گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
فصل دوم: زن از یونان باستان تا تمدن اسلام







مقدمه
مقدمه
مذهب اسلام بود که زن را از پستترین وضع، به بلندترین مقامات رساند. خداوند اراده کرد که جانشینی براي خویشتن بر روي
زمین برگزیند. از اینرو، به فرشتهاي فرمود مقداري خاك از زمین برگیرد و بیاورد. او نیز چنین کرد و خداوند هستی، خاك را
گرفت و از آن گِل ساخت؛ از گِل خشک، پیکري بیجان آفرید؛ در آن، روح دمید؛ او را آدم نامید و سپس از براي وي، مونس و
همدمی بیافرید و او را حوّا نام نهاد. اینچنین بود که انسان پیدایش یافت و اوّلین مرد تاریخ در" آدم "و نخستین زن در" حوّا"
صفحه 22 از 109
عینیت یافت. پس از آن ،از نسل آنان زنان و مردانی دیگر و از نسل آنان، زنان و مردان دیگري تولّد یافتند و تاریخ همچنان ادامه
یافت تا به عصر ما رسید و ما امروز، شاهد میلیاردها زن و مردي هستیم که از نسل آن دو تنِ نخستیناند؛ زنان و مردانی که
سازندگان تاریخاند. تاریخ بشر گزارشِ بودنها و چگونه بودنهاي آنهاست و همواره حوادث گوناگون و فراز و نشیبهاي
متعدّدي را شاهد و مظلومیّتهاي بسیاري را خصوصا از زن، نظارهگر بوده است؛ زنی که رنج کشیده و دردمند تاریخ است. در
روزگاران پیش از این، زن را در نظام مرد سالاري و استبدادي، در مظلومیّت و محرومیّت مینهادند و امروز به بهانه آزادي و
تساوي، عفّت و پاكدامنی او را میگیرند؛ ارزش و کرامتش را میستانند؛ عزّتش را سلب میکنند؛ این سان بر او ظلم مینمایند و
از وظایف طبیعیاش، محروم میکنند و باز، چنان مینمایانند که مصلحت خواه زنِ و جامعه زنانند، در حالی که حقّ مطلب چیز
دیگري است و هدف آنان، خلاف آن چیزي است که ادّعا میکنند. در چنین بحبوحهاي، برخویش لازم دانستیم که به پژوهش و
کندوکاو در تاریخ بپردازیم و گوشههایی از هزاران حقایق تلخ امّا واقعی تاریخ زن را بیابیم و باز گو کنیم تا بدانید که زن در طیّ
تاریخ گذشته، چه رنجها و مصیبتهایی کشیده است و اسلام چگونه به زن خدمت نموده است. بدین منظور، تحقیق خود را با
« زن از یونان باستان تا تمدن اسلام » آغاز نمودیم و آن را به نام « مقایسهاي بین وضعیّت زن پیش از اسلام با زن مسلمان » : موضوع
نامیدیم و در دو بخش تنظیم کردیم: 1. پیش از اسلام، 2. پس از اسلام؛ در بخش اوّل، اوضاع زن را در یونان باستان، روم قدیم،
هند، ایران و نزد اعراب قبل از اسلام بررسی کردیم و در بخش دوم، به بررسی جایگاه زن در اسلام و حضور و نقش او در صدر
اسلام و حادثه کربلا پرداختیم.
اهداف تحقیق فهرست مطالب
. اهداف تحقیق: 1. آشنا ساختن مخاطب با محرومیّتها، محدودیّتها و ستمهاي تحمیل شده بر زن در تمدّنهاي پیش از اسلام؛ 2
. یادآور شدن و خاطر نشان ساختن امتیازاتی که اسلام براي زن به ارمغان آورد؛ 3. نگاهی اجمالی به جایگاه زن در اسلام؛ 4
آشکار ساختن کار آمدي و ارزشمندي اسلام در زندگی زنان دیروز، امروز و فردا؛ 5. الگو دهی مناسب به زن مسلمان؛ 6. ایجاد
. خودباوري در زنان مسلمان. سوالات تحقیق فهرست مطالب 1. زن در قبل از اسلام چه موقعیّت و جایگاهی در اجتماع داشت؟ 2
پیمان زناشویی در قبل از اسلام به همین شکل رایج امروزي بوده است یا نه؟ 3. آیا زن مسلمان میتواند نقش سازنده و حضور
فعّالی در اجتماع داشته باشد یا این که باید گوشهنشین خانه و حرمسرا باشد و حقّ حضور در اجتماع را ندارد؟
اهمیت و ضرورت بحث فهرست مطالب
دنیاي امروز، دنیاي سرمایهداري و مال اندوزي است و ناپاکان و ثروت اندوزان دیوسیرت جهان براي این که بتوانند به راحتی زن را
از حریم عفاف و پاکی بیرون کشند و در جهت نیل به اهداف مادّي واقتصادي، از وي بهرهوري کنند از اطراف و اکناف عالم،
خصوصا از غرب به ظاهر متمدّن، فریاد آزادي زن برآورده، دم از تساوي حقوق زن و مرد میزنند. آنان چنین جار میزنند که زن
در جامعه اسلامی محروم و مظلوم است و اسلام قیدي است بر پاي آزادي زن. ادّعا میکنند که آزادي زن را باید در غرب
جستوجو کرد. گمان میکنند که مردم عالم نمیدانند و نخواهند فهمید که گفتههاي آنها پوچ و بیاساس است و فقط و فقط
براي نیل به اهداف پلیدشان مطرح شده است. به بهانه آزادي زن، او را از وظیفه طبیعی و خدادادیش یعنی مادري محروم و در
مجالس و محافل هوس و هوسرانی، بازیچه دست هوسرانان و آلوده دامنان میکنند یا این که وظیفهاي خارج از توان وقدرت
جسمی او از وي میطلبند و او را به بهانه تساوي حقوق، در مشاغلی که مناسب و متناسب با وضعیّت جسمی و روحی او نیست
صفحه 23 از 109
جایگزین مرد میکنند. نظیر این موارد بسیار زیاد است امّا مجال ذکر آن نیست؛ که البتّه با یک نگاه اجمالی به غربِ امروز، دهها
نمونه مانند آن را میتوان دید. در اینچنین روزگار و زمانهاي و اوضاع و احوالی، لازم و ضروري است که براي مهیّا ساختن مردم
مسلمان براي رویا رویی با این هجوم تبلیغاتی غرب، گذشته تاریخی زن و برخورد جوامع متمدّن و آمالی قدیم را که غرب امروز به
وجود آنان مینازد و بودن خویش را وامدار آنان است متذکّر شویم و در کنار آن، ارمغان اسلام براي زنان را یادآور گردیم؛ تا
زنان ما بدانند که حقیقت امر و واقعیّت مطلب چیست و فریب نیرنگ و نیرنگ بازيهاي نیرنگ بازان دغل پیشه را نخورند و به زن
بودن خویش افتخار کنند.
محدودیت هاي تحقیق فهرست مطالب
1. فرصت و زمان محدود براي تحقیق؛ 2. حجم کم و اندك. موضوعی این چنینی، بسیار عمیقتر و سنگینتر از آن است که بشود
در قالب یک مقاله حقّ آن را ادا کرد، بلکه باید به صورت کتابی چند جلدي درآید تا حقّ آن ادا شود. 3. عفّت قلم. جنایتها،
ظلمها و ستمهایی که بر زنان شده گاهی چنان فجیع و شنیع و غیر قابل باور است که قلم از نوشتن آن سرپیچی میکند، لیکن با
همه این احوالات چون کشف حقایق و پردهبرداري از ظلم گذشتگان بر زنان مقصود و هدف ما بود، کوشیدیم در حدّ امکان از
آوردن برخی از مسائل که باعث پردهدري میشدند اجتناب کنیم و آنچه را که ذکر کردیم و خواهیم کرد براي رسیدن به حقیقت
لازم بود و چارهاي جز آن نداشتیم.
بخش اول: پیش از اسلام
درآمد
زنان در طول قرون و اعصار متمادي، رنجها و ستمهاي فراوانی دیدهاند و کشیدهاند که حقیقتا سنگین و دردآور بوده است. این
ستمها در اغلب موارد از سوي قانونگذارانی بر آنها تحمیل شده است که با تکیه بر عقل و دانش بشري و بدون اتّصال به مکتب
وحی الهی، به وضع قانون پرداختند و در نتیجه، چنان ظلمهایی را در حقّ زنان مرتکب شدند که هنوز هم که هنوز است با شنیدن
آن، عرق شرم بر پیشانی انسان نقش میبندد. علّت اشتباهاتشان هم این بود که آنان خود را بینیاز از مکتب وحی میدانستند و با
تکیه بر دانش ناقص بشري میخواستند سعادت انسان این پیچیدهترین مخلوق جهان خلقت را تأمین کنند. البتّه بودند سود
جویانی که از این فرصتها براي نیل به اهداف ناپاکشان سود میجستند ودر این میان حتّی دست به تحریف دستورها و پیامهاي
الهی زدند. تورات و انجیل شاهد خوبی بر این ادّعاست. به عنوان مثال، به نظریه تورات تحریف شده، در سفر جامعه، در مورد زن
مردي که نزد خدا صالح و شایسته باشد کسی است که زن » : نیز میگوید «. زن تلختر از مرگ است » : دقت کنید که میگوید
1) نیز )«. نداشته باشد؛... میانِ هزار مرد، یک مرد شایسته پیدا میشود؛ ولی میان تمام زنان عالم، یک زن هم یافت نمیشود
مسیحیّت امروز میگوید: آدمی براي وصول به اعلا درجه کمال، باید تجرّد اختیار کند و همسر نگیرد.( 2) اینها نمونههاییاند از
در کتاب « منتسکیو » . دست اندازي وتحریف حقیقت در مورد زنان؛ امّا نمونهاي هم بخوانید از ستمهایی که بر زن وارد شده است
دادگاههاي ژاپن براي کیفر دادن زنان جنایتکار و خاطی، آنها را برهنه در میدانهاي عمومی به معرض » : "روح القوانین "مینویسد
3) آري، این حقیقت تلخی است که تاریخ به چشم خود )«. تماشاي مردم گذاشته، وادارشان میکرد که مانند چهارپایان راه بروند
دیده است و اتّفاق افتاده است و نیز سرآغازي بود از سوي ما براي بررسی جایگاه و موقعیّت اجتماعی زن در تمدّنهاي پیش از
اسلام.
صفحه 24 از 109
فصل اول - زن در یونان
یونان، جزو کهنترین تمدّنهاي بشري است که سهم زیادي در پیشرفت جامعه بشري وعلم و تکنولوژي داشته است و جامعه امروز،
به خصوص جامعه غربی، بسیار به آن مینازد و خود را وامدار آن میداند. از این رو، در نخستین فصل از نوشتار خود، به بررسی
وضعیّت زن در جامعه یونان باستان میپردازیم. 1. جامعه آخایی آخاییان قبیلهاي از قبایل یونان بودند که در حدود 1250 ق.م.
حکمرانی و فرمانروایی یونان را به دست گرفتند و حکمران یونان شدند. در بین آنان، زن در روایات و حماسهها نقش بارزي
داشت؛ آزاد بود و آزادانه در جمع مردان حضور پیدا میکرد و گاهگاهی هم در گفتوگوهاي جدّي آنان شرکت میجُست.
توجّه آخاییان به زن به گونهاي بود که رهبرانشان وقتی میخواستند افکار قوم خود را براي نبرد با دشمن آماده کنند، به نکات
سیاسی یا نژادي متوسّل نمیشدند؛ بلکه با زیبایی زنان آنان را به هیجان میآوردند و آنان در حقیقت بدون زن، آدمهاي خشن و
(patriarchy)« پدر سالاري » ناتراشیدهاي بودند که براي زیستن یا مردن انگیزهاي نداشتند. با این حال، بنیان خانوادهشان بر پایه
استوار بود و پدر برهمه افراد خانواده سلطه داشت و میتوانست به هر تعدادي که میخواهد متعه بگیرد؛ آنان را در اختیار
مهمانانش قرار دهد و کودکان خویش را بر قلّه کوهها به دست هلاکت بسپرد یا در قربانگاه خدایان، قربانی کند. ازدواج براي آنان
در حقیقت، یک معامله متقابل بود که به وسیله خریداري صورت میگرفت. خواستگار معمولاً چیزي که با گاو یا معادل آن
سنجیده میشد، به پدر عروس میپرداخت واو هم بر طبق عادت آن زمان، جهیزیه قابل توجهی همراه عروس به داماد میداد؛ البتّه
2. اسپارت در اسپارت، ( زن پس از زناشویی بانوي خانه بود، امّا احترام وقدر و منزلتش بسته به کثرت و فراوانی کودکانش بود.( 4
دختران اسیر و پاي بند خواستههاي عجیب دولت بودند. دولت از دختران میخواست در برخی بازيهاي خشن مثل دویدن، کشتی،
پرتاب دیسک و تیراندازي شرکت کنند تا صاحب بدنی تندرست و نیرومند شوند و براي مادر شدن شایستگی کامل بیابند و به
بهانه جلب توجّه آنان به بهداشت و سلامت، وادارشان میساخت که در رقصها و برخی اجتماعات عمومی، در برابر دیدگان
جوانان برهنه شوند؛ توجیهشان هم این بود که بعد از برهنه شدن، نقص بدنشان آشکار میشود و اصلاح آن ضرورت مییابد. یکی
برهنه شدن دختران چیزي شرمآور نبود، زیرا پرهیزگاري شعار آنان بود و از » : میگوید « پلوتارخوس » از نویسندگان یونان به نام
5)؛ امّا ناخودآگاه این پرسش در ذهن انسان نقش میبندد که آیا پرهیزگاري جوازِ دریدن پرده )« بدکاري سخت به دور بودند
حجب و حیا میشود؟! آیا میتوان به بهانه پرهیزگار بودن، این عمل قبیح را موجّه جلوه داد و از شرم آور بودن آن کاست؟! و
اصلًا، بهداشت میتواند دلیل خوبی براي برهنه ساختن و هتک حرمت شخصیّت زن باشد؟ این ارزش و مقامی بود که جامعه یونان
براي دختران قائل شده بود. گذشته از اینها، اهالی اسپارت به تربیت فکري دختران توجّهی نداشتند و آن را ناچیز و کم اهمیّت
میشمردند.( 6) چرا چنین بود؟ مگر دختران، انسان نبودند؟ تصمیمهاي دولت به آنچه که گفتیم محدود نمیشد و بیش از آن بود؛
تا آنجا که براي ازدواج نیز موعد و زمان مقرّر کرده بود. بهترین سنّ ازدواج رابراي مردان سی سالگی و براي زنان بیست سالگی
شمرده بود و مجرّد زیستن را جرم میدانست؛ به طوري که مجردان را از حقّ انتخاب و شرکت در اجتماعات و... محروم کرده بود.
کسانی را که تن به ازدواج نداده بودند وادار میساختند در زمستان با بدنی عریان در میان مردم راه بروند » : میگوید « پلوتارخوس »
7) از طرفی، پسرانی که پافشاري به ازدواج )«. این کیفر سر پیچی از قوانین است » : و سرودي را تکرار کنند که مفهومش این بود
نکردن میکردند، هر لحظه در معرض حمله و آزار زنان بودند.( 8) این مجازاتها و کیفرهاي سخت و ناپسند که براي مجرّد
زیستن پیش بینی و مقرّر شده بود نمایانگر این واقعیّت است که مردان و زنان اسپارت از ازدواج گریزان بودند وعلّت آن هم یقینا،
ارتباطهاي نامشروع و خارج از چارچوب پیمان زناشویی بوده که در میان آنان رواج داشته است. ناگفته نماند که فقط مجرّد
زیستن و گریز از ازدواج، ننگین نبود؛ بلکه فرزند نداشتن هم ننگی بسیار بزرگ محسوب میشد.( 9) در جامعه اسپارت، پدران و
صفحه 25 از 109
مادران، مسئول تدارك ازدواج فرزندانشان بودند و پیمان زناشویی به شکل بسیار عجیبی برقرار میشد. داماد عروس را به زور از
خانهاش بیرون میکشید و عروس هم موظّف بود که در برابر او ایستادگی و مقاومت کند. به همین دلیل هم بود که ازدواج در نزد
بود. در مواردي هم ممکن بود عدّهاي از پسران و دختران را که از لحاظ عدد با هم (harpadzein)« ربودن » آنها به معناي
مساوي بودند، در اتاقی تاریک گرد آورند تا شریک زندگی خود را انتخاب کنند. اسپارتیان عقیده داشتند که چنین انتخابی
کورکورانهتر از ازدواجهاي عاشقانه نیست. بر طبق آیین دیرینه اسپارت، عروس و داماد پس از انتخاب یکدیگر، مدّتی را در خانه
گاهی میشد ،« پلوتارخوس » پدر خویش میماندند و گاهگاهی اتّفاق میافتاد که داماد، پنهانی به دیدار عروس میشتافت. به گفته
که مدّت طولانی و مدیدي بدین منوال سپري میشد؛ و بسا زنانی که پیش از دیدن چهره همسرانشان در روشنایی، از آنان صاحب
فرزند میشدند. معمول این بود که مردان هنگامی اجازه مییافتند براي خود خانه بسازند و همسرشان را به خانه خود ببرند که در
آستانه پدر شدن قرار گرفته باشند.( 10 ) اسپارتیان، همواره به پسران و دختران خود توصیه میکردند که هنگام انتخاب همسر،
را که با زنی لاغر (Archidamos) سلامت و شخصیّت او را در نظر بگیرند و به همین دلیل هم شاه خودشان - آرخی داموس
ازدواج کرده بود، به پرداخت غرامت محکوم کردند.( 11 ) ازدواج انجام میگرفت؛ امّا طبق شواهد و قرائن. هدف آنان از این کار،
ازدیاد نسل و فرزنددار شدن بوده است؛ چون اگر زنی، صاحب فرزندي نیرومند و شایسته نمیشد او را میکشتند.( 12 ) از سوي
دیگر، شوهران را ترغیب میکردند که زنانشان را به مردان فوق العاده نیرومند قرض بدهند تا از آنان هم صاحب فرزند شوند و
تعداد کودکان نیرومند فراوان شود. از شوهران فرسوده و بیمار هم انتظار داشتند که خودشان جوانان را دعوت کنند و در به وجود
متذکّر میشود که « پلوتارخوس » . آوردن خانوادههایی نیرومند از آنان یاري بگیرند و زنان خویش را در اختیارشان قرار دهند
خرافیترین چیزها این است که در مورد » : حسادت شوهران و اختصاص دادنِ زنان را به سخره میگرفت و میگفت « لوکورگوس »
سگ و اسب خود، براي پدید آوردن نژادهایی بهتر، مال و کوشش فراوان بذل میکنند امّا همسران خود را محبوس میسازند و
3. آتن در آتن، پدرِ خانواده (13)«. خود که ممکن است ابله یا علیل یا بیمار باشند، منحصرا کار تولید فرزند را بر عهده میگیرند
اختیاردار مطلق بود( 14 ) و اگر صاحب فرزندي ضعیف یا ناقص میشد یا این که او را از صلب خویش نمیدانست میتوانست
بکشد و در آن بین، دختران را بیش از پسران میکشتند؛ چون هنگام ازدواج، جهیزیه لازم داشت و بعد از ازدواج، از خدمتکاريِ
خانهاي که در آن پرورش یافته بودند به خدمتکاري خانهاي میرفتند که در پرورش و تربیت آنان هیچ نقشی نداشته است. این
گونه اطفال را در ظرفی سفالین میگذاشتند و در نزدیکی معبد یا هر مکان دیگري رها میکردند تا اگر کسی تمایل داشت، به
آسانی آن را بیابد و از مرگ نجاتش دهد.( 15 ) پدر میتوانست نوزادش را بکشد؛ دسترنج پسران خردسال و دختران شوي
ناکردهاش را بفروشد؛ دخترانش را به شوهر دهد و در پارهاي از موارد، براي زن مطلّقه خویش، شوهر دیگري انتخاب کند.( 16 ) در
آتن، دختران در خانه تحصیل میکردند و بیشترین چیزي که فرا میگرفتند خانه داري و علوم مربوط به آن بود. خواندن، نوشتن،
محاسبه، ریسندگی، بافندگی، قلّاب دوزي، رقص، آواز و موسیقی را هم در خانه، نزد مادر یا دایه خود میآموختند؛ امّا تحصیلات
عالی کسب نمیکردند چون براي زنان محترم، از تحصیلات ابتدایی بالاتر ممکن نبود و فقط عدّه معدودي از زنان به تحصیلات
کامل نایل میآمدند و اینان هم بیشتر، همان فاحشههاي برجسته و سرشناس آن زمان بودند.( 17 ) این همان محیطی بود که
دانشمندان و متفکّرانی چون سقراط، افلاطون، ارسطو و امثال ایشان در آن میزیستند. در این محیط، مقدّمات ازدواج را پدران و
مادران یا دلاّلان حرفهاي مهیّا میکردند و نتیجتا، آنچه از سوي دلاّلان مورد توّجه قرار میگرفت جهاز و دارایی دو طرف بود، نه
محبّتشان. پدر وظیفه داشت هنگام ازدواج دخترش، مبلغی پول، مقداري لباس و جواهر آلات و گاهی هم چند تن غلام همراه او
کند که همه آنها همواره متعلق به زن بود و اگر شوهر او را طلاق میداد باید همه جهازش راهم پس میداد و این امر، خود باعث
شده بود که مردان در طلاق دادن زن، بیشتر تأمّل و اندیشه کنند.( 18 ) دختري که جهاز نداشت، احتمال ازدواجش بسیار کم بود
صفحه 26 از 109
و به همین دلیل هرگاه که پدر قادر به تهیّه جهاز نبود، خویشان و بستگان دختر، به کمک هم جهیزیه او را تهیّه میکردند. بدین
ترتیب زن گرفتن که تا چندي پیش، در یونان صورت خرید و فروش را داشت و آن همه معمول بود، در این دوره به صورت
در نمایشنامهاي که - « مدیا » زن قهرمان تراژدي - « مدیا » معکوس درآمده بود و زنان شوهران خود را میخریدند؛ چنانکه
نوشته است، نیز از این اوضاع واحوال شکایت میکند. از این رو، براي یونانیان انگیزه ازدواج نه عشق بود نه لذّت « اوریپیدوس »
زناشویی؛ چون همیشه از رنجهاي آن سخن میگفتند؛ بلکه مالک شدن جهاز و سرمایه و فرزنددار شدن، علّت اصلی وانگیزه
درونی آنان براي ازدواج بود. آنان ازدواج میکردند تا از این طریق صاحب جهاز و سرمایهاي شوند و نیز صاحب فرزندانی گردند
تا روحشان را از گزند و آسیبی که به ارواح فراموش شده میرسد، حفظ کنند. با همه این مزایا، مردان یونانی تا میتوانستند از
ازدواج میگریختند. نصّ قانون، مجرّد ماندن را منع میکرد؛ امّا قانون همیشه مراعات نمیشد و روز به روز به تعداد مجرّدهااضافه
میشد تا این که سرانجام، این موضوع به یکی از مسائل و مشکلات اساسی آتن تبدیل شد.( 19 ) البتّه چنین مشکلی باید دامن یونان
را میگرفت چون آزاديهاي جنسی غیر قابل باوري را در اختیار مردم قرار داده بود و چنین افسار گسیختگی اخلاقی نتیجهاي هم
خواستند که « سولون » جز کم رنگ و کم اهمیت شدن پایه ازدواج و بنیان خانواده نداشت. از یکی از قانوگذاران یونان به نام
20 ) عصمت، بیش از ازدواج، )«. زن باري سنگین است »: قانونی براي سختگیري بر افراد مجرّد وضع کند امّا وي امتناع کرد و گفت
براي زنانِ محترم واجب بود؛ ولی مردها رها و آزاد بودند و قیود اخلاقی تأثیر چندانی در باز داشتنِ آنها از ارضاي شهوات نداشت.
آن روزها، هر از چند گاهی جشنهاي بزرگی هم برگزار میشد که جنبه مذهبی داشت؛ ولی در حقیقت، به سان دریچه اطمینانی
بود که آمیزشهاي طبیعی انسانی را تعدیل میکرد. آنان آزادي جنسی را در این جشنها تجویز میکردند؛ فقط به بهانه این که
مردم بتوانند باقی روزهاي سال را با یک همسر سر کنند. در آتن آن روزگاران، اگر جوانان با زنان روسپی میآمیختند، ننگی به
آنان تعلّق نمیگرفت. حتّی اگر مردي همسر دار، فاحشهاي را تحت حمایت خویش میگرفت به عقاب اخلاقی گرفتار نمیشد، جز
در یک جمله « دموستنس » ( آن که در خانه، زنش به تلخی او را سرزنش میکرد و در شهر هم شهرتش اندکی آلوده میشد.( 21
از فواحش تمتّع میبریم، با کنیزکان و زنان غیر مشروع خود در » : شگفتآور، اینچنین از اوضاع واحوال آن روز خبر میدهد
اوقات روز سلامت جسم خویش را تأمین میکنیم، و زنانمان فرزندان مشروع براي ما میآورند و وفادارانه خانههایمان را حفظ و
22 ) براي مردان یونانی، طلاق دادنِ زن امري ساده و آسان بود و میتوانستند بدون ارائه دلیل و ذکر علّت، زن )«. حراست میکنند
خویش را از خانه بیرون کنند. علّت، هر چیزي میتوانست باشد و نیازي به ذکر آن نبود، امّا عقیم بودن زن، علّتِ تمام و کمالی بود
که میتوانست باعث بیرون کردن زن از خانه شود، چون هدف آنان از زناشویی فقط آوردن فرزند بود. این امتیازي بود که قانون
براي مرد در نظر گرفته بود و تصمیمی که در باره نازایی زن لحاظ شده بود؛ ولی اگر مردي عقیم بود قانون و عرف چنین تجویز
میکرد که یکی از خویشان وي به کمکش بشتابد و او را در فرزنددار شدن یاري کند؛ فرزندي هم که حاصل میشد متعلّق به آن
یاري دهنده بود و پس از مرگ وي، نگهبان روح او.( 23 ) زن در یونان، حقیقتا محروم و مظلوم بود، چون حقِّ عقد قرارداد نداشت؛
نمیتوانست بیش از مبلغ ناچیزي وام بستاند و اقامه دعوي در محکمه قضایی نیز برایش نا ممکن بود. اعمالی که تحت تأثیراو
صورت میگرفت اعتبار قانونی نداشت و گذشته از اینها، پس از مرگ شوهرش، هیچ سهمی در ارث به جاي مانده از او نداشت.
حتّی نقص جسمی و طبیعیاش هم یکی از عللی شده بود که او را قانونا مطیع و فرمانبردار مرد میساخت؛ زیرا همچنان که جهل
مردم بِدوي در باره سهمی که مردان در تولید نسل دارند، موجب ارتقاي مقام زن شده بود، عقیده جاري در یونان عصر طلایی نیز
مبنی بر این که نیروي توالد تنها از آنِ مرد است و زن جز حمل طفل و پرستاري او وظیفهاي ندارد، شأن مرد را بالا برده بود. یکی
دیگر از عواملی که زن را زیر دست ساخته بود سنّ بالاي شوهرش بود؛ چون مرد هنگام ازدواج معمولًا دو برابر زن سنّ داشت. به
همین دلیل هم بود که تا حدودي میتوانست افکار وي را با ایدههاي خویش همراه کند.( 24 ) مردان آتنی از آزاديهایی که در
صفحه 27 از 109
امور جنسی داشتند به خوبی آگاه بودند و هیچ گاه زنان و دختران خود را آزاد نمیگذاشتند و با گوشه نشین ساختن آنان، آزادي
خود را تأمین میکردند. زنان در خانه مورد احترام بودند و در هر امري که با سلطه پدرانه شوهران مخالف نبود، فرمانشان روا بود.
یا خودشان خانه را اداره میکردند یا آن که در اداره آن نظارت داشتند؛ خوراك میپختند؛ پشم میریسیدند؛ و براي اهل خانه
هم رأي بودند « اوریپیدوس » لباس و رختخواب تهیّه میکردند. تعلیمات آنان هم فقط منحصر در امور خانهداري بود؛ چون آتنیان با
که هوشمندي زن، وي را از اجراي وظایفش باز میدارد.( 25 ) هر چهار سال یکبار، در ماه چهارم سال یونانی، در آتن جشنی
که در آن، زنان به احترام قانونگذارشان مراسم حیرت آور و عجیبی اجرا (Thesmopheria)« تسموفري » برگزار میشد به نام
میکردند. آنان در این مراسم، اشیایی به نشانه دستگاه تناسلی مرد به کار میبردند و به یکدیگر سخنان زشت میگفتند؛ مخصوصا
هبوط به زیر زمین و باز گشت از آن را مجسّم میساختند و ضمنا میکوشیدند که با وسایل جادویی بر باروري زمین و انسان
بیفزایند.( 26 ) میراث پدري بین وارثان ذکور تقسیم میشد و فرزندان ارشد، کمی بیش از دیگران ارث میبردند؛ در صورتی که در
شاعر یونانی قرن (Hesiod)« هسیو » اسپارت، املاك موروثی قابل تقسیم نبود و تنها پسر ارشد، مالک آن میشد. حتّی در زمان
8 ق. م. میبینیم که دهقانان از توسعه خانواده و افزایش فرزندان خویش ممانعت میکنند تا مبادا املاکشان میان پسران تقسیم شود
و به ویرانی گراید. در مورد حقّ زن در آتن هم متذکر شدیم که زن از شوهر خود هیچ ارثی نمیبرد و فقط جهیزیهاش را صاحب
( بود.( 27
فصل دوم - زن در روم
( در روم، مرد، حاکم مطلق و بیچون و چراي زن و خانواده خویش بود و تنها او بود که اختیاردار مرگ و زندگی زن بود.( 28
حتّی اگر زن یا فرزند مرتکب جنایتی میشد وي توانایی داشت که او را محکوم به اعدام کند. بر همین اساس، یکی از رومیان قرن
شوهر بر زن خود حاکم است واختیاراتش را حدّي نیست .هر چه بخواهد میتواند کند. » : گفته است « کاتُن » دوّم قبل از میلاد به نام
29 ) زن )«. اگر از زن خطایی سر بزند او را جزا میدهد؛ اگر شراب بیاشامد محکومش میکند و اگر بیناموسی کند او را میکشد
در روم به سان کنیزي بیارزش بود که هیچ قدر و منزلتی در اجتماع نداشت؛( 30 ) موجودي رشد نایافته و نابالغ پنداشته میشد که
طبق قانون، همیشه قیّم و سرپرستی داشت؛ مادام که همسر داشت، تحت سرپرستی او بود و پس از بیوه شدن، تحت سرپرستی پسر
بزرگش.( 31 ) تشریفات ازدواج در روم، معمولًا براي فرزنددار شدن بود و در کشتزارها، کودکان و زنان به عنوان مقولهاي از اموال
محسوب میشدند. زناشویی به همّت اولیاي دختر و پسر ترتیب مییافت و برخی از اوقات هم اتفّاق میافتاد که افراد در کودکی
نامزد یکدیگر میشدند؛ به هر حال، رضایت پدر پسر و دختر لازم بود و بدون رضایت پدرها ازدواج شکل نمیگرفت. در قوانین
محتسب رم مالیاتی براي مردان (Camillus) « کامیلوس » روم باستان، زناشویی اجباري بود، امّا در سال 413 ق.م. هنگامی که
مجرّد مقرّر کرد، این حکم از اعتبار افتاد. ازدواج مرسوم در بین رومیان بر دو نوع بود: با تحویل زن و اموال او به اختیار شوهر یا
یا -(Cum manu) - ازدواج نوع اوّلی که ذکر کردیم .(manuSine) یا بدون تحویل زن و اموال او (Cum manu) پدر او
و یا از طریق مراسمی به نامِ نان و شیرینی را با هم خوردن (Coemptio) یا بر اثر خرید ،(Usus) به حکم یک سال همخوابگی
نیازي به آیین دینی نداشت و فقط در برگیرنده (Sime manu) صورت میپذیرفت. ازدواج نوع دوّم هم (Confarreatio)
ظاهرا پسر، دختر را میخرید و در حضور یکی از ،(Coemptio) رضایت عروس و داماد بود.( 32 ) در ازدواج از طریق خریدن
( رؤساي حکومت، سکّه مسی را به کفّه ترازو نزدیک میکرد و به عنوان قیمت و بهاي دختر به والدین او تسلیم مینمود.( 33
زناشویی بر اثر خریداري، از همان اوائل تاریخ روم، کم کم از رونق افتاد و به زودي شکل معکوس یافت و سرانجام به آنجا رسید
که جهیزیه زن در واقع امر، مرد را میخرید .این جهیزیه معمولاً در اختیار شوهر بود؛ امّا در صورت بروز طلاق یامرگ شوهر،
صفحه 28 از 109
معادل آن به زن برگردانده میشد. درازدواجی که از طریق مراسم نان و شیرینی صورت میگرفت، طلاق دشوار بود. در ازدواج
طلاق به اراده هر یک ،(Sine manu) حقّ طلاق فقط و فقط منحصر به مرد بود. در زناشویی نوع دوّم (Cum manu) نوع اوّل
از دو طرف، بدون رضایت طرف دیگر امکانپذیر بود.( 34 ) در روم قدیم، پدر میتوانست دخترش را وادار به جدایی از همسرش
امپراطور مسیحی روم اگر زن و شوهر « ژوستین » کند، حتّی اگر خود دختر تمایلی به طلاق نداشت.( 35 ) به موجب قانون
میخواستند از هم جدا شوند، طبق قانون مجبور بودند که موافقت کنند بعد از طلاق در صومعه اقامت گزینند.( 36 ) در صورت بروز
طلاق نمیتوانستند تا یک سال و نیم بعد از طلاق ازدواج جدیدي کنند. اگر هم که از یکدیگر جدا نمیشدند و بر حسب اتّفاق
یکی از آن دو فوت میکرد، دوّمی مکلّف بود تا دو سال بعداز مرگ وي از ازدواج دوباره اجتناب کند.( 37 ) زناکاري آن قدر
رایج بود که به ندرت توّجه کسی را جلب میکرد، مگر آن که به رسوایی آن براي مقاصد سیاسی دامن زده میشد. پس از مدّتی
هر زن اشرافی دست کم یک بار طلاق » : هم گویا قوانین و مقرّرات خشک و خشن طلاقِ، منسوخ شد. به همین دلیل مینویسند
38 ) از این پس، مردان، زن میگرفتند فقط به قصد آن که به جهیزیهاي هنگفت دست بیابند، یا با بزرگان وصلت کنند. )«. میگرفت
این ازدواجهاي متعدّد را شاهد بوده و مینالد از این که امپراطوري روم، به بنگاه زناشویی مبدّل شده « کاتو » یکی از رومیان به نام
است. این وصلتها اغلب، وصلتهاي سیاسی بودند و مردان به محض حاصل شدن مقصودشان در پی زنی دیگر برمیآمدند تا
یک پلّه دیگر به مقام برتر یا ثروت بیشتر نزدیک شوند.مردان به راحتی زنانشان را طلاق میدادند و از آنها جدا میشدند؛ مجبور
هم نبودند که براي این کارشان دلیلی بیاورند، بلکه فقط نامهاي براي زن میفرستادند و آزادي او و خویشتن را اعلام میکردند.
متلوس » . بعضی از مردان هم هرگز ازدواج نمیکردند و بیزاري خود از گستاخی زنان را دلیل تصمیم خویش میشمردند
محتسب سال 131 از مردان خواست که زن گرفتن را وظیفهاي در قبال حکومت (Metellus Macedonicus)« ماسدونیوس
باشد؛ امّا پس از آن که او این خواهش را مطرح کرد تعداد مردان مجرّد و (Molestia) بشمرند، هر چند که زن مایه عذاب
پدران و مادران بیفرزند با سرعتی بیش از پیش فزونی یافت.( 39 ) تولّد در روم حادثهاي پر خطر بود؛ چون اگر کودك داراي اندام
ناهنجار یا از جنس دختر بود، پدر به حکم عادت میتوانست او را بکشد. در غیر این موارد، مقدمش گرامی بود؛ زیرا اگر چه
رومیان تا اندازهاي از گسترش خانواده جلوگیري میکردند، امّا سخت آرزو داشتند که داراي پسر شوند.( 40 ) بی فرزندي در نظر
عامّه مردم بسیار نکوهیده و ناشایست بود و دین با تقریر این که اگر رومی پسري از خود براي نگاهداري از گورش به جاي
نگذارد، روانش تا ابد در عذاب خواهد بود، فرزند آوري را تشویق میکرد؛( 41 ) البتّه باید گفت که پسر آوري را تشویق میکرد نه
فرزند آوري را، چون آنان فقط پسر را مایه آرامش روح پدر میدانستند نه دختر را. از همه افراد خانواده، پدر تنها کسی بود که در
دوران نخستین جمهوري، در برابر قانون از بعضی حقوق برخوردار بود. تنها او بود که میتوانست مال بخرد و بفروشد و نگهداري
کند و در معاملات و عقود شرکت کند. در آن زمان، وي حتّی صاحب جهیزیه زن خود نیز بود.( 42 ) زن به هیچ وجه حقّ حضور
در محاکم قضایی را نداشت؛ حتّی به عنوان شاهد. وقتی هم که بیوه میشد و همسرش را از دست میداد، هیچ گونه ادّعا یا حقّ
زوجیّت بر دارایی و اموال شوهرش نداشت؛ شوهر اگر میخواست میتوانست که هیچ چیزي براي او نگذارد. علاوه بر همه اینها،
همان سان که گفتیم، زن در هر سنّ و سالی که بود تحت سر پرستی و قیمومیّت یک مرد بود که این مرد میتوانست پدرش باشد یا
این که برادر یا شوهر یا فرزند و یا سرپرست او؛ و او بدون اجازه آن قیّم، حقّ زناشویی یا استفاده از اموال خود را نداشت امّا
میتوانست از آن قیّم ارث ببرد.( 43 ) اگر زنی به جرمی متّهم میشد، شوهرش حقّ دادرسی و کیفر او را داشت و میتوانست وي
رابه جرم زنا یا دزدیدن کلیدهاي انبار شرابش به مرگ محکوم کند. در حقّ فرزندان نیز اختیار مرگ و زندگی و فروختن به
اسارت با او بود و بیرضایت او، ازدواج فرزندانش ممکن نبود. دختر شوهردار همچنان در بند اقتدار پدر میماند مگر آن که پدر
میداد و او را به دست شوهرش میسپرد. مرد، نسبت به بندگان خود اختیار بیحدّي (Cum manu به وي اجازه ازدواج (از نوع
صفحه 29 از 109
یعنی زیر دست و ملک او محسوب میشدند و صرف (Manchipia) ي وي « مانچی پیا » ، داشت و اینان به اتّفاق زن و فرزندانش
نظر از سنّ و وضعیّتشان، آن قدر در سایه قدرت او باقی میماندند که خود او به رهانیدن یا خلع ید خود از ایشان اراده میکرد. این
تا اندازهاي به وسیله عادت و رأي عامّه و شوراي قومی و قانون محدود میشد و گرنه (Pater familias) حقوقِ خانواده سالاري
( تا زمان مرگ پدر دوام داشت و با جنون یا حتّی خواست خود او قابل انقضاء نبود.( 44
فصل سوم - زن در هند
در هند قدیم، زن موجودي دوست داشتنی ولی پست به شمار میرفت. شاید این افسانه هندویی که میخواهیم بازگو کنیم بیانگر
صنعتگر الهی، به آفرینش زن پرداخت، متوجّه شد که همه موادّ را ، twashtri در آغاز، هنگامی که » : ریشه این تصوّر باشد
صرف کرده و دیگر از عناصر صُ لب در اختیارش نمانده است و چون به این بُن بست رسید زن را از قطعات متفرّقه و بازماندههاي
قضا و قدر حتمی، طوفان، مرگ، جهنّم، زهر کشنده، افعی و مار گزنده، » : 45 ) نیز در قانون آنان آمده است )«. عالم خلقت بیافرید
46 ) این اندیشه هند قدیم در باره زن بود و طبق آن با وي رفتار مینمود و چنین )«. آتش سوزان، هیچ کدام از زن بدتر نیست
یکی از قدیمیترین « مانو » مینمود که زن یعنی موجودي اضافی و زاید در نظام خلقت. در ادامه همین طرز فکر بود که
بود به برهمنان توصیه میکرد که براي رسیدن به کمال، از هر Manava نیاي افسانهاي قبیله ،« مانو » قانوننامههاي هند که نوشته
نوع لذّت جنسی اجتناب کنند.( 47 ) آیین هندو، ازدواج را امري اجباري و مرد بیزن را مطرود جامعه میدانست که هیچ شأن و
منزلت اجتماعی ندارد. بکارت طولانی هم از نظر آنان مایه ننگ و سرافکندگی بود. آنان بر این باور بودند که والدین وظیفه دارند
پیش از آن که تب جنسی فرزندشان طغیان کند و وصلتی را که از نظر هندوها محکوم به عواقب تلخ و سرخوردگی است پدید
بر وصلتهایی اطلاق (Gaand harva)« گاندهاروا » لفظ ،« مانو » آورد، مقدّماتِ ازدواج آنان را فراهم کنند.( 48 ) در قانوننامه
شده است که با میل طرفین صورت میگرفت واین نوع وصلتها زاده هوس معرّفی شده است. این نوع ازدواجها مجاز بود، ولی
پسندیده نبود. از طرفی، آب و هواي گرم و خاصّ هندوستان باعث بلوغ زودرس دختران هندو میشد و این مشکلی بود براي
استقرار نظم اخلاقی و اجتماعی.( 49 ) هنديها براي مقابله با این مسئله، ازدواج در طفولیّت را انتخاب کرده بودند و این راه توانسته
بود باعث جلوگیري از روابط قبل از ازدواج شود.( 50 ) ازدواج از راههاي گوناگونی امکانپذیر بود. با ربودن عروس، به زور میشد
ازدواج کرد. نیز میشد زنی را خرید یا پس از جلب رضایت دختر با وي ازدواج کرد، ولی ازدواج از روي رضایت طرفین، کمی
( غیر آبرومندانه تصوّر میشد و زنان ترجیح میدادند که خریده شوند. اگر هم که دزیده میشدند برایشان جنبه تعریف داشت.( 51
در « عشق » و ازدواج مبتنی بر « ربودن » هشت نوع ازدواج مختلف را جایز میدانست که در بین آنان، ازدواج از راه « مانو » قانوننامه
عملیترین راه براي پیوند زناشویی شمرده میشد. قانونگذار هندي « خریدن » پایینترین درجه اخلاقی قرار داشت و ازدواج از راه
فکر میکرد که عاقبت امر، فقط ازدواجهایی پایدار میمانند که بر مبناي اقتصادي شکل گرفته باشند؛ حتّی در دورهاي از تاریخ
52 ) یکی از نویسندگان (تقریبا ارسال 20 م.) مراسم غیر عادّي وحیرت ).« زن خریدن » مترادف بود با کلمه « ازدواج » هند، کلمه
کسانی که به علّت فقر نتوانستهاند به دختران خود شوهر دهند، دختران خویش را با صداي » : آوري را در این باره بازگو میکند
شیپور و طبل (یعنی عینا همان سازهایی که در جنگ براي اعلان آماده باش به کار میرود) به بازار میبرند و دور خود، افراد را
گرد میآورند. هر مردي که جلو میآید، اوّل قسمتهاي عقب تا شانههاي زن را نشان میدهند و سپس قسمتهاي جلو را. اگر
53 ) چندان خالی از )«. دختر موافق میل پسر بود و به خریده شدن هم رضا داد، پسر بر حسب شرایط خاصّ ی با او ازدواج میکند
با « مانو » . لطف نیست که در اینجا، گوشه دیگري از قانون نامه مانو را که درباره زن اظهار نظر کرده است، براي شما ذکر کنیم
زن، سرچشمه بیآبرویی است؛ زن، سرچشمه نزاع » : لحنی که الهیّات مسیحیان نخستین رابه خاطر میآورد، درباره زن میگوید
صفحه 30 از 109
است؛ زن، سرچشمه زندگی خاکی است؛ لذا از زن حذر کن.( 54 ) این برداشت هند قدیم از شخصیّت زن بود و زن هندي در برابر
خطاب میکرد؛ در انظار عمومی و ملأ عام کمی دورتر از « خداي من » حتّی ،« ارباب » یا « سرور » این اندیشه، شوهر خود را خاضعانه
او راه میرفت واز وي فاصله میگرفت؛ و به ندرت از او سخنی میشنید.از زن هندي انتظار میرفت که دلبستگی خود را با انجام
کوچکترین کارها، یعنی تهیّه غذا و خوردن - پس از آن که همه خوردند آنچه را که از غذاي شوهر و پسرانش به جاي مانده
زنی که از شوهر خود اطاعت نمیکند، در حیات بعد به » : میگفت « مانو » و بوسیدن پاي شوهر به هنگام خواب، نشان دهد. قانون
برهمنها » : گزارش میدهد « چاندرا گوپتا » یکی از نویسندگان هندي از دوران « مگاستنس » (55)«. یک شغال مبدّل خواهد گشت
زنان خود را هر برهمن چندین زن دارد از هر گونه فلسفه بیاطّلاع نگاه میدارند؛ زیرا اگر زنان تعلیم و تربیت پیدا کنند و با دید
« مانو » نیز در قانون نامه .« فلسفی بر لذّت و الم، زندگی و مرگ نظر کنند یا فاسد میگردند یا دیگر در انقیاد مرد باقی نمیمانند
ذکر شده بود که سه نفر استحقاق کمک مالی را ندارند: همسر، دختر و برده. اینها هر چه که به دست میآوردند، اربابشان آن را
مالک میشد و زن فقط میتوانست جهیزیه و هدایایی راکه در هنگام زفاف دریافت کرده بود براي خودش نگاه دارد.( 56 ) تعدّد
زوجات در جامعه هند جایز بود و در بین بزرگان تشویق میشد؛ زیرا نگهداري از چند زن و انتقال قابلیّتها واستعدادها به نسل بعد
که در آنِ واحد با پنج برادر ازدواج کرد، داستان (Draupadi)« دروپادي » از خود، یک عمل شایسته محسوب میشد. داستانِ
یعنی ازدواج یک زن (Polyandry)« تعدّد شوهر » شگفتانگیزي است که از آن روزگاران نقل شده و از یک رسم شگفت یعنی
با چند مرد که معمولاً با هم برادر بودند حکایت میکند که آثار این رسم تا سال 1859 م. در سیلان باقی بود و هنوز هم در
دهکدههاي کوهستانی تبّت باقی مانده است.( 57 ) در خانوادههاي هندي، مرد مالک همسر و فرزندان خود بود و در بعضی از موارد
نیز مقرّرداشته بود که زن در طول حیاتش همیشه باید « مانو » میتوانست آنان را بفروشد یا این که از خانه بیرون کند.( 58 ) قانوننامه
تحت قیمومیّتِ یک مرد باشد؛ نخست قیمومیّت پدر، سپس شوهر و سرانجام پسر. شوهر میتوانست زنش را به علّت بیعفافی طلاق
بدهد، امّا زن به هیچ وجه نمیتوانست شوهرش را طلاق دهد.( 59 ) از جمله آداب و رسوم رایج در هند قدیم، مراسم
یا زنده سوزي بود که بر طبق آن، پس از مرگ شوهر، همسر او را نیز همراه وي در گودالی از آتش میسوزاندند (Sutte)« ساتی »
یا این که زنده زنده دفن میکردند.( 60 ) گذشته از همه اینها، در برّسی تاریخ هند به رسم عجیب دیگري برمیخوریم که حقیتا
گاه گاه زنان محترم،یکی از دختران خود را به همان شکل که پسري براي روحانیّت وقف میشود، به » : مایه شگفتی است
(61)«. روسپیگري در معبد وقف میکردند
فصل چهارم - زن در ایران باستان
ظاهرا شاخصترین و بارزترین دوره ایران باستان که تمدّن ایرانی در آن به حدّ بالایی از درجه رشد و شکوفایی خود رسیده بود،
دوره ساسانی است. لذا ما براي بررسی جایگاه زن در ایران باستان، به جستجوي این دوره از تاریخ ایران میپردازیم. در امپراطوري
ساسانی، بنابر قولی که از قدیم بوده است، زن شخصیّت حقوقی نداشت؛ یعنی به عنوان یک شخص که داري حقّ و حقوقی باشد
محسوب نمیشد،بلکه به عنوان یک شیء فرض میشد. به بیان واضحتر، در آن دوره زن فقط چیزي به شمار میرفت که
میتوانست از آنِ کسی یا حقّ کسی باشد، نه به عنوان شخصی که خود، صاحب حقّ باشد و حقوقی داشته باشد. وي از هر لحاظ
کد خداي) نامیده میشد، قرار داشت. این رئیس خانواده ممکن بود )« کتک ختاي » تحت سرپرستی و قیمومیّت رئیس خانواده که
هر کسی باشد: پدر باشد یا شوهر و در صورت مرگ آنان، جانشین ایشان. اختیارات رئیس خانواده نیز به ندرت محدود میشد و
تمام هدایایی که گاه به زن یا کودك داده میشد، یا آنچه که آنها با کار و تلاش یا از راههاي دیگر حاصل میآوردند، همه
متعلّق به او بود.( 62 ) این نظام خانوادهاي بود که اجتماع ایران دوره ساسانیان را میساخت. در اینچنین اجتماعی، مردان در تعدّد
صفحه 31 از 109
همسر، هیچ محدودیتی از نظر حقوقی نداشتند و هر قدر که میخواستند و میتوانستند همسر اختیار میکردند. روشن بود که مردانِ
عادي و معمولی ناچار بودند با یک زن سر کنند، چون توان مالیشان اجازه بیشتر از این را به آنها نمیداد، ولی در مقابل، اشراف و
ثروتمندان به جهت توان اقتصادي بالایشان میتوانستند به اندازه یک دوره تسبیح، زن در حرمسراي خود داشته باشند.( 63 ) تاریخ
نگاران، انواع زناشویی رایج در این دوره را بر سه قسم تقسیم کردهاند: 1. پادشازن و چکرزن: این ازدواج مختص به طبقه اشراف و
ثروتمندان بود و بدین معنا بود که در خانههاي اشرافی، دو طبقه از زنان شوهردار وجود داشت: 1. زنانی که مقام اوّل را داشتند و
« چکرزن » در جایگاهی پایینتر از او بودند و ،« پادشازن » خوانده میشدند؛ 2. زنانی که با وجود داشتن شوهر واحد با « پادشازن »
از لحاظ نسب و مقام خانوادگی، هم طبقه همسر خود بود و کدبانوي منزل به شمار میرفت، امّا در امور « پادشازن » . نامیده میشدند
مستمرّي روزانهاي از « پادشازن » . مالی و حقوقی دخالتی نداشت، چون طبق قانون، امور مالی وحقوقی فقط بر عهده مرد بود
نقطه « چکرزن » دیگر، ارث میبرد؛ ولی « پادشازن » شوهرش دریافت میکرد و بعد از مرگ او هم، به اندازه پسران خود یا پسران
را ایفا « پادشازن » بود، یعنی از طبقاتی پایینتر از خانواده همسرش، و بیشتر نقش خدمتکار و یاري رساننده « پادشازن » مقابل
میگرفت؛ تا زمانی که براي کار کردن مفید بود مقرّريِ سالیانه دریافت میکرد و « مهریه » میکرد. البته ناگفته نماند که او هم
( بود.( 64 « پادشازن » را داشت، امّا تا زمانی که به آن مقام ترقّی نمیکرد تحت امر و فرمان « پادشازن » همچنین توانایی ترقّی به مقام
را نگهداري کند و پسرانش را تا سنّ بلوغ ودخترانش را تا زمان ازدواج سرپرستی کند « پادشازن » ، شوهر، وظیفه داشت تا پایان عمر
2. ازدواج استقراضی: ( از این چنین امتیازي برخوردار نبود و فقط، فرزندان پسرش در خانواده پذیرفته میشدند.( 65 « چکرزن » امّا
هم میگفتند و به معناي ازدواج موقّت با زنی بود که شوهر دیگري هم دارد. در این پیمان « عاریتی » این قسم از ازدواج را ازدواج
زناشویی، مرد میتوانست زن اصلی خود را به مرد دیگري که براي پرستاري کودکان خود، بدون کوتاهی شخصی، نیاز به زن پیدا
کرده است و علاقه به داشتن آن را به وجه پسندیدهاي اظهار میکند، به طور موقّت به همسري دهد. در این میان، تنها رضایت
شوهر مهم بود و خشنودي یا ناخشنودي زن هیچ تأثیر و اعتباري در واگذاري موقّت او به دیگري نداشت. تعیین مدّت زمان این
تنها واگذاري موقّت ،« استقراضی » پیمان، بر عهده مردان بود و میتوانست مدّت بسیار طولانی و مدیدي را در برگیرد. در ازدواج
زن شرط بود ومال و دارایی زن نزد شوهر اوّل باقی میماند و به شوهر دوّم داده نمیشد. کودکانی هم که دراین مدّت و در نتیجه
حاصل میشدند، متعلّق به شوهر اوّل زن بودند، نه پدرشان که شوهر موّقت مادرشان محسوب میشد؛ ولی با « استقراضی » زناشویی
3. ازدواج با محارم: جامعه ( از آنِ شوهر موقّت بود( 66 « استقراضی » و قیمومیّت در تمام مدّت ازدواج « حقّ سرپرستی » ، این وجود
آن روزگاران ایران، ازدواج با محارم را به بهانه حفظ پاکی نسب و خون خانواده جایز میشمرد و آن را
میخواند. آنها ادّعا میکردند که این کار، گناهان کبیره را محو و نابود میکند: یکی از (Khvedvaghdas)« خویذوگدس »
هفت خواهر خود را به زنی گرفته بود و بهرام چوبین نیز با خواهر خود ازدواج کرده بود. از « ارداي ویراز » اولیاي آن عهد به نام
عدالت خاصّه پرستندگان اهرمزد به نحوي جاري » : یکی از ایرانیان عصر انوشیروان، نقل شده است میگوید ،« بطریق ماربها »
نیز متذکر میشوند که وي مثالهایی را که زرتشتیان براي «. میشود که مرد مجاز است با مادر و دختر وخواهر خود مزاوجت کند
تأیید و تقدیس این امر روایت میکردهاند آورده است. در آن دوران، ازدواج با نزدیکان به هیچ وجه ناپسند نبود، بلکه عمل ثواب
میگوید: « کریستیان بارتلمه » و پسندیدهاي محسوب میشد که از لحاظ دینی اجر و پاداش بسیار بزرگی داشت.( 67 ) پروفسور
وقتی که میخوانیم پدري هنگامی که پسر بزرگ وي بالغ میشود، یکی از زنان خود را به عقد ازدواج او درمیآورد؛ و یا »
هنگامی که در باره یک مسأله تقسیم ارث اطلاع حاصل میکنیم که بر اثر ازدواج وارثها، یعنی پسر و دختر کسی که ارث از
بسیاري از دانشمندان » . خود باقی گذارده است، (برادر و خواهر قضیه حلّ و دعوي خاتمه پذیرفته است، دچار شگفتی میشویم
زرتشتی، امروز سخت مایلند که حدّاقل بزرگان افسانههاي مذهبی خود را با تفسیرهاي شجاعانه موادّ صریح موجود در ادبیّاتِ خود،
صفحه 32 از 109
از قید زناشویی با خواهران خود برهانند؛ لیکن اتّفاقا در مدح یکی از همین بزرگان که بسیار مورد توجه است و متقدّم بر دانته در
سفر بهشت و دوزخ به شمار میرود به طور صریح ذکر میشود که وي هفت خواهر خود را به زنی داشته است؛ و این خواهران
(68)«. نخست راضی نمیشدند که شوهر و برادر آنان به چنین سفر پر خطري یعنی معراج به آسمان و سفر به دوزخ تن در دهد
طلاق زن از شیوههاي طلاق مرسوم و رایج آن زمان اطلاع چندانی به دست نیاوردیم امّا در هنگام تحقیق به این مطلب رسیدیم که
زن با وجود این که مطلّقه .« تو از این پس دیگر صاحب اختیار خود هستی » : اگر شوهري در آن روزگاران به زن خود میگفت
نمیشد، ولی اجازه مییافت که به یک زناشویی دوّمی به طور موازي با ازدواج نخستین خود تن بدهد.( 69 ) البته در ازدواج جدید،
همسر تازه خویش محسوب میشد. فرزندانی هم که در این ازدواج تازه و در مدّت حیات شوهر اوّلش به « زن خدمتکار » به عنوان
( دنیا میآمدند، متعلّق به شوهر نخستیناش بود. یعنی زن همچنان تحت سرپرستی و قیمومیّت شوهر اوّل باقی میماند.( 70
فصل پنجم - زن در عرب جاهلیت
عرب قبل از اسلام زن را موجودي پست و مابین حیوان و انسان یعنی وسیلهاي براي ازدیاد نسل و خدمتکاري میدانست و دختر دار
شدن را مصیبت میانگاشت.( 71 ) نسبت به دختر دار شدن حسّاس بود و هر گاه میشنید که زنش فرزند دختري به دنیا آورده است
وَ اِذا بُشِّرَ اَحَ دُهُمْ »: از شدّت خشم و عصبانیّت رنگ چهرهاش برمیگشت و به سیاهی میگرایید همان گونه که قرآن میفرماید
و چون یکی از آنان را به فرزند دختري مژده میدادند از شدّت غم و حسرت رخسارش سیاه ؛« بآلأُنثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّا وَهُوَ کَظیمٌ
میشد و سخت دلتنگ میگردید.( 72 ) آنها همچنان که بچّههاي سگ را در آب میاندختند دختران خویش را هم زنده به گور
میکردند تا از ننگ دختر دار بودن بري باشند.( 73 ) و هیچکس هم آنان را در این عمل، منع یامؤاخذه نمیکرد؛ حتّی مادران
دختران نیز حقّ منع شوهرانشان را نداشتند چون مرد خانواده تنها کسی بود که صاحب حقّ بود و اختیار مرگ و زندگی فرزندانش
را داشت.( 74 ) عرب جاهلیّت به یک همسر اکتفا نمیکرد؛ همسران متعدّد اختیار مینمود و این کار او یا به منظور تأمین معاش زن
بود، یا براي ازدیاد نسل و فرزند و یا براي تأمین اهداف سیاسی. چون میخواستند از طریق ازدواجهاي متعدّد با دخترانی از قبایل
متعدّد، بر قدرت و اعتبار و اقتدار خود بیفزایند.( 75 ) با همه این احوالات، ازدواج در عصر جاهلیّت به شیوههاي مختلف و متفاوتی
در این قسم از ازدواج که همان :« بر اساس پرداخت مهریّه » شکل میگرفت که در اینجا به برخی از آنان اشاره میکنیم: 1) ازدواج
قسم مرسوم و متداول امروزي است مرد از دختر دلخواهش خواستگاري میکرد و با تعیین مهریّه مشخ ّ ص ی او را به عقد خویش در
در این نوع از ازدواج، زن مدّت معیّنی را به همسري شخصی معیّن درمیآمد و هنگامی که مدّت :« متعه » 2. ازدواج ( میآورد.( 76
معیّن پایان مییافت خود به خود جدایی و طلاق بین زن و مرد حاصل میشد. در این ازدواج، مرد مهریه معیّنی به زن میپرداخت
وفرزندانی که در نتیجه این پیوند حاصل میشدند از حقّ انتساب و ارث برخوردار بودند. البتّه این ازدواج، از پیمانهاي زناشویی
فَمَااسْتَمْتَعْتُمْ بِه مِنْهُنَّ فَاتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَری َ ض ۀً » : معروف در هنگام ظهور اسلام بوده است و قرآن کریم به آن اشاره کرده است
هر گاه در جنگها مردي از مردان عرب، زنی را به اسارت میگرفت اختیار داشت که با آن :« ظعینه » 3. ازدواج (78)(77)«... و
ازدواج کند و زن هم حقّ هیچ گونه اعتراض و سرپیچیی نداشت؛ چون جزو داراییهاي وي محسوب میشد. این ازدواج بدون عقد
نوعی از ازدواج معاوضهاي بود؛ به این ترتیب که شخصی، دختر یا خواهر خود را :« شغار » 4. ازدواج ( و مهریه انجام میگرفت.( 79
به عقد دیگري میآورد و به جاي اخذ مهریه، متقابلاً دختر یا خواهر او را زن خود میساخت. در این میان فقط رضایت و تمایل
هر کسی از ،« شغار » مردان مهمّ بود و زنان حقّ هیچ اعتراض یا مخالفتی نداشتند و همچون کالایی مبادله میشدند. زن مورد معامله
این ازدواج به صورت مبادله و :« بدل » 5. ازدواج ( نزدیکان میتوانست باشد: دختر برادر، دختر خواهر، خواهر، دختر و...( 80
معاوضه زن از سوي شوهرش با همسر مرد دیگر شکل میگرفت. هر مردي که از زن شخص دیگري خوشش میآمد آداب و
صفحه 33 از 109
رسوم محیط به او اجازه میداد که به شوهر آن زن، پیشنهاد معاوضه و مبادله بدهد؛ یعنی زن خویش را در اختیار او قرار دهد و زن
وي را در اختیار بگیرد. این ازدواج همان گونه که گفتیم از راه عوض کردن و مبادله بدون مهریّه بود و مردي به مرد دیگر
نوعی زناشویی موقّت جهت باردارشدن بود. :« استبضاع » 6. ازدواج (81)«. اِنزل لیِ عن اِمرأتک و أنزل لک عن اِمرأتی » : میگفت
طبق این زناشویی اگر مردي تمایل به داشتن فرزندي با خصایص و ویژگیهاي خاصّی بود مثلًا مایل بود که فرزندي دلاور و نترس
و شجاع و بیباك یا شاعري نیکو سخن و یگانه داشته باشد و... و خود از آن خصایص و کمالات محروم بود، زن خود را تا مدّت
معیّنی طبق قرار داد در اختیار مردي که بر خوردار از آن صفات بود قرار میداد تا از وي باردار شود. وقتی که زن از حیض پاك
طفلِ حاصل از این پیمان «. نزد فلانی برو و در اختیار او باش تا زمانی که از وي باردار شوي » : میشد، شوهرش به وي میگفت
متعلّق به شوهر اوّلیِ زن بود و در مدّتی هم که زن در نزد مرد دوّم بود هیچ ارتباطی بین او و شوهر پیشینش نبود و پس از باردار
ضیزن): یکی )« مقت » 7. ازدواج ( شدن بود که شوهر نخستین هر زمان که اراده میکرد میتوانست به زن خویش رجوع کند.( 82
دیگر از زناشوییهاي رایج در دوره جاهلیّت این بود که اگر شخصی فوت میکرد زنش، مثل سایر اموال و ثروت به جاي مانده از
او، به وارثان میرسید. این ارث (زن) در مرحله اوّل به پسر بزرگ تعلّق میگرفت (البته در صورتی که آن زن نامادري پسرش
میبود). وقتی که مردي میمرد پسر بزرگش لباسی را بر روي زن پدر خویش میانداخت و بدین سان همسريِ او را به ارث میبرد.
اگر این زن، جوان و زیبا بود و پسر در خود میل و رغبتی به آن زن احساس میکرد از او بهرهمند میشد و گرنه، با مهریّه جدیدي
وي را به عقد یکی از برادران خویش در میآورد این مهریّه جدید هم متعلّق به برادر بزرگ بود؛ چون از حقّ شرعی خود در مورد
زن پدرش به نفع آن کسی که علاقهمند به آن زن بود عقب نشینی کرده بود. اگر میّت هیچ پسري نداشت، زن به مردان فامیل تعلّق
میگرفت و هر کدام از آنان که به عنوان اظهار تمایل و تصاحب وي، پیشتر از دیگران پارچهاي به سوي زن پرتاب میکرد، یا بر
سرش میانداخت، صاحب وي میشد. کسی که صاحب این زن میشد اگر میخواست او را به همسري خود بر میگزید و گرنه،
میتوانست او را از ازدواج با دیگران نیز محروم کند و آن قدر از او نگهداري کند تا اینکه عمرش پایان پذیرد. برخی هم گفتهاند:
بر ازدواجی اطلاق میشد که در آن مردي با زن پدر خود ازدواج میکرد. حالا فرقی نمیکرد که پدرش او را طلاق « ضیزن » نکاح
نوعی ازدواج گروهی بود که در آن تعدادي مرد، با رضایت و توافق :« رهط » 8. ازدواج ( داده باشد یا این که مرده باشد.( 83
همدیگر با زنی رابطه زناشویی برقرار میکردند و در مقابل، مخارج او را تأمین مینمودند .تعداد این مردان هیچگاه از ده تن تجاوز
نمیکرد و فرزندي که در نتیجه چنین ازدواجی متولّد میشد در صورتی که پسر بود، با تعیین مادر به یکی از آن مردان میرسید.
به این ترتیب که چند شب پس از تولّد نوزاد، مادرِ نوزاد یکایک آن مردان را میطلبید و سپس به یکی از آنان خطاب میکرد و
بااسم او را صدا میزد و میگفت: این فرزند از آن تو است. با این کیفیّت، پدر طفل را انتخاب مینمود. مردِ مورد خطاب هم طبق
آداب و رسوم معمول، حقّ هیچ گونه اعتراضی نداشت. اگر هم که طفل تولّد یافته، دختر بود، کسی به عنوان پدر وي انتخاب
در این نوع زناشویی، زن و مرد رابطه :« خدن » 9. ازدواج ( نمیشد؛ چون هیچ کدام حاضر نبودند پدر یک دختر باشند.( 84
محرمانهاي با هم برقرار میکردند که نیاز به نفقه و مهریه نداشت. در واقع، نوعی رابطه مبتنی بر دوستی و علاقه متقابل، بدون اعلان
رسمی داشتند. این زناشویی در عین حال که یک زناشویی معمولی نبود، باز خالی از رسمیّت نبود وعرف محیط آن را جایز
هر چیزي که محرمانه و پنهانی باشد مانعی ندار ولی آنچه که آشکار شد ؛« ما أستتر فلا بأس و ما ظهر لؤم »: میدانست و میگفت
یکی از سنّتهاي عرب جاهلیّت این بود که از طریق زنان و کنیزان به جمع آوري :« جمع » 10 ) ازدواج ( مایه ننگ و عار است.( 85
مال و ثروت میپرداختند. در بازارهاي عرب، خانههایی مهیّا میساختند و پرچم خاصّ ی به عنوان علامت آزادي ورود براي همگان
بر بالاي بام آن، نصب میکردند. عدّه زیادي از مردم جمع میشدند و به آن خانهها میرفتند. زنانی که در این خانهها جاي داشتند
نامیده میشدند. محیط جاهلیّت نه تنها این عمل آنها را محکوم نمیکرد، بلکه اگر یکی از آنان حامله میشد و فرزندي به « بغایا »
صفحه 34 از 109
دنیا میآورد، بر گرد او جمع میشدند و قیافه شناسان را دعوت میکردند و با کمک آنها، کودك را به کسی که بیش از دیگران
به کودك شباهت داشت ملحق میکردند و او را پدر آن کودك میدانستند.( 86 ) برخی از تاریخ نگاران، نوع دیگري از
ازدواجهاي مرسوم در دوره قبل از اسلام را متذکر شدهاند که در آن، همه برادران با هم به یک زن مشترك اکتفا میکردند و با او
رابطه زناشویی برقرار میکردند. آنان میگفتند: برادران در همه چیز هم شریکاند چه مال چه همسر. در این پیمان ریاست با برادر
بزرگتر بود. زن، شبها در اختیار او بود و هر یک از آنها با خود عصایی حمل میکرد. هر وقت یکی از آنان میخواست با زن
خلوت کند، عصاي خودش را بر در خیمه میگذاشت تا علامتی باشد براي برادران دیگر که بدانند یکی از آنها داخل خیمه است
و داخل نشوند.( 87 ) اعراب آن زمان ازدواج کردن یک مرد با دو خواهر به طور همزمان (جمع بین دو خواهر) را اصلًا حرام
( نمیدانستند.( 88 ) در آخر این را هم گفته باشیم که زنان در آن روزگاران، هیچ بهرهاي از ارث نداشتند.( 89
پاورقی ها
3. همان، ص . 2. روح القوانین، منتسکیو، ترجمه علی اکبر مهتدي؛ چ 4، تهران، انتشارات اقبال، 1339 ، ص 670 . 1. همان، ص 507
5. همان، ص 149 . 4. تاریخ تمدّن، ویل دورانت، ترجمه ا.ح.آریانپور؛ تهران، انتشارات اقبال، 1349 ش، ج 4، ص 90 89 .350
12 . تمدّن اسلام و . 9. همان. 10 . همان. 11 . همان، ص 146 . 8. همان، ص 150 . 7. همان، ص 150 149 . 6. همان، ص 149 .148
14 . تاریخ ملل شرق و یونان، آلبرماله و ژول ایزاك، ترجمه عبدالحسین خان . 13 . تاریخ تمدّن، ج 4، ص 146 . عرب، ص 507
15 . تاریخ تمدّن، ویل دورانت، فتح اللّه مجتبایی، . هژیر، انتشارات کمیسیون معارف، چاپ اول، تهران، 1309 ش، ص 245
.20 . 19 . همان، ص 87 86 . 18 . همان، ص 86 . 17 . همان، ص 63 . 16 . همان، ص 93 . انتشارات اقبال، تهران، 1349 ، ج 5، ص 60
.26 . 25 . همان، ص 91 . 24 . همان، ص 90 . 23 . همان، ص 89 . 22 . همان، ص 88 . 21 . همان، ج 5، ص 78 . همان، ج 4، ص 206
28 . تاریخ رم، آلبرماله و ژول ایزاك، ترجمه غلامحسین زیرك زاده؛ چاپ دوم، . 27 . همان، ج 5، ص 21 . همان ج 4، ص 337
.32 . 31 . تاریخ رم، ص 104 . 30 . تمدّن اسلام وعرب، ص 509 . 29 . همان، ص 104 . انتشارات کتابفروشی سینا، 1332 ، ص 103
.34 . 33 . تاریخ رم، ص 106 . تاریخ تمدّن، ویل دورانت، ترجمه حمید عنایت، تهران، انتشارات اقبال، 1341 ، ج 7، ص 110 109
38 . تاریخ تمدّن، ج . 37 . همان، ص 718 . 36 . همان، ص 727 . 35 . منتسکیو، روح القوانین، ص 718 . تاریخ تمدّن، ج 7،ص 110
43 . همان، ص 92 . 42 . همان، ص 91 90 . 41 . همان، ص 95 . 40 . همان، ص 90 89 . 39 . همان، ص 217 216 . 7، ص 216
46 . تمدّن . 45 . تاریخ تمدّن، ویل دورانت، ترجمه مهرداد مهرین، انتشارات اقبال، 1337 ، ج 2، ص 705 . 44 . همان، ص 91 .91
. 50 . همان، ص 703 . 49 . همان، ص 702 701 . 48 . همان، ص 701 . 47 . تاریخ تمدّن، ج 2، ص 698 . اسلام و عرب، ص 507
.57 . 55 . همان. 56 . همان، ص 707 . 54 . همان، ص 706 . 53 . همان، ص 705 . 52 . همان، ص 705 704 . 51 . همان، ص 588
62 . زن در حقوق ساسانی، . 61 . همان، ص 704 . 60 . همان، ص 709 .706 - 58 . همان. 59 . همان، ص 707 . همان، ص 588
63 . همان، ص . کریستیان بارتلمه، ترجمه ناصرالدّین صاحب الزّمانی، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، 1337 ش، ص 40
65 . ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستین سن، ترجمه رشید یاسمی، چاپ نهم، انتشارات دنیاي . 64 . همان، ص 54 52 .51
68 . زن در حقوق . 67 . ایران در زمان ساسانیان، ص 435 433 .56 - 66 . زن در حقوق ساسانی، ص 58 . کتاب، 1374 ، ص 433
72 . سوره . 71 . تمدّن اسلام و عرب، ص 503 . 70 . ایران در زمان ساسانیان، ص 441 . 69 . همان، ص 60 . ساسانی، ص 61 60
، 73 . همان. 74 . المفصّل فی تاریخ العرب قبلالاسلام، جواد علی، چاپ اول، بیروت، دارالعلم للملایین، 1970 م، ج 5 . نحل، آیه 58
، 75 . سید عبدالعزیز سالم؛ تاریخ عرب قبل از اسلام؛ ترجمه باقر صدرينیا؛ چاپ اول، انتشارات علمی و فرهنگی، 1380 . ص 528
77 . سوره نساء، . 76 . عمدةالقاري، بدرالدّین ابی محمد محمود العینی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 10 ، ص 121 . ص 349
صفحه 35 از 109
؛ 78 . بلوغ الارب فی معرفۀ احوال العرب، سید محمود شکري آلوسی، چاپ سوم، مصر، دارالکتاب القربی، ج 2، ص 5 . آیه 24
80 . سنن . 79 . المفصّل، ج 5، ص 546 . المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 536 و تاریخ عرب قبل از اسلام، ص 349
الکبري، أبی بکراحمد بیهقی، بیروت، دارالفکر، ج 10 ص 475 474 ؛ سنن ابی داود، أبی داود سجستانی؛ داراحیاءالسنّۀ النبویّه،
ج 2، ص 227 لسان العرب، ابن منظور، چاپ اول، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، 1408 ه.ق، ج 7، ص 144 ؛ بلوغ الارب، ج 2، ص
.82 . 81 . عمدة القاري، ج 10 ،ص 123 ؛ بلوغ الارب، ج 2، ص 5 و المف ّ ص ل، ج 5، ص 537 . 5 و عمدةالقاري، ج 10 ، ص 108
النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ابن اثیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 1، ص 133 ؛ المفصّل، ج 5، ص 538 ؛ بلوغ الارب، ج
83 . المحبّر، أبی جعفر محمد بن حبیب، 1361 ه.ق، ص 325 ؛ المسبوط، شمس الدّین . 2، ص 3 و عمدةالقاري، ج 10 ، ص 121
سرخسی، بیروت، دارالمعرفۀ، 1406 ه.ق، ج 4، ص 198 197 ؛ تفسیر المنار، محمد رشید رضا، چاپ چهارم، قاهره، دارالمنار،
1374 ه.ق، ج 4، ص 453 ؛ روح المعانی، سید محمود آلوسی بغدادي، بیروت، احیاءالتراث العربی، ج 4، ص 245 ؛ سنن الکبري، ج
، 84 . عمدةالقاري، ج 10 ، ص 122 و بلوغ الارب، ج 2 . 10 ، ص 406 ؛ تاج العروس، ج 1، ص 585 و المفصّل، ج 5، ص 535 534
86 . عمدةالقاري، ج 10 ، ص 122 ؛ بلوغ الارب، ج 2، ص 4 و . 85 . عمدةالقاري، ج 10 ، ص 123 و بلوغ الارب، ج 2، ص 5 . ص 4
. 88 . جامعالبیان، ابن جریر طبري، بیروت، دارالفکر، 1415 ه.ق، ج 3، ص 420 . 87 . المفصّل، ج 5، ص 541 540 . المحبّر، ص 340
. 89 . المحبّر، ص 324
بخش دوم: زن در اسلام
کتاب نامه
جهل و تاریکی، عالم را فرا گرفته بود و اخلاق و معنویت پایمال ابلیس و ابلیسیان گشته بود. خدایانِ چوبین به عنوان نمادي از خدا
در گوشه خانه و عبادتگاه جاي داشتند؛ امّا در حقیقت، هوي و هوس بود که بر دلهاي آنان خدایی میکرد. زن به کالایی براي
از جزیرةالعرب « اسلام » رفع هوي و هوس تبدیل شده بود و در غایت مظلومیّت، فریاد دادخواهی سر داده بود و در این اوان بود که
سربلند کرد و قد برافراشت و به این نداي مظلومیت که نه تنها نداي زن بلکه نداي انسانیّت بود، لبیک گفت و با تعالیم ناب و
انسانسازش به یاري انسان و انسانیّت شتافت و زن را از ورطه خواري و ذلّت بیرون کشید و بر قلّه رفیع عزّت نشاند. اکنون در بخش
دوّم از مقاله خویش، به بررسی موقعیّت و جایگاه زن در اسلام، در سه فصل خواهیم پرداخت: فصل اوّل: جایگاه زن در اسلام؛
.( فصل دوّم: جلوههاي حضور زن در اسلام (قسمت اوّل)( 1)؛ فصل سوّم: جلوههاي حضور زن در اسلام (قسمت دوّم)( 2
فصل اول: جایگاه زن در اسلام
از نگاه اسلام، زن و مرد هر دو انسانند؛ هر دو مخلوق خدایند و هر دو برابر، امّا این برابري در کمالات و دستیابی به مقامات معنوي
و انسانی، بندگی و تعبّد الهی و کرامت وجودي انسان بر سایرین است نه در احکام و وظایف. از سوي دیگر، هر دو به یک اندازه
اي مردم، شما را از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبههاي » : در بنیان خانواده، اجتماع و بقاي نسل آدمی سهیمند؛ خداوند میفرماید
3) قرآن به صراحت اعلان میکند که زن و مرد، هر دو، از یک جوهر انسانی و یک نفس )«. بسیار و قبیلههاي مختلف گردانیدیم
او خدایی است که همه شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز » : واحد، خلقت یافتهاند و زن مایه آرامش و آسودگی مرد است
4) در پیشگاه خداوند، زن و مرد هر دو یک مقام دارند و هیچ یک به خودي خود بر )«. از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید
دیگري برتري ندارد؛ چون هر دو از یک جوهرند و جنسیّت مایه برتري آنان بر دیگري نیست؛ هیچ مردي را بر زنی و هیچ زنی را
صفحه 36 از 109
بر مردي برتري نیست مگر به سبب ایمان و تقوایشان؛ این همان مطلبی است که خداوند در آیه 13 سوره حجرات به آن تصریح
نموده است. در احکام و وظایف، تفاوتهایی براي زن و مرد لحاظ شده است که این تفاوتها بر اساس نوع آفرینش و جایگاه زن
در نظام خلقت و طبیعت است و این برنامه و تقسیم وظایف و مسئولیتهاي زن و مرد به خوبی واضح و روشن است. خدمت به زن
و ارزش بخشیدن به اوست، نه تبعیض و بیعدالتی. اسلام میخواهد زن به مقام والاي انسانیّت دست یابد؛ در سرنوشت خویش
دخیل باشد و آنچنان که شایسته یک انسان است زندگی کند؛ از همین رو، مسیر کمالش را تعیین و راه را نشانش داده است تا
وي به اختیار و اراده خویش، مسیر سعادت برگزیند و به کمال انسانی خویش نایل گردد. ارزش و مقام زن اسلام پشت پا به تصوّر
خام و باطل تمامی کسانی زد که زن را موجودي پست و فرومایه و دختردار شدن را ننگ خویش میدانستند و میپنداشتند که زن
موجودي زاید در نظام خلقت است. اسلام به زن ارزش بخشید و به مقابله با اندیشههاي بیاساسی پرداخت که زن را بیارزش
میدانست. زن را به پارسایی فرا خواند و او را نشان خوشبختی و سعادت دو جهان و بهترین گنجینه یک مرد معرّفی نمود( 5) و به
6) و طولی نکشید که دختر دار بودن )« دختران را مکروه مدارید که آنها مایه اُنسند » : آنانی که دختران را ناپسند میداشتند، فرمود
هر مسلمانی که دو دختر وي به بلوغ رسند و تا در خانه او هستند با آنها نیکی کند بهشتی » : را از ننگ، به گنج مبدّل نمود و فرمود
7) اسلام به زن، حقّ اختیار و تعیین سرنوشت داد؛ تا خود، راه خویش را برگزیند. در صدر اسلام، دختري بود به نام )«. میشود
« خنساء » که مطلوب ؛« ابولبابه » که خواستگاران متعدّدي داشت. یکی از خواستگاران وي جوان دلیر و شجاعی بود به نام « خنساء »
پدر خنساء، بر خلاف میل دختر خود و بدون رضایت او، وي را به عقد شخص دیگري آورد. ،« حذام بن خالد » . قرار گرفته بود
ناخشنود از عمل پدر، نزد پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله آمد و ماجراي خویش بازگو کرد. پیامبر پس از شنیدن ماجرا، ،« خنساء »
پس عقدت صحیح نیست؛ با هر که میل » : آن حضرت فرمود «. هرگز » : پاسخ داد «؟ خنساء، آیا به کار پدرت راضی هستی » : فرمود
باید طبق میل دخترت رفتار کنی واو را به عقد آن کسی که میخواهد، » : را احضار نمود و فرمود « حذام » سپس «. داري ازدواج کن
او نیز چنین کرد.( 8) اسلام، ازدواج با محارم را ممنوع ساخت و به زن ارزش حقوقی بخشید تا به همگان اعلام کند که «. درآوري
این اهل ایمان، براي شما حلال نیست که زنان »: زن کالا نیست، تا مورد مبادله و تبادل قرار گیرد یا به ارث برسد. از همین رو فرمود
با زنانی که پدران شما با آنها ازدواج کردهاند، هرگز ازدواج نکنید؛ مگر آنچه » : 9) نیز فرمود )«. را به اکراه و جبر به میراث گیرید
در گذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است؛ زیرا این کار، عملی زشت و تنفرآور و راه نادرستی است. حرام شده است بر
شما، مادرانتان، ودختران، و خواهران، عمّهها و خالهها و دختران برادر، دختران خواهر شما، و مادرانی که شما را شیر دادهاند و
خواهران رضاعی شما و مادران همسرانتان و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافتهاند از همسرانی که با آنها آمیزش
جنسی داشتهاید و همچنین همسران پسرانتان که از نسل شما هستند نه پسر خواندهها و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو
10 ) تعدّد شوهر را نیز منع نمود و )«. خواهر کنید؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده؛ چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است
11 ) ازدواج پیمان زناشویی، پیمان مقدّسی است و رضایت زن، ).« و نکاح زنِ محصنۀ شوهردار نیز براي شما حرام شد »: فرمود
رکن اساسی ازدواج از نظر اسلام است؛ او آزاد است که به اختیار خود، همسر (همسفر زندگی)اش را برگزیند. مرد، وظیفه دارد در
را به عنوان پیش کش و هدیه براي همسر خویش در نظر بگیرد و تقدیمش کند « مهریّهاي » ، آغاز پیمان زناشویی و زندگی مشترك
مهر » : و البتّه که این پیش کش منحصر و مختص به زن است و هیچ کس دیگري در آن سهمی ندارد، از همین رو قرآن میفرماید
هر که زنی گیرد و در » : 12 ) و نیز رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید )«. زنان را در کمال رضایت و طیب خاطر به آنها بپردازید
« صدقه » 13 ) خداوند در آیه 4 سوره نساء از مهریه با نام )«. خاطر داشته باشد که مهر او را نپردازد هنگام مرگ، چون زناکاران بمیرد
یاد کرده است که میتوان اینچنین بیان کرد: صدقه از ماده صدق است و از آن رو بر مهریه اطلاق میشود که نشانه راستین بودن
علاقه مرد است و از محبّت قلبی و حقیقی وي نشان دارد. علاوه بر مهریّه، در تمام مدّت زمانی که زن و مرد با یکدیگر زندگی
صفحه 37 از 109
مشترکی دارند، پرداخت نفقه نیز بر عهده مرد و امري واجب است که در صورت تخلّف مرد از پرداخت آن، زن میتواند اقامه
دعوي کند. ارث اسلام، بر خلاف اکثریت قریب به اتفّاق تمدّنهاي قدیم که زن را از ارث محروم کرده بودند، وي را سهیم در
براي اولادان ذکور سهمی از میراث پدر و مادر و خویشان است و براي فرزنان اناث نیز سهمی از میراث؛ » : ارث میداند و میفرماید
14 ) طلاق اسلام، طلاق را عملی حلال، )«. چه مال اندك باشد یا که بسیار، نصیب هر کس از آن در کتاب حقّ معیّن شده است
زن بگیرید و طلاق مدهید؛ زیرا خداوند مردانی را که مکرّر زن گیرند و زنانی را که مکرر شوهر » : امّا منفور میداند و میفرماید
15 ) اسلام، طلاق را اجازه داده است ولی شرایط خاصّ ی را براي آن در نظر گرفته است تا عملاً این عمل )«. کنند دوست ندارد
منفور ولی حلال را به تعویق اندازد؛ شاید پشیمانی براي زن و مرد حاصل شود و از این عمل منصرف گردند. یکی از این شرایط،
لزوم حضور دو شاهد عادل است؛ در صورتی که در ازدواج، وجود شاهد شرط نیست، چون آنجا نمیخواهد موجب تأخیر خیر
گردد. در اسلام، حقّ طلاق با مرد است؛ لیکن در مواردي که مرد کوتاهی کند و به وظایف خویش نسبت به همسرش عمل نکند و
حاضر به طلاق نیز نباشد، بنابر احادیث و آیات صریح قرآن، حاکم شرع باید به مرد تکلیف طلاق کند و اگر سرپیچی نمود، طلاق
را جاري کند. نقش زن در اجتماع زن در اجتماع، وظیفهاي دارد که از مرد ساخته نیست؛ نقشش بیهمتاست و بدون شکّ، بقاي
زندگی و نسل بشر محتاج وجود وي است. به بیان دیگر، او نیمی از پیکر جامعه است ونمیتوان از او و نقش سازندهاش چشم
پوشید؛گر چه کج اندیشان روزگار و دایگان دلسوزتر از مادر به بهانه حمایت از حقوق زن، او را از حقّ واقعیاش محروم میکنند.
میپرسند: وظیفه زن چیست؟ نقش بیهمتاي او کدام است؟ آنان که نمیدانند یا خود را به ندانستن زدهاند، بدانند که وظیفه زن،
تربیت است؛ او مربّی است و اوّلین کلاس جامعه، دامان اوست. در دامان اوست که کودك مهر و محبّت را میآموزد؛ صفا و
صمیمیّت را میآموزد و به خود میبالد و شکوفا میشود.از دامان اوست که انسانهاي بزرگ پیدا میشوند؛ از دامان اوست که
سازندگان جامعه پا به اجتماع میگذارند و از دامان اوست که سعادت برمیخیزد. او مادر است و وظیفه مادري و انسان پروري بر
دوش دارد، و چه وظیفهاي بالاتر از آن؟ چه نقشی والاتر و ارجمندتر از آن؟ کدام مرد میتواند چنان باري را بر دوش گیرد؟!
مسئولیتی که نظام طبیعت و خلقت بر دوش زن نهاده است. ناگفته نماند که اسلام با حضور زن، کار و تلاش و فعّالیّتهاي وي در
صحنه اجتماع و بستر جامعه مخالف نیست؛ آن را منع نکرده است، بلکه وظیفه اصلی او را مادري میداند و تربیت و پرورش
انسانهاي بزرگ و وارسته. در کنار آن نیز به زن اجازه میدهد تا با حفظ حریم و عفّت و پاكدامنی و در پوششی محفوظ از تیر
زهر آلود نگاههاي هوس آلوده آلوده دلان، در اجتماع حضور یابد و سرنوشت خویش را برگزیند. اسلام به منظور پایداري و
استحکام خانواده و جامعه، وظایف اقتصادي و تأمین معاش خانواده را بر عهده مرد و وظیفه همسرداري و مادي را بر عهده زن
گذاشته است. زن تا زمانی که از سوي شوهر تأمین میشود براي کار در خارج از خانه باید از وي کسب اجازه کند؛ امّا در صورتی
که تأمین نشود، نیازي به اجازه او ندارد. شاید برخی بپرسند: چرا مرد مسئول تأمین معاش است و زن نه؟ در پاسخ باید گفت: این
تقسیم کار، بر اساس نقش طبیعی آنان است. نظام خلقت، رنجها و دشواريهاي بارداري و فرزند داري را بر شانههاي زن گذاشته
است و او ناچار است به طور طبیعی، حدود نُه ماه طفل را حمل کند و پس از آن علاوه بر همه دردها و رنجهاي طاقت فرساي
بارداري، شب و روز به مراقبت و نگاهداري از نوزاد خویش بپردازد و از شیره جان خویش در کام وي ریزد تا او رشد نماید و در
عین حال، تربیتش را نیز عهده دار باشد. با این همه مشقّتی که تحمل میکند و رنجهایی که میبیند دیگر تاب وتوانی نمییابد که
تأمین معاش خانواده را نیز بر عهده گیرد. لذا اوّلین وظیفه زن، مادري است. حقوق اقتصادي اسلام به زن استقلال اقتصادي بخشیده
است تا وي، مانند مردان از حقّ، مالکیّت و تصرّف در اموال خویشتن، بدون نظارت و قیمومیّت کسی، بهره ببرد و با اختیار خویش
ثروتاش را در راهی که نیاز میداند صرف کند. حقوق فرهنگی اسلام براي فرهنگ و مسائل فرهنگی اهمیّت ویژهاي قائل است؛
از این رو، مسلمانان رابه کسب علم ترغیب میکند و دراین امر، زن و مرد را یکسان میشمرد؛ زنان و دخترانی را که ازدواج
صفحه 38 از 109
نکردهاند در کسب علم و معرفت آزادي کامل میبخشد و زنان شوهر دار را نیز از آزادي واجب و مشروع بهرهمند میسازد. در فقه
اسلامی، اگر زنی براي آموختن احکام واجب و تکالیف اسلامی و دینی خویش از منزل خارج بشود، معصیتی مرتکب نگشته است.
اگر شوهر به احکام و مسایل دینی آگاه است واجب است که خودش، به همسر خویش بیاموزد؛ وگرنه حقّ ممانعت از خروج زن،
براي فراگیري احکام، را ندارد. حقوق سیاسی یکی از حقوق سیاسی هر فردي، حقّ رأي اوست که براي تأمین و تأثیر سرنوشت
جامعه و اجتماعش است. اگر با نگاهی دقیق و موشکافانه به تاریخ گذشته بنگریم، خواهیم دید که" رأي "امروز، در حقیقت،
شکل پیشرفته" بیعتِ "روزگاران قدیم است. در قدیم بیعت مینمودند وامروز رأي میدهند. در صدر اسلام، پیامبر صلیاللهعلیهوآله
شخصا با زنان بیعت مینمود و هیچ یک از بستگان و نزدیکان زنی نمیتوانست که به جاي او با وي بیعت کند. این ارزشی است
که اسلام به زنان بخشیده است.
فصل دوم: جلوه هاي حضور زن در اسلام(زنان صدر اسلام)
زن صدر اسلام، زنی است که دوران مظلومیّت زنان را درك کرده است؛ ظلمها و ستمهاي بسیاري تحمّل نموده و محدودیّتها و
محرومیّتهاي بسیاري را شاهد بوده است. او رنج زن بودن در آن روزگاران را چشیده است و با ظهور اسلام، از محرومیّت و
مظلومیّت به کرامت و عزّت نایل شده است. او از دوره تاریک و ظلمانی گذشته به عصر نور و روشنایی قدم نهاده است و میتواند
از بهترین الگوهاي زن مسلمان ،در عرصه فعّالیّتهاي اجتماعی باشد از این رو، در این فصل به بیان شمّهاي از جلوههاي رفتاري
آنان در عرصه اجتماع بپردازیم. 1. تحمّل رنجها و سختیها در راه اسلام زمانی که اسلام به تازگی در جزیرةالعرب پاي گذاشته
بود و دعوت خویش را منتشر میساخت؛ در آن فضاي اختناق و خفقان که به شدّت با اسلام و مسلمانی برخورد میشد و کمتر
کسی جرأت مینمود به این آیین حقّ و حقیقت گرایش پیدا کند و پشت پا به خدایان چوبین و بیجان سرزمین عرب بزند، شیر
زنان حقیقت جویی بودند که با آگاهی کامل از پیامدهاي گرویدن به حقّ و شکنجههاي جان فرسایی که از سوي جاهلان جلّاد
صفت روزگار انتظارشان را میکشید، اسلام اختیار کردند و مسلمانی برگزیدند. زنان، آزادي و آزادگی اختیار نمودند واز قید و
بند شیطان صفتان تاریخ نهراسیدند. آنان عزّت و سربلندي برگزیدند و در برابر فرومایگان، سر تعظیم فرو نیاوردند و تا آن اندازه
،« خدیجه » راسخ و استوار بودند که مرگ و مردن هم نتوانست آنان رااز پیمودن راه، بازشان دارد. از جمله این زنان نامدار، حضرت
همسر با وفاي رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود که در همان آغازین روزهاي ظهور اسلام، مسلمان شد و در روزگارانی که جاهلیّت
بر دلهاي مردم عرب حکمرانی مینمود و اسلام هیچ پایگاهی نداشت، وي نخستین کسی بود که نور اسلام را به دل خویش راه
داد.( 16 ) و در نهایت خشنودي، ناملایمتها و ناهمواريهاي روزگار را بر خود هموار ساخت؛ تمام وجود خویشتن را وقف اسلام
و مسلمانان نمود و در این راه تا پاي جان ایستادگی ورزید؛ تا آنجاي که فرستاده بر حقّ خدا، محمّد مصطفی صلیاللهعلیهوآله ، به
مادر عمّار یاسر است که از نخستین مسلمانان تاریخ بود. ،« سمیّه » ، وي نوید بهشت ابدي عطا فرمود.( 17 ) یکی دیگر از این زنان
وقتی ابلیس منشان روزگار، از اسلام آوردن سمیه خبر یافتند، او و همسر و فرزند تازه مسلمان شدهاش را در بند نمودند و زیر
آفتاب سوزان مکّه شکنجه دادند. تا از اسلام برگردند؛ امّا آنهانه تنها باز نمیگشتند که با هر شکنجه، بیش از پیش در ایمان
خویش راسختر میشدند. پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله از ریگزار داغی که آنان را در آنجا عذاب میدادند؛ عبور کرد و چشمش
به آنان افتاد که در نهایت بیرحمی شکنجه میشدند؛ امّا کاري نمیتوانست بکند جز آن که با سخن خویش، فرجام آنان را در
«. صبر و تحمّل پیشه کنید، اي آل یاسر، پاداش شما بهشت خواهد بود » : پیش چشمانشان جلوهگر سازد. آن حضرت به آنان فرمود
در نهایت، سمیّه در زیر شکنجههاي ابوجهل جام شهادت را سر کشید، رنجها را تحمّل ساخت؛ امّا ننگ ذلّت را نپذیرفت. او شهید
شد و با شهادتش، نامش را در شمار شیر زنان تاریخ به عنوان نخستین شهید اسلام ثبت نمود و تاریخ زن را با نام خود مزیّن
صفحه 39 از 109
نام درخشنده دیگري است که از ایستادگی و پایداري زنان در راه حقّ وحقیقت حکایت میکند. وي زنی روم « زنّیره » ( ساخت.( 18
بود که مسلمان شد و مشرکان مکّه او را به جرم مسلمانی در بند کردند و شکنجهاش دادند. آنان از وي میخواستند که اسلام را
رها کند ولی هرگز نپذیرفت و قدمی به عقب ننشست و آن قدر پایمردي نمود که از شدّت شکنجه دو چشمش نابینا شد.( 19 ) او
عامري زن « اُمّ شریکِ » . نابینا شد امّا هرگز حاضر نشد چشم از راستی و حقیقت بپوشاند و دست از ایمان و عقیده خویش بردارد
دیگري است که سرگذشتی شنیدنی در پایداري واستواري دارد. او از قبیله قریش و از طایفه بنی عامر بود. او در مکّه مسلمان شد،
سپس به طور پنهانی به تبلیغ اسلام در میان زنان قریش پرداخت و آنان را به روي آوردن به این مکتب الهی دعوت نمود. سران
مکّه از کار او آگاه شدند و وي را دستگیر و سپس از مکّه تبعید نمودند. او را سواربر شتر برهنهاي کردند و سه شبانه روز، بیآب و
غذا، رهایش نمودند.او را از مسیر بیابانهاي داغ سوزان میبردند و هر گاه میخواستند در جایی بار بیفکنند دست و پایش را
میبستند و در برابر آفتاب سوزان میگذاشتند و خود در سایه او مینشستند و غذا میخوردند. به او گرسنگی و تشنگی میدادند و
تا پاي مرگ شکنجهاش میکردند؛ امّا او نه تنها از اسلام برنگشت بلکه آنان را هم مسلمان کرد.( 20 ) علاوه بر نمونههایی که ذکر
کردیم، زنان دیگري هم بودند که با عشق به حقیقت و تحمّل رنجها در این راه موجب گسترش و اعتلاي اسلام شدند. از جمله این
زنان میتوان به آن بانوي اصفهانی اشاره کرد که پیش از سلمان فارسی به عشق اسلام، ترك وطن کرده و خود را به محضر پیامبر
یاد « امّ ایمن » رسانیده و اسلام آورده و راهنماي سلمان فارسی براي رسیدن به پیغمبر صلیاللهعلیهوآله شده بود.( 21 ) نیز میتوان از
( کرد که پاي پیاده و بدون زاد و راحله، تنها، در گرماي طاقت فرساي بیابان، راه مکّه و مدینه را پیمود تا به پیشگاه پیغمبر برسد.( 22
و زنی شاعر پیشه از طایفه بنی « دختر عمرو بن شرید » نیز خوانده میشد. وي « تماضر » که « خنساء » 2. تبلیغ از اسلام زنی است به نام
سلیم و از یاران بود پیغمبر صلیاللهعلیهوآله . او اسلام را در میان قوم و قبیله خود تبلیغ کرد و آن قدر کوشید تا این که، همه آنان را
امّ » ( مشتاق مسلمانی نمود. همه آنان او آمدند و به حضور پیغمبر صلیاللهعلیهوآله شرفیاب شدند و به دین اسلام گرویدند.( 23
دختر ملحان بن خالد و مادر انس بن مالک. قبلًا همسر مالک بن نضر بود، امّا وقتی که مسلمان شد مالک، از او خشمگین ،« سلیم
که مرد ثروتمندي بود از وي خواستگاري « ابو طلحه » ، شد و او را ترك کرد و به شام رفت و در همانجا وفات یافت. پس از آن
میدانی خدایی را که تو پرستش » : در پاسخ به خواستگاري او گفت « ام سلیم » . ولی مشرك بود ،« امّ سلیم » کرد. او از بستگان
آیا حیا نمیکنی از این که درختی را به جاي خدا میپرستی؟ اگر » : گفت «. بله میدانم » : پاسخ داد «؟ میکنی از زمین میروید
ابا .« باید مدّتی فکر کنم » : ابا طلحه پاسخ داد «. اسلام بیاوري هیچ مهریهاي از تو نمیخواهم و آن مسلمانی تو مهریه من خواهد بود
اشهد آن لا اله الّا اللّه و انَّ محمّدا رسول اللّه ، یعنی سخنت را پذیرفتم و »: طلحه این را گفت و رفت. پس مدّتی برگشت و گفت
نیز پس از اسلام آوردن او با وي ازدواج کرد و بدین ترتیب این زن پاك طینت و مصلحت اندیش، اسلام « امّ سلیم » . مسلمان شدم
از « امّ زیاد اشجعیّه » 3. حضور در میدان نبرد ( آوردن خواستگارش را مهریّه خویش قرارداد تا این سان به اسلام خدمت کند.( 24
زنان مسلمان و از جمله آن شش زنی است که در جنگ خیبر، همراه با سپاه مسلمانان بودند. میگوید: خبر حضور ما در جنگ به
پیغمبر صلیاللهعلیهوآله رسید، به سوي ما آمد و فرمود: با اجازه چه کسی آمدهاید؟! گفتیم: دارو آوردهایم تا مجروحان و زخمیان
پیامبر سخنانمان را شنید و اجازه ماندن در جبهه را به ما داد.( 25 ) زنی دیگر .«... را مداوا کنیم، مهمّات سربازان رانگاهداري کنیم و
یا رسول اللّه اجازه میدهید که » : میگوید: آنگاه که پیامبر میخواست به جنگ خیبر برود، خدمتش عرض کردم « امّ سنان » به نام
زنهاي دیگري هم در این » : پیامبر فرمودند .«... همراه شما بیایم؟ مشکهاي آب راتعمیر میکنم، مجروحان را مداوا میکنم و
جنگ شرکت کردهاند، و من به آنان اجازه حضور دادهام. از طایفه خود تو هستند و تو میتوانی با ما باشی. پس همراه امّ سلمه
از زنان انصار، که خیمهاي بر پا کرده بود و در آن به مداواي ،« رفیده » 26 ) در جنگ خندق نیز زنی حضور داشت به نام )«. باش
در آن جنگ هدف تیر دشمن قرار گرفت و زخم خورد، « سعدبن معاذ » مجروحان و زخم خوردگان نبرد میپرداخت. هنگامی که
صفحه 40 از 109
شخصا « رفیده » «. ببرید تا از نزدیک او را ببیند و معالجهاش کند « رفیده » او را به خیمه » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله به اطرافیانش فرمود
مجروحان را مداوا و پرستاري میکرد. پیغمبر نیز گاه به دیدنش میرفت و احوالش را میپرسید.( 27 ) در جنگ احد، پس از این که
مسلمانان در جبهه نظامی شکست خوردند و عدّهاي از مردم پیامبر را در میدان نبرد تنها رها کردند، حضرت فاطمه علیهاالسلام
همراه عدّهاي از زنان مسلمان از شهر مدینه به سوي میدان نبرد حرکت کرد و آب و غذا بر دوش خویش بار کرد و خود را به اُحد
در جستوجوي پیامبر « فاطمه زهرا علیهاالسلام » . به مداواي مجروحان و سیراب کردن آنان پرداختند ،« اُحد » رسانید. آنان منطقه
صلیاللهعلیهوآله بود؛ وقتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله را دید دستهایش را به دور گردن ایشان انداخت و خونها را از سر و روياش
پاك کرد. علی علیهالسلام با سپر خویش آب میریخت و زهرا علیهاالسلام زخمهاي پدر را شستوشو میداد. زهرا علیهاالسلام
پس از شستن زخمها، قطعه حصیري را سوزاند و خاکسترش را بر زخمهاي پیامبر صلیاللهعلیهوآله پاشید تا مانع از خونریزي
به میدان جنگ اُحد آمد؛ خبر کشته شدن دو « سمداء » به نام « بنی دینار » 4. توجه به رهبر و رهبري زنی مسلمان از طایفه ( شود.( 28
را که در رکاب پیامبر صلیاللهعلیهوآله میجنگیدند به وي دادند، امّا وي بیدرنگ و بیهیچ توجّه « سلیم » و « نعمان » فرزندش یعنی
«. الحمدللّه خوب است » : گفتند «؟ پیامبر چه طور است » : به خبري که شنیده بود حال پیغمبر صلیاللهعلیهوآله را جویا شد و گفت
پیامبر صلیاللهعلیهوآله را نشانش دادند. وقتی «. میخواهم پیغمبر را ببینم » : وقتی خبر سلامتی را شنید، بیشتر مشکوك شد و گفت
یا رسول اللّه بعد از سلامتی تو همه مصیبتها برایم آسان » : پیغمبر خدا صلیاللهعلیهوآله را دید نفس راحتی کشید و عرض کرد
سپس بر بالین پیکرهاي بیجان دو فرزندش رفت و آنها را بر پشت شتري سوار کرد و به سوي مدینه «. است و هیچ غمی ندارم
حرکت کرد تا در آنجا به خاکشان بسپرد.
فصل سوم: جلوه هاي حضور زن در اسلام(زنان عاشورا)
زنان عاشورا، حماسه آفرینانی بود که با حضور خود درتاریخ کربلا حماسه آفریدند و نام زن را اعتلا بخشیدند و ثابت کردند که
زن مسلمان، موجودي بیدست و پا و منزوي نیست که توان حضور در عرصه اجتماع و رویا رویی با مصائب و مشکلات را نداشته
باشد؛ زنی است توانا، عفیف، پاكدامن، صبور، تیز بین و سرشار از تواناییها و فضائلی که یک زن میتواند داشته باشد. زنان
عاشورا، بهترین زنانیاند که میتوانند الگو و تجسّم عینی حضور زن در عرصههاي مختلف زندگی باشند و برخوردها و کنشهاي
آنان میتواند راهگشاي زن مسلمان امروز و فرداي جامعه باشد. در این قسمت از نوشتار خویش، به ذکر نمونههایی از جلوههاي
رفتاي آنان میپردازیم. 1. یاري رهبري عدّهاي نقل میکنند: همراه زهیر بن قین بجلّی از مکّه برمیگشتیم که تصادفا به کاروان امام
حسین علیهالسلام برخوردیم. آنها به سوي کوفه میرفتند و ما مجبور بودیم هر جایی که آنان منزل میکنند، منزل کنیم. ناراحت
بودیم امّا چارهاي نداشتیم؛ با این حال، سعی میکردیم که از آنها فاصله بگیریم و دورتر از ایشان منزل کنیم. یکی از روزها در
یکی از منزلگاههاي بین راه، هنگامی که بر سر سفره طعام نشسته بودیم، شخصی از سوي امام حسین علیهالسلام نزد ما آمد و سلام
با شنیدن این سخن، همه مات و «. زهیر بن قین، ابوعبداللّه مرا پیش تو فرستاده است تا نزد وي بیایی » : کرد و پس از سلام گفت
مبهوت ماندند و لقمهها از دستانشان فرو افتاد و غرق در اندیشه شدند، چنان که گویا، عقاب اجل بر سرشان نشسته و میخواهد
میخواست بی توجه به سخنان آن مرد، به غذا خوردن خویش ادامه دهد؛ امّا همسرش (دیلم دختر « زهیر » . جان آنان را بستاند
سبحان اللّه پسر پیغمبر تو را به حضور خود میطلبد و تو نمیروي؟ چه اتّفاقی میافتد اگر خدمتش » : عمرو) رو به وي کرد و گفت
زهیر به اصرار همسرش از جاي خود برخاست و به سوي خیمههاي امام حسین علیهالسلام رفت. مدّت «؟ برسی و کلامش را بشنوي
زمان زیادي طول نکشید که با چهره بشاش و خندانی بازگشت و دستور داد خیمههاي او را جمع کنند و نزدیک خیمههاي امام
تو را طلاق دادم، چون دوست ندارم به خاطر من رنج و زحمتی به » : حسین علیهالسلام بر پا کنند. سپس رو به همسرش کرد و گفت
صفحه 41 از 109
بعد از آن، اموال و «. تو برسد. به سوي قوم و قبیله خود برو. من تصمیم دارم با امام حسین علیهالسلام باشم و جانم را فداي او کنم
مهریّه همسرش را به وي داد و او را به پسر عموهایش سپرد تا به پدر مادرش برسانند. در همان واپسین لحظات، هنگام جدا شدن،
خداوند یار و یاور تو باشد و تو را به » : همسر زهیر رو به او کرد و با چشمانی گریان در حالی که با او خداحافظی میکرد، گفت
29 ) اینجا زن زهیر بن قین بود که )«. خوشبختی برساند. از تو تمنّا دارم که روز قیامت نزد جدّ حسین علیهالسلام مرا نیز به یاد آوري
اینچنین همّت عالی و فکر متعالی از خود نشان داد و همسر خویش را به یاري مولاي خویش، رهبر اسلام، فرستاد. در روز عاشورا
نیز زنان دیگري بودند؛ از جمله آنان مادر وهب بن جناح کلبی، دانش آموخته مکتب اسلام اهل بیت علیهمالسلام . او نیز در روز
عاشورا درس خویش را به خوبی پس داد و از امتحان الهی سربلند خارج شد؛ آن سان که رفتارش تا پایان جهان درس شد براي
به میدان نبرد آمد و نبرد نمایانی کرد و پس از نبردي جانانه به سوي « وهب بن جناح کلبی » ، زنان آزاده و آزاد منش. روز عاشورا
«؟ مادر جان آیا از من راضی شدي » : مادر و همسر خویش که با وي به کربلا آمده بودند، بازگشت؛ رو به مادرش ساخت و پرسید
همسر «. از تو راضی و خشنود نمیشوم مگر آن که در یاري حسین علیهالسلام کشته شوي » : مادرش در پاسخ وي چنین بیان کرد
وهب که آنجا بود و این گفتوگو را میشنید بیتاب شد و اختیار خویش از دست داد و بر حسب علاقه شدیدي که به وي داشت
امّا اینجا کربلابود و وادي خون و «. تو را به خدا قسم میدهم مرا به مصیبت خود مبتلا نکنی و دلم را به درد نیاوري » : صدا زد
شهادت و مکان رویارویی حقّ با باطل. حقّ، تنها مانده بود و یاري میطلبید و حقّ طلبان میدیدند که باید از جان گذشت، نه یک
فرزندم، » : جان، بلکه اگر صدها جان میداشتند در این راه نثار میکردند و اینجا جاي تنها گذاشتن حقّ نبود. مادر وهب فریاد زد
به سخن همسرت گوش مسپار و برگرد، برگرد و در راه پسر دختر پیامبر خدا آن قدر نبرد کن تا از شفاعت جدّش در روز قیامت
وهب، پیام مادرش را شنید و به میدان بازگشت و آن قدر جنگید تادستش از بدن جدا شد. در این بحبوحه جنگ و «. بهرهمند شوي
نبرد، همسر وهب، همان زنی که تا چندي پیش، احساسات بر او فایق آمده بود و از رفتن همسرش ممانعت میکرد اکنون عمود به
پدر و مادرم فداي تو باد، در یاري اهل بیت پاك و حرم »: دست به میانه میدان میدوید. به سوي همسرش میدوید و فریاد میزد
وهب میخواست وي را به خیمه زنان باز گرداند، امّا او دست بر دامان وهب زد و با وجودي سرا پا «. محترم رسول خدا نبرد کن
30 ) سرانجام همسر وهب به دستور امام و رهبر خویش به خیمه بر گشت. او )«. بر نمیگردم تا بمیرم » : خواهش والتماس عرض کرد
میتوانست بماند؛ میتوانست تا پاي جان در کنار همسرش و دوشادوش وي باشد، همچنان که میخواست، امّا نماند و به فرمان
رهبر خویش بازگشت. بازگشت تا درس اطاعت و پیروي از رهبري و ولایت به همه بیاموزد. او بازگشت؛ همسرش، وهب، آن قدر
2. در پی حجاب و حریم و حرمت حمید بن مسلم، یکی از راویان وقایع کربلا، درباره رویدادهاي عصر ( جنگید تا شهید شد.( 31
در غارت خیمهها میدیدم زنان و دختران حسین علیهالسلام در ندادن روپوشهاي خود، سخت پافشاري » : عاشورا میگوید
میکردند و نمیگذاردند لشگر به سادگی چادر و معجرشان را از سرشان بربایند، لیکن ناتوانی و داغداري و اسیري بالاخره آنان را
32 ) این حقیقتی است که از دشت نینوا و حماسه آفرینی زنان )«. مغلوب دست ستم میکرد و چادر و معجرشان به غارت میرفت
عاشورا نقل شده است. آنان اگرچه هر یک داغ عزیزي بر دل داشتند؛ پدر، شوهر، برادر و فرزند از دست داده بودند، ولی با آن
حال، در حفظ حجاب خویشتن تا آخرین حدّ توان ایستادگی و پافشاري کردند و داغ عزیزانشان نتوانست باعث سهل انگاري آنان
در آن امر شود. میدانستند که لشگر شیاطین، حجاب از صورت آنان خواهد ربود؛ اما در برابر کشف حجاب، پایداري و مقاومت
کردند. نیز براي این که به همه اعلام دارند که ارزش و عزّت زن به حفظ حجاب است و حجاب مصونیّت است نه محدودیّت، در
اوّلین فرصتی که برایشان حاصل شد تا خواستهاي داشته باشند، از عمربن سعد درخواست کردند امر کند چادر و روپوشهایی را که
از آنان به غارت رفته است به ایشان باز گردانند تا بتوانند سر و صورت خویش را از دیدگان نامحرمان بپوشانند.( 33 ) زمانی هم که
علیهاالسلام ، آینه عفّت و پاکدامنی، در حالی « زینب کبري » ، زنان و کودکان اسیر را میخواستند وارد مجلس عبیداللّه بن زیاد کنند
صفحه 42 از 109
که کهنهترین جامهها را پوشیده بود به طرز ناشناسی وارد مجلس شد و در گوشهاي نشست و زنان اطراف او را گرفتند تا از
دیدگانِ نامحرمان دور بماند و جلب توجه نکند و اینچنین نیز شد؛ به طوري که ابن زیاد او را نشناخت و نام او را از دیگران جویا
امّ » شد.( 34 ) نمونه دیگري از این تلاش مقدس، براي حفظ حجاب و حریم عفّت و پاكدامنی در نزدیکی شهر دمشق و از سوي
نقل شده است؛ آن زمانی که کاروان اسراي کربلا را همراه سر امام حسین علیهالسلام به سوي شام میبردند. وقتی کاروان به « کلثوم
شمر پرسید: چه درخواستی؟ فرمود: «. من از تو در خواستی دارم » : رو به شمر کرد و گفت « امّ کلثوم » ، نزدیکی شهر دمشق رسید
وقتی میخواهی ما راوارد این شهر کنی، از دروازهاي ببر که تماشاچیان کمتري داشته باشد و به سپاهیان نیز بگو سرهاي شهدا را از »
میان کجاوهها بیرون ببرند و ما را دورتر از آنان قرار دهند تا مردم، کمتر ما را به این حال تماشا کنند.( 35 ) سهل بن سعد یکی از
کسانی است که در شهر شام حضور داشته و به پیشواز کاروان اسراي اهل بیت رفته است. وي میگوید: خود را به مقابل کاروان
من سهل بن سعد از اصحاب جدّتان رسول خدایم. آیا » : گفتم « سکینه، دختر حسینم » گفت: من «؟ دختر کیستی » : رساندم و گفتم
به حامل این سر بگو سر را از مقابل ما پیشتر ببرد تا مردم به آن متوجه شوند و به حرم رسول اللّه نگاه » : فرمود «؟ فرمایشی دارید
گفت: «؟ آیا میتوانی چهار صد اشرفی بستانی و حاجت مرا برآوري » : سهل میگوید: خود را به حامل سر رساندم و گفتم «. نکنند
پذیرفت و اشرفیها را گرفت.( 36 ) در مجلس یزید هم آنجا که «. سر را از جلوي زنان حرم پیشتر ببري » : گفتم «؟ چه حاجت داري »
زینب علی علیهالسلام ، مجال سخن گفتن مییابد و خطبه میخواند، از کشف حجاب سخن میراند و با لحنی غرّا و آتشین خطاب
به یزید (لعنۀاللّه علیه) میگوید:اي فرزند آزادشدگان، آیا این امر، از عدالت اسلامی است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده
جاي دهی ولی دختران پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله را در میان نامحرمان به صورت اسیر حاضر نمایی؟ تو زنان و کنیزان خود را در
حرم ستر و پوشش نگاه داري، ولی خاندان رسالت را با دشمنان در شهرها و آباديها بگردانی تا باده نشینان، نزدیکان، بیگانگان،
اراذل و اشراف، آنان را ببینند؛ در صورتی که از مردان آنان کسی همراهشان نیست و از حامیان و طرفدارانشان سرپرست و
3. عزّت و سربلندي حتّی در سختترین لحظات کاروان زنان و کودکان اسیر و بیسرپرست، غارت ( حمایتگري ندارند...( 37
زده، گرسنه و مصیبت دیده وارد کوچههاي لبریز از جمعیّت و تماشاچی شهر کوفه شدند. در این میان یکی از کوفیان خرما و نانی
آورد و بین اسیران توزیع کرد؛ امّا امّ کلثوم (دختر علی بن ابی طالب علیهالسلام ) خطاب به آن مرد صدا زد: ما از خانواده پیغمبر
اسلام هستیم و مشمول صدقه نمیشویم تا این که خرما ونان مردم را قبول نماییم. پس رو به کودکان کرد وبه آنان فرمود: هر چه از
مردم گرفتهاید، پس بدهید. آنان با وجودي که در نهایت نیاز و احتیاج به سر میبردند و گرسنگی به شدّت آزارشان میداد، نان و
خرما رابه صاحبانشان باز گردانند تا به آنان بگویند ما حاضریم رنج گرسنگی را بر خویشتن هموار سازیم امّا عزّت خویش را
پایمال نکنیم؛ نه تنها خودمان که حتّی کودکانمان نیز اینچنیناند و عزّت کالایی نیست که بتوان آن را به سادگی از مسلمان
4. دفاع از حریم ولایت عبیداللّه بن زیاد در مجلسی که در کوفه بر پا کرده بود، پس از گفتوگوي با حضرت ( راستین ربود.( 38
زین العابدین علیهالسلام نسبت به او خشمگین شد و دستور قتل او را صادر کرد. حضرت زینب علیهاالسلام ، مدافع حریم ولایت، با
شهامت و شجاعت هر چه تمامتر خود را بردامان امام سجّاد علیهالسلام انداخت و خطاب به ابن زیاد فریاد زد: به خدا سوگند، دست
از یادگار برادرم بر نمیدارم واز او جدا نمیشوم. اگر میخواهی او را به بکشی، مرا هم با او بکش. مرا با او بکش تا هر دو با هم
5. دفاع از ناموس اسلام در ( شویم آسوده از این محنت و غم بدین ترتیب، ابن مرجانه را از تصمیمی که داشت باز داشت.( 39
مجلسی که یزید در شهر شام و در قصر خویش بر پا ساخته و اسیران کربلا را در آن احضار کرده بود، مردي شامی رو به فاطمه،
فاطمه، از شنیدن «! چقدر مناسب است که این کنیزك را به من ببخشی » : دختر امام حسین علیهالسلام ، کرد و سپس به یزید گفت
این سخن موي بر اندامش راست شد؛ لرزه سر تا پاي وجودش را گرفت و با بیتابی تمام جامه عمّهاش را چنگ زد و به او پناهنده
زحرف شامی آن کودك بر آشفت در آن آشفتگی با «. عمه جان، یتیم شدم و اینک میخواهند مرا به کنیزي ببرند » : شد و گفت
صفحه 43 از 109
نه، » : عمّهاش گفت یتیمی بس نبود این ناتوان را که خدمتکار باشم این خسان را عمّهاش زینب علیهاالسلام رو به وي کرد و فرمود
6. روشنگري و بیدار سازي مردم زنان اهل ( سپس مانع از تحقّق خواسته مرد شامی شد.( 40 «. این فاسق نمیتواند چنین کاري کند
بیت حسینی علیهمالسلام در تمام دوران اسارت خود از کربلا تا شام، هر کجا که فرصت و مجال مییافتند به روشنگري و بیدار
سازي مردم و آگاه سازي آنان بر جنایاتی که مرتکب شده بودند، میپرداختند و در این راستا حتّی کمترین لحظهها و موقعیّتها را
ابن سعد با اسیران آل پیغمبر آمدند و چون نزدیک کوفه رسیدند، اهل کوفه براي تماشاي »: هم از دست نمیدادند. راوي میگوید
ایشان در پاسخ «؟ شما از اسیران کدام مملکت و کدام قبیلهاید » : آنان اجتماع کرده بودند. زنی از زنان کوفه از بالاي بام فریاد زد
پس از آن، زن از بام فرود آمد واز خانه خود براي آنها جامه و لباس و مقنعه جمع کرد و به اهل «. ما اسیران آل محمّدیم » : گفتند
41 ) آن روز امّ کلثوم، دختر امیرالمؤمنین علی علیهالسلام ، در حالی که صدایش به گریه )«. بیت علیهمالسلام داد تا خود را بپوشانند
اي اهل کوفه، واي به حال شما. چرا حسین علیهالسلام را » : بلند بود از پشت پرده هودج خطبهاي خواند که چنین آغاز میشد
کوچک شمردید و او را کشتید و اموال او را به غارت بردید و زنان او را اسیر نمودید و آنگاه بر او گریه میکنید؟ واي بر شما،
هلاکت و بدبختی بر شما باد!.... مردم کوفه با شنیدن سخنان آتشین و جگر سوز خواهر حسین علیهالسلام به ناله و فریاد و اشک و
زاري افتادند. زنهایشان گیسو پریشان میکردند و خاك بر سر میریختند؛ چهرههاي خویش را خراش میدادند و سیلی به صورت
میزدند و فریاد واویلا سر میدادند. مردهایشان نیز میگریستند و از شدّت ندامت و پشیمانی، موهايِ محاسن خویش میکندند.
زینب » ، 42 ) در همان روز یا روز دیگر )«. راوي میگوید: هیچ موقعی دیده نشده بود که مردم بیشتر از آن روز گریه کرده باشند
کبري علیهاالسلام با دست خویش به سوي مردم اشاره میکند؛ بدین معنی که اي مردم خاموش شوید. از اشاره او، نفسها در سینه
حبس میشود؛ زنگهاي شتران از صدا میافتد و سکوت عجیبی همه جا را فرا میگیرد. شیر دختر علی علیهالسلام ، زینب
علیهاالسلام ، سکوت را میشکند و سخن گفتن آغاز میکند و حمد و سپاس خدا را میگوید و سپس میفرماید: اي مردم کوفه،
اي صاحبان مکرو خدعه، آیا بر ما گریه میکنید؟ هرگز آب دیدگان شما فرو نایستد و نالههاي شا ساکت نگردد... شماایمان خود
را مایه مکر خیانت در میان خود ساختید و رشته ایمان را بستید و دو مرتبه باز کردید... آیا پس از کشتن ما بر ما گریه میکنید و
خود را سرزنش مینمایید؟ آري، به خدا قسم زیاد گریه کنید و کم بخندید، همانا شما لکّه ننگ و عار روزگار را به دامان خود
افکندید که به هیچ آبی نمیتوان شست و شویش داد... واي بر شمااي اهل کوفه، آیا میدانید چه جگري از رسول خدا شکافتید؟!
و چه گوهري از او را آشکار ساختید و چه خونی ازاو بر زمین ریختید؟! و چه حرمتی از او هتک نمودید؟! کار زشت و ناشایستهاي
انجام دادید و جنایت بزرگی مرتکب شدید؟! و ظلم و ستمی عظیم به بزرگی زمین وآسمان نمودید؟!... راوي میگوید: به خدا
قسم آن روز مردم را حیران و سرگردان دیدم، آنان گریه میکردند و دستها به دندان میگرفتند. پیرمردي را دیدم که در کنار من
پدر و مادرم فداي شما باد، پیران شما بهترین پیرها، » : ایستاده واز اشک چشمش محاسنشتر شده است، در حالی که میگفت
(43)«. جوانان شما بهترین جوانها و زنان شما بهترین زنها خاندان شما بهترین خاندانها هستند که هرگز خوار و مغلوب نمیشوند
آن زمانی که آن نا نجیب با چوب خیزران به لب دندان پر خون امام حسین علیهالسلام » ، در شهر شام، در مجلس یزید لعنۀاللّه علیه
میزد و یاوه گویی میکرد. عقیله بنیهاشم، زینب کبري علیهاالسلام ، از جاي خود برخاست و با شهامت و شجاعت تمام، فرزند
معاویه (علیهالهاویه) را مورد خطاب خویش قرار داد و چنان سخنان کوبنده و آتشینی بر زبان راند که تا آن روز هیچ کسی جرأت
نکرده بود بگوید و آن سان بیپرده و صریح در برابر چشمان جمع فراوانی از بینندگان و شنوندگان تحقیر و سرزنشش کند. کورت
فریشلر در این مورد میگوید: از زمانی که زینب آن نطق را در مجلس خلیفه اموي ایراد کرد، نزدیک سیزده قرن ونیم میگذرد و
هنوز مورّخین اسلامی حیرت میکنند که چگونه یزید بن معاویه، آن هم در حضور تمامی رجال دستگاه خلافت خود آن سخنان
مورخین اسلامی میگویند؛ همان » : 44 ) نیز مینویسد )«. تند را از زینب شنید و نطق او را قطع نکرد و فرمان قتلش را صادر ننمود
صفحه 44 از 109
نطق بود که سبب شده عدّهاي به خونخواهی حسین علیهالسلام برخاستند و انتقام خون او را از قاتلانش گرفتند. نیز موّرخین شیعه
میگویند: بر اثر همان نطق بود که خلافت اموي طوري متزلزل شد که بعد از مرگ یزید، پسرش معاویه به طیب خاطر از خلافت
استعفا داد و گفت: من لیاقت خلافت را ندارم...( 45 ) سخنرانی زینب در دمشق، در مجلس یزید بن معاویه... قطره آبی بود که ظرف
پر را لبریز نمود و مخالفان حکومت بنی امیّه که تا آن موقع قدرت مخالفت را نداشتند یا این که براي مبارزه با بنی امیّه آماده
7. رساندن پیام مظلومیّت اسلام (46)«. نبودند که جان بسپارند دست از جان شستند و مبارزه با حکومت بنی امیّه را آغاز کردند
زنان و دختران عاشورایی هر کجا میتوانستند براي مظلومیّت و غریبی و داغ شهداي عاشورا اشک میریختند و ماتم میگرفتند؛
نوحه سر میدادند و سوگواري مینمودند تا پیام مظلومیّت آنان و در نتیجه، مظلومیّت اسلام را به گوش جهان و جهانیان برسانند.
زینبِ حسین علیهالسلام ، سرقافله زنان اهل بیت علیهمالسلام ، این گونه در کنار جسم صد چاك و بیسر برادرش حسین ناله و »
شیون میکرد: یا محمّداه، اي جدّ بزرگوار که درود فرشتگان همواره بر تو باد، این حسین توست که در خون غلطان است و
اعضایش از یکدیگر جدا شده است و اینان دختران تو هستند که اسیر شدهاند.از این ستمها به خداوند وبه محمّد مصطفی
علیهالسلام و به علی مرتضی علیهالسلام و به فاطمه علیهاالسلام و به حمزه سّیدالشهدا شکایت میکنم. یا محمّداه، این حسین توست
که در زمین کربلا برهنه و عریان افتاده است و باد صبا خاكها را بر بدن او میپاشد. این حسین توست که از ستم زنازادگان کشته
شده است. آه وافسوس، امروز روزي است که جدّم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از دنیا رفت.اي یاران محمّد صلیاللهعلیهوآله ، اینان
47 ) نیز آنگاه که در مجلس یزید، نگاهش به سر بریده برادر )«. فرزندان پیغمبر شمایند که آنان را مانند اسیران به اسیري میبرند
افتاد دست برد و گریبان خود را چاك زد و چنان ناله و شیونی کرد که تمامی اهل مجلس را به گریه انداخت و یزید (لعنۀاللّه علیه)
( را ساکت نمود.( 48
نتیجه
همانسان که ملاحظه کردید به تحقیق، پژوهش و پی جویی در تاریخ جهان و اسلام پرداختیم و نمونههایی از محرومیّت زن در
قرون گذشته و تمدّنهاي پیش از اسلام را از لابهلاي متون و اسناد تاریخی استخراج کردیم و به مرحله نگارش در آوردیم، تا
بدانید و آگاه باشید که پیش از اسلام چه ظلمهایی بر این مخلوق پر بهاي آفرینش شده است و اسلام با آمدن خود چه خدمتی به
وي نموده است؛ چگونه او را از یوغ بردگی، رها و آزاد ساخته و بر تخت کرامت و ارجمندي نشانده است. بخوانید و ببینید که
قانونهاي بشري با زن چگونه و قانون الهی چه سان رفتار کردهاند و میکنند. به هوش باشید و فریب گفتارهاي به ظاهر خوش آب
و رنگ ولی در حقیقت تو خالی دایگان دلسوزتر از مادر را که دیر زمانی است فریاد دفاع از حقوق زن سر دادهاند و دم از تساوي
زن و مرد میزنند، را نخورید. هوشیار باشید و با اندیشهاي باز، تحلیلگر و تیز بین به قضاوت امر بنشینید و منصفانه داوري کنید:
کدام یک ارزش و کرامت زن و جایگاه واقعی اوست؟ کدام یک تأمینگر سعادت و کمال اوست؟ آنچه که آنها میگویند یا
آنچه که اسلام میگوید؟ تحقیق خود را به منظور روشنگري و آشکار ساختن حقیقت، از یونان باستان آغاز کردیم و به
امپراطوري روم رفتیم؛ ایران باستان و سرزمین هند را پشت سر گذاشتیم تا به دیار جزیرةالعرب رسیدیم. نگاهی به وضعیّت زن عرب
پیش از اسلام انداختیم و پس از آن وارد عصر اسلام شدیم.از جایگاه زن در اسلام و برخی حقوق وي سخن گفتیم و سپس براي
اثبات این حقیقت که زن مسلمان بر خلاف آنچه که دشمنان اسلام مینمایانند، زنی بیدست و پا و محبوس دیوارهاي خانه نیست
و میتواند حضوري فعّال و چشمگیر در عرصههاي مختلفت زندگی و مسئولیتهاي متعدّد جامعه داشته باشد، نمونههایی از
جلوههاي رفتاري زنان مسلمان صدر اسلام و تاریخ کربلا را به عنوان نمونههاي عینی و مجسّم حضور زن در اجتماع ذکر کردیم؛ تا
شاید گامی هر چند ناچیز در خدمت به انسان و انسانیّت و کرامت و ارزش زن برداشته باشیم. همه اینها را گفتیم و نوشتیم تا به
صفحه 45 از 109
زنان آزاد اندیش عالم بگوییم کهاي آزاد اندیشان عالم، بدانید و آگاه باشید که ارزش و بهاي شما بیش از آن چیزي است که دور
شدگان از مکتب وحی الهی میگویند. شما سرمایههاي هستیِ پهناورید. تداوم هستی و نسل بشر در گرو هستِ شماست و سعادت
و پایداري جامعه انسانی در دستان شما. پس قدر خویشتن را بدانید و از عزّت و ارزشی که خداوند گیتی نصیبتان نموده است
پاسبانی کنید و بدانید که ارزش و کمال شما همان چیزي است که اسلام میگوید، نه آنچه که مدّعیان دفاع از حقوق زن ادّعا
میکنند. به اسلام پناه آرید و با عمل به دستورهاي آن و پایبندي به ارزشهاي آن، از ارزش و کرامت خویشتن پاسبانی کنید و
طریق کمال و سعادت را بپیمایید. با الگوگیري از زنان مسلمان صدر اسلام و تاریخ عاشورا، وظیفه خویش را ایفا کنید و بدانید که
مؤثر و مفید بودن هیچ منافاتی با پاك بودن و پاكدامنی ندارد. یک بانوي مسلمان میتواند عالی و متعالی باشد و در عین این که
در عفّت و پاکدامنی یکتاست، در سرنوشت جامعه خویش مؤثر باشد؛ با حفظ حریم روابط، پوشش و لباس مناسب و عفّت، داخل
در اجتماع شود و به کار کوشش بپردازد و همپاي مردان جامعهاش پیش رود و مدارج کمال و ترقّی را بپیماید. او میتواند و باید
چنین باشد، چون سعادت هر جامعهاي بسته به زنان و مردان آن است و در این میان، زنان نیمی از جمعیّت هر جامعهاي را شامل
میشوند؛ از این رو، زنان نقش کارسازي در تعیین سرنوشت آن دارند.
کتاب نامه
2. زن در حقوق ساسانی، . الف. قرآن ب. منابع فارسی: 1. لهوف، ابن طاووس، ترجمه عقیقی بخشایشی؛ نشر بخشایش، پاییز 1377
3. نهج الفصاحۀ، . کریستیان بارتلمه، ترجمه ناصرالدین صاحب الزّمانی؛ چاپ اول، انتشارات مؤسسه مطبوعاتی عطایی، مرداد 1337
سید ابوالقاسم پاینده، چاپ دهم، انتشارات جاویدان. 4. تاریخ تمدّن، ویل دورانت، ترجمه مهرداد مهرین؛ تهران: انتشارات اقبال،
6. ؛تاریخ تمدن، ویل دورانت، . 5. تاریخ تمدّن، ویل دورانت، ترجمه ا.ح. آریانپور، تهران، انتشارات اقبال، 1349 ، ج 4 . 1337 ، ج 2
7. تاریخ تمدّن، ویل دورانت، ترجمه حمید عنایت، تهران، انتشارات . ترجمه فتح اللّه مجتبایی، تهران، انتشارات اقبال، 1349 ، ج 5
8. تاریخ عرب قبل از اسلام، سید عبدالعزیز سالم، ترجمه باقر صدري نیا، چاپ اول، انتشارات علمی فرهنگی، . اقبال، 1341 ، ج 7
10 . نفس . 9. امام حسین و ایران، کورت فریشلر، ترجمه ذبیح اللّه منصوري، چاپ سیزدهم، انتشارات جاویدان، 1377 . 1380
.11 . المهوم، شیخ عباس قمی، ترجمه شیخ محمد باقر کمرهاي، چاپ نهم، انتشارات مسجد مقدس صاحب الزّمان، تابستان 1379
12 . تمدّن اسلام و . ایران در زمان ساسانیان، سن آرتور کریستین، ترجمه رشید یاسمی، چاپ نهم، انتشارات دنیاي کتاب، 1374
13 . تاریخ رم، آلبر و ژول ایزاك . عرب، گوستاو لوبون، ترجمه سید هاشم حسینی، چاپ سوم، تهران، کتابفروشی اسلامیّه، 1358
14 . تاریخ ملل شرق و یونان، آلبر و ژول ایزاك . ماله، ترجمه غلامحسین زیرك زاده، چاپ دوم، انتشارات کتابفروشی سینا، 1332
15 . الارشاد، مفید، ترجمه محمّد باقر . ماله، ترجمه عبدالحسین خان هژیر، چاپ یکم، تهران، انتشارات کمسیون معارف، 1309
16 . روح القوانین، منتسکیو، ترجمه علی اکبر مهتدي، چاپ . ساعدي خراسانی، چاپ سوم، تهران، کتابفروشی اسلامیّه، 1376
چهارم، تهران، انتشارات اقبال، 1339 . ج. منابع عربی: 1. بلوغ الارب فی معرفۀ احوال العرب، سید محمود شکري آلوسی، چاپ
3. شرح . 2. روح المعانی، سید محمود شکري آلوسی، بیروت، احیاءالتراث العربی، ج 4 . سوم، قاهره، دارالکتاب القربی، مصر، ج 2
نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، چاپ دوم، بیروت، دارالفکر، 1375 ه .ق. 4. أسدالغابۀ فی معرفۀ الصحابۀ، ابن اثیر تهران، انتشارات
6. لسان العرب، ابن منظور، . 5. النهایۀ فی غریب الحدیث والأثر، ابن اثیر، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ج 1 . اسماعیلیان، ج 5
. 7. المحبّر، محمد بن حبیب ابی جعفر، بینا، 1361 ه .ق. 8 . چاپ اول، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408 ه .ق، ج 7
9. تاج العروس، سید محمّد مرتضی حسینی، چاپ . سننالکبري، ابیبکر احمد بنالحسین بنعلی بیهقی، بیروت، دارالفکر، ج 10
10 . المنار، سید محمّد رضا رشید رضا، چاپ چهارم، دارالمنار، 1374 ه .ق، ج . اول، مصر، المنشأة بجمالیۀ مصر، 1306 ه .ق، ج 1
صفحه 46 از 109
12 . المبسوط، شمس الّدین السّرخسی، بیروت، دارالمعرفۀ، . 11 . سننابی داود، أبی داود سجستانی، داراحیاءالسّنّۀالنبویّۀ، ج 2 . 4
14 . الاصابۀ فی تمییز ال ّ ص حابۀ، ابن حجر . 13 . جامع البیان، ابن جریر طبري، بیروت، دارالفکر، 1415 ه .ق، ج 3 . 1406 ه .ق، ج 4
15 . المف ّ ص ل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی، چاپ اول، بیروت، دارالعلم للملایین، . عسقلانی، بیروت، دار صادر، ج 4
. 16 . عمدةالقاري، عینی بدرالدّین أبی محمّد محمود، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 10 . 1970 م، ج 5
پاورقی ها
1. به بررسی نمونههایی از حضور زن در صحنههاي مختلف اجتماعی و فعالیتهاي سازنده آنان در صدر اسلام میپردازد. 2. به
4. سوره اعراف، . بررسی گوشههایی از عملکرد زنان عاشورایی در وقایع و رویدادهاي تاریخ میپردازد. 3. سوره حجرات، آیه 13
.8 . 7. همان، ص 588 . 6. همان، ص 520 . 5. ابوالقاسم پاینده؛ نهج الفصاحۀ، چاپ دهم، انتشارات جاویدان، ص 50 . آیه 189
10 . سوره نساء، آیه 22 . 9. سوره نساء، آیه 19 . الاصابۀ فی تمییزالصحابۀ، ابن حجرعسقلانی، بیروت، دار صادر، ج 4، ص 286
.16 . 15 . همان، ص 229 . 14 . همان، آیه 7 . 13 . نهج الفصاحۀ، ص 207 . 12 . سوره نساء، آیه 4 . 11 . سوره نساء، آیه 24 . 23
.19 . 18 . همان، ص 481 . 17 . همان، ص 438 . اسدالغابۀ فی معرفۀ الصحابۀ، ابن اثیر، تهران، انتشارات اسماعیلیان، ج 5، ص 434
24 . همان، ص . 23 . همان، ص 287 . 22 . همان، ص 432 . 21 . همان، ص 239 . 20 . همان، ص 466 . الاصابۀ، ج 4، ص 312 311
28 . شرح نهج البلاغۀ، ابن ابی . 27 . اسدالغابۀ، ج 5، ص 454 453 . 26 . همان، ص 463 462 . 25 . همان، ص 454 453 .461
29 . الارشاد، شیخ مفید، ترجمه محمّد باقر ساعدي . الحدید، چاپ دوم، بیروت، دارالفکر، 1375 ه .ق، ج 3، ص 594 593
خراسانی، چاپ سوم، تهران، کتابفروشی اسلامیّه، 1376 ، ص 420 ؛ لهوف، سید بن طاووس، ترجمه عقیقی بخشایشی؛ نشر
30 . امام حسین علیهالسلام که شاهد این عشق و ایثار بود، فرمود":خدا شما را در مقابل یاري . بخشایش، پاییز 1377 ، ص 91 89
.34 . 33 . همان، ص 469 . 32 . الارشاد، ص 468 . اهل بیت من جزاي خیر دهد؛ به سوي زنها برگرد ". 31 . لهوف، ص 125 123
36 . نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ترجمه محمّد باقر کمرهاي، . 35 . لهوف، ص 195 193 . همان، ص 472 و لهوف، ص 178
38 . امام حسین و ایران، کورت . 37 . لهوف، ص 203 201 . چاپ نهم، انتشارات مسجد مقدس صاحب الزّمان، 1379 ، ص 553
40 . همان، ص . 39 . الارشاد، ص 474 473 . فریشلر، ترجمه ذبیح اللّه منصوري، چاپ سیزدهم، انتشارات جاویدان، 1377 ، ص 472
44 . امام حسین و ایران، ص .165 - 43 . همان، ص 169 . 42 . همان، ص 177 . 41 . لهوف، ص 165 . 479 و لهوف، ص 209 207
. 48 . همان، ص 199 197 . 47 . لهوف، ص 153 . 46 . همان، ص 526 . 45 . همان، ص 523 .521
فصل سوم