گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد چهارم
سوره احزاب






اشاره
69- هفتاد و سه آیه مدنیّه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 32
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّق اللّهَ وَ لا تُطِع الکافِرِینَ وَ المُنافِقِینَ إِن اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً [ 1] وَ اتَّبِع ما - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
یُوحی إِلَیکَ مِن رَبِّکَ إِن اللّهَ کانَ بِما تَعمَلُونَ خَبِیراً [ 2] وَ تَوَکَّل عَلَی اللّه وَ کَفی بِاللّه وَکِیلاً [ 3] ما جَعَلَ اللّه لِرَجُل مِن قَلبَین فِی
جَوفِه وَ ما جَعَلَ أَزواجَکُم اللّائِی تُظاهِرُونَ مِنهُن أُمَّهاتِکُم وَ ما جَعَلَ أَدعِیاءَکُم أَبناءَکُم ذلِکُم قَولُکُم بِأَفواهِکُم وَ اللّه یَقُول الحَق وَ هُوَ
548 ادعُوهُم لِآبائِهِم هُوَ أَقسَطُ عِندَ اللّه فَإِن لَم تَعلَمُوا آباءَهُم فَإِخوانُکُم فِی الدِّین وَ مَوالِیکُم وَ لَیسَ - یَهدِي السَّبِیلَ [ 4] -قرآن- 1
250- عَلَیکُم جُناح فِیما أَخطَأتُم بِه وَ لکِن ما تَعَمَّدَت قُلُوبُکُم وَ کانَ اللّه غَفُوراً رَحِیماً [ 5] -قرآن- 1
ترجمه
اي پیغمبر بپرهیز از خدا و اطاعت مکن کافران و منافقانرا همانا خدا داناي درست کردار است و پیروي کن آنچه را که وحی میشود
بتو از پروردگارت همانا خدا بآنچه میکنید آگاه است و واگذار کارت را بخدا و کافیست که باشد خدا کارگزار قرار نداد خدا
براي مردي دو دل در درونش و قرار نداد جفتهاي شما را که ظهار میکنید از آنها مادرانتان و قرار نداد پسر خواندههاي شما را
پسرانتان اینکه گفتار شما است بدهانهاتان و خدا میگوید سخن راست را و ارائه میکند راه را بخوانید آنانرا بپدرانشان آن راست و
درستتر است نزد خدا پس اگر ندانید پدرانشان را پس برادران شما در دین و دوستان شمایند و نیست بر شما گناهی در آنچه
بخطا کردید ولی هست آنچه قصد کند دلهاتان و باشد خدا آمرزنده مهربان
تفسیر
صفحه 229 از 456
. قمی ره نقل نموده از امام صادق علیه السّلام که خداوند مبعوث فرمود پیغمبر خود را بنحو تو را قصد میکنم و بشنو اي همسایه
پس مخاطبه با پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله است و مقصود مردمند حقیر عرض میکنم اینکه مثلی است در عرب مانند آنکه در فارسی
میگویند در بنو میگویم دیوار تو گوش کن و حکمت آن در اینجا ظاهرا قطع طمع [ صفحه 300 ] کفار از موافقت پیغمبر صلّی اللّه
علیه و اله با آنها است و اهمّیت حکم در نظر مردم که خداوند پیغمبر معصوم خود را امر بپرهیزکاري و نهی از پیروي کفار و
منافقین فرموده چه رسد بسائر خلق که باید باو تأسّی نمایند و خداوند عالم بمصالح و مفاسد امور است و اوامر و نواهیش بر طبق
مصلحت و حکمت است و در مجمع شأن نزولی ذکر فرموده که حاصلش آنستکه ابو سفیان پدر معاویه با جمعی از کفار مکه و
منافقین مدینه بعد از گرفتن امان خدمت پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رسیدند و تقاضا نمودند حضرت بتهاي آنها را واگذارد و
قائل بشفاعت آنها از پرستش کنندگانشان شود آنانهم آنحضرت را واگذارند بعبادت خدایش و اینکه سؤال بقدري بر حضرت
گران آمد که عمر از آن سرور اجازه خواست که حکم قتل آنها را صادر فرماید و حضرت فرمود من بآنان امان دادم و آنها را از
مدینه اخراج فرمود و اینکه آیه نازل شد و مفادش آنستکه اطاعت آن کفار مکه و منافقین مدینه را منما که منافی با تقوي و
پرهیزکاري است و بنظر حقیر اطاعت کلیه کفار و منافقین خواه از اهل مکه و مدینه باشند خواه از اهل بلاد دیگر و خواه تقاضاي
قول بشفاعت بتها را نموده باشند خواه تقاضاي نقض امان منافات با تقوي دارد و مفاد آیه عام است اگر چه مورد خاص باشد و
کافر آنستکه ظاهرا و باطنا ایمان ندارد و منافق آنستکه ظاهرا مؤمن و باطنا کافر است و آن بدتر است از کافر چون تکلیف مسلمانان
با کافر معلوم و با منافق نامعلوم است لذا خداوند جاي آنها را در درك اسفل از آتش قرار داده است و خداوند بعد از نهی از
اطاعت خلق امر فرموده پیغمبر خود را بمتابعت و پیروي از احکام الهی که بطریق وحی بآنحضرت میرسد و فرموده خداوند از اعمال
بندگان آگاه است و در مقابل آنها پاداش خواهد داد و آنکه از مخالفت خلق بیم و هراس نداشته باش و توکّل کن و تفویض نما
امرت را بخدا و امید بغیر او نداشته باش خدا کافی است که حافظ و نگهدار و معین و کارگزار تو باشد و دفع شرّ کفار را از
مسلمانان بنماید و چون اعراب بشخص خردمند زیرك که میتوانست با دو دسته مخالف سازگار باشد و هر دو را از خود راضی
نگهدارد مرد دو دله میگفتند و بزنی که با او ظهار نموده بودند که یک نوع جدائی مرد از زن است و احکام مخصوصی دارد مادر
میگفتند و پسري را که مردي بفرزندي قبول نموده بود پسر او میخواندند و اینکه اقوال بر خلاف حق و دور از حقیقت بود خداوند [
صفحه 301 ] در دو آیه اخیره آنها را ردّ و منع فرموده و بمناسبت سبق ذکر امر بتوکل بر خدا و نهی از موافقت با کفار بدوا فرموده
که قرار نداده است خدا براي مردي دو دل در جوفش تا بیکدل متوجه بحق و بیکدل متوجه بخلق و بیکدل دوست و مطیع خدا و
بیکدل دوست و مطیع دشمنان خدا باشد پس اگر کسی مطیع وحی الهی و دوست خدا و امیدوار باو است نمیشود مطیع دشمنان
خدا و دوست آنها و متوجه بغیر خدا باشد و بعدا فرموده و قرار نداده است خدا زنانی را که بصیغه ظهار و گفتن تو بر من مانند
پشت مادر منی از آنها جدائی مینمائید مادران شما و نیز قرار نداده است پسر خواندههاي شما را پسران شما اینکه قبیل سخنان ناحق
بیرون از حقیقت گفتار زبانی شما است که خودتان هم میدانید خلاف واقع است و خدا حق است و بحق و حقیقت و راستی سخن
میگوید و براه حق و حقیقت و راستی شما را هدایت مینماید نسبت دهید پسرها را بپدر حقیقی آنها آن بعدالت و حقیقت و راستی
نزدیکتر است نزد خدا و در حکم او و گفتهاند اقسط در اینمقام از معناي تفضیل تجرید و در مطلق زیاده استعمال شده یعنی بسیار
راست و درست است نزد خدا و بنظر حقیر اراده تفضیل هم مانعی ندارد چون اینکه نسبتها مجازا صحیح است لذا جائز است کسیرا
که حق پدري دارد پدر بخوانند مجازا ولی چون در بعضی از موارد که از آن جمله مورد نزول بوده و ذکر میشود انشاء اللّه تعالی
اینکه نسبتها خالی از مفسده نیست خداوند نسبت بپدران را نزدیکتر بعدالت اجتماعی و صلاح واقعی در علم حق خوانده و در حکم
خود از غیر آن منع فرموده است در هر حال دستور فرموده که اگر پدران آنها را نمیشناسید و نمیدانید کیست پس آنان برادران
دینی و دوست و یا معین و ناصر و رفیق و خویش و قوم و آقا و بنده و همسایه و هم سوگند شمایند میتوانید آنها را برادر بخوانید و
صفحه 230 از 456
دینی قصد کنید و میتوانید مولی بخوانید و یکی از معانی مذکوره یا غیر آنها را که در لغت عرب براي مولی ثابت است قصد نمائید
و نیست گناهی براي شما هرگاه تا کنون از روي جهالت و نادانی یا بعد از اینکه بخطا و نسیان چنین نسبتی بکسی داده یا بدهید بلی
اگر بعد از اینکه کسیرا بغیر پدر واقعی یا شرعی او نسبت دهید گناهکار خواهید بود در صورتی که قاصد بدل و عامد بزبان باشید و
خداوند آمرزنده و مهربان است بر عمد سابق و خطاي لاحق مؤاخذه نخواهد فرمود و از عمد لاحق هم بعد از [ صفحه 302 ] توبه
خواهد گذشت و یعملون بیاء و الّلاي بدون همزه و تظاهرون بفتح تاء و بتشدید ظاء و بحذف الف و تشدید ظاء و هاء نیز قرائت
شده است و راجع بشأن نزول اینکه آیه مجمع اقوالی نقل نموده که اجمالش آنستکه جمعی گفتهاند نازل شده در باره ابو معمر که
مردي با هوش و زیرك و پر حافظه بود و میگفت من دو دل دارم که بهر یک از آن دو میفهمم بیش از فهم محمّد صلی اللّه علیه و
اله و قریش هم او را دو دله میخواندند و در جنگ بدر حاضر بود و بعد از هزیمت کفار ابو سفیان او را دید که یک لنگه کفش در
پا و یک لنگه در دست دارد و میدود باو گفت چرا به اینکه فرار میکنی ابو معمر گفت متوجه نبودم که باینحالم تصوّر میکردم هر
دو را در پاي دارم پس مردم دانستند که او دو دل نداشته و بعضی گفتهاند مردم پیغمبر صلی اللّه علیه و اله را بواسطه کثرت عقل و
هوش داراي دو دل میدانستند و او را باین عنوان میخواندند و بعضی گفتهاند مردي مدّعی بود که من دو نفس دارم که یکی امر
میکند مرا و دیگري نهی میکند و آیه در ردّ او است و اقوال دیگري هم که حاجت بذکر آنها نیست نقل نموده و آیه اخیره مسلّما
ناظر و راجع بزید بن حارثه کلبی است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قبل از بعثت در بازار عکاظ او را خریده بود و بعد از
بعثت مسلمان شد و چون پدرش خبر دار شد بمکه آمد و از حضرت رسول بتوسط حضرت ابو طالب خواهش نمود که او را
بپدرش بفروشد یا آزاد کند و حضرت او را آزاد کرد و پدرش خواست او را با خود ببرد حاضر نشد و گفت من ملازمت پیغمبر
صلی اللّه علیه و اله را از دست نمیدهم و پدرش متغیّر گردید و او را از پسري خود نفی نمود و حضرت او را بفرزندي قبول فرمود و
باین عنوان معروف شد و پیغمبر صلی اللّه علیه و اله او را دوست میداشت لذا بعد از نزول بمدینه زینب بنت جحش دختر عمه خود
را بعقد او در آورد و پس از چندي زید از سوء خلق او نزد پیغمبر صلی اللّه علیه و اله شکایت کرد و طلاقش داد و حضرت او را
بزنیت اختیار فرمود و یاوه گویان گفتند پیغمبر زن پسر را بر پدر حرام مؤبّد نموده و خودش زوجه پسرش را گرفته است و شرح
اینکه قصّه بیاید در آیات اینکه سوره انشاء اللّه تعالی و از صادقین علیهما السلام راجع بآیه قبل روایاتی نقل شده که دلالت دارد بر
آنکه مراد از قرار ندادن خداوند دو دل را در درون مرد آنستکه دو محبت متضادّ در یکدل جمع نمیشود محبت پیغمبر و اهل بیت
اطهارش با محبت دشمنان ایشان نمیسازد خدا براي کسی دو دل قرار نداده تا [ صفحه 303 ] بیکی خدا و اولیاء او را دوست داشته
باشد و بیکی دشمنان ایشانرا محبت اولیاء خدا مانند محبّت خدا باید خالص باشد و شرکت پذیر نیست اگر کسی به بیند محبت
کفار و منافقین را در دل دارد باید بداند که دوست خدا نیست و خدا و تمام ملائکه او را دشمن دارند و همچنین کسیکه دشمنان
اهل بیت را دوست داشته باشد از دوستان ایشان محسوب نخواهد شد و ایشان از چنین دوستی بیزارند چون دوست دشمن و دشمن
دوست دشمن است.
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 6 تا 8
اشاره
النَّبِیُّ أَولی بِالمُؤمِنِینَ مِن أَنفُسِهِم وَ أَزواجُه أُمَّهاتُهُم وَ أُولُوا الَأرحام بَعضُ هُم أَولی بِبَعض فِی کِتاب اللّه مِنَ المُؤمِنِینَ وَ المُهاجِرِینَ إِلاّ
أَن تَفعَلُوا إِلی أَولِیائِکُم مَعرُوفاً کانَ ذلِکَ فِی الکِتاب مَسطُوراً [ 6] وَ إِذ أَخَذنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُم وَ مِنکَ وَ مِن نُوح وَ إِبراهِیمَ وَ مُوسی
530- وَ عِیسَی ابن مَریَمَ وَ أَخَذنا مِنهُم مِیثاقاً غَلِیظاً [ 7] لِیَسئَلَ الصّادِقِینَ عَن صِدقِهِم وَ أَعَدَّ لِلکافِرِینَ عَذاباً أَلِیماً [ 8] -قرآن- 1
صفحه 231 از 456
ترجمه
پیغمبر سزاوارتر است بمؤمنان از خودهاشان و جفتهایش مادران ایشانند و خویشاوندان بعضیشان سزاوارترند ببعضی در کتاب خدا
از گروندگان و هجرت کنندگان مگر آنکه بنمائید بدوستانتان احسانی باشد آن در کتاب نوشته شده و یاد کن هنگامی را که
گرفتیم از پیغمبران پیمانشان را و از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و گرفتیم از ایشان پیمانی سخت تا سؤال کند
راستگویان را از راستگوئیشان و آماده نمود براي کافران عذابی دردناك
تفسیر
. خداوند متعال بعد از منع از بعضی نسبتهاي مجازي براي مصلحتی که ذکر شد اثبات فرموده است بعضی از نسبتهاي حقیقی و
مجازي را براي مصالحی و از آن جمله آنستکه پیغمبر صلی اللّه علیه و اله سزاوارتر است بتصرّف در نفوس و اموال اهل ایمان از
خود ایشان چون آنحضرت عقل کل و هادي سبل و رحمۀ للعالمین و بر امّت خود از هر پدر مهربانی مهربانتر بوده و هست لذا هر
تصرّفی در نفوس و اموال و اعتبارات آنها فرماید بمقتضاي صلاح واقعی و خیر حقیقی آنها در دنیا و آخرت خواهد بود ولی
خودشان ممکن است باموري اقدام نمایند که خیر و صلاح آنها در آن نباشد پس او ولی اهل ایمان و پدر مهربان ایشان است که
بتربیت او بأقصی مدارج کمال رسیده و داراي حیات ابدي میگردند و بملاحظه همین پدري روحانی است که اهل ایمان برادر دینی
یکدیگر میباشند و زنان آنحضرت بمنزله [ صفحه 304 ] مادران ایشانند ولی چون اینکه نسبت مادري حقیقی نیست فقط مصحّح
اطلاق لازم دارد و آن احترام است مادامیکه خودشان اقدام بهتک حرمت خود ننمایند بخروج از اطاعت امام زمان و حرمت
تزویجشان است بر اهل ایمان باحترام پیغمبر صلی اللّه علیه و اله که از شرع رسیده و بچیز دیگري از قبیل محرمیّت و ارث و نسبتهاي
مجازي دیگر سرایت نمیکند که بتوان مثلا برادرایشان را خال و خواهر آنها را خاله و پدر و مادر آنانرا جدّ و جدّه خواند و از براي
منع آنها آیه سابقه کافی است علاوه بر آنکه مصحّحی براي استعمال ندارد در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم نقل نموده
که چون آنحضرت اراده غزوه تبوك فرمود امر نمود مردم را بخروج و جمعی گفتند ما باید از پدر و مادرمان اذن بگیریم پس
اینکه آیه نازل شد که دلالت بر اولویّت آنحضرت بتمام اهل ایمان در تمام امور دارد و نیز نقل نموده از صادقین علیهما السلام و
جمعی از قرّاء که قرائت نمودهاند و ازواجه امّهاتهم و هو أب لهم و قمّی ره فرموده که بهمین نحو نازل شده است و در اوائل کتاب
ذکر شد که اینکه قبیل روایات باید حمل بر تفسیر الهی شود و کسانیکه قرابت و رحمیّت با کسی دارند سزاوارترند بمقام و منصب
و امر تجهیز و میراث آنکس در حکم الهی که در کتب فقه براي ولایت در امور میّت وارث بردن ارحام از یکدیگر هر یک بنوبه
خود بتفصیل ذکر شده از سایر اهل ایمان که مهیّا براي نصرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم شدند و کسانیکه با آنحضرت
هجرت نمودند و او بین هر دو نفر از آنها عقد اخوّت بسته بود و قبل از نزول اینکه آیه از یکدیگر بنا بود بهمان سبب ارث ببرند و
در اواخر سوره انفال بیان شد که باین آیه نسخ گردید و بنابر اینکه ظاهر آیه شریفه یک امر معمول بین عقلاء و مرکوز در اذهان
است که اقارب و ارحام هر کس بحسب مراتب قربشان بآن کس اولی و سزاوارترند باو از اجانب و اشخاص بیگانه در هر امر از
امور در حال حیات و بعد از ممات مثلا اگر کسی منصبی یا کاري داشته باشد و فرزند صالحی براي آنکار و منصب و بخواهند بعد
از او آنکار و منصب را بکسی واگذار کنند هر کس بشنود میگوید فرزندش اولی و احق است از غیر و با قطع نظر از اینکه بناي
عقلاء که کاشف از حکم عقل است آیه دلالت دارد بر آنکه ائمه اطهار که نزدیکترین افراد اهل ایمان بحضرت ختمی مرتبت و
اولاد روحی و جسمی اویند احق و اولی هستند بعد از او بامارت و [ صفحه 305 ] زعامت اهل ایمان که مقام و منصب و شأن او بود
از سایرین و نیز اقارب متوّفی بحسب مراتب ارث و ولایت در امر تجهیز اولی هستند از اجانب بمیراث و سایر امور او و منافات ندارد
صفحه 232 از 456
که آیه ناظر بامارت و امامت ائمه اطهار باشد بعد از رحلت پیغمبر صلی اللّه علیه و اله چنانچه مفاد بعضی از روایات است و مبیّن
حکم ولایت و وراثت ارحام بحسب مراتب خودشان که مفاد بعضی از روایات دیگر و مورد تمسّک فقهاء در ابواب فقه است چون
مستفاد معناي عامّی است که همه را در بر دارد و بخواست خداوند بنظر حقیر رسید و از ادلّه اثبات مذهب حقّه اثنی عشریه است و
تقریبش به بیان مذکور از غنائم اینکه تفسیر بشمار میرود و از اینکه اولویّت استثناء شده موردیکه بعضی از اهل ایمان بغرض
صحیحی براي بعضی از دوستان و موالیان خود وصیّتی نماید بامر مشروعی راجع به تجهیز خود یا بمال معیّنی که از ثلث مالش
زیادتر نباشد در باره آن بعض که باو احسان شود یا او احسان بغیر نماید که در اینکه صورت او اولی بآن امر و آنمال خواهد بود از
اولیاء میّت و تمام اینکه احکام در علم الهی و کتاب آسمانی موجود و مرقوم بوده و هست و خواهد بود و در کتب فقهیّه مفصلا
ذکر شده است و شاید نکته عطف مهاجرین بر مؤمنین آن باشد که تصوّر نشود اولویّتی براي ایشان بملاحظه هجرت و سبق اسلام و
سایر مزایا که براي خودشان اثبات مینمودند و راجع بمقام ولایت و ابوّت پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و بعد از او امیر المؤمنین علیه
السّلام و اولاد طاهرین او اخبار بسیاري وارد شده که در بعضی از آنها کفالت ایتام و اعانت ضعفاء اهل ایمان و اداء دیونشان از
لوازم آن شمرده شده و شمهاي از اینمقال در سوره بقره ذیل آیه و إذ أخذنا میثاق بنی اسرائیل گذشت و براي اثبات مقام ولایت
پیغمبر خاتم و سایر انبیاء عظام بر امم خود خداوند یاد آوري فرموده از عهدي که گرفته است از ایشان در عالم ذرّ که از تعلیم
عقائد حقّه و اخلاق حسنه و آداب و سنن لازمه بامّتها دریغ ننمایند و در موعظه و نصیحت و ارشاد و هدایت آنان کوتاهی نکنند و
در تحمّل ناملائمات و سختیها در انجام اینکه مقصد بردبار باشند مخصوصا عهدي که از پنج پیغمبر اولو العزم صاحب کتاب و
شریعت عامّه تامّه که نامبرده شدهاند گرفته شده که براي توسعه دائره نبوّتشان اخیرا تأکید شده است آنعهد بشدّت و استحکام براي
آنکه در قیامت سؤال فرماید از [ صفحه 306 ] راستگویان عالم در عقائد و اعمال که اینکه راستی و درستی را از کجا آموختید و
ایشان عرض کنند از پیغمبران و سؤال شود براي چه آنرا شعار خود قرار دادید عرض کنند براي رضاي خدا و ظاهر شود بر عالمیان
صدق و صفاي انبیاء و پیروانشان و وارد شوند کفّار و فجّار در عذاب الیم رسوائی بظهور دروغگوئیشان و آتش جهنم آماده شده
بید قدرت الهی براي و رود آنان خلاصه آنکه اینکه عهد و میثاق براي آن بود که برسند اهل ایمان و اعمال صالحه بپاداش
اعمالشان و اهل کفر و زندقه بمجازات کردارشان با بیّنه و برهان و وضوح حال هر یک از دو دسته بر عالمیان و قمّی ره نقل فرموده
که خداوند اولا از انبیا عهد گرفت براي خود و ثانیا براي پیغمبر آخر الزّمان و شاید مراد آن باشد که بشارت بظهور او دهند و در
مشکلات استمداد از نور وجود او نمایند و در شدائد متوّسل باو و آل اطهارش شوند و معترف بأفضلیّت ایشان باشند و بنابر اینکه
نکته تکرار اخذ میثاق در آیه تعدّد عهد است نه صرف تأکید یا وجود فاصله بین اخذنا و متعلّق آن که لیسئل باشد و احتیاج بتکرار
براي اتّصال ذیل کلام بصدر آن که نکته در صورت وحدت عهد است.
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 9 تا 11
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذکُرُوا نِعمَۀَ اللّه عَلَیکُم إِذ جاءَتکُم جُنُودٌ فَأَرسَلنا عَلَیهِم رِیحاً وَ جُنُوداً لَم تَرَوها وَ کانَ اللّه بِما تَعمَلُونَ بَصِیراً [ 9] إِذ
جاؤُکُم مِن فَوقِکُم وَ مِن أَسفَلَ مِنکُم وَ إِذ زاغَت الَأبصارُ وَ بَلَغَت القُلُوب الحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللّه الظُّنُونَا [ 10 ] هُنالِکَ ابتُلِیَ المُؤمِنُونَ وَ
412- زُلزِلُوا زِلزالًا شَدِیداً [ 11 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 233 از 456
اي کسانیکه ایمان آوردید یاد کنید نعمت خدا را بر شما هنگامیکه آمد شما را لشگرهائی پس فرستادیم بر آنها بادي و لشگرهائی
که ندیدید آنرا و باشد خدا بآنچه میکنید بینا هنگامی که آمدند شما را از جانب بالاي بلد شما و از جانب پائین بلد شما و
هنگامیکه خیره شد چشمها و رسید دلها بمنتهاي حلقومها و گمان میبردید بخدا گمانهائی آنجا آزمایش شدند مؤمنان و متزلزل
گشتند تزلزل شدیدي
تفسیر
. اینکه آیات راجع بجنگ احزاب است و احمال آن بنقل قمّی ره و غیره آنستکه پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بعد از نزول در
[ مدینه با دو قبیله از یهود که یکی را بنی النّضیر و دیگري را بنی قریظه میخواندند و در حوالی مدینه جاي داشتند [ صفحه 307
معاهده فرمود که آنها بر ضرر مسلمانان اقدامی ننمایند و پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم هم متعرّض آنها نشود و چندي باین
منوال گذشت تا بنی النّضیر نقض عهد نمودند و سوء قصد آنها نسبت به پیغمبر صلی اللّه علیه و اله ظاهر گشت و حضرت آنها را
امر بجلاء از وطن فرمود و رئیس آنها حی بن اخطب بود و از نسل هارون بودند و با آنها بخیبر رفت و از آنجا عازم مکّه شد براي
آنکه با قریش همدست شود و آنها را با قبایل دیگري متّحد نماید بجنگ با پیغمبر و همگی متّفقا بمدینه حمله نمایند و باین امر
موّفق شد و لشگري در حدود ده هزار نفر از قریش و کنانه و غطفان و بنی النّضیر و بنی سلیم و هوازن و غیرها جمع آوري نموده
متوجّه مدینه شدند و چون اینکه خبر به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رسید با اصحاب خود که هفتصد نفر بودند مشورت فرمود
و از آن جمله سلمان فارسی بود که عرضه داشت یا رسول اللّه ما در ایران که بودیم هر وقت دشمنی قوي بما روي میآورد دور
لشگرگاه خودمان خندق حفر مینمودیم که نتوانند بما حمله نمایند و حضرت رأي او را پسندید و لشگرگاه خود را تعیین و امر بحفر
خندق فرمود و اصحاب مشغول شدند و حضرت هم کمک میفرمود و امیر المؤمنین علیه السّلام خاك بیرون میآورد تا تمام شد سه
روز پیش از و رود عساکر دشمنان که رئیس آنها ابو سفیان بود وحی بن اخطب شبانه بحصار بنی قریظه که دو میل پائینتر از مدینه
بود رفت و آنها را وادار بنقض عهد با پیغمبر صلی اللّه علیه و اله نمود و آنها هفتصد نفر بودند و رئیس آنها کعب بن اسید بود که
اوّلا مخالف با نقض عهد بود و اخیرا بوسوسه حی بن اخطب موافق شد و چون اینکه خبر بسمع پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و اصحاب
رسید آنحضرت مغموم و مسلمانان باضطراب و وحشت عجیبی دچار شدند چون تقریبا محصور بدشمنان داخلی و خارجی شده
بودند از پائین و بالا و مشرق مدینه و مغرب آن و آذوقه درستی هم نداشتند هوا هم بشدّت سرد شده بود و از هر جهت بزحمت
افتاده بودند ولی پیغمبر صلی اللّه علیه و اله میفرمود که احزاب عرب بر من هجوم آور میشوند و یهود عدر و مکر مینمایند و ما از
دو جانب در مشقّت میافتیم و بالاخره من بر آنها غالب میشوم و مسلمانان پاك دل مطمئن میشدند و منافقین میگفتند خدا و پیغمبر
بوعده ما را فریب میدهند و در اینکه بین بعضی بخیال فرار از لشگرگاه افتادند و به اهل مدینه میگفتند اینجا قابل اقامت نیست بیائید
برگردیم برویم بمنازل خودمان [ صفحه 308 ] پناهنده شویم و بعضی که در اطراف مدینه خانه داشتند خدمت پیغمبر رسیدند و
عرضه داشتند منازل ما در و پیکر درستی ندارد اجازه بفرما برویم آنها را مستحکم و درست نمائیم ولی باطنا قصد فرار داشتند و
یکنفر که از همه منافقتر و خبیثتر بود برفیقش که هم مسلک با خودش بود گفت بیا پیغمبر را بدست دشمن بدهیم و برویم دنبال
کار خودمان و نعیم بن مسعود که تازه مسلمان شده بود و کسی خبر نداشت خدمت پیغمبر رسید و اجازه خواست که برود با بنی
قریظه و قریش صحبت کند و آنها را از یکدیگر بد گمان نماید و نگذارد بنی قریظه ملحق بقریش شوند و آنحضرت اجازه فرمود و
او موفق باین خدمت شد و امیر المؤمنین علیه السّلام شبها تا صبح بیدار بود هم حراست عسکر میفرمود و هم عبادت خدا و نماز
میخواند بقدریکه آنجا مسجدي بنام حضرت معروف شد و در اینکه خلال روزي جمعی از فرسان قریش عازم شدند که از خندق
عبور نمایند و شوکتی بخرج مسلمانان بدهند یا آسیبی به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم برسانند و از آن جمله عمرو بن عبد ود
صفحه 234 از 456
بود که در عرب معروف بشجاعت بود و او را فارس یل یل میخواندند و با هزار سوار برابر میدانستند جاي تنگی را از خندق تجسّس
نمود و نهیب بمرکب داد و از آن پرش نمود و در دنبال او هبیرة بن وهب و ضرار بن الخطاب هم باین عمل موفق شدند و امیر
المؤمنین علیه السّلام با چند نفر فورا آن موضع از خندق را اصلاح فرمود و در مقابل آنها قیام نمود و نگذارد نزدیک به پیغمبر
صلی اللّه علیه و اله شوند ولی بقیه اصحاب در پشت سر حضرت رسول جاي گرفتند و او را در مقدمه لشگر قرار دادند و عمرو نیزه
خود را بزمین کوبید و رجز خواند و مبارز طلبید و پیغمبر صلی اللّه علیه و اله فرمود یکنفر جواب اینکه سگ را بدهد و کسی جرئت
نکرد جز امیر المؤمنین که پیغمبر صلی اللّه علیه و اله عمامه بر سر او بست و ذو الفقار را حمایل او فرمود و رخصت مبارزه داد و دعا
فرمود که خداوند او را از شرّ آن ملعون حفظ فرماید و حضرت امیر علیه السّلام بعد از مکالمه و مبارزه مختصري با او از اسب
پیادهاش کرد و دو پایش را قطع نمود و سرش را از بدن جدا فرمود و نزد پیغمبر صلی اللّه علیه و اله بر زمین نهاد و حضرت زبیر و
عمر را مأمور بقتل آن دو نفر دیگر کرد زبیر هبیره را کشت ولی عمر از دست ضرار فرار نمود و او بلشکرگاه قریش معاودت کرد و
پس از اینکه فتح رعبی از مسلمانان در دل کفار [ صفحه 309 ] افتاد و روح تازهاي بقالب مسلمانان دمید و حضرت رسول فرمود
ضربت علی علیه السّلام در روز خندق افضل است از عبادت جن و انس چون بقتل عمر و تمام مشرکین خوار و تمام مسلمین عزیز
شدند و بعد از اینکه واقعه دیگر کفار جرئت ننمودند که متعرّض مسلمانان شوند ولی چون مدّت محاصره طول کشید و مسلمانان
بمجاعه گرفتار شدند به پیغمبر صلی اللّه علیه و اله متوسل گشتند و حضرت دعاء کرد و خداوند اجابت فرمود و باد شدید و ملائکه
غضب را بر آنها مسلّط نمود که چادرهاي آنها را کند و دیگهاي طعامشان را بزمین سرازیر نمود و سرما تاب مقاومت را از آنها برد
و فرار بر قرار اختیار نمودند و بسیاري از اثاثیه خود را نتوانستند حمل نمایند و براي غنیمت مسلمانان باقی گذاردند و اینکه واقعه در
سال پنجم از هجرت روي داد و حقیر به نقل اجمالی از آن اکتفا نمودم براي توضیح اینکه آیات و آیات آتیه و در کتب تواریخ و
تفاسیر مفصّلا ذکر شده است و از جمله آیاتیکه در اینکه جنگ ظاهر شد در وقت حفر خندق سنگ بزرگ سختی بود که اصحاب
از خرد کردن و در آوردن آن عاجز شدند و جابر بن عبد اللّه انصاري را روانه نمودند به پیغمبر خبر دهد و او رفت در مدینه اطلاع
داد و حضرت بعجله آمد و وضو گرفت و از آب وضو در دهان کرد و بسنگ پاشید و کلنگ را بدست گرفت و بنام خدا بر آن
سنگ زد و یک قسمت آن جدا شد و برقی زد که قصور شام نمایان گردید و کلنگ دیگري زد برقی جهید که قصور یمن و صنعاء
آشکار گشت و قسمتی از سنگ جدا شد باز کلنگ زد نوري تابید که قصور مدائن مشاهده شد و حضرت فرمود اینکه مملکتها
براي ما مفتوح خواهد شد و سنگ بتمامی نرم گردید و جابر و سلمان و مسلمانان واقعی تصدیق نمودند ولی منافقین گفتند پیغمبر
از ترس قبائلی از عرب خندق دور خود میکند و بما وعده فتح شام و یمن و ایران را میدهد و در آنوقت جابر دید حضرت بشکم
مبارك سنگی بسته دانست گرسنه است و یک بزغاله و قریب یک من جو داشت مایل شد حضرت را مهمان نماید دعوت کرد و
اجابت شد و بمنزل جابر رفت و از تمام اصحاب دعوت فرمود و همه را با آن بزغاله و نان جو اطعام نمود و از آن طعام براي جابر
بقدري باقی ماند که تا چند روز با آن اعاشه نمود لذا خداوند متعال اشاره باین آیات و برکات فرموده و اهل ایمان حقیقی را
مخاطب [ صفحه 310 ] قرار داده میفرماید یاد کنید نعمت فتح و نجات از دشمن و سایر مواهب الاهیّه را بر خودتان وقتی که احزاب
نامبرده بر شما وارد شدند پس ما باد صبا را بر آنها مسلّط نمودیم و لشگرهائی از ملائکه که شما نمیدیدید آنها را و خداوند بکار
شما از حفر خندق و غیره بصیر بود و یعملون نیز قرائت شده یعنی خدا بکار آنها و اتّفاقشان بر جنگ با شما بینا بود وقتی که از دو
جانب مدینه که ذکر شد بشما رو آور شدند و چشمهاي شما از حال اعتدال خارج شد و ششها از شدّت ترس متورّم گردید و دلها
به تبع آن بالا آمد تا بمنتهاي حلقومها رسید و هر دسته از شما بحسب مراتب ایمانتان گمانی بخدا میبردید بعضی از شما که
ایمانشان قوي بود معتقد بودند خداوند بالاخره مسلمانانرا بر آنها غالب میفرماید و بعضی که ایمانشان ضعیف بود مردّد بودند و
بعضی که منافق بودند بکلّی مأیوس و دشمنان را غالب میپنداشتند و در آنوقت و آنجا امتحان شدند اهل ایمان و ظاهر شد مخلص
صفحه 235 از 456
از منافق و ثابت قدم از فراري ولی همه طبعا خائف و ترسان و هراسان و لرزان بودند.
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 12 تا 15
اشاره
وَ إِذ یَقُول المُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَض ما وَعَدَنَا اللّه وَ رَسُولُه إِلاّ غُرُوراً [ 12 ] وَ إِذ قالَت طائِفَۀٌ مِنهُم یا أَهلَ یَثرِبَ لا مُقامَ لَکُم
فَارجِعُوا وَ یَستَأذِن فَرِیق مِنهُم النَّبِی یَقُولُونَ إِن بُیُوتَنا عَورَةٌ وَ ما هِیَ بِعَورَةٍ إِن یُرِیدُونَ إِلاّ فِراراً [ 13 ] وَ لَو دُخِلَت عَلَیهِم مِن أَقطارِها ثُمَّ
سُئِلُوا الفِتنَۀَ لَآتَوها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاّ یَسِیراً [ 14 ] وَ لَقَد کانُوا عاهَدُوا اللّهَ مِن قَبل لا یُوَلُّونَ الَأدبارَ وَ کانَ عَهدُ اللّه مَسؤُلًا [ 15 ] -قرآن-
569-1
ترجمه
و یاد کنید وقتی را که گفتند منافقان و آنانکه در دلهاشان بیماري است وعده ندادند ما را خدا و پیغمبرش مگر براي فریب و
هنگامی را که گفتند گروهی از آنها اي اهل مدینه نیست جاي اقامت براي شما پس باز گردید و اذن میخواستند دستهئی از آنها از
پیغمبر میگفتند همانا خانههاي ما گشاده است و نبود آنها گشاده اراده نمینمودند مگر فرار را و اگر داخل شده بودند بر آنان از
جوانب آنها پس خواسته میشدند کفر را هر آینه بجا میآوردند آنرا و درنگ نمیکردند در آن مگر کمی و هر آینه بتحقیق بودند
[ که معاهده نمودند با خدا از پیش که بر نگردانند پشتها را و باشد پیمان خدا پرسیده شده. [ صفحه 311
تفسیر
خداوند متعال یاد آوري فرموده در اینکه آیات پارهاي از اوضاع و احوال مرقومه در تاریخ جنگ احزاب را علاوه بر آنچه سابقا یاد
آوري فرموده بود از آن جمله وقتی را که اهل نفاق و آنانکه در دل بیماري شک و تردید در عقائد حقّه داشتند میگفتند خدا و
پیغمبر ما را بوعده نصرت بر اعداء در اینکه پیش آمد فریب دادند و مقصودشان فرمایش پیغمبر بود که فرمود احزاب و قبایل
مشرکین و یهود بر من هجوم آور میشوند ولی بالاخره غلبه با من است یا آنکه در وقت شکستن سنگ و جهیدن برق فرمود شام و
یمن و ایران را ما مسخّر مینمائیم و از آن جمله وقتی را که پارهاي از منافقین از قبیل عبد اللّه بن ابی و غیره باهل مدینه میگفتند در
اینکه هواي سرد نمیشود اینجا که لشگرگاه است اقامت نمود بر گردید بمنازل خودتان در مدینه و مقام بفتح میم نیز قرائت شده و
بعضی دیگر که گفتهاند بنو حارثه و بنو سلمه بودند میآمدند خدمت پیغمبر و اجازه میخواستند بروند خانههاي خودشان را که در
اطراف شهر بود تعمیر و محفوظ نمایند باین عنوان که خانههاي ما حصار درستی ندارد و رخنه و خلل در آنها زیاد است چون اصل
عورت بمعناي خلل است و خداوند آنها را تکذیب نموده که هیچ خانههاشان عیبی نداشت فقط مقصودشان فرار از جنگ بود و
اینکه را بهانه قرار داده بودند و از بیاعتقادي آنها خبر داده که اگر اهل شرك که فعلا هجوم بر ما نمودند از اطراف و جوانب
خانههاي آنها وارد شوند و بخواهند از آنها که از دین اسلام خارج گردند هر آینه میپذیرند و حاجت آنها را روا مینمایند و چندان
درنگ و تأمل نمینمایند با آنکه تمام آنها قبلا با پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بیعت نموده بودند و قسم خورده بودند که در
یاري و دفاع از او و حرمش کوتاهی نکنند و در جنگ پشت به دشمن ننمایند و عهد با پیغمبر عهد با خدا است و باید بآن وفا نمود
و الّا در قیامت مسئولیّت و مؤاخذه دارد و توضیح اینکه آیات با مراجعه با جمالی که از واقعه احزاب و خندق قبلا بیان شد حاصل
صفحه 236 از 456
[ خواهد گردید انشاء اللّه و لأتوها بقصر نیز قرائت شده است. [ صفحه 312
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 16 تا 20
اشاره
قُل لَن یَنفَعَکُم الفِرارُ إِن فَرَرتُم مِنَ المَوت أَوِ القَتل وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاّ قَلِیلًا [ 16 ] قُل مَن ذَا الَّذِي یَعصِمُکُم مِنَ اللّه إِن أَرادَ بِکُم سُوءاً
أَو أَرادَ بِکُم رَحمَ ۀً وَ لا یَجِ دُونَ لَهُم مِن دُونِ اللّه وَلِیا وَ لا نَصِ یراً [ 17 ] قَد یَعلَم اللّه المُعَوِّقِینَ مِنکُم وَ القائِلِینَ لِإِخوانِهِم هَلُم إِلَینا وَ لا
یَأتُونَ البَأسَ إِلاّ قَلِیلًا [ 18 ] أَشِحَّۀً عَلَیکُم فَإِذا جاءَ الخَوف رَأَیتَهُم یَنظُرُونَ إِلَیکَ تَدُورُ أَعیُنُهُم کَالَّذِي یُغشی عَلَیه مِنَ المَوت فَإِذا ذَهَبَ
الخَوف سَلَقُوکُم بِأَلسِنَۀٍ حِ دادٍ أَشِحَّۀً عَلَی الخَیرِ أُولئِکَ لَم یُؤمِنُوا فَأَحبَطَ اللّه أَعمالَهُم وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللّه یَسِیراً [ 19 ] یَحسَبُونَ
- [ الَأحزابَ لَم یَذهَبُوا وَ إِن یَأت الَأحزاب یَوَدُّوا لَو أَنَّهُم بادُونَ فِی الَأعراب یَسئَلُونَ عَن أَنبائِکُم وَ لَو کانُوا فِیکُم ما قاتَلُوا إِلاّ قَلِیلًا [ 20
944- قرآن- 1
ترجمه
بگو فایده نمیدهد شما را گریختن اگر بگریزید از مرگ یا کشته شدن و آنگاه بر خوردار نمیشوید مگر اندکی بگو کیست آنگه
نگاه میدارد شما را از خدا اگر بخواهد براي شما بدي یا بخواهد برایتان رحمتی و نیابند برايشان غیر از خدا دوستی و نه یاوري
بتحقیق میداند خدا تا خیر اندازندگان از شما را و گویندگان به برادرانشان که بیائید بسوي ما و نمیآیند بکار زار مگر اندکی
بخیلانند بر شما پس چون آید ترس میبینی آنها را که مینگرند بسوي تو میگردد چشمهاشان چون کسیکه بیهوش شده باشد از
مرگ پس چون برود ترس آزار نمایند شما را بزبانهائی تند و تیز در حالیکه بخیلانند بر مال آنها ایمان نیاوردند پس باطل گردانید
خدا کردارهاشانرا و باشد اینکه بر خدا آسان میپندارند دستههاي دشمن را که نرفتهاند و اگر آیند دستههاي دشمن دوست دارند
که کاش آنها صحرانشینان بودند در میان عربان بیابانی که میپرسیدند از خبرهاي شما و اگر بودند در میان شما کار زار نمیکردند
مگر اندکی
تفسیر
خداوند سبحان در اینکه آیات به پیغمبر خود دستور فرموده که بمنافقین مذکور در آیات سابقه بفرماید فرار براي شما فایدهاي
ندارد اگر مقصود شما فرار از مردن بمرگ طبیعی یا کشته شدن بدست مردم باشد هر دو بتقدیر الهی است اجل هر کس رسیده
باشد هر جا باشد میمیرد یا کشته میشود و تقدیم و تأخیري در آن روي نخواهد داد و بر فرض بگمان شما تأخیر بیفتد چند روزي
بیش از زندگی بهرهمند نخواهید شد و بعدا بعذاب الیم فرار از جنگ گرفتار خواهید بود کیست آنکه بتواند شما را از تحت اراده و
قدرت خدا خارج نماید اگر بخواهد بشما بدي یا خوبی برساند و نخواهند یافت براي خودشان جز خدا صاحب اختیار و یاوري که
بتواند دفع نماید از آنها مقدّر خدا را او میداند و میشناسد کسانیرا [ صفحه 313 ] که باز میدارند سایرین را از جهاد در بین شما و
مشغول مینمایند ایشانرا به اراجیفی از قبیل آنکه لشگر محمّد لقمهاي براي ابو سفیان و احزاب بیش نیست و کسانیرا که میگویند
برفقا و دوستان خودشان از منافقین بیائید پیغمبر را تسلیم بدشمن نمائیم و برویم پی کارمان مانند آن اوّل منافق از مهاجرین که
برفیق و برادر خود گفت بیا محمّد را در مقابل عمرو بن عبد ود بیاوریم که او را بکشد و ما بقوم خود ملحق شویم چون کسی
صفحه 237 از 456
حریف میدان اینکه مرد نیست و در تاریخ واقعه اشاره بآن شد که یکمرتبه دیگر هم در ایّام عسرت اینکه اظهار را بهم مسلک خود
عبد الرّحمن إبن عوف نمود و آنکه از میدان ضرار فرار کرد و معلوم است اینکه قبیل اشخاص در جنگ حاضر نمیشوند مگر ناچار
شوند آنهم بقدریکه بگویند ما هم بودیم و در غنیمت شریکیم و کلمه هلم در مفرد و جمع استعمال میشود و اینها از صرف مال و
بذل جان در راه خدا و نصرت مسلمانان بخیلانند و مضایقه مینمایند از ایشان و چون ترس از دشمن پدیدار گردد میبینی اي پیغمبر
آنها را که نگاه میکنند بتو در حالیکه چشمهاشان در حدقه گردش میکند مانند کسیکه در شرف مرگ است و بحال احتضار افتاده
از ترس ولی چون ترس بر طرف شد و ظفر براي مسلمانان حاصل گشت و غنیمتی بدست آمد حمله میکنند بمسلمانان و آزار
میرسانند بایشان با زبانهاي تند و تیزشان که زود سهم ما را بدهید یک قیراط شما بیشتر بردید سهم ما کم شد و از اینکه قبیل زبان
درازي و نظر تنگیها میکنند در مال دنیا اینها واقعا ایمان بخدا و پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم نیاوردهاند و با اغراض دنیوي
حاضر در میدان جنگ شدهاند و الّا اینکه احوال از آنها بروز نمینمود لذا اگر احیانا مبارزه و جنگی هم نموده باشند چون بقصد
قربت نبوده ثواب ندارد و عمل غیر مؤمن مخلص مقبول درگاه احدیّت نیست و اینکه نفاقها و اعمال ناشایسته براي خدا چیزي
نیست و آسان بوده و هست و اینها از بس مرعوب شده بودند پس از فرار احزاب باز خیال میکردند آنها فرار نکردند و از بس باطنا
با مسلمانان بدند اگر دو مرتبه احزاب که همان قبائل مختلفه از کفار قریش و غیرها باشند بر گردند براي جنگ با مسلمانان دوست
دارند بروند از مدینه بیرون و محلق باعراب بادیهنشین شوند و از راهگذران جویاي حال مسلمانان گردند و اگر در اینکه دفعه دوم
هم در مدینه باشند مانند [ صفحه 314 ] دفعه اوّل جنگ نمیکنند مگر بهمان اندازه کم که بیان شد براي رضاي خدا نیست بلکه
براي شرکت در غنیمت است
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 21 تا 27
اشاره
لَقَد کانَ لَکُم فِی رَسُول اللّه أُسوَةٌ حَسَ نَۀٌ لِمَن کانَ یَرجُوا اللّهَ وَ الیَومَ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثِیراً [ 21 ] وَ لَمّا رَأَ المُؤمِنُونَ الَأحزابَ قالُوا هذا
ما وَعَدَنَا اللّه وَ رَسُولُه وَ صَدَقَ اللّه وَ رَسُولُه وَ ما زادَهُم إِلاّ إِیماناً وَ تَسلِیماً [ 22 ] مِنَ المُؤمِنِینَ رِجال صَ دَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیه فَمِنهُم
مَن قَضی نَحبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبدِیلًا [ 23 ] لِیَجزِيَ اللّه الصّادِقِینَ بِصِ دقِهِم وَ یُعَذِّبَ المُنافِقِینَ إِن شاءَ أَو یَتُوبَ عَلَیهِم إِنَّ
- [ اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً [ 24 ] وَ رَدَّ اللّه الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیظِهِم لَم یَنالُوا خَیراً وَ کَفَی اللّه المُؤمِنِینَ القِتالَ وَ کانَ اللّه قَوِیا عَزِیزاً [ 25
760 وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُم مِن أَهل الکِتاب مِن صَیاصِ یهِم وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِم الرُّعبَ فَرِیقاً تَقتُلُونَ وَ تَأسِرُونَ فَرِیقاً [ 26 ] وَ - قرآن- 1
291- أَورَثَکُم أَرضَهُم وَ دِیارَهُم وَ أَموالَهُم وَ أَرضاً لَم تَطَؤُها وَ کانَ اللّه عَلی کُل شَیءٍ قَدِیراً [ 27 ] -قرآن- 1
ترجمه
هر آینه بتحقیق بود براي شما به پیغمبر خدا اقتدائی خوب براي کسیکه امید دارد بخدا و روز بازپسین و یاد کند خدا را بسیار و
چون دیدند مؤمنان طایفههاي دشمن را گفتند اینست آنچه وعده داد ما را خدا و پیغمبرش و راست گفت خدا و پیغمبرش و نیفزود
ایشانرا جز ایمان و انقیاد از مؤمنان مردانی هستند که براستی بانجام رساندند آنچه را پیمان بستند با خدا بر آن پس از ایشان کسی
است که ادراك نمود مراد خود را و از ایشان کسی است که انتظار میکشد و تغییر ندادند تغییر دادنی تا پاداش دهد خدا راستگویان
را براستیشان و عذاب کند منافقانرا اگر بخواهد یا در گذرد از آنها همانا خدا آمرزنده مهربانست و بر گردانید خدا آنها را که کافر
شدند با خشمشان نائل نشدند به خیري و کفایت کرد خدا از مؤمنان کارزار را و باشد خدا تواناي غالب و فرود آورد آنها را که
صفحه 238 از 456
پشتیبانی کردندشان از اهل کتاب از قلعههایشان و انداخت در دلهاي آنها ترس را دستهاي را میکشتید و اسیر مینمودید دستهاي را و
میراث داد بشما زمینشان و خانههاشان و مالهاشان را و زمینی را که پا نگذارده بودید در آن و باشد خدا بر همه چیز توانا
تفسیر
خداوند سبحان بعد از بیان احوال منافقان تکلیف مسلمانان را معلوم فرموده که باید اقتدا به پیغمبر اکرم نمایند در صبر بر شدائد و
استقامت در امور و ثبات در میدان جنگ و سایر اخلاق حمیده و صفات پسندیده آنسرور که اگر [ صفحه 315 ] چنین کرده بودند
کار خوبی بود براي کسانیکه امیدوار برحمت خدا و ثواب روز جزا باشند و چنین اشخاصی البتّه بیشتر اوقات بیاد خدایند و زبان
ذاکر و قلب شاکر و مطمئن دارند و آنکه بعکس اهل نفاق و سخنان ناروائی که گفتند و سابقا ذکر شد وقتی اهل ایمان دیدند
احزاب نامبرده در آیات سابقه را که وارد شدند و در کنار خندق جاي گرفتند یاد فرمایش پیغمبر صلی اللّه علیه و اله آمدند که
فرموده بود چند روز دیگر احزاب عرب بر من هجوم آور میشوند و ما بزحمت و مشقّت میافتیم ولی عاقبت من بر آنها ظفر خواهم
یافت و گفتند اینکه همانست که خدا و پیغمبر بما وعده داد و راست بود و موجب مزید اعتقادشان بآنحضرت و انقیادشان از او
گردید چنانچه سابقا هم اشاره شد و اسوة بکسر الف نیز قرائت شده است و آنکه بعضی از اهل ایمان مردانی هستند که بعهد
خودشان با خدا وفا نمودند و براستی و درستی بانجام رساندند آنچه را که معاهده با او نموده بودند و با پیغمبر او بر آن که بانجام
برسانند آن را از صبر و سکون و ثبات در میدان جنگ براي نصرت اسلام تا شهید شوند پس بعضی از ایشان ادراك نمودند مراد
خود را و رسیدند بآرزوي خویش و شربت شهادت را نوشیدند چون اصل نحب بمعناي نذر است و کنایه از مرگ قرار داده شده
گویا آن نذر لازمی است در گردن هر کس و آنان مانند حمزه سید الشهداء و مانند جعفر طیّارند و بعضی منتظرند که خداوند
شهادت را نصیبشان فرماید مانند امیر المؤمنین علیه السّلام که همیشه منتظر بود و آرزو میکرد چنانچه قمّی ره از امام باقر علیه السّلام
نقل نمود که مراد آنانند و در روایات دیگري تأیید شده است و بهیچ وجه تغییر و تبدیلی در آن عهد ندادند بخلاف اهل نفاق که
دادند و از امام صادق علیه السّلام روایت شده که پیغمبر صلی اللّه علیه و اله بامیر المؤمنین علیه السّلام فرمود اي علی هر کس ترا
دوست داشته باشد و بمیرد بمراد خود رسیده و هر کس ترا دوست داشته باشد و نمیرد او منتظر است و همه روزه بر ایمان و نور او
افزوده خواهد شد و در روز عاشورا هر یک از اصحاب با حضرت سید الشهداء وداع مینمود و بمیدان میرفت حضرت میفرمود ما هم
ملحق بشما میشویم فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا و اینها همه براي آنستکه دنیا جاي مواسات و آخرت دار
مکافات است تا جزا دهد خدا آنانرا که براستی و درستی با پیغمبر و [ صفحه 316 ] و برادران دینی خود معامله و مواسات نمودند در
مقابل صدق و صفا و وفاشان و عذاب فرماید اهل نفاق و شقاق و خودخواهی و بدعهدي را بعذاب الیم جهنّم اگر بخواهد بر حسب
استحقاقشان کیفر دهد یا بپذیرد توبه آنها را اگر موفق بتوبه شوند یا توفیق توبه به آنها دهد اگر بخواهد بفضلش با آنها رفتار فرماید
در هر حال تمام اختیارات با او است و مغفرت و رحمتش وسعت داشته و دارد و خواهد داشت و باز خداوند بعضی از مواقع جنگ
احزاب را گوشزد فرموده براي مزید تذکّر و تشکّر که باز گردانید خدا کفّار قریش و سایر قبائل عرب را که با هم متّفق شده بودند
در هجوم به مسلمانان از مدینه با نهایت خشم و غیظ که جز زحمت و خسارت و رسوائی و فضاحت از اینکه سفر خیري نبردند و
خداوند کفایت و کفالت کرد از اهل ایمان جنگ را بقتل امیر المؤمنین علیه السّلام عمرو بن عبد ود را که بآن مرعوب و مغلوب و
منکوب شدند و ترك جنگ کردند و بالاخره کارشان بهزیمت و فرار و ذلّت و ادبار کشید چون خداوند هم کمک فرمود بقوّت و
عزّت خود و ارسال باد و انزال ملائکه و در نتیجه مسلمانان قوي شدند براي فوز بغنیمت و عزیز گشتند براي نیل بعزّت و سر بلندي و
حسن خاتمت و در تاریخ جنگ ذکر شد که نعیم بن مسعود با اجازه پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کاري کرد که نگذاشت بنی
قریظه رسما بقریش و متّحدین با آنها ملحق شوند ولی باز چون نقض عهد پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را نموده بودند و
صفحه 239 از 456
مسلمانان را از جهت باضطراب و تشویش بزرگی انداخته بودند مستحق عقوبت شدند لذا وقتی پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم از
فرار احزاب مطمئن شد و بمدینه مراجعت فرمود هنوز نماز عصر را بجا نیاورده بود که مأمور بمحاصره آنها شد بامر خدا و علم را
که هنوز باز ننموده بودند بدست امیر المؤمنین علیه السّلام داد و لشگر بجانب حصار آنها سوق شد و حضرت با دست اشاره فرمود
بدرختهاي خرما که بر حصارشان احاطه داشت همگی دور شدند و لشگر بر آنها احاطه نمود و پس از چندي که گذشت از
محاصره آنها بامان آمدند و راضی بحکم پیغمبر صلی اللّه علیه و اله در باره خودشان شدند و حضرت مردهاي آنها را احضار فرمود
و دست بسته همه را حاضر نمودند و هفتصد نفر بودند در آنوقت قبیله اوس که دستهاي از انصار بودند متوسّل بحضرت شدند و از
آنها شفاعت کردند بملاحظه روابط دوستانه خودشان با آنها در سابق و حضرت حاضر شد که [ صفحه 317 ] بحکم یکی از انصار
که سعد بن معاذ بود در باره آنها عمل فرماید یهود بنی قریظه هم ناچار قبول کردند و او حکم کرد که پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و
سلّم مردان آنها را بکشد و زنان و کودکانشانرا اسیر نماید و غنائم و اموالشان را بین مهاجر و انصار قسمت فرماید و حضرت فرمود
اي سعد حکم کردي بحکم خدا فوق هفت آسمان و بر طبق آن عمل فرمود و حی بن اخطب سابق الذکّر بعد از فرار احزاب به بنی
قریظه پناهنده شده بود و بعد از قتل کعب بن اسید رئیس آنها بقتل رسید و هیچیک قبول اسلام ننمودند با آنکه کعب بن اسید اقرار
بوجود علائم نبوّت در پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم نمود ولی گفت از ملامت یهود میترسم که از دین آنها بیرون روم و حی بن
اخطب گفت کسیرا که خدا مخذول نماید مخذول خواهد شد و گردنش زده شد و بسزاي کردارش رسید لذا خداوند فرموده در
ضمن بیان الطاف خود که فرود آورد کسانیرا که معاونت و پشتیبانی نمودند با احزاب عرب از اهل کتاب که یهود بنی قریظه بودند
از حصون و قلاعشان و انداخت در دلهاشان خوف و ترس از پیغمبر و اصحابش را که مردهاي آنها را بتمامی کشتید و زنها و
کودکانشانرا اسیر کردید و مانند میراث بدون زحمت خداوند اراضی مزروعی نزدیک و باغات و عمارات و نقود و مواشی و امتعه و
اسلحه و سایر اموال آنها را نصیب و مورد استفاده شما قرار داد و نیز اراضی دور دست آنها که هنوز شما در آن پا نگذاشتید
بتصرف شما در آمد یا بعد از اینکه امثال اینکه اراضی بتصرف شما در آید مانند خیبر و غیره که مسلمانان فتح نمودند بدون تاخت
و تاز و خداوند بر هر امر قادر و توانا بوده و هست و خواهد بود.
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 28 تا 31
اشاره
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزواجِکَ إِن کُنتُن تُرِدنَ الحَیاةَ الدُّنیا وَ زِینَتَها فَتَعالَینَ أُمَتِّعکُن وَ أُسَرِّحکُن سَراحاً جَمِیلًا [ 28 ] وَ إِن کُنتُن تُرِدنَ اللّهَ وَ
رَسُولَه وَ الدّارَ الآخِرَةَ فَإِن اللّهَ أَعَدَّ لِلمُحسِنات مِنکُن أَجراً عَظِیماً [ 29 ] یا نِساءَ النَّبِی مَن یَأت مِنکُن بِفاحِشَ ۀٍ مُبَیِّنَۀٍ یُضاعَف لَهَا العَذابُ
ضِعفَین وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللّه یَسِیراً [ 30 ] وَ مَن یَقنُت مِنکُن لِلّه وَ رَسُولِه وَ تَعمَل صالِحاً نُؤتِها أَجرَها مَرَّتَین وَ أَعتَدنا لَها رِزقاً کَرِیماً
584- 31 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
اي پیغمبر بگو بزنانت اگر هستید که میخواهید زندگانی دنیا و پیرایه آنرا پس بیائید بهره دهم شما را و رهاتان کنم رها کردنی
خوب و اگر هستید که میخواهید خدا و پیغمبرش و سراي بازپسین را پس همانا خدا آماده کرده براي نیکوکاران از شما پاداشی
بزرگ اي زنان پیغمبر کسیکه انجام دهد از شما [ صفحه 318 ] کار زشت آشکاري را افزوده میشود برایش عذاب دو چندان و باشد
اینکه بر خدا آسان و آنکه اطاعت کند از شما خدا و پیغمبرش را و بکند کار شایسته میدهیم باو مزدش را دو بار و آماده کردهایم
صفحه 240 از 456
برایش روزي نیکوئی
تفسیر
. خلاصه مستفاد از روایات متعدّده وارده در شأن نزول اینکه آیات آن استکه بعد از غزوه خیبر که غنائم بسیاري از آن نصیب
مسلمانان شد و حظّ وافري به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رسید زنان آنحضرت که آنروز نه نفر نامبردهاند عایشه و حفصه و ام
حبیبه و سوده و صفّیه و ام سلمه و زینب و میمونه و جویریه توقعات زائد از مقدار لازم در مخارجشان از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله
و سلّم پیدا کردند و بعضی از آنها گفتند پیغمبر تصوّر میکند که اگر ما را رها کند همسري از اقوام ما براي ما پیدا نمیشود و زینب
یا حفصه جسارت زیادتري هم نمودند و خداوند گفتار آنها را براي پیغمبر خود نپسندید و بیست و نه روز حضرت از آنها کناره
گیري کرد و در اینکه مدت باو وحی نرسید تا اینکه آیات نازل شد که دلالت بر تخییر آنها دارد و اوّل ام سلمه اختیار نمود بودن با
پیغمبر را و بعد از او سایرین هم اختیار کردند و اگر اختیار مینمودند جدائی را جدا میشدند بهمان اختیار یا طلاق میداد پیغمبر آنها
را و مفاد آیات آنستکه اي پیغمبر بگو بزنانت اگر میخواهید وسعت و عیش و نوش و آرایش و پیرایش و زیور و زینت اینکه جهان
و زندگانی موقت محدود آنرا بیائید من شما را بهرهمند نمایم بمال دنیا و رها کنم شما را بخوبی و خوشی و اگر میخواهید
خوشنودي خدا و جوار پر افتخار پیغمبرش را و طالب سراي جاوید و نعمتهاي بیمنتهاي آخرتید خداوند براي خوبان شما اجر
بزرگی آماده فرموده که دنیا و ما فیها در برابر آن کوچک و حقیر و ناچیز است اي زنان پیغمبر کسیکه از شما مرتکب کار زشت و
گناه آشکاري شود مانند زینب یا حفصه که جسارت به پیغمبر خدا نمود یا عایشه که خروج بر امام زمانش کرد خداوند دو چندان
زنان معمولی او را عذاب خواهد فرمود چون گناه از او قبیحتر و حجّت بر او تمامتر است و اینکه خدا زن پیغمبرش را دو برابر
عذاب کند براي خدا آسان است چون باحترام پیغمبر اینکه عذاب را فرموده و کسیکه ادامه دهد در اطاعت و تحصیل رضایت و
خوشنودي خدا و پیغمبرش و [ صفحه 319 ] با کمال عفّت و پاکدامنی و پاکی از خیانت و گناه با او گذران نماید مانند امّ سلمه
رحمۀ اللّه علیها خداوند اجر او را هم دو چندان معمولی فرماید و چون مقامش رفیع تر و احترامش بیشتر است و خوشنودي خدا و
پیغمبر او را فراهم نموده اجرش بیشتر است چنانچه عذابش بیشتر بود و علاوه بر آن آماده فرماید براي او در بهشت روزي خوب و
مرغوب مطلوبیکه کمی و ناگواري و تمامی نداشته باشد و یضعّف بتشدید عین و بنون و نصب عذاب و من تأت و تقنت هر دو بتاء
و یعمل بیاء نیز قرائت شده است
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 32 تا 33
اشاره
یا نِساءَ النَّبِی لَستُن کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیتُن فَلا تَخضَعنَ بِالقَول فَیَطمَعَ الَّذِي فِی قَلبِه مَرَض وَ قُلنَ قَولًا مَعرُوفاً [ 32 ] وَ قَرنَ فِی بُیُوتِکُنَّ
وَ لا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّۀِ الأُولی وَ أَقِمنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعنَ اللّهَ وَ رَسُولَه إِنَّما یُرِیدُ اللّه لِیُذهِبَ عَنکُم الرِّجسَ أَهلَ البَیت وَ
436- یُطَهِّرَکُم تَطهِیراً [ 33 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي زنان پیغمبر نیستید شما مانند یکی از زنان اگر پرهیزکاري کنید پس نرمی و ملاطفت نکنید بگفتار تا طمع کند آنکس که در
صفحه 241 از 456
دلش بیماري است و بگوئید گفتار پسندیده و قرار گیرید در خانههاتان و با زیور بیرون نیائید مانند با زیور بیرون آمدن زمان نادانی
پیشتر و بر پایدارید نماز را و بدهید زکوة را و اطاعت کنید خدا و پیغمبرش را جز اینکه نیست که میخواهد خدا آنکه ببرد از شما
پلیدي را اي خانواده و پاك گرداند شما را پاك گردانیدنی
تفسیر
خداوند متعال بپاس احترام پیغمبر خاتم مزید عنایتی نسبت بحفظ عفّت زنانش و در مقام عبادت و اطاعت آنان از آن حضرت ابراز
فرموده براي آنکه رفتار آنها سرمشق سایر زنان مسلمانان باشد و کسی نتواند از ناحیه آنها طعنی بمقام مقدس نبوي وارد نماید و
فرمودهاي زنان پیغمبر شما مانند سایر افراد زنان مسلمان نیستید در مجد و شرف و حرمت اگر از خدا بترسید و بر خلاف وظیفه خود
مرتکب امري نشوید چون شما همسر بهترین پیغمبران و مادر اهل ایمان و بانوي مسلمانان جهانید پس وقتی جواب مردان را
میگوئید بفروتنی و ملاطفت با آنها سخن نگوئید و صوت خودتان را در برابر آنان رقیق و لطیف نکنید تا بطمع خلاف عفّت افتد
آنکس که در دل او مرض شهوت رانی و بیعفّتی است و سخن پسندیده عقلی و نجیبانه عرفی و بقدر لزوم شرعی بگوئید که دور
باشد از ریبه [ صفحه 320 ] و اغراض فاسده و در خانههاي خودتان بنشینید و بیپرده و با زیور و زینت و آرایش و پیرایش مانند
زنان زمان جاهلیّت که قبل از اسلام است بیرون نروید و خود نمائی نکنید و بر پا دارید نماز را و ادا کنید زکوة را اگر بمال شما
تعلق گرفته باشد و اطاعت کنید خدا و پیغمبرش را در تمام امور اینکه دستورات فقط براي آنستکه خدا میخواهد دامن شما خانواده
نبوّت را از پلیدي و ناپاکی و هر تهمت و خیانتی پاك و مبري نماید و پاکیزه گرداند شما را پاکیزه گردانیدنی کامل چون عمل
باین دستورات نافع بحال خودتان است منظور و مقصود دیگري خدا از اینکه احکام ندارد آنچه تا کنون ذکر شد در صورتی است
که از کلمه انّما ببعد جزء سابق خود باشد و با آن نازل شده باشد چنانچه در مصحفها درج شده ولی بر حسب روایات متواتره از
طرق ما و اهل سنّت از انّما ببعد مستقّلا در شأن خمسه طیّبه علیهم السلام نازل شده و در بعضی از روایات سایر ائمه اطهار را هم
ذکر فرمودهاند و در اوائل کتاب ذیل تفسیر سوره حمد بیان شد که قرآن مسلما بترتیب نزول مرتّب نشده و ظاهر آن اگر چه حجّت
است ولی اعتماد بر قرائن سابقه و لا حقه نیست و اجمال مستفاد از جمیع روایات آنستکه روزي پیغمبر صلی اللّه علیه و اله امیر
المؤمنین و حضرت زهرا و حسنین علیهم السلام را در زیر کسائی با خود جمع فرموده و گفته خدا یا اینها اهل بیت منند آنها را از
هر پلیدي پاك و پاکیزه گردان پاکیزه گرداندنی و اینکه آیه نازل شده است حتّی امّ سلمه و عایشه که از راویان حدیث میباشند
پرسیدهاند از پیغمبر که ما هم از اهل بیتیم فرموده است بام سلمه عاقبت تو بخیر است ولی اینها اهل بیت منند و فرموده بعایشه دور
شو تو خوب زنی هستی و بنا بر اینکه مراد از اهل بیت فقط آنذوات مقدّسهاند و اینکه جمله مربوط بسابق نیست و در اینکه صورت
ظاهر اینکه آیه تطهیر آنستکه جز اینکه نیست که اراده میکند خدا و مقدّر فرموده که منزّه فرماید شما خانواده رسالت را از هر
صفت بد و کار ناشایستهاي و پاك کند شما را پاك کردنی از هر قصور و فتور و خطا و ناروا و ترك اولی و اینکه عنایت
مخصوص بشما خانواده است چون اگر کلام مسبوق بحکمی باشد میتوان اراده را حمل نمود بر دستور و تشریع آن حکم چنانچه
قبلا بیان شد و بنابر آن ظاهر کلمه انّما حصر غرض از تشریع است بمنزّه شدن مکلّف بآن حکم از پلیدي و ناپاکیها [ صفحه 321 ] نه
اغراض دیگر ولی اگر کلام مسبوق بحکمی نباشد علاوه بر آنکه ظاهر اراده خواستن واقعی است نه صرف دستور نمیشود آنرا
حمل بر تشریع نمود چون حکمی نیست که معلّل بغرضی شود و اغراضی تصوّر نمیشود تا منحصر بپاکی و پاکیزگی گردد و ظاهر
انّما اختصاص تنزیه و تطهیر است باشخاص نامبرده و اراده باید حمل شود بر خواستن واقعی و تقدیر الهی نه غیر آن و از جمله
شواهدي که میتوان براي استقلال اینکه آیه ذکر نمود علاوه بر روایات متواتره آنستکه خطابات تا قبل از اینکه قسمت تمامی بصیغه
جمع مؤنّث است و اینجا بلفظ جمع مذّکر و اراده الهی که منفک از مراد نمیشود میبینیم تعلّق نگرفته مگر بتزکیه و تطهیر آنذوات
صفحه 242 از 456
مقدّسه چون زینب و حفصه قبلا ذکر شد که خطاکار شدند و عایشه هم که بر امام زمانش خروج نمود و متبرّج شد به تبرّج
جاهلیّت اولی بنحو اتم و اکمل و حضرت امیر علیه السّلام بر حسب وصیّت پیغمبر صلی اللّه علیه و اله او را طلاق داد و از شرف
امّهات بیرون برد سایرین هم که کسی ادّعاء عصمت آنها را ننموده پس چگونه میشود آنها محفوظ بحفظ و حراست الهی باشند و
خدا خواسته باشد که پیرامون گناه نگردند و ظاهرا نزول اینکه آیه در شأن آنذوات مقدّسه بین اصحاب در صدر اسلام مسلّم و
مشهور بوده لذا حضرت امیر علیه السّلام مکرّر بآن احتجاج فرموده است بر ابو بکر و عمر و عثمان و سایر اصحاب بر مقام خود و
خانوادهاش و همه تصدیق نمودهاند آنرا و تغییر عنوان خطاب از جمعی بجمعی و عدول از آن در کلمات فصحاء بسیار و در قرآن
بیشمار است لذا اگر قائل بحجبیّت ترتیب قرآن هم شویم اشکالی وارد نیست و تقریب دلالت اینکه جمله بر عصمت به بیان مذکور
ظاهرا از خصائص اینکه تفسیر است و الحمد للّه علی نعمائه و قرن بکسر قاف نیز قرائت شده است
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 34 تا 35
اشاره
وَ اذکُرنَ ما یُتلی فِی بُیُوتِکُن مِن آیات اللّه وَ الحِکمَۀِ إِن اللّهَ کانَ لَطِیفاً خَبِیراً [ 34 ] إِن المُسلِمِینَ وَ المُسلِمات وَ المُؤمِنِینَ وَ المُؤمِنات وَ
القانِتِینَ وَ القانِتات وَ الصّادِقِینَ وَ الصّادِقات وَ الصّابِرِینَ وَ الصّابِرات وَ الخاشِعِینَ وَ الخاشِعات وَ المُتَصَدِّقِینَ وَ المُتَصَدِّقات وَ الصّائِمِینَ
- وَ الصّائِمات وَ الحافِظِینَ فُرُوجَهُم وَ الحافِظات وَ الذّاکِرِینَ اللّهَ کَثِیراً وَ الذّاکِرات أَعَدَّ اللّه لَهُم مَغفِرَةً وَ أَجراً عَظِیماً [ 35 ] -قرآن- 1
539
ترجمه
و یاد کنید آنچه را خوانده میشود در خانههاي شما از آیتهاي خدا [ صفحه 322 ] و کلام حکمت آمیز همانا خدا باشد داراي لطف
و آگاه از امور همانا مردان متدیّن بدین اسلام و زنان متدیّن بدین اسلام و مردان با ایمان و زنان با ایمان و مردان عبادت کننده و
زنان عبادت کننده و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان شکیبا و زنان شکیبا و مردان متواضع و زنان متواضع و مردان صدقه
دهنده و زنان صدقه دهنده و مردان روزهگیر و زنان روزهگیر و مردان نگهدارنده عورتهاي خود و زنان نگهدارنده و مردان یاد خدا
کننده در بسیاري از اوقات و زنان یاد کننده آماده کرده است خدا براي ایشان آمرزشی و پاداشی بزرگ
تفسیر
خداوند متعال باز روي سخن را متوجّه بزنان پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده و عطف نموده بر امر باطاعت خدا و پیغمبر در
سابق امر بخواندن و حفظ نمودن آنچه را پیغمبر صلی اللّه علیه و اله یا غیر او تلاوت نمایند براي آنها در خانههاشان از کتاب خدا
که مشتمل بر آیات الهی است که آن مشتمل بر معارف و احکامی است که بر وفق حکمت و مصلحت است یا امر بشکرگزاري از
اینکه نعمت فرموده که در چنین خانهها جاي دارند که آیات الهی را میشنوند و معارف و مواعظ و حکم را از پیغمبر صلّی اللّه علیه
و اله و سلّم میآموزند و اشاره فرموده بمقام لطف و عنایت خود به بندگان خصوصا انبیاء و اولیاء و اطلاع خود از سرائر و ضمائر
آنان و مصالح و مفاسد امورشان و آنکه احکامش بمقتضاي لطف و رحمت و ملاحظه حکمت و مصلحت است و گفتهاند چون
اسماء بنت عمیس از حبشه با شوهر خود جعفر طیّار علیه السّلام مراجعت نمود وارد شد بر زنان پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و گفت
صفحه 243 از 456
آیا در باره مادر قرآن چیزي است گفتند خیر پس آمد خدمت پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و عرضه داشت یا رسول اللّه زنان
بحرمان و زیان دچار شدند حضرت فرمود چرا عرض کرد ذکر خیري از آنها در قرآن نشده مانند مردان پس اینکه آیه نازل شد که
مفادش آنستکه مردان مسلمان که داخل در دین اسلام شدند و انقیاد نمودند از احکام آن و زنانی که با آنها شرکت نمودند در
قبول و انقیاد مذکور و مردان مؤمن که اعتقاد نمودند باصول دین و و مذهب و زنانی که در اعتقادات حقّه با آنها شریکند چنانچه
از امام صادق علیه السّلام نقل شده که ایمان قلبی است و از اسلام جدا نمیشود و اسلام ظاهري است و از ایمان جدا میشود و
مردانیکه مداومت بر عبادت و اطاعت دارند و زنانی که اینکه چنین [ صفحه 323 ] میباشند و مردان راستگو و راست کردار و زنان
مانند آنها و مردان صابر بر اطاعت و ترك معصیت و در مصیبت و زنان بردبار در اینکه امور و مردان متواضع بقلوب و جوارح در
پیشگاه خدا و زنان موصوف باین صفت و مردان انفاق کننده باموال خودشان در راه رضاي خدا و زنان اینکه کاره و داراي اینکه
سجیّه و رویّه و مردان روزهگیر با قصد قربت و زنان موفّق باین امر و مردانیکه حفظ کننده عورت خودند از حرام و نامحرم و زنانی
که مانند آنانند در انجام اینکه تکلیف بلکه بالاتر و آنانکه بسیار در یاد خدا هستند بدل و زبان از مرد و زن اگر احیانا گناهی هم از
آنها سر بزند خداوند مهیّا و آماده فرموده براي آنها آمرزش و مغفرت خود را که با توبه یا بدون توبه هم اگر بخواهد ایشانرا بیامرزد
و اجر بزرگی را که بهشت جاویدان است بآنها عطا فرماید از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم روایت شده که مسلمان کسی است
که مسلمانان از دست و زبان او سالم باشند و مؤمن کسی است که آزارش بهمسایهاش نرسد و ایمان بمن نیاورده کسیکه سیر
بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد و آنانکه بسیار در یاد خدا هستند کسانی میباشند که صبح خانواده خودشان را براي وضو و نماز
از خواب بیدار میکنند و از امام صادق علیه السّلام نقل شده که هر کس تسبیح حضرت زهرا را در وقت خواب بجا آورد از جمله
مردان یا زنانی است که بسیار بیاد خدا میباشند و در اینکه آیه اشاره بآنها شده است وفّقنا اللّه تعالی لمداومته و ظاهرا هر یک از
عناوین عشره کامله مقتضی مغفرت و رحمت است اگر مقرون بولایت اهل بیت اطهار گردد و الّا بقدر خردلی فائده ندارد.
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 36 تا 37
اشاره
وَ ما کانَ لِمُؤمِن وَ لا مُؤمِنَۀٍ إِذا قَ َ ض ی اللّه وَ رَسُولُه أَمراً أَن یَکُونَ لَهُم الخِیَرَةُ مِن أَمرِهِم وَ مَن یَعص اللّهَ وَ رَسُولَه فَقَد ضَل ضَ لالًا مُبِیناً
36 ] وَ إِذ تَقُول لِلَّذِي أَنعَمَ اللّه عَلَیه وَ أَنعَمتَ عَلَیه أَمسِک عَلَیکَ زَوجَکَ وَ اتَّق اللّهَ وَ تُخفِی فِی نَفسِکَ مَا اللّه مُبدِیه وَ تَخشَ ی النّاسَ ]
وَ اللّه أَحَقُّ أَن تَخشاه فَلَمّا قَضی زَیدٌ مِنها وَطَراً زَوَّجناکَها لِکَی لا یَکُونَ عَلَی المُؤمِنِینَ حَرَج فِی أَزواج أَدعِیائِهِم إِذا قَضَوا مِنهُن وَطَراً وَ
610- کانَ أَمرُ اللّه مَفعُولًا [ 37 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نبوده است روا براي مرد با ایمانی و نه زن با ایمانی چون حکم کند خدا و پیغمبرش چیزي را که باشد براي ایشان اختیاري از
کارشان و کسیکه [ صفحه 324 ] نافرمانی کند خدا و پیغمبرش را پس بتحقیق گمراه شده گمراه شدنی آشکار و چون میگفتی به
آنکه انعام کرد خدا بر او و انعام کردي بر او نگاهدار با خود جفت خود را و بترس از خدا و پنهان میداشتی در نزد خود آنچه را که
خدا ظاهر کننده آنست و میترسیدي از مردم و خدا سزاوارتر است که بترسی از او پس چون گرفت زید از آن زن کام خود را
تزویج کردیم بتو او را تا نبوده باشد بر مؤمنان باکی در جفتهاي پسر خواندههایشان چون گرفتند از آنان کام خود را و بوده است
فرمان خدا انجام داده شده
صفحه 244 از 456
تفسیر
. اینکه آیات راجع بتزویج پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است زینب بنت جحش دختر عمّه خود را و شرح آن بطوریکه از
روایات خاصّه و عامّه جمعا مستفاد میشود از اینقرار است که حضرت رسول او را خواستگاري کرد براي زید بن حارثه که شرح
حالش در اوّل اینکه سوره اجمالا ذکر شد و او زنی بود صاحب جمال شریف- النّسب و خودش و کسانش عار داشتند از وصلت با
زید که آزاد کرده پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و کریه المنظر بود و لذا در امتثال امر مبارك تأمّلی نمودند تا آیه اوّل نازل شد که
دلالت دارد بر آنکه هیچ مرد مؤمن و زن مؤمنهاي حق ندارد در برابر امر خدا و پیغمبرش اعمال اختیاري نماید و باید مطیع و منقاد
باشد و هر کس مخالفت نماید و بدلخواه خود رفتار کند از راه حق و صلاح واقعی دور شده دوري نمایانی و اینکه مقتضاي اولویّت
آنحضرت است باهل ایمان از نفوس خودشان که آنهم در اوائل اینکه سوره بیان شد و پس از نزول اینکه آیه او و کسانش خواه و
ناخواه حاضر بوصلت شدند و حضرت او را بعقد زید در آورد و مهرش را هم از خودش داد ولی زینب که زید را لایق خود
نمیدانست با او بخوبی رفتار نمینمود و باو تکبّر و زبان درازي مینمود تا آنکه زید خدمت حضرت رسید و از زینب شکایت کرد و
اجازه خواست که او را طلاق دهد و حضرت او را منع فرمود و امر بتقوي و پرهیزکاري از مخالفت دستور خود که مخالفت امر خدا
است نمود چون میدانست زینب و کسانش توقع پیدا میکنند که حضرت او را بعقد خود در آورد چنانچه قبلا هم داشتند و خدا هم
خبر داده بود به پیغمبر خود که یکی از زنان تو زینب خواهد بود در ضمن اخبار بزوجات او در دنیا و آخرت ولی حیاء فرمود اینکه
مطلب را بزید بفرماید و [ صفحه 325 ] میترسید منافقین بگویند پیغمبر زن شوهرداري را بنام خود معرّفی مینماید یا زن پسرش را
گرفته چون زید را حضرت بفرزندي خود قبول فرموده بود و بعد از اینکه باز زید چندي او را نگهداري نمود ولی بالاخره با هم
نساختند و منجر بطلاق شد و چون عدّه او بسر آمد پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم خواست او را تزویج فرماید براي جبران و هنی
که در اثر اطاعت امر پیغمبر بر بیت آنزن وارد شده بود و تبدیل آن بافتخار دخول در امّهات اهل ایمان ولی باز ملاحظه مردم را
میفرمود که اینکه آیه نازل شد و مفادش آنستکه یاد کن اي پیغمبر وقتی را که میگفتی بکسیکه خدا نعمت قبول اسلام و ایمان و
خدمت تو را باو داد و تو هم نعمت آزادي و قبول به فرزندي و سر پرستی خود را باو دادي نگهدار زن خود زینب را نزد خود و
بترس از خدا در بد رفتاري با او یا در مخالفت امر من بنگهداري از او و پنهان مینمودي در ضمیر خود امر ازدواج خودت را با
آنزن که خدا بتو خبر داده بود و بعدا آشکار فرمود آنرا بتزویج او براي تو نه محبّت او یا اراده طلاقش را که بعضی گفتهاند چون
بعدا خدا آشکار نفرمود هیچ یک از آن دو را و میترسیدي از حرف مردم منافق و یاوه گو با آنکه خدا احق و اولی بود بترس تو
یعنی تو فقط باید از خدا بترسی و از مردم باك نداشته باشی و ملاحظه ننمائی پس چون زید بر آورد از آنزن حاجت خود و کام
دل را ما او را بتو تزویج نمودیم تا اهل ایمان بملاحظهئی که تو در ترك تزویج آنزن داشتی در زحمت ترك تزویج زنان پسر
خواندگان خود نیفتند وقتی که پسر خواندگان طلاق داده باشند زنانشان را او اینکه وصلت براي کسی عیب و عار نباشد براي اقدام
تو بآن و تمام اینها مقدّر الهی بود که باید در خارج محقّق و بجا آورده شود و شد و چون اینکه آیه نازل شد پیغمبر صلّی اللّه علیه
و اله و سلّم زینب را بمنزل خود دعوت فرمود و او و کسانش خورسند و مفتخر شدند ولیمه مف ّ ص لی هم گه نان و گوشت بود
حضرت باصحاب داد و زینب افتخار مینمود بر زنان پیغمبر صلی اللّه علیه و اله بقرابت با آنحضرت و ازدواج خود با او بتزویج الهی
و وساطت جبرئیل در آن امر و أن تکون بتاء نیز قرائت شده است و زوّجتکها بصیغه متکلّم وحده قرائت منسوب باهل بیت اطهار
[ است. [ صفحه 326
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 38 تا 40
صفحه 245 از 456
اشاره
ما کانَ عَلَی النَّبِی مِن حَرَج فِیما فَرَضَ اللّه لَه سُنَّۀَ اللّه فِی الَّذِینَ خَلَوا مِن قَبل وَ کانَ أَمرُ اللّه قَدَراً مَقدُوراً [ 38 ] الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ
اللّه وَ یَخشَونَه وَ لا یَخشَونَ أَحَداً إِلاَّ اللّهَ وَ کَفی بِاللّه حَسِیباً [ 39 ] ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَ دٍ مِن رِجالِکُم وَ لکِن رَسُولَ اللّه وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ
441- وَ کانَ اللّه بِکُل شَیءٍ عَلِیماً [ 40 ] -قرآن- 1
ترجمه
نمیباشد بر پیغمبر هیچ باکی در آنچه مقرّر داشته خدا برایش بوده است اینکه طریقه خدا در آنانکه گذشتند پیش از اینکه و میباشد
فرمان خدا حکمی تنفیذ شده آنانکه میرسانند پیغامهاي خدا را و میترسند از او و نمیترسند از کسی جز خدا و کافی است که خدا
حساب کننده باشد نبوده و نباشد محمّد پدر یکی از مردان شما و لیکن باشد پیغمبر خدا و خاتم پیغمبران و میباشد خدا بهمه چیز
دانا
تفسیر
. در هر عصر و زمانی اتفاق میافتد که آداب و رسومی در بین مردم شایع میشود که در دین خدا اصل و حقیقتی ندارد مانند آنکه
قبل از اسلام که زمان جاهلیّت بود مرسوم بود که زن پسر خوانده خود را نمیگرفتند بزنیّت و در اینکه زمان اخیرا بین ما ایرانیان
بتقلید اروپائیان معمول شده که کثرت ازدواج اعم از عقدي و متعه را خوب نمیدانیم و کاشف از شهوترانی و بیعفّتی میپنداریم با
آنکه اینکه طریقه انبیاء عظام و اولیاء کرام الهی بوده و اینکه ملاحظات گاهی میشود که شخص را از حلال خدا باز دارد و بحرام
بیندازد لذا مردان الهی هیچوقت نباید اینکه ملاحظات را مانع از ارتکاب حلال قرار دهند چون خدا دوست دارد ارتکاب حلال
خود را چه رسد بمستحب یا واجبش و خداوند در اینکه آیات که در تعقیب ازدواج پیغمبر صلی اللّه علیه و اله با زینب است و شرح
آن گذشت اشاره باین حقیقت فرموده میفرماید نبوده است و نمیباشد بر پیغمبر مشقّت و عار و وزر و وبالی در اقدام بامریکه
خداوند آنرا مفروض و مقدّر کرده براي او اعم از جواز و استحباب و وجوب براي اغراضی از قبیل رفع دأب ناپسندیده نگرفتن زن
پسر خوانده و امثال آن و بوده است اینکه رویّه و طریقه الهیّه و سنّت مرضیّه خدا در مردان الهی و انبیاء سلف که هرگز نظر بانظار
مردم عوام نداشتند و امر خداوند در نزد آنها لازم الاتّباع بود و رخصتها و عزیمتهایش را محترم میداشتند و باوهام مردم و قري
نمیگذاردند آن مردان الهی و ذوات مقدّسه که تبلیغ مینمودند احکام خدا را با کمال سعی و جدّیّت و کوشش و مجاهدت و
میترسیدند از خدا بحدّ کمال و نمیترسیدند از کسی جز خدا و نه از ملامت ملامت کنندگان در راه او و کافی بود خدا براي آنکه
حساب زحمات و [ صفحه 327 ] صدمات آنها را نگهدارد و پاداش ایشانرا بنحو اکمل عنایت فرماید چنانچه کافی است براي
حساب اعمال همه بندگان از محسن و مسیء و خوب گو و بد گو و پاداش آنها و ظاهرا اینها همه تعریض به پیغمبر صلّی اللّه علیه و
اله و سلّم است که چرا در امر ازدواج زینب ملاحظه حرف مردم را نموده چون آنحضرت بالطّبع ملاحظه کار بود چنانچه در مورد
تنصیص بخلافت حضرت امیر علیه السّلام از مردم ملاحظه میفرمود تا مورد عتاب شد و اینکه عتابات مصلحتی است که مردم
تکلیف خود را بدانند چون اینکه خصلت در اشخاص شریف پیدا میشود که مایل نیستند کسی ظن سوئی بآنها ببرد یا نسبت ناروائی
بآنها دهد چنانچه حضرت موسی طبعا غضوب بود براي آنکه تعصّب در دین و حمایت از مظلوم داشت و قویّا محتمل است مقصود
تعریض به پیغمبر صلی اللّه علیه و اله نباشد بلکه مقصود ترس نداشتن از غیر خدا در ابلاغ احکام باشد نه در امور دیگر چون انبیاء
سابق هم از مضارّ دنیوي و افراد ستمکار میترسیدند چنانچه در ضمن قصص سابقه گذشت و ضمنا تقدیس از عمل پیغمبر صلّی اللّه
صفحه 246 از 456
علیه و اله و سلّم باشد که بعد از حکم خدا ملاحظه حرف مردم را نفرمود و با زینب وصلت کرد و در هر حال براي کوتاه کردن
زبان مردم فرموده پیغمبر شما محمّد صلی اللّه علیه و اله والد و پدر هیچ یک از مردان شما مردم نیست که شما پسران او باشید و
متولّد از او زید بن حارثه هم مانند شما است که فرزند حقیقی او نیست تا حرام باشد بر او تزویج معقودهاش حتی بعد از افتراق بلی
پدر حسنین علیهما السّلام است که پسران خودش و دو امام امّتند چه قیام بجنگ نمایند چه اقدام بصلح بر حسب فرموده خود
حضرت و کلیّه اولاد حضرت زهرا علیها السّلام باید منسوب به پیغمبر شوند براي احترام آنحضرت بدستور خود او و بر پیغمبر حرام
است تزویج ازواج ایشان چون پدر حقیقی ایشان است بلی آنحضرت پدر روحانی امّت است بتقریبی که ذیل آیه النّبی اولی
بالمؤمنین در اوائل اینکه سوره گذشت و پیغمبر خدا است و اطاعتش واجب است و بوجود او ختم شده است دائره نبوّت بنابر قرائت
عاصم که بفتح تاء است یا ختم کننده است انبیاء مرسلین را بقرائت سایر قرّاء که بکسر تاء است و در هر حال کلمه خاتم منصوب
است بکان که مقدّر است و معطوف است برسول اللّه یعنی ولی بوده است و میباشد پیغمبر خدا و آخر پیغمبران که بعد از او
پیغمبري نمیآید و نخواهد آمد و هر کس بیاید و ادّعا کند [ صفحه 328 ] دروغگو است و شریعت و کتابش باقی است تا روز قیامت
و ناسخ شرایع و کتب است و اینکه فضیلتی است که خدا مخصوص باو فرموده چون او دانا است بهمه چیز و دانسته لیاقت
آنحضرت را براي اینکه مقام که باتمام رساند هر نقیصه و تبصره و متمّمی را که در دیوان تشریع الهی احتیاج بآن پیدا شده و
خواهد شد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و مهر و انگشتري را که خاتم میگویند بمناسبت آنستکه کتابترا بنقش نگین آن ختم
مینمودند و مهر میکردند.
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 41 تا 48
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذکُرُوا اللّهَ ذِکراً کَثِیراً [ 41 ] وَ سَبِّحُوه بُکرَةً وَ أَصِیلًا [ 42 ] هُوَ الَّذِي یُصَلِّی عَلَیکُم وَ مَلائِکَتُه لِیُخرِجَکُم مِنَ الظُّلُماتِ
إِلَی النُّورِ وَ کانَ بِالمُؤمِنِینَ رَحِیماً [ 43 ] تَحِیَّتُهُم یَومَ یَلقَونَه سَلام وَ أَعَدَّ لَهُم أَجراً کَرِیماً [ 44 ] یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرسَلناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً
408 وَ داعِیاً إِلَی اللّه بِإِذنِه وَ سِراجاً مُنِیراً [ 46 ] وَ بَشِّرِ المُؤمِنِینَ بِأَن لَهُم مِنَ اللّه فَضلًا کَ بِیراً [ 47 ] وَ لا تُطِعِ - وَ نَذِیراً [ 45 ] -قرآن- 1
260- الکافِرِینَ وَ المُنافِقِینَ وَ دَع أَذاهُم وَ تَوَکَّل عَلَی اللّه وَ کَفی بِاللّه وَکِیلًا [ 48 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي کسانیکه ایمان آوردید یاد کنید خدا را یاد کردنی بسیار و تسبیح کنید او را در بامداد و شبانگاه او است آنکه درود میفرستد بر
شما و فرشتگان او تا بیرون آورد شما را از تاریکیها بروشنی و میباشد بگروندگان مهربان تهنیت ایشان روزي که ملاقات میکنند او
را سلام است و آماده کرده براي آنان پاداشی بزرگ اي پیغمبر همانا ما فرستادیم تو را گواه و بشارت دهنده و بیم دهنده و خواننده
بسوي خدا باجازهاش و چراغی روشنی بخش و مژده ده مؤمنان را بآنکه براي ایشانست از خدا بخششی بزرگ و اطاعت مکن
کافران و منافقانرا و واگذار آزارشان را و واگذار کارت را بخدا و کافی است خدا که کار گذار باشد
تفسیر
. ذکر کثیر ظاهرا معناي عرفی دارد که بر حسب احوال و از منه و اشخاص متفاوت میشود و شامل است انواع ذکر را از قبیل قلبی و
صفحه 247 از 456
لسانی و اقسام آنرا از قبیل تقدیس و تحمید و تهلیل و تمجید و تسبیح در اوّل روز و آخرش که افضل از سایر اوقات است براي
آنکه مشهود است و ذکر و شکر خدا در بدو ورود در کار و ختم آن مناسب است و ملائکه روز و شب در اوّل آندو حاضرند و از
ائمه اطهار ذکر کثیر بتسبیحات اربعه سی مرتبه و تسبیح حضرت زهرا و مقدار نامحدود از ذکر تفسیر شده و مراد از تسبیح تنزیه
ذات احدیّت است از آنچه لایق او نیست لذا بعضی آنرا [ صفحه 329 ] بنماز صبح و شام تفسیر نمودهاند که مشتمل بر تسبیح و تنزیه
و تقدیس است و اخبار و اقوال در باب ذکر کثیر بسیار است و خداوند آنذات اقدسی است که رحمت میفرستد بتوسط ملائکه و
کارکنان دستگاه خود بر شما پی در پی تا تکمیل نماید استعداد شما را براي معارف و بیرون آورد شما را از ظلمات جهل و نادانی
و حیرت و سر گردانی و وارد نماید در فضاي روشن علم و دانش و تحقّق بحقائق روحانی و او باهل ایمان مهربان بوده و هست و
اگر قصور یا تقصیري در اینکه سیر از ظلمات بعالم نور براي آنها روي دهد خودش کمک میکند بهدایت و مغفرت و ملائکهاش
باستغفار و طلب رحمت براي آنها در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که کسیکه صلوات بفرستد بر محمّد و آل محمّد
ده مرتبه صلوات میفرستند خدا و ملائکه بر او صد مرتبه و کسیکه صلوات بفرستد بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه صلوات میفرستند
خدا و ملائکه بر او هزار مرتبه آیا نمیشنوي قول خداوند را هُوَ الَّذِي یُ َ ص لِّی عَلَیکُم وَ مَلائِکَتُه تا آخر آیه و در مجمع از پیغمبر [ص]
نقل نموده که فرمود رحمت فرستادند ملائکه بر من و علی هفت سال چون نبود در آنوقت کسیکه مشمول رحمت شود غیر از من و
او و بعضی درود و رحمت الهی را به بیان معارف و احکام و صلوات ملائکه را باستغفار و خروج از ظلمات بنور را بخروج از کفر و
معاصی و دخول در ایمان و طاعت تفسیر فرمودهاند و رحمت خدا بر مؤمنین را باستعمال ملائکه را در تهیّه صلاح آنها دانستهاند در
هر حال تحیّت و تعارف اهل ایمان با یکدیگر روز که ملاقات نمایند ثواب خدا را که بهشت جاوید است سلام است که دلالت بر
سلامتی و آسایش دائمی دارد یا تهنیت و مبارکباد و خیر مقدم ایشان از طرف خدا بتوسط ملائکه آنست و آماده نموده خدا براي
آنها اجر و پاداش خوب پسندیدهئی که فوق آن تصوّر نمیشود از حور و قصور و انهار و اشجار و اثمار که در بهشت برین است و
بزرگترین الطاف الهی بر بندگان آنستکه پیغمبر خاتم را فرستاده تا شاهد و ناظر بر عقائد و اعمال آنها باشد و صحیح و فاسد و بد و
خوب را بآنها بشناساند و گواهی دهد بر آنان در محضر عدل الهی و بشارت دهد ایشانرا بثواب آخرت و بترساند از عذاب آن و
دعوت فرماید آنانرا بتوحید و عدل و نبوّت و امامت و سایر معارف حقه بدستور الهی و چراغ نور افکنی باشد براي آنها که تمام
1015 [ صفحه 330 ] ایشان روشن کند و تمام شکوك و شبهات را از آنها دفع فرماید و راه هدایت و - حقائق را بر -قرآن- 965
نجات و نیل بدرجات عالیات را بایشان ارائه دهد و فضل و مزیّت اهل ایمان بخود و ذرّیه طاهرهاش را بر تمام امم در اجر بر اعمال
آنان نزد خدا بآنها اعلام فرماید و بایشان به اینکه معنی بشارت دهد یا بتفضّل الهی بر آنها زائد از میزان استحقاقشان در اجر اعمال
یا بفضیلت زائده ایشان بر امم از جانب خدا در هر جهت و از هر باب یا بتف ّ ض لات بینهایت الهی که بخودي خود بزرگ است در
باره ایشان و بدلخواه و توقّعات اهل کفر و نفاق عمل نفرماید چنانچه در اوّل سوره گذشت و اعتنا نکند بآزار و اذیّت لسانی و عملی
آنها یا آزار و اذیّت نکند آنانرا و بقتل نرساندشان و توکّل کند بخدا در دفع شرّ آنها چون همه در قبضه تصرّف اویند و کافی است
خدا که کار گذار متوکّلین بخود باشد در تمام امور و احوال و لذا بعضی گفتهاند اینکه آیه منسوخ است بآیه قتال و قمّی ره فرموده
پنج سال قبل از هجرت از مکّه نازل شده و اینکه دلیل بر خلاف تألیف است و اللّه اعلم.
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 49 تا 50
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نَکَحتُم المُؤمِنات ثُم طَلَّقتُمُوهُن مِن قَبل أَن تَمَسُّوهُن فَما لَکُم عَلَیهِن مِن عِدَّةٍ تَعتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُن وَ سَرِّحُوهُنَّ
صفحه 248 از 456
سَراحاً جَمِیلًا [ 49 ] یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَحلَلنا لَکَ أَزواجَکَ اللّاتِی آتَیتَ أُجُورَهُن وَ ما مَلَکَت یَمِینُکَ مِمّا أَفاءَ اللّه عَلَیکَ وَ بَنات عَمِّکَ
وَ بَنات عَمّاتِکَ وَ بَنات خالِکَ وَ بَنات خالاتِکَ اللّاتِی هاجَرنَ مَعَکَ وَ امرَأَةً مُؤمِنَۀً إِن وَهَبَت نَفسَ ها لِلنَّبِی إِن أَرادَ النَّبِیُّ أَن یَستَنکِحَها
خالِ َ ص ۀً لَکَ مِن دُونِ المُؤمِنِینَ قَد عَلِمنا ما فَرَضنا عَلَیهِم فِی أَزواجِهِم وَ ما مَلَکَت أَیمانُهُم لِکَیلا یَکُونَ عَلَیکَ حَرَج وَ کانَ اللّه غَفُوراً
768- رَحِیماً [ 50 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي کسانیکه ایمان آوردید چون نکاح کنید زنان با ایمان را پس طلاق دهیدشان پیش از آنکه مباشرت کنید با آنها پس نیست براي
شما عدّهاي که تعداد کنید آنرا پس بر خوردار سازید آنها را و رها کنیدشان رها کردنی نیکو اي پیغمبر همانا ما حلال کردیم براي
تو زنانت را که دادي بآنها مهرهاشانرا و آنچه مالک شد دستت از آنچه باسارت رجوع داد خدا بر تو و دختران عمویت را و دختران
عمّههایت را و دختران خالویت را و دختران خالههایت را آنانکه هجرت کردند با تو و زن با ایمانی اگر ببخشد خودش را به پیغمبر
اگر بخواهد پیغمبر که نکاح کند او را با آنکه اختصاصی است آنزن با اینکه حلّیت بتو غیر از اهل ایمان [ صفحه 331 ] بتحقیق
دانستیم آنچه را که واجب کردیم بر آنها در جفتهاشان و آنچه مالک شد دستهاشان تا نبوده باشد بر تو مشقّتی و باشد خدا آمرزنده
مهربان
تفسیر
. اگر مرد مسلمان زن مسلمانی را بعقد خود در آورد و مهري براي او معیّن ننماید و پیش از دخول او را طلاق دهد آنزن عدّه ندارد
پس آنمرد حقّی بر او ندارد تا ایّام عدّه او را بشمار آورد و باید باو از مال خود بحسب حال خود بهرهاي دهد که آنزن بکلّی ناامید
نگردد و سر شکسته نشود و بدون تعدّي و تجاوز بخوبی و خوشی او را رها کند ولی اگر مهر تعیین کرده باشد نصف آنرا باید
بدهد و همان بهره او است و شرح اینکه اجمال در سوره بقره ذیل آیه لا جُناحَ عَلَیکُم إِن طَلَّقتُم النِّساءَ و آیه بعد گذشت و خداوند
بمناسبت قضایاي سابقه در اینکه سوره حکم ازدواج پیغمبر صلی اللّه علیه و اله را بیان فرموده باین تقریب که ما حلال نمودیم براي
تو زنانت را که مهرشانرا دادي نقدا یا بر ذمّه قرار دادي که آنهم در حکم دادن است علاوه بر آنکه آنزمان معمول بوده که مهر زن
را قبلا میدادند و پیغمبر صلی اللّه علیه و اله اولی به اینکه عمل بوده و آنچه بملکیّت بدست تو آمده از کنیزانی که بسبب اسارت باز
گردانیده خداوند بتو و نصیب فرموده مانند ماریه قبطیّه مادر حضرت ابراهیم که در کودکی فوت کرد چون پیغمبر صلی اللّه علیه و
اله و سلّم او را فداي امام حسین علیه السّلام نمود و دختران عمویت را و ظاهرا مراد جنس عم است و از آن جمع اراده شده چون
اگر از یک عمو باشند تزویج آنها جمعا جائز نیست و لذا بعدا فرموده و دختران عمّههایت را براي دفع توهّم مفرد چون عمّه ظهور
در مفرد دارد و دختران دائی و دختران خالههایت را که به تبع تو مهاجرت از مکّه بمدینه نمودند و ظاهرا اینکه قید کنایه از ایمان
آنها یا براي دخولشان در محل ابتلاء باشد چون اینکه قبیل اقارب که با حضرت و بعد از او هجرت ننمودند یا کافرات بودند یا در
تحت تسلّط آنها اگر چه گفتهاند آنزمان نکاح غیر مهاجرات جائز نبوده و بعدا نسخ شده و بعضی حمل بر افضلیّت نکاح آنها از غیر
نمودهاند و تخصیص آنها بذکر از بین سایر زنان مؤمنه شاید براي دفع توهّم حرمت آنها باشد بسبب قرابت و شاید براي اشاره
باولویّت پیغمبر صلی اللّه علیه و اله باشد بنکاح آنها از غیر و کوتاه کردن زبان اهل نفاق راجع بازدواج حضرت با زینب که ذکر
556 [ صفحه 332 ] ببخشد - شد چون او دختر عمّه پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و از مهاجرات بوده و زن مؤمنهئی که -قرآن- 509
انتفاع از خود را به پیغمبر اگر بخواهد پیغمبر که قبول فرماید اینکه بخشش را و نکاح کند او را و چنین زن مؤمنه که بخشیده است
صفحه 249 از 456
انتفاع خود را بکسیکه اراده تزویج او را دارد مختص است حلّیّتش به پیغمبر و تجاوز باهل ایمان نمیکند و بنابر اینکه خالصۀ ظاهرا
حال است از مؤمنه یا صفت حلّیّت آن یعنی حلال نمودیم آنرا حلال نمودنی خالص براي تو و تاء براي مبالغه است و نکته عدول از
غیبت بخطاب شاید تأکید اختصاص و تقویت امتنان و تقریر استحقاق باشد و در آنکه پیغمبر [ص] چنین زنی داشته خلاف است و
در تعیین آن نیز خلاف و مستفاد از اخبار آنستکه یکروز زنی از انصار زینت کرده آمده نزد پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و خود را باو
هبه نموده و عایشه یا حفصه او را ملامت نمودهاند و حضرت او و انصار را دعا فرموده و اذن مراجعت بمنزل داده و بآندو تشر زده تا
تکلیف معلوم شود و اینکه آیه نازل شده و اینکه نکاح مخصوص بآنحضرت است و بغیر او تجاوز نمیکند و اینکه حکم اختصاصی
و توسعه در امر ازدواج براي پیغمبر بملاحظه آنستکه آنحضرت در زحمت نباشد چون خداوند بهمه بندگان مهربان است چه رسد
بحبیب خود و میآمرزد گناهانی را که سخت باشد اجتناب از آنها و احکام ازدواج اهل ایمان را دانسته و بیان فرموده که از چهار
زن عقدي زیادتر حق ندارند بگیرند چون مصلحت آنها در اینکه بوده و اینکه قسمت معترضه است بین احکام اختصاصی پیغمبر
صلی اللّه علیه و اله و جهت آن که بیان شد براي ابراز مزید التفات بآنحضرت و مهربانی باو است و ظاهرا مراد از حلیت اعم از فعلی
و ذاتی است.
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 51 تا 53
اشاره
تُرجِی مَن تَشاءُ مِنهُن وَ تُؤوِي إِلَیکَ مَن تَشاءُ وَ مَن ابتَغَیتَ مِمَّن عَزَلتَ فَلا جُناحَ عَلَیکَ ذلِکَ أَدنی أَن تَقَرَّ أَعیُنُهُن وَ لا یَحزَن وَ
یَرضَ ینَ بِما آتَیتَهُن کُلُّهُن وَ اللّه یَعلَم ما فِی قُلُوبِکُم وَ کانَ اللّه عَلِیماً حَلِیماً [ 51 ] لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِن بَعدُ وَ لا أَن تَبَدَّلَ بِهِن مِن
أَزواج وَ لَو أَعجَبَکَ حُسنُهُن إِلاّ ما مَلَکَت یَمِینُکَ وَ کانَ اللّه عَلی کُل شَیءٍ رَقِیباً [ 52 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدخُلُوا بُیُوتَ النَّبِی إِلاّ أَن
یُؤذَنَ لَکُم إِلی طَعام غَیرَ ناظِرِینَ إِناه وَ لکِن إِذا دُعِیتُم فَادخُلُوا فَإِذا طَعِمتُم فَانتَشِرُوا وَ لا مُستَأنِسِینَ لِحَ دِیث إِن ذلِکُم کانَ یُؤذِي النَّبِیَّ
فَیَستَحیِی مِنکُم وَ اللّه لا یَستَحیِی مِنَ الحَق وَ إِذا سَأَلتُمُوهُن مَتاعاً فَسئَلُوهُن مِن وَراءِ حِجاب ذلِکُم أَطهَرُ لِقُلُوبِکُم وَ قُلُوبِهِن وَ ما کانَ
1091- لَکُم أَن تُؤذُوا رَسُولَ اللّه وَ لا أَن تَنکِحُوا أَزواجَه مِن بَعدِه أَبَداً إِن ذلِکُم کانَ عِندَ اللّه عَظِیماً [ 53 ] -قرآن- 1
ترجمه
دور میکنی از خود آنرا که میخواهی از آنها و جاي میدهی بسوي [ صفحه 333 ] خود آنرا که میخواهی و آنرا که خواستی از
آنانکه کناره کردي پس نیست گناهی بر تو اینکه نزدیکتر است بآنکه خوشحال شوند و غمگین نشوند و خوشنود گردند بآنچه
دادي بآنها همگیشان و خدا میداند آنچه در دلهاي شما است و بوده است خدا داناي بردبار حلال نیستند براي تو زنها بعد از اینکه و
نه آنکه تبدیل کنی آنها را بجفتهائی و اگر چه بشگفت آورد ترا نیکوئی آنها جز آنچه مالک شد دستت و بوده است خدا بر همه
چیز نگهبان اي کسانیکه ایمان آوردید داخل نشوید در خانههاي پیغمبر مگر آنکه اذن و دعوت حاصل شود براي شما بسوي غذائی
با آنکه منتظر نباشید آماده شدنش را و امّا چون خوانده شوید پس در آئید و چون خوردید پس پراکنده شوید و با آنکه انس
گیرنده نباشید براي صحبتی همانا اینکه کار شما آزار میکند پیغمبر را پس شرم میکند از شما و خدا شرم نمیکند از سخن راست
درست و چون بخواهید از آنها چیزي از امتعه پس بخواهید از آنها از پشت پرده اینکه پاکیزه تر است براي دلهاي شما و دلهاي آنها
و نبوده است براي شما که آزار کنید پیغمبر خدا را و نه آنکه نکاح کنید زنهایش را بعد از او هرگز همانا اینکه کار شما بوده است
نزد خدا بزرگ
صفحه 250 از 456
تفسیر
. خداوند منّان بعد از کنارهگیري پیغمبر خود از زنانش و بیان اختصاص آنحضرت با حکامی در ازدواج که سابقا ذکر شد امتیاز
دیگري براي او مقرّر فرموده و آن اختیار متارکه و تأخیر در آشتی نمودن با آنها است به اینکه معنی که حق دارد هر زنی را نخواهد
بمتارکه خود با او ادامه دهد و با او همبستر نشود یا او را طلاق دهد و هر زنی را که بخواهد در کنار خود جاي دهد و بلوازم
زناشوئی در باره او عمل نماید و اگر با زنی متارکه کرد و پس از چندي مایل بمخالطه با او شد حق دارد باو رجوع کند و اینکه در
واقع هم سیاستی است نسبت بآنها که بدانند اختیارات تامّه از جانب خدا با پیغمبر صلی اللّه علیه و اله است و مانند سابق توقّع زیادي
نداشته باشند و راضی باشند بهمان نفقه و کسوهاي که پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و سلّم بآنها همگی میدهد و خوشنود باشند که
حضرت بکلّی آنها را از زیر سایه خود بیرون نکرده و اگر وقتی با بعضی متارکه فرمود ممکن است باز رجوع کند نه آنکه دیگر
بآنها رجوع نمیفرماید و اینکه موجب تسلیت خاطر و رفع اندوه آنها [ صفحه 334 ] گردد و بدانند اینکه بحکم الهی است و تحمّل
آن موجب اجر است و خداوند در باره زنان پیغمبرش بمساوات حکم فرموده و خصوصا بعضی را بر بعضی ترجیح نداده و هم
توسعه است نسبت به پیغمبر صلی اللّه علیه و اله که با آن همه تحمّل ناملائمات خارجی در خانه مجبور نباشد بر خلاف طبع رفتار
نماید و خدا میداند که در دل پیغمبر خود و بندگان چه جاي گرفته از محبّت و میل ببعضی از زنان و بیمیلی و کراهت از بعضی و
رضاي بحکم الهی و نارضایتی از آن و غیر اینها و میداند مصلحت آنها را و بردبار است در عقوبتشان و فرموده حلال نمیباشد بر تو
زنها بعد از آنچه ذکر شد در آیه تحلیل سابق و آنچه ذکر شده در آیه تحریم زنان در سوره نساء بهیچ عنوانی از عناوین و نه آنکه
تبدیل نمائی یکی از آنها را بیکی از زنانی که در آن آیه بتحریمشان تصریح شده اگر چه بشگفت آورد ترا حسن آنها مگر کنیزي
را که مالک شوي و از او خوشت بیاید که میتوانی با او هم بستر شوي و فائده زناشوئی از آن ببري خلاصه آنکه عناوین محلّله در
اینکه آیه بطوري که ذکر شد که زنان و کنیزان فعلی و بنات اعمام و اخوال و عمّات و خالات و زن واهبه مؤمنه باشد حلال و
عناوین محرّمه در آن آیه حرام و تبدیل افراد داخل در اینکه آیه بافراد داخل در آن نیز حرام است مگر کنیز اگر چه ابتیاعی باشد
که داخل در عناوین مذکور در آیه تحلیل نیست و میشود عنوان استخدام را در آن تبدیل بزناشوئی نمود ولی نمیتوان تبدیل نمود
زن مؤمنه واهبه را بکافره چون نکاح کوافر حرام است خصوصا بر پیغمبر صلی اللّه علیه و اله پس نمیتواند آنرا طلاق دهد و اینکه را
بگیرد آنچه ذکر شد بنظر حقیر حاصل جمع بین ظاهر آیه دوّم و روایات مستفیضه از ائمه اطهار در اینمقام است ولی نمیدانم کسی
قائل بآن شده باتمام خصوصیّات یا نه بلی گفته شده در تفسیر اینکه آیه که مراد آنستکه حلال نیست براي پیغمبر صلی اللّه علیه و
اله بعد از اجناس مذکوره که تنصیص بحلّیّت آنها براي او شده زنانی و نه آنکه تبدیل نماید آنها را به ازواجی از اجناس دیگر ولی
ظاهرا مشهور در تفسیر آن اینست که غیر از همان نه زن معروفه که عایشه و حفصه و امّ حبیبه دختران ابو بکر و عمر و ابو سفیان و
امّ سلمه و زینب و میمونه و صفیّه و سوده و جویریه باشد زن دیگر بعد از اینکه آیه بر پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و سلّم حلال نبوده
و تبدیل آنها بزنان [ صفحه 335 ] دیگر که حضرت یکی را طلاق دهد و بجاي او زن دیگري بگیرد هم جایز نبوده اگر چه پیغمبر
صلی اللّه علیه و اله فریفته او شده باشد مگر آنکه کنیز باشد و اینکه حکم را خداوند براي قدردانی از امّهات مؤمنات فرموده که
بعد از آیه تخییر اختیار کردند صحبت با پیغمبر صلی اللّه علیه و اله را بر متاع دنیا و گفتهاند بعد از شهادت جعفر بن أبی طالب علیه
السّلام پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و سلّم خواهان زوجهاش اسماء بنت عمیس شد و خواست او را بگیرد خداوند نهی فرمود و نگرفت
و ابو بکر او را اختیار نمود و انصافا اینکه معنی با ظاهر آیه منطبق است ولی در روایات متعدّده از صادقین علیهما السّلام صریحا از
آن تکذیب شده و فرمودهاند چگونه مردم باراده خودشان میتوانند تبدیل نمایند و پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و سلّم نمیتواند مراد
آنست که حلال نیست بر پیغمبر صلی اللّه علیه و اله بعد از آیه تحریم در سوره نساء که تزویج فرماید یکی از مذکورات در آن آیه
صفحه 251 از 456
را و حلال است که تزویج فرماید هر که را بخواهد غیر از آنها لذا بعضی قائل شدهاند که اینکه آیه منسوخ شده بآیه تُرجِی مَن تَشاءُ
مِنهُن وَ تُؤوِي إِلَیکَ مَن تَشاءُ و از عایشه نقل نمودهاند که پیغمبر صلی اللّه علیه و اله از دنیا نرفت تا حلال شد براي او از زنان آنچه
را بخواهد و بعضی گفتهاند که منسوخ است اینکه آیه بآیه إِنّا أَحلَلنا لَکَ أَزواجَکَ و نسبت داده شده است اینکه قول باصحاب
امامیّه رضوان اللّه علیهم و منافات ندارد با تقدّم آندو چون آیات بر حسب نزول مرتّب نشده است و بنابر آنچه مستفاد از روایات
است ظاهرا خطاب به پیغمبر صلی اللّه علیه و اله در آیه از قبیل سایر خطابات قرآنیّه است بآنحضرت که مقصود عموم است و
اختصاصی باو ندارد و بنابر آنچه حقیر بیان نمودم در جمع بین ظاهر آیه و روایات وارده اختصاص دارد حلیّت براي پیغمبر صلی
اللّه علیه و اله بعناوین مذکوره در آیه تحلیل مثلا نکاح کتابیّه براي آنحضرت جائز نیست و جائز نیست براي او که مردي را وادار
کند زنش را طلاق دهد براي آنکه آن زن را بگیرد اگر چه فریفته او شده باشد و آنمرد با رضایت اینکه کار را بکند چون در آیه
تحلیل کتابیّه ذکر نشده و نکاح محصنات حرام است و تبدیل عنوان آن بر پیغمبر صلی اللّه علیه و اله نیز حرام چون شأن او اجل از
اینهاست و شاید بر مردم دیگر حلال باشد و به اینکه معانی در فرمایش قمّی ره و بعضی از روایات اشاره شده است و خدا مراقب
995 [ صفحه 336 ] بندگان است هر کس را بمناسبت حالش تکلیف میکند و مراقب اطاعت - 770 -قرآن- 964 - احوال -قرآن- 709
و معصیت آنان است تا پاداش دهد و بکیفر برساند و گفتهاند بعضی از مسلمانان براي خوردن غذا بدون اجازه بخانه پیغمبر صلی
اللّه علیه و اله میرفتند و اگر غذا آماده نشده بود مینشستند تا مهیّا شود و بیاورند و بعد از صرف غذا باز هم مینشستند و صحبت
میکردند و اینکه موجب تضییع وقت پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و زحمت اهل منزل او بود لذا خداوند آنها را از اینکه عمل منع
فرمود براي آنکه موجب تصدیع خاطر و آزار حضرت نشود و او شرم میفرمود از آنها که اظهار کند ولی خداوند از حق گوئی شرم
نمیکند و چون براي گرفتن امتعه و اثاثیّه بعاریت از زنان پیغمبر [ص] بخانه او میرفتند با آنها رو برو میشدند لذا خداوند بمردها
دستور داده که از پس پرده سؤال کنند و جواب بگیرند چون اینکه براي پاك داشتن دل آنها و زنان از خیالات شیطانی بهتر است و
قمّی ره راجع باین موضوع که مربوط بآیه سوّم است فرموده پیغمبر [ص] در شب زفاف با زینب بنت جحش ولیمه داد و بعد از
صرف طعام اصحاب مایل بودند بنشینند صحبت کنند و حضرت مایل بود با زینب خلوت کند پس اینکه آیه نازل شد و راجع بذیل
آیه نقل نموده که وقتی آیه النّبی اولی بالمؤمنین نازل شد و زنان آنحضرت بمنزله مادران اهل ایمان شدند طلحه در غضب شد و
گفت محمّد صلی اللّه علیه و اله و سلّم زنان خود را بر ما حرام میکند و خودش زنان ما را میگیرد اگر خدا او را مرگ دهد ما در
میان پاي زنان او در آئیم چنانچه او در میان پاي زنان ما در آمد پس نازل شد وَ ما کانَ لَکُم أَن تُؤذُوا رَسُولَ اللّه تا آخر آیه ولی
اهل سنّت نقل نمودهاند که او گفت من عایشه را میگیرم در هر حال اذیّت نمودند بدست و زبان او و آل اطهارش را و گرفتند
1619- بعضی از زنانش را و در دنیا بغضب الهی گرفتار شدند و ذکرش مناسب نیست و آن نزد خدا گناه بزرگی بود -قرآن- 1571
[ که فوق آن تصوّر نمیشود و ترجئ با همزه و لا تحل با تاء نیز قرائت شده است. [ صفحه 337
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 54 تا 56
اشاره
إِن تُبدُوا شَیئاً أَو تُخفُوه فَإِن اللّهَ کانَ بِکُل شَیءٍ عَلِیماً [ 54 ] لا جُناحَ عَلَیهِن فِی آبائِهِن وَ لا أَبنائِهِن وَ لا إِخوانِهِن وَ لا أَبناءِ إِخوانِهِن وَ
لا أَبناءِ أَخَواتِهِن وَ لا نِسائِهِن وَ لا ما مَلَکَت أَیمانُهُن وَ اتَّقِینَ اللّهَ إِن اللّهَ کانَ عَلی کُل شَیءٍ شَهِیداً [ 55 ] إِن اللّهَ وَ مَلائِکَتَه یُصَلُّونَ عَلَی
490- النَّبِی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیه وَ سَلِّمُوا تَسلِیماً [ 56 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 252 از 456
اگر آشکار کنید چیزي را یا پنهان داریدش پس همانا خدا بوده است بهمه چیز دانا نیست گناهی بر آنها در پدرانشان و نه
پسرانشان و نه برادرانشان و نه پسران برادرانشان و نه پسران خواهرانشان و نه زنانشان و نه آنچه را مالک شد دستهاشان و بترسید از
خدا همانا خدا بوده است بر همه چیز گواه همانا خدا و فرشتگان او رحمت و درود میفرستند بر پیغمبر اي کسانیکه ایمان آوردید
صلوات فرستید بر او و تسلیم باشید تسلیم بودنی
تفسیر
. خداوند عالم السّرّ و الخفیّات است پنهان نمودن چیزي و آشکار کردنش نزد او یکسان است چون او عالم بهر چیزي از کلّی و
جزئی و کوچک و بزرگ و پیدا و نهان بوده و هست و خواهد بود و شاید اشاره باشد بسخن طلحه که در آیه سابقه ذکر شد و
خیالات رفقایش که بروز ندادند و بعدا از آنها ظاهر گردید و بمجازات الهی رسیدند که بآن اشاره شد و روایت شده که چون آیه
حجاب نازل شد پدران و پسران و سایر اقارب عرضه داشتند آیا ما هم باید از پس پرده صحبت کنیم پس اینکه آیه نازل شد و
اینکه تمام محارم ذکر نشده ظاهرا براي آنستکه در امثال اینکه موارد از ذکر امثال کلیّه محارم فهمیده میشود علاوه بر آنکه حکم
اخلاقی و معلّل بوده و در اینکه مقامات اهتمامی بتفصیل نمیشود و مراد از نسائهن ظاهرا زنان مؤمنه هستند چون زنان کافره بر
حسب روایاتی در حکم نامحرمند و حکم غلامان در سوره نور ذیل آیه غض گذشت و امر در اینجا اسهل است و پرهیزکاري زنان
و حاضر دانستن خدا را در هر حال لازم است و ظاهرا اصل صلاة بمعناي درود و ثنا است که از لوازم انعطاف و تعظیم است و بر
حسب موارد و اشخاص مختلف میشود لذا از امام کاظم و صادق علیهما السلام در جواب سؤال از اینکه آیه نقل شده که فرمودهاند
صلوات خدا رحمت و صلوات ملائکه تزکیه و صلوات اهل ایمان دعاء بر آنحضرت است و امام صادق علیه السّلام فرموده امّا قول
خداوند سَلِّمُوا تَسلِیماً مراد تسلیم است در آنچه وارد شده از او پرسیدند چگونه صلوات بفرستیم ما بر محمّد و آل او فرمود بگوئید
1389 [ صفحه 338 ] و صلوات ملائکته و انبیائه و رسله و جمیع خلقه علی محمّد و آل محمّد و السّلام - صلوات اللّه -قرآن- 1370
علیه و علیهم و رحمۀ اللّه و برکاته پرسیدند ثواب اینکه صلوات براي فرستنده چیست فرمود بیرون آمدن از گناهان قسم بخدا مانند
روز که از مادر بدنیا آمده و روایات دیگري هم در اینکه باب نقل شده که مؤکّد معناي جامعی است که بیان شد و تزکیه عبارت
است از تنزیه و تقدیس و مدح و درود و ثنا که آن جامع بین معانی است و در عیون از امام رضا علیه السّلام نقل نموده که در
مجلس مأمون الرّشید فرمود دشمنان ما دانستند که چون اینکه آیه نازل شد گفته شد یا رسول اللّه ما شناختیم سلام بر تو را پس
چگونه است صلاة بر تو فرمود بگوئید اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد کما صلّیت و بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید
مجید پس آیا در میان شما خلافی در اینکه هست گفتند خیر و مأمون گفت اینکه بهیچ وجه خلافی در آن نیست و بر آن امّت
اجماع دارند آیا در نزد شما در باره آل چیز واضحتري از قرآن هست فرمود بلی بگوئید مراد از قول خداوند یس وَ القُرآن الحَکِیمِ
إِنَّکَ لَمِنَ المُرسَلِینَ چیست و مقصود کیست علماء گفتند مراد از یس محمّد صلی اللّه علیه و اله و سلّم است و شکّی در آن نیست
حضرت فرمود خداوند بمحمّد و آل محمّد از اینکه فضیلتی عطا فرموده که بکنه وصف آن نرسیده مگر کسیکه تعقّل نموده است
آنرا چون خداوند سلام ننموده مگر بر انبیاء فرموده سلام علی نوح فی العالمین سلام علی ابراهیم سلام علی موسی و هارون و بر آل
ایشان سلام ننموده ولی فرموده سلام علی آل یس یعنی آل محمّد و مأمون گفت هر آینه یقین کردم از معدن نبوّت اینکه شرح و
بیان صادر شده است و آنچه مسلّم است صلوات بر محمّد و آل او بگفتن اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد در نماز واجب و در
موقع شنیدن و بردن اسم مبارك آنحضرت مستحب مؤکّ د و از آداب دعاء و بهترین اذکار در هر حال است و تسلیم براي پیغمبر
صلی اللّه علیه و اله و سلّم در آنچه وارد شده از او بتسلیم از آنچه وارد شده از ائمه اطهار است که ابواب علم اویند صلوات اللّه و
صفحه 253 از 456
[ 1128 [ صفحه 339 - سلامه علیهم اجمعین. -قرآن- 1070
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 57 تا 62
اشاره
إِن الَّذِینَ یُؤذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَه لَعَنَهُم اللّه فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُم عَذاباً مُهِیناً [ 57 ] وَ الَّذِینَ یُؤذُونَ المُؤمِنِینَ وَ المُؤمِنات بِغَیرِ مَا
اکتَسَ بُوا فَقَدِ احتَمَلُوا بُهتاناً وَ إِثماً مُبِیناً [ 58 ] یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ المُؤمِنِینَ یُدنِینَ عَلَیهِن مِن جَلابِیبِهِن ذلِکَ
أَدنی أَن یُعرَفنَ فَلا یُؤذَینَ وَ کانَ اللّه غَفُوراً رَحِیماً [ 59 ] لَئِن لَم یَنتَه المُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَض وَ المُرجِفُونَ فِی المَ دِینَۀِ
720 سُنَّۀَ اللّه فِی الَّذِینَ - لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم ثُم لا یُجاوِرُونَکَ فِیها إِلاّ قَلِیلًا [ 60 ] مَلعُونِینَ أَینَما ثُقِفُوا أُخِ ذُوا وَ قُتِّلُوا تَقتِیلًا [ 61 ] -قرآن- 1
98- خَلَوا مِن قَبل وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّۀِ اللّه تَبدِیلًا [ 62 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنها که آزار میکنند خدا و پیغمبرش را دور میگرداند آنها را خدا از رحمت خود در دنیا و آخرت و آماده کرده برایشان
عذابی خوار کننده و آنها که آزار میکنند مردان با ایمان و زنان با ایمان را بغیر آنچه کسب کردند پس بتحقیق متحمّل شدند نسبت
دروغ و گناهی آشکار را اي پیغمبر بگو بزنانت و دخترانت و زنان گروندگان نزدیک کنند بر خودشان از چادرهاشان اینکه
نزدیکتر است بآنکه شناخته شوند پس آزار نشوند و بوده است خدا آمرزنده مهربان هر آینه اگر باز نایستند منافقان و آنها که در
دلهاشان بیماري است و منتشر کنندگان اخبار دروغ وحشت انگیز در مدینه هر آینه بر انگیزانیم تو را بسوي آنها پس مجاورت
نمیکنند تو را در آن مگر اندکی با آنکه دورشدگان از رحمتند هر کجا یافته شوند گرفته میشوند و کشته میشوند کشته شدنی
سخت بود اینکه طریقه خداوند در باره آنانکه گذشتند از پیش و هرگز نمییابی براي طریقه خدا تغییري
تفسیر
. خداوند متعال بعد از حکم بوجوب درود و ثنا و دعاء بر پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و انقیاد و اطاعت احکام او نهی فرموده است از
آزار و ایذاء او باین بیان که کسانی که اذیّت میکنند خدا و پیغمبر او را چون اذیّت پیغمبر خدا اذیّت خدا است بزبان درازي و
تجاوز از حدّ و مقام و مخالفت و عناد و کفر و الحاد خداوند آنها را از رحمت خود دور میفرماید در دنیا و آخرت و آماده فرموده
است براي آنان عذاب الیم خوار کنندهئی قمّی ره فرموده نازل شده در حق کسانیکه غصب نمودند حق امیر المؤمنین علیه السّلام را
و گرفتند حق فاطمه علیها سلام را و اذیّت نمودند او را با آنکه پیغمبر صلی اللّه علیه و اله فرمود کسیکه اذیّت کند فاطمه را در
حیات من مانند کسی است که اذیّت کند او را بعد از موت من و کسیکه اذیّت کند او را بعد از موت من مانند کسی است که اذیّت
کند او را در حیات من و کسیکه اذیّت کند او را مرا اذیّت کرده و کسیکه مرا [ صفحه 340 ] اذیّت کند خدا را اذیّت کرده و
اینمعناي قول خدا الَّذِینَ یُؤذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَه است و در شفاء الصدور بعد از اثبات آنکه اوّلی و دوّمی اذیّت نمودند حضرت زهرا
علیها سلام را و اثبات اینکه حدیث شریف از طرق معتبره اهل سنّت فرموده بقیاس شکل اوّل که بدیهی است نتیجه دادنش ثابت
میشود استحقاق اوّلی و دوّمی براي لعن باین آیه شریفه و در تهذیب از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که یکشب پیغمبر صلی
اللّه علیه و اله نماز عشا را تأخیر انداخت عمر آمد در خانه پیغمبر صلی اللّه علیه و اله را کوبید و گفت یا رسول اللّه زنها و بچهها
صفحه 254 از 456
خوابیدند آنحضرت بیرون آمد و فرمود شما حق ندارید مرا اذیّت کنید و بمن امر نمائید بر شما است که گوش دهید و اطاعت کنید
و نیز نهی فرموده از ایذاء و آزار اهل ایمان باین تقریب که کسانیکه آزار میکنند مردان مؤمن و زنان مؤمنه را بدون جهتی که
مستحق آن شوند از معاصی پس بتحقیق بدوش کشیدند اگر تهمت و افترا زده باشند بآنها و دروغ گفته باشند از قولشان بهتان را که
دروغ بزرگ بهت آور است و اگر غیر از اینکه باشد از سایر آزارهاي زبانی و غیر زبانی بگردن گرفتند گناه آشکاري را و در هر
حال مرتکب گناه آشکاري شدند چون قبح تهمت و افترا و بهتان واضح و گناهش آشکار است و قمّی ره فرموده مراد امیر المؤمنین
و حضرت زهرا علیهما السلامند ولی جاري است در تمام مردم و ظاهرا مقصود بیان اکمل افراد مؤمنین و اظهر اشخاص مؤمنات
باشد و اتم انواع اذیت و آزار که منافقان نسبت بآن دو وجود مبارك روا دانستند و بجا آوردند در کافی از امام صادق علیه السّلام
نقل نموده که چون روز قیامت شود منادي ندا کند کجایند اذیّت کنندگان اولیاء من پس بر میخیزند قومیکه گوشت در
صورتهاشان نیست و گفته میشود اینانند که اذیّت مینمودند اهل ایمانرا و قیام میکردند بعداوت و عناد در برابر ایشان و بمشقّت
میانداختند آنانرا در دینشان پس امر میشود که بجهنم برند آنها را و در خصال از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که مردم دو
صنفند مؤمن و جاهل پس اذیّت مکن مؤمن را و جهالت منما بر جاهل تا مانند او باشی و قمّی ره در شأن نزول آیه سوّم فرمود که
زنها براي نماز مغرب و عشاء و صبح که بمسجد میآمدند مبتلا بتعرّض و آزار جوانهائی که در سر راه آنها مینشستند میشدند پس
101 [ صفحه 341 ] و دخترانت و زنان اهل ایمان که نزدیک - اینکه آیه نازل شد و مفادش آنستکه اي پیغمبر بگو بزنانت -قرآن- 59
کنند و بپوشانند بر خود ساتري از قبیل چادرهاشان که تمام بدن و سر و صورت آنها را بپوشاند اینکه نزدیکتر است بآنکه شناخته
شوند بنجابت و عفّت پس آزار کرده نشوند و خداوند آمرزنده و مهربان است لذا بیچادري سابقشان را میبخشد و اینکه احکام را
که موجب حفظ عفّت و نجابت و موافق با عزّت و جلالت آنان است فرموده و در واقع آیه حجاب اینکه است نه آیه سابق اینکه
سوره که در آداب خانه پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بود و نه آیه غض در سوره نور که دلالتش بر ستر وجه و کفّین واضح
نبود و دلالت اینکه آیه بحمد اللّه تعالی واضح و آشکار است و قمّی ره در شأن نزول آیه چهارم فرموده که نازل شد در باره قومی
از منافقین که اخبار دروغ وحشت آوري راجع به پیغمبر صلی اللّه علیه و اله شهرت میدادند وقتی که آنحضرت ببعضی از جنگها
تشریف میبرد از قبیل آنکه کشته شد و اسیر شد و مسلمانان غمگین میشدند و شکایت به پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و سلّم مینمودند
تا اینکه آیه نازل شد و آنحضرت تهدید باخراجشان از مدینه فرمود و مفادش آنستکه اگر منافقین و کسانیکه در دلهاشان مرض
شک است و کسانیکه اراجیف و اخبار دروغ وحشت انگیز را منتشر مینمایند در مدینه طیّبه منتهی نشوند و دست از اینکه عمل
زشت خود بر ندارند هر آینه تو را امر نمائیم بجنگ با آنها و خراجشان پس درنگ نخواهند نمود در جوار تو مگر زمان کمی که
فاصله بین فرمان جنگ و کشته شدن یا فرار نمودن باشد و دور شدگانند از رحمت حق و در صورت فرار مسلمانان هر جا آنها را
بیابند خواهند کشت بذلّت و خواري و بوده است اینکه طریقه و دستور الهی در امم ماضیه که میکشتند منافقین و شکّاکین و سعی
کنندگان در متزلزل نمودن اهل ایمان بانبیاء علیهم السلام را و در طریقه الهیّه تغییر و تبدیلی روي نمیدهد چون کسی در مقابل
اراده او عرض اندامی ندارد و اراجیف مأخوذ از رجفه بمعناي زلزله است و در اخبار بیاصل که موجب تشویش است استعمال
[ میشود و ارجاف مردم بامري اضطراب آنها است بآن و اغراء خواندن شخصی است بگرفتن چیزي و تحریص او بآن. [ صفحه 342
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 63 تا 69
اشاره
یَسئَلُکَ النّاس عَن السّاعَۀِ قُل إِنَّما عِلمُها عِندَ اللّه وَ ما یُدرِیکَ لَعَل السّاعَۀَ تَکُون قَرِیباً [ 63 ] إِن اللّهَ لَعَنَ الکافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُم سَ عِیراً
صفحه 255 از 456
64 ] خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیا وَ لا نَصِ یراً [ 65 ] یَومَ تُقَلَّب وُجُوهُهُم فِی النّارِ یَقُولُونَ یا لَیتَنا أَطَعنَا اللّهَ وَ أَطَعنَا الرَّسُولا [ 66 ] وَ ]
460 رَبَّنا آتِهِم ضِ عفَین مِنَ العَذاب وَ العَنهُم لَعناً کَبِیراً [ 68 ] یا أَیُّهَا - قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَ لُّونَا السَّبِیلا [ 67 ] -قرآن- 1
216- الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوا مُوسی فَبَرَّأَه اللّه مِمّا قالُوا وَ کانَ عِندَ اللّه وَجِیهاً [ 69 ] -قرآن- 1
ترجمه
میپرسند از تو مردمان از قیامت بگو جز اینکه نیست که علمش نزد خدا است و چه چیز آگاه میکند تو را شاید قیامت نزدیک باشد
همانا خداوند دور کرده از رحمتش کافران را و آماده کرده برایشان آتش سوزان را جاودانیانند در آن همیشه نمییابند دوستی و نه
یاوري روز که زیر و رو شود رويهاشان در آتش میگویند اي کاش ما اطاعت کرده بودیم خدا و اطاعت کرده بودیم پیغمبر را و
گویند پروردگارا همانا ما اطاعت کردیم رئیسهامان و بزرگانمان را پس گم کردند ما را از راه پروردگارا بده بآنها دو چندان از
عذاب و دور کن از رحمت آنها را دور کردنی بزرگاي کسانیکه ایمان آوردید مباشید مانند آنها که آزار کردند موسی را پس
مبرّي نمود او را خدا از آنچه گفتند و بود نزد خدا گرامی
تفسیر
. علم بوقت رسیدن قیامت مخصوص بخدا است و نباید کسی از آن مطّلع شود و کفّاریکه میخواستند پیغمبر صلی اللّه علیه و اله را
بهر قسم میتوانند آزار کنند مکرّر از وقت رسیدن قیامت سؤال مینمودند لذا خداوند دستور فرموده در جواب آنها بفرماید خدا
میداند قیامت کی برپا میشود و تو از کجا میدانی شاید نزدیک باشد آمدن آن و از ما یدریک ببعد ممکن است جزء جوابی باشد
که پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم باید بآنها بدهد و ممکن است خطاب به پیغمبر باشد تا آنها بدانند که پیغمبر نمیشود بداند چه
رسد بآنها و براي تسلیت خاطر حضرت و تهدید آنها فرموده خداوند کافران را از رحمت خود دور و آماده فرموده براي آنها آتش
مشتعل جهنّم را که همیشه در آن مخلّد خواهند بود و آنجا دوستی ندارند که به دردشان برسد و یاوري نیابند که با آنها کمکی
نماید در آنروز صورتهاشان مانند گوشتی که بسیخ میکشند براي کباب و زیر و رو میکنند تا عمل آید در آتش جهنم از جانبی
بجانبی منتقل و زرد و سرخ و سیاه میگردد و آرزو میکنند [ صفحه 343 ] اي کاش ما اطاعت خدا و پیغمبر را مینمودیم و براي
عذرخواهی میگویند پروردگارا ما بصرافت طبع خودمان کافر نشدیم و انبیاء و اولیاء را آزار ننمودیم ما در دنیا زیر دست رؤساء و
بزرگتران خودمان بودیم آنها ما را وادار بکفر و ضلالت و گمراهی نمودند و بالقاء شبهات و انواع وساوس ما را از راه راست باز
داشتند پروردگارا آنها را دو برابر ما عذاب فرما یکی براي کارهاي بد خودشان یکی براي کارهاي بد ما که بدستور آنها بوده و
دور فرما آنانرا از رحمت خود دو برابر دوري ما یا دوري بینهایتی و اخیرا خطاب باهل ایمان فرموده که شما مانند بنی اسرائیل که
بانواع مختلفه حضرت موسی را آزار مینمودند نباشید و نسبتهاي ناروا باو میدادند از قبیل نداشتن آلت رجولیّت یا عنّین بودن یا
مبتلا بودن بامراض جسمی چون در انظار مردم غسل نمیفرمود یا آنکه او هارون را کشته یا با زنی زنا نموده که در روایات مختلفه
ذکر شده و خداوند او را از همه آن عیوب و افعال زشت منزّه و مبرّي فرمود بظاهر نمودن بدن آنحضرت براي آنها و زنده شدن
هارون و اقرار بموت طبیعی و رسوا شدن تهمت زنندگان در سایر تهمتها چنانچه مبرّي فرمود ساحت مقدّس حبیبش را در موضوع
زینب و شوهرش زید بن حارثه و نسبت جنون و سحر و امثال اینها که گذشت و بود موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام نزد خدا
موجّه و مقرّب و مستجاب الدّعوه که هر چه میخواست باو عطا میفرمود و ساداتنا بالف بجاي سادتنا و کثیرا با ثاء مثلّثه بجاي کبیرا
نیز قرائت شده است.
صفحه 256 از 456
[ [سوره الأحزاب [ 33 ]: آیات 70 تا 73
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَولًا سَدِیداً [ 70 ] یُصلِح لَکُم أَعمالَکُم وَ یَغفِر لَکُم ذُنُوبَکُم وَ مَن یُطِع اللّهَ وَ رَسُولَه فَقَد فازَ فَوزاً
عَظِیماً [ 71 ] إِنّا عَرَضنَا الَأمانَۀَ عَلَی السَّماوات وَ الَأرض وَ الجِبال فَأَبَینَ أَن یَحمِلنَها وَ أَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الإِنسان إِنَّه کانَ ظَلُوماً جَهُولًا
[ 72 ] لِیُعَذِّبَ اللّه المُنافِقِینَ وَ المُنافِقات وَ المُشرِکِینَ وَ المُشرِکات وَ یَتُوبَ اللّه عَلَی المُؤمِنِینَ وَ المُؤمِنات وَ کانَ اللّه غَفُوراً رَحِیماً [ 73 ]
567- -قرآن- 1
ترجمه
اي کسانیکه ایمان آوردید بپرهیزید از خدا و بگوئید گفتاري استوار اصلاح میکند براي شما کردارهاتانرا و میآمرزد براي شما
گناهانتان را و هر که اطاعت کند خدا و پیغمبرش را پس بتحقیق کامیاب شود کامیاب شدنی [ صفحه 344 ] بزرگ همانا ما عرضه
داشتیم امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها پس امتناع کردند که بردارندش و ترسیدند از آن و برداشت آنرا انسان همانا او بوده
است بسیار ستمکار نادان تا عذاب کند خدا مردان منافق و زنان منافق را و مردان شرك آورنده و زنان شرك آورنده را و در گذرد
از مردان با ایمان و زنان با ایمان و بوده است خدا آمرزنده و مهربان
تفسیر
. خداوند منّان در تعقیب منع از اقوال ناروا امر فرموده است اهل ایمانرا بگفتن سخن راست درست متین محکم و آن ممکن نیست
مگر بآنکه انسان هر سخنی را که میخواهد ادا کند قبلا تأمّل در آن نماید اگر راست و درست و مطابق عقل و شرع و صلاح خودش
و مخاطب بود بگوید و الّا خودداري کند از سخنان بزرگمهر حکیم است که اندیشه کردن که چه گویم به از پشیمانی بردن که چرا
گفتم و چون شخص خودش را وادار باین ملاحظه نمود خداوند هم با او کمک میکند و همیشه سخن راست درست متین استوار
بزبان او جاري مینماید و اعمالش را هم اصلاح و مطابق اقوالش میفرماید و گناهان سابقش را میآمرزد و توفیق اطاعت خدا و پیغمبر
و امام و نوّابش را باو عنایت میفرماید و برستگاري و سعادت در دنیا و آخرت فائز میشود که کامیابی بزرگ همیشگی در آن است
و چون قول سدید از کسی صادر نشود مگر بکمک عقل خداوند اشاره بمقام آن فرموده میفرماید ما در عالم علم خود بذوات اشیاء
نظر نمودیم و عرضه داشتیم بر تمام موجودات آسمانها و زمین و بزرگترین اجزاء آن در انظار که کوهها است جوهر عقل را و
سنجیدیم قابلیّت و استعداد آنها را براي قبول آن پس اباء و امتناع نمودند بلسان حال از تحمّل آن بار و ترسیدند از لازمه آن که
تکلیف و عقاب بر ترك آنست پس تحمّل و قبول نمود آنرا انسان چون بالطّبع ستمکار بود و بالذّات نادان و محتاج بآن و قابل بود
که قبول نماید آنرا و برساند خود را بأعلی درجه کمال و در ما هم بخل وجود نداشت لذا آنرا باو عطا نمودیم و براي وجود آن در
او تکلیف نمودیم و بثواب و عقاب رساندیم او را و شخص اوّل آنها ابو البشر چون دید شخصیّت و نورانیّت خمسه طیّبه را در اعلی
مراتب جوهر عقل مجرّد حسد برد زوجهاش و او بمقام حضرت زهرا و پدر و شوهر و دو فرزندش و از بهشت خارج شدند و [
صفحه 345 ] با آنکه در حقیقت مقام مقدّس آنذوات مقدّسه از آن جوهر نفیس عقلانی که نور محض و عقل مجرّد و حقیقت
محمّدیّه صلوات اللّه علیهم اجمعین و ولایت کلّیّه الهیّه است مختص بود بایشان و آن امانت خدا بود در نزد انبیاء و اولیاء و نباید
کسی نزدیک بآن شود و آرزوي او را نماید و همه میترسیدند از پرواز بجانب آن چه رسد بدراز نمودن دست تعدّي بآن اخیرا
صفحه 257 از 456
یکنفر اوّل ظالم ابو الشّر جاهل از اینکه امّت آنرا غصب نمود پس صحیح است گفته شود امانت الهی عقل است که آسمانها و زمین
و کوهها استعداد تحمّل آنرا نداشتهاند و خدا آنرا بانسان عنایت فرموده که آنرا باطاعت تکمیل نماید و بتعدّي و تجاوز از حکم آن
و پیروي از هوي و هوس جهالت و نادانی و ستم بر خویش و خلق ننماید و آن طائر قدسی را ضعیف نکند و از قفس تن پرواز ندهد
و درست است که گفته شود تکلیف است که از لوازم و توابع عقل است و تعدیل قوّه غضبیّه که موجب ستمکاري است و قوّه
شهویّه که منشأ جهالت و نادانی است از فوائد آنست و باید گفت بر حسب اخبار ولایت خاندان عصمت و طهارت است که مرتبه
اعلی و درجه اقصی از آن حقیقت مجرّد نورانی است که دست کسی بآن نمیرسد منقار بند کرده ز سستی هزار جاي تا اوّلین دریچه
او طائر قیاس و اینکه بیان بنظر حقیر وجه جمع عقلی و عرفی در معناي ظاهر و اقوال قویّه و روایات معتبره مفسّره اینکه آیه است لذا
بتعرّض اقوال و اخبار پرداخته نمیشود و نتیجه افاضه اینکه جوهر مجرّد بخلق از خدا آنستکه عذاب میکند اهل نفاق و شقاق را چون
حجّت بر آنها تمام شده و میپذیرد رجوع اهل ایمان را بحق بعد از اعمال ناحق و ناروا احیانا چون از لوازم طبع و ذات آنها است و
ثواب میدهد چون آمرزنده و مهربان است و کسیکه اینکه سوره را زیاد قرائت نماید در جوار محمّد و آل او جاي خواهد گرفت
[ انشاء اللّه تعالی. [ صفحه 346
سوره سبا
اشاره
70- پنجاه و چهار آیه مکیّه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 33
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 الحَمدُ لِلّه الَّذِي لَه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض وَ لَه الحَمدُ فِی الآخِرَةِ وَ هُوَ الحَکِیم الخَبِیرُ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
1] یَعلَم ما یَلِج فِی الأَرض وَ ما یَخرُج مِنها وَ ما یَنزِل مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعرُج فِیها وَ هُوَ الرَّحِیم الغَفُورُ [ 2] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَأتِینَا ]
السّاعَۀُ قُل بَلی وَ رَبِّی لَتَأتِیَنَّکُم عالِم الغَیب لا یَعزُب عَنه مِثقال ذَرَّةٍ فِی السَّماوات وَ لا فِی الَأرض وَ لا أَصغَرُ مِن ذلِکَ وَ لا أَکبَرُ إِلاّ فِی
636 وَ الَّذِینَ سَ عَوا فِی آیاتِنا - کِتاب مُبِین [ 3] لِیَجزِيَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات أُولئِکَ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ رِزقٌ کَرِیم [ 4] -قرآن- 1
95- مُعاجِزِینَ أُولئِکَ لَهُم عَذاب مِن رِجزٍ أَلِیم [ 5] -قرآن- 1
ترجمه
ستایش مر خدائی را است که مر او را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و مر او را است ستایش در آنجهان و او است
درست کردار آگاه میداند آنچه را که داخل میشود در زمین و آنچه بیرون میآید از آن و آنچه فرود میآید از آسمان و آنچه بالا
میرود در آن و او است مهربان آمرزنده و گفتند آنها که کافر شدند نمیآید ما را قیامت بگو آري قسم بپروردگار من که هر آینه
خواهد آمد شما را البتّه آن پروردگاري که داناي پنهان است مستور نمیباشد از او مقدار ذرّه در آسمانها و نه در زمین و نیست
کوچکتر از اینکه و نه بزرگتر مگر آنکه هست در کتابی بیان کننده تا پاداش دهد آنانرا که ایمان آوردند و کردند کارهاي شایسته
آنگروه براي ایشانست آمرزش و روزي خوبی و آنانکه کوشش کنند در دلائل ما بگمان آنکه عاجز کنندگان باشند براي آنها
صفحه 258 از 456
[ است عذابی دردناك از بدترین اقسام آن . [ صفحه 347
تفسیر
ملکیّت حقیقیّه تمام موجودات آسمانی و زمینی براي خداوند مکرّر اثبات و بیان شده و متفرّع بر آنست اختصاص حمد و ثنا بذات
احدیّت و استحقاق او بآن در دنیا و آخرت که نعم آنجا هم مخصوص باو است و او است که اوضاع دو جهانرا بر وفق حکمت و
مصلحت منظّم و مرتّب فرموده براي آنکه آگاه بوده از حقائق اشیاء و مصالح موجودات و مقدار لیاقت آنها میداند آنچه داخل
میشود در زمین از قبیل آب و ریشه نباتات و اجساد حیوانات و آنچه بیرون میآید از آن مانند آب و گیاه و درخت و حیوان و معادن
و آنچه فرود میآید از آسمان مانند باران و برف و ملائکه و آنچه بالا میرود در آن مانند اعمال بندگان و آه دل مظلومان و ملائکه
موکّله بر آن و او مهربان است به بندگان که از بالاي سر و زیر پاي آنها کارشانرا راه میاندازد و آمرزنده است آنها را در صورتی
که قصور یا تقصیر در اداء شکر و حمد او نموده باشند و چون کفّار منکر معاد بطور استهزاء میگفتند روز قیامت براي ما نمآید
پیغمبر اکرم مأمور شد که در جواب آنها بفرماید بلی قسم بپروردگار من هر آینه میآید براي شما و میآورد آنرا همان پروردگاري
که علم بباطن شما و همه دارد و بنابر اینکه عالم الغیب صفت ربّ است که مقرّب امکان آوردن او است روز قیامت را و برفع نیز
قرائت شده و بنابر آن خبر مبتداء محذوف است که هو باشد یا مبتدا است و خبر آن لا یعزب و ما بعد آن و بیرون نمیباشد از علم او
مقدار ذرّهئی در آسمانها و نه در زمین پس میتواند ذرّات پراکنده شده ابدان اموات را جمع آوري نماید و قیامت را بر پا کند و لا
یعزب بکسر نیز قرائت شده و کوچکتر و بزرگتر از ذرّه هم در علم خدا و لوح محفوظ آسمانی موجود و ثبت است و اصغر و اکبر
بفتح نیز قرائت شده و بنابر اینکه کلمه لا براي نفی جنس است و در صورت رفع براي نفی افراد و منتقض بالّا شده و از عمل باز
مانده و رفع بابتدائیّت است و نمیشود عطف بر مثقال باشد براي آنکه لازم میآید در کتاب مبین از علم خدا بیرون باشد و قمّی ره از
امام صادق علیه السّلام نقل نموده که اوّل چیزي که خدا خلق فرمود قلم بود و امر شد که بنویس پس نوشت آنچه بوده و هست تا
روز قیامت و آمدن قیامت براي آنستکه خداوند در آنروز جزاي [ صفحه 348 ] کسانیکه ایمان آوردند و اعمال پسندیده نمودند
عطا فرماید بدخول در بهشت و روزي خوبی که منّت و آزاري در آن نیست و مغفرت گناهانشان که احیانا از آنها صادر شده بود
ولی کسانیکه در دنیا سعی و کوشش نمودند براي ابطال دلائل توحید خدا و آیات قرآن و علائم نبوّت پیغمبر و ولایت ائمّه اطهار
براي آنکه عاجز کنند خدا را بگمان خودشان از اثبات حق و سبقت بگیرند بر او در غرض براي آنها در آنروز موعود عذابی است
از بدترین انواع عذابهاي دردناك و الیم بجرّ نیز قرائت شده است و در سوره حج اینکه آیه گذشت و آنکه بعضی بجاي معاجزین
معجّزین بتشدید قرائت نمودهاند یعنی باز دارندگان خلق از قبول دین حق.
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 6 تا 9
اشاره
وَ یَرَي الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ هُوَ الحَق وَ یَهدِي إِلی صِ راطِ العَزِیزِ الحَمِیدِ [ 6] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَل نَدُلُّکُم
عَلی رَجُل یُنَبِّئُکُم إِذا مُزِّقتُم کُل مُمَزَّق إِنَّکُم لَفِی خَلق جَدِیدٍ [ 7] أَفتَري عَلَی اللّه کَ ذِباً أَم بِه جِنَّۀٌ بَل الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ فِی
العَذاب وَ الضَّلال البَعِیدِ [ 8] أَ فَلَم یَرَوا إِلی ما بَینَ أَیدِیهِم وَ ما خَلفَهُم مِنَ السَّماءِ وَ الَأرض إِن نَشَأ نَخسِف بِهِم الَأرضَ أَو نُسقِط عَلَیهِم
646- کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِن فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِکُل عَبدٍ مُنِیب [ 9] -قرآن- 1
صفحه 259 از 456
ترجمه
و میبینند آنانکه داده شدند دانش را آنچه فرو فرستاده شد بتو از پروردگارت آن راست و درست است و هدایت میکند براه خداي
غالب ستوده و گفتند آنها که کافر شدند آیا راهنمائی کنیم شما را بر مردي که خبر دهد شما را چون پاره کرده شدید پاره کردنی
تام و تمام همانا شما در آفرینش تازهاید آیا نسبت داد بخدا دروغی را یا در او است جنونی بلکه آنانکه ایمان نمیآورند بآن جهان
در عذاب و گمراهی دورند آیا نظر نکردند بآنچه در پیش رویشان است و آنچه باشد پشت سرشان از آسمان و زمین اگر بخواهیم
فرو میبریم آنها را بزمین یا میافکنیم بر آنها پارههائی از آسمان همانا در اینکه هر آینه نشانهایست براي هر بنده بازگشت کنندهئی
تفسیر
. خداوند متعال بعد از بیان امکان معاد در آیات سابقه اثبات آنرا فرموده به بیان جامعی از اینکه قرار که علماء و دانشمندان عالم
میدانند و تصدیق [ صفحه 349 ] میکنند که قرآن تو حق است و از جانب خدا است چون کسی نتوانسته و نتواند مانند آن بیاورد و
تمام احکامش مطابق با حکمت و مصلحت و موجب هدایت مردم است بدین خداوند قادر توانایی که ستوده است در جمیع افعال و
غالب است در تمام احوال لذا دیده میشود که علماء اهل کتاب با آنکه تمام منافع دنیوي آنها بقبول اسلام از دستشان میرود بتدریج
قرآن را میبینند و مسلمان میشوند و در آن تصریحات زیاد بقیامت و معاد شده و معلوم میشود آن حق است و هر چه در قرآن است
حق و آورنده آن بر حق و با وجود اینکه کفّار از روي تعجّب میگویند با یکدیگر آیا میخواهید بشما ارائه دهیم مردیرا که میگوید
وقتی شما مردید و خاك شدید و اجزاء بدن شما پاره پاره و متفرّق شد و هر پاره و جزئی از آن در جائی قرار گرفت همانا شما دو
مرتبه آفریده شده و در افراد مردم جدیدي قرار خواهید گرفت از یکی از اینکه دو امر خارج نیست یا اینکه مرد براي پیشرفت
مقاصد خودش اینکه کار را بخدا نسبت میدهد بدروغ و افترا میزند یا دیوانه است که چنین امر عجیبی را ادّعا میکند و مقصودشان
از آنمرد عقل کل و خاتم رسل صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بود لذا خداوند هر دو طرف تردید آنها را منع فرموده به بلیغترین بیان
مختصري که نه چنین است بلکه کسانیکه ایمان بدار جزاء و روز بازپسین ندارند در عذاب آنروز مخلّد و بلوازم و تبعات اینکه
بیاعتقادي در دنیا معذّب و در وادي ضلالت و گمراهی و دوري از حق و حقیقت و اله و سر گردانند و تقدیم عذاب بر ضلال با
آنکه در رتبه مؤخّر است و اخبار از فعلیّت آن براي اشاره بتحقّق آن است و تهدید آنها بعذاب دنیوي و اشاره بناراحتیهاي صاحبان
اینکه فکر در دنیا که امیدي بتلافی آنها در آخرت ندارند و استدلال فرموده بر آن باین تقریب که آیا نظر نمیاندازند بسوي جهت
مقابل و غیر مقابل خودشان از آسمان و زمین که بآنها از جوانب احاطه نموده بطوریکه راه گریز ندارند و در تحت سلطنت و قدرت
و در ملک ما میباشند اگر بخواهیم مانند قارون آنها را بزمین فرو بریم میبریم و اگر بخواهیم مانند قوم شعیب پاره آتشی از آسمان
بر سر آنها فرود آریم میآوریم با چنین وسعت ملک و احاطه و قدرت و سلطنتی چگونه نمیتوانیم اجزاء متفرّقه آنها را جمع آوري و
حیات دهیم در اینکه ملاحظات دلیل روشنی است بر معاد از براي هر بندهاي که رجوع بحق و آثار دالّه بر آن نموده و [ صفحه
350 ] بدرگاه باري انابه و توبه میکند براي درك حقائق و بخشش گناهان خود و ان یشأ یخسف او یسقط هر سه بیاء نیز قرائت شده
است.
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 10 تا 14
اشاره
صفحه 260 از 456
وَ لَقَد آتَینا داوُدَ مِنّا فَضلًا یا جِبال أَوِّبِی مَعَه وَ الطَّیرَ وَ أَلَنّا لَه الحَدِیدَ [ 10 ] أَنِ اعمَل سابِغات وَ قَدِّر فِی السَّردِ وَ اعمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما
تَعمَلُونَ بَصِیرٌ [ 11 ] وَ لِسُلَیمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهرٌ وَ رَواحُها شَهرٌ وَ أَسَلنا لَه عَینَ القِطرِ وَ مِنَ الجِن مَن یَعمَل بَینَ یَدَیه بِإِذن رَبِّه وَ مَن یَزِغ
مِنهُم عَن أَمرِنا نُذِقه مِن عَذاب السَّعِیرِ [ 12 ] یَعمَلُونَ لَه ما یَشاءُ مِن مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفان کَالجَواب وَ قُدُورٍ راسِیات اعمَلُوا آلَ
داوُدَ شُکراً وَ قَلِیل مِن عِبادِيَ الشَّکُورُ [ 13 ] فَلَمّا قَضَینا عَلَیه المَوتَ ما دَلَّهُم عَلی مَوتِه إِلاّ دَابَّۀُ الَأرض تَأکُل مِنسَأَتَه فَلَمّا خَرَّ تَبَیَّنَت الجِنُّ
842- أَن لَو کانُوا یَعلَمُونَ الغَیبَ ما لَبِثُوا فِی العَذاب المُهِین [ 14 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر آینه بتحقیق دادیم داود را از جانب خود مزیّتی آنکه اي کوهها تسبیح گوئید با او و تبعیّت پرندگان را و نرم گرداندیم برایش
آهن را که بساز زرههاي رسا و اندازه نگاهدار در بافتن و بکنید کار شایسته همانا من بآنچه میکنید بینایم و مسخّر کردیم براي
سلیمان باد را سیر بامدادش ماهی بود و شبانگاهش ماهی و جاري کردیم برایش چشمه مس گداخته و از جنّیان کسانی را که کار
میکردند پیش رویش باذن پروردگارش و آنکه سر میپیچید از آنها از فرمان ما میچشاندیم باو از عذاب آتش سوزان میساختند
برایش آنچه میخواست از قصرها و تمثالها و کاسههائی مانند حوضها و دیگهاي ثابت و استوار بجا آورید اي آل داود شکر را و
کمی از بندگان من شکر گزارند پس چون حکم کردیم بر او بمرگ راهنمائی نکرد آنها را بر مرگش مگر جنبنده زمین که
میخورد عصایش را پس چون بروي در افتاد ظاهر شد جنّیان که اگر بودند میدانستند غیب را درنگ نمیکردند در عذاب خوار
کننده
تفسیر
. خداوند متعال بحضرت داود که نسب و حسب او در سوره بقره ذیل قصّه طالوت و قتل جالوت بدست آن حضرت گذشت از بین
انبیاء سلف مزیّت و کرامت مخصوصی عنایت فرمود و آن اینکه بود که بکوهها امر فرمود که رجوع کنید با او بتسبیح خدا و جواب
گوئی کنید از او در وقت تلاوت زبور قمّی ره نقل نموده که [ صفحه 351 ] هر وقت داود علیه السّلام بصحرا میرفت و قرائت زبور
میفرمود کوهها و پرندهها و حیوانات وحشی با او تسبیح مینمودند چون تأویب در لغت ترجیع بتسبیح است و ترجیع بلند و آهسته
نمودن صوت است و بازگردانیدن آن در حلق و قمّی ره اوّبی را به سبّحی للّه تفسیر فرموده و بنابراین ظاهرا و الطّیر عطف است بر
محل جبال که منصوب است بنداء و بعضی اوّبی را بمعناي سیري گرفتهاند و گفتهاند کوهها با آنحضرت سیر مینمودند و همچنین
پرندگان و بنابراین و الطّیر عطف است بر فضلا یعنی دادیم داود را مزیّتی و پرندگان را مسخّر او نمودیم و مراد از سیر کوهها و
پرندگان ممکن است پیروي آنها از حضرت باشد بعنوان معجزه چنانچه گفتهاند و محتمل است مراد بودن آنها در تحت اختیار
حضرت باشد که هر جا بخواهد پرندگان بروند و کوهها معادن خودشان را ببرند و بعضی و الطّیر برفع قرائت نمودهاند و بنابراین
محتمل است عطف بلفظ جبال باشد و میشود عطف بریاء در اوّبی یعنی اي کوهها تسبیح کنید شما و پرندگان با او و نیز خداوند
نرم فرمود در دست او آهن را مانند شمع که هر کار میخواست با آن میکرد بدون داغ کردن و کوبیدن آن در مجمع از امام صادق
علیه السّلام نقل نموده که خداوند بحضرت داود وحی فرمود که تو خوب بندهئی هستی غیر از آنکه از بیت المال ارتزاق میکنی
پس داود چهل روز گریه کرد تا خدا نرم فرمود براي او آهن را و بعد از آن هر روز یک زره میساخت و هزار درهم میفروخت پس
سیصد و شصت زره ساخت و سیصد و شصت هزار درهم فروخت و مستغنی از بیت المال شد و دستور الهی راجع بساختن زره آن
بود که رسا و تام و تمام باشد و حلقههایش متناسب و مساوي باشد در باریکی و ضخامت و اصل سرد تتابع در حروف کلمه و کلام
صفحه 261 از 456
است لذا از حضرت رضا علیه السّلام نقل شده که مراد حلقه بعد از حلقه است که باید در آن تقدیر و تعدیل را از دست نداد و
آنکه بشکرانه اینکه موهبت آنحضرت خودش و اهل بیتش باعمال صالحه و عبادت و اطاعت خدا مشغول شوند و بدانند که خداوند
بافعال آنها آگاه است همه را میبیند و پاداش خیر میدهد و خداوند مسخّر فرمود براي حضرت سلیمان پسر او باد را که میبرد
کرسی او را و سیر میداد او را در صبح یک ماه راه و در شام یک ماه راه چنانچه قمّی ره نقل فرموده خلاصه آنکه در یکروز
مسافتی را که مردم معمولا در دو ماه [ صفحه 352 ] میپیمودند میپیمود و نیز جاري فرمود براي او چشمه مس گداخته که مانند
آب میجوشید و بیرون میآمد از زمین در یمن و مسخّر فرمود براي او از جنّیان جماعتی را که کار میکردند براي او در برابرش باذن
خدا و هر یک از آنها سرپیچی میکردند از فرمان الهی خداوند او را بآتش سوزان در دنیا یا آخرت عذاب میفرمود و گفتهاند خدا
ملکی را موکّل آنها فرموده بود که تازیانه در دست داشت و هر یک از آنها تخلّف میکرد از اطاعت حضرت او را میزد بطوریکه
میسوخت و کار آنها اینکه بود که میساختند براي او آنچه میخواست از مسجدهاي معظم منیع و قصرهاي محکم رفیع که بمناسبت
جایگاه بودن آنها براي حرب با شیطان یا انسان محراب نامیده شده و مجسّمههائی بصورت درخت و گل و میوجات و امثال اینها نه
صاحبان روح که حرام است چنانچه از بیان امام صادق علیه السّلام مستفاد میشود و قدحهاي بزرگی که مانند حوضها بودند چون
جواب جمع جابیه بمعناي حوض است و حضرت سلیمان گفتهاند لشگرش را در آنها اطعام میفرمود و دیگهاي بزرگیکه بر روي
پایههاي محکمی کار گذارده بودند و از جاي خودشان حرکت نمیدادند و کسان حضرت داود مأمور شدند بشکرگزاري از نعم
الهیّه که بایشان عطا فرموده بود بیش از سایر مردم بیشتر از آنها بقلب و لسان و اعضاء و شکور کسی است که اینچنین باشد در
بیشتر اوقات و اینکه قبیل مردم در هر عصر و زمانی کم بودند و بعضی گفتهاند شکور کسی است که خود را عاجز از اداء شکر
الهی به بیند و بداند چون حق شکر خدا را کسی نمیتواند ادا نماید و توفیق شکرگزاري را هم خدا میدهد و شکر لازم دارد از دست
و زبان که برآید کز عهده شکرش بدر آید اعملوا آل داود شکرا و قلیل من عبادي الشّکور و چون اجل حضرت سلیمان بحکم خدا
رسید جنّیان را مطّلع نکرد از آن مگر موریانه که عصاي او را خورد پس چون بزمین افتاد مبیّن و آشکار شد بر مردم که جنّیان اگر
علم غیب داشتند اینمدت تحمّل اعمال شاقّهاي را که از ترس او مینمودند نمیکردند چون عقیده مردم در باره جنّیان اینکه بود که
آنها علم غیب دارند و بعد از اینکه قضیّه فهمیدند که ندارند در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که فرمود خداوند وحی
فرمود بسلیمان إبن داود علیه السّلام که علامت مرگ تو آنستکه بیرون میآید درختی در بیت المقدّس [ صفحه 353 ] که نامش
خرنوبه است پس حضرت سلیمان یکروز دید درختی روئیده فرمود نام تو چیست گفت خرنوبه پس برگشت آنحضرت بجانب
محرابش و ایستاد و تکیه کرد بعصاي خود و قبض روح شد در هماندم و جن و انس مشغول بکار خودشان که بامر او میکردند
شدند بگمان آنکه او زنده است و نمرده و روز را بشب و شب را بروز میآوردند و او ایستاده و ثابت بود تا موریانه عصاي او را
خورد و آن شکست و سلیمان افتاد بزمین آیا نشنیدي قول خداوند را فلمّا خرّ تبیّنت الجن تا آخر آیه و قمّی ره نقل نموده که چون
خداوند بسلیمان وحی فرمود که تو میمیري بشیاطین امر فرمود براي او اطاقی از آبگینه بسازند و در کنار دریا بگذارند و آنها عمل
نمودند و حضرت داخل آن شد و بعصاي خود تکیه کرد و مشغول بتلاوت زبور شد و شیاطین دور او بودند و نگاه میکردند و
جرئت فرار نداشتند در اینحال حضرت ملتفت شد که مردي با او در اطاق است ترسید و فرمود تو کیستی عرض کرد من کسی
هستم که از کسی رشوه نمیگیرم و از پادشاهی نمیترسم من عزرائیلم و روح او را قبض نمود در حالیکه بعصا تکیه کرده بود و در
قبّه آبگینه جاي داشت و جنّیان او را میدیدند پس یک سال براي او کار میکردند تا خدا موریانه را مبعوث فرمود و عصاي او را
خورد پس چون افتاد برو بر زمین آشکار شد بر انس که جنّیان اگر میدانستند غیب را درنگ نمیکردند در عذابخوار کننده اینطور
اینکه آیه نازل شده و اینکه براي آنستکه مردم آنزمان میگفتند جنّیان غیب میدانند و بعد از افتادن سلیمان دانستند که اگر جنّیان
غیب میدانستند کار نمیکردند براي سلیمان یک سال با آنکه او مرده بود و آنها گمان میکردند زنده است و از بعضی از روایات
صفحه 262 از 456
استفاده میشود که چون مدّت مکث حضرت سلیمان باین حال طول کشید بعضی از مردم قائل بخدائی او شدند چون دیدند نه
میخورد و نه میآشامد و نه خسته از ایستادن میشود و بعضی گفتند ساحر است و خود را اینطور بما ارائه میدهد و بعضی که مؤمن
بودند گفتند او بنده خدا و پیغمبر او است خدا هر طور میخواهد با او معامله میفرماید و براي اینکه خداوند موریانه را مأمور بخوردن
عصاي او فرمود و بنابراین ظاهرا جمله أن لو کانوا یعلمون تا آخر آیه بدل اشتمال است از جن مانند تبیّن زید [ صفحه 354 ] جهله و
للانس مقدّر است و محتمل است تبیّن بمعناي بیّن باشد یعنی ظاهر کردند جنّیان براي مردم اینکه امر را بعمل خود که کار میکردند
براي سلیمان با عدم اطّلاع بموت او و آن امر علم غیب نداشتن آنها است که مستفاد از جمله شرطیّه است چون تبیّن گاهی متعدّي
استعمال میشود و بعصا منسأه گفته میشود براي آنکه حیوانات را بآن طرد مینمایند و بعضی آنرا بعصاي بزرگ و چوبدستی تفسیر و
ترجمه نمودهاند و در مجمع از امام سجّاد و امام صادق علیهما السلام نقل نموده که تبیّنت الانس قرائت فرمودهاند و در روایت قمّی
ره و غیره از آنحضرت تصریح بنزول تبیّنت الانس انّ الجن لو کانوا یعلمون تا آخر آیه شده است و در اکمال از پیغمبر صلی اللّه
علیه و اله نقل نموده که عمر حضرت سلیمان هفتصد و دوازده سال بوده است.
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 15 تا 19
اشاره
لَقَد کانَ لِسَ بَإٍ فِی مَسکَنِهِم آیَۀٌ جَنَّتان عَن یَمِین وَ شِمال کُلُوا مِن رِزقِ رَبِّکُم وَ اشکُرُوا لَه بَلدَةٌ طَیِّبَۀٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ [ 15 ] فَأَعرَضُوا فَأَرسَلنا
عَلَیهِم سَیلَ العَرِم وَ بَدَّلناهُم بِجَنَّتَیهِم جَنَّتَین ذَواتَی أُکُل خَمطٍ وَ أَثل وَ شَیءٍ مِن سِدرٍ قَلِیل [ 16 ] ذلِکَ جَزَیناهُم بِما کَفَرُوا وَ هَل نُجازِي
إِلاَّ الکَفُورَ [ 17 ] وَ جَعَلنا بَینَهُم وَ بَینَ القُرَي الَّتِی بارَکنا فِیها قُريً ظاهِرَةً وَ قَدَّرنا فِیهَا السَّیرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیّاماً آمِنِینَ [ 18 ] فَقالُوا رَبَّنا
739- باعِد بَینَ أَسفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم فَجَعَلناهُم أَحادِیثَ وَ مَزَّقناهُم کُل مُمَزَّق إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِکُل صَبّارٍ شَکُورٍ [ 19 ] -قرآن- 1
ترجمه
هر آینه بتحقیق بود براي قوم سبا در محل سکونتشان دلالتی دو بوستان از راست و چپ بخورید از روزي پروردگارتان و شکر کنید
مر او را شهري پاکیزه و پروردگاري آمرزنده پس روي گردانیدند پس فرستادیم بر آنها سیل بنیانکن را و تبدیل کردیم دو باغ
آنها را به دو باغ صاحبان میوه تلخ و درخت شور گز و چیزي از سدر اندك اینگونه پاداش دادیم آنها را بسبب آنکه کفران
ورزیدند و آیا مجازات میکنیم مگر بسیار کفران نعمت کننده را و قرار دادیم میان آنها و میان آبادیهائی که برکت دادیم در آن
آبادیهاي آشکاري را و مقرّر داشتیم در آنها سیر کردن را سیر کنید روزهائی با آنکه هستید ایمنان پس گفتند پروردگار ما
سفرهاي ما و ستم کردند بر خودشان [ صفحه 355 ] پراکنده نمودیم آنها را نهایت پراکنده نمودن همانا در آن هر آینه نشانههائی
است براي هر زیاد بردبار بسیار شکرگزاري
تفسیر
. خداوند منّان شمّهئی از نتایج شکرگزاري و کفران نعمت خود را بیان فرموده باین تقریب که بتحقیق بود براي اولاد سباء بن
یشخب بن یعرب بن قحطان که بنقل مجمع از پیغمبر پدر ده قبیله از قبائل عرب بوده و گفتهاند در یمن اقامت داشتند و نام شهر آنها
مآرب بوده و بین آن و صنعاء سه روز راه بوده آیت و علامتی از علائم قدرت خداوند بر وافر نمودن نعمت شکور و مجازات کفور
صفحه 263 از 456
و آن آیت و علامت اینکه بود که مادامیکه آنها بوظائف دینی خودشان تا اندازه میسور عمل مینمودند در دو طرف یمین و یسار
شهر آنها بقدري باغات و بساتین و اشجار مثمره و انهار جاریه وجود داشت که براي اتّصال بیکدیگر و تزاحم اشجار باغهاي متعدّده
با هم گویا دو باغ در دو طرف آنشهر است که آخر آن دو پیدا نیست و بعضی گفتهاند خانه هر کس دو باغ در دو طرف راست و
چپش بود و اینکه مناسب با قرائت مساکن است که از جمعی نقل شده و انبیاء بنی اسرائیل بآنها از جانب خدا فرمودند بخورید از
نعمتهاي گوناگون و میوههاي رنگارنگ که خدا روزي شما فرموده و شکر خدا را بجا آورید بعبادت و اطاعت که اینکه شهر خوب
پاکیزه تهی از هر حیوان موذي و گزندهئی است و خداي شما خداي آمرزنده مهربانی است که اگر احیانا در شکرگزاري هم تقصیر
یا قصوري براي شما روي دهد با توبه یا بدون آن هم میآمرزد ولی آنها بکلّی از یاد خدا غافل و سرگرم بآن نعم شدند و به نصائح
و مواعظ علماء و صلحاء خودشان گوش ندادند پس خداوند موشهاي بزرگ را مأمور خرابی سدّي فرمود که بامر حضرت سلیمان
براي آبادي دیار آنها بسته شده بود و مجاري متعدّده داشت که بقدر حاجت از آن استفاده مینمودند و موشها مشغول خرابی سدّ
شدند و آنها متوجّه نبودند تا سدّ خراب و سیل دیار آنها را ویران نمود چنانچه قمّی ره نقل فرموده و لذا بعضی گفتهاند عرم که
سیل اضافه بآن شده است نام نوع آنموش است و بعضی گفتهاند نام آنسدّ یا هر سدّي است که جلو آب بسته باشد ولی در روایت
قمّی ره بعظیم و شدید تفسیر شده و بدل شد بخواست خدا براي آنها آندو باغ ممتدّ پر [ صفحه 356 ] میوه که گفته شده زنها وقتی
عبور میکردند و بر سرشان زنبیل بود بدون آنکه دست بمیوه بزنند پر میشد مبدّل شد بدو باغ که براي صنعت مشاکله و جور بودن
کلام باغ خوانده شده و الّا باید جنگل خوانده شود چون داراي میوه تلخ یا میوه درخت تلخ میوه بودند و أکل با اضافه بخمط نیز
قرائت شده است و خمط هر درخت خارداري است که داراي میوه تلخ غیر مأکول است و در اینکه قبیل موارد اضافه معمولتر است
از توصیف و بیان چون در صورت توصیف باید خمط مجرّد از ذات و بمعناي تلخ یا بدمزه استعمال شده باشد یا مضافی براي آن
تقدیر نمود که اکل باشد و در صورت بیان هم بیتکلّف نیست و قمّی ره آنرا بام غیلان تفسیر نموده که آنرا بدرخت طلح یا بار آن
ترجمه نمودهاند و طلح بدرخت بزرگ در ریگستان معرّفی شده است در هر حال معلوم است که مراد تبدیل آن دو باغ است بدو
باغ داراي میوه تلخ بدمزه و درخت شور گز که اصلا میوه ندارد لذا گفتهاند معطوف است بر اکل نه بر خمط و مقدار کمی از
درخت سدر که آنرا در فارسی کنار خوانند و آن دو نوع است یک نوع میوهاش مأکول و برگش براي شستشو خوب است و یک
نوع داراي میوه تند غیر مأکولی است که آن بیابانی است و بعضی گفتهاند اینجا مراد اینکه نوع است و در صورتی که مراد نوع اوّل
باشد موصوف بکمی شده براي اشاره بآنکه اگر در آن دو باغ چیز مأکولی هم یافت میشد چیز کمی بود که دردي را دوا نمیکرد
اینکه جزاي کفران نعمت آنها بود که خدا داد بآنها در دنیا و جزا نمیدهد خدا مگر کسیرا که بسیار ناشکر باشد و کفران نعمت کند
چون اگر زیاد نباشد گفته شد که میآمرزد و یجازي بصیغه مغائب مجهول و کفور برفع نیز قرائت شده است و خداوند میان شهر
آنها و میان بلاد شام که گفتهاند یا مکّه که قمّی ره نقل فرموده قرار داده بود آبادیهاي نمایانی براي مسافرین از دور یا براي
خودشان که یکدیگر را میدیدند و برکات ظاهري و باطنی بلاد شام و مکّه معظّمه واضح است که توسعه رزق و فیوضات ربّانی
است و مقدّر فرموده بود خداوند سیر مسافرین آنها را از بلد خودشان ببلاد مبارکه در آن آبادیهاي نمایان باندازه مساوي یکدیگر
[ که صبح چون از منزل حرکت میکردند ناهار را در یکی از آن آبادیها صرف مینمودند و چون از آنجا راه میافتادند [ صفحه 357
شام در آبادي دیگر بودند و بآنها اجازه داده شده بود که مسافرت نمایند از بلدشان به بیت المقدّس یا مکّه معظّمه در آن آبادیهاي
متقاربه بیکدیگر با کمال امنیّت و رفاهیت هر وقت بخواهند از شب و روز و اینها همه الطاف الهی بود نسبت بآنها که قدردانی و
شکرگزاري در برابرش نشد بلکه از خوشی ملول شدند و براي تکبّر و تفرعن و تطاول بر فقراء و ضعفاء و درماندگان از خداوند
مسئلت نمودند که در سر راه آنها بشام بیابانهائی احداث شود که بتوانند بوجود داشتن زاد و راحله براي خودشان و نداشتن فقراء و
ضعفاء بر آنها تفوّق و تطاول نمایند و بر خودشان ستم نمودند چون بنعمت مغرور و مست شدند و خداوند دعایشان را مستجاب
صفحه 264 از 456
فرمود و آبادیهاي بین راهشان را ویران و مبدّل به بیابان کرد و پس از سیل عرم سابق الذکر آنقوم که ده قبیله و شعبه بودند هر یک
بدیاري پناهنده و متفرق شدند دستهئی بشام هجرت نمودند و دستهئی بمکّه رفتند و دستهئی بمدینه و جمعی ببحرین و فرقهئی
بتهامه و پارهئی بعمّان جاي گزین شدند و قصّه آنها سر زبانها افتاد و ضرب المثل شدند بطوریکه براي بیان شدّت تفرّق هر جماعت
متفرّق شدهئی میگویند متفرق شدند مانند تفرّق قوم سبا و همانا در اینکه قصّه و امثال اینکه دلالات قدرت حق و موجبات عبرت
خلق موجود است براي کسانیکه صابرند بر طاعت خدا و شاکرند بر نعم او بایمان و عمل و فکر و ذکر نه کسانیکه بکلّی از اینکه
معانی غافل و در وادي جهل و نادانی حیران و سرگردانند و بعّد بتشدید بجاي باعد نیز قرائت شده و ربّنا بضم و باعد بصیغه ماضی
و اینکه قرائت را در مجمع بامام باقر علیه السّلام هم نسبت داده و مراد شکایت آنها است از خدا و اخبار از طول منازلشان براي
افراطشان در تنعّم و تعیّش و بیاعتنائی بنعمت موجوده از جانب خدا براي آنها و در روایات ائمه اطهار بلاد مبارکه بذوات مقدّسه
خودشان و آبادیهاي نمایان بفقهاء و روات احادیثشان و مأمورین بسیر در آنها بشیعیانشان تفسیر شده و آنکه باید شب و روز در
طلب معرفت احکام باشند با ایمنی از شک و شبهه و جهالت و ضلالت در صورتی که از مأخذ صحیح أخذ نموده باشند و استفاده
اینکه معانی از باطن قرآن با حفظ ظاهر آن منافی نیست چنانچه تفسیر مشهور از بلاد مبارکه ببلاد شام و بیت المقدس منافات ندارد
با تفسیر قمّی ره از آن بمکّه چون ممکن است هر دو مراد [ صفحه 358 ] باشد چنانچه هر دو مبارك و مسعودند-
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 20 تا 25
اشاره
وَ لَقَد صَ دَّقَ عَلَیهِم إِبلِیس ظَنَّه فَاتَّبَعُوه إِلاّ فَرِیقاً مِنَ المُؤمِنِینَ [ 20 ] وَ ما کانَ لَه عَلَیهِم مِن سُلطان إِلاّ لِنَعلَمَ مَن یُؤمِن بِالآخِرَةِ مِمَّن هُوَ
مِنها فِی شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَلی کُل شَیءٍ حَفِیظٌ [ 21 ] قُل ادعُوا الَّذِینَ زَعَمتُم مِن دُونِ اللّه لا یَملِکُونَ مِثقالَ ذَرَّةٍ فِی السَّماوات وَ لا فِی
الَأرض وَ ما لَهُم فِیهِما مِن شِرك وَ ما لَه مِنهُم مِن ظَهِیرٍ [ 22 ] وَ لا تَنفَع الشَّفاعَۀُ عِندَه إِلاّ لِمَن أَذِنَ لَه حَتّی إِذا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِم قالُوا ما
ذا قالَ رَبُّکُم قالُوا الحَق وَ هُوَ العَلِیُّ الکَبِیرُ [ 23 ] قُل مَن یَرزُقُکُم مِنَ السَّماوات وَ الَأرض قُل اللّه وَ إِنّا أَو إِیّاکُم لَعَلی هُديً أَو فِی ضَلالٍ
72- 773 قُل لا تُسئَلُونَ عَمّا أَجرَمنا وَ لا نُسئَل عَمّا تَعمَلُونَ [ 25 ] -قرآن- 1 - مُبِین [ 24 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بتحقیق تصدیق کرد بر آنها شیطان گمانش را پس پیروي کردند او را مگر دستهاي از گروندگان و نبود براي او بر آنها تسلّطی
مگر براي آنکه ممتاز کنیم آنرا که ایمان میآورد بآن جهان از آنکه او در شک است از آن و پروردگار تو بر همه چیز نگهبان است
بگو بخوانید آنها را که گمان بردید غیر از خدا مالک نمیباشند آنها مقدار ذرهئی را در آسمانها و نه در زمین و نیست براي آنها در
آندو شرکتی و نباشد مر او را از آنها هیچ مددکاري و سود نمیدهد شفاعت نزد او مگر براي کسی که اذن دادش تا وقتی که برده
شود از دل آنها بیم گویند چه گفت پروردگار شما گویند راست و درست گفت و او است بلند مرتبه بزرگ مقام بگو کیست که
روزي میدهد شما را از آسمانها و زمین بگو خدا و همانا ما یا شما هر آینه بر هدایتیم یا در گمراهی آشکار بگو پرسیده نمیشوید
شما از آنچه بد کردیم ما و پرسیده نمیشویم ما از آنچه میکنید شما
تفسیر
صفحه 265 از 456
. خداوند متعال در ضمن بیان احوال کفار متعرّض حال شیطان ملعون شده به بیان لطیفی و آن اینستکه آنها روي شیطان را سفید
نمودند بکردار خودشان چون او قسم یاد کرده بود که بندگان خدا را اغواء و اضلال نماید مگر بندگان مخلص را که میدانست
خدا از آنها نگهداري میکند ولی باز اطمینان کامل نداشت که کاملا موفق باین امر شود و حرفش را سبز کند و قولش را بکرسی
بنشاند ولی کردار و پیروي آنها موجب شد که او بخود بالید و گمان خود را مطابق با واقع یافت چون همه متابعت از او نمودند مگر
[ دستهئی از مردم که آنان اهل ایمانند در صورتی که من بیانیّه باشد چون اکثر مردم کفارند یا دستهئی از اهل ایمان [ صفحه 359
اگر تبعیضیه باشد که ایشان انبیاء و اوصیاء و تالی تلوان آنانند و بقیه کفار و مؤمنین گناهکارند که پیروي از او نمودند و خداوند
مانع از نفوذ اراده و سلطنت شیطان بر آنها نشد مگر براي آنکه بشناسد و معلوم کند بعلم شهودي و خارجی و ممتاز فرماید کسیرا
که ایمان بآخرت دارد از کسیکه در شک است از آن تا پاداش دهد بمؤمن و بکیفر برساند منافق را با آنکه همه را بخوبی
میشناخت و اعمال آنها را میدانست چون خداوند نگهبان و حافظ تمام احوال و اعمال بندگان است و همه را در لوح محفوظ ثبت
و ضبط فرموده است ولی تا معصیت از بنده در خارج بروز نکند او را عقاب نمیفرماید و کسی که ایمان بآخرت داشته باشد
معصیت نمیکند مگر در حال غفلت از آن لذا از بین اصول عقاید مخصوص بذکر شده است و بنابراین کلمه علیهم متعلق است بظنّه
و مقدّم شده براي اهتمام باخبار از آنکه مظنّه او بر ضرر آنها بوده و پس از آن خطاب به پیغمبر اکرم فرموده میفرماید بگو به
بتپرستان مکه و غیرها بخوانید معبودهاي خودتان را که قائل بخدائی یا شرکت آنها با خدا یا شفاعتشان در روز جزا شدید در
حوائج خودتان تا بدانید که وجودشان اثري ندارد و مالک و اختیاردار ذرهئی از خیر و شر در امور آسمانها و زمین نیستند و شرکتی
هم با خدا ندارند نه در خلق و نه در ملک و نه در عبادت و کمکی هم با خدا ننموده و نخواهند نمود و خدا محتاج بکمک کسی
نبوده و نیست و شفاعت نمودن کسی هم نزد خدا فائده ندارد مگر باو اذن داده باشد که شفاعت کند یا براي کسی اذن داده باشد
که شفعاء شفاعت او را بنمایند و اذن بصیغه مجهول نیز قرائت شده است و اینکه امر که شفاعت مخصوص بکسانی است براي
کسانی مسلّم است حتی در روز قیامت بعد از تسکین قلوب کفار از بیم و هراس آنروز و قادر شدن بتکلم و معلوم شدن شفعاء
آنروز بر مردم بشفعاء میگویند خداوند در باب ما بشما چه دستور داده بهشتی هستیم یا جهنمی ایشان میگویند خدا همان فرمایش
حقی را که پیغمبر صلی اللّه علیه و اله در دنیا فرمود فرموده است شفاعت مخصوص بآن حضرت و امیر المؤمنین علیه السّلام و
شیعیان او است و کسی حق شفاعت از مشرك و کافر و منافق را ندارد و فزّع بصیغه معلوم نیز قرائت شده است و اینکه ماده چون
متعدي بعن شود بمعناي رفع فزع آید و خدا برتر و بالاتر از آنستکه کسی [ صفحه 360 ] بدون اجازه او شفاعت کند و شفاعت شود
و بزرگتر از آنکه بر خلاف فرموده خود در قرآن روز قیامت رفتار فرماید و قمی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده راجع بذیل
اینکه آیه که اینکه براي آن بود که اهل آسمانها بعد از حضرت عیسی تا بعثت حضرت ختمی مرتبت وحی الهی را نشنیده بودند و
چون جبرئیل مأمور نزول وحی بر آنحضرت شد اهل آسمانها صوت وحی قرآن را شنیدند مثل صداي زدن آهن بر سنگ سخت و
از ترس بیهوش شدند و چون جبرئیل بجانب زمین سرازیر شد بهر چند که از اهل آسمانها رسید رفع نمود بیم و ترس آنها را پس
بعضی از آنها ببعضی گفتند چه گفت پروردگار شما و آنها جواب دادند حق گفت و او است علی کبیر و قریب به اینکه معنی را
در مجمع از بعضی از مفسرین نقل نموده و بنابراین باید در کلام تقدیري باشد تا مربوط شود اینمعنی بصدر آیه و محفوظ ماند
معناي حتی در موقع خود و محتمل است آن اینکه باشد که و آنچه ذکر شد تمامی حق است تا حدّیکه وقتی ملائکه از ترس بیرون
آمدند تصدیق نمودند که هر چه خدا فرمود حق است و ظاهرا جهت ترس ملائکه آن بوده که تصور نمودند میخواهد قیامت بر پا
شود ولی انصاف آنستکه اینمعنی و معانی دیگري که در مجمع نقل نموده چون سابقا ذکري از ملائکه نشده از ظاهر کلام استفاده
نمیشود مگر امام علیه السّلام آنرا از باطن خبر داده باشد و اللّه اعلم و قمی ره راجع بشفاعت نقل فرموده که شفاعت نمیکنند هیچ
یک از انبیاء و اولیاء خدا روز قیامت مگر باذن او مگر پیغمبر خاتم که خداوند اذن داده است باو پیش از روز قیامت که شفاعت
صفحه 266 از 456
کند و آن شأن او است و ائمه علیهم السلام و بعد از ایشان سایر انبیاء و از امام باقر علیه السّلام نقل شده که نیست احدي از اولین و
آخرین مگر آنکه او محتاج است بشفاعت پیغمبر صلی اللّه علیه و اله در روز قیامت و او شفاعت میکند از امّتش و ما شفاعت
میکنیم از شیعیانمان و شیعیان ما شفاعت میکنند از اهل و عیالشان تا آنکه مؤمنی میتواند شفاعت کند از دو قبیله بزرگ و میکند
حتی از خدمتگزارش میگوید پروردگارا اینکه مرا از سرما و گرما حفظ میکرد و اخیرا خداوند باز بطرز شگفتآوري استدلال
فرموده بر بیکاره بودن بتها و آن اینکه است که بآنها بگو چه کسی روزي میدهد شما را از آسمانها و زمین بتوسط فرستادن باران و
رویاندن نباتات و چون جوابش بر همه [ صفحه 361 ] معلوم و واضح است ولی شاید آنها از ترس الزام تأمّل کنند خودت فورا بگو
خدا تا معلوم شود که نباید روزيدهنده را گذارد و از بیکاره ستایش و شکرگزاري کرد و بعدا بگو ما یا شما هر آینه بر مرکب
رفیع هدایت مستقرّیم یا در وادي تاریک ضلالت محبوس و تعیین نکن که کدام یک بر هدایت و کدام در ضلالتند چون امر
بقدري واضح است که محتاج به بیان نیست یا باندك تأمّل معلوم میشود و اینکه طرز کلام موجب میشود که مخاطب تأمّل در
تعیین آن نماید و متکلّم را منصف و بیغرض بفهمد که اثبات فضلی براي خود ننموده و ادب در کلام را از دست نداده و نیز بگو
در قیامت پرسش نمیشوید شما از گناه ما و پرسش نمیشویم ما از کار شما و در اینکه آیه ادب را بمنتهی درجه رسانده که نسبت
جرم را بخود و عمل را بآنها داده براي آنکه در انصاف ابلغ و از اعتساف دورتر باشد و فهمانده که من براي نفع شما سخن میگویم
قبول و ردّ شما براي من نفع و ضرري ندارد کسیرا بگناه کسی مؤاخذه نمینمایند و از بعضی روایات منقوله از ائمه اطهار استفاده
میشود که تصدیق شیطان گمانش را وقتی بود که پیغمبر از دنیا رحلت فرمود و بعضی گفتند او بهواي دل خود حرف زد و وقتی که
آنحضرت امیر المؤمنین علیه السّلام را بامارت نصب فرمود در روز غدیر خم و شیاطین خاك بر سر ریختند و واقعه را بشیطان
بزرگ خبر دادند و او گفت خاطر جمع باشید اطرافیانش بمن وعدهئی دادند که تخلّف نمیکنند پس خداوند اینکه آیه را نازل
فرمود و اللّه اعلم و مراد از بعضی که گفتند آنچه گفتند و اطرافیان پیغمبر که شیطان بوعده آنها مطمئن شده بود معلوم است و اینکه
قبیل موارد از مصادیق جلیّه تصدیق شیطان است مظّنه خود را و منافات با معناي سابق الذکر ندارد لذا در بعضی از روایات از آن
[ بتأویل تعبیر شده است. [ صفحه 362
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
قُل یَجمَع بَینَنا رَبُّنا ثُم یَفتَح بَینَنا بِالحَق وَ هُوَ الفَتّاح العَلِیم [ 26 ] قُل أَرُونِیَ الَّذِینَ أَلحَقتُم بِه شُرَکاءَ کَلّا بَل هُوَ اللّه العَزِیزُ الحَکِیم [ 27 ] وَ
ما أَرسَلناكَ إِلاّ کَافَّۀً لِلنّاس بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لکِن أَکثَرَ النّاس لا یَعلَمُونَ [ 28 ] وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الوَعدُ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 29 ] قُل لَکُم
462- مِیعادُ یَوم لا تَستَأخِرُونَ عَنه ساعَۀً وَ لا تَستَقدِمُونَ [ 30 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو جمع میکند میانه ما پروردگار ما پس حکم میکند میان ما بحق و او است حکم کننده دانا بگو ارائه دهید بمن آنها را که بستید
باو که باشند شریکان نه چنین است بلکه او است خداي غالب درست کردار و نفرستادیم تو را مگر براي تمامی مردمان با آنکه
مژده دهنده و بیم دهنده باشی ولی بیشتر مردمان نمیدانند و میگویند چه زمانی باشد اینکه وعده اگر هستید راستگویان بگو براي
شما است وعدگاه روزي که باز پس نمیمانید از آن زمانی و پیشی نمیگیرید بر آن
صفحه 267 از 456
تفسیر
. خداوند متعال پس از آنکه دستور فرمود به پیغمبر خود در آیات سابقه که بمشرکین بفرماید که یکی از ما و شما بر هدایت و
دیگري در ضلالت است و هیچ یک مسئولیّت عمل دیگري را نداریم میفرماید بگو ولی خداوند روز قیامت جمع میکند میان ما
موحّ دین و شما مشرکین پس حکم میفرماید بحق میان ما و شما و محق را ببهشت میبرد و مبطل را بجهنّم و فصل خصومت میکند
میان ما دو فرقه و او است فاصل خصومات و حاکم در امور و عالم بحق و باطل و اهل آن دو و استحقاقشان براي چه جزائی از نیک
و بد و نیز براي وضوح بطلان دعوي آنها و بروز حال خدایانشان که قابلیّت پرستش و ستایش ندارند بگو بمن بنمایانید ببینم اینکه
مجسّمههائی را که ملحق نمودید شما آنها را بخدا در استحقاق ستایش و پرستش که شریکهائی براي او باشند بگمان شما که آنها
چه صفت کمالی دارند تا معلوم و واضح شود که ندارند مانند کسیکه بکسیکه صنعت و کار بدي کرده میگوید بده به بینم چه کار
کردي تا معلوم شود کار خوبی نکرده و بعدا خداوند صریحا نفی فرموده شرکت و استحقاق آنها را براي عبادت و بندگی و اثبات
فرموده دو صفت موجب استحقاق را براي خود که عزّت و توانائی و حکمت و درستکاري است با اشاره بآنکه نقطه مقابل آندو که
پستی و عجز و عدم قابلیّت براي علم و حکمت است در آنها موجود است و نیز تصریح فرموده بعموم رسالت حضرت ختمی مرتبت
یا رسالت آنحضرت براي عموم مردم بنابر آنکه کافّه صفت مفعول مطلق محذوف باشد یا حال از براي ناس یعنی نفرستادیم تو را
مگر فرستادنی عام براي مردم یا مگر براي مردم عموما و در هر حال مراد واضح است و جاي تردید نیست [ صفحه 363 ] در حالیکه
بشارت دهنده است ببهشت در صورت اطاعت و ترساننده است از جهنّم در صورت مخالفت ولی بیشتر مردم نمیدانند رسالت عامّه
تامّه آنحضرت را براي تأمّل ننمودن در آیات صدق و معجزات گذشته و باقیه او در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که
خداوند عطا فرمود بمحمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم شرائع نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام را و مبعوث فرمود او را
عموما بر سفید و سیاه و جن و انس و به اینکه معنی روایات متعدّده از ائمه اطهار و پیغمبر صلی اللّه علیه و اله وارد شده است و
آنکه آنحضرت هم اداء رسالت خود را بهمه فرموده است و اخیرا نقل فرموده قول منکرین معاد را که بطور استهزاء میگفتند به
پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و اهل ایمان که آنروز موعود که خدا جمع میکند میان ما و شما چه وقت خواهد بود اگر راست میگوئید
و فرموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بآنها بفرماید از براي شما میعاد و وقت موعود آنروز معیّنی است در علم الهی که هیچ
مقداري از زمان جلو و عقب براي شما نمیافتد و آنروز قیامت کبري است که باید منتظر چنین روزي باشید و استهزاء نکنید که در
آنروز بجزاء اعمال و اقوالتان خواهید رسید و ساعت بمعناي پارهئی از زمان است نه یک بیست و چهارم شبانه روز که در فارسی
معمول شده است بآن ساعت میگویند.
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُؤمِنَ بِهذَا القُرآن وَ لا بِالَّذِي بَینَ یَدَیه وَ لَو تَري إِذِ الظّالِمُونَ مَوقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِم یَرجِع بَعضُهُم إِلی بَعض القَولَ
یَقُول الَّذِینَ استُضعِفُوا لِلَّذِینَ استَکبَرُوا لَو لا أَنتُم لَکُنّا مُؤمِنِینَ [ 31 ] قالَ الَّذِینَ استَکبَرُوا لِلَّذِینَ استُضعِفُوا أَ نَحن صَدَدناکُم عَن الهُدي
بَعدَ إِذ جاءَکُم بَل کُنتُم مُجرِمِینَ [ 32 ] وَ قالَ الَّذِینَ استُضعِفُوا لِلَّذِینَ استَکبَرُوا بَل مَکرُ اللَّیل وَ النَّهارِ إِذ تَأمُرُونَنا أَن نَکفُرَ بِاللّه وَ نَجعَلَ
لَه أَنداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَۀَ لَمّا رَأَوُا العَذابَ وَ جَعَلنَا الَأغلالَ فِی أَعناق الَّذِینَ کَفَرُوا هَل یُجزَونَ إِلاّ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 33 ] وَ ما أَرسَلنا فِی
927- قَریَۀٍ مِن نَذِیرٍ إِلاّ قالَ مُترَفُوها إِنّا بِما أُرسِلتُم بِه کافِرُونَ [ 34 ] وَ قالُوا نَحن أَکثَرُ أَموالًا وَ أَولاداً وَ ما نَحن بِمُعَذَّبِینَ [ 35 ] -قرآن- 1
صفحه 268 از 456
ترجمه
و گفتند آنها که کافر شدند هرگز نمیگرویم باین قرآن و نه بآنچه پیش از آن آمده است و اگر به بینی هنگامیکه ستمکاران
بازداشته شدگانند نزد پروردگارشان برمیگردانند بعضیشان بسوي بعضی سخن را میگویند آنانکه زیر دست شدند بآنها که بزرگی
جستند اگر شما نبودید هر آینه بودیم گروندگان [ صفحه 364 ] گویند آنانکه بزرگی جستند بآنانکه زیر دست شدند آیا ما
بازداشتیم شما را از هدایت بعد از آنکه آمد شما را بلکه بودید گناهکاران و گویند آنها که زیر دست شدند به آنها که بزرگی
جستند بلکه بازداشت مکر شما در شب و روز هنگامیکه امر میکردید ما را که کافر شویم بخدا و قرار دهیم برایش همتایان و پنهان
دارند پشیمانی را چون بینند عذاب را و میگذاریم غلها را در گردنهاي آنها که کافر شدند آیا جزا داده میشوند مگر آنچه را که
بودند میکردند و نفرستادیم در هیچ آبادي بیمدهندهاي را مگر آنکه گفتند ثروتمندانش همانا ما بآنچه فرستاده شدید بآن کافرانیم
و گفتند ما بیشتریم از جهت اموال و اولاد و نیستیم ما عذاب شوندگان
تفسیر
. کفّاریکه منکر مبدء و معاد بودند گفتند ما نه باین قرآن ایمان داریم و نه بسایر کتب آسمانی و هرگز معتقد بآنها نخواهیم شد لذا
خداوند شمهئی از احوال آنها را در روز قیامت براي حبیب خود ذکر فرموده باین تقریب که اگر به بینی وقتی را که آن ستمکاران
بخویش و خلق در کسب عقائد باطله و اظهار آن در پیشگاه الهی توقیف و بازداشت شوند و با یکدیگر مجادله نمایند تعجّب
میکنی از آنکه چگونه یکدیگر را تکذیب و کتب سماوي را تصدیق میکنند ضعفاء و زیر دستان و اتباع برؤساء و اقویاء و بالادستان
خود میگویند اگر شما نبودید ما به پیغمبران ایمان میآوردیم شما مانع از تصدیق ما شدید و ما را از متابعت ایشان منصرف نمودید
رؤساء جواب میگویند اینکه چه سخنی است که شما میگوئید آیا ما شما را مانع شدیم از قبول دین حق با آنکه وسائل هدایت شما
از جانب خدا بارسال رسول و انزال کتاب و ارائه معجزات فراهم شده بود و آمده بود براي شما نه چنین است بلکه شما خودتان
جنسا خبیث و مجرم و مایل بنافرمانی بودید لذا تقلید پدرانتان را بر تبعیّت از انبیاء ترجیح دادید زیر دستان میگویند نه چنین است
بلکه شما شب و روز بمکر و حیله و اشتباه کاري باطل را بنظر ما حق و حق را باطل جلوه دادید و ما را آلت پیشرفت اغراقتان کردید
وقتی که بما میگفتید منکر خداي یگانه شوید و دست از عبادت بتها بر ندارید و هر دو دسته وقتی عذاب الهی را مشاهده نمایند
پشیمانی خودشان را از یکدیگر پنهان [ صفحه 365 ] کنند از ترس شماتت دشمنان بر ضلالت و اضلالشان در دنیا و محتمل است
پنهان نمودن پشیمانی مخصوص بمستکبرین باشد براي بقاء ملکه تکبّر در آنها که آنجا هم نمیخواهند صولت خودشان را از دست
بدهند با آنکه آنها را با غلهاي آتشین با کمال ذلّت و خواري بجهنّم میبرند براي کفرشان و اینکه مجازات اعمال آنها است در دنیا
بقدر استحقاقشان نه زائد بر آن و در خاتمه براي تسلیت خاطر پیغمبر اکرم فرموده که اینکه انکار و تکذیب مستکبرین اختصاص بتو
ندارد در هیچ آبادي و بلد و شهري ما پیغمبر بیم دهندهئی نفرستادیم مگر آنکه ثروتمندانی که در ناز و نعمت بودند ایشان و
دستوراتشان را که از طرف ما بود تکذیب نمودند و منکر شدند و همیشه اتباع پیغمبران و اولیاء خدا مردمان فقیر یا متوسط بودند و
اغنیاء بآنها میگفتند ما مال و اولاد و اتباعمان بیشتر است پس پیش خدا عزیزیم بر فرض هم عذابی باشد ما را عذاب نمیکند غافل از
آنکه هر قدر نعمت بیشتر باشد کفرانش بیشتر موجب عقاب است و مزید اختصاص آنها بکفر غرور و نخوتی است که از مال و جاه
دنیا براي اهل آن حاصل میگردد و باید بخدا پناه برد از محبّت بمال و جاه دنیا که رأس هر خطا و لغزش است و خدا در آیه بعد از
تصوّر آنها که ثروت کاشف از عزّت پیش خدا است جواب فرموده است.
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 36 تا 42
صفحه 269 از 456
اشاره
قُل إِن رَبِّی یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ وَ لکِن أَکثَرَ النّاس لا یَعلَمُونَ [ 36 ] وَ ما أَموالُکُم وَ لا أَولادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُم عِندَنا زُلفی إِلاّ
مَن آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُم جَزاءُ الضِّعف بِما عَمِلُوا وَ هُم فِی الغُرُفات آمِنُونَ [ 37 ] وَ الَّذِینَ یَسعَونَ فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ
فِی العَذاب مُحضَرُونَ [ 38 ] قُل إِن رَبِّی یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ یَقدِرُ لَه وَ ما أَنفَقتُم مِن شَیءٍ فَهُوَ یُخلِفُه وَ هُوَ خَیرُ الرّازِقِینَ
675 قالُوا سُبحانَکَ أَنتَ وَلِیُّنا مِن دُونِهِم - 39 ] وَ یَومَ یَحشُرُهُم جَمِیعاً ثُم یَقُول لِلمَلائِکَ ۀِ أَ هؤُلاءِ إِیّاکُم کانُوا یَعبُدُونَ [ 40 ] -قرآن- 1 ]
بَل کانُوا یَعبُدُونَ الجِن أَکثَرُهُم بِهِم مُؤمِنُونَ [ 41 ] فَالیَومَ لا یَملِک بَعضُ کُم لِبَعض نَفعاً وَ لا ضَ  را وَ نَقُول لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النّارِ
278- الَّتِی کُنتُم بِها تُکَذِّبُونَ [ 42 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو همانا پروردگار من گشاده میگرداند روزي را براي هر که میخواهد و تنگ میگرداند ولی بیشتر مردمان نمیدانند و نیست
مالهاي شما و نه فرزندانتان چیزي که نزدیک گرداند شما را نزد ما نزدیک شدنی مگر آنکس که [ صفحه 366 ] گروید و کردکار
شایستهئی پس آنگروه مر آنها را است پاداش دو چندان براي آنچه کردند و ایشان در منازل فوقانی ایمنانند و آنها که کوشش
میکنند در آیات ما که عاجزکنندگان ما باشند آنها در عذاب حاضر کرده شدگانند بگو همانا پروردگار من گشاده میگرداند روزي
را براي آنکه میخواهد از بندگانش و تنگ میگرداند براي او و آنچه انفاق کردید از چیزي پس او عوض میدهد آنرا و او است
بهترین روزيدهندگان و روز که برمیانگیزاند آنها را همگی پس میگوید بملائکه آیا اینها شما را بودند که میپرستیدند گویند
منزّهی تو تو صاحب اختیار مائی غیر از آنها بلکه بودند که میپرستیدند جن را بیشترشان بآنها گروندگانند پس امروز مالک نمیباشد
بعضی از شما براي بعضی سودي را و نه زیانی و میگوئیم بآنها که ستم کردند بچشید عذاب آتشی که آنرا دروغ میپنداشتید
تفسیر
. خداوند سبحان در جواب ثروتمندان که بمال و اولاد خود افتخار مینمودند و آنرا علامت عزّت و قرب و منزلت نزد خدا و ایمنی
از عذاب او میپنداشتند که سابقا ذکر شد میفرماید بگو اي پیغمبر چنین نیست که شما تصوّر نمودید خداوند بر حسب مصالح و
حکمی روزي هر کس را بخواهد توسعه میدهد و تضییق مینماید ولی بیشتر مردم چون حکمت آنرا نمیدانند و نمیدانند که اینکه از
روي حکمت و مصلحت است تصوّر میکنند براي محبّت است که ما بآنها داریم با آنکه اموال و اولاد شما بهیچ وجه موجب تقرّب
شما نزد ما نیست مگر کسیکه صرف نماید آنمال و اولاد را در راه رضاي خدا و افعال پسندیده مانند اعانت فقرا و ترویج دین حق و
تعلیم احکام بآنها که چنین مال و اولادي موجب قرب بحق خواهد بود و خداوند تعالی دو برابر سایر مردم بچنین اشخاصی عوض
خواهد داد چون با اینکه ثروتمند بودهاند و آن موجب غفلت از یاد خدا است بفکر تحصیل رضاي خدا افتادهاند چنانچه قمّی ره از
امام صادق علیه السّلام نقل نموده که شخصی در خدمت آنحضرت در باره ثروتمندان سخنان ناروا گفت فرمود ساکت شو مرد
ثروتمند اگر واصل برحمت خدا باشد و نیکی کننده ببرادران خود خداوند دو برابر باو اجر میدهد چنانچه در اینکه آیه فرموده است
و قریب به اینکه معنی در علل هم نقل شده است ولی بعضی از [ صفحه 367 ] مفسّرین استثناء را منقطع گرفتهاند و گفتهاند مراد
آنستکه مال و اولاد مقرّب نیست ایمان و عمل صالح مقرّب است و جزاء ضعف را فرمودهاند همان است که خداوند وعده داده که
هر حسنهئی را ده برابر یا زیادتر پاداش دهد چون ضعف اسم جنس است و بر قلیل و کثیر اطلاق میشود ولی انصاف آنستکه اعمال
صفحه 270 از 456
عبادي اینکه قبیل اشخاص قیمتش بیشتر است و چون ظاهر استثناء اتّصال است و مستثناي منقطع خلاف ظاهر و در روایت تصریح
بدو برابر شده معناي اوّل متعیّن است و در هر حال ایشان در عمارات فوقانی و قصور عالیه بهشتی با کمال امنیّت خاطر از بلا و
محنت و زوال نعمت گذران خواهند نمود و غرفه که مفرد غرفات است بجاي آن نیز قرائت شده است و آنکسانیکه سعی و کوشش
میکنند در ابطال و تکذیب آیات الهی براي آنکه انبیاء علیهم السلام را خسته و عاجز نمایند از ترویج دین حق خداوند آنها را در
عذاب جهنم حاضر و مخلّد خواهد فرمود بگو اي پیغمبر چنانچه خداوند بر حسب حکمت و مصلحت بعضی را غنی و بعضی را فقیر
میفرماید که ذکر شد بعضی از اشخاص را هم گاهی غنی میکند گاهی فقیر بتوسعه رزق و تضییق آن و مربوط بمحبّت و عداوت با
او نیست بلکه براي حکم و مصالح دیگري است از قبیل امتحان و تکمیل استحقاق عقاب یا درجات ثواب پس شما اهل ایمان باید
قدر نعمت خدا را بدانید و تا دستتان میرسد از فقراء و ضعفاء دستگیري کنید و مال خودتان را در راه خیر صرف نمائید که هر قدر
بدهید خداوند چندین برابر در دنیا و آخرت بشما عوض میدهد و جانشین اموال صرف شده مینماید و او بهترین روزيدهندگان
است چون آنها واسطه در روزي دادنند و خداوند اصیل است و آنها بأغراض شخصی روزي میدهند و خداوند بدون غرض و
عوض و آنها گاهی بیجا میدهند و خداوند همیشه بجا عطا میفرماید قمی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که خداوند متعال
نازل فرماید در هر شب جمعه امر خود را بآسمان دنیا در اوّل شب و در سایر شبها در یک قسمت از سه قسمت اخیر شب و مقدّم بر
آن ملکی است که ندا میکند آیا توبه کنندهئی هست که توبه او پذیرفته شود آیا طلب آمرزش کنندهئی هست که آمرزیده شود آیا
سؤال کنندهئی هست که عطا کرده شود خدایا بهر انفاق کننده عوض عطا کن [ صفحه 368 ] و بهر امساك کننده تلف روا دار تا
طلوع فجر و چون فجر طالع شود امر پروردگار بعرش برمیگردد و ارزاق را قسمت مینماید میان مردم و اینکه معناي قول خداوند
است و ما انفقتم من شیء فهو یخلفه و اخبار در فضیلت انفاق در راه خیر و عوض دادن خدا بمنفق در دنیا و آخرت بأضعاف آن
بقدري است که نمیشود احصاء نمود و چون بعضی از مشرکین قائل بشرکت ملائکه و شفاعت آنها از خودشان شده بودند و در بین
آنها مالدار و فقیر موجود بود و در آیات سابقه اقوال و عقایدشان گوشزد شده بود خداوند میفرماید اي پیغمبر متذکّر کن آنها را از
روز که جمع میکند خدا رؤساء و زیر دستان آنانرا تمامی پس میگوید بملائکه براي اخذ اقرار از آنها بر خلاف یکدسته از اهل
شرك که آیا اینکه جماعت شما را در دنیا عبادت میکردند و اینکه بفرمان شما بوده آنها جواب گویند پروردگارا تو منزّهی از
شریک و تو صاحب اختیار و دوست مائی ما با اینها دوستی نداشته و نداریم و بهیچ وجه راضی بعمل آنها نبودیم چه رسد بآنکه
فرمان بچنین امر قبیحی بآنها دهیم اینها اطاعت و بندگی شیاطین را مینمودند آنها دستور اینکه عمل را باینها داده بودند و بیشتر اینها
معتقد بودند که دستورات آنها بر نفع خودشان است و گرویده بودند بآنها و تسویلاتشان و خدا بملائکه میفرماید امروز روزي است
که نه شما میتوانید بآنها نفعی برسانید و شفاعتی از آنها کنید و نه آنها میتوانند بشما ضرري برسانند و شما را معذّب نمایند چون جز
خدا متصرّفی در اینکه روز نیست و بمشرکین ستمکار بر خویش و خلق میفرماید بچشید عذاب آتشی را که تکذیب مینمودید آنرا.
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 43 تا 45
اشاره
وَ إِذا تُتلی عَلَیهِم آیاتُنا بَیِّنات قالُوا ما هذا إِلاّ رَجُل یُرِیدُ أَن یَصُدَّکُم عَمّا کانَ یَعبُدُ آباؤُکُم وَ قالُوا ما هذا إِلاّ إِفک مُفتَريً وَ قالَ الَّذِینَ
کَفَرُوا لِلحَق لَمّا جاءَهُم إِن هذا إِلاّ سِحرٌ مُبِین [ 43 ] وَ ما آتَیناهُم مِن کُتُب یَدرُسُونَها وَ ما أَرسَلنا إِلَیهِم قَبلَکَ مِن نَذِیرٍ [ 44 ] وَ کَذَّبَ
474- الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَ ما بَلَغُوا مِعشارَ ما آتَیناهُم فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیفَ کانَ نَکِیرِ [ 45 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 271 از 456
و چون خوانده شود بر آنها آیتهاي ما گویند نیست اینکه مگر مردي که میخواهد بازدارد شما را از آنچه که میپرستیدند پدرانتان و
گویند نیست اینکه مگر دروغی نسبت داده شده و گویند آنها که کافر شدند مر حق را هنگامیکه آمد [ صفحه 369 ] آنها را نیست
اینکه مگر جادوئی آشکار و ندادیم بآنها کتابهائی که بدرس خوانند آنها را و نفرستادیم بسوي آنها پیش از تو بیمدهندهاي و
تکذیب کردند آنها که بودند پیش از اینها و نرسیدند بده یک آنچه دادیم بآنها پس تکذیب کردند فرستادگان مرا پس چگونه بود
ناپسندیدن من
تفسیر
. خداوند متعال متعرّض شمّهاي از اخلاق ناپسندیده مشرکین مکّه شده میفرماید که چون آیات قرآنیّه که واضح است بودن آنها از
جانب ما براي آنان تلاوت شود بدون تأمل و تفکّر از روي تعصّب و عناد میگویند اینکه پیغمبر نیست مردي است که میخواهد شما
را از طریقه آباء و اجدادتان بازدارد و تابع خود کند و اینکه قرآنیکه آورده نیست جز آنکه دروغی بخدا بسته و آنها بضمیمه سایر
کفّار و معاندین از اهل ادب که احساس مینمودند فوق العاده بودن قرآن را میگفتند پر واضح است که اینکه سحر است در صورتی
که قبلا ما نه کتابی براي آنها فرستاده بودیم که بخوانند آنرا و در آن دستوري باشد بر جواز عبادت بت و نه پیغمبري که بترساند
آنها را از مخالفت طریقه آباء و اجدادشان و یکی از اینکه دو امر موجب شبهه آنها شده باشد بلکه پیغمبرانی براي پیشینیان آنها
فرستاده شده بود که همه دعوت بتوحید و منع از ستایش و پرستش بت مینمودند و آنها انبیاء ما را تکذیب کردند و بکیفر آن در
دنیا رسیدند و ما باینها ده یک آنها قوّه و توانائی ندادهایم یا براي آنها ده یک موجبات هدایتی که براي اینها فراهم نمودهایم فراهم
ننمودیم و در هر حال کفر و طغیان از اینها نارواتر است پس چگونه خواهد بود حال اینها با ناپسند بودن اخلاق و اعمالشان نزد من
و مبتلا شدن بعقوبت آن با آنکه قوّه و توانائیشان از آنها کمتر یا موجبات هدایت برایشان فراهمتر است و احتمال اوّل از إبن عبّاس
نقل شده و مؤیّد احتمال دوم روایت قمّی ره است که فرموده پیشینیان آنها انبیاء خودشان را تکذیب نمودند و خداوند بانبیاء آنها ده
یک محمّد و آل محمّد فضیلت و موجبات هدایت عطا نفرموده بود و معلوم است که فضیلت و هدایت آنذوات مقدسه موجبات
[ هدایت اینکه امّت است و هیچ عذري براي آنها در تخلّف از دستوراتشان نبوده و نخواهد بود. [ صفحه 370
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 46 تا 50
اشاره
[ قُل إِنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلّه مَثنی وَ فُرادي ثُم تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُم مِن جِنَّۀٍ إِن هُوَ إِلاّ نَذِیرٌ لَکُم بَینَ یَدَي عَذاب شَدِیدٍ [ 46
قُل ما سَأَلتُکُم مِن أَجرٍ فَهُوَ لَکُم إِن أَجرِيَ إِلاّ عَلَی اللّه وَ هُوَ عَلی کُل شَیءٍ شَهِیدٌ [ 47 ] قُل إِن رَبِّی یَقذِف بِالحَق عَلّام الغُیُوب [ 48 ] قُل
جاءَ الحَقُّ وَ ما یُبدِئ الباطِل وَ ما یُعِیدُ [ 49 ] قُل إِن ضَ لَلت فَإِنَّما أَضِلُّ عَلی نَفسِی وَ إِنِ اهتَدَیت فَبِما یُوحِی إِلَی رَبِّی إِنَّه سَمِیع قَرِیبٌ
576- 50 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
بگو جز اینکه نیست پند میدهم شما را به یک چیز که برخیزید براي خدا دو نفر دو نفر و یک یک پس اندیشه کنید که نیست در
کسیکه با شما است دیوانگی نیست او مگر بیم دهندهئی براي شما در برابر عذاب سخت بگو آنچه خواستم از شما از مزد پس آن
صفحه 272 از 456
براي شما باشد نیست مزدم مگر بر خدا و او است بر همه چیز گواه بگو همانا پروردگارم وحی میکند بحق داناي پوشیدهها است
بگو آمد حق و پیدا نمیشود باطل و نه برمیگردد بگو اگر گمراه شدم پس جز اینکه نیست که گمراه میشوم بر زیان خودم و اگر
هدایت یافتم پس بآن چیزي است که وحی میکند بمن پروردگارم همانا او است شنواي نزدیک
تفسیر
. خداوند متعال پس از تهدیدات بلیغه به پیغمبر خود دستور داده که بکفّار مکّه بفرماید من یک موعظه و نصیحت بشما بیشتر
نمیکنم و آن اینکه است که اجتماعات خودتان را کنار بگذارید که اسباب پریشانی خاطر است اقدام کنید براي خدا بدون تعصّب و
تقلید دو نفر دو نفر با هم بنشینید صحبت کنید یا یکنفر یکنفر بنشینید بقصد فهمیدن و پس از آن تفکّر و تأمل نمائید و بفهمید و
تصدیق کنید که اینکه شخص که در میان شما و با شما تاکنون زندگی و معاشرت مینموده و مینماید ابدا آثار جنون و اختلالی در
او مشاهده نشده و نمیشود و نیست او دیوانه و ساحر و شاعر و ریاست طلب بلکه او فقط بیم دهنده است شما را از عذاب سختی که
در پیش دارید در صورت تخلّف از احکام خدا و نیز چون قبلا پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بامر خدا بآنها فرموده بود که من از
شما اجري بر اداء رسالت خود نمیخواهم جز مودّت و ترك آزار اقارب و کسانم اینک بفرماید آن اجریکه من از شما خواستم در
واقع راجع بخودتان است چون ثواب و نفع دوستی شما کسان مرا عائد بخود شما خواهد شد اجر من فقط بعهده خدا است و من از
شما توقع مالی بهیچ وجه ندارم [ صفحه 371 ] و خدا بر هر امري شاهد و گواه و از هر سرّي مطّلع و آگاه است و میداند که من
راست میگویم و نفع مادّي براي خود در اینکه اوامري که بشما مینمایم در نظر ندارم چنانچه قمّی ره از امام باقر علیه السّلام در
تفسیر آیه دوم نقل نموده ولی بعضی گفتهاند مراد آنستکه من از شما اجري نمیخواهم بر اداء رسالت آن اجري که من خواستم مال
خودتان باشد اجر من با خدا است و در مجمع و کافی در دو روایت دیگر از نقل قمّی ره تأیید شده است و در بعضی از روایات
اعظکم بواحده بولایت امیر المؤمنین علیه السّلام تفسیر شده و بعضی آنرا بکلمه توحید و بعضی بطاعت خدا تفسیر نمودهاند و بنظر
حقیر روایات محمول بر باطن و اقوال مردود است چون خداوند خودش بیان فرموده که موعظه چیست و در اینکه صورت احتیاج
بتفسیر ندارد و نیز براي رفع استبعاد آنها از نزول وحی بر بشري مانند خودشان بفرماید خداوند حق را بهر کس قابل باشد وحی و
الهام میفرماید و او داناي تمام امور نهانی است میداند و میشناسد کسانیرا که لایق و قابل وحی و تنزیلند و بعد از آنکه معلوم شد
آنچه بر او وحی شده که دین اسلام است حق است بفرماید حق آمد و باطل دیگر وجود پیدا نمیکند و برنمیگردد و مراد از باطل
شرك و کفر است چنانچه در امالی از امام رضا علیه السّلام نقل نموده که چون پیغمبر صلی اللّه علیه و اله وارد مکه شد در اطراف
کعبه سیصد و شصت بت نصب بود آنحضرت با چوبی که در دست داشت بر آنها میزد و میفرمود جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِل إِنَّ
الباطِلَ کانَ زَهُوقاً جاءَ الحَقُّ وَ ما یُبدِئ الباطِل وَ ما یُعِیدُ و در مجمع اینکه معنی را از إبن مسعود نقل نموده و پس از آن بفرماید اگر
من از راه حق دور افتاده باشم ضررش بخودم میرسد بشما ربطی ندارد و اگر براه راست هدایت شده باشم ببرکت وحی الهی است
که بر من نازل شده است و خداوند گفتار من و شما و تمام خلق را میشنود و از رگ گردن به بندگان خود نزدیکتر است. -قرآن-
1594- -1541-1475 قرآن- 1542
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 51 تا 54
اشاره
وَ لَو تَري إِذ فَزِعُوا فَلا فَوتَ وَ أُخِ ذُوا مِن مَکان قَرِیب [ 51 ] وَ قالُوا آمَنّا بِه وَ أَنّی لَهُم التَّناوُش مِن مَکان بَعِیدٍ [ 52 ] وَ قَد کَفَرُوا بِه مِن
صفحه 273 از 456
[ قَبل وَ یَقذِفُونَ بِالغَیب مِن مَکان بَعِیدٍ [ 53 ] وَ حِیلَ بَینَهُم وَ بَینَ ما یَشتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشیاعِهِم مِن قَبل إِنَّهُم کانُوا فِی شَکٍّ مُرِیب [ 54
369- -قرآن- 1
ترجمه
و اگر به بینی هنگامیکه ترسان شوند پس از دست نروند و گرفته شوند از مکانی نزدیک و گویند ایمان آوردیم بآن و از کجا باشد
برایشان نائل [ صفحه 372 ] شدن از جاي دور و بتحقیق کافر شدند بآن از پیش و میافکنند بجاي پنهان از جاي دور و جدائی
افکنده شود میانشان و میان آنچه میخواستند چنان که بجا آورده شد بهمکارانشان پیش از اینکه همانا آنها بودند در شکی متزلزل
کننده
تفسیر
. خداوند متعال باز بنغمه دیگري از کفّار تهدید فرموده که خطاب بپیغمبر خود فرموده میفرماید و اگر به بینی تو وقتی را که بفزع
در آیند و هراسان شوند در وقت مرگ یا بعث براي حشر یا در جنگ بدر بر حسب اختلاف اقوال مفسّرین هر آینه دیدهئی امر
عجیبی را پس هیچ یک از دست عزرائیل یا صور احضار اسرافیل یا شمشیر اهل ایمان و امیر ایشان نمیتوانند فرار کنند و گرفته
میشوند از جاي نزدیک که بستر و بالین یا قبر و قالب مثال یا میدان جنگ باشد یا بدست خدا که بهمه بر هر تقدیر نزدیک است و
در آنوقت گویند ایمان آوردیم ما به پیغمبر یا قرآن و کجا و چگونه ممکن باشد تناول و وصول بنفع ایمان براي آنها از جاي دور
که عالم آخرت یا برزخ یا مشاهده عذاب باشد که بیرون است از زمان تکلیف و از انظار اهل اینکه عالم با آنکه قبلا کافر شدند
بحق با مشاهده آیات آن و هر نسبت ناروائی را که دلشان خواست از سحر و شعر و جنون و کذب و غیرها به پیغمبر و قرآن دادند با
آنکه از باطن امر خبردار نبودند مانند کسیکه سنگی بنقطه ناپدیدي از جاي دوري بیندازد که البتّه بهدف نخواهد رسید و در آنروز
و آنهنگام حائل شود عذاب بین آنها و تمام مشتهیات و آمال و آرزوهاشان که نه بدنیا برمیگردند و نه ایمان آنها پذیرفته میشود و
نه از جهنّم نجات پیدا میکنند و نه به بهشت میروند چنانچه با اقوام سابقه که انبیاء را تکذیب نمودند همین معامله شد و بعذاب الهی
گرفتار شدند چون آنها هم مانند اینها شکّاك و بد گمان به انبیاء و اولیاء بودند و در مسلک و مرام با هم شرکت داشتند و باین
مناسبت اطلاق اشیاع بر آنها شده و توصیف شک بمریب ظاهرا براي تأکید است مانند عجب عجیب و شعر شاعر و ظل ظلیل و
امثال اینها و محتمل است براي تقیید شک بموجب تزلزل و اتّهام و تشویش خاطر باشد در هر حال آنچه تاکنون ذکر شد بمقتضاي
ظاهر آیات شریفه و اقوال مفسّرین بود ولی بمقتضاي روایات از [ صفحه 373 ] صیحه آسمانی است و اخذ کفار از مکان قریب
بدون فوت احدي خسف است که از زیر قدمهاي عساکر سفیانی در زمین بیداء که بین مدینه و مکه است در وقت ظهور امام زمان
واقع میشود و ایمانشان بآنحضرت بعد از نزول امر قبول نمیشود در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که
کسیکه دو سوره حمد یعنی سوره سبا و فاطر را در یک شب بخواند خداوند او را حفظ و نگهداري فرماید و اگر در روز آنشب هم
بخواند هیچ مکروهی در آنروز باو نرسد و خداوند از خیر دنیا و آخرت بقدري باو عطا میفرماید که بر قلبش خطور نکرده و
[ آرزویش را ننموده باشد و الحمد للّه رب العالمین و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین. [ صفحه 374
سوره فاطر