گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
باب غسل المیت






[در اجر بردن مریض]
بابی است در بیان غسل میت و سایر احکام متقدمه بر غسل و متأخره از آن حتی آن که نماز میت را صدوق در این باب ذکر کرده
است و اکثر در باب صلوات ذکر میکنند و چون متعارفست نزد محدثان که در این باب أولا احکام بیمار را ذکر میکنند پس
ناچار است از ذکر بعضی از اخبار و اگر چه مصنف متفرقه ذکر بعضی از آن را در این کتاب کرده است. از آن جمله رئیس
المحدّثین و ثقۀ الاسلام و المعظم بین الخاص و العام محمد بن یعقوب الکلینی رازي در حدیث صحیح روایت کرده است از عبد
اللَّه بن سنان از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که روزي حضرت سید الانبیاء و المرسلین صلی اللَّه علیه و آله رو به
جانب آسمان فرمودند و تبسمی کردند از آن حضرت سؤال کردند که یا رسول اللَّه سبب سر بالا کردن و تبسم فرمودن چه بود
حضرت فرمودند که تعجب نمودم از آن که دو فرشته از آسمان به زمین آمدند و طلب مینمودند بنده مؤمن را در جاي نمازش که
همیشه در آنجا نماز میکرد تا اعمال شب و روز او را بنویسند او را در جایگاه نمازش ندیدند پس برگشتند و به جاي خود رفتند و
گفتند خداوندا رفتیم که اعمال بنده تراص: 109 بنویسیم دیدیم که بیمار است برگشتیم پس حق سبحانه و
تعالی فرمود که همان اعمالی که میکرد در حالت صحت در نامه عمل او بنویسید از خوبیها ما دام که در بند من است چون او را
من بیمار کردهام و مانع اعمال او شدهام بر من لازمست که نکرده او را کرده انگارم و قبول کنم. و در صحیفه کامله حضرت سید
الساجدین این مضمون را در دعاي مرض به فصاحت و بلاغتی بیان فرمودهاند که فوق آن تصور نمیتوان کرد و از حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که هر گاه مؤمن بضعف پیري مبتلا شود حق سبحانه و تعالی امر میفرماید فرشتگان
نویسندگان اعمال او را که هر عملی از اعمال خیر که این بنده در حالت صحت و جوانی میکرده است در نامه عمل او بنویسید، و
هم چنین در حالت مرض میفرماید که هر عملی که در حالت صحت میکرد در نامه عملش بنویسید. و در حدیث کالصحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که ملکین که موکلند بر بنده در وقت هر شامی به آسمان میروند حق سبحانه
و تعالی میفرماید که چه چیز نوشتید از جهت بنده من در بیماري او ایشان گویند که شکایت نوشتیم چون هر که بر او وارد میشد
میگفت به بیماري مبتلا شدهام که هیچ کس به آن مبتلا نشده است و امثال این پس خداوند عالمیان فرماید که انصاف نباشد که
خود بنده را در زندان بیماري کرده باشم و منع کنم او را از شکایت بنویسید از جهت بنده من هر عملی از اعمال خیر که در حالت
صحت میکرد و هیچ گناه بر او منویسید تا او در حبس من است چون من او را حبس کردم. و از این باب احادیث معتبره بسیار
وارد شده است و إن شاء اللَّه در شرح صحیفه کامله مذکور خواهد شد. و در حدیث حسن کالصحیح و قوي کالصحیح از حضرت
امام محمد باقرص: 110 صلوات اللَّه علیه وارد است که بیدار بودن یک شب از جهت بیماري یا درد دندان
یا درد چشم و غیر آن نزد حق سبحانه و تعالی افضل است و اجرش عظیمتر است از عبادت یک ساله که شب و روز مشغول عبادت
باشد. و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که یک شب تب برابر است با عبادت یک ساله و دو شب تب برابر است با
عبادت دو ساله و سه شب برابر است با عبادت هفتاد ساله. و در روایتی کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
وارد است که یک شب تب کفاره گناهان گذشته و آینده است و ظاهرا نسبت به اشخاص و احوال مختلف شود چنانکه در دو
صفحه 61 از 238
روایت کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که هر که یک شب بیمار باشد و آن بیماري را
نعمت الهی داند و شکر آن نعمت به جا آورد چنانست که شصت سال عبادت الهی کرده باشد. و در حسن کالصحیح از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه، و در قوي کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که هر
که سه روز بیماري بکشد و آن را به پوشاند و به کسی نگوید بیماري خود را حق سبحانه و تعالی بدل کند او را گوشتی بهتر از آن
گوشت که میبرد به سبب مرض و خونی بهتر و پوستی بهتر و مویی بهتر کرامت فرماید که در آنها گناه نکرده باشد. و در دو
حدیث کالصحیح از حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما وارد شده است که خداوند عالمیان
میفرماید که هر که سه شب بیمار شود و به جمعی که به عیادت او آیند شکایت مرض خود را نکند گوشت و خون و پوستی بهتر
او را عطا کنم پس اگر او را ببرم به جوارص: 111 رحمت خود برم و اگر شفا دهم گناهان او از عفو کنم و
شفا دهم. و در حدیث حسن کالصحیح از جمیل از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که اگر کسی بگوید که
امروز تب دارم و دیشب خواب نکردم شکایت نیست هر چه راست گفته باشد و شکایت آنست که بگوید که به بلائی مبتلا شدهام
که هیچ کس به آن مبتلا نشده است یا بیماري بمن رسیده است که به هیچ کس نرسیده است.
[در عیادت مریض]
و در حدیث صحیح از حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه منقولست که آن حضرت فرمودند که هر یک از
شما که بیمار شوید برادران مؤمن خود را اعلام کنید تا شما را عیادت کنند که هر مؤمنی را اقلا یک دعاي مستجاب هست شاید
که آن نصیب شما شود. و در حدیث حسن کالصحیح به اعتقاد علما و اکثر اینها به اعتقاد بنده صحیح است و لیکن به قانون
متأخرین این نحو ذکر میکنیم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که سزاوار آن است که هر یک
از شما که بیمار شوید برادران مؤمن را اعلام کنید که بیمار شدهاید تا ایشان به عیادت شما بیایند تا ایشان ثواب یابند و شما نیز
ثواب بیابید که سبب ثواب ایشان شدهاید و به سبب همین در نامه عمل شما ده حسنه مینویسند و ده درجه بلند میکنند و ده گناه
محو میکنند. و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که چون به عیادت مؤمنان روید از ایشان سؤال کنید که از جهت شما دعا
کنند که دعاي بیماران مثل دعاي فرشتگان است چون در مرض گناه نمینویسند و مستجاب است البته. و در حدیث صحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه وارد است که فرمودند که هر که عیادت کند بیماري را در اول روز حق سبحانه و تعالی از
ص: 112 عقب او بفرستد هفتاد هزار فرشته و از جهت او استغفار کنند تا شام و اگر در شام به عیادت بیمار
رود هفتاد هزار فرشته مشایعت او کنند و استغفار کنند از جهت او تا صبح و چون نزد بیمار بنشیند رحمت الهی او را فرا گیرد و
گناهان او همه آمرزیده شود و درجات او عالی شود. و در حدیث صحیح از صفوان منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه فرمودند که هر گاه شخصی به عیادت مسلمانی رود حق سبحانه و تعالی هفتاد هزار فرشته مقرر سازد که فرا گیرند خانه او
را و تسبیح و تقدیس و تهلیل و تکبیر گویند خداوند عالمیان را تا روز قیامت و نصف این ثوابها از جهت آن کسی است که به
عیادت بیمار رفته است این هفتاد هزار غیر آن هفتاد هزار سابق است بحسب ظاهر. و در چند حدیث کالصحیح از حضرت امام
محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما وارد است که حق سبحانه و تعالی هفتاد هزار فرشته میفرستد که از
جهت او استغفار کنند از صبح تا شام و از شام تا صبح و جمعی را از صبح تا صبح و از آن ساعت تا آن ساعت فردا و رحمت الهی
او را فرا گیرد و در بهشت او را خریفی بدهند پرسیدند از حضرت که خریف چه چیز است حضرت فرمودند که آن قدر جا بدهند
که چهل ساله راه سوار تندرو باشد. و در چند حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که هر که
مؤمنی را به محض رضاي الهی عیادت کند حق سبحانه و تعالی فرشته را مقرر سازد که تا در قبر باشد او را عیادت کند و از جهت
صفحه 62 از 238
او طلب آمرزش کند تا روز قیامت. و احادیث در این باب بسیار است با آن که عیادت بیمار زیارت مؤمن است و بیمار خوشنود
میشود و حق برادري را به جا آورده است و با بیمار مهربانی کردهص: 113 است و مصافحه و معانقه به جا
میآورد و اگر حاجتی دارد حاجت او را بر میآورد و غم او را زایل میکند و بیمار پرستی میکند و سایر چیزهائی که هر یک
ثوابهاي غیر متناهی دارد که اگر از هر یک شمه مذکور شود به جا است. از آن جمله در حدیث صحیح از حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله منقولست که آن حضرت فرمودند که هر که به زیارت برادر مؤمنش رود به خانه او حق سبحانه و تعالی
میفرماید که مهمان منی و به زیارت من آمدي بر من واجبست که مهمانی تو کنم و بهشت را واجب گردانیدم از جهت تو بواسطه
محبتی که داري و اظهار کردي به برادر مؤمنت. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که هر
که به زیارت برادر مؤمن رود در منزل او که دور باشد از جهت رضاي الهی پس چنانست که زیارت خدا کرده است یعنی به خانه
خدا رفته است و بر حق سبحانه و تعالی لازم است که گرامی دارد کسی را که به زیارت او رود و یا آن که چون از جهت رضاي
الهی رفته است گویا خدا را زیارت کرده است چنانکه در متعارفات هر که تعظیم بنده شخصی میکند تعظیم آن شخص کرده
است.
[در زیارت برادر مؤمن]
و در حدیث صحیحی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد شده است که هر که زیارت برادر مؤمن خالصا للّه کند حق سبحانه و
تعالی او را ندا فرماید که اي بنده زیارت کننده بنده من خوشا حال تو و گوارا باد بهشت از براي تو. و در حدیث صحیح وارد است
از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که حق سبحانه و تعالی را بهشتی هست که از جهت مقربان خود مقرر ساخته است و
داخل نمیشود در آن بهشت مگر سه کس اول کسی که اقرار کند بحق اگر چه حق به جانب خصم او باشد. و دویم کسی که
زیارت برادر مؤمن کندص: 114 به محض رضاي الهی. و سیم کسی که برادر مؤمن را بر خود مقدم دارد
در همه چیز للّه تعالی. و در حدیث حسن کالصحیح، و موثق کالصحیح، و قوي کالصحیح از حضرت امام موسی کاظم و حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیهما وارد است که فرمودند که هر که زیارت کند برادر مؤمن را از جهت رضاي الهی نه از جهت غیر
او و غرضش ثواب الهی و مراتب عالیه باشد که حق سبحانه و تعالی آن را وعده فرموده است حق سبحانه و تعالی هفتاد هزار فرشته
موکل گرداند از آن وقتی که از خانه بیرون میآید تا به خانه میرود که همه میگویند خوشا حال تو و خوشا بهشت از براي تو از
براي خود در بهشت مهیا ساختی و چه قسم منزلی و شما زیارت کنندگان خداوندید و لشکر پروردگارید پس پرسیدند از حضرت
که هر چند راه دور باشد فرشتگان میآیند حضرت فرمودند که بلی اگر چه یک ساله راه باشد زیرا که حق سبحانه و تعالی بخشنده
است و فرشتگان بسیارند مشایعت میکنند او را تا به منزل خود آید. و امثال اینها از احادیث در فضیلت زیارت مؤمن بسیار است و
از مجموع ظاهر میشود که آن چه بکار میآید آنست که خالص از براي حق سبحانه و تعالی باشد. و از بسیاري از این اخبار و غیر
اینها از احادیث متواتره ظاهر میشود که قصد ثواب منافات با اخلاص ندارد. و ظاهرا این نسبت به عوام است و نسبت به خواص
مضر است چنانکه گذشت و خواهد آمد. و در حدیث صحیح منقولست از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که هر گاه دو
مؤمن ملاقات کنند یکدیگر را و مصافحه کنند که دست یکدیگر را بگیرند حق سبحانه و تعالی نظر شفقت و مرحمت به ایشان کند
و گناهان از روي ایشان ریزد تا از یکدیگر جدا شوند.ص: 115 و در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه منقولست که مصافحه مؤمن بهتر است از مصافحه فرشتگان. و در حدیث حسن کالصحیح از زراره از حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که کسی وصف عظمت الهی نمیتواند کرد و چگونه وصف توان کرد او را و حال آن
یعنی کسی نرسیده است بذات مقدس و صفات مقدسه او که عین ذات «1» 91 : که خود فرموده است که وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ 6
صفحه 63 از 238
مقدس اوست چنانکه حق معرفت اوست و هر چه تصور کنی از بزرگی الهی او از آن بزرگتر است و هم چنین حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله را وصف نمیتوان کرد و چگونه وصف توان کرد بنده را که او را از هفت حجاب گذرانید و
ظاهرش هفت آسمانست و خواهد آمد حجب معنویه در تکبیر احرام و طاعت او را در زمین بمنزله اطاعت خود گردانید که: و من
یعنی هر چه را پیغمبر من بگوید شما به «2» یطع الرسول فقد اطاع اللَّه و فرمود که وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُ ذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
آن عمل کنید و آن چه را نهی کند ترك کنید و هر که اطاعت او کند اطاعت من کرده است و هر که عصیان او کند عصیان من
کرده است و به او تفویض نمودم که هر چه او بگوید به آن عمل کنید. و دیگر ما که ائمه معصومینیم وصف ما را نمیتوان کردن و
چگونه وصف توان کرد جمعی را که حق سبحانه و تعالی مطلق رجس و شک را از ایشان برداشته است. دیگر مؤمن را وصف
نمیتوان کرد و چگونه وصف توان کرد مؤمن را و حال آن که چون به برادر مؤمن میرسد و با او مصافحه میکند تا در
مصافحهاند نظر شفقت و مرحمت الهی بسوي ایشان هست و گناهان از رويص: 116 ایشان میریزد
چنانکه برگ از درختان. و بر این مضمون احادیث صحیحه و کالصحیحه وارد است و دلالت بر تفویض میکند و خواهد آمد إن
شاء اللَّه در مبحث نماز نیز. و در احادیث حسنه کالصحیح و قویه کالصحیح از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیهما وارد شده است که در وقت مصافحه فشردن دست مطلوبست و همین که از هم جدا شوند اگر چه دور درختی بگردند
باز مصافحه سنت است و چون به همرسند اول سلام کنند و بعد از آن مصافحه کنند و چون از یکدیگر جدا شوند بگویند که: غفر
اللَّه لکم و لوالدیکم و هر یک که محبت او به برادر مؤمنش بیشتر است نزد حق سبحانه و تعالی محبوبتر است و در وقتی که با هم
خلوت میکنند فرشتگان نویسنده عمل ایشان دور میروند که شاید ایشان را سرّي باشد که نخواهند ما بدانیم اگر چه عالم ایشان
دور میروند که شاید ایشان را سرّي باشد که نخواهند ما بدانیم اگر چه عالم السر و الخفیات میداند و مصافحه کینه کهنه را میبرد
و در حال جنابت نیز مصافحه مطلوبست و ظاهرا زنان را نیز سنت باشد با هم و مرد و زن محرم را سنت است و نامحرم را از زیر
چادر خوبست چنانکه در حدیث حسن کالصحیح وارد است که به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که مرد
مصافحه میتواند کرد زن نامحرم را حضرت فرمودند که نه مگر از زیر چادر و امثال آن که دستش بدست او نرسد. و در حدیث
موثق کالصحیح از سماعه منقولست که پرسیدم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که مرد با زن مصافحه میتواند کرد
حضرت فرمودند که حلال نیست مرد را که مصافحه کند با زن مگر زنی که محرم او باشد و نتواند او را زن کند مثل خواهر یا دختر
یا عمه یا خاله یا دختر خواهر یا مانند اینها از محارم اما زنی را که تواند خواست با او مصافحه نکند مگر از عقب جامه لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 117 و نفشارد دست او را و این در صورتیست که خوف تلذذ و ریبه نباشد که در آن صورت البته حرامست
و احادیث دیگر وارد شده است که در کتاب نکاح خواهد آمد. و در حدیث موثق کالصحیح از اسحاق بن عمار از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که هر گاه دو مؤمن یکدیگر را ملاقات کنند و دست در گردن یکدیگر کنند رحمت
الهی ایشان را فرا میگیرد و اگر هم را در بغل گیرند و قصد ایشان رضاي الهی باشد و هیچ غرضی از اغراض دنیوي نداشته باشند
خطاب میرسد به ایشان که گناهان شما آمرزیده شد من بعد عمل را از سر گیرید و کار بد مکنید و چون شروع در گفتگو
میکنند فرشتگان به یک دیگر میگویند که دور شوید شاید که ایشان را سري باشد که حق سبحانه و تعالی بر ایشان پوشانیده
باشد آن را گفتم فداي تو گردم پس در آن وقت بر ایشان ملائکه نمینویسند و حال آن که حق سبحانه و تعالی فرموده است که
بنده سخنی نمیگوید مگر آن که نزد او ناظري هست پس حضرت آهی سرد از سینه کشیدند و به گریه افتادند تا آن که محاسن
مبارك آن حضرت تر شد و فرمودند که اي اسحاق غرض الهی از دور کردن فرشتگان تعظیم مؤمن است و اگر ایشان نشنوند و
ننویسند خداوندي که عالم السر و الخفیاتست میداند و بر ایشان حفظ مینماید. و در حدیث قوي از حضرت امام محمد باقر و
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما وارد شده است که هر مؤمنی که به زیارت برادر مؤمن خود رود و حق برادر مؤمن را
صفحه 64 از 238
داند حق سبحانه و تعالی بنویسد از جهت او بعدد هر گامی یک حسنه و محو کند یک گناه و بلند کند یک درجه او را و چون در
خانه او را بزند درهاي آسمان از جهت او گشوده شود و چون یکدیگر را ملاقات کنند و مصافحه کنند و دست در گردن یکدیگر
کنند حق سبحانه و تعالی نظر شفقتص: 118 و مرحمت به ایشان فرماید و فخر نماید به ایشان با فرشتگان
و فرماید که نظر کنید باین دو بنده من که زیارت یکدیگر کردند و با هم محبت نمودند از جهت رضاي من بر من لازمست که
ایشان را به آتش دوزخ عذاب نکنم بعد از این کاري که ایشان کردند پس چون از یکدیگر جدا شوند مشایعت کنند فرشتگان
زیارت کننده را بعدد هر نفس و گامی که برداشته است و بعدد هر سخنی که با او کرده است و این فرشتگان او را حفظ نمایند از
بلاهاي دنیا و مهلکههاي روز قیامت تا شب آینده و اگر در این میان بمیرد او را حساب نکنند و اگر آن مؤمنی که به زیارت او
آمده است این مؤمن حق زیارت کننده خود را بداند و تعظیم او بکند از استقبال و مشایعت و ضیافت و غیر اینها هر ثوابی که به
زایر کرامت کردند به مزور نیز کرامت خواهند کرد.
[بوسیدن پیشانی و دست مؤمن]
و ظاهرا دست به گردن کردن و در بغل گرفتن وقتی است که بعد عهدي شده باشد و مدتی گذشته باشد که هم را ندیده باشند
خصوصا اگر از حج یا زیارات ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم برگشته باشند چنانکه در تفسیر حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه
علیه موجود است که آن حضرت از آباي بزرگوار خود از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهم روایت کرده است و عامه نیز
روایت کردهاند در صحاح خود که چون حضرت جعفر طیار از حبشه میآمدند در روز فتح خیبر به آن حضرت رسیدند حضرت
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله برخاستند و دوازده گام استقبال او فرمودند و دست در گردن او کردند و میان هر دو چشم جعفر را
بوسیدند و گریستند از خوشحالی و فرمودند که نمیدانم به کدام یک از این دو نعمت خوشحالتر باشم آیا به آمدن تو اي جعفر یا
به فتحی که حق سبحانه و تعالی مرا کرامت فرمود بر دست برادرت و باز گریستند از خوشحالی و در باب سفر حج و غیر آن نیز
خواهد آمد.ص: 119 و از این خبر و اخبار دیگر ظاهر میشود که مؤمنان پیشانی هم را ببوسند و بر رو نیز
وارد شده است و لب را نبوسند مگر لب زن و لب طفل صغیر را. و در حدیث حسن کالصحیح وارد است از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که نمیتوان بوسید سر کسی را و دست کسی را الا سر و دست حضرت سید المرسلین صلی
اللَّه علیه و آله را یا کسی را که مقصود از او حضرت رسول اللَّه باشد مثل ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم به اجماع علما و مثل
سادات به اعتبار انتساب خویشی و فرزندي آن حضرت و مثل علماء صالحین به اعتبار وراثت آن حضرت بر احتمالی که خالی از
قوتی نیست پس اگر دست ایشان را بوسند این قصد کنند که دست ایشان را میبوسم به اعتبار انتساب ایشان به آن حضرت صلوات
اللَّه علیه و آله و دور نیست که صلحا را نیز توان دست بوسیدن به اعتبار متابعت ایشان آن حضرت را و اگر دست غیر معصوم را
نبوسند بهتر است. چنانکه در حدیث قوي کالصحیح وارد است از علی بن مزید که داخل شدم بر حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه و دست آن حضرت را بوسیدم حضرت فرمودند که به درستی که خوب نیست دست بوسیدن مگر نبی یا وصی نبی را.
[نفع رساندن به مؤمنین]
و در حدیث صحیح از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که آن حضرت فرمودند که هر که مؤمنی را خوشحال
گرداند پس بتحقیق که مرا خوشحال گردانیده است و هر که مرا مسرور گرداند حق سبحانه و تعالی را مسرور گردانیده است باین
معنی که سرور حضرت سرور خداست و از براي خداست یا آن که حق سبحانه و تعالی ثواب غیر متناهی به او کرامت کند که ثمره
صفحه 65 از 238
سرور است.ص: 120 و در حدیث حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول
است که حق سبحانه و تعالی وحی کرد به حضرت داود صلوات اللَّه علیه که بسیار است که بنده از بندگان من حسنه به نزد من
آورد و من بهشت را بر او مباح میکنم که در هر جاي بهشت که خواهد ساکن شود. و در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه وارد است که فرمودند که دوستترین اعمال نزد حق سبحانه و تعالی خوشحالی است که بدل مؤمنی برسانی به آن که او
را سیر گردانی یا غم او را بر طرف سازي یا دین او را ادا نمائی. و در حدیث حسن کالصحیح وارد است که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون حق سبحانه و تعالی مؤمن را از قبر بیرون آورد صورت مثالی پیش پیش او رود و چون
مؤمن بهر هول و ترسی از هولهاي قیامت رسد آن مثال به او گوید که مترس و اندوهناك مباش و بشارت باد ترا به سرور و
خوشحالی و کرامتهاي الهی تا او را در مقام حساب بدارند و حق سبحانه و تعالی او را حساب کند حسابی آسان و امر کنند او را به
بهشت رفتن و متوجه بهشت شود و مثال پیش پیش او باشد پس مؤمن به آن مثال گوید که تو نیکو شخصی بودي که با من از قبر
بیرون آمدي و همیشه مرا بشارت میدادي به خوشحالی و کرامت الهی تا آن که عاقبت به بهشت رسیدم بگو تو کیستی گوید که
من سرور و خوشحالیام که در دار دنیا برادر مؤمنت را به آن خوشحال ساختی حق سبحانه و تعالی مرا از آن سرور آفریده است تا
ترا خوشحال گردانم. و در حدیث قوي کالصحیح از ابان بن تغلب و کالصحیح از حکم بن مسکین نیز از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه قریب باین وارد شده است و بعد از این کتاب در تجارت نیز خواهد آمد و احادیث ثواب قضاي حاجت مؤمنان در لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 121 کتاب حج خواهد آمد. و در اخبار کالصحاح از حضرت سید الانبیاء و المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
وارد است که فرمودند که خلایق عیال حق سبحانه و تعالیاند پس محبوبترین خلق بسوي حق سبحانه و تعالی آن کسی است که
نفع به عیال الهی بیشتر رساند. و از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله پرسیدند که محبوبترین خلایق به نزد حق سبحانه کیست
حضرت فرمودند که هر که نفع او به مردم بیشتر رسد و حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر که غم مسلمانان ندارد او
مسلمان نیست و هر که فریاد رسی خواهد و کسی بشنود فریاد او را و مدد او نکند مسلمان نیست. و فرمودند که هر که بلاي آبی یا
آتشی را از مسلمانان دفع کند بهشت او را واجب شود. و آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که بهترین عابدان کسی است که
کینه مسلمانان نداشته باشد و خیر خواه مسلمانان باشد. و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که بر تو باد که از
براي خدا خیر خواه خلایق باشی و در روز قیامت ثواب هیچ عملی باین ثواب نمیرسد. و در حدیث صحیح از حضرت کلام اللَّه
الناطق جعفر بن محمد الصادق صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که مؤمن با مؤمن مانند اعضاي یک بدنند که هر یک
زینت دیگري است و بکار دیگري میآید و اگر عضوي بدرد آید باقی اعضا نیز الم آن را مییابند و روحهاي ایشان از یک طینت
مخلوقند و به درستی که روح مؤمن بجناب اقدس الهی ربطش بیشتر از شعاع آفتابست به آفتاب. و در حدیث صحیح از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقول است که مؤمن برادر مؤمن است چشم اوست و دلیل و راهنماي اوست او را خیانت نمیکند و لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 122 ظلم نمیکند و بدخواه او نیست و خلف وعده او نمیکند. و در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه منقول است که مسلمانان برادران یکدیگرند برادر خود را ظلم نمیکنند و او را در بلاها نمیگذارند بلکه مدد میکنند. و
در حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که جمعی از مسلمانان به سفري رفتند و راه را گم کردند و
تشنگی بر ایشان غلبه کرد به زیر سایه درختان قرار گرفتند دیدند که مردي پیر سفید پوش به نزد ایشان آمد و گفت برخیزید این
آب است و باکی نیست بر شما ایشان برخاستند و آب خوردند و سیراب شدند و به او گفتند تو کیستی که حق سبحانه و تعالی ترا
رحمت کند او گفت که من از جنیانم که با حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بیعت کردهام و از آن حضرت صلی اللَّه و
آله شنیدهام که مؤمن برادر مؤمن است و چشم اوست و راهنماي اوست پس روا نباشد که من بر حال شما مطلع شوم و بگذارم که
هلاك شوید. و در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد است که بر مؤمنان لازمست که سعی بسیار کنند در اتحاد و
صفحه 66 از 238
آمد و رفت و مدد یکدیگر کردن بر مهربانی و احسان کردن بمال خود بر محتاجان و همه با هم مهربانی کردن تا چنان باشید که
همه بر هم رحمت کنید و هر چه را نتوانید که اعانت ایشان «1» حق سبحانه و تعالی شما را به آن امر فرموده است که: رُحَماءُ بَیْنَهُمْ
کنید غم آن داشته باشید که از جائی دیگر از جهت ایشان سعی کنید چنانکه انصار در زمان حضرت سید کاینات صلی اللَّه علیه و
آله سر میکردند با مهاجران اهل مکه و غیر ایشان حق سبحانه و تعالی مدح ایشان فرموده است که:ص:
یعنی دیگران را بر خود مقدم میدارند هر چند خود به آن احتیاج داشته «1» 123 وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَ ۀٌ
باشند. و در احادیث صحیحه از آن حضرت وارد شده است که به اصحاب خود مکرر میفرمودند که از حق سبحانه و تعالی بترسید
و همه برادران باشید و به یک دیگر نیکی کنید و با هم دوستی کنید از جهت رضاي الهی و با هم نزدیکی کنید و بر یکدیگر رحم
کنید و زیارت یکدیگر بکنید و هم را ملاقات کنید و احادیث ما را به یک دیگر نقل کنید و مذهب تشیع را زنده کنید به آن. و در
حدیث صحیح از عیسی بن ابی منصور منقولست که من و عبد اللَّه بن ابی یعفور و عبد اللَّه بن طلحه در خدمت حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه بودیم که حضرت رو بعبد اللَّه بن ابی یعفور کردند و فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله فرمودند که شش خصلت است که هر که این شش خصلت در او باشد فرداي قیامت از جمله اصحاب دست راست عرش باشد
که حق سبحانه و تعالی مدح ایشان را در قرآن مجید کرده است عبد اللَّه گفت فداي تو گردم آن شش خصلت کدامست؟ حضرت
فرمودند که آنست که از براي برادر مسلمان خود دوست دارد چیزي را که از جهت عزیزترین اهل خود دوست میدارد و نخواهد
از جهت برادر مسلمان خود چیزي را که نخواهد از جهت عزیزترین اهل خود، و آن چه شرط دوستی است با برادر خود به جا آورد
پس عبد اللَّه به گریه افتاد و گفت چگونه کند حضرت فرمودند که اي پسر ابی یعفور هر گاه خیر خواه ایشان است تا میتواند در
، دفع غم ایشان میکوشد و اگر خوشحال باشند او خوشحال خواهد بود و اگر اندهناك باشند او اندوهناك لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 124 خواهد بود و اگر چیزي داشته باشد یا قدرتی که غم او را به آن برطرف کند بکند و اگر نه از جهت او دعا کند پس
حضرت فرمودند که این شش چیز سه چیزش تعلق به شما دارد و سه چیزش متعلق است بما پس چون آن حضرت صلی اللَّه علیه و
آله سه چیز ایشان را فرموده بودند فرمودند که سه چیز ما آنست که افضلیت ما را بر عالمیان بدانید که مستلزم معرفت امامتست، و
دویم آن که از عقیب ما بیایید یعنی متابعت ما کنید، و سیم انتظار کشیدن عاقبت ما را که حق سبحانه و تعالی به ایشان وعده فرموده
است پس جمعی که چنین باشند نزد انبیا و اوصیا خواهند بود و جمعی که رتبه ایشان از این جماعت پستتر باشد از نور ایشان
روشنی یابند.
[در ظهور حضرت مهدي]
و اما آن جماعتی که از دست راست عرش خواهند بود اگر جمعی که از ایشان پستتر باشند رتبه آنها را به بینند زندگانی ایشان
گوارا نباشد بر ایشان از بسیاري فضل ایشان پس عبد اللَّه گفت که چرا ایشان را نبینند و حال آن که ایشان از دست راست عرش
خواهند بود حضرت فرمودند که اي پسر ابی یعفور ایشان به سبب انواري که حق سبحانه و تعالی به ایشان کرامت کرده است کرده
محجوب باشند نشنیده که حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرموده است که حق سبحانه و تعالی را خلقی چند هست که
ایشان در دست راست عرش باشند و دست راست انبیا و اوصیا که روي ایشان از برف سفیدتر باشد و از آفتاب چاشت روشنتر و
پرسند خلایق که ایشان کیستند به ایشان گویند که اینها جمعیاند که با یکدیگر محبت کردهاند بمال حلالی که حق سبحانه و
تعالی به ایشان داده بود. و اما وعده و عاقبت ایشان در این آیه است که وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُواص: 125 مِنْکُمْ
یعنی حق سبحانه و تعالی وعده داده است آن جماعتی را از شما که ایمان به خدا و «1» وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ
رسول آوردهاند و اعمال صالح کردهاند که ایشان را خلیفه خود سازد در زمین و تمکین دهد از براي ایشان راضی شده است و
صفحه 67 از 238
مبدل سازد ایشان را بدل از خوف ایمنی که همگی عبادت من کنند و هیچ شرك نیاورند. و احادیث متواتره از حضرت سید
المرسلین و ائمه طاهرین وارد است که این در زمان خروج قایم آل محمد صلوات اللَّه علیهم خواهد بود چون تا زمان آن حضرت
خوف مسلمانان از کفار زایل نشده است تا حال و نخواهد شد. و خلافی نیست در میان شیعه و سنی که مهدي (ع) خروج خواهد
کرد و در صحاح ایشان متواتر است و آن که بلفظ جمع واقع شده است بنا بر آنست که حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم
همه زنده خواهند شد و حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه با اولیاء اللَّه که در خدمت حضرتند جهاد خواهند فرمود و ائمه هدي
در اطراف عالم هدایت عالمیان خواهند کرد و حق سبحانه و تعالی در آیه دیگر فرموده است که وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّۀٍ فَوْجاً مِمَّنْ
یعنی روزي باشد که ما برانگیزانیم از هر امتی طایفه را از آن جمعی که آیات ما را باور نداشتند و «2» یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ
فرشتگان عذاب ایشان را احاطه کرده باشند. و نزد شیعه خلافی نیست در آن که مراد از این روز روزیست که حضرت صاحب الامر
(ع) خروج فرماید چون روز قیامت همه کس محشور خواهند شد و در رجعت صغري جمعی از مؤمنان را حشر خواهند کرد که در
دار دنیا انتظارص: 126 خروج آن حضرت کشیده باشند و جمعی از کفار را حشر نمایند که در مقام قتل و
قمع ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم بوده باشند یا خواص شیعیان ایشان را آزار کرده باشند. و احادیث متواتره در رجعت واقع شده
است و قدماء علماء شیعه هر یک کتابی علی حده در رجعت تصنیف کردهاند و اگر کسی خواهد تعداد ایشان را رجوع کند به
فهرست شیخ الطائفه و فهرست شیخ نجاشی که در ضمن شمردن کتابهاي علماي شیعه و محدثین شیعه در بسیاري هست که: له
کتاب فی الرّجعۀ و له کتاب فی المتعۀ با آن که در قرآن مجید حکایت رجعت عزیر و ارمیا و مبعوث گردانیدن قوم ایشان هست
دیگر حکایت «1» چنانکه فرموده است أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَ ذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ
هفتاد کسی که با حضرت موسی به کوه طور رفته بودند و طلب رؤیت الهی کردند و حق سبحانه و تعالی صاعقه فرستاد که همه
سوختند و حضرت موسی دعا کرد تا همه زنده شدند. و در صحاح سته روایت کردهاند بطرق متکثره که حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر چه در بنی اسرائیل واقع شده است در امت من واقع خواهد شد. و این حدیث در کتاب صلاة
خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی و انکار رجعت صغري مثل انکار رجعت کبري است که کفار میکردند.
[حقوق مؤمن بر مؤمن]
و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که هیچ بندگی حق سبحانه و تعالی بهتر از
اداء حق برادر مؤمن نیست.ص: 127 و در دو حدیث موثق کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد
است که فرمودند که از جمله حقوق برادر مسلمان بر برادر مسلمان آنست که چون به او رسد سلام بکند و چون بیمار شود به
عیادت او برود و چون غایب باشد خیر خواهی او به جا آورد و چون عطسه کند تسمیت او بکند و چون او را به ضیافت بطلبد
اجابت او بکند و چون بمیرد به جنازه او حاضر شود. و بطرق قویه کالصحیح از معلی بن خنیس از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه منقولست که گفتم حق مؤمن بر مؤمن کدامست حضرت فرمودند که هفت حق واجبست که هر یک واجبست که اگر
یکی از آنها را ضایع گرداند از دوستی حق سبحانه و تعالی یا از حفظ و حمایت و اطاعت او بیرون میرود و حق سبحانه و تعالی را
نسبت به او لطفی نخواهد بود گفتم فداي تو گردم آنها کدامست؟ حضرت فرمودند که بر تو میترسم که این حقوق را ضایع
گردانی و حفظ نکنی و بدانی و به آن عمل نکنی من گفتم که قوتی نیست کسی را بر کاري مگر به قوت و عون الهی حضرت
فرمودند که سهلترین آن اینست که از براي او دوست داري آن چه براي خود دوست میداري و نخواهی از جهت او آن چه
نخواهی از جهت خود. و حق دویم آنست که او را از خود آزرده نکنی و متابعت خوشنودي او کنی و امر او را اطاعت کنی. و حق
سیم آن که او را یاوري کنی به جان و مال و زبان و دست و پایت. و حق چهارم آن که تو چشم او باشی یعنی در دیدن عیبها از
صفحه 68 از 238
جهت اصلاح و رفع آن و دلیل و راهنماي او باشی و آینه او باشی که به او نمائی خوب و بد او را. و حق پنجم آن که تو سیر نباشی
و او گرسنه و سیراب نشوي در وقتی کهص: 128 او تشنه باشد بلکه قدري بخوري و باقی را به او دهی و تو
پوشیده نباشی و او برهنه باشد. و حق ششم آن که اگر ترا کنیزي خدمتکار باشد و برادرت را نباشد پس واجبست که او را بفرستی
که جامهاش را بشوید و طعام او را بپزد و فرش خواب او را بیندازد و برچیند. و حق هفتم آنست که قسم او را درست کنی که اگر
ترا قسم دهد که و اللَّه چنین کن بکنی اگر مشروع باشد، و اگر ترا به ضیافت یا غیر آن بخواند اجابت کنی و اگر بیمار شود عیادت
او کنی و اگر بمیرد به جنازهاش حاضر شوي و اگر یابی که حاجتی به تو دارد حاجتش را بر آوري و نگذاري که آن را از تو طلب
کند بلکه پیش دستی کنی در بر آوردن حاجت او پس هر گاه چنین کنی دوستی خود را به دوستی او وصل کرده و دوستی او را به
دوستی حق سبحانه و تعالی یعنی شروط محبت مؤمن که از جمله شروط محبت الهی است به جا آورده خواهی بود. و در دو حدیث
کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که مؤمن را بر مؤمن هفت حق واجب هست که حق سبحانه و
تعالی آنها را واجب گردانیده است و مؤمن را از آن سؤال خواهد کرد: اول آن که در برابر تعظیم او کنی و دوستی او را در دل
خود نگاه داري، و در مال او را با خود برابر کنی یا اعانت کنی او را بمال خودت، و از براي او همان خواهی که از براي خود
میخواهی، و غیبت او را بر خود حرام کنی یعنی نکنی و نشنوي، و در مرض به عیادت او بروي، و تشییع جنازه او بکنی، و بعد از
مردن او نگویی مگر خیر او را. و در حدیث حسن کالصحیح یا صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیهص:
129 منقول است که فرمودند که حق مسلمان بر مسلمان آنست که او سیر نباشد و برادرش گرسنه باشد، و او سیراب نشود و
برادرش تشنه باشد، و پوشیده نباشد و برادر مؤمنش برهنه باشد پس چه عظیم است حق مسلمان بر برادر مسلمانش و حضرت
فرمودند که دوست دار از جهت برادر مسلمان آن چه دوست میداري از جهت خودت، و اگر احتیاجی داشته باشی از او سؤال
کن، و اگر او سؤال کند بده، و از خوبی به او دل گیر مشو و او نیز ملال نگیرد از خوبی کردن با تو، و یاور او باش که او معین و
یاور تست، و اگر غایب شود حفظ او کن در غیبتش یعنی حرف بد او را مشنو، و اعانت بازماندگان او بکن، و اگر از سفر بیاید به
زیارت او برو و تعظیم و اکرام او بکن که او از تست و تو از اویی پس اگر از تو آزرده باشد از او جدا مشو تا آزردگی را از
خاطرش بیرون کنی، و اگر به او خوبی برسد حمد الهی بکن، و اگر مبتلا شود به بلائی مددش کن، و اگر در سختی گرفتار شود او
را یاري کن، و اگر شخصی به برادر مؤمنش بگوید اف دوستی را قطع کرده است و اگر به برادرش بگوید که دشمن منی یکی از
این دو کافرند زیرا که اگر راست گفته است آن که دشمن است در حکم کافر است، و اگر دروغ گفته است این کافر شده است
که افترا بر او بسته است، و اگر او را تهمتی زند ایمان در دل او گداخته میشود چنانکه نمک در آب میگدازد. و راوي گفت که
شخصی از آن حضرت نقل کرد که فرمودند که نور مؤمن روشنی میدهد اهل آسمان را چنانکه ستارههاي آسمان روشنایی
میدهند اهل زمین را و حضرت فرمودند که مؤمن دوست حق سبحانه و تعالی است و خدا او را یاور است و هر چه چیز اوست پیش
او میآورد و مؤمن نمیگوید بر حق سبحانه و تعالی مگر آن چه را حق است و از غیر او نمیترسد و امثال این اخبار زیاده از حد و
حصر است و بعد از این نیز خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی.
[و اما شروط عیادت]
و اما شروط عیادت پس سنت است که بسیار ننشیند پیش بیمار چنانکه در حدیث حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه وارد است که عیادت بقدر فواق شتر است و آن چنان است که چون پاره از شیر میدوشند چند دقیقه صبر میکنند
تا شیر به پستان میآید، یا بمقدار زمان دوشیدن شتر است و آن نیز نزدیک به آن است و این تردید ممکن است که از حضرت
باشد یا از راوي که نمیداند که حضرت کدام یک را فرمودند و بر هر حالی محتمل است که مراد این مقدار باشد یا کنایه از قلت
صفحه 69 از 238
باشد چنانکه در حدیث قوي کالصحیح از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که از که عیادت
کنندگان بیمار کسی اجرش بیشتر است نزد حق سبحانه و تعالی که چون عیادت کند زود برخیزد مگر آن که بیمار خواهد که او
بنشیند و التماس کند و فرمودند که از تمامی عیادت آنست که کسی که عیادت کند یکی از دستهاي خود را بر دست دیگر گذارد
یا بر پیشانی خود و ظاهرا غرض از این اظهار آزردگی است اما در این بلاد اگر کسی چنین کند خوف بیمار زیاد میشود خصوصا
هر گاه عیادت کننده طبیب باشد. و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که تمامی عیادت بیمار به آن است که
دست بر ذراع او که آرنج است بگذاري و زود برخیزي به درستی که عیادت احمق بر بیمار سختتر است از بیماري که دارد و
حکایت کري که به عیادت بیمار رفت مشهور است. و در حدیث دیگر آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که تمامی عیادت آن
است که دست خود را بر بیمار بگذاري و فرمودند که عیادتی نیست در درد چشم و در کمتر از سه روز عیادت نیست ظاهرا در اول
بیماري مراد باشد که بعد از سه روز به عیادت رود و بعد از آن هر روز سنت است و چونص: 131 مدتی
بگذرد دیگر یک روز نه یک روز سنت است و چون بسیار طول به همرساند بیمار را با عیال خود میباید گذاشت و ترك عیادت
میباید کرد. و منقولست که جمعی از آزاد کردهاي حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه به عیادت آزاد کرده آن حضرت
میرفتند در اثناي راه به آن حضرت صلوات اللَّه علیه رسیدند پس حضرت به ایشان فرمود که کجا میروید گفتند به عیادت فلان
میرویم حضرت فرمودند که بایستید ایستادند پس حضرت فرمودند که هیچ یک از شما سیبی یا بهی یا نارنجی یا پاره از بوي
خوش یا پاره از عود بخور دارید ایشان گفتند چیزي با خود نداریم حضرت فرمودند که نمیدانید که بیمار خوشحال میشود که
چیزي از اینها و امثال اینها از جهت او ببرند. و سنت است که حمد از جهت شفاي بیمار بخوانند چنانکه در حدیث معتبر از حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد است که هر کس را سوره حمد شفا ندهد هیچ چیز سبب شفاي او نخواهد شد. و در حدیث
حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که اگر سوره حمد را هفتاد بار بر مرده بخوانم
و زنده شود در آن تعجبی نیست و فرمودند که نخواندم سوره حمد را هفتاد مرتبه بر هیچ دردي مگر آن که ساکن شد و این بنده
زیاده از هزار بیماري که اکثر را گمان داشتند که محتضر است حتی اطبا عیادت نمودم و هفتاد حمد خواندم و حق سبحانه و تعالی
شفا داد و به یک مرتبه حمد با توجه نیز حق سبحانه و تعالی شفا داده است و اگر بیماري سهل است بنده به یک مرتبه اکتفا میکنم
و اگر وسط است هفت مرتبه میخوانم، و حدیث هفت مظنون منست و الحال یقین ندارم، و هم چنین چهل مرتبه میخوانم وقتی
که شدیدتر باشد، و اگر بسیار شدید باشد هفتاد مرتبه میخوانم و حصر تجربه نمیتوانم کرد، و عموم حدیث اول شامل لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 132 همه هست اگر چه حدیث نباشد و اللَّه تعالی یعلم.
[دعاهاي مجرب هنگام مرض]
و از جمله مجربات دعاي گندم است که در حدیث صحیح از داود بن زربی وارد شده است که گفت در مدینه بیمار شدم بیماري
سخت خبر کوفت من به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه رسید بمن نوشتند که خبر بمن رسید که بیماري یک صاع از
گندم بخر و آن یکمن تبریز است و چهارده مثقال صیرفی و ربع مثقال و بر پشت بخواب و گندم را بر سینهات بریز تا متفرق شود و
بگو اللَّهمّ انی أسألک باسمک الّذي اذا سالک به المضطرّ کشفت ما به من ضرّ و مکّنت له فی الارض و جعلته خلیفتک علی
خلقک ان تصلّی علی محمّد و آل محمّد و ان تعافینی من علّتی. بعد از آن درست بنشین و گندم را از دور خود جمع کن و همین
دعا را بخوان و چهار حصه کن و هر مدي را به مسکینی بده و این دعا را بخوان در وقت دادن به مسکین. داود گفت چنین کردم و
گویا که دست و پاي مرا بسته بودند و گشاده شد و بسیار کسی کردند و منتفع شدند. و بنده محمد تقی حصر نمیتوانم کرد آن
چه را باین عمل شفا یافتند و چون میباید که هر چه فرمودهاند چنان کنند از آن جمله خریدن گندم است بهتر آنست که بخرند هر
صفحه 70 از 238
چند گندم داشته باشند و یک صاع بخرند و زیاد و کم نباشد و بیمار بخرد و دیگري نخرد و خود بر سینه خود بریزد با امکان و
خود گندم را جمع کند و خود چهار قسمت صحیح کند و خود دعا بخواند در وقت ریختن و در وقت قسمت کردن نیز دعا بخواند
و بهتر آنست که خود به مسکین دهد و در وقت دادن دعا بخواند و اگر خود نتواند خواندن تلقینش کنند که بخواند و اگر بیهوش
، باشد دیگران نیز میتوانند خواند. اما معنی دعا اینست که خداوندا به درستی که من ترا سؤال میکنم بحق لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 133 اسم اعظمی که هر گاه مضطري ترا به آن اسم خواند که اولش حضرت ایوب علی نبینا و علیه السلام بود و چون خواند
مشقت و محنت او را بر طرف کردي و او را تمکین دادي در زمین به نبوت و او را خلیفه خود گردانیدي چون پیغمبران خلیفهاي
الهیاند سؤال میکنم که صلوات بر محمد و آل محمد بفرستی و مرا عافیت و شفا دهی از این بیماري. و در حدیث صحیح از
زراره از احدهما صلوات اللَّه علیهما منقول است که فرمودند که هر گاه بر بیماري داخل شوي این دعا را هفت مرتبه بخوان که:
اعیذك باللَّه العظیم ربّ العرش العظیم من شرّ کلّ عرق نعّار و من شرّ حرّ النّار یعنی ترا در پناه خداوند عظیم که آفریدهگار عرش
بزرگوار است در میآورم یعنی از حق سبحانه و تعالی طلب میکنم که ترا در پناه خود در آورد از شر هر رگی که خونش زیاده
باشد و از شر گرمی آتش دوزخ یا اعم از آن و از آتش تب سوزان. و در حدیث صحیح از هشام ابن سالم منقولست که حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که این دعا را بر بیمار بخوان یا منزل الشّ فاء و مذهب الدّاء انزل علی ما بی من داء شفاء
یعنی اي خداوندي که شفا را تو میفرستی و درد را تو بر طرف میکنی شفایی بدرد من فرست. و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
منقولست که دست خود را بر موضع درد گذار و این دعا را سه مرتبه بخوان اللَّهمّ انی أسألک بحقّ القرآن العظیم الّذي نزل به
الرّوح الامین و هو عندك فی امّ الکتاب علی حکیم ان تشفینی بشفائک و تداوینی بدوائک و تعافینی من بلائک و تصلّی علی
محمّد و آله. و در حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولستص: 134 که هر گاه
کسی بیمار باشد این دعا را بخواند بسم اللَّه و باللَّه و محمّد رسول اللَّه اعوذ بعزّة اللَّه و اعوذ بقدرة اللَّه علی ما یشاء من شرّ ما أجد و
ما احذر. و نیز فرمودند که بیمار بخواند که اللَّهمّ انی أسألک تعجیل عافیتک و صبرا علی بلیّتک و خروجا إلی رحمتک. دیگر از
جهت درد زانو فرمودند که چون از نماز فارغ شوي این دعا را بخوان یا اجود من اعطی و یا خیر من سئل و یا ارحم من استرحم
ارحم ضعفی و قلّۀ حیلتی و اعفنی من وجعی راوي گفت که تا خواندم شفا یافتم. و بسند موثق از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
منقولست که هر گاه شخصی را ببینی که به بلائی مبتلا شده است این دعا را بخوان و چنان مکن که او بشنود. الحمد اللَّه الّذي
عافانی ممّا ابتلاك به و ف ّ ض لنی علیک و علی کثیر من خلقک. و از جهت هر بیماري و دردي این دعا منقولست و مجربست که
اللَّهمّ بجاه محمّد و آله الطّاهرین اشفنی و عافنی و دعاها بسیار است خصوصا دعاهاي منقوله از اهل بیت صلوات اللَّه علیهم. و در
صحیفه کامله دو دعاي کامل از جهت خصوص مرض واقع شده است و لیکن خواستیم که خالی نباشد این کتاب از آن قلیلی
مذکور شد از مجربات.
[آداب احتضار و دعاهاي آن و تلقین کردن]
(قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه انّ رسول اللَّه علیه و آله دخل علی رجل من بنی هاشم و هو فی النّزع فقال له قل لا اله الّا اللَّه الحلیم
الکریم لا اله الّا اللَّه العلیّ العظیم سبحان اللَّه ربّ السّماوات السّبع و ربّ الارضین السّبع و ما فیهنّ و ما بینهنّ و ما تحتهنّ و ربّ
العرش العظیم و سلام علی المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین فقالها فقال رسول اللَّه صلّی اللَّهص: 135 علیه
و آله الحمد للّه الّذي استنقذه من النّار) کلینی بسند حسن کالصحیح از حلبی روایت کرده است و سند صدوق به حلبی صحیح است
که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله داخل شدند بر شخصی از
فرزندان هاشم و او در جان کندن بود حضرت فرمودند که بگو کلمات فرج را پس آن مرد گفت حضرت فرمودند که الحمد للّه
صفحه 71 از 238
یعنی جمیع ثناها مخصوص خداوندیست که او را خلاصی داد از آتش دوزخ. و اما ترجمه کلمات فرج اینست که نیست معبودي
که سزاي پرستش باشد مگر ذات واجب الوجودي که مستجمع جمیع کمالاتست و صفات کمالیه او عین ذات مقدس او است و
حلیم است که عاصیان را بر عصیان زود نمیگیرد، و کریم است یعنی خوبیها ذاتی او راست و بس و یا آن که احسان و انعام او
جمیع عالمیان را فرا گرفته است و ظاهرا هر دو معنی مراد است، نیست خداوندي بجز خداوند عالمیان که بلند مرتبه است به آن که
واجب بالذاتست و وجود محض است و علم محض است و قدرت محض است یا رفعتش از آن بلندتر است که عقول کمل بذات
مقدس او تواند رسید و بزرگوار و عظیم الشأن است به اعتبار قدرت کامله که هر چه اراده فرماید چنان میشود یا آن که عظمت
ذات و صفات و افعال او از آن بالاتر است که عقول انبیا و اوصیا به او توانند رسید، منزه و پاك میدانم خداوند عالمیان را از هر
چه لایق بذات و صفات و افعال او نیست آن خداوندي که آفریننده و تربیت کننده هفت آسمان و هفت زمین است اما هفت آسمان
آن فلک قمر است و عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتري و زحل، و اما هفت زمین پس از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه
منقولست که این زمین زمین آسمان اول است و پشت آسمان اول زمین آسمان دویم است و هم چنین تا به آسمان هفتم. لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 136 و بعضی گفتهاند که مراد هفت اقلیم است چنانکه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد
است که دنیا هفت اقلیم است یاجوج و ماجوج و روم و چین و زنگی و قوم موسی و اقلیمهاي بابل که هفت اقلیم مشهور است میان
منجمین. و محتمل است که هفت اقلیم متعارف مراد باشد و ظاهر حدیث زینب عطاره آنست که زمین مثل آسمان هفت طبقه است
و پروردگار آن چه در آسمانها و زمینها است از فرشتگان و جنیان و کواکب و نباتات و حیوانات بلکه جمادات نیز و آن چه در
میان اینهاست از هوا و بخار و زمهریر و کره نار و ملائکه و جن و پرندگان و آن چه در زیر زمینها است از گاو و ماهی و ثري بنا بر
آن که و ما تحتهن باشد و اکثر نسخ ندارد. و آن خداوندي که پروردگار عرش عظیم است و مشهور میان علما آنست که عرش
فلک نهم است و کرسی فلک هشتم و گاه هست که فلک نهم را کرسی نیز میگویند و عرش را اطلاق میکنند بر علم الهی و بر
دل مؤمنان کمّل و بر جمیع مکونات چون همه مظهر اسماي الهی و مظهر صفات کمالیه الهیاند. و سلام و رحمت الهی بر پیغمبران
باد که فرستاده الهیاند بخلق یا پیغمبرانی که دینی یا کتابی داشتهاند و آنها سیصد و سیزده پیغمبرند و قصد همه کردن اولی است و
عبارت سلام علی المرسلین در این حدیث و احادیث دیگر که محمد بن یعقوب کلینی ذکر کرده است در این باب و در باب قنوت
نیست و ممکن است که در کتاب حلبی بوده باشد و از روات افتاده باشد و لیکن در فقه رضوي هست در تلقین میت بعید نیست که
از این جهت صدوق زیاد کرده باشد، و جمیع حمدها و ثناها مخصوص خداوندیست که آفریننده و پرورش دهنده عالمیانست.
ص: 137 و در حدیث حسن کالصحیح از زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد است که
فرمودند که هر گاه ببینید که شخصی جان میکند تلقین کنید او را یعنی بگوئید تا بگوید اگر تواند و اگر نه نزد او بخوانید کلمات
فرج را و عبارت سابق را ذکر کردند و باین اعتبار کلمات فرج میگویند او را که نسبت به محتضر فرج میدهد و ظاهرا در هر غمی
و المی نافع است و احتضار یک فرد آنست. (و هذه الکلمات هی کلمات الفرج) و این کلمات کلماتی است که از جهت هر فرجی
نافع است یا مسمی است به کلمات فرج چنانکه در حدیث زراره وارد شده است و گذشت و کلینی از قداح روایت کرده است که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه میفرمودند که هر گاه حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه تلقین میفرمودند هر یک
از اهل خانه خود را که نزدیک به مردن میرسیدند و حضرت بعد از تلقین کلمات فرج میفرمودند که خاطر جمع دار که دیگر بر
تو غمی نیست. (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه انّکم تلقّنون موتاکم لا اله الّا اللَّه عند الموت و نحن نلقّن موتانا محمّد رسول اللَّه) و
در حدیث حسن کالصحیح از محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر و در حسن کالصحیح از حفص پسر بختري از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما منقولست که فرمودند که شما مردگان خود را یعنی کسانی که نزدیک به مرگ شده باشند از شما
تلقین میکنید که کلمه لا اله الّا اللَّه بگویند و ما مردگان خود را تلقین میکنیم که کلمه محمّد رسول اللَّه بگویند. محتمل است که
صفحه 72 از 238
خطاب با سنیان باشد که ایشان تلقین کلمه توحید میکنند و بس حضرت میفرمایند که ما رسالت را ضم میکنیم تا شهادتین باشد
چون درص: 138 تشهد و کلمه اسلام و اذان و غیر آن مقرونند به یک دیگر، یا آن که خطاب به شیعیان
باشد و مراد این باشد که ما که اهل البیتیم تلقین به رسالت میکنیم و بس از چند وجه یکی آن که اهل خانه ما همیشه متکلمند به
کلمه توحید احتیاج ندارند که ایشان را تلقین به آن کنند و تلقین به رسالت ضرور است میکنیم، و یا آن که کلمه توحید لازم
ندارد رسالت را چون بسیار هستند که اعتقاد بیگانگی الهی دارند و اعتقاد به رسالت ندارند اما هر که اعتقاد به رسالت محمد صلی
اللَّه علیه و آله دارد البته اعتقاد بیگانگی الهی دارد چون عمده رسالت آن حضرت توحید است و میفرمودند که أمرت ان اقاتل
النّاس حتّی یقولوا لا اله الّا اللَّه. و یا از آن جهت که زیادتی قرب سبب غفلت میشود چون حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله جد
اهل البیت است و زیادتی قرب ایشان را غافل ساخته است از آن که بدانند که از آن ایشان را سؤال خواهند کرد چنانکه خواهد
آمد در تلقین فاطمه بنت اسد که چون ملکین از خدا و رسول پرسیدند جواب گفت و چون از امام پرسیدند متفکر شد حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که: ابنک ابنک با آن که کلمه رسالت مستلزم همه اعتقادات هست و از آن جمله است
اعتقاد به امامت ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله لقّنوا موتاکم لا اله الّا اللَّه فانّ من کان آخر
کلامه لا اله الّا اللَّه دخل الجنّۀ) در حدیث موثق و احادیث قویه وارد شده است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
فرمودند که تلقین کنید مردگان خود را به کلمه توحید که هر که آخر کلام او کلمه توحید باشد داخل بهشت میشود و این بعد از
تلقین بشهادتین و ائمه معصومین است چون وارد شده است که اول تلقین کبیر بکنند و بعد از آن کلمه توحید را بگویند تا بروند و
محتمل است که از روي تقیه وارد شده باشد چون راویان این اخبارص: 139 همه سنیانند. و در حدیث
حسن کالصحیح از حلبی منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه حاضر شوید نزد شخصی
که قریب به مردن باشد تلقین کنید او را به اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له و انّ محمّدا عبده و رسوله یعنی تا آخر چنانکه
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که چون وقت رفتن میشود شیطان از لشکر خود کسی را موکل میسازد
که او را امر کند بکفر یا به شک اندازد او را در دینش تا وقتی که جان بدر رود پس چون حاضر شوید در وقت رفتن تلقین کنید او
را به کلمات فرج و شهادتین و اقرار بائمه معصومین یکی بعد از یکی تا دیگر نتواند سخن گفتن. و ظاهر این حدیث آنست که
تلقین به کلمات فرج و شهادتین و اقرار بائمه معصومین را مکرر کنند بر او تا بمیرد و حدیث عکرمه نیز خواهد آمد. و شیخان در
صحیح از عبد اللَّه بن محمد روایت کردهاند که شخصی از اهل بیت من بیمار شد پس به عیادت او رفتم به او گفتم اي پسر برادر
من ترا حق نصیحتی بر من هست اگر بگویم قبول خواهی کرد گفت بلی گفتم بگو اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له پس
شهادت داد پس گفتم بگو و انّ محمّدا رسول اللَّه پس شهادت به رسالت داد پس گفتم که این نفع نمیکند ترا تا یقین به خدا و
یگانگی او نداشته باشی و یقین به محمد و رسالت او نداشته باشی گفت یقین دارم پس گفتم بگو اشهد انّ علیا وصیّه و هو الخلیفۀ
من بعده و الامام المفترض الطّاعۀ من بعده یعنی گواهی میدهم که علی وصی رسول خدا است و خلیفه آن حضرتست بعد از او و
، امامی است که اطاعت او بر همه خلایق واجبست بعد از رسول خدا صلی اللَّه علیهما پس شهادت داد پس لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 140 گفتم که این نفع ندارد تا یقین نداشته باشی گفت یقین دارم پس ائمه معصومین را صلوات اللَّه علیهم یک یک میگفتم
و او اقرار میکرد و میگفت یقین دارم پس اندك زمانی شد که او به رحمت خدا واصل شد پس اهل او جزع عظیم کردند و من
از ایشان غایب شدم و بعد از آن به نزد ایشان آمدم دیدم که همه خوشحالند گفتم شما را چه شد و زنش را گفتم که ترا این صبر
از کجا به همرسید آن زن گفت و اللَّه که بواسطه مردن او به مصیبتی عظیم گرفتار شدیم و صبر و خوشحالی ما از جهت خوابیست
که دیشب دیدم گفت آن مرده را دیدم زنده و سلامت گفتم فلانی گفت بلی گفتم تو نمردي گفت بلی مردم و لیکن نجات یافتم
به کلماتی که تلقین کرد مرا به آن عبد اللَّه حضرمی و اگر تلقین او نمیبود از جمله هالکان خواهستم بود. و در حدیث کالصحیح
صفحه 73 از 238
از معاویۀ بن وهب منقولست که گفت ما بیرون رفتیم بسفر مکه و با ما مرد پیر صوفی عابدي بود و لیکن سنی بود و نماز را تمام
میکرد در راه و با او پسر برادرش بود و او شیعه بود پس آن مرد پیر بیمار شد من به پسر برادرش گفتم که کاش در این وقت
مذهب حقرا بر او عرض میکردي امید هست که حق سبحانه و تعالی او را نجات دهد اصحاب ما همه گفتند بگذارید تا بمیرد
شاید عبادات او او را نفع دهد که بسیار خوش سلوکست پسر برادرش صبر نکرد و به او گفت اي عم مردمان بعد از حضرت سید
المرسلین همه مرتد شدند مگر جماعتی قلیل و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه بعد از رسول خدا خلیفه و واجب الاتباع بود و
امامت حق او بود که غصب کردند آن مرد پیر آهی کشید و نعره زد و گفت من بر این دینم و مرد پس ما داخل شدیم بر حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و علی بن سرّي این حکایت را به خدمت آن حضرت عرض نمود حضرت فرمود که او شخصی
است از اهلص: 141 بهشت علی بن سري عرض نمود که او مذهب حقرا یک لمحه دانست حضرت
فرمودند که دیگر چه چیز از او میخواهید و اللَّه که داخل بهشت شد.
[عاقلترین اوقات مؤمن حالت موتست]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اعقل ما یکون المؤمن عند موته) آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که عاقلترین اوقات مؤمن
حالت موتست که حق سبحانه و تعالی به آن حجت بر بنده تمام میکند که اگر تلقین او کنند اعتقادات حقه را بفهمد و اگر
شیاطین خواهند که او را از دین بدر برند جواب ایشان تواند گفت و اگر حقوق خدا یا خلق در ذمت او باشد وصیت کند و احتمالی
دارد که از عقل بمعنی بستن باشد چنانکه میآید و لیکن بعید است و احادیث در معنی اول خواهد آمد. (و قال الصّادق صلوات اللَّه
علیه اعتقل لسان رجل من اهل المدینۀ علی عهد رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فی مرضه الّذي مات فیه فدخل علیه رسول اللَّه صلّی
اللَّه علیه و آله فقال له قل لا اله الّا اللَّه فلم یقدر علیه فاعاد علیه رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فلم یقدر علیه و عند رأس الرّجل امرأة
فقال لها هل لهذا الرّجل امّ فقالت نعم یا رسول اللَّه انا أمّه فقال لها أ فراضیۀ أنت عنه أم لا فقالت بل ساخطۀ فقال لها رسول اللَّه صلّی
اللَّه علیه و آله فانّی احبّ ان ترضی عنه فقالت قد رضیت عنه لرضاك یا رسول اللَّه فقال له قل لا اله الّا اللَّه فقال لا اله الّا اللَّه فقال له
قل یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منّی الیسیر و اعف عنّی الکثیر انّک أنت العفوّ الغفور فقالها فقال له ما ذا تري فقال اري
فقال قد تباعدا عنّی و دخل ابیضان و «1» اسودین قد دخلا علیّ قال اعدها فاعادها فقال ماص: 142 تري
خرج الاسودان فما اراهما و دنا الابیضان منّی الان یاخذان بنفسی فمات من ساعته) از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که در
عهد حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله زبان شخصی بند شد در بیماري که در آن بیماري از دنیا رفت پس حضرت رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله نزد او آمد و فرمود که بگو: لا اله الّا اللَّه قدرت بر گفتن نداشت پس حضرت صلی اللَّه علیه و آله مرتبه
دیگر فرمودند که بگو: لا اله الّا اللَّه نتوانست گفتن و بالاي سر آن مرد زنی بود حضرت به آن زن گفت که آیا این مرد را مادر
هست آن زن گفت بلی یا رسول اللَّه من مادر اویم حضرت فرمودند که از او خوشنودي یا نه زن گفت از او ناخوشنودم پس
حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به او فرمودند که من دوست میدارم که تو از او خوشنود شوي مادر گفت از جهت
خوشنودي تو یا رسول اللَّه خوشنود شدم پس حضرت به آن مرد گفت که بگو: لا اله الّا اللَّه او گفت لا اله الّا اللَّه پس حضرت
فرمود که بگو: یا من یقبل تا آخر دعاي که ترجمهاش اینست که: اي خداوندي که اندکی از طاعات بندگان را قبول میکنی و
بسیاري از گناهان را عفو میکنی عبادت اندك مرا قبول کن و گناهان بسیار مرا عفو کن به درستی که تو خداوندي که عفو
میکنی و میآمرزي پس چون این دعا را خواند حضرت فرمودند که چه میبینی گفت دو سیاه میبینم که داخل شدند بر من
حضرت فرمودند که مرتبه دیگر این دعا را بخوان پس خواند حضرت فرمودند که چه چیز میبینی گفت آن دو سیاه از من دور
شدند و دو سفید داخل شدند و دو سیاه بیرون رفتند و دو سفید الحال نزدیک شدند و قبض روح من میکنند پس لوامع
صفحه 74 از 238
صاحبقرانی، ج 2، ص: 143 همان ساعت مرد. و کلینی بسند کالصحیح روایت کرده است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه قریب
باین. و آن چه صدوق ذکر کرده است زیادتی دارد در دعا و حکایت مادر و این حدیث دلالت میکند بر آن که عقوق مادر سبب
سختی جان کندن است و دلالت میکند بر استحباب تلقین لا اله الّا اللَّه و استحباب تلقین این دعا چنانکه در حدیث کافی هست که
حضرت صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون حاضر شوید در وقت حضور موت شخصی این دعا را تلقین او کنید که بخواند و
دلالت میکند که فرشتگانی که قبض روح میکنند نزد فساق بصورت مهیب میآیند یا جمعی از ایشان که با هیبتند میآیند
بخلاف صلحا و ممکن است که از جهت تخفیف عذاب چنین آیند و هم چنین سختیها جان کندن از جهت تخفیف عذاب باشد
چنانکه اخبار متواتره با ظواهر آیات بر آن دلالت میکنند چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که: هر مصیبتی که به شما
میرسد به سبب کردهاي شما است و حق سبحانه و تعالی از بسیاري عفو میفرماید. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که خداوند عالمیان جل جلاله میفرماید
که هر بنده که قابلیت الطاف من دارد و میخواهم که او را داخل بهشت کنم مبتلا میسازم او را در بدنش اگر کفاره گناهان شد
فبها و اگر نشد جان کندن را بر او سخت میکنم تا چون از دنیا برود هیچ گناه بر او نمانده باشد پس او را به بهشت میبرم، و هر
بنده که کارهاي بد کرده است آن مقدار که از قابلیت الطاف من افتاده است و میخواهم او را بجهنم برم و کاري چند کرده است
از خوبیها بدنش را صحیح میگردانم اگر جزاي عملش شد و اگر نه او را ایمن میگردانم از سلاطین که به او ضرري نرسانند پس
اگر جزاي عملش شد وص: 144 الا روزي او را بر او فراخ میگردانم اگر جزاي عمل او شد و اگر نه جان
دادن را بر وي آسان میگردانم تا چون نزد من آید او را حسنه نمانده باشد پس او را بجهنم برم. و باین مضمون احادیث کالصحیح
وارد شده است از حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق و حضرت امام موسی کاظم، و حضرت ابو الحسن علی بن
موسی الرضا صلوات اللَّه علیهم.
[توجیه میت به طرف قبله]
(و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن توجیه المیّت فقال استقبل بباطن قدمیه القبلۀ) و در حدیث موثق کالصحیح از معاویۀ بن عمار
منقولست و چون این حدیث را از کتاب او نقل کرده است و سند صدوق به او صحیح است ظاهرش صحت حدیث است از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کرد معاویۀ بن عمار از روي میت را بقبله کردن که بچه عنوان بکنند و در کافی و تهذیب لفظ
توجیه نیست پس حضرت فرمودند شکم پاهاي او را بقبله کن. و مشایخ محدثان و فقها این حدیث را در احتضار میت ذکر کردهاند
و در لفظ حدیث چیزي نیست که دلالت بر احتضار کند و تعمیم میتوان کرد آن را که شامل همه احوال باشد تا دفن، و لیکن
استدلال نمیتوان کرد چون عموم مجاز لازم میآید چون در وقت احتضار میت بر او اطلاق کردن مجاز است اگر چه در احادیث
شایع است چنانکه گذشت و در حدیث حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که در روي میت بقبله کردن
فرمودند که روي او را بقبله میباید کرد و پاهاي او را نیز بقبله میباید کرد و این حدیث نیز مثل سابق است. و در حدیث صحیح و
حسن کالصحیح از سلیمان بن خالد منقولست کهص: 145 حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که هر گاه شخصی از شما بمیرد رو بقبله چیزي بر او به پوشانید و هم چنین وقتی که او را غسل دهند در موضعی که غسل
دهند کوي بکنند در برابر قبله که آب غسل به آن کو رود و شکم پاهاي او و روي را بقبله کنند و این حدیث نیز مثل دو حدیث
سابق است که از جهت احتضار نقل کردهاند و صریح نیست و ظاهرش آنست که بعد از مردن تا وقت دفن باید که پاي میت بقبله
باشد. و در حدیث صحیح از یعقوب بن یقطین مرویست که از حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما سؤال
کردم که میت را در وقت غسل چگونه بخوابانند روي او را بقبله یا بر دست راست بخوابانند و روي او به جانب قبله باشد حضرت
صفحه 75 از 238
فرمودند که هر نحوي که آسان باشد و چون میت را غسل دادند دیگر میباید که بدست راست بخوابانند پس ممکن است که این
حدیث مخصص احادیث سابقه باشد که بیان کند مراد از سه حدیث سابق تا فارغ شدن از غسل باشد. و ممکن است که در ما بعد
غسل مخیر باشند میان هر دو شق و این اظهر است اگر چه اول اولی است و اللَّه تعالی یعلم. (و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
دخل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله علی رجل من ولد عبد المطّلب و هو فی السّوق و قد وجه لغیر القبلۀ فقال وجّهوه إلی القبلۀ
فانّکم اذا فعلتم ذلک اقبلت علیه الملائکۀ و اقبل اللَّه عزّ و جلّ علیه بوجهه فلم یزل کذلک حتی یقبض) و صدوق بسند موثق از زید
پسر امام زین العابدین صلوات اللَّه علیه روایت کرده است از پدران خود از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله داخل شدند بر مردي از فرزندان عبد المطلب و او در جان کندن بود و روي او به جانب قبله نبود
حضرت فرمودند که روي اوص: 146 را بقبله کنید که اگر چنین کنید فرشتگان متوجه او میشوند و حق
سبحانه و تعالی بنظر شفقت و مرحمت رو به او آورد تا قبض روح او کنند. و این حدیث صریح است در رجحان استقبال در حال
احتضار و این حدیث قرینه آنست که احادیث سابقه شامل حال احتضار نیز بوده باشند و لیکن وجوب یا استحباب ظاهر نمیشود
خصوصا هر گاه بیان ثواب کنند چون غالب اوقات در واجبات ذکر وعید میکنند و در مستحبات ذکر وعد، و چون اکثر علما بر
وجوبند احوط آنست که ولی میت میت را بگرداند بسوي قبله و اگر ولی نداشته باشد بر همه کس لازم است که او را بگردانند و
اگر یک شخص به جا آورد از گردن دیگران ساقط میشود و هم چنین بقیه احکام میت از واجبات و مندوبات آن کفائی است
چنانکه خواهد آمد. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه ما من احد یحضره الموت الا و کل به ابلیس من شیاطینه من یامره بالکفر و
یشکّکه فی دینه حتّی تخرج نفسه فاذا حضرتم موتاکم فلقّنوهم شهادة ان لا اله الّا اللَّه و انّ محمّدا رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله
حتّی یموتوا) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که البته هر که وقت مرگش میشود شیطان بزرگ از
لشکرهاي خود که آن شیاطین فرزندان اویند موکل میسازد یا ساخته است کسی را که آن محتضر را امر کند بکفر یا به شک
اندازد در دینش به وسوسهاي باطلش تا وقتی که جان او بدر رود پس چون حاضر شوید بر سر شخصی که محتضر باشد تلقین کنید
او را شهادتین تا شیطان دست نیابد چون هر گاه مشغول اذکار میشود به فکر باطل نمیافتد یا آن که خاصیت شهادتین آنست که
شیاطین از او دور میشوند و این نوع شیاطین را عدیله میگویند که اینها وسوسه میکنند تا از دین حق عدول کنند و دعاء عدیله
بهتر است خواندن چون مشهور است ازص: 147 حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه و دعاي اعتقاد نیز
مناسب است و اللَّه تعالی یعلم.
[توبه قبل از مرگ]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فی آخر خطبۀ خطبها من تاب قبل موته بسنۀ تاب اللَّه علیه ثمّ قال و انّ السّنۀ لکثیرة و من تاب
لکثیر من تاب «2» و من تاب قبل موته بیوم تاب اللَّه علیه ثمّ قال و انّ یوما «1» قبل موته بشهر تاب اللَّه علیه ثمّ قال و انّ الشّهر لکثیر
قبل موته بساعۀ تاب اللَّه علیه ثمّ قال و انّ السّاعۀ لکثیرة و من تاب و قد بلغت نفسه هذه و أهوي بیده إلی حلقه تاب اللَّه علیه) و آن
حضرت صلی اللَّه علیه و آله در آخر خطبه که فرمودهاند در آخر آن خطبه فرمودند که هر که توبه کند پیش از مردنش به یک
سال حق سبحانه و تعالی توبه او را قبول میکند بعد از آن فرمودند که یک سال بسیار است هر که توبه کند پیش از مردن به یک
ماه حق سبحانه و تعالی توبه او را قبول میفرماید، دیگر فرمودند که یک ماه بسیار است هر که توبه کند پیش از مردنش به یک
روز حق جل و علا توبه او را قبول میفرماید پس فرمودند که یک روز بسیار است هر که توبه کند پیش از موت به یک ساعت حق
عز و علا توبه او را قبول میفرماید، پس فرمودند که یک ساعت نیز بسیار است هر که توبه کند و جان به این جا رسیده است باشد
و اشاره فرمودند به حلق مبارك خود حق سبحانه و تعالی توبه او را قبول میفرماید. و این خطبه را صدوق از طرق عامه روایت
صفحه 76 از 238
کرده است در عقاب الاعمال و خصوص این جمله را کلینی و صدوق بطرق کالصحیح روایت کردهاند و در همه هست بعد از ماه
که فرمودند که ماه بسیار است هر که توبه کند پیش ازص: 148 مرگش به یک هفته حق سبحانه و تعالی
توبه او را قبول میفرماید پس فرمودند که یک هفته بسیار است هر که توبه کند پیش از مردن به یک روز الخ و ظاهرا از نساخ
افتاده باشد و در نسخهاي غیر این موضع و او و من تاب نیست و در اینجا نسخ مختلف است اکثر دارد و معنی متغیر میشود زیرا که
اگر و او باشد محمول بر افضلیت است بترتیب مذکور یعنی توبه کامل آنست که بعد از توبه یک سال تدارك کند و اقلا یک ماه
و اقلا یک هفته و اقلا یک روز و اقل اقل یک ساعت تدارك کند اگر چه به وصیت باشد که حقوق خدا و خلق را از گردن خود
بیندازد. و بنا بر نسخه که و او نباشد دو احتمال دارد یکی آن چه مذکور شد و دیگر آن که حکمهاي سابق منسوخ شده باشد بلا
حق یا بعنوان تفویض و یا به عنوانی که جبرئیل مرتبه مرتبه چنین فرموده باشد و حضرت از جانب او یا با الهام یا تلقین روح القدس
فرموده باشند و ظاهرا اول صحیحتر است و اللَّه تعالی یعلم. و غرض صدوق از ذکر این حدیث در اینجا آنست که تلقین کنند
محتضر را به توبه که اهم چیزهاست و نیکو متفطن شده است و اکثر غافل شدهاند از این معنی. و حدیث ابن وهب گذشت، و
حدیث عکرمه میآید و دلالت بر توبه دارد. و در حسن کالصحیح از بکیر بن اعین از حضرت امام محمد باقر یا حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیهما منقولست که حضرت آدم صلوات اللَّه علیه مناجات کرد که خداوندا شیطان را بر من مسلط کردهاي و او
را در رگ و ریشه بنی آدم راه دادهاي در برابر آن از جهت من و فرزندانم چیزي مقرر ساز حق سبحانه و تعالی فرمود که اي آدم از
جهت تو این را مقرر ساختم که فرزندان تو هر یک که اراده گناهی بکنند ملائکه بر ایشان آن را ننویسند و اگر به جا آورند آن را
یکی بنویسند و هر که از فرزندان تو اراده عمل خیري بکنند اگر آن را به جا نیاوردند یک حسنه در نامه عمل ایشان بنویسند و اگر
به جا آورند یکی راص: 149 ده بنویسند آدم گفت خداوندا زیاده کن حق سبحانه و تعالی فرمود که مقرر
ساختم که هر کس بدي بکند و استغفار کند او را بیامرزم آدم گفت خداوندا بیش از این میخواهم حق سبحانه و تعالی فرمود که
توبه را از جهت ایشان مقرر ساختم و وقت آن را واسع گردانیدم تا جان به لب ایشان رسد حضرت آدم گفت خداوندا بس است
مرا یعنی با ذریت من. و در احادیث صحیحه متواتره وارد شده است از رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم این مضمون و در
احادیث متواتره صحیحه وارد شده است که گناه را تا هفت ساعت نمینویسند شاید پشیمان شود اگر پشیمان شود نمینویسند. و در
حدیث صحیح فضیل اینست که اگر بگوید پیش از هفت ساعت: استغفر اللَّه الّذي لا اله الّا هو عالم الغیب و الشّهادة العزیز الحکیم
الغفور الرّحیم ذا الجلال و الاکرام و اتوب الیه بر او نمینویسند و اگر هفت ساعت بگذرد و از عقب آن حسنه یا استغفاري نکند
ملک دست راست بملک دست چپ میگوید که بنویس بر این شقی محروم. و در چند حدیث صحیح از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که بعد از گناه هفت ساعت مهلت میدهند اگر سه مرتبه بگوید: استغفر اللَّه الّذي لا اله الّا
هو الحیّ القیّوم و اتوب الیه نمینویسند. و استغفارات دیگر نیز وارد شده است و ظاهرا باین عبارات بهتر باشد و مطلق پشیمانی کافی
باشد با جزم به آن که بعد از آن نکند اگر چه بکند یا استغفار کند بهر عبارتی که باشد و بهترین عبارات دعاهایی است که از
حضرات سید المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم وارد شده خصوصا دعاهاي توبه صحیفه کامله که در آنجا طریق مکالمه با
جناب اقدس الهی را بیانص: 150 فرمودهاند حضرت سید الساجدین بالهام حق سبحانه و تعالی و ظاهر
وَ لَیْسَتِ » است که مخلوق بدون تایید الهی چنین گفتگو نمیتواند کردن. (و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن قول اللَّه عزّ و جلّ
قال ذلک اذا عاین امر الآخرة) و از حضرت امام جعفر « التَّوْبَۀُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ
صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از معنی قول خداوند بزرگوار عظیم الشأن که فرموده است و نیست توبه از براي آن جماعتی
که گناهان کنند تا وقتی که مرگ حاضر شود گویند که الحال توبه کردیم با آن که مخالفت دارد احادیث با ظاهر آیه بلکه با
عمومات آیات توبه نیز حضرت فرمودند که مخالفت ندارد و مراد از وقت حضور مرگ آنست که بنده ملک الموت را به بیند یا
صفحه 77 از 238
بهشت یا دوزخ را در وقت مردن به او نمایند در آن وقت توبه مقبول و صحیح نیست چون الجا لازم میآید که به جبر به توبه
بدارند و آن قبیح است عقلا. و از تفسیر این آیه ظاهر میشود که آن که حق سبحانه و تعالی قبل از این فرموده است که ترجمهاش
اینست که قبول کردن توبه بر حق سبحانه و تعالی لازم نیست مگر توبه جمعی را که گناهان را از روي جهل و نادانی کرده باشند و
به زودي توبه کنند یعنی پیش از دیدن امور آخرت یا پیش از آن که از بسیاري گناهان دل ایشان سیاه شود که اراده توبه بخاطر
ایشان نرسد پس این جماعت را حق سبحانه و تعالی قبول میکند توبه ایشان را و حق سبحانه و تعالی داناست که توبه کرا قبول
میباید کرد و حکیم است که توبه همه کس را قبول نمیکند بلکه توبه جاهلان را قبول میفرماید، پس ظاهر شد که تا امور
آخرت را نه بیند جاهل است اگر چه شیخ ابو علی باشد یا شیخ بایزید. و مؤید این است حدیث صحیح از جمیل که گفت از
حضرت امامص: 151 جعفر صادق صلوات اللَّه علیه شنیدم که فرمودند که هر گاه جان به حلق رسد توبه
عالم مقبول نیست یعنی در آن وقت عالم میشود یا اگر عالم شود که امور آخرت را به بیند پس حضرت این آیه را خواندند که
إِنَّمَا التَّوْبَۀُ الخ که ترجمهاش الحال گذشت. و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر گناهی که بنده میکند
از روي جهالت و نادانی میکند و اگر چه عالم باشد که در واقع جاهل است چون خود را در معرض مخالفت و استحقاق عقوبت
الهی در آورده است نمیبینی که حق سبحانه و تعالی حکایت فرموده است قول یوسف را که به برادران خود گفت که آیا میدانید
که چه کردهاید با یوسف و برادرش بنیامین در وقتی که جاهل بودید پس ایشان را جاهل نامید چون خود را در معرض مخالفت و
عقوبت الهی در آورده بودند. و ممکن است که مراد از آیه توبه کامل باشد چنانکه از حدیث سابق ظاهر شد که هر که پیش از
مرگ به یک سال توبه کند حق سبحانه و تعالی آن را قبول میکند و لیکن چون روایات بعنوان سابق وارد شده است متعین است
و جمال فقال «1» که آن را ذکر کنند در تاویل و اللَّه تعالی یعلم. (و اتی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله رجل من اهل البادیۀ له جسم
هُمُ « یا رسول اللَّه أخبرنی عن قول اللَّه عزّ و جلّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْري فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ فقال امّا قوله
الْبُشْري فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ فهی الرّؤیا الحسنۀ یراها المؤمن فیبشّر بها فی دنیاه و امّا قول اللَّه عزّ و جلّ لوامع صاحبقرانی،
عند الموت یبشّر بها عند موته انّ اللَّه قد غفر لک و لمن یحملک إلی قبرك) و شخصی از «1» ج 2، ص: 152 فانّها بشارة المؤمن
صحرا نشینان که خوش هیئت و خوش صورت بود به نزد حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله آمد و گفت یا رسول اللَّه مرا
خبر ده از تفسیر قول الهی که ترجمهاش اینست که آن جماعتی که ایمان به خدا و رسول و ائمه هدي آوردهاند و از حق سبحانه و
تعالی خایفند و مخالفت الهی نمیکنند در ترك واجبات و فعل محرمات یا در ترك واجبات و مستحبات و در فعل محرمات و
مکروهات ایشان را بشارتست در زندگانی دنیا و در آخرت پس حضرت صلوات اللَّه علیه و آله فرمودند که اما بشارت در زندگانی
دنیا پس آن بشارت خوابهاي خوبست که مؤمنان میبینند و در آن خوابها ایشان را بشارت میدهند که شما به بهشت خواهید رفت
و از جهنم خلاص خواهید شد یا حضرات رسول خدا و ائمه هدي را صلوات اللَّه علیهم در واقعه میبینند و ایشان ایشان را بشارت به
بهشت میدهند یا آن که چون بسیار در خواب میبینند حضرات را امیدوار میشوند به نجات و بهشت. و اما آن که حق سبحانه و
تعالی فرموده است که ایشان را در آخرت بشارت میدهند پس آن بشارتیست که مؤمن را میدهند در وقت مرگ که حق سبحانه
و تعالی ترا آمرزید و کسانی را میآمرزد که ترا بردارند و به قبر رسانند. اما جز و اوّل را کلینی از حضرت امام محمد باقر صلوات
اللَّه علیه روایت کرده است بسند موثق کالصحیح و در حدیث صحیح از حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه
مرویست که هر صباح حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله میفرمودند به اصحاب خود که آیا بشارتی دارید یعنی خوابی
ص: 153 خوب دیدهاید که سبب خوشحالی باشد. و در حدیث حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که راي مؤمن و رؤیاي مؤمن جزویست از هفتاد جزو از نبوت. و از طرق عامه نیز احادیث
بسیار در صحاح ایشان مذکور است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله هر دو معنی را فرمودهاند هم مبشریت و هم
صفحه 78 از 238
جزویّت نبوت و قبل از این آیه حق سبحانه و تعالی فرموده است أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ یعنی آیا چنین
نیست که بتحقیق و درستی و راستی که دوستان حق سبحانه و تعالی را خوفی بر ایشان نیست نه در دنیا و نه در عقبی و ایشان
اندوهناك نخواهند شد بعد از موت. و اکثر مفسرین بر اینند که آیه سابقه متمم این آیه است و بنا بر این بشارت به رؤیاي صادقه
مخصوص اولیاء اللَّه است و این معنی مجربست که رؤیاي دوستان الهی تخلف نمیکند بلکه تعبیر ندارد زیرا که ایشان همه چیز را
چنانکه هست میبینند به اعتبار ربطی که به سبب محبت الهی ایشان را با جناب اقدس الهی بهم رسیده است و آیینه روح و سر و
خفی ایشان چنان میشود که انوار لاهوتیه و جبروتیه و ملکوتیه و ناسوتیه در آن منعکس میشود و به سبب محبت الهی محبوب
الهی شدهاند چنانکه فرموده است تعالی شانه یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ و دیگر فرموده است که وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَ دُّ حُبا لِلَّهِ. و در حدیث
کالصحیح بل الصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که حضرت سید الانبیاء و المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله فرمودند که هر که حق سبحانه و تعالی را شناخت و بزرگواري و عظمت او راص: 154 دانست
منع میکند زبان را از کلامی که غیر ذکر الهی باشد و باز میدارد شکم را از خوردن مگر بقدر ضرورت و به تعب میاندازد خود
را بروزه روزها و عبادات شبها صحابه گفتند: پدرها و مادرهاي ما فداي تو با یا رسول اللَّه این جماعت اولیاء اللَّهاند حضرت
فرمودند که بتحقیق که اولیاء اللَّه این صفت دارند که اگر خاموش باشند خاموشی ایشان همگی فکر است در صفات و افعال و
عظمت و جلال الهی و اگر سخن میگویند سخن گفتن ایشان همه ذکر الهی است و اگر نظر به جایی میاندازد نظر ایشان همگی
عبرتست که در هر چه نظر میکنند خدا را میبینند پیشتر یا پستتر چنانکه منقولست از افراد اولیا که هر یک از مقام خود خبر
دادهاند که نظر نکردم در چیزي مگر آن که حق سبحانه و تعالی را بعد از آن دیدم چنانکه هر ذره از ذرّات عالم دلیل علم است و
قدرت و ارادت و کمالاتی که بغیر از عقول انبیا و اولیا به آن کمالات کسی را راه نیست. و جمعی گفتهاند که نظر نکردم در چیزي
مگر آن که حق سبحانه و تعالی را با آن دیدم یا پیش از آن دیدم یا او را دیدم و بس دیگري را ندیدم و اگر اولیاء اللَّه سخن
گویند سخنان ایشان همه حکمت است. و در اصطلاح حدیث هر چه از جانب الهی فایض میشود آن را حکمت میگویند چون
ایشان فانی فی اللَّه شدهاند باقی باللَّه شدهاند و اگر راه روند بهر جا که روند نفعهاي عظیم از ایشان به خلایق رسد و اگر نه اجلی
باشد که حق سبحانه و تعالی از جهت ایشان مقرر ساخته است قرار نگیرد روحهاي ایشان در بدنهاي ایشان یک چشم زدن از شوق
ثواب الهی و خوف عقاب الهی. و ظاهر است که ثواب ایشان وصال و عقاب الهی هجرانست. و از حضرت قبلۀ العارفین و المحبین
علی بن الحسین سلام اللَّه و صلواته علیهما منقولست که اولیاء اللَّه جمعیاند که ادا کنند فرایضی را که حق سبحانه و لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 155 تعالی مقرر ساخته است، و عمل کنند به سنتهاي حضرت سید الأنبیاء صلی اللَّه علیه و آله، ورع و
پرهیزکاري داشته باشند از محرمات الهی، و ترك کرده باشند دنیا و ما فیها را، و محبت ایشان منحصر باشد در حق سبحانه و تعالی
یا دوستان او، و کسب حلال کنند بقدر ضرورت، و قصد ایشان بزرگی و بسیاري دنیا نباشد، و حقوق واجب الهی را به مستحقین
برسانند پس این جماعتند که حق سبحانه و تعالی برکت میدهد در آن چه کسب کردهاند، و مثابند بر آن چه از جهت خود از پیش
میفرستند، و پاره از اوصاف دوستان گذشت و دیگر خواهد آمد. و غرض آنست که بشارت مخصوص ایشانست و رتبه محبان
عظیم است و خوابهاي مؤمنان بحسب قرب ایشان و محبت ایشان و بعد ایشان اختلاف عظیم دارد. و در حدیث حسن کالصحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که رؤیا بر سه نوع است یکی بشارتی است از جانب الهی مؤمنان را. و دیگر
تخویف و ترسی است از جانب شیطان. و دیگر خوابهاي پریشان است که اکثر اوقات به سبب غذاهاي فاسده خیالات باطله بهم
میرسد و از بقیه فکرهاي ردیه نیز میباشد. و صدوق از معاویۀ بن عمار روایت کرده است و سند صحیح به او دارد از حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند بندگان الهی وقتی که بخواب میروند روح ایشان به آسمان میرود هر چه را در آسمان
میبیند حق است و هر چه را در هوا میبیند خواب پریشانست و به درستی که ارواح لشکرهایند با یکدیگر مجتمع شده پس روحی
صفحه 79 از 238
که با روحی در عالم ارواح الفت به همرسانیدهاند در بدنها با هم الفت دارند و هر چه از ایشان با هم الفت نرسانیدهاند در آن عالم
در این عالم نیز الفت بهم نمیرسانند پس چون روحص: 156 به آسمان میرود الفت و بغض در آنجا بهم
میرسانند اگر الفت به همرسانیدند با هم در آنجا در زمین هم را میشناسند و هر چه در آنجا الفت بهم نرسانیدند در اینجا الفت
ندارند. و در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت سؤال کردند که بسیار است که خواب
میبینیم و چنانکه در خواب دیدهایم در بیداري بهمان نحو واقع میشود و بسیار است که خواب میبینیم و اثري از آن ظاهر
نمیشود پس حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون مؤمن بخواب میرود روح او حرکت میکند به جانب آسمان پس هر چه
را در آسمان میبیند نزد فرشتگانی که تقدیر و تدبیر اشیاء با ایشانست آن حق است و واقع میشود و هر چه را در زمین میبیند آن
خواب پریشانست راوي گوید که من گفتم که روح مؤمن به آسمان میرود حضرت فرمودند که بلی من گفتم که هیچ در بدن
نمیماند حضرت فرمودند که اگر نماند بمیرد گفتم پس چگونه میرود؟ حضرت فرمودند که نمیبینی که آفتاب در آسمان است
و شعاعش در زمین است هم چنین روح در بدنست و حرکتش در آسمان است. و از این حدیث ظاهر میشود که رفتن بعنوان مجاز
واقع شده است در احادیث و ظاهرش آنست که روح مجرد باشد و تعلقی به بدن داشته باشد مانند تعلق عاشق به معشوق و چون در
وقت خواب تعلقش کم میشود از بدن ربطش به عالم علوي که خانه و مأواي اصلی اوست بهم میرسد و در آن عالم چیزها
میبیند. و آن چه به تجربه یافتهام آنست که آدمی بهر چه ربطش بیشتر است در عالم رؤیا که عالم مثال است از آن بیشتر میبیند و
جمعی که اولیاء اللَّهاند چون ربط ایشان بجناب اقدس الهی پیش از همه چیز است خواب ایشان غلط نمیشود و لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 157 خوابهاي دیگران بحسب ربط ایشان است تا آن که بسیار است که کفار نیز هر گاه ریاضت میکشند و ترك تعلقات
میکنند ایشان نیز از عالم سفلیات خبرها میدهند و درست میشود بلکه چنان میشود که در بیداري نیز خبرهاي صحیح میدهند
چون بیداري ایشان در قطع تعلقات حکم خواب دارد اما از عالم علویات خبري ندارند و اگر قصد ایشان رضاي الهی باشد حق
یعنی آن جماعتی که در «1» سبحانه و تعالی البته حقرا به ایشان مینماید چنانکه فرموده است که وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا
راه ما مجاهده مینمایند از جهت رضاي ما البته هدایت میکنیم ایشان را به راههاي قرب خود. و اظهر من الشمس است که مراد
الهی از این جهاد، جهاد دشمنان دین نیست بلکه جهاد نفس و شیطانست چنانکه در حدیث کالصحیح از حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله لشکري به جنگ دشمنان دین فرستاده بودند چون
برگشتند حضرت فرمودند که مرحبا جمعی را که جهاد اصغر را به جا آورند و لیکن جهاد اکبر بر ایشان مانده است گفتند یا رسول
اللَّه جهاد اکبر کدامست؟ حضرت فرمودند که آن جهاد نفس است پس فرمودند که بهترین جهادها جهاد نفسی است که در میان
دو پهلوي اوست و آن مخالفت و منع نفس است از جمیع آرزوهاي او چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که اما آن کسی که
از عقوبت الهی بترسد یا از عظمت او و نهی کند نفس خود را از آرزوهاي او پس به درستی که بهشت جا و مأواي او است و آیات
و احادیث در این باب بسیار است بعضی از آنها را در شرح صحیفه کامله ذکر کردهام به آن رجوع نمایند و اما بشارت در لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 158 آخرت چنانکه در این حدیث مذکور است ظاهر آنست که بعد از مرگ است چنانکه خواهد آمد و
ممکن است که دو بشارت باشد یکی نزد مرگ چنانکه در این حدیثست و یکی بعد از آن چنانکه بعد از این خواهد آمد و مناسب
این مقام در تفسیر همین آیه وارد است احادیث که بعد از این مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی.
[کیفیۀ قبض روح ملک الموت]
(و قال الصادق صلوات اللَّه علیه قیل لملک الموت علیه السّلام کیف تقبض الارواح و بعضها فی المغرب و بعضها فی المشرق فی
ساعۀ واحدة فقال ادعوها فتجیبنی قال فقال ملک الموت علیه السّلام انّ الدّنیا بین یديّ کالقصعۀ بین یدي احدکم یتناول منها ما شاء
صفحه 80 از 238
و الدنیا عندي کالدّرهم فی کفّ احدکم یقلّبه کیف شاء) و منقولست این مضمون بسند قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که
بملک الموت گفتند که تو چگونه قبض روح چندین کس میکنی در یک ساعت و یک زمان با آن که بعضی از آنها در مغرب
زمین است و بعضی در مشرق زمین پس ملک الموت گفت که میخوانم ایشان را و ایشان اطاعت میکنند بعد از آن ملک الموت
گفت که کل دنیا نزد من به منزله کاسهایست که در برابر یکی از شما باشد و از هر جاي آن که خواهد لقمه بردارد و جمیع آن نزد
من به منزله شاهی است که در دست یکی از شما باشد و بهر نحو که خواهد آن را بگرداند یعنی نزد شما دنیا بزرگ مینماید و نزد
من صغیر است و ملک الموت اگر مجرد باشد چنانکه بعضی گفتهاند تصرفش در آسمانها و زمینها سهل است و اگر جسم لطیف
باشد چنانکه اکثر علما بر آنند و ظواهر آیات و احادیث بر آن دلالت میکنند نیز سهل است به آن که چندین هزار دست داشته و
بهر دستی قبض روح کسی را کند اگر روح جسم باشد مثل ملک و اگر مجرد باشد چنانکه مذهب اکثر علماي محققین است اشاره
کافی استص: 159 چنانکه اول گفت که میخوانم ایشان را و ایشان اجابت میکنند، و در این صورت به
آن نحو میشود که ملک امر کند او را به آن که قطع تعلق از جسم کند یا به روح بنمایند مراتب عالیه که از جهت او مقرر شده
است او قطع تعلق از این جسم بکند مثل آن که شخصی پیش زنی عاشق باشد و زنی بسیار مقبولتر را ببیند عاشق او شود چنانکه
بعد از این خواهد آمد.
[مؤمنی از دار دنیا بیرون نمیرود مگر به رضا و خشنودي]
من الدّنیا الّا برضی منه و ذلک انّ اللَّه تبارك و تعالی یکشف له الغطاء حتّی «1» (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه ما یخرج مؤمن
ینظر إلی مکانه من الجنّۀ و ما اعدّ اللَّه له فیها و ینصب له الدّنیا کالحسن ما کانت له ثمّ یخیّر فیختار ما عند اللَّه عزّ و جلّ و یقول ما
کلمات الفرج) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هیچ مؤمنی از دار دنیا بیرون «2» اصنع بالدّنیا و بلائها فلقّنوا موتاکم
نمیرود مگر به رضا و خشنودي او زیرا که حق سبحانه و تعالی پرده را از پیش چشم او بر میدارد تا جاي خود را در بهشت ببیند و
ببیند حور و غلمان و سایر چیزهائی را که حق سبحانه و تعالی از جهت او مهیا ساخته است و دنیا را نیز در نظر او در آورند به
بهترین حالتی که دنیا را میباشد از براي کسی مثل ملک سلیمانی اگر له نباشد و بنا بر نسخه که له داشته باشد یعنی مینمایند دنیا
را به او به احسن حالاتی که آن مؤمن را در دنیا بوده است یک وقتی بعد از آن او را مخیر میسازند که اگر میخواهی که در دنیا
باشی ترا در دنیا احسن حالات دنیا خواهد بود و اگر این مراتب را میخواهی بگو پس او گوید که بچه کار من میآید دنیایی که
، اگر ملک سلیمانی باشد بلاها دارد و محنتها لازمه اوست پس تلقین کنید مردگان خود را در وقت مرگ لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 160 ایشان به کلمات فرج تا ایشان زودتر از این محنتکده دنیا خلاصی یابند و به آن مراتب عالیه برسند یا آن که چون
کلمات فرج را میگوید درجات او عالیتر میشود.
[تلقین موجب نجات است]
(و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه لو ادرکت عکرمۀ عند الموت لنفعته فقیل للصّادق صلوات اللَّه علیه بما ذا کان ینفعه قال کان یلقّنه
ما أنتم علیه) و در حدیث حسن کالصحیح از زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که اگر من
عکرمه را در وقت مرگ در مییافتم که نمرده بود به او نفع میرسانیدم پس از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند
که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه چه نفع میتوانست رسانیدن و میرسانیدند حضرت فرمودند که اگر میرسیدند و او
زنده میبود او را تلقین میفرمودند به اعتقادات شما و اگر میگفت در آن وقت نجات مییافت. و در حدیث کالصحیح از ابو بصیر
صفحه 81 از 238
از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که ابو بصیر گفت که ما جمعی در خدمت آن حضرت بودیم و حمران برادر
زراره نیز در آنجا بود که ناگاه یکی از آزاد کردههاي حضرت آمد و به خدمت آن حضرت عرض نمود که عکرمه محتضر است و
او آزاد کرده عبد اللَّه بن عباس بود و اعتقاد خارجیان داشت اما اعتقاد بسیار به حضرت امام محمد باقر داشت و همیشه تردد در
خدمت آن حضرت داشت و چون حق محبت داشت به او حضرت فرمودند بما که شما باشید تا من برگردم ما گفتیم چنین باشد
پس حضرت رفتند و به زودي رجوع نمودند و فرمودند که اگر من عکرمه را در مییافتم پیش از آن که جان به حلق او رسد هر
آینه تعلیم میکردم او را کلماتی که از آن منتفع میشد و لیکن وقتی رسیدم که کار او شده بود یعنیص:
161 امور آخرت را دیده بود و عقلش زایل شده بود و یا زبانش بند شده بود پس ابو بصیر گفت که من عرض نمودم که فداي تو
گردم آن کلمات کدام کلماتست که به خارجی که بدتر از همه کفار است نفع میرساند حضرت فرمودند که و اللَّه که آن کلمات
اعتقاداتیست که شما دارید پس چون به محتضرین رسید تلقین ایشان کنید که شهادتین بگویند و امامت ائمه معصومین را نیز تلقین
ایشان کنید که بگویند. بدان که چون اصحاب نهروان کشته شدند از ایشان نه کس گریختند و نه مذهب گذاشتند که هر یک از
ایشان را مذهب خاصی است و همه اعتقاد به خلافت شیخین دارند و با حضرت امیر المؤمنین بدند که حضرت یک گناه صغیره از
او صادر شد و هر که یک گناه صغیره میکند کافر میشود و گناه آن حضرت به اعتقاد آن ملاعین این بود که حضرت چرا به
حکمین راضی شدند با آن که در جنگ صفین وقتی که کار بر معاویه تنگ شد و نزدیک رسید که شکست خورند عمرو عاص به
معاویه گفت که اصحاب علی احمقند این مکر به ایشان میزنم که قرآنها را بر سر نیزهها میکنیم و فریاد میکنیم که ما را با شما
جنگی نیست ما با شما عمل میکنیم آن چه در قرآن است چون چنین کردند اکثر دست از جنگ داشتند و به خدمت حضرت
آمدند که ایشان مسلمانند و ما مسلمان و ایشان ما را بکتاب خدا میخوانند ما چگونه با ایشان جنگ کنیم حضرت فرمودند که و
اللَّه این مکر عمرو عاص است ایشان قرآن چه میدانند من بامر الهی که در قرآنست صریحا که فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ
اللَّهِ جنگ میکنم و دیگر آیات و احادیث بر ایشان خواند فایده نکرد و گفتند مالک اشتر را بگو که دست از جنگ بکشد و اگر
نه ترا گرفته به معاویه میدهیم.ص: 162 مجملا همین ملاعین سبب ترك جنگ شدند و گفتند از این
طرف جمعی و از آن طرف جمعی بنشینند و با هم از کتاب خدا بحث کنند تا هر که غالب شود او امام باشد حضرت فرمودند که از
این طرف من بروم معاویه گفت که کی طرف علی میتواند شد او از همه کس اعلم است حضرت فرمودند که عبد اللَّه بن عباس
بیاید گفتند که او نیز از علی است و مثل علی است شما ابو موسی اشعري را بفرستید چون ایشان حماقت او را میدانستند و از طرف
ما عمرو عاص و هر چند حضرت مبالغه بیشتر فرمودند همین خوارج مبالغه بیشتر کردند تا عاقبت به مکر عمرو عاص آن شد که شد
و در جمیع تواریخ مذکور و مسطور است و چون این ملاعین دانستند که اینها مکر عمرو عاص بود شروع به مجادله کردند با
حضرت که ما اگر بد کردیم تو چرا به گفته ما عمل میکردي تا عاقبت جنگ کردند و همه کشته شدند الا نه کس و هر یک از
ایشان به طرفی رفتند و الحال خوارج عمان اباضیهاند که امید هست که به دولت قاهره مدفوع گردند و اگر عکرمه کافر فرنگی
میبود احتمال نجات نسبت به او میرفت و لیکن از جمیع کفار بدتر بود و چنین کس قابل توفیق نبود. لهذا حضرت صلوات اللَّه
علیه نرسیدند و غرض آن حضرت علی الظاهر این بود که مردم امیدوار شوند و فرض محال است که اگر بر فرض محال او
برمیگشت ناجی میبود و مقام گنجایش بیش از این ندارد و تفصیل اینها را از مجالس المؤمنین طلب نمایند. و از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که و اللَّه که اگر شخصی مدت عمر بت پرستی کرده باشد و در وقت رفتن
شیعه شود آتش طمع در بدن او نمیکند هرگز بمقدار ذره یعنی هیچ عذاب نمیکشد.
[موت فُجأة سبب راحتی مؤمن است]
صفحه 82 از 238
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله انّ موت الفجاءة تخفیفص: 163 علی المؤمن و اخذة اسف علی
الکافر) و بسند کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و آله منقولست که فرمودند که مردن به ناگاه نسبت به مؤمنان سبک بار
شدنست و نسبت به کفار گرفتنی است که سبب غم و الم ایشانست، و در بعضی از نسخ به جاي علی عن است چنانکه در کافی
است و به جاي اخذة اسف، راحۀ و اسف است که معنی چنین باشد که مردن فجاة سبب سبک باري است از گناهان و راحت
دنیوي است مؤمن را و سبب تاسف خوردن کفار است که کاش مدتی بیماري میکشیدیم ممکن بود که توبه کنیم و هم چنین
است نسبت به فساق اما مؤمن صالح همیشه کارهاي خود را درست کرده است با خداوند خود و مشتاق لقاي الهی است. و ظاهرا
آن چه در اصل است صحیح است چنانکه در کافی است و نسخه دیگر تصحیف نساخ است. و از حضرت امام محمد باقر و
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما منقولست که هر کس پیش از روز چهاردهم بمیرد فجاه مرده است چون بیماریها در
کمتر از این شفا مییابند و شب چهاردهم بحران اعظم است و محل خطر است پس میباید که البته وصیت بکنند و هم چنین بعد از
چهاردهم نیز مبالغه بیشتر است اگر در چهاردهم عرق صحت نکنند و بهتر آنست که همین که تب کنند وصیت کنند و کاملتر
آنست که مؤمن هر شب وصیت او در زیر سرش باشد مبادا به ناگاه برود و حسرت خورد در آن نشأه که چرا وصیت نکردم. لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 164 و در روایت موثق کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که پیش از زمان
حضرت ابراهیم علیه السلام مردمان فجأة میمردند حضرت دعا کرد که الهی از براي مرگ مرضی پیشتر بفرست تا به فکر مرگ
افتند و تهیه خود بکارهاي خیر و وصیتها بکنند و سبب صبر بازماندگان و تسلی ایشان بشود و چون در بیماري مرتبه مرتبه احتمال
مرگ بیشتر میشود و جفاها کشیده میشود و مرگ آسان میشود پس حق سبحانه و تعالی تب را فرستاد و دیگر دردها را فرستاد.
[مرگ کفاره گناه هر مؤمنی است و تخفیف میدهد گناهان را]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه الموت کفّارة ذنب کلّ مؤمن) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که مرگ کفاره گناه هر
مؤمنی است و تخفیف میدهد گناهان را یا بالکلیه مغفور میشود بحسب مراتب اشخاص و گناهان. و در احادیث کالصحیحه از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که تب قاصد مرگست و زندان الهی است در زمین و کثرت و
شدتش از جهنم است و نصیب مؤمن از آتش جهنم همین تبست اگر مؤمن صالح باشد و از او صغایر واقع شده باشد بیدغدغه
بیماري کفاره آن هست و اگر فاسق باشد گناهانش به سبب تب و درد و سایر مرضها تخفیف مییابد و اگر چیزي میماند در جان
کندن تخفیف مییابد و اگر بماند غالب اوقات در برزخ که قبر است سبک میشود و اگر چیزي بماند در صحراي قیامت بالکلیه
مغفور میشود تا بجهنم نرود. و احادیث بر این مضمون زیاده از حد و حصر است و ظاهر احادیث متواتره که حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که امت من هفتاد و سه فرقه خواهند شد یک طایفه از ایشان ناجی خواهد بود و باقی هالک اشعاري
ص: 165 بر این دارد چه اگر شیعه اثنی عشري بجهنم رود فرقی نخواهد بود میان این طایفه و سایر طوایف
چنانکه سید المحققین ابن طاوس و غیر او از محدثین و علماء شیعه در این باب کتابها تصنیف کردهاند و لیکن عذاب قبر و پنجاه
هزار سال قیامت سهل نیست و این اسباب سهل است عمده رحمت الهی است بیسببی و شفاعت حضرت سید المرسلین و ائمه
معصومین است که امیدواري عظیم به اینهاست و خواهد آمد در باب تعزیه إن شاء اللَّه تعالی. (و قال صلوات اللَّه علیه انّ بین الدّنیا
و الآخرة الف عقبۀ أهونها و أیسرها الموت) و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که به درستی که میان دنیا و
آخرت که روز قیامت است یا بهشت و دوزخ هزار عقبه و گردنگاه هست سهلتر و آسانترین آنها مرگست با آن که منقولست که
از حضرت خلیل اللَّه و حضرت کلیم اللَّه علیهما السلام پرسیدند بعد از مرگ که مرگ را چگونه یافتید ایشان گفتند که آن را یافتم
مانند گوسفندي که زنده پوست آن را بکنند. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که
صفحه 83 از 238
حضرت عیسی بن مریم به نزد قبر یحیی بن زکریا سلام اللَّه علیهم آمد و دعا کرد تا حق سبحانه و تعالی او را زنده کرد پس زنده
شد و از قبر بیرون آمد حضرت یحیی گفت از من چه میخواهی عیسی گفت میخواهم که مونس من باشی چنانکه بودي سابقا
یحیی علیه السلام گفت یا عیسی هنوز سختی و گرمی مرگ از من ساکن نشده است میخواهی که باز مرا بدنیا آوري و مرتبه
دیگر سختی مرگ را بکشم پس او باز به قبر خود رفت و ظاهرا سختی به اعتبار تعلقاتست و چون تعلق بهم نرسیده بود مفارقت
روح مشکل نبود لهذا به آسانی مرد و به قبر رفت.ص: 166 و در حدیث حسن کالصحیح از حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد است که جمعی از جوانان پادشاهزادگان بنی اسرائیل چند سال مشغول عبادت بودند و مقرر بود
که پادشاه زادگان مشغول عبادت میشدند بعد از آن متوجه سیاحت شدند قلندروار از جهت آن که در هر شهري عبرتها حاصل
کنند پس رسیدند به قبري در کنار راهی که آن قبر مندرس شده بود با یکدیگر گفتند که بیایید تا دعا کنیم الحال تا حق سبحانه و
تعالی صاحب این قبر را زنده کند و ما از او بپرسیم که مزه مرگ را چگونه یافته است پس این دعا کردند : أنت إلهنا یا ربّنا لیس لنا
اله غیرك و البدیع الدّائم غیر الغافل الحیّ الّذي لا یموت لک فی کلّ یوم شأن تعلم کلّ شیء بغیر تعلیم انشر لنا هذا المیّت
بقدرتک پس شخصی از آن قبر بیرون آمد که موي سر و ریشش سفید بود و خاك از سر دور میکرد و چشم او متوجه آسمان بود
پس به ایشان گفت بمن چکار داشتید گفتند میخواهیم که از تو بپرسیم که مزه مرگ را چگونه یافتی پس گفت که من نود و نه
سال است که مردهام و الم و مشقت مرگ از من نرفته است ایشان گفتند که چون میمردي در آن وقت سر و ریشت سفید بود
گفت نه و لیکن چون صدا شنیدم که بیرون آي استخوانهاي خاك شده جمع شد و روح در آن جا کرد و من گمان کردم که روز
قیامت است بیرون آمدم و چشم به جانب آسمان داشتم که چگونه از هم خواهد پاشید از این ترس موي سر و ریشم سفید شد. و
ترجمه دعا اینست که تو خداوند مایی اي پروردگار ما، ما را بغیر از تو خداوندي نیست، توئی که اشیا را بعد از عدم موجود
گردانیدي، و خود همیشه بودي، و غافل نیستی از احوال و افعال خلایق و زنده که ترا مرگ نیست و ترا هر روز کاریست از ایجاد
خلایق و میرانیدن و روزي دادن و تربیت کردن، دانائی که همه چیز را میدانی بیآن که کسی تعلیم تو کرده باشد، خداوندا لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 167 به قدرت خود این مرده را زنده گردان. اما هزار عقبه پس آن چه معلومست زنده کردن و سؤال کرد
است از اعتقادات که نکیر و منکر سؤال میکنند چنانکه خواهد آمد. و اما سؤال از اعمال پس اکثر اخبار دلالت میکند بر آن که
سؤال از آنها نخواهند کرد اما ثواب و عقاب خواهد بود پس ممکن است که به اعتبار هر عملی از اعمال خیر ثوابی باشد و بر ترك
آن عقوبتی و هم چنین بر عکس در اعمال شر پس ممکن است که عقبات عبارت از غمها و المها باشد که از ترك اعمال خیر و
فعل اعمال شر او را حاصل شود یا اعم از عقبات مکروهات و ترك مستحبات گیریم و هیچ شک نیست که غمی که مؤمن را
حاصل خواهد شد بواسطه ترك بسیاري از مستحبات زیاده از جفاي جان کندنست. و محتمل است که عقبات تعلقات دنیوي باشد
که به سبب قطع آن به مرگ در غم باشد زیرا که جفاي مرگ عمدهاش جدا شدن از مألوفات و محبوبات است و نفس ناطقه را
تعلقات بسیار به همرسیده است به سبب الفت با آنها نمیبینی که هر چند شخصی بیتعلق باشد اگر دزدي از او سفالی ببرد به سبب
آن او را غمی حاصل میشود هر چند هزار کوزه در خانه داشته باشد و اگر انگشتی را از شخصی قطع کنند تا زنده است در غم
است و مرگ عبارت از اینست که چشمان را کور کنند و گوشها را کر کنند و شامهاش را زایل سازند و گویایی او را برطرف
سازند، و بعد از آن این اعضا را یک یک ببرند به سبب هر یک از اینها نهایت غم او را حاصل میشود و مرگ عبارت از قطع همه
اعضا است، و عبارت از گرفتن زنان و فرزندان و اموال و اسباب و برادران و خویشان و آشنایان همه است مگر کسانی که بحکم
موتوا قبل ان تموتوا قطع جمیع تعلقات کرده باشند از این جهت به ایشان ضرري نمیرسد.ص: 168 اما اول
در معنی عقبه اظهر است و اینها عین مرگست پس عقبات عبارت از عقوبات است و خلافی نیست در آن که عذاب قبر حق است و
ضغطه قبر حق است و سؤال رومان در صحیفه کامله و در حدیث مشهور سلمان واقعست که او سؤال از یک یک از اعمال میکند
صفحه 84 از 238
و خبر میدهد که به سبب این عملها مستحق این مقدار از عقوبات الهی هستی و به سبب این اعمال مستحق این ثوابها هستی. و
خلافی که هست در این است که آیا عذاب قبر جسمانی است یا روحانی، و خلافست که معاد روحانی حق است یا نه، و معاد
روحانی عبارتست از بقاي روح بعد از مفارقت بدن جمعی کثیر از متکلمین از معتزله و غیر ایشان اعتقاد ایشان آنست که نفس
ناطقه خونست یا بخار لطیف است که از جگر بدل میرود که حیوانات نیز دارند و امثال این از مزخرفات بسیار گفتهاند. و آن چه
یقینی است از آیات و اخبار متواتره آنست که روح بعد از خراب بدن باقی است و آن یا جسمی است لطیف مانند ملائکه و یا
روحی است مجرد که تعلق به بدن دارد و مکانی نیست و این مذهب محققین است و این معنی اظهر است از دلایل عقلیه و نقلیه و
نه چنین است که دلایل این مذهب افاده یقین کند که اگر کسی این اعتقاد نداشته باشد مؤاخذه باشد. و اظهر آنست که ضغطه قبر
که خواهد آمد جسمانیست و ما بقی روحانی است باین معنی که چون اعمال بد کرده است هر یک به صورتی مصور میشود از
صورتهاي درندگان و گزندگان و در عالم برزخ با او خواهند بود و هم چنین صفات رذیله مثل بخل و حسد و کینه و تکبر و عجب
و امثال اینها مصور به صورتهاي قبیحه که اقبح از آن نباشد میشوند و اگر صفات حسنه و اعمال حسنه داشته باشد آنها مصور به
صورتهاي خوب میشوند. و در این خلافست که عین آن صفات و اعمال باین صورتها میشوند یاص:
169 حق سبحانه و تعالی به سبب آن اعمال این صورتها را میآفریند و با این کسند. ظاهر اخبار و آیات بر معنی اول دلالت میکند
و اهل کشف نیز چنین یافتهاند و تجربه نیز شاهد است بر این معنی نمیبینی که هر صفتی که بر آدمی غالب است در عالم خواب
حیوانی را میبیند که آن صفت بر او غالب باشد مثلا هر گاه حرص بر او غالب باشد موش را در خواب بیشتر از حیوانات دیگر
میبیند و اگر درندگی بر او غالب باشد سگ و امثال آن را میبیند و اگر علم بر او غالب باشد آب و شیر را میبیند و اگر بجناب
اقدس الهی مربوط باشد انوار قدسیه را مشاهده میکند و هر گاه آدمی ملاحظه نماید صفات رذیله و حسنه و اعمال قبیحه و حسنه
را زیاده از هزار میشود. و دور نیست که هزار کنایه از کثرت باشد یا اصولش هزار باشد و فروعش را حساب نمیتوان کرد و اللَّه
تعالی یعلم
[شیطان هنگام مرگ حاضر میشود]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّ الشّیطان لیأتی الرّجل من أولیائنا عند موته عن یمینه و عن شماله لیضلّه عمّا هو علیه فیابی اللَّه عزّ
و حضرت صلوات «1» ( و جلّ له ذلک و ذلک قول اللَّه عزّ و جلّ یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ
اللَّه علیه فرمودند که شیطان میآید به نزد هر یک از دوستان و شیعیان ما نزد مرگ او از دست راست و از دست چپ یعنی بهر
وسیله و هر وجهی تا او را از راه دین بدر برد و حق سبحانه و تعالی نمیگذارد او را و اینست که حق سبحانه و تعالی فرموده است
که ترجمهاش اینست که: اللَّه تعالی ثابت قدم میدارد بر اعتقادات حقه آن جماعتی را که ایمان آوردهاند بقول صحیح واقعی که
آن اعتقادات حقه است در زندگانی دنیا و در آخرت.ص: 170 و ظاهر این حدیث اینست که مراد از
آخرت وقت مرگست که شیاطین عدیله میآیند که مؤمن را از دین برگردانند و لیکن حق سبحانه و تعالی نمیگذارد. و لیکن اکثر
مفسرین عامه و خاصه چنین تفسیر کردهاند که در زندگانی دنیا تا وقت مرگست و در آخرت قبر است چنانکه اخبار معتبره در این
باب وارد شده است پس تاویل میباید کرد که مراد ثابت داشتن در دنیاست تا وقت مرگ و بعضی از احادیث مزبوره در سؤال قبر
خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی.
[مؤمن محبوب خود را هنگام مرگ میبیند]
صفحه 85 از 238
ذلک عند معاینۀ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فیري ما «1» (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه فی المیّت تدمع عیناه عند الموت انّ
یسرّه ثمّ قال اما تري الرّجل یري ما یسرّه و ما یحبّ فتدمع عیناه و یضحک) و در حدیث حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه منقولست در میت که چشمهاي او آب ریزد فرمودند که آن در وقتی است که میبیند حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله را بعنوان بشاشت و خوشحالی آب از دیدهاش میآید پس حضرت فرمودند که نمیبینی که هر که چیزي را به بیند که از دیدن
آن چیز مسرور شود یا محبوب خود را به بیند آب از دیدهاش میآید و میخندد پس آن گریه خوشحالی است. (و قال الصّادق
و سالت عینه الیسري و رشح جبینه و تقلّصت شفتاه و انتشر منخراه فايّ ذلک «2» صلوات اللَّه علیه اذا رأیت المؤمن قد شخص ببصره
رأیت فحسبک به) و منقولست بطرق متکثره که حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه مؤمن را به بینی که چشمش باز شد و
بهم نمیزند و آب از چشم چپ او روان شود و عرق از پیشانی او ریزد یا پیشانی اوص: 171 در عرق افتد و
لبهاي او بهم کشیده شود و بینی او کشیده شود پس هر یک از اینها را که از او به بینی ترا بس است در علامت رفتن از جهت
کشیدن پاي او بقبله و خواندن قرآن نزد او و تلقین او کردن و در آن که جنب و حایض را از پیش او بیرون کنند و در آن که بدانی
که وقت آمدن حضرت رسول خدا و ائمه هدي است صلوات اللَّه علیهم اما اگر مشتبه شود مرگش به اینها جزم نمیتوان کردن که
مرده است و بسیار است که در سکته بعضی از این حالات بهم میرسد.
[مؤمن هنگام مرگ نورانی میشود]
صلوات اللَّه علیه انّ آیۀ المؤمن اذا حضره الموت ان یبیضّ وجهه اشدّ من بیاض لونه و یرشح جبینه و یسیل من «1» (و قال ابو جعفر
عینیه کهیئۀ الدّموع فیکون ذلک آیۀ خروج روحه و انّ الکافر یخرج روحه سیلا [أو سلّا] من شدقه کزبد البعیر کما یخرج نفس
الحمار) و ابو حمزه ثمالی از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه شنید که فرمودند که علامت احتضار مؤمن آنست که روي او
سفید میشود زیاده از سفیدي که داشت یا از سفیدي سایر بدنش و طرف پیشانی او به عرق میافتد و از چشمهاي او آبی روان
میشود مانند آب گریه پس اینها علامت آن است که روح او بدر میرود و روح کافر از اطراف دهانش بیرون میرود یا سل
میکنند و از اطراف دهانش بیرون میکشند مثل کف دهان شتر هم چنان که جان دراز گوش بیرون میرود. و در کافی او کما
یخرج نفس البعیر است یعنی راوي شک دارد که حضرت این عبارت را فرمود: کزبد البعیر یا فرمود: کما یخرج نفس البعیر. و ظاهرا
نساخ همزه را انداختهاند و خر را بدل شتر آوردهاند.
[آخرین مزه که آدمی مییابد در وقت مردن مزه انگور است]
(و روي انّ آخر طعم یجده الانسان عند موته طعم العنب) و درص: 172 روایتی وارد شده است که آخرین
مزه که آدمی مییابد در وقت مردن مزه انگور است که در دهان خود مییابد. محتمل است که بالخاصیه چنین باشد، یا آن که
انگور بهشت از جهت او بیاورند، یا حق سبحانه و تعالی دهان او را شیرین کند چون بنده هر گاه بنده میخرد دهنش را شیرین
میکند و در وقت رفتن از بندگی همه کس خلاص شده بنده خاص حق سبحانه و تعالی میشود دهانش را شیرین میکند تا به
رحمت او امیدوار شود و اللَّه تعالی یعلم.
[ملک الموت چگونه قبض روح مؤمنان میکند]
(و سئل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله کیف یتوفّی ملک الموت المؤمن فقال انّ ملک الموت لیقف من المؤمن عند موته موقف
صفحه 86 از 238
العبد الذّلیل من المولی فیقوم هو و اصحابه لا یدنوا منه حتّی یبدأ بالسّلام یا [بالتّسلیم] و یبشّره بالجنّۀ) و از حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله پرسیدند که ملک الموت چگونه قبض روح مؤمنان میکند حضرت فرمودند که ملک الموت در وقت مردن
مؤمن نزد او میایستد چنانکه بنده ذلیلی نزد آقاي خود بایستد پس اول دور میایستند خود و اصحابش و به نزدیک او نمیآید تا
أولا ابتدا میکند به سلام و او را بشارت میدهد به بهشت و بعد از آن به ادب نزد او میآید و جاي او را به او مینماید و او را مخیر
میسازد و چون مشغول جاي خود میشود قبض روح او میکند. (و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه انّ المؤمن اذا حضره الموت
وثقه ملک الموت و لو لا ذلک لم یستقرّ) و در روایت سکونی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که چون وقت مردن مؤمن
میشود ملک الموت او را محکم میبندند تا بیتابی نکند و اگر نه این باشد او قرار نگیرد و دور نیست که محکم بستن او عبارت
از بشارت و نمودن جا باشد که به سبب آن قرار میگیرد پس گویا او را بسته است یا نسبت به اشخاص مؤمنان مختلف باشد لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 173 بعضی که از صلحا و اتقیا باشند بنحو سابق با ایشان سر کند و فساق و فجار را به بندد و قرینه آن که در
کلینی به جاي المؤمن، المیت واقع است و بنا بر این حمل میتوان کرد بر غیر مؤمن از منافقان و کفار و ظاهرا سهو از نساخ شده
باشد.
[هر کس که مرگ او را حاضر میشود حضرت رسول و ائمه معصومین را میبیند]
«1» (و ما من احد یحضره الموت الّا مثل له النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله و الحجج صلوات اللَّه علیهم حتّی یراهم فان کان مؤمنا یراهم
بحیث یکره) و هر کس که مرگ او را حاضر میشود البته حضرت رسول خدا صلی اللَّه «2» بحیث یحبّ و إن کان غیر مؤمن یراهم
علیه و آله و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم که حق سبحانه و تعالی حجۀ خود را بر خلق تمام کرده است به امامت ایشان بعنوان
مثال و جسد مثالی در برابر او در میآیند پس اگر مؤمن صالح است ایشان را بر آن نحوي که دوست میدارد میبیند یعنی به
صورتهاي خوب میبیند و ایشان او را بشارت میدهند به بهشت و اگر مؤمن نباشد میبیند ایشان را به عنوانی که دشمن او باشد با
بشارت بجهنم. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که آن حضرت فرمودند که چون جان
شما به حلق میرسد چشم شما روشن میشود یعنی از دیدن حضرات صلوات اللَّه علیهم و اشاره است باین آیه: (وَ قالَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ
بدان که این آیه از متشابهات («3» تَعالی فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِ رُونَ
آیات قرآنی است و تاویل آن را بغیر از خدا و رسول و اهل بیت صلوات اللَّه علیهم کسی نمیداند و اخبار بسیار در تاویل این آیه
اشارة و تصریحا واقع شده است و ترجمهاش اینست که حق سبحانه و تعالی فرموده است که چراص: 174
وقتی که جان به حلق شما میرسد و شما در آن وقت نظر میکنید به میت جان را بر نمیگردانید به بدن میت اگر قدرت دارید و
حال آن که ما نزدیکتریم به میت از شما و لیکن شما نمیبینید، و ظاهر آیه خطابست با ح ّ ض ار محتضر آن جمعی که نزد آن
شخصی که میمیرد نشستهاند پس حاصل معنی این میشود که شما را اختیاري نیست در حیات و موت احدي و همه بدست واحد
قهّار است جل شانه. اما اشارات پس ممکن است که از لفظ و نحن اقرب باشد که ما اقربیم به او از شما یعنی خلفاي ما به او اقربند
که مراد از آن رسول خدا و ائمه هدي و ملائکه باشند صلوات اللَّه علیهم یعنی نه شما را اختیاري هست که میت نمیرد و نه خبري
هست که ما با ایشان در چه کاریم عدم اختیار که ظاهر است و عدم خبر از چند وجه است یکی حضور حضرات بعنوان رحمت با
مؤمنان و بعنوان غضب با غیر ایشان، و دیگر نمودن جاي مؤمن را به او تا از شوق جان بدهد، دیگر خطاب مستطاب حضرت رب
دیگر فرستادن ملائکه «1» الارباب که یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّۀُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِ یَۀً مَرْضِ یَّۀً فَادْخُلِی فِی عِبادِي وَ ادْخُلِی جَنَّتِی
رحمت از جهت خوبان و غضب از جهت بدان و غیر اینها که از اخبار بسیار ظاهر میشود پس بنا بر این تفسیر حدیث صحیح سابق
که حضرت فرمودند که چشم شما روشن میشود جمیع اینها خواهد بود و هر یک نیز ممکن است که مراد باشد اما جمیع اظهر
صفحه 87 از 238
است و احتمال بعض بنا بر آنست که حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم با هر کسی در خور عقل او سخن فرمودهاند و او را
به نحوي بشارت دادهاند چنانکه صدوقص: 175 نقل کرده است.
[چون جان به حلق میرسد جاي او را در بهشت به او مینمایند]
(فقال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه انّه اذا بلغت النّفس الحلقوم اري مکانه من الجنّۀ فیقول ردّونی إلی الدّنیا حتی اخبر اهلی بما اري
فیقال له لیس إلی ذلک سبیل) و کالصحیح از ابی بصیر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد است که ابو بصیر گفت که آیه سابقه
را خواندم و تفسیر آن را از حضرت طلبیدم و صدوق تغییري داده است اما ضرر ندارد که فی الحقیقه استدلال به آیه و خبر هر دو
کرده باشد اما به نحوي که وارد شده بود نقل کردن اولی است پس حضرت فرمودند که چون جان به حلق میرسد جاي او را در
بهشت به او مینمایند و او میگوید که مرا بدنیا فرستید تا خبر دهم اهل خود را به آن چه میبینم پس به او میگویند که هر گاه
شخصی از امور آخرت چیزي را دید دیگر راهی نیست او را بسوي برگشتن بدنیا پس ذکر این آیه در این مقام با این تفسیر محتمل
است که مراد صدوق این باشد که با دیدن حضرات دیدن مراتب بهشت نیز خواهد بود یا آن که چون جاي خود را میبیند
حضرات را نیز خواهد دید و یا آن که این آیه را حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم بهر دو معنی تفسیر کردهاند و میان هر
دو منافاتی نیست چه ممکن است که هم جاي او را بنمایند و هم حضرات را به بیند. و ممکن است که مراد حضرت صادق صلوات
اللَّه علیه این باشد که ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم جاي او را به او مینمایند و او که خواهد که اهل خود را خبر کند بهر دو معنی
خبر کند یکی دیدن ایشان و دویم جاي او در بهشت. چنانکه در حدیث کالصحیح بل الصحیح عندي از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه وارد است که چون جان هر یک از شما به حلق میرسد به او بشارت میدهند که خاطر جمعدار که هر چه از آن
خایف و ترسان بوديص: 176 ایمن شدي از آن و میگویند به او که رسول خدا و امیر المؤمنین و فاطمه
زهرا پیش پیش تو میروند یعنی تا ترا به مراتب عالیه برسانند. و در حدیث کالصحیح از سدیر صیرفی منقولست که به حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که فداي تو گردم یا ابن رسول اللَّه آیا قبض روح مؤمن را به اکراه میکنند که او راضی
نباشد حضرت فرمودند که نه و اللَّه به درستی که چون ملک الموت از جهت قبض روح مؤمن میآید مؤمن جزع میکند و
میترسد پس ملک الموت میگوید که اي دوست خدا بیتابی مکن که بحق آن خداوندي که محمد صلی اللَّه علیه و آله را به
رسالت بخلق فرستاده است که من بر تو مهربانترم از پدر مهربان تو اگر حاضر میبود ترا چشمان خود را بگشا و ببین پس ممثل
شود از جهت او حضرات سید المرسلین و امیر المؤمنین و فاطمه زهرا و باقی حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم پس به او
گوید که تو رفیق این جماعت خواهی بود و یک یک را به او بشناساند دیگر نظر کند به بیند که منادي ندا میکند از جانب
حضرت رب العزه و میگوید که یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّۀُ اي روحی که قرار تو با محمد و اهل بیت او خواهد بود چنانکه محبت
ایشان در دل تو جا کرده است برو از این دنیاي فانی بسوي پروردگار خودت و خوشنود باش از ولایت و محبت اهل بیت و حق
سبحانه و تعالی ترا به ثواب غیر متناهی خواهد رسانید پس داخل شو اي روح در زمره بندگان خاص مقرب که محمد است و اهل
بیت او و داخل شو در جنت من پس چون این خطاب به مؤمن میرسد هیچ چیز نزد او محبوبتر از این نیست که قبض روح او
کنند و برسد به آن منادي که با آن منادي به بهشت رود در خدمت حضرات ائمه صلوات اللَّه علیهم و از این حدیث ظاهر میشود
که این خطاب مستطاب از حضرت رب الارباب در وقت رفتن مؤمن است.ص: 177 و در حدیثی معتبر از
آن حضرت وارد شده است صلوات اللَّه علیه که این خطاب با حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه است و منافات ندارد که خطاب
با همه کس باشد حتی با زندگان نیز چنانکه ظاهر آیه عموم دارد و اهل کشف و مشاهده آنا فآنا به گوش هوش این خطاب را
میشنوند و فی الحقیقه ایشان در حین مرگ اختیاري میشنوند که به آن مامورند و از اخبار متواتره ظاهر میشود که قرآن را ظهري
صفحه 88 از 238
هست و بطنی هست تا هفت بطن و در بعضی اخبار تا هفتاد بطن و لیکن از بطن قرآن کسی خبر ندارد مگر ائمه معصومین صلوات
اللَّه علیهم و اولیاء اللَّه را نیز بهره دادهاند و لیکن از برکات هدایات و ارشادات ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم و لیکن چون ولایت
معنی است که بغیر از حق سبحانه و تعالی کسی بر آن اطلاع ندارد اعتماد نمیتوان کرد بر آن مگر بر اشارات و تنبیهاتی که از
عبارت مستفاد شود. مثلا در همین آیه جمعی گفتهاند که حق سبحانه و تعالی را اشارات بسیار هست با دوستان خود که مستنبط و
مستفاد میشود از الفاظ آیه مثل خطاب با او به مطمئنه یعنی قرار گرفته به یاد الهی چون حق سبحانه و تعالی فرموده است که أَلا
بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ و هر دو آیه اشاره دارد بر آن که میباید که قرار نفوس بذکر الهی باشد و اشعاري دارد بر آن که تا به
مرتبه محبت الهی نرسد قرار نمیباشد و اضطرابست و اینها مجربست دیگر خطاب ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ یعنی بازگشت کن به
پروردگار خود اشاره دارد به آن که نفس ناطقه پیش از خلق ابدان سالها با جناب اقدس الهی مربوط بوده است چنانکه در احادیث
بسیار وارد شده است که حق سبحانه و تعالی ارواح را پیش از خلق اجساد بدو هزار سال آفریده بود و در آن عالم ایشان را با جناب
اقدس الهی و با ارواح مثل خود ربطها بود پس خطاب میرسد که چرا جاي خود را و محل قرار خود را فراموش کرده پس لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 178 انا فانا گویا بنده مخاطب است زیرا که کلام الهی همیشه کلام الهی است و در هر زمانی با هر کس
خطاب میکند. دیگر إِلی رَبِّکِ اشاره دارد به آن که دور افتاده است بسیار و محتاج است به سیر إلی اللَّه. دیگر اشاره است به آن
که اي بنده همیشه من تربیت ترا در دار دنیا با هزار مخالفت کردهام اگر در مقام موافقت درآیی ترا فرو نخواهم گذاشت. دیگر
اشاره است به آن که من آن قدر تربیت تو کردهام و میکنم که جا دارد که تو هم کنی که پرورش من مخصوص تست. دیگر در
کلمه راضیۀ مرضیۀ اشاراتست به آن که میباید رجوع تو به پروردگارت از روي خوشنودي باشد و این ممکن نیست تا به مرتبه
محبت و عشق نرسد گویا طلب عشق کرده است و گویا چون عاشق میشود معشوق خواهد شد و فانی خواهد شد از جمیع ارادات
خود و باقی خواهد شد به خداوند خود و متخلق خواهد شد به اخلاق خداوند تا قابل خطاب فَادْخُلِی فِی عِبادِي شود و اشاره است
به آن که بندگان خاص من ایشان بندگان منند و غیر ایشان بنده نفس و شیطانند و چون کمالات سابقه را به همرسانیدند داخل
و هم چنین همنشین او میشوند یعنی همیشه با محبت «1» « فِی مَقْعَدِ صِ دْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ » : میشوند در سلک مقربانی که
الهیاند و لمحهاي از یاد او غافل نمیشوند و این مرتبه اعلی مراتب جنانست و بهشت مقربان است و لهذا خطاب فرمودند که: وَ
ادْخُلِی جَنَّتِی و اضافه به خود نمودن با آن که همه چیز ازوست اشاره است به آن که جنت حقیقی اینست و از این اشارات دیگر
مستفاد میشود که حصرص: 179 نمیتوان کردن و این نحو اشارات و تنبیهات در هر آیه و حدیثی هست
و این اشارات را نمییابند مگر عالمان حقیقی که اولیاء اللَّهاند و گاهگاهی متوجه بعضی از اشارات «1» وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ
میشوم تا بنده غافل نشود و نباشد از جماعتی که حق سبحانه و تعالی مذمت ایشان فرموده چه قرآن مجید مشحون است از مذمت
کسانی که تدبر نمینمایند و از مدح متدبران و متفکران امید که حق سبحانه و تعالی همه را از این خواب غفلت بیدار کند. و در
حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که چون بنده محتضر شد و زبانش بند شد
حضرات رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم میآیند پس حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله بر دست راست او مینشیند
و حضرات امیر المؤمنین و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم بر دست چپ او پس حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله
میفرمایند به او که آن چه را امید به آن داشتی از مراتب عالیه بهشت الحال به آن خواهی رسید و آن چه از آن ترسان بودي از
عذاب الهی ایمنی و خاطر جمع دار که حق سبحانه و تعالی ترا بخشید پس جاي او را در بهشت به او مینمایند و به او میگویند که
این منزل تست در بهشت اگر میخواهی ترا باز گردانیم بدنیا و ترا در دنیا بدهند از طلا و نقره آن قدر که خواهی او گوید که مرا
احتیاجی بدنیا نیست پس در آن محل روي او سفید میشود و پیشانی او در عرق میافتد و لبهاش در هم کشیده میشود و بینیاش
کشیده میشود و از چشم چپش آب روان میشود پس هر یک از این علامات را که به بینی بس است در دانستن حضور ایشان
صفحه 89 از 238
صلوات اللَّه علیهم یا در حضور مرگ پس چون جان ازص: 180 بدن بیرون رود مرتبه دیگر دنیا و آخرت
را بر او عرض میکنند و او اختیار آخرت میکند، پس چون غسلش میدهند حضرات صلوات اللَّه علیهم حاضرند و دعا میکنند
که حق سبحانه و تعالی او را از گناهان پاك کند یا مدد میکنند در غسل و گردانیدن او از دست چپ بدست راست و بر عکس
پس چون او را کفن کنند و در تابوت گذارند و متوجه قبر شوند روح او پیش پیش تابوت رود و ارواح مؤمنان استقبال او کنند بر
او سلام کنند و بشارت دهند او را به آن چه حق سبحانه و تعالی از جهت او مهیا ساخته است از نعمتهاي بهشت پس چون او را در
قبر گذارند و قبرا پر کنند روح را در بدن او در میآورند تا رانهاي او پس از اعتقادات او سؤال میکنند. پس اگر خدا و رسول و
ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم را اعتقاد امامت داشته باشد و جواب ملکین بگوید در بهشت را بر روي او بگشایند تا همیشه از
نسیم بهشت و بوهاي خوش آن و روشنایی آن به او رسد، پس گفتم فداي تو گردم ضغطه و فشارش قبر چه شد که بیان نفرمودید
حضرت فرمودند که هیهات مؤمنان را فشارش قبر نمیرسد و اللَّه که هر جزوي از زمین که مؤمن بر آن راه رفته باشد بر جزوي
دیگر فخر میکند و میگوید که مؤمن بر من راه رفت و بر تو نرفت و زمین قبر به مؤمن میگوید که و اللَّه که من ترا دوست
میداشتم در وقتی که تو بر پشت من راه میرفتی الحال که در من داخل شدي خواهی دید که با تو چها خواهم کرد از خوبیهایش
تا چشم کار کند بهشت را بیند یا قبرش را فراخ گردانند ثلث فرسخ. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه منقولست که میفرمودند که و اللَّه که عبادات شما شیعیان را قبول میکنند و اللَّه که شما را میآمرزند و بس و جفاي شما
تا وقتی است که جان به حلق رسد. دیگر شروع میشود در فرح و خوشحالی و چشم روشنی به مرتبه که همه لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 181 کس آرزوي منزلت شما کنند و چون جان به حلق میرسد و میت محتضر میشود حاضر میشوند حضرات رسول
اللَّه و امیر المؤمنین و جبرئیل و ملک الموت پس حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه به نزد حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه
و آله میآید و میگوید که این شخص از محبان ما بود و اهل بیت را دوست میداشت پس یا رسول اللَّه شما او را دوست دارید و
حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به جبرئیل میفرماید این شخص دوستار خدا و رسول و اهل بیت رسول بود پس تو او را
دوست دار و جبرئیل بملک الموت گوید که این شخص دوست میداشت خدا و رسول را و اهل بیت رسول را صلی اللَّه علیه و
علیهم پس تو او را دوست دار و با او رفق کن پس ملک الموت پیش او آید و گوید که اي بنده خدا خود را به سبب اعتقادات
خوب آزاد کرده از آتش جهنم اما آن چه از آن خوف داشتی از عذاب الهی حق سبحانه و تعالی ترا بخشید و آن چه امید داشتی از
رحمت الهی به آن رسیدي بشارت باد ترا که محشور خواهی بود با حضرات رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم پس جان او
را به آسانی از بدن بیرون آورد پس جامه بهشتی با بوي خوش بهشت که با خود آورده باشد او را به آن به پوشاند و او را بوي
خوش کند و بعد از آن حله زردي از حلهاي بهشت به او پوشانند پس چون او را به قبر برند از نسیم و بوهاي بهشت به او رسد و قبر
او را یک ماهه راه از پیش رو و دست راست و دست چپ فراخ گردانند و قبر عبارتست از عالمی که روح در آنجا خواهد بود و
بیان آن در ضمن اخبار خواهد شد پس به او گویند که بخواب مانند شخصی که داماد شده باشد بر بسترهاي نفیس و خوابیدن
عبارتست از استراحت بدن در قبر و استراحت روح در عالم مثال و به او گویند که بشارت باد ترا به راحت و نسیم بهشت و
باغستانهاي با نعمت غیر متناهی بهشت که داخل آن خواهی شد و خداوند عالمیان از توص: 182 خوشنود
است پس هر وقت که خواهد به زیارت ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم میرود در مراتب عالیه ایشان و در خدمت ایشان
میخورد از طعامهاي ایشان و شرابهاي ایشان و در خدمت ایشان صحبت میدارد تا آن که خروج فرماید مهدي صاحب الزمان
صلوات اللَّه علیه پس چون حضرت خروج کند گروه گروه از شیعیان را زنده میکنند و لبیک اللَّهمّ لبّیک گویان به خدمت آن
حضرت میآیند پس در آن محل سنیان باطل به شک میافتند که آن چه شیعه میگفتند احتمال دارد که راست باشد و مذاهب
فاسده همه بر طرف خواهد شد اما شیعیان چنین که مذکور شد بسیار کمند پس صبر کنید که آن جماعتی که بیصبري میکنند
صفحه 90 از 238
بعنوان خروج یا برگشتن از دین هالکند و ناجی جمعیاند که اعتقاد دارند بوجود آن حضرت و از حق سبحانه و تعالی سؤال
میکنند که نزدیک گرداند ظهور آن حضرت را. و اشاره باین معنی دارد که حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله به حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه میفرمودند که یا علی وعده ما و تو در وادي السلام است که بهشت باشد یا نجف اشرف که خواهد آمد.
و حضرت صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون محتضر میشود کافر که غیر اثنی عشري باشد حضرات رسول خدا و امیر
المؤمنین و جبرئیل و ملک الموت صلوات اللَّه علیهم حاضر میشوند پس حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه پیش میآید و
میگوید یا رسول اللَّه این شخص دشمنی با اهل بیت میکرد تو او را دشمن دار و حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به
جبرئیل میفرماید که اي جبرئیل این شخص دشمنی میکرد با خدا و رسول و اهل بیت رسول تو او را دشمن دار و جبرئیل میگوید
که اي ملک الموت این شخص دشمن خدا و رسول و اهل بیت رسول بوده است تو او را دشمن دار وص:
183 جان او را به سختی بگیر پس ملک الموت پیش آید و گوید که اي بنده خدا آیا خود را خلاصی دادي از آتش جهنم به
محبت اهل بیت آیا برات ایمنی از عذاب الهی گرفتی به سبب محبت ایشان آیا چنگ در دامان متابعت ایشان زدي که به سبب آن
داخل بهشت شوي او گوید که نه، پس ملک الموت گوید بشارت باد ترا اي دشمن خدا به غضب و عذاب الهی و آتش جهنم اما
آن چه از آن ترسان بودي به آن رسیدي پس به سختی تمام جان او را بیرون آورد پس سیصد شیطان موکل سازند به روح او که
همه آب دهان بر روي او اندازند و روح او در عذاب باشد پس چون او را در قبر در آوردند دري از درهاي جهنم بر روي او
گشایند که گند جهنمیان و زبانه آتش در قبر او در آید و در این عذاب باشد تا روز قیامت. و در موثق کالصحیح از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقولست که چون جان به حلق رسد فرشته میآید و میگوید که اي فلان امید از حیات بردار و خاطر جمعدار که
عذاب الهی به تو نمیرسد یا از محنت دنیا فارغ شدي. و در موثق کالصحیح از آن حضرت منقول است که فرمودند که چون جان
به سینه میرسد میبیند. و عقبه اسدي گفت گفتم که چه چیز میبیند فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله را
میبیند و حضرت میفرماید که منم رسول اللَّه بشارت باد ترا پس حضرت فرمودند که دیگر امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه را
میبیند و حضرت میفرماید که منم علی بن ابی طالب که تو او را دوست میداشتی آمدهایم که ترا نفع برسانیم و از محنتها
نگاهداري کنیم که به تو نرسد، عقبه گفت گفتم که آیا ممکن است که کسی حضرات را به بیند و باز بدنیا آید که شفا یابد از آن
مرض حضرت فرمودند که نمیشود همین که میبینند ایشان را میروند از این دنیا و این بشارت را حق سبحانه و تعالی در قرآن
مجید یادص: 184 فرموده است که آن جماعتی که ایمان آوردهاند، و پرهیزکارند ایشان را بشارت میدهند
در زندگانی دنیا و در آخرت و مبدل نمیشود و تغییر نمییابد کلمات الهی در وعدها یعنی هر وعده که کرده است چنان میشود
و پیش گذشت که جاي او را در بهشت به او مینمایند و منافات ندارد که آن بشارت مشتمل بر همه باشد. و قریب باین اخبار
بحسب معانی احادیث بسیار وارد شده است بر این اکتفا شد اگر چه طولی به همرسانید و لیکن ضرور بود چون معاد از ارکان دین
است.
[چه کسی جانها را میگیرد]
قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ » و عن قول اللَّه عزّ و جلّ «1» « اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها » (و سئل ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه عن قول اللَّه عزّ و جلّ
« الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَۀُ طَیِّبِینَ، و الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَۀُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ » و عن قول اللَّه عزّ و جلّ «2» « مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِي وُکِّلَ بِکُمْ
و قد یموت فی «5» « وَ لَوْ تَري إِذْ یَتَوَفَّی الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَۀُ » و عن قول اللَّه عزّ و جلّ «4» « تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا » و عن قول اللَّه عزّ و جلّ «3»
السّاعۀ الواحدة فی جمیع الآفاق ما لا یحصیه الّا اللَّه عزّ و جلّ فکیف هذا فقال انّ اللَّه تبارك و تعالی جعل لملک الموت اعوانا من
الملائکۀ یقبضون الارواح بمنزلۀ صاحب الشرطۀ له اعوان من الانس یبعثهم فی حوایجه فتتوفّیهم الملائکۀ و یتوفّیهم ملک الموت من
صفحه 91 از 238
الملائکۀ مع ما یقبض هو و یتوفاهم اللَّه عزّ و جلّ من ملک الموت) و منقولست که از آن حضرتص: 185
صلوات اللَّه علیه پرسیدند که حق سبحانه و تعالی فرموده است که اللَّه تعالی قبض ارواح میکند در وقت مردن ایشان و جائی دیگر
میفرماید که بگو یا محمد که قبض روح شما میکند فرشته که موکل است از جهت موت شما که آن عزرائیل است و مسمی است
بملک الموت و جائی دیگر فرموده است در تعریف و مدح خوبان که آن جمعی که قبض ارواح ایشان میکنند فرشتگان در حالتی
که ایشان طیب و پاکیزهاند از بدیها و مزینند به خوبیها و در مذمت بدان فرمودهاند که آن جماعتی که فرشتگان قبض ارواح ایشان
میکنند در حالتی که ستم کنندگانند بر نفسهاي خود به سبب معصیت، و جائی دیگر فرموده است که قبض روح میت میکنند
رسولان ما، و جائی دیگر فرموده است که اگر ببینی که فرشتگان قبض روح کافران میکنند بچه عنوان میکنند هر آینه تعجب کنی
پس جمع بین الایات چون میشود. و مع هذا اگر ملک الموت تنها قبض ارواح کند چگونه ممکن است و حال آن که در یک
ساعت در اطراف عالم آن قدر میمیرند که حساب آنها را نمیتواند کردن بغیر از حق سبحانه و تعالی پس حضرت صلوات اللَّه
علیه فرمودند که حق سبحانه و تعالی از جهت ملک الموت مدد کاران مقرر ساخته است از فرشتگان که ایشان قبض ارواح میکنند
مانند سردار لشکر یا سردار پهلوانان لشکر یا حکام که نوکران و مدد کاران از آدمیان دارند که بواسطه کارهاي خود به جاها
میفرستند هم چنین ملک الموت این فرشتگان را میفرستند و ایشان قبض روح بسیار کس میکنند و به قبض ملک موت میدهند
غیر آن چه خود قبض روح ایشان میکند و همه را به قبض الهی میدهد ملک الموت. و ظاهر این خبر آنست که قبض همه متحقق
میشود و ممکن است که مراد این باشد که چون به فرموده الهی است گوییا که حق سبحانه و تعالی قبض کرده لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 186 است و هم چنین ملک الموت و این مجاز شایع است چنانکه هر گاه پادشاهی وزیرش را حکم کند که قصري از
جهت او بسازد و وزیر بنایان را بدارد که بسازند نسبت به همه میدهند که او ساخته است در بنّا حقیقۀ و در پادشاه و وزیر مجازا.
[دوست حضرت امیر المؤمنین آن حضرت را در سه موضع میبیند]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّ ولیّ علیّ صلوات اللَّه علیه یراه فی ثلاثۀ مواطن حیث یسره عند الموت و عند ال ّ ص راط و عند
الحوض) و به اسانید متواتره از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و حضرت سید المرسلین و ائمه معصومین صلوات اللَّه
علیهم منقولست که دوست حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه آن حضرت را در سه موضع میبیند به عنوانی که مسرور شود به
شفاعت و نجات یکی در وقت مردن که احادیث دیگر نیز گذشت دویم نزد صراط که حضرت بجهنم خطاب فرماید که این از
منست و آن از تو و دوستان آن حضرت مثل برق از صراط عبور کنند، دیگر نزد حوض کوثر که ساقی آن حوض آن حضرتست و
باقی ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم. و احادیث متواتره از عامه و خاصه وارد شده است که دشمنان آن حضرت را از آن آب بهره
نیست. و در حدیث کالصحیح از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمود که و اللَّه که هر کس بر دشمنی من
بمیرد البته مرا خواهد دید در وقت مردن به عنوانی که از جهت او بد باشد و هر که با دوستی من از دنیا برود در وقت مرگ مرا
خواهد دید به عنوانی که محبوب او باشد و حضرت امام محمد باقر فرمودند که چنین است و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه
و آله نیز حاضر شود در دست راست او بمثل حضرت امیر المؤمنین.ص: 187 و در حدیث کالصحیح منقول
است از عبد اللَّه بن ابی یعفور که خطاب جهنی با من معامل بود و عداوت آل محمد صلوات اللَّه علیهم داشت و هم صحبت بود با
نجده خارجی و او بیمار شد به عیادت او رفتم از جهت معامله که با او داشتم و از جهت تقیه دیدم که در بیهوشی مرگست و
میگفت مرا با تو چکار است یا علی پس خبر دادم حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه را به آن چه دیده بودم حضرت
فرمود که بحق پروردگار کعبه که علی را دیده است برب کعبه که او را دیده است به خداوند کعبه که او را دیده است. و از ابی
سعید خدري از طرق عامه منقولست که حضرت سید المرسلین فرمودند که هر کسی که حق سبحانه و تعالی دوستی اهل بیت من او
صفحه 92 از 238
را روزي کرده باشد پس او را خیر دنیا و آخرت داده است و کسی شک نکند در آن که او از اهل بهشت است به درستی که در
دوستی اهل بیت من بیست خصلت است ده در دنیا و ده در آخرت. اما ده در دنیا اول: ترك دنیا و محبت دنیاست. دویم: حرص
است بر علم. سیم: پرهیزکاریست در دین. چهارم: رغبت است در عبادت. پنجم: توبه است پیش از مرگ. ششم: توفیق نماز شب
است که به رغبت تمام میکند. هفتم: ناامیدیست از آن چه در دست مردمان است. هشتم: حفظ کردن اوامر و نواهی الهی است به
آن که اوامر را به جا آورد و نواهی را ترك کند. نهم: دشمنی دنیاست. دهم: سخا و کرم است.ص: 188 و
اما در آخرت پس اول: آن که دیوان او و نامه عمل او را نگشایند. دویم: ترازوي عمل از جهت او نصب نکنند. سیم: نامه عمل او را
بدست راست او دهند. چهارم: از جهت او بنویسند براتی از آتش دوزخ. پنجم: روي او سفید باشد در آن روز. ششم: حلّهاي بهشت
را در او پوشانند. هفتم: او را شفاعت دهند در صد کس از اهل بیت او. هشتم: حق سبحانه و تعالی بنظر رحمت به او نظر کند. نهم:
تاجی از تاجهاي بهشت بر سر او گذارند. دهم: آن که داخل بهشت شود بیحساب پس خوشا حال دوستان اهل بیت من و چون
چنین نباشد که حق سبحانه و تعالی محبت ایشان را مزد رسالت آن حضرت کرده است با آن که هیچ پیغامبري را مزد بر رسالت
کرامت نفرموده است مگر آن حضرت را. و باز از طرق ایشان از جابر بن عبد اللَّه انصاري منقولست که روزي در خدمت حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بودم که ناگاه رو به جانب حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند و فرمودند که
میخواهی ترا بشارت دهم یا ابا الحسن، حضرت فرمودند بلی یا رسول اللَّه، حضرت فرمودند که اینک جبرئیل از جانب خداوند
جلیل آمده است و میگوید که حق سبحانه و تعالی شیعیان و دوستان ترا نه خصلت کرامت کرده است. اول: آسانی مرگ. دویم:
انس در وحشت قبر که فرشتگان به زیارت او آیند. سیم: نور در ظلمت قبر و قیامت.ص: 189 چهارم: ایمنی
از ترس عظیم روز قیامت. پنجم: عدالت نزد میزان به آن که میزان حسناتش سنگین باشد یا نسنجند عمل او را. ششم: گذشتن از
صراط مثل برق. هفتم: خلاصی از جهنم. هشتم: داخل شدن در بهشت پیش از همه کس. نهم: آن که نور ایشان سعی کند در پیش
ایشان و از دست راست ایشان یعنی منور باشند. و ایضا صدوق از طرق صحاح عامه نقل کرده است از عبد اللَّه بن عمرو بن الخطاب
و به چند سند از طرق ایشان دیدهام از عمر بن الخطاب که گفت سؤال کردیم از حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله از حال و
رتبه علی بن ابی طالب صلوات اللَّه علیه پس حضرت غضبناك شدند و فرمودند که چه بر این داشته است جمعی را که سخن
گویند از حال کسی که منزله و مرتبه او نزد حق سبحانه و تعالی مثل منزله و مرتبه من است بغیر از نبوت. آیا نه چنین است که هر
که علی را دوست دارد مرا دوست داشته است و هر که مرا دوست دارد حق سبحانه و تعالی از او خوشنود است و هر که خدا از او
خوشنود است جاي او در بهشت است. آیا نه چنین است که هر که علی را دوست دارد از دنیا بیرون نرود تا او را از شراب کوثر
آب بدهند و میوه درخت طوبی بخورد و جاي خود را در بهشت به بیند؟. آیا نه چنین است که هر که علی را دوست دارد حق
سبحانه و تعالی نماز و روزه و عبادات شب او را قبول کند و دعاي او را مستجاب گرداند. آیا نه چنین است که هر که علی را
دوست دارد فرشتگان از جهت اوص: 190 استغفار کنند و هشت در بهشت را از جهت او بگشایند که از هر
دري که خواهد داخل بهشت شود بیحساب؟. آیا نه چنین است که هر که علی را دوست دارد حق سبحانه و تعالی نامه عمل او را
بدست راست او دهد و او را حساب کنند حسابی به آسانی؟. آیا نه چنین است که هر که علی را دوست دارد حق سبحانه و تعالی
سکرات مرگ را بر وي آسان گرداند و قبر او را باغی گرداند از باغستانهاي بهشت؟. آیا نه چنین است که هر که علی را دوست
دارد حق سبحانه و تعالی بعدد هر رگی که در بدن اوست او را حوري کرامت فرماید و او را شفیع گرداند در هشتاد کس از اهل
بیت او و بعدد هر مویی که در بدن او است او را در بهشت شهري کرامت کنند؟. آیا نه چنین است که هر که علی را دوست دارد
حق سبحانه و تعالی ملک الموت را نزد او فرستد چنانکه نزد پیغمبران میفرستد و رفع کند از او هول منکر و نکیر را و قبر او را یک
ساله راه فراخ گرداند و روز قیامت روي او را سفید گرداند و حشر او با حمزه سید الشهدا باشد؟. آیا نه چنین است که هر که علی
صفحه 93 از 238
را دوست دارد حق سبحانه و تعالی او را در روز قیامت در سایه عرش خود در آورد با صدیقان و شهدا و صالحان و از فزع اکبر روز
قیامت او را ایمن گرداند؟. آیا نه چنین است که هر که علی را دوست دارد حق سبحانه و تعالی حکمت را در دل او در آورد و بر
زبان او جاري گرداند و درهاي رحمت را بر روي او بگشاید؟. آیا نه چنین است که هر که علی را دوست دارد او را در آسمانها
بخوانند کهص: 191 اسیر الهی است در زمین و حق سبحانه و تعالی به او مباهات فرماید با اهل آسمانها و با
حاملان عرش خود؟. آیا نه چنین است که هر که علی را دوست دارد ملکی از زیر عرش او را ندا کند که اي بنده خدا عمل را از
سر گیر که حق سبحانه و تعالی گناهان ترا همه آمرزید؟. آیا نه چنین است که هر که علی را دوست دارد در صحراي محشر حاضر
شود و روي او مثل ماه شب چهارده باشد؟. آیا نه چنین است که هر که علی را دوست دارد حق سبحانه و تعالی تاج پادشاهی بر سر
او گذارد و حله عزت و کرامت بر او پوشاند؟. آیا نه چنین است که هر که علی را دوست دارد بگذرد بر صراط مثل برق جهنده؟.
آیا نه چنین است که هر که علی را دوست دارد بنویسند از جهت او براتی از آتش دوزخ و گذشتن از صراط و ایمنی از آتش
دوزخ و نامه عمل او را نگشایند و ترازوي عمل از جهت او نصب نکنند و او را گویند که داخل بهشت شو بیحساب؟. آیا نه چنین
است که هر که علی را دوست دارد و بر دوستی آن حضرت بمیرد فرشتگان او را مصافحه کنند و پیغمبران او را زیارت کنند و هر
حاجتی که داشته باشد حق سبحانه و تعالی آن را بر آورد؟. آیا نه چنین است که هر که آل محمد را دوست دارد ایمن باشد از
حساب و میزان و صراط؟. آیا نه چنین است که هر که آل محمد را دوست دارد من ضامن اویم که داخل بهشت شود با پیغمبران؟.
ص: 192 آیا نه چنین است که هر که آل محمد را دشمن دارد در روز قیامت بر پیشانی او نوشته باشد که از
رحمت خدا ناامید است؟. آیا نه چنین است که هر که بر دشمنی آل محمد بمیرد کافر مرده است؟. آیا نه چنین است که هر که بر
دشمنی آل محمد بمیرد بوي بهشت را نمیشنود؟. و این حدیث را اگر چه عامه روایت کردهاند و امثال این از طرق ایشان از حد و
حصر بیرون است لیکن همین مضامین در اخبار متواتره وارد است صدوق در کتب خود نقل کرده است و چون میخواستم که
کتاب به مدح حضرت مزین شود چند حدیثی ذکر شد و استیفاي آن در تفسیر قرآن خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی.
[ملک الموت دفع میکند شیطان را از کسی که محافظت نموده است نمازها را]
المحافظ علی ال ّ ص لاة و یلقّنه شهادة ان لا اله الّا اللَّه و انّ محمّدا رسول اللَّه فی تلک الحالۀ «1» (و ملک الموت یدفع الشّیطان عن
العظیمۀ) و ملک الموت دفع میکند شیطان را از کسی که محافظت نموده است نمازها را به آن که در وقت خود با شرایط و ارکان
به جا آورده باشد و تلقین میکند ملک موت او را که بگو: اشهد انّ لا اله الّا اللَّه و اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه در چنان حالتی عظیم
که او را به بیند تلقین کند او را تا هول و ترس او کم شود. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
وارد است که داخل شد حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بر شخصی از اصحاب و او جان میکند پس حضرت فرمودند
که اي ملک الموت رفق کن به صاحب من که او مؤمن است ملک گفت یا رسول اللَّه خوشنود باش که من بهر لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 193 مؤمنی رفق میکنم و بدان یا محمد که من قبض روح فرزند آدم میکنم و اهلش جزع میکنند من در گوشه از خانه
ایشان میایستم و میگویم این چه جزع است که میکنید و اللَّه که پیش از اجلش قبض روح نکردهام و در قبض روح او گناهی
ندارم اگر راضی باشید و صبر کنید اجر عظیم خواهید داشت و اگر جزع کنید گناه کردهاید و بار گناه بر پشت خود سنگین
کردهاید و بدانید که ما را بسوي شما بازگشت خواهد بود و دیگر بازگشت خواهد بود پس شما حذر کنید و حذر کنید از مخالفت
الهی به درستی که هر خانه که هست در مشرق زمین و مغرب زمین خواه خانهاي گل و خواه خانهاي موي صحرا نشینان که البته هر
روز پنج مرتبه تفحص احوال ایشان میکنم و من داناترم به کوچک و بزرگ ایشان از ایشان بحال خودشان و اگر خواهم که قبض
روح پشه کنم قدرت بر آن ندارم تا پروردگار مرا به آن امر نفرماید پس حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که در
صفحه 94 از 238
اوقات نمازها تفحص میکند پس اگر مداومت بر نمازها دارند که در وقتهاي آن به جا آورند ملک الموت او را در وقت مردن
تلقین میکند بشهادتین و شیطان را از او دور میکند. و قریب باین مرویست از جابر از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه. و
در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که خداوند عالمیان امر میکند ملک
الموت را که به بهترین نحوي قبض روح بنده مؤمن کند و اگر طولی به همرساند بواسطه آنست که بر او آسان شود و جاهل را
گمان آنست که جان کندن بر او سخت شده است و جمعی که مغضوب الهیاند و آنها غیر مؤمنانند ملک الموت را میفرماید که
جان او را به سختی بیرون آورد چنانکه به شما رسیده است که مانند سیخی که از نمد تري بیرون آورند جان او را بیرون میآورند
به زودي و سختی و مردمان را گمانص: 194 آنست که جان کندن بر او آسان شده است به اعتبار زودي و
هیچ شک نیست که عمده جفاها با روح است و چون روح مؤمنان جاي خود را در بهشت میبینند و حضرات رسول خدا و ائمه
هدي را صلوات اللَّه علیهم مشاهده مینمایند و غیر آن از آن چه گذشت بر ایشان، جان دادن به سهولت میگذرد هر چند مدتی
بیهوش باشند و دست و پا زنند. و بسیار دیدهام که در جان کندن صعب بودهاند و سخن میگفتهاند و صحبت میداشتهاند و وصیت
میکردهاند و صعوبت آن مثل درد دندان یا تب نبوده است پس تو هم نشود که صعوبت و سهولت اینهاست بلکه آنها است که
گذشت و اگر در واقع صعوبتی باشد باز جهت پاك شدن ایشان است از گناهان و سهولت بر کفار از جهت جزا دادن ایشانست مرا
عمال خیري را که کردهاند چنانکه گذشت. و روایت کرده است صدوق از مفضل بن عمر که حضرت فرمود که اي مفضل زنهار
که خود را آلوده گناهان مکن و شیعیان ما را از گناهان حذر فرما چون گناهان و جزاي آنها به شما نزدیکتر است از دیگران، به
درستی که به شما جفاها میرسد از سلاطین و نیست آنها مگر از گناهان شما و بیماریها به شما میرسد و نیست مگر به سبب
گناهان شما، و روزي از ایشان محبوس میشود و نیست مگر به تشام معاصی، و جان کندن بر ایشان سخت میشود و نیست مگر
بواسطه سیئات ایشان تا آن که جمعی که حاضرانند میگویند که مرگ بر او دشوار است بسیار پس چون حضرت یافتند که من
مغموم شدم به سبب این سخنان خصوصا آن که بر شما میگیرند بیشتر از دیگران فرمودند که اي مفضل میدانی که چرا چنین
است گفتم فداي تو گردم نمیدانم حضرت فرمودند که و اللَّه که از آن جهت است که شما را به سبب گناهان مؤاخذه نخواهند
نمود رفع گناهان شما را در دنیا میکنند باین بلاها که تا کفاره گناهان شما باشد.ص: 195 و در حدیث
معتبر از حضرت موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما وارد است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند که وصف
فرمائید از براي ما مرگ را حضرت فرمودند که مرگ نسبت به مؤمنان مانند بوییدن بهترین بوهاي خوش است که ببوید و بخواب
رود و تعبها و المها از او زایل شود همه، و از جهت کفار مانند گزیدن افعی است و نیش زدن عقربها است یا سختتر. شخصی
عرض کرد که جمعی میگویند که مرگ دشوارتر است از آن که به ارّه پاره کنند به دو نیم یا از مقراض بدن او را پاره پاره کنند
یا او را سنگ باران کنند یا میل آسیا بر حدقه کسی گذارند که بر آن بگردد حضرت فرمودند که چنین است نظر به بعضی از فساق
و کفار نمیبینید که جمعی از کفار سختیهاي عظیم میکشند در جان کندن و یقین که جفاي جان کندن ایشان از اینها سختتر
است زیرا که جان کندن از عذاب آخرتست و اینها از عذابهاي دنیاست پس عرض نمودند که بسیار است که میبینیم که کفار به
سهولت جان میدهند و صحبت میدارند و میخندند و سخن میگویند و میروند و جمعی از مؤمنان نیز چنین میروند و از مؤمنان
و کافران جمعی سختیهاي عظیم میکشند در سکرات مرگ حضرت فرمودند که هر راحتی که به مؤمنان میرسد اول ثواب ایشان
است و هر سختی که به ایشان میرسد کفاره گناهان ایشان است تا آن که چون بمیرند پاك و پاکیزه باشند و مستحق ثواب ابدي
شده باشند و چیزي از گناهان بر ایشان نمانده باشد و هر سهولت و آسانی که به کفار میرسد از آن جهت است که گاه هست
کارهاي خیر کردهاند حق سبحانه و تعالی مزد ایشان را در دنیا به ایشان میرساند تا چون بمیرند از جهت ایشان نمانده باشد بغیر از
اسباب عذاب چیزي و هر سختی که به ایشان میرسد مقدمه عذاب الهی است بعد از آن که حسنات ایشان را در دنیا به ایشان
صفحه 95 از 238
رسانیدهاند و این از آن جهت است که حق سبحانه وص: 196 تعالی عادلست و ظلم نمیکند. باز از آن
حضرت پرسیدند که طاعون از چه وجه واقع میشود حضرت فرمودند که نظر به جمعی عذابست و نظر به جمعی رحمت است
عرض نمودند که چون شود که یک چیز هم عذاب باشد و هم رحمت حضرت فرمودند که نمیبینید که آتش جهنم عذابست بر
کفار و بر خازنان جهنم از فرشتگان که با کفارند رحمت است و لذت ایشان در آنست که در آنجا اطاعت الهی به جا میآورند.
[چون بنده در روز آخر دنیا و روز اول آخرت باشد در برابر او ممثل میشود مال او و فرزندان او و عمل صالح]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه انّ العبد اذا کان فی آخر یوم من الدّنیا و اوّل یوم من الآخرة مثّل له ماله و ولده و عمله فیلتفت
إلی ماله فیقول و اللَّه انّی کنت علیک لحریصا شحیحا فما ذا عندك فیقول خذ منّی کفنک فیلتفت إلی ولده فیقول و اللَّه انّی کنت
لکم محبّا و انّی کنت علیکم لمحامیا فما ذا عندکم فیقولون نؤدّیک إلی حفرتک و نواریک فیها فیلتفت إلی عمله فیقول و اللَّه انّک
کنت علیّ لثقیلا و انّی کنت فیک لزاهدا فما ذا عندك فیقول انا قرینک فی قبرك و یوم حشرك حتّی اعرض انا و أنت علی ربّک)
به اسانید قویه کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که چون بنده در روز آخر دنیا و روز اول آخرت
باشد در برابر او ممثل میشود مال او و فرزندان او و عمل صالح او پس رو بمال میکند و میگوید که و اللَّه که من حرص داشتم
در طلب تو و بخل میورزیدم و صرف نمیکردم ترا و عمر عزیز را در طلب تو و حفظ تو بسر آوردم الحال که میروم چه همراهی
میکنی با من پس مال به زبانحال یا مقال میگوید که کفن را از من بردار که همراهی دیگر از من نمیآید. پس رو به فرزندان
خود میکند و میگوید که و اللَّه که من دوست شما بودمص: 197 و همیشه حفظ و حمایت شما میکردم
چه چیز نزد شما هست از جهت من ایشان میگویند که از ما این میآید که ترا به قبر رسانیم و دفن کنیم پس رو به جانب عمل
صالح میکند و میگوید که و اللَّه که تو بر من گران بودي و من ترك میکردم ترا و محبت تو نداشتم تو چه همراهی میکنی با
من آن میگوید که من قرین و مصاحب توام در قبر تو و در روزي که محشور خواهی شد و از قبر بیرون میآیی با توام تا عرض
کرده شوم من و تو بر پروردگار تو. بدان که این کلام دو احتمال دارد یکی آن که بر سبیل مجاز باشد و کنایه باشد از آن که مال
و فرزند بکار آخرت نمیآید مگر آن که مال را در راه خدا صرف کند یا وصیت کند که صرف راه خدا کنند و در این صورت
داخل اعمال خواهد بود و هم چنین فرزندان فی أنفسهم بکار او نمیآیند مگر آن که صالح باشند و از جهت او دعا و خیرات کنند
و این نیز داخل اعمال خیر است که از او خواهد ماند چنانکه خواهد آمد در باب وصایا پس چیزي که بکار آخرت میآید که
سبب رفاهیت عالم برزخ است تا ابد الآباد عمل صالح است پس باید که آدمی در آن بکوشد و اظهر آنست که ممثل میشوند
چنانکه در عالم خواب ممثل میشوند و این عالم مثال واسطهایست میان عالم جسمانیات و روحانیات و شکی در وجود آن نیست
چنانکه به تجربه ظاهر است و بسیار است که میت در حالت احتضار فریاد میکند که مالهاي مرا چرا میسوزانید فرزندان مرا چرا
میکشید یا میسوزانید. و در این اوقات جمعی نقل کردند که یکی از عمال در حالت احتضار فریاد میکرد که آتش در انگشتان
من افتاده است آب بیاورید و آب میبردند از جهت او و دست را در میان آب گذاشته فریاد میکرد که این آب آتش را فرو
نمینشاند آبی دیگر بیاورید و فریاد میکرد تا رفت و لیکن اکثر یاران حمل برص: 198 این میکنند که
بیهوده میگوید به تبعیت عمر بن الخطاب چنانکه گذشت حق سبحانه و تعالی همه را از خواب غفلت بیدار کند تا آن که حقایق
اشیا را کما هی به بینند و بدانند.
[هر که در روز جمعه یا شب جمعه بمیرد]
صفحه 96 از 238
اللَّه عنه عذاب القبر) و از آن حضرت صلی اللَّه «1» (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من مات یوم الجمعۀ او لیلۀ الجمعۀ رفع
علیه و آله منقولست که هر که در روز جمعه یا شب جمعه بمیرد حق سبحانه و تعالی عذاب قبر را از او بردارد و امثال این احادیث
مخصص عمومات ضغطه است و یکی از فضلا گفته است که عذاب قبر حق است اجماعا مگر کسی را که تلقین کرده باشند و
غافل شده است از امثال این اخبار صحیحه. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من مات ما بین زوال الشّمس من یوم الخمیس إلی زوال
الشّمس من یوم الجمعۀ امن من ضغطۀ القبر) و منقولست از ابان بن تغلب از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر که
بمیرد از زوال آفتاب از روز پنجشنبه تا زوال شمس روز جمعه از ضغطه قبر ایمن باشد. و با حدیث سابق مخالفت ندارد زیرا که
دلالت این حدیث بر عدم مغفرت بعد از ظهر به مفهوم لقب ضعیف است و دلالت حدیث سابق بر مغفرت به منطوق است و هیچ
شک نیست که منطوق مقدم است بر مفهوم و مفهوم اگر حجت باشد مثل مفهوم شرط بر مذهب اکثر قابلیت تخصیص ندارد سیما
در فضایل و مستحبات سیما در اسباب مغفرت و رحمت الهی چون به محض تفضل است در اینجا و مطلقا بنده را در آن دخلی
نیست و خود فرموده است تعالی شانه که: سبقت رحمتی غضبی یعنی رحمت من برص: 199 غضبم پیشی
دارد. (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه لیلۀ الجمعۀ لیلۀ غرّاء و یومها یوم ازهر و لیس علی وجه الارض یوم تغرب فیه الشّمس اکثر
له براءة من عذاب القبر و من مات یوم الجمعۀ اعتق من النّار) و شیخان «1» معتقا من النّار من یوم الجمعۀ و من مات یوم الجمعۀ کتب
بسند صحیح از جابر روایت کردهاند که سؤال کردند از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از روز جمعه و شب جمعه پس آن
حضرت فرمودند که شب جمعه شبی است نورانی و روزش روزیست منور و نیست بر روي زمین روزي که آفتاب در آن روز فرو
رود که حق سبحانه و تعالی در آن روز بیشتر از روز جمعه از آتش دوزخ آزاد کند و در کافی و تهذیب به جاي معتقا معافی است
و در هر دو چنین است که من مات یوم الجمعۀ عارفا بحقّ اهل هذا البیت کتب اللَّه له براءة من النّار و براءة من عذاب القبر و من
مات لیلۀ الجمعۀ اعتق من النّار. و حذف آن و تغییر شب بروز ممکن است که از نساخ باشد یا حدیثی دیگر باشد و در هر دو واو در
اول این کلام نیست و نبودنش بهتر است که بیان سابق باشد یعنی هر که در روز جمعه بمیرد و عارف باشد بحق اهل البیت یعنی
شیعه اثنا عشري باشد حق سبحانه و تعالی بنویسد از جهت او براءتی یعنی بیزاري و خلاصی از آتش دوزخ و بیزاري از عذاب قبر و
هر که در شب جمعه بمیرد او را از آتش دوزخ آزاد کنند یعنی جمیع گناهانش را بیامرزند و حدیث اصبغ بن نباته در باب نماز
جمعه خواهد آمد.
[هر میتی که مردن او را نزدیک میشود حق سبحانه و تعالی به او باز میدهد از بصیرت و شنوایی و عقل]
تحضره الوفاة الّاص: 200 ردّ اللَّه عزّ و جلّ علیه من بصره و «2» (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه ما من میّت
سمعه و عقله اخذا للوصیّۀ او تارکا و هی الرّاحۀ الّتی یقال لها راحۀ الموت) و در حدیث صحیح و حسن کالصحیح از حماد بن
عثمان و ابو الصباح و غیرهما منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر میتی که مردن او را نزدیک میشود البته
حق سبحانه و تعالی به او باز میدهد از بصیرت و شنوایی و عقل آن قدري که به آن تواند وصیت کردن تا حجت بر او تمام شود
که وصیت بکند یا نکند اگر بکند ثواب داشته باشد و اگر نکند حجت بر او تمام باشد و نتواند گفت که مرا شعوري نبود که نکردم
و این حالت راحتی است که حق سبحانه و تعالی مقرر ساخته است که بعد از بحران میباشد که مرض را با صحت جنگ عظیم
واقع میشود پس اگر مرض غلبه کرد مزاج دست از معارضه و مجادله باز میدارد او را شعوري بهم میرسد و این حالت را راحت
مرگ مینامند و نزد عجم میگویند که خانه روشن میکند. و جاي این حدیث در وصیت است و صدوق آنجا همین حدیث را
ذکر کرده است به اندك تغییري و لکن در اینجا نیز ذکر کرد که در حالت احتضار چنانکه تلقین شهادتین و غیرهما مطلوبست
تذکیر وصیت نیز خوبست.
صفحه 97 از 238
[هر گاه آدمی در حالت جان کندن دستها یا پاها یا سر را حرکت دهد]
جهّال النّاس) و هر گاه آدمی در حالت «1» (و اذا حرّك الانسان فی حالۀ النّزع یدیه او رجلیه او رأسه فلا یمنع من ذلک کما یفعل
جان کندن دستها یا پاها یا سر را حرکت دهد او را منع نمیباید کرد از این حرکت کردن چنانکه جاهلان عامه میکنند. این
مضمون در فقه رضوي موجود است و هر چه را صدوق ذکر کرده است که در کتب متداوله نیست اکثر آن در فقه لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 201 رضویست بعینه.
[هر گاه جان کندن بر میت دشوار شود]
(فاذا اشتدّ علیه نزع روحه حوّل إلی مصلّاه الّذي کان یصلّی فیه او علیه) و در حسن کالصحیح از زراره منقولست که گفت هر گاه
جان کندن بر میت دشوار شود او را نقل کنند بسوي محل نمازش که در آنجا نماز میکرده است در خانه و اگر نداشته باشد جاي
خاصی جاي نماز را در زیر او اندازند تا جان کندن بر او آسان شود. و در حدیث صحیح و حسن کالصحیح از حضرت سید
الساجدین صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که بتحقیق که ابو سعید خدري که صحابه رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و در
متابعت حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه راسخ قدم بود تا از دنیا رفت سه روز جان میکند پس اهل او، او را غسل دادند و او
را به مصلاي او بردند همان ساعت مرد. و در حدیث کالصحیحی وارد است به همین نحو و لیکن در آنجا هست که او گفت مرا به
مصلاي من برید. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر گاه جان کندن بر
میت دشوار شود او را نزدیک برند به مصلایی که در آنجا نماز میکرده است و ظاهرا نزدیک بردن در صورتیست که مصلاي او
مسجد متصل به خانه باشد یا مسجد خانه باشد و خوف نجس شدن مسجد باشد چنانکه غالب احوال بیمار چنین است و اگر نجس
نباشد خوف آن هست که چون بمیرد نجس کند. و در حدیث صحیح از سلیمان جعفري منقول است که گفت دیدم حضرت امام
موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که را به پسرش قاسم فرمودند که اي فرزند برخیز و برو نزد سر برادرت سوره و الصافات را بخوان تا
به آخر پس اوص: 202 خواند تا چون باین آیه رسید که أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا آن جوان به رحمت
الهی واصل شد پس چون چادر شب بر او کشیدند و بیرون رفتند یعقوب بن جعفر رو به حضرت کرد و گفت پیش ما چنین مقرر
بود که نزد میت سوره یس و القرآن الحکیم میخواندیم و شما امر فرمودید به خواندن سوره و الصافات حضرت فرمودند که اي
فرزند این سوره را نزد هر کس که به غمی مبتلا باشد اگر بخوانند البته حق سبحانه و تعالی به زودي او را از غم راحت میدهد و
دور نیست که بعد از مردن خواندن سوره یس خوب باشد. و از این اخبار ظاهر شد که اگر جان کندن دشوار باشد نقل کنند و
سوره را بخوانند و جمعی از علما استنباط نمودهاند که هر گاه نقل و سوره شدت نزع را بر طرف کند پس اگر پیشتر از شدت
بخوانند نخواهد گذاشت که شدت به همرسد و این معنی در سوره خوبست چون از جهت هر مکروبی نافع است اما در نقل مشکل
است خصوصا با آن که صدوق گفته است. (و لا یمسّ فی تلک الحالۀ) یعنی در آن حالت نزع دست به او نرسانند مبادا سبب این
شود که آزاري به او رسد که سبب مردن شود و او قاتل باشد چنانکه متعارفست میان عوام که شربت شهادت میدهند مثل شربت
عسل که زودتر شهید شود و هیچ شک نیست که اگر کسی شخصی را در حالت جان کندن بکشد او قاتل است و نقل و خواندن
سوره اگر چه چنین است و لیکن از جانب شارع رخصت شده است و چیزي را قیاس به اینها نمیتوان کردن چون قیاس باطل است
و گذشت.
[چون بمیرد واجبست که بگویند کلمه استرجاع را]
صفحه 98 از 238
(فاذا قضی نحبه فیجب ان یقال إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) و چون مدت خود را بسر آورد یعنی بمیرد واجبست که بگویند کلمه
استرجاع را و آن ترجمهاش اینست که بتحقیق که ما بنده و مملوك خداوندیم هر چه میکندص: 203
خوبست و ما همه را بازگشت بسوي او خواهد بود یعنی همه خواهیم مرد اگر پیش و پسی شود سهل است و آن که بعنوان وجوب
گفته است ظاهرا مرادش استحباب مؤکد باشد. و محتمل است که گمان کرده باشد که چون حق سبحانه و تعالی این کلمه را در
قرآن یاد کرده است البته واجبست یا چون رضا به قضا واجبست و این کلمه دلالت بر آن دارد فردي از افراد واجب تخییري باشد یا
حدیثی به او رسیده باشد که دلالت بر وجوب کند و اول اظهر است و حدیث ثواب این کلمه خواهد آمد اگر چه آیه کریمه وَ
لَنَبْلُوَنَّکُمْ کافی است که ترجمهاش اینست که هر آینه با شما معامله آزمایندگان خواهیم کرد که اگر اطاعت کنید و صبر کنید و
راضی باشید شما را ثواب جزیل کرامت کنیم و آن آزمایش به اندکی از خوفست به سبب تکلیف جهاد از دشمنان یا خوف الهی به
سبب آیات وعید و به اندکی از گرسنگی بروزه گرفتن یا به بلاي قحط مبتلا شدن و به اندکی از کمی اموال به زکات و خمس و
سایر واجبات و مندوبات یا به غصب و نهب و دزدي که ایشان را باز گذاشته است که هر چه خواهند باختیار خود کنند و به اندکی
از نقص جانها بجهاد رفتن و اعضا ناقص شدن و جمعی که بمنزله جان این کسند کشته شدن یا خود کشته شدن چون اندکست با
بقاي روح به اندکی از نقص میوهها به زکوات و تصدقات یا به آفات یا رفتن فرزندان که میوه قلوبند و یا محمد بشارت ده آن
جماعتی را که چون به ایشان رسد مصیبتی بگویند که إِنَّا لِلَّهِ ما از خداوندیم و بازگشت ما بسوي اوست همه را جزاي کامل خواهد
داد این جماعت که متکلم باین کلمه شوند و متحقق بمعنی آن از اعتراف به عبودیت و حشر و نشر و ثواب و عقاب و صبر و رضا و
تسلیم بر ایشان است صلوات الهی از رحمتهاي غیر متناهی اخروي و رحمت و برکات دنیوي و ذکر خیر ایشان یا بر عکس و اول
ص: 204 اظهر است به اعتبار جمعیت صلوات و افراد رحمت چون نعمتهاي دنیوي نظر به نعمتهاي اخروي
قلیل است و این جماعتند که هدایت یافتهاند به رضا و تسلیم و غیرهما و اگر کسی نیکو تدبر کند در الفاظ آیه و معانی و اشارات و
دقایق آن خواهد دانست که همین آیه معجزه است از معجزات قرآنی و هر آیه چنین است با تدبر نیکو و چون صدوق اخبار را بعد
از این ذکر کرده است در آنجا انسب است ذکر اخبار.
[از چه سبب است که میت را غسل میدهند]
ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه لأيّ علّۀ یغسّل المیّت قال تخرج منه النّطفۀ الّتی خلق منها تخرج من عینیه او من فیه) و از «1» (و سئل
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند که از چه سبب است که میت را غسل میدهند حضرت فرمودند که چون آن
نطفه که از آن مخلوق شده است از او بیرون میآید پس گویا جنب میشود و آن نطفه از چشمهاي او بیرون میآید یا از دهانش.
و بر این مضمون احادیث کالصحیحه بسیار وارد شده است، و مستبعد نیست که بعضی از آن نطفه در اجزاي چشم او یا دهان یا بقیه
اعضاي او مانده باشد بحفظ الهی و در این وقت بیرون آید. و ممکن است که مراد از آن روح حیوانی باشد که چون بیرون میرود
بدن میته و نجس میشود و چون غسل میدهند او را پاك میشود و قابل آن میشود که نماز بر او توان کرد پس گویا جنب شده
است و اللَّه تعالی یعلم.
[هیچ روحی از بدن بیرون نمیرود تا آن که جاي خود را میبیند]
(و ما یخرج احد من الدّنیا حتّی یري مکانه من الجنّۀ او من النّار) و هیچ روحی از بدن بیرون نمیرود تا آن که جاي خود را میبیند
ازص: 205 بهشت یا دوزخ و احادیث گذشت.
صفحه 99 از 238
[هر که در حالت احرام بحج یا به عمره بمیرد]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من مات محرما بعثه اللَّه ملبّیا) و از آن حضرت فرمودند که هر که در حالت احرام بحج یا به عمره
بمیرد حق سبحانه و تعالی او را مبعوث کند و زبان او متکلم به کلمات: لبّیک اللَّهمّ لبّیک تا آخر باشد در وقتی که همه کس بحال
خود درمانده وا ثبوراه گویند و این حدیث را شیخ کلینی رحمۀ اللَّه علیه در قوي کالصحیح روایت کرده است.
[هر که بمیرد در یکی از مکه یا مدینه یا در حرم]
(و قال صلوات اللَّه علیه من مات فی احد الحرمین امن من الفزع الاکبر یوم القیمۀ) و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که هر که بمیرد در یکی از مکه یا مدینه یا در حرم هر دو ایمن خواهد بود در روز قیامت از فزع و ترسی که از همه فزعها
بزرگتر است و آن جمیع فزعهاي روز قیامت است یا بعضی از آن مثل گذشتن بر صراط که خایف خواهد بود که در جهنم خواهد
افتاد یا خواهد گذشت یا در وقت پریدن نامها یا در وقت میزان یا در وقت حساب یا در وقت عرض بر جناب اقدس عزیز قهار و این
حدیث نیز بسند کالصحیح منقولست. و در حدیث حسن کالصحیح منقولست که هر که در وقت رفتن یا برگشتن در راه مکه بمیرد
از فزع اکبر روز قیامت ایمن شود و شامل حرمین نیز هست و در بحث حج نیز خواهد آمد.
[هر گاه زنی در زاییدن تا انتهاء نفاسش بمیرد]
(و قال صلوات اللَّه علیه المرأة اذا ماتت فی نفاسها لم ینشر لها دیوان یوم القیمۀ) و آن حضرت فرمودند که هر گاه زنی در زاییدن تا
انتهاء نفاسش بمیرد در روز قیامت نامه عمل او را نگشایند و بیحساب به بهشت رود.
[هر که در غربت بمیرد شهید از دنیا میرود]
(و قال صلوات اللَّه علیه موت الغریب شهادة) و حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که در غربت بمیرد شهید از دنیا بیرون
میرود و احادیثص: 206 در این باب در کتاب حج خواهد آمد.
[تفسیر قول حق سبحانه و تعالی که ترجمهاش اینست که هیچ نفسی نمیداند که فردا چه خواهد کرد]
فقال من قدم « وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ » (و قال صلوات اللَّه علیه فی قول اللَّه عزّ و جلّ
إلی قدم) و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است در تفسیر قول حق سبحانه و تعالی که ترجمهاش اینست که
هیچ نفسی نمیداند که فردا چه خواهد کرد یک احتمال آنست که هر گاه نداند که خواهد بود یا نه چه داند که چه خواهد کرد یا
آن که دل بدست مقلب القلوبست بسیار است که امروز اراده دارد که فردا کاري بکند و حق سبحانه و تعالی مصلحت او را در آن
کار نمیداند رأي او را بر میگرداند یا هر دو معنی مراد باشد و هیچ نفسی نمیداند که در کدامین زمین خواهد مرد یعنی اجلش را
نمیداند که کی خواهد بود حتی آن که ممکن است که از قدمی که بر میدارد که به جاي دیگر گذارد محتمل است که نگذاشته
بمیرد پس هر گاه آدمی در معرفت اجل خود چنین است تأخیر نباید کرد کارهاي خیر را خصوصا توبه و انابت را.
[هر گاه مؤمن میمیرد مکانهاي که عبادت میکرده بر او میگریند]
صفحه 100 از 238
(و قال صلوات اللَّه علیه اذا مات المؤمن بکت علیه بقاع الارض الّتی کان یعبد اللَّه عزّ و جلّ فیها و الباب الّذي کان یصعد منه عمله و
موضع سجوده) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه مؤمن میمیرد میگریند بر او گوشهاي زمینی که عبادت حق
سبحانه و تعالی در آنجاها میکرده است و آن در آسمانی که از آن در عمل او را بالا میبردند فرشتگان و موضع سجودش. و
کلینی در حسن کالصحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که هر گاه مؤمن فوت شود میگریند بر
او فرشتگان و بقعهاي زمینی که در آنجاها عبادت الهی میکرده است و درهاي آسمانها که عمل او راص:
207 از آن درها بالا میبردند و در اسلام رخنه میشود که هیچ چیز آن رخنه را نتواند گرفت زیرا که مؤمنان حصارهاي اسلامند
چنانکه بار و حصار شهر است و مانع است از آمدن دشمنان به آن شهر هم چنین مؤمنان وجود ایشان سبب دفع بلاهاي صوري و
معنویست خصوصا علماي ایشان چنانکه گذشت. و گریستن زمین و آسمان ممکن است که بر سبیل حقیقت باشد و اینها را شعوري
باشد که ما ندانیم یا کنایه باشد از آن که وجود ایشان سبب بقاي عالم است پس هر چه از ایشان کم میشود سبب خراب عالم
است پس گویا ایشان بر حال خود میگریند و اللَّه تعالی یعلم.
[هر که فردا را از عمر خود داند پس بد مصاحبت کرده است با مرگ]
(و قال صلوات اللَّه علیه من عدّغدا من اجله فقد اساء صحبۀ الموت) و در موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه منقولست که هر که فردا را از عمر خود داند پس بد مصاحبت کرده است با مرگ بلکه شرطش آنست که هر روز را آخر عمر
خود داند و در تهیه آخرت و استعداد مرگ باشد بلکه هر نمازي که کند وداع کند نماز را که معلوم نیست که دیگر نماز توانم
کرد بلکه هر نفس را و همیشه متکلم به کلمه لا اله الّا اللَّه باشد که اگر فجاة مرگ برسد آخر کلام او این کلمه باشد و داخل
بهشت شود.
[خدیجه در حال احتضار]
(و دخل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله علی خدیجۀ و هی لما بها فقال لها بالرّغم منّا ما نري بک یا خدیجۀ فاذا قدمت علی
عمران و کلثم اخت موسی و آسیۀ «2» من هنّ یا رسول اللَّه قال صلّی اللَّه علیه و آله مریم ابنت «1» ضرائرك فاقرئیهنّ السّلام فقالت
امرأة فرعون قالت بالرّفاء یا رسول اللَّه) و آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله داخل شد بر خدیجه وص: 208
خدیجه در کار خود بود یعنی در حال احتضار پس حضرت فرمود که دور باد مرگ تو از ما یعنی مرگت را نه بینیم اما چون راهی
است که همه را در پیش است چون به هووهاي خود رسی سلام مرا به ایشان رسان خدیجه گفت اینها کیستند حضرت فرمودند که
مریم دختر عمران و کلثم خواهر موسی و آسیه زن فرعون خدیجه گفت مبارك باد یا رسول اللَّه و متعارف عرب بود که میگفتند:
بالرّفاء و البنین یعنی مبارك باد به رفاهیت و پسران که حق سبحانه و تعالی و تعالی کرامت کند و حضرت از این کلمه منع فرمودند
چنانکه خواهد آمد پس ممکن است که گفتن خدیجه قبل از نهی حضرت صلوات اللَّه علیه و آله بوده باشد.
[شش کسرا ضامنم که به بهشت روند]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه ضمنت لستّۀ الجنّۀ رجل خرج بصدقۀ فمات فله الجنّۀ و رجل خرج یعود مریضا فمات فله الجنّۀ
و رجل خرج مجاهدا فی سبیل اللَّه فمات فله الجنّۀ و رجل خرج حاجّا فمات فله الجنّۀ و رجل خرج إلی الجمعۀ فمات فله الجنّۀ و
صفحه 101 از 238
رجل خرج فی جنازة رجل مسلم فمات فله الجنّۀ) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که شش کسرا ضامنم که به بهشت روند.
اول: شخصی که صدقه واجب یا سنت را بیرون برد که به مستحق آن برساند و بمیرد پس او راست بهشت به ضمان من. دویم:
شخصی است که به عیادت بیماري رود و بمیرد بهشت او را واجبست. سیم: شخصی که از خانه خود بیرون رود و از جهت جهاد در
راه خداي عز و جل و بمیرد پس بهشت او را واجبست. چهارم: شخصی است که از جهت حج بیت اللَّه الحرام بیرون رود و لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 209 بمیرد بهشت او را واجبست. پنجم: شخصی است که از جهت نماز جمعه بیرون رود و بمیرد بهشت او را
واجبست. ششم: شخصی که به تشییع جنازه مسلمان بیرون رود و بمیرد بهشت او را لازمست. و مؤید این حدیث است قول حق
سبحانه و تعالی که هر که از خانه خود بیرون رود بقصد هجرت به خدا و رسول پس ادراك کند او را مرگ پس بتحقیق که مزد او
بر خداست جل جلاله و ظاهرا در این داخل است هر بیرون رفتنی که بقصد رضاي الهی باشد با متابعت حضرت سید المرسلین صلی
اللَّه علیه و آله. و ممکن است که این افعال شش گانه اگر چه بقصد قربت نباشند سبب دخول بهشت باشند و لیکن بعید است چون
همه عبادتست و عبادت مشروط است به نیت و اللَّه تعالی یعلم.
[کرامت و تعظیم میت آنست که او را زود به قبر رسانند]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله کرامۀ المیّت تعجیله) و آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که کرامت و تعظیم میت
رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه «1» آنست که او را زود به قبر رسانند چون هر چند میماند بدبو میشود مردمان از او متنفر میشوند. (قال
و آله لا ألفینّ منکم رجلا مات له میّت لیلا فانتظر به ال ّ ص بح و لا رجلا مات له میّت نهارا فانتظر به اللّیل لا تنتظروا بموتاکم طلوع
الشّمس و لا غروبها عجّلوا بهم إلی مضاجعهم یرحمکم اللَّه فقال النّاس و أنت یا رسول اللَّه یرحمک اللَّه) و از جابر از حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که آن حضرتص: 210 صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که
نمیباید که شما را بیابم که چنین کنید یعنی چنین مکنید و در بعضی از نسخ به قاف است و آن تصحیف است اگر چه معنی آن
نیز باین بر میگردد یعنی ملاقات نکنم شما را که چنین کنید که شخصی میت او در شب مرده باشد و انتظار روز کشد و نه شخصی
را که میت او در روزه مرده باشد و انتظار شب کشد انتظار مکشید از جهت مردگان خود طلوع آفتاب را و نه غروب آفتاب را یعنی
تا در آید یا فرو رود که مؤکد معنی اول باشد یا آن که ملاحظه مکنید که در این دو وقت نماز مکروهست پس صبر کنید که
بگذرد بلکه بر تقدیر کراهت نماز میت مستثنی است چنانکه خواهد آمد در اخبار کثیره، زود برسانید مردگان خود را به خوابگاه
ایشان تا حق سبحانه و تعالی شما را رحمت کند مردمان گفتند که حق سبحانه و تعالی ترا نیز رحمت کند که راه رحمت الهی را
بما نمودي و مینمایی. و در حدیث کالصحیح از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که فرمودند که هر گاه
شخصی از شما بمیرد در اول روز پس میباید که خواب قیلوله را در قبر بکند یعنی پیش از پیشین او را دفن کنید. بدان که مشهور
میان علما آنست که این اوامر از جهت استحبابست مگر وقتی که خوف مثله باشد که از ماندن متغیر شود و بدبو شود که در آن
صورت واجبست و مبالغه در بلاد حاره بیشتر است که اگر در بعضی از بلاد اندکی بماند کرم در او میافتد و اگر یک روز بماند
همه کرم میشود و نقل به مشاهد مشرفه وقتی مطلوبست که بدبو نشود و اعضا از هم نپاشد و کرم نیفتد و آن بسیار نادر است مگر
در زمستان باشد و راه نزدیک باشد شاید که چنین نشود. پس احوط آنست که اگر نقل کنند بعد از آن کنند که خشک شود یا
استخوان شود و اگر نقل نکنند حشر شیعیان حضرات با حضراتست هر جا کهص: 211 مدفون شوند چنانکه
خواهد آمد إن شاء اللَّه.
[ثواب غسل دادن میت چه چیز است]
صفحه 102 از 238
(و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه کان فیما ناجی به موسی بن عمران علیه السّلام ربّه عزّ و جلّ ان قال له یا ربّ ما بلغ من عیادة
المریض من الاجر قال أوکّل به ملکا یعوده فی قبره إلی محشره قال یا ربّ فما لمن غسّل الموتی قال اغسله من ذنوبه کیوم ولدته
أمّه) و مسندا مرویست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که از جمله مناجاتی که حضرت موسی کرد با خداوند عز و جل این بود که
گفت پروردگارا بچه مرتبه میرسد ثواب عیادت بیمار حق سبحانه و تعالی فرمود که ملکی را موکل میگردانم که عیادت او کند
تا وقتی که در صحراي محشر حاضر شود گفت پروردگارا ثواب غسل دادن میت چه چیز است خطاب رسید که او را میشویم از
گناهان و پاك میکنم همه را از او مثل روزي که از مادر متولد شده باشد. (و قال صلوات اللَّه علیه من غسّل میّتا مؤمنا فادّي فیه
الامانۀ غفر اللَّه له قیل و کیف یؤدّي فیه الامانۀ قال لا یخبر بما یري) و منقولست بسند موثق کالصحیح از سعد بن ظریف از حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه و به سندي کالصحیح از عبد اللَّه بن سنان از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر که
غسل دهد میت مؤمنی را و اداي امانت بکند حق سبحانه و تعالی گناهان او را بیامرزد پرسیدند که چگونه اداي امانت بکند حضرت
صلوات اللَّه علیه فرمودند که آن چه را ببیند از میت کسی را خبر نکند به آن چه دیده است مثلا اگر فضلات بسیار از او بیرون آید
یا بدنش عیبی چند داشته است که مخفی بوده است مثل جذام و برص و امثال اینها به کسی نگوید. (و حدّه إلی ان یدفن المیّت) و
زمان خبر نکردن تا وقتی است کهص: 212 میت را دفن کنند و این عبارت را صدوق در آن دو حدیث
سابق ذکر نکرده است و هم چنین شیخان و شاید صدوق در حدیثی دیده باشد و بنا بر آن که جزو حدیث باشد دو احتمال دارد
یکی حد عدم اخبار. و دویم حد عیوب که اگر در قبر چیزي ظاهر شود و او بگوید اداي امانت کرده است یعنی امانت غسل. و
احتمال دیگر آن که به تخفیف خوانده شود یعنی اداي امانت آنست که آن چه را او تنها دیده باشد نگوید اگر دیگري با او دیده
باشد اگر بگوید ضرر ندارد و این تقیید بر هر احتمالی بیوجه است زیرا که احادیث بسیار وارد شده است که حرمت میت مؤمن
مثل حرمت زنده است و اظهار عیوب در زنده غیبت محرّم است پس در مرده نیز چنین باشد و اللَّه تعالی یعلم. (و قال ال ّ ص ادق
صلوات اللَّه علیه أیّما مؤمن غسّل مؤمنا فقال اذا قلّبه اللَّهمّ انّ هذا بدن عبدك المؤمن و قد اخرجت روحه منه و فرّقت بینهما فعفوك
عفوك عفوك الّا غفر اللَّه له ذنوب سنۀ الّا الکبائر) و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند و در کلینی این حدیث را
از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت کرده است به سندي کالموثق که فرمودند که هر مؤمنی که غسل دهد مؤمنی را
و چون او را گرداند از جهت غسل دادن در اثناي غسل بگوید که خداوندا این بدن بنده مؤمن تست و تو روح را از آن بیرون برده
و جدائی انداخته میان روح و بدن پس خداوندا عفوت را شامل حال او گردان در قبر و دیگر عفوت را شامل حال او گردان در
قیامت و دیگر عفوت را شامل حال او گردان در بهشت تا تکرار از جهت مبالغه باشد و در کافی دو مرتبه است پس نگوید این
سخن را مگر آن که حق سبحانه و تعالی گناهان یک ساله شوینده را بیامرزد مگر گناهان کبیره راص: 213
مؤمن یغسّل میّتا مؤمنا فیقول و هو یغسّله ربّ عفوك عفوك الّا عفی اللَّه عنه) و در حسن «1» (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه ما من
کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که نیست مؤمنی که غسل دهد میت مؤمنی را و در وقت غسل دادن بگوید
پروردگارا عفوت را شامل حال او گردان دیگر عفوت را شامل حال او گردان مگر آن که حق سبحانه و تعالی گناهان شوینده را
بیامرزد. و محتمل است که مراد عفو از میت باشد و آن بعید است و هر دو بر سبیل بدلیت محتمل است و ظاهرا از براي میت احتیاج
به گفتن نباشد چون فرمودهاند که دعا کنید البته مستجاب میکنند و خواهد آمد. (و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه یغسّل المیّت
اولی النّاس به او من یامره الولیّ بذلک) بسند موثق کالصحیح منقولست از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که غسل میدهد میت را ولی او که عبارتست از کسی که بالفعل از او میراث برد تا اینجا شیخ
ذکر کرده است یا کسی که ولی او را امر کند به غسل دادن به این معنی که بیرخصت وارث کسی غسل نمیتواند دادن و اگر
ولی باز گذارد یا حاضر نباشد یا نباشد بر همه مردمان واجبست و یکی که غسل دهد از دیگران ساقط میشود و کسی خلاف
صفحه 103 از 238
نکرده است در این و در جمیع احکام میت که بر ولی است و او اولی است. و آن چه بخاطر این ضعیف میرسد آنست که مراد از
ولی شیعه اثنی عشري است پس اگر در میان ورثه مؤمن باشد او اولی است و الا شیعیان اولایند وص: 214
احتیاج به رخصت وارث نیست و هر جا که میان شیعه و سنی خلافی هست در آنجا اولی الناس وارد شده است تا بنحو شیعیان عمل
کنند و هر چه در آن اختلافی نیست در آنجا وارد نشده است و جمعی به قیاس بطریق اولی عمل کردهاند و جمعی دست به اجماع
زدهاند و همه از عدم تدبر ناشی شده است و در هر جا که مذکور شده است اشاره به آن خواهد شد و او یامره الولی بذلک در فقه
رضوي هست کما قال اللَّه تعالی وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُ هُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ بعضی مؤمنان مردان و مؤمنان زنان اولیاء یکدیگرند و
و خویشان بعضی اولایند به بعضی «1» 75 : حق سبحانه و تعالی فرموده است که وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ 8
پس اگر هر دو اولویت جمع شود نور علی نور است و اگر نتواند امر میکند شیعه را که غسل بدهد و آن شیعه فی الحقیقه به
اولویت خود غسل میدهد نه به نیابت ولی وارث. و زنهار که در هر چه ذکر میکنم تعصب جاهلیت را بر کنار گذار و تدبر کن
اگر محقق شود به آن عمل کن و الا به آن چه داري عمل خواهی نمود و تا ماهر نشود کسی در کیفیت گفتگوهاي ائمه معصومین
صلوات اللَّه علیهم حقرا نمییابد حق سبحانه و تعالی همه را بینا کند بحق محمد و آله الطاهرین. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من
غسّل میّتا فستر و کتم خرج من الذّنوب کیوم ولدته أمّۀ) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که غسل دهد میتی را و به
پوشاند عورت او را و مخفی دارد عیوب او را اگر داشته باشد از گناهان بیرون آید مثل روزي که از مادر متولد شده است. بدان که
خلافی نیست در آن که نظر کردن به عورت میت حرام است وص: 215 پوشانیدن عورت سنت است چون
ممکن است که در وقت غسل چشم خود را برهم گذارد یا به ملاحظه باشد که نظرش به عورت او نیفتد و چون فرض متعسر است
احوط آنست که لنگی ببندند بر میت در وقت غسل. و در اکثر احادیث وارد شده است که با پیراهن او را غسل دهند و علما ذکر
کردهاند که در اینجا عصر و فشردن در کار نیست چون احادیث بسیار وارد شده است که او را با پیراهن غسل بدهند و در یک جا
وارد نشده است که پیراهن را بفشارید و اگر در کار میبود میگفتند و این در صورتیست که به آب قلیل غسل دهند و اگر در آب
کر باشد هیچ شک نیست که عصر در کار نیست چنانکه گذشت.
[آیا از جهت غسل میت حدي از آب مقرر هست]
المیّت کما رووا «1» (و کتب محمّد بن الحسن الصّفار إلی ابی محمّد الحسن بن علیّ صلوات اللَّه علیهما کم حدّ الماء الّذي یغسّل به
انّ الجنب یغتسل بستّۀ ارطال من ماء و الحائض بتسعۀ ارطال فهل للمیّت حدّ من الماء الّذي یغسّل به فوقّع صلوات اللَّه علیه حدّ غسل
المیّت یغسّل حتّی یطهر إن شاء اللَّه تعالی و هذا التّوقیع فی جمله توقیعاته عندي بخطّه صلوات اللَّه علیه فی صحیفۀ) و در صحیح
منقولست از محمد بن حسن مسگر که گفت که من به خدمت حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه عریضه نوشتم که چه
مقدار آب میباید که میت را به آن غسل دهند چنانکه از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم بما رسیده است که جنب غسل میکند به
شش رطل آب به رطل مدنی که نه رطل عراقی باشد و حایض غسل میکند بنه رطل آب و ظاهرش مدنی است چنانکه علی بن
بابویه گفت سابقاص: 216 پس آیا از جهت غسل میت حدي از آب مقرر هست که او را به آن مقدار
غسل دهند و زیاد و کم نباشد پس آن حضرت فرمانی نوشتند که حد آب غسل میت آن مقدار است که او را غسل دهند تا پاك
شود از نجاست عینی به ازاله آن، و از نجاست حکمی به سه غسل و وضو إن شاء اللَّه تعالی یعنی اگر حق سبحانه و تعالی خواهد و
توفیق دهد چنین خواهی کرد و اظهر آنست که در اینجا إن شاء اللَّه تبرکا مذکور شده است. و هم چنین در فرمانهاي حضرات ائمه
هدي صلوات اللَّه علیهم هر جا که شرطیت معنی ظاهري ندارد از روي تیمّن و تبرك میفرمایند تا همه کس تأسّی کنند به ایشان و
عبرت گیرند که هر گاه پیشوایان راه الهی در امور حقه واقعیه إن شاء اللَّه گویند پس در امور آینده که بدون مشیت الهی صورت
صفحه 104 از 238
پذیر نیست چگونه ترك توان کرد و حال آن که حق سبحانه و تعالی میفرماید که مگو هیچ کاري را فردا خواهم کرد تا إن شاء
اللَّه نگویی و اگر فراموش شود و بخاطر آید إن شاء اللَّه بگو چنانکه در احادیث معتبره وارد شده است که تا چهل روز میتوان
گفت و تفصیل آن در باب یمین خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی. و صدوق میگوید که این فرمان حضرت با سایر فرامین که به صفار
فرستاده بودند آن حضرت صلوات اللَّه علیه مجموع در صحیفهایست نزد من و صدوق مباهات میکند باین مکاتیب و جمعی از عدم
تدبّر مکاتیب را ضعیف میدانند که خط بخط شبیه میباشد پس محتمل است که خط حضرت نباشد. و مع هذا رجوع بنفس خود
که میکنند میدانند که در مکاتیبی که اصدقاي ایشان به ایشان مینویسند اگر کافري بیاورد بسیار است که ایشان را به سبب
انضمام قراین سابقه و لا حقه علم بهم میرسد و چون علم بهم نرسد جمعی را که واسطه مکاتیب ایشان بمنزله معصوم بوده باشد و
در اکثر مکاتیب معجزات ایشانص: 217 هست که از مغیبات خبر میدادهاند و از ما فی الضمیر ایشان اخبار
میفرمودهاند و قطع نظر از همه اگر صفار گوید که من از حضرت شنیدهام به آن عمل میکنند هر گاه او گوید که من علم دارم
که کلام معصومست چون عمل نتوان کرد، با آن که احتمالات بسیار در اخبار ثقات هست که شاید نفهمیده باشند مراد حضرات را
یا سهو کرده باشند یا تقیه کرده باشند یا عمدا دروغ گفته باشند چون معصوم نیستند که این احتمالات در اخبار ایشان نرود. و از
همه رسواتر آن که اگر مکاتیب موافق اصول و قواعد ایشان باشد البته عمل میکنند و این احتمالات را راه نمیدهند و اگر مخالف
عقل ضعیف نادان ایشان باشد طرح ورد میکنند و گویا ندیدهاند اخبار متواتره رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم را در
که هر چه عقل شما به آن نرسد رد مکنید و بسا باشد که ما گفته باشیم و شما به نادانی رد « تفسیر آیه بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ
کرده باشید و رد کلام ما رد کلام الهی است. و دیگر فرمودهاند که حدیث ما صعب است و دشوار است و همه کس تحمل آن
نمیتواند کرد و تحمل آن نمیکند مگر نبی مرسلی یا ملک مقربی یا مؤمنی که حق سبحانه و تعالی ایمان را در دل او جاي داده
است و سهوهاي ایشان بعضی بر تو ظاهر خواهد شد در ضمن مسایلی که مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی. و این حدیث را
حمل کردهاند بر آن که حدي واجب ندارد آب غسل میت چون احادیث متواتره وارد شده است از ائمه معصومین صلوات اللَّه
علیهم که از ایشان پرسیدند که آیا حدي دارد آب غسل میت فرمودند که حضرتص: 218 سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله به حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که یا علی چون من بمیرم و شش مشک از چاه غرس آب
بکش و مرا غسل ده و کفن کن و چون از غسل و کفن من فارغ شوي اطراف کفنم را بگیر و مرا بنشان پس هر چه میخواهی از
من بپرس که هر چه بپرسی از من البته جوابت خواهم داد. و در حدیث کالصحیح وارد شده است که حضرت صلی اللَّه علیه و آله
هفت مشک فرمودند که بکش و ممکن است که یک مشک از جهت مقدمات غسل باشد شش مشک از جهت غسل و ممکن
است که این مقدار آب از خصایص آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله باشد یا مراد از مشک مشکهاي کوچک باشد و اللَّه تعالی
یعلم.
[جهت غسل میت آب را گرم نمیباید کرد]
(و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه لا یسخّن الماء للمیّت) در حدیث موثق کالصحیح بل الصحیح از زراره از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که از جهت غسل میت آب را گرم نمیباید کرد. و در حدیث کالصحیح بل الصحیح از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که آب گرم نزد میت نبرند. و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که
نمیباید آب غسل میت را گرم کنند که تفال به آتش است و به حمیم جهنم. (و روي فی حدیث آخر الّا ان یکون شتاء باردا فتوفّی
المیّت ممّا توقّی منه نفسک) و در حدیثی دیگر وارد شده است که آب گرم نمیباید کرد مگر آن که زمستان سرد باشد که در این
صورت حفظ میکنی میت را از سرما چنانکه حفظ نفس خود میکنی از سرما. و این حدیث را مسندا ندیدهام و در فقه رضوي
صفحه 105 از 238
همین عبارت واقع است و لیکن نقل کردهاند اجماع اصحاب را بر این حکم. و از این حدیث و احادیثص:
219 بسیار ظاهر میشود که میت حکم حی دارد در عدم اضرار و از بسیاري از اخبار ظاهر میشود که او متضرر میشود. و بعضی
گفتهاند که روح فی الجمله تعلقی به بدن مرده دارد چنانکه هر گاه خانه کسی را خراب کرده باشند و آن کس به خانه دیگر رفته
باشد فی الجمله تعلقی به خانه خراب خود دارد و اگر کسی در تخریب آن خراب بکوشد صاحب آن خانه مغموم میشود. و ممکن
است که لازم باشد احترام آن بدنی که سالها در آن عبادت الهی کرده باشد چنانکه احادیث بسیار وارد شده است که حرمت بدن
مرده حکم حرمت بدن زنده دارد و خواهد آمد و ظاهرا هر دو حق است و اللَّه تعالی یعلم. و شیخ مفید علیه الرحمه ذکر کرده است
که در وقت ضرورت که گرم کنند اندکی گرم کنند آن مقدار که ضرورت به آن مندفع گردد. و در فقه رضوي نیز واقع است بعد
از عبارت سابقه که آبی که گرم میکنند بسیار گرم نباشد بلکه ملول باشد. و عبارت این حدیث احتمالی دیگر دارد که مراد
حضرت این باشد که در هواي سرد گرم میتوان کرد تا ضرر به میت و غاسل هر دو نرسد یعنی میباید گرم کنی تا حفظ نفس
میت کنی چنانکه میباید که حفظ نفس خود کنی که سرما ضرر به تو و او نرساند و پر بعید نیست و اگر چه معنی اول اظهر است.
[میت را تنها مگذارید که شیطان با او بازي میکند]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لا تدعنّ میّتک وحده فانّ الشّیطان یعبث به فی جوفه) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که
زنهار که میت را تنها مگذارید که شیطان با او بازي میکند و ضرر به او میرساند در اندرون او. و قریب باین نقل کردهاند شیخان
در حدیث کالصحیح و عبث شیطان راص: 220 عقل نمیفهمد و امثال این حدیث را تصدیق میباید کرد و
به کیفیت آن کار نمیباید داشت و بعضی گفتهاند که مراد از شیطان ما راست که اگر تنها باشد از راه حلق به اندرون او میرود یا
شیطان مار را بر این میدارد که برود به اندرون او و هم چنین گربه را بر این میدارد که عضوي از او را ضایع کند و هم چنین سایر
حیوانات را زیرا که تا آدمی زنده است هیچ حیوانی جرأت نمیکند که نزد او آید و چون مرد همه حیوانات بر او دست مییابند و
اللَّه تعالی یعلم.
[میت را در فضاي غیر مسقّف غسل میتوان داد]
(و سال علیّ بن جعفر اخاه موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن المیّت یغسّل فی الفضاء فقال لا باس و ان ستر بستر فهو احبّ إلیّ)
و به اسانید صحیحه مرویست از علی بن جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که آیا
میت را در فضاي غیر مسقّف غسل میتوان داد حضرت فرمودند که باکی نیست و اگر حایلی باشد میان او و آسمان پس آن
محبوبتر است نزد من. و همین مضمون در حدیث موثق کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که آن
حضرت دوست میداشتند در غسل میت که میان میت و آسمان حایلی باشد مثل سقف خانه یا خیمه و چون این حدیث مفسر آن
حدیث است لازمست که تفسیر آن بر این نحو کرده شود و قطع نظر از این حدیث ظاهرش همین است. و لیکن احتمال دارد که
مراد حایل میان مردمان و میت باشد به آن که پرده بیاویزند یا عورت میت را به پوشانند. و محتمل است که هر دو مراد باشد و اول
اظهر است، و از براي معنی ثانی احادیث بسیار هست چنانکه خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی.
[هر یک از زن و شوهر غسل یکدیگر میتوانند داد مطلقا]
(و سال عبد اللَّه بن سنان ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجلص: 221 أ یصلح له ان ینظر إلی امرأته حین
صفحه 106 از 238
تموت او یغسّلها ان لم یکن عندها من یغسّلها و المرأة هل تنظر إلی مثل ذلک من زوجها حین یموت فقال لا باس بذلک انّما یفعل
ان ینظر زوجها إلی شیء یکرهونه منها) و به اسانید صحیحه منقولست از ابن سنان که گفت سؤال «2» ذلک اهل المرأة کراهیّۀ «1»
کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا جایز است مرد را که نظر بزن خود کند بعد از مرگ او یا اگر یا زنی
نباشد که او را غسل دهد شوهر او او را غسل میتواند دادن و هم چنین زن نظر به شوهر خود میتواند کرد بعد از مرگ او حضرت
فرمودند که باکی نیست در اینها این ممانعت را کسان زن میکنند که مبادا شوهر زن نظر به چیزي کند که ایشان را از آن کراهت
باشد مثل نظر به عورت یا عیوب مخفیه زن و امثال آن. و ظاهر حدیث دلالت میکند که هر یک از زن و شوهر غسل یکدیگر
میتوانند داد مطلقا اگر چه سؤال در صورتیست که زن نباشد اما جواب عام است و مدار بر عموم جوابست و احادیث دیگر خواهد
آمد.
[حضرت فاطمه زهرا را حضرت امیر المؤمنین غسل دادند]
صلوات اللَّه علیه عن فاطمۀ صلوات اللَّه علیها من غسّلها فقال غسّلها امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه لأنّها کانت صدّیقۀ لم «3» (و سئل
یکن لیغسّلها الّا صدّیق) و به اسانید معتبره منقولست از مفضل بن عمر که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه از آن که حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیها را که غسل داد حضرت فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
غسل دادند و فرمودند که حضرت فاطمه معصومه بود و معصوم را غسل نمیدهد مگر معصوم و در وقت فوت آن حضرت لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 222 معصومی نبود که او را غسل دهد مگر حضرت امیر المؤمنین و حسنین صلوات اللَّه علیهما و حضرت
اولی بود به آن حضرت از ایشان، نیز بعد از آن فرمودند که حضرت مریم را غسل نداد مگر حضرت عیسی از این جهت که مذکور
شد و صدیق در لغت بمعنی کثیر الصدقست که بسیار راست گو باشد یا بسیار تصدیق نبی کند یا هر چه گوید فعل او مصدق قول
او باشد اما در عرف حدیث بمعنی معصومست. و احادیث بسیار وارد شده است که معصوم را غسل نمیدهد مگر معصوم و حضرت
امام موسی کاظم که در بغداد شهید شدند حضرت امام رضا از مدینه بواسطه غسل آن حضرت به طی الارض آمدند و آن حضرت
را غسل دادند. و هم چنین حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه از جهت غسل حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه از مدینه
مشرفه به طی الارض آمدند به خراسان صلوات اللَّه علیهم اجمعین.
باب المس