گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
باب الصلاة علی المیت






[هر که از عقب جنازه برود حق سبحانه و تعالی از جهت او چهار حصه از ثواب بنویسد]
جنازة کتب اللَّه له اربعۀ قراریط قیراط لاتّباعه إیّاها و قیراط لل ّ ص لاة علیه و قیراط «1» (قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه من تبع
للانتظار حتّی یفرغ من دفنها و قیراط للتّعزیۀ) بسند موثق کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که از عقب
جنازه برود حق سبحانه و تعالی از جهت او چهار حصه از ثواب بنویسد یک حصه به سبب متابعتی که جنازه را کرده است و یک
قیراط از جهت نماز بر او و یک حصه از جهت انتظار کشیدن تا از دفن او فارغ شوند و یک حصه از جهت تعزیه یعنی صبر فرمودن
صاحب مصیبت و قیراط بیست و یک مثقال است و تعبیر از آن به قیراط از جهت آنست که قطره از رحمت الهی عالمی را بس
است و خواهد آمد که اگر چه نظر به سعت رحمت غیر متناهی او آن چه میدهد به بنده بمنزله قیراطست و لیکن نظر به بنده مثل
کوه احد است که حوصله او تاب آن ندارد و غرض از بیان این چهار آنست که تصور نکند که نماز میت عبادتست و بس بلکه هر
یک از اینها عبادتست. اما همراهی جنازه فوایدش بسیار است. اول: تعظیم میت که اگر شخصی به سفري رود تعظیم آن شخص
آنست کهص: 309 همراهی کنند با او بقدر محبت پس میت خوار نشده است. فایده دوم: تعظیم مصیبت
زدگان و سروي که بدل ایشان میرسد که جبر مصیبت ایشان میکند. سیم فایده: که به آن کس میرسد که مشایعت جنازه کرده
است به آن که تفکر در رفتن کند و فکر کند که عن قریب او نیز خواهد رفت و تفکر کند که اگر میت دنیا و ما فیها داشته باشد و
از او قبول کنند هر آینه همه را خواهد داد که یک روز دیگر در دنیا باشد و تلافی ما فات بکند پس خود را چنان تصور کند که
میت بود و این آرزو کرد و به او دادند آن چه میخواست. دیگر عبرت میگیرد که بیچاره این همه تعبها کشید و عاقبت دست
خالی میرود و هیچ کس و هیچ چیز به او فایده نمیدهد و علی هذا القیاس. و اما آن چه بواسطه نماز است پس دعا از جهت برادر
مؤمن کرده است و هر یک مطلب که از جهت او میطلبد صد هزار مثل آن به او میدهند چنانکه خواهد آمد. و اما انتظار کشیدن
تا او را دفن کنند سبب سرور و تسلی ایشان میشود و ساعۀ به ساعت او را عبرتها حاصل میشود و اما تسلی و صبر فرمودن مصیبت
صفحه 143 از 238
زدگان به مواعظ وافیه و نصایح شافیه کردن فرو مینشاند غم و اندوه ایشان را و بهترین حقوق مؤمنان بر یکدیگر این حق است که
غم ایشان را از خاطر ایشان بیرون برد و اگر سخن نگوید اصل دیدن او مؤمنان را سبب زدودن غم ایشان میشود. غرض آن که
هیچ چیز نزد حق سبحانه و تعالی ضایع نمیشود و میباید در هر یک از این امور غرضش رضاي الهی باشد و آن چه کند بر سبیل
عادت نکند چنانکه اکثر خلایق کار ایشان اینست که اگر به جنازه حاضر میشوند از این جهتص: 310
میشوند که فلان کس ما مرد فلانی آمد ما نیز برویم تا تلافی بکنیم یا ما میرویم تا آنها نیز بیایند همه اینها را میکنند و ضایع
میکنند که ثوابی نداشته باشند. و محتمل است که تفضل الهی این ثوابها را بینیت نیز بدهد نیز بدهد پس اگر با نیت باشد بقدر
نیت مضاعف میشود و حسرت ابدي بر ترك آن خواهد بود حق سبحانه و تعالی همه را از خواب غفلت بیدار کند تا هر یک را در
هر حرکت و سکونی عبرتها باشد بجاه محمد و آله الطاهرین. (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه من مشی مع جنازة حتّی یصلّی علیها
احد) و بسند قوي کالصحیح بل الصحیح عندي «1» ثمّ رجع کان له قیراط و اذا مشی معها حتّی یدفن کان له قیراطان و القیراط مثل
از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که با جنازه پیاده برود تا نماز بر او کند و برگردد او را یک قیراط اجر
است و اگر پیاده برود تا دفن کنند او را دو قیراط ثوابست که قیراطی مثل کوه احد است. و بحسب ظاهر منافاتی با حدیث سابق
ندارد و در واقع منافات ندارد از چند وجه یکی آن که حضرت بیان دو کار او را فرمودند یکی رفتن و دویم انتظار با آن که حتی
یصلی را به مجهول نیز میتوان خواند و ثواب صلاة را بظهور گذاشتند و تعزیه را بیان نفرمودند و ثواب این دو چیز که در نظر مردم
کم بود بیان فرمودند. وجهی دیگر آن که غرض بیان اینست در این حدیث که انتظار کشیدن تا دفن ثوابش مثل آمدن و نماز
کردنست چنانکه اکثر نماز را که میکنند برمیگردند به توهم آن که ثواب همین است و بفعل آمد حضرت میفرمایند که مثل
ص: 311 آن ثواب در این طرف هست زیرا که در آن طرف مشی است و نماز در این طرف انتظار است و
تعزیه اگر چه سخن نگوید دیدن مصیبت زدگان پیش از دفن و بعد از دفن سبب تسلی و صبر ایشان میشود با آن که لازم نیست
که قیراطان مساوي باشند بلکه ممکن است که حصه آخر ثوابش بیشتر باشد و غرض از میان رفع تناقض و تضاد در اخبار آنست که
تو هم نشود به سبب این تضاد بحسب ظاهر که رد حدیث کنند که معصوم نگفته است چنانکه عادت جمعی از جهله است. با آن
که ممکن است که اختلاف بحسب اشخاص باشد و بحسب نیات باشد و بحسب میت باشد از خوبی و بدي او و بحسب اصحاب
میت باشد از خوبی و بدي و تأثر و عدم تأثر و خواهش ایشان و غیر آن از وجوه بسیار و اللَّه تعالی یعلم. (و قال صلوات اللَّه علیه من
الملک و لک مثل ذلک) و بسند موثق کالصحیح از «1» تبع جنازة امرئ مسلم اعطی یوم القیمۀ اربع شفاعات و لم یقل شیئا الّا قال
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که از عقیب تابوت مردي مسلمان برود بمجرد مشایعت و یا به سبب چهار
چیز سابق چهار شفاعت در روز قیامت به او دهند به آن که بگویند که چهار کس را که میخواهی شفاعت کن پس اگر هزار مرتبه
به جنازه حاضر شده باشد روز قیامت شفاعت چهار هزار کس خواهد کرد و نگوید چیزي از دعا از جهت میت مگر آن که ملکی
، موکل است که بگوید که حق سبحانه و تعالی دعاي ترا در حق او قبول کرد و ترا نیز مثل آن کرامت فرمود. لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 312 و احادیث بیشتر تا سه باره نهصد هزار زاید بر صد هزار به او عطا کنند خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی پس هر چند دعاي
مغفرت از جهت میت و دعاي صبر از جهت مصیبت زدگان بیشتر میکند از جهت خود تحصیل ثواب و اجر کرده است با همان
مطالب اضعافا مضاعفۀ. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من اخذ بجوانب السّریر الاربعۀ غفر اللَّه له اربعین کبیرة) و بسند قوي از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که تربیع کند به آن که چهار گوشه تابوت را بردارد حق سبحانه و تعالی چهل گناه کبیره
او را بیامرزد. و محتمل است که دست رسانیدن کافی باشد و بهر عنوان که بردارد کافی باشد که از جهت حصول این ثواب و
ممکن است که مراد برداشتن بنحو خاص باشد چنانکه میآید. و علما ذکر کردهاند که تربیع مستحب است به چهار معنی یکی آن
که چهار کس تابوت را بردارند. دویم آن که این کس چهار گوشه او را بردارد بهر عنوان که باشد سیم و چهارم کیفیت خاص
صفحه 144 از 238
است که وارد شده است که میآید. (و قال صلوات اللَّه علیه من شیّع جنازة مؤمن حتّی یدفن فی قبره وکل اللَّه به سبعین ملکا من
المشیّعین یشیّعونه و یستغفرون له اذا خرج من قبره إلی الموقف) و بسند قوي کالصحیح بل الصحیح منقولست که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که مشایعت کند جنازه مؤمنی را تا آن که او را دفن کنند در قبرش حق سبحانه و تعالی
مقرر فرماید که چون از قبر بیرون آید هفتاد فرشته که کار ایشان تشییع است مشایعت و همراهی او کنند و او را با اعزاز و اکرام در
موقف که انبیا و اوصیا و ملائکه صلوات اللَّه علیهم حاضرند برسانند که از فزع و خوف قیامت ایمن باشد. و در امالی بسند صحیح
منقولست و هفتاد هزار فرشته است. و ظاهرا لفظص: 313 هزار از نساخ افتاده است و این ثواب نیز هست با
ثوابهاي سابق و لا حق و هم چنین در هر فعلی از ثوابهاي مختلف واقع شده باشد. و ممکن است که بحسب اشخاص مختلف باشد.
و هر کسی را نوعی از ثواب دهند و لیکن بعید است و مخالف ظاهر لفظ حدیثست و مخالف سعت رحمت و سبقت رحمت اوست
جنازته) و بسند قوي «1» تعالی شانه بر غضب او جل جلاله. (و قال صلوات اللَّه علیه اوّل ما یتحف به المؤمن فی قبره ان یغفر لمن تبع
کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که اول تحفه و هدیه و خوشحالی که به مؤمن در قبر
او به او میرسد اینست که به او میگویند که حق سبحانه و تعالی آمرزید هر کسرا که از عقب جنازه تو آمده بود و به سبب این
نودي الا انّ اوّل حبائک الجنّۀ الا «2» بشارت او را سروري عظیم حاصل شود. (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه اذا دخل المؤمن قبره
المغفرة) و بسند حسن کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که چون مؤمن «3» و اوّل حباء من تبعک
داخل قبر میشود ندائی از حضرت رب العزة میرسد که بتحقیق که اول بخششی که کرامت کردیم ترا بهشت است و اول عطائی
که کرامت فرمودیم تابعان جنازه ترا آمرزش گناهان ایشانست. (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه من حمل اخاه المیّت بجوانب
السّریر الاربعۀ محی اللَّه عنه اربعین کبیرة من الکبائر) و درص: 314 حسن کالصحیح و در صحیح از
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر که بردارد جنازه برادر مرده را و عبارت برادر مرده در کافی و
تهذیب نیست از چهار جانب حق سبحانه و تعالی چهل گناه کبیره او را بیامرزد و در هر دو کتاب من الکبائر نیست یعنی از کبایري
که در نامه عملش نوشتهاند چهل کبیره را محو کنند و از خاطر ملکین نیز محو شود و این حدیث نیز احتمال دارد که مراد مطلق
چهار گوشه برداشتن باشد یا بنحو خاص و اظهر در جمع آنست که اگر بنحو خاص بردارد همه گناهان او آمرزیده شود چنانکه
الاربعۀ و ما کان بعد ذلک فهو تطوّع) و ظاهرا این تتمه حدیث سابق باشد چون از «1» میآید. (و السنّۀ ان یحمل السّریر من جوانبه
جابر از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست یعنی و سنت مؤکد که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بر آن
مداومت مینمودند این است که تابوت را از چهار گوشه بردارند بعد از آن هر چه بردارند از جمله مستحباتست و سنت را ترك
نمیباید کرد و تطوع را اختیار دارد.
[هر که چهار گوشه تابوت را بگیرد حق سبحانه و تعالی بیست و پنج گناه کبیره او را بیامرزد]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من اخذ بقوائم السّریر غفر اللَّه له خمسا و عشرین کبیرة و اذا ربّع خرج من الذّنوب) و بسند قوي از
آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر که چهار گوشه تابوت را بگیرد حق سبحانه و تعالی بیست و پنج گناه
کبیره او را بیامرزد و اگر تربیع کند بنحو خاص از گناهان بیرون آید و در کافی و امالی بقائمۀ السّریر است یعنی یک پایه تابوت را
و ظاهرا سهو از نساخ شده باشد.ص: 315 و بنا بر این هر گاه از جهت یک پایه بیست و پنج کبیره بیامرزند
از جهت مجموع اقلا صد کبیره میباید آمرزیده شود اما حق سبحانه و تعالی بفضل خود همه گناهان صغیره و کبیره را میآمرزد و
میتواند بود که نسبت به جمعی چنین باشد که نیت ایشان خالص باشد للّه تعالی. (و قال صلوات اللَّه علیه لإسحاق بن عمّار اذا
حملت جوانب السّریر سریر المیّت خرجت من الذّنوب کما ولدتک أمّک) و بسند موثق کالصحیح منقولست که حضرت امام جعفر
صفحه 145 از 238
صادق صلوات اللَّه علیه به اسحاق فرمودند که هر گاه برداري چهار جانب تابوت میت را از گناهان بیرون میآیی چنانکه از مادر
متولد شده باشی و این محتمل است که از جهت برداشتن خاص باشد یا از جهت خواص و ظاهرا صدوق اعتقاد به منقول نداشته که
ذکر نکرده است. و حدیث حسین بن سعید که میآید دلالت میکند بر آن که هر نحوي که خواهد بردارد و آن از جهت بیان عدم
وجوبست یا بیان اقل مراتب استحباب و اگر منظور این باشد که اخبار کیفیت خاصه خالی از ضعفی نیست محمد بن یعقوب کلینی
هر گاه حکم به صحت آن کرده باشد کافی است سیما در امور مستحبه با آن که مدار او بر کلینی است و ظاهرا سهو شده باشد که
ذکر نکرده است. از آن جمله در حدیث کالصحیح یا حسن کالصحیح از علی بن یقطین از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه
علیه منقولست که فرمودند که سنت در برداشتن جنازه آنست که از پیش روي تابوت که از جانب سر است بیایی و جانب چپ
تابوت را بدست راست بگیري که دست راست میت است و بگردي بر او به آن که بعد از آن پاي چپ تابوت که پاي راست میت
بر آنست بگیري و ازص: 316 پشت سر تابوت آمده پاي راست تابوت که محاذي پاي چپ میت است
بگیري و به گوشه چهارم که دست راست تابوتست از جانب چپ خود برداري و در این صورت همه جا رعایت میت و رعایت
حامل شده است که دست راست هر دو را مقدم داشته اما دست چپ تابوت مقدم شده است و به همین عنوانست حدیث دیگر از
آن حضرت صلوات اللَّه علیه. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که در
برداشتن تابوت ابتدا میکنی از جانب راست پس از پشت سر تابوت میآیی تا به جانب دیگر تا به پیش میآیی و میگردي بر او
مانند آسیا، و ظاهر این حدیث آنست که دست راست تابوت را اول بر میدارد که دست چپ میت است از جانب چپ خود و
دیگر پاي راست تابوت، و دیگر پاي چپ تابوت، و دیگر دست چپ تابوت بدست راست خود عکس اول و عبارت فقه رضوي
اینست که هر گاه خواهی که تربیع کنی پس جانب راست را به جانب راست بردار و میگردي از پشت سر تا جانب چپ را به
جانب چپ برداري و این عبارت محتمل است که جانب راست تابوت باشد و در برداشتن منحرف بردارد یا جانب راست میت مراد
باشد مثل اول. و ممکن است که این حدیث را حمل کنیم بر آن دو حدیث که مراد جانب راست میت یا جانب راست خود باشد و
لیکن بعید است و مخیر است میان هر دو و اگر بهر دو عنوان بردارد بهتر خواهد بود بیدغدغه و فرقی که هست میان شیعه و سنی
آنست که شیعه از پشت سر میگردند و سنیان از پیش رو.
[پیاده رفتن پشت سر تابوت بهتر است از پیاده رفتن پیش پیش تابوت]
(و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه انّ المشی خلف الجنازة افضل من المشی [او منه] بین یدیها و لا باس ان مشیت بین یدیها) و بسند
موثق کالصحیح از اسحاق بن عمار از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهص: 317 منقولست که
پیاده رفتن پشت سر تابوت بهتر است از پیاده رفتن پیش پیش تابوت و باکی نیست که پیش پیش تابوت بروي و این حدیث در
کافی و تهذیب از اسحاق از صادق صلوات اللَّه علیه منقولست و صدوق از باقر صلوات اللَّه علیه روایت کرده است ممکن است که
از سهو نساخ باشد یا حدیث دیگر باشد یا بنا بر آن باشد که حدیث صادق همه حدیث باقر است صلوات اللَّه علیهما. و در مقدمه
گذشت که جایز است احادیث هر یک از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم را از دیگري روایت کنند چون بمنزله یک نفسند و
علوم ایشان یک علم است خصوصا حدیث لاحق را از سابق.
[در حمل تابوت هر جانبی که آسان باشد برمیدارند]
(و کتب الحسین بن سعید إلی ابی الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه یساله عن سریر المیّت یحمل أ له جانب یبدا به فی الحمل من
صفحه 146 از 238
شاء فکتب من أیّها شاء) و بسند صحیح منقول است که حسین به «1» جوانبه الاربعۀ او ما خفّ علی الرّجل یحمل من أيّ الجوانب
خدمت آن حضرت علیه السلام در عریضه عرض نمود که آیا تابوت را که بر میدارند از جانبی ابتدا میباید کرد در برداشتن آن از
چهار جانب او یا از هر جانبی که آسان باشد برمیدارد از هر جانبی که خواهد حضرت فرمودند در جواب عریضه که هر از جانب
که خواهد. جمع بین الاخبار باین عنوان است که واجب نیست و حمل بر تقیه یا اتقا اظهر است خصوصا در مکاتیب حضرت امام
رضا تا به آخر ائمه تقیه بیشتر بوده است و اتقا که مبادا شیعیان را باین کیفیت بشناسند و به ایشان ضرر رسانند میفرمودهاند و اللَّه
تعالی یعلم.
[حمل چراغ و آتش با جنازه]
(و سئل ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه عن الجنازة یخرج معها بالنّارص: 318 فقال انّ ابنۀ رسول اللَّه صلی اللَّه
علیه و آله و علیها اخرج بها لیلا و معها مصابیح) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند که آتش با جنازه میتوان برد
حضرت فرمودند که دختر حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله یعنی رقیه که عثمان او را شهید کرد شب او را بیرون بردند و
چراغها داشتند حضرت تجویز چراغ شب فرمودند و در روز مجمره بردن و غیر آن بد است و گذشت که فال بد است به آتش و در
جاهلیت بوده است و الحال نیز شایع است اگر چه تخفیف یافته است و اسرافست چراغ در روز بیدغدغه. و کلینی در حدیث
کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است بروایتی طولانی که مجمل آن اینست که حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله هدر کرد خون مغیرة بن ابی العاص را و عثمان او را در خانه خود جا داد و جبرئیل خبر آورد که
مغیره در خانه عثمانست تا آن که حضرت رسول اللَّه امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهما را با جمعی فرستاد و او را در بیرون مدینه
بجهنم فرستادند عثمان رقیه را بسیار زد و رقیه به خدمت حضرت فرستاد که مرا کشت به فریادم رس حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه
علیه و آله حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه را طلبید و فرمود که شمشیر بردار و برو و دختر پسر عمت را از آنجا در آور
حضرت شمشیر کشیده رفت و رقیه را به خانه حضرت آورد چون حضرت را نظر به او افتاد و او میگریست حضرت نیز بسیار
گریست و پشت و پهلوي خود را به حضرت نمود و حضرت فرمود که ترا کشته است خداوند عالمیان او را بکشد و بعد از سه روز
به رحمت الهی واصل شد، پس حضرت رسول حضرت فاطمه را با زنان مؤمنان فرستاد که بر او نماز گذارند و او را دفن کردند
حضرت صلی اللَّه علیه و آله در آن واقعه نه مرتبه لعنت کرد عثمان را.ص: 319 و عمر به گفته ابو بکر
سیده نساء عالمیان را شهید کرد بلکه هر ظلمی که بر اهل بیت واقع شد همه در گردن این سه نفر بود که اساس ظلم را بر اهل بیت
ایشان گذاشتند چنانکه احادیث متواتره بر این مضمون وارد است و صحاح سته نیز مشحونست از آن کسی که تعصب را دور
گذارد میبیند و آن که اکثر ایشان نمیبینند از آن جهت است که تعصب چشمهاي ایشان را کور کرده است.
[راه رفتن همراه جنازه]
(و روي محمّد بن مسلم عن احدهما صلوات اللَّه علیهما قال سألته عن المشی مع الجنازة فقال بین یدیها و عن یمینها و عن شمالها و
خلفها) و کلینی بسند صحیح از محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر یا حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما روایت
کرده است که پرسیدم از راه رفتن با جنازه حضرت فرمودند که از پیش رو و از دست راست و از دست چپ و از پشت سر جنازه
همه خوبست یا خوبست که از چهار جانب بروند و اول اظهر است و این حدیث بیان جواز است منافات ندارد با آن که در عقب
بهتر باشد. و در حدیثی کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد است که هر که خواهد که به راهی رود که
صفحه 147 از 238
فرشتگان نویسندگان عمل میروند باید که از دست راست و دست چپ تابوت برود. و در حدیث دیگر از آن حضرت منقولست
که از عقیب جنازه رفتن بهتر است. و در دو حدیث کالصحیح وارد است که پیش پیش جنازه مخالفان حق مروید که ملائکه عذاب
به استقبال ایشان میآیند بانواع عذاب. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که شخصی از
انصار از اصحاب حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فوت شده بود و آن حضرت پیاده در جنازه او میرفتند بعضی از
اصحاب گفتند یاص: 320 رسول اللَّه سوار نمیشوید حضرت فرمودند که مرا خوش نمیآید که سوار شوم
و ملائکه پیاده باشند و حضرت سوار نشدند حضرت سید المرسلین جمعی را دیدند که سوار شدهاند حضرت فرمودند که شرم
ندارند این جماعت که برادر مؤمن ایشان در این حال باشد و ایشان سوار باشند یعنی میباید که پیاده باشند و از تشییع و تربیع و غیر
آن بهرهمند شوند با آن که در سواري تکبري هست و در پیاده رفتن تواضع، اینها در صورتی است که قدرت داشته باشد و با مانع
کراهت ندارد بیدغدغه.
[نماز بر آدم ع]
إلی الصّلاة علیه فقال هبۀ اللَّه «1» (و روي عبد اللَّه بن سنان عن الصّادق صلوات اللَّه علیه انّه قال لمّا مات آدم صلوات اللَّه علیه فبلغ
لجبرئیل علیه السّلام تقدّم یا رسول اللَّه فصلّ علی نبیّ اللَّه فقال جبرئیل انّ اللَّه عزّ و جلّ أمرنا بالسّجود لأبیک فلسنا نتقدّم ابرار ولده
و أنت من ابرّهم فتقدّم فکبّر علیه خمسا عدّة ال ّ ص لوات الّتی فرضها اللَّه عزّ و جلّ علی أمّۀ محمّد صلی اللَّه علیه و آله و هی السّنّۀ
الجاریۀ فی ولده إلی یوم القیمۀ) و بسند صحیح از عبد اللَّه منقولست که حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون حضرت آدم
فوت شدند و تجهیز و تکفین او کردند و وقت نماز رسید حضرت هبۀ اللَّه شیث به حضرت جبرئیل گفتند که پیش بایست و نماز
کن بر رسول اللَّه آدم پس جبرئیل گفته که حق سبحانه و تعالی ما را امر کرده که سجده کنیم از جهت پدرت تعظیما له پس ما
هرگز تقدم نمیکنیم بر نیکوکاران فرزندان او و تو از نیکوکارترین ایشانی پس حضرت شیث پیش ایستاد و پنج تکبیر بر آدم گفت
بعدد نمازهایی که حق سبحانه و تعالی واجب ساخته است برص: 321 امت محمد صلی اللَّه علیه و آله و
چون شیث نماز بر آدم کرد به پنج تکبیر سنتی شد باقی در فرزندان آدم تا روز قیامت. و فواید این حدیث بسیار است یکی افضلیت
انسان بر ملائکه و آن اجماع شیعه است و احادیث بر افضلیت انبیا و اوصیا صلوات اللَّه علیهم بر فرشتگان متواتر است دیگر آن که
پیش نماز میباید افضل باشد. دیگر تقدم مفضول بر فاضل قبیح است دیگر آن که حق سبحانه و تعالی آن چه اصلح است میکند
و در واقع حضرت آدم فضیلت داشته بر ملائکه که حق سبحانه و تعالی امر به سجود او کرد نه آنست که اشاعره میگویند که حسن
و قبح شرعیست، دیگر آن که نماز میت پنج تکبیر بوده است از زمان آدم تا حال و سنیان یکی را انداختهاند. دیگر آن که ظاهرش
آنست که همین پنج تکبیر واجب باشد و بس اگر چه محتملست که غرض بیان عدد تکبیر باشد و منافات ندارد که دعا واجب باشد
یا آن چه از زمان آدم تا بحال واجب بوده باشد همین باشد و حضرت ادعیه را افزوده باشد و اللَّه تعالی یعلم.
[نماز میت خواندن رسول خدا ص]
(و کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله اذا صلّی علی میّت کبّر فتشهد ثمّ کبّر فصلّی علی النّبیّ و آله و دعا ثمّ کبّر و دعا للمؤمنین و
المؤمنات ثمّ کبّر الرّابعۀ و دعا للمیّت ثمّ کبّر و انصرف فلمّا نهاه اللَّه عزّ و جلّ عن ال ّ ص لاة علی المنافقین فکبّر و تشهّد ثمّ کبّر فصلّی
ثمّ کبّر الرّابعۀ و انصرف فلم یدع للمیّت) در حسن کالصحیح از ابن ابی عمیر از محمد «1» علی النّبی و آله ثمّ کبر و دعا للمؤمنین
بن مهاجر ثقه منقول است از مادرش ام سلمه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه کهص: 322
صفحه 148 از 238
فرمودند چون حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بر میتی نماز میگذاردند تکبیر میگفتند و شهادتین میخواندند، دیگر
تکبیر میگفتند و صلوات بر رسول و آل او صلی اللَّه علیهم میفرستادند و دعا بر ایشان میکردند، یا بر میت، دیگر تکبیر میگفتند
و دعا از براي مؤمنین و مؤمنات میکردند، دیگر تکبیر چهارم میگفتند و دعا از جهت میت میکردند، دیگر تکبیر میگفتند و
فارغ میشدند پس چون حق سبحانه و تعالی او را نهی فرمود از دعاي بر منافقان چون نماز بر ایشان میکرد تکبیر میگفت و تشهد
میخواند، دیگر تکبیر میگفت و صلوات بر نبی و آل او میفرستاد و دیگر تکبیر میگفت و دعا از براي مؤمنان میکرد، دیگر
تکبیر چهارم میگفت و فارغ میشد و دعا از جهت میت نمیکرد و این حدیث اگر چه ام سلمه حالش نزد ما معلوم نیست اما اگر
ثقه نمیبود محمد بن مهاجر و ابن ابی عمیر از او روایت نمیکردند و علما اعتماد نمیکردند خصوصا ابن بابویه. و در حسن
کالصحیح و صحیح از حماد بن عثمان و هشام بن سالم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله بر جمعی پنج تکبیر میگفتند و بر جمعی چهار تکبیر میگفتند و چون چهار تکبیر میگفتند متهم میشد
میت به آن که منافق است. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که حضرت
رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله نماز بر میتی گذاردند و پنج تکبیر گفتند و بر دیگري نماز گذاردند و چهار تکبیر گفتند. اما آن را
که پنج تکبیر گفتند در تکبیر اول حمد الهی و تمجید او کردند، و در تکبیر دوم دعا از جهت رسول اللَّه کرد، و در تکبیر سیم دعا
از براي مؤمنین و مؤمنات کرد، و در تکبیر چهارم دعا از براي میت کردند، و در تکبیرص: 323 پنجم فارغ
شدند. و اما آن را که چهار تکبیر گفتند در تکبیر اول تحمید و تمجید الهی کردند، و در تکبیر دویم دعا از براي خود و اهل بیت
خود کردند، و در تکبیر سیم دعا از براي مؤمنین و مؤمنات کردند، و در تکبیر چهارم فارغ شدند و دعا نکردند چون منافق بود. و
حق اینست که در نماز میت دعاي خاصی نیست چنانکه در اخبار صحیحه و کالصحیحه وارد شده است و خواهد آمد إن شاء اللَّه
تعالی.
[کسی که نماز کند بر میتی پس باید که نزد سر او بایستد]
فرفعت ثوبه اصاب الجنازة) و کسی که نماز کند بر میتی پس باید «1» (و من صلّی علی میّت فلیقف عند رأسه بحیث ان هبّت ریح
که نزد سر او بایستد و اندکی دور باشد به حیثیتی که اگر بادي بوزد و جامه او را بردارد به جنازه خورد جامهاش یعنی بسیار
نزدیک نباشد و بسیار دور نباشد. اما آن چه صدوق ذکر کرده است که نزد سر میت بایستد مراد امام جماعتست و این خلاف
مشهور است و اما قرب میت در حدیثی وارد شده است و جزو اول نیز در حدیثی وارد شده است و إن شاء اللَّه بعد از این ذکر
خواهد کرد احادیث را در آنجا ذکر خواهیم کرد إن شاء اللَّه تعالی.
[اقوال در نماز میت بعد از تکبیرات]
(و یکبّر و یقول اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له و اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله ارسله بالحقّ بشیرا و نذیرا بین یدي السّاعۀ)
ممکن است که صدوق حدیثی باین عنوان دیده باشد و در فقه رضوي به همین عنوان واقع است با بعضی از تغییرات که مذکور
خواهد شد. اما در دعاي بعد از شهادتین اینست و انّ الموت حقّ و الجنّۀ حقص: 324 و النّار حقّ و البعث
حقّ و انّ السّاعۀ آتیۀ لا ریب فیها و انّ اللَّه یبعث من فی القبور. و بعد از تکبیر دویم: اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و بارك علی
محمّد و آل محمّد و ارحم محمّدا و آل محمّد افضل ما صلّیت و بارکت و رحمت و ترحّمت و سلّمت علی ابراهیم و آل ابراهیم فی
العالمین انّک حمید مجید. و ترجمهاش اینست که گواهی میدهم یعنی علم یقینی دارم که نیست کسی که او را عبادت جایز باشد
صفحه 149 از 238
مگر اللَّه که واجب الوجود بالذاتست و مستجمع جمیع کمالاتست و او است مستحق عبادت حال کونی که او یگانهایست من جمیع
الوجوه که صفات او عین ذات اوست و وجودش عین ذات اوست بلکه ذات او وجود است و وجوب، وجود او عبارت از تاکد
وجود اوست و او را در این معانی شریک نیست بلکه وحدت او این معنی دارد که بینظیر و بیمثل و همتاست و در ذات او تبعض
و تکثر نیست و هر چه غیر اوست ذاتی دارد و وجودي دارد و امکان دارد و صفات ایشان غیر ذات ایشان است و شهادت میدهم و
علم دارم که محمد بنده اوست و مخلوق اوست و فرستاده اوست بخلق و او را به راستی و حقیقت فرستاده است که بشارت دهنده
مؤمنان باشد به ثواب و بیم کننده کافران و فاسقان باشد بعذاب الهی پیش پیش روز قیامت که بعد از او پیغمبري نخواهد بود یا
زمان او نزدیک است به قیامت. (و یکبّر الثّانیۀ و یقول اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و ارحم محمّدا و آل محمّد و بارك علی
محمّد و آل محمّد کافضل ما صلّیت و بارکت و ترحّمت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید) و تکبیر دویم را میگوید و
این دعا را میخواند که ترجمهاش اینست که خداوندا صلوات فرست بر محمد و آل محمد که ائمه معصومینند و فاطمه زهرا
صلوات اللَّه علیهم یا جمیع سادات و علما و صلحا بالتبع داخل باشند و صلوات هر یکص: 325 به نوعی
دیگر باشد اما صلوات آن حضرت طلب رواج دین و مذهب و کثرت اتباع که عالم همه بدین آن حضرت و آل او در آیند و
چنانکه نزد حق سبحانه و تعالی در اقصی مراتب کمال است دین او نیز ظاهر و هویدا شود در عالم که هر احدي بزرگی و جلالت و
عظمت ایشان را دانسته مهتدي شود و به اقصی مراتب کمال خود برسد و فی الحقیقۀ دعا راجع به امت میشود. و هم چنین در
آخرت او را شفاعت کبري در امت کرامت فرماید تا هر که با اسلام از دنیا رفته باشد و قابلیت شفاعت داشته باشد آن حضرت
یعنی که شفاعت میتواند کرد «1» شفاعت فرماید او را چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که مَنْ ذَا الَّذِي یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ
بیاذن الهی و شفاعت نمیتواند کرد مگر کسی را که حق سبحانه و تعالی از دین او راضی باشد که شیعه اثنی عشري باشد. و لهذا
در صحاح سته قریب به پنجاه حدیث منقولست در شأن صحابه که من بر سر حوض کوثر باشم و امت خود را آب دهم آبی که هر
که از آن بخورد دیگر تشنه نشود مگر اکثر اصحاب من بلکه همه مگر قلیلی مانند همل نعم یعنی شتر پس مانده از گله شتران یا
گوسفند پس مانده از گوسفندان و گروه گروه از اصحاب من که متوجه آن حوض شوند ایشان را ربایند و بجهنم برند و من گویم
الهی اینها اصحابکهاي منند الهی اینها اصحابکهاي منند بمن گویند که یا محمد نمیدانی که بعد از تو چها کردند ایشان بکفر
اصلی برگشتند و من گویم سحقا سحقا ایشان دورند از من و من بیزارم از ایشان. و در اخبار متواتره اهل بیت وارد شده است که
همه مرتد شدند مگرص: 326 سلمان و ابو ذر و مقداد و عمار و حذیفه و بعد از ارتداد قریب پنجاه کس
برگشتند مثل ابو الهیثم بن التیهان، و جابر انصاري و سهل بن حنیف، و ابو ایوب، و عبد اللَّه بن الصامت، و خزیمۀ بن ثابت، و ابو
سعید خدري و امثال ایشان که روایات وارد شده است در رجوع ایشان و فضل بن شاذان ایشان را ذکر کرده است چنانکه حق
سبحانه و تعالی فرموده است که اگر پیغمبر بمیرد یا کشته شود همه بکفر بر خواهید گشت و برگشتند به شهادت خودشان در
صحاح ایشان و ممکن است که: و ارحم محمّدا و آل محمّد اشاره به آخرت و شفاعت شیعیان ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم
باشد و رفعت درجات ایشان. و از آن جمله شفاعت شیعیان بسیاري از ایشان در مثل طایفه ربیعه و مضر که در احادیث شیعه متواتر
است و سنیان در اویس قرنی ذکر کردهاند از عمر بن خطاب که در سال حج عمر به خدمت اویس رفت و خرقه حضرت سید
المرسلین را در او پوشانید و بشارت شفاعتش در مثل ربیعه و مضر که دو طایفهاند در عربان بادیه که حصر عدد ایشان نمیتوان
کرد از کثرت و خود نقل کردهاند که در جنگ صفین به رکاب بوسی حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه مشرف شد و به
شهادت فایز شد در آن جنگ. و جمعی از علماء شیعه و سنی ذکر کردهاند که چون هیچ شک نیست که حق سبحانه و تعالی رتبه
و .« فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی » : آن حضرت را به مرتبه رسانیده است که قابلیت زیادتی ندارد چنانکه اشاره به آن دارد قول الهی
این حدیث نیز متواتر است که حق سبحانه و تعالی فرمود که لولاك لما خلقت الافلاك و در طریق شیعه متواترا و از طرق اهل سنت
صفحه 150 از 238
نیز در اخبار بسیار: لو لا کما که خطاب به محمد و علی صلوات اللَّه علیهما باشد و در طریق شیعه متواترا ایضا لولاکم که خطاب به
آن حضرت و انوار اطهار ائمه معصومینص: 327 صلوات اللَّه علیهم باشد فرمود که اگر شما نمیبودید نه
آسمان را میآفریدم و نه زمین را و نه آفتاب و نه ماه و نه هیچ چیز. پس چون غرض از ایجاد ایشانند مطلقا پس هر چه حق سبحانه
و تعالی آفریند إلی ابد الدهر مطلوب از خلق همه ایشانند پس حق سبحانه و تعالی لازم گردانید که در هر مطلبی اول صلوات بر آن
حضرت و آل او بفرستند تا به برکت ایشان و از جهت ایشان و به شفاعت کبراي ایشان آن مطلوب حاصل گردد بلکه شفاعت
کبري این معنی است و از آن جمله محقق دوانی است که در زورا و شرح آن بسط این معنی داده است. و چون حق سبحانه و تعالی
امر به صلوات بر آن حضرت فرمود در آیه کریمه در احادیث متواتره در صحاح سته و نزد شیعه وارد شده است که صحابه از
حضرت سید المرسلین سؤال کردند که کیفیت سلام بر ترا یا رسول اللَّه دانستیم چگونه بر تو صلوات بفرستیم فرمود که بگوئید
اللَّهمّ صلّ علی محمّد و علی آل محمّد کما صلّیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم و بارك علی محمّد و علی آل محمّد کما بارکت
علی ابراهیم و علی آل ابراهیم انّک حمید مجید و در طرق شیعه لفظ علی نیست میان محمد و آل محمد و محققان طرفین ذکر
کردهاند که چون حق سبحانه و تعالی صلوات بر محمد را بحسب ظاهر آیه فرمود و حضرت آل را اضافه فرمود این اشاره است به
آن که صلوات بر آن حضرت بدون صلوات بر آل آن حضرت صلوات نیست. و احادیث صحیحه وارد است بر آن که حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر که صلوات فرستد بر من و صلوات نفرستد بر آل من بوي بهشت را نخواهد شنید با آن
که بوي بهشت از پانصد ساله راه میآید و ممکن است که صلوات بر آن حضرت سبب سرور آن حضرت شود به سبب آن که
ص: 328 گویند صلوات مستحق بهشت میشود و این لذت از صلوات آن حضرت را باشد چنانکه احادیث
بسیار وارد است بر آن که آن حضرت خوشحال میشود. و احادیث متواتره وارد شده است که هر که یک مرتبه صلوات بر من
فرستد من ده مرتبه صلوات بر او فرستم و حق سبحانه و تعالی هزار مرتبه صلوات بر او فرستد و هزار صف از فرشتگان هزار مرتبه
صلوات بر او فرستند. و احادیث صحیحه وارد شده است که هر که در هر حاجتی که داشته باشد اول صلوات بفرستد حق سبحانه و
تعالی کفایت میفرماید مهمات دنیا و آخرت او را هر دعایی که مقرون به صلوات نباشد آن دعا را به آسمان نمیبرند و مستجاب
نمیشود. و احادیث بسیار وارد شده است که هر که اسم حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نزد او مذکور شود و صلوات
نفرستد راه بهشت را خطا کرده است و به راه جهنم رفته است و خود را از رحمت الهی محروم کرده است و احادیث صلوات در
کتاب صلاة مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی. و اما برکت که در این دعا و در صلوات واقع شده است ممکن است که مراد از
آن زیادتی امت آن حضرت و زیادتی اولاد و زیادتی کمالات امت آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله و جمعی گفتهاند که ما را
مأمور ساختهاند باین عبارت و مجمل میدانم که گفتن این خوبست و از جهت آن حضرت خوبی دارد و ما نمیدانیم که آن خوبی
چه چیز است لهذا به خدا گذاشتهایم همه را که آن چه حق سبحانه و تعالی میداند چنان میفرماید و ما را باین گفتنها ثواب عظیم
حاصل میشود و اللَّه تعالی یعلم. و اما آن چه وارد شده است در صلوات که صلوات و رحمت و برکت بر آن حضرت فرست مثل
بهترین صلواتی که بر حضرت ابراهیم و آل ابراهیم فرستاده و قاعده کلیه آنست که مشبه به میباید که اقوي از مشبه باشد و در
اینجا برص: 329 عکس است. وجوه بسیار در جواب این بحث گفتهاند: یکی آن که در اینجا مطلوب تشبیه
در اصل صلوات است نه در کیفیت آن پس گویا بنده میگوید که چون صلوات بر حضرت خلیل و آل او فرستاده حضرت حبیب
اولی است به صلوات چون کونین را از جهت آن حضرت آفرید و فی الحقیقه خلیل و آتش فرع حبیب و آل اویند و این وجه در
صورتی خوبست که لفظ افضل نباشد. دویم آن که چون آل خلیل بسیارند و پیغمبران صد و بیست و چهار هزار پیغمبرند و اکثر
ایشان از اولاد آن حضرتند پس استبعادي ندارد که مجموع ایشان زیادتی داشته باشند هر چند حضرت از کل واحد از ایشان بهتر
باشد و بر تقدیر افضلیت آن حضرت از مجموع چنانکه حق است تشبیه در کثرت و کمیت شده است نه در کیفیت پس ممکن است
صفحه 151 از 238
که صد هزاران هزاران هزار صلوات بر ایشان فرستاده باشد و ما آن عدد را طلب کنیم اگر چه کل واحد از این اعداد بهتر از مجموع
آنها باشد. و بهترین وجوه آنست که حضرت سید المرسلین و آل آن حضرت داخلند در آل ابراهیم چون فرزندان آن حضرتند پس
یقین است که صلواتی که بر ایشان و بر سایر انبیا و اوصیا از اولاد آن حضرت و آن حضرت باشد اقوي خواهد بود از صلواتی که بر
آن حضرتند و آل او تنها باشد ما از حق سبحانه و تعالی آن مجموع را از جهت حضرت سید المرسلین و از جهت هر یک از آل آن
حضرت که حضرات ائمه معصومینند با حضرت فاطمه زهرا طلب میکنیم صلوات اللَّه علیهم. انک حمید مجید به درستی که تو
مستحق جمیع ثناهائی و عظمت و بزرگواري مخصوص تست به سبب اختصاص تو بجمیع کمالات پس تو میتوانی لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 330 چنین صلواتی بر آن حضرت فرستادن چون آن حضرت را و آل آن حضرت را در اعلی مراتب خوبیهاي
ذاتی و صفاتی آفریدهاي صلوات اللَّه علیهم اجمعین. و ظاهرا در این عبارت سهوي از نساخ واقع شده است و مناسب آنست که
جمله و بارك علی محمد و آل محمد مقدم باشد بر جمله و ارحم محمدا و آل محمد به قرینه کافضل ما صلیت و بارکت و
ترحمت و در همه جا نیز مقدم است همه در دعاها، و هم در احادیث، و هم در فقه رضوي که ظاهرا اصل این خبر است، و زیاد و
کم کرده است به اعتبار اخباري دیگر و ممکن است که خبري دیگر باشد و اللَّه تعالی یعلم. (و یکبّر الثّالثۀ و یقول اللَّهمّ اغفر
للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم و الاموات) و تکبیر سیم میگوید و میگوید این دعا را که ترجمهاش
اینست که خداوندا بیامرز گناهان مردان مؤمن و زنان مؤمنه را و مردان مسلمان و زنان مسلمان را زندگان ایشان را و مردگان ایشان
را. و مراد از مؤمن در اینجا شیعیان اثنی عشري صالحند که گناهان کبیره نکنند و اصرار بر گناهان صغیره نداشته باشند و مراد از
مسلمان شیعه اثنی عشري غیر عادل است چنانکه خواهد آمد که دعاي سنیان لعنت است بر ایشان و ایشان کافرند و منافق. و محتمل
است که مراد عکس باشد چنانکه اکثر متکلمین بر آنند که مؤمن کسی است که اعتقاداتش صحیح باشد و اثنی عشري باشد اگر
چه فاسق باشد و مسلمان آنست که منقاد شریعت مقدسه باشد به آن که عادل باشد و ممکن است که هر دو به یک معنی باشد
چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ یعنی دین حق نزد حق سبحانه و تعالی اسلام است و به اجماع
علما این معنی ایمان است و بنا بر این محتمل است که دعا از جهتص: 331 شیعیان باشد در هر دو خواه
عادل و خواه فاسق. و محتمل است که مراد از هر دو عادل باشد چنانکه در احادیث صحیحه وارد شده است که مسلمان کسی است
که مسلمانان از دست و زبان او سالم باشند و ضررش مطلقا به مسلمانان نرسد و مؤمن کسی است که مؤمنان از دست و زبان او
ایمن باشند و امین مؤمنان باشد بر اموال ایشان. و تفسیر اول انسب است به اکثر احادیث و تفاسیر دیگر نیز که در احادیث وارد شده
است و حق آنست که ایمان و اسلام مشترکند میان این معانی همه و اللَّه تعالی یعلم و بخصوص این عبارت احادیث وارد شده است
در دعاي میت. و در حدیث صحیح از حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما وارد است که فرمودند که هر
که باین عنوان دعا کند از جهت مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات احیاي ایشان و اموات، حق سبحانه و تعالی بعدد هر مؤمن و
مؤمنه حسنه در نامه عمل او بنویسد از زمان آدم تا روز قیامت و بعدد هر یک از ایشان ملکی موکل سازد که از جهت او دعا کنند.
و در موثق کالصحیح بل الصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که هر روز بیست و پنجم رتبه این
دعا را بخواند حق سبحانه و تعالی از جهت او بعدد هر مؤمنی که رفته است و بعدد هر مؤمنی که خواهد بود تا روز قیامت حسنه
بنویسد و سیئه محو کند و درجه بلند کند. و احادیث در این باب بسیار است و بعضی از این نیز خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی. و در
تتمه این دعا منقولست در فقه رضوي تابع بیننا و بینهم فی الخیرات انّک مجیب الدّعوات و ولیّ الحسنات یا ارحم الرّاحمین محدثان
چنین تفسیر کردهاند که خداوندا ما را تابع ایشان گردان در خیرات که ما خوب کنیم و تو بما احسان کنی چنانکه به ایشان کردي.
ص: 332 و محتمل است که مراد این باشد که پی در پی فرست خیرات خود را بر ایشان و بر ما، بر ایشان به
رحمت و بر ما به رحمت و توفیق و هدایت به درستی که تو اجابت کننده دعاهایی و خداوندي که خوبیها همه از تست اي
صفحه 152 از 238
و ابن عبدك و ابن امتک نزل بک و أنت خیر منزول به اللَّهمّ انّا لا «1» بخشندهترین بخشندگان. (و یکبّر الرّابعۀ و یقول اللَّهمّ عبدك
نعلم منه الّا خیرا و أنت اعلم به منّا اللَّهمّ ان کان محسنا فزد فی احسانه و ان کان مسیئا فتجاوز عنه و اغفر له اللَّهمّ اجعله عندك فی
اعلی علّیّین و اخلف علی اهله فی الغابرین و ارحمه برحمتک یا ارحم الرّاحمین ثمّ یکبّر الخامسۀ) در فقه رضوي بعد از عنه این است
که و اغفر لنا و له اللَّهمّ احشره مع من یتولّاه و یحبّه و ابعده ممّن یتبرّاه و یبغضه اللَّهمّ ألحقه بنبیّک و عرّف بینه و بینه و ارحمنا اذا
توفّیتنا یا اله العالمین. و چون تکبیر پنجم میگوید بخواند رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَ نَۀً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَ نَۀً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ و اما ترجمه
اصل و تکبیر چهارم را میگوید و این دعا را میخواند که ترجمهاش اینست خداوندا بنده تو و پسر بنده تو و پسر کنیز تو به رحمت
تو نازل شده است. و در فقه رضوي نزل بساحتک یعنی در فضاي رحمت تو نازل شده است و به درگاه تو آمده است و تو بهترین
کسانی که به درگاه او نزول کنند از منعمانی که به درگاه ایشان میروند بواسطه عطاء خداوندا به درستی که ما علم نداریم و
نمیدانیم از او مگر خوبی را که آن ایمانست و از باقی اعمال اگر چه بد باشد علم نداریم زیرا که ممکن است که تو بخشیده باشی
ص: 333 به سبب سکرات مرگ چنانکه گذشت و تو داناتري به احوال او از ما، خداوندا اگر نیکو کار بوده
است پس زیاده کن در احسان خود به او چنانکه در دنیا احسان به او کردي که نیکو کار بود، و اگر گناه کار بوده است تو از
گناهان او درگذر و او را بیامرز، خداوندا بگردان روح او را یا جاي او را در بالاترین مراتب بهشت، و تو بعوض او باش در
بازماندگان او در تدارك احوال ایشان، و رحم کن او را به رحمتهاي خاصه خودت اي بخشندهترین بخشندگان. بنا بر نسخه فقه
رضوي و بیامرز ما را و او را، خداوندا حشر کن او را با جمعی که او ایشان را امام خود میداند و دوست میدارد ایشان را، و دو
رکن او را از کسانی که او بیزار است از ایشان و دشمنی داشت با ایشان، خداوندا او را ملحق ساز به پیغمبرش و آشنایی ده میان او و
پیغمبرش، و ببخشا ما را وقتی که ما را از دنیا ببري اي خداوند عالمیان، پروردگارا عطا کن ما را در دنیا هر حسنه و خوبی که هست
یا اعمال صالحه و زوجه صالحه، و عطا کن ما را در آخرت بهشت و حور العین و همه ما را در پناه خود در آور از عذاب جهنم. و
فی الحقیقه دعاي پنجم از نماز گذارنده است تکبیر پنجم بگوید. بدان که در متعارفات قبیح است که با بزرگان تو بگویند بلکه
شما میگویند و او را بمنزله جمعی گرفته لفظ جمع میآورند در کلام عرب و عجم و لیکن چون وحدت مخصوص ذات مقدس
اوست و اوست که واحد من جمیع الوجوه است و هر واحدي غیر او کثیر است به کثرتهاي مختلف پس اگر لفظ جمع بیاورند تو
هم تعدد و تکثر بهم میرسد و این نقص است بلکه محال است نسبت بذات مقدس او بنا بر این بلفظ جمع وارد نشده و غالب
آنست که اگر حق سبحانه و تعالی میفرماید که ما چنین کردیم مراد انبیا و اوصیا و فرشتگانند که کرده ایشان کرده حق سبحانه و
تعالی است چنانکه فرموده استص: 334 إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ یعنی رجوع و بازگشت خلایق بسوي ما خواهد بود
و حساب ایشان نیز بر ماست که ما حساب ایشان میکنیم. در احادیث معتبره وارد شده است که مراد انبیا و اوصیایند و از این تحقیق
غافل مباش که ندیدهام نه در تفاسیر و نه در کلام علما بلکه از تفضل الهی است ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْ لِ
21 دیگر بدان که اظهر آنست که از براي نماز بر مؤمن پنج تکبیر ضرور است و دعاي خاصی واجب نیست بلکه هر : الْعَظِیمِ. 57
دعایی خوبست و اگر همه دعاها را در هر تکبیري بخواند بهتر است و ظاهرا اگر اکتفا به پنج تکبیر کنند کافی باشد خصوصا کسی
که اقتدا کرده باشد اگر چه اقتداء در نماز میت مثل اقتداي غیر این نماز نیست و در غیر این نماز مقتدي قرائت نمیکند مگر جهریه
را که نشنود هیچ چیز را حتی همهمه را و در این نماز اگر شنود نیز دعا خواندن بهتر است و اگر جمع کند میان دعاها بیکی از
احادیث منقوله در جمع بهتر است بشرط زیاد کردن آن چه نداشته باشد چون اکثر روایات منقوله مشتمل بر سه دعا است. و در
حدیث صحیح از زراره و محمد بن مسلم وارد است که هر دو از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند که نماز
بر میت قرائت قرآن نیست و دعایی مقرر نیست بلکه هر دعایی که به خاطرت رسد خوبست و سزاوارترین کسانی که از جهت او
دعا کنند مؤمن است و آنست که ابتدا کنند به صلوات بر محمد و آل محمد صلی اللَّه علیه و آله. و در حدیث صحیح و حسن
صفحه 153 از 238
کالصحیح از ابو ولاد منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از تکبیر بر میت حضرت
فرمودند که پنج تکبیر است و چون تکبیر اول را گفتی میگویی که: اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له اللَّهمّ صلّ علی محمّد
و آلص: 335 محمّد اللَّهمّ انّ هذا المسجّی قدّامنا عبدك و ابن عبدك و قد قبضت روحه إلیک و قد
احتاج إلی رحمتک و أنت غنیّ عن عذابه اللَّهمّ انّا لا نعلم من ظاهره الّا خیرا و أنت اعلم بسریرته اللَّهمّ ان کان محسنا فزد فی احسانه
و ان کان مسیئا فتجاوز عن سیئاته. و هم چنین بعد از هر تکبیري این دعا را میخوانی و ظاهر این حدیث و صریح حدیث موثق
عمار دلالت میکنند بر آن که بعد از تکبیر پنجم نیز دعا خوبست. و احادیث بسیار دلالت میکند بر آن که بعد از آن دعا نیست
یعنی لازم نیست. و در حدیث حسن کالصحیح منقولست از حلبی که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که تکبیر
میگویی و شهادتین میخوانی و بعد از آن میگویی انّا للّه و انّا الیه راجعون الحمد للّه ربّ العالمین ربّ الموت و الحیوة صلّ علی
محمّد و اهل بیته جزي اللَّه عنا محمّدا خیر الجزاء بما صنع بأمّته و بما بلّغ من رسالات ربّه پس میگوید: اللَّهمّ عبدك ابن عبدك ابن
امتک ناصیته بیدك خلا من الدّنیا و احتاج إلی رحمتک و أنت غنیّ عن عذابه اللَّهمّ انّا لا نعلم منه الّا خیرا و أنت اعلم به اللَّهمّ ان
کان محسنا فزد فی احسانه و تقبّل منه و ان کان مسیئا فاغفر له ذنبه و ارحمه و تجاوز عنه برحمتک اللَّهمّ الحقه بنبیّک و ثبّته بالقول
الثّابت فی الحیوة الدّنیا و فی الآخرة اللَّهمّ اسلک بنا و به سبیل الهدي و اهدنا و إیّاه صراطک المستقیم اللَّهمّ عفوك عفوك پس هر
تکبیري که میگویی این دعا را میخوانی تا فارغ میشوي از پنج تکبیر و باین نحو نیز در فقه رضوي هست، و این عبارت ظاهرش
آنست که در تکبیرات باقی از اللهم تا به آخر میخواند و احتمال همه دارد. و در حدیث کالصحیح از زراره منقولست که حضرت
امام جعفر صادقص: 336 صلوات اللَّه علیه در نماز بر میت فرمودند که تکبیر میگویی و صلوات بر محمد
و آل او صلوات اللَّه علیهم میفرستی و میگویی اللَّهمّ عبدك ابن عبدك ابن امتک لا اعلم منه الّا خیرا و أنت اعلم به منّا اللَّهمّ ان
کان محسنا فزد فی حسناته و تقبّل منه و ان کان مسیئا فاغفر له ذنبه و افسح له فی قبره و اجعله من رفقاء محمّد صلی اللَّه علیه و آله
پس تکبیر دویم میگویی و میخوانی اللَّهمّ ان کان زاکیا فزکّه و ان کان خاطئا فاغفر له پس تکبیر سیم میگویی و میخوانی اللَّهمّ
لا تحرمنا اجره و لا تفتنا بعده پس تکبیر چهارم میگویی و میخوانی اللَّهمّ اکتبه عندك فی علّیّین و اخلف علی عقبه فی الغابرین و
اجعله من رفقاء محمّد و آله صلی اللَّه علیه و آله پس تکبیر پنجم بگو و فارغ شو. و باین عنوان نیز در فقه رضوي مذکور است. و از
حدیث موثق کالصحیح سماعه ظاهر میشود که در تکبیر اول چهار دعا را میخواند و در سه تکبیر دیگر دعا از جهت میت میکند
و قریب به آن است موثقه عمار ساباطی چنانکه ظاهر حدیث زراره و حلبی نیز بر این دلالت میکند. و احادیث متواتره از ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم وارد شده است که نماز میت پنج تکبیر است پس اگر چنان کند که بعد از هر تکبیري شهادتین بگوید
و صلوات بفرستد و دعا از جهت مؤمنین و مؤمنات بکند و دعا از جهت میت بکند به همه احادیث عمل کرده است و اگر همه
دعاها را جمع کند و در هر تکبیري بخواند بهتر خواهد بود اگر منفرد باشد و اگر به جماعت نماز کند تخفیف در دعا اولی است و
اللَّه تعالی یعلم.
[چون از نماز فارغ شود از جاي خود به جایی دیگر تا نبیند جنازه را بر دستهاي مردان]
(و لا یبرح من مکانه حتّی یري الجنازة علی أیدي الرّجال) و چون از نماز فارغ شود از جاي خود به جایی دیگر نرود تا نه بیند جنازه
را برص: 337 دستهاي مردان و این مضمون حدیث موثقی است که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
علیه فرموده است که چون حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه نماز بر میت میگذاردند از جاي خود حرکت نمیکردند تا جنازه
را بر دستهاي مردان نمیدیدند و چون ظاهر خبر در فعل حضرت وارد شده است ممکن است که مخصوص امام جماعت باشد و
چون تاسی به افعال ایشان میباید کرد بهتر آنست که همه بحال خود باشند مگر چهار کس که جنازه را بردارند. و در حدیث
صفحه 154 از 238
کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که بعد از نماز اندکی توقف میکند و به جایی نمیرود تا
جنازه را بر ندارند از برابر او و عبارت متن عبارت فقه رضویست.
[علت این که بر بر میت پنج تکبیر میگویند]
(و العلّۀ الّتی من اجلها یکبّر علی المیّت خمس تکبیرات انّ اللَّه تبارك و تعالی فرض علی النّاس خمس فرایض ال ّ ص لاة و الزّکاة و
الصّوم و الحجّ و الولایۀ فجعل للمیّت عن کلّ فریضۀ تکبیرة) و علتی که باعث بر آنست که بر میت پنج تکبیر میگویند آنست که
حق سبحانه پنج چیز را بر خلایق واجب گردانیده است و ستونهاي دین گردانیده است و آن نماز و زکات و روزه و حج و اعتقاد به
امامت ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم است پس حق سبحانه و تعالی مقرر فرمود که بدل از هر فریضه تکبیر بر میت بگویند و
چون منافقان زمان حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از ولایت نبی و اهل بیت بهره نداشتند حضرت بر ایشان چهار تکبیر
میفرمودند هم چنین منافقان بعد از آن حضرت و آن غیر اثنی عشریند هر که باشد اگر چه یک امام زیاد کند مثل فطحیه یا بعضی
از ائمه را اعتقاد نداشته باشند مثل واقفیه ایشان را چهار تکبیر میباید گفت و در تکبیر پنجم مخیرند که بگویند و لعنت کنند یا
نگویند. و بر این مضمون احادیث متواتره وارد شده است و سنیان کیفیت نماز برص: 338 منافقان را از
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله روایت کردهاند و بدان عمل میکنند و اگر شیعه برایشان نماز کنند مخیرند که چهار
تکبیر بگویند مثل نماز منافقان یا پنج تکبیر بگویند و بعد از تکبیر چهارم بر ایشان لعنت کنند و تفصیلش میآید. (و روي انّ العلّۀ
تکبیرة) و در روایات صحیحه و «1» فی ذلک انّ اللَّه عزّ و جلّ فرض علی النّاس خمس صلوات فجعل للمیّت من کلّ صلاة
کالصحیحه از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم واقعست که فرمودند که حق سبحانه و تعالی بر مردمان پنج نماز واجب گردانیده است و
از براي میت بدل از هر نمازي تکبیري مقرر ساخته است یا از هر نمازي تکبیري از جهت میت برداشته مقرر ساخته است و بنا بر این
احتمال ظاهر آنست که تکبیرات احرام را برداشتهاند پس ظاهر میشود که پنج تکبیر همه رکن باشند و بترك یکی از آنها سهوا
نماز باطل شود و بنا بر احتمال اول نیز این معنی ظاهر میشود چون اگر یکی ترك شود چنان خواهد بود که یک نماز نکرده باشد
و قطع نظر از این استنباط چون احادیث متواتره وارد شده است که نماز میت پنج تکبیر است پس اگر یکی کم شود نماز میت
نخواهد بود اگر چه سهوا باشد و اللَّه تعالی یعلم. و در حدیث حسن کالصحیح وارد است که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه
فرمودند که این معنی ظاهر حدیثست و باطنش فرایض خمس سابق است و از این جهت است که شما که ولایت را قبول کردهاید
پنج تکبیر میگویید و مخالفان شما چهار تکبیر میگویند.
[کسی که نماز کند بر زن محاذي سینه او میایستد]
(و من صلّی علی المرأة وقف عند صدرها) و کسی که نماز کندص: 339 بر زن محاذي سینه او میایستد. و
پیشتر گفت که در نماز بر میت امام محاذي سر میت میایستد پس ظاهر میشود که مرادش از آن عبارت مرد است. و در حدیث
حسن کالصحیح از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که نماز بر زن کند در برابر میان زن نایستد بلکه محاذي
سینه او بایستد و هر که نماز بر مرد کند باید که محاذي میان او بایستد. و در حدیث قوي از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
علیه منقول است که حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله محاذي ناف مرد میایستادند و زنان را محاذي سینه میایستادند. و در
حدیث قوي کالصحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر گاه نماز کنی بر زن محاذي سر او بایست و
چون نماز بر مرد کنی محاذي سینه او بایست. و در حدیث موثق کالصحیح از سماعه مرویست که از آن حضرت سؤال کردم که هر
صفحه 155 از 238
گاه جنازههاي مردان و زنان جمع شود چه کنند حضرت فرمودند که مرد را مقدم میدارند قریب به امام و زن را پس تر میگذارند
اندکی نزد پایهاي مرد و امام محاذي سر میت میایستد و بر هر دو نماز میکند و محتمل است که مراد از میت زن باشد و بر
تقدیري که مرد مراد باشد در صورت اجتماع چنین واقع شده و در صورت انفراد احادیث سابقه وارد شده است. و صدوق در کتاب
خصال بسند قوي ذکر کرده است از جابر از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه در احکام زنان که حکم زنان مخالف حکم
مردان است و در آخر آن خبر ذکر کرده است که اگر نماز بر زن کنند محاذي سینه او بایستند و بر مرد که نماز کنند محاذي سر او
بایستند و ظاهرا جزو خبر باشد. و محتمل است که بعد از ذکر خبر سابق از اخبار دیگر خصایص زن راص:
340 ذکر کرده باشد تا هفتاد و سه خصلت و کلام صدوق باشد و علی اي حال صدوق تا خبري ندیده باشد نمیگوید. و در فقه
رضوي مذکور است که چون نماز کنی بر مؤمنی پس بایست نزد سینه او یا وسط او و از این خبر ظاهر میشود که در مرد مخیر
است میان وسط و سینه چنانکه از اخبار ظاهر شد و هم چنین از اخبار ظاهر شد که در زن مخیر است میان سر و سینه او و اللَّه تعالی
یعلم. و اما آن چه صدوق گفته است کسی بان عمل نکرده است و ظاهرا همه جایز است و اول اولی است و اللَّه تعالی یعلم.
[در نماز بر میت سلام نیست مگر در حال تقیه]
(و لیس فی ال ّ ص لاة علی المیّت تسلیم الّا فی حال التّقیّۀ) و در نماز بر میت سلام نیست مگر در حال تقیه بدان که اکثر سنیان در
تکبیر اول سوره حمد میخوانند و بعد از تکبیر چهارم سلام میگویند. و در احادیث صحیحه و کالصحیحه بسیار واقع شده است که
در نماز میت قرائت نیست و سلام نیست و در چند حدیث قرائت و سلام وارد شده است و محمول بر تقیه است بیدغدغه و ابن
بابویه عمل به آنها نیز کرده است در حال تقیه و این نحو جمع بهتر است اگر چه سخن علما نیز باین بر میگردد و لیکن این نحو
اقربست به ادب و آداب و اللَّه تعالی یعلم.
[حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله هفتاد تکبیر بر حمزه گفتند]
(و کبّر رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله علی حمزة سبعین تکبیرة و کبّر علیّ صلوات اللَّه علیه علی سهل بن حنیف خمسا و عشرین
یکبّر خمسا خمسا کان اذا ادرکه النّاس قالوا یا امیر المؤمنین لم ندرك ال ّ ص لاة علی «1» تکبیرة و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه کان
علیه خمسا حتّی انتهی إلی قبره خمس مرّات) و بسند قوي از ابو «1» سهل بن حنیفص: 341 فیضعه فیکبّر
بصیر از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله هفتاد تکبیر بر حمزه
گفتند و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه بر سهل بن حنیف انصاري بیست و پنج تکبیر گفتند و حضرت ابو جعفر فرمودند که
حضرت پنجم رتبه بر او نماز گذاردند هر نمازي پنج تکبیر هر چند جمعی میرسیدند و میگفتند یا امیر المؤمنین ما به نماز او
نرسیدیم حضرت میفرمودند که جنازه را میگذاشتند و مرتبه دیگر با آن جماعت نماز میکردند تا چون به قبر رسید پنجم رتبه
نماز بر او گذارده بود. و در حدیث کالصحیح از زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت رسول اللَّه
علیه و آله بر حمزه هفتاد تکبیر گفتند. و در حدیث حسن کالصحیح از زراره و اسماعیل نیز وارد شده است که حضرت رسول اللَّه
صلی اللَّه علیه و آله هفتاد تکبیر و هفتاد دعا کردند بر حمزه. و در حدیث صحیح و حسن کالصحیح حلبی از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه پنج تکبیر بر سهل بن حنیف گفتند و او در جنگ بدر
حاضر بود دیگر ساعتی رفتند و پنج تکبیر گفتند تا آن که بیست و پنج تکبیر بر او تمام شد. و در حدیث موثق از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نماز کردند بر جنازه و چون
صفحه 156 از 238
فارغ شدند جمعی دیگر آمدند و گفتند ما به نماز نرسیدیمص: 342 حضرت فرمودند که بر یک جنازه دو
مرتبه نماز نمیتوان کرد دعا کنید از جهت او و خوبی او را بگوئید. و قریب باین است روایت وهب بن وهب از صادق صلوات اللَّه
علیه. و از این اخبار ظاهر میشود که اعاده جایز باشد و به سبب اختلاف اخبار بعضی گفتهاند که اعاده مکروهست و آن که
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه اعاده فرمودند شاید که به اعتبار منقبتی چند
بوده باشد خصوص حمزه و سهل را که از آن جهت کراهت نداشته باشد چنانکه در حدیث حلبی گذشت که حضرت فرمودند که
او بدري بود. و در حدیث حسن از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که چون حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه پنجم رتبه نماز بر سهل بن حنیف کردند فرمودند که او از اهل بدر بود و از اهل عقبه بود که با حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در عقبه مدنیین در مکه معظمه بیعت کردند در یک مرتبه دوازده کس بودند و در یک مرتبه هفتاد
کس و در روایتی هست که مرتبه پیش از این هر دو شش نفر از انصار بیعت نمودند و در مرتبه آخر حضرت را تکلیف نمودند که
اگر به مدینه مشرفه تشریف ارزانی داري ما همه جان و مال خود را در راه تو داریم و حضرت بعد از آن متوجه مدینه شدند. و از
این حدیث ظاهر میشود که سهل در بیعت عقبه بوده است اما ظاهر نمیشود که در یک بیعت بوده است یا دو بیعت اما از آخر
حدیث ظاهر میشود که در دو بیعت حاضر بوده است و حضرت فرمودند که در جنگ احد نیز حاضر بود و از جمله دوازده نقیب
بوده که حضرت ایشان را اختیار فرمودند و به هدایت اهل مدینه مشرفه فرستادند پس او را پنج منقبت بود حضرت از جهت لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 343 هر منقبتی یک مرتبه نماز بر او گذارد پس ممکن است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
نیز بر حمزه چهارده نماز گذارده باشند بواسطه چهارده منقبی که حضرت داند و ما ندانیم و در حدیث عمرو بن شمر از حضرت
صادق صلوات اللَّه علیه منقول است و در سهل مثل حدیث حلبی که حضرت فرمودند که او بدري بود. اما در حدیث موثق عمار
ساباطی و حدیث موثق یونس بن یعقوب از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که تا میت را دفن نکرده باشند
نماز بر او میتواند کرد کسی که نماز بر او نکرده باشد هر چند دیگران نماز کرده باشند بر او، بنا بر این احادیث نهی را حمل بر
کراهت کردهاند و ظاهرا محمول بر تقیه باشد چون مذهب اکثر عامه کراهتست و بعضی بر حرمتند و راوي دو خبر نهی نیز از اهل
سنتند پس اگر امام باشد اعاده او خوبست و غیر او اگر کسی نماز نکرده باشد کردن خوب است و اگر کرده باشد بهتر نکردنست
اگر بکند گناه ندارد و اللَّه تعالی یعلم.
[کسی که تکبیر گفته باشد بر جنازه یک تکبیر یا دو تکبیر و جنازه دیگر با او بیاورند]
(و من کبّر علی جنازة تکبیرة او تکبیرتین فوضعت جنازة اخري معها فان شاء کبّر الان علیهما خمس تکبیرات و ان شاء فرغ من
الاولی و استانف ال ّ ص لاة علی الثّانیۀ) و کسی که تکبیر گفته باشد بر جنازه یک تکبیر یا دو تکبیر و جنازه دیگر با او بیاورند پس
اگر خواهد الحال پنج تکبیر بر هر دو بگوید یعنی نماز اول را قطع کند و اگر خواهد نماز اول را تمام کند و نماز دیگر از سر گیرد
بر میت دویم و این حکم مسندش صحیحه علی بن جعفر است که روایت کرده است از برادرش موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما
که گفت از آن حضرت سؤال کردم از قومی که یک تکبیر یا دو تکبیر بر جنازه گفته باشند که جنازه دیگر بیاورند چه کنند
حضرت فرمودند که اگر خواهندص: 344 جنازه اولی را بگذارند تا فارغ شوند از تکبیر بر جنازه اخیره و
اگر خواهند اولی را بردارند و تمام کنند تکبیرات باقی را بر اخیره. و آن چه ظاهر این حدیث است آنست که حضرت میفرمایند
که چون جنازه دویم را آوردند قصد دویم نیز خواهد کرد با اولی و در هر تکبیري دعاي هر دو را خواهد خواند اگر قایل باشیم که
هر تکبیر دعاي خاصی دارد و اگر جمیع دعاها را در هر تکبیري خواند یا هر دعایی در هر تکبیري صحیح باشد چنانکه گذشت که
این حق است همان دعا را از براي هر دو خواهد خواند تا پنج تکبیر بر اول تمام شود در این صورت اگر میخواهند جنازه اولی را
صفحه 157 از 238
بر میدارند و نماز گذارندگان بقیه تکبیرات جنازه ثانیه را تمام خواهند کرد با دعاها یا بدون دعا بر مذهب کسانی که دعا را
واجب نمیدانند. و ظاهر این حدیث هم اینست که محض تکبیر است و اگر خواهند جنازه اولی را میگذارند تا تکبیرات بر ثانیه
تمام شود بعد از آن هر دو را بر دارند و بر این نحو حمل میتوان کرد هفتاد تکبیر بر حمزه را که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله أولا متوجه نماز بر حمزه شده باشند و صحابه یک یک از شهدا را آورند و با او گذارند تا آن که چون نماز بر آخر
شهدا تمام شده باشد حضرت هفتاد تکبیر بر حمزه گفته باشند و در این صورت اگر چه نماز بر دیگران کردهاند اما چون نمازها
بهم متصل بوده است آن جمعی که نماز ایشان تمام شده بوده است بهره از نماز دیگران داشتهاند. چنانکه در صحیفه رضویه که
بطرق متکثره از آن حضرت صلوات اللَّه علیه نقل کردهاند و آن حضرت از آباي بزرگوار خود روایت کرده است از حضرت امام
حسین صلوات اللَّه علیه که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله أولا پنج
تکبیر بر حمزهص: 345 گفتند و شهدا را میآوردند و حضرت بر هر یک پنج تکبیر میگفتند و حمزه را بر
نداشتند تا هفتاد تکبیر بر حمزه تمام شد. و بعید نیست که در چنین صورتی زیادتی تکبیر و دعا ضرر نداشته باشد چنانکه ظاهر این
حدیث صحیح است و چون أولا صدوق این حدیث را بر مفاد فقه رضوي حمل کرده است چنانکه عبارت آن قریبست به عبارت
متن و مفاد هر دو یکی است و علما متابعت او کردهاند با آن که لزومی ندارد بلکه ممکن است که هر دو نحو خوب باشد پس علما
که حل حدیث علی بن جعفر را باین عنوان کردهاند خوب نکردهاند و تفکر در معنی حدیث نکرده بودند تا زمان شیخ سعید شهید
محمد بن مکی رضی اللَّه عنه و شهید این معنی را یافت و متأخران متابعت شهید کردند و رومیان شهید را در زمان تیمور به شرف
شهادت مشرف ساختند و حق سبحانه و تعالی نگذاشت که خون شهید بخوابد تیمور را بر ایشان مسلط کرد به اندك زمانی تا زیاده
از صد هزار کس ایشان را به درك اسفل رسانید اگر چه قصد تیمور در کشتن شامیان طلب خون حضرت امام حسین صلوات اللَّه
علیه بود منافات ندارد که باعث این طلب شیخ شهید باشد و از تاریخ روم ظاهر میشود که امیر تیمور شیعه بوده است و از نصایح
الملوکی که خود از جهت فرزندان خود نوشته است تشیعش ظاهر میشود و اللَّه تعالی یعلم.
[کسی که نماز کند بر جنازه و ظاهر شود که گشته بوده است]
(و من صلّی علی جنازة و کانت مقلوبۀ فلیسوّها و لیعد الصّلاة علیها) و کسی که نماز کند بر جنازه و ظاهر شود که گشته بوده است
از وضع شرعی به آن که بر رو افتاده باشد یا سر به جانب دست چپ باشد و پا به جانب دست راست پس میباید که او را درست
بگذارند و مرتبه دیگر بر او نماز گذارند. و در حدیث موثق عمار وارد است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
پرسیدند که اگر بر میتی نماز کرده باشند و بعد از آن ظاهر شودص: 346 که گشته است پاها به جانب سر
حضرت فرمودند که درست میکنند و نماز را اعاده میکنند و اگر چه میت را از آنجا برداشته باشند تا دفن نکرده باشند و اگر دفن
کرده باشند نماز بر او نمیکنند بعد از دفن. و در این خلافی نیست که میباید سر میت به جانب دست راست امام باشد و بر پشت
خوابانیده باشند او را که روي او به آسمان باشد و دلیلش آن که از زمان حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله تا انتهاء غیبت
صغري که از منه ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم بود چنین میکردند و اگر واجب نمیبود تجویز خلاف این میفرمودند و هیچ
شک نیست که باین نحو براءت ذمت حاصل میشود و در غیر این نحو علم به براءت حاصل نمیشود و این دلایل اگر چه افاده علم
یا ظن قریب به علم نمیکند و ممکن است که بگوئیم که اگر واجب میبود بیان میکردند و هم چنان که مداومت بر واجبات
میکردند بر سنتیها نیز مداومت مینمودند و شک نیست در آن که این نحو احوطست اما آن که سر به جانب دست راست باشد در
حدیث عمار است که گذشت و در صحیح حلبی و غیر آن وارد است و خلافی در آن نیست. و اگر کسی میت را در تابوت بر پهلو
بخواباند که روي او بقبله باشد ظاهر کلام علما جمیعا آنست که آن نماز باطل است و اعاده میباید کرد و هیچ شک نیست که
صفحه 158 از 238
ترکش اولی است بلکه این نحو بدعتست و عبارت فقه رضوي است و عمومی دارد که بهر نحو که باشد هر گاه مخالف وضع
معهود باشد نماز را اعاده میکنند چنانکه کافه علما ذکر کردهاند. و شیخ طوسی در صحیح از عبد اللَّه بن مغیره روایت کرده است
که گفت هر گاه روي میت را به قبله کنی چنان کن که رو و کف پاهاي او به قبله باشد و او را به پهلو مخوابان چنانکه سنیان
میکنند در احتضار و غسل و غیر آن اماص: 347 ابو بصیر امر میکرد که به پهلو بخوابانند او را و ظاهرا
حالت نماز نیز داخل بوده است و عبد اللَّه بن مغیره میگوید که خبر داد مرا از مذهب ابی بصیر علی بن ابی حمزه و ممکن است که
سهو را علی کرده باشد.
[هر گاه شخصی در اثناي نماز برسد و یک تکبیر یا دو تکبیر را با امام دریابد]
(و روي الحلبیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال اذا ادرك الرّجل التّکبیرة و التّکبیرتین من الصّلاة علی المیت فلیقض ما بقی
متتابعا) و به اسانید صحیحه از حلبی منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه شخصی در اثناي
نماز برسد و یک تکبیر یا دو تکبیر را با امام دریابد در نماز بر میت تتمه تکبیرات را به جا میآورد پی در پی یعنی بیدعا. و در
حدیث صحیح از عیص منقول است که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که هر گاه شخصی یک
تکبیر را دریابد با امام حضرت فرمودند که ما بقی را تمام میکند. و مثل این در حدیث زید شحام از آن حضرت منقولست. و در
حدیث قوي از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقول است که هر گاه کسی با امام یک تکبیر یا دو تکبیر را دریابد باقی را
تمام میکند و با جنازه راه میرود پس اگر تمام نکرده باشد نزد قبر تکبیر میگوید و اگر داخل قبر کرده باشند تکبیر بر قبر
میگوید. و جمعی از علما جمع بین الاخبار چنین کردهاند که اگر ممکن باشد که اقل مرتبه دعا را به جا آورد با دعا میخواند و الا
اکتفا به تکبیر میکند و اگر بعضی را تواند که با دعا بخواند میخواند. و در حدیث موثق وارد شده است که حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه میفرمودند که قضا نمیباید کرد آن چه را فوت شود از تکبیر بر جنازه شیخص: 348
حمل کرده است بر آن که با دعا قضا نمیکند بلکه متتابعا قضا میکند و حمل بر تقیه میتوان کرد چون جمعی از عامه بر عدم
قضااند و جمع میتوان کرد که قضا نمیکند به اعتبار آن که وقتش گذشته است بلکه اداست و این نحوي است از تقیه و اللَّه تعالی
یعلم.
[چهل مرد مؤمن در نماز بر او یا مطلقا خواه که خداوندا ما از او نمیدانیم مگر خوبی]
(و روي عمر بن یزید عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال اذا مات المؤمن فحضر جنازته اربعون رجلا من المؤمنین فقالوا اللَّهمّ
انّا لا نعلم منه الّا خیرا و أنت اعلم به منّا قال اللَّه تبارك و تعالی قد اجزت شهاداتکم و غفرت له ما علمت ممّا لا تعلمون) و بسند
صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که هر گاه مؤمنی بمیرد و در جنازه او حاضر شوند چهل مرد مؤمن
و بگویند در نماز بر او یا مطلقا خواه در نماز و خواه در غیر نماز که خداوندا ما از او نمیدانیم مگر خوبی را و تو داناتري بحال او
از ما حق سبحانه و تعالی فرماید که من قبول کردم گواهیهاي شما را بر خوبی او و آمرزیدم آن چه را من میدانم از بدیهاي او از
آن چه شما آن را نمیدانید. و ظاهر حدیث آنست که آن شخص بحسب ظاهر بد نباشد، و محتمل است که با علم به بدیهاي او در
حال حیات این عبارت را که حق سبحانه و تعالی مقرر ساخته است که در نماز هر کس بگویند هر چند مخالف اعتقاد ایشان باشد
حق سبحانه و تعالی بفضل خود به شهادت حساب فرماید و او را بیامرزد با آن که شاهد علم ندارد که بدي او را حق سبحانه و
تعالی نیامرزیده است و علم ظاهري که به ایمان او دارد کافی است در این شهادت. و در حدیث صحیح از سعد بن ظریف از
صفحه 159 از 238
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که در بنی اسرائیل عابدي بود کهص: 349
حضرت داود علیه اسلام از عبادت او خوشحال بود و او را خوب میدانست حق سبحانه و تعالی وحی فرمود به حضرت داود که او
را خوب مدان که عبادات را بر یا واقع میسازد و غرضش این است که مردم او را خواب دانند پس آن عابد مرد و خبر مرگ او را
به داود رسانیدند حضرت داود فرمود که بروید و او را دفن کنید پس بنی اسرائیلیان را خوش نیامد و گفتند چرا به جنازه عابد
حاضر نمیشود پس چون او را غسل دادند پنجاه کس برخاستند و شهادت دادند که ما از او نمیدانیم مگر خوبی را و چون نماز بر
او کردند پنجاه کس دیگر برخاستند و گفتند پیش خدا گواهی میدهیم که از او نمیدانیم مگر خوبی را و چون او را دفن کردند
پنجاه کس همین شهادت را دادند پس خطاب به حضرت داود رسید که چرا به جنازه او حاضر نشدي داود گفت که از جهت آن
چه مرا مطلع ساختی از آن که او مرائی است پس حق سبحانه و تعالی وحی کرد که چنین بود و لیکن جمعی از علما و عباد شهادت
بر خوبی او دادند که ما نمیدانیم از او مگر خوبی را پس شهادت ایشان را قبول کردم و از آن چه میدانستم در گذشتم و از این
جهت است که مستحب است اعلام مؤمنان بموت مؤمن تا شهادت دهند بر خوبی او و ثواب نیز بیابند و استغفار از جهت میت بکنند
چنانکه در حدیث صحیح منقولست از ذریح که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که در مردن
مردمان را اعلام میباید کرد حضرت فرمودند که بلی. و در حدیث صحیح از ابو ولاد و عبد اللَّه بن سنان منقولست که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که سزاوار آنست که ورثه میت مؤمنان را اعلام کنند که برادر ایشان مرده است تا به جنازه او
حاضر شوند و نماز کنند بر او و طلب مغفرت کنند از جهت او تا ایشان ثواب یابند و میت آمرزیدهص:
350 شود و ایشان که اعلام کردهاند نیز مثاب شوند چون سبب ثواب مؤمنان و سبب مغفرت میت شدهاند. و از آن حضرت نیز
منقولست که البته مردمان را خبر کنند و متعارف در کربلا و نجف چنین است که مؤذن بالاي منار میرود و اخبار میکند و بد
نیست تا زودتر حاضر شوند که منافات با تعجیل برداشتن نداشته باشد.
[نماز بر میت را در مسجد میتوان کرد]
(و ساله صلوات اللَّه علیه الفضل بن عبد الملک هل یصلّی علی المیّت فی المسجد قال نعم) و در صحیح از فضل منقولست که گفت
سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا نماز بر میت را در مسجد میتوان کرد حضرت فرمودند که بلی. و
چند حدیث کالصحیح دیگر بر این مضمون وارد است. و در حدیثی قوي از ابی بکر علوي منقولست که من در مسجد بودم که
جنازه را آوردند و من خواستم که بر او نماز گذارم که حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه آمدند و مرفق خود را بر سینه
من گذاشتند و مرا میبردند تا از مسجد بیرون بردند و فرمودند که نماز میت را در مسجد نمیباید کرد. و اکثر علما عمل به این
حدیث کردهاند و احادیث سابقه را حمل بر جواز کردهاند و بعضی عمل به اخبار سابقه کردهاند چون صحیح و کالصحیحاند و
حدیث ابو بکر ضعیف است و جمع میتوان کرد که اگر متعارف باشد که در مسجد کنند و اجتماع مؤمنان در آنجا بیشتر بهم رسد
مسجد اولی باشد و اگر موضع معتاد از جهت نماز جائی دیگر باشد که چون مردم را اعلام کنند آنجا حاضر شوند یا خوف تلویث
مسجد باشد در خارج اولی باشد و دفع حضرت او را خلاف متعارف ایشان است مستبعد نیست که از این جهت باشد که میت
خارجی باشد و حضرت بهانه از جهت خروج خود و او این معنی را گردانیدهص: 351 باشند و اللَّه تعالی
یعلم. و خلافی نیست در آن که در مسجد جایز است خلاف در افضلیت است.
[هر گاه زنی بمیرد شوهرش احق است به او در نماز]
صفحه 160 از 238
(و ساله صلوات اللَّه علیه ابو بصیر عن المرأة تموت من احقّ بالصّلاة علیها قال زوجها فقال له الزّوج احقّ من الاب و الولد و الاخ قال
نعم و یغسّلها) و بسند موثق و اسانید معتبره کالصحیحه از ابو بصیر منقولست که سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه که هر گاه زنی بمیرد کیست که سزاوارتر است به نماز کردن بر آن زن حضرت فرمودند. که شوهرش احق است به او پس
ابو بصیر پرسید که شوهرش احق است از پدر و فرزند و برادرش حضرت فرمودند که بلی. و در روایتی دیگر بلی او احق است و
غسل او را نیز میتواند داد یا در غسل نیز او احق است. و در حدیث صحیح و قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه مرویست که اگر
شوهر و برادر باشد برادر احق است از شوهر و علما حمل کردهاند بر تقیه. و ممکن است که محمول باشد بر صورتی که شوهر سنی
باشد یا شرایط امامت در او نباشد و در برادر باشد. و در حدیث حسن کالصحیح و قوي کالصحیح منقولست که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که نماز میکند بر جنازه اولی مردمان به میت یا او امر میکند هر کس را خواهد و علما گفتهاند
که مراد از اولی، اولی به میراث میت است یعنی وارث چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که: اولو الأرحام بعضی اولایند به
بعضی در میراث. و محتمل است که اولویت در دین نیز مراد باشد چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ
بَعْضُ هُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یعنی مردان مؤمن و زنان مؤمنه بعضی اولایند به بعضی از غیر مؤمن و مؤمنه و بعدص:
352 از این نیز خواهد آمد احادیث که ظاهرش اولویت در دین است. و علی اي حال شک نیست که اگر زن شیعه باشد و شوهر
سنی باشد شوهر سنی امامت نمیتواند کرد دغدغه در این است که آیا ولایت دارد که هر کس را خواهد از شیعیان رخصت امامت
دهد یا نه اظهر آنست که ولایت ندارد کافر بر مسلمان و اللَّه تعالی یعلم. و از این حدیث ظاهر میشود که ورثه بالفعل میت اولایند
از دیگران و شوهر اولی است از همه کس و اگر پدر و پسر باشد پدر اولی است از پسر چون جد ولایت دارد بر پسر اما اگر جد
میت باشد و پسر میت پسر اولی است چون در این صورت جد میراث نمیبرد و علما فروع بسیار استنباط کردهاند مثل آن که مردان
وارث اولی انداز زنان و بعضی گفتهاند مردان به مردان اولویت دارند و زنان به زنان و برادر پدر مادري اولی است از برادر پدري و
مادري تنها اما اولویتش بر برادر پدري از آن جهت است که برادر پدري با برادر پدر مادري میراث نمیبرد و بر برادر مادري مقدم
است چون او دو نسبت دارد و مادري یک نسبت و امثال این ترجیحات و استنباطات کردهاند و بدون نص مشکل است این
ترجیحات و اللَّه تعالی یعلم و چون نماز میت واجب کفائی است و بر همه کس واجبست علما حمل کردهاند اولویت را بر امامت نه
مطلقا.
[اولی مردمان به پیش نمازي نماز میت کسی است که ولی او را مقدم دارد]
(و قال ابی رحمه اللَّه فی رسالته إلیّ اعلم یا بنیّ انّ اولی النّاس بال ّ ص لاة علی المیّت من یقدّمه ولیّ المیّت فان کان فی القوم رجل من
بنی هاشم فهو احقّ بال ّ ص لاة علیه اذا قدّمه ولیّ المیّت فان تقدّم من غیر ان یقدّمه ولیّ المیّت فهو غاصب) و پدرم که رحمت الهی بر
او باد در رساله که بمن نوشته است گفته است که بدان اي پسرك که اولی مردمان به پیشنمازي نماز میت کسی است که ولی او را
مقدم دارد پس اگر در میانص: 353 جماعت حضار شخصی از بنی هاشم باشد او سزاوارتر است به نماز
کردن بر میت به شرطی که وارث او را مقدم دارد پس اگر او امامت کند بیآن که ولی او را مقدم دارد غاصب خواهد بود که حق
ولی میت را غصب کرده است. اما تقدم هر که ولی او را مقدم کند گذشت و اما استحباب تقدیم بنی هاشم بعضی گفتهاند که مراد
علی بن بابویه امام اصل است چون این عبارت که او نقل کرده است بعینها عبارت حدیث سکونی است که حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه فرموده است که هر گاه حاضر شود سلطانی از سلاطین الهی پس او احق است به نماز کردن بر میت اگر ولی میت
او را مقدم دارد و الا پس او غاصب است یعنی ولی که دیگري را مقدم داشته است. و ممکن است که مراد علی بن بابویه این باشد
که حدیث این معنی دارد که سلطان هاشمی باشد و اگر امام اصل باشد احتیاج باذن ولی نیست و اطلاق غصب بر امام زمان جایز
صفحه 161 از 238
نیست چنانکه در حدیث موثق طلحۀ بن زید از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر گاه امام
حاضر شود در جنازه پس او احق است از همه مردمان به نماز کردن بر میت. و بعضی نقل کردهاند که حدیث مرسلی وارد شده
است حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرموده است که قریش را مقدم دارید و بر قریش تقدم مجویید و بر تقدیر صحت
حدیث ظاهرش امامت کبري است چنانکه آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که الأئمۀ من قریش و علی اي حال شرط است
که شرایط امامت در او باشد و اگر نه جایز نیست تقدم او به اجماع. و عبارت متن عبارت فقه رضویست و گفتههاي علما بنا بر
آنست که این کتاب را ندیده بودند از جانب ابن بابویه اینها گفتهاند و بنا بر کتاب عمل بر ظاهر عبارت است و اگر کسی گوید که
آن که این کتاب از حضرت باشد متیقن نیستص: 354 جواب این است که همه اخبار یقینی نیست مگر
نادري که متواتر باشد و شهادت صدوقین با عمل اصحاب به آن موجب ظن قویست که ایشان تا یقین به آن نداشته باشند چون
توانند گفت که میان من و خدا حجت است و اگر کسی گوید که شاید این عبارات از کتاب نباشد اما اتفاقا موافق شده باشد جواب
این است که هم چنین اتفاقی که اقلا در هزار جا موافق باشند هرگز نشده است. و علی اي حال جزم ایشان به صحت این اخبار به
منزله آنست که ایشان گفته باشند که ما از معصوم شنیدهایم، و ظاهرا همین کافی باشد خصوصا با عمل اصحاب یا موافقت با اخبار
دیگر با آن که پیش از آن که بشنوند که چنین کتابی هست همه عمل به گفته صدوق مینمودند هر گاه ضم شود این کتاب نور
علی نور خواهد بود و اللَّه تعالی یعلم.
[هر گاه فوت شود از تو نماز کردن بر میت]
علیه و قد دفن) و منقولست در صحیح «1» (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اذا فاتتک الصّلاة علی المیّت حتّی یدفن فلا باس بالصّلاة
از عبد اللَّه بن مسکان از مالک که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه فوت شود از تو نماز کردن بر
میت تا او را دفن کنند پس باکی نیست که بعد از دفن بر او نماز گذارند. و در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
منقولست که فرمودند که باکی نیست که نماز کنند بر میت بعد از دفن او. (و کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله اذا فاتته ال ّ ص لاة
علی المیّت صلّی علی قبره) و منقولست که دأب حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله این بود که هر گاه فوت میشد از آن
حضرت نماز بر میت آن حضرت نماز برص: 355 قبر میت میکردند و احادیث قریب باین وارد است که
نماز میتوان کرد و حدیث عمار گذشت که ظاهرش این بود که بعد از دفن نماز نمیتوان کرد یا لازم نیست و چند حدیث دیگر
وارد شده است قریب باین و در جمع بین الاخبار اقوال بسیار هست یکی آن که تا یک شبانه روز میتوان کرد و بعد از آن
نمیتوان کرد و بعضی تا سه شبانه رور گفتهاند و بعضی گفتهاند که تا از هم نپاشیده باشد نماز میتوان کرد و بعد از آن نمیتوان
و بر این تحدیدات خبري وارد نشده است و اگر وارد شده باشد بما نرسیده است و بعضی تاویل کردهاند نماز را به دعا. و بر این
مضمون حدیث حسن و قوي وارد شده است که صلاة بعد از دفن دعا است که از جهت میت بکنند و بعضی گفتهاند که اگر نماز
بر میت نکرده باشند نماز میتوان کرد و الا فلا بعضی گفتهاند که هر که نماز نکرده باشد نماز میتواند کرد اگر چه نماز بر او
کرده باشند و این دو قول خالی از وجهی نیست اما حدیثی وارد نشده است که دلالت بر وجوب نماز کند و احوط آنست که اگر
نماز بر میت نکرده باشند نمازي احتیاطا بکنند و اگر بر او نماز کرده باشند و کسی خواهد که نماز کند بهتر آنست که دعا بکند نه
نماز و اگر دعاهاي نماز میت را بخواند بهتر است. و ظاهر حدیث مالک که صدوق روایت کرده است اینست که هر که نماز نکرده
باشد نماز میتواند کرد اگر چه نماز بر او کرده باشند و اللَّه تعالی یعلم.
[اگر دو نفر بر جنازه نماز کنند اشکال یکی از ایشان در عقب دیگري میایستد]
صفحه 162 از 238
(و سال الیسع بن عبد اللَّه القمیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یصلّی علی الجنازة وحده قال نعم قلت فاثنان یصلّیان علیها
قال نعم و لکن یقوم الاخر خلف الاخر و لا یقوم بجنبه) سؤال کرد یسع از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که
تنها باشد نماز برص: 356 جنازه میتواند کرد حضرت فرمودند که بلی گفتم دو کس بر جنازه نماز
میکنند حضرت فرمودند که بلی و لیکن یکی از ایشان در عقب دیگري میایستد اگر اقتدا به او کرده باشد و در پهلوي او
نمیایستد مثل سایر نمازها که اگر یک کس اقتدا کند پهلوي امام میایستد و این سؤال از آن جهت کرده است که جمعی از عامه
میگویند که کمترین عدد در نماز میت سه کس است و کمتر از سه کس بر میت نماز جماعت نمیتوانند کرد چون اقل جمع سه
است با آن که خود حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نقل کردهاند که دو کس و زیاده جماعتند و علما ذکر کردهاند که
هر گاه یک کس در عقب امام میایستد پس اگر بیشتر باشند بطریق اولی در عقب امام میایستند و روایات زنان نیز قرینه است
چون وارد شده است که زنان در یک صف میایستند و هم چنین برهنگان و امام در پیش ایشان نمیایستد و این مضمون در فقه
رضوي منقولست و ظاهرا صدوق این خبر را از کتاب یسع برداشته باشد و او ثقه است هر چند طریق خود را در فهرست بیسع ذکر
نکرده است. و کلینی نیز ذکر کرده است همین خبر را و حکم به صحت آن کرده است اگر چه سندش باصطلاح متاخرین جهالتی
دارد با آن که ظاهر آنست که مستحب باشد و در مستحبات مساهله میکنند چون حدیث صحیح و حسن کالصحیح وارد شده است
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر که بشنود ثوابی را بر چیزي از اعمال و آن را به جا آورد حق
سبحانه و تعالی آن ثواب را میدهد و اگر چه در واقع غلط باشد و حضرات او را نفرموده باشند. و در حدیث کالصحیح از حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر که به او رسد خبري که حق سبحانه و تعالی بر عملی ثوابی مقرر
ساخته است و آن عمل را بقصد آن ثواب به جا آورد حق سبحانه وص: 357 تعالی آن ثواب را به او
میدهد و اگر چه در واقع چنان نباشد. و عامه نیز این حدیث را نقل کردهاند و جمعی از اصحاب گفتهاند که بنا بر این این معنی
متفق علیه باشد بین الفریقین و جمعی نقل اجماع نیز بر این معنی کردهاند و محقق دوانی بحث کرده است که علما در مستحبات
عمل بحدیث ضعیف کردهاند و میکنند و چه فرقست میان واجب و سنت هر دو حکم اللَّهاند. و جواب دادهاند که ما عمل بحدیث
صحیح کردهایم نه به ضعیف و لیکن آن چه ظاهر میشود از طریقه قدما آنست که ایشان عمل بحدیث ضعیف نمیکردهاند مطلقا و
امثال این اخبار پیش ایشان صحیح است باصطلاح ایشان و اللَّه تعالی یعلم.
[زن بر زن نماز میت میخواند]
المیّت تقدّمت المرأة وسطهنّ و قام النّسوة عن یمینها و شمالها و «1» (و قال جابر قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه اذا لم یحضر الرّجل
هی وسطهنّ تکبّر حتّی تفرغ من ال ّ ص لاة) و بسند قوي از جابر منقولست بلکه چون صدوق از کتاب جابر روایت کرده است و جابر
ثقه است حدیث صحیح است و مشایخ اجازه جهالت و ضعف ایشان در کتابهاي متواتره ضرر ندارد و لهذا صدوق و کلینی حکم به
صحت حدیث جابر کردهاند و کتاب او از اصول أربعمائۀ است که جمیع مشایخ اعتماد بر او دارند و جمعی که از جابر روایت
کردهاند ضعف اکثر ایشان به اعتبار علو حال ایشان است چنانکه از تتبع یافتهام با آن که مدار متقدمین بر کتب بوده است چنانکه از
کتب رجال ظاهر است. و صدوق نیز در اول کتاب ذکر کرده است جابر میگوید که حضرت امامص: 358
محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه شخصی بمیرد در جائی که مردان نباشند و زنان حاضر باشند یک زن که اهلیت
امامت داشته باشد امامت میکند و زنان از دست راست و دست چپ او میایستند و امام در میان ایشان میایستد و تکبیر میگوید و
ایشان نیز تکبیر میگویند تا از نماز فارغ شوند. و از این حدیث و دیگر احادیث این باب ظاهر میشود که اگر مردان باشند ایشان
صفحه 163 از 238
اولایند اما جایز است که با وجود مردان زنان بر میت زن نماز کنند چنانکه در چند خبر وارد شده است که حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها را فرستادند با زنان مسلمان که نماز بر خواهر خود کردند و پیش گذشت و
آن که حضرت را فرستادند با وجود آن که شوهر داشت که عثمان بود از آن جهت بود که تا ظاهر سازد حضرت که عثمان منافق
است و مسلمان نیست. و حدیث زینب نیز وارد شده است که حضرت فاطمه در جنازه او حاضر شدند با زنان مهاجر و انصار با آن
که پدر بود که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله باشد و بنا بر قول جمعی از علما که رقیه و زینب دختران خدیجه بودهاند
از شوهري دیگر پس حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها وارثه و ولیه خواهند بود و بر تقدیر وراثت نیز حضرت رسول اولی بودند و
اولویت خود را به حضرت فاطمه گذاشتند و اللَّه تعالی یعلم. (و قال الحسن بن زیاد الصّیقل سئل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه کیف
اذا لم یکن معهنّ رجل فقال یقمن جمیعا فی صفّ واحد و لا تتقدّمهنّ امرأة قیل ففی صلاة مکتوبۀ «1» تصلّی النّساء علی الجنائز
بعضا قال نعم) و در قوي کالصحیح منقول است که حسن بن زیاد چلنگر گفت «1»ص: 359 أ یؤمّ بعضهنّ
که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند که چگونه نماز میکنند زنان بر جنازها هر گاه مردي با ایشان نباشد
حضرت فرمودند که همه در یک صف میایستند و زنی پیش نمیرود مثل مردان، عرض نمودند که در نمازهاي واجب دیگر زنان
پیش نمازي زنان میتوانند کرد حضرت فرمودند که بلی. و احادیث صحیحه نیز در این باب وارد شده است و در نماز جماعت
خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی.
[نماز بر هر مسلمانی واجب است و لو خود کشی کرده باشد]
نفسه من أمّتی و لا تدعوا احدا من أمّتی بغیر «2» (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله صلّوا علی المرجوم من أمّتی و علی القاتل
صلاة) و بسند قوي از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله وارد است که فرمودند که نماز کنید بر کسانی که ایشان را سنگسار کرده
باشند از امت من و بر کسی که خود را کشته باشد از امت من و مگذارید احدي از امت مرا بینماز. و در حدیث موثق کالصحیح از
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که نماز کن بر هر که بمیرد از اهل قبله و حساب او را با خدا گذار.
و قریب باین از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله روایت کردهاند سنیان و مع هذا جمعی کثیر از عامه میگویند که نماز
نمیتوان کرد بر کسی که در حد کشته شده باشد یا کسی که خود را کشته باشد. (و سال هشام بن سالم ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه
علیه عن شارب الخمر و الزّانی و السّارق یصلّی علیهم اذا ماتوا فقال نعم) و بسند صحیح از هشام منقولست که سؤال کرد از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه ازص: 360 شارب الخمر و زنا کار و دزد اگر بمیرند نماز بر ایشان
میتوان کرد یا میباید کرد حضرت فرمودند که بلی و خلافی نیست در آن که هر که از امت اجابت باشد به آن که اثنی عشري
باشد نماز بر او واجبست اگر چه فاسق باشد و کبایر کرده باشد و خلافی نیست در آن که بر کسی که از غیر ملت اسلام باشد یا
بحسب ظاهر از مسلمانان باشد و در واقع کافر باشد به آن که انکار کرده باشد ضروري از ضروریات دین را مثل خارجی که بر امام
زمان خروج کرده باشد یا مذهب خوارج داشته باشد و بر غلاة که مجموع ائمه هدي را یا یکی از ایشان را صلوات اللَّه علیهم خدا
داند و هم چنین مرتد و مجسمه به جسم کثیف نماز نمیتوان کرد و خلافی که هست در غیر اینها است از فرق باطله و حق آنست
که نماز بر ایشان واجب نیست چون بحسب واقع کافرند و جایز است نماز کردن و لعنت کردن در تکبیر چهارم چنانکه خواهد آمد.
و احادیث بسیار وارد شده است که شارب الخمر را به جنازه او حاضر مشوید و بسیار از اصحاب کبایر را نیز وارد شده است که
نماز بر ایشان مکنید چنانکه خواهد آمد حتی آن که شخصی دو دینار قرض گذاشته بود حضرت بر او نماز نکردند تا شخصی
ضامن آن شد حضرت نماز گذاردند همه محمول است بر مبالغه و آن که بنا بر فسوق ایشان مبالغه بسیار واقع نشده است در نماز بر
ایشان آن مبالغه که در صلحا واقع شده است و فی الحقیقه از این جهت این مبالغات واقع شده است تا عبرت دیگران شود. اما اگر
صفحه 164 از 238
کسی نباشد که بر ایشان نماز کند البته واجبست نماز کردن بر ایشان بر همه کس که خبردار شده باشد و اگر همه نماز نکنند همه
مؤاخذ خواهند بود به اجماع علما.
[نماز عریانا بر میت]
(و قال عمّار بن موسی السّاباطیّ قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّهص: 361 علیه ما تقول فی قوم کانوا فی سفر
لهم یمشون علی ساحل البحر فاذا هم برجل میّت عریان قد لفظه البحر و هم عراة لیس معهم الّا ازار فکیف یصلّون علیه و هو عریان و
عورته باللّبن و بالحجر و یصلّی «1» لیس معهم فضل ثوب یکفّنونه به قال یحفر له و یوضع فی لحده و یوضع اللّبن علی عورته لیستر
علیه ثمّ یدفن) و بسند موثق از عمار منقولست که عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که چه میگویید در
قومی که در سفري باشند و در کافی فی سفرتهم و این عبارت بهتر است و در کنار دریا میرفتند که ناگاه دیدند که مرده برهنه را
دریا بر کنار انداخته بود و ایشان نیز برهنه باشند و بغیر از لنگی که ساتر عورت ایشان باشد جامه نداشته باشند پس چگونه بر او نماز
گذارند و حال آن که میت برهنه است و ایشان جامه زیادتی نداشته باشند که میت را به آن جامه کفن کنند و در کافی به جاي
کاف لام است یعنی به پیچند او را به آن جامه حضرت فرمودند که قبري از جهت او میکنند و میت را در لحد میگذارند. و
خشتی بر عورت او میگذارند تا عورت او پوشیده شود به خشت یا سنگ و در بعضی از نسخ فیستر عورته است و معنی این
نزدیکست به آن یعنی پس عورت او را به خشت و سنگ میپوشانند و بر او نماز میکنند و بعد از آن دفن میکنند به آن که خاك
بر او میریزند تا قبر پر شود. بدان که خلافی نیست که غسل میت مقدم است بر کفن و کفن مقدم است بر نماز و نماز مقدم است
بر دفن و غسل میت به منزله ازاله نجاستست که مصلی میکند از جهت نماز خود و کفن بمنزله ساتر عورتست و هم چنان که نماز
ص: 362 گذارنده در حالت اختیار نمازش صحیح نیست تا ازاله نجاست نکند و ستر عورت نکند میت نیز
نماز بر او صحیح نیست تا او را غسل ندهند و کفن نکنند و چون ساتر ندارد ستر مهما أمکن واجب است اگر چه به خشت باشد و
چون ساتر میت میباید که جمیع بدنش را به پوشاند که اگر در وقت نماز روي میت باز باشد مثلا نماز صحیح نیست علی الظاهر
پس فرمودند که او را در قبر گذارد و عورت که اهم است به خشت و سنگ به پوشانند و باقی بدن به قبر پوشیده شود تا نماز
صحیح باشد و چون واجبست که دفن بعد از نماز باشد اول نماز میکنند و بعد از آن خاك پر میکنند. و به همین مضمون از
حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقولست و بعد از آن از حضرت میپرسند که بعد از دفن بر او نماز میتوان کرد حضرت
فرمودند که نه اگر جایز میبود میبایست نماز جایز باشد از جهت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در همه وقتی پس
نماز نمیتوان کرد بر مدفون و نه بر عریان. و تتمه حدیث ساباطی نیز قریب باین است و چون تحقیق این مطلوب شد ظاهر میشود
که بحثها و تقییداتی که کردهاند بیوجه است و اللَّه تعالی یعلم.
[اگر در اثناي سفر به پارهاي چند آدم بر خوردند]
(و روي اسحاق بن عمّار عن الصّادق عن ابیه صلوات اللَّه علیهما انّ علیّا صلوات اللَّه علیه وجد قطعا من میّت فجمعت ثمّ صلی علیها
ثمّ دفنت) و بسند موثق کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه مرویست که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
رسیدند در اثناي سفر به پارهائی چند از آدم پس حضرت فرمودند که همه را جمع کردند و بر آن نماز کردند و بعد از آن دفن
کردند و محمولست بر آن که همه بدن بوده باشد و اگر چه محض استخوان باشد یا در آن پارهها سینه بود باشد چنانکه گذشت و
خواهد آمد و غسل و کفن را ذکر نکردهاند زیرا که نماز لازم دارد هر دو راص: 363 چنانکه گذشت
صفحه 165 از 238
الحال.
[نماز بر سینه است]
بن عثمان الاعور عن الصّادق عن ابیه صلوات اللَّه علیهما فی الرّجل یقتل فیوجد رأسه فی قبیلۀ و وسطه و صدره و « (و روي الفضل
یداه فی قبیلۀ و الباقی منه فی قبیلۀ فقال دیته علی من وجد فی قبیلته صدره و یداه و ال ّ ص لاة علیه) و روایت کرده است فضل و
فضیلش نیز میگویند و اعور یعنی یک چشم در صحیح از حضرتین صلوات اللَّه علیهما در شخصی که کشته شود و سر او را در
قبیله بیابند و میان او و سینه او دستهاي او را در قبیله دیگر بیابند و باقی او را در قبیله دیگر بیابند حضرت فرمودند که دیت و
خونبهاي او بر آن جماعتی است که سینه و دستهاي او را نزد قبیله ایشان یافتهاند و نماز نیز بر سینه و دستها است. اما دیت خواهد
آمد که اگر لوث که قرینه است بهم رسد مدعیان خون با آن قرینه پنجاه سوگند، میخورند و دیت را میگیرند. و اما نماز بر سینه
است و دستها را مدخلی نیست در نماز و لیکن چون واقعه چنین بود وسایل واقعه را گفت حضرت بنا بر گفته او فرمود: چون در
روایت صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت سؤال کردند از شخصی که او را شیر بخورد
یا درنده دیگر یا بمیرد و مرغان گوشت او را بخورند و استخوان بیگوشت بماند به او چه باید کرد حضرت فرمودند که او را غسل
میدهند و کفن میکنند و نماز بر او میکنند و او را دفن میکنند و اگر میتی را دو نصف کرده باشند بر آن نصفی نماز میکنند
که دل میت در آن نصف است و آن سینه است که محل قلب است.ص: 364 و به همین عنوان منقولست از
علی بن جعفر از برادرش حضرت امام موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما و جزو اول صحیحه علی بن جعفر گذشت و جزو ثانی به
نحویست که مذکور شد در این حدیث. و کلینی در قوي کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده
است که هر گاه شخصی را دو نیم کرده باشند نماز بر آن نصفی میکنند که دل در آنجاست و این در صورتی است که یک
نصف دیگر حاضر نباشد که اگر باشد بر همه نماز میکنند. و از این روایات ظاهر میشود که نصفی که در آن نصف دل باشد
نماز باید کرد یا سینه با دستها و دلالت نمیکند بر آن که سینه حکم میت دارد در جمیع احکام، و هم چنین جمعی کثیر از علما
گفتهاند که هر گاه دل فقط باشد حکم میت دارد در جمیع احکام چون حضرت مناط احکام را بر دل گذاشته است و این ظهوري
ندارد که باید دل باشد بلکه محتمل است که مراد این باشد که موضعی که در آن دل میباشد تا موافق حدیث فضل باشد و بر
تقدیري که صریح باشد ظاهرش آنست که سینه با دل این حکم دارد نه دل فقط. و امثال این استدلالات مناسبت به طریقه شیعه
ندارد بلکه طریقه سنیانست و اگر جمعی از علماي ما مثل علامه این نحو استدلالات میکنند و مطلوب ایشان رد بر عامه است الزاما
نه اعتقادا زیرا که همگی در جمیع کتب اصولیه و استدلالیه نفی این استنباطات کردهاند به دلایل شتی و جمعی متابعت ایشان
کردهاند و جمعی بحث بر ایشان کردهاند و هر دو طایفه غافلند از طریقه مطلوبه ایشان فتامل.
[اگر عضو تام یافت شود]
عضو من اعضائه تامّا صلّی علی «1» (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اذا وجد الرّجل قتیلا فان وجدص: 365
ذلک العضو و دفن و ان لم یوجد له عضو تام لم یصلّ علیه و دفن) و بسند قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر
گاه شخصی را کشته بیابند پس اگر عضوي از اعضاي او تمام باشد بر آن عضو نماز میکنند و دفن میکنند و اگر عضوي تمام
نباشد نماز نمیکنند بر او و آن را دفن میکنند. و این حدیث را جمعی تاویل کردهاند به آن که عضو تام سینه و دل است که محل
علوم و اعتقاداتست جمعا بین الاخبار، و بعضی حمل بر استحباب کردهاند و این اظهر است. و احوط آنست که اگر سر یا دست یا پا
صفحه 166 از 238
و امثال این اعضائی که استخوان داشته باشد بیابند غسل بدهند و کفن کنند و نماز کنند و دفن کنند بقصد احتیاط که اگر واجب یا
سنت باشد فبها و الا لغوي باشد و اللَّه تعالی یعلم.
[هر گاه شخصی را دو نیم کرده باشند نماز میکنند بر سینه در آن است]
(و اذا وسّط الرّجل بنصفین صلّی علی النّصف الّذي فیه القلب) و در حدیث صحیح خالد قلانسی و در حدیث صحیح علی بن جعفر
و غیر آن از ائمه معصومین حضرات باقر و صادق و کاظم صلوات اللَّه علیهم منقولست که هر گاه شخصی را بدو نیم کرده باشند
نماز میکنند بر آن نصفی که در آن دل باشد و حکمش مذکور شد سابقا.
[اگر یافت نشود مگر سر میت نماز بر آن نمیکنند]
(و ان لم یوجد منه الّا الرّأس لم یصلّ علیه) و اگر یافت نشود مگر سر میت نماز بر آن نمیکنند کلینی در حدیث حسن کالصحیح از
محمد بن مسلم روایت کرده است که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه کشته یافت شود و بغیر او
گوشت نباشد و استخوان نداشته باشد بر او نمازص: 366 نمیکنند و اگر استخوان بیگوشت باشد بر آن
نماز میکنند و علماء حمل کردهاند بر آن که همه استخوانها باشد چنانکه ظاهر صحیحه علی بن جعفر و صحیحه خالد است یا
استخوان سینه فقط باشد چون سینه حکم کل دارد. و کلینی بعد از این حدیث ذکر کرده است که قال و روي الخ. و ظاهرا کلام
بزنطی باشد که این حدیث را از او روایت کرده است از جمیل از محمد بن مسلم و محتمل است که از کلام جمیل باشد و علی اي
حال خوبست و ترجمهاش اینست که گفت که روایتی وارد شده است که نماز بر سر میت نمیباید کرد هر گاه از بدن جدا شده
باشد یعنی واجب نیست اگر حدیث سابق را بحال خود گذاریم و اگر آن حدیث را تاویل کنیم که عضو تمام سینه و دل است این
حدیث را بحال خود میباید گذاشتن و اللَّه تعالی یعلم. و مؤید این خبر است حدیث موثق از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که فرمودند که نماز نمیباید کرد بر عضوي از اعضا به تنهایی مثل پا و سر و دست و اگر بدن تنها باشد نماز میباید کرد هر
چند سر و دست و پا نداشته باشد و از این حدیث ظاهر میشود که دست دخل ندارد.
[طفل هر گاه نماز را بفهمد و تمیز داشته باشد بر او نماز میخوانند]
(و روي زرارة و عبید اللَّه بن علیّ الحلبیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه سئل عن ال ّ ص لاة علی الصّبیّ متی یصلّی علیه فقال اذا
متی تجب الصّلاة علیه قال اذا کان ابن ستّ سنین و الصّیام اذا اطاقه) و به اسانید صحیحه از زراره و عبید اللَّه از «1» عقل الصّلاة قلت
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که از آن حضرت پرسیدند از نماز بر طفل که چه وقت نماز بر او میکنند
حضرت فرمودند که هرص: 367 گاه نماز را بفهمد و تمیز داشته باشد که واجب و سنت و شرط و رکن را
از یکدیگر فرق تواند کرد یا وقت بلوغ گفتم که کی نماز بر او واجب میشود یعنی لازم است که او را به نماز بدارند حضرت
فرمودند که هر گاه شش ساله باشد و او را بروزه میباید داشت هر وقت که طاقت داشته باشد. و اکثر علما جزو ثانی حدیث را را
مبین جزو اول میدانند که بیان عقل الصلاة باشد که اگر شش ساله نفهمد نماز را چگونه بر او واجب باشد و لیکن اجماع است که
واجب بمعنی خود نیست بلکه یا واجبست بر ولی که در شش سالگی او را به نماز بدارد و قولی بوجوب این نیز ندیدهام و یا بمعنی
سنت مؤکد است بر ولی که او را تمرین کند به نماز تا عادت کند به آن و لیکن چون در حدیث صحیح زراره واقع شده است
تفسیر عقل الصلاة را به شش سالگی البته لازم است که واجب را حمل بر لازم و مستحب مؤکد کنیم و چون طاقت اطفال در روزه
صفحه 167 از 238
گرفتن بحسب مزاجها و هواها مختلف میباشد حضرت بناي آن را بر طاقت ایشان گذاشت یعنی به مقداري که بر ایشان مشکل
نباشد بسیار و محتمل است که اطفال را نیز ثوابی باشد چنانکه ولی راهست و ظاهر این حدیث نیز دلالت میکند بر آن و در محل
خود خواهد آمد. و آن که مشهور است که ایشان اهلیت خطاب ندارند پس تکلیف معقول نیست و ثواب بر تکلیف است حق است
اگر کسی قایل به استحقاق شود و لیکن ممکن است که حق سبحانه و تعالی از روي تفضل کرامت فرماید با آن که اگر تمیز داشته
لوامع صاحبقرانی، «1» باشد به استحقاق نیز ممکن است و اللَّه تعالی یعلم. (و من حضر مع قوم یصلّون علی طفل فلیقل اللَّهمّ اجعله
ج 2، ص: 368 لأبویه و لنا فرطا) و کسی که حاضر شود با جمعی که نماز بر طفلی کنند پس باید که بگوید که خداوندا این طفل را
از جهت پدر و مادر او و از جهت ما فرط گردان یعنی پیشرو ما باشد که از جهت ما ثوابی مهیا کند چون رفتن طفل و صبر بر آن
موجب ثواب عظیم است یا موجب اجر جزیل است اگر صبر نکنند. و آن چه مصطلح علماست آنست که هر فعلی که بنده باختیار
خود کند از جهت فرموده الهی سبب ثوابست و آن نفعی است که دایم باشد و مقارن تعظیم و اجلال باشد و هر چه بیاختیار این
کس بر سر این کس میآید موجب اجر است و در اجر لازم نیست که دائم باشد و لازم نیست که مقارن تعظیم و اجلال باشد و
چون صبر فعل این کس است به سبب آن ثواب بیحساب حاصل میشود و چون رفتن طفل بیاختیار است موجب اجر است و
لیکن بعد از این میآید که حق سبحانه و تعالی در مردن فرزند بهشت میدهد خواه صبر بکند و خواه نکند و این از تفضل الهی
است و موافق اصطلاح علما در کتاب عتق حدیثی میآید که دلالت بر این تفصیل میکند. و در حدیث موثق از زید بن علی از
آباي او از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهم منقولست در نماز بر طفل که میگوید: اللَّهمّ اجعله لأبویه و لنا سلفا و فرطا و
اجرا. و شیخ مفید ذکر کرده است که اگر نماز بر طفل کنند بعد از تکبیر چهارم این دعا را بخواند: اللَّهمّ هذا الطفل کما خلقته قادرا
و قبضته طاهرا فاجعله لأبویه نورا و ارزقنا اجره و لا تفتنّا بعده. یعنی خداوندا چنانکه این طفل را به قدرت کامله خود آفریدي و او را
گرفتی پاك و پاکیزه که مرتکب معصیت تو نشد پس بگردان او را از جهت پدر و مادرش نور در دنیا به زیادتی ایمان و کمالات و
در تاریکی قبر و قیامت سبب روشنایی ایشان باشد و ما را ازص: 369 ثواب او بهرهمند گردان و ما را فریفته
دنیا مگردان بعد از دیدن مرگ او یا چنان مکن که بیصبري کنیم و این عبارات همه خوبست. و از عبارت صدوق ظاهر میشود
که اعتقاد ندارد به نماز کردن بر اطفال زیرا که گفته است که اگر حاضر شوي یعنی نماز مکن و این دعا را تقیۀ بخوان و محتمل
است که مرادش مراد شیخ مفید باشد و لیکن عبارت مصنف عبارت فقه رضویست و در آنجا چنین است که: بدان که بر طفل نماز
نمیتوان کردن تا نماز را بفهمد پس اگر حاضر شوي با قومی که بر طفل نماز گذارند پس بگو: اللَّهمّ اجعله لأبویه و لنا ذخرا و
مزیدا و فرطا و اجرا. و این عبارت صریح است که نماز بر طفل نیست و دعا را با آن جماعت میخواند و صورت نماز را به جا
میآورد چنانکه ظاهر کلام صدوقست و خواهد آمد اخبار در این باب و اللَّه تعالی یعلم. (و صلّی ابو جعفر صلوات اللَّه علیه علی
ابن له صبی صغیر له ثلاث سنین ثمّ قال لو لا انّ النّاس یقولون انّ بنی هاشم لا یصلّون علی ال ّ ص غار من أولادهم ما صلّیت علیه) و
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه نماز گذاردند بر فرزند صغیري از آن حضرت که او را سه سال بود و بعد از آن فرمودند
که اگر نه این بود که مردمان تشنیع میکردند که بنی هاشم نماز بر اولاد خرد خود نمیکنند من نماز نمیکردم و این ملاحظه یا از
آن جهت است که شهرت کند که ایشان اولاد صغار خود را مسلمان نمیدانند یا شهرت کند مخالفت مذهب عامه را و بنی امیه به
ایشان ضرر رسانند چون عامه نماز میکنند بر مطلق اطفال خود. و آن چه صدوق ذکر کرده است مضمون چند حدیثی است از آن
جمله بسند صحیح از زراره منقولست که پسري از حضرت امام محمد باقر فوت شدص: 370 پس چون خبر
فوت او را به حضرت دادند حضرت فرمودند تا او را غسل دادند و کفن کردند و حضرت با او متوجه شدند به مقبره و نماز بر او
کردند و سجاده حضرت را انداختند و حضرت بر بالاي سجاده ایستادند از جهت نماز دیگر بر قبر او ایستادند تا از دفن او فارغ
شدند پس حضرت برگشتند و من در خدمت حضرت برگشتم و با آن حضرت میآمدم رو بمن کرد و گفت بر مثل این طفل نماز
صفحه 168 از 238
نیست و آن طفل سه ساله بود و فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه میفرمودند که امثال این طفل را دفن کنند و
نماز نمیکردند و لیکن چون سنیان میکنند من تقیه کردم و نماز گزاردم بعد از آن پرسیدم که پس چه وقت نماز بر او واجب
میشود حضرت فرمودند که هر گاه نماز را بفهمد و شش سالش بشود پس پرسیدم که حال اطفال چونست در آن نشأه حضرت
فرمودند که حق سبحانه و تعالی اعلم است به آن که ایشان چه خواهند کرد و تحقیق این سخن خواهد آمد. و در حسن کالصحیح
از زراره منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرزندي داشتند در حیات حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
و نامش عبد اللَّه بود و تازه از شیر باز شده بود و به راه افتاده بود و حضرت آزاد کرده داشت که تربیت آن طفل میکرد من به طفل
گفتم که این کیست که در پهلوي تست طفل گفت آزاد کرده ما است آن غلام از روي خوش طبعی گفت من آزاد کرده تو نیستم
آن طفل گفت که از براي تو بد است که مولاي من نباشی آن ملعون خنجري به شکم آن طفل زد یا مشتی و آن طفل شهید شد و
آن طفل را در تابوتی گذاشتند که از لیف خرما بافته بودند و به جانب قبرستان بقیع بردند پس حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
، علیه بیرون آمدند و جبه خز زردي پوشیده بودند و عمامه خز زردي و ردا از خز زردي و تکیه بر من کرده لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 371 بودند چون حضرت فربه بودند دشوار بود ایشان را بیتکیه بر کسی به جایی روند و مردمان میآمدند و سر سلامتی
میدادند بر فرزند زاده آن حضرت چنانکه در کافی است ابن ابنه است و در تهذیب اتوائه است یعنی سر سلامتی میدادند و
میگفتند که این ملعون غلام چه کاري کرد که چنین طفلی را شهید کرد پس چون حضرت به بقیع رسیدند پیش ایستادند و چهار
تکبیر بر آن طفل گفتند تقیۀ و فرمودند که او را دفن کردند پس حضرت دست مرا گرفتند و به گوشه بردند و فرمودند که در زمان
حضرت سید المرسلین و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهما و أولادهما مقرر نبود که نماز بر اطفال کنند و حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه میفرمودند که اطفال را مخفی دفن کنند و به نماز بر ایشان کنند و غرض از مخفی ساختن آن که صبر
جمیل کرده باشند و به قضاي الهی راضی باشند، و ممکن است که بواسطه نماز نکردن مخفی دفن میکرده باشند چون ابو بکر و
عمر بدعت نماز را گذاشته بودند و حضرت نمیخواستند که اظهار مخالفت آنها کنند و چون منافقان اتباع ایشان با حضرت
میبودند همیشه بعد از آن حضرت فرمودند که من از این جهت نماز بر این طفل کردم که اهل مدینه نگویند که ایشان نماز بر
اطفال خود نمیکنند. و در حدیث حسن کالصحیح منقولست از علی بن عبد اللَّه که گفت شنیدم از حضرت امام موسی کاظم
صلوات اللَّه علیه که فرمودند که چون ابراهیم فرزند حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از دنیا رفتند در آن روز سه سنت
جاري شد یکی آن که در آن روز آفتاب گرفت پس مردمان میگفتند که بواسطه مردن ابراهیم شد که آفتاب گرفت پس حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بر منبر رفتند و حمد و ثناي الهی به جا آوردند و فرمودند اي گروه مردمان بدانید که آفتاب و ماه
دو آیتند از آیات الهی که دلالت بر وجود و وحدت وص: 372 علم و اراده و قدرت الهی میکنند و بامر
الهی جاریند و متحرکند و اطاعت فرمان او میکنند و منکسف نمیشوند از جهت مردن کسی و نه از جهت زندگی کسی پس
چون هر دو بگیرد یا یکی از ایشان بگیرد نماز کنید پس چون حضرت از منبر به زیر آمدند و نماز کسوف را با مردمان به جماعت
گذاردند پس چون سلام دادند فرمودند که یا علی برخیز و کار سازي ابراهیم بکن پس حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
برخاستند و ابراهیم را غسل دادند و حنوط کردند و کفن کردند و بیرون بردند ابراهیم را و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله نیز رفتند تا او را به قبر رسانیدند پس صحابه گفتند که حضرت فراموش کردند که نماز بر او گذارند به سبب جزعی که
حضرت را دست داده است پس حضرت برخاستند و فرمودند أیها الناس جبرئیل آمده است و گفته شما را بمن گفت که شما گمان
بردهاید بمن که من فراموش کردهام نماز بر فرزندم را به سبب جزع و نه چنین است که شما گمان کردهاید و لکن خداوند لطیف
خبیر بر شما پنج نماز واجب گردانیده است و بعدد هر نمازي یک تکبیر از جهت مردگان شما مقرر ساخته است و مرا امر کرده
است که نماز نکنم مگر بر کسی که نماز کرده باشد پس حضرت فرمود که یا علی به قبر درا و فرزندم را در لحد بخوابان پس
صفحه 169 از 238
حضرت رفتند و ابراهیم را در لحد جا دادند پس دیگر بار صحابه گفتند که چون حضرت به قبر نرفتند جایز نیست که کسی در قبر
فرزند خود رود پس حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که: یا أیها الناس بر شما حرام نیست که در قبر فرزندان در
آیید و لیکن از آن میترسم که چون روي فرزند خود را در قبر بگشایید شیطان دست یابد و جزعی بکنید که اجر شما ضایع گردد
پس برگشتند از بقیع. و بسند قوي از هشام منقولست که به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّهص: 373
علیه عرض نمودم که سنیان بر ما اعتراضی دارند و میگویند که شما میگویید که نماز بر طفل نمیتوان کرد چون نماز نکرده
است پس سخن شما این است که نماز بر کسی میباید کرد که نماز کرده باشد ما میگوییم که بلی پس میگویند که اگر یهودي
یا نصرانی مسلمان شود و همان ساعت بمیرد پس بر شما لازم میآید که نماز بر او نباید کرد و حال آن که شما قایلید که بر او نماز
میباید کرد چه جواب بگوئیم حضرت فرمودند که بگوئید که اگر این شخصی که مسلمان شده است افترا بندد بر کسی او را چه
میباید کرد البته خواهند گفت که حد بر او واجبست پس چون این جواب بگویند بگوئید که اگر این طفلی که نماز نکرده است
افترا بندد بر کسی آیا حد بر او واجبست خواهند گفت که نه پس خواهید گفت که نماز بر کسی میباید کرد که نماز و حدود بر
او واجب باشد و نماز نمیباید کرد بر کسی که نماز و حدود بر او واجب نباشد. بدان که ظاهر این خبر آنست که حضرت
میخواهد بیان فرماید که عبارتی که وارد است که نماز بر کسی میباید کرد که نماز کرده باشد این است که اهل تکلیف به نماز
باشد خواه نماز کرده باشد یا نکرده باشد و چون معنی دقیق بود حضرت حدود را ذکر کردند که او بفهمد. و این حدیث دلالت
میکند بر آن که پیش از بلوغ نماز واجب نباشد و از شش سال تا بلوغ سنت باشد. و این حدیث با احادیث سابقه دلالت میکند که
پیش از شش سال بدعت باشد پس اخباري که وارد شده است در آن که اگر متولد شود حیا نماز بر او هست محمول خواهد بود بر
تقیه و اکثر علما حمل کردهاند این اخبار را بر نفی وجوب و بنا بر مذهب مشهور تا شش سال سنت است و بعد از شش سال واجب
و گویا این احادیث را ندیده بودند و چون چنین اشتباهی شده است لازم بود نقل این اخبار و اخباري دیگر که دلالت بر لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 374 مطلوب میکند مثل صحیحه علی ابن جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم
صلوات اللَّه علیه که آیا نماز بر میت طفل میتوان کرد اگر پنج سال داشته باشد حضرت فرمودند که هر گاه نماز را بفهمد نماز بر
او میتوان کرد. و در حدیث صحیح زراره گذشت که فهمیدن نماز در شش سالگی است و در موثق از عمار وارد است که از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از طفل که قلم بر او جاري نشده باشد آیا نماز بر او میتوان کرد حضرت
فرمودند که نماز بر مرد و زن وقتی واجبست که قلم بر ایشان جاري شود و ظاهرش وقت بلوغ است. و در حدیث صحیح از علی بن
یقطین وارد شده است که گفت سؤال کردم از حضرت امام موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما که طفل چند ساله که شود نماز بر
او میتوان کرد حضرت فرمودند که در هر حالی نماز هست مگر آن که ناتمام متولد شود یعنی مرده چنانکه در حدیث صحیح از
عبد اللَّه بن سنان منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که نماز نمیباید کرد بر طفلی که مرده از مادر
متولد شود و صدایی از او ظاهر نشود که دلالت بر حیات او کند و او را میراث نمیدهند نه از دیت پدر و نه از غیر آن و اگر فریاد
بکند بر او نماز بگذار و او را میراث بده و به همین مضمونست حدیث سکونی. و در حدیث دیگر منقول است از حضرت امام
موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما موافق حدیث ابن یقطین و همه محمولست بر تقیه یا اتقاء که غرض حضرت این باشد که نماز بر
طفل بکنند مبادا که ضرري به ایشان رسد چنانکه حضرت کردند. و در حدیث کالصحیح از قدامۀ بن زایده که مجهول الحال است
ص: 375 منقولست که گفت از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه شنیدم که فرمودند که حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نماز بر ابراهیم فرزندش کرد و پنج تکبیر بر او گفت و این حدیث غریبست و ممکن است بر
تقدیر صحت که تقیه فرموده باشند بعنوان استفهام انکاري یعنی شما سنیان چنین میگویید و غلط است و این نحو از تقیه بسیار
است که خواهد آمد و ظاهرا اتقاء بیشتر واقع شده باشد احادیث از تقیه چون حضرات ائمه معصومین علم به حیات و ممات و وقت
صفحه 170 از 238
آن داشتند و احتیاج به تقیه نداشتند چنانکه راوي به خدمت حضرت امام رضا عرض میکند که شما اظهار امامت علانیۀ میکنید و
از شمشیر هارون الرشید علیه اللعنۀ و العذاب الشدید خون میچکد حضرت میفرماید که خاطر جمعدار که از هارون بمن ضرري
نمیرسد و اگر از هارون بمن ضرر رسد من امام نیستم هم چنان که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله را از ابو جهل
میترسانیدند که در مقام قتل تست یا رسول اللَّه حضرت میفرمودند که اگر ابو جهل مرا بکشد من پیغمبر نیستم و کسی که خواهد
تفصیل این معنی را نظر کند به عیون اخبار الرضا صلوات اللَّه علیه که حضرت تقیه نفرمودند در بسیاري از جاها و اگر تقیه بر ایشان
واجب میبود ترك آن نمیکردند. و احادیث از طرق عامه و خاصه متواتر است که حضرت امیر المؤمنین قاتل خود را میدانستند و
ساعت شهادت خود را میدانستند و فرزندان حضرت مبالغه میکردند در آن که حضرت در آن صبح در خانه نماز گذارند و
حضرت قبول نفرمودند و چون بعضی از چیزها را بیان میکنم باقی را که خواهید رسید در محال خود خواهید دانست إن شاء اللَّه
تعالی. (و سئل متی تجب ال ّ ص لاة علیه فقال اذا عقل ال ّ ص لاة و کان ابن ستّ سنین) و در حدیث صحیح از زراره منقولست که از
حضرت امام محمدص: 376 باقر صلوات اللَّه علیه سؤال کرد که چه وقت نماز بر طفل واجب میشود
حضرت فرمودند که هر گاه نماز را بفهمد و شش سالش تمام شود چون غالب اوقات در شش سالگی میتوان فهمانید که
خداوندي دارد و او فرموده است که نماز بکنند تا به بهشت روند و اگر نکنند بجهنم میروند و بهشت چنین جائی است و دوزخ
چنین جائی است. و الحمد اللَّه رب العالمین که بنده در چهار سالگی همه اینها را میدانستم و نماز شب میکردم در مسجد صفا و
نماز صبح را به جماعت میکردم و اطفال را نصیحت میکردم به آیه و حدیث به تعلیم پدرم رحمه اللَّه تعالی و غرض آنست که
حق سبحانه و تعالی مرتبه مرتبه عقل اطفال را زیاده میکند و در سن شش غالبا قابل تعلم هستند و لیکن پدرهاي بیسعادت خود
تحصیل نکردهاند آن چه را میباید و تحصیل چیزي چند کردهاند که نمیباید آنها را به یاد اطفال خود میدهند و حجت الهی بر
خلایق تمامست و تقصیر از ایشان است. و صدوق ذکر نکرده است برداشتن دستها را نزد تکبیرات خمس بر میت جمعی از علما بر
اینند که در تکبیر اول دست بر میدارند و بس و اکثر بر اینند که در هر تکبیري سنت است دست برداشتن تا برابر گوش که سر
انگشت محاذي گوش باشد و کف دست وقتی که بالا رود و رو بقبله باشد. و در حدیث صحیح وارد شده است از عبد الرحمن
عزرمی که گفت من نماز میت گزاردم بر پشت سر حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه دیدم که حضرت پنج تکبیر بر میت
که گفتند در هر تکبیري دستها را برداشتند و همین مضمون در حدیث قوي از محمد بن عبد اللَّه بن خالد منقولست. و در حدیث
کالصحیح از یونس منقولست که گفت از حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما سؤال کردم و گفتم فداي تو
ص: 377 گردم به درستی که سنیان در تکبیر اول نماز میت دست بر میدارند و بعد از آن دست بر
نمیدارند آیا من بنحو سنیان یک مرتبه دست بردارم یا در هر تکبیر دست بردارم حضرت فرمودند که در هر تکبیري دست بردار. و
از این حدیث ظاهر میشود که یونس میدانسته است که در هر تکبیري دست برداشتن سنت است و سؤال او از این جهت است که
تقیه بکنم یا نکنم حضرت فرمودند که مکن که ضرر به تو نمیرسد به توجه ما و اظهار شعایر ایمان نیز کرده خواهی بود. و از اینجا
نیز ظاهر میشود که در اخباري که یک مرتبه واقع شده است از جهت تقیه است که مبادا ضرر به ایشان رسد با آن که راوي
حدیث یک مرتبه غیاث بن ابراهیم است و او سنی است و ظاهرا اسماعیل بن اسحاق نیز چنین باشد چنانکه هر دو روایت فعل
حضرت امیر المؤمنین را کردهاند که حضرت صلوات اللَّه علیه در تکبیر اول دست بر میداشت و بس پس ممکن است بر تقدیر
وقوع که حضرت تقیه فرموده باشند چون پیشتر آن کسان این بدعت را گذاشته بودند و حضرت از انکار اصحابش خایف بوده
باشد چنانکه خواهد آمد که حضرت امیر المؤمنین اراده فرمودند که بدعت عمر را در نماز تراویح که در جمیع صحاح ایشان هست
که عمر گذاشته است برطرف کند و حضرت امام حسن را فرستاد که بدعتست ترك کنید همگی فریاد بر آوردند که وا عمراه
حضرت فرمودند که هر چه خواهند بکنند. و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند در خطبه طویلی که اگر من بدعتهایی
صفحه 171 از 238
که گذاشتهاند برطرف کنم هر آینه همه از من متفرق خواهند شد مگر قلیلی که مرا شناختهاند و فضیلت مرا از کتاب خدا دانستهاند
و یکی از آنها تکبیر بر میت است که حضرت سید المرسلین پنج تکبیر بر مؤمن مقرر ساختند وص: 378 بر
منافق چهار و ایشان بواسطه نفاقی که داشتند چهار را عمل میکنند در مؤمن و منافق و اگر چه یک علامت نفاق چهار تکبیر است.
(و روي زرارة و محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انه قال ال ّ ص لاة علی المستضعف و الّذي لا یعرف مذهبه یصلّی علی
للمؤمنین و المؤمنات و یقال اللَّهمّ اغفر للّذین تابوا و اتّبعوا سبیلک و قهم عذاب الجحیم و «1» ( النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله و یدعو ( 1
یقال فی ال ّ ص لاة علی من لا یعرف مذهبه اللَّهمّ انّ هذه النّفس أنت احییتها و أنت امتّها اللَّهمّ ولّها ما تولّت و احشرها مع من احبّت) و
بسند صحیح از زراره و کالصحیح از محمد بن مسلم منقول است که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که نماز بر
مستضعف و بر کسی که مذهب او را ندانند صلوات است بر نبی و آل او صلی اللَّه علیه و آله و دعا میکند از براي مردان مؤمن و
زنان مؤمن و بعد از آن میگوید در نماز مستضعف یا هر دو که خداوندا بیامرز کسانی را که توبه کرده باشند از مذهب باطل و از
بدیها و متابعت کرده باشند راه ترا که آن مذهب حق است و اعمال صالحه و نگاهدار ایشان را از عذاب جهنم و در نماز بر کسی
که مذهبش را ندانند میگویند بعد از صلوات و استغفار از براي مؤمنین و مؤمنات یا با ما قبل هر چه گذشته است یا همین دعا را
که خداوندا این نفس را تو زنده گردانیدي در شکم مادر و تو میراندي او را خداوندا و إلی او گردان آن چه را تو لا به او کرده
است یعنی اگر شیعه است حضرات ائمه معصومین علیهما السلام را شفیع او گردان و اگر سنی است عمر را و برادرانش را تا با
ایشان رود و یا او را بمذهب او گذار از خوب وص: 379 بد و حشر کن او را با هر که او را دوست
میدارد. و مراد از مستضعف جمعیاند که حق را نمیدانند از سنیان و شیعیان غیر اثنی عشري و به اندك احسانی یا کلامی از
مذهب خود بر میگردند و امامی میشوند و باز اگر احسانی یا کلامی از سنیان بشنوند سنی میشوند. و این معنی را مشاهده
نمودیم در اکثر سنیان بصره که در شبی اراده کردیم در راه مکه که چون شخصی فوت شده بود از جهت او استیجار حج کنیم
قریب به صد کس آمدند و [ل ع ن] کردند بر ثلاثه و چون دوازده امام را از ایشان میپرسیدیم بغیر از علی کسی را نمیدانستند تا
آن که بعضی از اخوان مؤمنین مرا منع کردند که در راه مکه هم چنین تقیه میکنی و حال آن که متوجه آنجایی بعد از آن از آنجا
به خیمه خود رفتیم و ظاهر بود که همه سنی بودند. و در اخبار معتبره حسنه کالصحیح از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم وارد شده
است که فرمودند که مستضعفین جمعیاند که عقل صحیحی ندارند و عقول ایشان مثل عقول اطفال است نه در کفر ثابت قدمند و
نه به ایمان هدایت یافتهاند چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده که إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَۀً وَ
لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا. و ترجمهاش این است که مگر ضعفاء العقول از مردان و زنان و اطفال که در کفر ثابت قدم نیستند و هدایتی به
ایمان نیافتهاند. و احادیث صحیحه وارد است در آن که هر کس میفهمد که مردمان در دینها اختلاف دارند و این جماعت
میگویند که آنها بر باطلند و بجهنم میروند و بر عکس این جماعت مستضعف نیستند و عقل ایشان اقتضا میکند که تفحص حق
بکنند. اما ضعفاء العقول شیعه اثنی عشري پس ایشان را مستضعف نمیگویند هرص: 380 چند دلیل بر
حقیقت مذهب خود را ندانند. و بر این مضمون نیز احادیث بسیار وارد شده است. و مراد از کسی که مذهبش را ندانند این است
که هر گاه شخصی در میان اهل سنت فوت شود و ندانیم که شیعه است یا نه مجهول الحال است اما اگر کسی در امثال این بلاد
فوت شود او مجهول نیست بلکه او را دعاي مؤمنان میکنیم و اگر شیعه و سنی در هم مرده باشد و خصوص کسی را ندانیم که
شیعه کدام است و سنی کدام همه را غسل و حنوط و کفن میکنند و یک نماز بر ایشان میکنند و همین دعاي مجهول الحال را
میخواند و اگر خواهد دعاي مؤمنان را میخواند و بس و دعا از براي مؤمنان میکند و اگر خواهد دعاي مؤمنان را میخواند و
بس و دعا از براي مؤمنان میکند و اگر خواهد دعاي مؤمنان را از جهت مؤمنان میخواند و دعاي مستضعفان را از جهت ایشان و
دعاي منافقان را از جهت ایشان میخواند تا به همه اخبار عمل کرده باشد. (و روي صفوان بن مهران الجمّال عن ابی عبد اللَّه
صفحه 172 از 238
صلوات اللَّه علیه انّه قال مات رجل من المنافقین فخرج الحسین بن علیّ صلوات اللَّه علیهما یمشی فلقی مولی له فقال له إلی این
تذهب فقال افرّ من جنازة هذا المنافق ان أصلّی علیه فقال له الحسین صلوات اللَّه علیه قم إلی جنبی فما سمعتنی اقول فقل مثله قال
فرفع یدیه و قال اللَّهمّ اخز عبدك فی عبادك و بلادك اللَّهمّ اصله اشدّ نارك اللَّهمّ اذقه حرّ عذابک فانّه کان یوالی اعدائک و
یعادي أولیاءك و یبغض اهل بیت نبیّک) و روایت کردهاند از صفوان شتربان بسند صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که فرمودند که شخصی از منافقان یعنی دشمنان اهل بیت سید المرسلین صلی اللَّه علیهم فوت شد پس حضرت سید الشهدا
علیه السلام به جنازه آن ملعون بیرون رفتند و میرفتند که به خدمت حضرت رسید آزاده کردهص: 381 آن
حضرت یا یکی از شیعیان آن حضرت صلوات اللَّه علیه حضرت به او فرمودند که کجا میروي آن شخص گفت از جنازه این منافق
میگریزم که مبادا حاضر باشم و نماز باید کرد پس حضرت امام حسین سلام اللَّه علیه فرمودند که پهلوي من بایست هر چه بشنوي
که من میگویم تو همان را بگو پس حضرت دستها برداشتند و دلالت میکند که در تکبیر چهارم دست برداشتن خوب باشد و
گفتند خداوندا خوار گردان این بنده را در میان بندگانت و در همه شهرهاي خودت، خداوندا او را آتش افروز جهنم گردان به
سختترین آتشی در گرمی، خداوندا بچشان او را گرمی عذاب را و ظاهرا سهوي در اینجا از کتاب شده است. و آن چه در کلینی
و تهذیب و سایر ادعیه است باین عنوانست که: اللَّهمّ اصله حرّ نارك اللَّهمّ اذقه اشدّ عذابک به درستی که او دوستی میکرد با
دشمنان تو و دشمنی میکرد با دوستان تو و دشمن بود اهل بیت پیغمبر ترا صلوات اللَّه علیهم. و احادیث صحیحه وارد شده است
که این آیه در شأن ناصبی است که عداوت اهل بیت داشته باشد: عاملۀ ناصبۀ تصلی نارا حامیۀ یعنی عبادت میکند و دشمنی با
اهل بیت رسول من دارد آتش افروز آتشی خواهد بود که گرمی او را تصور نتوان کرد. و در احادیث متواتره وارد شده است که
اگر جمیع پیغمبران و جمیع اوصیاء پیغمبران و جمیع ملائکه مقربان شفاعت کنند یک ناصبی را حق سبحانه و تعالی شفاعت هیچ
یک را قبول نخواهد کرد و این سخن بر تقدیر فرض محال است. و در احادیث متواتره وارد شده است که دشمنان اهل البیت بوي
بهشت نمیشوند. و در احادیث بسیار وارد شده است که ناصبی نماز کند یا زنا کندص: 382 مساویست. و
در احادیث بسیار وارد شده است که ناصبی کسی است که دشمن شیعه باشد از جهت تشیع بلکه همین دشمنی که ائمه اهل البیت
را یا یکی از ایشان را امام نداند کافی است از براي خلود در جهنم. و در احادیث متواتره وارد شده است که حضرات ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم فرمودند که اگر کسی هزار سال یا مدت عمر دنیا در حطیم که ما بین رکن و مقام ابراهیم است عبادت
کند که شبها بر پا ایستد و روزها روزه گیرد حق سبحانه و تعالی آن را قبول نکند و البته او را بجهنم برد و دائم در عذاب جهنم
باشد. و احتمال نجات در مستضعفین هست به تفضل الهی نه به استحقاق به اعتبار بعضی از اخبار و اکثر علماي شیعه بلکه نقل
اجماع نیز کردهاند که غیر اثنی عشري کافر است هر که باشد و مستحق خلود نارند. و احادیث متواتره بر این مضمون وارد است و
چون کسی ملاحظه صحیح بخاري تنها کند یقین بهم میرساند که ابو بکر و عمر و عثمان دشمن اهل بیت بودهاند و لیکن چون
حق سبحانه و تعالی ایشان را کور گردانیده است نمییابند و همین احادیث فدك کافی است در کفر ایشان که بخاري آن حدیث
طولانی را ذکر کرده است زیاده برده موضع یک جا به اعتبار سلوك با سیدة نساء عالمیان و یک جا به اعتبار سلوك با حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیهم اجمعین و هر یک از این حکایات را به سندهاي مختلف در مواضع مختلفه ذکر کرده است با آن که آن
ملعون شدید العداوة اخبار مدح ایشان را نیز در مواضع مختلفه ذکر کرده است و آن که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
بهترین خلایق است و آن که حضرت فاطمه سیده نساء عالمیان است و در احادیث هرص: 383 جا که
منافق میگویند غیر اثنی عشري را میخواهند و گاه هست که مراد از آن ناصبی است و در نماز میت که منافق میگویند غیر
مستضعف را میخواهند اگر چه ظاهرا عداوت نداشته باشد با اهل بیت. و احادیث بسیار صحیح و کالصحیح وارد شده است در
نماز منافق و مستضعف و در نماز منافق همین لعن وارد شده است و مطلقا تکبیر و دعاهاي دیگر وارد نشده است و چون ضرور بوده
صفحه 173 از 238
است تقیه حضرات ائمه علیهم السلام میایستادهاند و لعن میکردهاند و احوط آنست که اگر کسی مبتلا شود چنین کند که صورت
نماز را بفعل آورد و مشغول لعن شود و احادیث مستضعف اکثرش به نحویست که صدوق ذکر کرده است و از آیه که حضرات
ائمه معصومین میخواندهاند که: اللَّهمّ اغفر للّذین تابوا ظاهر میشود که دعاي بر ایشان مشروط است به توبه ایشان در وقت مرگ
چون ممکن است که توبه کرده باشند و ما ندانیم و اشعاري دارد به آن که اگر توبه نکرده باشند بر ایشان نفرین باشد بعدم مغفرت
و دخول در عذاب جحیم و اللَّه تعالی یعلم.
[دعا بر غیر مستبصر در نماز میت]
(و روي عبید اللَّه بن علیّ الحلبیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال اذا صلّیت علی عدوّ اللَّه عزّ و جلّ فقل اللَّهمّ انّا لا نعلم الا
انّه عدو لک و لرسولک اللَّهمّ فاحش قبره نارا و احش جوفه نارا و عجّله إلی النّار فانّه کان یوالی اعدائک و یعادي أولیاءك و
یبغض اهل بیت نبیّک اللَّهمّ ضیّق علیه قبره فاذا رفع فقل اللَّهمّ لا ترفعه و لا تزکّه و ان کان مستضعفا فقل اللَّهمّ اغفر للّذین تابوا و
اتّبعوا سبیلک و قهم عذاب الجحیم فاذا کنت لا تدري ما حاله فقل اللَّهمّ ان کان یحبّ الخیر و اهله فاغفر له و ارحمه و تجاوز عنه و
ان کان المستضعف منک بسبیل فاستغفر له علی وجه الشّ فاعۀ منک لا علی وجه الولایۀ) و به اسانیدص:
384 صحیحه از عبید اللَّه منقولست از حضرت امام ابی عبد اللَّه جعفر بن محمد صلوات اللَّه علیهما که فرمودند که هر گاه نماز کنی
یا دعا و نفرین کنی بر دشمن الهی که آن کسی است که عداوات با اهل بیت داشته باشد چون احادیث متواتره وارد شده است از
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که دشمن تو یا علی دشمن من است و دشمن من دشمن خداست پس این دعا را بخوان
که خداوندا نمیدانیم از حال او مگر آن که دشمن تست و دشمن رسول تست خداوندا قبرش را پر از آتش گردان، و اندرونش را
پر از آتش گردان، و او را به زودي به آتش برسان به درستی که او دوستی میکرد با دشمنان تو و دشمنی میکرد با دوستان تو که
ائمه معصومینند صلوات اللَّه علیهم و شیعیان ایشان و بغض اهل بیت رسولت را در دل میداشت، خداوندا قبر را بر او تنگ گردان و
چون جنازه را بردارند بگو خداوندا او را رفعت مده یا روح او را به بالا مبر و او را به خوبی یاد مکن. و اگر میت مستضعف باشد و
اعتقادش ضعیف باشد بگو خداوندا بیامرز کسانی را که ایمان به تو و به رسولت و به اهل بیت رسولت داشته باشند و ایشان را از
عذاب جهنم نگاه دار. و اگر حال میت را ندانی بگو خداوندا اگر این شخص دوست میداشت ایمان را و اهل ایمان را یعنی کسانی
را که ایمان به ایشان میباید داشت که رسول خدا و ائمه هدياند صلوات اللَّه علیهم یا شیعیان ایشان پس بیامرز او را و رحم کن بر
او و از گناهان او در گذر. و اگر مستضعف را با تو ربطی باشد مثل خویشی و الفت و همسایگی پس طلب مغفرت بکن از جهت او
بر وجه شفاعت نه بر وجه دوستی چون دوستی خلاف مذهب حرام است پس با او دشمن میباید بود و استغفار میباید کرد از
ص: 385 جهت او بعنوان شفاعت که خداوندا عقلش ضعیف بود بیچاره است اگر قابلیت مغفرت دارد
بیامرز و الا تو میدانی. اما کسانی که شعوري داشته باشند مثل علماي اهل سنت ایشان داخل منافقانند و شفاعت ایشان جایز نیست.
و در حسن کالصحیح از حلبی منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون عبد اللَّه بن ابی که سر
منافقان اهل مدینه بود بجهنم رفت و پسرش مؤمن بود و به خدمت حضرت آمد و گفت یا رسول اللَّه من میدانم که پدرم از اهل
جهنم است و لیکن اگر تو به جنازه او حاضر نشوي ننگ و عاري عظیم خواهد بود ما را حضرت به جنازه او حاضر شد پس عمر
گفت یا رسول اللَّه آیا حق سبحانه و تعالی ترا نهی نکرده است که بر قبر منافقان نایستی حضرت خاموش شدند دیگر آن سردار
منافقان مکه همین عبارت را اعاده کرد حضرت فرمودند که واي بر تو تو چه میدانی که من چه گفتم گفتم که خداوندا اندرونش
را پر از آتش کن و قبرش را پر از آتش کن پس حضرت صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که عمر باعث شد که حضرت رسول اللَّه
صلی اللَّه علیه و آله اظهار کردند چیزي را که نمیخواستند که اظهار کنند یعنی از جهت خاطر پسرش و حاصل جواب حضرت این
صفحه 174 از 238
شد که حق سبحانه مرا نهی کرده است از طلب مغفرت نه از حضور و لعنت چنانکه فرموده است که: و لا تصل یعنی دعا مکن
هرگز بر احدي از کفار و منافقین و بر قبر ایشان مایست که استغفار کنی که اگر هفتاد مرتبه استغفار کنی حق سبحانه و تعالی ایشان
را نمیآمرزد. و عامه نیز این حدیث را در صحاح خود ذکر کردهاند و همیشه کار آن ملعون ایذاي آن حضرت بود و غرضش از
این گفتن نفی نبوت آن حضرت بود که چون پیغمبر باشی و حال آن که خود نقل میکنی که خدا چنین گفت و خود مخالفت
ص: 386 میکنی. و قاضی عضد در حکایت دوات و قلم جوابی گفته است از جهت عمر که آن چه عمر
گفت از نسبت هذیان به حضرت سید المرسلین و نگذاشت که حضرت چیزي بنویسد که مردمان هرگز گمراه نشوند که اینها سهل
است همیشه کار عمر این چنین بود و راست گفته است که همیشه چنین بود و جوابش باین بر میگردد که عمر در آن وقت کافر
نشد همیشه کافر بود و راست گفته است. و سعد بن عبد اللَّه نیز روایت کرده است که به خدمت حضرت امام حسن عسکري
صلوات اللَّه علیه رفتم و حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه در دامن آن حضرت نشسته بودند و چون مسایل خود را به حضرت
عرض کردم حضرت فرمودند که فرزندم صاحب شماست و حضرت صلوات اللَّه علیه در سن دو سالگی بود مسایل خود را از او
بپرس پس هر چه پرسیدم جواب فرمودند پس حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه فرمودند که چرا آن مسأله ناصبی را نپرسیدي
و آن چنان بود که یکی از نواصب که همیشه با او بحثها در امامت میکردم بمن گفت که شما شیعیان همیشه چیزهاي باطل
میگویید که بطلانش بدیهی است از آن جمله میگویید که ابو بکر و عمر هرگز مسلمان نبودند و ایشان منافق بودند با آن که
ایشان در مکه مسلمان شدند و نفاق در مدینه بهم رسید که شمشیر بهم رسید و من از جواب او عاجز شده بودم حضرت فرمودند
که چرا در جواب آن ناصبی نگفتی که ایشان طمعا مسلمان شدند بحسب ظاهر چون از یهود و نصاري شنیده بودند که پیغمبر آخر
الزمان عالم گیر خواهد شد گفتند که اظهار اسلام کنیم شاید از استیلا ما را بهره باشد پس اسلام مکه منافات با نفاق ایشان ندارد و
حکایت طولانی است مجملی که مطلوب بود مذکور شد.
[اگر مرد و زن بودند زن را مقدم میداشتند به جانب قبله]
قدّم المرأة و اخّر الرجل و اذا صلی علی العبد و الحرّ قدّم العبد و اخّر «1» (و کان علیّ صلوات اللَّه علیه اذا صلّی علی المرأة و الرّجل
الحرّ و اذا صلّی علی الکبیر و ال ّ ص غیر قدّم ال ّ ص غیر و اخّر الکبیر) و بسند کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
منقولست که همیشه حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که بر میت نماز میکردند و جنازها جمع میشد و بر همه یک نماز
میکردند اگر مرد و زن بودند زن را مقدم میداشتند به جانب قبله و مرد را مؤخر میداشتند از زن و برابر آن حضرت بود و هر گاه
نماز بر بنده و آزاد میکردند آزاد نزد امام بود و بنده در عقب او به جانب قبله و هر گاه نماز بر بزرگ و طفل میکردند طفل را
مقدم میداشتند به جانب قبله و بالغ را مؤخر میداشتند به جانب خود. و آن چه مذکور شد در حل حدیث مؤید آن احادیث بسیار
وارد شده است از آن جمله در حدیث صحیح از محمد بن مسلم از احدهما صلوات اللَّه علیهما وارد است که سؤال کردم از آن
حضرت که بر مردان و زنان چگونه نماز باید کرد حضرت فرمودند که مردان به جانب امام باشند مقدم بر زنان و همه را در عقب
یکدیگر صف میکنند به آن که اگر ده مرد باشند و ده زن صف مردان را پی در پی یکدیگر میگذارند و دیگر زنان را از عقب
مردان یک صف میکنند. و ممکن است که مراد از صف، صفی باشد که در حدیث عمار واقع شده است. و در دو حدیث
کالصحیح از حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما وارد شده است قریب بحدیث محمد بن مسلم
ص: 388 که مردان به جانب امام باشند و زنان به جانب قبله و مردان را مقدم میدارند چنانکه در کتاب
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه. و در حدیث موثق از عمار ساباطی وارد است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه پرسیدند که اگر دو مرده یا سه مرده باشد چگونه نماز بر ایشان میکنند حضرت فرمودند که اگر سه یا دو یا ده یا بیشتر باشند
صفحه 175 از 238
بر همه یک نماز میکنند و پنج تکبیر میگویند چنانکه بر یک میت نماز میکنند و چون یک نماز کردند گویا بر همه فردا فردا
نماز کردهاند و باین نحو میگذارند که اول میتی را میگذارند و سر میت دیگر را محاذي نشستگاه میت اول میگذارند و سر میت
سیم را محاذي نشستگاه میت دویم میگذارند بنحو نردبان تا به آخر و چون این صف را درست کنند امام در میان صف میایستد و
پنج تکبیر میگوید چنانکه بر میت واحد نماز میگذارد پس دیگر پرسیدند که اگر مردان و زنان جمع شوند چه باید کرد حضرت
فرمودند که صف مردان را بنحو سابق درست میکنند و بعد از آن سر زن را محاذي نشستگاه مرد آخر میگذارند و سر زن دیگر
را محاذي نشستگاه زن اول میگذارند تا زنان نیز بنحو مردان تمام شوند پس در میان صف مردان میایستد و یک نماز بر همه
میکند. و این حدیث را باین عنوان کلینی رضی اللَّه عنه روایت کرده است و شیخ در تهذیب و استبصار ذکر کرده است در ترتیب
زنان که سر زن دویم را محاذي سر زن اول میگذارند. و اکثر علما به قانونی که دارند که نظر به کتابی دیگر نمیکنند عمل
بروایت شیخ کردهاند و ظاهرا شیخ از کافی برداشته است. و احتمال دارد که از کتاب محمد بن احمد اشعري برداشته باشد چنانکه
ظاهر آنست که کلینی نیز از آنجا برداشته باشد و هر گاه منقول عنه یکی باشدص: 389 شک نیست که
کلینی اثبت است و اعتماد بر او بیش از همه کس است چنانکه بر متتبع ظهورش کالشمس فی رابعۀ النهار است. و در جمع مردان با
زنان در حدیث صحیح از عبید اللَّه حلبی منقولست که از حضرت سؤال کردم که بر مرد و زن نماز میتوان کرد حضرت فرمودند
که مرد در برابر زن باشد به جانب قبله و سر زن پیش نشستگاه مرد باشد از جانب چپ او یعنی میت مرد چون بر پشت خوابیده است
و سر زن محاذي دست چپ امام باشد و سر مرد از جانب دست راست امام باشد و این نحو دور نیست که بهتر باشد چون زنان بر
پشت سر امام میافتند اما محاذي مأمومین خواهد بود و از این حیثیت پیش بودن ایشان اولی خواهد بود. و از این حدیث ظاهر
میشود که میباید میت بر پشت خوابیده باشد و سر او محاذي جانب راست امام باشد و حدیث عمار که پیش گذشت و همین
حدیث اینجا بلکه ظاهر اخبار بسیار دلالت میکند بر استقبال میت باین عنوان که بر پشت خوابیده باشد و سر او محاذي دست
راست امام باشد. و در حدیث صحیح از زراره و حلبی منقولست که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند در امر
مرد و زن که جمع شوند چگونه بر ایشان نماز گذارند حضرت فرمودند که مرد در پیش امام است و زن بعد از او. و در حدیث
موثق کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است در جنازه مردان و اطفال و زنان که فرمودند که مردان در پیش امام
باشند و بعد از آن اطفال و بعد از ایشان زنان در پیش قبله و جمعی از علما اطفال را بعد از زنان میگذارند چون زنان اشرفند به
اعتبار آن که که مکلفند و بعضی اطفال شش ساله را که نماز بر ایشان واجبست به اعتقاد ایشان مقدم میدارند بر زنان و بیش از
شش سال را مؤخر میدارند و لیکن چون نص وارد است استنباط باطلص: 390 است. مع هذا ظاهر نیست
که پیش و پس به اعتبار اشرفیت باشد و بر تقدیر تسلیم شاید رعایت ستر زنان اولی باشد و حدیث متن دلالت کرد بر آن که هر
دویی که از قبیل هم باشند تقدم دارند به آن که مردان بر زنان و آزاد بر بنده و کبیر بر صغیر و دو احتمال داشت یکی تقدم به
جانب قبله و دیگر تقدم به جانب امام اما اگر همه جمع شوند بغیر از حدیث موثق حدیثی دیگر بخاطر ندارم و لیکن جمعی از علما
خنثی را مقدم میدارند بر زن و در عبد و خنثی دور نیست که مخیر باشند چون هر یک شرفی دارند و هر دو مقدمند بر زن و دور
نیست که مقدم باشند بر صبی و خلافی نیست که این تقدمها بر سبیل استحبابست چنانکه خواهد آمد. (و روي هشام ابن سالم عن
ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال لا باس بان یقدّم الرّجل و تؤخّر المرأة و تقدّم المرأة و یؤخّر الرّجل یعنی فی الصّلاة علی المیّت)
و به اسانید صحیحه و حسنه از هشام منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که باکی نیست که مقدم
دارند مرد را به جانب امام یا قبله و تاخیر کنند زن را از امام یا قبله و مقدم دارند زن را بهر دو معنی و مؤخر دارند مرد را بهر دو
معنی یعنی در نماز بر میت و جمله یعنی ظاهرا کلام هشام باشد چون شیخ طوسی این حدیث را صحیحا روایت کرده است از کتاب
علی بن بابویه و احتمال غیر او از رواة نیز هست و اکثر علما این حدیث را دلیل عدم وجوب ساختهاند. و ظاهر این حدیث آنست که
صفحه 176 از 238
مستحب هم نباشد چون اگر تقدیم مرد سنت باشد به نحوي که از احادیث صحیحه ظاهر شد مناسب این بود که بگویند باکی نیست
بتقدم زن و تاخر مرد و در این صورت ظاهر میشد عدم وجوب و استحباب باقی میبود.ص: 391 اما این
عبارت بحسب ظاهر دلالت میکند که هر دو مساوي باشد بلکه تقدیم مرد مرجوح باشد و ممکن است که مراد این باشد که
استحباب بهر دو نحو متحقق میشود به آن که مرد را به جانب قبله گذارند و رعایت شرف قبله کنند و بر عکس رعایت اشرفیت
قرب امام و تستّر زن و به نیت مختلف شود و ممکن است که نسخه او تقدم المرأة باشد چنانکه در بعضی از نسخ فقیه او واقع است
و بنا بر این راوي شک دارد که حضرت این عبارت را گفته است یا آن عبارت را. و ممکن است که در واقع باید که مرد به جانب
قبله باشد و زن به جانب امام چنانکه صریح صحیح حلبی و ظاهر حدیث حضرت امیر المؤمنین و ظاهر موثقه عبد الرحمن بن ابی
عبد اللَّه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از جنازههاي مردان و زنان هر گاه جمع شوند حضرت
فرمودند که در کتاب حضرت امیر المؤمنین وارد شده است که مردان را مقدم میدارند. و ظاهر تقدیم آنست که به جانب قبله باشد
و چون این حکم مخالف مذهب سنیان است چون همه ایشان مرد را به جانب امام میگذارند مگر حسن بصري که او مرد را به
جانب قبله میگذارد بنا بر این حضرت فرمودند که در کتاب علی چنین است پس بنا بر این اخبار سابقه محمول بر تقیه باشد و این
نحو که میخواهی چنین بگذار و میخواهی چنین بگذار نیز نحویست از تقیه که مماشاتی با عامه واقع میشود و اکثر به همین
راضی میشوند که نگویند مذهب ایشان بالکلیه باطل است خصوصا هر گاه حسن بصري که از صحابه حضرت امیر المؤمنین علیه
السلام است با ما باشد آن چه از جمع بین الاخبار ظاهر میشود اینست. و مشهور استحباب تقدم مرد است به جانب امام و چون این
امر واجب نیست سهل است و اللَّه تعالی یعلم و الحمد للّه رب العالمین که در این بلادکم واقع میشود که چنین اجتماعی واقع شود
و لیکن در بلاد روم شایع است طاعونص: 392 و این قسم اجتماعات در طاعون دست بهم میدهد. (و
افضل المواضع فی ال ّ ص لاة علی المیّت الصّف الاخیر و العلّۀ فی ذلک انّ النّساء کنّ یختلطن بالرّجال فی ال ّ ص لاة علی الجنائز فقال
فبقی فضله علی ما ذکره «1» النّبی صلی اللَّه علیه و آله افضل المواضع فی الصّلاة علی المیّت الصّف الاخیر فتاخّرن إلی الصّف الاخیر
صلّی اللَّه علیه و آله) و بهترین جاها در نماز بر میت صف آخر است و علتش این است که مردان مخلوط میشدند به زنان در نماز
جنازه پس حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که بهترین صفها در نماز بر میت صف آخر است پس زنان به صف آخر رفتند پس
چون بر زبان مبارك آن حضرت چنین جاري شد که مطلق فرمودند هر چند از جهت زنان فرمودند فضیلتش مطلق ماند به آن که
جبرئیل گفت که حق سبحانه و تعالی چنین مقرر ساخت و یا بحسب تفویضی که به آن حضرت شده بود چنین شد. و ممکن است
که در آن وقت حق سبحانه و تعالی بر زبان آن حضرت چنین جاري ساخته باشد و حضرت میدانست که از جانب اللَّه تعالی شده
است فضل آن را مطلق گذاشت. و ممکن است که فضیلتش نسبت به زنان مانده باشد و این علت بیان فضیلت صف اخیر باشد
نسبت به ایشان. و لیکن در کافی و تهذیب و علل این حدیث منقولست از سکونی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که بهترین صفها در نماز صف پیش است و بهترین صفها لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 393 در جنازها صف آخر است پرسیدند یا رسول اللَّه چرا چنین شده است؟ حضرت فرمودند که از جهت مستور بودن
زنان چنین شده است. و ظاهرا مستند صدوق همین حدیث باشد چنانکه در علل ذکر کرده است و جزو اول حدیث تا علت عبارت
فقه رضویست و در آنجا علت را ذکر نکرده است. و بعضی از علما در این حدیث و حدیث هشام بن سالم عکس آن چه مذکور
شد حل کردهاند به آن که مراد از حدیث هشام این باشد که باکی نیست که مرد را مقدم دارند که پیش نماز باشد هر چند وارث
زنان باشند و زنان را مؤخر دارند به آن که از سر حق خود بگذرند یا امام اصل که حاضر شود ایشان را مؤخر دارد و بر عکس اگر
چه ولی مرد باشد زن را مقدم دارند چنانکه در نماز بر دختر حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله گذشت که با آن که
ولایت از حضرت بود به حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها داد و خود را مؤخر کردند. و در حدیث سکونی عکس آن چه مذکور
صفحه 177 از 238
شد که حضرت فرمودند که صف تابوتهاي زنان پس باشد تا مستور باشند نه صف نماز گذارندگان و این هر دو بر خلاف ظاهر
است خصوصا اول و این تأویل بنا بر این کردهاند که دفع اشکالهاي سابق بشود اشکالهاي دیگري بهم میرسد با ارتکاب خلاف
ظاهر بسیار و تاویلاتی که کرده شد بسیار بر خلاف ظاهر نیست و اللَّه تعالی یعلم.
[هر گاه شخصی را دعوت کنند به ضیافتی و یا به امور میت بخواند اجابت رفتن به جنازه کند]
(و اذا دعی الرّجل إلی ولیمۀ و إلی جنازة اجاب إلی الجنازة لأنّها تذکّر امر الآخرة و یدع الولیمۀ فانّها تذکّر الدّنیا) و هر گاه شخصی
را شخصی دعوت کند به ضیافتی از ضیافات مستحبه یا مطلق ضیافت و شخصی دیگر او را بواسطه امور میت بخواند از غسل و کفن
، و نماز و دفن اجابت رفتن به جنازه کند زیرا که جنازه مذکر احوال آخرتست و ولیمه مذکور امور دنیاست لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 394 مثل عروسی و خانه نو خریدن و امثال اینها که خواهد آمد قطع نظر از آن که واجب کفائی است و از اینجا ظاهر میشود
که اگر جمعی متوجه امور میت شوند لازم نباشد رفتن دیگران. و در این مسأله خلافی هست بعضی را اعتقاد آنست که تا علم
شرعی بهم نرساند که جمیع واجبات را کردهاند از دیگران که شنیدهاند موت را ساقط نمیشود و بعضی کافی میدانند که ظن
داشته باشد که این جمعی که میروند قیام باین امور خواهند کرد و دغدغه عظیم میشود اما حیله که سبب عدم لزوم باشد آنست
که اگر کسی خبر دهد بموت شخصی علم بموت آن شخص بهم نمیرسد. و ممکن است که این حدیث را حمل بر آن کنیم که
چون ثابت نشده است میتواند به ضیافت رفتن و لیکن رفتن به جنازه اولی است و اکثر اوقات علم عادي بهم میرسد با انضمام
قراین و خود را فریب میدهند در این حیلها و شک نیست که رفتن به جنازه احوط و اولی است و این مضمون حدیث سکونی است
و علما همه عمل کردهاند باین حدیث چون مؤیدش احادیث بسیار هست و خواهد آمد. (و قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله اذا دعیتم
إلی الجنائز فأسرعوا و اذا دعیتم إلی العرائس فابطئوا) و منقولست که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر گاه شما را به
تجهیز میت و یا به تشییع جنازه بخوانند زود بروید یعنی چیزي را مانع آن مسازید و بروید یا در رفتن بشتاب بروید که مبادا تا رفتن
شما او را برداشته باشند و هر گاه شما را به عروسیها بخوانند دیر بروید یعنی تا ممکن باشد عذر بخواهید چون غالب اوقات زینتها
میکنند و ایشان ندارند مجملا علت سابقه کافی است که مذکّر امر دنیاست و جنائز مذکر احوال مردن و ما بعد الموتست.
[نماز مکن بر جنازه در کفش عجمی یعنی در نعل عربی که پشت پا را نمیپوشاند خوبست]
(و قال ابی رضی اللَّه عنه فی رسالته إلیّ لا تصلّ علی الجنازة بنعل حذو و لا تجعل میتین علی جنازة و قال اذا صلّی رجلان علی
جنازة قام احدهما خلف الامام و لم یقم بیمینه و قال اذا اجتمع جنازة رجل و امرأة و غلام و مملوك فقدّم المرأة إلی القبلۀ و اجعل
المملوك بعدها و اجعل الغلام بعد المملوك و اجعل الرّجل بعد الغلام ممّا یلی الامام و یقف الامام خلف الرّجل فیصلّی علیهم
جمیعا صلاة واحدة) و پدرم که حق سبحانه و تعالی از او خوشنود باشد در رساله که بمن نوشته بود ذکر کرده بود که نماز مکن بر
جنازه در کفش عجمی یعنی در نعل عربی که پشت پا را نمیپوشاند خوبست. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه وارد شده است که با کفش عجمی نماز نکنند و باکی نیست موزه پوشیدن و با موزه نماز جنازه کردن و اکثر علما
گفتهاند پا برهنه بهتر است تا سبب خشوع شود و دعاي او مستجاب گردد و دو میت را در یک تابوت مگذار. و در مکاتبه صحیحه
صفار واقع است که نوشتم به خدمت حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه که آیا جایز است دو میت را در یک جنازه
بردارند در جائی که ضرور شود و مردم نباشند و مرد و زن را در یک تابوت بر میتوان داشتن و یک نماز بر هر دو کردن حضرت
فرمودند که مرد و زن را در یک تابوت بر نمیتوان داشت. و این حدیث اشعاري دارد که اگر ضرورت نباشد نتوان کرد و اگر چه
صفحه 178 از 238
در کلام سایل است اما تقریر حضرت حجت است و ظاهرا حدیثی به او رسیده باشد که مکروهست. و این حدیث دلالت میکند
که کراهت مرد و زن بیشتر باشد و احوط آنست کهص: 396 با هم بر ندارند و دیگر نوشته بود که هر گاه
دو کس نماز کنند بر جنازه یکی در عقب دیگري بایستد و در دست راست او نایستد مثل نمازهاي دیگر که در آنها در دست
راست میایستد مأموم استحبابا و حدیث یسع در این باب گذشت. و صدوق در حدیث قوي از جابر از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه نیز روایت کرده است در جمله هفتاد و سه خصلت احکام خاصه زنان که با مرد شریک نیستند در آن احکام و در
فقه رضوي مذکور است از و قال اذا صلّی تا صلاة واحدة و در آنجا بجنبه است و خلف الرّجل فی وسطه است و چون صدوق
اعتقاد به وسط ندارد انداخته است فی وسطه را و در بعضی از نسخ و لم یقم بجنبه عوض بیمینه واقع است یعنی در پهلوي او نایستد
و مراد دست راستست چنانکه خواهد آمد و گفته بود که هر گاه جمیع شود جنازه مردي و زنی و پسر بالغی یا قریب به بلوغی و
بنده پس زن را به جانب قبله پیشتر از همه بگذار و بنده را بعد از او بگذار و پسر را بعد از او و مرد را بعد از پسر قریب به امام و
امام از عقب مرد بایستد و بر همه یک نماز بکند و گذشت.
[بی وضو نماز میت میتوان کرد]
(و سال یونس بن یعقوب ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الجنازة یصلّی علیها علی غیر وضوء فقال نعم انّما هو تکبیر و تسبیح و
تحمید و تهلیل کما تکبّر و تسبّح فی بیتک) و در حدیث قوي مرویست و شیخان در موثق کالصحیح روایت کردهاند از یونس که
سؤال کرد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا بیوضو نماز میت میتوان کرد حضرت فرمودند که بلی نماز میت
بمنزله تکبیر است یا مشتمل است بر تکبیر و تسبیح و تحمید و تهلیل چنانکه تکبیر و تسبیح میگویی در خانه خودت و در کافی و
ص: 397 تهذیب هست علی غیر وضوء یعنی بیوضو ذکر جایز است و این نماز بمنزله ذکر است. و از این
حدیث ظاهر میشود که نماز حقیقی نیست و اگر پوست غیر مأکول اللحم پوشیده باشد یا جامهاش نجس باشد نماز میتواند کرد
بر میت و بعضی گفتهاند که شاید این علت از جهت عدم وضو باشد و بس و احوط این قولست اگر چه اول اظهر است. (و فی خبر
اخر انّه یتیمّم ان احبّ) و در حدیثی دیگر واقع شده است که اگر خواهد تیمم کند و این حدیث را ندیدهام باین عنوان بلکه
احادیث وارد شده است که تیمم میکند مثل حدیث حسن کالصحیح که مرویست از حلبی که گفت از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از شخصی که دریابد جنازه را و وضو نداشته باشد و اگر میرود که وضو بسازد نمازش فوت میشود
و مردم نماز میکنند و دیگر نماز نمیتواند کرد حضرت فرمودند که تیمم میکند و نماز میکند. و در حدیث کالصحیح از عبد
الحمید منقولست که به خدمت حضرت موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که جنازه حاضر میشود و من وضو ندارم
اگر میروم که وضو بسازم نماز فوت میشود آیا میتوانم که بیوضو نماز کنم حضرت فرمودند که با طهارت باشد محبوبتر است
بسوي من. و در حدیث موثق از سماعه منقولست که گفت از آن حضرت سؤال کردم از شخصی که جنازه بر او بگذرد و بیوضو
باشد چه کند؟ حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که دست خود را بر دیوار خشت میزند و تیمم میکند. و ظاهرا تیمم مستحب
باشد زیرا که در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقولست از یکی از صادقین صلوات اللَّه علیهما که از آن حضرت سؤال کردم
کهص: 398 هر گاه شخصی به جنازه رسد ناگاه و بیوضو باشد حضرت فرمودند که با ایشان تکبیر بگوید
اگر چه حمل بر تعذر تیمم میتوان کرد و لیکن چون حضرت تیمم را نفرمودند دلیل عدم وجوبست.
[حایض نماز جنازه میتواند کرد]
صفحه 179 از 238
(و روي محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّ الحائض تصلّی علی الجنازة و لا تصف معهم) و بسند قوي کالصحیح و
شیخان در حسن کالصحیح از محمد بن مسلم روایت کردهاند که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که حایض نماز
جنازه میتواند کرد حضرت فرمودند که بلی و لکن جدا بایستد و با مردان نایستد و به همین عنوان در موثق کالصحیح از عبد
الرحمن از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقولست. (و فی روایۀ سماعۀ بن مهران عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی
الطّامث اذا حضرت الجنازة تتیمّم و تصلّی علیها و تقوم وحدها بارزة من الصّف یعنی انّها تقف ناحیۀ و لا تختلط بالرّجال و الجنب
و صلّی علیها) و در روایت موثق کالصحیح از سماعه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه «1» اذا قدّم للصّلاة علی الجنازة تیمّم
علیه منقولست که حایض هر گاه به جنازه حاضر شود تیمم میکند و نماز میت میکند و لیکن جدا میایستد از صف به تنهایی و
ظاهرا حدیث سماعه همین است و باقی از صدوق است که میگوید مقصود حضرت در این احادیث آنست که گوشه میایستد و
مخلوط نمیشود با مردان چون این حدیث مطلق است و احادیث سابقه مقید است این حدیث را حمل بر آن احادیث میباید کرد.
و لیکن اکثر علما این حدیث را بر اطلاق خود گذاشتهاند و گفتهاند که اگرص: 399 زنان بر جنازه نماز
کنند حایض از ایشان جدا میشود و در صفی جدا میایستد اگر حایض و نفسایی دیگر بوده باشد با او میایستند و الا تنها میایستد
بلکه علما احادیث سابقه را نیز حمل بر این کردهاند و ضمیر مذکر را در معهم حمل بر تغلیب کردهاند که اگر زنان و مردان نیز
باشند حایض جدا میایستد از همه و شک نیست که هر دو احتمال هست اگر چه قول علما ظاهرتر است در حدیث سماعه و منافات
میان احادیث نیست چون سنت است که در صف مردان نایستد و در صف زنان نیز نایستد و این نحو عمل کردن احوط است در
عمل نه در فتوي. و صدوق گفته است که هر گاه جنب را مقدم دارند که امامت کند بر جنازه تیمم کند و امامت کند و این
مضمون فقه رضویست و لیکن در آنجا مذکور است که تیمم کند یا وضو بسازد و دو سند کالصحیح وارد شده است از حضرت
امام جعفر صادق علیه السلام که فرمودند که حایض نماز بر جنازه میکند زیرا که در نماز جنازه رکوع و سجود نیست و جنب تیمم
میکند و نماز بر جنازه میکند. و در حدیث کالصحیح نیز وارد شده است که از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام سؤال کردند
که حایض نماز بر جنازه میکند حضرت فرمودند که بلی و با ایشان نمیایستد و جنب نماز بر جنازه میکند.
[چون میت را به نزدیک قبر آوري پس به ناگاه او را داخل قبر مکن]
شفیر «2» للقبر لأنّ للقبر أهوالا عظیمۀ و یتعوّذ حامله باللَّه من هول المطّلع و یضعه قرب «1» (و اذا حمل المیّت إلی قبره فلا یفجأ به
القبر و یصبر علیه هنیئۀ ثمّ یقدّمه قلیلا و یصبر علیه هنیئۀ لیأخذص: 400 أهبته ثمّ یقدّمه إلی شفیر القبر) و
صدوق در علل ذکر کرده است بعد از حدیث محمد بن عجلان که خواهد آمد. و روي فی حدیث الخ یعنی در حدیثی دیگر وارد
شده است که چون میت را به نزدیک قبر آوري پس به ناگاه او را داخل قبر مکن و بنا بر حدیث پس کار را بر او گران و سنگین
مکن که فی الحال او را در قبر آوري به درستی که قبر را ترسهاي عظیم هست و میباید که شخصی که میت را داخل قبر میکند او
را در پناه حق سبحانه و تعالی در آورد از هول آن چه مشرفست بر آن از احوال هائله آن نشأه و بعضی مطلع را بکسر خواندهاند
یعنی ترس آن که حق سبحانه و تعالی بر اسرار او مطلع بوده است و فرشتگان نویسندگان عمل نیز بر آن اطلاع داشتهاند و در قبر
رسوا خواهد شد و مطلع بفتح شامل همه هست و چون نزدیک قبر میرساند جنازه را بر زمین میگذارد و اندك زمانی صبر میکند
تا استعداد دخول را بگیرد چنانکه بسیار است که شخص را به نزد ظالمی قهار میبرند از خوف لال میشود و اگر اندك زمانی
صبر کرد و مرتبه مرتبه میرود بر او نمینماید و هر چند روح از بدن مفارقت کرده است و روح حیوانی مرده است اما نفس ناطقه
زنده است و تعلق او از بدن بالکلیه زائل نشده است و خوف ضغط قبر و سؤال منکر و نکیر و رومان فتان قبور و عذاب برزخ هست
چنانکه گذشت با آن که از جهت دیگران نیز عبرتست که تفکر کنند که چنین واقعه در پیش دارند دیگر پیشتر میبرند تا کنار قبر.
صفحه 180 از 238
و در حدیث حسن از یونس منقول است که گفت حدیثی از حضرت امام موسی کاظم علیه السلام شنیدهام که در هر خانه که به
خاطرم میرسد آن خانه با وسعتش بر من تنگ میشود و آن آنست که فرمودند که چون میت را به کنار قبر بري ساعتی او را
مهلت ده تا استعداد سؤال منکر و نکیر بکند.ص: 401 و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق
علیه السلام منقول است که فرمودند که سزاوار آنست که میت را نزدیک قبر اندك زمانی بگذارند و بعد از آن به قبر در آوردند و
سنتست که هر که داخل قبر شود سر را برهنه کند و پا را برهنه کند و بندهاي بسته را بگشاید و ردا را از دوش بیندازد و مصنف در
کتب دیگر اینها را ذکر کرده است که واجبست و در اینجا سهو کرده است. و در حدیث حسن کالصحیح و صحیح از علی بن
یقطین منقولست که گفت از حضرت امام موسی کاظم علیه السلام شنیدم که فرمودند که داخل قبر مشو با عمامه و کلاه و کفش و
طیلسان که جامه بارانی است و بالا پوشی است مثل یاپونچی و بندها را بگشا که به اینها سنت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله جاري شده است و پناه گیرد به خداوند عالمیان از شر شیطان و بعد از آن سوره حمد، و قل اعوذ برب الناس، و قل اعوذ
برب الفلق، و قل هو اللَّه احد و آیۀ الکرسی را بخواند و اگر تواند روي میت را بگشاید و خدّ راست روي او را به خاك گذارد و
تلقین کند میت را بشهادتین و اقرار بائمه معصومین را به خاطرش بیاورد که متذکر باشد در وقت سؤال منکر و نکیر و جواب ایشان
را تواند گفت. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که سزاوار نیست احدي را که داخل قبر
شود با نعلین و موزه و عمامه و ردا و کلاه و دیگر فرمودند که داخل قبر مشو با عمامه و کلاه و ردا و کفش و بندها را بگشا
پرسیدند که با موزه میتوان رفت در قبر حضرت فرمودند که اگر ضرورتی یا تقیه باشد میتوان پوشید. و احادیث دیگر بر این
مضمون وارد شده است و بعضی خواهد آمد.
[ولی هر که را خواست داخل قبر میفرستد]
(و یدخله القبر من یامره ولیّ المیّت ان شاء شفعا و ان شاء وترا) و در حدیث صحیح از زراره منقولست که از حضرت امام جعفر
صادقص: 402 صلوات اللَّه علیه پرسید که چند کسرا داخل قبر میباید کرد حضرت فرمودند که اختیار با
ولی میت است یعنی وارث اگر خواهد جفت داخل کند و اگر خواهد طاق. و در حدیث اول طاق است و فایده تقدیم آنست که هر
چه را اول میگویند آن بهتر است و این عبارت فقه رضوي است با دعایی که بلا فاصله مذکور خواهد شد. و غرض از ادخال ولی
آنست که ولی شخصی را داخل قبر کند که عارف باشد به مسایل و قرائت و تلقین میت به آن که شیعه باشد و اگر قبر فراخ باشد
سه کس بهتر است که مدد کنند که به همواري او را در قبر در آورند یکی سر را بگیرد و یکی سینه را و یکی پائین تنه را و اگر به
سه کس نگنجد دو کس و یک کس نیز کافی است هر گاه مدد از خارج قبر به او رسد. و در اخبار کالصحیح از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که پسر داخل قبر پدر میتواند شد امام پدر داخل قبر پسر نمیتواند شد مبادا تاب
نیاورد و کاري بکند که اجرش ضایع شود.
[چون نظرش به قبر افتد این دعا بخواند]
و چون نظرش به قبر افتد این دعا («1» (و یقال عند النّظر إلی القبر اللَّهمّ اجعلها روضۀ من ریاض الجنّۀ و لا تجعلها حفرة من حفر النّار
بخواند و ترجمهاش اینست که خداوندا بگردان این حفره را یا قبر را و تانیث ضمیر به اعتبار روضه است باغی از باغهاي بهشت و
مگردان این حفره را کوي از کوهاي دوزخ چنانکه مرویست از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که قبر مؤمن
روضهایست از ریاض بهشت و قبر کافر کویست از کوهاي جهنم.ص: 403 و مراد از قبر عالم برزخ است و
صفحه 181 از 238
آن ما بین دنیا و آخرتست و ممکن است که اجزاي بدن میت را شعوري باشد و نهایت سرور و نهایت الم داشته باشد و ما ندانیم
چنانکه هر گاه شخصی در خواب باشد در بهترین جاها خوابهاي موحش میبیند و او در نهایت الم است و ما خبر نداریم بلکه در
بیداري قولنج و درد دندان دارد و ما خبر از درد او نداریم مستبعد نیست که در هر جزوي حق سبحانه و تعالی دردها قرار دهد و
کسی بر آن مطلع نباشد.
[حد قبر تا ترقوه است]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه حدّ القبر إلی التّرقوة و قال بعضهم إلی الثّدیین و قال بعضهم قامۀ الرّجل حتّی یمدّ الثّوب علی رأس
من فی القبر و امّا اللّحد فانّه یوسّع بقدر ما یمکن الجلوس فیه) و بسند صحیح از ابن ابی عمیر از بعضی از مشایخ او منقولست که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حد قبر تا چنبر گردنست به آدمی که قامت وسط داشته باشد و بعضی
گفتهاند که تا پستانهاست و بعضی گفتهاند که قدر قامت مرد است به مقداري که اگر جامه بر قبر کشند سر پیدا نباشد و اما لحد را
چنان میباید کندن که ممکن باشد در آنجا نشستن. و این عبارت محتمل است که حضرت آن را فرموده باشند و مراد این باشد که
سنیان براي خود این گفتگوها میکنند اما آن چه حق است و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرموده است آنست که من
گفتم. و این نحو کلام وقتی از ایشان صادر میشود که سنی حاضر باشد چنانکه اکثر اوقات جمعی کثیر از سنیان بواسطه شنیدن
حدیث در مجلس ایشان میبودهاند. و احتمال دارد که سخن ابن ابی عمیر باشد که راوي او به نحوي که از او شنیده است نقل
کرده است و علی اي حال ظاهرش آنست که آن دو قول باطلص: 404 باشد و ممکن است که مراد راوي
از بعض معصوم باشد یعنی احادیث باین دو نحو نیز واقع شده است. و بنا بر این اختلاف حدیث یا به اعتبار آنست که اقل مراتب تا
پستان است و وسط تا چنبر گردنست و نهایتش تا قامت است یا اختلاف به اعتبار زمینهاست در سستی و سختی چون غرض از دفن
دو چیز است یکی آن که بوي میت ظاهر نشود که سبب نفرت مردم شود از میت و دویم آن که درندگان او را نخورند و اگر زمین
سخت باشد یا درنده کم باشد کو کردن بسیار در کار نیست و اگر زمین سست باشد لازم است و اللَّه تعالی یعلم. و لحد آنست که
از پهلوي قبر از جانب قبله قبر را کو میکنند و به اندرون میروند از زمین از جانب قبله که آسان باشد خشت چیدن که خاك بر
میت ریخته نشود و لحد سنت است و اگر زمین سست باشد و میت فربه باشد و نتوان لحد کندن شق میکنند قبر را به آن که از
میان قبر کو میکنند به قدري که چون میت را در آنجا گذارند آجر بزرگ بر بالاي او بیندازند که خاك به اندرون قبر نرود. و در
حدیث کالصحیح وارد است که از جهت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله لحد کندند. و از جهت حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه شق کردند بنا بر وصیت آن حضرت چون آن حضرت فربه بودند. و سکونی از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که قبر را بیشتر از سه گز دست به زیر
نروند و غالب آنست که تا گردن سه گز میباشد متوسط القامه را که شش وجب باشد و سر یک وجب که مجموع قامت هفت شبر
باشد و خواهد آمد که مدار قامت هفت شبر است.
[تجویز فرمودند که فرش کنند قبر را به چوب ساج]
(و قد روي عن ابی الحسن الثّالث صلوات اللَّه علیه اطلاق فی انص: 405 یفرش القبر بالسّ اج و یطبّق علی
المیّت السّاج) و بسند کالصحیح منقولست از حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه که آن حضرت تجویز فرمودند که فرش کنند
قبر را به چوب ساج که از قبیل چوب شمشاد است و هم چنین بعوض خشت و آجر در لحد و شق چوب ساج بیندازند و لیکن
صفحه 182 از 238
تجویز حضرت بنا بر ضرورت واقع شده است نه مطلقا زیرا که علی بن بلال عرضه به خدمت آن حضرت صلوات اللَّه علیه نوشت
که بسیار است که مردم ما میمیرند و زمینهاي ما نم دارد چون در شط فرات واقع است آیا جایز است که فرش قبر را بساج کنند یا
پوشش لحد را بساج کنند حضرت فرمودند بخط مبارك خود که جایز است. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه خشت چیدند بر قبر حضرت پیغمبر صلی اللَّه علیه
و آله از حضرت پرسیدند که اگر آجر بچینند ضرر دارد به میت حضرت فرمودند که نه. و از این حدیث ظاهر میشود که خشت
بهتر است و آجر جایز است.
[هر چیزي را دریست و در قبر از پیش پاهاي میت است]
(لکلّ شیء باب و باب القبر عند رجلی المیّت) و در حدیث موثق عمار است که روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر چیزي را دریست و در قبر از پیش پاهاي میت است. و از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله منقولست که هر خانه را دریست و در قبر از پیش پاهاي میت است پس بنا بر این در وقت داخل شدن و بیرون آمدن از پیش پا
سنت است که داخل شود و بیرون آید چون حق سبحانه و تعالی فرموده است که خانهها را از درهاي آنها داخل شوید و مبالغه
بیشتر است در وقت بیرون آمدن که البته از پیش پا بیرون آید و از طرفی دیگر بیرونص: 406 نیاید.
چنانکه در روایت قوي از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت شده است که هر که داخل قبر شود بیرون نیاید مگر از
پیش پاهاي میت و نکته گفتهاند که در وقت داخل شدن هنوز میت را به قبر نبردهاند و در وقت بیرون آمدن خاك میریزد اگر بر
پاي میت ریخته شود بهتر از آنست که بر سر و روي میت ریخته شود.
[زن را به عرض میگیرند از پیش لحد که پیش قبله است]
(و المرأة تؤخذ بالعرض من قبل اللّحد و یقف زوجها فی موضع یتناول ورکها و یؤخذ الرّجل من قبل رجلیه یسلّ سلّا) و زن را به
عرض میگیرند از پیش لحد که پیش قبله است و سرازیر نمیکنند مثل مرد و شوهرش نزدیک ران او میایستد که زن را بگیرد و
شخصی دیگر بالا تنه میت را میگیرد و مرد را از پیش پاي قبر داخل میکنند باین نحو که از تابوت به همواري بیرون میآورند و
سر او را به زیر میکنند مثل روزي که داخل دنیا شده است از شکم مادر. و این عبارت عبارت فقه رضویست و مضمون حدیث
موثق زید بن علی است از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه. و در حدیثی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه نیز
وارد است و عمل اصحاب بر این است. و در حدیث قوي سکونی از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند
که سنت جاري شده است از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که زن را در قبر در نیاورد مگر کسی که در حال حیات
محرم او بوده است و در حدیث قوي کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که شوهر اولی است بزن
خود تا او را در قبر میآورد.ص: 407 و در حدیث کالصحیح جابر از حضرت امام محمد باقر و حدیث
موثق وارد است که شوهر نزد ران میت میایستد که او را به قبر در آورد و کسی در این احکام خلاف نکرده است که اولی است.
و لیکن خلافست در آن که آیا واجبست که محرم زن را دفن کند یا سنت و اولی آنست که تا محرم باشد و اگر چه زنان باشند
ایشان دفن کنند و الا مرد پیر صالح و الا جوان صالح و الا مرد پیر غیر صالح یا خصی چنانکه علما ذکر کردهاند و اللَّه تعالی یعلم.
[چون داخل قبر شوي که میتی را به قبر در آوري بخوان سوره حمد و دعاهاي دیگر را]
صفحه 183 از 238
(و قال ابی رحمه اللَّه فی رسالته إلیّ اذا دخلت القبر فاقرأ امّ الکتاب و المعوّذتین و آیۀ الکرسیّ فاذا تناولت المیّت فقل بسم اللَّه و
باللَّه و علی ملّۀ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله ثمّ ضعفه فی لحده علی یمینه مستقبل القبلۀ و حلّ عقد کفنه وضع خدّه علی التّراب و
قل اللَّهمّ جاف الارض عن جنبیه و اصعد إلیک روحه و لقّه منک رضوانا) و پدرم رحمه اللَّه در رساله که بمن نوشته و فرستاده بود
ذکر کرده بود که چون داخل قبر شوي که میتی را به قبر در آوري پس بخوان سوره حمد را که مسمی است به ام الکتاب یعنی
اصل قرآن است و هر چه حق سبحانه و تعالی در جمیع قرآن ذکر کرده است در این سوره به آن اشاره فرموده یا همه در این سوره
هست و لیکن بغیر از ائمه معصومین کسی بر آن اطلاع ندارد چنانکه در احادیث وارد شده و تفصیلش إن شاء اللَّه در تفسیر قرآن
مذکور خواهد شد. و معوذتین را بخوان که آن سوره قل اعوذ برب الفلق، و قل اعوذ برب الناس است و از این جهت آن را معوذتین
میگویند که این دو سوره قاري و حامل خود را در پناه الهی در میآوردند از بلاهاي دنیا و آخرت. و آیۀ الکرسی را بخوان و باین
اعتبار او را آیۀ الکرسی میگویند که حقص: 408 سبحانه و تعالی در آن آیه وصف کرسی کرده است و
تفصیل آن را در شرح صحیفه کامله بیان کردهام و تا و هو العلی العظیم از آیۀ الکرسی است و هر جا اطلاق میکنند همین قدر
میخواهند و هر گاه که مراد از آن تا هم فیها خالدون است بیان میکنند. پس چون میت را بگیري که داخل قبر کنی بگو استعانت
و یاوري میجویم از خداوند عالمیان یا از اسم الهی و استعانت میجویم از ذات مقدس او یا معنیش اینست که استعانت میجویم از
او و چگونه نجویم که همه کارها بلکه وجود و حیات و بقاي من به اوست. و دفن میکنم میت را بر نحوي که در ملت سید
المرسلین است و فرموده اوست صلی اللَّه علیه و آله پس میت را در لحد بخوابان بر دست راست او رو بقبله و بندهاي کفن او را
بگشا و پیش روي او را بر خاك گذار و بگو خداوندا دور کن زمین را از پهلوهاي او که ضغطه و فشارش قبر بر او واقع نشود یا
بدن او را نیز در راحت بدار و روح او را با علی علیین برو خشنودي خود را به استقبال او فرست. و جمیع آن چه علی ذکر کرده
است در فقه رضوي مذکور است و ظاهرش اینست که این سورها را پیش از ادخال میت در قبر میخواند و احادیث بسیار دلالت
میکنند بر آن که اینها را بعد از دخول و خوابانیدن میخوانند پس اولی آنست که در هر وقت بخواند. و آن که گفته است که بر
دست راست بخواباند میت را اجماعی است بلکه کالضروري است و قولی نقل کردهاند بر آن که سنت است. ظاهرا مراد آن شخص
نیز وجوبی است که از سنت ظاهر شده است چنانکه در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است
کهص: 409 فرمودند که براء بن معرور انصاري در مدینه مشرفه بود و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه
و آله در مکه معظمه تشریف داشتند و چون براء محتضر شد وصیت نمود که در قبر روي او را به جانب آن حضرت و به جانب
کعبه کنند پس چنان کردند و این سنت را حضرت جاري ساختند و وصیت نمود بثلث مالش حق سبحانه و تعالی در قرآن فرستاد و
سنت جاري شد و هیچ شک نیست که مراد از سنت سنت واجبه لازمه است نه بمعنی مستحب و اللَّه تعالی یعلم. و در حدیث قوي
کالصحیح بطرق متعدده از محمد بن عجلان از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که چون میت را به نزدیک قبر
آوري فی الحال او را به قبر مبر که کار بر او دشوار و گران شود بلکه دو سه گز دورتر بگذار تا دلش به جاي خود آید و بعد از آن
او را داخل لحد کن و اگر تقیه نباشد روي او را به خاك گذار بعد از آن که کفن را از روي او دور کرده باشی و باید که اولی
مردم به او که شیعه است یا وارث شیعه نزدیک سر او باشد و پناه به خدا برد از شر شیطان و سوره فاتحه، و معوذتین، و قل هو اللَّه
احد، و آیۀ الکرسی را بخواند پس تلقین کند او را به اسامی ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم بعد از شهادتین و به همین مضمون
روایت کالصحیح از محمد بن عطیه منقولست اگر چه گمان اینست که سهو القلم است و ابن عجلان است. و در حدیث حسن
کالصحیح حلبی بلکه صحیح چون ظاهر است که این احادیث در کتاب ابن ابی عمیر بوده است و کتب ابن ابی عمیر کالشمس
پیش ایشان مشهور بوده است و هر چه را کلینی بسند حسن روایت کرده است از کتاب حلبی به اعتبار ابراهیم بن هاشم، صدوق و
شیخ به اسانید صحیحه روایت میکنند و ندیدهام که احدي از علما عمل به امثال این حدیث نکرده باشد چون ظاهر است که
صفحه 184 از 238
ابراهیم بن هاشم این کتب را بقم آورد و پیشتر از آن حسین بن سعید و علی بنص: 410 جعفر و غیرهم از
اعیان علما آورده بودند. لهذا همه تلقی به قبول کردند و از او روایت کردند و پسرش علی بن ابراهیم که از جمله ثقات معتمدین
است همیشه از پدر روایت میکند، و محمد بن یعقوب کلینی که از اعظم ثقات و محدثین اهل ایمان و اسلام است همیشه از او
روایت میکند بلکه اگر سهل بن زیاد روایت کند ضرر ندارد چون سهل نیز همین کتب را بقم آورده بود و به خدمت حضرات
جواد و هادي و عسکري رسیده بود و از ایشان صلوات اللَّه علیهم به او مکاتیب میرسید و مظنون آنست که از جمله اصحاب اسرار
حضراتست و اگر گاهی از اسرار بیان میکرده جمعی نفهمیده حمل بر غلو او کردند و احمد بن محمد بن عیسی او را از قم بیرون
کرد با جمعی و آخر پشیمان شد و بالتماس بسیار بعضی را برگردانید و چون کلینی رحمۀ اللَّه به خدمت جمعی کثیر از اصحاب
سهل رسیده بود که: یکی از ایشان ثقه عظیم الشأن علی بن محمد خال کلینی است دیگر ثقه عظیم الشأن محمد بن الحسن صفار
دیگر ثقه عظیم الشأن محمد بن جعفر اسدي که از ابواب حضرت صاحب الزمان صلوات اللَّه علیه است دیگر محمد بن عقیل کلینی
و غیرهم و همه خوبیهاي سهل را میدانستند همیشه معتمد کلینی است و در این مدت مدید حدیثی از سهل ندیدم که دلالت بر غلو
یا ارتفاع داشته باشد با آن که شیخ طوسی توثیقش کرده است و مع هذا از مشایخ اجازه کتب معتبره مشهوره است مثل کتب
بزنطی. و ابن ابی عمیر و حماد و صفوان و حسین بن سعید و امثال این از اصول و مصنفات که مرا از این تتبع یقین به همرسیده است
که حدیث او ضعیف نیست و در رتبه کمتر از ابن عیسی نیست اگر بهتر از او نباشد. و جمعی که اصلا تتبع ندارند همین که یکی از
این جمع در طریقند اگرص: 411 پنجاه حدیث باشد همه را طرح میکنند و این ضعیف نیز به اعتبار تالیف
قلوب همراهی با متاخرین کردهام و هر جا کالصحیح میگویم به اعتقاد من صحیح است مثل حدیثی که عده سابقه از سهل روایت
کرده باشند و او از ثقات روایت کرده باشد تا معصوم صحیح میدانم. و داب قدما که از رجال سخن میگویند این بوده است که
در راویان ائمه سخن میگفتهاند نه بعد از آن زیرا که کتب روات نزد ایشان بوده است کاري به راوي آنها نمیداشتهاند مگر از
جهت اتصال سند و لهذا شیخ هرگز سخنی در قدح روات نمیگوید مثل قاسم ابن محمد جوهري که حسین بن سعید از او بسیار
روایت کرده است با آن که واقفی است و مدح و توثیق ندارد و این بنا بر این است که او راوي نبوده است بلکه کتب مشایخ او که
همه مشهور بوده است به حسین بن سعید اجازه آنها را داده بود و کتب متواتره نزد حسین بن سعید بود و اسم او را به محض اتصال
سند میبرد. و بر آن چه از تتبع یافتهام بعضی از آنها را ثقه ثبت محقق شیخ حسن بن شیخ زین الدین رحمهما اللَّه تعالی مطلع شده
است اگر چه سهو کرده است تحقیق خود را و اکثر احادیث صحیحه را از مرتبه صحت انداخته است. و چون حق سبحانه و تعالی
بفضل خود چنان کرد که از مدت پنجاه سال زیاده است که همیشه تتبع اخبار خاصه و عامه کردهام بعد از تلمذ بسیار در خدمت
فضلاء محققین رحمهم اللَّه حق سبحانه و تعالی بحسب وعده وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا این ضعیف را هدایت نموده است
و چون کم شریکم بسیار مشکل است فهمانیدن این معانی بدون تتبع فهمیدنش متعذر است یا متعسر اما امید هست که بعد از این
جمعی کثیر مرتبه مرتبه هدایت یابند بفضل اللَّه تعالی.ص: 412 مجملا حلبی روایت کرده است از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که چون میت را خواهی که به قبر در آوري تابوت را نزد پاي قبر گذار و میت را از آنجا بیرون
آور و سر او را پیش کن و به قبر در آور و آیۀ الکرسی را بخوان و بگو، بسم اللَّه و فی سبیل اللَّه و علی ملّۀ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه
و آله اللَّهمّ افسح له فی قبره و الحقه بنبیّه صلّی اللَّه علیه و آله و آن دعایی را که در نماز خواندي یک مرتبه اینجا بخوان از اللَّهمّ ان
کان محسنا فزد فی احسانه و ان کان مسیئا فاغفر له و ارحمه و تجاوز عنه. و هر چه توانی از جهت میت طلب مغفرت بکن پس
حضرت فرمودند که حضرت سید الساجدین صلوات اللَّه علیه وقتی که میتی را در قبر میبردند میگفتند که: اللَّهمّ جاف الارض
عن جنبیه و صاعد عمله و لقّه منک رضوانا. و در حدیث حسن کالصحیح از محمد بن مسلم از احدهما صلوات اللَّه علیهما
منقولست که فرمودند که چون میت را در لحد گذاري بگو بسم اللَّه و فی سبیل اللَّه و علی ملّۀ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله
صفحه 185 از 238
عبدك ابن عبدك نزل بک و أنت خیره منزول به اللَّهمّ افسح له فی قبره و الحقه بنبیّه اللَّهمّ انّا لا نعلم منه الّا خیرا و أنت اعلم به. و
چون خشت چینی بر او بگو اللَّهمّ صل وحدته و انس وحشته و اسکن الیه من رحمتک رحمۀ تغنیه عن رحمۀ من سواك و چون از
قبر بیرون آیی بگو إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ و الحمد للّه ربّ العالمین اللَّهمّ ارفع درجته فی اعلی علّیین و اخلف علی عقبه فی الغابرین
یا ربّ العالمین. و در حدیث صحیح از سماعه منقولست که عرض کردم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که
چه گویم وقتی که میتی از شیعیان را به قبر برم حضرت فرمودند که بگو اللَّهمّ عبدك فلان و به جاي فلان اسم میت را بگو لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 413 و ابن عبدك قد نزل بک و أنت خیر منزول به قد احتاج إلی رحمتک اللَّهمّ و لا نعلم منه الّا خیرا و أنت
اعلم بسریرته و نحن الشّ هداء بعلانیته اللَّهمّ فجاف الارض عن جنبیه و لقّنه حجّته و اجعل هذا الیوم خیر یوم اتی علیه و اجعل هذا
البیت خیر بیت نزل فیه و صیّره إلی خیر ممّا کان فیه و وسّع له فی مدخله و انس وحشته و اغفر ذنبه و لا تحرمنا اجره و لا تضلّنا بعده.
و در حدیث حسن کالصحیح از آن حضرت منقولست که چون میت را داخل قبر کنی بشکاف کفن را از پیش روي میت یعنی
روي او را باز کن. و در حدیث صحیح از ابی حمزه منقول است که گفتم بأحدهما صلوات اللَّه علیهما که آیا بندهاي کفن را
میگشایند حضرت فرمودند که بلی و روي او را باز میکنند. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
منقول است که چون میت را در قبر میگذارند کفن را شق میکنند یعنی میدرند چنانکه جمعی بظاهر حدیث عمل نمودهاند که
میباید از پیش سر میت بدرند و ظاهرا مراد دور کردن کفن است از روي میت چنانکه در اخبار صحیحه وارد شده است و اللَّه
تعالی یعلم.
[بالشی از خاك میسازند از براي میت که سرش به زیر نیفتد]
(و قد روي سالم بن مکرّم عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال یجعل له و سادة من تراب و یجعل خلف ظهره مدرة لئلّا یستلقی)
و بسند کالصحیح از سالم منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که بالشی از خاك میسازند از براي
میت که سرش به زیر نیفتد و بر پشت او کلوخی میگذارند که بر پشت نیفتد.
[بندهاي کفن را میگشایند]
(و یحلّ عقد کفنه و یکشف عن وجهه ثمّ یدعی له و یقال اللَّهمّص: 414 عبدك و ابن عبدك و ابن امتک
نزل بک و أنت خیر منزول به اللَّهمّ افسح له فی قبره و لقّنه حجّته و الحقه بنبیه و قه شرّ منکر و نکیر) و بندهاي کفن را میگشایند
چنانکه احادیث بسیار در آن واقع شده است و بعضی گذشت و روي او را باز میکنند و گذشت پس این دعا را میخوانند که
خداوندا بنده تو و غلام زاده تو و کنیز زاده تو اگر واو باشد اشاره است به آن که اسباب رحمت و قابلیت رحمت او بسیار است و
اگر نباشد باز اشاره است به آن که کسی است که عفو او لازمست به اعتبار کثرت مذلت و در اول بمنزله چند کس است که هر
یک قابلیت رحمت دارند. دیگر آن که به درگاه تو آمده است و کسی از این درگاه محروم برنگشته است. و دیگر آن که ترا
نیست به کسانی که به درگاه ایشان میروند با آن که غیر تو نیز از منعمان ناامید بر نمیگردانند چه احتمال دارد که تو ناامید کنی
او را چون این همه اسباب رحمت دارد خداوندا قبرش را فراخ گردان یعنی در عالم برزخ مغموم نباشد و چون منکر و نکیر از او
سؤال کنند تو تلقین او کن اعتقادات حسنه او را تا جواب ایشان تواند گفت و محشور ساز او را با پیغمبرش که بهترین خلایق است
و نگاهدار او را از عذاب منکر و نکیر.
[تلقین میت در قبر]
صفحه 186 از 238
(ثمّ تدخل یدك الیمنی تحت منکبه الایمن و تضع یدك الیسري علی منکبه الایسر و تحرّکه تحریکا شدیدا و تقول یا فلان بن فلان
اللَّه ربّک و محمّد نبیّک و الاسلام دینک و علیّ ولیّک و امامک و تسمّی الائمۀ صلوات اللَّه علیهم واحدا واحدا إلی اخرهم ائمّتک
ائمّۀ هدي ابرار ثمّ تعید علیه التّلقین مرّة اخري فاذا وضعته علیه اللّبن فقل اللَّهمّ ارحم غربته وصل وحدته و انس وحشته و امن روعته
و اسکن الیه من رحمتک رحمۀ یستغنی بها عن رحمۀ من سواك و احشره مع من کان یتولّاه) پس دست راست خود را داخل
میکنی در زیر دوش راست او که برص: 415 زمین است و دست چپ خود را بر دوش چپ او میگذاري
و حرکت میدهی او را حرکتی سخت و میگویی اسم او را و پدر او را مثل یا محمد بن علی و این تلقین را میگویی که
ترجمهاش اینست و به فارسی نیز میتوان گفت و میت که از دنیا رفت همه زبانی را خصوصا عربی را میفهمد که خداوند عالمیان
پروردگار و خداوندگار تست و محمد صلی اللَّه علیه و آله پیغمبر تست و ضم صلوات احوط است و اسلام دین تست و علی امام
تست و پیشواي تست و الحسن ولیّک و امامک تا به آخر ائمه و حضرت صاحب الامر را نام مبر و بگو: و الحجّ ۀ ولیّک و امامک
امامان تو پیشوایانیاند که ترا به راه خیر هدایت کردهاند با عالمیان و نیکوکارانند که هرگز بدي از ایشان صادر نشده است پس
اعاده میکنی تلقین را بر او مرتبه دیگر. و بهتر آنست که باین نحو اعاده کنند که اي محمد بن علی هر گاه ملکین بیایند و از تو
سؤال کنند که خداوند تو کیست و پیغمبر تو کیست و دین تو چه دین است و کتاب تو چه کتابست و امام تو کیست پس مترس و
در جواب ایشان بگو: که اللَّه تعالی خداوند و پروردگار من است و محمد رسول من است تا به آخر که تلقین حقیقی کرده باشد
پس چون خشت بر لحد میچینی بگو که خداوندا رحم کن بر غریبی او خداوندا تنهائی او را موصول ساز به رحمتت تا تنها نباشد
یا به رحمت خود حوران و غلمان را پیش او فرست یا او را پیش ایشان فرست تا تنها نباشد یا اعمال صالح او را به صورتهاي نیکو
کن و انس ده وحشت او را به آن چه مذکور شد یا همیشه به یاد تو باشد تا وحشتش زایل شود و ترس او را که از عذاب تو دارد
ایمن گردان و از رحمت خود به او ساکن ساز رحمتی عظیم که مستغنی شود به سبب آن از رحمت غیر تو و حشر کن او را با
کسانی که او اعتقاد به امامت ایشان دارد از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهمص: 416 اجمعین و این
مجموع عبارت فقه رضوي است.
[هر گاه قبر او را زیارت کنی رو به قبله کن و هر دو دست را بر قبر گذار و این دعا را بخوان]
(و متی زرت قبره فادع له بهذا الدّعاء و أنت مستقبل القبلۀ و یداك علی القبر فاذا خرجت من القبر فقل و أنت تنفض یدیک من
بظهر کفّیک ثلث مرّات و قل اللَّهمّ ایمانا بک و تصدیقا بکتابک هذا ما «1» التّراب إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ ثمّ احث التّراب علیه
وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله فانّه من فعل ذلک و قال هذه الکلمات کتب اللَّه له بکلّ ذرّة حسنۀ) و هر گاه قبر او را
زیارت کنی رو بقبله کن و هر دو دست را بر قبر گذار و این دعا را بخوان پس چون از قبر بیرون آیی خاك دستها را به تکان و
بگو به درستی که ما همه مملوك و بنده خداوندیم و بازگشت ما همه بسوي او خواهد بود پس به پشت دستها سه مرتبه خاك به
قبر ریز و بگو در وقت ریختن خاك خداوندا این کارها میکنیم چون ایمان به تو داریم و باور داریم کتاب ترا در عذاب قبر آن چه
فرستاده و هم چنین در حشر و نشر این مردن و سایر امور آخرت چیزي چند است که وعده دادهاند ما را خداوند عالمیان و رسول او
و راست گفتهاند خدا و رسول به درستی که هر که خاك در قبر ریزد و این دعا را بخواند حق سبحانه و تعالی بعدد هر ذره از
خاك که در قبر میریزد حسنه در نامه عمل او مینویسد و این مجموع نیز عبارت فقه رضوي است. و خبر خاك ریختن را سکونی
روایت کرده است تا به آخر دعا و گفت که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات
اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه فرمودند که هرص: 417 که خاك بریزد و این
صفحه 187 از 238
دعا را بخواند بعدد هر ذره حق سبحانه و تعالی او را حسنه کرامت فرماید.
[چون قبر درست شود و پر شود پس آب بریز بر قبر میت در حالتی که رو به قبر باشی]
(فاذا سوّي قبره فصبّ علی قبره الماء و تجعل القبر امامک و أنت مستقبل القبلۀ و تبدأ بصبّ الماء من عند رأسه و تدور به علی قبره
فصبّه علی وسط القبر ثمّ ضع یدك علی القبر و «2» فان فضل من الماء شیء «1» من اربع [اربعۀ خ ل] جوانبه حتّی ترجع إلی الرّأس
ادع للمیّت و استغفر له) پس چون قبر درست شود و پر شود پس آب بریز بر قبر میت در حالتی که رو به قبر و رو بقبله داشته باشی
و ابتدا کن به ریختن آب از پیش سر قبر و بگردان آب را تا چهار جانب قبر را آب بریزي تا باز به جانب سر آیی پس اگر از آب
چیزي زیاد آید آن زاید را بر میان قبر بریز پس دست خود را بر قبر گذار و دعا کن از براي میت و طلب مغفرت کن از جهت او و
این مجموع عبارت فقه رضویست تا و ادع للمیّت که در آنجا دعاي سابق را ذکر کرده است. اما تفصیل این اجمال پس در حدیث
صحیح از ابی بصیر منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون میت را از پیش پاي قبر سرازیر داخل
کنی در قبر پس بگو بسم اللَّه و باللَّه و علی ملّۀ رسول صلّی اللَّه علیه و آله اللَّهمّ إلی رحمتک لا إلی عذابک و چون در لحد
گذاري دست خود را در گوش میت گذار و بگو اللَّه ربّک و الاسلام دینک و محمّد نبیّک و القرآن کتابک و علی امامک یعنی تا
آخر چون تقیه میفرمودهاند و سنیان چون علی را امام میدانند مضایقه در آن نداشتهاند بنا بر اینص: 418
در بعضی از احادیث تلقین همین نام آن حضرتست و بس و شیعیان میفهمیدهاند که تا آخر. و در صحیح و حسن کالصحیح از
زراره منقول است که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون میت را در لحد گذاري آیۀ الکرسی بخوان و
دست خود را بر دوش راست او زن یعنی از پائین چون دوش چپ در بالاست و بگو: اي فلان رضیت باللَّه ربّا و بالإسلام دینا و
بمحمّد صلّی اللَّه علیه و آله نبیّا و بعلیّ صلوات اللَّه علیه إماما و تمام میکند تا به آخر. و در حدیث کالصحیح از محفوظ منقولست
که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون خواهی که میت را دفن کنی باید که هر که عاقلتر است از آنهایی
که در قبرند که میت را داخل کنند نزد سر میت باشد و مراد از اعقل شیعهاي است که مردم را شناسد و مناسب مقام تلقین کند
آهسته یا بلند اگر سنی حاضر نباشد بلند بگوید و الا آهسته چنانکه کسی نفهمد و مشغول دعا شود بعنوان بلند و تلقین را آهسته
بگوید و سنیان تو هم کنند که او دعا میکند و طرف راست روي میت را بگشاید تا به خاك گذارد و دهن خود را به نزدیک
گوش میت برد بگوید سه مرتبه اسمع افهم پس بگوید که: اللَّه ربّک و محمّد نبیّک و الاسلام دینک و فلان امامک یعنی تا به آخر
اسمع افهم و سه مرتبه اعاده کن تلقین را. و در موثق کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که چون میت را در قبر
گذاري بگو اللَّهمّ عبدك بن عبدك و ابن امتک نزل بک و أنت خیر منزول به. و چون میت را از تابوت در آوري از پیش پاي قبر
و سرازیر شود بگو بسم اللَّه و باللَّه و علی ملّۀ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آلهص: 419 اللَّهمّ إلی رحمتک لا
إلی عذابک اللَّهمّ افسح له فی قبره و لقّنه حجّته و ثبّته بالقول الثّابت و قنا و إیّاه عذاب القبر و چون قبر را پر از خاك میکنی تا برابر
زمین شود بگو اللَّهمّ جاف الارض عن جنبیه و اصعد روحه إلی ارواح المؤمنین فی علّیین و الحقه بال ّ ص الحین. و در حدیث موثق
کالصحیح از اسحاق بن عمار منقولست که شنیدم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که چون داخل قبر
شوي از جهت میت بگو بسم اللَّه و باللَّه و علی ملّۀ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله پس میت را هموار سرازیر به قبر در آور پس چون
در قبر گذاري بندهاي کفن را بگشا چون سر و پا را بستهاند و بگو اللَّهمّ یا ربّ عبدك بن عبدك نزل بک و أنت خیر منزول به
اللَّهمّ ان کان محسنا فزد فی احسانه و ان کان مسیئا فتجاوز عنه و الحقه بنبیّه محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و صالح شیعته و اهدنا و إیّاه
إلی صراط مستقیم اللَّهمّ عفوك عفوك. پس دست چپ را بر بازوي میت گذار و او را حرکت ده حرکتی سخت پس بگو یا فلان
بن فلان اذا سألت فقل اللَّه ربّی و محمّد نبیّی و الاسلام دینی و القرآن کتابی و علیّ امامی. پس یک یک از ائمه معصومین صلوات
صفحه 188 از 238
اللَّه علیهم را میگویی تا به آخر پس مرتبه دیگر تلقین را اعاده میکنی و میگویی اي فلان آیا فهمیدي پس حضرت صلوات اللَّه
علیه فرمودند که او جواب میدهد و میگوید بلی فهمیدم پس میگوید ثبّتک اللَّه بالقول الثّابت هداك اللَّه إلی صراط مستقیم
عرّف اللَّه بینک و بین أولیائک فی مستقرّ من رحمته. پس میگوید اللَّهمّ جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه إلیک و لقّنه منه
برهانا اللَّهمّ عفوك عفوك.ص: 420 پس خشت میچینی و درزهاي آن را گل میزنی که خاك به قبر
نرود و تا با خشت و گل در کاري این دعا را مکرر میخوانی که اللَّهمّ صل وحدته و انس وحشته و امن روعته و اسکن الیه من
رحمتک رحمۀ تغنیه بها عن رحمۀ من سواك فانّما رحمتک للظّالمین. پس از قبر بیرون میآیی و میگویی إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
اللَّهمّ ارفع درجته فی اعلی علّیّین و اخلف علی عقبه فی الغابرین و عندك نحتسبه یا ربّ العالمین. و احادیث بسیار است با آن که
بسیار نقل کردم چون هر یک مشتمل بود بر حکمی چند که در دیگري نبود و هر چه مکرر بود ذکر نکردم و اگر جمع کند میان
دعاها بهتر است چون ممکن است که به سبب خصوص هر دعایی نفعی خاص به داعی و میت برسد که به سبب دیگري نرسد. و اما
خاك ریختن پس در خبر کالصحیح وارد شده است که حضرت ابو الحسن صلوات اللَّه علیه به پشت دستها خاك بر قبر ریختند. و
در حدیث حسن کالصحیح از داود بن نعمان منقولست که حضرت امام ابو الحسن صلوات اللَّه علیه را دیدم در جنازه که
میفرمودند ما شاء اللَّه لا ما شاء النّاس و چون به نزدیک قبر رسیدند گوشه رفتند و نشستند پس چون میت را در لحد گذاشتند
برخاستند و سه کف خاك بر قبر ریختند بهر دو دست. و در حسن کالصحیح از ابن اذینه منقولست که گفت حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه را دیدم که خاك بر میت میریختند و یک ساعت خاك را در دست نگاه میداشتند و بعد از آن
میریختند و زیاده بر سه کف نریختند پس من سؤال کردم که سبب این چیست حضرت فرمودند که نگاه میداشتم و این دعا را
میخواندم که ایمانا بک و تصدیقا ببعثک هذا ما وعد اللَّه و رسوله و ماص: 421 زادنا الّا ایمانا و تسلیما و
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله چنین میکردند و سنت بر این جاري شد. و در حدیث سکونی مثل این حدیث است که:
تصدیقا ببعثک و در فقه رضوي مثل متن است. و در حدیث کالصحیح از محمد بن مسلم منقولست که با حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه بودم در جنازه شخصی از شیعیان پس چون او را در خاك گذاردند حضرت برخاستند و نزد قبر رفتند از پیش سر
و سه کف خاك بر قبر ریختند پس دست خود را بر قبر پهن کردند که انگشتان گشاده شد و این دعا خواندند که اللَّهمّ جاف
الارض عن جنبیه و اصعد إلیک روحه و لقّه منک رضوانا و اسکن قبره من رحمتک ما تغنیه به عن رحمۀ من سواك و بعد از آن
روانه شدند. و در حدیث صحیح منقولست از عبید بن زراره که فرزند شخصی از اصحاب حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه فوت شده بود و حضرت در جنازه او حاضر بودند پس چون او را در لحد گذاشتند پدرش خواست که خاك در قبر بریزد
حضرت دست او را گرفت و گفت خاك بر او مریز و هر که خویش او باشد خاك نریزد به درستی که حضرت سید المرسلین صلی
اللَّه علیه و آله نهی فرمودند از آن که پدر یا خویشان دیگر خاك در قبر ریزند پس ما گفتیم که یا ابن رسول اللَّه همین ما را نهی
میفرمایید از خاك ریختن حضرت فرمودند که هر خویشی را نهی میکنم از ریختن خاك بر خویش خود. چون سبب قساوت و
سنگ دلی میشود و هر که سنگ دل است از رحمت الهی دور است. و اما آب ریختن بر قبر فی نفسه سنت است و اخبار حسنه و
موثقه کالصحیح در آن وارد است و بعنوان دور که مذکور شد در حدیث موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه وارد شده است و درص: 422 آخر حدیث است که سنت چنین است پس ممکن است که احادیث
مطلق را حمل بر مقید کنیم و ظاهرا در مستحبات لازم نیست که مطلق را حمل بر مقید کنیم بلکه ثواب مقید بیشتر است و مطلق نیز
ثواب دارد. و در حدیث حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه مرویست در ریختن آب بر قبر که تا تري هست میت را
عذاب نمیکنند. و در حدیث حسن کالصحیح و صحیح از زراره منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند
که چون از قبر فارغ شوي آب بر او بریز و بعد از آن دست را در گل فرو بر که انگشتان از هم باز باشند. و در حدیث حسن
صفحه 189 از 238
کالصحیح از زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله این معنی را
در قبور بنی هاشم واقع میساختند و ممکن است که اول در قبور ایشان میکرده باشند و بعد از آن نسبت به همه کس یا خصوص
حضرت نسبت بغیر بنی هاشم نمیکرده باشند و این از جمله خصایص حضرت باشد با بنی هاشم. و در حدیث حسن کالصحیح واقع
شده است که قبر را چهار انگشت بلند کن و در موثق کالصحیح وارد شده است که چهار انگشتی که مضموم باشد نه گشاده بلند
کن. و در حدیث موثق کالصحیح واقع شده است که بقدر چهار انگشت گشوده بلند کن جمع کردهاند که اقلش چهار انگشت
مضموم است و اکثرش چهار انگشت گشاده است. و در دو حدیث وارد شده است که دست بر قبر گذاشتن لازم است کسی را که
به جنازه میت حاضر نشده باشد یعنی نسبت به او تاکیدش بیشتر است. و در حدیث کالصحیح موثق وارد است که در وقت دست
گذاشتن میبایدص: 423 رو بقبله باشد چنانکه در فقه رضوي مذکور است که در این وقت و هر وقتی که
زیارت کنی قبر برادر مؤمن را میباید که دست بر قبر گذاري و رو بقبله کنی و دعاي اللَّهمّ ارحم غربته الخ که در متن گذشت
بخوانی.
[تلقین براي دفع نکیر و منکر]
منکم ان یدرءوا عن میّتهم لقاء «1» (و روي عن یحیی بن عبد اللَّه انّه قال سمعت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه یقول ما علی المیّت
رأسه ثمّ ینادي بأعلی صوته یا «2» منکر و نکیر فقلت و کیف نصنع فقال اذا افرد المیّت فلیتخلّف عنده اولی النّاس به فیضع فاه علی
علیه من شهادة ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له و انّ «4» الّذي فارقناك «3» فلان بن فلان او یا فلانۀ بنت فلان هل أنت علی
محمّدا عبده و رسوله سیّد النبیّین و انّ علیّا امیر المؤمنین و سیّد الوصیّین و انّ ما جاء به محمّد صلّی اللَّه علیه و آله حقّ و انّ الموت
حقّ و انّ البعث حقّ و انّ السّاعۀ آتیۀ لا ریب فیها و انّ اللَّه یبعث من فی القبور فاذا قال ذلک قال منکر لنکیر انصرف بنا عن هذا فقد
حجّته) و بطرق متکثرة قویه از یحیی بن عبد اللَّه هاشمی منقولست که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه «5» لقّن
شنیدم که فرمودند که چه مانع است بر اهل میت شما که دفع کنند از میت خود ملاقات منکر و نکیر را پس راوي گفت که چکار
کنیم که ملاقات نشود حضرت فرمودند که این کار کنید که چون میت تنها شود یعنی شیعیان بر گردند پس باید که بماند نزد او
کسی که اولی است به میت از دیگران یعنی وارث شیعه و دهن خود را نزد سر میت برد و فریاد کند به آواز بلند و اسم او لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 424 و اسم پدرش را بگوید خواه مرد و خواه زن و بگوید این تلقین را که ترجمهاش این است که اي فلان
آیا هستی بر آن اعتقادات که ما از تو دانستیم و از تو جدا شدیم و تو آن را داشتی و در کافی فارقتنا و هم چنین در تهذیب یعنی تو
از ما جدا شدي و رفتی با آن اعتقاد که آن گواهی است که بغیر از اللَّه سبحانه و تعالی خداوندي نیست حال آن که واحد من جمیع
الوجوه است و در خداوندي و یگانگی و سایر کمالات او را شریک نیست، و بر شهادت آن که محمدي که بنده او است یعنی
اعتقاد بالوهیت او مدارید و رسول او است و بهترین پیغمبران است، و آن که علی پادشاه مؤمنان است و بهترین اوصیاء پیغمبران
است، و به اعتقاد آن که هر چه فرموده است محمد حق است، و آن که مردن و لوازم او از سؤال منکر و نکیر و عذاب قبر و بقاي
روح بعد از فناء بدن حق است و مبعوث شدن و زنده شدن در قیامت حق است، و آن که قیامت خواهد آمد بالوازمش که آن
حضرت از آنها خبر داده است و قرآن و احادیث معلومه متواتره بر آنها مشتمل است شکی در آنها نیست، و در آن که حق سبحانه
و تعالی جمیع مردگان را زنده میکند و مطیعان را ثواب میدهد به مراتب عالیه بهشت و کافران را بجهنم میکند همه حق است و
موافق واقع است چون پیغمبر مؤید به معجزات بسیار فرموده است و ممکن است پس حق باشد پس هر گاه که این تلقین را بکند
منکر به نکیر میگوید که ما را روانه کردند و اعتقادات او را تلقین او کردند دیگر ما را به او کاري نیست و ما باین عنوان آمده
بودیم که اگر او را تلقین نکنند سؤال کنیم چون تلقین کردند میبایدمان رفتن و از این جهت است که شهید گفته است که سؤال
صفحه 190 از 238
قبر حق است اجماعا مگر کسی را که تلقین کرده باشند که در آنجا اجماع نیست و خلافی نیست چون اصل سؤال متواتر است و
سقوط از ملقن به آحاد رسیده است.ص: 425 و در حدیث کالصحیح از جابر از حضرت امام محمد باقر
علیه السّلام منقولست که فرمودند که باکی نیست و ضرري نیست بر هیچ یک از شما که چون میت خود را دفن کنید و قبر را
درست کنید و مردمان برگردند یکی بماند نزد قبر او و بگوید یا فلان بن فلان أنت علی العهد الّذي عهدناك به من شهادة ان لا اله
الّا اللَّه و انّ محمّدا رسول اللَّه و انّ علیّا امیر المؤمنین امامک و یک یک از ائمه معصومین را میگوید تا به آخر پس چون این تلقین
را کردند یکی از این دو ملک به دیگري میگوید که بار سؤال را از دوش ما برداشتند زیرا که تلقینش کردند پس برمیگردند از
پیش او و داخل نمیشوند که سؤال کنند. و در فقه رضوي مذکور است که هر گاه بعد از رفتن مشیعین میت را به آواز بلند تلقین
کنند از او سؤال نخواهند کرد و در وقت تلقین هر دو دست را بر قبر گذارد اولی مردمان به او تلقین کند. و احادیث صحیحه وارد
شده است از حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام که هر که زیارت برادر مؤمن کند و هفت نوبت انّا أنزلناه بخواند
حق سبحانه و تعالی هر دو را بیامرزد میت و خواننده را و شیخ طوسی رحمه اللَّه ذکر کرده است که صحیفه بنویسند و جمعی
گواهی دهند بر اعتقاد حق میت و با او در قبر گذارند چنانکه علامه و غیر او روایت کردهاند که در زمان حضرت امام جعفر صادق
علیه السلام فاحشه بود که زنا میکرد و هر فرزندي که میزایید در تنور میانداخت و میسوخت چون فوت شد و در قبر گذاشتند
او را و قبر را پر کردند از خاك خاك او را بیرون انداخت و مکرر کردند و زمین او را قبول نمیکرد به خدمت حضرت عرض
نمودند حضرت فرمودند که زمین کفار را قبول میکند از مادرش بپرسید که این دخترت چه عمل میکرد مادر گفت کردار لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 426 او را حضرت فرمودند که بواسطه سوختن بیگناهست که زمین او را قبول نمیکند پس حضرت صلوات
اللَّه و سلامه علیه فرمودند که تربت حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه با او بگذارید چون گذاشتند زمین قبول کرد و بیرون
نینداخت و در فقه رضوي مذکور است که بگذارند با میت در کفنهاي او اندکی از خاك قبر حسین بن علی صلوات اللَّه علیهما و
بنا بر این است که اکثر علما ذکر کردهاند استحباب این را.
باب التّعزیۀ و