گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
[کتاب الطهارة]








[باب المیاه: و طهرها و نجاستها]
اشاره
باب المیاه: و طهرها و نجاستها) و میاه جمع ماء است یعنی این بابیست در بیان اقسام آبها و احکام آن، و پاکی آبها و نجاست آن
که کدام آب پاکست و کدام نجس است و اگر نجس شود چگونه پاك میشود و چیزهاي دیگر را از آب چگونه پاك باید کرد
و چون محدث از حدیث نقل میکند و احادیث در کتب حدیث منتشر بود، و صدوق از هر کتاب حدیثی ذکر کرده است، و اول
کسی که کاري کند بسیار مشکلست که به نحوي که باید بشود لهذا ضبطی چنانکه باید ندارد مگر چیزي را که از خود نقل
میکند فی الجمله مضبوطست.
[آیات مربوط به آب]
صفحه 99 از 318
(قال الشّیخ السّعید الفقیه ابو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن موسی بن بابویه القمیّ الفقیه مصنّف هذا الکتاب رحمۀ اللَّه علیه انّ
مرتبه دیگر نام خود را یاد کرد تا ظاهر شود که این سخنان از اوست و «1» اللَّه تبارك و تعالی یقول:) وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً
میگوید که به درستی که خداوندي که بزرگوار است، و فیض و برکت او بر عالمیان فایض است، و متعالی است از آن که ادراك
او توان نمود ذات او را، یا کیفیت فیض او را، میفرماید: در قرآن مجید که ما فرستادیم از جانب آسمان آبی که پاك کننده
شماست از نجاست حدث و خبث. ص: 198 و طهور در لغت عرب بمعنی ما یتطهر به آمده است یعنی
چیزي که به آن پاك کنند کثافت و نجاست را، چنانکه غسول بمعنی ما یغسل به است، و وضو بمعنی ما یتوضأ به است و در این
آیه مراد است به قرینه آیه سیم، و به قرینه اخبار صحیحه بسیار که در همه استعمال طهور بمعنی مطهر کردهاند و خواهد آمدن. و
لفظ ماء اگر چه بحسب ظاهر افاده عموم نمیکند، و لیکن چون حق سبحانه و تعالی در مقام امتنانست بر بندگان اگر از جهت عموم
نباشد بیفایده میشود، پس ظاهر آیه اینست که آبهایی را که از آسمان فرستادهایم پاك کننده شماست، و تنکیر آن به واسطه
تعظیمست یعنی آبی فرستادهایم و چگونه آبی که سبب حیات عالمیان است و طهور است و چگونه طهوري که هر قسم نجاستی که
از حدث و خبث باشد به آن زایل میشود. (و یقول عزّ و جلّ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلی ذَهابٍ بِهِ
و دیگر خداوندي که عزیز و جلیل است از آن که بذات مقدس و تفضلات او توان رسیدن میفرماید که ما از جانب «1» لَقادِرُونَ
آسمان آبی فرستادیم به اندازه احتیاج خلایق، و آن را در زمین ساکن ساختیم، و ما اگر خواهیم آبها را میتوانیم بردن که همه
هلاك شوند. و این آیه نیز چون در او منّتی است که حق سبحانه و تعالی بر خلایق گذاشته است، دلالت میکند که آبهایی که در
چشمها و چاهها و رود خانههاست همه از جانب آسمان آمده است، و ظاهر است که اگر چند سال باران نیاید آب در هیچ چاهی و
چشمه نمیماند، و اگر یک سال باران نیاید بسیار کم میشود، و این معنی قطع نظر از آیه از مجرباتست. (و یقول عزّ و جلّ: لوامع
و تتمهاش اینست که وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ و باز حق «1» صاحبقرانی، ج 1، ص: 199 وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ
جل و علی میفرماید که خداوند شما همیشه بتدریج از جانب آسمان آبی میفرستد تا شما را به آن پاك کند از حدث، و نجاست
شیطان که منی است از شما زایل گرداند، یا جنابت که به سبب احتلامی که به واسطه تخییلات شیطان شما را حاصل شده به سبب
آب از شما زایل سازد. و در تفاسیر و احادیث از ائمه معصومین وارد شده است که این آیه وقتی آمد که در بدر بودند و اصحاب
آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله به واسطه کثرت عدد دشمنان، و قلت ایشان غمگین بخواب رفتند، و اکثر به تخییل شیطان محتلم
شدند و قریش بر سر آب فرود آمده بودند، و مسلمانان آب نداشتند که غسل کنند، حق سبحانه و تعالی به دعاي حضرت بارانی
فرستاد و کوهها پر از آب شد، و همگی محتلمان غسل کردند و ازاله نجاست منی کردند. و آیه اگر چه در بدر نازل شد اما
حکمش عام است به اجماع مسلمین با آن که در این آیه بلفظ تطهیر نازل شده است و بنفسها دلالت بر تطهیر آب باران میکند و
آن آیه مؤید این آیه است و بر عکس.
[آب پاك و پاك کننده است]
(فاصل الماء کلّه من السّماء و هو طهور کلّه) پس از این سه آیه ظاهر شد که اصل آبها از آسمانست حتی آبهاي زمین، و مطلق آب
طهور و مطهر است، و تطهیر نیست الا از حدث که نجاست حکمی است، و در رفع آن احتیاج به نیّت قربت هست، و خبث نجاست
عینی است که در رفع او احتیاج به نیت قربت نیست اگر چه از جهت حصول ثواب محتاج است به نیت، و اگر تطهیر اعم باشد از
ازاله نجاست عینی و حکمی و از ازاله کثافت همان ازاله نجاست به همه احتمالی داخل خواهد بود. ص:
200 بدان که صدوق رحمه اللَّه در خاطر داشته که در هر مطلبی آیاتی که نازل شده است ذکر کند، و بعد از آن اخبار را نقل کند،
صفحه 100 از 318
بعد از این از این معنی برگشته است که مشکلست استدلال به آیات نمودن تا از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم منقول نشده باشد،
مبادا افترائی بسته شود بر حق سبحانه و تعالی، و لیکن فرقی نیست میان آیه و حدیث بلی اگر دلالت آیه ظاهر نباشد نقل نباید کرد،
مع هذا احادیث بسیار از حضرت سید المرسلین و ائمه طاهرین منقولست که هر گاه خبري به شما رسد از ما، آن خبر را بر قرآن
مجید عرض کنید اگر موافق قرآن باشد به آن عمل کنید و اگر مخالف قرآن باشد طرح کنید. و محتملست که مراد از این اخبار
اخبار غیر معلوم باشد و نزد متقدمین چون اخبار معلوم داشتند احتیاج این معنی نداشتند، و الیوم البته خوبست استدلال به قرآن مجید
بلکه واجبست مهما أمکن، و إن شاء اللَّه این حقیر ذکر خواهد کرد در هر بابی آن چه از آیات وارد شده است. (و ماء البحر طهور،
و ماء البئر طهور) یعنی ظاهر شد از آیات که مطلق آب مطهر است پس آب نیز مطهر بوده باشد، و آب چاه نیز مطهر بوده باشد اما
آب دریا پس کسی از مسلمانان خلاف در مطهریت آن نکرده است مگر سعید بن مسیب، و عبد اللَّه بن عمرو عاص از سنیان که
ایشان گفتهاند که اگر غیر از آب دریا باشد از آب دریا طهارت واقع نسازند، و اجماع سنی و شیعه بر خلاف این هر دو واقع است و
احادیث از رسول خدا صلوات اللَّه علیه و آله وارد شده است بر آن که آب دریا طهور است یعنی مطهر. و کلینی رحمه اللَّه یک
حدیث صحیح نقل کرده است و یک حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آب دریا طهور است. و از
این حدیثها علما استدلال کردهاند بر آن که آب نمک مطهر است، و به نمک آب مضاف نمیشود چون آب دریا آب نمک است،
و خالی از اشکالی ص: 201 نیست زیرا که فرقست میان نمک ذاتی و عارضی، شاید ذاتی مؤثر در اضافه
نباشد و عارضی باشد، و لیکن خلافی صریح از علما ندیدهام، پس اگر در صحراي نمک آبی ایستاده باشد و شور باشد و کر باشد
ازاله نجاست، و وضو، و غسل توان کردن، خصوصا هر گاه آن آب را نمک آب نگویند که در این صورت بیدغدغه است، و اگر
نمک آب گویند و آبی دیگر بهم رسد بهتر آنست که به آن آب طهارت کنند هر چند به مجاورت نمک شور شده باشد که این
شوري ضرر ندارد. و اما آب چاه که طهور است گر بکشند از چاه و به آن ازاله حدث یا خبث کنند بیدغدغه مطهر است، و هم
چنین اگر یک کر آب از چاه بکشند اگر نجاست بر آن وارد شود نجس نمیشود، بلکه آن نجس را پاك میکند هر گاه عین آن
زایل شود، اما اگر نجاستی در چاه افتد اکثر قدماي اصحاب چاه را نجس میدانند، و اکثر متأخرین پاك میدانند، و پاك بودن
اظهر است چنانکه خواهد آمدن، و چون ظاهر آیات مطهریت مطلق آبست پس هر حدیثی که دلالت بر طهارت آب چاه کند موافق
آیه خواهد بود و عمل به آن لازمست و اللَّه تعالی یعلم. و ظاهرا مراد صدوق از مطهریت چاه معنی اولست چنانکه خود در امالی
تصریح به آن کرده است. (و قال ال ّ ص ادق جعفر بن محمّد صلوات اللَّه علیهما کلّ ماء طاهر الّا ما علمت انّه قذر) یعنی حضرت
فرمودند که هر آبی پاکست تا ندانی که نجس شده است یا نجس است. و محمد بن یعقوب کلینی، و شیخ طوسی بعنوان صحیح و
و شیخ «. الماء کلّه طاهر حتی یعلم انّه قذر » قوي همین مضمون را روایت نمودهاند از آن حضرت صلوات اللَّه علیهما باین عبارت که
و همه یک مضمونست و دلالت میکند بر آن که «. کلّ شیء نظیف حتّی تعلم انّه قذر » بعنوان موثق از آن روایت کرده است که
اگر به آبی رسیم و ندانیم ص: 202 که بولست یا آب، پاکست یا نجس حکم به پاکی آن میکنیم هر چند
ظن نجاست نیز باشد، چنانکه در راهها از ناودانها در صبحی آبی ریخته شود مظنون آنست که بولست و لیکن چون علم نداریم
حکم به طهارت آن میکنیم، مگر آن که بوي بول کند و قراین ضم شود که علم بهم رسد که نجس است اجتناب میکنیم. و اکثر
علما گفتهاند که اگر دو عادل شهادت دهند بر نجاست آبی حکم به نجاست آن میکنیم، چون شارع گواهی عدلین را به منزله علم
نموده است، و لیکن مشکل است چون در خصوص نجاست وارد نشده است که قول عدلین معتبر است. و اگر یک عادل یا چند
غیر عادل بگویند که این آب نجس است عمل بقول ایشان لازم نیست مگر آن که جمعی کثیر بگویند، یا قلیلی بگویند و قرائن
منضم شود که علم حاصل شود حکم به نجاست میکنیم، و احوط آنست که به سبب گفته دو عادل به نجاست آب، بلکه یک
عادل نیز اجتناب کند اگر آبی دیگر بهم رسد، و الا از این آب طهارت بگیرد و چون به آبی دیگر رسد احتیاطا آن مواضع را بشوید
صفحه 101 از 318
و اللَّه تعالی یعلم. (و قال صلوات اللَّه علیه الماء یطهّر و لا یطهّر) یعنی و حضرت صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند چون اسم آن
حضرت از پیش گذشت است و قانون همه خصوصا صدوق آنست که ضمیر راجع باشد به معصومی که از پیش گذشته باشد. و
مؤید این معنی است که کلینی رضی اللَّه عنه همین خبر را بروایت قوي از آن حضرت روایت کرده است، و گفته است که آن
حضرت فرمود: که حضرت سید المرسلین صلوات اللَّه علیه و آله فرمودند که آب تطهیر همه چیز میکند حتی آب را، و از چیزي
دیگر پاك نمیشود. و طریق این حدیث به قانون متأخرین صحیح نیست، و لیکن چون کلینی و صدوق حکم به صحت احادیث
کتابهاي خود کردهاند، علما باین حدیث عمل نمودهاند با تأییدات دیگر، پس اگر کري متغیر شود، به نجاست نجس میشود، و
ص: 203 اگر کري دیگر آب برو ریزند که ازاله تغیر او بکند پاك میشود به اجماع، و اگر خود به خود
تغیرش زایل شود، یا چیزها بیندازند که تغیرش مرتفع شود اشهر میان علما آنست که پاك نمیشود تا کري برو ریزند یا باران بر آن
به بارد، یا آب روان به او متصل شود. و بعضی از علما گفتهاند که پاك میشود، اما اگر کمتر از کر باشد و متغیر شده باشد به
نجاست، و تغیرش به چیزي غیر آب، یا خود به خود زایل شود بیدغدغه پاك نمیشود. و احوط در کر آنست که چون زوال تغییر
آن بغیر آب بشود کري آب برو ریزند دفعۀ، یا باران بیاید یا به آب روان متصل شود، و قبل از این تطهیر استعمال نکنند. و بنا بر
آیات و احادیث عامه که آب مطهر است جمعی گفتهاند که لازم نیست که کر آب یک دفعه بر آن بریزند، پس اگر متصل شود
بکر کافیست. و هم چنین اگر آب ظرفی نجس باشد و به آب کر، یا آب روان فرو برند پاك میشود اگر چه آب به همه جزو آن
نرسد. حتی آن که بعضی از علما گفتهاند که اگر شیشه گلابی نجس شده باشد، همین که بکر فرو برند پاك میشود چون آب
مطهر همه چیز هست، و لیکن خلاف احتیاط است، اما اگر شیشه گلاب را در کر ریزند که آب شود همه پاك میشود هر چند
بوي آن کر بگردد از گلاب، مگر آن که آن قدر گلاب در کر بریزند که آب نیز گلاب شود، و عرفا گویند که گلاب است، پس
اگر گلاب پاك باشد آب حوض پاك هست و پاك کننده نیست. و اگر گلاب نجس باشد خلافست میان علما بعضی میگویند
که چون بکر رسید پاك شد، و چون آب را گلاب کرد از مطهریت میافتد نه از طهارت. و بعضی میگویند که تا گلاب آب
نشود پاك نمیشود پس نجس باشد، احوط اجتنابست. و آبی که از فواره به حوض نجس آید از کر، اگر چه سطح مساوي نباشد
حوض پاك میشود. و بعضی بر عکس نیز قایل شدهاند که اگر حوض پائین پاك ص: 204 باشد، و حوض
بالا نجس، بالا پاك میشود، اما خلاف مشهور و خلاف احتیاط است و اللَّه تعالی یعلم. پس چون صدوق آیات و احادیث
مطهریت آب را ذکر کرد، و آن که اصل در آب طهارت است، و اگر چه اخبار متواتره بر طهارت وارد شده بود به همین اکتفا
نمود، و مسایل بر آن متفرع ساخت به آن که گفت:
[استعمال آب مشکوك اشکالی ندارد]
(فمتی وجدت ماء، و لم تعلم فیه نجاسۀ فتوضّأ منه و اشرب) پس هر گاه بیابی آبی را، و در آن آب نجاستی نبینی یا علم بهم نرسد
که نجس است پس جایز است از آن آب وضو گرفتن و آشامیدن. اما اگر آب از شخصی باشد و خبر دهد که آب من نجس است
مشهور آنست که استعمال نمیتوان کرد به اعتبار آن که صاحب ید است، و قول صاحب ید مطلقا مسموع است، و در این صورت
نیز حکم به نجاست کردن مشکل است اگر چه احوط اجتنابست به نحوي که گذشت. (و ان وجدت فیه ما ینجّسه فلا تتوضّأ و لا
تشرب الّا فی حال الاضطرار فتشرب منه و لا تتوضّأ منه و تتیمّم) و اگر در آب چیزي باشد که سبب نجاست آب باشد پس از آن
آب وضو مساز، و میاشام مگر در حالت ضرورت مثل آن که تشنه باشد در صحرایی و بغیر از آب نجس چیزي نداشته باشد، و
خوف هلاك داشته باشد، پس در این صورت جایز است آشامیدن بقدر ضرورت که نمیرد، و لیکن طهارت باین آب جایز نیست
بلکه بدل وضو تیمم میکند و به آب نجس وضو نمیسازد به اجماع علما. (الّا ان یکون الماء کرّا فلا باس بان تتوضّأ منه و تشرب،
صفحه 102 از 318
وقع فیه شیء ام لم یقع ما لم یتغیّر ریح الماء فان تغیّر فلا تشرب و لا تتوضّأ منه) اما اگر یک آب کر باشد بس میتوانی وضو ساختن
و آشامیدن خواه چیزي از نجاسات در آن باشد و خواه نباشد، مگر آن که بوي آب متغیر شده باشد به نجاست و هم چنین رنگ و
مزه نیز اگر متغیر شده باشد از نجاست پس در این ص: 205 صورت آن آب را مخور و از آن آب وضو
مساز. و ظاهر این کلام آنست که آب قلیل به سبب ملاقات نجاست نجس میشود، و آب کر نجس نمیشود مگر با تغیر، و در
جزو اخیر اجماع علماست در غیر آب چاه، و در آب چاه خلافی است که خواهد آمد. و اگر آب کمتر از کر جاري باشد و آن
آبیست که از چشمه بیرون آید، و او را در عرف چاه نگویند خلافست. اکثر علما برآنند که چشمه به ملاقات نجاست نجس
نمیشود، و حکم کر دارد، و علامه کریّت شرط کرده است در آن، و این قول احوط است، و اول اظهر است. و در نجس شدن آب
قلیل که کم از کرّ است که نابع نباشد اگر چه روان باشد مثل آب برف و آبی که از چاه میکشند و روان میشود خلافست، علماء
ما غیر ابن ابی عقیل قایلند به نجاست، و ابن ابی عقیل قایلست به آن که آب قلیل نجس نمیشود تا متغیر نشود به ملاقات. و ظاهر
کلام سید مرتضی فرقست میان آن که نجاست داخل آب شود آن را نجس میداند، و اگر آب بر نجاست وارد شود نجس
نمیداند. و این قول قوي است اگر چه احوط اجتنابست مطلقا.
[بیان مقدار کر]
(و الکرّ ما یکون ثلاثۀ اشبار طولا، فی عرض ثلاثۀ اشبار، فی عمق ثلاثۀ اشبار) یعنی کر مقداریست از آب که طول آن سه شبر
باشد، در عرض سه شبر، در عمق سه شبر که مجموع بیست و هفت شبر باشد، چون سه در سه نه است، و نه در سه بیست و هفت
است و این مذهب قمیان است در کر، و مشهور میان علما سه و نیم، در سه و نیم در سه و نیم است که مجموع آن چهل و دو شبر و
هفت ثمن شبر باشد، چون سه در سه نه است و سه در نیم یک و نیم است، و نیم در سه یک و نیم است، و نیم در نیم ربع، مجموع
دوازده شبر و ربع شبر میشود، و دوازده را در سه میزنیم سی و شش میشود، و دوازده در نیم شش، و ربع در سه و نیم سه ربع و
نیم میشود، و سه ربع و نیم چیزي هفت ثمن آن چیز است. و ابن جنید میگوید که تخمینا کر صد شبر است. و قطب راوندي لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 206 میگوید که سه و نیم سه مرتبه ده و نیم است قایل بضرب نیست. این دو قول آخر وجهی ندارد، و قول
قمیان قويتر است بحسب جمع بین الاخبار، و قول مشهور به احتیاط اقربست. و روایت صحیحی وارد شده است از اسماعیل ابن
جابر که عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که چه مقدار آب چیزي او را نجس نمیکند. حضرت فرموده:
که دو ذراع در عمق، در یک ذراع و یک شبر سعت و فراخی. وسعت را غالبا اطلاق مینماید در طول و عرض، پس بحسب ظاهر
عمق چهار شبر میشود، و هر یک از طول و عرض سه شبر میشود و حاصل ضرب سی و شش شبر میشود، و اگر سعۀ را مدور
اخذ کنیم بیست و هفت شبر میشود موافق مذهب قمیان، و اگر آبی سی و شش شبر باشد، و نجاست بر او وارد شود بنده حکم به
نجاست آن آب نمیکنم، بنا بر این حدیث صحیح به اتفاق علما بلکه بیست و هفت شبر را نیز به ملاقات نجاست نجس نمیدانم، و
لیکن در این باب احتیاط میکنم و در سی و شش شبر احتیاط را لازم نمیدانم و اللَّه تعالی یعلم. (و بالوزن ألفا و مائتی رطل
بالمدنیّ) و کر بحسب وزن هزار و دویست رطل مدینه است، و بحسب مشهور هزار و دویست رطل عراقی است، و رطل مدینه یک
و نیم رطل عراق است، و این خلاف بنا بر آنست که در حدیث صحیح متفق علیه وارد شده است که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند: که مقدار کر آبی که چیزي او را نجس نکند هزار و دویست رطل است. صدوق و جمعی گفتهاند که
چون ظاهر آنست که حدیث را آن حضرت در مدینه فرمودهاند ظاهر آنست که اطلاق رطل منصرف شود به رطل مدینه. و اکثر
گفتهاند که حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم رعایت بلد راویان بیشتر مینمودند چنانکه خواهد آمد در مبحث فطره که
صاع ص: 207 و مد را بنحو عراق فرمودند. مع هذا در حدیث صحیح دیگر وارد شده است که محمد بن
صفحه 103 از 318
مسلم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه روایت نموده است که کر ششصد رطل است، و محمد بن مسلم طایفی است، و رطل آن تابع
رطل مکه است، و رطل مکه دو برابر رطل عراق است، و از این حدیث ظاهر میشود که رعایت بلد راوي میفرمودهاند، و تایید
حدیث هزار و دویست رطل عراقی میکند جمعا بین الاخبار، با آن که رطل عراقی قریب است به اشبار بنحو مشهور، و رطل مدنی
از دو برابر بیشتر میشود خصوصا بر مذهب مصنف، پس در اینجا اظهر عراقی است، و میباید که صدوق زیادتی را حمل بر
استحباب کند اگر چه ظاهر کلامش تخییر است بلکه تخییر میان این دو و قلّتین. و سید ابن طاوس رضی اللَّه عنه گفته است که
مکلف مخیر است در عمل بجمیع اخباري که در کر وارد شده است، و خالی از قوت نیست و لیکن راجع میشود قول او به آن که
کمتر از همه کر است و زیادتیها بر سبیل استحباب است. و ابن ابی عقیل میگوید که این اختلاف بسیار در روایات قرینه آنست که
رعایت کرد نمودن سنت است، زیرا که در واجبات این قسم اختلافات نادر است. و سخن او خالی از قوت نیست اگر چه مخالف
احتیاط است غالبا. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اذا کان الماء قدر قلّتین لم ینجّسه شیء و القلّتان جرّتان) یعنی حضرت صلوات
اللَّه علیه فرمودند: که هر گاه آب بقدر دو قله باشد چیزي او را نجس نمیکند و قله سبو است، و ظاهرا تفسیر از راوي باشد، و
ممکن است که از حضرت باشد، و این را شیخ روایت نموده است از حضرت کالصحیح با این زیادتی، و حمل بر تقیه کرده است
چون شافعی قائل است بقلتین، و علما حمل نمودهاند بر آن که مراد از قله سبوهاي هجر است، و هر سبوي تخمینا پنج مشک آب
میگیرد، و ده مشک یا ص: 208 کر هست خصوصا بر مذهب قمیان. و در روایتی کالصحیح از حضرت
صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدهاند که اگر سبویی نه صد رطل آب داشته باشد نجس میشود. حضرت فرمودند: که بلی. و این
حدیث دلالت میکند که قلتین ممکنست که یک کر و نصف کر باشد. و در روایتی کالصحیح از آن حضرت وارد شده است که
فرمودند که مقدار کر مثل این خم است و اشاره فرمودند به خمی از خمهائی که در مدینه مشرفه میباشد، و آب در آن میکنند. و
در روایت صحیح از زراره منقول است که هر گاه آب زیاده از راویه باشد چیزي او را نجس نمیکند اگر چه مرده که در آن افتاده
باشد از هم به پاشد، مگر آن که بوي آب بگردد به نجاست. و این روایت را حمل کردهاند که با زیادتی کر باشد، و یا آن که چون
راویها که بر شتر بار میکنند ممکنست که کر باشد. و جمعی از علما گفتهاند که اختلاف مقادیر به اعتبار کثرت و قلت نجاست
است و اللَّه تعالی یعلم. و اصحاب بر سه شبر و نیم شبر اکثر مردمان در سه شبر و نیم، در سه شبر و نیم است. یا هزار و دویست رطل
عراقی، و رطلی نود و یک مثقال شرعی است، و مثقال شرعی علی الظاهر سه ربع مثقال صیرفی متعارف است که بمن شاهی شصت
و هشت من و یک چاریک است. و بر احتمالی که مثقال شرعی مثقال مشهور باشد نود و یک من شاهی میشود و شبري تخمینا
یک من و سه چهار یک شاه آب میگیرد، و بنا بر آن هفتاد من شاه میشود، و این قریبست با مثقال شرعی. و اختلاف بسیار در
آب میباشد بحسب سنگینی و سبکی بنا بر این جمعی کثیر از علماء وزن را اعتبار نمودند و اختلاف اشبار را حمل بر اختلاف آبها
نمودهاند که اگر آب سبک باشد سه شبر و نیم اعتبار میکند و اگر سنگین باشد سه شبر، و اگر وسط باشد سی و شش شبر، و این
قول نیز بعید است بلکه اظهر مذهب سه شبر است، و ص: 209 زیادتی محمولست بر استحباب و اللَّه تعالی
یعلم.
[طهارت با آب گلاب]
(و لا باس بالوضوء و الغسل من الجنابۀ و الاستیاك بماء الورد) یعنی باکی نیست وضو ساختن، و غسل جنابت کردن، و مسواك
کردن به گلاب. و در بعضی نسخ لفظ منه است بعد از بالوضوء، و بنا بر این نسخه معنی این میشود که باکی نیست وضو و غسل
کردن از آب قلتین، و هم چنین باکی نیست مسواك کردن به گلاب به آن که مسواك را در گلاب اندازند، و مسواك کنند تا
دهان خوشبو شود. و ظاهرا نساخ زیاده کرده باشند تا مذهب صدوق موافق مذهب مشهور شود، و لیکن صدوق در کتابهاي دیگر
صفحه 104 از 318
ذکر کرده است قول خود را، از آن جمله در ذکر مذهب امامیه این عبارت را ذکر کرده است. و محمد بن یعقوب کلینی این روایت
را از یونس نقل نموده است که به حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که بماء ورد غسل
میتوان کرد، و به آن وضو میتوان ساخت از جهت نماز. حضرت فرمودند: که باکی نیست. و شیخ طوسی نقل کرده است که
اجماع شیعه است که به آب گلاب، و غیر آن از آبهاي مضاف وضو و غسل نمیتوان کرد، پس این خبر را طرح میباید کرد، و
حمل بر تقیه میباید کرد خصوصا اخبار حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه را، چون وقتی که تشریف به خراسان آوردند اکثر
اوقات جمعی کثیر از سنیان در مجلس آن حضرت میبودند، لهذا تقیه در اخبار آن حضرت بیشتر است از سائر ائمه صلوات اللَّه
علیهم اجمعین. و محتملست که مراد از آب گل آبی باشد که گل در آنجا انداخته باشند یا گلاب در آنجا کرده باشند که خوشبو
شده باشد و لیکن گلاب نشده باشد مجملا در حال اختیار عمل باین حدیث مشکلست. و از صدوق نقل نمودهاند که او قایلست در
حال اضطرار، و احوط آنست که اگر آب نباشد وضو و غسل به گلاب بکند، و تیمّم با آن ضم کند. و اکثر علما گفتهاند که
حدیث ضعیف ص: 210 است چون در سند سهل بن زیاد است و لیکن این سهل است چون شیخ نقل کرده
است که این حدیث در اصول مکرر شده است، و بسیار روایت کردهاند، و لیکن همه به یونس میرسانند. و بعد از این صدوق ذکر
خواهد کرد آب مضاف را که به آن وضو نمیتوان ساخت، و در آنجا روایات مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه. و الماء الّذي تسخّنه
الشّمس لا یتوضّ أ به و لا یغتسل به من الجنابۀ و لا یعجن به لأنّه یورث البرص یعنی آبی را که آفتاب گرم کرده باشد وضو به آن
نمیتوان ساخت، و غسل جنابت از آن آب نمیتوان کرد، و خمیر از آن نمیتوان کرد زیرا که سبب پیسی میشود. و کلینی رضی
اللَّه عنه از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله روایت کرده است به اسناد قوي که حضرت فرمود: که آبی را که آفتاب گرم کرده باشد
وضو به آن مسازید، و غسل از آن مکنید، و خمیر به آن مکنید که مورث برص است. و شیخ طوسی بطریق قوي از حضرت امام
موسی کاظم صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله داخل شد بر عایشه و او آفتابه خود
را در آفتاب گذاشته بود، حضرت فرمود چرا گذاشته گفت میخواهم که سر و بدن خود را بشویم. حضرت فرمود: که دیگر چنین
مکن که مورث برص است. و این دو خبر را حمل بر کراهت نمودهاند از جهت خبري که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه وارد شده است که باکی نیست وضو ساختن از آبی که در آفتاب گذاشته باشند، اگر چه ممکن است که حمل کنند بر آن که
هنوز گرم نشده باشد. و اکثر علما ذکر کردهاند که مخصوص ظرف است و از آب نهر و چشمه و امثال آن ضرر ندارد هر چند
بسیار گرم شده باشد، و نقل اجماع نیز کردهاند بر این معنی، و ظاهر اخبار اعم است از هر ظرفی و بعضی گفتهاند که کراهت در
ظرف مس و امثال آنست، و در بلاد حارّه است نه مطلقا، چون واقعه عایشه چنین بود، و لیکن خبر اول عام است. لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 211 و جمعی این نهی را ارشادي میدانند، و مراد از امر و نهی از شادي طلبی است که فایدهاش دنیوي باشد، و ثواب
اخروي نداشته باشد چون حضرات فرمودند که مورث برص است، لکن ظاهر امر اول شرعیست، و منافات ندارد که فایده دنیوي نیز
بر آن مترتب شود، چنانکه در اخبار بسیار وارد شده است در حج که سبب توانگري است مجملا جزم نمودن خوب نیست، اگر بر
سبیل احتمال گویند جا دارد، و مذهب ابن بابویه ظاهر نیست که حرام میدانند یا مکروه، چون او نیز بر وفق حدیث نهی نموده
است، و اظهر کراهت است جمعا بین الاخبار و جمعی از علما گفتهاند که مکروه است همه استعمالات حتی آن که اگر گرمیش
زایل شده باشد نیز مکروه دانستهاند، و این بهتر است و به اطاعت اقرب.
[وضو ساختن به آبی که به آتش گرم شده باشد اشکالی ندارد]
(و لا باس ان یتوضّأ الرّجل بالماء الحمیم الحارّ) و باکی نیست وضو ساختن از آبی که به آتش گرم شده باشد، هر چند بسیار گرم
باشد. اخبار صحیحه وارد شده است که غسل به آب گرم میتوان کرد. و باز اخبار وارد شده است که هر چیزي مباح است تا نهی
صفحه 105 از 318
وارد شود، و نهی وارد نشده است از وضو ساختن به آب گرم. و ممکنست که به صدوق خبري رسیده باشد باین مضمون، و کسی
از مسلمانان در این خلاف نکرده است مگر مجاهد از سنیان، و چون خلاف اجماع است سنیان نیز اعتباري به سخن او نکردهاند، و
ممکنست که غرض صدوق رد بر او باشد.
[میتۀ و خون و بول و عذرة و خمر آب را نجس میکند]
(و لا یفسد الماء الّا ما کان له نفس سائله) یعنی آب را نجس نمیکند حیوان مرده مگر حیوانی که خون روان از رگ داشته باشد. و
همین عبارت را شیخ روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بعنوان موثق و قوي، و مضمون این عبارت
وارد است در احادیث بسیار و در خبر موثق وارد شده است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که اگر مار، یا عقرب، یا لوامع
باشد داخل آب شوند و زنده بیرون آیند از آن آب اجتناب میباید کرد، و این اولی «1» صاحبقرانی، ج 1، ص: 212 وزغ که چلپاسه
است، و بر تقدیر مردن بطریق أولی خصوصا مار که جمعی گفتهاند که رگهاي ضعیف دارد، و میته آن نجس است اگر چه ظاهر
طهارتست تا علم به نجاست بهم رسد. (و کلّما وقع فی الماء ممّا لیس له دم فلا باس باستعماله و الوضوء منه مات فیه او لم یمت)
یعنی هر چیزي که در آب افتد که او را خون روان نباشد چون مگس، و پشه، و حشرات الارض باکی نیست که آن آب را استعمال
نمایند، و وضو از آن بسازند خواه بمیرند، یا زنده بیرون آیند. و همین مضمون در اخبار معتبره متکثره وارد شده است از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه، و عمل اصحاب بر اینست که میته حیوانی نجس است که نفس سائله داشته باشد، و هر چه نفس
سائله ندارد میته آن پاکست. (فان کان معک إناءان فوقع فی احدهما ما ینجّس الماء و لم تعلم فی أیّهما وقع فاهرقهما جمیعا و تیمّم)
پس اگر با تو دو ظرف آب باشد، و در یکی از آنها نجاستی واقع شده باشد، و ندانی که در کدامین واقع شده است پس هر دو را
بریز و تیمم کن. و این مضمون را کلینی و شیخ رضی اللَّه عنهما در دو حدیث موثق کالصحیح روایت کردهاند از آن حضرت. و در
سؤال واقعست که آبی دیگر بهم نمیرسد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه میفرمایند: که هر دو را بریزد و تیمم کند. و
عمل اصحاب بر اینست، و خلافی ندارند مگر در ریختن که واجب ص: 213 است چون در هر دو حدیث
امر به ریختن شده است، و مع هذا صادق است که آب پاك دارد و چون یقینا یکی از این دو ظرف پاکست و حق سبحانه و تعالی
فرموده است: که اگر آب نیابید تیمم کنید. و اکثر بر عدم وجوبند، و حمل نمودهاند امر به ریختن را بر مجاز یعنی به سبب اشتباه
طاهر به نجس، طاهر حکم نجس دارد مجملا دغدغه نیست در این که اگر خوف تشنگی نداشته باشد ریختن و تیمم کردن بهتر
است، اما اگر خوف عطش خود، یا توابع خود داشته باشد ریختن حرامست. (و لو انّ میزابین سالا میزاب بول و میزاب ماء فاختلطا ثمّ
اصاب ثوبک منه لم یکن به باس) و اگر آن که دو ناودان روان شود یک ناودان بول، و یک ناودان آب و به یک دیگر مخلوط
شوند و از این آب مخلوط به جامه تو رسد باکی نیست. این عبارت را شیخان بعنوان قوي از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه روایت کردهاند و علما حمل نمودهاند حدیث را بر آن که در وقت آمدن باران به یک دیگر مخلوط شوند، و آب باران متغیر
نشود از بول، چنانکه غالب این میباشد که ناودان از باران روان میشود و آب باران اضعاف بول میباشد. و مؤید این حمل آن که
شیخان بعنوان حسن کالصحیح از آن حضرت روایت نمودهاند که هر گاه دو ناودان روان شود و یکی از بول، و یکی از آب باران
و به یک دیگر مخلوط شوند، و به جامه شخصی رسد به او ضرر ندارد یعنی نجس نمیشود. (و سال هشام بن سالم ابا عبد اللَّه
صلوات اللَّه علیه عن السّطح یبال علیه فتصیبه السّماء فیکف فیصیب الثّوب فقال لا باس به ما اصابه من الماء اکثر منه) و سؤال کرد
هشام پسر سالم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه پشت بامی را بر آن بول کنند همیشه، و باران بیاید و از
آنجا قطره قطره به زیر آید و به جامه ما رسد چونست؟ حضرت ص: 214 فرمود: که باکی نیست آن چه از
آب باران به آن میرسد بیشتر از بول است که بر آنجا کردهاند. و این خبر باصطلاح متأخرین صحیح است یعنی جمعی که از ابن
صفحه 106 از 318
بابویه تا به حضرت روایت میکنند همه اعتقادشان صحیح است، و عادلند، و معتمد علیهاند، و اگر چه در اخر همه را یک جا
خواهیم گفت، اما در روضۀ التزام کردهایم که در وقت نقل خبر هم اشاره به آن بکنیم تا سبب تذکار مبتدي شود، و ایشان را ملکه
حاصل شود در اینجا نیز این رعایت خواهیم کرد به عبارت مختصر. و کلینی رضی اللَّه عنه روایت نموده است بعنوان قوي
کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که راوي عرض نمود که من به راهی میروم و از ناودان میریزد آبی در
وقتی چند که غالب اوقات مردمان در آن وقت از خواب بیدار شدهاند و بول میکنند یعنی گمان من اینست که آن چه بر من ریخته
است بولست. حضرت فرمودند باکی نیست سؤال مکن و مپرس که این چه چیز بود که ریختید. دیگر پرسیدم که گاه هست باران
میآید و آب بر من میریزد از آن، و متغیر است و آثار کثافت یا نجاست را میبینم یعنی در آن بام هست و دیدهام، و قطرات بر
من میچکد یا بر زمین میریزد، و از آنجا بر من ترشح میکند، و گاه هست بر پشت بام بول میکنند و باران که میآید قطره قطره
به زیر میآید و به جامهاي ما میریزد. حضرت میفرماید که باکی نیست و مشو آن را از جامه و بدن که هر چه آب باران به او
میرسد پاکست. حاصل این اخبار اینست که آب باران حکم آب روان دارد، و بهر چه رسید پاك میکند، و در وقت آمدن اگر به
نجاسات رسد تا متغیر به نجاست نشود پاکست و تغیري که واقع شده است در حدیث مراد از آن تغیر از کثافتها نیست که لازمه
پشت بامها میباشد. (و سئل صلوات اللَّه علیه عن طین المطر یصیب الثوب فیه ص: 215 البول و العذرة و
الدّم فقال طین المطر لا ینجس) و سؤال کردند از حضرت صادق صلوات اللَّه علیه از گل باران که به جامه میرسد و در آن بول، و
غایط، و خون هست چنانکه متعارف است، و در کوچها میباشد. حضرت فرمودند که گل باران از این نجاسات نجس نمیشود یا
جامه شما را نجس نمیکند. و حمل کردهاند که در حال آمدن باران مراد است اگر عین نجاسات باشد و بعد از باران اگر عین
نجاسات نمانده باشد باران آن را پاك کرده است، و در حال آمدن هر چند نجاست باشد ضرر ندارد و سرایت به گل نمیکند
چون باران به منزله آب روان است. و آیات گذشت که آب آسمان مطهر است. (و سأل علیّ بن جعفر اخاه موسی بن جعفر صلوات
اللَّه علیهما عن البیت یبال علی ظهره و یغتسل من الجنابۀ ثمّ یصیبه المطر أ یؤخذ من مائه فیتوضّأ به للصّلاة فقال اذا جري فلا باس به)
بسند صحیح روایت نموده است علی بن جعفر که سؤال کرد از برادرش حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیهما که هر گاه
و باران « و غالب اوقات سؤال غسل جنابت از جهت ازاله منی است » خانه بر پشت بام او همیشه بول کنند، و غسل جنابت کنند
میآید آیا از آن آب باران وضو میتوان ساخت از جهت نماز، حضرت فرمودند که هر گاه باران آن مقدار بیاید که جاري شود
باکی نیست، و بام را پاك میکند و آب آن نیز پاکست. و محتملست که مراد این باشد که تا باران میآید آن آب پاکست، اما اول
اظهر است و موافق احادیث دیگر است. و این حدیث بحسب مفهوم دلالت میکند که اگر باران جاري نشود پاك نمیکند چنین
جائی را که بسیار بول کرده باشند، و ازاله منی کرده باشند. و شیخ طوسی استدلال کرده است به این حدیث که تا باران از ناودان
روان ص: 216 نشود جائی و چیزي را پاك نمیکند و احوط اینست، اما اظهر آنست که هر گاه نجاست را
فرو گیرد که به همه جاي آن برسد پاك میکند بانکه زمین تر شود، و اگر نجاستی باشد که عینی داشته باشد تا آن عین زایل نشود
پاك نمیشود، اما آب پاکست اگر متغیر نشده باشد به نجاست و اللَّه تعالی یعلم. (و ساله عن الرّجل یمرّ فی ماء المطر و قد صبّ فیه
خمر فاصابت و در تهذیب فاصاب ثوبه هل یصلّی فیه قبل ان یغسله فقال لا یغسل ثوبه و لا رجله و یصلّی فیه و لا باس) دیگر سؤال
میکند از حضرت صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی بگذرد به آب بارانی که در آنجا شراب ریخته باشند، و آن شراب به جامه
آیا در آن جامه نماز میتواند کرد پیش از آن که جامهاش را بشوید. « و بنا بر نسخه تهذیب آن آب باران به جامه او رسد » او رسد
پس حضرت فرمودند که جامهاش را نشوید، و پایش را نشوید، و در آن جامه نماز کند و باکی نیست. و این هر دو حدیث را شیخ
طوسی رحمه اللَّه نیز بسند صحیح روایت کرده است و لفظ اصاب به صواب اقرب است بنا بر مشهور که آن نجاست خمر است، و
اما بنا بر رأي ابن بابویه که طهارت خمر است دو احتمال دارد، اظهرش آنست که چون باران میآید شراب مستحیل شده است، و
صفحه 107 از 318
پاك شده است بنا بر آن باکی نیست، و محتمل است که عین شراب باقی باشد و جایز باشد نماز موافق احادیثی دیگر که در این
باب وارد شده است، و خواهد آمدن. اما به این حدیث استدلال بر طهارت نمیتوان کرد، چون محتملست که به واسطه باران پاك
شده باشد، و اصابت بر سبیل مجاز باشد، بلکه این اظهر است خصوصا هر گاه نسخه اصاب نیز باشد.
[قیء طاهر است]
(و سأل عمّار السّاباطّی ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن القیء یصیب الثّوب فلا یغسل فقال لا باس به) و بسند موثق معتبر روایت
کرده ص: 217 است از عمّار که او سؤال نمود از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اگر قی به
جامه رسد و نشویند چونست. حضرت فرمودند که باکی نیست. و ظاهر میشود که اگر قی دیگران باشد هم قصوري ندارد. و لیکن
شیخ به سندي دیگر موثق از عمار روایت کرده است که از حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال نمود که هر گاه شخصی در جامه
خودش قی کند آیا جایز است که نشوید آن را و نماز کند در آن؟ حضرت فرمودند که باکی نیست. و ممکن است که عمار دو
مرتبه سؤال کرده باشد یک بار مطلق و یک بار مقید. و لیکن مشهور حمل مطلق است بر مقید، و استدلال نمیتوان کردن بر جواز
نماز در قی دیگران. با آن که خواهد آمد حدیث زراره که ظاهرش اینست که در فضله حیوان غیر ماکول اللحم نماز نمیتوان کرد،
و در آنجا مفصل بیان خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی. و علی اي حال دلالت میکند بر طهارت قی چنانکه اکثر علماي ما بر آنند، و
بعضی قایل شدهاند به نجاست قی، و دلیلی ظاهر نیست با آن که اصل در اشیاء طهارت است. و این خبر مؤید است با عمل اکثر بر
آن، اما فرموده حضرت که باکی نیست اشعاري به کراهت دارد قطع نظر از آن که نظافت جامه مطلوبست شرعا، چنانکه خواهد آمد
إن شاء اللَّه.
[سؤر حلال گوشت پاك است]
(و قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم کلّ شیء یجترّ فسؤره حلال و لعابه حلال) یعنی هر حیوانی که نشخوار کند و برگرداند
پس باز مانده او حلال است، و آب دهانش اگر داخل آب شده باشد حلال « و آن حیوانات مأکول اللحمند » ، آن چه را خورده است
است. و این خبر را شیخ بسند موثق از عبد اللَّه بن الحسن المثنی و او از پدرش حسن مثنی از حضرت امام حسن از رسول خدا صلّی
، اللَّه علیه و آله روایت کرده است. و شکی نیست در منطوق حدیث، اما مفهوم حدیث دلالت میکند که لوامع صاحبقرانی، ج 1
ص: 218 هر حیوانی که نشخوار نکند سؤرش حلال نیست، و لعابش حلال نیست، و باین مفهوم عمل کردهاند بعضی از علما، و این
قول ضعیف است زیرا که دلالت مفهوم ضعیف است خصوصا مفهوم صفت، سیما با معارضه احادیث صحیحه که دلالت میکند بر
طهارت سؤر حیوانی که حلال گوشت نباشد، با آن که مفهوم حدیث آنست که سؤر غیر مأکول اللحم حلال نیست، و هر چه
مکروهست حلال نیست زیرا که حلال و مباح آنست که مساوي الطرفین باشد و مکروه ترکش راجحست. (و اتی اهل البادیۀ رسول
اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فقالوا یا رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله انّ حیاضنا هذه تردها السّباع و الکلاب و البهائم فقال لهم صلی اللَّه
علیه و آله لها ما اخذت افواهها و لکم سایر ذلک) شیخ طوسی روایت نموده است این خبر را بسند قوي از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه که حضرت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله در سفر بر سر آبی رسیدند، پس اهل بادیه به خدمت آن حضرت
آمدند و گفتند یا رسول اللَّه به درستی که این حوضهاي ما درندگان و سگان و شتر و گاو و گوسفند آب آن را میآشامند چون
است؟ پس حضرت فرمودند که آن چه آنها میخورند از ایشان است، و باقی از شما، یعنی پاکست. و ظاهر آنست که حوضهاي
ایشان حوضهاي بزرگ بوده است، و چندین کر آب داشته است، چنانکه الحال نیز هست حوضهاي عظیم که بر سر یکی از آن
صفحه 108 از 318
حوضها که مشهور است به برکه عمرو عبد ود فرود آمدیم، و دو روز در آنجا بودیم، و قافله زیاده از بیست هزار نفس بودند، بعد
از برخواستن تخمینا یک شبر کم شده بود. پس از این حدیث استدلال نمیتوان کرد بر طهارت قلیل به این که حضرت نپرسید که
کر هست یا نه، زیرا که ظاهر حدیث آنست که آن حوضها مشاهد بود، و اقل مرتبه محتملست که کر بوده باشد، قطع نظر از آن که
ص: 219 ظاهر چنین حوضها که شتر و گاو و گوسفند ایشان همه از آنها آب میخوردهاند آنست که
اضعاف مضاعفه کر بوده باشد. (و ان شرب من الماء دابّۀ او حمار او بغل او شاة او بقرة او بعیر فلا باس باستعماله و الوضوء منه)
یعنی اگر بخورد از آب خواه آب کر، و خواه آب کم از کر، اسبی: یا الاغی: استري، یا گوسفندي، یا گاوي، یا شتري پس باکی
نیست استعمال آن آب کردن، و از آن وضو ساختن. و مراد از سؤر بازمانده حیوانست، و علما تفسیر کردهاند که سؤر چیزیست که
بدن حیوانی که حیاة در آن عضو حلول کرده باشد به آن برسد، و غالب آنست که در آب استعمال میکنند، و در غیر آب از
خوردنیها نیز استعمال میکنند. چنانکه حضرت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فرمود که: سؤر المؤمن شفاء پس طعامی را که
بازمانده مؤمن است شفاست. و روایت کرده است شیخ طوسی علیه الرحمه بسند صحیح از جمیل که گفت سؤال کردم از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از سؤر دواب که اسب، و استر، و الاغ باشد، و از سؤر گوسفند، و گاو آیا از آن وضو میتوان
ساخت و میتوان خورد؟ حضرت فرمودند که باکی نیست. و دیگر روایت کرده است بسند صحیح از ابو العباس که سؤال کردم از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از فضل، و بازمانده گربه، و گوسفند، و گاو، و شتر، و الاغ و اسب، و استر، و حیوانات
وحشی، و درندگان و هر چه بود از حیوانات سؤال میکردم، و حضرت میفرمود که باکی نیست تا رسیدم به سگ. حضرت فرمود
که رجس و نجس است، از بازمانده سگ وضو مساز، و آن آب را بریز، و اول آن ظرف را به خاك بشوي، دیگر به آب. و امثال
این اخبار بسیار است که دلالت میکند بر طهارت سؤر هر حیوانی غیر از سؤر سگ، و خوك، و کافر. و احادیث بسیار واقع شده
است در کراهت سؤر الاغ، و استر، و ص: 220 سباع و غیر آن هر چه گوشت آن را نخورند به مفهوم نه
صریحا و بعضی را صدوق ذکر خواهد کرد.
[اگر وزغ در ظرفی افتد یا داخل شود و بیرون آید آن آب را باید ریخت.]
(فان وقع وزغ فی اناء فیه ماء أهریق ذلک الماء) پس اگر چلپاسه در ظرفی افتد که آب داشته باشد، یا داخل شود و بیرون آید آن
آب را باید ریخت. و همین عبارت در حدیث صحیح وارد شده است و ظاهرا ریختن آب بواسطه زهر است، نه از جهت نجاست،
چون نفس سائله ندارد. و اخبار گذشت که هر چه نفس سائله ندارد پاکست. و در حدیث صحیح وارد شده است از علی بن جعفر
که گفت سؤال کردم از برادرم موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما از عظایه که نوعیست از وزغه و در خانها میباشد به شکل مار و
دست و پا دارد شبیه به آدمیست و از مار و وزغه که از آن بزرگتر است و در صحراها میباشد، و آن را چلپاسه، و آفتاب پرست
میگویند که هر گاه اینها در آب روند، و نمیرند در آب آیا از آن آب وضو میتوان ساخت؟ حضرت فرمودند که باکی نیست.
پس جمع میتوان کرد به آن که امر به ریختن از جهت این باشد که مبادا کسی آن آب را بخورد و سم به او ضرر رساند، اما وضو
توان ساخت یا ریختن آب از روي استحباب باشد، و وضو ساختن مکروه باشد چنانکه اکثر علما گفتهاند، یا اگر بمیرد آب را باید
ریخت و اگر نمیرد نه، و این جمع ظاهرتر است اگر چه ریختن بهتر است و اللَّه تعالی یعلم. و وزغ شامل این هر دو هست و شامل
لحکه نیز هست که از اینها خوردتر است و در صحراها میباشد و انگشت عروسانش میگویند. و اما آن چه در فارسی آن را وزغ
میگویند عرب آن را ضفدع میگوید، و نزد علماء شیعه کراهت ندارد، و جمعی از سنیان آن را نجس میدانند و جمعی مکروه.
[اگر سگی در آب افتد، یا از آب بخورد]
صفحه 109 از 318
(و ان وقع فیه کلب او شرب منه أهریق الماء و غسل الاناء ثلث ص: 221 مرّات مرّة بالتّراب، و مرّتین بالماء،
ثمّ یجفّف) و اگر سگی در آب افتد، یا از آب بخورد آن آب را میریزند، و آن ظرف را سه مرتبه میشویند، یک مرتبه به خاك و
دو مرتبه به آب، بعد از آن ظرف را خشک میکنند. بدان که احادیث صحیحه وارد شده است در نجاست سگ مطلقا خواه
شکاري باشد، یا غیر شکاري اما سگ آبی پس احوط اجتنابست اگر چه جزم به نجاست آن مشکل است، و جندبیدستر که خصیه
سگ آبی است خلافی نیست در حرمتش، و اگر طلا کرده باشند نماز جایز نیست در آن علی المشهور، نه به اعتبار نجاست بلکه به
اعتبار آن که جزو حیوان غیر ماکول اللحم است، اما شستن ظرف را سه مرتبه ندیدهام در حدیثی الا از محقق در معتبر که حدیث ابو
العباس سابق را نقل کرده است، و در آخر حدیث ذکر کرده است: ثم بالماء مرّتین. و هم چنین علامه و در نسخ تهذیبی که نزد
ماست لفظ مرتین نیست، شاید در نسخه ایشان بوده باشد. و صدوق تعمیم کرده است و وقوع کلب را نیز داخل کرده است، و
مشهور ولوغ است که آب خوردن باشد بسر زبان و بس. و در حدیث لا تتوضأ بفضله واقع شده است و غالب اینست که فضل را در
ولوغ استعمال میکنند. و بنا بر تفسیري که علما سؤر و فضل را کردهاند آنست که جسم حیوانی ملاقی او شده باشد، و تعمیم
صدوق انسب است. و در بعضی از اخبار بعنوان ولوغ واقع شده است و در بعضی شرب واقع شده است که آن هم ولوغ است، و این
معنی سبب تقیید اکثر است به ولوغ، و لیکن تعمیم احوط است پس اگر مویی از سگ در ظرفی افتد نجس میشود بنا بر مذهب
مشهور، و بنا بر مذهب سید مرتضی نجس نمیشود، و او ذکر کرده است که هر چه حیات در آن حلول نکرده است پاکست، و
ظاهر احادیث نجاست است. اما شستن اول به خاك بعضی از علما از لفظ غسل چنین یافتهاند که آبی ص:
222 داخل خاك کنند و بر ظرف بمالند، و بعضی به خاك تنها اکتفا میکنند، احوط جمع است به آن که اول به خاك تنها بمالند،
دیگر به گل بمالند بعد از آن اگر به آب قلیل شویند دو مرتبه بشویند، و اگر به آب روان یا کر بشویند یک مرتبه کافیست. و آن
که گفته است در آخر که خشک کنند در حدیثی ندیدهام، و ظاهر آنست که صدوق حدیثی دیده باشد در خشک کردن و خشک
کردن اولی است اگر به آب قلیل شسته باشند، و بعوض خاك چیزي دیگر صحیح نیست هر چند تأثیرش بیشتر باشد، مثل ریزه آهن
چون نص در خاك وارد شده است، و این حکم مخصوص سگ است، اما خوك و کافر این حکم را ندارند، و بعضی خوك را
ملحق به سگ گردانیدهاند بواسطه اخوت و بطلانش ظاهر است.
[آبی که خود به خود گندیده باشد]
(و امّا الماء الآجن فیجب التّنزّه عنه الّا ان یکون لا یوجد غیره) و اما آبی که خود به خود گندیده باشد پس واجبست اجتناب از آن
نمودن در وضو و غسل، مگر آن که آبی دیگر بهم نرسد که در آن صورت وضو و غسل به آن میتوان کردن. و شیخان بسند
حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند که حضرت فرمودند که به آب گندیده وضو
میتوانی ساخت مگر آن که آبی دیگر بهم رسد که در این صورت از آن گندیده اجتناب کن. و ظاهر خبر استحبابست، و صدوق
وجوب فهمیده است، و ممکن است که مراد او استحباب مؤکد باشد، و این اطلاق در عرف قدماء شایع است، و نمیتوان حمل
کردن بر متغیر به نجاست زیرا که به نجس در حال ضرورت وضو نمیتوان ساخت به اجماع، و حدیث إناءین مشتبهین نیز شاهد
است.
[آبی که گربه از آن خورده باشد]
(و لا باس بالوضوء بماء یشرب منه السّنّور و لا باس بشربه) و باکی نیست وضو ساختن از آبی که گربه از آن خورده باشد، و باکی
صفحه 110 از 318
نیست که آن آب را بخورند. ص: 223 و در اخبار صحیحه وارد شده است که سؤر آن را میتوان خورد، و
وضو به آن میتوان ساخت، چون از اهل خانه است، و اجتناب از آن مشکلست، و از جمله سباع است، و سباع پاکند بنا بر این گربه
از جمله ما لا یؤکل مستثنی است. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّی لا امتنع من طعام طعم منه السّنور و لا من شراب شرب منه)
حضرت فرمودند که من اجتناب نمینمایم از طعامی که گربه دهان به آن رسانیده باشد، و نه از آبی که او خورده باشد از آن. و در
حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد است که در کتاب حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه مذکور است که گربه
از جمله سباع است و باکی نیست در سؤر او، و مرا از حق سبحانه تعالی شرم میآید که نخورم طعامی را به سبب خوردن گربه از
آن. و در حدیث صحیحی دیگر وارد است که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه میفرمودند که از سؤر گربه وضو بسازید البته
زیرا که او از اسباع است. و از این اخبار، و غیر اینها ظاهر میشود که مکروهست اجتناب از سؤر آن.
[وضو ساختن از سؤر یهودي و نصرانی و ولد الزنا]
(و لا یجوز الوضوء بسؤر الیهوديّ و النّصرانیّ و ولد الزّنا و المشرك و کلّ من خالف الاسلام و اشدّ من ذلک سؤر النّاصب) و جایز
نیست وضو ساختن از سؤر یهودي که ملت حضرت موسی دارند، و نصرانی که تابع حضرت عیسیاند، و ولد الزنا که معلوم باشد
که از زناست، و مشرك که نسبت دهد شریک را بحق سبحانه و تعالی، و هر که بر خلاف دین مسلمانان باشد از سایر کفار، و بدتر
از همه سؤر ناصبی است که عداوت بیکی از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم داشته باشد. و کلینی رضی اللَّه عنه روایت کرده
است بسند قوي که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه کراهت داشتند از سؤر ولد الزنا، و سؤر یهودي، و نصرانی، و مشرك، و
هر کس که بر خلاف دین اسلام باشد، و کراهتش از سؤر ص: 224 ناصبی بیشتر بود. و صدوق این خبر را
عمل نموده است و کراهت را بمعنی حرمت برده است، چون جمعی کثیر از علماي ما نقل اجماع کردهاند بر نجاست جمیع کفار، و
ناصبی نیز کافر است، چون منکر ضروري است از ضروریات دین اسلام، و همه مسلمانان مودّت اهل البیت را واجب میدانند به
نص قرآن، و اخبار متواتره، و دغدغه و خلافی نیست در همه مگر در ولد الزنا. و آن چه این ضعیف از تتبع کلام اهل البیت یافتهام
مراد ایشان از ولد الزنا اعادي اهل البیت است و چون صریح نمیتوانستند حکم به نجاست آن سگان کردن باین عبارت بیان
میفرمودند. و ظاهر است که ولد الزناي یقینی بهم نمیرسد غالبا چنانکه خواهد آمد اخبار در مبحث حدود، و در این کتاب نیز
خواهد آمد روایات متواتره که در زمان حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله آزمایش حلال زاده و حرامزاده به دوستی و
دشمنی امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه میکردند، و اکثر دشمنان ایشان نزد اهل سنت نیز ظاهر است که اولاد زنا بودهاند. و
زمخشري در ربیع الابرار حکایت معاویه را نقل کرده است که از زنا به همرسیده، و هم چنین زیاد ابن ابیه، و عمرو عاص، و عمر بن
الخطاب و غیر ایشان که در کتب ایشان مسطور است، و عمده عداوت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه است که اقوي دلایل است بر
آن. و بنا بر آن چه جمعی از علما قایل شدهاند به نجاست ولد الزنا مثل سید مرتضی، و ابن ادریس به متابعت ابن بابویه، دور نیست
که مراد ایشان نیز اینها باشند، و اگر غیر اینها مراد ایشان باشد چنانکه ظاهر کلام ایشان بر آن دلالت دارد دلیلش ظاهر نیست. و این
حدیث دلالت بر کراهت بمعنی اعم دارد که در کفار بر سبیل حرمت باشد، و در ولد الزنا بمعنی کراهت، با آن که صدوق نگفته
ص: 225 است که نجساند بلکه گفته است که وضو نمیتوان ساخت از سؤر ایشان، و این دلالت بر
نجاست ندارد چنانکه خواهد آمد در جاهاي دیگر که خواهد گفت وضو نمیتوان ساخت، مع هذا پاك میداند مثل غساله حمام،
و جنب، و ازاله نجاست و سایر آن چه خواهد آمد، و در سؤر یهود و نصاري خلافی کردهاند، اکثر علماي ما سؤر اینها را نجس
میدانند و بعضی پاك و احادیث خواهد آمد. (و ماء الحمّام سبیله سبیل الماء الجاري اذا کانت له مادّة) و آب حمام حکم آب
روان دارد اگر او را ماده باشد. بدان که در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که آب
صفحه 111 از 318
حمام بمنزله آب روانست. و در حدیث صحیح از صفوان، از منصور، از بکر بن حبیب، از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
وارد شده است که باکی نیست به آب حمام هر گاه ماده داشته باشد، و اگر چه بکر بن حبیب را توثیق نکردهاند، و مذمت نکردهاند
اما چون حدیث در کتاب صفوان بوده است، و اجماع عصابه علی تصحیح ما یصح عنه بوده است، بنا بر این اصحاب جمیعا به آن
عمل نمودهاند، و بعضی از متأخرین که متفطن به این معنی نشدهاند بحث بر علما کردهاند که چرا باین حدیث عمل کردهاند. با آن
که مؤید این حدیث است احادیث دیگر مجملا خلافی نیست در آن چه صدوق گفته است، و لیکن خلافست که آیا ماده شرط
است که کر باشد یا نه، محقّق ذکر کرده است که در کار نیست کریّت ماده، و اکثر برآنند که شرط است و اگر نه فایده نخواهد
داشت. و مراد از آب حمام آب کم از کریست که در حوضهاي صغیر میباشد، یا در حوض بزرگ تا کر نشده باشد، و در حال
آمدن از ماده اگر حوضهاي صغار نجس باشد پاك میشود، و اگر کسی ازاله نجاست از آن بکند پاك میشود، و از این بابست
، هر گاه آب خزینه را بقلتین سر دهند پس اگر خزینه یک آب کر داشته باشد، و متصل بیاید تا تمام بقلتین لوامع صاحبقرانی، ج 1
ص: 226 آید اگر قلتین نجس باشد یا کسی ازاله نجاست کند پاك میشود، و ظاهرا لازم نیست که ماده از کریت نیفتد هر گاه
آب بالا و پائین هر دو با هم کر باشد خوب است، و ظاهرا مراد محقق اینست چنانکه بعضی از او نقل نمودهاند، و بنا بر این اکثر
علما شریک اویند. و ظاهرا غیر حمام نیز این حکم داشته باشد، و تساوي سطوح شرط نباشد، چنانکه در حمام به اجماع شرط
نیست. و از این اخبار ظاهر میشود که در آب روان کریت در کار نباشد، چون آب روان ماده از زمین دارد، و ماده زمین نیز ماده
است به نص حدیث صحیح که خواهد آمد. و در حدیث معتبر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که
فرمودند که غسل مکن از جائی که غساله حمام در آنجا جمع میشود که در آنجا غساله ولد الزنا هست، و او پاك نیست تا هفت
پشت، و در آنجا غساله دشمنان اهل بیت هست که بدتر از ولد الزنایند، زیرا که حق سبحانه و تعالی نجستر از سگ در میان
حیوانات نیافریده است، و ناصبی کمتر از سگ است. راوي عرض میکند که پس در حوضهاي حمام چگونه غسل کنیم؟ و حال
آن که در آنجا غسل میکنند جنب که بدنش منی دارد، و اطفال نجس، و یهودي، و نصرانی، و مجوسی. حضرت فرمودند که آب
حمام مثل آب نهر است که بعضی بعضی را پاك میکند، یعنی اگر نهري متغیر شود به نجاست هر گاه آن مقدار آب بیاید که
تغییرش را زایل کند پاك میشود. هم چنین اگر حوضهاي کم از کر حمام نجس شود همین که متصل شد بماده پاك میشود، و
اخبار دیگر خواهد آمد إن شاء اللَّه.
[آبی که در آن اسب، و استر، و الاغ، بول میکنند و سگان از آن میخورند، و جنب در آنجا غسل میکند]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه فی الماء الّذي تبول فیه الدّواب، و تلغ فیه الکلاب، و یغتسل فیه الجنب انّه اذا کان قدر کرّ لم ینجّسه
شیء) یعنی از آن حضرت سؤال نمودند از آبی که در آن بول میکنند اسب، و استر، و الاغ، و سگان از آن میخورند، و جنب در
آنجا غسل میکند، و ص: 227 ازاله نجاست میکند چه حال دارد؟ حضرت فرمودند که هر گاه آب بقدر
یک کر باشد چیزي آن را نجس نمیکند، وسایل محمد بن مسلم است چنانکه شیخان بعنوان صحیح روایت نمودهاند که او سؤال
کرد و حضرت جواب فرمودند که: اذا کان الماء قدر کرّ لم ینجّسه شیء و همین عبارت را شیخان، و غیر ایشان از خاصه و عامه، از
حضرات سید المرسلین، و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم روایت کردهاند به اسانید صحیحه که میتوان گفت که معنی کر از
ایشان متواتر است، و اجماع علماي اسلام است بر آن که هر گاه آب بمقدار یک کر باشد نجس نمیشود، اما در مفهومش
خلافست که اگر کمتر باشد نجس میشود یا نه، اکثر اهل اسلام بر نجاستاند، و قلیلی بر طهارت، و بنا بر قول قلیل مفهومش
مستحب است، و بسیار بعید است، دیگر خلاف در کمیت کر است و آن گذشت.
صفحه 112 از 318
[طهارت از بول در بنی اسرائیل]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه کان بنو اسرائیل اذا اصاب احدهم قطرة بول قرضوا لحومهم بالمقاریض و قد وسّع اللَّه عزّ و جلّ
علیکم باوسع ما بین السّماء و الارض و جعل الماء طهورا فانظروا کیف تکونون.) حضرت فرمودند که فرزندان یعقوب هر گاه قطره
بولی به بدن ایشان میرسید گوشت بدن خود را با مقراض میبریدند و حق سبحانه و تعالی بر شما واسع و فراخ ساخته است به
مقداري که واسعتر است از میان آسمان و زمین، به آن که آب را مطهر گردانیده است از جهت شما امت محمد صلّی اللَّه علیه و
آله، پس تأمّل کنید که حق سبحانه و تعالی هر گاه بر شما تکالیف را چنین آسان گردانیده است، باید که شما شکر نعماي الهی به
جا آورید، و مساهله ننمایید در اطاعت او با این سهولت، و باید که اجتناب از بول نیکو بکنید. و ظاهرش آنست که تطهیر آب
فردي از افراد توسعه باشد به این معنی که در همه تکالیف کار را بر شما تنگ نکرده است، یکی از توسعها تطهیر آبست لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 228 چنانکه احادیث توسعه خواهد آمد. و در تورات محرفی که الحال در دست یهودانست، در سفر پنجم
آن قدر از تکالیف شاقه هست که وصف نتوان کرد، و اکثر یهودان کشتیاند قول خودشان، و این حدیث و احادیث صحیح بسیار
دلالت میکنند بر آن که طهور بمعنی مطهر است، و مراد الهی از طهور در آیه مطهر است نه طاهر. و این حدیث را صدوق و شیخ
بسند صحیح روایت کردهاند. و سنیان نیز در صحاح این حدیث را از حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله روایت کردهاند، و
ظاهر است که غیر مخرج بول را مقراض میکردهاند. (فان دخلت حیّۀ فی حبّ ماء و خرجت منه صبّ من الماء ثلاثۀ أکفّ و
استعمل الباقی و قلیله و کثیره بمنزلۀ واحدة). پس اگر داخل شود ماري در خم آبی، و از آنجا بیرون آید سه کف آب از آن
میریزد و باقی را استعمال میکنند، خواه آب کم باشد و خواه بسیار. این حدیث را شیخ بسند صحیح روایت نموده است، و شیخان
بسند موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت نمودهاند که هر گاه ماري داخل شود در خم آبی، و
بیرون رود اگر آبی دیگر داشته باشد این آب را بریزد. و در عقرب نیز دو حدیث موثق وارد شده است که هر گاه داخل آب شود
آن آب را بریزند و همه محمولست بر استحباب از جهت حدیث صحیح علی بن جعفر و غیر آن که از پیش گذشت، پس اگر
نریزند بد نیست، و اگر سه کف بریزند خوب است، و اگر همه را بریزند بهتر خواهد بود. (و لا باس بان یستقی الماء بحبل اتّخذ من
شعر الخنزیر) و باکی نیست آب کشیدن از ریسمانی که از موي خوك تابیده باشند. این حدیث را شیخ بسند صحیح روایت نموده
است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه، و چون احادیث صحیحه وارد شده است در نجاست خوك این حدیث را تأویل
کردهاند که هر گاه آب را از جهت زراعت، و سقی حیوانات کشند به موي ص: 229 خوك باکی نیست،
چون متعارف بلاد عراقی عرب، و مدینه مشرفه این بوده است، و الحال نیز متعارف است. و ظاهر حدیث مؤید مذهب سید مرتضی
است که موي سگ، و خوك، و کافر را نجس نمیداند. و اگر نجس باشد چاه به ملاقات نجاست نجس نمیشود، و این اظهر است
اگر چه شیخ حمل کرده است به آن که ریسمان به آب نرسد و لیکن بعید است.
[پوست خوکی که او را دلو کنند و آب بکشند]
(و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن جلد الخنزیر یجعل دلوا یستقی به الماء فقال لا باس به). و شیخ این روایت را بسند صحیح علی
الظاهر از زرارة روایت کرده است که او از حضرت سؤال کرد از پوست خوکی که او را دلو کنند و آب بکشند. حضرت فرمود که
باکی نیست. و این خبر را بعضی حمل بر تقیه کردهاند مثل خبر سابق، و بعضی حمل نمودهاند که آب بواسطه زراعت بکشند، یا
سقی حیوانات و ظاهر این خبر نیز آنست که چاه به ملاقات نجاست نجس نشود و اللَّه تعالی یعلم. (و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه
عن جلود المیتۀ یجعل فیها اللّبن و الماء و السّمن ما تري فیه فقال لا باس بان تجعل فیها ما شئت من ماء او لبن او سمن و تتوضّأ منه و
صفحه 113 از 318
تشرب و لکن لا تصلّ فیها) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از پوستهاي حیوان مرده که در آنجا شیر و آب و روغن
میکنند شما چه اعتقاد دارید؟ حضرت فرمودند که باکی نیست که هر چه خواهید در آنجا بکنید از آب و شیر، و روغن و از آن
آب وضو بسازید، و بخورید، و لیکن در آن پوست نماز مکنید. این خبر را ندیدهام در کتابی بغیر از این کتاب، و ظاهرا چون این
خبر بنا بر تقیه وارد شده است به قرینه آن که از راي حضرت سؤال کرده، و سنیان این نحو گفتگو با حضرات میکردهاند، علما در
کتب خود نیاوردهاند. و احادیث بسیار وارد شده است که دلالت بر نجاست میته حیوان ص: 230 صاحب
نفس سائله میکند و بعضی گذشت، پس ناچار است از حمل آن بر میته سوسمار، چون مدار اعراب بر آنست و آب، و روغن، و
شیر در آن میکنند، و بنده دیدهام بسیار بلکه کم است که در غیر آن کنند، و اگر بر تقیه وارد شده باشد نیز ظاهرا قصد حضرت
همین باشد، و نهی که وارد شده است از نماز بر سبیل استحبابست، و اللَّه تعالی یعلم.
[وضو ساختن از بازمانده جنب و حائض]
(و لا باس بالوضوء بفضل الجنب و الحائض ما لم یوجد غیره) و باکی نیست وضو ساختن از بازمانده جنب، و حایض ما دام که آبی
دیگر یافت نشود که اگر یافت شود اولی آنست که از آن بسازد و از این نسازد. بدان که اخبار بسیار بعضی صحیح و بعضی حسن
وارد شده است بر نهی از وضو ساختن از فضل جنب، و حایض خصوصا حایض. و اخبار معتبره نیز بر جواز وارد شده است، و به
تفصیل نیز وارد شده که اگر حایض، و جنب متهم باشند بعدم اجتناب از نجاسات از ایشان اجتناب نمایند و الا فلا و مراد از جنب
زن جنب است. و اکثر علما به تفصیل قایلند و صدوق باین تفصیل قایلست که ذکر کرده است و اولی آنست که اگر آبی دیگر
یافت شود از آن وضو نسازند، و اگر بغیر از فضل و سؤر جنب، و حایض نباشد جنب غیر متهم مقدم است بر حایض غیر متهم و اگر
هر دو متهم باشند جنب مقدم است بر حایض متهمه و اللَّه تعالی یعلم. و جنب مرد را اجتناب از او نمیکنند، و اگر مرد متهم باشد
بعدم احتراز از نجاسات، بعضی قایل شدهاند به استحباب اجتناب از او و بعضی قائل شدند به استحباب اجتناب از هر متهمی و بد
نیست اجتناب، اما قصد قربت و مشروعیت مشکل است چنانکه خواهد آمد.
[وضو یا غسل از آبی که متغیر باشد به نجاست]
(فان توضّ أ رجل من الماء المتغیّر او اغتسل او غسل ثوبه فعلیه اعادة الوضوء و الغسل و ال ّ ص لاة و غسل الثّوب و کلّ انیۀ صبّ فیها
ص: 231 ذلک الماء) پس اگر شخصی وضو سازد از آبی که متغیر باشد به نجاست، یا غسل کند، یا جامه
را از آب نجس بشوید و نماز کند که واجب است که وضو، و غسل را اعاده کند، و نماز را اعاده کند خواه عمدا کرده باشد یا
نسیانا یا جاهلا چون نماز مشروط است به طهارت، و هر گاه وضو و غسل باطل باشد نماز هم باطل است، و اعاده نماز میکند در
وقت، و خارج وقت و اما اگر جامه را باب نجس شسته باشد، و عمدا نماز کرده باشد باطل است، و در وقت و خارج وقت اعاده
میکند، و اگر جاهل مسأله باشد، و چنین کرده باشد مشهور میان علما آنست که حکم عامد دارد، و در وقت و خارج وقت اعاده
میکند، و بهتر آنست که اگر در خارج وقت قضا کند بقصد احتیاط قضا کند. و اگر شخصی جاهل به نجاست آب باشد و جامه را
شسته باشد، و بعد از نماز در آن جامه ظاهر شود که نجس بوده است، مشهور آنست که در وقت و خارج وقت هیچ یک قضا
نمیکند. و بعضی گفتهاند که در وقت اعاده میکند، و این قول احوط است، اما اظهر عدم وجوب قضاست مطلقا، و اگر نجاست را
دیده باشد در آب و فراموش کرده ازاله نجاست به آن کرده باشد، در این صورت مشهور آنست که در وقت اعاده میکند، و در
خارج وقت قضا نمیکند، و اگر احتیاطا در خارج نیز قضا کند بهتر است، و بعضی گفتهاند که در وقت نیز اعاده واجب نیست، و
صفحه 114 از 318
خالی از قوت نیست و لیکن البته اعاده نمودن بهتر است و این احکام خواهد آمد. و ظاهرا مراد صدوق عامد است، و در عامد
خلافی نیست که در همه صور اعاده و قضا میکند، و هر ظرفی که آب نجس در آن کرده باشند، و جامه را که به آب نجس شسته
باشند البته مرتبه دیگر میشویند، و تطهیر میدهند و بر این مضامین مذکوره اخبار بسیار وارد شده است، و اکثر آن خواهد آمد.
[اگر شخصی داخل حمام شود و ظرفی نداشته باشد که از آنجا آب بردارد]
(فان دخل رجل الحمّام و لم یکن عنده ما یغرف او ما یغترف به ص: 232 و یداه قذرتان ضرب یده فی الماء
و کذلک الجنب اذا انتهی إلی الماء القلیل فی «1» و قال بسم اللَّه و هذا ممّا قال اللَّه عزّ و جلّ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ
گفته میشود معنیش آنست که « او » الطّریق و لم یکن معه اناء یغرف او یغترف به و یداه قذرتان یفعل مثل ذلک) بدان که هر جا
نسخه دیگر چنین است که مذکور میشود بعد از آن پس اگر شخصی داخل حمام شود و ظرفی نداشته باشد که از آنجا آب
بردارد و دستهاي او قذر باشد یعنی کثیف، یا نجس دست به آب زند و بگوید بسم اللَّه و غسل کند، و این حکم داخل است در
عموم قول حق سبحانه و تعالی که فرموده است: که حق جل و علا در دین شما حرجی و تنگی قرار نداده است. و هم چنین است
حکم جنب هر گاه در راه به آب قلیلی رسد، و ظرفی نداشته باشد که از آن ظرف آب بردارد، و بر دستهاي خود بریزد، و دستهاي
او قذر باشد چنان میکند که اول کرد یعنی بسم اللَّه میگوید و آب برمیدارد، و غسل میکند. بدان که چون قذر را اطلاق
میکنند بر چرکن و نجس پس اگر آب حمام کر باشد بهتر آنست که دست را بیرون بشویند، و بعد از آن غسل کنند، و چون
ظرفی ندارد بسم اللَّه تدارك آن سنت میکند، و در این صورت آب قلیل راه را حمل میکنیم که کر باشد، یا اندکی زیاده از کر و
همان در دست نجس داخل کردن خوف انفعالی در آن هست. چنانکه در حدیث از محمد بن اسماعیل بن بزیع وارد شده است که
من نوشتم به شخصی که از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه سؤال کند که آبهاي غدیر جمع میشود از آب باران، یا از چاه
میکشند، و مردمان در آنجا استنجا میکنند، یا جنب غسل میکند در چه مرتبه جایز نیست؟ پس حضرت فرمودند لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 233 که تا ضرور نشود از چنین آبی وضو مساز. پس ممکنست که کر باشد و کراهت داشته باشد داخل
شدن به آن جاست، و یا کم از کر باشد، و قذر را حمل کنیم بر چرکن کثیف، و ممکنست که مراد از بسم اللَّه به سلمه شروع باشد
یعنی بسم اللَّه بگو و شروع کن. و کلینی رضی اللَّه عنه بسند حسن کالصحیح روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که شخصی از آن حضرت سؤال کرد که هر گاه جنب به آب قلیلی رسد در راه و خواهد که غسل کند، و ظرفی
نداشته باشد که به آن آب بردارد، و دستهاي او قذر باشد چه کند؟ حضرت فرمود که دست در آب کند، و دست را بشوید، و بعد
از آن غسل کند این از آن چیزیست که خداوند عالمیان فرموده است که حق سبحانه و تعالی بر شما تنگ نکرده است کار دین را.
و از این باب احادیث وارد شده است، و ظاهرش آنست که اگر ممکن باشد رعایت کریت میباید کرد، و اگر نه کار را بر خود و
دیگران تنگ نمیباید کرد، و لیکن علما همه را تأویل کردهاند چنانکه گذشت. و در این حدیث بسم اللَّه نبود، و حکایت حمام
نبود، البته به صدوق حدیثی رسیده بوده است اگر چه همین حدیث کافی است در حکم حمام بنا بر طریقه متأخرین، و لیکن قانون
متقدمین نیست که چنین کنند، و ایشان تابع نصاند.
[وضو ساختن از بازمانده آب وضوي جماعت مسلمانان]
(و سئل علیّ صلوات اللَّه علیه [او سئل الصّادق (ص)] أ یتوضّأ من فضل وضوء جماعۀ المسلمین احبّ إلیک او یتوضّأ من رکو ابیض
مخمّر فقال لا بل من فضل وضوء جماعۀ المسلمین فانّ احبّ دینکم إلی اللَّه الحنیفیّۀ السّمحۀ السّهلۀ) از آن حضرت پرسیدند که آیا
صفحه 115 از 318
نزد شما وضو ساختن از بازمانده آب وضوي جماعت مسلمانان بهتر است، و شما آن را دوستتر میدارید؟ یا وضو ساختن از
حسینی پاکیزه سر بسته که دست کسی به آن ص: 234 نرسیده باشد. حضرت فرمودند که نه، بلکه
محبوبتر آنست که از بازمانده آب وضوي مسلمانان باشد، به درستی که محبوبترین دین شما نزد حق سبحانه و تعالی ملت
حنیفیه خوش آینده سهل و آسانست، و وسواس مطلوب شارع نیست، و حنیفیه ملت حضرت ابراهیم علی نبینا و علیه السلام است که
مایل است از افراط و تفریطی که حضرت موسی و عیسی داشتند بحسب مصلحت زمان ایشان، لهذا این امت را حق سبحانه و تعالی
امت وسط نامیده است، و چون دین حضرت ابراهیم با این دین متفق است در این معنی این دین را حنیفیه میگویند. و وجهی دیگر
آن که در اصول دین سیما در رفع شرك متفقند چون حضرت ابراهیم بت شکنی کرد، حضرت سید المرسلین نیز سیصد و شصت
بت قریش را در هم شکست. و وجهی دیگر آن که چون عرب محبت دین حضرت ابراهیم در دلهاي ایشان جا کرده بود، حضرت
به واسطه تالیف قلوب ایشان میفرمودند که من بر دین حضرت ابراهیمم. و ازین حدیث ظاهر شد که وسواس از دین آن حضرت
نیست بلکه دین شیطان است. چنانکه در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که نزد آن حضرت
عرض نمودند که شخصی هست که مبتلا به وضو و نماز است یعنی از جهت طهارت یقینی آب وضوء سعی بسیار مینماید، و
جامهاي خود را مکرر آب میکشد، یا بواسطه نیّت نماز و وضو نیز تعب بسیار میکشد، و عرض نمودند که مردیست عاقل.
حضرت فرمودند که چه عقل دارد و حال آن که اطاعت شیطان میکند. راوي پرسید که چون اطاعت شیطان میکند؟ حضرت
فرمودند که از خودش بپرسید که این وسواس از کیست؟ خواهد گفت که از شیطانست. لهذا میبینید جمعی را که در نهایت بلا
هستند همین که مبتلا به وسواس شدند دقتی چند میکنند که بخاطر فضلا نمیرسد چون معلم ایشان ص:
235 شیطان است. و همین احادیثی که مذکور شد و میشود در این باب کافیست از براي رفع وسواس.
[اگر مسلمانی در حمام با ذمی مجتمع شوند اول مسلمان غسل بکند]
(فان اجتمع مسلم مع ذمّی فی الحمّام اغتسل المسلم من الحوض قبل الذّمیّ) پس اگر مسلمانی در حمام با ذمی مجتمع شوند اول
مسلمان غسل بکند، دیگر ذمی بواسطه شرف مسلمان و از جهت آن که حوض را نجس نکند چون حوضهاي ایشان غالبا کم از کر
بوده است، چنانکه در بلاد عامه غالب این است که حوض صغیر دارند، و پیچی دارد که هر وقت میخواهند آب را از خزانه داخل
این حوضها میکنند.
[جایز نیست وضو و غسل کردن به غساله حمام]
(و لا یجوز التّطهیر بغسالۀ الحمّام لأنّه یجتمع فیه غسالۀ الیهوديّ و المجوسیّ و النّصرانیّ و المبغض لال محمّد صلوات اللَّه علیهم و
هو اشرّهم) و جایز نیست وضو و غسل کردن به غساله حمام، در آن آبیست که از غسل ایشان ریخته میشود، و جمع میشود در
منجلاب زیرا که این آبیست که جمع میشود از آب غسل یهودان، و گبران، و نصرانیان، و دشمنان آل محمد صلوات اللَّه علیهم، و
اینها بدتر و نجسترند از یهود و نصاري و مجوس. و بر این مضمون چند روایت وارد شده است از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم
بلفظ لا تغتسل که نهی است، و احتمال کراهت نیز دارد، و اگر دانیم که کفار در آنجا غسل کردهاند اجتناب لازم است، با آن که
چهار پنج خبري که بر نهی وارد شده است هیچ یک صحیح نیست باصطلاح متأخرین، غایتش دو خبرش در کافی است، و کلینی
حکم به صحت آن کرده است. و یک خبر موثق کالصحیح را صدوق در علل الشرائع ذکر کرده است، پس احوط اجتنابست مطلقا
خواه دیده باشد غسل اینها را، یا ندیده باشد. و جمعی کثیر از علما از این جهت حمام را نجس میدانند تا علم به طهارت آن بهم
صفحه 116 از 318
نرسد، و در اینجا تغلیب ظاهر کردهاند بر اصل، و اکثر متأخرین حمل بر ص: 236 کراهت کردهاند، و بهتر
اجتناب است، اگر چه اظهر طهارتست تا علم به نجاست بهم رسد.
[آبی که در حمام جمع میشود از آب غسل مردم اگر به جامه رسد]
(و سئل ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن مجتمع الماء فی الحمّام من غسالۀ النّاس یصیب الثّوب منه، فقال لا باس
به) از آن حضرت سؤال نمودند که آبی که در حمام جمع میشود از آب غسل مردم اگر به جامه رسد آیا ازاله باید کرد. حضرت
فرمودند که باکی نیست و نجس نیست. و این حدیث را شیخان رضی اللَّه عنهما روایت کردهاند بسند قوي، و مؤید آن احادیث
بسیار وارد شده است. از آن جمله شیخ بسند صحیح روایت نموده است از محمد بن مسلم که من حضرت امام محمد باقر صلوات
اللَّه علیه را دیدم که از حمام بیرون آمدند، و چون به منزل تشریف آوردند پاي مبارك را شستند، و فرمودند که چون در راه
نجاست یا کثافت بود پا را شستم، و اگر نه آب حمام نجس نیست. و در حدیث موثق کالصحیح از زراره منقولست که من مکرر
دیدم که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از حمام بیرون آمدند، و پاهاي مبارك را نشستند، و نماز گذاردند. و در حدیث
صحیح از محمد بن مسلم منقول است که به حضرت عرض نمودم که در حمام جنب، و غیر جنب غسل میکنند من از آب حمام
غسل کنم. حضرت فرمودند که بلی من غسل کردم، و چون به خانه آمدم پا را شستم بواسطه کثافت راه، نه بواسطه نجاست حمام. و
در حدیث موثق کالصحیح منقولست از حنان که شخصی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال نمود که من سحر به
حمام میروم و غسل میکنم، و دیگران نیز غسل میکنند، و از آب غسل ایشان بر من ترشح میکند. حضرت فرمودند که آیا آب
حمام جاري نیست؟ من گفتم بلی. حضرت فرمودند که باکی نیست. ص: 237 و از این حدیث ظاهر
میشود که حمامات مدینه مشرفه چنین بوده است که همیشه اندك آبی از خزینه به صحن حمام روان بوده است. چنانکه منقولست
که بالفعل در شام و غیر آن چنین است، و همیشه آب روان بتدریج داخل خزانه میشود، و از آنجا داخل میشود در صحن، پس
ممکنست که نشستن پاها از این جهت بوده باشد. و آن چه ظاهر میشود از این اخبار و غیر اینها که آب حمام و صحن اندرون، و
بیرون همه پاك است، و کراهتی که دارد بواسطه غساله است که چون از بدن ریخته میشود مکروهست مرتبه دیگر به آن غسل
کردن، مگر آن که علم به نجاست به همرسد، و بر تقدیر علم به نجاست ظاهرا به آب ریختن پاك شود، و چون همیشه حمامات را
مکرر میشویند، بر تقدیر نجاست پاك هم میشود، پس حکم به نجاست نتوان کرد، و اگر کسی گوید که علم عادي هست به
نجاست زمین حمام، و اهل حمام از دلاك و جامهدار و سقا، همین علم به نجاست اکثر مردمان هست. و در زمان حضرات ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم نجاسات بیشتر بوده است چون در مدینه مشرفه آب روانی نبود، و حوضها نبود، و منافقان و خوارج و
نواصب بسیار بودند، و طهارت خانه نبود که به آن جا روند، اکثر اوقات در شبها در راهها قضاي حاجت میکردند، و چند چاهی
که در آنجا بود همه از آن چاهها آب میکشیدند، و میخوردند، و غسل و وضو میکردند، و این وسواسها، و طهارت یقینی از
شیطان به همرسید که مردمان را از عبادت الهی باز آورد، تا دشمن همه عالم شوند، و حکم به نجاست همه کس کنند، و همه کس
دشمن ایشان شوند. مجملا طهارت و نجاست حقیقت واقعی ندارد، بلکه تکلیف ظاهریست، و تا علم به نجاست بهم نرسد که تواند
قسم خوردن که اینجا نجس است حکم به نجاست نمیتوان کردن و اللَّه تعالی یعلم.
[وضو ساختن از آبی که از اعضاي وضو ریخته باشد]
(و لا باس بالوضوء بالماء المستعمل و کان النّبیّ صلی اللَّه علیه و آله اذا توضّأ اخذ النّاس ما یسقط من وضوئه فتوضّأوا به) و در
صفحه 117 از 318
تهذیب به جاي فتوضّ أوا فیتوضّ ئون به است یعنی باکی نیست وضو ساختن از آبی که از اعضاي وضو ریخته باشد، و مقرر بود که
چون حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله وضو میساختند مردمان آب وضو آن حضرت را تیمنا و تبرکا برمیداشتند، و وضو
میساختند. و این حدیث را شیخ مسندا از زراره روایت کرده است، و چون کتاب زراره نزد صدوق بوده است، ظاهرش آنست که
صدوق از آنجا نقل کرده باشد، یا از کتاب بزنطی، و در سند شیخ ضعفی هست به احمد بن هلال، و ظاهر آنست که احمد از این
کتب روایت میکند، و لهذا ارباب حدیث اعتماد نمودهاند بر مرویات او از کتاب مشیخه حسن ابن محبوب، و کتاب نوادر ابن ابی
عمیر. و غرض از نقل این خبر رد است بر سنیان که اکثر ایشان آب غساله وضو را نجس میدانند، با آن که خود نقل کردهاند این
را که آب وضوي آن حضرت را بواسطه تیمن میبردند، و اگر نجس میبود حضرت البته ایشان را منع میفرمودند، و اگر آب
وضوي آن حضرت پاك بود، و آب وضوي مردم نجس هر آینه میبایست یک بار بفرمایند که نجس است، و از آن اجتناب
بکنید، حتی آن که بسیار حدیثی بر آن حضرت بستند، و در یکی از کتب حدیث ایشان نیست که حضرت حکم به نجاست کرده
باشد، یا اجتناب از آن کرده باشد.
[آبی که که شخصی به آن آب وضو ساخته باشد]
(و الماء الّذي یتوضّ أ به الرّجل فی شیء نظیف فلا باس ان یاخذه غیره فیتوضّأ به، فامّا الماء الّذي یغسل به الثّوب، او یغتسل به من
الجنابۀ، او تزال به نجاسۀ فلا یتوضّأ به) و آبی که که شخصی به آن آب وضو ساخته باشد در ظرف پاکیزه، پس باکی نیست که
شخصی دیگر از آن ص: 239 آب بردارد و وضو بسازد، اما آبی که به آن جامه را میشویند و بعد از
فشردن از جامه میریزد، یا به آن غسل جنابت میکنند و از بدن میریزد، یا به آن ازاله نجاست از بدن یا ظروف و امثال آن
میکنند، پس به آن آب وضو نمیتوان ساخت. شیخ طوسی رضی اللَّه عنه این روایت را نیز ذکر کرده است به سندي که در آن
احمد بن هلالست از حسن بن محبوب، از عبد اللَّه بن سنان، از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آن حضرت فرمود که
باکی نیست وضو ساختن از آب مستعمل، و اما آبی که به آن جامه را میشویند، یا غسل جنابت میکنند جایز نیست که وضو و
امثال آن از آن بسازند. و اما آبی که رو، و دست شسته باشند در ظرف پاکی، پس باکی نیست که دیگري بردارد و وضو بسازد از
آن. و روایت سابق را از حضرت همین روایت کرده است که هر گاه حضرت وضو میساخت مردمان آبی را که از بدن حضرت
میریخت برمیداشتند و وضو میساختند. و در اصطلاح آب مستعمل آب پس مانده است، نه آب از بدن ریخته، پس چون نظر
میکنی هر دو روایت صحیح وارد شده است و تغییراتی که صدوق داده در آن روایت و در این روایت همه مضر است. بنا بر این
است که نقل حدیث بهمان لفظ بهتر است، و اعتماد بر فتاوي نمیتوان کرد، و از این جهت هر جا که چنین واقع شده است ضرور
است نقل آن خبر، تا سبب اشتباه دیگران نشود، اگر چه شایبه از تکرار هست، اما وجهش اینست تا حمل بر سهو این مقصر نشود، و
کسی که تتبع احادیث کرده است میداند که سهوها بسیار شده است از مصنفان، یا از ناسخان. و همین معنی سبب این شده است
که جمعی عمل به خبر واحد نمیکنند، و لیکن به توفیق اللَّه تعالی در روضه همه را درست کردهام، بیآن که نام کسی را ببرم که
غلط کرده است، چون دغدغه خبث میشود، مع هذا ممکنست که از محدثین نشده باشد، و از ناسخین شده باشد، و در این شرح
نیز اشاره به آن ص: 240 میشود، چون اظهار غلط واجبست از جهۀ آن که افترا بر خدا و رسولست. و در
احادیث صحیحه وارد شده است که هر گاه غلطی کرده باشند، واجب است بر عالم که اظهار کند، و الا لعنت خدا بر او است، در
روز قیامت او را لجام میکنند بلجام آتشین، و یقین که امثال صدوق معاقب نخواهند بود بر امثال اینها، چون سهوا واقع شده است، و
سهو مغتفر است چنانکه خواهد آمد. اما آن که واقع شده است که از غساله جنب و غساله نجاست وضو و غسل نمیتوان کردن،
اعتقاد صدوق، و شیخ مفید و شیخ طوسی در اکثر کتبش آنست که جایز نیست و اکثر علما مکروه میدانند و این اظهر است اگر
صفحه 118 از 318
چه احوط آنست که در حال اختیار وضو و غسل بان نکنند و در حالی که بغیر از این آب ابی نباشد اظهر آنست که وضو و غسل
باین آب میکنند و احتیاطا تیمم ضم میکند و کراهت غساله در صورتی است که اب کم از کر باشد و در کر خلافی نیست
بحسب ظاهر که غسل و وضو میتوان کرد. و احادیث صحیحه بر آن وارد شده است و حدیثی که بر نهی وارد شده است محمول
بر تقیه است بلکه اکثر علما این حدیث را نیز حمل بر تقیه کردهاند و لیکن حمل بر کراهت اولی است و جمعی از علما الحاق
کردهاند غساله هر غسلی را به غساله غسل جنابت که به آن رفع حدث شود مثل حیض و نفاس و استحاضه و مسّ میت و وجهش
ظاهر نیست بلکه بحسب ظاهر قیاس است و اجتناب اولاست از جهت خروج از خلاف جمعی که به آن قایل شدهاند چون ممکنست
که به ایشان حدیثی رسیده باشد و بما نرسیده باشد و اللَّه تعالی یعلم. و اما غساله نجاست پس دغدغه در آن نیست که رفع حدث به
آن نمیتوان کرد چنانکه در این حدیث وارد شده و نقل اتفاق علما نیز بر آن کردهاند اما در حکم آن خلافی است عظیم میان علما
پس اکثر علما قایلند به نجاست آن و حدیث صحیحی بر آن دلالت نکرده است بحسب آن چه تتبع کردهام و علما نیز لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 241 گفتهاند. و در کیفیت نجاست نیز خلاف کردهاند که هر گاه مثلا در جائی که هفت بار باید شستن اگر
در مرتبه هفتم آن غساله را در ظرفی کنند بعضی گفتهاند که آن ظرف را یک مرتبه میباید شست چون نجاستش سبک شده است
و در مرتبه اول هفت بار و در مرتبه دوم شش بار و علی هذا القیاس. و بعضی گفتهاند که در هر مرتبه هفت بار میباید شستن و
جمعی گفتهاند که در مرتبه اول شش بار و در مرتبه دوم پنج بار و در مرتبه هفتم پاك است و بعضی گفتهاند که در همه مراتب
پاکست و این قول اقوي است و قول دوم احوط است، و بعد از آن قول اول و بعد از آن قول سیم و اللَّه تعالی یعلم
[آبی که مرغ خانگی از آن خورده باشد آیا نجس است چون عذره میخورد]
(و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن ماء شربت منه دجاجۀ فقال ان کان فی منقارها قذر لم یتوضّأ منه و لم یشرب و ان لم یعلم فی
منقارها قذر توضّأ منه و اشرب) سؤال کرده شد از حضرت صادق صلوات اللَّه علیه از آبی که مرغ خانگی از آن خورده باشد آیا
نجس است چون عذره میخورد گاه گاهی حضرت فرمودند که اگر در منقارش نجاست باشد از آن آب وضو نمیتوان ساخت و
نمیتوان خورد چون آب قلیل به ملاقات نجاست نجس میشود و اگر معلوم نباشد نجاستی در منقارش از آن آب وضو بساز و
بخورد هر چند دیده باشی که عذره خورده است چون در حیوانات زوال عین نجاست کافیست و احتیاج به آب کشیدن آن نیست و
این حدیث را شیخ طوسی روایت کرده است به همین عبارت بسند موثق از عمار ساباطی و این خبر دلالت میکند بر آن که اب
قلیل به ملاقات نجاست نجس میشود.
[سؤر حیوان حلال گوشت]
(و کلّ ما اکل لحمه فلا باس بالوضوء و الشرب من ماء شرب منه) و هو حیوانی که گوشت او را خورند باکی نیست وضو ساختن و
خوردن از بازمانده آن و این مضمون در همان حدیث عمار وارد شده است با آن چه میآید ص: 242 شیخ
گفته است که این حدیث دلالت میکند بر آن که آن چه گوشت آن حرام باشد سؤر آن را نتوان وضو ساختن و خوردن و دلالت
مفهوم وصف ضعیف است خصوصا با وجود احادیث صحیح بسیار بر آن که سؤر سباع پاکست و اگر دلالتی باشد بر کراهت
دلالت خواهد داشت چنانکه از بعضی اخبار ظاهر میشود که مکروه باشد و علی اي حال سؤر آدم و گر به مستثناست و چنانکه
گذشت.
[وضو با آبی که از آن خورده باشد باز یا چرخ یا شاهین]
صفحه 119 از 318
(و لا باس بالوضوء من ماء شرب منه باز او صقر او عقاب ما لم یر فی منقاره دم فان راي فی منقاره دم لم یتوضّأ منه و لم یشرب) و
باکی نیست وضو ساختن از آبی که از آن خورده باشد باز یا چرخ یا شاهین ما دام که در منقارش خون دیده نشود پس اگر در
منقارش خون دیده شود وضو نمیتوان ساختن و نمیتوان خوردن و شیخ طوسی قائلست که سؤر همه مرغان پاکست خواه حلال
گوشت و خواه حرام گوشت از جهت اخبار بسیار غیر خبر عمار.
[اگر شخصی خون از بینی او بیاید پس بتکاند آن را پس آن خون قطرهها خرد شود و به ظرف برسد]
(فان رعف رجل فامتخط فصار ذلک الدّم قطرا صغارا فاصاب إناءه و لم یستبن ذلک فی الماء فلا باس بالوضوء منه و ان کان شیء
بیّن فیه لم یجز الوضوء منه) پس اگر شخصی خون از بینی او بیاید پس بتکاند آن را پس آن خون قطرهها خرد شود و به ظرف
برسد و در آب چیزي ظاهر نباشد باکی نیست وضو ساختن از آن و اگر چیزي ظاهر باشد جایز نیست وضو کردن از آن این حدیث
صحیح علی بن جعفر است که روایت کرده است از برادرش امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه. و شیخان این تتمه را نیز روایت
کردهاند که علی بن جعفر گفت که و نیز از آن حضرت سؤال کردم که هر گاه شخصی در اثناي وضو خون در دماغش سر کند و
یک قطره در آن ظرف ریزد آیا صحیح است وضو ساختن از آن آب ص: 243 حضرت فرمودند که نه و
صدوق تغییر داده است عبارت حدیث را به تغییري که ضرر ندارد بدان که جمعی از علماء از این حدیث استدلال کردهاند بر آن
که خون ریزه که چشم ادراك آن نتواند کرد آب قلیل را نجس نمیکند و لیکن حق آنست که دلالت ندارد بر آن و محتملست
که مراد سائل این باشد که چون به ظرف رسیده است ظاهرش آنست که به آب رسیده باشد آیا عمل بظاهر کنیم یا چون اصل عدم
رسیدنست به آب عمل به اصل کنیم حضرت فرمودند که پاك است و عمل به اصل طهارت و عدم وصول نجاست کنید بلکه
میتوان گفت که این معنی اظهر است به قرینه تتمه. و از این بابست هر گاه شخصی بول کند و بولش ترشح کند و یقین داند که
بول به بدنش رسیده است اما شک داشته باشد که به جامهاش رسیده است یا نه و امثال این مسائل که تغلیب اصل کردهاند بر ظاهر
بسیار است بلکه در نجاسات بغیر از این از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم وارد نشده است مگر بر سبیل استحباب مثل اجتناب از
سؤر حایض متهمه.
[ماکیان و مرغ پرنده و امثال اینها هر گاه بر عذره راه روند و پاي اینها نجس شود]
(و الدّجاجۀ و الطّیر و اشباههما اذا وطئ شیء منها العذرة ثمّ دخل الماء فلا یجوز الوضوء منه الّا ان یکون الماء کرّا) و ماکیان و مرغ
پرنده و امثال اینها هر گاه بر عذره راه روند و پاي اینها نجس شود و عین نجاست باقی باشد و داخل اب شوند جایز نیست از آن
آب وضو ساختن مگر آن که آن آب کر باشد و این عبارت مضمون حدیث صحیح علی بن جعفر است که از برادرش حضرت امام
موسی کاظم صلوات اللَّه علیه روایت نموده است و دلالت میکند بحسب ظاهر بر آن که آب قلیل به ملاقات نجاست نجس میشود
مثل اخبار صحیح بسیار که خواهد آمد بعضی از آن.
[اگر در مشک بزرگ آب موشی بیفتد]
(فان سقط فی راویۀ ماء فارة او جرذ او صعوة میتۀ فتفسّخ فیها ص: 244 لم یجز شربه و لا الوضوء منه و ان
کان غیر متفسّخ فلا باس بشربه و الوضوء منه و تطرح المیتۀ اذا خرجت طریّۀ و کذلک الجرّة و حبّ الماء و القربۀ و اشباه ذلک من
صفحه 120 از 318
أوعیۀ الماء) پس اگر در راویه آب که مشک بزرگ است موشی بیفتد یا جرذ که موشی صحرایی است یا صعوه که مشهور است به
دم جنبان و اینها بمیرند در آن راویه و از هم به پاشند جایز نیست خوردن و وضو ساختن از آن اب و اگر از هم نپاشیده باشند باکی
نیست به خوردن و وضو ساختن از آن آب و مرده هر گاه تازه باشد میاندازند و هم چنین سبو و خم آب و مشک و امثال آن از
ظروف آب. و این حدیث منقولست از زراره و در سندش علی بن حدید است و حال او معلوم نیست و ظاهر آنست که مصنف از
کتاب زراره نقل کرده باشد و طریق صدوق به زراره صحیح است، و به این حدیث استدلال کردهاند بر مذهب ابن ابی عقیل که
آب قلیل به ملاقات نجاست نجس نمیشود اما دلالت ندارد و صریحا بلکه ظاهرش آنست که میته نجس نباشد چنانکه ظاهر مذهب
صدوقست و در پیش گذشت و خواهد آمد. و با تفسخ نجس است از جهت نجاساتی که در اندرون آنست و در وقتی که از هم
پاشید داخل آب میشود بخلاف آن که آن را تازه درآورند مجملا مذهب صدوق خالی از قوت نیست چون حدیث صحیح
صریحی بر نجاست ندیدهام و لیکن بر حرمت خوردن آن احادیث وارد شده است. چنانکه منقولست از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه که شخصی به نزد آن حضرت آمد که موشی در خم روغن یا روغن زیت افتاده است آن روغن را میتوان خورد
حضرت فرمود که مخور پس آن شخص گفت که موشی چه باشد که به سبب آن یک خم روغن را بریزم حضرت فرمود که تو
موش را سبک نکردي دین خود را سبک ساختی و در واقع سبک است که اگر دین تو ص: 245 قوي
میبود چنین سخنی نمیگفتی یا آن که رده گفتی زیرا که حق سبحانه هر میته را حرام گردانیده است و ملاقی میته بر رطوبت حکم
میته را دارد. و لیکن جمعی کثیر از علما ما نقل اجماع نمودهاند بر نجاست میته که نفس سائله داشته باشد و هیچ شکی نیست که
اجتناب احوط است و حدیث متن را تاویلات بعیده کردهاند که ذکر آن مناسب نیست.
[اگر موشی یا غیر آن از حیوانات در چاه آبی بیفتد و بمیرند و از آن آب خمیر کنند]
(فان وقعت فأرة او غیرها من الدّواب فی بئر ماء فماتت فعجن من مائها فلا باس بأکل ذلک الخبز اذا اصابته النّار و قال الصّادق (ع)
اکلت النّار ما فیه) پس اگر موشی یا غیر آن از حیوانات در چاه آبی بیفتد و بمیرند و از آن آب خمیر کنند باکی نیست آن نان را
خوردن چون به آتش رسیده است و آتش از مطهرات است و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که آتش خورد
آن چه در آن نان بود از نجاست واقعی یا وهمی. بدان که جزو اول این حدیث را شیخ روایت کرده است بسند قوي و ظاهرش
آنست که آب چاه نجس میشود بانکه حیوانی در آن بمیرد و دلالت میکند بر آن که آتش از مطهراتست و محتمل است که مراد
از آن کراهت بوده باشد و چنین کراهتی را آتش زایل کند و این معنی اظهر است. و جزء دوم را شیخ روایت کرده است به سندي
کالصحیح بلکه صحیح چون مرسل ابن ابی عمیر است و مراسیل او مانند مسانید است چون او إرسال نمیکند مگر از ثقات از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که از آن حضرت سؤال کردند که هر گاه نانی را پخته باشند و بعد از آن ظاهر شود که
حیوان مرده در آن ابی که از آن اب خمیر کردهاند بوده است حضرت فرمود که باکی نیست آتش خورد آن چه در آن بود، و
ممکنست که آن موش آخر افتاده باشد و چون راوي گمانش این بوده است که پیشتر افتاده بوده است و به سبب این معنی کراهتی
داشته است حضرت رفع کراهت او باین فرموده باشد و مراد ص: 246 این باشد که آتش چنین نجاستی را
که وهمی باشد پاك میکند. و مؤید این معنی است آن که شیخ در حدیث صحیحی مثل این حدیث در صحت بلکه بهتر روایت
نموده است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند که اگر خمیري را باب نجس کرده باشند او را چه کنند
حضرت فرمودند که بفروشند آن را به جمعی که خوردن میته را حلال میدانند یعنی به کفار بفروشند. و بمثل این سند روایت
کرده است که حضرت فرمودند که دفن کنند و جمع میانه این اخبار آنست که چون اول نجاستش به محض وهم بود تجویز
خوردن فرمودند یا آن که اگر در واقع نجس بوده است به آتش پاك شده بود چون پخته بودند. و در این دو خبر نیست که پخته
صفحه 121 از 318
بودند شاید پختن سبب نجاست تنور شود و علاج آن کندن تنور است بنا بر این فرمودند که بفروشند یا دفن کنند و محتملست که
اول جایز باشد و یکی از این دو سنت باشد و دفن کردن در صورتیست که نتوان خمیر را بخورد حیوانات دادن یا به استعمالی که
در آن طهارت شرط نبوده باشد کردن و الا آن مقدم است که اسراف نشود. و کلینی در حدیث صحیح حسن کالصحیح از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که هر گاه حیوان میته و ذبح کرده بهم مشتبه شود بفروشد هر دو را به کفار وزرش
حلال است و ظاهرا عمل باین کردن بهتر باشد و خواهد آمد اخبار صحیحه در رفاه إن شاء اللَّه.
[اگر موشی در خم روغن یا عسل یا آرد بافتد]
(فان وقعت فارة فی خابیۀ فیها سمن او زیت او عسل و کان جامدا اخذت الفارة مع ما حولها و استعمل الباقی و اکل) پس اگر موشی
در خم روغن گوسفند و گاو یا در روغن زیت یا غسل افتد و اینها سخت باشند و روان نباشند آن موش مرده را با اطراف آن
برمیدارند و باقی را استعمال ص: 247 میکنند و میخورند و این مضمون در حدیث صحیح و حسن
کالصحیح و موثق وارد شده از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و کسی در این خلاف نکرده است. (و کذلک اذا وقعت
فی الدّقیق و اشباهه) و هم چنین است هر گاه موش درآرد و امثال آن بمیرد موش را با اطراف آن برمیدارند و باقی را استعمال
میکنند و بر این مضمون حدیث موثقی وارد شده است و اکثر علما حمل بر استحباب کردهاند و بعضی گفتهاند که اگر چیزي
برسد به حیوانی مرده آن چیز نجس میشود و اگر چه خشک باشد و این قول ضعیف است و اخبار صحیحه بر خلاف این وارد
شده است و خواهد آمد و لیکن چون ممکنست که اجزاء موش از فضله و رطوبت و بول داخل آرد شده باشد بهتر آنست که
اطراف آن را بردارند. (فان وقعت الفارة فی دهن غیر جامد فلا باس بان یستصبح به) پس اگر موشی در روغنی افتد که روان باشد
باکی نیست که آن روغن را در چراغ کنند و بسوزانند و این مضمون در حدیث صحیح و حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است و ندیدهام حدیثی که دلالت کند بر آن که این روغن را در زیر اسمان بسوزانند و جمعی از
علماء چنین گفتهاند شاید به ایشان حدیثی رسیده باشد پس اگر در زیر سقف نسوزانند احوط است و این حکم در صورتی است
که روغن یا پیه نجس شده باشد اما اگر از دنبه حیوان مرده باشد یا دنبه حیوان زنده را بریده باشند از روغن آن استعمال جایز نیست
مطلقا چنانکه در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که مطلقا انتفاعات از میته حرامست و
احادیث معتبره بر خصوص دنبه نیز واقع شده است و بعموم نیز وارد شده است و بعضی از آنها خواهد آمد در اطعمه.
[اگر موشی داخل خمی از روغن شود و موش را درآورند پیش از آن که بمیرد]
(فان وقعت فأرة فی حبّ دهن فاخرجت قبل ان تموت فلا باس بان یدّهن منه و یباع من مسلم) پس اگر موشی داخل خمی از روغن
شود و موش را درآورند پیش از آن که بمیرد باکی نیست که آن روغن را بر خود بمالند و به مسلمانان بفروشند و باین مضمون
حدیث صحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه وارد شده است. و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در حدیث
صحیح قریب باین وارد شده است، و هر دو دلالت میکنند بر آن که موش پاکست. و در حدیث صحیح وارد شده است از علی بن
جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که هر گاه موشی در آب رود و از آنجا درآید و
بر روي جامها راه رود آیا نماز در آن جامها میتوان کرد حضرت فرمودند که هر چه را ببینی که تر کرده است آن را بشوي و هر
چه را نبینی و اثرش ظاهر نبوده باشد آبی بر آنجا نضح کن یعنی بریز یا به پاش و حمل کردهاند علما این خبر را بر استحباب بواسطه
نماز. (و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن بئر استقی منها و توضّ ئ به و غسل به الثّیاب و عجن به ثمّ علم انّه کان فیها میتۀ فقال لا
صفحه 122 از 318
باس و لا یغسل منه الثّوب و لا تعاد منه ال ّ ص لاة) از آن حضرت صلوات علیه پرسیدند از چاهی که از آنجا آب بکشند و وضو سازند
و جامه بشویند و خمیر بکنند و بعد از آن بدانند که در آن حیوان مرده بوده است حضرت فرمودند که باکی نیست و جامه را
نمیشویند و نماز را اعاده نمیکنند. این حدیث را کلینی و شیخ بسند موثق کالصحیح روایت کردهاند و قریب به این معنی در دو
روایت صحیح و دو روایت کالصحیح بل الصحیح و در اخبار قویه نیز وارد شده است که همه در این مضمون مشترکند که اگر
بدانند بعد از نماز و غسل ثوب که میته در چاه بوده است اعاده نماز و وضو و شستن جامه ص: 249
نمیکنند و همگی دلالت میکند بحسب ظاهر بر آن که آب چاه به ملاقات میته نجس نمیشود. و ممکنست که حمل کنند بر آن
که مراد راویان از علم ظن بوده است که چون الحال دیدهاند گمان کردهاند که پیشتر افتاده بوده است و لیکن این گمان بد است به
فضلاي اصحاب آن حضرت که علم را از ظن فرق نکرده باشند و دلالت میکند بر عدم قبول بئر نجاست را مگر با تغیر، با احادیث
بسیار که بعد از این مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه در مبحث چاه.
[موش و سگ هر گاه از نانی بخورند یا بو کنند]
(و الفأرة و الکلب اذا اکلا من الخبز او شمّاه فانّه یترك ما شمّاه و یؤکل ما بقی) و موش و سگ هر گاه از نانی بخورند یا بو کنند
پس نمیخورند از آن موضعی که اینها بو کردهاند یا خوردهاند و باقی را میخورند چون غالب اوقات نزدیک بینی هر دو تر
میباشد، در خوردن و بوییدن سگ نخوردن به واسطه نجاست است و در موش از جهت کراهت یا ترك هر دو از روي استحباب
باشد هر چند آنجا را آب کشند و پاك شود و کراهت خوردن به واسطه آنست که سبب نسیان میشود یا قائل شویم به حرمت در
خوردن موش نیز هر گاه رطوبت لعاب آن در نان باقی باشد به اعتبار خباثت نه به اعتبار نجاست. و این مضمون در حدیث صحیح
علی بن جعفر و حدیث موثق عمار وارد شده است و احادیث بسیار وارد شده است در کراهت سؤر موش و در آن که خوردن آن
سبب نسیانست و در مناهی خواهد آمد.
[وضو ساختن از حوضهائی که در آنجا بول میکنند]
(و لا باس بالوضوء من الحیاض الّتی یبال فیها اذا غلب لون الماء البول و ان غلب لون البول الماء فلا یتوضّأ منها) و باکی نیست وضو
ساختن از حوضهائی که در آنجا بول میکنند هر گاه غالب باشد رنگ آب بر رنگ بول و اگر غالب باشد رنگ بول بر رنگ آب
، پس از آنجا وضو نمیتوان ساختن و علما حمل کردهاند این خبر را بر آن که حوض کر باشد چون غالب لوامع صاحبقرانی، ج 1
ص: 250 حوضهاي ایشان آن بوده است که اضعاف مضاعفه کر بوده است چنانکه بالفعل هست و علما را در صحت این خبر
سخنی هست چون در سند او محمد بن سنان هست از علاء بن فضیل از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و ظاهر آنست
که صدوق از کتاب علا نقل کرده است با آن که ظاهرا محمد بن سنان نیز نزد صدوق ثقه است چنانکه شیخ مفید تصریح به توثیق
او کرده است. و مؤید این حدیث اخبار صحیحه هست که مطلق است و حضرت مدار آن را بر تغیر به نجاست و عدم تغیر گذاشته
است و چون این اخبار مطلق است و احادیث مفصله واقع شده است متواتر که حضرات رسول و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم
فرمودهاند که آب اگر کر است نجس نمیشود و بعضی از آن گذشت و این حدیث رد جماعتی میکند که میگویند حوض و
ظرف به ملاقات نجاست نجس میشود اگر چه زیاده از کر باشد و دور نیست که مراد ایشان حوضهاي شتر باشد که دو سه دلوي
اب بیشتر نمیگیرد و غالب اوقات که حوض میگویند آن را میخواهند. و مؤید عدم نجاست حوض بخصوصه روایات معتبره وارد
شده است مثل روایت صحیح صفوان بن مهران که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از حوضهائی که
صفحه 123 از 318
در ما بین مکه معظمه و مدینه مشرفه است که درندهها بر آن وارد میشدند و سگان از آن آب میخورند و الاغها از آن آب
میخورند و جنب در آنجا غسل میکند و از آنجا وضو میسازد حضرت فرمودند که چه مقدار آب دارد من گفتم که گاه هست
که تا نصف ساق دارد و گاه هست تا زانو دارد حضرت فرمودند که وضو بساز از آنها چون آن حضرت آنها را دیده بودند و
میدانستند که تا نصف ساق آن چند کر است بنا بر این تجویز فرمودند و اگر آب قلیل نجس نمیشد به سبب ملاقات هر آینه از
قدر آن نمیپرسیدند و در حدیث موثق کالصحیح از ابو بصیر از حضرت امام ص: 251 جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه وارد شده است که سؤر سگ را نمیتوان خورد مگر آن که حوض بزرگی باشد که از آنجا آب بردارند و غیر
اینها از اخبار.
[جایز نیست وضو ساختن به شیر]
(و لا یجوز التوضّؤ باللّبن لأنّ الوضوء انّما هو بالماء او ال ّ ص عید) و جایز نیست وضو ساختن بشیر زیرا که وضو یعنی طهارت نیست
مگر به آب یا خاك و بر این مضمون احادیث معتبره وارد شده است و از این حدیث استدلالی نیز ظاهر میشود که گوییا حضرت
میفرماید که آن چه حق سبحانه و تعالی آن را مطهر گردانیده است در قرآن دو چیز است و آن آیات آبست که گذشت و در آیه
43 و حق سبحانه و تعالی غیر این دو چیز را نفرموده است پس نتوان طهارت از غیر این : تیمّم فرموده است که فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً 4
دو چیز کردن چون طهارت حکمی است شرعی و یا اعم بگیریم از آن که حق سبحانه و تعالی و رسولش نفرمودهاند از غیر این دو
چیز و غرض حضرت رد است بر عامه که تجویز کردهاند اکثر ایشان طهارت باب مضاف را. و دیگر در احادیث صحیحه نیز وارد
شده است که خاك احد الطهورین است به همین معنی که حق سبحانه و تعالی و رسولش صلی اللَّه علیه و آله دو طهور قرار دادهاند
و آن آبست و خاك پس همین احادیث دلیلست بر آن که از گلاب وضو و غسل نتوان کرد و لیکن چون صدوق عمل به این
حدیث کرده است تخصیص این اخبار میدهد به آن خبر و حق آنست که آن خبر را حمل بر تقیه کردن بهتر است چنانکه گذشت.
[وضو ساختن از نبیذ]
(و لا باس بالتّوضّؤ بالنّبیذ لأنّ النّبیّ صلی الله علیه و آله و سلم قد توضّأ به و کان ذلک ماء قد نبذت فیه تمیرات و کان صافیا فوقها
فتوضّأ به فاذا غیّر التّمر لون الماء لم یجز الوضوء به و النّبیذ الّذي یتوضّأ به و احلّ شربه هو الّذي ینبذ بالغداة و یشرب بالعشیّ او ینبذ
بالعشیّ و یشرب بالغداة) باکی نیست وضو ساختن از نبیذ زیرا که حضرت رسول صلی اللَّه علیه ص: 252 و
آله از آن وضو ساختند و آن آبی بود که چند دانه خرما در آنجا میانداختند تا شوري آب را برطرف کند و آب صاف بر لاي
خرما ایستاده بود و از آن وضو میساختند پس هر گاه خرما رنگ آب را بگرداند جایز نیست وضو ساختن از آن چون مضاف
میشود و نبیذي که حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از آن وضو میساختند آبی بود که در آنجا چند دانه خرما میانداختند
صباح و آخر روز یا شب میخوردند یا شب میانداختند و صباح میخوردند. بدان که أحادیث متواتره وارد شده است در حرمت
نبیذ و آن که نمیتوان به آن وضو ساختن و سنیان جایز میدانند وضو ساختن از نبیذ را به واسطه خبري که به ایشان رسیده است
که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله وضو ساخت از نبیذ و احادیث صحیحه وارد شده است که نبیذي که حضرت وضو ساخت
چنان بود که اهل مدینه شکایت کردند به خدمت آن حضرت که ما از آب شور مدینه مشرفه آزار میکشیم و همه را بضعف معده
و غیر آن از امراض مبتلا نموده است حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که چند دانه خرما در ظرف آب بیندازید و صبح
که اندازید مگذارید که شب بر او بگذرد در همان شب بخورید و شب که اندازید در صبح بخورید و هر سه روز یک مرتبه ظرف
صفحه 124 از 318
را بشویید که مبادا سبب فساد آب شود و منجر به اسکار شود و سنیان مست کننده میکنند و میخورند با آن که در صحاح سته
احادیث بسیار نقل کردهاند که حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرموده است که هر مست کننده حرام است و عن قریب جماعتی بهم
خواهند رسید و شراب را نامی دیگر خواهند گذاشت و خواهند خورد و این خبر را نیز سنیان بطرق متکثره از آن حضرت روایت
کردهاند که صبح میانداختند و شام میخوردند و بر عکس و مطلب صدوق اینست که بگوید ما نیز با شما شریکم در جواز وضو
نبیذ اما چنین نبیذي که خود نقل کردهاید مثل ما جواز و حرمت را.
[اگر شخصی غسل کند از گودي که آب در آنجا باشد و کم از کر باشد]
(فان اغتسل الرّجل فی وهدة و خشی ان یرجع ماء ینصبّ عنه إلی الماء الّذي یغتسل منه اخذ کفّا و صبّه امامه و کفّا عن یمینه و کفّا
عن یساره و کفّا عن خلفه و اغتسل منه) پس اگر شخصی غسل کند از گودي که آب در آنجا باشد و کم از کر باشد و ترسد که
آب غساله که از بدنش میریزد در آن گود داخل شود یک کف آب از جانب پیش بریزد و یک کف به جانب دست راست و
یک کف به جانب دست چپ و یک کف به پشت سر و بعد از آن غسل کند از آن گود. و این حدیث را شیخ روایت کرده است
به سندي معتبر و علما خلاف کردهاند در آن که آب را به چهار طرف بدن میریزد یا چهار طرف زمین، آن که بدن میگوید
وجهش اینست که پیش از غسل بدن را تر کند که در حال غسل آبی که بریزد از بدن تجاوز نکند که به گود رود و آن که
میگوید مراد زمین است وجهش اینست که زمین که رطوبتی بهم رسانید آب را جذب میکند خصوصا راه مکه معظمه که غالب
سفر اصحاب از آن طرف بود و اکثر آن ریگ روانست و همین که تر شد آب را جذب میکند. و مولانا عبد اللَّه رحمه اللَّه
میگفت که ظاهرش زمین است از جهت کثافت که مبادا آب کثیف شود و کلین شود و سید محمد رحمه اللَّه میگوید که مراد از
خبر آنست که دست در آب زنند از چهار جانب تا کثافت آن برطرف شود. و مؤید اراده بدن حدیث صحیح علی بن جعفر است
که روایت میکند از برادرش حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که سؤال کردم از آن حضرت که هر گاه شخصی به آبی
رسد در جوئی یا گودي آیا غسل جنابت میتواند کرد یا وضو از براي نماز میتواند ساخت هر گاه غیر از آن آب نیابد و حال آن
که آب مقدار یک صاع نبوده باشد از جهت غسل و یک مد نباشد از جهت وضو و متفرق باشد چه کند و حال آن که میترسد که
درندهها از آن آب ص: 254 خورده باشند. حضرت فرمود که هر گاه دست او پاك باشد یک کف آب
بردارد و به پشت خود بریزید و یک کف پیش و یک کف از دست راست و یک کف از دست چپ پس اگر ترسد که آب کافی
نباشد سرش را سه مرتبه بشوید پس بدنش را دست بمالد مانند روغن مالی با جریان که همین کافیست و اگر خواهد وضو بسازد رو
را بشوید و هر دو دست را مسح کند بعنوان دهن با جریان و مسح سر تا پاها بکشد و اگر آب متفرق باشد و تواند که جمع کند فبها
و اگر نه از اینجا و از آنجا غسل کند و اگر در یک جا باشد و اندکی باشد که از براي غسل کافی نباشد باکی نیست که غسل کند
و آب غسل به آنجا رود که مجزیست. ظاهرا مراد از رفتن آنست که چون کمست و مضطر است از غساله غسل بقیه اعضاي غسل
را بشوید و دلالت میکند بر آن که غساله پاك است و در حالت اختیار خوب نیست که از غساله غسل کند. و در حدیث صحیح از
کاهلی مرویست که من از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه شنیدم که فرمود که هر گاه به آبی رسی که قلیل باشد پس
آب به پاش از دست راست خود و از دست چپ خود و از پیش روي خود و وضو بساز. و ظاهر این حدیث زمین است چون از
براي وضو به بدن ریختن فاید ندارد و ظاهر این خبر نیز دلالت میکند که ریختن از جهت آنست که آب کثیف نشود چون غساله
وضو بیدغدغه مطهر است. و در حدیث موثق کالصحیح از ابو بصیر منقولست که به حضرت امام جعفر صادق (ع) عرض نمودم
که بسفر میرویم و مبتلا میشویم به غدیرهاي باران که در گوشهاي قریهها میباشد و در آن آب عذره میباشد و اطفال در آنجا
بول میکنند و حیوانات بول میکنند و سرگین میاندازند پس حضرت فرمودند که ص: 255 اگر از اینها
صفحه 125 از 318
کراهتی داشته باشی دست باب زن که اینها دور روند و وضو بساز که در دین اسلام حرج و تنگی نیست چون حق سبحانه و تعالی
یعنی حق سبحانه و تعالی در دین اسلام هیچ تنگی مقرر نساخته است و از «1» فرموده است که ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ
این حدیث سید محمد رحمه اللَّه آن را حل کرده است و این معنی ربطی به آن ندارد پس از مجموع ظاهر شد تخییر میان ریختن به
بدن یا ریختن به زمین پس اگر آب وفا کند بهر دو به پاشد و الا بهر یک خوبست و اللَّه تعالی یعلم.
[آب استنجاء]
(فان انتضح علی ثیاب الرّجل او علی بدنه من الماء الّذي یستنجی به فلا بأس بذلک و ان ترشّش من یده فی الاناء او انصبّ فی
الارض و وقع منه فی الاناء فلا بأس به) پس اگر ترشح کند بر جامه شخصی یا بر بدنش از آبی که به آن مخرج بول و غایط را
میشوید باکی نیست و اگر از دستش ترشح کند در ظرف یا به زمین بریزد و از آنجا ترشح در ظرف باکی نیست خلاصهاش آنست
که آب استنجا پاکست بلکه پاك کننده از خبث. و این مضمون در اخبار معتبره وارد شده است. از آن جمله در حدیث صحیح
منقولست که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند که اگر جامه شخصی باب استنجا افتد آیا جامه نجس میشود
حضرت فرمودند که نه نجس نمیشود و در حدیث حسن کالصحیح وارد شده است که راوي عرض نمود که من از بیت الخلا
بیرون میآیم و به آب استنجا میکنم پس جامهام میافتد بر آب استنجا حضرت فرمودند که باکی نیست. و در حدیث کالصحیح
بل الصحیح مرویست که که از آن حضرت راوي ص: 256 پرسید که استنجا میکنم و جامهام در آب
استنجا میافتد و حال آن که جنبم حضرت فرمود که باکی نیست و ظاهرش آنست که قید جنابت از آن جهت میکند که غالب
اوقات جنب نجاست منی دارد و ازاله منی نیز کرده است پس بنا بر این ظاهر میشود که غساله نجاست پاك باشد مطلقا و آن چه
مظنون است آنست که آب استنجا نیز مثل سایر نجاسات باشد و احادیث نهی را غساله غسل جنابت کراهتش از جهت منی باشد نه
از جهت غسل خصوصا اگر نجاست منی ضرر میداشت میبایست حضرات ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم بیان میکردند که اگر
بدنت منی داشته باشد آب نجس است ترك استفصال در حکایت حال مفید عمومست چنانکه در اصول مبیّن شده است با آن که
وارد شده است از ایشان صلوات اللَّه علیهم که اسکتوا عمّا سکت اللَّه عنه یعنی هر چه را حق سبحانه و تعالی نفرموده باشد شما از
آن ساکت باشید. و در میان علما خلافست که آب استنجا پاك است یا معفو است حدیث صحیح اول صریح است در طهارت و دو
حدیث دیگر ظاهر است در طهارت و حق طهارت است و اکثر علما ذکر کردهاند که طهارت آب استنجا مشروط است به آن که
متغیر نشده باشد به نجاست چون اجماعست که هر آبی که متغیر میشود به نجاست نجس است. و دیگر آن که بر نجسی وارد
نشود چون ملاقی نجس نجس است و لیکن میباید قید کردن که نجاستی نباشد که از آب استنجا پاك شود چنانکه سنگی نجس
باشد و بر بالاي آن سنگ استنجا کنند و آب از اطراف بدر رود و به عددي که در کار است در این صورت سنگ نیز پاك میشود
و کسی که آب قلیل را به ملاقات نجس نجس نمیداند این قید را نمیکند و قیدهاي دیگر وجهی ندارد مثل آن که آب زیاد نشود
از استنجا و این معقول نیست چرا که هر گاه اجزاي نجاست داخل این آب شود البته زیاد میشود مع هذا نگفتهاند و اگر لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 257 در کار میبود میگفتند. دیگر آن که اول آب به مخرج رسد که اگر اول دست برسد پاك نیست زیرا
که اب غساله دست منضم خواهد بود و این نیز بیوجه است زیرا که علی اي حال دست نجس میشود و تقیید نص است بیدلیل.
دیگر آن که نجاستی دیگر نباشد در مخرج مثل بواسیر و این قید در قید اول داخل است. دیگر آن که استنجا از غایط غیر متعدي
معفو است زیرا که متعدي ازاله نجاست جائی دیگر است و این صورتی دارد در صورتی که بسیار تعدي کرده باشد که بر آنها
رسیده باشد مثلا، و اگر غیر متعدي آنست که اصلا مخرج آلوده نشده باشد مثل تریاکیان در این صورت معلوم نیست نجاست آن
تا محتاج به ازاله باشد و اللَّه تعالی یعلم و احتیاط بد نیست در همه. (و کذلک فی الاغتسال من الجنابۀ) یعنی در غسل جنابت هم
صفحه 126 از 318
چنین است یعنی آب غساله غسل نجس نیست به اجماع پس اگر به جامه کسی بریزد پاکست یا اگر ترشحی بکند و قطره چند در
آن آبی بریزد که از آن غسل میکند باکی نیست و این را صدوق خواهد گفت و باین نحوي که ذکر کرده است ظاهرش آنست
که حدیثی که دیده باشد و اگر چه ممکنست که از این احادیث سابقه و لاحقه استنباط کرده باشد.
[اگر حیوان مرده در آب روان باشد]
(و ان وقعت میتۀ فی ماء جار فلا بأس من [با خ] الوضوء من الجانب الّذي لیس فیه المیتۀ) و اگر حیوان مرده در آب روان باشد پس
باکی نیست وضو ساختن از جانبی که در آن جانب مرده نباشد چون آب جاري به ملاقات نجاست نجس نمیشود پس اگر جانبی
که میته در آن جانب باشد متغیر شده باشد چنانکه غالب تغیّر است از آن جانب وضو نمیتوان ساخت لزوما و اگر متغیر نباشد
اجتناب بر سبیل کراهت است و علی اي حال در آن جانبی که ص: 258 میته نیست وضو نمیتوان ساخت. و
حمل بر جاري کردهاند حدیث صحیح را که منقولست از حریز از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه آب غالب
باشد بر بوي مرده از آن آب وضو بساز و بخور و اگر آب متغیر شده باشد و مزهاش گشته باشد وضو مساز و مخور. و هم چنین
حدیث کالصحیحی که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که عرض کردند که هر گاه شخصی به آبی برسد و در آن آب
حیوان مرده افتاده باشد و گندیده باشد چه کند حضرت فرمود که اگر گندیده باشد پس وضو نسازد و نخورد و چون در این دو
خبر حضرت نپرسیدند که آب چه مقدار بود حمل بر آب چشمه کردهاند، یا کر.
[آب ایستاده که مردار در آنجا باشد]
(و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن الماء السّاکن تکون فیه الجیفۀ قال یتوضّأ من الجانب الاخر و لا یتوضّأ من جانب الجیفۀ) و از
آن حضرت سؤال کردند که آب ایستاده که مردار در آنجا باشد حضرت فرمودند که از جانب دیگر وضو بسازد و از جانب مردار
وضو نسازد و این حدیث را کلینی مسندا روایت کرده است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه با زیادتی آن که و اراده استنجا نیز
دارد، پس جواب حضرت که وضو میسازد شامل استنجا نیز میباید باشد تا جواب مطابق سؤال باشد و وضو را بمعنی لغوي اطلاق
نمودهاند در این صورت و مراد از آب ساکن غیر آب چشمه و چاهست. (و سئل الصّادق عن غدیر فیه جیفۀ فقال ان کان الماء قاهرا
لها لا یوجد الرّیح منه فتوضّأ و اغتسل) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از آب گودي ایستاده و جمع شده از آب
، باران که در آن حیوان مرده افتاده باشد چه کنند حضرت فرمودند که اگر آب غلبه کند بر بوي مردار و لوامع صاحبقرانی، ج 1
ص: 259 نگندیده باشد وضو و غسل بکن از آن آب و این حدیث را کلینی بسند صحیح روایت کرده است از آن حضرت و در
آخرش غسل نیست و شیخ طوسی احادیث بسیار باین مضمون روایت کرده است بعضی صحیح است و بعضی کالصحیح و همه را
حمل کردهاند بر آن که کر باشد. و محتملست که فرق باشد میان آب باران و آب چاهی که در حوض کنند با آن که آب باران
چون حکم آب روان دارد کریت در آن شرط نباشد و در آب چاه کریت شرط باشد و لیکن این مذاهب را صریحا از کسی
ندیدهام و بعضی از معاصران چنین قائل بودند و باین تفصیل جمع میان اخبار نجاست و طهارت قلیل میتوان کرد بیتکلّفی چنانکه
اصحاب تکلف بسیار کردهاند و اللَّه تعالی یعلم.
[کسی که جنب شود در سفري و یافت نشود مگر برف]
(و من اجنب فی سفر و لم یجد الّا الثّلج فلا باس بان یغتسل به و لا باس بأن یتوضّأ به ایضا یدلک به جلده) و کسی که جنب شود در
صفحه 127 از 318
سفري و بهم نرسد مگر برف پس باکی نیست که به آن غسل یا وضو کند به آن که بمالد بر بدن تا آب شود و جریان حاصل شود
و اقل جریان آنست که آب حرکت کند و اگر چه آن قدر باشد که از ته مویی به ته موي دیگر حرکت کند و اگر چه به مدد
دست باشد و این در صورتیست که خوف ضرر نباشد و الا تیمّم میکند و باین تفصیل جمع کردهاند علما میان روایات معتبره که
در برف وارد شده است و صحیح علی بن جعفر نیز دلالت میکند بر آن.
[باکی نیست که جنب دست در اندرون خم کند و بدست آب از آنجا بردارد]
(و لا باس ان یغرف الجنب الماء من الحبّ بیده) و باکی نیست که جنب دست در اندرون خم کند و بدست آب از آنجا بردارد
یعنی هر گاه دستش پاك باشد جنابت سبب نجاست آب نمیشود و بر این مضمون اخبار صحیحه وارد شده است.
[ترشح آب غسل جنب]
(و إن اغتسل الجنب فنزا الماء من الارض فوقع فی الاناء او سال ص: 260 من یدیه فی الاناء فلا بأس به و اگر
غسل کند جنب در زمین پاکی و بدنش پاك باشد و چون غسل کند و آب به زمین ریزد ترشح کند از زمین و در ظرف آبی که از
آنجا غسل میکند بچکد یا از بدنش ترشح کند قطره چند و در آن ظرف ریزد باکی نیست و بر تقدیري که از غساله جنب وضو و
غسل نتوان کرد این قطرات ضرر ندارد و بیدغدغه چون غساله پاکست بیدغدغه و بر این مضمون روایات صحیحه و موثقه وارد
شده است و کسی خلاف نکرده است لیکن بعنوان سیلان واقع شده است چنانکه صدوق گفته است و لیکن ظاهرا مراد صدوق نیز
قطرات است و اللَّه تعالی یعلم.
[مرد و زن از یک ظرف غسل کنند]
(و لا باس بان یغتسل الرجل و المرأة من اناء واحد و لکن تغتسل بفضله و لا یغتسل بفضلها) و باکی نیست که مرد و زن از یک
ظرف غسل کنند و لیکن بهتر آنست که در آب برداشتن اول مرد آب بردارد و دیگر زن چنانکه در حدیث صحیح فضلا که آن
زراره و محمد بن مسلم و ابو بصیر است روایت کردهاند از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما و خواهد
آمد و حاصل مراد آنست که سؤر جنب نجس نیست بلکه طاهر و مطهر است. و بر این مضمون أخبار صحیحه وارد شده است اما
تقدم مرد بر زن در این صحیحۀ الفضلا واقع شده است و بس و دور نیست که از جهت اشرفیت مرد باشد بر زن و رعایت ادب زن
باشد نسبت به مرد پس لازم باشد که در همه جا زن نسبت به شوهر خود رعایت ادب بکند چنانکه خواهد آمد در نکاح.
[منزوحات بئر]
[انسان]
(و اکبر ما یقع فی البئر الانسان فیموت فیها فینزح منها سبعون دلوا و اصغر ما یقع فیها الصّعوة فینزح منها دلو واحد و فیما بین الانسان
، و الصعوة علی قدر ما یقع فیها) و بزرگترین چیزي که در چاه میافتد که شارع از جهت آن دلو قرار داده لوامع صاحبقرانی، ج 1
ص: 261 است آدمست خواه بزرگ و خواه کوچک و خواه مرد و خواه زن و خواه مسلمان و خواه کافر علی الظاهر که اگر بمیرد
صفحه 128 از 318
در چاه هفتاد دلو میکشند و کوچکترین چیزي که در چاه افتد صعوه است که از افراد گنجشک است در لغت عرب و دم
جنبانک میگویند آن را اگر در چاه بمیرد یک دلو میکشند و از آدمی تا صعوه بحسب جثه زیاد و کم میشود و ظاهر آنست که
به تخمین مکلف باشد در بزرگی و کوچکی و عدد ما بین یک تا هفتاد سگ به سی دلو مناسبت دارد، و خوك به پنجاه دلو، و
گربه به هفت دلو و امثال این و همین قرینه استحباب نزح است و جمعی از علما ذکر کردهاند که غرض حضرت بیان ضابطه کلی
نیست که ما براي خود استنباط توانیم نمود بلکه در تفاصیلش رجوع به اخبار دیگر میباید کرد. و این خبر موثق عمار ساباطی است
و علما عمل به این حدیث کردهاند اگر چه عمار فطحی است لیکن ثقه و معتمد است و لیکن ظاهر آنست که امثال این اخبار اگر
مؤیدات از اخبار دیگر داشته عمل میکردهاند و یا آن که ایشان در زمان حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده
بودند و در آن وقت مذهب ایشان صحیح بوده است و چون ایشان بعد از حضرت از مذهب عدول کردند از ایشان روایت
نمیکردند و نهایت اجتناب مینمودند از ایشان. و لیکن اخباري که از ایشان شنیده بودند در حالت ایمان و عدالت نقل میکردهاند
و باین خبر عمل نمودهاند و خلافی نکردهاند مگر در کافر که بعضی گفتهاند که کل آب را میباید کشید چون حضرت نجاست
مردن را فرموده است و بس و نجاست کفر را نفرموده است و چون اخبار دیگر وارد شده است که چاه به ملاقات نجاست نجس
میشود پس باید که در جائی که نصی وارد نشده ص: 262 باشد کلّ را بکشند و جمعی گفتهاند که در ما
چهل دلو میکشند و بعضی سی دلو گفتهاند بنا بر این دو قول هفتاد دلو کافیست و ابن طاوس علیه الرحمه گفته «1» لا نص فیه
است که در ما لا نص فیه هیچ نمیکشیم چون شارع نفرموده است که بکشید و بنا بر قول او نیز هفتاد دلو کافیست و حق آنست که
این مسأله از ما لا نص فیه نیست چون حضرت فرموده است که از جهت انسان هفتاد دلو بکشند. و بدان که در نجاست آب چاه به
ملاقات نجاست هر گاه متغیر شود به نجاست که رنگ یا بو یا مزهاش به نجاست بگردد خلافی نیست که نجس میشود و اگر متغیّر
نشود چهار قولست مشهور میان قدما نجاست است و وجوب نزح و بعضی نجس نمیدانند و کشیدن آن را واجب میدانند تعبدا-
و بعضی نجس نمیدانند و کشیدن آن را سنت میدانند و این قول اکثر متأخرین است و بعضی گفتهاند که اگر آب چاه کر «2»
باشد نجس نمیشود و الا نجس میشود. و آن چه اظهر است نزد بنده طهارتست و احتیاط در نزح است به نحوي که مذکور خواهد
شد و آن روایاتی که مذکور خواهد شد ظاهر خواهد شد دلیل طهارت و اگر چه صدوق عمل به خبر عمار نموده است که اکثر
هفتاد دلو است و لیکن کر را ذکر کرده است بنا بر آن که کر زیاده از هفتاد دلو نیست چون نقل کردهاند که میباید دلوي دو صاع
آب بگیرد و مشهور میان علما آنست که دلو معتاد آن چاه اعتبار دارد و اگر آن چاه دلو معتادي نداشته باشد دلوي که اکثر مردم
آن بلد به آن کشند معتبر است و ظاهر نمیشود که صدوق چاه را به ملاقات نجاست ص: 263 نجس
میداند یا نه و بر تقدیر عدم نجاست آیا نزح را واجب میداند یا نه. و ظاهر عبارتی که در اول کتاب گفت که ماء البئر طهور
اینست که پاك داند اگر چه محتملست که مرادش این باشد که چون بکشند ازاله نجاست به آن میتوان کردن چنانکه سیاق کلام
بر آن دلالت میکند و به این معنی اشاره نموده است در امالی و گفته است که آب چاه طهور است ما دام که چیزي از نجاسات در
چاه نیفتد که باعث نجاست چاه شود و ظاهرا توقف داشته باشد از جهت تعارض روایات چنانکه در روایت صحیح از محمد بن
اسماعیل بن بزیع وارد شده است که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه فرمودند که آب چاه واسع و فراخست هیچ چیز آن را نجس
نمیکنید تا متغیر نشود به نجاست و همین حدیث را نیز بعنوان مکاتبه روایت کرده است. و در روایت صحیحی دیگر از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه نقل کرده است که حضرت فرمود که آب چاه واسع است یعنی ماده دارد یا فراخ است حکم آن از حیثیت عدم
نجاست و هیچ چیز آن را فاسد نمیکند مگر آن که بوي آن یا مزه آن متغیر شود که در آن صورت آن مقدار آب میکشند تا بوي
آن زایل شود و مزهاش خوب شود زیرا که ماده دارد که از زمین بیرون میآید و همین علت در آب چشمه جاریست بلکه اولی هر
گاه پیش آن باز باشد و روان باشد. دیگر در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که جامه را
صفحه 129 از 318
نمیشویند و اعاده نماز نمیکنند از جهت هر چیزي که در چاه افتاده باشد مگر آن که بوي آن به نجاست متغیر شود پس اگر متغیر
شده باشد جامه را میشویند و اعاده نماز میکنند و آب چاه را میکشند و در این باب اخبار بسیار خواهد آمد. و جمعی که قایل به
نجاست چاه شدهاند به ملاقات نجاست عمده ادله ایشان آنست که شارع طریق تطهیر چاه را به نزح مقرر فرموده است و در بعضی
اخبار ص: 264 بلفظ تطهیر واقع شده است اگر نجس نمیشد نزح مقرر نمیساخت و جوابش آنست که
ممکنست که مراد از تطهیر تنظیف و پاکیزگی باشد تا جمع میان اخبار شده باشد با آن که اختلاف عظیمی که در نزح وارد شده
است قرینه استحباب است که حضرات ائمه معصومین نظر بحال سایلان میکردهاند هر یک که استکراه ایشان بیشتر بوده است بیشتر
میفرمودهاند و هر که کمتر بوده است کمتر. و جمعی که قایل به تفصیل شدهاند دو حدیث موافق ایشان است هر دو بد نیست که
یکی موثق عمار است و یکی قوي کالصحیح حسن بن صالح است و این دو خبر را نیز حمل بر استحباب میتوان کرد که اگر کر
باشد استحباب اجتناب کمتر است و اگر کمتر از کر باشد بیشتر و قولی که نجس نمیشود و نزح واجبست تعبدا نیز جمعی است
میان اخبار طهارت و اوامر به نزح و احوط آنست که مقدّرات را بکشند و تا نکشند استعمال آن نکنند و اگر عمل به طهارت کنند و
نکشند ظاهرا معاقب نبوده باشند و اللَّه تعالی یعلم.
[اگر موشی در چاهی افتد و بمیرد و از هم نپاشد]
(فان وقع فیها فأرة و لم تتفسّخ ینزخ منها دلو واحد و ان انفسخت فسبع دلاء) پس اگر موشی در چاهی افتد و بمیرد و از هم نپاشد
یک دلو میکشند و اگر از هم به پاشد هفت دلو میکشند. بدان که چون صدوق عمل بحدیث عمار نموده است فأره را از بابت
صعوه یک دلو قایل شده است. و اما اخبار صحیحه بسیار بر سه دلو واقع شده است و هفت دلو، و در حدیثی ضعیف واقع شده است
که اگر از هم به پاشد هفت دلو بکشند. اکثر علماء باین عنوان قایل شدهاند که اگر از هم نپاشد سه دلو، و اگر از هم به پاشد هفت
دلو و احادیث صحیحه در خصوص فأره واقع شده است که سبب نجاست چاه نمیشود. و در بعضی اخبار معتبره وارد شده است که
چهل دلو بکشند و در بعضی اخبار تمام آب را بکشند و آنها محمولست بر آن که موشی بسیار در چاه افتاده لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 265 باشد چنانکه مدار بر اینست در چاههاي راه مکه معظمه و آب متغیر شده باشد چهل دلو میکشند اگر تغییرش زائل
شود فبها و إلّا آن قدر میکشند که تغییرش زایل شود و بهتر آنست که تمام آب را بکشند أما آن چه مظنون بنده است آنست که
در مطلق فاره اگر آب متغیر شده باشد آن مقدار میکشند که تغییر آن زائل شود و سنت است که تمام آب را بکشند و با عدم تغیر
کشیدن واجب نیست و سنت است که سه دلو بکشند و بهتر هفت دلو است و بهتر چهل دلو و اللَّه تعالی یعلم.
[اگر الاغی در چاه افتد و بمیرد]
(فان وقع فیها حمار ینزح منها کرّ من ماء) و اگر الاغی در چاه افتد و بمیرد یک کر آب میباید کشید و بر این مضمون حدیث معتبر
کالصحیح وارد شده است و اکثر علما باین عمل کردهاند، و در احادیث صحیحه وارد شده است از براي دابه که غالبا در روایات بر
اسب و استر و الاغ استعمال میکنند و بعضی اوقات با اینها منظم است گاو و گوسفند و شتر که چند دلوي آب بکشند. و مظنون
آنست که سه دلو کافیست نهایتش ده دلو و کر اولی است و کل بهتر است چون در حدیث صحیحی وارد شده است از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اگر در چاه بمیرد جانوري کوچک یا جنبی در آب رود هفت دلو بکشند و اگر گاو نر یا
چیزي که در جثه مثل او باشد بمیرد یا شراب در چاه ریخته شود کل آن را بکشند پس در الاغ اگر کل را بکشند بهتر است.
صفحه 130 از 318
[اگر سگی در چاه افتد و بمیرد]
(و ان وقع فیها کلب نزح منها ثلاثون دلوا إلی اربعین دلوا) و اگر سگی در چاه افتد و بمیرد سی دلو میکشند تا چهل دلو یعنی اقل
آن سی است و اکثرش چهل و در میانه هر چه بیشتر باشد بهتر است، و باین نحو خبري ندیدهام و قولی نشنیدهام. و در موثقه سماعه
سی دلو است یا چهل دلو و در حدیث دیگر بیست یا سی یا چهل است. ص: 266 و در احادیث صحیحه
وارد شده است چند دلوي که اقلش سه است و در اخبار صحیحه پنج دلو و هفت دلو واقع شده است و اظهر آنست که پنج کافیست
و بهتر از آن هفت است و اولی از آن بیست یا سی یا چهل است و در بعضی روایات کل واقع شده است و محمول است بر آن که
اگر متغیر شده باشد سنت است کل و واجب آن مقدار است که تغییر آن برطرف شود. چنانکه در اخبار صحیحه وارد شده است که
اگر آب چاه متغیر نشده باشد باکی نیست و چیزي نمیباید کشید و اگر متغیر شده باشد آن قدر بکشند که تغییر او زایل شود و
مظنون همین است و بواقی مستحب است، و اگر سگ زنده بیرون آید از چاه مشهور آنست که هفت دلو میکشند و بر این مضمون
حدیث صحیحی وارد شده است و ظاهرا سه و پنج نیز کافی باشد استحبابا و اللَّه تعالی یعلم.
[اگر گربه در چاه افتد]
(و ان وقع فیها سنّور نزح منها سبع دلاء) و اگر گربه در چاه افتد از آن چاه هفت دلو میکشند اگر بمیرد. و بر این مضمون اخبار
صحیحه وارد شده است با سگ و لیکن چون صدوق بنا را بر حدیث عمار گذاشته است سی تا چهل را به سگ داده است و هفت
را به گربه چون جثه او کوچکتر است و ظاهر آنست که در گربه سه دلو کافی باشد و پنج بهتر و هفت بهتر و بیست بهتر چون
حدیث صحیح در مطلق میته وارد شده است که بیست دلو بکشند و دیگر سی یا چهل بهتر اگر متغیر نشده باشد و الا آن قدر که
تغییر زایل شود و کل بهتر است.
[اگر مرغ خانگی یا خروس یا کبوتر در چاه بمیرد]
(و ان وقع فیها دحاجۀ او حمامۀ نزح منها سبع دلاء) و اگر در چاه بمیرد مرغ خانگی یا خروس با کبوتر هفت دلو آب میکشند و در
روایات صحیحه در این، و در مطلق طیر که از کبوتر باشد تا شتر مرغ وارد شده است هفت دلو و پنج دلو و چند دلو و هیچ دلو پس
کشیدنها مستحب است و هفت ص: 267 دلو بهتر است و اگر مطلق پرنده را حتی گنجشک هفت دلو
بکشند بهتر است چون در لغت اطلاق میکنند طایر را بر هر پرنده و طیر جمع آنست اگر چه گاهی اطلاق میکنند آن را بر واحد.
[اگر شتر یا گاو نري در چاه بمیرد]
(و ان وقع فیها ثور او بعیر او صبّ فیها خمر نزح الماء کلّه) و اگر بمیرد در چاه شتري یا گاو نري یا ریخته شود در آن شرابی کل
آب را میکشند، و بعیر شامل شتر کوچک و بزرگ و نر و ماده هست و در آن اخبار صحیحه وارد شده است که جمیع را بکشند و
خبري کالصحیح هست که شتر نر را یک کر بکشند و احادیث چند دلو از براي مطلق دابه هست. و احادیث صحیحه وارد شده
صفحه 131 از 318
است که هیچ چیز نمیباید کشید از جهت هیچ چیز تا متغیر نشود پس اخبار کل را حمل بر تغییر آب میتوان کرد و حمل بر
استحباب و الا واجب در صورت تغیر آن قدریست که تغیر زایل شود و هم چنین ثور و خمر را و احوط در خمر آنست که تمام را
بکشند اگر چه یک قطره باشد و بعضی در چند قطره بیست دلو گفتهاند و سی نیز در روایت واقع شده است. و اکثر علما گفتهاند
که حکم خمر دارد نبیذ که شراب خرما و شراب عسل و شراب شکر و امثال اینهاست از چیزهاي که مست کننده است و از حلویات
میگیرند و هم چنین فقاع و آن بوزه است که از حبوبات میگیرند مثل جو و ذرت و برنج و بعضی ملحق به اینها ساختهاند عصیر
عنبی را که شیره انگور است هر گاه بجوشد و غلیان کند دو ثلثش به جوشیدن نرفته باشد، و مستند ایشان آنست که احادیث متواتره
وارد شده است که اینها نیز حکم شراب دارند لیکن چون ظاهرش اینست که حکم شراب دارد در حرمت مشکل است داخل کردن
آنها در این حکم اگر چه احوط است.
[اگر چند قطره خون در چاه ریزد]
(و ان قطر فیها قطرات من دم استقی منها دلاء) و اگر چند قطره ص: 268 خون در چاه ریزد چند دلو آب
بکشند در حدیث صحیح علی بن جعفر وارد است که از برادرش حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه سؤال میکند از
شخصی که مرغ خانگی یا کبوتري را بکشد و در چاه افتد آیا جایز است که از آب آن چاه وضو بسازند حضرت فرمودند که چند
دلوي بکشد و بعد از آن وضو بسازد. و در صحیحه محمد بن اسماعیل منقولست که به شخصی کتابتی نوشتم که به حضرت امام
رضا صلوات اللَّه علیه عرض نماید که هر گاه چاهی در خانه باشد از جهت وضو ساختن پس چند قطره بول یا خون در آن چاه
ریزد یا مانند پشکلی از فضله آدمی در چاه افتد چه چیز آن چاه را پاك میکند تا حلال باشد وضو ساختن از براي نماز از آب آن
چاه پس حضرت بخط مبارك خود در کتابت من نوشتند که چند دلوي آب میکشند، و فرمودند که آب چاه واسع است چیزي او
را نجس نمیکند تا متغیر نشود و ظاهر این دو خبر آنست که سه دلو کافی باشد استحبابا و اکثر علما ده دلو گفتهاند و این احوط
است و حدیث سی دلو خواهد آمد و آن بهتر است و اللَّه تعالی یعلم.
[مردي که بالغ باشد در چاه بول کند]
(و ان بال فیها رجل استقی منها اربعون دلوا) و اگر مردي که بالغ باشد در چاه بول کند چهل دلو آب میکشد و این روایت موثقه
علی بن ابی حمزه است و علما عمل باین کردهاند. و در صحیحه فضلا وارد شده است که تمام آب را بکشند و آن بهتر است اگر
چه ظاهرش آنست که مستحب باشد یا چاه به آن متغیر شده باشد و اظهر آنست که چهل دلو نیز مستحب است و از پیش گذشت
که از براي قطرات بول چند دلو کافیست.
[اگر کودکی که غذاي او بر شیرش غالب باشد بول کند در چاه]
(و ان بال فیها صبیّ قد اکل الطّعام استقی منها ثلث دلاء و ان کان رضیعا استقی منها دلو واحد) و اگر کودکی که غذاي او بر
شیرش غالب ص: 269 باشد بول کند در چاه سه دلو آب میکشند و اگر شیرخواره باشد که شیرش بر غذا
غالب باشد یک دلو میکشند و در روایت کالصحیح وارد شده است که براي بول صبی هفت دلو میکشند و اکثر اصحاب به آن
صفحه 132 از 318
عمل کردهاند. و در روایت موثق وارد شده است که از براي فطیم یک دلو میکشند و فطیم آنست که او را از شیر باز کرده باشند و
علما حمل کردهاند بر طفلی که قریب به آن باشد که از شیر باز کنند مجازا و در صحیحۀ الفضلا تمام آبست، و محمول بر استحباب
است.
[اگر در چاه افتد زنبیلی از فضله آدمی]
(فان وقع فی البئر زنبیل [و خ زبّیل در هر دو جا] من عذرة رطبۀ او یابسۀ او زنبیل من سرقین فلا بأس بالوضوء منها و لا ینزح منها
شیء) این مضمون حدیث صحیح علی بن جعفر است پس اگر در چاه افتد زنبیلی از فضله آدمی که تر باشد یا خشک باشد یا
زنبیلی از سرگین در چاه افتد پس باکی نیست که وضو بسازند و از آب چاه چیزي نکشند و این تتمه نیست در حدیث و لیکن ظاهر
حدیث است. و نزدیک به این معنی روایت کرده است عمار ساباطی که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردند
از چاهی که در آن بیفتد زنبیلی عذره خشک یا تر حضرت فرمودند که باکی نیست هر گاه آب چاه بسیار باشد و ظاهرا تقیید به
آب بسیار از آن جهت که اگر آبش کم باشد به نجاست متغیر میشود و این دو حدیث نیز دلالت میکند بر طهارت آب چاه یعنی
به ملاقات نجاست نجس نمیشود و لیکن چون بحسب ظاهر منافات دارد با حدیث آینده صدوق تأویل کرده است به آن که هذا
اذا کانت فی زنبیل و لم ینزل منه شیء فی البئر یعنی آن که گفتیم باکی نیست موافق حدیث در صورتیست که از آن چه در زنبیل
است از عذره داخل آب چاه نشود و اگر آن تتمه را داخل نمیکرد جمع میتوانست کردن که باکی نیست پاك میشود به نزح
چهل یا پنجاه دلو و این ص: 270 تاویلات وقتی در کار است که حدیثی دیگر نباشد و پیش گذشت
احادیث بسیار که دلالت بر طهارت آب چاه میکرد و این دو حدیث نیز مثل آنهاست و ممکن است که صدوق چاه را با این
نجاسات نجس داند و به سبب مردن حیوان نجس نداند مگر وقتی که از هم به پاشد و نجاسات اندرونی بیرون آید چنانکه در پیش
اشاره به آن شد.
[هر گاه عذره آدمی در چاه افتد]
(و متی وقعت فی البئر عذرة استقی منها عشر دلاء فان ذابت فیها استقی منها اربعون دلوا إلی خمسین دلوا) و هر گاه در چاه افتد
عذره آدمی ده دلو دلو آب بکشند پس اگر از هم به پاشد در چاه چهل دلو بکشند تا پنجاه دلو بکشند به نحوي که در سگ
گذشت و روایت قوي است و در آن واقع است چهل یا پنجاه و نه تا پنجاه و اگر چه در روایت ضعفی است علما به آن عمل
کردهاند و قایل به پنجاه شدهاند که بیشتر بهتر و پیش گذشت در صحیحه ابن بزیع که چند دلوي میکشند و یا چیزي نمیکشند و
در صحیحه علی ابن جعفر نیز گذشت الحال پس اظهر استحباب نزح است و چند دلو که اقلش سه است کافیست و باین روایت
عمل نمودن بهتر است و اللَّه تعالی یعلم.
[در حریم چاه]
(و البئر اذا کان إلی جانبها کنیف فان کانت الارض صلبۀ فینبغی ان یکون بینهما خمسۀ اذرع و ان کانت رخوة فسبعۀ اذرع) و چاه هر
گاه در جانب آن آن خانه باشد که چالهاش به آب رسیده باشد پس اگر زمین سخت باشد سزاوار آنست یعنی سنت است که در
میانه چاه و چاله پنج زرع باشد به گز دست و اگر زمین سست باشد پس سنت هفت کز است و همین مضمون را کلینی در روایت
صفحه 133 از 318
قوي نقل کرده است و به جاي صلبه کوه گفته است. به جاي رخوه سهل گفته که دامن کوه باشد و صدوق چنین فهمیده است که
حضرت صلوات اللَّه علیه بر سبیل مثال گفته است و علما متابعت او کردهاند و ممکنست که روایتی دیگر به صدوق رسیده باشد به
همین عبارت که نقل کرده باشد آن را. ص: 271 و در روایات معتبره که یکی از آنها حسن کالصحیح است
وارد شده است که حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم جهت را اعتبار فرمودهاند و در روایتی واقع شده است که ظاهر آن
بلندي و پستی قرار است به این معنی که مقر آب مختلف میباشد هر گاه چاه را کنده باشند سه کز و به آب رسیده باشد ممکنست
که چاله را سه کز و نیم کنده به آب رسیده باشد بنا بر این چاه بالاست و از آب چاه به چاله میآید نه بر عکس و این را تجربه
کردیم. و فوقیت جهت چنانکه از روایت معتبره ظاهر میشود آنست که مجراي همه چشمها از جانب شمالست و آن از قطب
شمالیست تا مغرب اعتدال پس اگر چاه در آن طرف باشد و چاله در طرف جنوب باشد و آن مقابل شمالست از قطب جنوبی تا
مشرق اعتدال بلند است چون آبها از آن جانب میآید پس اول به چاه میرسد و دیگر به چاله و بر عکس چاله فوقست. و اگر چاه
در طرف صبا باشد و آن از قطب شمالی است تا مشرق اعتدال چاله در طرف دبور باشد مقابل آن از مغرب اعتدال تا قطب جنوبی و
بر عکس مساویند پس احتمالات هیجده میشود زیرا که زمین یا سست است یا سخت و بر هر احتمالی یا مقر چاه بلند است یا چاله
یا مساویند و دو در سه شش صورت میشود و این شش را در سه صورت جهت زدیم که فوقیت چاهست یا فوقیت چاله یا تساوي
هیجده صورت میشود و چون اگر یکی از این سه باشد پنج کز کافیست پس نه صورت پنج ذرعست که زمین صلب است و سه
صورت فوقیت قرار چاه نیز پنج ذرع است و در سه صورت تساوي مقر و تحتیت آن دو صورتش فوقیت جهت است پس چهارده
صورت پنج ذرع کافیست و چهار صورت هفت ذرع است به اندك تاملی ظاهر میشود که تقسیم به بیست و چهار صورت
بیوجهست چون تساوي جهت را دو صورت کردهاند یکی آن که چاه در مغرب باشد و چاله در مشرق و بر عکس و هر گاه هر دو
ص: 272 یک حکم داشته باشد و داخل تساوي باشد پس دو صورت کردن بیفایده خواهد بود و این
تحدید مشهور است و در بعضی از روایات در طرف قلت سه و چهار واقع شده است و در طرف کثرت دوازده واقع شده است در
جهت و یا تساوي جهت هفت ذرع واقع شده است و در بعضی از نسخ نه ذرع پس اگر در چهارده صورت پنج ذرع باشد و در باقی
دوازده بهتر است و اگر در طرف قلت هفت ذرع باشد بهتر و اللَّه تعالی یعلم. (و قال الرّضا صلوات اللَّه علیه لیس یکره من قرب و لا
بعد بئر یغتسل منها و یتوضّأ ما لم یتغیّر الماء) و حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که نجس نمیگرداند قرب و بعد بالوعه چاهی را
که از آن چاه غسل کنند و وضو سازند ما دام که آب چاه متغیر نشود. و این حدیث را کلینی بسند حسن از محمد بن القسم ثقه که
کتاب او نزد صدوق بوده است و طریق صدوق به او حسن کالصحیح است روایت کرده است از ابو الحسن الرضا صلوات اللَّه علیه
که پرسیدند از آن حضرت از چاهی که میان آن و چاله پنج کز باشد یا بیشتر حضرت فرمودند که ضرر ندارد قرب و بعد چاله به
چاه وضو میتوان ساخت و غسل میتوان کرد ما دام که آب چاه متغیر نشود. و چون صدوق خواسته است که اختصار کند باعث
اختلال معنی شده است اما مآل هر دو معنی یکیست و ظاهرش آنست که چاه به ملاقات نجاست نجس نمیشود تا متغیر نشود و
ممکنست که مراد این باشد که تا متغیر نشود علم به وصول نجاست حاصل نمیشود غالبا و اول اظهر است. (و روي عن ابی بصیر
انّه قال نزلنا فی دار فیها بئر إلی جنبها بالوعۀ لیس بینهما الا نحو من ذراعین فامتنعوا من الوضوء منها فشقّ ذلک علیهم فدخلنا علی
ابی عبد اللَّه فاخبرناه فقال توضّأوا منها فانّ لتلک البالوعۀ مجاري تصبّ فی واد ینصبّ فی البحر) طریق صدوق لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 273 به ابو بصیر موثق است و او ذکر کرده است که جمعی در خانه فرود آمدیم که در آن خانه چاهی بود که در جنب
آن چاله بود که فاصله میان چاه و چاله تقریبا دو ذرعی بود پس یارانی که با من بودند وضو نساختند از آب آن چاه و کار بر ایشان
مشکل شد که میبایست آب را از بیرون بیاورند پس همه به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه رفتیم و واقعه را
عرض نمودیم پس حضرت فرمودند که از آن چاه وضو بسازید که آن چاله را راهی هست بجویی که آن جو به دریا میریزد. بدان
صفحه 134 از 318
که محتملست که در مدینه مشرفه بیت الخلاها را بهم راه داده باشند در زیر زمین چنانکه چاههاي نجف اشرف همه بهم راه دارند و
همه سر به دریا گذارند چون دریا نزدیک است و ممکنست که مراد این باشد که چون آب زیر زمین بهم راه دارند و به دریا نیز
اتصال دارند کنایه از ماده باشد که چون هر دو ماده دارند دیر متغیر میشود و تا متغیر نشود نجس نمیشود.
[هر گاه چیزي در چاه افتد و بوي آب را متغیر سازد]
(و متی وقع فی البئر شیء فغیّر ریح الماء وجب ان ینزح الماء کلّه فان کان کبیرا و صعب نزحه فالواجب ان یتکاري علیه اربعۀ رجال
یسقون منها علی التراوح من الغدوة إلی اللیل) و هر گاه چیزي در چاه افتد و بوي آب را متغیر سازد واجبست که جمیع آب را
بکشند پس اگر آب بسیار باشد و مشکل باشد کشیدن آب آن چاه واجبست که کرایه کنند چهار کس را که آب بکشند به عنوانی
که یکدیگر را راحت دهند از صبح تا شام. و این معنی در حدیث کالصحیح واقع شده است و صدوق از آن خبر برداشته است چون
در آن خبر میپرسد از حضرت صلوات اللَّه علیه از سگ و موش و خوك حضرت میفرماید که کل آب را بکشند پس اگر آب
غلبه کند تراوح کنند پس آن که واقع شده است در اینها که کل را بکشند حمل میباید کرد بر صورت تغیّر آب تا جمع شود در
میان اخبار چنانکه شیخ نیز چنین کرده ص: 274 است و لیکن چون تمام کشیدن را سنت میدانیم هم چنین
تراوح را سنت میدانیم. و آن چه ظاهر میشود از دو خبر صحیح و دو خبر حسن کالصحیح و دو خبر قوي کالصحیح و یک خبر
موثق کالصحیح و دو خبر قوي کالصحیح آنست که هر گاه متغیر شود چاه آن قدر بکشند که بوي بد او زایل شود و ظاهر همه این
اخبار آنست که چاه به ملاقات نجاست نجس نمیشود زیرا که تا تغیر هست نجاست هست و چون تغیر زایل شد چنانست که سگ
را از چاه بیرون برند پس اگر نجس میشد میبایست که بعد از تغیر چهل دلو بکشند لهذا بعضی که قایلند به نجاست استیفاي
مقدر به این معنی را قایلند و جمعی دیگر به این معنی قایلند که تمام کنند این مقدار را به آن که اگر در سگ سی دلو بکشند و
تغیر زایل شود ده دلو دیگر میکشند چنانکه محقق در معتبر قائل شده است به این معنی. و اما کیفیت تراوح پس جمعی گفتهاند
که دو کس بکشند باین عنوان که یکی در چاه رود و دلو را به زودي پر کند و دیگري از بالا بکشد و اینها که مانده شوند
استراحت کنند و دو کس دیگر بکشند بهمان عنوان و اقلا میباید که چهار کس باشد که اگر بیشتر ضرر ندارد و بعضی گفتهاند
که هر دو بر لب چاه ایستاده بکشند و سه کس کافیست بواسطه راحت دادن بانکه یکی مدد یکی بدهد و یکی استراحت کند و هم
چنین تا شام و اگر شش کس باشند احوط است که یکی اندرون چاه باشد و دو کس بالا و این سه کس دیگر که مانده شوند سه
کس دیگر تا عمل بهر دو قول کرده باشند. و مشهور آنست که همه به نماز جمعه میتوانند رفت و هم چنین به نماز جماعت و با
هم چیزي میتوانند خورد و بهتر آنست که در وقت استراحت چیزي بخورند و باز مشهور آنست که روز صوم اعتبار دارد بانکه اول
صبح بلکه اندکی پیشتر از باب مقدمه مشغول نزح شوند و تا شام بلکه اندکی بعد از شام داخل کنند. ص:
275 و بعضی گفتهاند که این دقتها در کار نیست روز فعله کافیست و فروع بسیار در این مسأله ذکر کردهاند و احتیاط ظاهر است و
گمان بنده آنست که زوال تغیر کافی است و اینها بر سبیل استحباب است و اللَّه تعالی یعلم دیگر مشهور آنست که هر جا که تمام
آب را باید کشید و متعذر باشد تراوح میباید کرد و وجهش پر ظاهر نیست چنانکه گذشت که همه جا نزح بر سبیل استحباب
است.
[وضو با آب گرم]
(و امّا ماء الحمّات فان النّبی صلی اللَّه علیه و آله انّما نهی ان یستشفی بها و لم ینه عن التّوضّؤ بها و هی المیاه الحارّة الّتی تکون فی
صفحه 135 از 318
الجبال یشمّ منها رائحۀ الکبریت و قال صلی اللَّه علیه و آله انّها من فیح جهنّم) و اما آبهاي گرم پس به درستی که حضرت رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله نهی فرمود که طلب شفا از آن نکنند و نهی نفرمود که از آن وضوء نسازند و آن آبهاي گرمی است که
در کوهها پیدا میباشد و بوي گوگرد میدهد و حضرت فرمودند که این آبها از نسیم و بوي جهنم است و غرض از نهی استشفا
آنست که بندگان الهی در هر حالی پناه به جانب اقدس او برند بلکه غرض الهی از بلاها همین است که بندگان از خداوند خود
دفع بلاها را طلب کنند و به سبب استجابت دعوات و تضرعات اعتقادات ایشان به خدا و رسول و ائمه زیاد شود و سبب محبت و
قرب الهی شود. و لهذا مخلص مانند ابراهیم به حضرت جبرئیل گفت امّا إلیک فلا در وقتی که میخواستند او را در آتش اندازند
همه فرشتگان خود را عرض نمودند در مدد و قبول نفرمود تا آن که روح الامین رسید و گفت هل لک من حاجۀ آیا ترا حاجتی
هست حضرت فرمود که اما به تو ندارم گفت از آن که داري بطلب حضرت گفت که او عالم است بحال من چه احتیاج است به
سؤال من. و این معنی مخصوص جمعی از مقربان است و جمعی دیگر حسب الامر تا دیگران متابعت کنند به زبان دعا میکنند و در
دل به او گذاشتهاند و دعاي ایشان ص: 276 مشروط است به رضاي الهی که اگر حق سبحانه و تعالی
مصلحت داند مستجاب سازد و الا فلا و این حدیث را کلینی بطرق متعدده نقل کرده است.
[اگر قطره خمر یا نبیذ از شرابهاي دیگر در خمیري افتد]
(و ان قطر خمر او نبیذ فی عجین فقد فسد و لا بأس ببیعه من الیهود و النّصاري بعد ان یبیّن لهم و الفقّاع مثل ذلک) و اگر قطره خمر
یا نبیذ از شرابهاي دیگر در خمیري افتد آن خمیر فاسد و ضایع میشود از جهت حرمت و نجاست علی المشهور و در این صورت
باکی نیست که بیهودان و گبران عیسوي مذهب بفروشند بشرط آن که بگویند به ایشان که این عیب دارد و فقاع که بوزه است نیز
همین حال دارد. و حدیثی در این باب وارد شده است از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه بسند قوي و احادیث بسیار وارد شده
است در حرمت بیع خمر پس ممکنست که جمع کنیم به آن که در اینجا شراب نفروخته است چون شراب مستهلک شده است که
بلکه خمیر نجس فروخته است و دور نیست که اظهار این عیب از این جهت باشد که شرعا ایشان نیز مکلفند به نخوردن و اگر
بخورند گناهان ایشان زیاده شود و احوط آنست که نفروشد بلکه دفن کند یا بخورد حیوانات دهد چنانکه گذشت.
[وضوي با آب نجس]
(و سأل عمّار بن موسی السّاباطیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل وجد فی إنائه فأرة و قد توضّأ من ذلک الاناء مرارا او اغتسل
منه او غسل ثیابه و قد کانت الفأرة متسلّخۀ فقال ان کان رآها فی الاناء قبل ان یغتسل او یتوضّأ او یغسل ثیابه ثمّ فعل ذلک بعد ما
رآها فی الاناء فعلیه ان یغسل ثیابه و یغسل کلّما اصابه ذلک الماء و یعید الوضوء و الصّلاة و ان کان انّما رآها بعد ما فرغ من ذلک و
فعله فلا یمسّ من الماء شیئا و لیس علیه شیء لأنّه لا یعلم متی سقطت فیه ثم قال لعلّه ان یکون انّما سقطت فیه تلک السّاعۀ الّتی
رآها) ص: 277 طریق صدوق به عمار موثق است کالصحیح و او از حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کرد از
شخصی که در ظرفش موشی بیابد و حال آن که از آن ظرف مکرر وضو ساخته باشد یا غسل کرده باشد یا جامها را شسته باشد و
مع هذا موش هم از هم پاشیده باشد که ظاهرش این باشد که مدتی پیش از این در آن ظرف مرده باشد. پس حضرت صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر این موش را در آن ظرف دیده باشد پیش از غسل یا وضو یا شستن جامه و بعد از دیدن موش این
کارها کرده باشد پس لازمست که جامها را بشوید و هر چه را این آب به آن رسیده است بشوید و وضو را اعاده کند که باطل بوده
است وضوي سابق و نماز را اعاده کند که نمازش صحیح نبوده است و اگر این موش را بعد از آن دیده باشد که این کارها کرده
صفحه 136 از 318
باشد دیگر ملاقات نکند بعد از این آن آب را بر او چیزي نیست به سبب آن چه کرده است و اعاده وضو نمیکند زیرا که علم
ندارد که این موش کی در این ظرف افتاده است، شاید موشی از هم پاشیده در این ساعت در آن ظرف افتاده باشد و پیشتر نیفتاده
باشد. حاصل آن که در نجاست علم یقینی میباید و علم عادي اعتبار ندارد چنانکه در اینجا علم عادي هست مع هذا اعتبار
نفرمودند و مؤید این خبر اخبار بسیار هست که بعضی از آنها خواهد آمد.
[غسل جنابت در باران]
(و سأل علیّ بن جعفر اخاه موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن الرّجل الجنب هل یجزئه من غسل الجنابۀ ان یقوم فی المطر حتّی
یغسل رأسه و جسده و هو یقدر علی ماء سوي ذلک فقال اذا غسله اغتساله بالماء أجزأه ذلک) و بسند صحیح سؤال کرد علی از
برادرش حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از مردي که جنب باشد آیا کافیست او را از جهت غسل جنابت که در باران
بایستد تا سر و بدنش را بشوید و حال ص: 278 آن که آبی دیگر بهم رسد که به آن غسل کند پس
حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه به نحوي که از آب غسل میکند از باران غسل کند کافیست. و ظاهرش آنست که
نیّت غسل کند و اوّل قصد شستن سر بکند و دیگر بدن یا بعد از آن قصد جانب راست و بعد از قصد جانب چپ کند یا اگر باران
عظیم باشد که بیفاصله عرفی به همه اعضاء بعنوان جریان برسد کافیست، و بدل غسل ارتماسی خواهد بود. و باز بسند صحیح از
برادرش سؤال میکند که هر گاه شخصی خواهد که وضو بسازد و به آب باران اعضاي وضو را بشوید آیا مجزیست حضرت
فرمودند که اگر بنحو وضو بشوید صحیح است و مجزي است به آن که نیت بکند و اول رو را به باران دارد تا شسته شود و دیگر
دست راست دیگر دست چپ بعد از آن مسح سر به آب وضو کند که آب باران داخل آن نشود که آب جدید شود و هم چنین
مسح پاها. و از این باب است آن چه علما ذکر کردهاند که هر گاه شخصی در میان حوضی یا نهري باشد رو را بر آب زند بعد از
نیت و دیگر دست راست و دیگر دست چپ را و بعد از آن مسح سر و پاها کند به عنوانی که به آب جدید نباشد بلکه اگر زیر آب
باشد و نیت بکند و اول رو را از آب بیرون آورد و بعد از آن دست راست را بیرون آورد و دیگر دست چپ را بقصد شستن
صحیح است بشرط آن که مسح به آب جدید نباشد.
[وضو با سؤر موش]
(و روي اسحاق بن عمّار عن ابی عبد اللَّه علیه السّلم انّ ابا جعفر علیه السّلم کان یقول لا بأس بسؤر الفأرة اذا شربت من الاناء ان
یشرب منه و یتوضّأ منه) و بسند کالصحیح روایت کرده است اسحاق از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه و آله میفرمودند که باکی نیست به بازمانده موش هر گاه از ظرفی آب خورده باشد، آن لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 279 آب را میتوان خورد و میتوان وضو ساخت و پیشتر گذشت که مکروه است سؤر فاره، و لا بأس
منافات با کراهت ندارد بلکه مؤید کراهت است. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است
که از آن حضرت سؤال نمودند از موش و عقرب و امثال اینها اگر به آبی روند زنده در آیند آیا از آن آب میتوان خورد و وضو
میتوان کرد حضرت فرمودند که سه کف آب از آنجا بریزند و باقی را بخورند و وضو سازند و ظاهرا به سبب این سه کف ریختن
کراهت تخفیف یابد، و ممکن است که زایل شود بالکلیۀ.
[اگر وزغ در چاه افتد از آن سه دلو آب میکشند]
صفحه 137 از 318
(و الوزغۀ اذا وقعت فی البئر نزح منها ثلث دلاء) هر گاه چلپاسه در چاه افتد از آن سه دلو آب میکشند و بر این مضمون سه حدیث
وارد شده است و شیخ زین الدین علیه الرحمۀ ذکر کرده است که حدیث ندارد از روي غفلت. (و اذا ذبح رجل طیرا مثل دجاجۀ او
حمامۀ فوقع بدمه فی البئر نزح منها دلاء) و اگر شخصی مرغی را بکشد مثل مرغ خانگی یا کبوتر و با آن خون به چاه افتد از آن چاه
چند دلو بکشند و بر این مضمون صحیحه علی بن جعفر و موثقه عمار دلالت میکند و قریب باین گذشت. (و سئل علیّ بن جعفر
صلوات اللَّه علیهما عن رجل ذبح شاة فاضطربت فوقعت فی بئر ماء و أوداجها تشخب دما هل یتوضّأ من تلک البئر قال ینزح منها ما
بین ثلثین دلوا إلی اربعین دلوا ثم یتوضّ أ منها) و سؤال کرد علی پسر حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از برادرش از
شخصی که گوسفندي را بکشد و دست و پا بزند تا خود را به چاه اندازد و خون از رگهاي او روان باشد و خونها در چاه رود آیا
از آن آب چاه وضو میتوان ساختن حضرت فرمودند که از سی دلو تا چهل دلو بکشند و بعد از آن وضو بسازند و سند صدوق به
علی بن جعفر صحیح است و ظاهرش آنست ص: 280 که هر گاه گوسفندي در چاه رود آب چاه را متغیر
میسازد و چون این مقدار آب بکشند تغییر آن برطرف میشود و اگر متغیر نشده باشد نزح مستحب خواهد بود. بدان که در خون
قلیل و کثیر خلافی عظیم هست در میان علما و اکثر بر آنند که از براي قلیل ده دلو میکشند و از جهت کثیر پنجاه دلو و اخباري که
در خون وارد شده است در قلیل دلاء اندکست و در کثیر حدیث علی بن جعفر و اقوال اکثر دلیل ندارد و آن چه صدوق گفته است
حق است و اگر از جهت خونهاي غیر خون گوسفند پنجاه دلو بکشند با کثرت بهتر است. و اکثر علما گفتهاند که از جهت خون
حیض و نفاس و خون استحاضه و خون نجس العین جمیع آب را میکشند و آن نیز دلیلی ندارد و ظاهر آن خونها نیز مثل سایر
خونها بوده باشد و اگر همه را بکشند احوط است و هم چنین هر چه نصی در آن نباشد مثل منی و بول زن و بول صبیه و ملاقات
کافر چاه را به آن که برود در چاه و بیرون آید و هم چنین خوك اگر زنده بیرون آید یا فضله سگ و گربه و سایر فضلات نجس
غیر فضله انسان بهتر آنست که تمام آب را بکشند اگر چه اظهر آنست که واجب نیست و اللَّه تعالی یعلم. (و سأل یعقوب بن عثیم
ابا عبد اللَّه علیه السّلام فقال له بئر ماء فی مائها ریح یخرج منها قطع الجلود فقال لیس بشیء لأنّ الوزغ ربّما طرح جلده انّما یکفیک
من ذلک دلو واحد) از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال نمود که چاه آبی داریم و بو کرده است و پارهاي پوست بیرون میآید
که ظاهرش آنست که حیوانی در چاه مرده باشد چه کنیم حضرت فرمود که باکی نیست گاه باشد که پوست چلپاسه باشد که در
زندگی میاندازد مثل مار یک دلو کافیست که بکشی. و این حدیث نیز دلالت میکند که احتمالات دور کافیست بواسطه عدم
ص: 281 نجاست یا عدم نزح وجوبا یا استحبابا و چون کراهتی در خاطرش بود حضرت فرمودند که یک
دلو آب بکشد و سند صدوق به یعقوب صحیح است، و کتابش معتمد است، بنا بر این کالصحیح است به آن که در سند ابن ابی
عمیر هست و اجمعت العصابۀ بر او هست یعنی اجماع شیعه است که هر گاه از یکی از بیست کس که اسامی ایشان در مقدمه
گذشت صحیح شود که ایشان حدیث را گفتهاند، آن حدیث صحیح است و بنا بر این صدوق حکم کرده است به صحت خبرهاي
او و امثال او. (و سأل جابر بن یزید الجعفیّ ابا جعفر علیه السّلام عن السّام ابرص یقع فی البئر فقال لیس بشیء حرّك الماء بالدّلو)
جابر از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه سؤال کرد از چلپاسه که در چاه افتد حضرت فرمودند که قصور ندارد آب را
حرکت ده به دلو یعنی دلو را باب زن که اگر زهري به آب داده باشد متفرق شود و ضرر نرساند یا کنایه باشد از یک دلو آب
کشیدن. و آن که در این دو حدیث حرکت آب و یک دلو واقع شده است از آن جهت است که وزغه نمرده است و سه دلوي که
پیش گذشت در صورتیست که در چاه مرده باشد و هفت دلوي که میآید در صورتیست که از هم پاشیده باشد پس منافاتی نیست
در میان این اخبار. و جابر ثقه عظیم الشأنست و کتاب او نزد صدوق بوده است و از کتاب او روایت کرده است و سندي که ذکر
کرده است در فهرست به جابر در آن ضعفی هست باصطلاح متأخرین و چون کتاب از مشاهیر کتب بوده است سند را تیمنا ذکر
کرده و جعفی قبیله است از قبایل عرب که در یمن میباشد. و در فهرست احوال همه اصحاب اصول مذکور خواهد شد و جابر از
صفحه 138 از 318
اصحاب اصول است و مراد از اصول چهار صد اصل است که علما شیعه از میان ص: 282 چندین هزار
کتاب که در زمان حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم تصنیف کرده بودند آن چهار صد کتاب را اعتبار کردند و آنها را
اصول نامیدند چنانکه در مقدمه گذشت و بواسطه تذکار ذکر کرده میشود بعضی از اوقات. و یک صنف از اصناف وزغه را سام
ابرص میگویند و آن را عجم آفتاب پرست میگویند چون غالب اوقات در صحرا رو به آفتاب دارد و سام ابرص یعنی صاحب زهر
پیس، هم زهر دارد و هم بدنش سیاه و سفید است گوییا پیسی دارد. (و سأله یعقوب بن عثیم عن سام ابرص وجدناه فی البئر قد
تفسّخ فقال انّما علیک ان تنزح منها سبع دلاء فقال له فثیابنا قد صلّینا فیها نغسلها و نعید ال ّ ص لاة قال لا) و یعقوب از حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه سؤال کرد چون آن حضرت از پیش گذشته بود و احتمال حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه نیز
دارد و چون پیشتر از آن حضرت احوال چاه پرسیده بود که سام ابرصی را در چاه یافتم که از هم پاشیده بود حضرت فرمود که
بیش از این بر تو نیست که هفت دلو آب بکشی پس عرض نمود که جامهائی که به آن آب شستهایم مرتبه دیگر بشوییم و نماز را
اعاده کنیم حضرت فرمودند که نه و ظاهر از نزح از جهت زهر باشد نه از جهت نجاست. (و العظایۀ اذا وقعت فی اللبن حرّم اللّبن و
یقال انّ فیها السّمّ) که آن نیز از اصناف وزغه است و اکثر اوقات در معموره میباشد مار مالی میگویند اگر در شیر افتد آن شیر
حرام میشود و میگویند که زهر دارد و چون در شیر میافتد زهر خود را بشیر میدهد و تجربه کردهایم که تأثیر زهرش در شیر
بیشتر از چیزهاي دیگر است و این عبارت موثقه عمار است. و در تهذیب و قال است و این اظهر است که حضرت صادق (ع)
فرموده باشد و متعارف نیست که بفرمایند که هم چنین میگویند مگر وقتی که ص: 283 اعتقادي به آن
سخن نداشته باشند و اگر اعتقادي نمیداشتند حکم به حرمت شیر نمیگردند و ظاهرا این غلط از نساخ باشد نه از صدوق و مؤید
حدیث عمار است حدیث صحیحی دیگر که حضرت فرمودند که چیزي که وزغه در آنجا افتد از آن منتفع نمیتوان شد.
[اگر گوسفندي یا چیزي که در جثه مثل گوسفند باشد در چاه بمیرد]
(و ان وقعت شاة و ما اشبهها فی بئر ینزح منها تسعۀ إلی عشر دلاء) و اگر گوسفندي یا چیزي که در جثه مثل گوسفند باشد در چاه
بمیرد نه دلو میکشند تا ده دلو و این روایت موثق اسحاق ابن عمار است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه اما روایت
تسع او عشر است و تغییر او به الی در سه جا واقع شد و ظاهرا از نساخ باشد و اگر در آن چه گذشت توجیهی میتوانست کرد اما
در اینجا توجیه نمیتوان کرد و ممکن است که مراد صدوق در هر سه جا اشاره باین باشد که نهایت آن چه در اینجا در کار است
دهست در اینجا و پنجاه است و چهل است در سابق و اللَّه تعالی یعلم.
[حکم وقوع سرگین در چاه]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه کانت فی المدینۀ بئر فی وسط مزبلۀ فکانت الرّیح تهبّ فتلقی فیها القذر و کان النّبیّ صلّی اللَّه علیه و
آله یتوضّ أ منها) فرمودند که در مدینه چاهی بود در میان مزبله و آن محل انداختن سرگین حیوانات است پس بسیار بود که باد
میآمد و از این کثافتها در چاه میریخت و حضرت (ص) از آنجا وضو میساختند و این حدیث دلالت ظاهري دارد بر طهارت چاه
و صریح نیست زیرا که سرگین مطلقا نجس نیست مگر سرگین حیوانی که گوشت او را نخورند و شاید که چنین سرگینی در آنجا
نبوده باشد بلکه ظاهر آنست که سرگین را در ماکول اللحم اطلاق میکنند مع هذا منقول است که حضرت فرمود آنجا را پر
کردند. (و سأل محمّد بن مسلم ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن البئر یقع فیها المیتۀ فقال ان کان لها ریح نزح منها عشرون دلوا) محمد
بن مسلم ص: 284 بسند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه سؤال کرد از چاهی که در آن چاه
صفحه 139 از 318
مرداري بیفتد پس حضرت فرمودند که اگر آن میته بد بو شده است بیست دلو آب بکشند و این حدیث بسند صحیح وارد شده
است و اکثر اوقات حدیث محمد ابن مسلم که در این کتاب است در کلینی یا تهذیب هست بسند صحیح و سند این کتاب قوي
است و ظاهرا صحیح باشد زیرا که سند به علاء بن رزین رسیده است و صدوق طرق صحیحه به علا دارد و با آن که کتاب محمد
بن مسلم که از ارکان اربعه است در شهرت مانند آفتاب بوده است مع هذا صدوق حکم به صحت آن کرده است و لیکن علما به
این حدیث عمل نکردهاند چون مجملست و احادیث مفصله بر خلاف این هست و ظاهرا عمل توان کرد در میته که بخصوص آن از
حضرت منقول نباشد و اللَّه تعالی یعلم.
[چاهی که داخل میشود در آن چاه آب راه و در آن آب هست بول و عذره آدمی و بولهاي حیوانات]
(و سأل کردویه الهمدانی ابا الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن بئر یدخلها ماء الطّریق فیها البول و العذرة و ابوال الدّوابّ
و ارواثها و خرؤ الکلاب فقال ینزح منها ثلاثون دلوا و ان کانت مبخرة) بضم میم و کسر خا یا بفتح میم و خا، و کردویه از حضرت
(ص) سؤال نمود که چاهی که داخل میشود در آن چاه آب راه و در آن آب هست بول و عذره آدمی و بولهاي حیوانات و
سرگین حیوانات و فضله سگها پس حضرت فرمودند که از آن چاه سی دلو بکشند و اگر چه چاه بد بو شده باشد. و شیخ طوسی
بسند صحیح همین حدیث را روایت کرده است از کردویه و به جاي ماء الطریق، فیها ماء المطر ذکر کرده است و دور نیست که
تغییر از نساخ شده باشد یا کردویه مکرر گفته باشد یا مکرر عرض نموده باشد و علی اي حال مراد از آب راه نیز آب باران است و
سند ابن بابویه به کردویه کالصحیح است و حال او ظاهر نیست و لیکن چون صحیح است از ابن ابی عمیر علما به آن عمل کردهاند.
ص: 285 و شبهه کردهاند که هر گاه بواسطه بول چهل دلو باید کشید و بواسطه عذره چهل یا پنجاه و
بواسطه فضله سگ تمام آب را چگونه همه که جمع شوند سی دلو باید کشید و جواب گفتهاند که چون آب باران با اینها جمع
شده است شاید حکم نجاست اینها را تخفیف داده شده باشد با آن که آب چاه مبناي آن بر اختلاف متفقات و اتفاق مختلفات
است چنانکه گذشت و ظاهرش آنست که این اختلافات دلیل طهارت است. و چون جمعی قایل به نجاست شدهاند بر ایشان این
اشکالات و غیر این وارد شده است از آن جمله هر گاه یک کر از آب چاه بکشند به اجماع علما به ملاقات نجاست نجس نمیشود
و اگر همین کر در اندرون چاه باشد با صد کر دیگر و ماده داشته باشد که صد هزار کر بوده باشد که هر چند کشند بیرون آید اگر
گربه بول کند در آن همه نجس شود و همه را باید کشید و جواب گفتهاند که احکام شرعی به عقل درست نمیشود و نمیبینی
که اگر شخصی هزار فسق بکند یا بگوید که من نمیدانم که حضرت سید المرسلین (ص) رسول است در آن فسوق کافر نمیشود
و با این کلمه کافر میشود. و این اشکالات از این جهت است که مدار اکثر بر تقلید پیشینیان است بلکه شیخ طوسی رحمه اللَّه
چنانکه سید ابن طاوس رحمه اللَّه ذکر کرده است که بعد از شیخ طوسی مفتی علی التحقیق بهم نرسید بلکه همگی مقلد شیخند این
همه احادیث صحیحه را طرح نمودهاند و دست به احادیث ضعیفه زدهاند چون شیخ گفته است که اگر به این حدیث عمل کنیم به
همه عمل کردهایم و اگر به آن احادیث عمل کنیم اینها را طرح میباید کرد و غافل شدهاند که عکس است مثلا اگر عمل به
طهارت چاه کنیم این اخبار را حمل بر استحباب خواهیم کرد و به همه عمل کردهایم و اگر به نجاست قایل شویم اخبار طهارت را
همه ترك کردهایم و اگر گویند که احتیاط این است در این حرفی نیست و لیکن احتیاط واجب ص: 286
نیست و اللَّه تعالی یعلم.
[جایز نیست که شخصی بول کند در آب ایستاده]
صفحه 140 از 318
(و لا یجوز الرّجل ان یبول فی الماء الرّاکد فامّا الماء الجاري فلا بأس ان یبول فیه و لکن یتخوّف علیه من الشّیطان) و جایز نیست که
شخصی بول کند در آب ایستاده اما آب جاري پس باکی نیست که در آنجا بول کنند و لیکن خوف این هست که شیاطین بر این
کس مسلط شوند و دیوانه یا فاسق شود. شیخ طوسی حدیث صحیحی نقل کرده که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که باکی نیست که شخصی در آب روان بول کند و مکروهست که در آب ایستاده بول کند. و در حدیث موثقه ابن بکیر
روایت کرده است که باکی نیست بول در آب جاري و در حدیثی تقیید کرده به آن که باکی نیست بول در آب جاري اگر روان
باشد یعنی مثل چشمه ایستاده نباشد. و در حدیث قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که حضرت فرمود که
جایز است در آب بول کردن و لیکن خوف تسلط شیطان هست. و در روایتی موثق کالصحیح وارد شده است که از آن حضرت
حضرت پرسیدند که در آب جاري بول میتوان کرد حضرت فرمودند که باکی نیست. و در روایتی دیگر وارد است که حضرت
امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه نهی کرد از بول کردن در آب جاري مگر در حالت ضرورت و فرمود که آب را اهلی هست. و در
حدیث صحیحی از حضرت صادق وارد شده است که بول مکن در آب ایستاده که هر که بول کند و به او برسد بلایی ملامت نکند
مگر خود را و اگر برسد به او بلایی از آن خلاصی ندارد مگر آن که خدا خواهد. ص: 287 و شیخ طوسی
و جمعی کثیر از علما استدلال کردهاند باین اخبار بر آن که آب جاري به ملاقات نجاست نجس نمیشود و آب ایستاده اگر کم از
کر است نجس میشود در جائی که حضرت بلفظ کراهت فرموده است، و اگر کر است نجس نمیشود آنجا حضرت فرمودهاند که
باکی نیست و نجاست باکست. و لیکن مشکل است استدلال کردن باین اخبار بلکه ظاهر این اخبار آنست که چون آب اهلی دارد
از ملک و جن اگر ایستاده باشد و کسی بول کند گویا بر سر ایشان بول کرده است و سبب تسلط جنیان میشود بر او و اگر روان
باشد کراهت دارد و لیکن نه مثل ایستاده است مثل آن که جمعی به راه روند و بولی از ناودان بر سر ایشان آید یا در مجلسی نشسته
باشند و کسی بر سر ایشان بول کند فرق بسیار هست و مقام اقتضاي این معنی میکند نه طهارت و نجاست و اللَّه تعالی یعلم.
[بول کردن در آب ایستاده سبب فراموشی است]
(و قد روي أنّ البول فی الماء الرّاکد یورث النّسیان) و در روایات بسیار وارد شده است که بول کردن در آب ایستاده سبب فراموشی
است و آن هم از شیطان است و ظاهر این اخبار آنست که در آب بول کردن بد است پس اگر بیرون آب بول کند و آن بول باب
رود و یا بول در ظرفی باشد و در آب ریزند کراهتش کمتر است و بهتر آنست که در آب ایستاده نریزند و اولی آنست که غایط در
آب نکنند و نریزند بلکه سایر نجاسات مثل خون و منی اگر چه جزم به کراهت اینها مشکلست و اللَّه تعالی یعلم حقائق احکامه.
باب ارتیاد المکان