گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد نوزدهم
سوره لقمان




اشاره
ا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ 􀀀 وَ لَوْ أَنَّ م » تمام این سوره بگفتار ابن عباس در مکه نازل شده بجز سه آیه که در مدینه آمده و آن
تا پایان سه آیه،میباشد. «... لامٌ􀀀 أَقْ
عدد آیات این سوره از نظر اهل حجاز 33 آیه و از نظر دیگران 34 دانسته اند.
را آیه اي میدانند. « مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ » را یک آیه و قراء بصره و شام « الم » قراء کوفه
فضیلت این سوره:
ابی بن کعب از پیامبر(ص)روایت کند که فرمود آن کس که سوره لقمان را بخواند در قیامت لقمان با او دوست بوده و ده
برابر اجر آن کسی که بخوبیها عمل کرده و از بدیها دوري نموده باو پاداش داده میشود.
محمد بن جبیر عزرمی از پدرش و او از امام باقر(ع)روایت کرده که فرمود آنکه سوره لقمان را در هر شب بخواند خداوند
سی فرد از ملائکه را بر او می گمارد و تا بصبح او را از شرور شیطان و یارانش حفظ نمایند و اگر در روزش قرائت کند آنان
تا غروب از شرور شیطان و یاران آن حفظش خواهند نمود.
تفسیر و توضیح:
در پایان سوره روم خداوند در باره صحت پیامبري،خاتم الانبیاء(ص)سخن فرمود و اینک با آیاتی در باره قرآن این سوره را
آغاز میفرماید.
ص : 157
[ [سوره لقمان ( 31 ): آیات 1 تا 10
اشاره
لاهَ وَ یُؤْتُونَ 􀀀 ابِ اَلْحَکِیمِ ( 2) هُديً وَ رَحْمَهً لِلْمُحْسِنِینَ ( 3) اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ اَلصَّ 􀀀 اتُ اَلْکِت 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . الم ( 1) تِلْکَ آی 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اَلنّ مَنْ یَشْتَرِي لَهْوَ
اسِ 􀀀 مِن أُول هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ( 5) وَ ئِکَ 􀀀 و ی هُديً مِنْ رَبِّهِمْ 􀀀 أُول عَل ئِکَ 􀀀 ی ( 4) اَلزَّک وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ وُقِنُونَ اه 􀀀 َ
وَلّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ
􀀀
ا ی 􀀀 اتُن 􀀀 ی عَلَیْهِ آی 􀀀 ذا تُتْل 􀀀 ذابٌ مُهِینٌ ( 6) وَ إِ 􀀀 ئِکَ لَهُمْ عَ 􀀀 ا هُزُواً أُول 􀀀 اَللّ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِ ذَه
􀀀
اَلْحَ دِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ هِ
اَللّ
􀀀
ا وَعْدَ هِ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 جَنّ اَلنَّعِیمِ ( 8)
ات􀀀 اَلصّ لَهُمْ حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع بِعَذ أَلِیمٍ ( 7) إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا ابٍ 􀀀 فَب ا کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً شَِّرْهُ 􀀀 یَسْمَعْه
دابَّهٍ وَ 􀀀 ا مِنْ کُلِّ 􀀀 اسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ وَ بَثَّ فِیه 􀀀 ی فِی اَلْأَرْضِ رَو 􀀀 ا وَ أَلْق 􀀀 اتِ بِغَیْرِ عَمَ دٍ تَرَوْنَه 􀀀 ماو 􀀀 حَ  قا وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 9) خَلَقَ اَلسَّ
( ا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ ( 10 􀀀 ا فِیه 􀀀 اءً فَأَنْبَتْن 􀀀 ماءِ م 􀀀 ا مِنَ اَلسَّ 􀀀 أَنْزَلْن
ص : 158
ترجمه:
اینست آیت هاي کتاب استوار.راهنمایی و رحمتی براي نکوکاران.آنان که بپاي میدارند نماز را و می پردازند زکاه را و ایشان
بآخرت(روز قیامت)یقین دارند آنان بر راهنمایی از پروردگار خود بوده و رستگار میباشند.و از مردم اند بعضی که میخرند
کلام بیهوده را تا(گذشته از خود دگران را نیز)گمراه کنند از راه خدا بنادانی و آن را باستهزاء میگیرد.براي ایشان عذابی خوار
کننده خواهد بود.
و گاهی که خوانده شود بر او آیات ما از روي تکبر پشت کند گویا که آن را نشنیده، گویی در دو گوشش سنگینی بوده پس
بشارتش ده بعذابی دردناك.البته آنان که ایمان آورده و کارهاي شایسته انجام داده اند براي ایشان باغهاي نعمت است.همیشه
در آن خواهند بود،وعده خدا راست و او غالب و درست کردار است.آفریده آسمانها را بدون ستونی که ببیندش و افکنده در
زمین لنگرهایی(کوه هایی)تا نبادا بلرزد بر شما و پراکنده در آن از هر نوع جنبده اي و فرستادیم از آسمان آب را پس
رویانیدیم در آن(زمین)از هر صنف گیاه جفتی نیکو.
قرائت:
آن را برفع و دیگران بنصب خوانده اند. « حمزه »: و رحمه
آن را بنصب(ذال)و دیگران برفع خوانده اند. « ابی بکر و یعقوب » بجز « اهل کوفه »: و یتخذها
خوانده اند. « یاء » آن را با فتحه « ابن کثیر و ابا عمر و یعقوب » لیضل:در گذشته گفتیم که
ص : 159
می خواند. « ذال » این کلمه را در هر کجاي قرآن که باشد با سکون « نافع »: اذنیه
دلیل:
میباشد و بنا بر رفع « فی حال الهدایه و الرحمه » گویند بنا بر نصب،اسم مبهم و حال بوده و در تقدیر « ابو علی و زجاج »: و رحمه
خواهد بود. « هو هدي و رحمه » خبر براي مبتداء محذوف و تقدیر کلام
خواهد بود،و اما « لیضل » و بنا بقول نصب عطف به « من یشتري و یتخذ » و یتخذها:بنا بقول رفع عطف بر فعل اول بوده یعنی
ضمیر(ها)ممکن است به الحدیث راجع شود زیرا او بمعنی جمعی در اینجا اراده شده و ممکن است به(سبیل)برگردد و او
و ممکن است هم به(آیات)راجع شود که در دو آیه « ذِهِ سَبِیلِی 􀀀 قُلْ ه » مؤنث هم استعمال میشود چنان که در آیه شریفه فرموده
.« تلک آیات الکتاب » جلوتر فرمود
اعراب:
است. « لیضل الناس » لیضل:مفعول آن محذوف و تقدیرش
بِغَیْرِ عِلْمٍ
خواهد بود. « غیر عالم » بوده و یا بجاي کلمۀ جاهلا « لیضل الناس جاهلا » :در محل نصب و حال میباشد و تقدیر کلام
ا􀀀 کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْه
حال بوده و آنان را تشبیه بر کران نموده است. « کأن فی اذنیه » :کاف در آن و همچنین در
جَنّ النَّعِیمِ
ات􀀀 لَهُمْ بنا بر هر دو مذهب مرفوع و خبر براي مبتداء است. « جنات » :در اینجا
اللّ حَ  قا
􀀀
وَعْدَ هِ
خواهد بود. « اللّ وعداً حقا
􀀀
وعد ه » صفت او میباشد و در تقدیر « حقا » مصدر فعل محذوف بوده و « وعد »:
بِغَیْرِ عَمَدٍ
در « ترونها » شود و « بعمد غیر عمد ترونها » ممکن است صفت براي محذوفی که به باء مجرور شده،باشد و در تقدیر « غیر » :در اینجا
خواهد بود. « غیر عمد مرئیه » و تقدیرش « غیر عمد » محل خبر و صفه
ص : 160
می باشد و ممکن است « خلق » متعلق به « باء » یعنی نفی باشد.و بنا بر هر دو صورت « لا » در اینجا بمعنی « غیر » و ممکن است
خلق السماوات » گردد و در تقدیر « خلق » بوده و جمله حال براي « ترون » و یا آنکه متعلق به « السماوات » بمعنی حال براي « باء » که
خواهد بود. « مرئیه بغیر عمد
أَنْ تَمِیدَ
.« کراهه ان تمید » و یا « حذر أن تمید » :در محل نصب و مفعول له میباشد و تقدیر چنین است
شأن نزول:
النّ مَنْ یَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِیثِ
اسِ􀀀 مِن وَ نازل شده و او فرزند حرث او فرزند علقمه او فرزند کلده او فرزند عبد الدار او فرزند قصی بن کلاب « نضر » :این آیه درباره
گفته او بسوي مملکت فارس مسافرت مینمود و اخبار عجم و حکایات آنان را میگرفت و پس از « کلبی » میباشد،و چنان که
مراجعت به مکه براي قریش بیان میکرد و میگفت محمد(ص)براي شما اخبار قوم عاد و ثمود را میگوید و من حکایت رستم و
اسفندیار و اکاسره عجم را گویم و با این ترتیب مردم را بدور خود جمع نموده و از شنیدن آیات قرآن باز می داشت.
گوید:این آیه در باره شخصی نازل شد که کنیزي را خریده تا برایش آوازه خوانی و تغنی کند.و همین نظر را « ابن عباس » اما
تعلیم تغنی حرام و نیز فروش و پولهایی که از آن بدست میآید حرام است و در » حدیث پیامبر(ص)تأیید می کند که فرمود
النّ مَنْ یَشْتَرِي ...و سوگند بخداوندي که جان من در دست او است،هیچ انسانی صداي خود
اسِ􀀀 مِن قرآن شریف هم فرموده وَ را به آوازه خوانی بلند نکند مگر آنکه دو شیطان در کنارش قرار گرفته دو پاهاي خود را به سینه و پشت او می کوبند تا
.« زمانی که ساکت شود
مقصود:
الم
:تفسیرش در اول سوره بقره گذشت.
ابِ الْحَکِیمِ 􀀀 اتُ الْکِت 􀀀 تِلْکَ آی
:اینست آیت هاي کتاب استوار و تفسیرش پیش
ص : 161
از این بیان شد.
هُديً وَ رَحْمَهً لِلْمُحْسِنِینَ
:راهنما و نعمتی براي آنان که اطاعت-پروردگار نموده و بوظائف انسانی عمل مینمایند-و گفته شده مقصود یکتاپرستان اند و
بعضی گویند مراد کسانی هستند که کارهاي شایسته انجام میدهند،سپس آنان را خداوند بجمله ذیل توصیف فرموده:
کاهَ 􀀀 لاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّ 􀀀 اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّ
:آنان که نماز را بپاي داشته و زکاه-حقوق فقراء-را تأدیه مینمایند.
وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ
:و ایشان بروز باز پسین-قیامت-یقین دارند.
ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 􀀀 ی هُديً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُول 􀀀 ئِکَ عَل 􀀀 أُول
:ایشان بر هدایتی از پروردگار خویش بوده و آنان رستگار خواهند بود.
سپس خداوند دسته دیگري از مردم را چنین توصیف فرموده:
النّ مَنْ یَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِیثِ
اسِ􀀀 مِن وَ :و از مردم کسانی هستند که می خرند کلام بیهوده را-و بدنبال او رفته و افکار خود و دگران را بآن مشغول می سازند-اکثر
ابن عباس و ابن » مفسرین بر آنند که مقصود از لهو الحدیث در اینجا غنا یعنی موسیقی و آوازه خوانی می باشد چنان که از
همین تفسیر آمده و از امام باقر و امام صادق و حضرت رضا علیهم السلام نیز در این باب روایت آمده که « مسعود و دگران
تغنی از جمله لهو الحدیث و کلام بیهوده است.
و از امام صادق(ع)روایت آمده که فرمود مقصود طعن زدن بحقایق و استهزاء به آن است که بعضی از مردم جاهل بآن
مشغولند-چنان که ابو جهل و همفکرانش اقدام بآن نموده زیرا ابو جهل بمردم قریش میگفت که آیا من زقوم اي که همنشین
تان(محمد،ص)،شما را از آن میترساند بشما ندهم و نخورانم،سپس دستور داد کره و خرما براي آنان حاضر نمودند و می
گفت این زقوم اي که شما را از آن میترساند.
سپس حضرت فرمود از اقسام طعن به حق تغنی و آوازه است.
و بنا بر این هر چه که انسان را از راه خدا و اطاعت او باز میدارد داخل در
ص : 162
آیه بوده و جزو لهو الحدیث خواهد بود چه از کارهاي بیهوده باشد و یا استعمال آلات موسیقی و یا آنکه به قرآن کتاب
کارهاي بیهوده و » بهمین مطلب در تفسیر آیه اشاره کرده و عطا گوید:مقصود « ابو مسلم » آسمانی استهزاء نمودن چنان که
است. « دروغ
و کلبی گوید هر چه جزو لهو و لعب بشمار میرود و یا سخن دروغ بوده و از نظر قرآن بیهوده « قتاده » و خلاصه همانطور که
معرفی شده همه جزو آیه میباشد.
النّ مَنْ یَشْتَرِي لَهْوَ
اسِ􀀀 مِن وَ » نقل کرده که از رسول خدا (ص)در تفسیر این آیه « ابن عمر » و او از « نافع » باسناد خود از « واحدي »
شنیدم که میفرمود در راه باطل و لهو سخاوتمند و خراج بوده اما دیناري در خیرات مصرف نخواهد نمود و نیز باسناد « الْحَدِیثِ
کسی که گوش خود را در این جهان از غنا و آوازه پر کند » خود از ابی هریره و او از رسول خدا(ص)روایت نموده که فرمود
سؤال شد روحانیین در قیامت کیانند،فرمود: « هرگز در قیامت شنیدن صداي روحانیین باو اجازه داده نخواهد شد
قاریان و خواننده گان بهشتی.
اللّ
􀀀
لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ هِ
:تا گذشته از خود دیگران را نیز از راه خدا گمراه سازد.و اما کسانی که(لیضل)را بفتح یاء خوانده اند معنی آنکه خود
میگوید آنکه راه باطل را بر حق ترجیح داده و اختیار نموده « قتاده » بگمراهی افتاده و عاقبت کارش ضلالت است چنان که
اللّ قرائت (و عمل باحکام)قرآن و ذکر پروردگار جهان جلت عظمته میباشد.
􀀀
مقصود از سبیل ه « ابن عباس » است.و بنا به نقل
بِغَیْرِ عِلْمٍ
:بی آنکه در راه و رسم خود که انتخاب نموده دانش و آگاهی داشته باشد.
ا هُزُواً 􀀀 وَ یَتَّخِذَه
اللّ تعبیر
􀀀
:و آن را باستهزاء میگیرد و مقصود آیات قرآن و یا راهی که موجب تقرب پروردگار است و از او به سبیل ه
شده،میباشد،که آن را باستهزاء میگیرد.
ذابٌ مُهِینٌ 􀀀 ئِکَ لَهُمْ عَ 􀀀 أُول
:براي ایشان عذابی خوار کننده که خداوند بسبب
ص : 163
آن ایشان را خوار و ذلیل کند خواهد بود.
ا􀀀 اتُن 􀀀 ی عَلَیْهِ آی 􀀀 ذا تُتْل 􀀀 وَ إِ
:و زمانی که قرائت شود بر او آیت هاي ما یعنی آیات قرآن کریم.
ا􀀀 وَلّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْه
􀀀
ی
:پشت کند و بسبب تکبر از شنیدن او اعراض نماید و خود را بالاتر از آن میداند که سخن حق را بشنود تو گویی اصلا آن را
نشنیده است.
کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً
:گویا در گوشهایش سنگینی بوده و کر باشد که مانع از شنیدن آیات پروردگار است.
ذابٍ أَلِیمٍ 􀀀 فَبَشِّرْهُ بِعَ
:پس بشارت ده باو اي پیامبر(ص)بعذابی که دردناك باشد در قیامت.
سپس خداوند صفات مؤمنان را که تصدیق دستورات پروردگار نموده اند تذکر داده و میفرماید:
جَنّ النَّعِیمِ
ات􀀀 الصّ لَهُمْ حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
:البته آنان که ایمان آورده و کارهاي شایسته انجام داده اند براي ایشان در قیامت باغهاي نعمت بوده و از آن بهره برداري
مینمایند.
ا􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀
:همیشه در آن باغها جاویدانند.
اللّ حَ  قا
􀀀
وَعْدَ هِ
:وعده خداوند راست بوده و هرگز در آن تخلف نخواهد نمود.
وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
:و او غالب و قادر در انتقام-کافران و گنهکاران-بوده و در جمیع کارها و دستورات خود صحیح و درست کردار است و آنچه
را که بر اساس مصلحت باشد انجام خواهد داد.
سپس خداوند از افعال خود در نظام طبیعت که دلیل بر توحید او است تذکر داده چنین میفرماید:
ا􀀀 اتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَه 􀀀 ماو 􀀀 خَلَقَ السَّ
:آفرید آسمانها را بدون ستونی که ببینید شما آن را-و مقصود نفی است-یعنی اگر ستونی می داشت حتماً شما می دیدش زیرا
ص : 164
ستونی که آسمان را نگهدارد باید محکم و بزرگ باشد و تازه خود او هم احتیاج به ستونهایی دیگر داشته،اما ستونی ندارد-و
نقل شده که-یعنی ستونهایی که شما آنها « مجاهد » این خود بهترین دلیل بر وجود و قدرت حکیمانه پروردگار جهان است-و از
را ببینید ندارد ولی این سخن نادرست و تفسیر صحیح همان قول اول است.
اسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ 􀀀 ی فِی الْأَرْضِ رَو 􀀀 وَ أَلْق
:و افکنده در زمین لنگرهایی و آن کوه هاي ثابت و میخ کوب شده بر زمین است تا مبادا بلرزد بر شما-و همه یتان را هلاك
کند-.
دابَّهٍ 􀀀 ا مِنْ کُلِّ 􀀀 وَ بَثَّ فِیه
:و پراکنده نموده و در هر نقطه ي زمین از جنبندگان و جانداران-از انسان گرفته تا سایر حیوانات ریز و درشت بانواع مختلفه و
اءً :و فرستادیم از آسمان باران را. 􀀀 ماءِ م 􀀀 ا مِنَ السَّ 􀀀 باقسام متفاوته- وَ أَنْزَلْن
ا􀀀 ا فِیه 􀀀 فَأَنْبَتْن
:پس در زمین بسبب آن آب گیاه رویانیدیم.
مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ
:از هر صنف جفتی-گیاه که-زیبایی خاص و میوه اي پاکیزه دارد.
-و اینها هر یک دلیل روشنی بر وجود و قدرت لا یزال خداوند هستی در نظام حکیمانه جهان مخلوقات است-.
ص : 165
[ [سوره لقمان ( 31 ): آیات 11 تا 15
اشاره
لِلّ وَ مَنْ
􀀀
مانَ اَلْحِکْمَهَ أَنِ اُشْکُرْ هِ 􀀀 ا لُقْ 􀀀 لالٍ مُبِینٍ ( 11 ) وَ لَقَدْ آتَیْن 􀀀 اَلظّ فِی ضَ
􀀀
ذا خَلَقَ اَلَّذِینَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الِمُونَ 􀀀 ا 􀀀 اَللّ فَأَرُونِی م
􀀀
ذا خَلْقُ هِ 􀀀􀀀ه
بِاللّ إِنَّ اَلشِّرْكَ
􀀀
لا تُشْرِكْ هِ 􀀀 ا بُنَیَّ 􀀀 مانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ ی 􀀀 الَ لُقْ 􀀀 اَللّ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ( 12 ) وَ إِذْ ق
􀀀
ما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ هَ 􀀀 یَشْکُرْ فَإِنَّ
والِدَیْکَ إِلَیَّ اَلْمَصِ یرُ 􀀀 امَیْنِ أَنِ اُشْکُرْ لِی وَ لِ 􀀀 صالُهُ فِی ع 􀀀 ی وَهْنٍ وَ فِ 􀀀 والِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَل 􀀀 سانَ بِ 􀀀 لَظُلْمٌ عَظِیمٌ ( 13 ) وَ وَصَّیْنَا اَلْإِنْ
ابَ إِلَیَّ 􀀀 ا مَعْرُوفاً وَ اِتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَن 􀀀 ما فِی اَلدُّنْی 􀀀 صاحِبْهُ 􀀀 ما وَ 􀀀 لا تُطِعْهُ 􀀀 ا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَ 􀀀 ی أَنْ تُشْرِكَ بِی م 􀀀 داكَ عَل 􀀀 جاهَ 􀀀 14 ) وَ إِنْ )
( ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 15 􀀀 ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِ
ص : 166
ترجمه:
این آفرینش خداوند بود پس بنمایانیدم که چه چیز را آفریده اند آنان که غیر خداي(جهان جلوه خدایی گرفته)اند بلکه
ستمگران در گمراهی آشکارایند.و همانا تحقیقا ما به لقمان حکمت دادیم(و گفتیم)که سپاس گزار خدا باش و آنکه سپاس
گذار باشد سپاس گذار خویشتن بوده و آنکه ناسپاسی کند البته خدا بی نیاز و ستوده می باشد.و گاهی که لقمان بفرزندش
گفته اندرزش می داد،اي پسرك من شرك بخدا نورزي البته شرك ستمی بزرگ است.اندرز و سفارش نمودیم بانسان در
باره پدر و مادرش،بار دار شد باو مادرش سستی بر وي سستی و باز گرفتنش(از شیر)در دو سال بوده،اینکه سپاس گذار من و
پدر و مادر خویشتن باش و بسوي من بازگشت است.
و اگر کوشیدند پدر و مادر نسبت بتو که شرك ورزي به من آنچه را که نیست براي تو بدان دانشی پس فرمانبرداریشان
نکن،و همراهی نما بآنان در دنیا بخوبی و پیرو راه آن باش که بطاعت من بوده پس بازگشت همگی شما بسوي من خواهد
بود تا خبر دهم بآنچه را شما(در دنیا)انجام میدادید.
قرائت:
مفتوحه « لاهَ􀀀 ا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّ 􀀀ی» یاء را مکسوره و در « یا بنی انها » یاء را ساکنه و در « بزي » بنا بنقل « ابن کثیر »: باللّ
􀀀
یا بنی لا تشرك ه
در اولی و سومی یاء را ساکنه و در وسطی(یا بنی انها)مکسوره میداند. « قواس » خوانده ولی بنا بنقل
مفتوحه خوانده است. « ا بُنَیَّ أَقِمِ 􀀀ی» بیاء مکسوره و در « یا بنی لا تشرك و یا بنی انها » در « ابن فلیح »
باشد بیاء مفتوحه و دیگران مکسوره خوانده اند. « یا بنی » در تمامی قرآن هر کجا که « حفص »
در بعض قراءت خود و همچنین از ابی عمرو روایت شده که آنان با « عیسی ثقفی »: وهن علی وهن
بخلاف آنان خوانده است. « حسن » فتحه(هاء)میخواندند.ولی
آن را و فصله فی عامین « ابی رجا و جحدري و قتاده و یعقوب »: و فصاله فی عامین
ص : 167
قرائت نموده اند.
دلیل:
باشد که « یا غلام اقبل » گوید:از اینکه در(یا بنی)یا ساکن شده در حالی که در مقام وصل است،ممکن است که مثل « ابو علی »
بصورت وصل بوده و چون بوقف خوانده شود(میم)یا غلام ساکن شده و هیئت وصلی قائم مقام وقف شده است نظیر
که میگوید: « عمران بن حطان » شعر
قد کنت عندك حولا لا تروعنی
فیه روائع من انس و من جان
تمامی آن سال کنار تو در امنیت و آسودگی بوده و هیچ ترساننده اي از انسانها گرفته تا جنیان بمن تعرضی نکرده آزاري
نرسانید.که(جان)را بحالت تخفیف و سپس بحرف اطلاق وصل نموده و در حقیقت صورت وصل را در مقام وقف خوانده
است.
و آنان که با کسره خوانده اند مقصودشان آن بوده که نظیر یا غلام اقبل مجراي وصل است و اما قرائت با فتحه پس مانند یا
این حرف را گفته و سخن « یا ابت » در « ابو عثمان » بنیا خواهد بود که یاء اضافه تبدیل به الف،و کسره مبدل بفتحه شده چنان که
او پیش از این گذشت.
آنکه بفتحه خوانده ممکن است حرکت هاء از آن جهت باشد که حرف حلق میباشد چنان « وهنا علی وهن » و اما در
با فتحه عین قرائت نموده چون از حروف حلق بوده است. « ذا یَوْمُ الْبَعْثِ 􀀀􀀀 ی یَوْمِ الْبَعْثِ فَه 􀀀 إِل » در آیه شریفه « حسن » که
خوانده اند براي آنکه فصل تعمیم داشته و شامل رضاع و غیر آن میشود ولی چون مقام در بیان « فصل » را « فصال » و اما از اینکه
رضاع و شیر دادن است لذا کلمه فصال وجیه تر بوده زیرا او مختص بمقام مذکور است.
اعراب:
ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ 􀀀 ا 􀀀 فَأَرُونِی م
بمنزله یک اسم و در محل نصب است و مفعول خلق میباشد و تمامی جمله متعلق به « ما ذا » بوده و « اي شیء خلق » :در تقدیر
میباشد. « ارونی »
ص : 168
لِلّ
􀀀
أَنِ اشْکُرْ هِ
در اینجا مفسره بوده و « ان » یعنی تا شکر کند خداوند را،می باشد و ممکن است « للّ
􀀀
لان یشکر ه » گوید معنی این جمله « زجاج »:
باو گفتم که خداوند را بر آنچه بتو داده سپاس گذار باش،باشد. « للّ علی ما اتاك
􀀀
قلنا له اشکر ه » تأویلش
حَمَلَتْهُ أُمُّهُ
بآن دلالت کرده « والِدَیْهِ 􀀀 سانَ بِ 􀀀 وَصَّیْنَا الْإِنْ » حال می باشد و عاملش معنی فعلی است که جمله « قد » :جمله در محل نصب و با تقدیر
امر نمودیم بانسان که نسبت بپدر و مادر احسان کند در حالی که او روزي محمول مادرش » زیرا او در معنی چنین است که
که در تقدیر و حالکم انکم کنتم « واتاً 􀀀 بِاللّ وَ کُنْتُمْ أَمْ
􀀀
کَیْفَ تَکْفُرُونَ هِ » و نظیر این آیه،آیه شریفه دیگري است که فرمود « بود
امواتا بوده است.
صفت براي وهنا خواهد « علی وهن » بوده و جمله « تهن وهنا » وهناً:مصدر فعل محذوفی که در محل حال است میباشد و تقدیرش
بود و ممکن است که متعلق به عامل در وهنا باشد.
یعنی بآنان کمکی نیکو و پسندیده کن،میباشد. « مصاحبا معروفا » معروفاً:صفت براي مصدر محذوف و تقدیرش
مقصود:
اشاره
در اینجا خداوند بکلام پیشین خود اشاره نموده چنین میفرماید:
اللّ
􀀀
ذا خَلْقُ هِ 􀀀􀀀ه
:آنچه را که گفته شد از آسمانها با بزرگی و بلندیش در خلقت و همچنین زمین و موجودات آن همه خلقت و آفرینش
خداوند جهان است که ایجاد آنها نموده.
ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ 􀀀 ا 􀀀 فَأَرُونِی م
:پس نشان دهید چه چیز را آفریده خدایان مشرکین که غیر خداوند جهان،آنها را پرستیده و عبادت می کنند.
لالٍ مُبِینٍ 􀀀 الظّ فِی ضَ
􀀀
بَلِ الِمُونَ
:نه چنین است آنان نه جوابی براي این سخن داشته و نه میتوانند انگشت روي چیزي بگذارند که بت ها و خدایان آنان آفریده
باشد پس این موضوع باعث نشده که از بت ها پیروي و بآنها عبادت کنند بلکه خواسته اند از حقیقت آشکارا برگشت نموده
و در گمراهی واقع شوند و با این
ص : 169
ترتیب بخویشتن ستم روا داشته اند در اینجا خداوند چون دلائل توحید خود را بیان فرموده سپس خواسته تا قصه لقمان و
حکمتی که باو ارزانی داشته تذکر دهد، لذا میفرماید:
مانَ الْحِکْمَهَ 􀀀 ا لُقْ 􀀀 وَ لَقَدْ آتَیْن
:و همانا تحقیقاً به لقمان اعطاي حکمت نمودیم و آن عقل سرشار و علم بسیار و توفیق عمل بمقتضاي علم و اصابت آن بواقع
بود.
عقیده هایی است،بعضی او را شخص حکیم دانسته و گویند پیامبر نبوده است و این مطلب موافق با نظر عده اي « لقمان » در باره
عکرمه و سدي » بلکه اکثراً همین قول را پذیرفته اند و در مقابل جمعی دیگر مانند « ابن عباس و مجاهد و قتاده » از مفسرین مانند
را در این آیه به پیامبري تفسیر نموده اند. « الحکمه » او را پیامبر دانسته و کلمه « و شعبی
پاره اي بر آنند که لقمان بنده اي از بندگان خدا بوده از نژاد حبشی با صورتی سیاه و لبان کلفت در زمان داود پیامبر(ع)می
زیسته بود.
بعضی باو گفتند: آیا تو همان نیستی که با ما شبانی مینمودي؟پاسخ داد آري.
گفتند از کجا باین مقام رسیدي؟پاسخ داد علتش چهار چیز است:
-1 خواست و تقدیر خداوند.
-2 امانت را بصاحبش رد نمودن.
-3 راستی در گفتار.
-4 سکوت از آنچه را که مهم من نبوده(و از خدایم باز میداشت).
آمده که پسر خالۀ ایوب(ع)بوده است. « مقاتل » نقل شده که لقمان پسر خواهر ایوب(ع)و از « وهب » از
روایت شده که از رسول خدا(ص)شنیدم میفرمود: « ابن عمر » و او از « نافع » از
که سزاوار است بگویم لقمان پیامبر نبود اما بنده اي بود بسیار اندیشمند یقینش نیکو و خدا را دوست میداشت پس خدا هم او
را دوست داشته و حکمت باو عنایت فرموده.بهنگام ظهر در خواب بود که ندایی بگوش او رسید اي لقمان آیا دوست
ص : 170
داري خداوند تو را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار دهد تا بین مردم بعدالت حکم کنی؟پاسخ داد،اگر خداوند مرا در این
کار آزاد قرار داده من هرگز بلاء و مسئولیت قبول نمی نمایم،و اگر امر میفرماید پس مطیع دستور او خواهم بود زیرا یقین
دارم که در اجراء مسئولیت بمن کمک نموده و موفق بوظائف خویش میفرماید.
ملائکه از لقمان پرسیدند در حالی که ایشان را نمی دید و صدایشان را میشنید، دلیل کلام تو چیست؟ لقمان پاسخ داد:زیرا
دادرسی و قضاوت مهمتر و مشکل ترین شغلی است که تاریکی و ظلمت(اشتباه)از هر طرف آن را فرا گرفته،اگر قاضی خود
را حفظ کند راه نجات داشته و اگر خطا کرد از صراط بهشت خطا نموده است.(من خواهان چنین مقام سنگینی نیستم)کسی
که در دنیا بیقدر در آخرت صاحب مقام و ارجمند باشد بهتر از آنست که در دنیا ارجمند ولی در آخرت ذلیل باشد،آنکه دنیا
را بر آخرت ترجیح دهد هرگز بآرزوهاي خود نرسیده و آخرت هم از دست او بیرون خواهد رفت.
ملائکه از پاسخ و طرز استدلال لقمان تعجب و تحسین نمودند،آن گاه لقمان بخواب رفت و خداوند حکمت را باو داد و
لقمان از حکمت خویش بهرمند میشد و با داود پیامبر(ص)همکاري و معاونت می نمود،روزي داود باو گفت بتو حکمت
ارزانی داده شده و از مسئولیتهاي سنگین پیامبري در مصونیت هستی.
لِلّ
􀀀
أَنِ اشْکُرْ هِ
:و گفتیم به لقمان که سپاس گذاري کن خداوند را بر آنچه را از حکمت بتو ارزانی داشته.
ما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ 􀀀 وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّ
:و آنکه سپاس گذار پروردگار و نعمتهاي او باشد،در حقیقت از براي خویشتن سپاس گزاري نموده زیرا پاداش آن باو رسیده
و موجب ازدیاد نعمت براي او خواهد بود.
اللّ غَنِیٌّ
􀀀
وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ هَ
:و آنکه ناسپاسی کند پس البته خداوند بینیاز از سپاس گزاري سپاس گزاران میباشد.
حمید:ستوده است بر افعال خود و بعضی گویند که یعنی خداوند استحقاق و
ص : 171
شایسته شکر گذاري و تحمید است زیرا تمام نعمت ها از او بوده و بنا بر این انسان مدیون پروردگار بوده و همانند دین باید
قرض خود را اداء کند و وظیفه خویش را انجام دهد.
مانُ لاِبْنِهِ 􀀀 الَ لُقْ 􀀀 وَ إِذْ ق
بوده و « لقد آتینا » متعلق به « اذ » :بیاد آور و بمردم بگو اي محمد(ص)هنگامی را که لقمان بفرزند خویش گفت،و ممکن است
معنی چنین باشد که چون حکمت به لقمان دادیم او بفرزند خویش گفت:
وَ هُوَ یَعِظُهُ
:در حالی که او فرزند خویشتن را موعظه مینمود و باو ادب و شایستگی را می آموخت.
بِاللّ
􀀀
لا تُشْرِكْ هِ 􀀀 ا بُنَیَّ 􀀀ی
:اي پسرك من هرگز بخداوند شرك نورزي و براي او در عبادت همتایی قرار ندهی.
إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ
:البته شرك ستمی بزرگ است و البته ریشه ظلم از نقصان گرفته شده و هرگز واجب الوجود متصف به نقصان نخواهد بود
پس آنکه براي خداوند شریک قائل شده در حقیقت وظیفه خود را نسبت به شناخت توحید پروردگار انجام نداده و از
اینجهت ناقص و ظالم خواهد بود.و بعضی گویند مقصود آیه آنست که با اعتقاد بشرك بنفس خود ستم نموده و آن را نابود
والِدَیْهِ :و سفارش نمودیم بانسان در باره پدر و مادرش، در اینجا چون خداوند امر نموده بشکر 􀀀 سانَ بِ 􀀀 کرده است. وَ وَصَّیْنَا الْإِنْ
نعمت هاي خویش لذا با اشاره خواسته تذکر دهد که شکر هر منعم واجب و لازم است و بدین جهت از پدر و مادر-که در
باره فرزند احسان میکنند-سخن بمیان آورده و بر ما واجب نموده که از والدین اطاعت نموده و سپاس آنان بجاي آوریم و
بنکویی با آنها رفتار کنیم،و از اینکه سپاس والدین را بدنبال سپاس خود قرار داده بدانجهت است که خداوند آفریننده انسان و
والدین وسیله اي براي آفرینش و حفظ آن میباشند.
سپس خداوند اهمیت مادر و زحمتهاي او را تذکر داده میفرماید:
ی وَهْنٍ 􀀀 حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَل
:باردار شد او را مادرش سستی بروي سستی
ص : 172
گفته مقصود نطفه پدر و نطفه مادر است که هر دو سست و ضعیف بوده،و « ابی مسلم » و چنان که « ضحاك و حسن » بنا بتفسیر
بعضی گویند نطفه ابتداء ضعیف و تدریجاً در حمل تقویت خواهد یافت،و دیگران گویند نطفه در ابتداء مخلوقی ضعیف و
تدریجاً قوي شده و پس از نه ماه انسانی کامل خواهد گردید.
آن را بسختی تفسیر نموده یعنی سختی بعد از سختی و تعب پس از تعب-تا آنکه فرزند بدنیا بیاید-. « ابن عباس و قتاده » اما
امَیْنِ 􀀀 صالُهُ فِی ع 􀀀 وَ فِ
:و باز گرفتنش از شیر در آخر سال دوم باشد زیرا نوزاد باید دو سال از شیر مادر بهرمند شود چنان که در آیه شریفه میفرماید
شیر میدهند مادران فرزندان خویشتن را دو سال کامل اگر خواهان « ضاعَهَ 􀀀 ادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّ 􀀀 کامِلَیْنِ لِمَنْ أَر 􀀀 لادَهُنَّ حَوْلَیْنِ 􀀀 یُرْضِ عْنَ أَوْ »
تکمیل ارضاع او شود.و بنا بر این در این دو سال مادر مشقتهایی را بخود هموار میکند تا فرزند را تربیت کند.
والِدَیْکَ 􀀀 أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِ
میباشد پس سپاس « سانَ 􀀀 وَصَّیْنَا الْإِنْ » :اینکه باید سپاس من و پدر و مادر خود را بجاي آوري و این جمله تفسیر و توضیح جمله
خدا تعظیم او و فرمانبرداري از فرامینش بوده و سپاس پدر و مادر نیکی و احسان بآنان خواهد بود.
إِلَیَّ الْمَصِیرُ
:بسوي من بازگشت است،در این جمله اشاره اي بتهدید بوده زیرا تمامی انسانها در قیامت بپاداش اعمال خود میرسند.
داكَ􀀀 جاهَ 􀀀 وَ إِنْ
:و اگر پدر و مادرت کوشیدند.
ی أَنْ تُشْرِكَ بِی 􀀀 عَل
:تا شریک قرار دهی خداي دیگري را با من.
ا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ 􀀀م
:آنچه را که نیست براي تو باو دانش زیرا اگر براي خدا شریکی بود بآن دانش می داشتی و بصحت آن آگاهی یافته-دلیل
میآوردي- و آنچه را که بصحه آن نتوانی معتقد شوي پس باطل بوده و بالنتیجه دعواي شرك و همتایی براي پروردگار باطل
خواهد بود.
ما􀀀 لا تُطِعْهُ 􀀀 فَ
:پس در این باره اطاعت آنان نکنی.
ص : 173
ا مَعْرُوفاً 􀀀 ما فِی الدُّنْی 􀀀 صاحِبْهُ 􀀀 وَ
:و در کارهاي این جهان بآنان کمک داده مدد کاري نمایی اما در امور دین و ایمان بخداوند مخالفت با ایشان واجب بوده
زیرا آنان کافرند.
ابَ إِلَیَّ 􀀀 وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَن
:و راه آنکه بطاعت من توجه نموده و قلب و فکر خویش را بسوي من قرار داده،پیروي کن.و آنان که مطیع من هستند پیامبر و
مؤمنانند.
ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ
:پس بسوي فرمان من بازگشت شما بوده.
ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 􀀀 فَأُنَبِّئُکُمْ بِ
:پس خبر میدهم شما را بآنچه در جهان دنیا عمل نمودید و پاداش آن را بشما خواهم داد.
پاره اي از حکمت هاي لقمان:
در تفسیر آمده که روزي مولاي لقمان باو گفت:گوسفندي را ذبح نموده و دو چیز از بهترین جاهاي بدن او بیاور،پس لقمان
گوسفندي را کشته و دل و زبانش را براي مولاي خود آورد،مولایش سؤال کرد این چیست که آوردي پاسخ داد که این دو
از نیکوترین عضو بدن است اگر نیکو باشند و بدترین عضو بشمار میآیند اگر فاسد باشند.
روزي مولاي او بمحل تطهیر رفته طول داد،لقمان از بیرون او را صدا زده باو گفت نشستن بسیار و طول دادن در محل تطهیر
کبد را دردمند و ایجاد مرض بواسیر میکند و حرارت بدن را بقسمت بالاي بدن رسانیده و موجب درد سر و ناراحتی هاي
دیگر مغزي میگردد براي تخلی سبک بنشین و سبک برخیز.
گویند:لقمان حکمت ها و پندهاي خود در لوحی نوشته و بدرب باغستان شهر آویخت تا مردم از او استفاده کنند.
گوید:لقمان از سفري مراجعت کرد و در راه بغلام خود برخورد،لقمان از او سؤالاتی نموده و گفت: « اللّ بن دینار
􀀀
عبد ه »
پدرم حالش چگونه است؟
ص : 174
غلام:پدرت مرده.
لقمان:در کارهاي خود مستقل و صاحب اختیار خویشتن شدم.
لقمان:زنم حالش چگونه است؟ غلام:مرده.
لقمان:تجدید فراش و زوجه تازه اي اختیار میکنم.
لقمان:خواهرم حالش چگونه است؟ غلام:مرده.
لقمان:عورتم پوشیده شده-و از مسئولیتی که در حفظ آن داشتم آزاد شدم-.
لقمان:برادرم چگونه است؟ غلام:مرده.
لقمان:پشتم شکست و تنها شدم.
روزي بلقمان گفتند،بدترین مردم کیست؟لقمان پاسخ داد آنکه در حضور مردم بی باکانه گناه کند و از اینکه جامعه او را
گناهکار بداند پروایی نداشته باشد.
از او سؤال نمودند،چرا صورتت سیاه و قیافه ات نیکو نیست؟پاسخ داد از نقش عیب جویی کنی و یا از نقاش.
گویند روزي لقمان بحضور داود پیامبر(ص)رسید و او را مشغول بافتن زره دید،اما ندانست چیست،خواست از او سؤال کند
ولی حکمتش اجازه نداد،قدري صبر کرد تا زره ساخته شد و آن گاه داود آن را پوشیده گفت چه خوب لباسی براي جنگ
است،لقمان فهمید که او زره و براي حفظ بدن در میدان جنگ استفاده میشود سپس گفت سکوت حکمتی است و فاعل آن
اندك میباشد داود کلام او را شنیده فراست نمود و بلقمان گفت نام حکیم سزاوار تو است.
در کتاب من لا یحضره الفقیه آمده که روزي لقمان بفرزند خویش پند داده میگفت:اي فرزندم،دنیا دریاي بیکرانی بوده و
دانشمندانی در آن هلاك شدند، پس تو کشتی براي خود انتخاب کن و آن ایمان بخداوند هستی است.و بادبان آن را
ص : 175
توکل بخدا قرار ده و وسائل لازمه سفر را پرهیزکاري از گناه بدان،پس اگر نجات یافتی بدانکه رحمت خدا شامل تو شده و
اگر در آن غرق شدي حتماً از گناهان تو خواهد بود.
از حماد بن عیسی از امام صادق(ع)روایت کرده که حضرت فرمود،لقمان بفرزند خویش وصیت کرد « سلیمان بن داود منقري »
و گفت فرزندم در مسافرتها چند چیز را با خود همراه داشته باش:شمشیر،کفش،دستار(عمامه)،لباس لازمه،مشک آب، نخ
خیاطی،سوزن،ادویه لازمه اي که بکار خود و همراهان بیاید،و با همراهان سفر در هر کاري رفیق باش بجز گناه پروردگار.
اي فرزندم وقتی با جمعی مسافرت میروي حتماً در کارهاي خود و ایشان با آنان مشورت کن،همیشه گشاده رو مت بسم
باش،در آنچه را که بهمراه خویش آوردي کریم بوده بآنان انفاق نما،هنگامی که تو را خواندند اجابت کن،و اگر کمک
خواستند یاري نما،سکوت را رعایت نموده،بسیار نماز بگذار،سخاوتمند باش در وسیله سواري و آب و نان خود،در موارد
لازمه براي ایشان شهادت بحق ده،اگر با تو مشورتی داشتند نظر صحیح خود را در اختیارشان بگذار.
در هیچ کاري فکر نکرده اقدام نکن،در هیچ مشورتی فکر نکرده جواب نده بلکه بسیار فکر کن تا جواب دقیق و نظر صحیح
خود را باو اعلام نمایی.
و در حال قیام و نشستن و خوردن و نماز فکر خویش را بکار انداخته بدقت اندیشه نما تا مشورتی که با تو شده نیکو پاسخ
گویی زیرا کسی که نصیحتش را در بارة مشورت کننده خالص نگرداند خداوند فکر و بینش را از او سلب نماید.اگر
دوستانت حرکت کردند تو نیز با آنان حرکت کن،اگر بکاري اقدام نموده تو نیز همکاري نما، بسخن آنکه بزرگتر از تو است
گوش فرا ده،همیشه در مقام جواب گویی بدوستانت مثبت باش نه منفی زیرا منفی بودن ناپسند و عجز را ثابت میکند،اگر
جاده را گم کردید کناري فرود آئید تا آگاه شوید،اگر در تصمیم خود تردید یافتید توقف کنید تا تصمیم بگیرید،در راه اگر
یک نفر را تنها دیدید هرگز از او راه گم شده
ص : 176
را سؤال نکرده و راهنماي خود قرار ندهید شاید او دزد بیابانی و یا شیطان باشد که بگمراهی هدایت میکند،اگر دو نفر را
دیدید از آن نیز دوري کنید مگر آنچه را که من نمی بینم شما ببینید(بآنان اطمینان پیدا کنید)زیرا انسان با دو چشم خود
میتواند حق را دیده و تشخیص دهد.
اي فرزندم آن گاه که زمان نماز رسید هرگز براي کاري نماز خود را تأخیر نیانداز بلکه اول او را انجام داده و سپس بکارهاي
دیگر اقدام فرما زیرا نماز قرض است و در وقتش باید اداء شود،حتماً در جماعت حاضر شده نماز را اداء کن اگر چه بسیار
سخت و در میدان جنگ باشد،هرگز بروي مرکب نخواب زیرا ممکن است بنابودي کشیده شود و این از حکمت بیرون
است،در جایی بخواب که بتوانی با آسایش خوابیده و خطري متوجه تو نگردد، آن گاه که بمنزل رسیدي اول بکار و غذاي
مرکب خود رسیدگی کن و سپس بکار خویشتن،منزلگاه خود را در جایی انتخاب کنید که خوش منظره بوده و امکان تغذیه
بیشتر باشد،آن گاه که در جایی فرود آمدید اول دو رکعت نماز بخوانید و بهنگام حرکت نیز اول دو رکعت نماز خوانده و
سپس حرکت نمائید و بر ساکنین آن سلام کنید زیرا در هر مکانی ملائکه اي ساکنند،براي تخلی مکان دوري را انتخاب
کنید،اگر بتوانی از غذا اول تصدق ده و سپس تناول کن،تا زمانی که سواره اي کتاب خدا را تلاوت کن و تا هنگامی که
بکاري مشغولی تسبیح پروردگار گو و گرنه بدعا مشغول باش،هرگز تمامی شب را تا بصبح در مسافرت نباشی بهنگام قطع
مسافت بآوازه اقدام ننموده و صداي خود را بلند ننمایی.
امام صادق(ع)فرمود بخدا سوگند که بخاطر نژاد فامیلی و یا دارایی و یا بزرگی هیکل و زیبایی بلقمان حکمت ندادند،بلکه او
انسانی بود که در انجام دستورات خدا جدي و از گناهان اجتناب داشت-و باین خاطر صاحب حکمت شد- همیشه آرام بوده
فکري عمیق داشته و تیز بین بود،بروزها هرگز نمی خوابید و در مجلس جمعی هرگز تکیه نمی داد،حضور مردم آب دهن نمی
ریخت و عمر خود را بیهوده صرف چیزي نمیکرد،از فرط خویشتنداري هرگز کسی او را بهنگام تطهیر
ص : 177
یا انجام غسل ندید،بمنظور حفظ دین(از ترس گناه)هرگز نخندید و غضبناك نشد و با کسی شوخی ننمود،براي حطام دنیا آن
گاه که رو نمود خوشحال نشده و زمانی که پشت کرد اندوه گین نگردید،اولاد زیادي داشت و اکثرش پیش از او مردند اما
براي هیچکدام گریه نکرد،هرگز از کنار دو نفري که در نزاع یا کشتار بودند نگذشت جز آنکه اصلاح نمود،هرگز سخنی
نپذیرفته جز آنکه اول تفسیر و مأخذش را سؤال نمود،همیشه در مجالس دانشمندان دین و فقیهان شرکت نموده بنزد قضات و
ملوك میرفت و بر گرفتاري آنان تأسف میخورد و نسبت به فرمانروایانی که عزت خود را از خدا دانسته و باین مطلب اطمینان
داشتند ترحم نموده و دعا میکرد، آنچه را که موجب تقویت و مبارزه با هواي نفس بوده تعلیم میگرفت و از سلاطین زمان
خود فاصله می گرفت،جان خود را با تفکر و عبرتها مداوا مینمود،و بآنچه را که در هدفش مفید بوده دل می بست و از آنچه
قاصدش نبود چشم می پوشید.
اینها وسیله شد که بلقمان حکمت عنایت گردید.
ص : 178
[ [سوره لقمان ( 31 ): آیات 16 تا 20
اشاره
ا􀀀 اَللّ لَطِیفٌ خَبِیرٌ ( 16 ) ی
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
اتِ أَوْ فِی اَلْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا هُ 􀀀 ماو 􀀀 الَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَهٍ أَوْ فِی اَلسَّ 􀀀 ا إِنْ تَکُ مِثْق 􀀀 ا بُنَیَّ إِنَّه 􀀀ی
لِلنّ
اسِ􀀀 خ لا تُصَعِّرْ دََّكَ 􀀀 ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اَلْأُمُورِ ( 17 ) وَ 􀀀 صابَکَ إِنَّ 􀀀 ا أَ 􀀀 ی م 􀀀 لاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اِنْهَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ اِصْبِرْ عَل 􀀀 بُنَیَّ أَقِمِ اَلصَّ
واتِ􀀀 الٍ فَخُورٍ ( 18 ) وَ اِقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اُغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ اَلْأَصْ 􀀀 لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْت 􀀀 اَللّ
􀀀
لا تَمْشِ فِی اَلْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ هَ 􀀀 وَ
اَلنّ
اسِ􀀀 مِن اطِنَهً وَ 􀀀 ظ وَ ب اهِر 􀀀 ا فِی اَلْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ هًَ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 اَللّ سَخَّرَ لَکُمْ م
􀀀
لَصَوْتُ اَلْحَمِیرِ ( 19 ) أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ هَ
( ابٍ مُنِیرٍ ( 20 􀀀 لا کِت 􀀀 لا هُديً وَ 􀀀 اَللّ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ
􀀀
جادِلُ فِی هِ 􀀀 مَنْ یُ
ص : 179
ترجمه:
اي فرزندم البته آن(خیر و شر افعال انسان)اگر بمقدار دانه ي خردلی باشد که در دل سنگی(بزرگ)در آسمانها یا زمین بوده
باشد،میآورد آن را خدا البته خداوند دقیق آگاه است.اي فرزندم بپا دار نماز را و امر کن بمعروف و نهی از منکر فرما و
شکیبایی کن بر آنچه بتو(از رنجها)رسد البته این از اراده(و استواري)در کارها است.و رخسارت را براي مردم به تکبر مگردان
و راه نرو در زمین خرامان البته خداوند دوست ندارد تمامی متکبران خودپسند را.و میانه رو باش در روش خویشتن و فراکش
از آواز خود البته ناخوشترین آوازها آواز خران است.آیا نمی بینید خداوند رام نموده براي شما آنچه را که در آسمانها و آنچه
در زمین است و فراوان نموده بر شما نعمت هاي خویش را آشکارا و نهانی و بعضی از مردم آنکه مجادله نموده در باره خدا
بی آنکه دانش و دلیل داشته و نه کتاب روشنی دارا باشد.
قرائت:
مثقال حبه:در سورة انبیاء گفتیم که اهل مدینه برفع و دیگران آن را بنصب می خوانند.
و لا » با الف می خوانند و بقیه بتشدید عین « و لا تصاعر » آن را « عاصم و ابو عمر و نافع » و لا تصعر:تمامی اهل کوفه بجز
خوانده اند. « تصعر
بصیغۀ جمع و دیگران آن را بصیغۀ مفرد خوانده اند. « یعقوب و حفص » نعمه:تمامی اهل مدینه و اهل بصره بجز
بکسرة کاف خوانده است. « فتکن » در بعض قرءات خود آن را « عبد الکریم جزري »: فتکن فی صخره
خوانده. « اصبغ » آن را با صاد « یحیی بن عماره »: و اسبغ علیکم نعمه
دلیل:
گوید:کسی که آن را برفع خوانده-او را فاعلی براي فعل دانسته-و علامت تأنیث در فعل داخل نموده « ابو علی »: مثقال
در معنی عبارت از سیئه « مثقال » زیرا
ص : 180
ان تک » و اما کسی که بنصب خوانده -خبر فعل دانسته-و در تقدیر « ا􀀀 الِه 􀀀 فَلَهُ عَشْرُ أَمْث » یا حسنه است و او مؤنث میباشد نظیر آیه
تصور نموده است. « المظلمه او السیئه او الحسنه مثقال حبه
در « سیبویه » لا تصعر:نظر به اینکه در معنی چون همانند لا تصاعر است لذا بعضی آن را با الف خوانده اند و نظیر آن را
گوید اهل حجاز در اصطلاح خود آن معنی را بلفظ لا تصاعر و بنی تمیم بلفظ لا تصعر « ابو الحسن » ضعف،ضاعف خوانده و
گرفته شده که در باره شتري که صورت و گردن خود را بگرداند و « صعر » گوید:مادة این لفظ از « ابو عبیده » تأدیه مینمایند،و
مایل بجانب دیگر کند استعمال میشود.
گوید در این جمله گویا چنین مقصود است که از مردم دوري نکرده و در وقت ملاقات با آنان صورت خود را « ابو علی »
مگردان مثل آنکه مرضی در صورت و گردنش باشد و همیشه آن را مایل بطرفی نمایند.
نعمه:جمع نعمت بوده و معلوم است که نعمت هاي خداوند بسیار است لذا بجمع خوانده شده ولی گاهی مفرد این لغت هم
هیچ دلیلی براي یکی « اطِنَهً 􀀀 ظاهِرَهً وَ ب 􀀀» و اما لفظ ، « ا􀀀 لا تُحْصُوه 􀀀 اللّ
􀀀
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ هِ » دلالت بر معنی جمع مینماید نظیر آیه شریفه
از دو قرائت نتواند واقع شود زیرا همانگونه که صفت براي جمع واقع میشود براي مفرد هم میتواند صفت باشد.
امرء » فتکن:کسی که بکسره کاف خوانده از(و کن یکن) بمعنی جا گرفتن پرنده و نشستن او در آشیانه اش،گرفته چنان که
گوید: « القیس
و قد اغتدي و الطیر فی وکناتها
بمنجرد قید الاوابد هیکل
البته صبح نمودم و بدنبال صید میرفتم در حالی که پرندگان هنوز در آشیانه بخواب بودند و سوار بر اسب کوتاه موي بلند و
چابکی بودم که فوري بصید میرسید.
است چنان که سالغ را صالغ هم می خوانند. « غین » اسبغ:از اینکه آن را با صاد هم خوانده اند باعتبار وجود
ص : 181
مقصود:
سپس خداوند بحکایت لقمان برگشته و گفتار او را بفرزندش چنین میفرماید:
الَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ 􀀀 ا إِنْ تَکُ مِثْق 􀀀 ا بُنَیَّ إِنَّه 􀀀ی
:اي فرزندم البته افعال انسان چه از خیرات و خوبی باشد و یا بدي و شرور-هر چقدر هم اندك باشد-و لو بمقدار وزن یک
دانه خردل.
. « صارُ 􀀀 لا تَعْمَی الْأَبْ 􀀀 ا 􀀀 فَإِنَّه » در(انها)ضمیر قصه باشد نظیر آیه شریفه « هاء » ممکن است
روایت نموده که روزي فرزند لقمان از او پرسید آیا دانه اي که در ته دریا-زیر آبهاي بیکران-قرار گرفته،خدا باو « زجاج »
دانش دارد؟لقمان پاسخ داد آري و لو بمقدار وزن دانه ي خردل هم باشد.
فَتَکُنْ فِی صَخْرَهٍ
دانه ي کوچک در میانه کوه بسیار بزرگ شاید بچشم نیاید که « قتاده » :پس آن دانه در میانه کوهی بزرگ باشد و طبق گفتار
تا آن را بیرون آورند-اما خدا بآن آگاه است-.
اتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 أَوْ فِی السَّ
:یا آنکه در آسمانها یا در زمین باشد.و ذکر آسمانها و زمین بعد از جمله فی صخره که بمعنی کوه است باید چنین تصور شود
« سانَ 􀀀 اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْ » که از باب تأکید آمده و گرنه کوه خود جزئی از زمین است،پس نظیر آیه شریفه
تأکید خواهد بود.
گوید:مقصود از صخره در اینجا آن کوهی است که نه در آسمانها و نه در زمین قرار گرفته باشد بلکه منظور سنگی « سدي » اما
است که زیر طبقه هفتم زمین است، و این حرفی است که دانشمندان اسلامی آن را نپذیرفته اند.
اللّ
􀀀
یَأْتِ بِهَا هُ
:خداوند آن را در قیامت حاضر نموده تا پاداش آن را بدهد،و بعضی گویند که یعنی خدا حتی بآن کارهاي کوچک ناچیز هم
هر که »: از خوبیها و بدیها آگاهی داشته و با خواستۀ خود آن را میآورد تا جزا و پاداش آن را بدهد نظیر آیۀ شریفه که فرمود
ذره اي خوبی کند پاداش آن را در قیامت می بیند و هر که ذره اي
ص : 182
باسناد خود از ابن مسکان و او از امام صادق(ع)روایت نموده که حضرت « عیاشی ».« بدي و گناه نماید پاداش آن را خواهد دید
از گناهان کوچک بترسید که براي او پاسبانی است هیچکدام از شما نمیگوید که گناه کردم و بدنبالش توبه نمودم اما » فرمود
و آیه را امام قرائت فرمود-. -«... خدا میگوید عمل انسان و لو بقدر خردلی باشد
اللّ لَطِیفٌ
􀀀
إِنَّ هَ
:البته خداوند با کمال دقت و باریک بینی بتمام اعمال کوچک و بزرگ بندگان خود رسیدگی مینماید.
خَبِیرٌ
:آگاه بمکان آن کار میباشد چنان که از قتاده این تفسیر نقل شده.و بعضی گویند مقصود از لطیف یعنی دقیق و داناي بتمامی
کارهاي پنهانی بوده و از خبیر یعنی داناي بتمام کارها چه پنهانی و یا آشکار باشد.
ا بُنَیَّ 􀀀ی
:اي فرزندم،از اینکه در تمامی این موارد اسم فرزند را با تصغیر آورده از باب مهربانی و محبت پدرانه است.
لاهَ􀀀 أَقِمِ الصَّ
:بپا دار نمازهاي واجب را در وقت خود با تمامی شرائطش.
وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ
:امر بمعروف کن و معروف در اینجا همان اطاعت پروردگار است.
وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ
:و نهی از منکر نما و منکر هر فعل معصیت و بد را گویند چه انجام آن از نظر عقل ناپسند باشد و یا آنکه شرع اسلام بآن
اجازه ندهد زیرا معروف بهر چه را که دین و عقل با هم بآن اجازه میدهند گفته شده و منکر بآنچه را که آن دو منع مینمایند
نامیده میشود.
صابَکَ 􀀀 ا أَ 􀀀 ی م 􀀀 وَ اصْبِرْ عَل
:و شکیبایی کن بر آنچه را که از مشقتها و آزارها در این راه بتو رسد و این تفسیریست که از علی بن ابی طالب(ع)رسیده
است.اما جبائی از بعضی گفته مقصود سختیهاي دنیا و مرضها و دیگر ناراحتیها است که در دنیا متوجه بانسان میشود.
ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ 􀀀 إِنَّ
:البته این،از اراده در کارهاي شایسته و ترك بدیها است و عزم هم به اراده انسان گفته میشود که پیش از هر کاري انسان اول
داراي آن
ص : 183
اراده بوده و سپس انجام میدهد و در مقابل تردید و مردد بودن است.
درست در اطراف فراهم » و بعضی گویند:که حزم مهیا شدن براي کاري و عزم تصمیم و اراده در آن است و در مثل گفته شده
.« آمدن و مهیا شدن کاري فکر کن و آن گاه که روشن شد اقدام نما
لِلنّ
اسِ􀀀 خ لا تُصَعِّرْ دََّكَ 􀀀 وَ
:و صورت خود را بتکبر از مردم مگردان و اگر کسی با تو سخن گوید او را کوچک نشمرده و رخسارت را بسوي دیگر توجه
بگردن شتر مرضی » مده و از امام صادق(ع)و نیز ابن عباس همین تفسیر روایت شده است و در اصطلاح عرب گفته میشود
پس گویا لقمان در پند خود اشاره کرده رخسار خویش را از مردم بر نگردان زیرا « رسیده که همیشه گردنش را کج میکند
هیچ مرضی براي انسان سخت تر از تکبر نیست چنان که شاعر گوید:
و کنا اذا الجبار صعر خده
اقمنا له من درئه فتقوما
زمانی که ستمگر صورتش را از ما بر گردانید،آن قدر در برابرش ایستادیم تا صورتش را راست نموده بما توجهی کرد.
آمده که بعضی در(صعر)چنین گفته اند که بین انسان و دیگران نزاع یا رنجشی باشد که باعث شود هنگام « مجاهد » و از
کسی سلام کند و انسان از روي تکبر اعتنا نکرده صورت بگرداند. « عکرمه » ملاقات صورت از او بگرداند و یا بگفته
لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً 􀀀 وَ
:و راه نرو در روي زمین خرامان.
الٍ فَخُورٍ 􀀀 لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْت 􀀀 اللّ
􀀀
إِنَّ هَ
:البته خداوند دوست ندارد متکبران فخر فروش را.
وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ
گفته « قتاده ».« آنان که بروي زمین بآرامی راه میروند » :و میانه رو باش و بآرامی و وقار راه برو چنان که در آیه شریفه فرموده
گفته مقصود این است که متکبرانه راه مرو. « سعید بن جبیر » مقصود تواضع در راه رفتن است و
وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ
:و از آواز خود فرا کشیده بآرامی و خضوع با خداوند خود سخن بگو و بعضی گفته اند مقصود آنست که بهنگام سخن صدا
را بلند نکرده و
ص : 184
بسادگی و آرامی صحبت کنی.
واتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ 􀀀 إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْ
:البته ناخوشترین آوازها صداي خران است که بقول قتاده اولش زفیر و آخرش شهیق است.
و بنا بر این در آیه لقمان بفرزند خویش اقتصاد در راه پیمایی و سخن گفتن را دستور فرموده.
روایت شده که مقصود صداي انسانهایی که شبیه به خرانند یعنی افراد نادان فرومایه چنان که خداوند آنان را « زید بن علی » و از
تشبیه به چهارپایان فرموده،و از امام صادق(ع)روایت آمده که مراد عطسه زدن بسیار با صدا است و گاهی انسان بدون
هیچگونه نیازمندي صداي خود را بقدري بلند میکند که از زیبایی می افتد البته اگر خواسته اي داشته باشد و یا براي قرائت
آیات قرآن اشکالی ندارد.
سپس خداوند نعمتهاي خود را یاد کرده و مردم را بشناخت آن دعوت میکند.
اتِ􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 اللّ سَخَّرَ لَکُمْ م
􀀀
أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ هَ
:آیا نمی بینید که خداوند رام نموده براي شما آنچه را که در آسمانها از خورشید و ماه و ستارگان میباشد.
ا فِی الْأَرْضِ 􀀀 وَ م
:و آنچه را که در زمین است از حیوانات و نباتات و غیر ذلک که از آن بهره برداري نموده و بقدر احتیاج خود مصرف
میکنید.
وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ
:و فراوان داشته بر شما نعمت هاي خود را.
اطِنَهً 􀀀 ظاهِرَهً وَ ب 􀀀
:آشکار و پنهانی که نعمت هاي آشکار او را هرگز نتوانید انکار نمائید چه او شما را آفریده و نعمت حیات و توانایی بخشیده
و قوه شهوت و سایر قوا را داده تا با آن تنظیم امورتان شود و اما نعمتهاي پنهانی آنها است که جز با دقت نظر و کنجکاوي
آمده که نعم پنهانی عبارت از مصالح دین و دنیا مردم است که بر مردم مخفی است اما خدا « ابن عباس » معلوم نمیشود.و از
از ابن عباس روایت کند که گفت از رسول خدا (ص)سؤال « ضحاك » میداند-و طبق سنتهاي او در بین مردم جاري میگردد.و
نمودم تا آیه برایم روشن شود،حضرت فرمود:اما نعمت آشکارا مانند اسلام و خلقت تو و ارزاق تو-که همه را خدا داده
است-و اما نعمت پنهانی پس او
ص : 185
گناهان و بدیهاي تو است که خداوند آن را پنهان ساخته تا آبرویت محفوظ بماند، اي فرزند عباس خدا فرموده سه چیز را من
براي مؤمن قرار داده ام اما از او نیست، اول پس از مرگش رحمت ها و خیرات دوستانش را که براي او بعد از مرگش هدیه
میکنند بدو خواهم رسانید،دوم ثلث اموالش را باختیار او گذارده ام تا با انفاق موجبات کفارة گناهانش فراهم شود،سوم
گناهان و بدیهاي او را در دنیا پوشانده ام و گرنه نزدیکانش از او فرار نموده تا چه رسد به بیگانگان.
آمده که آشکارا تخفیف « عطا » آمده که مقصود از(آشکارا)نعمت هاي جوارحی و(پنهانی)نعمت هاي قلب است.و از « ربیع » و از
شرایع و وظائف دینی مردم در اسلام بوده و پنهانی شفاعت آخرت است.و بعضی آشکارا را نعمت دنیا و پنهان را نعمت
آمده که آشکارا ظهور اسلام و پیروزي بر دشمنان و پنهانی امدادهاي غیبی است که بوسیله « مجاهد » آخرت گرفته اند.و از
آمده که آشکارا، زیبایی صورت و اندام بوده و پنهانی شناخت پروردگار است.و بعضی « ضحاك » ملائکه اجراء میشود.و از
گفته اند مقصود نعمت آشکارا خود قرآن و نعمت پنهانی تأویلات و معانی آنست.-اینها احتمالاتی بود که در معنی نعمت
ظاهري و باطنی گفته شد-اما امام باقر(ع)میفرماید نعمت ظاهري وجود پیامبر(ص)و برنامه هاي او از شناخت خدا و توحید او
و اما نعمت هاي باطنی ولایت ما اهل بیت و دوستی با ما میباشد.
و بین اقوال مذکوره ممکن است تنافی نباشد چون بالآخره همه نعمت پروردگار محسوب میشود.
اللّ
􀀀
جادِلُ فِی هِ 􀀀 النّ مَنْ یُ
اسِ􀀀 مِن وَ :و از مردمند آنکه دشمنی در باره خدا نموده -انکار توحید یا وجود او مینماید-.
بِغَیْرِ عِلْمٍ
:بی آنکه دانشی داشته باشد.
لا هُديً 􀀀 وَ
:و نه دلیل و حجتی.
ابٍ مُنِیرٍ 􀀀 لا کِت 􀀀 وَ
:و نه کتابی از جانب خدا آمده(یعنی نه آیه اي در آن باره از خدا آمده)که مقصود او را روشن کند و تفسیرش در سوره حج
گفته شد.
ص : 186
[ [سوره لقمان ( 31 ): آیات 21 تا 25
اشاره
ذابِ اَلسَّعِیرِ ( 21 ) وَ مَنْ 􀀀 ی عَ 􀀀 طانُ یَدْعُوهُمْ إِل 􀀀 کانَ اَلشَّیْ 􀀀 ا أَ وَ لَوْ 􀀀 اءَن 􀀀 ا عَلَیْهِ آب 􀀀 ا وَجَ دْن 􀀀 الُوا بَلْ نَتَّبِعُ م 􀀀 اَللّ ق
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمُ اِتَّبِعُوا م 􀀀 وَ إِ
ا􀀀 یَحْزُنْکَ کُفْرُهُ إِلَیْن 􀀀 اقِبَهُ اَلْأُمُورِ ( 22 ) وَ مَنْ کَفَرَ فَلا 􀀀 اَللّ ع
􀀀
ی وَ إِلَی هِ 􀀀 اَللّ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اِسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ اَلْوُثْق
􀀀
یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی هِ
ذابٍ غَلِیظٍ ( 24 ) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ 􀀀 ی عَ 􀀀 ذاتِ اَلصُّدُورِ ( 23 ) نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلًا ثُمَّ نَضْ طَرُّهُمْ إِل 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ بِ
􀀀
ما عَمِلُوا إِنَّ هَ 􀀀 مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِ
( لا یَعْلَمُونَ ( 25 􀀀 لِلّ بَلْ أَکْثَرُهُمْ
􀀀
اَللّ قُلِ اَلْحَمْدُ هِ
􀀀
اتِ وَ اَلْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ هُ 􀀀 ماو 􀀀 خَلَقَ اَلسَّ
ترجمه:
و اگر گفته شود بآنان که پیروي کنید آنچه را خدا فرستاده،گویند بلکه
ص : 187
پیروي کنیم آنچه را که یافتیم بر آن پدران خویش را،آیا و اگر چه که شیطان میخواند ایشان را بسوي عذاب سوزان.و آنکه
تسلیم کند رفتارش را بسوي خدا و او باشد نیکوکار پس حتماً پناه جسته بدستاویزي استوار و بسوي خدا(و در نزدش) فرجام
کارهاست.و آنکه کفر ورزیده،اندوه گینت نسازد کفرش،بسوي ما بازگشت آنها بوده پس آگاه شان مینمائیم بآنچه انجام
دادند البته خدا داناست به راز سینه ها.بهره مندشان سازیم اندکی از مال دنیا سپس ناگزیرشان مینمائیم به عذابی سخت.و اگر
بپرسی از ایشان کی آفرید آسمانها و زمین را گویند خدا،بگو ستایش براي خداست بلکه اکثر ایشان نمیدانند.
مقصود:
بعد از آنکه خداوند از کسانی که در باره خدا و توحیدش مجادله و دشمنی میکنند بی آنکه دانشی داشته باشند و بی آنکه
بیاد نعمت هاي خدا افتاده و حقیقتاً باو ایمان بیاورند،خواسته در باره انحرافشان مطلبی تذکر دهد،پس فرموده:
اللّ
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا م 􀀀 وَ إِ
:و اگر گفته شود بآنان که پیروي کنید آنچه را که خداوند فرستاده بر پیامبرش محمد(ص)و قرآن و احکام نجات- بخش
اسلام.
ا􀀀 اءَن 􀀀 ا عَلَیْهِ آب 􀀀 ا وَجَدْن 􀀀 الُوا بَلْ نَتَّبِعُ م 􀀀ق
:گویند بلکه پیروي کنیم آنچه را که پدران خود را بر آن یافتیم،و در این جمله آنان نکوهش شده چون اعمالشان بر سبیل
تقلید کورکورانه است.و سپس خداوند رفتارشان را رد کرده چنین میفرماید:
طانُ یَدْعُوهُمْ 􀀀 کانَ الشَّیْ 􀀀 أَ وَ لَوْ
:آیا و اگر چه شیطان آنان را دعوت کند با تقلید پدران و کفر آنها.
ذابِ السَّعِیرِ 􀀀 ی عَ 􀀀 إِل
محذوف بوده « لو » :به عذاب سوزنده آتش-پس باید بروند.از اینکه همزه استفهام بروي واو در آمده براي انکار است و جواب
است یعنی شیطان آنان را دعوت می کند که تقلید « ا و لو کان الشیطان یدعوهم الی عذاب السعیر لا تبعوهم » و تقدیرش
کورکورانه از روش پدران بت پرست نموده و از برنامه هاي پیامبران
ص : 188
دوري گزینید و این کار آنان را بسوي عذاب آتشین می کشاند پس در حقیقت گویا شیطان باین وسیله آنان را بآتش دعوت
میکند.
اللّ
􀀀
وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی هِ
:و آنکه خالص نماید رفتار و عمل خود را و بطور کلی آئین خود را-از بت پرستی دور و-تنها براي خدا قرار دهد و باو تقرب
بجوید.
وَ هُوَ مُحْسِنٌ
:و او نیکوکار بوده اعمال خویش را طبق دانش و دستور دین انجام دهد و یا بگفتۀ بعضی مطیع دستورات خدا و امر و نهی او
باشد.
ی􀀀 فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْق
:پس حتماً پناه جسته و گرفته دستاویزي را که هرگز ترس از گسستن او نبوده همیشه استوار است.
لغت الوثقی مؤنث اوثق میباشد.
اقِبَهُ الْأُمُورِ 􀀀 اللّ ع
􀀀
وَ إِلَی هِ
:و بسوي خدا فرجام اعمال بوده و در نزد او پاداش کارها است بنا بگفتۀ مجاهد یعنی عاقبت کارها بسوي خدا بوده بنحوي که
هیچکس حق تصرف در آن کارها را-با امر و نهی خود-نداشته.
وَ مَنْ کَفَرَ
:و آن کس که کافر شود از مردم.
لا یَحْزُنْکَ کُفْرُهُ 􀀀 فَ
:پس کفر او اندوه گینت نسازد اي محمد(ص).
ما عَمِلُوا 􀀀 ا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِ 􀀀 إِلَیْن
:بسوي ما بازگشت ایشانست پس میآگاهانیم شان بآنچه انجام دادند،و بآنان خبر داده و سزاي بدیهاشان را میدهیم.
ذاتِ الصُّدُورِ 􀀀 اللّ عَلِیمٌ بِ
􀀀
إِنَّ هَ
:البته خدا آگاه بوده بآنچه را در سینه ها پنهان باشد.
نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلًا
:از متاع دنیا کمی بآنها میدهیم اما کامیابی شان بمدتی کوتاه است.
ذابٍ غَلِیظٍ 􀀀 ی عَ 􀀀 ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِل
:سپس مجبورشان می سازیم بعذابی سخت که از هر طرف عذاب انبوه بر آنان بریزد.
اتِ وَ الْأَرْضَ 􀀀 ماو 􀀀 وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّ
:و اگر بپرسی ایشان را که چه کسی آفریده آسمانها و زمین را.
ص : 189
اللّ
􀀀
لَیَقُولُنَّ هُ
:در جواب پاسخ دهند:خداوند.
قُلِ
:بگو تو اي محمد(ص)و یا اي شنونده.
لِلّ
􀀀
اَلْحَمْدُ هِ
یعنی شکر کن که داراي آئین « جبائی » :سپاس خدا را که ما را هدایت نموده و توفیق شناخت خود را عنایت فرموده و بقول
روشنی هستی که دشمن هم بصحت آن اعتراف مینماید.
لا یَعْلَمُونَ 􀀀 بَلْ أَکْثَرُهُمْ
:بلکه بیشترشان نمیدانند که اعترافشان جوابگویشان میباشد.
ص : 190
[ [سوره لقمان ( 31 ): آیات 26 تا 30
اشاره
لامٌ وَ اَلْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ 􀀀 ا فِی اَلْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أَقْ 􀀀 اَللّ هُوَ اَلْغَنِیُّ اَلْحَمِیدُ ( 26 ) وَ لَوْ أَنَّ م
􀀀
اتِ وَ اَلْأَرْضِ إِنَّ هَ 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
هِ
اَللّ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ( 28 ) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ
􀀀
احِدَهٍ إِنَّ هَ 􀀀 إِلاّ کَنَفْسٍ و
􀀀
لا بَعْثُکُمْ 􀀀 ا خَلْقُکُمْ وَ 􀀀 اَللّ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ( 27 ) م
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
ماتُ هِ 􀀀 ا نَفِدَتْ کَلِ 􀀀 أَبْحُرٍ م
ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ 􀀀 اَللّ بِ
􀀀
ی أَجَلٍ مُسَ  می وَ أَنَّ هَ 􀀀 ارَ فِی اَللَّیْلِ وَ سَخَّرَ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِي إِل 􀀀 ارِ وَ یُولِجُ اَلنَّه 􀀀 اَللّ یُولِجُ اَللَّیْلَ فِی اَلنَّه
􀀀
هَ
( اَللّ هُوَ اَلْعَلِیُّ اَلْکَبِیرُ ( 30
􀀀
اطِلُ وَ أَنَّ هَ 􀀀 ا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ اَلْب 􀀀 اَللّ هُوَ اَلْحَقُّ وَ أَنَّ م
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّ هَ 􀀀 29 ) )
ترجمه:
خدا راست آنچه که در آسمانها و زمین است البته خداوند بی نیاز ستوده است.و اگر آنچه در زمین از درخت است قلم هایی
شود و دریا مداد گردد و از بعد
ص : 191
او هم هفت دریا،پایان نیابد کلمات خداوند البته خدا قدرتمند درست کردار است.
نیست آفرینش شما و نه بر انگیختن تان مگر چون یک تن البته خدا شنواي بینا است.
آیا نمی بینی خدا در میآورد شب را در روز و فرو میبرد روز را در شب و رام نموده خورشید و ماه را هر یک روانند بسوي
سرآمدي نامبرده و آنکه خدا بآنچه انجام میدهید آگاه است.آن(چه یاد شد)باین(جهت)است که خدا حق بوده و آنچه را
میخوانند غیر او باطل باشد و البته خدا قادر قاهر است.
قرائت:
و یعقوب آن را بنصب و دیگران برفع خوانده اند. « ابو عمرو »: و البحر
و بحر یمده میخواند و این قرائت « ابن مسعود » آن را مداده یعنی و البحر مداده خوانده ولی « امام صادق جعفر بن محمد،ع »: یمده
آن را و البحر یمده به میم مکسوره و یاء مضمومه میخوانند. « حسن و اعرج » طلحه بن مصرف است.و اما
دلیل:
گوید-از اینکه یمده بضمه یاء و کسره میم و یا آنکه یمده و مداده خوانده اند دلیلش استعمال عرب است چنان که « ابو زید »
گوید:آیه باختصار چنین است که « ابو عبیده » «... قلّ ماء رکیتنا فمددتها » و نیز گویند « امددت القوم بمال و رجال امدادا »- گویند
اگر بنویسی کلمات خدا را باین قلم ها و دریا تمام نشود.
گوید:مقصود کلماتی است که در قلم قدرت پروردگار واقع شده نه آنچه در خارج وجود پیدا نموده باشد. « ابو علی »
گوید:اگر تمام درختان زمین قلم شود و به دریا هفت دریاي دیگر اضافه شود و همه دوات گردد،قلم ها شکسته و « قتاده »
دوات تمام میشود پیش از آنکه عجائب خلقت هاي پروردگار و حکمت ها و علم او تمام شود.
لو ان شجر الارض » خبر انّ واقع میشود و تقدیر کلام « اقلام » منصوب شده چون عطف بر اسم انّ میباشد و(ما)اسم بوده و « البحر »
میباشد و «... اقلام و البحر یمده
ص : 192
چون البحر عطف باسم شد منصوب گردید و خبرش هم یمده خواهد بود و ضمیر عاید ضمیر متصل بآن است.
و اما آنان که برفع خوانده اند چنان که سیبویه گوید او را مبتداء و جمله تازه اي گرفته اند.
البحر مدادا و » بدانیم بهتر اینست که خبرش محذوف باشد و در تقدیر « ان » میگویم(مؤلف)اگر البحر را منصوب و عطف به اسم
و جمله کلا در محل نصب بوده و حال قرار میگیرد و خبر حذف شده زیرا کلام دلالت بر او دارد. «... یمده سبعه
و خلاصه چه مرفوع یا منصوب بخوانیم معنی جمله چنین است که آنچه در قلم قدرت پروردگار است اگر نوشته شود قبل از
پایان آن قلم ها(درختان)و دوات (دریاها)پایان می یابد و امثال اینها و از اینکه این نتیجه از کلام حذف شده چون کلام خود
« ا أَیُّهَا الْمَلَأُ 􀀀 الَتْ ی 􀀀 ذا یَرْجِعُونَ ق 􀀀 ا 􀀀 ذا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ م 􀀀􀀀 ابِی ه 􀀀 اِذْهَبْ بِکِت » دلالت بر آن دارد نظیر آیه شریفه که فرمود
که در تقدیر فذهب فالقی الکتاب فقرأه المرأه فقالت یا ایها الملأ بوده و چون کلام دلالت بر محذوف داشت لذا آن جمله
حذف گردید.
گوید ممکن نیست و بحر عطف « ابن جنی » بوده « و هناك بحر یمده من بعده سبعه ابحر » اما آنکه(و بحر یمده)خوانده تقدیرش
به اقلام باشد زیرا(بحر)از سنخ درخت و قلم نبوده بلکه مناسب با مداد و دوات و از سنخ آن میباشد چنان که امام
صادق(ع)مداده قرائت فرموده.
اللّ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ
􀀀
أَنَّ هَ » باشد نظیر آیه شریفه « ان » برفع خوانده شود ممکن است عطف بر محل اسم « البحر » و اما اگر
که بخشش در محلش گذشت. « رَسُولُهُ
را بضم یاء خوانده گویا در معنی تشبیه کمک رساندن بسپاه گرفته-که گروهی بسپاه جنگ ملحق شوند تا « یمده » و آنکه
بنظر نمی رسد بمعناي کمک رساندن و زیاد نمودن باشد زیرا آب دریا « و البحر مداده » کمک دهند-و قرائت امام(ع)که فرمود
موجب زیادتی درخت و قلم نمی باشد چون از سنخ آن نیست،بلکه مراد
ص : 193
چیزي است که بآن مینویسند. « مداده » از
مقصود:
سپس خداوند موضوع گذشته را که در خلقت آسمانها و زمین بود تأکید نموده چنین میفرماید:
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
هِ
:براي خدا و ملک او است آنچه که در آسمانها و زمین بود همه مخلوق پروردگار و-آن چنان منظم و حکیمانه خلق شده-که
براي احدي جاي اشکال و اعتراض نمی باشد.
اللّ هُوَ الْغَنِیُّ
􀀀
إِنَّ هَ
:البته خداوند بی نیاز از سپاس،سپاس گزاران است.
اَلْحَمِیدُ
:اما در حقیقت استحقاق ستایش و تعظیم را دارد.
لامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ 􀀀 ا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أَقْ 􀀀 وَ لَوْ أَنَّ م
:
و اگر آنچه در زمین درخت است قلم شود و هفت دریا بآن کمک دهد و همه دوات شده،بنویسند کلمات خدا را قلم شکسته
و دوات تمام شود.
اللّ
􀀀
ماتُ هِ 􀀀 ا نَفِدَتْ کَلِ 􀀀م
:تمام نشود کلمات خداوند و تفسیر این جمله را در سوره کهف گفتیم و بهتر آنست که مقصود از کلمات تمام آنچه را که
در تحت قدرت و علم خدا است باشد زیرا قدرت خدا غیر متناهی و مقدوراتش نیز غیر متناهی خواهد بود و بنا بر این کلماتی
که دلالت بر آن مقدورات دارد او نیز غیر متناهی میگردد و آب دریا و درختان دنیا متناهی و کافی نخواهد شد.
اللّ عَزِیزٌ
􀀀
إِنَّ هَ
:البته خدا قدرتمند بر تمام آنچه گفته شد میباشد.
حَکِیمٌ
:درستکردار و هر چه را طبق مصلحت و ظرفیت او میآفریند.
لا بَعْثُکُمْ 􀀀 ا خَلْقُکُمْ وَ 􀀀م
:نیست آفریدن و بر انگیختن شما مردم در قیامت.
احِدَهٍ 􀀀 إِلاّ کَنَفْسٍ و
􀀀
:مگر مانند آفریدن و بر انگیختن یک نفر،زیرا قدرت خداوند عام بوده و هیچگونه زحمت و مشقتی براي او ندارد که شما را
ابتداء در این جهان آفریده و در جهان قیامت بر انگیزد بعد از آنکه مردگان باشید.
گوید:کفار قریش با خود میگفتند در این جهان خدا ما را بعد از « مقاتل »
ص : 194
گذشت مراحلی چون نطفه،علقه،مضغه...آفریده چگونه ممکن است در قیامت تمام این مردم یک مرتبه زنده شوند؟در پاسخ
آنان آیه مذکور نازل شد.
اللّ سَمِیعٌ
􀀀
إِنَّ هَ
:البته خدا شنوا بوده و سخنان آنان را می شنود.
بَصِیرٌ
:بینا و آگاه از درون قلب و فکر آنان است.
ارَ فِی اللَّیْلِ 􀀀 ارِ وَ یُولِجُ النَّه 􀀀 اللّ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّه
􀀀
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ هَ
نقل شده اما « قتاده » :آیا نمی بینی که خدا بتدریج در میآورد شب را در روز و بتدریج روز را فرو میبرد در شب و این تفسیر از
بعضی گویند که یعنی شب را بدنبال روز و روز را بدنبال شب قرار داده.
وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ
:و رام نموده خورشید و ماه را که بر مدار معین و تنظیم دقیق حکیمانه حرکت مینمایند.
ی أَجَلٍ مُسَ  می 􀀀 کُلٌّ یَجْرِي إِل
:هر یک حرکت میکنند براي مدتی معین که خدا برایشان قرار داده.
ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ 􀀀 اللّ بِ
􀀀
وَ أَنَّ هَ
:و البته خدا بآنچه عمل میکنید آگاه است.
اللّ هُوَ الْحَقُّ
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّ هَ 􀀀
:آنچه گفتیم براي آن بود که بدانید خداوند حق است و باید خویشتن را در زندگی بسوي او و عبادت او توجه دهید.
اطِلُ 􀀀 ا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْب 􀀀 وَ أَنَّ م
:و آنچه را که میخوانند از غیر او-از بت ها- همه باطل است.
اللّ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ
􀀀
وَ أَنَّ هَ
:و البته خدا قادر و قاهر است.
دو آیه اخیر در سورة حج تفسیرش گذشت.
ص : 195
[ [سوره لقمان ( 31 ): آیات 31 تا 34
اشاره
ذا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ 􀀀 صَ بّ شَ کُورٍ ( 31 ) وَ إِ
ارٍ 􀀀 اتٍ لِکُلِّ 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 اتِهِ إِنَّ فِی 􀀀 لِی مِنْ آی اَللّ رُِیَکُمْ
􀀀
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اَلْفُلْکَ تَجْرِي فِی اَلْبَحْرِ بِنِعْمَتِ هِ
اَلنّ
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 خَتّ کَفُورٍ ( 32 ) ی
ارٍ 􀀀 إِلاّ کُلُّ
􀀀
ا 􀀀 اتِن 􀀀 ا یَجْحَدُ بِآی 􀀀 نَجّ إِلَی اَلْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ م
اهُم 􀀀 فَلَمّ ا􀀀 اَللّ مُخْلِصِ ینَ لَهُ اَلدِّینَ
􀀀
کَالظُّلَلِ دَعَوُا هَ
لا􀀀 ا وَ 􀀀 اهُ اَلدُّنْی 􀀀 لا تَغُرَّنَّکُمُ اَلْحَی 􀀀 اَللّ حَقٌّ فَ
􀀀
الِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ هِ 􀀀 جازٍ عَنْ و 􀀀 لا مَوْلُودٌ هُوَ 􀀀 الِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ 􀀀 لا یَجْزِي و 􀀀 اِتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اِخْشَوْا یَوْماً
ا􀀀 ذا تَکْسِبُ غَداً وَ م 􀀀 ا 􀀀 ا تَدْرِي نَفْسٌ م 􀀀 حامِ وَ م 􀀀 ا فِی اَلْأَرْ 􀀀 اَلسّ وَ یُنَزِّلُ اَلْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ م
اعَهِ 􀀀 عِلْم اَللّ عِنْدَهُ 􀀀
بِاللّ اَلْغَرُورُ ( 33 ) إِنَّ هَ
􀀀
یَغُرَّنَّکُمْ هِ
( اَللّ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ( 34
􀀀
تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ هَ
ص : 196
ترجمه:
آیا ندیدي کشتی روان است در دریا بنعمت(و الطاف)خداوند تا بنماید شما را از آیت هاي خود البته در این امر نشانه هایی
براي شکیباي سپاس گزار میباشد.
و هنگامی که فرا گیرد آنان را موج دریا چون توده هاي ابر بخوانند خدا را در حالی که خالص کنند آئین را براي او،پس
چون نجاتشان داد بسوي خشکی پس بعضی معتدل اند و انکار نکند بنشانه هاي ما بجز هر پیمانشکنی ناسپاس.اي انسانها
پرهیزگار باشید نسبت بپروردگار خود و بترسید روزي را که بی نیاز نگرداند پدري فرزندش را و نه فرزندي که بی نیاز کند
پدرش را،چیزي البته وعده خدا راست بوده پس فریب ندهد شما را زندگی دنیا و نفریبد شما را فریبنده اي.البته خداوند در
بوده و فرو فرستد باران را و میداند آنچه را که در رحم ها(ي مادران) است و نمی داند کسی که چه « قیامت » نزدش علم ساعت
کسب میکند فردا و نمیداند هیچ نفسی که بکدام زمین میمیرد،البته خداست داناي آگاه.
قرائت:
اللّ بسکون عین خوانده است.
􀀀
در بعض قرءات نادره آن را بنعمات ه « عرج »: اللّ
􀀀
بنعمت ه
دلیل:
بسکون عین،دوم بفتح عین، سوم بکسر عین. « فعلات » چون فعله-بسه نوع جمع بسته میشود اول
شرح لغات:
الظلل:جمع ظله و بچیزي گویند که سایه افکند مانند ابرها که از نور خورشید سایه می افکنند.
ختار:ختر زشتترین و ناپسندترین مکر و حیله است و ختار بآنکس گویند که انجام دهنده ختر و زشتترین مکر و حیله باشد
گوید: « عمر بن معدي کرب » چنان که
فانک لو رأیت ابا عمیر
ملأت یدیک من غدر و ختر
ص : 197
پس تو اگر با ابا عمیر ملاقات کنی و حیله هایی جنگی که او دارد بیاموزي آن وقت است که دست هاي خود را پر از حیله و
بلکه زشتترین مکرها می بینی(و این کنایه از زیادي مکر و حیله است).
بهمزه که لغت دیگري است استعمال شده. « اجزئ » لا یجزي:بمعنی بینیاز نمودن و کفایت کردن است و بهمین معنی
اعراب:
نَجّ
اهُم 􀀀 فَلَمّ ا􀀀
بوده و یوماً مفعول به خواهد بود. « اقتصدوا و اخشوا یوما » در معنا مقتصد است و در تقدیر « لما » :عامل
لا یَجْزِي 􀀀
یعنی « لا یجزي فیه والد عن ولده و لا یکون مولود هو جاز عن والده شیئا » :در محل نصب است و صفت یوما باشد و تقدیرش
خواهد بود « جاز » منصوب و مفعول « شیئا » بی نیاز نکند در آن روز هیچ پدري از فرزندش و هیچ فرزندي از پدرش چیزي را،که
قائم مقام مفعول هر دو فعل باشد. « شیئا » و اما مفعول یجزي محذوف است و ممکن است که
مقصود:
سپس خداوند گفته هاي قبل را که راجع به توحید خود فرموده بود چنین تأکید میفرماید:
اللّ
􀀀
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْکَ تَجْرِي فِی الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ هِ
:آیا ندیدي و نمیدانی اي انسان که کشتیهاي دریا در امواج بیکران اقیانوسها بنعمت و الطاف پروردگار حرکت میکند-و اگر
اراده او نباشد در آن امواج پر خطر نابود میگردد-.
اتِهِ 􀀀 لِیُرِیَکُمْ مِنْ آی
:تا بنماید شما را از نشانه هاي توحید و اثبات وجود خود، زیرا با فرستادن بادها کشتی را در آن مسیر که مقصودش باشد
بحرکت در آورده بساحل میرساند.
ذلِکَ􀀀 إِنَّ فِی
:البته در این کار که کشتی تنها باراده خدا بوده و در مسافرت دریا با اراده خدا بسلامت بمقصود میرسد.
ص : 198
اتٍ􀀀 لَآی
:نشانه هایی براي یکتاپرستی میباشد.
صَبّ شَکُورٍ
ارٍ 􀀀 لِکُلِّ
:براي هر که شکیبا در اجراء وظائف خود بود و نعمت هاي خدا را سپاس گزاري مینماید.و در این دو جمله اشاره است که
شکیبایی در ناراحتیها و سپاس گزاري در نعمت ها بالاترین عبادتها است.
گوید صبر نصف ایمان و شکر نصف دیگر آن است و یقین انسان-یعنی بحدي رسد که وجود و توحید پروردگار و « شعبی »
مسائل مذهبی براي او حل شده و اعتقاد عالمانه بآن داشته باشد-تمام ایمان است.و در حدیث آمده که ایمان دو نصف است
نصفی در معنی صبر و شکیبایی جاي گرفته و نصف دیگر در معنی شکر و سپاس گزاري.
و بنا بر این گویا آیۀ شریفه میگوید که این نشانه توحید براي مؤمنین است.
ذا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ 􀀀 وَ إِ
:و زمانی که فرا گیرد سرنشینان کشتی را موج دریا.
کَالظُّلَلِ
خدا موج ها را تشبیه به ابرها کرده از آن نظر که بروي هم سوار میشوند « قتاده » :مانند توده هاي ابر در بلندي و ضخامت و بقول
موجها مانند کوهی در مقابل کشتی قرار میگیرند. « مقاتل » و یا بقول
اللّ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ
􀀀
دَعَوُا هَ
:از ترس غرق شدن و نابود گردیدن خداوند را خوانده و آئین را تنها براي او دانسته-یعنی فقط او را خداي جهان و نجات-
دهنده میدانند-.
نَجّ إِلَی الْبَرِّ
اهُم 􀀀 فَلَمّ ا􀀀
:پس چون خدا نجاتشان داده-و از کام آن موجهاي کشنده-که چون پلنگ درنده در هر ثانیه اي بسوي آنان حمله ور
میشد،خلاص نموده- و بسوي ساحل بسلامت رسانید.
فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ
:پس بعضی از راه مستقیم اعتدال را پیش گرفته و بعهدي که بهنگام مواجه شدن با خطرهاي امواج دریا با خدا بسته بودند وفا
بوده که در اثر خطري که از طوفانی شدن دریا براي او پیش آمده « عکرمه بن ابی جهل » میکنند.گفته شده این آیه اشاره باسلام
بود اسلام اختیار کرد و حکایتش بشرح ذیل است:
از مصعب بن سعد از پدرش چنین حکایت کند که چون پیامبر اسلام(ص) « سدي »
ص : 199
شهر مکه را فتح نمود بتمام مردم امان داد بجز چهار نفر-که از خطرناکترین مردم بوده و ضربه هایی به پیشرفت اسلام وارد
نموده بودند-پس پیامبر دستور داد آنان را در هر کجا ببینند بقتل رسانند و آنان عبارت بودند از عکرمه بن ابی جهل و عبد
اللّ بن سعد بن ابی سرح.
􀀀
اللّ ابن اخطل و قیس بن صبابه و عبد ه
􀀀
ه
اما عکرمه فرار کرده و مسافرت دریا را پیش گرفت تا خود را از مکه خلاص کند و اتفاقاً دریا طوفانی شد و عکرمه با سایر
سرنشینان کشتی خود را در کام مرگ دیدند و بهر وسیله براي نجات متوسل شدند ممکن نشد یکباره فریاد زدند که تنها باید
ایمان بخداي جهان آورده و از بت ها دست برداشت زیرا اگر کاره اي بودند الان نجاتمان میدادند،در این میان عکرمه
میگفت اگر غیر آئین یکتاپرستی مرا در دریا نجات ندهد در ساحل هم نجات نخواهد داد،سپس با خدا عهد کرد که اگر از
مرگ نجات پیدا کرد بحضور رسول خدا(ص)رسیده با او بیعت کند و ایمان به خداي جهان بیاورد.
در این هنگام طوفان دریا کم کم فرو نشست و کشتی از مرگ حتمی نجات پیدا کرد،و سرنشینان کشتی بسلامت بساحل
رسیدند.اما عکرمه فوراً خود را بحضور پیامبر(ص)رسانید و از پیشگاه او معذرتخواهی کرده اسلام اختیار نمود.
این تفسیر آمده. « ابن زید » راه مستقیم حق و صلاح در امر دین است چنان که از « مقتصد » بعضی گویند مقصود از
آمده که یعنی ثابت بر ایمان خود باشد. « حسن » و از
آمده که یعنی بعهدي که در دریا با خدا نموده و ایمان بخدا آورده ثابت قدم بماند. « ابن عباس » و از
آمده که بزبان براه مستقیم و ایمان بخدا اقرار داشته ولی در قلب انکار می ورزد. « مجاهد » و از
سپس خداوند به آنانکه بعد از نجات طوفانها کافر شدند،اشاره کرده میفرماید:
خَتّ کَفُورٍ
ارٍ 􀀀 إِلاّ کُلُّ
􀀀
ا 􀀀 اتِن 􀀀 ا یَجْحَدُ بِآی 􀀀 وَ م
:و انکار نکند به نشانهاي ما بجز آنکه
ص : 200
حیله گر و ناسپاس نعمت خدا است.
سپس خدا بتمام مردم خطاب کرده چنین میفرماید:
النّ اتَّقُوا رَبَّکُمْ
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀ی
:اي مردم نسبت باوامر پروردگار پرهیزگار باشید و بر خلاف دستورات او عمل نکنید.
الِدٌ عَنْ وَلَدِهِ 􀀀 لا یَجْزِي و 􀀀 وَ اخْشَوْا یَوْماً
:و بترسید روز قیامت را که بی نیاز نکند هیچ پدري فرزندش را.
الِدِهِ 􀀀 جازٍ عَنْ و 􀀀 لا مَوْلُودٌ هُوَ 􀀀 وَ
:و هیچ فرزندي نتواند بی نیاز کند پدرش را شَیْئاً :چیزي را یعنی هیچکس بدیگري نتواند کمک کند و هر یک بفکر کار و
نفس خویشتن باشند.
اللّ حَقٌّ
􀀀
إِنَّ وَعْدَ هِ
:البته وعده خدا در باره آمدن قیامت و پاداشها و ثواب و عقاب، همه راست بوده تخلف نخواهد کرد.
ا􀀀 اهُ الدُّنْی 􀀀 لا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَی 􀀀 فَ
:پس فریب ندهد شما را زندگی دنیا و از اینکه چند روزي بشما مهلت داده شده و در دنیا بسلامت در کنار نعمت هاي خدا
زندگی میکنید بفکر آخر کار باشید که روزي از این جهان باید رفته تا بپاداش کارهاي نیک یا بد برسید.
بِاللّ الْغَرُورُ
􀀀
لا یَغُرَّنَّکُمْ هِ 􀀀 وَ
:و فریب ندهد شما را فریبنده اي.
آمده که مقصود از فریبنده شیطان است. « مجاهد و قتاده و ضحاك » از
آمده که مقصود امید بخشش در حالی که بمعصیت مشغول است،میباشد. « سعید بن جبیر » و از
آمده که منظور هر چه را که انسان را مغرور کند و آدمی را بگناهان و ترك فرمان خدا بکشاند،او فریبنده « ابی عبیده » و از
است خواه شیطان یا غیر او باشد.و در حدیث آمده که زیرك آنست که توجه بآینده داشته و براي بعد از مرگ کاري کند، و
گناه کار آن کسی است که از هواهاي نفسانی پیروي نموده و از خدا عافیت طلب میکند.
با غین مضمومه استعمال شده و در « الغرور » گاهی « سماك بن حرب » و در قرائت
ص : 201
این صورت معنی تغییر میکند و مقصود آن میشود که مظاهر دنیا با نیرنگهاي خود و یا هواي نفس انسان با خواسته هاي
خود،تو را فریب ندهد.
السّ
اعَهِ 􀀀 عِلْم اللّ عِنْدَهُ 􀀀
إِنَّ هَ
:البته خداوند در نزدش علم ساعت قیامت است و او میداند قیامت چه وقتی پیش میآید،و احدي بآن آگاهی ندارد.
وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ
:و فرو میفرستد باران را در هر زمان یا مکانی و در حقیقت خدا آگاهی بآن دارد.
و در حدیث آمده که کلید غیب پنج چیز است که جز خدا کسی بآن آگاهی ندارد و این آیه را قرائت فرمودند.
حامِ 􀀀 ا فِی الْأَرْ 􀀀 وَ یَعْلَمُ م
:و میداند آنچه را که در رحم هاي مادران باشد که نوزاد- شان آیا پسر بوده یا دختر خواهد بود،سالم یا ناسالم،و یکی یا
بیشتر خواهد بود.
ذا تَکْسِبُ غَداً 􀀀 ا 􀀀 ا تَدْرِي نَفْسٌ م 􀀀 وَ م
:و نداند کسی چه کسب میکند فردا و گفته شده که یعنی هیچ کس نداند آیا فردا زنده است یا خیر پس چگونه خواهد
دانست که فردا چه کسب می کند.
ا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ 􀀀 وَ م
:و نمی داند کسی که در کدام زمین میمیرد و بعضی گفته اند که انسان وقتی قدم بر میدارد نمی داند که آیا قدم دوم را
خواهد برداشت و یا مرگ او را بکام خود میکشد.
چنین قرائت « ابی » میخواند صحیح بود و گفته اند « بأیه ارض » خوانده و اگر هم « بأي ارض » مکان است فلذا « ارض » و مقصود از
نموده است.
و از ائمه طاهرین علیهم السلام روایت شده که این امور پنجگانۀ مذکور را بطور تفصیل و تحقیق هیچکس نداند جز خداوند
جهان عز و جل.
اللّ عَلِیمٌ خَبِیرٌ
􀀀
إِنَّ هَ
:البته خداوند دانا بآنچه گفته شد بوده آگاه است.
ص : 202
سور