گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
سوره ابراهیم علیه السّلام






اشاره
67- پنجاه و دو آیه مکیه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ -قرآن- 30
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 1 تا 3
اشاره
37 الر کِتاب أَنزَلناه إِلَیکَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُمات إِلَی النُّورِ بِإِذن رَبِّهِم إِلی صِ راطِ العَزِیزِ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
الحَمِیدِ [ 1] اللّه الَّذِي لَه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الأَرض وَ وَیل لِلکافِرِینَ مِن عَذاب شَدِیدٍ [ 2] الَّذِینَ یَستَحِبُّونَ الحَیاةَ الدُّنیا عَلَی
411- الآخِرَةِ وَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیل اللّه وَ یَبغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فِی ضَلال بَعِیدٍ [ 3] -قرآن- 1
صفحه 203 از 485
ترجمه
اینکه کتابی است که فرستادیم آنرا بسوي تو تا بیرون آوري مردمانرا از تاریکیها بروشنائی بدستور پروردگارشان بسوي راه آن
تواناي ستوده خداوند آنچنانیکه مر او را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و واي بر کافران از عذاب سخت آنانکه
اختیار میکنند از راه دوستی زندگانی دنیا را بر آخرت و باز میدارند از راه خدا و میخواهند در آن کجی را آنگروه در گمراهی
دورند.
تفسیر
بیان الر در ابتداء سور سابقه گذشت و قرآن کتابی است که خداوند آنرا بتوسط جبرئیل فرستاده است بر پیغمبر خاتم براي آنکه
نجات دهد آنحضرت تمام مردم عالم را و بیرون آورد آنها را از انواع تاریکیهاي کفر و جهالت و ضلالت و وارد فرماید ایشان را
در روشنائی و هدایت و معرفت و ایمان بدستور و توفیق و تسهیل خداوند امر را بر ایشان و آن روشنائی و نور راه خداوند تواناي
غالب قادر ارجمند حمید محمود در جمیع صفات و افعال است که او خداوندي است که مالک آسمانها و زمین و تمام موجودات
در آنها است و کسی قادر بر تخلّف از حکم او نیست و ویل و هلاك مر کافران را است از عذاب شدید قیامت و آنها کسانی
هستند که براي ضعف عقل و غلبه شهوت اختیار نمودند زندگانی موقت مشوب بألم دنیاي دنی را بر حیات دائم و عیش خالص
آخرت باقی و باز میدارند مردم را از متابعت راه حق چنانچه خودشان را باز داشتند و میخواهند که در راه حق و دین اسلام عیب و
عوجی پیدا کنند و بآنوسیله مانع از قبول اسلام مردم شوند و اینجماعت بسیار از وادي حق دورند چون [ صفحه 219 ] دین اسلام
منزّه از عیب و نقص است و بنابراین ضمیر در یبغونها بسبیل راجع میشود که مذکّر و مؤنث در آن یکسان است و بعضی گفتهاند
مراد آنستکه میجویند دنیا را از غیر راهش چون دنیا را براي آخرت باید طلبید پس کسیکه دنیا را براي آخرت نجوید از راه کج دنیا
را طلب نموده و بنابراین ضمیر راجع به الحیوة الدنیا است و در هر حال اینکه جماعت در وادي ضلالت و گمراهی سیر میکنند که
بمراحل عدیده از حق دور است ..
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 4 تا 6
اشاره
وَ ما أَرسَلنا مِن رَسُول إِلاّ بِلِسان قَومِه لِیُبَیِّنَ لَهُم فَیُضِ لُّ اللّه مَن یَشاءُ وَ یَهدِي مَن یَشاءُ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 4] وَ لَقَد أَرسَلنا مُوسی
بِآیاتِنا أَن أَخرِج قَومَکَ مِنَ الظُّلُمات إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرهُم بِأَیّام اللّه إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِکُل صَ بّارٍ شَ کُورٍ [ 5] وَ إِذ قالَ مُوسی لِقَومِهِ
اذکُرُوا نِعمَۀَ اللّه عَلَیکُم إِذ أَنجاکُم مِن آلِ فِرعَونَ یَسُومُونَکُم سُوءَ العَذاب وَ یُذَبِّحُونَ أَبناءَکُم وَ یَستَحیُونَ نِساءَکُم وَ فِی ذلِکُم بَلاءٌ مِن
580- رَبِّکُم عَظِیم [ 6] -قرآن- 1
ترجمه
و نفرستادیم هیچ پیغمبري را مگر بزبان قومش تا بیان نماید براي آنها پس گمراه میکند خدا کسیرا که میخواهد و هدایت میکند
کسیرا که میخواهد و او است تواناي درست کردار و بتحقیق فرستادیم موسی را با معجزاتمان که بیرون آور قومت را از تاریکیها
صفحه 204 از 485
بسوي روشنی و متذکّر نما آنها را بروزهاي امر خدا همانا در آن هر آینه نشانهها است براي هر صبر کننده شکر گذاري و چون
گفت موسی مرقومش را که یاد کنید نعمتهاي خدا را بر شما وقتی که نجات دادتان از کسان فرعون که میچشاندند بشما عذاب
سخت را و سر میبریدند پسرانتان را و زنده میگذاردند زنانتان را و در آن براي شما آزمایشی بود از پروردگارتان بزرگ.
تفسیر
خداوند مبعوث نفرمود هیچ پیغمبري را مگر بلغت قوم خودش که مرسل بر آنها بود تا بیان کند براي آنها معارف و احکام لازمه را
و آنها بسهولت ادراك نمایند و بسرعت بر طبق آن عمل کنند و همچنین مبعوث فرمود پیغمبر خاتم را بلغت قومش که عرب بودند
ولی بر عرب و عجم و ترك و دیلم لذا در خصال از آنحضرت نقل نموده که خداوند منّت گذارد بر من و فرمود اي محمّد بتحقیق
فرستادم هر پیغمبري را بسوي امّتی بزبانشان و فرستادم ترا بسوي هر سرخ و سیاهی از خلق خود پس کسانیکه بدیده انصاف در
آیات الهی نظر ننمودند و معتقد بصدق آنها نشدند و موفق بعمل نگشتند خداوند هم آنها را بحال خودشان واگذار فرمود و گمراه
شدند و کسانیکه [ صفحه 220 ] بدیده انصاف و اعتبار نظر نموده معتقد و موفق بعمل شدند خداوند هم تأیید و هدایت فرمود
ایشانرا که بمقامات عالیه نائل گشتند و او است خداوندي که غالب است بمشیّت خود بر هر مشیّتی و کسی نمیتواند صرف نماید
اراده او را و تمام افعالش بر وفق حکمت و مصلحت است و خداوند مبعوث فرمود حضرت موسی علیه السّلام را با آن معجزات با
هرات و امر فرمود او را بآنکه بیرون آور قومت را از تاریکیهاي کفر داخل در هر فرقهاي باشند و وارد نما آنها را در نور ایمان و
دین حق که یکی است و یادآوري نما ایشان را از وقایع امم سابقه و تاریخ پیشینیانشان که در صورت مخالفت با انبیاء چگونه
معذب شدند و در حال اطاعت چگونه در نعمت و عزّت و رفاهیت بودند و بنابراین ایّام اللّه کنایه از ایّام ظهور امر خدا است از
نقمت و نعمت و در مجمع و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مراد از ایّام اللّه نعم و آلاء او است و قمّی ره فرموده
ایّام اللّه سه روز است روز قیام قائم علیه السّلام و روز مرگ و روز قیامت و در خصال از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که ایّام اللّه
روز قیام قائم و روز رجعت و روز قیامت است و ظاهرا منافاتی بین روایات و قول اوّل نیست چون اینها همه ایّام ظهور امر الهی است
که نعمت است براي قومی و نقمت است براي دیگران و اشاره باین نکته است ذیل آیه شریفه که فرموده است در اینکه تغییرات
دلالات و علاماتی است از قادر قاهر منتقم منعم براي کسانیکه صابرند در بلایا و شاکرند بر نعم بیپایان خداوند و در آیه سوّم
خطاب به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مقدر است یعنی و یاد آور اهل زمان خود را از وقتی که موسی بقوم خود فرمود متذکّر
نعم الهی شوید بتفصیلی که در سوره بقره گذشت و نکته زیادتی واو عاطفه در اینکه آیه آنستکه عذاب فرعونیان بنی اسرائیل را،
منحصر بکشتن پسران آنها نبود لذا عطف فرموده جمله یذبّحون را بر یسومونکم و اگر و او عاطفه ذکر نشود چنانچه در آنسوره
ذکر نشده بود اینکه جمله مفسّره و بیان براي عذاب خواهد بود و دلالت بر تعدد نوع عذاب ندارد و چون عذاب آنها علاوه بر ذبح
ابناء باعمال شاقه بود عطف بو او مجوّز و مستحسن است و مراد از زنده گذاردن زنها ابقاء آنها است براي استخدام و شرح اینکه
قضایا که سابقا ذکر شده تکرار نمیشود و در اینکه ابتلاء یا نجات دادن، محنت یا نعمت بزرگی بود براي آنها از جانب خداوند
[ چنانچه گذشت. [ صفحه 221
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 7 تا 10
اشاره
وَ إِذ تَأَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَ کَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم إِن عَذابِی لَشَدِیدٌ [ 7] وَ قالَ مُوسی إِن تَکفُرُوا أَنتُم وَ مَن فِی الَأرض جَمِیعاً فَإِنَّ
صفحه 205 از 485
اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ [ 8] أَ لَم یَأتِکُم نَبَؤُا الَّذِینَ مِن قَبلِکُم قَوم نُوح وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِن بَعدِهِم لا یَعلَمُهُم إِلاَّ اللّه جاءَتهُم رُسُلُهُم
بِالبَیِّنات فَرَدُّوا أَیدِیَهُم فِی أَفواهِهِم وَ قالُوا إِنّا کَفَرنا بِما أُرسِلتُم بِه وَ إِنّا لَفِی شَکٍّ مِمّا تَدعُونَنا إِلَیه مُرِیب [ 9] قالَت رُسُلُهُم أَ فِی اللّهِ
شَکٌّ فاطِرِ السَّماوات وَ الَأرض یَدعُوکُم لِیَغفِرَ لَکُم مِن ذُنُوبِکُم وَ یُؤَخِّرَکُم إِلی أَجَل مُسَ  می قالُوا إِن أَنتُم إِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا تُرِیدُونَ أَن
838- تَصُدُّونا عَمّا کانَ یَعبُدُ آباؤُنا فَأتُونا بِسُلطان مُبِین [ 10 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه اعلام نمود پروردگار شما که اگر شکر کنید هر آینه زیاد میکنم نعمت شما را و اگر کفران نمائید همانا عذاب من هر
آینه سخت است و گفت موسی اگر کافر شوید شما و هر که در زمین است تمامی پس همانا خداوند هر آینه بینیاز ستوده است
آیا نیامد شما را خبر آنانکه بودند پیش از شما، قوم نوح و عاد و ثمود و آنانکه بودند بعد از آنها که نمیداند ایشانرا مگر خدا
آمدند نزد آنها پیغمبرانشان با معجزات پس برگرداندند دستهاشان را در دهانهاي ایشان و گفتند همانا ما کافر شدیم بآنچه فرستاده
شدید بآن و همانا ما هر آینه در شکی هستیم از آنچه میخوانید ما را بسوي آن که بگمان اندازنده است گفتند پیغمبرانشان آیا در
خدا شک است که پدید آورنده آسمانها و زمین است میخواند شما را تا بیامرزد براي شما از گناهانتان و تأخیر اندازد شما را تا
زمانی نامبرده شده گفتند نیستید شما مگر انسانی مانند ما میخواهید باز دارید ما را از آنچه بودند که عبادت میکردند پدران ما پس
بیاورید براي ما حجّتی روشن.
تفسیر
. خطاب به بنی اسرائیل است یعنی و یاد آورید وقتی را که اعلام فرمود پروردگار شما که اگر شکر نعمت نجات از فرعونیان و سایر
نعم الهی را بجاي آورید بایمان و عمل صالح زیاد میکنم نعمت خود را بر شما و اگر کفران نمائید بکفر و معصیت بعذاب شدید
من گرفتار خواهید شد در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که خداوند انعام نفرموده است بر بندهاي نعمتی را که شناخته
باشد آنرا بقلبش و حمد نموده باشد خدا را ظاهرا بزبانش و تمام شده باشد کلام او مگر آنکه امر خواهد شد از براي او بزیادتی
نعمت و در مجمع و قمّی ره و عیّاشی ره نیز اینکه معنی را نقل نمودهاند و نیز از آنحضرت روایت شده است که انعام نفرموده است
خداوند بر بندهاي نعمتی را از کوچک و بزرگ که پس از آن گفته باشد الحمد للّه مگر آنکه [ صفحه 222 ] ادا نموده است شکر
آنرا و پس از اینکه اعلام حضرت موسی به بنی اسرائیل فرمود که تصوّر نکنید خداوند احتیاجی بشکر شما دارد اگر شما و تمام
اهل زمین از جن و انس کافر شوند خداوند بینیاز از آنها و شکرشان است و ستوده است بذات خود اگر چه هیچ کس ستایش او
را نکند و حمد او را بجا نیاورد چون خودش و ملائکه و ذرات مخلوقات بزبان حال و مقال حمد و ثناي الهی را بجا میآورند پس
ضرر کفران عائد کسانی میشود که بوظیفه خود قیام ننمودند و خود را از مزید نعمت محروم و بعذاب شدید گرفتار کردند آیا بشما
نرسیده است خبر اقوام سابقه از قبیل قوم نوح و عاد و ثمود و کسانیکه بعد از آنها بودند که بواسطه کثرت عدد آنها کسی علم
باشخاص و احوالشان ندارد جز خدا و آنکه پیغمبرانی داشتند که با معجزات با هرات بر آنها مبعوث بودند و مورد اعتناء آنها نشدند
بلکه دستهاي خودشان را برگرداندند بجانب دهانهاي پیغمبرانشان براي اشاره نمودن بسکوت ایشان یعنی زیاد حرف نزنید کسی
گوش بسخن شما نمیدهد که از جمله فردّوا ایدیهم فی افواههم بفرمایش قمّی ره استفاده میشود و بنظر حقیر ظاهر است اگر چه
وجوه دیگري هم از إبن عبّاس و سایر مفسّرین براي اینکه جمله نقل شده است که خالی از خلل نیست و صریحا منکر توحید خدا
شدند و اظهار شک نمودند آنهم نه شک بدوي که باندك تأمّلی رفع شود بلکه شکّی که موجب تردید و تحیّر گردد و پیغمبران
صفحه 206 از 485
در جواب آنها فرمودند اینکه چه اظهاري است که میکنید آیا در وجود خدا و توحید او شک است با آنکه واضح است که اینکه
آسمانها و زمین خالقی دارد و آن یک است چون اگر دو باشد فساد و اختلال نظام حاصل میشود و معلوم است که او حاجتی بشما
ندارد دعوت فرموده است از شما بتوسط ما براي آنکه از کفر و معصیت توبه نمائید و او گناهان شما را بیامرزد و عذاب را از شما
دور کند تا عمر طبیعی کنید و باجل مقدر الهی از دنیا بروید و ببهشت جاوید و اصل شوید و آنها در جواب گفتند شما فضیلتی بر
ما ندارید بلکه بشري هستید مانند ما چه موجب شده است که شما پیغمبر باشید و ما امت لابد شما میخواهید ما را از دین پدران
خودمان باز دارید و بر ما ریاست کنید پس باید غیر از آنچه را که خودتان آوردید از معجزات معجزهاي را که ما میخواهیم براي
[ واضح شدن امر بیاورید تا ما بشما ایمان بیاوریم. [ صفحه 223
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 11 تا 12
اشاره
قالَت لَهُم رُسُلُهُم إِن نَحن إِلاّ بَشَرٌ مِثلُکُم وَ لکِن اللّهَ یَمُنُّ عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ ما کانَ لَنا أَن نَأتِیَکُم بِسُلطان إِلاّ بِإِذن اللّه وَ عَلَی
[ اللّه فَلیَتَوَکَّل المُؤمِنُونَ [ 11 ] وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّه وَ قَد هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصبِرَن عَلی ما آذَیتُمُونا وَ عَلَی اللّه فَلیَتَوَکَّل المُتَوَکِّلُونَ [ 12
404- -قرآن- 1
ترجمه
گفتند مر ایشانرا پیغمبرانشان نیستیم ما مگر انسانی مانند شما ولی خدا منّت مینهد بر آنکه میخواهد از بندگانش و نباشد براي ما
که بیاوریم براي شما حجّتی مگر باذن خدا و بر خداوند باید توکّل کنند گروندگان و چیست ما را که توکل نکنیم بر خدا با آنکه
بتحقیق هدایت نمود ما را براههاي خودمان و هر آینه صبر مینمائیم البتّه بر آنچه اذیّت کنید ما را و بر خدا باید توکّل کنند توکّل
کنندگان.
تفسیر
. پیغمبران در جواب امم ماضیه گفتند راست است که ما بشري هستیم مانند شما در لوازم بشریّت و از جنس ملائکه نیستیم ولی
براي استعداد و قابلیّتی که در ما وجود داشت خداوند ما را مخصوص فرمود به نبوّت و منت نهاد بر ما بمزید کرامت از ابناء جنس
خودمان و ما نمیتوانیم بدلخواه خودمان و شما معجزه بیاوریم اختیار معجزه با خدا است که هر پیغمبري را مخصوص بنوعی از
اعجاز فرموده که صلاح دانسته و نباید تجاوز از آن شود مکر بخواست خداوند و ما از عناد و لجاج و عداوت و اذیّت شما باك
نداریم چون بخداوند ایمان داریم و کسیکه مؤمن بخدا باشد باید توکّل و اعتماد بلطف او داشته باشد و از غیر او باك نداشته باشد
چه موجب است و چه عذري براي ما است اگر توکّل بخدا نداشته باشیم با آنکه طرق معرفت خود را بما ارائه فرموده و دانستهایم
که ازمّه امور تمامی بدست قدرت الهی است و کسی بر خلاف اراده او نمیتواند کاري از پیش ببرد پس باید بر آزار و اذیّتهاي
شما صبر کنیم و از خداوند اجر بخواهیم و بدانیم که وظیفه اولیاء خدا توکّل باو است و خداوند بالاخره دوستان خود را بر
[ دشمنانش ظفر خواهد داد. [ صفحه 224
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 13 تا 18
صفحه 207 از 485
اشاره
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن أَرضِنا أَو لَتَعُودُن فِی مِلَّتِنا فَأَوحی إِلَیهِم رَبُّهُم لَنُهلِکَن الظّالِمِینَ [ 13 ] وَ لَنُسکِنَنَّکُم الَأرضَ مِن
بَعدِهِم ذلِکَ لِمَن خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعِیدِ [ 14 ] وَ استَفتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبّارٍ عَنِیدٍ [ 15 ] مِن وَرائِه جَهَنَّم وَ یُسقی مِن ماءٍ صَدِیدٍ
515 مَثَل الَّذِینَ - 16 ] یَتَجَرَّعُه وَ لا یَکادُ یُسِیغُه وَ یَأتِیه المَوت مِن کُل مَکان وَ ما هُوَ بِمَیِّت وَ مِن وَرائِه عَذاب غَلِیظٌ [ 17 ] -قرآن- 1 ]
کَفَرُوا بِرَبِّهِم أَعمالُهُم کَرَمادٍ اشتَدَّت بِه الرِّیح فِی یَوم عاصِف لا یَقدِرُونَ مِمّا کَسَ بُوا عَلی شَیءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلال البَعِیدُ [ 18 ] -قرآن-
187-1
ترجمه
و گفتند آنانکه کافر شدند به پیغمبرانشان هر آینه بیرون کنیم شما را از زمین خودمان مگر آنکه گردید وارد در کیش ما پس وحی
فرستاد بایشان پروردگارشان که هر آینه هلاك میکنیم البته ستمکاران را و هر آینه سکونت میدهیم شما را در آنزمین بعد از ایشان
اینکه از براي کسی است که بترسد از مقام من و بترسد از وعده عذاب من و طلب فتح نمودند و بیبهره ماند هر گردن کش حقّ
ناپذیري از پس او دوزخ است و آشا مانده میشود از آبی چرك و خون جرعه جرعه میآشامد آنرا و نزدیک نباشد که بآسانی فرو
برد آنرا و میآید او را مرگ از همه جا و نیست او مرده و از پس آن عذابی است دشوار مثل آنانکه کافر شدند بپروردگارشان
اینکه است، کارهاشان مانند خاکستري است که سخت بوزد بر آن باد در روز که باد سخت میآید توانا نباشند از آنچه کسب
نمودند بر چیزي اینکه است آن گمراهی دور از حق.ّ
تفسیر
. کفّار از اقوام انبیاء عظام در جواب ایشان گفتند و قسم یاد نمودند که یکی از دو امر واقع خواهد شد یا ما شما را از دیار خودمان
بیرون میکنیم یا شما وارد میگردید در دین ما و باین لحاظ گفتهاند عود بمعناي صیرورت است چون مقام انبیاء عظام مبرّي است از
آنکه قبلا متدیّن بدین آنها بوده باشند تا عود بمعناي برگشت صادق باشد و محتمل است اینکلام را آنها بر حسب گمان خودشان
گفته باشند یا مخاطب انبیاء و اهل ایمان بایشان باشند و نسبت عود بایشان از باب تغلیب باشد در هر حال خداوند براي تسلیت خاطر
انبیاء وعده فرمود که دشمنان ایشانرا که ستمکاران بخویش و خلق بودند هلاك فرماید و ایشان و دوستانشان را در منازل و مساکن
آنها جاي گزین و مستقر کند و از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است که کسیکه اذیّت کند همسایه خود را براي
طمع در مسکن او خداوند خانه او را نصیب آن همسایهاش فرماید بمفاد اینکه آیه شریفه و اینکه هلاك دشمنان و جاي دادن
دوستان از اهل ایمان را در منازل آنها براي کسانی است که بترسند از موقفی که خداوند براي حساب آنها معین فرموده است در
قیامت و نیز بترسند از وعدهئیکه خداوند راجع بعذاب آنها داده و طلب فتح و ظفر نمودند انبیاء از خداوند بر دشمنان خودشان یا
خواستند که حکم فرماید بین ایشان و آنها بعدل چون فتاحۀ بمعناي حکومۀ آمده است و خداوند اجابت فرمود و دشمنان سرکش و
متکبّر و معاند ایشان که از قبول [ صفحه 225 ] حق استنکاف و استکبار داشتند خائب و خاسر و بیبهره و نصیب از دنیا و آخرت
شدند و در توحید از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که مراد کسانی هستند که ابا نمودند از گفتن لا اله الا اللّه و
قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده عنید کسی است که اعراض از حق نماید و در کنار آن جبّار عنید آتش جهنّم است که او
مشرف است بآن و واقع میشود در آن پس از مرگ و چون تشنه شود باو میآشامانند از چرك و خونی که جاري میشود از فروج
صفحه 208 از 485
زنان زناکار در آتش چنانچه از امام صادق علیه السّلام در مجمع روایت نموده است و از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل
نموده که چون آن آب را نزد او آورند و اظهار تنفّر کند و نزدیک بروي او شود گوشت صورتش کباب گردد و پوست سرش
بیفتد و چون بیاشامد، آنچه در اندرون او است پاره پاره شود و از دبرش بیرون آید چنانچه در کتاب خدا بیان شده است و بزحمت
آنرا جرعه جرعه بیاشامد و ممکن نباشد که بتواند آنرا بسهولت تناول کند و موجبات مرگ از هر جهت بر او احاطه نماید و با اینکه
وصف نمیرد و راحت نشود و باز در پی عذاب شدیدتري دارد تا برسد بعذابیکه در شدّت و مدّت و عدّت نهایت نداشته باشد. حال
کسانیکه منکر خدا و پیغمبر او شدند که باید ضرب المثل باشد در دوري از حق و حقیقت آنستکه اعمال خیریّه آنها مانند صله
رحم و انفاق بفقراء و دستگیري از ضعفاء و غیرها در بیثمري براي آنها بسبب کفر و فقد شرط قبول اینکه اعمال که ایمان بخدا و
پیغمبر و امام است مانند خاکستري است که بشدّت بوزد بر آن باد در روز که بواسطه شدّت باد در آنروز از باب مبالغه اطلاق باد
شدید بر آن شده و پراکنده کند آن خاکستر را بطوریکه نتوان چیزي از آن جمع آوري نمود چون آنها هم از اعمال خیریّه خود در
قیامت نمیتوانند هیچ استفاده نمایند و ابدا بحال آنها فائده ندارد اینکه کفر که اینکه اثر را دارد آن گمراهی دور از حق و خطاء دور
از صواب است و خسارتی است که فوق آن تصوّر نشود و جاي هیچ شک و تردید نیست ..
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 19 تا 21
اشاره
أَ لَم تَرَ أَن اللّهَ خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ بِالحَق إِن یَشَأ یُذهِبکُم وَ یَأت بِخَلق جَدِیدٍ [ 19 ] وَ ما ذلِکَ عَلَی اللّه بِعَزِیزٍ [ 20 ] وَ بَرَزُوا لِلّهِ
جَمِیعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ استَکبَرُوا إِنّا کُنّا لَکُم تَبَعاً فَهَل أَنتُم مُغنُونَ عَنّا مِن عَذاب اللّه مِن شَیءٍ قالُوا لَو هَدانَا اللّه لَهَدَیناکُم سَواءٌ
439- عَلَینا أَ جَزِعنا أَم صَبَرنا ما لَنا مِن مَحِیص [ 21 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا ندانستی که خداوند آفرید آسمانها و زمین را براستی و درستی [ صفحه 226 ] اگر بخواهد ببرد شما را و بیاورد مخلوقی تازه و
نیست اینکه بر خدا دشوار و ظاهر و حاضر شدند براي خدا تمامی پس گفتند ناتوانان مر آنانرا که تکبّر نمودند همانا ما بودیم مر
شما را پیروان پس آیا شما هستید دفع کنندگان از ما عذاب خدا را هیچ قدر گفتند اگر راهنمائی کرده بود ما را خدا هر آینه
راهنمائی میکردیم شما را یکسان است بر ما آنکه جزع نمائیم یا صبر کنیم نیست از براي ما هیچ گریز گاهی.
تفسیر
. بیان قدرت الهی است بر نابود نمودن کفّار و جاي دادن اهل ایمانرا در دیار آنها چون خلق نمودن آسمانها و زمین و اهل آنها
مشکلتر است از هلاك- نمودنشان و مراد از رؤیت دانستن است چون دیدن خلق آسمانها و زمین را بحق ممکن نیست ببصر باشد
بلکه ببصیرت است و مخاطب ظاهرا پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باشد اگر چه مقصود امّتند و مراد از خلقت بحق خلق نمودن
بغرض صحیح عقلی مطابق حکمت و مصلحت است در مقابل فعل عبث و لغو و غرض باطل چنانچه در جاي دیگر تصریح فرموده
بآنکه غرض از خلقت عبادت و استحقاق مثوبت است و خالق السموات نیز قرائت شده است و در روز قیامت تمام خلق از قبور
بیرون میآیند و در پیشگاه الهی بارز و حاضر میشوند و براي تحقق وقوع چنین روزي تعبیر از آن بصیغه ماضی شده است و
صفحه 209 از 485
کسانیکه ضعیف الرّأي و کم خرد بودند از کفّار و بتبع رؤساء و دانشمندان خودشان بر کفر باقی مانده بودند بآنها میگویند ما در
تکذیب پیغمبران و مخالفت با ایشان تبعیّت از شما کردیم چون از خودمان عقل و تمیز درستی نداشتیم آیا امروز شما میتوانید
دستگیري از ما کنید و چیزي از عذاب الهی را که براي ما مقدّر شده از ما دفع و رفع نمائید آنها جواب میدهند اگر خداوند در دنیا
ما را بحال خودمان واگذار نفرموده بود بلکه ما را بتوفیق خود راهنمائی کرده بود ما هم شما را هدایت بخیر و صلاح نموده بودیم یا
اگر خداوند راه نجات از عذاب را در آخرت بما ارائه فرموده بود ما هم بشما ارائه مینمودیم ولی افسوس که ما کاري نکردیم که
قابل تف ّ ض ل و احسان باشیم امروز حال ما اینست که بیتابی و بردباري براي ما یکسان است و جز سوختن و ساختن چارهاي نیست و
[ راه گریز و مفرّي از عذاب نداریم و در آیه دلالت است بر منع از تقلید در اصول عقائد و لزوم نظر و فکر. [ صفحه 227
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیه 22
اشاره
وَ قالَ الشَّیطان لَمّا قُضِ یَ الأَمرُ إِن اللّهَ وَعَدَکُم وَعدَ الحَق وَ وَعَدتُکُم فَأَخلَفتُکُم وَ ما کانَ لِی عَلَیکُم مِن سُلطان إِلاّ أَن دَعَوتُکُم
فَاستَجَبتُم لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنفُسَ کُم ما أَنَا بِمُصرِخِکُم وَ ما أَنتُم بِمُصرِخِی إِنِّی کَفَرت بِما أَشرَکتُمُون مِن قَبل إِن الظّالِمِینَ لَهُم
387- عَذاب أَلِیم [ 22 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گوید شیطان چون گذشته باشد کار همانا خداوند وعده داد شما را وعده راست و درست و وعده دادم من شما را پس خلف
کردم با شما و نبود مرا بر شما هیچ سلطنتی مگر آنکه خواندم شما را پس اجابت کردید مرا پس ملامت مکنید مرا و ملامت کنید
خودتان را نیستم من دادرس شما و نیستید شما دادرس من همانا من منکر شدم شرکتی را که شما براي من قرار دادید از پیش همانا
ستمکاران مر ایشانرا است عذابی دردناك.
تفسیر
. چون روز قیامت شود و تکلیف اهل دوزخ معلوم گردد شیطان براي جلوگیري از گله اتباعش از او پیش دستی کرده میگوید
خداوند در دنیا شما را مکلّف فرمود بتکالیفی و وعده داد بشما که اگر اطاعت کنید بهشتی شوید و اگر مخالفت نمائید جهنّمی و
وفا فرمود بوعده خود و من بشما وعده دادم بر خلاف وعده خدا و وفا ننمودم بوعده خود و براي من سلطنت و قدرتی نبود که
بتوانم شما را مجبور باطاعت خود نمایم بلکه شما فاعل مختار بودید چیزیکه بود من دعوت نمودم شما را بکارهاي ناشایسته و شما
بدلخواه خودتان سرعت نمودید در اجابت و اطاعت من پس امروز حق ملامت نمودن مرا ندارید بلکه باید خودتان را ملامت کنید
چون خداوند بشما فرموده بود که شیطان دشمن شما است و از دشمن جز دشمنی نباید انتظار داشت با وجود اینکه شما بوسوسه من
مغرور شدید و اوامر الهی را زیر پا گذاردید امروز من و شما بیچارهایم هیچکدام نمیتوانیم دیگري را نجات دهیم من منکرم و تبرئه
مینمایم خود را از آنکه شریک باشم با خداوند، شما بهواي نفس خودتان مرا شریک کردید در اطاعت با خدا در دنیا و بعضی
گفتهاند مراد آنستکه من کافر بودم بخدائیکه شما مرا شریک او قرار دادید از آنوقت که امر نمود مرا بسجده آدم و اطاعت ننمودم
حال چگونه میتوانم از شما شفاعت کنم همانا ستمکاران بخود و خلق براي آنها عذاب الیم است و محتمل است اینکه جمله مستأنفه
صفحه 210 از 485
و کلام الهی باشد نه متمّم کلام شیطان در هر حال ذکر اینکه مقاله باید بسی موجب اعتبار و تنبه و ایقاظ شنوندگان گردد. [ صفحه
[228
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 23 تا 26
اشاره
وَ أُدخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها بِإِذن رَبِّهِم تَحِیَّتُهُم فِیها سَلام [ 23 ] أَ لَم تَرَ کَیفَ
ضَرَبَ اللّه مَثَلًا کَلِمَ ۀً طَیِّبَۀً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَۀٍ أَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِی السَّماءِ [ 24 ] تُؤتِی أُکُلَها کُل حِین بِإِذن رَبِّها وَ یَضرِب اللّه الَأمثالَ
525- لِلنّاس لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرُونَ [ 25 ] وَ مَثَل کَلِمَۀٍ خَبِیثَۀٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَۀٍ اجتُثَّت مِن فَوق الَأرض ما لَها مِن قَرارٍ [ 26 ] -قرآن- 1
ترجمه
و در آورده میشوند آنانکه ایمان آوردند و بجا آوردند کارهاي شایسته را در بهشتهائیکه میرود در زمین آنها نهرها جاودانیان در
آن بدستور پروردگارشان درودشان در آنجا سلام است آیا ندیدي چگونه زد خدا مثلی را که قرار داد کلمه پاکیزه را مانند درخت
پاکیزه که بیخش استوار باشد و شاخش در آسمان میدهد میوهاش را در هر وقتی بدستور پروردگارش و میزند خدا مثلها را براي
مردم باشد که ایشان دریابند و مثل کلمه پلید مانند درخت پلید است که ریشه کن شده از بالاي زمین نباشد مر آنرا هیچ قراري.
تفسیر
. چون روز قیامت شود و مردم از حساب فارغ شوند کسانیکه اهل ایمان و اعمال صالحه باشند داخل شوند در بهشت عنبر سرشت
که در پاي درختان و از زیر قصور آن نهرهاي آب جاري است و خدا و ملائکه بتحیت و سلام ایشانرا تعظیم و اکرام نمایند و باین
اشارت بشارت دهند بدوام سعادت و سلامت براي ایشان بدستور خداوند سبحان چون کلمه طیبه لا اله الا اللّه و سایر اقوال حقّه
ایشان مانند درخت خرما و سایر فواکه پاکیزه ریشه آن در اعماق زمین و قلوب صافیه جاي گزین و ثابت شده که دیگر بهیچ شبهه
و وسوسه و باد تندي از جاي خود حرکت نمیکند و کنده نمیشود و شاخههاي آن بآسمان صعود نموده که از دستبرد نااهل مأمون
است و در موعد مقرّر الهی میوه پاکیزه خود را میدهد و همیشه مردم از آن بهره میبرند و خداوند اینکه مثلها را میزند براي مردم تا
آنکه تشبیه فرماید معقول را بمحسوس و نزدیک کند معانی را بأفهام و موجب تذکر و تنبه شود در کافی از امام صادق علیه السّلام
نقل نموده که پرسیدند از تفسیر شجره در اینکه آیه فرمود پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اصل آن و امیر المؤمنین علیه السّلام
فرع آن و ائمه از ذریّه آندو شاخههاي آن و علم ائمه میوه آن و شیعیان مؤمنان ایشان برگهاي آنند بخدا قسم مؤمنی بدنیا میآید
آندرخت برگی میآورد و مؤمنی از دنیا میرود از آندرخت برگی میافتد و قریب باین معنی چندین روایت بمضامین مختلفه وارد
شده است که معلوم است مراد بیان مصادیق جلیّه و مقاصد خفیّه است و با اهل بیت اطهار [ صفحه 229 ] و شیعیان اخیار تطبیق شده
و مثل کلمه کفر و قول باطل و گفتار ناشایسته مانند درخت پلید تلخ سرشت از قبیل هندوانه ابو جهل و غیره است که ریشه آن از
بالاي زمین کنده شده و قرار و ثباتی ندارد و باندك تزلزلی ساقط و زائل و نابود میشود و در روایات ما اینکه شجره به بنی امیّه و
اعداء اهل بیت و کفّار تفسیر شده است که بحمد اللّه تعالی ریشه آنها کنده و نامشان محو و آثارشان زائل گردید ..
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 27 تا 30
صفحه 211 از 485
اشاره
یُثَبِّت اللّه الَّذِینَ آمَنُوا بِالقَول الثّابِت فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللّه الظّالِمِینَ وَ یَفعَل اللّه ما یَشاءُ [ 27 ] أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا
نِعمَتَ اللّه کُفراً وَ أَحَلُّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ [ 28 ] جَهَنَّمَ یَصلَونَها وَ بِئسَ القَرارُ [ 29 ] وَ جَعَلُوا لِلّه أَنداداً لِیُضِ لُّوا عَن سَبِیلِه قُل تَمَتَّعُوا فَإِنَّ
437- مَصِیرَکُم إِلَی النّارِ [ 30 ] -قرآن- 1
ترجمه
- ثابت میگرداند خدا آنانرا که ایمان آوردند بگفتاریکه به ثبوت رسیده در زندگانی دنیا و در آخرت و گمراه میکند خدا
ستمکاران را و بجا میآورد خدا آنچه را میخواهد آیا نظر ننمودي بآنانکه تبدیل نمودند نعمت خدا را بکفر و فرود آوردند قومشان
را در سراي هلاك که جهنّم است در آیند آنرا و بد قرارگاهی است و قرار دادند براي خداوند همتایانی تا گمراه گردانند از راهش
بگو برخوردار شوید پس همانا بازگشت شما بسوي آتش است.
تفسیر
. کسانیکه در اصول عقائد حقّه از قبیل توحید و نبوّت و امامت و معاد بدیده انصاف نظر و تأمّل و تدبّر نمودند و ببراهین عقلیّه و
شواهد نقلیّه و حجج قطعیّه ایمان آوردند بخدا و پیغمبر و امام و کتاب و حساب خداوند ایشانرا ثابت و مستقرّ و مطمئن میفرماید بر
اینکه عقائد بطوریکه ابدا و اصلا در خاطرشان تزلزل و فتوري روي نمیدهد و بتشکیک مشکّک و تفتین مفتّن اینکه عقائد حقّه از
آنها سلب نمیگردد و منتفی نمیشود در دنیا و آخرت بطوریکه در جواب سؤال مردم و ملائکه از اینکه حقائق بدون درنگ و تأمّل و
لکنت و تزلزل اقرار و اظهار مینمایند بخلاف کسانیکه از باب لجاج و عناد خود داري نمودند از نظر و تأمّل در آیات الهی و ظلم
کردند بخودشان و خلق خدا که موجب گمراهی آنها شدند قولا و عملا خداوند آنها را بحال خودشان واگذار میفرماید و کمک
نمیفرماید با آنها در رفع شبهه و تزلزل و دفع شک و تحیّر از قلوبشان لذا در وادي جهالت و نادانی و حیرت و ضلالت و اله و
سرگردانند تا روز [ صفحه 230 ] قیامت که راه بهشت را گم کنند بامر الهی چنانچه از امام صادق علیه السّلام در توحید نقل نموده
که مراد اضلال خداوند است آنها را از دار کرامت خود در روز قیامت و خدا آنچه را میخواهد میکند از ثابت نمودن اهل ایمان در
عقائد حقّه و مخذول فرمودن اهل ظلم و هر چه ممکن باشد و قبیح نباشد و کسیرا قدرت جلوگیري از مشیّت او نیست و حق چون و
چرا در کار او ندارد در فقیه و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که شیطان در وقت مرگ میآید نزد مردي از دوستان
ما از دست راست و چپ او براي آنکه گمراه کند او را از عقائد حقّهاش ولی خداوند نمیگذارد در او مؤثر شود و اینکه است مراد
از قول خداوند یثبّت اللّه الّذین آمنوا تا آخر آیه و در کافی از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که آن دو ملک سؤال میکنند در
قبر از او که کیست پروردگار تو و کیست پیغمبرت و چیست دینت و او میگوید خداوند پروردگار من و محمّد صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم پیغمبر من و اسلام دین من است پس آندو میگویند خدا تو را ثابت بدارد بر آنچه میپسندد و خوشنود میشود و اینکه است
مراد از قول خداوند یثبت اللّه الّذین آمنوا تا آخر آیه و باین معنی روایاتی از امام صادق علیه السّلام نیز نقل شده است و خداوند
اظهار تعجّب فرموده از حال کسانیکه شناختند نعمت خدا را که اعظم آن وجود پیغمبر و امام است و تبدیل نمودند شکر را بکفر لذا
خطاب به پیغمبر خود فرموده که آیا ندیدي و نظر نکردي بسوي اینکه اشخاص که تبدیل نمودند نعمت خدا را بکفر و وارد کردند
قوم خود را در سراي هلاکت که جهنّم است یعنی بجاي شکر نعمت کفران نمودند و کافر شدند بخدا و پیغمبر و امام منصوب از
صفحه 212 از 485
طرف او و مراد کفّار قریش عموما، و خصوصا بنی امیّه و بنی مغیرهاند که با پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جنگ نمودند و منکر
اوصیاء او شدند و ذریّه او را شهید کردند و خداوند نسل آنها را قطع و نامشان را محو و آثارشانرا نابود فرمود و اینکه معنی را در
کافی از صادقین علیهما السّلام و در مجمع از امیر المؤمنین علیه السّلام و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده نهایت آنکه
در بعضی اختصاص به دو قبیله نامبرده داده شده و در بعضی بتعمیم آن نسبت بقریش تصریح فرمودهاند و باید حمل بر بیان مصداق
واضح و اوضح شود چنانچه معلوم است که مصداق اوضح و اعظم و اکمل نعم الهیّه پیغمبر و امام است که خداوند از طائفه قریش
انتخاب فرمود و آنها قدردانی و شکر گذاري نکردند بلکه حق کشی و ناشکري نمودند و بجزاي [ صفحه 231 ] خود رسیدند و
خواهند رسید و قرار دادند براي خداوند همتایانی از جنس بتها که عبادت مینمودند آنها را و نتیجه آن اینکه بود که گمراه میکردند
مردم را از راه خداشناسی و عبادت او یا گمراه میشدند بنابر قرائت یضلّوا بفتح یاء اگر چه اینکه عمل را براي گمراهی خود و خلق
نمینمودند و بنابراین لام در لیضلّوا لام عاقبت است که بمنزله غرض قرار داده شده و خداوند نصیب آنها را فقط نعم فانیه دنیاي
دنی قرار داده که چندي از آنها متمتّع و بهرهمند شوند چون قابلیت غیر آنرا ندارند و چنان سرگرم بآن زخارف شدهاند که در فکر
جز آن نیستند و عاقبت وارد در جهنم شوند و مخلّد در آتش گردند و راه نجاتی براي آنها نباشد لذا ظاهرا امر نموده است آنها را
بتمتع در دنیا با آنکه مقصود تهدید و تنبیه آنقوم است ..
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 31 تا 34
اشاره
قُل لِعِبادِيَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنفِقُوا مِمّا رَزَقناهُم سِ  را وَ عَلانِیَۀً مِن قَبل أَن یَأتِیَ یَوم لا بَیع فِیه وَ لا خِلال [ 31 ] اللّه الَّذِي خَلَقَ
السَّماوات وَ الأَرضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِه مِنَ الثَّمَرات رِزقاً لَکُم وَ سَخَّرَ لَکُم الفُلکَ لِتَجرِيَ فِی البَحرِ بِأَمرِه وَ سَخَّرَ لَکُمُ
الَأنهارَ [ 32 ] وَ سَخَّرَ لَکُم الشَّمسَ وَ القَمَرَ دائِبَین وَ سَخَّرَ لَکُم اللَّیلَ وَ النَّهارَ [ 33 ] وَ آتاکُم مِن کُل ما سَأَلتُمُوه وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَتَ اللّه لا
634- تُحصُوها إِن الإِنسانَ لَظَلُوم کَفّارٌ [ 34 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو مر بندگان مرا آنانکه ایمان آوردند بر پاي دارند نماز را و انفاق کنند از آنچه روزي دادیم ایشانرا در نهان و آشکارا پیش از
آنکه بیاید روز که نباشد داد و ستدي در آن و نه دوستیئی خدا است آنکه آفرید آسمانها و زمین را و نازل نمود از آسمان آب را
پس بیرون آورد بآن از میوهها روزي براي شما و مسخر گردانید براي شما کشتی را تا روان شود در دریا بفرمانش و مسخّر گردانید
براي شما نهرها را و مسخّر فرمود براي شما آفتاب و ماه را دو گردش کننده مستمرّ و مسخّر فرمود براي شما شب و روز را و داد
بشما از هر چه خواستید از او و اگر بشمارید نعمت خدا را بشمار در نیاورید آنرا همانا انسان هر آینه بسیار ستمکار ناسپاس است.
تفسیر
. امر است به پیغمبر اکرم که امر فرماید اهل ایمان را براي احقیّت ایشان باقامه نماز که بر پا دارند آنرا در مواقیت معیّنه بخواندن و
بتهیّه وسائل آن و نیز امر فرماید بانفاق و صرف نمودن بعض آنچه را خداوند بایشان عطا فرموده در راه او خواه پنهان باشد خواه
آشکار و بعضی پنهان را بصدقه مستحبّه و آشکار [ صفحه 232 ] را بزکوة مفروضه تفسیر نمودهاند و در روایت عیّاشی ره بحقوقیکه
صفحه 213 از 485
غیر از زکوة مفروضه است تفسیر شده در هر حال اینکه وقت و مال را باید صرف نمود براي روز که در آنروز نمیتوان معاملهاي
نمود و خرید و فروشی کرد که باین وسیله فدائی داد و خود را از آتش جهنّم خلاص نمود و نمیتوان دوستی گرفت که بشفاعت
آن از عذاب الهی نجات یافت چون هر کس در آنروز بخود مشغول است بطوریکه توجّه بدیگري ندارد و در بین کفّار دوستیئی
و باید دانست که مستحقّ « برگ عیشی بگور خویش فرست کس نیارد ز پس تو پیش فرست » نیست بلکه همه با یکدیگر دشمنند
عبادت و پرستش خدا است که آفرید آسمانها و زمین را براي بندگان تا در زیر آنها و بالاي آن جاي گیرند و فرو ریخت از آسمان
باران رحمت را پس بیرون آورد بوسیله آن از مأکول و ملبوس و مفروش و غیرها آنچه مرزوق و مقدّر ایشان باشد و در تحت فرمان
بندگان قرار داد کشتی را تا جاري شود در دریا بوزیدن باد بامر خدا و در تحت تصرّف ایشان قرار داد نهرهاي بزرگ و کوچک را
و مسخّر فرمود براي انتفاع آنها آفتاب و ماه را که پیوسته بر دأب و عادت خود حرکت کنند و منافع خود را بخلق برسانند و مسخّر
فرمود شب و روز را براي آسایش مردم در یکی و کسب معیشت در دیگري که همه بر نفع ایشان است و عطا فرمود بآنها بعض
آنچه را که خواستند از او یعنی آنچه را مطابق باصلاح آنها و خالی از فساد بود و در مجمع از صادقین علیهما السلام نقل نموده که
قرائت فرمودند من کل بتنوین و بنابراین مفعول آتاکم مذکور است بخلاف قرائت باضافه که مفعول سؤلکم مقدّر است و معنی
ظاهرا یکی است و بعضی ما را نافیه گرفتهاند یعنی عطا فرموده است از هر چیزیکه سؤال ننمودید از او آنرا چه رسد بآنکه سؤال
نموده باشید و مؤیّد اینکه معنی است روایت عیّاشی ره از امام باقر علیه السّلام که فرمود جامه و چیزیکه سؤال ننمودي آنرا از او عطا
فرموده است بتو و محتمل است مراد از ما سئلتموه چیزي که سزاوار سؤال است باشد خواه سؤال شود خواه نشود در هر حال نعم
الهی که شکر آن عقلا واجب است بقدري است که کسی قدرت تعداد انواع آنرا ندارد چه رسد به افراد آن هر نفسی که فرو میرود
ممدّ حیات است و چون بر میآید مفرح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هر نعمتی شکري واجب از دست و زبان که بر
آید کز عهده شکرش بدر [ صفحه 233 ] آید شکر گذاري هم نعمتی است که شکرش واجب است و همانا انسان بالطبع بسی
ستمکار است بر نفس خود بترك شکر بر نعمت و بسیار کفران نعمت و ناشکري کننده است اگر خداوند با او کمک نفرماید
بتوفیق شکر گذاري و اطاعت و ترك معصیت ..
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 35 تا 41
اشاره
وَ إِذ قالَ إِبراهِیم رَب اجعَل هَذَا البَلَدَ آمِناً وَ اجنُبنِی وَ بَنِی أَن نَعبُدَ الَأصنامَ [ 35 ] رَب إِنَّهُن أَضلَلنَ کَثِیراً مِنَ النّاس فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّه مِنِّی
وَ مَن عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیم [ 36 ] رَبَّنا إِنِّی أَسکَنت مِن ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیرِ ذِي زَرعٍ عِندَ بَیتِکَ المُحَرَّم رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجعَل
أَفئِدَةً مِنَ النّاس تَهوِي إِلَیهِم وَ ارزُقهُم مِنَ الثَّمَرات لَعَلَّهُم یَشکُرُونَ [ 37 ] رَبَّنا إِنَّکَ تَعلَم ما نُخفِی وَ ما نُعلِن وَ ما یَخفی عَلَی اللّه مِن
- شَیءٍ فِی الَأرض وَ لا فِی السَّماءِ [ 38 ] الحَمدُ لِلّه الَّذِي وَهَبَ لِی عَلَی الکِبَرِ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ إِن رَبِّی لَسَمِیع الدُّعاءِ [ 39 ] -قرآن- 1
745 رَب اجعَلنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَ مِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّل دُعاءِ [ 40 ] رَبَّنَا اغفِر لِی وَ لِوالِدَي وَ لِلمُؤمِنِینَ یَومَ یَقُوم الحِساب [ 41 ] -قرآن-
174-1
ترجمه
و یاد کن وقتی را که گفت ابراهیم پروردگار من بگردان اینکه شهر را ایمن و دور دار مرا و فرزندانم را از آنکه بپرستیم بتان را
پروردگار من همانا آنها گمراه کردند بسیاري از مردم را پس هر کس پیروي کرد مرا پس همانا او از من است و هر کس نافرمانی
صفحه 214 از 485
کرد مرا پس همانا تو آمرزنده مهربانی پروردگار ما همانا من سکونت دادم بعضی از فرزندانم را در دامنه کوهی غیر داراي زراعت
نزد خانه تو که حرام شده است هتک آن پروردگار ما تا بر پا دارند نماز را پس بگردان دلهائی از مردم را که بشتابند با شوق بسوي
ایشان و روزي ده آنها را از میوهها باشد که ایشان شکر گذاري کنند پروردگار ما همانا تو میدانی آنچه پنهان میداریم و آنچه
آشکار میکنیم و پوشیده نمیباشد بر خدا هیچ چیز در زمین و نه در آسمان ستایش مر خداوندي را است که بخشید بمن در پیري
اسمعیل و اسحق را همانا پروردگار من هر آینه شنونده دعا است پروردگار من بگردان مرا بر پا دارنده نماز و از فرزندانم پروردگار
من اجابت کن دعاء مرا پروردگار ما بیامرز مرا و پدر و مادر مرا و مؤمنان را روز که بپا میشود حساب.
تفسیر
. در ذیل اینکه آیه در سوره بقره حدیثی از حضرت رضا علیه السّلام نقل شده و گفتهاند جهت آنکه اینجا رب اجعل هذا البلد
[ فرموده و آنجا رب اجعل هذا بلدا آنستکه نکره وقتی مکرّر شود و اعاده گردد معرفه میشود مانند قول خداوند فیها [ صفحه 234
مصباح المصباح فی زجاجه الزّجاجۀ کانها کوکب دري و ایمن بودن شهر مکّه و حرم براي انسان و حیوان محتاج به بیان نیست و
دعاء حضرت ابراهیم که خداوند بلطف خود فرزندان او را باز دارد از عبادت بتها یا بطور عموم است و بنابراین باید ملتزم شد که
فرزندان حقیقی آن حضرت عبادت بتها را ننمودند اگر چه بعضی از آنها قائل بودند بآنکه بتها شفعاء ایشانند چنانچه از روایت
عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام استفاده میشود نسبت باولاد حضرت اسمعیل که مقصود بدعاء بودند یا بنحو خصوص است و
بنابراین باید قائل شد بآنکه مراد حضرت آن فرزندانی بودند که باید به نبوّت و امامت برسند و چون آنحضرت میدانست که باین
مقام نمیرسد مگر کسیکه سجده در مقابل بت نکرده باشد از خدا طلب نمود که حفظ فرماید بلطف خود قابلیّت ایشانرا براي اینکه
مقام و مؤیّد اینکه معنی است آنکه در دعاء ابتداء بنفس شریف خود فرمود با آنکه معصوم بود بعنایت الهی و اینکه معنی را در
احتجاج از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده و در امالی از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بعلاوه آنکه پس منتهی شد دعاء
آنحضرت بمن و برادرم علی که من و او هرگز براي بتی سجده نکردیم پس خدا مرا برگزید به پیغمبري و علی را وصی من قرار
داد و اینکه معنی اقوي و اظهر و امتن است در هر حال چون پیغمبر الو العزم بوده باید دعائش باجابت رسیده باشد لذا خداوند تمام
انبیاء بنی اسرائیل و خاتم پیغمبران و اوصیاء او را از نسل آنحضرت بوجود آورد و تمام اولاد حضرت اسمعیل یا بسیاري از ایشانرا با
آنکه ساکن مکّه بودند و در میان اعراب بت پرست زندگی میکردند از اینکه بلیّه و سایر آفات نجات داد و نسبت اضلال به بتها
بمناسبت آنستکه مردم بسبب آنها گمراه شدند مانند قول خداوند و غرّتهم الحیوة الدنیا و هر کس متابعت کند حضرت ابراهیم را
در توحید و ملّت و شریعت در تحت لواء و حمایت او خواهد بود و بمنزله اولاد بلکه پاره تن آنحضرت است و هر کس مخالفت
نماید و معصیت کند اختیارش با خدا است میتواند او را بیامرزد و مشمول رحمت خود فرماید اگر چه بتوفیق توبه از کفر باشد
چنانچه هر کس از شیعیان که صالح و متقی باشد از اهل بیت محسوب خواهد شد بمقتضاي روایت عیّاشی ره از امام صادق علیه
السّلام بلکه کسیکه دوست اینکه خانواده باشد از ایشان است بمقتضاي فرمایش امام باقر علیه السّلام که براي اثبات اینکه معنی
تمسک باین قسمت از آیه شریفه [ صفحه 235 ] فرمودهاند و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که حضرت ابراهیم در
شام اقامت داشت و چون حضرت اسمعیل از هاجر متولّد شد ساره بسیار غمگین گشت چون ابراهیم علیه السّلام از او اولاد نداشت
و او حضرت را اذیّت میکرد براي هاجر و غمگین مینمود لذا آنحضرت از اینکه پیش آمد بخداوند شکایت نمود و باو وحی شد که
مثل زن مثل دنده کج است اگر آنرا بحال خود واگذاري از او بهرهمند خواهی شد و اگر خواسته باشی راستش کنی میشکنی آنرا
پس امر فرمود او را که اسمعیل و مادرش را از شام خارج نماید و او عرضه داشت پروردگارا کجا ببرم فرمود در حرم امن من و اوّل
بقعهاي که خلق نمودم آنرا از زمین که مکّه است پس جبرئیل نازل شد با براق و حمل نمود ابراهیم و اسمعیل و هاجر را و هر وقت
صفحه 215 از 485
حضرت ابراهیم بموضع خوبی میرسید که درخت و نخل و زرع داشت از جبرئیل سؤال میفرمود اینجا آنجاست و او عرض میکرد
خیر تا رسیدند بمکّه پس در محل خانه کعبه فرود آورد ایشانرا ولی حضرت ابراهیم با ساره عهد کرده بود که از مرکب پیاده نشود
تا برگردد و در آنمکان درختی بود هاجر گلیمی را که با خود آورده بود روي آندرخت انداخت و سایبانی براي خودشان تهیّه کرد
پس چون حضرت ابراهیم آندو را واگذارد و خواست مراجعت کند نزد ساره هاجر عرض کرد اي ابراهیم چرا ما را در محلّیکه
مونسی و آب و گیاهی نیست گذاردي حضرت فرمود خداوندي که امر نمود مرا که شما را در اینکه مکان منزل دهم حاضر است
نزد شما و مراجعت فرمود تا رسید بکوهیکه در ذي طوي بود متوجّه بآنها شد و عرضه داشت ربّنا انّی اسکنت من ذریّتی تا آخر آیه
و رفت و هاجر ماند و چون پارهاي از روز گذشت اسمعیل تشنه شد و طلب آب نمود و هاجر در آن وادي جائیکه حجّاج سعی
میکنند ایستاد و فریاد زد آیا در اینکه وادي انیسی براي ما هست ناگاه اسمعیل از نظر او غائب شد پس هاجر رفت بالاي کوه صفا و
از میان وادي سرابی بنظرش رسید و بگمان آب بزیر آمد و سعی کرد تا مروه و اسمعیل از نظرش غائب شد پس سرابی بنظرش در
طرف صفا رسید و متوجّه بآنجانب شد باز اسمعیل از نظرش غائب شد و بصفا بر آمد تا هفت مرتبه و در شوط هفتم که هاجر بالاي
مروه بود باسماعیل نظر نمود دید آب از زیر پاي او جاري شده نشست و شنها را دور آب جمع کرد و جلو آب را گرفت و نگذارد
جاري شود و باین جهت آن چشمه را زمزم [ صفحه 236 ] نامیدند و قبیله جرهم در ذي المجاز و عرفات منزل داشتند چون آب در
مکّه پیدا شد پرندگان و چرندگان دور آب جمع شدند و آن قبیله هم از توجّه پرندگان بآن جانب متوجّه بمکّه شدند و در دنبال
آنها آمدند دیدند زنی و بچهاي در آن وادي زیر سایه درختی منزل نمودهاند و آب براي آنها از زمین بیرون آمده بهاجر گفتند تو
کیستی و کار تو و اینکه بچّه اینجا چیست او گفت من کنیز ابراهیم خلیل الرّحمن و مادر اینکه پسر اویم که بامر خدا ما را اینجا
منزل داده و استجازه نمودند از او که نزدیک ایشان منزل نمایند و چون روز سوّم حضرت ابراهیم علیه السّلام بدیدار ایشان آمد
هاجر باو عرض کرد که قبیله جرهم اینجا آمدند و خواهش نمودند که نزدیک ما منزل نمایند آیا اجازه میفرمائی حضرت فرمود بلی
و هاجر بآنها اجازه داد و آمدند نزدیک ایشان چادرهاشان را زدند و منزل نمودند و هاجر و اسمعیل با آنها مأنوس شدند و حضرت
ابراهیم مرتبه سوّم که آنجا آمد دید مردم بسیاري در اطراف آنها جمع شدهاند خوشحال و مسرور گردید و عیّاشی از امام باقر علیه
السّلام نقل نموده که آن ذریّه مائیم و ما و اللّه بقیّه آن عترتیم و قمّی ره نیز اینکه معنی را از آنحضرت نقل نموده و در مجمع علاوه
نموده که و دعاء حضرت ابراهیم علیه السّلام براي خصوص ما بود و اطلاق بیت با آنکه هنوز بنا نشده بود یا باعتبار بقاء اساس و
پایه آن بود بعد از طوفان نوح یا باعتبار وجود آن در علم الهی و علم حضرت ابراهیم بآنکه بر پا خواهد شد بامر خدا و نیز عیّاشی
ره از آنحضرت نقل نموده که مراد از افئدة من النّاس دلهاي تمام مردم نیست مراد دلهاي شیعیان است سزاوار است که حج کنند
بیت را و تعظیم نمایند آنرا براي تعظیم خدا از آن و آنکه ملاقات نمایند ما را هر جا باشیم چون ما دلالت کنندگانیم براه خدا و در
کافی از آنحضرت نقل نموده که اراده نفرموده است از تهوي الیهم بیت را والا میفرمود الیه مراد از دعاء ابراهیم علیه السّلام و اللّه
مائیم و در احتجاج از امیر المؤمنین علیه السّلام و در بصائر از امام صادق علیه السّلام اینکه معنی تأکید شده است و در جوامع از
اهل بیت علیهم السلام تهوي بفتح و او نقل شده که قرائت فرمودهاند یعنی و بگردان دلهائی را از مردم محب و مایل بسوي ایشان و
قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مراد از ثمرات میوه دلها است یعنی محبوب مردم گردان آنانرا تا بیایند بسوي ایشان
و برگردند و در علل از آنحضرت نقل نموده است که آن ثمرات، ثمرات قلوب [ صفحه 237 ] است و ظاهرا مراد بیان فرد خفی
است و از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که میوهها حمل میشود از آفاق بسوي ایشان و بتحقیق مستجاب فرمود خدا دعاي
آنحضرت را بنحویکه یافت نمیشود در بلاد شرق و غرب میوهاي که یافت نشود در آن حتی آنکه نقل کردهاند یافت میشود در آن
در یکروز میوه چهار فصل بهار و تابستان و پائیز و زمستان و عیّاشی ره از امام کاظم علیه السّلام نقل نموده که حضرت ابراهیم بعد
از آنکه دعاء کرد بمضمون آیه شریفه خداوند باو وحی فرمود که برو بالاي کوه ابو قبیس و ندا کن در میان مردم که اي گروه
صفحه 216 از 485
خلائق خدا امر نموده است شما را بحج اینکه خانه که در مکّه است با احرام، واجب است بر کسیکه استطاعت داشته باشد بحکم
خدا پس خداوند رساند صوت ابراهیم علیه السّلام را که شنیدند اهل مشرق و مغرب عالم و ما بین آندو حتّی نطفههائیکه در
اصلاب مردان مقدّر فرموده بود خدا و آنچه در ارحام زنان مقدّر فرموده بود تا روز قیامت پس آنهنگام واجب شد حج بر تمام
خلائق و لبّیک گفتن حاج در ایّام حج، اجابت نداء ابراهیم علیه السّلام است بحج در آنروز و چون معمولا عرض حال و حاجت
بکسی میشود که مطّلع از ضمائر و عالم باحوال نباشد و دعاء و طلب مناسب است از کسی شود که کرم و لطف و رحمتش اقتضاء
عطاء بر وفق مصلحت نداشته باشد حضرت ابراهیم علیه السّلام بعد از عرض حال و دعاء دفع اینکه توهم را فرمود باین بیان که
پروردگارا تو عالمی بسرّ و علانیه ما و چیزي از احوال و افعال و حوائج و آمال ما بر تو مخفی نیست و تو ارحم الرّاحمینی بر بندگان
خود و دعاء و توسل ما براي اظهار بندگی و احتیاج برحمت تو است و اینکه خودت فرمودي ما عرض حاجت کنیم و صبر ننمائیم از
سؤال در پیشگاه اقدس تو در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که خداوند تعالی میداند چیزیرا که میخواهد بنده در وقتی
که میخواند او را ولی دوست دارد که عرض حوائج کنند نزد او پس وقتی خواندید او را حاجت خود را ذکر نمائید و علم ذاتی
الهی احاطه دارد بیک نسبت بر تمام موجودات ارضیّه و سماویّه و هیچ چیز از او مخفی و پوشیده نبوده و نیست و نخواهد بود و از
إبن عباس نقل شده که خداوند بحضرت ابراهیم علیه السّلام اسمعیل علیه السّلام را عطا فرمود در سن نود و نه سالگی و اسحق علیه
السّلام را در سن یکصد و دوازده سالگی و اینکه بعد از آن بود که مأیوس شده بود بر حسب عادت از اولاد با آنکه از خداوند
خواسته بود که باو خلف صالح [ صفحه 238 ] عنایت فرماید لذا حمد و شکر نعمت الهی را بجاي آورد و اعتراف فرمود بآنکه
خداوند اجابت میفرماید دعاء بندگانرا اگر چه بطول انجامد تا مأیوس شوند و بنابراین سمیع بمعناي مجیب است مانند سمع اللّه لمن
حمده و پس از آن دعاء فرمود در باره خود و بعض ذریّه قابل خویش که موفق فرماید خداوند ایشانرا باقامه نماز اعم از تهیّه وسائل
و اسباب آن و بجا آوردن و مواظبت اوقات آن و آنکه قبول فرماید از او عبادتش را یا اجابت فرماید دعائش را و پس از آن طلب
مغفرت نمود از براي خود و پدر و مادرش و اهل ایمان و اینکه دلالت دارد بر آنکه آندو مؤمن بودند چون طلب مغفرت براي کافر
جائز نیست و عیّاشی ره از یکی از صادقین علیهما السّلام نقل نموده که مراد آدم و حواء است و لو لدي نیز قرائت شده است و در
جوامع آنرا نسبت باهل بیت داده و در چند روایت اینکه قرائت تأکید شده و فرمودهاند مراد اسمعیل و اسحق علیهما السّلام است و
در یک روایت تصریح شده که قرائت مشهوره که و لو الدي باشد از تصحیف کتّاب است و روز که بر پا میشود حساب بندگان
معلوم است که روز قیامت است و اللّه اعلم ..
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 42 تا 45
اشاره
وَ لا تَحسَ بَن اللّهَ غافِلًا عَمّا یَعمَل الظّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُم لِیَوم تَشخَص فِیه الَأبصارُ [ 42 ] مُهطِعِینَ مُقنِعِی رُؤُسِهِم لا یَرتَدُّ إِلَیهِم طَرفُهُم وَ
أَفئِدَتُهُم هَواءٌ [ 43 ] وَ أَنذِرِ النّاسَ یَومَ یَأتِیهِم العَذاب فَیَقُول الَّذِینَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرنا إِلی أَجَل قَرِیب نُجِب دَعوَتَکَ وَ نَتَّبِع الرُّسُلَ أَ وَ لَم
تَکُونُوا أَقسَ متُم مِن قَبل ما لَکُم مِن زَوالٍ [ 44 ] وَ سَ کَنتُم فِی مَساکِن الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنفُسَ هُم وَ تَبَیَّنَ لَکُم کَیفَ فَعَلنا بِهِم وَ ضَ رَبنا لَکُمُ
591- الَأمثالَ [ 45 ] -قرآن- 1
ترجمه
و مپندار البتّه خدا را بیخبر از آنچه بجا میآورند ستمکاران جز اینکه نیست که تأخیر میاندازد عذاب آنها را براي روزي که خیره
صفحه 217 از 485
میشود در آن چشمها شتابندگان ببالا دارندگان سرهاشان را بر نمیگردد بسوي آنها دیدگانشان و دلهاشان تهی است و بیم ده مردم
را از روز که میآید آنها را عذاب پس میگویند آنانکه ستم کردند پروردگار ما تأخیر انداز عذاب ما را تا مدّتی نزدیک اجابت
میکنیم دعوت تو را و متابعت مینمائیم پیغمبران را آیا نبودید که سوگند یاد مینمودید پیش از اینکه که نیست براي شما زوالی و
ساکن شدید در مسکنهاي آنانکه ستم نمودند بر خودهاشان و ظاهر شد بر شما چگونه رفتار کردیم با ایشان و زدیم براي شما
[ مثلها را. . [ صفحه 239
تفسیر
خداوند متعال براي آنکه کفّار تصوّر نکنند تأخیر عقاب آنها براي بی خبري و غفلت خداوند است از حال و کار آنها و نیز تسلیت
خاطر ستم زدگان خطاب به پیغمبر خود فرموده ولی مقصود دیگرانند و میفرماید که گمان منما خداوند غافل است از اعمال
ستمکاران بخویش و خلق جز اینکه نیست که تأخیر میاندازد عذاب آنها را براي روز که سر از قبرها بیرون میآورند در حالیکه
چشمهاي آنها گشاده و خیره است از هول و وحشت قیامت و شتابندگان و روي آورندگانند بصحراي محشر براي اجابت داعی
الهی در حالیکه از شدّت بیم و هراس و حیرت سر بهوا راه میپیمایند و قادر بر چشم بهمزدن نیستند و دلهاي آنها خالی و تهی از
عقل و فهم و قوّت و جرئت است و قمّی ره فرموده یعنی دلهاشان پاره پاره باشد از خفقان و بنظر حقیر اینکه تعبیر بمنزله آنستکه در
فارسی میگویند دلهاشان آب شد یعنی بیتاب و قرار گردید مقصود تشبیه بآب و هوا است در بیتابی و بیقراري و بیم ده اي
پیغمبر مردم را از روز قیامت که روز نزول عذاب است بر آنها پس میگویند ستمکاران بر خویش و خلق از روي عجز پروردگارا ما
را بدنیا برگردان و مدت کمی مهلت ده بما تا ما دعوت تو را بتوحید و سایر معارف حقه اجابت نمائیم و بدستور انبیاء عمل کنیم و
خودمان را از استحقاق عذاب بیرون بیاوریم و خطاب مستطاب الهی بآنها میرسد که آیا شما نبودید که از فرط جهالت و غرور قسم
میخوردید که ما بهمین حال باقی خواهیم ماند و حشر و نشر و حساب و عذابی نیست در صورتی که پیغمبران حجّت را بر شما تمام
نموده بودند و قصص انبیاء گذشته و امّتهاي آنها بتواتر براي شما نقل و ثابت شده بود که خداوند چگونه آنها را معذب فرمود با
آنکه شما در اراضی و دیار آنها منزل و مسکن نموده بودید و از مشاهده آثار باقیه در آن امکنه عارف باحوال آنها شده بودید و
میدانستید خداوند با آنها چه معاملهاي فرمود با تمام اینها باز دست از کفر و نفاق و ظلم و شقاق برنداشتید حال هم اگر بر گردید
بدنیا همانکه بودید خواهید بود ما براي تعلیم و ارشاد و تنبیه و انذار شما از هیچ چیز فرو گذار نکردیم علاوه بر دلیل و برهان
حکایاتی نقل نمودیم و مثلهائی زدیم که شاید موجب اعتبار شما شود و شما چنان سرگرم بدنیا بودید که هیچ اعتناء نداشتید حال
[ عمر دنیا تمام شد و اینجا دار آخرت است که باقی و برقرار خواهد بود. [ صفحه 240
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 46 تا 52
اشاره
وَ قَد مَکَرُوا مَکرَهُم وَ عِندَ اللّه مَکرُهُم وَ إِن کانَ مَکرُهُم لِتَزُولَ مِنه الجِبال [ 46 ] فَلا تَحسَ بَن اللّهَ مُخلِفَ وَعدِه رُسُلَه إِن اللّهَ عَزِیزٌ ذُو
[ انتِقام [ 47 ] یَومَ تُبَدَّل الَأرض غَیرَ الَأرض وَ السَّماوات وَ بَرَزُوا لِلّه الواحِدِ القَهّارِ [ 48 ] وَ تَرَي المُجرِمِینَ یَومَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الَأصفادِ [ 49
439 لِیَجزِيَ اللّه کُل نَفس ما کَسَ بَت إِن اللّهَ سَرِیع الحِساب [ 51 ] هذا بَلاغٌ - سَرابِیلُهُم مِن قَطِران وَ تَغشی وُجُوهَهُم النّارُ [ 50 ] -قرآن- 1
208- لِلنّاس وَ لِیُنذَرُوا بِه وَ لِیَعلَمُوا أَنَّما هُوَ إِله واحِدٌ وَ لِیَذَّکَّرَ أُولُوا الَألباب [ 52 ] -قرآن- 1
صفحه 218 از 485
ترجمه
و بتحقیق بنهایت رساندند مکرشانرا و نزد خدا مضبوط است مکرشان و نبوده است مکرشان که زائل شود از آن کوهها پس مپندار
البته خدا را خلف وعده خود کننده مر پیغمبرانش را همانا خدا غالب صاحب انتقام است روز که مبدل شود زمین بغیر اینکه زمین و
آسمانها، و ظاهر شوند از براي خداي یکتاي پر قهر و بینی گناهکاران را آنروز مقرون شدگان در غلها پیراهنهاشان از جنس قطران
است و بپوشد رویهاشان را آتش تا جزا دهد خدا هر کس را آنچه کسب کرده همانا خدا زود حساب است اینکه کفایت است مر
مردمانرا و تا بیم داده شوند بآن و تا بدانند که جز اینکه نیست که او است خداي یکتا و تا پند گیرند خردمندان.
تفسیر
. خداوند براي تسکین قلب و اطمینان خاطر پیغمبر اکرم و اهل ایمان از مکر و حیله کفّار قریش و غیرهم میفرماید که آنها هر مکر و
حیله و تدبیري میتوانستند کردند و بجائی نرسید و نزد خدا اعمالشان محفوظ و مکتوب است براي پاداش و جزا دادن بآنها و نبود
مکرشان وافی براي آنکه برکنده و زائل شود بآن از جاي خود اعلام نبوت و آثار امامت و ادلّه و براهین قائمه بر ادیان حقّه و شرائع
الهیّهاي که مانند کوههایند در عظمت و استحکام بلکه بمراتب برتر و بالاترند از آنها و بنابراین کلمه ان در وان کان نافیه است و
لتزول بکسر لام اوّل و نصب لام آخر باید قرائت شود که مشهور است و بعضی بفتح لام اول و رفع لام آخر قرائت نمودهاند و
بنابراین کلمه ان مخفّفه از مثقله است و معنی آنست که و همانا بوده است مکر آنها که زائل میشود از آن کوهها ولی با وصف
اینکه زائل نمیشود از آن اعلام نبوّت و ادلّه ولایت و آثار شریعت چون خداوند از وعده و وعید خود به پیغمبرانش راجع بنصرت
ایشان بر اعداء و مجازات ستمکاران تخلّف نخواهد فرمود و او عزیز و ارجمند و غالب و قادر و قاهر و منتقم است از دشمنانش براي
دوستانش و ایشانرا بعزّت و سعادت دنیا و آخرت خواهد رسانید و انتقام مظلوم را از ظالم بنحو اکمل خواهد کشید در روز که [
صفحه 241 ] اینکه زمین مبدل شود بزمین دیگر و آسمانها نیز مبدل شوند بآسمانهاي دیگر بنظر حقیر بزمین و آسمانی مناسب با آن
عالم و اعمال اهل آن و از إبن عباس نقل شده که تغییر زمین بآنستکه کوههایش حرکت کنند و بگردش در آیند و دریاهایش بهم
راه پیدا کنند و یکی شوند و روي زمین چنان مساوي شود که کجی و راستی و پستی و بلندي نداشته باشد و از امام صادق علیه
السّلام روایت شده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود زمین قیامت از آتش است مگر جاي مؤمن که صدقه او بر سرش
سایه افکند و از امام سجاد علیه السّلام مروي است که زمین تغییر میکند و زمین دیگري میشود که در روي آن گناهی نشده و
تمامش ظاهر شود و در آن کوهی و گیاهی نباشد مانند وقتی که خدا آنرا در روز اول خلق فرمود و از امام باقر علیه السّلام مروي
است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود کسانیکه در دنیا براي خدا با یکدیگر دوستی کنند روز قیامت بر روي زمینی از
زبر جد سبز باشند در سایه عرش خدا و روایات دیگري هم از طرق عامّه و خاصه نقل شده که حاجتی بذکر آنها نیست اجمالا
تبدیل معلوم و کیفیّت آن مجهول است و تمام مردم سر از قبرها بیرون آورند و در پیشگاه الهی براي حساب و ثواب و عقاب حاضر
و ناظر گردند و گناهکاران بحسب عقائد و اعمال و اخلاق با یکدیگر مقیّد و مغلول شوند در حالیکه پیراهنهاشان از جنس قطران
است که گفتهاند عصاره بار درخت عرعر یا صمغ ابهل است که آنرا ببدن شتر جرب دار میمالیدند که بسوزند گیش پوست شتر را
میسوزاند و جرب را بر طرف میکرد و رنگش سیاه و بقدري بدبو بود که همه از آن متنفّر و فراري میشدند و مؤثر بود در گرفتن
آتش ببدن کسیکه از آن بر او مالیده شده بود مقصود آنست که بجاي پیراهن چنین چیزي بر بدنهاشان مالیده شود که موجب مزید
تأثیر آتش و تنفّر نفوس و خواري آنها در انظار اهل محشر گردد و بعضی قطران را مرکّب از دو کلمه قطر و آنی دانستهاند و بتنوین
هر دو قرائت نمودهاند و بنابراین مراد آنست که پیراهنهاي آنها از مس گداخته بنهایت درجه است چون قطر بمعناي مس گداخته و
صفحه 219 از 485
آنی بمعناي متناهی در حرارت است و میپوشاند و فرامیگیرد عزیزترین اعضاء ظاهره بدن آنها را که رویهاشان است آتش چون بآن
متوجّه بحق نشدند و براي خدا بخاك ننهادند و حواس ظاهره خودشان را که در آن جاي داشت در آنچه خدا خلق فرموده بود آنها
را براي آن صرف ننمودند چنانچه در جاي دیگر [ صفحه 242 ] فرموده آتش بالا میآید بر قلبهاشان چون اشرف اعضاء باطنه است
و باید مملوّ از معرفت باشد بر عکس پر از جهالت و عناد شده قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که خدا فرموده پیراهنهاي
آنها از مس گداخته است که حرارت آن بمنتهی رسیده پس فرا گرفته است رویهاشان را آتش و از امام صادق علیه السّلام نقل
نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که جبرئیل گفت اگر پیراهنی از پیراهنهاي اهل آتش معلّق شود میان آسمان و
زمین هر آینه اهل زمین بمیرند از بد بوئی و سوزندگی آن و اینها همه براي آنستکه خدا هر کس را بمجازات عمل خود برساند و
انتقام مظلوم را از ظالم بکشد و کسانیکه معصیت خدا را مینمایند علاوه بر آنکه ظلم بر خودشان نمودند موجب تجرّي خلق شدند
پس ظلم بر خلق هم نمودهاند و کسب کردند آتش جهنم را براي خودشان در تجارتخانه دنیا و خداوند بزودي در کمتر از چشم
بهم زدن بحساب تمام خلق رسیدگی میفرماید چون مشغول نمیکند او را حساب احدي از حساب دیگري چنانچه تحقیق آن در
سوره بقره گذشت و آنچه ذکر شد بیان کافی است براي مردم در موعظه و نصیحت و براي آنکه ترسانده شوند بآن و براي آنکه
بدانند بتدبّر و تفکّر و تأمّل که او است خداوند یکتاي بیهمتا و براي آنکه متنبّه و متّعظ و متذکّر شوند صاحبان عقول سلیمه و افهام
مستقیمه. در ثواب الاعمال و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که هر کس سوره ابراهیم و حجر را در دو رکعت نماز
[ در هر روز جمعه قرائت نماید هرگز او را فقر و دیوانگی و گرفتاري نرسد انشاء اللّه تعالی. [ صفحه 243
سوره حجر
اشاره
65- نود و نه آیه مکیه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ -قرآن- 28
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 الر تِلکَ آیات الکِتاب وَ قُرآن مُبِین [ 1] رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَو کانُوا مُسلِمِینَ [ 2] ذَرهُم - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
261 ما تَسبِق مِن أُمَّۀٍ - یَأکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلهِهِم الَأمَل فَسَوفَ یَعلَمُونَ [ 3] وَ ما أَهلَکنا مِن قَریَۀٍ إِلاّ وَ لَها کِتاب مَعلُوم [ 4] -قرآن- 1
58- أَجَلَها وَ ما یَستَأخِرُونَ [ 5] -قرآن- 1
ترجمه
اینکه آیتهاي کتاب و قرآن آشکار کننده است بسا باشد که آرزو کنند آنانکه کافر شدند کاش بودند مسلمانان واگذار آنانرا
بخورند و کامرانی کنند و مشغول کند آنها را آرزو پس زود باشد که بدانند و هلاك نکردیم هیچ بلدي را مگر آنکه بود برایش
نوشتهاي دانسته شده پیشی نگیرد هیچ گروهی اجلش را و باز پس نمانند.
تفسیر
صفحه 220 از 485
راجع به الر در سور سابقه، و کلیّه فواتح السّور در اوّل سوره بقره بیانی وافی گذشت و مفاد آیه اوّل آنستکه اینکه سوره و آیات،
آیتهاي آنکتاب موعود الهی است به پیغمبر خاتم و قرآن بیان کننده حقایق و احکام است و راجع بآیه دوّم عیّاشی ره از امام باقر
علیه السّلام و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نمودهاند که چون روز قیامت شود منادي حق ندا کند که داخل نمیشود در
بهشت مگر مسلمان پس در آنروز کفّار آرزو کنند که کاش مسلمان بودند و در مجمع نیز از آنحضرت اینکه معنی را نقل نموده و
از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل نموده که چون اهل آتش در آن جمع شوند و با آنها از اهل قبله کسانی باشند که خدا امر
فرموده، کفّار بمسلمانان گویند آیا شما مسلمان نبودید گویند بلی بودیم گویند پس چه فائدهاي داشت اسلام براي شما که با ما
داخل آتش شدید گویند ما گناهکار بودیم و براي گناهانمان گرفتار شدیم پس خداوند گفتگوي آنها را میشنود و امر میفرماید
اهل اسلام را از آتش بیرون آورند و در اینکه وقت کفّار میگویند اي کاش ما مسلمان بودیم و ظاهرا مراد از اسلام ایمان است چون
غیر اهل ایمان از فرق مسلمانان مخلّد در آتش خواهند بود و محتمل است مراد آرزوي آنها در دنیا بعد از فتوحات اسلامی باشد که
میگفتند کاش ما قبلا مسلمان شده بودیم [ صفحه 244 ] تا در زمره سابقین در اسلام محسوب میشدیم در هر حال خداوند به پیغمبر
خود دستور میدهد که آنها را بحال خودشان واگذار چون قابلیّت هدایت را ندارند و تمام هم و فکرشان مانند حیوانات مصروف
بخوردن و لذت بردن از لذائذ فانیه دنیاي دنی است و مشغول نموده است آنها را آرزوهاي طولانی که بجائی نمیرسد از فکر در
مبدء و معاد ولی بعد از مرگ و روز جزا خواهند دانست که چیزیکه بدرد آنها میخورد عقائد حقّه و اعمال صالحه بود که کسب
نکردند و تهی دست با بار گران بمحشر آمدند در کافی از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که جز اینکه نیست میترسم بر شما
از دو چیز متابعت هوي و درازي آرزو امّا متابعت هوي پس باز میدارد از حق و امّا درازي آرزو پس فراموش مینماید آخرت را و از
امام باقر علیه السّلام نقل نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود وقتی سزاوار شد ولایت خدا و سعادت میآید اجل میان
دو چشم و میرود آرزو پشت سر و وقتی سزاوار شد ولایت شیطان و شقاوت میآید آرزو میان دو چشم و میرود اجل پشت سر و
نباید کفّار مغرور شوند از آنکه خداوند بآنها مهلت داده چون هیچ قوم و جماعت و اهل بلدي معذب نشدند و بهلاکت نرسیدند
مگر آنکه اجل مقدر مکتوب در لوح محفوظ آنها رسیده بود و هیچ امّت و گروهی پیشی نمیگیرند بر اجل محتوم خودشان و باز
پس نمیمانند از آن بلکه تمامی در موعد مقرّر مقدّر بهلاکت و مجازات اعمال خواهند رسید ..
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 6 تا 15
اشاره
وَ قالُوا یا أَیُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَیه الذِّکرُ إِنَّکَ لَمَجنُون [ 6] لَو ما تَأتِینا بِالمَلائِکَۀِ إِن کُنتَ مِنَ الصّادِقِینَ [ 7] ما نُنَزِّل المَلائِکَۀَ إِلاّ بِالحَق وَ ما
356 وَ ما - کانُوا إِذاً مُنظَرِینَ [ 8] إِنّا نَحن نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ إِنّا لَه لَحافِظُونَ [ 9] وَ لَقَد أَرسَلنا مِن قَبلِکَ فِی شِیَع الَأوَّلِینَ [ 10 ] -قرآن- 1
یَأتِیهِم مِن رَسُول إِلاّ کانُوا بِه یَستَهزِؤُنَ [ 11 ] کَذلِکَ نَسلُکُه فِی قُلُوب المُجرِمِینَ [ 12 ] لا یُؤمِنُونَ بِه وَ قَد خَلَت سُنَّۀُ الَأوَّلِینَ [ 13 ] وَ لَو
338- فَتَحنا عَلَیهِم باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِیه یَعرُجُونَ [ 14 ] لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَت أَبصارُنا بَل نَحن قَوم مَسحُورُونَ [ 15 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتند اي کسیکه فرستاده شد بر او قرآن همانا تو هر آینه دیوانهئی چرا نمیآوري نزد ما فرشتگان را اگر باشی از راستگویان فرو
نمیفرستیم فرشتگان را مگر بحق و نباشند آنگاه مهلت داده شدگان بدرستیکه ما فرو فرستادیم قرآن را و همانا ما مر آنرا هر آینه
نگاه دارندگانیم و بتحقیق فرستادیم پیش از تو در فرقههاي پیشینیان و نیامد ایشانرا هیچ پیغمبري مگر که بودند بآن استهزاء
صفحه 221 از 485
مینمودند [ صفحه 245 ] اینکه چنین در میآوریم آنرا در دلهاي گناهکاران ایمان نمیآورند بآن و بتحقیق گذشت طریقه پیشینیان و
اگر بگشائیم بر آنها دري از آسمان پس تمام روز در آن بالا روند هر آینه گویند جز اینکه نیست که بسته شده چشمهاي ما بلکه
مائیم گروهی سحر کرده شدگان.
تفسیر
کفّار از روي تکبر و استهزاء خطاب مینمودند به پیغمبر اکرم و میگفتند اي کسیکه بگمان خود کتابیکه موجب تذکّر است بر او
نازل شده براستی و درستی تو دیوانه میباشی که چنین ادّعائی مینمائی و انتظار داري که ما از تو قبول نمائیم اگر راست میگوئی چرا
ملائکه حامل وحی یا غیر آنها را نزد ما نمیآوري که تصدیق کنند قول تو را و موجب اطمینان ما شود بصدق دعوت تو لذا
خداوند بآنها جواب فرموده که نزول ملائکه باید از روي حکمت و مصلحت باشد از قبیل آوردن وحی بر پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم یا آوردن عذاب بر قومیکه مستحق باشند و صلاح در مهلت دادن بآنها نباشد یا قبض روح کسیکه اجلش رسیده باشد و
امثال اینها نه فقط براي اطمینان خاطر کسانیکه نظر در ادلّه معارف دینی ننمایند یا از باب عناد و لجاج منکر شوند و مصلحت در
مهلت دادن بآنها باشد تا بتدریج مؤمن و منقاد شوند یا اولاد صلحائی از آنها بعمل آید یا استحقاقشان کامل گردد براي عذاب در
هر حال بعد از نزول ملائکه مهلتی نیست و فعلا صلاح در مهلت دادن بآنها است چنانچه قمّی ره نقل نموده که فرمود اگر نازل
نمائیم ملائکه را مهلت داده نشوند و هلاك شوند و بعضی ما تنزل الملائکه بضم تا و رفع ملائکه قرائت نمودهاند و باید خاطر
پیغمبر اکرم و اهل ایمان مطمئن باشد که خداوند قرآنیرا که کفّار مورد استهزاء قرار دادند تا روز قیامت حفظ خواهد فرمود از تغییر
و تبدیل و زیاده و نقصان و کید اهل شرك و ابطال و اندراس و هر آفت و خللی تا معجزه باقیه و حجّت بالغه الهیّه باشد بر خلق و
کسی نتواند دستبردي در احکام آن بنماید بهیچ وجه از وجوه و باین جهت کلام بوجوه متعدده مؤکّد شده است و شیع جمع شیعه
بمعناي تابع است و بر فرقه اطلاق میشود چون هر فرقهاي تابع پیغمبر یا امامی میباشند خداوند براي تسلیت خاطر پیغمبر خود فرموده
بتحقیق فرستادیم پیغمبرانی در فرقههاي پیشینیان و کفّار ایشانرا استهزاء نمودند و اینکه عمل ناشایسته از آنها اختصاص بآن زمان [
صفحه 246 ] نداشت بلکه در اینکه زمان هم ما وارد میکنیم و القاء مینمائیم اینکه عمل را بقلب آنها تا استحقاقشان براي عقوبت
کامل گردد چنانچه بعضی گفتهاند و بنظر حقیر صحیح نیست چون خداوند کسی را وادار بکفر و معصیت نمیفرماید بلکه مراد
آنستکه چنانچه در امم سابقه ذکر الهی در دلهاي کفّار جاي گیر نمیشد و فقط موجب اتمام حجّت بر آنها بود در اینکه زمان هم ما
ذکر را وارد مینمائیم در دلهاي آنها فقط براي اتمام حجّت ولی ایمان نمیآورند بآن چنانچه طریقه پیشینیانشان بود و معذب خواهند
شد چنانچه آنها معذب شدند و بنابراین ضمیر در نسلکه راجع است بذکر که قرآن است و بنابر معناي اوّل راجع است باستهزاء که
عمل ناشایسته کفّار بوده و اگر خداوند دري از آسمان بر وي کفّار بگشاید که تمام روز را از آن در بآسمان بالا روند و عجائب
صنع الهی را مشاهده نمایند خواهند گفت جز اینکه نیست که بسته شده است چشمهاي ما یعنی پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از
ما چشم بندي نموده و ما گروهی هستیم جادو کرده شدگان بدست او لذا اظهار معجزه براي آنها ثمري ندارد چنانچه سایر معجزات
را مشاهده نمودند و از اینکه قبیل یاوه سرائیها کردند و ایمان نیاوردند و تقاضاي معجزه دیگري نمودند ..
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 16 تا 20
اشاره
وَ لَقَد جَعَلنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنّاها لِلنّاظِرِینَ [ 16 ] وَ حَفِظناها مِن کُل شَیطان رَجِیم [ 17 ] إِلاّ مَن استَرَقَ السَّمعَ فَأَتبَعَه شِهاب مُبِینٌ
صفحه 222 از 485
18 ] وَ الأَرضَ مَدَدناها وَ أَلقَینا فِیها رَواسِیَ وَ أَنبَتنا فِیها مِن کُل شَیءٍ مَوزُون [ 19 ] وَ جَعَلنا لَکُم فِیها مَعایِشَ وَ مَن لَستُم لَه بِرازِقِینَ ]
365- 20 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و بتحقیق قرار دادیم در آسمان برجهائی و زینت دادیم آنرا براي نظر کنندگان و نگاه داشتیم آنرا از هر شیطان رانده شده مگر آنکه
بدزدي رباید سخن شنیده شده را پس از پی در آید او را شعله آتشی آشکار و زمین را ممتدّ نمودیم آنرا و افکندیم در آن
کوههاي استوار و رویانیدیم در آن از هر چیز مقدّري و آماده نمودیم براي شما در آن وسائل معاش را و کسانیرا که نیستید آنانرا
روزي دهندگان.
تفسیر
خداوند بروج دوازده گانه را در آسمان قرار داد براي ترتیب و تنظیم امور بندگان در بهار و تابستان و پائیز و زمستان و آنها حمل
است و ثور و جوزا و سرطان و اسد و سنبله و میزان و عقرب و قوس و جدي و دلو و حوت چنانچه در مجمع [ صفحه 247 ] از امام
صادق علیه السّلام نقل نموده و ظاهر است و قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که مراد کواکبند و شاید مراد کواکب و
ستارههائی باشد که بروج دوازده گانه بشکل آنها تشکیل میگردد که همان دوازده صورت نام برده است و در علم هیئت ذکر شده
و بنابراین اختلافی بین دو روایت نیست و برج در لغت بمعناي کوشک و قلعه و قصر است و باین مناسبت بر منازل آفتاب و ماه
اطلاق شده و چون مشتق از تبرّج بمعناي ظهور است اطلاق آن بر ستاره بیمناسبت نیست و آفتاب در مدت یک سال در اینکه
دوازده برج سیر میکند و فصول اربعه از آن پیدا میشود و امور بشر بآن مرتّب میگردد و خداوند زینت داده است آن بروج یا
آسمانرا بستارههاي درخشان براي نظر کنندگان که از آن منظره لذّت برند و در آن تفکّر و تدبر نمایند و عبرت گیرند و معترف
بعظمت صانع شوند و حفظ فرموده است آنرا از دسترس و دستبرد شیاطین انسی و جنی که نتوانند در آن تصرفی نمایند و از اسرار و
اخبار آن مطّلع شوند مگر باین اندازه که نزدیک بآن شوند و استراق سمع نمایند یعنی مخفیانه گوش دهند براي تحصیل خبري و
بفوریّت رانده شوند بوسیله شعله آتش جهندهاي که آنانرا تعقیب کند و بسوزاند چنانچه در آسمان مشهود میشود که گاهی در
شب جسمی نورانی بسرعت مانند تیر از نقطهاي بنقطهاي حرکت میکند که شهاب مبین و راننده شیاطین عبارت از آنست و گاهی
شهاب بر ستاره و نیزه اطلاق میشود براي برقشان و اینجا مراد شعله آتش و تیر شهاب سوزان است در مجالس از امام صادق علیه
السّلام نقل نموده که شیطان در آسمانها راه داشت تا زمان ولادت حضرت عیسی که از سه آسمان ممنوع شد و چون پیغمبر ما
متولّد شد از همه آسمانها ممنوع گردید و بوسیله ستارهها شیاطین از آسمانها رانده شدند قریش گفتند اینکه قیامتی است که اهل
کتاب مذاکره آنرا میکردند عمرو بن امیّه که در فال زدن ماهرترین اهل آنزمان بود گفت نگاه کنید اگر ستارههائی که راهنمایند و
زمستان و تابستان بآنها شناخته میشود از جاي خود حرکت میکنند همه چیز بهلاکت خواهد رسید و اگر آن ستارهها بجاي خودشان
بر قرارند و غیر آنها حرکت میکند امر تازهاي واقع خواهد شد و قمّی ره فرموده که شیاطین بآسمان صعود مینمودند و تجسّس از
[ اوضاع آن میکردند تا زمان ولادت حضرت ختمی مرتبت و در مکّه یهودياي بود یوسف نام چون ستارهها را دید [ صفحه 248
در آسمان حرکت میکنند رفت در مجلس قریش و گفت آیا امشب در قبیله شما طفلی متولّد شده گفتند خیر گفت خلاف گفتید
بتوریۀ قسم که متولّد شده در همچو شبی خاتم پیغمبران و افضل ایشان و اینکه مولود همانستکه یافتیم ما او را در کتابهامان که چون
ولادت یابد شیاطین بوسیله ستارهها از صعود بآسمان ممنوع شوند پس هر یک از اهل آن مجلس بمنزل خود رفتند و از عیالشان
صفحه 223 از 485
پرسیدند و جواب شنیدند که خداوند فرزندي بعبد اللّه بن عبد المطلب کرامت فرموده است. و خداوند پهن فرمود زمین را و امتداد
داد آنرا براي سکونت بنی آدم و حیوانات و در ساختمان آن افکند و قرار داد کوهها را براي استحکام و استقرار آن و رویانید در
آنزمین داراي کوه از هر گیاهی بمقدار کافی و لازم براي معاش اهل آن بر وفق مصلحت و حکمت و از امام باقر علیه السّلام روایت
شده است که خداوند تعالی رویانید در کوهها طلا و نقره و جواهر و روي و مس و آهن و ارزیز و سنگ سرمه و زرنیخ و امثال آنها
را که فروخته نشوند جز بوزن و بنابراین اختصاص موزون بذکر شاید بملاحظه اهمیّت اجناس موزونه باشد و شاید بملاحظه آن
باشد که اصل در کیل وزن است چون تعیین وزن را براي سهولت بکیل میکنند مثلا میگویند اینکه پیمانه یک من است و میسنجند
متاع را بکیل نمودن و محتمل است مراد از موزون مستحسن و مطبوع و مرغوب باشد که مناسب با معناي اوّل است و قرار داد
خداوند براي بنی آدم در زمین موجبات تعیش و زندگی را از مأکولات و مشروبات و ملبوسات و نیز خلق فرمود براي ایشان کسانیرا
که روزي آنها را خودشان نمیدهند بلکه خدا میدهد و ایشان از آنها بهرهمند میشوند از قبیل عیال و اولاد و خدم و حشم و ممالیک
و حیوانات که تمام آنها براي انتفاع بشر خلق شدهاند و ایشان تصوّر میکنند که روزي آنها را خودشان میدهند با آنکه تصوّري باطل
و خیال محال است و ذکر کلمه من براي تغلیب جانب عقلاء و افراد ضمیر بملاحظه لفظ است ..
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
وَ إِن مِن شَیءٍ إِلاّ عِندَنا خَزائِنُه وَ ما نُنَزِّلُه إِلاّ بِقَدَرٍ مَعلُوم [ 21 ] وَ أَرسَلنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسقَیناکُمُوه وَ ما أَنتُم لَهُ
بِخازِنِینَ [ 22 ] وَ إِنّا لَنَحن نُحیِی وَ نُمِیت وَ نَحن الوارِثُونَ [ 23 ] وَ لَقَد عَلِمنَا المُستَقدِمِینَ مِنکُم وَ لَقَد عَلِمنَا المُستَأخِرِینَ [ 24 ] وَ إِن رَبَّکَ
434- هُوَ یَحشُرُهُم إِنَّه حَکِیم عَلِیم [ 25 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نیست هیچ چیز مگر آنکه نزد ما است خزانههایش و نازل نمیکنیم آنرا [ صفحه 249 ] مگر بمقداري معین و فرستادیم بادها را
بارور کنندگان پس نازل نمودیم از آسمان آبرا پس سیراب نمودیم شما را از آن و نیستید شما مر آنرا خزانه داران و همانا ما هر
آینه زنده میکنیم و میمیرانیم و مائیم وارثان و بتحقیق دانستیم پیش رفتگان از شما را و بتحقیق دانستیم پس ماندگان را و همانا
پروردگار تو او محشور میکند ایشانرا همانا او درست کار دانا است.
تفسیر
هر موجودیکه از مکمن غیب پاي در عرصه شهود گذارده و خلعت هستی در بر نموده رشحهاي از رشحات اصل وجود و سر چشمه
جود و آب حیات است که از مقام عالی نازل و محدود بحدود و تعیّنات و تشخصات شده است پس اجناس و انواع و اصناف
موجودات خزائن و معادن و منابع آنها در نزد خداوند بوده و هست و خواهد بود و در هر زمان بر حسب حکمت و مصلحت بعرصه
ظهور و بروز خواهد رسید و مفسّرین براي ضیق مجال و تقریب اذهان بمثال، خزائن را جمعی بقدرت و قمّی ره بآب تفسیر نموده و
فرمودهاند نازل و متعلّق میشود قدرت الهی بر مقدورات و فرود میآید آب از آسمان پس میروید گیاه براي هر حیوان ولی مطلب بر
اهل علم مخفی نیست و همانستکه اجمالا بیان شد از امام سجّاد علیه السّلام روایت شده که در عرش تمثال جمیع خلق خدا از صحرا
صفحه 224 از 485
و دریا هست و اینکه تأویل آیه ان من شیء الّا عندنا خزائنه است که اشاره بتحقیق مرقوم است و مراد از انزال بقدر معلوم اعطاء
بقدر قابلیّت و استعداد و اقتضاء حکمت و عدالت است مقدّریکه بگل نکهت و بگل جانداد بهر که هر چه سزا دید حکمتش آنداد
از جاه و جلال و جمال و کمال و مال و منال و کسیرا حق چون و چرا نیست چون در دستگاه حکیم علی الاطلاق جاي چون و چرا
نیست و خداوند فرستاد بادها را که بارور و آبستن کنندگانند ابرها را بباران و درختان را بمیوهها پس نازل فرمود از آسمان باران
رحمت خود را و سیراب نمود بندگان و حیوانات و نباتاترا از آن و مردم قدرت ندارند بر جمع و تفریق آن بر طبق حکمت و
مصلحت خلاصه آنکه بندگان عاجزند از خزانهداري آب که از اجسام است چه رسد بآنکه خزانه دار عالم ارواح و عقول و اشباح و
نفوس باشند عیّاشی ره از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت نموده که بباد بد نگوئید که آن مبشّر و منذر است و بارور کننده درختان
است و از خداوند بخواهید خیر آنرا و باو پناه ببرید از شرّش [ صفحه 250 ] و خداوند زنده میکند و روح میدهد بتمام موجودات و
میمیراند آنها را بمقتضاي حکمت و مصلحت و میگیرد از آنها دارائی و آنچه را بودیعت نزد آنها نهاده است مانند وارث و مالک و
متصرّف میشود در زمین وقتی که موجودي جز او وجود نداشته باشد در آن که تصور مالکیّت براي او شود و خداوند دانا است
باحوال و اعیان گذشتگان و آیندگان از خلق و اینکه امّت و در روایت عیّاشی ره از امام باقر علیه السّلام در اینکه آیه اختصاص
باهل ایمان آنها داده شده و بعضی اختصاص بمتقدّمین و متأخرین در جهاد و بعضی در خیرات و بعضی در صف جماعت دادهاند و
ظاهرا مرادشان نزول است نه بیان مراد و کلام امام، امام کلمات است و خداوند محشور میفرماید تمام خلائق را از اولین و آخرین
در یکروز براي حساب و مجازات اعمال چون حکیم است مردم را بعبث خلق نفرموده و علیم است چیزي از اعمال آنها بر او مخفی
نیست و از صفحه علم او محو نخواهد شد ..
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 26 تا 35
اشاره
وَ لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ مِن صَلصال مِن حَمَإٍ مَسنُون [ 26 ] وَ الجَان خَلَقناه مِن قَبل مِن نارِ السَّمُوم [ 27 ] وَ إِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلائِکَۀِ إِنِّی خالِقٌ
[ بَشَراً مِن صَلصال مِن حَمَإٍ مَسنُون [ 28 ] فَإِذا سَوَّیتُه وَ نَفَخت فِیه مِن رُوحِی فَقَعُوا لَه ساجِدِینَ [ 29 ] فَسَجَدَ المَلائِکَۀُ کُلُّهُم أَجمَعُونَ [ 30
364 إِلاّ إِبلِیسَ أَبی أَن یَکُونَ مَعَ السّاجِ دِینَ [ 31 ] قالَ یا إِبلِیس ما لَکَ أَلاّ تَکُونَ مَعَ السّاجِ دِینَ [ 32 ] قالَ لَم أَکُن لِأَسجُدَ - -قرآن- 1
- لِبَشَرٍ خَلَقتَه مِن صَ لصال مِن حَمَإٍ مَسنُون [ 33 ] قالَ فَاخرُج مِنها فَإِنَّکَ رَجِیم [ 34 ] وَ إِن عَلَیکَ اللَّعنَۀَ إِلی یَوم الدِّین [ 35 ] -قرآن- 1
321
ترجمه
و بتحقیق آفریدیم آدم را از گل خشکی از لاي ریخته شده و جن را آفریدیمش پیش از آن از آتش سوزان و هنگامیکه گفت
پروردگار تو مر فرشتگان را که من آفرینندهام آدمی را از گل خشکی از لاي ریخته شده پس چون درست کردم آنرا و دمیدم در
آن از روحم پس بیفتید مر او را سجده کنندگان پس سجده کردند فرشتگان همگی بتمامی مگر شیطان که ابا نمود از آنکه باشد با
سجده کنندگان گفت اي شیطان چیست مر تو را که نمیباشی با سجده کنندگان گفت نباشم که سجده کنم مر آدمی را که
آفریدي او را از گل خشک از لاي ریخته شده گفت پس بیرون رو از آن پس همانا توئی رانده شده و بدرستیکه بر تو است دوري
از رحمت تا روز جزا.
صفحه 225 از 485
تفسیر
خداوند حضرت آدم را خلق فرمود از گل خشک شدهاي میان تهی که [ صفحه 251 ] اگر چیزي یا باد بآن میخورد صدا میکرد و
باین مناسبت از آن بصلصال که مأخوذ از صلصله بمعناي قعقعه سلاح است تعبیر شده و بعضی گفتهاند چهل سال اینکه قالب
بیروح در آفتاب بود و ملائکه چنین صورتی را ندیده بودند و نمیدانستند خداوند از آن چه اراده فرموده و اینکه کالبد ساخته شده
بود از لاي ریخته شده بصورت آدمی یا لجن بد بو چون حمأ بمعناي لاي و لجن است و مسنون بمعناي مصوّر یا ریخته شده یا بوي
بد گرفته است و در اینکه باب حدیثی در سوره بقره ذیل آیه و علّم آدم الاسماء ذکر شد و جان پدر اجنّه را که قمّی فرموده او پدر
ابلیس است خداوند قبلا خلق فرموده بود از آتش سوزان نافذ در مسام ابدان و بعضی گفتهاند جان همان ابلیس، شیطان معروف
است ولی از بعضی روایات استفاده میشود که اجنّه و شیاطین دو نوعند اجنّه مؤمن و کافر دارند و شیاطین همگی کفّارند از نسل
ابلیس و زاد و ولد ندارند تخم میگذارند مانند پرندگان و اولادشان تمامی ذکورند اناث ندارند در هر حال خداوند قبلا بملائکه
فرمود من میخواهم آدمی را از چنین مادّهاي خلق کنم و چون اعضاء و جوارح آنرا راست و درست نمودم و از روح خود در آن
دمیدم در برابر آن سجده کنید و ظاهرا مراد آنست که او را قبله خود قرار دهید و براي خدا سجده کنید و اینکه نهایت خضوع و
احترام ملائکه بود از او چون سجده براي غیر خدا جائز نیست و از چند روایت معتبره استفاده میشود که آن روح مطهر و مقدّس و
برگزیدهاي بود که خداوند خلق فرموده بود آنرا بید قدرت خود و نسبت داد آنرا بخود تشریفا مانند خانه کعبه که آنرا خانه خود
خوانده و مأخوذ از ریح بمعناي باد است چون شبیه بآنست در لطافت و در علم حکمت ثابت شده که روح انسانی از عالم امر و
مجرّد است از مادّه و تعلّق میگیرد از عالم غیب اولا به بخار لطیف منبعث از قلب و افاضه میکند بآن قوّه حیات را پس سرایت میکند
با آن قوّه در شرائین و اعماق بدن ولی تعلّق آن تدبیري است نه حلولی یعنی حاکم در آن است نه ممزوج بآن و بر اینکه معنی
شواهدي هم در اخبار ائمه اطهار موجود است و بنابراین تعبیر بنفخ که بمعناي دمیدن است از باب تمثیل و تشبیه معقول بمحسوس
است نه بطور حقیقت مگر آنکه گفته شود نفخ هر چیزي بحسب حال آنچیز است نفخ موجود مجرد، عبارت از تعلّق دادن آنست
چون حکما گفتهاند الفاظ موضوع است براي معانی عامّه نه [ صفحه 252 ] معانی متبادره و در اینکه باب اخباري در سوره بقره ذیل
آیات راجع بقصه حضرت آدم گذشت و پس از امر الهی بسجده در مقابل حضرت آدم کلیّه و تمام ملائکه که اصناف متعدده
بودند و هر صنفی بعبادت مخصوصی اشتغال داشتند در پیشگاه او خاضع و ساجد شدند جز ابلیس علیه اللعنۀ که تکبر و خود سري
نمود و اباء و امتناع کرد که با ملائکه سجده نماید چون از جنس آنها نبود و از بنی جان بود نهایت آنکه چندي با آنها در آسمان
مشغول بعبادت بود و مأمور بسجود شد و باین مناسبت بکلمه الا استثناء از آنها شده است مانند آنکه پادشاه حکم کند اهل تهران
بیرون روند از شهر و همه بروند جز یکنفر که از اهل تهران نباشد و مقصر شود که معلوم میشود مراد ساکنان در تهران بوده اینجا
هم معلوم میشود مراد از ملائکه ساکنان ملأ اعلی بودند که اشتغال بعبادت خدا داشتند و محتمل است استثناء منقطع باشد که در
کلام عرب و قرآن رائج است و بعضی گفتهاند ابلیس هم از ملائکه بوده ولی خلاف تحقیق است در هر حال خداوند باو فرمود چه
موجب شد تو را که با ملائکه سجده نکردي آن ملعون با کمال تکبّر و غرور جواب داد نباشد و نشاید مرا که مخلوقم از نار که
جسم لطیف نورانی است که سجده کنم در برابر آدمی که آفریدي آنرا از گل و لاي که جسم کثیف ظلمانی است و افتخار نمود
باصل و نسب و غفلت کرد از علم و ادب لذا خطاب پر عتاب از مصدر جلال باو صادر گردید که بیرون شو از منزلت و مکانت
خود در آسمان و خارج شو از زمره ملائکه همانا توئی مطرود و مردود و محروم از هر خیر و کرامت و رحمت و سعادت تا روز
قیامت که روز جزاي متمردان و متکبّران و گنهکاران است و اینکه دلیل است بر آنکه آن ملعون هیچگاه مشمول رحمت نخواهد
شد ..
صفحه 226 از 485
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 36 تا 44
اشاره
قالَ رَب فَأَنظِرنِی إِلی یَوم یُبعَثُونَ [ 36 ] قالَ فَإِنَّکَ مِنَ المُنظَرِینَ [ 37 ] إِلی یَوم الوَقت المَعلُوم [ 38 ] قالَ رَب بِما أَغوَیتَنِی لَأُزَیِّنَن لَهُم فِی
285 قالَ هذا صِراطٌ عَلَی مُستَقِیم [ 41 ] إِن عِبادِي لَیسَ - الَأرض وَ لَأُغوِیَنَّهُم أَجمَعِینَ [ 39 ] إِلاّ عِبادَكَ مِنهُم المُخلَصِینَ [ 40 ] -قرآن- 1
لَکَ عَلَیهِم سُلطان إِلاّ مَن اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوِینَ [ 42 ] وَ إِن جَهَنَّمَ لَمَوعِدُهُم أَجمَعِینَ [ 43 ] لَها سَبعَۀُ أَبواب لِکُل باب مِنهُم جُزءٌ مَقسُومٌ
254- 44 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
گفت اي پروردگار من پس مهلت ده مرا تا روزي که برانگیخته میشوند گفت پس همانا تو از مهلت داده شدگانی تا روز وقت
دانسته شده گفت پروردگار من براي آنکه موجب گمراهی من شدي هر آینه زینت میدهم براي [ صفحه 253 ] ایشان در زمین و هر
آینه گمراه میکنم آنها را بتمامی مگر بندگان تو از آنها که خالص شدگانند گفت اینکه راهی است بر من راست همانا بندگان من
نیست مر تو را بر ایشان سلطنتی مگر کسانیکه پیروي کردند تو را از گمراهان و همانا جهنم هرآینه وعده گاه آنها است تمامی مر
آنرا است هفت دراز براي هر دري است از آنها پارهاي قسمت شده.
تفسیر
ابلیس پس از آنکه از درگاه ربوبیّت رانده و از رحمت رحیمیه ناامید گردید از خداوند بپاداش عباداتی که تا آنزمان کرده بود در
خواست نمود که خداوند باو تا قیامت که روز بعث خلایق است عمر دهد و عذاب نفرماید او را و اینکه مهلت را خداوند باو داد
ولی تصریح بروز قیامت نفرمود بلکه فرمود تا روز که وقت آن معلوم است براي خدا که محتمل است روز قیامت باشد چنانچه
جمعی گفتهاند و محتمل است روز مرگ خلائق باشد که آنوقتی است که نفخه اوّل صور دمیده میشود چنانچه در علل از امام
صادق علیه السّلام نقل شده و فرموده است ابلیس میان نفخه اوّل و دوم میمیرد و محتمل است روز بعث و ظهور امام زمان باشد
چنانچه عیاشی ره از آنحضرت نقل نموده و آنکه امام زمان آن ملعون را در مسجد کوفه میکشد و آن روز وقت معلوم است و
آنملعون پس از گرفتن مهلت عرضه داشت اي پروردگار من براي آنکه امر نمودي مرا بسجود آدم که شأن من نبود و اینکه موجب
محرومیت من شد از رحمت تو زینت میدهم در نظر بنی آدم باطل و معصیت تو را و گمراه میکنم ایشانرا بتمامی مگر بندگان تو را
از آنها که خالص نمودي ایشانرا براي طاعت خود و بعضی مخلصین بکسر لام قرائت نمودهاند یعنی مگر بندگان تو را که خالص
نمودند نفوس خود را براي طاعت تو و نسبت اغواء بخداوند بگمان شیطان رجیم بود که تصوّر مینمود امر خداوند بسجود موجب
گمراهی او شده با آنکه تکبر و غرور و خودسري او موجب گمراهی و بدبختی و شقاوت ابدي او گردید و الا خداوند کسیرا اغواء
و اضلال نمیفرماید مگر مراد از اغواء نومیدي و محرومیت باشد چنانچه مکرر در مواردي ذکر شده که مراد از اضلال ترك اعانت
و مخذولیت است و اینجا هم بعضی گفتهاند و محتمل است مراد از اغواء حکم الهی بغوایت و ضلالت ابلیس باشد یعنی براي آنکه
حکم کردي بغوایت و ضلالت من گمراه [ صفحه 254 ] میکنم بندگان تو را و اینکه حکم را استفاده نموده از لعنت ابدي و طرد
خود از درگاه احدیّت در کلام الهی و اینکه معنی را ندیدم کسی ذکر کرده باشد از مفسّرین با آنکه بنظر حقیر لطیف و مناسب
است و معانی دیگري ذکر کردهاند که ظاهرا بیوجه و دور از نظر و ذوق است در هر حال اینکه موجب لجاج و عناد و عداوت او با
صفحه 227 از 485
خدا و حضرت آدم علیه السّلام و اولاد او گردید و کافر شد بکفري که اشدّ اقسام کفر است با آنکه معتقد بود بوحدانیّت خدا و
نبوّت انبیاء او پس باید پناه برد بخدا از وجود اینکه صفات در نفس که چه بسیار شخص را به اسفل السّافلین جهنّم خواهد کشاند و
خداوند در جواب شیطان فرمود اینکه اخلاص در عقائد و اعمال که خودت گفتی راهی است بسوي من اگر کلمه علی بمعناي الی
باشد چنانچه بعضی گفتهاند یا راهی است که لازم است بر من رعایت آن که فیض ره فرموده و آن راه مستقیم و راست است
انحراف و اعوجاجی ندارد هر کس میتواند از آنراه بمن و اصل شود و تو نمیتوانی کسیرا باجبار از آنراه باز داري چون تو بر بندگان
من سلطنت نداري فقط میتوانی آنها را وسوسه نمائی و از راه راست باز داري و در اینکه صورت آنها خودشان باختیار در تحت
تصرّف و سلطنت تو در آمدهاند و از من بیلطفی نسبت بآنها نشده و موعد ما با آنها جهنم است که تمامی باید در آن جاي گیرند
و آن هفت در دارد و هر دري مخصوص بدستهاي از گمراهان و اتباع شیطان است و بعضی کلمه علی را بکسر لام بر وزن فعیل
قرائت نمودهاند و در مجمع اینکه قرائت را نسبت بامام صادق علیه السّلام داده و بعلوّ شرف تفسیر میشود و در کافی از آنحضرت
اینکه قرائت بطوري نقل شده که فیض ره احتمال داده بنحو اضافه صراط بعلی باشد یعنی اینکه راه راست ولایت علی علیه السّلام
است که مستقیم است و از امام سجّاد علیه السّلام عیّاشی ره نقل نموده که آن امیر المؤمنین علیه السّلام است و بنابراین کلمه هذا
اشاره بوجود مبارك آنحضرت است که شاید شبح آن در عرش موجود و مرئی بوده است و نیز در کافی از آنحضرت نقل نموده
که و اللّه نیست مراد از بندگانی که شیطان بر آنها سلطنت ندارد مگر ائمه و شیعیان ایشان و عیّاشی ره نیز اینکه معنی را از
آنحضرت نقل نموده و قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که موعد وقوف مردم است بر صراط و نیز قمّی ره فرمودم که
داخل میشود در هر دري از درهاي جهنم اهل ملّتی و در مجمع از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که فرمود جهنّم [ صفحه
255 ] را هفت در است طبقهها دارد هر طبقهاي فوق طبقهاي است و یک دست مبارك را روي دست دیگر گذارد و فرمود اینکه
چنین است خداوند جنان را بر زمین وضع فرمود و نیران را بعضی فوق بعضی اسفل آنها جهنّم است و فوق آن لظی و فوق آن
حطمه و فوق آن سقر و فوق آن جحیم و فوق آن سعیر و فوق آن هاویه و در روایت دیگري اسفل را هاویه ذکر نموده و اعلی را
جهنّم و بعضی براي هر در و طبقهاي اهلی ذکر کردهاند و چون دلیلی براي آن اقامه و مناسبتی اعتبار نشده بود حقیر نقل ننمودم بلی
از روایت خصال از امام صادق علیه السّلام استفاده میشود که یک در مخصوص باهل شرك و یک در مخصوص به بنی امیّه و یک
در مخصوص بنو اصب و خوارج و کسانی است که از ائمه اطهار اعراض نمودهاند و اینکه هم معلوم است که درك اسفل جایگاه
منافقان است و بنظر حقیر طبقات بحسب مراتب تبعیّت از شیطان است و از زیر زمین شروع شده پائین میرود و البتّه گناهکاران از
اهل ایمان در طبقه اوّل جاي دارند که عذابش خفیفتر و وقوفش آسانتر است و محتمل است مراد از هفت در دوزخ هفت
معصیت کبیره باشد که جمعی کبائر را منحصر بآنها دانستهاند شرك و قتل و قذف و اکل مال یتیم و زنا و فرار از جهاد و عقوق و
الدین و بعضی هفت در جهنّم را عبارت از هفت خلق که اصول اخلاق ذمیمه است دانستهاند که در اوّل کتاب ذیل آیه اهدنا
الصراط المستقیم ذکر شد و اللّه اعلم ..
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 45 تا 50
اشاره
إِن المُتَّقِینَ فِی جَنّات وَ عُیُون [ 45 ] ادخُلُوها بِسَ لام آمِنِینَ [ 46 ] وَ نَزَعنا ما فِی صُ دُورِهِم مِن غِلٍّ إِخواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ [ 47 ] لا
294 وَ أَن عَذابِی هُوَ العَذاب الَألِیمُ - یَمَسُّهُم فِیها نَصَب وَ ما هُم مِنها بِمُخرَجِینَ [ 48 ] نَبِّئ عِبادِي أَنِّی أَنَا الغَفُورُ الرَّحِیم [ 49 ] -قرآن- 1
49- 50 ] -قرآن- 1 ]
صفحه 228 از 485
ترجمه
همانا پرهیزکاران هستند در باغها و سر چشمهها گویند داخل شوید در آنها بسلامتی ایمنان و بیرون نمودیم آنچه بود در سینههاي
ایشان از کینه برادرانند نشستگان بر تختها برابر یکدیگر نمیرسد ایشانرا در آن تعبی و نباشند از آن بیرون شدگان خبر ده بندگان
مرا که همانا منم آمرزنده مهربان و همانا عذابم آنست عذاب دردناك.
تفسیر
خداوند متعال بعد از بیان جایگاه اتباع شیطان جایگاه ابدي اهل تقوي و پرهیزکاري را که احتراز از موافقت با هواي نفس و متابعت
شیطان نمودهاند [ صفحه 256 ] بیان فرموده که آنها در باغها و چشمه سارها جاي دارند یا در بوستانهائی هستند که در آنها
چشمههاي آب و شیر و شربت و شراب جاري است و ملائکه بایشان میگویند داخل شوید در اینکه باغها بسلامتی و ایمنی از آفات
و بلیّات بامر خداوند متعال و متنعم شوید بنعم آن بدون انقطاع و زوال و یکی از خوشبختیهاي مهم آنها آنست که قبلا خداوند کینه
و عداوت و عناد و لجاج و حقد و حسد را از دلهاي آنها بیرون کرده و ایشان منزّه از اینکه صفات و مبرّي از تمامی آنها وارد
بهشت میشوند و برادروار در مقابل یکدیگر بر تختهاي زرنگار مینشینند و هیچگاه رنج و تعب و مشقّتی بر ایشان وارد نمیشود و از
آنجا بیرون نمیروند و تا خدا خدائی دارد باقی و برقرار خواهند بود و نباید گناهکاران مأیوس از اینکه رحمت رحیمیّه باشند بلکه
باید بدانند که بتوبه و انابه میتوانند خود را از گناه پاك و باستحقاق نیل اینکه مقام برسانند لذا خداوند به پیغمبر خود امر میفرماید
که به بندگان من خبر ده که من آمرزنده و مهربانم ولی اگر اصرار بر معصیت داشته باشند عذاب من هم سخت و دردناك است تا
مقام خوف و رجاء آنها کامل گردد و از آثارش بهرهمند شوند و در کافی و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام روایت نموده که و
اللّه کسانی که خداوند فرموده دلهاي ایشانرا از کینه پاك کردیم شمائید و در روایت دیگر است که و اللّه اراده نفرموده است باین
غیر شما را و ظاهرا مراد از شما شیعیان و مراد از غیر اهل خلافند ..
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 51 تا 60
اشاره
وَ نَبِّئهُم عَن ضَیف إِبراهِیمَ [ 51 ] إِذ دَخَلُوا عَلَیه فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنّا مِنکُم وَجِلُونَ [ 52 ] قالُوا لا تَوجَل إِنّا نُبَشِّرُكَ بِغُلام عَلِیم [ 53 ] قالَ أَ
327 قالَ وَ مَن یَقنَطُ مِن - بَشَّرتُمُونِی عَلی أَن مَسَّنِیَ الکِ بَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ [ 54 ] قالُوا بَشَّرناكَ بِالحَق فَلا تَکُن مِنَ القانِطِینَ [ 55 ] -قرآن- 1
رَحمَ ۀِ رَبِّه إِلاَّ الضّالُّونَ [ 56 ] قالَ فَما خَطبُکُم أَیُّهَا المُرسَلُونَ [ 57 ] قالُوا إِنّا أُرسِلنا إِلی قَوم مُجرِمِینَ [ 58 ] إِلاّ آلَ لُوطٍ إِنّا لَمُنَجُّوهُم
286- أَجمَعِینَ [ 59 ] إِلاَّ امرَأَتَه قَدَّرنا إِنَّها لَمِنَ الغابِرِینَ [ 60 ] -قرآن- 1
ترجمه
و خبر ده ایشانرا از مهمانان ابراهیم هنگامیکه داخل شدند بر او پس گفتند سلام گفت همانا ما از شما ترسانیم گفتند نترس همانا ما
مژده میدهیم تو را به پسري دانا گفت آیا مژده دادید مرا در حالیکه رسید مرا پیري پس بچه مژده میدهید مرا گفتند مژده دادیم تو
را براستی پس مباش از ناامیدان گفت و کیست که ناامید شود از رحمت پروردگارش مگر گمراهان گفت پس چیست کار شما اي
فرستادگان گفتند همانا ما فرستاده شدیم بسوي گروهی گناهکاران مگر [ صفحه 257 ] خانواده لوط همانا ما نجات دهندگانیم
صفحه 229 از 485
ایشانرا تمامی مگر زنش را که تقدیر نمودیم همانا او باشد از بازماندگان.
تفسیر
ضیف در اصل مصدر بوده و بمعناي وصف استعمال میشود در واحد و کثیر و گاهی باضیاف جمع بسته میشود و اینجا مراد
ملائکهاند که بر حضرت ابراهیم علیه السّلام برسم میهمانی وارد شدند و چون از طعامی که براي ایشان حاضر فرموده بود تناول
ننمودند آنحضرت خائف شد که مبادا قصد سوئی داشته باشند چون در پیش آنها اینکه رسم بود و کلمه سلاما ظاهرا منصوب بفعل
مقدّر است یعنی گفتند نسلّم علیک سلاما و حضرت جواب فرمود چنانچه در سوره هود ذکر شده و تفصیل اینکه قصه آنجا
گذشت و تکرار نمیشود فقط نکته قابل ذکر اینکه است که اینجا عیّاشی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که مراد از غلام علیم
اسمعیل است از هاجرو از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که ابراهیم علیه السّلام سه سال بعد از بشارت مکث فرمود پس بشارت
دیگري آمد از طرف خداوند براي او باسماعیل و آنجا در قرآن تصریح شده بود که بشارت باسحاق داده شد لذا در منهج و غیره
اینکه بشارت را باسحاق راجع نمودهاند بدون نقل خلاف و تحقیق آنست که دو بشارت بوده یکی بحضرت ابراهیم که در اینکه
آیه ذکر شده راجع بولادت حضرت اسمعیل براي او و دیگر بساره خاتون زوجه معقوده آنحضرت راجع بولادت حضرت اسحق
براي او در سوره هود لذا آنجا حضرت ساره تعجّب کرد و اینجا حضرت ابراهیم چون بسن پیري رسیده بود و اولادش نشده بود و
از روي تعجّب فرمود بچه بشارت میدهید مرا تا معلوم شود بنحو حقیقت است یا مجاز و از پیش خود میگویند یا از جانب خدا و
آنها عرضه داشتند بنحو حق و حقیقت و راستی و درستی از جانب پروردگار پس مباش از ناامیدان و مأیوسان از رحمت حق و اگر
اینکه بشارت راجع بولادت حضرت اسحق بود جاي تعجّب و یأس آنحضرت نبود چون او حضرت اسمعیل را داشت و مردیکه
خداوند باو اولادي داده از ولد دیگري که باو عنایت شود تعجّب نمیکند و مأیوس نمیشود در هر حال حضرت ابراهیم در جواب
ملائکه فرمود که من مأیوس از رحمت خدا نیستم بر حسب اسباب ظاهري ناامید شده بودم و اکنون امیدوار شدم چون مأیوس
نمیشوند از رحمت خدا مگر گمراهان و ظاهرا اینکه یک قصّه است که خداوند در دو جا بمناسبت [ صفحه 258 ] ذکر فرموده اینجا
ظاهرا براي بیان رحمت بر دوستان و غضب بر دشمنان است و اوّلا بشارت بحضرت ابراهیم دادهاند و بعدا براي رفع نگرانی حضرت
ساره باو نیز بشارت داده شده و هر جا قسمتی از اینکه قصّه ذکر شده چنانچه در کلام الهی معمول است و جمله علی ان مسّنی الکبر
ظاهرا حالیّه است یعنی با حال اصابت پیري بمن و مراد از گمراهی خطاء در طریق معرفت خدا و وسعت رحمت و عموم قدرت او
است و پس از وصول بشارت و حصول اطمینان حضرت ابراهیم از ملائکه سؤال نمود که شما براي چه کار نازل شدید عرضه
داشتند ما فرستاده شدیم براي عذاب قوم لوط که اهل فسق و فجورند مگر خانواده او که ایشانرا تمامی نجات خواهیم داد جز زنش
را که مقدّر نمودیم ما بامر خداوند که باقی باشد با قوم و هلاك شود و در علل از امام باقر علیه السّلام روایت نموده که همیشه
حضرت لوط و ابراهیم علیه السّلام منتظر نزول عذاب بر قوم لوط بودند و خداوند براي منزلت و مقام آن دو بزرگوار در عذاب
تأخیر میفرمود و چون خداوند اراده فرمود آنها را عذاب فرماید مقدّر فرمود که عوض دهد بحضرت ابراهیم از عذاب قوم لوط غلام
علیم را تا موجب تسلّی خاطر او شود از مصیبتش بهلاك قوم پس مبعوث فرمود فرستادگانی را بسوي آنحضرت که بشارت دهند او
را باسماعیل از هاجر و غلام علیم او است و قرابت نسبی و سببی حضرت لوط با حضرت ابراهیم علیه السّلام و علاقمندي آنحضرت
باو و کسانش در سوره اعراف و هود گذشت و مؤکّد مضمون اینکه روایت و روایت عیّاشی از آنحضرت که قریب باین معنی است
میباشد و شاید تکرار بشارت اسماعیل علیه السّلام براي ظهور حضرت ختمی مرتبت از او باشد.
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 61 تا 72
صفحه 230 از 485
اشاره
فَلَمّا جاءَ آلَ لُوطٍ المُرسَلُونَ [ 61 ] قالَ إِنَّکُم قَوم مُنکَرُونَ [ 62 ] قالُوا بَل جِئناكَ بِما کانُوا فِیه یَمتَرُونَ [ 63 ] وَ أَتَیناكَ بِالحَق وَ إِنّا
324 وَ قَضَینا - لَصادِقُونَ [ 64 ] فَأَسرِ بِأَهلِکَ بِقِطع مِنَ اللَّیل وَ اتَّبِع أَدبارَهُم وَ لا یَلتَفِت مِنکُم أَحَدٌ وَ امضُوا حَیث تُؤمَرُونَ [ 65 ] -قرآن- 1
إِلَیه ذلِکَ الَأمرَ أَن دابِرَ هؤُلاءِ مَقطُوع مُصبِحِینَ [ 66 ] وَ جاءَ أَهل المَدِینَۀِ یَستَبشِرُونَ [ 67 ] قالَ إِن هؤُلاءِ ضَ یفِی فَلا تَفضَحُون [ 68 ] وَ
273 قالَ هؤُلاءِ بَناتِی إِن کُنتُم فاعِلِینَ [ 71 ] لَعَمرُكَ إِنَّهُم - اتَّقُوا اللّهَ وَ لا تُخزُون [ 69 ] قالُوا أَ وَ لَم نَنهَکَ عَن العالَمِینَ [ 70 ] -قرآن- 1
108- لَفِی سَکرَتِهِم یَعمَهُونَ [ 72 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس چون آمدند خانواده لوط را فرستادگان گفت همانا شمائید گروهی ناشناخته شدگان گفتند بلکه آمدیم تو را بآنچه بودند که
در آن شک میکردند و آوردیم تو را براستی و بدرستیکه ماهر آینه راستگویانیم پس بیرون [ صفحه 259 ] بر خانواده خود را در
پارهاي از شب و متابعت نما پشتهاشان را و نباید روي بر گرداند از شما احدي و بروید بجائیکه مأمور میشوید و فرمان فرستادیم
بسوي او اینکه امر را که دنباله اینها است بریده شده در حالیکه صبح کنندگانند و آمدند اهل شهر که مژده میدادند بیکدیگر گفت
همانا اینها مهمانان منند پس رسوا مکنید مرا و بترسید از خدا و خوار مسازید مرا گفتند آیا منع نکردیم تو را از اهل عالم گفت اینها
دختران منند اگر باشید بجا آورندگان بجان تو که آنها هر آینه در مستیشان حیران میزیستند.
تفسیر
شرح ورود ملائکه بعنوان مهمانی بر حضرت لوط و نشناختن او ایشانرا و بیم او از تعرّض قوم خود بایشان و اطلاع قوم و تعرض آنها
و عجز آنحضرت از دفاع و کیفیت اضطرار و التماس او بآنها و اجابت ننمودن قوم و پس از اینکه وقایع شناختن حضرت ملائکه را و
نزول عذاب در سوره هود گذشت و تکرار نمیشود ولی اینجا شمّهاي از وقایع قبل از شناختن حضرت لوط ملائکه را بعدا ذکر شده
و چون ذکر نشناختن حضرت ایشانرا در اوّل قصّه شده بود معرّفی ملائکه از خودشان و مأموریّتشان بملاحظه مطابقه جواب با سؤال
قبلا ذکر شده است و قضایاي قبل، تعرّض اهل شهر بآنحضرت و مهمانها است که از فرشتگان بودند و اجمال قصه بطوریکه حلّ
مشکلات اینکه مقام شود آنستکه چون فرستادگان خدا که ملائکه بودند بر لوط علیه السّلام و خانواده او وارد شدند حضرت لوط
ایشانرا نشناخت و چون اطمینان کامل از قصد آنها نداشت که خیر است یا شرّ معرفی ایشان از خودشان و غرضشان از ورود بر
خودش را خواستار گشت و آنها در جواب عرضه داشتند که ما فرستادگان خداوندیم و آمدهایم براي عذاب قومت که شک داشتند
در آن نزد تو بامر خدا که بر حق و یقینی است و ما راستگویانیم پس خودت با اهل خانهات بعد از نصف شب حرکت کن آنها جلو
بروند و تو در دنبال باش که متوجّه و نگهبان آنها باشی و کسی از شما متوجّه به پشت سر خود نشود تا متأثر شود از کیفیت عذاب
قوم و بجانب مأموریّت خودتان سیر کنید تا بمکانیکه براي شما تعیین شده که بعضی گفتهاند شام بوده برسید و خداوند حکم فرمود
و فرستاد بسوي حضرت لوط اینکه امر را و آن آنست که نسل قوم او قطع شود و تا صبح یکنفر از آنها باقی نماند و چون خبر ورود
مهمانهاي خوب صورت بر او بقوم رسید که اهل شهر سدوم بودند بیکدیگر [ صفحه 260 ] مژده دادند و براي فجور و عمل
ناشایسته بخانه حضرت لوط روي نمودند و او بآنها فرمود اینها مهمانان منند مرا براي اینکه عمل ناشایسته با آنها رسوا و مفتضح
نکنید و از خدا بترسید و مرا خوار و خجل ننمائید و آنها جواب گفتند آیا ما تو را نهی ننمودیم که از کسی مهمانی نکنی و از ورود
اهل عالم بر خود امتناع نمائی و او در جواب فرمود اینکه دختران شهر که بمنزله دختران منند که پدر روحانی آنها هستم چه عیب
صفحه 231 از 485
دارند که شما بخیال پسران افتادهاید یا بچند نفر از رؤساء آنها که قبلا خواستگاري از دختران آنحضرت کرده بودند و اجابت
نفرموده بود فرمود که اینها دختران منند حاضرم آنها را برسم زنیّت بشما بدهم اگر حاضرید بشرط آنکه دست از مهمانان من
بکشید و آنها قبول ننمودند لذا خداوند بجان پیغمبر خود قسم یاد فرموده که آنها در مستی و غفلت و غوایت متحیّر و سرگردان
بودند و اینکه مثبت فضیلتی براي حضرت ختمی مرتبت است بر سایر انبیاء چون خداوند بعمر و جان هیچیک از انبیاء قسم یاد
نفرموده است ..
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 73 تا 84
اشاره
فَأَخَذَتهُم الصَّیحَۀُ مُشرِقِینَ [ 73 ] فَجَعَلنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمطَرنا عَلَیهِم حِجارَةً مِن سِجِّیل [ 74 ] إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِلمُتَوَسِّمِینَ [ 75 ] وَ إِنَّها
258 وَ إِن کانَ أَصحاب الَأیکَ ۀِ لَظالِمِینَ [ 78 ] فَانتَقَمنا مِنهُم وَ إِنَّهُما - لَبِسَبِیل مُقِیم [ 76 ] إِن فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِلمُؤمِنِینَ [ 77 ] -قرآن- 1
لَبِإِمام مُبِین [ 79 ] وَ لَقَد کَذَّبَ أَصحاب الحِجرِ المُرسَلِینَ [ 80 ] وَ آتَیناهُم آیاتِنا فَکانُوا عَنها مُعرِضِ ینَ [ 81 ] وَ کانُوا یَنحِتُونَ مِنَ الجِبالِ
89- 279 فَأَخَذَتهُم الصَّیحَۀُ مُصبِحِینَ [ 83 ] فَما أَغنی عَنهُم ما کانُوا یَکسِبُونَ [ 84 ] -قرآن- 1 - بُیُوتاً آمِنِینَ [ 82 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس گرفت آنها را صیحه آسمانی وارد در وقت طلوع آفتاب شدگان پس گرداندیم زبرش را زیرش و باراندیم بر آنها سنگهائی از
گل سنگ شده همانا در اینکه هر آینه نشانهها است براي اهل فراست و همانا آنها هر آینه براهی است ثابت بدرستیکه در اینکه
نشانهاي است براي اهل ایمان و همانا بودند اهل بلدأیکه هر آینه ستمکاران پس انتقام کشیدیم از آنها و بدرستیکه آن دو هر آینه
در راهی روشنند و بتحقیق تکذیب کردند اهل وادي حجر پیغمبران را و دادیم بآنها نشانههاي خودمان را پس بودند از آنها اعراض
کنندگان و بودند که میتراشیدند از کوهها خانهها را ایمنان پس گرفت آنها را صیحه آسمانی بامداد کنندگان پس بینیاز نکرد
[ آنها را آنچه بودند که کسب میکردند .. [ صفحه 261
تفسیر
بیان عاقبت کار قوم لوط است که فریاد مهیب جبرئیل مقارن طلوع آفتاب بآنها رسید و بال خود را در زیر زمین بلد آنها فرو برد و
از جا کند و بآسمان برد و وارونه نمود و بزمین زد و زیر و زبر نمود و در اینحال بارانی از سجّیل که معرّب سنگ گل است بر آنها
باریدن گرفت که دیّاري را از آنها باقی نگذارد حتی بکسانیکه در شهر نبودند و باطراف مسافرت نموده بودند هم اصابت کرد و
هلاك نمود چنانچه در سوره هود گذشت و در اینکه هلاکت قوم لوط و زیر و زبر شدن بلدشان آیاتی است بر قدرت و عظمت
معصیت خداوند براي اهل فراست و کسانیکه بنظر دقیق در حقایق اشیاء مینگرند تا حقیقت هر چیز را بسمه و علامت آن میشناسند
چون متوسم ناظر و متأمّل در سمه و علامت شیء را گویند براي معرفت بحال آن و در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
روایت نموده بطریق صحیح که فرمود بپرهیزید از فراست مؤمن همانا او نظر میکند بنور خدا و خداوند بندگانی دارد که میشناسند
مردم را بتوسم و اینکه آیه را تلاوت فرمود و آن آیات و نشانههاي قدرت خداوند در راهی است که ثابت و مستقر است و قافله
قریش و غیرها که از مکّه بشام حرکت میکنند از آنراه میروند و آثار باقیه بلد سدوم را که شهر قوم لوط بوده مشاهده مینمایند و
صفحه 232 از 485
باید عبرت گیرند و با پیغمبر خدا مخالفت ننمایند در کافی از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود در
قول خداوند انّ فی ذالک لآیات للمتوسمین متوسم پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود و بعد از او منم و ائمه که از ذریّه منند
متوسمانند و در چند روایت دیگر باین معنی تصریح شده و در بعضی علاوه شده که سبیل در ما مقیم است و خارج از ما نمیشود
هرگز و قمّی ره علاوه فرموده که سبیل راه بهشت است و در بعضی روایات باین آیه تمسک شده است براي آنکه ائمه علیهم
السلام تمام مردم را بنوشته ایمان و کفرشان که در میان دو چشمشان است میشناسند که مؤمنند یا کافر و اینکه نوشته از سایر مردم
محجوب است و نسبت بامام زمان علاوه شده است که در آن آیت است براي متوسمان و او آیت است براي متوسمان و او است
سبیل مقیم و عیّاشی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که در امام آیت است براي متوسمان و او است سبیل مقیم میبیند بنور
خدا و سخن میگوید از جانب خدا و پوشیده نمیماند بر او چیزي از چیزها که خواسته باشد و بنابر آنچه ذکر شد مرجع ضمیر [
صفحه 262 ] در و إنّها لبسبیل مقیم راجع است بآیات و مراد از انّ فی ذالک لآیۀ للمؤمنین آنستکه در اینکه توسم و تفرّس و علامت
شناسی و معرفت آیات خدا و ائمّه هدي و طرق الی اللّه آیت و علامتی است براي اهل ایمان یعنی اهل ایمان حقیقی باین امور
شناخته میشوند ولی مفسرین مرجع ضمیر انّها را مدینه یا مدائن و آثار باقیه آنها قرار دادهاند و مشار الیه ذالک را در آیه بعد نیز
همان دانستهاند و اختصاص باهل ایمانرا فرمودهاند براي آنستکه آنها منتفع میشوند و بنظر حقیر خلاف ظاهر آیه و روایات مفسره
است و در هر دو معنی سهل انگاري شده است و کلمه ان در و إن کان اصحاب الأیکۀ ظاهرا مخفّفه از مثقّله است و أیکه درختان
بسیار درهم رفته را گویند و نام بلدي است که در جنگل واقع شده بود و حضرت شعیب علاوه بر اهل مدین بر آنها هم مبعوث شد
و اطاعت ننمودند و ستم نمودند بخودشان و خلق و خداوند از آنها انتقام کشید باین نحو که هفت روز هوا بشدّت گرم شد و بعد
ابري ظاهر گشت آنها بامید فرج و تخفیف حرارت زیر آن ابر جمع شدند ناگاه از آن صاعقهاي بآنها رسید و تمامی سوختند و شهر
سدوم و بلدأیکه در جلو راه مردم واضح و آشکار است و بنابراین مراد بامام مبین راه روشن است و بعضی گفتهاند مراد از امام مبین
لوح محفوظ است که وقایع آن دو بلد در آن نوشته است مانند و کل شیء احصیناه فی امام مبین و معناي اوّل اظهر است و اهل
دیار حجر که گفتهاند وادیی است بین مدینه و شام هم مانند سایر کفار تکذیب نمودند پیغمبران خدا را که حضرت صالح و
رسولان او یا سایر انبیاء باشد و اینها همان قوم ثمود بودند که شرح احوال آنها در سوره اعراف گذشت و مراد از آیات ناقه و
بچهاش و آب خوردن و شیر دادن و سایر جهات اعجاز آنست که مفصلا ذکر و کیفیّت اعراض آنها بیان گردید و یکی از
سفاهتهاي آنها اینکه بود که خانههاشان را در کوهها از سنگ میتراشیدند و باین ملاحظه ایمن بودند از وصول آفات ارضیّه و
سماویّه بخودشان با آنکه باین امور نباید دلگرم و از عذاب الهی ایمن بود پس تمامی در وقت صبح بصیحه آسمانی هلاك شدند و
آن خانهها و اولاد و اموالشان که کسب میکردند براي آنها ابدا نتیجه و فائده و ثمري نداشت و چیزي از احتیاج آنها را رفع ننمود. [
[ صفحه 263
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 85 تا 87
اشاره
وَ ما خَلَقنَا السَّماوات وَ الَأرضَ وَ ما بَینَهُما إِلاّ بِالحَق وَ إِن السّاعَۀَ لَآتِیَۀٌ فَاصفَح الصَّفحَ الجَمِیلَ [ 85 ] إِن رَبَّکَ هُوَ الخَلّاق العَلِیم [ 86 ] وَ
258- لَقَد آتَیناكَ سَبعاً مِنَ المَثانِی وَ القُرآنَ العَظِیمَ [ 87 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 233 از 485
ترجمه- و نیافریدیم آسمانها و زمین و آنچه را میان آندو است مگر بحق و همانا قیامت هر آینه آینده است پس در گذر در
گذشتی خوب همانا پروردگار تو او است آفریدگار دانا و بتحقیق دادیم تو را هفت آیه از آیات دوبار قرائت شده و قرآن بزرگ.
تفسیر
- خداوند آسمانها و زمین را بحق و مقتضاي حکمت آفرید نه بباطل و عبث پس باید از فساد و فتنه و شر محفوظ و مأمون باشد و
لذا خداوند اهل باطل و فساد را در زمین باقی نمیگذارد و هلاك میفرماید مانند اقوام مذکوره در آیات سابقه و آن وقت معیّن که
قیامت کبري است بطور یقین خواهد آمد و در آنروز خداوند انتقام کامل از کفار و تکذیب کنندگان پیغمبران خواهد کشید پس
نباید خاطر مبارك پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از سلوك کفّار آزرده و ملول باشد و از خطاء آنها باید صرف نظر
فرماید و بحسن خلق خود با آنها رفتار فرماید تا موقع انتقام از آنها در دنیا یا آخرت برسد و در عیون از حضرت رضا علیه السّلام
نقل نموده که صفح جمیل عفو است بدون عتاب و بعضی اینکه آیه را منسوخ دانستهاند بآیه قتال و ظاهرا مراد همان است که ذکر
شد و منافات با قتال آنها در موقع مقتضی ندارد و پروردگار عالم که آفریننده بندگان و عالم باحوال آنها است از هر کس صلاح
آنها را بهتر میداند و میداند که چه وقت و چه نوع باید از کفار انتقام بکشد و آنها را عذاب فرماید و بپاداش کردارشان برساند پس
باید بر او تو کل کرد و منتظر حکم و فرمان او بود و تعجیل در عقوبت ننمود و خدا منّت نهاده است بر پیغمبر خود که باو عطا
فرموده و داده است هفت آیه که سوره فاتحۀ الکتاب است و در نماز دو مرتبه قرائت میشود چنانچه در اوائل کتاب بیان شد که بسم
اللّه الرّحمن الرحیم جزء سوره فاتحه است و با آن هفت آیه میشود و مشتمل بر تمام معانی قرآن است لذا اینجا در مقابل قرآن
بزرگ قرار داده شده چون بحقیقت قرآن کوچک است و نیز باو عطاء فرموده قرآن بزرگ را که بهتر است از دنیا و ما فیها و در
روایات متعدده سبع المثانی بسوره فاتحۀ الکتاب و سوره حمد از امیر المؤمنین و امام باقر و صادق [ صفحه 264 ] و سجّاد علیهم
السّلام در اینکه آیه تفسیر شده و در بعضی تصریح بوجه تسمیه بمثانی فرمودهاند که آنستکه دو مرتبه خوانده میشود و بعضی
گفتهاند چون دو مرتبه نازل شده یکمرتبه در مکّه و دیگر در مدینه و وجوه دیگري هم ذکر نمودهاند که حسنی ندارد و قابل اعتماد
نیست و بعضی سبع المثانی را بهفت سوره طولانی از اوّل قرآن بعد از فاتحۀ الکتاب تأویل و تفسیر نمودهاند و انفال و برائۀ را یک
سوره حساب کردهاند باعتبار آنکه بین آن دو بسم اللّه نیست و وجه تسمیه آنرا بمثانی تکرار قصص و حکایات آنها دانستهاند و در
توحید و عیّاشی ره و قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که مائیم مثانی که خداوند به پیغمبر ما عطاء فرموده و صدوق ره
فرموده مراد آنستکه مائیم که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ما را قرین قرآن قرار داد و وصیّت فرمود بر تمسّک بقرآن و بما و
خبر داد بامّت خود که از یکدیگر جدا نشویم تا وارد شویم بر او در کنار حوض و ظاهرا میخواهد بفرماید چون در حدیث مشهور
بین فریقین پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود من در میان شما دو چیز سنگین بودیعت میگذارم کتاب خدا و عترت خودم
عترت بر کتاب عطف شده است پس آنذوات مقدّسه دومی قرآن شدهاند و باین اعتبار مثانی برایشان اطلاق میشود و فیض ره
فرموده اطلاق سبع بر ایشان باعتبار اسماء مقدسه آنها است که هفت است یعنی محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین و جعفر و
موسی و اطلاق مثانی یا باعتبار ثناء بر آنها است اگر مثانی مأخوذ از ثناء باشد یا باعتبار دو تا شدنشان است با قرآن اگر مأخوذ از
تثنیه باشد یا کنایه بودن از عدد ایشان که چهارده معصومند با پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چون دو هفت است و محسوب
شدن آنحضرت از ایشان باعتبار آنستکه تمامی نور واحدند و تغایر اعتباري است سلام اللّه علیهم اجمعین ..
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 88 تا 93
اشاره
صفحه 234 از 485
لا تَمُدَّن عَینَیکَ إِلی ما مَتَّعنا بِه أَزواجاً مِنهُم وَ لا تَحزَن عَلَیهِم وَ اخفِض جَناحَکَ لِلمُؤمِنِینَ [ 88 ] وَ قُل إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ المُبِین [ 89 ] کَما
- [ 312 عَمّا کانُوا یَعمَلُونَ [ 93 - أَنزَلنا عَلَی المُقتَسِمِینَ [ 90 ] الَّذِینَ جَعَلُوا القُرآنَ عِضِینَ [ 91 ] فَوَ رَبِّکَ لَنَسئَلَنَّهُم أَجمَعِینَ [ 92 ] -قرآن- 1
29- قرآن- 1
ترجمه
مدوز البتّه دو چشم خود را بسوي آنچه بهرهمند نمودیم بآن اصنافی را از آنها و اندوه مخور بر ایشان و فرود آور جانبت را براي
اهل ایمان و بگو همانا اینکه منم بیم دهنده آشکار چنانچه نازل نمودیم بر قسمت کنندگان [ صفحه 265 ] آنانکه گردانیدند قرآن
را پارهها پس قسم بپروردگار تو هر آینه مسئول میکنید البته آنها را تمامی از آنچه بودند که بجا میآوردند.
تفسیر
- خداوند سبحان براي گوشزد بندگان نهی فرموده است پیغمبر خود را از دوختن چشم بمال کفار چه اموال آنها اجناس و انواعی
باشند و چه آنها فرق و اصنافی و بنابر اوّل ازواجا حال براي ما متّعنا است و بنابر ثانی مفعول به آنست که اظهر است و بآن ترجمه
شد چون تمام آنها در مقابل نعمت کتاب و ایمان که خداوند باو و امّتش داده حقیر و ناچیز است و نیز نهی فرمود او را از آنکه
محزون و غمگین باشد از بقاء آنها بر کفر براي علاقمندي آنحضرت بقوّت و شوکت اسلام چون خداوند قادر است که اسلام را
قوّت و شوکت دهد بدون مسلمان شدن آنها و امر فرمود آنحضرت را که تواضع و فروتنی کند با اهل ایمان اگر چه ضعیف و
ناتوان باشند و بیاعتنا باشد بکفّار اگر چه قوي و توانا باشند در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم فرمود کسیکه قرآن باو داده شده است پس گمان کند بکسی داده شده است بهتر از آنچیزیکه باو داده شده پس
بزرگ شمرده چیزیرا که کوچک شمرده خدا و کوچک شمرده چیزي را که بزرگ شمرده خدا و قمّی ره از آنحضرت نقل نموده
که چون اینکه آیه نازل شد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود قریب باین مضمون که کسیکه دلبستگی بخدا پیدا نکند از دنیا
جز حسرت نبرد و کسیکه چشم بمال مردم داشته باشد گرفتاري و همّش زیاد شود و خشم و غیظش ساکن نگردد و کسیکه نداند
نعمت خدا را براي خود جز در خوراك و لباس ارزان شده است کار او و نزدیک گشته عذاب او و کسیکه صبح کند در حالیکه
غمناك باشد براي دنیا صبح نموده است در حالیکه غضبناك است بر خدا و کسیکه شکایت کند از مصیبتی که بر او وارد شده
شکایت از پروردگار خود نموده و کسیکه داخل شود در آتش از اینکه امّت که قرآن خوانده از کسانی است که بقرآن استهزاء
نموده و کسیکه وارد شود بر دولتمندي و خشوع نماید نزد او براي طلب مالش دو ثلث از دینش رفته است و در مجمع از پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که نگاه نمیفرمود بآنچه در نظر او خوب میآمد از امتعه دنیا و نیز امر فرمود آنحضرت را که
بفرماید من با بیان کافی وافی میترسانم شما را از غضب [ صفحه 266 ] خدا در برابر مخالفت و معصیت او و بیان میکنم تمام معارف
الهیّه و آنچه را محتاجید شما بآن و مأمورم من بابلاغ آن بشما و آنکه در صورت اعراض عذاب بر شما نازل خواهد شد چنانچه
نازل فرمود خدا عذاب را بر قسمت کنندگان و آنها آنانند که قرآن را پاره پاره و جزء جزء نمودند و بعضی را گفتند حق است و
بعضی را گفتند باطل است و ما ببعضی مؤمنیم و ببعضی کافریا بعضی را گفتند سحر است و بعضی را گفتند شعر است و بعضی را
گفتند افسانه است و آنها یهود و نصاري بودند که مفسرین گفتهاند یا قریش بودند که از صادقین سلام اللّه علیهما روایت شده است
و چگونگی عذاب آنها در دنیا مذکور در تواریخ و در آخرت مسطور در لوح محفوظ است و بنابراین کما انزلنا در آیه شریفه
مربوط و متعلّق است به انا النذیر در آیه قبل که مراد از آن انذار از عذاب است و بعضی گفتهاند مفاد اینکه آیه آنستکه ما نازل
صفحه 235 از 485
نمودیم کتاب را بتو چنانچه نازل نمودیم بر قسمت کنندگان و بنابراین کما انزلنا مربوط است بقول خداوند و لقد آتیناك در آیات
سابقه که مراد از آن انزال کتاب است و معناي اوّل اظهر است و کلمه عضین جمع عضه بمعناي عضو و جزء است و خداوند قسم
یاد فرموده بذات اقدس خود که تمامی آنها را در معرض سؤال و پرسش که موجب رسوائی و فضیحت و خواري و خفت آنها
گردد در آورد و مجازات فرماید آنها را بر اعمال ناشایستهاي که بجا میآوردند ..
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 94 تا 99
اشاره
فَاصدَع بِما تُؤمَرُ وَ أَعرِض عَن المُشرِکِینَ [ 94 ] إِنّا کَفَیناكَ المُستَهزِئِینَ [ 95 ] الَّذِینَ یَجعَلُونَ مَعَ اللّه إِلهاً آخَرَ فَسَوفَ یَعلَمُونَ [ 96 ] وَ
299 وَ اعبُد رَبَّکَ حَتّی - لَقَد نَعلَم أَنَّکَ یَضِ یق صَ درُكَ بِما یَقُولُونَ [ 97 ] فَسَ بِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ کُن مِنَ السّاجِ دِینَ [ 98 ] -قرآن- 1
51- یَأتِیَکَ الیَقِین [ 99 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس آشکار قیام کن بآنچه مأمور شوي و روي گردان از مشرکان همانا ما کفایت کنیم از تو استهزاء کنندگانرا آنانکه قرار میدهند
با خدا خداي دیگري را پس زود باشد که بدانند و بتحقیق میدانیم که تو تنگ میشود سینهات بآنچه میگویند پس تسبیح کن
بستایش پروردگارت و باش از سجده کنندگان و پرستش کن پروردگارت را تا برسد تو را مرگ.
تفسیر
در اکمال از امام صادق علیه السّلام روایت نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پنج سال در خفاء بود و براي ترس از کفّار
مکتوم داشت و اظهار نفرمود امر خود را و علی علیه السّلام [ صفحه 267 ] و خدیجه با او بودند پس مأمور شد از جانب خدا بآنکه
آشکار قیام بامر نماید ظاهر شد و اظهار کرد امر خود را و در روایت دیگر سه سال تعیین شده و عیّاشی ره از آنحضرت اینکه معنی
را نقل نموده و آنکه چون عرضه داشت نفس خود را بقبایل عرب تکذیب کردند آنحضرت را و گفتند دور شو از ما و قمّی ره
فرموده اینکه آیه در مکّه نازل شد بعد از نبوّت پیغمبر بسه سال و حدیث اکمال را مفصّلتر نقل نموده و استهزاء کنندگانرا فرموده
ولید بن مغیره و عاص بن وائل و اسود بن مطّلب و اسود بن عبد یغوث و حرث بن طلاطله بودند و عیّاشی ره از امام باقر علیه السّلام
نقل نموده که استهزاء کنندگان به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اینکه پنج نفر نامبرده بودند و چون خداوند بآنحضرت وعده
فرمود که شرّ آنها را از او کفایت کند دانست که ذلیل شدند پس ببدترین وجهی از وجوه میراند آنها را خدا و در احتجاج از امیر
المؤمنین علیه السّلام حدیث مف ّ ص لی نقل نموده که در آن اسماء اینکه پنج نفر ذکر شده و آنکه همه در یکروز مردند و گفتند
خداي محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ما را کشت ولید بن مغیره عبور نمود و در راه تیري تراشیده و گذارده شده بود به رگ
حیات آن اصابت نمود و پاره کرد و خون جاري گشت تا مرد و عاص بن وائل براي کاري از خانه بیرون رفت سنگی زیر پایش
غلطید و افتاد و پاره پاره شد و مرد و اسود بن عبد یغوث باستقبال پسرش رفت و زیر سایه درختی نشست و جبرئیل نازل شد و سر او
را گرفت و بدرخت زد او بغلامش گفت نگذار اینکه شخص سر مرا بدرخت بزند غلامش گفت من کسیرا نمیبینم خودت سرت
را بدرخت میزنی و کشته شد و اسود بن مطّلب بنفرین پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کور شد و مرد و حرث بن طلاطله از خانه
صفحه 236 از 485
بیرون رفت و باد سام او را گرفت و سیاه شد و چون بخانه برگشت کسانش او را نشناختند و در خانه راهش ندادند و او گفت من
حرثم آنها قبول نکردند و بر او غضب نمودند و او را کشتند و روایت شده است که اینها یک روز به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم گفتند اگر تا ظهر از قولت برنگشتی تو را خواهیم کشت و آنحضرت غمناك وارد خانه شد و در خانه را بروي خود بست پس
در همان ساعت جبرئیل از جانب خدا نازل شد و عرض کرد یا محمّد خداوند سلام بتو سلام میرساند و میفرماید اصدع بما تؤمر و
أعرض عن المشرکین یعنی اظهار کن امر خود را باهل مکّه و بخوان آنها را بایمان حضرت فرمود اي [ صفحه 268 ] جبرئیل چه کنم
با مستهزئین و تهدید آنها جواب رسید انّا کفیناك المستهزئین حضرت فرمود آنها الساعۀ نزد من بودند عرض کرد کفایت کردم امر
آنها را و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم علنا دعوت فرمود و قمّی ره بعد از نقل کیفیّت هلاك استهزاء کنندگان فرموده پس
حضرت از خانه بیرون آمد و بر حجر اسمعیل ایستاد و مردم را بشهادت بر توحید و رسالت خود رسما دعوت فرمود و فرمود بتها را
بشکنید تا مالک ملک عرب و عجم شوید و ببهشت بروید باز استهزاء نمودند و گفتند محمّد دیوانه شده ولی از ترس حضرت ابو
طالب جرئت جسارت بیشتري ننمودند پس خلاصه مفاد آیات شریفه آنستکه خداوند پس از بیان مسئولیّت تمام فرق کفّار فرموده
پس آشکار کن مأموریت خود را و اعتنائی مکن باقوال و اعمال اهل شرك ما شرّ آنها و کسانیرا که بتو استهزاء مینمایند از تو دفع
میکنیم آنها کسانی هستند که براي خدا شریک قرار دادند و بزودي بکیفر اعمال خودشان خواهند رسید و میفهمند چه خطاء
بزرگی کردند ما میدانیم تو از اقوال آنها دلتنگ میشوي ولی رفع دلتنگی تو بخلوت با خداوند و تسبیح و حمد و سجده در پیشگاه
او که همه در نماز جمع است خواهد شد و مشغول بعبادت پروردگارت باش تا برسد بتو آن امر یقینی که مرگ است و بهمه
خواهد رسید در مجمع روایت نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هر وقت از امري محزون میشد پناه میبرد بنماز و ثواب
[ قرائت اینکه سوره در ذیل سوره سابقه گذشت. [ صفحه 269
سوره نحل
اشاره
75- یکصد و بیست و هشت آیه مکیه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ -قرآن- 38
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 1 تا 2
اشاره
37 أَتی أَمرُ اللّه فَلا تَستَعجِلُوه سُبحانَه وَ تَعالی عَمّا یُشرِکُونَ [ 1] یُنَزِّل المَلائِکَ ۀَ بِالرُّوح مِن أَمرِهِ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
229- عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِه أَن أَنذِرُوا أَنَّه لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاتَّقُون [ 2] -قرآن- 1
ترجمه
ترجمه- آمد فرمان خدا پس شتاب نداشته باشید در آن منزّه است خداوند و برتر از آنچه شریک قرار میدهند نازل میکند فرشتگان
را با روح بفرمانش بر هر که میخواهد از بندگانش که بیم دهید بآنکه نیست خدائی مگر من پس بترسید از من.
تفسیر
صفحه 237 از 485
- گفتهاند چون پیغمبر اکرم وعده عذاب بکفار میداد در دنیا و آخرت تکذیب و استهزاء مینمودند آنحضرت را و میگفتند بتها
شفعاء ما هستند و ما را نجات میدهند پس اینکه آیه نازل شد و مراد آنستکه امر موعود الهی محقّق الوقوع است و مستقبل محقق
الوقوع بمنزله ماضی است پس صحیح باشد که گفته شود آمد و نباید کفّار تعجیل در آن نمایند چون راه نجاتی براي آنها نیست و
بتها نمیتوانند دستگیري از کفار کنند چون مخلوق و مصنوع و عاجزند و شعور و ادراك ندارند و خداوند اجل و امنع و ارفع از
آنستکه شریک داشته باشد و کسی بتواند مانع از نفوذ اراده او شود و بنابراین مراد از امر در آیه شریفه عذاب یا قیامت است و بنظر
حقیر مراد قضاء و حکم الهی است و مفاد آنستکه فرمان و امر الهی در باره شما صادر و ختم شد تعجیل نداشته باشید بزودي بکیفر
اعمالتان خواهید رسید و بنابر اینکه کلمه امر و صیغه ماضی بمعناي حقیقی خود باقی است و احتیاج بتوجیه ندارد و قمّی ره فرموده
اینکه آیه نازل شد وقتی که قریش از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خواستند که عذاب بر آنها نازل شود و عیّاشی ره از امام
صادق علیه السّلام نقل نموده که چون خدا خبر دهد از امریکه واقع میشود مثل آنستکه واقع شده [ صفحه 270 ] است و خداوند
نازل میفرماید ملائکه را با مایه حیات دلهاي مرده از جهل و نادانی خواه وحی باشد خواه قرآن خواه نبوّت که هر یک را گفتهاند و
مرجع همه یک امر است و قمّی ره فرموده مراد از روح قوّهاي است که خداوند در ایشان قرار داده و از امام باقر علیه السّلام نقل
شده که مراد کتاب و نبوت است و نیز از آنحضرت در بصائر و غیره روایت شده که روح ملکی است با انبیاء و اوصیاء که ارشاد
میکند ایشانرا از جانب خدا و اینکه انزال بفرمان و امر و دستور الهی است چنانچه گفتهاند و بنابراین مراد از من امره بامره است و
بنظر حقیر مراد از روح روان پاك مخصوص بانبیاء و اولیاء است که از آن در قرآن مجید بروح القدس و روح الهی تعبیر شده و در
کافی از امیر المؤمنین علیه السّلام باین معنی تصریح شده که آن روح پنجم است که در انبیاء علیهم السلام است و سایر مردم حتّی
اهل ایمان آنرا ندارند و در حدیث کمیل بن زیاد از آنحضرت بنفس کلّیه الهیّه که داراي پنج قوّه و دو خاصیّت است نامیده شده و
اینکه روح از عالم ملکوت که آنرا عالم امر نیز خواندهاند نازل و بموادّ قابله افاضه میشود و بآن مکشوف میشود براي آن ذوات
مقدسه حقائق اشیاء و معصوم میشوند از گناه و سهو و نسیان و خطاء و باقی میمانند ببقاء خدا و میرسند بمقام تسلیم و رضا و
بنابراین مراد از من امره واضح و الفاظ بمعانی حقیقی خود باقی است و اینکه معنی با هیچیک از معانی مذکوره منافی نیست بلکه
ملائم است چون اینکه حقیقت از صقع ربوبی است و در عین وحدت و بساطت بوسعت وجودي خود مصداق و منشأ انتزاع عناوین
و ألقاب و اسماء است و صحیح است گفته شود قوّت و علم و کتاب و قرآن و ملک مصاحب با پیغمبر و امام و نفس کلیّه الهیّه
و آنچه نازل میکنند ملائکه با روح نبوّت از عالم امر بر پیغمبران « عباراتنا شتّی و حسنک واحد- و کل الی ذاك الجمال یشیر » است
آنستکه اعلام کنید بمردم که نیست خدائی جز خداوند یگانه پس بترسید از او و مخالفت او امر و نواهی او را منمائید و بنابراین
[ جمله ان أنذروا بیان منزل و انّه لا اله الا انا بیان منذر به است. [ صفحه 271
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 3 تا 7
اشاره
خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ بِالحَق تَعالی عَمّا یُشرِکُونَ [ 3] خَلَقَ الإِنسانَ مِن نُطفَۀٍ فَإِذا هُوَ خَصِیم مُبِین [ 4] وَ الَأنعامَ خَلَقَها لَکُم فِیها دِفءٌ
وَ مَنافِع وَ مِنها تَأکُلُونَ [ 5] وَ لَکُم فِیها جَمال حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسرَحُونَ [ 6] وَ تَحمِل أَثقالَکُم إِلی بَلَدٍ لَم تَکُونُوا بالِغِیه إِلاّ بِشِقِّ
418- الَأنفُس إِن رَبَّکُم لَرَؤُف رَحِیم [ 7] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 238 از 485
آفرید آسمانها و زمین را براستی و درستی برتر است از آنچه شریک قرار میدهند آفرید آدمی را از نطفه پس آنگاه او خصومت
کنندهاي است آشکار و شتر و گاو و گوسفند را آفریدشان براي شما که در آنها است موجب گرمی و منفعتها و از آنها میخورید و
از براي شما است در آنها نمایش و آرایش هنگامیکه باز میگردانید از چراگاه و هنگامیکه روانه میکنید و بر میدارند بارهاي گران
شما را تا شهري که نمیباشید رسنده بآن مگر بمشقّت نفسها همانا پروردگار شما هر آینه با رأفت و رحمت است.
تفسیر
- خداوند آفرید آسمانها و زمین را بحق و عدل و راستی و درستی بر وفق حکمت و نظام احسن که هر دانشمندي از فکرت در آن
عبرت گیرد و بوحدت صانعش پی برد و بیاختیار گوید برتر و بالاتر است مدبّر و خالق اینکه دستگاه وسیع منظّم که چنین
شریکهائی از قبیل بتها و غیرها داشته باشد و خصوص انسانرا که خداوند در وجود او از هر یک از اجزاء عالم نمونهاي قرار داده لذا
عالم اصغرش خواندهاند از نطفه که آب گندیدهاي است خلق فرموده و چون بحد رشد و بلوغ رسد شروع بمخاصمه و مجادله با
پدر و مادر و خدا و خلق نماید و قولا و عملا شکر نعمت و اداء حقوق ایشانرا ننماید بلکه احیانا اشکالات و اعتراضات بیجائی از او
نسبت بپدر و مادر و دستگاه خلقت مشاهده شود که باید بکمک رسول باطنی و ظاهري دفع و رفع گردد و اینکه دلیل بر کمال
قدرت الهی است که از چنین جسم کثیف خفیفی چنین شخص قوي شریفی خلق نموده که قادر بر مجادله و مخاصمه و قابل
هدایت و ارشاد بمقامات عالیه است چنانچه روایت شده است که ابی بن خلف استخوان پوسیدهاي را بدست گرفت و خدمت
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسید و گفت اي محمّد تو گمان میکنی که اینکه استخوان پوسیده را خدا دو مرتبه زنده میکند
پس اینکه آیه نازل شد. و خداوند انعام را که شتر و گاو و گوسفند است و شامل بزهم میشود لذا از آنها در سوره انعام بازواج
ثمانیۀ تعبیر شده بود بملاحظه وجود نر و ماده در آنها خلق فرمود براي معیشت و انتفاع بنی آدم تا از پشم و کرکشان فرش و
روپوش و لباس تهیّه کنند و گرم شوند و از شیر و سواري و شیار زمین و روغن و سایر منافع آنها بهرهمند گردند و گوشتشان را نیز
حلال فرمود که [ صفحه 272 ] بخورند بعلاوه موجب جمال و زینت و آرایش و نمایش جلو خانههاي صاحبانشان شوند و ایشانرا در
انظار با تشخص و تعین کنند در دو وقت یکوقت که اهمّیتش بیشتر است و لذا مقدم ذکر شده با آنکه طبعا مؤخّر است وقتی است
که ایشان آنها را با شکمهاي پر و پستانهاي مملوّ از شیر از چراگاه بجایگاه خودشان بر میگردانند دیگر وقتی است که ایشان آنها را
از جایگاهشان بچراگاه روانه مینمایند و یکی از فوائد مهم آنها باربري است از بلدي ببلد دیگري که صاحبان آنها پیاده و بیبار
نمیتوانند برسند بآن بلد مگر با مشقّت و رنج بسیار چه رسد بآنکه بخواهند بار خود را هم بدوش بکشند یا مال التجاره با خود
حمل نمایند خواه مکه معظّمه باشد که از إبن عباس نقل شده خواه بلد دیگر از بلاد بعیده که گفتهاند در هر حال اینها همه دلائل
رأفت و رحمت و مهربانی و عطوفت پروردگار است بر بندگان که وسائل تعیّش و تنعّم و آرایش و آسایش و سهولت کار آنها را
براي ایشان خلق و در دستشان مسخّر و رام فرموده است ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 8 تا 13
اشاره
[ وَ الخَیلَ وَ البِغالَ وَ الحَمِیرَ لِتَرکَبُوها وَ زِینَۀً وَ یَخلُق ما لا تَعلَمُونَ [ 8] وَ عَلَی اللّه قَصدُ السَّبِیل وَ مِنها جائِرٌ وَ لَو شاءَ لَهَداکُم أَجمَعِینَ [ 9
هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَکُم مِنه شَراب وَ مِنه شَجَرٌ فِیه تُسِیمُونَ [ 10 ] یُنبِت لَکُم بِه الزَّرعَ وَ الزَّیتُونَ وَ النَّخِیلَ وَ الَأعنابَ وَ مِن کُلِّ
الثَّمَرات إِن فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِقَوم یَتَفَکَّرُونَ [ 11 ] وَ سَخَّرَ لَکُم اللَّیلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ وَ النُّجُوم مُسَخَّرات بِأَمرِه إِن فِی ذلِکَ
صفحه 239 از 485
111- 615 وَ ما ذَرَأَ لَکُم فِی الَأرض مُختَلِفاً أَلوانُه إِن فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِقَوم یَذَّکَّرُونَ [ 13 ] -قرآن- 1 - لَآیات لِقَوم یَعقِلُونَ [ 12 ] -قرآن- 1
ترجمه
- و اسبان و استران و خران را تا سوار شوید آنها را و باشد آرایشی و میآفریند آنچه را نمیدانید و بر خدا است ارائه راستی راه و
برخی از آن منحرف باشند و اگر بخواهد هر آینه هدایت کند شما را تمامی او است که نازل نمود از آسمان آب را براي شما از آن
است نوشیدنی و از آنست روئیدنی که در آن میچرانید میرویاند براي شما بآن کشت و زیتون و درختان خرما و انگورها را و از
تمامی میوجات همانا در اینکه هر آینه نشانهاي است براي گروهی که فکر میکنند و مسخّر کرد براي شما شب و روز و آفتاب و ماه
را و ستارهها مسخر شدگانند بفرمان او همانا در اینکه هر آینه نشانهها است براي گروهی که تعقّل میکنند و آنچه آفرید [ صفحه
273 ] براي شما در زمین که مختلف است انواعش همانا در اینکه هر آینه نشانهاي است براي گروهی که توجّه میکنند.
تفسیر
عطف است بر انعام در آیات سابقه یعنی و خلق فرمود خداوند گروه اسبان و قاطرها و الاغها را براي آنکه سوار شوید آنها را و
براي آنکه زینت و آرایش و نمایش شما باشند و اینکه منافات ندارد با آنکه گوشت آنها حلال باشد چون ممکن است خوردن
گوشت آنها مقصود از خلقتشان نباشد ولی ممنوع هم نباشد و نیز خداوند خلق فرموده و میفرماید چیزهائی را که شما نمیدانید از
مخلوقات عجیبه دریائی و صحرائی چنانچه قمّی ره فرموده یا از انواع حیوان و نبات و جماد که گفتهاند و همه مورد استفاده و انتفاع
بنی آدم واقع شده و خواهد شد و محتمل است شامل شود مراکب سریع السیري را که اخیرا اختراع شده چون علاوه بر آنکه مواد
آنها مخلوق الهی است بفکر بشر که از مواهب الهیّه است درست شده و بحول و قوّه او حرکت میکند و بر خدا از باب لطف واجب
است که ارائه فرماید به بندگان سبیل قصد یعنی راه راست و مستقیم و موصل بمقصود اصلی از خلقت را که راه معرفت و عبادت
حق است چون بعضی راهها جائر یعنی منحرف از حق و مایل بباطل است و خداوندي که امر فرموده مردم را به پیمودن راه راست
براي مصلحت خودشان از باب لطف و رحمت باید آن راه را هم ارائه فرماید بآنها تا از راه کج نروند و از قصد و مقصد و مقصود
باز نمانند لذا بآنها عقل مرحمت فرموده که چراغ راه هدایت است و براي ایشان پیغمبر و امام تعیین فرموده تا بیان معارف و احکام
نمایند و هر جا که بنور عقل براي کمی استعداد محل روشن نشود بنور مشعلهاي هدایت منوّر و مبیّن گردد ولی باز بعضی از
بندگان بسوء اختیار خودشان نور عقل را در وجود خودشان خاموش و از مشعلهاي هدایت اعراض میکنند و براه کج میروند و
بمقصود نمیرسند و اگر خدا بخواهد همه را بمقصد و مقصود میرساند بدون پیمودن راه ولی اینکه منافی با غرض و قصد است چون
حکمت و مصلحت و لذت در آنستکه با پیمودن راه و اعمال اختیار و تهیّه استحقاق معشوق ازلی را تا ابد در بر گیرند و از نعیم
دائم بر خوردار شوند او آنچنان خداوند رحیم مهربانی است که باران رحمت خود را از آسمان بر زمین نازل فرمود براي [ صفحه
274 ] بندگان تا پارهاي از آن بهترین مشروب گواراي آنها باشد و پارهاي از آن بصورت شجر که روئیدنی ساق دار یا مطلق
روئیدنی است در آید و در آن و از آن حیوانات خودشان را بدون زحمت چرا دهند میرویاند بسبب و ببرکت آن زراعت و درخت
زیتون را که از روغن آن بهره زیادي میبرند و درختان خرما و انگورهاي گوناگون را که باین ملاحظه از آن دو بصیغه جمع تعبیر
شده و بملاحظه کثرت وجود اینکه سه نوع درخت در عربستان که مورد نزول آیه است یا بملاحظه کثرت منافع آنها در همه جا
تخصیص بذکر یافته و نیز میرویاند ببرکت باران در همه جا از همه میوجات هر چه و هر قدر مناسب و ملائم با حال و مزاج بندگان
باشد و در اینکه نزول باران و بروز اشجار و میوجات گوناگون از آب و خاك که هر یک حقیقتی مباین با آن حقایق است نشانه
صفحه 240 از 485
بزرگی است بر وحدت و عظمت و قدرت و حکمت الهی نهایت آنکه قدري فکر میخواهد که انسان بفهمد اینها کار طبیعت
بیشعور نیست عوامل طبیعی که آب و خاك و هوا و آفتاب است همه جا وجود دارد پس اینکه اختلافات از جهت جنس و نوع و
صنف و شخص و رنگ و بو و طعم و خواص و منافع و آثار از کجا است آن هم تمام بر وفق حکمت و مصلحت رعیّت آیا میتوان
مخصّصی جز اراده حکیم رحیم و قادر عظیم براي آن تصوّر نمود و اگر گفته شود شب و روز و آفتاب و ماه و ستارگان همه
مؤثرند در تکوین روئیدنیها و آنها مختلف در حقیقت و آثارند ممکن است اینکه اختلافات از عمل آنها در روئیدنیها پیدا شده
باشد جواب آنستکه خداوند شب و روز و آفتاب و ماه را مسخر نموده که براي بندگان پدیدار و کار گذار شوند تا در شب عبادت
و استراحت نمایند و در روز بکسب و کار بپردازند و از منافع آفتاب و ماه بهرهمند گردند و ستارگان تمامی مسخّر بفرمان حقند و
از خود اراده ندارند و همه بر نفع بنی آدم گردش میکنند مثل آنکه تمام مسخّر آنها باشند. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در
کارند || تا تو نانی بکف آري و بغفلت نخوري همه از بهر تو سر گشته و فرمانبردار || شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبري و در
اینکه مسخّر بودن فلکیّات نشانههاي بسیاري است که دلالت بر وحدانیّت و عظمت و علم و قدرت و حکمت مدبّر و محرّك و صانع
آنها مینماید نهایت آنکه عقلاء [ صفحه 275 ] و دانشمندان پی بآن میبرند آن هم بعد از اعمال نظر و عقل تا دریابند که اینها همه
متحرّکند و متحرك محرّك میخواهد و محرّك کل نمیشود متحرّك باشد چون متحرّك محتاج بمحرك است پس باید ساکنی
باشد که تمام حرکات باراده او منتهی شود و غیر از خداوند در عالم هر چه هست متغیّر و متحرك در طریق استکمال است فقط
ذات اقدس واجب الوجود است که منزّه و مبرّي است از امکان و حدوث و تغیر و تبدّل و زوال و استکمال و چون فهم اینکه معانی
بسهولت ممکن نبود در کلام الهی اینکه آیات اختصاص بکسانیکه تعقّل میکنند داده شده و نیز مسخّر فرمود براي بنی آدم آنچه را
خلق فرمود براي آنها در زمین از انواع حیوانات و اصناف نباتات و اجناس معدنیات رنگارنگ و گوناگون که هر یک در حدّ
وجودي خود داراي رنگ و طعم و طبع و بو و اثري است که با دیگري اختلاف دارد با آنکه عوامل طبیعی زمینی و آسمانی در
آنها بیک نحو مؤثر است حال از اختلاف اجناس و انواع و اصناف و اشخاص صرف نظر میکنیم چون تفاوتش واضح و بیانش
موجب تطویل است اختلاف اجزاء یک فرد انار را مثلا ملاحظه کنید که پوست و گوشت و ورق و حبّه و هستهاش هر یک داراي
رنگ و طعم و طبع و بو و اثر مخصوصی است که در دیگري نیست و اینجا باندك توجّهی معلوم میشود که صانع علیم حکیم چه
صنعی براي بنی آدم فرموده و چه جعبه پر در و یاقوتی بدست او داده آیا سزاوار است اینکه را صنع طبیعت بیشعور که در همه جا
بیک نحو وجود و تأثیر دارد دانست تعالی شأنه عمّا یقول الظالمون علوا کبیرا و باین جهت فرموده در اینکه آیتی است براي
کسانیکه متذکّر شوند یعنی صرف توجّه کافی است دیگر تفکّر و تعقّل هم لازم ندارد و اینکه از تمام اختلافات باختلاف الوان
تعبیر فرموده باین ملاحظه است که آنچه دیده میشود رنگ است و اختلاف رنگ نوعا با سایر اختلافات وجود دارد علاوه بر آنکه
الوان در کلام عرب بر انواع و اصناف و اشکال و سایر امتیازات اطلاق میشود چنانچه در فارسی هم میگویند چند رنگ میوه و غذا
و مرادشان چند نوع و قسم است و کلمه ما در صدر اینکه آیه عطف است بر اللیل در آیه سابقه و مختلفا حال است از آن و سخر
[ لکم عامل در آنست. [ صفحه 276
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 14 تا 18
اشاره
وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ البَحرَ لِتَأکُلُوا مِنه لَحماً طَرِیا وَ تَستَخرِجُوا مِنه حِلیَۀً تَلبَسُونَها وَ تَرَي الفُلکَ مَواخِرَ فِیه وَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِه وَ لَعَلَّکُم
تَشکُرُونَ [ 14 ] وَ أَلقی فِی الَأرض رَواسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُم وَ أَنهاراً وَ سُبُلًا لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ [ 15 ] وَ عَلامات وَ بِالنَّجم هُم یَهتَدُونَ [ 16 ] أَ
صفحه 241 از 485
513- فَمَن یَخلُق کَمَن لا یَخلُق أَ فَلا تَذَکَّرُونَ [ 17 ] وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَۀَ اللّه لا تُحصُوها إِن اللّهَ لَغَفُورٌ رَحِیم [ 18 ] -قرآن- 1
ترجمه
و او است آنکه مسخّر نمود دریا را تا بخورید از آن گوشتی تازه و بیرون آرید از آن پیرایهاي که میپوشید آنرا و میبینی کشتیها را
شکافندگان آب در آن و تا بجوئید از فضل او و باشد که شما شکر گذار شوید و افکند در زمین کوههاي استوار را که مبادا
حرکت دهد شما را و نهرها و راهها را باشد که شما راه یابید و نشانهها را و بستاره آنها راه مییابند آیا پس کسیکه میآفریند مانند
کسی است که نمیآفریند آیا پس توجه نمیکنید و اگر بشمارید نعمت خدا را بشمار نتوانید آورد آنرا همانا خدا هر آینه آمرزنده
مهربان است.
تفسیر
خداوند متعال پس از ذکر ادلّه توحید بیان نعمت و رحمت و بخشش و بخشایش خود را بر بندگان فرموده باین تقریب که او است
آنچنان خداوندي که دریاي با اینکه عظمت را در اختیار و تصرّف شما در آورده بطوریکه میتوانید از آن ماهی صید کنید که
گوشت تازه لطیف با طراوت است و بخورید و بیرون آورید از قعر آن بشناوري و غوّاصی لؤلؤ و مرجان را و براي زینت بلباس
بدوزید و بپوشید و پیرایه گردن و بازو کنید و میبینی تو که پیغمبري و سایر مردم که کشتیها چگونه بوسیله باد که مأمور الهی است
بسینههاي خودشان آب دریا را میشکافند و در آن سیر میکنند بمنفعت شما و براي آنکه شما از خدا بخواهید که سود تجارتتان از
تفضل و عنایت او زیاد شود و شکر گذار و فرمانبردار شوید و افکند در طرح زمین کوههاي ثابت استوار را که بمنزله میخها است
براي استحکام زمین که مبادا میل کند از جاي خود و مضطرب شود و شما را متحرّك و مائل و مضطرب نماید و نیز افکند نهرها و
رودهاي جاري را و راههاي آنها و شما را بآبادیها و شهرهاتان تا آنها بمزارع و بساتین شما برسند و شما بمقاصد و منازل خودتان
در رفتن و بر گشتن راه یابید و علاوه علائم و نشانههائی براي شناختن راه در طرح زمین افکند از قبیل کوه و دره و تپّه و بلندي و
پستی و امثال اینها که در روز راهنما باشند و در شب بستارهها مردم را خداوند راهنمائی میکند و آنها راه مییابند در دریا و صحرا [
صفحه 277 ] در کافی از امام صادق علیه السّلام روایت نموده که خداوند ائمه را ارکان زمین قرار داد که مبادا حرکت دهد اهلش
را و در اکمال از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که اگر امام علیه السّلام یک ساعت از زمین برداشته شود موج میزند زمین باهلش
مانند دریا و در کافی و مجمع و قمّی ره و عیاشی ره روایات بسیاري نقل نمودهاند از ائمه اطهار که علامات مائیم و نجم پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل شده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود مراد از نجم در
آیه ستاره جدي میباشد که همیشه هست و بآن قبله شناخته میشود و اهل دریا و صحرا هدایت میشوند و از امام صادق علیه السّلام
روایت شده که آیه معناي ظاهري دارد و معناي باطنی جدي نشانه قبله است و راهنماي اهل دریا و صحرا چون همیشگی است فیض
ره فرموده یعنی اینکه معناي ظاهري است و معناي باطنی آن پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است حقیر عرض میکنم مکرّر ذکر
شده که معناي ظاهري و باطنی هر دو مراد است و اینکه از قبیل استعمال لفظ در زیادتر از یک معنی نیست که مورد اشکال است
اگر چه آنهم جائز است و بیان شد آیا پس از ذکر اینکه همه مخلوقات و نعم الهیه جاي تردید است که خداي تعالی مانند بتها و
سایر مخلوقات که خلقی ننمودند و نمینمایند نسبت و شباهتی بآنها ندارد و نباید آنها را مانند خدا عبادت نمود و از آنها حاجت
خواست و آیا نباید کسیکه خود را عاقل میداند اندك توجّهی باین موضوع مهم نماید تا متذکّر شود که اشتباه بزرگی کرده که
آنها را مانند خدا ستایش نموده و اگر مردم بخواهند بشمارند و تعیین کنند نعمتهاي خدا را که چه قدر است ممکن نیست و
صفحه 242 از 485
نمیتوانند چون از حدّ شمار بیرون است چه رسد بآنکه بخواهند شکر آنها را بجاي آورند چون کسی نمیتواند تمام نعمتهائی را که
در وجود او جمع است از اعضاء و اجزاء و عروق و اعصاب و حواس و انفاس و غیرها تعداد نماید چه رسد بموجودات ارضیه و
سماویّه که مدخلیت در زندگی او دارند و چه رسد بشکر آنها و شکر بر توفیق شکر گذاري که آنهم نعمت بزرگی است و موجب
تسلسل میشود در اوّل گلستان فرموده: هر نفسی که فرو میرود ممدّ حیات است و چون بر میآید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو
نعمت موجود و بر هر نعمتی شکري واجب. از دست و زبان که بر آید. کز عهده شکرش بدر آید. پس باید در مقام اداء شکر
نعمت که عقلا واجب [ صفحه 278 ] است ناچار متمسک و متوسل بمغفرت و رحمت الهی شد تا از گناه تقصیر در آن بمقتضاي
غفوریّت خود بگذرد و بمقتضاي رحیمیت خود قطع نعمت و تعجیل در عقوبت نفرماید ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 19 تا 23
اشاره
وَ اللّه یَعلَم ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعلِنُونَ [ 19 ] وَ الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللّه لا یَخلُقُونَ شَیئاً وَ هُم یُخلَقُونَ [ 20 ] أَموات غَیرُ أَحیاءٍ وَ ما یَشعُرُونَ
أَیّانَ یُبعَثُونَ [ 21 ] إِلهُکُم إِله واحِ دٌ فَالَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُنکِرَةٌ وَ هُم مُستَکبِرُونَ [ 22 ] لا جَرَمَ أَن اللّهَ یَعلَم ما یُسِرُّونَ وَ ما
440- یُعلِنُونَ إِنَّه لا یُحِبُّ المُستَکبِرِینَ [ 23 ] -قرآن- 1
ترجمه
و خدا میداند آنچه را پنهان میدارید و آنچه را آشکار مینمائید و آنانرا که میخوانند غیر از خدا نمیآفرینند چیزي را و آنها آفریده
میشوند مردگانند نه زندگان و نمیدانند چه زمان بر انگیخته میشوند خداي شما خدائی است یگانه پس آنانکه نمیگروند بروز پسین
دلهاي آنها حق ناپذیر است و آنها سر کشانند نیست چارهاي همانا خدا میداند آنچه را پنهان میدارند و آنچه را آشکار مینمایند
همانا او دوست ندارد سر کشان را.
تفسیر
خداوند متعال پس از اثبات توحید و بیان شمّهاي از نعم نامتناهی خود و نفی شرك جلی ابطال شرك خفی فرموده باین تقریب که
خدا از عقائد و اعمال ظاهري و باطنی شما آگاه است و بر طبق آن بشما جزاء میدهد و اگر غیر خدا را باطنا در نیت عبادت شریک
کنید قبول نمیفرماید بلکه بر همان عمل عقاب میفرماید و بتهائی را که کفّار بخدائی میخوانند و غیر از خدایند چیزي را خلق
نمیکنند و خدا باید خالق باشد تا مستحق عبادت شود و آنها مخلوق خدایند بموادّ و مصنوع آنهایند بهیئات روح ندارند پس
مردهاند سابقه روح داري هم در آنها نیست پس بهتر آنستکه گفته شود زنده نیستند تا تصوّر نشود که زنده بوده و مردهاند و
ادراك نمیکنند وقت بعث خودشان را بنابر آنکه گفتهاند خداوند آنها را در قیامت زنده میکند تا تبرّي نمایند از عبده خودشان یا
وقت بعث عبده خودشان را چه رسد بآنکه پاداش عبادت آنها را بدهند و پس از ذکر ادلّه کافیه و حجج وافیه بر توحید که نتیجه
آن اثبات یکتائی و بیهمتائی خداوند و لازمه آن وجود روز جزا است باز اگر کفّار معتقد بآخرت نشوند معلوم میشود دلهاي آنها
حق پذیر نیست و از [ صفحه 279 ] انغمار در معصیت سیاه شده که منکر حق و حقیقت میشوند و از اطاعت پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم استکبار و استنکاف مینمایند لا جرم و لابدّ و ناچار که بمعناي حقّا در کلام عرب استعمال میشود یعنی حق و راست و
صفحه 243 از 485
درست است که خدا از باطن و ظاهر آنها آگاه است هر مکر و حیلهاي که بخواهند بر خلاف رسول اکرم بنمایند میداند و بجزاي
اعمالشان میرساند چون خداوند آنها را دوست ندارد و از سر تقصیر آنها نمیگذرد و در بعضی روایات از امام باقر علیه السّلام
آخرت برجعت و انکار بکفر و استکبار بسرکشی از ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام تفسیر شده و معلوم است که مراد بیان مصادیق
است نه انحصار مفاهیم بآنها چنانچه مکرر ذکر شده است ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 24 تا 29
اشاره
وَ إِذا قِیلَ لَهُم ما ذا أَنزَلَ رَبُّکُم قالُوا أَساطِیرُ الَأوَّلِینَ [ 24 ] لِیَحمِلُوا أَوزارَهُم کامِلَۀً یَومَ القِیامَۀِ وَ مِن أَوزارِ الَّذِینَ یُضِ لُّونَهُم بِغَیرِ عِلم أَلا
ساءَ ما یَزِرُونَ [ 25 ] قَد مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَأَتَی اللّه بُنیانَهُم مِنَ القَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیهِم السَّقف مِن فَوقِهِم وَ أَتاهُم العَذاب مِن حَیث لا
یَشعُرُونَ [ 26 ] ثُم یَومَ القِیامَۀِ یُخزِیهِم وَ یَقُول أَینَ شُرَکائِیَ الَّذِینَ کُنتُم تُشَاقُّونَ فِیهِم قالَ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ إِن الخِزيَ الیَومَ وَ السُّوءَ عَلَی
- [ الکافِرِینَ [ 27 ] الَّذِینَ تَتَوَفّاهُم المَلائِکَ ۀُ ظالِمِی أَنفُسِهِم فَأَلقَوُا السَّلَمَ ما کُنّا نَعمَل مِن سُوءٍ بَلی إِن اللّهَ عَلِیم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 28
89- 775 فَادخُلُوا أَبوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئسَ مَثوَي المُتَکَبِّرِینَ [ 29 ] -قرآن- 1 - قرآن- 1
ترجمه
و چون گفته شود بآنها چه چیز نازل کرد پروردگار شما گویند افسانههاي پیشینیان تا بردارند بارهاي گناهشان را بتمامی روز قیامت
و پارهاي از گناهان آنانکه گمراه میکنند آنها را از بیدانشی آگاه باشید بد است آنچه بدوش بر میدارند بتحقیق مکر کردند آنانکه
بودند پیش از آنها پس آمد فرمان خدا بناي آنها را از پایهها پس فرود آمد بر آنها سقف از بالاسرشان و آمد آنها را عذاب از آنجا
که نمیدانستند پس روز قیامت خوار میکند آنها را و میگوید کجایند انبازان من که بودید ستیزه میکردید در آنها گویند آنانکه داده
شدند دانش را همانا خواري امروز و بدي براي کافران است آنانکه قبض روح میکنند آنها را ملائکه با آنکه ستم کارانند
بخودهاشان پس آورند پیش تسلیم را که نبودیم ما آنکه بجا آوریم هیچ بدي را آري همانا خدا دانا است بآنچه بودید که بجا
[ میآوردید پس در آئید از درهاي جهنّم جاودانیان در آن پس هر آینه بد است آرامگاه تکبّر کنندگان. . [ صفحه 280
تفسیر
- وقتی مردمان منصف آیات قرآن را از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و مسلمانان میشنیدند و تعجّب میکردند از طرز و اسلوب
و فصاحت و بلاغت آن و بکفّار قریش میگفتند اینکه چه کلامی است که پروردگار شما نازل فرموده و از عهده بشر آوردن مانند
آن خارج است آنها در جواب از روي تکبّر و عناد میگفتند سخنان پریشان و افسانههاي پیشینیان مانند اسکندر نامه و رستم نامه
است و اینکه سخن براي آنها نتیجهاي نداشت جز آنکه علاوه بر بار گناهان خودشان که باید بدوش بکشند بدون نقص در روز
قیامت قسمتی از گناهان کسانی را هم که براي نادانیشان باین سخن آنها گمراه شدند باید بدوش بکشند چون عقلا و شرعا
کسانیکه سبب معصیت و گمراهی دیگران شوند با آنها در گناه شریکند به اینکه معنی که بمقدار گناه عملی که از معصیت کار
صادر شده در نامه عمل کسانیکه سبب معصیت شدهاند ثبت خواهد شد بدون آنکه از گناه صاحب معصیت کم شود و همچنین
است حال کسانیکه موجب شدند که عمل خیري از کسانی صادر شود آنها هم شریکند با اینها بدون آنکه چیزي از ثواب آن عمل
صفحه 244 از 485
خیر براي عاملش کم شود و به اینکه معنی روایاتی در مجمع و غیره از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده است و اینکه در
صورتی است که گمراه شدگان تقصیر نموده باشند در طلب علم و بدون دقت و نظر و تحقیق قول گمراه کنندگان را قبول کرده
باشند به بیدانشی و الا معذورند ولی کسانیکه جد و جهد نمایند در طلب حق خداوند راه هدایت را بآنها ارائه خواهد داد پس اگر
بضلالت باقی بمانند معلوم است که در طلب کوتاهی نمودهاند اینکه حال گناهانی است که از گمراه شدگان باغواء گمراه
کنندگان سر میزند و اما گناهانی که از آنها بدون اینکه سبب سر میزند مربوط باینها نیست بلکه مخصوص بخودشان است و بلحاظ
اینکه نکته کلمه من تبعیضیه ذکر شده است و البته گناهی را که سایرین لذتش را بردهاند شخص بدوش بکشد بد باري است که
بدوش کشیده و در بعضی روایات حاملان بار گناه بکسانیکه غصب خلافت امیر المؤمنین علیه السّلام را نمودند و گمراه شدگان
باتباع آنها تفسیر شده است و هر خون ناحق و فتنه و فساد و غضب فرج و مالی که محقّق شود گناهش را براي آن دو نفر اثبات
فرمودهاند بدون آنکه از گناه اهل عالم چیزي کم شود و کسانیکه با خدا و پیغمبرانش مکر و حیله نمودند [ صفحه 281 ] از اقوام
سابقه خداوند همان نقشهاي را که کشیده بودند بخدعه در مقابل دعوت انبیاء مانند بنائی که از پی و بن کنده شود بر سر آنها
خراب فرمود و در نتیجه همان نقشه کشی و مکر و خدعه ذلیل و خوار و هلاك شدند که بهیچ وجه احتمال نمیدادند و تصوّر
نمیکردند که از اینکه راه معذّب شوند علاوه بر اینکه روز قیامت خوار و ذلیل و رسوا فرماید خداوند آنها را و میفرماید کجایند
بتهائیکه شریک من قرار داده بودید و با اهل ایمان و پیغمبران من بر سر آنها مخالفت و منازعت و مخاصمت مینمودید و انبیاء و
ائمه و علماء که داعیان بتوحید بودند براي شماتت و مزید اهانت آنها میگویند امروز روز رسوائی و ذلت و خواري و عذاب اینکه
کافران است که بحال کفر و ظلم بنفس از دنیا رفتند و ملائکه عذاب از اعوان ملک الموت آنها را قبض روح نمودند به اینکه که
خودشان را بدست خودشان مستحق عذاب دائم نموده بودند پس آنها از در تسلیم و انقیاد بیرون آیند و از نهایت وحشت منکر
شوند اعمال بد خودشان را ولی دیگر فائده ندارد جواب از طرف داعیان بتوحید میرسد بآنها بلی دروغ میگوئید خدا میداند که چه
کارهاي بدي میکردید از بت پرستی و تکذیب انبیاء و ائمه هدي و بمجازات خواهید رسید پس وارد شوید هر دستهاي از دري از
درهاي جهنّم که مخصوص بآن دسته است براي اقامت دائمی و بد است آرامگاه کسانیکه تکبّر نمودند از قبول اوامر انبیاء و ائمه و
علماء که داعیان الی اللّه بودند در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که فرمود هر کس براي خود برتري بر دیگري بیند او
از متکبّران است شخصی عرض کرد کسی دیگري را مشغول بگناهی بیند و خود را برتر از او داند براي آنکه از آن گناه محفوظ
مانده فرمود هیهات هیهات شاید خداوند آن گناهکار را آمرزید و او تکلیفش معلوم نشد و موقوف بحساب گردید چنانچه سحره
[ در قصّه حضرت موسی فورا آمرزیده شدند و سایر اهل ایمان تعیین تکلیفشان موقوف بحساب بود. [ صفحه 282
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 30 تا 34
اشاره
وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوا ما ذا أَنزَلَ رَبُّکُم قالُوا خَیراً لِلَّذِینَ أَحسَ نُوا فِی هذِه الدُّنیا حَسَ نَۀٌ وَ لَدارُ الآخِرَةِ خَیرٌ وَ لَنِعمَ دارُ المُتَّقِینَ [ 30 ] جَنّاتُ
عَدن یَدخُلُونَها تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ لَهُم فِیها ما یَشاؤُنَ کَ ذلِکَ یَجزِي اللّه المُتَّقِینَ [ 31 ] الَّذِینَ تَتَوَفّاهُم المَلائِکَ ۀُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ
سَلام عَلَیکُم ادخُلُوا الجَنَّۀَ بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 32 ] هَل یَنظُرُونَ إِلاّ أَن تَأتِیَهُم المَلائِکَ ۀُ أَو یَأتِیَ أَمرُ رَبِّکَ کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَ
727- ما ظَلَمَهُم اللّه وَ لکِن کانُوا أَنفُسَهُم یَظلِمُونَ [ 33 ] فَأَصابَهُم سَیِّئات ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِم ما کانُوا بِه یَستَهزِؤُنَ [ 34 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 245 از 485
و گفته شد مر آنانرا که پرهیزکار شدند چه چیز نازل نمود پروردگار شما گفتند خیر براي آنانکه نیکوئی کردند در اینکه دنیا
نیکوئی است و هر آینه سراي آخرت بهتر است و هر آینه خوب است سراي پرهیز کاران بهشتهاي همیشگی که داخل میشوند آنرا
میرود از زیر آنها نهرها براي ایشان است در آنها آنچه میخواهند اینکه چنین جزا میدهد خدا پرهیزکاران را آنانکه قبض روح
میکنند ایشانرا ملائکه پاکیزگان میگویند سلام بر شما داخل شوید در بهشت براي آنچه بودید که بجا میآوردید آیا انتظار میبرند
مگر آنکه آیند آنها را ملائکه یا بیاید فرمان پروردگار تو اینچنین کردند آنانکه بودند پیش از آنها و ستم نکرد بآنها خدا ولی
بودند آنها که بخودهاشان ستم میکردند پس رسیدشان بدیهاي آنچه کردند و فرود آمد بآنها آنچه بودند که بآن استهزاء مینمودند.
تفسیر
- در مقابل کفّار قریش که در آیات سابقه مقاله آنها ذکر شد مؤمنان با تقوائی بودند که وقتی از آنها سؤال میشد که چه چیز نازل
فرموده است خداوند بتوسط پیغمبر خود در جواب میگفتند خیر و خوبی و صلاح دنیا و آخرت که همه در قرآن جمع است. براي
کسانیکه نیکوئی نمودند در دار دنیا بخودشان و خلق بجهت اطاعت او امر الهی پاداش دنیوي است که صحّت و امنیت و عزّت و
عظمت و رفاهیت باشد ولی ثواب آخرتشان بهتر و برتر و بالاتر از دنیا و ما فیها است و بنابراین از کلمه خیرا ببعد کلام اهل تقوي
است و محتمل است کلام آنها همان کلمه خیرا باشد و بقیه کلام الهی باشد که بعنوان بیان مراد آنها نازل شده است و چه خوب
است سراي اهل تقوي که بهشت جاوید و آرامگاه ابدي آنها است که وارد میشوند در آن جاري میباشد در آن نهرهاي شربت و
شراب و شیر و از براي ایشان مهیا و آماده است آنچه را بخواهند از انواع اطعمه و اغذیه لذیذه و هر چه فوق آن تصور نشود در
لذت بخشی و سودمندي و گوارائی و بیضرري و زحمتی و در شأن جنات عدن اخباري در سوره توبه گذشت در امالی از امیر
المؤمنین علیه السّلام [ صفحه 283 ] روایت نموده که فرمود بر شما توصیه میکنم بپرهیزکاري در اوامر الهی که جامع خیرات است و
خیري غیر از آن نیست و تحصیل میشود بآن از خیر آنچه تحصیل نمیشود بغیر آن از خیر دنیا و آخرت و اینکه آیات را تلاوت
فرمود و عیاشی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که فرمود چه خوب خانهاي است براي پرهیزکاران دنیا ولی اینها همه در
صورتی است که با صفت تقوي ملازم باشند تا وقتی که ملائکه رحمت از اعوان ملک الموت براي قبض روح آنها حاضر شوند و
به بینند ارواح آنها را پاك و پاکیزه از لوث معاصی و قابل صعود بمقامات عالیه بهشت برسم بشارت و تبریک بایشان بگویند براي
شما است سلامتی از هر بدي داخل شوید در بهشت مکتسب بدسترنج خودتان و قمی ره فرموده مراد از طیّبین اهل ایمانی هستند که
پاکیزه است ولادت آنها و بنظر حقیر مراد از اینکه تفسیر خارج نمودن دشمنان ائمه اطهار است چون حلال زاده دشمن امیر
المؤمنین علیه السّلام نمیشود و در امالی از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت نموده که هیچ کس مفارقت نکند روحش از بدنش مگر
آنکه میداند بکدام یک از دو منزل خود میرود که آن بهشت یا جهنم است و میداند که دشمن خدا است یا دوست او اگر دوست
خدا باشد گشوده میشود بر وي او درهاي بهشت و باز میشود براي او راههاي آن و میبیند آنچه را مهیا فرموده است خداوند براي او
در آن پس از هر شغلی فارغ گردد و هر باري از دوشش برداشته شود و اگر دشمن خدا باشد گشوده میشود بروي او درهاي جهنم
و باز میشود براي او راههاي آن و میبیند آنچه را مهیا فرموده است خدا در آن براي او پس رو آورد باو هر ناملائمی و وارد شود بر
او هر شرّي و تمام اینها در دم مرگ است که در آن وقت یقین برایش حاصل شود چنانچه خداوند فرموده الّذین تتوفیهم الملائکۀ
ظالمی انفسهم و نیز فرموده الّذین تتوفیهم الملائکۀ طیّبین تا آخر هر دو آیه که راجع بآن دو دسته است و آیا کفاریکه با اینکه ادلّه
واضحه باز ایمان نمیآورند بخدا و پیغمبر و روز جزاء انتظاري دارند جز آنکه بیایند براي قبض روح آنها ملائکه عذاب از اعوان
ملک الموت یا صادر شود فرمان الهی بعذاب آنها در دنیا و قمی ره فرموده یکی از سه امر خدا که عذاب و مرگ و خروج قائم
است و اینکه رویّه که اصرار بکفر باشد اختصاص بآنها ندارد پیشینیان آنها هم با پیغمبران گذشته همین سلوك را نمودند [ صفحه
صفحه 246 از 485
284 ] که خداوند عذاب بر آنها نازل فرمود و خداوند بر آنها ظلم نفرمود بنزول عذاب بلکه آنها خودشان ظلم نمودند بنفوس
خودشان که کاري کردند که مستحق عذاب دنیوي و اخروي شدند و رسید بآنها جزاي اعمال بدشان و احاطه کرد بر آن نفوس
خبیثه پاداش استهزاء و سخریهاي که بانبیاء و مواعید ایشان مینمودند و قمی ره فرموده مراد عذاب در رجعت است که بآن استهزاء
میکردند و فعل حاق مأخوذ از حیق و مخصوص باحاطه شرّ است و در احاطه خیر استعمال نمیشود و استفهام انکاري است یعنی
منتظر نیستند و نباید باشند مگر یکی از اینکه دو امر را و اللّه اعلم ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 35 تا 37
اشاره
وَ قالَ الَّذِینَ أَشرَکُوا لَو شاءَ اللّه ما عَبَدنا مِن دُونِه مِن شَیءٍ نَحن وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمنا مِن دُونِه مِن شَیءٍ کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم
فَهَل عَلَی الرُّسُل إِلاَّ البَلاغ المُبِین [ 35 ] وَ لَقَد بَعَثنا فِی کُل أُمَّۀٍ رَسُولًا أَنِ اعبُدُوا اللّهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغُوتَ فَمِنهُم مَن هَدَي اللّه وَ مِنهُم مَن
حَقَّت عَلَیه الضَّلالَۀُ فَسِیرُوا فِی الَأرض فَانظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُکَذِّبِینَ [ 36 ] إِن تَحرِص عَلی هُداهُم فَإِن اللّهَ لا یَهدِي مَن یُضِلُّ وَ ما
598- لَهُم مِن ناصِرِینَ [ 37 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتند آنانکه مشرك شدند اگر میخواست خدا نمیپرستیدیم غیر از او هیچ چیز را ما و نه پدران ما و نه حرام میکردیم بغیر حکم
او هیچ چیز را اینکه چنین کردند آنانکه بودند پیش از آنها پس آیا باشد بر پیغمبران مگر رسانیدن آشکار و بتحقیق مبعوث نمودیم
در هر گروهی پیغمبري را که بپرستید خدا را و بپرهیزید از هر گمراه کنندهاي پس بعضی از ایشان کسی است که هدایت نمود خدا
و بعضی از آنها کسی است که ثابت شد بر او گمراهی پس سیر کنید در زمین پس بنگرید چگونه بود انجام کار تکذیب کنندگان
اگر حرص ورزي بر هدایت آنها پس همانا خدا هدایت نمیکند کسیرا که در ضلالت گذارده و نیست مر آنها را هیچ یاري
کنندگان.
تفسیر
- اهل شرك در اینکه مقام بتعلیم شیطان مغالطه عجیبی نمودند که خداوند آنرا نقل و جواب فرموده و آن آنستکه خداوند قادر
است بر هر امري اگر خواسته بود ما و پدرانمان بت پرست نباشیم منصرف مینمود ما را از پرستش غیر از خود و نیز منصرف مینمود
ما را از آنکه چیزیرا بدلخواه خود حرام یا حلال نمائیم و اینکه ننموده دلیل است بر آنکه خواسته است ما چنین [ صفحه 285 ] باشیم
پس افعال ما مرضی خدا است و کسی نباید ما را منع نماید و جواب آنستکه فرق است بین قدرت و مشیت و رضایت بلی خدا قادر
است که کفار را منصرف نماید از کفر و تحریم حلال و سایر اعمال ناشایسته ولی نمیخواهد آنها باجبار موحّ د و صالح شوند
میخواهد باختیار و استحقاق بمقامات عالیه برسند و راضی نیست بکفر و اعمال قبیحه آنها و اینکه اشکال و اعمال ناشایسته از امم
سابقه در مقابل انبیاء گذشته واقع شد و ایشان بوظیفه خودشان که ابلاغ احکام و معارف بود عمل نمودند و جواب گوئی کردند و
ما مبعوث نمودیم ایشانرا که بامتهاي خودشان بگویند پرستش کنید خدا را و اجتناب نمائید از هر گمراه کنندهاي خواه شیطان باشد
خواه بت خواه انسان پس بعضی از مردمان منصف عاقل قبول نمودند و خداوند هدایت نمود ایشانرا و بعضی از مردم متعصب
صفحه 247 از 485
جاهل قبول ننمودند و باقی و ثابت و مصرّ بر ضلالت شدند و خداوند آنها را معذب فرمود بانواع عذابها از قبیل خسف و غرق و
صاعقه و امثال اینها اگر قبول ندارید بروید سیر کنید در زمین و آثار باقیه آنها را که دلالت بر معذب شدن آنها دارد مشاهده نمائید
تا بدانید که خدا راضی بافعال آنها نبوده که بانواع عذاب معذب و هلاکشان فرموده پس بافعال شما هم که مانند آنها است راضی
نیست و نمیخواهد کفر و شرك و تحریم حلال و تحلیل حرام را و قمی ره فرموده مراد از سیر در ارض رجوع باخبار پیشینیان است
و عیاشی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که خداوند مبعوث نفرمود هیچ پیغمبري را مگر بولایت ما و برائت از دشمنان ما و
مراد از کسانیکه بر ضلالت باقی ماندند تکذیب کنندگان آل محمدند و در آیه اخیره خطاب به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
فرموده که اصرار زیاد بهدایت آنها نداشته باشد همان ابلاغ و اتمام حجت کافی است خداوند گمراهانی را که بحال خودشان
واگذار فرموده براي اعراض از ذکر و عدم قابلیت هدایت نخواهد فرمود و ناصر و معینی براي آنها در دنیا و آخرت نخواهد بود ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 38 تا 40
اشاره
وَ أَقسَمُوا بِاللّه جَهدَ أَیمانِهِم لا یَبعَث اللّه مَن یَمُوت بَلی وَعداً عَلَیه حَ  قا وَ لکِن أَکثَرَ النّاس لا یَعلَمُونَ [ 38 ] لِیُبَیِّنَ لَهُم الَّذِي یَختَلِفُونَ فِیهِ
351- وَ لِیَعلَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُم کانُوا کاذِبِینَ [ 39 ] إِنَّما قَولُنا لِشَیءٍ إِذا أَرَدناه أَن نَقُولَ لَه کُن فَیَکُون [ 40 ] -قرآن- 1
ترجمه
و سوگند یاد نمودند بخدا بسختترین سوگندهاشان که [ صفحه 286 ] بر نمیانگیزد خدا کسیرا که میمیرد آري وعده داده وعده
دادنی که بر او حق است ولی بیشتر مردم نمیدانند تا آشکار کند از براي آنها آنچه را اختلاف میکنند در آن و تا بدانند آنانکه کافر
شدند که آنها بودند دروغگویان جز اینکه نیست گفتار ما مر چیزیرا چون بخواهیم آنرا که میگوئیم مر آنرا که باش پس میباشد.
تفسیر
- کفاري که منکر توحید و رسالت بودند قسم بخدا یاد نمودند با تأکید و جدّ و جهد تمام که زنده نمیکند در قیامت خداوند
کسانیرا که مردهاند بمجرد استبعاد که چگونه ممکن است بدنهاي پوسیده خاك شده زنده شوند و خدا از آنها دو جواب فرموده
یکی آنکه خداوند بتوسط انبیاء عظام وعده فرموده که مردم را زنده کند و بپاداش اعمالشان برساند و وعده خدا حق است و
تخلفپذیر نیست ولی بیشتر مردم نمیدانند که بر خداوند واجب است بوعده خود وفا کند و خلف وعده منافی با حکمت و انجاز
آن مقتضاي حکمت و عدالت است تا داد مظلوم از ظالم گرفته شود و معلوم گردد حق با که بوده و روشن شود که دین اسلام و
نبوت خیر الانام حق و مسلم است و اختلاف در آن بیجا بوده و بدانند کفار که دروغ میگفتند در ادعاء شرك و انکار نبوت و معاد
و تحریم حلال و سایر اقوال، دیگر آنکه احیاء اموات براي خدا زحمتی ندارد و امر آن مشکلتر از ابتداء خلقت نیست چون خدا
وقتی ارادهاش بوجود چیزي تعلق بگیرد فورا موجود میشود مانند آنکه بگوید بشو و فورا بشود پس گفتن هم لازم ندارد همان
ارادهاش گفتن است که تحقق در خارج از آن حاصل میشود و فعل و قول و اراده و ایجاد و وجود همه از خداوند یک امر است از
گفتن بشو آسانتر و چون چیزي در انظار عامه از گفتن بشو و شدن آسانتر نبود خداوند سهولت امر را باین تعبیر لطیف ممثّل فرموده
است و در سوره بقره ذیل آیه شریفه بدیع السموات و الارض روایاتی در اینکه باب ذکر شد اینکه بیانات بر حسب ظواهر آیات
صفحه 248 از 485
شریفه و اقوال مفسرین است ولی بر حسب روایات متعددهاي از امام صادق علیه السّلام که در کافی و عیاشی ره و قمی ره نقل
نمودهاند مراد از کسانیکه قسم یاد نمودند بخدا اهل خلاف و انکار رجعتند که بعد از شنیدن ظهور امام زمان علیه السّلام و رجعت
جمعی با آنحضرت منکر شوند و قسم بجلاله یاد کنند که اینکه دروغ است چون کافر و مشرك قسم بخدا نمیخورد و بلات [
صفحه 287 ] و عزّي قسم میخورد خدا فرموده وعده رجعت حق است ولی بیشتر مردم نمیدانند باید معلوم شود که حق با شیعه اثنی
عشریه بوده و کسانیکه منکر بودند و با شیعیان اختلاف داشتند دروغگو بودند و موقوف باراده الهی است که امر بظهور امام و
رجعت انام بفرماید و براي او آسان است ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 41 تا 44
اشاره
وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللّه مِن بَعدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُم فِی الدُّنیا حَسَ نَۀً وَ لَأَجرُ الآخِرَةِ أَکبَرُ لَو کانُوا یَعلَمُونَ [ 41 ] الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلی رَبِّهِم
یَتَوَکَّلُونَ [ 42 ] وَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِکَ إِلاّ رِجالًا نُوحِی إِلَیهِم فَسئَلُوا أَهلَ الذِّکرِ إِن کُنتُم لا تَعلَمُونَ [ 43 ] بِالبَیِّنات وَ الزُّبُرِ وَ أَنزَلنا إِلَیکَ
476- الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاس ما نُزِّلَ إِلَیهِم وَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرُونَ [ 44 ] -قرآن- 1
ترجمه
- و آنانکه هجرت نمودند در راه خدا بعد از آنکه ستم کرده شدند هر آینه جاي میدهیم البته ایشانرا در دنیا جاي خوب و هر آینه
مزد آخرت بزرگتر است اگر باشند که بدانند آنانکه صبر کردند و بر پروردگارشان توکل میکنند و نفرستادیم پیش از تو مگر
مردانی را که وحی مینمودیم بسوي ایشان پس بپرسید از اهل دانش اگر دانا نباشید بدلیلها و کتابها و فرستادیم بسوي تو قرآن را تا
بیان کنی براي مردم آنچه را فرستاده شد بسوي آنها و باشد که آنها تفکر نمایند.
تفسیر
- کسانیکه براي رضاي خدا و در راه دین او از مکه معظمه بمدینه طیبه مهاجرت نمودند با پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یا بعد
از آنحضرت که هر یک را گفتهاند بعد از آنکه از کفّار قریش بآنها ظلم و ستم بسیار رسید خداوند جاي داد ایشانرا در جاي خوب
و اجر آخرت آنها بمراتب زیادتر و بزرگتر است از مقام و منزل خوبی که خداوند بایشان در دنیا داد اگر کفار میدانستند ثواب
اخروي آنها را که بیشتر موجب کدورتشان شود یا اگر خودشان میدانستند مقامات رفیعه خودشان را در آخرت که بیشتر موجب
مسرّتشان گردد و در مجمع از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که قرائت فرمود لنثوّبنّهم بثاء یعنی هر آینه پاداش میدهیم بآنها
در دنیا خوبی را که عزّت و عظمت و فتح و ظفر بر دشمنان باشد چون صبر نمودند بر مفارقت از وطن و مجاهده با دشمن و تفویض
کردند امر خود را بخالق ذو المنن و گفتهاند کفار به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میگفتند خدا برتر و بالاتر است از آنکه
بشري مانند ما را رسالت خود منصوب فرماید و نزد ما بفرستد اگر خداوند میخواست رسولی براي [ صفحه 288 ] ما بفرستد از جنس
ملائکه میفرستاد که ما او را بشناسیم و احکامش را اطاعت نمائیم و آنحضرت در جواب بیان حکمت آنکه پیغمبر باید از جنس بشر
باشد نه از جنس ملائکه براي آنها فرمود و در سوره انعام ذیل آیه و قالوا لو لا انزل علیه ملک گذشت اینجا هم خدا جواب فرموده
که نبودند پیغمبران گذشته هم مگر مردانی از جنس بشر که وحی مینمودیم ما بآنها پس اینکه چیز تازهاي نیست که شما استبعاد
صفحه 249 از 485
نمودید و گفتید پیغمبر باید ملک باشد و سزاوار نیست بشري مانند ما باشد اگر باور ندارید بروید از اهل علم و اطلاع باحوال امم
سابقه مانند علماء یهود و نصاري سؤال کنید تا حقیقت امر بر شما مکشوف شود که ما فرستادیم مردانی را با معجزات باهرات و
کتب آسمانی و نازل نمودیم بتو که پیغمبر خاتمی قرآن را که آن هم معجز است و هم کتاب تا بیان کنی براي مردم احکامیرا که
نازل شده براي آنها از حلال و حرام و سایر معارف تا تأمل و نظر کنند در آن و بیابند حقیقت و صحت و صلاحیت آن احکام را و
بنابر اینکه با لبیّنات و الزّبر در آیه اخیره متعلّق است بما ارسلنا در صدر آیه قبل و جمله فاسئلوا اهل الذکر معترضه میباشد یا باید در
صدر آیه اخیره ارسلنا هم تقدیر نمود و خطاب در فاسئلوا بکفّار است در صورتی که کلام قبلا راجع بمهاجرین و اهل ایمان بوده و
اینها همه خلاف ظاهر و تکلّف است و بنظر حقیر خطاب باهل ایمان است و خداوند بعد از ذکر اوصاف مهاجرین و مؤمنین
میفرماید همیشه رجال وحی و تنزیل بودهاند مشکلات خودتان را در احکام و معارف بآنها و کسانیکه مانند ایشان اهل علم و
دانشند رجوع نمائید و بپرسید اگر نمیدانید و علم ندارید ببراهین قطعیه در اصول و کتب سماویّه در فروع ما قرآن را به پیغمبر خاتم
نازل نمودیم تا بیان کند معارف و احکام آنرا براي مردم و آنها تأمل و تفکّر کنند و مشکلاتشان حل شود و تکالیفشان روشن گردد
و بنابراین بالبینات و الزبر متعلّق است بلا تعلمون و تکلفی نیست و معنی واضح و مطابق با روایات از ائمه اطهار است که بطرق
متعدده در کتب معتبره از قبیل کافی و عیون و بصائر و قمّی ره و عیاشی ره و غیره نقل نمودهاند و قریب بتواتر است و حاصل همه
آنستکه خدا فرموده قَد أَنزَلَ اللّه إِلَیکُم ذِکراً رَسُولًا یَتلُوا عَلَیکُم آیات اللّه پس مراد از ذکر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و
2239 [ صفحه 289 ] للنّاس ما نزّل الیهم - مراد از اهل ذکر آل اویند که مائیم و نیز فرموده و انزلنا الیک الذّکر لتبیّن -قرآن- 2160
پس ذکر قرآن است و ما اهل اوئیم نه یهود و نصاري که میگویند شما باید از آنها سؤال کنید اگر چنین باشد آنها شما را بدین
خودشان دعوت میکنند ما مسئولیم و خدا امر بسؤال از ما فرموده وسائل شیعیان و اهل ایمانند و بنابراین وجهی براي اقوال مفسّرین
که قبلا ذکر شد نیست و متّبع ظاهر قرآن و صریح روایات است و اللّه اعلم ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 45 تا 50
اشاره
أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئات أَن یَخسِفَ اللّه بِهِم الَأرضَ أَو یَأتِیَهُم العَذاب مِن حَیث لا یَشعُرُونَ [ 45 ] أَو یَأخُ ذَهُم فِی تَقَلُّبِهِم فَما هُم
بِمُعجِزِینَ [ 46 ] أَو یَأخُ ذَهُم عَلی تَخَوُّف فَإِن رَبَّکُم لَرَؤُف رَحِیم [ 47 ] أَ وَ لَم یَرَوا إِلی ما خَلَقَ اللّه مِن شَیءٍ یَتَفَیَّؤُا ظِلالُه عَن الیَمِین وَ
- [ الشَّمائِل سُجَّداً لِلّه وَ هُم داخِرُونَ [ 48 ] وَ لِلّه یَسجُدُ ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض مِن دابَّۀٍ وَ المَلائِکَ ۀُ وَ هُم لا یَستَکبِرُونَ [ 49
70- 556 یَخافُونَ رَبَّهُم مِن فَوقِهِم وَ یَفعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ [ 50 ] -قرآن- 1 - قرآن- 1
ترجمه
آیا پس ایمن شدند آنانکه بتدبیر کردند کارهاي بد را که فرو برد خدا آنها را بزمین یا بیاید آنها را عذاب از جائیکه ندانند یا بگیرد
آنها را در حال آمد و شدشان پس نیستند آنها عاجز کنندگان یا بگیرد آنها را در حال ترس پس همانا پروردگار شما بسیار با رأفت
و رحمت است آیا نظر نکردند بسوي آنچه آفرید خدا از چیزیکه بر میگردد سایههایش از راست و جوانب چپ سجده کنندگان مر
خدا را و آنها منقادانند و از براي خدا سجده میکند آنچه در آسمان و آنچه در زمین است از جنبنده و فرشتگان و آنها سرکشی
نمیکنند میترسند از پروردگارشان که برتر از آنها است و بجا میآورند آنچه را مأمور میشوند.
صفحه 250 از 485
تفسیر
- خداوند در مقام تهدید کفّار که میخواستند بمکر و حیله مانع از دعوت پیغمبر و پیشرفت امر آنحضرت شوند میفرماید آیا ایمن
شدند کسانیکه بمکر و حیله کارهاي بد ناشایسته نمودند از قبیل استهزاء و ایذاء پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اهل ایمان از
آنکه مانند قارون زمین آنها را فرو برد یعنی نباید مأمون باشند چون استفهام براي انکار است بلکه باید منتظر چنین بلائی باشند یا
آنکه عذاب ناگهانی مانند قوم لوط بر آنها نازل شود از آسمان با آنکه ترقب آنرا نداشته باشند یا آنکه خدا آنها را باعمالشان
بگیرد و انتقام بکشد از آنها در حالیکه مشغول برفت و آمدند در کارهاشان بنفع خودشان یا ضرر اهل ایمان یا در حالیکه میگردند
از پهلوئی بپهلوي دیگر در بستر استراحت و آنها نمیتوانند جلوگیري از اراده [ صفحه 290 ] الهی نمایند که گفتهاند یا آنکه خداوند
بگیرد آنها را براي انتقام در حالیکه خائف باشند براي آنکه دیده باشند امثال خودشان را که معذّب بعذاب الهی شدند اگر تخوّف
مأخوذ از خوف بمعناي ترس باشد یا در حالیکه روز بروز و بتدریج از نفوس و اموال و اعتبار آنها کاسته شود تا بکلی مستأصل و
نابود شوند اگر تخوّف بمعناي تنقّص باشد که گفتهاند یا در حالیکه بیدار باشند چنانچه قمّی ره فرموده در هر حال بر خلاف حالت
سابقه که حال عدم ترقب و انتظار بود مترقب و منتظر باشند و خداوند تعجیل در عقاب آنها نفرموده براي آنکه پروردگار بر بندگان
خود رءوف و مهربان است تا ممکن باشد نمیخواهد آنها را عذاب فرماید شاید توبه کنند و مردمان صالح از نسل آنها بوجود آیند
و همیشه قادر بر عذاب آنها بوده و هست و خواهد بود اگر میخواهند قدرت و عظمت خداوند را مشاهده نمایند نظر کنند بهر چه
خداوند خلق نموده از اجسام که سایه دارند چون استفهام در ا و لم یروا انکاري است یعنی باید نظر کنند و به بینند که میگردد
سایههاي آنها از جانب راست و جوانب چپ در حالیکه سجده کنانند یعنی خاضع و فرمان بردارند بالذّات که موجود میشوند
بحرکت آفتاب از مشرق بمغرب یا گردش زمین بدور خود بامر الهی بدون آنکه آنی از وظیفه خود تخلّف نمایند و خود آن اجسام
هم در مقابل اراده الهی ذلیل و خوار و مطیع و منقادند بانقیاد ذاتی و طبعی بطوریکه اگر آنی فیض حق بآنها نرسد نیست و نابود
خواهند شد و اینکه حقیقت سجود و خضوع و عبودیّت و بندگی و فرمانبرداري است و اینکه بعضی از ضمائر و الفاظ بمفرد و
بعضی بلفظ جمع تعبیر شده براي آنستکه اسماء اجناس، اعتباري به افراد و جمع آنها نیست و مراعات لفظ و معنی جائز است و تفنّن
در تعبیر از لوازم خطابه و محسّنات کلام است و احتیاج بذکر نکات نادلپذیر ندارد و اینکه سجود و خضوع و انقیاد اختصاص بسایه
اشیاء سایهدار و خود آنها ندارد براي خداوند سجده و خضوع مینمایند و تسلیم و انقیاد ذاتی دارند تمام موجوداتیکه در آسمانها و
در زمینند که آنها جنبنده و متحرك بحول و قوّه الهی میباشند و ملائکه که براي شرافت نوعی یا مجرد بودنشان از مادّه و لوازم آن
مخصوص بذکر شدهاند اینکه در صورتی است که من دابّۀ بیان باشد از براي ما فی السموات و ما فی الارض هر دو و الا من دابۀ را
ممکن است اختصاص [ صفحه 291 ] به بیان ما فی الارض داد و ملائکه را بیان از براي ما فی السموات گرفت بطور لف و نشر
مشوّش و نکته تأخیر ذکر ملائکه اراده بیان حال آنها باشد که بهیچ وجه سرکشی و تکبّر از عبادت پروردگار ندارند و میترسند از
خداوندي که فوق ایشان است بقهر و غلبه و بجا میآورند هر عبادتی را که مأمور بآن شدهاند در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم روایت نموده که در آسمان هفتم ملائکهاي هستند که از وقتی خدا آنها را آفریده در سجدهاند تا روز قیامت از خوف
خدا میلرزند و از چشمشان قطره اشکی نریزد مگر آنکه ملکی شود و چون قیامت بر پا گردد سرها بلند کنند و گویند ما حق عبادت
تو را بجا نیاوردیم و اینکه مسلّم است که ملائکه اصناف متعددهاي هستند و هر صنفی وظیفه مخصوصی دارند از قیام و رکوع و
سجود در عبادت که تخلف از آن نمینمایند و اطلاق ما بر ذوي العقول باعتبار اراده شیء که عبارت از موجود است میباشد ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 51 تا 55
صفحه 251 از 485
اشاره
وَ قالَ اللّه لا تَتَّخِ ذُوا إِلهَین اثنَین إِنَّما هُوَ إِله واحِ دٌ فَإِیّايَ فَارهَبُون [ 51 ] وَ لَه ما فِی السَّماوات وَ الَأرض وَ لَه الدِّین واصِ باً أَ فَغَیرَ اللّهِ
تَتَّقُونَ [ 52 ] وَ ما بِکُم مِن نِعمَۀٍ فَمِنَ اللّه ثُم إِذا مَسَّکُم الضُّرُّ فَإِلَیه تَجئَرُونَ [ 53 ] ثُم إِذا کَشَفَ الضُّرَّ عَنکُم إِذا فَرِیق مِنکُم بِرَبِّهِم یُشرِکُونَ
469- 54 ] لِیَکفُرُوا بِما آتَیناهُم فَتَمَتَّعُوا فَسَوفَ تَعلَمُونَ [ 55 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
- و گفت خدا نگیرید دو تا را دو خدا جز اینکه نیست که او خدائی است یکتا پس از من بترسید و مر او را است آنچه در آسمانها
و زمین است و مر او را است طاعت که واجب است آیا پس از غیر خدا میترسید و آنچه با شما است از نعمتی پس از خدا است پس
چون برسد شما را آسیبی پس بسوي او استغاثه میکنید پس چون رفع کند از شما آسیب را آنگاه پارهاي از شما بپروردگارشان
شرك میآورند تا کفران ورزند بآنچه دادیمشان پس برخوردار شوید پس زود باشد که بدانید.
تفسیر
ظاهرا اثنین تأکید الهین است چنانچه واحد تأکید اله است و براي اشاره به تنافی معبود بودن با دو تا بودن و دفع توهم اراده اثبات
معبودیّت خدا نه وحدانیّت او ذکر شده یعنی شریک قرار ندهید با خدا غیر او را در عبادت چون غیر او مستحق پرستش نیست و او
است خداي یکتا و غیر او خدائی نیست و در نتیجه [ صفحه 292 ] ثابت میشود که باید از او ترسید نه از غیر او چون هر قدرت و
قوّت و قهّاریّتی در برابر اراده اومندك است و بعضی گفتهاند مراد آنستکه دو فرد را دو معبود قرار ندهید یعنی غیر خدا را با خدا
شریک در عبادت نکنید و بنابراین اثنین مفعول اوّل لا تتّخذوا است که مؤخر شده و الهین مفعول دوّم است که مقدم گشته است و
حقیر ترجمه را براي سهولت بیان مبنی بر اینکه معنی نمودم ولی خلاف ظاهر است اگر چه حاصل هر دو معنی یکی است و آنچه
در آسمانها و زمین است و خود آنها مخلوق و مملوك حقّند بملکیت حقّه حقیقیه حدوثا و بقاء و اطاعت او واجب است عقلا و
نقلا و بعضی واصبا را بمعناي خالصا و بعضی بمعناي دائما گرفتهاند ولی عیاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که فرمود
یعنی واجب است و اینکه معنی اظهر است و نباید از غیر خدا بترسید چون استفهام براي انکار و توبیخ است یعنی از بتها نباید ترسید
چون عاجزند بلکه باید از خدا ترسید که قادر است و آنچه با انسان و در وجود بشر موجود است از نعمت صحت و سلامت و
عافیت و وسعت و قدرت و غیرها همه از جانب خدا است ولی انسان نوعا غافل و حق ناشناس است لذا وقتی آسیب و بلا و محنت و
مشقّتی باو برسد با صداي بلند مشغول بتضرّع و زاري و دعاء و استغاثه بدرگاه قاضی الحاجات میشود بدون توجّه بغیر او و چون
خداوند رفع فرمود آن بلاء و محنت و سختی را یک دسته از مردم نادان براي خدا شریک قرار میدهند و بجاي عبادت خدا عبادت
بت میکنند و بدتر از همه آنکه مشرك میشوند بعد از آنکه خداوند نعمت خود را بآنها بر گرداند و بلاء و محنت را رفع فرمود
براي آنکه کفران نعمت خدا را نموده باشند و اینکه خیلی عجیب و کاشف از خبث نفس است که غرض از شرك فقط کفران
نعمت باشد و بنابراین لام در لیکفروا براي تعلیل است و بعضی لام را براي امر بر وجه تهدید گرفتهاند یعنی باید کفران نعمت کنند
تا بپاداش عمل خود برسند و در هر حال امر اخیر براي تهدید و وعید است یعنی فعلا بهرهمند شوید از متاع موقت دنیا و بعد از اینکه
میدانید چه خطاء بزرگی از شما سرزده و بچه عذاب الیمی گرفتار خواهید شد و بنظر حقیر لام در لیکفروا براي بیان غایت فعل
است یعنی نتیجه شرك آنها کفران نعمت است و ثمر دیگري براي آنها ندارد و اللّه اعلم از امام صادق علیه السّلام روایت شده
است که کسیکه نداند نعمت خدا را جز در طعام [ صفحه 293 ] یا لباس خود ناقص شده است عمل او و نزدیک شده است عذاب
صفحه 252 از 485
او ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 56 تا 60
اشاره
وَ یَجعَلُونَ لِما لا یَعلَمُونَ نَصِ یباً مِمّا رَزَقناهُم تَاللّه لَتُسئَلُن عَمّا کُنتُم تَفتَرُونَ [ 56 ] وَ یَجعَلُونَ لِلّه البَنات سُبحانَه وَ لَهُم ما یَشتَهُونَ [ 57 ] وَ
إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثی ظَل وَجهُه مُسوَ  دا وَ هُوَ کَظِیم [ 58 ] یَتَواري مِنَ القَوم مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِه أَ یُمسِکُه عَلی هُون أَم یَدُسُّه فِی التُّرابِ
538- أَلا ساءَ ما یَحکُمُونَ [ 59 ] لِلَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ مَثَل السَّوءِ وَ لِلّه المَثَل الَأعلی وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 60 ] -قرآن- 1
ترجمه
و قرار میدهند براي چیزیکه نمیدانند بهرهاي از آنچه روزي دادیمشان سوگند بخدا هر آینه پرسیده میشوید از آنچه بودید که افتراء
میزدید و قرار میدهند براي خدا دختران را منزّه است او و براي خودشان چیزیرا که مایل بآنند و چون مژده داده شود یکی از آنها
بدختر میگردد رویش سیاه با آنکه او باشد خشمناك پنهان شود از خویشان از بدي آنچه مژده داده شد بآن که آیا نگهدارد او را
بخواري یا پنهان کند او را در خاك آگاه باشید بد است آنچه حکم میکنند از براي آنانکه نمیگروند بآخرت صفت بد است و از
براي خدا است صفت برتر و او است قادر درست کردار.
تفسیر
قمّی ره فرموده که مشرکین عرب قرار میدادند از براي بتهاي خودشان سهمی در زرع و شتر و گوسفند خودشان و قریش میگفتند
ملائکه دختران خدایند چنانچه در سوره انعام و غیره ذکر شد و بنابراین خداوند ملامت فرموده است آنها را باین بیان که قرار
میدهند براي بتهائی که علم و شعور ندارند در صورتی که ضمیر جمع در لا یعلمون راجع بمعناي ما باشد بملاحظه آنکه مراد ذوي
العقولند در اعتقاد اهل شرك با آنکه غیر ذوي العقولند در واقع یا براي بتهائی که علم ندارند اهل شرك بحال و اوصاف آنها در
صورتی که ضمیر در لا یعلمون راجع بخود اهل شرك باشد که اظهر است و احتیاج بتوجیه ندارد مگر حذف مفعول که فضله است
یعنی قرار میدهند براي بتهائی که نمیدانند شافع و نافع و مضر بودن آنها را نصیب و بهرهاي از ارزاق ما پس روي خطاب را متوجّه
بآنها نمود براي مزید تهدید و و عید و میفرماید قسم بذات خدا مسئول خواهید شد در مقابل افترائات خودتان که میگوئید آنها خدا
و مستحق عبادت و پرستش و ستایشند و آنها شفعاء و خصماء مایند و ما باید در اموال خودمان سهمی براي آنها قرار دهیم و قرار
میدهند براي خدا دختران را با آنکه خدا منزه است از والد و ولد و همسر و همتا و تمام لوازم [ صفحه 294 ] جسمانی و براي
خودشان پسران را که مطلوب و مرغوب است نزد آنها و بآن اشتها و میل دارند و بقدري از دختر متنفّرند که چون بیکی از آنها
بشارت داده شود که خدا دختري بتو داده از اندوه و خجلت رویش سیاه میشود با آنکه پر است از خشم بطوریکه نتواند با کسی
سخن بگوید و خود را پنهان کند از کسانش از براي پیش آمد بدي که باو روي آورده و متحیّر و متفکّر میشود در امر خود که آیا
او را نگهدارد و تن بذلّت و خواري خود در دهد یا آنکه او را زنده بگور کند و بپوشاند از انظار تا از اهانت بیرون آید حال
ملاحظه کنید چه توهمات و احکام بدي کردند که دختري را که اینکه اندازه از آن بري بودند و بد میدانستند براي خدا اثبات
نمودند و پسري را که مایل بآن بودند و خوب میدانستند براي خودشان با آنکه دختر مانند پسر نعمت خدا است رزقش با او است و
صفحه 253 از 485
موجب سر گرمی و دلخوشی و استیناس است نباید او را بدو موجب وهن و خواري دانست و نباید از بشارت ولادتش غمناك و
خشمگین شد و نباید در امرش متحیر و متفکر گشت اینها همه کفران نعمت خدا و احکام مذمومه رکیکه و توهمات باطله فاسده
است از براي کسانیکه ایمان بآخرت ندارند اینکه عقائد و صفات ناپسندیده است که بصراحت و اشارت ذکر شد از قبیل احتیاج و
خوف فقر و دلخوشی و غرور به پسر و ناخوشی و کراهت از دختر و غیر اینها و از براي خدا است امثال و اوصاف الهیه که برتر و
بالاتر از تمام صفات حسنه است و از آن جمله است غنی و بینیازي از ولد و شریک و همسر و همتا و منزّه بودن از صفات خلق و
تفرّد بکمال عزّت و قدرت و علم و حکمت تعالی شأنه و عظم برهانه.
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 61 تا 65
اشاره
وَ لَو یُؤاخِ ذُ اللّه النّاسَ بِظُلمِهِم ما تَرَكَ عَلَیها مِن دَابَّۀٍ وَ لکِن یُؤَخِّرُهُم إِلی أَجَ ل مُسَ  می فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا یَستَأخِرُونَ ساعَۀً وَ لا
یَستَقدِمُونَ [ 61 ] وَ یَجعَلُونَ لِلّه ما یَکرَهُونَ وَ تَصِف أَلسِنَتُهُم الکَ ذِبَ أَن لَهُم الحُسنی لا جَرَمَ أَن لَهُم النّارَ وَ أَنَّهُم مُفرَطُونَ [ 62 ] تَاللّهِ
لَقَد أَرسَلنا إِلی أُمَم مِن قَبلِکَ فَزَیَّنَ لَهُم الشَّیطان أَعمالَهُم فَهُوَ وَلِیُّهُم الیَومَ وَ لَهُم عَذاب أَلِیم [ 63 ] وَ ما أَنزَلنا عَلَیکَ الکِتابَ إِلاّ لِتُبَیِّنَ
لَهُم الَّذِي اختَلَفُوا فِیه وَ هُديً وَ رَحمَۀً لِقَوم یُؤمِنُونَ [ 64 ] وَ اللّه أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحیا بِه الَأرضَ بَعدَ مَوتِها إِن فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِقَومٍ
783- یَسمَعُونَ [ 65 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر مؤاخذه کند خدا مردم را بستمشان باقی نمیگذارد بر روي زمین هیچ جنبندهاي را ولی تأخیر میاندازد آنها را تا وقتی نام برده
شده پس چون آمد وقتشان باز پس نمیمانند ساعتی و پیشی نمیگیرند و قرار میدهند براي خدا [ صفحه 295 ] آنچه را ناخوش دارند
و بیان میکند زبانهاشان دروغ را که مرایشان را است خوبی ناچار همانا مر ایشانرا است آتش و همانا آنانند پیش فرستاده شدگان
قسم بخدا هر آینه بتحقیق فرستادیم بسوي امّتهائی پیش از تو پس آرایش داد براي آنها شیطان کارهاشان را پس او است اختیار دار
آنها امروز و مر ایشانرا است عذابی دردناك و نفرستادیم بر تو کتاب را مگر براي آنکه بیان کنی براي آنها آنچیزي را که اختلاف
کردند در آن و براي راهنمائی و بخشایش از براي گروهی که ایمان میآورند و خداوند نازل نمود از آسمان آب را پس زنده کرد
بآن زمین را پس از مردنش همانا در اینکه هر آینه نشانهاي است براي گروهی که میشنوند.
تفسیر
خداوند کریم و رحیم و حلیم است تعجیل در عقوبت اهل ظلم بکفر و عصیانشان نمیفرماید و تا قابلیتشان براي ترحم باقی باشد
عذاب نمیفرماید و اگر مؤاخذه کند و عذاب فرماید خداوند آنها را در دنیا جنبندهاي از اهل ظلم در زمین باقی نخواهد ماند ولی
مصلحت در بقاء آنها است تا اجل محتوم و مقدرشان که لحظهاي جلو و عقب نمیافتد برسد براي آنکه توالد و تناسل نمایند و از
آنها بندگان صالح خدا بوجود آیند و بمقامات عالیه خود برسند و بنابراین مراد از دابّه همان اهل ظلمند بقرینه استحقاق حکمی که
براي آنها ذکر شده و محتمل است مراد هر جنبنده باشد اعم از انسان و حیوان چون وقتی عذاب نازل شود خشک وتر با هم
میسوزند مانند باغبانی که براي غلبه علف هرزه باغچهاي را ویران کند و مجددا آباد نماید و البتّه خداوند بغیر اهل ظلم در آخرت
صفحه 254 از 485
پاداش خواهد داد که جبران عذاب آنها در دنیا بنحو اکمل بشود مانند امراضی که خداوند بر اولیاء و غیر اهل تکلیف مسلط
میفرماید براي ارتقاء درجه و عبرت و سایر مصالح که موجب مزید اجر آنها است و مرجع ضمیر در علیها معلوم است که زمین است
بمناسبت لفظ ناس و دابّه که در زمین مشی مینمایند و تعجّب در اینکه است که اهل کفر و عصیان چیزیرا که از براي خودشان
نمیپسندند مانند شریک و دختر براي خدا قرار میدهند و اموال پست نامرغوب را در راه خدا صرف میکنند با وجود اینکه دروغ
زبانی میگویند که ما اهل بهشتیم در صورتی که اهل جهنمند بلکه پیش قدم در آنند اگر مفرطون بفتح را قرائت شود و بعضی
بکسر قرائت نمودهاند یعنی آنها [ صفحه 296 ] زیاده روي کنندگانند در معصیت و کسانیکه بوساوس شیطان اعمال ناپسند خودشان
را پسندیدند و تکذیب نمودند پیغمبران را و مخالفت کردند اوامر ایشانرا آن ملعون قرین و ناصر و صاحب اختیار آنها است در دنیا
ولی در آخرت از آنها تبرّي میکند و بعذاب الیم الهی گرفتار خواهند شد و خداوند قرآن را فرستاد بر پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم براي بیان معارف و احکام الهیه و رفع اختلاف از میان مردم در صحت عقائد و صلاحیت اعمال و براي هدایت و رحمت
بر اهل ایمان و ذکر کلیه آیات الهیه و ادلّه توحید که از آن جمله نزول باران و تجدید حیات زمین است بروئیدن انواع گیاه براي
کسانی نافع است که گوش شنوا داشته باشند و پس از شنیدن تفکّر و تأمّل نمایند و بیابند دلالت و صحّت آنرا نه براي کسانیکه سر
گرم بدنیا و مستغرق در بحر تعصّب و عنادند و توجّهی بآیات الهیه ندارند تا بمبدء و معاد خود پی برند ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 66 تا 70
اشاره
وَ إِن لَکُم فِی الَأنعام لَعِبرَةً نُسقِیکُم مِمّا فِی بُطُونِه مِن بَین فَرث وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِینَ [ 66 ] وَ مِن ثَمَرات النَّخِیل وَ الَأعنابِ
تَتَّخِذُونَ مِنه سَکَراً وَ رِزقاً حَسَناً إِن فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِقَوم یَعقِلُونَ [ 67 ] وَ أَوحی رَبُّکَ إِلَی النَّحل أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الجِبال بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ
وَ مِمّا یَعرِشُونَ [ 68 ] ثُم کُلِی مِن کُل الثَّمَرات فَاسلُکِی سُبُلَ رَبِّک ذُلُلًا یَخرُج مِن بُطُونِها شَراب مُختَلِف أَلوانُه فِیه شِفاءٌ لِلنّاس إِن فِی
ذلِکَ لَآیَۀً لِقَوم یَتَفَکَّرُونَ [ 69 ] وَ اللّه خَلَقَکُم ثُم یَتَوَفّاکُم وَ مِنکُم مَن یُرَدُّ إِلی أَرذَلِ العُمُرِ لِکَی لا یَعلَمَ بَعدَ عِلم شَیئاً إِن اللّهَ عَلِیم قَدِیرٌ
791- 70 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و همانا براي شما است در شتر و گاو و گوسفند موجب اعتبار میآشامانیم شما را از آنچه در شکم آنحیوان است از میان سرگین و
خون شیري صافی که گوارا است براي آشامندگان و از میوههاي درختان خرما و انگورها میوهاي است که میگیرید از آن مسکر و
روزي خوبی را همانا در اینکه هر آینه نشانهاي است براي گروهی که تعقّل مینمایند و وحی نمود پروردگار تو بسوي زنبور عسل
که بگیرید از کوهها خانهها و از درخت و از آنچه میسازند مردم از جاي بلند پس بخورید از همه میوهها پس بروید در راههاي
پروردگارتان که آسان است آنها بیرون میآید از شکمهاي آن زنبورها آشامیدنئ که مختلف است رنگهایش در آن شفاء است
براي مردم همانا در اینکه هر آینه نشانهاي است براي گروهی که تفکّر مینمایند و خدا آفرید شما را پس میمیراند شما را و بعضی از
شما کسی است که بر گردانده میشود بسوي پستترین زندگانی تا بحدّیکه نداند بعد از دانستن [ صفحه 297 ] چیزي را همانا خدا
داناي توانا است.
تفسیر
صفحه 255 از 485
- مراد از انعام مواشی است که مکرر ذکر شده بر شتر و گاو و گوسفند اطلاق میشود و در وجود آنها دلیل واضحی است بر قدرت
خداوند که موجب عبرت و عبور از وادي ضلالت بشاهراه هدایت است و آن اینکه است که خداوند میآشاماند از آنچه در
شکمهاي آنها است به بندگان خود شیر را و اینکه ضمیر در بطونه مذکر شده باعتبار لفظ اسم جمع یا حیوان است و از عجائب
قدرت الهی آنستکه علوفه چون در شکنبه حیوان طبخ شود خلاصه آن داخل جگر گردد و در آنجا نیز طبخ شود مقداري از آن
بصورت شیر در آید و بپستان رود و مقداري خون گردد و در رگهاي بدن جاري شود پس شیر اولش از سرگین جدا شده و
آخرش از خون و نه بوي سرگین در آن اثر نموده و نه رنگ خون بلکه خالص از هر دو است و صافی از هر غش و عیب و در
کافی از امام صادق علیه السّلام از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت فرموده که شیر هیچگاه گلو گیر نشود زیرا در کلام
الهی موصوف بگوارا شده است و دیگر از آیات الهی که براي کسانیکه تعقّل و تأمل در آفاق و موجودات در آن مینمایند موجب
معرفت است آنستکه از میوههاي درختان خرما و انگور چند مشروب مختلف در خواص و آثار استخراج میشود که از آن جمله
شراب است که مسکر و مضر و حرام است و دیگر روزي حلال خوب پاکیزه که سرکه و شیره است و تعجّب از کسانی است که
خواستهاند از اینکه آیه استفاده نمایند که شراب در صدر اسلام حلال بوده با آنکه دلالتش بر حرمت بنظر حقیر اولی از حلّیت است
براي آنکه مقابل با رزق حسن قرار داده شده با آنکه قمّی ره سکرا را بسرکه تفسیر فرموده و در مجمع نقل نموده که در مطلق طعام
استعمال میشود و اینکه از امام صادق علیه السّلام نقل شده که اینکه آیه قبل از آیه تحریم نازل و بآن نسخ شده دلالت دارد بر آنکه
مراد شراب است ولی دلالت ندارد بر آنکه در صدر اسلام حلال بوده چون نسخ در کلام ائمه غالبا در غیر معناي مشهور که رفع
حکم است استعمال میشود و در اینجا مراد آنستکه قبل از آیه صریحه در تحریم نازل شده و هنوز مصلحت در حکم بحرمت آن در
ظاهر نبوده گویا در اینکه آیه بدوا اشاره شده باشد براي گوشزد و انس اذهان بکراهت و بعدا در آیات اربعه یسئلونک عن الخمر و
انّما الخمر و انّما [ صفحه 298 ] یرید الشیطان و قل حرّم ربّی الفواحش تصریح و تسجیل و تثبیت و تأکید حرمت شده است پس
اینکه روایت منافی با روایات دالّه بر حرمت خمر در تمام شرائع سابقه نیست و در اینکه مقام تحقیقاتی در ضمن تفسیر آیات
مذکوره شد که تکرار نمیشود و یکی از آیات بزرگ بر علم و قدرت الهی زنبور عسل است که خداوند بآن حیوان ضعیف الهام
فرموده که در کوهها و درخت و هر جاي بلندي مانند چفته مو و سقف اطاق و کندو که مردم بنا میکنند منزل نمائید و بخورید از
شکوفه میوههاي گوناگون هر میوهاي که بخواهید و بروید در راههائی که آسان است عبور در آن و از همان راه بمنزل برگردید و
بیراهه نروید که راه را گم کنید و از راهی که خداوند براي شما تعیین نموده تجاوز کرده باشید و چون آنها بدستور الهی رفتار
نمایند بیرون میآید از شکمهاي آنها مشروب لطیف شیرینی که مختلف است الوان آن سفید و سیاه و سرخ و زرد و در آن شفاء
است براي مردم که در اخبار کثیره بآن تصریح شده و کمتر معجونی است که عسل جزء آن نباشد و در اینکه باب حدیثی در سوره
نساء ذیل آیه شریفه و آتوا النساء صد قاتهن نحلۀ ذکر شد و در مجمع فرموده در نحل و عسل وجوهی است از اعتبار یکی
اختصاص نحل است بخروج عسل از دهانش دیگر قرار دادن خدا است شفاء را در جاي سم چون آنحیوان گزنده است و دیگر
عجائبی است که خداوند در خلق و طبع آن جاي گزین فرموده و از آن جمله آنستکه خداوند براي هر دستهاي از آنها امیري مقرّر
فرموده که در جلو آنها حرکت میکند و حمایت از آنها مینماید و امور اجتماعی آنها را تدبیر و تکفّل میکند و آنها از او متابعت و
فرمانبرداري میکنند و هر گاه نیابند آنرا نظامشان منحل و امورشان مختل گردد و متفرّق و پراکنده شوند و امیر آنها را یعسوب نامند
و اشاره باین معنی است فرمایش امیر المؤمنین علیه السّلام که من یعسوب اهل ایمانم و در حیاة الحیوان است که یعسوب بر حسب
خلقت امتیازاتی از رعیّت دارد از جمله نیشی که سایر زنبورها دارند ندارد و بآنها امر و نهی میکند و همه از او اطاعت میکنند
امورشان را مانند پادشاه منظّم میکند بر در کند و توقف مینماید هر یک را در منزل خود جاي میدهد بدون آنکه احدي بر دیگري
مقدّم شود یا مزاحمت با دیگري کند و او عدالت را کاملا رعایت مینماید و اگر یکی از آنها بنجاستی نشسته [ صفحه 299 ] باشد بر
صفحه 256 از 485
در کند و میکشد و راه نمیدهد و هیچگاه دو امیر در یکجا براي آنها پیدا نمیشود و اگر پیدا شود زنبورها یکی از آن دو را میکشند
و دیگري را بامارت اختیار مینمایند بدون اختلاف و نزاع و اعجب از همه خانههاي مسّدّسی است که بنا میکنند براي آنکه خلل و
فرجی از داخل و خارج نداشته باشد که هیچ مهندسی قادر بر آن نیست و اینها نیست جز بالهام و وحی خداوند قدیر علیم حکیم
تعالی شأنه عمّا یقول الظالمون علوّا کبیرا و در بعضی از روایات نحل بائمه هدي و جبال بعرب و شجر بعجم و ممّا یعرشون باولاد و
عبید و ثمرات و شراب مختلف الوانه بعلم و فنون مختلفه آن و ناس بشیعیان تأویل شده و فرمودهاند اگر شفاء در عسل بود هر کس
هر مرضی داشت میخورد شفاء پیدا میکرد شفاء در علم قرآن است و بس که خدا فرموده و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمۀ و
اهل آن ائمه هدي هستند که خداوند در شأن ایشان فرموده ثم اورثنا الکتاب الّذین اصطفینا من عبادنا و اللّه اعلم و خداوند خلق
فرمود انسانرا و براي ایشان عمري مقدّر فرمود که چون تمام شود میمیراند آنها را و قبض میفرماید روحشان را و عمر بعضی را
بقدري طولانی فرموده که بر میگردند بحالیکه پستترین اوقات عمر است و آن حال نادانی و بیخردي و ضعف قواء جسمانی
است در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که آن سن هفتاد و پنج سالگی است و
قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که او از پدر بزرگوار خود نقل فرموده که ارذل العمر وقتی است که بنده خدا برسد
بسن صد سال و در خصال اینکه معنی را نقل نموده و فرموده روایت شده است که ارذل العمر وقتی است که عقل مرد مانند عقل
پسر هفت ساله شود و در کافی در ضمن حدیث بیان ارواح فرموده ارذل العمر وقتی است که مرد وقت نماز را نشناسد و متمکّن از
تهجّد در شب نشود و قادر بر حضور در جماعت نباشد که روح ایمان او ناقص میشود ولی از دین خدا خارج نمیگردد و ضرر بحال
او ندارد و بنظر حقیر اختلاف اخبار محمول بر اختلاف اصناف است و اینکه براي آنستکه بحال طفولیّت بر گردد و معلومات خود
را فراموش کند تا معلوم شود که آن کسی که باو علم و قدرت داد قادر است از او بگیرد و علم و قدرت بیزوال مخصوص بعلیم و
[ قدیر لا یزال است تعالی شأنه و تقدّست آیاته. [ صفحه 300
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 71 تا 74
اشاره
وَ اللّه فَضَّلَ بَع َ ض کُم عَلی بَعض فِی الرِّزق فَمَ ا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزقِهِم عَلی ما مَلَکَت أَیمانُهُم فَهُم فِیه سَواءٌ أَ فَبِنِعمَ ۀِ اللّه یَجحَ دُونَ
71 ] وَ اللّه جَعَلَ لَکُم مِن أَنفُسِکُم أَزواجاً وَ جَعَلَ لَکُم مِن أَزواجِکُم بَنِینَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّبات أَ فَبِالباطِل یُؤمِنُونَ وَ بِنِعمَتِ ]
اللّه هُم یَکفُرُونَ [ 72 ] وَ یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّه ما لا یَملِک لَهُم رِزقاً مِنَ السَّماوات وَ الَأرض شَیئاً وَ لا یَستَطِیعُونَ [ 73 ] فَلا تَضرِبُوا لِلّهِ
628- الَأمثالَ إِن اللّهَ یَعلَم وَ أَنتُم لا تَعلَمُونَ [ 74 ] -قرآن- 1
ترجمه
و خداوند فزونی داد بعضی از شما را بر بعضی در روزي پس نیستند آنانکه فزونی داده شدند بر گردانندگان روزي خودشان را بر
آنچه مالک شدند بدستهاشان پس ایشان در آن یکسانند آیا پس نعمت خدا را انکار میکنند و خدا قرار داد براي شما از جنس
خودتان جفتهائی و قرار داد براي شما از جفتهاتان پسران و خدمت گذاران و روزي داد شما را از پاکیزهها آیا پس بباطل میگروند
و بنعمت خدا آنها کفران میورزند و میپرستند غیر از خدا آنچه را که قادر نمیباشند براي آنها روزي دادن را از آسمانها و زمین بهیچ
چیز و توانائی ندارند پس نزنید براي خدا مثلها را همانا خدا میداند و شما نمیدانید.
صفحه 257 از 485
تفسیر
خداوند متعال بر حسب حکمت و مصلحت برخی از بندگانرا فضیلت و برتري داده بر برخی در روزي یعنی رزق بعضی را فراخ و
وسیع و روزي بعضی را تنگ و ضیق فرموده و کسانیکه خداوند بآنها وسعت رزق عنایت فرموده نمیتوانند روزي خود را بدهند
بممالیک و خدم و اهل و عیال خود چه رسد بمردم اجنبی و بندگان در رزق مقدّر بر وفق حکمت و مصلحت در علم الهی یکسانند
یعنی خداوند نظر خصوصی در اینکه باب اعمال نفرموده بلکه بر همه بنظر لطف و عنایت یکسان نظر فرموده و بهر کس هر چه
صلاح حالش بوده داده و اینکه نعمت بزرگی است از خداوند بر بندگان که بقدر قابلیّت و ظرفیّت آنها عطاء فرموده و کم و زیاد
نفرموده تا قابل محروم و ناقابل مغرور شود و جاي تعجّب است اگر بندگان منکر اینکه نعمت شوند و بگویند العیاذ باللّه خداوند
بدون حکمت و مصلحت بعضی از بندگان را در وسعت و نعمت قرار داده و بعضی را در مضیقه و سختی افکنده آنچه ذکر شد
بنظر حقیر رسید از ظاهر آیه در بدو امر ولی بعضی از مفسّرین فرمودهاند مراد آنست که کسانیکه خداوند بایشان روزي فراوان داده
[ روزي ممالیک خودشان را نمیدهند بلکه آنها با بندگان خودشان مساویند در اینکه همه روزي خدا را میخورند و [ صفحه 301
بعضی فرمودهاند اینکه کلام بر سبیل توبیخ و ملامت آنها است یعنی چرا نباید از روزي وسیع خودشان بممالیک و خدم خود بدهند
تا در خوراك و پوشاك مساوي شوند و با آنکه راضی نمیشوند آنها با خودشان شریک باشند در نعمت خدا چرا در عبادت خود
بندگان خدا را از قبیل حضرت عیسی علیه السّلام شریک قرار دادند براي خدا و از إبن عباس روایت نمودهاند که در باره نصاراي
نجران نازل شده و بنابراین دو معنی مراد از انکار نعمت انکار رازقیّت و منعمیّت خداوند است که موالی براي خود و کفّار براي
معبودهاي باطل اثبات نمودهاند و قمّی ره فرموده جائز نیست براي مرد که مخصوص نماید خود را بطعامی که از آن بعیال خود
نخوراند و در جوامع از أبو ذر رحمه اللّه نقل نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود بندگان شما برادران شمایند از لباس
و خوراك خودتان بآنها بپوشانید و بخورانید و بعد از اینکه فرمایش دیده نشد بندهاي مگر آنکه لباسش مانند مولایش بود بدون
تفاوت و خداوند از جنس مردم براي آنها جفت و همسر قرار داد تا موجب انس و آرامش خاطر آنها باشد و از نوع خودشان اولاد
داشته باشند و قمّی ره فرموده مراد خلق حوّاء از آدم است و نیز قرار داد براي مردم از همسرهاشان پسران و نوادگان دختري چنانچه
عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام در اینکه آیه نقل نموده که حفده پسران دخترند و ما حفده رسول خدائیم و در روایتی بمطلق
معاون و کمک تفسیر شده و در روایتی بدامادها و حفید در لغت بمعناي سریع در خدمت است و بیشتر دختران و دختر زادگان در
خدمت آباء و اجداد سرعت مینمایند و ظاهر از عطف تغایر است و اختلاف تفاسیر مبنی بر مراعات معناي لغوي و مناسبت مقام
است و حفده بر اعوان اطلاق میشود و در فارسی هم اولاد و احفاد میگویند و نواده و بستگان اراده میکنند و نیز روزي داد خداوند
بمردم از اطعمه پاکیزه آنچه را مقدّر فرموده بود در ازل براي آنها و جاي تعجّب است که با اینکه همه آیات دالّه بر حق باز مردم
بالطبع بباطل میگروند و از حق و حقیقت دور میشوند و بمنفعت بت پرستی و شفاعت بتها معتقد میگردند و نعمت خدا را که مشاهد
و محسوس است کفران مینمایند و به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امام علیه السّلام و قرآن و اسلام که اعظم نعمتهاي خدایند
کفر میورزند و پرستش میکنند غیر خدا را از جماداتی که نمیتوانند روزي بدهند آنها را از آسمان چنانچه خدا میدهد که [ صفحه
302 ] باران رحمت است و از زمین از قبیل نباتات و فوا که بهیچ قدر نه کم و نه زیاد و استطاعت ندارند که مالک شوند آنها را و
محتمل است ضمیر در لا یستطیعون راجع بکفّار باشد که با وجودیکه جماد نیستند و حیات دارند استطاعت روزي دادن را از
آسمان و زمین ندارند بلکه استطاعت هیچ امري را ندارند و کلمه شیئا یا مفعول رزقا است باعتبار دلالتش برأن یرزق یا بدل از آن و
گفتهاند کفّار بتعلیم شیطان میگفتند ما مخلوقات خدا را عبادت میکنیم براي آنکه عبادت بندگان پادشاه بیشتر موجب عظمت و
بزرگی پادشاه است و آنچه ما عبادت میکنیم اشباه و امثال خدایند در عبادت لذا خداوند نهی فرموده است آنها را از مثل زدن و
صفحه 258 از 485
شبه و مثل قائل شدن براي او چون مثل زدن تشبیه حالی بحالی و شخصی بشخصی است و خداوند مثل و مانندي ندارد و کسی
عالم بکنه ذات و صفات او نیست و او است عالم بکنه ذات و صفات خود و مخلوقاتش و میتواند براي هر چیز مثل اعلی و احسن
بزند و مردم نمیتوانند و عالم نیستند و بعضی گفتهاند مراد آنستکه خدا عالم است بآنکه شریک ندارد و در عبادت غیر خدا مفسده
است و شما نمیدانید و اگر فکر کنید میدانید و اللّه اعلم ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 75 تا 77
اشاره
ضَرَبَ اللّه مَثَلًا عَبداً مَملُوکاً لا یَقدِرُ عَلی شَیءٍ وَ مَن رَزَقناه مِنّا رِزقاً حَسَناً فَهُوَ یُنفِق مِنه سِ  را وَ جَهراً هَل یَستَوُونَ الحَمدُ لِلّه بَل أَکثَرُهُم
لا یَعلَمُونَ [ 75 ] وَ ضَ رَبَ اللّه مَثَلًا رَجُلَین أَحَدُهُما أَبکَم لا یَقدِرُ عَلی شَیءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلی مَولاه أَینَما یُوَجِّهه لا یَأت بِخَیرٍ هَل یَستَوِي
هُوَ وَ مَن یَأمُرُ بِالعَدل وَ هُوَ عَلی صِ راطٍ مُستَقِیم [ 76 ] وَ لِلّه غَیب السَّماوات وَ الَأرض وَ ما أَمرُ السّاعَۀِ إِلاّ کَلَمح البَ َ ص رِ أَو هُوَ أَقرَب إِنَّ
604- اللّهَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 77 ] -قرآن- 1
ترجمه
زده است خدا مثلی بندهاي زر خرید که قادر نمیباشد بر چیزي و کسیکه روزي دادیم او را از خودمان روزي خوبی پس او انفاق
میکند از آن پنهانی و آشکارا آیا یکسان میباشند ستایش مر خدایرا است بلکه بیشتر ایشان نمیدانند و زده است خدا مثلی دو مرد که
یکی از آندو گنگ است که قادر نیست بر چیزي و او بار گران است بر اختیار دارش بهر جا متوجّه نماید او را نمیآورد خیري را آیا
یکسان است او با کسیکه امر میکند بعدالت و او است بر راه راست و مر خدا را است علم غیب آسمانها و زمین و نیست فرمان روز
[ قیامت مگر مانند چشم بهم زدن یا آن نزدیکتر است همانا خدا بر همه چیز توانا است. . [ صفحه 303
تفسیر
خداوند چون در آیه قبل نهی فرمود کفّار را از مثل زدن براي خدا بسبب نادانی آنها و دانائی او تعالی شأنه در اینکه آیه مثل خوبی
زده است براي واضح نمودن تفاوت بتها را با خود براي آنها که تشبیه نموده بودند خدا را بخلق با آنکه واضح است امر براي
دانشمندان که گفتهاند ما للتّراب و ربّ الارباب باین تقریب که دو نفر را فرض کنید یکی بنده زر خرید که بدون اذن مولی قادر بر
امري نیست و دیگر آزاد که خداوند روزي او را فراوان و خوب فرموده و او هم کوتاهی در انفاق و اعانت فقراء در خفیه و آشکار
ندارد آیا اینکه دو نفر با آنکه هر دو مخلوق و بشر و از افراد یک نوعند مساوي هستند در استحقاق حمد و ثناء و مدح یا یکی
واجد اینمقام و دیگري فاقد است و ضمیر جمع باعتبار شیوع لفظ عبدا و معناي من موصوله است چون مراد دو نفر شخص معیّن
نیست تا هل یستویان بفرماید حال که واضح است تفاوت اینکه دو نفر در استحقاق ثناء و عدم آن چگونه بتها که جماد و پستترین
اجناس موجوداتند برابرند با خدا که فوق موجودات است بتمام معانی و مراتب ذات و صفات و کمال و جلال و جمال بلکه هر چه
هست پرتوي است از نور جمال و شعاع جلال او تعالی شأنه و تقدّست آیاته پس مستحق حمد و ثناء او است نه غیر او ولی بیشتر
کفّار نمیدانند و نعمت خدا را نسبت بغیر میدهند و پرستش و ستایش نااهل را مینمایند و بعضی تمثیل را براي بیان تفاوت حال کافر
مخذول و مؤمن موفق یا جاهل غافل و عالم معلّم دانستهاند و براي مزید توضیح یا اشاره بغباوت سامع خداوند مثل دیگري براي بیان
صفحه 259 از 485
مقاصد مذکوره زده است باین تقریب که دو نفر فرض کنید یکی گنگ که ظاهرا کر و لال مادر زاد است و قدرت ندارد که
احتیاجات خود را رفع نماید و محتاج بنگهدار و اختیار داري است که متکفّل امور او باشد و با اینحال و بال و بار گرانی است که بر
دوش مولی گذارده شده و احیانا اگر آن نگهدار و صاحب اختیار او را براي انجام خدمتی بفرستد خیر و نفع و صلاحی را نمیتواند
براي او تحصیل کند چون کم عقل و ناتوان است آیا چنین کسی مساوي است با مؤمن سالم عاقل کامل عادل آمر بعدل و ناهی از
ظلم که در دین حق ثابت و مستقیم است چون تفاوت واضح است محتاج بجواب نیست و مثل براي فرق میان معبود بحق و باطل و
مؤمن و کافر و عالم و جاهل است و وجه شبه [ صفحه 304 ] در هر دو مثل، عجز و فقر و احتیاج و پستی و ناتوانی است در یکی و
قوّت و قدرت و توانائی و بسط ید و عزّت و عظمت در دیگري علاوه بر آنکه علم بأمور خفیّه آسمانها و زمین مخصوص بذات
احدیّت است و کسی را بر آن اطلاعی نیست مگر بعنایت او و قدرت خداوند بقدري است که میتواند خلق اوّلین و آخرین را در
یک آن که مانند یک چشم بهمزدن خلق بلکه کمتر است زنده و مجتمع فرماید براي حساب در روز قیامت کبري و اینکه امر با
آنکه بقدري مشکل است که عقلاء در تصوّر آن متحیّرند براي خدا آسانتر از برگردانیدن چشم از بالا بپائین یا بهم زدن آن است و
خداوند بر هر امر ممکنی قادر است اختصاص بامر قیامت ندارد ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 78 تا 81
اشاره
وَ اللّه أَخرَجَکُم مِن بُطُون أُمَّهاتِکُم لا تَعلَمُونَ شَیئاً وَ جَعَلَ لَکُم السَّمعَ وَ الَأبصارَ وَ الَأفئِدَةَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 78 ] أَ لَم یَرَوا إِلَی الطَّیرِ
مُسَخَّرات فِی جَوِّ السَّماءِ ما یُمسِکُهُن إِلاَّ اللّه إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوم یُؤمِنُونَ [ 79 ] وَ اللّه جَعَلَ لَکُم مِن بُیُوتِکُم سَکَناً وَ جَعَلَ لَکُم مِن
جُلُودِ الَأنعام بُیُوتاً تَستَخِفُّونَها یَومَ ظَعنِکُم وَ یَومَ إِقامَتِکُم وَ مِن أَصوافِها وَ أَوبارِها وَ أَشعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلی حِین [ 80 ] وَ اللّه جَعَلَ
لَکُم مِمّا خَلَقَ ظِلالًا وَ جَعَلَ لَکُم مِنَ الجِبال أَکناناً وَ جَعَلَ لَکُم سَرابِیلَ تَقِیکُم الحَرَّ وَ سَرابِیلَ تَقِیکُم بَأسَ کُم کَذلِکَ یُتِمُّ نِعمَتَه عَلَیکُم
789- لَعَلَّکُم تُسلِمُونَ [ 81 ] -قرآن- 1
ترجمه
- و خدا بیرون آورد شما را از شکمهاي مادرانتان که نمیدانستید چیزي را و قرار داد براي شما گوشها و چشمها و دلها را باشد که
شما شکر گذار شوید آیا نمینگرند بسوي پرندگان در حالیکه رام شدگانند در فضاي آسمان که نگاه نمیدارد آنها را مگر خدا
همانا در آن هر آینه نشانهها است براي گروهی که میگروند و خدا قرار داد براي شما از خانههاتان آرامگاهی و قرار داد براي شما
از پوستهاي شتر و گاو و گوسفند خانههائی که سبک مییابید آنها را روز کوچتان و روز بجاي ماندنتان و از پشمهاي آنها و
کرکهاي آنها و مویهاي آنها فرش و لباس و مایه تجارت تا زمان معیّنی و خدا قرار داد براي شما از آنچه آفرید سایبانهائی و قرار
داد براي شما از کوهها پناهگاههائی و قرار داد براي شما لباسهائی که حفظ کند شما را از گرما و لباسهائی که حفظ کند شما را در
کارزارتان اینکه چنین تمام میکند نعمت خود را بر شما باشد که شما منقاد شوید.
تفسیر
- یکی از آثار قدرت و اسباب نعمت خداوند بر بندگان آنستکه بیرون آورد آنها را از رحمهاي مادرهاشان در حالیکه عالم نبودند
صفحه 260 از 485
بمنافع و [ صفحه 305 ] مضارشان و خداوند حواسی بآنها مرحمت فرمود که موجب زوال جهل و اکتساب علم باشد و بوسیله آن
حواس دفع ضرر و جلب نفع نمایند و از آن جمله حس سمع است که در مفرد و جمع استعمال میشود و اینجا بقرینه ابصار و افئده
مراد جمع است و ابصار جمع بصر و افئده جمع فؤاد است که بمعناي قلب و محل علوم و معارف است و اینها نعمتهاي بزرگ
خداوند است که باید شکر گذاري شود و یکی از آیات و علائم قدرت الهی که اهل ایمان متوجّه بآن میشوند و عبرت میگیرند
وجود پرندگان است در هواي مرتفع از زمین که آنرا جوّ میگویند و اضافه بآسمان میشود باعتبار آنکه جهت فوق است و دیده
میشوند رام و مسخّر بفرمان خدا پرواز کنندگان بوسیله بالها و سایر معدّات و اگر اراده الهیّه بنگهداري آنها تعلق نگرفته بود
میافتادند بزمین براي سنگینی جسمشان ولی غیر اهل ایمان بکلّی غافل از اینکه آیات و مغمور در شهوات و شبهاتند و یکی از نعم
الهی بر بندگان آنستکه وسایل تهیّه خانهها را براي سکونت و آرامش آنها در وقت اقامت در وطنها فراهم نموده و از پوست شتر و
گاو و گوسفند و متعلّقات آنها از قبیل پشم و کرك و مو خیمهها و چادرها مهیّا فرموده براي بندگان که خانههاي سفري ایشان
باشد که در موقع کوچ و انتقال از مکانی بمکانی سبک بار باشند و بتوانند آنها را نقل دهند با خود و هر جا خواسته باشند اقامت
کنند بر پا نمایند و در آنها ساکن شوند و نیز از پشم گوسفند و کرك شتر و موي بز اثاثیه از قبیل فرش و لباس و متاع که مایه انتفاع
و بهره برداري است تهیّه فرموده تا مدّتی که ممکن باشد انتفاع از آنها یا مقدّر شده است دوام آنها و بقاء صاحبانشان و نیز خداوند
مهیّا فرمود براي آسایش بندگان سایبانهائی از قبیل درخت و کوه و ابنیه و غیرها که از تابش آفتاب بآنها پناه برند و استراحت نمایند
و در کوهها غارها و منازل طبیعی سنگی و غیره قرار داد که در آنها مخفی شوند و از شرّ درندگان محفوظ مانند و از پنبه و کتان و
پشم و آهن و غیرها لباسها تهیّه فرمود براي حفظ آنها از گرما و سرما و چون در عربستان که مورد خطاب بوده فائده اولی که حفظ
از گرما است اتم بوده و در آن اشاره بفائده ثانیه است بذکر حرّ که گرما است اکتفا شده و فائده دیگر در لباس حفظ بدن است از
خطرات روز جنگ و سرابیل [ صفحه 306 ] بر مطلق لباس اعم از مخصوص بجنگ از قبیل جوشن و خود و غیره اطلاق میشود و
اینکه همه نعمتهاي الهی بنحو اتم و اکمل براي آنستکه بندگان متذکّر آنها شوند و شکر گذاري نمایند بتسلیم و انقیاد در برابر
احکام الهی که تمامی آن احکام هم بر نفع آنها است و در صورت کفر و عصیان انتفاع از نعم الهی بر آنها روانیست چون ظاهر آیه
آنستکه تمام اینکه نعم بغرض تسلیم و انقیاد آنها خلق و مقرّر شده است اگر چه لطفا از متخلّفین هم گرفته نمیشود ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 82 تا 85
اشاره
فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّما عَلَیکَ البَلاغ المُبِین [ 82 ] یَعرِفُونَ نِعمَتَ اللّه ثُم یُنکِرُونَها وَ أَکثَرُهُم الکافِرُونَ [ 83 ] وَ یَومَ نَبعَث مِن کُل أُمَّۀٍ شَهِیداً ثُم لا
360- یُؤذَن لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ لا هُم یُستَعتَبُونَ [ 84 ] وَ إِذا رَأَي الَّذِینَ ظَلَمُوا العَذابَ فَلا یُخَفَّف عَنهُم وَ لا هُم یُنظَرُونَ [ 85 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس اگر رو گردانند پس جز اینکه نیست که بر تو است رسانیدن آشکار میشناسند نعمت خدا را پس انکار میکنند آنرا و بیشتر آنها
ناسپاسانند و روز که برانگیزیم از هر جماعتی گواهی را پس اذن داده نشود براي کسانیکه کافر شدند و نه آنها طلب خوشنودي
کرده شوند و چون به بینند آنانکه ستم کردند عذاب را پس سبک کرده نشود از آنها و نه آنها مهلت داده شوند.
تفسیر
صفحه 261 از 485
- پس از اقامه حجّت بر وجوب شکر نعمت و تسلیم و انقیاد در برابر اوامر حضرت احدیّت باز اگر اهل عناد و لجاج اعراض و
استنکاف از قبول نمودند باکی نیست پیغمبر اکرم بوظیفه خود عمل نموده معذور است و بیشتر آنها معاقب چون نعمت خدا را
شناختند و منکر شدند بکفران و کفر باطنی و البتّه اعظم نعم الهی ولایت ائمه اطهار است چنانچه قمّی ره از امام صادق علیه السّلام
نقل نموده که ما و اللّه نعمت خدائیم که انعام فرموده است آنرا بر بندگان و بسبب ما فائز بنعمت شد هر کس فائز شد و در کافی از
آنحضرت نقل نموده که چون آیه انّما ولیّکم اللّه نازل شد چند نفر از اصحاب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در مسجد مدینه
جمع شدند و با یکدیگر گفتند اگر ما باین آیه ایمان بیاوریم ذلیل میشویم و علی بن أبی طالب بر ما مسلّط خواهد شد و اگر ایمان
نیاوریم بتمام آیات کافر خواهیم شد و ما میدانیم که پیغمبر صادق است در آنچه میگوید ولی دوست نداریم او را و از علی اطاعت
نمیکنیم پس اینکه آیه نازل شد که مراد از آن نعمت ولایت علی علیه السّلام است و در روایت [ صفحه 307 ] عیّاشی از امام کاظم
علیه السّلام اشاره باین معنی شده است و اینکه نسبت کفر باکثر داده شده گفتهاند براي آنستکه بیشتر اعراض کنندگان معرفت به
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امام علیه السّلام و سائر نعم الهی پیدا کردند و منکر شدند و کفران نمودند ولی بعضی براي
قصور ادراك معرفت پیدا نکردند و معذور بودند و اطلاق کفران و کفر در مورد آنها روا نیست و بنابراین ضمیر هم راجع باعراض
کنندگان است با آنکه نسبت معرفت و انکار بتمام آنها در کلام الهی داده شده چنانچه ظاهر است و بنظر حقیر براي آنستکه بیشتر
کسانیکه معرفت پیدا کردند و منکر شدند در ظلم و تعدّي و آزار خاندان نبوّت کوتاهی ننمودند و حقیقت کفران نعمت و کمال
کفر در اینکه دسته ظهور و بروز پیدا کرد لذا از آنها بجمع معرّف تعبیر شده است و بنابراین ضمیر هم بظاهر خود باقی و موصوف
بمعرفت و انکار تمام اعراض کنندگانند و حقیقت کفران و کمال کفر مخصوص بغاصبین حق و ستمکاران بآل محمّد صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم است و یاد کن اي پیغمبر روز قیامت را که برانگیزیم از هر امّت و جماعت از امم سابقه و جماعات لاحقه گواهی
را که آن پیغمبر وقت و امام زمان است براي گواهی دادن بر اعمال آنها از کفر و ایمان و اطاعت و عصیان براي اتمام حجّت و مزید
عزّت اهل ایمان و فضیحت اهل طغیان چنانچه در مجمع و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که براي هر زمان و امّتی
امامی است که مبعوث میشوند اهل آن زمان و آن امّت با امام خودشان پس مأذون نمیشوند کفّار در عذر خواهی از گناه چون
عذري ندارند و آنجا جاي ذکر باطل نیست و بآنها گفته نمیشود خدا را از خودتان راضی و خوشنود نمائید چون آنجا جاي تکلیف
نیست و صیغه یستعتبون مشتق از عتبی بمعناي رضا است و چون عذاب الهی را مشاهده نمودند تخفیف و مهلتی براي آنها نیست
[ باید دائما بسوزند و بسازند و ندامت و پشیمانی و توبه و انابه براي آنها ثمري ندارد. [ صفحه 308
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 86 تا 90
اشاره
وَ إِذا رَأَي الَّذِینَ أَشرَکُوا شُرَکاءَهُم قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنّا نَدعُوا مِن دُونِکَ فَأَلقَوا إِلَیهِم القَولَ إِنَّکُم لَکاذِبُونَ [ 86 ] وَ أَلقَوا
إِلَی اللّه یَومَئِذٍ السَّلَمَ وَ ضَ ل عَنهُم ما کانُوا یَفتَرُونَ [ 87 ] الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَ دُّوا عَن سَبِیل اللّه زِدناهُم عَذاباً فَوقَ العَذاب بِما کانُوا
یُفسِدُونَ [ 88 ] وَ یَومَ نَبعَث فِی کُل أُمَّۀٍ شَهِیداً عَلَیهِم مِن أَنفُسِهِم وَ جِئنا بِکَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ تِبیاناً لِکُل شَیءٍ وَ
هُديً وَ رَحمَۀً وَ بُشري لِلمُسلِمِینَ [ 89 ] إِن اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدل وَ الإِحسان وَ إِیتاءِ ذِي القُربی وَ یَنهی عَن الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ وَ البَغی یَعِظُکُم
775- لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ [ 90 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 262 از 485
و چون به بینند آنانکه شرك آوردند انبازانشان را گویند پروردگار ما اینها انبازان مایند که بودیم میخواندیمشان غیر از تو پس
توجّه دهند آنها بسویشان گفتار را که شما هر آینه دروغگویانید و اعلام نمایند بسوي خدا در آنروز تسلیم را و نابود شود از آنها
آنچه بودند که افتراء میزدند آنانکه کافر شدند و باز داشتند از راه خدا بیفزائیم آنها را عذابی بالاي عذاب براي آنچه بودند که
افساد مینمودند و روز که بر میانگیزیم در هر امّتی گواهی را بر آنها از خودشان و بیاوریم تو را گواه بر آنها و نازل نمودیم بر تو
کتاب را که بیانی روشن است براي هر چیزي و هدایت و رحمت و بشارت است براي مسلمانان همانا خدا امر میکند بعدالت و
نیکوکاري و بعطا نمودن بخویشاوندان و نهی میکند از کار زشت و ناپسند و ستمکاري پند میدهد شما را باشد که شما پند گیرید.
تفسیر
- وقتی که قیامت کبري بر پا شود و اهل شرك در پیشگاه الهی حاضر گردند مشاهده نمایند معبودهاي باطل خودشان را که
شریک قرار داده بودند آنها را با خدا در عبادت و اطاعت از اصناف بتها و شیاطین و باین مناسبت اضافه شرکاء بآنها شده یا
بمناسبت آنکه اهل شرك معبودهاي باطل خودشان را شریک قرار میدادند در زرع و انعام خودشان و در هر حال شرکاء اختراعی و
جعلی آنها بودند در اینموقع براي تعجّب از حال آنها یا بتصور آنکه شمّهاي از تقصیر خودشان را مستند بآنها نمایند میگویند
پروردگارا اینها شرکاء ما بودند که ما بادّعاء آنها مغرور شدیم و عبادت و اطاعت آنها را کردیم لذا خداوند بآنها قدرت گفتار و
اذن در جواب میدهد و میگویند اینها دروغ گویند ما آنها را دعوت بعبادت خودمان نکردیم اینها بهواي نفس خودشان عبادت ما را
میکردند و در واقع مطیع شهوات خود بودند و اهل شرك از در تسلیم و انقیاد وارد میشوند و در آنروز بسوي خدا طرح صلح و
سازش میکنند با آنکه دیگر جاي آشتی را باقی نگذاردهاند و در دنیا هر چه خواستهاند کردهاند و گم گشته و نابود و ضایع و باطل
میشود و از دست آنها میرود هر دروغ و افترائی که بخدا زدهاند از اینکه [ صفحه 309 ] قبیل که بتها شریک خدایند و شفیع بندگان
و ناصر و معین آنها و خداوند اینکه مقام را بآنها عنایت فرموده و خداوند کسانیرا که علاوه بر کفر و عصیان مانع از هدایت و ارشاد
عوام شدهاند دو عذاب میفرماید یکی عذاب بر اصل کفر و دیگر عذاب بر منع اسلام که عذاب دوّم فوق عذاب اوّل است بر حسب
کیفیّت و کمیّت براي فساد و افساد آنها و قمّی ره فرموده براي آنکه بعد از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کافر شدند و منع
نمودند مردم را از متابعت امیر المؤمنین علیه السّلام و بعضی عذاب فوق را بمارها و افعیها و عقربهاي مانند فیل و شتر و قاطر تفسیر
نمودهاند و در آنروز خداوند مبعوث میفرماید از هر امّت و جماعت و فرقهاي گواهی را بر آنها از بشر که همجنس خودشان باشد و
ظاهرا پیغمبران و اوصیاء ایشانند در هر زمان تا گواهی دهند بر اعمال آنها براي اتمام حجّت و مزید عزّت اهل ایمان و خفّت اهل
طغیان و شاهد کل فی الکل علی الکل پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و قمّی ره فرموده پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم شهادت میدهد بر ائمه علیهم السلام و ایشان شهادت میدهند بر مردم و شمهاي از اینکه بیان در سوره بقره و نساء گذشت
و خداوند نازل فرموده است قرآن را بر پیغمبر اکرم براي بیان هر حکمی که محتاج باشند بندگان بآن در اصلاح امور دنیا و
آخرتشان از معارف و احکام و اخلاق و آداب و رسوم مستقلا و بتوسط پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امام علیه السّلام در هر
زمان و براي هدایت و رحمت بر بندگان و بشارت اهل اسلام بنعیم بیپایان عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که و اللّه
ما میدانیم آنچه در آسمانها و آنچه در زمین و آنچه در بهشت و آنچه در جهنّم است و آنچه در ما بین آنها است و همه در قرآن
است و اینکه آیه را تلاوت فرمود و در کافی و غیره ضمن چند روایت از آنحضرت باین معنی تصریح شده و در یک روایت اثبات
اختصاص آن بقرآن و نفی از توریۀ و انجیل شده است و در مجمع فرموده اینکه آیه دلالت دارد بر آنکه در هر عصر و زمانی باید
در میان مردم کسی باشد که قول آن حجّت باشد بر خلق نزد خداوند و بیشتر اهل علم موافقند با ما در اینکه اصل نهایت آنکه
اختلاف ما با اهل خلاف در تعیین حجّت است حقیر عرض میکنم که فخر رازي هم باین بیان استدلال بر حجّیت اجماع نموده ولی
صفحه 263 از 485
چون دیده بصیرت نداشته [ صفحه 310 ] حجّت را نشناخته [اللهم عرّفنی حجّتک فأنّک ان لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی] آیا
حجّتی غیر از معصوم تصوّر میشود و آیا معصومی غیر از امام زمان کسی یافته یا مدّعی شده است الحمد للّه علی وضوح الحجّه و
الحجّ ۀ علیها و همانا خداوند امر میکند بعدل که ظاهرا میانه روي در کلیه امور و اخلاق و اجتناب از افراط و تفریط است و معامله و
معاشرت با مردم بانصاف و مروّت و آنکه آنچه براي خود میپسندد براي برادران و خواهران دینی خود بپسندد و بخواهد و رعایت
حقوق ایشانرا بنماید و نیز امر میفرماید باحسان که ظاهرا شامل است نیکی بخود و خلق را از فعل واجبات و ترك محرّمات و
تکمیل درجات و اعانت بفقراء و ضعفاء و دستگیري از آنها ببذل علم و مال و ارائه صلاح و فساد و آنچه موجب اصلاح امور دنیا و
آخرت ایشان باشد خصوصا اقارب و ارحام که صله آنها واجب و براي اهتمام مخصوص بذکر در کلام الهی شدهاند و نهی
میفرماید از فحشاء که ظاهرا کار زشت و قبیحی است که زشتی و قبح آن واضح و آشکار باشد مانند زنا و شرب خمر و دزدي و از
منکر که ظاهرا کار ناپسند و ناشایسته در نظر عقلاء و دانشمندان است و در صافی فحشاء را بتجاوز از حدود الهی و منکر را بآنچه
ناپسند باشد بعقول تفسیر نموده و فروق دیگري هم براي تفاوت معناي فحشاء و منکر ذکر شده است و ظاهرا اینکه دو لفظ قریب
المعنی و بجاي یکدیگر استعمال میشود نهایت آنکه فحشاء قبحش ظاهرتر است و نیز نهی فرمود از بغی که ظلم و تطاول بر مردم
بغیر حق باشد در معانی و عیّاشی ره از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که عدل انصاف و احسان تفضّل است و قمّی ره فرموده
عدل شهادتین و احسان امیر المؤمنین علیه السّلام و فحشاء و منکر و بغی آن سه نفرند و باین معانی اخبار دیگري هم نقل شده است
که معلوم است مراد بیان فردا کمل است چنانچه ذي القربی هم در بعضی روایات بائمه اطهار تفسیر شده است و در بیان مقام
جامعیّت اینکه آیه گفتهاند اگر در قرآن نبود جز اینکه یک آیه صادق بود که در آن تبیان هر شیء است و اینکه معنی بر
دانشمندان از تامّل در عموم معانی الفاظ شش گانه آن ظاهر خواهد شد و بموعظه الهیّه اتّعاظ و تذکّر حاصل خواهد گردید. [
[ صفحه 311
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 91 تا 94
اشاره
وَ أَوفُوا بِعَهدِ اللّه إِذا عاهَدتُم وَ لا تَنقُضُوا الَأیمانَ بَعدَ تَوکِیدِها وَ قَد جَعَلتُم اللّهَ عَلَیکُم کَفِیلًا إِن اللّهَ یَعلَم ما تَفعَلُونَ [ 91 ] وَ لا تَکُونُوا
کَالَّتِی نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ أَنکاثاً تَتَّخِ ذُونَ أَیمانَکُم دَخَلًا بَینَکُم أَن تَکُونَ أُمَّۀٌ هِیَ أَربی مِن أُمَّۀٍ إِنَّما یَبلُوکُم اللّه بِه وَ لَیُبَیِّنَن لَکُم
یَومَ القِیامَۀِ ما کُنتُم فِیه تَختَلِفُونَ [ 92 ] وَ لَو شاءَ اللّه لَجَعَلَکُم أُمَّۀً واحِ دَةً وَ لکِن یُضِ لُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدِي مَن یَشاءُ وَ لَتُسئَلُن عَمّا کُنتُم
[ تَعمَلُونَ [ 93 ] وَ لا تَتَّخِذُوا أَیمانَکُم دَخَلًا بَینَکُم فَتَزِل قَدَم بَعدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدتُم عَن سَبِیل اللّه وَ لَکُم عَذاب عَظِیم [ 94
778- -قرآن- 1
ترجمه
و وفا کنید بعهد خدا چون عهد کردید و مشکنید سوگندها را بعد از استوار کردن آنها و بتحقیق قرار دادید شما خدا را بر خودتان
گواه همانا خدا میداند آنچه را بجا میآورید و مباشید مانند آن زنی که باز کرد رشتهاش را بعد از استحکام که تارهاي تاب باز
شده باشند میگیرید سوگند هاتان را بخیانت و مکر میانتان براي آنکه میباشند جماعتی، ایشان افزونتر از جماعتی جز اینکه نیست که
میآزماید شما را خدا بآن و هر آینه بیان میکند البتّه براي شما روز قیامت آنچه را بودید که در آن اختلاف مینمودید و اگر
میخواست خدا هر آینه قرار میداد شما را جماعتی یگانه ولی گمراه میکند هر کس را میخواهد و هدایت میکند هر کس را میخواهد
صفحه 264 از 485
و هر آینه پرسیده میشوید البتّه از آنچه بودید که میکردید و مگیرید سوگندهاتان را بخیانت و مکر میانتان تا بلغزد قدمی بعد از
ثباتش و بچشید بدي را براي آنکه باز داشتید از راه خدا و از براي شما عذابی است بزرگ.
تفسیر
- بعضی گفتهاند نازل شده است در باره کسانیکه عهد نموده بودند با پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در مکّه بر ایمان و اطاعت و
براي کثرت و قوّت قریش و قلّت و ضعف مسلمانان مضطرب و پریشان شدند و خداوند آنها را باین آیات امر بوفاء عهد و نهی از
نقض آن فرمود و ثابت قدم شدند و بعضی بعموم لفظ اکتفاء نموده گفتهاند مراد وفاء بهر عهد و پیمان و ترك نقض کلیّه ایمان
است که بنام خدا منعقد و موثّق میشود و مؤکّ د و واجب العمل میگردد با وجود شرائطی که براي آن دو در کتب فقهیّه ذکر شده
است از قبیل صیغه و تأکید بلفظ جلاله و عدم مرجوحیّت متعلّق و غیرها و از براي مخالفت هر یک از عهد و قسم کفّارهاي است که
در محل خود ذکر فرمودهاند و در کافی و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام روایت نموده که چون امر ولایت علی بن أبی طالب
علیه السّلام نازل شد و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم امر فرمود مسلمانان را که باو سلام کنند بلقب امیر المؤمنین و بود از جمله
تأکیدات خداوند در آنروز بر مردم آنکه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن دو نفر فرمود بایستید و سلام کنید بر علی علیه
السّلام بأمارت [ صفحه 312 ] اهل ایمان و آن دو نفر گفتند آیا اینکه حکم از خدا است یا از پیغمبر او آنحضرت فرمود از خدا و
پیغمبرش پس نازل شد و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها تا آخر آیه و مراد از انّ اللّه یعلم ما تفعلون فرمایش پیغمبر بآن دو و قول
آن دو است که آیا اینکه امر از خدا است یا از پیغمبر او و عیّاشی ره نیز قریب به اینکه معنی را نقل نموده و مراد از آن دو نفر معلوم
است که اوّلی و دوّمی است و ظاهرا مراد از فرمایش پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و قول آن دو الزام آنحضرت بوفاء و اصرار
آن دو در تخلّف است و باعتبار کشف سؤال آن دو از عمل خارجی و اراده غصب حق امیر المؤمنین علیه السّلام بتفعلون تعبیر شده
است که دلالت بر بروز فعل دارد نه قول و شامل میشود هر نقض و حنث و تخلّف از عهد و قسم را اگر چه فردا کمل مذکور در
روایت و مورد نزول آیه است و خداوند نهی فرموده مسلمانان را از آنکه در نقض عهد و قسم مانند زنی باشند که بنقل قمّی ره از
امام باقر علیه السّلام ریطه نام داشته از بنی تمیم و احمق بوده موي را پی در پی میبافته و باز میکرده و باز میبافته و خداوند بکار او
مثل زده بعد از امر بوفاء و نهی از نقض عهد و انکاث جمع نکث بکسر بمعناي باز شده است و ملامت فرموده خداوند کسانیرا که
بغرض فاسد از قبیل مکر و خدعه و خیانت و غش در معامله قسم دروغ میخورند تا مردم را فریب دهند چون دخل داخل نمودن
چیزي است در باطن چیزي بر خلاف ظاهر آن گویا حنث در چنین قسمی مضمر شده با آنکه ظاهر آن وفاء است و معمول بوده که
عهد میبستند و بر طبق آن قسم میخوردند براي مزید اطمینان طرف و بعد نقض مینمودند و نباید نقض عهد و حنث قسم نمود براي
آنکه خداوند مقدّر فرموده جمعی بر حسب عدد و ثروت فزونی داشته باشند بر جمعی مانند فزونی مشرکین قریش بر مؤمنین صدر
اسلام بلکه باید توکّل بر خدا کرد و وفاء بعهد و قسم نمود چنانچه بدوا ذکر شد با آنکه اینکه فزونی امتحان الهی است از معاهدین
که آیا با کمی عدّه و عدّه سکون و آرامش و بردباري و وفاداري خود را از دست نمیدهند یا آنکه بواسطه ضعف ایمان و توکّل
بخدا مرعوب میشوند و خلف عهد و نقض قسم مینمایند و بنابراین ضمیر در به راجع بفزونی مستفاد از اربی است و بعضی راجع
بامر دانستهاند و خداوند آنها را بپاداش اعمالشان در روز قیامت میرساند و واضح میفرماید براي [ صفحه 313 ] آنها در آنروز حق را
از باطل و ثمره وفاي بعهد را از نتیجه تخلّف از آن و مقصود از امتحان خدا مکرّر ذکر شده است که اتمام حجّت و وضوح امر و
ثبوت استحقاق بر خلق است و اگر بخواهد خداوند تمام مردم را میتواند مسلمان و داراي یک دین قرار دهد ولی مصلحت در
آنستکه بندگان باختیار خودشان داراي دین حق و عمل صالح شوند لذا کسانی را که قابلیّت هدایت و توفیق ندارند بحال خودشان
واگذار میفرماید با آنکه عقل و اختیار بآنها عطاء فرموده و گمراه میشوند و کسانیرا که قابلیّت دارند توفیق میدهد و هدایت
صفحه 265 از 485
میفرماید و روز قیامت از هر دو دسته پرسش میشود از اعمال بد و خوب آنها و بر طبق آن بپاداش میرسند و خداوند پس از نهی
ضمنی از خیانت و مکر در قسم بتقریب مذکور ثانیا براي مبالغه و تأکید همان معنی را صریحا گوشزد و نتیجه آنرا بیان فرموده که
اگر یکنفر فرضا در دین اسلام متزلزل شود از کسانیکه ثابت قدم شدند بعهد و قسم چه رسد بهمه کافی است براي چشیدن جزاي
بد دنیوي بسبب بازماندن خود و باز داشتن خلق را از دین حق و راه خدا و استحقاق عذاب عظیم آخرت چون اینکه سنّت سیّئهاي
است که از آنها یادگار خواهد ماند و گناه هر کس باین طریقه عمل نماید بعهده آنها خواهد بود تا روز قیامت و تأکیدات صریحه
و ضمنیّه اینکه آیه در نقض عهد و قسم از جهات متعدّده بر ارباب ذوق پوشیده نخواهد ماند و در مجمع و جوامع از امام صادق
علیه السّلام نقل نموده که اینکه آیات در باره ولایت علی علیه السّلام و بیعت با او در وقتی که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
فرمود سلام کنید بر علی علیه السّلام بأمارت اهل ایمان نازل شده است و نیز از آنحضرت نقل شده که مراد از آنزن که نقض نمود
غزل خود را عایشه است که نکث نمود ایمان خود را و چنانچه سابقا اشاره شد ظاهرا مراد بیان مصادیق کامله است ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 95 تا 100
اشاره
وَ لا تَشتَرُوا بِعَهدِ اللّه ثَمَناً قَلِیلاً إِنَّما عِندَ اللّه هُوَ خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 95 ] ما عِندَکُم یَنفَدُ وَ ما عِندَ اللّه باق وَ لَنَجزِیَن الَّذِینَ
صَبَرُوا أَجرَهُم بِأَحسَن ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 96 ] مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِن فَلَنُحیِیَنَّه حَیاةً طَیِّبَۀً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُم
بِأَحسَن ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 97 ] فَإِذا قَرَأتَ القُرآنَ فَاستَعِذ بِاللّه مِنَ الشَّیطان الرَّجِیم [ 98 ] إِنَّه لَیسَ لَه سُلطان عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِم
95- 592 إِنَّما سُلطانُه عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّونَه وَ الَّذِینَ هُم بِه مُشرِکُونَ [ 100 ] -قرآن- 1 - یَتَوَکَّلُونَ [ 99 ] -قرآن- 1
ترجمه
و عوض مگیرید بعهد خدا بهاء اندك را همانا آنچه نزد خدا است [ صفحه 314 ] آن بهتر است براي شما اگر باشید که بدانید آنچه
نزد شما است فانی میشود و آنچه نزد خدا است باقی میماند و هر آینه جزا میدهیم البتّه آنانرا که صبر نمودند مزدشان را ببهتر
چیزیکه بودند بجا میآوردند هر کس بجا آورد کار شایسته را از مرد و زن و او مؤمن باشد پس هر آینه زندگانی دهیم او را
زندگانی پاکیزه و هر آینه جزا دهیم ایشانرا مزدشانرا ببهتر چیزیکه بودند بجا میآوردند پس چون بخوانی قرآن را پس پناه بر بخدا
از شیطان رانده شده همانا نیست مر او را تسلّطی بر آنانکه ایمان آوردند و بر پروردگارشان توکّل میکنند جز اینکه نیست که تسلّط
او بر کسانی است که زیر فرمان او میروند و آنانکه براي او شرك میآورند.
تفسیر
- خداوند در تعقیب آیات سابقه نهی فرموده است از نقض عهد نمودن مسلمانان بطمع مال و جاه دنیوي از کفّار قریش که طالب
نقض بودند تا ثابت قدم فرماید در دین کسانی را که عهد کرده بودند با پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و قسم خورده بودند که
از ایمان و اطاعت او سر نه پیچند باین تقریب که مبادله و معاوضه ننمائید عهد خدا را با بهاء کمی چون مال و جاه دنیوي هر قدر
زیاد باشد در مقابل ثواب و مقام اخروي ناچیز و کم و حقیر است و ارباب علم و دانش میدانند که اجر الهی که نزد خدا است و به
بندگان صالح خود وعده فرموده بهتر است از دنیا و ما فیها چون باقی و ثابت و دائم است و متاع دنیا فانی و زائل و متزلزل است و
صفحه 266 از 485
خداوند کسانیرا که صبر نمودند بر ثبات قدم در دین و وفاء بعهد و قسم و تحمّل آزار و اضرار مشرکین جزا میدهد در دنیا و آخرت
باعمال حسنه ایشان که احسن است از سایر اعمال یا آنکه جزا میدهد بجزائی که احسن است آن جزا بمراتب و جهاتی از اعمال
حسنه ایشان و کسانیکه داراي اعمال صالحهاند از مرد و زن در صورتی که مؤمن باشند بخدا و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و
ائمه اطهار و روز قیامت خداوند زندگانی پاکیزه خوش خوب بایشان عطا میفرماید در دنیا چون اینکه عقاید و اعمال صالحه موجب
رضا و تسلیم در برابر مقدرات الهی است و کسیکه باین مقام برسد از هیچ پیش آمدي ملول و مکدّر نخواهد شد و در تمام امور با
توکّل بخدا و امید بأجر اخروي شاد کام و مقضی المرام خواهد بود و خداوند او را ناامید از رحمت خود نمیفرماید و بتقریب
مذکور پاداش اعمال حسنه او را عطا خواهد فرمود قمّی ره نقل فرموده که مراد از حیاة [ صفحه 315 ] طیّبه قناعت بروزي خداداد
است و در نهج البلاغه نیز بقناعت تفسیر شده و در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل نموده که مراد قناعت و رضاي
بقسمت الهیّه است و چون سر چشمه حیات طیّبه واصل اعمال صالحه قرائت قرآن و مقدمه آن استعاذه از شیطان است خداوند به
پیغمبر خود دستور فرموده که چون اراده قرائت قرآن کنی قبل از تلاوت پناه ببر بخداوند از وسوسه شیطان که رجیم و مطرود از
درگاه الهی شد تا محفوظ شوي از تزلزل در الفاظ و تحیّر در معانی آن و بکمک الهی مفتوح شود بر تو ابواب علم و معرفت
بحقائق کلّیّه اشیاء از برکت تلاوت قرآن و تدبّر در آن و مقصود بخطاب در واقع امّتند اگر چه صیغه آن در ظاهر متوجّه بآنحضرت
شده است مانند سایر خطابات قرآنیه که مکرّر ذکر شده است و امر از براي استحباب است و ممکن است در عوض استعاذه بسم اللّه
الرحمن الرحیم گفته شود چنانچه در کافی از امام باقر علیه السّلام نقل نموده و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که
کیفیّت استعاذه چنین است که شخص بگوید استعیذ باللّه السّمیع العلیم من الشیطان الرجیم که او خبیثترین شیاطین است و بصیغه
اعوذ نیز روایت شده است و ینظر حقیر عمده آنستکه قبلش را متوجه بخدا نماید و زبانش را حفظ نماید از ذکر غیر خدا و از صمیم
قلب در خواست نماید که خداوند او را از وسوسه و شرّ شیطان مادامی که مشغول بتلاوت است حفظ فرماید و با توکل بخدا
مشغول شود که انشاء اللّه تعالی کامیاب خواهد شد چون آن ملعون بر کسانیکه داراي ایمان و توکل بخدایند تسلّط و اقتداري ندارد
و نمیتواند ایشانرا منصرف از حق و متوجّه بباطل نماید جز اینکه نیست که تسلّط و اقتدار و فرمانفرمائی او بر کسانی است که قبول
حکم او را نمودهاند و زیر بار فرمان او رفتهاند و مطیع او شده و او را شریک با خدا در اطاعت قرار دادهاند یا بامر او بتپرست و
مشرك شدهاند در کافی و عیاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که شیطان بر بدن مؤمن مسلّط میشود ولی بردینش مسلّط
نمیشود مانند حضرت ایّوب که بر بدنش مسلّط شد و بر دینش نشد امّا اهل شرك پس مسلّط میشود بر ابدان و ادیانشان و در بعضی
از روایات فرمودهاند از ولایت ائمه علیهم السلام نمیتواند اهل ایمانرا بیرون ببرد ولی میتواند بمعصیت وادار کند و بنظر حقیر تا
شخص متوجّه بخدا و ذکر حق است [ صفحه 316 ] شیطان در او نفوذ ندارد یعنی وسوسهاش مؤثر نمیشود ولی وقتی از یاد خدا
غافل و متوجّه بدنیا شود شیطان در او نفوذ پیدا میکند بوسوسه و کم کم بر او مسلّط میشود و او را بدام خود در میآورد و چون بدام
او افتاد دیگر او را رها نمیکند تا به اسفل السّافلین برساند مگر باز متوجّه بخدا شود و متوسل بائمه اطهار تا ببرکت توجّه آن ذوات
مقدسه رستگار گردد و در مجمع عدم تسلّط شیطان بر مؤمن را بعدم قدرت بر اجبار بکفر و معصیت تفسیر فرموده و ظاهرا باین
معنی تسلّط بر غیر مؤمن هم ندارد و در کلام الهی نفی و اثبات متوجه بیک معنی شده است و اللّه اعلم ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 101 تا 105
اشاره
وَ إِذا بَدَّلنا آیَۀً مَکانَ آیَۀٍ وَ اللّه أَعلَم بِما یُنَزِّل قالُوا إِنَّما أَنتَ مُفتَرٍ بَل أَکثَرُهُم لا یَعلَمُونَ [ 101 ] قُل نَزَّلَه رُوحُ القُدُس مِن رَبِّکَ بِالحَقِّ
صفحه 267 از 485
لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هُديً وَ بُشري لِلمُسلِمِینَ [ 102 ] وَ لَقَد نَعلَم أَنَّهُم یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُه بَشَرٌ لِسان الَّذِي یُلحِ دُونَ إِلَیه أَعجَمِیٌّ وَ هذا
لِسان عَرَبِیٌّ مُبِین [ 103 ] إِن الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِآیات اللّه لا یَهدِیهِم اللّه وَ لَهُم عَذاب أَلِیم [ 104 ] إِنَّما یَفتَرِي الکَ ذِبَ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ
645- بِآیات اللّه وَ أُولئِکَ هُم الکاذِبُونَ [ 105 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون بدل نمائیم آیتی را بجاي آیتی و خدا داناتر است بآنچه نازل مینماید گویند جز اینکه نیست که تو افتراء زنندهئی بلکه بیشتر
آنها نمیدانند بگو نازل نمود آنرا روح القدس از پروردگارت بدرستی تا ثابت گرداند آنانرا که ایمان آوردند و هدایت و بشارت
باشد براي مسلمانان و هر آینه میدانیم که آنها میگویند جز اینکه نیست که تعلیم میکند او را انسانی زبان کسیکه منحرف میشوند از
حق بسوي او غیر فصیح است و اینکه زبانی است عربی واضح همانا آنانکه نمیگروند بآیتهاي خدا هدایت نمیکند آنها را خدا و از
براي آنها عذابی است دردناك جز اینکه نیست که افتراء میزنند دروغ را آنانکه نمیگروند بآیتهاي خدا و آنگروه آنانند
دروغگویان.
تفسیر
از إبن عباس نقل شده که کفّار وقتی حکمی نسخ و بجاي آن حکم دیگري اثبات میشد میگفتند محمّد مردم را مسخره نموده و
بخدا افتراء میزند که هر چندي حکمی را اظهار و نسخ مینماید لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده که هر حکمی باید بمقتضاي
مصلحت وقت باشد و خدا داناتر است از هر کس بمصالح اوقات و احکام لازمه در هر زمان بر وفق حکمت و مصلحت و اینکه
توهمات فاسده ناشی از عدم علم و معرفت است چون بیشتر مردم نمیدانند که اینکه احکام از طرف [ صفحه 317 ] خداوندي است
که عالم و بصیر و حکیم و خبیر است و صلاح و خیر بندگانرا میخواهد که هر وقت هر چه صلاح آنها باشد بتوسط پیغمبر خود
براي آنها بیان میفرماید تا هیچوقت بر خلاف مصلحت خودشان عمل ننمایند و اینکه از نهایت رحمت و لطف و مهربانی و رأفت
الهی است و شاید باین جهت قبل از نقل کلام آنها که جواب شرط است بجمله معترضه و اللّه اعلم بما ینزّل اشاره بجواب فرموده و
راضی نشده یک آن آنها در اشتباه باشند و شاید بملاحظه احترام پیغمبر اکرم باشد که قبل از نقل جسارت آنها تبرئه ساحت مقدّس
او شود در هر حال جواب اصلی آنستکه به پیغمبر خود فرموده که بآنها بفرماید اینکه احکام و آیات را من از پیش خود نیاوردم و
انشاء نکردم بلکه تمامی آنها را جبرئیل که ملقّب بروح القدس است یعنی روان پاك و پاکیزه از جانب خداوند بر من نازل نموده و
او امین وحی الهی است و من هم محمّد امینم که شما مرا باین صفت شناخته و نامیده بودید و نتیجه تغییر احکام بر حسب اقتضاء
وقت آنستکه وقتی اهل ایمان مشاهده نمودند هر وقت حال ایشان اقتضاء حکمی داشته باشد خداوند بیان میفرماید و بدون رعایت
حکمت و مصلحت تکلیفی نمیفرماید و راضی بزحمت آنها نیست لذا اگر حکمی در زمانی براي مسلمانان مشکل شود آنرا رفع
فرموده و حکم آسانتري بجاي آن وضع میفرماید بیشتر موجب ثبات قدم آنها در دین میگردد و آن حکم هدایت و راهنمائی بحق و
حقیقت است و بشارت بثواب و پاداش اخروي براي اهل اسلام که مطیع و منقاد او امر حقند در هر وقت و زمان و ادراك نمودهاند
مصالح آنرا بعلم و اذعان و مأمونند از اینکه قبیل شبهات ناشیه از وساوس شیطان و افراد کامله در اینکه اوصاف آل محمّد علیهم
السّلام میباشند چنانچه قمّی ره از امام باقر علیه السّلام اهل ایمان در اینکه آیه را بآن ذوات مقدّسه تفسیر نموده و از جمله عقائد
فاسده و اقوال باطله آنها آنستکه میگویند محمّد معلّمی دارد از جنس بشر که باو تعلیم میکند قصص و حکایات امم سابقه را و
انشاء مینماید براي او آیات را و آن شخص قمی ره فرموده غلامی بوده ابو فکیهه نام داشته از اهل کتاب که جدید الاسلام و غیر
صفحه 268 از 485
فصیح بوده و بعضی گفتهاند مراد سلمان فارسی ره است و خداوند در مقام ردّ گفتار آنها میفرماید زبان و گفتار کسیکه منحرف
میشوند از حق بسوي باطل براي نسبت [ صفحه 318 ] دادن تعلیم را باو غیر فصیح یا داراي عجمه یعنی عیب شباهت بزبان عجمی
است و اینکه آیات بزبان عربی فصیح که در اعلی درجه فصاحت است نازل شده پس چگونه ممکن است منشی آن شخص اعجم
یا عجم باشد و کسانیرا که تامّل و تدبّر نمیکنند در آیات الهی تا بدانند و بیابند که از نزد خدا است هدایت نمیکند آنها را خدا
یعنی بحال خودشان واگذار میفرماید و مورد لطف و عنایت خود قرار نمیدهد در دنیا و در آخرت براي آنها عذاب الیم است و
دروغ و افتراء لایق و سزاوار بحال کسانی است که ایمان بخدا و آیات نازله از نزد او ندارند نه پیغمبر اکرم که حقیقت ایمان و مظهر
آیات الهی است و آنها دروغ گویند نه اهل ایمان که تصدیق نمودند آیات و احکام خدا را و عمل نمودند بر طبق آن چون خوف
از عذاب الهی که ناشی از ایمان بخدا و روز جزا است مانع از هر معصیت و عمل ناشایسته است و آن در مؤمن است نه در کافر و
در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که مؤمن ممکن است زنا کند و دزدي نماید ولی دروغ نمیگوید و
اینکه آیه را تلاوت فرمود ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 106 تا 110
اشاره
مَن کَفَرَ بِاللّه مِن بَعدِ إِیمانِه إِلاّ مَن أُکرِهَ وَ قَلبُه مُطمَئِنٌّ بِالإِیمان وَ لکِن مَن شَرَحَ بِالکُفرِ صَ دراً فَعَلَیهِم غَضَب مِنَ اللّه وَ لَهُم عَذابٌ
عَظِیم [ 106 ] ذلِکَ بِأَنَّهُم استَحَبُّوا الحَیاةَ الدُّنیا عَلَی الآخِرَةِ وَ أَن اللّهَ لا یَهدِي القَومَ الکافِرِینَ [ 107 ] أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّه عَلی قُلُوبِهِم
وَ سَمعِهِم وَ أَبصارِهِم وَ أُولئِکَ هُم الغافِلُونَ [ 108 ] لا جَرَمَ أَنَّهُم فِی الآخِرَةِ هُم الخاسِرُونَ [ 109 ] ثُم إِن رَبَّکَ لِلَّذِینَ هاجَرُوا مِن بَعدِ ما
661- فُتِنُوا ثُم جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِن رَبَّکَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحِیم [ 110 ] -قرآن- 1
ترجمه
کسیکه کافر شود بخدا بعد از ایمانش مگر کسیکه مجبور شود با آنکه دلش مطمئن باشد بایمان ولی کسانی که بگشایند بر وي
کفر سینه خود را پس بر آنان است خشمی از خداوند و از براي آنها است عذابی بزرگ اینکه براي آنستکه آنها اختیار نمودند
بدوستی زندگانی دنیا را بر آخرت و همانا خدا هدایت نمیکند گروه کافران را آنگروه آنانند که مهر نهاد خدا بر دلهاشان و
گوشهاشان و چشمهاشان و آنگروه آنانند بیخبران ناچار همانا آنها در آخرت آنانند زیانکاران پس همانا پروردگار تو از براي
آنانکه هجرت کردند بعد از آنکه معذب شدند پس جهاد کردند و صبر نمودند همانا پروردگار تو بعد از آن امور هر آینه آمرزنده
[ مهربان است. . [ صفحه 319
تفسیر
بعضی من کفر باللّه را بدل از الّذین لا یؤمنون بآیات اللّه در آیه سابقه دانستهاند و جمله اولئک هم الکاذبون را معترضه بین بدل و
مبدل منه و بعضی آنرا بدل از الکاذبون در آن آیه دانستهاند و گفتهاند مراد آنستکه دروغگویان کسانی هستند که کافر شدند بخدا
بعد از ایمان و بعضی آنرا منصوب بذم قرار داده و کلمه اعنی یا اخص تقدیر نمودهاند و بعضی آنرا شرط و جواب را محذوف
دانستهاند بقرینه جواب شرط دوّم که من شرح بالکفر صدرا باشد و اینکه قول را در مجمع بکوفیّون نسبت داده و بنظر حقیر هیچ
صفحه 269 از 485
یک از اینکه وجوه خالی از خلل و تکلّف و خلاف ظاهر نیست بلکه معناي آیه شریفه واضح است که خدا میخواهد بیان عقاب
مرتدّ از دین اسلام را بفرماید از روي رضا و اختیار نه کراهت و اجبار لذا اولا عنوان کلّی ارتداد را ذکر فرموده تا ارتداد اجباري را
اخراج فرماید و بعدا بشرطیّه دوم بیان فرموده که مراد کسانی هستند که کفر را در درون سینه خود جاي دادهاند تا معلوم شود
کسانیکه مجبور باظهار کفر شدهاند خروج موضوعی از اراده لبّی داشتهاند و موقعیّت ایشان در قلوب باقی بماند بلکه زیادتر شود و
بنابراین فعلیهم غضب تا آخر آیه جواب هر دو شرط یعنی اوّل و دوّم است و بهیچ وجه مورد اشکال نیست بلکه مطابق با ظاهر آیه
شریفه و مقصود اصلی کلام است و حاصل معنی بتقریب مذکور آنستکه کسانیکه کافر شوند بعد از ایمانشان نه از روي اکراه و
اجبار و با اطمینان قلب بحق بودن دین اسلام بلکه از روي رضا و اختیار با کفر باطنی مورد غضب و سخط الهی واقع خواهند شد در
دنیا و در آخرت بعذاب بزرگ گرفتار میشوند براي آنکه محبّت دنیاي دنی در دل آنها جاي نموده بطوریکه اختیار نمودند زندگی
و لذائذ فانیه آنرا بر لذائذ و حیات ابدي آخرت و خداوند هم آنها را بحال خودشان واگذار میفرماید و توفیق نمیدهد که ثابت قدم
در ایمان باشند و مهر الهی بر دلهاي آنها نهاده شده که مطالب حقه را نمیفهمند و بر گوشهاي آنها که کلام حق را نمیشنوند و بر
طبق آن عمل نمیکنند و بر چشمهاي آنها که آثار حق را مشاهده نمینمایند و عبرت نمیگیرند و چون کلمه سمع بر مفرد و جمع
اطلاق میشود بلفظ جمع تعبیر نفرموده است و مراد از مهر الهی در اوائل سوره بقره گذشت و معلوم است که اینکه گروه بکلّی غافل
از آتیه خود هستند که براي [ صفحه 320 ] آن سرمایهاي تهیّه نمیکنند بلکه سرمایه خود را که عمر عزیز است در دنیا بباد فنا
میدهند و با بار گناه تهی دست به پیشگاه الهی حاضر میشوند پس حقا و ناچار اینجماعت در آخرت شرمسار و زیانکار و گرفتار
خواهند بود و جز سوختن و ساختن چارهاي ندارند و چون هیچ خسران و زیانی با خسران و زیان آنها برابر نیست و جاي آنستکه
گفته شود جز آنها خاسر و زیانکاري نیست کلام مؤکّ د بتأکیدات متعدده مشعر بحصر شده است و چون تفاوت بین حال اینکه
جماعت از اهل ارتداد و حال جماعت اوّل که به اکراه کلمه کفر را بر زبان جاري نمودند زیاد بود خداوند در آیه اخیره عطف
فرموده است بیان حال ایشان را بر اینکه دسته بکلمه ثم و ضمنا تصریح فرموده است بفضائل و مناقب ایشان باین تقریب که
پروردگار تو براي کسانیکه مهاجرت نمودند از بلد کفر بعد از آنکه مورد فتنه و عذاب کفّار شدند در راه خدا و جبرا کلمه کفر را
بر زبان جاري نمودند و پس از هجرت جهاد کردند با کفّار و صبر نمودند بر سختیها و ناملائمات وارده بر ایشان همانا پروردگار تو
بعد از اینکه امور نسبت بگناهان گذشته یا متصوّره در باره ایشان بأجراء کلمه کفر بر زبان آمرزنده و مهربان است و تکرار کلمه انّ
ربک بنظر حقیر بملاحظه فاصله زیاد بین اسم و خبر انّ است و نظائر آن در کلام عرب و خصوصا قرآن زیاد است و مخل بفصاحت
نیست بلکه مؤکّد آن است چنانچه مکرر اشاره شده است و در بحث اطناب از علم معانی معنون است و در شأن نزول آیه اولی قمّی
ره فرموده من اکره و قلبه مطمئن بالایمان عمّار یاسر است که قریش مکّه گرفتند او را و عذاب نمودند بآتش تا دلخواه آنها را بر
زبان جاري نمود ولی قلبش مطمئن بایمان بود و مراد از من شرح بالکفر صدرا عبد اللّه بن سعد است که عامل عثمان در مصر بود و
فیض ره فرموده قصّه عمّار بنابر نقل مفسرین آنستکه قریش اکراه نمودند عمّار و پدر و مادر او یاسر و سمیّه را بر ارتداد پس پدر و
مادر او امتناع کردند و کشته شدند و آن دو اوّل قتیل در اسلام بودند و عمّار دلخواه آنها را با اکراه بر زبان جاري نمود پس به
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گفتند عمّار کافر شد جواب فرمود حاشا همانا عمّار سر تا پایش از ایمان پر است و مخلوط شده
ایمان با گوشت و خون او پس عمّار رسید خدمت حضرت با چشم گریان و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اشک او را پاك
میکرد [ صفحه 321 ] و فرمود چه میشود تو را اگر اینکه اتفاق ثانیا براي تو روي داد دو مرتبه گفته خود را تکرار کن براي آنها و
چند روایت از صادقین علیهما السلام نقل نموده که مؤیّد اینکه شأن نزول است و دلالت دارد بر آنکه در موقع ضرورت باید باین
دستور عمل نمود یعنی وظیفه شرعیّه اینکه است و مشعر است بآنکه فرق نیست میان دشنام دادن و بیزاري جستن از پیشوایان دین
العیاذ باللّه و اینکه معنی منافات ندارد با آنکه اگر از باب جهل بحکم یا عدم تمکّن از اینکه جسارت کلمه کفر را بر زبان جاري
صفحه 270 از 485
ننمایند و کشته شوند معذور و سعید باشند چنانچه در جواب سؤال از حال عمّار و پدر و مادرش فرمودهاند امّا پدر و مادرش سرعت
نمودند ببهشت و امّا عمّار پس او فقیه است در دین خود و بعضی آیه اخیره را مخصوص بجمع دیگري دانستهاند که باین بلیّه
گرفتار شدند و بوظیفه خود عمل نمودند و بعدا مهاجرت و جهاد و صبر کردند و آیه اخیره در باره ایشان نازل شد و اللّه اعلم ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 111 تا 115
اشاره
یَومَ تَأتِی کُلُّ نَفس تُجادِل عَن نَفسِها وَ تُوَفّی کُلُّ نَفس ما عَمِلَت وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 111 ] وَ ضَ رَبَ اللّه مَثَلًا قَریَۀً کانَت آمِنَۀً مُطمَئِنَّۀً
یَأتِیها رِزقُها رَغَداً مِن کُل مَکان فَکَفَرَت بِأَنعُم اللّه فَأَذاقَهَا اللّه لِباسَ الجُوع وَ الخَوف بِما کانُوا یَصنَعُونَ [ 112 ] وَ لَقَد جاءَهُم رَسُولٌ
[ مِنهُم فَکَذَّبُوه فَأَخَذَهُم العَذاب وَ هُم ظالِمُونَ [ 113 ] فَکُلُوا مِمّا رَزَقَکُم اللّه حَلالًا طَیِّباً وَ اشکُرُوا نِعمَتَ اللّه إِن کُنتُم إِیّاه تَعبُدُونَ [ 114
- إِنَّما حَرَّمَ عَلَیکُم المَیتَۀَ وَ الدَّمَ وَ لَحمَ الخِنزِیرِ وَ ما أُهِل لِغَیرِ اللّه بِه فَمَن اضطُرَّ غَیرَ باغ وَ لا عادٍ فَإِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم [ 115 ] -قرآن- 1
741
ترجمه
روز که میآید هر کسی با آنکه مجادله میکند براي خودش و وفا کرده میشود بهر کس آنچه بجا آورد و آنها ستم کرده نمیشوند و
زد خدا مثلی که بلدي بود امن و آرام میآمد آنرا روزیش فراوان از هر جا پس کفران نمودند بنعمتهاي خدا پس چشانیدشان خدا
اثر لباس گرسنگی و ترس را براي آنچه بودند که میکردند و بتحقیق آمد آنها را پیغمبري از خودشان پس تکذیب نمودند او را
پس گرفت آنها را عذاب در حالیکه بودند ستمکاران پس بخورید از آنچه روزي داد شما را خدا حلال پاکیزه و شکر کنید نعمت
خدا را اگر باشید که او را میپرستید جز اینکه نیست که حرام کرد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را که بانگ زده
شود براي غیر خدا به آن پس کسیکه مضطرّ شود در حالیکه نه ستمکار باشد و نه متعدي پس همانا خداوند آمرزنده مهربان است. .
[ [ صفحه 322
تفسیر
ظرف در صدر آیه یا متعلّق است بغفور رحیم در آیه سابقه یا به اذکر مقدّر و مراد روز قیامت کبري است که مردم در پیشگاه الهی
حاضر میشوند و هر کس حجّت باطلی اقامه مینماید براي رفع تقصیر از خود و عذر غیر موجّهی میآورد براي ترك اطاعت خویش و
کسی بفکر کسی نیست روز وا نفسا است و جزاي اعمال بد و خوب آنها بدون کم و زیاد بآنها داده میشود و در اینکه باب بر آنها
ستم نمیشود که از عمل خیرشان چیزي کاسته یا بر عمل شرّشان چیزي افزوده شود و ممکن است عین اعمال بآنها مسترد شود
بصورت زشت و زیبا و خداوند مثلی زده است براي اهل مکّه که در بلدي بودند امن و مورد اطمینان از هجوم دشمن باحترام کعبه
با وسعت رزق چون از طائف و غیره انواع فواکه و اطعمه بآن جا حمل میشد و مرفّه البال زندگانی مینمودند پس کفران نعمت
کردند و بت پرست شدند و خداوند چشانید بآنها و مقدّر کرد براي اهالی آن گرسنگی و ترس را که مانند لباس بر بدنشان احاطه
داشت براي اعمال بدشان و آمد از طرف خداوند نزد آنها پیغمبري از اهل بلد خودشان پس تکذیب نمودند او را و معذب بعذاب
مذکور شدند با آنکه ستمکار بودند بر خودشان و بعضی گفتهاند عذابشان در جنگ بدر بود و آنکه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
صفحه 271 از 485
سلّم نفرین فرمود آنها را و از خداوند خواست که هفت سال بقحطی مبتلا شوند مانند اهل مصر در زمان حضرت یوسف علیه
السّلام بعلاوه منع فرمود از آنکه آذوقه بآن جا حمل شود و از ترس مسلمانان جرئت مسافرت براي تجارت نداشتند و از گرسنگی
مردار و خون میخوردند و قمّی ره فرموده اینها قومی بودند که نهر آبی داشتند و با وفور نعمت و رفاهیّت زندگانی میکردند پس
کفران نعمت نمودند و استنجاء کردند بخمیر براي آنکه نرم باشد پس نهرشان خشک شد و گرفتار قحطی شدند بطوریکه همان
خمیرهائی که خودشان را با آنها پاك کرده بودند بین خودشان قسمت میکردند و میخوردند و اینکه بنظر حقیر منافی با بیان سابق
نیست چون مثل با ممثّل باید مطابق باشد حال آنها هم با اهل مکّه مطابق است در کفران نعمت و تبدیل آن بعقوبت و پس از
انقضاء ایّام شدّت و محنت و قبول اسلام خداوند از نظر رحمت و رأفت نعمت خود را براي آنها عودت داد و اباحه فرمود بصیغه امر
که بخورید از آنچه روزي داد شما را خدا از غنائم وافر و سائر نعم که حلال و پاکیزه [ صفحه 323 ] است براي شما و شکر نعمت
خدا را بجا آورید اگر عبادت مینمائید خداوند یگانه را و دست از بت پرستیدن برداشتهاید و طالب رضاي خدا و خوشنودي پیغمبر
او هستید فقط حرام شد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و حیواناتی که در وقت کشتن آنها نام بتها برده شود و باسم غیر خدا
آنرا ذبح کنند آنهم در صورت اختیار نه اضطرار بتفصیلی که در سوره بقره ذیل همین آیه گذشت و اینجا بمناسبت مقام تکرار شده
است ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 116 تا 119
اشاره
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِف أَلسِنَتُکُم الکَ ذِبَ هذا حَلال وَ هذا حَرام لِتَفتَرُوا عَلَی اللّه الکَذِبَ إِن الَّذِینَ یَفتَرُونَ عَلَی اللّه الکَذِبَ لا یُفلِحُونَ
116 ] مَتاع قَلِیل وَ لَهُم عَذاب أَلِیم [ 117 ] وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمنا ما قَصَصنا عَلَیکَ مِن قَبل وَ ما ظَلَمناهُم وَ لکِن کانُوا أَنفُسَ هُم ]
- [ یَظلِمُونَ [ 118 ] ثُم إِن رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَۀٍ ثُم تابُوا مِن بَعدِ ذلِکَ وَ أَصلَحُوا إِن رَبَّکَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحِیم [ 119
539- قرآن- 1
ترجمه
و نگوئید براي وصف نمودن بزبانتان دروغ را اینکه حلال است و اینکه حرام تا افتراء زنید بخدا دروغ را همانا آنانکه افتراء میزنند
بخدا دروغ را رستگار نمیشوند برخورداري اندکی است و از براي آنها است عذابی دردناك و بر آنانکه یهودي شدند حرام کردیم
آنچه را نقل نمودیم براي تو از پیش و ستم نکردیم بآنها ولی بودند آنها که بخودشان ستم میکردند پس همانا پروردگار تو براي
آنانکه کردند کار بد را بنادانی پس توبه نمودند بعد از آن و بصلاح در آوردند خودشان را همانا پروردگار تو پس از آن هر آینه
آمرزنده مهربان است.
تفسیر
خداوند متعال پس از بیان محرّمات مذکوره در آیه سابقه نهی فرموده از گفتن جمله اینکه حلال است و اینکه حرام بمجرّد توصیف
زبانی بدون دلیل و بیان الهی که نتیجه آن وضوح دروغگوئی گوینده است گویا دروغ بکلام آنها واضح و آشکار شده است براي
مبالغه در دروغگوئی اینکه اشخاص مانند آنکه میگویند روي او وصف میکند جمال را و چشم او وصف میکند سحر را براي مبالغه
صفحه 272 از 485
در حسن روي و چشم او چنانچه مع الاسف در اینکه زمان معمول است که بدون مراجعه بکتاب و سنّت و رأي مرجع تقلید از پیش
خود هر کس میگوید اینکه حلال و اینکه حرام است و از نتیجه اینکه نطق بیمنطق غافلند که نیست مگر افتراء بخدا و پیغمبر صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم گویا غرضی از اینکه مقال ندارند جز واضح نمودن دروغ خودشان و نسبت دادن حکمی را بخداوند بدروغ
که افتراء و اشدّ انواع دروغ است و کسانیکه دروغی [ صفحه 324 ] را نسبت بخدا دهند روي رستگاري را نخواهند دید اینکه
زندگانی چند روزه دنیاي دنی چه قدر قیمت و قابلیّت دارد که کسی براي مختصر اظهار فضیلت پوچ یا سایر اغراض فاسده بخالق و
پروردگار خود افتراء بزند و در آخرت بعذاب الیم گرفتار شود و در دنیا هم بفاصله کمی مفتضح و رسوا گردد امان از وساوس
نفس امّاره قمّی ره فرموده مانند آنکه میگفتند آنچه در شکمهاي شتر و گاو و گوسفند است مخصوص است بمردان ما و حرام
است بر زنان ما و در سوره انعام گذشت و در توحید از امام صادق علیه السّلام روایت نموده که چون بنده خدا گناه بزرگ یا
کوچکی را که خداوند از آن نهی فرموده مرتکب شود از ایمان خارج گردد و مؤمن باو گفته نشود فقط مسلمان باو گفته شود تا
توبه نماید و استغفار کند که در اینکه صورت بر میگردد بایمان و گناه موجب کفر و انکار او نمیشود ولی اگر حلالی را گفت
حرام است و حرامی را گفت حلال است و اینکه را دین خود قرار داد از ایمان و اسلام بیرون رود و کافر شود و مانند کسی است
که در حرم داخل شود و در خانه کعبه رود و آنجا گناهی کند که بیرونش برند و گردنش را بزنند و در جهنّم قرار گیرد و خداوند
حرام فرمود بر یهود آنچه را خبر داد به پیغمبر خود پیش از اینکه در سوره انعام بآیه شریفه وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمنا کُل ذِي ظُفُرٍ
که بیان گردید و اینکه تحریم براي عقوبت آنها بود نه مضرّت در آن محرّمات چون مستحق عقوبت بودند و در اینکه تحریم
خداوند بآنها ظلم نفرموده بلکه خودشان ظلم نمودند بخودشان که معصیت نمودند و مستحق عقوبت شدند و پس از ذکر وعید
خداوند بمقتضاي رحمت وعده مغفرت داده بکسانیکه از روي جهالت و نادانی نه تعصّب و عناد معصیت نمودند یا از باب بیفکري
و غفلت و عدم توجّه بعاقبت که نوعا اینکه امور موجب معصیت است بشرط توبه و انابه و عمل بمقتضاي آن از اداء حقوق لازمه و
تکالیف واجبه که کاشف از ندامت و پشیمانی از گناه باشد و براي تأکید و تقریب خبر انّ باسم آن انّ ربّک تکرار شده با اشاره
باشتراط وقوع توبه بعد از گناه و با ملاحظه فاصله بین صدر و ذیل کلام نکات بلاغتی آن واضح خواهد بود و تکرار کلمه ثم براي
[ 1319 [ صفحه 325 - افاده تراخی وعده از وعید و ترتّب توبه بر معصیت است. -قرآن- 1264
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 120 تا 124
اشاره
إِن إِبراهِیمَ کانَ أُمَّۀً قانِتاً لِلّه حَنِیفاً وَ لَم یَک مِنَ المُشرِکِینَ [ 120 ] شاکِراً لِأَنعُمِه اجتَباه وَ هَداه إِلی صِ راطٍ مُستَقِیم [ 121 ] وَ آتَیناه فِی
الدُّنیا حَسَنَۀً وَ إِنَّه فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِینَ [ 122 ] ثُم أَوحَینا إِلَیکَ أَنِ اتَّبِع مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکِینَ [ 123 ] إِنَّما جُعِلَ
528- السَّبت عَلَی الَّذِینَ اختَلَفُوا فِیه وَ إِن رَبَّکَ لَیَحکُم بَینَهُم یَومَ القِیامَۀِ فِیما کانُوا فِیه یَختَلِفُونَ [ 124 ] -قرآن- 1
ترجمه
- همانا ابراهیم بود بتنهائی امّتی مطیع براي خدا حقجوي و نبود از اهل شرك شکر گذارنده بود مر نعمتهاي او را بر گزیدش و
هدایت نمودش براه راست و دادیم او را در دنیا نیکوئی و همانا او در آخرت هر آینه از شایستگان است پس وحی نمودیم بتو که
پیروي کن کیش ابراهیم را که حقجوي بود و نبود از شرك آورندگان جز اینکه نیست که قرار داده شد شنبه بر آنانکه اختلاف
کردند در آن و همانا پروردگار تو هر آینه حکم میکند میان آنها روز قیامت در آنچه بودند که در آن اختلاف مینمودند.
صفحه 273 از 485
تفسیر
- در مجمع نسبت به بیشتر مفسّرین داده که مراد از امّت، مقتدا و معلّم خیر است و از إبن اعرابی نقل نموده که بمرد عالم امّت
میگویند و در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که امّت بر یکی و بیشتر اطلاق میشود چنانچه خداوند در اینکه آیه اطلاق
فرموده و قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که اینکه اطلاق براي آنستکه او متدیّن بدینی بود که احدي غیر از او متدیّن بآن
دین نبود پس بتنهائی امّتی بود و مراد از قانت مطیع است و مراد از حنیف مسلمان است و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل
نموده که خداوند باین تعبیر فضیلت داده است باو و از امام کاظم علیه السّلام نقل نموده که آنزمان در دنیا یکنفر بیشتر عبادت خدا
را نمینمود و اگر غیر از او کسی بود که عبادت میکرد خداوند در اینکه آیه او را ذکر میفرمود و پس از چندي مأنوس فرمود خدا او
را باسماعیل و اسحق پس سه نفر شدند و بنظر حقیر اطلاق لفظ جمع بر مفرد براي تعظیم و تجلیل و سایر نکات محسّنه، رائج است
و اینجا مجوّز اطلاق، علم و نبوت و امامت و فضیلت و شرافت و هدایت و انفراد بعبادت و سایر صفات کمالیّه است و منافاتی بین
معانی مذکوره نیست چون ممکن است تمامی مراد باشد چنانچه ظاهر است و از إبن مسعود نقل شده که مراد از قانت کسی است
که فرمانبردار و دائم در عبادت باشد و مراد از حنیف گفتهاند ثابت بر حق و معرض از باطل و منقیم در طاعت و دین حق اسلام
است و ذیل آیه اشاره [ صفحه 326 ] بتکذیب قریش است که گمان میکردند بر ملّت حضرت ابراهیم میباشند با آنکه بتپرست
بودند و مقام شکرگزاري آنحضرت از نعم الهیه معلوم است که معترف بود و صرف میفرمود تمام نعم الهی را در آنچه خلق شده
بود براي آن و روایت شده است که هیچ وقت بیمیهمان غذا تناول نمیفرمود و خداوند او را برگزید و اختیار فرمود به نبوّت و
رسالت و امامت و هدایت فرمود بدین اسلام و راه راست و عطا فرمود باو در دنیا حسنه را یعنی محبوبیّت عامّه که ارباب ملل مختلفه
همه او را دوست داشتند و احترام مینمودند و تمجید میکردند و عمر طولانی با وسعت رزق و توفیق طاعت و نام نیک و اعقاب
صالحه که تمام انبیاء بنی اسرائیل و حضرت ختمی مرتبت از نسل او بوجود آمدند و در آخرت از شایستگان براي بهشت است
چنانچه از خداوند مسئلت فرمود که ملحق فرما مرا بشایستگان و اجابت شد و در اینکه آیه التفات از غیبت بتکلّم شده است براي
ابراز عنایت و مزید کرامت و چون براي ترغیب بمقام صلاح و اشاره باجابت دعاء آنحضرت فرمود انّه فی الآخرة لمن الصالحین با
آنکه مقام او فوق صلاح است در آیه بعد اشاره بفضیلتی براي آنحضرت فرمود که براي احدي از عالمیان نیست تا تلافی شود که
فرمود پس وحی نمودیم ما بتو اي محمّد که متابعت و پیروي کن ملّت ابراهیم را که مستقیم در توحید و نفی شرك بود و چون
تفاوت زیادي میان اینکه فضیلت و سایر فضائل آنحضرت بود عطف بثم شد که دالّ بر تباعد است و البتّه کسیکه اشرف انبیاء و
خاتم مرسلین مأمور به تبعیّت و پیروي از او باشد مقامش معلوم است که بیرون از حدّ وصف و بیان است و منافی با اشرفیّت حضرت
ختمی مرتبت نیست چون آن فضیلت باعتبار سبقت او است در طریقه حقّه واحده و اینکه شرافت باعتبار کمال دین و تمام نعمت و
سایر جهات فضیلت و شرافت است که نمیتوان احصاء نمود و عیّاشی ره از امام حسین علیه السّلام نقل نموده که احدي بر ملّت
ابراهیم علیه السّلام نیست مگر ما و شیعیان ما و سایر مردم بري هستند از آن و چون جاي اینکه اشکال بود که یهود بعقیده خودشان
بگویند اگر محمّد پیرو ملّت ابراهیم است چرا عید او را که شنبه بود بجمعه تبدیل نمود خداوند در آیه اخیره جواب فرمود باین
تقریب که عید حضرت ابراهیم هم جمعه بود و چون حضرت موسی علیه السّلام امر نمود به بنی اسرائیل که [ صفحه 327 ] هفتهاي
یکروز را که خداوند براي آنها تعیین فرماید مشغول بعبادت شوند و آنها در تعیین آنروز اختلاف نمودند خداوند براي امتحان آنها
شنبه را معیّن فرمود که مأمور شدند بتعطیل و اجتناب از صید ماهی در آنروز و بمکر و حیله مخالفت نمودند و معذب بعذاب الهی
گشتند چنانچه در سوره اعراف گذشت و اینکه حاصل جمع بین اقوال مختلفه در اینکه مقام است و تمام اختلافات بحکم الهی در
روز قیامت رفع خواهد شد و از آن جمله اختلاف مسلمان و یهود و نصاري است در تعطیل و شرافت روز جمعه و شنبه و یکشنبه که
صفحه 274 از 485
رفع خواهد شد بظهور حجّت انشاء اللّه تعالی ..
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 125 تا 128
اشاره
ادعُ إِلی سَبِیل رَبِّکَ بِالحِکمَ ۀِ وَ المَوعِظَ ۀِ الحَسَ نَۀِ وَ جادِلهُم بِالَّتِی هِیَ أَحسَ ن إِن رَبَّکَ هُوَ أَعلَم بِمَن ضَ ل عَن سَبِیلِه وَ هُوَ أَعلَمُ
بِالمُهتَدِینَ [ 125 ] وَ إِن عاقَبتُم فَعاقِبُوا بِمِثل ما عُوقِبتُم بِه وَ لَئِن صَبَرتُم لَهُوَ خَیرٌ لِلصّابِرِینَ [ 126 ] وَ اصبِر وَ ما صَبرُكَ إِلاّ بِاللّه وَ لا تَحزَن
507- عَلَیهِم وَ لا تَک فِی ضَیق مِمّا یَمکُرُونَ [ 127 ] إِن اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا وَ الَّذِینَ هُم مُحسِنُونَ [ 128 ] -قرآن- 1
ترجمه
دعوت کن براه پروردگار خود بحکمت و موعظه نیکو و مجادله نما با آنها بوجهی که آن بهتر است همانا پروردگار تو داناتر است
بحال کسیکه گم شود از راهش و او است داناتر بهدایت یافتگان و اگر عقوبت کنید پس عقوبت نمائید بمانند آنچه عقوبت شدید
بآن و اگر صبر نمائید هر آینه آن بهتر است براي صبر کنندگان و صبر کن و نیست صبر تو مگر بکمک خدا و محزون مباش بر
ایشان و مباش در تنگدلی از آنچه مکر میکنند همانا خدا با آنان است که پرهیزکار شدند و آنانکه ایشان نیکوکارانند.
تفسیر
- خداوند متعال پس از آنکه امر فرمود در آیات سابقه حبیب خود را به تبعیّت از ملّت ابراهیم علیه السّلام و طریقه آنحضرت
دعوت بتوحید و معارف حقّه الهیّه بود بیان فرمود طرق دعوت بحق را در ضمن امر بسه طریق که هر یک از آن مخصوص بفرقهاي
باشد تا مؤثّر و منتج مقصود گردد اوّل که اهم طرق است دعوت دانشمندان و کسانی است که آشنا ببراهین عقلیّه محکمه
صحیحهاند بحکمت که اقامه اینکه قبیل ادلّه موضحه حقائق است بطوریکه موجب رفع شبهات گردد دوّم دعوت عوام و اوساط
مردم است بموعظه حسنه که آن عبارت است از بیانات وافیه و خطابت شافیه که مورد قبول و موجب تسلیم و الزام طرف [ صفحه
328 ] باشد با انضمام بنصیحت و پند بلسان خوش و طرز مطلوب و مرغوب بطوریکه موجب جلب توجّه و مزید عنایت مخاطب
گردد سوّم مجادله با اهل عناد و لجاج است بطوریکه بزودي طرف را مجاب و محکوم و مغلوب نماید بدون خشونت و تندي و
ایجاد موجبات مزید عداوت و انکار حقّی یا اقرار بباطلی در کافی و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مراد از جدال
باحسن مجادله بقرآن است و از إبن عباس نقل شده که مراد از موعظه حسنه مواعظ قرآنیّه است و در مجمع حکمت را بقرآن تفسیر
فرموده براي آنکه متضمّن امر بحسن و نهی از قبیح است و اصل حکمت منع از فساد است و بنظر حقیر اصل هر سه طریق قرآن
است یعنی محکمترین براهین و نافعترین مواعظ و بهترین طرق مجادله را باید از قرآن اخذ نمود با مراجعه به بیانات خاندان وحی و
تنزیل چون هر چه از غیر ایشان اخذ شود خصوصا در تفسیر قرآن جهل و ضلالت است و باین معنی اخبار کثیره صحیحهاي وارد
است که مجال ذکر آنها نیست و در اینکه مقام از امام صادق علیه السّلام روایت شده که در خدمت آنحضرت مذاکره از جدال در
دین و نهی پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه اطهار از آن شد فرمود از هر مجادله در دینی نهی نشده بلکه نهی شده است از
مجادلهاي که بطریق احسن نباشد نشنیدهاید که خدا فرموده با اهل کتاب مجادله نکنید مگر بطریق احسن و فرموده دعوت کن مردم
را بحکمت و موعظه حسنه و مجادله کن بطور بهتر و آن آنستکه علماء دین مأمورند بآن و مجادله بغیر طریق احسن حرام است بر
صفحه 275 از 485
شیعیان ما چگونه خدا هر جدالی را حرام فرمود با آنکه خودش به پیغمبر دستور جدال داده بطور بهتر عرض شد جدال بطور بهتر
کدام است و غیر آن کدام فرمود جدال غیر طور بهتر آنستکه شخصی بر مدّعاي باطل خود دلیل باطلی اقامه نماید و تو بدلیلی که
خدا براي حق قرار داده استدلال نکنی و در مقابل او امر حقّی را منکر شوي که مبادا او در مجادله بر تو غالب شود چون جواب
صحیح او را نمیدانی اینکه طریق مجادله بر شیعیان ما حرام است و مجادله بطور بهتر آنستکه خداوند به پیغمبرش دستور داد که در
جواب کسیکه از باب انکار معاد گفت چه کس اینکه استخوان پوسیده را زنده میکند بگوید کسیکه او را خلق فرمود در اوّل بار و
او بهر خلقی دانا است یعنی کسیکه آنرا از کتم عدم بوجود آورد میتواند [ صفحه 329 ] بعد از پوسیدن بصورت اوّلش باز گرداند با
آنکه ابتداء هر خلقی مشکلتر از اعاده آنست و چند مثال دیگر هم از قرآن براي مجادله باحسن بیان فرمودهاند که حقیر براي
مراعات اختصار ذکر ننمودم اینکه خلاصه مستفاد از روایت است که دلالت دارد بر آنکه بر عوام لازم است از مجادله با اهل باطل
خود داري کنند چون اینکه از وظائف علماء است مبادا مجبور شوند بانکار حقّی یا اقرار بباطلی یا ملزم شوند در مقابل دلیل طرف و
موجب وهن اسلام در انظار گردد و از ذیل آیه استفاده میشود که زیاد هم نباید براي دعوت و ارشاد و الزام جوش و خروش نمود
بقدر اداء وظیفه و اتمام حجّت کافی است چون خداوند خودش بهتر میداند که برهان و وعظ و جدال در چه محل و موردي مؤثر و
نافع است و در چه مادّهاي نیست. برسیه دل چه سود خواندن پند || نرود میخ آهنین بر سنگ و چون حمزه سیّد الشهداء در جنگ
احد شهید شد و وحشی قاتل آنحضرت او را مثله نمود یعنی گوش و بینی او را برید و جگر او را در آورد براي آنکه برسم تحفه
نزد هند ما در معاویه برد و حضرت ختمی مرتبت جنازه او را باین حال مشاهده فرمود و اینکه سختترین مناظر دوره عمر آنحضرت
بود فرمود اگر خدا مرا بر قریش مسلّط فرماید هفتاد نفر از آنها را مثله خواهم نمود پس جبرئیل نازل شد و آیات اخیره را آورد و
در روایت عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام است که چون پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن منظره را مشاهده فرمود عرض
کرد الّلهم لک الحمد و الیک المشتکی و انّک المستعان علی ما نري پس فرمود اگر ظفر یافتم هر آینه مثله میکنم و مثله میکنم پس
نازل شد و ان عاقبتم تا آخر آیه و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود صبر میکنم صبر میکنم و قمّی ره قریب باین معنی را
نسبت باصحاب داده که گفتند مثله میکنیم ولی مشهور همان است که بدوا ذکر شد و خلاصه مفاد آیات اخیره آنستکه مجازات
باید بقدر جرم باشد نه زیاده بر آن و اگر صبر کنند و ببخشند و تلافی بمثل هم ننمایند آن بهتر است براي کسانیکه میتوانند صبر
نمایند و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چون رحمۀ للعالمین است باید صبر نماید و خداوند باو توفیق صبر و ثبات عنایت خواهد
فرمود و نباید محزون و غمناك باشد از شهادت شهداء چون آنها فائز شدند بدار کرامت الهی و مقامیکه [ صفحه 330 ] فوق آن
متصوّر نیست و نباید در مضیقه بیصبري و دلتنگی و کمی حوصله قرار گیرد از مکر ماکرین و باید بداند که خداوند با کسانی
است که اهل پرهیزکاري از شرك و معاصی هستند و هیچ گاه عنایت خود را از ایشان قطع نخواهد فرمود و همچنین از کسانیکه
احسان میکنند نسبت به برّ و فاجر و از انتقام صرف نظر مینمایند و میبخشند و گفتهاند تمام اینکه سوره در مکّه نازل شده غیر از
اینکه سه آیه اخیره و در ثواب الاعمال و عیّاشی ره از امام باقر علیه السّلام روایت نموده که هر کس سوره نحل را در هر ماه بخواند
خسارتی بر او در دنیا وارد نشود و هفتاد نوع از انواع بلا از او دور گردد که سهلترین آنها دیوانگی و مرض خوره و پیسی است و
[ جایش در بهشت عدن است که در وسط بهشتها است. [ صفحه 331
سوره بنی اسرائیل