گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
سوره مؤمنون





اشاره
68- یکصد و هجده آیه مکیه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ -قرآن- 31
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 1 تا 11
اشاره
37 قَد أَفلَحَ المُؤمِنُونَ [ 1] الَّذِینَ هُم فِی صَلاتِهِم خاشِعُونَ [ 2] وَ الَّذِینَ هُم عَن اللَّغوِ مُعرِضُونَ [ 3] وَ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
172 وَ الَّذِینَ هُم لِفُرُوجِهِم حافِظُونَ [ 5] إِلاّ عَلی أَزواجِهِم أَو ما مَلَکَت أَیمانُهُم فَإِنَّهُم غَیرُ - الَّذِینَ هُم لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ [ 4] -قرآن- 1
مَلُومِینَ [ 6] فَمَن ابتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُم العادُونَ [ 7] وَ الَّذِینَ هُم لِأَماناتِهِم وَ عَهدِهِم راعُونَ [ 8] وَ الَّذِینَ هُم عَلی صَ لَواتِهِم
94- 311 أُولئِکَ هُم الوارِثُونَ [ 10 ] الَّذِینَ یَرِثُونَ الفِردَوسَ هُم فِیها خالِدُونَ [ 11 ] -قرآن- 1 - یُحافِظُونَ [ 9] -قرآن- 1
ترجمه
- بتحقیق رستگار شدند گروندگان آنانکه ایشانند در نمازشان خشوع داران و آنانکه ایشانند از بیهوده روي گردانان و آنانکه
ایشانند مر زکوة را ادا کنندگان و آنانکه ایشانند مرعورتهاشانرا نگاهداران مگر بر جفتهاشان یا آنچه را مالک شد دستهاشان پس
صفحه 461 از 485
بدرستیکه ایشان نیستند ملامت شدگان پس کسانیکه جویند سواي اینکه را پس آنگروه آنانند متجاوزان و آنانکه ایشانند مر
امانتهاشان و پیمانشان را رعایت کنندگان و آنانکه ایشان بر نمازشان محافظت میکنند آنگروه ایشانند وارثان آنانکه بمیراث میبرند
بهشت برین را ایشانند در آن جاودانیان.
تفسیر
- خداوند متعال در اینکه سوره مبارکه ابتداء فرموده ببشارت بر اهل ایمان و اعتقاد جزمی بوحدانیّت خدا و ثبوت روز جزا و نبوّت
خاتم انبیاء و امامت ائمه هدي برستگاري و فلاح که ثمره اینکه عقائد حقّه و نتیجه آنها است در دنیا و آخرت از قبول اعمال و نیل
بمثوبات و امن از آفات خلاصه آنکه وصول بکلیّه خیرات دائمی است و پس از آن بیان فرموده اوصاف ایشانرا باین تقریب که آنها
کسانی هستند که در نمازشان با خضوع و خشوعند و آندو حالتی است که در اعضاء انسان حاصل میشود از توجّه بامر مهم و ترس
از آن که موجب تذلّل و انکسار است چنانچه در [ صفحه 629 ] مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که
آنحضرت مردیرا دید در نماز با ریش خود بازي میکند فرمود اگر قلب اینکه مرد خشوع داشت جوارح او خاشع بود و نیز از
آنحضرت روایت شده که هر مقداریکه زیاد شود خشوع جسد از خشوع قلب پس آن نزد ما نفاق است و بنظر حقیر وقتی انسان در
نماز چشمش بموضع سجودش باشد و بدنش آرام خشوع صادق است و کمال آن بانکسار وجه و انحدار اعضاء و رقت صوت و
تغییر لون و جریان اشک و امثال اینها است چنانچه در مجمع نقل نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در نماز چشم خود را
بسوي آسمان بلند میفرمود و چون اینکه آیه نازل شد سر مبارك را بزیر و چشمش را بزمین افکند و قمی ره نقل فرموده که خشوع
در نماز بزیر انداختن چشم و اقبال شخص بنماز است و نیز آنها کسانی هستند که از کارهاي بیهوده و بیثمر و باطل روي گردانند
چون اینکه معناي لغوي لغو است ولی قمی ره آنرا به غناء و ملاهی تفسیر فرموده و در ارشاد مفید از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل
نموده که هر قولی که خالی از ذکر خدا باشد لغو است و در مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که آن عبارت از آنستکه
کسی سخن باطل و نسبت ناروائی از کسی بشنود و صرف نظر نماید از او براي خدا و ظاهرا مراد امام بیان اعراض از لغو باشد و
تفسیر آن بغنا و ملاهی و دروغ و فحش و کلیّه معاصی از باب بیان افراد کامله است و نیز ایشان کسانی هستند که زکوة مال خود را
اعم از واجب و مستحب ادا مینمایند و بعضی آنرا مخصوص بواجب دانستهاند و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که
کسیکه یک قیراط از زکوة مال خود را ندهد نه مؤمن است نه مسلمان نه کرامتی دارد و اطلاق فعل بر تأدیه باعتبار بودن آنست از
افراد آن و نیز اهل ایمان مردانی هستند که عورتهاي خودشان را از نظر و تصرّف غیر حفظ میکنند و بر هر کس آنرا حرام میدانند
مگر بر زنهاشان اعم از عقدي و صیغه یا کنیزهاشان که در صورت حفظ ننمودن از آنها مورد ملامت نخواهند بود و به اعتبار
متضمّن بودن حفظ، اعتقاد بحرمت را متعدّي بعلی شده و عرب کنیز را ملک یمین میگوید چون در دست صاحبش میباشد و
خداوند مملو کیّت کفار حربی را براي مصالحی که عمده آن هدایت و ارشاد آنها بدین اسلام و احکام آن بتدریج است انفاذ
فرموده و بیانش خارج از وظیفه تفسیر است پس کسانیکه تعدّي نمایند [ صفحه 630 ] و طلب کنند غیر از منکوحه و مملوکه را
متجاوز و متعدّي و ظالمند و نیز ایشان کسانی هستند که مراعات امانت خدا و پیغمبر و مردم را که دین و قرآن و عترت طاهره و
ودائع اشخاص است مینمایند بحفظ و اطاعت و احترام و اصلاح و ردّ نمودن و همچنین مراعات عهد خدا را با آنها در اوامر و نواهی
او و مراعات عهد خودشان را با خدا در عهود و نذورشان و مراعات عهد خودشان را با خلق در کلیّه معاملات جائزه مینمایند و
تخلّف نمیکنند و اینکه اماناتهم بصیغه جمع فرموده شاید بملاحظه امانت خدا و پیغمبر و خلق باشد و شاید براي موافقت با قول
بلفظ مفرد نیز قرائت شده و اسم جنس واحد و کثیر در آن یکسان « امانتهم » خداوند إِن اللّهَ یَأمُرُکُم أَن تُؤَدُّوا الَأمانات إِلی أَهلِها و
است و اختلاف تعبیر براي تفنّن در عبارت است لذا از عهد بلفظ مفرد تعبیر شده و براي اهمیّت نماز در آخر اوصاف باز نام آنرا
صفحه 462 از 485
673 و محافظت اوقات و حدود نماز را ذکر فرموده و صلوات بصیغه جمع قرائت مشهور و آن احسن است و در - برده -قرآن- 606
روایت کافی از امام باقر علیه السّلام اختصاص بنماز واجب داده شده و کسانیکه جامع اینکه صفات حسنهاند وارث بهشتند که
ایشانرا خداوند مانند وارثان اموال بدون اخذ عوض مالک بهشت قرار داده و فردوس را بعضی از اسماء بهشت دانستهاند و بعضی
آنرا ببلندترین درجات بهشت تفسیر فرمودهاند و در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که فرمود هیچیک از
شما نیست مگر آنکه براي او دو منزل است یک منزل در بهشت و یک منزل در جهنّم پس اگر کسی بمیرد و داخل در جهنّم شود
اهل بهشت وارث منزل او خواهند بود و قمّی ره اینمعنی را از امام صادق علیه السّلام نقل نموده بعلاوه آنکه بعد از ورود اهل
بهشت در آن، منازل آنانرا در جهنّم بایشان ارائه میدهند و میگویند اگر شما معصیت کار بودید اینجا منزل شما بود و آنها بقدري
خوشحال میشوند که اگر کسی از خوشحالی آنجا میمرد میمردند و نیز بعد از ورود اهل جهنّم در آن، منازل آنانرا در بهشت بآنها
ارائه میدهند و میگویند اگر شما ثواب کار بودید اینجا منزل شما بود و آنها بقدري محزون میشوند که اگر کسی از حزن میمرد
میمردند پس آنها منازل اینها و اینها منازل آنها را ارث میبرند و اینکه است مراد از قول خداوند اولئک هم الوارثون الّذین یرثون
الفردوس هم فیها خالدون و هر کس در بهشت جاي گزین گردد همیشه آنجا [ صفحه 631 ] خواهد بود و از امیر المؤمنین علیه
السّلام در عیون روایت نموده که فرمود اینکه آیه در شأن من نازل شده و معلوم است که فردا کمل اهل ایمان و جامع اعلی مراتب
او است سلام اللّه علیه و علی اولاده الطّاهرین .. « قسیم الجنّۀ و النّار » اوصاف مذکوره در آیات سابقه و
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 12 تا 16
اشاره
وَ لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ مِن سُلالَۀٍ مِن طِین [ 12 ] ثُم جَعَلناه نُطفَۀً فِی قَرارٍ مَکِین [ 13 ] ثُم خَلَقنَا النُّطفَۀَ عَلَقَۀً فَخَلَقنَا العَلَقَۀَ مُضغَۀً فَخَلَقنَا
المُضغَۀَ عِظاماً فَکَسَونَا العِظامَ لَحماً ثُم أَنشَأناه خَلقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللّه أَحسَن الخالِقِینَ [ 14 ] ثُم إِنَّکُم بَعدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ [ 15 ] ثُم إِنَّکُم
414- یَومَ القِیامَۀِ تُبعَثُونَ [ 16 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بتحقیق آفریدیم انسانرا از خلاصهئی از گل پس گردانیدیم او را نطفهئی در جایگاهی استوار پس گرداندیم آن نطفه را خونی
بسته پس گرداندیم آن بسته خون را پاره گوشتی پس گرداندیم آن پاره گوشت را استخوانها پس پوشانیدیم آن استخوانها را
گوشتی پس آفریدیم آنرا آفریدن دیگر پس برتر آمد خدا که بهترین آفرینندگانست پس همانا شما بعد از اینکه هر آینه مردگانید
پس همانا شما روز قیامت برانگیخته میشوید.
تفسیر
- خداوند سبحان پس از بشارت اهل ایمان بنعیم جاودان در آیات سابقه بیان قدرت کامله خود را در خلقت ایشان فرموده باین
تقریب که بحقیقت و راستی خلق نمودیم ما آدمی را از خلاصه و صفوه کشیده شده از گل چنانچه قمّی ره نقل نموده که فرمود
سلاله صفوه از خوردنی و آشامیدنی است که نطفه میشود و نطفه اصل آن سلاله است و سلاله صفوه خوردنی و آشامیدنی است و
خوردنی از اصل گل است و اینکه معناي قول خداوند تعالی است که فرموده من سلالۀ من طین و بعضی گفتهاند مراد از انسان آدم
صفحه 463 از 485
ابو البشر است و ضمیر در ثم جعلناه راجع بنسل او است و او مخلوق از سلاله طین بوده و بعضی گفتهاند مراد از طین او است که از
گل خلق شده و منی سلاله و کشیده شده از او است که مبدء خلق آدمیزاد است و معلوم است که منقول قمّی ره و قول امام امام
اقوال است که بدون تقدیر و تکلّف است و پس از بیان مبدء خلقت بنی آدم براي بیان احوال طاریه بر آن بر سبیل اختصار فرموده
پس گرداندیم او را بعد از تحوّلات زیادي نطفهئی و جاي دادیم آنرا در جایگاه محکم پا بر جائی تا متمکّن و جاي گیر باشد در
آن که رحم است و مهیّا شده براي قبول و پرورش نطفه و قمی ره نقل نموده که فرمود یعنی در انثیین پس [ صفحه 632 ] در رحم و
پس از آن آفریدیم و پدید آوردیم نطفه را بصورت علقه پس گرداندیم علقه را مضغه و آنرا استخوانها و پوشانیدیم استخوانها را
بگوشت و بیان الفاظ و مدت اینکه تحوّلات در اوائل سوره حج ذکر شد و ضمیر در جعلناه یا راجع است بانسان باعتبار آنکه
مقصود بیان پیدایش او است یا راجع بسلاله باعتبار آنکه مسلول یا ماء است که گفتهاند و بنظر حقیر محتمل است راجع بطین باشد
که اقرب است و اینکه از تحوّل آن بنطفه تعبیر بجعلنا فرموده و از سایر تحوّلات بخلقنا براي آنستکه آن یک تحوّل محسوس
مشاهدي نیست که مناسب با پدید آوردن باشد بخلاف سایر تحوّلات که پدیدار و مناسب با خلقنا است که بمعناي پدید آوردن
است و باعتبار متضمّن بودن آن معناي گرداندن را متعدي بد و مفعول شده و چون عظم اسم جنس است و واحد و کثیر در آن
یکسان بجاي عظام در هر دو جا عظم نیز قرائت شده پس خداوند که کبریائی سزاوار او است بخود بالید و فرمود پس ایجاد و خلق
فرمودیم آنرا یک نوع خلق دیگري که بکلّی مباین بود با خلق اوّل لذا قمّی ره فرموده از قول امام علیه السّلام که آن نفخ روح است
در او پس بهتر و برتر و بالاتر آمد و مستحق تعظیم و ثنا شد آنخداوندي که بهترین آفرینندگان است آفرین بر آن صانع قدیري که
از هر یک از اجزاء عالم کبیر نمونهئی در جسمی صغیر قرار داد و آنرا مظهر اسماء و صفات خود فرمود که اشرف موجودات و
خلاصه کائنات و انبیاء عظام و اوصیاء کرام از آن نوع بوجود آمدند و عالم را زینت دادند و در توحید از امام رضا علیه السّلام نقل
نموده که باین آیه و غیر آن استدلال فرمود بر جواز اطلاق خالق بر غیر خدا و تمام افراد اینکه موجود عجیب و صنع غریب براي
حکم و مصالحی مسلّما خواهند مرد و روز قیامت براي وصول بپاداش اعمالشان دو مرتبه زنده و برانگیخته خواهند شد و منافات
ندارد با آنکه در قبر یا در رجعت یا باعجاز انبیاء و اولیا و خواست خدا در اینکه عالم هم زنده شوند چون اثبات شیء نفی ما عدا
[ نمیکند. [ صفحه 633
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 17 تا 22
اشاره
وَ لَقَد خَلَقنا فَوقَکُم سَبعَ طَرائِقَ وَ ما کُنّا عَن الخَلق غافِلِینَ [ 17 ] وَ أَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسکَنّاه فِی الَأرض وَ إِنّا عَلی ذَهاب بِهِ
لَقادِرُونَ [ 18 ] فَأَنشَأنا لَکُم بِه جَنّات مِن نَخِیل وَ أَعناب لَکُم فِیها فَواکِه کَثِیرَةٌ وَ مِنها تَأکُلُونَ [ 19 ] وَ شَجَرَةً تَخرُج مِن طُورِ سَیناءَ تَنبُتُ
- بِالدُّهن وَ صِبغ لِلآکِلِینَ [ 20 ] وَ إِن لَکُم فِی الَأنعام لَعِبرَةً نُسقِیکُم مِمّا فِی بُطُونِها وَ لَکُم فِیها مَنافِع کَثِیرَةٌ وَ مِنها تَأکُلُونَ [ 21 ] -قرآن- 1
46- 547 وَ عَلَیها وَ عَلَی الفُلک تُحمَلُونَ [ 22 ] -قرآن- 1
ترجمه
- و هر آینه بتحقیق آفریدیم بر زبر شما هفت طبقه و نباشیم از خلق بیخبر و فرو فرستادیم از آسمان آب را باندازه پس ساکن
گردانیدیم آنرا در زمین و همانا ما بر بردن آن توانائیم پس پدید آوردیم براي شما بآن بستانها از درختان خرما و انگورها براي شما
است در آنها میوههاي بسیار و از آنها میخورید و درختی را که بیرون میآید از طور سینا میروید با روغن و نان خورش براي
صفحه 464 از 485
خورندگان و همانا براي شما است در چهار پایان هر آینه عبرتی میآشامانیم شما را از آنچه در شکمهاي آنها است و براي شما است
در آنها منفعتهاي بسیار و از آنها میخورید و بر آنها و بر کشتی بر داشته میشوید.
تفسیر
خداوند متعال بعد از بیان قدرت کامله خود در خلق انسان بیان قدرت شگفتآور خود را در خلق آسمانها فرموده باین تقریب که
بحقیقت و راستی خلق نمودیم در جانب فوق شما هفت طبقه که هر یک از آنها فوق دیگر است چون طرائق جمع طریقه است و
عرب هر چیزیرا که فوق دیگري باشد طریقه گوید و بعضی گفتهاند طرائق خوانده شده چون راههاي آمد و شد ملائکه آسمانها
است و خداوند در هیچ حال از احوال خلق غافل نیست و کاري باز نمیدارد او را از کاري که در آن صلاح و خیر بندگانش باشد و
مراد از آسمانها که از آن اینجا بطرائق تعبیر شده ظاهرا افلاك است نه اینکه کبودي منبسط در جوّ که بالاي سر مشاهده میشود از
تراکم هوا یا ابخره و ادخنه و گفتهاند هر یک از آن هفت فلک جاي کوکبی است از کواکب سبع سیّار که نام آنها در اینکه بیت
جمع شده قمر است و عطارد و زهره شمس و مرّیخ و مشتري و زحل و افلاك بر یکدیگر احاطه دارند مانند طبقات پیاز و جسمشان
از هوا لطیفتر است و دیده نمیشود پس منافات ندارد با آنچه متجدّدین میگویند که کواکب در جوّ غیر متناهی وجود دارند و
افلاکی نیست چون مدرك آنها فقط حس است و بمعقولات کار ندارند و براي توجّه حق بخلق است که باران رحمت خداوند
نازل میشود از آسمان بقدر ضرورت و اندازه لازم نه کم و نه زیاد مگر بمشیّت او و بعد از مشروب شدن اراضی در زمین جاي گیر
میگردد و بروایت قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نهرهاي زمین و چشمهها و چاهها از آنست و در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم روایت نموده که خداوند تعالی پنج نهر در زمین از بهشت جاري فرموده [ صفحه 634 ] سیحون که نهرهند است و
جیحون که نهر بلخ است و دجله و فرات که آن دو نهر عراقند و نیل که نهر مصر است همه را خداوند از یک چشمه نازل و جاري
در زمین فرمود که مردم از آنها بهرهمند شوند و اینکه معناي قول خداوند و أَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ است تا آخر آیه و خداوند هر
وقت بخواهد قدرت دارد تمام آن آبها را خشک کند یا بمراکز اصلی خود برگرداند که تمام مردم و حیوانات هلاك شوند و
خداوند از آب براي مردم خصوصا اهل حجاز باغهاي خرما و انگور ایجاد فرموده که در آنها میوجات بسیار دیگري هم هست که
از آنها میخورند و بهره برداري میکنند و اختصاص اهل حجاز براي مخاطب بودن آنها در صدر اسلام است و تذکّر بآنچه در
اراضی آنها است از نعمت تا بشناسند و شکر گذاري نمایند و نیز ایجاد فرمود درخت زیتون را که از کوهسار بدون آبیاري بیرون
میآید مخصوصا از کوه طور سینا که درخت آن منحصر بزیتون است و اینکه درخت از آنجا منتشر شده و میروید با آنکه در میوه
آن روغن چراغ و خورش نان است براي خورندگان خلاصه آنکه میروید با روغنی که هم بدرد استعمال و استضائه میخورد هم
بدرد خورش نان که در آن نانرا فرو برند و بخورند چون صبغ فرو برده شده در آن براي خورش نمودن است و تنبت بضم تاء از
باب افعال نیز قرائت شده و طور سیناء که سینین هم گاهی گفته میشود گویند کوهی است در میان مصر و ایله که حضرت موسی
براي مناجات با خدا آنجا میرفت و خداوند با او سخن میفرمود و سیناء اسم آنسرزمین است و غیر منصرف میباشد و معانی دیگري
هم براي آنشده ولی اینکه معنی را اصح دانستهاند و بکسر سین نیز قرائت شده و براي بالدّهن تراکیب متعددهئی ذکر شده و بهتر
آنستکه حال باشد از فاعل تنبت یعنی میروید در حالیکه مشتمل بروغن و خورش است از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت
شده که زیتون درخت مبارکی است از آن خورش نان و روغن غذاي خود کنید و از بعضی روایات معتبره از صادقین علیهما السلام
استفاده میشود که نجف اشرف قطعهئی از طور سینا است که خدا با موسی علیه السّلام در آنجا تکلم فرمود و انبیاء عظام در آنجا
بمقامات لائقه خود رسیدند و مدفن حضرات آدم و نوح و امیر المؤمنین علیهم السلام گردید و براي خلق در وجود انعام که شتر و
290 قدرت خداوند است [ صفحه 635 ] که از آن باید اعتبار گیرند و بر - گاو و گوسفند است عبرت و دلیل بزرگی بر -قرآن- 252
صفحه 465 از 485
آن شکر گذار شوند و آن آنستکه خداوند ایشان را مشروب میکند از شیري که در شکم و پستانهاي آنها است و بعضی نسقیکم
بفتح نون قرائت نمودهاند و از براي مردم در آنها منافع بسیاري است از قبیل پوست و پشم و کرك و مو و غیرها که از آنها استفاده
میکنند علاوه گوشتشان را هم میخورند و بر خصوص شتر از آنها و بر کشتیها سوار کرده و حمل میشوند لذا گفتهاند شتر کشتی
بیابان است و کلمه فلک در مفرد و جمع استعمال میشود و چون مراد جنس است معنی تفاوتی ندارد ..
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 23 تا 26
اشاره
وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلی قَومِه فَقالَ یا قَوم اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن إِله غَیرُه أَ فَلا تَتَّقُونَ [ 23 ] فَقالَ المَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَومِه ما هذا إِلاّ
بَشَرٌ مِثلُکُم یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیکُم وَ لَو شاءَ اللّه لَأَنزَلَ مَلائِکَۀً ما سَمِعنا بِهذا فِی آبائِنَا الَأوَّلِینَ [ 24 ] إِن هُوَ إِلاّ رَجُل بِه جِنَّۀٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ
461- حَتّی حِین [ 25 ] قالَ رَب انصُرنِی بِما کَذَّبُون [ 26 ] -قرآن- 1
ترجمه
- و هر آینه بتحقیق فرستادیم نوح را بسوي قومش پس گفت اي قوم من بپرستید خدا را نیست مر شما را هیچ خدائی جز او آیا پس
نمیپرهیزید پس گفتند گروهی که کافر شدند از قومش نیست اینکه مگر انسانی مانند شما میخواهد که افزونی یابد بر شما و اگر
خواسته بود خدا هر آینه فرو فرستاده بود فرشتگانی را نشنیدیم اینکه را در پدرانمان که پیشینیانند نیست او مگر مردي که در او
است جنونی پس چشم دارید باو تا زمانی گفت پروردگار من یاري ده مرا بسبب آنکه تکذیب کردند مرا.
تفسیر
- خداوند متعال بعد از بیان قدرت و نعمت خود در آیات سابقه بندگانرا متذکر بنعمت اهم و حجّت اتم خود فرموده که ارسال
رسل و انزال کتب است و در بدو امر شمهئی از احوال حضرت نوح را که ابو البشر ثانی است و براي کثرت نوحه نمودن او بر نفس
خویش نوحش خواندهاند بیان فرموده باین تقریب که ما فرستادیم نوح را برسالت نزد قومش پس آنها را اوّلا دعوت بتوحید فرمود
که اهم مقاصد انبیاء است و فرمود اي قوم من که دلالت بر مهربانی و ملاطفت دارد عبادت و پرستش کنید خداي یگانه را که
نیست خدائی غیر از او و بعضی غیر را مجرور قرائت نمودهاند آیا نمیترسید که خداوند نعمت خود را از شما زائل گرداند و عذاب
بر شما نازل فرماید پس جماعت اشراف از قوم که کافر بودند بسایرین گفتند [ صفحه 636 ] اینکه آدمی است مانند شما میخواهد بر
شما برتري و مزیّت و ریاست پیدا کند اگر خدا خواسته باشد پیغمبري بفرستد از ملائکه پیغمبرانی مبعوث میفرماید و نازل میکند
آنها را از آسمان بزمین پدران و پیشینیان ما چنین سخنی که خدا یکی است و شریک ندارد بما نگفتهاند و ما نشنیدیم اینکه مردي
است که در او یک نوع جنون پیدا شده که اینکه سخنان را میگوید صبر کنید تا زمانی که بمیرد یا خوب شود شاید مقصودشان
جنون ریاست طلبی بوده که اولا اثبات آنوصف را نموده بودند و حضرت نوح در جواب آنها از خداوند طلب نصرت فرمود بر آنها
براي آنکه تکذیبش نمودند نه براي نسبت ریاست طلبی و جنون که باو دادند چون تکذیب براي انبیا و اولیا اهم است و مقصودش
از نصرت خدا عذاب او بود که بعدا اشاره بآن میشود ..
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 27 تا 30
صفحه 466 از 485
اشاره
فَأَوحَینا إِلَیه أَنِ اصنَع الفُلکَ بِأَعیُنِنا وَ وَحیِنا فَإِذا جاءَ أَمرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ فَاسلُک فِیها مِن کُلٍّ زَوجَین اثنَین وَ أَهلَکَ إِلاّ مَن سَبَقَ عَلَیهِ
القَول مِنهُم وَ لا تُخاطِبنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُغرَقُونَ [ 27 ] فَإِذَا استَوَیتَ أَنتَ وَ مَن مَعَکَ عَلَی الفُلک فَقُل الحَمدُ لِلّه الَّذِي نَجّانا مِنَ
552- القَوم الظّالِمِینَ [ 28 ] وَ قُل رَب أَنزِلنِی مُنزَلًا مُبارَکاً وَ أَنتَ خَیرُ المُنزِلِینَ [ 29 ] إِن فِی ذلِکَ لَآیات وَ إِن کُنّا لَمُبتَلِینَ [ 30 ] -قرآن- 1
ترجمه
- پس وحی کردیم باو که بساز کشتی را به نگاهداشت ما و الهام ما پس چون آید فرمان ما و بجوشد تنور پس در آور در آن از
هر صنفی جفتی را دو تا و اهلت را مگر کسی که سبقت گرفته بر او گفتار از ایشان و سخن مگو با من در باره آنها که ستم کردند
همانا آنانند غرق شدگان پس چون بر آمدي تو و هر که با تو است بر کشتی پس بگو ستایش مر خدا را که رهانید ما را از گروه
ستمکاران و بگو پروردگار من فرود آور مرا فرود آوردنی با برکت و توئی بهترین فرود- آورندگان همانا در اینکه هر آینه نشانهها
است و همانا بودیم هر آینه آزمایندگان.
تفسیر
- خداوند متعال دعاي حضرت نوح را در آیه سابقه اجابت فرمود و دستور الهی بطریق وحی باو رسید که در تحت نظر و مراقبت و
بر طبق دستور خداوند مشغول بساختن کشتی گردد و چون امر الهی بعذاب صادر گردد و آب از تنور فوران و جوشش کند از هر
نوعی از انواع حیوانات یک جفت نر و ماده بگیرد و وارد کشتی نماید و کلمه کل بدون تنوین نیز قرائت شده با خانواده خود هر
کس باشد مگر آنکس را که مقدر شده هلاکتش بعلت کفرش که پسر آنحضرت [ صفحه 637 ] کنعان و زوجه او واعله باشد و
تفصیل اینکه قصه و روایات وارده در آن و جهات ادبی و شرح الفاظ آیه شریفه در اوایل سوره هود مستوفی گذشت و تکرار
نمیشود و نیز امر شد که حضرت نوح شفاعت در باره کفّار که بر خویش و خلق ستم نمودند ننماید چون قضاي الهی بر غرقشان
جاري شده و از قابلیّت شفاعت افتادهاند و مقرر گردید که چون همگی در کشتی قرار گرفتند حمد کند خدا را بر نجات و خلاصی
خود و یارانش از شرّ کفّار و دیدار اشرار ستمکار و بخواهد از خداوند که در وقت فرود آمدن از کشتی قدوم یا مقدم او را مبارك
فرماید یعنی ورود او را در زمین مقرون بخیر و سعادت یا مورد او را از زمین مشحون بانواع نعمت فرماید چون منزل بضم میم و فتح
زاء ظاهرا مصدر است و محتمل است اسم مکان باشد و خداوند هر دو را بر او مبارك فرمود که تمام اهل زمین را از نسل او یا از
نسل او و همراهانش قرار داد و برکاتش را بر او نازل و زمین را براي ایشان مشحون بانواع نعمت فرمود و منزل بفتح میم و کسر زاء
نیز قرائت شده و بنابراین ظاهرا اسم مکان است و ممکن است مصدر باشد و خدا بهتر از هر کس میتواند نزول و منزل واردین را
مقرون بخیر دنیا و آخرت فرماید و اینجمله بدستور الهی برسم ادب دعا براي ثناي خداوند اضافه شده تا دعا نزدیکتر باجابت گردد
در فقیه از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل نموده که بامیر المؤمنین علیه السّلام فرمود اي علی وقتی وارد منزلی شدي بگو
اللّهم أنزلنی منزلا مبارکا و انت خیر المنزلین مرزوق میشود تو را خیر آن و دفع میگردد شرّ آن از تو و بنابراین محتمل است دعاي
حضرت نوح راجع بسلامتی و عافیت در کشتی باشد در هر حال اینکه قصه و امثال آن دلالت دارد بر قدرت و عزت خداوند و قهر
و غلبه او بر ستمکاران و سوء عاقبت اهل کفر و عصیان و آنکه امر از اینکه قرار است که خدا مردم را در معرض امتحان قرار میدهد
بنقل اینکه قبیل حکایات و قصص تا خوب از بد ممتاز گردد بتفکّر در آن قصص و تنبّه و تذکر از آنها و بعدم توجّه و بیاعتنائی و
صفحه 467 از 485
بقاء در غفلت و نادانی یا آنکه همانا خدا بمردم جور نمیکند ولی مبتلا ببلا میفرماید چنانچه از نهج البلاغه استفاده میشود که براي
[ معناي اخیر استدلال بذیل اینکه آیه فرموده است. [ صفحه 638
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 31 تا 38
اشاره
ثُم أَنشَأنا مِن بَعدِهِم قَرناً آخَرِینَ [ 31 ] فَأَرسَلنا فِیهِم رَسُولاً مِنهُم أَنِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن إِله غَیرُه أَ فَلا تَتَّقُونَ [ 32 ] وَ قالَ المَلَأُ مِن
قَومِه الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَ ذَّبُوا بِلِقاءِ الآخِرَةِ وَ أَترَفناهُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا ما هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثلُکُم یَأکُل مِمّا تَأکُلُونَ مِنه وَ یَشرَب مِمّا تَشرَبُونَ
- 33 ] وَ لَئِن أَطَعتُم بَشَراً مِثلَکُم إِنَّکُم إِذاً لَخاسِرُونَ [ 34 ] أَ یَعِدُکُم أَنَّکُم إِذا مِتُّم وَ کُنتُم تُراباً وَ عِظاماً أَنَّکُم مُخرَجُونَ [ 35 ] -قرآن- 1 ]
555 هَیهاتَ هَیهاتَ لِما تُوعَدُونَ [ 36 ] إِن هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنیا نَمُوت وَ نَحیا وَ ما نَحن بِمَبعُوثِینَ [ 37 ] إِن هُوَ إِلاّ رَجُل افتَري عَلَی اللّهِ
219- کَذِباً وَ ما نَحن لَه بِمُؤمِنِینَ [ 38 ] -قرآن- 1
ترجمه
سپس پدید آوردیم از بعد آنها گروهی دیگر پس فرستادیم در آنان پیمبري از خودشان که بپرستید مر خدا را نیست مر شما را
خدائی جز او آیا پس نمیپرهیزید و گفتند گروه توانگر از قومش آنانکه کافر شدند و تکذیب کردند ملاقات آخرت را و متنعم
کردیم ایشانرا در زندگانی دنیا نیست اینکه مگر انسانی مانند شما میخورد از آنچه میخورید از آن و میآشامد از آنچه میآشامید و هر
آینه اگر فرمان برید انسانی مثل خودتان را همانا شمائید در آنهنگام هر آینه زیانکاران آیا وعده میدهد شما را که شما چون مردید
و شدید خاك و استخوانها همانا شمائید بیرون آورده شدگان دور است دور مر آنچه وعده داده میشوید نیست آن مگر زندگانی
مادر دنیا میمیریم و زنده میشویم و نباشیم برانگیخته شوندگان نیست او مگر مردي که میبندد بر خدا دروغ و نیستیم ما مر او را
گروندگان.
تفسیر
- خداوند سبحان بعد از قوم نوح علیه السّلام قوم عاد یا قوم ثمود را بوجود آورد و حضرت هود یا حضرت صالح را از میان آنها
برگزید و برسالت خود مبعوث فرمود چون ظاهر اینکه آیه که دلالت بر بعدیّت بلافاصله دارد آنستکه اینها قوم عاد بودند که قبل از
قوم ثمود بوجود آمدند و در سوره اعراف و هود بیان احوال آنها گذشت و مفاد آیه اخیره که از احوال آنها در اینکه سوره ذکر
شده آنستکه آنها معذّب بصیحه سماوي شدند و اینکه دلالت دارد بر آنکه آنها قوم ثمود بودند که معذّب باین عذاب شدند و در
سور دیگر باین تصریح شده و آنکه عذاب قوم عاد ریح عقیم بوده که سابقا بیان شده است در ذیل احوال آنها و بعدا بیاید انشاء
اللّه تعالی و بنظر حقیر بهتر آنستکه ظاهر اینکه آیه حفظ شود و آیه اخیره حمل بر تعدّد عذاب یا سببیّت صیحه براي ریح گردد
چنانچه از عذاب قوم ثمود که گاهی برجفه و گاهی بصیحه و گاهی بصاعقه تعبیر شده باید بهمین حمل توسل جست و اهل یک
عصر را باعتبار مقارنت آنها با یکدیگر قرن گویند و آن پیغمبر مرسل مردم را دعوت بعبادت خداي یگانه و ترك بتها و پرستش
آنها فرمود و از عقوبت الهی بیم داد و [ صفحه 639 ] جماعت اعیان از قوم او که کافر بخدا و منکر ملاقات روز جزا بودند و
خداوند آنها را متنعّم بنعم خود و سر گرم بلذائذ دنیا فرموده بود بسایرین گفتند اینهم بشري است مانند شما از هر چه شما میخورید
صفحه 468 از 485
میخورد و از هر چه میآشامید میآشامد و مزیّتی بر شما ندارد و اگر شما اطاعت کنید از انسانی عادي که مانند خودتان است از هر
جهت در اوامر و نواهیش زیانکار خواهید بود چون بیجهت خودتان را ذلیل نمودهاید و نیز بر سبیل انکار اظهار نمودند که آیا
وعده میدهد اینکه شخص بشما که وقتی شما مردید و خاك شدید و استخوان مجرد از گوشت و پوستی از شما باقی ماند دو مرتبه
زنده میشوید و از قبر بیرون آورده هیهات هیهات بسیار بعید و دور بلکه نزدیک بمحال است آنچه وعده داده میشوید از بعث و
نشور نیست حیات و زندگی مگر همین زندگانی چند روزه دنیا بعضی میمیرند و بعضی بدنیا میآیند و ما دیگر بار زنده و برانگیخته
نمیشویم نیست آنکس که چنین ادّعائی میکند مگر مردي که چیزي از خود در آورده و بخدا افترا بسته بدروغ که میگوید او چنین
کاري را خواهد کرد ما تصدیق نمیکنیم او را ..
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 39 تا 44
اشاره
[ قالَ رَب انصُرنِی بِما کَذَّبُون [ 39 ] قالَ عَمّا قَلِیل لَیُصبِحُن نادِمِینَ [ 40 ] فَأَخَذَتهُم الصَّیحَۀُ بِالحَق فَجَعَلناهُم غُثاءً فَبُعداً لِلقَوم الظّالِمِینَ [ 41
306 ثُم أَرسَلنا رُسُلَنا تَترا کُل ما جاءَ أُمَّۀً - ثُم أَنشَأنا مِن بَعدِهِم قُرُوناً آخَرِینَ [ 42 ] ما تَسبِق مِن أُمَّۀٍ أَجَلَها وَ ما یَستَأخِرُونَ [ 43 ] -قرآن- 1
167- رَسُولُها کَذَّبُوه فَأَتبَعنا بَعضَهُم بَعضاً وَ جَعَلناهُم أَحادِیثَ فَبُعداً لِقَوم لا یُؤمِنُونَ [ 44 ] -قرآن- 1
ترجمه
- گفت پروردگار من یاري ده مرا بسبب آنکه تکذیب کردند مرا گفت پس از گذشتن زمان اندکی هر آینه میگردند البته پشیمان
پس گرفت ایشان را فریاد مهلک بحق پس گردانیدیم آنان را خاشاك بر روي سیل پس دوري باشد از رحمت براي گروه
ستمکاران پس آفریدیم از بعد آنها جماعتهاي دیگري پیشی نمیگیرد هیچ گروهی اجلش را و باز پس نمیمانند پس فرستادیم
رسولانمان را از پی هم هرگاه آمد گروهی را رسولشان تکذیب کردند او را پس از پی در آوردیم بعضی از آنها را ببعضی و
گردانیدیم آنها را حکایتها پس دوري است از رحمت مر گروهی را که ایمان نمیآورند.
تفسیر
- پس از آنکه پیغمبر معهود در آیات سابقه از ایمان قوم مأیوس شد مانند حضرت نوح از خداوند طلب نصرت نمود با آنکه
مقصودش از آن نزول [ صفحه 640 ] عذاب بر آنها بود و خدا اجابت فرمود و مقرّر گردید بفاصله کمی عذاب بر آنها نازل شود و
فرمود بزودي از کرده خودشان پشیمان خواهند شد و کلمه ما در عمّا قلیل زائده و موصوف قلیل مقدّر است یعنی با فاصلهئی از
زمان کمی بسزاي خود میرسند پس گرفت آنها را و رسید بآنها صیحه هایله جبرئیل که دلهاشان پاره و زهره ترك شدند و ابدان
آنها مانند خار و خاشاکی شد که سیل آنها را با خود میآورد و از روي آب باطراف پراکنده میگردد پس دوري است بر سبیل اخبار
یا دوري باشد بر سبیل دعا یا دوري باد براي گروه ستمکاران بخویش بسبب شرك و کفر و بر پیغمبر براي تکذیب او از رحمت
خدا و برکات او و کلمه بعدا مصدر بعد است که فعل آن معمولا اظهار نمیشود و پس از آن خداوند اقوام دیگري را از قبیل قوم
صالح و لوط و شعیب و غیرهم ایجاد فرمود که آنها در قرون و اعصاري بودند و در وقت مقدّر معیّنی که تقدیم و تأخیر در آن
روي نمیداد میمردند و بعذاب الهی گرفتار میشدند چون هیچ جماعتی نمیتوانند اجل و زمان مرگ خودشان را جلو یا عقب
صفحه 469 از 485
بیندازند و پس از ایجاد خداوند آنها را و نشو و نموّشان خدا پیغمبران خود را یک یک و پی در پی براي ارشاد و هدایت آنها
فرستاد چون تتري مأخوذ از وتر بمعناي فرد است که و او آن مبدّل بتاء شده و در آخر آن الف تأنیث بملاحظه جماعت در
آوردهاند و بعضی بتنوین قرائت نمودهاند و بنابراین الف بدل تنوین است که بیاء نوشته شده و هر یک از ایشان که براي اداء رسالت
نزد قوم خود آمدند بتکذیب امّت و جماعت گرفتار شدند و خداوند هم پی در پی آن اقوام را هلاك فرمود و از آنها جز قصه و
سخن عجبآور و حکایتهائی در دنیا باقی نماند که موجب عبرت خلق گردید چون احادیث جمع حدیث یا جمع احدوثه است که
آن سخنان تعجّبآور است و در شرور استعمال میشود پس دوري از رحمت حق و هلاکت ابدي است براي کسانی که بخدا و
[ پیغمبر او ایمان نمیآورند. [ صفحه 641
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 45 تا 52
اشاره
ثُم أَرسَلنا مُوسی وَ أَخاه هارُونَ بِآیاتِنا وَ سُلطان مُبِین [ 45 ] إِلی فِرعَونَ وَ مَلائِه فَاستَکبَرُوا وَ کانُوا قَوماً عالِینَ [ 46 ] فَقالُوا أَ نُؤمِن لِبَشَرَینِ
340 وَ - مِثلِنا وَ قَومُهُما لَنا عابِدُونَ [ 47 ] فَکَذَّبُوهُما فَکانُوا مِنَ المُهلَکِینَ [ 48 ] وَ لَقَد آتَینا مُوسَی الکِتابَ لَعَلَّهُم یَهتَدُونَ [ 49 ] -قرآن- 1
جَعَلنَا ابنَ مَریَمَ وَ أُمَّه آیَۀً وَ آوَیناهُما إِلی رَبوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِین [ 50 ] یا أَیُّهَا الرُّسُل کُلُوا مِنَ الطَّیِّبات وَ اعمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعمَلُونَ
294- عَلِیم [ 51 ] وَ إِن هذِه أُمَّتُکُم أُمَّۀً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُم فَاتَّقُون [ 52 ] -قرآن- 1
ترجمه
- پس فرستادیم موسی و برادرش هارون را با نشانههاي خود و حجّتی روشن بسوي فرعون و جماعتش پس گردنکشی کردند و
بودند گروهی متکبّران پس گفتند آیا ایمان آوریم براي دو آدمی مانند خودمان با آنکه قوم آنها مرما را پرستندگانند پس تکذیب
کردند آندو را پس گشتند از هلاك شدگان و هر آینه بتحقیق دادیم موسی را توریۀ باشد که ایشان راه یابند و گردانیدیم پسر
مریم و مادر او را آیتی و جاي دادیم آندو را بمکانی رفیع صاحب آرامگاه و آب جاري اي پیغمبران بخورید از پاکیزهها و بکنید
کار شایسته همانا من بآنچه میکنید دانایم و همانا اینکه ملّت شما است که یک ملّت است و منم پروردگار شما پس بپرهیزید از من.
تفسیر
- خداوند متعال بعد از انبیاء نامبرده و نام نبرده در آیات سابقه حضرت موسی و برادرش حضرت هارون را با آیات بیّنات و
معجزات ظاهرات که برهان واضح و دلیل روشن بود بر رسالت آندو مانند عصا و ید بیضاء و سایر خوارق عادات که در سوره
اعراف و غیرها ذکر شد مبعوث فرمود بر فرعون و اعیان قومش پس تکبّر و سرکشی کردند از قبول ایمان و اطاعت آندو چون
مردمان متکبّر و گردن کشی بودند که میخواستند بزور بر مردم تفوّق پیدا کنند و گفتند بر سبیل انکار و استکبار که آیا ایمان
بیاوریم بدو نفر آدمی که مانند ما هستند در صفات بشریّت با آنکه آن دو و قومشان یعنی طائفه بنی اسرائیل تمامی مانند بندگان
مطیع و فرمانبردار ما باشند یا غیر آن دو از بنی اسرائیل بندگی ما را میکنند یعنی ما را پرستش مینمودند و مینمایند چون گفتهاند
فرعون بتپرست بود و مردم فرعون پرست پس تکذیب نمودند آن دو را و غرق شدند بتفصیلی که گذشت در سور سابقه و
خداوند بحضرت موسی کتاب توریۀ را مرحمت فرمود که بنی اسرائیل باحکام و معارف حقّه آشنا و مهتدي شوند و قرار داد
صفحه 470 از 485
حضرت عیسی و مادرش حضرت مریم را براي ولادت یکی از دیگري بدون شوهر نشانهئی از قدرت خود و معیّن کرد مأوي و منزل
آن دو را در مکان مرتفعی که داراي وسعت و صلاحیّت بود براي تمکّن و استقرار در آن و زراعت و فلاحت و بهرهبرداري از آن
چون داراي آب جاري روي زمین که سهل التّناول است بود و ظاهرا مراد اراضی شام و بیت المقدّس باشد ولی در بعضی از روایات
معتبره ربوة بنجف اشرف و کوفه و [ صفحه 642 ] قرار بمسجد آن و معین بفرات تفسیر شده و اینکه انعام و توسعه از خداوند
اختصاص بآن دو نداشت بلکه بتمام پیغمبران هر یک در زمان خود خطاب فرمود که بخورید از اشیاء حلال پاکیزه خوب و بجا
آورید کار شایسته خوب را و بدانید که من بتمام اعمال شما عالمم و بر طبق آن بشما پاداش میدهم و اینکه اباحه و توسعه
اختصاص بانبیاء سابق الذکر یا تمام پیغمبران ندارد بلکه براي تمام مردم است و از احکام ثابته در تمام ادیان حقّه است چنانچه در
مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که خدا طیّب است و قبول نمیکند جز طیّبات را و او مؤمنین را امر فرموده
بچیزي که امر نموده بآن مرسلین را پس فرموده یا ایّها الرّسل کلوا من الطّیّبات و فرموده یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِن طَیِّبات ما
رَزَقناکُم و مؤیّد اینکه معنی است که فرموده اینکه طریقه و ملّت و دین همه شما است که یک طریقه و ملّت و دین است و باید
مردم متّفق بر آن باشند که اصول آن توحید و نبوّت و معاد و فروع آن ارتکاب محلّلات و اجتناب از محرّمات و تناول طیّبات و
احتراز از خبائث است و شما همگی بندگان منید و من پروردگار شمایم پس باید از من بترسید و میان خودتان اختلاف کلمه ایجاد
نکنید و انّ بفتح و تخفیف و بدون آن نیز قرائت شده است و بعضی خطاب را متوجّه به پیغمبر ما و مخاطبه واحد را بلفظ جمع از
دأب عرب دانستهاند و اینکه احتمال بجهاتی بعید است و بعضی امّت را بمعناي جماعت گرفتهاند یعنی اینکه خلق جماعت شما
است که با پیشینیان متّحد در دین است و یک امّت و جماعت حساب میشود و اینکه احتمال اگر چه لفظا قریب است ولی معنا ابعد
از سابق است با آنکه استعمال امّت در دین ثابت در کلام الهی است که فرموده إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلی أُمَّۀٍ و مراد دین است و قمّی ره
- نقل فرموده که مراد بودن بر مذهب واحد است و شمهئی از بیان اینکه آیه و آیه بعد در اواخر سوره انبیاء گذشت .. -قرآن- 761
1787- -829 قرآن- 1752
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 53 تا 61
اشاره
فَتَقَطَّعُوا أَمرَهُم بَینَهُم زُبُراً کُلُّ حِزب بِما لَدَیهِم فَرِحُونَ [ 53 ] فَذَرهُم فِی غَمرَتِهِم حَتّی حِین [ 54 ] أَ یَحسَ بُونَ أَنَّما نُمِدُّهُم بِه مِن مال وَ
322 وَ الَّذِینَ هُم بِآیاتِ - بَنِینَ [ 55 ] نُسارِع لَهُم فِی الخَیرات بَل لا یَشعُرُونَ [ 56 ] إِن الَّذِینَ هُم مِن خَشیَۀِ رَبِّهِم مُشفِقُونَ [ 57 ] -قرآن- 1
رَبِّهِم یُؤمِنُونَ [ 58 ] وَ الَّذِینَ هُم بِرَبِّهِم لا یُشرِکُونَ [ 59 ] وَ الَّذِینَ یُؤتُونَ ما آتَوا وَ قُلُوبُهُم وَجِلَۀٌ أَنَّهُم إِلی رَبِّهِم راجِعُونَ [ 60 ] أُولئِکَ
272- یُسارِعُونَ فِی الخَیرات وَ هُم لَها سابِقُونَ [ 61 ] -قرآن- 1
ترجمه
- پس جدا کردند امرشان را میانشان بپارهها هر گروهی باشند بآنچه نزد ایشان است شادمانان پس واگذار آنها را در غفلتشان تا
وقتی آیا [ صفحه 643 ] میپندارند که آنچه مدد میکنیم آنها را بآن از مال و پسران میشتابیم بر ایشان در خوبیها بلکه نمیدانند همانا
آنانکه ایشان از ترس پروردگارشان ترسانند و آنانکه ایشان بآیتهاي پروردگارشان میگروند و آنانکه ایشان بپروردگارشان شرك
نمیآورند و آنانکه میدهند آنچه را دادند در حالیکه دلهاشان ترسان است که ایشان بسوي پروردگارشان بازگشت کنندگانند آن
گروه میشتابند در خوبیها و ایشانند مر آنها را پیشی گیرندگان.
صفحه 471 از 485
تفسیر
- با آنکه خداوند در آیات سابقه انبیاء عظام را داراي یک ملّت مشترك و مذهب واحد قرار داد که آن توحید خدا و تصدیق انبیاء
و اتیان باعمال شایسته و تناول اشیاء پاکیزه بود باز مردم آن امر مشترك میان خودشان را قطعه قطعه و مجزّي و مبدّل بپارههائی
نمودند چون زبر ظاهرا جمع زبره بمعناي پاره و فرقه است خلاصه آنکه خودشان را فرقه فرقه نمودند و هر فرقه دینی براي خودشان
اختیار کردند و محتمل است جمع زبور بمعناي کتاب باشد یعنی متفرّق کردند دین خودشان را میانشان بکتابهائی از پیش خودشان
و در هر حال زبرا یا حال است براي امر یا مفعول دوم تقطّعوا باعتبار متضمّن بودن آن معناي جعل را و هر دسته و فرقه و حزبی
بدینی که براي خودشان جعل نمودند خوشحال و راضی میباشند و آنرا حق میپندارند چنانچه قمّی ره در اینکه مقام نقل فرموده که
هر کس براي خود دینی اختیار کرد خوشحال است بآن پس خداوند به پیغمبر خود امر فرمود که واگذار آنها را تا در گرداب جهل
و ضلالتی که فرو رفتهاند در آن باقی باشند تا وقتی که بمیرند یا بشمشیر اولیاء خدا کشته شوند آیا گمان میکنند که آنچه را ما عطا
میکنیم و کمک میدهیم آنها را بآن از مال و منال و اولاد و احفاد پیشی میگیریم بآن از براي آنها در منافع و خیرات و خوبیها نه
چنین است بلکه آنها ادراك نمیکنند که ما براي چه غرض اینکه نعمتها را بآنها میدهیم ما نمیخواهیم آنها را گرامی داریم
میخواهیم آنها را سرگرم بزخارف دنیا نمائیم تا بتدریج بکلّی از یاد ما غفلت کنند و مستحق عقوبت شوند پس ناگهان بگیریم آنها
را و بجزاي کردارشان برسانیم در مجمع از امام صادق نقل نموده که پیغمبر از قول خدا فرمود محزون میشود بنده مؤمن من وقتی
که قدري دنیا را بر او تنگ نمایم با آنکه [ صفحه 644 ] در آنحال نزدیکتر بمن است و خوشحال میشود وقتی که دنیا را بر او توسعه
دهم با آنکه در آنحال دورتر است بمن پس اینکه آیه را تلاوت نمود و بعدا فرمود همانا اینکه امتحان و ابتلائی است براي آنها و
همانا کسانیکه از بیم عذاب پروردگارشان ترسان و هراسانند و از معاصی حذر میکنند و کسانیکه بانبیاء و اولیاء خدا ایمان میآورند
و آنانکه براي خدا شریک قرار نمیدهند نه در ظاهر و نه در باطن و آنانکه عطا میکنند چیزي را که عطا میکنند از اموالشان در راه
خدا با آنکه دلهاشان خائف و متزلزل است که شاید بدرجه قبول نرسد یا شاید بآن نحو که باید در مقام انفاق عمل نمایند ننموده
باشند و مورد مؤاخذه شوند چون که میدانند بازگشت آنها بسوي خدا است و او میداند خللی را که آنها نمیدانند و میتواند قبول
نکند صدقات آنها را و در شواذ قرائت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و بعض اصحاب یأتون ما اتوا بقصر وارد شده و مناسب با
اینمعنی است تفسیر ما اتوا بعبادت و طاعت که قمّی ره نقل فرموده چون یأتون ما اتوا بقصر یعنی میآورند آنچه را آوردهاند از
اعمال خیر با خوف و رجاء بپروردگارشان و مؤیّد اینمعنی است اخبار وارده در اینکه باب که اشفاق و و جل را در اینکه آیات
بخوف و رجاء از ردّ و قبول اعمال تفسیر فرمودهاند و از امیر المؤمنین علیه السّلام بخوف شیعیان خاص از تقصیر در محبّت و
اطاعت ائمه اطهار که شرط قبول اعمال است تأویل شده اینکه جماعت با اینکه اوصاف براي رغبت و شوقی که باعمال عبادي و
کارهاي خوب دارند سرعت و مبادرت مینمایند بآنها و سبقت میگیرند بر امثال و اقران خود در آن اعمال و دخول در بهشت بپاداش
آن و قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که آنکس علی بن أبی طالب علیه السّلام است که سبقت نگرفته است بر او احدي
..
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 62 تا 70
اشاره
وَ لا نُکَلِّف نَفساً إِلاّ وُسعَها وَ لَدَینا کِتاب یَنطِق بِالحَق وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 62 ] بَل قُلُوبُهُم فِی غَمرَةٍ مِن هذا وَ لَهُم أَعمال مِن دُونِ ذلِکَ
صفحه 472 از 485
هُم لَها عامِلُونَ [ 63 ] حَتّی إِذا أَخَ ذنا مُترَفِیهِم بِالعَذاب إِذا هُم یَجأَرُونَ [ 64 ] لا تَجأَرُوا الیَومَ إِنَّکُم مِنّا لا تُن َ ص رُونَ [ 65 ] قَد کانَت آیاتِی
418 مُستَکبِرِینَ بِه سامِراً تَهجُرُونَ [ 67 ] أَ فَلَم یَدَّبَّرُوا القَولَ أَم جاءَهُم ما لَم - تُتلی عَلَیکُم فَکُنتُم عَلی أَعقابِکُم تَنکِصُونَ [ 66 ] -قرآن- 1
[ یَأت آباءَهُم الَأوَّلِینَ [ 68 ] أَم لَم یَعرِفُوا رَسُولَهُم فَهُم لَه مُنکِرُونَ [ 69 ] أَم یَقُولُونَ بِه جِنَّۀٌ بَل جاءَهُم بِالحَق وَ أَکثَرُهُم لِلحَق کارِهُونَ [ 70
295- -قرآن- 1
ترجمه
- و تکلیف نمیکنیم نفسی را مگر بقدر وسعش و نزد ما کتابی است که [ صفحه 645 ] سخن میگوید بحق و آنان ظلم کرده
نمیشوند بلکه دلهاشان در غفلت است از اینکه و مر آنها را کردارها است جز اینکه که باشند مر آنها را کنندگان تا چون بگیریم
متنعّمان آنها را بعذاب آنگاه آنان زاري کنند زاري مکنید امروز همانا شما از ما یاري کرده نخواهید شد بتحقیق بود آیتهاي من که
خوانده میشد بر شما پس بودید که بر پاشنههاتان بر میگشتید تکبّر کنان بآن افسانه در شب گویانی که یاوه سرائی میکردید آیا پس
تأمّل نکردند آن گفتار را یا آمد آنها را آنچه نیامد پدرانشان را که بودند پیشینیان یا نشناختند رسولشان را پس آنها مر او را باشند
انکار کنندگان یا میگفتند در او جنونی است بلکه آمد آنها را بحق و بیشترشان بودند مر حق را ناخوش دارندگان.
تفسیر
- خداوند منّان بعد از ذکر اوصاف اهل ایمان براي ترغیب ایشان بعبادت و تسهیل بر آنها در امر اطاعت نفی فرمود تکلیف زائد از
وسع را که بقدر طاقت است و اثبات فرمود مقدار وسع را که کمتر از طاقت است و اعلام فرمود بوجود صحیفه اعمال بندگان نزد
خداوند و آن کتابی است که ناطق و شاهد بحق و راستی و درستی است و مخالف با واقع و حقیقت در آن یافت نمیشود و تمام
اعمال عباد از خوب و بد و کوچک و بزرگ در آن ثبت است براي آنکه در وقت پاداش بکسی ظلم نشود بزیادي عقاب یا کمی
ثواب از میزان عمل و استحقاقش و فرمود ولی کفّار دلهاشان فرو رفته در گرداب جهل و غفلت از چنین کتابی یا از قرآن که قمّی
ره فرموده و از براي آنها است اعمال زشت دیگري غیر از آن خوض در جهل و غفلت و لازمش که کفر و شرك است از قبیل آزار
و ایذاء پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و سخریّه آنسرور و اعتراضات واهی بر قرآن و گمراه نمودن مسلمانان و امثال اینها از
اعمال قبیحهئی که مرتکب میشوند آن اعمال را تا وقتی که بگیریم ما متنعّمان یا بزرگان آنها را که قمّی ره فرموده بعذاب دنیا یا
آخرت چنانچه گفتهاند که مراد جنگ بدر است که در آن بزرگانشان کشته شدند یا گرسنگی و قحطی است که بنفرین پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مبتلا بآن شدند بطوریکه سگ و مردار و کثافات و اولاد خودشان را خوردند پس ناگهان ضجّه و زاري
میکنند و استغاثه و توبه مینمایند و قبول نمیشود که مشعر بآنستکه مراد عذاب آخرت است چنانچه خداوند در جواب آنها [ صفحه
646 ] فرموده بیخود ضجّه و زاري نکنید امروز روزي نیست که بشما از ما کمکی برسد شما همان کسانی هستید که آیات ما را بر
شما پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تلاوت میکرد و شما در حالیکه مستقرّ بر پاشنههاي پاهاتان بودید بقهقري رجوع میکردید و
پسکی میرفتید و بعقب برمیگشتید و رو گردان بودید از ذکر خدا و شنیدن آیات او و عمل بآنها و کارتان مانند رفتارتان قبیح بود
در حالی که تکبّر مینمودید بتکذیب قرآن یا به پیغمبر یا بحرم مکّه بآنکه میگفتید ما نگهدار آنیم و کسی بر آن تاکنون مسلّط نشده
و بنابراین مرجع ضمیر در به مذکور نیست و باید بقرائن و شهرت گفتار آنها در خارج معلوم شود و بنظر حقیر محتمل است به
نکص که مستفاد از تنکصون است رجوع شود یعنی با آنکه باین عمل قبیح خودتان که رجوع بقهقري باشد افتخار و تکبّر میکردید
در حالی که بطعن در قرآن و غیبت از پیغمبر و استهزاء بآن سرور در شب سخنرانی و افسانهگوئی میکردید و نیز مانند بیماران که
صفحه 473 از 485
هذیان میگویند بیهودهگوئی و یاوه سرائی مینمودید یا دوري میجستید از ذکر خدا و مواعظ پیغمبر و اندرز مسلمانان یا فحش و
ناسزا میگفتید چون تهجرون بضم تاء و کسر جیم نیز قرائت شده است و آن کلمه یا مأخوذ از هجر بمعناي دوري یا هذیان است یا
مأخوذ از هجر بضم بمعناي فحش و ناسزا است و در اینصورت غالبا از باب افعال میآید پس اینکه قرائت مناسب با معناي اخیر است
و اخیرا خداوند احتمالات متصوّره براي سبب ایمان نیاوردن آنها را ذکر و نفی فرموده مگر یک احتمال که آنرا اثبات فرموده باین
تقریب که آیا آنها تفکّر و تدبّر و تأمّل ننمودند در قول خداوند که قرآن است تا بدانند که آن معجزه و اتیانش از عهده بشر بیرون
است و دلالت بر نبوّت آورنده آن دارد یا تاکنون اینکه اتّفاق نیفتاده که پیغمبري از جانب خدا آمده باشد و کتابی آورده باشد و
اینکه زمان پیغمبر آمده و کتاب آورده و اینکه امر در نیاکان و پیشینیان آنها بیسابقه بوده لذا مستبعد شمردهاند و ایمان نیاوردهاند
یا نشناختند پیغمبر خودشان محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را بامانت و صداقت و شرافت و سایر صفات حسنه که لایق شأن انبیاء
است لذا منکر نبوّت او شدند یا تصوّر میکنند در او جنونی است که اینکه اظهارات را مینماید هیچ یک از اینکه احتمالات نمیرود
چون آنها اهل لسانند و بخوبی فصاحت و بلاغت و سایر جهات اعجاز قرآن [ صفحه 647 ] را درك میکنند و از اولاد ابراهیم و
اسمعیل علیهما السلامند و میدانند که انبیاء عظام و کتب سماوي براي اجداد و پیشینیان آنها از طرف خداوند آمده و پیغمبر
خودشان محمّد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را بتمام اوصاف کمالیّه که مثل و مانند نداشته و ندارد شناختهاند و میدانند
که دیوانه نیست بلکه اعقل و اعلم و اکمل و ارشد از همه آنها است فقط چیزي که هست آنستکه اینها با آنکه میدانند دعوي نبوت
او صدق و کتابش بر حق است بیشترشان طبعا از قبول حق کراهت دارند چون حق تلخ و مخالف با شهوات و هواي نفس آنها است
لذا زیر بار نمیروند بلی ممکن است بعضی براي سرزنش اقوامشان یا کمی ادراك و شعورشان یا بیفکري و عدم توجّه بعلائم
صدق ایمان نیاورده باشند ولی اینکه عدّه کمند ..
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 71 تا 77
اشاره
وَ لَوِ اتَّبَعَ الحَقُّ أَهواءَهُم لَفَسَ دَت السَّماوات وَ الَأرض وَ مَن فِیهِن بَل أَتَیناهُم بِذِکرِهِم فَهُم عَن ذِکرِهِم مُعرِضُونَ [ 71 ] أَم تَسأَلُهُم خَرجاً
فَخَراج رَبِّکَ خَیرٌ وَ هُوَ خَیرُ الرّازِقِینَ [ 72 ] وَ إِنَّکَ لَتَدعُوهُم إِلی صِ راطٍ مُستَقِیم [ 73 ] وَ إِن الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ عَن الصِّراطِ
475 وَ لَقَد أَخَذناهُم بِالعَذاب فَمَا - لَناکِبُونَ [ 74 ] وَ لَو رَحِمناهُم وَ کَشَ فنا ما بِهِم مِن ضُ رٍّ لَلَجُّوا فِی طُغیانِهِم یَعمَهُونَ [ 75 ] -قرآن- 1
177- استَکانُوا لِرَبِّهِم وَ ما یَتَضَرَّعُونَ [ 76 ] حَتّی إِذا فَتَحنا عَلَیهِم باباً ذا عَذاب شَدِیدٍ إِذا هُم فِیه مُبلِسُونَ [ 77 ] -قرآن- 1
ترجمه
- و اگر پیروي میکرد حق خواستههاي آنها را هر آینه تباه شده بود آسمانها و زمین و هر که در آنها است بلکه دادیم بآنها مایه
ذکرشان را پس آنانند از ذکرشان روي گردانندگان آیا درخواست میکنی از آنها دستمزدي پس مزد پروردگار تو بهتر است و او
است بهترین روزي دهندگان و همانا تو هر آینه میخوانی آنها را براه راست و همانا آنانکه نمیگروند بآخرت از راه هر آینه بیرون
روندگانند و اگر ترحّم کنیم بر آنها و رفع نمائیم آنچه را بآنها رسیده از سختی هر آینه لجاج کنند در زیاده رویشان با آنکه حیران
باشند و بتحقیق گرفتیم آنها را بعذاب پس فروتنی ننمودند مر پروردگارشان را و زاري ننمودند تا چون گشودیم بر آنها دري
صاحب عذاب سخت آنگاه آنها در آن ناامیدانند.
صفحه 474 از 485
تفسیر
- در آیه قبل اشاره شد بآنکه جهت اعراض کفار از پیغمبر و قرآن آنستکه دستورات الهی بر حق و طبق مصلحت تامّه عامّه است و
آنها میخواهند بهواي نفس خودشان عمل نمایند لذا قبول نمیکنند و خداوند در اینکه آیه میفرماید که اگر پیروي و متابعت کند حق
که خدا و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اوصیاء او علیهم السلامند [ صفحه 648 ] از هواهاي نفسانی و خواستههاي شهوانی
مردم فاسد و تباه شود دستگاه عالم از آسمانها و زمین و موجودات آنها زیرا که آنها قائم بعدل و اراده حقّند نه قائم بخلق و اهویه
آنها و قمّی ره نقل فرموده که حق پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام است و فساد آسمانها وقتی است که
باران نیاید و فساد زمین وقتی است که نروید و فساد مردم در اینکه است بلی خداوند قرآن را براي آنها فرستاده که موجب تذکّر و
مایه تنبّه و بلندي نام آنها است و نیز مشتمل بر ذکر پیشینیانشان که خودشان تقاضا نموده بودند میباشد ولی آنها براي پیروي از
هواي نفس از ذکر خودشان بهر سه معنی که ذکر شد رو گردانند و بعزّت و شرف و نیک نامی خودشان لگد میزنند اي پیغمبر آیا
تو از آنها براي اداء رسالت دستمزدي تقاضا نمودي که پرداخت آن موجب عدم ایمان آنها شده نه چنین است مزد الهی و رزق او
در دنیا و آخرت بهتر است چون توسعه و دوام دارد و او بهترین روزي دهندگان است که هر کس را بفراخور حال و بدون عوض و
غرض روزي میدهد و آن مزد او است و تو حاجت بمزد آنها نداري و گفتهاند چون خراج غالبا در مالیات بر اراضی استعمال میشود
مشعر بتوسعه و دوام است لذا نسبت بخدا داده شده بخلاف خرج که در مقابل دخل است و مبنی بر مضایقه و انقطاع میباشد که
مناسب با عمل خلق است ولی بعضی در هر دو جا خرج و بعضی در هر دو خراج قرائت نمودهاند و تو آنها را براه راست و دین
قویم اسلام دعوت مینمائی و قمّی ره نقل فرموده که مراد دعوت بولایت امیر المؤمنین علیه السّلام است ولی کسانی که بآخرت
ایمان نیاوردهاند از راه راست و دین اسلام و ولایت امام عدول و تجاوز نمودهاند و بضلالت افتادهاند چون ترس از عذاب و شوق
بثواب آخرت است که موجب سلوك در طریق حق میگردد و اگر ما آنها را مورد ترحّم قرار دهیم و کشف کربه و دفع ضرّ و
سختی از آنها نمائیم و قحط و غلا را که بآن مبتلا هستند رفع کنیم لجاجت میکنند و امتداد میدهند بطغیان و سرکشی و زیاده روي
خودشان در انکار و استکبار و عداوت با پیغمبر و اولیاء آنسرور و در آنحال باز سرگشته و حیران و متردّد و سرگردان باشند و براه
هدایت و طریق سعادت واصل نگردند و ما قبلا آنها را معذب بعذاب گرسنگی و ترس و قتل نمودیم چنانچه قمّی ره فرموده و آنها
فروتنی و تذلّل و [ صفحه 649 ] خضوع ننمودند در برابر خداوندشان و تضرّع و زاري و دعا نکردند تا وقتی در دیگري از عذاب بر
وي آنها گشودیم که اشدّ از سابق بود و آن عذاب قحطی شدید طاقت فرسائی بود که بنفرین پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
مبتلا بآن شدند و کثافات و نجاسات و اطفال خود را خوردند تا آنکه ابو سفیان در مدینه خدمت آنحضرت رسید و عرضه داشت تو
را بخدا و رحمیّتی که میان ما و شما است قسم میدهم مگر نگفتی من براي رحمت بر جهانیان مبعوث شدم پدرها را بشمشیر کشتی
پسرها را بگرسنگی از خدا بخواه که اینکه بلا را از ما رفع کند و اینکه آیات نازل شد چنانچه در جوامع و غیره نقل شده آنگاه آنها
در حال عذاب متحیّر و سرگردان و مأیوس از هر خیر خواهند بود تا آنکه ثروتمندترین خودشان را بفرستند و خواهش عفو نمایند و
بنابراین ضرّ و هر دو عذاب در دنیا بوده و بعضی آنها را اخروي دانستهاند و خلاف ظاهر است و از امام باقر علیه السّلام در مجمع
نقل شده که عذاب شدید اخیر در رجعت است و معلوم است که از لوازم استکانت و تضرّع خضوع و دعا و بلند نمودن دست است
لذا در روایات استکانت بخضوع و دعا و تضرّع ببلند نمودن دست در آنحال و در نماز تفسیر شده ..
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 78 تا 83
اشاره
صفحه 475 از 485
وَ هُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَکُم السَّمعَ وَ الَأبصارَ وَ الَأفئِدَةَ قَلِیلًا ما تَشکُرُونَ [ 78 ] وَ هُوَ الَّذِي ذَرَأَکُم فِی الَأرض وَ إِلَیه تُحشَرُونَ [ 79 ] وَ هُوَ الَّذِي
یُحیِی وَ یُمِیت وَ لَه اختِلاف اللَّیل وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 80 ] بَل قالُوا مِثلَ ما قالَ الَأوَّلُونَ [ 81 ] قالُوا أَ إِذا مِتنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا
91- 399 لَقَد وُعِدنا نَحن وَ آباؤُنا هذا مِن قَبل إِن هذا إِلاّ أَساطِیرُ الَأوَّلِینَ [ 83 ] -قرآن- 1 - لَمَبعُوثُونَ [ 82 ] -قرآن- 1
ترجمه
- و او است که آفرید براي شما گوشها و دیدهها و دلها کم است شکري که میکنید و او است که آفرید شما را در زمین و بسوي او
محشور میشوید و او است آنکه زنده میکند و میمیراند و مر او را است گردش شب و روز آیا پس تعقّل نمیکنید بلکه گفتند مانند
آنچه گفتند پیشینیان گفتند آیا چون مردیم و باشیم خاك و استخوانها آیا مائیم برانگیخته شوندگان هر آینه بتحقیق وعده داده
شدیم ما و پدرانمان اینکه را پیش از اینکه نیست اینکه مگر افسانههاي پیشینیان.
تفسیر
- خداوند متعال در اینکه مقام اجمالا بیان بعضی از نعم بیپایان خود را فرموده باین تقریب که خداوند شما آن خدائی است که
ایجاد فرموده است براي شما گوشها چون سمع در مفرد و جمع استعمال میشود و اینجا بمناسبت [ صفحه 650 ] ابصار و افئده انسب
معناي جمع است و نیز ایجاد فرموده براي شما و بنفعتان چشمها را و دلها را تا بگوش بشنوید و بچشم به بینید و بباطن دل فکر کنید
و بدانید آیات حق و حقیقت را و واصل شوید بآن که سر چشمه حیات ابدي و مایه سعادت سرمدي است و مردم باید از اینکه نعم
کاملا شکر گذاري کنند ولی مع الاسف کم است شکر نمودن آنها در برابر اینکه نعم چون حقیقت شکر صرف نمودن بنده است
آنچه را خداوند باو انعام فرموده در چیزي که براي آن خلق شده و معرفت خالق و خالص نمودن عبادت را براي او و مردم نوعا
باین وظیفه کاملا عمل نمیکنند و اینها که مقصود بخطابند بتها را میپرستند و خدا را نشناختهاند لذا او را قادر بر اعاده اموات
ندانستهاند و باین مناسبت بعضی گفتهاند مراد آنستکه هیچ شکر گذاري نمیکنید چون دأب عرب بر آنستکه گاهی میگویند فلانی
قلیل - الادب است و اراده میکنند بیادب بودن او را یا میگویند قل صبري یا قلّت حیلتی و اراده میکنند بیصبري و بیچارگی خود
را و بنظر حقیر چون خطاب ظاهرا عام است ممکن است مراد کمی شکر باشد باعتبار کم بودن شکر گذار در میان بندگان با آنکه
از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش بدر آید اگر چه مقصود کفّار و طعن بر آنها باشد و در هر حال کلمه ما زائده و قلیلا
ظاهرا صفت شکرا مقدّر است و آن خدا آنستکه شما را خلق و منتشر نمود در زمین و باز گشت شما در روز حشر بسوي او است و
آن خداوند آنستکه زنده میکند شما را در رحم و میمیراند شما را در وقت انقضاء اجل و بید قدرت او است گردش شبانه روز و
اختلاف آن بکمی روز و زیادي شب و زیادي روز و کمی شب باختلاف فصول و برفتن یکی و آمدن دیگري بجاي آن آیا بعقل و
فکر خودتان درك نمیکنید که با گردنده گردانندهئی هست قدیر و بصیر ولی کفّار مکّه مانند پیشینیانشان گفتند بر سبیل تعجّب و
انکار آیا چنین امري ممکن است که وقتی ما مردیم و خاك شدیم و از ما جز استخوان مجرّد پوسیدهئی باقی نماند دو مرتبه زنده و
برانگیخته خواهیم شد اینکه همان سخن و وعدهئی است که مدّعیان نبوّت قبلا بما و پدرانمان داده بودند براي پیشرفت مقاصدشان
[ و چیزي نیست جز دروغها و افسانههاي پیشینیان که مینوشتند و براي تفریح میخواندند چون اساطیر یا جمع اسطوره [ صفحه 651
است مانند اعاجیب و اکاذیب و اضاحیک که جمع اعجوبه و اکذوبه و اضحوکه است و بر چیزهائی که موجب سرگرمی شود از
اینکه قبیل سخنان اطلاق میشود یا جمع اسطار است که آن جمع سطر است و در هر حال مراد سخنان تعجّب آور خندهدار دروغ
است و اینکه استبعاد و تعجّب و انکار ناشی است از غفلت و عدم توجّه و تأمّل و تفکّر در ابتداء خلقشان که آنهم از خاك بوده و
صفحه 476 از 485
آنکه همان قادري که آنها را از عدم بوجود آورد دو مرتبه میتواند آنها را بصورت اوّل برگرداند خسته نشده و دو مرتبه ساختن
چیزي آسانتر از مرتبه اوّل که بیسابقه است میباشد ..
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 84 تا 92
اشاره
قُل لِمَن الَأرض وَ مَن فِیها إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 84 ] سَیَقُولُونَ لِلّه قُل أَ فَلا تَذَکَّرُونَ [ 85 ] قُل مَن رَبُّ السَّماوات السَّبع وَ رَبُّ العَرش العَظِیمِ
359- 86 ] سَیَقُولُونَ لِلّه قُل أَ فَلا تَتَّقُونَ [ 87 ] قُل مَن بِیَدِه مَلَکُوت کُل شَیءٍ وَ هُوَ یُجِیرُ وَ لا یُجارُ عَلَیه إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 88 ] -قرآن- 1 ]
سَیَقُولُونَ لِلّه قُل فَأَنّی تُسحَرُونَ [ 89 ] بَل أَتَیناهُم بِالحَق وَ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ [ 90 ] مَا اتَّخَ ذَ اللّه مِن وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَه مِن إِله إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ
356- إِله بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعضُهُم عَلی بَعض سُبحانَ اللّه عَمّا یَصِفُونَ [ 91 ] عالِم الغَیب وَ الشَّهادَةِ فَتَعالی عَمّا یُشرِکُونَ [ 92 ] -قرآن- 1
ترجمه
- بگو مر که را است زمین و هر که در او است اگر میدانید خواهند گفت خدا را است بگو آیا پس پند نمیگیرید بگو کیست
پروردگار آسمانهاي هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ خواهند گفت خدا را است بگو آیا پس نمیپرهیزید بگو کیست که بدست
او است پادشاهی همه چیز و او پناه میدهد و پناه داده نمیشود از او اگر هستید که میدانید خواهند گفت خدا را است بگو پس از
کجا فریب داده میشوید بلکه دادیم بآنها حق را و همانا آنانند هر آینه دروغگویان نگرفت خدا فرزندي و نباشد با او خدائی در
اینکه هنگام هر آینه برده بود هر خدائی آنچه را آفرید و هر آینه برتري جسته بودند بر خیشان بر برخی پاك است خدا از آنچه
وصف میکنند او است داناي نهان و آشکار پس برتر آمد از آنچه شریک میگیرند براي او.
تفسیر
- خداوند متعال براي رفع استبعاد کفار از معاد که در ذیل آیات سابقه اشاره بآن شد پیغمبر اکرم را مأمور بپرسشهائی از آنها
فرموده باین ترتیب که بگو آیا اینکه زمین و هر کس در آن جاي دارد و باید در قیامت محشور گردد مملوك و مخلوق کیست اگر
میدانید جواب بگوئید آنها چون اقرار دارند که خدا خالق آنها است خواهند گفت مملوك و مخلوق خدایند و بعدا بگو که پس [
صفحه 652 ] چرا متذکّر و متنبّه نمیشوید که کسیکه آنها را ابتداء خلق نموده قدرت بر اعاده آنها دارد چون خلق بدوي آسانتر از
خلق ثانوي نیست و بگو کیست پروردگار آسمانهاي هفتگانه که احاطه بر زمین و اهلش دارند و برتر و بزرگتر و بالاتر از آنند و
پروردگار عرش عظیم که از همه برتر و بزرگتر و بالاتر است خواهند گفت همه از آن حقّند چون میدانند مقصود از رب خداوند
خلاق است و بعضی بجاي للّه در اینجا و بعد اللّه قرائت نمودهاند بمناسبت مطابقه جواب با لفظ سؤال و بعدا بگو پس چرا از چنین
خداوندي نمیترسید و برایش شریک قرار میدهید و منکر قدرتش بر اعاده مخلوقاتش میشوید و بگو کیست که در دست او است
پادشاهی و سلطنت تامّه عامّه بر هر موجودي چون ملکوت صیغه مبالغه در ملک است مانند جبروت که مبالغه در جبر است و او
است که دادرسی میکند و پناه میدهد هر مظلوم بیپناهی را و کسی نمیتواند کسی را از دست انتقام او بگیرد و در پناه خود جاي
دهد [تعدیه یجار بعلی براي آنستکه متضمّن معناي نصرت است] اگر میدانید جواب بگوئید خواهند گفت از آن خدا است یا خدا
است بتقریبی که بیان شد و بگو پس چرا فریب نفس امّاره و شیطان را میخورید و چگونه بر گردانده میشوید از حق بباطل و از
صفحه 477 از 485
صحیح بفاسد با وضوح حق و ظهور ادلّه آن و با آنکه ما بیان نمودیم براي آنها توحید و معاد و راه صواب و سداد را آنها دروغ
میگویند که منکر شدند و میگویند حشر و نشري نیست و خدا شریک و اولاد دارد خداوند هیچ گاه براي خود فرزندي اختیار
ننموده چون او مماثل با بندگان خود نیست و اولاد باید از جنس و نوع پدر و مادر باشد اگر کسی بخواهد فرزند دیگري را هم
برسم فرزندي قبول کند و براي خود بردارد باید از جنس و نوع بشر باشد نه فردي از افراد حیوان یا نبات و هیچ گاه خداي دیگري
با خدا در خدائی شریک نبوده و اگر چنین بود همیشه توافق و تسالم در رأي و کار براي آن دو حاصل نمیشد و با یکدیگر اختلاف
و نزاع پیدا میکردند و مخلوقات خودشان را از یکدیگر جدا مینمودند و هر خدائی با مخلوقش بجانبی میرفت و با یکدیگر جنگ
میکردند و یکی غالب و دیگري مغلوب میشد و در نتیجه نظام عالم بهم میخورد و رشته تدبیر امور از دست هر دو بیرون میرفت
چنانچه در میان پادشاهان دنیا معمول است با [ صفحه 653 ] آنکه ما میبینیم و میدانیم که همیشه اینکه نظام احسن و اینکه تدبیر
امتن و اینکه اتّصال و ارتباط و التیام در اجزاء عالم بوده و هست و خواهد بود و معلوم است که یک کارخانه است و یک مدیر
خبیر بصیر دارد منزّه است خداوند از آنچه نسبت باو میدهند از اولاد و انباز و ذات مقدّس او عالم است و میداند هر پنهان و
آشکاري را و آنچه مخفی و هویدا است و اگر همه بید قدرت و در تحت سلطنت او نبودند علم بآنها نداشت و چون دارد بالاتر
است شأن او از آنکه اشیاء بیحس و شعوري شریک در خدائی یا پرستش او باشند که اینها قائل بآن شدهاند و باین تقریب آیه
اخیره خود دلیل دیگري است بر توحید که از راه علم حق بتمام موجودات که آنها معترف بودند اثبات وحدت و نفی شرکت شده
است در معانی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که غیب چیزي است که نبوده و شهادت چیزي است که بوده و بعضی عالم را
بکسر خواندهاند و بنابراین صفت اللّه است ..
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 93 تا 100
اشاره
قُل رَب إِمّا تُرِیَنِّی ما یُوعَدُونَ [ 93 ] رَب فَلا تَجعَلنِی فِی القَوم الظّالِمِینَ [ 94 ] وَ إِنّا عَلی أَن نُرِیَکَ ما نَعِدُهُم لَقادِرُونَ [ 95 ] ادفَع بِالَّتِی
313 وَ أَعُوذُ بِکَ رَب أَن - هِیَ أَحسَن السَّیِّئَۀَ نَحن أَعلَم بِما یَصِ فُونَ [ 96 ] وَ قُل رَب أَعُوذُ بِکَ مِن هَمَزات الشَّیاطِین [ 97 ] -قرآن- 1
یَحضُرُون [ 98 ] حَتّی إِذا جاءَ أَحَ دَهُم المَوت قالَ رَب ارجِعُون [ 99 ] لَعَلِّی أَعمَل صالِحاً فِیما تَرَکت کَلاّ إِنَّها کَلِمَ ۀٌ هُوَ قائِلُها وَ مِن
250- وَرائِهِم بَرزَخ إِلی یَوم یُبعَثُونَ [ 100 ] -قرآن- 1
ترجمه
- بگو پروردگار من اگر مینمائی مرا البته آنچه وعده داده میشوند پروردگارا پس قرار مده مرا در گروه ستمکاران و همانا ما بر
آنکه بنمائیم تو را آنچه وعده میدهیم آنها را هر آینه توانائیم دفع کن بآنچه خوبتر است بدي را ما داناتریم بآنچه وصف میکنند و
بگو پروردگار من پناه میبرم بتو از وسوسههاي شیطانها و پناه میبرم بتو پروردگار من از آنکه حاضر شوند نزد من تا چون آید یکی
از آنها را مرگ گوید پروردگارا برگردانید مرا شاید من بکنم کار خوبی در آنچه واگذاشتم نه چنانست همانا آن سخنی است که
او گوینده آنست و از پیش آنها حائلی است تا روزي که برانگیخته شوند.
تفسیر
صفحه 478 از 485
- خداوند متعال در اینکه مقام بطرز بدیع و مؤثّر دیگري کفّار را تهدید بنزول عذاب فرموده زیرا به پیغمبر خود دستور دعا داده که
عرض کند پروردگارا اگر مسلّما ارائه میدهی بمن در آتیه نزدیکی وعده عذاب خود را که بکفّار مکّه [ صفحه 654 ] داده بودي
پروردگارا پس مرا از میان آنها بیرون ببر چون ماء زائده در امّا و نون تأکید در ترینّی براي افاده مسلّم بودن و تکرار رب براي تضرّع
است با آنکه قبلا به پیغمبر فرموده بود تا تو در میان آنهائی من عذاب نازل نمیکنم براي آنکه بدانند آنحضرت عازم به خروج از
میان آنها است و عذاب منجز خواهد شد و اشاره شود بشدّت عذاب و رحمت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که نمیخواهد آنرا
به بیند که بر آنها وارد شده و گفتهاند خداوند بعد از ایندعا وسائل هجرت آنحضرت را از مکه بمدینه فراهم فرمود و آنها در جنگ
بدر معذب بعذاب الهی شدند و مستفاد از چند روایت که در اینکه مقام از طرق عامّه و خاصه وارد شده آنستکه پیغمبر صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم در سال اخیر حجّش اوقاتیکه در منی تشریف داشت فرمود اي مردم بعد از من بکفر بر نگردید و گردن یکدیگر
را با شمشیر نزنید و اگر چنین کنید مرا در هنگی از لشگر خواهید دید که با شمشیر گردن شما را بزنند و بزنم و در اینکه حال
متوجه بپشت سر یا طرف راست خود شد و بتعلیم جبرئیل فرمود انشاء اللّه یا آنکس علی بن أبی طالب علیه السّلام خواهد بود و
اینکه آیه نازل شد و موعد آن عذاب بر حسب روایت ابان بن تغلب از امام صادق علیه السّلام وادي السلام پشت کوفه است و
بنابراین ظاهرا مراد وقت رجعت آنحضرت باشد و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دعا فرموده که انتقام آنها بدست ائمه اطهار
علیهم السلام جاري گردد در هر حال چون کفار پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را بوعده عذاب استهزاء مینمودند خداوند
فرموده ما قدرت داریم عذاب موعود را در زمان حیات تو بر آنها نازل کنیم ولی مصلحت در تعجیل آن نیست چون باید مردمان
صالحی از نسل آنها بوجود آیند بهتر آنستکه تو با آنها مدارا و مماشات نمائی و بوسیله بهتري که عفو و اغماض و خوبی در مقابل
بدي است از بدي رفتار و گفتار آنها دفاع نمائی و در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که الّتی احسن تقیّه است و نیز
فرموده ما بهتر میدانیم که آنها چه نسبتهاي ناروائی بتو میدهند و هر وقت باشد بجزاي اعمالشان خواهیم رسانید و چون بیصبري و
هیجان غضب براي انتقام در وقتی که صلاح نباشد ناشی از وساوس شیاطین انسی و جنّی است به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
دستور فرموده که پناه ببرد بخدا از وسوسه آنها و پناه ببرد از حضور آنها نزد آنحضرت در حال خشم و سختی و قیام بعبادت و
غیرها چون اصل همزسیخ زدن [ صفحه 655 ] زیر پهلوي حیوان است براي مطیع نمودن آن و در وسوسه شیطان براي مطیع نمودن
بنی آدم استعمال میشود و پس از اینکه دستور رجوع فرموده بمفاد ما یصفون در آیات سابقه باین بیان که هرزهگوئی و یاوه سرائی
آنها نسبت به پیغمبر و خدا باقی است تا دم مرگ که با کمال حسرت و ندامت هر یک از آنها خواهند گفت پروردگارا برگردانید
مرا بدنیا شاید بتوانم کار شایستهئی بکنم در دنیا که از دستم رفته یا عمل خیري انجام دهم در اموالم که باقی گذاردم از خود و از
قمّی ره و در بعضی روایات بمانع الزّکوة تفسیر شده و خطاب بصیغه جمع را در ارجعونی براي تعظیم و از دأب عرب دانستهاند و
گفتهاند مخاطب خداوند است و بعضی مخاطب را بعد از استغاثه از خدا بگفتن رب، ملائکه قرار دادهاند و بنظر حقیر خطاب
بخداوند است با ملاحظه مأموریّت ملائکه در اجراء امر و در هر حال تمنّاي آنها حاصل نخواهد شد چون خداوند در جواب فرموده
حاشا که بر گردد بدنیا همانا مسئلت رجوع و قول رب ارجعونی کلمه و قول بیفائدهئی است که او میگوید چون نه ما میپذیریم نه
او در صورت رجوع بقولش عمل خواهد نمود صرف حرف است که ناشی از غلبه حسرت و ندامت شده و در مقابل آنها عالم
برزخ است که واسطه بین دنیا و آخرت است و مردم بعد از مردن باید آنجا باشند تا روز قیامت که مبعوث و محشور گردند و بر
حسب روایات عدیده اهل ایمان و اطاعت در آنجا متنعّمند و اهل کفر و معصیت معذّب و ائمه اطهار علیهم السلام میترسند از
معذب بودن شیعیانشان در برزخ و الا در قیامت بشفاعت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ایشان ببهشت خواهند رفت انشاء اللّه
تعالی ..
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 101 تا 108
صفحه 479 از 485
اشاره
فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنسابَ بَینَهُم یَومَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ [ 101 ] فَمَن ثَقُلَت مَوازِینُه فَأُولئِکَ هُم المُفلِحُونَ [ 102 ] وَ مَن خَفَّت مَوازِینُهُ
فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ [ 103 ] تَلفَح وُجُوهَهُم النّارُ وَ هُم فِیها کالِحُونَ [ 104 ] أَ لَم تَکُن آیاتِی تُتلی عَلَیکُم
398 قالُوا رَبَّنا غَلَبَت عَلَینا شِقوَتُنا وَ کُنّا قَوماً ضالِّینَ [ 106 ] رَبَّنا أَخرِجنا مِنها فَإِن عُدنا فَإِنّا ظالِمُونَ - فَکُنتُم بِها تُکَذِّبُونَ [ 105 ] -قرآن- 1
180- 107 ] قالَ اخسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُون [ 108 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
- پس چون دمیده شود در صور پس نباشد خویشاونديء میانشان چنین روزي و نپرسند از یکدیگر پس آنکه سنگین است
موزونهاي او پس آنگروه ایشانند رستگاران و آنکه سبک است موزونهاي او پس آنگروه آنانند که زیان رساندند [ صفحه 656 ] به
نفسهاشان در دوزخند جاودانیان میسوزاند رویهاشان را آتش و آنها باشند در آن ترش رویان آیا نبود آیتهاي من که خوانده میشد
بر شما پس بودید که آنها را تکذیب میکردید گویند پروردگارا غالب شد بر ما بدبختی ما و بودیم گروهی گمراهان پروردگارا
بیرون آور ما را از آن پس اگر عود کنیم پس همانا ما باشیم ستمکاران گوید دور شوید در آن و سخن مگوئید با من.
تفسیر
- بمناسبت ذیل آیه سابقه ذکري از احوال قیامت شده که چون اسرافیل بدمد در صور و مردگان مبعوث و محشور شوند بقدري
متوحّش و متحیّرند که کسی بفکر دیگري نیست و آنروز حسب و نسب و قرابت و خویشی فائده ندارد که کسی بآن توسل و تقرّب
جوید یا فخر و مباهات کند مگر حسب و نسب حضرت ختمی مرتبت که باقی و برقرار است و میتوانند اقارب آنحضرت از اهل
ایمان باو توسل جویند چنانچه در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که هر حسب و نسبی منقطع است در
روز قیامت مگر حسب و نسب من و کسی از کسی احوالپرسی و گله گذاري نمیکند مگر بعد از محاسبه چنانچه در سوره و
الصّافّات بیاید انشاء اللّه تعالی که بعضی رو بدیگري نموده پرسش نمایند و در آنروز میزانهاي عدل الهی که ذوات مقدّسه انبیا و
ائمه علیهم السلامند بر پا شوند و عقائد و اعمال هر امّتی را با عقیده و عمل پیغمبر و امامشان بسنجند اگر موافق شد معلوم میشود
سنگین و متین و و زین و رزین و با معنی و حقیقت بوده و آنها رستگار و اهل بهشتند و اگر مخالف باشد معلوم میشود سبک و پوچ
و بیمعنی و حقیقت و بیقدر و قیمت بوده و آنها کسانی هستند که استعداد خودشان را براي کمال علمی و عملی در دنیا باطل
نمودند و منازلشان را در بهشت از دست دادهاند و جهنّم را براي خود خریدهاند و باید همیشه آنجا باشند پس باختیار خودشان ضرر
و زیان بزرگی بر خود وارد نمودهاند که قابل تدارك نیست و بنابراین موازین جمع موزون مانند مکاتیب جمع مکتوب است و مراد
از آن عقائد و اعمال خوب و بد بندگان است و بعضی موازین را جمع میزان گرفتهاند و سنگینی ترازوها را که براي انواع مختلفه
اعمال وضع شده بزیادتی حسنات از سیّئات و سبکی ترازوها را بعکس آن دانستهاند و گفتهاند اعمال براي سنجیدن که فائده آن
ظهور عدل [ صفحه 657 ] الهی است مجسّم و مصوّر میگردد یا صحائف آن کشیده میشود ولی اقرب باعتبار و اوفق بمضامین اخبار
مأثوره از ائمه اطهار همانستکه قبلا ذکر شد و در اوائل سوره اعراف نیز مبیّن گردید و بعضی صور را جمع صورت دانسته و نفخ در
آنرا عبارت از افاضه روح باجسام مصوّره پنداشتهاند و معناي اوّل اظهر است و اهل جهنّم وقتی حرارت شعله آتش بصورتهاشان
میرسد پوستشان را جمع میکند بطوریکه دندانهاشان از زیر لبها بیرون میآید و خیلی بد شکل میشوند چون لفح بمعناي نفخ حرارت
صفحه 480 از 485
است و کالح آکنده دندان در ترش روئی است و در زشتی و ترش روئی استعمال میشود و براي ملامت و ندامت آنها خداوند
میفرماید آیا آیات قرآن بر شما تلاوت نمیشد در دنیا و شما تکذیب میکردید آنها را جواب عرضه میدارند پروردگارا شقاوت و
بدبختی ذاتی ما بر ما غلبه نمود و ما گمراه شدیم پروردگارا ما را از آتش بیرون بیاور اگر دیگر ما تکذیب نمودیم ستمکار بخود
باشیم و خداوند آنها را بلفظی که در وقت راندن سگ استعمال میشود میراند و منع از سخن گفتن میفرماید چون آنجا جاي اینکه
قبیل حرفها نیست و باید باین قبیل خطابات و اهانات بر عذاب آنها افزوده شود و در توحید از امام صادق علیه السّلام روایت شده
که آنها باعمال خودشان شقی شدند و بعضی بجاي شقوتنا شقاوتنا بفتح شین و با الف قرائت نمودهاند و گفتهاند بعد از اینکه راندن
اخیر الهی دیگر آوازي از آنها شنیده نشود جز صوتی مانند عرعر خر و زوزه سگ و بیکدیگر فشار میآورند هفتاد سال تا میرسند
بقعر جهنّم و در آنجا جاي گزین و مخلّد خواهند بود ..
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 109 تا 114
اشاره
إِنَّه کانَ فَرِیق مِن عِبادِي یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا فَاغفِر لَنا وَ ارحَمنا وَ أَنتَ خَیرُ الرّاحِمِینَ [ 109 ] فَاتَّخَذتُمُوهُم سِخرِیا حَتّی أَنسَوکُم ذِکرِي وَ
کُنتُم مِنهُم تَضحَکُونَ [ 110 ] إِنِّی جَزَیتُهُم الیَومَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُم هُم الفائِزُونَ [ 111 ] قالَ کَم لَبِثتُم فِی الَأرض عَدَدَ سِنِینَ [ 112 ] قالُوا لَبِثنا
75- 419 قالَ إِن لَبِثتُم إِلاّ قَلِیلًا لَو أَنَّکُم کُنتُم تَعلَمُونَ [ 114 ] -قرآن- 1 - یَوماً أَو بَعضَ یَوم فَسئَل العادِّینَ [ 113 ] -قرآن- 1
ترجمه
- همانا بودند گروهی از بندگان من که میگفتند پروردگارا گرویدیم پس بیامرز ما را و ببخشاي ما را و توئی بهترین بخشایندگان
پس گرفتید ایشانرا باستهزاء تا از یاد شما بردند ذکر مرا و بودید که به ایشان میخندیدید همانا من جزا دادم ایشانرا امروز بآنچه صبر
کردند که ایشانند [ صفحه 658 ] بکام رسیدگان گوید چند درنگ کردید در زمین بشمار سالها گویند درنگ کردیم روزي یا
پارهئی از روز پس بپرس از شمرندگان گوید درنگ نکردید مگر اندکی اگر شما باشید که بدانید.
تفسیر
- خداوند متعال جهت استحقاق کفّار عذاب را براي آنها بیان فرموده باین تقریب که امر چنین است فرقهئی از بندگان من بودند در
دنیا که میگفتند پروردگارا ما ایمان آوردیم بوحدانیّت تو و نبوّت پیغمبرت و آنکه آنچه او آورده از طرف تو حق و صدق است
پس بیامرز ما را و رحم کن بر ما تو بهترین رحم کنندگانی و شما آنها را استهزاء و مسخره مینمودید تا اندازهاي که استهزاء شما
آنها را موجب آن شد که بکلّی از یاد من غافل شدید و میتوان گفت آنها شما را بفراموشی انداختند چون وسیله سرگرمی شما
بودند و شما بآنها و اقوال و اعمالشان میخندیدید منهم امروز که روز جزا است جزاي ایشانرا دادم که بهشت برین است براي صبري
که در مقابل آزار و اذیتهاي شما نمودند و آنها بمراد خود رسیدند و کامیاب شدند حال شما بگوئید چند سال روي هم رفته زنده و
مرده در زمین درنگ نمودید آنها براي طول مدّت عذاب و شدّت آن و حواس پرتی میگویند یک روز یا پارهئی از روز بعد متوجه
میشوند که خیلی اشتباه کردند میگویند یک روز یا پارهئی از روز بعد متوجه میشوند که خیلی اشتباه کردند میگویند ما دیگر
حساب همه چیز از دستمان در رفته از ملائکه که موکّل حفظ ایّام و ساعات عمر ما بودند و تمام اعمال و اقوال حتّی نفسهاي ما را
صفحه 481 از 485
نوشتهاند بپرس و خدا میفرماید درنگ نکردید مگر کمی و اگر میدانستید آن زندگانی کم چه عاقبت ممتدّ جانسوزي دارد آنمدّت
کم را صرف در لهو و لعب و معصیت نمینمودید و فائده اینکه مقاولات در آندار سرزنش و ملامت کفّار و تکمیل عذابشان بعتاب
رب الارباب است و در اینکه دار نقل آن براي ما است که موجب تنبّه و تذکّر شود و عاقبت خودمان را مانند آنها ننمائیم و بعضی
بجاي قال در دو جا قل قرائت نمودهاند و بنابراین نقل خطاب خدا بمالک دوزخ است چنانچه بنابر قرائت قال هم ممکن است نقل
قول او باشد و بعضی انّهم بکسر قرائت نمودهاند و بنابراین جمله مستقلّه است و بقرائت مشهوره تقدیر لانّهم هم الفائزون است و
محتمل است مفعول دوم جزیت باشد مانند و جزاهم بما صبروا جنّۀ و حریرا یعنی جزا دادم [ صفحه 659 ] براي صبرشان فوز بجنّت
را و عدد سنین تمیز است براي کم استفهامیّه یعنی چه مقدار درنگ کردید در زمین از حیث عدد سالها و بعضی گفتهاند مقصود
سؤال از زمان درنگ زندگی دنیا است نه مطلق درنگ که بیان شد و آنکه آنها جواب دادند یکروز یا پارهئی از روز براي آن بوده
که در دنیا خوش بودند و زمان خوشی کم بنظر میآید خصوصا اگر با ناخوشی مقابل شود و بعید نیست و اللّه اعلم ..
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 115 تا 118
اشاره
أَ فَحَسِبتُم أَنَّما خَلَقناکُم عَبَثاً وَ أَنَّکُم إِلَینا لا تُرجَعُونَ [ 115 ] فَتَعالَی اللّه المَلِک الحَقُّ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ رَبُّ العَرش الکَرِیم [ 116 ] وَ مَن یَدعُ
- [ مَعَ اللّه إِلهاً آخَرَ لا بُرهانَ لَه بِه فَإِنَّما حِسابُه عِندَ رَبِّه إِنَّه لا یُفلِح الکافِرُونَ [ 117 ] وَ قُل رَب اغفِر وَ ارحَم وَ أَنتَ خَیرُ الرّاحِمِینَ [ 118
384- قرآن- 1
ترجمه
- آیا پس پنداشتید که آفریدیم شما را ببازي بیهوده و آنکه شما بسوي ما باز گردانده نمیشوید پس برتر آمد خدا پادشاه بحق
نیست خدائی مگر او که پروردگار عرش کریم است و کسیکه میخواند با خدا خدائی دیگر که نیست حجّتی برایش بآن پس جز
اینکه نیست که حسابش نزد پروردگار او است همانا رستگار نشوند کافران و بگو پروردگارا بیامرز و رحمت کن و توئی بهترین
رحمت کنندگان.
تفسیر
- خداوند متعال براي ملامت کفّار منکر معاد و اشاره بدلیل آن فرموده آیا گمان کردید که ما شما را براي صرف بازي و بیهوده
خلق نمودیم و شما بحکم ما باز گردانده نمیشوید یعنی شما را بحکم ما باز گشت نمیدهند و بعضی ترجعون بفتح تاء و کسر جیم
قرائت نمودهاند یعنی بحکم ما باز گشت نمیکنید خداوند برتر و بالاتر است از آنکه مرتکب امر عبث شود آنخداوندي که پادشاه
حقیقی است و پادشاهی حق و سزاوار او است و بس چون تمام موجودات مملوك و قائم بامر و اراده اویند نیست خدائی جز او که
خداوند عرش و تخت خوب و پر خیر و برکت است چون کریم در جمادات بمعناي خوبی است و عرش الهی سر چشمه فیوضات
غیر متناهی است و در علل از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که خداوند تبارك و تعالی خلق نفرمود مخلوقات خود را ببازي و
بیهوده و وانگذارد آنها را سر خود بلکه خلق فرمود آنها را براي اظهار قدرت و تکلیف [ صفحه 660 ] بطاعت و استحقاق جنّت نه
براي جلب منفعت و دفع مضرّت از خود بلکه براي ایصال منفعت و نعمت بآنها و اینکه بیان امام بضمیمه کلام الهی با آنکه معلوم
صفحه 482 از 485
است که خدا غنی بالذات است خود دلیل متین تمام واضح روشنی است بر معاد و حشر عباد و نیز از آنحضرت نقل شده که گفته
شد باو ما خلق شدیم براي فناء فرمود ساکت شو خلق شدیم ما براي بقاء چگونه میشود اینکه با آنکه بهشت فانی نمیشود و آتش
خاموش نمیگردد جز اینکه نیست که انتقال از خانهاي است بخانهاي و کسیکه بخواند با خداوند خداي دیگري را که مسلّم است
چنین کسی دلیلی براي ادّعاء خود ندارد چون برهان بر باطل اقامه نمیشود و دین باید با دلیل باشد و دین بیدلیل پذیرفته نیست
خصوصا اگر دلیل بر خلافش اقامه شده باشد حساب مجازاتش با خدا است کسی نمیداند چه قدر است هر قدر بخواهد و مستحق
باشد او را عذاب خواهد فرمود و قدر مسلّم آنستکه کفّار رستگار نخواهند شد و چون خداوند ابتدا فرمود سوره مؤمنون را بذکر
فلاح و رستگاري ایشان ختم فرمود آنرا به بیان رستگار نشدن و فلاح نیافتن کفّار و دستور فرمود به پیغمبر خود که طلب مغفرت و
رحمت نماید براي خود و امّتش با اقرار بآنکه خداوند بهترین رحمت کنندگان و بالاترین بخشندگان است آوردهاند که خواندن
اینکه آیات در گوش مریض و مبتلا موجب رفع مرض و بلاي او خواهد شد و بتجربه رسیده است و در ثواب الاعمال و مجمع از
امام صادق علیه السّلام نقل نموده که هر کس در هر جمعه سوره مؤمنون را بخواند عاقبت بخیر و با سعادت شود و در فردوس اعلی
با انبیاء و مرسلین هم منزل و همنشین گردد خداوند بما توفیق تلاوت عطا فرماید. پوشیده نماند که چنانچه در ذیل سوره توبه بیان
شد مجلّدات روان جاوید بر حسب تقسیمات مأثوره سور قرآنیّه مرتّب شده است و باین جهت جلد دوم بسور طول ختم گردید و
اینجلد که سوم است مشتمل بر قسمتی از سور مثانی و تمامی سور مئین است و جلد چهارم مخصوص ببقیّه سور مثانی میباشد و جلد
پنجم با سور مفصّل شروع و بپایان خواهد رسید انشاء اللّه تعالی
درباره مرکز