گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
باب السواك:







اشاره
چون مسواك جزو وضو است حقیقۀ بر مذهب جمعی، و مجازا بر مذهب جمعی دیگر و مبالغه بسیار در آن واقع شده بود در میان
ابواب وضو او را داخل ساخت و بابی علی حده از جهۀ آن مقرر ساخت و مراد از سواك پاك گردانیدن دندانهاست از چرك و
زردي بهر چه باشد، و بهتر آن است که بشاخهاي درختان تازه باشد، و اکمل آن است که به چوب اراك باشد پس به خرقه و
انگشت و هر چه ازاله چرك کند سواك متحقق میشود. و این مسواك کردن فی نفسه سنت مؤکد است و تاکیدش بیشتر است که
پیش از شستن رو در وضو واقع سازد، و اگر پیشتر از مضمضه و استنشاق واقع سازد دور نیست که بهتر باشد و اگر در ضمن
مضمضه انگشتان خود را به دندانها بمالد اقل مرتبه مسواك کردن بفعل آمده است، و اگر بعد از وضو نیز واقع سازد بد نیست و
پیش از نماز نیز سنت است و در وقت خواب مستحب است و در وقت بیدار شدن و برخاستن به نماز شب مبالغه در آن پیشتر است،
و چون دندانها زرد شود یا چرك بگیرد مبالغه در مسواك کردن شده است.
[تأکید بر مسواك]
(قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله ما زال جبرئیل علیه السّلام یوصینی بالسّواك حتّی خشیت ان احفی او ادرد، و ما زال یوصینی
بالجار حتّی ظننت انّه سیورثه، و ما زال یوصینی بالمملوك حتّی ظننت انّه سیضرب له اجلا یعتق فیه) بسند صحیح از آن حضرت
صلی اللَّه علیه ص: 450 و آله منقول است که همیشه جبرئیل مرا وصیت میکرد و مبالغه مینمود در
مسواك کردن تا ترسیدم که از بس که مسواك میکردم دندانهاي من هیچ نماند یا خونین شود دهان من، یا دندانها همه بریزد، یا
دهان خود را خونین کنم، یا دندانهاي خود را همه بریزم بنا بر قرائت معلوم. و مؤید این حدیث کلینی بسند حسن کالصحیح روایت
کرده است که حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود که جبرئیل وصیت و مبالغه کرد مرا به مسواك کردن آن قدر که
ترسیدم که دندانهاي من همه بریزد، و همیشه وصیت مینمود مرا به رعایت حق همسایگان تا گمان کردم که عاقبت از جهۀ
همسایه میراثی خواهد داد، و همیشه وصیت و مبالغه مینمود مرا به رعایت حال غلام و کنیز تا آن که گمان کردم که از جهۀ ایشان
مدتی مقرر خواهد ساخت که هر گاه آن مدت خدمت بکنند آزاد شوند بعد از آن، و دغدغه نیست که حق سبحانه و تعالی از جهۀ
همسایه میراث مقرر نساخته و از جهۀ مملوك مدت آزادي مقرر نساخته است. و کلینی رضی اللَّه عنه خبري مرسل از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که هر بنده که شیعه باشد بعد از هفت سال آزاد میشود خواه صاحبش آزاد بکند
و خواه آزاد نکند و بعد از هفت سال خدمت او حلال نیست. و این حدیث را حمل بر استحباب کردهاند که سنت است که غلام
شیعه را بعد از هفت سال آزاد کنند و مکروه است بعد از هفت سال او را خدمت فرمودن.
[رعایت حق زنان]
(و فی خبر آخر و ما زال یوصینی بالمرأة حتّی ظننت انّه لا ینبغی طلاقها) و در روایتی این زیادتی هست که و همیشه مبالغه مینمود
صفحه 207 از 318
مرا به رعایت زنان که گمان کردم خوب نباشد مطلقا طلاق زنان دادن. و اخبار معتبره وارد شده است در کراهت طلاق با ملایمت
اخلاق و با عدم الفت ص: 451 کراهت ندارد پس حمل لا ینبغی بر اطلاق میباید کرد یا بر حرمت طلاق و
حال آن که مکروه است و اللَّه تعالی یعلم.
[مسواك و حجامت و خلال]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه نزل جبرئیل علیه السّلام بالسّواك، و الحجامۀ، و الخلال) و بسند موثق کالصحیح از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقولست که جبرئیل مسواك و حجامت و خلال را از جهۀ حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله آورد یعنی
گفت که حق سبحانه و تعالی مسواك را سنت تو کرده است همیشه خصوصا در اوقات خاصه، و حجامت را از جهۀ دفع زیادتی
خون مقرر ساخته است، و بعد از طعام میان دندانها را به چوب و امثال آن پاك ساختن را سنت گردانید و ممکن است که چوب
مسواك و شیشه حجامت و چوب خلال را آورده باشد یا آلات را با حکم آنها آورده باشد. و اول أظهر است. (و قال موسی بن
جعفر صلوات اللَّه علیهما اکل الاشنان یذیب الجسد و التّدلّک بالخزف یبلی الجسد و السّواك فی الخلاء یورث البخر) و بسند قوي
از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که خوردن اشنان میگدازد بدن را، و چرك کردن بدن به سفال بدن را کهنه میکند و
از طراوت میاندازد یا پوست بدن سست میشود و ضرر است، و مسواك کردن در ادب خانه گند دهن میآرد. اما خوردن اشنان
ظاهرا چنان بوده است که بعد از طعام اندرون دهان را به اشنان میشستهاند و بسیار بوده است که فرو میبردهاند از آن نهی واقع
شده است چنانکه در حدیث کالصحیح از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقول است که حضرت فرمودند که بیرون دهان را از
اشنان بشویید که چربی میماند و بد بو میشود، اندرون دهان بد بو نمیشود. و در حدیث قوي از حضرت امام رضا صلوات اللَّه
علیه منقول است که ص: 452 راوي عرض نمود که ما اشنان را میخوریم حضرت فرمودند که حضرت امام
موسی کاظم صلوات اللَّه علیه وقتی که دهن به اشنان میشستند لبها بر هم میگذاشتند که مبادا تا اشنان داخل دهن شود و فرو رود
زیرا که سبب سل و دق میشود و منی را کم میکند زانوها را سست میکند. و اما چرك کردن بدن به سفال و آن گل پخته است
و شکی نیست که مالیدن آن بر غیر پا خوب نیست و عرفا کف پا و پاشنه را بدن نمیگویند، و در لغت بدن میگویند اگر نمالد
بهتر است، و اگر سنگ بر بدن بمالد معلوم نیست که کراهت داشته باشد اگر چه ظاهر علتی که فرمودهاند در آن نیز جاري است
بهتر آنست که غیر پا را به سنگ نمالند. و در چند حدیث معتبر وارد شده است که خزف به بدن مالیدن پیسی میآورد بلکه ظاهر
احادیث آنست که رفع چرك به سبوس و سدر و امثال اینها بکنند چنانکه خواهد آمد. و ظاهر حدیث آن است که در بیت الخلا
مسواك کردن کراهت داشته باشد اگر چه در حال بول و غایط نباشد، و محتمل است که مجموع نهی ارشادي باشد و فایدهاش
دنیوي باشد مگر آن که کسی ترك اینها از آن جهت کند که چون حق سبحانه و تعالی دوست میدارد زندگانی را از جهۀ عبادت
یا عبادت مطلوب الهی است و هر چند آدمی زنده و صحیح است عبادت بیشتر خواهد کرد از آن جهت ترك اینها بکند مثاب
خواهد بود، و لیکن این نیت بسیار مشکل است مگر مخلصین را. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اربع من سنن المرسلین التّعطّر، و
السّواك، و النّساء، و الحنّاء) و بسند موثق وارده شده است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که چهار چیز از سنتهاي پیغمبرانست که
همه بر آن مداومت مینمودهاند اول تعطر است یعنی بوي خوش کردن. و در نسخ احادیث صدوق ص:
453 و کلینی العطر است بکسر عین یعنی بوي خوش. و اخبار متواتره در این باب وارد شده است که بوي خوش از سنتهاي پیغمبران
است خصوصا پیغمبر ما صلی اللَّه علیه و آله که بسیار بر آن مداومت مینمودهاند و در باب روز جمعه خواهد آمد، و هم چنین زنان
در باب نکاح و حنا در باب حمام. (و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه انّ افواهکم طرق القرآن فطهّروها بالسّواك) و از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که دهانهاي شما راههاي قرآن است و قرآن از دهان بیرون میآید پس پاکیزه سازید دهانهاي
صفحه 208 از 318
خود را به مسواك کردن از جهۀ تعظیم قرآن. و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بسند قوي منقول است که چون به
نماز شب برخیزید مسواك بکنید که فرشته دهان خود را به دهان شما میگذارد و هر چه میخوانید از قرآن و دعا به آسمان میبرد
پس باید که دهان شما خوشبو باشد که سبب خوشحالی فرشته شود و سبب آزردگی اوست اگر بد بو باشد. (و قال النّبیّ صلّی اللَّه
علیه و آله فی وصیّته لعلیّ صلوات اللَّه علیه یا علیّ علیک بالسّواك عند وضوء کلّ صلاة) و به اسانید صحیحه منقولست که از جمله
وصیتهائی که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه را کرد این بود که یا علی بر تو باد
که مسواك کنی نزد وضو از براي هر نمازي که بسازي خواه واجب و خواه سنت، و آن چه صدوق در باب وصایا نقل نموده است
این است که نزد هر وضوئی و نزد هر نمازي مسواك کن و چون این باب وضو است همین وضو را نقل کرد. و ممکن است که از
غیر آن وصیت باشد یا نساخ انداخته باشند، و ظاهر نزد وضو قبل از وضوست پیش از مضمضه و استنشاق چنانکه کلینی بسند
صحیح از معلی بن خنیس روایت کرده است که گفت که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از مسواك
کردن بعد از وضو حضرت ص: 454 فرمودند که پیش از وضو مسواك میباید کرد راوي گفت که اگر
فراموش کنم پیش از وضو حضرت فرمودند که بعد از وضو مسواك کن و بعد از آن سه مرتبه مضمضه کن. و ظاهر این حدیث
آنست که پیش از مضمضه باشد چنانکه در وضوي حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه مضمضه و استنشاق فرمودند و بعد از آن
رو را شستند میباید که آن حضرت مسواك را پیشتر کرده باشند و اشعاري دارد که مضمضه و استنشاق جزو وضو باشند. و در این
باب احادیث متعارض است در بعضی از اخبار صحیحه و حسنه و قویه وارده شده است که مضمضه و استنشاق از وضو نیستند. و در
حدیث صحیحی وارد شده است که از وضوست. و احادیث متواتره وارد است بر آن که هر دو سنت است اکثر علما جمع کردهاند
در میانه اخبار به آن که از وضو نیست یعنی از واجبات وضو نیست و از وضو هست یعنی از سنتهاي وضو است. و محتمل است که
سنتی علی حده باشد قبل از وضو، و آن که وارد شده است که از وضوست بر سبیل مجاز باشد چنانکه در مسواك نیز وارد شده
است که از وضو است مجازا، و فایده خلاف در آن ظاهر میشود که جمعی که قایلند که از وضو است میگویند که نیت را مقارن
هر یک میتوان ساخت حتی آن که جمعی گفتهاند که نیت را مقارن دست شستن سنت پیش از وضو میتوان ساخت. و بعضی
گفتهاند که مقارن مسواك کردن میتوان ساخت، و لیکن احوط آنست که نیت را مقارن هیچ یک از این افعال نسازد بلکه مقارن
شستن رو سازد، و اگر مقارن آنها سازد البته مقارن شستن رو نیز بسازد، و اگر مقارن شستن رو سازد بهتر آنست که در وقتی که
، آنها را بفعل آورد قصد داشته باشد که از جهۀ رضاي الهی بفعل میآورد تا ثواب بر آن افعال داشته باشد. لوامع صاحبقرانی، ج 1
ص: 455 و بعضی از علما گفتهاند که هر گاه نیت را مقارن شستن رو دارد نیت شامل آنها که پیش واقع ساخته است میشود هر
چند نیت آنها را نکرده باشد، و وجهش ظاهر نیست بلکه میباید قصد شستن آنها نیز از براي خدا بکند تا ثواب داشته باشد و اللَّه
تعالی یعلم. (و قال صلوات اللَّه علیه السّواك شطر الوضوء) و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که مسواك جزو
وضوست یا نصف وضوست در ثواب. و مشهور آنست که بر سبیل مبالغه واقع شده است یعنی بمنزله جزو وضوست که میباید
مقارن وضو باشد و ترك آن نکنند که اگر ترك کنند گویا وضو نساختهاند. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لمّا دخل النّاس فی
الدّین افواجا اتتهم الازد ارقّها قلوبا و اعذبها افواها فقیل یا رسول اللَّه هذا ارقّها قلوبا قد عرفناه فلم صارت اعذبها افواها فقال انّها
کانت تستاك فی الجاهلیّۀ) مصنف از وهب بن وهب مسندا روایت کرده است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که حضرت رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که چون مردمان داخل شدهاند در دین بعد از فتح مکه معظمه فوج فوج و گروه گروه طایفه ازد
که در یمن میباشند و انصار از آن طایفه بودند آمدند، از همه طوایف دلهاي ایشان رقیقتر بود و گریان و پشیمان از اعمال سابق
ایام کفر، و دهانهاي ایشان خوشبوتر بود، پس پرسیدند از آن حضرت که یا رسول اللَّه آن که فرمودي که دلهاي ایشان تنگتر بود
از آثار گریه و زاري ایشان، یا از سبقت انصار که از ایشان بودند بدین اسلام دانستیم، اما ندانستیم که چرا دهنهاي ایشان خوشبوتر
صفحه 209 از 318
بود حضرت فرمود که از این جهت بود که ایشان در جاهلیت و ایام کفر مسواك میکردند. و ممکن است که مسواك کردن ایشان
سبب رقت قلوب ایشان شده باشد ص: 456 و از این جهت حضرت صادق این را فرموده باشند یا از آن
جهت که سبب خوشبوئی دهان ایشان بود. و ممکن است که خوشبوئی دهان کنایه از آن باشد که خوش کلام بودند و مسواك
سبب آن میشود. و همین روایت را در علل ذکر کرده است و باین عنوان است که قال الصادق صلوات اللَّه علیه قال رسول اللَّه علیه
و آله و به جاي انّها لأنها بود و سهوا تتمه را ذکر نکرده است یا از نساخ افتاده است، و اگر نباشد البته مراد است و اگر نه معنی
صحیح نیست زیرا که سؤال ایشان از معنی این کلام دلالت میکند بر این که حضرت رسول صلی اللَّه علیه پیشتر فرموده باشد. (و
قال صلوات اللَّه علیه لکلّ شیء طهور و طهور الفم السّواك) در تتمه روایت سابقه وهب از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه نقل کرده است که فرمودند که هر چیزي را مطهریست و مطهر دهان مسواکست ظاهرا مراد این باشد که چنانکه دهان را از
کثافت پاك میکند هم چنین زبان را پاك میکند از گناهانی که از او صادر شده است و نمیگذارد که از او صادر شود من بعد
چون کلمه طهور مستلزم این معانی هست. و از این عبارت نیز ظاهر میشود که طهور بمعنی مطهر است نه طاهر بلکه در هیچ جا
احتمال طاهر ندارد و بر تقدري که در لغت عرب بمعنی طاهر آمده باشد در عرف خدا و رسول و ائمه صلوات اللَّه علیهم باین معنی
است البته و چند جا ذکر کردم تا مطلع باشی و بدانی که بحثهایی که بعضی از فضلا کردهاند بواسطه عدم تتبع است. و این را نیز
بدانی که حقیقت شرعی در اکثر چیزها واقع است و عرف حضرت سید المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم به مرتبه رسیده
است که غیر معانی مصطلح ایشان کسی که تتبع کلام ایشان کرده نمیفهمد و بر تقدري که احتمالی رود در عرف نبی، در عرف
ائمه مطلقا احتمال نیست با آن که ظهور ص: 457 کافی است احتیاج به یقین نیست. و هر منصفی میداند
که یقین حاصل است و جمیع مراتب بحثهاي اصولیان مبتنی بر شکوکی است که از وهم ناشی است به اعتبار کثرت مزاولت بر آن و
اگر وهم را از میان بردارند عقول در همه امور مستقل است و لیکن کار واهمه همگی باطل است و اکثر طلبه آن را دقت نامیدهاند و
به آن افتخار مینمایند فتدبر. (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله کان یکثر السّواك و لیس بواجب
فلا یضرّك ترکه فی فرط الایّام) و حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله
بسیار مسواك میکردند و واجب نیست که بترك آن عقوبت الهی باشد بلکه سنت مؤکد است پس ضرر ندارد که کسی آن را
چند روزي ترك نماید. و لفظ فرط را از دو روز تا پانزده روز استعمال میکنند و ظاهرا مراد از اینجا آن است که به سه روز نرسد
و اگر برسد از آن نگذرد چنانکه در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که میباید که سه روز بر تو
نگذرد که مسواك نکنی اگر همه محض گردانیدن مسواك باشد به دندانها. (و لا باس ان یستاك الصّائم فی شهر رمضان أيّ النّهار
شاء) یعنی باکی نیست که مسواك کند روزه دار در ماه رمضان در هر وقتی از روز که خواهد خواه پیش از پیشین باشد و خواه بعد
از آن. و این مضمون روایت کالصحیحی است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه. و در حدیث صحیح از آن حضرت
وارد شده است که از آن حضرت پرسیدند که آیا صایم مسواك میتواند کرد به آب یا به چوب تر که مزه او را بیابد؟ حضرت
فرمودند که باکی نیست. و لیکن در حدیث صحیحی دیگر وارد ص: 458 است از آن حضرت که به آب
مسواك میتواند کرد و به چوب تر مسواك نکند. و در حدیث حسن کالصحیح وارد است که آن حضرت فرمودند که مکروه
است صایم را که مسواك کند به مسواك تر و فرمودند که اگر چوب را تر کنند و تري آن را بتکانند که هیچ تري نماند به آن
مسواك میتواند کرد و در حدیث موثقی دیگر وارد است که به چوب تر مسواك نکند. پس از این احادیث ظاهر شد که جایز
است مسواك کردن، و اگر مطلقا تري نداشته باشد بهتر است و اگر مسواك خشک را به آب تر کنند کراهت دارد، و اگر آبش را
بتکانند کراهت کمتر میشود، و اگر چوب تر باشد که تازه باشد کراهت بیشتر است و لیکن اینها همه وقتی است که آب مسواك
را فرو برد و اگر بیندازد ظاهرا کراهتش کمتر میشود بلکه کراهت نخواهد داشت، و اگر آب مسواك را در غیر روزه نیز بیندازد
صفحه 210 از 318
بهتر است چون غالب اوقات تر بیرون میآید و داخل دهان میشود، و اکثر علما آب دهان را حرام میدانند هر گاه از دهان بیرون
آید و اگر بعد از مسواك در روزه اگر به چوب تر یا به آب مسواك کرده باشد سه مرتبه آب دهان را بیندازد بهتر است و اللَّه
تعالی یعلم. (و لا باس بالسّواك للمحرم) و باکی نیست مسواك کردن محرم را که احرام بحج یا عمره بسته باشد. در حدیث حسن
کالصحیح، و صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که آن حضرت فرمودند که محرم مسواك
میتواند کرد اگر چه خون درآید چون از سنت است. و در حدیث صحیحی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد شده است که
مسواك بکند اما چنان نکند که خون درآید یعنی مبالغه نکند در مالیدن و سخت نمالد که خون درآید. و چون بحسب ظاهر
مخالفتی با حدیث اول دارد یک مرتبه حمل کردهاند اول را بر جواز و دویم را بر کراهت، و یا اول را به آن که قصد نداشته لوامع
ص: 459 باشد که خون درآید و بدر آید و ثانی که حرام است یا مکروه آن است که مبالغه کند عمدا تا خون
درآید، یا اگر از حال خود یابد که خون درمیآید نکند بهتر آنست چون یکی از محرمات احرام درآوردن خون است از بدن. و
صدوق عمل بحدیث اول کرده است و در محرمات احرام خواهد آمد. (و یکره السّواك فی الحمّام لأنّه یورث و باء الاسنان) و
مکروه است مسواك کردن در حمام زیرا که سبب ریختن دندانها میشود. و صدوق این مضمون را از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه روایت کرده است بسند کالصحیح. (و السّواك من الحنیفیّۀ و هی عشر سنن خمس فی الرّأس و خمس فی الجسد
فامّا التی فی الرّأس فالمضمضۀ و الاستنشاق و السّواك و قصّ الشّارب و الفرق لمن طوّل شعر رأسه و من لم یفرق شعر رأسه فرقه اللَّه
یوم القیمۀ بمنشار من نار و امّا الّتی فی الجسد فالاستنجاء و الختان و حلق العانۀ و قصّ الاظفار و نتف الابطین) مسواك کردن از
سنتهاي حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه الصلاة و السلام است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله به آن مداومت
مینمودند و آن ده سنت است پنج سنت در سر است و پنج سنت در بدنست اما آن چه در سر است مضمضه، و استنشاق، و
مسواك، و گرفتن شارب است، و جدا کردن موي سر است به آن که از پیش سر آن را دو حصه کند که پوست سر ظاهر شود، و
کسی که موي سر را جدا نکند حق سبحانه و تعالی سرش را به ارّه آتشین جدا کند در روز قیامت. و اما آن چه در بدنست استنجاي
بول و غایط است، و ختنه کردن، و موي پشت زهار تراشیدن، و ناخنها گرفتن، و موي زیر بغلها را کندن است. و صدوق بسند موثق
کالصحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه این حدیث را روایت کرده است به این عنوان که حضرت فرمودند که پنج
ص: 460 سنت در سر است و پنج در بدن اما آن چه در سر است مسواك است، و اخذ شارب، و فرق شعر،
و مضمضه، و استنشاق، و اما آن چه در بدنست ختنه، و موي پشت زهار تراشیدن، و موي زیر بغلها کندن، و ناخنها گرفتن، و
استنجاست. و زیادتیها از صدوقست. اما آن که از سنن حنیفیه است اخبار بسیار بر آن وارد است و اما مبالغه در شکافتن مو ممکن
است که از جهت مسح سر باشد چنانکه گذشت که میباید مسح بر بشره باشد یا بر موي مخصوص بشره و آن قدري است که به
کشیدن از حد پیش سر بیرون نرود از اطراف مقدم سر، و اگر فرق کرده باشد مسح بر بشره واقع میشود یا بر بیخ مو که به کشیدن
آن از اطراف بدر نمیرود. و هر گاه بمقدار دو انگشت از بالاي ناصیه بکشد این معنی محقق میشود زیرا که بیخ مو تا دو انگشت
از هر طرفی بدر نخواهد رفت و قدر سه انگشت سنت را مسح کشیده خواهد بود البته و جدا کردن مو بقدر یک انگشت لازم است
تا مسح بر ناصیه واقع شود، و از هم جدا کردن کل مو را سنت است اگر سه انگشت را واجب ندانیم، و اگر نه لازمست که آن قدر
جدا کند که سه انگشت مسح تواند کشید، و اگر مردان موي سر را بتراشند بهتر است و زنان را چون تراشیدن موي سر حرامست
فرق لازمست چنانکه گذشت و احکام باقی خواهد آمد. (و قال الباقر و الصّادق صلوات اللَّه علیهما صلاة رکعتین بسواك افضل من
سبعین رکعۀ بغیر سواك) فرمودند که دو رکعت نماز با مسواك بهتر است از هفتاد رکعت بیمسواك و کلینی این حدیث را بسند
قوي از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت نموده است و دور نیست که اگر در حال وضو مسواك کرده باشد یا در
وقتی دیگر که قصدش این باشد که در وقت نماز با مسواك نماز کرده باشد کافی باشد. ص: 461 (و قال
صفحه 211 از 318
ابو جعفر الباقر صلوات اللَّه علیه فی السّواك لا تدعه فی کلّ ثلاثۀ ایّام و لو ان تمرّه مرة واحدة) بسند موثق کالصحیح از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که ترك مکن مسواك را در هر سه روز اگر هم یک بار بگردانی بر دندانها. و اولی آن
است که در وقت هر وضو و وقت هر نماز مسواك کند. (و قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله اکتحلوا وترا و استاکوا عرضا) و حضرت
صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که سرمه را طاق بکشید به آن که هر چشمی طاق باشد یا مجموع طاق باشد، و در حدیث صحیح وارد
است که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله چهار میل در چشم راست میکشیدند و سه میل در چشم چپ. و در حدیث کالصحیح از
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که سرمه کشد طاق بکشد و این بهتر است، و اگر طاق نباشد نیز باکی
نیست. و در حدیث کالصحیحی واقعست که حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله چشمان مبارك را از سرمه سیاه در وقت
خواب طاق طاق میکشیدند یعنی هر یک را طاق میکشیدند پس حمل بر تخییر باید کرد. و در حدیث صحیح وارد است از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که شب سرمه کشیدن از براي چشم نافع است و در روز زینت است. و احادیث بسیار در
فضیلت سرمه سنگ که غالبا در حدود اصفهان میباشد وارد شده است که دهان را خوشبو میکند، و پلکهاي چشم را قوت
میدهد، و موي پلک را میرویاند، و چشم را تند میکند و مدد میکند بر آن که سجده طولانی تواند کرد، و دمعه را که ریختن
آب چشم است دفع میکند، و قوت مجامعت را زیاد میکند، و چشم را جلا میدهد. و حضرت فرمودند که مسواك را به عرض
دندان بکنید زیرا که بر طول دندان غالبا مجروح میکند. ص: 462 (و ترك ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه
السّواك قبل ان یقبض بسنتین و ذلک انّ اسنانه ضعفت) صدوق این حدیث را از مسلم که آزاد کرده حضرت بود بسند قوي روایت
کرده است که او گفت که آن حضرت دو سال پیش از آن که از دنیا بروند ترك مسواك کردند چون دندانهاي آن حضرت
ضعیف شده بود. و ظاهرا مبالغهاي که سابق داشتند آن را ترك فرموده بودهاند چون مجرد انگشت مالیدن کافی است، مگر آن که
بیقوت شده باشد به حیثیتی که خوف داشته باشند که از امرار نیز بیفتد یا آن که راوي مجهول الحال است و شهادت بر نفی نیز
مشکل است، شاید حضرت در اندرون خانه مسواك میفرموده باشند. (و سأل علیّ ابن جعفر اخاه موسی بن جعفر علیهما السّلام عن
الرّجل یستاك مرّة بیده اذا قام إلی صلاة اللّیل و هو یقدر علی السّواك فقال اذا خاف ال ّ ص بح فلا بأس) و بسند صحیح سؤال کرد
علی بن جعفر از برادرش حضرت امام موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما که هر گاه شخصی یک مرتبه بدست خود مسواك کند
وقتی که به نماز شب برخیزد با آن که قدرت بر مسواك داشته باشد خوب است. حضرت فرمودند که اگر خوف طلوع صبح داشته
باشد باکی نیست یعنی اگر ترسد که صبح شود وقت نماز شب بگذرد بد نیست بدست مسواك کردن. و بحسب مفهوم دلالت
میکند بر آن که در فراخی وقت اکتفا به همین نکند یعنی تا ممکن باشد فرد کامل را بفعل آورد. و کلینی رحمه اللَّه روایت کرده
است که اقل مرتبه مسواك آنست که انگشت خود را به دندانها بمالی که چرك آن را ببرد. (و قال النّبیّ صلوات اللَّه علیه و آله لو
لا ان اشقّ علی أمّتی لأمرتهم بالسّواك عند وضوء کلّ صلاة) و صدوق بسند حسن کالصحیح، و کلینی بسند قوي روایت کردهاند از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه ص: 463 که حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمودند
که اگر نه شاق میشد بر امت من هر آینه واجب میکردم بر امت خود مسواك کردن نزد هر نمازي را. و ظاهر این حدیث تفویض
است و الا رسول خدا را کی بود که واجب کند. و تأویل کردهاند که حق سبحانه و تعالی بر زبان من بر شما واجب میکرد. و بسند
قوي از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله منقول است که میفرمودند به اصحاب خود که چرا دندانهاي شما زرد است چرا مسواك
نمیکنید. (و روي لو علم النّاس ما فی السّواك لأباتوه معهم فی لحاف) و بسند موثق از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
منقولست که اگر مردمان میدانستند که چه ثواب بسیاري در مسواك هست هر آینه وقت خوابیدن در میان لحاف با خود میبردند
که چون بیدار شوند بیفاصله مسواك کنند یا آن که در زیر لحاف مسواك کنند تا خوابشان ببرد. و در بعضی از نسخ فی اللحاف
است و آن اظهر است، و لیکن در ثواب الاعمال مثل متن است. (و روي انّ الکعبۀ شکت إلی اللَّه عزّ و جلّ ما تلقی من انفاس
صفحه 212 از 318
المشرکین، فاوحی اللَّه تبارك و تعالی إلیها قرّي یا کعبۀ فانّی مبدّلک بهم قوما یتنظّفون بقضبان الشّجر فلمّا بعث اللَّه عزّ و جلّ نبیّه
محمّدا صلّی اللَّه علیه و آله نزل علیه الرّوح الامین جبرئیل علیه السّلام بالسّواك) و روایتی واقع شده است که کعبه شکایت کرد به
خداوندي که عزیز و جلیل است از آن چه مییافت از گند دهان کفار، پس حق سبحانه و تعالی وحی کرد به کعبه که بشارت باد
ترا و چشمت روشن باد، یا قرار گیر و خاطر جمعدار که من بعوض این جماعت جمعی را خواهم آورد که ایشان دهنهاي خود را
پاکیزه سازند بشاخهاي درختان و مسواك کنند، پس چون حق سبحانه و تعالی حضرت محمد صلی اللَّه علیه و آله را فرستاد به
رسالت جبرئیل مسواك را از جهۀ حضرت آورد که امت او به آن مسواك کنند. ص: 464 و ظاهر شکایت
کعبه آنست که او را شعور باشد، و ظاهر آیات و احادیث این است. و بعضی تأویل کردهاند که چون حق سبحانه و تعالی امر به
تعظیم آن کرده است پس هر گاه تعظیم او کنند تعظیم الهی کردهاند، و تحقیر او تحقیر الهی است پس گویا شکایت میکند که
اینها تعظیم نمیکنند، و اگر بظاهر خود بگذارند و تأویل نکنند امثال اینها را ظاهرا بهتر باشد.
[در مسواك کردن دوازده فاید اخروي و دنیوي هست]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه فی السّواك اثنتا عشرة خصلۀ هو من السّنّۀ و مطهرة للفم، و مجلاة للبصر، و یرضی الرّحمن، و یبیّض
و یشدّ اللّثۀ، و یشهّی الطّعام، و یذهب بالبلغم، و یزید فی الحفظ، و یضاعف الحسنات و تفرح به «1» الاسنان، و یذهب بالحفر
الملائکۀ) و بطرق متکثره قویه از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله منقول است که در مسواك کردن دوازده فاید اخروي و دنیوي
هست. اول: آن که از سنت حضرت سید المرسلین است صلی اللَّه علیه و آله و متابعت آن حضرت موجب ثواب عظیم است. دوم:
آن که سبب پاکیزگی دهان است که مؤمنان و فرشتگان از آن متأذي نمیشوند قطع نظر از آن که چرکنی سبب بیاعتباریست.
سیم: آن که سبب جلاء چشم است چون رطوبات فاسده دفع میشود. چهارم: آن که سبب خوشنودي حق سبحانه و تعالی است
یعنی ثواب عظیم میدهد. پنجم: آن که دندانها را سفید میکند و چرك سبب فساد آن نمیشود با آن که حسنی که لازم مسواك
است بهم میرسد. ششم: آن که زردي دندان را میبرد و بودنش سبب ریختن دندانست و ص: 465 قباحت
دارد. هفتم: آن که لثه بکسر لام و تخفیف ثا یعنی بن دندان را سخت میکند. هشتم: آن که اشتهاي طعام میآورد به سبب دفع
فضلات فاسده. نهم: آن که بلغم زیادتی را دفع میکند چون به سبب مسواك رطوبات بلغمی مرتبه مرتبه میآید و دفع میشود.
دهم: آن که حافظه را زیاده میکند چون اغلب اوقات زیادتی بلغم سبب نسیان است. یازدهم: آن که حسناتی که از این کس صادر
میشود بعد از آن مضاعف میکند، و در روایتی از این روایات آنست که هفتاد برابر میشود ثواب آن. و در روایتی دیگر دو
رکعت نماز را بهتر از هفتاد رکعت میکند. دوازدهم: آن که فرشتگان خوشحال میشوند از آن که بنده کار خوب میکند و ایشان
متأذي نمیشوند از بوي بد. و در روایتی دیگر آن که راه قرآن را پاك میکند. و در روایتی کالصحیح وارد شده است که ریختن
آب چشم را بر طرف میکند و چشم را جلا میدهد. و در روایت کالصحیح دیگر بلغم را میبرد و عقل را زیاده میکند مجملا آن
قدر مبالغه در مسواك وارد شده است در هیچ سنتی از سنن بخاطر ندارم که شده باشد.
باب علۀ الوضوء:
یعنی چیزي که سبب آن شده است که حق سبحانه و تعالی وضو را مقرر ساخته است بعنوان وجوب، یا استحباب و علتهاي شرعی
گاه هست که بسیار است، و لیکن علت عقلی یکی بیش نمیباشد نزد اکثر علما، و حق آن است که آن نیز میباشد باین معنی که
مثلا هر گاه دو کس بطلب شخصی آیند که هر یک مستقل باشند در علیت که اگر هر یک تنها میآمدند او میرفت و برود پس
رفتن او دو علت دارد و لیکن باصطلاح ایشان هر یک را جزو علت تامه رفتن میدانند هر چند کل واحد قابلیت علیت داشته باشد و
صفحه 213 از 318
در شرع نیز چنین است پس اگر علت گویند هر یک را اعتبار این است که فی نفسها مستقل است در سببیت قطع نظر از آن دیگري،
و اگر جزو علت گویند به اعتبار وقوع است و جزو علت را نیز علت مینامند مجازا پس اگر امثال اینها چند علت داشته باشد بهر دو
عن مسائل فکان فیما سألوه أخبرنا یا محمّد لأيّ «1» معنی صحیح است. (جاء نفر من الیهود إلی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فساله
علۀ توضّ أ هذه الجوارح الاربع و هی أنظف المواضع فی الجسد) روایت کرده است بسند حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه. و بسند قوي کالصحیح ص: 467 از حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیه به اندك
تغییر لفظی و عبارت متن عبارت سند اول است که جماعتی از یهودان به خدمت حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله آمدند و
چند مسأله پرسیدند، و در روایت ثانیه ده مسأله، و از جمله سؤالات ایشان این بود که یا محمد بچه علت در وضو این چهار عضو
شسته میشود و مسح کشیده میشود چون دستها را یک عضو حساب کرده و پاها را یکی و حال آن که این چهار عضو پاکیزهترین
عضوهاست در بدن و میبایست عضوي که کثیفتر باشد شسته شود. و در حدیث دویم چنین است که در وقت سؤال ایشان
جبرئیل علیه السلام در جانب راست نشسته بود و میکائیل علیه السّلام در جانب چپ آن حضرت و به حضرت میگفتند که چنین
جواب ایشان بده و حضرت هر چه ایشان میگفتند جواب میفرمودند تا عاقبت مسلمان شدند و جوابها را بیرون آوردند که از الواح
حضرت موسی نوشته بودند و موافق بود با آن چه حضرت فرموده بود. و ایشان گفتند که در الواح چنین نوشته که کسی این جوابها
را نخواهد داد مگر پیغمبر آخر الزمان و در وقت جواب دادن او جبرئیل در جانب راست او باشد، و میکائیل در جانب چپ او و
وصی او در برابر او. حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که چنین است جبرئیل از جانب دست راست بود، و میکائیل از جانب
دست چپ، و وصی من علی بن ابی طالب است که در برابر من نشسته است. و عاقبت اسلام آن یهودي سایل بر وجه کمال شد.
(قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله لمّا ان وسوس الشّیطان إلی آدم علیه السّلام دنا من الشّجرة فنظر إلیها فذهب ماء وجهه ثمّ قام و مشی
إلیها و هی اوّل قدم مشت إلی الخطیئۀ ثمّ تناول بیده منها ما [او ممّا] علیها فاکل فطار الحلیّ و الحلل عن جسده فوضع آدم یده علی
امّ ص: 468 رأسه و به کی فلمّا تاب اللَّه عزّ و جلّ علیه فرض علیه و علی ذرّیّته تطهیر هذه الجوارح الاربع
فامره اللَّه عزّ و جلّ بغسل الوجه لمّا نظر إلی الشّجرة و امره بغسل الیدین إلی المرفقین لمّا تناول بهما، و امره بمسح الرّأس لمّا وضع
یده علی امّ رأسه، و امره بمسح القدمین لمّا مشی بهما إلی الخطیئۀ) حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که چون شیطان
وسوسه کرد حضرت آدم را و قسم یاد کرد که من شما را نصیحت میکنم که اگر میخواهید که دایم در بهشت بمانید از این
درخت گندم یا انگور بخورید، حضرت آدم متوجه شجره شد و نگاهی به آن درخت کرد آب روي حضرت آدم رفت دیگر
برخاست و به جانب آن درخت روانه شد و آن اول قدمی بود که حرکت کرد به خطا و ترك اولی، پس دست دراز کرد و از میوه
آن درخت چید و خورد، پس زرینها که بر او بود و جامها که پوشیده بود همگی از بدن حضرت آدم پرید، پس حضرت آدم دست
بر سر زد و گریان شد، پس چون حق سبحانه و تعالی توبه حضرت آدم را قبول کرد واجب ساخت بر حضرت آدم و بر ذریت او که
این مواضع را پاکیزه کنند به وضو، پس حق سبحانه و تعالی او را امر کرد که رو را بشوید چون نظر به جانب شجره کرده بود، و امر
کرد او را به شستن دستها با مرفقها چون به دستها میوه را چیده بود، و او را امر کرد که مسح سر کند چون دست بر سر زده بود، و
او را امر کرد که پاها را مسح کشد چون به این پاها رفته بود به جانب خطا و ترك اولی. و حدیث دویم این تتمه دارد که حضرت
فرمود که پس حق سبحانه و تعالی سنت کرد بر امت من مضمضه را تا محبت حرام را از دل ایشان بردارد و سنت کرد استنشاق را تا
بو و گند آتش دوزخ را بر ایشان حرام گرداند یهودي گفت راست گفتی یا محمد پس بگو چه ثوابست کسی را که این وضو را به
جاي آورد؟ پس حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که اول که دست او ص: 469 به آب
میرسد شیطان از او دور میشود، و چون مضمضه میکند حق سبحانه و تعالی دل او را و زبان او را به حکمت منور میسازد که
علوم الهیه در دل او ریزد و بر زبانش جاري شود، و چون استنشاق میکند حق سبحانه و تعالی او را از آتش دوزخ ایمن میگرداند
صفحه 214 از 318
و روزي میکند او را بوي بهشت، پس چون رو میشوید حق سبحانه و تعالی روي او را سفید و نورانی میکند در روزي که بعضی
از روها سفید باشد و بعضی سیاه و چون دستها را میشوید حق سبحانه و تعالی غل آتشین که بر دستهاي گناهکاران خواهد
گذاشت بر دستهاي او حرام میگرداند، و چون مسح سر میکشد حق سبحانه و تعالی گناهان را از او دور میگرداند و چون پاها را
مسح میکشد حق سبحانه و تعالی او را بر صراط میگذارند در روزي که قدمها از صراط بلغزد و بجهنم افتند. یهودي گفت راست
گفتی یا محمد. و اما خطاي حضرت آدم پس آن مأول است بترك اولی و چون تکالیف مقربان نه مثل دیگران است ایشان را بر
مکروه و ترك اولی عتابها میشود که دیگران را بر گناهان آن قدر عتاب و عقاب نمیشود. چون احادیث بسیار وارد است که اگر
بنی آدم کبیره بکند تا هفت ساعت یا نه ساعت نمینویسند که شاید از او پشیمانی حاصل شود و ننویسند و حضرت [آدم] همان
لمحه پشیمان شد، و سیصد سال گریست تا توبهاش را قبول کردند. مع هذا قیاس احوال خود با ایشان نمیباید کرد که مصلحتها
هست که همه کس بر آن اطلاع ندارند چنانکه یکی از محققان ذکر کرده است که قبل از خلق آدم حق سبحانه و تعالی فرمود که
حضرت را از جهۀ خلافت ارض آفریده بود نه از جهۀ سکناي بهشت، و بهانه لوامع صاحبقرانی، «1» إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَۀً
ج 1، ص: 470 میخواستند از جهت ارسال او به زمین لمحه او را به خود گذاشتند تا باین وسیله او را به زمین فرستند، و چون محبت
الهی با رفاهیت جمع نمیشود مدتی او را در بوته محبت میگداختند تا به اعلاي مراتب کمال رسید، نداي خلافت او را دادند
چنانکه معلوم است که او و سایر انبیاء را بعد از ترك اولی رتبه خلافت دادهاند و چون آدم مخلوق شد صد هزاران هزار فرشته به
سجده او افتادند و سالها در سجده بودند و مشهور دویست سال است. و چون سر از سجده بر داشتند سیصد سال دیگر تعلم اسماء از
او میکردند و کل حوران و غلمان در مقام اطاعت و بندگی بودند و خوف آن بود که عجبی در خاطره او بهم رسد تدارك آن به
آن ترك اولی کردند تا بر او و بر عالمیان ظاهر گردد که هر کمال و خوبی که هست از حق سبحانه و تعالی است و بقاي آن به
عصمت اوست. و تا عبرتی باشد فرزندان او را که با آن جلالت قدر به سبب ترك اولایی او را از بهشت بیرون کردند بنی آدم طمع
نکنند در بهشت با صد هزاران عصیان و باز تفضل فرمودند و عبادات از جهۀ رفع سیئات مقرر ساختند تا بنی آدم در میان خوف و
رجا باشند، و غیر اینها از وجوهی که إن شاء اللَّه در تفسیر قرآن از طرق اهل البیت سلام اللَّه علیهم مذکور خواهد شد. و در حدیث
صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد است که چون دست در ظرف میکنی که آب برداري و بسم اللَّه میگویی
هر گناهی که آن دست کرده است همه میریزد، و چون رو را میشویی هر گناهی که از چشم و زبان کرده همه میریزد، و چون
دستها را میشویی گناهان از دست راست و از دست چپ تو ریخته میشود، و چون مسح سر و پاها میکشی هر گناهی که از پاها
کرده ریخته شود. (و کتب ابو الحسن علیّ بن موسی الرّضا صلوات اللَّه علیهما إلی ص: 471 محمّد بن سنان
فیما کتب من جواب مسائله انّ علّۀ الوضوء الّتی من اجلها صار علی العبد غسل الوجه و الذّراعین و مسح الرّأس و القدمین فلقیامه بین
یدي اللَّه عزّ و جلّ و استقباله إیّاه بجوارحه الظّ اهرة و ملاقاته بها الکرام الکاتبین) و نوشت حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه در
جواب سؤالی چند که محمد بن سنان از آن حضرت کرده بود در علل شرایع نام برده است یک یک را حضرت فرمودند که علت
وضو که به سبب آن بر بندگان الهی لازم شده است که بشویند رو و دستها را و مسح کنند سر و پاها را آن است که نزد حق
سبحانه و تعالی به خدمت او میایستد و روي ظاهر به کعبه میکند و روي دل بسوي خداوند و به خدمت او قیام مینماید، و چون
اعضاي ظاهره متوجه کعبه است به امر او گویا روي اعضا را به جانب او کرده است، و اگر نه حق سبحانه و تعالی در جهتی نیست
که کسی رو به او کند و به این اعضا ملاقات میکند فرشتگانی را که نویسندگان اعمالند و از پیش رو میآیند پس میباید که
ظاهر این اعضا از نجاست حدث پاك باشند چون رو به پاکان دارد، و باطن نیز از همه تعلقات جسمانی و کدورات روحانی مطهر
باشد تا روي دل به جانب حق سبحانه و تعالی تواند کرد و تواند گفت که: وجّهت وجهی للّذي فطر السّماوات و الارض که در باب
صلاة خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی، و این سه علت را بر سبیل اجمال بیان فرمودند و بعد از آن شروع در تفصیل کل واحد از اعضا
صفحه 215 از 318
کردند. (فیغسل الوجه للسّجود و الخضوع و یغسل الیدین لیقلّبهما و یرغب بهما و یرهب و یتبتّل، و یمسح الرّأس و القدمین لأنّهما
ظاهران مکشوفان یستقبل بهما کلّ حالاته و لیس فیهما من الخضوع و التّبتّل ما فی الوجه و الذّراعین) پس میشوید رو را از جهۀ آن
که رو را از جهۀ سجود و خضوع بر زمین میگذارد پس میباید که ظاهرش پاکیزه باشد و ص: 472 به
سبب شستن از گناهان پاك شود تا قابلیت قرب سجود بهم رساند چنانکه خواهد آمد که اقرب حالات بنده به خدا در نماز حال
سجود است، و دستها را میشوید تا ظاهرش پاکیزه شود و از گناهان مطهر گردد تا تواند که به درگاه الهی بردارد و طلب بهشت
نماید، یا جمیع مراتب کمالات و طلب خلاصی از جهنم کند با برائت از جمیع نقایص ممکنات، و منقطع شود بالکلیه از غیر او، و
متوسل به او شود در حالت قنوت یا در جمیع حالاتی که آن دارد در اثناي نماز به آن که در وقت تکبیر احرام برابر دوش و گوش
برد، و در حالت قرائت در برابر زانوها باشد، و در حالت قنوت برابر رو باشد، و در حالت رکوع بر زانوها باشد و در حالت سجود
برابر رو باشد، و در حالت تشهد بر زانوها باشد و در هر حالتی رغبتی و ترسی و انقطاعی او را باشد. یا آن که مراد از رغبت آن
باشد که کف دستها را به جانب آسمان کند به امید آن که حق سبحانه و تعالی از رحمت خود دست او را پر کند، و رغبت در
حالتی است که رجاي او غالب باشد و اگر خوف غالب باشد رهبت به جا آورد به آن که پشت دست را به جانب آسمان کند
بقصد آن که من مستحق رحمت او نیستم مگر فضل او شامل حال من شود، و تضرع کند در حالتی که خوف و رجاي او مساوي
باشد به آن که انگشت سبابه راست را به جانب راست آورد و به جانب چپ برد تا اشاره باشد به آن که نمیداند که فرداي قیامت
از جمله اصحاب یمین خواهد بود یا از جمله اصحاب شمال و اگر تحیر بر او غالب باشد تبتل کند به آن که انگشت سبابه دست
چپ را بالا کند که آیا مرا قابلیت مراتب عالیه هست بفضل او؟ و همواره به پائین آورد که من کجا و این آرزو کجا، و اگر امید
غالب باشد و تضرع و زاري تمام باشد و گریان شود هر دو دست را از سر بگذراند و بخاطر گذراند که دست دراز میکنم که
رحمت الهی را بگیرم، و این اسامی از جهۀ این مراتب در احادیث صحیحه وارد شده است. ص: 473 و
مسح سر و پاها میکند که چون سر و پاها ظاهر است و باز است و به اینها رو به کعبه دارد پس میباید که اینها نیز از سیئات پاك
باشند تا ظاهرشان قابلیت استقبال کعبه ظاهري داشته باشد و سر قدم و قدم سر ساخته متوجه کعبه حقیقی شوند، و چون آن حالاتی
که رو و دستها را بود سر و پاها را نیست بنا بر این اینها را به مسح اکتفا نمودند. و از امثال این احادیث رتبه محمد بن سنان ظاهر
میشود چون در احادیث واقع شده است که رتبه رجال را از رتبه احادیث بیابید، و نیز فرمودهاند که ما بر مردمان بقدر عقول ایشان
سخن میگوییم لهذا صدوق اعتماد بر او کرده است بسیار، و شیخ مفید توثیق او کرده است. و لیکن جمعی از اصحاب رجال که از
حقایق کمالات ائمه معصومین بیخبرند امثال این اخبار را دلیل ضعف او ساختهاند، و بنده در روضۀ المتقین تفصیل احوال جمیع
مشاهیر را بر وجه اکمل یاد کردهام، و اگر اجل امان دهد در فهرست این کتاب نیز مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی.
باب حکم جفاف بعض الوضوء قبل تمامه
این باب در بیان حکم خشک شدن اعضاي وضوست پیش از تمامی وضو که سبب بطلان وضوست پس باید که افعال وضو را پی
در پی بفعل آورد قبل از آن که اعضا خشک شود. بدان که خلافی نیست میان علماي ما در آن که در وضو موالات واجبست و
لیکن خلافست که تا چه مرتبه واجبست، جمعی از علما موالات بمعنی متابعت را واجب میدانند به آن که بیفاصله میباید که
اعضاي وضو شسته شود به آن که چون از شستن رو فارغ شود بیفاصله مشغول شستن دست راست شود تا به آخر وضو. و اکثر
علما مراعات جفاف اعضا کردهاند به آن که عضو سابق خشک نشود، و در اینجا نیز خلاف کردهاند بعضی گفتهاند که شرط است
سابق خشک نشود اگر سابق بر سابق خشک شود ضرر ندارد، و جمعی گفتهاند هیچ عضوي از اعضاي سابق تماما خشک نشود اگر
بعضی از عضو خشک شود ضرر ندارد. و بعضی گفتهاند که هیچ جزوي از اجزاي اعضاي سابق نیز خشک نشود و در این صورت
صفحه 216 از 318
کار مشکلتر از موالات بمعنی متابعت میشود. و بعضی گفتهاند که میباید همه خشک نشود تمام که اگر تري بر عضوي از اعضا
باقی باشد صحیح است و این معنی از احادیث بیشتر ظاهر میشود و سهولت شرع مقدس مقتضی این قول است. لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 475 و احتیاط در قول سابق بر این است که افعال وضو را بلا فاصله واقع سازد که چون از وضو فارغ شود هیچ جزوي
خشک نشده باشد و این احتیاط بنا بر آنست که عبارات روایات خالی از اجمالی نیست. (قال ابی رضی اللَّه عنه فی رسالته إلیّ ان
فرغت من بعض وضوئک و انقطع بک الماء من قبل ان تتمّه فاتیت بالماء فتمّم وضوءك اذا کان ما غسلته رطبا و ان کان قد جفّ
فاعد وضوءك و ان جفّ بعض وضوءك قبل ان تتمّ الوضوء من غیر ان ینقطع عنک الماء فاغسل ما بقی جفّ وضوءك او لم
یجفّ) چون صدوق بعد از آن که در قم تحصیل علوم کرده بود از پیش پدرش، و محمد بن الحسن بن الولید و سایر مشایخ قم
متوجه عراق عرب شد که از مشایخ آنجا نیز جمع نماید احادیث را و تحصیل اجازات کند، چون ببغداد رسید با آن که صغیر السن
بود جمیع مشایخ به نزد او آمدند و درس شروع کردند و اجازه گرفتند چون حافظه عظیم داشت، و احادیث بسیار در حفظ داشت،
و احوال رجال حدیث را تتبع عظیم کرده بود، مدتی در آنجا مشغول افاده بود، و اکثر مشایخ عراق عرب نزد او درس خواندند و
اجازه گرفتند و از آن جمله شیخ مفید که رئیس العلماء بود، و شیخ حسین بن عبید اللَّه غضایري که در رتبه بعد از شیخ مفید بود و
هم چنین باقی مشایخ. و بعد از آن به مکه معظمه و مدینه مشرفه رفت و علماي آن حدود نیز از شیخ مستفید شدند و کتاب غریبی
که نزد مشایخ قم نبود بهم میرسانید و اجازه از آن مشایخ میگرفت و مشایخ نیز از او اجازه میگرفتند. و بعد از حج متوجه
خراسان شد چون مشایخ حدیث در خراسان بیش از همه جا بودند از عامه و خاصه، و در خراسان شهرتی عظیم کرد، و همیشه از
علماي خراسان در مجلس او بسیار بودند، و در اثناي مسافرت چون پدرش ص: 476 شیخ قمیین بود و فقیه
ایشان بود رساله بسوي پسرش فرستاد که به آن عمل نماید. و فقیه محدثین کسی بود که جمع بین الاحادیث میتوانست کردن و
چون بالتماس سید نعمۀ این کتاب را در بلخ تصنیف کرد از جهت رعایت حق پدر که اسم او نیز بماند رساله پدرش را در ابواب
این کتاب متفرق ساخته است. و چون متقدمین علماي ما ارباب نصوص بودند عبارات روایات صحیحه را در کتب خود میآوردند
و باین اعتبار ایشان را فقیه میگفتند، و بعضی از ایشان مثل محمد بن یعقوب کلینی تصرف در حدیث متنا و سندا نمیکردند و هر
روایتی را که ترجیح میدادند آن را در کتاب خود میآوردند. و شیخ طوسی علیه الرحمه بالتماس استادش شیخ مفید علیه الرحمه
تهذیب حدیث را تصنیف نمود، و هر حدیثی که در مراتب فقه و احکام دخل داشت از اصول أربعمائۀ انتخاب نمود، و در هر
مطلبی اکتفا به چند حدیث از طرفین کرد و وجه جمع بین الاخبار را بیان نمود لهذا علماي بعد از شیخ بکتاب او راغبتر بودند و
اعتماد بر آن بیشتر داشتند از این جهت و کم متوجه کتابی دیگر میشدند بنا بر این مرتبه مرتبه کتب اصول مهجور شد و الحمد للّه
رب العالمین الحال آن چه هست از کتب اصول که متداول است و کسی که تتبع حدیث خوب بکند میداند که کسی به ضبط
شیخ المحدثین محمد بن یعقوب کلینی نبوده است در میان خاصه و عامه و بعد از او رئیس المحدثین محمد بن بابویه مصنف این
کتاب و بعد از ایشان شیخ الطائفه محمد بن الحسن الطوسی رضی اللَّه عنهم. و وجه اعظم که اکثر متابعت شیخ طوسی نمودند آن
بود که شیخ طوسی در فنون علوم یگانه آفاق بود و در تفسیر قرآن تبیان از اوست، و کتب فقهی و استدلالی او بسیار است، و در
علم کلام که در آن زمان اعتبارش بیش از همه علوم بود صاحب کرسی بود که خلفاي عباسی هر که اعلم بود در آن عصر در
ص: 477 علم کلام به او کرسی میدادند. شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی هر سه را کرسی داده
بودند، و تا زمان شیخ طوسی تقیه کم بود، و هر کس اظهار هر مذهبی که داشت میکرد تا آن که علماي عامه به خلیفه گفتند که
مذاهب بسیار شده است میباید چند مذهب را مقرر سازیم و بر آن اجماع کنیم، و مذاهب غیر آن را از کسی قبول نکنیم چون
وزرا بعضی شافعی بودند، و بعضی مالکی زرها توجیه کردند. و سید مرتضی رضی اللَّه عنه نیز قرار داد که صد و پنجاه هزار تومان
بدهد که مذهب شیعه نیز ظاهر بوده باشد و خود گفت که من صد هزار تومان از مال خود میدهم شما پنجاه هزار تومان بدهید
صفحه 217 از 318
شیعیان تقصیر کردند از آن جهت که اینها اعتباري ندارد و ما همیشه مذهب خود را آشکار داشتهایم و این خلیفه که میرود این
معنی برطرف خواهد شد و عن قریب است که صاحب الامر صلوات اللَّه علیه ظاهر خواهد شد. و حکمت الهی نیز اقتضا کرده بود
که این مذهب مخفی باشد تا اظهار آن بر وجه کمال بدست پادشاهان صفویه انار اللَّه تعالی برهانهم بوده باشد اگر چه در آن زمان
آل بویه پادشاهان ایران بودند و شیعه بودند اما نتوانستند که رفع خلفا کنند با آن که سعی بسیار نمودند نشد و ایشان نتوانستند که با
وجود خلفا مذهب شیعه را رواج دهند اگر چه در آن زمان علماي شیعه از حد و حصر متجاوز بودند و اطراف عالم از ایشان پر بود
و از کتب ابن بابویه، و شیخ طوسی و شیخ نجاشی ظاهر میشود که استادان ایشان که یگانه آفاق بودند بسیار بودهاند چه جاي
دیگران. و در کتابی دیدم که در زمان علی بن بابویه از محدثین در قم دویست هزار محدث بودند و ظاهرا وجهش این بوده است
که عوام و خواص همه عمل بحدیث میکردند و احادیث را حفظ مینمودند، و امید هست که إن شاء اللَّه بعد از لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 478 این به دولت پادشاه جمجاه ملایک سپاه صاحبقرانی بهتر از سابق شود. صدوق میگوید که پدرم رضی اللَّه عنه در
رساله که بمن نوشته بود ذکر کرده بود که اگر بعضی از اعضاي وضو را شسته باشی و آبت آخر شود پیش از آن که وضو را تمام
کنی و آب از جهۀ تو بیاورند اگر آن چه شسته باشی تر باشد وضو را تمام کن، و اگر خشک شده باشد وضو را از سر گیر، و اگر
در وضو ساختن باشی و آب داشته باشی و بعضی از اعضا خشک شود ما بقی را بشوي خواه خشک شده باشد یا خشک نشده
باشد. و این عبارت مضمون چند روایت است که با یکدیگر جمع کرده است و همان اجمال دارد از آن جمله شیخ طوسی بسند
صحیح و کلینی کالصحیح از معاویۀ بن عمار روایت کردهاند که گفت به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم
که بسا باشد که وضو میسازم و آبم آخر میشود و کنیزك آب را دیر میآورد تا آن که آب وضوي من یا اعضاي وضوي من
خشک میشود. حضرت فرمودند که وضو را از سر گیرد. و ظاهر این حدیث آنست که بکل خشک شده باشد زیرا که باین
عبارتست که فیجفّ وضوئی و ممکن است بفتح واو خوانده شود که مراد آب وضو باشد یا بضم واو خوانده شود و ظاهرش اعضاي
وضوست و احتمال دارد که جزوي از اجزا خشک شده باشد یا عضوي خشک باشد و گفته باشد که وضوي من خشک شده و
لیکن بعید است. و کلینی و صدوق، و شیخ بسند موثق کالصحیح از ابو بصیر روایت کردهاند که گفت که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه بعضی از اعضاي وضو را شسته باشی و عارض شود ترا کاري که ضرور باشد تا وضوي
تو خشک شود وضو را از سر گیر که وضو پاره پاره نمیباشد یعنی میباید متصل باشد و اتصالش به آن است که عضو پیشتر
خشک نشده باشد. ص: 479 و کلینی در حدیث کالصحیح روایت کرده است از حکم که سؤال کردم از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی فراموش کند شستن دست و مسح سر را حضرت فرمودند که وضو را
از سر گیرد که میباید اعضاي وضو همه تابع هم باشند. و این حدیث و سه حدیث دیگر که گذشت که لفظ متابعت داشت مستند
علامه حلی است که میگوید موالات بمعنی متابعت است، و ظاهر آن اخبار ترتیب است، این خبر را حمل کردهاند بر آن که
اعضاي وضو خشک شده باشد، و ظاهر روایت نیز اشعاري بر آن دارد چون میپرسد که فراموش کردهام ظاهر میشود که زمانی
گذشته باشد. و شیخ طوسی بسند صحیح روایت کرده است از حریز در وضو که به حضرت عرض نمودم که اگر عضو پیشتر
خشک شده باشد پیش از آن که ما بعد آن را بشویم حضرت فرمود که خواه خشک شده باشد و خواه خشک نشده باشد ما بقی را
بشوي. و همین حدیث را علی بن بابویه حمل کرده است بر آن که اگر مشغول وضو ساختن باشد خشک شدن ضرر ندارد. و شیخ
طوسی حمل کرده است بر آن که آب کم باشد و هوا گرم باشد و خشک شود ضرر ندارد چون غالب اوقات اگر هوا گرم نباشد
خشک نمیشود و سخن علی بن بابویه نیز نزدیک باین است. مجملا غرض از ذکر اخبار این بود که همین احادیث سبب اختلاف
علما شده است، و احادیث دیگر خواهد آمد که ظاهر آن اخبار نیز مراعات جفاف است نه متابعت بمعنی که علامه گفته است اگر
چه احوط آنست که بیفاصله عرفی اعضاي وضو را بشویند، و غالب اوقات چنین است که اگر بیفاصله بشویند اعضا مطلقا در این
صفحه 218 از 318
بلاد خشک نمیشود، و بنده در هواهاي بسیار گرم با قلت آب وضو ساختم و اعضا خشک نشد.
باب فی من ترك الوضوء