گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
باب ما ینقض الوضوء






اشاره
بابی است که در بیان آن چه وضو را میشکند و باطل میکند و سبب وضوي تنها میشود نه هر ناقضی مثل جنابت و حیض و
نفاس که وضو را میشکنند و سبب وضوي تنها نیستند بلکه جنابت سبب وضو نیست و آنها سبب وضو و غسلاند بنا بر مذهب
مشهور که مذکور خواهد شد مجملا اصطلاح قدما غیر اصطلاح متأخرین است، و قدما سبب و موجب و ناقض را بر احداث اطلاق
میکنند مطلقا، و نزد متأخرین سبب اعم مطلق است از موجب و ناقض و میان موجب و ناقض عموم من وجه است و مراد از ناقض
در اینجا سبب است.
[ناقض وضو آن چیزي است که از دو طرف زیر بیرون آید]
(سال زرارة بن اعین ابا جعفر و ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیهما عمّا ینقض الوضوء فقالا ما خرج من طرفیک الاسفلین الذّکر و الدّبر
من غائط، او بول، او منیّ، او ریح، و النّوم حتّی یذهب العقل) بسند صحیح روایت کرده است زراره که سؤال کردم از حضرت امام
محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما از چیزي که میشکند وضوي مرد را چون سایل مرد است هر دو فرمودند
که ناقض وضو آن چیزي است که از دو طرف زیر تو بیرون میآید که آن ذکر و دبر است و آن چه از دو طرف بیرون آید غایط و
بول و منی و باد است که هر یک از ایشان ناقض است، و دیگر از نواقض خوابست آن مقدار که عقل زایل شود به آن که صدا را
نشنود و ظاهرا تا ص: 504 اینجا حدیث زراره است چنانکه کلینی و شیخ تا اینجا از او روایت کردهاند و
زیادتی روایت کردهاند که هر خوابی مکروهست یعنی وضو را میشکند مگر آن که صدا بشنود. و هر دو بسند صحیح روایت
کردهاند، و به همین مضمون احادیث متواتره از حضرات سید المرسلین و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم منقولست بلکه اکثر
احادیث صحیحه بعنوان حصر وارد شده است و زراره سؤال کرد از جمیع آن چه ناقض است چون لفظ ما از جهت عموم است پس
میباید که جواب مطابق سؤال باشد و چیزي که بدر رفته است استحاضه قلیله است مطلقا و متوسطه در غیر نماز صبح و هر چه عقل
صفحه 228 از 318
را زایل کند مثل جنون و مستی و بیهوشی، و اما استحاضه از آن قید بدر رفت که مرد را مخاطب ساخت پس زنان در آن چه
مردان شریکند داخلند و آن چه مخصوص ایشانست خواهد آمد و اما مثل مستی و امثال آن چون حدیثی صریح در آن وارد نشده
است صدوق آنها را ناقض نمیداند. اما آن که تخصیص بذکر و دبر داد ظاهر میشود که اگر از سوراخی دیگر غیر اینها درآید
ناقض نباشد و بعضی ناقض میدانند اگر آن را غایط یا بول گویند، و بعضی بشرط اعتیاد، و بعضی بشرط آن که مسدود شود
موضع معتاد، و بعضی بشرط آن که از پایین معده درآید و احوط آنست که اگر عیاذا باللَّه کسی به چنین بلایی مبتلا شود اگر آن
چه بیرون آید آن را بول و غایط گویند و عادت نشده باشد یا منسد نشده باشد موضع طبیعی در مرتبه اول و دویم نیز وضوئی
احتیاطا بسازد، و در خواب اگر عقل بالکلیۀ زایل شود که اصلا آواز نشنود بیدغدغه ناقض است، و اگر آواز را خوب شنود و تمیز
حروف کند ناقض نیست، و اگر همهمه شنود و تمیز حروف نتواند کرد احوط آنست که وضو را به ناقضی بشکند و از سر گیرد.
ص: 505 (و لا ینقض الوضوء ما سوي ذلک من القیء و القلس و الرّعاف و الحجامۀ و الدّمامیل و الجروح و
القروح و لا یوجب الاستنجاء) و نمیشکند وضو را غیر آن چه در حدیث مذکور بود مثل قیء که بسیار باشد، یا قلس که اندکی
باشد آن قدر که دهان پر شود یا کمتر که یک مرتبه بالا آید و مرتبه دوم را قیء میگویند، و هم چنین رعاف بضم را یعنی خونی
که از بینی بیاید هر چند بسیار باشد، و هم چنین دملها و جراحتها و زخمها که خون از ایشان آید ناقض نیست و اگر از ذکر یا دبر
درآید استنجا واجب نیست پس اگر کمتر از درهم بغلی را آلوده کرده باشد ازاله آن واجب نیست، و اگر بیشتر از درهم باشد ازاله
خون خواهد کرد و حکم آن دارد نه حکم استنجا که غسالهاش پاك باشد مثلا. و احادیث در این باب بسیار است از آن جمله در
حدیث صحیح از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت سؤال کردند از قیء و رعاف و چرکی که از زخم
میآید و خون از هر جا که آید آیا اینها ناقض وضو هستند؟ حضرت فرمودند که اینها ناقض هیچ چیز نیستند. (و قال الصّادق
صلوات اللَّه علیه لیس فی حبّ القرع و الدّیدان ال ّ ص غار وضوء انّما هو بمنزلۀ القمّل) و بسند قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
منقولست که در کرمهائی که شبیه به تخم کدواند و در کرمهاي کوچک وضو نیست و اینها بمنزله شپشند که از بدن بیرون میآیند
در مانند مرضی که بدن سوراخ میشود و از آنجا شپش بیرون میآید، یا چنانکه شپش از بدن بهم میرسد اینها نیز از بدن بهم
میرسند. و این قیاس از جهت رد بر عامه فرمودهاند و فی الحقیقه قیاس نیست زیرا که قیاس آنست که حکم شرع را از آن استنباط
کنند و حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم احکام الهی را به نص نبی صلی اللَّه علیه و آله میدانستند و گاهی لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 506 این تشبیهات از جهت عامه که در مجلس ایشان حاضر میبودهاند میکردهاند، و گاهی از جهت آن که
اصحاب آن حضرت مباحثه نمایند با ایشان به امثال اینها آنها را ملزم سازند، و آن که مقید ساختند به کوچک بنا بر این است که
غالب اوقات کرمهاي بزرگ آلوده به نجاست میباشند. و حدیثی دیگر بسند حسن کالصحیح کلینی از ابن ابی عمیر روایت نموده
است از حسن پسر برادر فضیل از فضیل از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که از آن حضرت پرسیدند از شخصی که
بیرون میآید از او مثل تخم کدو از کرم حضرت فرمودند که بر او وضو نیست. و شیخ رحمه اللَّه این حدیث را از پسر برادر فضیل
روایت کرده است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که علیه وضوء و ظاهر است که لیس از قلم افتاده است و اگر نه
الوضوء میبایست بخلاف آن که لیس باشد بیالف لام میباید. و معلوم نیست که این سهو از قلم شیخ شده است یا از قلم دیگران
چون شیخ این حدیث را از کافی نقل نکرده است بلکه از کتاب حسین بن سعید نقل کرده است که او از ابن ابی عمیر روایت کرده
است. و در این روایت فضیل هم افتاده است اگر چه محتمل است که فضیل که سؤال کرده باشد حضرت فرموده باشد که وضو
نیست به اعتبار آن که آلوده نبوده است پسر برادرش که پرسیده باشد به اعتبار آلودهگی بفضله فرموده باشد و لیکن بعید است. (و
هذا اذا لم یکن فیه ثفل، فاذا کان فیه ثفل ففیه الاستنجاء و الوضوء) و این که وضو واجب نیست در صورتی است که کرم آلوده به
نجاست نبوده باشد که اگر آلوده بفضله باشد در آن استنجا هست و موجب وضوست و این مضمون بعنوان موثق از عمار ساباطی
صفحه 229 از 318
منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه. ص: 507 و در روایتی کالصحیح منقول است که
اگر در اثناي نماز کرم از کسی بیفتد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه میفرماید که نماز را تمام کند و وضوي او صحیح
است اگر چه روایات عامه کافی است که حضرت فرموده است که غیر از بول و غایط و باد و خواب هیچ چیز ناقض نیست. (و کلّما
و غیر ذلک فلا وضوء فیه و لا استنجاء ما لم یخرج بول، او غایط، او ریح، او «1» - خرج من الطرفین من دم و قیح و مذي و وذي
منیّ) و هر چه بیرون آید از مخرج بول و غایط خواه خون باشد بشرطی که خونی نباشد که فضله باشد مثل اسهال دموي که آن
غایط است و ناقض، و هم چنین چرك یا مذي که آب تنگی است که بعد از نعوظ میآید، و هم چنین وذي که عقیب بول آبی
غلیظ سفید میآید و غیر اینها نه وضو واجبست در آن و نه استنجا ما دام که بول و غایط و باد و منی بیرون نیاید. اما خون و چرك
پس احادیث بسیار در آن وارد شده است و بعضی گذشت و اما مذي پس احادیث صحیحه و کالصحیحه بسیار در آن وارد شده
است که ناقض وضو نیست و پاك است مثل آب بینی و ازاله آن از جامه نمیباید کرد و وضو را اعاده نمیباید کرد. و احادیث
صحیحه در وضو و ازاله آن از جامه وارد شده است و محمولست بر تقیه یا استحباب و اولی وضو است و ازاله بر سبیل استحباب
احتیاطا و اما وذي و آن نیز مثل مذي است در تعارض اخبار و اولی وضو است و اظهر عدم وجوبست با طهارت. (و قال عبد الرّحمن
بن ابی عبد اللَّه للصّادق صلوات اللَّه علیه اجد الرّیح فی بطنی حتّی اظنّ انّها قد خرجت فقال لیس علیک وضوء لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 508 حتّی تسمع الصّوت او تجد الرّیح ثمّ قال انّ ابلیس یجلس بین ألیتی الرّجل فیحدث لیشکّکه) و بسند صحیح روایت
کرده است عبد الرحمن که عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که من در شکم خود بادي مییابم
که گمان میکنم که درآمد حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که بر تو وضو واجب نیست تا صدا نشنوي، یا بوي بد نشنوي، بعد از
آن حضرت فرمودند که شیطان میان نشستنگاه آدمی مینشیند و بادي رها میدهد که آدمی را به شک اندازد. و همین مضمون در
حدیث صحیح معاویۀ بن عمار و در حدیث صحیح زراره از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست و عامه نیز در
صحاح خود ذکر کردهاند و ظاهرا مراد از باد شیطان وسواس شیطانست به سبب توهماتی که غالبا از فساد معده بهم میرسد. و
جمعی را اعتقاد آنست که تا باد صدا یا بو نداشته باشد ناقض نیست و خالی از قوت نیست خصوصا نسبت به وسواسیان و اولی
آنست که متوجه آن نشوند هر چند گمان ایشان این باشد که باد بیرون آمده است، و اگر وسواس نداشته باشد و یقین داند که باد
بیرون آمد اما صدا و بو نداشته باشد اگر در اثناي نماز باشد نماز را قطع نکند و چون تمام کند احوط وضو و اعاده است.
[کسی که ناخنهاي خود و شارب موي سر و ریش بگیرد اینها وضو را نمیشکند]
(و سأل زرارة ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یقلّم اظافیره، و یجزّ شاربه، و یاخذ من شعر لحیته و رأسه هل ینقض ذلک
الوضوء؟ فقال یا زرارة کلّ هذا سنّۀ و الوضوء فریضۀ و لیس شیء من السّنّۀ ینقض الفریضۀ و انّ ذلک لیزیده تطهیرا) و بسند صحیح
از زراره منقولست که سؤال کرد از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از شخصی که ناخنهاي خود را بگیرد، و شارب خود را
بگیرد، و از موي سر و ریش بگیرد آیا اینها وضو را میشکند؟ پس حضرت فرمودند که اي زراره اینها سنتیاند که لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 509 سبب تطهیر ظاهرند از کثافتهاي ظاهري و مطهر باطنند از کثافتهاي باطنی که به سبب گناهان بر دل
نشسته است، و وضو واجبی است از واجباتی که حق سبحانه و تعالی اهتمام بشأن آن دارد که آن را در قرآن مجید از بندگان
طلبیده است از جهت تطهیر ظاهر و باطن پس این افعال مدد وضو میدهند در تطهیر سبب نقض آن نیستند بلکه تطهیر او را زیاده
میگردانند. و این سخن یا موافق واقعست و عقول ضعیفه به آن نمیرسند یا بواسطه آنست که سنیان اکثر اینها را ناقض وضو
میدانند و اعتقاد به اکثر این استحسانات دارند و زراره همیشه با ایشان مباحثه میکرده است حضرت از جهت رد ایشان تعلیم زراره
فرموده است. و ممکن است که هر دو واقع باشد و اللَّه تعالی یعلم اسرار احکامه. و احادیث صحیحه بر این مضمون وارد است که
صفحه 230 از 318
سبب وضو نیست بلکه اینها طهور و مطهرند. و در دو حدیث معتبر کالصحیح وارد شده است که اگر ازاله مو و ناخن به آهن کرده
باشند آبی بر آن بمالند چون کراهتی دارد به آب مالیدن بر دست و سر کراهت زایل میشود و این مستحب است چون در حدیث
صحیحی وارد شده است که لازم نیست آب مالیدن نیز. و در روایتی واقع شده است که راوي میگوید که سنیان در اینجاها وضو
را واجب میدانند حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه میفرماید که اگر ایشان با شما معارضه کنند شما با ایشان معارضه
مکنید و بگوئید که سنت و طریقه حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله چنین است که موجب وضو نیست و این روایت
کالصحیح یا صحیح است. (و سأل اسماعیل بن جابر ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یأخذ من اظافیره و شاربه أ یمسحه بالماء
، فقال لا هو طهور) و بسند صحیح سؤال کرد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که لوامع صاحبقرانی، ج 1
ص: 510 ناخنها و شارب را بگیرد آیا آب بر آن میمالد؟ حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که نه بلکه ناخن و شارب گرفتن مطهر
ظاهر و باطن است آب مالیدن در کار نیست.
[خواندن شعر وضو را نمیشکند]
(و سئل عن انشاد الشّعر هل ینقض الوضوء فقال لا) روایت کرده است شیخ بسند صحیح از معاویۀ بن میسره که گفت سؤال کردم از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از خواندن شعر که آیا وضو را میشکند؟ حضرت فرمودند که نه. و معاویه را اگر چه
توثیق نکردهاند و لیکن ظاهرش آنست که صدوق از کتاب او برداشته است و حکم کرده است که کتاب او معتمد است. و بسند
موثق از سماعه روایت کرده است که از آن حضرت سؤال کردم از خواندن شعر، یا بلند خواندن شعر آیا وضو را میشکند؟ یا
کسی ستم کند شخصی را به هجو، یا مطلقا، یا دروغ بگوید در شعر، یا مطلقا حضرت فرمودند که بلی مگر شعري باشد که راست
باشد، یا اندك شعري باشد سه بیت، یا چهار بیت دروغ اما اگر شعر باطل بسیار بخواند وضو را میشکند و حمل کردهاند بر آن که
کمال وضو را میبرد و سنت است تجدید وضو. (و سأله سماعۀ بن مهران عن الرّجل یخفق رأسه و هو فی ال ّ ص لاة قائما، او راکعا
فقال لیس علیه وضوء) و بسند موثق سؤال نمود سماعه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که پینکی زند در
نماز ایستاده یا در رکوع حضرت فرمود که بر او وضو واجب نیست. و صدوق عمل به اطلاق این حدیث کرده است. و علما حمل
کردهاند بر آن که شعورش زایل نشده باشد چنانکه ظاهرش آنست که شعور دارد که نماز میکند و ایستاده است و اگر نه غالب
آنست که میافتد.
[شخصی که بخواب رود نشسته آیا بر او وضو واجبست]
(و سئل موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یرقد و هو قاعد هل علیه وضوء؟ فقال لا وضوء علیه ما دام قاعدا ان لم ینفرج)
ص: 511 و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از شخصی که بخواب رود نشسته آیا بر او وضو
واجبست حضرت فرمودند که بر او وضو واجب نیست مادامی که نشسته است و پاها را دراز نکرده است. و شیخ طوسی نیز حدیث
مجهول الحالی را نقل کرده است قریب باین و علی اي حال حمل میباید کرد بر آن که شعورش باقی باشد و اظهر حمل آنست بر
تقیه چون عامه خواب را ناقض نمیدانند فی نفسه بلکه به اعتبار حدث ناقض میدانند و تا این کس ضبط خود کرده است و نشسته
است حدثی از او صادر نمیشود و چون پاها دراز کرد قوت ما سکه ضعیف میشود و حدث بیرون میآید و تجربه شاهد است بر
خلاف این. مع هذا زیاده از ده حدیث صحیح و از احادیث موثقه و حسنه و قویه بسیار دلالت میکنند صریحا بر آن که هر گاه مزه
خواب را بیابد و شعورش زایل شود وضوي او باطل میشود در هر حالی که باشد خواه در رکوع، و خواه در سجود، و خواه در راه
صفحه 231 از 318
رفتن بلکه بسیار کم است در مطلبی از مطالب فقهی که این مقدار حدیث در آن وارد شده باشد. و تعجب از صدوق دارم که با
احادیث متواتره چگونه عمل باین حدیث ضعیفی که ظاهر است که تقیۀ وارد شده است کرده است، و اگر بر عکس میبود جا
داشت که عمل بحدیث ضعیف اینجا کند و آن احادیث را طرح کند و بر تقدیري که احادیث آن طرف نیز متواتر باشد البته آنها را
حمل بر تقیه لازم است چون موافق عامه است. و احتمال دارد که اعتقاد بحدیث زراره داشته باشد که در اول باب ذکر کرده است
و این را نقل کرده باشد از جهت عمل به آن در حال تقیه چنانکه بسیار چنین کرده است و خواهد آمد.
[بوسیدن، و دست به بدن زن مالیدن و در دست مالیدن به فرج ایشان وضو نیست]
(و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه لیس فی القبلۀ و لا المباشرة ص: 512 و لا مسّ الفرج وضوء) و در صحیحه
زراره واقع است که حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که در بوسیدن، و در بدن به بدن زن مالیدن، و در دست مالیدن به فرج ایشان
43 . و : وضو نیست و اکثر سنیان وضو را در اینها واجب میدانند چون حق سبحانه و تعالی فرموده است که أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ 4
احادیث صحیحه وارد شده است از طرق اهل البیت صلوات اللَّه علیهم که اینها ناقض نیست و مراد از ملامسه در این آیه جماع است
و اهل بیت اعلمند به آن چه در خانه است. و احادیث وارد شده است در وضو از جهت بوسیدن به شهوت و از جهت دست مالیدن
به فرج و در دست مالیدن به سگ، و در مصافحه مجوسی و از جهت قی کردن و خنده کردن و تخلیلی که خون بیاورد و همه
محمول است بر تقیه و اکثر علما حمل بر استحباب کردهاند و پر ظاهر نیست استحباب وضو بلکه اکثر را حمل بر دست شستن
نمودن ظاهرتر است و اللَّه تعالی یعلم احکامه.
[در باره سلس البول]
(و روي حریز عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال اذا کان الرّجل یقطر منه البول و الدّم اذا کان حین ال ّ ص لاة اتّخذ کیسا و جعل
فیه قطنا ثمّ علّقه علیه و ادخل ذکره فیه ثمّ صلّی یجمع بین الصّلاتین الظّهر و العصر یؤخّر الظّهر و یعجّل العصر بأذان و اقامتین و یؤخّر
المغرب و یعجّل العشاء بأذان و اقامتین و یفعل ذلک فی الصّبح) و بسند صحیح حریز روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که آن حضرت فرمودند که هر گاه شخصی بول یا خون از او قطره قطره آید هر گاه وقت نماز شود کیسه پنبه
داري را بر خود بیاویزد و ذکرش را در آن کیسه کند و نماز کند و جمع کند میان نماز ظهر و عصر به آن که ظهر را اندکی تاخیر
کند و عصر را پیشترك اندازد به آن که ظهر در آخر وقت فضیلت واقع شود و عصر در اول وقت فضیلت، و ظهر را به اذان و اقامه
به جا آورد و عصر را به اقامه تنها و شام ص: 513 را اندکی تاخیر کند، و خفتن را اندکی پیش اندازد به
یک اذان و دو اقامه بنحو ظهر و عصر، و هم چنین کند در صبح یعنی با نماز شب یا آن که این افعال را از جهت نماز صبح به جا
آورد. و ممکن است که مراد از تأخیر ظهر و شام آن باشد که هنوز به آخر وقت نرسد، و تعجیل عصر و عشا این باشد که در آخر
وقت فضیلت ظهر و شام به جا آورد به قرینه تعجیل و جمع به یک اذان و دو اقامه که اگر در اول وقت فضیلت عصر و خفتن باشد
تعجیل اینها نشده است و تخفیف اذان آنها نیز مناسب نیست زیرا که تخفیف اذان در وقتی است که دو فریضه را در یک وقت کنند
اگر چه ممکن است که در اینجا بواسطه عذر ساقط شود. و ظاهر خون اعم است از خون استحاضه و غیر آن و لیکن حمل بر خون
مرد میباید کرد که از ذکرش آید بواسطه مرض و ظاهرا جمع بین الصلاتین بواسطه تطهیر جامه است که بواسطه هر نمازي
مشکلست. و ممکن است که از جهت وضو نیز باشد که هر دو نماز را به یک وضو کند و حدیث سماعه گذشت که بواسطه سلس
البول وضو نمیسازد و احوط آنست که بواسطه هر نمازي وضوئی بسازد چون در این حدیث ذکر وضو نشده است.
صفحه 232 از 318
[حکم رطوبت مشتبه]
(و سال عبد اللَّه بن ابی یعفور ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل بال ثمّ توضّأ و قام إلی ال ّ ص لاة فوجد بللا قال لا شیء علیه و لا
یتوضّ أ) و بسند صحیح سؤال کرد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که بول کند و وضو بسازد و به نماز
برخیزد و بعد از آن تري ببیند حضرت فرمودند که بر او چیزي نیست و وضو نمیسازد. و در کافی همین خبر را بسند صحیح روایت
کرده است و در آخرش اینست که این تري از رگهاي پشت است. (و روي غیره فی الرّجل یبول ثمّ یستنجی ثمّ یري بعد ذلک بللا
ص: 514 انّه اذا بال فخرط ما بین المقعدة و الانثیین ثلاث مرّات و غمز ما بینهما ثمّ استنجی فان سال ذلک
حتّی بلغ السّوق فلا یبالی) و روایت کرده است غیر عبد اللَّه بن ابی یعفور و آن عبد الملک بن عمرو است که در حسن کالصحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است در شخصی که بول کند و بعد از آن استنجا کند، و بعد از آن تري
ببیند که حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر هر گاه بول کرده باشد پس کشیده باشد میان مقعد و خصیتین را سه مرتبه و
فشرده باشد میان هر دو را یعنی مقعد و خصیتین یا میان خصیتین و سر ذکر را به قرینه لفظ غمز که ما تقدم را بلفظ خرط آورد و
بعد از آن استنجا کند پس اگر بعد از آن تري بیاید تا ساق او پروا نکند. پس ظاهر کلام صدوق آنست که چون حدیث اول مطلق
بود و این حدیث مقید است مطلق را حمل بر مقید میکند و احتمال دارد که صدوق استبرا را سنت داند و رطوبت قبل از استبرا را
پاك داند با کراهت چنانکه در استبراء جنابت خواهد گفت. (و ان مسّ الرّجل باطن دبره او باطن احلیله فعلیه ان یعید الوضوء و ان
کان فی ال ّ ص لاة قطع ال ّ ص لاة و توضّأ و اعاد ال ّ ص لاة فان فتح احلیله اعاد الوضوء و ال ّ ص لاة) و اگر شخصی دست برساند به اندرون
دبرش یا اندرون ذکرش پس بر او واجبست که اعاده وضو کند، و اگر این عمل را در اثناي نماز بکند نماز را قطع کند و وضو
بسازد و اعاده نماز کند، و اگر بگشاید لب ذکرش را اعاده وضو و نماز بکند. این حدیث را عمار ساباطی روایت کرده و صحیح
نیست و اگر صحیح باشد محمول است بر تقیه یا استحباب و صدوق عمل باین حدیث کرده است و گمان ندارم که غیر او کسی
عمل باین حدیث کرده باشد. (و من احتقن او حمل شیافۀ [و فی بعض النّسخ شیئا قذرا] فلیس ص: 515 علیه
اعادة الوضوء و ان خرج ذلک منه الّا ان یکون مختلطا بالثفل فعلیه الاستنجاء و الوضوء) و کسی که حقنه کند یا شیافی بردارد یا
چیزي نجسی بردارد بر او واجب نیست اعاده وضو و اگر چه آن حقنه یا شیاف بدر آید از او مگر آن که مخلوط باشد به نجاست
پس در این صورت واجبست بر او استنجا و وضو ساختن به اعتبار بیرون آمدن نجاست یا به اعتبار بیرون آمدن حقنه یا شیاف این
نیز رد است بر عامه که ایشان هر چیزي که از مخرجین درآید ناقض میدانند. و روایت کرده است شیخ بسند صحیح از علی بن
جعفر از برادرش موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما که گفت از آن حضرت سؤال کردم که جایز است شخصی حقنه کند یا شاف
بردارد و نماز کند و آنها با او باشد و بیرون نیامده باشد آیا وضوي او میشکند؟ حضرت فرمودند که وضوي او نمیشکند و نماز
نمیتواند کرد تا آن را نیندازد ظاهرا منع نماز از آن جهت باشد که چون شاف برمیدارد گاه باشد که در اثناي نماز نجاسات
درآید و نمازش قطع شود. و مع هذا شامل او هست حدیث صحیحی که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که
نماز مرد حاقن و زن حاقنه نماز نیست یعنی مرد و زنی که بولشان آید و نگاه دارند به اعتبار عدم حضور قلب و در حدیث دیگر تا
خود را سبک نکنند نماز نکنند چنانکه گذشت عدم قبول نماز زبین یعنی کسی که مدافعه بول و غایط کند و بعضی باد را نیز
گفتهاند. و علی اي حال ظاهرا نهی بر سبیل کراهت باشد در شاف و حقنه، و محتمل است که بر سبیل حرمت باشد و احتیاط در
ترك همه است تا او را حضور قلبی باشد که متوجه جناب اقدس الهی تواند شد، و بعضی گفتهاند که نهی به اعتبار برداشتن
نجاستست و این ظاهر نیست که نجاست اندرون تا بیرون نیاید حکم نجاست داشته باشد و اگر نه میبایست نماز هیچ کس صحیح
نباشد ص: 516 چون همه کس حامل نجاست هستند، و اگر گویند که ضرورتست اقلا میبایست تخفیف
صفحه 233 از 318
آن مهما أمکن واجب بود. و بر این متفرع ساختهاند آن که کسی چیزي نجس بخورد و خواهد نماز کند آیا دفع آن بقی کردن
واجبست یا نه معلوم نیست که واجب باشد از جهت آن که مامور است بنده به طهارت ظاهر بدن نه به طهارت باطن و اگر چه
واجب است که چیز نجس نخورد و بر تقدیر خوردن احوط قی کردنست، اگر ممکن باشد و الا صبر کند تا هضم شود اگر سبب
خروج وقت ادا نشود بلکه وقت فضیلت و اللَّه تعالی یعلم.
باب ما ینجس الثوب و الجسد
اشاره
بابی است در بیان چیزهائی که جامه و بدن را نجس میکند و چیزهائی که نجس نمیکند چون مشتمل بر هر دو است.
[مذي سبب وضو نیست و جامه را نجس نمیکند]
(کان امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه لا یري فی المذي وضوء و لا غسل ما اصاب الثّوب منه) از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه منقول است که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه مذي را سبب وضو نمیدانست و واجب نمیدانست که جامه که بر
او مذي ریخته باشد بشویند هر چند بسیار باشد و سند این حدیث قویست و جمعی ضعیف میدانند و لیکن مؤید همین مضمونست
احادیث صحیحه و کالصحیحه بسیار هم در آن که سبب وضو نیست و هم در طهارت آن و حق همین است و اللَّه تعالی یعلم. (و
روي انّ المذي و الوذي بمنزلۀ البصاق و المخاط فلا یغسل منهما الثّوب و لا الاحلیل) و در روایتی واقع شده است که مذي که از
ملاعبه و دست بازي بعد از نعوظ و برخاستن ذکر میآید، و وذي که عقیب بول و منی میآید بمنزله آب دهان و آب بینی است نه
جامه را از آن میشوند و نه ذکر را. و همین مضمون در احادیث صحیحه و حسنه کالصحیح از زراره و محمد بن مسلم و برید بن
معاویه، و زید شحام، و عمر بن حنظله و غیر ایشان از حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما وارد
شده است به اسانید بسیار و آن که جامه و بدن را از آن نمیباید شست مگر بواسطه ص: 518 پاکیزگی اگر
کسی از آن کراهتی داشته باشد و اگر وضو بسازند خوبست و اگر نسازند ضرر ندارد و چند حدیث صحیح واقع شده است که امر
به وضو شده است و شستن و محمول است بر تقیه یا استحباب خصوصا هر گاه بسیار بیاید.
[آبهائی که از انسان خارج میشود]
(و هی [او و فی] اربعۀ اشیاء المنیّ و المذي و الوذي و الودي فامّا المنیّ فهو الماء الغلیظ الدّافق الّذي یوجب الغسل و المذي ما
یخرج قبل المنیّ و الوذي ما یخرج بعد المنیّ علی اثره و الوذي ما یخرج علی اثر البول لا یجب فی شیء من ذلک الغسل و لا
الوضوء و لا غسل الثّوب و لا غسل ما یصیب الجسد منه الّا المنیّ) بنا بر نسخه و هی یعنی اینهایی که از ذکر میآید، و بنا بر نسخه
فی یعنی در چهار چیز واجب نیست غسل و وضو و آن منی است و مذي است، و وذي بذال معجمه، و ودي به دال مهمله چنانکه در
اکثر نسخ است و در تهذیب که بعنوان حدیث قوي نقل کرده است بغیر این لفظ اول به دال مهمله و ثانی بذال معجمه. اما منی پس
آن آب غلیظ جهنده است که بعد از آمدن استخوانها گوییا از هم میپاشد و بدن سست میشود و موجب غسل است، و مذي آبی
است که غالبا پیش از منی میآید، و وذي آبی است که بعد از منی میآید عقیب منی، و ودي آبی است که عقیب بول میآید در
هیچ یک از اینها نه غسل واجب است نه وضو، و نه جامه را میباید شست، و نه بدن را از آن چه این آبها به او رسیده است مگر
صفحه 234 از 318
منی. روایتی که باین تفضیل است در تهذیب نه باین نحو است در ودي و وذي بلکه چنین است که ودي عقیب بول میآید و وذي
از جهت کوفتها میآید که سستی کمر باشد، و ندیدهایم که عقیب منی آبی بیاید، و اهل لغت نیز موافق این روایت ذکر کردهاند. و
در روایت صحیحی وارد شده است که در ودي وضو هست چون از ص: 519 سیلان بول است حمل
کردهاند بر آن که با بول میآید البته مخلوط است به بول، و اکثر حمل بر استحباب کردهاند و چون نادر است که بعد از بول و
استبرا و وضو بیاید محتمل است که حمل کنند بر صورتی که استبرا نکرده باشد زیرا که وقتی که میآید با قطرات بول میآید و
این اظهر است.
[لباس نجس انسان را جنب نمیکند]
(و سال عبد اللَّه بن بکیر ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یلبس الثّوب و فیه الجنابۀ فیعرق فیه فقال انّ الثّوب لا یجنب الرّجل)
و در موثق کالصحیح سؤال کرد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که جامه به پوشد و در آن جامه منی باشد
و عرق کند در آن جامه حضرت فرمودند که جامه آدمی را جنب نمیکند یعنی به سبب این غسل واجب نمیشود. بدان که تا تقیه
نباشد حضرات ائمه معصومین این نحو حرف نمیزنند که جواب مطابق سؤال نباشد چون اکثر سنیان منی را پاك میدانند و راوي
از نجاستش پرسیده است و حضرت جواب میفرمایند که سبب غسل نمیشود تا او بفهمد که در این مجلس جاي پرسیدن این قسم
چیزها نیست. و محتمل است که مراد راوي نیز همین باشد که حضرت جواب فرمودهاند، یا غرض از این سؤال آنست که عرق جنب
نجس است تا نتوان در آن جامه نماز کردن حضرت فرموده باشند که عرق نجس نیست و میتوان نماز کردن، یا پرسیده باشد که
اگر عرق کرده باشم و جامه منیدار پوشیده باشم و ندانم که منی به بدنم خورده است بدن را آب میباید کشید، یا پرسیده باشد
که اندك عرقی سبب این میشود که منی تعدي کند به بدن حضرت فرموده باشد که نه و حمل بر تقیه اظهر است در این حدیث و
در اکثر احادیث آینده و اللَّه تعالی یعلم. (و فی خبر آخر انّه لا یجنب الثّوب الرّجل و لا الرّجل یجنب الثّوب) شیخ بعنوان قوي این
مضمون را از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که جامه کسی را جنب نمیکند و کسی جامه را جنب
ص: 520 نمیکند یعنی اگر عرق کند در جامه چنان نمیشود و اگر آن جامه را کسی به پوشد او را غسل
باید کرد یا جامه جنب شود که او را باید شست هر گاه منی در آن جامه نباشد. (و سال زید الشّحام ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن
الثّوب تکون فیه الجنابۀ فتصیبنی السّماء حتّی یبتلّ علیّ فقال لا بأس به) و سؤال کرد زید از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه از جامه که منی داشته باشد و باران بر من آید تا جامه تر شود حضرت فرمودند که باکی نیست. چون در اینجا نپرسیده است
طهارت و نماز را حمل میتوان کرد که نهایتش آنست که آدمی نجس شود و این ضرر نیست به آب که میرسد خود را تطهیر
میدهد. و ظاهرش آنست که در سفر باشد و محتلم شده باشد و زیر جامه دیگر نداشته باشد با آن نماز هم میتواند کرد. و این خبر
در اینجا ضعفی دارد و لیکن کلینی بسند موثق روایت کرده است همین خبر را و خبر حلبی میآید که قرینه همین حل است. (فاذا
نام الرّجل علی فراش قد اصابه منیّ فعرق فیه فلا بأس) و هر گاه شخصی در جامه بخوابد که که در آن جامه منی باشد و آن شخص
عرق کند در آن جامه خواب کردن باکی نیست یعنی هر گاه علم نداشته باشد که بدنش به آن منی رسیده است به رطوبت ضرر
ندارد. و محتمل است که مراد این باشد که لازم نیست جامه خواب پاك باشد و بدن این کس نجس نشود چون غالب اوقات جماع
میکنند در آن جامه و محتلم میشوند و چون صبح میشود به حمام میروند و بدن خود را پاك میکنند. و در حدیث صحیحی از
ابو بصیر منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که از آن حضرت سؤال کردم از جامه که شخصی در آن جنب
شود و در آن عرق کند حضرت فرمودند که من دوست نمیدارم ص: 521 که در چنین جامه بخوابم و اگر
زمستان باشد باکی نیست چون عرق کمتر میکنند و اگر عرق کنند کراهت دارد. (و من [او متی] عرق فی ثوبه و هو جنب فلیتنشّف
صفحه 235 از 318
فیه اذا اغتسل) یعنی هر گاه جنب عرق کند در جامه نجس نمیشود آن جامه و بدن را از آن جامه بعد از غسل خشک میتوان کرد
چون عرق جنب پاکست و بر این مضمون حدیث صحیح زراره وارد شده است. و احادیث بسیار در طهارت عرق جنب وارد شده
است.
[حکم عرق جنب از حرام]
(و إن کانت الجنابۀ من حلال فحلال ال ّ ص لاة فیه، و إن کانت من حرام فحرام ال ّ ص لاة فیه) یعنی عرق جنب مطلقا پاك است اما اگر
جنب از حلال باشد نماز در آن جامه میتوان کرد، و اگر جنب از حرام باشد به آن که زنا یا لواط کرده باشد یا دست بازي به
نامحرمی کرده باشد و محتلم شده باشد و امثال اینها پس نماز در آن جامه حرامست. و جمعی از علما در این حکم متابعت صدوق
کردهاند، و جمعی نسبت به صدوق دادهاند که او عرق جنب از حرام را نجس میداند اما این عبارت ظاهرش آنست که پاك است
اما نماز نمیتواند کرد. و محتمل است که حدیثی به او رسیده باشد و وجهها از جانب صدوق گفتهاند که صدوق به آن راضی
نیست مثل آن که در احادیث صحیحه وارد شده است که زانی در وقت زنا مؤمن نیست، و دزد در وقت دزدي مؤمن نیست و هم
چنین اصحاب کبایر تمام پس چون مؤمن نیست عرقش نجس خواهد بود. و صدوق فرق میکند میان مؤمن و مسلم پس اگر از
ایمان در رود از اسلام در نمیرود و آخر چه خصوصیت به زانی خواهد داشت میبایست قایل شود به نجاست عرق همه اصحاب
کبایر و چه خصوصیت به عرق دارد و کجا صدوق نجاست گفته است.
[حکم عرق زن حائض]
(و اذا عرقت الحائض فی ثوب فلا باس بال ّ ص لاة فیه) و هر گاه زن حایض عرق کند در جامه پس باکی نیست در نماز کردن در آن
جامه و در احادیث صحیحه و حسنه و موثقه در این باب وارد شده است، و احادیث وارد شده است در استحباب اجتناب از جامه که
ملاصق بدن اوست که مبادا ندانسته نجاستی به آن رسیده باشد، و اگر نجس شده باشد نماز نمیتوان کرد، و اگر دانسته بکند قضا
و اعاده کند. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله لبعض نسائه ناولینی الخمرة فقالت انا حایض فقال لها أ حیضک فی یدك) و آن
حضرت صلی اللَّه علیه و آله به بعضی از زنان خود فرمودند که سجاده صغیره را که بواسطه سجده بوده است از حصیر بده آن زن
گفت که من حایضم حضرت فرمودند که آیا دستت حیض دارد یا نجس است که نمیدهی؟ و عامه این حدیث را باین عنوان
روایت کردهاند. و در حدیث کالصحیح بل الصحیح از ابن عمار منقول است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال
کردم که حایض آب بدست مرد میتواند داد حضرت فرمودند که بعضی از زنان حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در
حالت حیض آب بر دست آن حضرت میریختند و سجاده را به آن حضرت میدادند. و در حدیث حسن کالصحیح از ابو اسامه
منقولست که سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه جنب عرق کرده باشد، یا غسل کرده باشد و
بدنش تر باشد آیا دست به گردن زنش میتواند کرد هر گاه آن زن حایض باشد یا پهلوي زنش میتواند خوابید اگر آن زن
حایض باشد یا جنب باشد و عرق کند و عرق آن زن به بدن مرد رسد؟ حضرت فرمودند که اینها همه قصور ندارد. و از این باب
احادیث بسیار است که معاشرت با حایض ص: 523 میتوان کرد و کراهت ندارد و بعضی گذشت.
[شخصی که محتلم شود و جامهاش نجس شود و جامه دیگر نداشته باشد]
(و سال محمّد الحلبیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل اجنب فی ثوبه و لیس معه ثوب غیره قال یصلّی فیه فاذا وجد الماء غسله
صفحه 236 از 318
و فی خبر آخر و اعاد ال ّ ص لاة) و سؤال کرد محمد حلبی فی الصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از حال شخصی
که محتلم شود و جامهاش نجس شود و جامه دیگر نداشته باشد حضرت فرمودند که در آن جامه نماز میکند و چون آب بهم
میرسد جامه را میشوید. و در خبري دیگر که آن موثقه عمار ساباطی است از آن حضرت وارد است که نماز را نیز اعاده میکند.
و اکثر علما حمل کردهاند اعاده را بر استحباب و تحقیقش خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی.
[جامه که نجس شده باشد به بول اگر آن را در آب روان بشویند یک مرتبه آن را میشویند]
(و الثّوب اذا اصابه البول غسل فی ماء جار مرّة، و إن غسل فی ماء راکد فمرّتین ثمّ یعصر) و جامه که نجس شده باشد به بول اگر
آن را در آب روان بشویند یک مرتبه آن را میشویند، و اگر در آب ایستاده باشد یعنی کمتر از کر، دوباره بشویند و بعد از آن
بفشارند. و این عبارت مضمون صحیحه محمد بن مسلم است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کرده است از
جامه که به بول نجس شده باشد حضرت فرمودند که در تغار اگر بشویی دو مرتبه بشوي، و اگر در آب روان بشویی یک مرتبه. و
عصر از حدیث حسنی ظاهر شده است و همه به آن عمل کردهاند و اللَّه تعالی یعلم. (و ان کان بول الغلام الرّضیع صبّ علیه الماء
صبّا، و ان کان قد اکل الطّعام غسل و الغلام و الجاریۀ فی هذا سواء) و اگر بول طفل شیرخواره باشد که شیرش بر غذا غالب باشد
یک مرتبه آب بر او بریزند و اگر چیزي خورده باشد به آن که خوردنش غالب باشد یک مرتبه بشویند و پسر و دختر لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 524 در این حکم مساویند یعنی در حکم اخیر موافق اعتقاد صدوق چون در دختر شیرخواره اعتقاد او شستن
است نه آب ریختن. و عبارت مصنف مضمون حدیث کالصحیح حلبی است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
روایت کرده است که از آن حضرت سؤال کردم از بول صبی حضرت فرمودند که آب برو میریزند و اگر چیزي خورده باشند
میشویند و پسر و دختر در این حکم مساویند. و چون صدوق این حدیث را از کتاب حلبی روایت کرده است حدیث صحیح است
و فرق کرده است حضرت در میان رضیع و صبی و مرد. و مؤید این است حدیث کالصحیح حسین بن ابی العلا که گفت سؤال
کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از بولی که به بدن رسیده باشد حضرت فرمودند که دو مرتبه آب بر او بریز که
آبست یعنی احتیاج بدست مالیدن نیست بخلاف نجاست غایط و خون مثلا که محتاجند به دلک. دیگر سؤال کردم از جامه که
نجس شده باشد از بول حضرت فرموده که دو مرتبه او را بشوي. دیگر سؤال کردم از کودکی که بر جامه بول کرده باشد حضرت
فرمودند که اندکی آب بر او میریزند و بعد از آن جامه را میفشارند. دیگر در حدیث موثق کالصحیح از سماعه مرویست که
گفت از حضرت سؤال کردم از بول صبی که به جامه میرسد حضرت فرمودند که بشوي. گفتم اگر ندانم که کجاي جامه را
نجس کرده است حضرت فرمودند که همه جامه را بشوید. و احادیث صحیحه وارد شده است که از مطلق بول سؤال میکنند از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه حضرت میفرمایند که دو بار بشوید و تا عصر متحقق نشود غالبا شستن متعدد نمیشود
بنا بر این علما قایل شدهاند ص: 525 به عصر. و از این اخبار ظاهر شد که بول مرد و زن را از جامه و بدن
دو مرتبه میباید شست، و بول صبی که طعام خورده باشد یک مرتبه، و اگر شیرخواره باشد محض ریختن آب کافیست، و اگر
عصر کنند احوط است، و اگر صبی را نیز دو مرتبه بشویند احوط است. و صدوق عمل کرده است به فرق میان صبی و بالغ چنانکه
در آب چاه نیز فرق بود میان هر سه، و اکثر علما فرق نکردهاند میان صبی و مرد و در هر دو دو مرتبه قایلند و این احوط است اگر
الثّوب قبل ان «1» چه مذهب صدوق اظهر است. (و قد روي عن امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه انّه قال لبن الجاریۀ و بولها یغسل منها
لأنّ لبن الغلام یخرج من المنکبین و «2» یطعم لأنّ لبنها یخرج من مثانۀ أمّها و لبن الغلام لا یغسل منه الثّوب قبل ان یطعم و بوله
العضدین) و بتحقیق که روایت کردهاند از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که فرمودند که شیر دختر و بول دختر را از جامه
میشویند پیش از آن که طعام او غالب شود بر شیر زیرا که شیر او از بولدان مادرش میآید و شیر پسر و بول پسر را پیش از طعام
صفحه 237 از 318
خوردن نمیشویند بلکه آب میریزند چنانکه گذشت زیرا که شیر پسر از دوشها و بازوهاي مادرش میآید. و این خبر را کلینی و
شیخ از سکونی روایت کردهاند از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از آن حضرت و صدوق باین خبر عمل نموده است، و
اکثر علما عمل نکردهاند چون مخالف اخبار است از چند وجه یکی آن که شیر دختر نجس است و بول او محتاج به غسل است و
بول صبی محتاج به غسل نیست و این که مخالفت نیست بلکه موافق است. دیگر آن که فرق واقع شده است در این خبر از مخرج
شیر و بول پسر و دختر و حال آن که اطبا فرق ص: 526 نکردهاند و این سخن ضعیف است زیرا که حضرت
اعرفست از همه کس اگر حضرت فرموده باشد. و در صحت این خبر سخن هست چون راوي آن نوفلی و سکونی و در هر دو
ضعفی هست و لیکن چون کلینی و صدوق حکم به صحت آن کردهاند جبر ضعف کرده است و عمل باین احوط است و اگر چه
عمل بر استحباب شستن شیر و بول دختر کردن اظهر است. (و سال حکم بن حکیم ابن اخی خلّاد ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فقال
له ابول فلا اصیب الماء و قد اصاب یدي شیء من البول فامسحه بالحائط و بالتّراب ثمّ تعرق فامسح وجهی، او بعض جسدي، او
تصیب ثوبی فقال لا باس به) و حکم پسر برادر خلاد صراف از آن حضرت صلوات اللَّه علیه صحیحا روایت نموده است که عرض
نمودم که گاه هست بول میکنم و آب بهم نمیرسد و دستم به بول آلوده شده است پس دستم را به دیوار و به خاك میمالم بعد
از آن عرق میکنم و دست را بر رو، یا بر بعضی از بدن میمالم، یا به جامهام میرسد حضرت فرمودند که باکی نیست یعنی اینجاها
را نجس کردن گناه نیست همین که آب کشیدي پاك میشود. و ظاهر حدیث دلالت میکند بر آن که خاك دست را هم پاك
کند چنانکه مذهب سنیان است و ظاهرا حضرت تقیه فرموده باشند و موافق واقع مراد ایشان آن باشد که مذکور شد.
[حکم پاك کردن فرش و امثال آن]
(و سال ابراهیم بن ابی محمود الرّضا صلوات اللَّه علیه عن الطّنفسۀ و الفراش یصیبهما البول کیف یصنع و هو ثخین کثیر الحشو فقال
یغسل منه ما ظهر فی وجهه) و صحیحا سؤال کرد ابراهیم پسر ابو محمود از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه از طنفسه و آن از
قبیل بالش است و نمد و چیزهائی که بر او نشینند و هم چنین فراش که نهالی باشد که بر او ص: 527
میخوابند نجس میشوند به بول بچه نحو ازاله بول از آن بکنند و حال آن که ضخیم است و پنبه بسیار دارد و همه را به آب
نمیتوان شستن حضرت فرمودند که ظاهرش را بشویند اندرونش اگر نجس باشد ضرر ندارد و شستن ظاهرش باین نحو که آن را
جدا کنند از پنبه و بشویند و خشک شود و بعد از آن بیندازند بر روي پنبه نجس یا پنبه را بیرون آورند و بعد از آن که بشویند پنبه
را داخل کنند بیدغدغه و احتمال دارد که همین آبی که بر روي آن بریزند پاك شود و آن طرفش نجس باشد چنانکه ظاهر
حدیث است اما گمان ندارم که کسی از علما باین نحو قایل شده باشد پس اولی آنست که پنبه را بیرون آورند تا بیدغدغه پاك
شود.
[شک و وسواس در خروج بول]
(و سال حنان بن سدیر ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فقال انّی ربّما بلت فلا اقدر علی الماء و یشتدّ ذلک علیّ فقال اذا بلت و تمسّحت
فامسح ذکرك بریقک فان وجدت شیئا فقل هذا من ذاك) و موثقا سؤال کرد حنان از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
که بسیار است که بول میکنم یا اراده بول دارم و آب بهم نمیرسد و ضبط بول کردن دشوار است بر من یا به سبب توهم خروج
بول آزار میکشم چون کسی که خود را نشسته باشد آنا فآنا گمان میکند که بول درمیآید و جامهاش نجس میشود حضرت
فرمودند که هر گاه بول کردي و موضع را خشک کردي پائینتر از سر ذکر آنجا که پاك است آب دهان بمال همین که شیطان
صفحه 238 از 318
وسوسه کند که بول درآمد جوابش بده که رطوبت آب دهان است. و ظاهر است که حضرات صلوات اللَّه علیهم اطباء معنویند و
دواي درد هر کس را به نحوي میکردهاند صدوق آن چه ضرور است از بیان نجاسات و کیفیت ازاله آن که در احادیث بسیار واقع
شده است ذکر نکرده است، این اخبار شاذه نادره را از جهت غرابت ذکر کرده است رحمه اللَّه.
[زنی که یک لباس بیشتر ندارد]
(و سئل صلوات اللَّه علیه عن امرأة لیس لها الّا قمیص واحد و لها مولود فیبول علیها کیف تصنع فقال تغسل القمیص فی الیوم مرّة) و
سؤال کرد قویا ابو حفص از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از حال زنی که او را بغیر از یک پیراهن نباشد و فرزندي
دارد پسر یا دختر بر او بول میکند چه کند حضرت فرمودند که هر روزي یک بار پیراهن را میشوید. و علما ذکر کردهاند که بهتر
آنست که پیراهن را قریب به شام بشوید تا نماز ظهر و عصر را در جامه پاك کرده باشد و نماز شام و خفتن را در جامه پاك یا
نجسی که نجاستش سبک باشد کرده باشد و نماز صبح را در جامه نجس میکند و از نجاست بول معفو است. و محتمل است که
از غایط طفل نیز معفو باشد و بول گفته باشند و هر دو را خواسته باشند و اگر مربی مرد باشد معفو نیست چون حضرت زن را
فرمود، و اگر طفل دختر باشد اکثر گفتهاند که عفو نیست و لیکن لفظ روایت مولود است و آن شامل هر دو است. و یوم شامل شب
و روز است و اگر لته داشته باشد که طفل را به آن محافظت نماید که بر آنجا بول کند ظاهرا معفو نباشد چون آن را نیز ثوب
میگویند در لغت عرب و حدیث اگر چه سندش ضعف یا جهالت دارد اما ضعفش زایل شده است بعمل اصحاب و همه به آن
عمل کردهاند.
[حکم آب استنجا]
(و قال محمّد بن النّعمان لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه اخرج من الخلاء فاستنجی بالماء فیقع ثوبی فی ذلک الماء الّذي استنجیت به
فقال لا باس به لیس علیک شیء) و محمد عرض نمود به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که من از خلا بیرون
میآیم و استنجا به آب میکنم و جامهام در آب استنجا میافتد حضرت فرمودند که باکی نیست و بر تو چیزي نیست. لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 529 و این محمد صاحب الطاقست که از بزرگان اصحاب حضرت امام محمد باقر، و امام جعفر صادق، و
امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیهم است، و این حدیث در اینجا و در کافی سندش کالصحیح است، و هم چنین در تهذیب. و
حدیث صحیح عبد الکریم هاشمی صریحست در پاك بودن آب استنجا و پیشتر تفصیلش گذشت در باب اول. (و قال ابو الحسن
موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما فی طین المطر انّه لا باس به ان یصیب الثّوب ثلاثۀ ایّام الّا ان یعلم انّه قد نجّسه شیء بعد المطر
فان اصابه بعد ثلاثۀ ایّام غسله و ان کان طریقا نظیفا لم یغسله) حضرت فرمودند در گل باران که باکی نیست که به جامه برسد تا سه
روز مگر آن که دانند که چیزي او را نجس کرده است بعد از ایستادن باران، و اگر بعد از سه روز به جامه رسد بشوید آن را
استحبابا بنا بر مشهور، و اگر راهی باشد پاکیزه مثل صحراها بعد از سه روز هم نشوید. این حدیث را شیخان صحیحا روایت کردهاند
از ابن بزیع و او ارسال کرده است و گفته است از بعضی استادان ما بما رسیده است که او از حضرت روایت کرده است و چون
بزرگست مرسل او را اعتبار کردهاند مع هذا مؤید این حدیث بسیار وارد است و بعضی از آنها گذشت.
[حکم بول چهارپایان و دیگر حیوانات حلال گوشت]
(و سال ابو الاغرّ النّخاس ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فقال انّی اعالج الدّوابّ فربّما خرجت باللّیل و قد به آلت و راثت فتضرب
صفحه 239 از 318
إحداها بیدها او برجلها [و فی فی بیده او برجله] فینتضح علی ثوبی فقال لا باس به) و سؤال کرد ابو اغر به غین معجمه و راء مهمله
چنانکه در نسخ فقیه است، و بعین مهمله و زاي چنانکه در کافی است و نخاس فروشنده چهار پایان و غلام و کنیز است و طریق
کافی به او صحیح است و طریق صدوق به او کالصحیح است و چون فضلاي مثل ابن ابی عمیر و صفوان و علی بن الحکم از او
روایت ص: 530 کردهاند دلالت بر بزرگی او میکند، و لیکن اصحاب رجال او را ذکر نکردهاند و شهادت
صدوق دلالت میکند بر آن که کتاب او معتمد اصحاب بوده است و شهادت صدوقین بر صحت حدیثش کافی است از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و گفت کار من با اسب و استر و الاغ است و اینها را میفروشم و بسیار است که شب بیرون
میآیم از یورت و اینها بول و سرگین کردهاند و یکی از اینها دست، یا پا زد و ترشح میکند بر جامه من حضرت فرمود که باکی
نیست. و این حدیث دلالت میکند بر طهارت بول و سرگین اسب و استر و الاغ و مؤید اینست حدیثی کالصحیح که صریح است
در طهارت ابوال اینها و عمومات احادیث صحیحه و حسان و موثقات هست که دلالت میکند بر آن که بول ما یؤکل لحمه پاکست
و احادیث بسیار هست که گوشت اینها مأکول است. و لیکن حدیث صحیح و حسن و چند موثق کالصحیح و چند قوي دلالت بر
شستن میکنند بلفظ امر و یک حدیث صریح است در نجاست، و بعضی از علما قایل به نجاست بول اینها شدهاند، و اکثر قایلند به
طهارت، و آن احادیث را حمل کردهاند بر آن که سنت است اجتناب از آن، و اظهر آنست که حمل بر تقیه کنند چون مذهب عامه
نجاست است و هیچ شک نیست که احوط آنست که از بول اینها اجتناب نمایند. (و لا باس بخرؤ الدّجاجۀ و الحمامۀ یصیب الثّوب)
و باکی نیست در فضله مرغ و خروس و کبوتر که به جامه برسد و این عبارت روایت وهب بن وهب است که از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است، و وهب اگر چه ضعیف است و لیکن کتابش معتمد است مع هذا از دو وجه دیگر پاك
است یکی از حیثیت آن که فضله طیور مطلقا پاکست، و دویم از حیثیت آن که فضله هر چه ماکول اللحم است پاکست. لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 531 و حدیث ضعیفی وارد شده است بر نهی از نماز در آن و محمول بر تقیه است یا کراهت یا اگر مرغ
خانگی غیر از نجاست نخورد در این صورت بنا بر مذهب مشهور فضلهاش نجس است، و جمعی که از آن جمله صدوق است پاك
میدانند بنا بر مذهب ایشان یکی از آن دو حمل اول میباید کرد و تقیه اظهر است و اجتناب اولی. (و لا باس بخرؤ ما طار و بوله) و
باکی نیست در فضله هر حیوانی که پرنده باشد و هم چنین باکی نیست در بول آنها چون بعضی از پرندهها بول دارند و شیخان در
حسن کالصحیح روایت کردهاند از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر چیزي که به پرد باکی نیست در بول و فضله
آن و از آن جمله است شبپره و در خصوص آن حدیث موثقی وارد است که باکی نیست در بول آن. و مؤید اینهاست صحیحه
علی بن جعفر که از برادرش موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما سؤال کرده است که هر گاه شخصی در جامه خود بیابد فضله
مرغی را در اثناي نماز آیا در آن اثنا میتواند حک کند حضرت فرمودند که باکی نیست. و اگر در مرغ تفصیلی میبود البته
حضرت میفرمودند که فضله غیر مأکول را حک کردن فایده ندارد بلکه جامه را میباید انداخت اگر ساتري دیگر داشته باشد و الا
نماز را قطع میباید کرد پس چون این تفصیل را نفرمودند ظاهر میشود که همه پاك است. و این اخبار معارضی ندارد مگر
عموماتی که خواهد آمد و هیچ شک نیست که خاص مقدم است با احادیثی که وارد شده است که اصل در اشیاء طهارتست و با
سهولتی که شریعت سمحه سهله مقتضی آنست. و اگر قایل به نجاست باشند جمیع مساجد و مشاهد میباید نجس باشد و لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 532 همیشه این کس در کار ازاله آن باشد خصوصا بر مذهب اکثر که قایلند به آن که هر گاه مشتبه باشد
فضله مأکول اللحم بغیر آن واجبست اجتناب از آن که در این صورت هر فضله که ببیند میباید ازاله کند اگر چه بر تقدیر نجاست
مظنون آنست که اصل طهارتست چنانکه احادیث صحیحه بر آن وارد است و خواهد آمد و اگر احتیاط تواند کرد اجتناب احوط
است. (و لا باس به بول کلّ شیء اکل لحمه فیصیب الثّوب) و باکی نیست در بول هر چیزي که گوشت او را خورند که به جامه
رسد و بر این مضمون احادیث معتبره وارد شده است و از آن جمله احادیث حسنه کالصحیح از زراره، و محمد بن مسلم، و عبد
صفحه 240 از 318
الرحمن بن ابی عبد اللَّه از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما وارد شده است. و هم چنین در سرگین
اسب و استر و خر احادیث کالصحیح بل الصحیح وارد شده است که پاکست با کراهتی که دارند پس در غیر مکروه بطریق اولی با
اتفاق جمیع علماء شیعه و مؤیداتی که خواهد آمد. و هم چنین در نجاست بول و فضله حیوان غیر مأکول اللحم احادیث کالصحیحه
وارد شده است با اجماع در غیر پرنده و در غیر حیوانی که نفس سائله نداشته باشد مثل کیک و شپش و مگس و امثال اینها و اگر
چه بعضی گفتهاند که اینها نجس معفو است و علی اي حال نماز در اینها میتوان کرد بیدغدغه. (و لا باس بلبن المرأة المرضع
یصیب قمیصها فیکثر و ییبس [یا فیلبس]) و باکی نیست بشیر زن شیرده که به پیراهن زن رسد و بسیار در آید و خشک شود یا زن
آن جامه را به پوشد و نماز کند و ظاهر آنست که اگر شیر دختر هم باشد ضرر به مادرش نداشته باشد چون تکلیف به اجتناب از
آن تکلیف ما لا یطاق است. ص: 533 و ظاهرا این عبارت روایت است یا مضمون روایت که به صدوق
رسیده است، و بسیار تتبع نمودیم و ظاهر شد که صدوق بیمستندي حرف نمیزند و قطع نظر از وقوع حدیث نیز دغدغه نیست در
این که مدار زنان بر این است و شیر ایشان بر پیراهن ایشان میریزد و اگر لازم بود اجتناب از آن به اعتبار آن که فضله غیر مأکول
اللحم است البته میبایست بخصوص این میفرمودند. و هم چنین چرك و عرق و غیر اینها به آن که احادیث بسیار وارد شده است
قریب به تواتر که عرق جنب و حایض اگر به بدن غیر ایشان رسد ضرر ندارد و تفصیلش إن شاء اللَّه خواهد آمد.
[حکم آثار نجاست پس از شستن]
(و سئل الرّضا صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یطأ فی الحمّام و فی رجله الشّقاق فیطأ البول و النّورة فیدخل الشّقاق اثر اسود ممّا وطئ من
القذر و قد غسله کیف یصنع به و برجله الّتی وطأ بها أ یجزئه الغسل ام یخلّل اظفاره بأظفاره و یستنجی فیجد الرّیح من أظفاره و لا
یري شیئا فقال لا شیء علیه من الرّیح و الشّ قاق بعد غسله) و از حضرت علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما سؤال کردند از
شخصی که به حمام رود و نوره کشد و در پاي او ترکها باشد چنانکه متعارفست که پاشنه پاها میترکد خصوصا وقتی که پا برهنه
باشند، یا نعلین عربی در پا داشته باشند و متعارفست که در حمام بول میکنند پس داخل این ترکیدها میشود اثر سیاهی نوره چون
بر آن راه رفته است و پا گذاشته است در حال کشیدن نوره یا غیر آن و پا را شسته است و سیاهی نوره مانده است چه کند باین
سیاهی نجس داند و غسلی که کرده است صحیح نداند به اعتبار آن که آب به ته آن نرسیده است یا به اعتبار نجاست زیر نوره، یا
آن که شسته است کافی است، و از آن جمله به زیر ناخنها نیز رفته است یا ناخنها متعارف است که چرکی میدارد آیا ناخنهاي پا
را به ناخنهاي دست تخلیل بکند؟ و چرك آن را یا سیاهی نوره را بیرون آورد و یک نسخه اظفاره ندارد بنا بر لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 534 آن سؤال از ترکیدهاست که تخلیل آن به ناخنها بکند، و یک نسخه بأظفاره ندارد و همان معنی اول است با زیادتی
که آیا مطلق ناخن دست و پا را تخلیل میباید کرد؟ و یک نسخه او یحکّک است که بمعنی تخلیل باشد و تراشیدن چرك مراد
باشد. یا تراشیدن ناخنها تا آب بیدغدغه به زیر آن جاري شود و سؤال دیگر آن که استنجا میکند و از ناخنش بوي بد میآید اما
اثر نجاست هیچ نمانده است و بو مانده است آیا بو نجس است؟ حضرت صلوات اللَّه علیه جواب فرمودند که التفاتی به بو نکند که
بو نجس نیست و التفاتی به شقاق ترکیدها و زیر ناخنها نکند بعد از آن که آن را شسته است هم پاك میشود و آب چون لطیف
است به همه جا میرسد. و محتمل است که مراد راوي همین محض طهارت و نجاست باشد و غسل مراد نباشد چون نام آن را نبرده
است اگر چه غالب اوقات از جهت غسل به حمام میرفتهاند. و در حدیث صحیح وارد شده است که زیر هر مویی جنابت هست و
هر که غسل کند و مقدار سر مویی از بدنش را آب نرساند آن شخص بجهنم خواهد رفت پس احتیاط در وضو و غسل آنست که
آب به ته ناخنها برسانند و از این جهت است که مبالغه عظیم وارد شده است در گرفتن ناخنها در هفته یک مرتبه و اللَّه تعالی یعلم.
«1»
صفحه 241 از 318
[خون کمتر از درهم]
(و الدّم اذا اصاب الثّوب فلا باس بال ّ ص لاة فیه ما لم یکن مقداره مقدار درهم واف و الوافی ما یکون وزنه درهما و ثلثا و ما کان دون
الدّرهم الوافی فقد یجب غسله و لا باس بالصّلاة فیه) و هر گاه جامه ص: 535 خونین باشد باکی نیست نماز
کردن در آن جامه ما دام که مقدار یک درهم وافی نباشد و درهم وافی آنست که وزن آن یک درهم و ثلث درهم باشد و هر چه
کمتر از درهم وافی است نجس است. و گاه هست که واجب است آن را شستن مثل طهارت از جهت دخول مساجد سیما مسجدین
و مشاهد رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم علی المشهور اما نماز میتوان کرد در آن جامه و محتمل است که مراد از
وجوب غسل همین نجاست فقط باشد از جهت رفع توهم طهارت آن و این معنی بحسب معنی اظهر است اگر چه معنی اول بحسب
لفظ اظهر است. و بر این مضمون احادیث صحیحه و کالصحیحه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است مگر
لفظ وافی که در اخباري که بما رسیده است نیست، و لیکن چون صدوق ذکر کرده است البته حدیثی دیده است و اکثر چنین
گفتهاند یا بغلّی یا بغلی ذکر کردهاند که آن هشت دانگی بوده است، و درهمی دیگر چهار دانگی بوده است و در زمان حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه شش دانگی کردند. و بعضی آن را گفتهاند که مقدار بند ابهام بوده است و بعضی بند سبابه و
بعضی گودي که در کف دست است. و چون در احادیث نیست اولی آن است که مقدار یک شاهی نباشد و اگر مطلقا نباشد بهتر
است، و اگر چیزي آلوده به خون باشد مثل آب بینی جمعی گفتهاند که معفو نیست و ظاهرا مقدار کم از درهم آن عفو باشد. (و ان
کان الدّم دون حمّصۀ فلا باس بان لا یغسل الّا ان یکون دم الحیض فانّه یجب غسل الثّوب منه و من البول و المنیّ قلیلا کان او کثیرا
و تعاد منه ال ّ ص لاة علم به او لم یعلم) و اگر خون کمتر از نخود باشد باکی نیست که آن را نشویند مگر آن که خون حیض باشد که
واجب است که آن را ص: 536 از جامه بشویند، و از بول و منی نیز بشویند خواه این هر سه کم باشند یا
بسیار، و نماز را اعاده میکنند از اینها خواه دانسته نماز کرده باشند یا ندانسته. و ظاهرا مراد از نخود قطره بزرگ خون است که
چون در جائی میافتد پهن میشود و غالبا قدر درهم میشود، یا وزن یک نخود خون، و آن نیز بحسب سعت و فراخی یک درهم
است غالبا و چون لفظ حمصه در حدیث حسنی وارد شده است و اکثر علما حمل بر استحباب ازاله آن کردهاند چون به گمان
ایشان درهم وافی بیشتر از آن است ظاهر آن است که عبارت صدوق حمصه باشد و بعضی از نسخ به خاء معجمه وارد شده است
بمعنی کو کف تا موافق حدیث اول باشد و ظاهرا تصحیف نساخ یا اصلاح فضلا است و علی اي حال مراد از خونی که واجب است
ازاله آن خونی است که نجس باشد و آن خونی است که از حیوانی بیرون آید که آن رگ داشته باشد و هر چه دفع میکند نجس
است، پس خون ماهی و خون چلپاسه و کیک و شپش و امثال اینها که رگ ندارند پاك است، و روایات بر آن وارد شده است. و
هم چنین خون مثل گوسفند، و گاو هر گاه اینها را بکشند هر چه دفع میشود نجس است و حرام و آن چه باقی میماند پاك است
و حلال اگر مذبح را بشویند که از خون بیرون به اندرون نرود و در خون مار خلاف است چون معلوم نیست که رگ دارد یا نه
بعضی میگویند که رگ ضعیفی دارد اجتناب از آن احوط است، و هر چه خونش نجس است میته آن و منی آن نجس است اگر
چه گوشت آن را خوردند اما بول و غایط تابع حلیت گوشتند چنانکه گذشت، پس اگر قطره صغیري از بول یا منی در جامه، یا در
بدن کسی باشد معفو نیست و هم چنین خون حیض. و اکثر علما خون استحاضه و نفاس و نجس العین را نیز ملحق به خون حیض
ساختهاند چون روایت در خون حیض وارد شده است، و گفتهاند که ص: 537 نفاس هم حیض است و در
استحاضه تغییر قطنه و خرقه میکند با آن که ما لا یتمّ ال ّ ص لاة است و خون نجس العین به اعتبار ملاقات به آن نجاستی دیگر هم
رسانیده است، و آن چه معفو است نجاست خون است نه غیر آن و احوط اجتناب است از اندك و بسیار اینها. و اما آن که صدوق
گفته است که نماز را اعاده میکند از اینها اگر دانسته نماز کرده باشد دغدغه نیست در آن که اعاده میکند و اگر دانسته باشد و
صفحه 242 از 318
فراموش کرده باشد مشهور میان علما آنست که در وقت اعاده میکند و در خارج وقت قضا نمیکند مگر آن که در وقت به
خاطرش رسد و ادا نکند که در خارج وقت قضا خواهد کرد. و ظاهر بسیاري از احادیث صحیحه آن است که در وقت نیز اعاده
نمیکند، و احادیث اعاده محمول بر استحباب خواهد بود و لیکن احوط عمل به مشهور است اما اگر جاهل باشد به نجاست جامه و
نماز کرده باشد مشهور میان علما آن است که مطلقا اعاده نمیکند نه در وقت و نه در خارج وقت از جهت روایات کثیره صحیحه.
و بعضی گفتهاند که در وقت اعاده میکند چون روایات وارد شده است در اعاده و آن احوط است، و اظهر عدم وجوب است، و
لیکن سنت است اعاده در وقت پس آن چه صدوق مطلقا حکم کرده است به اعاده اگر چه جاهل باشد خلاف مشهور است. و
ممکن است که حمل کنیم بر جاهل مسأله چون جاهل معذور نیست و لیکن خلاف ظاهر عبارت است بلکه شامل جاهل مسأله نیز
هست و در احکام لباس مصلی نیز خواهد آمد.
[حکم شک در نجاست]
(و قال علیّ صلوات اللَّه علیه ما ابالی ابول اصابنی او ماء اذا لم اعلم) و بسند موثق از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقول
است که ص: 538 فرمودند که پروا ندارم که بول بمن رسیده باشد یا آب هر گاه ندانم. یک احتمال عبارت
اینست که جاهل به نجاست معذور است و آب و بول یکسان است پس چنانکه نماز را از آب اعاده و قضا نمیباید کرد هم چنین
بواسطه بول قضا و اعاده نمیباید کرد. و احتمال دیگر آن که در نجاست علم میباید و تا علم به نجاست نداشته باشند اجتناب
واجب نیست و ظاهرا هر دو مراد باشد و هر دو معنی از کلام حضرت در میآید و علی اي حال این حدیث مخالف حکم اول است
مگر آن که جاهل را بمعنی جاهل مسأله بگیریم در سخن سابقش. (و قد روي فی المنیّ انّه ان کان الرّجل [جنبا] حیث قام نظر و
طلب فلم یجد شیئا فلا شیء علیه و ان کان لم ینظر و لم یطلب فعلیه ان یغسله و یعید صلاته) و بتحقیق که روایتی وارد شده است و
آن چند روایت صحیح و کالصحیح است که روایت کردهاند محمد بن مسلم، و عبد اللَّه بن سنان، و میمون از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه در منی که اگر شخصی محتلم شده باشد یا جنب و چون از خواب بیدار شود ملاحظه نموده باشد جامه را و
منی را ندیده باشد و غسل کرده باشد و نماز کرده باشد و بعد از آن منی را در جامه دیده باشد بر او چیزي نیست یعنی اعاده نماز
نمیکند، و اگر ملاحظه جامهها نکرده باشد و بعد از آن ببیند میباید بشوید و اعاده نماز نکند. و اکثر علما اعاده را حمل کردهاند
بر استحباب، و احوط اعاده است، و این احادیث نیز مخالف سخن اول صدوقست و احادیث صحیحه در منی و بول و خون وارد
شده است که اگر جاهل باشد اعاده نماز نمیکند.
[حکم خون غیر جهنده]
(و لا باس بدم السّمک فی الثّوب ان یصلّی فیه الانسان قلیلا کان او کثیرا) و باکی نیست به خون ماهی که در جامه باشد و آدمی در
آن جامه نماز کند خواه اندك باشد و خواه بسیار و این مضمون روایت سکونی است از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه و
در حدیث صحیح عبد اللَّه بن ابی یعفور ص: 539 وارد است که به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه عرض نمودم که چه میفرماید در خون کیک حضرت فرمودند که باکی نیست عرض کردم که گاه هست که بسیار است
حضرت فرمودند که هر چند بسیار باشد ضرر ندارد. و هم چنین حلبی روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که خون کیک ضرر ندارد و روایتی دیگر وارد شده است که خون پشه ضرر ندارد و اگر نباشد در جامه و بدن بهتر است.
[نجاست آن چه نماز در آن تمام نیست]
صفحه 243 از 318
(و من اصاب قلنسوته او عمامته او تکّته او جوربه او خفّه منیّ او بول او دم او غائط فلا بأس بالصّلاة فیه و ذلک لأنّ الصّلاة لا تتمّ فی
شیء من هذا وحده) و کسی که برسد به کلاه او، یا دستار او، یا بند زیر جامه او، یا جوراب او، یا موزه او منی، یا بول، یا خون، یا
غایط پس باکی نیست که نماز در اینها بکند از جهت آن که نماز در هیچ یک از اینها به تنهایی تمام نمیشود یعنی ستر عورتین به
هیچ یک از اینها به تنهایی نمیتوان کرد. و این علت در حدیث وارد شده است پس هر چه به آن ستر عورتین نتوان کرد اگر نجس
باشد نماز میتوان کرد، و عمامه را صدوق زیاد کرده است بر علما به اعتبار آن که به هیئتی که پیچیده است ستر عورتین نمیتوان
کرد، و آن بیوجه است. و حق آنست که عمامه این حکم ندارد، و اگر به صدوق رسیده باشد حدیثی و قایل شده باشد باین حکم
بر دیگران که آن حدیث به ایشان نرسیده است حجۀ نیست و در این که در چیزي که نماز در او تمام نشود اگر نجس باشد نماز
صحیح است و روایات بسیار وارد شده است و کسی در آن خلاف نکرده است پس اگر چاقشور نجس باشد نماز میتوان کرد و
اگر بند آن را بر آن دوخته باشند نمیتوان کرد از آن جهت که میتوان بعنوان قیضه بستن و عورتین را به آن پوشانیدن، و آن چه
واجبست از ستر عورتین ستر حلقه دبر است با ذکر و خصیتین و از ناف تا زانو مستحب مؤکد است.
[حکم نجاست غیر مسري]
(و من وقع ثوبه علی حمار میّت فلیس علیه غسله و لا بأس بال ّ ص لاة فیه) و کسی که جامهاش بر الاغ مرده افتد و ملاقی آن شود به
یبوست واجب نیست بر او که جامه را بشوید و باکی نیست که در آن نماز کند و همین مضمون در حدیث صحیح علی بن جعفر
وارد است. و جمعی از علما ملاقات با میته را به یبوست موجب نجاست میدانند به اعتبار روایات مطلقی که وارد شده است که
ملاقی میت را بشویند و محمولست بر آن که ملاقات به رطوبت کرده باشد. و حدیث سگ مرده نیز خواهد آمد که ملاقی آن
نجس نیست. و صدوق که این عبارت را مطلق ذکر کرده است ظاهرا مرادش اینست که اگر ملاقات به رطوبت کرده نیز پاك است
چنانکه پیشتر گذشت و لیکن حمل کلامش بر یبوست اولی است. (و لا بأس ان یمسّ الرّجل عظم المیّت اذا جاز سنۀ) و باکی
نیست که کسی دست به استخوان مرده بمالد هر گاه یک سال بر آن گذشته باشد و این مضمون حدیثی است که شیخان از
اسماعیل جعفی روایت کردهاند و در سند ایشان جهالتی هست و لیکن سند صدوق بکتاب او صحیح است و در این دغدغه نیست
که بعد از یک سال استعمال میتوان کرد و لیکن از مفهوم حدیث در میآید که پیش از یک سال استعمال نتوان کرد. و مخالفت
دارد با احادیث بسیاري که وارد شده است در آن که هر چه حیات در آن حلول نکرده است از میته پاکست مانند مو، و کرك، و
پشم، و شاخ، و استخوان دندان، و سم، و پر، و پنیر مایه پس این خبر مفهومش را اعتبار نباید کرد. و محتمل است که تقیه از عامه
باشد که جمعی از ایشان میگویند که تا استخوان چربی دارد نجس است حضرت فرموده باشند که یک سال که بگذرد چربی
نمیماند، یا آن که مراد استخوانهایی باشد که در صحراها افتاده است و ص: 541 چون حیوانی که میمیرد
استخوان نیز به ملاقات گوشت و خون نجس میشود و غالب اوقات در عرض سال بارانها میآید آن را پاك میکند. و اکثر علما
حمل بر استحباب کردهاند که سنت است که تا یک سال استعمال نکنند تا بیدغدغه چربیهاي آن برود یا تعبدا و اللَّه تعالی یعلم. (و
لا باس أن یجعل سنّ المیّت للحیّ مکان سنّه) و باکی نیست که زنده دندان مرده را به جاي دندان افتاده خود بگذارد ظاهرا مراد
دندان حیوان مأکول اللحم باشد مثل دندان گوسفند هر چند مرده باشد اما دندان پاك است چون حیات در آن حلول نکرده است.
و محتمل است که مراد او اعم باشد به آن که وقت نماز بردارد، و در دندان آدمی مشکل است چون واجبست دفن آن چنانکه
خواهد آمد و ظاهرا بر این مضمون خبري وارد شده است که صدوق ذکر کرده است. (و من اصاب ثوبه کلب جاف و لم یکن
کلب صید فعلیه ان یرشّه بالماء و ان کان رطبا فعلیه ان یغسله، و ان کان کلب صید و کان جافا فلیس علیه شیء، و ان کان رطبا فعلیه
صفحه 244 از 318
ان یرشّه بالماء) و کسی که جامهاش به سگ خشکی خورد که جامهاش خشک باشد و سگ شکاري نباشد پس بر اوست استحبابا
که آبی بر جامهاش بریزد، و اگر ملاقات سگ به رطوبت شود واجبست که بشوید جامه را، و اگر سگ شکاري باشد و خشک
باشد بر او چیزي نیست، و اگر تر باشد بر او لازم است استحبابا که آبی بر آن بریزد و محتمل است که صدوق آب ریختن در هر دو
جا را واجب داند. بدان که علماي ما نقل اجماع کردهاند بر نجاست سگ و خوك، و نقل قول ابن بابویه اکثر نکردهاند بلکه این
مذهب را از سنیان نقل کردهاند که ایشان استدلال به آیه کردهاند که حق سبحانه و تعالی فرموده است که بخورید از شکاري که
سگ بکند و از جهت شما نگاه دارد. و جواب دادهاند که ظاهر ص: 542 است که غرض الهی آنست که
شکار سگ بمنزله تذکیه انسانست و الا میباید که خون هم پاك باشد و هر چه در اندرون ذبیحه است حلال باشد، و هیچ کس از
مسلمانان به اینها قایل نیستند و دور نیست که صدوق حدیثی دیده باشد چون طریقه او نیست استدلال به آیه خصوصا این نحو
استدلالات. اما حق اینست که هر سگی نجس است و اگر ملاقات به رطوبت کنند واجبست ازاله، و اگر ملاقات به یبوست کنند
سنت است آب ریختن بر آن. و بر این مضمون احادیث صحیحه وارد شده است و هم چنین در خوك حدیث صحیح وارد شده
است به تفصیل مذکور از علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما.
[نماز کردن در جامه که شراب به آن ریخته باشد]
(و لا باس بالصّلاة فی ثوب اصابه خمر لأنّ اللَّه عزّ و جلّ حرّم شربها و لم یحرّم الصّلاة فی ثوب اصابته) و باکی نیست نماز کردن در
جامه که شراب به آن ریخته باشد یا رسیده باشد زیرا که حق سبحانه و تعالی خوردنش را حرام کرده است، و حرام نکرده است
نماز را در جامه که شراب به آن رسیده باشد. بدان که ظاهر کلام صدوق طهارت خمر است اگر چه شیخ بهاء الدین محمد رحمه
اللَّه میفرمود که این عبارت دلالت بر طهارت ندارد بلکه او شراب را نجس میداند و عفو میداند مثل خون کمتر از درهم، و علی
اي حال نماز کردن در آن را جایز میداند و بحث در این است. و سید مرتضی و شیخ طوسی هر دو نقل اجماع کردهاند بر نجاست
شراب و روایات در این باب متعارض است، و از طرفین احادیث بسیار هست. صدوق احادیث نجاست را حمل بر تقیه یا استحباب
اجتناب کرده است. و اکثر علما احادیث طهارت را حمل بر تقیه کردهاند چون در زمان خلفاي بنی امیه و بنی عباس این احادیث را
از ائمه هدي نقل کردهاند. ص: 543 و جمعی از علماي آن زمان بواسطه خوش آمد خلفا حکم به طهارت
آن کرده بودند و خلفا میخوردند ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم از روي تقیه بر دوستان خود که مبادا به ایشان ضرري رسد از
اجتناب از آن فرمودهاند که نماز در آن جامه میتوان کرد چون شیعیان با سنیان مینشستند و اگر چه نمیخوردند شراب به رخوت
ایشان میریختند اگر ایشان اجتناب مینمودند سنیان بیشتر میریختند چنانکه نزد عوام متعارفست الحال نیز. و این عبارتی که
صدوق نقل کرده است ظاهرا عبارت حدیث صحیحی است که در علل از حضرت امام محمد باقر، و امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیهما روایت کرده است که جمعی از اصحاب از ایشان پرسیدند که جامه کرباس میخریم از جماعتی که میدانیم که بافندههاي
این جامهها شراب میخورند و پیه خوك را آلات جولاهی میمالند آیا نماز میتوانیم کرد در این جامهها پیش از آن که بشوییم
آنها را حضرت فرمودند که بلی باکی نیست حق سبحانه و تعالی حرام کرده است خوردن و آشامیدن آنها را و حرام نکرده است
پوشیدن و دست مالیدن و نماز کردن در آنها را. و این حدیث صریح نیست در طهارت زیرا که راوي علم به ملاقات نداشته است و
احادیث از این باب بسیار میآید و علتی که حضرت فرمودهاند ممکن است حمل کردن بر این که در چنین جائی که علم به
ملاقات نداشته باشد حق سبحانه و تعالی حرام نکرده است نماز را نه جائی که علم داشته باشند و الا بر صدوق لازم میآید که
خوك هم پاك باشد اما ظاهرا صدوق آن را نیز التزام میکند و لهذا خوك را در این باب ذکر نکرده است و اللَّه تعالی یعلم. و
هیچ شک نیست که احتیاط در دین اجتناب مطلق است چنانکه حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید امر به اجتناب از آن کرده است
صفحه 245 از 318
مطلقا. دیگر خلافست در مسکرات غیر خمر و در فقاع و عصیر عنبی که جوش زده باشد و ص: 544 قوامی
گرفته باشد و هنوز دو ثلث آن نرفته باشد اکثر علما بر نجاست همهاند، و احوط اجتنابست، و روایات بر نجاست مسکرات و بوزه
هست، و در عصیر عنبی اگر چه روایت بر نجاست ندیدهام و لیکن روایت هست که آن نیز شرابست، علما ذکر کردهاند که هر گاه
شراب باشد پس نجس است و خالی از اشکالی نیست حکم به نجاست اینها کردن و اللَّه تعالی یعلم.
[نماز کردن در خانهاي که شراب باشد]
(فامّا فی بیت فیه خمر فلا یجوز ال ّ ص لاة فیه) اما در صورتی که در آنجا شرابی در ظرفی باشد نماز در آن صورت جایز نیست. و
حدیث عمار ساباطی که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که نماز مکن یا نمیتوان کرد در خانه که
در آنجا شراب یا مست کننده باشد، اکثر علما حمل بر کراهت کردهاند و اجتناب اولی است.
[کسی که بول کند و اندکی از بول برانش بچکد و فراموش کند و نماز کند]
(و من بال فاصاب فخذه نکتۀ من بوله فصلّی ثمّ ذکر أنّه لم یغسله فعلیه أن یغسله و یعید صلاته) و کسی که بول کند و اندکی از
بول برانش بچکد و فراموش کند و نماز کند بعد از آن به خاطرش آید که نشسته بود بر او لازمست که بشوید و نماز را اعاده کند
و این حدیث را شیخان به سندي نقل کردهاند که ضعفی دارد اما مؤید این حدیث احادیث صحیحه هست، و احادیث صحیحه
هست که اعاده نمیباید کرد. و حدیث صحیحی هست که در وقت اعاده کند و در خارج وقت لازم نیست و اکثر بر اینند، و بهتر
آنست که اگر در وقت اعاده کند قصد قربت کند و قصد وجوب نکند، و اگر در خارج وقت نیز بقصد قربت قضا کند بهتر است و
اللَّه تعالی یعلم. (و ان وقعت فأرة فی الماء ثمّ خرجت فمشت علی الثّیاب فاغسل ما رأیت من أثرها و ما لم تره انضحه بالماء) و اگر
موشی در آبی رود و از آنجا بیرون آید و راه رود بر جامها پس بشوي هر چه را ببینی از اثر ص: 545 تري
آن و هر چه اثر آن ظاهر نباشد آبی بر آن بریز. و این مضمون صحیحه علی بن جعفر است و ظاهرش دلالت میکند بر نجاست
موش و لیکن علی بن جعفر چند حدیث صحیح دیگر از او منقولست که دلالت میکند بر آن که موش پاکست و از آن جمله
حدیث داخل شدن موش بود در روغن که حضرت فرمودند که چون زنده بیرون آمده است روغن نجس نیست و گذشت پس این
حدیث را حمل بر استحباب باید کرد.
[خون قروح و جروح]
(و ان کان بالرّجل جرح سائل فاصاب ثوبه من دمه فلا باس بأن لا یغسله حتّی یبرأ و ینقطع الدّم) و هر گاه شخصی را جراحتی یا
دملی باشد که از آن خون آید و بند نشود و جامهاش خونین شود باکی نیست که خون را نشوید و با آن خون نماز کند تا به شود و
خون منقطع شود پس بعد از آن رعایت درهم میکند اگر کمتر از درهم است عفو است و درهم و زیاده را میشوید و بر این
مضمون احادیث صحیحه وارد شده است. و ظاهر احادیث آنست که تا خون بند نشود اجتناب مطلقا واجب نیست و جمعی از علما
قایلند به آن که بقدر ضرورت معفو است. پس تا ممکن باشد نگذارد که خون تعدي کند به موضعی دیگر، و اگر ممکن باشد که
خرقه بر آن بندد که ما لا یتم ال ّ ص لاة فیها باشد و همان نجس شود با امکان همان مقدار معفو است، و احوط اینست که رعایت این
قول بکند اگر چه اظهر آنست که این رعایت واجب نیست بخلاف بول و خون استحاضه که در آنها احتیاط بیشتر میباید کرد
چنانکه گذشت.
صفحه 246 از 318
[نجاست غیر مسري]
(و سئل ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه عن خصیّ یبول فیلقی من ذلک شدّة و یري البلل بعد البلل قال یتوضّأ ثمّ ینضح
ثوبه فی النّهار مرّة واحدة) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کرد عبد الرحیم قصیر از خصی که ذکر و خصیه او را قطع کرده
باشند و بول کند و ص: 546 مشقت کشد به اعتبار آن که چون قوت ما سکه ضعیف شده است همیشه
رطوبتی ظاهر میشود و ظاهرش آنست که بول باشد و همیشه میشوید و دیگر ظاهر میشود حضرت فرمودند که وضو میسازد
یعنی از جهت هر نمازي علی الظاهر و آب به جامهاش میریزد یعنی میشوید در روزي یک بار. و چون حضرت صلوات اللَّه علیه
بلفظ نهار فرمودند نه بلفظ یوم ظاهرش آنست که در شب نیز جامه را باید شست مگر آن که بگوئیم که چون در اینجا شب را
نفرمودند نباید شست بنا بر حدیثی که وارد شده است که: اسکتوا عمّا سکت اللَّه عنه یعنی شما کاري ندارید به آن چه حق سبحانه
و تعالی نفرموده است، بلکه ظاهر حدیث آنست که چون یقین نداریم که این تري بولست شستن واجب نیست بلکه آب ریختن
سنت است. چنانکه اکثر احادیثی که بلفظ نضح واقع شده محمول بر استحبابست چنانکه حدیث موثق سماعه نیز وارد شده است که
در جروح و قروح روزي یک مرتبه جامه را بشویند. و اکثر علما آن را حمل بر استحباب کردهاند و تحقیقش اینست که اگر علم به
همرسد که این تري بول است شستن واجب است، و اگر مشکوك فیه باشد آب ریختن سنت است و اللَّه تعالی یعلم. و چون عبد
الرحیم که راوي این حدیث است مجهول الحال است علما مطلقا حمل بر استحباب کردهاند و لیکن چون صدوق حکم به صحت
آن کرده است همین از براي عمل به آن کافی است. (و سال علیّ بن جعفر اخاه موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن الرّجل وقع
ثوبه علی کلب میّت قال ینضحه و یصلّی فیه و لا باس) و به اسناد صحیح سؤال کرد علی بن جعفر از برادرش حضرت امام موسی
کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که جامهاش بر سگی مرده خورد حضرت فرمودند که آبی بر آن جا بریزد، و در آن نماز کند و
باکی نیست، و این حدیث ص: 547 صحیح نیز رد آن قول میکند که هر گاه جامه یا بدن شخصی به مرده
خورد نجس میشود به نجاست حکمی به این معنی که تا نشویند آن موضع را نماز نمیتوان کرد، و اگر چیزي ملاقات کند آن
موضع را به رطوبت آن چیز نجس نمیشود. و حدیثی صریح بر این معنی دلالت نکرده است بلکه بعضی احادیث مطلقه وارد شده
است که آن چیز را آب کشند، و بعضی احادیث مطلقه وارد شده است که شستن لازم نیست مثل این دو حدیث صحیح علی بن
جعفر که یکی در حمار وارد شده است، و یکی در سگ پس این احادیث را حمل بر ملاقات به یبوست میکنیم و نضح را بر
استحباب، و احادیث شستن را حمل میکنیم بر آن که ملاقات به رطوبت باشد. مع هذا نضحی که در این حدیث وارد شده است به
اعتبار آنست که سگست و در سگ مطلقا احادیث وارد است که ملاقی آن را به یبوست نضح کنند و به رطوبت بشویند لهذا در
حدیث حمار نضح نبود و ظاهر نضح آب پاشیدن است و لیکن در حدیث صحیح وارد شده است که آب بر آن بریزد بنا بر این
علما نضح را تفسیر کردهاند در همه جا به آب ریختن و اللَّه تعالی یعلم.
باب العلۀ التی من