذکر نشده یا
براي معروفیّت آندو بنماز روز است یا براي آنستکه خداوند در جاي دیگر فرموده اقم ال ّ ص لوة لدلوك الشّمس الی غسق اللیل و
دلوك شمس زوال آنست و جمعی از مفسّرین قائل شدهاند که مراد از دو طرف روز نماز صبح و ظهر و عصر است و مراد از
ساعات نزدیک بروز از شب نماز مغرب و عشاء است و گفتهاند [ صفحه 115 ] دو طرف روز از روز است و مراد نصف اوّل و
نصف آخر است و بین الطّلوعین را جزء روز محسوب نمودهاند با آنکه ظاهر از روز عرفا از اوّل آفتاب تا غروب است و ظاهر از دو
طرف چیزي دو نصف آن نیست و زوال شمس نصف روز از اوّل طلوع آفتاب تا غروب است نه نصف از اوّل طلوع فجر تا مغرب
گویا حضرات خواستهاند نماز ظهر و عصر را داخل در حکم نمایند و راضی بخروج آندو نشدهاند لذا اینکه بیان را نمودهاند که
بهیچ وجه موافقت با ظاهر آیه ندارد با آنکه اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند و محتمل است ترك ذکر آندو براي اثبات تأکید
صفحه 137 از 485
جماعت باشد در نماز صبح و مغرب و عشاء و لذا خطاب به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شده است با آنکه مراد عام است
چون اقامه جماعت بعهده آنحضرت بوده و اینکه نکته را ندیدم کسی ذکر کرده باشد در هر حال آنچه از خاندان وحی و تنزیل
رسیده اظهر و اقوي و امتن است و باید دانست که کارهاي خوب مخصوصا نماز با آداب و شرائط صحّت و قبول کفّاره گناه
کارهاي بد است و آثار سوء آنها را از نفس انسانی زائل و بر طرف مینماید و در حدیث نبوي مشهور است که همانا نماز تا نماز
کفّاره ما بین آندو است مادامیکه شخص از معاصی کبیره اجتناب نماید و در امالی از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که فرمود
خدا محو میکند بهر حسنهاي سیئهاي را و اینکه آیه را تلاوت نمود و در کافی و عیّاشی از امام صادق علیه السّلام در تفسیر اینکه
آیه نقل نموده که نماز مؤمن در شب میبرد آنچه را بجا آورده است از گناه در روز و نیز در مجمع و عیّاشی ره از آن حضرت نقل
نموده که بدان هیچ چیز عاقبتش مضرّتر و ندامتش سریعتر از گناه نیست و هیچ چیز زیاد طلبتر و زودرستر بگناه از عمل خیر
نیست کار خوب بگناه بزرگ قدیمی فراموش شده از نظر صاحبش میرسد و آنرا از گردن او میاندازد و ساقط میکند و از نامه
عملش بعد از اثبات محو مینماید اینکه است که خدا میفرماید همانا حسنات میبرد سیّئات را اینکه پند است براي پند پذیران و از
یکی از صادقین علیهما السّلام نقل شده که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود حبیبم رسول خدا فرمود هیچ آیهاي در قرآن بیشتر از
اینکه آیه مایه امیدواري نیست و آیه دوّم را قرائت فرمود و فرمود اي علی قسم بآن کسیکه مرا بحق مبعوث فرمود یکنفر از شما
برمیخیزد براي وضو گرفتن پس میریزد گناهان از اعضایش و چون بدل و رویش رو بخدا ایستاد از جاي خود حرکت نکند تا از
تمام گناهان خود پاك شود مانند [ صفحه 116 ] روز که از مادر متولّد شده پس اگر مرتکب گناهی شود میان دو نماز بهمین نحو
نماز بعد کفّاره گناه پیش است تا پنج نماز تمام شود پس فرمود اي علی مثل پنج نماز در شبانه روز براي امّت من مثل نهر آب
جاري است بر در خانه هر یک چه گمان میکند کسیکه بدنش چرك باشد و روزي پنج مرتبه در آن غسل نماید آیا چرکی در
بدنش باقی میماند هم چنین است و اللّه نمازهاي پنجگانه براي امّت من اینکه دستورات از امر باستقامت در دین و آنچه بعد از آن
ذکر شده موعظه و پند است از براي کسانیکه قبول موعظه و پند مینمایند یا اینکه اقامه نماز و بردن حسنات آثار سیّئات را موجب
تذکّر و اتّعاظ است براي اهل ذکر و فکر و باید صبر نمود بر طاعات مخصوصا اقامه نماز و دانست که خداوند اجر نیکوکارانرا بنحو
اکمل عطا خواهد فرمود و چیزي از آنرا ضایع و باطل نخواهد گذارد و محتمل است مراد صبر حضرت ختمی مرتبت باشد بر آزار و
اذیّت قوم و اشاره بتلافی آن حضرت از آنها باحسان و نیکی در مقابل بدي چنانچه سیره مرضیّه آن وجود مبارك بود و جاي
تعجّب است از اینکه چرا در اهل هر عصري از اعصار سابقه نبودند مردمان عاقل فاضل خیر خواهی که سایرین را نهی از فساد و
معصیت کنند و از برکت وجود آنها جامعه اصلاح شود و اهل آن عصر مستحق عذاب الهی نشوند مگر عده کمی از انبیاء و اولیاء و
اهل ایمان بآنها که امر بمعروف و نهی از منکر مینمودند و نجات داد ایشانرا خدا در هر عصري و سایرین که ستم کار بودند
بخودشان و خلق و پیروي مینمودند از شهوات و لذّات نفسانی ایکه فرو رفته بودند در آنها و مجرم و معصیت کار بودند بعذاب
الهی گرفتار شدند پس باید از حال آنها عبرت گرفت و باصلاح حال خود پرداخت چون خداوند اهل آباديها را از روي ظلم
هلاك نمیکند و تا مستحق عقوبت نشوند بر آنها عذاب نازل نمیفرماید یا مراد آنستکه ایشانرا براي مختصر ظلمی که بین آنها واقع
شود هلاك نمیکند با آنکه جامعه در مقام اصلاح حال خودشان و بندگان خدا باشند و فساد غالب نشده باشد مانند باغبانیکه
گلزاري تهیّه نموده که اگر علف هرزه کمی در آن زمین باشد آنرا واژگون نمیکند ولی اگر زیاد شد ناچار باید آنرا زیر و زبر
نماید و گلزار جدیدي تشکیل دهد و در نهی از فساد دلالت است بر وجوب امر بمعروف و نهی از منکر چون فساد اعم است از
فعل حرام و ترك واجب و بقیّه کنایه است از اشیاء نفیسه [ صفحه 117 ] شریفهاي که نوعا مردم آنها را ذخیره مینمایند و براي
خودشان یا غیر باقی میگذارند میگویند فلانی از بقیّه قوم است یعنی از اخیار آنها است و گفتهاند الوابقیّۀ یعنی صاحبان دین و خیر
و برکت و تمیز و معرفت و بعضی گفتهاند مراد از آیه اخیره آنستکه خداوند بمجرّد شرك و معصیت خود قومی را هلاك
صفحه 138 از 485
نمیفرماید مادامیکه بحقوق خودشان تعدّي نکنند و اینکه براي کمال رحمت رحمانیّه است که از حق خود میگذرد و از حقّ
بندگان نمیگذرد لذا گفته شده است که سلطنت با کفر باقی میماند و با ظلم باقی نمیماند و در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم روایت نموده که اهلها مصلحون یعنی با یکدیگر بانصاف رفتار مینمایند ..
[ [سوره هود [ 11 ]: آیات 118 تا 123
اشاره
وَ لَو شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النّاسَ أُمَّۀً واحِ دَةً وَ لا یَزالُونَ مُختَلِفِینَ [ 118 ] إِلاّ مَن رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُم وَ تَمَّت کَلِمَ ۀُ رَبِّکَ لَأَملَأَنَّ
جَهَنَّمَ مِنَ الجِنَّۀِ وَ النّاس أَجمَعِینَ [ 119 ] وَ کُلا نَقُصُّ عَلَیکَ مِن أَنباءِ الرُّسُل ما نُثَبِّت بِه فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فِی هذِه الحَقُّ وَ مَوعِظَ ۀٌ وَ
528 وَ - ذِکري لِلمُؤمِنِینَ [ 120 ] وَ قُل لِلَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ اعمَلُوا عَلی مَکانَتِکُم إِنّا عامِلُونَ [ 121 ] وَ انتَظِرُوا إِنّا مُنتَظِرُونَ [ 122 ] -قرآن- 1
162- لِلّه غَیب السَّماوات وَ الَأرض وَ إِلَیه یُرجَع الَأمرُ کُلُّه فَاعبُده وَ تَوَکَّل عَلَیه وَ ما رَبُّکَ بِغافِل عَمّا تَعمَلُونَ [ 123 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر خواسته بود پروردگار تو هر آینه قرار داده بود مردم را داراي یک دین و همیشه باشند اختلاف کنندگان مگر کسانی که
رحم فرمود پروردگار تو و از براي آن آفرید ایشانرا و تمام شد سخن پروردگار تو هر آینه پر کنم البتّه دوزخ را از جنّیان و آدمیان
تمامی و هر قصّهاي که نقل میکنیم براي تو از اخبار پیغمبران چیزي است که ثابت میگردانیم بآن دلت را و آمد تو را در اینکه حقّ
و پندي است و تذکّري براي گروندگان و بگو مر آنانرا که نمیگروند بکنید چنانچه میکنید همانا ما کنندگانیم و منتظر باشید همانا
ما منتظرانیم و مر خدا را است امر نهانی آسمانها و زمین و بسوي او باز میگردد کار تمامی آن پس بندگی کن او را و توکّل کن بر
او و نیست پروردگار تو بی خبر از آنچه بجا میآورید
تفسیر
اراده و مشیّت الهی تعلّق گرفته است که بندگان در آفاق و انفس و ادلّه توحید و سایر اصول دین و مذهب تأمّل و تفکّر نمایند تا
حق را بیابند و معتقد شوند و احکام الهی را بموقع اجرا گذارند و مستحق اجر و ثواب شوند و بمقام اشرف و لذّت اکمل نائل
گردند لذا آنانرا مجبور و مجبول بدین حق نفرمود با آنکه اگر خواسته بود آنها را مانند ملائکه منزّه و مبرّي از معاصی و معتقد بحق
و حقیقت [ صفحه 118 ] خلق میفرمود و در نتیجه تمام افراد بشر بالفطره داراي دین حق و متّحد در یک آئین و مذهب بودند ولی
منتج مقصود نبود لذا آنها را مرکّب از قواء مختلفه خلق فرموده و باین جهت همیشه از اوّل دنیا میان آنها از هر جهت اختلاف بوده
و هست در عقائد و اخلاق و افکار و انظار و اعمال و احوال بطوریکه دو نفر متّفق از هر جهت نباشند مگر آنانکه مشمول رحمت
رحیمیّه و عنایت غیبیّه الهیّه و معصوم از گناه و محفوظ از خطا شدند مانند ائمّه اطهار که بهیچ وجه اختلافی در عقائد و اخلاق و
اعمال و اقوال با یکدیگر ندارند و تمام احادیث منقوله از ایشان بمنزله کلام یک گوینده است که باید بعضی مخ ّ صص و مبیّن و
شارح و مفسّر بعض دیگر باشد و تمامی اخلاق بارزه و اعمال صادره از آن ذوات مقدّسه از صلح و جنگ و مهر و قهر و رأفت و
رقت و غلظت و خشونت ناشی از یک غریزه الهیّه و ناظر بیک هدف و مقصود است و شیعیان ایشان که حقّا پیروي از آن
بزرگواران دارند هم باین کرامت نائل و باین موهبت فائز شدهاند چون مخلوق از فاضل طینت ایشان و معجون بماء ولایت آنانند و
صفحه 139 از 485
و براي فوز باین رحمت و نیل « جان گرگان و سگان از هم جدا است- متّحد جانهاي شیران خدا است » ابدا اختلافی میان آنها نیست
باین سعادت خداوند خلق فرمود تمام مردم را ولی بیشتر متابعت نمودند هواي نفس و غریزه شهوت و غضب و وساوس شیاطین
انس و جن را و از اینکه موهبت محروم و از اینکه نعمت بر کنار شدند و بنابراین مشار الیه در قول خداوند و لذلک خلقهم فوز
بمقام رحمت رحیمیّه است و بعضی ذالک را اشاره باختلاف و لام را لام عاقبت دانستهاند با آنکه خلاف ظاهر است بتصوّر آنکه
اگر اشاره برحمت باشد باید تلک گفته شود و انصاف آنستکه اینکه اشکال بارد هم ناشی از همان اختلاف ذاتی است و معلوم
است که مشار الیه مقام رحمت و نیل بآن است علاوه بر آنکه تأنیث مجازي و امر در آن سهل است و خداوند فرموده هذا رحمۀ من
ربی و امثال آن در کلام عرب شایع است و ظاهرا فرقی ندارد در حسن اینکه اشاره بین آنکه ضمیر هم راجع بناس باشد یا من رحم
اگر چه فیض ره نقل فرق فرموده و محتاج بتأمّل است چون خداوند فرموده ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون در هر حال تمام و
واجب شد قول و حکم خدا که مطابق واقع و راست و درست است بر آنکه پر و مملوّ فرماید جهنّم را از جن و انس که نافرمانی
کردند بتمامی و قمّی ره فرموده آنها [ صفحه 119 ] کسانی هستند که سبقت گرفته است در ذاتشان شقاوت و براي آتش خلق
شدهاند و مقدّر شده است که ایمان نیاورند و در توحید از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که خداوند خلق فرمود مردم را تا بجا
آورند چیزي را که مستوجب رحمت خدا شوند بآن پس رحمت فرماید بر آنان و در کافی از آنحضرت نقل نموده در ذیل اینکه
آیه که مردم در رأي صواب اختلاف مینمایند و تمامی آنها هلاك شوند مگر آنانکه رحم فرمود خداوند بر آنها و ایشانند شیعیان
ما که خداوند براي رحمت خود خلق فرمود آنانرا و مراد طاعت امام است و قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که مردم
همیشه اختلاف دارند در دین مگر کسانی که رحم فرمود خدا بر ایشان یعنی آل محمّد و اتباعشان که فرموده و براي اینکه خلق
فرمود آنانرا یعنی اهل رحمتی که اختلاف ندارند در دین و عیّاشی ره از امام سجّاد نقل نموده که مراد از کسانیکه اختلاف دارند از
اینکه امّت آنانند که مخالفت نمودند با ما و بعضی از آنها با بعض دیگر اختلاف مینمایند در دین و کسانیکه مشمول رحمت الهی
شدند دوستان ما هستند از اهل ایمان که خدا براي اینکه خلق فرمود آنها را از طینت پاك و تمام قصص انبیاء سابقه که خداوند نقل
فرمود آنها را براي پیغمبر خود موجبات ثبات عزم و اراده و اطمینان قلب و قدم و مزید یقین و بصیرت و دلگرمی آنحضرت است
در انجام رسالت و صبر بر اذیّت و آزار قوم و امیدواري بوعده نصرت و ظفر بر کفار و نازل شده است در اینکه اخبار حق که وحی
الهی و صدق و مطابق با واقع است و موجب اتّعاظ و تذکّر و نصح و تحذیر اهل ایمان خواهد بود و در خاتمه اتمام حجّت فرموده با
کفّار و فجار بآنکه امر فرموده پیغمبر خود را که بآنها بفرماید شما بر اینکه حال که دارید از کفر و طغیان و کبر و عصیان باقی
باشید و هر چه میتوانید بکنید و ما هم بوظیفه خودمان عمل مینمائیم و منتظر باشید براي ما پیش آمدهاي بدرا یا براي خودتان وعده
عذاب الهی را ما هم منتظر نصرت و ظفر الهی براي خودمان و یا نزول عذاب مانند امم سابقه براي شما هستیم و سلطنت عالم غیب
و علم باسرار مکنونه در اینکه عالم بطور کلّی مخصوص بذات احدیّت است و مرجع کلیّه امور و باز گشت تمام موجودات بحکم
مطاع و وجود مطلق او است در تمام عوالم وجود پس باید او را ستایش و پرستش نمود و بر او توکّل و اعتماد کرد و از غیر او چشم
پوشید و امیدوار نبود جز بکرم او که کافی است براي امیدواري و چشم [ صفحه 120 ] انتظاري و او غافل و بیخبر نیست از اعمال و
عقائد و افکار بندگان و هر کس را بجزاي لایق و اجر مستحق او خواهد رسانید در ثواب الاعمال از امام باقر علیه السّلام روایت
نموده که هر کس سوره هود را در هر جمعه قرائت نماید روز قیامت در زمره انبیاء علیهم السلام محشور میشود و گناهی براي او
[ مشهود نمیگردد و الحمد للّه رب العالمین و صلی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین. [ صفحه 121
سوره یوسف