گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
شخصیت زن در نهج البلاغه






مقدمه
با توجه به این که بحثهاي مربوط به زن در جامعه از جمله بحثهاي روز است و با توجه به این که مستند خیلیها در این مباحث
نهجالبلاغه حضرت امیر علیهالسلام میباشد، به ویژه خطبههایی که به ظاهر و در نظر ابتدایی بوي پستی زنان و کم عقل و شر بودن
آنها را میدهد، بناگذاشتیم اندکی در اطراف خطبهها، حِکم و ... حضرت امیر درباره زن در نهجالبلاغه بحث کنیم تا ببینیم که
واقعا حضرت امیر در مورد زن چه اعتقادي دارند. این کار از عهده ما بر نمیآید ولی خواستیم به قدر تشنگی از این دریاي پر
معرفت و حکمت بچشیم، تا کسانی که نهجالبلاغه حضرت را مورد سوال قرار میدهند پاسخی داده باشیم. لذا ما هر آن چه که
حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه در مورد عموم زنان صحبت کردند، میآوریم و درباره آن بحث میکنیم. قبل از این که به
بررسی نهج البلاغه بپردازیم،ابتدا موضعگیريهاي مکتبهاي دیگر را در مورد زن بیان میکنیم سپس دیدگاه کلّیِ اسلام را درباره
زن بیان خواهیم کرد؛ تا پویایی این مکتب بزرگ، بیش از پیش روشن گردد و پاسخی باشد براي کسانی که برخورد اسلام را در
مورد زن، ظالمانه و افراطی میدانند. در این راستا از خداوند منان توفیق و کمک خواستاریم.
زن از دیدگاه هاي مختلف
زن در نگاه کلی قبل از این که شخصیت زن را از دیدگاه نهجالبلاغه بررسیکنیم، بجاست موقعیت و شخصیت او را در جوامع
غیراسلامی (پیش از اسلام و پس از آن) بررسی کرده، دیدگاه کلی اسلام را در مورد این رکن اساسی و با ارزش جامعه را بیان
میکنیم؛ تا حقانیت این مکتب پویا، بیش از پیش براي ما روشن شود. در ادوار پیش از تمدن، نه تنها زن را از جنس انسان
نمیدانستند، بلکه با وي همچون یک حیوان بهره ده، برخورد میکردند. فیلسوف معروف فرانسوي، دکتر گوستاولبون مینویسد:
صفحه 65 از 109
1) فیلسوف )«. زن را یک مخلوق پست و فرومایه خیال میکردند که فائده وجودیش تنها در خدمت خانه و تکثیر نسل بوده است »
در قبائل دور از تمدن، مانند وحشیان آفریقا واسترالیا » ( مینویسد:( 2 « قدس سره » شرق، عارف بزرگ اسلامی، استاد علامه طباطبائی
وجزائر مسکونی اقیانوسیه و اهالی بومی آمریکاي قدیم و غیره، زندگی زنان نسبت به مردان، مانند زندگی چارپایان و سایر
جانوران اهلی نسبت به انسان بوده است. چنان که انسان از روي غریزه استخدام، به خود حق میدهد که در چارپایان و سایر
حیوانات اهلی، به هر نحو و براي هر کاري بخواهد تصرف کند، از پشم و کرك و گوشت و پوست خون و استخوان و شیر و سایر
منافع آنها استفاده نماید، و آنها را براي نگهبانی و باربري و کشاورزي و شکار واغراض بی شمار دیگر به کار گیرد، و این جانوران
بی زبان از مزایاي زندگی و آرمانهاي حیاتی در خوراك ومسکن و استراحت و جفتگیري جز آن چه را انسان راضی باشد،
بهرهاي ندارند و البته انسان هم جز به چیزهایی که براي زندگیش سودمند است و منافاتی با اغراض وي در تسخیر آنها ندارد .
راضی نخواهد شد و گاهی کار به گزاف کاريها و زورگوییهاي عجیبی میکشد که اگر آن حیوان استخدام شده ناظر کارهاي
خودش بود برایش بسی مایه شگفتی میشد، مثلاً بی گناهی، بدون کوچکترین جرمی مورد ظلم و ستم واقع میشود و هر چه
فریاد میکند کسی به فریادش نمیرسد، و ستمکاري بدون هیچ مانعی مشغول تعدي به دیگران میگردد، و از طرفی یک حیوان،
بدون هیچ استحقاقی در راحتترین و لذیذترین وضع زندگی خویش به سر میبرد مانند حیوان نري که براي جفتگیري آماده شده
و از طرفی دیگر، حیوان بارکش اسب آسیاب بدون هیچ گناهی دائما رنج ببرد. حیوان بیچاره از حقوق حیاتی بهرهاي ندارد جز آن
چه را انسان از حقوق خودش بشمارد، و در این صورت اگر کسی به آن تعدي کند از اینکه به مِلک مالکش تعدي نموده مورد
مؤاخذه قرار میگیرد نه از نظر این که به حیوان بیگناهی تعدي کرده است و همه اینها روي این اصل است که انسان، وجود
حیات زنان هم در میان قبائل وحشی نسبت به حیات مردان » : وي میافزاید «. حیوانات را تبعی و طفیلی و فرع وجود خویش میداند
یک زندگی تبعی به شمار میرفت واعتقادشان این بود که زن براي مرد خلق شده است، و به طور اجمال زن در وجود و زندگی
تابع مرد بود و هیچگونه استقلالی از خود نداشت مادامی که ازدواج نکرده بود پدر، و بعد از ازدواج شوهر، ولی مطلق او بود. مرد
میتوانست زنش را به هر کسی بخواهد بفروشد یا ببخشد، یا او را براي فرزند آوردن و خدمت کردن، قرض بدهد و میتوانست به
هر نحوي بخواهد او را مجازات کند و حتی او را بکشد و میتوانست رهایش کرده، به حال خود بگذارد، بمیرد یا زنده بماند، و
میتوانست او را مانند گوسفندي بکشد و گوشتش را بخورد، به خصوص هنگام قحطی و میهمانی اموال و حقوق زن هم در خرید
و فروش و داد و ستد، متعلق به مرد بود. بر زن لازم بود که هر امري را پدر یا شوهرش میکند اطاعت نماید ودر هیچ کاري
استقلال نداشته باشد، و تمام امور خانه داري و بچه داري و کلیه احتیاجات زندگی مرد را متحمل شود، باید از کارها سختترین
آنها را مانند باربري و گلکاري و غیره انجام بدهد، و از صناعات و حرفهها پستترین آنها را پیشه نماید کار به جایی رسیده بود
که زن میبایست پس از وضع حمل، بلافاصله پیِ وظائف خدمتکاري میرفت و مرد چند روز به جاي او مانند بیماري بر بستر
میخوابید و خود را مداوا میکرد اینهاکلیات حقوق و ظایف زن بود وعلاوه بر اینها، هر طایفهاي از این طوایف وحشی، به حسب
اختلاف مناطق و محیطهاي زندگی، آداب و رسوم مخصوصی نیز داشتند که میتوان آنها را از کتابهایی که در این موضوع نوشته
در تمدن چین در کتابهاي مذهبی چینیها، زنها آبهایی هستند که نیکبختی و ثروت را میشویند. مرد . « شده، به دست آورد
هر وقت میخواست، میتوانست او را مانند کنیزي بفروشد، زن پس از آن که بیوه میشد در حکم مالی بود متعلق به خانواده شوهر
و به هیچ وجه امکان نداشت بتواند دوباره شوهر کند و با تمام این حقارتها درحکم بردهاي بود که حق حیات از خود نداشت و
شوهر میتوانست او را زنده در گور کند و تا سال 1937 میلادي، در چین 2000000 دختر کنیز وجود داشت. از همه عجیبتر و
فجیعتر، این که تا چندي قبل براي کفش دختران چینی در آن کشور قالبهاي فلزي مخصوصی ساخته بودند و اجازه نمیدادند که
پاي دختران از حد معینی بیشتر رشد کند. به همین جهت، پاي زن چینی نمیتوانست به حد رشد طبیعی برسد، بلکه بایستی
صفحه 66 از 109
کوچک و فشرده بماند... و بالاخره زن در نظر مردان چینی، شري ضروري، وسوسهاي طبیعی، مصیبتی مطلوب، خطري خانگی،
همه زنها » از دیدگاه بودائیان نیز ،« وسترمار » جذبهاي مهلک و آسیبی رنگارنگ بود.( 3) در مذهب بودایی بنابر گفته مورخ معروف
دامهاي اغوا کننده و فریبنده شیطان هستند که براي مردها گسترده و نیروي فریبندگی در نهاد زنها با خطرناكترین شکل مجسم
(4)«. شده است؛ به طوري که مردها را شیفته و فریفته خود میسازند و همین فریبندگی زنها است که فکر عالمی را کور میکند
در رم زن از نظر رومیان، مظهر تام شیطان و انواع ارواح موذیه بود که با حیله و نیرنگ خویش، همیشه دامی در راه صید دلها و
عقلها و انحراف مغزها، در دست دارد. به همین جهت، از آزردن او کوتاهی نمیکردند و حتی از خندیدن و سخن گفتنش
به شمار میآمدند.( 5) در هند و ایران زن در هند و « اشیاء » نبودند، بلکه جزء « اشخاص » جلوگیري میکردند. زنان رومی به عنوان
ایران باستان نیز وضع رقت باري داشت؛ تا آنجا که از وحوش و بهائم کمتر به شمار میآمد. در این دو کشور هم نژاد، مانند سایر
نقاط جهان در آن زمان، زن همچون اسیر و برده بود... و زنان اهدایی و پیش کشی معمولًا از گرجستان و کلشید و لارستان تهیه
میشدند و تجارت عمده آنان زنان زیبا روي کلشیدي و گرجی بود. تنها از یک ناحیه کلشید، سالانه متجاوز از دوازده هزار زن
صادر میگردید. زیرا خرید و فروش زن در آنجا قانونی بود...( 6) خسرو پرویز، بیست و سومین پادشاه ساسانی، در کاخ مخصوص
هندوها، علاوه » ( خود، سه هزار زن داشت. اینان علاوه بر دختران زیبارو و مطربها و آوازخوانها و رقاصههاي مخصوص بودند.( 7
بر این که حتی حق حیات براي زن قائل نبوده و نیستند، معتقدند که این فقط روح گناهکار است که به صورت زن متولد
در میان مذاهب باستانی و دانشمندان قدیم، کم نیستند کسانی که زن را در مرتبه انسانی، همتاي مرد نمیدانند. در .«( میشود( 8
یونان باستان، برخی بر این اعتقاد بودند که زنان پلیدتر و خوارتر از حیواناتاند و حتی زن را از سلاله شیطان میدانستند. در یونان
یونانیان، عمومازن را یک مخلوق بسیار پس و فرومایه خیال میکردند که فائده وجودیش فقط خدمت خانه و تکثیر نسل بوده »
اگر « اسپارت » است، واگر از یک زن بچه ناقص الخلقهاي به وجود میآمد، او را به قتل میرساندند. مسیوتروپ لنگ مینویسد: در
از یک زن بدبختی چنین امیدي نبود که از وي سرباز قوي پنجهاي به وجود بیاید، آن زن را اعدام مینمودند... زمان اوج تمدن
یونان هم غیر از زنان نوازنده و سازنده، از هیچ زنی احترام نمیکردند و به همین جهت، غیر از زنان طبقه مزبور در هیچ طبقه، رسم
جاري نبوده است.( 9) سقراط، فیلسوف بزرگ یونانی، وجود زن را بزرگترین منشا انحطاط « تعلیم و تربیت » آموزش و روش
بشریت میدانست. فیثاغورث، دیگر دانشمند یونانی، معتقد بود اصلی خوب وجود دارد که نظم، نور و مرد را آفریده است و اصلی
بد که آشوب، تیرگی و زن را آفریده است. همچنین ارسطو بر این باور بود که زن چیزي نیست مگر مرد ناکام، خطاي طبیعت و
حاصل نقصی در آفرینش( 10 ). به عقیده ارسطو، طبیعت آن جا که از آفریدن مرد ناتوان است زن را میآفریند. زنان و بندگان،
بنابر طبیعت، محکوم به اسارت هستند و به هیچ وجه سزاوار شرکت در کارهاي عمومی نیستند.( 11 ) کتاب مقدس یهودیان، عهد
عتیق، حوا را عامل گناه اولیه آدم و مسئول خروج وي از بهشت میداند. مردان یهودي در دعاي صبحگاهی از خداوند تشکر
میکنند که آنان را زن نیافریده است. مسیحیت کلیسایی متاثر از آیین یهود و دیدگاههاي رومی و یونانی، زن را عامل گناهکاري
انسان اولیه میدانست. به اعتقاد مسیحیان، گناه اولیه آدم سبب شد که این گناه در گوهر همه انسانها سرشته شود. بنابراین، انسانها،
جز عیسی علیهالسلام و مریم، با گناه متولد میشوند. از این جا نقش مهم زن (حوا) در گناهکاري تمام انسانهاي روي زمین
مشخص میشود. سبب مذموم بودن ازدواج در میان مسیحیان و میل به تجرد نیز از پلید بودن ارتباط با زنان ناشی میشود. در سال
568 میلادي، در فرانسه کنفرانسی برگزار شد تا به این موضوع رسیدگی کنند که آیا زن، انسان است یا نه؟( 12 ) توماس آکویناس،
پرآوازهترین دانشمند مسیحی در قرون وسطی، نیز بر این اعتقاد بود که زن با نخستین مقصود طبیعت یعنی کمال جویی منطبق
نیست. بلکه با دومین مقصود طبیعت، یعنی گندیدگی، بد شکلی و فرتوتی،انطباق دارد.( 13 ) برخورد عملی با زنان نیز بر همین
دیدگاه استوار بود. به هر حال این نظریه سخیف و ناآگاهانه در میان اقوام و ملل و به اصطلاح صاحبان ادیان، شایع گشت که
صفحه 67 از 109
ترتولین مقدس به زنها میگوید: آیا میدانید که هر یک از » . شیطان یا مار حوا را فریفت و سپس حوا آدم را به گناه وادار ساخت
حوایی هستید؟ مجازات خدا بر جنس شما تا این زمان ادامه دارد. در این صورت، شرارت بالضروره باید باقی باشد. شما زنها » شما
دروازههاي شیطان هستید. شما کسانی هستید که از آن درخت ممنوع، میوه چیدید. شما هستید که قانون الهی را شکستهاید. شما
کسانی هستید که آدم را فریفتهاند؛ آنهم هنگامی که شیطان هنوز حمله نکرده بود. شما هستید که با آن سهولت، صورت خدا را در
با این .«( نهاد بشر، ضایع و فاسد کردهاید. بدبختی و مرگ، مربوط به شما است و حتی مرگِ پسر خدا مربوط به شما است( 14
بینش، بزرگترین ستمها را نسبت به زن، (یکی از دو رکن اساسی جامعه بشري) روا داشتهاند و بر اساس سایر اهانتها و ستمها را
پی ریزي کردهاند و از این طریق، ضربالمثلها و اداب و رسوم غلطی را در میان جوامع مرسوم نمودهاند، تا آن جا که در بسیاري
نقاط جهان، خود زن به این تهمتها تن در داده و اینگونه به استضعاف کشیده شده است. مشرکان جزیرةالعرب و زن در بین
مشرکان جزیرةالعرب، زن را یک عنصر بدبختی و شرمساري تلقی میکردند و با او برخورد وحشیانهاي انجام میدادند. قرآن در
وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالاْءُنثَی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّا وَهُوَ کَظِیمٌ یَتَوَارَي مِنْ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ أَمْ » : مورد آنان میگوید
15 ) در حالیکه هر گاه به یکی از آنها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط )« یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ
ناراحتی) سیاه میشود و به شدت خشمگین میشود به خاطر بشارت بدي که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متواري میگردد؛
وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ » : (و نمیداند) آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در خاك (زنده زنده) پنهانش کند. در قرآن آمده است
16 ) صلیاللهعلیهوآله و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود به کدامین گناه کشته )« علیهماالسلام بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ
شد. از این آیات به آسانی میشود فهمید که برخورد مشرکان با صنف زنان چگونه بوده است. آنان با بیرحمی، دختران را زنده
به گور میکردند و هیچ ارزشی براي زن قائل نبودند. نگاه اسلام به زن اسلام زن را همچون مرد انسان میداند و ویژگیهاي مهمی
إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ » :( همانند مرد درباره او ابراز میدارد. قرآن بارها به این ویژگیهاي او اشاره میکند. خداوند میفرماید( 17
وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ
وَالْمُتَ َ ص دِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللّهَ کَثِیرا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللّه لَهُمْ مَغْفِرَةً
علیهاالسلام قدسسرهم به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان « وَأَجْرا عَظِیما
خداو زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با
خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار
به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا میکنند، خداوند براي همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است. در این
آیه، خداوند همه ویژگیهایی که براي مردان ذکر کرده براي زنان نیز ذکر کرده است و این خود دلیلی است بر این که اسلام
وَعَدَ اللّهُ » . جنسیت را ملاك برتري نمیداند، بلکه برتري در این است که انسان (چه زن و مرد) مطیع خدا و پایبند به فرامین او باشد
الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الاْءَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَۀً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنْ اللّه أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ
18 ) خداوند براي مردان و زنان با ایمان، باغهایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاري است؛ جاودانه در )« الْعَظِیمُ
آن خواهند ماند؛ و مسکنهاي پاکیزهاي در بهشتهاي جاودان، (نصیب آنها ساخته)؛ (خشنودي و) رضاي خدا، (از همه اینها) برتر
است؛ و پیروزي بزرگ همین است. در این آیه، خداوند پاداش زن و مرد را به طور یکسان ذکر نموده؛ که خود دلیلی بر آن است
انی ...» : که مرد هیچ فضیلتی بر زن ندارد وگر نه مردان میبایستی پاداش بیشتر و ویژه دریافت میکردند. نیز در قرآن آمده است
19 ) من هیچ عمل کنندهاي از شما را مرد باشد یا زن ضایع نخواهم )«... لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر أو انثی بعضکم من بعض
کرد؛ شما هم نوع و از جنس یکدیگرید. خدا در این آیه، به عمل مرد و زن اشاره میکند و آن را باعث فلاح، پیروزي و ملاك
برتري میداند، چه از ناحیه مرد باشد چه از زن. و نیز هر دو تا را هم نوع و به یکدیگر وابسته میداند، یعنی همان اندازه که زن به
صفحه 68 از 109
مَنْ عَمِلَ » : مرد وابسته است مرد نیز به زن وابستگی دارد. در جاي دیگر، قران به حیات طیبه زن و مرد اشاره میکند و میگوید
20 ) هر کس کار شایستهاي انجام )« صَالِحا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَۀً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
دهد، خواه مرد باشد یا زن در حالی که مومن است او را به حیاتی پاك زنده میداریم ؛ پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام
وَمَنْ یَعْمَلْ مِنْ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّۀَ وَلَا » : میدادند، خواهیم داد. نیز در آیه دیگر میفرماید
21 ) و کسی که چیزي از اعمال صالحه را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالیکه ایمان داشته باشد، چنان )« یُظْلَمُونَ نَقِیرا
کسانی داخل بهشت میشوند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد. در این آیه، همانند آیات قبل، به عمل زن و مرد و پاداش آنها
اشاره شده است. علاوه بر این، قرآن بر یک نکته تاکید دارد و آن این که در اسلام که کمترین ستمی به زنان نخواهد شد و این
خود شاهدي است که مکتب اسلام هیچ موقع در مورد زن کمترین ستمی را روا نداشته و شخصیت او را همانند مرد محترم
میشمارد. و دهها آیه دیگر در قرآن زن و مرد را یکسان مورد خطاب قرار داده و هیچ گاه مرد را بر زن فضیلت نداده است. در
تعدادي از آیات، زن باعث آرامش مرد دانسته شده و بین آنها مودت و رحمت قرار داده شده و همه اینها آیات خداوند معرفی
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَۀً إِنَّ فِی » : شده است. قرآن در اینباره میگوید
22 ) و از نشانههاي او این که همسرانی از جنس خودتان براي شما آفرید تا در کنار آنان آرامش ) « ذَلِکَ لَاآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایی است براي گروهی که تفکر میکنند. از لابلاي این آیات روشن شد
اسلام همان اندازهاي که به مرد اهمیت داده، به زن نیز اهمیت داده است و هر دو تا را بر اساس ایمان و عمل به طور یکسان پاداش
هن لباس لکم و انتم لباس ...» :( میدهد و هیچگاه آنها را مورد ستم قرار نداده و کوچکشان نشمرده است. نیز آمده است( 23
زنان لباسِ شما و شما لباس آنها هستید. در این آیه، وابستگی زن و مرد به یکدیگر مطرح شده است؛ یعنی همان اندازهاي ،«... لهن
که زن به مرد وابسته است، مرد نیز به همان اندازه به او وابسته است. این آیه دقیقا خط بطلانی است براي کسانی که صرفاً زن را
مستقل نمیدانند و او را وابسته به مرد میدانند.
بررسی خطبه هاي نهج البلاغه
اولین خطبهاي که در جوامع علمی و دانشگاهی، خصوصا در صنف زنان، درباره آن گفتگو و صحبت میشود، خطبه 80
24 ) و من کلامه علیه السلام بعد فراغه من ) نهجالبلاغه است که ظاهرا و در نگاه بدوي، در نکوهش زنان ایراد شده است. خطبه 80
معاشر الناس ان النساء نواقص الایمان، نواقص العقول، نواقص الحفوظ، فأما نقصانُ ایما نهِنَّ فَقُعُود هن » حرب الجمل فی ذم النساء
عن الصلوة و الصیام فی ایام حیضهن، و اما نقصان عُقُولهن فَشَ هادةُ امرأتین منهُنَّ کشادة الرجل الواحد، و اما نقصان حُظُوظهن
فَمواریثهن علی الانصاف من مواریثِ الرجال فاتقوا شرار النساء و کونوا من خیارهن علی حذر و لا تطیعوهن فی المعروف حتی لا
اي مردم، همانا زنان (در مقایسه با مردان) در ایمان، و بهره وري از اموال و عقل داراي کاستی هستند و اما » « یطمعن فی المنکر
کاستی در ایمان به خاطر برکنار بودن آنها از نماز و روزه در ایام (عادت) حیض میباشد و اما کاستی در عقل به خاطر مساوي
بودن شهادت دو زن با شهادت یک مرد میباشد و اما کاستی در بهرهوري به خاطر نصف بودن ارث زنان نسبت به ارث مردان.
پس، از زنان بد در بیم باشید و مراقب نیکانشان باشید. در خواستههاي نیکو همواره فرمانبردارشان نباشید تا در انجام منکرات طمع
نکات قابل توجه در خطبه 1- معناي ایمان و نقص آن در زن ایمان به معناي عمل و مسئولیتهاي ناشی از عقیده میباشد. «. ورزند
ایمان تجلی عقیده در عمل است. وقتی عمل جلوه گاه عقیده انسان باشد، به نام ایمان و به اسم ایمان مطرح میشود. لذا در روایات
25 )؛ ایمان، اعتراف همراه با عمل است و )« الایمان اقرار و عمل والاسلام اقرار بلا عمل » : درباره تفاوت ایمان با اسلام آمده است
اسلام، اعتراف منهاي عمل. با توجه به این مطلب، میگوییم مهمترین عمل در اسلام، به پا داشتن نماز و روزه( 26 )... میباشد. حتی
صفحه 69 از 109
و کذلک جعلناکم امۀ وسطا لتکونوا شهداء علی » :( در قرآن کریم، واژه ایمان بر خود نماز اطلاق شده است. خداوند میفرماید( 27
الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا و ما جعلنا القبلۀ التی کنت علیها إلا لنعلمکم من یتبع الرسول ممّن ینقلب علی عقبیه و ان کانت
همه مفسران و مترجمان میگویند منظور از «. لکبیرة إلاّ علی الذین هدي الله و ما کان الله لیضیع ایمانکم إن الله بالناس لرؤوف رحیم
در آیه، نماز میباشد. این دقیقا همان معنایی است که حضرت علی علیهالسلام در خطبه به آن اشاره کردند و « ایمانکم » کلمه
یعنی در خطبه هم، ایمان به نماز و روزه تفسیر « فاما نقصان ایمانهن فقعودهن عن الصلوة و الصوم فی أیام حیضهن » : میفرمودند
در خطبه - به نماز و روزه اشاره است که به خاطر - « نقص ایمان » این مطلب را میرساند. پس «... فقعودهن » میشود، زیرا تعلیل
یک سري مصالح، زن در ایام حیض از خواندن آن معاف است؛ نه این که بگوییم عقیده و ایمان آنها ناقص است و مشکل معرفتی
دارند. در بین مردان هم کسانییافت میشوند که نماز نمیخوانند و روزه نمیگیرند، که در این صورت میبایستی آنها هم ناقص
ایمان به معناي عقیده تلقی میشدند، که ابدا اینطور نیست. پس نماز نخواندن و روزه نگرفتن در این ایام رذیلتی براي زن محسوب
نمیشود؛ بلکه عبادت و اطاعت محض پروردگار است، چون ترك نماز براي کسی که امر به ترك آن شده عبادت است. 2 معناي
عقل و نقص آن در زن دومین نکتهاي که در خطبه، قابل تحلیل و تفسیر میباشد فرمایش حضرت علی علیهالسلام نسبت به عقل
زنان میباشد. پرسشی که این جا مطرح است این است که آیا واقعا زنان عقل شان کم است و در مقایسه با مردان نمیتواند به
خوبی درك کنند و فهم ناقص دارند؟ آیا واقعا از این فرمایش میتوانیم بفهمیم که بر فهم زنان نباید تکیه کرد و به برداشت آنان
هیچ اعتنایی نکنیم؟ آیا از این فرمایش میشود فهمید که مردان نسبت به زنان برتري دارند و از فهمی سرشار برخوردارند و زنان
- نقصان دارند؟ ما ابتدا، به واژههاي کلیدي این بخش از خطبه میپردازیم. سپس دیدگاهها را در این مورد بررسی میکنیم. 1
نقصان و نقص: در این جا به معناي ضعیف( 28 ) بودن است، نه به معناي کم و کاستی که خلاف حکمت پروردگار است( 29 ) چون
یعنی زنها در قوه، انفس و عقول، ضعف دارند. 2 عقل در ؛« ضعیفات القوة و الانفس و العقول » : حضرت علی علیهالسلام میفرماید
امساك، نگهداري و منع چیزي است. عقل به دو چیز گفته میشود: نخست ،« عقل » لغت راغب اصفهانی در مفردات میگوید: اصل
به قوّهاي که آماده قبول دانش است. و این همان چیزي است که اگر در انسان نباشد تکلیف از او برداشته میشود. و در احادیث از
این عقل تمجید شده است. و دوم به علمی که انسان بوسیله این قوّه کسب میکند عقل گویند و این همان چیزي است که قرآن
کافران را به خاطر تعقّل نکردن مذمّت کرده است.( 30 ) و در این مورد به احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اشعار امام علی
العقل: الحِجْر و النُهی ضد الحمق و الجمع عقول... وقیل » : علیهالسلام استناد کرده است.( 31 ) ابن منظور در لسان العرب میگوید
العاقل الذي یحبس نفسه و یردها عن هواها، اخذ من قولهم قد اعتقل لسانه اذا حبس و منع الکلام... و سمی العقل عقلا لأنه یعقل
صاحبه عن الثورط فی المهالک اي یحسبه... و قیل: العقل هو التمییز الذي به یتمیز الانسان من سائر الحیوانات، عقل الشیء یعقل
عقل همان حجْر (عقل و لُبّ) و نُهَی (عقل) و مخالف حُمق (احمق) است و جمع آن عقول است... و گفته شده » (32)« عقلًا: فهمه
قد اعتقل » : است. عاقل کسی است که نفس خودش را حبس کرده و آن را از هوي و هوس دور نگه دارد و این معنا از قول آنها
یعنی هنگامی که از حرف زدن منع شود، گرفته شده است و عقل را عقل نامیدهاند به خاطر این که صاحبش را از افتادن در « لسانه
مهلکهها دور نگه میدارد. و (نیز) گفته شده که عقل وسیلهاي است که انسان را از سائر حیوانات جدا میکند... عَقَل الشیء: آن را
اصل ماده عقل، همان تشخیص صلاح و فساد در جریان زندگی مادي و معنوي سپس » : نیز در مورد معناي عقل مینویسند « فهمید
ضبط نفس و منع آن برهمان مطلب است. از لوازم عقل، امساك، تدبّر و نیکویی فهم و ادارك و انزجار و شناخت چیزهایی است
که در زندگی مورد نیاز است و نیز تحت برنامه عدل و حق قرار گرفتن و نگهداري خود از هوسها و تمایلات است... قواي نفس با
نفسِ انسان متحّ د است و از آن جمله، عقل نظري و عملی است و عقل نظري به لحاظ ما فوق آن یعنی مبادي عالیه گفته میشود
که به آن قوّه ادارك نیز گویند و عقل عملی به لحاظ مادون آن است که این عقل مبدأ تحریکات بدنی و اعمال خارجی است.
صفحه 70 از 109
( پس تشخیص مصالح و مفاسد مربوط به عقل نظري و ادراك است و ضبط نفس و منع آن مربوط به عقل عملی است.( 33
در خطبه، عائشه میباشد و نمیتواند بیانگر توصیفی عام از « نواقص العقول » دیدگاهها در مورد نقصان عقل دیدگاه اوّل: منظور از
( وضعیت زنان باشد، چون حضرت علی علیهالسلام این خطبه را بعد از جنگ جمل و در انتقاد از عملکرد فتنهگران ایراد فرمود.( 34
نقد و بررسی این دیدگاه به چند دلیل درست به نظر نمیرسد: 1- روایت نهجالبلاغه چون مشتمل بر تعلیل عام و ضمیر جمع مونث
است، نمیتوان آن را بر شخص خاص حمل کرد. به وضوح، از متن نهجالبلاغه بر نمیآید که علی علیهالسلام اقدامات فتنه گرانه
یک فرد را بهانهاي براي بیان یک حکم عام کرده باشد. 2- چنان که گذشت، روایات نقصان عقل منحصر به نهجالبلاغه نیست و
سایر روایات مسلما در مقام بیان یک واقعه خاص نیستند. دیدگاه دوّم: نقص عقل در زنان پدیدهاي اجتماعی و فرهنگی است، نه
پدیدهاي تکوینی( 35 ). یعنی در واقع زنان هیچ نقصان و کمبودي در عقل ندارند صاحبان این دیدگاه معتقدند که مردان در به
وجود آوردن محیطی نامناسب براي رشد عقلی زنان، نقش ظالمانهاي ایفا کردند. بنابراین، تغییر شرایط و روابط اجتماعی میتواند
این کاستی را جبران کند. در نتیجه، نقص عقل زنان در کلام امام علی علیهالسلام پدیدهاي مربوط به شرایط اجتماعی خاص است،
نه ویژگی عمومی زنان و چه بسا زنان در عصر جدید در شرایطی قرار گیرند که با برخورداري از رشد عقلی هم ردیف مردان قرار
گیرند. در توضیح بیشتر این نظریه گفتهاند: در جوامع ابتدایی که محصولات گیاهی وفور در اطراف محل سکونت یافت میشد،
زن و مرد میتوانستند مشترکا به جمعآوري مواد غذایی بپردازند. اما از انجا که زن مسؤولیت تولید مثل و پرورش فرزند را بر عهده
داشت، نمیتوانست همپاي مردان در تعقیب شکار از محل سکونت دور شود.نیاز به شکار بیشتر، مردان را بر آن داشت که به ابداع
و اختراع ابزاري بپردازند که آنان را در رسیدن به مقصود یاري رساند و به تدریج نوعی تقسیم وظایف در زندگی خانوادگی و
اجتماعی به ظهور رسید. زن به فراست به وظیفه خطیر، ظریف و سازنده خود پی برد و به آن قانع شد و مرد در پهنه تزاحم اجتماع
همواره ترفندهاي تازه آموخت، حیلهها دید و نیرنگها فرا گرفت. پس چون زن کمتر در متن جامعه و روابط بازار و جنگ و ستیز
قرار دارد و در مقایسه با مردان، از بسیاري از آنان ناآگاهتر است. پس از منطق دور است که این امر را دال بر ضعف قدرت تعقل
زن بدانیم.( 36 ) درباره این دیدگاه، ذکر چند نکته لازم به نظر میرسد: اولًا، مطلب اخیر تنها یک احتمال است و شاهدي براي آن
ارائه نشده است. از این رو، نمیتواند دلیلی بر تساوي زن و مرد در قواي عقلانی باشد. این گروه، که خود به تفاوت زن و مرد در
رفتارهاي عقلانی اذعان کردهاند، در تبیین علت تفاوت تنهابه طرح ادعایی میپردازد که اثبات آن دلایل و شواهد بسیار میخواهد.
ثانیا؛ نتیجه این سخن، نقصان آگاهیهاي اجتماعی و آشنا نبودن به پیچیدگی روابط اجتماعی است و پر واضح است که این معنا
غیر از نقصان عقل است. چنان چه گفتیم، نقصان عقل در مباحث اجتماعی به این معنا است که شخص از قدرت تدبیر اجتماعی
کمتري برخوردار است، نه آن که آگاهیهاي اجتماعی کمتري دارد. پس این نظریه نمیتواند به خوبی مفهوم نقصان عقل را
توضیح دهد و تنها شاهدي بر نقصان اطلاعات زن است. ثالثا، اگر بپذیریم که زن و مرد اختلاف استعدادي ندارند و تفاوت میان
دو جنس همگی به تاثیرات اجتماعی باز میگردد، شریعت اسلام باید راهی براي اصلاح این حالت وارتقاي زنان به وضعیتی برابر با
مردان پیشنهاد میکرد تا این انحراف تاریخی را از میان بردارد؛ نه آن که با احکام و مقررات خود بر استمرار این وضعیت صحه
گذارد. این که در امور خانوادگی وظایف اقتصادي بر عهده مرد قرار گرفته، فعالیتهاي خارج از خانه به مرد و فعالیتهاي
خانوادگی به زن پیشنهاد شده است، برخی مسئولیتهاي اجتماعی چون قضاوت و جهاد ابتدایی تنها بر عهده مردان گذاشته شده و
از زنان سلب مسئولیت شده است، شهادت زنان در برخی مواقع با شهادت مردان نابرابر است، از مشورت با زنان در برخی امور از
جمله جنگ و جهاد پرهیز شده است، اوصافی چون بخل، جبن و تکبر (البته در تفسیري خاص از این اوصاف) براي زنان صفت
پسندیده و براي مردان صفتی ناپسند شمرده میشود و دهها مورد از این قبیل، نشان از آن دارد که از نگاه دینی، چنین زمینههاي
ناهمسان میان زن و مرد، ریشه در امري تکوینی دارد. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، پس از آن که زن را در فضائل انسانی و
صفحه 71 از 109
پیمودن مسیر قرب همچون مرد میشمارد، در مخالفت با این دیدگاه میگوید: از اشکالاتی که متوجه این رأي است، آن است که:
اجتماع از قدیمیترین عهد پیدایشش، به تاخر زن از مرد در برخی امور قضاوت کرده است و اگر طبیعت مرد و زن مساوي بود،
خلاف این حکم دست کم در برخی زمانها ظاهر شده بود. مؤید این اشکال آن است که تمدن غرب با تمام عنایتی که بر پیش
بردن زن دارد، نتوانسته مرد و زن را مساوي کند و پیوسته نتیجه سنجشها، موافق نظر اسلام در تقدیم مردان بر زنان در امر
حکومت و قضاوت و جنگ است.( 37 ) دیدگاه سوّم: گروه دیگر بر این عقیدهاند که زن و مرد در بهرهمندي از قوه عقل یکسانند؛
اما به دلیل غلبه احساسات و عواطف که لازمه زندگی زناشویی و ایفاي نقش مادري و همسري است، جنبه تعقلی زن در مقایسه با
مرد کمتر فعال است. بنابراین، زن و مرد به طور یکسان از عقل برخوردارند؛ اما احساسات قوي زنانه در بهرهگیري از عقل، گاه به
مثابه مانع عمل میکند.( 38 ) بدین منظور در باب شهادت، از آن جا که احساسات سرشارِ زن ممکن است مانع از اتخاذ موضعی
صحیح گردد، انضمام شاهدي دیگر به منظور حصول اطمینان پیشبینی شده است. بر طبق این نظر، در صورتی که زن احساسات
سرشار خود را مهار کند، از قواي عقلانی برابر با مرد بهره خواهد گرفت. این نظریه بر خلاف دیدگاه دوّم، بر تفاوت زن و مرد در
امري تکوینی صحه میگذارد و به این نکته باور دارد که وضعیت طبیعی زن به گونهاي است که معمولاً جنبه احساسی وي
این » : برکارکرد عقلانیاش تاثیر میگذارد. نویسندگان تفسیر نمونه در ذیل آیه 282 سوره بقره، ظاهرا این احتمال را برگزیدهاند
که چرا شهادت دو زن معادل شهادت یک مرد شمرده شده، به خاطر این است که زن موجودي است عاطفی و احیانا ممکن است
39 ) نقد و بررسی به نظر ).« تحت تأثیر قرار گیرد، لذا یک نفر دیگر به او ضمیمه شده تا از تحت تاثیر قرار گرفتن او جلوگیري کند
میرسد این نظریه هم نمیتواند پاسخ مثبتی براي پرسشی که مطرح شده است، بوده باشد؛ زیرا در قرآن، به صراحت، ما مأمور و
موظف شدیم که عقل خودمان را به کار بیاندازیم، و از واژههاي همچون تعقل، تدبر وتفکر... استفاده شده است. خداوند
40 ) ما آن را قرآن فصیح و عربی قرار دادیم؛ شاید شما (آن را) درك کنید. )« إنا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون » : میفرماید
41 ) ... و (همچنین) در تغییر )« و تصریف الریاح و السحاب المسخر بین السمااء و الارض لایات لقوم یعقلون ...» : همچنین میفرماید
مسیربادها و ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانههایی است (از ذات پاك خدا و یگانگی او) براي مردمی که عقل دارند
42 ) ... ما آیات (خود) را براي شما بیان کردیم، شاید اندیشه )« قد بینا لکم الایات لعلّکم تعقلون ...» : و میاندیشند. نیز میفرماید
کنید. در این دسته از آیات ما موظف هستیم در آیات خداوند (اعم از تکوین و تشریع) از فکر و اندیشه وتعقل استفاده کنیم.
خداوند در تعدادي از آیات دیگر، کسانی را که عقل خودشان را بکار نمیگیرند و از تفکر و اندیشه استفاده نمیکنند، توبیخ و
و پلیدي را بر کسانی قرار میدهد که ،« و یجعلالرجس علیالذین لایعقلون » :( مذمت کرده است. خداوند در قرآن میفرماید( 43
بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالی ؛« إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّه الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ » ( نمیاندیشند. نیز میفرماید:( 44
وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِي یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ » ( هستند که اندیشه نمیکنند. نیز میفرماید:( 45
مثل (تو در دعوت) کافران بسان کسی است که (گوسفندان و حیوانات را براي نجات از خطر) صدا میزند؛ ولی آنها « لَا یَعْقِلُونَ
وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ » ( چیزي جز سر و صدا نمیشوند؛ (این کافران) کر و لال و نابینایی هستند که نمیاندیشند. نیز میفرماید:( 46
و (کافران) میگویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم. با « نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ
توجه به این دو دسته از آیات، میگوییم خطابات شارع مقدس و قرآن نسبت به زن و مرد مساوي است؛ همان اندازهاي که مردها
مورد خطاب قرار میگیرند زنها نیز به همان اندازه مورد خطاب خداوند هستند. پس نمیتوانیم بگوییم زنها از قوه عقل همانند
مردها برخوردارند، ولی قوه تعقل آنها کمتر فعال است؛ زیرا این صریحا خلاف خواستههاي قرآن است که ما را به تعقل دعوت
میکند. به این ترتیب، نمیتوانیم بین عقل و تعقل فرق بگذاریم؛ زیرا چیزي که خداوند از ما میخواهد تعقل است. دیدگاه چهارم
فَإِنْ ...» : در این دیدگاه، عقل به معناي قوه ضبط و حفظ مطالب گرفته شده است و براي این معنی از قرآن استشهاد آورده میشود
صفحه 72 از 109
47 ). محل استشهاد در آیه، )«... لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنْ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الاْءُخْرَي
را به معناي فراموشی گرفته و نتیجه « تضل » ، میباشد. صاحب دیدگاه «... أَنْ تَضِ لَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الاْءُخْرَي » قسمت
میگیرد که زن فراموش کار است و نیازمند به یک زن دیگري است که او را یادآوري کند. بنابراین، صاحب دیدگاه معتقد است
که محتواي سخن حضرت این است که حفظ و یادآوري و ضبط زن، نصف مرد است.( 48 ) نقد و بررسی به نظر میرسد این
دیدگاه نیز نمیتواند پاسخ صحیحی باشد؛ زیرا اولًا، به هیچ وجه، عقل در لغت و اصطلاح، به معناي حفظ و ضبط نیامده است.
ارائه کرده و نتیجه خودش را بر آن متفرع ساخته است، درست نمیباشد؛ زیرا « تضل » ثانیا، ترجمهاي که صاحب این دیدگاه از واژه
به معناي فراموشی نیست؛( 49 ) تا بگوییم زن، فراموش کار است و در حفظ و ضبط مطالب، مشکل دارد و وقتی « تضل » واژه
میخواهد شهادت دهد باید زن دیگري هم همراه او باشد که به او تذکر دهد که فلان مطلب را فراموش کردي تا شهادت کامل
باشد. ثالثا، مشکل فراموشی تنها یک زن را نباید بگیرد بلکه همه زنها باید دچار این مشکل بشوند، که در این صورت، مشکل هم
چنان باقی خواهد ماند. دیدگاه پنجم: این دیدگاه نقصان عقل زنان را در حوزه عقل نظري، در قوه استدلال و درك مسائل پیچیده
علمی، میداند (یعنی زنان در استدلال و درك مسائل پیچیده نقصان دارند) و قائل است که مردان نسبت به زنان در قوه استدلال و
50 ) استشهاد )« أَوَمَنْ یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَۀِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ » : درك مسایل پیچیده علمی، غالبا قويترند واز آیه 18 سوره زخرف
میکنند.( 51 ) نقد و بررسی در دیدگاه مذکور، به دو مطلب اشاره شده است: 1 زنان در استدلال ضعف و نقصان دارند؛ 2 زنان
در درك مسائل پیچیده عملی نقصان دارند. در مورد مطلب اوّل باید بگوییم به علت این که زن یک موجود لطیف و سرشار از
عواطف و احساسات است و درجنبه تدبیري عقل، ضعف ونقصان دارد؛ نمیتواند در دعواها(جدل و مخاصمه) استدلال خودش را
به طور شایسته تبیین نماید و برخصم غلبه کند؛ زیرا امکان دارد طرف، احساسات او را تحریک کند و در نتیجه، حقیقت را گم
کند. به همین دلیل، زن علاوه بر این که نمیتواند، قاضی باشد، نمیتواند وکیل خوبی باشد. آیه مزبور تنها مطلب فوق را در بر
میگیرد. در مورد مطلب دوّم باید گفت: اوّلا، دلیلی نداریم که زن مسایل پیچیده علمی را نمی تواند به خوبی درك کند. ثانیا،
مشاهده میشود که زنان در المپیادهاي علمی (خصوصا ریاضی و فیزیک) رتبههاي خوبی به دست آوردهاند. ثالثا، در قرآن، بارها
از مردم خواسته شده که در آیات تکوین این جهان (که پیچیدگی خاص خودش را دارد) تعقل، تدبر و تفکر کنند و آن را وسیله
إِنَّ فِی اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللّه فِی السَّمَوَاتِ وَالاْءَرْضِ لَاآیَاتٍ لِقَوْمٍ » :( قرار بدهند تا به حق برسند. خداوند میفرماید( 52
سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الاْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ »( 53 ) نیز میفرماید:( 54 )« یَتَّقُونَ
55 ) صدها آیه دیگر ما را به تفکر در آیات این جهان دعوت میکند. اکنون باتوجه به این آیات، آیا معقول است که )« شَهِیدٌ
بگوییم درك و پیچیدگی معارف و مطالب فوق اختصاص به مردان دارد و زنها نمیتوانند آن را درك کنند و از این طریق به خدا
برسند؟! به نظر میرسد این دیدگاه نیز مانند دیدگاههاي قبلی، پاسخگوي مسئله نمیباشد. دیدگاه ششم: براي این که این دیدگاه
روشن شود، چند واژه را معنا میکنیم. الف) عقل نظري: مراد از عقل نظري، قوهاي است که متکفّلِ درك انسان از جهان واقع
است؛ که از جمله، درك بدیهیات و ترتیب مقدمات براي استنتاج امور نظري است. ب) عقل عملی: عقل عملی به معناي درك
حُسن و قُبح اشیاء است. به کمک عقل عملی میتوان خیر را از شر تشخیص داد. در تعریف دیگر، عقل عملی قوهاي است که
علاوه بر درك حسن و قبح، تحریک به انجام نیکیها و دوري از زشتیها را نیز بر عهده دارد. ج) عقل ابزاري: قدرت برنامه ریزي
براي رسیدن به هدف مطلوب را عقل ابزاري یا عقل معاش گویند. دیدگاه زن و مرد در بهره مندي از قواي عقلانی با یکدیگر
یکسان نیستند. زن از آنجا که در طرح حکیمانه عالم تکوین براي فعالیتهاي ویژهاي انتخاب شده است، نیازي به برخورداري از
استعداد عقلانی مساوي بامردان ندارد. تفاوت عقلانی زن و مرد در سه مرتبه: عقل ابزاري، عقل نظري و عقل عملی، قابل تصور
است که هر کدام باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.( 56 ) نقد و بررسی گرچه این دیدگاه تا حدودي در جنبه عقل ابزاري
صفحه 73 از 109
درست است، اما در مورد عقل نظري و عقل عملی هیچ موقع درست نیست، به ویژه در عقل نظري؛ چون در بررسی دیدگاههاي
قبلی به این نکته اشاره کردیم که خطابات قرآن نسبت به زن و مرد مساوي است و به طور یکسان از آنها خواسته شد که در آیات
(چه آیات تشریع و چه آیات تکوین) تفکر، تعقل و تدبر کنند و شناخت پیچیدگیهاي این جهان را وسیله قرار بدهند تا به خالق
این جهان برسند (تفصیل این مطالب در بررسی دیدگاههاي قبلی بیان کردیم). پس امکان ندارد که بگوییم زن نمیتواند همانند
مرد تفکر و تعقل کند و به یک نتیجه برسد که در این صورت، اینجور آیات باید مختص مردان باشد؛ که این از خداي حکیم
بعید به نظر میرسد. دیدگاه مختار در شرع، عقل حداقل دو کاربرد دارد؛ اگر چه در لغت، به معانی متعددي آمده است:( 57 ) الف:
به معنی فهم و ادراك:( 58 ) در این جنبه و کاربري زن و مرد اشتراك دارند و امکان ندارد که زن نفهمد یا کمتر از مرد بفهمد؛ زیرا
خلاف حکمت پروردگار است. در بسیاري از آیات، خداوند ما را (اعم از زن و مرد) موظف کرده که در موضوعات مختلف، عقل
وَتَصْ رِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ ...» (59)« إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنا عَرَبِیّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ » : خودمان را به کار گیریم، از جمله
61 ) و نیز در آیات زیادي، کسانی که عقل خودشان را )« قَدْ بَیَّنَّا لَکُمْ الاْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ...» (60)« وَالاْءَرْضِ لَاآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّه الصُّمُّ الْبُکْمُ » (62) « وَیَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ » : به کار نمیگیرند توبیخ و مذمت شدهاند، از جمله
64 ) اکنون با توجه به این دو دسته از آیات و با توجه به اطلاق و شمول این )« صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ » (63)« الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ
آیات نسبت به زن و مرد، اگر بگوییم زنان نمیفهمند و یا دقیق نمیفهمند، این خطابات نسبت به زنان لغو خواهد بود؛ زیرا خداوند
آنها را به چیزي موظف کرده که در اختیار آنها نیست (یا در مسایلی که تعقل و تفکر بیشتري نیاز دارد، بگوییم زنان از عقل و
فهم کافی برخوردار نیستند) ولی خداي حکیم منزه از لغو گویی میباشد. در نتیجه، باید بگوییم در این جنبه (فهمیدن) زن و مرد
هیچ تفاوتی ندارند. ب) تدبیر و مدیریت، یکی از جنبههاي عقل تدبیر و اندیشیدن در امور و مدیریت میباشد. این معنا و کاربرد
لامال اعود من العقل و لا وحدة اوحش من العجب ولا عقل »: نیز از روایات استفاده میشود. حضرت علی علیهالسلام میفرماید
هیچ سرمایهاي پایدارتر از عقل نیست و هیچ تنهایی وحشتناكتر از خودبینی نیست و هیچ فکري مانند اندیشیدن و «( کالتدبیر( 65
بهترین دلیل براي شکوفایی عقل، نیکو «( أدل شی علی غزارة العقل حُسن التدبیر( 66 » : تدبیر و آیندهنگري نیست. نیز میفرماید
اندیشیدن است. در این احادیث، جنبه دیگر عقل که همان تدبیر و مدیریت باشد، بیان شده است و این همان جنبه و کاربردي است
که در فرمایش حضرت علی علیهالسلام از نقص و ضعف آن درباره زنان گفته شده است، به جهت مصالحی، زنان در جنبه تدبیري
الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله » : عقل ضعف و نقصان دارند. به همین سبب، سرپرستی خانه به مرد واگذار شده است
جنبه تدبیري عقل در مردان قوي است. مقصود از قوام، قیم به اصطلاح فقهی و حقوقی نیست؛ زیرا به قیّم .«... بعضهم علی بعض
کسی میگویند که اختیار تصرف درمال و توجیه زندگی کسی دیگر را در اختیار داشته باشد؛ مانند قیم صغیر و دیوانه و سفیه. از
جمله مصالح و حکمتها، قوي بودن احساسات و عواطف در زنان است.( 67 ) چرا دو زن شهادت بدهند؟ در مورد اینکه چرا زن
به تنهایی نمیتواند شهادت بدهد، باید بگوییم بین رؤیت وقایع و شهادت دادن فرق قایل شویم. براي این که بین رؤیت زن و مرد
هیچ فرقی نیست؛ چون هر دو از یک حس رؤیت، به طور مساوي برخوردارند و زن از این ناحیه هیچ مشکلی ندارد. به دلیل این که
دادگاه محل تشنج، التهاب و درگیري است و زن داراي احساسات و عواطف قوي میباشد و به راحتی میتوان، حتی با اندکی
گریه یا قسم خوردن، احساسات و عواطف او را تحریک نمود، شارع مقدّس شهادت یک زن را کافی ندانسته و براي این که زن،
فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ ...»: مطلب را گم نکند و به بیراهه نرود، یک مکمِل دیگري براي او به صورت زن دیگري قرار داده است
68 )؛ تا این خلع، جبران شود؛ ولی این جبران خلع )«... وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنْ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الاْءُخْرَي
در قضاوت امکان ندارد، چون تعددي در کار نیست. پس زن نمیتواند قاضی باشد. همین نکته باعث میشود بالاصالۀ تا حدي که
ممکن است مردها باید شهادت دهند؛ چون مدیریت در آنها نسبت به زنان قويتر است و احساسات آنها هم زود تحریک نمیشود
صفحه 74 از 109
و در صورتی که مرد نباشد، زن باید براي انجام وظیفه وارد عمل شود و شهادت بدهد. نتیجهگیري به این ترتیب معلوم شد معناي
و این هیچ ربطی به فضیلت یا « ضعیف بودن جنبه تدبیري عقل در زنان میباشد » در فرمایش حضرت علی علیهالسلام « نقص عقول »
عدم فضیلت و منقصت ندارد، بلکه ضعیف بودن این جنبه در زنان در مقابل قوي بودن احساسات و عواطف در آنها یک فضیلت به
حساب میآید. و نیز روشن شد که در زنان جنبه فهم و ادراك هیچ ضعف و نقصی ندارند و مانند مردان از یک فهم سرشار
برخوردارند و چه بسا زنان زودتر از مردان مطلب را بفهمند و درك کنند. همچنین دانسته شد که این مسئله ربطی به تفاوت حقیقی
و یا حقوقی زن و مرد ندارد، گرچه فقرات دیگر فرمایش آن حضرت به تفاوت حقوقی زن و مرد اشاره دارد. 3. معناي حظوظ و
.« نواقص الحظوظ » : نقص آن در زن سومین نکتهاي که در خطبه قابل دقت است، فرمایش آن حضرت نسبت به ارث زنان میباشد
پرسشی که این جا مطرح میشود این است که چرا زن کمتر از مرد ارث میبرد؟ آیا این ظلمی در حق زن نیست؟ آیا این دلیل بر
این نیست که مردان بر زنان فضیلت دارند؟ قبل از این که به تحلیل این پرسشها بپردازیم، باید بگوییم که مقسمِ ارث به این نحو،
خالق کائنات و همه موجودات آن، بر نیازهاي همه موجودات خود آگاهی کامل دارد و به اندازه ضرورت، آنها را ارتزاق میکند.
در مورد ارث نیز باید بگوییم که قانون ارث در اسلام و قرآن نیز بر اساس حکمت، ضرورت و نیاز بین زن و مرد تقسیم شده است؛
خداوند، دانا و حکیم است. منشأ تقسیم ارث در اسلام، علم و « ان الله کان علیما حکیما » : زیرا خداوند در آخر آیه ارث میگوید
حکمت و مصالح زن و مرد میباشد و خداوند هرگز در مورد زن ستم را روا نمیدارد. در مورد پرسشها باید بگوییم: الف) این
قانون که سهم مرد، برابر سهم دو زن میباشد، در همه مسائل ارث کلیت ندارد و در مواردي استثناء میخورد، از جمله: 1- اگر
وارث میت، فقط پدر و مادر و یک پسر باشد، مال شش قسمت میشود، چهار قسمت را پسر و هر یک از پدر و مادر، یک قسمت
میبرند. 2- اگر میت، چند برادر و خواهر مادري داشته باشد، مال به طور مساوي میان آنان تقسیم میشود. 3- سهمالارث فرزندان
برادر و خواهر مادري میان زن و مرد، مساوي تقسیم میشود. 4- اگر وارث میت، منحصر به جد و جده مادري باشد، مال میان آن
دو مساوي تقسیم میشود. 5- اگر وارث میت، هم دایی و هم خاله باشد و همه آنها پدر و مادري یا پدري، یا مادري باشند، مال به
طور مساوي بین آنان تقسیم میشود. ب) برتري سهم الارث مرد بر زن، براساس کرامت مرد نیست. نظام ارزشی اسلام بر تقوا
استوار است؛ نه مرد بودن یا زن بودن. در مواردي که مرد دو برابر زن ارث میبرد، بدان جهت است که معمولًا زنها که اداره شئون
خانواده را به عهده میگیرند از شرکت دائمی در مسائل اقتصادي جامعه و ورود در انواع گوناگون آن معذور میباشند. لذا تهیه
وسایل معیشت آنان بر مردان واجب است و این مردان هستند که بار سنگین مخارج و اداره امور خانواده را به دوش میکشند و
زنان تحت تکفل مردان میباشند. از طرف دیگر، مردان در معرض نوسانات اقتصادي، از نظر سود و زیان، بیشتر قرار میگیرند؛
اینها مسائلی است که در روایات نیز بدان اشاره شده است. از امام صادق علیهالسلام سؤال شد: چرا زن یک سهم ارث میبرد و مرد
دو سهم؟ آن حضرت فرمود: زیرا جهاد و پرداخت نفقه بر زن واجب نیست؛ در حالی که بر مردان واجب است. امام رضا علیهالسلام
فرمود: علت آن که بهره زنان از ارث، نصف بهره مردان میباشد، این است که زن، جزء عائله مرد است؛ اگر محتاج باشد بر عهده
مرد است که نفقه و سایر مخارج او را بدهد و بر زن چنین چیزي واجب نیست. از این جهت، حق مرد بیشتر است و در این رابطه
69 ) عبدالله بن )«... الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّه بَعْ َ ض هُمْ عَلَی بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ...» : خداوند متعال فرموده است
سنان میگوید: به ابوعبدالله گفتم: به چه جهت زنان نصف مردان ارث میبرند؟ آن حضرت فرمود: بدین جهت که خداوند مهریه
را براي زنان قرار داده است.( 70 ) مردان، مالکیت بیشتر و بهره کمتري دارند و زنان بالعکساند در یک بررسی ساده و مقایسه بین
(2 - 3) « دوثلث » سهم الارث زن و مرد، به این نتیجه میرسیم که اگر تمامی ثروت دنیا به وسیله ارث به نسل بعد منتقل شود، تدبیر
1) در اختیار زنان میباشد؛ البته این کسري و کمبود مقطعی در - 3) « ثلث دیگر » ثروت جهان به دست مردان قرارگرفته و تدبیر
ارث زن از جهات مختلف جبران شده؛ زیرا خداوند متعال به مردان دستور داده است که درباره زنها به عدالت و مهربانی رفتار
صفحه 75 از 109
کنند و نفقه و سایر نیازهاي آنان را برآورند که این امر موجب شرکت بیشتر زنان در دو ثلث مردان خواهد شد؛ به اضافه این که
مهریهاي که زن به مقدار عادلانه از مرد میگیرد، میتواند نوعی جبران سهمالارث او باشد. پس زنان که مخارجشان بر عهده مردان
است، در واقع از یک ثلث سهم مردان هم بهرهور میشوند و آن را به خود اختصاص میدهند و ثلث خود را هم دراختیار دارند و
کسی نمیتواند آن را از آنها بگیرد. در نتیجه مرد و زن در مالکیت و مصرف، عملًا عکس یکدیگرند؛ یعنی مرد مالکیت بیشتر
دارد (دو ثلث) و عملًا بهره کمتري را میبرد، چون یک ثلث خود را در مورد همسر و خانواده مصرف میکند و زن مالکیت کمتر
- دارد، ولی بهره بیشتري میبرد؛ زیرا زن در مال خود و صرف آن، مستقل الاراده است و شوهر نمیتواند دخالتی داشته باشد. 4
است. « فاتقواشرار النساء » پرهیز از زنان بد چهارمین نکته که باید در فرمایش حضرت علی علیهالسلام به آن اشاره کرد، جمله
بدیهی است وقتی زنی از حالت طبیعی خودش که همان اعتدال باشد، خارج شود و به زن شروري تبدیل شود فاجعه بزرگی
استعیذوا بالله من شرار » : میآفریند، چون زن بیشتر یا بهتر مورد طمع شیطان قرار میگیرد. امام صادق علیهالسلام فرمود
72 )؛ چیرهترین دشمن مؤمن، همسر )« اغلب الاعداء للمؤمن زوجۀ السوء »: 71 )؛ از زنهاي بدتان به خدا پناه ببرید. نیز فرمود )« نسائکم
بد اوست. این فرمایش آن حضرت را نباید نکوهش و مذمت زنان قلمداد کنیم؛ زیرا بیان شد که مقصود فقط زنانی هستند که
حالت اعتدال را از دست داده باشند و به صورت شرور و بد درآمده باشند و این فرمایش فقط به همین دسته از زنان شامل میشود،
وکونوا من خیارهن علی حذر و لا تطیعوهن فی المعروف » نه کل زنان. 5- نقد تفکر فمینیسم پنجمین نکته مربوط میشود به جمله
میباشد؛ یعنی حذر و پروا « وکونوا من خیارهن علی حذر » مفسر جمله «... ولا تطیعوهن » در واقع، جمله .« حتی لا یطمعن فی المنکر
ومراقبت داشتن از زنان نیک در این است که مردان بالاستقلال از آنها اطاعت نکنند؛ زیرا این کار منجر میشود به این که صفت
و لیس بنهی عن فعل المعروف » : طمع در زنان بروز کند و در منکرات از مردان بخواهد از او اطاعت کند. ابن ابی الحدید میگوید
حضرت علی علیهالسلام انجام ،«( و انما هو نهی عن طاعتهن، اي لا تفعلوه (المعروف) لاجل امرهن لکم به بل افعلوه لانه معروف( 73
دادن فعلِ معروف را منع نکردند، بلکه اطاعت کردن از آنها را منع کردند. یعنی انجام ندادن معروف به سبب دستور زنان است.
و إیاك و مُشاورة النساء فانَّ رِاْیَهُنَّ الی أَفْن، و عزمَهُنَّ الی ...» . معروف را باید انجام داد. براي این که معروف است. وصیت نامه 31
وَ هن، واکْفُفْ عَلَیهِنَّ من ابصارهن بحجابک ایاهن، فان شدة الحجاب أبقی علیهن، و لیس خُروجُهُنَّ بأشد من ادخالک من لا یُوْثَقُ
به علیهن، و ان استطعت الاّ یعرفن غیرك فافعل و لا تُمَلِّک المرأة من أمرِها ماجاوَزَ نَفْسَ ها، فإن المرأة ریحانۀ و لیست بقهرمانۀ و لا
74 ) از مشورت با زنان بپرهیز که راي آنها سُست و تصمیم آنان ناپایدار )«... تعد بکرامتها نفسها، ولا تطمعها فی ان تشفع لغیرها
است. در پرده حجاب نگاهشاندار؛ زیرا سختگیري در پوشش عامل شخصیت سلامت و استواري آنان است. بیرون رفتن زنان
بدتر و شدیدتر از آن نیست که افراد غیر معتمد (غیر صالح) را در میان آنها بیاوري، و اگر بتوانی به گونهاي زندگی کنی که غیر تو
را نشناسند چنین کن، کاري که برتر از توانایی زن است به او وامگذار؛ که گلی بهاري است نه پهلوانی سخت کوش. مبادا در
گرامی داشتن او زیادهروي کنی و آنها را به طمع وادار مکن که براي دیگري شفاعت کند. نکات قابل توجه در وصیت مشورت با
و ایاك و مشاورة النساء » : زنان اولین بخش فرمایش حضرت علی علیهالسلام در این وصیت، به مشورت نکردن با زنان تعلق دارد
در این جا این سؤال مطرح است که با زنها مشورت کردن فایدهاي ندارد و زیان دارد، یا « فان رایهن الی افن و عزمهن الی و هن
مشورت با آنها در بعضی موارد زیان دارد؟ چرا باید مشورت با زنان که یک عضوي از جامعه هست درست نباشد؟ چرا باید
تصمیم آنها ناپایدار باشد؟ در جواب این سؤال باید بگوییم که مشورت با زنان به طور مطلق (یعنی در همه امور، چه اموري مربوط
به خانه و نظم و انضباط آن و چه اموري مربوط به روابط با جامعه و افراد آن و مسائل روز زندگی جز اموري مربوط به مسائل
حادي همچون امور سیاسی کشور و مدیریت آن، جنگ و صلح...) نباید اشکالی داشته باشد؛ زیرا مشاهده میشود که در مسائل
روز زندگی (خریدن وسایل خانه و کیف بچهها، اجاره کردن خانه مناسب...) همه با زنان خود مشورت میکنند و حتی آنها
صفحه 76 از 109
پیشنهادهاي مفیدي هم ارائه میدهند؛ گرچه باید تصمیم نهایی در دست مرد باشد تا بتواند با درایت و مدیریت سیاسی خودش،
تصمیم بگیرد. مشورت با زنان فقط در اموري که درایت و تدبیر کافی میطلبد، همچون امور سیاسی کشور، مدیریت کشور، مسائل
75 ) میشود. )« افن » مربوط به جنگ و صلح...، درست نخواهد بود و به آخر نمیرسد و در وسط راه دچار خرابی میشود و موجب
در نتیجه، وقتی رأي و تدبیر آنها در این جور مسائل سودي نداشته باشد، طبیعتا تصمیم آنها که درجه بالاتر و مرحله آخر رأي و
76 ) میشود. به این ترتیب، مشورت با زنان، دو خصیصه آن (أفن و وهن) بر )« وهن » تدبیر است درست نخواهد بود و باعث
میگردد به اموري هم چون امور سیاسی کشور، مدیریت کشور و جنگ و صلح. اهمیت و فایده حجاب دومین نکتهاي که در
واکفف علیهن من ابصارهن بحجابک ایاهن » ، وصیت حضرت علی علیهالسلام به آن اشاره شده، حجاب و اهمیت و فایده آن است
در این بخش از فرمایش آن حضرت، به فلسفه حجاب اشاره شده است؛ یعنی رعایت کردن حجاب .« فان شدة الحجاب ابقی علیهن
اسلامی باعث دوام، استواري و سلامتی زنان خواهد بود؛ یعنی زن در سایه حجاب به تکامل میرسد. خداوند در قرآن به پیامبر
یا ایها النبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یُدْنین علیهن من جلابیبهن ذلک أدنی ان یُعْرَفْنَ فلا یُؤْذَین و کان الله » : میفرماید
اي پیامبر، به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو: جلبابها (روسريهاي بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این » « غفورا رحیما
حجاب باعث میشود «( کار براي این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است. خداوند همواره آمرزنده رحیم است.( 77
وَقُلْ » : زینت زن، اعم از ظاهري و باطنی، دست نخورده باقی بماند؛ زینتی که باید فقط شوهر از آن لذت ببرد. قرآن میفرماید
اي پیامبر) به زنان با ایمان )» «. لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُ ضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا...لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
بگو چشمهاي خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند و دامان خویش را جز آن مقدارکه نمایان است آشکار ننمایند... تا رستگار
78 ) نگهداشتن حریم خانواده سومین نکتهاي که در فرمایش حضرت علی علیهالسلام مشاهده میشود، راه ندادن افراد غیر ).« شوید
ولیس خروجهن( 79 ) بأشد من إدخالک من لا یوثق به علیهن و ان استعطت الا یعرفن غیرك » : معتمد و غیر صالح به حرمسرا است
و لا تملک المرأة من امرهاما » : رعایت حال زنان چهارمین نکته این است: کاري که برتر از توانایی زن است به او وامگذار .« فافعل
ابن ابی الحدید در این باره میگوید: اي لا تدخلها معک فی تدبیر و لا مشورة؛ .« جاوز نفسها، فان المراة ریحانۀ، ولیست بقهرمانۀ
فان المرأة ریحانۀ ولیست » : زنان را در تدبیر و مشورت دخالت ندهید. این سخن خیلی با تعلیل نمیسازد؛ زیرا در تعلیل آمده است
و لا تعد » : که این جمله بیشتر به ضعف قوه جسمانی و روانی او اشاره دارد. نقد تفکر فمینیسم آن حضرت میفرماید « بقهرمانۀ
در گرامی داشتن زن، زیادهروي نکن. این سخن، اصل احترام گذاشتن به زن را نفی نمیکند که منافات داشته ؛« بکرامتها نفسها
ولا » : باشد با قرآن؛ بلکه اشاره دارد به زنسالاري و اصالت دادن به زن در همه موارد. ایجاد طمع در زنان آن حضرت میفرماید
آنها را به طمع ورزیدن عادتشان ندهید که براي دیگران شفاعت کنند، زیرا کسی که این کار را انجام ؛« تطمعها أن تشفع لغیرها
دهد پیامدهاي زیر را به دنبال دارد. الف) این کار به بیغیرتی میانجامد؛ زیرا باعث میشود که زن، غیر تو را بشناسد و نیز دیگران
او را بشناسند که این کار در بخش قبلی (وان استطعت الاّ یعرفن غیرك فافعل) مورد منع قرار گرفته است. ب) ممکن است از این
افراد (کسانی که به زن مراجعه کنند و زن براي آنها شفاعت کند) افرادي غیرصالح و غیرمعتمد باشند (که قرآن درباره آنها
خطاب به زنان پیامبر) به وسیله کلام خضوع نکنید (به گونهاي )«... فَلاَ تَخْ َ ض عْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِي فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ ...» : میگوید
هوسانگیز سخن نگویید) که بیمار دلان در شما طمع کنند( 80 ))؛ که در این صورت است که زنان مورد شهوت قرار میگیرند. ج)
به ضرر و زیان زن و مرد تمام میشود. حضرت علی علیهالسلام فرمودند: زن باید سه صفت داشته باشد: بخل، تکبر، جبن. این سه
صفت باعث میشود مرد بیگانه را به حریم و خانه خودش راه ندهد و اموال خود و شوهرش را حفظ کند و نیز از چیزي که به
آبروي او لطمه بزند، فاصله بگیرد. د) زن سالاري و اطاعت از زن باعث میشود زن در منکرات و غیر معروف، طمع پیدا کند. نیز
غیرة المرئۀ کفر و » : امکان دارد که ناروا در حق کسی شفاعت کند. چون از روي احساسات و عواطف خواهد بود. حکمت 124
صفحه 77 از 109
81 ) غیرت زن، کفر و غیرت مرد، ایمان است. غیرت زنان غیرت زن به طور مطلق و همه جا کفر نیست. در برابر )« غیرة الرجل ایمان
بیگانه و کم و کاستیهاي زندگی غیرت از خود نشان دادن کفر نیست، بلکه فعلی پسندیده است. لذا باید بگوییم منظور، آن غیرتی
خیار خصال النساء شرار » (82) است که زن در مقابل شوهر خودش و در برابر خواهشات او از خود نشان میدهد. حکمت 234
خصال الرجال: الزهو، والجبن، و البخل فاذا کانت المرئۀ مزهواً لم تُمَکِّنْ من نفسها، و اذا کانت بخیلۀ حفظت مالها و مال بعلها، و اذا
برخی) نیکوترین خلق و خوي زنان، زشتترین اخلاق مردان است، (مانند) تکبر، ترس ) « کانت جبانۀ فرقت من کل شی یعرض لها
و بخل. هرگاه زنی متکبر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمیدهد، و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ میکند و
چون ترسان باشد، از هر چیزي که به او (به آبروي او زیان رساند) عارض شود، فاصله میگیرد. صفات پسندیده زنان در این
حکمت چند نکته قابل بررسی است. الف) تکبر بذاته در انسان چیز پسندیدهاي نیست و فقط شایسته خداي متعال میباشد. در
شرایطی انسان ناچار است که حالت تکبر به خودش بگیرد؛ مثلًا تکبر در برابر کسی که متکبر باشد، نه فقط جائز میباشد، بلکه
تکبر زنان در برابر مردان بیگانه، صفتی پسندیده است؛ زیرا اگر زن در گفتار و .« التکبر مع المتکبر عبادة » : عبادت به حساب میآید
رفتار خودش، صفت تواضع و نرمی از خود نشان بدهد، مورد طمع افراد غیر صالح و مریض القلب قرار میگیرد. خداوند دراینباره
اي همسران پیامبر، شما «... یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنْ النِّسَاءِ إِنْ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْ َ ض عْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِي فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ » : میفرماید
همچون یکی از زنان معمولی نیستند اگر تقوي پیشه کنید، پس خضوع در گفتار نداشته باشید (به گونهاي هوسانگیز سخن
نگویید) که بیمار دلان در شما طمع نکنند.( 83 ) این حالت خضوع دقیقا عکس آن حالتی است که امیرالمومنین در کلام خود، به
زنان سفارش میکنند.( 84 ) ب) در مورد بخل باید بگوییم، اگر منظور بخل در حفظ آبرو و ناموس باشد، عملی است پسندیده. نیز
اگر براي این باشد که مال شوهرش را حفظ کند، امري پسندیده و مقصود کلام حضرت امیرالمومنین علیهالسلام است. ج) در مورد
جبن باید بگوییم به طور عموم، صفت پسندیدهاي براي زن به حساب میآید؛ چون با طبع زن سازگار است؛ مگر این که بگوییم
85 ) ... ولا تهیجوا النساء بأذي، و ان شَتَمْنَ أعراضَکُمْ، و ) راه اعتدلال (ما بین الجبن و الشجاعۀ) در مورد او پسندیده باشد. نامه 14
سَبَبْنَ أمَرَائَکُمْ فإنَّهُنَّ ضَ عِیفات القُوَي و الأنْفُس و العقُول، إنْ کُنَّا لَنُؤْمَر بالکفّ عنهم و إنهنّ لمُشْرکات، و... زنان را با آزار دادن
تحریک نکنید، هر چند آبروي شما را بریزند، یا امیران شما را دشنام دهند، که آنان در نیروي بدنی و روانی و تدبیر کم توانند. در
روزگاري که زنان مشرك بودند مامور بودیم دست از آزارشان برداریم. ویژگیهاي زنان حضرت علی علیهالسلام تفاوتهاي زن
بامرد را متذکر میشود و میفرماید: به زنان اذیت نکنید؛ هر چند آبروي شما را بریزند و به امیران شما دشنام دهند. و بعد علت
مطلب را بیان میکند. اولین نکتهاي که در این رابطه بیان میکند، ضعیف بودن زنان از حیث قواي جسمی (ضعیفات القوي) است.
دومین نکته این است که میفرماید آنها از حیث روانی( 86 ) ضعف دارند. (ضعیفاتالانفس) و زودتر از مردان، احساساتی میشوند
و تحت تاثیر قرار میگیرند. در سومین نکته به ضعیف بودن آنها از حیث عقل، اشاره شده است(ضعیفاتالعقول). در مورد این
مطلب، در خطبه 80 بحث کردیم و گفتیم آنها در جنبه تدبیري عقل، ضعف دارند، نه در جنبه فهم و ادراك. قرآن در این مورد
87 ) مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به سبب برتريهایی )« الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّه بَعْ َ ض هُمْ عَلَی بَعْضٍ » : میفرماید
که خدا براي بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است. خطبه 153 ... و ان النساء هَمُّمُنَّ زینۀ الحیاة الدنیاء و الفساد فیها... و زنان
تمام همتشان آرایش زندگی و فساد در آن است. آرایش زنان در این جا باید چند نکته را در نظر بگیریم اوّلا این قاعد کلیت
ندارد؛ چه بسا زنهایی که این صفات را ندارند. ثانیا، ظاهرا مخاطب حضرت علی علیهالسلام همه زنان میباشند؛ ولی این، صفت
زنانِ بی ایمان و بیپروا میباشد. ثالثا، با توجه به کلمه نساء که شامل اکثر و غالب زنان میشود (به استثناء زنان والامقام مانند
حضرت زهراء، زینب کبري...) ممکن است بگوییم زن ها زینت در زندگی را دوست دارند و شاید تا حد طبیعی با پوشش اسلامی
مشکلی هم نداشته باشد؛ ولی این جا ممکن است که زینت کردن از حد طبیعی آن بیشتر شود به طوري که باعث فساد در جامعه
صفحه 78 از 109
88 ) المرئۀ شرّ کُلُّها و شرّ ما فیها أنه لابُدَّ منها! زن، سراپا شر است و شر بالاتر اینکه چارهاي جز بودن با او نیست. ) شود. حکمت 238
مسئولیت پذیري شاید ابتدا به ذهن ما خطور کند که زن وجودي است مملو از شر و زشتی (به معناي فلسفی آن) که البته در
بحثهاي گذشته بیان کردیم او همانند مرد، موجودي با احترام میباشد و شر نیست؛ بلکه باعث به وجود آمدن خیرها است. معناي
زن و فرزند دردسر است و بی دردسر هم نمیشود » : مورد نظر در حکمت مذکور مساوي است با ضربالمثل فارسی که میگوید
یعنی ازدواج و زن مسئولیتآور است و هرکس که میخواهد تن به ازدواج بدهد، باید مسئولیت آن را هم بپذیرد «. زندگی کرد
89 ) اگر این )« ما احب ان لی الدنیا و ما فیها و انی بت لیلۀ و لیست لی زوجۀ » : که جز این چارهاي نیست. امام جعفر صادق میفرماید
جا شر را به همان معناي دقیق آن بگیریم کاملًا با قرآن در تضاد خواهد بود، زیرا قرآن، زن را باعث تسکین و آرامش مرد میداند
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجا » : و خداوند میان او و شوهرش مودت و رحمت قرار داده است. خداوند میفرماید
90 ) و از نشانههاي او این است که همسرانی از جنس )« لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَۀً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَاآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
خودتان براي شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، در این نشانههایی است براي گروهی
91 )؛ بیشترین خوبیها در زنان است. حکمت )« اکثر الخیر فی النساء » : که تفکر میکنند. همچنین امام صادق علیهالسلام میفرماید
136 ... وَ جِهادُالْمرأَةُ حُسْنُ التَّبَعُّلِ( 92 ) و جهاد زن، نیکو شوهرداري است. اهمیت شوهرداري علامه طباطبایی در این مورد
اسلام محرومیتهاي زنان را مانند محرومیت از جهاد در راه خدا بدون عوض و جبران به مثل نگذاشته، بلکه کمبود آن » : میگوید
رابه معادل آن در فضیلت و مزیت (که واقعا مفاخري هستند) تدارك نموده، مثلًا نیکو داشتن شوهر را معادل جهاد قرار داده؛ این
کارها و اینگونه مزایا چه بسا براي ما که بازار فاسد زندگانی ما را احاطه کرده، ارزشی نداشته باشد؛ ولی در نظر اسلام (بازار
حقایق) که هر چیز را به بهاي حقیقی آن میسنجد و فضائلی را که مرضی خداست میجوید، خداوند تعالی نیز هر چیز را به ارزش
آن مقدر فرمود و راه مخصوص هر کس را جلوي پاي وي نهاده و او را ملتزم به آن راه ساخته و قیمت هرکس را معادل خدمات
انسانی وي و به وزن اعمال او قرار داده، پس در اسلام شهادت در میدان نبرد و گذشت از خون رنگین (با تمام فضیلتی که دارد) بر
نیکوشوهر داري کردن زن رجحانی ندارد و حاکم که چرخ زندگی اجتماع را میچرخاند، یا قاضی که بر مسند قضاوت تکیه
حکمت 61 المرئۀ عقرب حلوة اللبسۀ( 94 ) زن (همانند) عقربی است که «( میکند، بر زنی که خانهدار است مایه افتخاري ندارد.( 93
گزیدنش شیرین است.
خلاصه
1 مکتبهاي غیر اسلامی، زن را موجودي پست و فرومایه، دام شیطان و حیوان بهره ده... میدانند. 2 اسلام زن را همچون مرد،
موجودي محترم و باعث به وجود آمدن خیرها میداند. 3 اسلام، ملاك برتري را جنسیت نمیداند؛ بلکه ملاك برتري در اسلام،
ایمان و اعمال صالح میباشد. 4 نقصان ایمان در زنان به معناي نقصان عمل آنان است و هیچ ربطی به ضعیف بودن عقیده و
معرفت ندارد. 5 نقصان عقل زنان به معناي ضعیف بودن جنبه تدبیري عقل در زنان است و هیچ ربطی به ضعیف بودن قوه ادراك
و فهم ندارد. 6 نقصان حظوظ به این معنا است که زنان مالکیت کمتر و بهره بیشتري میبرند. 7 مشورت با زنان در مسائلی که
درایت و تدبیر زیادي میطلبد هم چون حکومت، مدیریت کشور و جنگ و صلح...، فایدهاي ندارد. 8 رعایت حجاب باعث بقا،
دوام ، استواري و سلامتی زنان میشود. 9 افراد مریض و غیر صالح را به حریم خانواده راه ندادن باعث حفظ زنان میشود. 10
صفاتی همچون تکبر، بخل و ترس شایسته زنان، اما غیرت زن در برابر شوهر صفتی زشت به حساب میآید. 11 زنها را نباید
تحریک کرد. چون از لحاظ جسمی، روانی و تدبیري ضعیف هستند و زود عکس العمل نشان میدهند. 12 زنان زینت کردن را
دوست دارند، اما اگر از حد بگذرد باعث فساد میشود. 13 شر بودن زن به معناي مسئولیت آور بودن اوست. 14 اگر چه زنان از
صفحه 79 از 109
جهاد فی سبیل الله محروم هستند، اما نیکو شوهر داري کردن براي آنها جهاد به حساب میآید و پاداش جهاد را دارد.
منابع و مآخذ
منابع و مأخذ 1 قرآن . 2 نهج البلاغه . 3 شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار الجلیل، بی تا. 4 المفردات فی غریب القرآن،
5 التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،حسن، المصطفوي، مرکز نشر کتاب تهران، .1404 ، راغب، اصفهانی، دفتر نشر الکتاب، چ 1
7 ترجمه و شرح نهج البلاغه، محمد تقی، . 6 شرح نهج البلاغه، میثم بن علی، بحرانی، مؤسسه فقه الشیعه بیروت، 1378 1300
9 زن در آینه جلال و جمال، عبداللّه جوادي .1381 ، جعفري. 8 زن در نهج البلاغه، نصرت اللّه جمالی، انتشارات مهدیه قم، چ 1
11 الحیاة، . 10 مصادر نهج البلاغه، عبد الزهراء، الحسینی، الخطیب، دارالاضواء، 1405 . 1375 ، آملی، نشر فرهنگی رجا، چ 5
محمدرضا و محمد و محمود، حکیمی، دارالاسلامیه بیروت، 1409 هق. 12 منهاج البراعه، حبیب اللّه خوئی، المکتبۀ الاسلامیه،
14 کتاب تمدن اسلام، گوستاولوبون ، .1379 تهران، 1397 ق. 13 المعجم المفهرس، محمد، دشتی، انتشارات پرهیزکار، قم، چ 1
ترجمه سید محمد تقی، مطبع مجلس، بی تا 15 تاریخ تمدن، ویل، دورانت، ترجمه، احمد آرام و دیگران، سازمان انتشارات
17 درآمدي بر نظام . 16 لذات فلسفه، ویل، دورانت، انتشارات علمی و فرهنگی، 1374 1347- آموزش انقلاب اسلامی 70
18 من لایحضره الفقیه، شیخ . شخصیتت زن در اسلام، محمد رضا، زیبایی نژاد و محمد تقی، سبحانی، دارالنور، چاپ دوم، 1379
19 المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین، طباطبایی، مؤسسۀ .1404 ، صدوق، تحقیق علی اکبر غفاري، جامعه مدرسین، چ 2
21 تاریخ الامم و 1415 ، النشر الاسلامی، بی تا. 20 مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن الحسن، الطبرسی، موسسۀ الاعلمی، چ 1
الملوك، طبري، محمد بن جریر، مؤسسۀ الاعلمی، بیتا. 22 زن از دیدگاه نهج البلاغه، فاطمه، علایی رحمانی، سازمان تبلیغات
23 تحریر المرئۀ، قاسم امین ، المکتبۀ الشرفیۀ قاهره بی تا. 24 اصول کافی، محمد بن یعقوب، کلینی، دارالاضواء، . اسلامی، 1371
25 زنان از دید مردان، بنوات، گري، ترجمه محمد جعفر پوینده، جامی، چاپ اول. 26 لبیب بیضون، زن روز، چاپ سوم، 1405
28 مقام 27 شخصیت زن از دیدگاه قرآن، هادي دوست، محمدي، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ دوم، 1381 شماره 1116
زن در قرآن و نهج البلاغه، سید جواد، مصطفوي، انتشارات نهجالبلاغه، چاپ اول، بیتا. 29 مصطفی محقق داماد، زن روز، شماره
32 1377 ، 31 زن، مهدي، مهریزي، خرم، چاپ 1 . 30 تفسیر نمونه، ناصر، مکارم شیرازي، دار الکتب الاسلامیه، 1370 .1143
اسلام و عقاید و آراء بشري،یحیی، نوري، اسلام و عقاید و آراء بشري، مؤسسه مطبوعاتی فرهانی، تهران، 1346
پاورقی ها
. 243 ، سوره بقره 3. تاریخ ویل دورانت، ج 13 ، ص 405 ، عصر ایمان. 4 - 2. تفسیرالمیزان، ذیل آیات 228 . 1. تاریخ تمدن، ص 519
.9 . 6. همان. 7. تاریخ طبري. 8. مانو، جمله 140 . 5. اسلام و عقاید و آراء بشري، ص 30 . "شخصیت زن از دیدگاه قرآن، "ص 42
11 . ویل . 10 . بنوات گري، زنان از دید مردان، ترجمه محمد جعفر پوینده، ص 7 و 45 و 47 . تاریخ تمدن گوستاولبون، ص 519
3- به نقل از" دکول توفیما .14 . 2- همان، ص 57 .13 . 12 . بنوات گري، از دید مردان، ص 8 . دورانت، لذات فلسفه، ص 148
19 . سوره . 18 . سوره توبه، آیه 72 . 17 . سوره احزاب، آیه 35 .9 - 16 . سوره تکویر، آیه 8 .59 - رانون. " 15 . سوره نحل، آیه 58
24 . منابع . 23 . سوره بقره، آیه 187 22 . سوره روم، آیه 21 . 21 . سوره نساء، آیه 124 . 20 . سوره نحل، آیه 97 . آل عمران، آیه 195
من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 391 ، به نقل از پیامبر. وسائل الشیعه، ج 2، ص 344 ، ج 20 ص 25 ، به نقل از پیامبر. × : این خطبه
خصائص الائمۀ، ص 100 . ابراهیم بن هلال ثقفی در کتاب" الغارات. "به نقل از شرح ابنابی الحدید، ج 2، ص 35 . ابن قتیبه در
"الامامه و السیاسۀ، "ص 154 . طبري در" المسترشد، "ص 95 . کلینی در" الرسائل. "به نقل از کشف المحجه سیدبن طاووس، ص
صفحه 80 از 109
173 . قوت القلوب، ج 1، ص 282 ، ابوطالب مکی. صحیح النجاري، کتاب الحیض، ح 293 و ح 185 ، در کتاب الصوم. مسند احمد،
ح 8507 ، از ابو هریره. 25 . اصول کافی، ج 2، ص 24 ، باب" ان الاسلام یحقن بهالدم. "... 26 . بنی الاسلام علی خمس علی الصلاة
28 . ضعیف یعنی در جنبه . 27 . سوره بقره، آیه 143 . و الزکاة و الصوم و الحج و الولایۀ.... اصول کافی، ج 2، ص 18 ، ح 1 و 3و 5
تدبیري عقل، به سبب مصالح فراوان، ضعف دارند؛ نه در جنبه فهم و ادراك. 29 . خلاف حکمت بودن روشن خواهد شد 30 . ر.ك
مفردات قرآن راغب اصفهانی، ماده عقل. 31 . عن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله" : ما کسب احد اشیئا افضل من عقل یهدیه الی هدي
اذالم یک مطبوع 32 . لسان العرب، ج 9، ص ××× فمطبوع و مسموع -- ولا ینفع مسموع ××× او یردّه عن ردي "رأیت العقل عقلین
34 . زن در نهجالبلاغه، نصرت الله جمالی، ص 19 به .196- 326 ، ماده عقل. 33 . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 198
.36 . 1 - تحریر المرئۀ، قاسم امین، ص 17 ؛ زن روز، مصطفی محقق داماد، شماره 1143 و زن، مهدي مهریزي، ص 44 . بعد 35
38 . رك: زن از . 37 . تفسیر المیزان، طباطبائی، ج 2، ص 389 . ر.ك: زن از دیدگاه نهجالبلاغه، فاطمه علایی رحمانی، ص 114
40 . سوره . 39 . تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازي، ج 2، ص 278 . دیدگاه نهجالبلاغه، فاطمه علایی رحمانی، ص 117 و 128
45 . سوره . 44 . سوره انفال، آیه 22 . 43 . سوره یونس، آیه 100 42 . سوره حدید، آیه 17 . 41 . سوره بقره، آیه 164 . زخرف،آیه 3
48 . مقام زن در قرآن و نهجالبلاغه، سید جواد مصطفوي، ص . 47 . سوره بقره، آیه 282 . 46 . سوره ملک، آیه 10 . بقره، آیه 171
49 . معناي ضلال در لغت، این طور آمده است: الضلال والضلالتر ضد الهدي و الرشاد: گمراهی و به بیراهه رفتن. لسان .30-28
العرب، ج 8، ص 79 ، ماده" ضلل. "بنابراین، ترجمه آیه به این قرار است: اگر یکی از آنها (به خاطر عواملی تحت تاثیر قرار گرفت)
منحرف و گمراه شد و به بیراه رفت دومی او را تذکر دهد. 50 . ترجمه: آیا کسی را که در لابلاي زینتها پرورش مییابد و به
هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست (فرزند خدا میخوانید). 51 . المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ج 18 ، ص 90 و
53 . ترجمه: در آمده، و شد شب و روز، و آنچه خداوند در آسمانها و . 52 . سوره یونس، آیه 6 . مجمعالبیان، طبرسی، ج 9، ص 74
55 . ترجمه: به زودي نشانههاي . زمین آفریده، آیات (و نشانههایی) است براي گروهی که پرهیزگارند. 54 . سوره فصلت، آیه 53
خود را در اطراف جان و درون جهان شان به آنها نشان میدهیم تا براي آنان آشکار گردد که او حق است؛ آیا کافی نیست که
پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است. 56 . تفسیرالمیزان، طباطبایی، ج 18 ص 141 ؛ ترجمه و شرح نهجالبلاغه، محمد تقی
.57 . 299 ، لبیب بیضون،زن روز، شماره 116 ؛ زن در آئینه جلال و جمال، عبدالله جوادي آملی، ص 185 - جعفري، ج 11 ، ص 290
58 . در لغت و قرآن به معناي فهم آمده است ، قرآن میگوید": یسمعون کلام الله ثم .326- لسان العرب، ابن منظور، ج 9، ص 29
یحرفونه من بعد ما عقلوه؛ "آیات خدا را میشنوند و بعد از آن که فهمیدند تحریفش میکنند. لسانالعرب، ابن منظور، ج 9، ص
63 . سوره . 62 . سوره یونس، آیه 100 . 61 . سوره حدید، آیه 17 . 60 . سوره بقره، آیه 164 . 326 . ماده عقل. 59 . سوره زخرف، آیه 3
.67 . 66 . غررالحکم، ص 92 ، به نقل از: الحیاة، ج 1، ص 341 . 65 . نهجالبلاغه، خطبه 113 . 64 . سوره بقره، آیه 171 . انفال، آیه 22
راز بقاي انسان در همین با عاطفه بودن زنان نهفته است واین امر خیلی روشن است که اگر زنان این جنبه را دارا نمیبودند به هیچ
زایمانی تن در نمیدادند و رنج درد زایمان و بعد از آن را تحمل نمیکردند و در نتیجه، هیچ انسانی از این طریق پا به عرصه حیات
.69 . نمیگذاشت. در واقع، زن باوجود این عواطف سرشار، باعث بقاي آدمیان در طول تاریخ میباشد. 68 . سوره بقره، آیه 282
.72 . 71 . کافی، ج 5، ص 518 ، ج 12 .306 - 70 . منهاج البراعه فی شرح نهجالبلاغه، خوئی، ج 5، ص 305 . سوره نساء، آیه 34
74 . منابع: محمد بن یعقوب کلینی در کتاب . 73 . شرح ابن ابی الحدید، ج 6، ص 214 . الفقیه، ج 3، ص 390 ، ب 423 ، ج 4373
"الرسائل "و ابو احمد الحسن بن عبدالله بن سعید العسکري از مشایخ صدوق در کتاب" الزواجر و المواعظ؛ "احمد بن عبد ربه
المالکی در" العقد الفرید - "در دو جاي این کتاب مختصري از این وصیت را ذکر کرده است تحت" باب مواعظ الآباء للابناء؛ "
شیخ صدوق در کتاب" من لا یحضره الفقیه - البته مقداري از این وصیت در جزء 3، ص 362 ، و در جزء 4، ص 275 - ابن شعبۀ
صفحه 81 از 109
الحرانی در" تحف العقول، "ص 52 - سید ابوطالب یحیی بن هارون الحسین الحسنی (متوفاي 424 ) در کتاب" امالی، "ص 81 و
75 . أفن را دو جور میشود قرائت کرد که در . سید ابن طاووس، در" کشف المحجۀ الی ثمرة المهجۀ، "در فصل 153 ، ص 157
1 أَفْن: یعنی نقص 2. أَفَنْ: یعنی ضعف در رأي؛ (قرائت درست و مدنظر نهجالبلاغه است.) شرح ابن . نتیجه، دو معنا دارد: 76
79 . سوره نور، . 77 ". وهن "هم به معنی ضعف آمده است. همان. 78 . سوره احزاب، آیه 59 .126 - ابیالحدید، ج 16 ، ص 123
80 . حضرت علی علیهالسلام در مورد خارج شدن زنان از خانه میفرماید": أما تستحیون و لا تغارون؟! نسائکم یخرجن الی . آیه 31
الاسواق و یزاحمن العُلوج؛ "آیا حیا نمیکنید وغیرت ندارید؟! زنانتان به بازارها میروند و در انبوه مردان نامحرم، مزاحمشان
82 . در غررالحکم، ص 223 ، آمده است": غیرة الرجل ایمان . 81 . سوره احزاب، آیه 32 . 536 ، ح 6 ، میشوند. کافی، ج 5، ص 537
. و غیر المرأة عدوان. "تبدیل کلمه کفر به کلمه عدوان دلالت میکند بر این که مصدر این حکمت، غیر از نهجالبلاغه است. 83
منابع: ابوطالب مکی در" قوت القلوب، "ج 2، ص 522 . با الفاظی متفاوت (شرار خصال النساء خیار خصال الرجال) آمده زمخشري
در کتاب" بیع الابرار، "ج 1، ص 339 . آمدي در" غررالحکم، "ص 172 . با تغییر کلمه خیار به کلمه خیر، ذکر کرده است. در
85 . یعنی تکبر و دو صفت بخل و ترس. 86 . منابع: محمد بن جریر . 84 . سوره احزاب، آیه 32 . کتاب" روضۀ الواعظین، "ص 372
طبري در" التاریخ، " 3282 . نضربن مزاحم در" صفین، "ص 203 ، کلینی در فروع کافی، ج 5، ص 38 ، کتاب الجهاد؛ مسعودي
87 . در مورد این تفاوت، کتابهاي . "مروج الذهب، "ج 2، ص 731 ، احمدبن اعثم الکوفی در کتاب" الفتوح، "ج 3، ص 44
89 . غررالحکم آمدي، ص 47 . کمی باتفاوت: (المرئۀ شر کلها و اشر منها أنَّهُ . مستقلی نوشته شده است. 88 . سوره نساء/ آیه 34
لابد منها)؛ کلینی در فروع کافی، جزء پنجم، مانند این روایت از حیث معنی و مفهوم از حضرت علی نقل میکند. 90 . دوست ندارم
91 . سوره روم، آیه دنیا و آنچه در آنست براي من باشد، و حال آنکه شبی را بی همسري سپري نمایم. کافی، ج 5، ص 329 ، ح 6
؛ 93 . ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 221 ؛ شیخ صدوق، کتاب خصال، ج 2، ص 162 . 92 . الفقیه، ج 3، ص 385 ، ح 4352 .21
کلینی، فروع کافی، ج 5، ص 8؛ ابن راوندي، منهاج البراعه، ج 3، ص 309 ؛ ابن مودب، نسخه خطی نهجالبلاغه، ص 322 ؛ ابن مؤدب،
نسخه خطی نهج البلاغه، ص 329 ؛ آمدي، غرورالحکم، ج 4،ص 264 وج 5، ص 19 ؛ کلینی، فروع کافی، ج 1، ص 264 وج 4، ص
95 . منهاج البرائۀ، ابن راوندي، ج 3 ص 279 ، شرح ابنمیثم بحرانی، ج 5 ص . 94 . ترجمه تفسیرالمیزان، ج 4، ص 517 62 وج 5، ص 9
. 272 غررالحکم آمدي، ج 1، ص 373
الحجاب