گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
باب العلۀ التی من اجلها وجب الغسل من الجنابۀ و لم یجب من البول و الغائط






[غسل جنابت فی نفسه واجب است]
این باب در بیان علتی است که به سبب آن علت غسل از جنابت واجبست و از بول و غایط واجب نیست. بدان که ظاهر این کلام
آنست که غسل جنابت فی نفسه واجب باشد، و ظاهر بسیاري از احادیث نیز چنین است بلکه غیر آن از اغسال نیز ظاهرش وجوب
لنفسه است چنانکه گذشت. و اکثر علما جمیع طهارت را واجب لغیره میدانند و امثال این احادیث را حمل بر سببیت کردهاند یعنی
صفحه 247 از 318
جنابت مثلا سبب آنست که چون وقت نماز داخل شود غسل واجب شود چنانکه در حدیث صحیح زراره گذشت که هر گاه داخل
شود وقت واجب میشود طهور که وضو و غسل و تیمم است و هم چنین نماز بعد از دخول وقت واجب میشود. و فایده خلاف در
آن ظاهر میشود که هر گاه شخصی خواهد که پیش از دخول وقت غسل کند و مشغول الذمه به نماز، یا طواف، یا مس کتابت
قرآن واجب مثلا نباشد آیا در نیت قصد واجب میکند یا سنت؟ جمعی که واجب لنفسه میدانند قصد واجب میکنند و باقی قصد
سنت. و مظنون بنده آنست که غسل جنابت لنفسه واجبست و باقی طهارات لغیرها، و لیکن احوط آنست که اگر شخصی خواهد که
، پیش از وقت غسل کند و نماز قضا داشته باشد بقصد نماز قضا غسل کند و میباید در خاطر داشته باشد که لوامع صاحبقرانی، ج 1
ص: 549 بعد از غسل نماز قضا بکند و همین کافی نیست که نماز قضا دارد علی الظاهر. و اگر مشغول الذمه نباشد اگر دو رکعت
نماز نذر کند باین عنوان که اگر توفیق صلوات بر نبی و آل او بیابم فللّه علیّ خداي راست بر من که دو رکعت نماز بکنم قربۀ إلی
اللَّه و بعد از آن یک مرتبه صلوات بفرستد در این صورت غسل واجب میشود از جهت نماز نذر پس در وقت غسل نیت میکند
که غسل جنابت میکنم از جهت رفع حدث و مباح بودن این نماز و باقی نمازها و باقی چیزهائی که به سبب غسل مباح میشود از
جهت آن که واجبست قربۀ إلی اللَّه. و اگر در وقت غسل رفع حدث جنابت را قصد کند بیاینها که مذکور شد ظاهرا صحیح باشد
به آن که نیت کند که غسل جنابت میکنم قربۀ إلی اللَّه، و معنی غسل جنابت همین است که غسل میکنم که جنابت برطرف شود،
و لیکن بعنوان نذر بیدغدغه است، و بر همه اقوال علما صحیح است، و اگر این معنی را در همه اغسال و وضو و تیمم رعایت نماید
نهایت احتیاط به جا آورده است. و اگر در وضوي پیش از وقت وضو را بقصد دو رکعت نماز سنت به جا آورد بهتر است و چون
وقت داخل شود به آن وضو نماز واجب میتواند کرد به اتفاق علما، و اگر در این صورت قصد قربۀ کند کافی است بلکه در همه
عبادات قصد قربۀ کافی است. و اشکال که هست آنست که میان خود و جناب اقدس الهی نیت را درست کند که من اطاعت فرمان
الهی میکنم چون فرموده است که این عبادات را به جا آورید و اصلا قصد بهشت و خلاصی از جهنم را منظور ندارد و چون این
معنی بسیار مشکل است اگر قصد رضاي الهی را با قصد خلاصی از عذاب الهی و رسیدن به مراتب عالیه بهشت به جا آورد صحیح
است و میباید که محض طمع بهشت و خلاصی از جهنم منظورش نباشد. و این نیات را قبل از اراده عبادات درست میباید کرد و
بعد از آن در حال ص: 550 عبادت همین بس است که متذکر باشد که غسل میکند و همین که در خاطر
دارد که غسل میکند البته خواهد دانست که غسل را از جهت این میکنم که از حدث جنابت پاك شوم و نماز توانم کرد و اینها
بحسب فرموده الهی است و لازم نیست که بر زبان راند که اغتسل لرفع الحدث و لاستباحۀ الصلاة لوجوبه قربۀ إلی اللَّه یا به فارسی
بگوید که غسل میکنم از جهت برداشتن حدث و مباح شدن نماز از جهت رضاي الهی و یا بخاطر بگذراند این معانی را. هیچ یک
از اینها نیت نیست زیرا که نیت عبارتست از داعی بر فعل. بسیار است که قصد شخصی ریاء است که مردمان او را خوب دانند و در
خاطر میگذراند که این فعل را محض رضاي الهی به جا میآورم و در این صورت حق سبحانه و تعالی میداند که او کاذبست و
خودش نیز میداند که دروغ میگوید و چیزي که او را بر این فعل داشته است محض دیدن مردم است لهذا اگر مردم نباشند
نمیکند و چون مردم باشند میکند. پس ظاهر شد که آن چه از مردمان وسواس میکنند در نیت و مکرر نیت میکنند کار شیطان
است و یکی از شیاطین نام او وسواس است که حق سبحانه و تعالی امر فرموده که سوره قل اعوذ برب الناس را مکرر بخوانند از
روي اخلاص تا حق سبحانه و تعالی شر آن ملعون را از این کس کفایت کند. و دیگر دعا که بعضی گذشت و بعضی خواهد آمد
و اگر چنین شخصی از شر شیطان خلاصی نداشته باشد باید که بینیت عبادات را به جا آورد که در این صورت مشروع نیست او را
نیت کردن و محالست که کسی کاري بینیت تواند کرد. و البته هر کس متوجه مسجد میشود نیت نماز دارد و چون رو بقبله کرد
و به نماز ایستاد نیت نماز دارد و نماز را از جهت رضاي الهی آمده است که بکند دیگر نام بردن بیمعنی است باید که اللَّه اکبر
بگوید و در وقت وضو آب بر رو ریزد و هم چنین غسل. ص: 551 و لهذا در احادیث وضو و غسل و تیمم
صفحه 248 از 318
که حضرات رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم بیان فرمودند هیچ جا نفرمودند که پیش از وضو یا غسل یا تیمم نیت بکنید
بلکه یک جا فرمودند که نیت خود را از جهت رضاي الهی خالص کنید و إن شاء اللَّه در نماز بسطی داده خواهد شد.
[به چه جهت امر به غسل جنابت شده، و از جهت غایط و بول نه]
(جاء نفر من الیهود إلی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فساله أعلمهم عن مسائل فکان فیما سأله ان قال لأيّ شیء أمر اللَّه عزّ و جلّ
بالاغتسال من الجنابۀ و لم یامر بالغسل من الغائط و البول فقال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله انّ آدم لمّا اکل من الشّجرة دبّ ذلک
فی عروقه و شعره و بشره فاذا جامع الرّجل اهله خرج الماء من کلّ عرق و شعرة فی جسده فاوجب اللَّه عزّ و جلّ علی ذرّیته الاغتسال
من الجنابۀ إلی یوم القیمۀ، و البول یخرج من فضلۀ الشّراب الّذي یشربه الانسان، و الغائط یخرج من فضلۀ الطّعام الّذي یاکله الانسان
فعلیه [او فعلیهم] فی ذلک الوضوء قال الیهوديّ صدقت یا محمّد) بسند قوي کالصحیح منقولست از حضرت سید جوانان اهل بهشت
امام حسن صلوات اللَّه علیه که جمعی از یهودان به نزد حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه و آله آمدند و داناترین ایشان از آن حضرت ده
سؤال کرد و از آن جمله این سؤال بود که گفت که حق سبحانه و تعالی از چه جهت امر به غسل فرموده است از جهت جنابت، و
غسل را واجب نساخت از جهت غایط و بول پس حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که چون آدم از شجره تناول نمود لذت آن
در جمیع رگهاي آن حضرت دوید حتی در پوست و موي آن حضرت جا کرد، پس چون آدمی با اهل خود جماع کرد آب منی از
هر رگی و مویی که در بدن او هست بیرون میآید، پس حق سبحانه و تعالی واجب گردانید بر ذریت آن حضرت که غسل جنابت
بکنند تا روز قیامت، و بول از فضله آبی که آدمی میخورد بیرون میآید، و غایط از فضله طعامی که ص:
552 میخورد بیرون میآید پس بنا بر این در آن وضو مقرر ساخت چون از همه اعضا بیرون نیامده است و علت وضو را حضرت
پیشتر فرموده بودند یهودي گفت راست فرمودي یا محمد. و مؤید این معنی اطبا نیز ذکر کردهاند که چون منی از کل بدن بیرون
میآید لهذا بعد از آمدن کل اعضا سست میشود و به سبب آن یبوستی در همه اعضا بهم میرسد و یبوست سرایت به دماغ
میکند پس لازمست که آب به همه اعضا برسانند تا تدارك آن یبوست بشود و چون در غالب احوال منی میآید این حکم غسل
جاري شد و نادر را که جماع بدون انزال است حکم غالب دادند طردا للباب چنانچه در جمیع احکام شرایع چنین است مثلا شراب
حرمتش به اعتبار زوال عقل است و آن غالب است و اندکی که عقل را زایل نکند حکم بسیار دارد و علی هذا القیاس پس از این
حدیث ظاهر شد که فی نفسه غسل جنابت لازمست قطع نظر از نماز. و ممکن است که در واقع چون این منی از شهوت نفسانی
آمده است به سبب آن از قابلیت مناجات اعظم الهی که آن نماز است افتاده است پس چون غسل میکند حق سبحانه و تعالی به
سبب غسل گناهان اعضاي او را همه میآمرزد و قابل آن مناجات میشود چنانکه یهودي بعد از آن سؤال کرد که یا محمد چه
ثواب دارد کسی که غسل جنابت بکند از جنابت حلال که با حلال خود مجامعت کرده باشد حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و
آله فرمودند که چون مؤمن با حلال خود مجامعت میکند هفتاد هزار فرشته بالهاي خود را میگشایند از خوشحالی و رحمت الهی
نازل میشود پس چون غسل میکند حق سبحانه و تعالی بعدد هر قطره آب که به بدن او میرسد خانه در بهشت از جهت او بنا
میفرماید و این غسل جنابت سري از اسرار الهی است که در میان او و خلق است چون کسی بر آن مطلع نیست بغیر از حق سبحانه
و تعالی و چون غسل ص: 553 میکنند قابل فیوض الهی میشوند. و احادیث صحیحه در وضو گذشت که
هر که در وضو بسم اللَّه میگوید چنانست که غسل کرده است و تفسیرش گذشت، و در همه جا این قسم تأویل میتوان کرد اما
منافات با ظاهر ندارد و ظاهرش وجوب لنفسه است و اللَّه تعالی یعلم. و قریب باین علت از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه بطریق
کالصحیح منقولست که فضل بن شاذان از آن حضرت روایت کرده است در فرق میان وضو و غسل با عللی که بعد از این مذکور
میشود، و عمده علتها بندگی و تعبد است که میباید آن منظور بندگان الهی باشد و اینها بمنزله نکاتست، و بسا باشد که در هر
صفحه 249 از 318
حکمی علتهاي بسیار باشد و عقول همه کس به آن نتواند رسید و در خور عقول ضعیفه این علتها فرموده باشد و اکثر اوقات چنین
است لهذا بحسب اختلاف عقول مختلف میفرمایند و در واقع همه حق است و همه علت است و اللَّه تعالی یعلم. (و کتب الرّضا
من جواب مسائله علۀ غسل الجنابۀ النّظافۀ لتطهیر الانسان ممّا اصابه من اذاه و «1» صلوات اللَّه علیه إلی محمّد بن سنان فیما کتب
تطهیر سایر جسده لأنّ الجنابۀ خارجۀ من کلّ جسده فلذلک وجب علیه تطهیر جسده کلّه و علّۀ التّخفیف فی البول و الغائط انّه اکثر
و ادوم من الجنابۀ فرضی فیه بالوضوء لکثرته و مشقّته و مجیئه بغیر ارادة منه و لا شهوة، و الجنابۀ لا تکون الّا بالاستلذاذ منهم و
الاکراه لأنفسهم) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه نوشتند در جواب سؤالاتی که محمد بن سنان از آن حضرت کرده بود از آن جمله
سؤال کرده بود از علت وجوب غسل ص: 554 جنابت حضرت نوشتند که علت غسل جنابت پاکیزگی است
که پاکیزه سازد آدمی را از آن چه به او رسیده است از منی و باقی بدن را پاك کند چون منی از جمیع بدن بیرون میآید از این
جهت جمیع بدن را در غسل میباید شست و علت سبک ساختن تکلیف وضو از جهۀ بول و غایط آنست که اینها بیشتر واقع
میشوند و کثرتش بیشتر از جنابت است پس حق سبحانه و تعالی از بندگان راضی شد به همین اعضا چون بسیار واقع میشود، و
اگر غسل را واجب میساخت بر ایشان شاق بود هر ساعت غسل کردن و مع هذا بیاختیار میآیند اینها در غالب اوقات و شهوتی
داعی نیست در فعل اینها، و در جنابت بواسطه لذتی و شهوتی که در آن هست و خود را بر آن میدارند و گاه گاهی است غسل بر
ایشان شاق نبود غسل مقرر ساخت. مجملا غسل جنابت کفاره آن لذتی است که برده است و کفاره گناهانی است که کرده است،
و سبب تطهیر ظاهر و باطن است بفضل الهی و اگر در بول و غایط نیز غسل مقرر میساخت کفاره گناهان میشد بواسطه مشقت بر
ایشان مقرر نساخت و بسم اللَّه را در حین وضو مقرر ساخت که بگوئید و وضو نیز مثل غسل شود به تفضل او تعالی شأنه.
باب الاغسال
[اغسال مستحب]
(قال ابو جعفر الباقر صلوات اللَّه علیه الغسل فی سبعۀ عشر موطنا لیلۀ سبع عشرة من شهر رمضان و لیلۀ تسع عشرة و لیلۀ احدي و
عشرین و لیلۀ ثلاث و عشرین و فیها ترجی لیلۀ القدر و غسل العیدین و اذا دخلت الحرمین و یوم تحرم و یوم الزّیارة و یوم تدخل
البیت و یوم التّرویۀ و یوم عرفۀ و اذا غسّلت میّتا او کفّنته او مسسته بعد ما یبرد و یوم الجمعۀ و غسل الکسوف اذا احترق القرص کلّه
فاستیقظت و لم تصلّ فعلیک ان تغتسل و تقضی ال ّ ص لاة و غسل الجنابۀ فریضۀ) این حدیث محمد بن مسلم است که صدوق از او
روایت کرده است بسند حسن کالصحیح و شیخ بسند صحیح و لیکن صدوق بعضی از حدیث را ترك کرده است و آن را ذکر
میکنم محمد ذکر کرده است که حضرت فرمودند که غسل در هفده موضع است. اول: غسل شب هفدهم ماه رمضان و آن شبی
است که لشکر حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که سیصد و سیزده نفر بودند با لشکر کفار مکه که اضعاف ایشان بودند
در چاه بدر به یک دیگر رسیدند، و مسلمانان در آن شب بسیار خایف و غمگین بودند، و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله تا صباح مشغول دعا بودند و روزش فتح شد و این فتح اعظم فتحها بود که ص: 556 مسلمان را شد، و
صنادید و بزرگان قریش نصف کشته شدند و نصف اسیر شدند چون چنین نعمتی حق سبحانه و تعالی کرامت فرمود به شکرانه این
نعمت سنت است که غسل کنند و آن شب مشغول عبادت باشند. دویم: غسل شب نوزدهم ماه رمضانست و در این شب مینویسند
حاجیانی را که توفیق حج مییابند، و بر یک احتمال شب قدر است و احیاي این شب سنت است، و احادیث غسل این شب بسیار
است. سیم: غسل شب بیست و یکم این ماه است و این شبی است که اوصیاي پیغمبران در این شب به جوار رحمت الهی واصل
شدهاند، و از آن جمله بهترین ایشان حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهم به عالم وصال ارتحال فرمودند، و در این شب حضرت
صفحه 250 از 318
عیسی را به آسمان بردند، و روح حضرت موسی را به بهشت بردند صلوات اللَّه علیهما. چهارم: غسل شب بیست و سیم و در این
شب امید لیلۀ القدر هست یعنی احتمال شب قدر در این شب بیشتر از شبهاي دیگر است بلکه البته شب قدر است چون امید
معصومین متحقق الوقوع است و لیکن حکمت الهی اقتضا نموده است که صریح نفرماید. پنجم و ششم: غسل عید رمضان و عید
قربان است. هفتم و هشتم: غسل اراده دخول حرم خداست پیش از دخول و آن از محلی است که میل نصب کردهاند، و ممکن
است که مراد از آن مکه معظمه باشد چنانکه خواهد آمد، و هم چنین حرم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و آن از عایر است تا و
عیر، و محتمل است که مراد از آن شهر مدینه باشد پیش از دخول و بعد از دخول در حرم در هر دو جا جایز است. نهم: روز احرام
بحج است یا عمره و تغییر اسلوب از این جهت فرمودند که اگر صبحی غسل کنند و قریب به غروب احرام بندند صحیح است. لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 557 دهم: روز زیارتست یعنی طواف کعبه، و بعضی تعمیم کردهاند که شامل طواف و زیارت حضرات سید
المرسلین و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم باشد و ضرر ندارد چون احادیث غسل زیارات قریب به تواتر است و اگر حدیث دیگر
نمیداشتیم اشکالی داشت از همین حدیث استدلال کردن آن چون ظاهرش طواف خانه است و احتمال غسل زیارت نبی صلوات
اللَّه علیه نیز هست که آن هم مراد باشد چون لفظ حرمین از پیش گذشته است و احتمال همه دارد و لیکن به احتمال استدلال
نمیتوان کردن. یازدهم: غسل دخول کعبه است پیش از دخول البته و اینجا نیز مثل سابق است که غسل صبح از براي عصر کافی
است به تفصیلی که در کتاب حج خواهد آمد که خواب نرفته باشد بعد از غسل یا حدث نکرده باشد در غسل احرام و ما بعد علی
خلاف. دوازدهم: غسل روز ترویه است و آن روز هشتم ذي الحجه است و در وجه تسمیه احادیث بسیار وارد شده است که در
کتاب حج خواهد آمد با وجه تسمیه عرفه. سیزدهم: غسل روز عرفه است و آن روز نهم ذي الحجه است. چهاردهم: غسل مس میت
است هر گاه میت را غسل داده باشی و پیش از غسل و بعد از سرد شدن دست به بدن او رسانیده باشی و خواهی که میت را کفن
کنی مستحب است که غسل مس واجب را در این وقت به جا آوري تا در وقت کفن کردن پاك باشی. و در بعضی از نسخ در این
کتاب، و در خصال، و در تهذیب به جاي واو او واقع شده است و ظاهرا غلط نساخ است و واو میباید، و بنا بر نسخه بعضی گفتهاند
که مراد از: اذا غسلت میّتا غسل میت است یعنی غسل میت واجبست و در وقت کفن کردن غسل مس واجبست چون مس میت
کرده است، یا غسل ص: 558 واجب را در این وقت به جا آوردن سنت است و هم چنین هر گاه مس میت
بعد از سرد شدن و پیش از غسل دادن کرده باشی غسل از جهۀ آن واجبست و او در هر دو جا بمعنی واو است چنانکه در قرآن
43 بمعنی واو است چنانکه در باب تیمم مذکور خواهد شد و اینها تکلفی است که ضرور : مجید أَوْ جاءَ أَحَ دٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ 4
نکرده است مع هذا اکثر نسخ واو است و سهو نساخ بسیار است. و قرینه دیگر آن که مصنف در خصال قبل از این عبارت گفته
است و غسل المیت و اذا غسّلت میتا و هم چنین در کتاب امالی و غرض از این تطویل آنست که این غلط را بزرگان کردهاند
بواسطه عدم تتبع و بنا بر آن دو نسخه. پانزدهم: غسل میت خواهد بود و بنا بر این نسخه و نسخه تهذیب پانزدهم غسل جمعه است.
شانزدهم: غسل کسوف است یا خسوف هر گاه تمام قرص گرفته باشد و بیدار شوي و نماز نکرده باشی پس بر تو لازمست که
غسل کنی و نماز کسوف شمس و خسوف قمر را قضا کنی و عبارت خصال باین عنوانست که فاغتسل و اقض الصلاة و در عبارت
شیخ فاغتسل هست و قضا ساقط شده است. بنا بر این سید محمد و بعضی دیگر گفتهاند که در اینجا قضا مذکور نیست پس ظاهرش
آنست که غسل از جهۀ ادا باشد یا اعم از ادا و قضا اما چون ظاهر شد که از قلم نساخ افتاده است مشکل است قایل شدن به
استحباب غسل از جهۀ ادا با آن که وقتش معلوم نیست که چه مقدار خواهد آمد خصوصا هر گاه به شروع در انجلا وقتش بیرون
رود. و بعضی از اصحاب گفتهاند که اگر دو رصدي عادل خبر دهند اعتماد میتوان کرد در تطویل نماز پس اگر ایشان خبر دهند
که وقتش طولی دارد و زمان غسل قریب بزمان وصول باشد مثلا بلاد حاره که در همه وقت و در همه ص:
559 جا غسل میتوان کرد و در این صورت نیز اشکال زایل نمیشود چون رصدي را محال است که علم به همرسد غالبا و اعتماد
صفحه 251 از 318
بظن ایشان کردن بیمستند شرعی مشکل است و از آن که روایت بلفظ امر واقع شده است بعضی قایل بوجوب غسل شدهاند، و
جزم بوجوب یا استحباب مشکل است اولی آنست که در غسل از جهۀ قضا قصد قربت کند و اللَّه تعالی یعلم. هفدهم: غسل جنابت
واجبست که وجوب آن از قرآن مجید ظاهر شده است و چنین واجبی را در اصطلاح حدیث فریضه میگویند و بنا بر نسخه که
غسل میت دارد این جمله بر سر خود خواهد بود و هفده عدد غسل سنت خواهد بود. و سنت در اصطلاح حدیث آنست که در
قرآن بحسب ظاهر مذکور نباشد و حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله آن را گفته باشد اعم از آن که واجب باشد یا سنت پس
غسل میت و غسل مس میت که مذکور شده است سنت است به این معنی و بنا بر ظاهر این حدیث سید مرتضی رضی اللَّه عنه غسل
مس میت را سنت میداند بلکه غسل میت را نیز زیرا که غسل میت را ازاله نجاست میداند و نیت در کار نمیداند و اگر نیت بکند
ثواب خواهد داشت و سنت خواهد شد. و چون احادیث صحیحه در غسل مس میت بعنوان امر واجب شده است و معارضی ندارد
الا مثل این خبر و این قابل تاویل هست اکثر علما قایل بوجوب آن شدهاند و البته ترك نباید کرد، و اگر قصد قربت کند بهتر است
به آن که قصد وجوب یا ندب نکند و اللَّه تعالی یعلم. و بنا بر آن که جمله آخر بر سر خود باشد و غسل المیت نباشد میباید که: و
اذا غسلت میتا را بمعنی غسل میت بگیرند یا غسل مس را دو فرد حساب کنند یکی سنت و آن تقدیم آنست بر کفن و دویم واجب
و آن مطلق غسل مس است بعد از سرد شدن و قبل از غسل دادن. ص: 560 و بعضی غسل عیدین را یکی
حساب کردهاند و هم چنین دخول حرمین را و در این صورت دو عدد کم میشود و بعوض آن دو غسل میت و غسل جنابت زیاد
میشود و حکمی به سبب اینها تغییر نمییابد بلکه محض تصحیح عدد است.
[غسل جنابت و حیض در کیفیت مساویند]
(و قال الصادق صلوات اللَّه علیه غسل الجنابۀ و الحیض واحد) و آن حضرت فرمودند که غسل جنابت و حیض یکیست یعنی در
کیفیت مساویند یا در وجوب مساویند یا در هر دو و یا آن که تداخل میشود و در هر یک از اینها روایات صحیح و موثق و حسن
وارد شده است. اما کیفیت پس شکی نیست که چنانکه در غسل جنابت ترتیبی صحیح است هم چنین در غسل حیض و سایر اغسال
صحیح است و در ارتماسی نیز حیض با جنابت یکسانست در آن و هم چنین در وجوب مشترکند به اجماع علماء اسلام. و در
تداخل اغسال نیز احادیث صحیحه و کالصحیحه بسیار است از آن جمله در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه منقولست که از آن حضرت سؤال کردند که هر گاه زنی جنب باشد و حایض شود آیا غسل جنابت بر او واجبست حضرت
فرمود که غسل جنابت و حیض یکی است و ظاهر حدیث این است که غسل جنابت مجزي باشد، و دلالت میکند بر آن که در
غسل حیض نیز وضو در کار نباشد. و پنج حدیث کالصحیح از زراره و عبید اللَّه الحلبیّ و محمد الحلبیّ و ابو بصیر و حجاج خشاب
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت فرمودند که غسل جنابت و حیض یکی است و یک غسل کافی
است. و در حدیث صحیح و حسنین کالصحیح از زراره از حضرت امام ص: 561 محمد باقر یا حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما منقول است که فرمودند که هر گاه بعد از صبح غسل کنی آن غسل مجزیست از جنابت و جمعه و
عرفه و عید قربان یا کشتن شتر و سر تراشیدن و کشتن گوسفند و زیارت و هر گاه چند حق خدا جمع شود یک غسل کافی است و
بعد از آن فرمودند که هم چنین زنان را یک غسل کافی است از جهۀ جنابت و احرام و غسل جمعه و غسل حیض و غسل عید
ایشان. پس بدان که ظاهرا دغدغه در این نباشد که حایضی که جنب باشد اگر یک غسل بکند و قصد رفع حدث جنابت و حیض
هر دو یا قصد استباحت صلاة تنها بکند صحیح است و جمعی گفتهاند که اگر قصد غسل جنابت کند از حیض مجزیست به اجماع
و اگر قصد رفع حدث حیض کند خلافست بعضی گفتهاند که مجزي است چنانکه ظاهر روایاتست، و بعضی گفتهاند که اگر وضو
ضم کند مجزیست و الا فلا، و بعضی گفتهاند که با وضو نیز مجزي نیست. و حق اینست که بیوضو هم مجزي است و اگر وضو
صفحه 252 از 318
بسازد احوط است، و بهتر آنست که بقصد هر دو بسازد و این اقاویل در صورتیست که دو غسل رافع حدث یا مبیح صلاة جمع شود
با هم اما اگر غسل مبیحی به غیر مبیحی جمع شود مثل غسل جنابت و جمعه بعضی گفتهاند که در اینجا قصد هر دو نمیتواند کرد
چون واجب و سنت ضد یکدیگرند. و حق آنست که قطع نظر از حدیث هم این وجه صحیح نیست و با هم جمع میشوند مع هذا
هم چنین حدیثی باشد که او را به سه طریق نقل کرده باشند ابن ادریس از کتاب حریز نقل کرده است از زراره از احدهما صلوات
اللَّه علیهما. و کلینی بسند حسن کالصحیح و شیخ بسند حسنی دیگر کالصحیح روایت کردهاند از حریز از زراره و در این صورت
اگر قصد همه کند ظاهرا بهتر ص: 562 است، و هم چنین اگر قصد جنابت کند جمعی کثیر کافی میدانند
از غسل جمعه، و اگر قصد غسل جمعه کند خلافست، و مشهور آنست که مجزي نیست از غسل جنابت و حق اینست که این نیز
مجزیست. اما بهتر آنست که اول غسل جنابت بکند و بعد از آن غسل جمعه احتیاطا به جا آورد باین قصد که اگر مطلوب الهی
باشد فبها و الا لغوي باشد، و هم چنین در صورتی که غسل جنابت و حیض جمع شده باشد اولی آنست که اول غسل جنابت را
واقع سازد و بعد از آن غسل حیضی احتیاطا بکند تا بقول همه علما عمل کرده باشد و اللَّه تعالی یعلم.
[در روایتی واقع شده است که هر جا وزغی را بکشد غسل بر او لازم است]
(و روي انّ من قتل وزغا فعلیه الغسل) و در روایتی واقع شده است که هر جا چلپاسه را بکشد بر او لازم است غسل. و کلینی به اسناد
خود از عبد اللَّه بن طلحه روایت کرده است که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از وزغ که
چلپاسهاش میگویند و آن چه در معموره است مارمالی میگویند و آن چه در صحراست بزرگش را آفتاب پرست میگویند و
کوچکش را انگشت عروسان و همه پنجه مثل آدمی دارند، و بعضی سوسمار را نیز از افراد وزغ میدانند حضرت فرمودند که
رجس است یعنی نجس و لهذا جمعی قایلند به نجاستش و بعضی حمل بر مبالغه کردهاند پس حضرت فرمودند که همه افراد آن
مسخند و چون آن را بکشی غسل بکن، بعد از آن فرمودند که پدرم میگفت که هر یک از بنی امیه که میمیرند بصورت وزغ
میشوند و چون عبد الملک بن مروان مرد مسخ شد بصورت وزغ و ناپدید شد و فرزندانش از فضیحت و رسوایی ترسیدند چوبی
تراشیدند و کفن در آن پوشانیدند و دفن کردند و کسی بر این معنی مطلع نشد مگر ما و فرزندانش. و احادیث معتبره در این باب
وارد شده است تا آن که دمیري در کتاب حیاة الحیوان از مستدرك حاکم که معتمد علیه سنیانست از عبد الرحمن بن لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 563 عوف روایت کرده است که گفت مقرر چنین بود که هر فرزندي که حق سبحانه و تعالی کرامت
میکرد ما را به خدمت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله میبردیم تا آن حضرت از جهت او دعا کند پس چون مروان بن
حکم را به خدمت آن حضرت بردند حضرت فرمودند وزغ بن وزغ ملعون بن ملعون. و کلینی نیز قریب باین را از زراره از حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت کرده است بسند کالصحیح. (و قال بعض مشایخنا انّ العلّۀ فی ذلک انّه یخرج من ذنوبه
فیغتسل منها) و بعضی از مشایخ و استادان ما میگفتند که علت غسل آنست که هر که وزغ را میکشد از گناهان بیرون میآید پس
غسل میکند بمنزله غسل توبه که چون به توبه پاك میشوند غسل میکنند چنانکه خواهد آمد هم چنین قاتل وزغ از گناهان
بیرون میآید. و ظاهرا حدیثی بر این معنی داشته باشند، و از مشایخ شنیدهام که کسی که وزغ را به یک ضربت بکشد هفتاد حسنه
دارد و اگر بدو ضربت بکشد یک حسنه دارد از جهت قوت ایمان و ضعف آن، و چون مشایخ صدوق در آن زمان اظهار این معنی
نمیتوانستند کرد به رمز حرف میزدند هر چند زمان خلفاي بنی عباس بود و ایشان با بنی امیه بد بودند اگر این سخنان را علماي
سنیان میگفتند ضرر نداشت اما اگر شیعه میگفتند آزار میرسانیدند. چنانکه مولانا سعد الدین ذکر کرده است لعن یزید و
اصحاب او را و لعن هر کس که با اهل بیت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله بد کردهاند و بعد از آن ذکر کرده است که چرا بعضی
از علما منع کردهاند از لعن ایشان تا تعدي نکند بأعلی پس اعلی و مرادش از اعلاي اول معاویه است و از ثانی ثلاثه و اظهار کرده
صفحه 253 از 318
است که ایشان اولایند به لعن از جهت آن که بناي ظلم را أولا ابو بکر و عمر گذاشتند در غصب حق امامت و فدك و میراث و
شهادت حضرت فاطمه و ص: 564 شهادت باقی ائمه صلوات اللَّه علیهم. و این دلالت میکند بر تشیع مولانا
یا آن که حق سبحانه و تعالی بر زبانش جاري ساخته است بیاراده او چنانکه از بسیاري از علماي ایشان واقع شده است و قاضی نور
اللَّه رحمۀ اللَّه علیه در مجالس المؤمنین اکثر را نقل کرده است.
[وارد شده است که هر که بقصد دیدن مصلوب برود و او را ببیند غسل بر او واجبست]
(و روي انّ من قصد إلی مصلوب فنظر الیه وجب علیه الغسل عقوبۀ) و روایتی وارد شده است از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم که هر
که بقصد دیدن حلق کشیده برود و او را ببیند واجبست بر او غسل از جهت عقوبت بر این عمل. و ظاهرش آنست که مصلوب
بیگناه باشد و اگر مصلوب شرعی باشد سنت است که سه روز او را بردار بگذارند تا عبرت دیگران شود پس دیدن آن خوب
خواهد بود و اقلا جایز غایتش آن که جمعی از علما تخصیص دادهاند این حکم را بما بعد سه روز چون مشروع نیست گذاشتن بعد
از آن و تعمیم کردهاند که خواه شرعی باشد و خواه غیر شرعی و خواه به نهج شرع او را حلق کشیده باشند یا نه. و از مشایخ
شنیدهام که نهج شرعی آنست که مصلوب را رو بقبله بر چوب دار به پیچند تا در آنجا بمیرد و صلب به نص قرآن از جهت قطاع
الطریق است که در کتاب حدود خواهد آمد، و مناسب آنست که اگر شرعی باشد بعد از سه روز غسل بکنند و اگر غیر شرعی
باشد در همه وقت. و ظاهر کلام صدوق آنست که واجب باشد و اکثر حمل بر استحباب کردهاند و احوط آنست که به دیدن
مصلوب نروند و اگر بروند غسل را بر سبیل قربت واقع سازند و قصد وجوب و ندب نکند.
[غسل جمعه و جنابت و استحاضه]
(و سأل سماعۀ بن مهران ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن غسل الجمعۀ فقال واجب فی السّفر و الحضر الّا انّه رخّص للنساء فی السّفر
لقلّۀ الماء. و قال غسل الجنابۀ واجب، و غسل الحیض واجب، و غسل ص: 565 الاستحاضۀ واجب اذا احتشت
بالکرسف فجاز الدّم الکرسف فعلیها الغسل لکلّ صلاتین، و للفجر غسل، و ان لم یجز الدّم الکرسف فعلیها الوضوء لکلّ صلاة) و
سؤال کرد سماعه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از غسل جمعه پس حضرت فرمودند که واجبست غسل جمعه در
سفر و حضر لیکن رخصت دادهاند زنان را در سفر که غسل نکنند چون در سفر آب کم میباشد. و در نسخه کلینی که نزد بنده
است و لقلّۀ الماء است یعنی در سفر و در قلت آب هر دو زنان مرخصند. و محتمل است که متعلق به همه باشد یعنی در کمی آب
همه کس مرخصند و لیکن نسخه تهذیب موافق متن است، و هم چنین نسخه علل بعد از آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که
غسل جنابت واجبست، و غسل حیض واجبست، و غسل استحاضه واجبست هر گاه مستحاضه فرجش را از پنبه پر کند و خون از پنبه
درگذرد پس بر او واجبست که غسل کند از جهت هر دو نماز به آن که غسل کند از جهت نماز ظهر و عصر و هر دو را با هم
بکند و غسلی بکند از جهت نماز شام و خفتن و هر دو را با هم بکند و غسلی بکند از جهت نماز صبح و اگر خون از پنبه درنگذرد
پس بر او واجبست که از جهت نمازي وضو بکند. و این حدیث در همه کتب مشتمل است بر این عبارت فعلیها الغسل کلّ یوم مرّة
و الوضوء لکلّ صلاة یعنی واجبست بر این زن که هر روز یک غسل بکند و از جهت هر نماز وضوئی بسازد و صدوق نیز قایل است
به غسل از براي متوسطه و بعد ازین خواهد آمد، و فرق چنین کرده است میان قلیله و متوسطه و کثیره که اگر خون بظاهر پنبه نرسد
قلیله است، و اگر بظاهر برسد و درنگذرد و سیلان نکند متوسطه است و اگر سیلان کند کثیره است و مستند این تفصیل همین خبر
است پس ظاهر آنست که از نساخ افتاده باشد. و محتمل است که مذهب صدوق این باشد که استحاضه دو صورت دارد لوامع
صفحه 254 از 318
صاحبقرانی، ج 1، ص: 566 قلیله و کثیره و آن چه بعد از این میگوید مذهب پدر اوست و لیکن مناسب طریق او اینست که حدیث
را چنانکه وارد شده است نقل کند و بعد از آن تأویل کند نه آن که از حدیث بیندازد و اکثر جاها چنین میکند پس البته از نساخ
افتاده است و در باب استحاضه اشاره به احادیث خواهد شد إن شاء اللَّه.
[غسل نفاس واجب است]
(و غسل النّفساء واجب، و غسل المولود واجب) و غسل زنی که زاییده باشد و خونش بیاید و بند شود و از ده روز، یا هجده روز
علی الخلاف بگذرد واجبست، و غسل فرزندي که متولد شود واجبست. و در این غسل خلافست که واجبست یا سنت مشهور
استحبابست، و خلافست که غسل است و ترتیب دارد با نیت یا شستن بچه است از خون مشهور اولست و خلافست که آب میریزند
یا پنبه را تر میکنند و بر بدنش میمالند ظاهرا هر دو سنت است اول پنبه مالیدن از جهت ازاله خونست و بعد از آن غسل است و
اللَّه تعالی یعلم.
[بقیه غسلهاي واجب و مستحب]
و غسل المحرم واجب، و غسل یوم عرفۀ واجب، و غسل الزیارة واجب الّا من «1» (و غسل المیّت واجب، و غسل من غسّل میّتا واجب
علّۀ، و غسل دخول البیت واجب، و غسل دخول الحرم واجب، و یستحبّ ان لا یدخله الرّجل الّا بغسل، و غسل المباهلۀ واجب، و
غسل الاستسقاء واجب، و غسل اوّل لیلۀ من شهر رمضان یستحبّ، و غسل لیلۀ احدي و عشرین سنّۀ، و غسل لیلۀ ثلاث و عشرین لا
تترکه فانّه یرجی فی إحداهما لیلۀ القدر، و غسل یوم الفطر و غسل یوم الاضحی لا احبّ ترکهما و غسل الاستخارة یستحبّ) و غسل
مسلمان مرده واجبست و غسل کسی که غسل دهد مرده را واجبست به تفصیلی که گذشت و خواهد آمد، و غسل محرم که اراده
احرام بحج یا عمره داشته باشد ص: 567 واجبست و اکثر علما سنت میدانند، و بعضی واجب میدانند به
سبب این حدیث و حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که غسل در هفده موضع هست و از آن جمله
سه غسل فرض است غسل جنابت و غسل مس میت و غسل احرام. و احادیث بسیار بلفظ امر وارد شده است و احوط آنست که
ترك نکند و قصد وجوب و ندب نکند. و غسل روز عرفه واجبست یعنی سنت مؤکد است و هم چنین هر چه بعد از این وارد شده
است همه بمعنی مبالغه در استحبابست به اتفاق علما و بهتر آنست که این غسل را قریب به زوال واقع سازد. و غسل زیارت خانه که
طواف باشد واجبست و اکثر علما غافل شدهاند و این حدیث را دلیل غسل زیارات رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم ذکر
کردهاند و بر تقدیري که اعم باشد از همه استدلال نمیتوان کرد به این حدیث و امثال این چون در میان اغسال حج واقع شده است
و آن قرینه طوافست و از جهت خصوص زیارات احادیث صحیحه وارد شده است که خواهد آمد و هم چنین از جهت اکثر آن چه
در این حدیث و غیر این وارد شده است هر یک در محل خود احادیث بسیار دارد که مذکور خواهد شد و لیکن دأب محدثین و
علماست که در باب طهارت ذکر میکنند اینها را مجملا و در ابواب خود مفصلا و این غسل زیارت خانه سنت مؤکد است مگر آن
که مانعی داشته باشد. و غسل دخول خانه کعبه واجبست، و غسل دخول حرم واجبست و سنت است که بیغسل داخل حرم نشود و
این نیز قرینهایست که دلالت میکند بر آن که واجب بمعنی سنت مؤکد است. و غسل مباهله واجبست و مشهور میان علما آنست
که مراد روز مباهله است که روز بیست و چهارم، یا بیست و پنجم ذي الحجه است که حضرت سید المرسلین و حضرت امیر
المؤمنین و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین ص: 568 اراده مباهله فرمودند با نصاراي نجران بامر الهی
یعنی اگر بعد «1» که فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَ نا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ
صفحه 255 از 318
از آن که حقرا به دلایل بر ایشان ظاهر ساختی با تو مجادله نمایند بگو با ایشان که با شما مباهله میکنیم به آن که ما پسران خود را
میخوانیم که بیایند و شما پسران خود را، و ما زنان خود را و شما زنان خود را و ما کسانی را میخوانیم که بمنزله جان ما باشند
شما نیز ایشان را میخوانید و بعد از آن نفرین میکنیم و لعنت الهی را بر کسی میکنیم از میان ما و شما که دروغ گو باشد و بعد
از آن که چنین مقرر شد روز دیگر حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله عبایی بر دوش گرفتند و حضرت امیر المؤمنین و
فاطمه زهرا و حسنین را صلوات اللَّه علیهم داخل عبا کردند و ام سلمه و عایشه بروایت سنیان خواستند که داخل شوند حضرت
نگذاشت و از این آیه معلوم شد که حضرت امیر المؤمنین بمنزله جان پیغمبر است و در جمیع کمالات بغیر از نبوت با آن حضرت
شریک است چنانچه اخبار متواتره عامه و خاصه بر این معنی شاهد است پس آن حضرت با این حال متوجه صحرا شدند از جهت
مباهله چون صد و پنجاه کس از علماء نصاري آمده بودند و این معنی را مشاهده نمودند با خود گفتند که اگر محمد نفرین کند
یک نصرانی بر روي زمین نخواهد ماند چون بر ما ظاهر ساخت پیغمبري خود را همگی، به تضرع و زاري به خدمت آن حضرت
آمدند و استقاله کردند از آن عهد که یا رسول اللَّه ما با تو مباهله نمیکنیم بر ما رحم کن و از آن عهدي که کردیم برگرد حضرت
فرمود که برگشتم و با شما جنگ میکنیم گفتند طاقت جنگ تو نداریم یا چون بر تو شمشیر کشیم هر گاه به مباهله راضی نشویم
به جنگ چون راضی خواهیم شد؟ حضرت فرمود که پس ص: 569 جزیه مقرر سازید حضرت جزیه بر آنها
مقرر ساختند و فرمودند که عذاب را از خود دور کردید و اللَّه که اگر دعا میکردم نصرانی بر روي زمین نمیماند و آتشی در
نجران که شهر شماست میافتاد که از پرندگان احدي نمیماند و چون در این روز حقیقت اسلام ظاهر شد و بزرگی اهل بیت آن
حضرت بر منصه ظهور رسید به مرتبه که سنیان با آن شقاوت جمیع آن چه مذکور شد از عایشه و ام سلمه و غیرهما روایت کردهاند
در جمیع کتب تفاسیر و احادیث خود پس لازم است تعظیم این روز به غسل و دعا و نماز، این سخن علماست که از این حدیث
فهمیدهاند. و لیکن در حدیث وارد نشده است که روز مباهله بلکه مباهله واقع شده است و آن چه این بنده مییابم آنست که در
ابتدا شیخ مفید این سهو کرده است و بعد از آن باقی متابعت کردهاند بلکه سنت است غسل از جهت فعل مباهله چنانکه کلینی
روایت نموده است بسند حسن کالصحیح از ابی مسروق از جهت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که عرض نمودم که من با عامه
بحث میکنم و دلایل بر امامت حضرت امیر المؤمنین و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم از آیات قرآنی میآورم و همه را به
خدمت حضرت عرض کردم که من حجت بر ایشان تمام میکنم و ایشان جدل میکنند و تأویلات میکند حضرت صلوات اللَّه
علیه فرمودند که هر گاه چنین شود با ایشان مباهله کن عرض نمودم که بچه عنوان مباهله نمایم حضرت فرمودند که سه روز اصلاح
خود بکن به آن که در آن سه روز مخالفت الهی نکنی و گمان دارم که حضرت فرمود که روزه بگیر و غسل بکن و با او به صحرا
رو و انگشتان دست راستت را در انگشتان او کن و با او به انصاف سر کن به آن که اول خود را مقدم دار و بگو اللَّهمّ ربّ
السّماوات السّبع و ربّ الارضین السّبع عالم الغیب و الشّهادة الرّحمن الرّحیم اگر ابو مسروق انکار حق کند و دعوي باطل پس فرو
فرست عذابی از آسمان یا ص: 570 معذب ساز او را بعذاب الیم در زمین بعد از آن نفرین بر او کن و بگو
و اگر فلانی انکار حق کرده است و دعوي باطل پس بفرست بر او عذابی از آسمان یا معذب ساز او را به عذابی الیم پس حضرت
فرمود که البته زمانی نخواهد گذشت که خواهی دید که او به بلائی مبتلا خواهد شد راوي میگوید که چون با چند کس مباهله
نمودم و ایشان به بلاها مبتلا شدند دیگر هر کس را به مباهله میخواندم اجابت من نمیکرد و در حدیث صحیحی وارد شده است
که هفتاد مرتبه این دعا و نفرین را بکن. و دیگر اخبار بسیار در این باب وارد شده است، و دأب محدثین بود چنانکه صفوانی که
استاد شیخ مفید است و معاصر ابن بابویه است عظیم الشأن بود روزي در مجلس ابن حمدان با قاضی موصل بر سر امامت علی بن
ابی طالب سخن درآمد و هر چند صفوانی دلایل میگفت او مکابره میکرد تا عاقبت صفوانی با او گفت که با تو مباهله میکنیم
قرار دادند که فردا مباهله کنیم روز دیگر مباهله کردند و دست در دست یکدیگر کردند و مقرر بود که قاضی هر روز به خانه امیر
صفحه 256 از 318
ابن حمدان حاضر میشد آن روز و روز دیگر نیامد امیر گفت که احوال قاضی را بگیرید شخصی رفت و برگشت و گفت که
قاضی همان ساعت که از اینجا برخاست تب کرد و آن دستی که به مباهله دراز کرده بود باد کرده و سیاه شده است و روز دیگر
قاضی بجهنم واصل شد پادشاهان آل بویه او را طلبیدند و بسیار نزد ایشان معتبر شد. و حکایت میرزا مخدوم شریفی در مجلس شاه
اسماعیل ثانی و مباهله نمودن میر مرتضی با او و اخراج او در روز سیم مباهله از ایران مشهور است پس ظاهر شد که غسل از براي
مباهله این غسل است و اللَّه تعالی یعلم. دیگر غسل استسقا واجبست و کیفیت نماز استسقا مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی. و
غسل شب اول ماه رمضان مستحب است، و غسل شب بیست ص: 571 و یکم و شب بیست و سیم سنت
است آن را ترك مکن. و صدوق لفظ سنت را ترك کرده است، و در کلینی و تهذیب هست پس به درستی که امید شب قدر در
یکی از این دو شب هست و در کلینی و تهذیب بلفظ جمع واقع شده است و ظاهرش آنست که مراد شب اول و این دو شب باشد و
محتمل است که مراد شب نوزدهم و این دو شب باشد و بظهور گذاشته باشد چون سماعه از آن حضرت مکرر شنیده بود، و ممکن
است بر سبیل تعظیم بلفظ جمع وارد شده باشد چون شب قدر بهتر از سی هزار شب است اما در اینجا نسخه صدوق اظهر است. و
غسل روز عید فطر و عید اضحی سنتی است که دوست میدارم که کسی ترك این دو غسل نکند. و در اینجا نیز سنت از قلم
صدوق ترك شده است، و غسل استخاره مستحب است و جمعی از علما گفتهاند که مراد از این استخاراتی چند که بعد از این
مذکور خواهد شد و لیکن سهو کردهاند بلکه ظاهر حدیث مطلق است استخاراتست استخاراتی که غسل در آن وارد شده است
مؤید عموم است و لا اقل در آنجاها آکد باشد و مبالغه بیشتر باشد و إن شاء اللَّه در باب استخارات مفصل مذکور خواهد شد و این
خبر سماعه موثق کالصحیح است باصطلاح متأخرین و تا غایت ندیدهام که کسی در این حدیث سخنی گفته باشد بلکه اصحاب آن
را قبول نموده عمل به آن کردهاند و مؤید اکثر غسلهائی که در این حدیث وارد شده است احادیث صحیحه وارد شده است از آن
جمله در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که در چهارده موضع غسل هست غسل میت
و غسل جنب، و غسل کسی که غسل داده باشد میت را، و غسل جمعه، و عید فطر، و عید اضحی و روز عرفه، و غسل احرام، و
دخول کعبه، و دخول مدینه، و دخول حرم، و زیارت، و شب نوزدهم، و بیست و یکم و بیست و سیم ماه رمضان. و در حدیث
صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد ص: 572 شده است که غسل کن در روز عید
قربان، و عید فطر و جمعه و هر گاه غسل میت داده باشی چون لازم دارد مس میت را غالبا لهذا اکثر روایات باین عنوان وارد شده
است. و جمعی از اصحاب توهم کردهاند که مراد از این عبارت غسل مس میت است و مع هذا در چند حدیث غسل میت وارد شده
است و این عبارت وارد شده است. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد شده است که غسل از
جنابت است، و غسل جمعه است، و عیدین و روز عرفه و سه شب ماه رمضان و از جهت دخول حرم و از جهت دخول کعبه، و
دخول مسجد رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و از جهت غسل دادن میت یعنی غسل مس میت. و از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه چند روایت وارد شده است که شبهاي فرد ماه رمضان غسل بکنید و در روایتی وارد شده است که دهه آخر ماه را
هر شب غسل بکنید و شب بیست و سیم دو غسل بکنید یک غسل در اول شب و یکی در آخر شب و ایضا در کتاب اقبال از
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نقل کرده است که هر که شب اول، و نیمه، و آخر ماه رجب غسل کند از گناهان بیرون
آید مثل روزي که از مادر متولد شده و اکثر علما ذکر کردهاند غسل بیست و هفتم ماه رجب را چون شب مبعث است، و حدیثی
در آن بنظر نرسیده است البته علما دیدهاند. و غسل عید غدیر مجمع علیه است، و در روایت علی بن الحسین از حضرت امام جعفر
صادق وارد شده است، و روایت ابو بصیر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه در غسل نیمه شعبان وارد شده است و غسل شب عید فطر
در روایت حسن بن راشد از آن حضرت وارد شده است، و روایات نمازهاي ص: 573 حاجت و استخاره و
اغسال آنها در اواخر کتاب صلاة خواهد آمد، و روایات غسل از جهت افعال حج در کتاب حج نیز خواهد آمد با روایات غسل از
صفحه 257 از 318
جهت دخول مکه و غیر آن إن شاء اللَّه تعالی.
[غسل توبه]
یضربن بالعود فربّما دخلت المخرج فاطیل الجلوس «1» (و قال رجل لل ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه انّ لی جیرانا و لهم جوار یتغنّین و
استماعا منّی لهنّ فقال له الصّادق صلوات اللَّه علیه لا تفعل فقال و اللَّه ما هو شیء آتیه برجلی و انّما هو سماع اسمعه باذنی فقال له
فقال له «2» الصّادق صلوات اللَّه علیه تاللَّه أنت أ ما سمعت اللَّه عزّ و جلّ یقول إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا
فقال له «3» الرّجل کانّی لم اسمع بهذه الآیۀ من کتاب اللَّه عزّ و جلّ من عربیّ و لا عجمیّ لا جرم انّی قد ترکتها و انّی استغفر اللَّه
الصّادق علیه السّلام قم فاغتسل و صلّ ما بدا لک فلقد کنت مقیما علی امر عظیم ما کان اسوأ حالک لو متّ علی ذلک استغفر اللَّه و
اساله التّوبۀ من کلّ ما یکره فانّه لا یکره الّا القبیح و القبیح دعه لأهله فانّ لکلّ اهلا) جمعی از علما نقل کردهاند این حدیث را و
حکم کردهاند به آن که مرسل است، و لیکن مرسل صدوق مثل مسند است، و بعضی از مشایخ ما طاب ثراه با علما غوغا داشت که
عجب از ایشان که کلینی این حدیث را بعنوان مسند موثق ذکر کرده است و او نیز اشتباه کرده است بلکه موافق اصطلاح متأخرین
صحیح عالی السند است چون کلینی به سه واسطه از حضرت روایت کرده است از علی بن ابراهیم از هارون بن مسلم از مسعدة بن
زیاد از آن حضرت که گفت مسعده که من در خدمت آن حضرت ص: 574 بودم که شخصی گفت پدر و
مادرم فداي تو باد به درستی که مرا همسایه چند است و ایشان کنیزکان دارند، و خوش خوانی و سرود میکنند و عود مینوازند، و
من بسیار هست که داخل خلا میشوم و نشستن را طول میدهم که صداي آن زنان و عود ایشان را بشنوم حضرت فرمودند که
دیگر چنین مکن آن مرد گفت که و اللَّه من نزد آن کنیزکان نمیروم که ایشان را ببینم به گوش خود صدایی میشنوم چه ضرر
دارد؟ حضرت فرمودند که تو و اللَّه مگر نشنیده. و در کلینی و بعضی از نسخ فقیه للّه أنت است یعنی تو مردي که میخواهی بنده
خدا باشی مگر نشنیده که حق سبحانه و تعالی چه میفرماید. و در بعضی نسخ للّه تب است یعنی از براي خدا توبه کن، و در بعضی
یا للّه است که از روي تعجب باشد چنانکه متعارفست که عجم میگوید که خدایا ببین که چه میگوید مگر نشنیده که ایزد تعالی
در قرآن مجید میفرماید که به درستی و راستی که فرداي قیامت از گوشها و چشمها و دلها همه سؤال خواهند کرد که چرا چیزي
چند را که گفته بودیم مشنوید چون سازها و سرودها شنیدید. و هم چنین هر چه نبایست شنیدن چون غیبت مؤمنان و بهتان بر
ایشان، و سخنان بد و بیهوده چرا شنیدید آن چه را میبایست شنیدن از سخنان خدا و رسول خدا و ائمه هدي و سخنان علما دینی
للّه، و داد مظلومان و نصایح ناصحان و خیر خواهان و امثال اینها را چرا نشنیدید. و هم چنین چون حق سبحانه و تعالی نعمتی مثل
چشم به تو عطا کرده بود و فرموده بود که فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ یعنی اي صاحبان بصر و بصیرتها عبرت بگیرید به آن که تفکر
کنید در هر ذره از ذرات موجودات و بدانید که البته خالقی دارد که آن را از کتم عدم به دایره وجود درآورده و در هر ذره و آثار
صنع و قدرت و علم و حکمت خود جا داده و بدانید که امثال شما با این عقل ضعیفی که دارید نمیخواهید که شما را نسبت دهند
به آن که کاري بد کردهاید یا ص: 575 عبث کردهاید چون نسبت توان داد به خداوندي که همه کمالات
بالفعل اوست بلکه هر کمالی داده اوست پس به او نسبت مدهید که چیزي را عبث آفریده باشد و هزاران حکمت در خلق آن جاي
نداده باشد و هم چنین بدانید که بیآن که افاضه جود و وجود بر هر ذره از ذرات کند محال است که او را بقا باشد چه قلب حقایق
محال است و امکان عین حقیقت اوست و عدم لازمه ذات او و بدون تأثیر واجب الوجود بالذات ممتنع الوجود است، و بدانید که
همگی سیما خلایق ذو العقول را داغ بندگی بر جبین نهادهاند و چند روزي از جهت تحصیل کمالات در این خراب آباد دنیا
فرستاده و هر روز جمعی را بدار السیاسه آن عالم ابدي میبرد و عن قریب نوبت باین کس رسیده است، و از خصوص چشم چیزها
طلب نمودهاند که به جا آورد به آن که مطالعه علوم دینیه از قرآن و حدیث و دعا کند، و چشم را از دیدن زنان نامحرم و أمردان از
صفحه 258 از 318
روي شهوت نگاه دارد، و به مراتب دنیا و زینتهاي آن نیندازد چنانکه إن شاء اللَّه در باب حقوق و غیره مذکور خواهد شد، و دل که
بمنزله پادشاه است در بدن عزت او بدارید او را به زنگ تعلقات مکدر مگردانید، و چون عرش اعظم حق سبحانه و تعالی است او
را از قاذورات جهل و بخل و کبر و عجب و حسد و عداوت مؤمنان و کینه و مکر و ریا و امثال اینها پاك گردانید، و به اضداد اینها
از علم وجود و تواضع و خود را خوار دانستن و دیگران را بر خود تفضل دادن و دوستی با مؤمنان کردن و خیرخواه ایشان بودن و
خالص از براي خدا بودن و امثال اینها از صفات کمال زینت دهید و بیارایید تا قابل محبت و معرفت الهی شود. پس آن مرد گفت
که گویا من نشنیده بودم این آیه را از کتاب الهی نه از عربی و نه عجمی حال که شنیدم ناچار ترك نمودم و توبه میکنم که دیگر
نکنم و طلب مغفرت از حق سبحانه و تعالی میکنم که از تقصیرات گذشته درگذرد. پس حضرت فرمود که برخیز و غسل بکن و
هر چه به خاطرت رسد از نماز ص: 576 بکن یعنی اقلا دو رکعت و هر چه بیشتر بهتر پس به درستی که
اقامت داشتی بر گناه عظیم بسیار بدي چه بد بود حال تو اگر بر این حال میمردي استغفار و توبه کن و از حق سبحانه و تعالی طلب
کن که توبه ترا قبول کند از جمیع بدیها به درستی که هر چه را حق سبحانه و تعالی نهی کرده است البته قبیح است و بد را از براي
بدان بگذار که هر چیزي قومی بدان سزاوارند اینها سزاوار کفار است نه شیعیان اثنی عشري چون اینها خوبانند و غیر ایشان هر که
هست کافرند و چون کفار بجهنم میروند اگر عذاب ایشان عظیمتر باشد گو باش چون خود باختیار خود عذاب را خواستهاند
بخلاف شیعیان که ایشان اهل بهشتند حیف باشد که ایشان بواسطه چنین چیزها به عقوبت الهی گرفتار شوند. و کسی توهم نکند
که اگر ایشان بد کنند خوبست بلکه مراد آنست که ایشان بد میکنند البته حیف نباشد که شما مثل ایشان باشید و فی الحقیقه این
یک دلیل است بر بدي اینها که خوبان اینها را نمیکنند حیف نباشد که شما شباهت به بدان داشته باشید. و صدوق این حدیث را از
جهت مستند غسل توبه ذکر کرده است و لیکن در این حدیث اشارات بسیار هست یکی حرمت غنا و سرودي که در ملاهی
میباشد و در حرمت آن نزد علماء شیعه خلافی نیست، و هم چنین عود و عرب هر سازي را که از چوب میسازند عود میگویند
و «1» . مثل طنبور بزرگ و کوچک و کمانچه و غیر آن. و مشهور میان علماء شیعه این است که غنا و عود از جمله گناهان صغیرهاند
لیکن چون بواسطه هر دو مکثی مینموده است حضرت آن را کبیره ص: 577 شمردند چنانکه در احادیث
معتبره وارد شده است که صغیره نیست با اصرار بر آن بلکه کبیره میشود. و دیگر ظاهر میشود که جاهل معذور نیست چون به
اعتقاد آن شخص گناه نبود و مع هذا حضرت فرمودند که چه حال تو بد بود اگر بر این حال میمردي. دیگر علما ذکر کردهاند که
غسل توبه بعد از توبه است چون جایز نیست تأخیر توبه به اجماع علما و از جمله واجبات فوریه است و ذکر کردهاند که هر غسلی
که از جهت زمانست بعد از دخول آن زمان است و هر چه از جهت فعل است پیش از فعل است و از آن استثناء کردهاند غسل
دیدن مصلوب را و غسل کشتن وزغه را و غسل تارك کسوف را اگر چه میتوان گفت که در آنجا غسل از جهت نماز قضاست، و
هم چنین غسل توبه ظاهر حدیث آنست که بواسطه نمازیست که بعد از آن میکند و دو غسل سابق فی الحقیقه از براي فعل نیست
بلکه به سبب فعل است. دیگر اکثر علما ذکر کردهاند که اگر کافر مسلمان شود سنت است او را غسل توبه کردن از جهت این
حدیث و علتی که حضرت فرمودند که تو مداومت داشتی بر گناهی عظیم و کفر نیز از اعظم گناهانست یا باین وجه که هر گاه
بواسطه توبه بر اصرار بر صغیره غسل باید کرد بر کبایر و اعظم آنها که شرکت بطریق اولی و ظاهر حدیث آنست که در اینجا یک
توبه که عبارت از پشیمانی است اول کرد و غسل را فرمود که بکند و نماز بکند و استغفاري دیگر بکند و از حق سبحانه و تعالی
طلب نماید قبول توبه را پس غسل از جهت این افعالست نه از جهت توبه و فرقست میان توبه و استغفار توبه پشیمانی است از گذشته
و عزم بر آن که دیگر نکند، و استغفار طلب آمرزش است و سؤال توبه سؤال قبول توبه است. و محتمل است غرض حضرت
صلوات اللَّه علیه این باشد که پشیمانی او ص: 578 از همین فعل بود حضرت فرمودند که توبه از جمیع
گناهان بکن و دغدغه نیست در آن که توبه از جمیع گناهان واجبست و لیکن خلافست میان علما که آیا توبه از بعضی دون بعضی
صفحه 259 از 318
صحیح است یا نه. بعضی گفتهاند که تبعیض توبه صحیح نیست زیرا که توبه عبادتست و مشروط به نیت قربتست و اگر کسی از
جهت رضاي الهی توبه کند چه خصوصیت باین گناه دارد بلکه همه گناهان خلاف رضاي الهی است پس کاشف بفعل میآید که
کسی که توبه از بعضی دون بعضی کرده است بواسطه مطلبی از مطالب خود کرده است مثل آن که شخصی توبه از شراب میکند
و مال یتیم را میخورد چون در شراب مفسدها هست اقلا جریمه حاکم یا بیاعتباري در نظرها، و در مال یتیم اینها نیست پس در
واقع تائب نیست و شکی نیست که غالبا چنین است و در این کسی نزاع ندارد، نزاع در این است که اگر شخصی با نفس اماره بر
نتواند آمد که همه معاصی را ترك کند هیچ شکی نیست که هر چند معصیت کمتر باشد عقوبت الهی کمتر خواهد بود پس بر
ایشان لازم میآید که بگویند یا شراب بخور یا ترك مال یتیم بکن و این معنی بالبدیهه باطل است. دیگر چه خصوصیت دارد
بترك معاصی، فعل طاعات هم چنین است پس میباید گفت شخصی را که نماز میکند و بحج نمیرود که یا نماز را ترك کن یا
بحج برو، و این با جماع باطل است پس حق آنست که تبعیض توبه صحیح است و به آن مقدار که از جهت رضاي الهی ترك
معاصی میکند ثواب دارد و بر تقدیري که ثواب نداشته باشد البته او را به سبب ترك شراب عقاب نخواهند کرد، و اگر بخورد
البته عقاب خواهند کرد. و جمعی از این حدیث استدلال کردهاند که تبعیض صحیح نیست چون حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند
که تو از همه گناهان توبه کن و این استدلال بیوجه است زیرا که کسی نگفته است که توبه از همه واجب نیست بحث بر سر لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 579 اشتراطست. و بعضی عکس گفتهاند که چون آن شخص اظهار ندامت کرد بر شنیدن ساز و نوا حضرت
آن را قبول فرمود و فرمود که توبه از همه نیز بکن و این استدلال نیز ضعیف است زیرا که از حدیث در نمیآمد که حضرت آن را
قبول فرموده باشد بلکه ممکن است که حضرت این را فرموده باشد تا بیان فرماید که تبعیض صحیح نیست. و حق اینست که حدیث
دلالت بر هیچ طرفی ندارد بلکه دلالت بر این دارد که توبه از همه گناهان واجبست. و شیخ ما بهاء الدین محمد طاب ثراه
میفرمودند که انا فانا توبه واجبست پس اگر کسی یک گناه کبیره بکند و یک دقیقه بگذرد و توبه نکند دو کبیره کرده است یکی
اصل گناه و دیگر ترك توبه از کبیره کبیره است و چون به دقیقه سیم میرسد چهار کبیره میشود و در دقیقه چهارم هشت کبیره
میشود و در دقیقه پنجم شانزده کبیره میشود و علی هذا القیاس مضاعف میشود و چون یک شبانه روز بگذرد بیاغراق از عدد
ریگ بیابان و برگ درختان و موي چهارپایان و ستارگان آسمان از همه بیشتر میشود بلکه دقایق روز تنها به اعتبار مضاعفه از اینها
بیشتر است بلکه اگر ما بین آسمان تا زمین از اطراف که همه پانصد ساله راه است مملو از ریگ بیابان فرض کنند این عدد بر آن
زیادتی دارد اضعافا مضاعفۀ و آن را حساب میتوان کرد و این را حساب نمیتوان کرد هر گاه به دقایق حساب کنند چنین میشود
و یقینا در هر ثانیه بلکه عاشره مکلف است به توبه زیرا که توبه محض پشیمانی است و اگر کسی خواهد که حساب گناهان هر
روزه خود را بکند نمیتواند کرد وقتی که همه در مضاعفه باشد بغیر از حق سبحانه و تعالی کسی حساب آن را نمیتواند کرد.
الحال نظر به تفضل الهی کن که اگر شخصی مدت العمر در معصیت باشد ص: 580 بمجرد یک پشیمانی از
همه در میگذرند و جمعی که پشیمانی ایشان کامل باشد: فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ یعنی این جماعت را بفضل خود مبدل
میسازد گناهان ایشان را بحسنات به این معنی که از نامه عمل ایشان گناهان غیر متناهی محو میشود و بعوض هر گناهی اضعاف
آن از حسنات نوشته میشود خصوصا جمعی که توبه ایشان سبب توبه دیگران باشد بلکه نسبت باین جماعت به اعتبار هر نفسی غیر
متناهی از حسنات نوشته میشود و حساب نعمتهاي الهی بر بندگان به اضعاف مضاعف از این بیشتر است لهذا حق سبحانه و تعالی
یعنی اگر خواهید که در مقام تعداد نعم الهی درآیید « فرموده است که وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ
احصاي آن نمیتوانید کردن به درستی آدمی بسیار ظلم کننده است بر نفس خود که شکر نعمت چنین معبودي را به جا نمیآورد
که به ازاي هر شکري غیر متناهی از نعمت من بر او مضاعف گردد و بسیار کافر نعمت است که هر چند به او احسان میکنیم
نمیفهمد و اگر فهمید آن نعمت را نسبت به دیگران میدهد و اگر بمن نسبت دهد در برابر آنها مخالفت و کفران نعمت میکند و
صفحه 260 از 318
بسط این کلام را در شرح صحیفه کامله خواهند یافت إن شاء اللَّه تعالی.
[تنها وجوب غسل جنابت از قرآن استفاده میشود]
(و الغسل کلّه سنّۀ ما خلا غسل الجنابۀ) یعنی همه افراد غسل سنت است بغیر از غسل جنابت یعنی وجوب غسل جنابت از قرآن
مجید است که حق سبحانه و تعالی بر سبیل امر واجب از بندگان طلب فرموده است و باقی اغسال خواه واجب مثل غسل حیض و
نفاس و استحاضه و غسل میت و مس میت، و خواه سنت مثل باقی اغسال که مذکور شد از سنت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
ظاهر شده است و بر این مضمون احادیث بسیار وارد شده است.
[غسل جنابت از وضو کافی است]
(و قد یجزئ الغسل من الجنابۀ عن الوضوء لأنّهما فرضان اجتمعا فأکبرهما یجزئ عن اصغرهما و من اغتسل لغیر جنابۀ فلیبدأ بالوضوء
ثمّ یغتسل و لا یجزئه الغسل عن الوضوء لأنّ الغسل سنّۀ و الوضوء فریضۀ و لا یجزئ سنّۀ عن فرض) و بتحقیق که غسل جنابت از
وضو کافی است زیرا که غسل جنابت و وضو هر دو واجبست که وجوب هر دو از قرآن ظاهر شده است پس آن چه بزرگتر است
که غسل است از کوچکتر که وضوست مجزیست و کسی که اغسال دیگر کند غیر غسل جنابت پس باید که ابتدا به وضو کند و
بعد از آن غسل کند و مجزي نیست او را غسل از وضو زیرا که آن غسل سنت است و وضو فرض است و مجزي نیست سنتی از
فرض. این مضمون را در روایات ندیدهام و دور نیست که صدوق روایتی دیده باشد و محتمل است که صدوق خود استنباط از
روایات کرده باشد و نکته باشد بعد از وقوع. و علی اي حال شکی نیست در آن که در غسل جنابت احتیاج به وضو نیست چون
احادیث صحیحه بلکه متواتره وارد شده است در آن که احتیاج به وضو نیست و وضو با غسل جنابت در حدیثی وارد شده است و
آن حدیث باصطلاح متأخرین صحیح نیست و شیخ طوسی حمل کرده است آن را بر استحباب و آن نیز وجهی ندارد زیرا که
احادیث بسیار وارد شده است که وضو با غسل جنابت بدعتست و حمل بر تقیه ظاهرتر است و اکثر علماي ما نقل اجماع کردهاند بر
آن که بدعتست و خلافی که هست در غیر غسل جنابت است. اکثر علما واجب میدانند از جهت مرسله ابن ابی عمیر از شخصی از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که در هر غسلی پیش از آن وضو هست مگر غسل جنابت و حق اینست که وضو هست
، و لیکن بر سبیل استحباب چون در روایات صحیحه وارد شده است که کدام وضو طهارتش بیش از غسل لوامع صاحبقرانی، ج 1
ص: 582 است؟ و کدام وضو پاك کنندهتر است از غسل؟ و احادیث بسیار وارد شده است که غسل حیض و غسل جنابت یکی
است و احادیث متواتره وارد شده است در کیفیت اغسال حیض و نفاس و استحاضه و مس میت و در هیچ حدیثی وارد نشده است
که وضو بسازند، پس واجب نباشد و سنت باشد از جهت حدیث سابق بلکه احادیث معتبره وارد شده است که در اغسال مستحبه نیز
وضو نیست. و حدیثی که وارد شده است که در غسل جمعه وضو هست محمول بر استحبابست، و احوط آنست که با غیر غسل
جنابت خواه واجب و خواه سنت وضو بسازد و اللَّه تعالی یعلم.
باب صفۀ غسل الجنابۀ
[آداب غسل جنابت]
(قال ابی رضی اللَّه عنه فی رسالته إلیّ اذا اردت الغسل من الجنابۀ فاجهد ان تبول لیخرج ما بقی فی احلیلک من المنیّ ثمّ اغسل
صفحه 261 از 318
یدیک ثلاثا من قبل ان تدخلهما الاناء و ان لم یکن بهما قذر فان ادخلتهما الاناء و بهما قذر فاهرق ذلک الماء و ان لم یکن بهما قذر
فلیس به باس و إن کان اصاب جسدك منیّ فاغسله عن بدنک ثمّ استنج و اغسل او أنق فرجک ثمّ ضع علی رأسک ثلاث اکفّ من
ماء و میّز الشّ عر بأناملک حتّی یبلغ الماء إلی اصل الشّ عر کلّه و تناول الاناء بیدك و صبّه علی رأسک و بدنک مرّتین و امرر یدك
علی بدنک کلّه) باب کیفیت غسل جنابت پدرم در رساله که بمن نوشته بود ذکر کرده است که هر گاه خواهی که غسل جنابت
کنی پس سعی کن که اول بول کنی تا بیرون آید باقی مانده منی از ذکر، پس دستهایت را بشوي پیش از آن که داخل ظرف کنی
اگر چه نجس نباشد و اگر دستها را داخل ظرف کنی و نجس باشند آن آب را بریز چون کمتر از کر به ملاقات نجاست نجس
میشود، و اگر دستها نجس نباشد و داخل ظرف کنی باکی نیست و لیکن ترك سنت کرده خواهی بود، و اگر به بدنت منی رسیده
باشد پس بشوي منی را از بدنت و استنجا بکن چون بول کرده یا غیر آن از تو واقع شده است و فرجت را بشوي تا پاك شود از منی
پس سه کف آب بر سر ریز و بسر انگشتان مو را از سر دور کن تا آب به ته موها برسد و آب به دستت کن و بر سر و لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 584 بدنت دو بار بریز و دست را بر تمام بدنت بمال که آب به همه جا برسد. و این مضمون در روایات
صحیحه وارد شده است خصوصا در حدیث صحیح زراره، و حدیث صحیح محمد بن مسلم، و حدیث بزنطی که از حضرت امام
محمد باقر، و امام جعفر صادق، و امام علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهم وارد شده است الا آن چه ذکر کرده است در آخر
که بر سر و بدنت دو بار بریز در احادیث سر وارد نشده است. و صدوق در امالی نیز چنین ذکر کرده است و ظاهرا مراد او اینست
که آن سه مرتبه آب ریختن بر سر که اول میریزد از جهت تمهید مقدمه غسل است که در وقت غسل آب به سهولت برسد و بنا بر
این ظاهر نمیشود که قایل است بترتیب سر بر بدن یا نه اما ترتیب سر بر بدن خلافی نیست نزد علماء شیعه. و احادیث صحیحه بر
آن دلالت دارد اما تقدیم جانب راست بر جانب چپ از اخبار بیرون نمیآید و ظاهرا علی بن بابویه و پسرش بظاهر احادیث عمل
نمودهاند و قایل بترتیب نیستند. و در حدیث کالصحیح زراره وارد شده است که به حضرت عرض نمودم که جنب چگونه غسل
میکند حضرت فرمودند که اگر دستش نجس نباشد دست را در آب کند و فرجش را بشوید به سه کف آب بعد از آن سه کف
آب بر سر ریزد بعد از آن دو کف را بر دوش راست ریزد و دو کف بر دوش چپ پس هر عضوي که آب بر آن عضو روان
میشود مجزیست. و اکثر علما از این حدیث بیرون آوردهاند ترتیب را و لفظ و او بنا بر مذهب اصح دلالت بر ترتیب ندارد و لفظ
ثم که بر منکب ایمن داخل شده است دلالت بر تقدم سر میکند بر بدن و بر تقدیري که اول آب به دوش راست باید ریخت در
نمیآید که جانب راست را بشوید أولا. پس ممکن است که مراد این باشد که دو کف آب بر دوش راست ریزد لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 585 و دو کف بر دوش چپ بعد از آن آب را بر همه جا از طرفین جاري سازد و هیچ شک نیست که ترتیب احوط است
حتی در عورتین به آن که نصف را با جانب راست بشوید و نصف را با جانب چپ. (و خلّل اذنیک بإصبعیک و کلّما اصابه الماء
فقد طهر فانظر ان لا تبقی شعرة من رأسک و لحیتک الّا و تدخل الماء تحتها و من ترك شعرة من الجنابۀ لم یغسلها متعمّدا فهو فی
النّار) و تخلیل کن گوشهاي خود را بسر انگشتان خود یعنی آن چه از گوشها پیداست واجبست شستن آن حتی پیچشهاي گوشها را
چنان کند که آب به آن جا برسد و چون سه کف بر سر ریخته است البته آب به گوش رفته است و انگشتان آن آب را به همه جا
میرساند بعنوان جریان و هم چنین پیچ ناف و کف پا اگر در میان گل باشد یا در میان آب چنانکه گذشت و هر چه را آب
میرسد پاك میشود یعنی بعنوان جریان. چنانکه این معنی در عبارات احادیث صحیحه چنین واقع است فما جري علیه الماء فقد
طهّره یعنی هر چه را آب بعنوان جریان به او میرسد پاك میکند و غرض ابن بابویه در اینجا معنی دیگر است و آن مبالغه است در
رسانیدن آب بجمیع اجزاي بدن به قرینه آن که گفته است که ملاحظه تمام بکن که نگذاري یک مو از سر و ریشت مگر آن که
آب به زیر آن مو برسانی و هر که مقدار سر مویی را از بدن بواسطه غسل جنابت عمدا نشوید آن شخص در آتش جهنم خواهد
رفت. و همین عبارت در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست و مراد از شعره مقدار آنست از بدن
صفحه 262 از 318
چنانکه اکثر علما گفتهاند و نقل اجماع کردهاند بر آن که شستن بدن واجبست و شستن مو واجب نیست و ظاهر این حدیث
وجوبست و احوط آنست که مو را نیز بشوید. و ممکن است که اعتقاد ابن بابویه این باشد که رسیدن آب کافی است لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 586 اگر چه بعنوان جریان نباشد، چنانکه در احادیث صحیحه وارد شده است که رسانیدن کافی است و اگر
چه مثل روغن مالی باشد و لیکن علما حمل کردهاند آن را به آن که با جریان باشد چون احادیث بسیار وارد شده که هر چه را آب
بر آن جاري میشود طاهر میشود و احوط آنست که اگر گوش یا بینی سوراخ داشته باشند آب به میان سوراخ برساند. و جمعی از
علما واجب میدانند و اگر سوراخ فراخ باشد دغدغه در آن نیست که میباید آب به آن برسد، در سوراخ تنگ خلافست اظهر عدم
وجوبست و احوط رسانیدنست. و هم چنین احوط رسانیدن آبست به زیر ناخنها و اگر چرك داشته باشد احوط آنست که ناخنها را
بگیرد یا چرك را بیرون آورد و گذشت در تخلیل وضو آن چه ضرور بود ذکر آن. (و من ترك البول علی اثر الجنابۀ او شک ان
یتردّد بقیّۀ الماء فی بدنه فیورثه الدّاء الّذي لا دواء له) و کسی که ترك کند بول کردن را عقیب انزال منی نزدیکست که آن منی که
در مجري مانده است در بدن او حرکت کند و به سبب آن دردي به همرسد که دوا نداشته باشد پس چنانکه فایده اخروي دارد
استبرا کردن از جنابت به بول فایده دنیوي نیز دارد. و این مضمون حدیثست و میآید احادیث در فایده اخروي. (و من احبّ ان
یتمضمض و یستنشق فی غسل الجنابۀ فلیفعل و لیس ذلک بواجب لأنّ الغسل علی ما ظهر لا علی ما بطن) و کسی که خواهد که
مضمضه و استنشاق در غسل جنابت بکند پس بکند اما واجب نیست زیرا که غسل بر ظاهر بدن واجبست نه بر باطن بدن. بدان که
اخبار صحیحه وارد شده است که امر فرمودهاند به مضمضه و استنشاق و چون خوف توهم وجوب هر دو بود اخبار باین عنوان نیز
وارد شده ص: 587 است تا بدانند که واجب نیست، و اظهر آنست که در امثال این اخبار غرض ائمه هدي
صلوات اللَّه علیهم رد بر سنیان بوده است که جمعی از ایشان هر دو را واجب میدانستهاند و اللَّه تعالی یعلم. (غیر انّ الرّجل اذا اراد
أن یاکل او یشرب قبل الغسل لم یجز له الّا ان یغسل یدیه و یتمضمض و یستنشق فانّه ان أکل او شرب قبل ان یغسل ذلک خیف علیه
البرص) و لیکن اگر جنب خواهد که چیزي بخورد یا بیاشامد پیش از غسل جایز نیست مگر آن که دستها را بشوید و مضمضه و
استنشاق بکند و اگر کسی اینها را نکند و بخورد یا بیاشامد خوف آن هست که پیس شود. و بر این مضمون حدیث کالصحیح
زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که هر گاه جنب خواهد که چیزي بخورد و بیاشامد
دست بشوید و مضمضه بکند و روي خود را بشوید و بخورد و بیاشامد. و دیگر روایت سکونی وارد شده است و لیکن در آن
استنشاق و عدم جواز نیست، و ظاهرا مراد صدوق هم کراهت باشد. و در حدیث صحیح وارد شده است که جایز است او را خوردن
و اگر دست بشوید بهتر است و اگر وضو بسازد بهتر است، در حدیث کالصحیح وارد شده است که جنب میتواند خوردن و
آشامیدن و قرآن خواندن و ذکر الهی کردن و اینها مؤید کراهتست. و شاید که به صدوق حدیثی رسیده باشد و لیکن خلاف ظاهر
است و همین عبارت را در امالی از کلام خود ذکر کرده است و ظاهرا کلام پدرش تمام شد چون پدرش در رساله کم حدیث
میآورد.
[اکل جنب در حال جنابت سبب فقر است]
(و روي ان الاکل علی الجنابۀ یورث الفقر) و روایت کرده است ص: 588 حسین بن زید از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله نهی فرمودند که جنب در حال جنابت چیزي بخورد و
فرمودند که سبب فقر است یعنی فقر مذموم و آن احتیاج بخلق است. و فقري که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله به آن
افتخار مینمودند آن فناي فی اللَّه است که بنده رضاي خود را در رضاي الهی کند یعنی مطلبی بغیر از رضاي الهی نداشته باشد. و
محتمل است که بیچیزي باشد و آن نسبت به اکثر خلایق سیاهی روي است در دنیا و عقبی و نظر به کمل کمال است چون در
صفحه 263 از 318
مقام صبر و شکر و رضایند. و مؤید این است آن که در اخبار صحیحه وارد شده است که ملکی به خدمت آن حضرت آمد و
کلیدهاي خزینههاي زمین را از جهت آن حضرت آورد و گفت که حق سبحانه و تعالی اینها را فرستاده است و فرموده است که اگر
قبول کنی از رتبه تو چیزي کم نخواهیم کرد حضرت قبول نفرمودند و فقر را اختیار نمودند بر غنا.
[خواب در حال جنابت]
(و قال عبید اللَّه بن علیّ الحلبیّ سئل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل أ ینبغی له ان ینام و هو جنب؟ فقال یکره ذلک حتّی
یتوضّأ) و روایت کرده است عبید اللَّه به شش سند صحیح و به اسانید بسیار دیگر از او که گفت سؤال کردند از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که آیا خوبست که جنب بخواب رود حضرت فرمودند که تا وضو نسازد خوب نیست. و در صحیحه عبد
الرحمن از آن حضرت نهی از خواب وارد شده است پیش از غسل و محمول است بر کراهت از جهت صحیحه سعید اعرج که
حضرت فرمودند که مرد و زن هر دو خواب میتوانند کرد. و در موثقه سماعه مثل متن وارد شده است پس ظاهر شد که خواب
پیش از وضو و غسل مکروه است و اگر وضو بسازند کراهت سبک میشود و اگر غسل کنند بالکلیه زایل میشود. لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 589 (و فی حدیث اخر انا انام علی ذلک حتّی اصبح و ذلک انّی ارید ان اعود) و در حدیثی دیگر وارد شده
است از آن حضرت که فرمودند که گاه هست که من بر جنابت میخوابم بیغسل و وضو تا صبح از جهت آن که اراده دارم که
مرتبه دیگر جماع کنم. پس این حدیث تخصیص آن اخبار کرد که کراهت وقتی است که اراده جماع نداشته باشد و الا جایز است
بیکراهت. و این عبارت محتمل است که از صدوق باشد و در میان اخبار عبید اللَّه در آورده باشد، و محتمل است که از عبید اللَّه
باشد و مرادش این باشد که من مرتبه دیگر از حضرت شنیدم که این تقیید فرمودند و لیکن صدوق از ابن ولید نقل کرده است که
گفت این عبارت محمد بن ابی عمیر است که راوي این حدیثست و او در میان درآورده است. و بنا بر این اظهر آنست که ابن ابی
عمیر در کتاب عبید اللَّه داخل کرده است حدیثی را که از عبید اللَّه به او رسیده بود در کتابی دیگر. و احتمالی دارد که از دیگري
به او رسیده باشد و بنا بر این دو احتمال حدیث از صحت بیرون نمیرود چون مراسیل ابن ابی عمیر حکم مسانید دارد و اللَّه تعالی
یعلم اگر چه مراسیل صدوق نیز کم از مسانید نیست. (و قال عن ابیه صلوات اللَّه علیهما اذا کان الرّجل جنبا لم یاکل و لم یشرب
حتّی یتوضّأ و قال انّی اکره الجنابۀ حین تصفرّ الشّمس و حین تطلع و هی صفراء) و عبید اللَّه میگوید که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه السلام از پدرش حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرد که فرمودند که هر گاه شخصی جنب باشد نخورد
و نیاشامد تا وضو نسازد، و گفت که من کراهت دارم از جماع در وقتی که آفتاب زرد شود نزد غروب و تخمینا هر گاه یک نیزه
میماند زرد میشود به اعتبار بخارات جو، و هم چنین در وقتی که آفتاب طالع میشود و زرد است تا یک نیزه بلند شود جماع
مکروه است.
[شخصی که بیلنگ غسل کند و کسی او را نبیند]
(قال الحلبیّ و سألته عن الرّجل یغتسل بغیر ازار حیث لا یراه احد قال لا بأس) عبید اللَّه گفت که من از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که بیلنگ غسل کند به آن که برهنه باشد در جائی که هیچ کس او را نبیند حضرت
فرمودند که باکی نیست. و احادیث بسیار وارد شده است که برهنه غسل کردن مکروهست و خواهد آمد. و لا باس منافات با
کراهت ندارد بلکه اشعاري به کراهت دارد چنانکه شهید در ذکري ذکر کرده است. و محتمل است که فرض مسأله محال باشد و
حضرت بنا بر محال جواب داده باشد زیرا که چنین جائی نمیباشد اقلا دو ملک که بر دست راست او و دست چپ او هستند
صفحه 264 از 318
میبینند قطع نظر از فرشتگان و جنینان که در هوا ساکنند لیکن بعید است بلکه ظاهرش آنست که مراد سائل ناظر محترم است از
آدمیان که اگر زنش یا طفل صغیري که تمیز نداشته باشد یا حیوانی باشد قصور ندارد و داخل سؤال او نیست.
[وجوب غسل به دخول حشفه]
(و قال و سئل عن الرّجل یصیب المرأة فلا ینزل أ علیه غسل؟ قال کان علیّ صلوات اللَّه علیه یقول اذا مسّ الختان الختان فقد وجب
الغسل و کان علیّ صلوات اللَّه علیه یقول: کیف لا یوجب الغسل و الحدّ یجب فیه و قال یجب علیه المهر و الغسل) و عبید اللَّه گفت
که شخصی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کرد از شخصی که جماع کند با زنی و انزال منی نشود آیا غسل بر او واجب
است؟ حضرت صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت امیر المؤمنین میفرمودند که هر گاه ختنهگاه به ختنهگاه رسد غسل
واجب میشود و میفرمودند که چگونه غسل واجب نشود و حال آن که بمجرد ادخال حشفه به گفته شما سنیان حد واجب میشود
و فرمودند که بمجرد همین مهر واجب میشود تمام یا قرار میگیرد تمام و غسل نیز واجب میشود. ص:
591 و این سخن وقتی بود که میان مهاجرین و انصار بر سر این مسأله نزاع شد انصار میگفتند که ما از حضرت شنیدهایم که الماء
من الماء یعنی آب غسل با آب منی است و مهاجران میگفتند که حضرت فرمودند که چون ختنهگاه به ختنهگاه برسد غسل واجب
میشود حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه رو به انصار کردند و فرمودند که آیا واجب میسازید به سبب جماع مهر و رجم را؟
و واجب نمیسازید بر او یک صاع آب را پس عمر گفت که سخن سخن مهاجرانست و متوجه قول انصار مشوید. و این کلام قیاس
است بحسب ظاهر و چون مدار ایشان بر قیاس بود حضرت رد سخن ایشان موافق یافت باطل ایشان نمود. و ممکن است که در
خصوص این ماده میانه این احکام تلازم بوده باشد و حضرت صلوات اللَّه علیه موافق واقع فرموده باشد و قیاس از آن جهت باطل
است که غیر معصوم علم به علیت ندارند و از ظن خود استنباط مینمایند آن که مثلا میگویند که شراب حرامست و حرمتش از
این جهت نیست که روانست و الا میبایست هر مایعی حرام باشد و از جهت رنگش نیست و الا میبایست هر چه از این رنگ
داشته باشد حرام باشد و هم چنین مزه و سایر صفات پس ظاهر شد که علت حرمت آن نیست الا آن که مست کننده است پس هر
چه مست کننده باشد حرام خواهد بود و هم چنین نجس است و نجاستش از جهت آن صفات نیست پس میباید که از جهت
اسکار باشد. و وجه بطلانش این است که شاید صفتی چند باشد در آن که ما ندانیم یا مجموع این صفات با آن که از انگور
حاصل شده است سبب حرمت یا نجاست باشد پس قیاس شراب خرما و شکر و غیر آن بر آن باطل باشد. اما اگر معصوم داند که
علت حرمت شراب اسکار است و همان علت در جاهاي دیگر سبب حرمت است این قیاس فقهی نخواهد بود بلکه قیاس منطقی
ص: 592 است و در قوت اینست که میگوییم که زید در ضرب زید فاعل است و هر فاعل مرفوع است
پس عمرو نیز در ضرب عمرو مرفوع باشد بهمان قیاس، و این قیاس باطل نیست زیرا که علم داریم به آن که هر فاعلی مرفوعست
بخلاف قیاس فقهی که علم ندارند به آن که هر مسکري حرام و نجس است و این سخن بر طریق مثال مذکور شد و الا احادیث
شیعه و سنیان متواتر است که هر مسکري حرامست و مع هذا اکثر علماي اهل بدعت و ضلالت که خود را مسمی ساختهاند به اهل
سنت و جماعت حلال میدانند. و غرض از بیان این تحقیق آنست که توهم نشود که در امثال این سخنان حضرات ائمه معصومین
صلوات اللَّه علیهم قیاس فرمودهاند یا راه قیاس دادهاند و اکثر علما جواب اول را دادهاند و در جواب اول خلافی هست که آیا جایز
است که معصوم کسر باطل بباطل کند؟ جمعی کثیر منع کردهاند و گفتهاند که حق سبحانه و تعالی از براي دفع باطل حقرا مقرر
ساخته است، و معصوم عالم است بجمیع حقایق پس او را ممکن است دفع باطل بحق کردن و در صورت امکان خلافی نیست که
جایز نیست بلی نسبت به امثال ما ممکن است که جایز باشد هر گاه حق آن مسأله را ندانیم و اگر دانیم تأثیرش را ندانیم و علی اي
حال شک نیست در صحت جواب ثانی و در اول سخن هست و اللَّه تعالی یعلم. (و سئل صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یصیب المرأة
صفحه 265 از 318
فیما دون ذلک أ علیها غسل ان هو انزل و لم تنزل هی، قال لیس علیها غسل و ان لم ینزل هو فلیس علیه غسل) باز حلبی گفت و
شیخ صحیحا از او روایت کرده است که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند از شخصی که با زن خود نزدیکی کند در غیر
فرج آیا بر زن غسل هست اگر مرد انزال کرده باشد و زن انزال منی نکرده باشد؟ حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون زن
انزال نکرده است غسل بر او واجب نیست و اگر مرد نیز انزال نمیکرد بر او نیز غسل نمیبود. ص: 593 و
بعضی از علما از امثال این حدیث از احادیث صحیحه بسیار استدلال کردهاند بر آن که در وطی دبر زن اگر منی نیاید غسل واجب
نیست و لیکن صریح نیست در آن مطلب زیرا که ظاهر ما دون غیر وطی است. و از آن طرف نیز احادیث صحیحه وارد شده است
که هر گاه مرد با زن وطی کند و داخل کند ذکر را غسل واجب میشود. و اکثر علما گفتهاند که داخل کند شامل قبل و دبر است
و این نیز صریح نیست چون ممکن است که دخول محمول بر متعارف باشد و از آن طرف نامتعارفست و آن چه وارد شده است در
وطی دبر دو حدیث مرسل است که در یکی وارد است که غسل بکند و در دیگري وارد شده است که غسل واجب نیست. و جمع
میان این دو حدیث باین میتوان کرد که غسل سنت باشد و بعضی از حدیث پیشتر استدلال کردهاند بر وجوب غسل چون حضرت
امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که چگونه غسل واجب نباشد و حال آن که حد واجبست و در اینجا حد رجم واجبست پس
غسل نیز واجب باشد و چون اکثر آن را حمل بر تقیه کردهاند استدلال مشکل است. حاصل آن که دلیلی تمام نیست بر وجوب
غسل در جماع در دبر زن یا مرد یا حیوان بدون انزال منی و لیکن چون اکثر علما بر وجوب غسلند اگر نعوذ باللَّه چنین چیزي واقع
شود احوط غسل است و وضو بعد از غسل یا پیش از آن و احوط آنست که هر جا وضو را با غسل جمع کنند اول وضو بسازند و
دیگر غسل بکنند چون در احادیث صحیحه وارد شده است که وضو بعد از غسل بدعتست.
[رطوبت مشتبه بعد از غسل]
(و سئل صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یغتسل ثمّ یجد بعد ذلک بللا و قد کان بال قبل أن یغتسل قال لیتوضّأ و ان لم یکن بال قبل
الغسل ص: 594 فلیعد الغسل) و حلبی گفت که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از شخصی که
غسل کند و بعد از آن تري ببیند و بیش از غسل بول کرده باشد حضرت فرمودند که وضو بسازد و اگر پیش از غسل بول نکرده
باشد غسل را اعاده کند. و قریب باین است آن چه کلینی از حلبی روایت کرده است. و این مضمون را در حدیث موثق سماعه
روایت کرده است. و شیخ در حدیث صحیح محمد بن مسلم و حدیث کالصحیح دیگر از آن حضرت روایت کرده است. و وضو را
حمل کردهاند بر آن که استبرا از بول نکرده باشد و اکثر علما چنین قایلند که اگر بول و استبرا کرده باشد و تري ببیند اعتبار ندارد،
و اگر بول کرده است و استبرا نکرده است وضو میسازد چون پیش از غسل استبراي منی به بول کرده است و استبراي بول به
فشردن نکرده است ظاهر آنست که بقیه بول باشد که در مجرا مانده آمده است و اگر هیچ یک را نکرده است غسل را اعاده
میکند چون ظاهر آنست که بقیه منی است که در مجري مانده بوده است و اگر بول نکرده باشد و استبرا کرده باشد اگر بولش
میآمده است و تقصیر کرده است غسل را اعاده میکند و اگر بول ممکن نبوده باشد هیچ یک را اعاده نمیکند و باین تفصیل
جمع بین الاخبار کردهاند اکثر اصحاب. (و روي فی حدیث آخر ان کان قد رأي بللا و لم یکن بال فلیتوضّأ و لا یغتسل انّما ذلک
من الحبائل، قال مصنّف هذا الکتاب رحمۀ اللَّه علیه اعادة الغسل اصل و الخبر الثّانی رخصۀ) و در حدیث دیگر وارد شده است که
اگر تري ببیند و بول نکرده باشد باید که وضو بسازد و غسل نکند زیرا که این آب از رگهاي پشت است، چنین میگوید تصنیف
کننده این کتاب من لا یحضره الفقیه که صدوق است رحمت خدا شامل حال او باد که آن چه در حدیث صحیح حلبی و محمد بن
مسلم و غیرهماست که اعاده غسل ص: 595 باید کرد اصلی است که به آن عمل میباید کرد و خبر دویم
که گفته است غسل نکند و وضو بسازد بر سبیل رخصت است یعنی اگر متعذر، یا متعسر باشد غسل وضو قایم مقام غسل است. و
صفحه 266 از 318
محتمل است که مراد صدوق این باشد که هر جا وارد شده است که غسل کنند بر سبیل اولویت و افضلیت است و حدیث دویم بیان
جواز ترك غسل است لیکن حدیثی که صدوق نقل کرده است در کتب حدیث باین عنوان ندیدهام بلکه اشبه اخبار به آن چه
صدوق گفته است حدیث حسن جمیل بن دراج است که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر
گاه شخصی جنب شود و فراموش کند بول را تا غسل کند و بعد از غسل آبی ببیند آیا مرتبه دیگر غسل میکند؟ حضرت فرمودند
که نه رگهاي پشت فشرده شده است و این آب آمده است. و در این حدیث و سه حدیث دیگر ضعیف که قریب باین است و
حضرت فرمودند که حق سبحانه و تعالی غسل مرتبه دیگر را از او وضع نموده است چون بول را فراموش کرده است، و دو حدیث
مشتمل است بر نسیان، و دو حدیث دیگر که نسیان ندارد شیخ حمل بر نسیان کرده است. و جمع شیخ بهتر است از جمع صدوق
زیرا که در این چهار حدیث وضو نیست و آن که صدوق ذکر کرده است که این آب از حبائل است قرینه آنست که وضو نباید
کرد و در هر جا که حضرات صلوات اللَّه علیهم این عبارت را میآورند از جهت نفی وضو میآورند و بر تقدیري که لفظ وضو
سهوا زیاد نشده باشد البته حمل بر استحباب میباید کرد. و محتمل است جمع بین الاخبار باین عنوان که احادیث اعاده غسل
محمول بر استحباب باشد بنا بر آن که یقین در طهارت حاصل است و شک در حدث حکم به طهارت باید کرد. و اکثر علما که
عمل به احادیث اعاده غسل ص: 596 کردهاند بنا بر این است که دو حدیث صحیح، و دو حدیث کالصحیح
دارد و ظاهر حال نیز آنست که هر گاه بول نکرده باشند بقیه منی باشد که در مجري مانده است و آمده است تغلیب ظاهر بر اصل
نمودهاند و هیچ شک نیست که عمل به مشهور نمودن اولی است و احوط آنست که با این غسل وضوئی احتیاطا بسازد تا عمل به
همه احادیث و اقوال کرده باشد و اللَّه تعالی یعلم. و احوط آنست که تا بول نکند غسل نکند مگر آن که انزال نکرده باشد و ادخال
حشفه شده باشد و بس اما اگر زن بعد از غسل تري ببیند اعاده غسل نمیکند زیرا که ممکن است که منی که آمده باشد منی مرد
باشد. و بر این مضمون حدیث صحیح، و دو حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است و این
در صورتیست که مرد با او جماع کرده باشد اما اگر محتلم شده باشد و بول نکرده باشد و بعد از غسل تري ببیند احوط آنست که
اعاده غسل بکند با وضوئی احتیاطا. (و سئل عن الرّجل ینام ثمّ یستیقظ فیمسّ ذکره فیري بللا و لم یر فی منامه شیئا أ یغتسل؟ قال لا
انّما الغسل من الماء الاکبر) و حلبی گفت که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند که هر گاه شخصی بخواب رود و بیدار
شود و دست به ذکرش مالد و تري ببیند و در خواب چیزي ندیده باشد یعنی جماعی که به سبب آن محتلم شده باشد آیا غسل
میکند؟ حضرت فرمودند که نه نیست غسل مگر از آب بزرگتر که آن منی است و غالب اینست که اگر در خواب چیزي میبیند از
مانند دست بازي مذي میآید، و گاه هست که در خواب با ذکر خود بازي میکند و مذي میآید غسل واجب نیست و اگر
علامات منی باشد از جستن و سستی بدن و غلظت آب و بوي منی غسل واجبست. و بر این مضمون روایات صحیحه و حسنه وارد
شده است و خلافی در آن ص: 597 نیست مگر آن که بیمار باشد که در احادیث صحیحه وارد شده است
که در او جستن شرط نیست و اگر بیمار محتلم شود منی او بتدریج میآید اما سستی بدن که در احتلام بیمار واقع میشود، قریب به
مردنست و آن علامت کافی است با علامتهاي دیگر منی.
[احتلام زن در خواب]
(و عن المرأة تري فی المنام ما یري الرّجل قال ان أنزلت فعلیها الغسل و ان لم تنزل فلیس علیها غسل) و حلبی گفت که از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از زنی که در خواب ببیند آن چه را مرد در خواب میبیند به آن که ببیند که کسی با او
جماع میکند حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر انزال منی بکند غسل بر آن زن واجبست، و اگر انزال نکند غسل واجب
نیست. و همین عبارت را کلینی بسند صحیح از حلبی روایت کرده است، و این مضمون در احادیث صحیحه و حسنه و قویه قریب به
صفحه 267 از 318
تواتر وارد شده است، و در چند حدیث صحیح وارد شده است که در احتلام زن غسل واجب نیست. و در حدیث صحیحی وارد
شده است که این مسأله را به زنان مگویید که غسل بر ایشان واجبست به سبب احتلام که سبب این میشود که هر روز به حمام
روند به بهانه آن که محتلم شدهایم، یا خفیه با مردان نزدیکی کنند و به بهانه احتلام به حمام روند. و چون این اخبار مخالف اجماع
مسلمانان است و اخبار متواتره از خاصه و عامه لازم است تأویل آنها به آن که حضرت صلوات اللَّه علیه موافق واقع حکم کرده
باشد به آن که راوي را گمان منی بوده است و حضرت صلوات اللَّه علیه میدانستهاند که مذي است نه منی چنین فرموده باشند. و
محتمل است که چون احتلام زنان نادر است بنا بر این واجب نباشد این حکم را به ایشان گفتن خصوصا هر گاه متهم باشند بعدم
صلاح و اگر بپرسند واجبست گفتن و اگر زنی محتلم شود و غسل کند اگر وضوئی احتیاطا بسازد ص: 598
بهتر خواهد بود اگر چه ظاهرا در کار نباشد و اللَّه تعالی یعلم.
[هر گاه جنبی سر به آب فرو برد یک مرتبه]
(قال الحلبیّ و حدّثنی من سمعه یقول اذا اغتمس الجنب فی الماء اغتماسۀ [یا اذا ارتمس الرّجل ارتماسۀ چنانکه در بعضی از نسخ
بود [واحدة اجزاه ذلک من غسله) حلبی گفت که حدیث کرد مرا کسی که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه شنیده بود و کلینی و
شیخ بسند کالصحیح از حلبی روایت کردهاند که گفت که من از آن حضرت صلوات اللَّه علیه شنیدم که میفرمودند که هر گاه
جنبی سر به آب فرو برد یک مرتبه یعنی به زودي که دفعه عرفی صادق آید، یا آن که یک مرتبه سر فرو بردن کافی است اگر چه
سه مرتبه بهتر است آن سر فرو بردن از غسل او کافی است. و عبارت کلینی و شیخ اذا ارتمس الجنب ارتماسۀ است و معنی یکیست
و منافاتی نیست میان دو حدیث حلبی زیرا که ممکن است که اول حدیث را از راوي آن حضرت شنیده باشد و بعد از آن حضرت.
و شیخ بسند صحیح از زراره از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که فرمودند که اگر شخصی یک
مرتبه سر به آب فرو برد مجزیست او را از غسل هر چند دست به بدن خود نمالد و شک نیست که غسل ارتماسی صحیح است اگر
چه ظاهر اخبار آنست که اصل در غسل ترتیبی است. و شیخ مفید علیه الرحمه مکروه میداند در مانند حوض و غدیر خورد غسل
ارتماسی کردن را اگر چه زیاده از کر باشد چون حضرات سید المرسلین، و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم همیشه غسل ترتیبی
میکردهاند. و در حدیث صحیحی وارد شده است که محمد بن اسماعیل به خدمت حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا
صلوات اللَّه علیه نوشت که کوهائی که از آب باران یا چاه جمع میشود و مردمان از آنجا استنجا میکنند و در آنجا غسل میکنند،
چونست؟ حضرت فرمودند در جواب کتابت که تا ضرور نشود از ص: 599 چنین آبی وضو مساز. و این
حدیث را شیخ از جهت شیخ مفید دلیل ساخته است و بحسب ظاهر دلالت ندارد و ظاهرش آنست که چون چنین آبی کثیف
میباشد مکروه است وضو تا ضرور نشود چون گذشت که مکروه است وضو از آب گندیده.
[کسی که در روزي یا شبی چند مرتبه جنب شود کافی است او را یک غسل مگر آن که غسل بکند]
(و من اجنب فی یوم او لیلۀ مرارا اجزأه غسل واحد الّا ان یکون یجنب بعد الغسل او یحتلم فان احتلم فلا یجامع حتّی یغتسل من
الاحتلام) و مصنف میگوید که کسی که در روزي یا شبی چند مرتبه جنب شود کافی است او را یک غسل مگر آن که غسل
بکند و بعد از آن جنب شود یا محتلم شود که دیگر غسل واجبست پس اگر محتلم شود مکروه است جماع تا غسل کند از احتلام و
بعد از غسل جماع کراهت ندارد چنانکه خواهد آمد در مکروهات در اواخر کتاب نکاح.
[جنب همه قرآن را بخواند بغیر از چهار سوره عزیمه]
صفحه 268 از 318
(و لا باس بان یقرأ الجنب القرآن کلّه ما خلا العزائم الّتی یسجد فیها و هی سجدة لقمان، و حم السّجدة، و النّجم، و سورة: اقرء باسم
ربّک) و باکی نیست که جنب همه قرآن را بخواند بغیر از چهارده سوره عزیمه که در آن سجده واجبست و آن سجده لقمانست
یعنی پهلوي سوره لقمان که الم تنزیل است، و حم سجده است که موسوم است به سوره فصلت، و سوره و النجم است، و سوره اقرء
باسم ربک. اما آن که قرآن میتواند خواند همه را و هر چه خواهد احادیث صحیحه و حسنه و موثقه بسیار بر آن دلالت دارد و از
آن جمله صحیحه عبید اللَّه بن علی حلبی است که گفت پرسیدم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که حایض و نفسا و
جنب و کسی که در ادب خانه باشد قرآن میتوانند خواند حضرت فرمودند که هر قدر که خواهند میتوانند خواند. و جمعی از
اصحاب زیاده از هفت آیه را مکروه میدانند و زیاده از هفتاد ص: 600 آیه را اشد کراهۀ میدانند نسبت به
جنب از جهت حدیث موثق سماعه باین معنی که اگر ممکن باشد غسل کند و قرآن بخواند ثوابش بیشتر خواهد بود. و بعضی حرام
میدانند مطلقا، و بعضی هفت آیه را مکروه میدانند و زیاده را حرام، و بعضی تا هفتاد آیه را مکروه میدانند و زیاده را حرام. و این
اقاویل بیوجه است زیرا که احادیث جواز قریب به تواتر است و آن چه صدوق گفته است موافق احادیث است. و اما آن که سجده
در این چهار سوره واجبست احادیث آن نیز قریب به تواتر است و اکثرش صحیح است. و اما آن که سوره سجده را حرام است
خواندن بر جنب حدیث صحیحی و کالصحیحی وارد است از زراره و محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
که فرمودند که حایض و جنب قرآن میخوانند هر چه خواهند بغیر از سجده را، و ذکر حق سبحانه و تعالی میکنند در همه احوال.
و در حدیث کالصحیح نیز از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد شده است که حایض و جنب هر چه خواهند میتوانند
خواند از قرآن مگر سجده را، و اکثر علما حمل کردهاند سجده را به سوره سجده، و اکثر ایشان نقل اجماع کردهاند که حرام است
بر ایشان سوره عزایم حتی بسم اللَّه بقصد یکی از این سور، و عمده این اجماعاتست و اگر نه احادیث را حمل بر آیه سجده نیز
میتوان کرد و اللَّه تعالی یعلم.
[کسی که جنب باشد یا بیوضو باشد پس مس قرآن نکند]
(و من کان جنبا او علی غیر وضوء فلا یمسّ القرآن، و جایز له ان یمسّ الورق او یقلب له الورق غیره و یقرأ هو، و یذکر اللَّه عزّ و
جلّ) و کسی که جنب باشد یا بیوضو باشد پس مس قرآن نکند به عضوي از بدنش که حیات در آن حلول کرده باشد و جایز
است که مس کاغذ کند یا دیگري ورق را بگرداند و او بخواند، و ذکر حق سبحانه و تعالی بکند. اما آن که جنب مس کتابت قرآن
نمیتواند کرد قول کل مسلمانانست، و ص: 601 جمعی کثیر از علما نقل اجماع کردهاند و از ظاهر آیه إِنَّهُ
نیز دلالت دارد حق سبحانه و تعالی قسم یاد کرده «1» لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ، فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ، لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ، تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ
است که این کتابی که به شما فرستادهایم مجموعهایست از علوم الهیه که بزرگوار است، و مثبت است در کتابی محفوظ از تغیّر و
تبدل که آن لوح محفوظ است، و مس نمیکنند آن را مگر مطهران از حدث و خبث، و بتدریج نازل میشود از پروردگار عالمیان.
چون حق سبحانه و تعالی این آیه را در وصف قرآن فرستاده است و مقدم و مؤخر لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ در وصف قرآن است ظاهر
آنست که این جمله نیز وصف قرآن باشد، مع هذا لفظ مس مناسب قرآن است و مطهر ظاهرش تطهریست که در اکثر مواضع آن را
استعمال میکنند یعنی در طهارت حدث و خبث. و جمعی گفتهاند که صفت کتاب مکنونست چون آن نزدیکتر است، و مراد از
مس آنست که به معانی و حقایق آن نمیرسند مگر فرشتگان که مطهرند از جمیع معاصی. و گمان این است که خلاف ظاهر است
زیرا که عجمان میگویند که فلانی مس بدیهی نمیکند اما در کلام عرب متعارف نیست مع هذا معلوم نیست که ملائکه معانی
قرآن را چنانکه مشتمل است بر جمیع علوم الهیه توانند فهمید با آن که حصر مناسب نیست و یقین است که حضرت سید المرسلین
صفحه 269 از 318
و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم اعلمند از جمیع عالمیان. دیگر مناسبت ندارد که در مقام تعریف اشتمال او بر علوم به اعتبار لفظ
قرآن گفتن آن که مس معانی او نمیکنند مگر فرشتگان بلکه بر تقدیر اعلمیت ص: 602 فرشتگان این لفظ
نامتعارفست چنانکه بر خبیر بلغت مخفی نیست و اگر احتمال رود باري به نبیّ و ائمه صلوات اللَّه علیهم انسب است که مراد از
مطهران ایشان باشند و لیکن لفظ مس نامتعارفست. و بنا بر این احتمال ارجاع ضمیر به قرآن انسب است چنانکه در احادیث متواتره
وارد شده است که جمیع علوم در قرآنست پس کتاب مکنون و علوم آن نیز در قرآن خواهد بود مجملا اگر کسی نیکو تدبر کند
خواهد یافت که بحثهاي اکثر علما ناشی از عدم تدبر است. مع هذا حدیثی قوي کالصحیح از ابراهیم بن عبد الحمید که از اصحاب
اصول أربعمائۀ است مرویست از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که مصحف را مس مکن بیوضو و در جنابت، و مس
خط آن مکن یا مس ریسمان آن مکن و بر خود میاویز زیرا که حق سبحانه و تعالی میفرماید که لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ. و کلینی در
حسن کالصحیح روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که از آن حضرت سؤال کردند از تعویذي که
حایض با خود داشته باشد حضرت فرمودند که باکی نیست و فرمودند که قرآن میتواند خواند و میتواند نوشت اما دست به نوشته
آن نمیتواند گذاشت و کلینی گفته است که در روایتی وارد شده است که نمیتواند نوشت. و در حدیث صحیح روایت کرده
است از حماد بن عیسی از حسین بن مختار از ابو بصیر که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از کسی
که قرآن را از روي مصحف بخواند و بیوضو باشد حضرت فرمودند که باکی نیست و لیکن مس نوشته قرآن نکند. و این حدیث
اگر چه در سندش حسین هست و او واقفی است و ثقه است به گفته شیخ طوسی، و لیکن شیخ مفید توثیق او کرده است و گفته
است که او ص: 603 روایت کرده است نص بر امامت حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه را، و علی اي حال
چون حدیث صحیح است از حماد و اجماع شده است که هر حدیثی که از حماد صحیح شود صحیح است. مع هذا کلینی حکم به
صحت هر دو حدیث کرده است و شیخ نیز حدیث صحیح از حماد را روایت کرده است از حریز که کتب او همه از اصول است از
کسی که او را خبر داده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آن حضرت به اسماعیل پسرش فرمود که اي فرزند
قرآن بخوان گفت وضو ندارم حضرت فرمودند که دست به نوشته آن مگذار و مس ورق بکن و بخوان. و در حسن کالصحیح
روایت کرده است از محمد بن مسلم که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که جنب و حایض قرآن را میگشایند از
عقب جامه که دستشان به مصحف نرسد و هر چه میخواهند از قرآن میخوانند مگر سجده را و داخل مسجد میشوند بعنوان
گذشتن و نمینشینند در مسجد و نزدیک مسجد الحرام و مسجد رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله نمیشوند. و مؤید این اخبار است
صحیحه علی بن جعفر که سؤال کرد از برادرش صلوات اللَّه علیه که اگر شخصی بیوضو باشد میتواند قرآن را بر تخته یا کاغذ
بنویسد حضرت فرمودند که نه. و شیخ بهاء الدین محمد رحمه اللَّه میگفت که همین حدیث بس است در حرمت مس از دو وجه
یکی آن که ظاهرش آنست که نهی از نوشتن از آن جهت باشد که غالبا لازم دارد مس را. و دویم هر گاه نوشتن حرام باشد دست
مالیدن بطریق اولی. و در هر دو بحث وارد است و لیکن مؤید میتواند بود و بنا بر قانون علما که امر از براي وجوبست و نهی از
جهت حرمت میباید که نسبت بغیر طاهر حرام باشد مس و لیکن نزد این ضعیف قدر مشترك اظهر است پس در چنین لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 604 جائی البته میباید که بیوضو و جنب و حایض و نفسا را مس قرآن و هر جزوي از اجزاي قرآن بد
باشد، و از جهت تعظیم قرآن مس نکنند و مظنون حرمتست و لیکن معلوم نیست که احکام الهی بظن ثابت شود مگر ظنی که قریب
بعلم باشد که اطلاق علم بر آن کنند و در اینجا به آن مرتبه نرسیده است. دیگر خلافست در مس تفسیر قرآن و ترجمه قرآن و
احادیثی که در تفسیر قرآن وارد شده است بلکه مطلق احادیث بنا بر طریقه اهل بیت سلام اللَّه علیهم که اخبار ایشان مفسر کلام
الهی است و احتیاط ظاهر است و لیکن عرفا اینها را قرآن نمیگویند و اللَّه تعالی یعلم.
صفحه 270 از 318
[جایز نیست حایض و جنب را که داخل مسجد شوند مگر بعنوان گذشتن]
(و لا یجوز للحائض، و الجنب ان یدخلا المسجد الّا مجتازین و لهما ان یاخذا منه و لیس لهما ان یضعا فیه شیئا لأنّ ما فیه لا یقدر ان
علی اخذه من غیره و هما قادران علی وضع ما معهما فی غیره) و جایز نیست حایض و جنب را که داخل مسجد شوند مگر بعنوان
گذشتن که از دري درآیند و از دري دیگر بیرون روند و یا از همان در بشرط عدم توقف بنا بر مذهب جمعی از علما و هر دو از
مسجد چیزي از چیزهاي خود را بر میتوانند داشت و نمیتوانند که چیزي را در مسجد بگذارند چون آن چه از ایشان باشد و
محتلم شوند مثلا در مسجد آن چیز را نمیتوانند که از خارج مسجد بردارند غالبا مثل لباس و کفش و سایر چیزها که با ایشان بوده
است اما آن چه در دست دارند میتوانند که در مسجد نگذارند غالبا و در جائی دیگر بگذارند. اما اگر نادرا این حالت احتلام یا
آمدن حیض در مسجد باشد چون میتوانند بیرون رفتن و برداشتن احوط آنست که بیرون روند و بردارند یا کسی با ایشان باشد که
او بردارد و مال ایشان تلف نشود بهتر آنست که خود برندارند، و اگر آن چه در دست دارند مثلا قرآنی باشد که وقف مسجد باشد
و واقف شرط کرده باشد که از مسجد بیرون نبرند نمیتوانند که در مسجد نگذارند و بنا بر این ص: 605
قید غالب کردیم. و آن که احوط و اولی گفتیم از آن جهت است که ظاهر نیست که آن چه حضرت فرموده است تقیید حکم است
یا علت حکم مثلا علت حرمت شراب زوال عقل است و چون غالب زوال عقل است از آن علت حکم کلی شده است که یک قطره
نیز حرام است و اما در چیزهائی که مست کنند مثل جوزبوا حکم در آنجا مقید است به اسکار یعنی قدري که مست کند از آن
حرامست نه مطلقا. و ظاهرا در اینجا از قبیل اول باشد چون احادیث بسیار در این باب وارد شده است که حضرات صلوات اللَّه علیهم
مطلقا فرمودند حتی این حدیث که زراره و محمد بن مسلم بسند صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند
حضرت مطلق فرمودند زراره پرسید که چرا چنین است که میتوانند برداشت و نمیتوانند گذاشت؟ حضرت این وجه را فرمودند. و
در حدیث صحیح عبد اللَّه بن سنان مطلق است که میتوانند برداشت و نمیتوانند گذاشت. و در حدیث صحیح زراره و محمد بن
مسلم که از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند که از آن حضرت پرسیدند که حایض و جنب داخل مسجد
میتوانند شد یا نه؟ حضرت فرمودند که حایض و جنب داخل مسجد نمیتوانند شد مگر بعنوان گذشتن چنانکه حق سبحانه و تعالی
و ظاهرا مراد این باشد که نزدیک مواضع صلاة مشوید مگر بعنوان عبور تا وقتی «1» فرموده: وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِي سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُوا
یعنی نزدیک مشوید به مواضع «2» که غسل کنید چون سابقش اینست که لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاري حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ
نماز که مساجد باشد در وقتی که مست باشید از جهت ص: 606 نماز کردن تا بدانید که چه میگویید. و
محتمل است که لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ اعم از صلاة و مواضع صلاة باشد و در جز اول صلاة مراد باشد و در ثانی مواضع صلاة و قرینه
مجاز الّا عابري سبیل است و خواهد آمد که مراد از مستی اعم از نشو اوایل مستی است. و آن که مست خواب باشند یا مست هواي
نفسانی باشند به قرینه آن که تا بدانید که چه میگویید چون با خداوند خود مناجات میکنید. و وجوه بسیار در تفسیر این آیه
گفتهاند و لیکن آن چه در احادیث ائمه اهل بیت است اینست که مذکور شد و اللَّه تعالی یعلم. و مستثنی است از مساجد مسجد
الحرام و مسجد رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله آن چه در زمان حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله مسجد بوده است که در
آنجا داخل نمیتواند شد مطلقا و اگر محتلم شوند در آن دو مسجد واجبست که تیمم کنند از جهت بیرون آمدن. و بر این مضمون
احادیث صحیحه وارد شده است و بعد از این نیز مذکور خواهد شد در بحث تیمم و مساجد. و بعضی از علما ملحق ساختهاند به
مساجد مشاهد مشرفه ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم را. و در حدیث صحیح از بکر بن محمد وارد است که از مدینه در آمدیم
بقصد خانه حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه دیدیم که ابو بصیر از بازار بیرون آمد و ملحق شد بما و او جنب بود و ما
نمیدانستیم تا داخل خانه حضرت شدیم پس حضرت رو به ابو بصیر کرد و گفت اي ابو محمد نمیدانی که سزاوار نیست جنب را
صفحه 271 از 318
که داخل خانه انبیا شود پس ابو بصیر برگشت و ما داخل شدیم.
[هر گاه زنی خواهد که غسل جنابت کند حائض شود]
(و اذا أرادت المرأة ان تغتسل من الجنابۀ فاصابها حیض فلتترك الغسل إلی ان تطهر فاذا طهرت اغتسلت غسلا واحدا للجنابۀ لوامع
صاحبقرانی، ج 1، ص: 607 و الحیض) و هر گاه زنی خواهد که غسل جنابت کند حائض شود پس باید که ترك کند غسل را تا
وقتی که از حیض پاك شود و چون طاهر شود یک غسل میکند از جهت جنابت و حیض و عبارت، عبارت فقه رضویست. و بر
این مضمون صحیحه عبد اللَّه بن سنان و حسن کالصحیح کاهلی و موثقات کالصحیحه سعید بن یسار و زراره و ابی بصیر و حجاج
خشاب وارد شده است و ظاهر این اخبار آنست که غسل جنابت واجب لغیره است و اگر لنفسه واجب بود هر آینه میبایست که در
حالت حیض غسل جنابت بکند و بعد از پاك شدن غسل حیض نکند. و لیکن ممکن است که فی نفسه واجب باشد و تاخیر آن
جایز باشد. و مؤید این احتمال است حدیث سماعه که چون همین سؤال از حضرت کرد حضرت فرمودند که غسل جنابت بر او
واجبست. و موثقه عمار که حضرت فرمود که اگر خواهد الحال غسل بکند و اگر بخواهد صبر کند تا پاك شود و یک غسل از
براي هر دو بکند. و از مجموع این اخبار ظاهر میشود که اگر یک غسل بکند و قصد هر دو کند مجزیست البته. و از حدیث هفتم
ظاهر میشود که اگر بقصد جنابت کند از حیض مجزي باشد و اگر بقصد حیض کند از جنابت مجزي نباشد پس احوط آنست که
قصد هر دو بکند اگر یک غسل کند و اگر نه اول غسل جنابت بکند و بعد از آن غسل حیضی احتیاطا بکند و اللَّه تعالی یعلم. اگر
چه اظهر آنست که هر یک از دیگري مجزي است چنانکه گذشت در حدیث زراره و ایضا جمیل از بعضی از اصحاب از احدهما
روایت کرده است که هر گاه جنب بعد از طلوع فجر غسلی بکند آن غسل مجزي است از هر غسلی که بر او لازمست در آن روز.
[باکی نیست که جنب خضاب کند و رنگ به بندند]
(و لا باس بان یختضب الجنب و یجنب و هو مختضب و یحتجم ص: 608 و یذکر اللَّه [تعالی] و یتنور و
یذبح و یلبس الخاتم) و باکی نیست که جنب خواه مرد و خواه زن خضاب کنند و رنگ به بندند بر ریش و سر و دست و پا و کلّ
بدن بعد از نوره یا در وقتی که خضاب بسته باشد جماع کند و باکی نیست که جنب حجامت کند یا ذکر خدا کند یا نوره بکشد یا
حیوانی را ذبح کند یا انگشتري به پوشد اگر چه اسم خدا و رسول و ائمه صلوات اللَّه علیهم داشته باشد. اما خضاب پس اخبار وارد
شده است که جنب خضاب نکند و خضاب بسته جنب نشود. و وارد شده است که وقتی که رنگ بردارد جماع میتواند کرد. و
اخبار باین عنوان نیز وارد شده است که باکی نیست پس ظاهر میشود که نهی محمول بر کراهت است. و در خبر سکونی وارد
شده است که باکی نیست که حجامت کند و نوره بکشد و ذبح بکند. و احادیث ذکر الهی در بیت الخلا گذشت. و اما لبس خاتم
اگر دست به نوشته آن نرساند ضرري ندارد. و در موثقه عمار وارد است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمود که
مس نکند جنب درهم و دیناري را که اسم حق سبحانه و تعالی بر او باشد. و در موثق کالصحیح از ابو ایوب وارد است که به
حضرت صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که داخل خلا میشوم و در دستم انگشتري هست که بر او مکتوبست اسمی از اسماء
الهی حضرت فرمودند که نه و اگر در دستت باشد جماع مکن و محمول است بر کراهت. و احوط آنست که پیش از غسل روغن بر
بدن نمالد چون نهی واقع شده است از آن و دور نیست که از این جهت باشد که مانع میشود از رسیدن آب به بشره و اگر مالیده
باشد احوط آنست که سعی کند تا بالکلیه زایل شود که عین روغن نماند و اگر اندك چربی بماند که مانع نباشد ضرر ندارد.
[باکی نیست که جنب در مسجد خواب کند یا بگذرد]
صفحه 272 از 318
(و ینام فی المسجد و یمرّ فیه) و باکی نیست که جنب در مسجد ص: 609 خواب کند یا بگذرد در آن و
شیخ طوسی بسند صحیح روایت کرده است از محمد بن قاسم که من از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه سؤال نمودم که جنب
خواب میکند در مسجد حضرت فرمودند که وضو بسازد، و باکی نیست که خواب رود یا بگذرد در مسجد. و چون ظاهر اخبار
صحیحه دلالت دارد که لبث در مساجد حرامست تاویل میتوان کرد این حدیث را که دور نیست که مراد راوي این باشد که آیا
خواب در مسجد میتوان کرد و حال آن که بسیار است که محتلم میشود و خبردار نمیشود پس نباید خوابید تا این مفسده لازم
نیاید حضرت در جواب فرموده باشند که اگر در وقت خواب وضو بسازد او در طهر است هر چند محتلم شده باشد و ماندن جنب
در مسجد مفسده نیست، درنگ کردن با شعور بد است و در این صورت او را شعور نیست نه جایز است او را مرور در مسجد چون
درنگ نیست ضرر ندارد. اما ظاهر کلام صدوق اینست که جایز میداند که جنب بخواب رود در مسجد، و حمل میتوان کرد بر
آن که جایز است خواب رفتن هر گاه نتواند از مسجد بیرون رفتن به آن که دشمنی در بیرون باشد یا درهاي مسجد را بسته باشند و
نتواند گشودن. و محتمل است که صدوق را اعتقاد این باشد که چون در اکثر احادیث نهی وارد شده است از نشستن در مساجد و
خواب نشستن نیست پس خواب ضرر ندارد. و احتمال بعیدي هست که: و یمرّ فیه حال باشد یعنی میتواند خواب کردن در حال
مرور به آن که بر دوش کسی باشد و بخواب رود و او را بیرون برد و بسیار است که جمعی در راه رفتن بخواب میروند مثال
شاطران چون عادت کردهاند، و حمل بر ضرورت اولی است و اللَّه تعالی یعلم.
[جنب میتواند در اول شب بخواب رود تا آخر شب]
(و یجنب اول اللّیل و ینام إلی آخره) و جنب میتواند شد در اول ص: 610 شب و بخواب رود تا آخر شب.
و پیش گذشت که مکروه است خواب جنب مگر آن که وضو بسازد یا قصد جماع مرتبه دیگر داشته باشد و این عبارت را حمل بر
آن دو صورت میتوان کرد و بر بیان جواز نیز حمل میتوان نمود. و در حدیث صحیح از عبد الرحمن بن ابی عبد اللَّه منقولست که
سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی با اهل خود جماع کرده باشد آیا با این حال بخواب
میتواند رفت حضرت فرمود که حق سبحانه و تعالی در وقت خواب قبض روح بنده میکند و هر کس اجل او رسیده است نگاه
میدارد روح او را و هر که را نرسیده است روح او را باین بدن باز میفرستد پس ممکن است که برنگردد و آخر جنب از دنیا رفته
باشد خوب نیست باید که چون از جماع فارغ شود غسل بکند. و در روایت است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از آباي خود از
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهم که فرمودند که کسی که جنب باشد بخواب نرود و بیوضو بخواب نرود و اگر آب بهم
نرسد تیمم کند به خاك، و به درستی که چون مؤمن بخواب میرود ملائکه روح او را به عالم قدس میبرند، و رحمت الهی شامل
حال او میشود، و حق سبحانه و تعالی بر او برکت میفرماید بانواع فیوض قدسیه پس اگر اجلش رسیده باشد او را در رحمتهاي
خاصه خودش یا در گنجهاي رحمت خود جا میدهد و اگر اجلش نرسیده است او را باز میفرستد با فرشتگان مقرب خودش که او
را در بدن جاي دهند.
[کسی که جنب شود در زمینی که نیابد در آن زمین مگر آب بسته]
(و من اجنب فی ارض و لم یجد الماء الّا ماء جامدا و لا یخلص إلی ال ّ ص عید فلیصلّ بالمسح ثمّ لا یعد إلی الارض الّتی یوبق فیها
دینه) و کسی که جنب شود در زمینی که نیابد در آن زمین مگر آب بسته مانند برف و یخ و دستش به خاك نرسد پس باید که
نماز کند به مسح، و دیگر برنگردد به چنین زمینی که دین او را باطل کند. ص: 611 ظاهرا مضمون حدیث
صفحه 273 از 318
صحیح محمد بن مسلم است به نحوي که خود فهمیده است، و حدیث این است که گفته سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه از شخصی که جنب شود در سفري و نیابد مگر برف را یا یخ را حضرت فرمودند که بمنزله ضرورتست- در
جاهائی دیگر که حق سبحانه و تعالی واسع گردانیده است- تیمم کند و من خوب نمیدانم که به چنین زمینی دیگر بیاید که دینش
را باطل کند. و ظاهر حدیث آنست که آب نمییابد و خاك مییابد و چون سبب تیمم است باختیار خود خوب نیست که به چنین
زمینی بیاید که تیممش باید کرد مدتی. و مؤید این معنی است خبر صحیح محمد بن مسلم از یکی از امام محمد باقر یا امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیهما که از آن حضرت پرسیدند از شخصی که چند ماه در شهرها میماند که در آنجا آب نیست یعنی حمام
نیست بواسطه چرانیدن شتران و صلاح حال شتران حضرت فرمودند که نه. و محمولست بر کراهت چون اخبار صحیحه متکثره وارد
شده است که جایز است و خاك احد الطهورین است که حق سبحانه و تعالی مقرر فرموده است و لیکن چون لفظ هلاك دین واقع
شده است صدوق حمل کرده بر آن که خاك یا سنگ نیز بهم نرسد و تیمم از برف کند و چون مضطر است صحیح است و دیگر
به چنین زمینی نیاید. مع هذا بسند کالصحیح از محمد بن مسلم منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه که هر گاه شخصی جنب شود در سفري که یافت نشود مگر برف حضرت فرمودند که مساویست که غسل کند از برف یا
از آب نهر یعنی اگر خوف هلاك نباشد و برف را که بر بدن مالد آب شود. چنانکه در حدیث کالصحیح از علی بن جعفر
منقولست که سؤال کردم از ص: 612 برادرم موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما از شخصی که جنب باشد
یا بیوضو و آب بهم نرسد و برف بهم نرسد و خاك کدام یک افضل است آیا تیمم کند یا برف را بر رو بمالد؟ حضرت فرمودند
که اگر برف تر کند سر و بدنش را آن افضل است و اگر نتواند به آن غسل کردن تیمم کند. و احوط آنست که به چنین زمینی
نرود و اگر برود البته چنین خواهد کرد و اگر خاك و سنگ بهم نرسد اگر گرد جامه و نمد زین بهم رسد اگر چه غباري باشد
تیمم میکند و اگر آن هم نباشد تیمم بر برف میکند و احتیاطا وقتی که آب به همرسد یا خاك و سنگ آن نماز را اعاده میکند
و اللَّه تعالی یعلم. و محتمل است که هلاك دین به اعتبار جماع کردن باشد و هم چنین جائی که آب بهم نرسد چنانکه خواهد آمد
إن شاء اللَّه در باب تیمم.
[باکی نیست که در غسل موالات نباشد]
(و قال ابی رحمه اللَّه فی رسالته إلیّ لا باس بتبعیض الغسل تغسل یدیک و فرجک و رأسک و تؤخّر غسل جسدك إلی وقت الصّلاة
ثمّ تغسل جسدك اذا أردت ذلک) و پدرم در رساله که بمن نوشته بود ذکر کرده بود که باکی نیست که در غسل موالات نباشد به
آن که دستها را که سنت است شستن پیش از غسل بشویی سه بار، و ازاله نجاست از فرج خود بکنی، و سر را بشویی و شستن بدن
را تاخیر کنی تا وقت نماز، و در وقت نماز بدن را بشویی یعنی اگر خواهی که بیموالات واقع سازي جایز است. و شکی نیست در
آن که با موالات بهتر است چنانکه در احادیث متواتره از رسول خدا و ائمه صلوات اللَّه علیهم وارد شده است که ایشان بیفاصله
غسل میکردند و آن چه پدرش ذکر کرده است مضمون حدیث صحیحی است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه جایز میدانستند که جنب در بامداد سر خود را بشوید و بدنش را در وقت نماز
ظهر بشوید. ص: 613 و از این کلام نیز ظاهر میشود که صدوقان قایل بترتیب میان جانب راست بر چپ
نیستند چنانکه ظاهر احادیثست و اگر چه ترتیب احوط است تا مخالفت علما نکرده باشد موالات اولی است تا از دغدغه حدث در
اثناي غسل نیز خلاص شده باشد چنانکه گفته است.
[اگر حدثی صادر بعد از آن که سر را شسته باشی پیش از آن که بدنت را بشویی پس اعاده کن غسل را]
صفحه 274 از 318
(فان احدثت حدثا من بول او غایط او ریح بعد ما غسلت رأسک من قبل ان تغسل جسدك فاعد الغسل من أوّله) پس اگر حدثی از
تو صادر شود مثل بول و غایط یا باد بعد از آن که سر را شسته باشی پیش از آن که بدنت را بشویی پس اعاده کن غسل را از سر. و
ظاهرش آنست که علی بن بابویه این عبارت را و سایر عباراتی که به پسرش نوشته است از کتاب فقه رضوي برداشته باشد بلکه
اکثر عباراتی که صدوق از خود میگوید از آن کتاب برداشته باشد و این کتاب در قم ظاهر شد و نزد ما هست. و ثقه عدل قاضی
میر حسین طاب ثراه قریب بده سال قبل از این از روي آن کتاب نوشته بود و چند جا خط حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه بر
آنجا بود که من اشاره کردهام به آن و صورت خط حضرت را قاضی نوشته بود من نیز نوشتم و از موافقت آن نسخه به آن نسخه
من لا یحضره الفقیه ظن قوي بهم میرسد که علی بن بابویه و محمد بن علی هر دو علم داشتهاند به آن که این کتاب تصنیف آن
حضرت است که گفته است صدوق که میان من و خدا حجت است و چون سهوي واقع شد بنده را تا اینجا ملاحظه نکردم و از
اینجا تا به آخر إن شاء اللَّه تعالی اشاره به آن خواهم کرد. و بعضی از علما ذکر کردهاند که در امالی ابن بابویه این حدیث هست و
امالی بسیار نزد ما هست، و بعضی را بر صدوق خواندهاند و اجازات فضلا بر آن هست و در هیچ یک از اینها ندیدیم بنا بر این علما
خلافی عظیم در این مسأله ص: 614 دارند بعضی اعاده غسل را واجب میدانند بنا بر این کلام، و بعضی
غسل را صحیح میدانند و وضو را واجب نمیدانند بنا بر آن که حدث اصغر ناقض غسل نیست و حدث بعد از طهارت مضر است و
ندیدهایم که حدث در اثناي غسل ضرر داشته باشد. و اکثر علما غسل را صحیح میدانند و وضو را واجب میدانند بنا بر آن که اگر
بعد از غسل صحیح حدث واقع شود طهارت صغري باطل میشود و وضو واجبست اجماعا پس اگر در اثناي غسل باشد بطریق اولی
ناقض خواهد بود و این قول خالی از قوتی نیست و لیکن احوط آنست که غسل را از سر گیرد و وضو بسازد. و بعضی گفتهاند که
احوط آنست که همین غسل را تمام کند و بعد از آن غسل را اعاده کند و وضو بسازد و آخوند مولانا احمد اردبیلی گفته است که
احوط آنست که مرتبه دیگر جماع کند تا بیدغدغه نیت جزم تواند کرد. و ظاهرا این قدر مبالغه در کار نیست از سر گرفتن غسل و
وضو ساختن کافی است و اللَّه تعالی یعلم.
[رعایت ترتیب در غسل]
(فان بدأت بغسل جسدك قبل الرّأس فاعد الغسل علی جسدك بعد غسل رأسک) پس اگر ابتدا کنی به شستن بدن پیش از شستن
سر پس اعاده کن شستن بدن را بعد از شستن سر به عنوانی که در ترتیب وضو گذشت. و این عبارت نیز عبارت فقه رضویست. و بر
این مضمون حدیث حسن کالصحیح زراره از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است و دلالت میکند بر اشتراط
ترتیب میان سر و بدن و اما تقدیم جانب راست بر جانب چپ حدیثی صریح ندارد و گذشت. و در حدیث موثق از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که چون غسل جنابت کنی این دعا را بخوان که اللَّهمّ طهّر قلبی و تقبّل لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 615 سعیی و اجعل ما عندك خیرا لی اللَّهمّ اجعلنی من التّوّابین و اجعلنی من المتطهّرین و کلینی این دعا را روایت کرده
است که اللَّهمّ طهّر قلبی و زكّ به عملی و تقبّل سعیی و اجعل ما عندك خیرا لی. و اگر هر دو را بخواند بهتر است و اگر این جمله:
و زكّ به عملی را داخل کند در دعاي اول بعد از: طهّر قلبی ظاهرا عمل بهر دو روایت کرده خواهد بود. و ترجمهاش اینست که:
خداوندا دل مرا از هر بدي پاك گردان و چنانکه بامر تو ظاهر را پاك میگردانم تو باطن را پاك گردان از ریا و حسد و کینه
مؤمنان و تکبر و عجب و سایر صفات رذیله، و به سبب این تطهیر اعمال مرا پاکیزه گردان چون حق سبحانه و تعالی فرموده است که
یعنی حق سبحانه و تعالی قبول نمیکند عبادات را مگر از کسانی که پرهیزکار باشند از هر بدي. و «1» إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ
هیچ شک نیست که بدیهاي دل بدتر است از بدیهاي بدن بلکه بدیهاي دل مؤثر است در بدیهاي بدن، و یا آن که چون صفات
صفحه 275 از 318
رذیله را بیرون کردي بعوض آنها صفات حسنه را داخل کن چون ریا بیرون رود اخلاص درآید که کارهاي من همگی موافق
رضاي تو باشد، و چون حسد بیرون رود شفقت علی خلق اللَّه داخل شود، و کینه بدر رود و محبت دوستان خدا داخل شود، و تکبر
بیرون رود و تواضع با خدا و خلق داخل شود، و عجب بیرون رود و خود را از همه کس زبونتر دانستن داخل شود، و یاد مخلوقین
در رود و ذکر و معرفت الهی داخل شود، و محبت غیر خدا بیرون رود و محبت الهی داخل شود، و بر این قیاس. و قبول کن سعی
مرا در طاعت و عبادت تو هر چند لایق درگاه تو نیست ص: 616 و چنان کن که آن چه نزد تست از ثواب
غیر متناهی بهتر باشد نزد من و از براي من از سعی در امور باطله دنیاي فانی، خداوندا چنانکه ظاهرم را از حدث پاك کردي به
غسل باطنم را از گناهان پاك گردان به توبه و انابت، و بگردان مرا از پاکیزه کنندگان خود از جمیع الواث بشریت تا فانی فی اللَّه
شده باقی باللَّه شوم، و قابلیت مناجات و قرب تو مرا حاصل گردد که توانم بندگی کردن که اقلا لایق من باشد چون محالست که
بندگی من لایق درگاه تو باشد. و اگر کسی این دعا و امثال این از دعاها را بخواند و معنی آن را نداند، و مجملی داند که چون
هادیان راه الهی ما را باین هدایت کردهاند البته آن چه بهتر است از براي ما طلبیدهاند ظاهرا همان فایده میدهد بلکه اگر نداند که
این الفاظ دعا است و طلب خیراتست بلکه چون فرمودهاند بخواند ظاهرا تفضل الهی کار خود میکند و اگر چه لایق بینایان آنست
که چون در هر حرکت و سکونی ایشان را تنبیهات و اشارات هست از آن غافل نباشند تا به سبب هر یک از اینها بابی از ابواب
فیوض الهی بر ایشان مفتوح گردد چنانکه إن شاء اللَّه مذکور خواهد شد در کتاب صلاة که حضرات فرمودهاند که نماز را چهار
هزار در است و دور نیست که امثال اینها ابواب صلاة باشند.
باب غسل الحیض و النفاس