گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد چهارم
سوره ص






اشاره
69- هشتاد و هشت آیه مکیّه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 32
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 1 تا 5
صفحه 324 از 456
اشاره
37 ص وَ القُرآن ذِي الذِّکرِ [ 1] بَل الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقاق [ 2] کَم أَهلَکنا مِن قَبلِهِم مِن قَرنٍ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
253 أَ جَعَلَ الآلِهَۀَ إِلهاً - فَنادَوا وَ لاتَ حِینَ مَناص [ 3] وَ عَجِبُوا أَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم وَ قالَ الکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذّاب [ 4] -قرآن- 1
67- واحِداً إِن هذا لَشَیءٌ عُجاب [ 5] -قرآن- 1
ترجمه
سوگند به قرآن موجب تذکّر بلی آنها که کافر شدند در سرکشی و مخالفتند چه بسیار هلاك کردیم پیش از آنها از اهل عصرها
پس ندا کردند و نبود هنگام خلاصی و تعجّب کردند از اینکه آمد آنها را بیم دهندهئی از خودشان و گفتند کافران اینکه
جادوگري بسیار دروغگو است آیا قرار داد خدایان ما را خداي یگانه همانا اینکه چیزي است بسیار عجیب
تفسیر
حکمت ذکر فواتح السّور در اوّل سوره بقره گذشت و در مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که ص اسمی است از اسماء
خداي تعالی که قسم یاد نموده است بآن و بعضی گفتهاند اشاره است بصمد و صادق و بصیر و مانند آنها از اسماء اللّه و در چند
روایت بنام چشمهاي در ساق عرش تفسیر شده و بنابراین یا خداوند قسم یاد فرموده بصاد و قرآن مشتمل بر پند و موعظه که موجب
تذکّر است یا فقط قسم یاد نموده بقرآنیکه داراي نام نیک و شهرت بخوبی در عالم است که آن حق است و خللی در آن نیست و
اینکه جمله که جواب قسم است حذف شده براي دلالت قول خداوند بر آن که میفرماید بلکه اشخاصیکه منکر حق بودن آن
شدهاند در سرکشی و استکبار از قبول حق و مخالفت با پیغمبر خدایند و لذا قمّی ره فرموده که و القرآن قسم است و جوابش بل
الّذین کفروا است و پس از آن خداوند [ صفحه 457 ] در مقام تهدید و تحذیر کفار از عواقب و خیمه کفر و عصیان فرموده چه
بسیار هلاك و مشمول عذاب دنیوي نمودیم پیش از آنها از اقوام سابقه و اهل قرون سالفه پس ندا و استغاثه نمودند بما و
پیغمبرانشان براي نجات از عذاب بعد از مشاهده آن و ما و ایشان اغاثه ننمودیم از آنها چون دیگر موقع رهائی و خلاص و نجات
آنها نبود و وقت آن گذشته بود و کلمه لات مرکّب است از لاء نافیه مشبّهه بلیس و تاء زائده براي تأکید و اسم لا محذوف است
یعنی و نیست حین مشاهده عذاب حین خلاصی و نجات و تعجّب نمودند کفّار قریش از آنکه یکنفر از طایفه خودشان مانند آنها
در لوازم بشریّت آمده و آنها را بعنوان نبوّت و رسالت از طرف خدا بیم میدهد از عذاب او در صورت تخلّف از فرمان خود و آن
کفّار بیخرد بعلّت کفر و حسد و جهل و نادانی گفتند اینکه مدّعی نبوت هر معجزهئی که اظهار مینماید سحر است و هرچه میگوید
از جانب خدا دروغ است مگر میشود از چندین خدا و معبود صرف نظر نمود و قائل بوجود یک خداي نادیده شد و فقط عبادت و
اطاعت از او نمود که اینکه مدّعی چنین ادّعا و تقاضائی مینماید و اینکه بسیار امر عجیبی است که ما از عبادت تمام معبودهاي
پدرانمان دست بکشیم و عبادت یک خداي محمّد یتیم را نمائیم در مجمع از مفسّرین نقل نموده که بیست و پنج نفر از اشراف
قریش که از آن جمله ولید بن مغیره و ابو جهل و عتبه و شیبه و نضر بن حارث بودند آمدند نزد حضرت ابو طالب و عرضه داشتند
تو آقا و بزرگتر مائی برادرزادهات عقلاي ما را سفیه خوانده و خدایان ما را دشنام میدهد ما خدمت تو رسیدیم براي آنکه حکم
کنی میان ما و او و او حضرت رسول را طلبید و گفت اي برادرزاده قوم تو از تو خواهشی دارند حضرت فرمود چه میخواهند آنها
عرضه داشتند ما را بخدایانمان واگذار ما هم ترا بخداي خودت وامیگذاریم حضرت فرمود یک کلمه بخواهش من میگوئید تا
مالک عرب و عجم شوید ابو جهل گفت بلی ده کلمه خواهیم گفت حضرت فرمود بگوئید لا اله الّا اللّه پس آنها برخاستند و گفتند
صفحه 325 از 456
آیا چندین خدا را یک خدا باید قرار داد پس اینکه آیات نازل شد و فرموده روایت شده است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم
گریه کرد و فرمود اي عمو و اللّه اگر آفتابرا در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند اینکه قول را ترك نمیکنم تا
رواج دهم آنرا یا کشته [ صفحه 458 ] شوم در راهش و حضرت ابو طالب گفت برو در پی انجام مقصودت پس قسم بخدا ترك
نمیکنم یاري تو را هرگز.
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
وَ انطَلَقَ المَلَأُ مِنهُم أَنِ امشُوا وَ اصبِرُوا عَلی آلِهَتِکُم إِن هذا لَشَیءٌ یُرادُ [ 6] ما سَمِعنا بِهذا فِی المِلَّۀِ الآخِرَةِ إِن هذا إِلاَّ اختِلاق [ 7] أَ أُنزِلَ
عَلَیه الذِّکرُ مِن بَینِنا بَل هُم فِی شَکٍّ مِن ذِکرِي بَل لَمّا یَذُوقُوا عَذاب [ 8] أَم عِندَهُم خَزائِن رَحمَ ۀِ رَبِّکَ العَزِیزِ الوَهّاب [ 9] أَم لَهُم
447- مُلک السَّماوات وَ الَأرض وَ ما بَینَهُما فَلیَرتَقُوا فِی الَأسباب [ 10 ] -قرآن- 1
ترجمه
و روان شدند جماعت اشراف از آنها گفتند که بروید و شکیبائی ورزید بر معبودهاتان همانا اینکه چیزي است که خواسته میشود
نشنیدیم اینرا در کیش اخیر نیست اینکه مگر ساختگی و دروغ آیا فرستاده شد بر او قرآن از میان ما بلکه آنها در تردیدي از کلام
منند بلکه هنوز نچشیدهاند عذاب مرا آیا نزد آنها است خزانههاي رحمت پروردگارت که غالب بخشاینده است یا براي آنها است
پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه میان آندو است پس باید که بالا روند بوسائلی
تفسیر
. در کافی از امام باقر علیه السّلام و قمّی ره در شأن نزول اینکه آیات قریب بآنچه در آیات سابقه از مجمع اخیرا نقل شد که
بمفسّرین نسبت داده بود با مختصر اختلافی روایت نموده و قمّی ره اضافه فرموده که قریش گفتند اگر احتیاج بمال برادرزاده تو را
وادار باین ادعاء نموده ما براي او آنقدر مال جمعآوري مینمائیم که ثروتمندترین ما شود و سلطنت میدهیم او را بر خودمان و چون
حضرت ابو طالب اینمعنی را به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله اظهار فرمود حضرت جوابیرا که از مجمع بعنوان روایت نقل شد فرمود و
اینکه آیات نازل شد و بنابراین خداوند متعال بیان فرموده اعراض آنها را از مجلس حضرت ابو طالب و آنکه چون بیرون آمدند با
خود میگفتند بروید و ثابت قدم باشید در دینتان و صبر نمائید بر پرستش و ستایش بتانتان براي تقرّب بخدا با اینمرد مکالمه نمودن
فائده ندارد آنچه باید بسر ما بیاید خواهد آمد اینکه گرفتاري براي ما خواسته شده یا اینکه ریاست خواسته هر کسی است اختصاص
بمحمّد ندارد چنانچه در تفسیر انّ هذا لشیء یراد ذکر شده ولی بنظر حقیر مراد آنستکه اینکه ثبات قدم و صبر در حمایت از دین
چیزي است که باید مطلوب و مراد هر عاقلی باشد و در هر حال [ صفحه 459 ] گفتند ما چنین چیزي که باید عبادت خداوند یگانه
را نمود در ملّت اخیره نصاري که قائل بسه معبودند یا در دین پدران خودمان که ملّت آخر الزّمان است نیافتیم اینکه محمّد میگوید
فقط دینی است که خودش اختراع نموده و از پیش خود ساخته و پرداخته است آیا در میان ما قریش چه مزیّت مالی و ثروتی براي
او هست که باید کتاب آسمانی براي او نازل شود و براي ما نشود با اینکه در بین قریش اشخاص متشخّصتر از او زیاد است و اینکه
دلیل است بر قصور نظر آنها از درك کمالات معنوي و انحصار توجّه آنان بمال و جاه دنیوي در نتیجه حسد و تکبّر و عناد که
صفحه 326 از 456
نمیخواستند از یکنفر از کسان خودشان که از حیث مال و جاه بآنها نمیرسد تمکین نمایند لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده که
اینها تأمّل و تفکّر در آیات قرآن ننمودند تا یقین کنند که آن حق و آورنده آن پیغمبر بر حق است بلکه در شک و تردیدند از
صحّت معانی و استحکام مبانی قرآن و نبوّت تو براي تقلید و تعصّب از دین آباء خود و هنوز طعم عذاب الهی را نچشیدهاند تا
تمکین نمایند از حق و یقین کنند بصدق مواعید الهیه و خواهی نخواهی مسلمان شوند و آیا تصوّر میکنند که خداوند کلید خزائن
رحمت و نعمت خود را بآنها داده که بتوانند تو را از مال دنیا بینیاز کنند و خدا نتواند یا آنکه بتوانند کسیرا به مقام نبوّت برسانند
که دلخواه آنها باشد با آنکه خداوند عزیز و غالب و توانائی است که کسی بر او غلبه نمینماید و بخشنده بیعوض و غرضی است
که هر چه را بهر کس بخواهد میدهد بحسب قابلیّت و بر وفق مصلحت یا مگر سلطنت آسمانها و زمین و ما بین آن دو با آنها است
که بتدبیر بتوانند اسباب سلطنت تو را بر خودشان فراهم نمایند یا وسائل ارتقاء خودشان را بآسمان فراهم نموده از آنجا تدبیر امور
زمین را بمیل خودشان بنمایند و هر کس را بخواهند بمقام نبوّت برسانند آنچه در اینکه دو آیه اخیره بطور تردید ذکر شده یکی
نظریّه حقیر و دیگر منقول از مفسّرین است و بیانات دیگري هم شده است که چون لازم ندیدم ذکر ننمودم از قبیل آنکه مراد
[ باسباب ابواب آسمان یا خود آسمانها است و اللّه اعلم. [ صفحه 460
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 11 تا 15
اشاره
جُندٌ ما هُنالِکَ مَهزُوم مِنَ الَأحزاب [ 11 ] کَ ذَّبَت قَبلَهُم قَوم نُوح وَ عادٌ وَ فِرعَون ذُو الَأوتادِ [ 12 ] وَ ثَمُودُ وَ قَوم لُوطٍ وَ أَصحاب الَأیکَۀِ
- أُولئِکَ الَأحزاب [ 13 ] إِن کُلٌّ إِلاّ کَ ذَّبَ الرُّسُلَ فَحَق عِقاب [ 14 ] وَ ما یَنظُرُ هؤُلاءِ إِلاّ صَ یحَۀً واحِ دَةً ما لَها مِن فَواق [ 15 ] -قرآن- 1
330
ترجمه
لشگري ناقابل در آنجا شکست خورده است از دستهها تکذیب کردند پیش از آنها قوم نوح و عاد و فرعون صاحب میخها و ثمود و
قوم لوط و اهل أیکه آنانند دستهها نبودند همه مگر آنکه تکذیب کردند پیمبران را پس لازم شد عقوبت من و انتظار نمیبرند اینها
مگر یک فریاد را نیست براي آن مهلتی
تفسیر
. خداوند متعال در تعقیب ردّ کفّار قریش و کسر صولت آنها بر سبیل تحقیر فرموده که لشگر مختصري باشند در آنجا که بر خلاف
تو قیام نمایند که شکست خورده باشند از قبیل دستجاتی که بر خلاف انبیاء گذشته قیام نمودند چنانچه مفسّرین فرمودهاند و قمّی
ره فرموده یعنی آنانند دستجاتی که برخلاف تو در وقت حفر خندق قیام نمایند و بنظر حقیر چون آنجنگ را دستجات عرب بپا
نمودند و لذا بجنگ احزاب نامیده شد و سورهاي بنام آن نازل شده خداوند خواسته اعجاز قرآن را ثابت فرماید که در مکّه از
ابتداي امر دعوت خبر داده است از آن فتح که بدون جنگ فقط بقتل عمرو بن عبد ود بدست امیر المؤمنین و مرعوب شدن کفّار
مکّه و کمک غیبی الهی آنها شکست خورده و متفرّق خواهند شد پس چگونه چنین مردم ناتوانی میتوانند تصرّف در مقدّرات الهیه
و اوضاع سماویّه نمایند و پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله نباید بسخنان آنها اعتنا نماید و از تکذیب آنها دلتنگ شود چون اقوام انبیاء
صفحه 327 از 456
سلف هم ایشانرا تکذیب نمودند مانند قوم نوح و عاد و فرعون که آنحضرت و هود و موسی علی نبیّنا و آله و علیهم السلام را
تکذیب نمودند و فرعون را ذو الاوتاد گفتند براي آنکه کسیرا که عذاب میکرد بچهار میخ چهار دست و پاي او را بزمین یا تختهاي
محکم میکوبید و میگذارد به اینکه باشد تا بمیرد چنانچه در علل از امام صادق علیه السّلام نقل نموده و همچنین قوم ثمود و قوم
لوط و اهالی أیکه یعنی جنگل که حضرت صالح و لوط و شعیب انبیاء خود را تکذیب نمودند اینها دستجات مختلفی هستند که هر
یک بنوبه خود پیغمبران را تکذیب نموده و مستحق عقوبت شدند و بسزاي خود رسیدند و جند مهزوم از پیغمبر آخر الزمان هم
یکی از آنها است اگرچه خودش هم مؤتلف از احزاب باشد و انتظار نمیبرند اینکه [ صفحه 461 ] جماعت قریش یا اینکه جماعت
مخالفین انبیاء و دین حق در هر زمان باشند مگر یک صیحه و بانگ نفخه اولی از اسرافیل را که همه بدون مهلت بمیرند یا رجوعی
بدنیا براي آنها نباشد چنانچه گفتهاند و آنکه فواق فاصله میان دو دوشیدن شیر است یعنی باین اندازه هم تأخیري در مرگ یا
رجوعی براي آنها نباشد و خداوند عذاب سماوي را از اینکه امّت برداشته و عذاب آنها را محوّل بآخرت فرموده و بنظر حقیر آیه
ناظر بخصوصیّت حال اینکه امّت براي شرافت پیغمبر آخر الزمان نیست میخواهد بفرماید و اینکه جماعت مخالفین انبیا که مستحق
عقاب شدند باید منتظر صیحه آسمانی و عذاب ناگهانی خدا باشند که افاقه و فتور و مهلتی براي آن نیست تا باین بیان انذار و
تخویف براي مخالفین پیغمبر خاتم حاصل شود اگر چه خداوند باحترام پیغمبر عذاب بر آنها نازل نفرماید و ظاهرا فواق مأخوذ از
افاقه و مستعمل در هر مهلتی براي استراحت است و بضم فاء نیز قرائت شده و لغتی است در آن و بعضی کلمه ما در جند ما را زائده
دانستهاند و جند مبتدا و مهزوم خبر آن است و مجوّز ابتداء بنکره توصیف آن بما یا بهنا لک یا بیان آن بمن الاحزاب است.
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 16 تا 20
اشاره
وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّل لَنا قِطَّنا قَبلَ یَوم الحِساب [ 16 ] اصبِر عَلی ما یَقُولُونَ وَ اذکُر عَبدَنا داوُدَ ذَا الَأیدِ إِنَّه أَوّاب [ 17 ] إِنّا سَخَّرنَا الجِبالَ مَعَهُ
- یُسَبِّحنَ بِالعَشِی وَ الإِشراق [ 18 ] وَ الطَّیرَ مَحشُورَةً کُلٌّ لَه أَوّاب [ 19 ] وَ شَ دَدنا مُلکَه وَ آتَیناه الحِکمَۀَ وَ فَصلَ الخِطاب [ 20 ] -قرآن- 1
349
ترجمه
و گفتند پروردگارا زودتر برسان بما قسمت ما را پیش از روز شمار صبر کن بر آنچه میگویند و یاد کن بنده ما داود صاحب قوّت
را همانا او بود بازگشت کننده همانا ما رام کردیم کوهها را که با او تسبیح میگفتند بشبانگاه و اوّل روز و پرندهها را با آنکه جمع
شده بودند هر یک براي او بازگشت کننده و محکم کردیم پادشاهی او را و دادیم باو علم شریعت و قطع خصومت را
تفسیر
خداوند متعال باز نقل فرموده مقال کفار مکه را که بر سبیل استهزاء میگفتند خدایا قسط و قسمت و- نصیب ما را از عذابی که ما را
محمّد صلی اللّه علیه و اله از آن میترساند پیش از روز قیامت بما برسان چنانچه در معانی از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده و
خداوند در اینمقام امر فرموده است حبیب خود را بصبر بر اقوال [ صفحه 462 ] بیهوده آنها و تذکّر پیدا کردن بر احوال انبیاء عظام
که خداوند چه مقاماتی بایشان عطا فرمود در نتیجه صبر بر عبادت و اطاعت و تحمّل ناملایمات که از آن جمله حضرت داود علیه
صفحه 328 از 456
السّلام بود که داراي قوّت و نعمت بود چون ید که اید جمع آنست در کلام عرب بمعناي قوت و نعمت استعمال میشود چنانچه در
توحید از امام باقر علیه السّلام نقل شده در اینکه آیه و نیز بسیار رجوع مینمود بطلب رضاي الهی براي قوّتش در دین و زیاد دعا
میکرد و یک روز روزه میگرفت و یکروز افطار مینمود و از نصف شب بر میخاست چنانچه نقل نمودهاند و خداوند کوهها را مسخّر
او فرموده بود که هر شب و صبح با او مشغول بتسبیح و تقدیس خدا میشدند و بتبع او ذکر میگفتند و پرندگان از آشیانههاي
خودشان گرد او جمع میشدند و هر یک بنغمه خود رجوع بتسبیح الهی نموده از او جواب گوئی میکردند و خداوند سلطنت او را
قوت و عظمت داد بهیبت و شوکت و نصرت و کثرت جنود و امراء خیرخواه و دود و بالاتر از همه آنکه خداوند تعالی علم دین و
حکمت در آئین و قوه تشخیص حق از باطل و فصل خصومت بین مدعی و منکر را باو عنایت فرموده بود که بسهولت میتوانست
حق را بذي حق برساند و نزاع را خاتمه دهد و بعضی گفتهاند مراد از فصل الخطاب آنستکه سخن را طوري ادا میفرمود که بر
شنونده اشتباه نمیشد و در عیون از امام رضا علیه السّلام نقل نموده که مراد از فصل الخطاب معرفت لغات است و در جوامع از امیر
المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که مراد علم بقاعده موضوعه براي دادرسی است که مدّعی باید اقامه بیّنه نماید و منکر قسم بخورد
و بنظر حقیر برگشت تمام معانی بآنستکه طوري حکم میفرمود که همه میفهمیدند حکم بحق نموده و اشتباه نمیکردند و او بزبان
همه آشنا بود و بر مقاصدشان بخوبی مطّلع میشد و در هر حال اخبار بسیاري وارد شده که خداوند بائمه ما علیهم السلام هم حکمت
و فصل الخطابرا عنایت فرموده است و بعضی گفتهاند مقصود از تسبیح کوهها با حضرت داود آنستکه وقتی او با آن صوت حسن
در کوهپایه تلاوت زبور میفرمود کوهها جواب گوئی از او مینمودند و بر حسن آن میافزود و شمهاي از اینمعانی در سور سابقه
[ ذکر شده است. [ صفحه 463
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
وَ هَل أَتاكَ نَبَأُ الخَصم إِذ تَسَوَّرُوا المِحرابَ [ 21 ] إِذ دَخَلُوا عَلی داوُدَ فَفَزِعَ مِنهُم قالُوا لا تَخَف خَصمان بَغی بَعضُنا عَلی بَعض فَاحکُم
بَینَنا بِالحَق وَ لا تُشطِط وَ اهدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ [ 22 ] إِن هذا أَخِی لَه تِسع وَ تِسعُونَ نَعجَۀً وَ لِیَ نَعجَۀٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکفِلنِیها وَ عَزَّنِی فِی
الخِطاب [ 23 ] قالَ لَقَد ظَلَمَکَ بِسُؤال نَعجَتِکَ إِلی نِعاجِه وَ إِن کَثِیراً مِنَ الخُلَطاءِ لَیَبغِی بَعضُ هُم عَلی بَعض إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
الصّالِحات وَ قَلِیل ما هُم وَ ظَن داوُدُ أَنَّما فَتَنّاه فَاستَغفَرَ رَبَّه وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ [ 24 ] فَغَفَرنا لَه ذلِکَ وَ إِن لَه عِندَنا لَزُلفی وَ حُسنَ مَآبٍ
737- 25 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و آیا آمد تو را خبر دو نزاع دارنده هنگامیکه بالا رفتند از دیوار عبادتگاه چون وارد شدند بر داود پس ترسید از آنها گفتند مترس
دو نزاع کنندهایم که ستم کرده بعضیمان بر بعضی پس حکم کن میان ما بحق و جور مکن و هدایت کن ما را براه میانه همانا اینکه
برادر من است براي او نود و نه میش است و براي من یک میش است پس گفت واگذار بمن آنرا و غالب شد بر من در گفتگو
گفت بتحقیق ستم کرد بر تو بخواستن میش تو و اضافه نمودن بمیشهاي خود و همانا بسیاري از شریکها ستم میکنند بعضیشان بر
بعضی مگر آنانکه ایمان آوردند و کردند کارهاي شایسته و اندکند ایشان و گمان برد داود که ما آزمودیم او را پس طلب آمرزش
کرد از پروردگارش و برو در افتاد در حال نماز و بازگشت نمود پس آمرزیدیم براي او آنرا و همانا براي او نزد ما هر آینه تقرّب و
خوبی بازگشت است
صفحه 329 از 456
تفسیر
. خداوند متعال براي تشویق حبیب خود باستماع سؤال فرموده که آیا خبر دو نفر که با یکدیگر مخاصمه و نزاع داشتند بتو رسیده
وقتی که از دیوار نماز خانه داود پیغمبر بالا آمدند و وارد بر او شدند از راه غیر متعارف پس ترسید از آنها و ضمیر جمع باعتبار
مدّعی و مدّعی علیه و اتباع آن دو است از ملائکه که گفتهاند با آن دو بودند و بعضی جمع را منطقی دانستهاند و لفظ خصم در
مفرد و تثنیه و جمع استعمال میشود باعتبار اصلش که مصدر است و آنها بحضرت داود عرضه داشتند مترس ما دو نفریم که با
یکدیگر نزاع داریم و یکی از ما بر دیگري ستم نموده و نزد تو بمرافعه آمدهایم که حکم فرمائی میان ما بحق و از آن تجاوز ننمائی
در حکم خود و جور منما بر ما و بما ارائه ده راه حق و عدالت را که میانهروي در امور است و یکی از آن دو گفت اینکه برادر
دینی من است مر او را است نود و نه میش و مرا یک میش پس بمن گفت کفالت آنرا بمن واگذار و قرار ده آنرا نصیب من و [
صفحه 464 ] غلبه نمود بر من در اینکه گفتگو و نزاع و میش مرا گرفت حضرت فرمود او بتو ستم نموده که چنین تقاضائی را از تو
کرده براي آنکه یک عدد میش بر میشهایش اضافه شود و عدد آن کامل گردد و بصد برسد و تو هیچ نداشته باشی و اینکه امر
اختصاص بشما ندارد بسیاري از اشخاصی که با یکدیگر مخالطه و آمیزش دارند بهم ظلم میکنند مگر کسانیکه ایمان آوردند و
بعبادت خدا و اعمال حسنه مشغول شدند که خداوند محبّت دنیا را از دل آنها بیرون میکند و محبت خود را بدل ایشان میاندازد و
پیرامون ظلم و تعدّي بیکدیگر نمیگردند و اینکه قبیل مردم کمند و کلمه ما زائده است براي تأکید قلّت و پس از اینکه محاکمه و
حکم طرفین از نظر حضرت داود غائب شدند و او متوجّه شد که خداوند او را امتحان فرموده پس طلب مغفرت نمود از خدا و افتاد
بزمین در حال نماز براي سجود چون رکوع بر نماز اطلاق میشود و افتادن مناسب با سجده است و توبه و انابه و تضرّع و زاري
بدرگاه خدا نمود براي قصور یا ترك اولائی که از او صادر شده بود و خداوند آنرا بخشید و مقرّب درگاه الهی گشت و امر او
بخیر و خوبی خاتمه یافت و اجمال اینکه قضیّه که تفصیلش بانواع مختلفه از طرق عامّه و خاصّه نقل شده آنست که اوریا إبن جنان
مرد خوبی از بنی اسرائیل بود و خواستگاري کرده بود از زن صاحب جمالی و بعد حضرت داود طالب او شد و گرفت و اینکه
مناسب با مقام او نبود یا او زوجه اوریا بود و اتفاقا حضرت داود او را دیده و فریفته شده بود لذا او را بعد از قتل اوریا در یکی از
غزوات گرفت با آنکه در شریعت او اولیاء مقتول احق بازدواج با زوجه او بودند یا آنکه اوریا را در یکی از غزوات در مقدّمه لشگر
قرار داد بامید آنکه او بفیض شهادت برسد و خود از وصل آنزن کامیاب گردد با آنکه خودش نود و نه زن داشت و اوریا همان
یکزن را و لفظ نعجه که در لغت کنایه از زن قرار داده میشود اشاره به اینکه معنی است و در نتیجه بمراد خود رسید یا از اوریا
خواهش کرد که آنزن را طلاق دهد و او داد و خودش گرفت و باین مناسبت گفتهاند آن دو ملک بعد از حکم حضرت داود بظلم
یکی از آن دو بیکدیگر نگاه کردند و لبخند زدند و از نظر حضرت غائب گشتند و او متوجه شد که کار خوبی نکرده ولی در عیون
حدیثی از حضرت رضا علیه السّلام نقل نموده که مفاد آن تبرئه ساحت [ صفحه 465 ] مقدّس حضرت داود است از اینمعانی باین
تقریب که داود علیه السّلام گمان کرده بود که خداوند عزّ و جل خلق ننموده است خلقی که اعلم از او باشد لذا خدا دو ملک را
مبعوث فرمود که بکیفیّت مذکوره در قرآن بر او وارد و تقاضاي دادرسی نمودند و آنحضرت بعد از ادّعاء مدّعی بدون سؤال از
مدّعی علیه و تحقیق از حقیقت حال و طلب بیّنه از مدّعی حکم کرد بظلم مدّعی علیه و عجله نمود در آن و در طریق حکم خطا
کرد نه آنچه عامّه بآن حضرت نسبت دادهاند از قتل و فحشاء و منکر مگر نشنیدند قول خداوند را که میفرماید یا داوُدُ إِنّا جَعَلناكَ
خَلِیفَۀً فِی الَأرض فَاحکُم بَینَ النّاس بِالحَق تا آخر آیه و ظاهرا مقصود حضرت آنستکه چون داود علیه السّلام مدّعی مقامی شد که
مخصوص بمحمّد و آل او صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است خداوند او را در معرض امتحان درآورد تا معلوم شود بر او که بمجرّد
ورود دو نفر از طریق غیر متعارف بر او چنان مرعوب میشود که قاعده قضاوت را از دست میدهد پس نباید ادّعاء اعلمیّت از همه
صفحه 330 از 456
خلق را نماید و بعد از اینکه واقعه آنحضرت متنبّه شد و استغفار نمود از اینکه ادّعاء یا خودپسندي و خداوند هم خلعت مغفرت و
قرب منزلت و حسن خاتمت را باو پوشانید و در بعضی از روایات دیگر هم اینمعنی که دیدن داود علیه السّلام زن اوریا را و فریفته
شدن و اسباب قتل او را فراهم نمودن باشد تکذیب شده و در مجمع از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که فرمود هر کس
گمان کند داود زن اوریا را گرفت من بر او دو حدّ جاري میکنم یکی حدّ نبوّت و دیگري حدّ اسلام و نیز از آنحضرت نقل شده
که کسیکه حدیث داود علیه السّلام را بمانند قصّهگویان نقل نماید من او را یکصد و شصت تازیانه میزنم و ظاهرا مقصود همان قول
193- معروف بین اهل سنّت است که مورد تکذیب ائمه اطهار واقع شده است. -قرآن- 107
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 26 تا 29
اشاره
یا داوُدُ إِنّا جَعَلناكَ خَلِیفَۀً فِی الَأرض فَاحکُم بَینَ النّاس بِالحَق وَ لا تَتَّبِع الهَوي فَیُضِ لَّکَ عَن سَبِیل اللّه إِن الَّذِینَ یَضِ لُّونَ عَن سَبِیل اللّهِ
لَهُم عَذاب شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَومَ الحِساب [ 26 ] وَ ما خَلَقنَا السَّماءَ وَ الَأرضَ وَ ما بَینَهُما باطِلًا ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیل لِلَّذِینَ کَفَرُوا
مِنَ النّارِ [ 27 ] أَم نَجعَل الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات کَالمُفسِدِینَ فِی الأَرض أَم نَجعَل المُتَّقِینَ کَالفُجّارِ [ 28 ] کِتاب أَنزَلناه إِلَیکَ
[ 636 [ صفحه 466 - مُبارَك لِیَدَّبَّرُوا آیاتِه وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الَألباب [ 29 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي داود همانا ما قرار دادیم تو را جانشین در زمین پس حکم کن میان مردم بحق و پیروي مکن خواهش نفس را پس گمراه کند تو
را از راه خدا همانا آنها که گمراه میشوند از راه خدا براي آنها عذابی سخت است براي آنکه فراموش کردند روز شما را و
نیافریدیم آسمان و زمین و آنچه میان آندو است بیهوده اینکه گمان آنها است که کافر شدند پس واي بر آنها که کافر شدند از
آتش آیا قرار میدهیم آنانرا که گرویدند و کردند کارهاي شایسته مانند فساد کنندگان در زمین یا قرار میدهیم پرهیزکاران را مانند
بدکاران کتابیست که فرو فرستادیم آنرا بسوي تو که با برکت است تا تأمل کنند در آیتهایش و تا پند گیرند خردمندان
تفسیر
. خداوند متعال بعد از آنکه حضرت داود را بمغفرت خود نائل و بمقام قرب و اصل فرمود او را متذکّر نعمت بزرگ خود ساخت
باین تقریب که باو وحی فرمود اي داود ما تو را بخلافت از خود در زمین نصب کردیم و جمع نمودیم براي تو نبوّت و حکومت و
سلطنت را تا اوامر ما را بمردم ابلاغ کنی و حکم نمائی ما بین آنها بحق و عدل و اجرا نمائی احکام ما را بدون ملاحظه از احدي و
باید پیروي منمائی از هوي و خواهش نفس خود و خلق چون پیروي از خواستههاي دل گمراه میکند شخص را از راه خدا و حق و
حقیقت و کسانیکه گمراه شوند از طریقه حقّه الهیه براي آنها عذاب شدید است چون معلوم میشود از روز جزا غافل بودند و
فراموش نمودند حساب و عذاب قیامت را با آنکه ما آسمان و زمین و موجودات آن دو را بیهوده و بدون غرض عقلی خلق ننمودیم
بلکه براي معرفت و عبادت بندگان و استحقاق نعیم بیپایان ایشان آفریدیم اینکه امر که آخرتی در پی دنیا نباشد که لازمه آن
بیهوده بودن خلقت دنیا است گمان کسانی است که کافر شدند پس واي بحال آنها که اینکه اندازه بیفکرند از آتش جهنّم که براي
آنها مقرّر شده است آیا تصوّر میکنند که ما قرار میدهیم مقرّ ابدي کسانیرا که ایمان آوردند و کارهاي خوب را که بایشان دستور
صفحه 331 از 456
دادیم انجام دادند مانند کفّاریکه فساد نمودند در زمین و گمراه کردند بندگان ما را یا قرار میدهیم ما کسانی از اهل ایمانرا که
پرهیز نمودند از معاصی مانند معصیتکاران آنها در مزایاي دنیوي و ثواب اخروي [ صفحه 467 ] نه چنین است مساوي نیستند اینکه
در صورتی است که مراد از ام نجعل المتّقین کالفجّ ار بیان مساوي نبودن دو دسته از اهل ایمان و مطلب مستقلّی باشد نه مؤکّد
مساوي نبودن آنها با کفّار و الّا تمام آیه بیان مساوي نبودن مؤمن با کافر است و استدلال ضمنی بر آن بدلیل آنکه مؤمن چون
اعمال نیک را بجا میآورد و از اعمال بد پرهیز میکند نمیشود مانند کافر باشد که فساد میکند در زمین و مرتکب فسق و فجور
میشود چون اینکه منافی با عدل و حکمت خدا است که با ظالم و مفسد و معصیتکار همان معاملهاي را نماید که با عادل و مطیع و
پرهیزکار مینماید و خداوند قرآن را که کتاب نافع پر خیر و برکتی است بر پیغمبر خاتم نازل نموده براي آنکه مردمیکه خداوند
بآنها قوّه عقل و تمیز عنایت فرموده در آیات آن تأمّل و تدبّر و تفکر نمایند و یقین کنند بعالم آخرت و بدانند تکلیف خودشان را
در دنیا و پند گیرند و متّعظ شوند بمواعظ و نصایح آن و اگر در اینمعانی کوتاهی نمایند و بیبهره بمانند تقصیر متوجّه بخودشان
خواهد بود و در بعضی از روایات اهل ایمان و عمل صالح و تقوي بامیر المؤمنین علیه السّلام و اصحاب آنحضرت و اهل فساد و
فجور بسه خلیفه ناحق و اصحابشان تأویل شده و آنکه اهل حق نباید خود را بمنزله اهل باطل قرار دهد چون خداوند آن دو دسته را
یکسان قرار نداده است و آنکه اولو الالباب امیر المؤمنین و ائمه علیهم السّلامند.
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 30 تا 40
اشاره
وَ وَهَبنا لِداوُدَ سُلَیمانَ نِعمَ العَبدُ إِنَّه أَوّاب [ 30 ] إِذ عُرِضَ عَلَیه بِالعَشِی الصّافِنات الجِیادُ [ 31 ] فَقالَ إِنِّی أَحبَبت حُب الخَیرِ عَن ذِکرِ رَبِّی
حَتّی تَوارَت بِالحِجاب [ 32 ] رُدُّوها عَلَی فَطَفِقَ مَسحاً بِالسُّوق وَ الَأعناق [ 33 ] وَ لَقَد فَتَنّا سُلَیمانَ وَ أَلقَینا عَلی کُرسِیِّه جَسَداً ثُم أَنابَ
374 قالَ رَب اغفِر لِی وَ هَب لِی مُلکاً لا یَنبَغِی لِأَحَ دٍ مِن بَعدِي إِنَّکَ أَنتَ الوَهّاب [ 35 ] فَسَخَّرنا لَه الرِّیحَ تَجرِي بِأَمرِهِ - 34 ] -قرآن- 1 ]
رُخاءً حَیث أَصابَ [ 36 ] وَ الشَّیاطِینَ کُل بَنّاءٍ وَ غَوّاص [ 37 ] وَ آخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الَأصفادِ [ 38 ] هذا عَطاؤُنا فَامنُن أَو أَمسِک بِغَیرِ
54- 334 وَ إِن لَه عِندَنا لَزُلفی وَ حُسنَ مَآب [ 40 ] -قرآن- 1 - حِساب [ 39 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بخشیدیم بداود سلیمان را خوب بندهئی بود همانا او بود بازگشت کننده هنگامیکه نمایش داده شد باو در آخر روز اسبهائی که
یکدست را از زمین بلند نگاه میداشتند و تندرو بودند پس گفت همانا من بازماندم براي دوستی اسبان خوب از ذکر پروردگارم تا
پنهان شد آفتاب به پرده شب برگردانید آنها [ صفحه 468 ] را نزد من پس شروع کرد بدست کشیدن بر ساقها و گردنهاشان و
بتحقیق آزمودیم سلیمان را و انداختیم بر تختش بدنی را پس بازگشت بما نمود گفت پروردگارا بیامرز مر او ببخش بمن سلطنتی
که سزاوار نباشد براي کسی بعد از من همانا تو بسیار بخشندهاي پس مسخّر کردیم براي او باد را که روان میشد بفرمان او بآرامی
هر جا که میخواست و از دیوان هر سازنده بنا و فرو رونده در دریا را و دسته دیگري که بهم بسته شده بودند در زنجیرها اینست
بخشش ما پس ببخش یا نگاه دار بدون شمار و همانا براي او نزد ما هر آینه تقرّب و خوبی بازگشت است
تفسیر
صفحه 332 از 456
. خداوند متعال بحضرت داود پسري موهبت فرمود که او حضرت سلیمان است بنده خوب خدا و بسیار رجوع کننده بود باو در امر
دین و دعا و ذکر و یکی از خوبیهایش اینکه بود روز که عازم جهاد بود و اسبان عربی تندرو خوب را که وقت ایستادن یکدست را
بلند کرده و بسرسم بر زمین میگذاردند بر او عرضه داشتند بعد از نماز ظهر و مشغول بتماشاي آنها شد تا پوشیده شد قرص آفتاب
بحجابی از اجسام مانند کوه و غیره و وقت فضیلت نماز عصر گذشت چنانچه بنظر حقیر رسیده یا پوشیده شد آفتاب بتاریکی شب و
وقت نماز عصر فوت شد چنانچه فرمودهاند بسیار متأثر و ملول شد از اینکه پیشآمد و گفت مرا محبّت اینکه اسبها بازداشت از یاد
پروردگارم بروید آنها را بیاورید نزد من پس آوردند و حضرت بساقها و یالهاي آنها دست کشید براي تنظیف و تبرّك و همه را در
راه خداوند صدقه داد چنانچه ظاهر است ولی از روایات مختلفه و اقوال مفسّرین معانی دیگري مستفاد میشود که چون متعارض و
مخالف با ظاهر قرآن و اعتبار بود حقیر ذکر ننمودم و بنابراین ضمیر توارت راجع بشمس است بدلالت عشی و قرینه مقام و محتمل
است راجع باسبان باشد براي مستور شدن آنها از نظر حضرت بدور شدن و تاریکی هوا و در هر حال خداوند او را در معرض
امتحان در آورد بآنکه باو پسري مرحمت فرمود و اجنّه و شیاطین براي آنکه مبادا او بماند و جاي پدر خود را بگیرد در صدد قتل او
برآمدند و حضرت سلیمان ترسید و آن طفل را با بر سپرد که نگهداري کند و روزي جسد مرده او را روي تخت خود دید و دانست
که حذر جلوگیري از قدر نمیکند و نباید مانند او پیغمبري از اجنّه و شیاطین [ صفحه 469 ] بترسد و از شرّ آنها بخدا پناه نبرد و با بر
متوسّل شود چنانچه از امام صادق علیه السّلام و بعضی از مفسّرین نقل شده و در اینجا هم اقوال و روایات مختلفه دیگري است که
بعضی بیاعتبار و بعضی منافی با اعتبار است لذا حقیر ذکر ننمودم در هر حال آنحضرت از اینکه مقدار ترك توکّل و رضاي
بقضاي الهی نادم و پشیمان شد و مشغول بتضرع و زاري و توبه و انا به بدرگاه خدا گردید و بعد از طلب مغفرت از خداوند
خواست که باو سلطنتی ببخشد که سزاوار نباشد براي احدي بعد از او یعنی کسی لایق آنمقام نباشد بعد از او و به بیان دیگر از خدا
خواست او را لایق مقامی گرداند که فوق مقامات آتیه باشد چنانچه بنظر حقیر رسیده یا از خدا خواست باو سلطنت حقه الهیه
مرحمت کند که سزاوار نباشد براي احدي بعد از او که آن سلطنت را نسبت بقهر و غلبه و جور و اجبار خلق دهد و خداوند
همچنان سلطنتی باو عنایت فرمود بر جن و انس و حشمت و جلالیکه همه در زمان او و بعد از او دانستند که سلطنت حقّه الهیّه است
و شباهتی بسلطنت سلاطین جور ندارد چنانچه از امام کاظم علیه السّلام در جواب کسیکه سؤال نمود از معناي اینکه آیه و آنکه آیا
ممکن است پیغمبر بخیل باشد نقل شده است خلاصه آنچه بنظر حقیر رسیده در جواب از اینکه اشکال و شاید روایت هم ناظر بآن
باشد آنستکه بخل در صورتی است که شخص نخواهد کسی بمقام و رتبه او برسد نه آنکه بخواهد خودش بمقامی برسد که فوق
همه باشد و خواهش حضرت سلیمان اینکه بود نه آن و اینکه گفتهاند پیغمبر نباید خواهش دنیوي کند جوابش آنستکه اولا خوب
است انسان هر چه میخواهد از خدا بخواهد چه در دنیا چه در آخرت ثانیا اینکه در صورتی است که دنیا را براي خودش بخواهد نه
براي آخرت و حضرت سلیمان که پادشاهی میخواست مسلّما براي عدل و داد و نشر دین حق و امر بمعروف و نهی از منکر بود که
بدون سلطنت و نفوذ و قوّه و قدرت میسور نمیشود و خداوند دعاي او را مستجاب فرمود و باد را بفرمان او قرار داد که جاري میشد
بامر او بملایمت و آرامی هر جا و هر وقت میخواست و اگر میخواست تند برود میرفت چنانچه در سوره انبیا فرموده و لسلیمان الرّبح
عاصفۀ و شیاطین را هم مسخّر او فرمود که یکدسته از آنها در خشکی براي او عمارات رفیعه بنا مینمودند و یکدسته در دریا غوص
نموده مروارید و جواهر براي او [ صفحه 470 ] بیرون میآوردند و بعضی از آنها را هم اسیر نموده در زنجیر و غلهاي آهنین بهم
بسته بود که مردم از شرّ آنها مأمون باشند و آنها کفّار و متمرّدین بودند و شمهاي از اینکه معانی در سوره سبا ذکر شد و بعد از
اینکه سلطنت و قدرت بیسابقه و لاحقه خداوند باو فرموده که اینکه عطا و موهبت الهیه است میخواهی ببخش میخواهی نگهدار با
تو است اختیار ما از تو حساب آنرا نخواهیم کشید و عوضی از تو نمیخواهیم یا هر چه میخواهی صرف کن بدون حساب که تمامی
ندارد در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که خداوند به پیغمبر ما عطا فرمود زیادتر از آنچه بحضرت سلیمان عطا فرموده
صفحه 333 از 456
بود و باو اختیار داده بود که بهر کس هر چه بخواهد بدهد و بهر کس نخواهد ندهد و با پیغمبر خاتم هم اینمعامله را فرمود که
دستور داد بمسلمانان که آنچه پیغمبر بشما داد بگیرید آنرا و آنچه بازداشت شما را از آن بپذیرید و جیاد ظاهرا جمع جواد بمعناي
اسب خوب تندرو است و بعضی آنرا جمع جودیا جیّد دانستهاند و شیطان هر بد ذات خبیث سرکش را گویند و بر جن و انس و
ستور اطلاق میشود مانند دیو در فارسی که ظاهرا آنرا در اینمعنی استعمال مینمایند و احببت گفتهاند بمعناي آثرت است یعنی اختیار
نمودم و متعدّي بعلی میشود ولی چون اینجا نائب مناب انبت گشته متعدي بعن شده و بنظر حقیر متضمّن معناي رجوع است یعنی
من اختیار نمودم حب خیر را با آنکه رجوع کننده بودم از ذکر پروردگارم و محتمل است بمعناي تقاعدت باشد و حب الخیر
مفعولله آن و انبت یعنی قائم مقام نمودم
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 41 تا 44
اشاره
وَ اذکُر عَبدَنا أَیُّوبَ إِذ نادي رَبَّه أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیطان بِنُصب وَ عَذاب [ 41 ] ارکُض بِرِجلِکَ هذا مُغتَسَل بارِدٌ وَ شَراب [ 42 ] وَ وَهَبنا لَهُ
أَهلَه وَ مِثلَهُم مَعَهُم رَحمَ ۀً مِنّا وَ ذِکري لِأُولِی الَألباب [ 43 ] وَ خُ ذ بِیَدِكَ ضِ غثاً فَاضرِب بِه وَ لا تَحنَث إِنّا وَجَدناه صابِراً نِعمَ العَبدُ إِنَّهُ
371- أَوّاب [ 44 ] -قرآن- 1
ترجمه
و یاد کن بنده ما ایّوب را هنگامیکه خواند پروردگارش را که همانا رساند مرا شیطان برنج و دردي بزن بزمین پایت را اینکه آب
شستشوئی است خنک و آشامیدنی و بخشیدیم باو کسانش و مانندشان را با آنها تا رحمتی از ما باشد و پندي براي خردمندان و
بگیر بدستت دستهاي از گیاه را پس بزن بآن و خلاف سوگند مکن همانا ما یافتیم او را شکیبا خوب بندهاي همانا او بود بازگشت
[ کننده [ صفحه 471
تفسیر
حضرت ایّوب علیه السّلام که شمهاي از احوالش در سوره انبیا گذشت یکی از انبیاء معروف عظیم الشأن است و خلاصه روایات
مختلفهاي که در باب ابتلاء او وارد شده آنستکه خداوند نعمت خود را بر او تمام فرموده بود از علم و مال و جاه و جلال و اولاد و
عیال و او هم کاملا بوظیفه شکرگزاري خود قیام مینمود و بعبادت و اطاعت حق و ارشاد و هدایت خلق مشغول بود و پیوسته اعمال
او بعالم بالا صعود مینمود تا مورد حسد شیطان گردید و آنزمان آنملعون ممنوع از صعود بآسمان تا زیر عرش نبود لذا بعالم بالاسیر
نمود و عرضه داشت پروردگارا ایّوب که اداء شکر نعمت تو را مینماید براي آنستکه نعمت را باو تمام کردي اگر نعمتهاي دنیوي را
از او بگیري شکر نعمت تو را نخواهد نمود مرا بر مال و اولاد او مسلّط فرما تا شکرگزاري او معلوم شود و خداوند او را مسلّط فرمود
بر آنها و او اولاد و اموال او را بتمامی نابود نمود و سوزاند و او شکر میکرد پس آنملعون بخدا رجوع نمود و عرض کرد
شکرگزاري ایوب براي آنستکه میداند تو آنها را باو مسترد خواهی فرمود مرا مسلّط فرما بر بدنش تا امر مکشوف گردد و خداوند
او را بر بدنش مسلّط فرمود غیر از دو چشم و قلب و زبانش و آنملعون دمید در بینی حضرت و مریض شد و مرضش طول کشید و
او بهیچ وجه در شکرگزاري کوتاهی نکرد و بترویج دین حق و نشر احکام مشغول بود تا هفت سال که مورد ملامت مردم گردید و
صفحه 334 از 456
از شهر خارج شد و عیالش براي معاش او گیسوي خود را برید و داد و طعام گرفت و صبر ایوب بپایان رسید و از دست شیطان بخدا
پناه برد و فقط عرضه داشت پروردگارا شیطان بمن آسیبی وارد نموده که موجب رنجوري جسمی و الم روحی من شده بدون آنکه
صریحا خواهشی نماید که خطاب رسید بسرعت بزن پایت را بزمین چشمه آبی که خنک و گوارا است ظاهر خواهد شد از آن
بنوش و با آن خودت را شستشو کن تمام امراض و آلامت رفع خواهد شد و او بدستور الهی عمل نمود و بهتر از روز اوّل شد و
خداوند تمام اموالش را بوجه احسن باو مسترد فرمود و اولادش را که بعد از ابتلاء ببلا فوت شده بودند زنده فرمود بعلاوه تمام
کسانیکه پیش از آن از او فوت شده بودند باسباب عادي که مانند آنها بودند در عدد و اهمیّت و همه با او زندگی کردند و بعد از
عافیت تام از او سؤال شد که کدام [ صفحه 472 ] یک از مصائب وارده بر تو شدیدتر بود گفت شماتت دشمنان و همان موجب شد
که صبر او بپایان رسید و تصوّر نشود که خداوند چگونه بتقاضاي شیطان اینکه همه مصیبت بر پیغمبر خود وارد نمود زیرا مصائب
انبیا و اولیاء هر قدر نزدیکتر باشند بمقام قرب الهی مبنی بر اسرار و حکمی است که شمهاي از آن ذکر شده در سوره انبیاء و غیر آن
و بر ارباب خرد مخفی نمیماند و در اینجا عمده رغم انف شیطان است که بفهمد او نمیتواند اولیاء خدا را از یاد حق بازدارد و
بنفوذ خود منحرف نماید و مردم وظیفه خود را در مصائب وارده بر خودشان بشناسند و بدانند که در مصائب وارده بر مال و اولاد
باید صبر و شکر کرد و در مصائب وارده بر عرض و ناموس باید بخدا پناه برد و دفع آنرا از خدا خواست و نباید ملامت نمود کسی
را بر مصیبت و مغرور شد بثروت و دولت و باید دانست که اختیار عزّت و ذلّت و فقر و مکنت و اخذ و اعطاء و دفع و ابقاء همه با
خدا است و او مالک ملک وجود و حاکم ردّ و قبول است و کسیرا در کار او حق چون و چرا نیست بهر که بخواهد میدهد و از هر
که بخواهد میگیرد و البتّه تمام اینکه تصرّفات مطابق با حکمت و مصلحت است و ابدا بکسی ظلم ننموده و نمینماید و نخواهد نمود
و فضل و احسان خود را از مستحق بلکه قابل دریغ نمینماید و اگر گاهی ز حکمت ببندد دري ز رحمت گشاید در دیگري و بر
حسب استعداد و قابلیّت بندگان بآنها در دنیا و آخرت عوض و اجر مصائب وارده را عنایت خواهد فرمود و چون حضرت ایّوب بعد
از اطلاع بر قضیه معامله زوجه مرضیّه خود غضبناك شده بود و قسم یاد کرده بود که صد چوب باو بزند و بعد که معلوم شد او در
اینکه امر مضطر و بیگناه بوده مهموم و مغموم شده بود خداوند امر فرمود یکدسته از چوبهاي خشک نازك از قبیل ساق ریحان
که عددش صد باشد در دست بگیرد و بزند او را بآن براي رفع قسمش و مقرّر گردید که در اینکه قبیل موارد به اینکه مقدار اکتفا
شود و اینکه حکم از شریعت او باقی ماند که در بعضی از موارد که از آن جمله مریض است در اسلام باین نحو حدّ جاري میشود و
خداوند از او تمجید فرمود براي آنکه صبر را بپایان رسانید و آنجا که باید رجوع بخدا نمود پناه باو برد و بغیر او در هیچ حالی
[ شکایت نکرد و متوسّل نشد و در شکرگزاري کوتاهی ننمود. [ صفحه 473
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 45 تا 54
اشاره
وَ اذکُر عِبادَنا إِبراهِیمَ وَ إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ أُولِی الَأیدِي وَ الَأبصارِ [ 45 ] إِنّا أَخلَصناهُم بِخالِصَۀٍ ذِکرَي الدّارِ [ 46 ] وَ إِنَّهُم عِندَنا لَمِنَ
المُصطَفَینَ الَأخیارِ [ 47 ] وَ اذکُر إِسماعِیلَ وَ الیَسَعَ وَ ذَا الکِفل وَ کُلٌّ مِنَ الَأخیارِ [ 48 ] هذا ذِکرٌ وَ إِن لِلمُتَّقِینَ لَحُسنَ مَآب [ 49 ] -قرآن-
336-1 جَنّات عَدن مُفَتَّحَۀً لَهُم الَأبواب [ 50 ] مُتَّکِئِینَ فِیها یَدعُونَ فِیها بِفاکِهَۀٍ کَثِیرَةٍ وَ شَراب [ 51 ] وَ عِندَهُم قاصِ رات الطَّرف أَترابٌ
261- 52 ] هذا ما تُوعَدُونَ لِیَوم الحِساب [ 53 ] إِن هذا لَرِزقُنا ما لَه مِن نَفادٍ [ 54 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
صفحه 335 از 456
و یاد کن بندگان ما ابراهیم و اسحق و یعقوب صاحبان قوّت و بصیرت را همانا ما خالص نمودیم ایشانرا بخود براي صفت
مخصوصی که یاد آنسراي است و همانا ایشان نزد ما هر آینه از برگزیدگانی نیکانند و یاد کن اسمعیل و الیسع و ذا الکفل را و همه
از نیکانند اینکه ذکر جمیل ایشان است و همانا براي پرهیزکاران هر آینه خوبی بازگشت است در بهشتهاي جاي اقامت همیشگی با
آنکه گشوده است براي ایشان درها در حالیکه تکیه زنندگانند در آنها میخواهند در آنها میوه بسیار و آشامیدنی و نزد ایشانست
زنان فروهشته چشم هم سن با هم اینست آنچه وعده داده میشوید براي روز شمار همانا اینست روزي ما نیست براي آن پایانی
تفسیر
. خداوند متعال متذکر فرموده است پیغمبر خود را از احوال بندگان برجسته خود تا مردم اقتداء نمایند باخلاق حسنه و صفات
پسندیده ایشان مانند حضرت ابراهیم و فرزندش اسحق و فرزند او یعقوب علیهم السلام که صاحبان قواي ایمانی و عبادي بودند و
ارباب بصیرتها و معرفتهاي دینی و عقلی و نیز فرموده که ما بایشان توفیق اخلاص در عبادت و اطاعت خود را عنایت فرمودیم براي
آنکه مخصوص نمودیم آنانرا بخصلت خالصهاي از شوائب اوهام و اغراض دنیوي که آن فکر و ذکر سراي باقی و عالم آخرت بود
که خانه حقیقی است نه دنیا که سراي عاریت و دار فانی و معبر واقعی است و ایشان در علم ازلی و ابدي ما از برگزیدگان براي
نبوّت و رسالت و اهل خیر و سعادت بوده و خواهند بود و نیز فرموده که یاد کن از حضرت اسمعیل جدّ امجد خود و پسر بزرگ
حضرت ابراهیم از هاجر خاتون واقعی که از انبیاء نامی و معروف بحلم و صبر و رضا و تسلیم بود و از الیسع که گفتهاند نام والدش
اخطوب بود و الیاس پیغمبر او را جانشین خود در بنی اسرائیل فرمود و [ صفحه 474 ] غائب شد و بعدا او بمقام نبوّت فائز گشت و از
ذو الکفل که در سوره انبیاء ذکر شد او یوشع بن نون است و بعضی او را پسر عموي الیسع دانند که کفالت از انبیاء مهجور مینمود و
از تبیان نقل شده که او پسر ایّوب پیغمبر است و بعد از او مبعوث به نبوّت شد و در هر حال تمام آنها از مردان نیک نیکوکار اهل
خیر و سعادت بودند اینکه فقط ذکر خیر و نام نیکی است که از ایشان در دنیا برقرار و باقی مانده و همانا براي اشخاص پرهیزکار
هر آینه عاقبت نیکو و پسندیدهاي است چه رسد بانبیاء عظام و اوصیاء کرام ایشان و آن عاقبت نیکو بهشتهائی است که اقامتگاه
دائمی ایشانست و درهاي آنها همیشه بروي ایشان باز است و مانعی از ورود ایشان در آنها نیست و باعمال صالحه خودشان در دنیا
نعمتهاي آنرا کامل مینمایند و چون روز قیامت شود بدون انتظار و وقوف داخل در آنها میگردند و ملائکه باستقبال میآیند و ایشان
بر تختها نشسته و بر پشتیها تکیه میکنند و فرمان میدهند که انواع میوجات و مشروبات را براي ایشان حاضر نمایند و فورا حاضر
مینمایند براي تفکّه و تلذّذ نه براي گرسنگی و تشنگی چون در بهشت بروي کسیکه باز شد در الم و سختی بروي او بسته میشود و
دختران حوریّه با لباسهاي گوناگون بهشتی نزد آنها حاضر شوند و از خصوصیّات آنها آنستکه چشمهاشان مقصور و منحصر
بشوهران بهشتی خودشان است و بدیگري چشم نیندازند و با هم همسن و در جمال و کمال متقاربند نه پیر در آنها وجود دارد و نه
طفل و نه زشت و نه بیمعرفت اینکه اجمالی است از آنچه خداوند وعده میدهد به بندگان پرهیزکار خود براي روز جزاي اعمالشان
و اینرا هم باید دانست که روزي و عطا و بخشش خدا تمامی ندارد اینکه اوضاع بهشتی بهمین منوال همیشه باقی و برقرار خواهد
بود
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 55 تا 61
اشاره
[ هذا وَ إِن لِلطّاغِینَ لَشَرَّ مَآب [ 55 ] جَهَنَّمَ یَصلَونَها فَبِئسَ المِهادُ [ 56 ] هذا فَلیَذُوقُوه حَمِیم وَ غَسّاق [ 57 ] وَ آخَرُ مِن شَ کلِه أَزواج [ 58
صفحه 336 از 456
253 قالُوا بَل أَنتُم لا مَرحَباً بِکُم أَنتُم قَدَّمتُمُوه لَنا فَبِئسَ القَرارُ - هذا فَوج مُقتَحِم مَعَکُم لا مَرحَباً بِهِم إِنَّهُم صالُوا النّارِ [ 59 ] -قرآن- 1
169- 60 ] قالُوا رَبَّنا مَن قَدَّمَ لَنا هذا فَزِده عَذاباً ضِعفاً فِی النّارِ [ 61 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
اینکه است و همانا براي سرکشان بدي بازگشت است آنجهنّم است که داخل میشوند در آن پس بد بستري است اینکه است پس
باید بچشند آنرا آب [ صفحه 475 ] جوشان و چرك جراحت است و دیگر از مانند آن اقسامی است گویند اینکه دسته انبوهی که
داخل شدهاند با شما گشایش مباد آنها را همانا آنها داخل شوندگان آتشند جواب گویند بلکه شما گشایش مباد برایتان شما پیش
فرستادید آنرا براي ما پس بد قرارگاهیست گویند پروردگارا کسی که پیش فرستاد براي ما اینکه را پس زیاد کن براي او عذابی دو
چندان در آتش
تفسیر
خداوند متعال پس از بیان احوال اهل تقوي در آیات سابقه فرموده اینکه است حال ایشان و براي اهل طغیان و سرکشی از اطاعت
خدا و پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و ائمه اطهار هر آینه عاقبت و مرجع بدي است که آنجهنّم است وارد میشوند در آن و بد آرامگاه
و بستر گسترده است براي آنها آن و پس از ورود و مشتعل شدن از آتش و التماس آب اینکه تشریفات ورودي آنها است که باید
بچشند آنرا و آن آب جوش و چرك جراحات اهل دوزخ است و دیگر از نوع چشیدنی شبیه بآن اصنافی است مانند زقوم و زهر مار
و عقرب و سایر گزندگان و چون رؤساء آنها وارد میشوند و میبینند جمعیّت زیادي بفشار دنبال آنها بجهنّم میآیند بعضی ببعضی
میگویند اینکه فوج که بزحمت با شما میآیند گشایش و وسعت مباد براي آنها همانا آنان وارد میشوند در جهنم و جا را بر ما تنگ
میکنند اتباع میشنوند و جواب میگویند بلکه گشایش و وسعت مباد بر خودتان شما از پیش جهنّم را براي ما آماده نمودید و ما را
شما به اینکه روز انداختید پس بد قرارگاهی است آن و نفرین میکنند بآنها و میگویند پروردگارا کسیکه اینکه جایگاه را قبلا براي
ما تهیّه نمود باضلال و اغوا عذابش را در آتش دو برابر گردان اینکه نحو گفتگو بنظر حقیر رسید و ذکر شد ولی مفسّرین گفتهاند
خزنه جهنّم برؤساء میگویند اینجماعت که بفشار دنبال شما میآیند اتباع شمایند و آنها در جواب ملائکه میگویند گشایش مباد براي
آنها چون میآیند جاي ما را تنگ میکنند و اتباع میشنوند و در جواب آنها میگویند بنحویکه ذکر شد و بنابراین یک قول علاوه باید
تقدیر نمود و اخر بصیغه جمع بجاي آخر نیز قرائت شده است و قمّی ره طاغیان را باوّلی و دوّمی و بنی امیّه و آخر من شکله را به
بنی عباس تفسیر فرموده و ظاهرا ضمیر من شکله را بچشنده رجوع داده و مقاولات بین رؤساء و اتباع را بآنها [ صفحه 476 ] بحسب
مراتب تقدّم خودشان در ظلم بآل محمّد صلّی اللّه علیه و اله نسبت داده است و غسّاق را نقل نموده که وادیی است در جهنّم که در
آن سیصد و سی کوشک است هر کوشکی سیصد اطاق دارد و هر اطاقی چهل گوشه دارد در هر گوشه مار بزرگی است در شکم
هر ماري سیصد و سی عقرب است در نیش هر عقربی سیصد و سی سبوي زهر است که اگر یکی از آنعقربها زهرش را بریزد بر
اهل جهنّم همه را کفایت مینماید و از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله نقل نموده که جهنّم تنگ شود بر اهلش مانند تنگی بن نیزه بر آن
و غسّاق بآبی که از سردي سوزنده است نیز تفسیر شده و بتخفیف هم قرائت نمودهاند و بعضی ضمیر من شکله را بعذاب راجع
دانستهاند و شکل را بجنس و ازواج را بانواع تفسیر نمودهاند و اللّه اعلم.
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 62 تا 70
صفحه 337 از 456
اشاره
وَ قالُوا ما لَنا لا نَري رِجالًا کُنّا نَعُدُّهُم مِنَ الَأشرارِ [ 62 ] أَتَّخَذناهُم سِخرِیا أَم زاغَت عَنهُم الَأبصارُ [ 63 ] إِن ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُم أَهل النّارِ
345 قُل - 64 ] قُل إِنَّما أَنَا مُنذِرٌ وَ ما مِن إِله إِلاَّ اللّه الواحِدُ القَهّارُ [ 65 ] رَبُّ السَّماوات وَ الَأرض وَ ما بَینَهُمَا العَزِیزُ الغَفّارُ [ 66 ] -قرآن- 1 ]
هُوَ نَبَأٌ عَظِیم [ 67 ] أَنتُم عَنه مُعرِضُ ونَ [ 68 ] ما کانَ لِی مِن عِلم بِالمَلَإِ الَأعلی إِذ یَختَصِ مُونَ [ 69 ] إِن یُوحی إِلَی إِلاّ أَنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ
194- 70 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و گویند چیست ما را نمیبینیم مردانیرا که بودیم میشمردیمشان از بدکاران آیا گرفتیم آنانرا بسخریه یا برگردید از ایشان دیدهها
همانا اینکه راست است آنمنازعه اهل آتش است بگو جز اینکه نیست که من بیم دهندهام و نیست معبودي مگر خداي یگانه داراي
قهر و غلبه پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است که تواناي آمرزنده است بگو آن خبري بزرگ است شما از آن رو
گردانندگانید نبود براي من دانشی بجماعت بالاتر وقتی با یکدیگر بحث مینمودند وحی نمیشود بسوي من مگر براي آنکه من بیم
دهنده آشکارم
تفسیر
. خداوند متعال باز نقل نموده کلام اهل دوزخ را با یکدیگر که گویند چه شده است ما را که نمیبینیم در جهنّم مردانیرا که ما آنها
را از اشرار میشمردیم در دنیا و میگفتیم اینها با هم براي ریاست و اغراض شخصی سازش نمودند که ما را از دین آباء خود باز
دارند آیا ما آنها را بسخریّه و استهزاء گرفتیم و چنین کار بدي کردیم چون اینجا که نیستند معلوم میشود در بهشتند یا اینجا هستند و
چشم ما بآنها نمیافتد و محتمل است مراد آن باشد که آیا ما که آنها را [ صفحه 477 ] سخریه نمودیم عمدا کار بدي کردیم یا خبر
چون در دنیا ما از باطن آنها آگاه نبودیم و چشم ما خوبیهاي آنها را ندید پس معذوریم و در هر حال اظهار ندامت و پشیمانی
میکنند و اتّخذنا هم بدون همزه استفهام نیز قرائت شده و بنابراین صفت دیگري است براي رجالا و معنی واضحتر است و کلمهام
معادل ما لنا لا نري خواهد بود صریحا نه بنحویکه بیان شد که معادل اتّخذناهم بود باعتبار دلالت همزه استفهام بر ندامت آنها از
استهزاء خودشان براي نبودن آنرجال در جهنّم و بودنشان در بهشت که مستفاد از ما لنا لا نري است و محتمل است ام منقطعه باشد
یعنی آیا ما آنها را مسخره نمودیم و قدر آنها را نشناختیم و چشم ما خوبیهاي آنها را ندید جاي تأسف است چون معلوم شد آنها
بهشتی بودند که اینجا نیستند و گفتهاند مراد امثال ابو جهل و ولید بن مغیرهاند که امثال عمّار و صهیب و خباب را در جهنّم
نمیبینند ولی در روایات متعدده از ائمه اطهار با تأکیدات بلیغه بدشمنان آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم که دوستان ایشانرا در
جهنّم نمیبینند تفسیر شده و بشیعیان فرمودهاند و اللّه خدا غیر از شما را اراده ننموده از آنها که فرموده در جهنّم دیده نمیشوند و اللّه
دو نفر بلکه و اللّه یکنفر شما داخل جهنّم نخواهید شد و بعد از تمام نزاعهاي جهنمیها در آیات سابقه و گفتگوشان اینجا خداوند
فرموده اینکه مخاصمه و گفتگوي ندامت اثر اهل آتش با یکدیگر حق است و شبههئی در آن نیست که واقع خواهد شد و به پیغمبر
اکرم دستور فرموده که بفرماید باهل مکّه من فقط پیغمبر خدایم که باید شما را از قهر و غضب او بترسانم الزام به قبول و مسئولیّت
انکار آن با من نیست و نیست معبود بحقی مگر خداوند یگانه که شریک و جزء ندارد و غالب بر هر شیء و قادر بر هر امري است
و چیزي و کسی نمیتواند در مقابل او قیام و بر خلاف او اقدامی نماید پروردگار آسمانها و زمین و موجودات در آن دو و ما بین آن
دو است و مبدء و منتهاي تمام آنها است ارجمند و غالب و توانائی است که کسی و چیزي نمیتواند مانع از نفوذ اراده او شود و اگر
صفحه 338 از 456
بخواهد گناهکاران را تمامی بتمام گناهانشان عذاب کند میتواند ولی آمرزنده است و هر گناهی را از هر کس بخواهد میآمرزد و
بمناسبت سبق ذکر انذار صفات جلال بیشتر ذکر شده است و نیز دستور فرموده که بفرماید آن خبر بیم دهنده بودن من از آتش
جهنّم و قهّاریّت خداي یگانه [ صفحه 478 ] خبر بزرگی است که باید کاملا بآن توجّه داشت و حق بودن آنرا دانست و از آن ترسید
ولی مع الاسف شما از استماع و تفکّر در آن گریزانید یا آنچه خبر میدهد پیغمبر صلی اللّه علیه و اله بآن خبر مهمّی است که باید
بآن توجّه داشت و نباید از آن غافل و رو گردان بود و شما بآن اعتنا نمیکنید منکه از احوال ساکنان عالم اعلی مطلع نبودم و علم
ببحث و گفتگو و ردّ و قبول آنها نداشتم اینکه قبیل مطالب بطریق وحی از خداوند بمن میرسد و وحی نمیشود بمن مگر براي آنکه
پیغمبرم و باید مردم را از خدا بترسانم با بیانات واضح و آشکار چنانچه نمونه آن در آیات آتیه خواهد آمد انشاء اللّه تعالی اینکه
معانی از ظاهر اینکه آیات بنظر میرسد ولی قمّی ره و در بصائر از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که مراد از نبأ عظیم امیر المؤمنین
علیه السّلام است و از امام صادق علیه السّلام نقل شده که مراد از نبأ امامت است و نیز قمّی ره در حدیث معراج از امام باقر علیه
السّلام نقل نموده که چون جبرئیل پیغمبر صلی اللّه علیه و اله را بسدرة المنتهی رسانید از رفتار بازماند و حضرت رسید بجائیکه
کسی بآن جا نرسیده بود چون جز نور حق چیزي فاصله بین حبیب و محبوب نبود و خدا از پیغمبر ص پرسید بحث ملأ اعلی با
یکدیگر در چه بود حضرت عرض کرد من نمیدانم مگر آنچه را تو بمن آموختی پس خداوند دست قدرت خود را میان دو کتف
او گذارد و پیغمبر فرمود من خنکی آنرا در وسط سینه خود یافتم و هر چه از گذشته و آینده از من پرسید دانستم از آن جمله آنکه
فرمود ساکنان ملأ اعلی در چه بحث میکردند عرض کردم در کفّارات و درجات و حسنات و در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله
و سلّم نقل نموده که خدا بمن فرمود میدانی ملأ اعلی در چه گفتگو میکردند عرض کردم خیر فرمود بحث میکردند در کفّارات و
درجات و امّا کفّارات فراوان نمودن آب وضو و رفتن بنماز جماعت و انتظار نماز بعد از نماز است و امّا درجات افشاء سلام و اطعام
طعام و نماز شب است با آنکه مردم در خواب باشند و ظاهرا چون معناي حسنات واضح بوده ذکر نفرمودهاند و سخریّا بضم سین و
الّا انّما بکسر همزه نیز قرائت شده یعنی وحی نمیشود بمن مگر آنکه تو باید بیمدهنده مردم و آشکار کننده حق براي آنها باشی و
[ بامر دیگري مأموریّت نداري و اللّه تعالی اعلم بحقائق الامور. [ صفحه 479
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 71 تا 83
اشاره
إِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلائِکَۀِ إِنِّی خالِق بَشَراً مِن طِین [ 71 ] فَإِذا سَوَّیتُه وَ نَفَخت فِیه مِن رُوحِی فَقَعُوا لَه ساجِ دِینَ [ 72 ] فَسَجَدَ المَلائِکَۀُ کُلُّهُم
أَجمَعُونَ [ 73 ] إِلاّ إِبلِیسَ استَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الکافِرِینَ [ 74 ] قالَ یا إِبلِیس ما مَنَعَکَ أَن تَسجُدَ لِما خَلَقت بِیَدَي أَستَکبَرتَ أَم کُنتَ مِنَ
380 قالَ أَنَا خَیرٌ مِنه خَلَقتَنِی مِن نارٍ وَ خَلَقتَه مِن طِین [ 76 ] قالَ فَاخرُج مِنها فَإِنَّکَ رَجِیم [ 77 ] وَ إِن عَلَیکَ - العالِینَ [ 75 ] -قرآن- 1
278 إِلی یَوم الوَقت المَعلُومِ - لَعنَتِی إِلی یَوم الدِّین [ 78 ] قالَ رَب فَأَنظِرنِی إِلی یَوم یُبعَثُونَ [ 79 ] قالَ فَإِنَّکَ مِنَ المُنظَرِینَ [ 80 ] -قرآن- 1
137- 81 ] قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغوِیَنَّهُم أَجمَعِینَ [ 82 ] إِلاّ عِبادَكَ مِنهُم المُخلَصِینَ [ 83 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
هنگامیکه گفت پروردگارت بفرشتگان همانا من آفرینندهام انسانی را از گل پس چون با تناسب بپایان رساندم پیکر او را و دمیدم
در او از روح خود پس درافتید مر او را سجدهکنان پس سجده کردند فرشتگان تمامیشان همگی مگر ابلیس که سرکشی نمود و بود
از کافران گفت اي ابلیس چه بازداشت تو را که سجده کنی مر آنرا که آفریدم بدو دست خود آیا تکبر کردي یا بودي از بلند
صفحه 339 از 456
مرتبگان گفت من بهترم از او آفریدي مرا از آتش و آفریدي او را از گل گفت پس بیرون رو از آن همانا توئی رانده شده و همانا
بر تو است لعنت من تا روز جزا گفت پروردگارا پس مهلت ده مرا تا روز که برانگیخته میشوند گفت پس همانا توئی از مهلت
دادهشدگان تا روز آن وقت دانسته شده گفت پس قسم بعزت تو هر آینه گمراه میکنم آنها را همگی مگر بندگان تو از آنها که
خالص شدگانند
تفسیر
. خداوند شمهاي از احوال اهل عالم اعلی را که در آیات سابقه اشاره بآن شده بود براي پیغمبر خود بیان فرموده تا مردم متوجّه
شوند بمفاسد صفت تکبّر و تخلّف از فرمان حق از قبیل آنکه وقتی خداوند بملائکه فرمود من میخواهم انسانی از گل خلق نمایم
پس چون کالبد او را با تناسب اجزاء و صورت باتمام رساندم و دمیدم در آن بافاضه از عالم قدس روان پاکی را که براي شرافت
آن اضافه بخود نمودم و روح خود خواندم پس سجده کنید براي عبادت من و شکر نعمت و تجلیل و تعظیم او در برابرش چون او
حامل انوار محمدي صلی اللّه علیه و آله است و اطاعت او واجب است چنانچه در سوره بقره ذیل آیه شریفه وَ إِذ قُلنا لِلمَلائِکَۀِ
اسجُدُوا لآدم بیان شد پس ملائکه بتمامی سجده نمودند مگر ابلیس که واقعا از جن بود ولی چون مدتها بود با ملائکه مشغول
725 [ صفحه 480 ] شد و بواسطه خبث ذات و صفت تکبّر از امر الهی - بعبادت خدا بود در ضمن آنها مأمور بسجود -قرآن- 690
تخلّف نمود و کفر باطنی او آشکار گشت و خداوند باو فرمود چه چیز مانع شد تو را که سجده نمائی در برابر موجودیکه خلق
نمودم من او را بدو دست قدرت و قوّت خودم چنانچه در عیون و توحید از حضرت رضا علیه السّلام نقل نموده و سؤال فرمود که
آیا تکبّر بیجا نمودي با آنکه مستحق نبودي یا واقعا بلند مرتبه بودي و مستحق تفوّق و آنملعون جواب داد که من تفوّق ذاتی بر او
دارم چون من از آتش خلق شدم که روشن و نورانی است و او از گل خلق شده که تاریک و ظلمانی است و منکر علم و حکمت
خدا شد و شمهاي از اینکه مقال در اوائل سوره اعراف گذشت که اگر از جهت نورانیّت آدم علیه السّلام خبر داشت و آنکه قابل
مقایسه با نورانیّت آتش نیست میدانست برتري و فضل او را و خداوند او را از عالم اعلی مطرود و محروم از رحمت خود و هر خیر
و کرامت فرمود تا روز قیامت و او از خدا مهلت و عمر طولانی خواست تا آنروز و خداوند او را مهلت داد تا روز که وقت آن معلوم
است بعلم الهی و دیگري اطلاع از آن ندارد و او قسم یاد نمود بعزّت و جلال خدا که بوسوسه و مکر اغواء نماید و فریب دهد تمام
ذریّه آدم را مگر از آنها کسانیرا که خداوند خالص نموده است دلهاي ایشانرا براي محبّت خود بتوفیق طاعت و اجتناب از معصیت و
شرح اینکه آیات و بیان وقت معلوم و سایر خصوصیّات در سوره حجر گذشته است.
[ [سوره ص [ 38 ]: آیات 84 تا 88
اشاره
قالَ فَالحَقُّ وَ الحَق أَقُول [ 84 ] لَأَملَأَن جَهَنَّمَ مِنکَ وَ مِمَّن تَبِعَکَ مِنهُم أَجمَعِینَ [ 85 ] قُل ما أَسئَلُکُم عَلَیه مِن أَجرٍ وَ ما أَنَا مِنَ المُتَکَلِّفِینَ
287- 86 ] إِن هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعالَمِینَ [ 87 ] وَ لَتَعلَمُن نَبَأَه بَعدَ حِین [ 88 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
گفت پس من حقّم و حق را میگویم بعزّت خود هر آینه پر خواهم کرد البته دوزخ را از تو و از هر که پیروي کند تو را از آنها
صفحه 340 از 456
همگی بگو نمیخواهم از شما بر آن هیچ مزدي و نیستم من از آنانکه بزحمت عنوانی را بخود بندم نیست آن مگر پندي مر جهانیانرا
او هر آینه خواهید دانست خبرش را پس از هنگامی
تفسیر
. خداوند متعال در جواب ابلیس و اعلان خطري که نسبت بذریّه آدم علیه السّلام در آیات سابقه داد فرمود پس من خداوند بر حقم
یا پس حق از پروردگار تو است بنابر آنکه حق مبتدا یا خبر مقدّم باشد و بنصب نیز قرائت شده و بنابراین مراد آنستکه پس من
احقاق میکنم حق را و میگویم آنرا و در [ صفحه 481 ] هر حال خداوند هم بعزّت و جلال خود قسم یاد فرمود که جهنّم را از او و
اتباع او از بنی آدم پر نماید و به پیغمبر خود دستور داد که بکفّار مکّه بفرماید من بر تبلیغ رسالت از شما مزدي نمیخواهم و از
کسانیکه اینکه عنوان رسالت را بزحمت بخود بسته باشم و بر خلاف واقع ادّعائی نموده و براي اثباتش قرآن را از پیش خود ساخته
و پرداخته باشم نیستم و نیست آن قرآن مگر موعظه و پند و شرف براي اهل عالم و پس از چندي خبر صدق آن بشما خواهد رسید
چون اخبار غیبیّه و وعد و و عید آن در خارج مشهود عالمیان خواهد گردید و بفتوحات اسلامی و بعد از مرگ تفسیر فرمودهاند و
در کافی از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که بعد از ظهور قائم علیه السّلام است و در توحید امام رضا علیه السّلام از
آنحضرت نقل نموده که مسلمانان به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله عرضه داشتند که اگر هر کس را که بتوانی از مردم مجبور بقبول
اسلام نمائی عدد ما زیاد میشود و بر دشمنان غلبه پیدا میکنیم حضرت جواب فرمود من بدعت در دین خدا نگذاشته و نخواهم
گذاشت و از متکلّفین نیستم و ظاهرا مراد آن باشد که از کسانیکه مردم را باکراه و کلفت وادار بامري نمایم نیستم و در جوامع از
پیغمبر صلی اللّه علیه و آله نقل فرموده که از براي متکلّف سه علامت است نزاع مینماید با کسیکه بالاتر از او است و کوشش میکند
در امریکه نائل بآن نمیشود و میگوید چیزیرا که نمیداند و اینمعنی را در خصال امام صادق علیه السّلام از لقمان نقل نموده و بنظر
حقیر متکلّف شخص ناراحت و کسیرا گویند که بدون جهت خود و خلق را بزحمت اندازد در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر
علیه السّلام نقل نموده که کسیکه سوره ص را در شب جمعه قرائت نماید خداوند از خیر دنیا و آخرت بقدري باو عنایت فرماید که
باحدي از مردم عنایت نفرموده باشد جز به پیغمبر مرسل و ملک مقرّب و او را با تمام کسانش حتّی خدمتگزارش داخل در بهشت
[ میفرماید و الحمد للّه ربّ العالمین و صلی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین [ صفحه 482
سوره زمر
اشاره
69- هفتاد و پنج آیه مکیّه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 32
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 تَنزِیل الکِتاب مِنَ اللّه العَزِیزِ الحَکِیم [ 1] إِنّا أَنزَلنا إِلَیکَ الکِتابَ بِالحَق فَاعبُدِ اللّهَ مُخلِصاً لَهُ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
الدِّینَ [ 2] أَلا لِلّه الدِّین الخالِص وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِه أَولِیاءَ ما نَعبُدُهُم إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّه زُلفی إِن اللّهَ یَحکُم بَینَهُم فِی ما هُم فِیهِ
یَختَلِفُونَ إِن اللّهَ لا یَهدِي مَن هُوَ کاذِب کَفّارٌ [ 3] لَو أَرادَ اللّه أَن یَتَّخِذَ وَلَداً لاصطَفی مِمّا یَخلُق ما یَشاءُ سُبحانَه هُوَ اللّه الواحِدُ القَهّارُ
صفحه 341 از 456
536 خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ بِالحَق یُکَوِّرُ اللَّیلَ عَلَی النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّیل وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ کُلٌّ یَجرِي - 4] -قرآن- 1 ]
222- لِأَجَل مُسَ  می أَلا هُوَ العَزِیزُ الغَفّارُ [ 5] -قرآن- 1
ترجمه
اینکه نازل نمودن کتابست از جانب خداوند غالب درست کردار همانا ما فرستادیم بسوي تو کتابرا بحق پس بپرست خدا را با آنکه
خالصکننده باشی براي او دین را بدانید که براي خدا است دین خالص و آنها که گرفتند غیر از او خداوندگارانی میگویند
نمیپرستیم آنها را مگر براي آنکه نزدیک کنند ما را بخدا نزدیک نمودنی همانا خدا حکم میکند میانشان در آنچه آنها در آن
اختلاف میکنند همانا خدا هدایت نمیکند کسی را که او دروغگوي ناسپاس است اگر میخواست خدا که بگیرد فرزندي هر آینه
برگزیده بود از آنچه میآفریند آنچه را که میخواست منزّه است او او است خداي یگانه داراي قهر و غلبه آفرید آسمانها و زمین را
بحق میپوشاند لباس شب را بر روز و میپوشاند لباس روز را بر شب و رام گردانید خورشید و ماه را هر یک جاري میگردد تا مدتی
نامبرده بدانید او است خداوند غالب آمرزنده
تفسیر
. خداوند متعال در اینسوره مبارکه بدوا فرموده نزول قرآن از خداوند ارجمند درستکردار است و بنابراین تنزیل مبتدا و من اللّه
خبر است و محتمل است تنزیل خبر مبتداء محذوف باشد چنانچه ترجمه شد و بعدا میفرماید [ صفحه 483 ] ما آنرا براستی و درستی
و حق و حقیقت فرستادیم نه بدون غرض صحیح و بیهوده و بباطل و براي تذکر عموم بندگان به پیغمبر خود دستور داده که عبادت
کن خدا را از روي اخلاص بدون ریا و شرك و اغراض دیگري بطوریکه دین تو منحصر بخداپرستی باشد و بدانکه دین خدا
خالص از غیر خدا است و دینی که در آن شرك باشد بهر وجه که باشد منسوب بحق و بامر خدا نمیشود و مرضی الهی نیست و
نبوده و نخواهد بود و آنکه بتپرستان مکّه میگویند ما خداوند بزرگ را که خالق آسمانها و زمین است قبول داریم و اینکه پرستش
مینمائیم بتها را براي آنستکه آنها نزدیک کنند ما را بخدا بنزدیکی مخصوصی که آنشفاعت است و خدا حکم میکند میان آنها و
موحّ دین در آنچه با هم در آن اختلاف مینمایند از توحید و شرك یا حکم مینماید بین اهل شرك در اختلافاتیکه مینمایند با
یکدیگر در امور دینی و انواع شرك آنها از خفی و جلی و اجلی و غیرها و هر کس را بقدر استحقاق عذاب میفرماید و قدر
مشترك میان همه آنستکه آنها دروغ میگویند بتها هیچ کار از دستشان برنمیآید و بعبادت آنها کفران نعمت خدا را مینمایند و
خداوند توفیق نیل بسعادت و هدایت بدار کرامت خود را بآنها نمیدهد در احتجاج از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله نقل نموده که
بمشرکین عرب فرمود شما چرا عبادت میکنید بتها را گفتند براي آنکه آنها ما را بخدا نزدیک کنند فرمود آیا آنها شنوا و مطیع و
عبادت کننده پروردگارند تا شما براي تعظیم آنها مقرّب درگاه خدا شوید گفتند خیر فرمود شما کسانی هستید که آن بتها را
بدست خودتان تراشیده و ساختهاید گفتند بلی فرمود پس اگر قدرت داشتند آنها سزاوارتر بود عبادت شما را نمایند از شما که
عبادت آنها را نمائید وقتی که امر نفرموده باشد شما را بتعظیم آنها کسیکه عارف است بمصالح و عواقب شما و حکیم است در
آنچه شما را بآن تکلیف میفرماید و نیز اینکه بعضی از مشرکین عرب میگویند ملائکه دختران خدایند و یهود میگویند عزیر پسر
خدا است و نصاري میگویند مسیح پسر خدا است تمام دروغ و افتراء بخدا است چون خداوند منزّه است از آنکه مجانسی از زن و
فرزند داشته باشد و اگر میخواست کسیرا بفرزندي از بندگان خود قبول نماید باختیار آنها نمیگذارد که براي او فرزند اختیار نمایند
خودش براي خود از مخلوقاتش [ صفحه 484 ] هر کس را میخواست بفرزندي اختیار مینمود ولی او حاجت بگرفتن زن و فرزند
صفحه 342 از 456
براي خود ندارد و مقام مقدّسش اجل از اینکه امور است چون او یگانه است مجانس و مشابه و عدیل و نظیري ندارد و منقسم
نمیشود در وجودي و نه در عقلی و نه در وهمی چنانچه در توحید از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده و قاهر و غالب بر تمام
موجودات است خلق فرموده آسمانها و زمین را بحق نه بباطل و بمقتضاي حکمت نه بیهوده و عبث و شب و روز را بر گرد یکدیگر
میگرداند یا هر یک را غالب بر دیگري مینماید و مسخّر فرموده خورشید و ماه و سایر سیّارات را که هر یک از آنها در مدار خود
بامر او سیر مینمایند تا مدّت معیّنی که نهایت دور آنها یا روز قیامت باشد که پایان سیر آنها است و همه مقهور بقهر الهی خواهند
شد و اینها براي آنستکه تمام موجودات بکمال لایق خود برسند و هر موجودي بقدر قابلیّت خود از معرفت و نعمت بیمنتهاي او
کامیاب و بهرهمند گردد و عزّت و عظمت خداوند آشکار شود و براي اهل ایمان احیانا اگر خلل و فتوري در اطاعت و عبادت حقّ
روي دهد بمغفرت و رحمت او تلافی و تدارك گردد.
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
خَلَقَکُم مِن نَفس واحِ دَةٍ ثُم جَعَلَ مِنها زَوجَها وَ أَنزَلَ لَکُم مِنَ الَأنعام ثَمانِیَۀَ أَزواج یَخلُقُکُم فِی بُطُون أُمَّهاتِکُم خَلقاً مِن بَعدِ خَلق فِی
ظُلُمات ثَلاث ذلِکُم اللّه رَبُّکُم لَه المُلک لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنّی تُصرَفُونَ [ 6] إِن تَکفُرُوا فَإِن اللّهَ غَنِیٌّ عَنکُم وَ لا یَرضی لِعِبادِه الکُفرَ وَ إِن
تَشکُرُوا یَرضَه لَکُم وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري ثُم إِلی رَبِّکُم مَرجِعُکُم فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ إِنَّه عَلِیم بِذات الصُّدُورِ [ 7] وَ إِذا مَسَّ
الإِنسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّه مُنِیباً إِلَیه ثُم إِذا خَوَّلَه نِعمَۀً مِنه نَسِیَ ما کانَ یَدعُوا إِلَیه مِن قَبل وَ جَعَلَ لِلّه أَنداداً لِیُضِل عَن سَبِیلِه قُل تَمَتَّع بِکُفرِكَ
قَلِیلًا إِنَّکَ مِن أَصحاب النّارِ [ 8] أَمَّن هُوَ قانِت آناءَ اللَّیل ساجِداً وَ قائِماً یَحذَرُ الآخِرَةَ وَ یَرجُوا رَحمَۀَ رَبِّه قُل هَل یَستَوِي الَّذِینَ یَعلَمُونَ
وَ الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الَألباب [ 9] قُل یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُم لِلَّذِینَ أَحسَ نُوا فِی هذِه الدُّنیا حَسَ نَۀٌ وَ أَرضُ اللّهِ
1245- واسِعَۀٌ إِنَّما یُوَفَّی الصّابِرُونَ أَجرَهُم بِغَیرِ حِساب [ 10 ] -قرآن- 1
ترجمه
آفرید شما را از یک تن پس آفرید از او زنش را و ایجاد کرد براي شما از چهارپایان هشت جفت میآفریند شما را در شکمهاي
مادرانتان آفریدنی بعد از آفریدنی در تاریکیهاي سه گانه اینست خداوند پروردگار شما مر او را است پادشاهی نیست خدائی جز او
پس کجا برگردانده میشوید اگر نا سپاسی [ صفحه 485 ] کنید پس همانا خدا بینیاز است از شما و نمیپسندد براي بندگان خود
ناسپاسی را و اگر شکر کنید میپسندد آنرا براي شما و برنمیدارد بردارنده بار گرانی بار گران دیگري را پس بسوي پروردگار شما
است بازگشت شما پس خبر میدهد شما را بآنچه که میکردید همانا او دانا است بآنچه در سینهها است و چون برسد بانسان بدحالی
و گزندي میخواند پروردگارش را بازگشت کنان بسوي او پس چون ببخشد باو نعمتی از خود فراموش میکند آنچه را که بود
میخواند براي دفع آن از پیش و قرار میدهد براي خدا همتایانی تا گمراه کند از راه او بگو برخوردار باش بکفر خود اندکی همانا تو
از اهل آتشی آیا کسیکه او عبادت کننده است در اوقات شب سجدهکنان و ایستاده بیم دارد از سراي آخرت و امید دارد رحمت
پروردگار خود را بگو آیا یکسانند آنانکه میدانند و آنها که نمیدانند جز اینکه نیست که پند میگیرند خردمندان بگو اي بندگان من
که گرویدید بترسید از پروردگارتان براي آنانکه نیکی کردند در اینکه جهان نیکی است و زمین خدا وسیع است جز اینکه نیست
که تمام داده میشود به صبر کنندگان پاداششان بیشمار
صفحه 343 از 456
تفسیر
. خداوند منّان در مقام بیان قدرت و نعمت خود میفرماید که خلق فرمود شما را از یکنفر که حضرت آدم ابو البشر باشد پس آفرید
از فاضل طینت او جفتش حوّاء را که شرح آن مفصّلا در اوّل سوره نساء گذشت و نیز خلق فرمود براي شما از شتر و گاو و گوسفند
و بز هشت جفت چنانچه در احتجاج از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که مراد از انزال خدا در اینکه آیه خلق او است آنها را
و اینکه براي آنستکه فیض از عالم غیب نازل و بعالم شهود میرسد و باران از آسمان میآید و گیاه میروید و حیوان از آن متولد
میشود و لفظ ثم بمناسبت تراخی خلق حوا است از خلق آدم علیه السّلام که مستفاد از کلام است نه خلق بنی آدم و مراد از جفت نر
و ماده هر یک از اینکه چهار نوع حیوان است باعتبار دو صنف اهلی و وحشی از گاو و گوسفند و بز و دو صنف عراب و بختی از
شتر یا مراد هر یک از نر و ماده آن چهار نوع است باعتبار آنکه هر یک جفت دیگر است یا مراد صنف است چون نر و ماده هر
حیوانی دو صنف از آن حیوانند و در هر حال مراد همان هشت جفت [ صفحه 486 ] مذکور در سوره انعام است که بعضی از اخبار
دالّه بر معناي اوّل آنجا گذشت و خداوند خلق میفرماید شما را در شکمهاي مادرانتان خلقی بعد از خلقی از نطفه و علقه و مضغه و
استخوانهاي برهنه از گوشت و پوشیده شده بآن و خلق آخر که آن انسان کامل است و اشرف مخلوقات که اگر خود را بمقام لایق
خویش برساند از ملک برتر شود و اینکه مراتب را در سه تاریکی سیر مینماید که تاریکی شکم و تاریکی رحم و تاریکی مشیمه
باشد چنانچه در مجمع از امام باقر علیه السّلام و در توحید از امام صادق علیه السّلام و قمّی ره نقل نموده و مشیمه پوستی است که
در رحم روي بچه کشیده شده اینکه چنین قادر مقتدري خداوند و پروردگار شما است و مالکیّت ملک وجود اختصاص باو دارد و
سلطنت حقّه حقیقیّه از آن او است و معبود بحقّی جز او نیست و با اینهمه جهات استحقاق براي پرستش و ستایش چگونه از او
منصرف میشوید و بپرستش جماداتیکه بهیچ وجه لیاقت ندارند میپردازید و اگر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند
گرد چون او بینیاز از مردم و عبادت آنها و مأمون از معصیتشان است ولی راضی بکفر آنها نیست چون میداند براي آنها ضرر دارد
خداوند بندگان خود را دوست دارد و از پدر و مادر مهربان بآنها مهربانتر است و ارحم الرّاحمین است چگونه راضی میشود
بندگانش در دنیا بمضارّ کفر گرفتار و در آخرت به تبعات آن دچار شوند و اگر شکرگزاري نمایند از نعم بیپایان او باطاعت و
ترك معصیت میپسندد آن شکرگزاري را از آنها و خشنود میشود بآن چون سعادت دنیا و آخرت آنها در آن است بیشتر از پدر
مهربانی که راضی و خشنود میشود از پسري که تحصیل میکند موجبات ترقّی و تعالی و خوشبختی خود را و قمّی ره فرموده مراد از
کفر در اینجا کفران نعمت است و در محاسن نقل نموده که کفر اینجا خلاف مذهب حق و شکر ولایت و معرفت است و هیچ کس
بار گران دیگري را بدوش نمیگیرد یعنی هر کس که گناهی بر گردن دارد ضررش بخودش میرسد نه بغیر و بازگشت همه در
قیامت بحکم خدا است پس آگاه میکند آنها را از اعمال خوب و بدشان بمحاسبه و مجازات حتی نیّتهاي قلبی و ارادات باطنی
بندگان را که بارز نشده و در کمون سینه آنها مانده است خدا میداند و با آنها حساب میکند اگرچه بر آنها عقاب نفرماید و تحقیق
اینمعنی در ذیل آیه [ صفحه 487 ] شریفه إِن تُبدُوا ما فِی أَنفُسِکُم أَو تُخفُوه یُحاسِبکُم بِه اللّه گذشت و چون در کمون ذات هر کس
اعتراف بتوحید حق وجود دارد نهایت آنکه هوي و هوس نفسانی و تمایلات شهوانی منصرف مینماید شخص را از عمل بمقتضاي
آن وقتی که بانسان گزند و ضرر و بلا و محنتی برسد قهرا متوجه بخدا میشود و تضرّع و زاري میکند و رفع آن بلا را از او میخواهد
و چون تفضّل و احسان الهی شامل حال او گشت و متنعّم بنعمت حق شد فراموش میکند آن گرفتاري خود را که براي رفع -قرآن-
80-8 آن متوسل بعنایت الهی شده بود یا آن دعا و تضرّع و زاري خود را که بدرگاه خدا میکرد پیش از رفع بلا و قرار میدهد براي
خداوند امثال و اقرانی در عبادت و اطاعت از بتها و بندگان خدا تا در نتیجه گمراه شود و گمراه کند خلقی را از راه خدا پرستی و
اینکه بسیار صفت بدي است چون انسان باید در هیچ حال احوال سابقه خود را فراموش نکند و اگر از کسی در وقت گرفتاري باو
صفحه 344 از 456
خیري رسید در زمان وسعت در نظر داشته باشد و اگر بتواند تلافی کند و باید بچنین شخصی گفت چند روزي از اینکه ناشکري
خود و کفران نعمت الهی در دنیا بهرهبرداري کن که بالاخره تو از اهل آتش جهنمی و باید بسوزي در آن و آیا چنین شخصی
خوبست یا کسیکه در ساعاتی از شب مشغول بنماز و قنوت و سجود و قیام در پیشگاه الهی است از ترس عذاب قیامت و امید
برحمت خدا که بهترین حالات اهل ایمان است چنانچه در علل از امام باقر علیه السّلام در اینکه آیه نقل شده که مراد نماز شب
است و آیا کسانیکه داراي ایمان و اعتقاد بصدق وعده حق میباشند مساوي هستند در فضیلت و شرافت و سعادت دنیا و آخرت با
کسانیکه متزلزل و شاك و جاهل و غافلند و در روایات ائمه اطهار قانت در آناء لیل بامیر المؤمنین علیه السّلام و متمتّع بکفر خود
قلیلا بمخالف او و کسیکه نسبت سحر به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله میداد و متضرّر میشد و توبه میکرد و فراموش مینمود و شکّاك
بود تأویل شده است و الّذین یعلمون را بخودشان و الّذین لا یعلمون را بدشمنانشان و اولو الالباب را بشیعیانشان تفسیر فرمودهاند و
معلوم است که تذکّر و اتّعاظ باین مواعظ و نصایح مخصوص باهل ایمان و عقول صافیه از کدورات است و در اینجا از امام حسن
مجتبی علیه السّلام نقل شده و نیز قمی ره فرموده که مراد از اولو الالباب [ صفحه 488 ] اولو العقول است و در خاتمه خداوند به
پیغمبر خود دستور فرموده که اهل ایمان را امر بتقوي و اطاعت خدا فرماید و نوید دهد ایشان را بآنکه کسیکه در دنیا خوبی کند
خواه در باره خود بعبادت و اطاعت خدا و خواه در باره غیر بدستگیري و اعانت خداوند باو در دنیا و آخرت جزاي خیر عنایت
خواهد فرمود و جزاي خیر در دنیا از قبیل صحّت و عافیت و امنیّت و اطمینان قلب بمواعید الهیه است و براي جزاي دنیوي که عطا
فرموده از اجر اخروي او کاسته نخواهد شد و اگر در بلدي نتواند بوظائف دینی خود قیام نماید و مهاجرت کند از آن بلد خداوند
کفالت امور او را خواهد نمود و چون او کار خوبی کرده خدا هم جزاي خوب در دنیا و آخرت باو خواهد داد و چون او صبر
نموده بر اطاعت خدا و مشقت هجرت از وطن و توقف در غربت خداوند باو بقدري اجر میدهد که کسی از عهده حساب آن
نمیتواند بیرون آید و عیاشی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود که وقتی منتشر
شود و منصوب گردد دیوانها و میزانهاي اعمال منتشر نشود و منصوب نگردد براي اهل بلا دیوان و میزانی و اینکه آیه را تلاوت
نمود و در کافی از آن حضرت بدخول اهل صبر در بهشت بدون حساب تفسیر شده است و کلمه یرضه در اصل یرضاه بوده است و
الف در جواب شرط بجزمی ساقط شده است و باشباع ضمّه و سکونها نیز قرائت نمودهاند و لیضل عن سبیله بفتح یا نیز قرائت شده
و در هر حال لام براي بیان عاقبت است نه تعلیل و تخویل اعطاء تفضلی است که از باب استحقاق نباشد و ظاهرا مراد از نسیان
منظور نداشتن باشد نه فراموشی واقعی و اللّه اعلم
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 11 تا 20
اشاره
قُل إِنِّی أُمِرت أَن أَعبُدَ اللّهَ مُخلِصاً لَه الدِّینَ [ 11 ] وَ أُمِرت لِأَن أَکُونَ أَوَّلَ المُسلِمِینَ [ 12 ] قُل إِنِّی أَخاف إِن عَ َ ص یت رَبِّی عَذابَ یَومٍ
عَظِیم [ 13 ] قُل اللّهَ أَعبُدُ مُخلِصاً لَه دِینِی [ 14 ] فَاعبُدُوا ما شِئتُم مِن دُونِه قُل إِن الخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم وَ أَهلِیهِم یَومَ القِیامَۀِ أَلا
419 لَهُم مِن فَوقِهِم ظُلَل مِنَ النّارِ وَ مِن تَحتِهِم ظُلَل ذلِکَ یُخَوِّف اللّه بِه عِبادَه یا عِبادِ - ذلِکَ هُوَ الخُسران المُبِین [ 15 ] -قرآن- 1
فَاتَّقُون [ 16 ] وَ الَّذِینَ اجتَنَبُوا الطّاغُوتَ أَن یَعبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللّه لَهُم البُشري فَبَشِّر عِبادِ [ 17 ] الَّذِینَ یَستَمِعُونَ القَولَ فَیَتَّبِعُونَ أَحسَنَهُ
أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُم اللّه وَ أُولئِکَ هُم أُولُوا الَألباب [ 18 ] أَ فَمَن حَق عَلَیه کَلِمَ ۀُ العَذاب أَ فَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِی النّارِ [ 19 ] لکِن الَّذِینَ
[ 652 [ صفحه 489 - اتَّقَوا رَبَّهُم لَهُم غُرَف مِن فَوقِها غُرَف مَبنِیَّۀٌ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ وَعدَ اللّه لا یُخلِف اللّه المِیعادَ [ 20 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 345 از 456
بگو همانا من مأمور شدهام که بپرستم خدا را با آنکه خالص کننده باشم براي او دین را و مأمور شدهام به اینکه که باشم پیش قدم
منقادان بگو همانا من میترسم اگر نافرمانی کنم پروردگارم را از عذاب روزي بزرگ بگو خدا را میپرستم با آنکه خالص کنندهام
برایش دینم را پس بپرستید آنچه را می- خواهید غیر از او بگو همانا زیانکاران آنانند که زیانکار نمودند خودشان و کسانشان را
روز قیامت آگاه باش اینکه است آن زیانکاري آشکار براي آنها است از بالاي سرشان خیمههائی از آتش و از پائینشان خیمههائی
اینست که میترساند خدا بآن بندگانش را اي بندگان من پس بترسید از من و آنانکه کناره کردند از هر بسیار سرکش که بپرستند او
را و بازگشتند بسوي خدا مرایشان را است مژده پس مژده ده بندگان مرا آنانکه میشنوند سخن را پس پیروي میکنند نیکوتر آن را
آن گروه آنانند که هدایت نمود ایشانرا خداوند و آن گروه ایشانند خردمندان آیا پس کسی که واجب شد بر او وعده عذاب دوزخ
آیا پس تو نجات میدهی کسی را که در آتش است لکن آنانکه ترسیدند از پروردگارشان براي ایشان است منازل رفیعهاي که از
بالاي آنها منازل رفیعهاي است بنا شده جاري میشود از زیر آنها نهرها اینکه است وعده خدا تخلّف نمیکند خدا وعده خود را
تفسیر
. خداوند سبحان به پیغمبر خود دستور داده که طریقه خود را در خدا پرستی براي کفار مکه بیان فرماید باین تقریب که من مأمور
شدم از جانب خدا که عبادت نمایم او را و خالص کنم براي خدا دیانت خود را از شرك بتمام اقسام و انواع آن و نیز مأمور شدم
که اول مطیع و منقاد خدا باشم و مقدّم باشم در اطاعت و انقیاد و توابع آن که فضل و شرف و ثواب است بر تمام بندگان مطیع و
منقاد حق در دنیا و آخرت و آنکه من میترسم اگر معصیت کنم خدا را از عذاب روز قیامت که روز بسیار بزرگی است و من
مأموریت خود را انجام داده و خواهم داد و غیر خدا را با او در عبادت خود شریک نمینمایم تا دین من خالص براي او باشد شما
هم هر چه و هر کس را میخواهید غیر از خدا عبادت کنید فعلا من بشما کار ندارم بحال خودتان واگذارتان نمودم تا فرمان الهی
برسد ولی بدانید که شما از افراد حقیقی و کامل زیانکارانید چون منافع خود و خانواده خود را که به تبع شما بر کفر باقی ماندند [
صفحه 490 ] از دست داده و خودتان و آنها را متضرّر نمودید در روز قیامت چون منازل بهشتی خودتان را بدل نمودید بمنازل
جهنمی و اینکه خود زیانکاري واضحی است که جاي تردید در آن نیست و منازل آنها در جهنم از اینکه قرار است که طبقات
آتش مانند خیمههائی که هر یک فوق دیگري برپا شده باشد بر اهلش احاطه دارد بطوریکه زیر پاي اهل هر خیمه آتشینی خیمه
آتشین دیگر است که اهلی دارد تا برسد بدرك اسفل که آن مخصوص بمنافقین اینکه امّت و دشمنان آل محمّد صلی اللّه علیه و
اله است و اینکه جهنم یا اینکه عذاب است که خداوند میترساند بآن بندگان خود را و میفرماید اي بندگان من پس بترسید از عذاب
من و آنانکه اجتناب نمودند از عبادت شیطان و هر طاغی یاغی با خدا مانند فرعون و نمرود و شدّاد و گوساله و سامري اینکه امّت و
توبه نمودند از کفر و خلاف و رجوع نمودند بخدا و اولیاء او براي ایشان است بشارت ببهشت که فوق همه بشارات است پس
بشارت بده اي پیغمبر بندگان مرا آنانکه قوّه ادراك و تمیزشان بقدري است که گوش میدهند بسخنان حق و باطل پس پیروي
میکنند از حق و در بین سخنان حق اختیار مینمایند بهتر و برتر را اینها هستند که مهتدي بهدایت الهی شدند و اینها هستند که داراي
عقول سلیمه خالی از اوهامند چنانچه در کافی از امام کاظم علیه السّلام نقل شده که اینکه بشارت براي اهل عقل و فهم است و از
امام صادق علیه السّلام براویان احادیث ائمه اطهار که کم و زیاد در آن نمیکنند تفسیر شده است و پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله نباید
ملول باشد از آنکه بعضی گوش شنوا ندارند و مواعظ آن حضرت در آنها اثر نمیکند چون جاي تعجب است کسی را که خدا
مقدّر نموده در جهنم معذّب باشد کسی بتواند از آتش نجات دهد و تکرار استفهام براي تأکید و ضمیر مفعول در تنقذ براي تصریح
بنوع عذاب تبدیل بمن فی النّار شده و اصل کلام افمن حق علیه کلمۀ العذاب انت تنقذه است و کسانیکه تقوي و پرهیزکاري را
صفحه 346 از 456
شعار خود نمودند براي ایشان است در بهشت قصور رفیعه و منازل فوقانی چند طبقه بعضی فوق بعضی ساخته شده باعمال خودشان
در دنیا که در آنها سکونت نموده از مناظر بهشتی بیشتر ملتذّ شوند و از زیر اینکه قصور عالیه و منازل رفیعه نهرهائی از آب شیرین
[ گوارا جاري است و اینکه منازل بهشتی که در مقابل آن منازل جهنمی است براي اهل جهنم مبدّل بمنازل سابق [ صفحه 491
الذکر شده حال باید ملاحظه کرد چه قدر ضرر نموده و زیانکار شدهاند وعده داده است خدا وعده دادنی و خداوند از وعده خود
تخلف نخواهد فرمود و آن غرفهها از قراري که پیغمبر صلی اللّه علیه و اله براي امیر المؤمنین علیه السّلام بیان فرموده بروایت کافی
از امام باقر علیه السّلام براي اولیاء خدا از درّ و یاقوت و زبر جد بنا شده و سقفها مرکّب از طلا و نقره است و فرشها از حریر و
دیباي متعدّد رنگارنگ روي هم افتاده ولاي آنها مشک و عنبر پاشیده شده و هر غرفهاي هزار در طلا دارد و سایر تشریفات هم لابد
بدین منوال است رزقنا اللّه تعالی انشاء اللّه.
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
أَ لَم تَرَ أَن اللّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَه یَنابِیعَ فِی الَأرض ثُم یُخرِج بِه زَرعاً مُختَلِفاً أَلوانُه ثُم یَهِیج فَتَراه مُصفَ  را ثُم یَجعَلُه حُطاماً إِنَّ
فِی ذلِکَ لَذِکري لِأُولِی الَألباب [ 21 ] أَ فَمَن شَرَحَ اللّه صَدرَه لِلإِسلام فَهُوَ عَلی نُورٍ مِن رَبِّه فَوَیل لِلقاسِیَۀِ قُلُوبُهُم مِن ذِکرِ اللّه أُولئِکَ
فِی ضَلال مُبِین [ 22 ] اللّه نَزَّلَ أَحسَنَ الحَدِیث کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقشَ عِرُّ مِنه جُلُودُ الَّذِینَ یَخشَونَ رَبَّهُم ثُم تَلِین جُلُودُهُم وَ قُلُوبُهُم إِلی
ذِکرِ اللّه ذلِکَ هُدَي اللّه یَهدِي بِه مَن یَشاءُ وَ مَن یُضلِل اللّه فَما لَه مِن هادٍ [ 23 ] أَ فَمَن یَتَّقِی بِوَجهِه سُوءَ العَذاب یَومَ القِیامَۀِ وَ قِیلَ
931- لِلظّالِمِینَ ذُوقُوا ما کُنتُم تَکسِبُونَ [ 24 ] کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَأَتاهُم العَذاب مِن حَیث لا یَشعُرُونَ [ 25 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا ندیدي که خداوند فرستاد از آسمان آب را پس روان گردانید آنرا از چشمههائی در زمین پس بیرون میآورد بآن زراعتی را
که مختلف است رنگهایش پس خشک میشود پس میبینی آنرا زرد شده پس میگرداند آنرا شکسته و خورد شده همانا در اینکه
هر آینه پندي است براي خردمندان آیا پس کسیکه گشادگی داد خدا سینهاش را براي اسلام پس او است با نوري از پروردگارش
پس واي بر آنها که سخت است دلهاشان از یاد خدا آنگروه در گمراهی آشکارند خداوند فرستاد بهترین گفتار جدید را کتابی که
آیاتش شبیه است بیکدیگر داراي مکرّراتی که میلرزد از آن پوستهاي آنانکه میترسند از پروردگارشان پس نرم میشود و آرام
میگردد پوستهاشان و دلهاشان بیاد خدا اینکه راهنمائی خدا است هدایت میکند بآن هر که را میخواهد و کسیرا که گمراه کند خدا
پس نیست براي او راهنمائی آیا کسیکه پرهیز میکند بصورت خود از بدي عذاب روز قیامت چه حالی دارد و گفته شود به
ستمکاران بچشید آنچه را که بودید کسب [ صفحه 492 ] میکردید تکذیب کردند کسانی که بودند پیش از آنها پس آمد آنها را
عذاب الهی از جائیکه نمیدانستند
تفسیر
. خداوند منّان بعد از دعوت بتوحید استدلال فرموده است بر آن بآنکه اي انسان عاقل آیا نمیبینی خداوند از آسمان باران رحمت
خود را نازل فرموده و آنرا از چشمهها در زمین جاري ساخته پس بیرون میآورد بوسیله آن آب جاري زراعتهائی را که مختلف است
صفحه 347 از 456
انواع و اصناف و الوان آنها مانند گندم و جو و برنج و ارزن و سایر حبوبات گوناگون رنگارنگ از سطح زمین و چند روزي سبز و
خرّم است پس خشک میشود و میبینی آنرا که زرد شده پس میگرداند آنرا بوسیله باد و دست کارگران ریز ریز و خورد شده و آن
جزء بدن انسان و حیوانات میگردد و بالاخره خاك میشود و باز از زمین سر بیرون میکند و بصورت اوّل برمیگردد اگر داراي عقل و
خرد باشی متذکّر خواهی شد که خودت هم بهمین منوال بوده و خواهی بود همیشه سرسبز و خرّم نخواهی ماند و بدولت دو روزه
مغرور نخواهی گشت ولی تمام مردم در اینکه تذکّرات و تنبّهات یکسان نیستند آیا کسیکه خداوند باو شرح صدر و وسعت قلب
براي درك حقائق اسلام و ثبات قدم در آن عنایت فرموده که روشن ضمیر و با نوار الهیّه مستنیر میباشد مانند کسی است که از
اینکه نعمت محروم است پس واي بحال کسانیکه بواسطه اعراض از ذکر خدا و توغّل در معاصی قساوت قلب پیدا کردهاند و سخت
شده دلهاشان که دیگر موعظه و نصح و تحذیر در دل آنها اثر نمیکند بلکه از شنیدن آنها و آیات قرآنیّه مشمئز میشوند و شاید باین
ملاحظه قساوت متعدّي بمن شده چون اشمئزاز متعدّي بمن میشود و شاید بملاحظه سببیّت ذکر خدا براي قساوت باشد در بعضی
نفوس چنانچه فیض ره بیان فرموده ولی بنظر حقیر بعید است و معلوم است که اینکه قبیل مردم در گمراهی واضحی بسر میبرند و در
بعضی از روایات براي شرح صدر و نور قلب علائمی ذکر شده که از آن جمله اعراض از دنیا و اقبال بآخرت و تهیّه لوازم مرگ
است و قمّی ره نقل فرموده که در باره امیر المؤمنین علیه السّلام نازل شده و عامّه آنرا نازل در شأن آنحضرت و حمزه دانند و ما بعد
آنرا نازل در باره ابو لهب و اولادش و بهترین احادیث و اخبار قصص و حکایات انبیاء عظام است که [ صفحه 493 ] خداوند آنها را
در کتاب کریم خود بکرّات و مرّات متقارب بیکدیگر و شبیه بهم ذکر فرموده بدون اختلاف و تهافتی در آن که بلرزه درآید از
شنیدن آن پوستهاي بدن کسانیکه میترسند از خدا پس بسبب خضوع و خشوع نرم و متأثر و مطمئن شود پوستهاشان و دلهاشان بیاد
خدا و نصرت بر اعدا اینکه حال بین خوف و رجاء یا اینکه احسن الحدیث توفیق و هدایت الهیّه است که شامل حال هر کس
خواسته باشد میشود و کسیرا که خدا بخود واگذار فرمود براي عدم قابلیت و اعراض از ذکر در دنیا و آخرت هادي و راهنمائی
نخواهد داشت اینمعنی بنظر حقیر رسید ولی مفسرین احسن الحدیث را عبارت از تمام قرآن دانستهاند بمناسبت نزول آن بعد از
کتب سماویه قدیمه و تشابه آیات و سور آنرا باعتبار فصاحت و بلاغت و صحّت معانی و استحکام مبانی و کثرت نفع و عدم
اختلاف و تناقض دانستهاند و حکمت تکرار در آیات قرآن را فرمودهاند آنستکه نفوس از استماع مواعظ و نصایح تنفّر دارد و تا
تکرار نشود راسخ در آن نگردد و شمهاي از اینمقال در اوّل اینکه کتاب گذشت و اینکه مثانی که جمع مثنی است صفت کتاب که
مفرد است قرار داده شده براي آنستکه قرآن مشتمل بر آیات و اجزاء و تفاصیل است و بعضی مثانی بودن کتاب را باعتبار تکرار آن
بتلاوت و نیاوردن ملالت و نیفتادن از حلاوت دانستهاند و محتمل است مثانی تمیز باشد براي متشابها یعنی متشابه است مکرّرات آن
و بنابر اینکه مؤیّد نظریّه حقیر خواهد بود چون مکرّرات نوعا در قصص قرآنیه است و بر سبیل تعجّب فرموده است آیا کسیکه دست
بسته وارد جهنّم میشود و اشرف اعضاء بدن خود را که صورت است براي خود سپر آتش و عذاب شدید آن میکند با آنکه باید
دست را سپر قرار داد مانند کسی است که مأمون از عذاب است و در سایه عرش الهی قرار دارد و با اینحال باز ملائکه غضب باو و
همکارانش در ظلم بنفس و غیر میگویند بچشید نتیجه اعمال زشت خودتان را در دنیا از مخالفت انبیا و اولیاء امم سابقه هم در نتیجه
تکذیب انبیاء سلف و اوصیاء ایشان بعذابهاي گوناگون معذب شدند از راهی که تصوّر آنرا نمیکردند و در وقتی که انتظار آنرا
[ نداشتند چنانچه در آیات آتیه ذکر شده است. [ صفحه 494
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 26 تا 31
اشاره
صفحه 348 از 456
فَأَذاقَهُم اللّه الخِزيَ فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ لَعَذاب الآخِرَةِ أَکبَرُ لَو کانُوا یَعلَمُونَ [ 26 ] وَ لَقَد ضَ رَبنا لِلنّاس فِی هذَا القُرآن مِن کُل مَثَل لَعَلَّهُم
یَتَذَکَّرُونَ [ 27 ] قُرآناً عَرَبِیا غَیرَ ذِي عِوَج لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ [ 28 ] ضَ رَبَ اللّه مَثَلاً رَجُلاً فِیه شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُل هَل
498 ثُم إِنَّکُم یَومَ القِیامَۀِ عِندَ رَبِّکُم - یَستَوِیان مَثَلاً الحَمدُ لِلّه بَل أَکثَرُهُم لا یَعلَمُونَ [ 29 ] إِنَّکَ مَیِّت وَ إِنَّهُم مَیِّتُونَ [ 30 ] -قرآن- 1
69- تَختَصِمُونَ [ 31 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس چشانید بآنها خدا خواري را در زندگانی دنیا و هر آینه عذاب آخرت بزرگتر است اگر بودند که بدانند و بتحقیق زدیم براي
مردمان در اینکه قرآن از هر مثلی باشد که آنها پند گیرند با آنکه قرآنی است بزبان عربی که نیست داراي کجی باشد که آنها
بپرهیزند زد خدا مثلی را مردي که در آنند شریکانی مخالفان یکدیگر و مردي که خالص و تسلیم است براي مردي آیا یکسانند در
مثل ستایش مر خدا را بلکه بیشترشان نمیدانند همانا تو خواهی مرد و همانا آنها خواهند مرد پس همانا شما روز قیامت نزد
پروردگارتان نزاع میکنید
تفسیر
. خداوند متعال اجمالا بیان فرموده عذاب امم سالفه را که در آیه اخیره از آیات سابقه گوشزد فرموده بود باین تقریب که خداوند
بآنها چشاند عذاب ذلّت و خواري را از قبیل مسخ و خسف و غرق و سبی و تبعید و غیرها ولی عذاب آخرت آنها اشدّ و همیشگی
خواهد بود پس بزرگتر از عذاب دنیوي آنها است و اگر میدانستند از آن بیشتر میترسیدند و ما براي مردم در اینکه قرآن از هر گونه
بیان شیرین لطیف مفید شگفت آوري را که مانند مثل بود از احوال امم ماضیه و غیرها براي اصلاح امر دین آنها وارد نمودیم شاید
متذکّر بفساد و صلاح کار خودشان شوند علاوه بر آنکه آن قرآن را بلغت عربی فصیح بلیغ نازل نمودیم که فهم معانی آن براي
کسانیکه مخاطب بآن هستند آسان باشد و بهیچ وجه انحراف از حق و حقیقت و اعوجاج از طریق مستقیم هدایت در آن وجود
ندارد براي آنکه آنها از معصیت خدا که بر ضرر خودشان است بپرهیزند و بصلاح واقعی خودشان برسند و آنها باز دست از
بتپرستی برنداشتهاند لذا خداوند براي آنها مثلی زده باین تقریب که یکنفر بنده یا اجیر که چند نفر در آن شریکند و آنها با
یکدیگر نزاع و اختلاف دارند و یکنفر که فقط مطیع و منقاد و مختص بیکمرد است و دیگري در او حق دخالت ندارد و آنمرد هم
عاقل و عادل و حکیم و رحیم و [ صفحه 495 ] کریم و حلیم است کدام یک از اینکه دو نفر کارشان بهتر و روزگارشان خوشتر
است البتّه معلوم است آن چند نفر شریک هر کدام خدمتی به بنده یا اجیر خودشان رجوع میکنند و از او میخواهند که زودتر آن
خدمت را انجام دهد و گاه باشد که برخلاف یکدیگر یکی امري نماید و دیگري نهی کند و آن بیچاره متحیّر بماند که اطاعت
کدام یک را بنماید و براي اطاعت هر یک بسیاست دیگري مبتلا گردد و در موقع بذل نفقه و کسوه یا جیره و مواجب هم هر کدام
ممکن است بدیگري محوّل نماید و او از احقاق حق خود بازمانده و از هر دري رانده گردد ولی آن یکنفر با اوصاف مذکوره البتّه
در حدود وسع او خدمت رجوع و زیاده از حقّش باو کرم مینماید و احیانا اگر خطائی از او سر زده باشد عفو خواهد نمود اینکه
است حال کسانیکه قائل بچند خدا و معبود براي خود شدهاند و کسانیکه قائل بخداي یگانه جامع صفات حسنهاند و البتّه حال و کار
آن دو نفر یکسان نیست در بدي و خوبی بلکه یکی بدو دیگري خوب است به بیانیکه گذشت و بمقتضاي روایات متعدّده معتبره
مراد از آن یکنفر که مطیع و منقاد یکنفر است امیر المؤمنین علیه السّلام است که مطیع و منقاد پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم
است و در بعضی از آنها شیعیان آنحضرت هم ذکر شده و در بعضی رجلا فیه شرکاء متشاکسون باوّلی که مردم متفرّقه او را
صفحه 349 از 456
بخلافت نصب نمودند و با یکدیگر اختلاف و نزاع داشتند و از هم تبرّي میجستند تفسیر شده و مؤیّد اینمعنی آنستکه هر کدام هم
از او توقّعی داشتند که آن بیچاره نمیتوانست بآن عمل نماید عینا مانند آن بنده مشترك و خر قبیله که ضرب المثل است الحمد للّه
که امر واضح و فرق میان مشرك و موحّد آشکار است و الحمد للّه که ما موحّدیم و مشرك نیستیم و الحمد للّه که ما شیعه و منقاد
کسی هستیم که خدا او را معیّن فرموده نه مردم مخالف با یکدیگر در هواهاي نفسانی و اغراض شخصی ولی بیشتر مردم نمیدانند
منافع توحید و مضارّ شریک را و اخیرا خطاب به پیغمبر صلی اللّه علیه و اله فرموده که تو قطعا از اینکه دار فانی رحلت خواهی نمود
و آنها هم یقینا میمیرند پس تمامی روز قیامت زنده خواهید شد و در پیشگاه احدیّت محاکمه مینمائید و اهل حق از اهل باطل ممتاز
میگردند و براي تحقّق وقوع مرگ و بودن انسان در طریق آن تعبیر باسم فاعل شده است و [ صفحه 496 ] قرآنا عربیّا ظاهرا حال
مؤکّ ده است از هذا القرآن مانند جاءنی زید رجلا صالحا و محتمل است منصوب بمدح باشد یعنی مدح میکنم قرآنیرا که عربی
است و ظاهرا رجلا در ضرب اللّه مثلا رجلا بدل است از مثلا یعنی خدا مثلی زده مثل مردي چنین و اختصام گفتهاند ردّ هر یک از
دو نفر است دیگري را بر سبیل انکار و حق و باطل بودن یکی یا هر دو در آن مدخلیّت ندارد و قمّی ره فرموده مراد مخاصمه امیر
المؤمنین علیه السّلام با کسانی است که غصب حق او را نمودند و سالما بالف و سلما بکسر سین و سکون لام نیز قرائت شده است.
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 32 تا 35
اشاره
فَمَن أَظلَم مِمَّن کَ ذَبَ عَلَی اللّه وَ کَ ذَّبَ بِالصِّدق إِذ جاءَه أَ لَیسَ فِی جَهَنَّمَ مَثويً لِلکافِرِینَ [ 32 ] وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدق وَ صَ دَّقَ بِهِ
أُولئِکَ هُم المُتَّقُونَ [ 33 ] لَهُم ما یَشاؤُنَ عِندَ رَبِّهِم ذلِکَ جَزاءُ المُحسِنِینَ [ 34 ] لِیُکَفِّرَ اللّه عَنهُم أَسوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَ یَجزِیَهُم أَجرَهُم
409- بِأَحسَن الَّذِي کانُوا یَعمَلُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس کیست ستمکارتر از آنکه دروغ بست بر خداوند و تکذیب کرد سخن راست را وقتی که آمد او را آیا نیست در دوزخ جاي
اقامتی براي کافران و آنکه آورد سخن راست را و تصدیق نمود آنرا آنگروه ایشانند پرهیزکاران براي ایشانست آنچه میخواهند نزد
پروردگارشان اینست پاداش نیکوکاران تا پوشیده دارد از آنها بدترین عملی را که بجا آوردند و پاداش دهد مزد ایشانرا ببهترین
کاریکه بودند میکردند
تفسیر
. خداوند متعال ببیان دیگري متعرّض حال اهل شرك و اهل ایمان شده میفرماید پس کیست ستمکارتر از کسیکه دروغ بندد بخدا
و قائل شود بآنکه او براي خود شریک در عبادت قرار داده یا پسر و دختر اختیار نموده و تکذیب کند کتاب خدا و سنّت پیغمبر
صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام را که صدق و حق و واقع است وقتی که بیاید از جانب خدا و مبیّن
شود براي او آیا نیست در جهنم مثوي و مقام و اقامتگاه دائمی براي چنین کسانی البتّه هست و در غیر آن منزلی براي آنها نخواهد
بود و آنکه قرآن را که صدق محض و محض صدق است آورد از جانب خدا و آنکه تصدیق نمود آنرا و سنت پیغمبر صلی اللّه
علیه و اله و ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام را که صدق و حق و واقع است اینکه اشخاص آنها پرهیزکارانند و اینکه اولئک که
صفحه 350 از 456
جمع است خبر الّذي واقع شده بملاحظه عموم معنی است اگر چه مراد شخص باشد [ صفحه 497 ] چنانچه قمّی ره فرموده که مراد
از جاء بال ّ ص دق پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و مراد از و صدّق به امیر المؤمنین علیه السّلام است و در مجمع اینمعنی را بائمه هدي
علیهم السلام نسبت داده است و معلوم است که آنحضرت اوّل کسی بود که تصدیق فرمود قرآن و آنچه را که پیغمبر آورد که اهمّ
از همه ولایت خودش بود قولا و عملا بنحو اکمل و از براي پرهیزکاران سابق الذکر است با شرط بقاء بر تصدیق مذکور قولا و
عملا در دنیا آنچه را که خواسته باشند از نعمت و خوشی و خوبی نزد پروردگارشان در آخرت اینکه است پاداش نیکوکاران
بأعمال صالحه و عقائد حقّه تا محو کند از نامه عمل آنها بدترین کاریرا که مرتکب میشدند از اقسام شرك و کفر و معاصی و
عوض دهد بعنوان مزد ببهترین اعمالشان که اسلام و ایمان و کارهاي عبادي باشد بهترین عوض و مزدیرا که سزاوار است از
خداوند جلیل به بنده ذلیل عطا شود و ظاهرا لیکفّر اللّه متعلّق بما یشاؤون است و محتمل است متعلّق بمحسنین باشد و اللّه اعلم.
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 36 تا 40
اشاره
أَ لَیسَ اللّه بِکاف عَبدَه وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِن دُونِه وَ مَن یُضلِل اللّه فَما لَه مِن هادٍ [ 36 ] وَ مَن یَهدِ اللّه فَما لَه مِن مُضِلٍّ أَ لَیسَ اللّهُ
بِعَزِیزٍ ذِي انتِقام [ 37 ] وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ لَیَقُولُن اللّه قُل أَ فَرَأَیتُم ما تَدعُونَ مِن دُونِ اللّه إِن أَرادَنِیَ اللّه بِضُ رٍّ
هَل هُن کاشِفات ضُ رِّه أَو أَرادَنِی بِرَحمَۀٍ هَل هُن مُمسِکات رَحمَتِه قُل حَسبِیَ اللّه عَلَیه یَتَوَکَّل المُتَوَکِّلُونَ [ 38 ] قُل یا قَوم اعمَلُوا عَلی
712- مَکانَتِکُم إِنِّی عامِل فَسَوفَ تَعلَمُونَ [ 39 ] مَن یَأتِیه عَذاب یُخزِیه وَ یَحِلُّ عَلَیه عَذاب مُقِیم [ 40 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا نیست خدا کفایت کننده بندهاش را و میترسانند تو را بآنانکه غیر اویند و کسیرا که گمراه کند خدا پس نیست براي او راهنمائی
و کسیرا که راهنمائی کند خدا پس نیست براي او گمراه کنندهئی آیا نیست خدا غالب صاحب انتقام و اگر بپرسی از آنها چه کس
آفرید آسمانها و زمین را هر آینه خواهند گفت البته خدا بگو پس خبر دهید از آنچه را که میخوانید غیر از خدا اگر بخواهد خدا
براي من آسیب و ضرري آیا آنها برطرف کنندهاند ضرر او را یا اگر بخواهد او براي من نعمت و رحمتی آیا آنها بازدارندهاند
رحمت او را بگو بس است مرا خدا بر او توکّل مینمایند توکّل کنندگان بگو اي قوم من کار [ صفحه 498 ] کنید با تمام تمکّنی که
دارید همانا من هم کار کنندهام پس زود باشد که بدانید کسیرا که وارد میشود باو عذابی که خوار کند او را و نازل میشود بر او
عذابی که دائم است
تفسیر
. گفته شده است که کفّار قریش به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم عرضه داشتند که ما میترسیم از طرف خدایان ما بتو آسیبی
برسد چون تو متعرّض آنها میشوي و قمّی ره فرموده مراد آنستکه میگویند بتو اي محمّد ما را از متابعت علی معاف بدار و میترسانند
تو را از ملحق شدن خودشان بکفّار و در هر حال خداوند وعده داده است به پیغمبر خود که کفایت و نگهداري نماید او و امیر
المؤمنین علیه السّلام را از شرّ دشمنان و براي آنکه خاطر آنحضرت ملول نباشد از بقاء آنها بر کفر فرموده کسیکه خدا مقدّر فرموده
که گمراه باشد و بحال خودش واگذار نموده کسی نمیتواند هدایت نماید او را پس هدایت کنندهاي براي او نیست و کسیکه خدا
صفحه 351 از 456
مقدّر فرموده که هدایت شود و توفیق ایمان و عمل صالح باو عنایت فرموده کسی نمیتواند او را گمراه نماید پس گمراه کنندهاي
براي او نیست آیا خداوند غالب و قادر و انتقام کشنده از ظالم نیست که بتواند تلافی تعدّیات آنها را نسبت به پیغمبر صلّی اللّه علیه
و اله و سلّم و وصی او بنماید و انتقام مظلوم را از ظالم بکشد البتّه هست و خواهد کشید و چون مشرکین مکّه قبول داشتند که خالق
آسمانها و زمین خداي یگانه است و اگر او اراده نماید وقوع امري را کسی نمیتواند مانع شود و عبادت بتها را وسیله تقرّب بخدا
میدانستند و آنها را شفعاء خودشان میپنداشتند که مکرّر ذکر شده خداوند میفرماید و اگر از آنها سؤال نمائی که خالق آسمانها و
زمین کیست میگویند خدا است پس از آنها بپرس که اگر خدا بخواهد بر من آسیبی وارد نماید آیا بتها میتوانند برطرف کنند
آسیب او را یا اگر بخواهد از خود نفعی بمن برساند بتها میتوانند جلوگیري کنند منفعت او را لابد خواهند گفت خیر آنها نمیتوانند
مانع از نفوذ اراده الهی شوند یا ساکت میشوند و روایت شده که ساکت شدند پس نازل شد بگو کافی است براي نگهداري من از
شرّ اشرار خداوندي که واگذار میکنند امور خود را باو آنانکه داراي اینکه صفت پسندیدهاند که توکّل و امیدواري بحفظ الهی
باشد حال اي قریش که از اقوام و خویشان منید [ صفحه 499 ] بکوشید با تمام قواء موجوده خودتان براي نابود نمودن من و
همراهانم من هم میکوشم در حدّ وسع خودم براي هدایت شما پس چندي نمیگذرد که خواهید دانست خدا کدام یک از ما و شما
را بعذاب خواري و ذلّت در دنیا و بعذاب ثابت همیشگی در آخرت گرفتار خواهد فرمود و چیزي نگذشت که فتوحات اسلامی از
جنگ بدر شروع شد و بفتح مکّه خواري و ذلّت آنها بحدّ کمال رسید ولی پیغمبر صلی اللّه علیه و اله فتوّت و آقائی فرمود و همه را
آزاد کرد و صدق وعده خداوند بر عالمیان ظاهر گردید و ارجاع ضمیر مؤنث بمعبودهاي باطل شاید براي تحقیر و توهین آنها باشد
بر فرض تصوّر ادراك و قدرتی براي آنان و اللّه اعلم
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 41 تا 45
اشاره
إِنّا أَنزَلنا عَلَیکَ الکِتابَ لِلنّاس بِالحَق فَمَن اهتَدي فَلِنَفسِه وَ مَن ضَل فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیها وَ ما أَنتَ عَلَیهِم بِوَکِیل [ 41 ] اللّه یَتَوَفَّی الَأنفُسَ
حِینَ مَوتِها وَ الَّتِی لَم تَمُت فِی مَنامِها فَیُمسِک الَّتِی قَضی عَلَیهَا المَوتَ وَ یُرسِل الأُخري إِلی أَجَل مُسَ  می إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِقَومٍ
یَتَفَکَّرُونَ [ 42 ] أَمِ اتَّخَ ذُوا مِن دُونِ اللّه شُفَعاءَ قُل أَ وَ لَو کانُوا لا یَملِکُ ونَ شَیئاً وَ لا یَعقِلُونَ [ 43 ] قُل لِلّه الشَّفاعَۀُ جَمِیعاً لَه مُلکُ
السَّماوات وَ الَأرض ثُم إِلَیه تُرجَعُونَ [ 44 ] وَ إِذا ذُکِرَ اللّه وَحدَه اشمَأَزَّت قُلُوب الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِه إِذا
774- هُم یَستَبشِرُونَ [ 45 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا ما فرستادیم بر تو کتابرا براي مردمان بحق پس کسیکه هدایت یافت پس بر نفع خود او است و هر که گمراه شد پس جز
اینکه نیست که گمراه میشود بزیان خود و نیستی تو بر آنها کارگزار خدا میگیرد جانها را هنگام مرگ آنها و آنرا که نمرده است
در خواب آن پس نگاه میدارد آنرا که حکم کرد بر آن بمرگ و رها میکند دیگري را تا وقتی نامبرده شده همانا در اینکه هر آینه
آیتها است براي گروهی که تفکر میکنند آیا گرفتند غیر از خدا شفیعانی بگو آیا و اگر چه باشند که مالک نمیشوند چیزي را و نه
درك میکنند بگو براي خدا است شفاعت تمامی مر او را است پادشاهی آسمانها و زمین پس بسوي او برگردانیده میشوید و چون
یاد شود خدا بتنهائی مشمئز و گرفته میشود دلهاي آنها که ایمان نمیآورند بآخرت و چون یاد شوند آنها که غیر از اویند آنگاه آنها
شاد میشوند
صفحه 352 از 456
تفسیر
خداوند متعال قرآن کریم را بر پیغمبر اکرم نازل فرمود براي [ صفحه 500 ] هدایت و نیل بندگان خود بخیر و سعادت دنیا و
آخرتشان پس کسیکه راه یافت و موفّق شد بتصدیق قولی و عملی آن که در آیات سابقه گوشزد شد بر نفع و صلاح خود قیام و
اقدام نموده و کسیکه اعراض و کناره گیري نمود و گمراه شد پس آن گمراهی بر ضرر و زیان دنیا و آخرت او تمام شده و پیغمبر
صلّی اللّه علیه و اله و سلّم مسئولیّتی در اینکه باب ندارد چون او و کیل و کفیل و رقیب و نگهبان و نگهدار مردم از خطا و خلاف
نبوده و نیست و نمیتواند مردم را اجبار و اکراه بقبول هدایت و دین اسلام نماید چون قدرت تامّه مخصوص بحق و ایمان اجباري
فائده ندارد خدا است داراي چنین قدرتیکه میگیرد و قبض مینماید جانهاي اهل عالم را در وقت مرگشان بتمامی و آن مقدار از
جانی را که نمیمیرد و بکلی قطع علاقه از بدن نمیکند در وقت خواب رفتن آنها و پس از گرفتن جانها نگهمیدارد آن جانی را که
حکم فرموده است بر آن بمردن و قطع نمودن علاقه خود را از بدن بتمامی و میفرستد آنمقدار از جانی را که قطع ننموده است
علاقه خود را از بدن واقعا اگر چه قطع نموده ظاهرا باز ببدن تا مدّتیکه مقدّر فرموده براي بقاء در دنیا و تصرّف آن در بدن و اینکه
از عجایب قدرت الهی است که جانی را که از عالم غیب آمده و تعلّق تدبیري ببدن دارد بقدریکه عقل و شعور و ادراك دارد
بگیرد و بقدریکه تنفّس و حس و حرکت داشته باشد باقی بگذارد و اگر کسی فکر کند یقین میکند که اینکار جز از قادر یگانه که
در قدرت و سایر صفات کمال مثل و مانند ندارد ساخته نیست عیّاشی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که هیچ کس نیست که
بخوابد مگر آنکه نفس او بآسمان عروج مینماید و روح او در بدنش باقی میماند و ما بین آن دو رشتهئی مانند شعاع خورشید
موجود است پس اگر خداوند اذن دهد در قبض ارواح اجابت میکند روح نفس را و اگر اذن دهد خدا در ردّ روح اجابت میکند
نفس روح را و اینکه است معناي قول خداوند اللّه یتوفّی الانفس حین موتها تا آخر پس آنچه بهبیند نفس در ملکوت سماوات آن
تعبیر دارد و آنچه بهبیند در بین آسمان و زمین آن خیالات شیطانی است و تعبیر ندارد و وجه آنکه قبض روح گاهی نسبت بخدا
داده میشود و گاهی بملک الموت و گاهی بملائکه در سوره نساء گذشت و از إبن عباس ره نقل شده که مراد از نفس جهت عقل
و تمیز است و مراد از روح منشأ تنفّس و حرکت و!!! در [ صفحه 501 ] آنستکه مشرکین مکّه بتها را که جمادات بیشعور و ادراکی
بیش نیستند شفیعان خود قرار دادند باید از آنها سؤال نمود که آنها با آنکه هیچ قدرت و اراده و اختیاري ندارند و مالک و
متصرّف در چیزي نمیباشند میتوانند شفاعت کنند از پرستش کنندگان خودشان با آنکه هیچ کس بدون اذن خدا قادر بر شفاعت
نیست و هر شفاعتی در هر وقت و از هر کس صادر شود اختیارش با خدا است که باید قبلا اجازه داده باشد و بعدا قبول فرماید و
سلطنت حقّه حقیقیّه در آسمانها و زمین با او است و برگشت تمام خلق بحکم و فرمان او است و باید روزي در پیشگاه او حاضر
شوند و بپاداش اعمال خود برسند و عجبتر از همه آنستکه کفّار قریش وقتی گفتگو از خداوند یگانه پیش میآید دلهاشان مشمئز
و گرفته و رویشان منقبض و درهم و نفوسشان متنفّر و ملول میگردد و وقتی صحبت بتها و هوا پرستان دنیا طلب در میان میآید
منبسط و مسرور و فرحناك و شادمان میشوند بطوریکه آثار مسرّت از چهره آنها ظاهر میگردد و از بعضی روایات استفاده میشود
مشمئز و گرفته شدن آنها از ذکر اولیاء خدا که آل محمّد علیهم السّلامند و انبساط و سرورشان بذکر کسانیکه غصب حق ایشانرا
نمودند و العلم عند اللّه تعالی و اولیائه و ظاهرا مراد از رد روح باذن خدا در روایت عیاشی ابقاء آن در بدن است.
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 46 تا 50
اشاره
صفحه 353 از 456
قُل اللّهُم فاطِرَ السَّماوات وَ الَأرض عالِمَ الغَیب وَ الشَّهادَةِ أَنتَ تَحکُم بَینَ عِبادِكَ فِی ما کانُوا فِیه یَختَلِفُونَ [ 46 ] وَ لَو أَن لِلَّذِینَ ظَلَمُوا
ما فِی الَأرض جَمِیعاً وَ مِثلَه مَعَه لافتَدَوا بِه مِن سُوءِ العَذاب یَومَ القِیامَۀِ وَ بَدا لَهُم مِنَ اللّه ما لَم یَکُونُوا یَحتَسِبُونَ [ 47 ] وَ بَدا لَهُم سَیِّئاتُ
ما کَسَبُوا وَ حاقَ بِهِم ما کانُوا بِه یَستَهزِؤُنَ [ 48 ] فَإِذا مَس الإِنسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُم إِذا خَوَّلناه نِعمَۀً مِنّا قالَ إِنَّما أُوتِیتُه عَلی عِلم بَل هِیَ فِتنَۀٌ
707- وَ لکِن أَکثَرَهُم لا یَعلَمُونَ [ 49 ] قَد قالَهَا الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَما أَغنی عَنهُم ما کانُوا یَکسِبُونَ [ 50 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو خداوندا اي پدید آورنده آسمانها و زمین اي داناي پنهان و آشکار تو حکم میکنی میان بندگانت در آنچه بودند که در آن
اختلاف میکردند و اگر آنکه بود براي آنها که ستم کردند آنچه در زمین است تمامی و مانندش با آن هر آینه فدیه دهند بآن براي
آزادي خودشان از بدي عذاب روز قیامت و آشکار شود براي آنها از خدا آنچه نبودند که گمان ببرند و آشکار شود براي آنها [
صفحه 502 ] بدیهاي آنچه کسب کردند و احاطه نماید بآنها آنچه بودند بآن استهزاء مینمودند پس چون برسد بانسان بدي و ضرري
میخواند ما را پس چون دادیم باو نعمتی از خودمان گوید جز اینکه نیست که داده شدم آنرا براي دانش خودم بلکه آن آزمایشی
است ولی بیشترشان نمیدانند بتحقیق گفتند آن کلام را کسانیکه بودند پیش از آنها پس بینیاز نکرد آنها را آنچه بودند کسب
میکردند
تفسیر
. خداوند متعال بعد از ذکر ادلّه و افیه و مواعظ شافیه و عدم تأثیر آن در قلوب قاسیه کفار پیغمبر خود را مأمور بدعا و توسل بدرگاه
خدا براي فصل خصومت بین او و اعداء فرمود با اشاره بآنکه خداوند قادر است حکم فرماید میان اهل حق و باطل بغلبه و دولت و
بین ظالم و مظلوم بکشیدن انتقام در دنیا و آخرت و البته خواهد کشید و اهل حق را مثاب و اهل باطل را معاقب خواهد فرمود و اگر
تمام دنیا و ما فیها و بعلاوه مانند آن براي کفار باشد در روز قیامت حاضرند بدهند و از سختی عذاب جهنم خود را آزاد نمایند
چون فدیه مالی است که شخص میدهد و جان خود را بآن میخرد ولی آن روز از آنها فدیه قبول نمیشود علاوه بر آنکه چیزي
ندارند که بدهند و میبینند از انواع عذاب الهی و اقسام آن آنچه را که در خاطرشان خطور نکرده بود تا در دنیا بودند و پدیدار
میشود براي آنها بدیهاي اعمال بدشان که تا در دنیا بودند متوجه بآن نبودند که چقدر بد بوده و چه مجازاتی داشته و احاطه میکند
بآنها عذاب آنچه را بآن استهزاء مینمودند از شخص پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و احکام خداوند و وعده و وعید او و چون
بهمه چیز بوده عذابش هم از همه طرف است و یکی از اخلاق بد مردمان نادان که انسان مجبول بر آن است خود پسندي است که
باید شخص بریاضت و تعقّل و تفکر آن را از خود دور نماید لذا وقتی بانسان سختی و مرض و بلائی برسد متوجه بدرگاه الهی
میشود و رفع آنرا از او میخواهد چون بالفطره میداند که زمام امور بدست یک خداوند قادر خبیر بصیر است ولی بعد از تفضل الهی
بر او بنعمت صحت و سلامت و رفاهیت میگوید من بعلم و دانش خودم باین مقام رسیدم که دفع ضرر و کسب منفعت نمودم یا
خدا مرا مستحق تفضّل و انعام دانست که باین نعمت و اصل و آن محنت را از من زائل نمود ولی اینکه اشتباه و خلاف ادب است
در پیشگاه احدیّت [ صفحه 503 ] از بنده ناچیزیکه از خود هیچ ندارد و اگر علم و دانش کمی هم در او وجود داشته باشد از
خداوند باو انعام شده وظیفه بنده آنستکه هر محنتی از او زائل و بهر نعمتی و اصل میشود بگوید خدا اینکه بلا را از من رفع نمود و
اینکه نعمت را بمن عطا فرمود پس آن نعمت براي چنین بنده بیادبی امتحان و یا بلا است که باید بوبال آن مبتلا گردد ولی بیشتر
مردم متوجه باین نکات اخلاقی و آثار سوء بداخلاقی در اینکه موارد نیستند و نمیدانند وظیفه خود را در مرتبه عبودیّت و مقام
صفحه 354 از 456
الوهیّت چنانچه در احوال قارون که از بنی اسرائیل و امم ماضیه نسبت باین امّت بود گذشت که چنین اظهاري نمود و مورد غضب
الهی شد و کسان دیگري هم بودند که بمال و منال دنیوي مغرور و از یاد خدا غافل شدند و از اینکه قبیل اظهارات نمودند و آنمال
جز و بال براي آنها ثمري نداشت و بینیاز نکرد آنانرا از توجه بخدا و توسل بذیل عنایت اولیاء او.
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 51 تا 55
اشاره
فَأَصابَهُم سَیِّئات ما کَسَ بُوا وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِن هؤُلاءِ سَیُصِ یبُهُم سَیِّئات ما کَسَ بُوا وَ ما هُم بِمُعجِزِینَ [ 51 ] أَ وَ لَم یَعلَمُوا أَن اللّهَ یَبسُطُ
الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوم یُؤمِنُونَ [ 52 ] قُل یا عِبادِيَ الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلی أَنفُسِهِم لا تَقنَطُوا مِن رَحمَۀِ اللّه إِن اللّهَ
یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّه هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیم [ 53 ] وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُم وَ أَسلِمُوا لَه مِن قَبل أَن یَأتِیَکُم العَذاب ثُم لا تُن َ ص رُونَ [ 54 ] وَ اتَّبِعُوا
701- أَحسَنَ ما أُنزِلَ إِلَیکُم مِن رَبِّکُم مِن قَبل أَن یَأتِیَکُم العَذاب بَغتَۀً وَ أَنتُم لا تَشعُرُونَ [ 55 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس رسید بآنها بدیهاي آنچه کسب کردند و کسانیکه ستم کردند از اینها بزودي میرسد بآنها بدیهاي آنچه کسب کردند و نیستند
آنها عاجز کنندگان آیا ندانستند که خدا فراخ میگرداند روزي را براي هر که بخواهد و تنگ میگرداند همانا در اینکه هر آینه
آیتها است براي گروهی که ایمان می آورند بگو اي بندگان من که زیاده روي نمودید بر ضرر خودتان نومید نشوید از رحمت
خدا همانا خدا میآمرزد گناهان را تمامی همانا او آمرزنده مهربانست و بازگشت کنید بسوي پروردگارتان و انقیاد نمائید براي او
پیش از آنکه بیاید شما را عذاب پس یاري کرده نشوید و پیروي کنید بهترین چیزي را که فرستاده شد بسوي شما از پروردگارتان
پیش از آنکه بیاید شما را عذاب ناگاه با آنکه [ صفحه 504 ] شما ندانید وقت آن را
تفسیر
. خداوند متعال جزاي بد اعمال بد قارون و اتباع او را که در گفتار تبعیت از او نمودند یا قول او را پسندیدند بآنها رسانید و اینکه از
جزاء ببد تعبیر شده و میشود براي ازدواج کلام یعنی جور بودن سخن است مانند و جزاء سیئۀ سیئۀ مثلها و از کفار قریش و امثال
آنها هم که در باره پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و اهل بیت اطهارش از هیچگونه ظلمی دریغ ننمودند انتقام خواهد کشید و
جزاء بد اعمال بدشان را در دنیا و آخرت بآنها خواهد رسانید و آنان نمیتوانند خدا را عاجز از اجراء مراد خود کنند و مقصود او را
از او فوت نمایند چنانچه در مکه مبتلا بقحط و غلا شدند و در جنگ بدر بزرگانشان مقتول و اسیر گشتند و صدق وعده خداوند
ظاهر گردید و عجب در آنست که آنها امر توسعه و تضییق روزي را بدست خدا میدانستند و با وجود اینکه بمال و جاه خودشان
مغرور و از یاد خدا غافل میشدند و اظهارات سابقه را مینمودند که ما بدانش خودمان ثروتمند شدیم با آنکه خداوند بر حسب
مصلحت بندگان را غنی و فقیر مینماید و اهل ایمان میدانند حکمت آنرا و در بسیاري از موارد معرفت بآن پیدا میکنند و از آن
معرفتشان بخداي یگانه زیاد میشود و بندگان خدا هر قدر معصیت کار باشند و بر خودشان بزیادي گناه جنایت وارد نموده باشند
نباید مأیوس از رحمت خدا باشند چون یأس از رحمت حق بخودي خود از معاصی کبیره است و خداوند تمام گناهان را هر قدر
بزرگ باشد میآمرزد چون او بسیار آمرزنده و مهربان است اگر مقرون بتوبه و انابه بدرگاه خدا و انقیاد از احکام او و اخلاص در
صفحه 355 از 456
عمل گردد پیش از مشاهده عذاب الهی نه بعد که دیگر وقت توبه گذشته و خدا و اولیاء او با چنین مجرمی کمک نخواهند نمود و
غیر شرك را بدون توبه هم ممکن است بیامرزد چون آمرزش آن را معلّق بمشیّت خود فرموده و فضل و کرم او بیش از اینها است
ولی منوط بقبول ولایت ائمه اطهار است چون اگر کسی قائل بولایت یکی از آن ذوات مقدسه نباشد محکوم بکفر واقعی است اگر
چه بعضی از احکام اسلام از قبیل طهارت ظاهري بر او مرتب شود و توبه از کفر بایمان و انقیاد از او امر خدا و پیغمبر و امام است و
آن عبارت از متابعت و [ صفحه 505 ] پیروي بهترین کتب آسمانی است که قرآن منزل از جانب خدا است بسوي بندگان خود براي
هدایت آنها بوسیله بیانات خانواده و بیتی که محیط وحی و تنزیل است و اینکه بعضی از مفسّرین متابعت از بهترین نازل شده را
عبارت از پیروي واجب و حرام دانستهاند و بعضی از واجب و مستحب و بعضی از ناسخ و غیر اینها را که منسوخ و مباح و مرخّص
باشد غیر احسن خواندهاند بنظر حقیر حسنی ندارد چون تمام احکام قرآن بجاي خود حسن و احسن و دین اسلام اکمل ادیان است
و باید بهتر بودن آن از سایر ادیان حقّه در زمان خود و سایر کتب سماوي مراد باشد نه بهتر بودن بعضی از احکام اینکه دین از
بعضی دیگر که ذکر شد و در خاتمه تأکید فرموده نزول عذاب را براي تهدید و تصریح بآنکه ناگهانی و بیخبر خواهد بود و ظاهرا
همان عذاب موعود در آیه اوّل است که بیان شد و بر آنها وارد گردید و در روایات متعدّده از ائمه اطهار تصریح شده که آیه دالّه
بر مغفرت گناهان هر قدر باشد مخصوص بشیعیان امیر المؤمنین و ائمه طاهرین علیهم السّلام است و از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل
شده که نیست در قرآن آیهئی که وسیعتر باشد در رحمت و مغفرت از یا عبادي الّذین أسرفوا تا آخر و از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله
و سلّم نقل شده که دوست ندارم که دنیا و ما فیها از آن من باشد و اینکه آیه نباشد و گفتهاند در باره بعضی از اهل ارتداد و
کسانیکه تصوّر مینمودند گناهشان مغفور نمیشود مانند وحشی قاتل حمزه سیّد الشهداء نازل شده ولی اعتبار بعموم کلام است نه
خصوص مورد و واضح است که مراد مغفرت تمام گناهان بدون قید و شرط نیست چون لازمه اینکه الغاء تمام عقوبات معاصی
است بلکه یا معلّق به مشیّت است که در آیات دیگر ذکر شده و یا مقیّد بتوبه و انابه و لذا بلا فاصله بعد از اینکه آیه امر بآن شده و
[ اینکه اقوي در نظر است و اللّه اعلم [ صفحه 506
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 56 تا 60
اشاره
أَن تَقُولَ نَفس یا حَسرَتی عَلی ما فَرَّطت فِی جَنب اللّه وَ إِن کُنت لَمِنَ السّ اخِرِینَ [ 56 ] أَو تَقُولَ لَو أَن اللّهَ هَدانِی لَکُنت مِنَ المُتَّقِینَ
57 ] أَو تَقُولَ حِینَ تَرَي العَذابَ لَو أَن لِی کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ المُحسِنِینَ [ 58 ] بَلی قَد جاءَتکَ آیاتِی فَکَذَّبتَ بِها وَ استَکبَرتَ وَ کُنتَ مِنَ ]
522- الکافِرِینَ [ 59 ] وَ یَومَ القِیامَۀِ تَرَي الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللّه وُجُوهُهُم مُسوَدَّةٌ أَ لَیسَ فِی جَهَنَّمَ مَثويً لِلمُتَکَبِّرِینَ [ 60 ] -قرآن- 1
ترجمه
تا مبادا گوید کسی اي اندوه و پشیمانی بر آنچه کوتاهی کردم در امر خدا و همانا بودم از مسخره کنندگان یا گوید اگر آنکه خدا
راهنمائی کرده بود مرا هر آینه بودم از پرهیزکاران یا گوید هنگامیکه بیند عذاب را کاش میبود براي من بازگشتی پس بوده باشم از
نیکوکاران آري بتحقیق آمد تو را آیتهاي من پس تکذیب نمودي آنرا و سرکشی کردي و بودي از کافران و روز قیامت میبینی
آنها را که دروغ بستند بر خدا که رویهاشان سیاه شده آیا نیست در دوزخ جائی براي تکبر کنندگان
تفسیر
صفحه 356 از 456
خداوند متعال بیان فرموده است مقصود خود را از امر بمتابعت قرآن و احکام الهی که در آیه سابقه بیان شد و آن آنستکه مبادا
کسی روز قیامت اظهار حسرت و ندامت نماید بر تقصیر خود در طاعت و قرب بحق با آنکه از سخریّه کنندگان به پیغمبر و اهل
ایمان و قرآن و احکام خدا و اولیاء او باشد یا بگوید خدا اگر مرا هدایت نموده بود بدین حق از معاصی اجتناب مینمودم و باین
عاقبت وخیم گرفتار نمیشدم یا بگوید در وقت مشاهده عذاب اگر من دوباره بدنیا برگردم از مردمان نیکوکار خواهم شد در حالیکه
حجّت از خداوند بر آنها تمام نشده باشد ولی چون از جانب خداوند بر آنها اتمام حجّت شده بارسال رسول و انزال کتاب و تعیین
امام خداوند میفرماید بلی آمدند آنها از جانب من نزد تو و تکذیب نمودي و تکبّر کردي از پیروي آیات الهی و از کفّار بودي و
گفتهاند هر یک از اینکه اقوال سهگانه را دستهاي گویند یا یکنفر در اوقات متعدّده هر سه را گوید و ردّ خداوند راجع بقول دوم
است و بنظر حقیر کلام الهی مبنی بر فرض اینکه اقوال است نه وقوع آن و جواب خداوند هم راجع بهر سه قول است بر تقدیر وقوع
بتقریب آنکه آري وسائل هدایت الهیّه موجود بوده و خودت کوتاهی نمودي در اهتداء و بهواي نفس خود عمل کردي و کافر
شدي اگر هم برگردي باز همان است که بود و پشیمانی امروز سودي ندارد و کلمه بلی که معمولا بعد از نفی واقع میشود باعتبار
فرض صدور اینکه اقوال است با نفی هدایت الهی که گویندگان در نظر گرفتهاند چون صدر آیه اوّل دلالت دارد بر آنکه غرض
الهی در انزال کتاب آنستکه بندگان از اینکه قبیل اظهارات ننمایند با نبودن امر الهی [ صفحه 507 ] بمتابعت کتاب و احکام آن و
تمام نبودن حجّت از حق بر خلق ولی در صورت بودن امر خدا جواب اینکه اظهارات همان است که ذکر شد و حجّت از حق بر
خلق تمام است ولی مفسّرین کلام متضمّن نفی را همان قول دوّم دانستهاند لذا جواب را مخصوص بآن پنداشتهاند و فرمودهاند مفاد
آن آنستکه تو مرا هدایت بحق ننمودي و باین جهت اشکالاتی بایشان متوجّه شده و جوابهائی دادهاند که مجال ذکر آنها نیست و
دخول علامت تأنیث در اقوال ثلاثه باعتبار نفس و تذکیر ضمائر در خطابات باعتبار انسان است و مؤیّد نظریّه حقیر آنست که
خداوند فرموده روز قیامت میبینی رويهاي کسانیکه دروغ بستند بخدا سیاه است آیا نیست در جهنم جایگاهی براي تکبّر
کنندگان چون ظاهر از دروغ بستن آنها بخدا همان اظهارات و تمنّیاتی است که با ادّعاء عدم هدایت الهیه مینمودند ولی حضرات
فرمودهاند مراد نسبت قرار دادن شریک و گرفتن زن و فرزند است بخدا و در هر حال استفهام تقریري است یعنی مسلّما جهنم جاي
آنها است و در روایات متعدّده از ائمه اطهار جنب اللّه بامیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهم السلام تفسیر شده و قمی ره فرموده
مراد از آیات ائمه اطهارند و از امام صادق علیه السّلام نقل نموده در آیه اخیره که مراد کسی است که ادعاء امامت نماید با آنکه
امام نباشد و عرض شد اگر چه علوي فاطمی باشد فرمود بلی اگر چه علوي فاطمی باشد و در کافی و از عیاشی ره نیز مانند آن نقل
شده است و از روایت دیگري که قمی ره از آن حضرت نقل نموده استفاده میشود که براي اهل تکبر وادي مخصوصی است در
جهنم که نام آن سقر است و آتش آن بقدري شدید است که جهنم از تنفّس آن مشتعل میگردد باید از اینکه صفت بخدا پناه برد.
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 61 تا 66
اشاره
وَ یُنَجِّی اللّه الَّذِینَ اتَّقَوا بِمَفازَتِهِم لا یَمَسُّهُم السُّوءُ وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 61 ] اللّه خالِق کُل شَیءٍ وَ هُوَ عَلی کُل شَیءٍ وَکِیل [ 62 ] لَه مَقالِیدُ
السَّماوات وَ الأَرض وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیات اللّه أُولئِکَ هُم الخاسِرُونَ [ 63 ] قُل أَ فَغَیرَ اللّه تَأمُرُونِّی أَعبُدُ أَیُّهَا الجاهِلُونَ [ 64 ] وَ لَقَد
512 بَل اللّهَ فَاعبُد وَ کُن - أُوحِیَ إِلَیکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِن قَبلِکَ لَئِن أَشرَکتَ لَیَحبَطَن عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَن مِنَ الخاسِرِینَ [ 65 ] -قرآن- 1
54- مِنَ الشّاکِرِینَ [ 66 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 357 از 456
ترجمه
و نجات میدهد خدا آنانرا که پرهیزکار شدند بسبب رستگاریشان نمیرسد بایشان بدي و نه ایشان اندوهناك میشوند خدا آفریننده
همه چیز است [ صفحه 508 ] و او بر همه چیز نگهبان و کارگزار است براي او است کلیدهاي آسمانها و زمین و آنها که کافر
شدند بآیتهاي خدا آن گروه آنها زیانکارانند بگو آیا پس غیر خدا را امر میکنید بمن که بپرستم اي نادانان و هر آینه بتحقیق وحی
شد بتو و بآنانکه بودند پیش از تو که اگر مشرك شوي هر آینه باطل خواهد شد عملت و هر آینه خواهی بود البته از زیانکاران
بلکه خدا را پس بپرست و بوده باش از شکرگزاران
تفسیر
. خداوند سبحان بعد از تهدید کفار نوید داده است اهل ایمان و تقوي را بنجات از آتش جهنم براي فلاح و رستگاري ایشان در
دنیا بأعمال صالحه و اجتناب از معاصی کبیره و اصرار بر صغیره و آنکه نمیرسد به آنان بهیچ وجه شدّت و مکروهی و نه آنها
محزون میشوند در روزي که غیر آنها محزون خواهند شد و خداوند خالق تمام موجودات و نگهبان و نگهدار و متصرّف و مدبّر
امور آنها است و هر کس را بمقام لایق خود خواهد رسانید در دست او است کلیدهاي خزانههاي آسمانها و زمین و هر کس را
بقدر قابلیّت او عطا می- فرماید از نعمت و روزي و رحمت و کفار زیانکارانند که نعیم بهشت را از دست داده و عذاب جهنّم را
خریداري نمودهاند و در جوامع نقل نموده که اهل شرك به پیغمبر صلی اللّه علیه و اله گفتند تو بعضی از خدایان ما را قبول کن ما
بخداي تو ایمان می- آوریم لذا خداوند فرموده بآنها بگو مرا امر بعبادت غیر خداي یگانه میکنید اي نادانان و بتحقیق وحی شد بتو
و سایر انبیاء قبل هر یک در زمان خودش که اگر در عبادت خداي یگانه غیر او را شریک کنی عملت باطل میگردد و قبول نخواهد
شد و البته چنین کسی از زیانکاران میباشد پس عبادت کن خدا را بدون دخالت غیر و بوده باش از شکرگزاران نعم حق بر خود و
خانوادهات و معلوم است که خطاب به پیغمبر اکرم شده براي تأدیب و تعلیم امّت والا ساحت مقدّس نبوي اجل از احتیاج باین
تکالیف است چنانچه در روایت قمی ره از امام صادق علیه السّلام بیان شده و از امام باقر علیه السّلام نقل شده که مراد آنستکه اگر
با ولایت علی علیه السّلام امر بولایت احدي نمائی بعد از خودت عملت باطل میشود و از زیانکاران خواهی بود و در کافی از امام
صادق علیه السّلام اینمعنی تأیید شده و آنکه مراد از بل اللّه فاعبد و کن من الشّاکرین اطاعت [ صفحه 509 ] خدا و شکر بر آنستکه
خداوند برادر و پسر عمّش را معاضد و کمک براي او قرار داد و الحمد للّه علی ما انعمنا به من ولایته.
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 67 تا 70
اشاره
وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَق قَدرِه وَ الَأرض جَمِیعاً قَب َ ض تُه یَومَ القِیامَۀِ وَ السَّماوات مَطوِیّات بِیَمِینِه سُبحانَه وَ تَعالی عَمّا یُشرِکُونَ [ 67 ] وَ نُفِخَ فِی
الصُّورِ فَ َ ص عِقَ مَن فِی السَّماوات وَ مَن فِی الَأرض إِلاّ مَن شاءَ اللّه ثُم نُفِخَ فِیه أُخري فَإِذا هُم قِیام یَنظُرُونَ [ 68 ] وَ أَشرَقَت الَأرض بِنُورِ
رَبِّها وَ وُضِعَ الکِتاب وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِ یَ بَینَهُم بِالحَق وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 69 ] وَ وُفِّیَت کُلُّ نَفس ما عَمِلَت وَ هُوَ أَعلَم بِما
584- یَفعَلُونَ [ 70 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بزرگ نشمردند خدا را بقدریکه باید بزرگ شمرد او را و زمین تمامی در کف او است روز قیامت و آسمانها پیچیده شده است
صفحه 358 از 456
بدستش منزّه است او و برتر است از آنچه شریک قرار میدهند و دمیده شود در صور پس بمیرد بآن هر که در آسمانها و هر که در
زمین است مگر کسیکه بخواهد خدا پس دمیده شود در آن بار دیگر پس آنگاه آنها ایستادگانند در حالیکه مینگرند و روشن گردد
زمین بنور پروردگارش و نهاده شود کتاب و آورده شوند پیمبران و گواهان و حکم شود میانشان بحق و آنها ستم کرده نمیشوند و
تمام داده شود هر کس آنچه را بجا آورده و او داناتر است بآنچه میکنند
تفسیر
. کفار و مشرکین که وصف نمودند خدا را نشناختند او را آنطور که حق شناسائی او است و تعظیم ننمودند او را بمیزانیکه سزاوار
تعظیم او است لذا براي او بشر یک و زن و فرزند قائل شدند و تصوّر نمودند که او نمیتواند یکروز تمام مردگانرا زنده نماید با آنکه
قدرت و عظمت او بقدري است که زمین مانند مشت ریگی که در دست کسی جاي گرفته باشد در روز قیامت مسخّر قدرت و
قوّت او است که هر طور بخواهد آنرا بگرداند میتواند و آسمانها مانند طوماري که بهم پیچیده شده باشد در تحت نفوذ اراده و
تصرّف مالکانه او است و خدا منزّه و مبرّي است از شریک و شبیه و آنچه ذکر شد و از آنکه جسم باشد و دست و کف داشته باشد
اینکه تعبیرات براي تصویر قدرت و قوّت و تصرّف و مالکیّت حقّه الهیه است در اذهان عامّه بطریقه متعارفه بین خودشان در افهام
معانی و حقائق مانند آنکه میگویند آنملک در دست او است یا آن شخص در چنگ او است و اراده میکنند [ صفحه 510 ] در
تحت تصرف و نفوذ و اقتدار او است و تخصیص یمین براي ظهور قوّت و فعّالیت و شرافت آنست و لذا فرمودهاند هر دو دست
خداوند یمین است یعنی قوت و قدرت او فوق تمام قوتها و قدرتها است و دست او بالاي دست همه است و آنروز دستی جز دست
او نیست و سلطنتی جز سلطنت او وجود ندارد و وقتی خداوند اراده فرماید که دنیا را ویران کند باسرافیل امر مینماید که بدمد در
صور و او میدمد در صوري که دو طرف دارد یکی متوجّه بجانب زمین و دیگر بجانب آسمان از صوت طرفی که بجانب زمین
است تمام اهل آن میمیرند و جنبندهاي در زمین باقی نمیماند و از صوت طرفی که متوجه بآسمانها است تمام اهل آنها میمیرند و
ذي روحی باقی نمیماند جز اسرافیل آنهم بعدا بامر خدا میمیرد و اوضاع اینعالم منقلب و ویران میگردد و عالم دیگري برپا میشود و
خداوند اسرافیل را زنده میکند و او دوباره در صور میدمد یا خداوند خودش میدمد و مردم زنده میشوند بعد از آنکه چهل روز
بارانیکه داراي طبع منی است بر زمین باریده و ذرّات اجسام متفرّقه جمع آوري شده و بدنها بصورت اول خود برگشته باشند پس
ناگهان همه از قبورشان بیرون میآیند و ایستاده باطراف و جوانب خود متحیّرانه نظر میکنند و منتظرند که با آنها چه معامله شود و
قبلا راجع بصور و چگونگی احیاء اموات آنچه بنظر رسیده ذکر شده است و بعضی آنرا عبارت از اعلام الهی به ختم اینکه عالم و
شروع در عالم آخرت دانستهاند و تعبیر بصور را از باب تشبیه ببوق رحیل و نزول قافله که متعارف بوده دانستهاند و بعضی آنرا صور
بفتح و او جمع صورت خوانده و دانستهاند و بنابر اینکه مراد قالبها و بدنهاي خلائق است و اینکه مخالف با ظواهر ادلّه است و در
بعضی از روایات کسانیکه خداوند استثنا فرموده است آنها را بچهار ملک مقرّب جبرائیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل تفسیر شده
و در بعضی بشهداء که شمشیرهاشان را حمایل نموده دور عرش خدا میگردند و در هر حال زمین محشر روشن گردد بنور عدالت
خالقش و در بعضی از روایات بنور امام زمان تفسیر شده و فرمودهاند مردم از نور آفتاب و ماه بینیاز میشوند و بنور امامشان اکتفا
میکنند و بنابر اینکه مراد از ربّ مربّی و مدبّر امر زمین است و نامههاي اعمال مردم که بدست ملائکه موکّل ثبت آنها نوشته شده
است بدست [ صفحه 511 ] راست و چپ افراد وضع و نهاده میشود و کتاب چون اسم جنس است بر جمع اطلاق شده و تمام
پیغمبران خدا حاضر میشوند و تمام گواهان ایشان که هر یک بنوبه خود در اداء رسالت و ابلاغ احکام خدا کوتاهی ننمودهاند با
ایشان میآیند و گواهی خود را میدهند و آنها ائمه اطهار و اوصیاء اخیار انبیاء عظامند و خداوند بین مردم حکم بحق و عدل
میفرماید و داد مظلوم را از ظالم میستاند و کمتر از میزان عمل اجر داده نمیشود و بدون استحقاق و زیاده از آن معاقب نمیگردد و
صفحه 359 از 456
هر کس بمیزان عمل خیرش یا زیادتر اجر میبرد و خدا از هر کس بافعال بندگانش از خوب و بد آگاهتر است و چیزي از آنها از او
فوت نمیشود.
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 71 تا 75
اشاره
وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً حَتّی إِذا جاؤُها فُتِحَت أَبوابُها وَ قالَ لَهُم خَزَنَتُها أَ لَم یَأتِکُم رُسُل مِنکُم یَتلُونَ عَلَیکُم آیات رَبِّکُم وَ
یُنذِرُونَکُم لِقاءَ یَومِکُم هذا قالُوا بَلی وَ لکِن حَقَّت کَلِمَۀُ العَذاب عَلَی الکافِرِینَ [ 71 ] قِیلَ ادخُلُوا أَبوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَبِئسَ مَثوَي
المُتَکَبِّرِینَ [ 72 ] وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوا رَبَّهُم إِلَی الجَنَّۀِ زُمَراً حَتّی إِذا جاؤُها وَ فُتِحَت أَبوابُها وَ قالَ لَهُم خَزَنَتُها سَلام عَلَیکُم طِبتُم فَادخُلُوها
خالِدِینَ [ 73 ] وَ قالُوا الحَمدُ لِلّه الَّذِي صَ دَقَنا وَعدَه وَ أَورَثَنَا الَأرضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الجَنَّۀِ حَیث نَشاءُ فَنِعمَ أَجرُ العامِلِینَ [ 74 ] وَ تَرَي المَلائِکَۀَ
904- حَافِّینَ مِن حَول العَرش یُسَبِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم وَ قُضِیَ بَینَهُم بِالحَق وَ قِیلَ الحَمدُ لِلّه رَب العالَمِینَ [ 75 ] -قرآن- 1
ترجمه
و سوق داده شوند آنانکه کافر شدند بسوي دوزخ دسته دسته تا چون آیند آنرا گشوده شود درهایش و گویند بآنها نگهبانانش آیا
نیامد شما را پیمبرانی از خودتان که بخوانند بر شما آیتهاي پروردگارتان را و بیم دهند شما را از ملاقات امروزتان گفتند آري ولی
واجب شد حکم عذاب بر ناگروندگان گفته شود داخل شوید از درهاي جهنم با آنکه جاوید باشید در آن پس بد است جاي تکبر
کنندگان و سوق داده شوند آنانکه ترسیدند از پروردگارشان بسوي بهشت دسته دسته تا چون آیند آنرا آیند و گشوده شود
درهایش و گویند بایشان نگهبانانش سلام بر شما پاك شدید پس داخل آن شوید جاودانیان و گویند ستایش مر خدائیرا که براستی
وفا فرمود در باره ما بوعده خود و بمیراث داد بما زمین را جاي میگیریم از بهشت هر جا که خواهیم پس خوب است پاداش عمل
کنندگان و میبینی فرشتگان را حلقه زنان در گرد عرش تنزیه نمایند بستایش [ صفحه 512 ] پروردگارشان و حکم شود میان آنها
براستی و درستی و گفته شود ستایش مر خداي را است که پروردگار جهانیان است
تفسیر
. - خداوند سوق میدهد کفار و مخالفین با اهل ایمان و تقوي را مانند بهائم دسته دسته بحسب مراتبشان در کفر و خلاف بسوي
جهنم تا وقتی که برسند بآن باز شود درهاي جهنم بروي آنها و آن هفت در است که در سوره حجر بیان شد و براي سرزنش و
ملامت بآنها ملائکه موکّله دوزخ گویند آیا پیمبرانی از نوع خود شما از جانب خدا نزد شما نیامدند و آیات حق و کتب سماوي را
براي شما تلاوت ننمودند و از چنین روز سختی که دیدار آن در پیش است آگاهتان ننمودند و شما را از آن بیم ندادند و آنها در
جواب گویند بلی چنین است آمدند و احکام خدا را بما ابلاغ نمودند و ما را از چنین روزي ترساندند ولی ما گوش ندادیم و
مستحق عقوبت شدیم و حکم خداوند بعذاب ما منجز گردید و موکلین هر دستهاي را از دري که مخصوص بخودشان است داخل
جهنم مینمایند و فرمان خلود در آن را بآنها میدهند و خداوند سوق میدهد مراکب اهل ایمان و تقوي را در حالیکه سوارند بر آنها
چنانچه در سوره مریم بیان شد دسته دسته بحسب مراتبشان در اطاعت خدا و ولایت ائمه اطهار بسوي بهشت تا وقتی که میرسند
ببهشت مشاهده مینمایند از تجلیلات و احترام ورودي بقدري که نمیتوان بیان نمود و قبل از ورود ایشان درهاي هشتگانه بهشت
صفحه 360 از 456
برویشان باز خواهد شد و ملائکه رحمت منتظر قدوم ایشانند و باستقبال میآیند و عرض سلام و تحیّت و تبریک ورود مینمایند و
بشارت میدهند آنانرا بسلامتی و ایمنی از جمیع مکاره و آفات و بلیّات و پاکیزگی از تمام کثافات و کدورات و تنعّم بانواع نعم و
لذّات تا خدا خدائی میکند و بنابر اینکه جواب اذا محذوف شده براي دلالت بر عظمت و قابل وصف نبودن آن چنانچه بیان شد و
محتمل است تقدیر کلام آن باشد که چون آیند آنرا آیند و حال آنکه باز شده باشد درهاي بهشت براي ایشان و قمی ره طبتم را
بطیب مولد ایشان تفسیر نموده و فرموده چون غیر از حلالزاده داخل بهشت نمیشود و ظاهرا مقصودش دشمنان امیر المؤمنین علیه
السّلام میباشند که بوي بهشت بمشام آنها نمیرسد و در خصال از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که او بتوسط [ صفحه 513 ] آباء
کرام خود از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که فرمود بهشت هشت در دارد یک در مخصوص به انبیا و صدّیقان است و یک
در مخصوص بشهدا و نیکوکاران و پنج در مخصوص بشیعیان و دوستان من و همیشه من بر صراط ایستاده و از خدا میخواهم که
شیعیان و بستگان و دوستان و یاران و کسانی را که قبول ولایت مرا در دنیا نمودند سلامت بدارد تا جواب از جانب خداوند میرسد
که دعاي تو را مستجاب نمودم و شفاعت تو را در باره شیعیانت پذیرفتم و هر یک از شیعیان و موالیان و یاران و مخالفان مخالفان
من بدست و زبان شفاعت مینمایند در باره هفتاد مرد از خویشان و همسایگان خودشان و یک در براي سایر مسلمانان است که در
قلبشان ذرهئی از بغض ما اهل بیت نباشد و ظاهرا مراد کسانی هستند که اقرار بامامت نموده باشند نهایت آنکه بلوازم تشیّع و دوستی
عمل ننموده باشند و الّا مسلّم است که اهل نجات نخواهند بود و پنج در مخصوص به پنج عنوانی است که حضرت در باره آنها دعا
فرموده و اهل بهشت حمد و شکر الهی را بجا میآورند که بوعده خود که بتوسط انبیاء و اولیاء بایشان در دنیا داده بود وفا فرمود و
زمین بهشت را مانند میراث غیر مترقّب در اختیار ایشان قرار داد که هر قدر و هر جاي که خواهند مخصوص بخود و مأوي براي
آسایش دائمی خویش قرار دهند و بالاتر از همه آنکه اینکه نعم بیپایان بعنوان استحقاق و اجر اعمال ایشان در دنیا بوده که منّتی
برایشان گذارده نشده باشد و حضرت ختمی مرتبت مشاهده فرماید ملائکه رحمت را که گرد عرش الهی حلقه زده طواف مینمایند
و تسبیح و تنزیه میکنند او را بحمد و ثنا براي لذّت و شوق خدمت و متذکّرند بسبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر و
خداوند حکم میفرماید بین مردم بحق و عدل و در اینکه دادستانی اهل جهنم محکوم و اهل بهشت حاکم و منصورند و حمد خدا را
بجا میآورند بر آنکه میان آنها و دشمنانشان فصل خصومت فرمود و بایشان حکم داد و امر بغلبه آنها خاتمه یافت در مجمع از امام
صادق علیه السّلام نقل نموده که کسیکه سوره زمر را تلاوت نماید خداوند باو شرافت دنیا و آخرت عنایت خواهد فرمود و بدون
مال و طائفه او را عزیز و غالب میفرماید بطوریکه هیبتش در دلها افتد و بدنش بر آتش حرام شود و الحمد للّه رب العالمین. [
[ صفحه 514
سوره مؤمن