گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد چهارم
سوره شوري
اشاره





69- پنجاه و سه آیه مکیّه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 32
[ [سوره الشوري [ 42 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 حم [ 1] عسق [ 2] کَذلِکَ یُوحِی إِلَیکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِن قَبلِکَ اللّه العَزِیزُ الحَکِیم [ 3] لَه ما فِی - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
191 تَکادُ السَّماوات یَتَفَطَّرنَ مِن فَوقِهِن وَ المَلائِکَۀُ یُسَ بِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم - السَّماوات وَ ما فِی الَأرض وَ هُوَ العَلِیُّ العَظِیم [ 4] -قرآن- 1
188- وَ یَستَغفِرُونَ لِمَن فِی الَأرض أَلا إِن اللّهَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیم [ 5] -قرآن- 1
ترجمه
اینچنین وحی میکند بسوي تو و بسوي آنانکه بودند پیش از تو خداي تواناي درست کردار براي او است آنچه در آسمانها و آنچه
در زمین است و او است بلند رتبه بزرگ مقام نزدیک است آسمانها شکافته شوند از بالاشان و فرشتگان تسبیح میکنند بستایش
پروردگارشان و آمرزش میطلبند براي هر که در زمین است آگاه باشید که همانا خدا آمرزنده مهربانست
تفسیر
. گذشته از آنچه راجع بفواتح السّور بطور کلّی و خصوص حم ذکر شده در معانی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که معناي
حم عسق الحکیم المثیب العالم السّمیع القادر القوي است و قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که آن حروفی است مقطوع از
اسم اعظم خدا که تألیف میکند آنرا پیغمبر و امام پس میباشد اسم اعظمی که چون خوانده شود خدا بآن اجابت میکند و ظاهرا مفاد
صفحه 396 از 456
آیات شریفه آنستکه مانند آنچه در اینکه سوره است از معارف حقّه و مطالب حقیقیّه وحی میکند بتو و سایر انبیاء قبل خداوند
ارجمند تواناي درست کردار محکم گفتار و براي او است ثابت و مستقرّ بملکیّت حقّه حقیقیّه و بسلطنت تامّه عامّه آنچه در آسمانها
و آنچه در زمین است و او است بلند مرتبه و بزرگی که بزرگیش بوصف در نیاید و براي تصویر رفعت و عظمت او میتوان بطریق
تمثیل گفت نزدیک است [ صفحه 569 ] آسمانهاي هفتگانه از عظمت مقام مافوق خودشان که کرسی و عرش است و از مقام علم
و مقرّ سلطنت مطلقه الهیّه بآن دو تعبیر میشود شکافته و متفرّق شود اجزائشان با آنکه خرق و تفرّق اجزاء در افلاك راه ندارد براي
عظمت مقام خالق آنها و ملائکه آسمانها دائما تسبیح و تقدیس مینمایند و مشغولند بحمد و ثناي الهی و طلب مغفرت مینمایند از
خداوند براي اهل ایمان از شیعیان و توبه کنندگان که در زمین جاي دارند چنانچه قمّی ره نقل نموده و فرموده لفظ آیه عام و
معناي آن خاص است و در جوامع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که استغفار ملائکه مخصوص باهل ایمان است چون معلوم
است که خداوند آمرزنده و مهربان است و مسلّم است که رحمت رحیمیّه اختصاص بشیعیان دارد.
[ [سوره الشوري [ 42 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
وَ الَّذِینَ اتَّخَ ذُوا مِن دُونِه أَولِیاءَ اللّه حَفِیظٌ عَلَیهِم وَ ما أَنتَ عَلَیهِم بِوَکِیل [ 6] وَ کَ ذلِکَ أَوحَینا إِلَیکَ قُرآناً عَرَبِیا لِتُنذِرَ أُم القُري وَ مَن
حَولَها وَ تُنذِرَ یَومَ الجَمع لا رَیبَ فِیه فَرِیق فِی الجَنَّۀِ وَ فَرِیق فِی السَّعِیرِ [ 7] وَ لَو شاءَ اللّه لَجَعَلَهُم أُمَّۀً واحِ دَةً وَ لکِن یُدخِل مَن یَشاءُ فِی
رَحمَتِه وَ الظّالِمُونَ ما لَهُم مِن وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ [ 8] أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِه أَولِیاءَ فَاللّه هُوَ الوَلِیُّ وَ هُوَ یُحی المَوتی وَ هُوَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ
724- 9] وَ مَا اختَلَفتُم فِیه مِن شَیءٍ فَحُکمُه إِلَی اللّه ذلِکُم اللّه رَبِّی عَلَیه تَوَکَّلت وَ إِلَیه أُنِیب [ 10 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و آنانکه گرفتند غیر از او دوستان و یاورانی خدا نگهبان است بر آنها و نیستی تو بر آنها گماشته و اینچنین وحی کردیم بتو قرآنی
عربی تا بیم دهی اهل مکّ ه و هر که را در اطراف آن است و بیم دهی از روز اجتماع تمام خلق نیست شکی در آن دستهاي در
بهشت و دستهاي در دوزخند و اگر خواسته بود خدا هر آینه قرار داده بود آنها را جماعت و گروهی واحد و لیکن داخل میکند هر
که را میخواهد در رحمتش و ستمکاران نیست براي آنها دوستی و نه یاري کنندهاي بلی گرفتند غیر از او دوستانی و خداوند او
است دوست و او زنده میکند مردگانرا و او بر همه چیز توانا است و آنچه اختلاف کردید در آن از چیزي پس حکمش بسوي خدا
است آن حکمفرماي شما خدا پروردگار من است باو واگذاردم کارم را و بسویش بازگشت مینمایم
تفسیر
. خداوند متعال بعد از بیان عظمت خود و اشاره باختصاص حمد و ثنا و [ صفحه 570 ] طلب رحمت و مغفرت بمقام ربوبی تهدید
فرموده کفّار مکّه را که جز خداوند معبودهاي باطلی را براي خودشان یار و یاور و مددکار و خداوندگار قرار دادند و آنها را
ستایش و پرستش میکنند و از آنها انتظار اجابت دعا و شفاعت گناه دارند چون به پیغمبر خود فرموده که خداي بر حق مراقب
اعمال و افعال آنان است و مجازات میفرماید آنها را بر حسب استحقاقشان و تو مسئول عملیّات آنها نیستی و نباید از طرف آنها
بامري قیام نمائی و چنانچه خداوند وحی فرمود بتو و انبیاء گذشته معارف حقّه را که در آیات سابقه ذکر شد وحی فرموده است بتو
صفحه 397 از 456
قرآن را بزبان عربی فصیح که اکمل و اشرف زبانها است براي آنکه بترسانی اهل مکّه را که امّ القري خوانده شده براي آنکه زمین
از زیر آن منبسط گشته و کسانیرا که در اطراف آن یعنی سایر بلاد زمین سکونت دارند و باید بجانب کعبه نماز بخوانند چنانچه در
سوره انعام ذیل آیه و هذا کتاب انزلناه مبارك مف ّ ص لا بیان شد از عذاب الهی و از روز قیامت که روز حشر و جمع نمودن خلق
اوّلین و آخرین است در صحراي محشر و شک و شبههاي در آن نباید باشد که واقع خواهد شد و بیاید بخواست خدا و مردم در
آنروز دو دسته شوند یک دسته ببهشت روند و متنعّم بنعم ابدي گردند و یک دسته در آتش سوزان جهنّم جاي گیرند در کافی از
امام صادق علیه السّلام نقل نموده که یکروز پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم خطبه خواند پس دست راست خود را بلند فرمود با
آنکه مشت او بسته بود و فرمود اي مردم در دست من چیست عرضه داشتند خدا و پیغمبر او داناترند پس فرمود در آن نامهاي اهل
بهشت است و نامهاي پدران و کسان آنها تا روز قیامت پس بلند فرمود دست چپ خود را و فرمود اي مردم آیا میدانید در کف من
چیست عرضه داشتند خدا و پیغمبر او داناترند پس فرمود نامهاي اهل آتش است و نامهاي پدران و کسان آنها تا روز قیامت بعد
فرمود خدا بعدل حکم کرد خدا بعدل حکم کرد فرقهاي در بهشت و فرقهاي در آتشند و خداوند میفرماید که اگر میخواست خدا
مردم تمامی متدیّن بدین حق باشند اگر چه بغیر اختیار باشد قرار میداد آنها را اهل یک دین حق که اسلام است قهرا و بلا اختیار
مانند ملائکه ولی خدا میخواهد مردم بتأمّل و تفکّر در آیات و باختیار خودشان داخل در دین اسلام شوند و باستحقاق بنعیم جنان [
صفحه 571 ] برسند تا لذّت آنها اکمل و مقامشان ارفع باشد و رحمت خداوند بمورد و محل قابل برسد و کسانیکه ظلم نمودند بر
خودشان بشرك و کفر و اعراض از ذکر خدا و پیغمبر و امام بحق و آزار نمودند ایشان را بانکار و تکذیب نیست براي آنها در
قیامت دوست و یاوري که بتواند با آنها کمکی نماید و از آنان دفع عذابی کند بلی آنها بجز خدا یاران و یاورانی اتّخاذ نمودند
براي خودشان بامید آنکه شفاعت نمایند و کمک کنند در حوائج آنها غافل از آنکه ولی و والی و مولی و خداوندگار و نگهبان و
نگهدار بندگان خداي بحق است نه بت و معبودهاي باطل دیگر و او است که زنده میکند مردگانرا در روز موعود و بر هر امري از
اماته و احیاء و نگهبانی و نگهداري و یاري و یاوري بندگان قدرت دارد و در محل خود اعمال میفرماید و آنچه را اختلاف نمایند
مردم در آن از دین و مذهب و معارف و احکام حکم آن در دنیا به بیان حق و باطل و در آخرت بارائه دادن محق و مبطل با خدا
است بگو اي پیغمبر اینکه خداي حاکم بحقّی که شما دارید پروردگار من است من در تمام امور بخداي خود توکّل و اعتماد
مینمایم و در تمام حوائج خود باو رجوع نموده و توسّل میجویم شما هم باید مانند من باشید و تبعیّت از رویّه من نمائید.
[ [سوره الشوري [ 42 ]: آیات 11 تا 15
اشاره
[ فاطِرُ السَّماوات وَ الَأرض جَعَلَ لَکُم مِن أَنفُسِکُم أَزواجاً وَ مِنَ الَأنعام أَزواجاً یَذرَؤُکُم فِیه لَیسَ کَمِثلِه شَیءٌ وَ هُوَ السَّمِیع البَصِ یرُ [ 11
لَه مَقالِیدُ السَّماوات وَ الَأرض یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ إِنَّه بِکُل شَیءٍ عَلِیم [ 12 ] شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّین ما وَصّ ی بِه نُوحاً وَ الَّذِي
أَوحَینا إِلَیکَ وَ ما وَصَّینا بِه إِبراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَن أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیه کَبُرَ عَلَی المُشرِکِینَ ما تَدعُوهُم إِلَیه اللّه یَجتَبِی
إِلَیه مَن یَشاءُ وَ یَهدِي إِلَیه مَن یُنِیب [ 13 ] وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاّ مِن بَعدِ ما جاءَهُم العِلم بَغیاً بَینَهُم وَ لَو لا کَلِمَ ۀٌ سَبَقَت مِن رَبِّکَ إِلی أَجَلٍ
مُسَ  می لَقُضِ یَ بَینَهُم وَ إِن الَّذِینَ أُورِثُوا الکِتابَ مِن بَعدِهِم لَفِی شَکٍّ مِنه مُرِیب [ 14 ] فَلِذلِکَ فَادع وَ استَقِم کَما أُمِرتَ وَ لا تَتَّبِع
أَهواءَهُم وَ قُل آمَنت بِما أَنزَلَ اللّه مِن کِتاب وَ أُمِرت لِأَعدِلَ بَینَکُم اللّه رَبُّنا وَ رَبُّکُم لَنا أَعمالُنا وَ لَکُم أَعمالُکُم لا حُجَّۀَ بَینَنا وَ بَینَکُمُ
1181- اللّه یَجمَع بَینَنا وَ إِلَیه المَصِیرُ [ 15 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 398 از 456
پدید آورنده آسمانها و زمین قرار داد براي شما از خودهاتان جفتهائی و از چهار پایان جفتهائی خلق بسیاري میگرداند شما را در
آن نیست مانند او چیزي و او شنواي بینا است مر او را است کلیدهاي آسمانها و زمین گشاده [ صفحه 572 ] میگرداند روزي را براي
هر که میخواهد و تنگ میگرداند همانا او بهمه چیز دانا است بیان نمود براي شما از دین آنچه توصیه و سفارش کرد بآن نوح را و
آنچه وحی کردیم بتو و آنچه توصیه کردیم بآن ابراهیم و موسی و عیسی را که بپا دارید دین را و متفرّق و پراکنده مشوید در آن
گران است بر مشرکان آنچه میخوانید آنها را بسوي آن خدا اختیار و جلب میکند بسوي خود هر که را میخواهد و هدایت میکند
بسوي خود کسی را که بازگشت مینماید و متفرق نشدند مگر بعد از آنکه آمد نزدشان دانش براي نافرمانی و ستمی که بود
میانشان و اگر نبود تقدیري که سبقت گرفته بود از پروردگارت تا مدّتی نام برده شده هر آینه حکم کرده شده بود میانشان و همانا
آنانکه بمیراث داده شدند کتابرا بعد از آنها هر آینه در شکّی هستند از آن موجب تحیّر پس براي آن امر دعوت کن و ثابت باش
آنچنانکه مأمور شدي و پیروي مکن خواهشهاي آنها را و بگو گرویدم بآنچه فرستاد خدا از کتاب و مأمور شدم که بعدالت رفتار
کنم میان شما خدا پروردگار ما و پروردگار شما است براي ما کارهاي ما و براي شما کارهاي شما است نیست خصومتی میان ما و
شما خدا جمع میکند میان ما و بسوي او است بازگشت
تفسیر
. خداوند متعال در مقام اثبات استحقاق خود براي پرستش و ستایش و نفی آن از بتها استدلال فرموده است بخلق نمودن و نوپدید
آوردن خود آسمانها و زمین را که مورد قبول اهل شرك و کفار مکه بوده و آنکه قرار داده است براي مردان زنانی از جنس آنها و
نیز قرار داده براي شتر و گاو و گوسفند جفتهائی که خلق میکند و منتشر مینماید بندگان خود را در آن قرار دادن که جعل ذکور
و اناث است در هر جنس و نیست مانند او در صفات ربوبیّت موجودي اگر کاف زائده باشد که مشهور است یا نیست مانند مانند او
چیزي اگر فرض شود براي او مانندي چون اگر مانند او مانند نداشته باشد خودش بطریق اولی مانند ندارد که بعضی گفتهاند براي
مبالغه در نفی مثل اینکه تعبیر شده ولی اظهر همان وجه اول است و او میشنود تمام مسموعات را و میبیند تمام مبصرات را و در
دست او است کلیدهاي گنجهاي آسمانها و زمین باران رحمتش از آسمان میریزد و ارزاق بندگان از زمین میروید آفتاب و ماه و
سایر کواکب هر یک بنوبه خودشان در تربیت [ صفحه 573 ] اشجار و اثمار مدخلیّت دارند و همه بفرمان اویند و او بر حسب
مصلحت و قابلیت وسعت میدهد رزق هر کس را بخواهد و تنگ میکند روزي او را و او بتمام مقتضیات توسعه و تضییق عالم و
خبیر است مبیّن و روشن نموده و آئین گذاري و تشریع فرموده از دین قویم و منهج مستقیم براي بندگان خود آنچه را وصیت نمود
به تبعیّت از آن نوح پیغمبر علیه السّلام را و آنچنان شرع مطاعی را که وحی فرموده به پیغمبر آخر الزمان و آنچه را وصیت و
سفارش فرموده به حضرت ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السّلام که پیغمبران اولو العزم بودند آنکه برپا دارید شما پیغمبران قولا و
عملا دین حق را که توحید و نبوت و امامت و معاد باشد و متفرق نشوید بلکه متّحد باشید در آنچه ذکر شد از اصول ادیان حقّه که
در تمام ازمنه ثابت و محقق بوده و قابل تغییر و تبدیل نیست ولی بزرگ و گران آمد بطبع مشرکین دعوت تو بخداي یگانه و ترك
بتپرستی و آنکه واجب باشد بر آنها اطاعت یکنفر از جنس خودشان با آنکه خدا اختیار میکند و میکشاند بسوي ترویج دین خود
هر کس را که بخواهد و بداند که لایق منصب نبوت و خلعت امامت است و راهنمائی میفرماید بحق و حقیقت کسی را که رجوع
نماید و اقبال کند بحق در طلب حقیقت با نیت خالص و قلب پاك و متفرق نشدند و اختلاف ننمودند اهل شرك مکه در قبول دین
اسلام مگر بعد از آنکه عارف و عالم شدند بمقام تو و صحّت کتابت و آنکه هر دو از جانب خدایند براي تجاوز از حق و تعدّي از
حدّ و ظلم بخودشان و حسد بر تو و تعصّب در کیش باطل پدرانشان و سایر اغراض فاسده دنیوي بین خودشان از حب مال و جاه و
صفحه 399 از 456
عناد و لجاج و امثال اینها و اگر نبود آنکه خداوند مقدّر فرموده بود اجلهاي آنها را و مهلت داده بود آنان را براي تکمیل شقاوت و
استحقاقشان براي عذاب هر آینه هلاك میفرمود آنها را و ممتاز مینمود حق را از باطل بنزول عذاب بعد از نزول کتاب اینکه حال
مشرکین مکه و کفار قریش در صدر اسلام است ولی کسانیکه بعدا کتاب خدا و دین اسلام بر آنها عرضه شود از عوام سایر ملل و
ادیان که علماء آنها امر را بر آنان مشتبه نموده و خودشان کاملا باعجاز قرآن پی نبردهاند و تفکر و تأمل در آیات آن ننمودهاند در
شکی مستقرّ و موجب تشویش و تحیّرند از قرآن و حق بودن آن و دین اسلام پس براي پیشرفت [ صفحه 574 ] اینکه مقصد بزرگ
خود و انبیاء عظام که اثبات توحید و نفی شرك و رفع شک است دعوت کن و استقامت نما چنانچه مأمور شدي و پیروي منما از
خواهشها و توقّعات بیجاي اهل شرك و عناد و بگو من ایمان آوردم بتمام کتب سماوي و مأمور شدم بعدالت اجتماعی خداوند
خالق و آمر و مربّی و نگهدار و نگهبان ما و شما است و پاداش اعمال ما و شما را میدهد و دیگر جاي محاجّه و مخاصمه میان ما و
شما نیست چون همه دانستید و یافتید حق بودن دین و کتاب مرا خدا روز قیامت ما و شما را مجتمع مینماید و حق را از باطل ممتاز
میفرماید و مرجع همه حکم او است آنچه تا کنون ذکر شد بیانات مفسرین و مستفاد از ظاهر آیات شریفه بنظر حقیر است ولی مفاد
بعضی از روایات آنستکه مراد از مخاطبین در قول خداوند شرع لکم و در أن اقیموا آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم میباشند و
مراد از دین اصول و فروع مهمّه اسلام و ولایت ائمه علیهم السلام است و آنچه گران است بر کسانی که با امیر المؤمنین علیه السّلام
غیر او را شریک نمودند در خلافت پیغمبر صلی اللّه علیه و اله اختصاص ولایت بآن حضرت و اولاد اطهار او است و مجتبی و
مهتدي باختیار و هدایت خدا ایشان و شیعیانشانند و کسانیکه متفرق شدند بعد از علم پیدا کردن براي تعدّي و تجاوز از حق وحد
آنانند که حسد بردند بر تفضیل امیر المؤمنین علیه السّلام بامر خدا و بآراء و اهواء خودشان مذهب اختیار کردند و کسانیکه در
شک مریب هستند اتباع و پیروان آنانند که مخالفت امر پیغمبر را نمودند و امر بدعوت و استقامت راجع بفروع دین و ولایت امیر
المؤمنین علیه السّلام است و معلوم است که اینها معانی خفیّه است که از باطن قرآن ائمه اطهار کشف و بیان فرمودهاند و اللّه تعالی
اعلم.
[ [سوره الشوري [ 42 ]: آیات 16 تا 20
اشاره
وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللّه مِن بَعدِ ما استُجِیبَ لَه حُجَّتُهُم داحِ َ ض ۀٌ عِندَ رَبِّهِم وَ عَلَیهِم غَضَب وَ لَهُم عَذاب شَدِیدٌ [ 16 ] اللّه الَّذِي أَنزَلَ
الکِتابَ بِالحَق وَ المِیزانَ وَ ما یُدرِیکَ لَعَل السّاعَۀَ قَرِیب [ 17 ] یَستَعجِل بِهَا الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشفِقُونَ مِنها وَ یَعلَمُونَ
أَنَّهَا الحَقُّ أَلا إِن الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السّاعَۀِ لَفِی ضَلال بَعِیدٍ [ 18 ] اللّه لَطِیف بِعِبادِه یَرزُق مَن یَشاءُ وَ هُوَ القَوِيُّ العَزِیزُ [ 19 ] مَن کانَ یُرِیدُ
713- حَرثَ الآخِرَةِ نَزِد لَه فِی حَرثِه وَ مَن کانَ یُرِیدُ حَرثَ الدُّنیا نُؤتِه مِنها وَ ما لَه فِی الآخِرَةِ مِن نَصِیب [ 20 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنانکه محاجّه و مخاصمه مینمایند در دین خدا بعد از آنکه [ صفحه 575 ] اجابت شده باشد براي آن دلیلشان باطل است نزد
پروردگارشان و بر آنها خشمی است و براي آنها عذابی است سخت خدا است آنکه فرستاد کتابرا بحق و میزان را و چه چیز آگاه
کرد تو را شاید قیامت نزدیک باشد میخواهند آنرا آنها که نمیگروند بآن و آنانکه گرویدند ترسندگانند از آن و میدانند که آن حق
است آگاه باشید همانا آنها که شک میکنند در قیامت هر آینه در گمراهی دور از صوابند خداوند صاحب لطف است به بندگانش
روزي میدهد هر که را میخواهد و او است تواناي ارجمند کسی که میخواهد محصول سراي آخرت را میافزائیم براي او در
صفحه 400 از 456
محصولش و کسیکه میخواهد محصول دنیا را میدهیمش از آن و نیست براي او در آن سراي هیچ بهرهاي
تفسیر
. گفتهاند یهود و نصاري محاجّه و مخاصمه مینمودند با مسلمانان و میگفتند که پیغمبر و کتاب ما پیش از پیغمبر و کتاب شما بوده و
حق بودن دین ما مسلّم است و دین شما حق بودنش معلوم نیست و خداوند در مقام ردّ آنها فرموده بعد از آنکه اجابت شد طلب
معجزه آنان براي ثبوت دین اسلام و ظاهر گشت بدست پیغمبر خاتم معجزاتیکه مردم دیدند و قبول نمودند آنرا دیگر اینکه احتجاج
آنها وجهی ندارد چون نبوت هر پیغمبري بمعجزاتش ثابت شده است و بنظر حقیر و شهادت آیات سابقه و لاحقه روي سخن با
همان کفار مکه است که حجّت بر آنها تمام شده بود و مخاصمه و محاجّه آنها در دین خدا اشکالاتی بوده که در حکمت احکام
الهی مینمودند مانند معاندین اینکه زمان که میگویند چرا باید نماز چنین و روزه چنان باشد و اینکه قبیل اشکالات بعد از ثبوت
نبوت و دین که از جانب خدا است بطلانش واضح است لذا خداوند بردّ آن اجمالا اکتفا فرموده و آنها را بخشم و عذاب شدید
خود تهدید کرده است و فرموده خداوند آن ذات مقدسی است که قرآن و احکام خود را براستی و درستی و بر طبق حکمت و
مصلحت فرستاده و آن میزان عدلی است که هیچ اشکال و اعتراضی در آن راه ندارد و کم و زیاده از آن و بر آن ناروا است و قمی
ره نقل فرموده که مراد از میزان امیر المؤمنین علیه السّلام است و باین معنی در روایات دیگري هم تصریح شده که میزان اعمال در
دنیا و آخرت آن وجود مبارك است و ظاهرا یکی از اشکالات بی وجه [ صفحه 576 ] آنها که براي استهزاء بوعده عذاب مینمودند
اینکه بوده که چرا قیامت زودتر نمیآید که ما بعذاب موعود برسیم چنانچه مکرر ذکر شده است لذا خدا براي گوشزد آنها به
پیغمبر صلی اللّه علیه و اله فرموده تو چه میدانی شاید قیامت نزدیک باشد بعجله طلب میکنند آنرا کسانیکه اعتقاد بمعاد ندارند و از
سختی آن غافلند ولی اهل ایمان و اعتقاد بآن از آنروز میترسند و براي آن توشه تهیه میکنند چون میدانند مسلّما خواهد آمد و
کسانیکه در آن شک دارند و در مقام محاجه با تو بآن استهزاء مینمایند در گمراهی و ضلالتی بکلی دور از حق و حقیقتند و قریب
باین معنی را قمی ره نیز نقل فرموده است و حکمت مخفی بودن ساعت موعود بر اهل خرد معلوم و منوط بودن نظم دنیا بآن مشهود
است خداوند داراي لطف و مرحمت و صاحب برّ و احسان بر بندگان است روزي میدهد کسی را که میخواهد زیاد و کم و باقتضاء
حال و صلاح کار او و مرتب میکند با نظر دقیق باطن بین امور مخفی از انظار بندگانرا و اینکه مقتضاي لطف الهی است و بعضی
لطیف را باین معنی تفسیر نمودهاند و او است داراي قوت و قدرتیکه کسی غلبه بر او پیدا نخواهد کرد کسیکه در مزرعه دنیا براي
زرع آخرت کار کند و طالب نفع اخروي باشد خداوند محصول او را زیاد میکند بطوریکه تخمی ده تخم تا هفتصد تخم و زیادتر
برداشت مینماید و کسیکه براي نفع دنیوي کار کند و طالب محصول آن باشد خداوند آنچه را رزق مقسوم او قرار داده باو میرساند
ولی در آخرت نصیب و بهرهاي براي او نیست چون اعمال به نیّات است و براي هر کس چیزي است که نیّت نموده و از بعضی
روایات استفاده میشود که کسیکه به نیت دنیا کار کند بمقصود نمیرسد مگر بمیزانی که براي او مقدر شده و کسیکه بنیت آخرت
کار کند خدا او را از مال دنیا بینیاز فرماید و قمی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مال و بنون حرث دنیا است و عمل
صالح حرث آخرت است و گاهی خدا جمع میکند آن دو را براي کسانی و در کافی از آن حضرت اللّه لطیف بعباده یرزق من یشاء
بولایت امیر المؤمنین علیه السّلام تفسیر شده و من کان یرید حرث الآخره بمعرفت او و ائمه اطهار و زیادتی در آن حرث باستیفاء
نصیب از دولت ایشان و طالب حرث دنیا و محروم از نصیب آخرت بکسی که از دولت حق با امام علیه السّلام بینصیب میباشد
تأویل شده است [ صفحه 577 ] و اللّه اعلم بمراده.
[ [سوره الشوري [ 42 ]: آیات 21 تا 25
صفحه 401 از 456
اشاره
أَم لَهُم شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُم مِنَ الدِّین ما لَم یَأذَن بِه اللّه وَ لَو لا کَلِمَ ۀُ الفَصل لَقُضِ یَ بَینَهُم وَ إِن الظّالِمِینَ لَهُم عَذاب أَلِیم [ 21 ] تَرَي
الظّالِمِینَ مُشفِقِینَ مِمّا کَسَ بُوا وَ هُوَ واقِع بِهِم وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات فِی رَوضات الجَنّات لَهُم ما یَشاؤُنَ عِندَ رَبِّهِم ذلِکَ هُوَ
الفَضل الکَبِیرُ [ 22 ] ذلِکَ الَّذِي یُبَشِّرُ اللّه عِبادَه الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات قُل لا أَسئَلُکُم عَلَیه أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی وَ مَن
یَقتَرِف حَسَ نَۀً نَزِد لَه فِیها حُسناً إِن اللّهَ غَفُورٌ شَ کُورٌ [ 23 ] أَم یَقُولُونَ افتَري عَلَی اللّه کَ ذِباً فَإِن یَشَ إِ اللّه یَختِم عَلی قَلبِکَ وَ یَمح اللّهُ
[ الباطِلَ وَ یُحِقُّ الحَق بِکَلِماتِه إِنَّه عَلِیم بِذات الصُّدُورِ [ 24 ] وَ هُوَ الَّذِي یَقبَل التَّوبَۀَ عَن عِبادِه وَ یَعفُوا عَن السَّیِّئات وَ یَعلَم ما تَفعَلُونَ [ 25
956- -قرآن- 1
ترجمه
آیا براي آنها شریکهائی است که آئین نهادند براي آنها از دین چیزي را که اذن نداد بآن خدا و اگر نبود وعده فصل خصومت در
قیامت هر آینه حکم شده بود میانشان و همانا ستمکاران براي آنان عذابی است دردناك میبینی ستمکاران را ترسندگان از آنچه
کسب کردند و آن واقع شونده است بر آنها و آنانکه گرویدند و کردند کارهاي شایسته در مرغزارهاي خرمی از بهشتها باشند
براي ایشان است آنچه میخواهند نزد پروردگارشان اینکه است آن تفضل بزرگ آنست آنچه مژده میدهد خدا بندگانش را آنانکه
گرویدند و کردند کارهاي شایسته بگو نمیخواهم از شما بر آن مزدي مگر دوستی در باره نزدیکانم را و هر که کسب کند خوبی
را میافزائیم براي او در آن خوبی خوبی را همانا خداوند آمرزنده شکرپذیر است یا آنکه میگویند بست بر خدا دروغی را پس اگر
بخواهد خدا مهر مینهد بر دلت و محو میکند خدا باطل را و ثابت میگرداند حق را بسخنان خود همانا او است دانا بآنچه در سینهها
است و او است آنکه میپذیرد توبه را از بندگانش و میگذرد از بدیها و میداند آنچه را بجا میآورید
تفسیر
. خداوند متعال بعد از بیان مبناي دین اسلام که کتاب خدا و میزان عدل الهی است میفرماید که آیا اینکه کفار شریکهائی در
عقاید و اعمال دارند که براي آنان دینی بدون دستور الهی وضع نمودند یا بتها که اینها آنها را شریک خدا قرار دادند بچنین
امري اقدام نمودند در هر حال اگر مقدّر نشده بود فصل [ صفحه 578 ] خصومت بین بندگان بحکم خدا در قیامت و وعده تأخیر
عذاب هر آینه حکم میفرمود بین آنها و اهل حق بعذاب دنیا ولی عذاب الیم ستمکاران بخلق بخصوص انبیا و اولیا در آخرت مسلّم
است خود آنها را هم میبیند بینا که از اعمال بدشان ترس دارند و البته نتیجه بد آن بآنها و اصل خواهد شد ولی اهل ایمان و اعمال
صالحه در قطعات خرّم و مرغزارهاي با صفاي بهشتهاي عنبر سرشت مهیّا و آماده شده است براي ایشان آنچه را بخواهند از مأکول
و مشروب و ملبوس و منکوح و منظور و مسموع در ظل لطف الهی و مهمانخانه حضرت احدیّت که بساط قرب و منزلت است و
اینکه مزیّت بزرگ ابدي و فضیلت عظیم سرمدي است آن مزیّت و فضیلتی که خداوند بندگان خوب خود را بشارت بآن داده است
و بگو اي پیغمبر من براي هدایت نمودن شما را باین نعمت و رساندن شما را باین منزلت اجر و مزدي نمیخواهم مگر دوستی و
مودّت کسانم را آنانکه مورد علاقه و دوستی منندنه بیگانگان اگر چه از خویشاوندان باشند چون آنها از نزدیکان من محسوب
نمیشوند و کسیکه در باره آنان بدوستی و قبول ولایت حسنهاي بجا آورد ما بر حسنه او حسنی میافزائیم براي او تا برسد بحدّ کمال
که فوق آن حسنی نباشد و خداوند گناهان او را میآمرزد و قدردانی و شکرگزاري از اعمال خوب او خواهد فرمود در کافی از امام
باقر علیه السّلام در ذیل اینکه آیه نقل نموده که فرمود کسیکه موالات نماید با اوصیاء از آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و
صفحه 402 از 456
متابعت کند آثار ایشانرا اینکه موجب شود که افزوده گردد بر او ولایت انبیاء گذشته و سابقین از اهل ایمان تا برسد ولایت ایشان
بآدم علی نبیّنا و آله و علیه السّلام و در چند روایت معتبر دیگر از آنحضرت و امام مجتبی و سجّاد [ع] اقتراف حسنه بمودّت اهل
بیت و ائمه اطهار و تسلیم امر ایشان و صدق در حدیث از آنذوات مقدّسه تفسیر شده است و بمقتضاي روایات متواتره از خاصّه و
عامّه مراد از اقارب پیغمبر صلی اللّه علیه و اله که مودّت ایشان واجب و اجر رسالت است اهل بیت عصمت و طهارتند و مراد کلیّه
خویشاوندان نیست و در بعضی از روایات به اینکه معنی تصریح شده و در بعضی آنرا مخصوص باصحاب کساء و اولاد حضرت
زهرا علیها السلام فرمودهاند و اینکه در مجمع از بعضی مفسّرین اهل سنّت نقل نموده که مراد از اقارب پیغمبر صلی اللّه علیه و اله
قریشند واضح الفساد است چون [ صفحه 579 ] بیشتر از تمام قبائل عرب آنها با پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و عترت طاهره او و با
مسلمانان و اسلام مخالفت و معاندت نمودند و اغلب با کفر و نفاق و عناد از دنیا رفتند چگونه میشود مودّت آنها واجب و اجر
رسالت باشد با آنکه غیر از بنی هاشم سایر طوائف قریش براي دوري نسبت از صدق اقارب خارجند و نیز آنچه نسبت بجمعی از
مفسّرین آنها داده که مراد از قربی تقرّب بخدا در اعمال صالحه است بکلّی بی وجه و خلاف ظاهر آیه شریفه است چون تقرّب
بخداوند در طاعت و اعمال صالحه وظیفه عبودیّت و حق الوهیّت است که باید بنده ادا نماید ربطی باجر رسالت و حق تبلیغ احکام
و هدایت پیغمبر صلی اللّه علیه و اله ندارد که باید از امّت بآنحضرت ادا شود و معلوم است که آیه در مقام اثبات حق زائدي است
براي پیغمبر علاوه بر حق خدا که ثابت و مسلّم بوده است و بنابر اینکه ظاهر آیه شریفه که مؤیّد باخبار فریقین است همان است که
بدوا ذکر شد و در مجمع آنرا قول سوّم قرار و نسبت بائمه اطهار و اصحاب کبار داده است و ظاهرا اینمعنی نزد امامیّه متعیّن است و
محل خلاف نیست و آنچه در شأن نزول اینکه آیه از عامّه و خاصّه نقل شده است بنظر حقیر محتاج بذکر نیست چون هر پیغمبري
اینکه اظهار را در بدو دعوت بامّت خود نموده که من از شما توقع مالی بر ارشاد و هدایت ندارم اجر من با خدا است پیغمبر اسلام
هم اینکه اظهار را فرموده بود نهایت آنکه براي عظمت مقام عترت طاهره و وجوب حرمت ایشان خداوند باین بیان گوشزد فرموده
که اداء حق رسالت بمودّت عترت و ذریّه طاهره آنحضرت است و ظاهرا بعد از نزول اینکه آیه منافقین اینکه امّت تصوّر نموده و
گفته باشند العیاذ باللّه پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم اینکه معنی را بخدا افترا بسته و مودّت اهل بیت بر امّت واجب نیست لذا
خداوند بعد از استعجاب از قول آنها فرموده اگر بخواهد خدا که فضل اهل بیت ظاهر نشود قلب تو را مهر میکند از قبول وحی که
نتوانی بیان وجوب مودّت ایشانرا نمائی چون تو بدون وحی تکلّم نمیکنی ولی خدا محو و نابود میکند تصوّر و قول باطل آنها را و
اثبات و احقاق میکند حق و فضل اهل بیت را بکلمات خود و از باطن اهل نفاق آگاه است که چه قصدهاي سوئی دارند و بعد از تو
چه ظلمها و تعدّیاتی باهل بیت خواهند نمود در کافی از امام باقر علیه السّلام نقل نموده در ضمن حدیث سابق که در ذیل آیه
سابقه [ صفحه 580 ] گذشت و خداوند اراده فرمود که اعلام کند به پیغمبر خود آنچه را مخفی نمودند منافقین در سینههاي
خودشان پس نازل فرمود ام یقولون افتري علی اللّه کذبا فان یشأ اللّه یختم علی قلبک میفرماید اگر بخواهم حبس میکنم از تو وحی
را تا تکلّم ننمائی بفضل اهل بیت خود و نه بمودّت ایشان و فرموده و یمحو اللّه الباطل و یحق الحق بکلماته و مراد از حق ولایت
اهل بیت است که خدا احقاق آنرا میفرماید و مراد از علیم بذات الصّدور علم خداوند بعد اوت و قصد ظلم به ایشان است که آنها
در دلهاشان جاي داده بودند و ظاهرا بعد از نزول اینکه آیه و رسوا شدن منافقین حضرات پشیمان شدند و اظهار توبه و انابه نمودند
و خداوند توبه آنها را ظاهرا قبول فرموده و از مقام توّابیّت و عفوّیّت خود بطور کلّی خبر داده چون مصلحت در طرد آنها نبوده و
ضمنا اشاره فرموده است که خداوند از اعمال آتیه شما آگاه است و میداند که توبه شما ظاهري است و چه تعدّیات و ستمها از شما
بر اهل بیت اطهار وارد خواهد شد و در عیون از سیّد الشهداء علیه السلام در ضمن حدیثی که بر طبق بعضی از روایات دیگر
متعرّض شأن نزول آیه سابقه شده قریب به اینکه معنی راجع باین آیه ذکر گردیده و از إبن عبّاس نیز نقل شده است و آنچه در چند
حدیث معتبر راجع به آیه سابقه ذکر شده اجمالش آنستکه اصحاب تقاضا نمودند از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم که براي
صفحه 403 از 456
بعضی مصارف لازمه مقام سیاست و شئون ریاست کمک مالی از آنها قبول فرماید تا موفّق باداء بعضی از حقوق آنحضرت شده
باشند و او تأمّل فرمود تا آیه وجوب مودّت براي اداء اجر رسالت نازل گردید و یعلم ما یفعلون بصیغه مغایب در ذیل اینکه آیه
شریفه نیز قرائت شده است و در بعضی از روایات معتبره تصریح شده که اینکه حق را کسی از اصحاب ادا ننمود مگر هفت نفر
سلمان و أبو ذر و عمّار و مقداد بن اسود کندي و جابر بن عبد اللّه انصاري و بندهاي از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و زید بن
[ ارقم اللّهم العن اوّل ظالم ظلم حق محمّد و آل محمّد و آخر تابع له علی ذالک اللّهم العنهم جمیعا. [ صفحه 581
[ [سوره الشوري [ 42 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
وَ یَستَجِیب الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات وَ یَزِیدُهُم مِن فَضلِه وَ الکافِرُونَ لَهُم عَذاب شَدِیدٌ [ 26 ] وَ لَو بَسَطَ اللّه الرِّزقَ لِعِبادِه لَبَغَوا فِی
الَأرض وَ لکِن یُنَزِّل بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّه بِعِبادِه خَبِیرٌ بَصِیرٌ [ 27 ] وَ هُوَ الَّذِي یُنَزِّل الغَیثَ مِن بَعدِ ما قَنَطُوا وَ یَنشُرُ رَحمَتَه وَ هُوَ الوَلِیُّ الحَمِیدُ
28 ] وَ مِن آیاتِه خَلق السَّماوات وَ الَأرض وَ ما بَث فِیهِما مِن دابَّۀٍ وَ هُوَ عَلی جَمعِهِم إِذا یَشاءُ قَدِیرٌ [ 29 ] وَ ما أَصابَکُم مِن مُصِیبَۀٍ فَبِما ]
615- کَسَبَت أَیدِیکُم وَ یَعفُوا عَن کَثِیرٍ [ 30 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اجابت مینماید آنانرا که گرویدند و کردند کارهاي شایسته و زیاده میدهد ایشانرا از فضل خود و کافران براي آنها عذابی سخت
است و اگر وسعت دهد خدا روزي را براي بندگانش هر آینه ستم کنند در زمین ولی فرو میفرستد باندازه آنچه میخواهد همانا او بر
بندگانش مطّلع بینا است و او است که فرو میفرستد باران را بعد از آنکه نومید شدند و منتشر میگرداند رحمتش را و او صاحب
اختیار ستوده است و از نشانههاي قدرت او است آفریدن آسمانها و زمین و آنچه پراکنده کرد در آن دو از جنبنده و او بر جمع
کردنشان وقتی که بخواهد توانا است و چیزیکه برسد بشما از مصیبت پس براي امري است که کسب کرده است دستهاي شما و
میگذرد از بسیاري از آنها
تفسیر
. خداوند متعال دعاي اهل ایمان و اعمال صالحه را در باره خودشان و برادران دینیشان در صورتی که صلاح باشد اجابت میفرماید
و اعمال ایشانرا قبول ولدي الاقتضاء زیادتر از آنچه خواستند و استحقاق داشتند تف ّ ض لا بایشان عطا خواهد فرمود ولی کفّار از
اینمعانی بهره ندارند و براي آنها عذاب سخت در قیامت است در کافی از امام باقر علیه السّلام در ذیل اینکه آیه نقل نموده که
فرمود آن مؤمن است که دعا میکند براي برادر مؤمن خود در غیابش پس ملائکه آمین میگویند و خدا میفرماید براي تو دو برابر
آنست که طلب نمودي براي او و مسئول تو را اجابت نمودم براي دوست داشتن تو او را و در مجمع از پیغمبر صلی اللّه علیه و اله
نقل نموده که زیاد میکند خدا براي ایشان از فضلش شفاعت را از کسیکه واجب شده است براي او آتش از کسانیکه نیکی کردند
بایشان در دنیا و معلوم است که تفضّل بر بندگان باید بر وفق مصلحت آنها باشد و اگر خداوند وسعت دهد روزي را بر بندگانش و
هر چه بخواهند بآنها عطا فرماید هر آینه از حدّ خود تعدّي و تجاوز نمایند و زیاد خوشحال و سرگرم شوند بدنیا و از آخرت غفلت
نمایند و بیکدیگر ظلم کنند ولی خداوند هر کس را بمیزان صلاح دنیوي و اخروي او روزي و مال و عزّت میدهد و او از ضمائر و
صفحه 404 از 456
مقدار قابلیّت و استعداد ثروت و اقتضاء حال و وسعت مجال بندگان [ صفحه 582 ] خود با خبر است میداند و میبیند مصالح و
مفاسد امور آنها را در حدیث قدسی است که همانا بعضی از بندگان من کسی است که اصلاح نمیکند او را مگر غنا و بینیازي و
اگر فقیر نمایم او را فاسد میکند فقر او را و همانا بعضی از بندگان من کسی است که اصلاح نمیکند او را مگر فقر و نداري و اگر
بینیاز کنم او را فاسد میکند او را دارائی و اینکه براي آنستکه من تدبیر مینمایم امور بندگان خود را با علمی که بباطن آنها دارم و
آن خداوند ذات مقدسی است که نازل میکند از آسمان باران نافع بموقع لازم را که غیث خوانده میشود بعد از آنکه ناامید شده
باشند از آن بندگان که بیشتر موجب مسرّت و خوشحالی و مقتضی براي شکرگزاري است و منتشر مینماید و پراکنده میکند رحمت
خود را در کوه و دشت و صحرا و دریا و بهره میبرند از آن انسان و حیوان و اشجار و گل و گیاه و او است مدیر امور و مالک
رقاب و صاحب اختیار بندگان و ستوده و مستحق پرستش و ستایش است و از دلائل قدرت او است خلقت آسمانها و زمین با اینکه
عظمت و وسعت و تمام موجودات جاندار از ملائکه و جن و انس و انواع حیوانات که در آسمانها و زمین پراکنده فرموده و او بر
جمع و حشر و اعدام و ایجاد آنها هر وقت بخواهد قادر و مقتدر است و آنچه برسد از مصیبت بر بندگان گناهکار که مخاطب در
آیه اخیرهاند بقرینه نسبت کسب معصیت بآنها براي گناهی است که از آنها سرزده با آنکه خداوند از بسیاري از معاصی آنها
میگذرد در کافی از امام صادق علیه السّلام در ذیل اینکه آیه نقل نموده است که نیست براي کسی پیچ و تاب رگی و صدمه
سنگی و لغزش پائی و خراش بدن از چوبی مگر بسبب گناه و امّا آنچه خدا عفو مینماید بیشتر است از آنچه تعجیل میفرماید در
عقوبت آن در دنیا و خدا اجل و اکرم است از آنکه باز او را در آخرت عقوبت نماید و در مجمع قریب به اینکه معنی از امیر
المؤمنین علیه السّلام نقل شده و قمّی ره از امام صادق علیه السّلام در جواب کسیکه سؤال نموده از مصائب وارده بر اهل بیت
عصمت و طهارت نقل نموده که خداوند اولیاء خود را مخصوص بمصائبی میفرماید براي مزید اجرشان بدون گناه و ظاهرا
[ اختصاص باولیاء ندارد مصائب وارده بر اطفال و اشخاص بیگناه دیگر هم موجب اجر خواهد بود و اللّه اعلم. [ صفحه 583
[ [سوره الشوري [ 42 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
وَ ما أَنتُم بِمُعجِزِینَ فِی الأَرض وَ ما لَکُم مِن دُونِ اللّه مِن وَلِیٍّ وَ لا نَصِ یرٍ [ 31 ] وَ مِن آیاتِه الجَوارِ فِی البَحرِ کَالَأعلام [ 32 ] إِن یَشَأ
یُسکِن الرِّیحَ فَیَظلَلنَ رَواکِدَ عَلی ظَهرِه إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِکُل صَبّارٍ شَکُورٍ [ 33 ] أَو یُوبِقهُن بِما کَسَبُوا وَ یَعف عَن کَثِیرٍ [ 34 ] وَ یَعلَمَ
425- الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِنا ما لَهُم مِن مَحِیص [ 35 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نیستید شما عاجز کنندگان در زمین و نیست براي شما غیر از خدا هیچ نگهداري و نه یاري کنندهاي و از نشانههاي قدرت او است
کشتیهاي روان در دریا مانند کوهها اگر بخواهد ساکن میگرداند باد را پس میگردند ایستاده بر پشت آن همانا در اینکه هر آینه
نشانهها است براي هر صبر کننده سپاس گزاري یا هلاك میگرداند آنها را بآنچه کسب کردند و عفو میکند از بسیاري و براي آنکه
بدانند آنانکه مجادله میکنند در آیتهاي ما نیست براي آنها هیچ گریز گاهی
تفسیر
صفحه 405 از 456
. خداوند متعال باز روي سخن را معطوف بکفّار مکه فرموده میفرماید شما نمیتوانید بفرار در زمین یا غیر آن خدا را عاجز از انزال
عذاب و ایصال آن بخودتان نمائید و کسی نیست که شما را نگهداري از عقاب او و یاري در دفع آن از شما نماید و یکی از دلائل
قدرت و رحمت خداوند کشتیهاي جاري و ساري در دریا است که مانند کوههاي بزرگ است و الجواري بیاء نیز قرائت شده و در
هر حال جمع جاریه است اگر بخواهد خدا باد را ساکن و قطع مینماید پس کشتیها را کدو واقف میشوند در وسط دریا روي آب
چون باد بامر خدا میوزد و کشتیها را بساحل میرساند و در اینکه عنایت الهی بحال بندگان دلائلی است بر توحید و قدرت و رحمت
او که واقف میشود بر آن هر کسیکه صبر نماید بنظر و تأمّل و تفکّر در دلیل و شکر کند بر نجات از خطر دریا بعنایت خدا و اگر
بخواهد باد را تند مینماید که گناهکاران بعقوبت معصیتشان گرفتار و غرق شوند ولی خدا بسیاري از گناهان را عفو میفرماید و
بسیاري از بندگان را بگناهشان عقوبت نمیکند لذا ممکن است بعضی را از غرق نجات دهد و بعضی را ندهد و محتمل است مراد
از صبّار شکور مؤمن باشد چون روایت شده ایمان نیمی صبر و نیمی شکر است و در هر حال هلاکت و غرق براي انتقام خدا است
از کفّار و براي آنستکه بدانند کسانیکه اشکالات بیجا بقرآن مینمایند و سخنان ناروا در اطراف اولیاء خدا میگویند ملجأ و مفرّي [
صفحه 584 ] از عذاب خدا و انتقام الهی ندارند آنچه ذکر شد بنابر قرائت مشهور است که یعلم بنصب خواندهاند و باید عطف بر
علّت مقدّر شود مانند لینتقم ولی بنا بر قرائت یعلم برفع احتیاج بتقدیر ندارد یعنی و میدانند کسانیکه مجادله در آیات ما مینمایند
مفرّي از حکم ما ندارند.
[ [سوره الشوري [ 42 ]: آیات 36 تا 40
اشاره
فَما أُوتِیتُم مِن شَیءٍ فَمَتاع الحَیاةِ الدُّنیا وَ ما عِندَ اللّه خَیرٌ وَ أَبقی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ [ 36 ] وَ الَّذِینَ یَجتَنِبُونَ کَبائِرَ الإِثم وَ
الفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُم یَغفِرُونَ [ 37 ] وَ الَّذِینَ استَجابُوا لِرَبِّهِم وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمرُهُم شُوري بَینَهُم وَ مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقُونَ [ 38 ] وَ
- [ الَّذِینَ إِذا أَصابَهُم البَغی هُم یَنتَصِ رُونَ [ 39 ] وَ جَزاءُ سَیِّئَۀٍ سَیِّئَۀٌ مِثلُها فَمَن عَفا وَ أَصلَحَ فَأَجرُه عَلَی اللّه إِنَّه لا یُحِبُّ الظّالِمِینَ [ 40
573- قرآن- 1
ترجمه
پس آنچه داده شدید از چیزي پس مایه تعیّش زندگانی دنیا است و آنچه نزد خدا است بهتر و پایندهتر است براي آنانکه گرویدند
و بر پروردگارشان توکّل میکنند و آنانکه اجتناب میکنند از گناههاي بزرگ و کارهاي زشت و چون خشمناك شوند ایشان
درمیگذرند و آنانکه اجابت نمودند پروردگارشان را و بر پاي داشتند نماز را و کارشان مبنی بر مشورت است میانشان و از آنچه
روزي دادیمشان انفاق میکنند و آنانکه چون رسید ایشانرا ستمی آنها انتقام میکشند و پاداش بدي بديء مانند آنست پس هر که
درگذشت از آن و صلح و سازش نمود پس مزدش بر خدا است همانا او دوست ندارد ستمکاران را
تفسیر
. خداوند متعال براي آنکه از اقبال مردم بمال و جاه و سایر امتعه دنیوي که منشأ معاصی است کاسته و بر توجه آنها بآخرت بیفزاید
میفرماید که آنچه بشما داده شده است از ریاست و مال و اولاد و غیرها بهره چند روزه دنیوي است و بالاخره نابود میشود ولی آنچه
صفحه 406 از 456
نزد خدا است از نعیم آخرت و اجر اعمال و ثواب انفاق در راه خدا بهتر و برتر و بالاتر و باقی و برقرار است و اختصاص دارد
بکسانیکه ایمان بخدا و پیغمبر و امام دارند و بر پروردگارشان در امور توکّل مینمایند و میدانند که او امور ایشانرا بر طبق حکمت و
مصلحت منظّم میفرماید و چشم امید بغیر او ندارند و کسانیکه از معاصی کبیره که خداوند وعده عذاب بر آنها داده و در سوره نساء
ذکر شد و کارهاي بسیار زشتی که قبح آنها ظاهر باشد اجتناب مینمایند و وقتی بر کسی غضب نمایند خودداري از اعمال آن
میکنند و از او [ صفحه 585 ] میگذرند اگر تعدّي بحق خودشان کرده باشد نه بحق خدا و سایر خلق و اخبار در ثواب کظم غیظ و
فرو نشاندن خشم و عفو از خطایا زیاد وارد شده خصوصا در صورت قدرت بر اعمال و تلافی که آتش جهنّم بر چنین کسی حرام
میشود و با قلب مملوّ از امن و ایمان در محشر حاضر میگردد و کسانیکه اجابت نمودند دعوت حق را در کلیّه امور دینی مخصوصا
نماز که سعی کردند در اقامه و بر پا داشتن آن بخواندن خود و وادار نمودن مردم را بآن و عمران مساجد و رواج معابد و هر چه
مدخلیّت در اقامه آن داشته باشد و آنانکه با مشورت از امام علیه السّلام در امور دینشان اقدام مینمایند چنانچه قمّی ره فرموده یا با
مشورت یکدیگر بکارهاي خودشان اقدام میکنند چنانچه در مجمع از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم نقل نموده که هیچ مردي
نیست که مشورت نماید با کسی مگر آنکه هدایت شود به رشد و صلاحش و ظاهرا مراد کسی است که باید با او مشورت نمود و
آن مرد عاقل خیر خواه خیر گو است و از آنچه خداوند روزي آنها نموده در راه خیر صرف میکنند بتفصیلی که در اوّل سوره بقره
ذکر شد و آنکسانیکه وقتی تعدّي بحقوق و حدود آنها شود آرام نمینشینند و داد خود را از ظالم میستانند و اینکه از لوازم شهامت
و شجاعت است و منافی با عفو نیست که از صفات اهل ایمان است و ذکر شد چون اینکه در برابر غالب قاهر متجاهر است که اگر
دادخواهی نشود متجرّي میشود و بر تعدّي خود میافزاید و آن در مقابل عاجز نادم معتذر است که بزرگی و بزرگواري نسبت باو
عفو است و بعبارت دیگر عفو و انتقام هر دو از صفات حسنه ممدوحه است و شرعا مظلوم مختار است در اختیار هر یک ولی هر
کدام محلّی دارد که بملاحظه آن راجح میشود و بعضی ینتصرون را بمعناي یتناصرون گرفتهاند یعنی با یکدیگر در دفع ظلم کمک
میکنند و در هر حال چون پاي انتقام بمیان آید باید از حدّ تعدّي و کار بدي که در باره او نمودهاند تجاوز ببدي ننماید و اینکه از
انتقام در اینکه مقام تعبیر ببدي شده با آنکه بد نیست براي تناسب لفظی با صدر کلام است که بدي طرف باشد علاوه بر آنکه بدي
بخودي خود بد است نهایت آنکه اینجا بملاحظه مصالحی خوب شده است و مراعات اینکه تناسب لفظی و ازدواج کلام را در علم
بدیع صنعت مشاکله نامیدهاند و از محسّنات کلام شمرده شده است و اگر کسی [ صفحه 586 ] عفو کند در جائیکه مقتضی براي
عفو باشد و اصلاح نماید با طرف اجرا و بقدري زیاد است که نمیشود تعیین نمود و باید گفت با خدا است چون خدا اصلا ظلم و
ظالم را دوست ندارد اینکه مقدار هم که تجویز فرموده در مقام انتقام براي تشفّی قلب مظلوم و تأدیب ظالم است ولی باید از مثل
تجاوز نشود و ابتداء بظلم ننمایند و تفصیل اینکه مقام در سوره بقره ذیل آیه الشّ هر الحرام بالشّ هر الحرام گذشت و در مجمع از
پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم روایت نموده که کسانیکه اجرشان با خدا است و آنها عفو کنندگان از مردمند بیحساب وارد
بهشت میشوند و از امام صادق علیه السّلام نقل شده که عفو کنید عفو موجب عزّت است.
[ [سوره الشوري [ 42 ]: آیات 41 تا 45
اشاره
وَ لَمَن انتَ َ ص رَ بَعدَ ظُلمِه فَأُولئِکَ ما عَلَیهِم مِن سَبِیل [ 41 ] إِنَّمَ ا السَّبِیل عَلَی الَّذِینَ یَظلِمُونَ النّاسَ وَ یَبغُونَ فِی الَأرض بِغَیرِ الحَق أُولئِکَ
لَهُم عَذاب أَلِیم [ 42 ] وَ لَمَن صَبَرَ وَ غَفَرَ إِن ذلِکَ لَمِن عَزم الأُمُورِ [ 43 ] وَ مَن یُضلِل اللّه فَما لَه مِن وَلِیٍّ مِن بَعدِه وَ تَرَي الظّالِمِینَ لَمّا
رَأَوُا العَذابَ یَقُولُونَ هَل إِلی مَرَدٍّ مِن سَبِیل [ 44 ] وَ تَراهُم یُعرَضُونَ عَلَیها خاشِعِینَ مِنَ الذُّل یَنظُرُونَ مِن طَرف خَفِیٍّ وَ قالَ الَّذِینَ آمَنُوا
صفحه 407 از 456
710- إِن الخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم وَ أَهلِیهِم یَومَ القِیامَۀِ أَلا إِن الظّالِمِینَ فِی عَذاب مُقِیم [ 45 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر آینه آنکه انتقام کشید بعد از ستم شدن بر او پس آنگروه نیست بر آنها هیچ راه اشکالی جز اینکه نیست که راه عتاب و عقاب
بر کسانی است که ستم میکنند بر مردم و تعدّي مینمایند در زمین بناحق آنگروه براي آنها عذابی است دردناك و هر آینه آنکه
صبر کرد و گذشت نمود همانا آن هر آینه از کارهاي مطلوب الهی است و هر که را واگذارد در گمراهی خدا پس نیست براي او
هیچ یاوري بعد از او و میبینی ستمکاران را چون دیدند عذاب را میگویند آیا بسوي بازگشتن راهی هست و میبینی آنانرا که
عرضه میشوند بر آن با آنکه فروتنانند از خواري نگاه میکنند از دیده پنهان و گویند آنانکه ایمان آوردند همانا زیانکاران آنانند که
زیانکار نمودند خودشان و خانوادهشان را روز قیامت آگاه باشید همانا ستمکاران در عذاب دائمند
تفسیر
. خداوند سبحان در تعقیب و تأکید مفاد آیات سابقه فرموده و هر آینه کسانیکه انتقام بکشند از ظالم بر خودشان بعد از آنکه مظلوم
واقع شدند [ صفحه 587 ] بهیچ وجه جاي اعتراض و راه اشکالی بر آنها نیست چون حق داشتند که قصاص یا تقاص نمایند و ذکر
شد که در بعضی از موارد راجح است بلی اشکال و اعتراض بر کسانی است که ابتداء بظلم و ستم بر مردم مینمایند و تعدّي و تجاوز
از حد و قدر خودشان میکنند در زمین بناحق و ناروا و آنها مشمول عذاب الیم جهنّم در قیامت خواهند بود و اگر کسی صبر کند بر
جور و ستمی که بر او وارد شده و گذشت نماید و عفو و اغماض کند در موردیکه مقتضی براي عفو باشد که در آیات سابقه بیان
شد هر آینه کاري کرده که مرضی خدا و پسند اولیاء و از اخلاق ستوده است که باید شخص بزرگ بر آن ثابت و بزرگواري خود
را بآن اثبات نماید خلاصه آنکه از اموري است که باید در موقعش عزم بر آن داشت و اینکه تفصیل که حسن انتقام و عفو باشد هر
کدام بجاي خود مستفاد از بعضی روایات و موافق با موازین علم اخلاق است و کسیرا که خداوند براي عدم قابلیت و اعراض از
ذکر حق بحال ضلالت و گمراهی واگذارد و توفیق و تأیید خود را از او سلب فرماید نیست و نخواهد بود براي او دوست و یار و
یاور و نگهبان و نگهداري در رتبه متأخّره از خدا که با او یاري و او را نگهداري نماید از بلیّات دنیا و عقوبات آخرت و میبینی تو
اي پیغمبر ستمکاران را در روز قیامت وقتی مشاهده عذاب را نمودند که آرزو مینمایند و میگویند آیا ممکن است یکمرتبه دیگر ما
بدنیا برگردیم و میبینی تو آنها را که عرضه داشته میشوند بر آتش جهنّم در حال خضوع و خشوع از ذلّت و خواري که مینگرند به
آتش از زیر چشم مانند کسانی که براي کشتن حاضر کرده شوند که بشمشیر نگاه میکنند و چون اهل ایمان آنها را باین حال
میبینند میگویند الحق زیانکاران آنکسانی هستند که خودشان و اهل و عیالشان را بخسران انداختند و زیانکار نمودند در روز
قیامت چون آنها را سوق بحق ننمودند بلکه تربیت بباطل کردند و از منافع و فوائد اخروي ایمان و عمل صالح باز ماندند و مستحق
عذاب جهنّم شدند و خدا میفرماید بدانید که ستمکاران بر خویش و خلق بکفر و ضلال در عذاب دائم بیزوال جاي دارند. [
[ صفحه 588
[ [سوره الشوري [ 42 ]: آیات 46 تا 50
اشاره
صفحه 408 از 456
وَ ما کانَ لَهُم مِن أَولِیاءَ یَنصُ رُونَهُم مِن دُونِ اللّه وَ مَن یُضلِل اللّه فَما لَه مِن سَبِیل [ 46 ] استَجِیبُوا لِرَبِّکُم مِن قَبل أَن یَأتِیَ یَوم لا مَرَدَّ لَهُ
مِنَ اللّه ما لَکُم مِن مَلجَ إٍ یَومَئِذٍ وَ ما لَکُم مِن نَکِیرٍ [ 47 ] فَإِن أَعرَضُوا فَما أَرسَلناكَ عَلَیهِم حَفِیظاً إِن عَلَیکَ إِلاَّ البَلاغ وَ إِنّا إِذا أَذَقنَا
الإِنسانَ مِنّا رَحمَ ۀً فَرِحَ بِها وَ إِن تُصِ بهُم سَیِّئَۀٌ بِما قَدَّمَت أَیدِیهِم فَإِن الإِنسانَ کَفُورٌ [ 48 ] لِلّه مُلک السَّماوات وَ الَأرض یَخلُق ما یَشاءُ
- یَهَب لِمَن یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَب لِمَن یَشاءُ الذُّکُورَ [ 49 ] أَو یُزَوِّجُهُم ذُکراناً وَ إِناثاً وَ یَجعَل مَن یَشاءُ عَقِیماً إِنَّه عَلِیم قَدِیرٌ [ 50 ] -قرآن- 1
739
ترجمه
و نباشد براي آنها دوستانی که یاري کنند ایشانرا جز خدا و هر که را گمراه کند خدا پس نباشد براي او هیچ راهی اجابت کنید
پروردگارتان را پیش از آنکه بیاید روز که نباشد باز گردانیدنی براي آن از خدا نیست براي شما هیچ پناهی در چنین روزي و
نباشد براي شما هیچ انکاري پس اگر روي گرداندند پس نفرستادیم ترا بر آنها نگهبان نیست بر تو جز رسانیدن و همانا ما چون
بچشانیم انسانرا از خودمان رحمتی شاد میشود بآن و اگر برسد آنها را بدي بسبب آنچه پیش فرستاد دستهاشان پس همانا انسان
سخت ناسپاس است مر خدا را است پادشاهی آسمان و زمین میآفریند آنچه را میخواهد میبخشد به هر که بخواهد دختران و
میبخشد به هر که بخواهد پسران یا جمع میکند براي آنها پسران و دختران را و میگرداند هر که را میخواهد بیفرزند همانا او داناي
توانا است
تفسیر
. خداوند متعال متعرّض حال ستمکاران سابق الذکر شده که آنها یارانی ندارند نه از جنس معبودهاي باطل و نه از سنخ رؤساء
جاهل که در دنیا عبادت و اطاعت آنها را مینمودند که بتوانند با آنها یاري نمایند در آخرت و عذاب خدا را از آنها دفع کنند و
کسیکه خدا با او یاري ننماید و بحال ضلالت و گمراهی او را واگذار فرماید راهی بسعادت و طریقی بجنّت براي او نیست و
نخواهد بود و بعدا خطاب ببندگان فرموده آنها را امر باجابت دعوت پیغمبر باسلام مینماید پیش از روز که تقدیم و تأخیري در
آنروز بحکم خدا روي نمیدهد و تخلّف در آنروز از حکم خدا نمیتوان نمود و رجوع و بازگرداندنی در آنروز بحکم خدا براي
کسی بدنیا نیست که آن روز قیامت است و مردم ملجأ و پناهی در مقابل اراده الهیه ندارند و نمیتوانند اشکال و اعتراضی بحکم خدا
[ صفحه 589 ] کنند و تغییر و تبدیلی در آن دهند یا انکار نمایند عملیّات خودشان را در دنیا چون در نامه اعمالشان ثبت است و
جوارحشان بر آنها شهادت میدهند و پس از اینکه خداوند خطاب به پیغمبر خود فرموده میفرماید پس اگر آنها اعراض نمودند و رو
گردان شدند از اجابت دعوت و اطاعت احکام خدا مسئولیّتی براي تو نیست و نباید از اینکه باب کدورتی در خاطرت راه یابد چون
ما تو را حافظ و نگهبان و نگهدار آنها مانند چوپان که نگهدار گوسفندان از تفرّق است قرار ندادیم و باین منظور نفرستادیم بر آنها
بر عهده تو نیست جز ابلاغ پیام ما بطوري که بفهمند تکلیف خودشان را براي اتمام حجّت و تکمیل لطف و رحمت ولی انسان
وقتی مشمول رحمت و نعمت الهی گشت مسرور و مغمور در آن میگردد و از یاد خدا طبعا غافل میشود و اگر بلا و محنت و ضرر و
زحمت باو رسد با آنکه مستند بأعمال بد خود او است کفران نعمت و شکایت از مصیبت میکند و چون رحمت و نعمت از خدا
همیشگی و بلا و محنت اتفاقی است شرطیّه اولی مصدّر به اذا و ثانیه به ان شده است و چون تمام اختیارات و تصرفات در مملکت
وجود با ذات اقدس واجب الوجود است که مالک حقیقی و صاحب اختیار واقعی است نعمت و بلا را بموقع و محل قسمت میکند و
هر چه بخواهد خلق میفرماید و هر چه نخواهد نمیفرماید بهر کس بخواهد فقط دختر میدهد و بهر که بخواهد فقط پسر میدهد و بهر
صفحه 409 از 456
که بخواهد هم دختر میدهد هم پسر و هر که را بخواهد هیچ ندهد نمیدهد و تمام اینکه امور بمقتضاي حکمت و مصلحت است
چون خداوند عالم بضمائر بندگان و سرائر و خفایاي امور ایشان است و خیر و صلاح آنها را میداند و میخواهد و میتواند بآنها
ایصال فرماید و میفرماید و جاي چون و چرا در کار خداوند رحیم حکیم علیم قدیر نیست و اینکه بدوا ذکر اناث مقدّم بر ذکور
شده ظاهرا براي دلخوشی پدران و مادران دختردار است باین تقدیم در مقام ذکر مواهب و نعم و رعایت سجع و تأخیر اخیر
بمراعات واقع و تعدیل در تعبیر است و اینکه از جمع بین آن دو بتزویج تعبیر شده ظاهرا براي آنستکه آنها دو صنفند که هر جا
جمع شوند جفت یکدیگر میباشند و اینکه قبیل تعبیرات در کلام عرب معمول است چنانچه در فارسی هم میگویند خوب و بد را با
[ هم جفت کرده میفروشند. [ صفحه 590
[ [سوره الشوري [ 42 ]: آیات 51 تا 53
اشاره
وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَه اللّه إِلاّ وَحیاً أَو مِن وَراءِ حِجاب أَو یُرسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذنِه ما یَشاءُ إِنَّه عَلِیٌّ حَکِیم [ 51 ] وَ کَذلِکَ أَوحَینا
إِلَیکَ رُوحاً مِن أَمرِنا ما کُنتَ تَدرِي مَا الکِتاب وَ لا الإِیمان وَ لکِن جَعَلناه نُوراً نَهدِي بِه مَن نَشاءُ مِن عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهدِي إِلی صِ راطٍ
503- مُستَقِیم [ 52 ] صِراطِ اللّه الَّذِي لَه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض أَلا إِلَی اللّه تَصِیرُ الأُمُورُ [ 53 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نبوده است براي انسانی آنکه سخن گوید با او خدا مگر بوحی یا از پس حجابی یا آنکه بفرستد فرستادهئی را پس وحی کند باذن
او آنچه میخواهد همانا او بلند مرتبه درست کردار است و همچنین وحی فرستادیم بسوي تو روحی را از امر خودمان نبودي که
بدانی چیست کتاب و نه ایمان ولی قرار دادیم آنرا نوري که هدایت میکنیم بآن هر که را بخواهیم از بندگان خود و همانا تو
هدایت میکنی براه راست راه خدائی که مرا ورا است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است آگاه باش که بسوي خدا بازمیگردد
کارها
تفسیر
. خداوند متعال در مقام بیان عظمت خود میفرماید روا نبوده و نباشد براي فردي از افراد انسان که القاء فرماید کلام خود را باو
خداوند مگر بیکی از سه طریق که یکی از آنها وحی است که اصلا کلام آهسته است که به سرعت ادراك شود ولی غالبا در الهام
که القاء معنی در قلب است بلکه در مطلق القاء اعم از لفظ و معنی استعمال میشود که گفتهاند زبور داود علیه السّلام از اینکه قبیل
بوده دیگر از پس پرده است به اینکه معنی که مانند گویندهئی که از پس پرده کلامش شنیده میشود و خودش دیده نمیشود
خداوند با او سخن میگوید و باید گفت خداوند در محلّی ایجاد صوت میفرماید مانند تکلّم خداوند با حضرت موسی در کوه طور
و با خاتم انبیا صلی اللّه علیه و اله در عرش سوّم ارسال رسول است خواه ملک باشد که نزد پیغمبري آید و پیام خدا را برساند مانند
جبرئیل علیه السّلام که بر انبیاء اولو العزم نازل میشد که مفسّرین فرمودهاند و خواه پیغمبر باشد که معارف حقّه و احکام لازمه را به
یکی از طرق مذکوره از حق تلقّی نموده باشد و بخلق باذن خدا القاء نماید که بنظر حقیر از عبارت قمّی ره در اینمقام رسیده است
با آنکه نقل ایشان خالی از اجمال نیست و بنابر اینکه مراد از بشر مطلق انسان است و اختصاص بانبیاء ندارد و ظاهر مفسّرین
صفحه 410 از 456
اختصاص است و در هر حال اینکه اقسام تکلّم خدا با خلق براي [ صفحه 591 ] آنستکه خداوند جسم نیست و مکان ندارد نمیشود
بمشافهه یا در پس پرده ظاهري با کسی سخن گوید بلکه باید از پس پرده غیب باشد و او برتر و بالاتر از آنست که دیده شود و با
کسی مکالمه حضوري نماید و بیرون از حکمت و مصلحت بکسی وحی و الهام فرماید و همچنانکه ذکر شد از چگونگی تکلّم خدا
با انبیاء فرستادیم بسوي تو بوحی اي پیغمبر خاتم روح و روان جاوید قرآن مجید را براي احیاء قلوب مرده بفرمان خودمان
نمیدانستی تو قرآن چیست و ایمان بآن چگونه است ولی قرار دادیم ما کتاب خود را روشنی و نوریکه هدایت مینمائیم بآن نور هر
که را قابل باشد و بدیده انصاف و دقت در آن نگرد و ایمان بآن آورد و عمل بر طبق آن نماید ببهشت عنبر سرشت و تو هدایت
میکنی مردم را براه راست آن که دین اسلام است که آن راه حق است راه خداوندي که خالق و مالک و صاحب اختیار تمام
موجودات آسمانی و زمینی است و بدانید که بفرمان خدا است تمام امور موجودات در دنیا و آخرت و چیزي از تحت حکم و اراده
او آنی بیرون نیست و هر کس را بپاداش اعمال خود میرساند و بعضی روح را در آیه دوم بروح القدس تفسیر نمودهاند و بنابر اینکه
ظاهرا مراد از من امرنا نزول او از عالم امر باشد که عالم مجرّدات است و در مجمع از صادقین علیهما السلام نقل نموده که روح
فرشتهاي است بزرگتر از جبرائیل و میکائیل او با پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بود و به آسمان نرفت و او در ما است و در کافی
از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که آن مخلوقی از مخلوقات خدا است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل با پیغمبر ص بود باو خبر
میداد و کمک میکرد و او با ائمه بعد از آنحضرت میباشد و قریب باین معانی در روایات دیگري هم ذکر شده است و در بعضی از
روایات نور بامیر المؤمنین علیه السّلام و صراط مستقیم بولایت آن حضرت تفسیر شده و از بعضی روایات استفاده میشود که صراط
خدا و کسیکه اختیار ملک وجود از طرف حق باو محوّل شده علی علیه السّلام است که پیغمبر صلی اللّه علیه و اله مردم را بسوي او
هدایت میفرماید و اینکه مقامی است که فوق آن متصوّر نیست و الحمد للّه تعالی علی نعمه و آلائه و الصلوة و السلام علی خاتم
[ انبیائه و سیّد اوصیائه و اولادهما اولیائه و اصفیائه و ثواب قرائت اینکه سوره بقدري است که نمیشود بیان نمود. [ صفحه 592
سوره زخرف
اشاره
68- هشتاد و نه آیه مکیّه است بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 31
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 حم [ 1] وَ الکِتاب المُبِین [ 2] إِنّا جَعَلناه قُرآناً عَرَبِیا لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ [ 3] وَ إِنَّه فِی أُم الکِتاب لَدَینا - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
74- 165 أَ فَنَضرِب عَنکُم الذِّکرَ صَفحاً أَن کُنتُم قَوماً مُسرِفِینَ [ 5] -قرآن- 1 - لَعَلِیٌّ حَکِیم [ 4] -قرآن- 1
ترجمه
سوگند بکتاب واضح روشن همانا ما قرار دادیم آنرا قرآنی عربی باشد که شما بعقل دریابید و همانا آن در اصل کتاب نزد ما هر
آینه بلند مرتبهایست داراي حکمت آیا پس برداریم از میان شما موجب تذکّر را از باب اعراض براي آنکه بودید گروهی مسرف و
از حد تجاوز کننده
صفحه 411 از 456
تفسیر
. خداوند متعال قسم یاد فرموده است بقرآن مبیّن حلال و حرام به بیان روشن تام و تمام که ما آنرا قرآن عربی فصیح قرار دادیم
براي آنکه شما جماعت عرب تعقّل و تفکّر در الفاظ و معانی آن نموده بحقایق آن آشنا شوید و تصدیق کنید که آن حق و صدق و
از جانب خدا است و همانا آن قرآن در اصل کتب سماوي که لوح محفوظ نزد ما است برتر و بالاتر از تمام کتب آسمانی است
چون معجزه باقیه و جامع تمام حقائق و ناسخ تمام کتب و احکامش تا قیامت باقی و برقرار است و مطالبش محکم و متین و بر وفق
حکمت و مصلحت تامّه عامّه است و گفتهاند لوح محفوظ کتاب جامعی است که تمام کتب سماویّه از روي آن استنساخ میشود و
تمام امور تا روز قیامت بر وفق آن مرتّب میگردد اینکه خلاصه بیانات مفسّرین است که حقیر بتبع ایشان ذکر نموده و ترجمه را مبنی
بر آن قرار دادم ولی در معانی از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که امیر المؤمنین علیه السّلام است که در امّ الکتاب یعنی سوره
فاتحه است چون در آن سوره مکتوب است قول خداوند [ صفحه 593 ] اهدنا ال ّ ص راط المستقیم و آن امیر المؤمنین علیه السّلام و
معرفت او است و اینکه معنی را قمّی ره نیز از آنحضرت مکرّر نقل فرموده و در چند روایت دیگر که در برهان منقول است تصریح
شده که مراد از علی حکیم در اینکه آیه امیر المؤمنین علیه السّلام است و اینها همه مثبت نظریّه حقیر است که مف ّ ص لا در اواخر
سوره فاتحۀ الکتاب بیان نمودم با آنکه آنوقت باین احادیث واقف نبودم و نیز مؤیّد اینکه معنی است آنچه در مجمع اذعان بآن
نموده که علی حکیم دو صفت از صفات شخص زنده است و بر قرآن اطلاق نمیشود مگر بر سبیل توسّع یعنی مجاز و بنابر اینکه به
نظر حقیر ظاهر آیه شریفه خصوصا بملاحظه اخبار مستفیضه از ائمه اطهار آنستکه همانا آن قرآن که صراط مستقیم است در سوره
امّ الکتاب که از اسماء سوره حمد است نزد ما یعنی در عالم بالا بوجود جمعی نورانی خود هر آینه علی بن ابی طالب علیه السّلام
است که بر طبق حکمت و مصلحت حکم فرمائی بفرمان الهی مینماید و اینمعنی که حکم فرمائی آنحضرت در تمام عوالم وجود
بامر حق باشد براي مرحوم حجّۀ الاسلام و المسلمین آقا میرزا سید حسین رضوي قمّی قدّس سرّه که از اعاظم علماء و اکابر اتقیاء
عصر حاضر بود در ضمن رؤیاء عجیبی کشف شده بود و مکرّر نقل میفرمودند و در روایات هم ذکر شده چنانچه در ذیل سوره
سابقه اشاره بآن شد اینکه در صورتی است که ضمیر در انّه راجع بقرآن باشد اما اگر ضمیر شأن باشد معنی اوضح و اسهل است و
بتقریبی که در اواخر سوره فاتحه ذکر شد دلالت بر مقام ولایت آنحضرت دارد با تصریح باسم شریف که مطلوب در محاجّه با
اعداء دین است و بعدا خداوند روي سخن را معطوف بکفّار عرب فرموده میفرماید آیا پس سزاوار است که ما شما را بحال خود
واگذاریم و موجبات تذکر را از قرآن و پیغمبر و امام بکلّی از میان شما برداریم و دور نمائیم براي آنکه شما مردم متجاوز از حدّ و
قدر خودتانید اینکه از رحمت رحمانیّه ما دور است که از هدایت و ارشاد شما صرف نظر نمائیم و ان کنتم بکسر همزه نیز قرائت
شده و بنابر اینکه بیرون آوردن معلوم است بصورت مشکوك براي نادان شمردن آنها و شرطی است که جزاء آن قبلا ذکر شده
[ است. [ صفحه 594
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
وَ کَم أَرسَلنا مِن نَبِیٍّ فِی الَأوَّلِینَ [ 6] وَ ما یَأتِیهِم مِن نَبِیٍّ إِلاّ کانُوا بِه یَستَهزِؤُنَ [ 7] فَأَهلَکنا أَشَدَّ مِنهُم بَطشاً وَ مَضی مَثَل الَأوَّلِینَ [ 8] وَ
لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ لَیَقُولُن خَلَقَهُن العَزِیزُ العَلِیم [ 9] الَّذِي جَعَلَ لَکُم الَأرضَ مَهداً وَ جَعَلَ لَکُم فِیها سُبُلًا لَعَلَّکُم
404- تَهتَدُونَ [ 10 ] -قرآن- 1
صفحه 412 از 456
ترجمه
و چه بسیار فرستادیم پیغمبري در پیشینیان و نمیآمد آنها را هیچ پیغمبري مگر آنکه بودند که باو استهزاء میکردند پس هلاك
کردیم سختترین آنها را در دلیري نمودن و گذشت داستان پیشینیان و هر آینه اگر بپرسی از آنها که چه کس آفرید آسمانها و زمین
را البتّه خواهند گفت آفرید آنها را خداوند ارجمند دانا آنکه قرار داد براي شما زمین را بستري و قرار داد براي شما راههائی باشد
که شما هدایت شوید
تفسیر
. خداوند متعال براي تسلیت خاطر حبیب خود فرموده چه بسیار از انبیاء عظام را که ما براي ارشاد و هدایت امم ماضیه و اقوام سابقه
ارسال و اعزام نمودیم و هیچ پیغمبري نزد قومی نیامد مگر آنکه مورد استهزاء آنها واقع شد پس شجاع و دلیر و سختگیرترین آنها
را با اتباع و انصارش بروز سیاه و هلاکت ابدي انداختیم و قصص و حکایات آنها را مفصّلا در قرآن براي تو نقل نمودیم اینک هم
با کفّار قریش اینکه قوم مسرف متجاوز متجاسر تو همان معامله را خواهیم نمود و عجب در آنستکه اگر از آنها بپرسی چه کس
آفرید آسمانهاي باین عظمت و زمین با اینکه وسعت را میگویند خلق فرمود آنها را خداوند ارجمند تواناي دانا و اقرار بعزّت و
قدرت و علم و دانش او مینمایند ولی بتهاي ناچیز ناتوان نافهم را میپرستند و منکر قدرت خدا بر زنده نمودن مردمان میشوند آن
خداوندي که زمین را مهد آرامش و پرورش شما قرار داد و براي هدایت شما بمقاصد خودتان در سفرها راههاي متعددي در کوه و
دشت و صحرا و دریا مقرّر فرمود تا بقدرت واسعه حق پی برید و بعلم و حکمت او هدایت شوید و از جمال مصنوع بجلال صانع
[ واقف گردید و بنابر اینکه مقصود از هدایت میشود بمقصد باشد میشود بمقصود و هو اعلم. [ صفحه 595
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 11 تا 15
اشاره
وَ الَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرنا بِه بَلدَةً مَیتاً کَذلِکَ تُخرَجُونَ [ 11 ] وَ الَّذِي خَلَقَ الَأزواجَ کُلَّها وَ جَعَلَ لَکُم مِنَ الفُلک وَ الَأنعامِ
ما تَرکَبُونَ [ 12 ] لِتَستَوُوا عَلی ظُهُورِه ثُم تَذکُرُوا نِعمَ ۀَ رَبِّکُم إِذَا استَوَیتُم عَلَیه وَ تَقُولُوا سُبحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَه مُقرِنِینَ
514- 13 ] وَ إِنّا إِلی رَبِّنا لَمُنقَلِبُونَ [ 14 ] وَ جَعَلُوا لَه مِن عِبادِه جُزءاً إِن الإِنسانَ لَکَفُورٌ مُبِین [ 15 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و آنکه فرو فرستاد از آسمان آبی باندازه پس زنده گرداندیم بآن زمین بلد مرده را اینچنین بیرون آورده میشوید و آنکه آفرید
اصناف و انواع مخلوقات را تمامی و قرار داد براي شما از کشتیها و چهارپایان آنچه سوار میشوید تا قرار گیرید بر پشتهاي آن پس
یاد کنید نعمت پروردگارتان را چون قرار گیرید بر آن و بگوئید منزّه است آنکه رام گردانید براي ما اینکه را و نبودیم ما مر آن را
قادران بر سواري و همانا ما بسوي پروردگارمان هر آینه بازگشت کنندگانیم و قرار دادند براي او از بندگانش پارهئی را همانا
آدمی هر آینه ناسپاس آشکاري است
تفسیر
صفحه 413 از 456
. خداوند متعال آن ذات کثیر البرکاتی است که نازل میفرماید از آسمان باران رحمت خود را بر بندگان بقدر حاجت ایشان پس
زنده میفرماید بآن آب زمینهاي مرده بائر بلاد را بهمین نحو وقتی که میخواهد قیامت برپا شود بارانیکه موجب زنده شدن مردگان
است میآید و مردم از قبرها بیرون میآیند مانند گیاهان از خاك بتفصیلی که تاکنون مکرّر ذکر شده است و آن خداوندي است که
خلق فرموده است اصناف حیوان و انواع نبات و اقسام جماد و ازواج آنها را از پرنده و چرنده و درنده و خزنده و بحري و برّي و
اهلی و وحشی از نر و ماده و گل و گیاه و اشجار و اثمار و سائر اشیاء خوب و بد و شیرین و تلخ و نافع و مضرّ که هر یک با نقطه
مقابل خود جفت است و بنابر اینکه محتمل است ازواج بمعناي اصناف و انواع باشد و محتمل است بمعناي جفتها و قرار داد براي
استفاده بندگان خود از جنس کشتیها و چهارپایان آنچه را که سوار میشوند بر آن در دریا و در صحرا مانند شتر تا مستوي و مستقیم
و قرار گیرند بر پشتهاي آنها پس یاد نمایند نعمت و رحمت پروردگار خودشان را که شامل حال آنها شده در موقع سواري و
بگویند براي اداء شکر اینکه نعمت منزّه است آن خدائی که مسخّر نمود براي ما اینکه مرکوب را و اگر خواست او نبود ما طاقت و
قدرت و تمکّن از سواري آنرا نداشتیم چون باد باختیار ما نبود که هر جا بخواهیم [ صفحه 596 ] کشتی را ببرد و شتر با اینکه
بزرگی و قوّت ذلیل و اسیر ما و اطفال ما نمیگشت و رام نمیشد که باین سهولت بما سواري دهد و روزي هم بیاید که ما در تابوت
گذارده شده باشیم و بسوي پروردگارمان رهسپار شویم در کافی از امام رضا علیه السّلام نقل نموده که در موقع سواري بگو الحمد
للّه الّذي سخّر لنا هذا و ما کنّا له مقرنین و از پدر بزرگوار او نقل نموده که در سفر خشکی اینکه آیه را از سبحان الّذي تا آخر
بخوان خداوند تو را از افتادن از شتر و چهارپا و آزار آن حفظ خواهد فرمود و ظاهرا و الّذي نزّل عطف است بر آیه سابقه که بعد
از نقل قول کفّار خداوند ابتدا بسخن فرموده بود و از اینجا باز روي سخن معطوف به آنها شده میفرماید با آنکه اقرار نمودند کفّار
بآنکه خداوند خالق آسمانها و زمین است قرار دادند براي او از بندگانش پارهئی را فرزند مانند یهود و نصاري که عزیز و مسیح را
پسر خدا قرار دادند و مشرکین مکّه ملائکه را دختران خدا خواندند ولی چون روي سخن با مشرکین بوده قمّی ره و مفسّرین فقط
دختران خدا خواندن آنها ملائکه را ذکر نمودهاند و آیه بعد مؤیّد آنست و بعضی گفتهاند جزء در لغت بمعناي دختر آمده و اینجا
آن مراد است و بعضی جزء را بمعناي نصیب دانستهاند و گفتهاند مراد آنستکه قرار دادند براي خدا از مال بندگانش نصیبی را با
آنکه تمام بندگان و اموال آنها مخلوق و مملوك حقیقی حقّند و خداوند منزّه از جسم و لوازم آنست که توالد و تناسل باشد و
بعضی گفتهاند اطلاق جزء بر ولد بملاحظه آنستکه آن پارهئی از والد است و بنظر حقیر جزء در معناي خود استعمال شده ولی مراد
از جعل قرار دادن ولد است در هر حال اینها همه کفران نعمت خدا است که بنده او را نشناسد و از اموري که لایق مقام او نیست او
را تنزیه ننماید و واضح و آشکار براي خداوند شریک و اولاد قرار دهد لذا خداوند فرموده نوع بشر طبعا کفران نعمت خدا را
[ مینماید و از اظهار آن استنکاف ندارد. [ صفحه 597
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 16 تا 20
اشاره
أَمِ اتَّخَذَ مِمّا یَخلُق بَنات وَ أَصفاکُم بِالبَنِینَ [ 16 ] وَ إِذا بُشِّرَ أَحَ دُهُم بِما ضَ رَبَ لِلرَّحمن مَثَلًا ظَل وَجهُه مُسوَ  دا وَ هُوَ کَظِیم [ 17 ] أَ وَ مَن
یُنَشَّؤُا فِی الحِلیَۀِ وَ هُوَ فِی الخِصام غَیرُ مُبِین [ 18 ] وَ جَعَلُوا المَلائِکَۀَ الَّذِینَ هُم عِبادُ الرَّحمن إِناثاً أَ شَ هِدُوا خَلقَهُم سَتُکتَب شَ هادَتُهُم وَ
498- یُسئَلُونَ [ 19 ] وَ قالُوا لَو شاءَ الرَّحمن ما عَبَدناهُم ما لَهُم بِذلِکَ مِن عِلم إِن هُم إِلاّ یَخرُصُونَ [ 20 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 414 از 456
آیا اختیار کرد از آنچه آفرید دخترانی را و برگزید شما را به پسران و چون مژده داده شود یکی از آنها بآنچه زد براي خداي
بخشنده مثلی میگردد رویش سیاه در حالیکه بسی در دل خشمناك است آیا کسیکه نشو و نمایابد در زینت و او در مخاصمه نیست
بیان کننده و قرار دادند فرشتگان را که آنان بندگان خداوند بخشندهاند از جنس زنان آیا مشاهده نمودند آفریدن آنها را زود است
که نوشته شود گواهی آنها و پرسیده میشوند و گفتند اگر میخواست خداي بخشنده نمیپرستیدیم آنان را نیست براي آنها به آن هیچ
دانشی نیستند آنان مگر آنکه افترا میزنند
تفسیر
. خداوند متعال براي اظهار تعجّب و انکار عقائد و اقوال کفّار قریش میفرماید آیا خدا اختیار کرده است براي خود از مخلوقاتش
دخترانی را و ترجیح داده است شما را بر خود بداشتن پسران با آنکه وقتی بشارت داده شود بیکی از شما بآنچه او براي خدا مثل و
مانند و شبیه قرار داده است که دختر باشد چون ولد از هر جنس مثل و مانند و شبیه والد است فورا رنگ رویش سیاه و دلش مملوّ
از خشم و اندوه میگردد و آیا سزاوار است چیزیکه شما خودتان از آن ننگ دارید بخدا نسبت دهید آیا کسیکه در زیور و زینت
نشو و نما یافته و همّش مصروف آن شده لذا از ادراك حقائق بازمانده و اگر با کسی مخاصمه داشته باشد از اقامه دلیل بر مدّعاي
خود عاجز است که دختر باشد سزاوار به فرزندي خدا است اینکه فقط توهین از مقام ربوبی نیست از ملائکه هم که بعد از انبیاء و
اولیاء بندگان خوب خدایند توهین است که آنان را زنان بخوانند و کفّار مکّه خواندند و اظهار اعتقاد بآن نمودند با آنکه علم
نداشتند چون پیغمبري بآنها چنین خبري نداده بود و در وقت خلقت ملائکه حاضر نبودند که دیده باشند خدا آنها را از جنس زن
آفریده البتّه اینکه شهادت ناحق و نسبت ناروا در نامه اعمال آنها ثبت و ضبط خواهد شد و روز قیامت مسئول و معاقب بر آن
خواهند بود و بعضی بجاي عباد الرّحمن عند الرّحمن قرائت نمودهاند و بنابر اینکه اشاره بمقام قرب آنها است بحق و تذکیر ضمیر
در و هو فی الخصام باعتبار لفظ من است و گفتهاند [ صفحه 598 ] کمتر وقتی است که زن بخواهد دلیلی براي ادّعاء خود اقامه
نماید و خود را محکوم ننماید و نیز پرستندگان معبودهاي باطل در مقام اعتذار از عمل خود میگفتند اگر خدا میخواست ما عبادت
آنها را نکنیم منصرف مینمود ما را از عبادت آنان پس او خواسته است که ما عبادت نمائیم آنها را غافل از آنکه خدا هیچوقت
راضی بعمل قبیح نمیشود نهایت آنکه بندگان وقتی اعراض از ذکر و فکر نمودند آنها را بحال خودشان وامیگذارد و منصرف از
عمل قبیح نمیفرماید و به بیان عقل و شرع در ردع آنها اکتفا میفرماید لذا قول آنان را که مبنی بر جبر است مستند بجهل فرموده و
اینکه نسبت را بخدا دروغ و افترا خوانده است.
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
أَم آتَیناهُم کِتاباً مِن قَبلِه فَهُم بِه مُستَمسِکُونَ [ 21 ] بَل قالُوا إِنّا وَجَ دنا آباءَنا عَلی أُمَّۀٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِم مُهتَدُونَ [ 22 ] وَ کَ ذلِکَ ما
أَرسَلنا مِن قَبلِکَ فِی قَریَۀٍ مِن نَذِیرٍ إِلاّ قالَ مُترَفُوها إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلی أُمَّۀٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِم مُقتَدُونَ [ 23 ] قالَ أَ وَ لَو جِئتُکُم بِأَهدي
517- مِمّا وَجَدتُم عَلَیه آباءَکُم قالُوا إِنّا بِما أُرسِلتُم بِه کافِرُونَ [ 24 ] فَانتَقَمنا مِنهُم فَانظُر کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُکَذِّبِینَ [ 25 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 415 از 456
یا دادیم بآنها کتابی پس آنها بآن چنگ زنندگانند بلکه گفتند همانا ما یافتیم پدرانمان را بر طریقهاي و همانا ما بر اثرهاي قدمشان
راه یافتگانیم و همچنین نفرستادیم پیش از تو در بلدي بیم دهندهئی را مگر آن که گفتند متنعّمانش همانا ما یافتیم پدرانمان را بر
طریقهاي و همانا ما بر اثرهاي قدمشان پیروي کنندگانیم گفت آیا و اگر چه آورده باشم نزد شما چیزي را که هدایت کنندهتر باشد
از آنچه یافتید بر آن پدرانتان را گفتند همانا ما بآنچه فرستاده شدید بآن کافرانیم پس انتقام کشیدیم از آنها پس بنگر چگونه بود
انجام کار تکذیب کنندگان
تفسیر
. خداوند متعال در تعقیب مقال اهل شرك مکّه که ملائکه را دختران خدا خوانده بودند و در آیات سابقه براي ردّ آنها خدا فرموده
بود آیا در وقت خلقت ملائکه آنها حاضر و ناظر بودند که بدانند ملائکه دخترند میفرماید یا ما براي آنها کتابی ارسال نموده بودیم
پیش از قرآن که در آن کتاب اینکه معنی ذکر شده باشد تا مستمسک براي آنها باشد و بآن استدلال بر مدّعاي خودشان [ صفحه
599 ] نمایند نه چنین است بلکه گفتند ما یافتیم پدران خود را ثابت بر طریقه مستمرّهاي و ما از آنها پیروي و متابعت مینمائیم و
بهدایت پیشینیان خودمان مهتدي و راه یافته میباشیم و اینکه تقلید و تبعیّت کور کورانه بدون منطق و دلیل اختصاص باینها ندارد
پیش از تو هم اي پیغمبر خاتم هیچ پیغمبر بیم دهنده از عذاب خدا را ما در بلدي از بلاد نفرستادیم مگر آنکه رؤساء و ثروتمندان
و شهوت پرستان آنها مانند اینها گفتند ما از دین پدران خودمان دست برنمیداریم و آن پیغمبر در جواب فرمود و اگر چه دینی که
من آوردهام براي شما بهتر و بهدایت نزدیکتر از دین پدرانتان باشد آنها گفتند ما اصلا منکر دین شما که توحید خدا است میباشیم
و پس از آنکه معلوم شد سرگرمی بلذائذ دنیا و تعصّب بیجا و غرور و نخوت ناروا آنها را بکلّی از تحصیل حق و حقیقت و فکر در
طریق معرفت منصرف نموده و حاضر نیستند قدمی از اینکه راه را بپیمایند ما باقسام و انواع مختلف از آنها انتقام کشیدیم و بعذابهاي
گوناگونشان معذّب نمودیم پس بنگر که چگونه بود عاقبت امر تکذیب کنندگان پیغمبران گذشته و بدانکه تکذیب کنندگان تو را
هم ما بسزاي اعمالشان خواهیم رسانید و بعضی بجاي قال او لو جئتکم قل او لو جئتکم قرائت نمودهاند و بنابر اینکه حکایت امر خدا
است به پیغمبر سابق یا خطاب به پیغمبر ما که در جواب کفّار معاصر خود بفرماید و تعبیر بأهدي با آنکه دین پدران آنها بهیچ وجه
موجب هدایت نبوده از باب مماشاة و اشاره باین نکته است که اگر فرضا دین سابق حق باشد و دین بهتري بیاید شرط عقل قبول
دین لاحق است که بهدایت نزدیکتر باشد چه رسد بجائیکه دین قدیم بکلّی باطل و از هدایت دور باشد.
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
وَ إِذ قالَ إِبراهِیم لِأَبِیه وَ قَومِه إِنَّنِی بَراءٌ مِمّا تَعبُدُونَ [ 26 ] إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِی فَإِنَّه سَیَهدِین [ 27 ] وَ جَعَلَها کَلِمَۀً باقِیَۀً فِی عَقِبِه لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ
28 ] بَل مَتَّعت هؤُلاءِ وَ آباءَهُم حَتّی جاءَهُم الحَقُّ وَ رَسُول مُبِین [ 29 ] وَ لَمّا جاءَهُم الحَقُّ قالُوا هذا سِحرٌ وَ إِنّا بِه کافِرُونَ [ 30 ] -قرآن- ]
380-1
ترجمه
و هنگامیکه گفت ابراهیم بپدرش و قومش همانا من بیزارم از آنچه میپرستید جز آنکه آفرید مرا پس همانا او بزودي هدایت میکند
صفحه 416 از 456
مرا و قرار داد آن مقاله خود را قول باقی در میان فرزندانش شاید آنان بازگشت نمایند بلکه [ صفحه 600 ] برخوردار ساختم اینها و
پدرانشان را تا آمد نزدشان حق و پیغمبري بیان کننده و چون آمد نزدشان حق گفتند اینکه جادو است و همانا ما به آن کافرانیم
تفسیر
. خداوند متعال براي ردع کفّار قریش از شرك و توابع آن بتقلید و تبعیّت از دین پدرانشان که در آیات سابقه ذکر شد به بلیغترین
بیان یاد آوري فرموده به پیغمبر خود وقتی را که حضرت ابراهیم بجدّ مادري یا عموي خود که پدر خوانده میشود و سایر اقوامش
فرمود من داراي برائتم یعنی بیزارم از آنچه شما میپرستید که بتها باشند و عبادت شما مرضی من نیست ستایش و پرستش نمیکنم من
مگر خداوندي را که بدست قدرت خود آفرید مرا و البتّه او مرا هدایت بحق نموده و خواهد نمود در دنیا بطریق ارشاد خلق و در
آخرت به راه بهشت تا قریش بدانند که جدّا علی و امجد آنها تقلید را کنار گذارد و به حجّت بر قوم خود قیام نمود و علم توحید را
در دنیا برافراشت آنها هم که خود را تابع ملّت آن حضرت میدانند باید موحّد باشند و به پیروي از او بر مدّعاي خود اقامه دلیل کنند
و اگر بخواهند تقلید هم نمایند باید از جدّ امجد خودشان که مقبول تمام ملل عالم است بنمایند نه از پدران خودشان که بعدا
بتوهّمات باطل و وساوس شیطانی بتپرست شدند چون خودشان معتقد بودند که حضرت ابراهیم و حضرت اسمعیل اشرف آباء
ایشانند که مؤسّس و مروّج توحید در دنیا بودند و بعدا فرموده و قرار داد ابراهیم علیه السّلام برائت از بت و هر معبودي را جز خداي
یگانه کلمه باقیه اخلاص که لا اله الا اللّه است در اعقاب و ذریّات خود براي آنکه توحید اصل عقائد و مرجع اعمال آنها باشد و
ایشان امام و مقتداي خلق تا روز قیامت به استدعاء از خدا و قبول حق بشرط آنکه معصیت از آنها سر نزند یا قرار داد خدا برائت از
هر معبودي را جز خود کلمه اخلاص که باقی باشد در اولاد آن حضرت به اینکه معنی که همیشه یک نفر از آن خانواده موحّد
باشد و مردم را دعوت بتوحید و دین حق نماید و بقیّه آن خاندان رجوع باو نمایند و تبعیّت از او کنند و او امام و مقتدا و پیشواي
همه باشد و اینکه حکومت الهیّه اعم از نبوّت و امامت در اینکه خاندان باقی و برقرار بماند تا روز قیامت لذا در روایات متعدده
معتبره [ صفحه 601 ] کلمه باقیه بامامت در اعقاب امام حسین علیه السّلام تفسیر شده تا امام زمان علیه السّلام و قمّی ره لعلّهم
یرجعون را برجعت ایشان بدنیا تفسیر فرموده است ولی بسیاري از اعقاب حضرت ابراهیم تخلّف از قرار او و خدا نمودند و راه کفر
و شرك را پیش گرفتند و خدا تعجیل در عقوبت آنها نفرمود لذا فرموده بلکه بهرهمند نمودم اینکه موجودین از نسل آن حضرت و
پدرانشان را بمال و عزت و نعمت دنیا تا مغرور به آنها و مغمور در معاصی گشتند و ما براي آنان قرآن را که حق است و پیغمبر
خاتم را که بیان کننده آنست و واضح است حقانیّت او فرستادیم و چون قرآن را دیدند و دانستند که اتیان بآن از طاقت بشر بیرون
است گفتند اینکه سحر است و ما منکر آن میباشیم که از جانب خدا است با آنکه خداوند آن را براي ارشاد و هدایت آنها بخیر و
صلاح دنیا و آخرتشان فرستاده بود.
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
وَ قالُوا لَو لا نُزِّلَ هذَا القُرآن عَلی رَجُل مِنَ القَریَتَین عَظِیم [ 31 ] أَ هُم یَقسِمُونَ رَحمَتَ رَبِّکَ نَحن قَسَمنا بَینَهُم مَعِیشَتَهُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا
وَ رَفَعنا بَع َ ض هُم فَوقَ بَعض دَرَجات لِیَتَّخِ ذَ بَعضُ هُم بَعضاً سُخرِیا وَ رَحمَت رَبِّکَ خَیرٌ مِمّا یَجمَعُونَ [ 32 ] وَ لَو لا أَن یَکُونَ النّاس أُمَّۀً
واحِ دَةً لَجَعَلنا لِمَن یَکفُرُ بِالرَّحمن لِبُیُوتِهِم سُقُفاً مِن فِضَّۀٍ وَ مَعارِجَ عَلَیها یَظهَرُونَ [ 33 ] وَ لِبُیُوتِهِم أَبواباً وَ سُرُراً عَلَیها یَتَّکِؤُنَ [ 34 ] وَ
660- زُخرُفاً وَ إِن کُلُّ ذلِکَ لَمّا مَتاع الحَیاةِ الدُّنیا وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلمُتَّقِینَ [ 35 ] -قرآن- 1
صفحه 417 از 456
ترجمه
و گفتند چرا فرستاده نشد اینکه قرآن بر مردي از آن دو بلد که بزرگ باشد آیا آنها قسمت میکنند رحمت پروردگار تو را ما
قسمت کردیم میانشان روزي آنها را در زندگانی دنیا و بلند گردانیدیم بعضی را بر بعضی درجههائی تا بگیرند بعضیشان بعضی را
مستخدم و فرمانبردار و رحمت پروردگارت بهتر است از آنچه جمع میکنند و اگر نه آن بود که میشدند مردم یک دسته مجتمع بر
کفر هر آینه قرار داده بودیم براي هر که کافر میشود بخداي بخشنده براي خانههاشان سقفهائی از نقره و نردبانهائی که با آن آیند بر
بام و براي خانههاشان درهائی و تختهائی که بر آن تکیه کنند و زینتهائی و نیست تمام اینکه بیان شد مگر بهره زندگانی دنیا و
آخرت نزد پروردگار تو است براي پرهیزکاران
تفسیر
. کفّار قریش که براي ارشاد آنها خداوند کتاب حق و رسول مبین [ صفحه 602 ] فرستاده بود و بیان شد در آیات سابقه که گفتند
قرآن سحر است نسبت به پیغمبر صلی اللّه علیه و اله هم اعتراض نمودند که چرا نباید در مکّه مانند ولید بن مغیره و در طائف عروة
بن مسعود پیغمبر باشد که آن دو نفر متشخّص و ثروتمند و صاحب جاه و جلالند و باید کسیکه تهی دست از مال دنیا است باین
منصب فائز گردد لذا خداوند متعال در جواب اینکه اشکال فرموده آیا تقسیم رحمت پروردگار و تعیین مقام نبوّت بعهده آنها است
و آیا آنها مورد قابل از براي اینکه منصب را میتوانند بدست بیاورند با آنکه پیغمبر باید معصوم از گناه و لغزش و اعلم خلق و اکمل
ناس باشد و سایر خصوصیّات و اوصافیکه جز خداوند ممکن نیست کسی احاطه بآنها داشته باشد مال و جاه که چیزي نیست نبوّت
شرائط دیگري لازم دارد که شما بخاطرتان خطور ننموده همان تقسیم مال و جاه ناقابل را هم ما بعهده آنها واگذار ننمودیم خودمان
معاش و ثروت و جاه و دولت و علم و مکنت و سایر موجبات رفعت بعضی را بمراتب بر بعضی میان بندگان قسمت میکنیم بر
حسب قابلیّت و صلاح آنها در دنیا و آخرت تا بعضی حاکم و بعضی محکوم و برخی خادم و برخی مخدوم و پارهئی منعم و
دستهئی متنعّم باشند و امور دنیا منظّم و مرتّب گردد چه رسد بمقام نبوّت و امامت که بزرگترین رحمت حق است و بهتر و برتر
است از دنیا و ما فیها که آنها در فکر جمع آوري آن براي خودشانند و مال دنیا باین اندازه در نظر ما بیقابلیّت است که اگر
ملاحظه اینکه نبود که تمام مردم کافر شوند بطمع مال ما سقفهاي خانههاي کفّار را از نقره مینمودیم بلکه نردبانها و درها و
صندلیهاي آنها را هم نقره میکردیم و خانههاشان را بطلا زینت میدادیم و نیست تمام اینکه تجمّلات مگر بهره زندگانی چند روزه
دنیا که بزودي از دست میرود ولی نعمتهاي اخروي نزد پروردگار تو براي اهل تقوي و پرهیزکاري محفوظ و باقی و برقرار است و
اخبار در باب تقسیم ارزاق عباد بر طبق صلاح و سداد و همچنین سایر موجبات تفوّق و برتري از مال و جاه و جمال و جلال و کمال
بر وفق حکمت و مصلحت براي تحصیل لوازم الفت و تکمیل جهات وصلت که هر فاقد جهتی بواجد آن رجوع نموده رفع حاجت
خود را نماید بسیار است از امام صادق علیه السّلام روایت شده که اگر خداوند اینکه معامله را با کفّار [ صفحه 603 ] میفرمود هیچ
کس ایمان نمیآورد ولی خداوند قرار داد در میان اهل ایمان اغنیا و فقراء را و همچنین در میان کفّار فقرا و اغنیا را پس امتحان
فرمود آنها را بامر و نهی و صبر و رضا و نیز از آن حضرت نقل شده که تمام اولاد آدم علیه السّلام اهل ایمانشان فقیر و کفّارشان
غنی بودند تا حضرت ابراهیم علیه السّلام آمد و عرضه داشت پروردگارا ما را فتنه براي کفار قرار مده پس خدا در هر دو دسته
ثروت و حاجت را مقرّر فرمود و از پیغمبر صلی اللّه علیه و اله روایت نموده است که فرمود اي گروه فقراء پاکیزه کنید نفوس
خودتان را و دل خود را راضی برضاي حق نمائید خداوند تعالی شما را بفقرتان ثواب میدهد و اگر نکنید ثوابی نخواهید داشت
خداوند توفیق رضا و تسلیم را بما عنایت فرماید.
صفحه 418 از 456
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 36 تا 40
اشاره
وَ مَن یَعش عَن ذِکرِ الرَّحمن نُقَیِّض لَه شَیطاناً فَهُوَ لَه قَرِین [ 36 ] وَ إِنَّهُم لَیَصُدُّونَهُم عَن السَّبِیل وَ یَحسَ بُونَ أَنَّهُم مُهتَدُونَ [ 37 ] حَتّی إِذا
جاءَنا قالَ یا لَیتَ بَینِی وَ بَینَکَ بُعدَ المَشرِقَین فَبِئسَ القَرِین [ 38 ] وَ لَن یَنفَعَکُم الیَومَ إِذ ظَلَمتُم أَنَّکُم فِی العَذاب مُشتَرِکُونَ [ 39 ] أَ فَأَنتَ
459- تُسمِع الصُّم أَو تَهدِي العُمیَ وَ مَن کانَ فِی ضَلال مُبِین [ 40 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر کس چشم بپوشد از یاد خداي بخشنده آماده میکنیم براي او شیطانی را پس او برایش همنشین است و همانا آنها باز
میدارندشان از راه و گمان میکنند که آنها هدایت یافتگانند تا چون آید نزد ما گوید ایکاش بود میان من و تو فاصله مشرق و مغرب
پس چه بد همنشینی هستی و هرگز سود ندهد شما را امروز چون ستم کردید آنکه در عذاب با یکدیگر شرکت دارانید آیا پس تو
میشنوانی کران را یا راه مینمائی کوران را و کسی را که باشد در گمراهی آشکار
تفسیر
. هر کس در تحصیل لذّات دنیا کوشید و از یاد خدا و نظر در آیات او چشم پوشید خداوند شیطانی را از جنس جن یا انس آماده و
مهیّا میفرماید براي گمراه کردن او باین معنی که وامیگذارد او را باختیار شیطان و مانع نمیشود از نفوذ اراده آن ملعون در او و دور
نمیکند او را از آن شخص منغمر در لذّات براي آنکه اینکه شخص باختیار خود خود را از قابلیّت عنایت الهی انداخته و در نتیجه
شیاطین با اینکه اشخاص نزدیک و مأنوس و همدم و همنشین میشوند و آنها را [ صفحه 604 ] به وساوس و حیل از راه حق و
حقیقت باز میدارند بطوریکه در عین ضلالت و گمراهی خودشان را مهتدي و راه یافته بحق و حقیقت میدانند و آن شیاطین با اینکه
گمشدگان همیشه هستند تا آن گمگشته یا او با شیطانش چون جاءانا بصیغه تثنیه نیز قرائت شده است در محضر عدل الهی و موقف
حشر حاضر میگردند آنوقت آن بیچاره متنبّه میشود که چه بد رفیق و مصاحبی داشته و آرزو میکند که بین او و رفیقش فاصله میان
مشرق و مغرب بود چون مشرقین از باب تغلیب اراده مشرق و مغرب از آن میشود و اینکه آرزو را برفیقش اظهار مینماید و میگوید
چه بد رفیقی بودي او هم لابد جواب میگوید من تو را مجبور ننمودم تو خودت بد جنس بودي که سخن خدا و پیغمبر را نشنیدي و
بحرف من گوش دادي ولی خداوند اینجا ذکر نفرموده فقط میفرماید هر دو باید بسوزید و اینکه با یکدیگر میسوزید براي شما
نفعی ندارد و تسلّاي خاطري از تعمیم عذاب براي شما حاصل نمیشود چون کفر که بدترین ظلم است عذابش هم شدیدترین
عذابها است که مافوق ندارد و در روایت قمّی ره از امام باقر علیه السّلام اینکه دو آیه با اوّلی و دوّمی و تبرّي یکی از آن دو از
دیگري و حکم خداوند باشتراك آن دو و اتباعشان در عذاب براي ظلم بآل محمّد صلی اللّه علیه و اله تطبیق شده است و در آیه
اخیره خداوند حبیب خود را مخاطب فرموده بر سبیل تعجّب میفرماید آیا کسی را که بواسطه اعراض از استماع کلام حق کر شده و
دیگر حرف حساب بگوشش فرو نمیرود تو میتوانی شنوا نمائی یا کسیرا که براي منصرف شدن از فکر و ذکر خدا کور شده و در
وادي حیرت و ضلالت واضح و آشکار میگردد تو میتوانی راهنمائی نمائی بیش از اینکه خود را بزحمت مینداز که ما هر کار
بخواهیم بکنیم میتوانیم و میکنیم وظیفه تو فقط ابلاغ است که عمل مینمائی دیگر مسئولیّتی براي تو نخواهد بود.
صفحه 419 از 456
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 41 تا 45
اشاره
فَإِمّا نَذهَبَن بِکَ فَإِنّا مِنهُم مُنتَقِمُونَ [ 41 ] أَو نُرِیَنَّکَ الَّذِي وَعَدناهُم فَإِنّا عَلَیهِم مُقتَدِرُونَ [ 42 ] فَاستَمسِک بِالَّذِي أُوحِیَ إِلَیکَ إِنَّکَ عَلی
صِراطٍ مُستَقِیم [ 43 ] وَ إِنَّه لَذِکرٌ لَکَ وَ لِقَومِکَ وَ سَوفَ تُسئَلُونَ [ 44 ] وَ سئَل مَن أَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رُسُلِنا أَ جَعَلنا مِن دُونِ الرَّحمنِ
392- آلِهَۀً یُعبَدُونَ [ 45 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس اگر ببریم تو را پس همانا ما از آنها انتقام کشندگانیم یا [ صفحه 605 ] بنمایانیم بتو آنچه را که وعده دادیم آنها را پس همانا ما
بر آنها قدرت دارندگانیم پس چنگ بزن بآنچه وحی شد بسوي تو همانا تو بر راه راستی و همانا آن هر آینه موجب تذکّر است
براي تو و براي خویشانت و زود است که پرسیده شوید و بپرس از آنانکه فرستادیم پیش از تو از پیغمبرانمان آیا قرار دادیم غیر از
خداي بخشنده معبودهائی که پرستیده شوند
تفسیر
. خداوند متعال براي تقویت قلب و تسلیت خاطر حبیب خود از آزار کفّار قریش در تعقیب آیه سابقه میفرماید پس اگر ببریم ما تو
را از اینکه عالم به عالم آخرت انتقام تو را از آنها بعد از تو خواهیم کشید یا ارائه خواهیم داد به تو عذابی را که وعده دادیم بر آنها
وارد نمائیم اگر باقی گذاریم تو را در دنیا و در هر حال اقتدار ما بر آنها ثابت و محقّق است و کلمه امّا مرکّب از ان شرطیّه و ماء
زائده است براي تأکید و خلاصه مفاد دو آیه آنستکه آنها از عذاب ما رهائی ندارند خواه تو باشی خواه نباشی پس با کمال
دلگرمی و اطمینان خاطر متمسّک و متشبّث باش بقرآن و بدانکه تو بر راه مستقیم بهشت ثابت و برقراري و همانا آن قرآن موجب
تذکّر و یاد آوري و نام نیک است براي تو و خویشانت تا روز قیامت که در آنروز از اداء حق آن اعم از حفظ احترام و عمل
باحکام و شکر اینکه انعام پرسیده خواهید شد در مجمع روایت نموده که جابر بن عبد اللّه انصاري ره گفت من نزدیکترین مردم
بودم به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم در حجّۀ الوداع وقتی که در منی بودیم حضرت فرمود باصحاب که میبینم شما را بعد از من
کافر شوید و گردن یکدیگر را بزنید و قسم بخدا اگر چنین کنید مرا بیابید در لشگري که با شما بجنگند پس توجّه بپشت سر خود
کرد و سه مرتبه فرمود یا علی پس دیدیم آثار وحی در وجود آنحضرت ظاهر گشت و نازل شد فامّا نذهبن بک فانّا منهم منتقمون
بعلی بن ابی طالب علیه السّلام و از إبن عباس ره هم اینکه معنی نقل شده که بتوسط علی بن ابی طالب علیه السّلام خدا انتقام از
آنها خواهد کشید و ظاهرا مراد در رجعت است ولی قمّی ره از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مراد آنستکه اگر ببریم تو را
اي محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم از مکّه بمدینه پس ما تو را برمیگردانیم بمکّه و انتقام میکشیم از آنها بعلی بن ابی طالب علیه
السّلام و شمهئی از اینکه مقال در سوره المؤمنون [ صفحه 606 ] گذشت و نیز قمّی ره از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که مراد از
انّک علی صراط مستقیم ثبوت بر ولایت علی علیه السّلام است و علی صراط مستقیم است و در ذیل آیه بعد در کافی از امام باقر
علیه السّلام نقل نموده که ما قوم پیغمبریم و ما مسئولیم و از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مقصود مائیم و ما اهل ذکریم و ما
مسئولیم یعنی ائمه علیهم السلام و در بصائر از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و اهل بیت او
اهل ذکرند و ایشان مسئولانند و اینکه معانی با ظاهر منافات ندارد چنانچه کرارا تذکّر داده شده است که مراد معانی خفیّه و افراد
صفحه 420 از 456
کامله است و گفتهاند خداوند امر فرموده به پیغمبر خود که سؤال فرماید از امّتهاي انبیاء سابق که آیا خداوند براي خود هیچوقت
شریکهائی قرار داده که مردم پرستش آنها را نمایند تا آنها بگویند خیر نداده و مشرکین مکّه متوجه شوند که مذهب آنها مخالف با
تمام ادیان حقّه است ولی اینکه معنی مخالف با ظاهر آیه اخیره و روایات کثیره از عامّه و خاصه است چون مستفاد از آنها آنستکه
اینکه امر از خداوند در شب معراج به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم شد که از انبیاء سابق که همه در بیت المقدّس براي اقتداء
بحضرت حاضر شده بودند سؤال فرماید از اصل ادیان حقّه که توحید خدا و نفی شرك است و در روایات خاصه است که او سؤال
فرمود و ایشان اقرار نمودند بتوحید خدا و نفی شرك و رسالت آنحضرت و فضل اهل بیت او بر امّت و فضل شیعیان ایشان براي
آنکه عهد و میثاق خودشان را با خدا به پیغمبر آخر الزّمان تسلیم و بپایان برسانند و اینکه بعد از آن بود که بفیض اقتداء بآنحضرت
رسیده بودند و بنابر اینکه آیه شریفه حاجت بتقدیر امم یا اتباع قبل از من أرسلنا ندارد که بنا بر معناي اوّل دارد ولی در مجمع آن
معنی را باکثر مفسّرین نسبت داده و ظاهرا مراد اهل سنّت باشد و بنظر حقیر اینکه معنی متعیّن است چون با ظاهر آیه موافق و با
صریح روایات منطبق است و محتاج بتقدیر و تکلّف نیست و بعضی گفتهاند در شب معراج اینکه آیه نازل و ظاهرا امر شد به پیغمبر
که سؤال کند ولی حضرت نفرمود چون خود علم داشت و پیغمبران چون شنیدند آیه را همه بتوحید و نفی شرك اقرار و اعتراف
[ نمودند و گفتند ما همه مبعوث بر آن بودیم و اللّه تعالی اعلم بحقائق الامور. [ صفحه 607
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 46 تا 54
اشاره
وَ لَقَد أَرسَلنا مُوسی بِآیاتِنا إِلی فِرعَونَ وَ مَلائِه فَقالَ إِنِّی رَسُول رَب العالَمِینَ [ 46 ] فَلَمّا جاءَهُم بِآیاتِنا إِذا هُم مِنها یَضحَکُونَ [ 47 ] وَ ما
نُرِیهِم مِن آیَۀٍ إِلاّ هِیَ أَکبَرُ مِن أُختِها وَ أَخَذناهُم بِالعَذاب لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ [ 48 ] وَ قالُوا یا أَیُّهَا السّاحِرُ ادعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِندَكَ إِنَّنا
451 وَ نادي فِرعَون فِی قَومِه قالَ یا قَوم أَ لَیسَ لِی مُلک مِصرَ - لَمُهتَدُونَ [ 49 ] فَلَمّا کَشَفنا عَنهُم العَذابَ إِذا هُم یَنکُثُونَ [ 50 ] -قرآن- 1
وَ هذِه الَأنهارُ تَجرِي مِن تَحتِی أَ فَلا تُبصِ رُونَ [ 51 ] أَم أَنَا خَیرٌ مِن هذَا الَّذِي هُوَ مَهِین وَ لا یَکادُ یُبِین [ 52 ] فَلَو لا أُلقِیَ عَلَیه أَسوِرَةٌ مِن
393- ذَهَب أَو جاءَ مَعَه المَلائِکَۀُ مُقتَرِنِینَ [ 53 ] فَاستَخَف قَومَه فَأَطاعُوه إِنَّهُم کانُوا قَوماً فاسِقِینَ [ 54 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بتحقیق فرستادیم موسی را با آیتهاي خود بسوي فرعون و بزرگان قومش پس گفت همانا من فرستاده پروردگار جهانیانم پس
چون آورد نزد آنها آیتهاي ما را آنگاه آنها از آن خنده میکردند و نمینمایاندیم بآنها هیچ آیتی را مگر که آن بزرگتر بود از
دیگري و گرفتیم آنها را بعذاب باشد که آنان بازگشت کنند و گفتند اي مرد دانا بخوان براي ما پروردگارت را بآنچه عهد کرده
است با تو همانا ما هدایت یافتگانیم پس چون برطرف ساختیم از آنها عذاب را آنگاه آنها پیمان میشکستند و ندا کرد فرعون در
قومش گفت اي قوم من آیا نیست براي من پادشاهی مصر و اینکه نهرها روان است از زیر قصرهاي من آیا نمیبینید بلی من بهترم
از اینکه کسی که او خوار است و نزدیک نیست که بیان تواند کرد پس چرا افکنده نشد بر او دستوانههاي زرّین یا نیامدند با او
فرشتگان پیاپی پس سبک کرد عقول قوم خود را پس اطاعت نمودند او را همانا آنها بودند گروهی متمرّدان
تفسیر
صفحه 421 از 456
. خداوند متعال براي تذکّر بندگان بحسن عاقبت اهل ایمان و سوء خاتمت اهل عصیان و تسلیت خاطر پیغمبر خود از آزار کفّار و
گفتار ناهنجار باز قصّه حضرت موسی را عنوان فرموده میفرماید ما او را با معجزاتی نزد فرعون و اکابر مملکت مصر فرستادیم و بعد
از ادّعاء نبوّت و ارائه معجزات از قبیل عصا و ید بیضا که مکرّر ذکر شده آنها در بدو امر خندیدند و تصوّر نمودند شعبده و سحر
است و ما پی در پی معجزاتی از قبیل طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و دم و طمس که در سوره اعراف و یونس ذکر شد بآنها ارائه
دادیم که هر یک از دیگري بزرگتر بود چون هر یک در منتهاي وضوح و دلالت بر نبوّت موسی علیه السّلام بود چنانچه در مقام [
صفحه 608 ] مدح جمعی میگویند که هر یک از دیگري بهترند یا هر لاحقی از سابق خود بزرگتر بود باعتبار آنکه بیشتر نبوّت
آنحضرت را اثبات مینمود و در عین حال همه اینکه آیات عذابهاي گوناگونی بود که ما آنها را معذّب مینمودیم به آن عذاب براي
آنکه برگردند از راه باطل براه حق و اقرار نمایند بتوحید خدا و نبوّت پیغمبرشان و بعد از اینکه عذابها یا عذابی که فوق اینها بود که
از آن در سوره اعراف به رجز تعبیر شده با کمال بیادبی و جسارت گفتند اي ساحر ولی ظاهرا آنها اینکه کلمه را بما هر در فنون و
دانشمند اطلاق میکردند لذا قمّی ره و جمعی از مفسّرین آنرا بعالم تفسیر نمودهاند و در اینکه موقع مقصودشان اهانت نبوده و در هر
حال استدعا نمودند از حضرت موسی که از خداوند بخواهد بر حسب عهدي که با خدا دارد که اگر آنها ایمان بیاورند مشمول
رحمت شوند و عذاب را بردارد و قول دادند که از اطاعت آنحضرت بیرون نروند و موحّد شوند و حضرت دعا فرمود و اجابت شد
ولی آنها نقض عهد نموده بکفر خود باقی ماندند ولی فرعون دید غالبا دلها متوجّه بحضرت موسی شده و نزدیک است بتواند در
مقابل او قیام نماید اعیان مملکت مصر را جمع آوري نموده و شروع بسخنرانی و یاوه سرائی کرد که آیا فرمانفرمائی و سلطنت مصر
در خاندان من نبوده و فعلا از آن من نیست و اینکه نهرهاي منشعب از رود نیل در اطراف و جوانب قصر و عمارات من گردش
نمیکند آیا نمیبینید و نمیدانید یا میدانید که من پادشاه شما باشم بهتر است از اینکه شخص که فقیر و حقیر است و استعداد
فرمانفرمائی ندارد و نمیتواند درست سخن بگوید و مقصودش اشاره بلکنت زبان آنحضرت بود که سابقه داشت و بدعا رفع شده
بود و بعضی گفتهاند باز قدري از سنگینی آن باقی مانده بود و گفت اگر او پیغمبر باشد چرا خداوند مانند پادشاهان براي او باز و
بند یا دستبند طلا تهیّه ننموده یا چرا افواج ملائکه پی در پی بکمک او نمیآیند خلاصه آنکه بقدري از اینکه چرندها گفت که
عقول قوم را سبک نمود یا ابدان آنها را که قیام نمودند باطاعت او چون آنها هم مانند فرعون اهل فسق و فجور بودند و الّا معلوم
است که نبوّت شخص بمعجزه ثابت میشود و ملازم با ملک و سلطنت و مال و ثروت نیست و بازوبند یا دستبند طلا لازم ندارد و
لازم نیست ملائکه علنا بکمک او بیایند بلکه انسب آنستکه [ صفحه 609 ] پیغمبر در حالی باشد که کسی به اجبار و طمع مال و جاه
گرد او نگردد تا ایمان ایشان بخلوص نزدیک و از اغراض دنیوي دور باشد و در نهج البلاغه در ضمن قصّه ورود حضرت موسی و
هارون بر فرعون با عصا و لباس پشمینه و سرزنش آنملعون آن دو را بفقر و ذلّت اشاره باین نکته شده است.
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 55 تا 60
اشاره
فَلَمّا آسَ فُونا انتَقَمنا مِنهُم فَأَغرَقناهُم أَجمَعِینَ [ 55 ] فَجَعَلناهُم سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلآخِرِینَ [ 56 ] وَ لَمّا ضُ رِبَ ابن مَریَمَ مَثَلاً إِذا قَومُکَ مِنهُ
یَصِدُّونَ [ 57 ] وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیرٌ أَم هُوَ ما ضَ رَبُوه لَکَ إِلاّ جَ دَلًا بَل هُم قَوم خَصِ مُونَ [ 58 ] إِن هُوَ إِلاّ عَبدٌ أَنعَمنا عَلَیه وَ جَعَلناه مَثَلًا
73- 389 وَ لَو نَشاءُ لَجَعَلنا مِنکُم مَلائِکَۀً فِی الَأرض یَخلُفُونَ [ 60 ] -قرآن- 1 - لِبَنِی إِسرائِیلَ [ 59 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 422 از 456
پس چون بخشم آوردند ما را انتقام کشیدیم از آنها پس غرق کردیمشان همگی پس قرار دادیمشان پیش قدم و قصّه عبرت آور
براي آیندگان و چون زده شد به پسر مریم مثلی آنگاه قوم تو از آن بخنده درآیند و گفتند آیا خدایان ما بهترند یا او نزدند آن مثل
را براي تو مگر براي جدل بلکه آنها گروهی دشمنی کنندگانند نیست او مگر بندهئی که انعام کردیم بر او و قرار دادیم او را موجب
عبرت براي بنی اسرائیل و اگر بخواهیم هر آینه قرار میدهیم بجاي شما فرشتگانی را در زمین که جانشین باشند
تفسیر
. گفتهاند خداوند در تعقیب آیات سابقه فرموده است پس چون فرعون و اتباعش از کثرت عصیان ما را بخشم و غضب درآوردند
از آنها انتقام کشیدیم و همه را غرق نمودیم پس قرار دادیم آنها را پیش قدمان بجهنّم که حالشان موجب عبرت و نصیحت
آیندگان باشد چون واقعه عجیبه شگفتآور را مثل گویند ولی در کافی و توحید از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که در تفسیر
اینکه آیه فرمود خداوند تبارك و تعالی متأسّف نمیشود مانند تأسّف ما ولی او خلق فرمود اولیائی براي خود که متأسف میشوند و
خوشنود میگردند و خداوند رضا و سخط ایشانرا رضا و سخط خود خوانده چون آنان دعاة الی اللّه و ادلّاء بر او هستند لذا باین مقام
رسیدند و خداوند فرموده کسیکه بولی من اهانت نماید با من مبارزه نموده و اعلان جنگ داده و فرموده اطاعت پیغمبر صلّی اللّه
علیه و اله و سلّم اطاعت من و بیعت با او بیعت با خدا است رضا و غضب هم از اینکه قبیل است و هر چه شبیه اینکه دو باشد از
احوال نمیشود بخدا نسبت [ صفحه 610 ] داد اگر اسف و غضب براي خالق دست دهد تغیّر در او روي داده و اگر در او تغیّر روي
دهد مأمون از آن نمیشود که روزي فنا براي او روي دهد و با اینحال فرقی بین خالق و خلق باقی نمیماند خدا مبرّي از اینکه قول
است حقیر عرض میکنم علاوه بر آنچه از فرمایش امام علیه السّلام مختصرا نقل شد اسف خشم مقرون بحزن است که نسبت آن
بخدا بهیچ وجه سزاوار نیست لذا باید گفت مراد تأسف حضرت موسی و هارون و سایر اهل ایمان است که خدا بخود نسبت داده
بتقریبی که امام علیه السّلام بیان فرموده است و نیز گفتهاند چون آیه شریفه انّکم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم نازل شد
مشرکین قریش برآشفتند و بعضی از آنها گفتند اگر خدایان ما فروزینه آتش جهنّم باشند عیسی بن مریم هم که محمّد او را تطهیر
و تقدیس نموده باید بسوزد چون او گفته تمام شما با معبودهاتان در جهنّمید و سایرین از خوشحالی ضجّه کشیدند که محمّد
محکوم شد و گفتند خدایان ما بهتر از مسیح نیستند وقتی او فروزینه جهنّم باشد آنها هم باشند و خداوند از اعتراض آنها جواب
فرموده که اینکه مثلی که آنها براي حضرت عیسی زدند و اشکالی که کردند نیست مگر از باب جدال و خصومت چون خودشان
میدانند که روي سخن خدا با آنها بوده نه نصاري که مسیح را پسر خدا یا شریک او میدانند و نیز میدانند که لفظ ما در غیر ذوي
العقول استعمال میشود و از آیه استفاده شرکت مسیح و عزیر و ملائکه در عذاب باعتبار آنکه هر یک معبود جمعی هستند نمیشود
نبود عیسی علیه السّلام مگر بندهئی از بندگان ما که مشمول انعام ما گردید و ما او را مثل و موجب شگفت و عبرت براي بنی
اسرائیل قرار دادیم که بیپدر بدنیا آمد و قدرت ما از اینها بالاتر است اگر بخواهیم تمام شما را نابود میکنیم و از شما که بنی آدمید
ملائکه را در زمین خلیفه و جانشین مینمائیم و بنابر اینکه کلمه من در منکم براي بدلیّت و یصدّون بمعناي یضجّون است و بعضی
یصدّون بضم صاد قرائت نمودهاند و بنابر اینکه معنی آنستکه آنگاه قوم تو از جهت آنمثل اعراض از حق مینمایند ولی از پیغمبر
صلّی اللّه علیه و اله و سلّم در اینکه آیه نقل شده که صدود در عربیّت خنده است و بعضی گفتهاند وقتی آیه انّ مثل عیسی عند اللّه
کمثل آدم خلقه من تراب نازل شد مشرکین تصوّر کردند پیغمبر اسلام میخواهد تمام معتقدات نصاري را در باره حضرت عیسی
تصدیق نماید لذا [ صفحه 611 ] خوشحال شدند و ضجّه کشیدند و گفتند اگر بنا باشد عبادت غیر خداوند بزرگ جائز باشد خدایان
ما هم قابل پرستش و ستایشند و باید سؤال نمود آیا آنها بهترند یا عیسی براي پرستش و خداوند جواب فرموده که آنها باین مثل بر
تو اعتراض ننمودند مگر براي مجادله و خصومت و الّا خودشان هم میدانند که تو عبادت عیسی را تجویز ننمودي و بیش از اینکه در
صفحه 423 از 456
باره او گفته نشد که او بندهئی بود مورد انعام و اعظام ما واقع شد تا آخر آنچه ذکر شد ولی مستفاد از آنچه در مجمع از امیر
المؤمنین علیه السّلام و در کافی از ابو بصیر و در مناقب از پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و در تهذیب از امام صادق و قمی ره از سلمان
فارسی ره نقل نموده آنستکه یکروز پیغمبر صلی اللّه علیه و اله با جمعی از قریش نشسته بود فرمود داخل میشود از اینکه در مردیکه
شبیهترین خلق است بعیسی بن مریم پس امیر المؤمنین علیه السّلام داخل شد و مردم خندیدند و پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم
فرمود چنانچه بعضی از مردم در محبّت عیسی علیه السّلام افراط نمودند و هلاك شدند و بعضی تفریط کردند و با او عداوت
ورزیدند و بهلاکت رسیدند و بعضی میانهروي نمودند و نجات یافتند مثل علی علیه السّلام هم در اینکه امّت از اینکه قرار است اگر
بملاحظه آن نبود که امّت من در باره او قائل شوند بآنچه امّت عیسی علیه السّلام در باره او قائل شدند میگفتم سخنی را که مردم
خاك قدم علی را بردارند و بآن تبرّك جویند و بزرگان قریش از اینکه بیان رنجیدند و بعضی خندیدند و گفتند محمّد راضی نشد
که مثلی بزند براي پسر عمّش جز بعیسی بن مریم قسم بخدا بتهاي ما بهترند از او براي تبرّك جستن پس اینکه آیه نازل شد که
دلالت دارد بر اینکه واقعه و جواب خداوند از آنها که به پیغمبر فرموده اعتراض آنها باین مثل تو فقط از راه دشمنی و جدال است و
الّا خودشان هم فضل او را میدانند و کرامت او را از بدو تولّد تاکنون نزد خدا مشاهده نمودهاند و مع الوصف او بندهئی است که
مشمول انعام ما واقع شده و ما او را در اینکه امّت مثل براي عیسی قرار دادیم در بنی اسرائیل و اگر بخواهیم از شما بنی هاشم جمعی
را مانند ملائکه معصوم از گناه قرار میدهیم که جانشین و خلیفه ما باشند در زمین آنچه ذکر شد بنظر حقیر حاصل جمع بین روایات
و از جهاتی با ظاهر آیات شریفه مناسبتر است از دو قولی که از مفسّرین نقل شد و تقریب آن باین نحو از خصائص اینکه تفسیر
است و در سوره انفال بعضی از اینکه [ صفحه 612 ] روایات ذیل آیه شریفه و ما کان اللّه لیعذّبهم و انت فهیم و آیه بعد از آن ذکر
و اجمالا نامی از معترضین برده شد و اللّه تعالی اعلم بحقائق الامور.
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 61 تا 65
اشاره
وَ إِنَّه لَعِلم لِلسّاعَۀِ فَلا تَمتَرُن بِها وَ اتَّبِعُون هذا صِ راطٌ مُستَقِیم [ 61 ] وَ لا یَصُ دَّنَّکُم الشَّیطان إِنَّه لَکُم عَدُوٌّ مُبِین [ 62 ] وَ لَمّا جاءَ عِیسی
بِالبَیِّنات قالَ قَد جِئتُکُم بِالحِکمَ ۀِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُم بَعضَ الَّذِي تَختَلِفُونَ فِیه فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُون [ 63 ] إِن اللّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُم فَاعبُدُوه هذا
520- صِراطٌ مُستَقِیم [ 64 ] فَاختَلَفَ الَأحزاب مِن بَینِهِم فَوَیل لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِن عَذاب یَوم أَلِیم [ 65 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همانا او علمی است براي قیامت پس شک نیاورید در آن و پیروي کنید مرا اینست راه راست و باز ندارد البتّه شما را شیطان همانا
او براي شما دشمنی آشکار است و هنگامیکه آمد عیسی با دلائل روشن گفت بتحقیق آوردم براي شما حکمت را و تا بیان کنم
برایتان بعضی از آنچه را که اختلاف میکنید در آن پس بترسید از خدا و فرمان برید مرا همانا خدا او است پروردگار من و
پروردگار شما پس بپرستید او را اینست راه راست پس اختلاف کردند دستههائی از میانشان پس واي بر آنانکه ستم کردند از
عذاب روزي دردناك
تفسیر
صفحه 424 از 456
. گفتهاند وجود حضرت عیسی باعتبار نزولش از آسمان در آخر الزّمان موجب علم بروز قیامت و نزدیک شدن موعد آنست و
بعضی گفتهاند قرآن موجب علم بقیامت است با قامه دلیل و برهان و بودن آن کتاب پیغمبر آخر الزّمان ولی مستفاد از روایات ائمه
اطهار آنستکه وجود امیر المؤمنین علیه السّلام در وقت رجعت موجب علم بروز قیامت و نزدیک شدن وقت آنست و بعضی لعلم
بفتح عین و لام قرائت نمودهاند و در اینصورت دلالت آیه بر مراد واضحتر است چون علم بمعناي نشانه است و بودن آنحضرت مثل
عیسی علیه السّلام در آیات سابقه بیان شد و در هر حال باید در قیامت شک ننمود چون و قوعش بعقل و نقل مسلّم است و متابعت
از احکام خدا نمود و بر صراط مستقیم که ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام است ثابت بود و نباید گول شیطان را خورد و از پیروي
حق بازماند چون او دشمن آشکاري براي بنی آدم است و قمّی ره صدّ شیطان را بباز داشتن دومی انسانرا از متابعت امیر المؤمنین
علیه السّلام تفسیر فرموده و چون در آیات سابقه ذکري از حضرت عیسی بمیان آمد خداوند شمهئی از احوال او را بیان فرموده که
او از طرف خداوند با معجزات دالّه بر نبوت آمد [ صفحه 613 ] نزد بنی اسرائیل و گفت من براي شما حکمت و علم بمعارف حقّه
الهیّه آوردم و آمدم که بیان نمایم براي شما بعضی از احکام دینی را که شما در آن اختلاف دارید نه آنچه را مسلّم و معلوم بر همه
است و نه احکام دنیوي و موضوعات خارجی را که بیان آن از وظیفه انبیا خارج است پس از خدا بترسید و اطاعت کنید مرا که
اطاعت من اطاعت خدا است و او پروردگار من و شما است و باید عبادت نمود او را و توحید راه راست ببهشت است پس چندي
نگذشت که بنی اسرائیل اختلاف نمودند در باره آنحضرت و دستهها و احزاب متعدّده شدند بعضی گفتند او خدا است و بعضی
گفتند پسر خدا است و بعضی گفتند شریک خدا است و بعضی گفتند العیاذ باللّه کذّاب و حرامزاده بود و اینها همه ستم نمودند
بآنحضرت و بعذاب الیم جهنّم گرفتار شدند فقط یکدسته گفتند او پیغمبر خدا و روح او است و بآسمان صعود نمود و روزي بیاید
که نزول نماید و بامام زمان اقتدا کند و نصاري تماما به تبع او مسلمان شوند و اینکه دسته در حدّ اعتدال و میانهروي نسبت
بآنحضرت معتقد شدند و اهل نجات و سعادتند.
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 66 تا 75
اشاره
هَل یَنظُرُونَ إِلاَّ السّاعَۀَ أَن تَأتِیَهُم بَغتَۀً وَ هُم لا یَشعُرُونَ [ 66 ] الَأخِلّاءُ یَومَئِذٍ بَعضُ هُم لِبَعض عَدُوٌّ إِلاَّ المُتَّقِینَ [ 67 ] یا عِبادِ لا خَوفٌ
- عَلَیکُم الیَومَ وَ لا أَنتُم تَحزَنُونَ [ 68 ] الَّذِینَ آمَنُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا مُسلِمِینَ [ 69 ] ادخُلُوا الجَنَّۀَ أَنتُم وَ أَزواجُکُم تُحبَرُونَ [ 70 ] -قرآن- 1
347 یُطاف عَلَیهِم بِصِ حاف مِن ذَهَب وَ أَکواب وَ فِیها ما تَشتَهِیه الَأنفُس وَ تَلَذُّ الَأعیُن وَ أَنتُم فِیها خالِدُونَ [ 71 ] وَ تِلکَ الجَنَّۀُ الَّتِی
أُورِثتُمُوها بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 72 ] لَکُم فِیها فاکِهَۀٌ کَثِیرَةٌ مِنها تَأکُلُونَ [ 73 ] إِن المُجرِمِینَ فِی عَذاب جَهَنَّمَ خالِدُونَ [ 74 ] لا یُفَتَّرُ عَنهُم وَ
384- هُم فِیه مُبلِسُونَ [ 75 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا انتظار میکشند مگر قیامت را که بیاید آنانرا ناگهان با آنکه آنها ندانند دوستان در چنین روز بعضیشان براي بعضی دشمنند مگر
پرهیزکاران اي بندگان من نیست ترسی بر شما امروز و نه شما اندوهگین میشوید آنانکه گرویدند بآیتهاي ما و بودند منقادان اوامر
ما وارد شوید ببهشت شما و همسرانتان آنجا اکرام و مسرور خواهید شد بگردش درآورده شود بر آنان قدحها و تنگهائی از طلا و
در آنست آنچه میخواهد آنرا نفسها و لذّت میبرد چشمها و شما در آن جاودانیانید و اینکه آن بهشتی است که بارث داده شدید آنرا
بسبب آنچه بودید [ صفحه 614 ] که میکردید براي شما در آن میوه بسیار است که از آنها میخورید همانا گناهکاران در عذاب
صفحه 425 از 456
دوزخ جاودانیانند تخفیف داده نشود بر آنها و آنان در آن نومیدانند
تفسیر
. خداوند متعال براي توبیخ و ملامت کفّار و فجّار میفرماید که آیا بعد از آمدن قرآن و کشف حقائق براي فرق مختلفه آنان باز
منتظر چیزي هستند جز روز قیامت که ناگهان بر آنها وارد و آنان بکلّی غافل و بیخبر از آن باشند چون ایمان بآن ندارند و باید
دانست که دوستانی که براي امور دنیوي با یکدیگر مرافقت مینمایند بدون غرض الهی در آخرت با هم دشمن میشوند چنانچه از
امام صادق علیه السّلام نقل شده چون آنجا معلوم میشود که هر یک موجب بعد دیگري از مقام ربوبی شدهاند و بیکدیگر ضرر
اخروي وارد نمودهاند ولی دوستی و معاشرت و مرافقتی که براي خدا باشد مانند دوستی اهل تقوي با یکدیگر در دنیا همیشه باقی و
برقرار خواهد بود و در آنروز خداوند بآنها میفرماید اي بندگان من خوف و ترس و حزن و اندوه شما تمام شد امروز روز آسایش و
راحتی شما است تا خدا خدائی میکند و مخاطب کسانی هستند که ایمان آوردند بائمه اطهار و مطیع و منقاد ایشان بودند چون
اطاعت و انقیاد از ایشان اطاعت و انقیاد از خدا و پیغمبر است چنانچه مراد از متّقین هم بروایت کافی از امام صادق علیه السّلام
شیعیان ایشانند و امر میشود بآنها که داخل بهشت شوید بازنهاتان در دنیا که شیعه بودند اکرام و پذیرائی میشود از شما که مسرور
شوید بطوریکه آثار سرور از چهره شما نمایان باشد و آنها داخل میشوند و گردش میکنند در اطراف ایشان حوران و غلمان بهشتی
با قدحهائی مملوّ از طعام و تنگهائی پر از شراب طهور بهشتی که تمام آنها از طلاي خالص است و در بهشت است آنچه نفس و دل
مؤمن بخواهد از طعام و شراب و لباس و تعیّن و تجمّل و تغنّی و خلوت و جلوت و صحبت و عشرت و انواع لذائذ روحی و جسمی
که بچشم دیده شود مانند گل و سبزه و درخت و آب جاري و قصر عالی که لذّت نظري دارد و غیر اینها که قبلا ذکر شد و همه در
آن همیشه سالم و غانم و باقی و برقرار خواهند بود و بالاتر از همه آنکه اهل تقوي اینکه بهشت و نعمتهاي آنرا باستحقاق در مقابل
اعمالشان در دنیا مالک میشوند و از کفّار و فجّار ارث میبرند [ صفحه 615 ] بتقریبی که در اوّل سوره المؤمنون نقل شد و اوصاف
میوههاي گوناگون زیاد بهشتی مکرّر ذکر شده و اجمالش آنستکه تمام محسّنات میوههاي دنیا را دارد و از تمام عیوب آنها مبرّي
است و هر چه از آنها خورده شود کم نمیشود و آنجا در هر خوراکی بقدریکه شخص در دنیا خورده میخورد و کفّار و مشرکین [و
قمّی ره فرموده دشمنان آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم] در عذاب جهنّم مخلّدند و تخفیف عذابی براي آنها نیست و مأیوس از
هر خیري میباشند و تشتهی الأنفس بدون ضمیر مفعول نیز قرائت شده و گفتهاند آن بهتر است براي آنکه کلمه طولانی نشود.
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 76 تا 85
اشاره
وَ ما ظَلَمناهُم وَ لکِن کانُوا هُم الظّالِمِینَ [ 76 ] وَ نادَوا یا مالِک لِیَقض عَلَینا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُم ماکِثُونَ [ 77 ] لَقَد جِئناکُم بِالحَق وَ لکِنَّ
[ أَکثَرَکُم لِلحَق کارِهُونَ [ 78 ] أَم أَبرَمُوا أَمراً فَإِنّا مُبرِمُونَ [ 79 ] أَم یَحسَبُونَ أَنّا لا نَسمَع سِرَّهُم وَ نَجواهُم بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیهِم یَکتُبُونَ [ 80
363 قُل إِن کانَ لِلرَّحمن وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّل العابِدِینَ [ 81 ] سُبحانَ رَب السَّماوات وَ الَأرض رَب العَرش عَمّا یَصِفُونَ [ 82 ] فَذَرهُم - -قرآن- 1
یَخُوضُوا وَ یَلعَبُوا حَتّی یُلاقُوا یَومَهُم الَّذِي یُوعَدُونَ [ 83 ] وَ هُوَ الَّذِي فِی السَّماءِ إِله وَ فِی الَأرض إِله وَ هُوَ الحَکِیم العَلِیم [ 84 ] وَ تَبارَكَ
466- الَّذِي لَه مُلک السَّماوات وَ الَأرض وَ ما بَینَهُما وَ عِندَه عِلم السّاعَۀِ وَ إِلَیه تُرجَعُونَ [ 85 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 426 از 456
و ستم نکردیم آنها را ولی بودند آنها ستمکاران و ندا کنند اي مالک بخواه تا حکم کند بر ما بمرگ پروردگار تو گوید همانا شما
درنگ کنندگانید بتحقیق آوردیم براي شما حق را ولی بیشتر شما حق را ناخوش دارندگانید بلکه محکم گردانیدند امري را پس
همانا ما محکم گردانندگانیم آیا میپندارند که ما نمیشنویم سخن درونی و گفتار محرمانه بیرونی آنها را آري و فرستادگان ما نزد
آنها مینویسند بگو اگر بود براي خداوند فرزندي پس من اوّلین عبادت کنندگانم منزّه است پروردگار آسمانها و زمین و پروردگار
عرش از آنچه وصف میکنند پس واگذارشان فرو روند در دریاي جهالت و بازي کنند تا ملاقات کنند روزشان را که وعده داده
میشوند و او است آنکه در آسمان معبود است و در زمین معبود و او درست کردار دانا است و برتر است آنکه مرا و را است
[ پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است و نزد او است علم به قیامت و بسوي او باز گردانیده میشوید. [ صفحه 616
تفسیر
خداوند متعال در تعقیب آیات سابقه که متعرّض عذاب کفّار و فجّار شده بود میفرماید ما بآنها ستم ننمودیم چون ما عادلیم و کسی
را بی سببی عذاب نمیکنیم ولی آنها ستم نمودند بر پیغمبر ما و آل اطهار او و ما آنها را مجازات مینمائیم و چون مأیوس از نجات و
رهائی از عذابند بمالک دوزخ که مدیر امور آن است از جانب خداوند بآواز بلند از شدّت عذاب خطاب نمایند که میخواهیم از تو
بخواهی از خدا ما را مرگ دهد و گفتهاند بعد از هزار سال مالک جواب میدهد باید شما همیشه در جهنّم بمانید و خدا میفرماید ما
حق را بتوسط پیغمبر بشما ارائه دادیم ولی شما از حق بدتان میآمد و قمّی ره فرموده مراد از حق ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام
است بلکه اصرار و ابرام نمودند در انکار حق و مخالفت با اهل آن ما هم اصرار و ابرام مینمائیم در عذاب و جزاي آنها اینها گمان
میکنند که ما سخنان درونی و گفتگوهائی را که محرمانه با هم مینمایند در خارج براي ضدیّت با خانواده رسالت و کوتاه نمودن
دست ایشانرا از اجراي او امر حق نمیشنویم و بیاید در سوره محمّد [ص] انشاء اللّه تعالی از امام صادق علیه السّلام که اینکه آیه در
باره ایشان نازل شده و اینجا قمّی ره فرموده مراد معاهده آنها است در کعبه که نگذارند امارت باهل بیت پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله
و سلّم برسد ولی غافلند از آنکه خداوند همه جا حاضر و ناظر و شنوا است و ملائکه مأمور بنوشتن اعمال و اقوال بندگان تمام
سخنان آنها را ثبت و ضبط مینمایند و چون مشرکین مکّه و یهود و نصاري هر یک بنحوي قائل بودند که خداوند اولاد دارد به
پیغمبر صلی اللّه علیه و اله دستور داده شد که بفرماید اگر خدا فرزند داشت من که اوّل عبادت کنندگان خدا بودم و معرفتم باو
بیش از همه بود منکر نمیشدم ولی من میگویم خدا منزّه از ولد و والد و همسر و همتا و شریک است اینکه معنی بنظر حقیر رسید
ولی مفسّرین هر یک معناي دیگري نمودهاند که حاجت بذکر آنها نیست و قمّی ره فرموده مراد آنستکه من اوّل عار دارندگانم که
براي خدا ولد باشد و مؤیّد اینمعنی آنستکه بعضی بجاي العابدین العبدین قرائت نمودهاند چون آن بمعناي بیرغبتان و ننگ و عار
دارندگان است و در منتهی الارب یکی از معانی عابد را مرد با ننگ و عار ذکر نموده و نقل کرده که بعضی عابدین در اینکه آیه
را باین معنی دانستهاند و بنابر اینکه [ صفحه 617 ] مراد ننگ و عار داشتن از عبادت چنین خدائی است و در احتجاج از امیر
المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که مراد از عابدین جاحدین است و تأویل در اینکه قول باطنش ضدّ ظاهر است که شاید اشاره به
بیان حقیر باشد و انصاف آنستکه ظاهر آیه شریفه هم اشکالی ندارد چون مفاد قضیّه شرطیّه اخبار از ملازمه است یعنی اگر خدا
ولدي داشت من اوّل عبادت کنندگان آن ولد بودم براي عبادت و تعظیم والدش ولی من نیستم و عبادت نمیکنم جز خدا را پس
معلوم میشود که او ولد ندارد و محتمل است تأویل بعار و انکار براي رفع زنندگی آن بنظر عامیانه شده باشد و اللّه تعالی و امنائه
اعلم بحقائق آیاته و تنزیه فرموده است خداوند خود را از آنچه اثبات مینمایند کفار براي او از ولد و شریک چون خالق آسمانها و
زمین و عرش که مکرّر مراد از آن بیان شده در ضمن آیۀ الکرسی و غیرها بینیاز از اتّخاذ ولد و شریک است و امر فرموده است به
پیغمبر خود که آنها را بحال خودشان واگذار فرماید تا در دریاي جهالت و نادانی و محیط سفاهت و شهوت رانی غوطهور شوند و
صفحه 427 از 456
در دنیاي فانی بلهو و لعب مشغول گردند تا قیامت که نتیجه اعمال خودشان را مشاهده نمایند و خداوند مستحق پرستش و ستایش
است در آسمان و زمین و چون عبادت اهل آسمان و زمین هر کدام بحسب حال خودشان است و تفاوت دارد کلمه آله تکرار شده
و تمام افعال او از روي علم و حکمت است و برتر و بالاتر است از آنکه وصف شود خداوندي که سلطنت حقّه آسمانها و زمین و
ما بین آن دو از آن او است و برکات او متّصل و دائم است بر اهل آنها و مانع و مزاحم و معارضی براي او نیست و علم بروز قیامت
و موعد معیّن آن مخصوص باو است و بازگشت تمام خلق باو و حکم او است در آنروز و مکرّر ذکر شده است چگونگی آن و از
امیر المؤمنین علیه السّلام نقل شده است که بجاي یا مالک یا مال بترخیم و حذف حرف آخر قرائت فرموده و گفتهاند مشعر است
بضعف کفّار از اداء کلمه بتمامی و آیات اخیره تماما مثبت توحید است.
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 86 تا 89
اشاره
وَ لا یَملِک الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِه الشَّفاعَۀَ إِلاّ مَن شَ هِدَ بِالحَق وَ هُم یَعلَمُونَ [ 86 ] وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَهُم لَیَقُولُن اللّه فَأَنّی یُؤفَکُونَ
324- 87 ] وَ قِیلِه یا رَب إِن هؤُلاءِ قَوم لا یُؤمِنُونَ [ 88 ] فَاصفَح عَنهُم وَ قُل سَلام فَسَوفَ یَعلَمُونَ [ 89 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و مالک نیستند آنان که میخوانند غیر از خدا شفاعت را مگر [ صفحه 618 ] کسانیکه شهادت دهند بحق با آنکه ایشان میدانند و اگر
بپرسی از آنان چه کس آفریدشان هر آینه گویند البتّه خدا پس چگونه روي گردانده میشوند و میداند گفتارش را اي پروردگار من
همانا اینها گروهی هستند که ایمان نمیآورند پس روي گردان از آنها و بگو سلامت باشید پس زود باشد که بدانند
تفسیر
. خداوند متعال در مقام ردّ عقائد مشرکین مکّه که قائل بشفاعت بتها از آنان نزد خدا بودند فرموده قادر و متمکّن نیستند آنانکه
عبادت میکنند اهل شرك آنها را در دنیا از شفاعت در آخرت مگر کسانیکه شهادت دادند بوحدانیّت خدا از روي علم و دانش
مانند حضرت عیسی و عزیز و ملائکه که هر یک را جمعی معبود خود قرار دادند با آنکه ایشان خدا را عبادت نموده و مینمایند و از
عبادت غیر خدا بیزارند و تعجب در آنستکه اگر بپرسی تو اي پیغمبر از آنها که خالق شما و سایر موجودات کیست قطعا میگویند
خدا خالق تمام خلق است ولی با وجود اینکه از حق بباطل منقلب و برگردانده میشوند و تعبیر بفعل مجهول شاید براي اشاره بآن
باشد که خودشان بالفطره میدانند که جز خدا قابل پرستش نیست ولی شیطان آنها را برمیگرداند از حق بباطل و در اینمقام ظاهرا
پیغمبر اکرم مأیوس از ایمان آنها شده و بخدا از اینکه امر شکایت نموده و خداوند براي گوشزد آنها نقل فرموده شکایت پیغمبر
خود را باین تقریب که و خدا میداند قول پیغمبر خود یا رب انّ هؤلاء قوم لا یؤمنون و بنابر اینکه قول خداوند قیله مفعول یعلم مقدّر
است و ضمیر در آن به پیغمبر راجع است و بیشتر قرّاء بنصب قرائت نمودهاند و آن اجود از کسر است که قرائت عاصم و حمزه
است و معمول شده است در نوشتن قرآنها و بقرائت آن دو که جرّ است باید معطوف باشد به السّاعۀ در آیات سابقه یعنی نزد خدا
است علم بقیامت و علم بقول پیغمبر اي پروردگار من همانا اینها گروهی هستند که ایمان نمیآورند و اخیرا خداوند امر فرموده است
به پیغمبر خود که از دعوت آنها صرف نظر فرماید و بحال خودشان واگذارد و متارکه خود را از معارضه آنها اعلام نماید یا بآنها
صفحه 428 از 456
سلام وداع کند و براي تسلیت خاطر آنحضرت و تهدید آنها فرموده است بعدا خواهند دانست بچه عذابی گرفتار شدهاند در ثواب
الاعمال و مجمع از امام باقر علیه السّلام نقل نموده [ صفحه 619 ] که کسیکه قرائت نماید سوره زخرف را خداوند او را در قبر از
جانوران زمین و فشار قبر ایمن میفرماید تا در پیشگاه الهی حاضر شود و از آنجا بامر خدا داخل بهشت گردد و الحمد للّه رب
[ العالمین. [ صفحه 620
سوره دخان