گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
جلد دوم






[تتمۀ کتاب الطهارة]
باب غسل یوم الجمعۀ و دخول الحمّام و آدابه و ما جاء فی التّنظیف و الزّینۀ
اشاره
بابی است در بیان غسل روز جمعه و داخل شدن در حمام و آداب آن از واجبات و مستحبات و در اخباري که وارد شده است در
پاکیزه ساختن بدن به تراشیدن و نوره کشیدن، و غیر آن و در بیان زینت کردن به خضاب و غیر آن.
[دخول حمام و آب بدون لنگ]
(قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من کان یؤمن باللَّه و الیوم الاخر فلا یدخل الحمّام الّا بمئزر) روایت کرده است کلینی بسند
حسن کالصحیح که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر که ایمان به خداوند عالمیان و بروز قیامت دارد پس
باید که داخل حمام نشود مگر با لنگ. و امثال این عبارت در احادیث بسیار واقع شده است. و ظاهرش آنست که شخصی که چنین
نکند ایمان به خدا و روز قیامت ندارد چون حق سبحانه و تعالی حرام کرده است که عورتین خود را به نامحرم بنماید و غالب
اوقات در حمام نامحرم میباشد که اگر مثلا در حمام کسی نباشد و یا زنان او و کنیزان او یا اطفال غیر ممیز باشند حرام نخواهد بود
و هم چنین اگر دستی بر پیش و دستی بر پشت گذارد که کسی عورتین او را نه بیند آثم نخواهد بود. و این حدیث و امثال این بنا
بر این وارد شده است که اکثر مردمان در آن زمان بیلنگ به حمام میرفتند چنانکه از اخبار بسیار ظاهر میشود و محتمل است که
مراد از حدیث اعم از حرمت و کراهت باشد به آن که اگر نامحرم درص: 4 حمام نباشد نیز سنت باشد با
لنگ رفتن و مکروه باشد بیلنگ رفتن چنانکه از اخبار دیگر ظاهر میشود. (و نهی صلّی اللَّه علیه و آله عن الغسل تحت السّماء إلّا
بمئزر، و نهی عن دخول الانهار إلّا بمئزر و قال انّ للماء اهلا و سکّانا) و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نهی فرمودند از
غسل کردن در زیر آسمان مگر با لنگ و نهی فرمودند از داخل شدن در نهرها مگر با لنگ و فرمودند که آب را اهلی چند هستند
و ساکنانی چند میباشند در آن و صدوق به اسانید متعدده ذکر کرده است این مجموع را در این کتاب و غیر آن بلفظ کره یعنی
حضرت را خوش نمیآمد و از اینها کراهت داشتند اگر چه کره در احادیث اعم است از حرمت و کراهت چنانکه خواهد آمد و
صفحه 18 از 238
حضرت را خوش نمیآمد و از اینها کراهت داشتند اگر چه کره در احادیث اعم است از حرمت و کراهت چنانکه خواهد آمد و
لیکن در اینجا بمعنی کراهت است هم چنان که نهی را نیز در هر دو استعمال فرمودهاند و نهی اینجا نیز بمعنی کراهتست. و ظاهرا
صدوق نقل بالمعنی کرده است اگر چه محتمل است که باین عبارت نیز به او رسیده باشد و مراد از زیر آسمان آنست که سقفی
نباشد اگر همه لنگی باشد که بر سر او بدارند. و ظاهر حدیث اگر چه در نهرها وارد شده است و لیکن علتی که حضرت فرمودهاند
که آب را اهل و ساکنان هست شامل آب حوض و غیر آن هست اولی آنست که در هیچ آبی بیلنگ داخل نشود و در اخبار
وارده شده است که اهل و سکان آب ملائکه و جنیانند. و در حدیثی وارده شده است که اگر در فضائی غسل کند احتیاطی بکند
که مبادا کسی پیدا شود و نظرش بر عورت او افتد به آن که لنگ به بندد یا چیزي را حایل سازد چنانکه گذشت در حدیث ابو ذر
رضی اللَّه عنه نیز. و منقولص: 5 است که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه نهی فرمودند از داخل
شدن آب بیلنگ و منقول است که به خدمت آن حضرت صلوات اللَّه علیه عرض نمودند که سعید بن عبد الملک با کنیزان خود
به حمام میرود و حضرت فرمودند که باکی نیست اگر همه لنگ داشته باشند و مثل خران نباشند که همه به عورت یکدیگر نظر
کنند. در حدیث کالصحیحی وارد شده است از ابو بصیر که گفت به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض
نمودم که آیا برهنه غسل میتوان کرد؟ حضرت فرمودند که هر گاه کسی را نظر به عورت او نیفتد باکی نیست. و این حدیث
دلالت میکند که نهی سابق محمولست بر کراهت.
[غسل جمعه واجبست بر مردان و زنان در سفر و حضر]
(و غسل یوم الجمعۀ واجب علی الرّجال و النّساء فی السّ فر و الحضر الّا أنّه رخّص للنّساء فی السّ فر لقلّۀ الماء) و غسل روز جمعه
واجبست بر مردان و زنان در سفر و حضر مگر آن که زنان را رخصت دادهاند در سفر که غسل نکنند از جهت کمی آب در سفر. و
این عبارت دو احتمال دارد یکی آن که چون سفر در غالب اوقات آب کم میباشد زنان ترك میتوانند کرد اگر چه آب بسیار
باشد و یکی آن که اگر آب کم باشد مرخصند و اول اظهر است زیرا که با کمی آب مردان نیز مرخصند. چنانکه در حدیث صحیح
زراره وارد است که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از غسل جمعه حضرت فرمودند که سنت است
در سفر و حضر مگر آن که مسافر بر نفس خود ترسد از سرما یعنی خوف هلاك داشته باشد. و در دو حدیث صحیح وارد است از
، آن حضرت صلوات اللَّه علیه که غسل روز جمعه بر مردان و زنان لازمست در حضر و بر مردان لازمست در لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 6 سفر و بر زنان لازم نیست در سفر و عبارت مصنف مضمون حدیث موثق سماعه است که گذشت و ظاهرش آنست که
صدوق غسل جمعه را واجب میداند چنانکه در امالی تصریح به آن کرده و حدیث صحیح زراره که در نماز جمعه مذکور خواهد
شد با احادیث بسیار از حسن و موثق و قوي بلفظ وجوب وارد شده. و احادیث صحیحه و حسنه و قویه وارد شده است که غسل
جمعه سنت است. و جمع میان این اخبار میتوان کرد به آن که سنت است یعنی وجوبش از قرآن مجید ظاهر نشده است بلکه از
سنت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله ظاهر شده است و لیکن حدیثی وارد شده است که سنت است و واجب نیست. بنا
بر این اکثر علما حمل کردهاند وجوب را بر استحباب مؤکد چنانکه در بسیار جا استعمال وجوب بر سنت کردهاند با اصل برائت
ذمت و احتیاط آنست که مهما أمکن ترك نکند و نیت قربت کند چون البته علم حاصل است به آن که حق سبحانه و تعالی طلبیده
است این کس فرمان الهی به جا میآورد و دلیلی ظاهر نیست که نیت وجوب را یا ندب را باید کردن، و بر تقدري که باید در
چنین جائی با جماع علما واجب نیست و اگر نه تکلیف ما لا یطاق لازم میآید. و بعضی از فضلا دغدغه کردهاند که در این
صورت تردید در نیت لازم میآید زیرا که نیت قربت باین عاید میشود که اگر واجب باشد واجب باشد و الا سنت و تردید در
نیت جایز نیست پس میباید دو غسل بکنند یکی بقصد وجوب و یکی بقصد سنت. و اشتباه کردهاند از چند وجه یکی آن که: این
معنی تردید در منویست نه تردید در نیت زیرا که تردید در نیت آنست که جزم نداشته باشد کردن و نکردن را و در این صورت
صفحه 19 از 238
جزمص: 7 بفعل دارد و لیکن کیفیت فعل را جازم نیست. دویم: آن که بر تقدري که تردید در نیت باشد
بیدغدغه صحیح است چون متعذر است جزم به آن. سیم: آن که نیت وجوب و ندب هر دو محالست از دو وجه یکی آن که نیت
جزم است و هر گاه جزم به هیچ یک نداشته باشد هیچ یک را نیت نکرده است و دویم آن که اجتماع ضدین لازم میآید پس
گویا جزم بوجوب و جزم به ندب هر دو دارد و این محالست. و جمعی سه غسل دیگر با این دو غسل ضم میکنند یکی بقصد
قربت چنانکه اول مذکور شد دویم بقصد رجحان مطلق یعنی میدانیم که شارع میخواهد وجوبا یا استحبابا. و سیم بقصد آن که
اگر واجب باشد واجب اگر سنت باشد سنت و در اینجا نیز اشتباه کردهاند که معنی و مفاد هر سه یکی است توهّم مغایرت کردهاند
و هر یک از این سه بد نیست اما جمع اینها با وجوب و ندب همان محذور سابق لازم میآید پس گویا گفته است که میدانم که
واجبست و میدانم که سنت است و نمیدانم که واجبست یا سنت. و یکی از فضلاي محدثین ذکر کرده است چون در حدیث لفظ
واجب و سنت وارد شده است مخیر است میان آن که قصد واجب کند یا سنت و این عبارت دو احتمال دارد یکی آن که محمد بن
یعقوب کلینی گفته است که در جائی که تعارض شود میان دو حدیث مکلف مخیر است در عمل بهر یک که خواهد و لیکن این
در صورتیست که جمع نتوان کرد. و احتمال دیگر آن که واجب قصد میکنم یا سنت قصد میکنم آن واجب و سنتی را که شارع
خواسته است و این بمعنی قربت بر میگردد. و آن چه تلامذه او نقل کردهاند از آن فاضل معنی آخر بود و آن نیز اشتباه است و از
قربت گریخته و در قربت افتاده است وص: 8 این همه اشتباهات از آنست که توهم کردهاند که نیت خطور
بال است و سابقا محقق شد که نیت نه لفظ است و نه معنی که در خاطر گذرد بلکه آن معنی واقعی است که داعی مکلف است بر
فعل و اللَّه تعالی یعلم.
[زمان غسل جمعه]
یغتسل یوم الخمیس للجمعۀ فان وجد «1» (و من کان فی سفر و وجد الماء یوم الخمیس و خشی ان لا یجده یوم الجمعۀ فلا باس بان
الماء یوم الجمعۀ اغتسل و ان لم یجد اجزاه فقد روي الحسن بن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن أمّه و امّ احمد بن موسی قالتا
کنّا مع ابی الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما فی البادیۀ و نحن نرید بغداد فقال لنا یوم الخمیس اغتسلا الیوم لغد یوم الجمعۀ
فانّ الماء غدا بها قلیل قالتا فاغتسلنا یوم الخمیس للجمعۀ) و کسی در سفري باشد و روز پنجشنبه آب را بیابد و ترسد که در روز
جمعه آب نیابد پس باکی نیست که روز پنجشنبه غسل روز جمعه را بعنوان تقدیم بکند پس اگر روز جمعه آب بیابد غسل کند و
اگر نیابد آن غسل او را کافیست پس بتحقیق که روایت کرده است حسن پسر حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از مادرش
و از مادر احمد پسر حضرت که هر دو زن حضرت گفتند که ما با حضرت بودیم در صحرا در وقتی که متوجه بغداد بودیم پس
روز پنجشنبه حضرت فرمودند ما را که امروز غسل کنید غسل جمعه را از جهت فردا که در منزلی که فردا خواهیم رسید آب کم
است پس حسب الامر حضرت روز پنجشنبه غسل جمعه را کردیم. و این حدیث را کلینی و شیخ بسند صحیح از احمد بن محمد
روایتص: 9 کردهاند از حسین بن موسی از مادرش و از ام احمد دختر حضرت که کنیتش ام احمد است و
ظاهرا غلط از نساخ این کتاب شده است و محتمل است که غلط از نساخ کافی شده باشد. و علی اي حال دلالت میکند بر
استحباب تقدیم با خوف کمی آب و دلالت میکند بر آن که زنان نیز در سفر غسل میکنند و رخصتی که واقع شده است بر سبیل
جواز ترکست اما آن که اگر آب به همرسد اعاده باید کرد این حدیث دلالت ندارد مگر حدیث دیگر باور رسیده باشد یا از
عمومات استنباط کرده باشد. و شیخ بسند قوي از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که حضرت به
اصحاب خود فرمودند که در منزل فردا آب نیست امروز غسل جمعه بکنید پس ما غسل جمعه را در روز پنجشنبه کردیم، و علما
عمل باین کردهاند. (و غسل یوم الجمعۀ سنّۀ واجبۀ و یجوز من وقت طلوع الفجر یوم الجمعۀ إلی قرب الزّوال و افضل ذلک ما قرب
صفحه 20 از 238
من الزّوال) و غسل روز جمعه طریقه حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علی و آله است که بر همه کس واجب گردانیده است به
تفویض یا بامر الهی و وجوبش از قرآن ظاهر نشده است و جایز است که آن را بفعل آورند از ابتداي طلوع صبح صادق روز جمعه
تا قریب بظهر آن مقدار که بعد از غسل ظهر شود چون اول وقت ظهر میباید که مشغول نماز جمعه یا ظهر شوند و افضل وقتها آن
وقتی است که نزدیک به زوال باشد و این مضمون از اخبار صحیحه و کالصحیحه از زراره و فضیل و غیر آن ظاهر میشود از آن
جمله در حدیث صحیح از زراره و فضیل منقولست که گفتند ما به حضرت عرض نمودیم که اگر کسی بعد از صبح غسل جمعه
بکند کافیص: 10 است حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که بلی. و در حدیث حسن کالصحیح از زراره
منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که ترك مکن غسل روز جمعه را که سنت است و باید که از غسل
فارغ شوي پیش از ظهر که چون اول ظهر باشد مشغول نماز شوي، و فرمودند که غسل روز جمعه واجبست پس حضرت اول
فرمودند که سنت است و بعد از آن فرمودند که واجبست. ظاهرش آنست که مراد حضرت صلوات اللَّه علیه سنت واجبه باشد و
محتمل است که مراد از واجب مبالغه استحباب باشد و در حدیث اول فرمودند که بعد از صبح میتوان کرد و در حدیث دویم
فرمودند که قریب به زوال بکن از هر دو بیرون آمد که از صبح تا قریب به زوال میتوان کرد و قریب به زوال بهتر است. و اکثر
متاخرین تعمیم کردهاند این عبارت را در وقت و تقدیم و قضا به آن که چون در تقدیم از صبح روز پنجشنبه تا صبح جمعه میتوان
کرد و هم چنین در قضا تا شام شب یکشنبه میتوان کرد پس آخر وقت تقدیم بهتر است و اول وقت قضاء و هم چنین هر چه به
آخر و اول نزدیکتر باشد بهتر خواهد بود. و لیکن مشکل است استخراج این معنی از این عبارت و حدیثی که بعد از این خواهد آمد
که فایده غسل جمعه آنست که پاکیزه باشند که تا سبب آزار مردم نباشند در تقدیم و ادا فایده دارد نه در قضا. و لیکن در فقه
رضوي باین عنوانست که بدان که غسل جمعه سنت واجبست ترك مکن آن را در سفر و حضر و اگر غسل کنی بعد از طلوع
مجزیست و هر چند نزدیکتر باشد به زوال افضل است و ظاهرا متقدمین جزم داشتهاند که این کتاب از حضرت است و این عبارت را
در کتب خود ذکر کردهاند و متاخرین متابعت متقدمین کردهاند و اللَّه تعالی یعلم.ص: 11 (و من نسی
الغسل او فاته لعلّۀ فلیغتسل بعد العصر او یوم السّبت) کسی که غسل جمعه را فراموش کند یا از او فوت شود بواسطه سببی از اشغال
ضروریه پس باید که بعد از عصر یا روز شنبه قضا کند در حدیث موثق کالصحیح وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که فرمودند که اگر کسی را غسل جمعه فوت شود تا شب به جا میآورد، و اگر فوت شود از او در روز جمعه در
روز شنبه غسل میکند. و در روایت موثق سماعه آنست که اگر او را فوت شود در اول روز غسل جمعه قضا میکند غسل را در
آخر روز، و اگر آب نیابد روز شنبه قضا میکند و در حدیث صحیح حماد از حریز از بعضی اصحاب ما از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه وارد است که ناچار است از غسل روز جمعه در حضر و سفر پس اگر کسی فراموش کند روز دیگر به جا آورد و
ظاهر این اخبار آنست که قضا را روز جمعه یا روز شنبه به جا آورد و در شب شنبه حدیثی وارد نشده است صریحا، و هم چنین در
شب جمعه. و محتمل است که مراد از یوم شبانه رور باشد و لیکن به احتمال مشکل است حکم کردن در احکام الهی و لیکن اکثر
علما در مستحبات به همین اکتفا مینمایند که بعضی از علما گفته باشند و دور نیست که به گفته قدما عمل توان نمود چون ایشان
ارباب نصوصند و بینصی حکم بر چیزي نمیکنند. اما متاخران که به استنباط عمل میکنند مشکل است اعتماد نمودن چنانکه در
این مسأله ذکر کردهاند که هر گاه روز پنجشنبه غسل توان کرد در شب جمعه بطریق اولی میتوان کردن و عبارت فایده غسل
جمعه که میآید و ظاهر است که عبارت سابق عموم ندارد و شاید که خصوصیت روز را مدخلی باشد و هم چنین در قضا با آن که
فایده ظاهر نیست در آن مگر تعبد و لیکن عبارت فقه رضويص: 12 عموم دارد که گذشت و در آن
و «1» کتاب هست که قضاي غسل جمعه را در عرض هفته میتوان کرد و اللَّه تعالی یعلم. (و یجزئ الغسل للجمعۀ کما یکون للرّواح
الوضوء فیه قبل الغسل) یعنی اگر در شنبه غسل جمعه کنند مجزیست از غسل جمعه هم چنان که بعد از ظهر مجزیست یعنی وقتش
صفحه 21 از 238
از صبح است تا زوال و هر گاه قضا شود فرقی نیست که در عصر بکنند یا در شنبه قضا کنند و علی اي حال وضو پیش از غسل
است و این حل بنا بر آنست که رواح را به راء و حاي بینقطه بخوانند چنانکه در بعضی از نسخ است و در بعضی از نسخ للزواج
است بزاي و جیم و بنا بر این معنی اینست که غسل جمعه در کیفیت مثل غسل جنابتست و در غسل جمعه ناچار است از وضوي
پیش از غسل چنانکه سابقا گذشت که در هر غسلی وضو هست مگر غسل جنابت. و بنا بر این نسخه محتمل است که مراد این باشد
که اگر در روز جمعه جنب باشد یک غسل از براي هر دو کافی است و لیکن وضو در این صورت میباید بخلاف آن که از جهت
رفع جنابت محض باشد و یا آن که اگر بقصد جمعه کنند از جنابت مجزیست و نسخه اولی اظهر است.
[دعاي هنگام غسل جمعه]
و اجر علی لسانی محبّۀ منک) و کسی که غسل جمعه کند بگوید «2» (و یقول المغتسل للجمعۀ اللَّهمّ طهّرنی و طهّر قلبی و أنق غلّی
این دعا را بر سبیل استحباب و ترجمهاش اینست که خداوندا مرا پاك گردان از گناهان و دل مرا پاك گردان از بدیها مانند ریا و
تکبر و عجب و حسد و عداوت مؤمنان و امثال اینها بلکه از یاد غیر خودت و کینه دل مرا پاك گردان که کینه مؤمنان در لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 13 دل من نباشد. و در بعضی از نسخ بعوض غلّی غسلی است یعنی غسل مرا خالص گردان از جهت رضاي
خودت و جاري ساز بر زمان من چیزي که سبب محبت تست یعنی مشغول ذکر و قرآن و سخنان خیر گردان که سبب آن شود که
تو مرا دوست داري یا من ترا دوست دارم یا هر دو. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من اغتسل للجمعۀ فقال اشهد ان لا إله إلّا اللَّه
وحده لا شریک له و انّ محمّدا عبده و رسوله اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و اجعلنی من التّوابین و اجعلنی من المتطهّرین کان
طهرا من الجمعۀ إلی الجمعۀ) و حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که غسل جمعه کند و این دعا بخواند بعد از غسل یا بعد از
شروع در آن، آن غسل سبب پاکی او شود از گناهان از آن جمعه تا جمعه دیگر یعنی تا جمعه سابق یا لاحق یا هر دو و اگر تا
جمعه آینده گیریم محتمل است که مراد این باشد که اگر گناهی از او صادر شود این غسل کفاره آن باشد و اظهر آنست که غسل
جمعه سبب عصمت او باشد که از او گناه صادر نشود یا چیزي که سبب بعد او شود از جناب اقدس الهی که حدثهاي معنوي است
از او بفعل نیاید یا همه مراد باشد. و ترجمه دعا این است که گواهی میدهم که نیست کسی که سزاوار بندگی باشد مگر ذات
مقدس خداوندي که واجب الوجود بالذاتست و مستجمع جمیع کمالاتست و او در ذات و صفات یگانه است که صفات او عین
ذات اوست و او را شریکی در خداوندي و غیر آن نیست، و گواهی میدهم که محمد بنده اوست و رسول و فرستاده اوست بجمیع
خلایق، خداوندا صلوات فرست بر محمد و آل محمد که ائمه معصومینند با فاطمه زهرا (ع) و بگردانص:
14 مرا از جمله توبه کنندگان و بگردان مرا از جمله پاکیزگان از حدثهاي ظاهري و باطنی که آن جمیع گناهانست با مکروهات
بلکه مباحات نیز. و شیخ در حدیث موثق عمار روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که
چون غسل جمعه کنی این دعا را بخوان که اللَّهمّ طهّر قلبی من کلّ آفۀ تمحق دینی و تبطل به عملی اللَّهمّ اجعلنی من التّوّابین و
اجعلنی من المتطهّرین و ترجمهاش اینست که خداوندا پاك گردان دل مرا از هر آفتی که دین مرا باطل کند و تو عمل مرا به سبب
آن باطل کنی و آن جمیع امراض قلب است از حسد و عداوت و ریا و کبر و کینه و غیر آن. و کلینی از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه روایت کرده است قویا با شیخ که در غسل جمعه این دعا را بخوان که اللَّهمّ طهّر قلبی من کلّ آفۀ تمحق بها دینی و تبطل
عملی پس اگر همه را بخواند بهتر است.
[غسل روز جمعه مطهر و کفاره است گناهان را از جمعه تا جمعه]
صفحه 22 از 238
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه غسل یوم الجمعۀ طهور و کفّارة لما بینهما من الذّنوب من الجمعۀ إلی الجمعۀ) حضرت صلوات اللَّه
علیه فرمودند که غسل روز جمعه مطهر و کفاره است گناهانی را که از جمعه تا جمعه از بنده صادر میشود و ظاهرش آنست که
کفاره بیان مطهر باشد و محتمل است که کفاره گناهان جمعه گذشته باشد و مطهر هفته آینده باشد که از او بدي صادر نشود، یا
کفار کبایر باشد و مطهر از صغایر، یا تطهیر باعتبار قابلیت قرب باشد و کفاره از صغایر و کبایر. و ظاهر عبارت آنست که من الجمعۀ
إلی الجمعۀ بیان لما بینهما باشد به آن که ما بینهما مبهمی باشد که من الجمعۀ مفسر آن باشد با لفّ و نشر مرتب یا مشوش باشد به
اعتبار طهور و کفاره که یکی نسبت به سابق باشد و دیگري بلا حقص: 15 و اللَّه تعالی یعلم. و محدثان
روایت نمودهاند به اسانید ایشان از اصبغ که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه وقتی که میخواستند که سرزنش کنند شخصی
را میفرمودند که تو عاجزتر و بیتوفیقتري از کسی که ترك غسل جمعه میکند با آن که اگر غسل جمعه میکرد در پاکیزگی
میبود تا جمعه دیگر پس چه مقدار بیتوفیق باشد که به سبب اندك تقصیري خود را از چنین ثوابی محروم کرده است.
[سبب غسل روز جمعه]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه فی علّۀ غسل یوم الجمعۀ انّ الانصار کانت تعمل فی نواضحها و أموالها فاذا کان یوم الجمعۀ حضروا
المسجد فتاذّي النّاس بأرواح آباطهم و اجسادهم فامرهم رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله بالغسل فجرت بذلک السّنّۀ) و آن حضرت
صلوات اللَّه علیه فرمودند در سبب غسل روز جمعه که انصار کار میکردند به آب کشیدن از جهت باغات و به اعمال دیگر که
سبب عرق بسیار ایشان بود و چون روز جمعه میشد در مسجد حاضر میشدند از جهت نماز جمعه و مردمان از گند زیر بغل ایشان
و از عرق بدنهاي ایشان در تعب بودند پس حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله ایشان را امر فرمود که غسل کنند و سنت
جاري شد در همه کس یعنی اصل مشروعیت از جهت تنظیف شد پس اگر کسی پاکیزه باشد نسبت به او نیز سنت خواهد بود چون
مدار علتهاي احکام بر غالب است و نادر تابع غالبست. و این حدیث به سندي قوي منقولست در تهذیب و غیره. (و روي انّ اللَّه
تبارك و تعالی اتمّ صلاة الفریضۀ بصلوة النّافلۀ و اتمّ صیام الفریضۀ بصیام النّافلۀ و اتمّ الوضوء بغسل یوم الجمعۀ) و روایت کردهاند
شیخان بسند صحیح از حسین بن خالد که گفت عرض نمودمص: 16 به خدمت امام موسی کاظم صلوات
اللَّه علیه که چه سبب است در واجب بودن غسل روز جمعه حضرت فرمودند که حق سبحانه و تعالی تمام میفرماید نمازهاي واجب
را به نمازهاي سنت و تمام میفرماید روزه واجب را بروزه سنت و تمام میفرماید وضو را به غسل روز جمعه. و در کافی وضوي
نافله را و در تهذیب وضوي فریضه را و در هر دو هست این تتمه که هر چه را در آن باشد از سهو یا تقصیر یا نسیان یعنی اگر
سهوي در نماز واقع شده باشد نمازهاي سنت که سی و چهار رکعت است و دو برابر فریضه است قایم مقام آن میشود. و هم چنین
حق سبحانه و تعالی دو برابر روزه واجب از سنت مقرر ساخته است و آن روزه شعبانست تمام با هر ماهی سه روز که از ده ماه یک
ماه میشود که تدارك شک و نسیان و تقصیرات روزه واجب کند، و هم چنین غسل جمعه را متمم تقصیرات وضوها گردانیده. و
این مضمون در روایات دیگر وارد شده است و خواهد آمد و مناسب مذهب صدوق این بود که حدیث را تمام نقل کند چون
مشتمل است بر لفظ وجوب و لیکن چون اتمام صلاة و صیام به نافله شده است قرینه استحباب غسل جمعه است بنا بر این وجوب را
نقل نکرد.
[آداب غسل جمعه]
(و روي یحیی بن سعید الاهوازيّ عن احمد بن محمّد بن ابی نصر عن محمّد بن حمران قال قال الصّادق جعفر بن محمّد صلوات اللَّه
صفحه 23 از 238
علیهما اذا دخلت الحمّام فقل فی الوقت الّذي تنزع فیه ثیابک اللَّهمّ انزع عنّی ربقۀ النّفاق و ثبّتنی علی الایمان، و اذا دخلت البیت
الاوّل فقل اللَّهمّ انّی أعوذ بک من شرّ نفسی و أستعیذ بک من اذاه، فاذا دخلت البیت الثّانی فقل اللَّهمّ اذهب عنّی الرّجس النّجس و
طهّرص: 17 جسدي و قلبی، و خذ من الماء الحارّ وضعه علی هامتک و صبّ منه علی رجلیک و ان أمکن
ان تبلع منه جرعۀ فافعل فانّه ینقّی المثانۀ و البث فی البیت الثّانی ساعۀ فاذا دخلت البیت الثّالث فقل نعوذ باللَّه من النّار و نسأله الجنّۀ
تردّدها إلی وقت خروجک من البیت الحارّ و إیّاك و شرب الماء البارد و الفقّاع فی الحمّام فانّه یفسد المعدة و لا تصبّن علیک الماء
البارد فانّه یضعّف البدن و صبّ الماء البارد علی قدمیک اذا خرجت فانّه یسلّ الدّاء من جسدك فاذا لبست ثیابک فقل اللَّهمّ البسنی
التّقوي و جنّبنی الرّدي فاذا فعلت ذلک امنت من کلّ داء) روایت کرده است صدوق در امالی بسند قوي کالصحیح از یحیی از
بزنطی از محمد که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون داخل حمام شوي و خواهی که جامها را بکنی این
دعا را بخوان که ترجمهاش اینست خداوندا بکن و دور کن از من ربقه نفاق را و ربقه حلقهایست از ریسمان که در گردن حیوانات
میکنند که نگریزند و در اینجا کنایه است از اسباب و لوازم نفاق مثل خلف وعده و دروغ و خیانت بلکه مطلق مخالفت الهی مشعر
است بعدم ایمان صحیح و کامل. و چون در وقت دخول حمام جامها را میکند که خود را از نجاسات و کثافات پاك کند این دعا
مناسبست پس میگوید که خداوندا من ظاهر خود را میتوانم پاك کردن تو باطن مرا از نفاق پاك کن تا ایمان من صحیح شود و
از من چیزي که خلاف رضاي تست صادر نشود و هم چنین در جمیع دعوات این حدیث این رعایتها شده است از آن غافل مباش و
مرا ثابت قدم بدار بر ایمان صحیح و کامل تا از من هیچ بدي صادر نشود و هر خوبی را به جا آورم. و چون داخل خانه اول حمام
شوي بخوان این دعا را که ترجمهاش اینستص: 18 که خداوندا پناه به تو میآورم از شر نفس اماره خودم
و پناه به تو میآورم که مرا حفظ کنی از آزار حمام پس چون داخل خانه دویم شوي بخوان این دعا را و ترجمهاش این است که
خداوندا دور کن از من رجس نجس را که شیطان رجیمست و پاك کن بدنم را از بدیهاي نجاسات و کثافات و سیئات و دلم را
پاك کن از بدیهاي دل که گذشت. و از آب گرم قدري بردار و بر سر ریز و قدري بر پاهایت ریز و اگر ممکن باشد که یک
جرعه آب بخوري بخور که پاك میکند بولدان را و درنگ کن اندکی در خانه دویم تا مرتبه مرتبه از سرد خانه به گرمابه داخل
شوي پس چون داخل خانه سیم شوي که گرمابه است این دعا را بخوان که من و سایر مؤمنین پناه به خداوند عالمیان میآوریم از
شر آتش جهنم و همه سؤال میکنیم از او بهشت را و این دعا را مکرر میخوانی تا از گرم خانه بیرون آیی و زنهار که آب سرد در
حمام مخور و زنهار که فقاع مخور که معده را فاسد میکند و آب سرد بر خود مریز که بدن را ضعیف میکند. و چون از حمام
بیرون آیی آب سرد بر پاهایت بریز که درد و مرض را از بدنت بیرون میآورد، و چون جامها را پوشی این دعا را بخوان که
ترجمهاش اینست که خداوندا تقوي و پرهیزکاري را لباس و پوشش من کن و مرا دور دار از هر چه سبب هلاك است از کبایر و
صغایر پس هر گاه این اعمال را به جا آوري ایمن میشوي از هر دردي. و چون تفکر و تدبر نمائی در افعال و ادعیه و مناسبات آن
خواهی یافت که نفس حدیث دلیل صحت آنست و آن که واقع شده است که فقاع را مخور ممکن است که مراد فقاع حلال باشد
که چند دانه خرما در آب شور میاندازند و شوري آن را تخفیف میدهد چنانکه گذشت یا اعم از حلال و حرام باشد و لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 19 غرض این باشد که باري در حمام نخورند که با حرمت خوردن ضرر نیز دارد از براي بدن و هر چند
کمتر خورند بهتر است و اللَّه تعالی یعلم.
[خواندن قرآن در حمام]
(و لا باس بقراءة القرآن فی الحمّام ما لم ترد به الصّوت اذا کان علیک مئزر) و باکی نیست در خواندن قرآن در حمام ما دام که
غرضش صدا نباشد هر گاه لنگ داشته باشی چون غالب اوقات برهنه میبودهاند و لنگ نمیبستهاند بنا بر این نهی از خواندن قرآن
صفحه 24 از 238
نظر به ایشان واقع شده است که به سبب خواندن مردمان متوجه ایشان میشدهاند و نظر به عورت ایشان میکردهاند. و هم چنین
جمعی که خوش آوازند همین که داخل حمام میشوند ایشان را میل به غنا و سرود میشده است و الحال نیز چنین است چنانکه
مشهور است که حمام ساز بزرگ است و قرآن میخواندهاند بعنوان دو بیتی و سرود منع واقع شده است و هر گاه این دو وجه نباشد
خواندن قرآن در حمام خوبست چنانکه در حدیث صحیح از علی بن یقطین و حدیث صحیح از محمد بن اسماعیل بن بزیع وارد
است که از حضرت امام موسی کاظم و حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیهما سؤال کردند که شخصی که در حمام قرآن بخواند یا
جماع کند چونست فرمودند که باکی نیست. و در حدیث حسن کالصحیح از حلبی منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه فرمودند که باکی نیست که شخصی در حمام قرآن بخواند هر گاه غرضش رضاي الهی باشد و غرضش این نباشد که ببیند
خوش میخواند. و در حدیث موثق کالصحیح از ابو بصیر منقول است که از آن حضرت سؤال کردم از خواندن قرآن در حمام
حضرت فرمودند که اگر لنگ بسته باشی اگر خواهی کل قرآن را بخوان و عبارت متن عبارت فقه رضوي است. لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 20 (و سال محمّد بن مسلم ابا جعفر صلوات اللَّه علیه فقال أ کان امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه ینهی عن قراءة القرآن فی
الحمّام فقال لا إنّما نهی ان یقرأ الرّجل و هو عریان فاذا کان علیه ازار فلا باس) و بسند صحیح روایت کرده است کلینی از محمد که
سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که آیا حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه نهی میفرمودند از خواندن
قرآن در حمام حضرت فرمودند که نه به درستی که حضرت نهی نمیفرمودند مگر برهنه را پس اگر لنگ بسته باشد باکی نیست. و
سند ابن بابویه به محمد بن مسلم جهالتی دارد اما ضرر ندارد چون از کتاب او نقل کرده است و کتاب او اشهر من الشمس بود مثل
خودش که از ارکان اربعه است مع هذا همیشه مگر نادري هر حدیثی که صدوق از او روایت کرده است باین سند شیخ یا کلینی
بسند صحیح روایت کردهاند همان حدیث را بعینه مگر اختلاف سهلی مثل تغییر سألت بسأل چنانکه مذکور شد و این اختلاف سبب
تغییر معنی نیست و صدوق بسیار چنین کرده است و اگر صحیح نقل میکرد بهتر بود. و ظاهرا غرضش اینست که جزم دارد در
سؤال او و شک ندارد بنا بر این بعنوان شهادت نقل میکند که گویا صدوق در وقت سؤال ایشان حاضر بوده است. و ممکن است
که این جزم بنا بر آن باشد که امثال این کتب را حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم تقریر فرموده باشند. (و قال علی بن
یقطین لموسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه اقرء فی الحمّام و انکح فیه قال لا بأس) و بسند صحیح روایت کرده است صدوق و کلینی
از علی که گفت به خدمت حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که مرا جایز است که در حمام قرآن بخوانم یا
خلوت کنمص: 21 با زوجه خود در حمام و جماع کنم او را یا کنیزان را حضرت فرمودند که باکی نیست
و آن که حضرت تقیید نفرمودند به ازار و عدم غرض صوت بنا بر این است که جلالت علی بن یقطین از آن اعظم بود که بر تقدیر
جواز برهنه به حمام رود یا خوانندگی کند.
[واجبست بر مرد که چشم خود را به پوشد از نظر کردن به عورت مردان و زنان نامحرم]
(و یجب علی الرّجل ان یغضّ بصره و یستر فرجه من ان ینظر الیه) و واجبست بر مرد که چشم خود را به پوشد از نظر کردن به
عورت مردان و زنان نامحرم و واجب است که فرج خود را به پوشاند از آن که کسی نظر به آن کند از مردان و زنان غیر محرم مثل
زوجه و کنیز غیر مزوجه که اگر کنیز خود را به شوهر داده باشد یا تحلیل دیگري کرده باشد حکم اجنبیه دارد. و در این خلافی
نیست که واجبست ستر ذکر و خصیتین و دبر مردان را و زنان کل بدن ایشان عورتست مگر دستها و پاها و رو علی الخلاف به
شرطی که از روي لذت نباشد و الا حرامست بیدغدغه اگر چه یک نظر باشد و تفصیل این در کتاب نکاح خواهد آمد. (و سئل
فقال کلّما کان فی «1» ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه عن قول اللَّه قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ
من ان ینظر الیه) و بسند صحیح روایت «2» کتاب اللَّه عزّ و جلّ من ذکر حفظ الفرج فهو من الزّنا إلّا فی هذا الموضع فانّه الحفظ
صفحه 25 از 238
کرده است صدوق که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند تفسیر آیه که حق سبحانه و تعالی زنان و مردان را امر فرموده است
که بگو یا محمد مردان مؤمن را که چشمهاي خود را به پوشانند و فرجهاي خود را حفظ نمایند که این هر دو از لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 22 جهت ایشان بهتر است پس حضرت فرمودند که هر جا که حق سبحانه و تعالی فرموده است که حفظ فرج نمایند آن
از زنا است یعنی زنا نکنند الا در این موضع که مراد از حفظ حفظ فرج است از نظر کردن به آن یعنی چنان کنند که کسی نظر به
فرج ایشان نکند. و ظاهرش آنست که چشم پوشانیدن نیز مخصوص باشد و لیکن چون تصریح به آن نشده است اولی آنست که
آن را بر عموم خود گذارند چنانکه عامه و خاصه نقل کردهاند که این آیه حجابست. و روایت کرده است کلینی در حسن
کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که جوانی از انصار به زنی برخورد و نظر به آن داشت تا میآمد و چون
گذشت نظر به آن داشت و از عقب او میرفت که ناگاه استخوانی یا شیشه در دیواري بود که روي او بر آن خورد و روي او را
شکافت و او خبر از خود نداشت تا وقتی که آن زن ناپدید شد دید که جامه و سینهاش همه خونین شده متنبه شد که البته این بلا از
جهت آن عمل بود با خود گفت که و اللَّه که من به خدمت حضرت سید المرسلین میروم و عرض حال خود به آن حضرت
میکنم تا مرا آن چه باید بکند از حد یا تعزیر پس چون به خدمت حضرت آمد حضرت فرمودند که این زخم از چه سبب در روي
تو به همرسید حال خود را عرض نمود پس جبرئیل این آیه را آورد که قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ. پس بنا بر این تفسیر آیه چنین خواهد بود که
یا محمد بگو مؤمنان را که چشم خود را به پوشانند از نظر کردن به زنان و به عورت مردان، و هم چنین زنان، چشمهاي خود را به
پوشانند از نظر کردن به مردان و از نظر کردن به فرج زنان و هر دو حفظ نمایند فرجهاي خود را از نظر کردن به فرجهاي ایشان. و
بعد از این نیز خواهد آمد به اسانید صحیح و حسن کالصحیح که مراد از آیه حفظ فرجست ازص: 23 نظر
به آن.
[نظر کردن به عورت کفار مثل نظر کردن به عورت الاغ است]
النّظر إلی عورة المسلم فامّا النّظر إلی عورة من لیس بمسلم مثل النّظر إلی «1» (و روي عن الصّادق صلوات اللَّه علیه انّه قال انّما کره
عورة الحمار) این مضمون را روایت کرده است کلینی بسند حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که آن چه بد است
نظر کردن به عورت مسلمانان است و اما نظر کردن به عورت کفار مثل نظر کردن به عورت الاغ است. بدان که حق سبحانه و تعالی
یعنی اي فرزندان آدم بتحقیق از جهت شما پوششی فرستادیم «2» فرموده است که یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِي سَوْآتِکُمْ
که به پوشاند چیزهاي قبیح شما را. و مراد از آن عورتست به اتفاق علما و این حکم عامست نسبت به مؤمنان و کافران و هم چنین
احادیث عامه بسیار وارد شده است. و اما خطابی که در آیه سابق به مؤمنان واقع شده است بنا بر این است که ایشان از تکالیف الهی
منتفع میشوند نه غیر ایشان بنا بر این در اکثر آیات خطاب با ایشانست و عموما همه را حق سبحانه و تعالی خطاب فرموده است در
یعنی اي مردمان عبادت کنید پروردگار خود را که شما را آفریده «3» چند جا مثل قول الهی یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِي خَلَقَکُمْ
است و ابو حنیفه ملعون از آن که حق سبحانه و تعالی مؤمنان را خطاب کرده است با دلیل عقلی، موافق عقل شوم خود گفته است
که کفار مخاطب نیستند زیرا که هر عبادتی که ایشان میکنند در حال کفر باطل است چون شرط عبادات اسلام است پس تکلیف
ما لا یطاق است تکلیف ایشان به فروع.ص: 24 و جوابش اینست که ایشان قادرند که مسلمان شوند و
عبادت را به جا آورند مثل محدث که مکلف است به عبادات و مع هذا با حدث نماز نمیتواند کردن و لیکن ممکن است او را
ازاله حدث و بنا بر عقل شوم او میباید که محدث نیز مکلف نباشد با آن که ابو حنیفه قایل است به تکلیف ما لا یطاق چون بنده را
فاعل فعل خود نمیداند و فعل بنده را از حق سبحانه و تعالی میداند و جواب بهلول او را مشهور است پس ممکن است که این
حدیث تقیۀ وارد شده باشد. و علی اي حال خلافی نیست در آن که اگر سبب شهوت باشد حرامست از کفار نیز هم چنان که اگر
صفحه 26 از 238
ملعونی با الاغ جمع شود و از این معنی حظ داشته باشد و نظر کردن به فرج آن سبب وطی او شود نظر کردن از باب مقدمه حرام
خواهد بود. و احادیث عامه واقع شده است که حضرت لعنت فرموده است آن کسی را که نظر کند به عورت دیگران و آن کسی را
که عورت خود را باز گذارد که دیگران نظر به آن کنند و علامه در منتهی نقل خلاف نکرده است حتی از صدوق و نخواسته است
که این مذهب را نسبت به صدوق دهد مبادا سبب طعن سنیان شود بر شیعیان و اللَّه تعالی یعلم.
[حمام بهترین و بدترین خانه است]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه نعم البیت الحمّام یذکر فیه النّار و یذهب بالدّرن. و قال صلوات اللَّه علیه بئس البیت الحمّام
یهتک السّتر و یذهب بالحیاء. و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه بئس البیت الحمّام یهتک السّتر و یبدي العورة، و نعم البیت الحمّام
یذکّر حرّ النّار) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که نیکو خانهایست حمام از آن جهت که به یاد میآورد آتش جهنم را و
چرك بدن را میبرد و این کس پاکیزهص: 25 میشود و باز حضرت فرمودند بد خانهایست حمام از این
حیثیت که برهنه به حمام میروند و نظر به عورت یکدیگر میکنند و حیا بر طرف میشود با آن که حیا از ایمان است. و حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه نیز فرمودند که بد خانهایست حمام که پرده حیا را میدرد و عورت این کس را ظاهر میسازد و
نیکو خانهایست حمام که به یاد میآورد گرمی آتش جهنم را و حاصل هر دو حدیث آنست که حمام خوبی دارد و بدي دارد اگر
بدیش را برطرف سازند به آن که لنگ به بندند و مردمان را نیز بر این دارند که لنگ به بندند یا ملاحظه تمام بکنند که نظرشان به
عورت کسی نیفتد همه خوبی خواهد بود. و لیکن کلینی روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که نیکو خانهایست حمام مذکر جهنم است و چرك را میبرد و عمر گفت که بد
خانهایست حمام ظاهر میسازد عورت را و میدرد پرده ستر و حیا را پس حضرت فرمودند که سنیان فرموده حضرت را نسبت به
عمر دادهاند و گفته عمر را نسبت به حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه دادهاند. و شیخ طوسی به سندي کالحسن روایت کرده
است که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه با عمر به حمام رفتند عمر گفت که بد خانهایست حمام که در آنجا غنا و
خوانندگی بسیار میشود و حیا کم میشود پس حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که نیکو خانهایست حمام این کس
را پاك و پاکیزه میکند از جهت عبادت الهی و مذکر آتش جهنم است. و حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نیز فرمودند که
نیکو موضعی است حمام. پس حاصل این اخبار این شد که حضرت سید المرسلین و حضرتص: 26 امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیهما مدح حمام کردهاند نه مذمت و فی الحقیقه حمام بدي ندارد اگر جماعتی در حمام بد کنند هم چنان
که در مساجد نیز که جمع میشوند اکثر مردمان خبث و غیبت میکنند مسجد بد نمیشود آن جماعت بد میکنند پس ظاهر
میشود که دو حدیثی که صدوق روایت کرده است بر تقدیر صحت از روي تقیه وارد شده است و اللَّه تعالی یعلم.
[از آداب آنست که آدمی فرزند خود را با خود به حمام نبرد]
(و من الآداب ان لا یدخل الرّجل ولده معه الحمّام فینظر إلی عورته) و از جمله آداب مستحبه آنست که آدمی فرزند خود را با خود
به حمام نبرد که مبادا نظرش به عورت او افتد یعنی مبادا فرزند به نادانی نظر به عورت پدر کند یا پدر از روي غفلت نظرش به
عورت فرزند افتد. بعد از این خواهد آمد در وصیت کبیره رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله که از جمله حقوق پدر بر فرزند آنست
که با پدر به حمام نرود. و کلینی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که حضرت فرمودند که پدر با
پسر خود به حمام نرود که مبادا نظر به عورت او کند. و در حدیث دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که
صفحه 27 از 238
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که پدر با پسر به حمام نرود مبادا نظر به عورت او کند و حضرت فرمودند پدر
و مادر نظر به عورت فرزند نمیتوانند کرد و فرزند نظر به عورت پدر نمیتواند کرد و حضرت فرمودند که رسول خدا صلی اللَّه
علیه و آله لعنت کرده است آن کسی را که در حمام نظر به عورت کسی کند که لنگ نداشته باشد و آن کس را که لنگ ندارد
که مردم نظر به عورت او کنند نیز لعنت کرده است. پس ظاهر شد که این نهی به اعتبار این بوده است که بیلنگ به حمام
میرفتهاند که اگر هر دو لنگ داشته باشند کراهت ندارد و اگر چه بهتر آنست که اگرص: 27 ممکن باشد
با پدر به حمام نرود تا حشمت پدر از نظر پسر کم نشود چنانکه از وصیت ظاهر میشود و اللَّه تعالی یعلم.
[زن به حمام نرود]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من کان یؤمن باللَّه و الیوم الآخر فلا یبعث بحلیلته إلی الحمّام) و بسند حسن کالصحیح و موثق
کالصحیح و غیر آن از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله منقولست که هر که ایمان به خداوند عالمیان و روز قیامت دارد پس باید
که حلال خود را به حمام نفرستد و ظاهرا در صورتی بد است که زن متهم باشد به بدي که خوف آن باشد که چون به بهانه حمام
در رود به زنا رود یا مکروه باشد رخصت دادن در بلاد حاره که در خانهاي خود غسل میتوانستند کردن و در امثال این بلاد عبث
رخصت دادن خوب نباشد چنانکه بعضی از زنان هر چند متهم به زنا نباشند و لیکن به عبث هر روز به حمام روند و اقلا مردان قد و
بالاي ایشان را میبینند و اگر کسی را ممکن باشد که در خانه خود حمام بسازد هیچ شک نیست که بهتر است. و اما در مثل
هواهاي سرد که خوف هلاك ایشان باشد و غسل بر ایشان واجب باشد یا بسیار کثیف شده باشند و قدرت بر حمام بلکه بر آب
گرم کردن نیز نداشته باشند شک نیست که جایز است بلکه واجب که ایشان را رخصت حمام بدهند. و محتمل است که همین عذر
کافی باشد در جواز تیمم زنان را که به حمام نروند و لیکن بخاطر ندارم که کسی از علما تجویز کرده باشد و اللَّه تعالی یعلم.
[کسی که اطاعت زنش بکند]
(و قال صلوات اللَّه علیه و آله من اطاع امرأته اکبّه اللَّه تعالی علی منخریه فی النّار فقیل و ما تلک الطّاعۀ؟ فقال تدعوه إلی النّیاحات
و العرسات و الحمّامات و الثّیاب الرّقاق فیجیبها) در وصیت کبیره از آنص: 28 حضرت صلوات اللَّه «1»
علیه و آله منقولست که وصیت به امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودهاند و در حدیث قوي از سکونی از حضرت امیر المؤمنین نیز
منقولست که حضرت فرمود که هر که اطاعت کند زن خود را حق سبحانه و تعالی او را سرنگون بتقدم بینی در جهنم اندازد چون
خواري در آن بیشتر است که او را برو کشند که بینی او بر خاك کشیده شود، از حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله پرسیدند که
چه فرمان برداریست که سبب این نوع عذاب میشود پس حضرت فرمودند که آنست که زن طلب کند از شوهر خود رخصت رفتن
به عزاها و عروسیها و حمامها و جامهاي باریک و شوهر او را رخصت دهد و از براي او جامه تنگ بیاورد. و ظاهرا مراد این باشد
که هر حمامی که خواهد برود و در هر عزا و عروسی به تماشا رود و چادر بدن نما خواهد که بدنش در زیر چادر نمایان باشد
چنانکه بسیاري از زنان بیعصمت چنین میکنند هر چند خاطر جمع باشد که زنا نکنند مع هذا زنانی که این مقدار عصمت ندارند
عاقبت به زنا نیز گرفتار میشوند پس اگر بقدر ضرورت به حمامی که به ایشان نزدیکتر باشد بروند یا به عزا و عروسی خویشان
نزدیک روند یا جامهاي تنگ و نفیس را در خانه از جهت شوهر پوشند ظاهرا ضرر نداشته باشد و اللَّه تعالی یعلم.
[شخصی که ترك کند غسل جمعه را از روي نسیان یا عمد]
صفحه 28 از 238
(و سأل ابو بصیر ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یدع غسل یوم الجمعۀ ناسیا او متعمّدا؟ فقال اذا کان ناسیا فقد تمّت صلاته و
ان کان متعمّدا فلیستغفر اللَّه و لا یعد) و بسند موثق منقولست که ابو بصیر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال نمود
از شخصی که ترك کند غسل جمعه را از روي نسیان یا عمد چه باید کرد حضرت فرمودند که اگر فراموش کرده است نمازش
تمامست و اگر عمدا ترك نموده است پس استغفارص: 29 کند و طلب آمرزش کند که حق سبحانه و
تعالی از تقصیر او درگذرد و دیگر ترك نکند. و همین حدیث را شیخ بسند حسن از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه روایت
کرده است و ظاهر هر دو وجوب غسل جمعه است و دلالت میکند بر آن که غسل جمعه را در تمامی نماز دخلی هست. و لیکن
اکثر علما تاویل کردهاند که استغفار در مکروهات بلکه در مباحات نیز میباشد و تمامی غیر صحت است بلکه کمال نماز در غسل
است و احتیاط آنست که مهما أمکن ترك نکند چنانکه گذشت و خواهد آمد.
[بدن خود را به زمین حمام مرسان]
شحم الکلیتین و لا تسرّح فی الحمّام فانّه یرقّق الشّعر و لا تغسل «1» (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لا تتّک فی الحمّام فانّه یذهب
رأسک بالطّین فانّه یسمّج الوجه و فی حدیث اخر یذهب بالغیرة، و لا تدلک بالخزف فانّه یورث البرص و لا تمسح وجهک بالإزار
فانّه یذهب بماء الوجه) و حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که تکیه مکن در حمام یعنی بدن خود را به زمین حمام مرسان خواه
بعنوان پهلو خوابیدن باشد و خواه بر پشت خوابیدن چنانکه تصریح به آن واقع شده است در حدیث کالصحیح که میبرد یا
میگدازد بنا بر نسخه تهذیب پیه گردها را و گداختن آن سبب لاغر شدن بدنست و شانه مکن در حمام که مو را تنک میکند
یعنی موي سر و موي ریش را میریزاند و تنک میشوند و سر را به گل مشو که رو را ناخوش میکند. و در حدیثی دیگر که
کلینی آن را روایت کرده است بدل سماجت وجه آنست که سر را به گل شستن غیرت را میبرد و سفال را بر بدن و پا ممال که
پیسیص: 30 میآورد و در حدیثی دیگر جذام و خوره میآورد و لنگ را بر رو ممال که آب رو را میبرد
و دور نیست که کیسه بر رو کشیدن نیز خوب نباشد و بهتر آنست که بواسطه ازاله چرك چیزي بر روي نمالد و چون از حمام
بیرون آید رو را خشک نکند. (و روي انّ ذلک طین مصر و خزف الشّام) و در روایتی وارد شده است که این گل مکروه گل مصر
است و خزف مکروه سفال شام است و کلینی رضی اللَّه عنه بسند حسن از حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه
علیهما روایت کرده است که حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که سر را مشویید به گل مصر که غیرت را میبرد و
دویتی بار میآورد. و این حدیث دلالت میکند که گل مصر کراهتش بیشتر باشد نه آن که کراهت منحصر در آن باشد چنانکه در
حدیث قوي از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که سخن حمام در آمد حضرت فرمودند که زنهار که
سفال بر بدن ممالید که بدن را کهنه یا مجروح میکند بر شما باد که خرقه بمالید و از آن جمله است کیسه. و در حدیث معتبر
کالصحیح از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه وارد شده است که در حمام بر پشت مخوابید که پیه گردها را میگدازد و
سفال بر پاها ممالید که جذام و خوره میآورد و هم چنان که اگر سفال حمام باشد کراهتش بیشتر است. چنانکه در حدیث قوي از
حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه وارد شده است که هر که از حمام سفالی را بردارد و ظاهرا آجر نیز داخل است و بدن خود را به
آن بمالد و پیس شود پس ملامت نکند مگر خود را، و کسی که از غساله حمام غسل کند و خوره بهم رساند پس ملامت نکند
مگر خود راص: 31 شخصی گفت که اهل مدینه میگویند که غساله یا غسل از غساله شفاي درد چشم
است حضرت فرمودند که دروغ میگویند آبی را که جنب از حرام در آن غسل کرده باشد و زنا کاره غسل کرده باشد و دشمن
اهل بیت غسل کرده باشد که از هر دو بدتر است و از جمیع کفار بدتر در چنین آبی شفا درد چشم میباشد شفاي درد چشم
خواندن الحمد است و معوذتین و آیۀ الکرسی و بخور کردن به قسط و چدروا و کندر است و بنده در این دو روز به اینها مداوا
صفحه 29 از 238
کردم کوفت چشم من زایل شد الحمد للّه رب العالمین.
[سواك که مسواك کردن در حمام موجب ریختن دندانهاست]
(و السّواك فی الحمّام یورث وباء الاسنان) و گذشت در مبحث مسواك که مسواك کردن در حمام مورث ریختن دندانهاست
چون رخاوتی حاصل میشود اعضا را و دور نیست که بسیار آن مضر باشد و ترك آن اولی است
[جایز نیست وضو ساختن و غسل کردن از غساله حمام]
(و لا یجوز التّطهّر و الغسل بغسالۀ الحمّام) و جایز نیست وضو ساختن و غسل کردن از غساله حمام روایت کرده است صدوق بسند
موثق کالصحیح از عبد اللَّه بن ابی یعفور که نزاعی واقع شد میان من و زراره در کندن موي زیر بغل و تراشیدن آن کدام یک بهتر
است من میگفتم که تراشیدن بهتر است از کندن و نوره گذاشتن از هر دو بهتر است با هم آمدیم به درخانه حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه و طلب رخصت دخول خانه کردیم گفتند که حضرت تشریف به حمام بردهاند پس به حمام رفتیم دیدیم
حضرت بیرون آمدن و زیر بغل را نوره گذاشته بودند من به زراره گفتم که فعل حضرت کافی است در بیان افضلیت نوره زراره
گفت که شاید مانعی از کندن بوده باشد حضرت رو بما کرد که از جهت چه آمدهاید گفتم که من میگویم تراشیدن بهتر است از
کندن و نوره گذاشتن از هر دو افضل است و زراره میگوید که کندن بهتر است حضرت فرمودند که تو درست میگویی و زراره
خطا کرده است پس حضرت بماص: 32 فرمودند که نوره بکشید ما گفتیم که سه روز شده است که نوره
کشیدهایم حضرت فرمودند که دیگر بکشید زیرا که نوره طهور است و پاکیزه میکند بدن را پس نوره کشیدیم پس حضرت فرمود
که اي پسر ابی یعفور یاد گیر گفتم فداي تو گردم یاد ده تا یاد گیریم حضرت فرمودند که زنهار که در حمام بر پهلو مخوابید که
پیه گردها را میگدازد، و بر پشت مخوابید که درد دبیله میآورد و آن مرضی است که در اندرون بهم میرسد، و زنهار که شانه
در حمام مکن که مو را تنک میکند و زنهار که مسواك مکن که دندانها را میریزد و زنهار که سر را به گل مشوي که رو را
ناخوش میکند و زنهار که لنگ را بر سر و رو ممال که آبرو را میبرد، و زنهار که از غساله حمام غسل مکن که در آن جمع شده
است غساله یهودي و نصرانی و مجوسی و دشمنان ما اهل بیت و او بدتر از آنهاست زیرا که حق سبحانه و تعالی نجستر از سگ
نیافریده است و ناصبی از سگ نجستر است. و کلینی بسند صحیح روایت کرده است از شخصی از بنی هاشم که گفت به خدمت
حضرت ابو الحسن صلوات اللَّه علیه رفتم و گفتم چه میفرمایید در حمام حضرت فرمودند که بیلنگ داخل حمام مشو، و چشم
خود را حفظ کن که به عورت کسی نیندازي، و از غساله حمام غسل مکن که در حمام غسل از زنا میکنند و ولد الزنا غسل
میکند و دشمنان ما اهل بیت غسل میکنند که بدتر از آن جماعتند. و پیشتر مذکور شد در جمع بین الاخبار که امثال این اخبار را
حمل بر کراهت میباید کرد یا در صورتی که دانیم که ناصبی در آنجا غسل کرده است. و محتمل است که حکم حضرات به
اعتبار آن زمان بوده باشد چون اکثر آن زمان دشمن اهل البیت بودهاند.ص: 33 و صدوق آب غساله را
پاك میداند و غسل را جایز نمیداند و امثال این اخبار ظاهرش نجاست آبست مگر آن که حمل کنند بر آن که علم به غسل
ناصبی بهم نمیرسد غالبا و چون ظن ملاقات آنها هست غسل نتوان کرد و این وجوه از جهت بیان غسل نکردن باشد نه وجه
نجاست و این معنی ظاهرتر است و اللَّه تعالی یعلم.
[در روز جمعه زینت کنید]
صفحه 30 از 238
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لیتزیّننّ احدکم یوم الجمعۀ و یغتسل و یتطیب و یتسرّح و یلبس أنظف ثیابه و لیتهیّأ للجمعۀ و لیکن
علیه فی ذلک الیوم السّ کینۀ و الوقار و لیحسن عبادة ربّه و لیفعل الخیر ما استطاع فانّ اللَّه جلّ ذکره یطّلع علی الارض لیضاعف
الحسنات) و کلینی بسند صحیح روایت کرده است از هشام بن الحکم که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که
میباید هر یک از شما شیعیان در روز جمعه زینت کنید و در کلینی و او نیست به آن که یغتسل تا آخر بیان زینت باشد و بنا بر و او
تخصیص بعد از تعمیم خواهد بود از جهت زیادتی اهتمام به آن که غسل جمعه بکند و بوي خوش بکار فرماید و شانه بکند و
پاکیزهترین جامها را به پوشد و از جهت نماز جمعه خود را مهیا سازد به پاکیزگی و باید که بر هر یک از شما سکینه دل و وقار تن
باشد به آن که دل به یاد الهی باشد و بدن به آرام متوجه نماز شود و عبادت پروردگار خود را نیکو به جا آورد و هر چه مقدور
باشد او را از کارهاي خیر البته ترك نکند به درستی که حق سبحانه و تعالی بنظر شفقت و مرحمت نظر به اهل زمین میفرماید یعنی
فیوض مقدسه خاصه را فایض میگرداند بر مواد قابله پس چنان کنید که خود را در معرض قابلیت آنها در آورید تا حسنات شما را
مضاعف گرداند به فیوض قدسیه دنیوي با مراتب عالیه اخروي و در روایتی وارد شده است که هر یک را هفتاد مثل آن در نامه
عمل بنده مینویسند.ص: 34 و این حدیث را به اعتبار غسل و غیر آن از تهیه در اینجا ذکر کرد چون زینت
مطلوبست پس سر بتراشد و کیسه بکشد و ناخن بگیرد و شارب بگیرد و جمیع مراتب زینت که خواهد آمد داخل است اما بر نسخه
که واو هست که ظاهر است و اما اگر واو نباشد همان زینت مطلق مراد است و آن چه مذکور شده است افراد آنست و اللَّه تعالی
یعلم.
[ناشتا داخل حمام مشوید]
(و قال ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما لا تدخلوا الحمّام علی الرّیق و لا تدخلوه حتّی تطعموا شیئا) و آن حضرت
صلوات اللَّه علیه فرمودند که ناشتا داخل حمام مشوید تا اندك چیزي نخورید و اندك خوبست و پر بودن معده نیز بد است چنانکه
در حدیث حسن وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که داخل مشو در حمام مگر آن که در
معده چیزي باشد که معده مضطرب نشود از جهت گرسنگی به آن که صفرا در معده ریزد و این اندك خوردن از جهت قوت بدن
بهتر است و اگر شکم پر باشد داخل حمام مشو. و در حدیث قوي از آن حضرت منقولست که هر گاه حضرت اراده حمام داشتند
اندك چیزي تناول میفرمودند شخصی گفت که مردمان میگویند که ناشتا بهتر است حضرت فرمودند که نه چنین است بلکه
اندك چیزي پیشتر میباید خورد تا صفرا را فرو نشاند و حرارت اندرون را ساکن گرداند.
[مطلوب این باشد که سر برهنه از حمام بیرون نیایند]
(و قال بعضهم خرج الصّادق صلوات اللَّه علیه من الحمّام فلبس و تعمّم قال فما ترکت العمامۀ عند خروجی من الحمّام فی الشّتاء و
ال ّ ص یف) و بعضی از اصحاب گفت که آن سیف بن عمیره است چنانکه کلینی در صحیح از او روایت کرده است که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از حمام بیرون آمدند پس جامه پوشیدند و عمامه بر سر مبارك گذاشتندص:
35 و نساخ از حدیث این فقره را انداختهاند که فقال لی اذا خرجت من الحمّام فتعمّم یعنی حضرت بمن فرمودند که هر گاه از حمام
بیرون آیی عمامه بر سر گذار. سیف گفت حسب الامر حضرت من ترك نکردم عمامه را در وقت بیرون آمدن از حمام در زمستان
و تابستان. و ظاهرا مطلوب این باشد که سر برهنه بیرون نیایند که سده میشود و بهتر آنست که اگر همه آن قدر باشد که یک
مرتبه بر دور سر پیچیده شود باشد و اقل عمامه همین است و اگر چه بر کلاه نیز اطلاق میکنند.
صفحه 31 از 238
[حمام یک روز نه یک روز گوشت بدن را زیاده میکند]
شحم الکلیتین) و آن حضرت «1» (و قال موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما الحمّام یوم و یوم لا، یکثر اللّحم و ادمانه کلّ یوم یذیب
صلوات اللَّه علیه فرمودند که حمام یک روز نه یک روز گوشت بدن را زیاده میکند، و هر روز به حمام رفتن پیه گردهها را
میگدازد و این حدیث را کلینی صحیحا از آن حضرت روایت کرده است. و در صحیح از سلیمان جعفري روایت کرده است که
بیمار شدم تا به مرتبه که گوشت بدنم تمام رفت پس به خدمت امام رضا صلوات اللَّه علیه رفتم حضرت فرمودند که میخواهی که
گوشت بدنت به حالت خود آید گفتم بلی حضرت فرمودند که یک روز نه یک روز به حمام رو که گوشت بدنت به حالت اولی
خواهد آمد و زنهار که هر روز به حمام مرو که منجر به سل میشود.
[منقولست که آن حضرت سلام اللَّه علیه نوره میکشیدند]
(و کان الصّادق صلوات اللَّه علیه یطّلی فی الحمّام فاذا بلغ موضع العورة قال للّذي یطلی تنحّ ثمّ یطلی هو ذلک الموضع) و منقولست
که آن حضرت سلام اللَّه علیه نوره میکشیدند در حمام پس چون قریبص: 36 به عورت میشد به آن
شخص که نوره بر بدن آن حضرت میمالید میفرمودند که دور شو و حضرت خود عورت را نوره میکشیدند و قریب باین روایت
کرده است شیخ در قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه. و روایت کرده است کلینی از بشیر نبال که گفت سؤال کردم از حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از حمام حضرت فرمودند که اراده حمام داري گفتم بلی پس حضرت فرمودند که حمام را گرم
کردند پس داخل حمام شدند و لنگی بستند که از ناف تا زانو را پوشید پس حمامی را فرمودند که نوره کشید بیرون لنگ را از بالا
و پائین بعد از آن حضرت فرمودند که بیرون روید پس حضرت بقیه را نوره کشیدند و فرمودند که چنین کن. و این حدیث به
طریقه ایشان اقربست و آن حدیث را نیز بر این حمل میباید کرد. (و من اطّلی فلا باس بان یلقی السّتر عنه لأنّ النّورة سترة) و کسی
که نوره بر عورت خود کشد باکی نیست که لنگ نداشته باشد زیرا که نوره ساتر عورتست. روایت کرده است کلینی مرسلا که
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه میفرمودند که هر که ایمان به خدا و روز قیامت دارد پس باید که داخل حمام نشود
بیلنگ. راوي گفت که حضرت صلوات اللَّه علیه روزي داخل حمام شد و نوره کشید پس چون نوره کل بدن را فرو گرفت
حضرت لنگ را انداخت پس یکی از آزاد کردهاي حضرت عرض نمود که پدر و مادرم فداي تو باد شما همیشه مبالغه میفرمودید
در بستن لنگ و حال انداختید سبب چیست حضرت فرمودند که نمیبینی که نوره عورت را تمام فرو گرفته است. و ظاهر این خبر و
خبر آینده آنست که حجم عورت نباشد و لیکن بر تقدیر وقوع این معنی حمل میباید کرد بر آن که عورت در میان رانها باشد و
نوره بسیاري بران بالا مالیده باشند که حجم نیز پیدا نباشد یا از جهت بیان جوازص: 37 فرموده باشند. (و
لا انّ المؤمن خفیف المؤنۀ) و حضرت صلوات اللَّه «1» دخل الصّادق صلوات اللَّه علیه الحمّام فقال له صاحب الحمّام نخلیه لک قال
علیه داخل حمام شدند حمامی عرض نمود که رخصت میدهید که مردمان را بیرون کنیم تا خلوت شود از جهت شما حضرت
فرمودند که نه به درستی که مؤمن کارهاي او سبک است یعنی کار را بر مردمان دشوار نمیباید کرد. و کلینی این حدیث را در
قوي کالصحیح روایت کرده است و در آخرش اینست که: قال لا حاجۀ لی فی ذلک المؤمن اخفّ من ذلک یعنی حضرت فرمودند
«3» عبید اللَّه «2» که مرا احتیاجی باین نیست مؤمن از این سبکتر است یعنی قورق کردن طریقه جبارانست نه طریقه مؤمنان. (و روي
قال دخلت حمّاما بالمدینۀ فاذا شیخ کبیر و هو قیّم الحمّام فقلت یا شیخ لمن هذا الحمّام فقال لأبی جعفر محمّد بن علیّ «4» الرّافقیّ
کان یصنع قال کان یدخل فیبدا فیطلی عانته و ما یلیها ثم یلفّ ازاره «5» صلوات اللَّه علیهما فقلت أ کان یدخله فقال نعم فقلت کیف
علی اطراف احلیله فیدعونی فاطلی سایر بدنه فقلت له یوما من الایّام الّذي تکره ان اراه قد رایته قال کلّا ان النّورة سترة) و صدوق
صفحه 32 از 238
بسند قوي روایت کرده است از عبید اللَّه رافقی چنانکه در کافی است یا وافقی که گفت داخل شدم در حمامی در مدینه مشرفه
دیدم که مرد پیري حمامی بود گفتم اي پیره مرد این حمام از کیست گفت از حضرت امام محمدص: 38
باقر است صلوات اللَّه علیه پس گفتم که آیا حضرت خود تشریف میآورند باین حمام گفت بلی گفتم چکار میکند گفت که آن
حضرت داخل میشود و ابتدا میکند و پشت زهارش را نور میکشد و آن چه در حوالی آنست پس لنگش را بر اطراف ذکرش
میپیچد و در کافی چنین است که ثم یلفّ علی طرف احلیله یعنی سر ذکرش را چیزي میپیچد و این اظهر است پس مرا میطلبد و
من باقی بدنش را نوره میکشم پس روزي از روزها گفتم که آن چه تو نمیخواهی که من آن را ببینم دیدم حضرت فرمود که
حاشا که دیده باشی به درستی که نوره آن را پوشیده است. و ظاهر این حدیث آنست که حجم خصیتین را دیده باشد و آن که
صدوق چنین حدیثی را جزم کرده است که حق است با آن که راوي آن مرد پیر حمامی را نمیشناخت که صادقست یا کاذبست
چنانکه از حدیث ظاهر میشود دور نیست که در آخر دانسته باشد که راست گوست یا کتاب او را بر یکی از حضرات عرض
نموده باشند و حضرت تصحیح فرموده باشند. لهذا این حدیث را ابن ابی عمیر روایت کرده است و تا بر او ظاهر نشده باشد حقیّت
حدیث او نقل نمیکند و اللَّه تعالی یعلم. و بر تقدیر صحت تاویلش آنست که ران حضرت را دیده باشد در زیر نوره و حضرت
بیشتر مبالغه فرموده باشند در پوشیدن ران.
[نهی از سلام در حمام]
(و قال عبد الرّحمن بن مسلم المعروف بسعدان کنت فی الحمّام فی البیت الاوسط فدخل ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه
علیهما و علیه ازار فوق النّورة فقال السّلام علیکم فرددت علیه السّلام و دخلت البیت الّذي فیه الحوض فاغتسلت و خرجت. و فی هذا
اطلاق فی التّسلیم فی الحمّام لمن علیه مئزر و النّهی الوارد عن التّسلیمص: 39 فیه هو لمن لا مئزر علیه) و
بسند صحیح منقول است از سعدان و او از اصحاب اصول است گفت من در حمام بودم در خانه وسط پس حضرت امام موسی
کاظم صلوات اللَّه علیه داخل شد و لنگی بر بالاي نوره بسته بود و گفت السلام علیکم من جواب سلام دادم و داخل شدم در خانه
که حوض در آنجا بود پس غسل کردم و بیرون آمدم. و از این حدیث ظاهر میشود که جایز است سلام کردن کسی را که در
حمام لنگ بسته باشد و نهیی که وارد است از سلام نسبت به کسی است که لنگ نداشته باشد و چون سلام کند مردم متوجه او
شوند که جواب او بگویند و نظر ایشان بر عورت او افتد. و احادیث نهی بسیار است از آن جمله روایت کرده است صدوق به سندي
کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که سلام مکنید بر یهودي، و بر نصرانی، و بر مجوسی، و بر بت پرستان، و بر
شارب الخمر، و بر کسی که شطرنج یا نردبازي کند و بر مخنث، و بر شاعري که هجو کند به نسبت زنا بر مؤمنات، و بر کسی که
نماز کند زیرا که نماز گذارنده جواب نمیتواند داد پس سلام نباید کرد چون سلام سنتست و جواب سلام واجب است، و بر کسی
که سودخواره باشد، و بر کسی که در ادب خانه باشد، و بر کسی که در حمام باشد، و بر فاسقی که علانیه فسق کند. و کراهت در
نماز ظاهرا تقیۀ وارد شده است یا در حالت تقیه به آن که سلام بر شیعه کند که نماز کند و سنیان حاضر باشند و از ترس ایشان
جواب نتواند داد، یا بر کسی که مسأله نداند و جواب ندهد و خوف بطلان نمازش باشد یا به وسواس افتد از کثرت شرایطی که
دارد که اگر سلام صحیح بر عالمی کند که تقیه نباشد ظاهرا ضرر نداشته باشد و هم چنین سلام بر کسی که در خلا باشد کراهتش
از این جهاتست و سلام در حمام به اعتبار عریان بودنست به نحوي کهص: 40 صدوق تاویل کرده است و
احتمال تقیه نیز دارد. و فرقی هست میان امثال این اخبار و آن چه صدوق ذکر کرده است زیرا که در این اخبار منع است از سلام بر
کسی که در حمام باشد نه از کسی که در حمام باشد پس ممکن است که صدوق حمل کند حدیث سعدان را بر آن که سعدان
البته لنگ داشته است که حضرت بر او سلام کرده است هر چند که در خبر مذکور نیست اما از جهت جمع بین الاخبار بر آن حمل
صفحه 33 از 238
میکنند و ممکن است که حمل کلام صدوق بر این کنیم اما بسیار خلاف ظاهر است.
[عورت مؤمن بر مؤمن حرام است]
(و روي حنان بن سدیر عن ابیه قال قال دخلت انا و ابی و جدّي و عمّی حمّاما فی المدینۀ فاذا رجل فی بیت المسلخ فقال لنا ممّن
القوم فقلنا من اهل العراق فقال و أيّ العراق فقلنا الکوفیّون فقال مرحبا بکم یا اهل الکوفۀ و اهلا أنتم الشّ عار دون الدّثار ثمّ قال و ما
یمنعکم من الازار فانّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله قال عورة المؤمن علی المؤمن حرام قال فبعث عمّی إلی کرباسۀ فشقّها بأربعۀ
لجّ دي فقال یا کهل ما یمنعک من الخضاب فقال له «1» ثمّ اخذ کلّ واحد منّا واحدا ثمّ دخلنا فیها فلمّا کنّا فی البیت الحارّ صمد
الّذي هو خیر منّی فقال ادرکت علیّ بن ابی طالب صلوات «2» جدّي ادرکت من هو خیر منّی و منک لا یختضب فقال و من ذاك
اللَّه علیه و لا یختضب فنکس رأسه و تصابّ عرقا و قال صدقت و بررت ثمّ قال یا کهل ان تخضب فانّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و
آله قد خضب و هو خیر من علیّ صلوات اللَّه علیه و ان تترك فلک بعلیّ صلوات اللَّه علیه اسوة قال فلمّاص:
41 خرجنا من الحمّام سألنا عن الرّجل فی المسلخ فاذا هو علیّ بن الحسین و معه ابنه محمّد بن علیّ صلوات اللَّه علیهم و فی هذا الخبر
اطلاق للإمام ان یدخل ولده معه الحمّام دون من لیس بإمام و ذلک انّ الامام معصوم فی صغره و کبره لا یقع منه النّظر إلی عورة فی
و روایت کرده است بسند موثق حنان پسر سدیر صراف از پدرش که گفت داخل شدم من و پدرم و جدم و «1» ( حمّام و لا غیره
عمم در حمامی در مدینه مشرفه پس در خانه رخت کن شخصی را دیدیم که بما گفت که شما از کدامین طایفهاید ما گفتیم که از
اهل عراقیم پس او گفت که از کدام عراق کوفه یا بصره ما گفتیم از کوفهایم پس حضرت صلوات اللَّه علیه فرمود که خوش آمدید
و صفا آوردید و بحسب لغتش به جاي فراخ و به اهل خود آمدید شما پیراهن تنید نه جامه بالایین یعنی شما از خواص مایید نه از
اجانب و این شفقتهاي حضرت از این جهت بود که چون ایشان را نصیحت فرماید به لنگ بستن اطاعت کنند پس حضرت فرمودند
که چه چیز مانع است شما را از لنگ بستن به درستی که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرموده است که دیدن عورت
مؤمن بر مؤمن حرامست سدیر گفت که عمم فرستاد و کرباسی آوردند و چهار حصه کرد و هر یک حصه را بستیم و به حمام رفتیم
پس چون در خانه گرم نشستیم حضرت متوجه جد من شد و فرمود که اي شخصی که ریشت سیاه و سفید است چرا رنگ
نمیبندي پس جدم گفت که من به صحبت کسی رسیدهام که بهتر از من و تو بود و خضاب نمیکرد پس حضرت فرمودند که
کیست آن کسی که به از من است گفت به صحبت علی بن ابی طالب صلوات اللَّه علیه رسیدهام و آن حضرت خضاب لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 42 نمیکرد پس حضرت سر به زیر انداخت و عرق میریخت از او و فرمود که راست گفتی و نیکو گفتی
پس حضرت فرمود که اي کهل یعنی اي ریش دو مو اگر خضاب کنی و ریشت را یک رنگ کنی متابعت حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله کرده خواهی بود و آن حضرت بهتر است از امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه و اگر خضاب نکنی متابعت حضرت
امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه کرده خواهی بود و آن نیز بد نیست سدیر میگوید که چون از حمام بیرون آمدیم در رخت کن
احوال آن شخص را پرسیدیم که کیست ظاهر شد که حضرت سید الساجدین بود و پسرش حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
علیهما با آن حضرت بود. صدوق میگوید که از این خبر ظاهر میشود که جایز است امام را که فرزند خود را با خود به حمام برد
نه کسی که امام نباشد زیرا که امام معصوم است از گناهان صغیره و کبیره در طفولیت و رجولیت و نظر او به عورت هیچ کس
نمیافتد نه در حمام و نه در غیر حمام. بدان که صدوق گفت که سنت است که پدر فرزند خود را با خود به حمام نبرد و از اینجا
ظاهر میشود که به اعتقاد او جایز نیست غیر معصوم را و حق این است که بیلنگ بد است با آن که از حدیث ظاهر میشود که
حضرت در رخت کن با پدر بود و اصلا ظاهر نشد که در حمام با حضرت بوده باشد. دیگر آن که صدوق غافل است از آن که
سدیر و پدر و جدش هر سه در حمام بودند و حضرت منع ایشان نکرد مگر آن که صدوق گوید که حضرت غیب نمیدانست بر
صفحه 34 از 238
تقدیري که غیب نداند فراست که داشتند به اجماع و اخبار متواتره و از فراست بود که پیش از برهنه شدن حضرت یافت که
میخواهند برهنه داخل شوند شروع در گرمی فرمودند چون توان گفت که از اول تا آخرص: 43 حمام
نفهمیدند که پدر و پسرند. و وجه عدم خضاب حضرت امیر المؤمنین این بود که چون حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
فرموده بود که محاسنت از خونت خضاب خواهد شد حضرت انتظار شهادت میکشید که سخن حضرت راست شود چنانکه کلینی
در حدیث صحیح از عبد اللَّه بن سنان روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله خضاب فرمودند و مانع نبود حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه را از خضاب مگر گفته حضرت
سید المرسلین که رنگ خواهد شد محاسنت از خون سرت و حضرت امام حسین و امام محمد باقر صلوات اللَّه علیهما نیز خضاب
میکردند و قریب باین است حدیث دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و فواید این حدیث بسیار است و به اندك تأملی ظاهر
میشود.
[ران از عورت نیست]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه الفخذ لیس من العورة) و بسند قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که ران از عورت
نیست و آن چه گذشت در حدیث بشیر نبال که حضرت از ناف تا زانو را پوشیدند محمولست بر استحباب زیرا که کلینی و شیخ
روایت کردهاند در قوي از حضرت موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما که عورت قبل و دبر است و دبر پوشیده میشود از نشستگاه
پس هر گاه که ذکر و خصیتین را به پوشانی ستر عورت کردهاي. و در حدیث صحیح از حریز از امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
منقولست که نظر نکند کسی به عورت برادر مؤمنش و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است
که از آن حضرت پرسیدند که در وقت آب ریختن بر بدن برهنه میتوان شد که عورتش ظاهر شود یا او عورت کسی را به بیند
حضرت فرمودند که پدرم را بد میآمد از همه کس کهص: 44 به عورت دیگري نظر کند.
[تحریض بر نوره کشیدن]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه النّورة طهور) در حدیث حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که نوره
طهور است یعنی پاك کننده است از مو و چرك و گناهان. (و قال ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما ألقوا الشّعر عنکم
فانّه یحسّن) کلینی در موثق از آن حضرت صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که مو را از بدن خود دفع کنید که سبب حسن
شماست و مراد از مو غیر یک قبضه ریش است و ابرو، و همین عبارت را شیخ بسند صحیح از ابان از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه روایت کرده است. (و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه من اراد ان یتنوّر فلیاخذ من النّورة و یجعله علی طرف انفه و
یقول اللَّهمّ ارحم سلیمان بن داود علیهما السّلام کما امر بالنّورة فانّه لا تحرقه النّورة إن شاء اللَّه عز و جلّ) و از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه منقولست که هر که خواهد که نوره بکشد پس اندکی از نوره بردارد و در کافی فشمّه و جعل پس ببوید آن را و بر سر
بینی گذارد و بگوید که خداوندا رحمت فرست بر سلیمان بن داود چنانکه امر کرد بنوره کشیدن و مشهور است که پیشتر نوره نبود
و حضرت سلیمان از جهت بلقیس ساخت و جاري شد پس کسی که این کار بکند نوره او را نسوزاند اگر حق سبحانه و تعالی
خواهد و مجربست. (و قد روي من جلس و هو متنوّر خیف علیه الفتق) و در روایتی از حضرات وارد شده است که هر که نوره کشد
و بنشیند خوف این هست که اوص: 45 را فتق حاصل شود که دریده شود پرده و رودها در خصیه ریزد. (و
قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه احبّ للمؤمن ان یطّلی فی کلّ خمسۀ عشر یوما) و بسند قوي از آن حضرت منقولست که فرمودند
صفحه 35 از 238
که من دوست میدارم از جهت مؤمن که در هر پانزده روز یک مرتبه نوره بکشد اقلا. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه السّنّۀ فی
النّورة فی کلّ خمسۀ عشر یوما فان اتت علیک عشرون یوما و لیس عندك فاستقرض علی اللَّه عزّ و جلّ) بسند صحیح از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقولست که سنت است که هر پانزده روز یک بار نوره بکشند پس اگر بیست روز بگذرد و نداشته باشی بهاي
نوره را پس قرض کن بر حق سبحانه و تعالی یعنی قرضی است که اداي آن بر الهی است تعالی شأنه. و در خصال این زیادتی هست
که و هر که چهل روز بر او بگذرد و نوره نکشد پس او مؤمن و مسلمان نیست و او را نزد حق سبحانه و تعالی کرامتی و عزتی
نیست. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من کان یؤمن باللَّه و الیوم الآخر فلا یترك عانته فوق اربعین یوما و لا یحلّ لامرأة تؤمن
باللَّه و الیوم الآخر ان تدع ذلک منها فوق عشرین یوما) و بروایت سکونی از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله منقولست که هر که
ایمان به خدا و روز قیامت دارد از مردان پس ترك نکند نوره پشت زهارش را زیاده از چهل روز و حلال نیست زنی را که ایمان به
خدا و روز قیامت دارد که ترك کند نوره پشت زهارش را زیاده از بیست روز. و اینها نهایت زمانست و الا هر چند زودتر است بهتر
است چنانکه درص: 46 حدیث صحیح از عبد الرحمن بن ابی عبد اللَّه منقولست که گفت در خدمت
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه داخل حمام شدم حضرت فرمودند که نوره بکش گفتم چند روزیست که نوره کشیدهام
حضرت فرمودند که نوره بکش که نوره طهور است یعنی پاکیزه میکند بدنت را از مو و چرك و از گناهان به مغفرت سابق و
توفیق لاحق. و از این باب احادیث بسیار وارد شده است و در روایت حذیفه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست
که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله هر هفته پشت زهار و پائین تنه را نوره میکشیدند و اولی آنست که در وقت نوره
کشیدن این دعا را بخوانند که کلینی به سندي معتبر از سدیر از حضرت علی بن الحسین صلوات اللَّه و سلامه علیهما روایت کرده
است که آن حضرت فرمودند که هر که در وقت نوره کشیدن این دعا را بخواند حق سبحانه و تعالی او را مطهّر گرداند از چرك
کینهاي دنیوي و صفات رذیله و پاك کند او را از گناهان و بدل از مویی که میبرد مویی کرامت فرماید که در آن مو گناه نکند و
بعدد هر مویی که در بدن اوست ملکی بیافریند که تسبیح الهی کند تا روز قیامت و هر تسبیحی از تسبیحهاي ایشان برابر باشد با
هزار تسبیح اهل زمین و دعا این است: اللَّهمّ طیّب ما طهر منّی و طهّر ما طاب منّی و ابدلنی شعرا طاهرا لا یعصیک اللَّهمّ انّی تطهّرت
ابتغاء سنّۀ المرسلین و ابتغاء رضوانک و مغفرتک فحرّم شعري و بشري علی النّار و طهّر خلقی و طیّب خلقی و زكّ عملی و اجعلنی
ممّن یلقاك علی الحنیفیّۀ السّمحۀ ملّۀ ابراهیم خلیلک و دین محمّد حبیبک و رسولک عاملا بشرائعک تابعا لسنّۀ نبیّک صلّی اللَّه
علیه و آله آخذا به متأدّبا بحسن تأدیبک و تأدیب رسولک صلّی اللَّه علیه و آله و تأدیب أولیائکص: 47
الّذین غذّوتهم بأدبک و زرعت الحکمۀ فی صدورهم و جعلتهم معادن لعلمک صلواتک علیهم ترجمهاش اینست که خداوندا خوب
گردان و یا خوشبو ساز به انوار معارف و طاعات و عبادات عضوهائی که طاهر است از من به طهارت ظاهري از احداث و نجاسات
و به طهارت باطنی از گناهان و مکروهات و طاهر گردان آن چه را طیب و نیکوست از من و آن روح و عقل و قلب و قوي که
لشکرهاي روحند بلکه هر عضوي از اعضاي ظاهر و باطن را از گناهان و هر چه نالایق است مطهر گردان به آن که همگی مشغول
بغیر تو یا بغیر چیزي که رضاي تو در آن باشد نشوند، و خداوندا بدل کن از این مو مویی که عصیان تو نکند یا ما در آن مو عصیان
و مخالفت تو نکنیم، خداوندا غرض من از این نوره کشیدن متابعت پیغمبران مرسل است از پیغمبرانی که بعد از حضرت سلیمان
آمدند خصوصا سید و اعظم ایشان صلی اللَّه علیه و علیهم، و غرضم رضاي تست که از من خوشنود شوي و از گناهان من در
گذري و بیامرزي همه را پس حرام گردان موي مرا و اعضاي مرا بر آتش جهنم و طاهر گردان ظاهرم را از هر ناشایستی و نیکو
گردان خلق مرا به آن که متخلق گردانی مرا بخلق انبیا و اوصیاء خود، و اعمال مرا پاکیزه ساز از آن که از جهت غیر تو به جا آورم
یا قبول کن و بگردان مرا از کسانی که چون از دنیا بروم بر ملت حضرت ابراهیم که خلیل تست که آن رفع شرك جلی و خفی
است بروم چون بناي اخلاص از آن حضرت بر وجه اکمل شد اگر چه در واقع در جمیع کمالات تابع سید المرسلین است صلی اللَّه
صفحه 36 از 238
علیه و آله و بمیران مرا بر دین حبیب تو که مرتبه محبیت و محبوبیت ترا با علی مراتب کمال رسانید و فرستاده تست بر جمیع خلایق
و چنان کن که عمل کنم بجمیع شرایع و احکامی که آن حضرت از تو بخلق رسانیده است و تابع سنت پیغمبر تو باشم صلی اللَّه
علیه و آله و دست در دامان متابعت او زنم وص: 48 چنان کن که مرا با حسن وجوه به آداب خود بداري و
متخلق به اخلاق خود کنی و متخلق به اخلاق رسولت گردانی صلی اللَّه علیه و آله و چنان کنی که به اخلاق و آداب ائمه معصومین
که دوستان تواند و ایشان را واجب الاطاعۀ عالمیان گردانیده متأدب و متخلق گردم آن جمعی که ایشان را تربیت کرده به آداب و
اخلاق خود و علوم حقیقه و معارف لدنیه را در سینههاي ایشان زراعت فرموده و ایشان را معدنهاي علوم و اسرار خود گردانیده
صلوات تو بر ایشان باد چنانکه با ایشان کرده مرا نیز بهره از خوان بیدریغ ایشان کرامت فرما. و چون تفکر کنی در این دعا خواهی
یافت که مشتمل است بر جمیع مطالب دنیویه و اخرویه و ظاهریه و باطنیه و میباید که در وقت دعا متوجه جناب اقدس او باشد و به
تضرع و زاري این مراتب را طلب نماید که اینها از ابواب چهار هزار گانه نماز است که خواهد آمد و عجب از صدوق که اکثر
احادیث نوره را از کلینی نقل کرده است و چنین گنجی از گنجهاي الهی را غافل شده است که ذکر کند. (و قال رسول اللَّه صلّی
اللَّه علیه و آله احلقوا شعر الابط للذّکر و الانثی) و آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که بتراشید موي زیر بغل را خواه مردان
و خواه زنان که سنت است بر همه کس و در بعضی از نسخ به جاي الابط، البطن است که تراشیدن موي شکم باشد. (و کان
ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه یطلی ابطیه فی الحمّام و یقول نتف الابط یضعف المنکبین و یوهی و یضعف البصر) و مقرر بود که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه نوره میکشیدند زیر بغلها را در حمام و میفرمودند که کندن زیر بغل ضعیف و سست
میگرداند دوشها را و ضعیف میگرداند چشم را.ص: 49 اما آن که نوره میکشیدند در حمام در روایت
صحیح از هشام و حفص وارد شده است. و هم چنین در روایات بسیار. و اما آن که سست و ضعیف میکند در روایت سعدان و ابو
کهمش واقع شده است. و اما آن که بصر را ضعیف میکند در موثقه علی بن ابی حمزه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه وارد شده است جمیعا. (و قال صلوات اللَّه علیه حلقه افضل من نتفه و طلیه افضل من حلقه) و در موثق کالصحیح و طرقی دیگر
از عبد اللَّه بن ابی یعفور از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که تراشیدن موي زیر بغل بهتر است
الرّائحۀ المکروهۀ و هو «1» از کندن آن، و نوره کشیدن آن بهتر است از تراشیدن آن. (و قال علیّ صلوات اللَّه علیه نتف الابط ینقّی
علیه و آله السّلام) روایت کرده است صدوق به سندي قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که «2» طهور و سنّۀ ممّا امر به الطّیب
کندن موي زیر بغل پاك میکند و در خصال ینفی الرائحۀ المنکرة است که دور میکند بوهاي بد را چون بیشتر گند بغل از کثرت
مو بهم میرسد و این کندن پاك کننده است از گناهان، و سنت حضرتست، و از آن چیزهائی است که پاکیزهترین عالمیان صلی
اللَّه علیه و آله به آن امر فرموده است. و در بعضی نسخ صلی اللَّه علیه و آله است. و در حدیث صحیح گذشت که کندن زیر بغل از
سنن حنیفیه است و ظاهرا مراد از آن ازاله مو باشد. و ممکن است که ثواب کندن عظیم باشد، و تراشیدن اعظم باشد، و ثواب نوره
کشیدن بیشتر از همه باشد.ص: 50 (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله لا یطوّلنّ احدکم شعر ابطیه فانّ
به) و کلینی بروایت سکونی از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله روایت کرده است که فرمودند که زنهار « الشّیطان یتّخذه مخبأ یستتر
که هیچ یک از شما نگذارند که موي زیر بغل ایشان دراز شود که شیطان آنجا را پناه میکند، و در آنجا پنهان میشود. چون هر
جا کثافت بیشتر است شیطان از آن محفوظتر است و تاویل کردهاند به آن که به سبب ترك سنت آن حضرت شیطان تسلطش بر آن
شخص بیشتر میشود بخلاف متابعت که هر چند بیشتر کنند شیطان دورتر میشود و اللَّه تعالی یعلم. (و الجنب لا باس بان یطّلی فانّ
النّورة تزیده نظافۀ) و روایت کرده است شیخ بسند صحیح از ابن ابی عمیر از سالم که میخواستم عرضه به خدمت حضرت امام
موسی کاظم صلوات اللَّه علیه نویسم و عرض نمایم که جنب نوره میتواند کشید حضرت پیش از آن که بنویسم نوشتند که نوره
سبب زیادتی پاکیزگی جنب است بد نیست و لیکن اگر خضاب بسته باشند مرد و زن جماع نکنند و ظاهرا این مطلب نیز داشته است
صفحه 37 از 238
که حضرت فرمودهاند. و اولی آنست که بعد از نوره آثار آن را خوب پاك کند تا دغدغه نرسیدن آب به زیر آن و دغدغه نجاست
زیر آن برطرف شود و بعد از آن غسل کند. و از حدیث سابق ظاهر شد که اینها ضرر ندارد و لیکن مرسل بود و احتیاط اولی است
و اللَّه تعالی یعلم.
[سزاوار آنست که اجتناب کنند از نوره کشیدن در روز چهار شنبه]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه ینبغی للرّجل ان یتوقّی النّورة یوم الاربعاء فانّه یوم نحس لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 51 مستمرّ) و صدوق از ابو بصیر و محمد بن مسلم به سندي قوي روایت کرده است که فرمودند که سزاوار
آنست که اجتناب کنند از نوره کشیدن در روز چهار شنبه که روز شومی است که تشام آن مستمر است همیشه بوده است و خواهد
بود. و در احادیث بسیار وارد شده است که روز نحس مستمر که حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید یاد کرده است چهار شنبه آخر
ماه است و در کتاب حج خواهد آمد که ملاحظه چهار شنبه از طریقه اهل طیره است و از این امت بر طرف شده است چنانکه در
باب وضو گذشت. (و یجوز النّورة فی سایر الایّام) یعنی روز چهار شنبه بد است و در باقی روزها جایز است چون امر بنوره شده
است و وقتی از جهت آن مقرر نساختهاند پس در همه روزي جایز باشد. (و روي انّها فی یوم الجمعۀ تورث البرص) و در روایتی
واقع شده است که نوره در روز جمعه سبب پیسی است روایت کرده است صدوق در قوي کالصحیح از ابن عباس که رسول خدا
صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که پنج چیز است که پیسی میآورد نوره کشیدن در روز جمعه و چهار شنبه و وضو و غسل کردن از
آبی که در آفتاب گرم شده باشد و در جنابت چیزي خوردن، و در حیض با زنان جماع کردن و چیزي خوردن هر گاه سیر باشند. و
کلینی رضی اللَّه عنه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که به آن حضرت عرض نمودند که بعضی از
مردمان گمان دارند که نوره در روز جمعه مکروه است حضرت فرمودند که نه چنین است کدام مطهر در روز جمعه تطهیرش بیشتر
از نوره است. و از این حدیث ظاهر میشود که آن حدیث بر تقدیر صحت محمول است بر تقیه و اللَّه تعالی یعلم. (و روي الرّیّان بن
ال ّ ص لت عمّن اخبره عن ابی الحسن صلوات اللَّهص: 52 علیه قال من تنوّر یوم الجمعۀ فاصابه البرص فلا
یلومنّ إلا نفسه) و بسند حسن از ریان قمی منقولست از کسی که او را خبر داده است و نمیداند که کیست از حضرت ابی الحسن
موسی یا رضا صلوات اللَّه علیهما که فرمودند هر که نوره کشد در روز جمعه و به او رسد پیسی پس ملامت نکند مگر خود را چون
خود سبب آن شده است، و دور نیست که تقیۀ وارد شده باشد و ظاهرا روز پنجشنبه کشیدن اولی باشد که داخل تهیه روز جمعه
باشد چنانکه در حدیث صحیح گذشت.
[باکی نیست که شخصی ازاله چرك بدن کند در حمام به آرد بو داده]
(و لا باس بان یتدلّک الرّجل فی الحمّام بالسّویق و الدّقیق و النّخالۀ و لا باس بأنّ یتدلّک بالدّقیق الملتوت بالزّیت و لیس فیما ینفع
البدن اسراف انّما الاسراف فیما اتلف المال و اضرّ بالبدن) و باکی نیست که شخصی ازاله چرك بدن کند در حمام به آرد بو داده و
به آرد و سبوس، و باکی نیست که دور کند چرك بدن را به آردي که به روغن زیت آلوده باشند و نیست در چیزي که نفع کند
بدن را اسرافی بلکه نیست اسراف مگر در چیزي که مال را تلف کند و ضرر به بدن رساند. آن چه ظاهر میشود از احادیث اینست
که مقرر نبوده است که بدن را کیسه بکشند از جهت رفع چرك چون ضرر به بدن میرسد بلکه به سبوس و آرد و امثال اینها بدن
را میشستهاند و گاهی آرد را مخلوط به روغن زیت و امثال آن میکردهاند که اگر چرك را ببرد روغن بخورد بدن داده شود، بنا
بر این سؤال میکردهاند که مبادا اینها اسراف باشد و حق سبحانه و تعالی فرموده است که او دوست نمیدارد اسراف کنندگان را و
صفحه 38 از 238
فرموده است که اسراف کنندگان برادران شیاطینند و غیر آن از آیات و اخبار متواتره در مذمت اسراف حضرت فرمودهاند که چون
اینها به بدن نفع میرساند اسراف نیست بلکه اسراف در چیزيص: 53 چند است که مال تلف شود و ضرر
به بدن رسد. از آن جمله روایت کرده است کلینی در صحیح از هشام بن الحکم که از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه
سؤال کردم که اگر شخصی نوره کشد روغن زیت و آرد بر خود مالد خوبست حضرت فرمودند باکی نیست. و در حسن کالصحیح
از عبد الرحمن بن حجاج روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که نوره کشد و از
جهت آن آرد را مخلوط به زیت سازند و بعد از نوره بر بدن مالد تا بوي نوره را از او ببرد خوبست حضرت فرمودند که باکی
نیست. و باز عبد الرحمن روایت کرده است که دیدم که حضرت امام موسی کاظم آرد را با روغن زیت مخلوط ساخته بر بدن
میمالیدند من گفتم که سنیان این را خواب نمیدانند حضرت فرمودند که باکی نیست. و در حدیث قوي کالصحیح روایت کرده
است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند از مالیدن آرد بر بدن بعد از نوره حضرت فرمودند که باکی نیست
گفتم گمان میکنند مردمان اهل سنت که این اسرافست حضرت فرمودند که هر چه اصلاح بدن کند در آن اسراف نیست بسیار
است که من میگویم که آرد بیخته را مخلوط میسازند به زیت و من بر بدن میمالم عمده اسراف آنست که مال تلف شود و
ضرر به بدن رسد. و قریب باین روایت کرده است از ابان بن تغلب از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و آن چه از این دو روایت ظاهر
میشود آنست که هر چه ضرر میرساند اسرافست و در هر چه نفع میرساند به بدن اسراف نیست و اما چیزي که نفع نرساند و
ضرر نرساند مثل تنباکو که در این زمان شایع شده است مسکوت عنه است.ص: 54 بدان که اسراف بر دو
قسم است یکی آن که نسبت به اشخاص مختلف میشود مثل طعامهاي نفیس نسبت به جمعی که داشته باشند اسراف نیست و
نسبت به کاسبی که قدر کسب او زیاده از قیمت نان او نباشد اسرافست بحسب ظاهر چون سبب این میشود که قرض کند و مال
مردم در ذمت او بماند، و بعضی را که دارند و نسبت به ایشان این مفسده نیست ضرر ندارد و هم چنین بوششهاي نفیس و اسبهاي
نفیس بلکه اگر کاسب مذکور الاغی نگاه دارد که او را ضرور نباشد اسرافست. و قسم دویم آنست که نسبت به همه کس
اسرافست مثل تضییع مال به آن که اگر شخصی صاحب صد هزار تومان باشد و یک درهم را در میان دریا اندازد که احتمال انتفاع
کسی نباشد اسرافست چون ممکن بود که جمعی از این درهم منتفع شوند اما اگر خوف غرق شدن کشتی باشد و صد هزار تومان
را در آب اندازد بواسطه سبک شدن کشتی جایز است بلکه واجب. و در حدیث صحیح از داود رقی وارد شده است از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که میانه رو بودن که اسراف نکند و بر خود تنگ نگیرد امریست که حق سبحانه و
تعالی آن را دوست میدارد، و اسراف امریست که حق سبحانه و تعالی آن را دشمن میدارد تا آن که هسته خرما را انداختن
اسراف است چون بکار میآید از جهت خوردن شتر یا سوختن و تا آن که آب ته کوزه را ریختن اسرافست هر چند کثیف باشد
چون ممکن است که کثافت به ته نشیند و از آن منتفع شوند و حیوانات از آن منتفع میتوانند شد با کثافت. و امثال این اخبار بسیار
است که در ابواب زکات و تجارت خواهد آمد پس احوط در تنباکو آنست که اگر کسی به هیچ نحو منتفع نشود نکشد و اگر
ص: 55 سبب اصلاح دماغ شود اگر چه به سبب عادت باشد ظاهرا بد نباشد و اللَّه تعالی یعلم.
[فایده حنا و نوره]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من اطّلی و اختضب بالحنّاء امنه اللَّه عزّ و جلّ من ثلاث خصال الجذام و البرص و الاکلۀ إلی
طلیۀ مثلها) و آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر که نوره بکشد و بعد از آن حنا بر بدن مالد حق سبحانه و تعالی او را
ایمن کند از سه خصلت یکی جذام که مقدمه خوره است. و دویم پیسی و سیم خوره تا مرتبه دیگر که نوره کشد به همین عنوان
که بعد از نوره خضاب کند. و کلینی همین حدیث را روایت کرده است بسند قوي از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله. و صدوق
صفحه 39 از 238
بسند کالصحیح روایت کرده است و بسند قوي روایت کرده است از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که هر که بعد از فارغ شدن
از نوره حنا بمالد از سر تا پا را حق سبحانه تعالی او را ایمن کند از جنون و جذام و پیسی. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه الحنّاء
علی اثر النّورة امان من الجذام و البرص) یعنی حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که حنا بر بدن مالیدن عقیب نوره سبب ایمنی است
از خوره و پیسی. (و روي انّ من اطّلی فتدلّک بالحنّاء من قرنه إلی قدمه نفی اللَّه عنه الفقر) و در روایت است بسند قوي از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر که نوره کشد و بعد از آن حنا بر بدن مالد از سر تا پا حق سبحانه و تعالی فقر و احتیاج را
از او دور کند که محتاج خلق نشود، یا آن که او را غنی کند. و روایت کرده است کلینی و شیخ از احمد بن عبدوس که من دیدم
حضرت امام محمد تقی را که از حمام بیرون آمدند و از سر تا پا مثل گل سرخص: 56 شده بودند از اثر
و بسند «1» ( حنا. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله اختضبوا بالحنّاء فانّه یجلو البصر و ینبت الشّعر و یطیّب الرّیح و یسکّن الزّوجۀ
کالصحیح روایت کرده است کلینی از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله که خضاب کنید به حنا که سبب جلا و روشنی چشم است و
سبب روییدن مو است و بو را خوش میکند و زوجه را ساکن و مطمئن میکند به گمان آن که شوهرش جوانست که چون موي
سفید میبیند مغموم میشود. و ظاهرا مراد از خضاب رنگ کردن ریش و سر است بلکه غالب ریش بوده است و مطلق منصرف به
غالب میشود. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه الحنّاء یذهب بالسّ هک و یزید فی ماء الوجه و یطیّب النّکهۀ و یحسّن الولد) و آن
حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که حنا بوي بد را که از عرق حاصل میشود میبرد و آب رو را زیاد میکند و دهن را خوشبو
میکند و فرزند را خوش صورت میکند. و این حدیث را شیخان بسند قوي روایت کردهاند از آن حضرت صلوات اللَّه علیه. (و لا
باس ان یمسّ الرّجل الخلوق فی الحمّام و یمسح به یده من شقاق یداویه و لا یستحبّ ادمانه و لا ان یري اثره علیه) باکی نیست که
شخصی خلوق را در حمام به خود مالد یا بدست مالد از جهت ترکیدن دست که مداوا کند به آن و خوب نیست مداومت بر آن یا
آن که اثر زردي آن بر دست بماند و خلوق بوي خوشی بوده است که زعفران داشته است با چیزهاي دیگر خوشبو و بر بدن
میمالیدهاند و بر دست میمالیدهاند و بدن و دست را زرد میکردهاند.ص: 57 و در حدیث کالصحیح و
حسن کالصحیح این مضمون واقع شده است از عبد اللَّه بن سنان از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و آن که در حمام
فرمودهاند از آن جهت است که رنگ آن نماند یا اگر بماند قلیلی بماند و بواسطه مداوا کنند نه بواسطه زردي و گاهگاهی کنند نه
همیشه. و در حدیث وارد است که خلوق کردن بد نیست اما میباید که پیش از خواب ازاله آن بکنند که شب بسر نیاید با خلوق. و
در حدیث موثق کالصحیح از زراره وارد است که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر از خلوق کردن حضرت فرمودند که
باکی نیست و لیکن دوست نمیدارم که مداومت کنی بر آن. و در احادیث بسیار وارد شده است از حضرت امام محمد باقر و
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما که باکی نیست خلوق کردن و لیکن شب بروز نیاورد با خلوق. (و قال امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه الخضاب هدي إلی محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و هو من السّنّۀ) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که حق
سبحانه و تعالی خضاب را به هدیه فرستاد بسوي حضرت سید المرسلین صلوات اللَّه علیه و آله و خضاب از جمله سنتهاي آن
حضرتست که بر آن مداومت میفرمودند. و هر جا که خضاب مذکور میشود شامل رنگ ریش است خواه به حنا یا وسمه یا کتم
و امثال آن، و شامل است کل بدن را حنا مالیدن بعد از نوره و موي سر را رنگ کردن اگر مو گذاشته باشد و هم چنین موي ابرو و
شامل است حنا گذاشتن زنان دست و پا را. و محتمل است که شامل حناي دست و پاي مردان نیز باشد و لیکن جائی وارد نشده
است بخصوص و از مشایخ شنیدهایم که بدعتست بقصد سنت کردن، و اگر از جمله مباحات داند ضرر ندارد و جمعی از عامه
گفتهاند کهص: 58 حرامست چون زینت زنانست بهتر آنست که اگر خواهند دست رنگین شود عقیب نوره
حنا بگذارند و اگر بسیار رنگین نشود بهتر است و اللَّه تعالی یعلم. (و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه لا باس بالخضاب کلّه) آن
حضرت فرمودند که باکی نیست بهر رنگی خضاب کردن هر چند حنا بهتر است و لیکن بانواع رنگها خوبست و پیران را وسمه بهتر
صفحه 40 از 238
است چنانکه در حدیث صحیح از عبد اللَّه بن سنان وارد است که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم
از وسمه حضرت فرمودند که باکی نیست به آن مر پیران ریش سفید را. و در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقولست که
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه را دیدم که مصطکی میخاییدند پس حضرت فرمودند که اي محمد وسمه دندانهاي مرا
ضعیف کرده است این مصطکی را میخایم تا سخت شود و سست شده بود دندانهاي حضرت آن را به طلا بسته بودند. (و دخل
الحسن بن الجهم علی ابی الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما و قد اختضب بالسّواد فقال انّ فی الخضاب اجرا و الخضاب و
التّهیئۀ ممّا یزید اللَّه عزّ و جلّ به فی عفّۀ النّساء و لقد ترك نساء العفّۀ بترك ازواجهنّ التّهیئۀ فقال له بلغنا انّ الحنّاء یزید فی الشّیب
فقال أيّ شیء یزید فی الشّیب الشّیب یزید فی کلّ یوم) و بسند حسن کالصحیح منقولست از حسن که داخل شد بر حضرت صلوات
اللَّه علیه و آن حضرت محاسن مبارك را خضاب به سیاهی فرموده بودند پس حضرت فرمودند که در خضاب اجر عظیم هست و
خضاب کردن و خود را نیکو داشتن از جمله چیزهائی است که حق سبحانه و تعالی به آن زیاده میکند عفت و صلاح زنان را و
بتحقیق که بسیاري از زنان ترك صلاح و عفت نمودند از جهت آن که شوهرهايص: 59 ایشان ترك
زینت نمودند پس حسن عرض نمود که شنیدهایم که حنا سبب زیادتی سفیدي مو است و مو را سفید میکند یا سبب زیادتی پیري
است حضرت فرمودند که چه چیز پیري را زیاد میکند پیري هر روز زیاد میشود و بنا بر آن که حسن گفته باشد که سبب سفیدي
ریش است. ممکن است که حضرت فرموده باشند که سفیدي ریش هر روز زیاد میشود یا مراد حضرت پیري باشد و غرض
حضرت این باشد که سفیدي ضرر ندارد و پیري ضرر دارد و پیري که هر روز زیاده میشود پس نباید ترك سنت کردن بواسطه
امثال اینها. و از این حدیث ظاهر میشود که سنت باشد مردان را زینت کردن از جهت زنان. و بر این مضمون احادیث متواتره وارد
شده است. (و سال محمّد بن مسلم ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن الخضاب فقال کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه یختضب و هذا شعره
عندنا) و بسند کالصحیح منقولست که سؤال نمود محمد از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از خضاب حضرت فرمودند که
حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله خضاب میفرمودند و اینک موي آن حضرت نزد ماست. و ممکن است که حضرت از این
جهت حفظ نموده باشند یا از جهت تیمن و تبرك نگاه داشته باشند و خواهد آمد که سنت است دفن مو و امثال این ممکنست که
مستثنی باشد. (و روي انّه صلوات اللَّه علیه و آله کان فی رأسه و لحیته سبع عشرة شیبۀ) و در روایتی وارد شده است که در سر و
محاسن مبارك آن حضرت هفده تار موي سفید به همرسیده بود و میفرمودند که شیّبتنی هود و الواقعۀ و المرسلات و اذا السّماء
انشقّت. یعنی مرا پیر کرد هیبت عذاب الهی که در این سورها واقع شده است و در آن وقت دیر سفید میشده است مو و لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 60 در این اوقات نادر است که در شصت سالگی اکثر محاسن سفید نشود. (و کان النّبی صلّی اللَّه علیه و آله
و الحسین ابن علیّ و ابو جعفر محمّد بن علیّ صلوات اللَّه علیهم یختضبون بالکتم) بسند حسن کالصحیح وارد شده است از حلبی که
گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از رنگ کردن مو پس حضرت فرمودند که حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله و حضرت سید الشهداء و حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیهما خضاب میفرمودند به کتم، و کتم گیاهی
است که ریش را به آن رنگ میکردهاند و سیاه میشده است مانند وسمه، و بعضی گفتهاند که وسمه است. و بر این مضمون
احادیث بسیار وارد شده است. (و کان علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما یختضب بالحنّاء و الکتم) و حضرت سید الساجدین
صلوات اللَّه علیه خضاب میفرمودند به حنا و کتم یعنی هر دو را به یک دیگر مخلوط میساختند و میبستند یا آن که گاهی حنا
میبستند و گاهی کتم و این اظهر است بلکه همه ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم گاهی حنا و گاهی وسمه و گاهی کتم میبستند
چنانکه در اخبار صحیفه وارد شده است. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه الخضاب بالسّواد انس للنّساء و مهابۀ للعدوّ) و بسند قوي از
عمر بن یزید منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که خضاب کردن به سیاهی سبب انس زنانست که گمان میکنند
که شوهران ایشان جوانند و سبب ترسیدن دشمنان است به همین سبب. (و قال صلوات اللَّه علیه فی قول اللَّه عزّ و جلّ وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا
صفحه 41 از 238
اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ قال منه الخضاب بالسّواد) و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند در تفسیر قول خداوند عالمیان که
فرموده است کهص: 61 تهیه و استعداد کنید از جهت دفع کفار آن چه را استطاعت دارید از چیزهائی که
سبب قوت شماست و از آن جمله است نگاهداشتن اسب و آلات حرب چون شمشیر و زره و نیزه و خود بلکه اسب دوانیدن و شتر
دوانیدن و تیر اندازي کردن و شمشیر بازي و نیزه بازي و گرو بستن بر اینها. حضرت فرمودند که از آن جمله است ریش را به
خضاب سیاه کردن تا سبب خوف کفار شود که شما را جوان پندارند هر چند پیر باشید. (و انّ رجلا دخل علی رسول اللَّه صلّی اللَّه
علیه و آله و قد صفّر لحیته فقال له رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله ما احسن هذا ثمّ دخل علیه بعد هذا و قد اقنی بالحنّاء فتبسّم رسول
اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و قال هذا احسن من ذاك ثمّ دخل علیه بعد ذلک و قد خضب بالسّواد فضحک الیه فقال هذا احسن من
ذاك و ذاك) و به درستی که مردي داخل شد بر حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله و ریش را به حنا زرد کرده بود
حضرت فرمودند که چه خوبست این رنگ پس بعد از آن بر آن حضرت داخل شد و ریش را به حنا سرخ کرده بود پس حضرت
تبسم فرمودند و فرمودند که این بهتر از آنست که پیشتر کرده بودي پس مرتبه دیگر بر آن حضرت داخل شد و ریش را به خضاب
سیاه کرده بود حضرت خندیدند و فرمودند که این از هر دو بهتر است که سابق کرده بودي. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لا
ینبغی للمرأة ان تعطّل نفسها و لو ان تعلّق قلادة فی عنقها و لا ینبغی لها ان تدع یدها من الخضاب و لو ان تمسحها بالحنّاء مسحا و ان
کانت مسنّۀ) و بسند صحیح روایت است از داود بن سرحان از حضرت امام جعفر صادق و بسند صحیح روایت است از محمد بن
مسلم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیهما کهص: 62 فرمودند که سزاوار نیست زن را که خود را
زینت نکند بلکه مستحب است که زینت کند اگر همه گردن بندي در گردن داشته باشد و سزاوار نیست او را که ترك کند رنگ
دستش را اگر چه حنا بر دست بمالد اندکی هر چند زن سال دار باشد. و روایات صحیحه در این باب وارد شده است که إن شاء
اللَّه در کتاب نکاح مذکور خواهد شد. (و قال ابو جعفر الباقر صلوات اللَّه علیه انّ الاظافیر اذا اصابتها النّورة غیّرتها حتّی انّها تشبه
اظافیر الموتی فلا بأس بتغیّرها) روایت کرده است کلینی بسند قوي از حکم بن عتیبه که دیدم حضرت امام محمد باقر را صلوات اللَّه
علیه که حنا بر داشتند و بر ناخنهاي خود گذاشتند پس حضرت فرمودند که اي حکم چه میگویی در رنگ کردن ناخن پس من
گفتم چه میتوانم گفت و حال آن که میکنی و فعل تو حجت است پیش ما جوانان این کار میکنند پس حضرت فرمودند که اي
حکم هر گاه نوره به ناخنها رسید آن را متغیر میسازد و شبیه میشود به ناخنهاي مردهها پس آن را تغییر ده به حنا تا بد نمودن آن
زایل شود. (و قد خضب الائمّۀ صلوات اللَّه علیهم بالوسمۀ) و بتحقیق که ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم خضاب کردهاند به وسمه
در احادیث صحیحه و کالصحیحه وارد است که حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه و حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
خضاب به وسمه میفرمودهاند. و در حدیث صحیح و کالصحیح وارد شده است که حضرت امام محمد باقر زنی داشتند که خاطر او
را میخواستند و آن زن مبالغه مینمود در خضاب حضرت و حضرت از جهت او محاسن مبارك را به وسمه سیاه میکردند. و در
حدیث صحیح و حسن کالصحیح از معاویۀ بن عمار منقولست کهص: 63 گفت مکرر حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه را دیدم که محاسن مبارك را به حنا سرخ کرده بودند. (و الخضاب بال ّ ص فرة خضاب الایمان و الاقناء خضاب
الاسلام و بالسواد اسلام و ایمان و نور) و خضاب کردن به زردي خضاب ایمانست و سرخ کردن خضاب اسلام است و سیاه کردن
اسلام و ایمان و نور است و ظاهرا از نساخ سهوي شده است چنانکه صدوق در ثواب الاعمال نقل کرده است که حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که خضاب به زرد کردن خضاب اسلام است و خضاب به سرخ کردن خضاب ایمان است و
این معنی انسبست به احادیثی که گذشت و محتمل است که حدیثی به او رسیده باشد چنین و لیکن بعید است. و کلینی نیز روایت
کرده است بسند قوي از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که شخصی به خدمت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله آمد حضرت دیدند که موي سفید در ریش او به همرسیده است پس حضرت فرمودند که هر که یک موي سفید در محاسن او
صفحه 42 از 238
به همرسد آن مو نوري خواهد بود او را در روز قیامت آن مرد رفت و حنا بست چون به خدمت حضرت آمد حضرت فرمودند که
نور است و اسلام آن مرد رفت و خضاب سیاهی کرد حضرت فرمودند که نور است و اسلام است و ایمان و سبب محبت زنانست و
سبب خوف دشمنان است، و ظاهرا از این حدیث نیز چیزي از نساخ افتاده باشد و اللَّه تعالی یعلم. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و
آله لعلیّ صلوات اللَّه علیه یا علیّ درهم فی الخضاب افضل من الف درهم فی غیره فی سبیل اللَّه عزّ و جلّ و فیه اربع عشرة خصلۀ
یطرد الرّیح من الاذنین و یجلوص: 64 البصر و یلینّ الخیاشیم و یطیّب النّکهۀ و یشدّ اللثۀ و یذهب بالضّنا و
الکافر و هو زینۀ و طیب و یستحیی منه منکر و نکیر و هو «1» یقلّ وسوسۀ الشّیاطین و تفرح به الملائکۀ و یستبشر به المؤمن و یغیظ
براءة له فی قبره) و به سندي قوي که بعد از این در وصیت کبیره خواهد گفت و بسند قوي کلینی ذکر کرده است و خود در خصال
روایت کرده است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله به حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند و در سندي
دیگر اسم حضرت نیست که یا علی یک درهم صرف نمودن در خضاب بهتر است از هزار درهم که در راههاي دیگر صرف نمایند
از راههاي خداوند عالمیان و در خضاب چهارده خوبی هست آن که باد را از گوشها دفع میکند، و چشم را جلا میدهد، و دماغ
را نرم میکند که خشک نشود، و دهان را خوشبو میسازد، و بیخهاي دندان را سخت میکند، و لاغري را میبرد و در بعضی از
نسخ به جاي ضنی، صنان به صاد مهمله و دو نون است چنانکه بعد از این نیز صنان است یعنی گند زیر بغل را میبرد و در خصال و
ثواب الاعمال نیز هر دو نسخه هست در هر دو حدیث و در کافی که نزد ماست غثیان است یعنی خبث نفس و بدي او را زایل
میکند، و وسوسه شیطان را کم میکند، و فرشتگان از آن خوشحال میشوند، و مؤمنان شکفته میشوند، و کفار را به خشم
میآورد و این زینت است و بوي خوش است، و منکر و نکیر را شرم میآید که از او سؤال کنند یا او را عذاب کنند، و سبب
بیزاریست در قبر از عذاب الهی. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که
زنهار که ترك خضاب مکنید بعد از آن که خضابص: 65 کرده باشید که سبب فقر است با آن که بسیار
بد هیئت نیز میشوند، و اکثر اوقات محاسن هفت رنگ میشود چنانکه مشهور است. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام موسی
کاظم صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که در خضاب سه خصلت است سبب خوف دشمنان است. و سبب محبت زنان است،
و سبب زیادتی قوت جماع است. و احادیث در این باب بسیار است بر این اکتفا شد. و در طرق عامه نیز احادیث بسیار هست از زبیر
و ابی هریره که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که موي سفید را به خضاب تغییر دهید و شبیه بیهود و نصاري
مباشید. و احادیث بسیار در صحاح ایشان هست که ابو بکر و عمر خضاب کردند و انس بن مالک میگفت که موي سفید حضرت
قلیلی بود و به مرتبه نرسیده بود که خضاب باید کرد. بنا بر این آن حضرت خضاب نکرد و لیکن امر به خضاب فرمودند. و مع هذا
اکثر عامه تشنیع شیعه میکنند بر خضاب مثل بسیاري از سنن که خواهد آمد که ایشان علی رغم شیعه ترك کردهاند و تصریح به
آن کردهاند.
[در تراشیدن سر]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّی لأحلق فی کلّ جمعۀ فیما بین الطّلیۀ إلی الطّلیۀ) و بسند قوي کالصحیح منقولست از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه که فرمودند که من سر میتراشم در هر جمعه در میان دو نوره یعنی در هر پانزده روز یک بار نوره میکشم و در
هر هفته یک بار سر میتراشم و بنا بر کراهت نوره در جمعه ممکن است که مراد از لفظ جمعه هفته باشد و ممکن است که مراد
روز جمعه باشد و میان حقیقی نباشد. و لیکن ظاهر حدیث دلالت میکند بر آن که نوره در جمعه میکشیدهاند و اللَّه تعالی یعلم.
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله لرجل احلق فانّه یزید فیص: 66 جمالک) و آن حضرت صلی اللَّه
علیه و آله به شخصی فرمودند که سر را بتراش که حسنت زیاده میشود. و روایت کرده است کلینی در صحیح از عبد اللَّه بن سنان
صفحه 43 از 238
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که عرض نمودم به آن حضرت که چه میفرمایید در گذاشتن موي سر پس حضرت
فرمودند که اصحاب حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله مشعر بودند و کلینی گفته است یعنی الطم یعنی موي سر را
میتراشیدند که همزه اشعر همزه سلب باشد و ظاهر خبر اینست که مو میگذاشتند و ممکن است که از روي تقیه چنین فرموده
باشند یا اصحاب مخالفت حضرت میکرده باشند. و در حدیث صحیح از عبد الرحمن بن ابی نجران منقولست که حجام مرا
حجامت کرد و پشت گردنم را که موضع حجامت بود تراشید پس حضرت ابو الحسن علی ابن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما مرا
دید و فرمود که این چه چیز است که بعضی از سر را تراشیده و باقی را گذاشته برو سرت را بتراش. و احادیث دیگر در این باب
خواهد آمد. (و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه حلق الرّأس فی غیر حجّ و لا عمرة مثلۀ لأعدائکم و جمال لکم) و منقولست که
حضرت فرمودند که سر تراشیدن در غیر حج و عمره قبیح است مثل گوش و بینی بریدن نسبت به دشمنان شما و سبب زینت شما
است. و در حدیث کالصحیح از بزنطی منقولست که به خدمت حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که اصحاب ما
روایت میکنند که سر تراشیدن در غیر حج و عمره قبیح است حضرت فرمودند که حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه وقتی
که مناسک حج و عمره به جا میآوردند و متوجه مدینه مشرفه میشدند در اثناي راه راه را میگردانیدند و به قریه سایه میرفتند و
سر میتراشیدند یعنی صبر نمیکردند تا آن که داخل مدینه شده سرص: 67 بتراشند پس اگر بد میبود
حضرت این مقدار مبالغه در آن چگونه میکردند. و در حدیثی دیگر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که از
آن حضرت پرسیدند که مردمان میگویند که سر تراشیدن قبیح است حضرت فرمودند که سبب عزت و بزرگواري ماست و مثله و
قبیح است نظر به دشمنان ما. (و معنی هذا فی قول النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله حین وصف الخوارج فقال انّهم یمرقون من الدّین کما
یمرق السّهم من الرّمیّۀ و علامتهم التّسبید و هو الحلق و ترك التّدهّن) و معنی آن که مثله است نسبت به دشمنان شما از قول حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله ظاهر میشود که چون آن حضرت صفت خوارج را فرمودند که ایشان از دین بدر میروند
چنانکه تیر از نشانه و علامت ایشان تسبیت است، و در بعضی از نسخ تسبید است، و هر دو بمعنی سر تراشیدنست و علامت دیگر
آن که روغن نمیمالند پس ظاهر است که سر تراشیدن ایشان مثله و قبیح است که حضرت آن را صفت ایشان فرموده است و اگر
نه خصوصیتی به ایشان ندارد بلکه همه مسلمانان سر میتراشند و محتمل است که قباحت به اعتبار ترك روغن مالیدن باشد و لهذا
صاحب نهایه احتمال داده است که مراد از تسبید ترك روغن مالیدن باشد. و بخاري در بسیار جائی احادیث خوارج را ذکر کرده
است و این علامت را ذکر نکرده است و ذکر کرده است که خوارج خروج خواهند کرد بر بهترین خلایق و گفته است که خروج
ایشان بر علی بن ابی طالب بود و نمیدانم که چه تفاوت است که سنیان ایشان را خوارج میگویند و اصحاب عایشه و طلحه و زبیر
و معاویه و عمرو عاص را نمیگویند با آن که ذکر کردهاند که عبادت و تقويص: 68 ایشان صد مرتبه از
آنها بیشتر بود با آن که احادیث متواتره نقل کردهاند که عمار ابن یاسر را حضرت سید المرسلین فرمود که فئه باغیه او را شهید
خواهند کرد و لشکر معاویه او را شهید کردند و در همه کتابها ذکر کردهاند حکایت کلاب حوأب را بر عایشه در وقتی که خروج
کرده باشد بر بهترین خلایق و لیکن چون کور و کر شدهاند خود نقل میکنند همه را و مخالفت بهترین خلایق را واجب میدانند
أولئک علیهم ما یحب اللَّه و الملائکۀ و الناس اجمعین.
[گرفتن مو از بینی سبب حسن رو است]
الوجه) و کلینی نیز روایت کرده است از آن حضرت صلوات اللَّه «1» (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اخذ الشّ عر من الانف یحسّن
علیه که گرفتن مو از بینی خواه بعنوان کندن و خواه بعنوان چیدن سبب حسن رو است محتمل است که مراد حسن ظاهر باشد چون
بسیار بدنماست اگر موي بینی بلند شود یا آن که چون بکنند سبب حسن معنوي شود که مؤمنان از دیدن او مسرور شوند چنانکه
صفحه 44 از 238
نماز شب سبب حسن رو میشود و دور نیست که هر دو مراد باشد در اینجا و در امثال اینجا.
[هر جمعه سر خود را شستن به خطمی سبب ایمنی است از پیسی و دیوانگی]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه غسل الرّأس بالخطمیّ فی کلّ جمعۀ امان من البرص و الجنون) کلینی بسند موثق کالصحیح روایت
کرده است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که در هر جمعه سر خود را شستن به خطمی خواه برگ و خواه تخم و بهر دو بهتر سبب
ایمنی است از پیسی و دیوانگی. (و قال صلوات اللَّه علیه غسل الرّأس بالخطمیّ ینفی الفقر و یزید فی الرّزق) بسند حسن کالصحیح
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که شستن سر به خطمی برطرف میکند احتیاج لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 69 بخلق را و روزي را زیاده میکند. (و فی خبر آخر قال صلوات اللَّه علیه غسل الرّأس بالخطمیّ نشرة) در
خبري دیگر قوي کالصحیح از آن حضرت منقول است صلوات اللَّه علیه که شستن سر به خطمی بمنزله تعویذ است و حفظ میکند
از شر جن و انس هم چنان که در نوره نیز بسند معتبر وارد شده است که نشره است. و به چند سند معتبر از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که در ده چیز نشره است که سبب خوشحالی و سرور است راه رفتن، سوار شدن، سر به آب فرو
بردن، و نظر به سبزه کردن، و خوردن و آشامیدن، و جماع کردن، مسواك کردن، و سر را به خطمی شستن، و نظر بر روي زن
صاحب جمال کردن، و با مردان خوب صحبت داشتن غم را میبرد و خوشحالی میآورد. (و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
غسل الرّأس بالخطمیّ یذهب بالدّرن و ینقّی الاقذاء) و بسند کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که شستن سر به
خطمی دفع چرك میکند و کوفت چشم را دفع میکند یا فضلات زایده سر را از چشم و غیر آن دفع میکند. و در حدیث
کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که شارب را بگیرد و ناخن بگیرد و سرا به خطمی بشوید در هر جمعه
چنان است که بنده آزاد کرده باشد و فرمودند که سر را به خطمی شستن سبب ایمنی است از صداع و از فقر و سر را پاك میکند
از امراض، و در حدیث موثق از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه وارد است که شستن سر به خطمی روزي را میآورد. (و
انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله اغتمّ فامره جبرئیل علیهص: 70 السّلام فغسل رأسه بالسّدر و کان ذلک
سدرا من سدرة المنتهی) و مرویست به سندي قوي از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله مغموم شدند به اعتبار قلت مؤمنین و کثرت کفار حضرت جبرئیل علیه السلام از سدرة المنتهی سدري آورد و حضرت سر
خود را به آن سدر شستند غم حضرت زایل شد.
[شستن سر به سدر روزي را میکشاند]
(و قال ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما غسل الرّأس بالسّدر یجلب الرّزق جلبا) و بسند موثق از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه منقولست که شستن سر به سدر روزي را میکشاند کشیدنی نیکو. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اغسلوا رءوسکم بورق
السّ در فانّه قدّسه کلّ ملک مقرّب و کلّ نبیّ مرسل و من غسل رأسه بورق السّدر صرف اللَّه عنه وسوسۀ الشّیطان سبعین یوما و من
دخل الجنّۀ) و به سندي کالصحیح منقولست از آن «2» و من لم یعص «1» صرف اللَّه عنه وسوسۀ الشّیطان سبعین یوما لم یعص
حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که سر خود را به برگ سدر بشویید که دعا کردهاند سدر را به پاکی و خوبی هر فرشته مقربی
و هر پیغمبر مرسلی و هر که سر خود را به برگ سدر بشوید حق سبحانه و تعالی دفع کند از او وسوسه شیطان را هفتاد روز و هر که
را حق سبحانه و تعالی دفع کند از او وسوسه شیطان را هفتاد روز معصیت نخواهد کرد و هر که معصیت نکند داخل بهشت میشود.
(و من غسل رأسه بورق السّدر صرف اللَّه عنه وسوسۀ الشّیطان) و هر که سر خود را به برگ سدر بشوید حق سبحانه و تعالی از او
صفحه 45 از 238
دور کند وسوسهص: 71 شیطان را که او را به معصیت نیندازد و ظاهرا این جمله از قلم نساخ سهو شده
است و زیاد نوشتهاند چون صدوق و کلینی اخبار سابقه را ذکر کرده بودند و این را ذکر نکردهاند و اللَّه تعالی یعلم.
[کسی که پاهاي خود را بشوید بعد از بیرون آمدن از حمام]
(و من غسل رجلیه بعد خروجه من الحمّام فلا باس و ان لم یغسلها فلا باس) و کسی که پاهاي خود را بشوید بعد از بیرون آمدن از
حمام باکی نیست و اگر پاها را نشوید نیز باکی نیست یعنی غساله حمام پاکست و زمین حمام که غساله در آن ریخته میشود
پاکست هر چند از آن آب غساله وضو و غسل نتوان کرد و در این معنی که پاکست احادیث صحیحه وارد شده است و پیشتر اشاره
به آن شد و هم چنین در آب حمام که در قلتین باشد و کر و زیاده باشد غسل میتوان کرد و آن چه نهی در آن وارد شده است
آب قلیلی است که به آن غسل کنند و از بدن بریزد. و اکثر علما آن نهی را نیز حمل بر کراهت کردهاند یا در صورتی که ازاله منی
از آن کرده باشند و احوط اجتنابست از آب قلیل، و اولی اجتنابست از آب کثیر نیز اگر ممکن باشد چون دو حدیث صحیح بر نهی
وارد شده است و اللَّه تعالی یعلم.
[شاد باش به کسی که از حمام خارج میشود]
یا لکع و ما تصنع «1» (و خرج الحسن بن علیّ بن ابی طالب صلوات اللَّه علیهما من الحمّام فقال له رجل طاب استحمامک فقال
فطاب حمیمک فقال ویحک اما علمت انّ «3» إذا طاب الحمّام فما راحۀ البدن منه قال «2» بالاست هاهنا فقال طاب حمّامک قال
الحمیم العرق فقال له کیف اقول فقال قل طاب ما طهر منک و طهر ما طابص: 72 منک) و آن حضرت
صلوات اللَّه علیه از حمام بیرون آمدند شخصی به حضرت عرض نمود که پاك باد طلب حمام تو پس حضرت فرمودند که اي
احمق لفظ است چه لفظیست چون موضوع است از براي دبر پس گویا گفته است که دبر حمام تو خوب باد یا آن که است از براي
طلب است اگر وقت رفتن به حمام میگفتی وجهی داشت بعد از بیرون آمدن از حمام وجهی ندارد پس آن مرد گفت که حمام تو
نیکو باد حضرت فرمودند که هر گاه حمام نیکو باشد پس چه فایده میدهد به بدن و حال آن که مطلوب از حمام راحت بدنست
پس او گفت طیب باد حمیم تو یعنی آب گرم حضرت فرمودند که نمیدانی که حمیم بمعنی عرق آمده است و چه فایده دارد که
عرق خوب باشد هر چند او قصد نکرده باشد عرق را لیکن آداب آنست که لفظ مشترکی گفته نشود که معنی لغوي آن احتمال
معنی ناخوش داشته باشد پس او گفت پس من چه چیز بگویم حضرت فرمود که بگو که حق سبحانه و تعالی طیب و نیکو و خوشبو
سازد به عبادات و طاعات و حقایق و معارف عضوهائی را که طاهر و پاکیزه است از تو بترك مخالفت الهی، و طاهر و پاکیزه سازد
از جمیع بدیها و مکروهات اعضائی را که طیب و نیکوست از تو از دل و روح و عقل بلکه اعضاي ظاهره را که طاهر است از
مخالفت طیب گرداند به عبادات و طاعات پس ظاهر شد که این دو کلمه که از معدن وحی صادر شده است مشتمل است بر طلب
جمیع کمالات صوري و معنوي. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اذا قال لک اخوك و قد خرجت من الحمّام طاب حمّامک فقل له
أنعم اللَّه بالک) صدوق بسند کالصحیح روایت کرده است از ابو بصیر و محمد بن مسلم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه از آباي خود سلام اللَّه علیهم که حضرت امیر المؤمنینص: 73 صلوات اللَّه علیه تعلیم اصحاب خود
فرمودند در یک مجلس چهار صد مسأله از آن چه مؤمن را بکار میآید در دین و دنیا و علما مدح این کتاب کردهاند و حق آنست
که متن کتاب دلیل صحت آنست. و کلینی و صدوق اکثر احادیث آن کتاب را متفرق ساختهاند در کافی و این کتاب و غیر این از
کتب صدوق از آن جمله اینست که حضرت فرمودند که هر گاه برادر مؤمنت به تو بگوید در وقتی که از حمام بیرون آمده باشی
صفحه 46 از 238
طاب حمامک و حمیمک یعنی حمام و آب گرمت نیکو باد تو در جواب بگو که حق سبحانه و تعالی خاطر ترا نیکو گرداند که
چیز بد در دل تو در نیاید یا همیشه خوشحال باشی. و این حدیث بحسب ظاهر منافات با حدیث سابق دارد پس جمع باین نحو
میتوان کرد که در اینجا حضرت نفرمود که چنین بگوید بلکه فرمود که اگر چنین بگوید تو در جواب چنین بگو زیرا که جواب
تحیت هر کس را میباید گفت پس اگر کسی سلامی نادرست بکند جواب او میباید داد اگر همه نادرست باشد. مع هذا در
جواب اشعاري هست به نادرستی تحیت زیرا که أنعم اللَّه بالک اشعاري دارد به آن که حق سبحانه و تعالی عقلت را کامل کند که
بدانی چه نحو تحیت میباید کرد و چنین تحیتها نکنی و اظهر آنست که همه کس به یک نحو مکلف نیستند چون راوي سابق قابل
تربیت بود حضرت او را تربیت فرمودند و با همه کس همه کس نمیتواند این نحو گفتگو کند. و مؤید این آن که کلینی روایت
کرده است از عبد اللَّه بن مسکان که با جمعی از حمام بیرون آمده بودیم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
رسیدیم حضرت فرمودند که از کجا میآیید گفتیم از حمام حضرت فرمودندص: 74 أنقی اللَّه غسلکم
یعنی حق سبحانه و تعالی غسل شما را بضم یا غسل شما را بفتح که شستن باشد یا غسل شما را بکسر که آب غسل باشد پاکیزه کند
به آن که هر یک از اینها سبب تطهیر شما باشد از گناهان و هر چه ناشایست است و آن چه سبب توفیق شما باشد در طاعات و
عبادات کرامت کناد پس ما در جواب گفتیم که فداي تو گردیم و ندانستیم که چه در جواب بگوئیم در خدمت حضرت آمدیم تا
آن حضرت صلوات اللَّه علیه به حمام تشریف بردند و ما نشستیم تا حضرت بیرون آمد ما گفتیم: أنقی اللَّه غسلک حضرت فرمودند
که: طهّرکم اللَّه پس چون این جماعت در مرتبه وسط بودند این نحو تلقین فرمودند و مرتبه اولی اعلی بود و مرتبه وسط ادنی و اللَّه
تعالی یعلم.
[عمده دردها و مرضها سه است]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله الدّاء ثلاثۀ و الدّواء ثلاثۀ فامّا الدّاء فالدّم و المرّة و البلغم فدواء الدّم الحجامۀ و دواء البلغم
الحمّام و دواء المرّة المشیّ) و حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که عمده دردها و مرضها سه است و عمده دوا نیز سه است اما
درد پس از زیادتی خون و بلغم و مره است که آن صفرا و سوداست پس دواء خون حجامتست، و دواء زیادتی بلغم حمامست که به
عرق دفع میشود، و دواء صفرا و سودا جلابست و مسهل که میدواند این کس را به بیت الخلا. و در حدیث صحیح از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که عمده دوا چهار است حجامت و سعوط که چکانیدن در دماغ است و حقنه است و
قی. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقولست که علامتهاي خون چهار است خاریدن بدن و دملهاي
، ریزه و پینکی زدن و گردیدن سر. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 75 شده است که سه چیز فربه میکند آدمی را و سه چیز لاغر میکند اما آن چه فربه میکند مداومت بر حمام یعنی یک روز
نه یک روز چنانکه گذشت، و بوییدن خوش است، و جامهاي نرم پوشیدن. و اما آن چه لاغر میکنند مداومت بر خوردن تخم مرغ
است و ماهی، و طلع که شکوفه خرماست.
[سه چیز است که بدن را از هم میپاشند]
یهدمن البدن و ربّما قتلن اکل القدید الغابّ و دخول الحمّام علی البطنۀ و نکاح العجوز و «1» (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه ثلاث
روي الغشیان علی الامتلاء) و حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که سه چیز است که بدن را از هم میپاشند و بسیار است که
میکشند خوردن گوشتی که خشک کرده باشند و بو کرده باشد و داخل شدن حمام با امتلا، و جماع کردن زن پیر و روایتی واقع
صفحه 47 از 238
شده است که چهارم جماع کردنست با امتلا و پر بودن معده.
[ناخن گرفتن در روز جمعه]
(و روي هشام بن سالم عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال تقلیم الاظفار یوم الجمعۀ یؤمن من الجذام و الجنون و البرص و
العمی فان لم تحتج فحکّها حکّا) و در صحیح از هشام منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که ناخنها
گرفتن در روز جمعه ایمن میگرداند از مرض خوره و دیوانگی و پیسی و کوري و اگر محتاج به گرفتن نباشی مقراض یا کارد را
بر او بمال که از ناخنها بخراشد و ریزهها بریزد. و صدوق در تتمه این حدیث ذکر کرده است که و حضرت صلی اللَّه و علیه و آله
فرمودند که هر که ناخنها بگیرد و شارب را بگیرد در هر جمعه و بگوید در ابتداي گرفتن: بسم اللَّه و علی سنّۀ محمّد و آل محمّد
حق سبحانه و تعالیص: 76 بعد هر ریزه ناخنی آزاد کردن بنده از فرزندان اسماعیل در نامه عمل او
مینویسد. (و فی خبر آخر فان لم تحتج فامرّ علیه السّ کّین او المقراض) و در روایتی دیگر وارد شده است بهمان عنوان و در آخر
فرموده است حضرت که اگر محتاج به گرفتن نباشی به آن که در آن نزدیکی گرفته باشی پس بمال بر آن کارد یا مقراض را. و
ظاهرا مراد اعم است از آن که ریزه بریزد یا نه و بهتر آنست که حمل کنند بر آن حدیث و احادیث دیگر که بلفظ حک وارد شده
است. چنانکه در حدیث حسن منقولست از عقبه اسدي که من نزد عبد اللَّه بن حسن رفتم و گفتم مرا تعلیم کن دعایی در زیادتی
روزي گفت بگو: اللَّهمّ تولّ امري و لا تولّ امري غیرك یعنی خداوند تو متوجه کار من شو و کار مرا بغیر خود مگذار پس به
خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم حضرت فرمودن که میخواهی که ترا تعلیم کنم چیزي را که نافعتر
باشد در طلب روزي در هر جمعه ناخنها و شارب را بگیر و اگر چه بتراشی ناخنها را. و در حدیث قوي از عبد اللَّه بن هلال منقول
است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بمن فرمودند که در هر جمعه از شارب و ناخنها بگیر و اگر چیزي نداشته باشد
بتراش تا به تو نرسد دیوانگی و خوره و پیسی. (و روي عبد الرّحیم القصیر عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه قال من اخذ من اظفاره
و شاربه کلّ جمعۀ و قال حین یاخذه بسم اللَّه و باللَّه و علی سنّۀ محمّد و آل محمّد صلوات اللَّه علیهم لم یسقط منه قلامۀ و لا جزازة
الّا کتب اللَّه عزّ و جلّ له بها عتق نسمۀ و لم یمرض الا مرضه الّذي یموت فیه) و بسند کالصحیح از عبد الرحمن کوتاه قد منقولست
که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که در هر جمعه ازص: 77 ناخنها و شارب
بگیرد و در وقت گرفتن این دعا را بخواند که ترجمهاش اینست که ناخن میگیرم بیاوري نام حق سبحانه و تعالی و بعون الهی و بر
سنت محمد و آل محمد که رحمتهاي الهی بر ایشان باد و هر گاه چنین کند نریزد از او ریزه ناخنی یا ریزه مویی مگر آن که حق
سبحانه و تعالی بنویسد از جهت او بعدد هر ریزه یک بنده آزاد کردن و بیمار نشود مگر به بیماري اجلی که مقدر شده است که در
آن اجل بمیرد. و ظاهر این اخبار اینست که خود بگیرد و دور نیست که اگر دلاك شارب او را بگیرد و او دعا بخواند همان ثواب
داشته باشد و لیکن اولی آنست که خود آینه بردارد و چون روي خود را در آن به بیند این دعا بخواند که در چهار صد کلمه
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه است که الحمد للّه الّذي خلقنی فاحسن خلقی و صورنی فاحسن صورتی و زان منی ما شان
من غیري و اکرمنی بالإسلام یعنی جمیع ثناها و کمالات مخصوص ذات مقدس خداوندیست که همه کمالات او راست و از اوست،
آن خداوندي که مرا آفریده است و خلق و اندام مرا صحیح گردانیده است و صورت داده است مرا و صورت مرا نیکو گردانیده
است و زینت داده است مرا آن چه در دیگران بیزینت گردانیده است به آن که جمعی را معیوب آفریده است و مرا غیر معیوب، و
گرامی داشته است مرا با سلام که مسلمانم به هدایت او و فرمودند که میباید که از جهت برادران مؤمن خود را زینت کنید وقتی
که برادري به نزد شما آید چنانکه رعایت غریبان میکنید رعایت برادران مؤمن بکنید چنانکه بحسب متعارف این کس بیدستار و
میان بند و چاقشور و امثال اینها به نزد اهل دینا نمیرود و از خانه نیز بیاینها بیرون نمیآید از جهت ایشان برادر مؤمن نیز این
صفحه 48 از 238
رعایتها بکنید تا سبب خفت اینها نباشد.ص: 78 و در حدیث کالصحیح از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله منقولست که خداوند عالمیان بهشت را واجب گردانیده است از جهت جوانی که بسیار نظر در آینه کند و حمد الهی
بسیار کند و میباید که چون نظر به آینه کند پس اگر خوش صورت باشد با خود عتاب کند که روا باشد که حق سبحانه و تعالی
صورت ترا چنین آفریده باشد و تو سیرت خود را موافق صورت خود نگاه نداشتی بلکه سیرتت را به نحوي کرده که اگر ظاهر شود
نهایت نفرت از آن خواهی داشت و اگر صورتش نیکو نباشد با خود بگوید که قبیحتر از تو بسیارند الحمد للّه که مثل آنها نیستی و
چون صورتت قبیح است سعی کن تا سیرت خود را نیکو کنی تا جمع میان دو قبیح نکرده باشی که اقبح باشی. (و روي فی خبر
آخر انّه من یقلّم اظفاره یوم الجمعۀ یبدا بخنصره من الید الیسري و یختم بخنصره من الید الیمنی) و در حسن کالصحیح از ابن ابی
عمیر روایتست در خبري دیگر در کیفیت گرفتن که هر که در روز جمعه ناخنها را بگیرد باید که ابتدا به انگشت کوچک دست
چپ کند و انتها به انگشت کوچک دست راست کند. و صدوق از پدرش روایت کرده است این کیفیت را با دعاي سابق هر گاه
در روز جمعه به جا آورد ثواب سابق خواهد داشت. و در روایت ابن ابی عمیر نیست که در روز جمعه چنین کند بلکه مطلق است و
مشهور است. و از مشایخ شنیدهام که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه بترتیب خوابس خسب میگرفتهاند به آن که یک در
میان میگذاشتهاند اول از خنصر دست چپ، دیگر وسطی، دیگر ابهام، دیگر بنصر بعد از خنضر دست راست، دیگر سبابه دست
راست، دیگر ابهام، دیگر وسطی، دیگر خنضر دست راست، دیگر سبابه دست چپ، دیگر بنصر دست چپ و اگر در غیر جمعه
گیرد اینص: 79 ترتیب بهتر است و اگر مطلقا تخییر قایل شوند بد نیست و اللَّه تعالی یعلم.
[گرفتن شارب در هر جمعه]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اخذ الشّارب من الجمعۀ إلی الجمعۀ امان من الجذام) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست
که فرمودند که گرفتن شارب در هر جمعه سبب ایمنی است از خوره تا جمعه دیگر پس اگر کسی بر این مداومت نماید همیشه
ایمن خواهد بود و احادیث در این معنی گذشت. (و قال الحسین بن ابی العلا للصّادق صلوات اللَّه علیه ما ثواب من اخذ من شاربه و
قلّم اظفاره فی کلّ جمعۀ قال لا یزال مطهّرا إلی الجمعۀ الاخري) و بسند قوي منقولست از حسین و در کافی حسین روایت کرده
است از ابو بصیر که او به حضرت عرض نمود که چه ثواب دارد کسی که از شارب بگیرد و ناخنها بگیرد در هر جمعه حضرت
فرمودند که پاکیزه خواهد بود و خداوند عالمیان حفظ خواهد کرد او را تا جمعه دیگر که معصیت نکند و اگر بکند حق سبحانه و
تعالی خواهد آمرزید بفضل خود. و در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که ناخن گرفتن دفع میکند
دردي را که از همه دردها عظیمتر است و روزي را فراخ میکند. و در حدیث موثق کالصحیح از آن حضرت منقولست که ناخن
گرفتن و شارب گرفتن در هر جمعه سبب ایمنی است از پیسی و دیوانگی. (و قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله لا یطوّلنّ احدکم
شاربه فانّ الشّیطان یتخذه مخبأ یستتر به) و بروایت سکونی از آن حضرت منقولست که فرمودند که زنهار که هیچ یک از شما
شارب خود را نگذارد که دراز شود زیرا که هر چند دراز میشود شیطان در زیر آن مخفی میشود و بر او مسلط میشود چون
خاصیت متابعت حضرت آنست که ملائکه دفع شیاطین از ایشان میکنند وص: 80 هر گاه مخالفت آن
حضرت کنند ملائکه دفع ایشان نمیکنند و شیاطین مسلط میشوند و دور نیست که تعبیر از این معنی به آن عبارت فرموده باشند
در همه جا و اللَّه تعالی یعلم و عبارت را مجنّا به جیم و نون مشدده خواندهاند و به خا و با و همزه و هر دو نزدیک بهم است که
محل پنهان شدنست که فرمودند. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من قلّم اظفاره یوم الجمعۀ لم تشعث أنامله) و از آن حضرت
منقولست که هر که ناخنهاي خود را در روز جمعه بگیرد بندهاي انگشتانش نریزد یا ریشه نکند و مؤید معنی ثانی است آن که در
بسیاري از نسخ لم تسعف به سین مهمله وفاء است و آن ریشه کردن انگشتانست. و در روایت سکونی از حضرت سید المرسلین
صفحه 49 از 238
منقولست که هر که ناخنهاي خود را در روز جمعه بگیرد حق سبحانه و تعالی از بندهاي انگشتان او بیرون کند درد را و داخل کند
دوا را.
[هر که ناخنها را در روز پنجشنبه بگیرد]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من قصّ اظفاره یوم الخمیس و ترك واحدة لیوم الجمعۀ نفی اللَّه عنه الفقر) و در قوي کالصحیح از
آن حضرت منقولست که هر که ناخنها را در روز پنجشنبه بگیرد و یکی را بگذارد از جهت روز جمعه حق سبحانه و تعالی از او
دور کند فقر را که محتاج خلق نشود یا بیچیز نشود که سبب احتیاج است به مخلوق و هر چند فقر فخر سید المرسلین است صلی
اللَّه علیه و آله اما استعاذه از آن واقع شده است در احادیث بسیار و سببش آنست که اکثر مردم به سبب عدم صبر در بلاها در
مخالفت الهی میافتند و نسبت به کمل کمال است مثل سایر بلاها که مخصوص است به انبیا و اولیا بواسطه قوت ایشان بر صبر و ما
را امر کردهاند که از حق سبحانه و تعالی خیر خود را طلب کنیم در عافیت.ص: 81 (و قال عبد اللَّه بن ابی
یعفور للصّادق صلوات اللَّه علیه جعلت فداك یقال ما استنزل الرّزق بشیء مثل التّعقیب فیما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشّمس فقال
اجل و لکن اخبرك بخیر من ذلک اخذ الشّ ارب و تقلیم الاظفار یوم الجمعۀ) و در صحیح از آن حضرت منقولست که عبد اللَّه
عرض نمود که فداي تو گردم مشهور است که هیچ چیز سبب فرو آوردن روزي بسوي خود نیست مثل آن که در عقیب نماز صبح
مشغول ذکر و قرآن و دعا باشند تا طلوع آفتاب حضرت فرمودند که بلی سبب فراخی روزي هست و لیکن ترا خبر دهم به چیزي که
سببیتش مر فراخی روزي را بیشتر باشد و آن شارب و ناخنها گرفتن است در روز جمعه. و بر این مضمون احادیث بسیار وارد شده
است و دور نیست که مطلوب این باشد که غرضش از تعقیب و نماز شب و امثال آنها که سبب روزیست بقصد تحصیل روزي واقع
نسازد بلکه خالص از براي الهی باشد و امثال اینها را سبب سازد که اگر خلوص در اینها نباشد سهل است اگر چه محتمل است که
اینها نیز وقتی سبب روزي باشند که بنده اینها را خالص از براي رضاي الهی واقع سازد و قرینه آن که بسیار است که سبب نمیشود
و آن از جهت عدم خلوص باشد. و ایضا ممکن است که اینها وقتی سبب باشند که کارهایی که سبب منع رزقست مثل دروغ و
بسیاري از معاصی که خواهد آمد از او صادر نشود و اکثر عالمیان از این جهت به فقر مبتلایند که آن اعمال از ایشان صادر میشود
مثلا نمیبینی که هر گاه آدمی اندك کوفتی داشته باشد و علاجش در اندك تبریدي باشد و طبیب بگوید که اگر بزرقطونا بخوري
کوفت تو زایل میشود و او بخورد و بعد از آن صد درم عسل بخورد پس اگر هلاك شود نه از آنست که بزرقطونا لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 82 تاثیر نکرده است و این ظاهر است. و اگر کسی خود را از معاصی نگاه دارد همان بس است از جهت
یعنی هر «1» روزي بیحساب چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ
که از حق سبحانه و تعالی بترسد و مخالفت او نکند حق سبحانه و تعالی از جهت او مقرر میسازد خلاصی از بلاها را و او را روزي
میدهد از جائی که گمان نداشته باشد و نه اینست که با وجود عدم شرایط هیچ تاثیر نداشته باشد همان تاثیر خود را میکند اگر
چه تاثیر کامل نباشد. (و تقلیم الاظفار یوم الخمیس یدفع الرّمد) و گرفتن ناخنها در روز پنجشنبه دفع میکند درد چشم را در حدیث
صحیح از خلف واقع شده است که حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما در خراسان مرا دید که درد چشم
دارم حضرت فرمودند که ترا دلالت کنم به چیزي که اگر آن را بکنی درد چشم نکشی گفتم بفرمایید حضرت فرمودند که هر
پنجشنبه ناخنها را بگیر من چنان کردم و از آن روز تا حال درد چشم نکشیدم. و در حدیثی کالصحیح از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه وارد شده است که هر که هر پنجشنبه ناخنها بگیرد درد چشم نکشد. (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه من اخذ
اظفاره کلّ خمیس لم یرمد ولده) و از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که پنجشنبه ناخنهاي خود را بگیرد
فرزندانش درد چشم نکشند و استبعادي ندارد که بالخاصیۀ سبب این معنی باشد یا آن که به سب متابعت این معنی را به تفضل
صفحه 50 از 238
ص: 83 الهی بیاید چون مسبب الاسباب اوست. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من قلّم اظفاره یوم
السّبت و یوم الخمیس و اخذ من شاربه عوفی من وجع ال ّ ض رس و وجع العین) و بروایت سکونی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و
آله منقولست که هر که ناخنها را در روز شنبه و پنجشنبه بگیرد و در ثواب الاعمال یا پنجشنبه بگیرد و از شارب بگیرد یعنی در
یکی از این دو روز حق سبحانه و تعالی او را عافیت کرامت کند از درد دندان و درد چشم یعنی اگر داشته باشد شفا یابد و اگر
للصّادق صلوات اللَّه علیه انّ اصحابنا یقولون انّما اخذ الشّارب و الاظفار «1» نداشته باشد مبتلا به آنها نشود. (و قال موسی بن بکر
یوم الجمعۀ فقال سبحان اللَّه خذها ان شئت یوم الجمعۀ و ان شئت فی سایر الایّام و قال صلوات اللَّه علیه ق ّ ص ها اذا طالت) و موسی
عرض نمود به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که استادان ما میگویند که شارب و ناخنها را نمیباید گرفت مگر در
روز جمعه حضرت فرمودند سبحان اللَّه از روي تعجب یا آن که خدا را منزه میدانم از آن که چنین فرموده باشد بلکه واجب نکرده
است که روز جمعه باشد هر وقت که خواهی بگیر میخواهی در روز جمعه بگیرد و میخواهی در روزهاي دیگر بگیر و حضرت
فرمودند که هر گاه که دراز شود بگیر. و این حدیث بر تقدیر وقوع منافات با احادیث متواتره ندارد بلکه بیان میکند که او امري
که در آن اخبار وارد شده است بر سبیل استحبابست نه بر سبیل وجوب و چون راوي اظهار کرد که ایشان لازم میدانند که در روز
جمعهص: 84 باشد لازم بود که مبالغه فرمایند در عدم وجوب باین عبارت زیرا که ایشان این توهم را از
امثال عبارات سابقه کرده بودند پس اگر اندك مساهله در جواب میفرمودند سبب رسوخ اعتقاد باطل ایشان میشد چنانکه خواهد
آمد بسیاري از امثال این. و احوط آنست که نگذارد که ناخنهاي دست و پا دراز شوند و اگر نچینند البته در وقت وضو و غسل
چنان کنند که چرکی نماند در زیر ناخنها که دغدغه وجوب میشود. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
علیه وارد شده است که فرمودند که سبب ناخن گرفتن آنست که چرك در زیر آن بهم میرسد اگر دراز شود و شیاطین در چنین
جاها جا میکنند و سبب فراموشی میشود. و قریب باین معنی در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
وارد شده است و اولی آنست که ناخن را به دندان نگیرد که اخبار بسیار وارد شده است در نهی از آن و آن که سبب نسیان است.
[زنان اندکی از ناخنهاي خود را بگذارند از براي زینت]
فانّه ازین لکنّ) و بروایت سکونی از «1» (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله للرّجال قصّوا اظافیرکم و للنّساء اترکن من اظافیرکنّ
آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله منقولست که مردان را فرمودند که ناخنهاي خود را بگیرید و به زنان فرمودند که اندکی از
ناخنهاي خود را بگذارید که از براي زینت شما بهتر است یعنی چنانکه مردان را سنت است بیخ گرفتن ناخن زنان را سنت نیست نه
آن که در اصل نگیرند از جهت آن که اگر نگیرند قبیح مینمایدص: 85 البته.
[هر گاه ناخنها و مو را بگیرند سنت است که آن را دفن کنند]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه یدفن الرّجل اظافیره و شعره اذا اخذ منها و هی سنّۀ) و حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه
ناخنها و مو را بگیرند سنت است که آن را دفن کنند، و این مضمون در احادیث معتبره وارد شده است. و کلینی از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که از حضرت سؤال کردند تفسیر این آیه را که حق سبحانه و تعالی فرموده است
یعنی آیا نگردانیدیم زمین را محل دفن زندگان شما و مردگان شما حضرت فرمودند «1» که أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً أَحْیاءً وَ أَمْواتاً
که از آن جمله است دفن مو و ناخن یعنی چنان کرده است حق سبحانه و تعالی که بعضی از اجزاي زندگان نیز در آنجا مدفون
گردد و چون مفسران برأي خود تفاسیر میکنند تجوزات بسیار در این آیه کردهاند. (و روي انّ من السّنّۀ دفن الشّعر و الظّفر و الدّم)
صفحه 51 از 238
و در روایتی واقع شده است که از جمله سنّتیها است دفن مو و ناخن و خون و بنا بر این خون نیز داخل خواهد بود در آیه بلکه هر
جزوي که از زنده جدا شود مثل دندان و دستها و پاها اگر بریده شود و آن شخص زنده باشد چنانکه در حدیث کالصحیح از
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه وارد شده است که حضرت فرمودند که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله امر فرمودند ما را به
دفن کردن چهار چیز: مو، و دندان، و ناخن، و خون.
[شانه کردن مو نزد هر نمازي]
«1» (و سئل ابو الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه عن قول اللَّه عزّ و جلص: 86 خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ
قال من ذلک التمشّط عند کلّ صلاة) روایت کرده است کلینی در حسن کالصحیح از عبد اللَّه بن مغیره که از ابو الحسن صلوات اللَّه
علیه سؤال کردند از تفسیر این آیه که حق سبحانه و تعالی فرموده است که زینت خود را بردارید و خود را مزین سازید نزد هر
مسجدي حضرت فرمودند که از آن جمله است شانه کردن نزد هر نمازي. و صدوق در قوي کالصحیح روایت کرده است از عبد
الرحمن بن حجاج از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که در تفسیر این آیه حضرت فرمودند که شانه است به درستی که
شانه کردن روزي را فراخ میگرداند و مو را نیکو میسازد و حاجتی که دارد زود بر آورده میشود، و آب پشت که منی است
زیاده میشود و بلغم را قطع میکند. پس ممکن است که مراد از مسجد در آیه نماز باشد چون مشتمل است نماز بر سجده به آن
که مصدر میمی باشد، یا مراد این باشد که هر بار که بمسجد روید شانه بکنید و هر زینتی که از شارع بما رسیده است در آیه داخل
است مثل مسواك کردن، و جامهاي پاکیزه پوشیدن، و بوي خوش کردن، و در جمعهها و عیدها جامهاي نفیس پوشیدن و سایر
چیزهائی که خواهد آمد. و ممکن است که همیشه در وقت نماز سنت باشد جامهاي نفیس پوشیدن و در نمازهاي حاجت وارد شده
است که جامهاي گنده به پوشد آن مستثنی باشد چنانکه کلینی و صدوق در حدیث معتبر کالصحیح از ابو بصیر و محمد بن مسلم
روایت کردهاند که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که
جامهاي پاکیزه غم و اندوه راص: 87 میبرد و طهور و مطهر است از براي هر نماز. و کلینی روایت کرده
است در صحیح از حماد بن عثمان که نزد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه حاضر بوم که شخصی به حضرت عرض نمود
که شما میفرمایید که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه جامهاي گنده میپوشیدند و پیراهنی را به چهار درهم میخریدند و
میپوشیدند و امثال اینها و ما میبینیم که شما جامهاي نفیس میپوشید حضرت فرمودند که در آن زمانی که حضرت امیر المؤمنین
چنین میکردند بد نمینمود و امروز بدنماست و بهترین پوششها پوشش اهل آن زمان است و لیکن چون قایم آل محمد صلوات
اللَّه علیهم خروج خواهد کرد به سیرت حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه سیر خواهد کرد. و امثال این از احادیث متواتره وارد
شده است از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم که زینت میکردهاند و با آن زینت نماز میکردهاند. و این آیه را میخواندهاند که
ترجمهاش اینست که بگو یا محمد که کیست حرام کرده است زینتهاي الهی را که از جهت بندگان آفریده است و روزیهاي طیب و
نیکو را بگو که ما همه را از براي مؤمنان آفریدهایم. و احادیث بسیار وارد شده است که بهترین پوششها پنبه است و آن لباس
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله است و بهترین آن جامهاي سفید است و حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم
جامهاي خز میپوشیدهاند و به قیمت اعلی میخریدهاند تا چهل تومان قیمت آن میشده است بعضی از اوقات و در مبحث لباس
خواهد آمد و احکام لباس در آنجا مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه مشط الرّأس یذهب بالوباء
وص: 88 مشط اللحیۀ یشدّ الاضراس) و حضرت فرمودند که شانه کردن سر دفع وبا میکند و شانه کردن
ریش سخت میکند دندانهاي آسیا را. کلینی در قوي کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که فرمودند که
جامهاي پاکیزه دشمنان را کور میگرداند، و روغن مالیدن فقر و چرکنت را زایل میکند، و سر را شانه کردن وبا را میبرد گفتم
صفحه 52 از 238
وبا کدام است؟ حضرت فرمودند که تب است و ریش را شانه کردن دندانهاي آسیا را محکم میکند. (و قال ابو الحسن موسی بن
جعفر صلوات اللَّه علیهما اذا سرّحت لحیتک و رأسک فامرّ المشط علی صدرك فانّه یذهب بالهمّ و الوباء) و کلینی به سندي قوي از
آن حضرت روایت کرده است که هر گاه ریش و سر را شانه کنی پس بمال شانه را بر سینهات که دفع میکند غم و وبا را. و
گذشت که وبا تبست و ظاهرا که اگر بر بالاي جامه بر سینه بمالد سنت بفعل بیاید. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من سرّح لحیته
سبعین مرّة یعدّها مرّة مرّة لم یقربه الشّیطان اربعین یوما) و در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که
ریش خود را هفتاد مرتبه شانه کند که حساب کند یک یک را شیطان چهل روز نزدیک او نیاید و دور نیست که مشروط باشد به
اخلاص. (و لا باس بإمشاط العاج و المکاحل و المداهن) و باکی نیست به شانهایی که از استخوان فیل ساخته باشند و هم چنان
سرمهدانها، و روغندانها که از استخوان فیل ساخته باشند هر چند فیل از مسوخ است و لیکن مسوخ نجس نیستند یا آن که خصوص
استخوان فیل مستثنی باشد که کراهت نیز ندارد. و این مضمون حدیث کالصحیح است که از حضرت امام جعفر صادق لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 89 صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از روغندانها و شانههاي استخوان فیل حضرت فرمودند که باکی نیست در
اینها. (و قال موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه تمشّطوا بالعاج فانّه یذهب بالوباء) و کلینی در قوي کالصحیح از حسن بن عاصم
روایت کرده است که داخل شدم بر آن حضرت صلوات اللَّه علیه دیدم آن حضرت شانه از استخوان فیل داشتند و به آن شانه
میکردند پس گفتم فداي تو گردم جماعتی در کوفه هستند که میگویند حلال نیست شانه کردن به عاج حضرت فرمودند که چرا
حلال نباشد و حال آن که پدرم را یک شانه یا دو شانه بود از استخوان فیل پس فرمودند که شانه کنید به عاج که دفع وبا میکند و
تردید از راویست که نمیداند که حضرت یک شانه فرمودند یا دو شانه. و در حدیث قوي از موسی بن بکر مرویست که گفت
دیدم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه را که شانه میکردند به شانه عاج و من آن شانه را از جهت حضرت خریده بودم.
و در حدیث قوي کالصحیح از عبد اللَّه بن سلیمان منقولست که از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از استخوان
فیل حضرت فرمودند که باکی نیست و من شانه از آن دارم. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه المشط یذهب بالوباء و هو الحمّی و فی
روایۀ احمد بن ابی عبد اللَّه البرقی یذهب بالونا و هو ال ّ ض عف و قال اللَّه عزّ و جلّ وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِي اي لا تضعفا) و بسند قوي
کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که شانه کردن وبا را میبرد و آن تبست. و در روایت برقی از استادان خود ونا
، بنون شنیده است یعنی ضعف را میبرد و استشهاد به آیه کرده است که حق سبحانه و تعالی فرموده است لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 90 به موسی و هارون که در ذکر من ضعیف مباشید و سستی مکنید پس ونا بمعنی ضعف است. و محتمل است که برقی
اجتهاد کرده باشد که ونا ظاهرتر است و بهر تقدیر نص مقدم است و اگر به آن عنوان نیز روایت کرده باشد منافات ندارد که هر دو
را ببرد. و در حدیث کالصحیح از حضرت موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه وارد است که آن حضرت فرمودند که شانه کردن وبا را
میبرد. و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه شانه داشتند در مسجد که چون از نماز فارغ میشدند محاسن مبارك را شانه
میکردند، و ممکن است که پیشتر از نماز شانه کرده باشند در خانه و در مسجد نیز میکرده باشند. و از حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله منقولست که فرمودند که بسیار شانه کردن موي سر وبا را میبرد، و روزي را فراخ میکند. و قوت جماع را
زیاده میکند. و از محمد بن خالد برقی منقولست که بسیار شانه کردن بلغم را تخفیف میدهد.
[سه چیز است که هر که لذت یا ثواب آن را بداند آنها را ترك نخواهد کرد]
من عرفهن لم یدعهنّ جزّ الشّ عر و تشمیر الثّوب و نکاح الاماء) و بسند «1» (و قال ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه ثلاث
صحیح روایت کرده است معمر بن خلاد از ابو الحسن صلوات اللَّه علیه و ظاهرا ابو الحسن حضرت امام رضا است و سهو واقع شده
است که آن حضرت فرمودند که سه چیز است که هر که لذت یا ثواب آن را بداند آنها را ترك نخواهد کرد یکی کم کردن مو از
صفحه 53 از 238
سر و ریش و شارب و بدن، دیگر جامه را بر زدن که به زمین نکشد و سیم جماع کنیزان بعنوان خاصه گرفتن. بدان که چون تکبر و
خیلا درص: 91 میان عالمیان شایع بود خصوصا در میان عرب و جامهاي دراز میپوشیدند که بر خاك
وَ» : میکشید حق سبحان و تعالی حضرت سید المرسلین را صلی اللَّه علیه و آله مخاطب ساخت و مراد امت بود که فرمودند که
در احادیث صحیحه از طرق ما وارد شده است و اکثر مفسران نیز چنین تفسیر کردهاند که: فشمّر یعنی جامهاي «1» « ثِیابَکَ فَطَهِّرْ
خود را پاك گردان به دامن بر زدن و این نیز دو احتمال دارد یکی آن که جامه را از خاك بردار بدست یا طرف آن را بر کمر بند
کن که بر زمین نکشد. و دویم آن که کوتاه ساز به آن که از کعب در نگذرد. و در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقولست که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه نظر کرد به شخصی که پیراهن درازي پوشیده بود و به زمین میکشید حضرت فرمودند
که این جامه طاهر نیست. و در حدیث حسن کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله وصیت فرمودند مردي از بنی تیمم را که زنهار که لنگ و پیراهن را دراز مکن که بر زمین کشد که
این صفت متکبران است و خداوند عالمیان دوست نمیدارد تکبر را. و در حدیث کالصحیح از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه
علیه منقولست که آن حضرت جوانی را دیدند که لنگش دراز بود حضرت فرمودند که اي جوان لنگت را از خاك بردار که سبب
بقاي جامه است که زود کهنه نمیشود و سبب نقا و پاکیزگی دلست که به تکبر مبتلا نمیشوي. و در حدیث کالصحیح از حضرت
، امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که شخصی را دیدند که جامهاش را بر زمین میکشید حضرت لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 92 فرمودند که مرا خوش نمیآید که شخصی شبیه به زنان باشد.
[کوتاه کردن موي سر]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لبعض اصحابه استاصل شعرك یقلّ درنه و دوابّه و وسخه و یغلظ رقبتک و یجلو بصرك و یستریح
بدنک) و در حدیث موثق کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که به اسحاق بن عمار فرمودند که موي سرت را بر
طرف ساز به چیدن یا تراشیدن تا چرك نگیرد و شپش نیفتد در آن و چرکینهائی که لازمه مو گذاشتن است زایل شود و گردنت
گنده شود، و روشنی چشمت زیاده شود، و بدنت استراحت کند. و در روایتی دیگر از اسحاق بن عمار وارد است که به آن حضرت
صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که بسیار است که موي پشت سرم بسیار میشود و من مغموم میشوم حضرت فرمودند که اي اسحاق
نمیدانی که موي پشت سر را تراشیدن غم را زایل میکند.
[هر که موي سر را بگذارد میباید که آن را تربیت نیکو بکند]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من اتّخذ شعرا فلیحسن ولایته او لیجزّه) و در روایت سکونی وارد است که آن حضرت صلی
اللَّه علیه و آله فرمودند که هر که موي سر را بگذارد میباید که آن را تربیت نیکو بکند به شانه کردن و دفع شپش کردن و روغن
مالیدن هفته دو بار و امثال آن یا بتراشد. بدان که در زمان جاهلیت موي سر میگذاشتند و اگر کسی گناهی میکرد که میبایست
که او را عقوبتی کنند بدتر از کشتن، موي سرش را میتراشیدند و چون حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله میخواست که
این را برطرف سازد مقرر فرمودند که در حج و عمره سر را بتراشند و واجب نگردانید که مبادا سبب نفرت ایشان شود از اسلام و
خود همیشه نمیتراشیدند تا در نظر ایشان قبیح ننماید و اکثر اوقات آن حضرت چهار انگشت مو میگذاشتند تا چون نوبت به
حضرات ائمه صلوات اللَّه علیهم رسید ایشان میتراشیدند و جمعی کهص: 93 ایمان حقیقی داشتند متابعت
میکردند و دیگران که نمیتراشیدند ایشان را مبالغه میفرمودند که تربیت مو بکنید. و احادیث شانه کردن گذشت، و هم چنین
صفحه 54 از 238
شستن موي سر به خطمی و سدر، و اگر هیچ نباشد به آب شستن نیز نیکو است چنانکه بسند قوي کالصحیح از حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که شستن سر ازاله چرك میکند از سر و ازاله مرضهاي چشم را نیز میکند. و ظاهر احادیث
این بود که سر را به گل مکروه باشد شستن، و اعتقاد صدوق این بود که کراهت مخصوص گل مصر است. و بهتر آنست که به حنا
بشویند یا به آرد بو داده و غیر بو داده و سبوس و غیر آن. و سنت است بدن و سر را روغن مالیدن خصوصا روغن بنفشه بادام یا
بنفشه کنجد خصوصا در شب چنانکه در حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که
شب روغن مالیدن به همه عروق میدود و در پوست جا میکند و رو را سفید میکند. و در چهار صد کلمه حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه است که فرمودند روغن بدن را نرم میکند و ترطیب دماغ میکند به آن که مغز سر را زیاد میکند و راههاي آب
را باز میکند که فضلات سر از چشم و بینی و گوش دفع شود و کثافت بدن را دفع میکند و رو را شکفته میدارد و در روایتی
کالصحیح غم را میبرد. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که اول که خواهی روغن
بمالی بر میان سر بگذار کف دست با روغن را و این دعا را بخوان که: اللَّهمّ انّی أسألک الزّین و الزّینۀ و المحبّۀ و أعوذ بک من
الشّین و الشّنان و المقت یعنی خداوندا از تو سؤال میکنم که خوش اندامص: 94 و با زینت باشم و ترا
دوست دارم و تو مرا دوست داري و مؤمنان مرا دوست دارند و من ایشان را دوست دارم و پناه به تو میبرم از آن که قبیح منظر
باشم یا شوم در دنیا و عقبی و پناه میبرم به تو از دشمنی من مؤمنان را و دشمنی ایشان مرا و از عذاب تو در دنیا و عقبی. و در
حدیث حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که بهترین روغنهاي شما روغن بنفشه است و بنفشه
در میان روغنها مثل شیعیان ماست در میان مردمان و فرمودند که از طرف شما چیزي به این جانب نمیآورند که نزد ما بهتر از
روغن بنفشه باشد. در قوي کالصحیح از آن حضرت منقولست که بنفشه در میان روغنها مثل ائمه معصومین است صلوات اللَّه علیهم
نسبت به مردمان و فرمودند که زیادتی بنفشه بر روغنها مثل زیادتی دین اسلام است بر سایر دینها نیکو روغنی است روغن بنفشه
مرضهاي سر و چشم را دفع میکند پس آن را بر سر و بدن بمالید، و فرمودند که روغن بنفشه در تابستان خنک است و در زمستان
گرم و دماغ را قوت میدهد و اگر بر ابروها مالند درد سر را بر طرف میکند و اگر تب زور آورد روغن بنفشه آن را فرو مینشاند
مجملا فضیلت آن در اخبار بسیار وارد شده است و مکروه است که اثر آن بر رو ظاهر باشد که براق شود که شبیه به زنان شوند در
همه روغنها. و سنت است که چون از حمام بیرون آیند بخور کنند به بوهاي خوش خصوصا به عود. و در حدیث کالصحیح
منقولست از حسن بن جهم که دیدم که حضرت ابو الحسن صلوات اللَّه علیه از حمام بیرون آمدند و بوي بخور از آن حضرت
میآمد. و در حسن کالصحیح از مرازم منقولست که در خدمت امام موسی کاظمص: 95 صلوات اللَّه علیه
به حمام رفتم و چون حضرت از حمام بیرون آمدند و به رخت کن قرار گرفتند عود سوزي آوردند و بخور فرمودند پس فرمودند
که مرازم را بخور کنید پس من عرض کردم که اگر کسی خواهد حصه خود از این بخور بر میتواند داشت حضرت فرمودند که
بلی. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که قدرت داشته باشد خوبست که
جامهاي خود را بخور کند و اگر موي سر گذارد سنت است که به روغن خوشبو سر را خوشبو سازد مثل غالیه چنانکه در حدیث
صحیح منقولست از معمر بن خلاد که حضرت امام ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما مرا فرمودند که روغنی
بسازم که مشک و عنبر در آن کنم پس فرمودند که در کاغذي بنویسم آیۀ الکرسی، و الحمد، و قل اعوذ برب الفلق، و قل اعوذ
برب الناس و آیات دیگر از این بابت که از جهت حرز منقولست مثل آیه سخره، و سوره قل هو اللَّه احد، و قل یا أیها الکافرون را و
این کاغذ را در میان غلاف شیشه و شیشه بگذارم پس آن چه فرموده بودند به جا آوردم و به خدمت حضرت بردم حضرت از آن
روغن محاسن مبارك را چرب میکردند و من میدیدم. و منقولست است که حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه فرمودند که
غالیه ساختند که تخمینا چهل تومان خرج آن شد و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که در شبی سرد
صفحه 55 از 238
حضرت امام زین العابدین متوجه مسجد حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بودند و جبه خزّ و رداي خز و عمامه خز پوشیده
بودند و خود را به غالیه معطر ساخته بودند که یکی از شیعیان آن حضرت به آن حضرت رسید و گفت فداي تو گردم در چنین
شبی با این زینت به کجا میفرمایید حضرت فرمودند که بمسجد جدم حضرت سید المرسلین صلیص: 96
اللَّه علیه و آله میروم بطلب خواستگاري حور العین از خداوند عالمیان. و در روایات دیگر وارد شده است که آن حضرت بدن
مبارکش ضعیف بود و بواسطه رفع سرما جامه خز میپوشیدند چون گرمست و عمده آن بود که بیان جواز کنند چون در آن زمان
صوفیه سنیان در مذمت زینت میکوشیدند، حضرات ائمه معصومین زینتها میکردند تا ظاهر سازند که زینت جایز است و حرام
نیست. و در حدیث صحیح وارد شده است که علی بن جعفر گفت سؤال کردم از برادرم موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما که
مشک در روغن جایز است کردن حضرت فرمودند که من میکنم و باکی نیست. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله مشکدانی داشتند که چون وضو میساختند با دست تر از
آن مشک بکار میبردند و چون حضرت از منزل بیرون میآمدند همه کس از آن بو میدانستند که حضرت تشریف میآورند. و
غرض از دست تر مالیدن بیان طهارت مشک بود که توهم نشود که چون اصل آن خونست نجس است زیرا که به استحاله پاك
شده است، و دیگر دغدغه نکنند که غالب اوقات آهوي خطا ناف را میاندازد و کفار میآورند زیرا که چون از مسلمانان
میگیرند پاك است و خوردنش حلال است چنانکه در اخبار بسیار وارد شده است که دلالت بر طهارت میکند. و در بعضی اخبار
وارد است که مشک را در طعام میتوان کرد با آن که اصل در اشیا حلیت است چنانکه احادیث در آن باب خواهد آمد و در
احادیث متواتره وارد شده است که بوي خوش کردن از اخلاق پیغمبرانست. و در حدیث صحیح از حضرت امام رضا صلوات اللَّه
علیه وارد است کهص: 97 سنت است که هر روز بوي خوش بکنند و اگر نداشته باشند یک روز نه یک
روز بکنند و اگر نداشته باشند هر جمعه ترك نکنند. و در حدیثست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که دو رکعت
نماز با بوي خوش بهتر است از هفتاد رکعت نماز بیبوي خوش و حضرت فرمودند که در بوي خوش اسراف نیست و حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله آن چه در بوي خوش صرف مینمودند بیشتر بود از آن چه در طعام مصرف میفرمودند. و دیگر
منقولست در اخبار کالصحیح بسیار که اگر کسی بوي خوش از جهت کسی بیاورد رد نمیباید کرد مگر آن که بعنوان رشوه باشد
که قبول آن کفر است چنانکه خواهد آمد. (و قال صلوات اللَّه علیه و آله الشّ عر الحسن من کسوة اللَّه عزّ و جلّ فاکرموه) ظاهرا از
حدیث سکونی باشد که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که موي خوب از پوششهاي الهی است که خداوند
عالمیان بر آدمیان پوشانیده است پس آن را عزت بدارید و ظاهرا مراد از آن موي ریش است یا سر اگر بگذارید عزت بدارید به
ترتیبی که مذکور شد. و ظاهرا دغدغه نباشد در آن که تراشیدن موي سر بهتر است از گذاشتن چنانکه احادیث بسیار بر این دلالت
میکند. و بعضی از علما از این حدیث فهمیدهاند که گذاشتن با تربیت بهتر باشد و بر تقدیر صحت این حدیث حمل بر تقیه نمودن
اظهر است یا از جهت زنان موي سر و از جهت مردان موي ریش را یک قبضه و اللَّه تعالی یعلم.
[تأکید بر باز کردن فرق سر]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من اتّخذ شعرا فلم یفرقه فرقه اللَّه بمنشار من نار) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که
موي سرص: 98 بگذارد و آن را نشکافد بدو حصه که میان مو ظاهر شود حق سبحانه و تعالی او را دو
حصه کند باره از آتش و پیشتر گذشت که دور نیست که از جهت مسح باشد چون میباید که بر بشره مسح واقع شود یا بر موي
مخصوص به آن که به کشیدن آن از حد مقدم سر بیرون نرود و چون شکافته میشود بعضی از سر را مسح میتوان کرد و بعضی از
موي مخصوص به آن از طرفین که آن چه بر آن مسح کشیده میشود از چهار طرف در حد پیش سر بیرون نمیرود و اکثر علما
صفحه 56 از 238
حمل بر مبالغه در کراهت کردهاند و این قدر مبالغه در کلام ایشان متعارف نیست و اللَّه تعالی یعلم. (و کان شعر رسول اللَّه صلّی
اللَّه علیه و آله وفرة لم یبلغ الفرق) و موي سر حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله وفره بود و آن مقداریست از مو که به نرمه
گوش رسد و به آن مرتبه نبود که توان شکافتن او را یعنی وفره کامل نیز نبود و ظاهر آنست که قریب بدو انگشتی بوده باشد و
ممکن است در این صورت که در وقت مسح دست به میان آن کنند، یا ممکن است که هر چه مقدم سر بوده باشد یک انگشت نیز
نباشد که اندکی از رستنگاه بالاتر به قد مو هر گاه مسح کنند صحیح باشد که به کشیدن آن از حد مقدم در نرود چون در حدیث
کالصحیح به اعتقاد علما و صحیح به اعتقاد بنده وارد شده است از بقباق که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
سؤال کردم از شخصی که موي وفره داشته باشد آیا آن را میشکافد یا بحال خود میگذارد حضرت فرمودند که میشکافد. و
ممکن است که مراد شکافتن حال مسح باشد چون مشکل است همیشه او را شکافتن و ظاهرا اگر آن را به روغن چرب کند و سعی
نماید در شکافتن شکافته شود و لیکن چون بسیار مشکل است فرق نمیکردهاند چنانکه درص: 99 حدیث
کالصحیح از ایوب بن هارون منقولست که به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که آیا حضرت
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله موي سر را میشکافتند حضرت فرمودند که نه زیرا که موي سر آن حضرت وقتی که دراز میشد تا
نرمه گوش آن حضرت میرسید. و در حدیث کالصحیح از عمرو بن ثابت منقولست که به حضرت امام جعفر صلوات اللَّه علیه
عرض نمودم که آیا فرق و شکافتن از سنتست حضرت فرمودند که از سنت است گفتم سنیان را اعتقاد اینست که حضرت سید
المرسلین فرق کردند حضرت فرمودند که آن حضرت فرق نفرمودند و هیچ یک از پیغمبران مو را نمیگذاشتند که بلند شود تا فرق
توان کرد. و از حدیث موثق کالصحیح از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله ظاهر میشود که مویی که گذاشتند که فرق فرمودند در
وقتی بود که مصدود شدند در حدیبیه و میدانستند بحسب رؤیاي صادقه که سال دیگر داخل مسجد الحرام خواهند شد مو را
گذاشتند که بعد از دخول بتراشند و در این عرض سال فرق فرمودند پس آن که سنت است به اعتبار آن حالت بود پس هر که
ممنوع شود مو بگذارد و فرق کند، و این که سنت نیست وقتی است که این حالت واقع نباشد پس ظاهر شد که مو گذاشتن مطلوب
نیست و اگر بگذارد فرق کند و تربیت کند و اگر سنت خواهد میباید که بتراشد و اللَّه تعالی یعلم.
[پشت لب بالا را بیخ بچینید و ریش را دراز کنید]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله حفوا الشّوارب و أعفوا اللّحی و لا تشبّهوا بالیهود) و آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند
که پشت لب بالا را بیخ بچینید و ریش را دراز کنید و شبیه بیهودان مباشید که بر عکس میکنند سبیل میگذارند و ریش
میتراشند و ظاهرا در آن وقت یهودان چنین میکردهاند و چون حال میخواهند که از مسلمانان امتیاز نداشته باشند به طرز لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 100 مسلمانانند.
[در مذمت ریش بلند]
(و نظر رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله إلی رجل طویل اللّحیۀ فقال ما کان علی هذا لو هیّأ من لحیته فبلغ الرّجل ذلک فهیّأ من لحیته
بین اللحیتین ثمّ دخل علی النّبی صلّی اللَّه علیه و آله فلمّا راه قال هکذا فافعلوا) و کلینی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
روایت کرده است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نظر به شخصی کردند که ریش بلندي داشت حضرت فرمودند که
چه میشد اگر این مرد اصلاحی میکرد تا کوتاه میشد چون این خبر به آن مرد رسید ریش خود را اصلاح کرد میانه ریش کوتاه
و ریش دراز پس چون بر حضرت داخل شد حضرت فرمودند که همه چنین کنید. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله انّ
صفحه 57 از 238
المجوس جزّوا لحاهم و وفّروا شواربهم و انّا نحن نجّز الشّوارب و نعفی اللّحی و هی الفطرة) و آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله
فرمودند که بتحقیق که گبران ریش را میچیدند و سبیلها را بزرگ میکردند و ما مسلمانان شاربها را میچینیم و ریش را دراز
میگذاریم و این فطرت اسلام است یا از سنتهاي حضرت ابراهیم است صلوات اللَّه علیه. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه ما زاد من
فهو فی النّار) و بسند کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر چه از ریش زیاده از یک قبضه «1» اللّحیۀ عن قبضه
است پس آن زیاده در آتش خواهد بود و آتش که در زیادتی افتاد در همه جا سرایت میکند یا مطلوب نیست از شارع و اگر
بقصد مطلوبیت بگذارند مؤاخذ خواهند بود.ص: 101 (و قال محمّد بن مسلم رأیت ابا جعفر صلوات اللَّه
علیه یاخذ من لحیته فقال دوّرها) و در کافی و الحجّام یاخذ من لحیته و بسند کالصحیح از محمد منقولست که حضرت امام محمد
باقر را دیدم که مصلح اصلاح محاسن مبارك آن حضرت میکرد حضرت به او فرمود که محاسن را مدور کن یعنی طولانی نباشد
و این نیز دلالت بر چهار انگشت میکند تخمینا چون زیاده بر آن طولانی میشود و دلالت میکند بر آن که اگر دیگري اصلاح
کند خوبست و لیکن دلالت نمیکند صریحا که مصلح شارب را میگرفت. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه تقبض بیدك علی
لحیتک و تجزّ ما فضل) و بسند کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که بدست خود ریش خود را
میگیري و زیادتی را میچینی و ظاهر قبضه آنست که از ابتداي ریش از اطراف باید گرفت و چون عامه را مطلوب افتاده است
زیادتی از انتهاي استخوانهاي لحیین که دندانها بر آنهاست میگیرند و کاش به آن نیز اکتفا میکردند. و در حدیث کالصحیح از
سدیر صیرفی منقولست که حضرت امام محمد باقر را دیدم که از دو طرف محاسن میگرفتند و محاسن را فربه میکردند به آن که
از زیر آن نمیگرفتند. و منافی این نیست حدیث حسن زیات که من آن حضرت را صلوات اللَّه علیه دیدم که سبک میکردند
محاسن مبارك خود را زیرا که حمل میکنیم سبکی را بر گرفتن زیاده از قبضه از اطراف. و اما شارب پس ظاهر دو حدیث نبوي
صلی اللَّه علیه و آله که از پیش گذشت آنست که کل موي لب بالا با سبیلها گرفته شود. و در حدیث کالصحیح از عبد اللَّه بن
عثمان منقولست که من دیدم که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه شارب را تمام میگرفتند تا محل روییدن مو. لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 102 و در حدیث سکونی از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله مرویست که سنت آنست که شارب
را بگیرند تا لب بالا تمام ظاهر شود و به محل روییدن مو برسد. و از این حدیث ظاهر میشود که آب خور را باید گرفت و بس و
در لغت شارب را بر آبخور اطلاق میکنند و بر پشت لب بالا اطلاق میکنند و بر مجموع اینها با سبیلها اطلاق میکنند پس آن چه
معلوم است استحباب آن چیدن آبخور است و زیادتی را اگر کوتاه کنند ضرر ندارد. و اما کوتاه کردن ریش پس اگر قدري بماند
که اطلاق ریش بر آن کنند بیدغدغه نامشروع نکرده است و لیکن ترك سنت کرده است چون سنت قبضه است و ظاهرا زیادتی
بدتر از کمی باشد و از دو خبر نبوي صلی اللَّه علیه و آله ظاهر میشود که چیدن ریش بعنوان مورچهاي یا تراشیدن آن بد باشد و
احتمال حرمت و کراهت هر دو دارد اگر چه ظاهر اکثر علما حرمتست چون امر را از براي وجوب میدانند. و شهید رحمه اللَّه ذکر
کرده است حرمت تراشیدن ریش را بیخلاف. و کلینی رضی اللَّه عنه از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه روایت کرده است
که جماعتی بودند که ریش را میتراشیدند و شاربها را پیچ میدادند پس حق سبحانه و تعالی ایشان را مسخ کرد به مارماهی و
کلینی حکم به صحت حدیث کرده است پس از این حدیث ظاهر شد که سبیل را نیز شارب میگویند و احتیاط در دین ترك هر
دو است و اللَّه تعالی یعلم.
[در مدح موي سفید]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله الشّیب فی مقدّم الرّأس یمن و فی العارضین سخاء و فی الذّوائب شجاعۀ و فی القفا شوم) و در
حدیث کالصحیح از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله منقول است که موي سفید در پیش سر مبارکست و دلالت بر خوبی میکند
صفحه 58 از 238
یعنی اول مرتبه اگر ظاهر شود وص: 103 در دو طرف ریش نزدیک به گوش اگر ظاهر شود أولا دلالت بر
سخاوت و کرم میکند و در دو طرف سر اگر ظاهر شود دلالت بر شجاعت میکند و از پشت سر اگر ظاهر شود شوم است و دلالت
بر بدي دارد که آن شخص به بلائی مبتلا شود. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اوّل من شاب ابراهیم الخلیل علیه السّلام و انّه ثنّی
لحیته فراي طاقۀ بیضاء فقال یا جبرائیل ما هذا فقال هذا وقار فقال إبراهیم اللَّهمّ زدنی وقارا) و در حدیث حسن کالصحیح از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که اول کسی که موي سفید در محاسن او به همرسید حضرت ابراهیم خلیل و دوست
الهی علیه السلام بود که روزي محاسن را میل داد به بالا یکتاي موي سفید در آن دید پس گفت اي جبرئیل این سفید چه چیز است
جبرئیل گفت این وقار است پس ابراهیم گفت خداوندا زیاده کن وقار مرا و وقار همواریست که از جا بدر نیایند یا همیشه به یاد
الهی باشند و فکر مرگ کنند چون موي سفید قاصد مرگست. و مشهور اینست که چون حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل بسیار
شبیه بودند به یک دیگر و اکثر مردم ایشان را از هم فرق نمیکردند حق سبحانه و تعالی آن حضرت را موي سفید داد تا از یکدیگر
ممتاز شوند. و بروایت سکونی نیز از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقول است که اول کسی که موي سفید بهم رسانید آن
حضرت بود و گفت خداوندا این چه چیز است حق سبحانه و تعالی فرمود که نور است و توقیر و تعظیم که حق سبحانه و تعالی آن
شخص را بزرگ گردانیده است و امر به تعظیم او کرده است ابراهیم گفت پروردگارا توقیر مرا زیاده کن. (و قال صلوات اللَّه علیه
من شاب شیبۀ فی الاسلام کانت له نورا یوم القیمۀ) و در حدیث کالصحیح از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 104 و آله وارد شده است و نیز از جمله چهار صد کلمه حضرت امیر المؤمنین است صلوات اللَّه علیه که
فرمودند که هر که یک موي سفید از او به همرسد آن موي سفید نوري خواهد بود از جهت او در تاریکی قیامت. (و قال رسول اللَّه
صلّی اللَّه علیه و آله الشّیب نور فلا تنتفوه) و آن حضرت فرمودند که موي سفید نور است پس آن را مکنید و این حدیث نیز در
چهار صد کلمه هست.
[در کندن موي سفید]
(و کان علیّ صلوات اللَّه علیه لا یري بجزّ الشّیب بأسا و یکره نتفه) در روایت سکونی وارد است که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه میفرمودند که حضرت امیر المؤمنین باك نمیداشتند که کسی بچیند موي سفید را و کراهت داشتند از کندن آن.
لا باس بجزّ الشّمط و نتفه و جزّه احبّ «2» عن نتف الشّیب نهی کراهیّۀ لا نهی تحریم لأنّ الصّادق صلوات اللَّه علیه یقول «1» (فالنّهی
بحسب «3» إلیّ من نتفه فاخبارهم صلوات اللَّه علیهم لا تختلف فی حالۀ واحدة لأنّ مخرجها من عند اللَّه تعالی ذکره و انّما تختلف
اختلاف الاحوال) پس از لفظ کراهت ظاهر شد که نهیی که از آن حضرت صادر شده بود که موي سفید را مکنید نهی کراهتست
نه نهی حرمت و اگر چه کراهت را بمعنی حرمت اطلاق میکنند لیکن در اینجا بمعنی کراهتست زیرا که در حدیث صحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که باکی نیست به چیدن موي سفید و کندن آن و چیدن نزد
من محبوبتر است از کندن پس اخبار ایشان که ائمه هدياند که درود الهی بر ایشان بادص: 105 مختلف
نمیشود در یک حالت مثل کندن موي سفید را یکی از ائمه (ص) بگوید که حرامست و یکی بگوید که مکروهست بلکه
ممکنست که یکی نهی کند و یکی بگوید که مکروهست یا حرامست و بیان آن نهی باشد چون نهی از جهت کراهت و حرمت هر
دو میآید مثل اینجا زیرا که همه ائمه هر چه میگویند از جناب اقدس الهی میگویند که از وحی به حضرت سید المرسلین به
ایشان رسیده است و در علم الهی اختلاف نمیباشد بلی ممکن است که مختلف شود بحسب اختلاف احوال به آن که مثلا بگویند
که میته حرامست و بگویند که در حال ضرورت حلال است پس ظاهر میشود که اول که گفتهاند که حرامست حالت غیر
ضرورتست یا در جائی تقیه باشد بگویند که پا را بشویید و در غیر تقیه بگویند که پا را مسح بکشید و امثال اینها که إن شاء اللَّه
صفحه 59 از 238
تعالی در هر موضعی آن چه انسب است مذکور خواهد شد پس ظاهر شد که کندن موي سفید کراهتش بیشتر است از چیدن و
چیدن نیز مکروهست. و در حدیث صحیح از عبد اللَّه بن سنان و در حدیث کالصحیح از ابو بصیر و غیر او منقولست از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که از جمله تعظیم الهی است تعظیم مسلمانی که یک موي سفید در اندام او باشد. و در
احادیث کالصحیحه از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله وارد شده است که هر که تعظیم کند شخصی را که یک موي
سفید در اندام او به همرسیده باشد حق سبحانه و تعالی او را از فزع و خوف ایمن گرداند در روز قیامت. و در حدیث کالصحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که از جمله تعظیم الهی است تعظیم مؤمنی که موي سفید داشته
باشد و هر که مؤمنی را تعظیم کند تعظیم الهی کرده است و هر که سبکص: 106 سازد مؤمنی را که یک
موي سفید داشته باشد حق سبحانه و تعالی بر او مسلط سازد کسی را که او را سبک سازد پیش از مردن او. و احادیث در تعظیم
پیران بسیار است.
[چهار چیز از اخلاق انبیاست]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه اربع من اخلاق الانبیاء علیهم السّلام التّطیّب و التّنظیف بالموسی و حلق الجسد بالنّورة و کثرة
الطّروقۀ) و حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که چهار چیز است که از سنت و طریقه پیغمبران است صلوات اللَّه علیهم بوي خوش
کردن و با ستره بدن را یا سر را پاك و بدن را بنوره تراشیدن و بسیار جماع کردن و ظاهرا سهوي شده است که مناسب آنست که
تراشیدن با ستره باشد و پاك کردن بنوره و ممکن است که مجازا واقع شده باشد. و در حدیث صحیح از حضرت علی بن موسی
الرضا صلوات اللَّه علیه وارد شده است که سه چیز است که از اخلاق انبیاست بوي خوش کردن و مو را از بدن دور کردن یا شارب
را بیخ گرفتن و بسیار جماع کردن و این حدیث شامل آن چهار هست. و در حدیث موثق از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه وارد است که چهار چیز از اخلاق پیغمبران است بوي خوش کردن، و بسیار جماع کردن، و مسواك کردن، و حنا بستن ریش
و سر و احادیث متواتره وارد شده است در این چهار که طریقه انبیا است.
[زمان ناخن گرفتن و حجامت]
(و قال صلوات اللَّه علیه قلّموا اظفارکم یوم الثّلثاء و استحمّوا یوم الاربعاء و اصیبوا من الحجامۀ یوم الخمیس و تطیّبوا بأطیب طیبکم
یوم الجمعۀ) سلیمان جعفري از حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه روایت کرده است و سند صدوق بکتاب
او صحیح استص: 107 که حضرت فرمودند که در روز سه شنبه ناخنها را بگیرید و در روز چهار شنبه به
حمام روید و اگر محتاج به حجامت باشید در روز پنجشنبه حجامت کنید و بوي خوش کنید به بهترین بوهاي خوش در روز جمعه.
و این حدیث دلالت میکند بر آن که در سه شنبه نیز ناخن گرفتن خوب است هم چنان که در جمعه و پنج شنبه و شنبه خوبست و
دور نیست که هفته دو مرتبه ناخن گرفتن بهتر باشد در جمعه و سه شنبه و اگر کسی اشغال عبادتش بسیار باشد در روز پنجشنبه
بگیرد بهتر است و اگر در جمعه او را فراموش شود در شنبه بگیرد. و در احادیث کالصحیحه وارد شده است که حجامت در آخر
روز دو شنبه خوبست و در روز سه شنبه خوبست و در روز چهار شنبه نیز خوبست بقصد مخالفت اصحاب طیره که چهار شنبه را
شوم میدانند بعد از خواندن آیۀ الکرسی. و دیگر وارد شده است که هر روز که خون زیادتی کند حجامت کن و آیۀ الکرسی
بخوان و هر روزي که خواهی حجامت کن و ظاهرا مراد از حجامت خون گرفتن باشد خواه بعنوان حجامت یا زر [زالو ظ] و یا فصد
و چون در آن اوقات حجامت بیشتر شایع بود و در واقع ضررش کمتر است و نفعش بیشتر بنا بر این فصد کم واقع شده است در
صفحه 60 از 238
اخبار و اگر در روز چهار شنبه آخر ماه خون نگیرند بهتر است اگر از چهار شنبه آخر ترسد و اما بوي خوش کردن همه روز سنت
است و اگر میسر نباشد یک روز نه یک روز و الا روز جمعه البته مستحب موکد است. و بعضی از احادیث در بوي خوش گذشت
اندکی پیشتر نیز و خواهد آمد در مبحث جمعه إن شاء اللَّه تعالی.
باب غسل المیت