گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
فصل چهارم: زنان شاعر و حافظ قرآن کریم






زنان حافظ وقاري قرآن کریم
حفظ قرآن، رفیقی براي ایام تنهایی و نگرانیهاي انسان است. امام سجاد علیه السلام فرمود": لَوْ مَاتَ مَن بَینَ المَشرِقِ وَ اْلَمغْرِبِ لَمَا
استَوْحَشْتُ بَعْدَ اَنْ یَکُونَ الْقُرآنُ مَعَی( 1" ")اگر تمامی کسانی که بین مشرق و مغرب هستند، بمیرند ولی قرآن همراه من باشد،
وحشت نمیکنم "خداوند نیز میفرماید": هر مقدار که ممکن است، قرآن بخوانید.( 2 ")در روایت می خوانیم: آن مقداري که
تلاوت میکنید، زمینه انس با بقیه آن را فراهم می سازد. روزي سلمان فارسی خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله رسید و از او
نصیحت خواست. آن حضرت فرمود: سلمان، قرآن بخوان؛ چون کفاره گناهان، سپر آتش و موجب دوري از عذاب است.( 3) نیز
آن حضرت فرمود: حافظان قرآن کریم، پرچمداران اسلامند. آنان را احترام نمایید؛ زیرا احترامشان، حفظ حرمت خداست و بی
احترامی به آنان موجب لعنت خدا خواهد شد. اکنون تعدادي از بانوان که در زمینه قرائت، حفظ یا عمل به قرآن در عصر
امیرموءمنان کوشش کرده اند، را معرفی میکنیم. 1.فضه وي دختر پادشاه هند بود و در یکی از جنگها به دست مسلمانان اسیر
شد. فضّه در سرزمین اسلام به خودسازي و مسائل دینی علاقه مند شد و در شمار خادمان اهل بیت علیه السلام جاي گرفت. او نزد
خاندان اهل بیت علیه السلام جایگاه خاصی پیدا کرد و از حافظان قرآن کریم شد، فضّه در تمام مصیبتها همدم فاطمه زهرا
علیهاالسلام بود. ورقۀ بن عبدالله میگوید: هنگام طواف در ایام حج، زنی را مشاهده کردم که زیبا صورت ونمکین بود و با
صفحه 47 از 108
عبارتهاي بسیار فصیح و زیبا با خداي خود راز و نیاز میکرد. پیش رفتم و به او گفتم: گمان میکنم از خاندان اهل بیت علیه
السلام باشید. گفت که آري. گفتم: خود را معرفی کن. گفت: من فضه، کنیز فاطمه زهرا علیهاالسلام هستم. به او پیشنهاد کردم
براي پاسخ به سوءال من، بعد از طواف در بازار گندم فروشان توقف کند. بعد از طواف به آن جا رفتم و او را دیدم در گوشه اي
نشسته است. گفتم: براي من از وضعیت فاطمه زهرا علیهاالسلام هنگام وفات پدر و خودش اندکی سخن بگوي. تا این کلام را
شنید، اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت: ورقه، حزن مرا به هیجان آوردي.... آن گاه سخنان فاطمه علیهاالسلام را بعد از وفات
پدر تا زمان شهادت خود بیان نمود و ... . او دو بار شوهر کرد؛ یکی ابوثعلبی حبشی بود و دومی سلیک غطفان. روزي سلیک نزد
عمر آمد و به دلیل تمکین نکردن فضّه براي زناشویی شکایت کرد. عمر، فضّه را طلبید و علّت را از او پرسید. فضه گفت: من در
ایام استبرا بودم و نزدیکی با من حرام بود؛ چون میخواستم بدانم شوهر قبلی ام که مرده است، پاك شده ام یا نه. عمر گفتَ": عْرَةُ
مِنْ آلِ ابیطالب اَفْقَهُ مِنْ عُدّيٍ" "یک موي از آل ابی طالب فقیه تر از قبیله عدي است".راوي میگوید: روزي فضه در بیابان از قافله
عقب ماند. از او سوءال پرسیدم: کیستی؟ گفت": فقل سلام فسوف یعلمون( 4 (")اول سلام و پس از آن سوءال کن. (سلام کردم و
یا بنی » :" 5) گفتم: آیا از آدمیانی یا از پريها؟ گفت ").« مَنْ یهد الله فَمالَهُ مٍنْ مضل » :" پرسیدم: در این بیابان چه می کنی؟ گفت
7) پرسیدم: به کجا میروي؟ ").« ینادون من مکان بعید » :" 6) پرسیدم: از کجا میآیی؟ گفت ").« آدم خُذوا زینَتَکُم عِندَ کلِ مسجد
ما جعلناهم جَسَ داً الاّ یَأکُلُوَن » :" 8) پرسیدم: غذا میل داري؟ فرمود «"). و لله علی النّاس حجُّ البَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ الَیه سبیلاً » :" گفت
9) آن چه داشتم به او دادم و او خورد، آن گاه از او خواهش کردم در رفتن عجله کند تا به قافله برسیم. گفت: ").« الطَّعَام
11 ) از این گفتار ").« لَوکانَ فیهِما الهۀ الا الله لَفَسَدَتَا » :" 10 ) گفتم: بیا پشت سر من سوار شو. گفت ").« لایُکلّفُ الله نَفَساً اِلا وُسْعها »"
12 ) چون به قافله رسیدیم، پرسیدم: در ").« سُبحانَ الّذي سخَّرَلَنَا هَذَا » :" تعجب کردم و از مرکب پیاده شدم و او را سوار کردم. گفت
یَا یَحْییَ خُذْ الکتابِ » (14)،« وَ مَا محمّد الاّ رَسُولَ » (13)،« یَا داوُود اِنا جَعَلْنَاكَ خلیفَۀً فیِ الْاَرضِ » :" این قافله کسی را داري؟ گفت
15 ) به میان قافله آمدم و این نام ها را صدا زدم. چهار جوان را دیدم که به سوي ما آمدند. پرسیدم: ").« بقُوةٍ * یَا موسی اِنیّ اَنَا الله
یَا اَبَتِ اسْتَأجِرْهُ اِنّ خَیْرَ مِنَ استأجَرَتَ القَويّ » :" 16 ) آنگاه به آنها گفت ").« المالُ و الْبَنُونَ زینۀ الحَیوة الدّنیَا » :" اینها کیستند: گفت
و الله یُضاعِفُ » :" 17 ) با گفتن این آیه، پسران او احسان زیادي به من کردند. گویا احسان آنها به نظرش کم آمد، گفت ").« الامِینَ
18 ) آنها چندین برابر به من مزد دادند. از ایشان پرسیدم: این خانم کیست که این مقدار از آیات قرآن را حفظ کرده ").« لِمَن یَشَاءُ
2. بنانه ( است؟ آنها گفتند: این مادر ما فضه، کنیز فاطمه زهرا علیهاالسلام است و 20 سال است که با قرآن سخن میگوید.( 19
دختر یزید بن عاصم الازدي وي از قاریان قرآن کریم بود. خوارج در سال 68 ه .ق. تصمیم به کشتن وي گرفتند. او از آنان پرسید:
واي بر شما، آیا تا به حال دیده اید که مردان، زنان را بکشند؟ واي بر شما، مرا میکشید با این که تنهایم و کشتنم برایتان نفعی
ندارد و من هم برایتان ضرري ندارم. در همین حال مردي از خوارج فریاد زد: بکشید او را. فرد دیگري گفت: با او کاري نداشته
باشید، چون وجود او براي شما ضرري ندارد. در نهایت، گروهی از خوارج که زیبارویی او را باعث فتنه تلقی می کردند وي را در
3. حفصه، دختر سیرین وي زمان امیرموءمنان علیه السلام را درك کرد و از سادات جلیل القدر بود. در ( خواب به قتل رساندند.( 20
عبادت، دانش فقهی، قرائت قرآن و حدیث شهرت فراوان داشت. ایاس بن معاویه میگوید: احدي را با فضیلتتر از او ندیده ام. در
دوازده سالگی، قرآن را به خوبی تلاوت می کرد و مشکلات خود را در این زمینه از پدرش می پرسید و هر موقع ایاس به مشکلات
قرائت کسی برخورد می کرد، می گفت": فَأسْئَلوُا حَفْصَۀَ کَیْفَ تَقرأ"؛ "از حفصه بپرسید که چگونه قرائت می کند ".از این گفتار
ایاس معلوم می شود حفصه به تمام قرائات مسلط بود. او هر شب، نصف قرآن را تلاوت می کرد و حدود سی سال از محل عبادت
خود بیرون نیامد، مگر براي قضاي حاجت و تمام روزهاي سال را روزه بود، مگر روزهاي حرام. حفصه از یحیی، انس بن مالک، ام
عطیه انصاري، رباب ام الرائع، ابی العالیه و خیره امالحسن بصري روایت نقل کرده و عده اي مانند سلمان بن عامر الضبی، محمّد بن
صفحه 48 از 108
سیرین، قتاده، عاصم و هشام بن حسان از او روایت نقل کرده اند. در یکی از روایتهایی که او نقل کرده، آمده است: حضرت
محمد صلی الله علیه وآله فرمود": الائمّۀُ بَعْدِي اثْنَا عَشَر، ثُمّ اَخْفی صَوْتَهُ فَسَ مِعْتُهُ یَقُولُ کُلُّهُمِ مِنْ قُرَیْشٍ( 21 " ")امامان پس از من
دوازده نفرند، سپس آن حضرت صدایش را آهسته کرد و شنیدم که میفرمود همگی از قریشند ".طبرانی حدود 50 حدیث از
حفصه، بنت سیرین، از ام عطیه، از رسول الله صلی الله علیه وآله نقل کرده است.( 22 ) او در سال 101 ه .ق. و در 70 یا 92 سالگی
4. هوي وي که به تلاوت قرآن و سرودن شعر میپرداخت و از دوستداران خاندان عصمت و طهارت بود، توسط ( درگذشت.( 23
معاویه به امام حسین علیه السلام هدیه شده بود. یکی از مشخصه هاي مهمّ معاویه، حیلهگري بود. او 20 سال حاکم شامات و خلیفه
مسلمانان بود. این مقدار دوام آوردن در مقابل کسانی که از نظر علم و جایگاه از او برتر بودند، نشان میدهد که وي بسیار حیلهگر
بود و گرنه امکان نداشت بتواند بر مردمی که اکثراً از او داناتر و تواناتر بودند حکومت کند. معاویه به منظور سرپوش گذاشتن بر
اختلافات خود با خاندان علی علیه السلام ، دست به حیلهاي زد. او کنیز زیباي خود (هوي) را که حدود صد هزار درهم خریده بود
براي امام حسین علیه السلام فرستاد. روزي وي از عمروعاص پرسید: میدانی این کنیز شایسته چه کسی است؟ عمروعاص و
دیگران گفتند: براي شما یا امیرموءمنان. گفت: نه، این مخصوص حسین بن علی است، چون او انسانی با شرافت است. علاوه بر
آن، میان ما و پدرانش اختلافاتی وجود داشت که با این هدیه میتوانم آن را رفع کنم. معاویه او را با لباسهاي گرانقیمت و اموال
زیاد، ضمن نامهاي براي امام فرستاد. وي در آن نامه نوشته بود: امیرالموءمنان، کنیزي خرید که زیبایی شگفت آوري داشت؛ اما
ایثار کرد و او را به رسم هدیه براي شما فرستاد. وقتی کنیز نزد امام حسین علیه السلام رسید، امام از او پرسید: نامت چیست؟ گفت:
هوي (آرزو یا عشق). امام فرمود: خودت هم مثل نامت هوي هستی؟ آیا چیزي از حفظ داري تا بخوانی؟ گفت: آري، قرآن بخوانم
امام حسین علیه السلام از او خواست ..." « وَ عِنْدَهُ مفَاتِحُ الغَیب لایَعْلَمُها الا هُوَ » :" یا شعر؟ امام فرمود: قرآن. او این آیه را خواند
شعري بخواند. کنیز سوءال کرد: آیا در امانم تا هر شعري خواستم بخوانم؟ امام حسین علیه السلام فرمود: آري. او این اشعار را که
حاکی از شهادت آن حضرت بود، خواند. اَنْتَ نِعْمَ الْمَتاعُ لَوْ کُنْتِ تَبْقی غَیْرُ اَنْ لَا بَقَاءَ لِلْانْسانِ" تو کالاي خوبی هستی اگر براي
همیشه باقی بمانی؛ اما انسان، ماندنی نیست ".امام حسین علیه السلام گریست و فرمود: تو آزادي و آن چه معاویه همراه تو فرستاده
است نیز مال تو باشد. آیا درباره معاویه شعر هم سرودهاي؟ گفت: رَاَیْتَ یَمضی وَ یَجمَعُ جَهدَه رجاءَ الغِنی وَ الوَارثُونَ قعُود وَ مَا
لِلْفَتی الا نصیبٌ مِنَ التُّقی اذا فَارقَ الدّنْیا عَلیهِ یَعود" جوانی را می بینم که عمرش می گذرد و تمامی تلاشش در بی نیازي دنیوي
است، با این که وارثانش در انتظار مرگ اویند. براي جوان سهمی جز تقوا نمیماند. زمانی که از دنیا رفت، نزد او باز میگردد".
امام حسین علیه السلام هزار دینار دیگر به او هدیه داد و فرمود: پدرم معمولًا این شعر را میخواند: وَ مَنْ یَطلَبُ الدنیا المال تَسرُّهُ
فَسَوْفَ لِعَمري عَن قلیلٍ یلُومهُا اِذَا ادْبَرَتْ کَانَتْ عَلَی المرءِ فتْنَه و اِنْ اَقْبَلَتْ کانَت قلیلًا دوامها( 24 ") کسی که در پی مال دنیاست تا
مسرور شود، به جانم سوگند که پس از چندي به سرزنش همان دنیا خواهد پرداخت. اگر دنیا به انسان پشت کند براي او آزمایش
است و اگر به او روي آورد، دوامی نخواهد داشت ". 5. حره (دختر حلیمه سعدیه) حلیمه، همسر حارث بود؛ ولی چون یکی از
اجدادش سعد بن بکر بود، به حلیمه سعدیه معروف شد. او بانویی زیبا، پاكدامن و دایه رسول الله صلی الله علیه وآله بود. روزي
دخترش" حره "نزد حجاج رفت. حجاج از او پرسید: تو حره، دختر حلیمه سعدیه اي؟ فرمود: از فرد بیابانی، فراست و هوشیاري
ظاهر شده که مرا شناخته است، حجاج گفت: خدا تو را به این جا آورد. شنیده ام تو علی را بر ابوبکر، عمر و عثمان مقدم میداري؟
حره پاسخ داد: آن که گفته است من او را فقط بر اینها برتري می دهم، دروغ گفته است. من او را از آدم، نوح، لوط، ابراهیم،
داود، سلیمان و عیسی علیهم السلام نیز برتر می دانم. حجاج گفت: واي بر تو، او را از پیامبران اولوالعزم برتر میدانی؟ اگر براي
ادعاي خود دلیل نیاوري گردنت را خواهم زد. حره گفت: این، سخن من نیست؛ بلکه خداوند تبارك و تعالی در قرآن او را برتر
25 ") آدم از ")؛« وَ عَ َ ص ی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوي » :" میداند و بر دیگران فضیلت داده است. خداوند درباره آدم علیه السلام فرمود
صفحه 49 از 108
26 ") سعی و کوشش شما ")؛« و کان سعْیُکم مَشْکُوراً » " پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد ".و درباره علی علیه السلام فرمود
جزا داده شد ".حجاج گفت: احسنت یا حره، به چه دلیل او را برنوح و لوط فضیلت میدهی؟ حره گفت: خداي عزّوجلّ او را بر
ضَ رَبَ الله مَثَلًا للذینَ کَفروُا اِمرأةَ نُوحٍ و اْمرأة لُوطٍ کَانَتا تَحْتَ عَبْدِینَ مِنْ عِبَاِدنا صالِحینَ فَخَانَتاهُما فَلَم » :" ایشان برتري داد و فرمود
27 " خداوند براي کسانی که کافر شده اند به همسر نوح و همسر لوط، مثل ")« یُغنیا عَنهُما مِنَ الله شیئاً و قیِلَ ادخُلاَّ النَّار مَعَ الدّاخِلینَ
زد. آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند. ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودي به
حالشان (و در برابر عذاب الهی) نداشت و به آنها گفته شد با وارد شوندگان در آتش داخل شوید "؛در حالی که علی بن ابی
طالب علیه السلام ، ازدواجش زیر" سدره المنتهی "و همسرش فاطمه دختر محمّد صلی الله علیه وآله بود و خداوند به رضاي او
راضی و از غضب او غضبناك میشود. حجاج گفت: آفرین. به چه دلیل او را از پدر پیامبران، ابراهیم خلیل الله، برتر میدانی؟ حُره
وَ اِذ قال اِبراهیمُ رَبّ اَرِنی کَیْفَ تُحِی » :" گفت: خداي عزّوجلّ، ابراهیم علیه السلام را فضیلت داده است، زیرا درباره او فرمود
28 ") ابراهیم گفت: پروردگارا، به من نشان بده که چگونه مرده را زنده ")« الْمَوْتَی قَاَل اَوَلَم تُوءمِنْ قَالَ بَلی وَلکنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی
میکنی! فرمود: آیا یقین نداري؟ ابراهیم گفت: چرا، لکن براي اطمینان قلبم میخواهم "؛امّا مولایم امیرموءمنان فرمود": لَوْ کُشِفَ
الغِطاءُ ما ازْدَدَتُ یَقِیناً" "اگر پرده ها کنار رود بر یقینم افزوده نخواهد شد ".این کلامی است که هیچ شخصی قبل یا بعد از او
نگفته است و کسی از مسلمانان در آن اختلاف ندارد. حجاج گفت: احسنت، حال بگو چگونه او را بر موسی کلیم الله برتري
میدهی؟ گفت: خداوند درباره موسی علیه السلام میفرماید": فاصبح فی المدینۀِ خائفاً یَتَرَقَّبُ( 29 " ")شب را در شهر به صبح
رساند، در حالی که هراسان بود "؛ولی علی علیه السلام بر بستر رسول الله صلی الله علیه وآله خوابید و نترسید. خداوند هم درباره او
از مردمان کسانی هستند که نفس خویش را براي رضاي " «" وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتري نَفسَهُ ابْتَغَاءَ مَرْضَاتِ الله » :" این آیه را نازل فرمود
خدا میفروشند ".حجاج گفت: احسنت. به چه دلیل او را بر داود علیه السلام و سلیمان علیه السلام برتري میدهی؟ حره گفت:
یا دَاودُ اِنّا جَعَلْناكَ خَلیفۀً فِی الْاَرْضِ فَاحْکُم بَیَن النَّاسَ بِالحَقِ و لَاتَتَّبِعِ الهَوي فَیُضِلَّک عَنِ » :" خداي متعال او را با این آیه فضیلت داد
داود، ما تو را جانشین بر روي زمین قرار دادیم. پس میان مردم به حق حکم کن و از هوي و هوس پیروي نکن که تو " «" سَبیل الله
را از راه خدا گمراه میسازد ".حجاج پرسید: قضاوتش در مورد چه بود؟ حره گفت: درباره دو مردي که گوسفندان یکی وارد باغ
دیگري شدند و انگورهایش را خوردند و از بین بردند. صاحب باغ نزد داود علیه السلام شکایت برد و داود علیه السلام حکم کرد
که گوسفندان را بفروشند و هزینه ي باغ را بپردازند فرزند سلیمان گفت: پدر، باید از شیر و پشم گوسفندان خسارت باغ را
30 ) (آن را به ")؛« فَفَهَّمناها سلیمان » :" پرداخت کنی، نه این که خود گوسفندان را از صاحبش بگیري. خداوند متعال هم فرمود
سلیمان فهماندیم ")؛امّا مولایمان امیرموءمنان علیه السلام فرمود": سَلونی عَمّا فَوقَ العَرْشِ، سَلوُنی عَما تَحتَ العَرشِ، سَلُونی قَبْلَ اَنْ
تَفْقِدُونی" "از آن چه بالاي عرش است از من بپرسید (میدانم). از آن چه زیر عرش است از من بپرسید. از من سوءال کنید قبل از
این که مرا از دست بدهید ".در روز فتح خیبر هم، پیامبر رو به حاضران کرد و فرمود": أفْضلکُم وَ اَعْلمُکُمْ اَقْضاکُم علی" "برترین
فرد از میان شما، در قضاوت، علی علیه السلام است ".حجاج گفت: آفرین بر تو. چگونه او را بر سلیمان علیه السلام برتري
(" میدهی؟ حره گفت: خداوند متعال او را برتري داد؛ آنجا که فرمود": ربَّ اغْفِرلی وَهَبْ لی مُلکاً لایَنْبَغی لِاَحدٍ مِنْ بَعْدي( 31
"پروردگارا، مرا بیامرز و سلطنتی به من ارزانی دار که کسی پس از من سزاوار آن نباشد "؛امّا مولاي ما امیرموءمنان علیه السلام
فرمود": طَلَّقتُک یا دنیا ثلاثاً وَ لا حاجهَ لی فیک" "دنیا، تو را سه بار طلاق دادم و نیازي به تو ندارم ".بدین سبب، خداوند متعال
32 ") این، خانه آخرت ")« تِلکَ الدّارُ الاخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لایُریدوُنَ عُلُوّاً فِیَ الارضِ و لا فَساداً » :" این آیه را دربارهاش نازل فرمود
است. آن را به کسانی اختصاص دادیم که خواهان برتري در زمین نباشند، و عاقبت از آن پرهیزگاران است ".حجاج گفت:
اذْ قالَ » :" احسنت بر تو اي حره، چگونه او را بر عیسی بن مریم علیه السلام برتر میدهی؟ حره گفت: خداوند متعال او را برتري داد
صفحه 50 از 108
33 ") هنگامی که خداوند به عیسی بن مریم فرمود: ...")« الله یا عیسیَ بنَ مریَم ءاَنتَ قُلتَ للناسِ اتخِ ذُونِی و اُمّی اِلَهَیْنِ مِنْ دونِ الله
عیسی، تو به مردم گفتی که من و مادرم را به عنوان دو معبود، غیر از خدا، انتخاب کنید؟ (عیسی) گفت: منزهی تو و من حق ندارم
آن چه را که شایسته نیست، بگویم و اگر هم گفته باشم تو آن چه را در نهاد من است میدانی و من آن چه را در نهاد توست
نمیدانم ".آنگاه خداوند حکم کردن را تا روز قیامت به تأخیر انداخت؛ ولی علی بن ابیطالب علیه السلام آن گاه که
"نصیریه( 34 ")ادعاي موجودیت کردند، آنها را کشت و حکم کردن درباره آنان را به تأخیر نینداخت. اینها بخشی از فضائل آن
، 3 بحار الانوار، ج 92 . 2 سوره مزمّل ، آیه 20 . 1 اصول کافی، ج 4، ص 403 ( حضرت بود و من فضائل دیگرش را نشمردم.( 35
8 سوره فصلت، آیه . 7 سوره اعراف، آیه 31 . 6 سوره زمر، آیه 37 . 5 سوره زخرف، آیه 89 . 4 همان ، ج 43 ، ص 174 . ص 17
13 سوره زخرف، آیه . 12 سوره انبیاء، آیه 22 . 11 سوره بقره، آیه 286 . 10 سوره انبیاء، آیه 8 . 9 سوره آل عمران، آیه 97 .44
18 سوره قصص، . 17 سوره کهف، آیه 46 . 16 سوره مریم، آیه 12 . 15 سوره آل عمران، آیه 144 . 14 سوره ص، آیه 26 .12
22 بحار الانوار، ج 36 ، ص . 21 اعلام النساء، ج 1، ص 149 . 20 بحار الانوار، ج 43 ، ص 86 . 19 سوره بقره، آیه 261 . آیه 26
25 اعلام النساء، ج 5، ص 286 و تاریخ دمشق، ج . 24 شذرات الذهب، ج 1، ص 122 . 23 المعجم الکبیر، ج 25 ، ص 55 .313
30 سوره . 29 سوره بقره ، آیه 260 . 28 سوره تحریم ، آیه 10 . 27 سوره الانسان ،آیه 22 . 26 سوره طه ،آیه 121 . 16 ، ص 88
35 " آنان را . 34 سوره مائده ،آیه 116 . 33 سوره قصص آیه 83 . 32 سوره ص ،آیه 35 . 31 سوره انبیاء ،آیه 79 . قصص ،آیه 18
انصاریه و علویه نیز میگویند و منصوب به ابن نصیر میباشند.آنان در قرن پنجم هجر /،از شیعه امامیه منشعب شدند و در شمال
غربی سوریه جاي گرفتند. به عقیده ایشان خدا ذات یگان هاي است مرکب از سه اصل لا یتجزي به نامهاي": معنی""اسم،"
"باب. "این تثلبه نوبت در وجود انبیا مجسّم و متجلّی گشته است و آخرین تجسّم با ظهور اسلام مصادف شد و آن ذات یگانه در
تثلیث لا یتجزا، در وجود علی علیهالسلام و محمد صلیاللهعلیهوآله و سلمان فارسی تجسم یافت. بدین سبب، تثلیث مزبور را حروف
عمس (ع م س) معرفی مینمودنداره به حرف اول سه اسم علی علیهالسلام ، محمد صلیاللهعلیهوآله وسلمان است". فرهنگ فرق
اسلامی، آستان قدس، ص
زنان نابغه در شعر و ادب
در آن روزگار نقش اجتماعی موءثري به عهده ي شاعران بود و نیروي آنها بر قدرت دیگران فزونی داشت. زیرا شعر با سرعت
بیشتري در خاطره ها نقش میبست و به سرعت از قبیله اي به قبیله دیگر سرایت میکرد. عشق شدید به افتخارات، یا شرف، برجسته
ترین خصیصه عرب بود و این ویژگی در سراسر اشعاري که در دست داریم محسوس است. در قبایل عرب، برخیها در این که
کدام قبیله بهتر میتواند مفاخر خود را بر شمارد، با هم رقابت می کردند و در این کار، بیشتر از اشعار شاعران مرد یا زن یاري
می گرفتند. این وضع در زمان جاهلیت به صورت فرهنگ طایفه اي در آمده بود. اسلام همانگونه که سرمایه هاي معنوي را
راهنمایی میکرد، ادیبها را نیز تربیت کرد تا به جاي مضامین جاهلی، درباره معارف الهی شعر بسرایند. این هدایت همانگونه که
در مردها اثر گذاشت، در ادیبان زن هم موءثر بود. در این بخش به نمونه هایی از این زنان اشاره میکنیم. ام هیثم وي دختر اسود
نخعی، از اصحاب امیرموءمنان علیه السلام ، است. او 14 بیت در رثاي امام علی علیه السلام سرود که از مشهورترین قصاید
است.( 36 ) موقعیت ام هیثم نزد اهل بیت علیه السلام به گونه اي بود که پس از کشته شدن ابن ملجم، ازامام حسن مجتبی علیه
السلام درخواست کرد جنازه ابن ملجم را براي سوزاندن به او تحویل دهند.( 37 ) هند دختر ابان (اثاثه)، در جنگ اُحد، همراه پیامبر
صلی الله علیه وآله و سایر مسلمانان و بانوان حضور داشت. وي در پاسخ اشعار هند (دختر عتبه) که پیروزي لشکر کفر را مورد
ستایش قرار داده بود، در اشعاري، زبونی و شکست لشکر دشمن را در جنگ بدر یادآور شد و زوال و زبونی سپاه دشمن را وعده
صفحه 51 از 108
داد.( 38 ) در جنگ خیبر، رسول خدا صلی الله علیه وآله 30 بارِ شتر مواد خوراکی به او و برادرش" مسطح"هدیه داد.( 39 ) ام مسطح
وي دختر انیس بن عبدالمطلب است. او در دوره اي که ابوبکر و عمر بر امام علی علیه السلام سخت میگرفتند، به زیارت قبر رسول
الله صلی الله علیه وآله رفت و به عنوان اعتراض ابیاتی سرود که نشانه شجاعت، درایت و مبارزه جویی او با حکومت خلفا است. اي
رسول خدا، بعد از تو فتنه ها به پا شد. اگر حاضر بودي آنان جرأت این کار را نداشتند. آنان جاي تو را دور دیده اند. همان طور
که زمین تشنه، باران را میبلعد، حکومت را بلعیدند. یا رسول الله، شاهد باش که من به وظیفه خود عمل کردم.( 40 ) دختر ابوالاسود
معاویه طمع زیادي براي ربودن اصحاب امیرموءمنان علیه السلام نشان میداد و براي همین غالباً براي آنان هدیه می فرستاد. اغلب
تحفه هاي او مشکهاي عسل بود که گاهی در آنها تعدادي لیره هم میریخت، از این رو آنان که بنده دنیا و دینار بودند، به طرف
معاویه متمایل و از علی علیه السلام جدا میشدند. در میان اصحاب علی علیه السلام ، مردانی لایق و باوفا نیز بودند که حاضر
نبودند از سایه پرعنایت علی علیه السلام خارج شوند و دشمنان وي را تقویت کنند. یکی از آن مردان راستین، ابوالاسود دئلی است.
وي روزي در مسجد نشسته بود که مردي ناشناس آمد و او را به نام صدا زد. ابوالاسود از جاي برخاست و به طرف در مسجد رفت.
آن ناشناس نامه اي به دست او داد که بعد از مطالعه، معلوم شد از طرف معاویه چند ظرف عسل به خانه او فرستاده اند. نامه را در
هم پیچید و با سرعت به خانه آمد و دخترش را مشغول خوردن عسل دید، فریاد زد: فرزند، این عسل از طرف معاویه است، نخور
که از زهر بدتر است و شیرینی آن، شیرینی محبت علی علیه السلام را از کام ما برمی گیرد. دخترش تا این مطلب را شنید، انگشت
خود را به زمین مالید و آن را به گلوي خود برد و عسل خورده شده را برگرداند. آنگاه این اشعار را سرود. اَبِا العسلِ المُصَفَّی یابنَ
هندٍ نَبیعُ لکِ ایماناً و دِینَاً فَلا والِله لَیْسَ یَکُون هَذا وَ مولانا امیرُالموءمنیناً" اي پسر هند، آیا میخواهی با عسل گوارا، ایمان و دین ما
را براي خود بخري؟ به خدا قسم چنین نخواهد شد، چون مولاي ما امیر موءمنان است ".ابوالاسود دست دخترش را گرفت و در
حالی که نامه در دست دیگرش بود، خدمت مولاي متقیان علی علیه السلام آمد و اشعار دختر خود را بیان کرد. آن حضرت براي
37 اعیان الشیعه، ج 3، ص 488 . الفاظ شعر او . او دعا کرد و خندید و عسل( 41 ) را به وي بخشید. 36 بحار الانوار، ج 46 ، ص 134
دلالت بر علم و درایت و بینش او درعصر امام علی علیهالسلام می کند. و ما ترجمه فارسی اشعارش را نقل می کنیم. الا یا عین و
یحک فاسعد ینا... اي نور چشم، واي بر تو، ما را یاري کن و براي امیرموءمنان اشک بریز. دچار مصیبت فقدان کسی شدیم که
مانندش بر مرکب سوار نشده و آن را رام نکرده و زیر رکاب نکشیده و یا در کشتی قدم ننهاده است و نیز بهترین کسی که نعلین
پوشیده و بدان گام برنداشته و سوره هاي مثانی و مئتین قرآن را خوانده است. ما پیش از شهادت آن بزرگوار زندگی خوشی
داشتیم، زیرا یار وفادار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را در میان خویش دیدار میکردیم. کسی که دین حق را بدون تردید بر پا
میداشت و به طور آشکار به احکام ارث و حکم میفرمود. سرکشان را به اتفاق میخواند و از طرفی در بریدن دست دزد و کیفر
او کوشا بود. دانش را از اهلش هرگز پوشیده نمیداشت و چنان نبود که از جباران و متکبران باشد. به جان پدرم سوگند، که ما را
مردم شهر کوفه پس از این که مدت زمانی با وي مأنوس بودیم دار کردند. به عنوان اعتکاف (درمسجد) به ما نیرنگ زدند در
حالی که روش اعتکاف کنندگان چنین نیست. آیا درماه مبارك رمضان ما را به شهادت بهترین مرد داغدار و عزادار کردید؛ همان
کسی که بعد از پیامبر بهترین مردمان بود. ابوالحسن که بهترین مردم نیکوکار و شایسته بود.... 38 ارشاد مفید، ترجمه رسولی
39 هند، دختر عتبه، در احد افتخار میکرد و میگفت نحن جزینا کم بیوم بدر والحرب بعد الحرب ذات . محلاتی، ج 1، ص 20
سعر ما کان عن عتبه لی من صبر ابی و عمی و شفیق بکري و شقیت وحشی و غلیل صدري شفیت نفی و قضیت نذري دختر ابان در
جواب او چنین سرود: جزیت فی بدر و غیر بدر یا بنت وقّاع عظیم الکفر صبحک الله غداة الفجر بالها شمیین الطول الزهر بکل قطاع
41 . 40 ریاحین الشریعه، ج 5، ص 102 . حسام یفري حمزه لیثی و علیّ صقري اسد الغابه، ج 5، ص 551 و الاصابه، ج 4، ص 407
. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 43
صفحه 52 از 108
زنان مدافع ولایت با خطابه و شعر
در این میان زنانی بودند که اقدام به تهییج سربازان در میدانهاي جنگ مینمودند. این امر با سرودن اشعار و یا سخنرانی در مدح
مولاي متقیان و دفاع از عقیده و مرام پاك ایشان صورت میگرفت. مهمترین این اشعار در جنگها، مخصوصاً جنگ صفین و در
مقابله با معاویه، سروده شده است (البته اشعاري از شاعران زن نیز موجود است که در رثاي آن حضرت و در سوگ شهادت ایشان
سروده شده است). این سخنان نماینده روح سلحشور بزرگ زنانی است که در تهییج مردان قدم بر میداشتند. در این سخنان،
عموماً پس از مدح خداي تعالی و مژده به بهشت، آنان را به پایداري فرا میخوانند و سپس در تأیید مرام حضرت علی علیه السلام
سخن میگفتند. شاید بدین ترتیب قصد داشتند نشان دهند که راه اهل بیت علیه السلام و راه علی علیه السلام تنها راهی است که
. تأیید الهی را به همراه دارد. برخی از زنان اقدام به سخنرانی میکردند و برخی شعر میسرودند. الف) سخنان و اشعار در جنگ 1
اشعار سوده در جنگ صفین دختر عماره در جنگ صفین حضور داشت و نقش بسزایی در تشویق نیروها ایفا نمود. سالها بعد،
معاویه به او گفت": من از هیچ طایفهاي به اندازه قبیله شما در این جنگ آسیب ندیدم ".جانبازيِ برادر سوده در راه دفاع از علی
علیه السلام در این جنگ نیز به ثبت رسیده است. سوده در این جنگ اشعار زیر را سرود": اي فرزند عماره همان گونه که پدرت
(چنین)کرد تو نیز خود را آماده کارزارِ کن که امروز، روزِ زدن نیزه ها و برخورد دلاوران است. و علی و حسین و همراهان آنها را
یاري کن و به نابودي و خواري هند و پسرش (معاویه) مصمم شود. به راستی که امام و رهبر، برادر پیامبر خدا محمّد صلی الله علیه
2. سخنان زرقاء در جنگ صفین زرقاء، دختر عدي (" وآله (یعنی علی علیه السلام است) که نشانه هدایت و مشعل ایمان است.( 42
بن غالب، در صفین بر شتر سرخ مویی سوار بود و به آتش جنگ دامن میزد. او در تشویق رزمندگان چنین می گفت": اي مردم،
به راستی که شما در فتنهاي قرار گرفتهاید که جامه هاي ظلم و ستم را بر شما افکنده و از طریقه و راه روشن شما را منحرف کرده و
به راستی که چه فتنه کور و کري که فریاد چوپنش را میشنود ولی فرمان جلودار را نبرد. به راستی که چراغ در کنار خورشید
روشنایی ندارد و ستارگان با ماه نور ندهند و استر بر اسب پیشی نگیرد و پر مرغ هموزن سنگ نباشد و آهن را جز آهن نبرد. هان،
آگاه باشید، هر که از ما راهنمایی جوید راهنماییاش کنیم و هر که از ما گزارش خواهد گزارشش دهیم. به راستی که حق به دنبال
گمشده خویش میگشت و او را دریافت. پس اي گروه، مهاجر و انصار پایداري کنید که به راستی راه هاي پراکندگی و تفرقه به
هم آمده و سخنِ عدالت یکجا فراهم گشته و حق بر باطل غالب آمده. پس کسی شتاب نکند و بگوید: چه عدلی است و در کجا
است؟ و این براي آن است که آنچه مقدر گشته، انجام شود. به راستی که خضاب زنان، حناست و خضاب مردان، خون. پایداري
3. اشعار ام مسلم در ( بهترین انجام کارهاست. بشتابید به سوي جنگ و واپس نروید و متفرق نشوید که امروز را فردایی است.( 43
جنگ جمل ام مسلم المجاشعی اهل مداین است. فرزند او از یاوران ولایت علی علیه السلام بود و در جنگ جمل هنگامی که
امیرالموءمنین علیه السلام فرمود: کیست که این قرآن را مقابل این قوم ببرد و ایشان را به کلام الهی دعوت کند، مسلم مجاشعی که
جوانی کم سن و سال بود برخاست. حضرت فرمود: اگر بروي دو دست تو را قطع میکنند. عرض کرد: در راه خداوندِ متعال آسان
است. حضرت علی علیه السلام تا سه مرتبه ندا کرد و هر سه مرتبه مسلم در اجابت از دیگران سبقت گرفت و پیش از دیگران
آمادگی خویش را اعلام کرد. سرانجام به سوي میدان جنگ رهسپار شد و با قرآن مردم را به سوي حق فراخواند، اما دست راست
او را قطع کردند. قرآن را به دست چپ گرفت، دست چپ او را نیز قطع کردند. با دو بازوي بریده، قرآن را به سینه خود چسبانید،
.... سرانجام او را از پاي درآوردند. مادر او" ام مسلم "در کنار میدان ایستاده بود و صحنه شهادت فرزندش را تماشا میکرد و چون
او را در خون آغشته دید، ابیات زیر را سرود": پروردگارا، همانا فرزند من مسلم به سوي لشکر عایشه رفت و با قرآن آنها را به
کتاب خدا دعوت کرد. آیات الهی را بر آنان قرائت نمود ولی بر آنان تأثیر نکرد و از خداي خود نترسیدند. فرزند مرا کشتند و به
صفحه 53 از 108
خون آغشته کردند. خداوند کیفر کردار آنان را در کنار آنان بگذارد که عایشه خود را مادر موءمنین میداند. عوض این که آنان
را از ضلالت و گمراهی نهی کند، به قتل موءمنین فرمان میدهد.( 44 ")دفاع از علی علیه السلام آنان فقط به زبان خطابه و شعرِ
خاص جنگ نبود. در تاریخ آمده است: ابوالاسد دئلی از یاران باوفاي حضرت امیرالموءمنین علیه السلام بود و در فصاحت و
بلاغت و شیرینی گفتار، معروف بود. معاویه میکوشید به حیله هاي مختلف، دل او را نرم کرده، به سوي خود متمایل سازد. روزي
معاویه حلوایی براي او فرستاد. دختر 5 6 ساله او لقمه اي از آن حلوا را برداشت و در دهن گذاشت. ابوالاسد به او گفت: دختر
جان، این حلواي زعفرانی را معاویه براي ما فرستاده تا قلب ما را به خود مایل کند و با این حیله و نیرنگ میخواهد ما را از
مولایمان امیرالموءمنین علیه السلام برگرداند. دختر ابوالاسود حلوا را از دهن انداخت و گفت: مرگ بر آن کسی که فرستاد و آن
که می خواهد تناول کند و سپس اشعار زیر را قرائت کرد": اي پسر هند، حلواي زعفرانی فرستادهاي تا دین و آیینمان را به تو
بفروشیم؟ پناه برخدا، چگونه این چنین شود در حالی که مولایمان امیرالموءمنین علیه السلام است؟( 45 ")ب) اشعار زنان هنگام
شهادت علی علیه السلام شهادت حضرت علی علیه السلام دل هر شیعهاي را به درد آورد. زنان صاحب ذوق در این عرصه، سوگ
خود را در قالب شعر نمایش دادند. این اشعار سینه به سینه نقل شد. گاهی معاویه از آنها به عنوان دستاویزي علیه شیعیان استفاده
می کرد و صاحب اشعار را میآزرد؛ اما آنها هیچگاه از بیان حق پشیمان نشدند و همواره بر آن افتخار می کردند. 1. اشعار بکاره
هلالیه" به تحقیق که دوست داشتم زنده نباشم که به ببینم در بالاي منابر، خطبه به نام معاویه میخوانند. متأسفانه خداي متعال عمر
مرا طولانی گردانید تا این که دیدم آنچه را که دوست نداشتم ببینم. از عجایب زمان که هر روز در مجامع و محافل، خطبا به نام
2. اشعار ام البراء" آه که ما توان و تحملمان تمام شد، صبر و (" معاویه ترزبان باشند و از آل پیغمبر سخنی در میان نباشد.( 46
حوصلهمان به سر رسید. جا دارد که بگوییم اي مردان بردبار و شکیبا، رجال توانا و شکست ناپذیر، مگر شما بتوانید سنگینی این
مصیبت جان گداز خویش تحمل کنید. راستی، شوخی نیست، گویا خورشید در مرگ امام و پیشواي ما دچار کسوف شد. اي
بهترین خلق خدا، اي زمامدار عادل، اي بهترین مجاهدي که سوار و اي خوبترین فردي که به استثناي پیامبر صلی الله علیه وآله
روي زمین قدم برداشتی. رفتی و با مرگ خود توان ما را در هم شکستی و جمع ما را پراکنده ساختی. آري تو رفتی و با فقدان
3. اشعار ام سنان" اي علی بن ابیطالب، اگر کشته شدي، (" اسف بار تو، حق مقهور باطل شد و دنیا به کام اهل دنیا گشت.( 47
همواره در راه هدایت بوده و مردم را به حق هدایت کرده اي. خوش بخواب، همواره درود بی پایان خداوند بر توست. تو بعد از
پیامبر، جانشین او بودي و به وصیّت او عمل کردي. امروز پیامبر خدا جانشینی ندارد که مردم به او امیدوار باشند.( 48 ")اسامی
. تعداد دیگري از زنان مدافع ولایت که شاعر و ادیب بودند، چنین است: 1. خنساء دختر عروه؛ 2. ام البنین؛ 3. حروریه؛ 4. امینه؛ 5
42 در بعضی از ( هند دختر یزید؛ 6. ام ابان؛ 7. ام البراء؛ 8. ام حکیم؛ 9. ام رعله؛ 10 . ام سلمه؛ 11 . ام الخیر؛ 12 . عکرشه.( 49
43 . شمَرّ کَفِعلِ ابیکَ یابنَ عمارة یَومَ الطَعان و مُلتَقَی الَاقران و انصَر عَلیّاً و . روایات، حلوا آمده است. ریاحین الشریعه، ج 4، ص 222
الحُسینَ و رَهطَهُ و اقصُ د لِهندٍ و ابنَها بَهَوان انّ الامامَ اَخَ ا النَّبی مُحَمَّدٍ عَلَمُ الهُدي و مَنارةُ الایمان 44 یا ایها النّاس انَّکم فی فتنۀٍ
عَشَّتکُم جَلا بیت الظلم و جارَت بِکُم عَنِ الَمحَجَّۀ فَیَالها مِن فتنۀٍ عَمیاءٍ صمَّاءٍ تَسمَعُ لِناعِقِها و لا تَسلَسُ لِقائِدِها انَّ المِصباحَ لایُضیءُ
فی الشَّمس و انَّ الکواکِبَ لا تُنیرُ مَعَ القَمَرِ و اِنَّ ابَغَل لا یِسبقُ الفَرَس و انَّ الزَّفَّ لا یُوازِنُ الحَجَرَ و لا یَقطعُ الحَدیدَ الاّ الحَدید، الا من
استَرشَ دنا ارشدناهُ و مَن استَخبَرنا اخبرنا اخبَرناهُ، انَّ الحقَّ کانَ یَطلُبُ ضالَّتَه فَاصابها، فَصَبراً یا مَعشَر الُمجاهدینَ و الانصارِ فکانَ قد
اندمَلَ شُعَب الشتّات و التامّت کَلِمۀُ العَدلِ و غَلَبَ الحقُّ باطِلَهُ فَلا یَعجَلَنَّ اَحَدٌ فَیقُول: کیف العدل و انی؟ لیقضی الله امراً کان مفعولا،
الا ان خِضابَ النّساء الحناء و خِضابُ الرجال الدماءٍ و الصّبر خیرُ عِواقب الامُور،ُ ایُّها الی الحرب غیرناکصین و لا مُتشاکِسین فهذا یومٌ
45 یا رب ان مسلما اتاهم بمحکم التنزیل اذ دعاهم یتلو کتاب الله لایخشاهم فرملوه رملت لحاهم . لَهُ ما بعد". یاوران ولایت، ص 74
و امه قالمۀ تراهم یاتمرون الفی لایناهم 46 ابا الشهدا لمزعفر یابن هند نبیع علیک احسابا و دینا معاذا ... کیف یکون هذا و مولانا
صفحه 54 از 108
امیرالموءمنینا 47 قد کنت اطمع ان اموت و لااري فوق المنابر من امیۀ خاطیا الله آخر مدتی فتطاولت حتی رأیت من الزمان عجیبا
فی کل یوم لایزال خطیبهم بین الجمیع و آل احمد غائباً 48 یاوران ولایت، ص 80 : یا للرجال لعظم هول مصیبه فدحت فلیس
مصابها بالهازل الشمس کاسفه لفقد امامنا خیر الخلائق و الامام العادل یا خیر من رکب المطی و من مشی فوق التراب لمحتف او
49 اما هلکت ابالحسن فلم تزل بالحق تعرف ناعل حاشا النبی لقد هددت قواءنا فالحق اصبح خاضعا للباطل یاوران ولایت، ص 80
هادیا مهدیا فاذهب علیک صلاه ربک مادعت اوصی الیک بنافکنت وفیا قد کنت بعد محمد خلفا کما فوق الغصون حمامه قمریا
فالیوم لا خلف یومل بعده هیهات نامل بغده انسیاً
بخش دوم: