گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
باب غسل الحیض و النفاس







[حیض در لغت و اصطلاح]
حیض در لغت بمعنی سیلانست و در عرف شرعی خونی است که رحم زن در اوان بلوغ او دفع میکند تا آن که عادت میشود در
اوقاتی چند و حق سبحانه و تعالی آن را از جهت غذاي فرزند مقرر ساخته است تا در رحم است غذاي او از آن خون است و چون
متولد شد آن خون را شیر میگرداند تا وقتی که شروع در غذا نکرده است، و چون طفل غذاي او غالب شد بر شیر باز بعنوان سابق
در اوقات عادت میآید در ماههاي هلالی بحسب قوت مزاجهاي زنان از ده روز تا سه روز، و چون از ولادت میافتد خون برطرف
میشود در سن پنجاه سالگی یا شصت سالگی به تفصیلی که خواهد آمد، و چون وضع حمل میشود بقیه خونی که در رحم مانده
است رحم آن را دفع میکند و آن خون را نفاس میگویند بکسر نون و زن را نفساء بفتح نون و فاء، و اگر خون حیض از عادت
مقرر درگذشت آن را استحاضه میگویند و فی الحقیقه آن خونی است که به سبب مرض رحم دفع میشود یا به آن که هنوز قوت
نگرفته باشد مثل خونی که پیش از نه سالگی از زنان میآید یا به آن که قوتش زایل شده است مثل خونی که بعد از ناامیدي از
حمل است در پنجاه یا شصت سالگی و یا به سبب سوء المزاجی که در اوقات امکان حمل بهم رسد مثل آن چه از بلوغ تا سن یاس
بر خلاف عادت آید به تفصیلی که مذکور خواهد شد.
[اولین خونی که بر زمین ریخت]
(قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه اوّل دم وقع علی وجه الارض ص: 618 دم حوّا حین حاضت) بطرق متکثره
وارد شده است که یهودان از حضرت سید المرسلین و هر یک از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم مسایل میپرسیدند از آن جمله
میپرسیدند که کدام خونست که اول بر زمین ریخت حضرات صلوات اللَّه علیهم میفرمودند که اما به اعتقاد شما اول خون هابیل
صفحه 276 از 318
است که قابیل او را شهید کرد و اما به اعتقاد ما اول آن خونیست که حوا حایض شد.
[حیض در اول خلقت]
(و قال ابو جعفر الباقر صلوات اللَّه علیه انّ الحیض للنساء نجاسۀ رماهنّ اللَّه عزّ و جلّ بها، و قد کنّ النّساء فی زمن نوح علیه السّلام
انّما تحیض المرأة فی کلّ سنۀ [او فی السّنۀ] حیضۀ حتّی خرج نسوة من مجانّهنّ [او حجابهنّ او مخابیهنّ او مخازنهنّ او محاربیهنّ
علی اختلاف النسخ] و کنّ سبعمائۀ امرأة فانطلقن فلبسن المعصفرات من الثّیاب و تحلّین و تعطّرن ثمّ خرجن فتفرّقن فی البلاد فجلسن
مع الرّجال و شهدن الاعیاد معهم و جلسن فی صفوفهم فرماهنّ اللَّه عزّ و جلّ بالحیض عند ذلک فی کلّ شهر یعنی أولئک النّسوة
بأعیانهنّ فسالت دماؤهنّ فاخرجن من بین الرّجال فکنّ یحضن فی کلّ شهر حیضۀ فشغلهنّ اللَّه تعالی بالحیض و کسر شهوتهنّ قال و
کان غیرهنّ من النّساء اللّواتی لم یفعلن مثل ما فعلن یحضن فی کلّ سنۀ حیضۀ قال فتزوّج بنو اللّاتی یحضن فی کلّ شهر حیضۀ بنات
اللّاتی یحضن فی کلّ سنۀ حیضۀ فامتزج القوم فحضن بنات هؤلاء و هؤلاء فی کلّ شهر حیضۀ فکثر اولاد اللّاتی یحضن فی کلّ شهر
حیضۀ لاستقامۀ الحیض و قلّ اولاد اللّاتی یحضن فی السّنۀ حیضۀ لفساد الدّم قال فکثر نسل هؤلاء و قلّ نسل أولئک) روایت کرده
است صدوق به سندي حسن کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که خون حیض نجاستی است که حق سبحانه و
تعالی زنان را به آن مبتلا کرده است و بتحقیق که زنان در زمان حضرت ص: 619 نوح علیه السّلام در هر
سالی یک مرتبه حایض میشدند تا آن که جمعی از زنان از محل ستر و حجاب یا محال عبادات خود بیرون آمدند و ایشان هفتصد
زن بودند که کار ایشان این شد که جامهاي گلی مانند نارنجی و آل میپوشیدند و زینتها میکردند و بوي خوش میکردند و
مردمان به ایشان رغبت میکردند تا آن که از آن شهر نیز بدر رفتند و در شهرها متفرق شدند و با مردان مینشستند و در عیدها با
ایشان حاضر میشدند و در صفهاي مردان جا میکردند مجملا فاحشه شدند پس حق سبحانه و تعالی ایشان را مبتلا ساخت که در
هر ماهی یک بار حایض میشدند همان زنان و بس پس بسیار بود که در میان مردان نشسته بودند و حائض میشدند و فروش
ایشان را نجس میکردند مردان که این معنی را مشاهده نمودند ایشان را از میان خود بیرون کردند و آن زنان معتاد شدند به آن که
هر ماه یک مرتبه حیضشان میآمد و آن شهوت و میلی که داشتند به مردان شکست و کم شد. اما آن زنانی که غیر ایشان بودند
عادتشان این بود که هر سالی یک مرتبه حایض میشدند پس با یکدیگر وصلت کردند و مخلوط شدند تا آن که اولاد ایشان بسیار
شدند و نسل آن جماعتی که هر سال یک مرتبه حایض میشدند کم شد به اعتبار آن که خون فاسد میشد در رحم و آن جماعتی
که هر ماه حایض میشدند به اعتبار استقامت و عدم فساد بسیار شدند. و آن که در زمان حضرت نوح چنین شده بودند ظاهرا به
دعاي حضرت نوح بود که بر قوم خود کرد که از ایشان فرزند بهم نرسد تاثیر کرد در مسلمانان نیز و نسل ایشان نیز در کمی شد و
چون خون جمع میشد شهوت زیادتی کرد تا عاقبت حق سبحانه و تعالی همه را به عادت اصلی برد. و ممکن است که تا زمان
حضرت نوح در هر سالی یک مرتبه حایض میشده باشند و چون به دعاي آن حضرت عالم هلاك شدند و حکمت اقتضا کرد
ص: 620 که توالد و تناسل بیشتر باشد چنان شد که آن زنان را به خود گذاشت تا چنین کردند و چنین شد
و اللَّه تعالی یعلم.
[حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها مثل شما زنان نیست که او خون حیض و نفاس ببیند]
(و قال النبیّ صلّی اللَّه علیه و آله انّ فاطمۀ صلوات اللَّه علیها لیست کإحداکنّ انّها لا تري دما فی حیض و لا نفاس کالحوریّۀ)
فرمودند که حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها مثل شما زنان نیست به درستی که او خون حیض و نفاس نمیبیند مانند حوریان بهشت
صفحه 277 از 318
و این معنی از خواص آن حضرت بود نسبت باین امت یا اعم، و این معنی در اخبار بسیار وارد شده است. و در بعضی اخبار وارد
شده است که از این جهت است که آن حضرت را فاطمه میگویند. و در اخبار متواتره وارد شده است که از این جهت آن حضرت
را فاطمه میگویند که حق سبحانه و تعالی آتش دوزخ را بر دوستان آن حضرت حرام گردانیده است و خواهد آمد بعد از این در
اوصاف آن حضرت صلوات اللَّه علیها احادیث که در آنجا انسب است ذکر فضایل آن حضرت صلوات اللَّه علیها.
[زنان بهشت حیض نمیشوند]
25 قال ازواج مطهّرة اللّاتی لا یحضن و لا :2 « لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ » (و سئل ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه عن قول اللَّه عزّ و جلّ
یحدثن) چون ذکر کرد که حضرت فاطمه مثل حوریه است وصف حوران را بیان کرد که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال
کردند از تفسیر قول خداوند عزیز جلیل که فرموده است که مؤمنان را در بهشت خواهد بود زنان پاکیزه حضرت فرمود که
پاکیزهاند از خون حیض و از احداثی که در دنیا از بنی آدم بیرون میآید مثل بول و غایط و منی و باد. و ظاهرا این یک فرد
پاکیزگی ایشان است زیرا که حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه فرمودند که پاکیزهاند و حق سبحانه و تعالی ایشان را
پاك کرده است از جمیع صفات رذیله که زنان را میباشد از حسد و بغض و عداوت و تکبر و کفران حق شوهر چنانکه خواهد
آمد.
[کمترین زمان حیض سه روز است]
(و قال ابی رضی اللَّه عنه فی رسالته إلیّ اعلم انّ اقلّ ایّام الحیض ثلاثۀ ایّام و اکثرها عشرة ایّام) و پدرم در رساله که بسوي من
فرستاده بود یاد کرده بود که بدان که کمترین زمان حیض سه روز است که از آن کمتر نمیباشد و بیشترش ده روز است که از آن
بیشتر نمیباشد. و بر این مضمون احادیث صحیحه وارد شده است و اجماع علماء شیعه است و کسی خلاف این نگفته است. و در
حدیث صحیحی وارد شده است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که بیشتر آن چه میباشد از حیض هشت
روز است و کمتر آن چه میباشد سه روز است. و ظاهرا مراد حضرت آنست که اکثر زنان حیض ایشان هشت روز میباشد چنانکه
بحسب واقع چنین است و آن که سه روز بیاید بسیار نادر است لهذا حضرت نفرمودند که اکثر حیض این مقدار است و خلاف این
معنی از این عبارت مفهوم نمیشود، و تعجب دارم که اکثر فضلا تأویلات بعیده کردهاند و باین معنی متفطن نشدهاند. (فان رأت
المرأة ثلاثۀ ایّام و ما زاد إلی عشرة ایّام فهو حیض) پس اگر زنی سه روز پی در پی ببیند و دیگر ببیند تا ده روز هر چه میبیند
حیض است چون اقل حیض که سه روز است هر گاه دید ظاهر شد که این خون حیض است پس بعد از آن خواه متصل بیند و
خواه منفصل همه حیض است حتی روزهایی که در آن خون ندیده است هم حیض است بشرط آن که بر ده روز بایستد مثلا اگر
سه روز خون او بیاید و روز دهم بیاید و بند شود کل این ده روز حیض است، و اگر نماز و روزه کرده باشد ظاهر میشود که عبث
کرده است و ده روز روزه را قضا میکند. و هم چنین اگر سه روز ببیند و روز پنجم یا هفتم یا نهم را ببیند و بند شود آن سه روز
اول با روز آخر و میان همه حیض است. و اگر خون از ده روز ص: 622 درگذرد اگر صاحب عادت باشد
عادتش حیض است و ما بقی استحاضه بشرط آن که خون آخر اگر همه یک لمحه باشد در عادت بیاید مثلا اگر عادت زن هفت
روز باشد و سه روز را ببیند و آخر روز هفتم یک لمحه ببیند و خون از ده روز درگذرد هفت را حیض حساب میکند و باقی را
استحاضه اما اگر در این صورت روز هشتم خون ببیند همان سه روز اول حیض است و هر چه خون ندیده است پاك است و نماز و
روزه میکند و آن چه خون دیده است از هشتم تا هر چه بیند عمل استحاضه به جا میآورد و نماز و روزه را میکند. و این عبارت
صفحه 278 از 318
مصنف مضمون عبارت فقها است که هر خونی که ممکن باشد که حیض باشد حیض است و بر این مضمون احادیث صحیحه وارد
شده است و خلافی نیست در میان علما.
[محرمات بر حائض]
(و علیها ان تترك ال ّ ص لاة) و بر او واجبست که ترك کند نماز را بلکه روزه را نیز و آن که مصنف روزه را نگفته است ظاهرا
وجهش این باشد که نماز را بالکلیه ترك میکند بخلاف روزه که آن را قضا میکند پس گویا آن را ترك نکرده است با آن که
بعد از این نیز خواهد گفت و در آن که نماز و روزه بر او حرامست احادیث متواتره واقع شده است و قول جمیع علماي مسلمانان
است. (و لا تدخل المسجد الّا ان تکون مجتازة) و زن حایض داخل هیچ مسجدي نمیتواند شد مگر بعنوان گذشتن مانند جنب مگر
مسجد الحرام و مسجد نبی صلی اللَّه علیه و آله که مطلقا داخل آنها نمیتواند شد چنانکه در اخبار صحیحه وارد شده است و بعضی
گذشت و بعضی خواهد آمد. حاصل آن که در اکثر احکام حایض مثل جنب است نه بعنوان قیاس بلکه به اعتبار احادیث، و هم
چنین در کیفیت غسل و در ترتیب و ارتماس و غیر آن و خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی. (و یجب علیها عند حضور کلّ صلاة ان
تتوضّأ وضوء ال ّ ص لاة ص: 623 و تجلس مستقبلۀ القبلۀ و تذکر اللَّه بمقدار صلاتها کلّ یوم) و واجبست بر
حایض نزد حضور وقت هر نمازي که وضو بسازد به نحوي که از براي نماز وضو میسازند و رو بقبله بنشیند و ذکر حق سبحانه و
تعالی کند بمقدار نمازش در هر روز تا پاك شود و ظاهرا مراد صدوق از وجوب استحباب مؤکد است. و بر این مضمون احادیث
صحیحه و کالصحیحه بسیار وارد شده است و همه بلفظ امر است یا بمعنی امر، و این عبارت فقه رضویست صلوات اللَّه علیه با
عبارت آینده تا حل لزوجها ان یأتیها، و اولی آنست که به نیت قربت واقع سازد. (فان رأت الدّم یوما او یومین فلیس ذلک من
الحیض ما لم تر الدّم ثلاثۀ ایّام متوالیات و علیها ان تقضی ال ّ ص لاة الّتی ترکتها فی الیوم او الیومین) پس اگر زنی یک روز یا دو روز
خون ببیند پس آن از حیض نیست تا سه روز پی در پی نبیند و بر او واجبست که قضا کند نمازي را که ترك کرده است در آن
یک روز یا دو روز چون سابقا مقرر شد که اقل حیض سه روز است پس اگر یک روز یا دو روز ببیند و منقطع شود البته کاشف
میآید که حیض نبوده است و نماز را که ترك کرده است قضا میکند و در این خلافی نیست اما اگر سه روز را در عرض ده روز
ببیند در این خلاف است. مشهور میان علما آنست که حیض نیست و در حدیث مرسلی وارد شده است که حیض است و این فرض
بسیار نادر است و اگر کسی احتیاط کند در آن که در آن سه روز جمع کند میان عمل استحاضه و حیض بهتر است و اللَّه تعالی
یعلم.
[اگر خون از ده روز درگذرد]
(فان رأت الدّم اکثر من عشرة ایّام فلتقعد عن الصّلاة عشرة ایّام و تغتسل یوم حادي عشر و تحتشی فان لم یثقب الدّم الکرسف صلّت
صلاتها کلّ صلاة بوضوء و ان ثقب الدّم الکرسف و لم یسل صلّت ص: 624 صلاة اللّیل و صلاة الغداة
بغسل و سایر ال ّ ص لوات بوضوء و ان غلب الدّم الکرسف و سال صلّت صلاة اللّیل و صلاة الغداة بغسل و الظّهر و العصر بغسل تؤخّر
الظّهر قلیلا و تعجّل العصر و تصلّی المغرب و العشاء الآخرة بغسل واحد تؤخّر المغرب قلیلا و تعجّل العشاء الآخرة إلی ایّام حیضها
فاذا دخلت فی ایّام حیضها ترکت ال ّ ص لاة و متی اغتسلت علی ما وصفت حلّ لزوجها ان یاتیها) پس اگر خون از ده روز درگذرد
پس ده روزش حیض است و ترك نماز میکند در آن ده روز و این در صورتیست که صاحب عادت نباشد چون صاحب عادت
گذشت که عادتش را حیض حساب میکند و باقی را استحاضه و روز یازدهم از وقتی که خون آمده است غسل انقطاع حیض
صفحه 279 از 318
میکند و فرجش را پر از پنبه میکند پس اگر خون استحاضه قلیله باشد به آن که باین طرف پنبه ظاهر نشود و هر نمازي را به یک
وضو میکند و فرجش را میشوید و پنبه تازه میگذارد، و اگر خون سوراخ کند پنبه را به آن که از این رو ظاهر شود و سیلان
نکند که از خرقه بگذرد بلکه همین خرقه که بر آن بالا بسته است آلوده کند این استحاضه متوسطه است از جهت نماز شب و نماز
صبح یک غسل میکند با شستن فرج، و تغییر پنبه و خرقه و باقی نمازها را هر یک به یک وضو میکند با اعمال سابقه، و اگر غلبه
کند خون از پنبه و سیلان کند که از خرقه نیز درگذرد نماز شب و نماز صبح را به یک غسل میکند، و نماز ظهر و عصر را به یک
غسل میکند به آن که ظهر را تأخیر میکند و عصر را تعجیل میکند اندکی و نماز شام و خفتن را نیز به یک غسل میکند به آن
که اندکی شام را تأخیر میکند و اندکی خفتن را تعجیل میکند و باین نحو عمل میکند تا به ایام حیضش مثلا اگر اول ماه خون
دیده بود ده روز را عمل حیض میکرد و بیست روز یا نوزده روز را اگر ماه سی کم یک باز شود عمل استحاضه میکند تا ماه را
ببیند دیگر عمل حیض میکند. ص: 625 و هم چنین صاحب عادت اگر عادتش هفت روز بوده باشد بیست
و سه روز یا بیست و دو روز را عمل استحاضه میکند و چون اول ماه رسید ترك نماز میکند و عمل حیض میکند و هر
مستحاضه که غسلها را به جا آورد بر نحوي که گذشت جایز است که شوهرش او را جماع کند. اما آن چه ذکر کرده است از آن
که استحاضه سه حالت دارد قول مشهور است میان اصحاب و جمعی گفتهاند که در صورت دویم نیز غسل میکند و این قول از
حیثیت اخبار صحیحه اظهر و احوط است و آن چه گفته است که هر گاه اغسال را بکند وطی زن بر او حلال میشود اکثر علما بر
اینند و بعضی شرط کردهاند سایر واجبات را از وضو و تغییر خرقه و قطنه و غسل فرج و این احوط است. و دیگر بدان که ابن بابویه
وضو از براي هر نماز در متوسطه و کثیره با غسل ذکر نکرده است و صدوق در مبحث غسل جنابت ذکر کرد ظاهرش آنست که
سنت داند. و محتمل است که اکتفا به گفته سابق کرده باشد و صدوق واجب داند و پدرش واجب نداند و گفته پدرش اظهر است
چون اخبار متواتره در غسل وارد شده است و در هیچ جا وضو را ذکر نفرمودهاند دیگر تغییر قطنه و خرقه و غسل فرج را ذکر نکرد
و اکثر علما ذکر کردهاند و جمعی نقل اجماع کردهاند. و دور نیست که اگر از جهت هر دو نماز یک بار کند کافی باشد چنانکه
در باب وضو در حدیث حریز گذشت و آن که هر دو نماز را به یک غسل میتوان کرد وقتی است که با هم بگذارند پس اگر هر
نمازي را در وقت خود گذارد از براي هر نماز غسل و باقی واجبات ضرور خواهد بود بلکه جمعی از علما گفتهاند که تفریق بهتر
است و اللَّه تعالی یعلم.
[اقل ایام طهر ده روز است]
(و اقلّ الطّهر عشرة ایّام و اکثره لا حدّ له) و کمتر فاصله میان دو ص: 626 حیض ده روز است و بیشتر طهر را
حدي نیست و بر این مضمون احادیث صحیحه و کالصحیحه وارد شده است و اکثر بر اینند و قولی شده است که اگر سه روز در
جمله ده روز ببیند آن سه روز حیض است و ما بین طهر است. و هم چنین حدیث ابو بصیر نیز خواهد آمد و مصنف به آن عمل
کرده است و در آنجا نیز لازم میآید که طهر کمتر از ده روز باشد. و صدوق تخصیص میدهد این احادیث را به آن حدیث. و
اگر ایام حیض را در این دو جا عمل هر دو بکند بهتر است و اگر عمل به مشهور کند نیز جایز است و اللَّه تعالی یعلم.
[و حایض غسل میکند به نه رطل]
(و الحائض تغتسل بتسعۀ ارطال من ماء بالرّطل المدنیّ) و حایض غسل میکند بنه رطل مدنی و ظاهرا مرادش استحباب است چنانکه
در جنب یک صاع سنت است. بدان که روایتی قوي کالصحیح وارد شده است که حایض غسل میکند بنه رطل از آب و اکثر علما
صفحه 280 از 318
حمل کردهاند بر رطل عراقی به قرینه احادیث بسیار که گذشت که غسل جنابت و غسل حیض مثل یکدیگرند و در غسل جنابت
احادیث بسیار وارد شده است که یک صاع سنت است و خلافی در این نیست که صاعی نه رطل عراقی است. و لیکن چون صدوق
اعتبار بلد معصوم میکند چنانکه در کر گذشت در اینجا نیز رطل را تفسیر به رطل مدینه کرده است و ملاحظه نیز نموده است که
چون پائین تنه حایض از خون حیض نجس است آب بیشتر میباید از جهت ازاله نجاست بنا بر این نه رطل مدینه گفته است که
یک صاع و نیم باشد. و شک نیست که نه رطل بر سبیل استحبابست زیرا که احادیث صحیحه وارد شده است که مثل دهن کافی
است با جریان و آن به اندکی از آب حاصل میشود اگر کسی دانا باشد و غالب اوقات زنان بدو مثل این خود را پاك نمیتوانند
کرد. ص: 627 و بعد از این در باب غسل میت خواهد آمد مکاتبه صفار که به حضرت عرض نموده است
که آیا آبی که میت را به آن غسل میدهند حدي دارد؟ چنانکه حدیث وارد شده است که جنب غسل میکند به شش رطل و
حایض بنه رطل حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه در جواب نوشتند که میت را میباید شست تا پاك شود. و ظاهر
حدیث اینست که نه رطل رطل مدینه مراد باشد چون شش رطل البته مدنی مراد است و اگر آن چه نوشته بود موافق واقع نبود البته
حضرت میفرمودند که غلط به تو رسیده است هر دو یک حکم دارد. و حدیثی حسن وارد شده است که از حضرت پرسیدند که
حایض را چه مقدار آب کافی است حضرت فرمودند که یک فرق و آن شانزده رطل است و شیخ حمل بر استحباب کرده است
پس ظاهر شد که حایض مثل جنب نیست اگر آب غسلش بیشتر باشد بهتر است.
[هر گاه زن در ایام عادت حیض خون زرد ببیند]
(و اذا رأت المرأة ال ّ ص فرة فی ایّام الحیض فهو حیض و ان رأت فی ایّام الطّهر فهو طهر) و هر گاه زن در ایام عادت حیض خون زرد
ببیند خون حیض خواهد بود و اگر در ایام استحاضه ببیند استحاضه خواهد بود. این عبارت مضمون حدیث صحیح زراره است، و
مؤید این نیز احادیث هست، و در احادیث بسیار وارد شده است که خون حیض سرخی است که به سیاهی مایل است و هم چنین
خون استحاضه زرد است یا به زردي مایل است و خون حیض حار است و خون استحاضه بارد مثل شخصی که حرارت بر او غالب
است بول او در وقت بیرون آمدن سوزشی دارد خون حیض چنین است. و اگر بر شخصی برودت غالب باشد متاثر نمیشود و خون
استحاضه چنین است. و این صفات غالبی است و در وقتی فایده دارد که خون در ایام عادت مستقر نباشد اما اگر عادتش ده روز
باشد در اول ماه و این ده روز همه زرد ص: 628 باشد و بارد یا بعضی چنین باشد حکم میکنند که حیض
است و اگر بعد از ده روز خون سیاه حار متعفن ببیند حکم میکنند که استحاضه است اما اگر ده روز خون سیاه ببیند بعد از عادت
خون زرد در اینجا خلافست اکثر عادت را اعتبار کردهاند و بعضی صفات را، احوط آنست که در دهه دویم عمل هر دو بکند به
آن که غسلهاي استحاضه را به جا آورد و نماز بکند و روزه بگیرد و داخل مساجد نشود و سورههاي عزیمه نخواند و سایر متروکات
حیض را ترك نماید و واجبات استحاضه را به جا آورد. (و روي فی المرأة تري الصّفرة انّه ان کان ذلک قبل الحیض بیومین فهو من
الحیض، و ان کان بعد الحیض بیومین فلیس من الحیض) در روایات موثقه ابو بصیر و قویه اسماعیل جعفی و علی بن ابن حمزه و
معاویۀ بن حکیم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است در زنی که خون زردي ببیند حضرت فرمودند که اگر این
خون را پیش از عادت دیده است بدو روز از حیض است و اگر دو روز بعد از عادت دیده است از حیض نیست. و ظاهرا صدوق
باین اخبار عمل نموده است و تخصیص اخبار متقدمه باین اخبار کرده است و مشهور میان علما آنست که اگر بر ده روز منقطع شود
همه حیض است و الا عادت حیض است و ما بقی استحاضه. و ممکن است تأویل این اخبار به آن که عادت نه روز یا ده روز باشد
و چون عادت پیش و پس میشود پس خون اول را البته عمل حیض میکند و چون از ده روز تجاوز میکند ما بعد را استحاضه
حساب میکند و باین نحو عمل نمودن بهتر است از طرح چهار خبر که کلینی حکم به صحت همه کرده باشد و بعد از او صدوق و
صفحه 281 از 318
پدرش. (و غسل الجنابۀ و الحیض واحد) و غسل جنابت و حیض در کیفیت مساویند بهر عنوانی که در جنابت ضرور است از ترتیب
و جاري ساختن آب بر ص: 629 اعضا و آن چه در آنجا در کار نیست از وضو و موالات و غیر آنها هر دو
مساویند و بر این مضمون در حدیث کالصحیح وارد است از حلبی و ابو بصیر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه.
[جایز نیست حایض را که حنا بر دست و پا گذارد]
(و لا یجوز للحائض ان تختضب لأنّه یخاف علیها من الشّیطان) و جایز نیست حایض را که حنا بر دست و پا گذارد زیرا که خوف
این هست که شیطان بر شوهرش دست یابد چون زن را با زینت بیند و با او جماع کند یا آن که او را به وسوسه جماع اندازد و به
شوهرش بگوید که پاك شدهام و شوهر با او جماع کند و شوهر بیگناه باشد و او بجهنم رود. و بر این مضمون حدیث موثق ابو
بصیر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که از آن حضرت پرسید که آیا حایض خضاب میتواند کرد؟
حضرت فرمودند که نه خوف این هست که شیطان بر او دست یابد به اعتبار خضاب. و حدیث موثق دیگر نیز وارد شده است بر
نهی. و لیکن دو حدیث صحیح و دو کالصحیح بر جواز وارد شده است پس نهی را بر کراهت حمل میباید کرد و عبارت صدوق
را نیز حمل بر کراهت میباید کرد تا مخالفت احادیث را نکرده باشد.
[فرزند در شکم مادر روزي او چه چیز است؟]
(و سال سلمان الفارسیّ رحمۀ اللَّه علیه امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه عن رزق الولد فی بطن أمّه فقال انّ اللَّه تبارك و تعالی حبس
علیه الحیضۀ فجعلها رزقه فی بطن أمّه) صدوق بسند قوي از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که سلمان
از حضرت سؤال کرد که فرزند در شکم مادر روزي او چه چیز است؟ حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که اللَّه تبارك و تعالی
حیض مادر را حبس میکند و روزي او میسازد در شکم مادر از راه ناف. و حکمت الهی در آن که ماده آدمی را از منی گردانیده
است و نه ماه ص: 630 غذاي او را خون حیض ساخته و تا زنده است همیشه مصاحب بول و غایط و خون و
صفرا و بلغم و سودا گردانیده آنست که تکبر را از او دور گرداند و با این حالت بیچاره بنی آدم دعوي الوهیت میکند. و صدوق
در حدیث معتبر از عبد اللَّه بن الفضل الهاشمی روایت کرده است که عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که از چه سبب حق سبحانه و تعالی ارواح را در ابدان درآورد بعد از آن که در ملکوت اعلی در مرتبه اعلی بودند پس حضرت
فرمود که چون سبحانه و تعالی از حال ایشان میدانست که اگر ایشان را در آن شرف و رفعت میگذاشت بدعوي ربوبیت مبتلا
میشدند اکثر ایشان پس به قدرت کامله و حکمت بالغه ایشان را مقدر ساخت که در بدنها درآورد و همه را محتاج یکدیگر
گرداند و بعضی را بلند مرتبگی بدهد تا کفایت مهمات زیر دستان خود بکنند و زیر دستان نیز کفایت مهمات بلند مرتبگان بکنند.
و پیغمبران به ایشان فرستاد و هر یک را معجزات باهره کرامت کرد که حجت خود را بر ایشان تمام گرداند و گاهی ایشان را به
بشارتهاي دل نواز در مقام شوق بندگی درآورند و گاهی به تخویفات جانگداز ایشان را در مقام تواضع و بندگی خداوند خود
بدارند و عقوبتها از جهت ایشان در دنیا و عقبی مقرر فرمود و جزاها و مثوبات در این نشأه و آن نشأه مقرر ساخت تا ایشان را به
خوبیها راغب گرداند و از بدیها باز دارد. و ایشان را مبتلا ساخت هر یک را به عنوانی در کسب معاش و هزار گونه احتیاج هر یک
را در هر حالی داد تا بدانند که بندگانیاند محتاج به خداوند و بیچارهگانیاند در تحت تصرف و تدبیر ذو الجلال و الاکرام تا رو
کند به بندگی پروردگار خود و در هر آنی به درگاه او روند از جهت حاجتی تا به سبب اینها مستحق نعمتهاي ابدي و جنتهاي
جاویدانی شوند و از همه بدي خلاص شوند ص: 631 در دنیا و آخرت. اي پسر فضل حق سبحانه و تعالی
صفحه 282 از 318
مصلحت بندگان خود را بهتر از ایشان میداند و بهتر از ایشان میکند نمیبینی که هر نفسی بلند مرتبگی و تفوق بر دیگران را آرزو
میکند تا آن که دعوي امامت به ناحق میکنند که تلو دعوي ربوبیت است با آن که از خود مییابند انواع نقص و عجز و خواري و
بیچارگی و دردها و المها و مرگی که بر همه غالب است و بر همه قاهر است. اي پسر فضل حق سبحانه و تعالی نمیکند با بندگان
مگر آن چه اصلح است بحال ایشان و اصلا ستم بر بندگان نمیکند و لیکن ایشان بر خود ستم میکنند. و در حدیث صحیح از
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که تعجب دارم از فرزند آدم اول او نطفهایست نجس و آخرش
میتهایست مردار و در میان هر دو حال ظرف نجاساتست و با این احوال تکبر میکند و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
منقولست که میان سلمان و شخصی گفتگویی شد آن مرد گفت که مرا میشناسی و خود را میشناسی و مشهور آن است که آن
شخص عمر بود سلمان گفت که بلی اول من و تو نطفه بودیم مردار و آخر من و تو مرداري خواهیم بود بیاعتبار و چون روز قیامت
شود و ترازوهاي عمل برپا شود هر که ترازوي حسناتش سبک باشد او لئیم و بد خواهد بود و هر که سنگین باشد میزان او از
خیرات او کریم و نیکو خواهد بود.
[زن آبستن هر گاه خون ببیند]
(و الحلبیّ اذا رأت الدّم ترکت الصّلاة فانّ الحبلی ربّما قذفت الدّم و ذلک اذا رأت دما کثیرا احمر فان کان قلیلا اصفر فلتصلّ و لیس
علیها الّا الوضوء) و زن آبستن هر گاه خون ببیند نماز نمیکند از جهت آن که گاه هست که از غذاي طفل زیاد میآید دفع میکند
زاید را بشرط آن که خون بسیار ببیند که سرخ باشد به صفت خون حیض پس اگر اندکی باشد و زرد باشد باید که وضو بسازد و
نماز کند که آن خون استحاضه خواهد بود چون ذکر کرد ص: 632 که خون حیض غذاي ولد است پس
ظاهر آن است که نیاید حیض در حمل چنانکه غالب آن است که نمیآید و هم چنین تا شیر میدهد چون خون شیر میشود لهذا
بیان کرد که گاه هست که آن چه از غذا زیاد میآید رحم دفع آن میکند. و در این باب احادیث بسیار وارد شده است چنانکه ده
حدیث صحیح، و پنج حدیث کالصحیح وارد شده است که حیض با حمل جمع میشود و یک حدیث صحیح و یک حدیث
ضعیف وارد شده است که جمع نمیشود. و جمع بین الاخبار از اخبار ظاهر میشود به آن که اگر خون بسیار باشد و به صفت
حیض باشد و در عادت آن زن یا قریب به عادت بیاید و اقلا سه روز بیاید حیض است. و خبر صحیحی وارد شده است بر عدم
جمع، چنین وارد شده است که هر گاه یک دفعه یا دو دفعه بیاید حیض نیست پس آن چه صدوق گفته است صحیح است و لیکن
انسب آن بود که آن شرط را نیز ذکر کند که در عادت یا قریب به عادت بیاید چون این شرط در حدیث صحیح عالی السند
معمول اصحاب وارد شده است.
[بر حایض واجب است که قضاي روزه بکند]
(و الحائض اذا طهرت فعلیها ان تقضی الصّوم و لیس علیها ان تقضی الصّلاة) و حایض هر گاه طاهر شود و خون بند شود پس بر او
واجب است که قضاي روزه بکند و بر او نیست که قضاي نماز بکند و در این باب روایات متواتره وارد شده است بلکه از
ضروریات دین است که اگر کسی انکار این کند کافر است و خوارج قایلند بوجوب قضاي نماز و ایشان داخل مسلمانان نیستند
بلکه بدترین کفارند. (و فی ذلک علّتان إحداهما لیعلم النّاس انّ السّنۀ لا تقاس و الاخري لأنّ الصّوم انّما هو فی السّنۀ شهر و الصّلاة
فی کلّ یوم و لیلۀ فاوجب اللَّه عزّ و جلّ علیها قضاء الصّوم و لم یوجب علیها قضاء ص: 633 الصّلاة لذلک)
و در آن که حایض قضاي روزه میکند و قضاي نماز نمیکند دو علت است یکی آن که مردمان بدانند که سنت حضرت سید
صفحه 283 از 318
المرسلین را کسی قیاس نمیتواند کرد و دیگر آن که چون روزه در سالی یک ماه واجبست پس اشکالی ندارد که زنان در سال
شش هفت روز را قضاء کنند و نماز در هر شبانه رور واجب است پس سه چهار ماه در سالی قضا کردن در نهایت صعوبت بود بنا
بر این حق سبحانه و تعالی قضاي روزه را واجب گردانید و قضاي نماز را واجب نگردانید. بدان که کلینی روایت کرده است از
حسن بن راشد که گفت عرض نمودم بر حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که حایض نماز را قضا میکند حضرت
فرمودند که نه، گفتم روزه را قضا میکند، فرمودند که بلی، گفتم چرا چنین مقرر شده است حضرت فرمودند که اول کسی که
قیاس کرد شیطان بود. پس ظاهرش آن است که چون راوي از علت حکم پرسید حضرت فرمودند که راه این باز مکنید که علت
احکام را پرسید که عاقبت منجر به قیاس میشود و قیاس کار شیطان است نه آن که حق سبحانه و تعالی از این جهت قرار داده است
که قیاس نکنند و علت ثانی را ابو بصیر از حضرت پرسید و حضرت جواب به قلت و کثرت دادند. و ظاهرا چون در طبع حسن بن
راشد میل به قیاس بود حضرت او را جواب نفرمودند و چون خاطر از ابو بصیر جمع بود علت فرمودند. و ممکن است که حدیثی
دیگر به صدوق رسیده باشد اگر چه بعید است و بر تقدیري که در حدیث باشد جمع میان این دو علت که بحسب ظاهر با هم
منافات دارد چنین میباید کرد که آدمی عاجز است از رسیدن به علل احکام الهی بسیار باشد که او چنین فهمد که چیزي علت
، است و در واقع غیر آن علت باشد. چنانکه در احادیث بسیار واقع است که حضرت صادق صلوات اللَّه علیه لوامع صاحبقرانی، ج 1
ص: 634 به ابو حنیفه میفرمایند که اي ابو حنیفه شنیدهام که تو قیاس میکنی؟ و میخواهی علتهاي احکام الهی را به عقل خود
بیابی بگو که چرا حق سبحانه و تعالی در سر تو چهار آب قرار داده است یکی را شیرین کرده است و آن آب دهان است و آب
چشم را شور کرده است و آب بینی را بیمزه کرده است و آب گوش را تلخ کرده است ابو حنیفه گفت نمیدانم. ابن ابی لیلی
عرض نمود که یا ابن رسول اللَّه شما بفرمایید حضرت فرمودند که خبر داد مرا پدرم از پدرش از جدش از رسول خدا صلی اللَّه علیه
و آله که حق سبحانه و تعالی آب دهان را شیرین کرده تا لذت غذاها را با آن بیابد و مدد کند لقمه خشک را تا تر شود و فرو رود،
و چون حق سبحانه و تعالی چشمها را از پیه آفریده و پیه که میماند میگندد و اگر نمکش به پاشند نمیگندد پس آب چشم را
شور کرده است تا حفظ آن پیه چشم کند و آب دماغ را سرد گردانیده تا هوائی که بنفس او را بکشد سرد شود و حفظ مغز سر
کند و اگر این نباشد مغز سر بگدازد و به زیر آید و آب گوش را تلخ گردانیده است تا اگر کرمی خواهد که بسر رود هر گاه به
آب تلخ میرسد میمیرد و بالا نمیرود. و مسایل بسیار از او پرسیدند و او جواب هیچ یک را نداد پس حضرت فرمودند که زنهار
قیاس مکن که اول کسی که قیاس کرد شیطان بود باین نحو که گفت اصل من از آتش است و اصل آدم از خاك و آتش بهتر
است از خاك پس میباید که فرع آتش که منم نیز بهتر باشد و حال آن که شیطان غلط کرد از وجوه بسیار یکی آن که آدم به
اعتبار روح مجردي که در بدن او جا داده بودند زیادتی داشت نه بواسطه بدن مع هذا بوجوه بسیار خاك بهتر از آتش است. دیگر
حضرت فرمودند که نماز بهتر است یا روزه ابو حنیفه گفت نماز حضرت فرمودند که مناسب عقل تو میبایست که حایض نماز را
قضا کند که بهتر است حاصل آن که عقل مستقل نیست پس حضرت فرمودند که اي نعمان ص: 635 زنهار
که قیاس مکن که پدرم از پدرش از جدش از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله روایت کردند که آن حضرت فرمودند که هر که
قیاس کند حکمی را به حکمی حق سبحانه و تعالی او را با شیطان بجهنم خواهند برد زیرا که اول کسی که قیاس کرد او بود به
درستی که بناي دین الهی بر قیاس و رأي نیست. و دمیري در حیات الحیوان این حدیث را در مذمت ابو حنیفه آورده است از این
طولانیتر و هیچ شک نیست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله عقل کل بود. و مع هذا اگر از آن حضرت از اصول
دین یا فروع دین چیزي سؤال میکردند حضرت منتظر وحی میبودند تا جبرئیل هر چه بگوید آن حضرت جواب فرمایند و شک
نیست که اعقل ناس از امثال ما هر روز غلطها در امور معاش خود میکند با آن که همیشه در فکر این کار است پس چون براي
خود به احکام الهیه تواند رسیدن،!
صفحه 284 از 318
[جایز نیست که جنب و حایض نزد تلقین احتضار میت حاضر شوند]
(و لا یجوز ان یحضر الجنب و الحائض عند التّلقین لأنّ الملائکۀ تتاذّي بهما و لا باس بان یلیا غسله و یصلّیا علیه و لا ینز لا قبره فان
حضراه و لم یجدا من ذلک بدّا فلیخرجا اذا قرب خروج نفسه) و جایز نیست که جنب و حایض نزد تلقین احتضار میت حاضر شوند
زیرا که ملائکه از بودن ایشان متاذي میشوند و باکی نیست که او را غسل دهند و نماز کنند و در قبر داخل نشوند که در آنجا نیز
فرشتگان از جهت سؤال میت میآیند پس اگر جنب و حایض در وقت مردن حاضر باشند و بودن ایشان ضرور باشد وقت رفتن
میت که نزدیک شود ایشان بیرون روند تا فرشتگانی که از جهت قبض روح میآیند متاذي نشوند. و این مضمون بعنوان نهی واقع
شده است در دو روایت و بعنوان عدم جواز واقع نشده است حتی در فقه رضوي که همین در آنجا واقع است بعنوان لوامع
ص: 636 نهی به عبارت مذکوره و این استنباط است مگر آن که مرادش اعم از حرمت و کراهت باشد چون هر
دو مشترکند در آن که مباح نیستند و این نیز خلاف متعارفست.
[هر گاه زنی سال او پنجاه شود بعد از آن حیض نمیبیند]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه المرأة اذا بلغت خمسین سنۀ لم تر حمرة الّا ان تکون امرأة من قریش و هو حدّ المرأة الّتی تیأس من
الحیض) حضرت ص فرمودند که هر گاه زنی سال او پنجاه شود بعد از آن حیض نمیبیند مگر آن که زنی باشد از قریش تا اینجا
عبارت روایت صحیحه ابن ابی عمیر است از بعضی از اصحاب ما از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و ما بقی کلام مصنف است و این
حد ناامیدي زنان است از حیض. و در روایت حسن کالصحیح یا صحیح چنانکه اکثر گفتهاند از عبد الرحمن بن حجاج وارد شده
است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که ابتداي ناامیدي زنان از حیض وقتی است که پنجاه سال تمام شود.
و در مرسله بزنطی نیز وارد شده است که حد یأس از حیض پنجاه سال است. و کلینی رحمه اللَّه بعد از آن ذکر کرده است که در
روایت واقع شده است که شصت سال است پس ظاهر میشود که شصت نسبت به قریشی باشد و پنجاه در غیر قریشی و جمعی
نبطی را ملحق به قریشی ساختهاند که ایشان نیز در شصت سالگی یائسه میشوند. و روایتی نقل کردهاند که در او وارد شده است و
اکثر علما ذکر کردهاند که آن روایت را ندیدهام و دور نیست که چون خون حیض و ولادت آن زنان را تا شصت سال دیده
بودهاند حکم کرده بودهاند. و قریشی زنی است که از جانب پدر یا مادر نیز بر احتمالی نسبش به نضر بن کنانه رسد و الیوم آن چه
معروفست از نسب ایشان علویند که نسب ایشان ص: 637 به حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه میرسد
بلکه اولاد حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها و بس خصوصا در این بلاد. و نبطی جمعیاند که در ما بین بغداد و بصره در صحراها
سکنی داشتند و الیوم در جزایر و جوارز و بحرین و قطیف و لحسا و حویزه و شوشتر و آن حدودند و دور نیست که اگر ولادت
ایشان بلکه غیر ایشان هر که تا شصت سال رسید که زایند حیض حساب خواهند کرد بلکه اگر در زمان عادت خود خون ایشان به
صفت حیض آید حیض خواهد بود و میشنویم که نادري از زنان سادات تا شصت خون ایشان میآید و اکثر در پنجاه قطع
میشود.
[زنی اول مرتبه خون ببیند و عادتی او را حاصل نشده باشد]
(و المرأة اذا حاضت اوّل حیضها فدام دمها ثلاثۀ اشهر و هی لا تعرف ایّام اقرائها فاقراؤها مثل اقراء نسائها و ان کنّ نساؤها مختلفات
فاکثر جلوسها عشرة ایّام) و زنی که حایض شود اول مرتبه و سه ماه خون او همیشه آید و عادتی او را حاصل نشده باشد و خونش
صفحه 285 از 318
تمیزي نداشته که معلوم شود که ایام حیض او چند است پس ایام حیض او یا ایام طهر او مثل ایام حیض زنان خویشان اوست یا مثل
طهر ایشان زیرا که چون طهر معلوم میشود حیض نیز به تبعیت معلوم میشود و بر عکس، و اگر خویشان او مختلف باشند پس اکثر
ایام حیض او ده روز است یعنی از سه تا ده اختیار دارد. و ممکن است که مختار باشد میان سه و شش و هفت و ده به اعتبار روایات
و این حدیث را شیخان از سماعه روایت کردهاند با زیادتی. و اقلّه ثلاثۀ ایّام و معنی مختلف نمیشود، و اکثر علما این خبر را سند
این مسأله آوردهاند که یک ماه سه، و یک ماه ده و از عبارت بیرون نمیآید بلکه ظاهرش تخییر است از سه تا ده. و مؤید این است
حدیث کالصحیح زراره و محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که واجبست بر مستحاضه که نظر
ص: 638 به بعضی از زنان خود کند و آن مقدار از زمان که آنها حیض میبینند آن مقدار را حیض حساب
کند و بعد از آن زمان یک روز استظهار کند یعنی عمل حیض کند و بعد از آن عمل استحاضه کند و ظاهرا نساخ لفظ بأقرائها را
بأقرانها سهوا نوشتهاند. و جمعی از فضلا باین حدیث استدلال کردهاند که عمل به عادت هم سنان بلد خود میتواند کرد در
صورتی که خویشان نداشته باشد یا مختلف باشند و اکثر علما دو حدیث ابن بکیر را نقل کردهاند از جهت آن که مبتدئه و مضطربه
هر گاه تمیز نداشته باشند و مبتدئه خویشان نداشته باشد یا مختلف باشند یک ماه ده روز حیض حساب میکند، و یک ماه سه روز
و بر آن دلالت ندارد بلکه ظاهرش آنست که ماه اول ده روز حیض حساب میکنند و بعد از آن سه روز و این معنی موافق اصول و
قواعد ایشانست و حدیثی که دلالت بر تخییر میکند همین موثقه سماعه است و کلینی و صدوق حکم به صحت آن کردهاند. و
بهترین اخبار در این باب حدیث کالصحیح یونس است که از جماعتی کثیر از استادان خود روایت کرده است که ایشان از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال نمودند از حال حایض پس حضرت فرمودند که حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله سه
سنت گذاشتند که همه مشکلات را در آن بیان فرمودند و مجملش اینست که یک سنت از براي صاحب عادت مقرر ساختند که
اگر خون از ده روز تجاوز کند عادتش را حیض حساب میکند و ما بقی را استحاضه. و دویم از جهت مضطربه است که سابقا
عاداتی داشته است و آن را فراموش کرده است حضرت فرمودند که عمل به تمیز کند اگر شرایط تمیز بوده باشد به آن که خونش
مختلف باشد بعضی سیاه باشد یا سرخ و بعضی زرد باشد یا کدر که خاکستري رنگ باشد مجملا هر چه قوتش بیشتر است آن
حیض است ص: 639 و آن چه کمتر است استحاضه است پس اگر بعضی سیاه باشد و بعضی سرخ سیاه
حیض است و سرخ استحاضه و یا بعضی غلیظ باشد و بعضی تنک اگر چه هر دو سرخ باشند غلیظ حیض است و رقیق استحاضه و
یا بعضی بد بو باشد مثل بول تبدار و بول کسی که برودت بر او غالب باشد بد بو و تند بو حیض است و بیبو استحاضه بشرط آن
که هر چه به صفت حیض باشد از سه روز کمتر نباشد و از ده روز بیشتر نباشد، و بعضی شرط کردهاند که ایام استحاضه کمتر از ده
روز نباشد تا اقل طهر میان دو حیض بوده باشد. و سنت سیم حال مبتدئه است که همیشه خونش آید حضرت فرمودند که هر ماه
شش روز یا هفت روز را حیض حساب کند و باقی را استحاضه تا وقتی که او را عادتی به همرسد که دو ماه پی در پی بحسب وقت
و عدد مساوي باشند و به سبب آن صاحب عادت میشود که اگر ماهی زیاده شود و از ده روز درگذرد عادت را حیض حساب
میکند و باقی را استحاضه. و چون احادیث دیگر در این باب وارد شده است اکثر علما ضابط باین عنوان مقرر ساختهاند که اگر
خون بده روز بایستد همه حیض است و اگر از ده روز تجاوز کند صاحب عادت عادتش را حیض حساب میکند و ما بقی را
استحاضه، و مبتدئه و مضطربه رجوع به تمیز میکنند پس اگر تمیز نباشد یا باشد و شرایطش نباشد مبتدئه رجوع به خویشان میکند
و اگر نباشد یا مختلف باشند رجوع به روایات میکند و مضطربه هر گاه تمیز نداشته باشد رجوع به روایات میکند. و آن چه از
روایات دلالت دارد نسبت به مبتدئه است که رجوع به شش روز یا هفت یا از سه روز تا ده روز هر چه خواهد حیض حساب
میکند و در مضطربه حدیثی بخاطر ندارم که بوده باشد که عمل باین روایات کند. و لیکن جمعی از علما دعوي اجماع کردهاند بر
آن چه مذکور شد و اگر ص: 640 مضطربه تمیز نداشته باشد عمل به احتیاط کند بهتر است به آن که
صفحه 286 از 318
همیشه عمل استحاضه کند و هر سال ده روز یا یازده روز روزه را قضا کند و اگر تروك حیض را نیز نکند بهتر است تا حق سبحانه
و تعالی او را شفا دهد، و اگر خون از عادت تجاوز کند یک روز یا دو روز یا سه روز عمل حیض میتواند کرد بشرط آن که از ده
روز در نگذرد که اگر مثلا عادت ده روز باشد البته غسل میکند و هر چه خون آید عمل استحاضه میکند و اگر عادت نه روز
باشد یک روز بیشتر استظهار نمیکند؟ و اگر عادتش سه روز باشد و بعد از عادت خون ببیند هر یک روز را واجبست که عمل
حیض کند و در دو روز دیگر مخیر است. و بعضی گفتهاند که تا ده روز عمل حیض میتواند کرد پس اگر از ده روز درگذرد
عادت را حیض حساب میکند و نماز و روزه را که ترك کرده است قضا میکند و بهتر آنست که زیاده از یک روز عمل حیض
نکند. و بر این مضامین احادیث صحیحه وارد شده است و اللَّه تعالی یعلم.
[قرئ که حق سبحانه و تعالی فرموده است سه طهر است]
(و القرء هو جمع الدّم بین الحیضتین و هو الطّهر لأنّ المرأة تقرء الدّم اي تجمعه فی ایّام طهرها ثمّ تدفعه فی ایّام حیضها) و قرئ که
حق سبحانه و تعالی فرموده است که مطلّقات عده بدارند سه قرء را طهر است یعنی سه طهر زیرا که قرء در لغت عرب بمعنی جمع
است و در اینجا جمع شدن خونست در میان دو حیض زیرا که زن در ایام طهر خون در رحم او جمع میشود و در ایام حیض دفع
میشود و این سخن انسب آن بود که در طلاق مذکور شود. و ظاهرا غرض علی نیز اینست که آن چه حضرت فرموده است که
اقراء او مثل اقراء خویشان اوست در اینجا نیز مراد اطهار است و مذکور شد که تلازمست میان هر دو و ظاهرا اینجا بمعنی حیض
باشد و شک نیست که قرء در لغت عرب و احادیث بهر دو معنی آمده است و در عده احادیث صحیحه وارد لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 641 شده است که مراد از آن طهر است و خواهد آمد در مبحث عده طلاق و امثال این استدلالات مناسب قدما نیست و
لیکن از جهت رد بر عامه ذکر کرده است که ظاهر سازد که قرء بمعنی طهر انسب است از آن که بمعنی حیض باشد یا در معنی
طهر حقیقت است و در معنی حیض مجاز است و مجاز بهتر است از اشتراك و اللَّه تعالی یعلم.
[زنی که پاك شود از حیض در وقت عصر واجب نیست که نماز ظهر را بکند]
(و المرأة الّتی تطهر من حیضها عند العصر فلیس علیها أن تصلّی الظّهر انّما تصلّی الصّلاة الّتی تطهر عندها) و زنی که پاك شود از
حیض در وقت عصر پس واجب نیست که نماز ظهر را بکند همان نمازي را میکند که در وقت آن پاك شده است و بر این
مضمون احادیث صحیحه و کالصحیحه بسیار وارد شده است. و این عبارت احتمال دارد که مراد از آن وقت مخصوص باشد مثل
آن که وقتی پاك شود که مقدار زمان غسل باشد و یک نماز که نماز عصر یا عشا را میکند و ظهر و مغرب ساقط است. و احتمال
دارد که مراد از این وقت فضیلت و اختیار باشد مثل آن که چهار قدم از ظهر که بگذرد یا سرخی مغربی که زایل شود پاك شود
در این صورت نماز عصر و عشا را میگذارد. و احادیث بسیار بر هر یک از این در معنی وارد شده است و شیخ جمع کرده است به
آن که در صورت اخیر نماز ظهر و مغرب سنت است و احوط آنست که اول نماز ظهر را بکند و بعد از آن نماز عصر را و هم چنین
اول نماز شام را بکند و دیگر خفتن را.
[هر گاه پاك شود از خون حیض در وقت نمازي و تأخیر کند غسل را تا وقت نماز دیگر]
(و متی رأت الطّهر فی وقت صلاة فاخّرت الغسل حتّی یدخل وقت صلاة أخري فإن کانت فرّطت فیها فعلیها قضاء تلک الصّلاة و ان
لم تفرّط و انّما کانت فی تهیئۀ ذلک حتّی دخل وقت صلاة اخري فلیس علیها القضاء انّما تصلّی ال ّ ص لاة الّتی دخل وقتها) و هر گاه
صفحه 287 از 318
ص: 642 پاك شود از خون حیض به آن که بند شود در وقت نمازي و تأخیر کند غسل را تا وقت نماز
دیگر داخل شود پس اگر در نماز اول تقصیر کرده است بر او واجبست که قضا کند آن نماز را و اگر تقصیر نکرده باشد و در
مقدمات آن سعی کند مثل آن که آب را باید خرید یا گرم باید کرد یا به حمام باید رفت و مشغول این کارها باشد تا وقت نماز
دیگر داخل شود پس قضاي آن نماز واجب نیست و همین نمازي که وقتش داخل شده است به جا میآورد. و همین عبارت
صحیحه عبید بن زراره است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است، و دو احتمالی که حدیث سابق
داشت این عبارت نیز دارد که مراد آخر وقت باشد یا وقت فضیلت و بر هر احتمالی احادیث معتبره وارد شده است و احوط آنست
که اگر چهار قدم از زوال بگذرد بیتقصیر ظهر را اول به جا آرد و بعد از آن عصر را تا وقتی که به غروب مقدار چهار رکعت نماز
بماند عصر را به جا آورد پس اگر تقصیر کرده باشد ظهر را قضا کند و الا فلا.
[اگر زنی دو رکعت نماز ظهر بگذارد و خون حیض بیاید]
(فان صلّت المرأة من الظّهر رکعتین ثمّ رأت الدّم قامت من مجلسها و لیس علیها اذا طهرت قضاء الرّکعتین، فان کانت فی صلاة
المغرب و قد صلّت منها رکعتین قامت من مجلسها فاذا طهرت قضت الرّکعۀ) شیخان این مضمون را بسند حسن کالصحیح از
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند و شیخ در موثق کالصحیح نیز از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه روایت کرده است که اگر زنی دو رکعت نماز ظهر بگذارد و خون حیض بیاید برخیزد از آنجا یعنی نمازش تمام شد یا اگر در
مسجد باشد برخیزد و بیرون آید و در وقتی که پاك شود قضاي این دو رکعت بر او لازم نیست، و اگر در نماز شام باشد و دو
رکعت کرده باشد قطع نماز بکند و از آنجا برخیزد و چون پاك شود یک رکعت شام را قضا کند. ص:
643 و جمعی از قدما باین حدیث عمل نمودهاند و دور نیست که وجهش این باشد که چون دو رکعت نماز ظهر اصل نمازیست که
حق سبحانه و تعالی واجب ساخته است و آن را به جا آورد گویا نماز کرده است و آن دو رکعتی که حضرت رسول صلی اللَّه علیه
و آله زیاد کرده است اگر چه واجب است و لیکن در احکام اختلاف دارند چنانکه خواهد آمد در صحیحه زراره بخلاف رکعت
آخر شام که اگر چه آن را حضرت صلوات اللَّه علیه زیاد کرد اما آن را در سفر و حضر بحال خود گذاشت و آن را حکم دو
رکعت اول داد لهذا شک در آن سبب بطلان نماز است پس بعد از پاك شدن همان رکعت را به جا آورد. و ممکن است که لازم
باشد که آن رکعت را در ضمن سه رکعت به جا آورد به آن که نماز شام را قضا کند چنانکه اگر یک روز اعتکاف در ذمهاش
باشد واجبست که دو روز دیگر از باب مقدمه با آن ضم کند. و اکثر علما عمل به این حدیث نکردهاند و تأویل کردهاند که این در
صورتیست که نماز ظهر را در اول وقت به جا آورده باشد و هر گاه در اثنا خون ببیند کاشف میآید که نماز ظهر بر او واجب نبوده
است و نماز شام را بعد از گذشتن مقدار یک رکعت شروع کرده باشد کاشف آید که مقدار سه رکعت داشته است و تقصیر کرده
است که آن را در اول وقت به جا نیاورده است پس قضا میکند آن رکعت را در ضمن سه رکعت و اللَّه تعالی یعلم. و احوط
آنست که اگر از وقت مقدار نماز دریافته باشد قضا کند و اگر از آخر وقت مقدار یک رکعت دریافته باشد با زمان طهارت ادا کند
و اگر تقصیر کند قضا کند و احوط در یک رکعت شام آنست که یک رکعت را اول به جا آورد در بعد از آن نماز شام را احتیاطا
به جا آورد.
[هر گاه زنی در نماز باشد و گمان کند که حایض شده است]
(و اذا کانت فی ال ّ ص لاة فظنّت أنّها قد حاضت ادخلت یدها و مسّت الموضع فان رأت الدّم انصرفت و ان لم تر شیئا اتمّت صلاتها)
صفحه 288 از 318
عمار ساباطی در موثق روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات ص: 644 اللَّه علیه که هر گاه
زنی در نماز باشد و گمان کند که حایض شده است دست خود را بر آن موضع بمالد و ملاحظه کند اگر خون در آمده است نماز
را قطع و اگر خون نبیند نماز را تمام کند و دور نیست که این ملاحظه از جهۀ اطمینان قلب خوب باشد و محتمل است که واجب
باشد ملاحظه که مبادا نماز را در حیض به جا آورده باشد خصوصا هر گاه در اوقات عادت او باشد.
[اگر چند ماه خون نبیند]
(و سئل موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن رجل اشتري جاریۀ فمکثت عنده اشهرا لم تطمث و لیس ذلک من کبر و ذکر النّساء
أنّه لیس بها حبل هل یجوز أن تنکح فی الفرج؟ فقال انّ الطّمث قد تحسبه الرّیح من غیر حبل فلا بأس أن یمسّ ها فی الفرج) و از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند که اگر شخصی کنیزکی بخرد و چند ماه پیش او بماند و حایض نشود و حیض نیامدن به سبب
پیري نباشد به آن که کنیزك جوان باشد و زنان چون ملاحظه کردند گفتند که حامله نیست آیا جایز است مالک را که با او جماع
کند در فرج؟ با آن که محتمل است که حامله باشد و خلافست در حامله که از زنا نباشد که او را بعد از چهار ماه و ده روز وطی
جایز است یا نه و خواهد آمد و اگر حملش از زنا باشد پیش از چهار ماه و ده روز حرام است وطی و بعد از آن جایز است پس
حضرت فرمودند که چون جزم بحمل نیست زیرا که ممکن که بادي سبب حبس حیض شده باشد و حامله نباشد پس باکی نیست
که او را جماع کند در فرج. و این حدیث بسند صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست و تتمه این حدیث اینست که گفتم
که اگر حامله باشد از آن منتفع میتوانم شد حضرت فرمودند که بلی در غیر فرج.
[اگر خون یک ماه بند آید]
(و اذا احتبس علی المرأة حیضها شهرا فلا یجوز ان تسقی دواء ص: 645 الطمث من یومها لأنّ النّطفۀ اذا
وقعت فی الرّحم تصیر إلی علقۀ ثمّ إلی مضغۀ ثمّ إلی ما شاء اللَّه و انّ النّطفۀ اذا وقعت فی غیر الرّحم لم یخلق منها شیء فاذا ارتفع
طمثها شهرا و جاوز وقتها الّتی کانت تطمث فیه لم تسق دواء) کلینی بسند صحیح از رفاعه روایت کرده است که به خدمت حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که گاه هست کنیز میخرم و خونش بند شده است به سبب فساد خون یا باد رحم و
از این جهت او را دوا میدهیم همان روز حایض میشود آیا جایز است با آن که محتمل است که حامله باشد و لیکن من علم
بحمل او ندارم حضرت فرمودند که چنین مکن عرض نمودم که این خون یک ماهی است که بند شده است و بر تقدیري که حامله
باشد نطفه منی است تا چهل روز و ما عزل نطفه میکنیم و منی را بیرون فرج میریزیم. این هم مثل آنست صدوق اینها را از حدیث
انداخته است و جواب حضرت را ذکر کرده است که فرمودند که این هر دو مثل هم نیستند اگر چه قیاس باطل است در این جا فرق
هست زیرا که نطفه که در رحم افتاد علقه میشود بمنزله خون بسته، دیگر مضغه میشود پارچه گوشتی، دیگر تا به آن چه خدا
خواهد که استخوان میشود و صورت بندي در آن میشود. دیگر گوشت بر روي استخوان بهم میرسد دیگر روح در او دمیده
میشود، و اگر نطفه در غیر رحم ریخته شود در صورت عزل چیزي از آن خلق نمیشود پس فرق ظاهر است میان این دو نطفه پس
هر گاه یک ماه بگذرد و از زمان حیض بگذرد دوا نمیتوان داد زیرا که ممکن است که حامله باشد و فرزند ساقط شود و بمنزله
قتل نفس است. (و اذا اشتري الرّجل جاریۀ مدرکۀ و لم تحض عنده حتّی مضی لذلک ستّۀ اشهر و لیس بها حبل فان کان مثلها
تحیض و لم یکن ذلک من کبر فهذا عیب تردّ به) کلینی و شیخ بسند صحیح از داود بن فرقد روایت ص:
646 کردهاند که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی کنیزك بالغه را بخرد و شش
صفحه 289 از 318
ماه بگذرد نزد او که حایض نشود و حامله نباشد حضرت فرمودند که اگر در سنی است که زنان در آن سن حایض میشوند و پیر
و صغیره نباشد و هم چنین بعد از نه سالگی بسیار است که پانزده سال حایض نمیشود چنین نیز نباشد این عیبی است که کنیز را
باین عیب به صاحبش پس میتوان دادن که زر خود را بگیرد. و این مسأله بکتاب بیع انسب بود و خواهد آمد که هر صفتی که بر
خلاف طبایع صحیحه باشد عیب است تا آن که اگر موي پشت زهار نداشته باشد رد میتواند کرد و کسی نگوید که کنیزانی که از
جهت خدمتند هر چند حایض نشوند بهتر است زیرا که عیب فی نفسه عیب است هر چند نسبت به آن شخصی که به او فروخته
باشیم عیب نباشد.
[بر حایض واجب نیست که بعد از حیض بشوید جامهائی را که در حالت حیض پوشیده باشد]
(و لیس علی الحائض اذا طهرت أن تغسل ثیابها الّتی لبستها فی طمثها او عرقت فیها الّا أن یکون أصابها شیء من الدّم فتغسل ذلک
منها) و بر حایض واجب نیست که بعد از حیض بشوید جامهائی را که در حالت حیض پوشیده باشد یا در آن عرق کرده باشد مگر
آن که از خون نجس شده باشد که همان موضع نجس را میشویند و در این باب احادیث صحیح و کالصحیح بسیار وارد شده
است و بعضی از آنها گذشت. (فان اصاب ثوبها دم الحیض فغسلته فلم یذهب أثره صبغته بمشق حتّی یختلط و یذهب) پس اگر
خون حیض به جامه حایض رسیده باشد و هر چند شویند اثر رنگ آن نرود جامه به گل سرخ رنگ کند تا رنگها مخلوط شود و
آن اثر زایل شود یعنی اثر خون پیدا نباشد و محتمل است که چون از گل سرخ بشویند آن اثر بالکلیه زایل شود، و این معنی از
جهت رفع وسواس است و اگر نه آن اثر خون پاکست. ص: 647 و بر این مضمون روایت موثق کالصحیح و
قوي وارد شده است و مع هذا صدوقان حکم به صحت همین معنی کردهاند و علما نیز عمل کردهاند. (و ان انقطع الحیض عن المرأة
فخضبت رأسها بالحنّاء فانّه یعود إلیها الحیض) و اگر منقطع شود خون حیض از زنی و آن زن حنا بر سر بندد خون حیض عود
خواهد کرد. روایت کرده است کلینی بسند قوي از محمد بن اسماعیل بن بزیع و ظاهر آنست که صدوق از کتاب او برداشته باشد و
طریق صدوق به او صحیح است گفت که عرض نمودم به خدمت حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما که
کنیز بچه دارم و حیضش بند شده است پس حضرت فرمودند که حنا بر سر بندد که حیضش بحال خود خواهد آمد پس او را گفتم
که حنا بست و حیضش بحال خود آمد. (و لا باس ان تسکب الحائض الماء علی ید المتوضّ ئ و تناوله الخمرة) باکی نیست که
حایض آب بر دست کسی کند خواهد دستها را بشوید یا سجاده را به او بدهد چنانکه روایت است بسند صحیح از معاویۀ بن عمار
که سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا از دست حایض آب میتوان گرفت؟ حضرت فرمودند که
بعضی از زنان حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله آب بر دست حضرت میریخت و آن زن حایض بود و سجاده صغیره را
به آن حضرت میداد. و در حدیث دیگر وارد شده است که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله از یکی از زنان خود سجاده را طلب
فرمودند آن زن گفت که من حایضم حضرت فرمود که دستت حایض نیست بده. غرض آنست که معاشرت با زن حایض میتوان
کرد و مثل یهود و مجوس از ایشان اجتناب نمیباید کرد و چیزي که حرامست جماع است چنانکه میگوید که:
[جایز نیست جماع کردن زن در حالتی که حایض باشد]
(و لا یجوز مجامعۀ المرأة فی حیضها لأنّ اللَّه عزّ و جلّ نهی عن ذلک فقال وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَ تَّی یَطْهُرْنَ یعنی بذلک الغسل من
الحیض) و جایز نیست جماع کردن زن در حالتی که حایض باشد زیرا که حق سبحانه و تعالی از جماع نهی فرموده است و فرموده
است که نزدیکی با زنان مکنید به جماع تا غسل کنند و آیه ترجمهاش اینست که یا محمد سؤال میکنند ترا از خون حیض چون در
صفحه 290 از 318
جاهلیت از زنان حایض اجتناب مینمودند مانند یهود و مجوس از آن حضرت سؤال نمودند که بچه عنوان با حایض سر کنیم حق
سبحانه و تعالی این آیه را فرستاد که بگو یا محمد که این خون حیض نجس است و طبایع از آن نفرتی دارند پس شما از مجامعت
ایشان دوري کنید و نزدیکی به جماع با ایشان مکنید تا پاك شوند بنا بر قرائت تخفیف یا تا غسل کنند بنا بر قرائت تشدید یا جمع
بین القراءتین کنند در حکم که تا پاك شدن وطی حرام باشد و بعد از آن تا غسل کردن مکروه باشد. اگر چه از احادیث ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم ظاهر میشود که قرآن بر یک قرائت نازل شده است و این اختلاف از راویان بهم رسیده است و لیکن
تجویز فرمودهاند که عمل به قرائت مشهوره کنیم تا وقتی که حضرت صاحب الامر خروج فرمایند صلوات اللَّه علیه. و جمعی از علما
قرائت تشدید را مقدم میدارند از جهت آن که مراد از آن البته غسل است و بعد از آن نیز حق سبحانه و تعالی فرموده است که
چون زنان حایض غسل کنند پس جماع کنید ایشان را چنانکه حق سبحانه و تعالی شما را به آن امر کرده است یعنی با زنی که
حلال شما باشند نه حرام یا جماع را بقصد حفظ نفس از معاصی کنید یا قصد فرزند داشته باشید یا در وقت جماع بسم اللَّه بگوئید
یا با طهارت باشید. و جمعی قرائت تخفیف را مقدم میدارند و قرائت تشدید را حمل بر آن ص: 649
میکنند که مراد از اطّهار طهارت باشد مجازا و عمل بهر دو بهتر است که تا پاك شدن حرام باشد و تا غسل کردن مکروه باشد به
کراهت شدیده و تا فرج خود را شستن مکروه باشد به کراهت سبک چنانکه گفته است:
[اگر زن پاك شده باشد پیش از غسل فرجش را بشوید بعدا جماع کند]
(فان کان الرّجل شبقا و قد طهرت المرأة و اراد أن یجامعها قبل الغسل أمرها ان تغسل فرجها ثمّ یجامعها) پس اگر مردي بسیار
خواهان جماع باشد و زن پاك شده باشد و خواهد که با او جماع کند پیش از غسل امر کند زن را که فرجش را بشوید بعد از آن
با او جماع کند. و مضمون این حدیث را کلینی بسند صحیح و سند قوي و شیخ بسند کالصحیح روایت کردهاند و چند خبر
کالصحیح نقل کرده است که جماع نمیتواند کرد تا غسل نکند و حمل بر کراهت کرده است و جمع میتوان کرد که جایز نباشد
هر گاه این دو شرط مفقود باشد یکی آن که شبق باشد. و دویم آن که فرجش را بشوید. لیکن دو حدیث کالصحیح روایت کرده
است که جماع میتواند کرد و بعد از غسل بهتر است پس ظاهر شد که جایز است وطی با کراهت و در آن دو صورت کراهت
کمتر میشود. و محتمل است که مکروه نباشد خصوصا وقتی که آب بهم نرسد و از ترك جماع خوف مرض یا وقوع در زنا داشته
باشد و احوط آنست که در این صورت تیمم کند زن تا بیدغدغه باشد چنانکه عمار ساباطی از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه پرسید که هر گاه زن تیمم بدل از غسل حیض کند حلال میشود بر شوهر حضرت فرمودند که بلی. و کلینی در حدیث
کالصحیح روایت کرده است که از حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند که زن حایض را بعد از حیض و قبل از غسل جماع میتوان
کرد هر گاه آب نباشد که غسل کند حضرت فرمودند که هر گاه فرجش را بشوید و تیمم کند باکی نیست و جماع میتواند کرد.
ص: 650 و اشعاري به کراهت دارد در صورتی که شبق نباشد و خوف مرض یا وقوع در زنا نداشته باشد و
الا کراهت نخواهد داشت چنانکه در حدیث کالصحیح از اسحاق ابن عمار مرویست که سؤال کردم از حضرت امام موسی کاظم
صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی زنش با او باشد در سفر و آب نیابد جماع میتواند کرد حضرت فرمودند که مرا خوش نمیآید
که جماع کند مگر آن که شبق باشد و یا خوف داشته باشد بر خود از ترك جماع که مریض شود یا به زنا افتد. و غرض از این
تطویل این بود که ظاهر شود که مبالغه که جمعی در منع کردهاند از عدم تتبع است.
[کفاره وطی حائض]
صفحه 291 از 318
(و متی جامعها و هی حایض فی اوّل الحیض فعلیه ان یتصدّق بدینار فان کان فی وسطه فنصف دینار، و ان کان فی اخره فربع دینار)
و هر گاه جماع کند زن حایض را در اول حیض پس بر اوست که یک دینار تصدق کند و اگر در میان حیض باشد نیم دینار
تصدق کند و اگر در آخر حیض باشد چهار یک دینار تصدق نماید. و شیخ این مضمون را بعنوان مرسلی از داود بن فرقد روایت
کرده است و ظاهرا صدوق از کتاب او برداشته است و طریق صدوق بکتاب او صحیح است و شیخ از کتاب محمد بن احمد بن
یحیی برداشته است و بعید است که صدوق از آن کتاب برداشته باشد چون بنا بر گفته ابن ولید عمل به حدیثی که در کتاب او عن
رجل باشد نمیباید کرد و این خبر عن رجل است و صدوق مخالفت ابن ولید هیچ نکرده است. و علی اي حال ظاهرا کفاره سنت
بوده باشد چون روایات مختلفه در کفاره وارد شده است با روایاتی که دلالت بر عدم وجوب میکند از آن جمله کلینی بسند
صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که اگر وطی در نصف اول است تصدق کند بر هفت نفر و
در نصف آخر ص: 651 پیش از غسل چیزي نیست. و در حدیث کالصحیح یا صحیح یک دینار است. و در
حدیث کالصحیح نصف دینار است. و در حدیث کالصحیح دیگر اطعام ده مسکین است و شیخ این سه حدیث را متفرق ساخته
است بر سه حالت. و در حدیث صحیحی و حدیث کالصحیح و حدیث قویی وارد شده است که چیزي نیست و استغفار کند و اینها
را حمل کرده است بر آن که چیزي نداشته باشد یا جاهلا یا ناسیا وطی کرده باشد چنانکه در تتمه حدیث داود بن فرقد وارد شده
است که عرض کردم به حضرت که اگر چیزي نداشته باشد که کفاره ندهد چه کند؟ حضرت فرمودند که تصدق کند بر یک
مسکین و الا استغفار کند و دیگر چنین کاري نکند به درستی که استغفار توبه و کفاره است کسی را که چیزي نداشته باشد و
کفاره نتواند داد. و در فقه رضوي به تفصیل وارد شده است چنانکه عبارت متن است. (و روي انّه اذا جامعها و هی حایض تصدّق
علی مسکین بقدر شبعه) و در موثق کالصحیح از عبید اللَّه حلبی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه مرویست که هر گاه
مردي جماع کند با حایض تصدق کند بر درویشی آن قدر که او سیر شود. و از نقل این حدیث ظاهر میشود که صدوق اول را
واجب نمیداند و اگر نه میگفت واجبست و احتمال دارد که مخیر داند میان آن چه که گذشت و میان تصدق بر یک مسکین. و
احوط آنست که اشرفی سکه دار تمام عیار بدهد و در نصف دینار اگر نصف صحیح به همرسد فبها و الا مقراض کند و نصف را یا
ربع را بدهد، و بنا بر آن که واجب باشد قیمتش اگر چه یک تومان نقره بدهد صحیح نیست و اشرفی را به یک کس و بیشتر
میتوان داد که در میان خود قسمت کنند، و اگر کفاره اطعام کند میباید نان در سفره حاضر سازد بقدر آن چه ده کس سیر شوند
به آن که نان ص: 652 زیاد آید احتیاطا یا هر مسکینی را صد درم گندم یا جو بوزن قدیم بدهد احتیاطا. (و
من جامع أمته و هی حایض تصدّق بثلاثۀ امداد من طعام) و کسی که جماع کند با کنیز خود و کنیز حایض باشد تصدق کند به سه
مد از گندم یا جو و گندم بهتر است و این عبارت فقه رضویست و شیخ بسند کالصحیح روایت کرده است که تصدق کند بر ده
مسکین و استغفار کند و این احوط است. (هذا اذا اتاها فی الفرج فان اتاها من دون الفرج فلا شیء علیه) و این کفاره وقتی لازمست
که جماع کند در فرج زن که اگر نزدیکی کند در غیر فرج بر او چیزي لازم نیست چنانکه در احادیث بسیار کالصحیح وارد شده
است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند که از حایض چه جاها منتفع میتوان شد؟ حضرت فرمودند غیر از
قبل بعینه یا غیر فرج یا پائین فرج یا میان رانها یا هر جا که خواهد که غیر از موضع خون یا هر جا که خواهد غیر از آن موضع. و از
همه ظاهر میشود که جایز باشد وطی دبر زن خصوصا در حیض. و در حدیث صحیحی وارد شده است که صفوان بن یحیی گفت
به حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که شخصی از شیعیان شما مرا گفته است که به شما عرض نمایم مسأله چون
خود شرم داشت که بپرسد حضرت فرمود که چه چیز است گفتم که میتواند وطی کند در دبر زن؟ حضرت فرمودند که میتواند
گفت عرض نمودم که شما این فعل را میکنید؟ حضرت فرمودند که ما این عمل را نمیکنیم. و احادیث در این مسأله در کتاب
نکاح مذکور خواهد شد. و در حدیث صحیحی وارد است که راوي پرسید از حضرت امام جعفر ص: 653
صفحه 292 از 318
صادق صلوات اللَّه علیه که مردان از چه جاي حایض منتفع میتوانند شد حضرت فرمودند که میان رانها و داخل سوراخ نکند و
محمولست بر کراهت. و احوط آنست که اگر وطی دبر کند کفاره بدهد به نحوي که در وطی قبل مذکور شد چون اکثر احادیث
کفاره جماع است مطلقا اگر چه مطلق منصرف میشود به متعارف که آن قبل است و اللَّه تعالی یعلم. (و قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و
آله من جامع امرأته و هی حایض فخرج الولد مجذوما او ابرص فلا یلومنّ الّا نفسه) در وصیت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله خواهد
آمد که فرمودند که هر که با زن خود جماع کند و او حایض باشد پس اگر فرزندي حاصل شود و خوره یا پیسی داشته باشد پس
ملامت نکند مگر خود را یعنی خود سبب شده است که فرزندش جذام و برص به همرسانیده است نعوذ باللَّه منهما. (و سئل الصّادق
صلوات اللَّه علیه عن المشوّهین فی خلقهم؟ فقال هم الّذین یاتی آباؤهم نساءهم فی الطّمث) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال
کردند چه سبب است که جمعی معیوب میباشد خلقت ایشان به آن که پدر و مادر سفیدند و فرزند سیاه میباشد یا عضوي از
اعضاء ایشان سیاه میباشد یا پیس میباشند یا خوره میدارند و امثال اینها از عیوب؟ حضرت فرمودند که اینها جمعیاند که پدران
ایشان با مادران ایشان در حیض جماع کردهاند و اینها از آن جهت معیوب شدهاند. پس ظاهر شد که هر چه را حق سبحانه و تعالی
حرام گردانیده رعایت حال بندگان خود کرده است و مخالفت الهی سبب حسرتست در دنیا و عقبی. و این مضمون را کلینی در
قوي کالصحیح از آن حضرت روایت کرده است. و صدوق در علل به سندي اقوي از آن روایت کرده است. (و قال ال ّ ص ادق
صلوات اللَّه علیه لا یبغضنا الّا من خبثت ولادته او ص: 654 حملت به أمّه فی طمثها [او فی حیضها]) و به
روایات متکثره از جابر بن عبد اللَّه انصاري و زید بن ثابت و غیرهما از حضرت سید المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم
منقولست که همه فرمودند که دشمن ما نیست مگر کسی که ولد الزنا باشد، یا ولد الحیض که مادرش در حیض آبستن شده باشد
بر او. و جابر همیشه در کوچهاي انصار فریاد میکرد که اگر خواهید که بدانید فرزندان خود را که حلال زادهاند یا حرامزاده
بپرسید از ایشان که محبت علی دارند یا دشمنی اگر دوست آن حضرت باشند بدانید که حلال زادهاند و اگر دشمن باشند فکري در
مادران ایشان بکنید که البته زنا کردهاند. و احادیث بسیار وارد شده است که از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم که هر که نظر بدل
خود کند و محبت اهل البیت را در دل خود بیابد شکر کند حق سبحانه و تعالی را بر اول نعمتها که آن حلال زادگی است و در
کتاب نکاح نیز خواهد آمد.
[استبراء کنیز]
(و تستبرأ الامۀ اذا اشتریت بحیضۀ و من اشتري أمۀ فدخل بها قبل ان یستبرئها فقد زنا بماله) و هر گاه کنیزي را بخرند واجبست که
او را استبرا کنند به یک حیض که اگر یک حیض بیاید از او مظنون میشود که حامله نیست و او را وطی میتوان کرد و کسی که
کنیزي بخرد و به او دخول کند پیش از استبرا پس چنانست که بمال خود زنا کرده است و زناي بمال خود حرام است و لیکن مثل
زنا بمال دیگران نیست. و احادیث استبراي کنیزان در کتاب نکاح خواهد آمد ان شاء اللَّه تعالی و مصنف از جهت لفظ حیض در
اینجا ذکر کرده است.
[هر گاه زن خواهد که غسل حیض کند بر او لازمست که استبرا کند]
(و اذا ارادت المرأة الغسل من الحیض فعلیها ان تستبرئ و الاستبراء أن تدخل قطنۀ فان کان هناك دم خرج و لو مثل رأس لوامع
ص: 655 الذّباب فان خرج لم تغتسل و ان لم یخرج اغتسلت) و هر گاه زن خواهد که غسل حیض کند بر او
لازمست که استبرا کند یعنی ملاحظه کند که خون ایستاده است یا نه و استبرا آنست که پنبه بردارد اگر در رحم خونی مانده است
صفحه 293 از 318
که باید در آید در پنبه ظاهر میشود اگر چه مثل سر مگسی باشد پس اگر بیرون آید خون غسل نمیکند و هنوز حایض است و
اگر چیزي در پنبه ظاهر نشود غسل کند که پاك شده است. و این مضمون صحیحه محمد بن مسلم است از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه و بعد ازین ذکر کرده است که اگر بعد از استبرا و غسل زردي به بیند آن استحاضه است از جهت آن وضو بسازد
و گذشت که اگر خون بند نشود و اگر مبتدئه است و ابتداي حیض اوست تا ده روز صبر میکند و عمل حیض میکند، و اگر
صاحب عادتست یک روز یا دو روز صبر میکند و بعد از آن عمل استحاضه میکند. و در بعضی از روایات صحیحه وارد شده
است که سه روز استظهار میتواند کرد. و در بعضی تا ده روز و احوط آنست که زیاده از دو روز عمل حیض نکند بشرطی که
عادتش ده روز نباشد یا نه روز که عمل حیضش از ده روز نگذرد. و از- اذا ارادت تا بکذا ذکره ابی رحمه اللَّه- همه عبارت فقه
رضویست.
[هر گاه زن زردي ببیند به صفت خون حیض نباشد]
(و اذا رأت الصّفرة و الشّیء [او و النتن] فعلیها ان تلصق بطنها بالحائط و ترفع رجلها الیسري کما تري الکلب اذا بال و تدخل قطنۀ فان
خرج فیها دم فهی حایض و ان لم یخرج فلیست بحائض) و هر گاه زن زردي ببیند یا چیزي از قبیل آن مانند کدورت که به صفت
خون حیض نباشد، یا نتن و بد بویی ببیند چنانکه در بعضی از نسخ است و نسخه اول ظاهرتر است و موافق تهذیب است پس بر او
لازم است که شکم خود را به دیوار بچسباند و پاي چپ را بردارد چنانکه سگ در وقت بول کردن برمیدارد و پنبه لوامع
ص: 656 داخل فرج کند پس اگر خونی بر آن ظاهر شود حایض است و اگر خون در نیاید حایض نیست و این
مضمون موثقه کالصحیحه سماعه است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه. و فرق میان این مسأله و مسأله سابق اینست که
در سابق از حیض پاك شده بود ملاحظه مینمود که پاك شده است یا نه و این مسأله نمیداند که حایض است یا نه به آن که
قطرها از آب زرد کدر میبیند و چنین ظاهر میشود از صدوق که پا برداشتن مخصوص لاحق است و حال آن که چنین نیست بلکه
احادیث بسیار در صورت اول نیز وارد شده است که شکم خود را بر دیوار بگذارد و پاي چپ خود را بردارد و کسی از پشت آن
زن زور کند تا اگر چیزي ظاهر شود و اگر در هر دو صورت این عمل یا زور کرده شود بهتر است و سبب شفا است.
[اگر بر زن مشتبه شود خون حیض و خون جراحت رحم]
(و ان اشتبه علیها دم الحیض و دم القرحۀ فربّما کان فی فرجها قرحۀ فعلیها ان تستلقی علی قفاها و تدخل اصبعها فان خرج الدّم من
الجانب الایمن فهو من القرحۀ و ان خرج الدّم من الجانب الایسر فهو من الحیض) و اگر بر زن مشتبه شود خون حیض و خون
جراحت رحم چون بسیار است که در اندرون فرج دمل بهم میرسد پس بر آن زن لازمست که بر پشت بخوابد و انگشت خود را
داخل کند در فرج خود پس اگر خون از جانب راست زن بیرون آید آن خون دمل است و اگر از جانب چپ درآید خون حیض
است. این کلام مضمون حدیث ابان است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و موافق است با نسخه نهایه شیخ و تهذیب
در نسخهایی که نزد ماست. و سید بن طاوس ذکر کرده است که نسخ قدیمه تهذیب موافق کلینی است که بر عکس اینست که اگر
از جانب راست است از حیض است و اگر از جانب چپ است از قرحه است و این سهو از نساخ جدیده تهذیب است. لوامع
ص: 657 و بعضی از اصحاب مبالغه عظیم در این باب دارند که جانب چپ را از علامات حیض شمردهاند با آن
که در این روایت در صورت اشتباه واقع شده است بلکه ابان از حضرت سؤال کرده است که دختر جوانی از ما قرحه در اندرونش
به همرسیده است و خون روانی میآید و نمیداند که خون حیض است یا قرحه و به همین نحو در فقه رضویست و بعد از آن
صفحه 294 از 318
حضرت فرمودند که اگر از جانب چپ خون آید از حیض است. و بعضی ترجیح نسخه تهذیب دادهاند که چون شیخ اعلم است و
افضل از کلینی نسخه او مقدم است و بر تقدیر اعلمیت اضبطیت در این باب عمده است و هر که اندك تتبعی دارد میدانند که
کلینی أضبط است از جمیع علماي ما که آثار ایشان بما رسیده است و در اینجا گناه هیچ یک نیست بلکه ظاهرش آنست که نسخه
کلینی که نزد شیخ بوده است چنین بوده است به قرینه این کتاب که اکثرش از کافی است و اگر در این نسخه چنین نبود جا داشت
که سهو را نسبت به شیخ دهند و اظهر آنست که سهو از نساخ شده است. و علی اي حال عمل به چنین حدیثی مشکل است و در
چنین مسأله رجوع به احادیث دیگر اولی است به آن که اگر تمیزي از خون بوده باشد یا صاحب عادت باشد به آن عمل کند و الا
عمل به احتیاط کند در فعل عبادات و تروك حیض و اللَّه تعالی یعلم.
[اگر بکارت زنش را ببرد و خونش بند نشود و نداند که آن چه میآید خون حیض است یا خون بکارت]
(و ان اقتضّها زوجها و لم یرق دمها و لا تدري دم الحیض هو ام دم العذرة؟ فعلیها ان تدخل قطنۀ فان خرجت القطنۀ مطوّقۀ بالدّم فهو
من العذرة و ان خرجت منغمسۀ فهو من الحیض) و اگر شوهر بکارت زنش را ببرد و خونش بند نشود و نداند که آن چه میآید
خون حیض است یا خون بکارت پس بر او لازمست که پنبه داخل فرج کند و لمحهاي صبر کند و بیرون آورد پس اگر خون طوق
زده باشد بر پنبه خون بکارت است چون پرده ص: 658 دریده است از اطراف آن خون میآید، و اگر پنبه
پر خون شود و مطوق نباشد خون حیض است. و بر این مضمون احادیث صحیحه از حضرت امام محمد باقر و امام موسی کاظم
صلوات اللَّه علیهما وارد شده است و کسی خلاف نکرده است.
[خون بکارت از لبهاي فرج در نمیگذرد]
(و دم العذرة لا یجوز الشّ فرین) و خون بکارت از لبهاي فرج در نمیگذرد این عبارت جزو احادیث نیست و لیکن در فقه رضوي
باین عبارت واقع شده است و در واقع خون بکارت کم میباشد و خون حیض بسیار در غالب اوقات.
[صفات خون حیض]
(و دم الحیض حار یخرج بحرارة شدیدة و دم الاستحاضۀ بارد تسیل منها و هی لا تعلم) و خون حیض گرم است و بسیار با گرمی
درمیآید یعنی سوزشی دارد و غلظت و سیاهی یا سرخی مایل به سیاهی نیز دارد در غالب اوقات و خون استحاضه سرد است و از
زن میآید که او خبردار نمیشود و تنکی و زردي یا کدورت نیز دارد. و گذشت که فایدهاش در صورتیست که محتاج به تمیز
باشد و هم چنین گذشت که اگر در ایام عادت زرد یا کدر ببیند حیض است و اگر در غیر عادت ببیند و از انتهاي خون اول تا
ابتداي این خون ده روز نگذشته باشد استحاضه است هر چند تر و تازه و سیاه باشد و اگر ده روز گذشته باشد و این خون بیاید اگر
سه روز بیاید این نیز حیض خواهد بود و اگر به کمتر از سه روز بند شود استحاضه خواهد بود. و بر این مضمون احادیث صحیحه و
کالصحیحه بسیار وارد شده است و اما عبارت عبارت فقه رضوي است. (کذلک ذکره ابی رحمه اللَّه فی رسالته إلیّ) و هم چنین
ذکر کرده است پدرم در رساله که بمن نوشته بود یعنی از اعلم انّ اقلّ الحیض تا اینجا از رساله پدرم بود و اگر چه پیشتر گفته بود و
لیکن چون طولی به همرسانید لازم بود ص: 659 که اشاره بکند به آن و قانون متأخرین در چنین جاها انتهی
است یا انتهی کلام ابی.
صفحه 295 از 318
[هر گاه زنی پنج روز خون ببیند و پنج روز پاکی]
(و اذا رأت الدّم خمسۀ ایّام و الطّهر خمسۀ ایّام او رأت الدّم اربعۀ ایّام و الطّهر ستّۀ ایّام فاذا رأت الدّم لم تصلّ و اذا رأت الطّهر صلّت
تفعل ذلک ما بینها و بین ثلاثین یوما فاذا مضت ثلاثون یوما ثمّ رأت دما صبیبا اغتسلت و احتشت بالکرسف و استثفرت فی وقت
کلّ صلاة و اذا رأت صفرة توضّأت) و هر گاه زنی پنج روز خون ببیند و پنج روز پاکی، یا چهار روز خون ببیند و شش روز پاکی
پس هر گاه خون ببیند نماز نکند و هر گاه طهر ببیند نماز کند و هم چنین میکند تا سی روز و چون سی روز بگذرد اگر خون
بسیار ببیند در وقت هر نمازي غسل میکند و پنبه برمیدارد و بر بالاي آن خرقه را بنحو پاردم میبندد که خون تعدي نکند و اگر
بعد از سی روز زردي ببیند استحاضه قلیله است از براي هر نمازي وضو میسازد. بدان که ابن حدیث موثق یونس بن یعقوب است
که از ابی بصیر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است و یونس نیز قریب باین از آن حضرت روایت کرده
است و چون این دو حدیث باصطلاح قدما صحیح است محدثان ثلاثه عمل باین کردهاند و ظاهرش اینست که این حکم نسبت به
مبتدئه واقع شده است تخفیفا و رحمۀ لها چون عادتی ندارد تا یک ماه هر چه به صفت حیض باشد حیض حساب میکند و هر چه
خون نبیند یا به صفت استحاضه بیند عبادت میکند تا شاید که تا یک ماه عادتی بهم رساند یا خونش بند شود چون مرض است که
بر خلاف عادت زنان واقع شده است و بعد از ماه به قانون متعارف عمل میکند که رجوع به تمیز میکند اگر تمیز داشته باشد با
شرائط و الا رجوع به عادت اهل خود میکند و الا رجوع به روایات خواهد کرد. و موافق قوانین متأخرین میباید که اول هر گاه سه
روز یا چهار روز خون ص: 660 ببیند عمل حیض کند البته و بعد از آن اگر خون ببیند اگر چه به صفت
استحاضه باشد حیض حساب کند تا ده روز مگر آن که خونش نیاید که طاهر است و نماز میکند، و اگر مثلا در اول سه روز ببیند
و بعد از آن سه روز نبیند و بعد از آن سه روز ببیند کاشف میآید که همه حیض بوده است و بعد از ده روز یا بعد از انقطاع خون
تا ده روز هر چند خون ببیند و به صفت حیض باشد استحاضه خواهد بود و بعد از آن اگر سه روز خون ببیند یا بیشتر حیض خواهد
بود و هم چنین اگر خون زرد ببیند تا ده روز عمل حیض میکند تا عادتش بهم رسد یا مرضش برطرف شود. و ممکن است که
تأویل این حدیث نیز بر این وجه بکنیم که هر گاه اول سه روز یا بیشتر خون ببیند بیدغدغه حیض است و اگر خون نبیند سه روز
چنانکه ظاهر حدیث است میباید عبادت بکند شاید که پاك شده باشد موافق اخبار دیگر نیز، و دیگر که خون ببیند چون در ده
است عمل حیض میکند البته و هم چنین عمل میکند در جائی که اقل طهر در میان بگذرد و بعد از بیست روز باز چنین میکند
که سه روز را حیض حساب میکند تا به آخر آن چه مذکور شد. و خلاف ظاهري که هست در این صورت دو چیز است یکی آن
که حضرت بیان نفرموده است که آن سه روزي که طهر بوده است کاشف آمد که حیض بوده است و این سهل است چون بسیار
است که بیشتر به سایل فاضل گفتهاند دیگر به فهم او میگذارند و دویم قید امکان حیض نشده است. و این را نیز ممکن است که
رجوع بعلم سائل کرده باشند. یا آن که چون معلوم نیست که حال این زن چون خواهد شد اول مرتبه که عمل حیض کرد ممکن
است که همین حیض او باشد و ده روز دیگر که از این حیض بگذرد حیض او باشد و هم چنین در حیض ثانی ممکن است که
انتهاي حیض اول باشد و از اینجا ده روز حساب باشد پس در هر خونی که احتمال ص: 661 حیض هست
حق سبحانه و تعالی بر او تخفیف داده باشد چون ضبط این قاعده فضلا نمیتوانند کرد زنان بیچاره چون توانند کرد خصوصا هر
گاه در اوایل بلوغ باشد. و ممکن است که قائل به تخییر شویم که مخیر باشد میان این عمل یا رجوع به قاعده کلیه و این حکم بر
سبیل رخصت باشد و این اظهر است پس هر گاه مخیر باشد طرفی که بیدغدغه است و همه باین عمل کردهاند اولی خواهد بود با
امکان و اللَّه تعالی یعلم.
[زن حایض هر گاه در سفر باشد و پاك شود و آب آن قدر نداشته باشد که از براي غسلش کافی باشد]
صفحه 296 از 318
(و المرأة الحائض اذا رأت الطّهر فی السّ فر و لیس معها ماء یکفیها لغسلها و حضرت الصّلاة فان کان معها من الماء قدر ما تغسل به
فرجها غسلته و تیمّمت و صلّت و حلّ لزوجها ان یاتیها فی تلک الحال اذا غسلت فرجها و تیمّمت.) و زن حایض هر گاه در سفر
باشد و پاك شود و آب آن قدر نداشته باشد که از براي غسلش کافی باشد یا هوا سرد باشد و غسل نتواند کرد و وقت نماز شود
پس اگر آن قدر آب دارد که فرجش را بشوید، و تیمم کند و نماز کند و در این صورت که فرجش را شسته باشد و تیمم کرده
باشد شوهرش با او نزدیکی میتواند کرد. و این خبر ابو عبیده است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده
است. و بنده را ظن قریب بعلم حاصل است که این خبر را کلینی از کتاب حسن بن محبوب برداشته است و سهل بن زیاد که در این
طریق است از مشایخ اجازه است و طرق صحیح کلینی بکتاب حسن بسیار است پس حدیث صحیح باشد و در این نیز ظن متآخم
علم دارم که صدوق نیز از آن کتاب نقل کرده است و از تتبع مرا علم عادي به همرسیده است إن شاء اللَّه ترا نیز حاصل خواهد شد
به اندك تتبعی اگر متابعت اسلاف را از خاطر بیرون کنی و الا آن شبههایست که معارضه با حق الیقین میکند چنانکه در ماده
سنیان و کافران ص: 662 مشاهد است. و این شرطی است که سید مرتضی رحمه اللَّه در تواتر کرده است در
جواب علماء سنیان که با او بحث کردهاند که چرا از احادیث غدیر خم و منزله و سفینه و ثقلین ما را علم حاصل نمیشود و شما
دعوي علم میکنید سید فرمودند که ما را شبه سابقه در نفس نبود علم به همرسید و شما را شبهه محبت دین آباء و اسلاف در
خاطر جا کرده است اگر جبرئیل بیاید و او را ببیند یقینا خواهید گفت که از کجا که جبرئیل است و اگر شیطان مصور شود بصورت
خودش و بگوید که مذهب شما حق است خواهید گفت که البته جبرئیل است.
[بر زن جایز نیست نگاه به فرج دیگري کند]
(و لا یجوز للنساء ان ینظرن إلی أنفسهنّ فی المحیض لأنّهنّ قد نهین عن ذلک) و جایز نیست زنان را که نظر به فرج خود بدارند
دیگران را در حالت حیض از جهت استبرا زیرا که ایشان را نهی کردهاند از نظر کردن به فرج دیگران و شیخ ما بهاء الدین محمد
قدس سره ینظرن را بتشدید میخواند و میگفت مراد اینست که جایز نیست زنان را در حال حیض زینت کنند خود را که باعث
نظر شوهران شود به ایشان و شیطان راه یابد در جماع ایشان زیرا که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله زنان را از زینت در
حیض منع کرد. و لیکن محمد بن یعقوب کلینی رضی اللَّه عنه روایت کرده است بسند صحیح از ابو حمزه از حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه که به آن حضرت رسید که جماعتی از زنان در میان شب چراغ میطلبند و زنان را میگویند که اندرون فرج
ایشان را ببیند که پاك شدهاند یا نه حضرت میفرمودند که بد میکنند و میفرمودند که کی چنین میکردند در زمان حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله. و در حدیث حسن کالصحیح روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آن
حضرت نهی میفرمودند زنان را که نظر به فروج ص: 663 خود کنند یا بدارند جمیع را که نظر به فروج
ایشان کنند در شب میفرمودند که گاه هست زرد میباشد خون حیض و گاه هست تیره میباشد خاکستري کی در شب تشخیص
میتوانند کرد بلکه تشخیص آن به پنبه میباید کرد و بهتر ظاهر میشود و مع هذا بی ضرورتی نظر به فرج دیگران کردن حرامست.
و این دو حدیث را کلینی در باب استبرا آورده است و اگر مشدد نیز بخوانیم این معنی مراد است و اگر مخفف خوانیم از بابت و لا
تقتلوا أنفسکم که مراد نفس دیگرانست مجملا باب افعال و تفعیل انسب است و لیکن بمعنی مذکور. (و سال عبید اللَّه بن علیّ
الحلبیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الحائض ما یحلّ لزوجها منها قال تتّزر بازار إلی الرّکبتین و تخرج سرّتها ثمّ له ما فوق الازار و
ذکر عن ابیه صلوات اللَّه علیهما انّ میمونۀ کانت تقول انّ النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله کان یأمرنی اذا کنت حایضا ان اتّزر بثوب ثمّ
اضطجع معه فی الفراش) و به اسانید صحیحه روایت کرده است حلبی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که از آن
صفحه 297 از 318
حضرت سؤال کرد که از حایض چه چیز حلالست بر شوهرش حضرت فرمودند که لنگی میبندد تا زانوها و نافش را بیرون میکند
و بالاي ازار از اوست یعنی از طرفین مثل ساق و سینه یا دست بر بالاي لنگ میتواند گذاشت و به زیر آن نمیتواند برد و آن
حضرت صلوات اللَّه علیه از پدرش صلوات اللَّه علیه نقل کرد که میمونه زوجه حضرت سید مرسلین صلی اللَّه علیه و آله میگفت
که آن حضرت میفرمودند در وقتی که من حایض میبودم که لنگی ببندم و با آن حضرت بخوابم. و باین حدیث سید مرتضی
رضی اللَّه عنه قایل شده است و جایز نمیداند تمتع بردن از حایض را از ناف تا زانو مگر از فوق لنگ. و چند حدیث دیگر لوامع
ص: 664 موثق کالصحیح بر این مضمون وارد شده است و حمل بر استحباب کردهاند از جهت احادیث بسیاري
که گذشت که غیر قبل حلال است. و محتملست که تقیۀ وارد شده باشد چون موافق اکثر عامه است و قرینه تقیه حکایت میمونه، و
هر جائی که حضرات ائمه معصومین استشهاد میآورند به گفته ازواج نبی یا غیر ایشان ظاهرش تقیه است و اگر نه قول ایشان قول
اللَّه است چه حاجت بفعل دیگري دارد.
[زنان حضرت صلی اللَّه علیه و آله وقتی که حایض میشدند نماز نمیکردند]
(و قال و کانت نساء النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله لا یقضین ال ّ ص لاة اذا حضن و لکن یتحشّین حین یدخل وقت ال ّ ص لاة و یتوضّ ین ثمّ
یجلسن قریبا من المسجد فیذکرن اللَّه عزّ و جلّ) حلبی میگوید که حضرت فرمودند که زنان حضرت صلی اللَّه علیه و آله وقتی که
حایض میشدند نماز نمیکردند و لیکن فرج خود را از پنبه پر میکردند در وقت هر نمازي و وضو میساختند و نزدیک مسجد
مینشستند و ذکر حق سبحانه و تعالی میکردند و این معنی گذشت. و قرب مسجد از این جهت بود که خانههاي ایشان متصل بود
بمسجد نزدیک مینشستند تا عادت دخول مسجد را نیز فراموش نکنند تا آن که در استحاضه نیز قریب به مسجد میآمدند و سجده
را در مسجد میکردند و موضع خون بیرون مسجد میبود چنانکه در اخبار صحیحه وارد شده است.
[هر گاه زنی ادعا کند که در یک ماه سه حیض دیدهام و عدّهام سرآمده است آیا میشنوند از او]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فی امرأة ادّعت انّها حاضت فی شهر واحد ثلاث حیض انّه تسأل نسوة من بطانتها هل کان
حیضها فیما مضی علی ما ادّعت؟ فان شهدن صدّقت و الّا فهی کاذبۀ) و بسند صحیح از عبد اللَّه بن مغیره از سکونی از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه زنی ادعا کند که در یک ماه
سه حیض دیدهام و عدّهام سرآمده ص: 665 است آیا میشنوند از او؟ حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که
از زنانی که با آن زن معاشرت باطنی دارند سؤال میکنند که آیا پیش از این هم چنین میآمده است حیض او که در یک ماه سه
حیض دیده باشد اگر زنان شهادت بدهند تصدیق او میکنند و اگر نه دروغ میگوید. و این حدیث بحسب ظاهر مخالف ظاهر آیه
است که حق سبحانه و تعالی فرموده است که وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ یعنی کتمان نکنند زنان چیزي را
که حق سبحانه و تعالی در رحمهاي ایشان آفریده است و اگر سخن ایشان مسموع نباشد نهی از کتمان بحسب ظاهر بیفایده است.
و هم چنین در حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد شده است که عده و حیضش متعلق است به زنان، و
گفته ایشان در آن مسموع است، و ادعاي ایشان مصدقست پس حمل میباید کرد که مستحب است تفحص در صورتی که آن زن
متهم باشد به کذب. و محتمل است که حضرت موافق واقع فرموده باشند که او کاذبست و نفرمودند که مکذبست یا مصدق نیست
پس ممکن است که کاذب باشد و ما را تصدیق باید کرد مثل فواحش که علم عادي هست که ایشان عده نمیدارند اگر گویند که
ما عده میداریم تصدیق میباید کرد. و هم چنین اگر مردي را با زنی در یک لحاف ببینیم و بگوید که زن منست و علم عادي به
صفحه 298 از 318
کذب او داشته باشیم بحسب ظاهر شرع تصدیق میباید کرد بلکه اگر ادعا نکنند ما را جایز نیست ظن بد به مسلمانان بردن هر چند
بحسب واقع چنین نباشد و اللَّه تعالی یعلم.
[باز کردن مو هنگام غسل]
(و سال عمّار بن موسی السّاباطیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الحائض تغتسل و علی جسدها الزّعفران لم یذهب به الماء قال لا
باس به. و عن المرأة تغتسل و قد امتشطت بقرامل و لم تنقض شعرها لم ص: 666 یجزئها من الماء قال مثل
الّذي یشرّب شعرها و هو ثلاث حفنات علی رأسها و حفنتان علی الیمین و حفنتان علی الیسار ثمّ تمرّ یدها علی جسدها کلّه) و بسند
موثق منقول است که عمار از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال نمود از حایضی که غسل کند و بر بدنش زعفران
باشد و آب آن را نبرده باشد حضرت فرمودند که باکی نیست و سؤال کرد از زنی که غسل کند و موي سرش را به گیس باف بسته
باشد و خواهد که باز نکند چه مقدار از آب او را کافی است. حضرت فرمودند که آن قدر آب بس است که بخورد مو دهد که به
زیر آن برسد و آن سه کف آبست که بر سر ریزد و دو کف بر دست راست و دو کف بر دست چپ و بعد از آن دست به همه
بدن بمالد تا آب به همه جا برسد. و حفنه را اطلاق میکنند بر یک کف و دو کف و ظاهرا در اینجا دو کف مراد باشد. اما زعفران
را حمل کردهاند که محض رنگی باشد چنانکه متعارف نیز همین است و اگر عینی داشته باشد به حیثیتی نباشد که آبی که به آن
جا رسد مضاف شود اما اگر اول آب برسد و زمانی که بماند مضاف شود ظاهرا ضرر نداشته باشد و لیکن احوط اجتنابست. و مؤید
اینست حدیث صحیحی که ابراهیم بن ابی محمود گفت به خدمت حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که هر گاه
شخصی جنب شود و زعفران بر سر و بدنش باشد و بوي خوش و چیزهاي چسبند مثل لادن و چیزهاي خوشبو که موي سر و ریش
را به آن معطر میسازند و چون غسل میکند مییابد که اثر زعفران و بوي در بدنش مانده است حضرت فرمودند که باکی نیست.
اما خلوق که زعفران دارد ظاهرش آنست که آب به بدن میرسد و اما چیزهاي چسبنده مانند غالیه اگر چه چسبنده است و لیکن
متعارفست که مو ص: 667 را به آن معطر میسازند و شستن مو واجب نیست بلکه میباید آب به زیر مو
برسد. و اما نگشودن مو نیز از این جهت است که آب به زیر آن میباید رسانید چنانکه در حدیث صحیح از حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه وارد شده است که سابقا گیسو بافتن مثل این زمان نبود دو جا از پیش سر و دو از عقب سر میبافتند اندك
آبی به زیر مو میرسید و الحال که گیسوي بسیار بر سر میبافند مبالغه نمایند که آب به زیر مو برسد و مثل این احادیث کالصحیحه
وارد است. و اما تقدیم جانب راست بر چپ که در این حدیث وارد شده است بعضی استدلال کردهاند بر ترتیب و دلالت ندارد
زیرا که و او دلالت بر ترتیب ندارد مع هذا حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون آب بر هر دو طرف بریزد بعد از آن دست بر
همه بدن بمالد اگر ترتیب لازم بود میبایست که اول دست بر جانب راست بمالد و بعد از آن که آب بر جانب چپ بریزد دست بر
آن بمالد پس دلالتش بر عدم ترتیب اظهر است.
[استشهاد به فعل همسران پیامبر]
(و کان بعض نساء النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله ترجّل شعرها و تغسل رأسها و هی حایض) و چنین بود که بعضی از زنان آن حضرت
صلی اللَّه علیه و آله موي سر را شانه میکردند و سر را میشستند در حالت حیض و ظاهر آنست که حضرت دیده باشند و منع
نکرده باشند یا حضرت او را فرموده باشند که چنین کند چون حضرت با ایشان میخوابید اگر زینت کردن ایشان خوب نباشد دفع
کثافت مطلقا مطلوبست همیشه چنانکه اخبار بسیار در این باب وارد شده است، و در طرق عامه احادیث بسیار نقل کردهاند باین
صفحه 299 از 318
عنوان با تذکیر ضمیر که مراد اینست که بعضی از زنان سر آن حضرت را میشستند و شانه میکردند. و محتمل است که در اینجا
نساخ غلط کرده باشند و اللَّه تعالی یعلم.
[و هر گاه زنی بزاید و خونش آید ده روز ترك نماز میکند]
(و اذا ولدت المرأة قعدت عن ال ّ ص لاة عشرة ایّام الّا ان تطهر قبل ذلک فان استمرّ بها الدّم ترکت ال ّ ص لاة ما بینها و بین ثمانیۀ عشر
ص: 668 یوما لأنّ اسماء بنت عمیس نفست بمحمّد بن ابی بکر فی حجّۀ الوداع فامرها رسول اللَّه علیه و آله
ان تقعد ثمانیۀ عشر یوما) و هر گاه زنی بزاید و خونش آید ده روز ترك نماز میکند مگر آن که خونش بند شود پیش از ده روز
که بعد از آن نماز میکند پس اگر خونش مستمر شود یعنی از ده روز در گذرد ترك میکند نماز را تا هجده روز اگر خونش
آید زیرا که اسماء بنت عمیس در حج وداع محمد را زایید پس حضرت امر فرمودند او را که هجده روز ترك نماز کند و نفاس
حساب کند. بدان که جمعی از علما اکثر نفاس را هجده روز میدانند و جمعی عادت حیض را اعتبار میکنند و اگر عادت نداشته
باشد و مبتدئه باشد هجده روز و بعضی صاحب عادت را عادت و مبتدئه را ده روز. و اقاویل بسیار و احادیث بسیار در این باب وارد
شده است. احوط آنست که عادت حیض را حساب کند و بعد از آن تا ده روز استظهار میتواند کرد چنانکه در حیض استظهار
میکند و بعد از ده روز اگر خون بسیار به صفت حیض بیند تا هجده روز مخیر است میان عبادت و ترك آن و آن باقی ایام
استظهار نفساء است و اگر ما بعد عادت را بعد از استظهار به یک روز یا دو روز عمل هر دو به جا آورد نهایت احتیاط است و عمل
به همه اقوال و روایات کرده خواهد بود. و بعضی از علما تا بیست و یک روز قایل شدهاند به آن که سه روز بعد از هجده روز
استظهار او باشد و قولی بیشتر از علماي شیعه بخاطر نیست و در فقه رضوي هست که در روایت واقع است یعنی از آباي ما صلوات
اللَّه علیهم که نفساء هجده روز ترك نماز میکند و روایت بیست و سه روز نیز مرویست. و روایت ده روز و سه روز از جهت
استظهار و بهر یک از این روایات عمل میتواند نمود از روي تسلیم. و از عامه اقوال بسیار نقل کردهاند و از سی لوامع صاحبقرانی،
ج 1، ص: 669 و چهل و پنجاه و شصت و از طرق ما نیز روایات وارد شده است و کافه علماي ما حمل کردهاند همه را بر تقیه و
جمعی نیز قایلند که باین اخبار فتوي میتوان داد در حال تقیه و اللَّه تعالی یعلم.
[چون اقل حیض سه روز است و اکثرش ده روز است]
(و قد روي انّه صار حدّ قعود النّفساء عن ال ّ ص لاة ثمانیۀ عشر یوما لأنّ اقلّ الحیض ثلاثۀ ایّام و اکثره عشرة ایّام و أوسطه خمسۀ ایّام
فجعل اللَّه عزّ و جلّ للنّفساء اقلّ الحیض و أوسطه و اکثره) و صدوق به سندي قوي از حنان بن سدیر روایت کرده است که به
حضرت صلوات اللَّه علیه عرض نمودم و چون مضمر است ظاهرا حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه باشد که چرا زنی که
زاییده است هجده روز ترك نماز میکند حضرت فرمودند که چون اقل حیض سه روز است و اکثرش ده روز است و وسطش پنج
روز است حق سبحانه و تعالی از جهۀ او اقل و اوسط و اکثر را مقرر ساخت.
[اصحاب ما روایت کردهاند که چهل روز ترك نماز میکند]
(و الاخبار الّتی رویت فی قعودها اربعین یوما و ما زاد إلی ان تطهر معلولۀ کلّها وردت للتّقیّۀ لا یفتی بها الّا اهل الخلاف) و اخباري
که اصحاب ما روایت کردهاند که چهل روز ترك نماز میکند یا زیاده که پنجاه روز باشد تا آن که طاهر شود و این خبري دیگر
است معلول است و علتی دارد که چنین روایت شده است که آن تقیه است یا ضعیف است به اعتبار تقیه که عمل به آن نمیتوان
صفحه 300 از 318
کرد و فتواي به آن اخبار نمیتوان داد مگر سنیان را اگر از ما بپرسند. و آن چه از عامه مشهور است قول ابو حنیفه و احمد بن حنبل
و جمعی دیگر چهل روز است و قول شافعی و مالک و احمد در روایتی دیگر شصت روز است و از مالک قول هفتاد نیز روایت
کردهاند و قول حسن بصري پنجاه روز است. و شیخ بسند صحیح از محمد بن مسلم روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که اگر نفسا خونش بند نشود سی ص: 670 روز چهل روز تا پنجاه روز ترك نماز میکند
و دور نیست که مراد حضرت اخبار از حال سنیان باشد که ایشان چنین میکنند. و در روایت موثقی چهل روز وارد شده است و در
روایت ضعیفی وارد شده است که حدي ندارد یعنی تا پاك شود. و در روایت ضعیفی چهل تا پنجاه وارد شده است و شک نیست
در آن که محمول است این روایات بر تقیه چون روایات متواتره بر خلاف اینها وارد شده است.
[زنی که یک روز یا دو روز در زاییدن داشته باشد یا بیشتر و زردي یا خون بیند نماز را چه کند؟]
(و روي عمّار بن موسی السّاباطیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال سألته عن امرأة اصابها الطّلق الیوم و الیومین و اکثر من ذلک
تري صفرة او دما کیف تصنع بال ّ ص لاة؟ قال تصلّی ما لم تلد فان غلبها الوجع صلّت اذا برئت) و بسند موثق سؤال کرد عمار از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه از زنی که یک روز یا دو روز در زاییدن داشته باشد یا بیشتر و زردي یا خون بیند نماز را چه کند؟
حضرت فرمودند که نماز میکند تا نزاییده است اگر وجع بر او غلبه کند و نماز را نکند بنا مشروع وقتی که به شود قضا کند. چون
خلافی نیست ظاهرا میان علماي ما که نفاس با ولادت میباشد یا بعد از آن و هر چه بیش از ولادت آید اگر زرد باشد استحاضه
است. و اگر سیاه یا سرخ باشد و سه روز نشود آن نیز استحاضه است. و اگر سه روز بشود و به صفت حیض باشد و در ایام حیض یا
قریب به آن باشد ظاهرا حیض باشد چنانکه گذشت که حیض با حمل جمع میشود. و جمعی در اینجا شرط کردهاند که میباید
اقل طهر به همرسد میان حیض و نفاس چون نفاس حکم حیض دارد، و چون این فرض نادر بود حضرت حکم فرمودند که نماز
میکند و ممکن است که حکم حضرت صلوات اللَّه علیه از این جهت باشد که شرایط فوق نیز نادر است و اگر خونی آید بیش از
یک روز و دو روز نمیآید و اللَّه تعالی یعلم.
باب التیمم