گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
باب مقدار الماء للوضوء و الغسل







اشاره
در بیان مقدار آبست از جهت وضو و غسل و اقل واجب آن آن مقدار است که مسماي شستن بفعل آید و بیشترش از جهت وضو
یک مد است، و از جهت غسل یک صاع و زیاده اسراف است و ظاهرا اسراف مکروه باشد مگر در جائی که جمعی به آن احتیاج
داشته باشند که در آن صورت اسراف حرامست و تفصیل آن خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی.
[غسل یک صاع آب و از جهت وضو یک مد آب میباید]
صفحه 169 از 318
(قال ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما للغسل صاع من ماء و للوضوء مدّ من ماء و صاع النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله خمسۀ
امداد و المدّ وزن مائتین و ثمانین درهما و الدّرهم ستّۀ دوانیق و الدّانق وزن ستّ حبّات و الحبّۀ وزن حبّتین من شعیر من اوساط
[اوسط] الحبّ لا من صغاره و لا من کباره) فرمودند که از جهت غسل یک صاع آب میباید و از جهت وضو یک مد آب میباید،
و صاع حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله پنج مد است، و مدي وزن دویست و هشتاد درهم، و درهمی شش دانک است و
دانگی وزن شش حبه طلا است و حبه طلا وزن دو دانه جو است از جوهاي میانه نه از بزرگها و نه از کوچکهاي دانه جو. و این
حدیث را شیخ طوسی بدو سند قوي از سلیمان بن خفض مروزي روایت کرده است از حضرت امام ابو الحسن صلوات اللَّه علیه، و
ظاهرا صدوق گمان کرده است که ابو الحسن اولست، و گمان بنده آنست که ابو الحسن هادي ص: 356
است صلوات اللَّه علیهما، و احتمالی دارد که ابو الحسن امام رضا باشد اما بعید است. و حضرت امام موسی صلوات اللَّه علیه بسیار
بعید است. و چون ظاهر شد که حدیث اوست طریق صدوق بکتاب او صحیح است و او را اگر چه در کتب رجال ذکر نکردهاند و
لیکن صدوق ذکر کرده است در عیون که او متکلم خراسان بود و نظیر خود نداشت و مأمون او را حاضر ساخت که با حضرت
صلوات اللَّه علیه مباحثه نماید و بحث بسیار کرد و شیعه شد. و محتملست که پیشتر نیز شیعه بوده باشد و بواسطه مصلحت آن
مباحثات را کرده باشد و لیکن بعید است لهذا روایت او از حضرت امام موسی بعید است، و بعد از آن هر مسأله که داشت به
خدمت حضرت امام محمد تقی، و امام علی نقی، و امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیهم میفرستاد و استفسار میکرد. مجملا
حدیث او را حسن میدانیم و لیکن این حدیث او مخالفت دارد با احادیث صحیحه که در صاع و مد وارد شده است و صدوق در
باب غسل و وضو چون از مستحبات است باین روایت عمل نموده است، و در باب فطر عمل به احادیث مشهور کرده است اگر چه
احادیث مشهوره در باب وضو و غسل وارد شده است. و لیکن محتملست که مخیر باشد آدمی میان هر دو و از آن جمله شیخ رحمه
اللَّه بسند صحیح از زراره از امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که حضرت رسول خدا به یک مد از آب وضو
میساختند و به یک صاع آب غسل میکردند و مدي یک رطل و نیم است و صاعی شش رطل یعنی به رطل مدینه که یک رطل و
نیم عراقی است پس صاع نه رطل عراقی باشد، و مد دو رطل و ربع عراقی باشد که چهار یک صاع باشد. و روایت کرده است بسند
صحیح از محمد بن احمد بن یحیی الاشعري ص: 357 ثقه از جعفر همدانی که جعفر با ما در راه حج همراه
بود بمن گفت که نوشتم به حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه عریضه و به پدرم که از وکلاي حضرت بود دادم که به خدمت
حضرت برد و نوشته بودم که فداي تو گردم به درستی که علماي ما خلاف کردهاند در صاع بعضی میگویند که بصاع مدینه
است، و بعضی میگویند که بصاع عراقست پس حضرت بخط مبارك خود بمن نوشت که صاع شش رطل است به رطل مدینه و نه
رطلست به رطل عراق، و دیگر از علی بن بلال روایت کرده است که او نیز به خدمت صاحب الامر، یا امام حسن عسکري نوشت و
همین جواب آمد. و دیگر شیخ روایت کرده است به اسناد موثق از سماعه که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از
مقدار آبی که از جهت غسل کافیست حضرت فرمودند که حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله غسل فرمودند به یک صاع و
وضو کردند به یک مد و صاعی در زمان حضرت صلی اللَّه علیه و آله پنج مد بود، و مدي یک رطل و سه وقیه بود، و وقیه هفت
مثقال است که ده درهم باشد پس مجموع صد و پنجاه درهم میشود که قریب به یک رطل مدینه است و با آن پنج رطل شش
رطل مدینه میشود ده ناري کمتر تقریبا که نه رطل عراقی باشد و اگر وقیه را چهل درهم حساب کنیم که بر آن نیز اطلاق
میکردهاند و رطل را رطل عراقی حساب کنیم چهل و دو مثقال صیرفی زیاده میشود. و احادیث صحیحه از زراره، و محمد بن
مسلم، و ابو بصیر از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله به یک صاع غسل میفرمودند، و به یک مد وضو میساختند. و در حدیث صحیح از معاویۀ بن عمّار از حضرت امام
جعفر صادق ص: 358 صلوات اللَّه علیه وارد شده است که آن حضرت به یک صاع آب غسل میفرمودند،
صفحه 170 از 318
و اگر بعضی از زنان با آن حضرت غسل میکردند یک مد بر آن میافزودند. و بر این مضمون نیز احادیث صحیحه وارد است، پس
ظاهر شد که صاعی نه رطلست و رطلی نود و یک مثقالست و هر ده درهم هفت مثقال است، پس رطلی صد و سی درم باشد و
چون حساب درهم بنا بر مذهب مشهور شش دانک است، و هر دانگی هشت دانه جو، و جو اختلاف در آن بهم میرسد بحسب
شهرها در بزرگی و کوچکی بلکه در هر شهري بحسب زمینها مختلف میشود تا آن که شیخ بها الدین محمد طاب ثراه هر تصنیفی
که میکردند یک مرتبه ترازو میآوردند و جو را میکشیدند و به آن حساب مینوشتند، و لهذا دو تصنیف او موافق نیست و هر
جائی مقداري قرار داده است. و این ضعیف را بخاطر رسید که علماي خاصه و عامه ذکر کردهاند که دینار در جاهلیت و اسلام
تغییر نیافت و دینار اشرفی است، و اشرفیهاي قدیم دیدم که به همین وزن اشرفیهاي حال بود که چهار دانک و نیم مثقال صیرفی
مشهور است و به آن حساب کردیم درهم را هر صاعی ششصد مثقال و چهارده مثقال و ربع مثقال شد بمثقال صیرفی و بنا را بر آن
گذاشتیم در جمیع مقادیري که گذشت و خواهد آمد إن شاء اللَّه. و اگر رطل را مدنی حساب کنیم و دینار را صیرفی حساب کنیم
دو برابر مشهور میشود که یکمن شاهی و بیست و هشت مثقال و نیم باشد، و نزدیک میشود به تحدیدي که مصنف کرده است و
ممکنست که این صاع پنج مدي باشد که حضرت با زوجه خود غسل میفرموده باشند، و آن قریب بدو صاع میشود زیرا که بنا بر
مشهور صاعی هزار و صد و هفتاد درم است. و بنا بر آن چه صدوق گفته است دو هزار و صد درم میشود پس بنا بر این حمل
میکنیم صاع پنج مدي را به صاعی که حضرت با زوجه خود غسل کرده ص: 359 باشند، و اگر نه صاعی
چهار مد است چنانکه گذشت، و از آن چه گفته شد همه تحدیدات به سهولت معلوم میشود. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و
آله الوضوء مدّ و الغسل صاع و سیأتی اقوام بعدي یستقلّون ذلک فاولئک علی خلاف سنّتی و الثّابت علی سنّتی معی فی حظیرة
القدس) و حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که آب وضو یک مد است و آب غسل یک صاع است، و عن قریب جمعی بعد از
و آن جماعت وسواسیانند که آبهاي رود » ، من خواهند آمد که این مقدار آب را کم شمارند، و آب بسیار ریزند و اسراف کنند
و آن جماعت بر خلاف سنت منند، و هر که ثابت قدم باشد بر سنت من با من خواهد بود در حظیره « خانه را نیز کم میشمارند
قدس که جاي پیغمبران و اوصیاي ایشانست بلکه جاي پیغمبر ما است صلی اللَّه علیه و آله و اوصیاي او صلوات اللَّه علیهم. (و سئل
ابو الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه عن رجل احتاج إلی الوضوء للصّلاة و لم یقدر علی الماء فوجد ماءً بقدر ما یتوضّأ به بمائۀ درهم او
بألف درهم هل یجب علیه ان یشتریه و یتوضّ أ به او یتیمّم فقال بل یشتري قد اصابنی مثل ذلک فاشتریت و توضّأت و ما یسرّنی
بذلک مال کثیر [یا و ما یسؤنی یا و ما یشتري] باختلاف نسخ این کتاب و کلینی و تهذیب. و شیخان بسند صحیح روایت کردهاند از
حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند که هر گاه شخصی محتاج بوده باشد به وضو از
جهت نماز به آن که محدث باشد و بر آب قادر نباشد پس آبی بمقدار وضو فروشند به صد درهم، یا هزار درهم آیا واجب است
که آن آب را به آن بهاء بخرد و وضو بسازد یا تیمم کند، حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که بلکه میباید بخرد چنین واقعه مرا
دست داد و خریدم و وضو ساختم و آن چه مرا مسرور و خوشحال میگرداند مال بسیار است یعنی ص:
360 هر چند بیشتر بدهم خوشحالتر میشوم چون رضاي الهی در این است، یا آن چه سبب سرور من است مال بسیار است یعنی
ثواب بسیار. و بنا بر نسخه و ما یسوءنی یعنی آزرده نمیسازد مرا مال بسیار چون میدانم که رضاي او در آنست، یا اسراف نمیدانم
که سبب غم من شود. و بنا بر نسخه و ما یشتري یعنی آن چه به آن میخرند مال بسیار است چرا کسی مضایقه نماید یکی را
میدهند و غیر متناهی میگیرند در دنیا و عقبی، یا مال بسیار میباید داد که رضاي الهی را حاصل کنند و اللَّه یعلم. و علما خلاف
کردهاند بعضی گفتهاند که این حدیث دلالت بر جواز خریدن میکند نه بر وجوب، و بر تقدیري که دلالت کند بر مثل حضرتی که
دنیا و ما فیها از او بود سهلست پس اگر کسی ضرر بحال او نرسد واجبست او را خریدن، و اگر کسی همین زر را داشته باشد و مایه
یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ «1» تجارت او باشد و اگر بخرد محتاج شود بر او واجب نیست به عمومات: وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ
صفحه 171 از 318
یعنی حق سبحانه و تعالی کار دین را بر شما تنگ نکرده است، و حق سبحانه و تعالی آسانی شما را «2» وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ
میخواهد و دشواري شما را نمیخواهد و امثال این از آیات و اخبار که بعضی گذشت و این قول خالی از قوت نیست و محتملست
که اگر صاحب توکل باشد بایدش خرید و الا فلا و اللَّه تعالی یعلم. و بر این قیاس کردهاند که هر گاه دلو و رسن یافت نشود و آن
را نیز به بهاي بسیار فروشند باید خرید، و هم چنین اگر بعوض رسن مندیلهاي نفیس ده تومانی فروشند یا داشته باشند و اگر
ریسمان آب چاه کند از مالیت بیفتد اگر ضرر بحال او نرسد میباید خریدن، یا ریسمان کردن، اما اگر ظالمی بر سر آب لوامع
ص: 361 باشد و اگر این کس بر سر آب رود یک فلس از این کس به زور بگیرد واجب نیست زیرا که معاونت
یعنی معاونت و یاري « آن ظالم کرده است بر ظلم این آن و حق سبحانه و تعالی فرموده است که وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ
مکنید ظالمان را بر گناه و ظلم و به تفصیل در باب تیمم مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی.
[رسول خدا با زوجه خود با پنج مد آب که در یک ظرف بود غسل کردند]
و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه اغتسل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و زوجته من خمسۀ امداد من اناء واحد، فقال له زرارة کیف
صنع فقال بدء هو و ضرب بیده فی الماء قبلها فانقی فرجه ثمّ ضربت هی فانقت فرجها ثمّ افاض هو و افاضت هی علی نفسها حتّی
فرغا و کان [فی یب فکان] الّذي اغتسل به النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله ثلاثۀ امداد و الّذي اغتسلت به مدّین و انّما أجزأ عنهما لأنّهما
اشترکا فیه جمیعا و من انفرد بالغسل وحده فلا بدّ له من صاع (شیخ رحمه اللَّه روایت کرده است بسند صحیح از زراره، و محمد بن
مسلم، و ابو بصیر از حضرت امام محمد باقر، و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما که حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و
آله غسل کردند با زوجه خود از پنج مد آب که در یک ظرف بود. پس زراره گفت که بچه عنوان غسل کردند؟ حضرت صلوات
اللَّه علیه فرمودند که حضرت اول دست بر آب زدند پیش از زوجه و عورت خود را شستند، دیگر زوجه آب برداشت و خود را
شست دیگر حضرت آب بر سر ریختند دیگر زوجه آب بر سر ریخت تا فارغ شدند، پس آن چه حضرت به آن غسل فرموده بودند
سه مد آب بود، و آن چه زوجه غسل کرده بودند دو مد آب بود، و از این جهت به پنج مد اکتفا نمودند که به شرکت غسل
کردند، و کسی که تنها غسل کند ص: 362 ناچار است از یک صاع. و احادیث صحیحه باین مضمون بسیار
است از طرق خاصه و عامه و آن که حضرت باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت از سه مد آب غسل فرمودند ظاهرش آنست
که بعلم وحی میدانستند، و ممکن است که به اعتبار جثه حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله، و جثه ام المؤمنین ام سلمه
تخمین فرموده باشند و اول اظهر است زیرا که شهادت است بحسب ظاهر و بیعلم از معصوم محالست.
[ناچار است در وضو از سه کف آب]
(و لا بدّ للوضوء من ثلاث اکفّ ملءا من ماء کفّ للوجه و کفّان للذّراعین) و ناچار است در وضو از سه کف آب، یک کف از
جهت شستن رو، و دو کف از جهت دستها. و این حدیث را زراره بسند صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت
کرده است با زیادتی بسیار که إن شاء اللَّه تعالی مذکور خواهد شد. و باین مضمون اخبار صحیحه کثیره وارد شده است. (فمن لم
یقدر الّا علی مقدار کفّ واحد فرّقه ثلاث فرق) پس کسی که قادر نباشد مگر بر یک کف آب آن را سه حصه کند و وضو سازد
بشرط جریان بقدر دهن و آن روغن مالی است، یا آمدن نرمه باران است بر دست که اگر دستی بر آن بمالد آب از عضوي به
عضوي دیگر برود اگر چه از ته مویی به ته مویی دیگر برسد. و این حدیث را کلینی بعنوان مرسل روایت کرده. و احادیث صحیحه
وارد شده است که در غسل و وضو مسماي جریان کافیست اگر چه مانند دهن باشد و خواهد آمد. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه
صفحه 172 از 318
انّ الرّجل لیعبد اللَّه اربعین سنۀ و ما یطیعه فی الوضوء لأنّه یغسل ما امر اللَّه عزّ و جلّ بمسحه) و حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که
بسیار است که شخصی چهل سال عبادت حق سبحانه و تعالی میکند و اطاعت الهی نمیکند در وضو زیرا که آن چه حق لوامع
ص: 363 سبحانه و تعالی امر کرده است که مسح کند آن را میشوید ظاهر عبارت آنست که مخالفت در وضو
میکند و وضو شرط صلاة است پس نمازهاي او همه باطل است. و احتمال دیگر دارد که عبادت میکند و نمیکند از جهت وضو
پس عبادت کرده او نکرده است و این بحسب معنی اربطست، و اول بحسب لفظ و این مضمون را صدوق و شیخان در دو خبر قوي
روایت کردهاند و خلافی نیست در این بلکه از ضروریات دین شیعه است که انکار آن کفر است.
باب صفۀ وضوء

باب صفۀ وضوء رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:
اشاره
بابی است در بیان صفت وضوء حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله چون حق سبحانه و تعالی میدانست حماقت و بلاهت
منافقانی که در خدمت آن حضرت بودند، و میدانست که جمعی که شعوري دارند بیشتر متوجه دنیا و جاه خواهند شد: خلیفه از
جهت آن حضرت مقرر ساخت که معصوم باشد و خطا نکند و دروغ بر آن حضرت نه بندد، و جمیع امت از سنی و شیعه متفقند که
در میان اصحاب حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله اعلم از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه نبود، بلکه در همه
کتابهاي خود ذکر کردهاند که در شهرستان علوم سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله سید الوصیین صلوات اللَّه علیه بود. و وقتی که
حضرت از دنیا رفت مشهور آنست که چهار صد هزار صحابه داشت نمیدانستند که حضرت چگونه وضو میساخت با آن که اکثر
اوقات در برابر ایشان وضو میساخت و خلافی نبود که اذان چنان میگفتند که همه کس میشنیدند و هر روز پنج مرتبه میگفتند
بر منارات، مع هذا بعد از حضرت نزاع در آن واقع شد چنانکه خواهد آمد و سبب اشتباه این شد که چون اکثر مسلمانان ساکنان
صحرا بودند و کفش نمیپوشیدند و اگر میپوشیدند نعلین عربی در پا میکردند و پاشنه پاي ایشان میترکید به وسیله دواي آن بر
پاشنه پاي خود بول میکردند و با آن حال داخل مسجد میشدند حضرت سید المرسلین ص: 365 صلی اللَّه
علیه و آله مبالغه در نجاست بول میفرمودند، و میفرمودند که پایهاي خود را بشویید و داخل مسجد شوید واي بر آن پاشنهاي
نجس که در جهنم خواهد بود اگر نشویند و داخل مسجد یا داخل نماز شوند. بعد از آن خلاف شد که پا شستن جزو وضو است یا
نه جمعی که درد دین داشتند و مکرر از حضرت دیده بودند و معنی قرآن را شنیده بودند پا را مسح میکردند به نص قرآن، و نص
آن حضرت، و فعل آن حضرت. و جمعی از منافقانی که منصب خلافت آن حضرت را غصب کرده بودند و میدانستند که این
جماعت تابع حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهاند اگر ایشان حدیثی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه نقل میکردند
نمیشنیدند، و عمده نقل کنندگان وضو در صحاح سنیان عثمان بن عفان، و ابو هریره، و عبد اللَّه بن زید است که در صحاح ایشان
مذکور است. آخر از جمله چهار صد هزار اصحابی که وضوي آن حضرت را همگی میدیدند همین سه کس قول ایشان معتبر بود،
و اهل البیتی که همیشه حضرت در خانه ایشان بود، و اکثر وحیها در خانه ایشان نازل شد، و حق سبحانه و تعالی آیه عصمت در
شأن ایشان فرستاد، و در دعاي مباهله محتاج به ایشان بود، و سوره هل اتی در شأن ایشان نازل شد. بلکه اکثر قرآن به اعتراف سنیان
قول ایشان در وضو اعتبار نداشت چون آن جماعت معین ایشان بودند و اهل البیت دشمن ایشان بودند للّه. حاصل آن که چون
حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم میدیدند که دین از دست رفته است، و به گفته ایشان اعتماد نمیکردند فعل را با قول
منضم میساختند و خود در برابر اصحاب وضو میساختند، و میفرمودند که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله این چنین وضو
میساخت و هم چنین هر جا که ایشان آن افعال را در برابر بفعل میآوردند و نسبت به حضرت میدادند وجهش لوامع صاحبقرانی،
صفحه 173 از 318
ج 1، ص: 366 این بود و همه خواهد آمد.
[نحوه وضوي پیامبر از زبان امام باقر ع]
(قال ابو جعفر الباقر صلوات اللَّه علیه الا احکی لکم وضوء رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله فقیل له بلی فدعا بقعب فیه شیء من ماء)
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که میخواهید که بیان کنم از براي شما که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه
و آله چگونه وضو میساختند؟ صحابه گفتند بلی اي فرزند رسول خدا حضرت کاسه چوبینی طلبیدند که آب داشت و ظاهرا از
آنجا آب میخوردند یا وضو میساختند و حاضر بود حضرت فرمودند که آن را بیاورید آوردند و آن که خود برنخاستند و
نیاوردند از این جهت بود که آب طلبیدن استعانتی نیست که مکروه باشد بلکه استعانت مکروه آنست که آب بدست این کس
کنند و اگر خود آب بر میداشتند بهتر بود و طلبیدن به واسطه بیان جواز است. (فوضعه بین یدیه) پس حضرت صلوات اللَّه علیه
کاسه را گرفتند و در برابر خود گذاشتند و از این جا ظاهر میشود که سنت بوده باشد که ظرف وضو سرش باز باشد و در برابر
باشد تا نسبتش بهر دو دست مساوي باشد و آن چه مشهور است میان علما که سنت است که ظرف وضو در دست راست باشد تا
حال حدیثی بر آن مضمون ندیدهام و علما نیز اعتراف نمودهاند که ندیدهاند و چون بعضی از علما ذکر کردهاند دیگران نیز متابعت
کردهاند که البته آن جماعت حدیثی دیده خواهند بود. اما معلوم نیست که در روز قیامت این عذر را از ما قبول کنند، بلکه ظاهرش
این است که بر ما حجت تمام کنند و بگویند که احادیث صحیحه به شما رسیده بود عمل نکردید که فلانی گفته بود البته چیزي
دیده خواهد بود، بلی اگر حدیثی بر خلاف مشهور بما نرسیده باشد ممکن است که از ما قبول کنند یا آن که در آن نیز حرف است
چون دلیلی نداریم که تقلید مردگان جایز باشد. ص: 367 و لیکن اکثر علما در سنتیها تجویز نمودهاند به
اعتبار حدیث صحیحی که شیعه و سنی از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نقل کردهاند که آن حضرت فرمودند که هر
گاه به شخصی برسد که فلان کار ثواب دارد و آن شخص از جهت رضاي الهی آن عمل را به جا آورد حق سبحانه و تعالی آن
ثواب را میدهد هر چند در واقع من نگفته باشم. و مضمون حدیث این است و عباراتش زیاد و کم دارد بنا بر این اکثر علما در
مستحبات مساهله مینمایند و بحدیث ضعیف و قول فقیه عمل مینمایند. و جمعی گفتهاند که شاید مراد حضرت صلی اللَّه علیه و
آله این باشد که اصلش ثابت باشد و لیکن ثوابش ثابت نباشد. مثلا نماز شب از حضرات رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم
بما رسیده است بعنوان تواتر و شخصی حدیث ضعیفی ببیند که نماز شب این ثواب را دارد و بقصد آن ثواب آن را به جا آورد حق
سبحانه و تعالی آن ثواب را میدهد. اما اگر حدیثی در نماز ضحی وارد شده باشد و عایشه یا انس بن مالک یا ابو هریره روایت
کرده باشند با آن که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرموده باشد که اکثر دروغها را بر حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله این سه نفر بستهاند و احادیث وارد شده باشد که نماز ضحی بدعت است معقول نیست در چنین جاها به گفته ضعیفی
حکمی بر حق سبحانه و تعالی افترا کنیم و حال آن که حق سبحانه و تعالی در آیات بسیار فرموده باشد که فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري
کیست ظالمتر از کسی که دروغ بر حق سبحانه و تعالی ببندد. و غیر این از آیات و اخبار که در مقدمه .«1» 144 : عَلَی اللَّهِ کَذِباً 6
ذکر نمودیم مع هذا همه علماي ص: 368 ما این حدیث زراره را عمل کردهاند و در کتب استدلالی ذکر
کردهاند و حکم به صحتش کردهاند پس لازمست البته که ظرف را در برابر بگذاریم اگر سرباز باشد، و اگر مثل ابریق باشد مشهور
آنست که آن را در دست چپ میگذارد تا آسان باشد بدست راست کردن. و گمان بنده آنست که آن را نیز در برابر گذاشتن
بهتر است چون ممکن است که مراد حضرت مطلق ظرف باشد. مع هذا در حدیث کالصحیح یا صحیح خواهد آمد در باب وضوي
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه ابریق را در برابر گذاشتند که وضو بسازند. (ثمّ حسر
عن ذراعیه) پس آستین را بالا کردند و این دلالت میکند که سنت باشد آستین بالا کردن تا در وقت شستن آن باز باشد و فعلی
صفحه 174 از 318
دیگر در اثناي وضو به جاي نیاورد. و از این باب است هر گاه چاقشور در پا داشته باشد خصوصا هر گاه بندش بسته باشد بهتر آن
است که بندش را باز کنند و از پا بیرون آورد تا فاصله میان افعال وضو نشود چون دغدغه وجوب موالات بمعنی متابعت میشود و
خواهد آمد. (ثمّ غمس فیه کفّه الیمنی) پس دست راست را در آب فرو بردند بواسطه آب برداشتن بسیار و ظاهر شد که سنت است
که از دست راست آب رو را بردارند و فرو برند تا دست پر شود. (ثمّ قال هذا اذا کانت الکفّ طاهرة) یعنی پس فرمودند که آن که
دست را در ظرف کردن جایز است پیش از شستن دستها وقتی است که دست پاك باشد یعنی اگر نجس باشد ظرف نجس میشود
چنانکه احادیث صریحه وارد است بر آن. و محتمل است که مراد این باشد که اگر پاکیزه باشد و کثافت نداشته باشد شستن پیش از
وضو در کار نیست یا آن که وقتی دست در ظرف میکنی که دست را شسته باشی. و معنی اول اظهر است، و احتمال دارد که هر
سه مراد باشد. ص: 369 (ثمّ غرف ملأها ماء) پس به کف آب برداشت آن مقدار که دست راست آن
حضرت پر شد. (ثمّ وضعه علی جبهته) پس آب را بر پیشانی گذاشتند و دست برنداشتند که مبادا همه ریخته شود. (و قال بسم اللَّه)
و بسم اللَّه گفتند چون اول افعال وضو است و نیت را نگفتند بنا بر آن که نیت کار دل است و شیخ رحمه اللَّه گفته است که بسم
اللَّه عبارت از نیت است چون بنده استعانت از حق سبحانه و تعالی میجوید البته بخاطر دارد که وضو را از براي حق سبحانه و تعالی
میکند. و مؤید این معنی ذکر کرده است حدیث صحیحی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که شخصی وضو ساخت
در حضور حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله و نماز گذارد پس حضرت فرمود که وضو و نماز را اعاده کن تا سه مرتبه
حضرت صلی اللَّه علیه و آله امر به اعاده وضو و نماز فرمودند. آن شخص به خدمت حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه رفته
واقعه خود را عرض نمود حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که در وقت وضو بسم اللَّه گفتی، گفت نگفتم حضرت فرمودند که بسم
اللَّه بگو در این مرتبه که وضو ساخت و بسم اللَّه گفت و نماز کرد حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نفرمودند که اعاده کن.
و اگر چه حمل این حدیث بر نیت بحسب ظاهري بعدي دارد، و لیکن چون امر نیت سهل است چنانکه از اخبار ظاهر میشود پر
استبعادي ندارد که همین که حق سبحانه و تعالی در خاطرش باشد نیت باشد زیرا که میداند که این فعل را حسب الامر او میکند،
و احوط آنست که ترك بسم اللَّه نکند هر چند نیت کرده باشد تا به برکت بسم اللَّه وضوي صحیح خالص از براي خدا بسازد. و
صدوق نیز مطلقا نیت را ذکر نکرده است. ص: 370 و لیکن در اخبار صحیحه وارده شده است که انّما
الاعمال بالنّیات، و انّما لامرئ ما نوي. و مذکور خواهد شد یعنی هیچ عملی صحیح نیست بدون نیت و هر چه را نیت میکند همان
از اوست و احادیث: انما الاعمال را اگر چه کلینی بسند حسن کالصحیح روایت نموده است، و لیکن در کتب صدوق و در ما بین
اخبار بعنوان صحیح وارد شده است. و صدوق در کتب خود بسند صحیح روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه که چه چیز سبب رستگاري است در روز قیامت؟ حضرت فرمود که نجات حاصل نمیشود مگر به آن که با خداوند خود
مکر نکنید که هر که با خدا مکر کند خدا با او مکر میکند و ایمان را از او سلب میکند، و اگر بفهمد با خود بد کرده است نه با
خداوند خود. گفتند یا ابن رسول اللَّه مکر با خدا کدامست؟ حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که مکر آنست بندگی حق سبحانه و
تعالی کنند و غرض ایشان غیر رضاي الهی باشد، پس زنهار که از خدا بترسید و ریا مکنید که ریا شرك است به خدا، گویا آن
شخص را شریک خداوند خود کرده به درستی که آن جماعتی که ریا میکنند ایشان را در روز قیامت به چهار نام خواهند خواند،
اي کافر، اي مکار، اي فاسق، اي زیان کار عمل تو باطل شد، و اجر تو ضایع شد، و ترا از رحمت الهی امروز بهره نخواهد بود، مزد
خود را از آن کس بگیر که عبادت از جهۀ او میکردي. و در حدیث صحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه وارد
شده است از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که جماعتی را بجهنم برند خداوند عالمیان به مالک فرماید که آتش را بگو که
قدمهاي ایشان را نسوزاند که به آن پاها به مساجد میرفتند، و روهاي ایشان را نسوزاند که آب وضو را بر روي خود بر وجه کمال
میرسانیدند، و دستهاي ایشان را نسوزاند که به آن دستها دعا ص: 371 میکردند و به درگاه من بلند
صفحه 175 از 318
میکردند، و زبانهاي ایشان را نسوزاند که تلاوت قرآن بسیار میکردند، پس خازن جهنم به ایشان گوید که اي اشقیا چه کار بد
میکردید ایشان گویند که ما این اعمال را از براي غیر خدا میکردیم پس گوید که حالا بروید و ثواب خود را از ایشان بگیرید. و
بسند صحیح از حضرت سید الساجدین صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که بزرگی نیست قرشی و عربی را مگر به تواضع، و
بهتري نیست مگر به سبب تقوي، و عملی نیست مگر با نیت، و عبادتی نیست مگر با علم به درستی که دشمنترین مردمان نزد حق
تعالی کسی است که گوید من تابع ائمه معصومینم و متابعت نکند کردهاي ایشان را. و کلینی در دو حدیث صحیح از عمر بن زید
روایت کرده است که در خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بودم که حضرت این آیه را خواندند که بَلِ الْإِنْسانُ
بلکه آدمی بر حال خود بیناست هر چند عذرها آورد. حضرت فرمودند که آدمی چه عذر «1» عَلی نَفْسِهِ بَصِ یرَةٌ وَ لَوْ أَلْقی مَعاذِیرَهُ
میتواند گفت چیزي را که حق سبحانه و تعالی میداند که نه چنان است مثلا میگوید که من فلان را از براي رضاي خدا کردم و
خدا میداند که دروغ میگوید پس حضرت فرمودند که حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر چه نیت تو آنست
حق سبحانه و تعالی آن را به تو میدهد اگر خیر است خیر میدهد، و اگر شر است جزاي آن عقوبت الهی است. و از این باب اخبار
فوق حد و حصر است. و آن که در مثل نماز و وضو حضرات ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم نیت را نگفتهاند صریحا، و در زیارت
مؤمن و امثال آن احادیث بسیار متواتر در نیت ص: 372 واقع شده است آنست که گوییا احتمال این
نمیدادهاند که کسی وضو و نماز را ریا کند چه همه کس میکنند و کاري نیست که عاقلی از براي غیر خدا بفعل آورد بخلاف
زیارت مؤمن که غالب آنست که در آنجا مطالب بسیار میباشد فرمودهاند که اگر از جهۀ رضاي الهی است ثواب هست و الا فلا.
دیگر بدان که هر عملی را که آن را بنحو خاصی بفعل باید آوردن مثل وضو که میباید اول رو شسته شود، و دیگر دست راست،
دیگر دست چپ بعنوان خاصی که ظاهر است این قسم عملی عبادتست و عقل در آن مستقل نیست میباید که از جهۀ رضاي الهی
بفعل آورند. اما مانند ازاله نجاسات که غرض از آن همین است که نجاست نباشد خواه آن جامه را بیندازند و جامه پاك به پوشند
و خواه نجاست را به مقراض ببرند و دور اندازند، و خواه دیگري ازاله کند، و خواه در آب مغصوب ازاله کنند همه صحیح است
این را عبادت نمیگویند و در آنجا نیت در کار نیست بلی اگر کسی آن را از براي رضاي الهی بفعل آورد مثاب خواهد بود و
وضو و غسل و تیمم از بابت اولند که هر یک را شرایط بسیار هست و کیفیت خاص که اگر به آن نحو واقع نشود باطل است. و
علما ضابطه قرار دادهاند که هر چه فعل است یا ترك مانند فعل است نیت در آن لازم است، و ترك کالفعل مانند صوم و احرامست
که اینها ترك چیزي چند است اما چون کف نفس هست بمنزله فعل است، و آن چه ترکست مثل ترك جمیع محرمات چون غرض
الهی آنست که بفعل نیاید همین که نکردي معاقب نیستی. اما ثواب وقتی میدهند که غرض از ترك آن رضاي الهی باشد مگر
خصوص شراب که احادیث در آن وارده شده است که اگر کسی آن را ترك کند بواسطه حفظ عرض، یا بواسطه آن که خوردنش
به آن شخص ضرر رساند، یا ص: 373 بواسطه ریا که مردمان او را خوب دانند حق سبحانه و تعالی همان
ثواب را میدهد که روي تفضل نه به استحقاق. دیگر مراتب نیت بسیار است که إن شاء اللَّه در نیت نماز گفته خواهد شد. و اگر
در وضو قصد رفع حدث یا استباحت صلاة بکند احوط است و غالبا هست زیرا که شخصی که وضو ندارد و وضو میکند مطلبش
همینست که پیش از وضو نماز نمیتوان کرد وضو میسازم تا توانم نماز کردن و همین معنی رفع حدث و استباحت صلاة است، و
اگر وقت نماز داخل شده است و وضو میسازد میداند که میباید ساخت و حق سبحانه و تعالی به آن امر کرده است جزما و این
معنی وجوب و قربتست. و اگر بواسطه دخول مسجد مثلا وضو میسازد و میداند که بیوضو نیز داخل مسجد میتوان شد و لیکن
اگر با وضو داخل شود سبب رضاي الهی است همین معنی سنت است مجملا اکثر تقییداتی که علما کردهاند چیزي چند است که
البته چنان واقع میشود و آن معنی که داعی است بر فعل آن نیت است نه تکلم به آن و نه آن که در خاطر بگذارند مثلا شخصی
مطلبی از کسی دارد در دل میگذراند که چون برادر مؤمن است به دیدن او میروم از جهۀ رضاي الهی و خود میداند که دروغ
صفحه 176 از 318
میگوید و نه چنانست بلکه اگر آن مطلب نباشد هرگز به دیدن او نمیرود در این صورت نیت نکرده است بلکه نیت باطل کرده
است مگر آن که تصفیه قصد خود کرده باشد و آن مطلب نیز از براي خدا خواهد بود. مثلا امتلاء کرده است و اشتها ندارد و
میداند که چیزي خوردن ضرر دارد قصد صوم میکند نیت کرده است، مگر آن که قصدش این است که صحت بدن را نیز از
براي حق سبحانه و تعالی میخواهم و این معنی وقتی صحیح است که اگر مخبر صادق خبر دهد که مردن تو از براي تو بهتر است
از زندگی و زندگی را نخواهد و مرگ را از روي صدق اختیار نماید و این معنی بسیار نادر ص: 374 است
مگر مخلصان را که به ریاضات بسیار به مرتبه محبت الهی رسیده باشند و عاشق شده باشند این معنی ممکن است و الا نیت نیست
بلکه خطور بال است چیزي چند در خاطرش میگذرد و دلش از آن خبر ندارد، یا خبر دارد و میداند که کاذبست. (و سیّله علی
اطراف لحیته) یعنی آب را بر رو گذاشت و بسم اللَّه گفت و دست را با آب به زودي به زیر آورد که آب بر اطراف محاسن او
جاري شد، و بهتر آنست که رو را پیش آورد و سر را پس برد تا آب همه روي او را فرا گیرد، و اکثر مردم آب را بر پیشانی
میزنند و دست خالی را بر روي میکشند و آب به جایی نمیرسد، و بعوض غسل مسح بفعل میآورند و صحیح نیست یا مکرر
آب بر رو میریزند تا خاطر جمع شود و لیکن در آب اسراف کردهاند و بد است. و از آن که حضرت آب را بر پیشانی گذاشتند و
به پائین آوردند اکثر علما استدلال کردهاند که واجب است که ابتدا از بالا کنند چون در بیان وضوي واجب است و لهذا دست
نشستند و مضمضه و استنشاق سنت را نفرمودند. و جمعی گفتهاند که چون رو شستن هر گاه خواهند به یک کف باشد از باب
افعال طبیعت همه کس ابتدا از اعلی میکنند پس ممکن است که از باب افعال طبیعت باشد و باز در این وضو سنتهاي بسیار هست
پس جزم بوجوب مشکل است و حضرات در بیان وضو بیانی نفرمودهاند که ابتدا از بالا بکنند و اگر در کار بود بیان میفرمودند.
مجملا دغدغه نیست که ابتدا از بالا بهتر است و در این نیز دغدغه نیست که همین که أولا آب را به پیشانی رسانند کافی است لازم
نیست که از بالاي مو بریزند چنانکه اکثر مردمان چنین میکنند زیرا که حدیثی که در آن واقع شده است ابتدا از اعلی همین است و
در این حدیث پیشانی است بالاتر نیست. و ظاهر اطراف لحیه آنست که کل محاسن را آب رسانیدند و دغدغه در این نیست که
ص: 375 محاسن حضرت یک قبضه بوده است پس زیاده از رو بوده است و شسته بودهاند، پس ظاهر
میشود که زیادتی تا یک قبضه را شستن سنت باشد پس به آب آن مسح توان کشید و آب جدید نباشد بنا بر آن که از اعضاي
مستحبه وضو است. (ثمّ أمرّ یده علی وجهه و ظاهر جبینیه مرّة واحدة) پس دست مبارك خود را کشیدند بر رو و آن چه ظاهر بود
از دو طرف پیشانی خود و ظاهر آنست که اول دست را با آب به زیر آورده باشند و مرتبه دیگر دست کشیده باشند که آب به همه
جا رسیده باشد پس راوي گفت که آن کار را یک مرتبه کردند یعنی آب ریختن یک مرتبه بود یا دست کشیدن یک مرتبه بود. و
اول اظهر است بحسب معنی، و ثانی اظهر است بحسب لفظ. (ثمّ غمس یده الیسري فغرف بها ملاها ماء ثمّ وضعه علی مرفقه الیمنی
فامرّ کفّه علی ساعده حتّی جري الماء علی اطراف اصابعه) پس دست چپ را در آب کردند و او را پر از آب کردند و بر مرفق
کشیدند یعنی دست را با آب به زیر آوردند و دست بر دست کشیدند تا آن که آب را جاري « بکسر میم و فتح فا یا بر عکس »
ساختند بر سرهاي انگشتان، و آن که در دستها نیز ابتدا به مرفقها کردند جمعی از علما استدلال کردهاند که ابتدا از مرفق واجب
باشد چنانکه در رو مذکور شد و بحث همانست و احتیاط در ابتدا از اعلی است در رو، و مرفقها در دستها، و مرفق بند دستست که
متصل است به آن ذراع با بازو، و از آن جهت مرفق میگویند که آلت رفق و استراحتست چون تکیه بر او واقع میشود، یا محل
رفق است بنا بر فتح میم و از کشیدن دست بر رو و دستها بعضی قایل بوجوب امرار ید شدهاند. و از آن که تا سر انگشتان آب را
جاري ساختند ظاهر میشود که آبی که پیشتر بر سر دست بوده است فایده ندارد آبی دیگر میباید به او برسد. و آن که دست را
خشک نکردند ظاهر میشود که وجود آب ص: 376 سابق ضرر ندارد، مثل رو اگر پیشتر مضمضه و
استنشاق کرده باشند و بعضی از آن تر شده باشد. (ثمّ غرف بیمینه ملاها فوضعه علی مرفقه الأیسر فامرّ کفّه علی ساعده حتّی جري
صفحه 177 از 318
الماء علی اطراف اصابعه) پس از دست راست یک کف آب پر کردند و بر مرفق چپ گذاشتند و دست خود را با آب بر ساعد و
ذراع کشیدند تا آب به سرهاي انگشتان ایشان رسید. و آن که حضرت ابتدا از مرفق نمودند معلوم نمیشود که اصالۀ مرفق را
میباید شست یا از باب مقدمه. و ظاهر آنست که فی نفسه واجب باشد و متعارف نیست که آن چه از باب مقدمه است بگویند، مع
هذا مشکل است که توان یافت که حضرت چه مقدار آن را رسانیدند، و احوط آنست که مرفقها شسته شود و اندکی بالاتر از باب
مقدمه واجب باین معنی که چون تمام روي و دستها را واجب است شستن و علم به شستن آنها وقتی بهر میرسد که اندکی زیادتر
شسته شود تا یقین شود که همه شسته شده است، و خلاف است که مقدمه واجب واجبست یا لا بد است، و کسی خلاف نکرده
است که البته میباید از جهۀ حصول ذي مقدمه مثل طی مسافت از جهت حج. (و مسح علی مقدّم رأسه و ظهر قدمیه ببلّۀ بقیّۀ مائه)
بعد از آن مسح کشیدند بر پیش سر و پشت پاها، به بقیه تري که از آب وضو مانده بود و این حدیث را کلینی رضی اللَّه عنه بسند
صحیح از زراره، از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده است و به جاي لفظ الایسر، الیسري است در کافی و آخر
حدیث چنین است که: (ببلّۀ یساره و بقیّۀ بلّۀ یمناه) یعنی مسح کشیدند به تري دست چپ و بقیه تري دست راست، و بعد از آن ذکر
کرده است که زراره گفت که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که خداوند عالمیان واحد است و دوست میدارد
عدد طاق را، پس بتحقیق که کافی است ترا از ص: 377 وضو سه کف، یک کف از جهت شستن رو، و دو
کف از جهت شستن دستها، و حضرت فرمودند که مسح بکش از تري دست راست پیش سر را، و به آن چه مانده است از تري
دست راست پشت پاي راست را مسح کن، و به تري دست چپ مسح پشت پاي چپ را، بعد از آن حضرت فرمودند که شخصی از
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه سؤال کرد از کیفیت وضوي حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله پس حضرت به
همین عنوان بیان فرمودند، و امثال اینها از اخبار کیفیت وضوي سید المرسلین بسیار وارد شده است چون بعضی از آنها مشتمل بر
مطالب ضروریه هست ذکر خواهد شد در موقع خود.
[مسح بر نعلین عربی]
(و روي انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله توضّأ ثمّ مسح علی نعلیه فقال له المغیرة أ نسیت یا رسول اللَّه؟ قال بل أنت نسیت هکذا
أمرنی ربّی) و در روایتی وارد شده است که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله وضو ساختند پس مسح بر نعلین عربی کشیدند یعنی
دست به زیر تسمه آن نکردند پس مغیره گفت آیا فراموش کردي یا رسول اللَّه؟ حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که بلکه تو
فراموش کردي هم چنین امر کرد مرا پروردگار من. بدان که محتمل است که چون مغیره همیشه میدید که حضرت مسح بر پاها
میکشید چون دید که حضرت مسح بر نعلین کشیدند گفت یا رسول اللَّه فراموش کردي که نعلین را بیرون کنی؟ حضرت فرمودند
که تو فراموش کردي که من پیغمبرم و نسیان نمیکنم، یا فراموش کردي که حق سبحانه و تعالی بعضی از پاها را فرموده است. و
ممکن است که مغیره یک مرتبه دیده باشد که حضرت پا را از جهت نظافت شسته باشند و چون مسح کشید این سؤال کرد و
محتمل است که پیش از نزول سوره مائده غسل مقرر بوده باشد و منسوخ شده باشد به آیه و او آیه را شنیده باشد و فراموش کرده
باشد. و علی اي حال احادیث صحیحه وارد شده است بر جواز مسح بر نعلین و ص: 378 نعل عربی که در
مدینه مشرفه و اطراف آن میبوده است و حال نیز هست یک تسمه در طول پا دارد و از بالا بسته میشود و آن تسمه در میان
انگشت مهین و ما بعد او در میآید و در این صورت استیعاب عرضی ساقط میشود و منافات با استیعاب طولی ندارد. و جمعی نقل
اجماع کردهاند بر آن که استیعاب طولی میباید و اگر چه به یک انگشت باشد بخط غیر مستقیم از سر انگشتان تا کعبین، و اگر
اعم باشد نعلین از آن چه مذکور شد و از نعل بصري که دو تسمه در عرض دارد استیعاب طولی نیز ساقط میشود و معلوم نیست
که در زمان حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم نعل بصري بوده باشد پس احوط آنست که اگر مسح کشند بر روي نعل
صفحه 178 از 318
بصري نکشند و اگر کشند انگشت به زیر تسمه کنند تا خط طولی به همرسد. و لیکن احادیث وارد شده است که مسمی کافیست
والی الکعبین که در قرآن واقع شده است بنا بر این بیان غایت محل مسح است نه غایت مسح چنانکه در مرفقین گذشت، و میان
کعبین و مرفقین فرق هست زیرا که در کعبین باي تبعیض در مضاف او مقدر است یعنی مسح کنید بعضی از پاها را تا کعبین،
بخلاف یدین که اغسلوا بر سر او درآمده است یعنی دستها را تمام بشویید تا مرفقین و لیکن احوط آنست که کل پشت پا را مسح
کند چنانکه خواهد آمد.
[وضوي حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله یک بار یک بار بود]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه و اللَّه ما کان وضوء رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله الّا مرّة مرّة) حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند و
قسم یاد کردند به خدا که نبود وضوي حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله مگر یک بار یک بار یعنی هر عضوي را یک بار
میشستند و اعضاي مسح را یک بار مسح میکشیدند. بدان که این عبارت را کلینی و شیخ رضی اللَّه عنهما باسم علی صلوات اللَّه
علیه ذکر کردهاند که و اللَّه ما کان وضوء علی صلوات اللَّه علیه الّا مرّة مرّة ص: 379 ، و ممکن است که آن
چه صدوق ذکر کرده است حدیثی دیگر باشد یا مضمون احادیث صحیحه باشد که در کیفیت وضوي حضرت سید المرسلین وارده
شده است و همه یک مرتبه یک مرتبه است. و شیخان بسند صحیح روایت کردهاند از حماد که من نزد حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه نشسته بودم که حضرت آبی طلبیدند و به یک کف آب کل رو را شستند، دیگر یک کف برداشتند و تمام دست
راست را شستند، و کفی دیگر برداشتند و همه دست چپ را شستند. پس مسح بر سر و پاها کشیدند و فرمودند که این وضوي
کسی است که در وضو بدعتی نکرده باشد یعنی اگر پا را بشویند بدعت کردهاند چون حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
پا را نشستند، و هم چنین سه مرتبه اعضاي را شستن بلکه دو مرتبه نیز بدعت است علی الظاهر. و در حدیث صحیح دیگر از حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که وضو یکی یکی است و بعد از آن بیان فرمودند که کعب در پشت
پاست. بدان که خلافست میان شیعه و سنی در کعب همه سنیان مگر قلیلی از ایشان قایلند که کعب قوزکست و آن استخوانی است
که از دو طرف پا ظاهر شده است، و اجماع شیعه است که آن کعب نیست و لیکن میان ایشان خلافست، اکثر علماي شیعه را اعتقاد
آنست که آن برآمدگی است که بر پشت پاست به ساق نرسیده، و ظاهر این حدیث و بعضی از احادیث با ایشان است، و جمعی را
اعتقاد آنست که بند پاست اول ساق پا، و بعضی اخبار با ایشانست، و هر یک از این دو طایفه احادیث معارض را تأویل میکنند
پس جماعتی که مقدم ساق را میدانند میگویند که آن هم بر پشت پاست، و غرض حضرت رد بر سنیانست که ایشان پهلوهاي پا
را میدانند. ص: 380 و در حدیث صحیح از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه وارد است که بزنطی
میگوید که از آن حضرت سؤال کردم از مسح بر پاها چگونه است؟ پس حضرت دست مبارك خود را بر انگشتان پا گذاشتند و
کشیدند تا کعبین که بر پشت پاست، من گفتم فداي تو گردم اگر شخصی مسح کشد بدو انگشت، حضرت فرمودند که نه مگر
بتمام دست، و اکثر علما تمام دست را سنت میدانند و احوط آنست که ترك نکنند. و بسند صحیح از شیخ و به صحیح از کلینی
روایت کردهاند از زراره و بکیر که هر دو از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از کیفیت وضوي حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله پس حضرت طشتی، یا توري طلب فرمودند و شک از راویست یا فرمودند که طشتی بیاورید یا تور
که ظرفیست که از آن آب میخورند پس دست در آب کردند و یک کف آب برداشتند و روي خود را به آن شستند. دیگر دست
چپ را در آب کردند و یک کف آب برداشتند و بر دست راست ریختند و آن را از مرفق تا سر دست شستند و سر بالا نشستند،
دیگر از دست راست یک کف آب برداشتند و دست چپ را از مرفق شستند بنحو دست راست بعد از آن مسح سر و پاها کشیدند
به بقیه تري که در دست مانده و آب تازه برنداشتند، بعد از آن فرمودند که بر روي نعلین که مسح کشند انگشتان خود را در زیر
صفحه 179 از 318
بند نعلین نکنند. پس فرمودند که حق سبحانه و تعالی فرموده است که هر گاه به نماز برخیزید روهاي خود را و دستهاي خود را تا
مرفقها بشویید پس جزوي از رو و از دستها ترك نمیتوان کردن و همه را میباید شستن، بعد از آن فرمود که مسح بکشید بعضی
از سرهاي خود را، و بعضی از پاهاي خود را پس هر گاه اندکی از سر را، یا اندکی از پاها را از کعبین تا سرهاي انگشتان بکشند
مجزیست. ص: 381 زراره و بکیر گفتند که ما پرسیدیم که کعبها کدامست؟ حضرت اشاره فرمودند که
اینجا یعنی مفصل نزد استخوان ساق، پس ما گفتیم که اینها چه چیز است؟ حضرت فرمودند که استخوان ساق است و کعب پائینتر
است پس گفتیم حق سبحانه و تعالی آن چه خیر شما باشد پیش شما آرد یک کف آب بس است بواسطه رو، و یک کف از براي
دست، حضرت فرمودند که بلی بس است هر گاه مبالغه کنی به آن که کف پر برداري و نگذاري که آبش تمام بریزد و به همه جا
برسانی بعنوان جریان اما دو کف خوب به همه جا میرسد. و این حدیث مستند جمعی است که مفصل را کعب میدانند و از
طرفین قابل تأویل هست اگر چه اظهر مذهب مشهور است که استخوان پشت پاست، و حدیث اخوین که مستند ایشانست تتمه آن را
ذکر نکرده است شیخ که حضرت فرمود که پائینتر است، و اگر از بالاي برآمدگی پشت پا تا مفصل را احتیاطا بکشد بد نیست. (و
توضّأ النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله مرّة مرّة و قال هذا وضوء لا یقبل اللَّه ال ّ ص لاة الّا به) و حضرت صلی اللَّه علیه و آله یک مرتبه یک
مرتبه وضو ساختند و گفتند که این وضوئی است که حق سبحانه و تعالی نماز را قبول نمیکند مگر باین وضو. این حدیث را علما
مسندا ذکر نکردهاند، و اکثر که حدیث زراره را نقل میکنند این تتمه را میآوردند، و حاصل آنست که چون سابق بر این معلوم
نیست که چه نحو وضو ساخته بوده است حضرت، استدلال علما صورت ندارد. اما صدوق چون شهادت میدهد که در آن حدیث
حضرت یک مرتبه یک مرتبه شسته است بواسطه مطلب صدوق نافع است، و لیکن ضرر دارد به آن چه خواهد گفت که دو مرتبه
ضرر ندارد اما ثواب ندارد، و ظاهرا آن که حضرت فرموده است که خداي تعالی قبول نمیکند مگر بمثل این وضو اصل افعال باشد
ص: 382 با ترتیب تا بیرون رود با شستن و مسح به آب جدید کردن و امثال آن از بدعتهایی که حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله به وحی میدانستند که واقع خواهد شد.
[احادیث دو مرتبه]
(فامّا الاخبار الّتی رویت فی انّ الوضوء، مرّتین مرّتین [مرّتان ظ] فاحدها به اسناد منقطع یرویه ابو جعفر الاحول ذکره عمّن رواه عن
ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال فرض اللَّه الوضوء واحدة واحدة و وضع رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله للنّاس اثنتین اثنتین) پس
چون احادیث یک مرتبه را ذکر کرد شروع کرد در تأویل احادیث دو مرتبه اما خبرهایی که روایت کردهاند، و محتمل است رویت
بخوانیم یعنی بمن رسیده است از علما پس یکی از آنها، و در بعضی از نسخ به جیم واقع شده است یعنی او را مییابم به اسناد
بریده یعنی شخصی هست در میان که معلوم نیست که کیست و خوبست یابد که روایت میکند آن را ابو جعفر احول و آن محمد
بن علی بن نعمان است که مؤمن الطاق و شاه الطاقش میگویند و ثقه و عظیم الشأن است و سند صدوق به او کالصحیح است، و او
ذکر کرده است از کسی که او از او روایت نموده است و آن کس معلوم نیست که محمد احول او را فراموش کرده است یا ابن ابی
عمیر راوي او، و علی اي حال مرسل ابن ابی عمیر است و حکم مسانید دارد و صدوق طرح نمیکند بلکه میگوید که چون
معارض است به احادیث مسنده، احادیث مسنده بر آن مقدم است لهذا تأویل میکند، و آن شخص از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که حضرت فرمودند که حق سبحانه و تعالی وضو را یکی یکی واجب گردانیده است و حضرت
رسول خدا دو دو مقرر ساخت. و آن که صدوق أولا طعن در هر دو خبر زده است به ارسال وقتی خوبست که حدیث مسند نباشد و
حال آن که شیخ دو حدیث صحیح نقل کرده است از ص: 383 حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
که وضو مثنی مثنی است یعنی دو دو، و در حدیث کالصحیح از آن حضرت روایت کرده است یونس بن یعقوب که گفتم که آن
صفحه 180 از 318
وضویی که حق سبحانه و تعالی بر بندگان واجب ساخته است بر کسی که بول و غایط کرده باشند. حضرت فرمودند که ذکرش را
میشوید، و ازاله غایط میکند، و وضو میسازد دو مرتبه دو مرتبه، و غیر اینها از اخبار مسنده که بعضی از آن خواهد آمد. (و هذا
علی جهۀ الانکار لا علی جهۀ الاخبار کانّه صلوات اللَّه علیه یقول حدّ اللَّه حدّا فتجاوزه رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و تعدّاه و قد
قال اللَّه عزّ و جلّ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُ دُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ) یعنی محتمل است که حضرت بر وجه انکار فرموده باشد آن حدیث را و
استفهام انکاري باشد نه بر وجه اخبار از واقع که چنین است گویا حضرت میفرماید که چون چنین باشد که حق سبحانه و تعالی
یک مرتبه قرار داده باشد و رسولش صلی اللَّه علیه و آله دو مرتبه قرار داده باشد و از حد الهی تجاوز و تعدي کرده باشد و حال آن
که حق سبحانه و تعالی فرموده است که هر که از حد الهی تجاوز کند بر خود ستم کرده است. و بر این حل صدوق اعتراض وارد
است به چند وجه. أولا اگر راه این تأویلات داده شود آخر اعتماد به هیچ حدیثی نتوان کرد و همه را استفهام انکاري میتوان
گرفت. دویم آن که اگر صدوق بعد از این، از این باب اخبار روایت نکرده باشد این سخن میتوان گفت، در کتاب صلاة ذکر
کرده است حدیث صحیح زراره را که حضرت امام محمد باقر فرمودند که حق سبحانه و تعالی نماز را ده رکعت واجب ساخت و
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله هفت رکعت زیاد کرد و غیر از این در بسیار جائی یاد کرده است که خواهد آمد. بلکه
ظاهر کلام صدوق که در کتاب علل الشرائع در باب روزه ایام البیض ص: 384 گفته است که اول این روزه
بود و چون حق سبحانه و تعالی تفویض به رسولش نموده بود امر دینش را حضرت سنت هر ماه سه روز پنجشنبه اول و پنجشنبه
یعنی آن چه «1» آخر و چهار شنبه اول از دهه میان را قرار داده چون فرموده است که ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
بیاورد به شما رسول خدا به آن عمل کنید و هر چه شما را از آن نهی کند بازایستید از آن و اگر آنها را تأویل کند که زیادتیها و
نقصانها را بامر الهی میکرد در اینجا نیز تأویل باید کرد، غایتش آن که دأب علماست که هر گاه جمع کنند میان دو خبر یکی را
تأویل میباید کرد و تأویل خلاف ظاهر است پس بحث نتوان کرد، و لیکن تأویلهاي دیگر میتوان کرد مثل آن که مثنی مثنی را
حمل کنیم بر دو کف آب ریختن. و ممکن است که حق سبحانه و تعالی یک کف قرار داده باشد و حضرت یک کف زیاد کرده
باشد و بهر دو کف یک غسله متحقق شود، و غسله آنست که تمام شسته شود. و مؤید این احتمال است حدیث زراره که گذشت و
حضرت فرمود که یک کف بس است و اگر مبالغه کنی و دو کف بریزي بخاطر جمع آب به همه جا میرسد. و مولانا عبد اللَّه
رحمه اللَّه باین تأویل مایل بود. و شیخ بهاء الدین محمد طاب ثراه تأویل میکرد که مراد از مثنی مثنی دو شستن و دو مسح است
چون حق سبحانه و تعالی فرموده است که: فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ تا رد
باشد بر سنیان که به یک مسح و سه غسل قائلند. و مؤید این تأویل است آن که سنی و شیعه از ابن عباس روایت کردهاند که همیشه
میگفت که حق سبحانه و ص: 385 تعالی غسلتین و مسحتین مقرر ساخته است و منافقان تغییر دادند و
لیعلم اللَّه من یطیعه و من «1» شستن پاها را بدعت کردند و سه غسل و یک مسح شد. (و قد روي انّ الوضوء حدّ من حدود اللَّه
یعصیه؟ و انّ المؤمن لا ینجّسه شیء) و حال آن که بسند صحیح روایت کردهاند مشایخ از زراره و محمد بن مسلم از حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه که وضو حکمی است از احکام الهی و حق سبحانه و تعالی معامله آزمایندگان میکند با خلق که که
اطاعت او میکند، و که عصیان او میکند و بتحقیق که مؤمن را هیچ چیز نجس نمیکند. (و انّما یکفیه مثل الدّهن) یعنی کافی
است او را از جهۀ وضو و غسل مثل روغن مالی، یا نرمه باران. و از تتمه ظاهر میشود که مراد آنست که اسراف نکنند در آب وضو
و غسل چنانکه وسواسیان میکنند و آن که فرموده است که مؤمن را چیزي نجس نمیکند یعنی به سبب حدث نجس نمیشود
بلکه تعبدیست که از جهۀ فرموده الهی بکنند و مستحق ثواب شوند و اگر نکنند مستحق عقاب شوند، و مؤمن نزد حق سبحانه و
تعالی اعظم است از آن که به سبب حدث نجس شود. و ممکن است که عبارت را بر عموم خود بگذاریم و مراد از مؤمن روح
مؤمن باشد یعنی چنین نیست که اگر بدن یا جامه او نجس باشد ذکر الهی نتواند کرد، و آن که از میان ذکرها نماز را حق سبحانه و
صفحه 181 از 318
تعالی مقرر ساخته است که تا رفع حدث و خبث نکند متوجه آن نشود محض تعبد است که به سبب این بندگی او را قرب حاصل
شود و مستحق مراتب عالیه شود، پس مشخص شد که مطلوب نیست آب بسیار ریختن و دو سه مرتبه اعضا را شستن، و ظاهر خبر
ص: 386 آنست که حضرت از جهۀ حالت اضطرار فرمود باشد که اگر آب کم باشد مغموم نباشد که اگر
آب بیشتر میبود سببیت قرب بیشتر میبود. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من تعدّي فی وضوئه کان کناقضه) و بروایت سکونی
حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که تعدي کند در وضو و زیاده بشوید یا زیاده آب بریزد مثل کسی است که از مقرر کمتر
کند و چنانچه کمی سبب بطلانست زیادتی نیز بقصد مشروعیت سبب بطلان است یا به منزله بطلان بیثوابست و در بعضی از نسخ
صاد کناقصه نقطه دارد یعنی مثل کسی است که وضوي خود را شکسته باشد اما نقصان در مقابل تعدي انسب است. و در حدیث
صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد شده است که یکی از شما یک کف روغن برمیدارد و بکل بدن میرساند
و آب از روغن فراختر است، و ظاهرا از باب مبالغه فرموده باشند و فراختري از آن جهۀ است که از آب رفع حدث و خبث میشود
و از روغن نمیشود. و در حدیث صحیحی دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد شده است که وضو را حدیست که هر که از
آن تجاوز کند مزد ندارد و آدمی مبالغه عبث میکند پس شخصی گفت که حد آن کدام است؟ حضرت فرمودند که حدش
آنست که رو و دستها را بشویی و سر و پاها را مسح کنی. و در حدیث صحیحی وارد شده است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که
فرمودند در وضو همین که آب به بدنت برسد بس است یعنی با جریان، و در حدیث صحیحی وارد شده است از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که در غسل و استنجا آن قدر آب بس است که دستت تر شود. و ظاهرا مراد از این اخبار آنست که آب
بسیار در کار نیست چنانکه وسواسیان اسراف میکنند، و حکمت اقتضا میکند که رفع وسواس باین مبالغات بفرمایند. لوامع
ص: 387 و ممکن است که مراد وقت ضرورت باشد چنانکه در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که اگر آب باشد اسباغ کن وضو را و کامل ساز به آن که دو مرتبه آب بر هر عضوي
بریزي، و اگر آب بهم نرسد اندك آبی کافی است و احادیث اسباغ متواتر است از حضرات رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه
علیهم خصوصا در هواهاي سرد و آن که سبب علو درجاتست و کفاره گناهان و خواهد آمد در وصایاي حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله. (و فی ذلک حدیث اخر به اسناد منقطع رواه عمرو بن ابی المقدام قال حدّثنی من سمع ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه
علیه یقول انّی لا عجب ممّن یرغب ان یتوضّ أ اثنتین اثنتین و قد توضّ أ رسول اللَّه اثنتین اثنتین) و در این باب حدیثی دیگر هست
مرسل که روایت کرده است آن را عمرو بن ابی المقدام و ظاهرا صدوق از کتاب او برداشته است و حکم به صحت کتاب او کرده
است و لیکن اگر مسند باشد صحیح است که گفت خبر داد مرا کسی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که من تعجب
دارم از کسی که رغبت ندارد که وضو را دو مرتبه دو مرتبه سازد و حال آن که رسول خدا دو بار دو بار کرد و اینجا بمعنی غسلتین
و مسحتین مناسبتر است. و آن چه صدوق گفته است بد نیست به اعتبار لفظ وضو و لیکن بنا بر این مطلوب تکرار خواهد بود (فانّ
النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله کان یجدّد الوضوء لکلّ فریضۀ و لکلّ صلاة فمعنی هذا الحدیث هو انّی لا عجب ممّن یرغب عن تجدید
الوضوء و قد جدّده النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله) پس به درستی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله تجدید وضو میکردند از جهۀ هر
نماز فریضه و هر نماز سنتی پس معنی حدیث این خواهد بود که من تعجب دارم از کسی که ص: 388
رغبت نمیکند در تجدید وضو و حال آن که حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله تجدید میکردند. این عبارت فی الجمله تشویشی
دارد احتمال دارد که تعلیل جزو خبر سابق باشد، و بنا بر این معنی که صدوق گفته است در کار نیست زیرا که هر گاه تعلیل به
تجدید باشد ظاهر اثنتین اثنتین تجدید است، و احتمالی دارد که بر تقدیر جزئیت دلالت بر این معنی نکند بلکه مراد دو غسله یا دو
غرفه باشد و حضرت بواسطه رفع استبعاد تجدید را فرموده باشد و معنی آن این خواهد بود که من تعجب دارم از کسی که دو مرتبه
نمیشوید و حال آن که حضرت دو مرتبه میشست و تجدید میکرد، یا آن که تعجب دارم از کسی که دو مرتبه نشوید و حال آن
صفحه 182 از 318
که آن حضرت تجدید میکردند زیرا که از جهۀ هر نماز تجدید میکردند چون احتمالات بود معنی را گفت از جهۀ رفع
احتمالات. و احتمال دارد که حدیث اول تمام باشد و باقی سخن او باشد و فانّ النّبی تمهید این معنی باشد و اللَّه تعالی یعلم. (و
الخبر الّذي روي انّ من زاد علی مرّتین لم یوجر) و خبري که وارد شده است که هر که زیاده کند بر دو مرتبه ثواب ندارد. روایت
کرده است شیخ بسند قوي کالصحیح از زراره از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که وضو دو دو است کسی که زیاده
کند بر آن مأجور و مثاب نیست پس حضرت حکایت وضوي حضرت سید المرسلین را صلی اللَّه علیه و آله فرمودند و رو را یک
مرتبه شستند و هر یک از دستها را یک مرتبه شستند و مسح سر کشیدند با پاها به زیادتی تري که بر دست آن حضرت صلوات اللَّه
علیه مانده بود. و کلینی بعد از روایت یک مرتبه یک مرتبه و بعد از روایت کالصحیح که نبود وضوي علی صلوات اللَّه علیه مگر
یک مرتبه یک مرتبه گفتهاند که این دلیل است که وضو نمیباشد مگر یک مرتبه یک مرتبه زیرا که حال حضرت لوامع
ص: 389 امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه این بود که هر گاه او را دو طاعت پیش میآمد آن طاعتی را اختیار
میکردند که احوط بود و دشوارتر بود بر بدن آن حضرت. و آن چه از اهل البیت صلوات اللَّه علیهم وارد شده است که وضو دو
مرتبه است از براي کسی وارده شده است که یک مرتبه او را کافی نباشد و زیاده خواهد دو مرتبه از جهت او فرمودهاند پس
حضرت فرمود که هر که زیاده بر دو مرتبه کند مثاب نیست از این جهت گفتند که دو مرتبه نهایت مراتبی است که در وضو توان
کرد و هر که از آن تجاوز نماید آثم است و وضوي او صحیح نخواهد، بود و مثل کسی خواهد بود که نماز ظهر را پنج رکعت
بکند و اگر حضرات تجویز دو مرتبه نمیکردند آن نیز در مرتبه سه مرتبه میبود. پس ظاهر شد که آن چه کلینی ذکر کرده است
بهتر از افراط شیخ است که دو مرتبه را سنت میداند و بهتر از تفریط صدوق است که این همه تکلف میکند و بنا بر طریقی که دو
مرتبه را دو غرفه بگیریم و یک مرتبه را یک غسله هیچ تکلف نمیماند پس اگر دو مرتبه آب بریزد و بعد از آن بشوید که یک
شستن بفعل آید بهتر است، و اگر پیشتر از آب ریختن دستی تر بر عضو وضو بمالد خشکی و چربی آن زایل شود یک مرتبه بس
است و مدار این بنده بر این بوده است از طفولیت تا بحال و بخاطر ندارم که محتاج بدو مرتبه باشم و اگر کسی نتواند که چنین کند
دو مرتبه آب بریزد و بعد از آن بشوید که آب را به همه آن عضو بعنوان جریان برساند. (یؤکّ د ما ذکرته و معناه انّ تجدیده بعد
التّجدید لا اجر له) یعنی خبر سابق مؤید این است که مراد تجدید است و معنی آن چنین میشود که تجدید بعد از تجدید اجر ندارد
اگر از این معنی که درآورده است صدوق این حکم را کرده است هم آن معنی در نمیآید چنانکه گذشت و هم این حکم
صورت ندارد از جهۀ آن که احادیث تجدید عام است اگر صد مرتبه تجدید کند ص: 390 ثواب خواهد
داشت چنانکه کلینی بسند قوي کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که از وضو بر وضوء ده
حسنه در نامه عمل نوشته میشود و دیگر خواهد آمد. (کالاذان من صلّی الظّهر و العصر بأذان و اقامتین اجزأه و من اذّن للعصر کان
افضل و الاذان الثّالث بدعۀ لا اجر له) و این تجدید مثل اذان است کسی که نماز ظهر و عصر را به یک اذان و دو اقامت بگوید
مجزي است او را و کسی که اذان از براي عصر بگوید افضل است و اذان سیم بدعتست و اجر ندارد. ظاهرا مرادش این باشد که در
روز جمعه نماز جمعه را به اذان و اقامت به جا میآورد و نماز عصر را به اقامه تنها اگر اذان با آن جمع کند بهتر است و اذان ثالث
بدعتست و آن آنست که از براي جمعه اذانی دیگر بگویند چنانکه عثمان مقرر ساخت، اما استحباب اذان از براي عصر روز جمعه
صورتی ندارد بلکه اذان سیم اذان عصر است که بعد از اذان و اقامه ظهر است بر مذهب جمعی از علما و این قیاس دو مرتبه تجدید
به اذان دأب صدوق نیست بلکه دأب هیچ کس نیست. (و کذلک ما روي انّ مرّتین افضل معناه التّجدید) هم چنین حدیثی که وارد
شده است که دو مرتبه افضل است یعنی تجدید وضو افضل است. و این هم بعید است، روایت کرده است شیخ بسند موثق از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر که اعتقاد نداشته باشد که یک مرتبه او را مجزي است بر دو مرتبه مثاب نخواهد
بود و ظاهرش دو غرفه است. (و کذلک ما روي فی مرّتین أنّه اسباغ) و هم چنین روایتی که وارد شده است که دو مرتبه اسباغ است
صفحه 183 از 318
مراد دو تجدید است و این نیز بعید است بلکه ظاهر آنست که مراد دو آب ریختن است چنانکه گذشت در حدیث زراره.
[تجدید وضو]
(و روي انّ تجدید الوضوء لصلاة العشاء یمحو لا و اللَّه و بلی ص: 391 و اللَّه) و در روایتی واقع شده است
که تجدید وضو از جهۀ نماز خفتن محو میکند گناهان لا و اللَّه و بلی و اللَّه را اگر عمدا قسم دروغ خورده باشند، و اگر سهوا علی
سبیل العاده باشد و مکروهست و تجدید وضو کراهت آن را زایل میکند. و این روایت را صدوق بسند قوي از حضرت امام رضا
صلوات اللَّه علیه روایت کرده است. (و روي فی خبر انّ الوضوء علی الوضوء نور علی نور) و در روایتی دیگر وارد شده است که
وضو بر وضو نور است بر نور. و از این حدیث استنباط کردهاند که وضوي تجدیدي رفع حدث میکند به آن که در خاطرش نباشد
که وضو ندارد و از جهۀ تجدید بسازد و ظاهر شود که وضو نداشته است رفع حدث شده است لیکن مشکل است زیرا که وضو بر
وضو نیست در این صورت و نور لازم نیست که رفع حدث کند شاید دل منور شود به آن چنانکه ظاهر حدیث است. (و من جدّد
وضوءه لغیر حدث جدّد اللَّه عزّ و جلّ توبته من غیر استغفار) و هر که تجدید وضو کند بیآن که حدثی دیگر از او صادر شده باشد
حق سبحانه و تعالی توبه او را تازه کند بیآن که او توبه کند یعنی تجدید وضو گناهان را پاك میکند چنانکه توبه گناهان را محو
میکند. و صدوق این روایت را به اسناد خود از مفضل بن عمر روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه. (و
قد فوّض اللَّه عزّ و جلّ إلی نبیّه صلّی اللَّه علیه و آله امر دینه و لم یفوّض الیه تعدّي حدوده) چون اخبار تجدید را ذکر کرد بر سر
همان سخن رفت که چون تواند حضرت چیزي را از احکام شرعی زیاد و کم کند و حال آن که حق سبحانه و تعالی تفویض نمود
به آن حضرت امر دینش را که بخلق برساند و تفویض نکرد به آن حضرت که از حدود الهی در گذرد و زیاد و کم لوامع
ص: 392 کند. و جوابش گذشت. (و قول الصّادق صلوات اللَّه علیه من توضّأ مرّتین لم یوجر) و آن که حضرت
صادق صلوات اللَّه علیه فرموده است که هر که دو مرتبه وضو بسازد اجر ندارد شیخ در حدیث قوي کالصحیح از آن حضرت
روایت کرده است که یک مرتبه فرض است و دو مرتبه ثواب ندارد و سیمین بدعت است و ظاهر این خبر غسله است. (یعنی به انّه
اتی بغیر الّذي امر به و وعد الاجر علیه فلا یستحق الاجر و کذلک کلّ اجیر اذا فعل غیر الّذي استوجر علیه لم یکن له اجر) مراد
حضرت آنست که اتیان بغیر مأمور به کرده است و بغیر از آن چه از جهت آن اجر مقرر شده است پس مستحق اجر نباشد، و هم
چنین هر مزدوري که به جا آورد غیر آن چه او را بر آن استیجار کرده باشند او را مزدي نیست لیکن به نحوي که خبر را ذکر
کردیم فرق هست میان دو مرتبه و سه مرتبه. و محتمل است که در دو مرتبه ثواب بر مرتبه دویم نداشته باشد و در سه مرتبه باطل
باشد چون مسح به آب جدید کرده است اگر همه اعضاء را سه مرتبه شسته باشد و اگر دست چپ را یک مرتبه شسته باشد و باقی
را دو مرتبه وضوي او صحیح است اگر مسحها را بدست چپ کند و اگر دو دست را سه مرتبه بشوید و دست چپ را یک مرتبه یا
دو مرتبه دغدغه میشود که وضوي او فی نفسه باطل باشد چون بدعت کرده است.
باب صفۀ وضوء امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه:
اشاره
این بابی است در بیان وصف وضوي حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه و زیادتی این وضو بر وضوهائی که گذشت به آن
است که در اینجا دعاها است و اگر نه در کیفیت واجبات و بسیاري از مستحبات مثل یکدیگرند. و این حدیث باصطلاح متأخرین
ضعیف است اما محمد بن یعقوب و صدوق رضی اللَّه عنهما حکم به صحت آن کردهاند و علما همگی به این حدیث عمل
صفحه 184 از 318
نمودهاند و در اکثر اسانیدي که واقع شده است این حدیث به عبد الرحمن بن کثیر هاشمی میرسد و صدوق در کتب خود مسندا
روایت کرده است و به او رسانیده است مثل شیخین است. اما متن حدیث و دعاها شهادت بر صحت حدیث میدهد زیرا که مشتمل
است بر حقایق بسیار که محال است از امثال این رواة که توانند فهمید چه جاي آن که وضع توانند نمود و عامه در کتب خود از آن
حضرت روایت کردهاند و بعضی از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله رأیت کردهاند با تفاوت قلیلی.
[وضوي امیر المؤمنین از زبان امام صادق ع]
(قال الصّادق صلوات اللَّه علیه بینا امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه ذات یوم جالس مع محمّد بن الحنفیّۀ اذ قال یا محمّد ایتنی بإناء من
ماء أتوضّأ للصّلاة فاتاه محمّد بالماء فاکفاه بیده الیمنی علی یده الیسري) حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و سلامه فرمودند
که روزي ص: 394 حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه و سلامه با پسرش محمد حنفیّه نشسته بودند و او
را از این جهۀ به اسم مادر میخواندند تا ظاهر شود که از حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیها بهم نرسیده است و مادرش را در
جنگ مسیلمه کذاب اسیر کرده بودند و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه او را خرید و آزاد فرمود و خواست و از او محمد
بهم رسید و او بزرگست و اعتقاد به امامت حضرت امام حسن و امام حسین و امام زین العابدین صلوات اللَّه علیهم داشت. و در
حدیث صحیحی وارد شده است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که محمد بن حنفیّه بعد از شهادت حضرت امام حسین
صلوات اللَّه علیه با حضرت سید الساجدین در مکه معظمه گفتگوي امامت کرد تا آن که محاکمه را به نزد حجر الاسود بردند
محمد دعا کرد و جواب نشنید و حضرت دعا کرد و حجر الاسود به زیان فصیح گفت که خداوندا وصیت و امامت بعد از امام
حسین از تست پس محمد قایل به امامت حضرت علی بن الحسین صلوات اللَّه علیه شد و این معنی را جمعی گفتهاند که محمد از
جهۀ جمعی کرد که او را میگفتند تو به امامت سزاوارتري چون اسنی و هر چند محمد به ایشان میگفت که علی بن الحسین
صلوات اللَّه علیه امام است نفع نمیکرد این دعوي را کرد تا بر آن جماعت ظاهر شود. پس فرمودند که یا محمد ظرف آبی بیار تا
وضو بسازم از جهۀ نماز پس محمد بن حنفیّه آب را آوردند پس حضرت ظرف را کج کردند بدست راست و آب بدست ریختند
و غرض از کج کردن ظرف آن بود که دستها را بشویند قبل از داخل کردن در ظرف که اگر نجاستی داشته باشد پاك شود و اگر
پاکیزه نباشد پاکیزه شود چنانکه اکثر علما فهمیدهاند. و یا آن که چون حضرت بول کرده بودند اول آب برداشتند بر مخرج بول
بریزند آب را بر دست چپ ریختند که هم پاکیزه شود و هم استنجا به آن واقع ص: 395 شود، و یا آن که
در این حال همین میخواستند که استنجا کنند و بس و هنوز دست نشسته بودند اول بر دست چپ ریختند و استنجا کردند و بعد از
آن دستها را از جهۀ وضو شسته باشند و محمد آن را ذکر نکرده باشد. و یا آن که آب را پیشتر ریخته باشند که هم دست چپ
شسته شده باشد و هم استنجا کرده باشند و چون مضمضه کرده باشند بدست چپ آب را بدست راست کرده باشند بیشترك که هم
دست شسته باشند و هم مضمضه کرده باشند، و محتملست که دست چپ نجس بوده باشد کج کرده باشند و آب بر آن ریخته
باشند که پاك شده باشد و آبی از جهۀ استنجا برداشته استنجا کرده باشند. (ثمّ قال بسم اللَّه و الحمد للّه الّذي جعل الماء طهورا و لم
یجعله نجسا) چون مقدمه افعال وضو بود و آب را دیده بودند بسم اللَّه را از جهۀ شروع گفتند و حمد را از جهۀ نعمت آب به جا
آوردند یعنی استعانت و یاوري در جمیع کارها خصوصا در وضو از جناب اقدس خداوندي میخواهم که جمیع کمالات مخصوص
اوست و مستحق عبودیت اوست یا استعانت از اسم او میخواهم یا از اسم اللَّه به اعتبار جامعیت کمالات یا تبرك میجویم که این
کار مبارك باشد چون در اول کار نام او میبرم و پیشتر مذکور شد که حضرات ائمه مقدسین صلوات اللَّه علیهم باء را از براي
نیست و خواندن بد نیست و بنا بر آن که «1» استعانت گرفتهاند و به تذلل اقربست. و در بعضی نسخ و باللَّه هست اما در فی، و یب
باشد یک احتمال آنست که اول استعانت باسم الهی بجویند و بعد از آن بذات او، یا آن که و باللَّه حال باشد و معنی این باشد که
صفحه 185 از 318
استعانت بذات اقدس یا اسم مقدس میجویم و چون نجویم که وجود و لوازم وجود من ص: 396 همه به او
قائم است، و جمیع محامد و ثناها و ستایشها مخصوص ذات مقدسی است که مستجمع جمیع کمالات و معبود بر حق و خداوند
مطلق است، و شکر میکنم او را به زبان و دل و اعضا و جوارح و همه را صرف بندگی او میکنم و از جهۀ بندگی او دارم، آن
خداوندي که آب را مطهر گردانیده تا نجاسات حدث و خبث را به آن ازاله کنیم و به قرب او فایز گردیم و آب را نجس نکرد که
از او منتفع نتوان شد، یا آب استنجا و وضو را نجس نکرد که بر ما حرج و تنگ باشد بلکه بر ما آسان کرده است همه تکالیف را
سیما این تکلیف را. (قال ثمّ استنجا فقال اللَّهمّ حصّن فرجی و اعفّه، و استر عورتی و حرّمنی علی النّار) و حضرت فرمودند که چون
آب را گرفتند دعا خواندند بعد از آن بر خود ریختند و این دعا را خواندند و ظاهرا بول کرده بودند در وقت رفتن محمد که آب را
بیاورد و دلالت میکند که استنجاي بول را نزد فرزند توان کرد و ظاهرا محمد در وقت استنجا پشت سر حضرت ایستاده بوده است
و چون استنجاي بول لازم دارد باز شدن عورت و دیدن آن را غالبا دعایی که مناسب آن بود خواندند که بار خدایا فرج مرا حفظ
کن از زنا و امثال آن و از آن که نظر کسی بر فرج من افتد که محرم نباشد چون اکثر محرمات الهی از بطن و فرج است بلکه عفیف
دار او را به آن که متوجه شبهات و مکروهات نیز نشود و به پوشان عورت مرا که کسی را نظر به آن نیفتد. و بعضی عورتی بتثنیه
خواندهاند یعنی عورت قبل و دبر مرا پوشیده دار از نامحرم یا عورت ظاهر و باطن مرا که عیوب باشد از خلق به پوشان و اگر عورتی
مفرد خوانند ظاهرا مراد از آن عیوب باشد چنانکه در احادیث صحیحه وارده شده است که عورت مؤمن بر مؤمن حرام است و آن
عیوب اوست یعنی حرام است تجسس عیوب مؤمنان کردن و ستر عورت ظاهر از جمله ظاهر میشود، و ستر عیوب اعم است از آن
که آن چه دارم از نظر خلق مخفی دار و ازاله آن نیز ص: 397 بکن که پوشیده باشد به بهترین سترها. و در
اکثر دعاها هر دو مطلوبست و چون عورت ظاهر و باطن سبب دخول جهنم میشوند در غالب اوقات طلب کرد که خداوندا بدن مرا
بر آتش دوزخ حرام گردان به آن که هر چه کردهام ببخشی و هر چه نکردهام نگذاري که بکنم. (قال ثمّ تمضمض فقال اللَّهمّ لقّنّی
حجّتی یوم ألقاك و اطلق لسانی بذکراك) حضرت فرمودند که بعد از آن مضمضه کردند و مضمضه آنست که آبی به دهان کنند
و بگردانند اگر فرو برند آن را مضمضه بفعل آمده است، و لیکن مشهور میان علما آن است که سنت است ریختن آن آب، و آن
چه بحسب عرف فهمیده میشود آنست که ریختن آب جزو حقیقت مضمضه است، و دغدغه در آن نیست که ریختن بهتر است و
بهتر آنست که آن را در جمیع اطراف دهان بگرداند. و مشهور آنست که سه مرتبه مضمضه و سه مرتبه استنشاق سنت است و
احادیث از عدد خالی است، و ظاهرا سنت یک مرتبه حاصل شود و سه مرتبه بد نباشد و بهتر آنست که اول مضمضه را واقع سازد
بعد از آن استنشاق را چنانکه حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه واقع ساختند بترتیب و خلافست که مضمضه و استنشاق جزو
وضواند یا سنتیاند بر سر خود و قبل از وضو سنت است که آنها را به جا آورند مثل مسواك. ظاهر روایات صحیحه عدم جزویتست
پس احوط آنست که نیت وضو را مقارن این هر دو واقع نسازد، و اگر بسازد اعاده نیت بکند نزد شستن رو، و بعد از مضمضه این
دعا خواندند که خداوندا حجۀ مرا تلقین من کن در هر جا که از من سؤال کنند در قبر و محشر، و از جمله تلقین حجت است آن
که در قیامت حق سبحانه و تعالی خواهد فرمود یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ص: 398 یعنی اي
آدمی چه چیز تو را مغرور ساخت به خداوند کریمی که ترا آفرید و نعمتهاي غیر متناهی به تو داد، تا بنده در جواب بگوید که کرم
تو مرا مغرور ساخت که هر چند بد میکردم ترا احسان میفرمودي گفتم البته در آن عالم نیز با من چنین خواهی کرد و این سبب
بخشش خواهد شد و اگر نه تلقین حجت باشد. مناسب این بود که بفرماید که ما غرّك بربّک القهّار. و امثال این اسم از اسامی
جلالیه. و لیکن در نهج البلاغه از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست خطبه در نهایت بلاغت و میفرماید که حق
سبحانه و تعالی حجت را بر بندگان تمام فرموده است و باز منافات ندارد که حق الهی تمام باشد و به اعتبار سبقت رحمتی غضبی
که رحمتش بر غضب پیشی گرفته است همیشه تلقین حجت بفرماید، و از جمله تلقین حجت دعاها در وقت حاجات چنانکه در
صفحه 186 از 318
احادیث صحیحه وارد شده است که هر گاه حق سبحانه و تعالی خواهد که عطائی یا دفع بلایی از بنده بفرماید او را ملهم میسازد
به دعا در دنیا و عقبی تا آن که در حدیث معتبر وارد شده است که بنده سالها در جهنم معذب باشد که به خاطرش رسد که تو
همیشه هر کاري که داشتی توسل به محمد و آل او میجستی پس بگوید که الهی بحق محمد و آل محمد که مرا از این عذاب
خلاصی ده حق سبحانه و تعالی او را خلاصی دهد. و چنانکه حضرت آدم سیصد سال میگریست تا آخر ملهم شد به این دعا حق
سبحانه و تعالی توبه او را قبول فرمود چنانکه این حدیث نزد سنیان نیز مستفیض است از عبد اللَّه بن عباس و غیر او، و بعضی از علما
به تخفیف نون میخوانند که از تلقی باشد نه از تلقین چنانکه در قرآن و ادعیه، بسیار واقع شده است و معنیش این خواهد بود که
حجت مرا در جائی که مرا ضرور باشد به استقبال من بفرست و هر دو خوبست اگر چه تلقین به حجت انسب است و روز لوامع
ص: 399 ملاقات الهی ثواب و عقاب و سؤال است و اگر نه نسبت الهی بخلق در این عالم و آن عالم یکسان
است، و زبان مرا گویا کن بذکر خود یعنی توفیقم کرامت کن که همیشه زبانم مشغول ذکر تو باشد یا آن که خداوندا از من بغیر از
بدي نمیآید تو جبرا مرا بذکر خود بدار. و چون مضمضه بواسطه تطهیر دهانست که ملایک متأذي نشوند از بوي بد آن و تأذي
ایشان از سخنان بد بیشتر است بنا بر این این دعا مناسبست و فی الحقیقه دهان مخزن زبان است و زندان آن و چون اکثر بلاهاي
آدمی از زبان است حق سبحانه و تعالی از جهۀ آن زندان دو دیوار و در مقرر ساخت یکی دندانها و دویم لبها بخلاف چشم که از
جهۀ آن یک حجاب مقرر فرمود که چیزي را که نباید دید چشم را بر هم نهد. و در حدیث صحیح از حضرت امام زین العابدین
صلوات اللَّه علیه وارده است که هر صباح زبان آدمی به اعضا و جوارح میگوید که چه حال دارید همه میگویند که حال ما
خوبست اگر تو ما را بحال خود بگذاري و او را قسم میدهند و مبالغه میکنند که زنهار کاري مکن که ما را در بلا اندازي کاري
بکن کن باعث نجات تو و ما باشد که عقوبت ما به سبب تست و نجات ما از تست. و در حدیث کالصحیح از ابو ذر رضی اللَّه عنه
منقولست که گفت اي طالب علم این زبان کلید همه خوبیها و کلید همه بدیهاي است پس زبانت را مهر کن و حفظ کن چنانکه
مهر بر طلا و نقرهات میزنی و نمیگذاري که ضایع شود و بعد از این نیز خواهد آمد و ذکري بمعنی ذکر است و در بعضی از نسخ
بذکرك بیالف و در بعضی و شکرك را زیاد کردهاند و بد نیست و در کافی این زیادتی هست که و اجعلنی ممّن ترضی عنه یعنی
خداوندا بگردان مرا از کسانی که تو از ایشان راضی و خشنودي و آنها جمعیاند که از خداوند خود خشنودند و رضا به قضاي او
دادهاند و خواهش خداوند خود را بر خواهش خود مقدم داشتهاند ص: 400 و فانی فی اللَّه شدهاند تا به
خطاب رضی اللَّه عنهم و رضوا عنه سر افراز شدهاند و مقدمه این خشیت و خوفست که فرموده است ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ یعنی این
رتبه به سبب خوف الهی از جهۀ ایشان حاصل شده است رزقنا اللَّه و إیّاکم بجاه محمّد و آله الطّاهرین. (ثمّ استنشق فقال اللَّهمّ لا
تحرّم علیّ ریح الجنّۀ و اجعلنی ممّن یشمّ ریحها و روحها و طیبها) و در بعضی از نسخ و ریحانها هست بعد از طیبها چنانکه در کافی
است و در بعضی قبل از آنست پس استنشاق کردند و استنشاق آن است که آبی پیش بینی نگاه دارند و به بالا کشند و اگر بدست
بزنند چنانکه به بالا رود نیز خوبست، و اگر هر دو را بکنند بهتر است، و اگر بینی را بتکانند که هر چه در آنجاست از نخامه بیرون
آید بهتر است، و اگر باید انگشت کردن بکند و هر چه خشک شده است در آنجا نیز بیرون آورد اکمل است، و به آب زدن سنت
بفعل میآید و این زیادتیها بهتر است، و این مضمضه و استنشاق هر دو فی نفسها مطلوب است اگر چه وقت نماز نباشد هر گاه
دهان یا بینی کثافت داشته باشند چنانکه احادیث بسیار وارد شده که اینها از ده چیزیست که حضرت ابراهیم علیه السّلام به آنها
مداومت داشتند و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نیز بر آن مداومت مینمودند. و بسند قوي از حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله منقولست که میباید که در مضمضه و استنشاق مبالغه نمایید که سبب آمرزش گناهان شماست، و سبب دور
شدن شیطانست از شما، و در باب مسواك خواهد آمد و بعد از استنشاق این دعا خواندند که ترجمهاش این است که خداوندا بوي
بهشت را بر من حرام مکن یعنی مگذار که از من چیزي چند واقع شود که به سبب آن بوي بهشت حرام شود بر من مثل عقوق پدر
صفحه 187 از 318
و مادر و چیزهاي دیگر که خواهد آمد. ص: 401 و اشارهاي است به آن که حق سبحانه و تعالی بینی را از
جهۀ این داده است که بوهاي خوش بهشت را بشنویم مبادا از بنده کاري صادر شود که از آن محروم شود، و بگردان مرا از آن
جماعتی که بوي بهشت را در بهشت شنوند یا در این دنیا شنوند به آن که یقین به مرتبه رسد که آن را شنوند، یا از عبادات و
طاعات بوي بهشت میآید همیشه مشغول آنها باشم تا بوهاي بهشت را و نسیمهاي خوش آن را و هر چه خوشبو باشد در آنجا
همیشه استنشاق آنها کنم، یا مراد بهشت قرب و وصال است. چنانکه حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که انّ
لربّکم فی ایّام دهرکم نفحات الا فتعرّضوا لها به درستی که پروردگار شما را در ایام زمانهاي شما نسیمها هست خود را در معرض
آن نسیمها درآورید و آن به ریاضات و مجاهدات و کثرت ذکر و فکر حاصل میشود، بلکه بهشت صوري سایه بهشت معنویست.
چنانکه همیشه خطاب روح افزا از جناب اقدس الهی به قابلان آن میرسد که: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّۀُ اي نفسی که بذکر ماست
قرار تو راجع شود از غیر خدا بسوي پروردگار خودت که همیشه تربیت تو میکند پس داخل شود در زمره دوستان من و داخل شو
در جنت قرب و وصال من، بلکه آدمی را از جهۀ این مرتبه آفریدهاند و ملک و ملک را تابع او کردهاند و مسجود ملائکش
گردانیدهاند و بار امانت محبت و معرفت را بر دوش او گذاشتهاند و لذاتی که این جمع را میباشد وصف نمیتوان کرد، امید که
حق سبحانه و تعالی همه را به این رتبه عظمی فایز گرداند بجاه محمد و آله الطاهرین. (قال ثمّ غسل وجهه فقال اللَّهمّ بیّض وجهی
یوم تسودّ فیه الوجوه و لا تسودّ وجهی ثمّ تبیضّ فیه الوجوه) پس روي مبارك خود را ص: 402 شستند و
خواندند بعد از آن یا بعد از آب ریختن بر رو و اول اظهر است این دعا را خواندند که ترجمهاش اینست که خداوندا سفید کن
روي مرا در آن روزي که روهاي کفار و فجار سیاه خواهد شد، و سیاه مکن روي مرا در آن روزي که صلحا و اتقیاء مؤمنین رو
و بعد از این در ضمن اخبار متواتره .«1» سفید خواهند بود. و این اشاره است بقول الهی جل شانه یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ
مذکور خواهد شد که سفیدي و نور مؤمنان بحسب اعمال ایشان خواهد بود بعضی مانند آفتاب، و بعضی مانند سها و هم چنین
سیاهی. و بعضی گفتهاند که سفیدي رو کنایه است از خوشحالی ایشان چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ
و منافاتی نیست که هر دو باشد. و آن که طلبیده است سفیدي رو را در روزي که روها سیاه خواهد بود اشعاري دارد به آن که «2»
من بحسب عمل از آن جماعتم میخواهم که در زمره ایشان نباشم و در این صورت لذت بیشتر است و بر عکس اگر و العیاذ باللَّه
جمعی را رو سفید کنی و من رو سیاه باشم از این بدتر عذابی نیست خداوندا مرا بفضل خود داخل رو سفیدان کن، و چون رو را
میشوید باید که به سبب این دعا متذکر اهوال روز قیامت باشد و ملاحظه این معنی بنماید که هر گاه بحسب طبیعت قضاي حاجتی
کرده باشد او را رو سیاهی حاصل شده است که جبر آن به وضو میباید کرد و تا خود را پاك نکند آبروي مناجات با خداوند خود
ندارد، پس ملاحظه کند که روحی که سالها مقرب بارگاه احدیت بوده و گرفتار تعلقات جسمانی شده به همین اکتفا نکرده روي
او را که آئینه جهان نما ص: 403 بود به زنگ معاصی سیاه کرده کجا روي مناجات و قرب و جلوس بر
بساط عزت او را باقی مانده باشد و تا روي او را از جمیع زنگها به صیقل ریاضات و مجاهدات پاك نکنند کجا بار آن بارگاه
مییابد و کجا قابل مجالست و موانست میشود، بلکه اگر اندك بصیرتی داشته باشد جمیع سیاهیهاي خود را خواهد دید و هرگز
متوجه غیر خود نخواهد شد و مهما أمکن در ازاله آن کدورات خواهد کوشید. و ممکن است که مراد این باشد که جمعی که
قابلیت انس تو ندارند ایشان از درگاه رانده رو سیاه برمیگردند میخواهم که در آن حالت مردود و رو سیاه نگردم حاصل آن که
اگر تعمیم کنیم به نحوي که شامل هر دو سفیدي باشد خواه در دنیا و خواه در عقبی و خواه صوري و خواه معنوي بهتر خواهد بود.
(ثمّ غسل یده الیمنی فقال اللَّهمّ اعطنی کتابی بیمینی و الخلد فی الجنان بیساري و حاسبنی حسابا یسیرا) بعد از آن دست راست
راست را شستند و این دعا خواندند که خداوندا نامه عمل مرا بدست راست من ده و نامه ابدي بودن در بهشت را بدست چپ من
ده، یا به آسانی میسر گردان و مرا حساب کن حسابی آسان، و این دعا اشاره به آن آیه است که فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَسَوْفَ
صفحه 188 از 318
یعنی در وقتی که نامها پران شود هر که نامه او را بدست راست او دهند پس عن «1» یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً وَ یَنْقَلِبُ إِلی أَهْلِهِ مَسْرُوراً
قریب او را حساب خواهند کرد حسابی آسان و برمیگردد بسوي اهل خود خوشحال. بدان که آیات قرآنی صریح است در آن که
حق سبحانه و تعالی دو ملک مقرر ساخته است با هر آدمی یکی بر دست راست نشسته است و حسنات بنده را مینویسد و یکی بر
دست چپ نشسته است و گناهان او را مینویسد و ص: 404 چون روز قیامت برپا میشود و همگی زنده
شوند نامها پران شود خوبان را بدست راست آید هر چه کردهاند و بدان را بدست چپ آید و چون نامه بدست راست آمد به
آسانی و زودي او را حساب میکنند و براتی دیگر به او میدهند که ابد الآباد در بهشت خواهی بود و آن را بدست چپ او
میدهند و این معنی در چند روایت وارد شده است. و جمعی از فضلا احتمال دادهاند که مراد این باشد که خداوندا چنان کن که
همیشه بودن در بهشت و اسباب آن را بر من آسان کن. و محتمل است که مراد این باشد که از من بدي صادر نشود و همه خوبی
صادر شود که ملک از براي من عباداتی بنویسد که به آن مستحق خلود بهشت باشم یا آن که کار او اینست که بدیها را بنویسد
چون از من بدي صادر نشود خوبی بنویسد، یا آن که از دست چپ چیزي صادر شود که مستحق خلود شوم چه جاي دست راست
و از جمله حساب آسانست که بیحساب به بهشت روم بفضل تو دیگر معانی هست که به تفکر در این معانی آنها ظاهر میشود.
(ثمّ غسل یده الیسري فقال اللَّهمّ لا تعطنی کتابی بشمالی و لا تجعلها مغلولۀ إلی عنقی و اعوذ بک ربّ من مقطّعات النّیران) پس
دست چپ را شستند و فرمودند که خداوندا نامه عمل مرا بدست چپ من مده و مگردان دست مرا یا دست چپ مرا غل کرده در
گردن من، چنانکه از آیات و روایات ظاهر میشود آن است که دستهاي کفار و فجار را در گردن ایشان غل کنند و نامه عمل را از
پشت سر به ایشان دهند چنانکه در همین سوره فرموده است که وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً وَ یَصْ لی سَ عِیراً
و اما آن کسی که نامهاش از پشت سر به او دهند پس عن قریب فریاد وا ص: 405 ثبوراه کند و آرزوي «1»
هلاك نماید و فایده نکند و او را آتش افروز جهنم کنند و پناه به تو میبرم. و در بعضی از نسخ باین عنوانست: و اعوذ بک ربّ.
اما در [کافی و تهذیب نیست] اي پروردگار من از جامهائی که از آتش بریده باشند چنانکه حق جل و علا فرموده است که قُطِّعَتْ
یعنی از براي کفار بریده شده است جامهاي آتشین یا آن که کنایه باشد از آن که آتش مانند جامه ایشان را «1» لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ
فرا گرفته باشد، یا آن که مراد از مقطع جبه پنبهدار است که عربان در زمستان میپوشند و این نیز کنایه است از ازدحام آتش بر
روي هم که ایشان را تنک در برگیرد. و جمعی مفظعات خواندهاند به فا و ظاء نقطهدار، و ظاهرا کاتب نقطه قاف را افشان کرده
بوده است و در نسخه ایشان، و ظاهرا تصحیف است، و از مشایخ به قاف رسیده است، و در نسخ به قاف ضبط نمودهاند و بنا بر این
از باب افعال خواهد بود یعنی آتشهایی که مرا بد رو کند و کار را بر من دشوار سازد لیکن قرائت دعا به قاف و طاء بینقطه مشدد
لازم است. و شیخ بهاء الدین محمد رحمه اللَّه احتمال میداد اما تجویز خواندن نمیکرد و این فقرات همگی مذکر عذاب الهی
است که بنده در هر وضو ساختنی متذکر شود تا در وقت نماز با خضوع و خشوع باشد. (ثمّ مسح رأسه فقال اللَّهمّ غشّنی رحمتک و
برکاتک و عفوك) و در کافی رحمتک و برکاتک و عفوك و در تهذیب بسقوط عفوك و ظاهرا برکاتک ازین کتاب و عفوك
از تهذیب از قلم نساخ افتاده باشد چون در کتب صدوق هست بنا بر این داخل اصل نمودم پس مسح را کشیدند و فرمودند که
ص: 406 خداوندا فرا گیر بر من رحمتت را مانند جامه که بر سر گیرند، و کنایه است از آن که از همه
بدیهایی که از جوارح من صادر شده است درگذر، یا همه جوارح را به توفیقات خود فراگیر و برکتهاي خود را از رحمتهاي معنوي
و صوري شامل حال من گردان، و عفو خود را بر من گیر و بر جوارح من. و معانی بسیار گفتهاند اظهر در رحمت نعمتهاي
اخرویست، و در برکات نعمتهاي دنیوي، و در عفو مغفرت گناهان که جامع جمیع منافع صوري و معنوي و دنیوي و اخروي باشد. و
احتمال دارد که همین که دانیم که همه خوبیست از حق سبحانه و تعالی طلب توانیم کرد و تمییزش را بجناب اقدس او گذاریم و
در همه دعاها این بهتر است. (ثمّ مسح رجلیه فقال اللَّهمّ ثبّتنی علی ال ّ ص راط یوم تزلّ فیه الاقدام و اجعل سعیی فیما یرضیک عنّی) و
صفحه 189 از 318
در کافی و امالی به جاي ثبتنی ثبت قدمی است و در ما بقی کتب مثل اصل است و هر دو خوبست پس مسح پاها کشیدند و
فرمودند که خداوندا مرا ثابت قدم دار یا قدمهاي مرا ثابت بدار بر صراطی که بر جهنم کشیده شده است از مو باریکتر، و از شمشیر
تیزتر، و از آتش گرمتر، و هزار ساله راه بلندیست و هزار ساله همواریست، و هزار ساله سراشیب است و مؤمنان بعضی مانند برق از
آن گذرند و بعضی مانند باد، و بعضی مانند اسب دونده در خور اعمال خود. و جمعی باشند که به سینه بر آن روند و آن را
عقبههاست عقبه نماز، و عقبه زکات و عقبه روزه، و عقبه حج و عمده آن عقبه ولایت اهل بیت است صلوات اللَّه علیهم و هر که
تقصیر در این عبادات کرده باشد از عقبه آن بجهنم خواهد افتاد، یا در آن عقبات آن قدر میماند که از عقوبات آن خلاص شود. و
صراط مستقیم شریعت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله معنی آن صراط است بقدر استقامت بر شرع استقامت بر آن
صراط خواهد بود ص: 407 روزي که قدمها بلغزد از آن صراط بواسطه تقصیر در این صراط، و ممکن است
که عکس مراد باشد که مرا ثابت بدار بر این صراط مستقیم شرع تا فردا بر آن صراط مستقیم باشم، و لغزش در این دنیا به سبب
فتنهها و مخالفتها سبب لغزش در آن صراط خواهد بود، و بگردان سعی مرا در آن چیزي که ترا از من راضی و خوشنود میسازد
یعنی به این پا و پاي معنوي که عبارتست از همت مشغول رضاي او میباشند و قدمی برندارند بر خلاف رضاي الهی. (ثمّ رفع رأسه
فنظر إلی محمّد فقال یا محمّد من توضّأ مثل وضوئی و قال مثل قولی خلق اللَّه تبارك و تعالی من کلّ قطرة ملکا یقدّسه و یسبّحه و
یکبّره و یکتب اللَّه عزّ و جلّ ثواب ذلک له إلی یوم القیمۀ) پس حضرت صلوات اللَّه علیه سر بالا کردند و نظر به محمد بن حنفیه
کردند و فرمودند که اي محمد هر که وضو سازد مثل وضوي من که بدعتها داخل نکند و بگوید آن چه من گفتم از دعاها بعدد هر
قطره از قطرههاي آب وضوي او، یا از این قطرهها بیافریند ملکی که تقدیس الهی و تسبیح الهی و تکبیر الهی گویند تا روز قیامت و
ثواب جمیع آنها از او باشد، یا ثواب آنها را تا روز قیامت نویسند، یا همه به آن که تا روز قیامت ایشان عبادت کنند و ملایک ثواب
آنها را از جهۀ این بنده بنویسند.
[امیر المؤمنین در وضو از کسی کمک نمیگرفت]
(و کان امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه اذا توضّأ لم یدع احدا یصبّ علیه الماء، فقیل له یا امیر المؤمنین لم لا تدعهم یصبّون علیک
الماء فقال لا أحبّ ان اشرك فی صلاتی احدا) روایت کرده است شیخ به اسناد قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که چون آن
حضرت وضو میساخت نمیگذاشت کسی را که آب بر او ریزد پرسیدند که یا امیر المؤمنین چرا نمیگذاري که آب بر شما ریزند
حضرت فرمودند که من دوست نمیدارم که در بندگی حق سبحانه و تعالی کسی را شریک گردانم. ص:
408 و چون اشاره دارد به آیه کریمه صدوق آیه را ذکر کرده است با آن که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه نیز استشهاد به آیه
فرمودند چنانکه کلینی به اسناد قوي و شیخ کالصحیح روایت کردهاند از حسن بن علی وشاء یعنی رنگرز که گفت داخل شدم بر
آن حضرت صلوات اللَّه علیه و ابریقی در برابر حضرت بود و میخواست که وضوء بسازد از براي نماز من پیش رفتم که آب را من
بر دست حضرت بریزم حضرت صلوات اللَّه علیه ابا فرمودند و نگذاشتند که آب را من بریزم من گفتم با حضرت چرا نمیگذاري
که من آب بدست شما ریزم نمیخواهید که من ثوابی ببرم؟ حضرت فرمودند که تو ثواب ببري و من گناه خوبست پس من گفتم
چرا شما گناه ببرید؟ حضرت فرمودند که نشنیده که خداوند عالمیان میفرماید و آیه را خواندند و فرمودند که اینک من وضو
میسازم از براي نمازي که عبادتست و مرا خوش نمیآید کسی را در عبادت الهی شریک گردانم. (و قال اللَّه تبارك و تعالی فَمَنْ
و حق تبارك و تعالی فرموده است که هر که امید لقاي «1» کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَ داً
رحمت غیر متنهاي پروردگار خود دارد پس باید که عمل شایسته درگاه او بکند و کسی را در بندگی خداوند خود شریک
نگرداند و این شرك اعم است از شرکت جلی که غیر خدا را با خدا بپرستند، یا ریا کنند، یا استعانت جویند در عبادت از غیر حق
صفحه 190 از 318
سبحانه و تعالی. و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در لفظ ان اشرك اشاره به آیه فرموده بودند. و حضرت امام رضا صلوات
اللَّه علیه تصریح به آن فرمودند، بنا بر این صدوق آیه را ذکر کرد و ممکن است که در کتابی که صدوق خبر را از آنجا لوامع
ص: 409 روایت کرده است که آن کتاب شهاب باشد آیه در آنجا بوده باشد، و لیکن در علل از شهاب بن عبد
ربه روایت کرده است و آیه را ذکر نکرده است و بعید است که بوده باشد و او ذکر نکند، و شیخ نیز از شهاب روایت کرده است و
طریق صدوق به شهاب صحیح است در این کتاب پس ظاهر آنست که حدیث صحیح باشد هر چند در علل بعنوان صحیح روایت
نکرده است باصطلاح متأخرین و اللَّه تعالی یعلم. و ظاهر هر دو خبر این است که خواسته باشند که آب بدست حضرتین صلوات اللَّه
علیهما کرده باشند و نگذاشته باشند و آب بدست کردن استعانت مکروه است بنا بر مذهب مشهور و در این صورت مبالغه نمودن
در نهی و آیه را خواندن مبالغه در کراهت خواهد بود و اگر راویان اراده ریختن آب بر عضو داشته باشند حرام است و مبالغه در
موقع خود است مجملا احوط آنست که هیچ یک را نگذارند که بفعل آید.
[امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه مسح کشیدند بر نعلین عربی]
(و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه مسح امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه علی النّعلین و لم یستبطن الشّراکین) حضرت امام باقر صلوات
اللَّه علیه فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه مسح کشیدند بر نعلین عربی و دست به زیر تسمه آن نبردند. و این
حدیث را شیخ بسند صحیح، و کلینی کالصحیح از آن حضرت روایت کردهاند و تفصیلش گذشت.
[حضرت امیر المؤمنین وقتی که میخواستند که وضو بسازند این دعا میخواندند]
(و کان امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه اذا توضّأ قال بسم اللَّه و باللَّه، و خیر الاسماء للّه، و اکبر الاسماء للّه، و قاهر لمن فی السّماء، و
قاهر لمن فی الارض [اللَّه خ ل] الحمد للّه الّذي جعل من الماء کلّ شیء حیّ و احیی قلبی بالإیمان، اللَّهمّ تب علیّ و طهّرنی و اقض
لی بالحسنی، و ارنی کلّ الّذي احبّ، و افتح لی بالخیرات من عندك یا سمیع الدّعاء) و حضرت امیر المؤمنین وقتی که میخواستند
که وضو بسازند این دعا ص: 410 میخواندند، و این دعایی است جامع جمیع خیرات دنیا و آخرت است.
استعانت میجویم در همه کارها خصوصا در این وضو ساختن از نام خداوندي که جمیع کمالات مخصوص ذات مقدس اوست و
بعون و یاري او شروع میکنم، و چون استعانت از نام او و از ذات او نجویم؟ و حال آن که همه اسماء خوب اسم اوست و از
اوست، و بزرگترین نامها نام اوست، و ذات مقدسش غالب است بر هر که در آسمانهاست و هر که در زمینهاست. و ظاهرا نسخه که
اللَّه دارد از بعضی نساخ زیاد شده باشد و بنا بر آن مبتدا خواهد بود و قاهر خبرش خواهد بود یا بر عکس و نخواندن آن اولی است
چون موجب تشویش معناست و در اکثر نسخ نیست. بعد از تسمیه شروع بحمد کرد که جمیع ثناها مخصوص ذات خداوندي است
که آب را سبب حیاة هر چیز کرده است حتی زمین که با آب زنده میشود و زنده گردانیده است دلم را به ایمان، خداوندا چنانکه
آب را سبب پاکیزگی بدنم گردانیدي توبهام کرامت فرما، یا قبول کن توبهام را تا از گناهان نیز پاك شوم، و مقدر ساز از براي من
هر چه خوبست یا عاقبت مرا بخیر کن که با ایمان از دنیا بروم و بنما بمن هر چه محبوب منست در دنیا و عقبی، و بگشا بر من در
همه خوبیها را از نزد خود که همه را به توفیق تو به جا آورم اي مستجاب کننده دعاها مستجاب کن دعاي مرا.
باب حد الوضوء و ترتیبه و ثوابه: