گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
باب حد الوضوء و ترتیبه و ثوابه:






اشاره
صفحه 191 از 318
این بابی است در بیان حد اعضاي وضو و بیان ترتیب اعضا و ثواب وضو.
[بیان حد اعضاي وضو]
الّذي قال اللَّه عزّ و جلّ). «1» (قال زرارة بن اعین لأبی جعفر الباقر صلوات اللَّه علیه أخبرنی عن حدّ الوجه الّذي ینبغی ان یوضّ أ
روایت است به اسناد صحیح که زراره پسر اعین عرض نمود به خدمت حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که خبر ده مرا از
حد رویی که در وضوء میباید شست که خداوند عالمیان در قرآن مجید فرموده است که فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ. (فقال الوجه الّذي قال
اللَّه عزّ و جلّ و امر اللَّه بغسله) و در کافی و تهذیب بدل از همه الذي امر اللَّه بغسله است و تکراري نیست. (الّذي لا ینبغی لأحد ان
یزید علیه و لا ینقص منه ان زاد علیه لم یوجر، و ان نقص منه اثم) پس حضرت فرمودند که آن رویی که حق سبحانه و تعالی
فرموده است و امر به شستن آن کرده است که نمیباید بر او زیاده کنند و نه کم کنند که اگر زیاده کنند در آن زیادتی مزدي
نخواهند داشت و لغوي کرده خواهند بود، و اگر از آن قدر کم کنند گناه کار خواهند بود چون وضو باطل خواهد بود و نماز نیز
باطل خواهد بود بخلاف زیادتی که آن چه در ص: 412 کار است آن را شسته است و این در صورتی است
که زیادتی را سهوا به جا آورد و یا عمدا و داند که عبث است، اما اگر عمدا بقصد وجوب بفعل آورد و داند که واجب نیست
مشهور آنست که باطل است چون متلاعب به نیت است و بازي کرده است و اگر جاهل مسأله باشد و گمانش آن باشد که زیادتی
در کار است جمعی گفتهاند که باطل است چون وضوئی که او قصد کرده است وضو نیست، و لیکن ظاهر این حدیث آن است که
صحیح است و زیادتی لغو است و این ظاهرتر است. (ما دارت علیه الوسطی و الابهام من قصاص شعر الرّأس إلی الذّقن و ما جرت
علیه الاصبعان مستدیرا فهو من الوجه و ما سوي ذلک فلیس من الوجه) آن رو مقداري است که بر آن بگردد انگشت میانین و
انگشت مهین بحسب عرض رو از رستنگاه موي سر تا ذقن بحسب طول رو، و آن چه بر او میگردد آن دو انگشت بعنوان مستدیر
پس آن از روست و غیر این در طول و عرض آن چه بیرون از اینهاست از رو نیست. پس هر گاه از ابتداي رستنگاه از میان آن میان
انگشت مهین و میانین را بگذارند و پائین آورند از بالا نزعتان در میرود از حد رو و آن دو سفیدیست که از دو طرف ناصیه است
که آن موي پیش سر است و از پائینتر صدغ که دو طرف پیشانی است که این دو انگشت به او نمیرسد و شقیقه میگویند عوام
آن را بدر میرود و پیشانی داخل میشود و آن بلندیست و از دو طرف او که کو است و به صدغ نرسیده است جبین میگویند و
هر دو مسمی است به جبینین داخل رو میشود. و تحدید کردهاند به آن که آن چه مقابل اول گوش است تا میخ گوش که آن
برآمدگی است که پیش آمده است و از محاذي آن زلف بیرون میآید هر چه محاذي بالاي گوش است تا میخ گوش آن صدغ
است، و از میخ گوش تا ص: 413 منتهاي نرمه گوش عذارش میگویند که زلف بر آنجا در میآید پیش از
ریش و از پائین نرمه گوش عارض است و سفیدي میان گوش و عذار هست که مو بر آنجا بر نمیآید این چهار چیز اکثرش بلکه
در اکثر مردمان همهاش از حد رو بیرون میرود که صدغ، و عذار، و عارض، و سفیدي باشد و بترتیب از طرفین رو کشیده است. و
چون در میان رو بینی واقع است و انگشتان که بر روي میگردند بخط مستقیم از طرفین به زیر نمیآیند بلکه از طرفین به شکل
دایره طولانی به زیر میآیند حضرت فرمودند که دارت مستدیرا یعنی بگردد بعنوان دایره چنانکه تا حال علماي ما همه چنین
فهمیدهاند. و غفران پناه شیخ بهاء الدین محمد را اعتقاد این بود که معنی این عبارت آن است که دست بر رو بگردد بعنوان دایره به
آن که میان دو انگشت را بر بلندي بینی بگذارند و هر دو انگشت را بر دور رو بگردانند و هر چه بدر رود از رو نیست و با آن که
آن چه شیخ مرحوم میفرمودند به معما اقربست و در کلام معصومین معما کم است فایده بر آن مترتب نمیشود و مکرر بحث
میکردیم و به جایی نرسید. مجملا چون این حدیث را علما همگی عمل کردهاند و جمعی کثیر نقل اجماع بر مضمون آن کردهاند
و بعد از آن خلاف کردهاند در عذار و عارض و حق این است که بعد از آن اجماع و حدیث صحیح بیمعارض خلاف کردن وجه
صفحه 192 از 318
نداشته باشد اگر چه ظاهر خلاف ایشان به محض لفظ برمیگردد که جمعی میگویند که انگشتان میرسد و بعضی گفتهاند که
نمیرسد. و علما همگی گفتهاند که این تحدید نظر به مستوي الخلقه است یعنی جمعی که دست و روي ایشان مناسب یکدیگر
باشد پس اگر رو بسیار فراخ باشد و دست تنگ رجوع میکند به جمعی که مستوي الخلقهاند که چه مقدار از روي ایشان شسته
میشود و تا گوش از طرفین چه قدر میماند آن قدر را ص: 414 به نسبت به آن رو نمیشوید مثلا غالب
اوقات از هر طرفی بمقدار دو انگشت کمتر میماند و میبینند که روي ایشان چه مقدار است و به آن نسبت از رو میگذارد از
طرفین و ما بین را میشوید. و هم چنین عکس آن اگر شخصی انگشتان بلند داشته باشد یا روي او خورد باشد که انگشتانش به
گوش رسد یا از گوش تجاوز کند همه را نمیباید شست بلکه از طرفین به نسبت روي مستوي الخلقه خواهد گذاشت، پس بنا بر
این ظاهر شد که از عذار و عارض هر مقداري را که دو انگشت فرا گیرد میباید شست و هر چه بیرون رود نباید شست. و هم چنین
انزع و اغم رجوع به مستوي الخلقه میکنند و انزع کسی است که موي پیش سر او بسیار بالا بیرون آمده باشد. و اغم کسی که از
پیشانی پاره را گرفته باشد ایشان نیز بعنوان سابق رجوع به مستوي الخلقه میکنند، و اغم مو را میشوید آن چه به زیر آمده است، و
غالب احوال مستوي الخلقه آنست که پیشانی ایشان سه انگشت و نیم سفید میباشد پس انزع همان مقدار را میشوید و بالاتر را
نمیشوید و اگر کسی زیادتی انزع را و عذار و عارض را به این عنوان بشوید که اگر مطلوب شارع باشد فبها و الا عبث باشد ظاهرا
بد نباشد. (فقال له الصّدغ من الوجه فقال علیه السّلام لا) پس زراره عرض نمود که آیا صدغ که موضعی است محاذي گوش تا میخ
آن و مو دارد و داخل موي سر است و زلف اطفال را از آن مو میگذارند داخل روست و میباید شست حضرت فرمودند که نه.
(قال زرارة قلت له أ رأیت ما احاط به الشّ عر؟ فقال کلّ ما احاط اللَّه به من الشّ عر فلیس علی العباد ان یطلبوه و لا یبحثوا عنه و لکن
یجري علیه الماء) باز زراره گفت که عرض نمودم که مرا خبر دهید که آن چه را مو فرا گرفته است میباید شست حضرت فرمودند
که آن چه آن را مو فرا ص: 415 گرفته است، و در بعضی از نسخ من لا یحضر و کل نسخ تهذیب لفظ اللَّه
نیست و بر تقدیر بودن معنیش آنست که هر چه را حق سبحانه و تعالی بر روي آن مو آفریده است و ته آن نمینماید پس بر
بندگان لازم نیست که طلب آن کنند، و یا از آن تفتیش نمایند یعنی حق سبحانه و تعالی نفرموده است که تخلیل کنید همین بس
است که نفرموده است شما مکنید و مپرسید که کار شما مثل بنی اسرائیلیان نشود که هر چند لجاجت بیشتر کردند کار بر ایشان
دشوارتر شد، حق سبحانه و تعالی به ایشان فرمود که گاوي بکشید هر گاوي را که میکشتند صحیح بود آن قدر ابرام کردند در
سؤال که آخر نوع منحصر در فرد شد و زر بسیار دادند و خریدند. و محتمل است که مراد حضرت همین باشد که هر چه مو او را
فرا گرفته است ته آن را واجب نیست شستن و لیکن جاري میسازد آب را بر روي مو پس ظاهر شد که هر گاه موي رو خواه ریش
و خواه سبیل و خواه ابرو ظاهرش را میباید شست و شستن زیر مو واجب نیست. و بر این مضمون حدیث صحیح محمد بن مسلم نیز
وارد شده است و خلافی نیست که اگر مو کثیف باشد و ته آن ننماید ظاهر مو را میشویند و تخلیل باطن نمیکنند، و اما اگر مو
تنک باشد و ته آن نماید آیا تخلیل آن میباید کرد؟ مشهور میان علما آنست که تخلیل واجبست چون حضرت فرمود که هر چه
آن را مو فرا گرفته باشد تخلیل نمیباید کرد، و در اینجا مو فرا نگرفته است و ظاهر آنست که همین که آب بریزد و دست برو کشد
کافی باشد، و لیکن احوط آنست که تخلیل بکند چون متأخرین علما نقل اجماع کردهاند که هر چه ته مو پیدا باشد واجب است
شستن آن، و هر چه پیدا نیست واجب نیست به اجماع علما پس خلافی نمیماند بحسب تحقیق. و شیخ بهاء الدین محمد رحمه اللَّه
میگفتند که چون وجه از مواجهه است ص: 416 پس هر جا از ته مو که در هر مجلسی از مجالس تخاطب
پیدا باشد یعنی به حیثیتی باشد که شخصی که در برابر او، یا در دست راست او، یا در دست چپ او نشسته باشد ته مو پیدا باشد
آنجا را به اجماع میباید شست و جائی از ته مو که در بعضی از مجالس پیدا باشد، و در بعضی پیدا نباشد آن محل خلاف است. و
بعضی ذکر کردهاند که اگر بعضی از جاها پیدا باشد و بعضی جا پیدا نباشد آنجایی که پیداست البته میباید شستن و آن چه پیدا
صفحه 193 از 318
نیست از باب مقدمه آنجا که پیداست میباید شست چون نمیتوان آب به آنجا رسانیدن تا آب به آن جاها نرسد خلاف در این
است که آن چه از باب مقدمه میباید شست واجبست که اگر نشوید بر ترك آن معاقب خواهد بود هم چنان که بر ترك آن چه
پیداست معاقب است یا همین بر ترك آن چه پیداست معاقب است و بس. و فی الحقیقه خلاف به آن میگردد که مقدمه واجب
واجب است یا لا بد منهاست هم چنان که خلاف شده است در هر مقدمه و هیچ کس خلاف ندارد که مقدمه را البته بفعل میباید
آورد فایده خلاف در عقابست و بس. و اما آن چه اظهر است آنست که در مثل ریش کوسج که چند مویی داشته باشد خلاف
نیست و در چنین جاها که بعضی از مواضع پیدا باشد و بعضی پنهان خلافست، و این اجماعی که نقل کردهاند ثابت نیست پس
احوط آنست که آب برساند و اظهر آنست که واجب نیست و اللَّه تعالی یعلم. (و حدّ غسل الیدین من المرفق إلی اطراف الاصابع) و
مقدار و کیفیت شستن دستها آنست که ابتدا از مرفق کند و تا سر انگشتان بشوید که آب بعنوان جریان به همه جا برسد پس اگر
گوشتی زیاده باشد، یا انگشتی یا دستی زیاد باشد و پائین مرفق باشد شستن آن واجبست و اگر زیادتی بالاي مرفق باشد شستن آن
واجب نیست. و احادیثی که دلالت بر این معنی کند گذشت و ظاهرا از اینجا کلام صدوق است و داخل حدیث زراره نیست اگر
چه از احادیث ص: 417 زراره درمیآید چون احادیث زراره را صدوق و کلینی و شیخ و غیرهم ذکر
کردهاند و این عبارت با آن چه بعد از این میآید در آن نیست. (و حدّ مسح الرّأس ان یمسح بثلاث اصابع مضمومۀ من مقدّم
الرّأس) و حد مسح سر و مقدار آن آنست که مکلف مسح کشد به سه انگشت متصل به یک دیگر از مقدم سر. بدان که این
مضمون وارده شده است در حدیث صحیح و حسن کالصحیح از زراره که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که
زنان را از مسح سر همین بس است که پیش سر راه مسح کشند به سه انگشت و مقنعه را از سر نیندازند. و جمعی از علما باین
استدلال کردهاند که هر گاه زنان را به سه انگشت مسح کشیدن لازم باشد مردان را بطریق اولی این مقدار میباید. و در حدیث
قوي از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد شده است که مسح سر موضع سه انگشت کافی است، و هم چنین پا. و جمعی
از علما به این حدیث عمل نمودهاند و لیکن در موضع خلاف کردهاند، بعضی گفتهاند که از طول سر سه انگشت میباید پس اگر
به یک انگشت مسح بکشند مقدار سه انگشت را کافی است به آن که سر انگشت را از پیش سر بگذارند و بکشند. و بعضی
گفتهاند که از عرض مقدم سر سه انگشت کافی است پس اگر طول انگشت را به عرض سر گذارد و اندك حرکتی بدهد کافی
است و بعضی هر دو را گفتهاند پس در این صورت اگر یک انگشت را بر ناصیه که پیش سر است بگذارد و بمقدار سه انگشت از
طول سر پائین آورد کافی خواهد بود. و موافق آن چه صدوق گفته است و حدیث صحیح زراره دلالت دارد آنست که سه انگشت
را بگذارد و اندکی حرکت دهد تا استیعاب طولی و عرضی به سه انگشت شده باشد چنانکه جمعی از علما قایل بوجوب این
شدهاند و اکثر علما اینها را سنت میدانند و مقدار سر انگشت که بسر گذارند و اندك حرکتی بدهند کافی میدانند. لوامع
ص: 418 و بر گفته ایشان دلالت میکند روایت صحیح زراره و بکیر که از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
علیه روایت کردهاند که حضرت فرمودند که هر گاه شخصی مسح کند چیزي از سر را و چیزي از پا را از میان کعبین تا سر انگشتان
مجزي و کافی است او را و گذشت. و صحیحه زراره در مبحث تیمم نیز خواهد آمد که مسح بعضی از سر و بعضی از پاها مجزي
است و این مذهب اظهر است، و آن چه صدوق ذکر کرده است احوط است بلکه احوط آنست که این مقدار سه انگشت از ناصیه
باشد که پیش سر است نه از کله سر چنانکه احادیث بسیار بر آن وارد شده است. و احوط آنست که زیاده از قدر سه انگشت در
طول سر و عرض سر نکشد و اگر اندکی بالا ترك مسح بکشد بهتر است که دستش تر نشود از آبی که بواسطه مقدمه شستن رو
اندکی از سر را شسته باشد چون غالب اوقات بیشتر از قدر مقدمه میکشند زیرا که دغدغه میشود که آب جدید باشد و چون پا را
مسح کند به آب جدید مسح کرده باشد اگر چه ظاهرا این دقت در کار نباشد بعنوان وجوب و لیکن احوط است. (و حدّ مسح
الرّجلین ان تضع کفّیک علی اطراف اصابع رجلیک و تمدّهما إلی الکعبین فتبدأ بالرّجل الیمنی فی المسح قبل الیسري) و حد مسح
صفحه 194 از 318
پاها آن است که دستها را بر سرهاي انگشتان پاها گذاري و هر دو را بکشی تا کعبین، و ابتدا کنی در مسح به پاي راست پیش از
پاي چپ. بدان که حدیث صحیح بزنطی موافق است با آن چه صدوق گفته است و احادیثی که الحال گذشت دلالت میکرد بر آن
که مسمی مسح کافی است چنانکه ظاهر آیه کریمه نیز بر آن دلالت میکند پس لازم است که حدیث بزنطی را حمل بر استحباب
کنیم، و اگر چنانکه صدوق گفته است دست راست را بر سر انگشتان راست گذارد به عنوانی که اندکی کج کند که اکثر دست
پشت پا ص: 419 را بگیرد و حرکت دهد تا کعبین بهتر است و به همه احادیث عمل کرده خواهد بود، و اما
ابتداي به پاي راست کردن خصوصا بدست راست هیچ دغدغه نیست که بهتر است. و حدیث صحیح از زراره و حدیث کالصحیح
محمد بن مسلم بر آن دلالت میکند، و احوط آنست که ترك این نکند اگر چه اکثر بر آنند که واجب نیست و ابتدا به پاي چپ
میتواند کرد، و هر دو پا را با هم مسح میتوان کشید، و پاي راست را بدست چپ و پاي چپ را بدست راست مسح میتواند کرد،
و لیکن اول احوط است و اطلاق روایات صحیحه و ظاهر آیه موافق قول اکثر است و اللَّه تعالی یعلم. (و یکون ذلک بما بقی فی
الیدین من النّداوة من غیر ان تجدّد له ماء) و میباید که مسح سر و پاها از بقیه تري آب وضو باشد بیآن که آبی تازه برداري. و
این مضمون را صدوق در علل الشرائع به اسانید صحیحه، و کلینی بسند کالصحیح در حکایت معراج از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند که خداوند عالمیان به حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله خطاب فرمود در تعلیم وضو که
مسح کن به بقیه تري دستها سر و پاها را و مفصل خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی در باب اذان. و در حدیث صحیح زراره وارد است
که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه امر فرمودند که مسح میکشی به تري دست راست پیش سر را و به بازمانده آن تري
پشت پاي راست را مسح میکشی، و به تري دست چپ مسح میکشی پشت پاي چپ را. و احادیث متواتره وارد شده است که
حضرات ائمه هدي در وضوي بیانی به آبی که در دست مانده بود مسح کشیدند و آب تازه برنداشتند. و از ابن جنید نقل کردهاند
که او جایز میداند مسح به آب جدید را. و چند روایت وارد شده است که حضرات ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم امر کردهاند لوامع
ص: 420 بعضی را که مسح به آب جدید بکشند و ظاهرا از این جهۀ بوده است که تقیه کنند تا آن که از سنیان
به ایشان آزاري نرسد چنانکه علی بن یقطین و داود بن زربی را امر فرمودند که بنحو سنیان وضو بسازید سه مرتبه اعضاي وضو را
بشویید و مسح به آب جدید بکشید و پاها را بشویید و به سبب این از کشتن خلاص شدند. و حکایت ایشان طولی دارد مجملا
میتوان گفت که اینها از ضروریات دین شیعه است و همیشه میان شیعیان و سنیان بر سر این مسائل مباحثات عظیم واقع میشد و
دغدغه در این نیست که در حالت اختیار مسح به آب جدید جایز نیست و در تقیه واجبست، و اگر هوا گرم باشد و آب کم باشد
تجویز کردهاند مسح به آب جدید را و چنین فرضی بسیار نادر است. در سرطان و اسد در مکه معظمه، و ما بین الحرمین، و در
مدینه مشرفه بودیم و جائی بگرمی آنجاها نمیباشد چنانکه از جمعی کثیر شنیدهام و کمی آب نیز با آن جمع میشد گاهگاهی و
هرگز چنین نشد که مقدار آب مسح بر دست نماند و اگر این فرض نادر واقع شود به آب جدید مسح بکشد و احتیاطا تیممی نیز به
آن وضو ضم کند. (و لا تردّ الشّ عر فی غسل الیدین و لا فی مسح الرّأس و القدمین) و برمگردان مو را در شستن به آن که آب را از
پائین به بالا بري. و ظاهرا غرض این است که ابتدا از مرفق میباید کرد. چنانکه در حدیث موثق کالصحیح از زراره و بکیر
منقولست که هر دو سؤال کردند از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از کیفیت وضوء رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله پس
چون حضرت به شستن دستها رسیدند دست راست را از مرفق تا سر انگشتان شستند و آب را به مرفق بر نگردانیدند یعنی سر بالا
نشستند مانند سنیان و هم چنین دست چپ را تا آخر حدیث. ص: 421 حاصل آن که ظاهر حدیث و کلام
قدما این است، و ممکن است که چون حضرت صلوات اللَّه علیه ابتدا از مرفق کرده بودند دستها را به بالا نیاوردند که مو را پس
شکسته باشند چون روي مو به جانب پایین است، و لیکن از پس شکستن ظاهر نمیشود که پس شکستن بد باشد مگر به اعتبار آن
که از مرفق نکنند چون در احادیث وارد شده است که حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما امر کردهاند
صفحه 195 از 318
که ابتداي شستن از مرفق کنند. و علی اي حال هیچ شک نیست که مثل آن حضرت وضو ساختن بهتر است که رد مو نکنند در
شستن دستها و نه در مسح سر یعنی مسح سر را از بالا به زیر میآوري. و اکثر علما این را سنت میدانند و بعضی واجب، و ظاهر
کلام صدوق نهی است از پایین به بالا مسح کشیدن، و وجهش آنست که در احادیث وضوي بیانی واقع شده است که حضرات
مسح سر کشیدند و ظاهر آنست که بعنوان متعارف از بالا به زیر آمده باشند که اگر بر خلاف متعارف مسح میکشیدند البته آن را
نقل میکردند. و علی اي حال البته حرام نیست از پائین به بالا از جهۀ حدیث صحیح حماد بن عثمان که روایت کرده است که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که باکی نیست مسح وضو را از بالا به پائین، و از پائین به بالا. و حدیث صحیح
یونس که گفت خبر داد مرا شخصی که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه را در منی دیده بود که حضرت مسح پا کشیدند یک
مرتبه از انگشتان تا کعب و یک مرتبه از کعب تا انگشتان، و فرمودند که کار مسح پاها سهل است هر که خواهد از پائین به بالا
رود و هر که خواهد از بالا به زیر آید که حق سبحانه و تعالی آسان کرده است إن شاء اللَّه. و آن که صدوق گفته است و نه در
پاها رد مو نکند ظاهرش آنست که از کعب بکشد تا سر انگشتان زیرا که موي پا مایل بسر انگشتانست پس اگر از لوامع
ص: 422 انگشتان مسح کشد مو را پست شکسته است نه بر عکس و مطلوب صدوق این نیست زیرا که پیشتر
گفت که از سر انگشتان پاها مسح کند تا کعبین پس در اینجا مجاز تغلیب شده است که به تبعیت دستها و سر این را در گفته است
و قرینه مجاز آن که پیشتر گفته است اما احتمال سهو بیشتر است. و هیچ دغدغه نیست که در مسح پاها بهتر آنست که از انگشتان
مسح کند تا کعب چنانکه حدیث حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه دلالت بر آن میکند. و ظاهر آیه نیز دلالت بر این میکند بر
احتمالی که مراد منتهاي مسح باشد اگر چه جمع میتوان کرد باین عنوان که حدیث بزنطی را حمل بر استحباب کنیم چون مشتمل
است بر آن که کل پشت پا را مسح کند و آن سنت است چنانکه اکثر علما کردهاند، با آن که در حدیث صحیحی دیگر از حماد
منقولست که حضرت فرمودند که باکی نیست که پاها را از پایین به بالا، و از بالا به پایین مسح کنند و لیکن احوط ابتدا از سر
انگشتان است بتمام کف و اللَّه تعالی یعلم.
[بیان ترتیب اعضاء وضو]
(و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه تابع بین الوضوء کما قال اللَّه عزّ و جلّ ابدأ بالوجه ثمّ بالیدین ثمّ امسح بالرّأس و الرّجلین و لا
تقدّمنّ شیئا بین یدي شیء تخالف ما أمرت به فان غسلت الذّراع قبل الوجه فابدأ بالوجه و اعد علی الذّراع و ان مسحت الرّجل قبل
الرّأس فامسح علی الرّأس ثمّ اعد علی الرّجل ابدأ بما بدأ اللَّه به) این حدیث را از زراره به اسناد صحیح از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند که حضرت فرمودند که متابعت کن و پی در پی یکدیگر واقع ساز افعال وضو را چنانکه حق
سبحانه و تعالی در قرآن مجید فرموده است اول رو را بشوي دیگر دستها پس مسح بعضی از سر بکش و پاها را و هیچ عضوي را
مقدم بر عضوي واقع مساز که مخالفت کرده خواهی بود آن چه را به آن مامور شده پس اگر دست را پیش از رو شسته باشی اول
رو را بشوي و یک بار دیگر دست را بشوي و اگر ص: 423 مسح پا را پیش از مسح سر کشیده باشی پس
مسح سر بکش دیگر مسح پا، ابتدا کن به آن چه حق سبحانه و تعالی به آن ابتدا فرموده است. و مؤید این حدیث است حدیث
صحیح از حضرت امام جعفر صادق، یا حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیهما که از آن حضرت پرسیدند، از شخصی که ابتدا
کند بدست پیش از رو یا ابتدا کند به مسح پاها پیش از شستن دستها حضرت فرمودند که ابتدا کند به آن چه حق سبحانه و تعالی به
آن ابتدا کرده است و اعاده کند ما بعد آن را به آن که هر چه شسته باشد بار دیگر بشوید تا به آخر. بدان که در این حدیث امر به
متابعت شده و ظاهرش آنست که مراد ترتیب باشد و ما بعد آن تفسیر آن باشد. و مؤید این معنی است آن که در حدیث کالصحیح
وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که از آن حضرت سؤال کردند از شخصی که فراموش کند دست و
صفحه 196 از 318
رو را حضرت فرمودند که اعاده کند وضو را زیرا که اعضاي وضو همه تابع یکدیگرند یعنی بترتیب است. و بعضی از علما حمل
کردهاند امثال این عبارت را بر موالات بمعنی متابعت یعنی میباید که اعضاي وضو بیفاصله شسته شود که اگر با فاصله شسته شود
نامشروع کرده است و مستحق عقوبت الهی شده است امام در بطلان وضو خلاف کردهاند بعضی باطل میدانند، و اکثر برآنند که
اگر این مقدار فاصله شود که اعضاي سابق خشک شود باطل میشود و الا فلا. و یک قول دیگر آنست که در حال اختیار متابعت
واجبست، و در حال اضطرار مراعات خشک شدن اعضا میکند، و اظهر آنست که واجب بودن متابعت دلیل ندارد و لیکن احوط
آنست که فاصله عرفی نشود و اندك فاصله ضرر ندارد. دیگر از این حدیث ظاهر میشود ترتیب رو بر دستها اما ترتیب دست
راست بر دست چپ ظاهر نمیشود و از احادیث آینده ظاهر میشود، و لیکن ص: 424 رد مذهب ابو حنیفه
میکند که او ترتیب را واجب نمیداند و بنا بر مذهب او هفتصد و بیست نحو وضو میتوان ساخت چون اعضاي وضو شش است و
در دو عضو دو صورت دارد که این عضو مقدم باشد یا آن و عضو سیم که منضم میشود دو را در سه میزنند شش صورت بهم
میرسد و عضو چهارم که منضم میشود بیست و چهار صورت میشود و از پنجم صد و بیست و از ششم هفت صد و بیست
صورت بهم میرسد و باین نسبت بحسب ضرب بالا میرود و از اینجاست که یک بیت بحسب تقدیم و تاخیر کلمات چهل هزار و
سیصد و بیست بیت میشود غیر یکدیگر مثل: علی امام کریم علیم تقی نقی جلیل عظیم (و کذلک فی الاذان و الاقامۀ فابدأ بالأوّل
فالاوّل فان قلت حیّ علی ال ّ ص لاة قبل الشّ هادتین تشهّدت ثمّ قلت حیّ علی ال ّ ص لاة) و هم چنین است حکم اذان و اقامت چون حق
سبحانه و تعالی بترتیب مقرر ساخته است ابتدا کن به آن چه، اول است، دیگر هر چه مقدم است بر باقی پس اگر حی علی الصلاة را
قبل از شهادتین به گویی عمدا یا سهوا تشهد میگویی و بعد از آن حی علی الصلاة را میگویی و ظاهرا در حدیث زراره این
زیادتی بوده است کلینی و غیر او آن را در باب اذان ذکر کردهاند و صدوق در اینجا ذکر کرده است به تبعیت روایت. و غرض
حضرت رد بر مخالفین بوده است ظاهرا چون ایشان قایلند بترتیب در اذان و اقامت به اعتبار آن که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله بترتیب فرمودند پس گویا حضرت میفرماید که همان دلیل در وضو جاریست زیرا که هیچ کس از سنیان نیز روایت
نکردهاند که آن حضرت یک بار وضو را بیترتیب واقع ساخته باشد با آن که ترتیب قرآنی هست و سنیان نیز روایت کردهاند از
آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله که فرمودند که ابتدا کنید بهر چه حق ص: 425 سبحانه و تعالی به آن ابتدا
فرموده است. (و روي فی حدیث آخر فی من بدأ بغسل یساره قبل یمینه انّه یعید علی یمینه ثمّ یعید علی یساره) و روایت واقع شده
است در کسی که ابتدا کند به شستن دست چپ پیش از دست راست که اعاده میکند شستن دست راست را پس اعاده میکند
شستن دست چپ را و دلالت میکند بر این مضمون حدیث صحیح منصور بن حازم، و حدیث حسن کالصحیح حلبی، و حدیث
موثق کالصحیح ابو بصیر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه. (و قد روي انّه یعید علی یساره) و در روایتی واقع شده است
که دست چپ را اعاده میکند. ظاهرا مراد صدوق حدیث صحیح علی بن جعفر باشد که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام
موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی وضو سازد و فراموش کند دست چپ را حضرت فرمودند که همین دست چپ را
میشوید و پیشتر را نمیشوند و لیکن بسیار مستبعد است که مراد صدوق این باشد. و حدیثی بر این مضمون ندیدهام و بر تقدیري
که باشد حمل میکنم احادیث سابق را بر آن که دست چپ را شسته و دست راست را نشسته باشد بر میگردد و دست راست را
میشوید و بعد از آن دست چپ را میشوید. و حدیث دیگر را حمل میکنیم بر آن که دست راست را بعد از دست چپ شسته
باشد دیگر احتیاج نیست که دست راست را بشوید چون به موقع خود واقع است و دست چپ را مرتبه دیگر میشوید و در این
صورت اعاده دست راست مجاز مشاکله است بواسطه اعاده دست چپ با آن که در قرآن مجید و احادیث بسیار اطلاق کرده اعاده
را بر فعل اول. و مؤید این جمع است حدیث حسن کالصحیح حلبی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که
هر گاه شخصی فراموش کند که ص: 426 دست راست را بشوید و دست چپ را بشوید و مسح سر و پاها
صفحه 197 از 318
بکند و بعد از آن به خاطرش آید که دست راست را نشسته است دست راست را بشوید و بعد از آن دست چپ را و مسح سر و
پاها بکشد. و اگر همین دست چپ را فراموش کرده باشد دست چپ را بشوید و آن چه پیش شسته است دیگر نشوید و بعد از آن
فرمودند که اعضاي وضو را تابع یکدیگر کن یعنی بترتیب واقع ساز و از این عبارت نیز فهمیدهاند موالات بمعنی متابعت را و بعید
است مثل سابق. و محتمل است که مراد صدوق این حدیث باشد و این نیز بعید است. و ممکن است که جمع بین الحدیثین به نحوي
دیگر کنند که در احادیث اول بر تقدیري که دست راست را شسته باشد مرتبه دیگر بشوید هر گاه عمدا دست چپ را مقدم کرده
باشد چون در این صورت دست راست بعد از دست چپ کالعدم است مرتبه دیگر باید شست و در حدیث دویم سهوا شسته باشد یا
جاهل مسأله باشد در این صورت دست راست به موقع خود است دست چپ را میشوید و بس و اللَّه تعالی یعلم. (و قال الصّادق
صلوات اللَّه علیه اغسل یدك من البول مرّة، و من الغائط مرّتین، و من الجنابۀ ثلاثا) و حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون
خواهی وضو بسازي و ظرف کمتر از کر باشد و سر باز باشد پیش از آن که دست راست را داخل ظرف کنی اگر وضو از حدث
بول باشد ظرف را کج کن و یک مرتبه دست را بشوي، و اگر از حدث غایط باشد دو مرتبه دست را بشوي، و اگر خواهی غسل
جنابت کنی سه مرتبه دست را بشوي، و بعد از این شستنها داخل ظرف کن. و باین مضمون یک حدیث صحیح، و دو حسن
کالصحیح منقولست، و اگر بول و غایط کرده باشد دو مرتبه کافی است چنانکه در حدیث حسن کالصحیح وارد شده است. (و قال
الصّادق صلوات اللَّه علیه اغسل یدك من النّوم مرّة) و ص: 427 حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر از
خواب برخاسته باشی و خواهی که وضو سازي یک مرتبه دستت را بشوي پیش از آن که داخل ظرف کنی. مضمون این خبر نیز در
حدیث حسن کالصحیح وارد شده است مثل حدیث سابق، و هیچ یک از این دو عبارت در احادیثی که بما رسیده است نیست، و
ظاهرا نقل بالمعنی کرده باشد چنانکه بسیار میکند. و محتمل است که به صدوق رسیده باشد حدیثی باین عبارت و لیکن بعید
و کسی که («1» است. (و من کان وضوؤه من النّوم و نسی فادخل یده الماء قبل ان یغسلها فعلیه ان یصبّ ذلک الماء و لا یستعملها
وضوي او عقیب خواب باشد و فراموش کند و دست را در آب کند پیش از آن که دست را بشوید پس بر او لازمست که آن آب
را بریزد و استعمال نکند. و حدیثی موثقی منقولست از عبد الکریم ابن عتبه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی بول کرده باشد و دستش نجس نشده باشد آیا داخل ظرف میتواند کرد پیش از آن که
دستش را بشوید؟ حضرت فرمودند که تا دست را نشوید داخل ظرف نکند. باز عرض کردم که هر گاه از خواب برخاسته باشد و
بول نکرده باشد آیا دست را داخل ظرف میتواند کرد تا نشوید؟ حضرت فرمودند که نه، زیرا که نمیداند که شب دستش در کجا
بوده است پس باید که بشوید دست را. و ظاهرا مراد این است که چون عرب اکثر اوقات زیر جامه در پا نداشتند و بسیار بود که
جنب بخواب میرفتند و بحسب عادت دست بذکر نجس میرسانیدند پس چون احتمال نجاست دارد باید که دست را بشویند. و
ظاهرا این خبر بعنوان تقیه وارد شده باشد بر تقدیر صحت چون سنیان این حدیث را از ص: 428 ابو هریره
در صحاح سته روایت کردهاند. و ممکن است که حضرت بر سبیل طنز و سخریه فرموده باشند و از این باب اخبار خواهد آمد، و بر
تقدیر موافقت حق حضرت فرقی نفرمودند میان بول و خواب، در همین حدیث نمییابم که چه چیز باعث صدوق شده است که در
خواب این مبالغه فرموده است و در غیر خواب مساهله و حق این است که هر دو بر سبیل کراهت است زیرا که اخبار صحیحه وارد
شده است که جنب و غیر آن دست را داخل ظرف میتوانند کرد پیش از شستن هر گاه دست ایشان نجس نباشد، و اگر نجس
باشد آب را بریزند. و از آن جمله حدیث صحیح محمد بن مسلم، و حدیث صحیح شهاب بن عبد ربه، و حدیث موثق سماعه، و
حدیث قوي ابو بصیر است. (فان ادخلها فی الماء من حدث البول و الغائط قبل ان یغسلها ناسیا فلا بأس به الّا ان یکون فی یده قذر
ینجّس الماء) پس اگر دست را داخل آب کند بعد از حدث بول یا غایط پیش از آن که دست را بشوید از روي فراموشی باکی
نیست مگر آن که در دستش نجاستی باشد که آب را نجس کند. و احادیث صحیحه بر این مضمون وارده شده است و لیکن فرقی
صفحه 198 از 318
نیست میان خواب و غیر آن. (و الوضوء مرّة مرّة و من توضّأ مرّتین لم یوجر، و من توضّأ ثلاثا فقد ابدع) و وضو یک مرتبه یک مرتبه
است و کسی که دو مرتبه وضو بسازد ثواب ندارد بر مرتبه ثانی و کسی که سه مرتبه وضو بسازد بدعت کرده است. و این حدیث
را شیخ بسند قوي از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است و گذشت. (و من مسح باطن قدمیه فقد تبع
، وسواس الشّیطان) و کسی که مسح کشد شکم پاها را بتحقیق که متابعت نموده است وسوسه شیطان را، یا لوامع صاحبقرانی، ج 1
ص: 429 متابعت شیطانی کرده است که اسم او وسواس است، و آنها جماعتیاند از سنیان که عمل به مسح کردهاند موافق آیه و
لیکن کل پا را از پشت و شکم مسح میکشند به گفته شیطان که مبادا کل در کار باشد. (و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه لو لا
انّی رأیت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یمسح ظاهر قدمیه لظننت انّ باطنهما اولی بالمسح من ظاهرهما) و آن حضرت صلوات اللَّه
علیه فرمودند که اگر نه این بود که من دیده بودم آن حضرت را صلی اللَّه علیه و آله که همیشه مسح بر پشت پاها میکشیدند جاي
این بود که من گمان کنم یا توهم کنم که شکم پاها اولی است به مسح کشیدن از پشت پاها چون شکم پاها بر جاهاي کثیف وارد
میشود غالبا و آن سزاوارتر است به پاك کردن از پشت پائی که نادر است ورود آن بر نجاست و کثافت. و ظاهرا حضرت این
گفتگو را با عامه میفرمایند از روي مماشات با ایشان چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که: بگو یا محمد که اگر خدا را
فرزندي میبود هر آینه من پیشتر از همه کس او را عبادت میکردم. و لیکن فرزند داشتن الهی محال است پس عبادت من او را نیز
محال است و غالبا معنی لو لا اینست. و این حدیث را در غیر این کتاب ندیدهام محتمل است که سنیان این را نقل کرده باشند در
کتب خود از آن حضرت و صدوق از جهۀ رد بر ایشان نقل کرده باشد. (و من کان به فی المواضع الّتی یجب علیها الوضوء قرحۀ، او
جراحۀ، او دمامیل و لم یؤذه حلّها فلیحلّها و لیغسلها و ان أضرّ به حلّها فلیمسح یده علی الجبائر و القروح و لا یحلّها و لا یعبث
بجراحته) و کسی که در مواضع وضوي او زخمی یا جراحتی یا دملی چند باشد و از گشودن و شستن آن ضرري به او نرسد پس
میباید که آن را بگشاید و بشوید بواسطه ص: 430 وضو، و اگر گشودن و یا آب رسانیدن ضرر رساند پس
میباید که نگشاید و دستی بر بالاي آن خرقه که بر آن شکسته یا جراحت بستهاند بمالد و آن را نگشاید و آزاري به آن جراحتش
نرساند. تفصیلش آنست که اگر در موضعی باشد و بسته باشند و زیر آن پاك باشد و آب رسانیدن ضرر به او نرساند و ممکن باشد
آب به آن رسانیدن بیگشودن آن مخیر است که آن را بگشاید یا آن موضع را در آب گذارد که آب به آن برسد، و اگر زیر
جبیره نجس باشد میگشاید و میشوید اگر ضرر نرساند و الا اطراف آن را میشوید و بر روي خرقه که بر آن بستهاند مسح
میکشد اگر چه در موضع غسل باشد و این در صورتی است که جمیع آن عضو را نه بسته باشند و الا خلافست بعضی گفتهاند که
تیمم میکند، و بعضی به جبیره قایلند، و احوط در این صورت آنست که جبیره کند، و تیممی به آن ضم کند احتیاطا و اگر
جراحت یا دمل باشد و توان شستن به آن که ضرر نرساند اگر چه به آب گرم باشد وضو یا غسل میکند و میشوید، و اگر ضرر
رساند اطراف آن را میشوید. و در مسح بر خرقه خلافست احوط مسح است، و اگر آب به آن عضو رسانیدن ضرر رساند تیمم
میکند، و ظاهر بعضی از روایات صحیحه آنست که مطلقا در زخم تیمم میتواند کرد، و جمع کردهاند به آن که اگر ضرر رساند
تیمم کند و الا جبیره کند، و اگر با جبیره در مطلق جراحت تیممی ضم کند نهایت احتیاط است. (و قد روي فی الجبائر عن ابی عبد
اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال یغسل ما حولها) و بتحقیق که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است در شکسته
بستهها که اطراف آن را میشوید. و بر این مضمون احادیث صحیحه وارد شده است و لیکن در احادیث حسنه کالصحیح از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه وارد است که مسح بر خرقه بکشد و میان این دو حکم ص: 431 منافاتی نیست
مگر من حیث المفهوم چون در جواب همین را فرمودند اگر مسح بر خرقه در کار میبود البته میفرمودند، و لیکن منطوق مقدم
است بر مفهوم و هیچ شک نیست که احوط مسح کشیدنست.
صفحه 199 از 318
[جایز نیست مسح کشیدن بر عمامه و کلاه]
(و لا یجوز المسح علی العمامۀ، و لا علی القلنسوة و لا علی الخفّین و الجوربین) و جایز نیست مسح کشیدن بر عمامه و کلاه مسح
را، و جایز نیست مسح پا را بر موزهها و جورابها کشیدن چون حق سبحانه و تعالی امر فرموده است که سر و پا را مسح کشند. و
احادیث صحیحه در نهی از مسح بر اینها وارد شده است از جهۀ رد بر سنیان، و ایشان از ملعون عدو اللَّه و عدو رسوله مغیرة بن شعبه
روایت کردهاند با آن که در حدیث از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد است که چون عمر از مغیره شنید که من
حضرت رسول را دیدم که مسح بر عمامه و موزه کشید و میدانست که مغیره کذابست اصحاب حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله را جمع کرد و از ایشان پرسید که این مسأله را هیچ کس از شما دیده است که آن حضرت مسح بر اینها کشیده باشد
همه گفتند ندیدیم مگر مغیره که گفت من دیدم. پس حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که پیش از نزول سوره مائده
دیدي یا بعد از آن گفت نمیدانم، حضرت فرمود که سوره مائده پیش از وفات حضرت بدو ماه یا سه ماه نازل شد و حکم آن
منسوخ نشده است بحکم آن عمل میباید کرد و مسح بر اینها نمیباید کشید. و عایشه غوغا میکرد که مغیره دروغ میگوید و
مردم میرفتند و این مسأله را از عایشه میپرسیدند در جواب ایشان میگفت که علی اعلم است از او بپرسید چون میدانست که
حضرت انکار میفرمودند و عبد اللَّه بن عباس نیز تا زنده بود مبالغه در نهی میکرد. ص: 432 و با وجود
اخبار متواتره از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در نهی از آن، کذابان اهل سنت در صحاح خود ذکر کردهاند که چون از
عایشه میپرسیدند او میگفت علی اعلم است از او بپرسید و چون از حضرت امیر المؤمنین میپرسیدند حضرت میگفت مسح بر
موزه بکشید. و همین حدیث دلالت بر کذب و افتراي ایشان میکند زیرا که همه قبول دارند که عایشه منکر مسح بر خفین بود و با
نهایت عداوتی که با حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه داشت اگر نه این بود که آن حضرت نیز منکر مسح بود هرگز
نمیگفت که علی اعلم است از او بپرسید. و طریقه این ملاعین آنست که امثال این چیزها که بطلانش اظهر من الشمس است و
مذهب حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه بر خلافش نیز اظهر من الشمس است نسبت به آن حضرت میدهند علی رغم شیعه
چنانکه متعه را که متواتر است که مذهب حضرت امیر المؤمنین است که جایز است بلکه سنت مؤکد است نسبت به حضرت
میدهند که آن حضرت حرام میدانست. و حدیث مدح ابو بکر را از آن حضرت در صحاح خود روایت کردهاند با عداوت آن
حضرت با ابو بکر و عمر، و اگر کسی اندك بصیرتی داشته باشد و صحیح بخاري و مسلم را که ایشان اکثر اوقات مقدم میدارند بر
قرآن مجید مطالعه کند کفر و کذب همه بر او ظاهر میشود. (الّا فی حال التّقیّۀ و الخیفۀ من العدوّ، او فی ثلج یخاف منه علی
الرّجلین یقام الخفّان مقام الجبائر فیمسح علیهما) مگر در حال تقیه و ترس از دشمن مثل آن که تا میرود که موزه را بکشد دشمن
میرسد و به او ضرر میرساند، یا در برفی باشد که خوف آن باشد که پا را سرما ببرد که در این صورتها موزه بمنزله جبیره است و
مسح میکشد بر موزهها. و بر این مضمون حدیث حسن از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه ص: 433
علیه منقولست و مؤید آنست آیات و احادیث تقیه و ضرورت دین شیعه. (و قال العالم صلوات اللَّه علیه ثلاثۀ لا اتّقی فیهنّ احدا
شرب المسکر و المسح علی الخفّین، و متعۀ الحجّ) و حضرت عالم یعنی معصوم که در اینجا امام محمد باقر است صلوات اللَّه علیه
فرمودند که سه چیز است که در این سه چیز من تقیه از هیچ کس نمیکنم یکی آشامیدن مست کننده از نبیذ و بوزه، دویم مسح
کشیدن بر موزهها، و سیم حج تمتع و چون این حدیث مخالف حدیث پیشتر است، و مخالف احادیث متواتره است که در تقیه
وارده شده است و حضرات ائمه معصومین همه تقیه کردهاند این حدیث را تاویلات کردهاند. اول زراره که راوي این خبر صحیح
گفته است که حضرت نفرمود که شما تقیه مکنید فرمود که من تقیه نمیکنم و حضرت بهتر میداند که چرا تقیه نمیکند. و
مخالفت دارد با این تأویل آن که کلینی در حدیث کالصحیح روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که
صفحه 200 از 318
حق سبحانه و تعالی نفرستاده است که در شرب خمر تقیه هست. و بسند حسن کالصحیح از زراره از جماعتی از استادان خود که به
حضرت امام محمد باقر عرض نمودند که در مسح بر خفین تقیه هست؟ حضرت فرمودند که سزاوار نیست در سه چیز تقیه کردن،
پرسیدند که کدامست؟ حضرت فرمودند که شرب خمر یا شرب مسکر، دیگر مسح بر موزهها، دیگر حج تمتع. و شیخ طوسی رحمه
اللَّه تأویل کرده است که مراد آن حضرت این است اگر کسی از من پرسد که جایز است مسح بر خفین من نمیگویم جایز است
زیرا که همه کس میدانند که من جایز نمیدانم مسح بر خفین را فایده ندارد که این فتوي بدهم یا آن که به آن حضرت ضرر
نمیرسیده است از این فتوي چون آن حضرت را بهترین مجتهدان میدانستند. و مع هذا عبد اللَّه عباس و عایشه و لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 434 جماعتی دیگر با حضرت شریک بودند و اگر چه حضرت در فعل تقیه میکردند در فتوي تقیه نمیکردند، یا آن که
اگر ضرري اندك برسد متحمل آن ضرر میباید شد و تقیه نمیباید کرد، و اگر ضرر عظیم رسد تقیه میباید کرد. و آن چه اظهر
است آنست که عدم تقیه در شراب نبیذ از آن جهت است که هیچ کس واجب نمیداند شرب آن را مع هذا اکثر سنیان حرام
میدانند پس اگر نخورد میتواند گفت که من بمذهب جمعی عمل میکنم که نمیخورند. و هم چنین در مسح بر خفین میتوان
کندن که پا را بشوید و پا شستن بهتر است از مسح بر موزه. و در حج تمتع ممکن است که این کس حج تمتع کند که ایشان مطلع
نشوند چون سنیان که داخل مکه میشوند طواف و سعی قدومی میکنند و طواف و سعی عمره تمتع به نیت از آن ممتاز میشود و
نیت امر قلبی است پس این حکم مخصوص آن حضرت نباشد. و آن که صدوق هر دو را ذکر کرده است و وجه جمع را نگفته
است ظاهرا مذهب او تخییر باشد به آن که مکلف مخیر باشد میان تقیه و عدم تقیه کو ضرر برسد، یا نحو زراره قایل است و چون
عامه که قایلند به مسح بر خفین اعتقاد به گفته عایشه دارند و از جهۀ او بستهاند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
فرمود که نصف دین خود را از حمیرا اخذ نمایید با آن که این نسبت به اجلاف ته میدان نمیتوان داد که زنی که به اعتقاد ایشان
معشوقه آن حضرت باشد بهر کس بگوید که دین خود را از زن من یاد گیرید از جهۀ الزام ایشان که در کتابهاي سنیان هست که به
اعتقاد ایشان صحیح است صدوق از عایشه روایت کرده است. (و روت عائشۀ عن النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله انّه قال اشدّ النّاس حسرة
یوم القیمۀ من راي وضوءه علی جلد غیره) یعنی روایت کرده است عایشه که روز قیامت کسی حسرت او بیشتر باشد که وضوي
خود را بر ص: 435 پوست غیر خود بیند. چون احادیث بسیار نقل کردهاند که امت آن حضرت در روز
قیامت رو و دستها و پاهاي ایشان سفید نورانی خواهد بود از آثار وضو پس هر گاه ایشان مسح بر موزه کشیده باشند و روز قیامت
پس پوست موزه بر پشت «1» حیوانات نیز محشور گردند چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ
حیوانی خواهد رفت که موزه را از پوست آن ساخته بودند و پوست آن حیوان نورانی خواهد بود نه پاي صاحبش. (و روي عنها انّها
قالت لان امسح علی ظهر عیر بالفلاة احبّ إلیّ من ان امسح علی خفّی) و از عایشه روایت کردهاند سنیان که همیشه میگفت که و
اللَّه که اگر من مسح کشم بر پشت خر کوهی که در صحرا میباشد محبوبتر است نزد من از آن که مسح کشم بر موزه خودم چون
در آنجا تشریع نیست و این تشریع است، و ظاهرا غرضش این است که به جاي موزه مسح پشت خر کوهی کشم و در این صورت
باین اعتبار محبوبتر است که اگر چه هر دو صحیح نیست اما وقتی که برپا باشد و مسح کنم توهم صحت وضو میشود، و سبب
اضلال دیگران میشود بخلاف مسح بر خر زنده که این مفسدها ندارد. و در صحاح سته خصوصا صحیح مسلم احادیث بسیار نقل
کردهاند در باب وضو که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که در روز قیامت بسیاري از صحابه را نگذارند که از
حوض کوثر آب بخورند و ایشان را بجهنم برند و از آثار وضو ایشان را شناسند یعنی اثر وضو بر پاي ایشان نخواهد بود من گویم
الهی این جماعت اصحاب منند خطاب رسد که یا محمد تو میدانی که چه بدعتها در دین تو گذاشتند و همه بکفر اصلی خود
رجوع کردند من گویم که من بیزارم از ایشان. ص: 436 و مسلم به شش سند در این باب این حدیث را
ذکر کرده است تا ظاهر شود که مسح بر خفین بدعت است، و گمان بنده آنست که نفهمید کرده است و حق سبحانه و تعالی چنین
صفحه 201 از 318
کرده است تا سبب رسوایی ایشان باشد. (و لم یعرف للنّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله خفّ الّا خفّا أهداه له النّجاشیّ و کان موضع ظهر
القدمین منه مشقوقا فمسح النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله علی رجلیه و علیه خفّاه فقال النّاس انّه مسح علی خفّیه و علی انّ الحدیث فی
ذلک غیر صحیح الاسناد) و کسی ندیده بود که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله موزه پا کرده باشد مگر یک موزه که
پادشاه حبشه به هدیه فرستاده بود از جهۀ آن حضرت با چیزهاي دیگر حضرت آن را یک بار پا کردند و روي پاها از آن موزه
شکافته بود پس حضرت از آن شکاف مسح بر پا کشیدند و سنیان افترا بستند که آن حضرت مسح بر موزه پا کشید یا جمعی
نفهمیدند که دریده بود و حضرت بر پشت پا مسح کشید گفتند که حضرت مسح بر موزه کشید، یا آن که حدیث مسح بر موزه
اسناد آن صحیح نیست زیرا که راوي آن مغیره است و نفاق مغیره و فسق او بر همه کس ظاهر است. و هنوز در آن وقت مقرر
نساخته بودند در پیش خود این سخن را که صحابه همه عدولند، و در واقع همه عدول از حق نمودند مگر قلیلی که از خوف الهی
با حضرت امیر المؤمنین بر حق ماندند به سبب احادیثی که خود در مذمت صحابه و کافر شدن ایشان روایت نمودهاند و شاید که از
پنجاه سند متجاوز باشد که هر یک در مواضع متفرقه از صحاح خود نقل کردهاند کسی که خواهد که خاطرش جمع شود رجوع به
آنها کند. و ممکن است که مراد صدوق حدیث فرستادن نجاشی موزه را باشد یعنی این هم معلوم نیست چه جاي آن که حضرت
صلی اللَّه علیه و آله پا کرده باشند، و چه جاي آن که بر آن مسح کشیده باشند. ص: 437 (و سئل ابو
الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن الرّجل یکون خفّه مخرّقا فیدخل یده و یمسح ظهر قدمیه أ یجزئه؟ فقال نعم) از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از شخصی که موزهاش دریده باشد و دستها را داخل آن سوراخ کند و پشت پاها را مسح
کشد آیا مجزیست؟ حضرت فرمودند که بلی. و کلینی و شیخ نیز این حدیث را روایت کردهاند به اسناد قوي و از این حدیث ظاهر
میشود که پشت پاها را تمام لازم نباشد مسح کشیدن چون بعید است که چنان دریده باشد که دست بکل پشت پا رسد و اگر
چنین دریده باشند بر پا بند نمیشود. (و سئل ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن رجل قطعت یده من المرفق کیف
یتوضّأ؟ فقال یغسل ما بقی من عضده) این حدیث را شیخان بسند صحیح از علی بن جعفر روایت کردهاند که گفت سؤال کردم از
آن حضرت صلوات اللَّه علیه از شخصی که دست او را از مرفق بریده باشند. چگونه وضو بسازد پس حضرت فرمودند که آن چه
مانده است از بازوي او بشوید آن را. و ابن جنید بظاهر حدیث عمل نموده واجب میداند شستن بازو را تا کتف بدل از ذراع، و
اکثر علما حمل بر استحباب کردهاند و بعضی گفتهاند که معنی حدیث این است که چون مرفق مرکب است از جزوي از ذراع و
جزوي از بازو و متعارف بریدن آنست که از بند میبرند پس جزو بازو مانده است حضرت فرموده است که آن جزو را بشویند. و
این احتمال بد نیست و دغدغه در وجوب شستن این مقدار نیست، و لیکن احوط آنست که تتمه را بشوید بقصد آن که اگر مطلوب
شارع بوده باشد بعنوان وجوب یا استحباب فبها و الا لغوي باشد. (و کذلک روي فی قطع الرّجل) و هم چنین روایتی واقع شده است
در ص: 438 بریدن پاها یعنی ساق را مسح بکشد اگر از بند بریده باشند. و اخبار صحیحه وارد شده است
که کسی که دست او را بریده باشند ما بقی را میشوید یعنی اگر از تحت مرفق بریده باشند و هم چنین اگر پا را بریده باشند آن
چه مانده است مسح بر آن میکشد. و ظاهرا مراد صدوق نیز این احادیث باشد اگر چه عبارتش قاصر است، و ممکن است که
مرادش این باشد که اگر پا را از کعب بریده باشند و بنا بر آن که کعب مفصل است جزوي که از آن مانده است مسح بکشد آن را
چنانکه در حدیث علی بن جعفر گفته شد. و از حدیث صحیح رفاعه نیز ممکن است که این معنی بیرون آید چون روایت کرده
است که سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی را دست و پا بریده باشند چگونه وضو
میسازد؟ حضرت فرمودند که آنجایی که بریدهاند میشوید یعنی و مسح نیز میکشد که شستن دست باشد و مسح در پا و پا را
بظهور گذاشته باشد و تغلیبا فرموده باشد. اگر چه ظاهر حدیث آنست که آن چه مانده باشد میشوید به آن که دست را از زند
بریده باشند نه از مرفق و غالب اوقات پا را از کعب میبرند چنانکه در مبحث دزدي و قطع طریق خواهد آمد. اما ممکن است که
صفحه 202 از 318
عبارت را اعم بگیریم از بریدن از مرفق یا از زند و اللَّه تعالی یعلم.
[هر گاه زن وضو سازد مقنعه خود را بردارد]
(و اذا توضّأت المرأة ألقت قناعها عن موضع مسح رأسها فی صلاة الغداة و المغرب و تمسح علیه، و یجزیها فی سائر ال ّ ص لوات ان
تدخل اصبعها فتمسح علی رأسها من غیر ان تلقی عنها قناعها) و هر گاه زن وضو سازد مقنعه خود را بردارد از موضع مسح سرش در
نماز صبح و شام و بر آن موضع مسح کشد و در باقی نمازها همین کافی است که انگشت را در زیر مقنعه داخل کند و مسح بکشد
بیآن که مقنعه را بیندازد. ص: 439 و قریب به این عبارت گفته است شیخ مفید علیه الرحمه و گفته است
که در نماز صبح و شام که مقنعه را برمیدارد به سه انگشت مسح میکشد، و در باقی نمازها که برنمیدارد مقنعه را به یک
انگشت میکشد. و شیخ طوسی علیه الرحمه بسند قوي از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که حضرت
فرمودند که مسح زنان مثل مسح مردان نیست، بلکه زنان در نماز صبح مقنعه را برمیدارند و سر را مسح میکشند و در باقی نمازها
پیش سر را مسح میکشند. و این روایت بر آن چه ایشان گفتهاند دلالت ندارد و لیکن صدوق در کتاب خصال این روایت را به
اسناد قوي از جابر جعفی روایت کرده است. و کلینی رحمه اللَّه بسند حسن کالصحیح، و شیخ بسند صحیح از حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند که زنان را همین کافی است که پیش سر را به سه انگشت مسح کشند و مقنعه را از سر
برندارند. و از این اخبار ظاهر میشود که اگر زنان سر را باز کنند و مسح کشند بهتر است و اگر نتوانند گشودن چون سعیها
میکنند در زینت خود در نماز صبح و شام باز کنند، و اگر این هم مشکل باشد در نماز صبح بگشایند زیرا که هر صبح سر خود را
تازه میبندند، و اگر مشکل باشد انگشتان داخل کنند و به سه انگشت مسح بکشند و اگر مشکل باشد بنا بر کثرت مویی که دارند
میباید که خوب بشکافند تا میان آن ظاهر شود مسح را بر سر کشند، یا بر مویی که مخصوص مقدم باشد که به کشیدن آن از حد
مقدم سر بیرون نرود و چون خوب بشکافند و از ناصیه بالاتر مسح کنند پاره بر سر مسح کردهاند و پاره بر موي مخصوص مقدم که
آن بیخ مو باشد که اگر آن را بکشند به پیشانی نخواهد رسید و در این صورت فضیلت مسح به سه انگشت را یافتهاند و اگر سر را
بسته باشند نمیتوانند بر بالاي ناصیه مسح کشیدن بلکه بر ناصیه مسح خواهند کشید و در ناصیه به صد تشویش لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 440 مقدار یک انگشت ظاهر است و بر مو که میکشند بیخ مو به کشیدن آن به پیشانی میرسد و از حد مقدم میگذرد
و چون سنت است به سه انگشت مسح کشیدن و به یک انگشت کافی است در همه نمازها به یک انگشت مسح میتوان کشید و
لیکن از ثواب سه انگشت محروم میشود. و هم چنین است مردي که موي سر گذاشته باشد بنا بر این است که مبالغه از شارع شده
است در شکافتن آن چنانکه در باب بعد از این خواهد آمد و آن که احادیث در باره زنان بیشتر واقع شده است سببش آنست که
زنان موي سر را میگذارند و مردان در اغلب اوقات میتراشند، و بنا بر این تحقیق همه اشکالاتی که علما در این باب کردهاند زایل
شد و اللَّه یهدي من یشاء إلی صراط مستقیم و الحمد للّه الذي هدانا لهذا و ما کنا لنهتدي لو لا ان هدانا اللَّه. (و قال الرّضا صلوات
اللَّه علیه فرض اللَّه تعالی علی النّاس فی الوضوء ان تبدأ المرأة بباطن ذراعها و الرّجل بظاهر الذّراع) حضرت امام رضا صلوات اللَّه
علیه فرمودند که اللَّه تعالی واجب گردانیده است بر مردمان در وضو که زن ابتدا کند به شکم دست و مرد ابتداء کند به پشت
دست، و این حدیث را شیخان از محمد بن اسماعیل بن بزیع روایت کردهاند بسند قوي. و ظاهرا صدوق از کتاب محمد بن اسماعیل
برداشته، و طریق صدوق بکتاب او صحیح است و لهذا او و کلینی حکم به صحت این خبر کردهاند و ظاهر فرض وجوبست. و لیکن
اکثر اصحاب به استحباب قائل شدهاند احوط آنست که ترك نکنند و قصد وجوب و استحباب آن نکنند، و اگر قصد وجوب کنند
ظاهرا ضرر نداشته باشد چون دست شستن واجبست و این فرد واجبست و بر تقدري که بر عکس این جایز باشد از وجوب تخییري
بدر نمیرود، و اگر در امثال این قصد قربت کنند بیدغدغهتر است. ص: 441 و جمعی از علما از این
صفحه 203 از 318
حدیث استنباط کردهاند که در غسله اولی مرد ابتدا به پشت دست کند و در ثانیه به پیش دست وزن بر عکس، و از لفظ ابتدا در
آوردهاند چون ابتدا لازم دارد اقلا مرتبه دویم را، و این وجهی ندارد زیرا که ابتدا نظر به پشت دستست و انتهاش پیش دست و
همین معنی بس است از براي حصول معنی ابتدا پس اگر یک آب ریختن باشد بهتر آنست که چون دست را با آب به زیر میآورد
پاره آب بدست میماند آن را بر شکم دست ریزد و اگر دو غرفه بریزد غرفه اولی را بر پشت ریزد و غرفه ثانیه را بر شکم دست که
هر دو یک شستن شود.
[ثواب الوضوء]
(فقال الصّادق صلوات اللَّه علیه من ذکر اسم اللَّه علی وضوئه فکانّما اغتسل) بسند صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست
که هر که بسم اللَّه بگوید یا اسم حق سبحانه و تعالی را بر زبان آورد در حال وضو یا در ابتداي وضو چنان است که غسل کرده
باشد یعنی چنانکه غسل پاك میکند جمیع اعضا را از حدث و از گناهان، و وضو پاك میکند عضوي چند را که آب به آن
میرسد از گناهان هر گاه بسم اللَّه بگوید وضوي او مثل غسل مطهر جمیع اعضاي او خواهد شد از جمیع گناهان علی الظاهر یا از
صغایر چنانکه جمعی گفتهاند. (و روي انّ من توضّأ فذکر اسم اللَّه طهر جمیع جسده و کان الوضوء إلی الوضوء کفّارة لما بینهما من
الذّنوب و من لم یسمّ لم یطهر من جسده الا ما اصابه الماء) و بسند کالصحیح روایت کرده است صدوق از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که هر که وضو بسازد و بسم اللَّه بگوید یا اسم اللَّه را یاد کند جمیع بدنش پاك میشود، و از این وضو تا
وضوي سابق یا لاحق یا هر دو گناهان او آمرزیده شود و وضوي با نام الهی بمنزله کفاره گناهان او باشد و کسی که بسم اللَّه یا اسم
اللَّه نگوید طاهر نشود از ص: 442 بدنش از گناهان مگر آن چه آب به آن رسیده است. و قریب به این
مضمون روایت کرده است شیخ بسند صحیح و کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و در وضوي رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و
آله نیز گذشت که حضرت رسول امر کرد به اعاده وضو و نماز سه مرتبه شخصی را که بسم اللَّه نگفته بود. و صدوق در علل ذکر
کرده است که باب علت وجوب بسم اللَّه در حال وضو، و ظاهر کلامش وجوبست مگر آن که مرادش استحباب مؤکد باشد. و در
کتاب حج حدیث صحیحی خواهد آمد که به سبب وضو پاك میشود از گناهان اعضاي وضو و بعد از این نیز خواهد آمد در
علت وضو و غسل. (و قال ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما من توضّأ للمغرب کان وضوؤه ذلک کفّارة لما مضی من
ذنوبه فی نهاره ما خلا الکبائر، و من توضّأ لصلاة ال ّ ص بح کان وضوؤه ذلک کفّاره لما مضی من ذنوبه فی لیلته الّا الکبائر) و حضرت
صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که وضو بسازد از جهۀ نماز شام خواه وضو داشته باشد و خواه نداشته باشد آن وضوي او کفاره
گناهانی باشد که در آن روز کرده است مگر گناهان کبیره، و هر که وضو از جهۀ نماز صبح بسازد به دستور سابق آن وضوي او
کفاره گناهان شب او شود مگر گناهان کبیره. و این حدیث را کلینی بدو سند قوي روایت کرده است از سماعه که من در خدمت
حضرت امام موسی صلوات اللَّه علیه بودم و با حضرت نماز ظهر و عصر گزاردم و در خدمت حضرت نشسته بودم تا شام شد پس
حضرت آبی طلبیدند و وضو ساختند و فرمودند که وضو بساز عرض کردم که فداي تو گردم وضو دارم فرمودند که اگر چه وضو
داشته باشی وضو بساز و بعد از آن فرمودند که هر که وضو از براي نماز شام بسازد و بعد از آن آن چه صدوق ذکر کرده است
ص: 443 نقل کرده است و صدوق مقدمه خبر را ذکر نکرده است. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله
افتحوا عیونکم عند الوضوء لعلّها لا تري نار جهنّم) فرمودند که بگشایید چشمهاي خود را نزد وضو ساختن شاید که به سبب این
معنی چشمهاي شما آتش جهنم را نبیند، و ظاهرش آنست که مراد این باشد که ملاحظه نمایید که آب به همه جا برسد، یا آن که
چون در حال وضو هر عضوي کاري دارد چشم نیز به این کار مشغول باشد که اعضاي وضو را ببیند، یا ملاحظه کنید که مبادا
سنیان در کمین باشند و ضرري به شما رسانند، یا آن که با چشم ظاهر چشمهاي باطن را بگشایید با خلاص در نیت و اشاراتی که
صفحه 204 از 318
گذشت. و صدوق این خبر را به اسناد قوي از ابن عباس از آن حضرت روایت کرده است، و مشهور آنست که ابن عباس آب وضو
را داخل چشم میکرد به گمان آن که چشمان از ظواهر است و کور شد. و این حدیث دلالت دارد که آب بچشم باید رسانید. (و
قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من توضّأ و تمندل کتب له حسنۀ، و من توضّأ و لم یتمندل حتّی یجفّ وضوؤه کتب له ثلاثون حسنۀ) و
صدوق و کلینی بسند قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند که هر که وضو بسازد و به دستمال یا دستار آب وضو را
خشک کند یک حسنه در نامه عمل او مینویسند، و اگر وضو بسازد و به دستمال پاك نکند تا آب وضو خشک شود سی حسنه
در نامه عمل او مینویسند. بدان که از این حدیث ظاهر میشود که از رو پاك خشک کردن مکروه باشد و گذاشتن آن تا خشک
شود سنت باشد پس اگر به دامن خود خشک کند مکروه نکرده است و لیکن خلاف سنت کرده است، بلکه اظهر آنست که هر دو
خلاف سنت باشد چون نهی از تمندل صریحا نشده است و آن که ترك هر سنتی ص: 444 را مکروه گویند
اصطلاح جدید است. و مؤید عدم کراهت است در غیر رو پاك حدیث موثق کالصحیح از اسماعیل بن فضل که گفت دیدم
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه را که از براي نماز وضو ساختند و از دامن پیراهن روي خود را خشک کردند و مکرر
فرمودند که اي اسماعیل چنین کن. و در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که باکی نیست که روي خود
را به جامه خشک کند بعد از وضوء هر گاه جامه پاکیزه باشد. و در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقولست که سؤال کردم از
آن حضرت صلوات اللَّه علیه از پاك کردن آب وضو از مندیل یعنی رو پاك پیش از آن که خشک شود حضرت فرمودند که
باکی نیست، و این جواب دلالت بر کراهت میکند بخلاف دو حدیث سابق که دلالت بر عدم کراهت میکند خصوصا هر گاه
خوف ضرر باشد در هواهاي سرد و فعل آن حضرت را حمل بر این میکنیم یا بواسطه بیان جواز و اللَّه تعالی یعلم.
[باکی نیست که شخصی به یک وضو نمازهاي شب و روز را به جا آورد]
(و لا بأس بان یصلّی الرّجل بوضوء واحد صلوات اللّیل و النّهار کلّها ما لم یحدث، و کذلک بتیمّم واحد ما لم یحدث او یصب ماء)
و باکی نیست که شخصی به یک وضو نمازهاي شب و روز را همه بکند تا حدثی از او صادر نشود، و هم چنین به یک تیمم
نمازهاي شبانه رور را میتواند کرد تا حدثی از او صادر نشود، یا به آب نرسد، و این عبارت مضمون حدیث صحیح زراره است که
از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت کرده است و در وضو خلافی نیست میان مسلمانان، و در تیمم خلافی شده است
که خواهد آمد. و لیکن آن قولی که از براي هر نماز تیممی باید ضعیف است و حق همین است که حضرت فرمودهاند. و احادیث
بسیار بر این مضمون از ائمه هدي ص: 445 صلوات اللَّه علیهم وارده شده است، و آن که مصنف بلفظ لا
بأس گفته است با آن که در روایت نیست تا اشعار کند به آن که از براي هر نماز تجدید وضو مستحب است بلکه تجدید تیمم.
[ثواب وضو]
(و قال الصادق صلوات اللَّه علیه اذا توضّأ الرّجل فلیصفق وجهه بالماء فانّه ان کان ناعسا فزع و استیقظ، و ان کان البرد فزع فلم یجد
البرد) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه مردي خواهد که وضو بسازد آب را بر رو زند که اگر خوابش آید خواب
از سرش بدر میرود، و اگر سرما باشد از دهشت زدن آب سرما را نمییابد. و این حدیث را شیخ بسند موثق از عبد اللَّه بن مغیره
روایت کرده است از مردي از آن حضرت. و بحسب ظاهر مخالفت دارد با حدیث صحیح زراره که گذشت، و با حدیث موثق
کالصحیح که از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که حضرت فرمودند که در وقت وضو آب را بر رو مزنید که
همه میریزد و وفا نمیکند بلکه متفرق سازید به آن که بر رو گذارید و دست را با آب به زیر آورید که آب به همه جا برسد. و
صفحه 205 از 318
جمع کردهاند که خبر اول محمولست بر جواز، و ثانی بر استحباب، و بهتر در جمع آنست که اگر خوابش آید یا سرما باشد آب را
بر رو بزند و الا نزند، و این جمع بد نیست اما عمل بحدیث زراره مطلقا بهتر است و اللَّه تعالی یعلم. (و اذا کان مع الرّجل خاتم
فلیدره فی الوضوء و یحوّله عند الغسل و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه و ان نسیت حتّی تقوم فی الصّلاة فلا أمرك ان تعید) و هر گاه
با شخصی انگشتري باشد باید که او را در وضو بگرداند تا آب بدست او برسد، و بگرداند یا از دست بیرون آورد در وقت غسل. و
حضرت صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر فراموش کنی تا ص: 446 به نماز برخیزي پس امر نمیکنم
ترا که اعاده نماز کنی. بدان که مجموع مضمون حدیث حسن کالصحیح است که حسین بی ابی العلا از آن حضرت روایت کرده
است و گردانیدن نزد وضو و بیرون آوردند نزد غسل را حمل بر استحباب کردهاند، و اگر نه در هر دو حکم یکسانست و ممکن
است که بیرون آوردن غسل از آن جهت باشد که در غالب اوقات منی، یا حیض، و نفاس و استحاضه با مغتسل هست و غالب
اوقات بر انگشتري اسم خدا، یا رسول، یا ائمه صلوات اللَّه علیهم میباشد بهتر آن است که بیرون آورد خصوصا در حمامات عامه
مبادا به نجاست برسد. و محتمل آن است که مراد از تحویل گردانیدن باشد و از جهت تفنن عبارت چنین فرموده باشند و علی اي
حال اگر انگشتر فراخ باشد و خاطر جمع باشد که آب میرسد گردانیدن سنت خواهد بود، و اگر نرسد یا نداند که میرسد
واجبست که بگرداند تا آب برسد و اما آن که حضرت فرمودند که اگر فراموش کرده باشی گردانیدن را تا متوجه نماز شوند اعاده
نباید کرد از آن جهت است که شک بعد از فراغ است. و احادیث صحیحه وارد شده است که شک بعد از وضو و غسل و نماز
اعتبار ندارد. و در حدیث صحیح از علی بن جعفر مرویست که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه
علیه که هر گاه زنی میل دست داشته باشد، یا بازو بند در ذراع او باشد و نداند که آب به زیر او میرسد یا نه حضرت صلوات اللَّه
علیه فرمودند که حرکت دهد تا آب به زیر او برسد، دیگر پرسیدم از انگشتري تنگ که نداند آب به زیر او میرسد یا نه چه کند؟
حضرت فرمودند که اگر داند که آب به ته او نمیرسد در وقت وضو بیرون آورند. و ظاهرا در آوردن بر سبیل استحباب باشد که
مبادا فراموش کند در حال وضو و نگرداند. ص: 447 و از این حدیث ظاهر شد که فرقی در میان وضو و
غسل نیست، و بعضی وجه گفتهاند که خواهد آمد در غسل که حضرت فرمودند که زیر هر مویی جنابت است و هر که یک مو را
آب نرساند بجهنم خواهد رفت. بنا بر این مبالغه در غسل بیشتر کردند و این وجه سهل است زیرا که وضو نیز چنین است. و مع هذا
در این حدیث و حدیث صحیح دیگر به همین مضمون وارد شده است که در وضو بیرون آورند و اللَّه تعالی یعلم. (و اذا استیقظ
الرّجل من نومه و لم یبل فلا یدخل یده فی الاناء حتّی یغسلها فانّه لا یدري این باتت یده) و هر گاه شخصی از خواب بیدار شود و
بول نکرده باشد پس دست راست خود را داخل ظرف نکند تا دست خود را بشوید به درستی که نمیداند که دستش شب در کجا
بوده است. پیشتر گذشت که حدیثی که در این باب وارد شده است موثق است و احتمال تقیه اظهر است و اللَّه تعالی یعلم. (و زکاة
الوضوء ان یقول المتوضّئ اللَّهمّ انّی أسألک تمام الوضوء، و تمام الصّلاة، و تمام رضوانک و الجنّۀ، فهذا زکاة الوضوء) و مقرر چنین
بود در زمان حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از جهۀ تمامی و کمال و ازدیاد توفیقات و مثوبات این دعا را بخوانند و
ظاهرش این است که این عبارت یکی از ائمه معصومین است صلوات اللَّه علیهم که سندش را انداخته است مصنف، و ترجمه دعا
این است که: خداوندا به درستی که من سؤال میکنم از تو تمام شدن وضو را به آن که قبول کنی و نقصهایی را که در آن واقع
شده باشد بفضل خود کامل کنی، و طلب میکنم از تو تمام کردن نماز را به آن که توفیقم کرامت کنی که با اخلاص و حضور
قلب و سایر شرایط و ارکان به جا آورم، و از تو میطلبم تمامی رضا و خشنودي ترا به آن که توفیقم کرامت کنی که جمیع افعال
من موافق رضاي تو باشد و از من کاري صادر نشود ص: 448 در بقیه عمر که مخالف رضاي تو باشد، و از
تو سؤال میکنم بهشت صوري و مراتب عالیه آن را و بهشت معنوي که قرب و وصال و محبت و معرفت تست. پس هر گاه این دعا
بخواند وضوي او تمام میشود و از نقصها پاك میشود و موجب نمو کمالات او میشود چنانکه زکاة مال سبب پاکیزگی نفس
صفحه 206 از 318
است از رذیله بخل، و پاکیزگی مال است از حق فقرا، و تمامی نفس است به کمالات و توفیقات و تأییدات الهی، و زیادتی مال
است در دنیا، و در آخرت سبب ثواب نامتناهی است و این چند کلمه جامع جمیع خیرات دنیا و آخرت است.
باب السواك: