گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
سوره بنی اسرائیل





اشاره
69- یکصد و یازده آیه مکیه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ -قرآن- 32
صفحه 276 از 485
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیه 1
اشاره
37 سُبحانَ الَّذِي أَسري بِعَبدِه لَیلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرام إِلَی المَسجِدِ الَأقصَی الَّذِي بارَکنا حَولَه لِنُرِیَهُ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
186- مِن آیاتِنا إِنَّه هُوَ السَّمِیع البَصِیرُ [ 1] -قرآن- 1
ترجمه
منزّه است خداوندي که سیر داد بنده خود را شبی از مسجد مکّه تا مسجد دورتري که برکت دادیم اطراف آنرا تا بنمائیم باو از
آیتهاي خود همانا او است شنواي بینا.
تفسیر
- سبحان کلمه تنزیه است یعنی پاك و منزّه میدانم از هر عیب و نقص پاك و منزّه دانستنی خداوندي را که سیر داد و مقصود اظهار
تعجّب است و در مجمع نسبت به بیشتر مفسّرین داده که مبدء سیر را خانهام هانی خواهر امیر المؤمنین علیه السّلام زوجه هبیرة بن
ابی وهب مخزومی تعیین نمودهاند و مراد از مسجد الحرام مکّه است چون مکّه و حرم تمامی مسجد است و بعضی گفتهاند همان
مسجد الحرام مبدأ سیر بوده و مشهور آنستکه در سال دوازدهم از بعثت شب بیست و هفتم رجب که حضرت ختمی مرتبت در خانه
دختر عموي نامبرده خود برسم میهمانی تشریف برده بود و بعد از نماز عشاء خوابید اینکه امر واقع شد و ظاهرا اصل واقعه که
قسمتی از آن در اینکه آیه و بقیّه در سوره و النّجم بیان شده و باحادیث صحیحه متواتره ثابت گشته قطعی بلکه ضروري دین اسلام
است و آن سیر از مسجد الحرام تا مسجد اقصی و از آنجا بعالم بالا و نیل بمقام قرب احدیّت و مشاهده آیات جلال و جمال در
عالم بیداري با همین بدن است و انکار معاویه که نقل شده و امثال او از اهل بدعت و ضلالت مضرّ به ثبوت نیست ولی اگر انکار
ناشی از شبهه عقلی باشد موجب کفر نمیشود چنانچه در محل خود ثابت شده است و انصاف آنستکه ناشی از صرف استبعاد و
جهل بمقام قدرت کامله الهیّه است چون شبهاتی که ذکر کردهاند معقول بلکه قابل اصغاء [ صفحه 332 ] نیست و خلاصه واقعه که
مجملی از مف ّ ص ل و منطبق با روایات عامّه و خاصّه است آنستکه جبرائیل و میکائیل و اسرافیل هر یک با هفتاد هزار فرشته در آن
شب نازل شدند و جبرئیل حضرت را از خواب بیدار نمود و عرضه داشت امشب شبی است که محبوب از حبیبش دعوت نموده و
مرا مأمور فرموده که تو را در بارگاه قدس و خلوتگاه انس او حاضر نمایم براي اکرام و اعظام و مکالمه حضوري و تماشاي کامل
عوالم بالا و مشاهده عجائب آن و آثار رحمت و جلال و جمال احدیت که تاکنون براي احدي قبل از تو و بعد از تو روي نداده و
نخواهد داد لذا حضرت وضو گرفت و دو رکعت نماز بجا آورد و آماده حرکت شد و آن سه ملک مقرّب براق را که حیوانی از
حیوانات بهشت بود از الاغ بزرگتر و از قاطر کوچکتر حاضر نمودند و اوصاف آن باین تقریب ذکر شده است که رنگش ابلق و
صورتش مانند صورت آدم و دمش مانند دم شتر و سمش مانند سم گاو و یالش مانند یال اسب بود و بعلاوه دو بال داشت و مانند
برق لامع سیر میکرد و دو گوشش هم در حرکت بود و هر گامش بقدر نوري بود که از سمش ظاهر میگردید و زین و برگ آن
بهشتی بود و هنگام سواري یکی از آن سه ملک مقرّب دهنه آنرا گرفت و دیگري رکابش را و سوّمی لباس حضرت را مرتب
مینمود پس براق متزلزل شد و جبرئیل لطمهاي بروي آن زد و گفت آرام باش که تاکنون پیغمبري مانند اینکه پیغمبر بر تو سوار
نشده و بعد از اینکه نخواهد شد و براق حضرت را بلند نمود ولی نه زیاد و جبرئیل آیات آسمانی و زمینی را به پیغمبر صلّی اللّه علیه
صفحه 277 از 485
و آله و سلّم ارائه میداد تا آنکه در بین راه از طرف دست راست شنید کسی او را صدا میزند و حضرت جوابش را نداد و از طرف
دست چپ هم شنید و جوابش را نداد پس زنی از پیش روي ظاهر گردید با تمام آرایش دنیوي و ساعد باز و از حضرت خواهش
نمود که با او سخنی بفرماید و مورد اعتناء نشد و بعد صداي موحشی بگوش حضرت رسید و جبرئیل او را بزمین فرود آورد و
عرضه داشت اینجا مدینه است که باید بعدا بآن هجرت فرمائی و حضرت در آنجا دو رکعت نماز خواند و سوار شد و پس از سیر
چندي باز جبرئیل او را پیاده نمود و عرضه داشت اینجا طور سینا است و حضرت دو رکعت نماز خواند و سوار شد و چندي سیر
نمود تا جبرئیل او را پیاده کرد و عرضه داشت اینجا بیت لحم مولد حضرت عیسی است [ صفحه 333 ] و حضرت آنجا نماز خواند و
سوار شد تا رسید به بیت المقدّس و براق را بست بحلقهاي که انبیاء مالهاي سواري خودشان را بآن میبستند و داخل مسجد شد و
جبرئیل ملازم حضرت بود و دید حضرت ابراهیم و موسی و عیسی و سایر انبیاء علیهم السلام را که استقبال از آنحضرت نمودند و
اقامه نماز گفته شد و جبرئیل بازوي حضرت را گرفت و مقدم داشت بر تمام انبیاء براي امامت بر ایشان و او نماز خواند و همه اقتدا
کردند و بعد از نماز خزانه دار سه ظرف نزد حضرت آورد که در یکی شیر و در دیگري آب و در سوّمی شراب بود و شنید کسی
گفت اگر ظرف آب را بگیرد خودش و امّتش غرق میشوند و اگر ظرف شراب را بر دارد خودش و امّتش براه باطل روند و اگر
ظرف شیر را گیرد خودش و امّتش براه حق روند و حضرت ظرف شیر را گرفت و تناول فرمود و جبرئیل عرضه داشت خودت و
امتت همیشه بر حق خواهید بود پس سؤال از مشاهدات بین راه حضرت در ابتداء حرکت نمود و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
تفصیل را بیان فرمود و جبرئیل عرض کرد آنکس که از طرف راستت صدا زد منادي یهود بود اگر جوابش را داده بودي امّتت بعد
از رحلتت از دنیا یهودي میشدند و آنکس که از طرف چپ صدا کرد منادي نصاري بود اگر جوابش را داده بودي امتت بعد از
وفاتت نصرانی میشدند و آنزن که خود را ارائه داد دنیا بود اگر با او سخن گفته بودي امتت دنیا طلب میشدند و آنصداي موحش
که بگوشت رسید صداي سنگی بود بر لب جهنّم که هفتاد سال قبل من آنرا بجهنّم انداخته بودم آنوقت بته جهنّم رسید و اصحاب
گفتند پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از آن وقت ببعد دیگر خنده نکرد تا از دنیا رفت پس جبرئیل بآسمان دنیا صعود نمود و
آنحضرت با او بود و دربان آن آسمان که اسمعیل نام داشت و هفتاد هزار ملک در تحت فرمان او بود که هر کدام فرمانفرماي
هفتاد هزار ملک بودند بعد از استفسار از جبرئیل و سؤال از نام حضرت در آسمانرا باز نمود و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باو
سلام کرد و او جواب داد و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم براي او طلب مغفرت نمود و او نیز براي حضرت طلب مغفرت کرد و
او با تمام ملائکه بعرض تبریک و تحنیت مقدم شریف مبتهج و مسرور شدند مگر یکنفر که احترام نمود ولی اثر بشاشت در روي او
ظاهر نشد و چون بسیار بد صورت و خشمگین بود پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از او ترسید و از جبرئیل سؤال نمود که اینکه
کیست [ صفحه 334 ] عرضه داشت اینکه مالک نگهبان جهنّم است که هرگز نخندیده و هر روز خشمش زیادتر میشود پس
حضرت باو سلام کرد و او جواب داد با بشارت ببهشت و حضرت بتوسط جبرئیل از او خواهش نمود که جهنّم را باو ارائه دهد و او
دري از درهاي آنرا باز نمود و از آن شعلهاي بیرون آمد که فوران داشت و بلند شد تا بآسمان رسید و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم ترسید که او را بگیرد لذا خواهش خود را مسترد داشت و بحال اوّل برگشت پس مرد تنومند گندم گونی را مشاهده فرمود که
ارواحی را بنظر او میرسانند و جبرئیل عرضه داشت اینکه آدم ابو البشر است که ارواح اولادش را بنظر او میرسانند و میپسندد و
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باو سلام کرد و او جواب داد و پیغمبر براي او طلب مغفرت کرد و او هم براي حضرت طلب
مغفرت نمود و مرحبا و خیر مقدم گفت پس پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملکی را دید در جائی نشسته و در دستش لوحی
است از نور و بر آن خطّی نوشته شده بود که بر آن نظر میکرد و بجانب راست و چپ خود ابدا متوجّه نبود و صورتش مانند شخص
غمگین و اندوهناك بود و از جبرئیل سؤال نمود اینکه کیست عرضه داشت اینکه ملک الموت است و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم بر او سلام کرد و جبرئیل معرّفی حضرت را نمود و او جواب داد و مرحبا گفت و عرضه داشت بشارت باد تو را به اینکه که هر
صفحه 278 از 485
خیري را من در امّت تو مشاهده مینمایم و پیغمبر حمد و شکر الهی را بجاي آورد پس حضرت مشاهده فرمود گروهی را که در
مقابلشان خوانهائی است که در آنها گوشت تازه و گندیده موجود است و آنها بگوشتهاي تازه پاکیزه دست نمیزنند و از گوشتهاي
فاسد گندیده میخورند و از جبرئیل سؤال فرمود اینها کیانند عرضه داشت اینها امّت شمایند که مال حلال را گذارده و مال حرام را
تناول مینمایند بعد دید ملکی را که نیمی از آن برف و نیمی آتش بود و تسبیح مینمود و میگفت اي خدائی که برف را با آتش
جمع نمودي دلهاي بندگان مؤمن خود را با یکدیگر مؤتلف فرما پس از آن جماعتی را مشاهده فرمود که لبهاي آنها مانند لب شتر
درشت و آویخته بود و از گوشت پهلوي خودشان بریده بدهانشان میانداختند از جبرئیل پرسید اینها کیانند عرضه داشت اینها
کسانی هستند که عیب جوئی و عیب گوئی از مردم مینمایند بعد جماعتی را مشاهده فرمود که سرشان را با سنگ میکوبند و خرد
میکنند و سؤال فرمود اینها کیستند [ صفحه 335 ] عرضه داشت اینها کسانی هستند که نماز عشا را ترك میکنند بعد گروهی را دید
که آتش در دهانشان میریزند و از دبرشان بیرون میآید و سؤال فرمود اینها چه کسانند عرضه داشت اینها کسانی هستند که مال
اطفال یتیم را بستم میخورند بعد گروهی را مشاهده فرمود که مانند کسانیکه شیطان آنها را مخبّط نموده میباشند و براي بزرگی
شکمشان نمیتوانند درست از جاي خودشان برخیزند و جبرئیل عرض نمود اینها ربا خوارانند که صبح و شام نزدیک بآتش میشوند
و منتظر روز قیامتند پس حضرت مشاهده فرمود جماعتی از زنان را که بپستانشان آویخته شدهاند فرمود اي جبرئیل اینها کیانند
عرضه داشت اینها زنانی هستند که از دیگران آبستن شده و بشوهرانشان نسبت دادهاند و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آنها را
نفرین فرمود بعد گروهی از ملائکه را مشاهده فرمود که تمام اجزاء بدنشان حمد و تسبیح خدا میکرد و از هر جانبی صداهاي
مختلف بگریه خوف و ثناي الهی از آنها بلند و شنیده میشد و جبرئیل عرض کرد اینها بهمین کیفیّت خلق شدهاند و هیچ یک از
اینها با آنکه پهلوي یکدیگرند با هم صحبت نکردهاند و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بآنها سلام کرد و آنها با اشاره بسر جواب
دادند و جبرئیل حضرت را بآنها معرّفی فرمود و امر نمودشان که با او سخن بگویند و آنها بعد از اینکه بحضرت سلام کردند و
بشارت بخیر و خوبی در حق او و امتش دادند پس از آسمان اوّل بآسمان دوم صعود نمودند و در آنجا دو نفر شبیه بیکدیگر را
مشاهده فرمود و جبرئیل عرضه داشت اینها دو پسر خاله، عیسی و یحیی علیهما السلام میباشند و حضرت بآنها سلام کرد و آنها
جواب دادند و براي ایشان طلب آمرزش فرمود و ایشان براي حضرت طلب آمرزش نمودند و مرحبا و خیر مقدم گفتند و در آنجا
ملائکه بسیاري را دید که در حال خضوع و خشوع بودند و هریک از آنها بآهنگ مخصوصی تسبیح و تقدیس خدا را مینمودند و
حمد و ثناي الهی را بجا میآوردند بعد بآسمان سوم رفتند و در آنجا حضرت مردي را مشاهده فرمود که مزیّت حسنش بر خلق
مانند مزیّت ماه شب چهارده بود بر ستارگان و جبرئیل گفت اینکه برادرت یوسف علیه السّلام است و بین حضرت و او سلام و دعا
و تحیّت و ثنا ردّ و بدل شد و در آنجا ملائکه بسیاري را مانند ملائکه آسمان اوّل و دوّم مشاهده فرمود و بین حضرت و آنها سلام و
جواب و [ صفحه 336 ] دعا و ثنا و مکالماتی مانند آسمان اوّل و دوم روي داد و بعد رفتند تا بآسمان چهارم رسیدند و در آنجا با
حضرت ادریس مقابل شدند و سلام و دعا و تحیّت و ثنا ردّ و بدل گردید و ملائکه آن آسمان هم بقدر ملائکه آسمانهاي سابق
بودند و همه بحضرت بشارت بخیر و خوبی براي او و امتش دادند و شرط خدمت و پاس ادب و احترام را بجا آوردند و بعد بآسمان
پنجم رفتند و در آنجا مرد کاملی را که چشمش درشت بود ملاقات فرمود که جمع کثیري در اطرافش بودند و جبرئیل عرضه
داشت اینکه هرون است که با قوم خود مساعدت میکرد و سلام و دعا بین حضرت و او ردّ و بدل گردید و ملائکه اینکه آسمان هم
کمتر از آسمانهاي سابق نبودند پس بآسمان ششم رفتند و در آن مرد گندم گون پر موئی را مشاهده فرمود که میگفت بنی اسرائیل
گمان میکنند من نزد خدا گرامی تر از تمام خلقم با آنکه اینکه مرد گرامیتر است از من و جبرئیل عرضه داشت اینکه حضرت
موسی است و بین پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و او سلام و جواب و دعا مبادله شد و ملائکه اینکه آسمان هم کمتر از سابق
نبود و از آنجا سیر فرمود تا بآسمان هفتم رسید در آنجا مرد جلیلی را مشاهده فرمود که بر در بیت المعمور و جوار الهی براي او
صفحه 279 از 485
کرسیاي وضع نمودهاند و بر آن قرار داد و موسی سر و ریش او سیاه و سفید در هم است جبرئیل عرضه داشت اینکه حضرت
ابراهیم پدر بزرگوار شما است و اینجا جاي تو و پرهیزکاران از امّتت میباشد پس حضرت اینکه آیه را تلاوت فرمود إِن أَولَی النّاسِ
بِإِبراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوه وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللّه وَلِیُّ المُؤمِنِینَ که در سوره آل عمران بیان شد و سلام و جواب و دعا و ثنا بین
او و حضرت مبادله گردید و ملائکه اینکه آسمان هم مانند همه آسمانها بودند و تمامی بشارت بخیر و خوبی براي پیغمبر صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم و امّت او دادند و شرائط ادب و احترام را بجا آوردند و در آنجا مشاهدات عجیبهاي براي حضرت روي داد که
ذکرش منافی با اختصار است تا آنکه با جبرئیل وارد بیت المعمور شدند و در آنجا حضرت دو رکعت نماز گذارد با بعضی از
اصحاب که لباس نو در بر داشتند و سایرین که لباس کهنه در بر داشتند ممنوع الورود شدند و بعد از بیت المعمور بیرون آمدند و
دو نهر آب براي حضرت موجود شد که یکی کوثر و دیگري رحمت نام داشت از اوّلی آشامید و در دومی غسل فرمود و اینکه دو
868 [ صفحه 337 ] تا وارد بهشت شد که خاکش مانند مشک بود و پرندگان و میوجاتش در - نهر با حضرت بودند -قرآن- 730
بزرگی ممتاز بودند و در آنجا درختی مشاهده فرمود که اگر پرنده مدّت هفتصد سال گرد آن پرواز مینمود یک دور آن را بآخر
نمیرساند و هیچ سرائی در بهشت نبود مگر آنکه یک شاخه از آن درخت در آن سراي بود و جبرئیل عرضه داشت اینکه درخت
طوبی است که خدا فرموده طوبی لهم و حسن مآب و حضرت در بهشت سیر فرمود تا رسید بدرخت سدرة المنتهی و آن درختی
است که در سایه هر برگ آن امّتی جاي دارند و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در آنجا بمقام قرب اعلی رسید که از آن در
قرآن بقاب قوسین او ادنی تعبیر شده و شروع بمکالمات حضوري شد که تفصیل آن در آخر سوره بقره گذشت پس ملکی اذان
گفت و شهادت بوحدانیّت خدا و رسالت خاتم انبیا داد و خداوند تصدیق فرمود و بعد از ذکر حی علی ال ّ ص لوة وعده مغفرت داد
بکسیکه اجابت نماید اینکه دعوت را از روي اخلاص و بعد از ذکر حی علی الفلاح فرمود که نماز صلاح و نجاح و فلاح است و
بعد از ختم اذان پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نماز خواند و تمام ملائکه اقتداء نمودند چنانچه در بیت المقدس نماز خواند و
انبیا اقتداء کردند و بعد از نماز شور عشق و شوق بر حضرت مستولی شد و بسجده افتاد و خداوند فرمود من پنجاه نماز بر تو و امّتت
واجب نمودم مانند امم سابقه برخیز و بپادار آنرا در امتت و حضرت برخاست و نزول فرمود تا بحضرت موسی رسید و او حضرت را
وادار نمود که مراجعت کند بحضور الهی و تخفیف بگیرد در عدد نمازها و گفت من میدانم امّت تو طاقت اینکه تکلیف را ندارند
و تو هر چه از خدا بخواهی اجابت میفرماید و حضرت مراجعت فرمود تا بسدرة المنتهی رسید و بسجده افتاد و از خدا خواهش
تخفیف نمود و ده نماز تخفیف گرفت و نزول فرمود باز حضرت موسی را ملاقات فرمود و بتوصیه او براي اخذ تخفیف ثانوي
مراجعت کرد و ده نماز تخفیف گرفت و معاودت فرمود و حضرت موسی باز او را بعث باخذ تخفیف نمود و چند مرتبه اینکه بعث
و مراجعه و اخذ تخفیف مکرر شد تا مرتبه اخیره که ده نماز باقی مانده بود و پنج نماز تخفیف داده شد باز حضرت موسی قانع نبود
ولی پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دیگر خجلت کشید مراجعت کند و فرمود صبر میکنم و ندا رسید حال که صبر کردي من هم
اینکه پنج نماز را بجاي پنجاه نماز قبول دارم و بر هر [ صفحه 338 ] نمازي ده نماز اجر میدهم و همچنین سایر اعمال حسنه امّت تو
را هر عمل خیري را اگر بجا آورند ده برابر ثواب میدهم و اگر بجا نیاورند و مجرّد نیّت باشد یک اجر خواهم داد و هر عمل بدي
را که امّت تو بجا آورند یک جزا میدهم و اگر بجا نیاورند و مجرّد نیّت باشد عفو میکنم آنچه بعد از اوصاف براق از بدو سیر
تاکنون نوشته شد مختصري است از روایت قمّی ره از امام صادق علیه السّلام و در اینجا آنحضرت دعا فرمود در باره حضرت
موسی که بسعی او اینکه تخفیف براي اینکه امّت حاصل شد و بعضی نقل نمودهاند که چون حضرت بسدرة المنتهی رسید جبرئیل
از رفتار باز ماند و پیغمبر باو فرمود در چنین جائی دوست از دوست جدا میشود جبرئیل عرض کرد اگر یک سر انگشت نزدیکتر
شوم سوخته خواهم شد و حضرت از آسمان هفتم تا آنجا بروي بال جبرئیل بود و از آنجا ببعد بروي رفرف سیر فرمود و گفتهاند آن
فرش بزرگی است از نور و در آنجا براي پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هفتاد هزار حجاب مرتفع شد که هیچ یک از آن حجابها
صفحه 280 از 485
شبیه بدیگري نبود و فاصله هر حجاب از دیگري پانصد سال راه بود و دیگر صداي هیچ ملکی به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
نمیرسید لذا وحشت بر حضرت مستولی شد و در آنحال صداي آشنائی بگوشش رسید که میگوید اي بهترین خلق من احمد بیا
نزدیک من اي محمّد نزدیک بیا و نزدیک شد تا بمقام قاب قوسین اوادنی رسید و در آنجا خدا باو فرمود سلام بر تو و رحمت خدا
و برکات او و حضرت عرضه داشت سلامتی براي ما و بندگان نیکوکار خدا است و در کشف الغمّه از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم روایت نموده که از او سؤال نمودند خداوند بچه زبان و لهجهاي در آنشب با تو سخن گفت فرمود بزبان و لهجه علی بن أبی
طالب علیه السّلام و بدل من گذشت که پرسیدم خدایا تو با من سخن میگوئی یا علی خدا فرمود اي احمد من شباهتی بسائر
موجودات ندارم و نباید مرا نظیر مردم دانست و صفاتم مانند صفات خلق نیست ولی من تو را از نور خودم آفریدم و علی را از نور
تو پس آگاه شدم بسرّ دلت و دیدم تو علی را از هر کس بیشتر دوست داري لذا بزبان و لهجه علی با تو سخن گفتم براي آنکه
دلت آرام بگیرد و نیز از آنحضرت روایت شده است که خداوند از من سؤالی فرمود و من نتوانستم جواب بگویم پس دستش را
[ میان دو شانهام گذارد بدون آنکه کیفیّت و اندازهاي داشته باشد پس احساس برودت و خنکی آنرا نمودم و علم [ صفحه 339
اوّلین و آخرین بمن عطا شد و آن بر سه قسم بود یک قسم از آنرا مأمور شدم بکتمان چون کسی تاب تحمّل آنرا نداشت و یک
قسم را مأمور شدم باظهار و یک قسم را مختار گشتم در کتمان و اظهار و در مجالس از امام صادق علیه السّلام روایت نموده که در
لیلۀ الاسري وقت مراجعت از بیت المقدس پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بقافله قریش گذشت دید ظرف آبی دارند و یک
شترشان را گم کردهاند و در پی آن رفتهاند حضرت از آن آب آشامید و باقی را بزمین ریخت و چون صبح شد و بقریش فرمود من
دیشب به بیت المقدس رفتم و آثار انبیاء را مشاهده کردم و قافله قریش را دیدم که شترشان را گم کرده بودند و آبشان را خوردم و
بقیّه را بزمین ریختم ابو جهل گفت اکنون فرصت بدست ما آمد که دروغ محمّد را واضح کنیم بپرسید بیت المقدس چند ستون و
قندیل داشت و از آنحضرت سؤال نمودند و چون حضرت متوجّه ببعضی از خصوصیّات آن مسجد نشده بود جبرئیل نازل شد و
صورت آن مسجد را در مقابل حضرت نگاه داشت و آنها آنچه از خصوصیات آن مسجد پرسیدند جواب فرمود و چون تمام شد
گفتند باشد تا قافله ما بیاید از آنها تفصیل بین راه را بپرسیم و حضرت فرمود فردا اوّل طلوع آفتاب قافله وارد میشود و مقدم بر همه
شتر خاکستري رنگی خواهد بود فردا صبح همه قبل از آفتاب بیرون رفتند و منتظر بودند تا آفتاب طلوع کرد و قافله پیدا شد و سؤال
نمودند و جواب مطابق فرمایش پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدند و با وجود اینکه بر طغیان و کفرشان افزوده شد و از بعضی
روایات استفاده میشود که مراد از مسجد الاقصی بیت المعمور است که در آسمان هفتم است و آنجا پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم نماز خواند و اصحاب خاص اقتداء نمودند و بنظر حقیر اینکه معناي باطنی است که در بعضی از روایات در مقابل کسانی ذکر
شده که سیر را منتهی به بیت المقدس میدانستند بر حسب ظاهر آیه شریفه تا براي آنها اثبات عروج بآسمان شود و منافی با روایات
دالّه بر سیر تا بیت المقدس و از آنجا بآسمان نیست چون یکی منتهاي سیر زمینی و دیگري منتهاي سیر آسمانی است و اینکه در
اینکه آیه بسیر اوّل تصریح شده براي حفظ قلوب ضعفاء الایمان از انکار در صدر اسلام بوده و بعدا که استعداد قبول در مسلمانان
کامل شده در سوره و النجم اشاره بمراتب عالیه فرموده و بیت المقدس دورترین مساجد آنزمان بوده بمکّه در زمین چنانچه بیت
المعمور دورترین مساجد [ صفحه 340 ] است بمکّه در آسمان محاذي کعبه که فاصله میان آن دو قبله است و امام از آن تعبیر بحرم
فرموده و بنابراین متبادر از مسجد الاقصی بر حسب ظاهر بیت المقدس است و در باطن بیت المعمور و هر کس بقدر استعداد و فهم
خودش از آیه استفاده مینماید و اشکالی نیست بلکه کلام در نهایت اعجاز از حیث بلاغت است و برکات مادّي در اطراف بیت
المقدّس که زمین شام است مشهود و آن اراضی بوفور نعمت مشهور است و برکات معنوي در اطراف بیت المعمور مسلّم و معلوم
است چون مسجد ملائکه است در هر حال اینکه جمع و توفیق هم از غنائم اینکه تفسیر است و در امالی طوسی از إبن عبّاس روایت
نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود چون در شب معراج بمقام قاب قوسین او ادنی رسیدم اوّل سخنی که خداوند بمن
صفحه 281 از 485
فرمود اینکه بود که گفت اي محمّد نگاه کن بزیر پاي خودت من نگاه کردم دیدم تمام حجابها برداشته و درهاي آسمانها گشوده
شده و علی در جاي خودش قرار دارد و بمن نگاه میکند پس خدا فرمود من علی را وصی و وزیر و جانشین تو قرار دادم باو اعلام
کن و بگو که کلام تو را میشنود و من باو گفتم و او در خانه خود بود و بمن نگاه میکرد سخن مرا شنید و جواب داد قبول و اطاعت
نمودم پس خداوند بملائکه امر فرمود که همه باو سلام کنند و کردند و او جواب سلام ایشانرا داد و همه بمن تبریک گفتند و
اظهار مسرت نمودند از آنکه خداوند او را جانشین من قرار داد و حاملان عرش را دیدم که سرهاي خودشان را بزمین انداخته نگاه
میکنند از جبرئیل سبب آنرا پرسیدم گفت از خدا دستور گرفتهاند و بروي علی علیه السّلام نظر میکنند و چون بزمین مراجعت نمودم
خواستم قضایا را براي علی علیه السّلام شرح دهم او بر من سبقت کرد و هر چه دیده و شنیده بودم علی براي من نقل نمود و دانستم
که هیچ گامی بر نداشتم مگر آنکه خداوند آنرا بعلی ارائه داده بود پس پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قسم یاد فرمود که
خداوند هیچ عملی را بیمحبّت علی علیه السّلام قبول نمیفرماید و آتش بر دشمن علی غضبناكتر است از مشرك و علامت دشمنی
با علی فضیلت دادن غیر او است بر او حدیث مفصّل است و حقیر مختصر نمودم و تمام اینکه قضایا از ابتداء حرکت تا انتهاء عود
بعضی گفتهاند در سه یا چهار ساعت واقع شد و بعضی گفتهاند در یک چشم بهم زدن بوده و اللّه اعلم و خداوند سمیع است
میشنود قول کسی را که تصدیق کند معراج پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم [ صفحه 341 ] را و قول کسی را که تکذیب نماید
آنرا و بصیر است میبیند و میداند و میشناسد کسی را که لیاقت دارد به اینکه مقام برسد و بعضی سمیع و بصیر را صفت پیغمبر صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم و ضمیر هو را راجع بآنحضرت دانستهاند و بنابراین مراد مسموعات و مشهودات لیله معراج است فیض ره
فرموده اخبار معراجیّه بسیار است و در آن اسراري است که مطّلع نمیشوند بر آن مگر راسخان در علم ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 2 تا 3
اشاره
- [ وَ آتَینا مُوسَی الکِتابَ وَ جَعَلناه هُديً لِبَنِی إِسرائِیلَ أَلاّ تَتَّخِذُوا مِن دُونِی وَکِیلًا [ 2] ذُرِّیَّۀَ مَن حَمَلنا مَعَ نُوح إِنَّه کانَ عَبداً شَکُوراً [ 3
185- قرآن- 1
ترجمه
و دادیم بموسی توریۀ را و قرار دادیم آنرا راهنما از براي بنی اسرائیل که مگیرید غیر از من کار گذاري را اي فرزندان آنانکه حمل
نمودیم با نوح همانا او بود بنده شکر گذار
تفسیر
- مزید اختصاص پیغمبر خاتم بمعراج و ارائه آیات و مکالمات حضوري در پیشگاه حضرت احدیّت نباید مورد تعجّب شود چون
خداوند در هر زمان باقتضاء مصلحت وقت و قابلیّت شخص یکنفر از افراد بشر را مخصوص بکرامت فرموده چنانچه حضرت موسی
را در عصر خود اختصاص داد بمقام نبوّت و مکالمه حضوري و ارائه آیات بیّنات و معجزات با هرات و اعطاء کتاب توریۀ که
راهنما و هادي و دلیل بود براي بنی اسرائیل و مأمور فرمود آنها را در آنکتاب بتوحید و آنکه جز خداوند یگانه کار گذار و صاحب
اختیاري براي خودشان قرار ندهند و بنابراین جمله الّاتتّخذوا من دونی وکیلا بیان است از براي مکتوب در توریۀ که لفظ کتاب
صفحه 282 از 485
دلالت بر آن دارد و ممکن است متعلّق بقول یا امر محذوف باشد یعنی و گفتیم یا امر نمودیم که نگیرید جز خدا وکیلی براي خود
یعنی پرستش نکنید غیر از خدا را و رجوع ننمائید در شدائد و مشکلات جز باو و در خاتمه خطاب بآنها فرموده یا اختصاص داده
است ایشان را بمزید شکر گذاري و ثبات قدم در توحید بحذف حرف نداء یا تقدیر اخص یعنی فرض شد بر شما توحید و توکّل
بخدا اي فرزندان کسانیکه خداوند ایشانرا با نوح علیه السّلام از طوفان نجات داد یا فرض شد بر همه بخصوص بر شما چون شما که
مشمول نعمت شدید اولویّت بعبادت و شکر گذاري دارید بعلاوه بر شما لازم است تبعیت نمائید از آنحضرت در شکر گذاري
چون او بنده [ صفحه 342 ] بسیار شاکر خدا بود چنانچه در کتب معتبره از امام باقر علیه السّلام نقل شده که پرسیدند مراد از شکر
گذاري نوح علیه السّلام در اینکه آیه چیست فرمود آنستکه در هر صبح و شام سه مرتبه میگفت اللّهم انّی اشهدك ما اصبحت بی
من نعمۀ او عافیۀ فی دین او دنیا فانّها منک وحدك لا شریک لک فلک الحمد علی ذالک و لک الشکر کثیرا ولی در الفاظ دعا و
عدد آن اختلافی است که حقیر بآنچه نقل شد اعتماد نمودم و بنی اسرائیل همه از نسل حضرت یعقوبند که او از اولاد سام بن نوح
است که از طوفان نجات یافت ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 4 تا 8
اشاره
وَ قَضَینا إِلی بَنِی إِسرائِیلَ فِی الکِتاب لَتُفسِدُن فِی الَأرض مَرَّتَین وَ لَتَعلُن عُلُ  وا کَبِیراً [ 4] فَإِذا جاءَ وَعدُ أُولاهُما بَعَثنا عَلَیکُم عِباداً لَنا أُولِی
بَأس شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعداً مَفعُولًا [ 5] ثُم رَدَدنا لَکُم الکَرَّةَ عَلَیهِم وَ أَمدَدناکُم بِأَموال وَ بَنِینَ وَ جَعَلناکُم أَکثَرَ نَفِیراً
6] إِن أَحسَ نتُم أَحسَ نتُم لِأَنفُسِکُم وَ إِن أَسَأتُم فَلَها فَإِذا جاءَ وَعدُ الآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُم وَ لِیَدخُلُوا المَسجِدَ کَما دَخَلُوه أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ ]
704- لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوا تَتبِیراً [ 7] عَسی رَبُّکُم أَن یَرحَمَکُم وَ إِن عُدتُم عُدنا وَ جَعَلنا جَهَنَّمَ لِلکافِرِینَ حَصِیراً [ 8] -قرآن- 1
ترجمه
- و اعلام نمودیم به بنی اسرائیل در کتاب که هر آینه فساد خواهید نمود البتّه در زمین دو بار و هر آینه سرکشی خواهید کرد البته
سرکشی بزرگ پس چون آمد وعده اوّل آن دو برانگیزیم بر شما بندگانی را از خودمان صاحبان شوکت و قوّت بسیار پس جستجو
کنند میان منزلها و باشد وعدهاي بجا آورده پس برگردانیم براي شما غلبه بر آنها را و مدد نمائیم شما را بمالها و پسرها و گردانیم
شما را بیشتر از جهت نفرات اگر خوبی کنید خوبی کردید براي خودتان و اگر بدي کنید پس براي خودتان است پس چون آمد
وعده دیگر بار برانگیزیم تا بد سازند رویهاتان را و تا داخل شوند در مسجد چنانچه داخل شدند آنرا اوّل بار و تا هلاك کنند آنچه
را غالب شدند بر آن هلاك کردنی امید است که پروردگار شما رحم کند بر شما و اگر عود کنید عود خواهیم نمود و قرار دادیم
جهنّم را براي کافران زندان.
تفسیر
- خداوند حکم و اثبات و اعلام فرمود به بنی اسرائیل در کتاب توریۀ که شما دو مرتبه حتما مرتکب فساد خواهید شد در زمین و
طغیان و سرکشی بزرگی خواهید نمود و چون موعد فساد مرتبه اولی رسید مبعوث کنیم بر شما [ صفحه 343 ] بندگانی را از
خودمان که داراي شوکت و قوّت و قدرت زیاد باشند در جنگ و امر شما را بآنها واگذار میکنیم و کمک از شما نمیکنیم براي
صفحه 283 از 485
مجازات و عقوبت دنیوي شما بر فساد اوّل خودتان و آن جماعت که بر شما مسلّط شدند رحم بر صغیر و کبیر شما نخواهند نمود تا
اینکه درجه که در میان منازل شما تجسّس میکنند براي آنکه به بینند کسی یا چیزي باقی مانده که بکشند یا اسیر کنند یا بغارت
ببرند و اینکه انتقام الهی بقدري مسلّم و یقینی است وقوع آن که باید وعده منجز و بجا آورده دانست آنرا و در جوامع از امیر
المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که عبیدا بجاي عبادا قرائت فرموده و آن هم اگر چه جمع عبد است ولی مناسبتر بودنش با انتقام
بر ارباب ذوق پوشیده نیست چون بیشتر در مملوك و زیر دست خلق استعمال میشود پس بر میگردانیم براي شما دولت و غلبه بر
کسانیرا که مسلّط نمودیم بر شما و کمک میکنیم شما را بمالها و پسرها و قرار میدهیم شما را بیش از پیش از حیث اعوان و انصار و
عساکر مهیّا براي جنگ با دشمن چون نفیر بر اینکه قبیل افراد اطلاق میشود اگر خوبی کنید ثواب و نتیجه و پاداش آن بخود شما
عائد میشود و اگر بدي کنید عقاب و نتیجه و کیفر آن بشما واصل خواهد شد و اینکه احسان و اسائه هر دو متعدّي بلام شده است
ظاهرا براي ازدواج اسائه با احسان است و الّا معمولا اسائه باید متعدّي بعلی شود و در عیون از امام رضا علیه السّلام نقل نموده که
اسائه بسا باشد که مغفور شود و چون وعده فساد مرتبه اخري و عقوبت آن برسد بعث میکنیم بر شما مردمی را براي آنکه رویهاي
شما را تغییر دهند باثر بدي و تا داخل شوند در مسجد بیت المقدّس و شهر آن چنانچه داخل شدند در آن کسانیکه مبعوث بودند
در مرتبه اولی و تا نابود و هلاك گردانند آنچه را غلبه نمودند بر آن یا در مدّت استیلاء و غلبه خودشان نابود و هلاك نمودنی
آشکار و با اینکه وصف باز جاي امیدواري است برحمت خداوند در صورت توبه و انابه که شما را بحال اوّل باز گرداند و ادامه
دهد نعمت خود را بر شما و اگر معاودت نمائید بفساد خداوند هم معاودت میفرماید در دنیا بانتقام و در آخرت هم جایگاه دائم
محصور شما را جهنّم قرار خواهد داد که حبس مخلّد باشید در آن اگر ایمان نیاورید به پیغمبر آخر الزّمان و کافر از دنیا بروید و
بعد از قول خداوند فاذا جاء [ صفحه 344 ] وعد الآخرة جمله بعثنا علیکم که متعلّق لیسوؤا وجوهکم است مقدّر شده براي دلالت
کلام سابق بر آن و در بیان اینکه دو فساد و دو انتقام اختلاف شدیدي بین مفسّرین عامّه و خاصّه روي داده بعضی فساد اول را بقتل
زکریّا و فساد دوم را بقتل یحیی علی نبیّنا و اله و علیهما السلام تفسیر نمودهاند و انتقام اوّل را خروج بخت نصر و دخول آن در بیت
المقدّس و تخریب او آن مکان شریف را و قتل عام از بنی اسرائیل دانستهاند و انتقام دوّم را گفتهاند بدست سلاطین فارس و روم
بوده و اسم منتقم را باختلاف ططوس و هردوس و فردوس ذکر کردهاند و فاصله بین دو فساد را گفتهاند دویست و ده سال بوده و
بنظر حقیر فساد و انتقام اوّل اشاره بقصّه جالوت و طالوت است که شرح آن در ضمن آیاتی در سوره بقره گذشت و فساد و انتقام
دوم اشاره بقتل حضرت یحیی و خروج بخت نصر است که در ذیل آیه او کالّذي مرّ علی قریۀ در سوره بقره بیان شد چون ظاهرا
مسلّم است که قتل حضرت یحیی در فساد دوّم بوده و قتل حضرت زکریّا مسلّم نیست و بعضی گفتهاند آنحضرت بمرگ طبیعی از
دنیا رفته است و مشهور آنستکه خروج بخت نصر براي خونخواهی حضرت یحیی بوده و بقدري او از بنی اسرائیل کشته که خون
آنحضرت از جوش افتاده است و غلبه سلاطین فارس و روم بر بنی اسرائیل سابقه ذکر در قرآن ندارد و انسب آنستکه اینکه دو واقعه
سبق ذکري یا شهرت خارجی داشته باشد تا اشاره بمجهول نباشد و غلبه بنی اسرائیل بر اعداء را که بعضی بردّ کورش همدانی اسراء
آنها را به بیت المقدّس و عود استقلالشان تفسیر نمودهاند و در صافی اینکه کمک با آنها را ببهمن بن اسفندیار نقلا نسبت داده نیز
خلاف ظاهر آیه شریفه است چون مستفاد از آن غلبه تامّه خود بنی اسرائیل است بر اعداء که بکشته شدن جالوت بدست حضرت
داود براي آنها حاصل گردید اینها همه شواهد و مؤیّدات نظریه حقیر است که ذکر شد ولی چون در آیه شریفه تعیین مصداق نشده
و از مفسّرین اقوال مختلفهاي نقل شده است بهتر احاله علم آنست باهل آن که ائمه اطهار علیهم السلامند در کافی و عیّاشی ره از
امام صادق علیه السّلام روایت نموده است که مراد از دو مرتبه فساد کشتن امیر المؤمنین علیه السّلام و ضربت زدن بامام حسن علیه
السّلام است و مراد از علوّ کبیر شهادت امام حسین علیه السّلام است و بندگان پر قوّت و قدرت خدا کسانی هستند که قبل از ظهور
[ صفحه 345 ] امام زمان قیام بخونخواهی آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مینمایند و قتله ایشانرا میکشند که محتمل است مراد
صفحه 284 از 485
مختار بن ابی عبیده ثقفی و اعوان او باشند و مراد از وعده حتمی خدا ظهور امام زمان است و مراد از عود غلبه بر اعداء رجعت
حسینی است که آنحضرت با هفتاد نفر از اصحاب بدنیا بر میگردند در زمان حیات حضرت حجّت علیه السّلام و عیّاشی علاوه
نموده که امام حسین علیه السّلام بر مردم سلطنت میکند تا موي ابرویش بر چشمش بریزد و ظاهرا مراد تطبیق امثال قضایاي واقعه در
بنی اسرائیل باشد بر اینکه امّت و اللّه اعلم ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 9 تا 12
اشاره
إِن هذَا القُرآنَ یَهدِي لِلَّتِی هِیَ أَقوَم وَ یُبَشِّرُ المُؤمِنِینَ الَّذِینَ یَعمَلُونَ الصّالِحات أَن لَهُم أَجراً کَبِیراً [ 9] وَ أَن الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ
أَعتَدنا لَهُم عَذاباً أَلِیماً [ 10 ] وَ یَدع الإِنسان بِالشَّرِّ دُعاءَه بِالخَیرِ وَ کانَ الإِنسان عَجُولًا [ 11 ] وَ جَعَلنَا اللَّیلَ وَ النَّهارَ آیَتَین فَمَحَونا آیَۀَ اللَّیلِ
556- وَ جَعَلنا آیَۀَ النَّهارِ مُبصِرَةً لِتَبتَغُوا فَضلًا مِن رَبِّکُم وَ لِتَعلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الحِسابَ وَ کُل شَیءٍ فَصَّلناه تَفصِیلًا [ 12 ] -قرآن- 1
ترجمه
- همانا اینکه قرآن هدایت میکند بآنچه راست و درستتر است و بشارت میدهد اهل ایمان را که بجا میآورند کارهاي شایسته را
بآنکه از براي ایشان است مزدي بزرگ و بآنکه کسانیکه ایمان نمیآورند بروز جزاء مهیا کردیم براي آنها عذابی دردناك و
درخواست میکند آدمی شرّ را مانند درخواست نمودنش خیر را و بوده است آدمی شتاب کننده و قرار دادیم شب و روز را دو نشانه
قدرت پس محو نمودیم نشانه شب را و گرداندیم نشانه روز را نور دهنده تا بجوئید روزي را از پروردگارتان و تا بدانید شماره
سالها و حساب مدّتها را و هر چیزي را تفصیل دادیمش تفصیل دادنی.
تفسیر
- قرآن هدایت میکند مردم را بطریقه حقّه اثنی عشریّه و دین قویم اسلام که راستتر و درستترین مذاهب و ادیان است و بشارت
میدهد اهل ایمان را که اعمالشان شایسته و بر طبق دستور پیغمبر و امام است بآنکه براي ایشان است در آخرت ثوابی که برتر است
از دنیا و ما فیها و نیز بشارت میدهد ایشانرا بآنکه براي کسانیکه ایمان نمیآورند بروز جزا خداوند مهیّا فرموده است در آنروز عذاب
الیم را تا موجب خوشنودي ایشان شود از آنکه دشمنانشان معذّب خواهند بود و بسا باشد که آدمی در حال سختی و غضب از
خداوند چیزي طلب میکند که براي او شرّ و ضرر است مانند آنکه از خداوند طلب میکند چیزیرا [ صفحه 346 ] که براي او خیر و
نفع است پس باید شخص متوجّه بحال و نفع و ضرر خود باشد و از خدا بخواهد چیزیرا که خیر و نجات او در آنست نه چیزیرا که
شرّ و هلاك او در آنست و منشأ اینکه امر عجله است که از صفات ذمیمه آدمی است و باید بکمک عقل و فکر در عواقب و خیمه
آن مرتفع شود عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که چون خداوند آدم را خلق فرمود و دمید در او از روح خود از جا
جستن کرد که برخیزد پیش از آنکه خلقتش تمام شود پس افتاد و باین سبب خدا فرموده و کان الانسان عجولا و از إبن عباس نقل
شده که اینکه وقتی بود که روح بنافش رسیده بود و خداوند شب و روز را دو نشانه و علامت بر قدرت و وحدانیّت خود قرار داد
چون هر دو متغیّرند دائما بکمی و زیادي و تغیّر نشانه حدوث و حدوث دلالت بر وجود محدث قدیم دارد پس محو و ناپدید فرمود
آیت شب را بنور روز بطوریکه تصوّر میشود شب وجود ندارد با آنکه موجود و مخلوق است ولو بتبع روز و قرار داد آیت روز را
صفحه 285 از 485
پدیدار و پدیدار کننده هر پدیداري تا به بینند مردم در آن نعم الهی را و کسب نمایند روزي حلال را که از فضل خداوند براي
ایشان مقدّر شده است و تا بدانند عدد سالها و ماهها و حساب عمرها و مدت دینها و سایر امور مربوطه بانقضاء ایّام و لیالی را و هر
چه محتاج باشند بآن در اصلاح معاش و معادشان خداوند در قرآن براي ایشان بیان مفصّل کافی فرموده و بعضی آیت لیل و نهار را
بآفتاب و ماه تفسیر نمودهاند و بنابراین اضافه مفید اختصاص است نه بیان و مراد از محو کمی نور ماه است براي امتیاز شب از روز و
از اخبار شواهدي بر اینکه معنی نقل شده و آنکه اثر محو خطوط سیاهی و تیرگی است که در آن مشهود است و در چند روایت
الّتی هی اقوم بولایت و امام علیه السّلام تفسیر شده و از امام سجاد علیه السّلام نقل شده که امام باید معصوم باشد و آن شناخته
نمیشود مگر بآنکه منصوص باشد و او است معتصم بحبل اللّه که قرآن است و آن هدایت میکند امام را چنانچه خداوند فرموده إِنَّ
هذَا القُرآنَ یَهدِي لِلَّتِی هِیَ أَقوَم و بنابراین هادي قرآن و مهدي امام و مهدي الیه حق و حقیقت است که همه با یکدیگر در عالم
[ 2045 [ صفحه 347 - انوار اتّحاد دارند و اللّه اعلم. -قرآن- 1991
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 13 تا 15
اشاره
[ وَ کُل إِنسان أَلزَمناه طائِرَه فِی عُنُقِه وَ نُخرِج لَه یَومَ القِیامَۀِ کِتاباً یَلقاه مَنشُوراً [ 13 ] اقرَأ کِتابَکَ کَفی بِنَفسِکَ الیَومَ عَلَیکَ حَسِیباً [ 14
مَن اهتَدي فَإِنَّما یَهتَدِي لِنَفسِه وَ مَن ضَل فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري وَ ما کُنّا مُعَذِّبِینَ حَتّی نَبعَثَ رَسُولًا [ 15 ] -قرآن-
366-1
ترجمه
و هر انسانی را ملازم نمودیم با او اعمالش را در گردنش و بیرون میآوریم براي او روز قیامت نوشتهاي که میبیند آنرا گشاده بخوان
نوشتهات را کافی است نفس تو امروز مر تو را حساب کننده کسیکه هدایت شد پس جز اینکه نیست که هدایت میشود بنفع خودش
و کسیکه گمراه شد پس جز اینکه نیست که گمراه میگردد بضرر خودش و بر ندارد هیچ بر دارندهاي بار دیگري را و نباشیم ما
عذاب کننده تا بفرستیم پیغمبري را
تفسیر
- در میان عرب معمول است که پرواز پرنده را از جانب راست و چپ بفال نیک و بد میگیرند و باین مناسبت طائر میگویند و اراده
اعمال خوب و بد میکنند که براي آدمی مقدّر شده گویا پرندهاي است که از عالم غیب بسوي او پرواز میکند خداوند میفرماید ما
اعمال خوب و بد هر کسی را مانند طوق بگردن او کردهایم که از او جدا نمیشود تا روز قیامت که براي او مشهود میشود بصورت
نوشتهاي گشاده در مقابل او که بخواند و بداند که چه کرده و چه استحقاقی دارد و چون آن نوشته صحیفه نفس او است باو گفته
میشود بخوان کتاب اعمال خود را کافی است امروز براي تو نفست که محاسبت باشد و باین تقریب در روایت عیّاشی و قمّی ره از
صادقین علیهما السّلام تصریح شده است و در مجمع و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که بنده تمام اعمالش را که
نوشته شده است بر او بیاد میآورد مانند آنکه در آنساعت بجا آورده و براي اینکه میگوید اي و اي بر ما اینکه چه کتابی است که
هیچ عمل کوچک و بزرگی نبوده مگر آنکه در آن ثبت و ضبط شده است نفع هدایت هر کس و ضرر ضلالت او بخودش واصل
صفحه 286 از 485
میشود و هیچ کس بعمل دیگري معذب نمیشود و بار گناه او را بدوش نمیکشد بلکه در گرو عمل خود است و خداوند هیچ قومی
را عذاب نفرموده مگر بعد از آنکه براي آنها پیغمبري فرستاده و احکامی معیّن فرموده و آنها عمل ننمودند و اطاعت نکردند و
عذاب بر آنها نازل شده است چون عقاب قبل از بیان عقلا قبیح است و فعل قبیح از خداوند صادر نمیشود لذا در آخرت هم بر
اعمالی که دلیل عقلی و شرعی بر قبح [ صفحه 348 ] و حرمت آن اقامه نشده است عقاب نخواهد فرمود ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 16 تا 22
اشاره
وَ إِذا أَرَدنا أَن نُهلِکَ قَریَۀً أَمَرنا مُترَفِیها فَفَسَ قُوا فِیها فَحَق عَلَیهَا القَول فَدَمَّرناها تَدمِیراً [ 16 ] وَ کَم أَهلَکنا مِنَ القُرُون مِن بَعدِ نُوح وَ
کَفی بِرَبِّکَ بِذُنُوب عِبادِه خَبِیراً بَصِ یراً [ 17 ] مَن کانَ یُرِیدُ العاجِلَۀَ عَجَّلنا لَه فِیها ما نَشاءُ لِمَن نُرِیدُ ثُم جَعَلنا لَه جَهَنَّمَ یَصلاها مَذمُوماً
مَدحُوراً [ 18 ] وَ مَن أَرادَ الآخِرَةَ وَ سَ عی لَها سَ عیَها وَ هُوَ مُؤمِن فَأُولئِکَ کانَ سَ عیُهُم مَشکُوراً [ 19 ] کُ  لا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِن عَطاءِ
591 انظُر کَیفَ فَضَّلنا بَع َ ض هُم عَلی بَعض وَ لَلآخِرَةُ أَکبَرُ دَرَجات وَ أَکبَرُ تَفضِیلًا - رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحظُوراً [ 20 ] -قرآن- 1
175- 21 ] لا تَجعَل مَعَ اللّه إِلهاً آخَرَ فَتَقعُدَ مَذمُوماً مَخذُولًا [ 22 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و چون خواهیم که هلاك کنیم بلدي را امر میکنیم سر گرم بنعمت شدگان آنرا پس نافرمانی کنند در آن پس سزاوار شود بر آن
بلد حکم عذاب پس هلاك کنیم آنرا هلاك کردنی و بسیار هلاك کردیم از اهل قرنها بعد از نوح و کافی است پروردگارت که
بگناهان بندگانش آگاه و بینا است کسیکه بخواهد نعمت مستعجلی را تعجیل میکنیم براي او در آن آنچه را میخواهیم براي آنکه
میخواهیم پس قرار میدهیم براي او جهنّم را که در آید در آن نکوهش شده رانده گردیده و کسیکه بخواهد آخرت را و کوشش
کند براي آن کوشش سزاوار بآنرا با آنکه مؤمن باشد پس آنگروه کردارشان پذیرفته و مأجور است هر یک از آن دو را مدد
میکنیم آنگروه و آنگروه را از بخشش پروردگار تو و نباشد بخشش پروردگار تو باز داشته شده بنگر چگونه فضیلت دادیم برخی
از آنها را بر برخی و هر آینه آخرت بزرگتر است از جهت مراتب و بزرگتر است از جهت فضیلت دادن قرار مده با خدا خداي
دیگري پس بنشینی نکوهش شده بخود واگذار گردیده.
تفسیر
- وقتی خدا بخواهد بلدي را چه ده باشد چه شهر ویران و اهل آنرا هلاك فرماید براي آنکه مستحق عقوبت شدهاند بکثرت معاصی
از باب مزید عنایت و لطف امر میفرماید اهل تنعّم و تعیّش و فسق و فجور آن آبادي را بتوسط انبیاء و اولیاء بتوبه و انابه و اطاعت
خدا و پیغمبر تا مرتدع شوند و عذاب از آنها مرتفع گردد پس چون تمرّد و سرکشی کنند و باعمال ناشایسته خودشان ادامه دهند و
استحقاق آنها کامل شود و معلوم گردد که قابل ترحّم نیستند عذاب بر آنها نازل شود بطوریکه همگی هلاك و بلدشان ویران
گردد و اینکه بمقتضاي سبقت رحمت بر غضب است که بعد از بعث رسول و بیان احکام باز تعجیل در عقوبت دنیوي [ صفحه
349 ] نمیفرماید تا بکلّی یأس از صلاح آنها حاصل شود و دلالت دارد بر اینکه مأمور به توبه است اختصاص امر باهل تنعم و تعیّش
و خود سري در اینکه آیه با آنکه در ذیل آیه سابقه اشاره شده بود که خداوند در دنیا و آخرت عقاب بلا بیان نسبت باحدي
صفحه 287 از 485
نمیفرماید و بعضی مأمور به را اطاعت و امر را تأکیدي دانستهاند و اختصاص اهل تنعم و تعیّش را بامر گفتهاند براي ریاست آنها و
تبعیّت سایرین است و بعضی مأمور به را احکام اولیّه گرفتهاند و گفتهاند مراد آنستکه وقتی ما امر نمودیم و تمرّد نمودند اراده
مینمائیم هلاك آنها را و در کلام تقدیم و تأخیر شده است چون قبل از استحقاق اراده هلاك قبیح است و بعضی گفتهاند مراد
باراده هلاك نزدیک شدن وقت مقدّر آن است اینها همه در صورتی است که امر بمعناي فرمان باشد و اگر بمعناي زیاد کردن
باشد چنانچه قمّی ره فرموده و دیگران تأیید نمودهاند مراد آنستکه چون اراده نمائیم هلاك بلدي را زیاد میکنیم در آن اهل تنعم و
تعیّش را بزیاد نمودن نعمت و وسائل عشرت را در آن بطوریکه دنیا طلبان در آنجا جمع شوند و اهل آخرت از آنجا هجرت نمایند
پس هلاك و ویران نمائیم آن بلد را با اهلش که فاسق و متمرّدند و اینکه مهلت براي تکمیل استحقاق و تشدید عذاب آنها است
که سیره الهیّه بر آن جاري شده و مؤید اینمعنی است قرائت امیر المؤمنین علیه السّلام آمرنا بر وزن عامرنا و قرائت امام باقر علیه
السّلام امّرنا بتشدید میم که در هر دو بمعناي کثّرنا است و بنظر حقیر اینکه معنی و معناي اول بتقریب مذکور هر یک از جهتی
احسن و اسلم و اتم است و خداوند بسیاري از اهل اعصار و امم ماضیه را که اصرار بمعصیت داشتند بعد از قوم نوح معذب و
هلاك فرموده مانند قوم عاد و ثمود و لوط و امثال اینها که خودشان و دیارشان نابود و ویران شدند و قرن بصد سال و کمتر و
زیادتر تفسیر شده و بنظر حقیر قرن مقداري از زمان است که اهل آنرا معاصر خوانند و از افراد زمان سابق نوعا کسی در آنزمان
باقی نمانده است و کافی است خداوند که با خبر است از گناهان باطنی بندگان و بینا است گناهان ظاهري آنها را براي آنکه
مجازات فرماید از آنها بحسب استحقاق و کسیکه بخواهد نعمت عاجله دنیویّه را و همّت خود را صرف در تحصیل آن نماید
خداوند او را بکلّی محروم نمیفرماید و بهر کس بخواهد هر قدر بخواهد از نعم [ صفحه 350 ] دنیویّه عطا خواهد فرمود بمقتضاي
حکمت و مصلحت ولی چون چنین کسی عمل عبادي ندارد در آخرت بهرهاي نخواهد داشت و داخل جهنّم میشود و نزد عقلا
مذموم و از رحمت خدا محروم است در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که معناي آیه آنستکه کسیکه
بخواهد پاداش دنیا را بعملی که خداوند واجب فرموده است بر آن و نخواهد رضاي خدا و اجر آخرت را خداوند هر چه بخواهد از
متاع دنیوي باو عطا میفرماید و نیست براي او ثواب آخرت و اینکه براي آنستکه خداوند نعمت باو عطا میفرماید براي آنکه کمک
بجوید بآن بر طاعت و او صرف میکند آنرا در معصیت پس معاقب میشود بر اینکه عمل و کسیکه بخواهد آخرت را و سعی کند
براي تحصیل آن برضاي خدا و خوشنودي او سعی بلیغی که سزاوار آخرت باشد باتیان واجبات و ترك محرّمات با آنکه معتقد
باشد باصول دین و مذهب خداوند پاداش او را در آخرت بنحو اتم و اکمل عنایت خواهد فرمود لذا اینکه جماعت عملشان مقبول و
سعیشان مشکور است از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است که کسیکه آخرت را بخواهد باید زینت زندگی دنیا را
ترك نماید هر یک از اینکه دو فرقه اهل دنیا و آخرت را خداوند مدد میرساند پی در پی بحیات و قواء و نعم ظاهریّه و باطنیّه و در
هیچگاه نعمت و رحمت رحمانیه از بندگان مقطوع نبوده و نخواهد بود ولی در عین حال باید نظر نمود که چه قدر فرق و تفاوت
است میان افراد بشر در فضل الهی نسبت بآنها که بعضی فقیر و بعضی غنی و بعضی عالم و بعضی جاهل و بعضی سالم و بعضی
مریض و بعضی عزیز و بعضی ذلیلند و اینها همه بحسب استعداد و قابلیّت و مصلحت آنها است و در مبدء فیّاض بخل نیست و اینکه
تفاوت و تفاضل در درجات و مراتب آخرت و اهل آن بیشتر و برتر است بمراتب و درجاتی از تفاوت در مراتب و درجات دنیا و
اهل آن بلکه تفاوت اینکه دو تفاوت بقدر تفاوت دنیا و آخرت است پس باید براي آن کوشید و از اینکه چشم پوشید و در مجمع
فرموده روایت شده است که ما بین اعلی درجه بهشت و ادنی درجه آن مانند ما بین آسمان و زمین است و عیّاشی ره از امام صادق
علیه السّلام نقل نموده که نگوئید بهشت یکی است و یکدرجه است خداوند فرموده بهشت متعدّد است و درجاتی دارد بعضی فوق
بعضی است و تفاوت مردم در درجات باعمال است عرض شد دو مؤمن داخل بهشت میشوند یکی [ صفحه 351 ] از آن دو مقامش
بالاتر است از دیگري و مایل میشود که رفیقش را دیدن کند فرمود کسیکه مقامش بالاتر است میتواند پائین بیاید ولی کسیکه
صفحه 288 از 485
مقامش پائینتر است نمیتواند بالا برود چون بآنمقام نرسیده امّا اگر مشتاق باشند ملاقات میکنند از روي تختها حقیر عرض میکنم
تخت بهشتی بلند است و براي مؤمن فرود میآید و چون بر آن قرار گرفت بلند میشود بقدریکه تمام جوانب ملک مرئی میگردد و
از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده که بالا میروند بندگان فرداي قیامت در درجات و بقرب حق واصل میشوند بقدر
عقلهاشان و در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که ثواب بقدر عقول است. و نباید کسی چه پیغمبر باشد چه از افراد امّت
با خداوند خود خداي دیگري قرار دهد در اعتقاد یا اقرار یا عبادت که اگر چنین کند مادام العمر مورد مذمّت عقلا و علما و صلحا
واقع شود و خداوند او را بحال خود واگذار فرماید و لطف و رحمت خود را در دنیا و آخرت از او منع فرماید پس مانند مردم عاجز
و ذلیل بجاي خود بنشیند و قادر بر دفاع نباشد ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 23 تا 25
اشاره
وَ قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعبُدُوا إِلاّ إِیّاه وَ بِالوالِدَین إِحساناً إِمّا یَبلُغَن عِندَكَ الکِبَرَ أَحَدُهُما أَو کِلاهُما فَلا تَقُل لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنهَرهُما وَ قُل
لَهُما قَولًا کَرِیماً [ 23 ] وَ اخفِض لَهُما جَناحَ الذُّل مِنَ الرَّحمَۀِ وَ قُل رَب ارحَمهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً [ 24 ] رَبُّکُم أَعلَم بِما فِی نُفُوسِکُم إِن
435- تَکُونُوا صالِحِینَ فَإِنَّه کانَ لِلأَوّابِینَ غَفُوراً [ 25 ] -قرآن- 1
ترجمه
- و حکم کرد پروردگار تو که عبادت نکنید مگر او را و احسان کنید بپدر و مادر احسان کردنی هر گاه برسد نزد توبه پیري یکی
از آن دو یا هر دوشان پس مگوي مر آن دو را اف و از خود مران آن دو را و بگوي مر آن دو را گفتاري پسندیده و بزیر آور براي
آندو بال فروتنی را از مهربانی و بگو پروردگار من رحمت کن آندو را چنانچه تربیت نمودند مرا در کوچکی پروردگار شما داناتر
است بآنچه در باطن شما است اگر باشید از شایستگان پس بدرستیکه او باشد مر باز گشت کنندگان را آمرزنده.
تفسیر
- خداوند حکم قطعی فرموده بآنکه عبادت نکنند بندگان جز او را و بآنکه احسان نمایند بپدر و مادر احسانی را که سزاوار باشد
بمقام آن دو و اولاد چون بعد از حق خداوند حقّی ببزرگی حق آن دو نیست و فرموده اگر برسند یکی از آن دو یا هر دو به پیري
در حالیکه محتاج بکفالت و حمایت ولد باشند در [ صفحه 352 ] مقابل آن دو کلمه اف را که دلالت بر ملالت و کدورت دارد بر
زبان جاري منما و مران آن دو را به بلند نمودن صوت خود از صوت آن دو و باجابت ننمودن ملتمس و متوقع آن دو و مجادله
نمودن با آن دو و امثال اینها که منافی با انتظار و توقعاتشان باشد بر حسب امکان بلکه گفتگو کن با ایشان بگفتار خوب خوش
شایسته پسندیده نزد عقلاء و مردم با ادب و مانند مرغ که جوجه خود را در زیر بال جاي میدهد فروتنی و ذلّت را شعار خود قرار ده
براي پدر و مادر و آن دو را بمهربانی در کنار خود گیر و در کنف حمایت خویش جاي ده و بگو پروردگارا رحم فرما بر آن دو
برحمت باقیه خود و اکتفا نفرما برحمت فانیه خویش چنانچه آن دو مرا که بنده توام تربیت نمودند و ارشاد کردند در کودکی
برحمت و مهربانی در کافی و عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که چون بپدر و مادر نظر کنی مگشاي دو چشم خود
را بروي آن دو مگر برحمت و رقت و بلند مکن صداي خود را از صداي آنها و نه دست خود را بالاي دست آنها و مگذار قدم
صفحه 289 از 485
خود را جلوتر از قدم آنها و فرمود اگر خدا میدانست کمتر از کلمه اف را هر آینه نهی میفرمود از آن و آن کمترین مرتبه عقوق
است و در کافی زیاد فرموده که از عقوق آنستکه فرزند بر پدر و مادر به تندي نگاه کند و بقیّه اخبار اینکه باب در سوره بقره ذیل
آیه الّذین ینقضون عهد اللّه گذشت پروردگار شما داناتر است از خود شما بآنچه در باطن نفوس شما است از قصد احسان و اسائه
بپدر و مادر و حسن سلوك با آنها و اخلاص در اعمال و غیر اینها و اگر در واقع خوش نفس و نیک اعتقاد و نیکو کردار و
موصوف بصلاح باشید و احیانا قصور یا تقصیري در اداء وظائف براي شما روي دهد و توبه کنید خداوند گناه توبه کنندگان را
میآمرزد و در مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که اوّاب توّاب متعبّد است که از گناه خود رجوع نموده و نیز عیّاشی ره از
آنحضرت نقل نموده که آنها توبه کنندگان متعبّدانند و ذکر شرط صلاح ظاهرا براي اشاره بآنستکه حسن سلوك با پدر و مادر و
[ رجوع از گناه ناشی از صلاح واقعی و طینت پاك است. [ صفحه 353
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
وَ آتِ ذَا القُربی حَقَّه وَ المِسکِینَ وَ ابنَ السَّبِیل وَ لا تُبَذِّر تَبذِیراً [ 26 ] إِن المُبَذِّرِینَ کانُوا إِخوانَ الشَّیاطِین وَ کانَ الشَّیطان لِرَبِّه کَفُوراً
27 ] وَ إِمّا تُعرِضَن عَنهُم ابتِغاءَ رَحمَ ۀٍ مِن رَبِّکَ تَرجُوها فَقُل لَهُم قَولًا مَیسُوراً [ 28 ] وَ لا تَجعَل یَدَكَ مَغلُولَۀً إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبسُطها ]
522- کُل البَسطِ فَتَقعُدَ مَلُوماً مَحسُوراً [ 29 ] إِن رَبَّکَ یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ إِنَّه کانَ بِعِبادِه خَبِیراً بَصِیراً [ 30 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بده بصاحب قرابت حقّش را و به فقیر و محتاج در راه و بیجا صرف مکن مالت را بیجا صرف کردنی همانا بیجا صرف کنندگان
مال باشند برادران شیطانها و باشد شیطان مر پروردگار خود را ناسپاس و اگر اعراض کنی از ایشان براي طلب رحمتی از
پروردگارت که امید داري آنرا پس بگو مر ایشانرا گفتاري ملایم و قرار مده دستت را بسته بگردنت و مگشا آنرا تمام گشایش پس
بنشینی ملامت شده باز مانده همانا پروردگار تو گشاده میکند روزي را براي کسیکه میخواهد و تنگ میگرداند بدرستیکه او باشد
به بندگانش آگاه بینا
تفسیر
- خداوند متعال پس از توصیه فرمودن بندگانرا باحسان در باره پدر و مادر توصیه فرموده است آنها را باداء حقوق واجبه و مستحبّه
اقارب و ارحام در اموال و غیره که در سوره بقره ذیل آیه الّذین ینقضون عهد اللّه گذشت و بنابراین اگر چه در ظاهر خطاب متوجّه
به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است ولی مقصود بخطاب عموم مکلّفین و متعلّق تکلیف کلّیه حقوق اقارب است ولی بمقتضاي
اخبار مستفیضه از اهل بیت عصمت و طهارت و غیر ایشان از اصحاب مقصود بخطاب شخص پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و
متعلّق تکلیف تملیک فدك است بحضرت فاطمه علیها السّلام و بنظر حقیر مؤیّد اینکه معنی است آنکه فرموده و آت ذا القربی حقّه
بلفظ مفرد چون اگر مقصود جمع بود ظاهرا بهتر آن بود که بفرماید و آت ذوي القربی حقوقهم و نیز مؤیّد اینمعنی است آنکه در
بعضی از اینکه روایات ذکر شده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بعد از نزول آیه از جبرئیل سؤال فرمود مراد از ذا القربی
کیست و جبرئیل بعد از مراجعه بخداوند عرض کرد مراد فاطمه علیها السلام است که باید فدك را باو عطا فرمائی و اگر ذا القربی
صفحه 290 از 485
ظهور در کلّیه اقارب و ارحام داشت جاي اینکه سؤال نبود و محتمل است آنکه مقصود بسؤال بیان مراد باطنی باشد که علم آن
مخصوص بانبیا و اولیا است چون قرآن داراي معانی باطنیّه است که مکرّر اشاره بآن شده و بنابراین منافاتی نیست میان قول مفسّرین
عامّه که اوّلا ذکر شد و روایات خاصه [ صفحه 354 ] و بعضی از اخبار مأثوره از ائمه اطهار که استدلال فرمودهاند باین آیه براي
اثبات وصایت و ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و بعضی اخبار دیگر که دلالت دارد بر نزول آن براي اداء حق کلّیه اهل بیت علیهم
السلام و قول بعضی از مفسّرین عامّه و خاصه که ذا القربی را مخصوص باقارب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دانستهاند چون
تمام معانی مراد است و همه مصداق اداء حق اقارب است نهایت آنکه در موارد متعدده بحسب اقتضاء حال و اهمیّت مورد و حضور
وقت حاجت بیان و تطبیق شده است و مسکین و إبن السبیل از مستحقّین زکاتند که باید حق آنها اداء شود و اصل تبذیر بمعناي
تفریق است و بصرف مال در محلّیکه سزاوار نباشد تفسیر میشود و ظاهرا اختصاص بصرف مال در حرام ندارد چنانچه از امام صادق
علیه السّلام روایت شده که پرسیدند از آنحضرت که آیا تبذیر در حلال میباشد فرمود بلی و از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
روایت شده که بسعد فرمود اسراف در آب وضو منما اگر چه بر لب چشمه آب باشی و در بعضی روایات از دور انداختن هسته
خرما نهی شده براي آنکه تبذیر است و فرمودهاند تبذیر از اسراف است و ظاهرا اسراف صرف مال زیادتر از مقدار سزاوار است که
در نتیجه صرف مقدار زائد خواهد بود در محلیکه سزاوار نباشد و بنابراین حاصل معناي اسراف و تبذیر تقریبا یکی است که خرج
بیجا باشد لذا هر یک بجاي دیگري استعمال میشود و همانا کسانیکه اموال خود را در محل بیجا و غیر مرضی خدا صرف مینمایند
برادران طریقتی و مسلکی و اتباع و امثال شیاطین میباشند و شیطان لعین از قدیم الایام بسیار ناسپاس از نعم الهی و متمرّد از فرمان
حق بوده که تمام قواء خود را صرف در معصیت خدا نموده و مینماید و نباید بندگان خداوند پیرو و مطیع او باشند و اگر کسی
اعراض نماید از اداء حقوق ذوي الحقوق براي آنکه متمکّن نباشد و روي بگرداند از آنها براي خجلت و توجّه بخداوند و طلب
فضل و رحمت و وسعت از او با امیدواري باجابت و آنکه بتواند در آتیه حقوق آنها را ادا نماید مورد ملامت نیست و بنابراین ابتغاء
در کلام الهی بجاي عدم تمکّن از اداء حقوق واقع شده چون غیر متمکّن طالب تمکّن است و ما بین عدم تمکّن و طلب آن از
خداوند ملازمه عادیّه براي اهل ایمان است ولی باید جواب سؤال آنها را با رفق و مدارا و ملایمت و ادب بدهد تا درجهاي که
ممکن و [ صفحه 355 ] میسور باشد بلکه مناسب است وعده بدهد که در اوّل ازمنه امکان قیام باداء حقوق ایشان نماید انشاء اللّه
تعالی و نباید کسی دست خود را که خداوند براي بسط باو عطا فرموده مانند غل و بال گردن خود نماید و براي اعطاء باز نکند و
بخل و امساك را شعار خود کند که اینکه از بزرگترین صفات ذمیمه است و نباید هم از حدّ اعتدال در بذل و بخشش تجاوز نماید
و هر چه دارد انفاق کند تا بحسرت و ملامت خود و دوستان مبتلا شود و پشیمان از خیر گردد و در آتیه بزحمت بیفتد و از خیرات
در موارد اهم باز بماند و در مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مراد محسور از ثیاب است یعنی برهنه و مؤیّد اینمعنی
است روایتی که در کافی و عیّاشی ره از آنحضرت نقل نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هر کس چیزي از او میخواست
میداد پس زنی پسرش را فرستاد نزد آنحضرت و دستور داد که از او کمکی بخواهد و اگر فرمود ندارم بگوید پیراهنت را بمن عطا
فرما و او باین دستور عمل نمود و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پیراهنش را باو داد پس خداوند باین آیه شریفه دستور فرمود به
پیغمبر خود که باقتصاد عمل نماید و نیز در کافی از آنحضرت روایت نموده که خداوند به پیغمبرش کیفیّت انفاق را تعلیم فرمود و
اینکه براي آن بود که نزد او اوقیّهاي از طلا بود که ظاهرا هفت مثقال است و راضی نشد که شب آن طلا نزدش باشد تمام را صدقه
داد و چون صبح شد چیزي نداشت و سائلی خدمت آنحضرت رسید و بمقصودش نائل نشد و او را ملامت نمود و حضرت غمگین
شد از آنکه چیزي ندارد که باو بدهد چون مهربان بفقرا بود و با آنها برفق و مدارا سلوك میفرمود لذا خداوند دستور فرمود که
بمقتضاي اینکه آیه عمل فرماید و مراد آنستکه بسا باشد که سؤال میکنند از تو و عذر نداشتن را نمیپذیرند و اگر هر چه داري
بدهی تهی دست خواهی شد و در بعضی روایات از آنحضرت احسار بفاقه و در بعضی باقتار که تنگ کردن نفقه بر عیال است
صفحه 291 از 485
تفسیر شده و حاصل مراد بر هر تقدیر میانه روي و عدم تجاوز از حدّ اعتدال در عطاء است که آدمی در نتیجه گرفتار بفقر و فاقه و
خجلت اهل و عیال و ملامت دوستان نشود که بگویند مالش را بمردم میدهد و عیالاتش را گرسنه میگذارد و قمّی ره شأن نزول آیه
را بر وفق روایت کافی که اولا نقل شد بیان فرموده و منافاتی با روایت دوّم ندارد چون [ صفحه 356 ] ممکن است هر دو اتّفاق
افتاده باشد و نباید زیاد از حال فقرا متأثر بود چون خداوند بر حسب صلاح بندگان توسعه و تضییق بر آنها میفرماید و خبیر و بصیر
است باقتضاء حال و مقدار استعداد ایشان چنانچه در حدیث قدسی وارد شده که بعضی از بندگان من صلاح آنها نیست مگر در فقر
و اگر بینیاز کنم ایشانرا موجب فسادشان گردد و بعضی از بندگان من صلاح آنها نیست مگر در غنی و اگر فقیر کنم آنها را
موجب فسادشان شود و من اعلمم بمصالح بندگانم و در نهج البلاغه است که خداوند روزیها را مقدّر فرمود و زیاد و کم کرد و
قسمت نمود و در آن عدالت فرمود تا مردم را بفقر و غنی امتحان کند و غنی شاکر و فقیر صابر از غیر ممتاز شوند مقدّریکه بگل
نکهت و بگل جان داد بهر که هر چه سزا دید حکمتش آن داد و اینکه منافی بالزوم اعانت و ترحّم در موارد لازمه نیست چون
آنهم دستوري است که دادهاند ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
وَ لا تَقتُلُوا أَولادَکُم خَشیَۀَ إِملاق نَحن نَرزُقُهُم وَ إِیّاکُم إِن قَتلَهُم کانَ خِطأً کَبِیراً [ 31 ] وَ لا تَقرَبُوا الزِّنی إِنَّه کانَ فاحِشَ ۀً وَ ساءَ سَبِیلًا
32 ] وَ لا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّه إِلاّ بِالحَق وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَد جَعَلنا لِوَلِیِّه سُلطاناً فَلا یُسرِف فِی القَتل إِنَّه کانَ مَنصُوراً [ 33 ] وَ لا ]
تَقرَبُوا مالَ الیَتِیم إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحسَن حَ تّی یَبلُغَ أَشُدَّه وَ أَوفُوا بِالعَهدِ إِن العَهدَ کانَ مَسؤُلاً [ 34 ] وَ أَوفُوا الکَیلَ إِذا کِلتُم وَ زِنُوا
636- بِالقِسطاس المُستَقِیم ذلِکَ خَیرٌ وَ أَحسَن تَأوِیلًا [ 35 ] -قرآن- 1
ترجمه
و مکشید فرزندانتان را از بیم تنگدستی، ما روزي میدهیم آنها و شما را همانا کشتن ایشان باشد خطائی بزرگ و نزدیک مشوید زنا
را همانا آن باشد کار زشت و بد راهی است آنراه و نکشید آنچنان نفسی را که حرام کرد خدا مگر بطریق حق و کسیکه کشته شود
مظلوم پس بتحقیق قرار دادیم براي وارثش سلطنتی پس نباید تجاوز کند در کشتن همانا او باشد یاري کرده شده و نزدیک نشوید
مال یتیم را مگر بطریق بهتر تا برسد بکمال قوّتش و وفا کنید به پیمان همانا پیمان باشد پرسیده شده و تمام کنید پیمانه را چون
پیمانه کنید و بسنجید بترازوي راست درست اینکه بهتر است و نیکوتر بحسب عاقبت.
تفسیر
- گفتهاند قبل از اسلام معمول بود در عرب که دختران خود را براي خوف فقر و گرسنگی زنده بگور مینمودند و خداوند در اینکه
آیه نهی از آن فرموده بدلیل آنکه روزي بندگانرا خدا میدهد همان کسیکه روزي طفل را در شکم مادر مقدّر فرموده و بعد از
ولادت مبدّل بشیر در پستان مادر نموده بعد از دندان دادن [ صفحه 357 ] نان هم میدهد پس بسی جهالت و نادانی و خطا و ناروا
است که انسان اولاد خود را بکشد براي آنکه مبادا از خرجش عاجز شود و البتّه از معاصی کبیره است که موجب عذاب الیم خواهد
بود و نیز نهی فرموده از نزدیک شدن بزنا که نزدیکی با زن اجنبیّه است بورود در مقدّمات آن و ارتکاب اموریکه منجرّ بزنا شود
صفحه 292 از 485
براي مبالغه در حرمت اصل عمل که قبح آن ظاهر است لذا تعبیر بفاحشه شده است که گفتهاند زائد از حد قبح است و بنظر حقیر
معصیتی است که قبح آن در عرف عام ظاهر باشد و بد راهی است راه زنا و زناکاري که انسانرا در دنیا و آخرت خوار و ذلیل و
زبون مینماید و از بزرگترین معاصی کبیره است در فقیه و خصال از امام صادق علیه السّلام از آباء گرامش از پیغمبر صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم نقل نموده که در زنا شش اثر است سه در دنیا و سه در آخرت امّا آنسه که در دنیا است آنستکه ابرو را ببرد و روزي را
ببرد و عمر را کوتاه کند و امّا آنسه که در آخرت است خدا را بخشم آورد و حساب را دشوار کند و موجب خلود در آتش گردد
و نیز از آنحضرت روایت شده که وقتی زنا زیاد شود زلزلهها آشکار گردد و مفاسد آن بیش از آن است که بتوان در مقام اختصار
تعداد نمود و نیز نهی فرموده از قتل نفس مگر بحق چون خداوند آنرا حرام فرموده مگر در موارد خاصهاي از قبیل کفر و ارتداد و
زناء محصن و محصنه و قتل عمدي و امثال اینها که قتل بحق است با شرائط و آدابی که در کتب فقهیّه مقرّر است و کسیکه بغیر
حق و مظلوم کشته شود خداوند وارث و اختیار دار امر قصاص و خونخواه او را مسلّط فرموده بر قاتل بحکم شرعی که میتواند انتقام
بکشد و عفو نماید ولی نباید تجاوز نماید در قتل از حدود مقرّره که بجاي یک نفر دو نفر را بکشد یا او را مثله نماید یا زجر کش
کند و باید مسلمانان با او کمک کنند در بدست آوردن قاتل و تسلیم او بخونخواه چنانچه در کافی از امام کاظم علیه السّلام نقل
نموده که پرسیدند از معناي اسراف در اینکه آیه فرمود آنستکه غیر از کشنده را بکشد یا او را مثله نماید عرض کردند معناي
منصور بودن او چیست فرمود چه نصرتی بالاتر از آنکه قاتل را تسلیم وارث مقتول نمایند که او را بکشد و هیچ مسئولیّت دنیوي و
اخروي نداشته باشد و عیّاشی از آنحضرت نقل نموده که وقتی چند نفر یکنفر را بکشند والی باید حکم کند که ورثه مقتول هر
کدام را بخواهند بکشند و حق ندارند زیادتر از یکنفر را بکشند [ صفحه 358 ] چون خداوند فرموده نباید اسراف در قتل شود و در
کافی از امام صادق علیه السّلام روایت نموده که نازل شده است در شأن امام حسین علیه السّلام که اگر تمام اهل زمین را براي
خونخواهی آنحضرت بکشند اسراف نشده است حقیر عرض میکنم ظاهرا اشاره بدفع اشکال از فعل امام زمان است بعد از ظهور و
قیام بخونخواهی جدّ امجدش چون رتبه تمام اهل زمین بمراتب کمتر از رتبه سیّد الشهداء علیه السّلام است پس تجاوز از حق نشده
و اسراف نمیباشد و فردا کمل مقتول مظلوم او است و مصداق اتم و اوضح ولی و سلطان و منصور بنصرت الهی امام زمان است و
نیز نهی فرموده است خداوند از نزدیک شدن بمال یتیم چه رسد بخوردن و تصرّف نمودن در آن مگر بطریق احسن و بهتر که حفظ
آن باشد از تلف یا صرف آن در مصرفی که بصرفه و صلاح او باشد تا برسد بحدّ رشد و بلوغ شرعی که محقّق میشود باحتلام و
روئیدن موي خشن برعانه و تمام شدن پانزده سال قمري در پسر و نه سال در دختر بنابر مشهور با آنکه ضعیف العقل و کم خرد
نباشد و صلاح و فساد خود را تشخیص دهد که باید مالش را باو مسترد داشت و باید بتمام عهود وفا نمود خواه عهد الهی باشد
مانند احکام مذکوره و عهدي که با خداوند بصیغه عاهدت اللّه منعقد میشود با شرائط آن خواه خلقی باشد مانند معاملات و قرار
داد با اشخاص چون تخلّف از آن در روز قیامت موجب مسئولیّت خواهد بود و چنانچه در خصال از امام صادق علیه السّلام روایت
نموده احدي از مردم در آن مرخص نخواهند بود و باید پیمانه را از متاعی که با پیمانه مبادله و خرید و فروش میشود پر کرد و نباید
بتدابیري چیزي از آن کم نمود و با ترازوي راست و درست که میزان و عدل باشد متاع را سنجید و بحیله و مکر کم فروشی ننمود
چون اینکه کار عاقبت خیر در دنیا و آخرت ندارد و کم فروش بزودي رسوا میشود و از انظار مردم میافتد و مورد اعتماد نمیگردد
و در آخرت بعذاب الیم گرفتار خواهد شد و باید جواب هر کس که با او معامله نموده بدهد و نزد خدا و خلق رو سیاه باشد بر
عکس کسیکه سنگش تمام و پیمانه و ترازویش درست و راست است مورد اعتماد و اعتبار نزد خلق و مشمول رحمت و برکت الهیه
است و اگر چند روزي کمتر فائده ببرد عاقبت کارش در دنیا و آخرت بترقی و تعالی و رو سفیدي نزد خدا و خلق و خیر و عافیت
[ خواهد بود. [ صفحه 359
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 36 تا 40
صفحه 293 از 485
اشاره
وَ لا تَقف ما لَیسَ لَکَ بِه عِلم إِن السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنه مَسؤُلًا [ 36 ] وَ لا تَمش فِی الَأرض مَرَحاً إِنَّکَ لَن تَخرِقَ
الَأرضَ وَ لَن تَبلُغَ الجِبالَ طُولًا [ 37 ] کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُه عِندَ رَبِّکَ مَکرُوهاً [ 38 ] ذلِکَ مِمّا أَوحی إِلَیکَ رَبُّکَ مِنَ الحِکمَۀِ وَ لا تَجعَل
[ مَعَ اللّه إِلهاً آخَرَ فَتُلقی فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدحُوراً [ 39 ] أَ فَأَصفاکُم رَبُّکُم بِالبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ المَلائِکَۀِ إِناثاً إِنَّکُم لَتَقُولُونَ قَولًا عَظِیماً [ 40
559- -قرآن- 1
ترجمه
و پیروي مکن آنچه را نباشد از براي تو بآن دانش همانا گوش و چشم و دل هر یک از آنها باشد از آن پرسیده شده و راه مرو در
زمین بکبر و ناز همانا تو نمیشکافی هرگز زمین را و نمیرسی هرگز بکوهها در گردن کشی هر آنچه ذکر شد باشد نافرمانیش نزد
پروردگار تو ناخوش داشته شده اینکه دستورات از چیزهائی است که وحی فرمود بتو پروردگارت از روي حکمت و قرار مده با
خدا خداي دیگري را پس انداخته شوي در جهنّم ملامت کرده شده رانده شده آیا پس برگزید شما را پروردگارتان به پسران و
گرفت خود از فرشتگان دختران همانا شما هر آینه میگوئید سخنی بزرگ.
تفسیر
ظاهرا خطاب متوجّه به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و مقصود بآن امّتند یعنی متابعت و پیروي مکن چیزیرا که بآن علم نداري
قولا و فعلا پس نباید شخص سخنی بگوید که علم بصدق آن ندارد در باره خود و غیر و نه کاري بکند که سند یقینی براي جواز
آن نداشته باشد راجع بامور دنیا و آخرت و نه عقد قلب نماید بر امریکه تحقّق آن معلوم نباشد در گذشته و آینده و بنابراین مدلول
آیه شریفه عام است و اختصاص ندارد بشهادت ناحق و بهتان و دروغ و عمل بگمان که هر یک را گفتهاند همانا گوش و چشم و
دل و سایر اعضاء و جوارح در پیشگاه الهی مسئولند از اعمالیکه بتوسط آنها انجام داده شده است یعنی به بنده میگویند چرا اینکه
اعضاء و جوارح را که خداوند براي صرف در طاعت بتو عنایت فرمود در معصیت بکار بردي و اگر بگوید نمیدانستم نمیپذیرند و
میگویند چرا تحصیل علم نکردي با آنکه خداوند رسول باطن که عقل است و رسول ظاهر که شرع است براي تعیین تکلیف تو
فرستاد و تو رجوع بآن دو ننمودي و پیروي از شیطان و نفس امّاره بسوء کردي پس مستحق عذاب الیم میباشی در کافی و عیّاشی ره
از امام صادق علیه السّلام در اینکه آیه روایت نموده که سؤال میشود از گوش از آنچه شنید و از چشم از آنچه نگریست و از دل از
آنچه [ صفحه 360 ] عقیده کرد بآن و در علل از امام سجّاد علیه السّلام نقل نموده که حق نداري هر چه بخواهی بگوئی خداوند
فرموده پیروي مکن چیزیرا که نمیدانی و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده خدا رحمت کند بندهاي را که سخن نیک بگوید
و فائده ببرد یا خاموش باشد و سالم بماند و در کتب معتبره از امام صادق علیه السّلام نقل شده که نهی فرمود از زیاد نشستن در
مستراح براي استماع غناء و استدلال فرمود باین آیه شریفه و بعدا نهی شده است از راه رفتن بتکبر و تبختر و گفتهاند مرح شدّت
فرح بباطل است براي آنکه هر قدر کسی از روي تکبر و غرور پا بزمین بکوبد نتواند زمین را بشکافد و هر قدر گردن بکشد و سر
فراز نماید نمیتواند فرق از فرح بر فرقدان و کوه بساید پس بهتر آنستکه آرام و سر بزیر باوقار و فروتنی راه رود تا مورد استهزاء خدا
و خلق نشود آنچه تاکنون بعد از قول خداوند سابقا لا تجعل مع اللّه الها آخر ذکر شد از دستورات عملی و اخلاقی که گفتهاند
بیست و پنج خصلت است و در الواح حضرت موسی علیه السّلام نوشته شده هر یک از آنها بدي و معصیت و نافرمانی آن نزد
صفحه 294 از 485
خداوند مکروه و مبغوض و ناپسند بوده و خواهد بود و بعضی بجاي سیّئه سیّئۀ بصیغه مؤنث بدون اضافه بضمیر قرائت نمودهاند و
بنابراین معنی اوضح و امر در تذکیر و تأنیث سهل است و اینکه از احکامی است که خداوند به پیغمبر خود وحی فرموده بر طبق
حکمت و مصلحت و قابل نسخ و تبدیل نیست تا قیام قیامت و براي اهمیّت توحید اخیرا نهی از شرك تکرار شده و نتیجه اخروي
آن که دخول در جهنم است ذکر گردیده با آنکه مشرك در قیامت مورد ملامت از خود و دور از رحمت خدا خواهد بود و در
کافی از امام باقر علیه السّلام در ضمن حدیثی نقل نموده که خداوند مبعوث فرمود پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در مکّه ده
سال و کسی از دنیا نرفت در آنمدت که شهادت بتوحید و رسالت دهد مگر آنکه داخل فرمود او را در بهشت براي اقرار و ایمانش
و عذاب نفرمود مگر کسیرا که مرد در حال شرك و دلیل بر اینکه امر آنستکه احکام مذکوره میان دو نهی از شرك بر سبیل موعظه
و نصیحت و انذار و تحذیر بدون غلظت و تشدید و وعده عقاب با نهی خفیف و تأدیب لطیف ذکر شده است و بسی جاي تعجّب
است از کسانیکه اقرار داشته باشند بآنکه خداوند بآنها پسر داده و مخصوص باین کرامت فرموده چون پسر بهتر است از دختر و
بگویند ملائکه دختران خدایند و او آنها را [ صفحه 361 ] براي خود اختیار نموده چنانچه قریش قائل بودند بنقل قمّی ره با آنکه
بدلیل عقلی خداوند منزّه است از ولد و سایر لوازم جسمیّت و بر فرض اختیار ولد چرا دختر را که صنف پستتر است اختیار فرماید
آنهم از نوع اشرف خلق که ملائکه باشد بعقیده آنها و اینکه معلوم است که دروغ بزرگ و گفتار ناهنجاري است که داراي
شعوري نباید بآن تفوّه نماید ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 41 تا 44
اشاره
وَ لَقَد صَ رَّفنا فِی هذَا القُرآن لِیَذَّکَّرُوا وَ ما یَزِیدُهُم إِلاّ نُفُوراً [ 41 ] قُل لَو کانَ مَعَه آلِهَۀٌ کَما یَقُولُونَ إِذاً لابتَغَوا إِلی ذِي العَرش سَبِیلًا
42 ] سُبحانَه وَ تَعالی عَمّا یَقُولُونَ عُلُ  وا کَبِیراً [ 43 ] تُسَ بِّح لَه السَّماوات السَّبع وَ الَأرض وَ مَن فِیهِن وَ إِن مِن شَیءٍ إِلاّ یُسَ بِّح بِحَمدِه وَ ]
444- لکِن لا تَفقَهُونَ تَسبِیحَهُم إِنَّه کانَ حَلِیماً غَفُوراً [ 44 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بتحقیق مکرّر بیان کردیم در اینکه قرآن تا پند گیرند و نیفزود مر آنها را مگر تنفّر بگو اگر بودند با او خدایانی چنانچه میگویند
در آنهنگام هر آینه طلب مینمودند بسوي خداوند ملک راهی منزّه است او و برتر است از آنچه میگویند برتري بزرگی تسبیح
میکنند مر او را آسمانهاي هفتگانه و زمین و هر که در آنها است و نیست هیچ چیز مگر آنکه تسبیح میکند بستایش او ولی
نمیفهمید تسبیح آنها را همانا او باشد بردبار آمرزنده.
تفسیر
خداوند سبحان مکرّر بطرق متعدده در قرآن مجید توحید و تنزیه خود را از شریک و ولد و سایر لوازم جسمیّت اثبات فرموده براي
تذکّر و تنبّه و ارشاد و هدایت خلق ولی مع الاسف کلام حق در قلوب قاسیه اهل شرك و الحاد و تعصب و عناد مؤثر نیست بلکه
موجب مزید تمرّد و طغیان و تنفر و عصیان آنها خواهد بود امّا اتمام حجّت از خدا بر خلق میشود لذا خداوند دستور فرموده به
پیغمبر خود که بآنها بگوید اگر با معبود بحق معبودهاي دیگري بود که شما آنها را خدایان کوچک و شفعاء خود میدانید مانند
صفحه 295 از 485
عزیر و مسیح و ملائکه و قائل بشرکت آنها با خداوند در معبودیّت و سلطنت شدهاید ناچار آنها باید طلب کنند بسوي خداي بزرگ
که صاحب ملک و عرش عظیم است راهی که خارج از دو غرض نیست یا براي غلبه خودشان بر او اگر در مقام معارضه باشند
چنانچه دأب سلاطین است و در اینکه صورت امر ملک مختل شود یا براي تقرّب باو اگر در مقام تمکین باشند چنانچه رسم اتباع
است [ صفحه 362 ] و در اینکه صورت لازم است شما هم بآنها اقتدا نمائید و راه تقرب بخدا و مالک الملک حقیقی را پیدا کنید و
آن اطاعت او امر و نواهی او است که بتوسط پیغمبرش بشما ابلاغ شده و مفسّرین هر یک از اینکه دو احتمال را که دو طرف تردید
است مستقلا در مقام تفسیر آیه دوم ذکر نمودهاند و بعضی بیکی از آن دو اکتفاء و اعتماد کردهاند و بنظر حقیر هر یک از جهتی
رجحان دارد و جمع میان آن دو به بیانیکه شد از جهاتی، که بر ارباب ذوق پوشیده نخواهد ماند و بر هر تقدیر احتمال اوّل اشاره
بدلیل تمانع و تنازع و احتمال دوم اشاره براه فقر و احتیاج است که بهر یک از آن دو مستقلا اثبات توحید در قرآن شده نهایت
آنکه در اینکه سوره عمّا قریب بیاید آیاتی که مفسّر یا مؤیّد طریقه اخیره است منزه و متعالی است ذات اقدس احدیّت از جمیع
نقائص امکانیّه و آنچه نادانان نسبت باو دهند از شریک و ولد و مثل و مانند و امثال اینکه امور که منافی با وجوب وجود ذاتی و
صفاتی میباشد و اینکه تعالی بحدي است که بهیچ وجه نمیتوان قیاس نمود هیچ چیز از موجودات را بهیچ چیز از او و اینکه علوّ کبیر
و برتري بزرگ است و اینکه تنزیه در تمام اجزاء وجود آسمانهاي هفت گانه و زمین و هر که در آنها است از ملائکه و جن و انس
و غیرهم ساري و جاري است بحسب حال و مقام و قابلیّت و کمال بلکه هیچ موجودي نیست در هیچ یک از عوالم وجود مگر آنکه
تنزیه میکند خدا را بستایش و شکر و تسبیح و تقدیس مینماید او را بحمد و ثنا و تضرّع و دعا بر حسب اقتضاء ذات و صفات و
استعداد و کمال بلسان حال و مقال ولی تمام مردم نمیفهمند اقتضاء حال و نمیشنوند مقال آنها را در کافی و عیّاشی ره از امام
صادق علیه السّلام نقل نموده که شکست دیوارها تسبیح آنها است و هیچ پرندهاي شکار کرده نمیشود مگر براي کوتاهیش در
تسبیح خود و از امام باقر علیه السّلام نقل شده که چوب خشک صوت شکست آن تسبیح خداوند است فیض ره فرموده و اینکه
براي آنستکه نقصانات خلائق دلائل کمالات خالق است و کثرات و اختلافاتشان شواهد وحدانیّت و انتفاء شریک و ضد و ند از او
است و اینکه تسبیح فطري و اقتضاء ذاتی است که ناشی شده از تجلّی حق براي آنها و محبوبیّت او که وادار شدهاند به ثناء بر او
بدون تکلّف و آن عبادت ذاتیّهاي است که بر پا داشته است آنرا خداوند در آنها بحکم استحقاقی که ثابت است براي او جل جلاله
و بیاید مزید بیانی براي [ صفحه 363 ] اینکه امر در سوره نور انشاء اللّه تعالی حقیر عرض میکنم تسبیح سنگ ریزه در دست پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که یکی از معجزات متواتره آنحضرت است اهل تحقیق گفتهاند وجه اعجاز آن شنواندن حضرت است
صوت آنرا بشنوندگان و الا تسبیح آنها همیشه محقّق بوده و هست و ناله ستون حنّانه از هجر رسول اکرم از مسلّمات تاریخی و
روایتی است و اذکار خاصه بسیاري از حیوانات در اخبار ائمه اطهار وارد شده که ذکرش موجب تطویل است و بنابراین میتوان
گفت تمامی ذرات عالم آشکار و نهان بقدر حظوظ و نصیبشان از ادراك و شعور در عوالم خودشان اذکاري دارند که اگر گوشی
مناسب با آن عالم باشد میشنود چنانچه گفتهاند صریر باب و خریر آب ذکر آنها است و اینکه ذکر قالی منافات با تسبیح حالی که
عبارت از دلالت آنها است بر وجود صانع ندارد و براي شامل شدن لفظ هر دو تسبیح را تعبیر بتفقهون فرموده که ظاهرا بمعناي
ادراك و اعم از تعقّل و استماع است و خداوند بردبار است تعجیل نمیفرماید در عقوبت کسانیکه تعقّل ننمودند در دلالت
موجودات بر وجود صانع و آمرزنده است آنها را بعد از توبه و انابه ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 45 تا 48
اشاره
صفحه 296 از 485
وَ إِذا قَرَأتَ القُرآنَ جَعَلنا بَینَکَ وَ بَینَ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجاباً مَستُوراً [ 45 ] وَ جَعَلنا عَلی قُلُوبِهِم أَکِنَّۀً أَن یَفقَهُوه وَ فِی آذانِهِم
وَقراً وَ إِذا ذَکَرتَ رَبَّکَ فِی القُرآن وَحدَه وَلَّوا عَلی أَدبارِهِم نُفُوراً [ 46 ] نَحن أَعلَم بِما یَستَمِعُونَ بِه إِذ یَستَمِعُونَ إِلَیکَ وَ إِذ هُم نَجوي
530- إِذ یَقُول الظّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاّ رَجُلًا مَسحُوراً [ 47 ] انظُر کَیفَ ضَرَبُوا لَکَ الَأمثالَ فَضَلُّوا فَلا یَستَطِیعُونَ سَبِیلًا [ 48 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون بخوانی قرآن را قرار دهیم میان تو و میان آنانکه ایمان نمیآورند بروز باز پسین حجابی پوشیده و قرار دهیم بر دلهاشان
پوششها که مبادا بفهمند آنرا و در گوشهاشان سنگینی و چون یاد کنی پروردگار خود را در قرآن یکتا بر گردند به پشتهاشان
رمندگان ما داناتریم براهی که گوش میدهند بآن راه هنگامیکه گوش میدهند بجانب تو و هنگامیکه آنها راز گویانند آنگاه که
گویند ستمکاران پیروي نمیکنید مگر مردیرا سحر کرده شده بنگر چگونه زدند براي تو مثلها را پس گمراه شدند پس نمیتوانند
یافت راهی.
تفسیر
گفتهاند وقتی پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قرائت قرآن میفرمود و نماز میخواند در حول کعبه معظمه جمعی از اهل شرك از
قبیل ابو سفیان و ابو جهل و نضر بن حرث و امّ جمیل زن ابو لهب آنحضرت را اذیّت و آزار مینمودند و سنگ میزدند لذا خداوند [
صفحه 364 ] حجابی قرار داد بین آنحضرت و آنها که نه او را میدیدند و نه حجاب را پس آن حجاب هم ساتر بود و هم مستور و
بنابراین حاجت نیست که گفته شود اسم مفعول بمعناي فاعل و داراي ستر است چنانچه گفته شده است و اینکه از قدرت خداوند
عجیب نیست که مستبعد باشد و بعضی گفتهاند اینکه در شب بوده که صداي حضرت را میشنیدند و نمیتوانستند او را پیدا کنند و
بعضی حجاب را معنوي و کنایه از بعد آنها از مقام فهم و استماع آیات الهی دانستهاند که عبارت از خذلان و منسوب بخداوند
است چنانچه فرموده و قرار دادیم بر دلهاشان پوششها که مانع شود از فهم معانی قرآن و در کوشهاشان سنگینی که باز دارد آنها را
از شنیدن صوت آن بسمع قبول در نتیجه تعصّب و عناد و ترك تفکّر و تدبر خودشان که مستحق اینکه عقوبت شدند و شهادت
میدهد باین کوري و کري باطنی حقیقی ناشی از سوء سریرت و خبث طینت آنها که چون نام خداوند را پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم در قرآن بتنهائی بدون انضمام با سامی معبودهاي باطلشان میبرد بر میگردند به پشتهاشان از روي تنفر با آنکه رمندگان باشند
چون نفور جمع نافر است و حال از فاعل ولّوا و بعضی آنرا مصدر دانستهاند بر خلاف متعارف و گفتهاند معناي کلام آنستکه نفرت
میکنند نفرت کردنی و اینکه کاشف از کمال عناد و تنفر آنها از طریق رشاد است و از چند روایت از امام صادق علیه السّلام مستفاد
میشود که اینکه تنفر و فرار از اهل شرك و نفاق در وقتی بروز مینمود که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جهر ببسم اللّه الرّحمن
الرّحیم میفرمود در نماز و غیره در هر حال خداوند داناتر است از هرکس حتی از خود کفّار که بچه سبب و غرض گوش میدهند
بقرآن از لهو و استهزاء و غیرها در وقتی که گوش میدهند بقرائت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و در وقتی که زیر گوشی سخن
میگویند با یکدیگر هنگامیکه میگویند متابعت نمیکنید شما مگر مردیرا که سحر کرده و دیوانه شده و بسی جاي تعجّب است از
حال کسانیکه شخص اوّل عالم امکان و عقل کل را مسحور و ساحر و کاهن و شاعر و دیوانه خوانند و باینها تشبیه نمایند و براي او
اینکه مثلها را بزنند پس گمراه شوند از دین حق و نتوانند راهی بآن براي خودشان تهیه نمایند و بعضی مسحور را بمعناي ساحر
دانستهاند و اینکه بعید است بحسب لفظ و قریب است بحسب معنی و نجوي ظاهرا اسم مصدر است و بر متلبّس اطلاق میشود خواه
[ مفرد باشد خواه جمع. [ صفحه 365
صفحه 297 از 485
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 49 تا 52
اشاره
وَ قالُوا أَ إِذا کُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنّا لَمَبعُوثُونَ خَلقاً جَدِیداً [ 49 ] قُل کُونُوا حِجارَةً أَو حَدِیداً [ 50 ] أَو خَلقاً مِمّا یَکبُرُ فِی صُ دُورِکُم
فَسَیَقُولُونَ مَن یُعِیدُنا قُل الَّذِي فَطَرَکُم أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَیُنغِضُونَ إِلَیکَ رُؤُسَهُم وَ یَقُولُونَ مَتی هُوَ قُل عَسی أَن یَکُونَ قَرِیباً [ 51 ] یَومَ یَدعُوکُم
440- فَتَستَجِیبُونَ بِحَمدِه وَ تَظُنُّونَ إِن لَبِثتُم إِلاّ قَلِیلًا [ 52 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتند آیا چون گشتیم استخوانها و ذرات پراکنده آیا ما هر آینه برانگیخته شدگانیم آفریده نوینی بگو بوده باشید سنگها یا آهن
یا مخلوقی از آنچه بزرگ آید در سینههاي شما پس زود باشد بگویند کیست که عود میدهد ما را بگو آنکس که پدید آورد شما
را اوّل بار پس زود باشد بجنبانند بسوي تو سرهاشان را و گویند چه زمانی خواهد بود آن بگو شاید که بوده باشد نزدیک روز که
میخواند شما را پس اجابت میکنید بستایش او و گمان میبرید که درنگ نکردهاید مگر اندکی.
تفسیر
کسانیکه منکر معاد شدند دلیلی بر مدّعاي خودشان اقامه ننمودند جز استبعاد که گفتند آیا وقتی ما مردیم و گوشت بدن ما خاك
شد و از ما جز استخوانی باقی نماند و اجزاء خاك شده بدن ما پراکنده و متفرّق شد و یا غبار گردید آیا ممکن است ما دو مرتبه
برانگیخته و مبعوث شویم از قبورمان با آنکه مخلوق جدید و آفریده نو پدیدي باشیم لذا پیغمبر اکرم مأمور شد که اوّلا در جواب
بفرماید اگر میتوانید سنگ یا آهن شوید یا آفریده دیگري از اشیائی که در ضمیر و اعتقاد شما بزرگ و سختتر از سنگ و آهن
است هر چه باشید و بشوید در قیامت مبعوث خواهید شد و براي اختصار و مبالغه در الزام جواب شرط حذف و کلام بصورت امر
آورده شده و چون اینکه جواب موجب مزید استبعاد آنها خواهد شد ناچار میگویند که میتواند چنین کاري کند آنوقت راه جوابی
که رفع استبعاد آنها را نماید براي تو باز میشود و بدون درنگ بگو آنکس که خلق کرد و پدید آورد شما را روز اول چون هر
کس میداند بنی آدم از اجزاء متفرقه و عناصر مختلفه خلق و پدیدار شدهاند و هر کس یکبار مرکّبی را ایجاد و مصنوعی را اختراع
نمود بار دوّم از براي او آسانتر است و باین تذکّر استبعاد آنها رفع خواهد شد و در اینحال آن بیچارگان از عجز و ناچاري در
جواب متوسل باستهزاء و استخفاف شوند و بجانب تو سرهاشان را بجنبانند و بگویند پس اینکه بعث کی میشود و تو در [ صفحه
366 ] مقابل آنها بگو شاید نزدیک باشد چون عمر دنیا در برابر آخرت هر چه باشد کوتاه است یا هر آینده محقّق الوقوعی نزدیک
است و نغض حرکت دادن سر ببالا و پائین است و بعضی او خلقا ممّا یکبر فی صدور کم را اشاره بمرگ گرفتهاند چون هیچ چیز
در دل مردم بزرگتر از مرگ نیست و در روایت قمّی ره از امام باقر علیه السّلام به اینکه معنی تصریح شده و بنابراین مراد آنستکه
اگر فرضا شما بصورت مرگ در آئید و عین آن شوید خداوند قادر است که مرگ را زنده کند و ممات را حیات بخشد و اینکه
کمال مبالغه در قدرت است و بنظر حقیر محتمل است اینکه جمله اشاره باشد بشبهه آکل و مأکول یعنی اگر شما بمیرید و جزء بدن
دیگران شوید که در اینکه صورت اعاده همه با اجزائشان بزرگ و ممتنع است در نظر شما باز خداوند قادر است همه را با
اجسادشان زنده و محشور فرماید چون واضح است که استبعاد در اینکه صورت بیشتر و شبهه بزرگتر است در دلها از اعاده سنگ و
آهن و هرچه سختتر باشد از آن دو و کیفیت احیاء موتی و رفع اینکه شبهه و سایر شبهات معاد جسمانی از مراجعه بسوره بقره ذیل
صفحه 298 از 485
آیه فقلنا اضربوه ببعضها کذالک یحیی اللّه الموتی تحت عنوان تبیین سماوي واضح و آشکار خواهد شد انشاء اللّه تعالی و روز
قیامت روزي است که خداوند بندگان خود را میخواند و آنها فورا اجابت مینمایند در حالیکه مشغولند بحمد خداوند بر کمال
قدرتش و اینکه خواندن در نفخه دوّم اسرافیل است و اجابت در قیام آنها است از قبور و حمد بنا بر روایت جوامع بگفتن سبحانک
اللهم و بحمدك است و بعضی گفتهاند حمد اقرار آنها است بآنکه خداوند مستحق ستایش است بر نعم او چون معارف در آنروز
ضروري است و بنابراین هر سه معنی یعنی خواندن و اجابت نمودن و حمد کردن، عملی و حالی است و همه گمان میکنند که
درنگ نکردند در دنیا و برزخ مگر کمی چون عمر دنیا بالنسبه بآخرت کم است و یکروز آخرت بقدر تمام مدت دنیا است و
بعضی گفتهاند در اینکه آیه خطاب باهل ایمان شده چون آنها حمد خدا را بجا میآورند و در برزخ متنعم میباشند و اهل تنعم و
[ تعیش زمان طویل را قصیر میپندارند و اللّه اعلم. [ صفحه 367
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 53 تا 57
اشاره
وَ قُل لِعِبادِي یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحسَن إِن الشَّیطانَ یَنزَغ بَینَهُم إِن الشَّیطانَ کانَ لِلإِنسان عَدُ  وا مُبِیناً [ 53 ] رَبُّکُم أَعلَم بِکُم إِن یَشَأ یَرحَمکُم
أَو إِن یَشَأ یُعَذِّبکُم وَ ما أَرسَلناكَ عَلَیهِم وَکِیلًا [ 54 ] وَ رَبُّکَ أَعلَم بِمَن فِی السَّماوات وَ الَأرض وَ لَقَد فَضَّلنا بَعضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعض وَ
آتَینا داوُدَ زَبُوراً [ 55 ] قُل ادعُوا الَّذِینَ زَعَمتُم مِن دُونِه فَلا یَملِکُونَ کَشفَ الضُّرِّ عَنکُم وَ لا تَحوِیلًا [ 56 ] أُولئِکَ الَّذِینَ یَدعُونَ یَبتَغُونَ
704- إِلی رَبِّهِم الوَسِیلَۀَ أَیُّهُم أَقرَب وَ یَرجُونَ رَحمَتَه وَ یَخافُونَ عَذابَه إِن عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحذُوراً [ 57 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بگو به بندگان من بگویند آنچه آن خوبتر است همانا شیطان فساد میکند میان آنها همانا شیطان باشد مر آدمی را دشمنی آشکار
پروردگار شما داناتر است بشما اگر بخواهد رحمت کند شما را و اگر بخواهد عذاب کند شما را و نفرستادیم تو را بر آنها کار
گذار و پروردگار تو داناتر است بکسانیکه در آسمانها و زمینند و بتحقیق فضیلت دادیم بعضی از پیغمبران را بر بعضی و دادیم داود
را زبور بگو بخوانید آنانرا که گمان کردید جز او پس متمکّن نیستند دفع ضرر را از شما و نه تغییري را آنگروه آنانند که میخوانند
میجویند بسوي پروردگارشان وسیلتی را هر کدامشان که نزدیکترند و امیدوارند برحمت او و میترسند از عذاب او همانا عذاب
پروردگار تو باشد حذر کرده شده.
تفسیر
- خداوند دستور فرمود به پیغمبر خود که به بندگان مؤمنش که بلوازم بندگی عمل میکنند بفرماید بگویند در مقابل بندگانش که
بلوازم بندگی رفتار نمیکنند و پیرو شیطانند کلمه و کلام و جمله و جملات بهتر و ملایمتر و پسندیدهتري را یعنی سخنی نگویند که
موجب مزید عداوت و انزجار و تمرّد و استکبار آنها گردد بلکه سخنی بگویند که موجب تألیف قلوب آنان باسلام باشد چون
شیطان در کمین است که برانگیزاند فتنه و فساد را در بین بنی آدم و گاه باشد که یک سخن ناهنجار را دست آویز نموده شر
بزرگی بر پا نماید و براي تذکّر بنی آدم مکرّر تصریح بعداوت دیرینه شیطان با ایشان شده که نامش در نظر باشد و از شرش در
حذر باشند و محتمل است مراد از الّتی هی احسن آیه بعد باشد یعنی بگو بگویند بندگان صالح من به بندگان فاجر که خداوند
صفحه 299 از 485
داناتر است از هر کس باحوال بندگانش اگر بخواهد رحمت میکند و اگر بخواهد عذاب میکند آنها را و نگویند شما مستحقّ
عذابید چون اینکه موجب تهییج عداوت آنها و یأسشان از رحمت حق [ صفحه 368 ] میشود با آنکه خاتمه امر آنها معلوم نیست بر
احدي جز خداوند که بخیر است یا بشرّ و بنابراین آیه بعد بیان و تفسیر الّتی هی احسن است و جمله انّ الشیطان ینزغ بینهم تا آخر
آیه اوّل معترضه میباشد و محتمل است آیه دوّم مستقل بافاده باشد براي اثبات خوف و رجاء و بیان آنکه رحمت بفضل الهی و
عذاب بعدل او است و اینکه اظهر است و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم موکّل اعمال آنها نیست و نمیتواند ایمان را باجبار در
دلهاي آنها وارد نماید و نباید بنماید وظیفه او فقط بشارت و انذار است و جز اینکه مسئولیّتی ندارد و خداوند داناتر است از هر
کس بمراتب استعداد و قابلیت اهل آسمانها و زمین از ملائکه و انبیاء و اولیاء و غیرهم پس جاي تعجّب نیست از آنکه یتیم ابو
طالب صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بمقام قاب قوسین اوادنی برسد و بعضی از پیغمبران الوا العزم باشند مانند نوح و ابراهیم و عیسی و
موسی و محمّد علیه و اله و علیهم السلام و بعضی رسول و بعضی نبی بر حسب استعداد و قابلیت خودشان چنانچه در کافی از امام
صادق علیه السّلام نقل نموده که سادات انبیاء و مرسلین پنج نفرند که بوجود ایشان وحی الهی دور میزند و الوا العزمند یعنی بعزم
ثابت کوشش در امر او نمودند و اسامی شریفه را ذکر فرموده و در علل از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل نموده که خداوند
تعالی فضیلت داد پیغمبران مرسل را بر ملائکه مقرّبین و فضیلت داد مرا بر تمام انبیاء و مرسلین و فضیلت بعد از من براي تو است اي
علی و براي ائمه از اولاد تو و همانا ملائکه خدّام ما و خدام دوستان مایند سلام اللّه علیهم اجمعین و تخصیص حضرت داود و کتاب
زبور بذکر شاید براي آن باشد که در زبور تصریح بمقام خاتمیت پیغمبر آخر الزمان شده و آنکه دین او عالمگیر و باقی خواهد
ماند تا قیامت بر پا شود و شاید اشاره بآن باشد که فضیلت او بداشتن کتاب است نه بپادشاهی با آنکه الوا العزم هم نیست و در
کتابش احکامی ذکر نشده بلکه مشتمل است بر ثناي الهی و موعظه و توصیف پیغمبر آخر الزمان و تعریف امّت او و غلبه دینش بر
تمام ادیان و گفتهاند هر کتابیرا زبور گویند ولی علم بغلبه شده است براي کتاب داود علیه السّلام چنانچه فرقان هر فارق بین حق و
باطلی است ولی غلبه پیدا کرده در قرآن و زبور بعد از توریۀ نازل شده با آنکه یهود قائل بودند بعد از توریۀ کتابی نازل نشده و
باین مناسبت هم ممکن است مخصوص بذکر شده باشد و اخیرا پیغمبر اکرم مأمور شده است که بفرماید بکسانیکه براي خداوند [
صفحه 369 ] شریک و نظیر و پسر و دختر و امثال اینها را قائل شدهاند مانند مسیح و عزیر و ملائکه که بخوانند آنها را براي بر
آوردن حاجتشان تا بدانند که هیچ پیغمبر مرسل و ملک مقرّبی بدون مشیت الهی قادر بر امري نیست و نمیتواند دفع ضرر و جلب
نفعی براي کسی کند و نه جاي آنرا تغییر دهد یعنی مثلا مرض و فقر و بلا را از جائی بجائی بیاذن خدا منتقل نماید و ملائکه و
انبیاء و اولیاء هر کدام قربشان بخدا بیشتر است بیشتر در صدد تحصیل وسیله تقرّب بخداوندند و عبادت و بندگی میکنند و برحمت
او امیدوار و از عذاب او ترسانند و بنابراین جمله ایّهم اقرب بدل است از فاعل یبتغون الی ربّهم الوسیله و غیر آنها باید متابعت و
پیروي کنند و اقتداء ببزرگان خودشان نمایند در اطاعت و عبادت چون سزاوار و شایسته است که تمام مردم حتی ملائکه و انبیاء و
اولیاء از عذاب خداوند در ترس و بیم و حذر باشند براي احتمال قصور یا تقصیري که ممکن است در اداء وظیفه عبودیت براي
ایشان روي دهد و منافات با عصمت ندارد بلکه مؤکّد آن است چون معصوم هم باید بلطف الهی محفوظ از فتور و لغزش گردد و
مسئولیتش زیادتر است ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 58 تا 60
اشاره
وَ إِن مِن قَریَۀٍ إِلاّ نَحن مُهلِکُوها قَبلَ یَوم القِیامَۀِ أَو مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِیداً کانَ ذلِکَ فِی الکِتاب مَسطُوراً [ 58 ] وَ ما مَنَعَنا أَن نُرسِلَ
صفحه 300 از 485
بِالآیات إِلاّ أَن کَ ذَّبَ بِهَا الَأوَّلُونَ وَ آتَینا ثَمُودَ النّاقَۀَ مُبصِ رَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرسِل بِالآیات إِلاّ تَخوِیفاً [ 59 ] وَ إِذ قُلنا لَکَ إِن رَبَّکَ
- [ أَحاطَ بِالنّاس وَ ما جَعَلنَا الرُّؤیَا الَّتِی أَرَیناكَ إِلاّ فِتنَۀً لِلنّاس وَ الشَّجَرَةَ المَلعُونَۀَ فِی القُرآن وَ نُخَوِّفُهُم فَما یَزِیدُهُم إِلاّ طُغیاناً کَبِیراً [ 60
555- قرآن- 1
ترجمه
و نیست هیچ بلدي مگر آنکه ما هلاك کنندهایم آنرا پیش از روز قیامت یا عذاب کنندهایم آنرا عذابی سخت باشد اینکه در کتاب
نوشته شده و باز نداشت ما را که بفرستیم معجزات را مگر آنکه تکذیب کردند آنرا پیشینیان و دادیم قوم ثمود را شتري بینا کننده
پس ستم کردند بآن و نمیفرستیم معجزات را مگر براي بیم دادن و یاد کن هنگامیرا که گفتیم مر تو را همانا پروردگار تو احاطه
دارد بمردم و نگرداندیم آن خوابی را که نمودیم بتو مگر آزمایش براي مردم و آن درخت لعنت شده در قرآن را و بیم میدهیم
[ آنها را پس نمیافزاید آنانرا مگر سرکشی بزرگ. . [ صفحه 370
تفسیر
خداوند متعال تمام اهل آبادیها را چه ده باشد چه قصبه چه شهر هلاك و نابود میفرماید پیش از روز قیامت و لفظ قریه بر همه آنها
اطلاق میشود و اختصاص بده ندارد یا عذاب میفرماید آنها را اگر کافر باشند عذاب سختی در دنیا یا آخرت و بنابراین قریه
اختصاص ببلد کفر ندارد و چون روي سخن در آیات سابقه بکفّار بوده محتمل است مراد بلد کفر باشد و هلاکت عبارت از کندن
بنیان و نابود شدن اهل طغیان و عذاب شدید مخصوص بآخرت باشد و اینکه اظهر است و در بعضی از روایات هلاك بفناء و موت
و در بعضی بأعم از قتل و موت و غیره تفسیر شده و حاصل مفاد آیه شریفه آنستکه خداوند اهل ظلم و جور و فساد و طغیان را هر
جا باشند و هر وقت باشد بجزاي کردارشان خواهد رسانید و اینکه از امور قطعیّه است که در لوح محفوظ و کتاب تقدیر الهی ثبت
و ضبط شده است و باید دانست که معجزه و کرامت انبیاء و اولیاء براي اثبات نبوّت و امامت و تقریب بندگان بعبادت و اطاعت خدا
است و پس از حصول اینکه مقصود اگر بعضی از جهّال و معاندین بدلخواه خودشان تقاضاي معجزي نمایند نباید اجابت شود چون
اوضاع عالم بر وفق حکمت و مصلحت منظّم شده و بدلخواه کسی نباید تغییر کند لذا سیره مرضیّه الهیّه بر اینکه جاري شده که در
اینکه قبیل از موارد در صورت اجابت و اصرار تقاضا کنندگان بر کفر عذاب نازل میفرماید و چنانچه از إبن عباس نقل شده کفّار
قریش از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تقاضا کردند کوه صفا را طلا فرماید و سایر کوههاي مکّه را پراکنده و هموار سازد
بطوریکه صالح براي زراعت شود و اینکه ملتمس از جهاتی قابل اجابت نبود یکی آنکه شهر مکّه محترم و در آن بیت اللّه اعظم بود
که باید مأمن خلائق و محفوظ باشد دیگر وجود پیغمبر اکرم در بین آنها که خداوند وعده فرموده بود عذاب نفرماید قومی را با
وجود آنحضرت در میان آنها و دیگر آنکه خداوند میدانست آنها بتدریج مسلمان میشوند و از نسل آنها بندگان صالح بوجود
میآید و در صورت چنین معجزي باز آنها فعلا ایمان نمیآورند و حمل بر سحر میکنند و مستحق عقوبت میشوند چنانچه قبلا سایر
معجزات از قبیل قرآن و شق القمر و تسبیح سنگ ریزه در کف مبارك را دیدند و ایمان نیاوردند و پیشینیان آنها که قوم ثمود
بودند ناقه صالح پیغمبر را مشاهده کردند که از کوه بدلخواه آنها بیرون [ صفحه 371 ] آمد و شرحش در اوائل سوره اعراف در
ذیل احوال آنحضرت گذشت که بقبیحترین صورتی آنحیوان را کشتند و بخود و او ستم نمودند و آن آیه بیّنهاي بود بخودي خود
اگر مبصره بمعناي واضحه باشد و الا بینا کننده بود مردم را براه حق و موجب بینائی آنها نشد پس اظهار معجزه در اینکه قبیل
مقامات علاوه بر آنکه بیثمر است مفاسدي دارد که بر حکیم لازم است اجتناب از آن فرماید مگر معارض با مصلحت اهمّی شود
صفحه 301 از 485
که مقام اقتضاء بسط کلام در آنرا ندارد قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که قوم پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از
آنحضرت طلب معجزهاي نمودند پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد خدا فرموده و باز نداشت ما را از آنکه بفرستیم آن معجزات را
مگر آنکه تکذیب کردند آنها را پیشینیان و رویّه ما اینکه بوده که چون میفرستادیم بسوي اهل بلدي معجزهاي را پس ایمان
نمیآوردند بآن هلاك مینمودیم آنها را پس براي اینکه تأخیر انداختیم از قوم تو آنمعجزات را و در ذیل آیه اشاره شده بمطالب
سابقه بطرز معجب لطیفی که فرموده ما نمیفرستیم آیات را مگر براي انذار مردم و تخویف از عذاب آخرت یعنی نه براي انکار آنها
و عذاب دنیا و در آیه اخیره براي تسلیت خاطر پیغمبر اکرم از ردّ ملتمس آنها یادآوري فرموده از وعده نصرت خود در آیات
عدیده باین تقریب که خداوند احاطه دارد بر مردم بعلم و قدرت و بهیچ وجه آنها را تحت اراده الهی خارج نیستند بیاید روزي که
تمام کفّار قریش بلکه تمام شبه جزیره عربستان در تحت تسلّط تو در آید و همه خواهی نخواهی مسلم و مطیع و منقاد تو شوند و
اگر چند روزي بنی تیم و عدي یعنی اوّلی و دوّمی و بنی امیّه یعنی عثمان و معاویه و یزید و هفت نفر از اولاد حکم إبن ابی العاص
که جمعا دوازده نفر میشوند بر منبر تو بر آیند و در مقامت آمد و شد کنند، براي امتحان مردم و تمیز منافق از موافق است و بالاخره
دولت حقّه حقیقیّه الهیّه براي تو و خاندانت باقی و برقرار است تا روز قیامت و آنچه تقدیر الهی بر آن جاري شده از قبول و ردّ
ملتمسات و ریاست موقت و عزّت مؤبّد بر وفق حکمت و مصلحت است و باید بآن راضی و خشنود بود چون بطرق متعدده از خاصه
و عامّه نقل شده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در خواب دید بنی امیّه مانند بوزینه بر منبر او جست و خیز میکنند و بالا
میروند و پائین میآیند پس بسیار ملول [ صفحه 372 ] و غمگین شد و فرمود اینکه حظّ آنها است در دنیا که در مقابل اسلام ظاهري
بآنها داده شده و بعضی گفتهاند بعد از اینکه خواب دیگر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خندان دیده نشد تا وفات فرمود و در
روایات خاصه پس از ذکر رؤیاي پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شجره ملعونه تفسیر شده به بنی امیّه و خلفاء آنها و در بعضی از
روایات تیم و عدي را هم ملحق نمودهاند و والد ماجد حقیر در شفاء الصدور در شرح جمله و لعن اللّه بنی امیّه قاطبۀ اینمعنی را با
بیان اوفی اثبات فرموده و اینکه تفسیر را در اخبار اهل بیت علیهم السلام قطعی ال ّ ص دور دانسته و بنابراین احتیاج بذکر تفاسیر
مردودي که بعضی از آنها بنصاب کامل در برودت رسیده نیست و شجره ملعونه عطف است بر رؤیا و بیان است براي آن یعنی قرار
ندادیم آن خواب و شجره ملعونه را مگر امتحان براي مردم چون بوزینگان که در بعضی روایات رؤیا از بنی امیّه بآن تعبیر شده و
بنی امیه و شجره ملعونه تمامی یک حقیقت و معنی میباشند که بقوالب متعدّده بیرون آمدهاند و میان آنها فرقی نیست جز بحسب
لفظ و صورت و لعن کسانیکه بخدا و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و خاندان نبوت ایذاء و ظلم نمودند در قرآن مکرّر تصریح
شده و فتنه بودن آنها براي مردم بیان شد اگر بمعناي امتحان باشد و اگر بمعناي بلا باشد بلا بودن آنها محتاج به بیان نیست و معلوم
است که در نتیجه اعراض مردم از خاندان رسالت مستحق شدند و مناسب با آن است ذکر و نخوّفهم تا آخر مدلول آیه شریفه و از
عجائب لطف کلام الهی آنستکه در ذیل آیه با آنکه تصریح شده بآنکه یزید پلید در بین آنها بقدري طاغی است که باید گفت
چیزي جز طغیان بزرگ نیست معناي ظاهري کلام هم محفوظ است که تخویف بحال آنها فائده ندارد بلکه موجب مزید سرکشی و
تجاوز آنها خواهد بود و اللّه اعلم ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 61 تا 65
اشاره
وَ إِذ قُلنا لِلمَلائِکَۀِ اسجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبلِیسَ قالَ أَ أَسجُدُ لِمَن خَلَقتَ طِیناً [ 61 ] قالَ أَ رَأَیتَکَ هذَا الَّذِي کَرَّمتَ عَلَی لَئِن أَخَّرتَنِ
إِلی یَوم القِیامَۀِ لَأَحتَنِکَن ذُرِّیَّتَه إِلاّ قَلِیلًا [ 62 ] قالَ اذهَب فَمَن تَبِعَکَ مِنهُم فَإِن جَهَنَّمَ جَزاؤُکُم جَزاءً مَوفُوراً [ 63 ] وَ استَفزِز مَن استَطَعتَ
صفحه 302 از 485
مِنهُم بِصَوتِکَ وَ أَجلِب عَلَیهِم بِخَیلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکهُم فِی الَأموال وَ الَأولادِ وَ عِدهُم وَ ما یَعِدُهُم الشَّیطان إِلاّ غُرُوراً [ 64 ] إِنَّ
631- عِبادِي لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطان وَ کَفی بِرَبِّکَ وَکِیلًا [ 65 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون گفتیم بملائکه سجده کنید مر آدم را پس سجده نمودند مگر ابلیس گفت آیا سجده کنم مر کسی را که آفریدي از گل
گفت خبر ده مرا اینکه [ صفحه 373 ] کسیکه فضیلت دادي بر من براي چه، بخدا اگر تأخیر اندازي مرگ مرا تا روز قیامت هر آینه
بنیاد بر اندازم از فرزندان او مگر اندکی گفت دور شو پس کسیکه پیروي کند تو را از آنها همانا جهنّم جزاي شما است جزاي
وافري و لغزش ده هر کسی را که بتوانی از آنها بآوازت و فریاد زن براي حمله بر آنها بسوارانت و پیادگانت و شرکت کن با آنها
در مالها و ولدها و نوید ده آنها را و نوید نمیدهد آنها را شیطان مگر بفریب همانا بندگان من نیست مر تو را بر ایشان تسلّط و کافی
است پروردگار تو که باشد نگهدار.
تفسیر
قصّه حضرت آدم علیه السّلام و امر خداوند ملائکه را بسجود در برابر او و مأموریّت شیطان در ضمن آنها و اباء او و مطرود شدنش
از بارگاه قدس در سوره بقره و اعراف گذشت و کلمه طینا منصوب بنزع خافض است یعنی آیا من سجده کنم در برابر کسیکه خلق
نمودي او را از گل با آنکه خلق شدهام از آتش که شرف دارد بر گل و اینکه اوّل تکبّر و تمسّک باصل و نسبی بود که موجب
حرمان ابدي از رحمت و نعمت گردید و گفت بگو بدانم اینکه مخلوق آنچنانی را که برتري و فضیلت دادي بر من بچه سبب بوده
با آنکه من برتر و بهترم از او و مورد سؤال براي اختصار و دلالت کلام حذف شده و چون سؤالش از روي انکار و استکبار و خارج
از میزان ادب بود جوابی نشنید لذا قسم یاد نمود که اگر خدا باو مهلت دهد تا روز قیامت مستأصل و اسیر خود کند بنی آدم را
باغواء و فریب مکر عدّه کمی از آنها را که متمکّن نشود چون خالص کنند خود را براي عبادت و اطاعت خداوند و خداوند با
کمال بیاعتنائی و توهین فرمود برو پی کارت منهم تو و اتباعت را در جهنّم بجزاي کامل خواهم رساند و براي تهدید بصورت امر
قبائح اعمال او را ذکر فرمود مانند آنکه پادشاه به یکنفر از رعایاي متمرّد خود بگوید برو با اجانب بساز و هر خیانتی که میتوانی
نسبت برعیّت من بکن باین تقریب که لغزش ده و متزلزل کن هر کس را که میتوانی از بندگان من بوسوسه و گفتار ناهنجارت با
صوت دلفریب غدّارت تا شامل شود تمام نغمات دلکش موسیقی و آلات لهو را که ممنوع است و صیحه بزن و جمعآوري کن
تمام عدّه و عساکر از سواره و پیاده خود را براي استیصال بنی آدم و اینکه کنایه از اعمال [ صفحه 374 ] تمام قدرت و استطاعت او
است در گمراه کردن بندگان و شرکت کن با آنها در اموال بوادار نمودن آنها را بکسب و جمع مال حرام و صرف در راه نامشروع
و در اولاد بوادار نمودن آنها را بزنا و وارد نمودن مخلوق از نطفه خود را در زمره آنها در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل
نموده که اینکه آیه را تلاوت فرمود پس فرمود که شیطان میآید و مینشیند نزد زن در جائیکه مرد مینشیند براي مقاربت با زن و
کاریرا که مرد میکند او هم میکند عرض شد بچه شناخته شود کسیکه از نطفه شیطان است فرمود بدوستی و دشمنی ما کسیکه
دوست ما است نطفه انسان است و کسیکه دشمن ما است نطفه شیطان است و نیز از آنحضرت روایت شده که کسیکه در وقت
جماع اسم خدا را ببرد شیطان از او دور شود و کسیکه جماع کند و نام خدا را ذکر نکند شیطان هم آلت خود را با او داخل میکند
و هر دو کار میکنند ولی نطفه یکی میشود و روایات بسیاري دلالت دارد بر آنکه هر جماع حرامی با شرکت شیطان واقع میشود و
نطفه مرد با نطفه شیطان مخلوط میگردد و از آن ولد بوجود میآید که مشترك بین انسان و شیطان است خداوند همه را از شرّ آن
صفحه 303 از 485
ملعون محفوظ فرماید و در خاتمه اوامر تهدیدي خود فرموده وعده بده بآنها وعدههاي دروغ از قبیل شفاعت بتها و توفیق توبه و
شرافت نسب و انکار حشر و خلود در آتش و امثال اینها هر کس را بحسب مقام و مرتبه کمالش و اخیرا به بندگان اعلام فرموده که
بدانند تمام مواعید شیطان دروغ بصورت راست و باطل بلباس حق و خطاء به حلیه صواب است و بندگان خالص و مخلص خدا
بقرینه اضافه لفظ عباد بیاء متکلّم و آنکه بندگان مخلص در آیه دیگر استثناء شده در پناه الهی از کلیّه شرور شیطان محفوظند و او
قادر بر اغواء ایشان نیست و از سلطنت او خارج و در تحت سلطنت الهیه میباشند و کافی است خداوند براي حفاظت و نگهبانی و
نگهداري از ایشان و فرد اجلی وجود مبارك امیر المؤمنین علیه السّلام است که بروایت عیّاشی آیه اخیره در شأن آنحضرت نازل
[ شده و باید از خداوند خواست که ما را از پیروان او در دنیا و آخرت قرار دهد. [ صفحه 375
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 66 تا 69
اشاره
رَبُّکُم الَّذِي یُزجِی لَکُم الفُلکَ فِی البَحرِ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِه إِنَّه کانَ بِکُم رَحِیماً [ 66 ] وَ إِذا مَسَّکُم الضُّرُّ فِی البَحرِ ضَل مَن تَدعُونَ إِلاّ إِیّاهُ
فَلَمّا نَجّاکُم إِلَی البَرِّ أَعرَضتُم وَ کانَ الإِنسان کَفُوراً [ 67 ] أَ فَأَمِنتُم أَن یَخسِفَ بِکُم جانِبَ البَرِّ أَو یُرسِلَ عَلَیکُم حاصِ باً ثُم لا تَجِدُوا لَکُم
[ وَکِیلًا [ 68 ] أَم أَمِنتُم أَن یُعِیدَکُم فِیه تارَةً أُخري فَیُرسِلَ عَلَیکُم قاصِفاً مِنَ الرِّیح فَیُغرِقَکُم بِما کَفَرتُم ثُم لا تَجِدُوا لَکُم عَلَینا بِه تَبِیعاً [ 69
579- -قرآن- 1
ترجمه
پروردگار شما است آنکه میراند براي شما کشتی را در دریا تا بجوئید از فضلش همانا او باشد بشما مهربان و چون برسد بشما
سختیی در دریا برود از خاطرها هر کس که میخوانید جز او پس چون نجات داد شما را و رساند بخشکی رو گردان شدید و باشد
انسان ناسپاس آیا پس ایمن شدید که فرو برد با شما جانبی از خشکی را یا فرستد بر شما باد سنگ ریزه پاشی را پس نیابید براي
خودتان نگهداري یا ایمن شدید که باز گرداند شما را در آن بار دیگر پس فرستد بر شما درهم شکنندهاي را از باد پس غرق کند
شما را براي آنکه ناسپاسی کردید پس نیابید براي خودتان بر ما بسبب آن باز خواست کنندهاي.
تفسیر
باد بفرمان الهی کشتی را در دریا سیر میدهد و منافعی که مردم و تجّار از سفر دریا میبرند بفضل و کرم الهی است و یکی از ادلّه
قویّه بر توحید صانع عالم آنستکه تمام عقلاء دنیا اهل هر دین و مذهبی که باشند بر حسب ظاهر باطنا و در کمون قلب اعتقاد بوجود
خداوند عالم قادر حی خبیر بصیر سمیع توانائی دارند لذا در موقع اضطرار بالطّبع و بالفطره پناه باو میبرند و غیر او را فراموش
میکنند یعنی قهرا جز خدا وقتی که انسان در گرداب بلا افتاده از نظرش محو میشود و نجات خود را از او میخواهد و چون خداوند
از او دستگیري کرد و بساحل مراد رساند باز دچار غفلت و وساوس میشود و بعقائد فاسده ملتزم میگردد و کفران نعمت خدا را
شعار خود میسازد لذا خداوند آنها را متنبه باین اقرار عملی که کاشف از اعتقاد قلبی است فرموده و ضمنا گوشزدشان نموده که
دریا و صحرا و سایر موجودات همه در تحت قدرت و اختیار خداوند است شما همینکه بساحل رسیدید نباید ایمن از غضب الهی
شوید چون در صورت استحقاق و اصرار بر کفر و کفران ممکن است خداوند همان ساحل را که جانبی از خشکی است خسف
صفحه 304 از 485
کند و شما بزمین فرو روید و هلاك شوید چنانچه نسبت بامم سابقه اینکه معامله را فرمود و مبتلا بخسف شدند و آثارش را شما
مشاهده کردید اینکه در صورتی است که مراد از جانب البرّ اراضی کناره باشد براي اشاره بحصول غفلت براي بندگان غافل بمجرد
خروج از دریا و محتمل است مراد قطعه زیر پاي آنها باشد که آن لابدّ در جانبی از جوانب زمین [ صفحه 376 ] خواهد بود در هر
حال مراد از برّ مطلق زمین و خشکی است نه خصوص بیابان که از لفظ برّ بدوا بنظر میرسد بقرینه مقابله آن با بحر که معلوم میشود
مراد غیر دریا است و نیز ممکن است خداوند تند بادي را که حامل سنگ ریزه باشد براي سرکوبی بفرستد و شما چاره و مفرّي
نداشته باشید چون کسی قادر نیست از قضاء الهی جلوگیري نماید و نباید ایمن شوید از آنکه خداوند بار دیگر در شما ایجاد شوق
و حاجت بمسافرت دریا نماید و چون بکشتی نشستید بفرستد بر شما باد شدید مهلک شکننده ارکان کشتی را پس غرق کند شما را
بپاداش کفر یا کفرانتان از نعم الهی پس کسی را نیابید که در پی مطالبه و خون خواهی بر آید و براي شما از ما باز خواستی کند یا
نگذارد که قضاي ما در باره شما جاري شود چون تبیع بمعناي تابع و پیرو و طلبکار و خونخواه و مددکار است ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 70 تا 72
اشاره
وَ لَقَد کَرَّمنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلناهُم فِی البَرِّ وَ البَحرِ وَ رَزَقناهُم مِنَ الطَّیِّبات وَ فَضَّلناهُم عَلی کَثِیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضِ یلًا [ 70 ] یَومَ نَدعُوا کُلَّ
أُناس بِإِمامِهِم فَمَن أُوتِیَ کِتابَه بِیَمِینِه فَأُولئِکَ یَقرَؤُنَ کِتابَهُم وَ لا یُظلَمُونَ فَتِیلًا [ 71 ] وَ مَن کانَ فِی هذِه أَعمی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعمی وَ
402- أَضَلُّ سَبِیلًا [ 72 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بتحقیق گرامی داشتیم فرزندان آدم را و گرداندیم آنها را سواره در صحرا و دریا و روزي دادیمشان از پاکیزهها و فضیلت دادیم
ایشانرا بر بسیاري از آنانکه خلق نمودیم فضیلت دادنی روز که میخوانیم هر گروه از مردمی را با پیشواشان پس کسانیکه داده شود
کتابشان بدست راستشان آنگروه میخوانند کتابشانرا و ستم کرده نمیشوند ذرهاي و کسیکه باشد در اینکه دنیا کور پس او در
آخرت کور است و گمراهتر از کور.
تفسیر
- خداوند گرامی داشت نوع بشر را که اولاد آدم ابو البشرند و مصوّر فرمود آنها را بصورت زیبا و قامت رعنا و زبان گویا و گوش
شنوا و عقل و علم و حکمت و سلطنت بر حیوانات و نباتات و جمادات و سایر کرامات که از حدّ شمار بیرون است و مهیّا فرمود
براي ایشان وسائل گردش و تفریح و تجارت و سیاحت را در سفر دریا و صحرا از کشتی و مراکب طبیعی و مصنوعی و روزي داد
بآنها از انواع اطعمه و اشربه حلال طیّب لذیذ نافع و برتري داد ایشانرا بر سایر مخلوقات که بسیارند نه کم برتري مخصوصی که آن
استعداد و قابلیّت ترقی است بمقامیکه دست [ صفحه 377 ] احدي از مخلوقات بآن نرسد چنانچه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
رسید بمقام قاب قوسین او ادنی و جبرئیل و همراهان از رفتار بازماندند که اجمالی از آن در آیه اوّل اینکه سوره گذشت و بنابراین
کلمه من در ممّن خلقنا بیانیّه است نه تبعیضیّه و اتّصاف خلق بکثیر براي اثبات کثرت مفضول است که موجب مزید امتنان بشر
گردد نه براي اخراج بعضی از خلق از مفضولیّت تا لازم آید عدم فضیلت بنی آدم بر آن بعض چنانچه بعضی گفتهاند که آنها
صفحه 305 از 485
ملائکهاند که بشر بر آنها فضیلت ندارد با آنکه انبیاء و اولیاء از بشرند و افضلیّت ایشان بر ملائکه مسلّم است بلی بعضی از افراد بشر
از قبیل کفّار و فجّار از حیوانات هم پستترند ولی فضیلت هر نوعی باستعداد کمال و وجود صاحبان کمال در آنها است و وجود
کسانی در نوع که استعداد کمال خود را بسوء اختیار خودشان باطل نمودهاند موجب سلب فضیلت از نوع نمیشود و اینمعنی بر
ارباب خرد واضح است و محتاج به بیان نیست و اینکه استعداد و قابلیّت در بشر بد و بال علم و عمل تربیت و تکمیل میشود تا بمقام
فعلیّت برسد و از آن مقام بنفس قدسی و روح رحمانی ایمانی تعبیر میشود که موجب تفضیل بر ملائکه مقرّبین است چنانچه در
امالی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مراد فضیلت دادن خداوند است بنی آدم را بر سایر خلق و تسلّط آنها است برتر و
خشک و روزي دادن ایشان است از تمام میوههاي پاکیزه و قمّی ره از آنحضرت نقل نموده که خداوند گرامی نداشته روح کافر را
ولی گرامی داشته ارواح اهل ایمان را جز اینکه نیست که کرامت نفس و خون بروح است و روزي پاکیزه علم است و از امیر
المؤمنین علیه السّلام نقل شده در صورت آدمیزاد که آن گرامیترین صورت است نزد خدا و مفاد همه همان است که بیان شد و
اینکه فضیلت و امتیاز براي بشر روزي واضح و آشکار میشود که هر فرقهاي از مردم با پیشواي خودشان اعم از اهل حق و باطل
داعی حق را اجابت نمایند و در پیشگاه الهی حاضر شوند مثلا پیروان علی علیه السّلام با علی و پیروان عمر با عمر و پیروان موسی
علیه السّلام با موسی و پیروان فرعون با فرعون و اتباع امام حسین علیه السّلام با آنحضرت و اتباع یزید با آنملعون خلاصه آنکه
رؤساء دینی هر زمان با اتباعشان در محشر مجتمع شوند و در مقامیکه خداوند براي آنها مقدّر فرموده از بهشت و دوزخ مستقرّ
گردند آنوقت معلوم میشود که خداوند چه کرامت و فضیلتی به بشر [ صفحه 378 ] عنایت فرموده که هیچ چشمی ندیده و هیچ
گوشی نشنیده و بقلب احدي خطور نکرده است پس کسانیکه صحیفه اعمال آنها را بدست راستشان بدهند میخوانند آنرا با کمال
مسرّت و ابتهاج و بقدر مفتولی هم که در میان هسته خرما است بآنها ظلم نمیشود که از اجرشان کاسته گردد و کسانیکه در دنیا
کور بودند از دیدن و یافتن راه حق در آخرت هم کورند از دیدن و یافتن راه بهشت و نمیتوانند بخوانند کتابشانرا و بیابند راه نجاتی
براي خود از شدّت غم و اندوه در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که اهل هر عصري خوانده شوند با امامی که در میان
آنها بوده که او قائم بامر آنها است و از امام باقر علیه السّلام نقل شده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میآید با قومش و علی و
حسن و حسین علیهم السلام هر یک با اقوامشان میآیند و هر امامی در میان قومی وفات نموده با قومش میآید و در مجالس از امام
حسین علیه السّلام نقل نموده که امامی که دعوت بهدایت نموده و اجابتش را کردند میآید و امامی که دعوت بضلالت کرده و
اجابتش را نمودند میآید و آنها ببهشت میروند و اینها بجهنّم و در اینکه باب روایات دیگري هم وارد شده که دلالت بر اینمعنی
دارد و بر آنکه کسیکه در دنیا از مشاهده آیات الهی بصیرت بحق پیدا نکرده در آخرت بیبصیرت و گمراهتر است و از إبن عباس
نقل شده که مراد آنستکه کسیکه در مشاهده اینکه نعمتهاي گوناگون که در آیات سابقه ذکر شده بصیرت بمنعم پیدا نکند در امر
آخرت بیبصیرت و گمراهتر است و بعضی گمراهتر بودن او را که مخصوص بآخرت است براي سدّ ابواب نجات و توبه در قیامت
دانستهاند و بنظر حقیر اختصاصی بآخرت ندارد بلکه مراد گمراهتر بودن کور باطنی است از کور ظاهري چون او است که در دنیا و
آخرت کور است و بنابراین تقدیر کلام آنستکه کسیکه در دنیا بیبصیرت شد در آخرت هم بیبصیرت است و او گمراهتر است از
کور و هر گمراهی در دنیا و آخرت و اللّه اعلم ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 73 تا 75
اشاره
وَ إِن کادُوا لَیَفتِنُونَکَ عَن الَّذِي أَوحَینا إِلَیکَ لِتَفتَرِيَ عَلَینا غَیرَه وَ إِذاً لاتَّخَذُوكَ خَلِیلًا [ 73 ] وَ لَو لا أَن ثَبَّتناكَ لَقَد کِدتَ تَرکَن إِلَیهِم
صفحه 306 از 485
310- شَیئاً قَلِیلًا [ 74 ] إِذاً لَأَذَقناكَ ضِعفَ الحَیاةِ وَ ضِعفَ المَمات ثُم لا تَجِدُ لَکَ عَلَینا نَصِیراً [ 75 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بدرستیکه نزدیک شدند که بفتنه اندازند تو را بانصراف از آنچه وحی نمودیم بتو تا افترا بندي بر ما جز آنرا و آنگاه بگیرند تو را
دوست و اگر [ صفحه 379 ] نبود آنکه ثبات دادیم بتو هر آینه نزدیک بود که میل کنی بسوي آنها مقدار کمی آنگاه هر آینه
میچشاندیم تو را دو چندان عذاب زندگی دنیا و دو چندان عذاب بعد از مرگ را پس نمییافتی براي خود بر دفع عذاب ما یاوري.
تفسیر
قریش یا دیگران از کفار نزدیک بود به نیرنگ و مکر در فتنه اندازند پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را و منصرف نمایند
آنحضرت را از آنچه باو وحی شده بود در باب ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و سایر معارف و احکام تا بیان نفرماید آنها را یا
تقریر کند امري را که خداوند دستور نفرموده مانند کسیکه بخداوند افترا میبندد تا او را دوست بگیرند براي خودشان در نتیجه
موافقت و همراهی آنحضرت با آنها و اگر نبود ملکه عصمت و حفظ الهی و قوّه قدسی، نزدیک بود بمقتضاي طبع بشري و حیاء
فطري اندکی آنحضرت مایل بموافقت با خواهش آنها شود و کمی اعتماد ور کون و سکون بآراء آنها پیدا کند اگر چه با وجود
قوّه عصمت و ثبات قدمی که خداوند در راه حق و حقیقت باو عطا فرموده بود محال و ممتنع بود کوچکترین قدمی بر خلاف
رضاي خداوند بر دارد یا ترك اولائی از او صادر شود و بر فرض محال اگر خلافی از آنحضرت العیاذ باللّه صادر میشد سزاوار بود
خداوند او را عذاب فرماید دو برابر عذاب دنیوي و دو برابر عذاب اخروي آن عمل از سایرین چون هر قدر مقام بنده رفیعتر و
قربش بحضرت احدیّت بیشتر باشد قبح عمل قبیحش زیادتر و استحقاقش براي عقوبت بیشتر است لذا گفتهاند حسنات الابرار سیّئات
المقرّبین و فائده اینکه خطاب عتاب آمیز که مانند سایر خطابات قرآنیه از قبیل در بتو میگویم دیوار تو گوش کن است آنستکه
سایرین بدانند اندکی موافقت و تمایل با آراء و اهویه کفّار بقدري مبغوض الهی است که حبیب خود را براي فرض آن اینکه قسم
مورد عتاب قرار میدهد خدا بداد ما و اهل اینکه زمان برسد که از هیچگونه تبعیّت و تقلید از رفتار و کردار نامعقول آنها مضایقه
نمیکنیم و یکباره عنان عقل و شرع را از دست داده و مجذوب آراء باطله و عقائد فاسده آنها شدهایم و با تمام قواء بجانب دوزخ
میتازیم و معلوم است کسیکه مورد غضب الهی شود احدي نمیتواند با او کمک کند و عذاب را از او دفع نماید و در مجمع نقل
نموده که چون اینکه آیه نازل شد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرضه داشت بار الها مرا هیچگاه یک چشم بر هم زدن بخود [
صفحه 380 ] وامگذار و در آیه اخیره اصل کلام عذابا ضعفا فی الحیوة الدّنیا و عذابا ضعفا فی الممات بوده اقامه شده صفت مقام
موصوف و اضافه شده بچیزي که موصوفش اضافه بآن میشود و میگویند عذاب حیاة و ممات. عیّاشی ره از امام صادق علیه السّلام
نقل نموده که در روز فتح مکه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مسجد را از بتها منزه فرمود و یکی از آنها در مروه بود و قریش
خواهش نمودند که او را باقی بگذارد و آنحضرت براي شرم حضوري که داشت خواست بپذیرد و نپذیرفت و امر بشکستن او فرمود
و اینکه آیات نازل شد و وجوه دیگري هم در شأن نزول ذکر نمودهاند که با وجود روایت، حقیر از نقل آنها صرف نظر نمودم و
اللّه اعلم ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 76 تا 77
اشاره
صفحه 307 از 485
وَ إِن کادُوا لَیَستَفِزُّونَکَ مِنَ الَأرض لِیُخرِجُوكَ مِنها وَ إِذاً لا یَلبَثُونَ خِلافَکَ إِلاّ قَلِیلًا [ 76 ] سُنَّۀَ مَن قَد أَرسَلنا قَبلَکَ مِن رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ
211- لِسُنَّتِنا تَحوِیلًا [ 77 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بدرستیکه نزدیک شدند که برانند تو را از زمین تا بیرون کنند تو را از آن و آنگاه درنگ نمیکنند بعد از تو مگر کمی بطریقه
کسانیکه فرستادیم پیش از تو از پیمبران خودمان و نیابی براي طریقه ما تبدیلی.
تفسیر
کفّار مکّه بانواع اذیّت و آزار نزدیک شد پیغمبر اکرم را از آنزمین مقدّس مجبور بحرکت و خروج نمایند و خداوند براي تسلیت
خاطر محترم بآنحضرت خبر داد که چیزي طول نمیکشد که بکیفر اعمالشان میرسند و در جنگ بدر که در سال اوّل بعد از هجرت
روي داد تمام آنها بدست امیر المؤمنین علیه السّلام و اهل ایمان کشته شدند و بمجازات رسیدند و اینکه طریقه الهیّه است که
اختصاص بحضرت ختمی مرتبت نداشته بلکه هر قومی که پیغمبر خود را اخراج از وطن نمودند خداوند آنها را معذب و مستأصل
فرمود و اینکه دأب و دیدن و طریقه و رویّه الهیّه قابل تغییر و تبدیل نبوده و نیست و نخواهد بود و بنابراین مراد از قلیل که مستثنی
شده زمان فاصل بین هجرت و جنگ بدر است و بعضی گفتهاند مراد کسانی هستند که در بدر کشته نشدند و بعدا اسلام آوردند و
[ اینکه خلاف ظاهر است و بعضی بجاي خلافک خلفک قرائت نمودهاند و بر حسب معنی تفاوتی ندارد. [ صفحه 381
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 78 تا 81
اشاره
أَقِم الصَّلاةَ لِدُلُوك الشَّمس إِلی غَسَق اللَّیل وَ قُرآنَ الفَجرِ إِن قُرآنَ الفَجرِ کانَ مَشهُوداً [ 78 ] وَ مِنَ اللَّیل فَتَهَجَّد بِه نافِلَۀً لَکَ عَسی أَن
[ یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحمُوداً [ 79 ] وَ قُل رَب أَدخِلنِی مُدخَلَ صِدق وَ أَخرِجنِی مُخرَجَ صِدق وَ اجعَل لِی مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصِ یراً [ 80
434- وَ قُل جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِل إِن الباطِلَ کانَ زَهُوقاً [ 81 ] -قرآن- 1
ترجمه
بپاي دار نماز را نزد زوال آفتاب تا تاریکی شب و نماز صبح را همانا نماز صبح بوده است مشاهده شده و از شب پس بیدار شو
براي آن که مزیّتی باشد براي تو، باشد که بپا دارد تو را پروردگارت در جایگاهی ستوده و بگو پروردگار من وارد کن مرا وارد
کردنی پسندیده و بیرون آور مرا بیرون آوردنی پسندیده و قرار ده براي من از نزد خود سلطنتی یاري کننده و بگو آمد حق و نابود
شد باطل همانا باطل باشد نابود شونده.
تفسیر
خداوند متعال در اینکه آیه شریفه بنحو اجمال بیان اوقات پنج نماز واجب در شبانه روز را نموده باین تقریب که به پیغمبر خود
دستور فرموده که بر پا دارد نماز را از وقت زوال آفتاب که گذشتن نصف روز باشد تا وقت تاریکی کامل شب که نصف آن است
صفحه 308 از 485
و اینکه وقت چهار نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء است نهایت آنکه نیم اخیر روز مشترك میان دو نماز اوّل و نیم اوّل شب
مشترك میان دو نماز آخر است و نیز فرموده که بر پا دار نماز صبح را بکلمه جامعه و قرآن الفجر تا دلالت داشته باشد اجمالا بوقت
آن و اهتمام بقرائت قرآن در اوّل روز که اوّل شروع در کار است و وجوب آن در نماز که بدون آن نماز نمیباشد مانند رکوع و
سجود که از نماز بآن دو تعبیر میشود بملاحظه رکنیّت آن دو ولی مقصود اینجا بیان رکنیّت قرائت نیست بلکه بیان اهتمام بآن است
چون در تسمیه کل باسم جزء کافی است انتفاء کل بانتفاء جزء اگر چه در تمام احوال نباشد چون اهمیت جزء کافی است براي
صحّت استعمال و ذیلا اشاره فرموده بوقت آن تفصیلا که بین طلوع صبح صادق و آفتاب است که هم جزء شب حساب میشود هم
جزء روز لذا اینکه نماز بالخصوص مشهود تمام ملائکه است فرشتگان شب که صعود مینمایند و فرشتگان روز که نزول میکنند آنرا
مشاهده و ثبت مینمایند و باین معنی اخبار کثیره در کتب متعدده معتبره از اهل بیت عصمت و طهارت نقل شده و بنابراین مجالی
براي نقل اقوال مفسّرین باقی نمیماند و در آیه دوّم دستور فرموده به پیغمبر خود که بیدار شود در پارهاي از شب براي قرآن که مراد
از آن نماز شب است و بر آنحضرت واجب [ صفحه 382 ] بوده و بر امّت مستحب مؤکّ د است چون نفل بمعناي زیادي و مزیت
است و الحق در بین اعمال مستحبّه اینکه عمل مزیّت فوق العاده دارد و ثمرات دنیوي و اخروي آن بسیار و اخبار در فضل و ثوابش
بیشمار است کسانیکه موفقند میدانند چه گوهر گرانبهائی از دست کسانیکه در خواب غفلتند رفته و میرود و در کلمه تهجّ د که
بمعناي بیداري بعد از خواب است اشاره است بوقت نماز شب که از نصف شب شروع میشود و هر قدر نزدیک بصبح باشد افضل
است و لفظ عسی و امثال آن از خداوند گفتهاند براي وجوب است و بنظر حقیر براي افاده مقام رجاء است اگر چه متکلّم راجی
نباشد و جازم باشد و البتّه ذات احدیّت منزّه از جهل و شک و تردید است ولی میتواند بغرضی از اغراض انشاء ترجّی نماید و آن
آنستکه بنده بداند اینجا جاي امیدواري است و تحقیق اینکه مطلب در اصول شده است و مقام محمود کمال و مرتبه رفیعهاي است
که در نتیجه قرب نوافلی براي حضرت ختمی مرتبت حاصل شده و چون قیامت کبري بر پا شود خداوند او را مبعوث فرماید و بر پا
دارد در مقامی که مشرف باشد بر خلق اوّلین و آخرین و آنها او را ستایش نمایند بر آن مقام و در آنمقام و همه حتّی انبیاء و
مرسلین احتیاج بشفاعت او پیدا کنند و او شفاعت فرماید و مقبول حضرت احدیّت گردد و از آنحضرت روایت شده که وقتی در
مقام محمود بایستم شفاعت کنم کسانیرا از امّتم که مرتکب گناهان بزرگ شدهاند و خدا شفاعتم را قبول فرماید و بخدا شفاعت
نمیکنم از کسانیکه اذیّت نمودند ذریّه مرا و باین معنی روایات کثیره از اهل بیت عصمت و طهارت وارد است و در مجمع نقل
نموده اجماع مفسّرین را بر آنکه مراد از مقام محمود مقام شفاعت است که در آنمقام شفاعت فرماید آنحضرت از مردم و بدست او
داده شود لواء حمد و مجتمع گردند در زیر آن تمام انبیا و ملائکه و میباشد او اول شافع و مشفّع و عجب در آنستکه با اینمعنی
فرموده مقام مصدر است بمعناي بعث یا یبعث بمعناي یقیم است با آنکه ظاهرا اسم مکان است و احتیاج باین تکلّفات ندارد و از
عبارت زیارت جامعه و زیارت عاشورا استفاده میشود که اینکه مقام مخصوص بآنحضرت و اهل بیت اطهار او است و والد ما جد ما
[ در شرح اینکه کلمه اثبات فرموده است به بیان او فی اینکه مقام را براي امیر المؤمنین علیه السّلام بعد از آن حضرت [ صفحه 383
و براي یازده امام فرزندان آن دو بترتیب و دعوي فرموده تواتر اخبار را در اینمعنی که مشارکت ائمه اطهار علیهم السلام است با
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در تمام مقامات و تمام کمالات و آنکه جاي تردید و ارتیاب نیست کلّهم نور واحد روحی و
ارواح العالمین لهم الفداء بلی فرقی که هست در عالم فرق است نه جمع و از آن با صلیّت و ظلّیّت تعبیر میشود و حاصلش آنستکه
همه از آن سر چشمه فیض بردهاند و بکمال لایق خود رسیدهاند سلام اللّه علیهم اجمعین و در آیه سوّم که قمّی فرموده در روز فتح
مکّه نازل شده است دستور فرموده که در وقت ورود بشهر یا هر امري بگوید پروردگارا وارد فرما مرا ورودي که پسندیده و مرضیّ
تو باشد و بیرون آور مرا بیرون آوردنی که ستوده و محمود باشد عاقبت آن در دنیا و دین و قرار ده براي من از جانب خود قوّت و
قدرت و عزّت و سلطنت و حجّتی را که یار و یاور و معین من باشد در امور تا بتوانم بکمک آن بر دشمنان دین غالب شوم و علم
صفحه 309 از 485
اسلام را در عالم بر پا دارم و در محاسن از امام صادق علیه السّلام نقل نموده امر بقرائت اینکه آیه را در وقت ورود در هر امر
خوفناك و اخیرا فرموده بگو آمد و آشکار شد اسلام و دین حق و رفت و زائل و نابود گشت شرك و کفر همانا باطل زائل و نیست
و نابود خواهد شد و دوام و ثباتی در عالم نداشته و ندارد و نخواهد داشت و از طرق عامّه و خاصّه روایت شده که پیغمبر صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم در وقت شکستن بتهاي کعبه اینکه آیه را تلاوت میفرمود و در بعضی از روایات بظهور دولت حقّه تفسیر شده و
آنکه بر ساعد راست امام زمان در موقع ولادت نوشته بود جاء الحق و زهق الباطل انّ الباطل کان زهوقا ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 82 تا 84
اشاره
وَ نُنَزِّل مِنَ القُرآن ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَۀٌ لِلمُؤمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إِلاّ خَساراً [ 82 ] وَ إِذا أَنعَمنا عَلَی الإِنسان أَعرَضَ وَ نَأي بِجانِبِه وَ إِذا
320- مَسَّه الشَّرُّ کانَ یَؤُساً [ 83 ] قُل کُلٌّ یَعمَل عَلی شاکِلَتِه فَرَبُّکُم أَعلَم بِمَن هُوَ أَهدي سَبِیلًا [ 84 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نازل مینمائیم از قرآن چیزي را که آن شفاء و رحمت است براي گروندگان و نمیافزاید ستمکاران را جز زیان و چون نعمت
دهیم بر انسان روي گرداند و دور شود و پهلو تهی کند و چون برسد او را شرّ باشد ناامید بگو هر کس کار میکند مانند فطرت خود
پس پروردگار شما داناتر است بآنکه او راه یافتهتر است براه.
تفسیر
خداوند کریم نازل فرموده است در قرآن مجید آنچه را موجب [ صفحه 384 ] شفاء امراض باطنی و ظاهري و روحی و جسمی است
از حیث لفظ و معنی و در صافی فرموده در معانی آن شفاء ارواح است و در الفاظ آن شفاء ابدان و بنظر حقیر در هر دو شفاء هر دو
است چون در توجّه بمعانی آن شفاء امراض روحی از قبیل جهل و شک و حیرت و ضلالت است و در عمل باحکام آن سلامتی از
امراض باطنی و ظاهري است و در استشفاء بالفاظ آن بهبودي از تمام آلام و اسقام است چنانچه از امام صادق علیه السّلام روایت
شده که شفاء فقط در علم قرآن است چون خداوند فرموده نازل میکنیم در قرآن آنچه شفاء و رحمت است براي اهلش و شکّی در
آن نیست و اهل قرآن ائمه هدایند که خداوند در باره ایشان فرموده ما آنها را برگزیدیم از بندگان خود و وارث کتاب فرمودیم و
نیز از آنحضرت مروي است که هیچ کس بدردي و مرضی مبتلا نشود که با نیت خالص دست بجاي درد و مرض بگذارد و اینکه
آیه را بخواند تا آخر مگر آنکه شفا یابد هر درد و مرضی باشد و دلیل بر اینکه خود اینکه آیه است و بنابراین اگر کسی مبتلا
بمرض بخل و حسد و کینه باشد و دست بقلب خود بگذارد و بخواند شفاء یابد انشاء اللّه تعالی و نیز نازل فرموده است خداوند در
قرآن آنچه را موجب رحمت و نعمت و مغفرت است براي اهل ایمان بآن نه کفّار چون کسیکه منکر قرآن شود ظلم بخود نموده که
خویش را از منافع دنیوي و اخروي عمل بآن محروم کرده و بسبب کفر و کفران بر خسران و زیان خود افزوده که بعذاب ابدي
گرفتار شده و اینکه بمقتضاي طبع و خوي بد انسان است که چون خداوند نعمت و ثروت و مکنت و عزّت و عظمت باو عنایت
فرماید روي گرداند و پهلو تهی کند از قبول آن مانند رو گرداندن کفّار از پیغمبر اکرم که بزرگترین نعمت خداوند بود براي آنها
در دنیا و آخرت و چون دچار سختی و گرفتاري و بلا و مرض شود از روح و رحمت الهی مأیوس باشد و هیچ گاه روي نیاز
صفحه 310 از 485
بدرگاه کریم کار ساز نیاورد و توبه و انا به ننماید و لذا در آیه اخیره به پیغمبر اکرم دستور داده شده که بآنها بفرماید هر یک از
مؤمن و کافر بر حسب نیت و طبع و ساختمان و عادت خوب و بد خودکار میکند و خداوند از هر کس بسرائر و ضمائر خلق آگاهتر
است و آنها را بپاداش اعمالشان خواهد رسانید در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که فرمود نیت [ صفحه 385 ] بالاتر
است از عمل آگاه باشید که نیت همان عمل است و اینکه آیه را تلاوت فرمود و نیز در آنکتاب و عیاشی ره از آنحضرت نقل
نموده که اهل آتش همیشه در آن بمانند براي آنکه قصدشان آنستکه اگر همیشه در دنیا باشند گناه کنند و اهل بهشت همیشه در
آن بمانند براي آنکه قصدشان آنستکه اگر همیشه در دنیا بمانند ثواب کنند پس هر دو دسته براي نیت بد و خوبشان مخلّدند و
و شاکله بر مشاکل حال و طبیعت و خلیقت و سریرت و « از کوزه برون همان تراود که در او است » اینکه آیه را تلاوت فرمود
طریقت و عادت و نیّت اطلاق میشود و در اینجا همه معانی مناسب است و اللّه و اولیائه اعلم خداوند هم با ما بمقتضاي عادت و
رویّه و طریقه خود که جود و عفو و احسان است عمل خواهد فرمود انشاء اللّه تعالی و کلمه سبیلا ظاهرا تمیز است و براي تأکید
ذکر شده یعنی پروردگار شما داناتر است بحال کسیکه راه یافتهتر است از جهت راه یعنی راهش راستتر و دینش بهتر و ثوابش
زیادتر است ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 85 تا 89
اشاره
وَ یَسئَلُونَکَ عَن الرُّوح قُل الرُّوح مِن أَمرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُم مِنَ العِلم إِلاّ قَلِیلًا [ 85 ] وَ لَئِن شِئنا لَنَذهَبَن بِالَّذِي أَوحَینا إِلَیکَ ثُم لا تَجِدُ
لَکَ بِه عَلَینا وَکِیلًا [ 86 ] إِلاّ رَحمَۀً مِن رَبِّکَ إِن فَضلَه کانَ عَلَیکَ کَبِیراً [ 87 ] قُل لَئِن اجتَمَعَت الإِنس وَ الجِنُّ عَلی أَن یَأتُوا بِمِثل هذَا
القُرآن لا یَأتُونَ بِمِثلِه وَ لَو کانَ بَعضُ هُم لِبَعض ظَهِیراً [ 88 ] وَ لَقَد صَ رَّفنا لِلنّاس فِی هذَا القُرآن مِن کُل مَثَل فَأَبی أَکثَرُ النّاس إِلاّ کُفُوراً
574- 89 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
- و میپرسند تو را از روان بگو روان از فرمان پروردگار من است و داده نشدید از دانش مگر اندکی و اگر بخواهیم هر آینه ببریم
آنچه را وحی کردیم بتو پس نیابی براي خود بآن بر ما کار گذاري مگر رحمتی از پروردگارت همانا فضل او باشد بر تو بزرگ
بگو هر آینه اگر جمع شوند تمام انس و جن بر آنکه بیاورند مانند اینکه قرآن را نیاورند مانند آنرا و اگر چه باشند بعضی از آنها مر
بعضی را مدد کار و بتحقیق مکرّر گرداندیم براي مردم در اینکه قرآن از هر گونه بیان مذکّر شگفت آوري پس قبول نکردند بیشتر
مردم مگر انکار را.
تفسیر
اجمالی از بیان حقیقت روح در سوره حجر ذیل آیه فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی گذشت و در اینکه آیه ظاهرا یا سؤال از
حقیقت آن شده یا از مبدء پیدایشش و بر هر تقدیر جواب از آن بنحو احسن اتقن اصلح بحال سائل داده شده [ صفحه 386 ] که
خداوند به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده بگو روح از امر یعنی کار یا فرمان پروردگار من است چون مجرّد از مادّه و
لوازم آن است و فقط بفعل خداوند و امر کن وجودي او بدون احتیاج بمادّه و مدّت وجود پیدا میکند و در اینکه کلمه شریفه لطیفه
صفحه 311 از 485
جامعه اشاره بحقیقت و بیان مبدء پیدایش آن شده است بنحوي که عقل مات میشود با معذرت از بیان تفصیلی براي عدم استعداد و
قصور علم بشر از ادراك حقائق موجودات خصوصا مجرّدات که از آن بعالم امر تعبیر میشود که فرموده و داده نشدید شما از علم
مگر کمی یعنی کمی از علم یا کمی از شما چنانچه از روایت قمّی ره استفاده میشود که مراد کمی علم بشر است در برابر علم
خداوند و از روایت عیّاشی ره از امام باقر علیه السّلام معلوم میشود مراد باطنی، کمی علماء است در بین مردم و منافات ندارد که هر
دو مراد باشد در ظاهر و باطن چنانچه مکرّر بیان شده است چون قمّی ره فرموده یهود پرسیدند از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
از روح فرمود روح از امر پروردگار من است و داده نشدید شما از علم مگر کمی آنها عرض کردند اینکه مخصوص بما است
حضرت فرمود خیر شامل تمام مردم است آنها گفتند اینکه چگونه میشود تو میگوئی بر من قرآن نازل شده و بر شما توریۀ و
میگوئی کسی را که خداوند باو حکمت داده خیر کثیر عطا فرموده پس آیه وَ لَو أَن ما فِی الَأرض مِن شَجَرَةٍ أَقلام وَ البَحرُ یَمُدُّه مِن
بَعدِه سَبعَۀُ أَبحُرٍ ما نَفِدَت کَلِمات اللّه نازل شد که دلالت دارد بر آنکه علم خداوند غیر متناهی و نامحدود است و علم بشر هر قدر
باشد در برابر آن کم و محدود است و در بعضی از روایات تأیید از روایت عیّاشی ره شده است و استشهاد باین آیه بر کمی علم
بعضی از مردم فرمودهاند در هر حال اقوال مفسّرین که بعضی گفتهاند خداوند عدول فرموده از جواب بمراعات حال سؤال
کنندگان و قصور ادراك آنها یا براي اثبات نبوّت پیغمبر چون آنها معتقد بودند که کسی که جواب از اینکه سؤال دهد پیغمبر
نیست یا مراد از روح روح القدس است یا عیسی علیه السّلام است که روح اللّه است و سؤال شده از آن که قدیمند یا حادث و
جواب داده شده که از امر پروردگار است که دلالت بر حدوث دارد یا آن که مراد از روح قرآن است چون خداوند فرموده وَ
کَذلِکَ أَوحَینا إِلَیکَ رُوحاً مِن أَمرِنا و سؤال شده از کیفیّت نزول و اعجاز آن و جواب داده شده که آن کار خدا و نازل بامر او و از
2358 [ صفحه 387 ] خارج است اینکه اقوال بنظر حقیر یا بیوجه است یا خلاف - 1498 -قرآن- 2309 - قدرت بشر -قرآن- 1363
ظاهر و آنچه در بیان حقیقت روح از ائمه اطهار نقل شده منافی با بیان حقیر در سوره حجر و آنچه بدوا در اینکه آیه ذکر شد نیست
بلکه مویّد و مؤکّ د است و مراد از روح همان جوهر لطیفه قدسیّه است که از عالم غیب باجسام مستعدّه افاضه میشود و در حیوان
منشأ اراده و احساس و در انسان مدرك کلیّات است بلی ارواح انبیاء و اولیاء و اهل ایمان مخصوص بکمالاتی هستند که در سایرین
وجود ندارد و مقام مقتضی براي بسط مقال نیست در هر حال چون معلوم شد که مبدء علم بشر ذات احدیّت است و مخزن آن
وحی الهی و قرآن کریم است براي انذار و تخویف و بیان آن که وضع و رفع آن بدست خدا است فرموده و اگر بخواهیم میبریم از
دلها و محو میکنیم از مصاحف، وحی الهی و قرآن کریم را و کسی نمیتواند با مادر اینکه امر معارضه نماید و مانع از اجراء اراده ما
شود تا شما او را کار گذار خود کنید مگر باز رحمت الهی و فضل نامتناهی حق شامل حال شما گردد و باقی و برقرار دارد کتاب
خود و مخزن علم شما بلکه اوّلین و آخرین را براي تفضّل بر محمّد و آل او صلوات اللّه علیهم اجمعین چون فضل خداوند بر اینکه
خاندان بزرگ بوده و هست و خواهد بود و بعضی اینکه آیه را مؤیّد احتمال آنکه مراد از روح قرآن باشد قرار دادهاند. و براي دفع
توهّمی که ممکن است از آیات سابقه براي اشخاص ضعیف النّفس حاصل شود که تصوّر نمایند علم مستفاد از قرآن کم و غیر
مستقرّ است و موجب آن شود که از قدر و عظمت آن در انظار کاسته گردد در مقام تحدّي و اثبات اعجاز قرآن بر آمده و به پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده بگو اگر تمام انس و جن جمع و متّفق شوند که مانند اینکه قرآن در اشتمال بر علوم و معارف و
احکام نافعه مفیده بحال بشر و فصاحت و بلاغت و لطافت و جزالت و بداعت بیاورند نمیتوانند اگر چه پشت بپشت هم دهند و با
یکدیگر کمک کنند در خرائج نقل نموده که إبن ابی العوجاء و سه نفر از دهریه در مکّه متّفق شدند که هر یک یک چهارم مانند
قرآن را انشاء نمایند و در سال آینده براي معارضه حاضر شوند و چون موعد رسید و در مقام ابراهیم جمع شدند یکی از آنها گفت
من چون بآیه یا ارض ابلعی ماءك رسیدم عاجز شدم دیگري گفت من چون بآیه فلمّا استیأسوا منه خلصوا نجیّا رسیدم منصرف شدم
و میخواستند امر [ صفحه 388 ] را مخفی کنند که امام صادق علیه السّلام رسید و ملتفت شد و اینکه آیه را تلاوت فرمود و آنها
صفحه 312 از 485
مبهوت ماندند و شمهاي از اینکه مقوله در اوائل سوره بقره ذیل آیه وَ إِن کُنتُم فِی رَیب مِمّا نَزَّلنا عَلی عَبدِنا گذشت و در آیه اخیره
بیان فرموده عدم استعداد و قابلیّت بیشتر بشر را براي تعلّم و هدایت باین تقریب که ما مکرّر بوجوه مختلفه و طرق متعدّده در اینکه
قرآن براي مردم دلیل و مثل و حکایت ذکر نمودیم که موجب تذکّر و تنبّه و عبرت آنها گردد ولی مع الاسف بیشتر ابا کردند و
قبول ننمودند مگر انکار و کفر بحق و حقیقت را چون مثل بر هر بیان شگفت آور موجب تذکّر و تنبّه و عبرتی اطلاق میشود و
آیات قرآنیه نوعا از اینکه قبیل است و در کافی و عیّاشی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که اینکه آیه فأبی اکثر النّاس بولایۀ
245- علی الاکفورا نازل شده و مکرر بیان شد که ظاهرا مراد تفسیر است و اللّه اعلم .. -قرآن- 189
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 90 تا 95
اشاره
وَ قالُوا لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی تَفجُرَ لَنا مِنَ الَأرض یَنبُوعاً [ 90 ] أَو تَکُونَ لَکَ جَنَّۀٌ مِن نَخِیل وَ عِنَب فَتُفَجِّرَ الَأنهارَ خِلالَها تَفجِیراً [ 91 ] أَو
تُسقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمتَ عَلَینا کِسَفاً أَو تَأتِیَ بِاللّه وَ المَلائِکَۀِ قَبِیلًا [ 92 ] أَو یَکُونَ لَکَ بَیت مِن زُخرُف أَو تَرقی فِی السَّماءِ وَ لَن نُؤمِنَ
لِرُقِیِّکَ حَتّی تُنَزِّلَ عَلَینا کِتاباً نَقرَؤُه قُل سُبحانَ رَبِّی هَل کُنت إِلاّ بَشَراً رَسُولًا [ 93 ] وَ ما مَنَعَ النّاسَ أَن یُؤمِنُوا إِذ جاءَهُم الهُدي إِلاّ أَن
604 قُل لَو کانَ فِی الَأرض مَلائِکَ ۀٌ یَمشُونَ مُطمَئِنِّینَ لَنَزَّلنا عَلَیهِم مِنَ السَّماءِ مَلَکاً رَسُولًا - قالُوا أَ بَعَثَ اللّه بَشَراً رَسُولًا [ 94 ] -قرآن- 1
123- 95 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و گفتند ایمان نمیآوریم بتو تا آنکه روان سازي براي ما از زمین چشمهاي یا آنکه باشد مر تو را بوستانی از درختان خرما و انگور
پس روان سازي نهرها را در میانشان روان ساختنی یا بیفکنی آسمانرا چنانچه دعوي کردي بر ما پاره پاره یا بیاوري خدا و فرشتگان
را در برابر ما یا آنکه باشد مر تو را خانهاي از طلا یا بالا روي در آسمان و باور نمیکنیم بالا رفتن تو را تا آنکه فرود آوري بر ما
نوشتهاي که بخوانیم آنرا بگو منزّه است پروردگار من آیا هستم من مگر انسانی پیغمبر و باز نداشت مردم را که ایمان آرند چون
آمد آنها را هدایت مگر آنکه گفتند آیا برانگیخت خدا انسانی را به پیغمبري بگو اگر بودند در زمین فرشتگانی که راه میرفتند
آرمیدگان هر آینه میفرستادیم بر آنها از آسمان فرشتهاي را به پیغمبري.
تفسیر
- از تفسیر امام علیه السّلام در اینمقام روایتی نقل شده و اجمال آن قریب [ صفحه 389 ] به اینکه مضمون است که روزي بزرگان
قریش مانند ولید بن مغیره مخزومی و ابو البختري بن هشام و ابو جهل بن هشام و عاص بن وائل و عبد اللّه بن ابی امیّه و امثال آنها با
یکدیگر مجتمع شدند و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در مقابل کعبه نشسته و مشغول قرائت قرآن براي اصحاب بود و احکام
الهی را بآنها ابلاغ میفرمود کفّار با یکدیگر گفتند کار محمّد بالا گرفته و امر او بزرگ و مهم شده خوب است نزد او برویم و با او
محاجّه کنیم تا او را خفیف و سر شکسته و محکوم نمائیم و سخنان او را باطل و بازار او را کاسه و اصحابش را از گردش متفرّق
سازیم شاید از اینکه ادّعاها و حرفهاي بیهوده صرف نظر کند و از مخالفت با ما دست بردارد و از بین خودشان عبد اللّه بن ابی امیّه
مخزومی را که سخنور و داوطلب اینکه امر بود انتخاب نمودند و همه برخاستند و با او همراه شده خدمت پیغمبر صلّی اللّه علیه و
صفحه 313 از 485
آله و سلّم رسیدند و او شروع بصحبت نمود و گفت اي محمّد ادّعاء بزرگی کردي و سخن عجیبی گفتی که پیغمبر خداي عالمی با
آنکه سزاوار نیست خداوند عالم و آفریننده بنی آدم مانند تو پیغمبري داشته باشد که مانند ما میخوري و میخوابی و راه میروي اینکه
پادشاه روم و ایران است ببین سفیري را که بجائی میفرستند داراي خدم و حشم و مال و جاه و قصور و خیامند و خداوند عالم فوق
تمام پادشاهان دنیا است و همه آنها بندگان اویند چگونه میشود مانند تو سفیر فقیري داشته باشد و اگر تو را به پیغمبري فرستاده بود
باید با تو فرشتهاي بفرستد که تصدیق نبوّت تو را نماید و ما او را ببینیم و باور کنیم بلکه اگر میخواست پیغمبري بفرستد فرشتهاي
میفرستاد محتاج بمثل توئی نبود که مردي سحر زدهئی و مسلّم است که پیغمبر نیستی پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود باز
حرفی داري عرض کرد بلی ما بتو ایمان نمیآوریم تا در زمین مکّه که سنگزار و کوهستانی است چشمه آبی بیرون آري که آب ما
فراوان شود و رفع حاجت ما را بنماید یا براي خودت باغی احداث نمائی که داراي درختان خرما و انگور زیاد باشد بقدریکه هم
خودت بخوري و هم بما بدهی و در میان درختان آن جويهاي آب جاري باشد یا پارههاي آسمانرا بر ما فرود آوري چنانچه گفتی
و اگر به بینند پارهاي از آسمانرا که افتاده گویند تکّه ابر است شاید ما همین سخن را بگوئیم یا خدا و فوجی از ملائکه را در مقابل
چشم ما حاضر کنی یا خودت یک انبار طلا داشته باشی و بما بدهی و ما [ صفحه 390 ] ثروتمند شویم و طغیان نمائیم چنانچه گفتی
همانا انسان طغیان مینماید اگر خود را ثروتمند ببیند یا بآسمان بالا روي ولی ما ببالا رفتن تو ایمان نمیآوریم تا نوشتهاي بیاوري باین
مضمون اینکه نامه از خداوند عزیز حکیم است بعبد اللّه بن ابی امیّه مخزومی و کسانیکه با اویند ایمان آورید بمحمّد بن عبد اللّه بن
عبد المطّلب که او پیغمبر است و سخنان او را تصدیق نمائید که از جانب من است باز هم معلوم نیست اگر تمام اینکه کارها را
انجام دهی بتو ایمان بیاوریم بلکه اگر ما را بآسمان ببري و درهاي آسمانرا بروي ما بگشائی خواهیم گفت چشم بندي کردي و
سحر نمودي باز پیغمبر فرمود حرف دیگري داري بگو عرض کرد خیر کافی است دیگر چیزي باقی نماند حال تو هر چه خواهی
بگو و در سخن صلاح خود را در نظر داشته باش و اگر دلیلی بر مدّعاي خود داري اقامه کن و معجزاتی را که گفتیم بیاور پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم توجّه بخداوند فرموده عرضه داشت اي خدائی که هر صوتی را میشنوي و هر چیزیرا میدانی دانستی آنچه
را بندگانت گفتند و چند آیه بر آنحضرت نازل شد که متضمّن جواب اعتراضات اوّلیه و طعنهاي آنها بر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم بود که بدوا ذکر شد و در اطراف آن پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بیاناتی فرمود که بمناسبت آن آیات در سورههاي
دیگر ذکر شده و میشود انشاء اللّه تعالی تا آن که فرمود معجزاتی که از من خواستید بعضی از آنها دلالتی بر صدق مدعاي من
ندارد و پیغمبر نباید کار لغوي که موجب ثبوت ادّعاء او نباشد بنماید و بعضی از آنها موجب هلاکت شما است و آوردن معجزه
براي آنستکه سبب ایمان مردم شود نه موجب هلاك آنها و خداوند رحیمتر است از هر کس بر بندگان و صلاح آنها را بهتر میداند
و بعضی از آنها محال است که ممکن نیست بشود و پیغمبر حق را بحجّت و برهان آشکار میکند تا عذري از قبول آن براي احدي
باقی نماند و بعضی از آنها چیزي است که بخواستن آن اقرار کردي که نظرت دشمنی و نافرمانی است و حاضر براي قبول حجّت و
برهان نیستی و کسی که حالش چنین باشد چارهاش عذاب خدا است در دنیا که از آسمان بر او نازل شود یا در آخرت بجهنّم رود
یا شمشیر مسلمانان است که او را نابود نماید امّا سؤال تو که چشمهاي از زمین بیرون آورم و جاري کنم من اگر اینکار را بکنم
دلیل بر نبوّتم نباشد زیرا بسیاري از زمینهاي بائر را خودت در طائف [ صفحه 391 ] آباد کردي و چشمه آب از آن بیرون آوردي و
سایرین هم کردند آیا تو و آنها به اینکه کار پیغمبر شدید گفت نه فرمود پس منهم اگر بکنم دلیل بر نبوّتم نباشد مانند کارهاي
دیگري که از اینکه قبیل است چنانچه گفتی ایمان نمیآوریم مگر آن که باغی داشته باشی مرکّب از درختان خرما و انگور که
خودت بخوري و بما بخورانی آیا دوستان تو در طائف باغ خرما و انگور ندارند که خودشان میخورند و بدیگران میخورانند و در
آن باغها آبهاي جاري است آیا آنها بداشتن آن باغها پیغمبر شدند گفت نه فرمود پس چرا اینها را دلیل بر پیغمبري من میدانید و از
من میخواهید با آن که اگر من داشتم دلیل بر صدقم نبود و اگر بآن استدلال میکردم دلیل بر کذبم بود براي آن که استدلال بامري
صفحه 314 از 485
نموده بودم که دلالت نداشت و معلوم میشد مقصودم عوام فریبی است و پیغمبر خدا از اینکه امور منزّه است و امّا اینکه که گفتی
آسمان را بسر شما فرود آورم اینکه امري است که موجب هلاکت و مرگ شما است تو میخواهی پیغمبر هلاك کننده شما باشد با
آن که رحمۀ للعالمین است و خیر شما را میخواهد و باید معجزهاي بیاورد که صلاح شما در آن باشد و خدا صلاح مردم را بهتر
میداند اگر خداوند بخواهد معجزات پیغمبران را بمیل مردم ظاهر کند ممکن است خواهشهاي مردم ضدّ یکدیگر باشد و انجام آن
محال باشد یا موجب فساد و اختلال نظام عالم گردد آیا دیدهاید که طبیب بمیل مریض دوا دهد دواي طبیب باید بر وفق صلاح
مریض باشد نه بر طبق خواهش او خداوند طبیب نفوس شما است اگر بدستور او عمل نمائید شفاء یابید و الّا بحال مرض باقی
خواهید ماند تا آنکه فرمود امّا اینکه گفتی خدا و ملائکه را در مقابل شما حاضر کنم که آنها را به بینید اینکه از اموري است که
محال است و محال بودن آن بر هیچ عاقلی پوشیده نیست زیرا پروردگار مانند مخلوق نیست که آمد و شد داشته باشد و حرکت
کند و مقابل با چیزي گردد اینکه شما میگوئید لایق بتهاي شما است که میشود آنها را آورد و برد و از خود اراده و اختیار و حس و
شعوري ندارند اي عبد اللّه آیا تو باغ و بستان و مزرعه در اطراف مکّه نداري که کار گذاران و گماشتگانی در آنها از قبل خود
گذاشته باشی عرض کرد چرا دارم فرمود آیا خودت همیشه بسر کشی آن املاك میروي یا بتوسط نمایندگانت دستور کار گذاران
را میدهی [ صفحه 392 ] و تنظیم امور آنها را مینمائی عرضه داشت البته بتوسط نماینده خود امور آنها را مرتّب مینمایم فرمود اگر
کارکنان بنماینده تو بگویند ما قول تو را تصدیق نمیکنیم تا خود مالک که تو باشی حاضر شود که ما او را به بینیم و خودش دستور
کار ما را بدهد آیا اینکه اظهار آنها را صحیح و بجا میدانی گفت نه فرمود آنچه بر نماینده تو لازم است آیا نه آنستکه دلیلی بر
صدق اظهار خود اقامه کند گفت بلی فرمود اگر نماینده تو نزدت حاضر شود و بگوید برخیز برویم چون رعایا و کارکنان تو از من
خواستهاند خودت را نزد آنها ببرم آیا اینکه اظهار را از نماینده خود میپسندي و درست میدانی یا باو میگوئی که وظیفه تو بیان
دستور من است نه حکم فرمائی بر من عرض کرد درست نمیدانم و باو اعتراض میکنم فرمود پس چرا تو از نماینده و سفیر خدا
میخواهی چیزي از خدا بخواهد که اگر نماینده تو از تو بخواهد نمیپسندي و براي رعایاي خود تجویز نمیکنی اینکه بیانات حجّت
قاطع است بر بطلان تمام توقعات شما از من و امّا اینکه گفتی من انبار طلا داشته باشم آیا نشنیدي عزیز مصر انبارها از طلا داشت
آیا بداشتن آنها پیغمبر شد گفت خیر فرمود پس منهم بداشتن انبار طلا پیغمبر نمیشوم امّا اینکه گفتی بآسمان بالا روم و گفتی بآن
ایمان نمیآوریم تا با نوشتهاي برگردم با آنکه بالا رفتن مشکلتر است از برگشتن تا آخر سخنت که اقرار نمودي به اینکه که
مقصودت دشمنی و لجاج است جوابش شمشیر اولیاء خدا و شعله سوزان آتش جهنّم است که بعد از اقامه حجّت از طرف خدا و
رسول بتو و رفقایت خواهد رسید و کلمه جامعه همان است که خداوند فرمود بگو منزّه است پروردگار من که بجاي آورد امري را
بر طبق خواهش بیجاي جهّال بیهوده و بر خلاف مصلحت و مخل بنظام احسن و نیستم من مگر بشري پیغام آور که وظیفهام فقط
اقامه حجّت است و بیان وظائف و مصالح بندگان و آنچه مترتّب است بر آن از ثواب و عقاب و حق امر و نهی و تقاضاي بیجا از
خداوند متعال ندارم چون ساحت او مقدّس و منزّه است از اینکه قبیل خواهشهاي بندگان. حقیر عرض میکنم زعم بمعناي گمان
است ولی در اینجا چون اشاره است بقول خداوند وَ إِن یَرَوا کِسفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحاب مَرکُوم که آنها از پیغمبر صلّی اللّه
] 1516- علیه و آله و سلّم دانستهاند معناي ادّعاء انسب است و قبیل بمعناي کفیل و کثیر و مقابل استعمال شده و -قرآن- 1443
صفحه 393 ] زخرف در اصل بمعناي زینت است و در طلا استعمال میشود بمناسبت زینت نمودن بآن و بیت بمعناي اطاق است و
بنظر حقیر اینجا مراد یک اطاق پر از طلا است و در تفسیر امام علیه السّلام اشاره باین معنی شده بود اگر چه بعضی بخانه مسکونی
که از طلا ساخته شده باشد تفسیر نمودهاند و قمّی ره روایت نموده راجع بتقاضاي ششم، که در موقع نزول نوشته خواستند چهار
ملک هم بیاید که شهادت بدهند نامه را خدا نوشته پس نازل شد سبحان ربّی تا آخر آیه و چیزي که باز داشته بود آنها را از ایمان
بخدا و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با مشاهده معجزات با هرات و کلام الهی که خودشان اقرار داشتند کلام بشر نیست اینکه
صفحه 315 از 485
شبهه بود که میگفتند چرا خداوند بشري را که مانند ما است پیغمبر قرار داده و چرا ملکی را از طرف خود برسالت نفرستاده است
غافل از آنکه باید ترتیب عوالم غیب و شهود محفوظ بماند و مراعات سنخیّت بین مبلّغ معارف و احکام و کسانیکه بآنها تبلیغ
میشود باید بشود تا بتواند بتدریج عقائد و اخلاق و اعمال آنها را اصلاح نماید و کسیکه از جنس آنها نباشد صلاحیّت براي اینکه
غرض را ندارد بلی کسیکه روحا با ملائکه سنخیّت پیدا کرده باشد میتواند از آنها اخذ و اعطاء نماید و اگر از اینکه مقام بالاتر رود
ممکن است واسطه فیض آنها هم بشود ولی مربوط بعامّه بشر نیست لذا خداوند فرموده بگو اگر فرضا در زمین بجاي شما ملائکه
بودند که راه میرفتند و سکونت داشتند در آن براي آنها از آسمان ملکی را به پیغمبري میفرستادیم که از جنس آنها باشد و سنخیّت
با آنها داشته باشد و بتواند با آنها مأنوس شود و بیان عقاید و معارف و احکام براي آنها بنماید ولی از آنروز که پدر و مادر شما
چه نسبت خاك را با عالم » مأمور بهبوط و استقرار در زمین شدند مقدّر گردید که جاي شما زمین باشد و جاي ملائکه آسمان
[ و السّلام علی من اتّبع الهدي. [ صفحه 394 « پاك
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 96 تا 100
اشاره
قُل کَفی بِاللّه شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکُم إِنَّه کانَ بِعِبادِه خَبِیراً بَصِیراً [ 96 ] وَ مَن یَهدِ اللّه فَهُوَ المُهتَدِ وَ مَن یُضلِل فَلَن تَجِدَ لَهُم أَولِیاءَ مِن دُونِهِ
وَ نَحشُرُهُم یَومَ القِیامَۀِ عَلی وُجُوهِهِم عُمیاً وَ بُکماً وَ صُ  ما مَأواهُم جَهَنَّم کُلَّما خَبَت زِدناهُم سَ عِیراً [ 97 ] ذلِکَ جَزاؤُهُم بِأَنَّهُم کَفَرُوا
بِآیاتِنا وَ قالُوا أَ إِذا کُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنّا لَمَبعُوثُونَ خَلقاً جَدِیداً [ 98 ] أَ وَ لَم یَرَوا أَن اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ قادِرٌ عَلی أَن
یَخلُقَ مِثلَهُم وَ جَعَلَ لَهُم أَجَلاً لا رَیبَ فِیه فَأَبَی الظّالِمُونَ إِلاّ کُفُوراً [ 99 ] قُل لَو أَنتُم تَملِکُونَ خَزائِنَ رَحمَ ۀِ رَبِّی إِذاً لَأَمسَ کتُم خَشیَۀَ
801- الإِنفاق وَ کانَ الإِنسان قَتُوراً [ 100 ] -قرآن- 1
ترجمه
ترجمه بگو کافی است خدا که گواه باشد میان من و میان شما همانا او باشد به بندگانش آگاه و بینا و کسی را که راهنمائی کند
خدا پس او است راه یافته و کسانیرا که در گمراهی گذارد پس هرگز نیابی براي آنها یاورانی از غیر او و جمع کنیم آنها را روز
قیامت کشیده شده بر رویهاشان کوران و گنگان و کران جایگاه آنها دوزخ است هر گاه فرو نشیند آتش زیاد کنیم بر آنها شعله را
اینکه جزاي آنها است براي آنکه کافر شدند بآیتهاي ما و گفتند آیا وقتی که باشیم استخوانها و ریزه ریزه آیا ما هر آینه گردیم
برانگیخته شدگان مخلوقی تازه آیا ندانستند همانا خداوندي که آفرید آسمانها و زمین را توانا است بر آنکه بیافریند مانند آنها را و
قرار داد براي آنها مدتی که نیست شکّی در آن پس قبول ننمودند ستمکاران مگر انکار را بگو اگر شما مالک بودید خزینههاي
رحمت پروردگار مرا آنگاه هر آینه امساك میکردید از ترس خرج کردن و باشد آدمی بسیار امساك کننده.
تفسیر
- خداوند سبحان پس از جواب مقالات اهل شرك و طغیان بنحوي که در آیات سابقه بیان شد به پیغمبر خود دستور فرموده که
بآنها بگوید کافی است خداوند که شاهد باشد بر صدق ادّعاء من و آنکه بوظیفه تبلیغ خود قیام نمودم و شهادت خداوند قولا به
آیات بیّنات قرآن مجید است و فعلا باجراء معجزات با هرات است بدست آنحضرت و خداوند دانا و خبیر است بعقائد و اعمال
صفحه 316 از 485
خفیّه بندگان و بینا و بصیر است باحوال و افعال آشکار آنها و همه را بپاداش خواهد رسانید و اینجمله براي تسلیت خاطر پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و تهدید کفّار ذکر شده و نیز خداوند امر فرموده به پیغمبر خود که بفرماید راه وصول بحق و حقیقت و
خیر دنیا و آخرت منحصر است در دین اسلام و اطاعت پیغمبر و اوصیاء او علیهم السلام کسیکه قبول نماید آن دین را و پیروي کند
از ایشان هدایت الهی و اصل باو شده پس او است مهتدي و راه یافته و کسیکه تجاوز نماید و منحرف گردد از آن راه هدایت الهی
و اصل باو نشده و در گمراهی افتاده خداوند هم او را بحال خود واگذار میفرماید و دستگیري از او نمیکند چون خود را بسوء
اختیار بسبب عناد و لجاج و تکبّر از قبول حق از قابلیّت هدایت انداخته و معلوم است چنین کسی ولی و هادي و یار و یاوري
نخواهد داشت و کسی نمیتواند از او دستگیري کند چون بقول خدا [ صفحه 395 ] و پیغمبر و اوصیاء او مهتدي نشده چه رسد
بسائرین با آنکه راه و راهنما منحصر است و مردم جز راه حق راهی و جز خدا و اولیاء او دستگیري ندارند و اینکه خلاصه معناي
گمراه نمودن یا در گمراهی گذاردن یا حکم بگمراهی کردن خداوند است که مکرّر بیان شده است و از پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم روایت شده که فرمود من تنها مبلّغ از جانب خدایم رساندن مردم را بحق کار من نیست اگر بود من تمام مردم روي زمین
را مؤمن مینمودم شیطان هم عقائد و اعمال ناشایسته را در نظر مردم جلوه میدهد و گمراهی مردم بدست او نیست اگر بود همه مردم
را گمراه میکرد پس هدایت و ضلالت بدست خدا است و توفیق و خذلان از او است هر کس را بخواهد هدایت میکند و هر کس
را بخواهد گمراه میدارد و معلوم است اینکه قبیل اشخاص که در دنیا کورند از مشاهده آیات الهی و لالند از اقرار بتوحید و نبوّت و
امامت و کرند از شنیدن سخن حق در آخرت هم باین اوصاف محشور میشوند چون آنجا روز ظهور حقائق و بروز سرائر است پس
نمیبینند چیزیرا که موجب روشنی چشمهاشان باشد و نمیشنوند صوتی را که سبب لذّت بردن گوشهاشان گردد و نمیگویند سخنی
را که براي آنها فائده داشته باشد و براي مزید ذلّت و خواري بر پیشانی و رخسار کشیده میشوند بصحراي محشر چنانچه در مجمع
از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که مردي از آنحضرت سؤال نمود چگونه محشور میشود کافر در قیامت بر
رخسارش فرمود کسیکه روان فرمود او را در دنیا بدو پایش قدرت دارد که او را روان فرماید در آخرت برخسارش و عیّاشی ره از
یکی از صادقین علیهما السلام نقل نموده که مراد پیشانی است جایگاه ابدي آنها جهنّم است و هر زمان که فرو نشیند آتش آن
براي سوختن گوشت و پوست آنها خداوند گوشت و پوست تازه بآنها میدهد و در نتیجه آن شعله آتش زیاد میشود و اینکه براي
آنستکه آنها منکر معاد بودند در دنیا و از روي بیفکري و تعجّب و انکار میگفتند آیا وقتی ما مردیم و گوشت و پوست ما خاك
شد و استخوانهاي ما پوسیده و ریز ریز و متفرق گردید خداوند ما را دوباره زنده میکند و بر پا میدارد که مخلوق تازهاي باشیم
خداوند میخواهد بآنها بفهماند امري را که شما منکر بودید وقوع آنرا یکبار خداوند میتواند دائما نسبت بشما معمول دارد تا موجب
مزید تأسفشان شود بر تکذیب انبیا و انکار معاد و بیشتر [ صفحه 396 ] بچشند طعم آتش را قمّی و عیّاشی رحمهما اللّه از امام سجّاد
علیه السّلام نقل نموده که سعیر نام وادیی است در جهنّم که هر زمان آتش آن فرو نشیند از وادي سعیر بآن کمک رسد آیا
ندانستند و فکر نکردند تا بدانند که خداوندي که بدست قدرت خود آفریده است بناي با عظمت آسمانها و زمین را قادر است که
بیافریند آدمیزاد و مانند آنها را با آنکه میدانند خلق آدمیزاد آسانتر است از خلق آسمانها و دوباره ساختن چیزي آسانتر است از دفعه
اوّل و خداوند مقرّر فرموده است براي بنی آدم مدّتی را که تفکّر نمایند و پی بحقائق ببرند تا زمان مرگ یا قیامت که شکّی در
وقوع هیچیک از آن دو نیست و با اینکه همه آیات بیّنات باز ستمکاران بخویش و خلق از قبول حق امتناع ورزیدند و براي خود
نخواستند جز کفر و انکار و کفران و ناسپاسی را و چون آنها از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چشمه و باغ و بستان و طلا
خواسته بودند در بدو مقالشان که در آیات سابقه بیان شد خداوند هم به پیغمبر خود دستور فرمود که در خاتمه جواب بفرماید شما
مردمانی هستید که اگر خداوند خزینههاي ارزاق و نعم خود را بشما عطا فرماید و مالک شوید از ترس آنکه مبادا تمام شود خرج
نمیکنید با آنکه تمام شدنی نیست چون انسان بالطّبع ممسک و بخیل است و باید بریاضت اینکه صفت را از خود دور کند و اینکه
صفحه 317 از 485
براي آنستکه انسان محتاج است و کسیکه احتیاج دارد اگر چیزي بکسی هم بدهد براي غرضی یا امید عوضی میدهد و کسیکه
بدون غرض و عوض بخشش میکند فقط خداوند است که بهیچ وجه احتیاجی ندارد پس جواد و کریم حقیقی او است نه غیر او و
اولیاء خدا متّصف بصفات او هستند و اقتضاء طبع انسانی در وجود آنها مقهور قوّه عقلانی و جنبه رحمانی است خلاصه آنکه فائده
مال داشتن خرج کردن است شما که دل خرج کردن را ندارید مال نداشته باشید براي شما بهتر است چون زحمت شما کمتر است
..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 101 تا 105
اشاره
وَ لَقَد آتَینا مُوسی تِسعَ آیات بَیِّنات فَسئَل بَنِی إِسرائِیلَ إِذ جاءَهُم فَقالَ لَه فِرعَون إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا مُوسی مَسحُوراً [ 101 ] قالَ لَقَد عَلِمتَ
ما أَنزَلَ هؤُلاءِ إِلاّ رَبُّ السَّماوات وَ الَأرض بَصائِرَ وَ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا فِرعَون مَثبُوراً [ 102 ] فَأَرادَ أَن یَستَفِزَّهُم مِنَ الَأرض فَأَغرَقناه وَ مَن
مَعَه جَمِیعاً [ 103 ] وَ قُلنا مِن بَعدِه لِبَنِی إِسرائِیلَ اسکُنُوا الَأرضَ فَإِذا جاءَ وَعدُ الآخِرَةِ جِئنا بِکُم لَفِیفاً [ 104 ] وَ بِالحَق أَنزَلناه وَ بِالحَق نَزَلَ
607- وَ ما أَرسَلناكَ إِلاّ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً [ 105 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همانا بتحقیق دادیم موسی را نه نشانه آشکار پس بپرس از بنی [ صفحه 397 ] اسرائیل وقتی که آمد نزد آنها پس گفت باو فرعون
همانا من گمان میکنم تو را اي موسی جادو کرده شده گفت بتحقیق دانستی نفرستاده اینها را مگر پروردگار آسمان و زمین که
موجبات بصیرتند و همانا من گمان میکنم تو را اي فرعون هلاك کرده شده پس خواست که پراکنده کند آنها را از زمین پس
غرق کرد یمش و هر که را با او بود تمامی و گفتیم پس از او مر بنی اسرائیل را که ساکن شوید در آنزمین و چون بیاید موعد
آخرت آوریم شما را آمیخته بیکدیگر و بحق فرستادیم آنرا و بحق فرود آمد و نفرستادیم تو را مگر آن که مژده دهنده باشی و بیم
دهنده.
تفسیر
خداوند بحضرت موسی علیه السّلام معجزات علیه السّلام معجزات بسیاري عنایت فرمود که در کتب تواریخ و سیر انبیا ذکر شده و
احکام زیادي آنحضرت آورد که در توریۀ و غیره مذکور است و از میان آنها نه معجزه و حکم ممتاز بوضوح تام و مصلحت تامّه
بوده که در اینکه آیه اشاره بآن شده است و در خصال و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که آن معجزات عصا و ید
بیضاء و طوفان و بحر و حجر و جراد و قمّل و ضفادع و دم است و اینها در روایت قمّی و عیّاشی رحمهما اللّه از امام باقر علیه السّلام
نیز نامبرده شده و در قرب الاسناد از امام کاظم علیه السّلام بجاي طوفان و حجر رفع طور و من و سلوي که آن دو یک آیه است
ذکر گردیده و هر یک از اینکه معجزات بنحو تفصیل در سوره بقره و اعراف و غیره بیان شده است و در مجمع نقل نموده که
مردي یهودي از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سؤال نمود از اینکه آیات حضرت فرمود آن آیات اینکه بود که بخدا
شرك نیاورند و اسراف نکنند و زنا ننمایند و قتل نفس ننمایند مگر بحق و سعایت نکنند از بیگناهی نزد سلطان که کشته شود و
سحر ننمایند و ربا نخورند و زن عفیفه را متّهم بزنا نکنند و در جنگ پشت بلشکر براي فرار ننمایند و مخصوص به بنی اسرائیل آن
صفحه 318 از 485
بود که در روز شنبه تجاوز از احکام آنروز ننمایند آن یهودي بعد از شنیدن جواب دست حضرت را بوسید و اسلام آورد و بنابراین
مراد از آیات احکام است باعتبار دلالت احکام متقنه مفیده بحال بشر بر وجود شارع عالم حکیم و سعادت کسانی که بآنها عمل
میکنند و منافی با روایات سابقه نیست چون هر کدام از جهتی آیتند و تفاوت در ظاهر و باطن و محسوس و معقول است و خداوند
به پیغمبر خود بعد از اخبار از اینکه امر فرموده پس سؤال کن از بنی اسرائیل که در زمان تو [ صفحه 398 ] وجود دارند و میدانند
احوال حضرت موسی را وقتی که آورد آن آیات را و اظهار فرمود آن معجزات را براي آنها تا بیان کنند وقایع را در حضور اهل
شرك و معلوم شود که چنانچه فرعونیان آن معجزات را دیدند و حمل بر سحر نمودند اگر تو هم هر چه اهل شرك بخواهند بکنی
باز حمل بر سحر و شعبده خواهند نمود و پس از اینجمله که معترضه است نقل فرموده جواب فرعون را که گفت بحضرت موسی
من گمان میکنم تو را اي موسی مردیکه سحر نمودهاند او را و دیوانه و مخبّط شده و مخالف با افکار عامّه سخن میگوید و بعضی
مسحور را بمعناي ساحر دانستهاند مانند مشئوم و میمون که بمعناي شائم و یا من است و بنابراین آیات حمل بر سحر شده صریحا و
بمعناي اوّل ضمنا چون نوعا کسانی که در سحر کار میکنند سحر زده و مخبّط میشوند لذا حضرت موسی در جواب فرمود تحقیقا
تو میدانی اینکه آیات را نفرستاده است مگر خدا که موجب بصیرت تو باشد و تصدیق نمائی نبوّت مرا ولی تو از باب عناد حمل بر
سحر مینمائی و من گمان میکنم تو را محروم از هر خیر و مشرف بهلاك و اینکه تعبیر بگمان فرمود با آن که میدانست براي مقابله
با کلام او بود و بعضی علمت بصیغه متکلّم قرائت نمودهاند و مؤیّد آن روایتی است که در مجمع از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل
نموده که در اینکه کلمه فرمود و اللّه آن دشمن خدا ندانست ولی موسی علیه السّلام دانست پس فرمود لقد علمت چنانچه مؤیّد
قرائت مشهور روایت قمّی ره از امام باقر علیه السّلام است که فرمود فرعون اراده کرد که بنی اسرائیل را بیرون کند با آن که او و
قومش میدانستند که آن آیات را خدا فرستاده پس فرعون خواست که بخواري موسی علیه السّلام و قومش را از زمین مصر بیرون
کند و مستأصل نماید و خداوند عکس العمل آن را در باره فرعون و اتباعش اجرا فرمود و تمامی غرق شدند بتفصیلی که در اوائل
سوره بقره ذکر شد و حکم شد که بنی- اسرائیل در همان زمین که جایگاه آنها بود بعد از هلاك فرعون و اتباعش سکونت نمایند
و فرمود چون روز قیامت برسد همه مخلوط بیکدیگر محشور شوید و خداوند میان شما و دشمنانتان بعدالت حکم خواهد فرمود و
نیز خداوند قرآن را براستی و درستی و غرض صحیح بر وفق حکمت و مصلحت عامّه تامّه نازل فرموده و احکام آن راست و درست
و صحیح و متین و بر طبق حکمت و مصلحت است [ صفحه 399 ] و با وجود چنین کتابی که خود شاهد صدق خود است آورنده
آن احتیاجی باعجاز ندارد علاوه بر آنکه وظیفه پیغمبر فقط بشارت اهل ایمان بثواب و اهل طغیان بعقاب است و هدایت و ضلالت و
سعادت و شقاوت بتقدیر الهی است چنانچه در آیات سابقه بیان شد ..
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 106 تا 111
اشاره
وَ قُرآناً فَرَقناه لِتَقرَأَه عَلَی النّاس عَلی مُکث وَ نَزَّلناه تَنزِیلًا [ 106 ] قُل آمِنُوا بِه أَو لا تُؤمِنُوا إِن الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ مِن قَبلِه إِذا یُتلی عَلَیهِم
[ یَخِرُّونَ لِلأَذقان سُجَّداً [ 107 ] وَ یَقُولُونَ سُبحانَ رَبِّنا إِن کانَ وَعدُ رَبِّنا لَمَفعُولًا [ 108 ] وَ یَخِرُّونَ لِلأَذقان یَبکُونَ وَ یَزِیدُهُم خُشُوعاً [ 109
- [ قُل ادعُوا اللّهَ أَوِ ادعُوا الرَّحمنَ أَیا ما تَدعُوا فَلَه الَأسماءُ الحُسنی وَ لا تَجهَر بِ َ ص لاتِکَ وَ لا تُخافِت بِها وَ ابتَغ بَینَ ذلِکَ سَبِیلًا [ 110
- [ 556 وَ قُل الحَمدُ لِلّه الَّذِي لَم یَتَّخِذ وَلَداً وَ لَم یَکُن لَه شَرِیک فِی المُلک وَ لَم یَکُن لَه وَلِیٌّ مِنَ الذُّل وَ کَبِّره تَکبِیراً [ 111 - قرآن- 1
174- قرآن- 1
ترجمه
صفحه 319 از 485
و قرآن را متفرق نمودیمش از یکدیگر تا بخوانی آنرا بر مردم بآرامی و نازل نمودیم آن را نازل نمودنی بگو ایمان بیاورید بآن یا
نیاورید همانا آنان که داده شدند دانش را پیش از آن چون خوانده شود بر آنها میافتند برویهاشان سجده کنان و میگویند منزّه
است پروردگار ما همانا بوده است وعده پروردگار ما هر آینه بجا آورده شده و میافتند برویهاشان با آن که میگریند و میافزاید
ایشان را فروتنی بگو بخوانید خدا را بنام اللّه یا بخوانید بنام رحمن هر کدام را بخوانید پس از براي او است نامهاي نیکو و بلند
مخوان نمازت را و آهسته مخوان آن را و بجوي بمیانه خواندن راهی و بگو ستایش مر خداوندي را است که نگرفت فرزندي و
نباشد براي او انبازي در پادشاهی و نباشد براي او یاوري از خواري و بزرگ خوان او را بزرگ خواندنی.
تفسیر
خداوند حمید قرآن مجید را در مدّت بیست و سه سال نبوّت نبی اکرم بتدریج سوره سوره و آیه آیه بر آنحضرت نازل فرمود در
موقع لزوم و حاجت بر طبق مصلحت و اقتضاء وقت و حال و مقام تا بتدریج و تأنّی و تأمّل و آرامی تلاوت فرماید بر مردم براي
سهولت حفظ الفاظ و فهم معانی و عمل باحکام آن و در مجمع از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که فرّقناه بتشدید قرائت
فرموده و ظاهرا با مشهور تفاوتی ندارد جز آن که اظهر در معناي مراد است و دستور فرمود به پیغمبر خود که بکفّار بفرماید ایمان
شما بقرآن موجب مزید کمال آن نیست و اعراض [ صفحه 400 ] شما از آن مورث نقص قدر آن نمیشود بلکه چه ایمان بیاورید و
چه نیاورید یکسان است و فرمود چون دانشمندان از اهل کتاب که اوصاف تو را در توریۀ و انجیل و غیره خواندهاند و بشارات
کتب سماوي را بقدوم پیغمبر خاتم شنیدهاند و امارات نبوّت و رسالت را در تو مشاهده نمودهاند و معرفت باعجاز قرآن و اتقان
احکام آن پیدا کردهاند وقتی تلاوت شود بر آنها از نهایت شوق و شعف بشنیدن آن و بشکر آن که خداوند انجاز فرموده وعده
خود را و براي عظمت کلام الهی برویهاشان بزمین میافتند در حال سجده و میگویند منزّه است خداوند از آن که خلف وعده نماید
تحقیقا همانستکه خدا بوعده خود وفا فرمود و آن پیغمبري را که دینش ناسخ ادیان و کتابش ناسخ کتب است فرستاد و چون
مواعظ قرآنیّه در نفوس ایشان مؤثر شود از شوق بهشت و ترس جهنّم و خوف خدا که شاید در اداء وظائف عبودیّت کوتاهی کرده
باشند ثانیا روي نیاز بدرگاه کریم کارساز بر زمین میگذارند در حال گریه و زاري و توبه و انابه و اینکه معرفت موجب مزید
خضوع و خشوع و تواضع و فروتنی آنها در پیشگاه احدیّت خواهد بود و اینکه از رویها بأذقان تعبیر فرموده با آنکه ذقن بمعناي
چانه است و آن جزئی از اجزاء روي است بنظر حقیر براي اشاره بسرعت ایشان است در اینکه عمل از شدّت شوق چون در حال
تعجیل اوّل چانه بزمین میرسد وقتی که شخص بیاختیار بزمین افتد و کلمه ان در ان کان مخفّفه از مثقّله است و گفتهاند پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در وقت ذکر و دعا یا اللّه و یا رحمن میفرمود و اهل شرك شنیدند و گفتند او ما را بتوحید دعوت میکند
و خود دو خدا را میخواند و یهود گفتند او ذکر رحمن را کمتر میکند با آن که در توریۀ زیادتر ذکر شده لذا خداوند به پیغمبر خود
فرمود که بآنها بفرماید که خدا را چه بخوانید بنام اللّه چه بخوانید بنام رحمن تفاوتی در خوبی ندارد چون تمام نامهاي خدا خوب
است و هر یک دلالت بر صفتی از صفات کمال و جمال و جلال دارد و بمناسبت مقامات باید ذکر شود نهایت آن که اللّه نامی
است که جامع صفات حسنه است و در هر مقام مناسب است و سائر نامها با آن که متعدّدند و لفظا و معنا اختلاف دارند اشارهاند
بهمان حقیقت بسیط متّصف بتمام صفات خوب و منزّه از تمام نقائص و عیوب پس نمیشود هیچ نام بدي براي خدا فرض کرد و
تمام نامهاي خدا خوب است و تعدّد عناوین [ صفحه 401 ] موجب تعدد معنون نمیشود و کلمه ما زائده براي تأکید شرط است و
ضمیر در فله راجع بمدعوّ و مسمّی است که مفهوم از کلام است و کلمه ایّا منصوب بتدعوا است که مجزوم بشرط است و در مجمع
و عیّاشی ره از صادقین علیهما السلام نقل نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در صدر اسلام نماز را بلند قرائت میفرمود و
صفحه 320 از 485
اهل شرك مطلع بر مکان آنحضرت میشدند و اذیّت و آزارش میکردند لذا مأمور شد که بلند قرائت نفرماید ولی از چند روایت که
در کتب معتبره از امام صادق علیه السّلام نقل شده استفاده میشود که مراد نهی از بلند خواندن خارج از متعارف و آهسته خواندن
است بنحوي که خود شخص هم صداي خود را نشنود و امر است بخواندن متوسط و در حدّ اعتدال و از امام باقر علیه السّلام نقل
شده که بامام صادق علیه السّلام فرمود اي پسر من مواظب باش کار خوبی را که میان دو کار بد است عرض کرد چگونه است آن
فرمود مانند قول خداوند وَ لا تَجهَر بِ َ ص لاتِکَ وَ لا تُخافِت بِها وَ ابتَغ بَینَ ذلِکَ سَبِیلًا. وَ لا تَجعَل یَدَكَ مَغلُولَۀً إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبسُطها
1103 -قرآن- - 1023 -قرآن- 1025 - کُل البَسطِ. وَ الَّذِینَ إِذا أَنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَم یَقتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِکَ قَواماً خلاصه -قرآن- 945
1197-1105 آن که توصیه فرموده بتجاوز ننمودن از حدّ اعتدال و میانه روي در کلیّه امور و اینکه منافات ندارد با وجوب بلند
خواندن سه نماز که در تاریکی خوانده میشود و وجوب آهسته خواندن دو نماز که در روشنائی خوانده میشود چون هر دو باید از
حدّ اعتدال خارج نشود چنانچه بدوا نقل شد نهایت آنکه در بلند جوهر صوت باید آشکار باشد و در آهسته مخفی و در عین حال
نباید از حدّ اعتدال و صورت نماز گذار در بلند خواندن خارج شود و در آهسته خواندن نباید طوري باشد که خودش هم نشنود
چون حدّ اعتدال توسعه دارد و با بلند و آهسته خواندن متعارف منافی نیست و مراد از طلب میانه و حدّ وسط در خواندن میزان
متعارف است که در ذیل آیه اشاره بآن شده است و نیز منافات ندارد با آن که ضرورتی اقتضا نماید که واجب شود قدري از حدّ
متوسط اعتدال هم آهستهتر بخواند با آن که در حدّ اعتدال باقی باشد چنانچه در روایت اولی اشاره به اینکه معنی شده بود و محتاج
بتأمّل است خلاصه آن که آن اخفاتی که در نماز ظهر و عصر و جهري که در نماز مغرب و عشاء و صبح بر مرد واجب است غیر از
جهر و اخفاتی است که در اینکه آیه نهی از آن شده چون مراد از آن دو ظهور جوهر صوت و خفاء آنست و مراد از اینکه دو [
صفحه 402 ] افراط و تفریط بخروج از حدّ اعتدال است و در خاتمه سوره پیغمبر اکرم مأمور شد که ستایش کند خدا را به تنزیه او
از ولد چنانچه یهود و نصاري قائل بودند و نفی شریک چنانچه مشرکین قریش میپنداشتند و نفی ناصر و معین چنانچه از مجوس و
ستاره پرستان نقل شده و قمّی ره در اینجمله اخیره نقل نموده که مراد آنستکه خداوند ذلیل نمیشود تا احتیاج بیاوري پیدا کند که او
را یاري نماید و بنابر اینکه کلمه من سببیّه است و بعضی گفتهاند مراد آنستکه اهل ذلّت از قبیل کافر و فاسق اولیاء خدا نمیشوند و
بنابراین من بیانیّه است و ظاهرا مراد از تکبیر خداوند نهایت تعظیم عملی و تکبیر لسانی است چنانچه در تهذیب از امام صادق علیه
السّلام نقل نموده که امر فرمود کسی را که اینکه آیه را قرائت نمود سه مرتبه تکبیر بگوید و نیز از آنحضرت روایت شده که باید
بگوید اللّه اکبر من ان یوصف یعنی خدا بزرگتر است از آنکه وصف شود و نگوید از هر چیز چون چیزي در مقابل وجود خدا
وجود ندارد تا خدا از او بزرگتر باشد و اینکه موجب میشود که حق را محدود کرده باشد و مستحب است در آخر آیه چهارم نزد
کلمه خشوعا سجده کنند و در ثواب الاعمال و غیره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که کسیکه سوره بنی اسرائیل را در هر
شب جمعه قرائت نماید نمیمیرد تا ادراك کند امام قائم عجل اللّه تعالی فرجه را و از اصحاب او باشد انشاء اللّه تعالی. [ صفحه
[403
سوره کهف