گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد چهارم
سوره فاطر






اشاره
صفحه 274 از 456
68- چهل و پنج آیه مکیّه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 31
[ [سوره فاطر [ 35 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 الحَمدُ لِلّه فاطِرِ السَّماوات وَ الَأرض جاعِل المَلائِکَ ۀِ رُسُلًا أُولِی أَجنِحَ ۀٍ مَثنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
یَزِیدُ فِی الخَلق ما یَشاءُ إِن اللّهَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 1] ما یَفتَح اللّه لِلنّاس مِن رَحمَۀٍ فَلا مُمسِکَ لَها وَ ما یُمسِک فَلا مُرسِلَ لَه مِن بَعدِهِ
وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 2] یا أَیُّهَا النّاس اذکُرُوا نِعمَتَ اللّه عَلَیکُم هَل مِن خالِق غَیرُ اللّه یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَ الَأرض لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنّی
621 یا أَیُّهَا النّاس إِن وَعدَ اللّه حَقٌّ فَلا - تُؤفَکُونَ [ 3] وَ إِن یُکَ ذِّبُوكَ فَقَد کُذِّبَت رُسُل مِن قَبلِکَ وَ إِلَی اللّه تُرجَع الأُمُورُ [ 4] -قرآن- 1
132- تَغُرَّنَّکُم الحَیاةُ الدُّنیا وَ لا یَغُرَّنَّکُم بِاللّه الغَرُورُ [ 5] -قرآن- 1
ترجمه
ستایش مر خدایرا است که آفریننده آسمانها و زمین است قرار دهنده فرشتگان را پیامبرانی صاحبان بالها دو دو و سه سه و چهار
چهار میافزاید در آفرینش آنچه میخواهد همانا خدا بر همه چیز توانا است آنچه بگشاید خدا براي مردمان از رحمت پس نیست باز
گیرندهئی براي آن و آنچه را باز گیرد پس نیست رها کنندهئی برایش پس از او و او است قالب درست کردار ایمردمان یاد کنید
نعمت خدا را بر شما آیا هست آفرینندهئی بجز خدا که روزي دهد شما را از آسمان و زمین نیست خدائی مگر او پس بکجا
برگردانیده میشوید و اگر تکذیب میکنند ترا پس بتحقیق تکذیب کرده شدند پیغمبرانی پیش از تو و بسوي خدا بازگردانده میشود
کارها ایمردمان همانا وعده خدا راست است پس نباید مغرور کند شما را زندگانی دنیا و نباید مغرور کند شما را بخدا آن فریب
دهنده
تفسیر
. خداوند متعال تعلیم فرموده بندگان خود را که حمد و ثناي او را بجا آورند چنانچه او بجا آورده چون نو پدید آورنده آسمانها و
زمین و هر چه در آنها است او است پس مخصوص است بسپاس و ستایش و قرار دهنده است فرشتگان را [ صفحه 375 ] وسائط بین
خود و انبیاء و اولیاء و صلحاء به نازل نمودن وحی و الهام و خواب راست و آنها بحسب مراتب استعدادشان براي وساطت و جهات
مأموریّتشان و بعد مسافت صعود و نزولشان داراي دو بال و سه بال و چهار بال الی ما شاء اللّه میباشند و زیاد میکند خدا در خلق بال
براي آنها هر قدر بخواهد چون او بر هر امري قادر است هر قدر بخواهد بآنها قوّه و قدرت انجام خدمت را میدهد ولی قدر متیقّن
دو بال است که بیکی اخذ و بدیگري اعطاء نمایند از امام صادق علیه السّلام روایت شده که خداوند ملائکه را مختلف آفریده
پیغمبر صلی اللّه علیه و اله جبرئیل را دید که ششصد بال داشت و در اکمال از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم روایت نموده که
خدا فرشتهئی دارد که نامش دردائیل است و او شانزده هزار بال دارد که فاصله میان هر دو بالش بقدر فاصله میان آسمان و زمین
است و اخبار در بیان کثرت ملائکه و بزرگی جسم و اوصاف کمال و عجائب صنع الهی در آنها بقدري است که نمیتوان احصاء
نمود و منافات ندارد با اینکه معنی آنکه خداوند بمقتضاي حکمت در سایر مخلوقات خود هم چیزي افزوده فرماید چنانچه در
توحید از امام صادق علیه السّلام به اینکه معنی اشاره شده و در مجمع از پیغمبر صلی اللّه علیه و اله نقل نموده که آن روي خوب و
صفحه 275 از 456
موي خوب و آواز خوب است و خداوند در رحمت خود را بر هر فرد و جماعتی که بگشاید از نعمت صحّت و امنیّت و رفاهیت و
علم و تقوي و نبوّت و ولایت کسی نمیتواند از آن جلوگیري نماید و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که متعه هم از
اینکه قبیل است و هرگاه به بندد آندر را کسی نمیتواند بگشاید بعد از بستن او مگر با اجازه او و او است توانائی که کسی نمیتواند
با اراده او مخالفت کند و حکیمی که بهیچ کس و قوم بیجهت نمیدهد و نمیگیرد و بعدا متذکر فرموده است مردم را بمراعات حقّ
نعمت خود که شکر آن واجب است و براي اخذ اقرار از آنها سؤال فرموده که آیا آفریننده دیگري غیر از خدا هست که شما را از
آسمان بتوسط باران و سایر معدّات و از زمین بوسیله پرورش نباتات روزي شما را برساند و براي وضوح جوابش فرموده نیست
خدائی غیر از او شما هم خودتان میدانید که روزي دهنده فقط خدا است پس چرا برگردانده میشوید از حق به باطل و قائل
باستحقاق عبادت کسانی میشوید که روزي دهنده و منعم شما نیستند و براي تسلیت خاطر پیغمبر صلی اللّه علیه و اله فرموده اینکه [
صفحه 376 ] تکذیب اختصاص بتو ندارد انبیاء سابق را هم مانند تو تکذیب کردند و ایشان صبر نمودند و اجر بردند چون بازگشت
امور بحکم الهی است و هر کس را بسزاي اعمالش خواهد رسانید اینها را هم مانند آنها بکیفر خواهد رسانید و مردم باید بدانند که
وعده ثواب و عقاب الهی حق و محقّق است و مغرور بزر و زیور و لذائذ دانیه فانیه دو روز زندگانی دنیاي دنی نشوند و مغرور نکند
و فریب ندهد آنها را شیطان فریب دهنده بوعده مغفرت و کرم خداوند و اصرار بمعصیت نمایند چون اصرار بگناه بتدریج قلب را
تیره و سر از گریبان کفر بیرون میآورد و کافر مغفور نمیگردد و خداوند چنانچه ارحم الراحمین است اشدّ المعاقبین هم هست و از
مکرش نمیشود ایمن شد.
[ [سوره فاطر [ 35 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
إِن الشَّیطانَ لَکُم عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوه عَدُ  وا إِنَّما یَدعُوا حِزبَه لِیَکُونُوا مِن أَصحاب السَّعِیرِ [ 6] الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُم عَذاب شَدِیدٌ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ
عَمِلُوا الصّالِحات لَهُم مَغفِرَةٌ وَ أَجرٌ کَبِیرٌ [ 7] أَ فَمَن زُیِّنَ لَه سُوءُ عَمَلِه فَرَآه حَسَ ناً فَإِن اللّهَ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدِي مَن یَشاءُ فَلا تَذهَب
نَفسُکَ عَلَیهِم حَسَرات إِن اللّهَ عَلِیم بِما یَصنَعُونَ [ 8] وَ اللّه الَّذِي أَرسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقناه إِلی بَلَدٍ مَیِّت فَأَحیَینا بِه الَأرضَ بَعدَ
مَوتِها کَذلِکَ النُّشُورُ [ 9] مَن کانَ یُرِیدُ العِزَّةَ فَلِلّه العِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیه یَصعَدُ الکَلِم الطَّیِّب وَ العَمَل الصّالِح یَرفَعُه وَ الَّذِینَ یَمکُرُونَ السَّیِّئاتِ
844- لَهُم عَذاب شَدِیدٌ وَ مَکرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ [ 10 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا شیطان براي شما دشمن است پس بگیرید او را دشمن جز اینکه نیست که میخواند پیروانش را تا باشند از اهل آتش سوزان
آنها که کافر شدند برایشان عذابی است سخت و آنانکه ایمان آوردند و کردند کارهاي شایسته مر ایشانرا است آمرزش و اجري
بزرگ آیا پس کسی که آراسته شد براي او زشتی کردارش پس دید آنرا خوب پس همانا خداوند گمراه میکند هر که را بخواهد
و هدایت میکند هر که را بخواهد پس نباید برود جان تو براي شدّت اندوه بر آنها همانا خدا دانا است بآنچه میکنند و خدا است
آنکه میفرستد بادها را پس برمیانگیزانند ابر را پس میرانیم آنرا بسوي زمینهاي مرده پس زنده گردانیم بآن زمین را پس از مردنش
همچنین است برانگیختن مردگان آنکس که میخواهد عزّت را پس مر خدا را است عزّت تمامی بسوي او بالا میرود سخن پاك و
کردار شایسته بالا میبرد آنرا و آنانکه میکنند کارهاي بد را براي آنها عذابی است سخت و مکر آن جماعت [ صفحه 377 ] نابود
میگردد آن
صفحه 276 از 456
تفسیر
. خداوند متعال در تعقیب آیه سابقه که مردم را متذکّر بفریب شیطان فرموده بود میفرماید که شیطان همان دشمن قدیمی شما است
که پدر شما را از بهشت بیرون کرد شما هم با او دشمنی کنید و در عقائد و اعمال با او مخالفت نمائید و از او در حذر باشید چون
او تمام همّتش مصروف بآنستکه همراهان و پیروان خود را مستحق آتش سوزان جهنّم نماید یعنی مردم را میخواند به پیروي و
اطاعت خود در امور ناشایسته براي آنکه اهل جهنّم شوند چون در پیشگاه الهی قسم یاد کرده که بنی آدم را اغواء نماید و خداوند
او را مانند خون در عروق مردم نفوذ داده و در عوض عقل را هم بآنها عنایت فرموده پس هر کس تابع شیطان شود و کافر بخدا و
اولیاء او براي او در آخرت عذاب شدید است و هر کس بگرود بخدا و اولیاء او و بدستور ایشان اعمال شایسته بجا آورد اگر احیانا
عمل ناشایستهئی هم از او بروز نماید خداوند او را میآمرزد مخصوصا اگر مقرون بتوبه گردد و پاداش فراوانی باو عنایت خواهد
فرمود آیا کسیکه بعقل خود مراجعه ننموده و شیطان کار بد او را در نظرش جلوه و زینت داده که آنرا خوب پنداشته مانند کسی
است که بعقل خود مراجعه نموده و قبح آنرا دانسته نه چنین است خدا کسانیرا که بگوهر عقل الهی اعتنا نکنند و پیروي شیطان را
نمایند بحال خودشان وامیگذارد و گمراه میشوند بوسوسه شیطان که خدا در آنها راه داده و کسانیرا که بگوهر عقل اعتنا و اعتماد
نمایند و بوسائل هدایت الهی و اولیاء او متمسّک گردند هدایت میفرماید آنانرا بحق و حقیقت و حسن و قبح اعمال را بخوبی
مییابند خوب را ارتکاب و از بد اجتناب مینمایند و اینکه نیست مگر بتوفیق الهی و آن نیست مگر بخذلان او و چون جواب سؤال
در قول خداوند أَ فَمَن زُیِّنَ از فَإِن اللّهَ ببعد معلوم میشود در کلام حذف شده است پس اي حبیب من تو نباید خودت را از هموم و
غموم بر کفر و عصیان آنها هلاك کنی همه کارها با خدا است خدا میداند آنها چه کرده و میکنند و همه را بجزاي اعمالشان در
دنیا یا آخرت یا هر دو خواهد رسانید و براي اثبات مبدء و معاد و نفی شرك میفرماید خدا آنچنان قادر محیط کریمی است که
1714 -قرآن- - بادها را میفرستد ابرها را که بر حسب نقل کافی و قمّی ره از امیر المؤمنین علیه السّلام در جنگلهاي -قرآن- 1696
1736-1720 [ صفحه 378 ] کناره دریا متراکم است پراکنده میکنند و بعدا براي دفع استناد فعل بعوامل طبیعی میفرماید پس سوق
میدهیم ما ابر را بجانب اراضی بلدي که بیآب مانده و محصولی ندارد پس زنده میکنیم بتوسط باران رحمت خود بآن ابر زمین را
بعد از مردنش همینطور است کیفیّت احیاء بندگان در یوم النّشور که قیامت است و در سوره بقره مف ّ ص لا ذکر شد که خداوند بین
نفخه اول و دوم اسرافیل از بحر مسجور بارانی میفرستد که آن منی است پس ملاقات میکند با اجسام پوسیده و مردم از زمین مانند
گیاه میرویند و اینکه از تفسیر امام علیه السّلام نقل شد و در مجالس و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که وقتی خدا
بخواهد مردم را مبعوث فرماید چهل روز باران میبارد از آسمان بر زمین پس مجتمع میشود بندها و میروید گوشتها و خدا باید چنین
احاطه و کرم و قدرتی داشته باشد نه مانند بتها که از پستترین اجزاء عالم وجودند و بهیچ وجه کاري از دستشان برنمیآید و نباید
بتپرستان مکّه تصوّر کنند که اگر قبول اسلام کنند و دست از دین آباء و اجداد خود بردارند ذلیل و خوار میشوند چون اگر کسی
طالب و خواهان عزّت باشد باید آنرا از خدا بخواهد چون تمام عزّتها از آن خدا است و نزد او است بهر کس بخواهد میدهد اگر
قابلیّت داشته باشد و تحصیل قابلیّت باطاعت خدا میشود چنانچه در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم نقل نموده که فرمود
پروردگار شما میفرماید من عزیزم کسیکه میخواهد در دنیا و آخرت عزیز باشد باید اطاعت کند عزیز را و بسوي او صعود میکند و
بالا میرود سخن پاك و پاکیزه مانند کلمه اخلاص که لا اله الّا اللّه است و اقرار برسالت پیغمبر خاتم و ولایت امیر المؤمنین و اولاد
طاهرین او علیهم السلام و سایر معارف حقّه و مانند اذکار و ادعیه مأثوره و مواعظ حسنه و مطالب نافعه و عمل شایسته که موافق با
آن سخن پاك و پاکیزه باشد اعم از اعتقاد قلبی و افعال خارجی از عبادات و غیرها و قصد خالص براي رضاي خدا بالا میبرد آن
قول را مثلا اقرار باصول دین وقتی قبول میشود و بالا میرود که مقرون بعمل قلبی و اعتقاد جز میباشد و اقرار بفروع دین وقتی نافع و
صفحه 277 از 456
قبول است که مقرون بعمل خارجی شود و اذکار وارده وقتی بالا میرود که بنیّت خالص الهی واقع شود که آنهم عمل قلبی است و
بنظر حقیر اینکه وجه جمع بین ظاهر آیه شریفه و روایات مفسّره است چون از امام باقر علیه السّلام روایت شده که پیغمبر صلی اللّه
علیه و اله فرمود [ صفحه 379 ] هر قولی شاهدي از عمل دارد که تصدیق یا تکذیب میکند آنرا پس وقتی فرزند آدم سخنی گفت و
تصدیق شد قولش بعملش بالا میرود آنقول بواسطه عمل او بسوي خدا و وقتی گفت و مخالفت نمود عملش با قولش برگردانده
میشود قولش بر عمل بدش و با آن بآتش افکنده میشود و از امام صادق علیه السّلام نقل شده که کلم طیّب قول مؤمن لا اله الّا اللّه
محمّد رسول اللّه علی ولی اللّه است و عمل صالح اعتقاد قلبی است بآنکه اینکه حق است و از طرف خدا است و شکّی در آن
نیست و در بعضی از اخبار و اقوال کلم طیّب بکلمه اخلاص و اقرار بما جاء به النّبی و عمل صالح بولایت ائمه اطهار علیهم السلام
که شرط قبول اعمال است تفسیر شده و از روایت علوي استفاده میشود که کلم طیّب لا اله الّا اللّه است و عمل صالح نیّت خالص
است که بالا میبرد آنرا و کسانیکه بمکر و حیله میخواهند کارهاي بدي را انجام دهند مانند قریش که در دار النّدوه جمع شدند و
میخواستند پیغمبر صلی اللّه علیه و اله را بکشند یا حبس نمایند یا تبعید کنند و مانند اصحاب سقیفه که جمع شدند براي ردّ وصیّت
پیغمبر و حکم خدا راجع بولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و امثال اینها براي آنها در آخرت عذاب سختی است و مکرشان هم یا در
دنیا مؤثر نمیشود یا بالاخره نابود میگردد ولی بدنامی و عذاب آخرتشان باقی خواهد بود و ضمیر هو براي فصل بین مبتدا و خبر
است.
[ [سوره فاطر [ 35 ]: آیات 11 تا 14
اشاره
وَ اللّه خَلَقَکُم مِن تُراب ثُم مِن نُطفَۀٍ ثُم جَعَلَکُم أَزواجاً وَ ما تَحمِل مِن أُنثی وَ لا تَضَع إِلاّ بِعِلمِه وَ ما یُعَمَّرُ مِن مُعَمَّرٍ وَ لا یُنقَص مِن
عُمُرِه إِلاّ فِی کِتاب إِن ذلِکَ عَلَی اللّه یَسِیرٌ [ 11 ] وَ ما یَستَوِي البَحران هذا عَذب فُرات سائِغ شَرابُه وَ هذا مِلح أُجاج وَ مِن کُلٍّ تَأکُلُونَ
لَحماً طَرِیا وَ تَستَخرِجُونَ حِلیَۀً تَلبَسُونَها وَ تَرَي الفُلکَ فِیه مَواخِرَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِه وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 12 ] یُولِج اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ
النَّهارَ فِی اللَّیل وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ کُلٌّ یَجرِي لِأَجَل مُسَ  می ذلِکُم اللّه رَبُّکُم لَه المُلک وَ الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِه ما یَملِکُونَ مِن
- [ قِطمِیرٍ [ 13 ] إِن تَدعُوهُم لا یَسمَعُوا دُعاءَکُم وَ لَو سَمِعُوا مَا استَجابُوا لَکُم وَ یَومَ القِیامَۀِ یَکفُرُونَ بِشِرکِکُم وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثل خَبِیرٍ [ 14
937- قرآن- 1
ترجمه
و خداوند آفرید شما را از خاك پس از نطفه پس قرار دادتان جفتها و بارور نمیشود هیچ زنی و نمینهد بار خود را مگر با علم او و
عمر داده نمیشود هیچ صاحب عمري و کم کرده نمیشود از عمرش مگر آنکه در کتابی است همانا اینکه بر خدا آسانست و یکسان
نیستند دو دریا اینکه شیرین خوش طعم گوارا است آشامیدنیش [ صفحه 380 ] و اینکه شور و تلخ و از هر یک میخورید گوشتی
تازه و بیرون میآورید پیرایهئی که میپوشید آنرا و میبینی کشتیها را در آن که شکافندههاي آبند تا بجوئید از فضل او و باشد که
شما شکر کنید درمیآورد شب را در روز و در میآورد روز را در شب و مسخّر گردانید آفتاب و ماه را هر یک سیر میکند تا وقتی
نامبرده شده اینست خدا پروردگارتان مر او را است پادشاهی و کسانی را که میخوانید غیر از او مالک نمیباشند پوست هسته
خرمائی را اگر بخوانیدشان نمیشنوند خواندنتان را و اگر بشنوند اجابت نمیکنند شما را و در روز قیامت منکر شوند شرك شما را و
خبر نمیدهد تو را مانند آگاهی که خبر داد
صفحه 278 از 456
تفسیر
. خداوند متعال براي اثبات قدرت کامله و رحمت شامله و بیان احاطه علمیّه خود عطف بما سبق فرموده میفرماید و خدا آفرید شما
را در بدو امر از خاکی که ارزاق از آن بوجود میآید و پس از آن از نطفه که منی است و از ارزاق بوجود میآید پس قرار داد شما را
جفتهاي یکدیگر از مرد و زن و هیچ زنی بارور نمیشود بفرزندي از جنس ذکور و اناث و وضع حمل نمیکند مگر آنکه خدا میداند
چه وقت بارور شد و بچه بارور شد و چه وقت فارغ میشود و عمر نمیکند هیچ معمّر و سالخوردهئی و کم نمیشود از عمرش مگر
آنکه در لوح محو و اثبات الهی مکتوب است و اینکه محو و اثبات و اضافه و نقصان براي خدا آسان است مانند سایر کارها و
بعضی گفتهاند مراد آنستکه هیچ کس عمر دراز یا کوتاه نکند مگر آنکه مقدار آن در لوح محفوظ ثبت است و اینکه ثبت براي
خدا آسان است و مؤیّد معناي اوّل است آنکه قمّی ره نقل فرموده که آن ردّ بر کسی است که منکر بداء است یعنی نمایش تغییر در
تقدیر خدا براي معلّق بودن آن مثلا نوشته شده که اگر فلانی صله رحم نمود یکصد سال عمر کند و اگر قطع کرد پنجاه سال چون
از پیغمبر صلی اللّه علیه و اله روایت شده که صدقه و صله رحم آباد میکند دیار را و زیاد مینماید اعمار را و از امام صادق علیه
السّلام روایت شده است که مردي سه سال از عمرش باقی مانده صله رحم مینماید سی سال بر عمرش افزوده میشود و میگردد سی
و سه سال و مردي سی و سه سال از عمرش باقی است قطع رحم میکند سی سال از عمرش کم میشود و میگردد سه سال و اخبار در
اینکه معنی بسیار است و یکی از آثار قدرت خدا آنستکه دو دریاي متّصل [ صفحه 381 ] بیکدیگر مساوي نیستند آب آن دو در
صفات یکی شیرین و خوشطعم و گوارا است و دیگري شور و تلخ و ناگوار و در عین حال هر دو مفیدند براي بشر چون از هر دو
ماهی حلال صید میکنند و مروارید و مرجان بیرون میآورند و زینت لباس خودشان قرار میدهند یا گلوبند و دستبند میکنند و
میپوشند آنرا و دیده میشود کشتیها در هر یک که آب دریا را میشکافند و جاري میگردند در آن باراده ناخدا بامر خدا بیک باد از
هر طرف که بخواهد براي آنکه مردم بفضل الهی مسافرت و تجارت کنند و بهرهمند گردند و شکرگزار باشند و گفتهاند اینکه مثلی
است که خداوند براي مؤمن و کافر زده و آن را شبیه بدریاي شیرین و گوارا و اینکه را شبیه بدریاي شور و تلخ فرموده و بنظر حقیر
اگر مثل باشد براي مرد و زن است که در آیه سابقه ذکر شده و مقصود آنست که آندو اگر چه در صفات و اخلاق با هم متفاوتند
ولی هر یک مورد استفاده دیگري و هر دو مورد استفاده همه هستند چون هر یک زینت و لباس دیگري و هر دو موجب ازدیاد نسل
بشرند مگر مراد از ازواج اصناف باشد چنانچه بعضی گفتهاند که مراد از جعلکم ازواجا اصناف خلقند از سفید و سیاه و سرخ و
غیرها که در اینکه صورت آن مثل بیمناسبت نیست و دیگر از آثار قدرت خدا آنستکه در هر سال یکمرتبه بتدریج از شب میکاهد
و داخل در روز میکند و یکمرتبه از روز میکاهد و داخل در شب میکند و آفتاب و ماه را مسخّر خود فرموده که باراده او سیر
میکنند با نظم معیّنی تا دوره خود را بپایان رسانند در وقت معیّن یا سیر خود را بپایان رسانند در زمان معیّنی که روز قیامت باشد
اینکه خداي با چنین قدرتی پروردگار شما است که پادشاه حقیقی است و مستحق پرستش و ستایش نه بتها که مالک چیزي نیستند
حتی قطمیر که قمّی ره فرموده پوست نازك روي هسته است و اگر بخوانید آنها را نمیشنوند و بر فرض بشنوند اجابت نمیکنند چون
قدرت ندارند و چون روز قیامت شود منکر پرستش شما شوند و گویند نبودید شما در دنیا اینطور که عبادت ما را کنید اطاعت
شیطان را میکردید یا چرا عبادت ما را نمودید اي پیغمبر مکرّم هیچ کس مانند خدا ترا خبر نمیدهد از اینکه امور چون او فقط از
اوضاع و احوال آنعالم با خبر است چنانچه بتمام واقعیّات و واقعات آگاه است و هر کس بر خلاف اینکه بگوید [ صفحه 382 ] بر
خلاف واقع گفته است و لا ینقص بصیغه معلوم و یدعون بصیغه مغایب نیز قرائت شده است.
[ [سوره فاطر [ 35 ]: آیات 15 تا 26
صفحه 279 از 456
اشاره
[ یا أَیُّهَا النّاس أَنتُم الفُقَراءُ إِلَی اللّه وَ اللّه هُوَ الغَنِیُّ الحَمِیدُ [ 15 ] إِن یَشَأ یُذهِبکُم وَ یَأت بِخَلق جَدِیدٍ [ 16 ] وَ ما ذلِکَ عَلَی اللّه بِعَزِیزٍ [ 17
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري وَ إِن تَدع مُثقَلَۀٌ إِلی حِملِها لا یُحمَل مِنه شَیءٌ وَ لَو کانَ ذا قُربی إِنَّما تُنذِرُ الَّذِینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیب وَ
521 وَ لا الظُّلُماتُ - أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَن تَزَکّی فَإِنَّما یَتَزَکّی لِنَفسِه وَ إِلَی اللّه المَصِ یرُ [ 18 ] وَ ما یَستَوِي الَأعمی وَ البَصِیرُ [ 19 ] -قرآن- 1
وَ لا النُّورُ [ 20 ] وَ لا الظِّلُّ وَ لا الحَرُورُ [ 21 ] وَ ما یَستَوِي الَأحیاءُ وَ لا الَأموات إِن اللّهَ یُسمِع مَن یَشاءُ وَ ما أَنتَ بِمُسمِع مَن فِی القُبُورِ
345 وَ إِن یُکَذِّبُوكَ فَقَد - 22 ] إِن أَنتَ إِلاّ نَذِیرٌ [ 23 ] إِنّا أَرسَلناكَ بِالحَق بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ إِن مِن أُمَّۀٍ إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ [ 24 ] -قرآن- 1 ]
کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنات وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالکِتاب المُنِیرِ [ 25 ] ثُم أَخَذت الَّذِینَ کَفَرُوا فَکَیفَ کانَ نَکِیرِ [ 26 ] -قرآن-
207-1
ترجمه
اي مردمان شما محتاجان بسوي خدائید و خداوند او بینیاز ستوده است اگر بخواهد میبرد شما را و میآورد خلقی نو پدید و نیست
اینکه بر خدا دشوار و برنمیدارد شخص گناهکاري گناه دیگري را و اگر بخواند شخص گرانبار براي برداشتن بارش برداشته نشود
از آن چیزي اگر چه باشد صاحب قرابت جز اینکه نیست که بیم میدهی آنانرا که میترسند از پروردگارشان با پنهان بودن و برپا
دارند نماز را و هر که پاکیزه شد پس جز اینکه نیست که پاکیزه میشود براي خودش و بسوي خدا است بازگشت و یکسان نیستند
نابینا و بینا و نه تاریکیها و نه روشنائی و نه سایه خنک و نه باد بسیار گرم و یکسان نیستند زندگان و نه مردگان همانا خدا
میشنواند آنانرا که میخواهد و نیستی تو شنواننده آنها را که در قبرهایند نیستی تو مگر بیمدهنده همانا ما فرستادیم تو را بدین حق با
آنکه مژده دهنده و بیم دهندهاي و نیست هیچ جماعتی مگر آنکه گذشت در میان آنها بیمدهندهئی و اگر تکذیب میکنند تو را پس
بتحقیق تکذیب کردند آنانکه بودند پیش از آنها آمد آنها را پیغمبرانشان با دلیلهاي روشن و با صحف آسمانی و با کتاب
روشنکننده پس گرفتم آنانرا که کافر شدند پس چگونه بود ناپسند داشتن من
تفسیر
. خداوند متعال بعد از بیان بیفائده بودن عبادت بتها بیان فرموده احتیاج مردم را در وجود و بقاء و خوراك و پوشاك و سعادت در
دنیا و آخرت و همه [ صفحه 383 ] چیز بخدا و بینیاز بودن خود را از هر جهت از آنها و استحقاق او براي ستایش و پرستش تا
کسی تصوّر نکند که منع او از عبادت بتها و بعث آنها بر عبادت و اطاعت خود براي نفعی است که از اعمال آنها باو میرسد و
بدانند براي مصلحت خودشان است و اگر خدا بخواهد میتواند همه مردم را در یک آن نیست و نابود کند و مردم دیگري را بوجود
آورد که فقط عبادت و اطاعت او را نمایند و اینکه براي خدا مشکل نیست بلکه خیلی آسان است و پس از آن بیان فرموده است
عدالت خود را باین تقریب که برنمیدارد هیچ نفس گناهکاري گناه دیگري را اگرچه موجب گمراهی او شده باشد چون در
اینصورت خودش گناه کرده که موجب گمراهی غیر شده مربوط بگناه غیر نیست آن بجاي خود محفوظ است و اگر بخواند
نفسیکه سنگین شده از بار گناه کسیرا براي برداشتن قدري از بار گناه خود بعنوان کمک نمودن برداشته نشود بوسیله آنکس از
أنبار چیزي اگرچه آنکس از اقارب و ارحام خواننده باشد و خطاب فرموده به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم که از ایمان نیاوردن
اینقوم عنود ملول مباش چون انذار و تخویف تو از معاصی فقط در کسانی مؤثّر است که از خداي پنهان از انظار میترسند و نمازي
که اهم عبادات است بجا میآورند نه کسانیکه اصلا اعتقاد بمبدء و معاد ندارند و کسیکه عبادت و اطاعت خدا را که موجب تزکیه و
صفحه 280 از 456
تطهیر نفس از پلیدیهاي معاصی است بنماید بر نفع خود کار کرده و بازگشت همه بمحضر عدل الهی است و جزاي اعمال بد و
خوب را کاملا بصاحبانش میرساند و مساوي نیست کافر که کور است با مؤمن که بینا است و باطل که ظلمات عقائد فاسده و آراء
گوناگون کاسده است با حق که یکی است و نور و روشنائی است و بهشت که مانند سایه معتدل است با جهنّم که مانند باد گرم
سوزان است و کلمه لا فیضی ره فرموده براي تأکید نفی استواء است و تکرار آن در دو طرف براي زیادتی تأکید است و بنظر حقیر
کلمه لا در صدر دو جمله اخیره براي نفی استواء است که معمولا در کلام عرب بعد از حرف عطف آورده میشود و میگویند براي
تأکید معناي نفی است و تکرار آن در وسط براي اشاره ببودن حق و بهشت از لوازم و توابع ایمان و بودن باطل و جهنم از لوازم و
توابع کفر است چون گوینده چنانچه دو جمله اخیره را بر اولی عطف نموده مفردات آندو را هم عطف بما سبق [ صفحه 384 ] کرده
است و اینکه نکته دقیقی است که باید بذوق ادراك شود و براي اینکه است که لا در وسط جمله اولی آورده نشده اگر چه محتمل
است براي قرب بنفی محتاج بتأکید نشده باشد و بعدا فعل را مکرّر فرموده براي عدول بمثال دیگري براي مؤمن و کافر و فرموده و
مساوي نیستند اهل ایمان که زنده دلانند بعلم و معرفت با کفاریکه مانند مردگانند در بیادراکی و بیحسّی و براي تأکید اینمعنی
فرموده که تو نمیتوانی بحول و قوّه خودت مطلب حقّی را بمردگانی که در قبرستان جاي دارند بفهمانی مگر آنکه خدا بخواهد و
خدا نخواسته جز آنکه ابلاغ نمائی تو بآنها وعده عذاب الهی را براي اتمام حجّت چون اگر خدا خواسته بود زنگ غفلت را از دل
آنها میزدود و توفیق تحصیل علم و معرفت بآنها عطا میفرمود که اصرار بر کفر نداشته باشند و براي دفع توهّم اختصاص منصب
نبوّت بانذار و تصریح بآنکه حصر اضافی بوده در مقابل اسماع که بمعناي افهام میباشد فرموده است ما تو را فرستادیم براي نشر دین
حق اسلام که بشارت دهی مردم را ببهشت در صورت ایمان و بترسانی از جهنّم در صورت کفر و هیچ یک از امم سابقه و اهل
اعصار گذشته نبودند مگر آنکه آمد و گذشت در میان آنها پیغمبري یا امامی که بیم میداد آنها را از خدا و اینکه دلیل است بر
آنکه در هیچ عصر و زمان زمین خالی از حجّت نبوده و نخواهد بود چنانچه امامیّه قائلند و قمّی ره نقل فرموده و در کافی از امام
باقر علیه السّلام نقل نموده که پیغمبر صلی الله علیه و اله از دنیا نرفت مگر آنکه مبعوث فرمود براي مردم نذیري و کسیکه منکر
اینکه معنی شود لازمهاش آنستکه پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم تضییع نموده باشد امّت خود را که در اصلاب مردانند گفته شد
قرآن کفایت آنها را نمیکند فرمود چرا اگر یافت شود براي آن مفسّري گفته شد پیغمبر صلی اللّه علیه و اله تفسیر نفرموده است آنرا
فرمود چرا تفسیر فرمود آنرا براي یکمرد و تفسیر فرمود شأن او را براي امّت و او علی إبن ابی طالب علیه السّلام بود و از اینجا معلوم
میشود که تفسیر قرآن مخصوص بخاندان عصمت و طهارت است و هر چه از غیر ایشان صادر شود خالی از اعتبار بلکه باطل است
چنانچه در روایات معتبره تصریح بآن شده و در خاتمه براي تسلیت خاطر پیغمبر صلی اللّه علیه و اله فرموده که تکذیب کفّار
اختصاص بتو ندارد اگر اینها تو را تکذیب میکنند ملول مباش پیشینیان اینها هم پیغمبران خودشان را که با معجزات [ صفحه 385 ] و
نوشتههاي آسمانی در الواح و کتاب مبیّن حلال و حرام آمدند نزد آنها تکذیب نمودند و من آنها را بجرمشان گرفتم و بعذابهاي
گوناگون نابود نمودم و براي تو نقل کردم شرح حالشانرا پس آیا چگونه بود نمایش خشم و انکار من گفتار و کردار آنها را و در
مجمع فرموده زبور ثابتتر است در کتابت از کتاب چون آن کنده شده است مانند کندن سنگ و محتمل است زبر بر دفاتر
کوچکتر از کتاب اطلاق شود لذا بعد از آن کتاب منیر که بمعناي مبیّن و مفصّل حقایق است ذکر شده و ممکن است زبر اشاره
بصحف ابراهیم و زبور داود علیهما السلام باشد و کتاب منیر اشاره بتوریۀ و انجیل و اللّه اعلم
[ [سوره فاطر [ 35 ]: آیات 27 تا 30
اشاره
صفحه 281 از 456
أَ لَم تَرَ أَن اللّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجنا بِه ثَمَرات مُختَلِفاً أَلوانُها وَ مِنَ الجِبال جُ دَدٌ بِیض وَ حُمرٌ مُختَلِف أَلوانُها وَ غَرابِیب سُودٌ
27 ] وَ مِنَ النّاس وَ الدَّوَاب وَ الَأنعام مُختَلِف أَلوانُه کَذلِکَ إِنَّما یَخشَ ی اللّهَ مِن عِبادِه العُلَماءُ إِن اللّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ [ 28 ] إِن الَّذِینَ یَتلُونَ ]
کِتابَ اللّه وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنفَقُوا مِمّا رَزَقناهُم سِ  را وَ عَلانِیَۀً یَرجُونَ تِجارَةً لَن تَبُورَ [ 29 ] لِیُوَفِّیَهُم أُجُورَهُم وَ یَزِیدَهُم مِن فَضلِه إِنَّهُ
600- غَفُورٌ شَکُورٌ [ 30 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا ندیدي که خداوند فرو فرستاد از آسمان آبیرا پس بیرون آوردیم بآن میوههائی که مختلف است رنگهاي آنها و از کوهها است
راههاي سفید و راههاي سرخی که مختلف است رنگهاي آنها و راههاي سیاه یکدست و از آدمیان و جنبندگان و چهارپایان است
نوعی که مختلف است رنگهایش جز اینکه نیست که میترسند از خدا از میان بندگانش دانایان همانا خداوند غالب آمرزنده است
همانا آنانکه میخوانند کتاب خدا را و برپاي میدارند نماز را و انفاق میکنند از آنچه روزي دادیمشان در نهان و آشکار امید میدارند
تجارتی را که نابود نمیشود تا تمام دهد بایشان مزدهاشانرا و زیاده دهد آنانرا از فضلش همانا او آمرزنده و قدردان شکر است
تفسیر
. خداوند منّان در مقام اثبات توحید و قدرت کامله خود فرموده که آیا ندیدي تو اي بنده بینا که خداوند نازل فرمود از آسمان
باران رحمت خود را و براي اثبات عظمت خود فعل را اسناد بضمیر متکلم مع الغیر داده میفرماید پس بیرون آوردیم بوسیله آن
باران و سایر عوامل طبیعی که محتاج بآن بوده [ صفحه 386 ] میوههاي گوناگون رنگارنگ را که از هر جهت با هم اختلاف دارند
و اینکه دلیل است بر آنکه عوامل طبیعی بامر ما مؤثر بودند که بر وفق حکمت و مصلحت کار کردند و الّا عمل طبیعت باید بیک
منوال باشد و در یک زمین و از یک آب و هوا و آفتاب که عوامل طبیعی هستند میوههائی پدید میآید که دو فرد آن از یک
درخت با هم اختلاف دارند چه رسد بافراد و انواع دیگر و از کوهها راهها و خطوط سفید و سرخ با اختلاف آنها در مراتب سفیدي
و سرخی و راههاي سیاه پر رنگ یکدست بوجود آوردیم براي هدایت مردم از آن خطوط و الوان بمقاصد خودشان و اینها همه
دلیل بر حکمت صانع است و بالاتر از همه آنکه از نوع انسان و حشرات زمین و چهارپایان مخلوقی بوجود آوردیم که دو فرد از
یک نوع آن همرنگ و همشکل و خاصیّت نیستند که نتوان تشخیص داد آن دو را از یکدیگر چه رسد بدو فرد یا افرادي از انواع
جنس حیوان که قدر مشترك بین تمام آن انواع است با آنکه عوامل طبیعی همه یکی است و اینجا در افراد بقدري اختلاف وجود
دارد که عقل مبهوت میشود از شخص اوّل عالم امکان تا ضعیفترین حیوانات با آنکه مانند جبال و ثمراتند در اصل اختلاف و هر
قدر معرفت و علم و دانش انسان زیاد شود خوف و خشیت و بیم او از خداوند زیادتر خواهد شد چون پی بعظمت و قهر او میبرد و
احیانا اگر معصیتی نماید از روي غفلت و غلبه شهوت است نه جهالت و نادانی بخلاف کسیکه خدا را نشناخته که ترس هم ندارد
لذا پیغمبر صلی اللّه علیه و اله فرمود من از خدا بیشتر میترسم و پرهیز میکنم از تمام شما و باید از خدا ترسید چون او غالب و قادر بر
معصیت کار است و عذاب میکند او را و در صورت ارتکاب عصیان احیانا باید توبه نمود چون او میآمرزد گناه توبهکنندگان را در
مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مراد از علماء کسی است که تصدیق کند قول او را فعلش و کسیکه تصدیق نکند
فعلش قولش را عالم نیست و در حدیث دیگر وارد شده که عالمترین شما کسی است که ترسش از خدا بیشتر باشد و اخبار راجع
بایتلاف علم با عمل و تلازم خشیت با معرفت بسیار است و کسانیکه بقدر امکان تلاوت میکنند قرآن را و برپا میدارند نماز را که
عمود دین است و انفاق میکنند در راه خیر از آنچه خداوند بآنها عطا فرموده پنهان و آشکار یا صدقات مستحبّه را در خفیه و [
صفحه 282 از 456
صفحه 387 ] زکوة واجب را ادا مینمایند در علن امیدوارند بامیدي که بجا و محل است از تجارت و کسب نمودن خودشان در دنیا
نعیم ابدي آخرت را و آن تجارت کسادي و زیان و نابودي ندارد و اینکه اعمال را براي آن بجا میآورند که خداوند اجر کامل
بایشان عطا فرماید و خداوند هم آنها را بمقصودشان میرساند بلکه بفضل و کرم خود زیادتر هم از میزان استحقاقشان عطا میکند
بلکه اگر لغزشی هم از آنها بروز نموده باشد میآمرزد و قدردانی میکند از شکرگزاري آنها بجزاي احسن از اعمالشان در مجمع از
پیغمبر صلی اللّه علیه و اله روایت نموده که مراد از زیادي فضل قبول شفاعت از آنها است براي کسیکه مستحق جهنّم شده از
کسانیکه بایشان در دنیا خدمتی نمودهاند و بعضی شکور را بقبول کننده کم و عوض دهنده بر آن زیاد تفسیر نمودهاند و ظاهرا
شکرگزاري هر کس بر حسب حال خودش و طرف او است و شکرگزاري مولی از بندهاش بهمین چیزها است که ذکر شد.
[ [سوره فاطر [ 35 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
وَ الَّذِي أَوحَینا إِلَیکَ مِنَ الکِتاب هُوَ الحَقُّ مُ َ ص دِّقاً لِما بَینَ یَدَیه إِن اللّهَ بِعِبادِه لَخَبِیرٌ بَصِ یرٌ [ 31 ] ثُم أَورَثنَا الکِتابَ الَّذِینَ اصطَفَینا مِن
عِبادِنا فَمِنهُم ظالِم لِنَفسِه وَ مِنهُم مُقتَصِ دٌ وَ مِنهُم سابِق بِالخَیرات بِإِذن اللّه ذلِکَ هُوَ الفَضل الکَبِیرُ [ 32 ] جَنّات عَدن یَدخُلُونَها یُحَلَّونَ
فِیها مِن أَساوِرَ مِن ذَهَب وَ لُؤلُؤاً وَ لِباسُهُم فِیها حَرِیرٌ [ 33 ] وَ قالُوا الحَمدُ لِلّه الَّذِي أَذهَبَ عَنَّا الحَزَنَ إِن رَبَّنا لَغَفُورٌ شَ کُورٌ [ 34 ] الَّذِي
668- أَحَلَّنا دارَ المُقامَۀِ مِن فَضلِه لا یَمَسُّنا فِیها نَصَب وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوب [ 35 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنرا که وحی کردیم بتو از کتاب آن حق است با آنکه تصدیق کننده است آنچه را پیش روي او است همانا خداوند ببندگانش
هر آینه آگاه بینا است پس بمیراث دادیم آنکتاب را بآنانکه برگزیدیم از بندگان خود پس بعضیشان ستم کنندهاند بر خود و
بعضیشان میانه روندهاند و بعضیشان پیشی گیرندهاند به خوبیها باذن خدا اینست آن تفضّل بزرگ بهشتهاي اقامتگاهی که داخل
میشوند در آن آراسته میشوند در آنها از دستبندهائی از طلا و از مروارید و لباسشان در آنها پرنیان است و گویند ستایش مر خدا را
که برد از ما اندوه را همانا پروردگار ما هر آینه آمرزنده شکر پذیر است آنکه درآورد ما را [ صفحه 388 ] بسراي اقامت از فضل
خود نمیرسد بما در آن رنجی و نمیرسد بما در آن کلالی
تفسیر
. خداوند حمید در مقام توصیف قرآن مجید فرموده آنچه را وحی نمودیم بتو اي پیغمبر خاتم از کتاب آسمانی آن حق و راست و
درست است با آنکه تصدیق کننده و شاهد صدق خود و کتب آسمانی سابق است چون کلامی است که معلوم است بشر نمیتواند
بمانندش بیاورد و موافق است با آنچه بشارت داده شده بآن در کتب آسمانی سابق از اوصاف آنکتاب و آورندهاش و خدا خبیر از
باطن مردم و بصیر بظاهر آنها است میداند و میشناسد کسیرا که قابل و لایق اینکه مقام ارجمند است و آن خاتم انبیاء است و پس از
او ذریّه طاهرهاش که ما ایشان را وارث آنکتاب نمودیم و مبیّن معانی و اسرار آن قرار دادیم و چنانچه در آیات سابقه اشاره شد
آنان کسانی هستند که براي انذار و ارشاد و ولایت و امامت اختیار نمودیم ما از میان بندگان خود چون بندگان ما سه دستهاند
بعضی کسانی هستند که بر خود ستم نمودند و در پی تحصیل معرفت نرفتند و امام زمان خود را نشناختند و مرتکب معاصی شدند و
صفحه 283 از 456
بعضی میانهروي را اختیار نموده امام خود را شناختند و بدستورات الهی عمل نمودند ولی پیش قدم در امور خیر نبودند و بأقلّ
مراتب علم و تقوي قناعت کردند و بعضی سبقت نمودند در جمیع امور خیر و رسیدند بأعلی درجه علم و معرفت و تقوي و صلاح
و سداد بکمک خدا و اذن او که ائمه اثنی عشر و نواب ایشانند سلام اللّه علیهم اجمعین و در جاي دیگر از اینکه سه دسته باصحاب
شمال و اصحاب یمین و سابقین مقرّبین تعبیر شده و اینکه اصطفاء و اختیار خدا و سبقت در خیرات تفضّل بزرگ خدا است که
شامل حال ایشان شده است و تفضّل الهی بهشت است که اقامتگاه دائمی است و داخل میشوند در آن کسانیکه قابل تفضّل هستند
از اهل ایمان و معصیتکارانی که بتوبه یا شفاعت شفعاء روز جزا قابل شدند و آراسته میگردند در آن بانواع زر و زیور که از آن
جمله است دستبندهاي طلا و مروارید که معمول سلاطین عرب بوده و بعنوان فرد اکمل ذکر شده اگر لوء لوء بکسر قرائت شود و
الّا مراد زینت بلؤلؤ است اعم از دستبند و غیره چون ظاهرا در اینصورت و لؤلؤا عطف بر محل من اساور است و لباسشان ابریشمی
[ صفحه 389 ] خالص است و حمد میکنند خدا را که آنها را از هم و غم دنیا و تشویش روز جزا نجات داد و گناهانشان را بخشید و
از عباداتشان قدردانی فرمود آنخداوندي که جاي داد آنها را در محل اقامت همیشگی بفضل و کرم خود اگرچه فضل کبیر
مخصوص بسابقین باشد چون نمیرسد در بهشت باهلش بهیچ وجه تعب و مشقّتی و عارض نمیگردد بآنها خستگی و کلالی اینکه
بنظر حقیر مستفاد از ظاهر آیات شریفه و اخبار کثیره ائمه اطهار است ولی مستفاد از بعضی روایات آنستکه خداوند اولاد علی و
فاطمه علیهما السلام را از بندگان اختیار و مخصوص بفضل خود فرمود و آنها سه دستهاند بعضی معصیتکارند که آنها را خداوند
بآبروي حضرت زهراء موفّق بتوبه میکند و میبخشد و بعضی عدول اهل ایمانند که مستحق بهشتند و بعضی سابقین در خیرات که
ائمه اطهارند و همه ببهشت میروند و بنابراین ضمیر در منهم راجع است بالّذین اصطفینا و منافات با معناي سابق الذّکر ندارد چون
استفاده اینکه قبیل معانی از باطن قرآن مخصوص بخاندان عصمت و طهارت است و در مجمع از پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و سلّم
نقل نموده که امّا سابق داخل میشود در بهشت بدون حساب و اما مقتصد محاسبه میشود بحساب آسانی و امّا ستمکار بر خود توقیف
میشود در مقام پس داخل میگردد در بهشت و آنها کسانی هستند که میگویند الحمد للّه الّذي أذهب عنّا الحزن و اینکه مؤیّد
بعضی از روایات منقوله از ائمه اطهار است و بعضی از مفسّرین اهل سنّت از قبیل عایشه و عمر بن الخطّاب هم قائل شدهاند که هر
سه دسته اهل بهشتند ولی آنها برگزیدگان خدا و وارث کتابرا تمام امّت میدانند اعم از پیروان علی و عمر و السّلام علی من اتّبع
الهدي و اینکه در کلام الهی در ذکر دستجات ظالم مقدّم و سابق مؤخر شده است شاید براي اشاره بسیر از مقام نفس امّاره بسوء
بمقام عقل میانهرو در امور و از آنجا بمقام روح و قرب الهی باشد چون در اینمقامات ابتداء بدانی و ختم بعالی معمول است و اللّه
[ اعلم بمرامه و محسّنات کلامه. [ صفحه 390
[ [سوره فاطر [ 35 ]: آیات 36 تا 40
اشاره
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُم نارُ جَهَنَّمَ لا یُقضی عَلَیهِم فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّف عَنهُم مِن عَذابِها کَ ذلِکَ نَجزِي کُل کَفُورٍ [ 36 ] وَ هُم یَصطَرِخُونَ
فِیها رَبَّنا أَخرِجنا نَعمَل صالِحاً غَیرَ الَّذِي کُنّا نَعمَل أَ وَ لَم نُعَمِّرکُم ما یَتَذَکَّرُ فِیه مَن تَذَکَّرَ وَ جاءَکُم النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظّالِمِینَ مِن نَصِیرٍ
37 ] إِن اللّهَ عالِم غَیب السَّماوات وَ الَأرض إِنَّه عَلِیم بِذات الصُّدُورِ [ 38 ] هُوَ الَّذِي جَعَلَکُم خَلائِفَ فِی الَأرض فَمَن کَفَرَ فَعَلَیه کُفرُه وَ ]
لا یَزِیدُ الکافِرِینَ کُفرُهُم عِندَ رَبِّهِم إِلاّ مَقتاً وَ لا یَزِیدُ الکافِرِینَ کُفرُهُم إِلاّ خَساراً [ 39 ] قُل أَ رَأَیتُم شُرَکاءَکُم الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِ
اللّه أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الَأرض أَم لَهُم شِرك فِی السَّماوات أَم آتَیناهُم کِتاباً فَهُم عَلی بَیِّنَۀٍ مِنه بَل إِن یَعِدُ الظّالِمُونَ بَعضُهُم بَعضاً إِلاّ
951- غُرُوراً [ 40 ] -قرآن- 1
صفحه 284 از 456
ترجمه
و آنها که کافر شدند براي آنان آتش دوزخ است نه حکم میشود بر آنها بمرگ تا بمیرند و نه تخفیف داده میشود از آنها از عذاب
آن اینچنین جزا میدهیم هر ناسپاسی را و آنها فریاد میکنند در آن پروردگارا بیرون آور ما را تا بکنیم کار شایستهئی جز آنچه بودیم
که میکردیم آیا عمر ندادیم شما را مقداري که پند میگیرد در آن کسیکه پند گیرد و آمد شما را بیمدهنده پس بچشید پس نیست
براي ستمکاران یاوري همانا خدا داناي امر نهانی آسمانها و زمین است همانا او دانا است بآنچه در سینهها است او است آنکه
گردانید شما را جانشینان در زمین پس آنکه کافر شد پس بر ضرر او است کفرش و نمیافزاید کافرانرا کفرشان نزد پروردگارشان
مگر بغض شدید و نمیافزاید کافرانرا کفرشان مگر زیانکاري ابدي بگو خبر دهید از شریکانتان آنها که میخوانید از غیر خدا بنمائید
مرا که چه چیز آفریدند از زمین یا براي آنها است شرکتی در آسمانها یا دادیمشان کتابی پس آنها با دلیل روشنی از آنند بلکه
وعده نمیدهند ستمکاران بعضیشان بعضی را مگر موجب فریب را
تفسیر
. خداوند متعال بعد از بیان احوال اهل بهشت معمولا شمّهئی از احوال اهل جهنّم را ذکر فرموده باین تقریب که کسانیکه کافر شدند
از آن آنان است آتش جهنّم نه محکوم باعدام میشوند تا بمیرند و راحت شوند و نه تخفیف داده میشود عذاب آنها بلکه تشدید
میشود هر وقت که شعله آتش کم شود طبعا و جزاي هر بنده بسیار ناشکري اینکه است و آنها صرخه و فریاد میزنند با حال عجز و
انکسار که پروردگارا ما را از اینجا بیرون آر و بدنیا برگردان قول میدهیم بجاي اعمال بدي که بجا آوردیم ایندفعه اعمال خوب بجا
آوریم خطاب میرسد از مصدر جلال که آیا ما بشما عمر ندادیم در دنیا بقدریکه اگر کسی میخواست در آنمدّت تحصیل علم و
معرفت کند و متذکّر اوضاع آخرت شود میشد و پیغمبر و کتاب فرستادیم براي شما و امام تعیین نمودیم که شما را از آتش جهنّم
بترسانند و ایشان بوظیفه [ صفحه 391 ] خودشان عمل نمودند و شما گوش ندادید و بآنها ستم نمودید پس بچشید طعم عذاب
حسرت و ندامت و آتش آخرت را و مطمئن باشید که هیچ یار و یاوري براي ستمکاران در اینروز نخواهد بود خداوند از خفایاي
امور در آسمانها و زمین آگاه است و از قلب شما هم آگاه میداند که دروغ میگوئید اگر بدنیا برگردید باز همان معاملات گذشته
را تکرار خواهید نمود چنانچه آنجا که بودید خیال داشتید اگر همیشه بمانید بهمین اعمال ادامه دهید مگر خدا شما را جانشین اقوام
سابقه قرار نداد در زمین و قوّه تصرّف در آنرا بشما عنایت نفرمود و ندیدید کسیکه کافر شود ضرر کفرش بخودش میرسد و
نشنیدید احوال آنها را که چگونه بعذاب الهی گرفتار شدند حال هم اگر برگردید موجب مزید کفر شما خواهد شد و آن موجب
مزید غضب الهی بر شما و مزید زیانکاري و خسارت شما خواهد بود در فقیه و خصال و مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده
در قول خداوند أو لم نعمّر کم که توبیخ است از کسیکه هجده سال داشته باشد و در مجمع از پیغمبر صلی اللّه علیه و اله نقل نموده
و در نهج البلاغه امیر المؤمنین علیه السّلام فرموده که عمري که موجب قطع عذر بنی آدم شود شصت سال است و ظاهرا در دو
حدیث مذکور بیان اقل و اکثر شده چون مقدار تذکّر بحسب احوال و اشخاص مختلف میشود کسیکه استعداد و موجبات تذکّر
برایش موجود است هیجده سال عمر هم برایش در دنیا زیاد است و کسیکه بهیچ وجه وسیله ندارد شصت سال هم کم است و
ظاهرا مشرکین مکّه نوعا قائل بخالقیّت بتها نبودند فقط آنها را شفعاء میدانستند لذا از هر چیز خوبی بنظر خودشان بت میساختند که
مثلا نمونهئی از اوصاف جمال و جلال خدا باشد و در برابر او سجده مینمودند گفتهاند گاهی اگر حلواي خوبی بدستشان میآمد از
آن مجسّمهئی میساختند و بقصد او عبادت مینمودند و بعد هم آنرا میخوردند لذا خداوند به پیغمبر خود فرموده بآنها بگو خبر
دهید مرا که اینکه بتهائیکه شما آنها را شریک قرار دادید در عبادت من یا در اموال خودتان چون سهمی از مال خودشان هم براي
صفحه 285 از 456
آنها مقرّر مینمودند که آنها غیر از خداي نادیدهاند و بنمایانید بمن که چه خلق نمودند و بیرون آوردند آنها از زمین یا چه جزء از
اجزاء آنرا ایجاد کردند یا شما قائلید آنکه شرکتی آنها در امر آسمانها و ایجاد آن با من دارند که براي آن مستحق ستایش و
پرستش شدند یا ما براي آنها یا شما [ صفحه 392 ] کتابی از آسمان فرستادیم که در آن کتاب شما مأمور بعبادت بتها شدید تا دلیلی
باشد براي آنها یا شما براي جواز عبادت و تقرّب به بت و بعضی بیّنات قرائت نمودهاند براي اشاره بآنکه در اینکه قبیل امور مهمّه
باید دلائلی باشد اینکه سؤال را از آنها بنما تا معلوم شود که هیچ یک از اینها نیست جز آنکه شیطان پدران و اعیان آنها را گول
زده که خداي نادیده قابل عبادت نیست باید چیز خوبی را انسان در نظر بگیرد و عبادت کند تا آنچیز وسیله تقرّب بخدا گردد و
شفاعت کند از او در نزد خدا و حاجات او در دنیا برآورده شود و آنها هم اینکه وعده گول زن را باینها که معاصر تو و زیر دستان
بزرگترانشان هستند دادند و اینها هم قبول نمودند و بدون هیچ منطق و دلیلی بتپرست شدند و یجزي بصیغه مجهول مغایب و رفع
کل نیز قرائت شده است.
[ [سوره فاطر [ 35 ]: آیات 41 تا 45
اشاره
إِن اللّهَ یُمسِک السَّماوات وَ الَأرضَ أَن تَزُولا وَ لَئِن زالَتا إِن أَمسَکَهُما مِن أَحَدٍ مِن بَعدِه إِنَّه کانَ حَلِیماً غَفُوراً [ 41 ] وَ أَقسَمُوا بِاللّه جَهدَ
أَیمانِهِم لَئِن جاءَهُم نَذِیرٌ لَیَکُونُن أَهدي مِن إِحدَي الأُمَم فَلَمّا جاءَهُم نَذِیرٌ ما زادَهُم إِلاّ نُفُوراً [ 42 ] استِکباراً فِی الَأرض وَ مَکرَ السَّیِّئ وَ
لا یَحِیق المَکرُ السَّیِّئ إِلاّ بِأَهلِه فَهَل یَنظُرُونَ إِلاّ سُنَّتَ الَأوَّلِینَ فَلَن تَجِ دَ لِسُنَّت اللّه تَبدِیلًا وَ لَن تَجِ دَ لِسُنَّت اللّه تَحوِیلًا [ 43 ] أَ وَ لَم
یَسِیرُوا فِی الَأرض فَیَنظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَ کانُوا أَشَدَّ مِنهُم قُوَّةً وَ ما کانَ اللّه لِیُعجِزَه مِن شَیءٍ فِی السَّماوات وَ لا فِی
الَأرض إِنَّه کانَ عَلِیماً قَدِیراً [ 44 ] وَ لَو یُؤاخِذُ اللّه النّاسَ بِما کَسَ بُوا ما تَرَكَ عَلی ظَهرِها مِن دَابَّۀٍ وَ لکِن یُؤَخِّرُهُم إِلی أَجَل مُسَ  می فَإِذا
1018- جاءَ أَجَلُهُم فَإِن اللّهَ کانَ بِعِبادِه بَصِیراً [ 45 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا خداوند نگاه میدارد آسمانها و زمین را از آنکه زایل شوند و هر آینه اگر زایل شوند نگاه نمیدارد آن دو را هیچکس پس از
او همانا او بوده است بردبار آمرزنده و سوگند خوردند بخدا بسختترین سوگندهاشان که اگر آید آنها را بیم دهندهئی هر آینه
باشند هدایت یافتهتر از یکی از چند امّت پس چون آمد آنها را بیم دهندهئی نیفزودشان جز رمیدن براي گردنکشی و مکر نمودن
بدو پا پیچ و وارد نمیشود مکر بد مگر باهلش پس آیا انتظار میبرند مگر طریقه پیشینیان را پس هرگز نیابی براي طریقه خدا تبدیلی
و هرگز نیابی براي طریقه خدا انتقالی و آیا سیر نکردند در زمین پس بنگرند که چگونه [ صفحه 393 ] بود سر انجام کسانی که
بودند پیش از آنها و بودند شدیدتر از آنها در توانائی و نبوده است خدا که عاجز کند او را چیزي در آسمانها و نه در زمین همانا او
بوده است داناي توانا و اگر مؤاخذه میکرد خداوند مردمانرا بآنچه کسب کردند باقی نمیگذاشت بر پشت زمین جنبندهئی ولی باز
پس میدارد آنها را تا وقتی نامبرده شده پس چون آید وقتشان پس همانا خداوند باشد به بندگانش بینا
تفسیر
. خداوند در مقام بیان قدرت کامله خود فرموده که خدا نگهداري میکند آسمانها و زمین را در جاي خود که از آنجا بجانب
صفحه 286 از 456
دیگري حرکت نکنند و اگر آن دو از جاي خود حرکت کنند هیچ کس نمیتواند آن دو را نگهدارد بعد از خدا یا بعد از زوال از
جاي خود و اگر نگهداري نکند و زائل شوند آن دو از جاي خود احدي از کفار و غیر هم در روي زمین باقی نمیماند ولی خدا
حلیم و غفور است تعجیل در عقوبت نمیکند تا بندگان موفق بتوبه شوند و آنها را بیامرزد اگر چه شرك و کفر بقدري بزرگ است
گناه آن که سزاوار است آسمانها و زمین براي آن متزلزل و پاره پاره گردد در کافی از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که
پرسیدند خدا حامل عرش است یا عرش حامل خدا فرمود خدا حامل عرش و آسمانها و زمین است و آنچه در آنها است و آنچه ما
بین آنها است و اینکه مراد از قول خداوند است ان اللّه یمسک السموات و الارض تا آخر آیه و در اکمال از امام رضا علیه السّلام
نقل نموده که بوجود ما خدا نگهمیدارد آسمانها و زمین را از زوال و به اینکه معنی احادیث دیگري هم وارد شده است و گفته
شده است خداوند براي تنبّه و تهدید مشرکین مکّه که قسم یاد کرده بودند اگر پیغمبري براي آنها بیاید زودتر از یهود و نصاري و
غیره باو ایمان بیاورند فرموده و قسم خوردند بخدا بمحکمترین و مؤکّدترین قسمهاشان که اگر بیاید آنها را بیم دهندهئی از جانب
خدا بوده باشند نزدیکتر بهدایت از یکی از آندو امّت و سایر امم و ظاهرا کلمه احدي در بعض استعمال شده یا مراد مصداق احدي
الامم است که بر اهر امّتی اطلاق میشود یعنی نزدیکتر بهدایت باشند از آنچه صادق است بر آن احدي الامم که مراد تمام امّتها
باشد یا امّت مهم معروفی در عربستان که یهود بودند و بنظر حقیر محتمل است قسم یاد کرده باشند که اگر از اولاد حضرت
اسمعیل که عرب از نسل او است پیغمبري بیاید زودتر از یهود که [ صفحه 394 ] باولاد حضرت اسحق ایمان آوردهاند ایمان باو
بیاورند و بنابراین احدي الامم بیاشکال است پس چون آمد از جانب خدا نذیري که مانند آن نیامده بود و نخواهد آمد نزد آنها
چیزي نیفزود بر احوال آنها آمدن او مگر رمیدن و تنفّر نمودن و دوري کردن و فرار از حق و حقیقت براي تأنّف و تکبّر و سرکشی
و خودسري در زمین و مکر نمودن آنهم مکر بد و بیجا و محل با خدا و پیغمبر او و اهل ایمان و احاطه نمیکند و پا پیچ نمیگردد
مکر بد مگر بصاحبش پس آیا منتظر چیزي هستند غیر طریقه معموله خدا با پیشینیانشان اگر چنین است که منتظرند باید بدانند
همان عذاب که بر پیشینیانشان نازل شد یا نوع دیگر بر آنها نازل خواهد شد پس نمییابی تو اي پیغمبر براي طریقه خدا تبدیلی که
عذاب را مبدّل نماید بچیز دیگري و نمییابی براي طریقه خدا تحویلی که آنرا منتقل نماید بجاي دیگري بلکه آن عذاب است براي
کفّار بلی تغییر در نوع آن ممکن است روي دهد که براي آنها صاعقه و خسف و غرق و امثال اینها بود و براي اینها قحط و غلا و
شمشیر اولیاء خدا آیا سیر نکردند در سفرهاي خودشان بشام و یمن و عراق تا به بینند از آثار باقیه عمارات خراب شده اقوام سابقه
آنچه موجب عبرت و تنبّه آنها شود و قمّی ره نقل فرموده که مراد آنستکه آیا نظر ننمودند در قرآن و در اخبار امم ماضیه که
هلاك شدند در هر حال آنها قوّت و قدرت و تمکّنشان از اینها بیشتر بود و نتوانستند با خدا درافتند ور افتادند چون خدا اینطور
نبوده و نخواهد بود که کسی یا چیزي بتواند او را عاجز نماید و مانع از نفوذ اراده او شود در آسمانها و زمین چون او عالم بتمام
اشیاء و آثار آنها است و قادر بر تمام امور و اگر بخواهد مردم را بگناهشان مؤاخذه کند جنبندهئی را در روي زمین باقی نمیگذارد
از گناهکاران یا تمام خلق حتّی حیوانات چنانچه در طوفان نوح [ع] روي داد که حیوانات هم غرق شدند مگر از هر نوع لازم یک
مالک ملک وجود حاکم ردّ و قبول هر چه کند جور نیست گر تو » جفت چون وقتی عذاب آمد خشک و تر را با هم میسوزاند
علاوه بر آنکه همه گناهکارند ناکرده گنه در اینکه جهان کیست بگو ولی نمیکند و تأخیر میاندازد عذاب آنها را « بنالی خطا است
تا روز قیامت یا وقت مرگ یا زمانی که مصلحت در عذاب آنها باشد که خدا میداند و مصلحت در اظهار آن نیست و چون آن
موعد معیّن در علم الهی رسید باز [ صفحه 395 ] خدا باحوال بندگانش بصیر و بینا است هر کس را بقدر استحقاقش عذاب میکند و
جزاي اعمال خویش را میدهد و اگر قابل عفو باشد میآمرزد و ثواب تلاوت اینسوره در ذیل سوره قبل ذکر شد و الحمد للّه رب
[ العالمین. [ صفحه 396
سوره یس
صفحه 287 از 456
اشاره
68- هشتاد و سه آیه مکیّه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 31
[ [سوره یس [ 36 ]: آیات 1 تا 12
اشاره
99- 37 یس [ 1] وَ القُرآن الحَکِیم [ 2] إِنَّکَ لَمِنَ المُرسَلِینَ [ 3] عَلی صِراطٍ مُستَقِیم [ 4] -قرآن- 1 - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
تَنزِیلَ العَزِیزِ الرَّحِیم [ 5] لِتُنذِرَ قَوماً ما أُنذِرَ آباؤُهُم فَهُم غافِلُونَ [ 6] لَقَد حَق القَول عَلی أَکثَرِهِم فَهُم لا یُؤمِنُونَ [ 7] إِنّا جَعَلنا فِی أَعناقِهِم
- أَغلالاً فَهِیَ إِلَی الَأذقان فَهُم مُقمَحُونَ [ 8] وَ جَعَلنا مِن بَین أَیدِیهِم سَ  دا وَ مِن خَلفِهِم سَ  دا فَأَغشَ یناهُم فَهُم لا یُبصِ رُونَ [ 9] -قرآن- 1
357 وَ سَواءٌ عَلَیهِم أَ أَنذَرتَهُم أَم لَم تُنذِرهُم لا یُؤمِنُونَ [ 10 ] إِنَّما تُنذِرُ مَن اتَّبَعَ الذِّکرَ وَ خَشِیَ الرَّحمنَ بِالغَیب فَبَشِّره بِمَغفِرَةٍ وَ أَجرٍ
320- کَرِیم [ 11 ] إِنّا نَحن نُحی المَوتی وَ نَکتُب ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم وَ کُل شَیءٍ أَحصَیناه فِی إِمام مُبِین [ 12 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي سیّد بشر قسم بقرآن محکم که همانا تو هر آینه از فرستادگانی بر راه راست نازل نمود نازل نمودنی خداوند ارجمند مهربان تا
بیم دهی گروهی را که بیم داده نشدند پدرانشان پس آنها غافلانند هر آینه بتحقیق واجب شد وعده عذاب بر بیشترشان پس آنها
نمیگروند همانا ما قرار دادیم در گردنهاشان غلهائی پس آن تا چانهها است پس آنها چشم بسته سر در هوا ماندگانند و قرار دادیم
از پیش رویشان سدّي و از پشت سرشان سدّي پس فرو پوشاندیم چشمهاشان را پس آنها نمیبینند و یکسان است بر آنها یا بیم
دهی آنها را یا بیم ندهی آنها را ایمان نمیآورند جز اینکه نیست که بیم میدهی کسی را که پیروي کند قرآن را و بترسد از خداي
بخشنده با پنهانی پس مژده ده او را بآمرزش و پاداشی خوب همانا ما زنده میکنیم مردگانرا و مینویسیم آنچه را پیش فرستادند و
اثرهاي باقی آنها را و هر چیز احصاء نمودیم ما آنرا در پیشوائی بیان کننده
تفسیر
. اگر چه در اوّل سوره بقره شرحی راجع بکلیّه فواتح السّور گذشت ولی در اینکه سوره بملاحظه روایات عدیده از ائمه اطهار و
خطاب خداوند به پیغمبر [ صفحه 397 ] صلّی اللّه علیه و اله و سلّم انّک لمن المرسلین مراد آنوجود مبارك است یا براي آنکه یاء
حرف ندا و سین اشاره بانسان کامل یا سیّد البشر و سیّد الأنبیاء است چنانچه گفتهاند یا اشاره بسامع وحی است چنانچه از امام
صادق علیه السّلام نقل شده یا جمعا یکی از اسماء مقدّسه آنحضرت است چنانچه در چند روایت بآن تصریح شده و آنکه آل یس
که خداوند فرموده سلام علی آل یاسین ائمّه اطهارند و در سوره احزاب ذیل آیه شریفه انّ اللّه و ملائکته یصلّون علی النّبی حدیث
مف ّ ص لی از حضرت رضا علیه السّلام در اینکه باب گذشت که علماء عصر همه اقرار نموده بودند که مراد از یس پیغمبر خاتم صلی
اللّه علیه و اله است و خداوند متعال بعد از اثبات رسالت آنحضرت بأدلّه محکمه در سابق و بقاء کفّار بر انکار براي تأکید و تسجیل
امر و ردّ انکار آنها قسم یاد فرموده بمؤکّ دترین قسم خود یعنی ببزرگترین کتاب محکم خود که ناسخ کتب سابقه و معجزه باقیه
براي امم لاحقه است و باطلی در آن راه نیافته و نخواهد یافت و حاکم در اختلافات و فارق بین حق و باطل است و مشتمل بر
صفحه 288 از 456
مطالب حکمیّه و مواعظ حکمتآمیز میباشد و حکیم بتمام معانی است که تو از پیمبرانی و ثابت بر دین حق و راه روشن اسلامی یا
از فرستاده شدگانی بر راه راست توحید و تعیین امام که راهنماي انام باشد و آن قرآن فرستاده و نازل شده از طرف خداوند عزیز
مهربان است بنابر قرائت تنزیل برفع که خبر هو یا هذا باشد یا فرستاده شد فرستادن خداي عزیز مهربان در صورتی که بنصب قرائت
شود و در هر حال فرستادن آن و تو براي آن بود که بترسانی از خدا و روز جزا قومی را که تو در بین آنهائی چنانچه ترسانده شدند
پدران آنها چون غافلند از یاد خدا و پیغمبر او و مواعیدش چنانچه در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده ولی در مجمع
فرموده بهتر آنستکه ما نافیه باشد و جمله در موضع نصب است بنابر صفت بودن براي قوم چنانچه ترجمه شد و انصاف آنستکه
اینکه معنی اگر چه بنظر بدوي اظهر است ولی با قول خداوند که در سوره قبل بیان شد ان من امّۀ الّا خلافیها نذیر منافات دارد و
توجیهاتی که در مجمع براي آن ذکر شده موجّه نیست خصوصا با آنکه قدر متیقّن از آن قوم قریشند که در پدران آنها حضرت
اسمعیل و ابراهیم علیهما السلام وجود داشتهاند و بتحقیق واجب و لازم شد وعده عذاب خدا بر بیشتر آنها که با نصب امام مخالفند
و اقرار بولایت امیر المؤمنین و ائمه [ صفحه 398 ] معصومین ندارند پس آنها بآنذوات مقدّسه ایمان نمیآورند چنانچه در روایت
سابق الذّکر از امام صادق علیه السّلام نقل شده و غریزه تکبّر و نخوت و عصبیّت که ما براي مصالحی در طبیعت آنها قرار داده
بودیم چنان بر آنها مسلط گشته که مانند غلهائی که از سینه تا چانه آنها گرفته باشد گردن گیرشان شده و سر آنها را بالا برده و
چشمشانرا از دیدن معجزات تو بسته است که گردنکشی میکنند و نظر در آنها نمینمایند و چون کلیّه صفات رذیله ناشی از غرائزي
است که خداوند در طبع بشر قرار داده براي آنکه با مراجعه بعقل تعدیل و صرف در محل لازم شود آثار آنها جائز است اسناد بخدا
داده شود باعتبار مبدء آن مثلا تکبّر و نخوت و حسد ناشی از حس عزت طلبی است که باید در بشر باشد براي ارتقاء بمدارج کمال
ولی باید با مراجعه بعقل و شرع تعدیل و صرف در محل لازم شود و اگر بیجا و بیاندازه بکار برده شود ضرر آن بانسان میرسد و
خودش مق ّ ص ر است و لذا میتوان گفت خدا آن غلها را بگردن آنها نهاده بود و میتوان گفت خودشان مق ّ ص ر بودند که تکبّر و
عصبیّت را با متکبّر و در دین حق بکار نبردند و با پیغمبر و امام و در دین باطل آباء خودشان ابراز نمودند و خدا آنها را در آخرت
باین کیفیّت عذاب خواهد فرمود و همان صفت تکبّر در مقابل آنها و صفت تعصّب در دین اسلاف از پشت سرشان مانند دو سدّ
کشیده شده و از طرف راست و چپشان متّصل بهم گشته و سایر صفات رذیله از قبیل حسد و کینه و عناد و نفاق و شقاق بر آنها
احاطه نموده و مانند روپوشی براي بالاي سرشان شده و چشمهاشان را از دیدار آیات الهی کور کرده دیگر راه راست و طریق
هدایت الهی را نمیبینند و از جاي خود نمیتوانند حرکت کنند تا پیروي از تو نمایند چون در مطموره جهل و اغراض فاسده
محبوسند و راهی از پیش و پس ندارند اینکه در صورتی است که کلام مبنی بر تمثیل و تشبیه باشد چنانچه گفته شده است و الّا
مراد معناي حقیقی آنست چنانچه قمّی ره فرموده که نازل شد در باره ابو جهل و چند نفر از کسان او و اینکه در وقتی بود که پیغمبر
صلی اللّه علیه و اله ایستاده بود بنماز و ابو جهل قسم خورده بود که اگر به بیند پیغمبر نماز میخواند مغز او را خرد نماید پس آمد و
در دستش سنگی بود و پیغمبر مشغول نماز بود پس هر چه خواست سنگ را بجانب حضرت پرتاب کند دستش بگردنش چسبید و
سنگ بدستش و [ صفحه 399 ] چون نزد یارانش آمد سنگ از دستش افتاد بعد یکی از کسانش برخاست و گفت من او را میکشم
و چون نزدیک شد بقدریکه قرائت حضرت را میشنید مرعوب شد و برگشت نزد یارانش و گفت چیزي مانند حیوان نري که دمش
را میجنبانید بین من و او حائل شد و ترسیدم جلو بروم و بنابراین مراد از سدّ حائل و مانع الهی است بین کفار و پیغمبر که بواسطه
آن نمیتوانستند باو نزدیک شوند و مراد از اغشاء کشیدن پرده است بر روي چشمهاشان که آنحضرت را نمیدیدند چنانچه ندیدند
او را بعد از تلاوت اینکه آیه و بیرون آمدن از بین آنها براي هجرت بمدینه از خانه خود و در غیر اینموقع از مواقع دیگري که ذکر
نمودهاند در هر حال خداوند میفرماید از ایمان آنها مأیوس باش فرق نمیکند بحال آنها چه موعظه و نصیحت و انذار و تخویف
بنمائی آنها را چه ننمائی ایمان نخواهند آورد نه بتو و نه بخدا و نه بولایت امیر المؤمنین و اولاد طاهرین او علیهم السلام چنانچه در
صفحه 289 از 456
حدیث سابق از امام صادق علیه السّلام نقل شده و جز اینکه نیست که انذار و تخویف تو نافع است بحال کسیکه دور است از
تعصّب و عناد و بدیده انصاف در قرآن و امام نظر نموده و بنا بر پیروي از آن دو گذارده و از خداي مهربان پنهان از انظار ترسیده یا
وقتی که خود از انظار مردم پنهان است ترسیده پس بشارت ده چنین شخصی را بآمرزش گناهان سابقهاش و ثواب خوب خالص
رضایت بخش در آخرت و بدانکه ما تمام بندگانرا در قیامت زنده میکنیم و اعمال سابقه و آثار خیریّه باقیه آنها را در دنیا تا باقی
است مینویسیم و در دفتر اعمالشان ثبت مینمائیم و هر چه در دنیا وجود دارد از جواهر و اعراض و آنچه باید بوجود آید از افعال و
احوال خوب و بد بندگان و حوادث ایّام ما در لوح محفوظ تمام را احصاء و ضبط نمودهایم و آن در مقابل ملائکه است که باید بر
طبقش عمل نمایند و لذا امام مبین خوانده شده چنانچه گفتهاند و در مجمع نقل نموده که بنی سلمه در کنار مدینه منزل داشتند و به
پیغمبر صلی اللّه علیه و اله شکایت نمودند از دوري منازلشان بمسجد براي آمدن بنماز پس اینکه آیه نازل شد و بنابراین مراد از
آثار ظاهرا جاي قدمهاي آنها باشد که هر یک ثبت میشود براي ثواب و در چند روایت معتبر امام مبین که خداوند علم اوّلین و
آخرین را در وجود او احصاء نموده بامیر المؤمنین علیه السّلام تفسیر شده و ظاهرا مراد از احصاء جمع [ صفحه 400 ] و درج و ثبت
است.
[ [سوره یس [ 36 ]: آیات 13 تا 19
اشاره
[ وَ اضرِب لَهُم مَثَلًا أَصحابَ القَریَۀِ إِذ جاءَهَا المُرسَلُونَ [ 13 ] إِذ أَرسَلنا إِلَیهِم اثنَین فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزنا بِثالِث فَقالُوا إِنّا إِلَیکُم مُرسَلُونَ [ 14
قالُوا ما أَنتُم إِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا وَ ما أَنزَلَ الرَّحمن مِن شَیءٍ إِن أَنتُم إِلاّ تَکذِبُونَ [ 15 ] قالُوا رَبُّنا یَعلَم إِنّا إِلَیکُم لَمُرسَلُونَ [ 16 ] وَ ما عَلَینا إِلاَّ
404 قالُوا إِنّا تَطَیَّرنا بِکُم لَئِن لَم تَنتَهُوا لَنَرجُمَنَّکُم وَ لَیَمَسَّنَّکُم مِنّا عَذاب أَلِیم [ 18 ] قالُوا طائِرُکُم مَعَکُم أَ - البَلاغ المُبِین [ 17 ] -قرآن- 1
200- إِن ذُکِّرتُم بَل أَنتُم قَوم مُسرِفُونَ [ 19 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بزن براي آنها مثلی مثل اهل آن بلد هنگامیکه آمدند آنها را فرستادگان هنگامیکه فرستادیم بسوي آنها دو تن پس تکذیب
کردند آن دو را پس تقویت نمودیم به سومی پس گفتند همانا ما بسوي شما فرستادگانیم گفتند نیستید شما مگر انسانی مانند ما و
فرو نفرستاده خداي بخشنده چیزي نیستید شما مگر آنکه دروغ میگوئید گفتند پروردگار ما میداند که همانا ما بسوي شما هر آینه
فرستاده شدگانیم و نیست بر ما مگر رسانیدن آشکار گفتند همانا ما فال بد زدیم بشما هر آینه اگر باز نه ایستادید سنگسار میکنیم
البته شما را و هر آینه میرسد البته شما را از ما عذابی دردناك گفتند منشأ فال بد شما با شما است آیا اگر پند داده شوید فال میزنید
بلکه شما گروهی باشید تجاوز کنندگان
تفسیر
. خداوند سبحان براي تذکر و تنبّه کفار مکّه به پیغمبر خود دستور فرمود که براي آنها قصّه شگفتآوري را که از آن تعبیر بمثل
میشود نقل فرماید و آن حکایت اهل شهر انطاکیه است و خلاصه مستفاد از روایات متعدّده در اینمقام آنستکه دو نفر از حواریّون
حضرت عیسی مأمور شدند از جانب خداوند که بشهر انطاکیّه روند و آنها را دعوت بدین حق نمایند و آن دو بوظیفه خود عمل
صفحه 290 از 456
نمودند و مغضوب پادشاه شدند و او آن دو را حبس نمود و چون اینخبر بسمع حضرت عیسی رسید وصی خود شمعون الصّفا را در
پی آن دو روانه فرمود و او با خواص پادشاه آشنا شد و آنها او را نزد شاه بردند و او مایل بصحبت با شمعون گردید و مقرّب پیش
شاه شد تا روزي باو گفت شنیدهام چندي قبل دو نفر را حبس فرمودید چون دعوت بدین تازهاي مینمودند با آنکه با آن دو صحبت
نفرمودید خوب است مقرّر فرمائید آن دو را بیاورند با آنها مذاکراتی شود که کشف گردد حالشان [ صفحه 401 ] شاه گفت آنروز
غضب بر من مستولی شد و بدون استنطاق آنها را حبس نمودم و امر باحضارشان نمود و چون حاضر شدند و مقصد خودشان را که
دعوت به توحید بود اظهار داشتند شمعون از آن دو طلب معجزه نمود ایشان گفتند هرچه بخواهید ما انجام میدهیم پادشاه امر کرد
کور مادرزادي آوردند که جاي چشمش مانند پیشانی صاف بود و آن دو دعا نمودند جاي دو چشمش شکافته شد و دو گلوله از
گل گذاردند در جاي دو چشمش و دعا نمودند دو چشم بینا شد و پادشاه تعجّب نمود و شمعون باو گفت معبود شما چنین کاري
میتواند بکند پادشاه آهسته گفت من از تو چیزیرا پنهان نمیکنم معبود ما هیچ کار نمیتواند بکند و بآن دو گفت اگر مردهاي را که
هفت روز است مرده زنده کنید من بشما و خدایتان ایمان میآورم و مردهاي را که هفت روز بود مرده بود و دفنش نکرده بودند
براي آنکه پدرش حاضر نبود و جسدش متغیّر شده و بو گرفته بود حاضر کردند و آن دو دعا نمودند و شمعون هم با آنها موافقت
در دعاء کرد ولی در خفاء و آنمرده زنده شد و گفت هفت روز من در هفت وادي آتش بودم شما بخداي نادیده ایمان بیاورید و
دست از پرستش بت بردارید و چون شمعون دید که اینکه مشاهده در پادشاه مؤثر شد او را دعوت بتوحید نمود و پادشاه ایمان
آورد و اهل مملکت بعضی ایمان آوردند و بعضی بر کفر باقی ماندند و در بعضی از روایات آنمرده پسر پادشاه معرّفی شده که از
قبر بیرون آمد و خاك را از سر خود پاك میکرد و شاه از او پرسید پسر جان حالت چگونه است گفت مرده بودم دو نفر را دیدم
دعا میکنند خدا مرا زنده کند شاه گفت اگر آن دو نفر را به بینی میشناسی گفت بلی پس شاه امر نمود که مردم از مقابل او عبور
نمایند و آن دو نفر هم در ردیف آنها باشند و چون عدّهئی عبور نمودند او اوّل یکی از آن دو و بعدا دیگري را شناخت و با
انگشت بجانب هر یک از آن دو اشاره نمود پس شمعون گفت من بخداي شما دو نفر ایمان آوردم و بعد شاه گفت منهم ایمان
آوردم و بعد تمام اهل مملکت ایمان آوردند و حاصل مفاد آیات شریفه آنستکه بدوا ما دو نفر را برسالت نزد آنها فرستادیم و بعدا
تقویت نمودیم آن دو را بسومی و آنها دعوي رسالت نمودند و قوم نپذیرفتند و منکر فضل و مزیّت ایشان شدند و ایشان دعوي
خودشان را مؤکّد بقسم نمودند چون شاهد گرفتن خدا در حکم [ صفحه 402 ] قسم است و گفتند وظیفه ما فقط اداء رسالت است
واضح و آشکار و بآن عمل نمودیم دیگر تکلیفی نداریم شما اگر قبول نمائید از نفع آن بهرهمند خواهید شد و الّا بعذاب الهی
گرفتار خواهید گشت و گفتهاند اینکه سخن را بعد از اظهار معجزه گفته بودند و آنها در جواب گفتند از وقتی شما بشهر ما آمدید
ما در عسرت و مشقّت افتادیم یا دست برداشتن از دین آباء و اجداد براي ما میمنت ندارد لذا ما بوجود یا دعوت شما فال بد میزنیم
و اگر دست از عقیده خود بر ندارید شما را سنگسار میکنیم و از طرف ما بسیاست و عقوبت شدیدي گرفتار خواهید شد و ایشان در
جواب گفتند افعال و اعمال بد شما موجب فال بد است آیا اگر کسانی شما را نصیحت کنند و متذکّر بدبختی خود شوید براي آنها
فال بد میزنید یا تهدیدشان میکنید و بنابراین جواب شرط در آیه شریفه براي دلالت کلام بر آن حذف شده و اگر ان ذکّرتم بدون
همزه باشد چنانچه بعضی قرائت نمودند محتمل است مراد آن باشد که منشأ فال بد شما با شما است اگر متذکر شده باشید که عیب
در خودتان است بلی شما متعدّي و متجاوز از حق و حدّ خودتانید که باید به پیام خدا گوش بدهید و نمیدهید و ظاهرا منافات ندارد
اینکه گفتگو با آنچه ذکر شد که بر حسب بعضی از روایات همه ایمان آوردند چون ممکن است بعد از آنکه پاي عمل بتکالیف
میان آمده باشد مرتدّ شده باشند چنانچه غالبا معمول است که براي فرار از تکلیف مردم کافر میشوند.
[ [سوره یس [ 36 ]: آیات 20 تا 27
صفحه 291 از 456
اشاره
وَ جاءَ مِن أَقصَا المَدِینَۀِ رَجُل یَسعی قالَ یا قَوم اتَّبِعُوا المُرسَلِینَ [ 20 ] اتَّبِعُوا مَن لا یَسئَلُکُم أَجراً وَ هُم مُهتَدُونَ [ 21 ] وَ ما لِیَ لا أَعبُدُ
الَّذِي فَطَرَنِی وَ إِلَیه تُرجَعُونَ [ 22 ] أَ أَتَّخِ ذُ مِن دُونِه آلِهَۀً إِن یُرِدن الرَّحمن بِضُ رٍّ لا تُغن عَنِّی شَ فاعَتُهُم شَیئاً وَ لا یُنقِذُون [ 23 ] إِنِّی إِذاً
399 إِنِّی آمَنت بِرَبِّکُم فَاسمَعُون [ 25 ] قِیلَ ادخُل الجَنَّۀَ قالَ یا لَیتَ قَومِی یَعلَمُونَ [ 26 ] بِما غَفَرَ لِی - لَفِی ضَ لال مُبِین [ 24 ] -قرآن- 1
175- رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ المُکرَمِینَ [ 27 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آمد از منتهاي شهر مردي که میشتافت گفت اي قوم من پیروي کنید فرستادگان را پیروي کنید کسانی را که نمیخواهند از شما
مزدي و ایشان هدایت یافتگانند و چیست مرا که نپرستم آنرا که آفرید مرا و بسوي او باز گردانیده میشوید آیا بگیرم غیر از او
خدایانی که اگر بخواهد خداي بخشنده برساند مرا ضرري دفع نکند از من شفاعت آنها چیزیرا و خلاص نکنند مرا همانا من [
صفحه 403 ] آنگاه هر آینه در گمراهی آشکارم همانا من گرویدم بپروردگار شما پس بشنوید از من گفته شد داخل شو در بهشت
گفت اي کاش قوم من آگاه میشدند بآنکه آمرزید مرا پروردگارم و گردانید مرا از گرامی داشتگان
تفسیر
. قمّی ره نقل فرموده که اینکه آیات تمامی در شأن حبیب نجّار نازل شده است و گفته شده که او ششصد سال قبل از پیغمبر خاتم
بآنحضرت ایمان آورده بود و در غاري عبادت میکرد وقتی خبر پیمبرانی که در آیات سابقه ذکر شد باو رسید دین خود را اظهار
نمود و در مجالس از پیغمبر صلی اللّه علیه و اله نقل نموده که صدّیقها سه نفر بودند حبیب نجّار که مؤمن آل یس است آنکه گفت
یا قوم اتّبعوا المرسلین و حزقیل که مؤمن آل فرعون است و علی بن ابی طالب که افضل آنها است و در جوامع از آنحضرت نقل
نموده که پیش قدمترین امّتها بایمان سه نفرند که کافر نشدند بخدا یک چشم بهمزدن علی إبن ابی طالب علیه السّلام و صاحب
یس و مؤمن آل فرعون و ایشان صدّیقانند و علی علیه السّلام افضل آنها است و گفته شده که حبیب نجّار در وقت ورود آندو نفر
پیمبر سابق الذّکر با آنها ملاقات نموده بود و ایمان آورده بود ولی اظهار نمینمود تا وقتی که شنید اهل انطاکیه میخواهند پیمبران را
بکشند بشتاب خود را بشهر رسانید و مستفاد از آیات آنستکه شروع بنصیحت مردم نمود و با کمال ملایمت و ملاطفت گفت اي
خویشاوندان من متابعت کنید پیمبران را اینها که از شما مزدي بر اداء رسالت نمیخواهند که احتمال بدهید براي نفع خودشان سخن
میگویند اینها از جانب خدا راه یافتهاند بآنچه خیر و نفع و صلاح شما در آن است من وقتی تأمّل میکنم میبینم جهت ندارد که
عبادت نکنم خدائیرا که مرا خلق کرده و نگهداري نموده و روزي داده من با شما اهل یک آب و خاکیم آنچه براي خودم میخواهم
براي شما هم باید بخواهم فردا بازگشت شما بحکم آفریدگارتان است شما را بر عبادت بت عقاب میکند آیا سزاوار است من براي
خود معبودهائی اتّخاذ کنم غیر از خالق خود که اگر خداوند بخشنده حیات و روزي بخواهد مرا عقاب کند بر ترك عبادت خود و
عبادت آنها نتوانند شفاعت مرا کنند و بر فرض بتوانند و بکنند بقدر ذرّهئی بحال من فائده نداشته باشد و احتیاج مرا بخدا کم نکند
و نتوانند مرا از عذاب نجات دهند و در اینکه صورت اگر [ صفحه 404 ] من چنین کاري بنمایم در جهالت و گمراهی هویدا و
آشکاري خواهم بود حال که چنین است من ایمان آوردم بخداوندیکه پروردگار شما است پس بشنوید اقرار مرا و شهادت دهید
نزد خدا یا پیمبران او و بعضی گفتهاند که چون قوم اراده کشتن او را نمودند روي به پیمبران نمود و اینکه سخن را که متضمّن اداء
شهادت و استشهاد از آنها است با ایشان گفت و اهل انطاکیه او را بضرب سنگ و لگد کشتند و از طرف خداوند بشارت دخول در
صفحه 292 از 456
بهشت باو داده شد و ملائکه رحمت مقدم او را در عالم برزخ گرامی داشتند و متنعّم بنعیم آن گردید و او آرزو میکرد که کسانش
از حال او خبر داشتند و میدانستند که مشمول مغفرت و کرامت الهی شده است و براي قوم خود بعد از مرگ هم دلسوزي نمود
چنانچه قبل از آن مینمود و اینکه دلیل است بر ثواب قبر و کاشف است از عذاب آن.
[ [سوره یس [ 36 ]: آیات 28 تا 35
اشاره
وَ ما أَنزَلنا عَلی قَومِه مِن بَعدِه مِن جُندٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما کُنّا مُنزِلِینَ [ 28 ] إِن کانَت إِلاّ صَیحَۀً واحِدَةً فَإِذا هُم خامِدُونَ [ 29 ] یا حَسرَةً عَلَی
العِبادِ ما یَأتِیهِم مِن رَسُول إِلاّ کانُوا بِه یَستَهزِؤُنَ [ 30 ] أَ لَم یَرَوا کَم أَهلَکنا قَبلَهُم مِنَ القُرُون أَنَّهُم إِلَیهِم لا یَرجِعُونَ [ 31 ] وَ إِن کُلٌّ لَمّا
406 وَ آیَۀٌ لَهُم الَأرض المَیتَۀُ أَحیَیناها وَ أَخرَجنا مِنها حَبا فَمِنه یَأکُلُونَ [ 33 ] وَ جَعَلنا فِیها جَنّاتٍ - جَمِیع لَدَینا مُحضَرُونَ [ 32 ] -قرآن- 1
269- مِن نَخِیل وَ أَعناب وَ فَجَّرنا فِیها مِنَ العُیُون [ 34 ] لِیَأکُلُوا مِن ثَمَرِه وَ ما عَمِلَته أَیدِیهِم أَ فَلا یَشکُرُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
ترجمه
و فرو نفرستادیم بر قومش بعد از او لشگري از آسمان و نبودیم فرو فرستندگان نبود آن مگر یک فریاد پس آنگاه بودند
خاموششدگان اي دریغ بر بندگان نمیآید آنها را پیغمبري مگر آنکه هستند که بآن استهزاء میکنند آیا ندیدند که چه بسیار
هلاك کردیم پیش از آنها از قرنها که آنها بسویشان برنمیگردند و نیستند همگی مگر جماعتیکه نزد ما حاضر کرده شدگانند و
دلیلی است براي آنها زمین مرده که زنده کردیم آنرا و بیرون آوردیم از آن دانهئی پس از آن میخورند و قرار دادیم در آن باغهائی
از خرما بنان و انگورها و روان کردیم در آن از چشمهها تا بخورند از میوه آن و آنچه ساخت آنرا دستهاشان آیا پس شکر نمیکنند
تفسیر
. بعد از قتل اهل انطاکیه حبیب نجّار را به تفصیلی که در آیات سابقه ذکر شد آنها مورد غضب الهی شدند چنانچه میفرماید و نازل
ننمودیمبر قوم [ صفحه 405 ] او بعد از او لشگري از آسمان براي هلاك آنها اگرچه میفرستیم براي هلاك دشمنان تو در جنگ بدر
و غیره از مواقع لازمه براي عظمت مقام تو چون بنا نداشتیم ما در امور غیر مهمّه لشگري از آسمان بفرستیم براي کمک بندگان یا
عذاب آنها اگر کلمه ما در ما کنّا نافیه باشد و اگر موصوله باشد مراد آنستکه نه لشگري فرستادیم نه چیزي از چیزهائی که بر امم
سابقه فرستادیم از قبیل سنگریزه و باران شدید و باد سوزان نبود آنچه فرستادیم مگر یک نعره و فریاد جبرئیل که فورا آتش فتنه
وجود آنها را خاموش و مانند خاکستر کرد و باین سهولت کار تمامشان خاتمه یافت اي حسرت و ندامت و افسوس و دریغ بر حال
بندگان خدا بیا که بجا و محل است آمدن تو چون هیچ پیغمبري نیامد براي هدایت و ارشاد آنها مگر آنکه باو استهزاء و سخریّه
مینمودند و اذیّت و آزارش میکردند و حقیقتا جاي تأسف است بر حال کسانیکه مر شد و ناصح مشفق خودشان را که غرض و
طمعی ندارد جز خیر دنیا و آخرت آنها مسخره نمایند و تمام ملائکه و اهل ایمان بحال آنها تأسف خوردند آیا اینکه کفّار مکّه
نمیبینند که چه بسیار از اهل اعصار سابقه بودند که ما آنها را بعذابهاي گوناگون هلاك نمودیم و نمیبینند که آنها دیگر بدنیا
برنمیگردند نزد آنها و نیستند همگی مگر دسته و جماعتی که نزد ما حاضر کرده میشوند و لما بتخفیف نیز قرائت شده و بنابراین
کلمه ان مخفّفه از مثقّله است و ما زائده براي تأکید یعنی بدرستیکه همه اجماعا نزد ما حاضر شدگانند و مقصود در روز قیامت
صفحه 293 از 456
است و بقرائت مشهوران نافیه لمّا بمعناي الّا است و چون ذکر قیامت بمیان آمد باز خداوند استدلال بر آن نموده که یکی از ادلّه
دالّه بر چنین روزي و امکان آن براي خداوند آنستکه زمین مرده را که مدّتها است بیآب و گیاه مانده ما بوسیله باران رحمت خود
احیاء مینمائیم و بیرون میآوریم از آن حب گندم و جو و سایر حبوبات را که از آن ارتزاق مینمائید و خلق نمودیم ما در آنزمین
باغهائی از درختان خرما و انگور که در عربستان بسیار و منافع آندو بیشمار است و منفجر نمودیم در آن اراضی یا آن باغات
چشمههاي آب روان را براي آنکه بندگان بخورند از میوه هر یک از آن درختها یا آنچه ذکر شد و چیزهائی که بدست خودشان از
آنها عمل میآورند از قبیل شیره و سرکه و دوشاب [ صفحه 406 ] و غیرها اگر ما در و ما عملته موصوله باشد و اگر نافیه باشد مراد
آنستکه ما از زمین اینکه قبیل درختان بیرون میآوریم با آنکه مردم بدست خودشان آنها را ننشانده باشند و زحمتی براي بدست
آوردن میوه آن نکشیده باشند پس آیا سزاوار نیست که شکر نعمتهاي چنین خداوند بخشنده مهربانی را بجا آورند و غیر او را
ستایش ننمایند و آیا سزاوار است که شکر نکنند با چنین نعمتهاي بیزحمتی که براي آنها تهیّه فرموده و باید بدانند همانطور که از
زمین مرده نباتات زنده را بوجود آورد بوسیله باران میتواند از خاك مرده حیوانات زنده را بیرون آورد بوسیله بارانیکه حکم منی را
دارد در جذب ذرّات متفرّقه از ابدان پوسیده شده در خاك که مکرّر ذکر شده است و افاضه روح بآن و از حضرت سجاد یا حسرة
العباد بطریق اضافه براي افاده اختصاص آن به بندگان نقل قرائت شده است.
[ [سوره یس [ 36 ]: آیات 36 تا 40
اشاره
سُبحانَ الَّذِي خَلَقَ الَأزواجَ کُلَّها مِمّا تُنبِت الَأرض وَ مِن أَنفُسِهِم وَ مِمّا لا یَعلَمُونَ [ 36 ] وَ آیَۀٌ لَهُم اللَّیل نَسلَخ مِنه النَّهارَ فَإِذا هُم مُظلِمُونَ
37 ] وَ الشَّمس تَجرِي لِمُستَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقدِیرُ العَزِیزِ العَلِیم [ 38 ] وَ القَمَرَ قَدَّرناه مَنازِلَ حَتّی عادَ کَالعُرجُون القَدِیم [ 39 ] لا الشَّمسُ ]
485- یَنبَغِی لَها أَن تُدرِكَ القَمَرَ وَ لا اللَّیل سابِق النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَک یَسبَحُونَ [ 40 ] -قرآن- 1
ترجمه
منزّه است آنکه آفرید انواع موجودات را همگی از آنچه میرویاند زمین و از خودهاشان و از آنچه نمیدانند و دلیلی است براي آنها
شب که برکنیم از بر آن روز را پس آنگاه آنها در تاریکی فروماندگانند و خورشید سیر میکند براي رسیدن بقرارگاهی که او را
است اینکه مقرّر داشتن خداوند تواناي دانا است و ماه را مقرّر داشتیم برایش منزلهائی تا بگردد مانند چوب خوشه خشک خرما از
زمان سابق نه خورشید ممکن است برایش که دریابد ماه را و نه شب پیشیگیرنده است بر روز و هر یک در فلکی بآسانی سیر
میکنند
تفسیر
خداوندي که تمام اجناس و انواع و اصناف مختلفه موجودات را آفرید از نباتات زمین مانند گل و گیاه و درخت که هر یک از
اینکه اجناس داراي انواع و اصنافی است گوناگون و رنگارنگ و از خود آنها که مشرك شدند مانند مرد و [ صفحه 407 ] زن و
سفید و سیاه که اصناف نوع انسانند و از آنچه میداند خدا از اقسام موجودات آسمانی و زمینی و دریائی و صحرائی و نمیدانند مردم
که گفتهاند بیشتر است از آنچه میدانند چنین خدائی منزّه است از آنکه شریک داشته باشد چون تمام موجودات مخلوق اویند و
صفحه 294 از 456
مخلوق کسی نمیشود شریک او باشد آنهم شریک خالق با آنکه مخلوقی ندارد و قمّی ره در تفسیر و ممّا لا یعلمون از امام صادق
علیه السّلام نقل نموده که نطفه واقع میشود از آسمان بزمین بر نبات و میوه و درخت پس میخورند مردم و بهائم از آن پس ساري
میشود در آنها و یکی از دلائل قدرت خداوند شب ظلمانی است که بر آن پوشانده لباس نورانی روز را و چون برکند از آن اینکه
لباس را تمام مردم در تاریکی قرار میگیرند و اگر بخواهد آنها را باین حال نگهدارد میتواند و همه تلف میشوند ولی براي آسایش
آنها چندي میکند و باز میپوشاند تا از مزایاي هر یک از روشنی و تاریکی برخوردار شوند و در کافی از امام باقر علیه السّلام
برحلت حضرت رسول صلی اللّه علیه و اله و پدید شدن تاریکی و ندیدن مردم فضل اهل بیت عصمت و طهارت را تفسیر شده است
و آفتاب سیر میکند براي تمام نمودن مقرّ و مدار شبانهروزي خود که مشهود است در بیست و چهار ساعت یکدور زمین را بپایان
میرساند و اروپائیان فعلا منکرند و میگویند زمین دور خود میگردد با آنکه خلاف آن محسوس است و میگویند آن محسوس نیست
و نیز سیر میکند در مقرّ و مدار سالیانه خود که از آن فصول چهارگانه تولید میشود و آنرا هم متجدّدین مستند بحرکت زمین
نمودهاند و براي آفتاب حرکات دیگري قائل شدهاند که مجال ذکر آنها نیست و نیز سیر میکند تا مقرّ اصلی خود که روز قیامت
است و آنوقت باز میماند از حرکت بفناء دنیا و ما فیها اینکه سیر منظّم مرتّب بتقدیر و تعیین خداي تواناي دانا برموز و اسرار
آفرینش است و براي ماه خداوند منازلی مقدّر و معیّن فرموده که گفتهاند آن بیست و هشت منزل است و باید از اوّل هر ماهی از
ماههاي قمري در هر یکشبانه روز یک منزل را سیر نماید و رو بکمال رود تا منزل چهاردهم و از آنجا رو بضعف برود تا منزل
بیست و هشتم اگر ماه سی روز باشد و الّا تا منزل بیست و هفتم که مانند منزل اوّل گردد که در زرد رنگی و کمان شکلی و باریکی
مانند چوب خشک خوشه خرمائی است که ششماه مانده باشد و اینکه عاد فرموده نه صار براي آنستکه مانند [ صفحه 408 ] اوّل
شده یعنی عود کرده بصورت اوّل خود و بنابراین محتمل است که مراد از قدیم شکل سابق خود باشد ولی از روایتی که در مجمع
از امام رضا علیه السّلام نقل نموده استفاده میشود که مراد از قدیم ششماه است چنانچه از قرائتی که در مجمع از حضرت سجّاد و
صادقین علیهم السلام نقل نموده که آن لا مستقرّ لها است بنصب راء بجاي لمستقرّ لها بجرّ که قرائت مشهوره است استفاده میشود
که حرکت آفتاب دائمی است و سکونی ندارد نه آفتاب از مدار خود میتواند تجاوز نماید و برسد بماه و نه شب میتواند از محلّ
خود حرکت کند و بگیرد جاي روز را و گفتهاند چون آفتاب دوازده برج را در یک سال سیر میکند و ماه منازل خود را در یک ماه
سیر ماه سریعتر است و آفتاب بپاي آن نمیرسد و هیچ وقت شب سبقت بر روز نمیگیرد در روشنی و قمّی ره از امام باقر علیه السّلام
نقل نموده که آفتاب پادشاه روز است و ماه پادشاه شب آفتاب نمیتواند با نور ماه در شب باشد و شب نمیتواند برود در روز تا آنکه
جاي آنرا بگیرد و از چند روایت استفاده میشود که روز پیش از شب خلق شده و معلوم است که نور باید برود تا ظلمت پدیدار شود
پس همیشه روشنی قبل از تاریکی وجود دارد و هر یک از آفتاب و ماه و سایر سیّارات در چرخی منبسط و سیّارند یا مانند شناگري
که در آب بسهولت شنا میکند در مدار خود سیر مینمایند و گفتهاند فلک جسمی است لطیفتر از هوا که دیده نمیشود و قطر آن
بقدر قطر کوکبی است که در آن جاي دارد و به تبع آن حرکت میکند و متجدّدین اینرا هم منکر شده میگویند ما با دوربینهاي
قوي فضاي بیمنتهائی را میبینیم که کواکب در آن وجود دارند و فلکی را نمیبینیم غافل از آنکه آنها که قائل بأفلاك شدهاند
خودشان گفتهاند که لطیفتر از هوا است و دیده نمیشود در هر حال انکار آنها براي ما ضرري ندارد چون ما میگوئیم مراد از فلک
[ مدار است که آنها هم قائلند و بیان شد. [ صفحه 409
[ [سوره یس [ 36 ]: آیات 41 تا 50
اشاره
صفحه 295 از 456
وَ آیَۀٌ لَهُم أَنّا حَمَلنا ذُرِّیَّتَهُم فِی الفُلک المَشحُون [ 41 ] وَ خَلَقنا لَهُم مِن مِثلِه ما یَرکَبُونَ [ 42 ] وَ إِن نَشَأ نُغرِقهُم فَلا صَ رِیخَ لَهُم وَ لا هُم
348- یُنقَذُونَ [ 43 ] إِلاّ رَحمَۀً مِنّا وَ مَتاعاً إِلی حِین [ 44 ] وَ إِذا قِیلَ لَهُم اتَّقُوا ما بَینَ أَیدِیکُم وَ ما خَلفَکُم لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ [ 45 ] -قرآن- 1
وَ ما تَأتِیهِم مِن آیَۀٍ مِن آیات رَبِّهِم إِلاّ کانُوا عَنها مُعرِضِ ینَ [ 46 ] وَ إِذا قِیلَ لَهُم أَنفِقُوا مِمّا رَزَقَکُم اللّه قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ
نُطعِم مَن لَو یَشاءُ اللّه أَطعَمَه إِن أَنتُم إِلاّ فِی ضَ لال مُبِین [ 47 ] وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الوَعدُ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 48 ] ما یَنظُرُونَ إِلاّ صَیحَۀً
491- واحِدَةً تَأخُذُهُم وَ هُم یَخِصِّمُونَ [ 49 ] فَلا یَستَطِیعُونَ تَوصِیَۀً وَ لا إِلی أَهلِهِم یَرجِعُونَ [ 50 ] -قرآن- 1
ترجمه
و دلیلی است براي آنها که ما حمل نمودیم نسل آنها را در کشتی پر کرده شده و آفریدیم براي آنها مانند آن آنچه سوار میشوند و
اگر بخواهیم غرق میکنیم آنها را پس نیست فریاد رسی براي آنها و نه آنها رهانیده میشوند بسببی مگر رحمتی از ما و برخورداري
تا وقت مقدّر و چون گفته شود بآنها بپرهیزید از آنچه پیش روي شما است و آنچه پشت سر شما است باشد که شما رحم کرده
شوید و نمیآید آنها را دلیلی از دلیلهاي پروردگارشان مگر آنکه میباشند از آن روي گردانندگان و چون گفته شود بآنها انفاق کنید
از آنچه روزي داد شما را خداوند گویند آنها که کافر شدند بآنان که ایمان آوردند آیا اطعام کنیم کسیرا که اگر میخواست خدا
اطعام میکرد او را نیستید شما مگر در گمراهی آشکار و میگویند کی خواهد بود اینکه وعده اگر هستید راستگویان انتظار نمیبرند
مگر یک بانک بلندي که میگیرد آنها را با آنکه آنها با یکدیگر منازعه مینمایند پس استطاعت ندارند وصیّت نمودن را و نه بسوي
کسان خود برمیگردند
تفسیر
. و یکی از دلائل علم و قدرت الهی براي نوع بشر آنستکه خداوند ذریّه و نسل آن نوع را بدوا در کشتی نوح علیه السّلام که پر بود
از نوع انسان و سایر حیوانات یا مجهّز بود بلوازم کشتیرانی حمل فرمود و از غرق نجات داد و اینکه تعبیر بذریّه فرموده با آنکه
محمول خود آن نوع بوده براي آنستکه از ابتداء خلقت نوع بشر کشتی نبوده خداوند ذریه و نسل آدم علیه السّلام را بوسیله آن
حمل نموده مانند آنکه فرموده باشد ما بنی آدم را حمل نمودیم و بعدا اینکه سنّت در آن ذریّه جاري گردید و باقی خواهد بود و
بعضی گفتهاند ذریّه بمعناي آباء است چون ذرء بمعناي خلق است و اولاد از آباء خلق میشود و به اینکه جهت آنرا ذریّه گویند و
اینجا مراد آنستکه خداوند آباء آنها را حمل نمود در کشتی و بعضی گفتهاند مراد از ذریّه که خدا میفرماید حمل نمودیم ذریاتی
است که در اصلاب پدرانشان بوده و در کشتی نوح علیه السّلام حمل شدند و باین وسیله خداوند اینکه نوع را حفظ فرمود و [
صفحه 410 ] بعضی گفتهاند مراد از ذریه اطفال و اولاد است که با خودشان بکشتی مینشانند یا بتجارت میفرستند و تخصیص آنها
بذکر براي آسانتر بودن رکوب کشتی است براي کودکان از سایر مراکب و بالنّسبه بسائر مردم و بنابراین اختصاص بکشتی نوح علیه
السّلام ندارد و بنظر حقیر بهترین معانی همانستکه بدوا ذکر شد و ندیدم کسی متعرّض آنشده باشد چون هر بندهئی نصیبی دارد
اینهم نصیب بنده بوده و ذریات بصیغه جمع نیز قرائت شده است و خداوند براي بنی آدم مراکب دیگري را هم خلق فرمود که مانند
کشتی است در سهولت رفتار چون شتر را هوار که آنرا کشتی بیابان خواندهاند و سایر سیّارات بحري و برّي و هوائی که اخیرا
اختراع شده و همه بحول و قوّه الهی بوده که موادّ آنرا براي بشر آماده و علم تألیف آنرا بآنها داده است و مانند کشتی جمعی در آن
مینشینند و بسهولت مسافرت میکنند و اگر بخواهد خدا همه را یک مرتبه غرق و هلاك مینماید و دادرسی براي آنها نیست و
نجات داده نخواهند شد و اینهم از شواهد معناي اوّل است که بنظر حقیر رسید چون معلوم است که مربوط بکشتی نوح علیه السّلام
صفحه 296 از 456
نیست و با معناي اخیر هم موافق است ولی آن معنی از جهات دیگري خلاف ظاهر است و نجات داده نخواهند شد مگر بوسیله
رحمت خدا و براي برخوردار شدن از نعم الهیّه در دنیا مدّتیکه از عمرشان باقی مانده تا اجلشان برسد و کلمه رحمۀ یا مفعول مطلق
است یعنی مگر آنکه رحمت نمائیم آنها را رحمتی یا مفعولله است یعنی مگر براي رحمتی و چون گفته شود بکفّار که بترسید از
گناهان گذشته و آینده خودتان یا از گناهان حاضر در مقابل خودتان و عذاب آخرت که در پشت سر دارید چنانچه در مجمع از
امام صادق علیه السّلام نقل نموده تا مورد ترحّم الهی شوید اعراض مینمایند چون عادت کردهاند که هر آیهئی از آیات الهی براي
آنها تلاوت شود یا هر معجزه و حجّتی براي آنان اظهار و اقامه گردد اعراض نمایند و تفکّر و تدبّر در آن ننمایند و تصدیق نکنند و
اینکه در آیه قبل جواب شرط حذف شده براي دلالت ذیل کلام است بر اعراض آنها و چون گفته شود بآنها که از اموال خودتان
بفقراء انفاق نمائید گویند اگر خدا میخواست بآنها چیزي برسد خودش بآنها میداد و چون نداده معلوم است که نمیخواهد آنها
داراي چیزي باشند و شما در گمراهی و اشتباه واضح و آشکاري هستید که ما [ صفحه 411 ] را بر خلاف خواسته خدا امر میکنید
غافل از آنکه خدا بفقراء نداده و باغنیاء داده و امر نموده باینها که بآنها بدهند تا ببرکت آن مستحق ثواب شوند پس خواسته بآنها
چیزي برسد نهایت آنکه آنچیز بوسیله اینها باشد پس اینها در گمراهی آشکاري هستند اگر اینکه جمله خطاب الهی بامساك
کنندگان از انفاق باشد باین تسویلات شیطانی ولی ظاهر آنستکه جزء کلام آنها است چنانچه بیان شد و بطور استهزاء میگویند که
چه زمان وعده عذاب ما انجاز میشود اگر شما مسلمانان راست میگوئید که ما عذابی در پیش داریم و خداوند جواب فرموده که
اینها منتظر یک بانک صور اسرافیلند در دمیدن اولی که مردم بآن میمیرند و ناگهان آنها را میگیرد در حالیکه آنها با یکدیگر
مخاصمه و مجادله مینمایند در سر متاع دنیا و ابدا آخرت بخاطرشان خطور نمیکند و اصل یخصّمون یختصمون بمعناي یتخاصمون
است در مجمع نقل نموده که دو نفر لباسشان را پهن کردهاند که معامله نمایند مجال جمع کردن نیابند و یکی لقمه را برداشته
بخورد هنوز در دهن نگذارده که صیحه بلند میشود و دیگري گوسفندان خود را کنار حوض آورده تا آب دهد که قیامت برپا
گردد و مجال خوردن و خورانیدن پیدا نمیکنند و لذا خداوند فرموده نه مجال وصیّت نمودن پیدا میکنند و نه آنکه از بازار بخانه
نزد اهل و عیال خود مراجعت نمایند بلکه ناگهان و بیخبر مرگ همه را دریابد.
[ [سوره یس [ 36 ]: آیات 51 تا 60
اشاره
وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُم مِنَ الَأجداث إِلی رَبِّهِم یَنسِلُونَ [ 51 ] قالُوا یا وَیلَنا مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحمن وَ صَدَقَ المُرسَلُونَ
52 ] إِن کانَت إِلاّ صَیحَۀً واحِدَةً فَإِذا هُم جَمِیع لَدَینا مُحضَرُونَ [ 53 ] فَالیَومَ لا تُظلَم نَفس شَیئاً وَ لا تُجزَونَ إِلاّ ما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 54 ] إِنَّ ]
420 هُم وَ أَزواجُهُم فِی ظِلال عَلَی الَأرائِک مُتَّکِؤُنَ [ 56 ] لَهُم فِیها فاکِهَۀٌ وَ لَهُم - أَصحابَ الجَنَّۀِ الیَومَ فِی شُغُل فاکِهُونَ [ 55 ] -قرآن- 1
ما یَدَّعُونَ [ 57 ] سَلام قَولًا مِن رَبٍّ رَحِیم [ 58 ] وَ امتازُوا الیَومَ أَیُّهَا المُجرِمُونَ [ 59 ] أَ لَم أَعهَد إِلَیکُم یا بَنِی آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّیطانَ
321- إِنَّه لَکُم عَدُوٌّ مُبِین [ 60 ] -قرآن- 1
ترجمه
و دمیده شود در صور پس آنگاه آنها از قبرها بسوي پروردگارشان میشتابند گویند اي واي بر ما که برانگیخت ما را از خوابگاهمان
اینست آنچه وعده داده بود خداي بخشنده و راست گفتند پیغمبران نباشد آن مگر یک فریاد [ صفحه 412 ] پس آنگاه آنها جماعتی
هستند نزد ما حاضر شدگان پس امروز ستم نمیشود کسی بچیزي و جزا داده نمیشوید مگر آنچه بودید که میکردید همانا اهل
صفحه 297 از 456
بهشت امروز در شغل خوشی لذت برندگانند ایشان و زنانشان در سایههائی بر تختها تکیه زنندگانند براي ایشان در آن میوه است و
براي ایشان است در آن آنچه میخواهند تحیّت سلامتی است گفتاري از پروردگاري مهربان و جدا شوید امروز اي گناهکاران آیا
مقرّر نداشتیم با شما اي فرزندان آدم که پرستش نکنید شیطان را همانا او براي شما دشمنی است آشکار
تفسیر
. اینکه نفخه و دمیدن دوم اسرافیل است در صور که آنرا نفخه احیاء خوانند و آن بعد از باریدن بارانی است که داراي خاصیّت منی
است چهل روز بر زمین پس ناگهان خلق از قبور برخواسته و ببارگاه الهی میشتابند و گمان میکنند اینمدّت خواب بودهاند و از بیم
حساب با خود گویند اي واي بر ما چه کس برانگیخت ما را از خوابگاهمان ملائکه در جواب گویند اینست آنچه وعده کرده بود
خدا و راست گفتند پیمبران او چنانچه قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده و محتمل است اول از هول محشر اینکه سؤال را
نموده باشند و بعدا بالهام خدا خودشان اقرار نموده باشند که اینکه همان وعده خدا و پیغمبران است که بما در دنیا داده بودند
چنانچه بعضی گفتهاند که تمامی کلام خودشان است و ظاهر است و در جوامع از علی علیه السّلام نقل نموده که من بعثنا بمن
حرف جرّ و صیغه مصدر قرائت فرموده است و نیز گفته شده اینکه خودشان را خواب پنداشتند براي آنستکه بین نفخه اوّل و دوّم
عذاب نیست یا عذاب قبر را در برابر احوال خود در قیامت خواب پنداشتهاند و از أبو ذر غفاري ره نقل شده که میان مردن مردم و
زنده شدنشان نیست مگر مانند خوابی و بیدار شدن از آن در هر حال زنده نمودن تمام خلق آنروز براي خدا کاري ندارد فقط یک
فریاد براي احضار لازم دارد که در صور بعمل آید و همه خلق اوّلین و آخرین مجتمعا در صحراي محشر حاضر شوند و در پیشگاه
الهی قیام نمایند و خداوند هم براي آنها بعدل قیام نموده ذرّهئی از میزان استحقاق بندگان براي ثواب کم نفرماید و بدون استحقاق
عذابشان نکند چون ظلم بود بلکه جزاي هر کس را بمیزان استحقاقش عطا فرماید از خوب [ صفحه 413 ] و بد و از فضلش بر خوب
افزاید و از قهرش بر بد نیفزاید و اهل بهشت در آنروز مشغولیّات خوبی دارند و آن معاشرت و مقاربت حوریان است که ابروهاشان
مانند هلال است و مژگانشان مانند پرهاي بلند بال کرکسها است و با آنها سرگرم بتفکّه و ملاعبه میباشند چنانچه قمّی ره و در
مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده و در نفحات نقل نموده که یکمؤمن داراي قوّه صد مرد شود در خوردن و آشامیدن و
جماع کردن و در یکروز صد حوریّه بکر را تصرف نماید و بعضی گفتهاند مشغول باستماع نغمات خوشند و التذاذ از نعمتهاي
گوناگون بهشت و توجّهی بأحوال اهل محشر ندارند با یکدیگر شوخی و مزاح میکنند و خوشحال و متعجّب از حال خودشانند و
اگر زنان آنها در دنیا اهل ایمان باشند و مایل بمعاشرت با یکدیگر براي انسشان بهم مردها با زنهاشان در سایههاي درختان بهشت
که مانع از حرارت و برودت هوا یا نگاه کسی بآنها باشد بر روي تختهائی مانند حجله عروس و داماد آراسته بزیور و بپردهها نشسته
و تکیه دادهاند چنانچه از امام باقر علیه السّلام نقل شده است و شاید مراد از ظلال همان پردههاي تجمّلی باشد و ظلل نیز قرائت شده
است که جمع ظلّه بمعناي سایبان است و ظلال در جمع آن و ظل هم استعمال شده است و براي ایشان است در آن از هر نوع میوه و
آنچه میخواهند و آنچه تمنّا دارند و آنچه میخواستند در دنیا از درجات بهشت و نعیم آن و براي ایشان است تحیّت و سلام قولی
یعنی تلفّظی از خداي مهربان در وقت تجلّی او بنوري که مشرف بر آنها شده و بعد از دیدن از تمام لذائذ غافل شوند چون صوت
سلام را از آن نور بشنوند و بدانند که خدا بآنها سلام فرموده و تقدیر کلام آنستکه سلام یقوله اللّه قولا من ربّ رحیم و بعضی آنرا
بسلام ملائکه از جانب خدا تفسیر نمودهاند و در هر حال متضمّن مژده سلامتی و ایمنی از جمیع بلیّات و آفات است چنانچه قمّی ره
نقل فرموده که سلام از خدا امان است و خداوند باهل جهنّم خطاب میفرماید که جدا و ممتاز شوید از اهل بهشت و آنها جدا
میشوند پس بهشتیها ببهشت میروند و جهنّمیها بجهنّم چنانچه فرموده و روز که قیامت برپا شود مردم متفرّق میشوند فریقی در
بهشت و فریقی در جهنم جاي گیر خواهند شد و قمی ره نقل نموده که مردم در روز قیامت وقتی جمع شدند بقدري میایستند و
صفحه 298 از 456
عرق [ صفحه 414 ] میریزند که تا بدهانشان میرسد پس عرضه میدارند پروردگارا حساب ما را برس اگرچه بجهنّم رویم پس
خداوند بادهایی را میفرستد که آنها را از یکدیگر جدا میکنند و ندا میرسد که ممتاز شوید امروز اي گنهکاران از اهل ایمان پس
ممتاز شوند از یکدیگر و گنهکاران بجهنّم روند و کسانیکه در قلبشان ایمان بوده ببهشت و خطاب عتابآمیز بگنهکاران شود که آیا
عهد ننمودم من با شما در عالم ذرّ یا امر ننمودم بشما بتوسط انبیاء و اولیاء در دنیا که عبادت نکنید شیطان را باطاعت دستورات او
چون هر کس اطاعت کند کسی را در معصیت خدا عبادت نموده است او را چنانچه در باره یهود و نصاري خداوند فرموده احبار و
رهبانان خودشان را پروردگاران خودشان قرار دادند چون حلال و حرامی براي آنها معیّن نمودند و آنان اطاعت کردند و کسیکه
عبادت کند غیر خدا را عبادت نموده هواي نفس خود را چنانچه خدا فرموده آیا پس دیدي تو کسیرا که قرار داد هواي خود را
خداي خود و کسیکه عبادت کند هواي نفس را عبادت نموده است شیطان را در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که
کسیکه مردیرا اطاعت کند در معصیتش عبادت نموده است او را و از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که کسیکه گوش بدهد
بگویندهئی پس عبادت نموده است او را پس اگر گوینده از خدا نقل میکند عبادت نموده است خدا را و اگر از شیطان نقل میکند
عبادت نموده است شیطان را و دشمنی شیطان با بنی آدم از بدو خلقت آنها واضح بوده و هست و شغل بسکون و فکهین بدون الف
نیز قرائت شده است.
[ [سوره یس [ 36 ]: آیات 61 تا 67
اشاره
[ وَ أَنِ اعبُدُونِی هذا صِ راطٌ مُستَقِیم [ 61 ] وَ لَقَد أَضَ ل مِنکُم جِبِ  لا کَثِیراً أَ فَلَم تَکُونُوا تَعقِلُونَ [ 62 ] هذِه جَهَنَّم الَّتِی کُنتُم تُوعَدُونَ [ 63
- اصلَوهَا الیَومَ بِما کُنتُم تَکفُرُونَ [ 64 ] الیَومَ نَختِم عَلی أَفواهِهِم وَ تُکَلِّمُنا أَیدِیهِم وَ تَشهَدُ أَرجُلُهُم بِما کانُوا یَکسِبُونَ [ 65 ] -قرآن- 1
343 وَ لَو نَشاءُ لَطَمَسنا عَلی أَعیُنِهِم فَاستَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنّی یُبصِ رُونَ [ 66 ] وَ لَو نَشاءُ لَمَسَخناهُم عَلی مَکانَتِهِم فَمَا استَطاعُوا مُضِ یا وَ لا
186- یَرجِعُونَ [ 67 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنکه بپرستید مرا اینست راه راست و بتحقیق گمراه کرد از شما خلق بسیاري را آیا پس نبودید که دریابید بعقل اینست دوزخی
که بودید وعده داده میشدید بروید بمانید در آن براي آنکه کفر میورزیدید امروز مهر مینهیم بر دهنهاشان و سخن میگوید با ما
دستهاشان و گواهی میدهد پايهاشان بآنچه بودند [ صفحه 415 ] کسب میکردند و اگر بخواهیم هر آینه کور کنیم چشمهاشان را
پس پیش گیرند راه را پس چگونه میبینند و اگر بخواهیم برگردانیم صورتهاي آنها را در جاي خودشان پس نتوانند گذشتن را و
نه برمیگردند
تفسیر
. از جمله خطاب خداوند بگناهکاران مذکور در آیات سابقه است که بعد از نهی از عبادت شیطان امر بعبادت خود فرموده با
توصیف آن به اینکه که راه مستقیم بجانب بهشت اینکه است و بیان عداوت شیطان به اینکه که تاکنون خلق کثیري را از شما بنی
آدم گمراه نموده بمعصیت یا کفر چرا نباید تاکنون بعقل دریافته باشید که اطاعت هواي نفس و شیطان موجب گمراهی است شما
صفحه 299 از 456
که منکر جهنّم بودید اینکه آتش همان است که انبیاء و اولیاء بشما وعده میدادند که در صورت معصیت خدا داخل در آن میشوید
امروز داخل شوید و بمانید و ملازم با عذاب باشید در آن براي کفرتان بخدا و تکذیبتان انبیاء و اولیاء را در دنیا و بعدا خداوند روي
سخن را از آنها گردانده میفرماید در اینکه روز ما مهر خاموشی بدهان آنها مینهیم و کاري میکنیم که قدرت بر انکار معاصی
خودشان نداشته باشند باین کیفیّت که دستها و پاهایشان را بسخن درمیآوریم که با ما تکلّم میکنند و شهادت میدهند باعمال
ناشایستهئی که از آنها در دنیا صادر شده و با اینحال دیگر آنها نمیتوانند منکر شوند با آنکه اراده انکار دارند مانند کسیکه دهانش
مهر شده و زبانش بند آمده باشد اینکه معنی بنظر حقیر رسیده ولی مفسّرین فرمودهاند خداوند قوّه ناطقه را از زبان آنها میگیرد و
باعضاء دیگر میدهد و بعضی گفتهاند اینکه بعد از آنستکه منکر گناهان خود شدند و بعضی گفتهاند علامتی در اعضاء آنها پیدا
میشود که دلالت دارد بر صدور معصیت از آنها و قمّی ره نقل نموده که چون روز قیامت شود و مردم را خداوند جمع فرماید نامه
عمل هر کس را بدست او دهد و آنها مینگرند و منکر میشوند که آن اعمال را بجا آورده باشند پس ملائکه شهادت میدهند که
آنها بجا آوردهاند و آنها میگویند پروردگارا ملائکه تو براي تو شهادت میدهند و قسم میخورند که ما اینکه کارها را نکردیم و خدا
از اینکه امر خبر داده آنجا که فرموده روز که مبعوث میکند خدا آنها را تمامی پس قسم میخورند براي او چنانچه قسم میخورند
براي شما و چون کار به اینکه جا میکشد [ صفحه 416 ] خدا زبان آنها را مهر میکند و جوارح آنها نطق میکنند بآنچه بودند که بجا
میآوردند و در کافی از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که جوارح شهادت بر مؤمن نمیدهند جز اینکه نیست که شهادت میدهند
جوارح بر کسیکه مستحق عذاب شده امّا مؤمن پس عطا میشود کتابش بدست راستش خدا فرموده پس امّا کسانیکه داده شده
کتابشان بدست راستشان پس ایشان میخوانند کتاب خودشان را و ستم کرده نمیشوند ذرّهئی و نیز خدا میفرماید و اگر بخواهیم محو
و نابود و کور کنیم چشمهاي کفّار را پس راه معتاد خودشان را پیش گیرند و نبینند راه را و نه جهتی را که میخواهند بجانب آن
سیر نمایند و نه چیزهاي دیگر را و اگر بخواهیم صورت آنها را تغییر میدهیم بیکی از حیوانات و قواء آنها را میگیریم هر جا باشند
بطوریکه از جاي خودشان نتوانند حرکت کنند و بجاي دیگر منتقل شوند و نتوانند برگردند بجاي قبل از مسخ خودشان و بصورت
قبل از آن که داشتند یا آنکه برنمیگردند از تکذیبشان انبیاء و اولیاء را با اینحال که در خود مشاهده مینمایند براي توغّلشان در
تعصّب و عناد پس مستحق امثال اینکه عقوبتها هستند ولی بناي ما با خلق بر تعجیل در عقوبت نیست و مکاناتهم بصیغه جمع نیز
قرائت شده است.
[ [سوره یس [ 36 ]: آیات 68 تا 76
اشاره
وَ مَن نُعَمِّره نُنَکِّسه فِی الخَلق أَ فَلا یَعقِلُونَ [ 68 ] وَ ما عَلَّمناه الشِّعرَ وَ ما یَنبَغِی لَه إِن هُوَ إِلاّ ذِکرٌ وَ قُرآن مُبِین [ 69 ] لِیُنذِرَ مَن کانَ حَیا وَ
یَحِق القَول عَلَی الکافِرِینَ [ 70 ] أَ وَ لَم یَرَوا أَنّا خَلَقنا لَهُم مِمّا عَمِلَت أَیدِینا أَنعاماً فَهُم لَها مالِکُونَ [ 71 ] وَ ذَلَّلناها لَهُم فَمِنها رَکُوبُهُم وَ
407 وَ لَهُم فِیها مَنافِع وَ مَشارِب أَ فَلا یَشکُرُونَ [ 73 ] وَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللّه آلِهَۀً لَعَلَّهُم یُن َ ص رُونَ [ 74 ] لا - مِنها یَأکُلُونَ [ 72 ] -قرآن- 1
278- یَستَطِیعُونَ نَصرَهُم وَ هُم لَهُم جُندٌ مُحضَرُونَ [ 75 ] فَلا یَحزُنکَ قَولُهُم إِنّا نَعلَم ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعلِنُونَ [ 76 ] -قرآن- 1
ترجمه
و کسی که عمر دراز میدهیم او را نگونسار میگردانیمش در آفرینش آیا پس در نمییابند بعقل و نیاموختیم او را شعر و نسزد مر او
را نیست آن مگر پندي و قرآنی واضح تا بیم دهد کسیرا که باشد زنده و ثابت شود گفتار عذاب بر کافران آیا و ندیدند که ما
صفحه 300 از 456
آفریدیم براي آنها از آنچه ساخت دستهاي ما چهارپایانی پس آنان انها را مالکانند و رام گردانیدیم آنها را براي آنان پس از آنها
است سواریشان و از آنها میخورند و براي آنان در آنها بهرهها و [ صفحه 417 ] آشامیدنیها است آیا پس شکر نمیکنند و گرفتند از
غیر خداوند خدایانی که شاید آنها یاري کرده شوند قدرت ندارند بر یاري کردن آنها و آنها براي آنخدایان سپاهی حاضر کرده
شدگانند پس نباید اندوهگین سازد تو را سخنشان همانا ما میدانیم آنچه را مخفی میدارند و آنچه را آشکار میکنند
تفسیر
. خداوند متعال براي تنبّه کفّار بقدرت خود بر آنچه در آیات سابقه ذکر شد از کور نمودن و مسخ کردن آنها میفرماید و کسیکه ما
عمر طولانی باو میدهیم برمیگردانیمش بتدریج بحال اوّل خود در ضعف جسم و قواء آن بطوریکه دیده آنها از کار میافتد و شکل
آنها تغییر میکند و قادر بر حرکت از جاي خودشان نمیشوند و اینکه نمونهئی است از محو چشم و مسخ و اقعاد و غیرها که آنها در
مردان سالخورده خود مشاهده مینمایند پس چگونه تعقّل نمیکنند که خدا قادر بر اینکه امور میباشد و قمّی ره نقل فرموده که قریش
میگفتند آنچه محمّد میگوید و نسبت بخدا میدهد شعر است و خدا آنها را ردّ فرموده میفرماید پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم شعر
نگفته هرگز و ظاهرا مراد از شعر کلامی است که مبنی بر تخیّلات و تمویهات و تشبیهات مرغّبه و منفّره باشد بدون اصل مسلّم
معقولی مثلا در تکذیب عسل گفته شود فضله حیوان و مهوّع انسان است و در توصیف شراب گوید یاقوتی رنگ مقوّي و مشهّی و
امثال اینها خواه آن کلام منظوم باشد خواه نباشد ولی چون اینکه قبیل معانی غالبا در کلام منظوم وجود پیدا میکند کلّیه کلام
منظوم را شعر گفتهاند و آن بدنام اکثریّت افراد خود شده ولی اگر شعر مبنی بر معانی محکمه و مواعظ حکیمانه یا مدح و قدح بجا
باشد بسیار خوب است و بنابراین مراد از قول خداوند و ما علّمناه الشّ عر تا آخر آیه آنستکه ما به پیغمبر خود کلامیکه مبنی بر
وهمیّات و خیالیّات باشد یاد ندادیم تا قرآن را مؤلّف از آنها نموده باشد و سزاوار نیست براي او که مرشد کل و هادي سبل است
که چنین کلامی از او صادر شود نیست آنچه ما باو تعلیم نمودیم مگر موجب تذکّر و موعظه و ارشاد و کتاب آسمانی که نامش
قرآن یعنی لایق خواندن و عمل نمودن و مجموعه معانی حقّه حقیقیّه است و وصفش بیان کننده صلاح دنیا و آخرت بندگان است
و اینکه گفتهاند پیغمبر صلی اللّه علیه و اله شعر نمیخواند و اگر احیانا بر زبانش جاري میشد [ صفحه 418 ] صورت آنرا تغییر میداد
که از شعریّت خارج شود ظاهرا براي رفع توهّم شاعریّت نسبت بآنحضرت باشد و الّا دیوان اشعار امیر المؤمنین علیه السّلام معروف
و ترغیب پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله حسّان بن ثابت را بشعر که فرمود همیشه اي حسّان مؤیّد باشی بروح القدس مادامیکه یاري کنی
ما را بزبان خود مشهور است و غرض از نازل نمودن قرآن بر پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آنستکه بترساند از عذاب خدا و روز
جزا کسانیرا که دلشان زنده است بروح ایمان و واجب شود کلمه عذاب باتمام حجّت بر کفّار که مصرّند در انکار و در مجمع از
امیر المؤمنین نقل نموده که حیّا را به عاقلا تفسیر فرموده است و بعدا اشاره فرموده بقدرت و نعمت خود باین بیان که آیا ندیدند
مردم که ما بدست قدرت خود خلق نمودیم براي آنها شتر و گاو و گوسفند را که دست بشر در آفرینش آنها بهیچ وجه بکار نرفته
و بحکم ما مالک و مسلّط و متصرّف واقعی در آن حیوانات آنانند که میتوانند آنها را بیع و شري نمایند و ما مسخّر و رام نمودیم
آنها را براي آنان که میتوانند سوارشان شوند و بکشند و گوشت آنها را بخورند و همه قسم بهرهبرداري از آنها نمایند از پوست و
پشم و کرك آنها لباس و فرش تهیّه نمایند و از شیرشان بیاشامند و نکته قابل توجه آنستکه بیشتر استفاده آنها از انعام در سواري و
بارکشی چون از شتر است آنحیوان با قوّه و عظمت را چنان رام فرموده براي بشر که طفلی مهار قطار آنها را گرفته و بخاطر خواه
خود میبرد و میکشد آیا اینکه نعمتها قابل شکرگزاري و قدردانی نیست و تخصیص اینکه حیوانات بذکر ظاهرا براي کثرت منافع
وجودیّه آنها در عالم خصوصا در عربستان باشد که مورد نزول آیات الهی است و باو صف همه اینها مردم آن سامان قبل از اسلام
غالبا مشرك بودند به اینکه معنی که هر قبیلهاي بتی براي خود اتّخاذ نموده بودند و عبادت مینمودند آنرا و میگفتند اینکه براي
صفحه 301 از 456
تقرّب بخدا است و امید داشتند که آن بتها بتوانند حوائجشان را برآورند و شفاعت از آنها نمایند و عذاب خدا را از آنها دفع کنند و
خدا میفرماید بتها که نمیتوانند بهیچ وجه یاري از آنها نمایند ولی آنها براي بتها لشگري حاضر کرده شدهاند که در برابر آنها
بخاك میافتند و از آنها نگهداري و دفاع میکنند در دنیا و در آخرت در دنبال آنها بجهنّم میروند چون خداوند فرموده آنها با آنچه
میپرستند جز خدا [ صفحه 419 ] آتشگیرانه جهنّم میباشند و معلوم است هر تابعی پیرو متبوع خود خواهد بود و نباید پیغمبر اکرم از
اقوال و عقاید آنها راجع بخدا و خودش ملول و محزون باشد چون خدا از باطن و ظاهر آنها کاملا آگاه و مطّلع است و آنها را
بجزاي کردار و گفتار ناهنجار خودشان در دنیا و آخرت خواهد رسانید.
[ [سوره یس [ 36 ]: آیات 77 تا 83
اشاره
أَ وَ لَم یَرَ الإِنسان أَنّا خَلَقناه مِن نُطفَۀٍ فَإِذا هُوَ خَصِ یم مُبِین [ 77 ] وَ ضَ رَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلقَه قالَ مَن یُحی العِظامَ وَ هِیَ رَمِیم [ 78 ] قُل
یُحیِیهَا الَّذِي أَنشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُل خَلق عَلِیم [ 79 ] الَّذِي جَعَلَ لَکُم مِنَ الشَّجَرِ الَأخ َ ض رِ ناراً فَإِذا أَنتُم مِنه تُوقِدُونَ [ 80 ] أَ وَ لَیسَ
505 إِنَّما أَمرُه إِذا أَرادَ شَیئاً أَن - الَّذِي خَلَقَ السَّماوات وَ الأَرضَ بِقادِرٍ عَلی أَن یَخلُقَ مِثلَهُم بَلی وَ هُوَ الخَلاّق العَلِیم [ 81 ] -قرآن- 1
160- یَقُولَ لَه کُن فَیَکُون [ 82 ] فَسُبحانَ الَّذِي بِیَدِه مَلَکُوت کُل شَیءٍ وَ إِلَیه تُرجَعُونَ [ 83 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا ندید آدمی که ما آفریدیم او را از نطفهئی پس آنگاه او جدال کنندهایست آشکار و زد براي ما مثلی و فراموش کرد آفرینش
خود را گفت چه کس زنده میگرداند استخوانها را با آنکه آنها پوسیده است بگو زنده میکند آنها را آنکه آفریدشان نخستین بار و
او بهر آفریدهئی دانا است آنکه پدید آورد براي شما از درخت سبز آتش را پس آنگاه شما از آن آتش میافروزید آیا او نیست
آنکه آفرید آسمانها و زمین را توانا بر آنکه بیافریند مانند آنها را آري و او است آفریدگار دانا جز اینکه نیست که کار او وقتی
بخواهد چیزیرا آنستکه بگوید باو بوده باش پس میباشد پس منزّه است آنکه بدست او است پادشاهی همه چیز و بسوي او
بازگردانده میشوید
تفسیر
. عیاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که ابی بن خلف آمد نزد پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم با آنکه در دست او
استخوان پوسیدهئی بود و نرم کرد آنرا و عرضه داشت آیا وقتی ما باشیم استخوانهاي خورد شدهئی هر آینه برانگیخته میشویم با
آنکه مخلوق باشیم پس اینکه آیه نازل شد و در احتجاج از امیر المؤمنین علیه السّلام مانند آن نقل شده و بنابراین مفاد آیه آنست
که آیا ندانسته است و ندیده است آن آدم که ما خلق کردیم او و افراد نوع او را از نطفهاي که منی باشد و بعد از طروّ احوال
مختلفه بر او در رحم مادر و بعد از ولادت بتدریج قواء او را تکمیل نمودیم تا اینک [ صفحه 420 ] که کارش بجائی رسیده که در
برابر ما و پیغمبر ما قیام نموده و علنا با او مجادله و خصومت مینماید و بعقیده خودش بیان شگفتآوري براي نفی قدرت ما بر زنده
نمودن خلق در قیامت نموده و خلقت خود را فراموش کرده که گفته چه کسی میتواند زنده کند استخوانهاي پوسیده را بگو در
جوابش اي پیغمبر همان کس که روز اوّل خلق نمود آنها را با آنکه هیچ نبودند علم و قدرتش جائی نرفته بهر شکل و صورت که
صفحه 302 از 456
بخواهد همان استخوانهاي پوسیده را بیرون میآورد و میداند آنها را چگونه جمع و تألیف نماید که بصورت اوّل برگردند آیا
چیزیکه نبوده خلق نمودنش مشکلتر است یا چیزیکه بوده و خراب شده دو مرتبه بخواهند بسازند از امام صادق علیه السّلام روایت
شده که روح در جاي خود اقامت دارد روح نیکوکار در روشنائی و وسعت است و روح بدکار در تنگی و تاریکی است و بدن
خاك میشود چنانچه در اوّل بوده و آنچه از آن درندگان و حشرات بخورند تماما در خاك محفوظ است نزد کسیکه غائب نیست
از او مقدار ذرّه در تاریکیهاي زمین و میداند عدد اشیاء و وزن آنها را و خاك روحانیّون مانند طلا است در خاك چون وقت زنده
نمودن مردگان شود باران روانبخش بر زمین ببارد پس زمین از جاي خود بلند گردد و خاك بشر مانند خاك طلا که مخلوط
بخاك شده باشد و در آب بشویند و کره که در شیر باشد و آنرا در ظرفی بزنند بحرکت شدید زمین خارج شود و خاك هر قالبی
بقالب خود جمع گردد و باذن خداوند بجانب روح منتقل شود و صورتها بدستور مصوّر بهیئت اوّل خود عود نماید و روح داخل در
آن گردد و چون از جاي خویش برخیزد خود و تمام اعضاء و جوارح خود را بحال اوّل خود بیند و گفتهاند دو درخت در بوادي
عربستان روئیده میشود که یکی را مرخ نامند و دیگري را عفار و آندو با آنکه تر باشند اگر بیکدیگر سائیده شوند آتش از میان آن
دو بیرون میآید در حالیکه آب هم از آن دو میچکد و اعراب چون میخواستند آتش بیفروزند بوسیله آن دو تهیّه میکردند خداوند
میفرماید آن قادر توانائی که قدرت دارد آب و آتش را که دو ضدّند در یکجا جمع کند براي آنکه شما از آن بهرهبرداري کنید
چگونه نمیتواند روح و جسد را که سالها با هم [ صفحه 421 ] الفت داشتند و چندي از یکدیگر مفارقت نمودند باز با هم مؤتلف
نماید آیا کسیکه آسمانهاي با اینکه وسعت و عظمت و زمین و موجودات آن دو را خلق نموده که از آن جمله بشر است قادر نیست
دو مرتبه مانند بشر را خلق نماید خیلی عجب است اگر کسی چنین تصوّري را نماید که همه را بدوا خدا خلق نموده و دو مرتبه
بعضی از آنها را نمیتواند خلق نماید با آنکه خلق دوباره نزد آنکس آسانتر است از خلق اوّل و آفرینش کل در نظر او اعظم و اشکل
است از آفرینش جزء باید تحقیقا و قطعا گفت بلی قادر است چنانچه خدا در جواب فرموده و او بسیار خلق کننده است بلکه همیشه
به اینکه کار اشتغال دارد و بسیار دانا است که میداند تمام جزئیّات و کلّیات و بسائط و مرکبات و اجزاء و کیفیّت تألیف و ترکیب
آنها را و بسیار آسان است خلق نمودن آنها براي او باین اندازه که ابدا احتیاج بمقدّمه و معونه و وسیله و آلات و اسباب کاري
ندارد فقط کار او وقتی بخواهد چیزي موجود شود آنستکه اراده میکند وجود آنرا پس موجود میشود و اینکه فرموده میگوید کن
براي تصویر معنی در ذهن عامه بتصوّر فرمان مطاع و اطاعت مطیع است در عیون از امام رضا علیه السّلام نقل نموده که کن از
اوصنع است و چیزیکه موجود میشود بآن مصنوع است و در نهج البلاغه است که کلام خداوند کاري است از او میگوید و تلفّظ
نمیکند و اراده میفرماید و در ضمیر قرار نمیدهد و اخبار دیگري به اینکه معنی در سوره بقره و غیرها گذشته است و قمّی ره فرموده
خزائن او در کاف و نون است پس منزّه است خداوند از مثلی که ابی بن خلف یا غیر او که گفتهاند براي احیاء اموات زد و امثال
آن از اقوال اهل شرك و عناد و کفر و الحاد آن قادر توانائی که در دست قدرت او است مبادي حیات و بقاء هر موجودي و بسوي
او و حکم او رجوع و بازگشت میکنید شما بندگان در روز که حکم فرمائی در آنروز نیست جز او و همه را بپاداش اعمال و اقوال
خوب و بدتان خواهد رسانید و ملکوت مبالغه در ملک و سلطنت است و اطلاق نمیشود مگر بر امر عظیم و اینجا ظاهرا مراد عالم
ارواح و ملائکه عظام میباشد و ثواب تلاوت اینکه سوره بقدري زیاد است که نمیشود احصاء نمود و آن بمنزله قلب قرآن است و
موجب مغفرت و سعادت دنیا و آخرت و نجات از آفات [ صفحه 422 ] و بلیّات ارضی و سماوي خواهد بود و بالاتر از همه فوز
بمقام رضا و خشنودي خدا است که از براي کسیکه در مدّت عمر یکمرتبه آنرا تلاوت نماید از امام باقر علیه السّلام مسجّل شده
است و از پیغمبر صلی اللّه علیه و اله ثواب دوازده ختم قرآن براي او نقل نمودهاند و الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمّد
[ و آله الطاهرین. [ صفحه 423
سوره الصّافات
صفحه 303 از 456
اشاره
74- یکصد و هشتاد و دو آیه مکیّه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 37
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 1 تا 10
اشاره
- 37 وَ الصَّافّات صَ  فا [ 1] فَالزّاجِرات زَجراً [ 2] فَالتّالِیات ذِکراً [ 3] إِن إِلهَکُم لَواحِدٌ [ 4] -قرآن- 1 - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
[ 108 رَبُّ السَّماوات وَ الَأرض وَ ما بَینَهُما وَ رَبُّ المَشارِق [ 5] إِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا بِزِینَۀٍ الکَواکِب [ 6] وَ حِفظاً مِن کُل شَیطان مارِدٍ [ 7
297 إِلاّ مَن خَطِفَ الخَطفَۀَ فَأَتبَعَهُ - لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی المَلَإِ الَأعلی وَ یُقذَفُونَ مِن کُل جانِب [ 8] دُحُوراً وَ لَهُم عَذاب واصِب [ 9] -قرآن- 1
62- شِهاب ثاقِب [ 10 ] -قرآن- 1
ترجمه
قسم به صفزدگان صف زدنی پس برانندگان راندنی پس بخوانندگان کتاب براي تذکّر همانا خداي شما یکی است پروردگار
آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است و پروردگار مشرقها همانا ما آراستیم آسمان نزدیکتر را به آرایشی که ستارهها است و
براي نگهداري از هر شیطان سرکش نمیتوانند گوش فرا دارند بسوي گروه بالاتر و انداخته میشوند از هر سوئی براي راندن قهري و
براي آنها عذابی است دائم مگر آنکه برباید ربودنی پس از پی درآید او را شعله فروزانی
تفسیر
. خداوند متعال قسم یاد نموده است براي تأکید کلام و تسجیل مرام در مقابل اهل شرك بعد از اثبات توحید بادلّه قطعیه سابقه
بذوات مقدّسه انبیاء و اولیاء و ملائکه که صفزنندگانند براي عبادت و اطاعت خدا و کسانیکه منع و زجر نمودند مردم را از گناه و
معصیت او و آنانکه تلاوت نمودند کتاب خدایرا براي تذکّر چنانچه قمّی ره نقل فرموده که خدا و معبود حقیقی شما یک ذات
بسیط مستجمع صفات کمال است که پروردگار و خالق آسمانها و زمین و موجودات آن دو و میان آن دو است و موجد مشارق و
مغارب ستارهها و آفتاب است چون هر یک از [ صفحه 424 ] سیّارات مشرق و مغربی دارند و آفتاب در ایّام سال هر روز از مشرقی
طلوع و در مغربی غروب مینماید که با روز قبل خود تفاوت دارد و لذا روز بلند و کوتاه میشود و اینکه بذکر مشارق اکتفا شده براي
آنستکه مغربها بحسب مشرقها تفاوت پیدا میکنند و ایجاد روشنی و اشراق براي اثبات قدرت و اظهار نعمت ابلغ و انسب است و خدا
از جهت فوق مقداري از فضا را که نزدیکتر است بزمین و مشاهده میشود اجرام در آن زینت داده است بوجود اجسام روشنی که از
آنها تعبیر بکوکب و ستاره میشود و اینها سه نوعند ثوابت که متحرّك نیستند یا حرکت کمی دارند که محسوس نیست و سیّارات
که دائما در حرکتند و هر یک فلک مستقلّی با مدار مخصوصی دارند که باید در آن سیر نمایند و شهب ثواقب که اجرام درخشانی
هستند مأمور براندن شیاطین از آسمان وقتی که آنها بآسمان صعود نمایند براي استراق سمع از کلام ملائکه فورا بفرمان خدا اینکه
ستارهها که شعلههاي فروزانی هستند و گفته شده اجزاء دهنیّهئی هستند که با بخارات زمین بالا میروند از جاي خود حرکت نموده
مانند تیري که از کمان بیرون آید بجانب آنها پرتاب میشوند و آنها را محترق یا مطرود میگردانند و اینکه عمل در آسمان غالبا
صفحه 304 از 456
محسوس میشود پس ستارهها علاوه بر فوائد و آثار بیشماري که در نظام عالم دارند دو ثمر محسوس هم از آنها جالب نظر است
یکی زینت آسمان بطوریکه در شب بهترین مناظر است نهایت آنکه چون مکرّر دیده شده بنظر چندان جلوه نمیکند دیگر حفظ آن
است از مراوده شیاطین متمرّد خبیث و استماع کلام ملائکه که کارفرمایان در اوضاع عالم بدستور الهی میباشند مگر گاهیکه استراق
سمعی براي آنها حاصل شود و شهاب ثاقب شخص مسترق را نسوزاند و او فرار کند و بزمین برسد و بعضی از اخبار سماوي را
درست یا نادرست بأمثال خود برساند که گفتهاند مبناي کهانت در قدیم اینکه بوده است و بعد از بعثت پیغمبر صلی اللّه علیه و اله
بکلّی ممنوع شدهاند و در هر حال براي آن شیاطین عذاب دائمی در دنیا همان شهاب ثاقب است و در آخرت عذاب جهنّم که در
آن مخلّد خواهند بود و از بعضی از روایات معراجیّه که در سوره بنی اسرائیل گذشت استفاده میشود که شهاب تاقب بامر ملائکه
موکّل اینکه امر حرکت میکند و نام بزرگ آنها اسمعیل است و کلمه دحورا که [ صفحه 425 ] بمعناي راندن بعنف و قهر است یا
مفعول مطلق براي فعل محذوف است یعنی رانده میشوند راندنی یا مفعول له براي یقذفون چنانچه ترجمه شد و الّا من خطف
الخطفۀ استثناء است از فاعل لا یسمعون یعنی گوش نمیدهند سخنان جماعت بالا را مگر کسیکه ناگاه بجهد از جا و اختلاس نماید
اختلاس نمودنی بسرعت از نزدیک آسمان امریرا که در اینصورت تعقیب خواهد شد و بزینۀ الکواکب باضافه و نصب الکواکب نیز
قرائت شده است و سماء الدّنیا باضافه هم از حفص نقل قرائت شده است و بنابراین مراد از دنیا زمین و موجودات آنند و بقرائت
مشهور دنیا تأنیث أدنی است یعنی آسمان نزدیکتر بزمین که گفتهاند آسمان اوّل است و اشکال شده که کواکب در آسمان هشتم
میباشند جواب گفتهاند اعتبار بمشاهده و زینت بودن است و بنابر آنکه مراد از آسمان جهت فوق باشد اشکالی نیست چنانچه بیان
شد
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 11 تا 20
اشاره
فَاستَفتِهِم أَ هُم أَشَدُّ خَلقاً أَم مَن خَلَقنا إِنّا خَلَقناهُم مِن طِین لازِب [ 11 ] بَل عَجِبتَ وَ یَسخَرُونَ [ 12 ] وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذکُرُونَ [ 13 ] وَ إِذا
255 أَ إِذا مِتنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَبعُوثُونَ [ 16 ] أَ وَ - رَأَوا آیَۀً یَستَسخِرُونَ [ 14 ] وَ قالُوا إِن هذا إِلاّ سِحرٌ مُبِین [ 15 ] -قرآن- 1
- [ آباؤُنَا الَأوَّلُونَ [ 17 ] قُل نَعَم وَ أَنتُم داخِرُونَ [ 18 ] فَإِنَّما هِیَ زَجرَةٌ واحِ دَةٌ فَإِذا هُم یَنظُرُونَ [ 19 ] وَ قالُوا یا وَیلَنا هذا یَوم الدِّین [ 20
252- قرآن- 1
ترجمه
پس بپرس از آنها آیا آنها سختترند در آفرینش یا کسانیرا که آفریدیم غیر از آنها همانا ما آفریدیم آنها را از گل چسبنده بلکه
تعجّب نمودي و مسخره میکنند و چون پند داده شوند پند نمیگیرند و چون به بینند نشانه قدرتی را بسخریّه میگیرند و گویند نیست
اینکه مگر جادوئی آشکار آیا چون مردیم و گشتیم خاك و استخوانها آیا همانا ما برانگیخته شدگانیم آیا و پدران پیشینیان ما بگو
بلی با آنکه شما ذلیلانید پس جز اینکه نیست که آن یک صیحه است پس ناگاه آنها مینگرند و گویند اي واي بر ما اینکه روز جزا
است
تفسیر
صفحه 305 از 456
. خداوند متعال براي اثبات معاد باز باسلوب بدیعی پرداخته که به پیغمبر خود دستور فرموده از منکرین معاد سؤال فرماید که آیا
خلقت آنها بعد از مردن و خاك شدن سختتر است یا خلقت ملائکه و آسمانها و زمین و موجودات آنها و جعل مشارق و مغارب
و شهاب ثاقب که در آیات سابقه ذکر شد و کلمه من از باب تغلیب یا داراي عقل و اراده بودن افلاك است که گفتهاند و آنکه
خدا مردم [ صفحه 426 ] را خلق نموده است بدوا از گل چسبناکی و بعد از مردن و خاك شدن و آمدن باران باز همان گل
چسبناك خواهند شد چگونه نمیتواند دوباره آنها را خلق نماید و اي پیغمبر تو تعجّب نمودي از انکار آنها و انصافا جاي تعجّب
هم هست و بعضی عجبت بصیغه متکلّم قرائت نمودهاند و در جوامع آنرا نسبت بامیر المؤمنین علیه السّلام داده و بالاتر از انکار آنکه
استهزاء هم مینمایند به تعجّب تو یا اقرار اهل ایمان بآن و وقتی استدلال مینمایند براي آنها بوقوع حشر و مفاسد انکار را براي آنان
ذکر مینمایند از نهایت بیفکري و بیشعوري متذکّر و متنبه نمیشوند و چون معجزه دالّه بر صدق تو را مشاهده میکنند بر استهزاء
خود میافزایند و مردم دیگر را هم با خود در مسخره کردن کمک میگیرند و از فرط عناد و لجاج میگویند آنچه ما دیدیم از او جز
سحر و شعبده چیزي نیست پر واضح است و باز بطرز نوي شروع باستهزاء و انکار مینمایند و میگویند وقتی ما مردیم و خاك شدیم
و استخوانی از ما بیش در قبر باقی نماند آیا ما مبعوث میشویم یا پدرانمان که سالها است مردهاند و اثري از آنها باقی نمانده بلکه
ذرّات خاك آنها هم در عالم متفرّق و مضمحل شده است و چون آنها دلیلی بر ادّعاء موهوم خودشان که امتناع بعث باشد نداشتند
جز استبعاد عادي که ناشی از عدم تفکّر در عموم قدرت خداوند است و عمده اینکه بود که میخواستند زیر بار فرمایش پیغمبر
نروند خداوند فرموده بگو بلی آنها و شما با کمال خواري محشور خواهید شد معطّلی هم ندارد یک صیحه و بانگ صور اسرافیل
براي زنده نمودن شما و پدران شما و راندنتان بصحراي محشر کافی است مانند چوپانی که یک صیحه بگله گوسفندان بزند و همه
را سوق دهد پس در آنهنگام حالت بهتی بآنها دست میدهد که باوضاع محشر نظر مینمایند و منتظرند مجازات آنها معیّن شود و با
خود میگویند اي واي بر ما و عقائد ما اینکه روز همان روز جزا و حسابی است که انبیاء و اولیاء از آن خبر میدادند و نادم و پشیمان
میشوند از انکار و اصرار خودشان بر کفر و نفاق ولی دیگر پشیمانی سودي ندارد.
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 21 تا 30
اشاره
هذا یَوم الفَصل الَّذِي کُنتُم بِه تُکَ ذِّبُونَ [ 21 ] احشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزواجَهُم وَ ما کانُوا یَعبُدُونَ [ 22 ] مِن دُونِ اللّه فَاهدُوهُم إِلی
267 بَل هُم الیَومَ مُستَسلِمُونَ [ 26 ] وَ أَقبَلَ - صِراطِ الجَحِیم [ 23 ] وَ قِفُوهُم إِنَّهُم مَسؤُلُونَ [ 24 ] ما لَکُم لا تَناصَ رُونَ [ 25 ] -قرآن- 1
بَعضُ هُم عَلی بَعض یَتَساءَلُونَ [ 27 ] قالُوا إِنَّکُم کُنتُم تَأتُونَنا عَن الیَمِین [ 28 ] قالُوا بَل لَم تَکُونُوا مُؤمِنِینَ [ 29 ] وَ ما کانَ لَنا عَلَیکُم مِن
[ 271 [ صفحه 427 - سُلطان بَل کُنتُم قَوماً طاغِینَ [ 30 ] -قرآن- 1
ترجمه
اینست روز جدا شدن حق از باطل که بودید آنرا تکذیب میکردید جمع کنید آنها را که ستم کردند و امثال آنها را و آنچه را که
بودند میپرستیدند از غیر خدا پس راهنمائی کنید آنها را براه دوزخ و بازداریدشان همانا آنها بازخواست شدگانند چیست شما را که
یکدیگر را یاري نمیکنید بلکه آنها امروز تسلیم شدگانند و روي آورند بعضیشان بر بعضی از یکدیگر میپرسند گویند همانا شما
بودید که میآمدید ما را از راه قوّت گویند بلکه نبودید گروندگان و نبود ما را بر شما تسلّطی بلکه بودید گروهی سرکشان
صفحه 306 از 456
تفسیر
. پس از آنکه کفّار در ذیل آیه سابقه گفتند اینکه روز مجازات است خودشان با یکدیگر یا ملائکه بآنها گویند اینکه روز فصل
خصومت است بین اهل حق و باطل که بحکم الهی از یکدیگر ممتاز شوند و خطاب از مصدر جلال صادر شود بملائکه که کسانیرا
که ظلم نمودند بخلق خصوصا بانبیاء و اولیاء و امثال آنها را که ظلم نمودند بخودشان در عبادت و اطاعت بتها و شیاطین جمعآوري
نمائید و با آنچه عبادت و اطاعت مینمودند آنها را در دنیا بغیر حق از قبیل بتها و کسانیکه دعوي خدائی نمودند یا دعوي نبوّت و
امامت کردند بباطل دست جمع هدایت نمائید آنانرا براه جهنّم و تعبیر بهدایت از قبیل بشارت بعذاب براي طعنه و توبیخ است یعنی
شما باید هدایت براه بهشت شوید کاري کردید که هدایت براه دوزخ شدید و بردن بتها بدوزخ مکرّر ذکر شده که براي توهین
آنها در نظر بتپرستها و فروزینه آتش است و فرمان توقیف آنها در موقف حشر صادر گردد براي پرسش از عقائد و اعمال و
ولایت ائمه اطهار چنانچه در چندین روایت معتبر تصریح شده و در بیشتر آنها ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام ذکر شده و آنکه
کسی تا جواز ولایت آنحضرت را در دست نداشته باشد از صراط عبورش ندهند و در بعضی از پیغمبر صلی اللّه علیه و اله نقل شده
که تجاوز نمیکند قدم بندهاي از جاي خود تا پرسش شود از چهار چیز از جوانی او که در چه صرف نموده و از عمرش که در چه
تمام کرده و از مالش [ صفحه 428 ] که از کجا جمع نموده و در چه خرج کرده و از دوستی ما اهلبیت و از طرق عامّه هم اینکه
معنی و آنکه سؤال از ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام میشود بثبوت رسیده است و بعدا براي سرکوبی و توبیخ و تعییر بآنها گفته
میشود چرا امروز با یکدیگر کمک نمیکنید ولی آنروز دیگر آنها کاملا تسلیم و منقاد و حاضر براي عذابند چون بکلّی عاجز و از
همه جا رانده و ماندهاند یا آنکه حاضرند یکدیگر را تسلیم نمایند بجاي آنکه نصرت و یاري کنند با هم چون بعضی مستسلمون را
بمتسالمون و آنرا به اینکه معنی تفسیر نمودهاند و بنظر حقیر وجهی ندارد چون تسالم بمعناي صلح و سازش است و استسلام بمعناي
گردن نهادن و تسلیم شدن و آنها با یکدیگر مخاصمه دارند چنانچه خداوند فرموده پس بعضی از آنها اقبال ببعضی نموده براي
ملامت و استیضاح از آنها گویند شما بسر ما آمدید و بزور و قوّت بازوي جانب راست ما را وادار بدین باطل کردید آنها جواب
گویند چنین نبود شما خودتان باطنا ایمان نداشتید و ما شما را مجبور نمیتوانستیم بکنیم بلکه شما خودتان بد ذات و مایل بطغیان و
سرکشی بودید لذا زیر فرمان انبیاء و اولیا نرفتید و گوش بسخنان ما دادید و الّا ما بر شما سلطنتی نداشتیم و بعضی گفتهاند مراد
آنستکه گمراه شدگان بگمراه کنندگان گویند شما از راه نصیحت و خیرخواهی و حقگوئی بر ما وارد شدید و ما را فریب دادید
چون عرب بچیزیکه از جانب راست بیاید تیمّن میجویند و آنها در جواب گویند شما نرفتید تحصیل عقائد حقه نمائید لذا قلبا شاك
و متزلزل بودید و طبعا مایل بطغیان و سرکشی و تا ما سخنی گفتیم پذیرفتید و گر نه تسلّطی از ما بر شما وجود نداشت و اجباري
[ بعمل نیامد که موجب عذري براي شما در پیشگاه احدیّت باشد. [ صفحه 429
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 31 تا 40
اشاره
فَحَق عَلَینا قَول رَبِّنا إِنّا لَذائِقُونَ [ 31 ] فَأَغوَیناکُم إِنّا کُنّا غاوِینَ [ 32 ] فَإِنَّهُم یَومَئِذٍ فِی العَذاب مُشتَرِکُونَ [ 33 ] إِنّا کَ ذلِکَ نَفعَلُ
[ 278 وَ یَقُولُونَ أَ إِنّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجنُون [ 36 - بِالمُجرِمِینَ [ 34 ] إِنَّهُم کانُوا إِذا قِیلَ لَهُم لا إِلهَ إِلاَّ اللّه یَستَکبِرُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
بَل جاءَ بِالحَق وَ صَدَّقَ المُرسَلِینَ [ 37 ] إِنَّکُم لَذائِقُوا العَذاب الَألِیم [ 38 ] وَ ما تُجزَونَ إِلاّ ما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 39 ] إِلاّ عِبادَ اللّه المُخلَصِینَ
257- 40 ] -قرآن- 1 ]
صفحه 307 از 456
ترجمه
پس لازم شد بر ما وعده پروردگار ما همانا ما چشندگانیم پس گمراه کردیم شما را همانا ما بودیم گمراهان پس بدرستیکه آنها در
چنین روز در عذاب شریکانند همانا ما اینکه چنین رفتار میکنیم با گناهکاران بدرستیکه آنها بودند که وقتی گفته میشد بآنها نیست
معبودي جز خداوند تکبّر و سرکشی مینمودند و میگفتند آیا همانا ما تركکنندگان باشیم خدایان خود را براي شاعري دیوانه نه
چنین است بلکه آورد دین حق را و تصدیق نمود پیمبران را همانا شما هر آینه چشندگان عذاب دردناکید و جزا داده نمیشوید جز
آنچه بودید که میکردید مگر بندگان خدا که خالص شدگانند
تفسیر
. بعد از معارضه گمراهشدگان با گمراه کنندگان که در آیات سابقه ذکر شد گمراه کنندگان اوّلا اقرار نمودهاند که ما مستحق
عذاب شدیم و لازم شد که بچشیم طعم آتش جهنّم را که خداوند قول داده بود بکفار بچشاند و ثانیا اعتراف کردهاند که ما
گمراهشدگان را گمراه نمودیم چون خودمان گمراه بودیم خواستیم آنها را هم مثل خودمان کنیم تا امثال ما در دنیا کم نباشند ولی
خدا بآنها عقل داده بود نباید گوش بحرف ما بدهند باید بعقل خودشان رجوع نمایند و دریابند بطلان قول ما را و خدا فرموده هر
دو دسته امروز با یکدیگر در عذاب شریکند نهایت آنکه گمراه کنندگان بیشتر براي گناه گمراه شدن و گمراه کردن و بعدا خدا
میفرماید ما کلّیّه گناهکاران را باین نحو مجازات میکنیم که عذر غیر موجّه آنها را نمیپذیریم چه رسد بمشرکین مکّه چون آنها
اشخاصی بودند که وقتی پیغمبر صلی اللّه علیه و اله بآنها فرمود بگوئید لا اله الا اللّه رستگار شوید تکبّر و سرکشی و تعصّب بیجا و
عناد و لجاج وادار نمود آنها را که بگویند آیا ما دست از بتها و معبودهاي خود و پدرانمان برداریم بقول یکنفر شاعر دیوانه با آنکه
دیده بودند معجزات او را و او دین حق ثابت محقّق بادلّه و براهین عقلیّه آورده بود و تصدیق نموده بود انبیاء سابق را بقول و بوجود
خود و کتابش چون منطبق بودند با معرّفی ایشان از آندو در کتب خودشان و بطریقهاش که دعوت بتوحید نمود چنانچه انبیاء علیهم
السلام مینمودند و از اعاظم ایشان حضرت ابراهیم و اسمعیل علیهما السلام جدّ اعلاي اینها بودند که مؤسّس توحید در عالم شدند و
اینکه ناخلفان [ صفحه 430 ] مشرك شدند پس میگوئیم باید بچشید عذاب الیم آتش دائم جهنّم را و دم نزنید اینکه جزاي اعمال
شما است که مرتکب شدید نه زیادتر از آن چون خداوند زیاده از میزان استحقاق جزا نمیدهد مگر به بندگان خالص شده از لوث
معاصی که بفضل خود بآنها زیادتر از میزان استحقاق هم جزاء میدهد و بنابراین استثناء متّصل و مستثنا مفهوم از کلام است یا
خطاب بعموم بندگان میباشد و محتمل است منقطع باشد یعنی شما معذّب خواهید بود لیکن بندگانیکه خالص نمودند وجود خود و
نیّات خودشان را براي عبادت و اطاعت خدایا خدا ایشانرا موفّق بخلوص نیّت فرموده براي خود مثاب و مأجورند بتفصیلی که بیاید
انشاء اللّه تعالی.
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 41 تا 50
اشاره
أُولئِکَ لَهُم رِزقٌ مَعلُوم [ 41 ] فَواکِه وَ هُم مُکرَمُونَ [ 42 ] فِی جَنّات النَّعِیم [ 43 ] عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ [ 44 ] یُطاف عَلَیهِم بِکَأس مِن مَعِینٍ
183 بَیضاءَ لَذَّةٍ لِلشّارِبِینَ [ 46 ] لا فِیها غَول وَ لا هُم عَنها یُنزَفُونَ [ 47 ] وَ عِندَهُم قاصِرات الطَّرف عِین [ 48 ] کَأَنَّهُن بَیضٌ - 45 ] -قرآن- 1 ]
220- مَکنُون [ 49 ] فَأَقبَلَ بَعضُهُم عَلی بَعض یَتَساءَلُونَ [ 50 ] -قرآن- 1
صفحه 308 از 456
ترجمه
آنگروه براي ایشانست روزي معلوم میوههائی و آنان گرامی داشتگانند در بهشتهاي پر نعمت بر تختهائی رو بروي یکدیگر
بگردش درآورده میشود برایشان جامی از مشروب جاري روشن که خوشگوار است براي نوشندگان نه در آن فسادي است و نه
ایشان از آن مست میشوند و نزد ایشان است زنان فروهشته چشم سیاه دیدگان گویا آنها تخم مرغ پوشیده شده بپوستند پس روي
آورند بعضیشان بر بعضی با آنکه از یکدیگر میپرسند
تفسیر
. بیان احوال بندگان مخلصین خدا است که در آیه سابقه ذکر شد و آنکه از براي ایشان رزق معیّن معلومی است که باید بدون
زحمت هر وقت بخواهند نزد آنها حاضر شود و آن میوههاي گوناگون بهشتی است که واجد هر صفت مطلوب و فاقد هر عیبی از
عیوب است علاوه بر آنچه طلب نمایند که بپاس احترام و براي اکرام ایشان باید حاضر گردد نزدشان در باغهائی که جز نعمت در
آنها چیزي نیست لذا باغهاي نعمت خوانده شده در کافی امام باقر علیه السّلام از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم نقل فرموده در
تفسیر اولئک لهم رزق معلوم که خدّام بهشت میدانند آنرا پس میآورند نزد اولیاء خدا پیش از آنکه بخواهند از آنها آنرا و امّا
فواکه و هم مکرمون براي آنستکه مایل بچیزي نشوند در بهشت مگر آنکه باحترام ایشان [ صفحه 431 ] حاضر کرده شود نزدشان
در حالیکه بر تختهاي خودشان در مقابل یکدیگر تکیه نموده و از دیدار دوستان خودشان لذّت میبرند و جوانهاي زیباي بهشتی جام
شراب طهور را در مجلسشان بگردش درآورند و اوصاف آن شراب از اینکه قرار است که از چشمهاي که در بهشت جاري میشود
بیرون میآید و رنگش از شیر سفیدتر و شفّاف و روشن است و رقیق و مصفّا و لطیف نورانی است و از بس لذیذ و خوشگوار است
باید گفت عین لذّت است براي نوشنده آن و در آن هیچ غائله و فسادي و ضرر و دردي نیست و طعم بدي از تلخی و تندي و گسی
و غیرها ندارد و نه اهل بهشت از آشامیدن آن بمستی دچار شوند و در برابر ایشانند حوریانی که از شدّت حیا چشم بزیر اندازند و
جز بمرد مؤمن خود نظر ننمایند و دیدگانشان درشت و سیاهی آن غالب بر سفیدي است و در لطافت بدن و رنگ آن و نرمی و
تازگی مانند تخم مرغ پخته پوست کنده یا تخم مرغ تازه از شکم مرغ بیرون آمدهاند و اینکه معنی از کأنّهن بیض مکنون بنظر حقیر
رسیده ولی مفسّرین آنرا بتخم شتر مرغ که در زیر بال خود معمولا جاي میدهد آنرا و محفوظ میماند از غبار تفسیر فرمودهاند و
گفتهاند رنگ آن سفید مشوب بمختصر زردي است و اینکه بهترین رنگهاي بدن انسان است لذا خداوند رنگ بدن حور العین را
تشبیه بآن فرموده و در حالیکه ذکر شد که بر تختها در برابر یکدیگر نشستهاند با هم مشغول بصحبت میشوند در معارف الهیّه و
حوادث واقعه در دنیا و آنچه بر آنها گذشته از بدو خوب و احوالپرسی کامل مینمایند و هر یک شمهاي از حال خود را بیان
مینماید چنانچه بیاید انشاء اللّه تعالی و ینزفون بکسر زاء نیز قرائت شده است و قمّی ره فرموده یعنی منع نمیشوند از آن.
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 51 تا 60
اشاره
قالَ قائِل مِنهُم إِنِّی کانَ لِی قَرِین [ 51 ] یَقُول أَ إِنَّکَ لَمِنَ المُصَدِّقِینَ [ 52 ] أَ إِذا مِتنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَدِینُونَ [ 53 ] قالَ هَل أَنتُم
261 قالَ تَاللّه إِن کِدتَ لَتُردِین [ 56 ] وَ لَو لا نِعمَ ۀُ رَبِّی لَکُنت مِنَ - مُطَّلِعُونَ [ 54 ] فَاطَّلَعَ فَرَآه فِی سَواءِ الجَحِیم [ 55 ] -قرآن- 1
240- المُحضَرِینَ [ 57 ] أَ فَما نَحن بِمَیِّتِینَ [ 58 ] إِلاّ مَوتَتَنَا الأُولی وَ ما نَحن بِمُعَذَّبِینَ [ 59 ] إِن هذا لَهُوَ الفَوزُ العَظِیم [ 60 ] -قرآن- 1
صفحه 309 از 456
ترجمه
گفت گویندهاي از آنان همانا بود براي من همنشینی میگفت آیا همانا تو از تصدیق کنندگانی که آیا چون مردیم و گشتیم خاکی
و استخوانهائی [ صفحه 432 ] آیا هر آینه ما جزا داده شدگانیم گفت آیا شما از او اطلاع دارندگانید پس مطّلع شد پس دید او را در
وسط جهنم گفت بخدا قسم همانا نزدیک بود که هلاك گردانی مرا و اگر نبود نعمت پروردگارم هر آینه بودم از احضار شدگان
آیا پس نیستیم ما دیگر مردگان جز مردن اوّل بارمان و نیستیم ما عذابشدگان همانا اینست آن کامیابی بزرگ
تفسیر
. در ذیل آیات سابقه ذکر شد که اهل بهشت با یکدیگر صحبت میکنند و خداوند در اینکه آیات شمهاي از آنرا بیان فرموده باین
تقریب که یکی از ایشان گوید من در دنیا همنشین بدي داشتم که بر سبیل انکار بمن میگفت واقعا تو باور کردي که وقتی ما مردیم
و خاك شدیم دو مرتبه زنده میشویم براي پاداش اعمال بد و خوب چنین امري محال است آیا شما رفقاي من در بهشت جائی را
که مشرف باشد بآن شخص دارید که بتوانیم از حال او باخبر شویم آنها گویند بلی ما هر چه بخواهیم بحکم خدا آماده میگردد
پس بخواست خدا مشرف میشود آن گوینده بهمنشین خود و میبیند او را در وسط جهنّم و بعضی گفتهاند بعد از آنکه گوینده
گفت من یک همنشینی در دنیا داشتم که چنین میگفت خدایا ملکی باو و رفقایش در بهشت میفرماید شما مطّلع بر او هستید و آنها
میگویند خیر و خدا مشرف میفرماید آنها را باو در جهنّم چون اصل اطّلاع مشرف شدن بچیزي است براي دیدن آن و در هر حال
پس از دیدن او رفیقش را در وسط جهنّم باو میگوید قسم بخدا نزدیک بود مرا مانند خودت بقعر جهنّم افکنی و هلاك کنی و اگر
حفظ الهی نبود هر آینه مرا هم مانند تو در اینجا ملک دوزخ احضار مینمود و بعدا رفقاي بهشتی از نهایت فرح و خوشحالی با
یکدیگر میگویند از روي تعجّب از موفقیّت خودشان بنعیم ابدي که آیا ما دیگر نمیمیریم همان مردن اوّلی فقط براي ما بود در دنیا
و دیگر هرگز معذّب نخواهیم شد بعذابی با آنکه یقین دارند چنین خواهند بود و اخیرا تصدیق مینمایند و میگویند که حقّا کامیابی
بزرگ اینکه بود که بتوفیق الهی نصیب ما شد و براي چنین نتیجهاي باید کار کنند کارکنان قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل
نموده که چون اهل بهشت داخل بهشت شوند و اهل آتش داخل آتش مرگ را بصورت قوچی بیاورند و ذبح نمایند بین بهشت و
دوزخ پس [ صفحه 433 ] منادي ندا کند که دیگر خلود است و مرگ هرگز نخواهد بود و اهل بهشت باین آیات فلمثل هذا فلیعمل
العاملون مترنّم شوند و کلمه ان در ان کدت مخفّفه از مثقّله است بدلالت مصاحبت لام ابتدا با آن و گفتهاند احضار بطور اطلاق
استعمال نمیشود مگر در شرّ و اینجا مراد احضار در جهنّم است.
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 61 تا 70
اشاره
لِمِثل هذا فَلیَعمَل العامِلُونَ [ 61 ] أَ ذلِکَ خَیرٌ نُزُلاً أَم شَجَرَةُ الزَّقُّوم [ 62 ] إِنّا جَعَلناها فِتنَۀً لِلظّالِمِینَ [ 63 ] إِنَّها شَجَرَةٌ تَخرُج فِی أَصلِ
242 فَإِنَّهُم لَآکِلُونَ مِنها فَمالِؤُنَ مِنهَا البُطُونَ [ 66 ] ثُم إِن لَهُم عَلَیها لَشَوباً مِن - الجَحِیم [ 64 ] طَلعُها کَأَنَّه رُؤُسُ الشَّیاطِین [ 65 ] -قرآن- 1
255- حَمِیم [ 67 ] ثُم إِن مَرجِعَهُم لَإِلَی الجَحِیم [ 68 ] إِنَّهُم أَلفَوا آباءَهُم ضالِّینَ [ 69 ] فَهُم عَلی آثارِهِم یُهرَعُونَ [ 70 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 310 از 456
براي مثل اینکه پس باید عمل کنند عمل کنندگان آیا اینکه بهتر است براي تشریفات وارد یا درخت زقّوم همانا ما قرار دادیم آنرا
امتحانی براي ستمکاران همانا آن درختی است که بیرون میآید در قعر دوزخ بار آن گویا سرهاي شیطانها است پس همانا آنها هر
آینه خورندگانند از آن پس پرکنندگانند از آن شکمها را پس همانا براي آنها است بر روي آن هر آینه آمیختهاي از آب گرم پس
همانا بازگشت آنها بسوي دوزخ است همانا آنها یافتند پدرانشان را گمراهان پس آنها در پیروي کارهاي آنان شتابان میشوند
تفسیر
. ظاهرا آیه اوّل نقل کلام اهل بهشت است در ضمن آیات سابقه چنانچه بیان شد و محتمل است کلام الهی باشد از قبل خود یعنی
براي مانند اینکه نعیم که در آیات اولئک لهم رزق معلوم تا کأنّهن بیض مکنون ذکر شد باید کار کنند کارکنان و در هر حال
خداوند میفرماید آیا اینکه نعیم مذکور در آیات سابقه مف ّ ص لا خوب است که تشریفات ورودي مهمان باشد یا درخت زقّوم که در
مقابل آن تشریفات ورودي که براي اهل بهشت تهیّه شده بود براي اهل جهنّم تهیّه شده و پذیرائیهاي بعدي هر یک از دو دسته هم
بهمین مناسبت خواهد بود و گفته شده زقوم نام درختی است که در نهامه میروید و داراي برگهاي کوچک تلخ بدبو است و در
مجمع نقل نموده که قریش وقتی آیه انّ شجرة الزّقوم طعام الأثیم را شنیدند گفتند ما چنین درختی را نمیشناسیم و ابو جهل گفت
محمّد گمان میکند آتش درخت میرویاند در صورتی که درخت را میسوزاند پس نازل شد انّا جعلناها فتنۀ [ صفحه 434 ] للظّالمین
یعنی ما آن درخت را موجب آزمایش کفّار قرار دادیم که بدون تأمّل در قدرت خدا آنرا منکر شدند و موجب مزید عذاب آخرت
آنها گردید پس فتنه هم بمعناي امتحان و هم بمعناي عذاب اینجا مناسب است علاوه بر آنکه چنین نزل یعنی تهیّه بدوي براي وارد
بخودي خود هم عذاب و بلا است و اگر اینکه شأن نزول نبود حمل بر عذاب و بلا میشد و گفته شده چون آنها اظهار عدم اطّلاع از
چنین درختی نمودند خدا آنرا معرّفی فرموده که آن درختی است که از ته جهنّم بیرون میآید و شاخههایش بلند میشود و بتمام
طبقات جهنّم میرسد و چون از آتش میروید در آتش نمیسوزد و میوه آن در وقت طلوع از شاخه مانند سرهاي شیاطین است و اینکه
یک نوع تشبیه لطیفی از امر حسّی است بامر خیالی مانند تشبیه سر نیزه بدندان غول در شعر امرء القیس یا روي خوب برخسار پري
که رایج است با آنکه نه غول را کسی دیده نه پري را شیاطین را هم نمیبینند ولی در عالم خیال صورت قبیحی براي آنها تصوّر
مینمایند که ترس آور است و کفّار قبل از ورود بجهنّم از شدّت گرسنگی شکم را از آن پر میکنند و عطش بر آنها غلبه مینماید
پس مدّتی تشنه میمانند تا مایعی مرکّب از چرك و خون بد بوي مشوب و مخلوط بزرداب جوشانی بآنها داده میشود که امعائشان
متلاشی میگردد و بعدا بجایگاه خودشان از جهنّم منتقل خواهند شد و گناه آنها آنستکه دیدند پدرانشان در ضلالت و گمراهی کفر
و شرك بسر میبرند و بدون تأمّل و تفکر و تحقیق و تدقیق تقلید از آنها نمودند و در پیروي آنها شتابان شدند مانند آنکه کسی آنها
را تعقیب نموده و بسرعت میراند بسوي آن و گفته شده حمیم جاي مخصوصی دارد خارج از جهنّم آنها را مانند شتر میبرند بر سر
آن مایع جوشان و سیراب نموده بجهنّم برمیگردانند بدلیل قول خداوند هذه جهنّم الّتی یکذّب بها المجرمون یطوفون بینها و بین
[ حمیم آن پناه میبریم بخداي مهربان. [ صفحه 435
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 71 تا 82
اشاره
[ وَ لَقَد ضَل قَبلَهُم أَکثَرُ الَأوَّلِینَ [ 71 ] وَ لَقَد أَرسَلنا فِیهِم مُنذِرِینَ [ 72 ] فَانظُر کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُنذَرِینَ [ 73 ] إِلاّ عِبادَ اللّه المُخلَصِینَ [ 74
237 وَ نَجَّیناه وَ أَهلَه مِنَ الکَرب العَظِیم [ 76 ] وَ جَعَلنا ذُرِّیَّتَه هُم الباقِینَ [ 77 ] وَ تَرَکنا - وَ لَقَد نادانا نُوح فَلَنِعمَ المُجِیبُونَ [ 75 ] -قرآن- 1
صفحه 311 از 456
[ 232 إِنَّه مِن عِبادِنَا المُؤمِنِینَ [ 81 - عَلَیه فِی الآخِرِینَ [ 78 ] سَلام عَلی نُوح فِی العالَمِینَ [ 79 ] إِنّا کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 80 ] -قرآن- 1
76- ثُم أَغرَقنَا الآخَرِینَ [ 82 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بتحقیق گمراه شدند پیش از آنها بیشتر پیشینیان و بتحقیق فرستادیم در آنها بیمدهندگان را پس بنگر چگونه بود سر انجام بیم
دادهشدگان مگر بندگان خدا که خالصشدگانند و بتحقیق خواند ما را نوح پس هر آینه خوب اجابت کنندگانیم و نجات دادیم او
و اهلش را از اندوه بزرگ و قرار دادیم فرزندان او را آنانکه بازماندگانند و باقی گذاردیم براي او در آیندگان ذکر خیر سلام بر
نوح در جهانیانرا همانا ما اینچنین پاداش میدهیم نیکوکارانرا همانا او است از بندگان ما که گروندگانند پس غرق نمودیم دیگران
را
تفسیر
. خداوند متعال براي تسلیت خاطر مبارك پیغمبر خود از اصرار قومش بر کفر میفرماید قسم بخدا پیشتر از اینها بیشتر مردم سابق
گمراه شدند و اینکه دلیل است بر آنکه همیشه در دنیا اکثریّت با کفّار و فجّار بوده و بتحقیق فرستادیم در میان آنها انبیاء عظام و
اوصیاء کرام را که بیم میدادند آنانرا از عذاب خدا و بخرج آنها نمیرفت پس ملاحظه کن و ببین چگونه شد عاقبت آنها که بیم داده
شدند و متنبّه نشدند و اصرار بر معصیت نمودند چنانچه قوم تو هم دیدند آثار باقیه آنانرا که معذّب شدند و شنیدند اخبار آنها را و
متأثر نشدند با آنکه باید به بینند و متنبّه شوند بلی در میان آنانکه بیم داده شدند کسانی بودند که خداوند موفق فرمود آنها را بقبول
ایمان و اعمال صالحه با نیّت خالص که نجات یافتند از عذاب و از جمله اقوام سابقه که معذّب بعذاب الهی شدند قوم نوح اول
پیغمبر اولو العزم است که او خواند ما را بعد از آنکه از ایمان آنها مأیوس شد و نفرین فرمود در باره آنان و ما هم قسم بخدا بخوبی
اجابت نمودیم ملتمس او را و نجات دادیم او و خانوادهاش را از آزار قوم و اندوه غرق و مشاهده معصیت که براي اولیاء خدا اندوه
بزرگ است و قرار دادیم اولاد او را آنانکه نام و آثار و ذکر خیر ایشان در جهان باقی و برقرار خواهد ماند یا قرار دادیم اولاد او را
فقط باقی در جهان چون گفتهاند بعد از آنکه نوح علیه السّلام از کشتی فرود آمد تمام کسانیکه با او بودند مردند جز زنان و
فرزندان او لذا او را ابو البشر ثانی نامیدند و فعلا تمام مردم از نسل آنحضرتند [ صفحه 436 ] ولی قمّی ره از امام باقر علیه السّلام در
تفسیر اینکه آیه نقل نموده که مراد بقاء حق و نبوّت و کتاب و ایمان است در اولاد او و تمام اهل زمین از بنی آدم اولاد نوح علیه
السّلام نیستند خدا باو فرمود که حمل کن در آن از هر جفتی دو عدد و اهلت را مگر کسیکه سبقت گرفته است بر او عذاب از آنان
و هر که ایمان آورده و ایمان نیآورده بودند با او مگر کمی و نیز فرموده در احوال امم سابقه ذرّیۀ من حملنا مع نوح و ظاهرا امام
علیه السّلام بآیه اوّل استدلال فرموده براي ردّ بعضی که گفتهاند غیر از اولاد و زنان آنحضرت همه در کشتی مردند چون مناسب
نیست که کشتی براي نجات اهل ایمان باشد و آنجا بمیرند و بآیه دوم استدلال فرموده براي ردّ کسانیکه گفتهاند بعد از فرود آمدن
مردند چون ظاهر ذریّۀ من حملنا مع نوح ذریّه اهل ایمان از غیر اولاد او میباشد و الّا ذریّۀ نوح باید گفته شود در هر حال خداوند
فرموده و باقی گذاردیم بعد از او نام نیک و ذکر خیر او را در امم انبیاء تا پیغمبر آخر الزّمان و سلامتی از ما براي او بود در دنیا و
آخرت و بنابراین مفعولتر کنا محذوف است و سلام از جانب خدا است بر او و قویّا محتمل است مراد آن باشد که ما باقی
گذاردیم ذکر خیري را که آنسلام و تحیّت مردم و دعاي ملائکه است براي او تا روز قیامت و بنابراین مفعولتر کنا جمله سلام علی
نوح فی العالمین است که عبارت از تسلیم میباشد و همان ذکر خیر است که باحتمال اوّل حذف شده بود و گفتهاند براي دفع گزند
صفحه 312 از 456
مار و عقرب گفتن اینکه سلام نافع است و خدا میفرماید ما نیکوکارانرا باین نحو جزاي خیر میدهیم در دنیا چه رسد بآخرت که دار
جزا است همانا او از بندگان مؤمن ما بود که بالاتر از آن مقامی نیست و بعد از اینکه مطالب بدانید که ما کفّار قوم او را تماما غرق
[ نمودیم که عبرت براي جهانیان باشد و شرح اینکه قضایا در سور سابقه ذکر شده است. [ صفحه 437
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 83 تا 100
اشاره
وَ إِن مِن شِیعَتِه لَإِبراهِیمَ [ 83 ] إِذ جاءَ رَبَّه بِقَلب سَلِیم [ 84 ] إِذ قالَ لِأَبِیه وَ قَومِه ما ذا تَعبُدُونَ [ 85 ] أَ إِفکاً آلِهَۀً دُونَ اللّه تُرِیدُونَ [ 86 ] فَما
233 فَنَظَرَ نَظرَةً فِی النُّجُ وم [ 88 ] فَقالَ إِنِّی سَ قِیم [ 89 ] فَتَوَلَّوا عَنه مُدبِرِینَ [ 90 ] فَراغَ إِلی آلِهَتِهِم - ظَنُّکُم بِرَب العالَمِینَ [ 87 ] -قرآن- 1
191 فَراغَ عَلَیهِم ضَرباً بِالیَمِین [ 93 ] فَأَقبَلُوا إِلَیه یَزِفُّونَ [ 94 ] قالَ أَ تَعبُدُونَ ما - فَقالَ أَ لا تَأکُلُونَ [ 91 ] ما لَکُم لا تَنطِقُونَ [ 92 ] -قرآن- 1
228 فَأَرادُوا بِه کَیداً فَجَعَلناهُمُ - تَنحِتُونَ [ 95 ] وَ اللّه خَلَقَکُم وَ ما تَعمَلُونَ [ 96 ] قالُوا ابنُوا لَه بُنیاناً فَأَلقُوه فِی الجَحِیم [ 97 ] -قرآن- 1
156- الَأسفَلِینَ [ 98 ] وَ قالَ إِنِّی ذاهِب إِلی رَبِّی سَیَهدِین [ 99 ] رَب هَب لِی مِنَ الصّالِحِینَ [ 100 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همانا از پیروان او هر آینه ابراهیم است وقتی که آمد پروردگارش را با دلی سالم چون گفت به پدرش و قومش که چه چیز را
میپرستید آیا بدروغ معبودهائی را غیر از خداوند اختیار میکنید پس چیست گمان شما بپروردگار جهانیان پس نگریست نگریستنی
در ستارگان پس گفت همانا من بیمارم پس روي گرداندند از او در حالیکه پشت کنندگان بودند پس مایل شد بسوي خدایانشان
پس گفت آیا نمیخورید چیست شما را که سخن نمیگوئید پس روي کرد بر آنها میزد زدنی بقوّت تمام پس روي آوردند بسوي او
با آنکه میشتافتند گفت آیا میپرستید آنچه را که میتراشید و خدا آفرید شما را و آنچه را که میسازید گفتند بنا کنید براي او بنائی
پس بیفکنید او را در آتش سوزان پس اراده کردند باو مکري را پس گرداندیم آنها را پستترین مردم و گفت همانا من روندهام
بسوي پروردگارم زود باشد که راه نماید مرا پروردگارا ببخش بمن از شایستگان
تفسیر
. خداوند متعال عطف فرموده قصّه حضرت ابراهیم را بر قصّه حضرت نوح که در آیات سابقه اشاره بآن شده بود و فرموده یکی از
پیروان او در ایمان بخدا و توحید او و اصول حقّه ابراهیم علیه السّلام بود و بعضی گفتهاند مراد بودن آنحضرت است از پیروان
پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و از بعضی روایات که در برهان نقل نموده استفاده میشود که مراد بودن او است از شیعیان
امیر المؤمنین علیه السّلام و اینکه موقوف بر آنستکه ترتیب آیات معتبر نباشد چنانچه مکرر اشاره بآن شده است و الّا ظاهر آنستکه
مرجع ضمیر در شیعته نوح است که در آیات سابقه ذکر شده است و خلاف آن باید حمل بر تأویل شود که نوح هم در عالم معنی
از شیعیان پیغمبر خاتم و امیر مؤمنان بوده چون انوار خمسه طیّبه مقدّم بودند در وجود بر تمام موجودات و همه از برکت وجود
ایشان بمقامات عالیه خودشان رسیدند و اینکه پیروي در وقتی بود که حاضر شد در پیشگاه احدیّت براي عبادت و اطاعت با قلبی
پاك از لوث معاصی و تزلزل و ریا و سالم از امراض و محبّت غیر خدا چنانچه [ صفحه 438 ] در سوره شعراء ذکر شد چون گفت به
آزر که عمو یا جدّ مادري او بود و معمولا در کلام عرب پدر خوانده میشوند و همچنین بسایر اقوامش اینکه چه چیز است که شما
صفحه 313 از 456
میپرستید آنرا آیا بدروغ آشکار بتهائی را که خدایان خود دانستهاید میخواهید عبادت کنید و از خداي واقعی چشم پوشاندهاید پس
چه گمان بردهاید بپروردگار جهانیان تصوّر نمودهاید او هم مانند اینها که تراشیدید بیادراك و شعور است یا اینها را شریک خود
قرار داده در ستایش و پرستش یا شما را براي پرستش اینها عقاب نمیکند یا از حال شما غافل است و از اعمال شما بیخبر با آنکه
احاطه دارد علمش بتمام کلّیّات و جزئیّات عالم و اینکه سخنان را براي ملامت و نصیحت آنها میفرمود تا شب عیدي که معمولا اهل
شهر براي تفریح روزش از بلد بیرون میرفتند نظري بآسمان و اوضاع کواکب فرمود و چون آنها بعلم نجوم و تأثیر ستارهها در امور
معتقد بودند فرمود من مریض خواهم شد براي آنکه او را با خودشان از شهر بیرون نبرند و چون مرض طاعون آنزمان زیاد بود و از
سرایت آن میترسیدند از او اعراض نموده خودشان بیرون رفتند و حضرت ابراهیم بآرامی روي به بتخانه و بتها نمود دید مردم براي
تبرّك نزد بتها غذاهائی گذاردهاند بطور استهزاء و براي آنکه شاید کسی در اطراف باشد و سخن او را بشنود و متنبّه شود فرمود چرا
غذا نمیخورید و چرا سخن نمیگوئید و جواب مرا نمیدهید پس ناگهان متفوّق بر بتها شد و با کمال قوّت که از آن بیمین تعبیر شده
یا واقعا با قوّت دست راست زد و شکست آنها را و چون مردم از عیدگاه خودشان مراجعت نمودند و بتها را بآنحال دیدند بقرینه
صحبتهاي سابق حضرت فهمیدند کار او است و بسرعت روي باو آوردند و سخنانی ما بین آنها ردّ و بدل شد که در سوره انبیاء
گذشت و بعدا حضرت آنها را نصیحت فرمود که چرا چیزیرا که خودتان با دست خود میتراشید پرستش میکنید با آنکه خداوند
شما را و آنچه شما از آن بتها را درست میکنید خلق فرموده و باید مخلوق خالق خود را عبادت کند نه مخلوق او و خود را چون
شکر نعمت واجب و کفران آن قبیح است و قوم بعد از عجز از جواب آنحضرت با اکثریّت قریب باتفاق رأي دادند که جاي وسیعی
را محصور نمائید و هیزم در آن جمع کنید و آتش بزنید و ابراهیم را در آن بیندازید که بسوزد [ صفحه 439 ] و موجب عبرت خلق
گردد که دیگر کسی جرئت جسارت بخدایان ما پیدا نکند و بعقیده خودشان تدبیري در دفع آنحضرت نمودند ولی خدا آنرا باطل
نمود و آتش بر آنحضرت سرد و سلامت گردید و آنها پست و ذلیل و خوارتر از اوّل شدند و حضرت فائق و منصور و مشهور در
عالم گشت و بسیاري باو ایمان آوردند و شرح اینکه وقایع در سوره انبیا و غیرها گذشته است و بعد از اینکه حضرت بکسان خود و
اهل ایمان فرمود من عازم هجرت از اینکه بلدم بامر پروردگارم و بعدا خدا هدایت مینماید مرا بمکانی که صلاح دین و دنیاي من
در آن باشد و در کافی از امام صادق علیه السلام روایت نموده که مراد بیت المقدس بود و از امیر المؤمنین علیه السّلام در توحید
نقل نموده که مراد آنحضرت از رفتن بسوي خدا توجّه بعبادت و کوشش در آن و تقرّب بخداوند بود و اینکه تأویل کلام خدا
است که آن غیر تنزیل است و بعد از انجام مأموریّت و استقرار در محلّی که خداوند هدایت فرموده بود او را بآن از خدا خواست
که باو پسري عطا فرماید که از شایستگان باشد براي وراثت علم و نبوّت که مأنوس شود با او در غربت و کمک کند با او در
دعوت و خداوند اجابت فرمود و از هاجر که کنیز بود پسري مانند حضرت اسمعیل علیه السّلام جدّ امجد خاتم انبیاء صلّی اللّه علیه
و اله را باو مرحمت نمود چنانچه بیاید انشاء اللّه تعالی و در چند روایت از صادقین علیهما السلام تصریح شده بآنکه حضرت ابراهیم
مریض نبود و دروغ هم نگفت و در یک روایت ذکر شده که مقصود حضرت آن بود که بعدا مریض میشوم چون هر کس میمیرد
مریض میشود چنانچه خداوند به پیغمبر خود فرموده انّک میّت یعنی بعدا خواهی مرد و در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل
نموده که در ستارهها نظر فرمود و حساب کرد و بر واقعه کربلا مطّلع شد و از مصائب وارده بر حضرت سیّد الشهداء متأثر گردید و
فرمود من متألّم و دردمندم و از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله نقل شده که حضرت ابراهیم در سه مورد توریه نمود یعنی سخنی فرمود
که خلاف متظاهر از آنرا قصد نمود یکی آنجا که فرمود بزرگ بتها آنها را شکسته که در سوره انبیاء گذشت و مراد از آن بیان شد
دیگر آنجا که ساره را که زن او بود بخواهري خود معرّفی فرمود و اراده نمود از آن خواهر دینی را سوّم اینجا است که فرمود من
مریضم و مراد از آن ذکر گردید و اینکه هر سه مجادله در دین با کفّار بوده و اینکه دروغ نیست چون [ صفحه 440 ] دروغ خلاف
مراد واقعی است و اینکه خلاف چیزي است که مخاطب از کلام میفهمد و جائز است خصوصا در بعضی از مواقع لازمه که باید
صفحه 314 از 456
حتما بآن عمل نمود
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 101 تا 113
اشاره
فَبَشَّرناه بِغُلام حَلِیم [ 101 ] فَلَمّا بَلَغَ مَعَه السَّعیَ قالَ یا بُنَی إِنِّی أَري فِی المَنام أَنِّی أَذبَحُکَ فَانظُر ما ذا تَري قالَ یا أَبَت افعَل ما تُؤمَرُ
سَتَجِ دُنِی إِن شاءَ اللّه مِنَ الصّابِرِینَ [ 102 ] فَلَمّا أَسلَما وَ تَلَّه لِلجَبِین [ 103 ] وَ نادَیناه أَن یا إِبراهِیم [ 104 ] قَد صَدَّقتَ الرُّؤیا إِنّا کَذلِکَ
[ 402 إِن هذا لَهُوَ البَلاءُ المُبِین [ 106 ] وَ فَدَیناه بِذِبح عَظِیم [ 107 ] وَ تَرَکنا عَلَیه فِی الآخِرِینَ [ 108 - نَجزِي المُحسِنِینَ [ 105 ] -قرآن- 1
193 إِنَّه مِن عِبادِنَا المُؤمِنِینَ [ 111 ] وَ بَشَّرناه بِإِسحاقَ نَبِیا مِنَ - سَلام عَلی إِبراهِیمَ [ 109 ] کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 110 ] -قرآن- 1
211- الصّالِحِینَ [ 112 ] وَ بارَکنا عَلَیه وَ عَلی إِسحاقَ وَ مِن ذُرِّیَّتِهِما مُحسِن وَ ظالِم لِنَفسِه مُبِین [ 113 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس مژده دادیم او را به پسري بردبار پس چون رسید با او بحدّ کار کردن گفت اي پسرك من همانا من میبینم در خواب که سر
میبرم تو را پس بنگر که چه رأي میدهی گفت اي پدر من بکن آنچه را که مأمور میشوي زود باشد که بیابی مرا اگر بخواهد خدا
از شکیبایان پس چون تسلیم شدند و خوابانید او را بر کنار پیشانی ندا کردیم او را که اي ابراهیم بتحقیق عمل نمودي بخواب خود
همانا ما اینکه چنین جزا میدهیم نیکوکاران را همانا اینکه هر آینه امتحانی آشکار است و فدا دادیم براي او قربانی بزرگی را و باقی
گذاردیم براي او در آیندگان ذکر خیر سلام بر ابراهیم را اینچنین پاداش میدهیم نیکوکاران را همانا او است از بندگان ما که
گروندگانند و مژده دادیم او را به اسحق با آنکه پیمبري باشد از شایستگان و برکت دادیم بر او و بر اسحق و از فرزندان آن دو
است نیکوکار و ستم کنندهاي بر خود آشکار
تفسیر
بشارت متفرّع بر آیات سابقه و اجابت دعاي حضرت ابراهیم است که ذکر شد و گفته شده خداوند توصیف نفرموده است هیچ
پیغمبري را بحلم براي کمی وجود آن جز ابراهیم و پسر او علیهما السلام را پس چون حضرت اسمعیل متولّد و بزرگ شد و رسید
بحدّیکه میتوانست با پدر خود شرکت نماید در کارها که از آن جمله سعی بین صفا و مروه است که در بعضی روایات ذکر شده
حضرت ابراهیم باو فرمود اي پسر عزیز من همانا من در خواب میبینم که ترا قربانی مینمایم [ صفحه 441 ] پس تأمل نما ببین در
اینموضوع رأي تو چیست و ظاهرا مقصود حضرت ابراهیم آزمایش فرزند بود که آیا در بلا صابر و در اطاعت امر خدا تا چه اندازه
حاضر است و آنکه آماده شود براي بلا و سهل شود بر او تحمّل عنا و نائل گردد بثواب انقیاد و سالک گردد در سبیل رشاد و
حضرت اسمعیل عرضه داشت اي پدر مهربان بجا آور آنچه را مأمور میشوي بآن از جانب خداوند در باره من و نگفت آنچه مأمور
شدي چون گفتهاند حضرت ابراهیم مکرّر خواب دید تا یقین نمود که آن امر الهی است و وعده نمود بپدر خود که صبر نماید بر
ذبح او اگر بخواهد خدا و چون پدر و پسر هر دو تسلیم امر الهی شدند چنانچه در مجمع از امیر المؤمنین و امام صادق علیهما السلام
نقل نموده که فلمّا سلّما قرائت فرمودهاند یا در مقام انقیاد برآمدند بقرائت مشهوره و حضرت ابراهیم فرزند خود را بیک طرف
صورت بروي زمین انداخت و از طرف خداوند ندا رسید که اي ابراهیم دست از اسمعیل بدار که بمقتضاي خواب خود عمل
صفحه 315 از 456
نمودي و بوظیفه خویش بقدر امکان رفتار کردي خدا میداند آن پدر و پسر چقدر خوشحال شدند که نمیشود بیان نمود و اینکه
جواب لمّا است که در کلام الهی حذف شده است چون هم از امتحان بخوبی بیرون آمدند هم نام نیکشان در عالم منتشر شد و هم
از بلا نجات یافتند و هم بأجر و ثواب بیپایان رسیدند و هم خداوند آن دو را موفّق بامري فرمود که براي احدي در دنیا میسّر نشد و
بعضی احتمال دادهاند که واو در و نادیناه زائده باشد و بنابراین جواب لمّا مذکور است و در هر حال خداوند فرموده ما نیکوکاران
را اینطور جزاي خوب میدهیم در دنیا چه رسد بآخرت اینکه ابتلا و امتحان آشکاري بود که کمال اخلاص و اطاعت آن دو را
هویدا نمود یا بلیّه بزرگی بود که سختی و ناگواري آن واضح و آشکار بود براي هر کس و فدا دادیم اسمعیل را بقربانی بزرگ
قدري که سالها بود در بهشت خداوند آنرا بید قدرت خود خلق فرموده بود و بزرگ جثّه و چاق بود و قربان شخص بزرگی شد که
حضرت اسمعیل بود و از نسل او بزرگترین اشخاص عالم که خاتم انبیاء صلّی اللّه علیه و اله بود بوجود آمد پس از هر جهت بزرگ
و با برکت بود یا فدا فرستادیم براي او گوسفندي را از بهشت ببرکت قربانی بزرگ در راه خدا که حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام
باشد و از نسل او بوجود آید [ صفحه 442 ] چنانچه از بعضی از اخبار استفاده میشود و سابقا اشاره بآن شده است و بنابراین مفعول
دوم فدیناه چون فضله بوده حذف شده و باء در بذبح براي سببیّت است نه تعدیه چون فدا بدو مفعول بدون واسطه متعدّي میگردد و
اگر براي تعدیه باشد لازم میآید مقام حضرت اسمعیل بالاتر باشد که حضرت سیّد الشهداء فداي او شده و بمعناي اوّل باء براي
تعدیه و ذبح مفعول دوم فدیناه است و آیات اربعه بعد در ضمن آیات سابقه بیان شده است و بعد از پنج سال از اینکه بشارت
بروایت عیاشی ره از امام صادق علیه السّلام خداوند حضرت ابراهیم را بشارت داد بفرزند دیگري از ساره که دختر خاله او و
پیغمبرزاده و از هر جهت کامل و تمام عیار بود و آن حضرت اسحق علیه السّلام جدّ انبیاء بنی اسرائیل بود و خداوند بواسطه برکتی
که بنسل او داد برکت داد بحضرت ابراهیم و نیز براي وجود خاتم انبیاء از حضرت اسمعیل برکت داد باو پس در عالم هر چه بوده و
هست و خواهد بود از برکت وجود او است که یکی از آنها خانه کعبه و تمام اعمال حج و عمره است که از آثار باقیه حضرت
ابراهیم و اسمعیل و هاجر و آنخانواده عظیم الشأن است و سایر برکات دینی و دنیوي ایشان بقدري است که نمیتوان احصا نمود و
حضرت اسحق بمقام نبوّت رسید نه براي آنکه فرزند حضرت ابراهیم از ساره خاتون بود بلکه براي آنکه داراي صلاح و تقوي و
پرهیزکاري بود ولی ذریّه او و حضرت ابراهیم بعضی نیکوکار بودند مانند انبیاء و اوصیاء و اولیاء ایشان و بعضی ستمکار آشکار
مانند یهود زمان حضرت موسی تا اینکه زمان که بسا شده از افراد صالح اولاد ناخلف بوجود میآید و بهیچ وجه عیب و نقصی
براي پدر بآن نمیشود اثبات نمود چنانچه براي فرزند ناخلف هم صلاحیّت پدر فخري نیست و ظاهر اینکه آیات شریفه که اولا در
آن بشارت بغلام حلیم ذکر شده با آنکه حضرت اسمعیل در بین انبیاء معروف باین صفت بوده و خدا قصّه ذبح را بعد از اینکه
بشارت و قبل از بشارت بوجود حضرت اسحق ذکر فرموده و ترتیب آیات حجّت است چنانچه در ذیل سوره فاتحۀ الکتاب ذکر شد
آنستکه ذبیح حضرت اسمعیل بوده و در روایات بسیاري از ائمه اطهار بآن تصریح شده و آنکه پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم
فرمود من پسر دو ذبیحم یعنی اسمعیل و عبد اللّه و اینکه خداوند بشارت داد باسحاق و یعقوب مقارن با هم آنجا که فرمود فبشّرناه
باسحاق و من وراء اسحق یعقوب و آنمناسب با [ صفحه 443 ] امر خدا بذبح اسحق قبل از بلوغ نیست مؤیّد ذبح اسمعیل است و
بنابراین اگر از بعضی از روایات استفاده شود که ذبیح اسحق بوده چنانچه یهود و بعضی از اهل سنت قائلند موردي براي قبول ندارد
چون مخالف با ظاهر کتاب و موافق با عامّه است و چنین حدیثی را ائمه علیهم السلام دستور فرمودهاند که قبول ننمائید و بنابراین
احتیاج بجمع پیدا نمیشود تا متوسّل بتوجیهی شویم که وجیه نباشد چنانچه بعضی شدهاند و روایت شده است که در شب ترویه
حضرت ابراهیم خواب دید و مطمئن نشد و متفکّر بود باین جهت آنروز را ترویه نامیدند و در شب عرفه باز خواب دید و مطمئن
شد باین جهت آنروز را عرفه خواندهاند و شب سوّم هم خواب دید پس مصمّم باطاعت شد و حضرت اسمعیل را که سیزده ساله
بود و با مادرش هاجر از شام بقصد حج در مکّه آورده بود با خود بمنی آورد و نزد جمره وسطی خوابانید و کارد بگلویش گذارد
صفحه 316 از 456
و سرش را بآسمان بلند نمود پس جبرئیل دم کارد را برگرداند حضرت نظر کرد دید کارد برگشته آنرا برگرداند باز جبرئیل
برگرداند و اینعمل مکرّر شد از آن دو تا از طرف مسجد خیف ندا رسید اي ابراهیم عمل بخوابت کردي و جبرئیل اسمعیل را از زیر
دست ابراهیم علیه السّلام کشید و قوچ بهشتی را که خاکستري رنگ و چاق بود زیر کارد او گذارد و حضرت آنرا ذبح فرمود و
گوشتش را بفقراء قسمت نمود و خداوند بهمان جهت که عبد اللّه پدر پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را از کشته شدن نجات داد
حضرت اسمعیل را معاف فرمود و آن اینکه بود که باید پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و ائمه اطهار از صلب آندو بوجود آیند پس
ببرکت وجود ایشان آن دو از ذبح نجات یافتند و مردم بکشتن اولادشان مأمور نگشتند و گر نه بایستی در هر عید قربانی بقتل
فرزندشان بخدا تقرّب جویند و تا روز قیامت هر قربانیء که در عید قربان شود فداي حضرت اسمعیل است و قصّه نجات یافتن
[ حضرت عبد اللّه از ذبح مفصّل و از وظیفه مفسّر خارج است. [ صفحه 444
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 114 تا 122
اشاره
وَ لَقَد مَنَنّا عَلی مُوسی وَ هارُونَ [ 114 ] وَ نَجَّیناهُما وَ قَومَهُما مِنَ الکَرب العَظِیم [ 115 ] وَ نَصَرناهُم فَکانُوا هُم الغالِبِینَ [ 116 ] وَ آتَیناهُمَا
248 وَ تَرَکنا عَلَیهِما فِی الآخِرِینَ [ 119 ] سَلام عَلی مُوسی وَ - الکِتابَ المُستَبِینَ [ 117 ] وَ هَدَیناهُمَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ [ 118 ] -قرآن- 1
170- هارُونَ [ 120 ] إِنّا کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 121 ] إِنَّهُما مِن عِبادِنَا المُؤمِنِینَ [ 122 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بتحقیق منّت نهادیم بر موسی و هارون و نجات دادیم آن دو و قومشانرا از اندوه بزرگ و یاري کردیم آنانرا پس بودند ایشان
غلبهکنندگان و دادیم بآن دو کتاب واضحی را و هدایت نمودیم آن دو را براه راست و باقی گذاردیم براي آندو در آیندگان ذکر
خیر سلام بر موسی و هارون را همانا ما اینچنین پاداش میدهیم نیکوکارانرا همانا آن دواند از بندگان ما که گروندگانند
تفسیر
. خداوند منّان منّت نهاد بر حضرت موسی و هارون از پیغمبران بنی اسرائیل بنبوّت و رسالت و معجزات بسیار و منافع دینی و دنیوي
بیشمار و نجات داد آن دو و تمام آنطائفه را که دوازده قبیله بودند معروف بأسباط از دوازده پسر حضرت یعقوب ارهم و غم و
اندوه بزرگی که داشتند از تسلّط قبطیان و فوعون و فرعونیان بر آنها که بر صغیر و کبیرشان رحم نمینمودند و شرح حالشان مکرّر
ذکر شده که بچه اعمال شاقهاي وادارشان میکردند و خداوند ببرکت آن دو وجود محترم نصرت داد ایشان را بر دشمنانشان و بر
آنها غلبه نمودند بطوریکه نا انقراض عالم ذکر آن در السنه و افواه باقی است و بالاتر از همه آنکه خداوند کتاب توریۀ را که
مشتمل بر احکام بلیغه و نصائح و مواعظ شافیه وافیه کافیه براي اداره امور دنیوي و اخروي آنها در آن عصر تا زمان حضرت عیسی
علیه السّلام بود بآن دو عنایت فرمود و بشارت داد در آن معجزه پیغمبر آخر الزّمان از نسل حضرت اسمعیل که عموي آنها بود و
اولاد او را برادران خودشان میخواندند و آنکه دین او کامل کننده تمام ادیان و تا روز قیامت باقی است و هدایت نمود آن دو را
براه راست بهشت و ولایت امیر المؤمنین و ائمه طاهرین علیهم السلام و بقیّه آیات در قصّه نوح علیه السّلام بیان شد.
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 123 تا 132
صفحه 317 از 456
اشاره
وَ إِن إِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلِینَ [ 123 ] إِذ قالَ لِقَومِه أَ لا تَتَّقُونَ [ 124 ] أَ تَدعُونَ بَعلاً وَ تَذَرُونَ أَحسَنَ الخالِقِینَ [ 125 ] اللّهَ رَبَّکُم وَ رَبَّ
[ 258 إِلاّ عِبادَ اللّه المُخلَصِینَ [ 128 ] وَ تَرَکنا عَلَیه فِی الآخِرِینَ [ 129 - آبائِکُم الَأوَّلِینَ [ 126 ] فَکَذَّبُوه فَإِنَّهُم لَمُحضَرُونَ [ 127 ] -قرآن- 1
[ 203 [ صفحه 445 - سَلام عَلی إِلیاسِینَ [ 130 ] إِنّا کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 131 ] إِنَّه مِن عِبادِنَا المُؤمِنِینَ [ 132 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همانا الیاس از پیمبران است چون گفت بقوم خود آیا نمیپرهیزید آیا میخوانید بعل را و وامیگذارید بهترین آفرینندگانرا خداوند
که پروردگار شما و پروردگار پدران پیشینیان شما است پس تکذیب کردند او را پس همانا آنها احضار شوندگانند مگر بندگان
خدا که خالص شدگانند و باقی گذاردیم براي او در آیندگان ذکر خیر سلام بر آل یاسین را همانا ما اینچنین پاداش میدهیم
نیکوکارانرا همانا او از بندگان ما است که گروندگانند
تفسیر
. حضرت الیاس که گفتهاند پسر یاسین از اولاد هارون برادر حضرت موسی است یکی از پیغمبران جلیل القدر بنی اسرائیل است که
میگویند مانند حضرت خضر زنده و پاینده است و آندو بعد از تمام مردم میمیرند و یکی موکّل دستگیري از مسافرین دریا و
دیگري دادرس درماندگان در صحرا است و همه ساله در عرفات با یکدیگر ملاقات مینمایند و نقل شده که بعد از حزقیل که از
انبیاء بنی اسرائیل بود آنها از دین حضرت موسی خارج شده و بتپرست شدند و در خاك شامات پراکنده گشتند و جمعی از آنها
در بعلبک و نواحی آن بودند و بتی بزرگ براي خود ساخته بودند از طلا که دو چشمش از یاقوت بود و او را بعل میخواندند و
پرستش میکردند و خداوند حضرت الیاس را مأمور بهدایت آنها فرمود!!! با کمال ملاطفت آنها را دعوت بتقوي و پرهیزکاري از
خدا فرمود!!! نمود بر پرستش و ستایش آن بت و صرف نظر نمودنشان از عبادت و اطاعت خداوندي که قبول داشتند که او بهترین
خلقکنندگان و روزيدهندگان است و میدانستند که آن خداوندي است که پروردگار آنها و پدران گذشته آنها است چون
پیغمبرزادگان و قائل به عظمت اجداد خودشان و رسالت ایشان از جانب خداي یگانه بودند ولی شیطان آنها را فریب داده بود
بنمایشاتی از آن بت و معتقد نموده بود که خدا در آن حلول نموده و سخن میگوید مانند گوساله سامري و بدسائس دیگري از قبیل
آنکه اینکه مظهر جلال الهی است و باید عابد در حین عبادت معبود مجسّمی را در نظر داشته باشد تا خضوع از او محقق شود لذا
نصایح و مواعظ و انذار آن حضرت در آنها مؤثر نشد و او را تکذیب نمودند مگر عدّه قلیلی که خداوند آنها را توفیق هدایت و
ایمان داد و خالص فرمود ایشانرا براي اطاعت خود [ صفحه 446 ] و تصدیق پیغمبرش پس حضرت الیاس از اقامت در آن بلد ملول
شد و الیسع پسر عموي خود را جانشین خویش فرمود و خودش از انظار بامر خدا غائب گردید و اینکه بعد از آن بود که آنها را
نفرین فرموده بود و سه سال بقحط و غلا دچار بودند و دست از کیش باطلشان برنداشته بودند و خداوند آنها را فرموده که در
عذاب برزخ و جهنّم حاضر کرده شده و خواهند شد بعد از استثناء بندگان مخلص از ضمیر جمع در فکذّبوه نه محضرون تا لازم
نیاید دخول ایشان در تکذیب کنندگان و بعدا فرموده و باقی گذاردیم براي او در امّت پیغمبر آخر الزّمان ذکر خیر سلام بر آل یس
را که بر حسب اخبار عدیده از اهل بیت عصمت و طهارت که در اوّل سوره یس و در سوره احزاب ذیل آیه انّ اللّه و ملائکته
یصلّون علی النّبی گذشت مراد آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله میباشند و در احتجاج از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که
صفحه 318 از 456
خداوند پیغمبر خود را مسمّی باین اسم نمود وقتی که فرمود یس و القرآن الحکیم انّک لمن المرسلین چون میدانست مخالفین
اسقاط میکنند سلام بر آل محمّد را چنانچه اسقاط نمودند غیر آنرا و قمّی ره فرموده پس خداوند عزّ و جل یاد فرمود آل محمّد
صلی اللّه علیه و اله را و فرمود و ترکنا علیه فی الآخرین سلام علی آل یس و مراد از آل یس محمّد و آل محمّد ائمه علیهم السّلامند
و در معانی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که علی علیه السّلام فرمود یس محمّد و ما آل یس میباشیم و در جوامع از إبن
عباس نقل نموده که آل یس آل محمّد صلی اللّه علیه و اله و یس از اسماء آنحضرت است و جمعی از قرّاء آل یس قرائت نمودهاند
و در مجمع حجّت اینکه قرائت را نقل نموده که در مصاحف آل منفصل از یاسین نوشته شده و اینکه دلیل است که آن آل و
تصغیرش اهل است و در صافی فرموده مؤیّد اینکه قرائت منفصل بودن آن دو است در مصحف امام ایشان که ظاهرا مراد عثمان
است و در نفحات بعد از نقل از بسیاري از مفسّرین اهل سنّت که گفتهاند یس اسم مبارك خاتم انبیاء است و مراد از آل یس آل
پیغمبر ما است و نقل بعضی از روایات مذکوره فرموده بنابراین ارتباط آیه بآیات سابقه مشکل باشد با آنکه بنظر حقیر آسان است
چون خود ایشان نقل فرمودهاند که نام پدر الیاس یاسین بوده و بنابراین سلام بر آل یس اگر چه مرادهم آل پیغمبر ما باشد ذکر
خیري است از او و پدرش که هم نام با پیغمبر خاتم بوده علاوه بر آنکه چون او پیغمبر مرسل و [ صفحه 447 ] زنده است بسیار
مناسب است که خدا او را هم از آل پیغمبر خاتم حساب فرموده باشد چنانچه سلمان که یکی از اهل ایمان کامل بود از اهل بیت
محسوب شد و شاید اشاره باین نکته باشد آیه اخیره که فرموده انّه من عبادنا المؤمنین یعنی او چون داراي ایمان کامل بود باین مقام
رسید که از آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم محسوب شد آنچه تاکنون نوشته شد بنا بر قرائت مأثور منصور است که آل یس
باشد ولی بقرائت مشهور که ال یاسین است امر مشکل است چون یا باید گفت الیاسین لغتی است در الیاس مانند سینا و سینین و
میکال و میکائیل که ثابت نشده یا باید گفت الیاسین جمع الیاس است و اراده شده از جمع او و اتباعش و اینکه تکلّف است علاوه
بر آنکه در اینکه صورت باید معرّف بالف و لام شود و نشده و یا باید گفت الیاسین جمع الیاسی است یعنی منسوب بالیاس و در
اصل الیاسیّین بوده و یاء حذف شده مانند اعجمین که جمع اعجمیّین است و بنابراین علاوه بر تکلّف لازم میآید که سلام بر
منسوبین او باشد نه خود او و اینها همه نتیجه اعراض از آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است و با وجود همه اینها چون
خودشان قبول مظلومیّت فرمودهاند و اجازه دادهاند که بخوانند شیعیان قرآن را چنانچه سایرین خواندهاند براي آنکه اختلاف در
قرآن روي ندهد جائز است قرائت مشهور اگرچه مخالف با واقع باشد چون قرآن نازل از نزد خداي یگانه یگانه است و اختلاف
ندارد.
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 133 تا 148
اشاره
وَ إِن لُوطاً لَمِنَ المُرسَلِینَ [ 133 ] إِذ نَجَّیناه وَ أَهلَه أَجمَعِینَ [ 134 ] إِلاّ عَجُوزاً فِی الغابِرِینَ [ 135 ] ثُم دَمَّرنَا الآخَرِینَ [ 136 ] وَ إِنَّکُم لَتَمُرُّونَ
219 وَ بِاللَّیل أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 138 ] وَ إِن یُونُسَ لَمِنَ المُرسَلِینَ [ 139 ] إِذ أَبَقَ إِلَی الفُلک المَشحُونِ - عَلَیهِم مُصبِحِینَ [ 137 ] -قرآن- 1
223 فَلَو لا أَنَّه کانَ مِنَ المُسَبِّحِینَ [ 143 ] لَلَبِثَ - 140 ] فَساهَمَ فَکانَ مِنَ المُدحَضِ ینَ [ 141 ] فَالتَقَمَه الحُوت وَ هُوَ مُلِیم [ 142 ] -قرآن- 1 ]
فِی بَطنِه إِلی یَوم یُبعَثُونَ [ 144 ] فَنَبَذناه بِالعَراءِ وَ هُوَ سَ قِیم [ 145 ] وَ أَنبَتنا عَلَیه شَجَرَةً مِن یَقطِین [ 146 ] وَ أَرسَلناه إِلی مِائَۀِ أَلف أَو
43- 262 فَآمَنُوا فَمَتَّعناهُم إِلی حِین [ 148 ] -قرآن- 1 - یَزِیدُونَ [ 147 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 319 از 456
و همانا لوط از پیمبران است هنگامیکه نجات دادیم او و اهلش را همگی مگر پیرزنی را در بازماندگان پس هلاك کردیم دیگران
را و همانا شما میگذرید بر آنها با آنکه هستید صبحکنندگان و بشب آیا پس در نمییابید بعقل و همانا یونس از پیمبرانست
هنگامیکه گریخت بسوي کشتی مملوّ پس قرعه زد پس شد [ صفحه 448 ] از قرعه بنام افتادگان پس فرو بردش ماهی و او بود
ملامت کننده خود پس اگر نه اینکه او بود از تسبیح کنندگان هر آینه میماند در شکمش تا روزي که برانگیخته میشوند پس
انداختیم او را بزمینی بیگیاه با آنکه او بیمار بود و رویاندیم بر سر او درختی از کدو و فرستادیم او را بسوي صد هزار نفر یا زیاده
میبودند پس ایمان آوردند پس بهرهمند نمودیم ایشانرا تا زمان مرگ
تفسیر
. خداوند متعال متذکر شده قصّه حضرت لوط و نجات او و خانوادهاش جز زن پیرش را که باقی ماند در عذاب و هلاك شد با سایر
اهل سدوم بنحو اجمال چون تفصیل آن در سور سابقه ذکر شده و گوشزد فرموده اهل مکّه را که در مسافرت بشام همه ساله بر
آندیار عبور مینمایند صبح و شام و میبینند آثار باقیه آنشهر ویران را و تعقّل نمیکنند تا متنبّه شوند که در اثر معصیت خدا باین بلا
گرفتار شدند و از روایتی که در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده استفاده میشود که مراد مرور بر احوال آنها است در
قرآن چون قرائت نمایند آنرا صبح و شام و در هر حال تعجّب از عدم تعقل و عبرت آنها است از آنچه میبینند و میشنوند و فرموده
که حضرت یونس بن متّی که شرح حال او در سوره خودش گذشت از پیغمبران مرسل بود و از قوم خودش مانند غلامی که از
مولاي خود بگریزد بدون اذن خدا گریخت و رفت بجانب کشتی مملوّ از متاع و مسافر و نشست در آن تا وسط دریا که کشتی از
رفتار بازماند و کشتیبانان گفتند هر وقت بندهاي از مولاي خود گریخته باشد اینکه پیشآمد براي کشتی ما روي میدهد و بنا شد
قرعه بکشند بنام هر کس بیاید او را در دریا بیندازند تا سایرین از خطر مرگ ایمن شوند و حضرت یونس داخل شد در کسانیکه
قرعه بنام آنها کشیده میشد و بنام او درآمد و چون آثار صلاح و تقوي از سیماي او ظاهر بود قرعه را تکرار نمودند تا سه مرتبه و
در هر سه بار نام او بیرون آمد و حضرت متوجه بلب کشتی شد دید ماهی بزرگی سر از آب بیرون آورده و دهانش را گشوده خود
را بدهان او انداخت چنانچه در فقیه از امام باقر علیه السّلام نقل نموده پس آن ماهی او را مانند لقمهاي فرو برد و بلع کرد و او مورد
ملامت مردم گردید یا خود را ملامت نمود بر ترك اولائی که از او صادر شد که بیدستور الهی از میان قوم خود بیرون رفته بود و
قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که چون کشتی [ صفحه 449 ] بوسط دریا رسید خدا ماهی بزرگیرا فرستاد جلو کشتی
را گرفت یونس باو نظر نمود از آن ترسید خود را بآخر کشتی برد ماهی هم متوجه بجانب او گردید و دور زد و دهانش را بروي او
باز کرد و اهل کشتی گفتند در میان ما گنهکاري است پس قرعه کشیدند و بنام یونس درآمد و او را در دریا انداختند و ماهی او را
بلع نمود و در آب روان گردید و نقل نمودهاند که خداوند بماهی وحی فرمود که من شکم تو را زندان او قرار دادم نه او را
خوراك تو باید او را محفوظ بداري یعنی قوّه هضم را از اندرون او سلب فرمود بقدري که آنحضرت در شکم ماهی سالم ماند تا
سه روز که در آن مدت مشغول بذکر خدا بود بنحویکه در سوره انبیاء گذشت و اگر نبود اشتغال او بذکر و تسبیح خدا درنگ
مینمود در شکم ماهی تا روز قیامت و بعد از سه روز خداوند بآنماهی امر فرمود که او را بزمین بیگیاهی بیندازد و انداخت و
خداوند بر سر او سایبانی از درخت کدوئی رویانید براي آنکه پوستش رقیق و بدنش ضعیف و مریض شده بود و چون قوي و سالم
گردید آندرخت خشک شد و او بزحمت افتاد و متأثر و ملول گردید و بخدا از خشک شدن آندرخت شکایت نمود و خداوند
جواب فرمود تو از خشک شدن درختی که نکاشتی و آب ندادي و دیگر احتیاج بآن نداري چون خوب شدي غمگین میشوي و
محزون نمیشوي براي اهل نینوا که بیش از یکصد هزار نفرند و میخواهی عذاب بر آنها نازل شود آنها ایمان آوردند و پرهیزکار
شدند پس بر گرد بسوي ایشان و آنحضرت مراجعت فرمود و اهل نینوا بعد از معرفت بحال او مقدمش را گرامی داشتند و ایمان
صفحه 320 از 456
آوردند بخوبی و بخوشی زیستند تا باجل خود از دنیا رفتند چنانچه اینکه معانی از روایت قمّی ره از امام باقر علیه السّلام استفاده
میشود و یقطین در لغت اشجار بیساق کم دوام را گویند مانند کدو که اینجا اراده شده است و کلمه او در او یزیدون محتمل است
بمعناي واو باشد چنانچه در مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که و یزیدون قرائت فرموده است و در بعضی از روایات
تصریح بزیاده سی هزار شده و محتمل است بمعناي بل باشد و محتمل است براي ابهام باشد یعنی لازم نیست دانسته شود عدد آنها
تحقیقا همینقدر که بدانند زیاد بودند کافی است و محتمل است براي تخییر باشد یعنی کسیکه آنها را از دور میدید میتوانست بصد
هزار یا بیشتر تخمین بزند یا [ صفحه 450 ] اگر اطفال را حساب نکنند چون پیغمبر بر آنها مبعوث نمیشود صد هزار بودند و الّا بیشتر
چون آنها هم به تبع بزرگترهاشان از اهل ایمان حساب میشوند و در هر حال عدد آنها در علم الهی معیّن بود و تردیدي در آن مقام
نبوده و نیست و اللّه تعالی اعلم بمراده.
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 149 تا 160
اشاره
فَاستَفتِهِم أَ لِرَبِّکَ البَنات وَ لَهُم البَنُونَ [ 149 ] أَم خَلَقنَا المَلائِکَۀَ إِناثاً وَ هُم شاهِدُونَ [ 150 ] أَلا إِنَّهُم مِن إِفکِهِم لَیَقُولُونَ [ 151 ] وَلَدَ اللّهُ
266 ما لَکُم کَیفَ تَحکُمُونَ [ 154 ] أَ فَلا تَذَکَّرُونَ [ 155 ] أَم لَکُم - وَ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ [ 152 ] أَصطَفَی البَنات عَلَی البَنِینَ [ 153 ] -قرآن- 1
- [ سُلطان مُبِین [ 156 ] فَأتُوا بِکِتابِکُم إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 157 ] وَ جَعَلُوا بَینَه وَ بَینَ الجِنَّۀِ نَسَ باً وَ لَقَد عَلِمَت الجِنَّۀُ إِنَّهُم لَمُح َ ض رُونَ [ 158
80- 257 سُبحانَ اللّه عَمّا یَصِفُونَ [ 159 ] إِلاّ عِبادَ اللّه المُخلَصِینَ [ 160 ] -قرآن- 1 - قرآن- 1
ترجمه
پس طلب رأي کن از آنها که آیا براي پروردگار تو است دختران و براي آنها است پسران یا آفریدیم فرشتگان را از جنس زنان و
آنها بودند حاضران آگاه باش که آنها بافتراي نارواشان میگویند فرزند آورد خدا و همانا آنها دروغگویانند آیا برگزید دختران را
بر پسران چیست شما را چگونه حکم میکنید آیا پس پند نمیگیرید یا براي شما حجّتی آشکار است پس بیاورید کتابتانرا اگر هستید
راستگویان و قرار دادند میان او و جنّیان نسبتی و بتحقیق دانستند جنّیان که همانا آنها احضار شدگانند منزّه است خداوند از آنچه
توصیف میکنند مگر بندگان خدا که خالص شدگانند
تفسیر
. خداوند متعال بعد از نقل شمّهئی از احوال انبیاء عطف توجه بکفّار قریش که قائل بودند بآنکه ملائکه دختران خدایند فرموده به
پیغمبر خود میفرماید سؤال کن ببین چه میگویند آیا سزاوار است که براي پروردگار تو و تمام خلق دختران باشد و براي آنها پسران
با آنکه دختر داشتن را آنها براي خودشان ننگ و عار میپندارند و احیانا میکشند آن بیگناهانرا یا آنکه وقتی ما خلق مینمودیم
ملائکه را آنها حاضر بودند و میدیدند که دختر خلقشان کردیم آگاه باش که اینکه از دروغهاي واضح آنها است که میگویند خدا
تولید ولد نموده و بدانکه اصلا آنها مردمان دروغگوئی هستند آیا ممکن است خدا اختیار کند دختران را بر پسران با آنکه مردم
عاقل اختیار میکنند پسران را و ترجیح میدهند [ صفحه 451 ] آنها را بر دختران بگو چه شده است شما را و چرا عقل از سرتان بیرون
رفته و چگونه اینکه عقائد باطله را پیدا کرده و بآن حکم میکنید آیا فکر نمیکنید و متذکّر نمیشوید که توالد و تناسل از لوازم جسم
صفحه 321 از 456
و جسمانی است و خداوند مبرّي از جسمانیّت و لوازم آنست و آیا شما دلیل واضحی بر ادّعاي خودتان دارید که در یکی از کتب
آسمانی ذکر شده ملائکه دختران خدایند پس بیاورید آنکتابرا اگر راست میگوئید و بعضی اصطفی بکسر همزه و حذف همزه
استفهام قرائت نمودهاند براي دلالت کلمهام که بعد ذکر شده بر آن یا براي اضمار قول یعنی آنها دروغگویانند در قولشان که
میگویند اختیار نمود دختران را بر پسران و نیز قرار دادند کفار مکّه بین خدا و بین جنّیان نسبت پدري و فرزندي چنانچه قمّی ره
فرموده که گفتند جنیان دختران خدایند یا قرار دادند بین خدا و ملائکه که از انظار مستورند و باین جهت اطلاق جن بر آنها شد
نسبت مذکوره را یا قائل شدند که خداوند با جنّیان ازدواج نموده و نسبت سببی پیدا کرده و ملائکه از آن وصلت وجود پیدا
کردهاند یا قائل شدند که خداوند با شیطان که از جن است نسبت برادري دارد چون او فاعل خیر و آن عامل شرّ است یا پریان که
یک نوع از جن هستند در نهایت وجاهت دختران خدایند و امثال اینکه مزخرفات که هر عاقلی میداند که چرند است و نیز اجنّه یا
ملائکه میدانند که صاحبان اینکه عقیده باطل روز قیامت در آتش جهنّم حاضر کرده خواهند شد منزّه است ذات اقدس خداوند از
آنچه توصیف میکنند اهل مکّه او را بآن مگر بندگانیکه خداوند توفیق معرفت و خلوص نیّت بایشان عطا کرده که میدانند خداوند
را بچه صفاتی تقدیس و از چه تنزیه نمایند و محتمل است استثناء منقطع باشد و مراد آنکه کفّار در عذاب حاضر کرده خواهند شد
ولی بندگان مخلص خدا در بهشت جايگزین میباشند.
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 161 تا 170
اشاره
فَإِنَّکُم وَ ما تَعبُدُونَ [ 161 ] ما أَنتُم عَلَیه بِفاتِنِینَ [ 162 ] إِلاّ مَن هُوَ صال الجَحِیم [ 163 ] وَ ما مِنّا إِلاّ لَه مَقام مَعلُوم [ 164 ] وَ إِنّا لَنَحنُ
199 وَ إِنّا لَنَحن المُسَبِّحُونَ [ 166 ] وَ إِن کانُوا لَیَقُولُونَ [ 167 ] لَو أَن عِندَنا ذِکراً مِنَ الَأوَّلِینَ [ 168 ] لَکُنّا عِبادَ - الصَّافُّونَ [ 165 ] -قرآن- 1
213- اللّه المُخلَصِینَ [ 169 ] فَکَفَرُوا بِه فَسَوفَ یَعلَمُونَ [ 170 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس همانا شما و آنچه را که میپرستید نیستید شما براي عبادت آن گمراه کنندگان مگر کسی را که او یقینا وارد شونده دوزخ است
و نیست از ما مگر که [ صفحه 452 ] براي او مقامی معیّن است و همانا مائیم صفزدگان و همانا مائیم تسبیح کنندگان و همانا
بودند که میگفتند اگر آنکه بود نزد ما ذکري از پیشینیان هر آینه بودیم بندگان خدا که خالص شدگانند پس کافر شدند بآن پس
زود باشد که بدانند
تفسیر
. خطاب خداوند به بتپرستان است بعد از نقل آراء آنها در آیات سابقه که با اینهمه دروغ و افترا که بخدا بستید شما و معبودهاتان
نمیتوانید بر خلاف اراده او گمراه کنید کسیرا مگر آنرا که مقدّر شده بجهنّم رود یا نمیتوانید براي آنچه عبادت میکنید بفتنه و
گمراهی بیندازید کسیرا مگر آنرا که باید جهنّمی شود باختیار خود و تقدیر خدا و بنابر احتمال اوّل ضمیر علیه بخدا راجع است و
باحتمال دوم بما تعبدون که بتها باشند باعتبار لفظ ما و کسانیکه مقدّر شده آنها مطیع باشند مانند ملائکه مقرّند بعبودیّت خدا و
میگویند نیست از ما احدي مگر آنکه مقام معلوم معیّنی در معرفت و عبادت دارد و مأموریّت مخصوصی در تدبیر امور عالم بر وفق
صفحه 322 از 456
حکمت چنانچه گفتهاند ولی قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که نازل شده در شأن ائمه اطهار و اوصیاء ابرار و نیز
گویند مائیم صف زنندگان در اداء طاعت و امتثال خدمت و مائیم که تنزیه مینمائیم خدا را از صفاتی که لایق او نیست چنانچه در
روایات اینها از اوصاف ملائکه ذکر شده و از امام صادق علیه السّلام نقل شده که ما انواري بودیم در صفوفی حول عرش تسبیح
مینمودیم پس تسبیح مینمودند اهل آسمانها به تسبیح ما تا هبوط نمودیم بسوي زمین پس تسبیح نمودند اهل زمین بتسبیح ما و مائیم
صفزنندگان و مائیم تسبیحکنندگان و جمع بین ظاهر آیه شریفه بملاحظه سبق ذکر ملائکه و روایات خاصّه آنستکه گفته شود
مقصود نقل قول ملائکه است که بتعلیم اهل بیت طهارت در عالم انوار اینکه اظهارات را مینمودند چون ایشانند آموزگاران ملائکه
در عالم ملکوت علیا و قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده در تفسیر آیات اخیره قریب به اینکه معنی را که قریش میگفتند
اگر نزد ما بود کتابی مانند کتب پیشینیان بخدا قسم هر آینه بودیم ما از بندگان مخلص او و میگفتند خدا بکشد یهود و نصاري را
چگونه پیغمبرانشان را تکذیب نمودند پس کافر شدند بکتاب خدا که اشرف کتب بود چون آورد آنرا پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم که اشرف انبیاء بود و کلمه ان در وان کانوا مخفّفه از مثقّله است بدلیل لزوم [ صفحه 453 ] لام در خبر آن و جمله
فجائهم ذکر قبل از فکفروا به محذوف است و جمله فسوف یعلمون تهدید آنها است بعاقبت کفرشان در دنیا و آخرت.
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 171 تا 182
اشاره
وَ لَقَد سَبَقَت کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا المُرسَلِینَ [ 171 ] إِنَّهُم لَهُم المَنصُورُونَ [ 172 ] وَ إِن جُندَنا لَهُم الغالِبُونَ [ 173 ] فَتَوَل عَنهُم حَتّی حِین [ 174 ] وَ
224 أَ فَبِعَذابِنا یَستَعجِلُونَ [ 176 ] فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِم فَساءَ صَ باح المُنذَرِینَ [ 177 ] وَ تَوَلَّ - أَبصِ رهُم فَسَوفَ یُبصِرُونَ [ 175 ] -قرآن- 1
234 وَ سَلام عَلَی - عَنهُم حَ تّی حِین [ 178 ] وَ أَبصِ ر فَسَ وفَ یُبصِ رُونَ [ 179 ] سُبحانَ رَبِّکَ رَب العِزَّةِ عَمّا یَصِ فُونَ [ 180 ] -قرآن- 1
82- المُرسَلِینَ [ 181 ] وَ الحَمدُ لِلّه رَب العالَمِینَ [ 182 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بتحقیق پیشی گرفت سخن ما براي بندگان ما که فرستاده شدگانند همانا پیمبران هر آینه ایشان یاري شدگانند و همانا لشگر ما
ایشان غلبه کنندگانند پس روي بگردان از آنها تا وقتی معلوم و ببین آنها را پس زود باشد که به بینند آیا پس عذاب ما را بشتاب
میخواهند پس چون فرود آید بحریم خانههاي آنها پس بد است بامداد بیم دادهشدگان و رو بگردان از آنها تا وقتی معلوم و ببین
پس زود باشد که به بینند منزه است پروردگار تو پروردگار عزّت از آنچه وصف میکنند و سلام بر پیمبران و ستایش مر خدایرا
است که پروردگار جهانیان است
تفسیر
. خداوند متعال قبلا وعده داده است به پیغمبران مرسل خود که بالاخره ایشانرا بر دشمنان ظفر دهد بآنکه فرموده همانا آن پیغمبران
هر آینه ایشانند نصرت دادهشدگان بحجّت و غلبه ظاهري در جنگ چون غلبه با لشگر خدا است در دنیا و آخرت و پیغمبران امراء
لشگر الهی هستند و فرمانده کل قواء در اینکه لشگر سر سلسله اولیاء و اصفیا خاتم انبیاء محمّد مصطفی صلی اللّه علیه و آله و آل
اطهار اویند لذا میفرماید پس روي گردان از کفّار قریش یعنی کار نداشته باش بآنها و اهل مکّه تا روز فتح و ظفر و ببین اینک
صفحه 323 از 456
سرکشی و طغیانشان را پس بزودي میبینند خفّت و خواري و جزاي خودشان را چون سوف اینجا براي تهدید است نه تبعید و نقل
شده که بعد از نزول اینکه تهدید کفّار مکه گفتند چه زمان است اینکه عذاب و مغلوبیّت پس نازل شد که آیا در عذاب ما تعجیل
میکنند پس وقتی که نازل شد لشگر تو در حوالی مکّه که بمنزله جلوخان منزل آنها است بد است صبح آنروز براي تهدید شدگان
و چون آنها آن تعجیل و سؤال را بر سبیل استهزاء بوعید الهی نموده بودند مناسب شد خداوند همان دستور اوّل خود را که به
پیغمبر [ صفحه 454 ] داده بود تکرار فرماید براي تأکید بعد از انکار و اشعار بآنکه ببین الآن اوضاع و احوال آنروز را که براي تحقّق
وقوعش در حکم حاضر قرار داده شده که مشهود میشود پس خواهند دید آنها سزاي اعمالشانرا آنروز و روز قیامت و بنابراین معنی
مختلف میشود و تکرار نیست چون کلام دوم ایهام دارد بمعناي دیگر اگر چه ظاهرا همان معناي کلام اول فهمیده میشود و تأکید
میکند آنرا بعد از استهزاء و انکار آنها و اینکه خداوند وعده بدي حال آنها را در صبح داده گفتهاند براي آنستکه معمول عرب آن
بود که صبح هجوم مینمودند بدشمن و خداوند بر حسب عادت آنها سخن فرموده و با اقوامیکه مستحق عذاب شدند رفتار نموده
چنانچه فرموده انّ موعدهم الصّبح الیس الصّبح بقریب و بنظر حقیر خداوند در اینکه آیات خواسته است اعجاز قرآن را ظاهر فرماید
بوقوع وعده خود در خارج با تمام خصوصیّات لذا اشاره فرموده بورود لشگر اسلام در کنار مکّه معظّمه در زمان فتح بطوریکه مطلع
نشوند اهل آن از ورود ایشان مگر صبح روز فتح مسلمین و قتل مشرکین و اسارت و ذلّت آنها چنانچه در تواریخ ذکر شده است و
بعضی فسوف یبصرون دوم را ببصیرت آنها در وقتی که بصیرت فائده براي آنها ندارد تفسیر نمودهاند و قمّی ره تأیید فرموده است
و اخیرا علی رغم کفّار و نسبتهاي نارواي آنها خداوند تنزیه فرموده است خود را بعد از اثبات خداوندي و مالکیّت عزّت و نصرت
براي خود که خداوند و مربّی اشرف جهانیان است از صفاتی که آنان براي او اثبات مینمودند از اولاد و شریک و زن و دختر و
غیرها و در توحید از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که خداوند بود و چیزي غیر از او نبود و عزیز بود و عزّتی جز عزّت او نبود و
اینکه معناي اینکه آیه است و بنظر حقیر ذکر عزّت خدا اینجا بمناسبت وعده نصرت است و اشاره بآنکه غلبه و عزت و شوکت در
اختیار خدا است بهر کس خواسته باشد میدهد و خواسته است آنرا بالاخره به پیغمبران مرسل خود عنایت فرماید و در خاتمه سلام
را که نوید سلامتی دائمی و تحیّت است براي عموم انبیاء و مرسلین از خود و خلق مقرّر فرموده و آنکه حمد نمایند خداوند را بر
آنچه انعام فرموده بآنها از انواع نعمت و حسن عاقبت بنحویکه حمد فرموده است خداوند خود را در کافی از امیر المؤمنین علیه
السّلام نقل نموده که کسیکه بخواهد باجر کامل برسد اینکه [ صفحه 455 ] سه آیه را از آخر اینکه سوره در وقت برخاستن از
مجلس خود بخواند و ظاهرا کفّاره سیّئاتی که احیانا از او در آن مجلس صادر شده باشد هم خواهد بود و از امام صادق علیه السّلام
روایت شده که کسیکه در هر روز جمعه سوره صافّات را قرائت نماید خداوند او را از آفات محفوظ میفرماید و از بلیّات مصون
میدارد و روزي او را زیاد میکند و مال و اولاد و بدن او را از شرّ شیطان و سلطان مأمون میگرداند و اگر در آنروز یا آن شب بمیرد
شهید مرده و داخل بهشت میشود و از امام کاظم علیه السّلام روایت شده که کسیکه جان دادن براي او سخت شود اینکه سوره را
[ نزد او بخوانند بآسانی جان خواهد داد و الحمد للّه ربّ العالمین و سلام علی المرسلین [ صفحه 456
سوره ص