گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
باب التّعزیۀ و الجزع عند المصیبۀ و زیارة القبور و النّوح و الماتم





اشاره
بابی است در بیان تعزیه یعنی صبر فرمودن اهل میت به نصایح و مواعظ و اقل آن دیدن اصحاب میت است و در جزع کردن و صبر
نکردن که مکروهست و در زیارت قبرها که سنت است و در نوحه کردن که چه مرتبه خوبست و چه مرتبه بد است و در ماتم که
اجتماع زنانست یا اعم از زنان و مردان و طعام پختن همسایگان و خویشان.
[هر که تسلی دهد و صبر فرماید اندوهناکی را]
(قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من عزّي حزینا کسی فی الموقف حلّۀ یحبر بها) بسند قوي کالصحیح از سکونی از حضرت امام
جعفر صادق از آباي آن حضرت صلوات اللَّه علیهم منقولست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر که
تسلی دهد و صبر فرماید اندوهناکی را اگر چه اندوه او از نقصان مال باشد حق سبحانه و تعالی در روز قیامت دو جامه از جامهاي
بهشت در او پوشاند که او مسرور شود یا مزین شده خوشحال گردد. و در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و آله
منقولست که هر که تسلی دهد مصیبت زده را حق سبحانه و تعالی او را مثل ثواب مصیبت زده بدهد بیآن که از ثواب او چیزي
کم شود. و در حسن کالصحیح وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر که غم مؤمنی را بردارد بهر
صفحه 191 از 238
عنوان که باشد حق سبحانه وص: 428 تعالی در روز قیامت غمهاي او را زایل کند و چون از قبر بیرون آید
خوشحال باشد و احادیث صحیحه در این باب بسیار است.
[تعزیه قبل و بعد از دفن]
بن الحکم انّه قال رأیت موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما یعزّي قبل الدّفن و بعده) و بهشت سند صحیح از هشام «1» (و روي هشام
منقولست که گفت دیدم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه را که تعزیه میفرمودند پیش از دفن و بعد از دفن به مواعظ و
نصایح و غیر آن و این عبارت دو احتمال دارد یکی آن که گاهی پیش از دفن پرسش میفرمودند و گاهی بعد از دفن و احتمال
دیگر آن که همیشه هر دو را بفعل میآوردند و این اظهر است از عبارت. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه التّعزیۀ الواجبۀ بعد الدّفن)
و در قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که تعزیه و پرسش واجب یعنی سنت مؤکد بعد از دفن است یعنی این اهم
است چون گذشت که هر دو خوبست. و در حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که تعزیه و
تسلیه و صبر فرمودن اهل مصیبت بعد از آنست که میت را دفن کنند. و در موثق کالصحیح و قوي کالصحیح از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه وارد است که فرمودند که تعزیه نیست الا نزد قبر و میباید که برگردند و در آنجا نه نایستند مبادا میت ایشان را عذاب
کنند و ایشان آواز او را بشنوند و باعث زیادتی غم ایشان شود.
[از پرسش و صبر فرمودن همین بس است که صاحب مصیبت ترا به بیند]
یراك صاحب المصیبۀ) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که از پرسش و «1» (و قال صلوات اللَّه علیه کفاك من التّعزیۀ ان
صبر فرمودن همین بس است که صاحب مصیبت ترا به بیند. و این حدیث را مسند بخاطر ندارم و لیکن علما عمل باین کردهاند
چون مرسل او حکم مسند دارد با آن که غرض از تعزیه بلکه معنی تعزیه تسلی دادنست و در دیدن تسلی مییابند و اگر چه به
مشغول شدن به ایشانست که از خاطرش میرود مصیبت و مجربست. (و اتی ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قوما قد اصیبوا بمصیبۀ
ثمّ انصرف) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه به نزد جمعی آمدند که ایشان «2» فقال جبر اللَّه وهنکم و احسن عزاکم و رحم متوفّاکم
را مصیبتی رسیده بود پس حضرت باین عنوان تعزیه فرمودند که حق سبحانه و تعالی تدارك کند نقصی را که به شما رسیده است
و عوض بدهد در دنیا و آخرت و شما را صبر جزیل کرامت کناد و مرده شما را بیامرزد همین را فرمودند و برگشتند. و در موثق
کالصحیح منقولست از یونس بن یعقوب که گفت که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بمن فرمودند که نزد مفضل روم و
او را تعزیه دهم از جانب حضرت بر فوت پسرش اسماعیل و فرمودند که سلام مرا به او برسان و بگو که ما به مصیبت اسماعیل مبتلا
شدیم و صبر کردیم تو نیز صبر کن چنانکه ما صبر کردیم ما را مرادیست و حق سبحانه و تعالی غیر آن را میخواهد چون چنین
است تسلیم میکنیم مراد او را. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله التّعزیۀ تورث الجنّۀ) در حدیث معتبر وارد است از حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که تعزیه وص: 430 پرسش و صبر فرمودن بهشت را لازم دارد که البته
به بهشت میرود. و در حدیث معتبر وارد است از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که هر که اندوهناکی را تسلی دهد
حق سبحانه و تعالی او را عطا کند در روز قیامت دو جامه از جامهاي بهشت و در این حدیث یحیی بها وارد شده است یعنی عطا
کنند او را و دور نیست که حدیث سکونی نیز یحیی باشد و به تصحیف یحبر نوشته باشند کتّاب یا بر عکس و لیکن در نسخ معتبره
بنحو سابق وارد شده است و هر دو خوبست. و از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت موسی علیه السلام
در مناجات پروردگار گفت الهی چه ثوابست کسی را که زن فرزند مرده را تسلی دهد و تعزیه کند حق سبحانه و تعالی فرمود که
صفحه 192 از 238
او را در سایه خود در آورم روزي که نباشد مگر سایه من یعنی سایه عرش چنانکه در قوي کالصحیح از حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه منقولست که هر که زن بچه مرده را تعزیه کند و تسلی دهد حق سبحانه و تعالی او را در سایه عرش خود در آورد
روزي که سایه نباشد مگر سایه عرش او. و ممکن است که مراد از اول بلکه ثانی هم سایه حمایت و شفقت مراد باشد در همه جا و
سایه عرش جائی است که انبیاء و اولیاء ملائکه در آنجا خواهند بود از جهت حساب خلایق. (و عزّي الصّادق صلوات اللَّه علیه رجلا
بابن له فقال له صلوات اللَّه علیه اللَّه خیر لابنک منک و ثواب اللَّه خیر لک منه فبلغه جزعه بعد ذلک فعاد الیه فقال له قد مات رسول
اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله أ فما لک به اسوة فقال له انّه کان مرهّقا فقال له انّ امامه ثلاث خصال شهادة ان لا اله الّا اللَّه و رحمۀ اللَّه و
شفاعۀ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آلهص: 431 فلن تفوته واحدة منهنّ إن شاء اللَّه عزّ و جلّ) و بسند صحیح
و کالصحیح از رفاعه منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه تعزیه فرمودند شخصی را که پسرش فوت شده بود و
به او گفتند که خداوند عالمیان از براي پسر تو بهتر است از تو از براي پسرت و ثواب الهی از براي تو بهتر است از پسرت از براي تو
و این کلامی است که بالاتر از این سخن نمیباشد و لیکن مصیبت زده نمیفهمد امثال اینها را از حکم الهیه پس خبر به حضرت
رسید بعد از این که آن مرد بیتابی میکند حضرت مرتبه دیگر تشریف بردند و به او فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله از دنیا رفتند شما متابعت آن حضرت نمیکنید به آن که چون آن حضرت رفتند بدانید که شما را نیز میباید رفت بطریق
اولی یا آن که چون صبر کردید بر فوت آن حضرت که حیات عالمیان بود بر این نیز صبر بکنید چنانکه احادیث بسیار وارد شده
است که هر کرا مصیبتی برسد پس باید که فکر کند فوت آن حضرت را که مردمان به مصیبتی مبتلا نشدهاند بمثل آن مصیبت. و
بسند حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که چون حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
از دنیا رفت اهل البیت صدایی شنیدند و کسی را نمیدیدند که میگفت هر نفسی چشنده مرگست و همه را میباید رفت و مزد
شما را کاملا در روز قیامت به شما خواهند رسانید پس هر کرا در آن روز نجات دهند از جهنم و داخل بهشت شود رستگار است و
نیست زندگانی دنیا مگر تمتعی زایل که مردمان فریفته آن شدهاند و به درستی که اگر پیغمبر از شما رفت خدا به باقی است و
رحمت او تسلی میدهد مصیبت زدگان را و تدارك میکند آن چه را از این کس رفته است پس میباید که اعتماد شما بر خدا
باشد و بس و امیدواري شما به او باشد و بس و محروم کسی است که ازص: 432 ثواب خود را محروم
کند به جزع و عدم صبر و روایات بسیار باین مضمون وارد شده است و در روایتی هست که بعضی گفتند که گوینده این سخنان
ملکی بود که از جانب حق سبحانه و تعالی آمده بود و بعضی گفتند که خضر علیه السلام بود و ظاهر یک حدیث اینست که
جبرئیل بود. پس آن مرد به حضرت صادق صلوات اللَّه علیه گفت که غمی که داریم اینست که صالح نبود و کارهاي بد میکرد و
در بعضی از نسخ مراهقا است چنانکه در ثواب الاعمال است و لیکن در کافی و تهذیب مثل اصل است و ظاهرا مراهقا تصحیف
است و بر تقدیر وقوع بمعنی اول است مجازا چه از مراهق قریب به بلوغ را میخواهند پس گویا گفته است که جوان و جاهل بود و
لازمه آن هرزه کاریست پس حضرت فرمودند که سه چیز در پیش دارد که به آنها امیدواري تمام هست یکی گواهی به وحدانیت
الهی و احادیث بسیار وارد شده است که گوینده این کلمه با شرایط مغفور است. از آن جمله حدیث کالمتواتر بین العامۀ و الخاصۀ
که چون حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه به نیشابور رسیدند محدثان آن بلاد همه در خانه حضرت ایستاده بودند و نقل کردهاند
که در آن زمان در اصل نیشابور سیصد هزار محدث بودند از خاصه و عامه که بر بخاري اجتماع نمودند و آخر بواسطه حسد
محدثین آنجا او را در منبر سنگ باران کردند و جمعی به صد تشویش او را از دست اینها خلاص کردند در شبی او را روانه بغداد
ساختند بعد از آن که دو مرتبه سابق بر این در سمرقند و بخارا نیز او را سنگ باران کرده بودند از جهت آن که اعتقاد بخاري این
بود که کلام الهی حادثست و شافعی و احمد حنبل تابع ابو الحسن اشعري بوده قرآن را قدیم میدانستند و این اعتقاد باطل در
خراسان شایع بود خصوصا نزد محدثان اهل سنت چون بخاري را مخالف این اعتقادص: 433 دیدند با او
صفحه 193 از 238
چنین کردند. و در رجال عامه حکایت بخاري باین عنوان نقل کردهاند و ذکر کردهاند که در شهر سبزوار میبود و از آنجا که
متوجه سمرقند شد دویست هزار محدث بر او جمع شدند و چون فضلاي آنجا بیاعتبار شدند این مکر کردند که در وقتی که در
منبر باشد مسأله حدوث و قدم کلام را از او پرسیدند و او گفت که حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید وصف کرده است قرآن را به
محدث پس فضلا گفتند که کافر است و شروع در سنگ باران کردند و جمعی از مریدان به صد تشویش او را خلاص کردند و
مخفی از آنجا به بخارا آمد و در آنجا نیز سیصد هزار محدث بر او جمع شدند و عاقبت مثل سمرقند شد و در نیشابور به دستور تا
چون به بغداد رسید اعتبارش کردند. مجملا نقل کردهاند که در خانه حضرت دویست هزار فضلاء محدثین اجتماع کرده بودند و
چون حضرت از خانه بیرون آمدند در محفه بودند محدثان فریاد بر آوردند که یا ابن رسول اللَّه از شهر ما بیرون میفرمایی و یک
حدیث افاده نمیفرمایی که مستفید شویم حضرت سر بیرون کردند و فرمودند که شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که فرمود شنیدم
از پدرم جعفر بن محمد تا حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که گفت شنیدم از جبرئیل از خداوند عالمیان که فرمود که: لا
اله الّا اللَّه حصار من است هر که داخل شد در حصار من ایمن شد از عذاب من پس چون شتر روانه شد حضرت به آواز بلند
فرمودند که با شرطهاي آن و من از جمله شروط این کلمهام و هر که قایل است به امامت آن حضرت قایل است به دوازده امام
معصوم پس یک شرط: امامت ائمه معصومین است صلوات اللَّه علیهم و شرطی دیگر چنانکه در احادیث کالصحیحه و صحیح وارد
است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر که از رويص: 434 اخلاص کلمه لا اله الّا اللَّه
بگوید البته داخل بهشت شود و اخلاص آنست که این کلمه او را از محرمات الهی باز دارد و احادیث فضل این کلمه زیاده از
آنست که حصر توان کرد. دیگر از آن سه چیز رحمت الهی است که بر همه کس واجبست که امیدوار رحمت او باشند بلکه از
جمله گناهان کبیره است ناامیدي از رحمت الهی تا آن که فرموده است که ناامید از رحمت الهی نیستند مگر کافران. سیم شفاعت
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم و جزو اخیر را ذکر نکردهاند از جهت ظهور و عدم
اغترار شیعیان که مغرور نشوند و آیات و احادیث شفاعت را حصر نمیتوان کردن پس یکی از اینها که شفاعت ائمه معصومین
است یا هر یک از اینها از او فوت نخواهد شد اگر حق سبحانه و تعالی خواهد و اگر نیز بنا بر این فرمودند که رجا غالب نشود به
مرتبه که مرتکب معاصی شوند باین امیدواري چنانکه حق سبحانه و تعالی هر جا آیه رحمتی فرستاده است عقیب آن آیه غضبی
بیان فرموده است و بر عکس تابنده در میان خوف و رجا باشد. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
منقولست که فرمودند که هر که شما را داند که شیعهاند و دوست دارد یا بواسطه تشیع دوست دارد داخل بهشت میشود اگر چه
شیعه نباشد و چنین کسی ظاهرش آنست که مستضعف است و گذشت که احادیث بسیار هست که امیدواري هست در ایشان که
بفضل الهی نجات یابند. و در حدیث صحیح و کالصحیح از علی بن مهزیار منقول است که شخصی عرضه به خدمت حضرت امام
محمد تقی صلوات اللَّه علیه فرستاد که از مردن فرزندم بسیار غم دارم حضرت نوشتند که نمیدانی که حق سبحانه و تعالی لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 435 از مال مؤمن و فرزند مؤمن انتخاب میفرماید هر چه را بهتر است تا ثواب عظیمش کرامت فرماید. و
منقول است که برادر اشعث فوت شده بود حضرت امیر المؤمنین علیه السلام به عزا پرسش او آمدند و فرمودند که اگر جزع کنی
حق خویشاوندي به جا آورده و اگر صبر کنی میگذرد حق الهی را ادا کرده با آن که اگر صبر کنی و نزد خدا و خلق محمودي و
اگر جزع کنی میگذرد و نزد خدا و خلق مذمومی پس اشعث گفت إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ حضرت فرمودند که میدانی چه معنی
دارد اشعث گفت تو غایت علوم و منتهاي علومی که هر کسرا که مشکلی میشود بازگشتش بسوي تست من چه دانم حضرت
فرمودند که انا للّه اقرار است از بنده به مملوکیت و انا الیه راجعون اقرار است به آن که غیر او همه کس هلاك خواهند شد.
[سزاوار است صاحب مصیبت ردا نپوشد]
صفحه 194 از 238
(و روي ابو بصیر عن ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه انّه قال ینبغی لصاحب الجنازة ان لا یلبس رداء و ان یکون فی قمیص حتّی یعرف) و
در موثق و در قوي کالصحیح منقولست از ابو بصیر از آن حضرت که فرمودند که سزاوار نظر به صاحب جنازه و اولی به میراث و
در کافی صاحب مصیبت آنست که ردا نپوشد چون متعارفست که عرب همه ردا میپوشند و نزد عجم بالا پوش بمنزله رداست و
شیخ بها الدین محمد رحمه اللَّه میگفت بالا پوش رداست و پیش عرب چنین متعارفست و میباید که همین پیراهن پوشیده باشد تا
آن که صاحب عزا را مردمان بشناسند و او را سر سلامتی دهند. و در حدیث حسن کالصحیح نیز از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
منقول است که فرمودند که سزاوار آنست که صاحب مصیبت ردا نپوشد تا بدانند که او صاحب مصیبت است و در فقه رضوي
مذکور است که صاحب مصیبت جنازه را بر ندارد و خاك در قبر نکند و مستحب است او را که سر برهنه و پا برهنه لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 436 باشد.
[سزاوار نظر به همسایگان میت آنست که اطعام کنند سه روز بیت میت را]
(و ینبغی لجیرانه ان یطعموا عنه ثلاثۀ ایّام) و سزاوار نظر به همسایگان میت آنست که اطعام کنند سه روز از جهت اهل بیت میت و
جمعی که بپرسش ایشان میآیند چون خود به مصیبت گرفتارند و ظاهر آنست که تتمه حدیث ابی بصیر باشد چنانکه در کافی
است متفرقا و مضمونش در فقه رضوي مذکور است و احادیث دیگر خواهد آمد.
[از رحمت الهی دور است کسی که ردا نپوشد در مصیبت دیگران]
(و قال صلوات اللَّه علیه ملعون ملعون من وضع رداءه فی مصیبۀ غیره) و حضرت صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که ملعونست و از
رحمت الهی دور است در دنیا و آخرت کسی که ردا نپوشد در مصیبت دیگران و سبب آنست که تشریع است و شارع قرار داده
است که صاحب مصیبت ردا نپوشد و یا اظهار حزن و اندوه کردن است و به دروغ و یا اظهار جزع کردن و شکایتست از جناب
اقدس الهی به عبث و یا وجهی داشته باشد که ما ندانیم. و دو حدیث قوي نیز گذشت در اوایل احکام میت.
[دریدن جامه در عزا]
(و لمّا قبض علیّ بن محمّد العسکريّ راي الحسن بن علیّ صلوات اللَّه علیهما قد خرج من الدّار و قد شقّ قمیصه من خلف و قدّام) و
چون وفات کرد حضرت امام علی نقی عسکري و باین اعتبار آن حضرت را و حضرت امام حسن بن علی را عسکریین مینامند از
جهت آن که سکنی ایشان در سامره بود و سر من راي را یکی از خلفا از جهت عسکر بنا کرد که در بغداد جاي ایشان تنگ بود
حاصل که حضرت امام حسن عسکري از خانه بیرون آمدند و پیراهن خود را از پیش و از پس دریده بودند. و کلینی در حدیث
کالصحیح روایت کرده است که برادر حضرت امام علی نقی فوت شده بود حضرت از جهت برادر گریبان خود را دریده بود و این
ص: 437 دو حدیث دلالت میکند بر آن که جامه بر پدر و برادر دریدن سنت است و در حدیث قوي از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که سزاوار نیست فریاد کردن و جامه دریدن بر میت. و بسند کالصحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت پرسیدند از شخصی که جامه خود را بر پدرش یا بر مادرش
یا بر برادرش یا بر خویش او بدرد پس حضرت فرمودند که باکی نیست در جامه دریدن به درستی که حضرت موسی جامه درید بر
برادرش حضرت هارون علیهما السلام و جامه ندرد پدر بر فرزندش و نه شوهر بر زنش و زن جامه میدرد بر شوهرش و اگر شوهر
جامه بر زن بدرد یا پدر بر فرزند پس کفاره میباید بدهند مثل کفاره قسم و نماز ایشان خوب نیست تا کفاره بدهند و توبه کنند از
صفحه 195 از 238
آن چه کردهاند و اگر زنی روي خود را بخراشد یا موي خود را بچیند یا بکند پس در بریدن مو بنده آزاد کند یا دو ماه پی در پی
روزه بگیرد یا شصت مسکین را طعام دهد و اگر رو را بخراشد یا مو را بکند کفاره قسم میدهد اگر در خراشیدن خون در آید و
اگر دست بر روي خود زده باشد میباید که توبه کند و کفاره واجب نیست و بتحقیق که زنان اولاد حضرت فاطمه صلوات اللَّه
علیها جامها دریدند و سیلیها بر روهاي خود زدند از جهت حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه و بر چنین کسان جامه میتوان درید
و دست بر رو میتوان زد و دیگر اخبار جزع خواهد آمد بنا بر این علما حرام میدانند این افعال را مگر بر پدر و برادر و کفاراتی
که وارد شده است جمعی واجب میدانند و جمعی سنت و احتیاط را ترك نمیباید کرد به آن که چنین کارها نکنند و اگر بکنند
کفاره بدهند.
[فشار قبر بر سعد بن معاذ]
(و وضع رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله رداءه فی جنازة سعد بن معاذ رحمه اللَّه فسئل عن ذلک فقال انّی رأیت الملائکۀ قد وضعت
ص: 438 اردیتها فوضعت ردائی) و بسند کالصحیح بل الصحیح روایت کرده است صدوق از عبد اللَّه بن
سنان و طریق او بعبد اللَّه صحیح است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که به خدمت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله آمدند و عرض نمودند که سعد بن معاذ به رحمت الهی واصل شد و بسیار بزرگ بود چنانکه از اخبار بسیار ظاهر
میشود پس حضرت با اصحاب برخاستند پس فرمودند که او را غسل دادند و کفن کردند و در تابوت گذاشته روانه شدند و
حضرت از عقب جنازه میفرمودند و گاهی دست راست تابوت را میگرفتند و گاهی دست چپ را یعنی در ابتدا تا او را به قبر
رسانیدند پس حضرت داخل قبر شدند و او را در لحد خوابانیدند و خشت بر او چیدند و میفرمودند که سنگ بدهید گل بدهید تا
درز خشتها را گرفتند پس چون فارغ شدند و بدست خود خاك ریختند در قبر قبر را پر کردند حضرت سید المرسلین فرمودند که
من میدانم که بدن خاك میشود و روز بروز در پوسیدنست و لیکن حق سبحانه و تعالی دوست میدارد که هر که کاري کند آن
را خوب بکند پس چون قبر درست شد مادر سعد در گوشه بود گفت گوارا باد بهشت از براي تو اي سعد پس حضرت فرمودند
که اي مادر سعد با این همه که دیدي کردم جزم مکن بر خداوند تعالی که البته او را به بهشت میبرد به درستی که سعد را اندك
فشاري از قبر شد پس حضرت با اصحاب برگشتند پس گفتند یا رسول اللَّه امروز کاري چند فرمودید بر سعد که به هیچ کس
نکرده بودید پیش از این یکی آن که در جنازه او پا را برهنه کردید و ردا را از دوش انداختید پس حضرت فرمودند که چون
فرشتگان همه بیکفش و ردا بودند من متابعت ایشان کردم دیگر صحابه گفتند که گاهی جانب راست تابوت را میگرفتی و گاهی
جانب چپ را حضرت فرمودند که دست من در دست جبرئیل بود هر جا که دستم را میگذاشتص: 439
میگذاشتم دیگر صحابه گفتند که امر کردي که او را غسل دادند و نماز بر او کردي و در لحدش خوابانیدي و مع هذا فرمودي که
او را ضغطه و فشارش قبر شد حضرت فرمودند که بلی با خانهاش کج خلقی میکرد حق سبحانه و تعالی باین ضغطه او را پاك
کرد. و صدوق ذکر کرده است در خصال که سعد بن معاذ را سه چیز از خوبیها بود که اگر یکی از آنها را کل اهل زمین میداشتند
از جهت فضیلت ایشان کافی بود و صدوق این جزو آخر را در اینجا ذکر کرد تا دفع دخل کند که حدیث سابق دلالت میکرد که
ردا را در جنازه غیر نباید انداختن پس چرا حضرت صلوات اللَّه علیه و آله انداختند جواب گفت که خصوص سعد از این حکم
کلی مستثنی است بامر الهی از جهت تألیف قلوب یهودان و اطمینان مسلمانان و حکایات سعد و خوبیهاي او از کتب سیر و تواریخ
و غیر آن ظاهر میشود خوشا حال جمعی که در زمان آن حضرت از دنیا رفتند بعنوان شهادت یا غیر آن و بدا حال جمعی که
ماندند و فریفته دنیا شدند و دین را بدنیا فروختند نعوذ باللَّه من الضلالۀ بعد الهدایۀ.
صفحه 196 از 238
[صبر در مصیبت]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لو لا انّ الصّبر خلق قبل البلاء لتفطّر المؤمن کما تتفطّر البیضۀ علی ال ّ ص فا) و بسند قوي کالصحیح از
آن حضرت سلام اللَّه علیه منقول است که اگر نه آن بود که حق سبحانه و تعالی صبر را پیش از بلا آفریده بود مطلقا یا نسبت به
مؤمن هر آینه مؤمن میشکست مانند تخم مرغی که بر سنگ حسنی خورد چون بلا را حق سبحانه و تعالی از جهت دوستان خود
مقرر ساخته است. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله اربع من کنّ فیه کان فیص: 440 نور اللَّه عزّ و جلّ
امره شهادة ان لا اله الّا اللَّه و انّی رسول اللَّه و من اذا اصابته مصیبۀ قال انّا للّه و انّا الیه راجعون و من اذا «1» الاعظم من کان عصمۀ
و اتوب الیه) و در صحیح از حضرت سید المرسلین «2» اصاب خیرا قال الحمد للّه ربّ العالمین و من اذا اصاب خطیئۀ قال استغفر اللَّه
صلی اللَّه علیه و آله منقولست که فرمودند که چهار خصلت است که هر که این چهار خصلت در او باشد خواهد بود در نوري که
اعظم انوار الهی است جل شانه در دنیا و عقبی اما در دنیا چون مشتمل است بر نور ایمان و رضا به قضا و شکر حق سبحانه و تعالی
و بازگشت به او در هر ساعتی و اما در عقبی اعظم جاهاي قیامت در نورانیت جائی است که انبیا و اوصیا در زیر عرض حق سبحانه
و تعالی خواهند بود و این نورهاي معنوي سبب انوار صوري آن روز خواهد بود چنانکه آیات و احادیث متواتره بر آن دلالت دارد
اما آن چهار چیز. اول: صفت کسی است که اعتصام او و احتفاظ او به شهادت بر وجود باري تعالی و وحدت او و یقین به رسالت
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله باشد و این دو یقین لازم دارد یقین بما جاء به النبی صلی اللَّه علیه و آله را که اعتقاد
یقینی داشته باشد بجمیع آن چه آن حضرت فرموده است و از آن جمله اعتقادست به امامت ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم و حشر و
نشر و سایر اموري که آن حضرت خبر داده باشد چنانکه در احادیث متواتره وارد شده است که شهادتین بیاقرار بائمه معصومین
فاید اخروي ندارد بلی این کلمتین فاید دنیوي داشت نسبت به منافقانی که بدترین کفار بودند و به سبب کلمتین جان و دلشان
محفوظ بود.ص: 441 دویم: کسی که هر گاه مصیبتی به او رسد در مال یا نفس و غیر آن چنانکه حق
و گذشت تفسیر آیه کریمه بگویند که ما مملوك و بنده خداوندیم و خداوند «155 : وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ 2 » سبحانه و تعالی فرموده است
علیم حکیم هر چه نسبت به بندگان خود میفرماید عین مصلحت ایشان است خواه در تکالیف و خواه در مصایب و چون غرض
الهی آنست که ایشان را به سبب اینها ثواب غیر متناهی در آن نشأه کرامت کند میگوید که: و انّا الیه راجعون و به درستی و راستی
که بازگشت ما بسوي او خواهد بود و جزاي ما را بر وجه احسن چنانکه فرموده است خواهد داد. سیم: کسی که از جانب حق
سبحانه و تعالی به او نعمتی برسد با آن که همیشه متواتر و متوالی است بگوید که جمیع ثناها و حمدها مخصوص خداوندیست که
آفریننده و روزي دهنده و تربیت کننده جمیع عالمیان است و در بعضی از نسخ فقیه رب العالمین نبود اما در خصالی بود که قدیم
است و به یک واسطه از نسخه مصنف نوشتهاند و جمعی از مجتهدین و محدثین بر آن گشتهاند و اجازت فضلا در آنجا هست
چهارم کسی که هر گاه از او خطائی سر زند فی الحال رجوع به توبه و انابه کند پیش از آن که در نامه عملش نوشته شود. (و قال
ابو جعفر صلوات اللَّه علیه ما من مؤمن یصاب بمصیبۀ فی الدّنیا فیسترجع عند مصیبته و یصبر حین تفجاه المصیبۀ الّا غفر اللَّه له ما
مضی من ذنوبه الّا الکبائر الّتی أوجب اللَّه عزّ و جلّ علیها النّار و کلّما ذکر مصیبته فیما یستقبل من عمره فاسترجع عندها و حمد اللَّه
عزّ و جلّ عندها غفر اللَّه له کلّ ذنب اکتسبه فیما بین الاسترجاع الاوّل إلی الاسترجاع الاخیر الّا الکبائر من الذّنوب) و در صحیح و
حسن کالصحیح از معروف بن خربوذ مکی از حضرت امام محمد باقر سلام اللَّه علیه منقول استص: 442
که فرمودند که هر مؤمنی که در دنیا به مصیبتی مبتلا شود در وقت مصیبت بگوید إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ و چون مصیبت به ناگاه
به او رسد صبر کند و بیتابی نکند البته حق سبحانه و تعالی گناهان گذشته او را همه بیامرزد مگر گناهان کبیره که حق سبحانه و
تعالی واجب گردانیده است جهنم را از براي آن یعنی به استحقاق اگر توبه نکند و رحمت الهی شامل حال او نشود و شفاعت
صفحه 197 از 238
احدي او را دستگیري نکند و بلاغت مقتضی آن است که چنین سخن گوید تا کسی جرأت نکند بر گناهان کبیره و هر چند این
مصیبت به خاطرش رسد در آینده و کلمه استرجاع را بگوید و حمد الهی کند و چون مدتی که گذشت غالب اوقات متفطن
میشود که خیر او در بلا بوده است و صدمه آن بلا گذشته است حمد الهی مشکل نیست حق سبحانه و تعالی بیامرزد او را هر
گناهی را که کرده باشد از گفتن آن کلمه تا گفتن این کلمه مگر گناهان کبیره را چنانکه در باب کبایر خواهد آمد تعداد آن و
ممکن است که وصف احترازي باشد و مراد همه کبایر نباشد بلکه مثل شرك و کشتن معصوم و چیزهائی که کفر است اینها مغفور
نشود و باقی کبایر مغفور شود و این معنی بحسب عبارت ظاهرتر است و اللَّه تعالی یعلم. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که هر کس را حق تعالی ملهم سازد در وقت مصیبت که کلمه استرجاع را بگوید بهشت
واجب میشود از جهت او. و در حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که بعد از مدتی به خاطرش آید
مصیبت گذشته و او بگوید انّا للّه و انّا الیه راجعون و الحمد للّه ربّ العالمین اللَّهمّ اجرنی علی مصیبتی و اخلف علیّ افضل منها یعنی
خداوندا مرا مزد ده بر آن مصیبت که بر من واقع شد وص: 443 بهتر از آن بعوض آن کرامت کن مرا همان
ثواب کرامت میفرماید که در صدمه اول به او دادهاند از جهت مصیبت. (و روي ابو بصیر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال
انّ ملکا موکّلا بالمقابر فاذا انصرف اهل المیّت من جنازتهم عن میّتهم اخذ قبضۀ من تراب فرمی بها فی آثارهم ثمّ قال انسوا ما رأیتم
فلو لا ذلک ما انتفع احد بعیش) و بسند موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که حق
سبحانه و تعالی فرشته را در قبرستانها مقرر ساخته است که چون اهل میت از قبر گذاشتن برگردند قبضه از خاك بر میدارد و در
عقب ایشان میریزد و میگوید که فراموش کنید آن چه را دیدید پس اگر نه چنین میبود کسی از زندگانی منتفع نمیشد و ظاهر
است که اگر حالت ساعت اول یک روز بماند کسی زنده نمیماند. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من أصیب بمصیبۀ جزع علیها
عزّ و جلّ الجنّۀ) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که به «1» او لم یجزع صبر علیها او لم یصبر کان ثوابه من اللَّه
مصیبتی مبتلا شود خواه بر آن مصیبت جزع کند و خواه نکند و خواه صبر کند و خواه نکند ثوابش نزد حق سبحانه و تعالی بهشت
است و مشهور آنست که مراد از ثواب در اینجا اجر است در صورت جزع و هر دو را ثواب گفتهاند بر سبیل تغلیب و یا بمعنی لغوي
مراد است یعنی جزا که شامل ثواب و اجر هر دو باشد. (و قال صلوات اللَّه علیه ثواب المؤمن من ولده اذا مات الجنۀ صبر او لم
یصبر) و در موثق کالصحیح منقول است از حضرت امام جعفرص: 444 صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند
که ثوابی که به مؤمن میدهند از جهت مردن فرزندش بهشت است خواه صبر بکند یا صبر نکند. و ممکن است که مراد از حدیث
سابق مرگ فرزند باشد و مناسب رحمت واسعه الهی تعمیم است و اجر مؤمن عظیم است و حق سبحانه و تعالی بهانه میخواهد از
فی سبیل «1» براي مغفرت. (و قال صلوات اللَّه علیه من قدّم ولدا کان خیرا له من سبعین یخلّفهم بعده کلّهم قد رکب الخیل و قاتل
اللَّه عزّ و جلّ) و بسند صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که هر که یک فرزند پیش فرستد یعنی پیش
از مرگ او بمیرد آن فرزند از جهت او بهتر است از هفتاد فرزند که از عقب او بمانند که همگی بر اسب سوار شوند و جهاد کنند از
جهت رضاي الهی هر چند فرزند صالح که میماند از جهت پدر نفاع است اما آن ثواب کجا و ثواب مصیبت فرزند کجا خصوصا با
صبر کما قال اللَّه تعالی إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله لا یدخل الجنّۀ رجل لیس له
فرط فقال له رجل فمن لم یولد له و لم یقدّم ولدا یا رسول اللَّه أ و لکلّنا فرط فقال نعم انّ من فرط الرّجل المؤمن اخاه فی اللَّه عزّ و
جلّ) و منقول است که آن حضرت فرمودند که داخل بهشت نمیشود شخصی که او را پیش روي نباشد که شفیع او باشد پس
شخصی عرض نمود که پس شخصی که از براي او فرزندي نشده باشد و فرزندي از پیش نفرستاده باشد یا رسول اللَّه حال او
چونست آیا ما را ممکن است که فرطی و پیش روي غیر از فرزند باشد حضرت فرمودند که بلی از جمله پیش رو مسلمانان برادر
مؤمن او است کهص: 445 مؤمن از فقد او مغموم میشود و او شفیع است برادر خود را. و در حدیث
صفحه 198 از 238
صحیح وارد شده است از حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه که حق سبحانه و تعالی اختیار میفرماید از فرزندان مؤمن هر که
را نفیستر است و محبت به او بیشتر دارد تا او را در خور مصیبت ثواب عظیم کرامت فرماید. و در حدیث صحیح از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که هر گاه حق سبحانه و تعالی بنده را دوست میدارد محبوبترین فرزندان او را میبرد. و
دور نیست که از این جهت باشد که تا در محبت کسی را شریک خداوند نگرداند چنانکه نسبت به حضرت ابراهیم و حضرت
یعقوب سلام اللَّه علیهما واقع شد. و از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که چون طاهر فرزند رسول خدا صلی اللَّه
علیه و آله از دنیا رفت حضرت رسول خدا خدیجه را از گریه منع فرمودند خدیجه گفت یا رسول اللَّه بلی نکنم و لیکن آب دیده
جمع شد ریختم حضرت فرمودند که دوست نمیداري که در روز قیامت فرزند خود را ببینی که در بهشت ایستاده و چون نظرش به
تو افتد دست تو را بگیرد و داخل بهشت کند و به جایی که از همه جاهاي بهشت پاکیزهتر و نفیستر باشد در آورد خدیجه گفت
که چنین خواهد بود حضرت فرمودند که حق سبحانه و تعالی از آن بزرگتر و کریمتر است که میوه دل بنده را ببرد و آن بنده صبر
کند از جهت رضاي الهی و خداوند خود را شکر کند و حق سبحانه و تعالی او را عذاب کند. و به همین عنوان حدیثی از آن
حضرت منقولست در مردن قاسم فرزند رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و خلافست که طاهر همان قاسم است که طاهر لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 446 لقب او باشد یا غیر اوست چنانکه در طیب و ابراهیم نیز خلاف شده است. (و قال صلّی اللَّه علیه و آله
و ما قلت فیه فقد «3» و لا ثکل و لا حرب «2» بذلّ «1» لفاطمۀ صلوات اللَّه علیها حین قتل جعفر بن ابی طالب علیه السّلام لا تدعی
صدقت) و منقولست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در وقتی که جعفر طیار شهید شده بود و حضرت فاطمه را به
تعزیه اسماء بنت عمیس فرستادند نهی فرمودند آن حضرت صلوات اللَّه علیها را از کلماتی که در جاهلیت میگفتند و فرمودند
خواندن ویل را ترك کن یا ذل بر نسخه دیگر و ثکل را ترك کند و حرب را و بر نسخه حزن را یعنی مگو وا ویلاه وا ذلاه وا ثکلاه
وا حرباه وا حزناه یا به جاي وا یا بگویند چون حضرت جعفر شهید شده بود و متعارفست که از جهت کشته خود این نوحهها
میکنند حضرت بیان فرمودند که جعفر در بهشت طیار است این عبارات مناسبت ندارد چون دلالت بر مذلت و خواري دارد و معنی
اینها اینست که واي بر حال تو و ما واي واي بیا که وقت تست واي مذلت و خواري بیا که وقت تست و ثکل آنست که زنی
فرزندش مرده باشد یعنی اي مادرت به عزاي تو نشسته و اي جنگ تو چه کارها میکنی و هر چه به گویی راست گفته یعنی از
خوبیهاي او و احتمالی دیگر دادهاند که هر چه به گویی راست بگو اما لفظ تاب این معنی ندارد. اما بطرق متعدده وارد شده است
که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که یاران خود را بگوئید که در نوحه بر موتی سخنان خوب بگویند که چون
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از دنیا رفتند هاشمیات به خدمت حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها آمدند که او را پرسش
کنند و ماتم بدارندص: 447 حضرت به ایشان فرمودند که دعا کنید و ترك کنید آن چه متعارفست از
شمردن کمالات و حالات را در مصیبتها.
[انسان فراموش میکند]
(و روي مهران بن محمّد عن الصّادق صلوات اللَّه علیه انّه قال انّ المیّت اذا مات بعث اللَّه عزّ و جلّ ملکا إلی أوجع اهله علیه فمسح
علی قلبه فانساه لوعۀ الحزن لو لا ذلک لم تعمر الدّنیا) و کالصحیح مرویست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که چون شخصی از دنیا
رفت حق سبحانه و تعالی ملکی را میفرستد به نزد هر کس که اندوه او بیشتر است تا دستی بر دل او مالد تا فراموش کند از او سوز
و درد را و اگر نه این باشد دنیا معمور نشود زیرا که با آن حزن اگر بمانند نه متوجه مال خواهند شد و نه فرزند اگر زنده بمانند و
غالب مردن ایشان است و بر تقدري که بمانند متوجه دنیا نخواهند شد و حکمت الهی اقتضا کرده است که دنیا معمور باشد به
غفلت چنانکه منقولست که حضرت سلیمان علیه السلام سه روز شیطان را حبس کرد همه کس ترك بازارها و دکانها کردند و
صفحه 199 از 238
قبرها از جهت خود کندند و مشغول مردن شدند تا آن که کسبی که حضرت سلیمان میکردند زنبیل بافی بود که از آن معاش خود
میفرمودند کسی نخرید و حضرت چیزي نخوردند تا آن که جبرئیل آمد و گفت که حق سبحانه و تعالی را حکمتها هست در
وجود این ملعون حضرت او را رها کردند همان ساعت همه متوجه کار و بار خود شدند. و حق سبحانه و تعالی را در مرگ نیز
حکمتها هست چنانکه در حدیث حسن کالصحیح و صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که در زمان
سابق جمعی به نزد پیغمبر خود رفتند و استدعا نمودند از او که دعا کند که حق سبحانه و تعالی مرگ را از ایشان بردارد پس دعا
کرد و حق سبحانه و تعالی مردن را برداشت تا آن که بسیار شدند و خانها بر ایشان تنگ شدص: 448 و
نسل ایشان بسیار شد و میبایست که هر کس متوجه احوال پدرش و جدش و جد جدش و مادرش و پدر مادرش شود و ایشان را به
متوضا برند یا طشتی به زیر ایشان گذارند و ازاله نجاست ایشان کنند مجملا آن جماعت از کسب و کار خود باز ماندند از جهت
اشتغال به امور ایشان و چون یافتند که بد کردهاند باز به نزد پیغمبر خود آمدند که ما پشیمانیم از این کار که کردهایم از حق
سبحانه و تعالی طلب کن که ما را به حالت اولی برد حق سبحانه اجابت فرمود و به حالت اولی برد مجملا اگر کسی را بصیرتی
باشد و در جمیع چیزها تفکر کند میباید که هر چه حق سبحانه و تعالی کرده است عین مصلحت خلایق است.
[اجري که در صبر هست]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله اذا قبض ولد المؤمن و اللَّه اعلم بما قال العبد فیسال الملائکۀ قبضتم ولد فلان المؤمن فیقولون
نعم ربّنا فیقول فما ذا قال عبدي المؤمن فیقولون حمدك ربّنا و استرجع فیقول اللَّه عزّ و جلّ ابنوا له بیتا فی الجنّۀ و سمّوه بیت الحمد)
و در قوي کالصحیح از سکونی از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که چون مؤمنی را فرزندش فوت شود با آن
که حق سبحانه و تعالی میداند که بنده چه گفته است از فرشتگان میپرسد که فرزند فلان مؤمن را از او گرفتید ایشان گویند که
بلی اي پروردگار ما پس حق سبحانه و تعالی فرماید که بنده مؤمن من چه گفت ملائکه گویند که پروردگار احمد کرد ترا و گفت
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ پس حق سبحانه و تعالی فرماید که بنا کنید از جهت او خانه در بهشت و آن خانه را خانه حمد بنامید. و در
حدیث صحیح از احدهما صلوات اللَّه علیهما منقولست که حق سبحانه و تعالی را خوش میآید که شخصی فرزندش بمیرد و او
شکر الهی کند حق سبحانه و تعالی مباهات میفرماید با فرشتگان که مرا چنین بنده هست کهص: 449 جان
او را گرفتم چون فرزند بمنزله جان است و مع هذا شکر میکند مرا.
[چون اسماعیل از دنیا رفت حضرت از خانه بیکفش و بیردا بیرون آمدند]
(و لمّا مات اسماعیل خرج الصّادق صلوات اللَّه علیه فتقدّم السّریر بلا حذاء و لا رداء) و بسند کالصحیح از حسین بن عثمان ثقه
منقولست که چون اسماعیل فرزند حضرت صادق صلوات اللَّه علیه از دنیا رفت حضرت از خانه بیکفش و بیردا بیرون آمدند و
پیش پیش تابوت میرفتند و غرض حضرت این بود که تعلیم فرمایند اصحاب خود را که میباید صاحب مصیبت چنین کند تا
مردمان او را بشناسند و او را پرسش کنند چنانکه گذشت و خواهد آمد که حضرت نه به سبب غم چنین فرمودند بلکه بواسطه
تعلیم.
[حضرت سید الساجدین علیه السلام هر گاه جنازه میدیدند]
(و کان علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما اذا راي جنازة قال الحمد للّه الّذي لم یجعلنی من السّواد المخترم) و در حسن کالصحیح
صفحه 200 از 238
از ابو حمزه منقولست که حضرت سید الساجدین علیه السلام هر گاه جنازه میدیدند که روبروي آن حضرت میآمد میگفتند که
جمیع محامد و ثناها مخصوص خداوندیست که نگردانیده است مرا از شخص هالک یعنی زندهام و نمردهام یا دین من درستست که
اگر مرگ بیاید مضایقه ندارم یا مرا در شهر مسلمانان آفریده است و در میان مسلمانانم که اگر عیاذا باللَّه در شهر کفار میبودم
ممکن بود که مذهب ایشان داشته باشم و اگر در میان ایشان باشم و بمیرم مسلمانان از ثواب تجهیز و من از دعاهاي ایشان محروم
میبودم یا همه مراد باشد. و بنا بر اول منافات ندارد با احادیثی که وارد شده است از حضرت سید المرسلین و ائمه معصومین
صلوات اللَّه علیهم که هر که دوست دارد لقاي الهی را حق سبحانه و تعالی دوست میدارد لقاي او را و هر که خوش ندارد لقاي
الهی را حق سبحانه و تعالی نیز نمیخواهد لقاي او را و با آن چه خداوند عالمیان فرموده است که اگر دوستان خدائید آرزو کنید
مرگ را اگر چه خطابص: 450 بیهود است اما تعلیل دلالت میکند بر عدم اختصاص به ایشان. و عدم
منافات به چند وجه است یکی آن که مراد از آیه یهودند و در اینجا تحدي شد با یهود که اگر یک یهودي آرزوي مرگ میکرد
همه میمردند و این معجزه بود از آن حضرت با آن که فرمود که ایشان هرگز آرزوي مرگ نخواهند کرد بواسطه اعمال قبیحه که
دارند چنانکه اکثر مفسرین تفسیر کردهاند و بر تقدیر تسلیم منافات ندارد که آرزوي مرگ داشته باشند و شکر نعمت حیات را به
جا آورند یا آرزوي مرگ داشته باشند مشروط به رضاي الهی یا در وقت خود چون بنده میباید در هر وقتی شکر حال خود بکند و
شرط بندگی آنست که بنده راضی باشد به داده الهی اگر چه غیر آن را طلبد چنانکه خواهد آمد در حکایت فرزند حضرت صادق
علیه السلام و جمعی گفتهاند که در مرض آرزوي مرگ خوبست و این معنی ظاهر نیست بلکه بر تقدیر رضاي الهی در همه وقت
خوبست بلکه میباید که در زندگی زندگی را خواهد که صرف عبادت و طاعت الهی کند و اگر حق سبحانه و تعالی مرگ او را
خواهد او حیات را نخواهد مجملا کمال در آنست که بنده رضاي الهی را خواهد. و احتمال دویم از این جهت است که در زمان
حضرت سید الساجدین و هم چنین حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیهما که این کلام از آن حضرت صلوات اللَّه علیه نیز
منقول است زمان استیلاي بنی امیه بود و اکثر عالمیان کافر بودند و در منابر و منارات سب اشرف الخلایق میکردند بنا بر این آن
معنی مناسبت دارد و احتمال دویم و سیم بر سبیل تعلیم است. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
منقول است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله هر گاه روبروي جنازه واقع میشدند یا جنازه را میدیدند این دعا را
میخواندند که اللَّه اکبر هذا ماص: 451 وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله اللَّهمّ زدنا ایمانا و تسلیما
الحمد للّه الّذي تعزّز بالقدرة و قهر العباد بالموت و هر کس این دعا را بخواند نماند فرشته مگر آن که گریه کنند از روي شفقت بر
او و بر آواز حزین او و ترجمه دعا این است که خداوند عالمیان از آن بزرگتر است که کسی به بزرگی او تواند رسید یا بزرگواري
و عظمت و جلال مخصوص اوست که هر کس را میخواهد میمیراند و این مرگ آن چیزیست که وعده کردهاند ما را به آن خدا
و رسول او و راست گفتهاند خدا و رسول که میباید مرد و بعد از مرگ وقایع بسیار است خداوندا ایمان ما را زیاده گردان و تسلیم
ما را زیاده گردان که گردن نهیم فرمان ترا در همه چیز و خواهان چیزي باشیم که تو خواهان اویی اگر چه مرگ باشد شکر
خداوندي راست که عزت و جلالت و عظمت مخصوص اوست به قدرت کامله که او راست و مقهور ساخته بندگان را به آن که
مرگ را بر همه مقرر ساخته است و همه ذلیل اویند. و در امثال دعوات اشارات حسنه هست که به اندك تدبري میتوان فهمید از
آن جمله حمد بر بزرگی الهی و ذلت خلق اشاره است به آن که مقام عبودیت مقتضی این است که بنده بزرگی را از جهت خداوند
خود خواهد و کمال ذلت را از براي خود خواهد چون کمال بنده در ذلت است و هر چند تذلل نزد خداوند بیشتر میکند عزتش
بیشتر میشود دیگر این معنی را از براي خود و بس نمیخواهد بلکه از براي جمیع عالمیان میخواهد دیگر اشاره به آن که از این
جهت که عظمت او را باشد و ذلت بنده را آرزوي مرگ کرده است چنانکه عاشق خواهد که از دست معشوق کشته شود و میباید
عارف در هر اشاره او را تنبیهات بوده باشد و این اشارات و تنبیهات بنده را به خدا میرساند نه اشارات و تنبیهات ابو علی که بغیر
صفحه 201 از 238
از ضلالت چیزي از آن حاصل نمیشود مگر چند کلمه که از دیگرانص: 452 بر خلاف مسلک خود ذکر
کرده است در مقامات عارفان.
[چون ابراهیم فرزند سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فوت شد]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه لمّا مات ابراهیم بن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله حزنّا علیک یا
ابراهیم و انّا لصابرون یحزن القلب و تدمع العین و لا نقول ما یسخط الرّبّ) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون ابراهیم
فرزند سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فوت شد حضرت فرمودند که اي ابراهیم بر فوت تو اندوهناکیم و لیکن صبر میکنیم دل
اندوه دارد و چشم میگرید و نمیگوییم چیزي که سبب غضب الهی باشد. بحسب ظاهر این خبر قوي منافات دارد با آن که
گذشت که حضرت به خدیجه فرمودند که گریه مکن و لیکن ظاهر آنست که غرض حضرت در آنجا این بود که غم مخور چون
فرزند شفیع است و لهذا خدیجه جواب داد که آبی از چشم ریخت از جهت لوازم بشریت و حضرت شفاعت فرزند را بیان فرمودند
و در اینجا نیز حضرت میفرمایند که ما به قضاي الهی راضییم و لیکن این گریه از لوازم بشریتست و تا حزن نباشد ثواب نخواهد
بود. و محتمل است که بر تقدیر صحت حدیث حضرت گریسته باشند بواسطه فکر امت یا محبت الهی و چنین ظاهر ساخته باشند
که کار بر امت دشوار نشود که گریه نکنند و به بلاها مبتلا شوند چنانکه خواهد آمد که گریه بکنید تا سوزش دل فرو نشیند و
صلوات اللَّه علیه انّ النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله حین جاءته وفاة جعفر «1» قریب باین ذکر کرده است کلینی در حدیث قوي. (و قال
بن ابی طالب و زید بن حارثۀ کان اذا دخل بیته کثرص: 453 بکاؤه علیهما جدّا و یقول کانا یحدّثانی و
یونسانی فذهبا جمیعا) و منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون خبر شهادت جعفر طیار و زید بن
حارثه پسر خوانده حضرت به آن حضرت رسید همین که داخل منزل میشدند بسیار بر ایشان میگریستند و میفرمودند که ایشان
انیس و جلیس من بودند هر دو به یک بار رفتند. این خبر نیز بر تقدیر صحت مثل خبر سابق است با آن که در اینجا معنی دیگر بود
که هر دو از بزرگان دین بودند و رفتن ایشان سبب خلل شد در دین آن خلل که سگان نگذاشتند که خلافت صوري بر حضرت
امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه قرار گیرد چنانکه در خبر صحیح وارد شده است که از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
شخصی پرسید که یا امیر المؤمنین بنی هاشم را چه شده بود که قریش را گذاشتند تا حق شما را غصب نمودند حضرت فرمودند که
آن چه عمده بنی هاشم بودند حمزه و جعفر بودند که شهید شده بودند و کسی که مانده بود عباس و عقیل بودند و این هر دو از
مستضعفین بودند و رسوخی که میبایست نداشتند تا عاقبت کردند آن چه کردند.
[بلا و صبر هر دو متوجه مؤمن میشوند]
(و قال صلوات اللَّه علیه انّ البلاء و الصّبر یستبقان إلی المؤمن فیاتیه البلاء و هو صبور و انّ الجزع و البلاء یستبقان إلی الکافر فیاتیه
البلاء و هو جزوع) و مرویست در حسن کالصحیح از آن حضرت که فرمودند که بلا و صبر هر دو متوجه مؤمن میشوند مانند دو
سواري که گرو بسته باشند که کدامیک زودتر خود را میرسانند به او پس صبر زودتر میرسد و چون بلا میرسد مؤمن صاحب
صبر است و جزع و بلا میدوانند که خود را به کافر رسانند پس چون بلا میرسد جزع پیشتر رسیده است پس ممکن است که مراد
از کافر کسی باشد که کفران نعمت کند و مراد از مؤمن شاکر باشد یا آن که کنایه از این باشدص: 454
که مؤمن کسی است که صبر داشته باشد و جزع کار کافرانست نمیباید که مؤمنان در جزع شبیه به کفار باشند. و بطرق متعدده
قویه کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقول است که جزع آنست که فریاد کنند و واویلاء گویند و نعره زنند
صفحه 202 از 238
و طپانچه بر روي خود زنند و بر سینه خود زنند و موي پیش سر را بچینند و کسی که زن نوحه گر بیاورد ترك صبر کرده است و
بیراهه رفته است و کسی که صبر کند و کلمه انا للّه و انا الیه راجعون بگوید و شکر کند خداوند خود را بر آن چه او کرده است
پس بفعل الهی راضی شده است و مزد او بر خداست و کسی که چنین نکند قضا کار خود را کرده است و او مستحق مذمت است
از خدا و خلق و اجر او حبط شده است. و همین مضمون در احادیث بسیار واقع شده است.
[خروج زن در ماتم]
(و روي عن الکاهلیّ انّه قال قلت لأبی الحسن موسی ابن جعفر صلوات اللَّه علیهما انّ امرأتی و اختی و هی امرأة محمّد بن مارد
عنه و ان لم یکن حراما فلم تمنعنا فیمتنع النّاس من قضاء حقوقنا «2» فانها هما فقالتا لی ان کان حراما انتهینا «1» تخرجان فی المآتم
فقال صلوات اللَّه علیه عن الحقوق تسالنی کان ابی صلوات اللَّه علیه یبعث امّی و امّ فروة تقضیان حقوق اهل المدینۀ) و در صحیح از
کاهلی که نامش عبد اللَّه بن یحیی است که عرض کردم به آن حضرت صلوات اللَّه علیه که زنم و خواهرم که زن محمد بن مارد
است ایشان در ماتمهاي خویشان و غیر ایشان میروند و من ایشان را از آن نهی میکنم که مروید پس ایشان بمن میگویند که اگر
حرامست ما نرویم و اگر حرام نیست پس چرا ما را منع میکنی تا باعث این شودص: 455 که کس ما بمیرد
ایشان بپرسش ما نیایند پس حضرت فرمودند که از حقوق میپرسی یعنی اگر عبث روند منع میتوان کرد اما جمعی که میآیند در
عزا و عروسی پیش شما ایشان را حق هست پدرم رخصت میدادند مادرم را حمیده و ام فروه مادرش را که دختر قاسم بن محمد
ابن ابی بکر بود. و محتمل است که حضرت صادق صلوات اللَّه علیه را زنی یا دختري هم نام مادرش باشد هر دو را میفرستادند تا
حقوق اهل مدینه را به جا آورند پس ظاهر شد که بواسطه قضاي حقوق رخصت میتوان دادن بلکه سنت باشد بلکه واجب باشد
یعنی هر گاه تحیت کنند شما را پس شما به « چنانکه خداوند عالمیان فرموده است وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّۀٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها
ازاي آن تحیت کنید ایشان را بهتر از آن چه ایشان کردهاند یا همان مقدار اقلا و خلافی نیست که سلام داخل است در تحیت و در
تحیات دیگر مثل تواضعات و دیدنهاي متعارف و جواب عطسه و امثال اینها بعضی گفتهاند که همه تحیت است و ردّ آن واجبست
و این حدیث معتبر نیز دلالت دارد چون حقوق جمع محلی بلام است و مفید عموم است به اتفاق اصولیین با دیگر احادیث که از
این باب وارد شده است قطع نظر از احادیث عامه زیارت مؤمن. و حق اینست که از این عبارات جزم بوجوب نمیتوان کرد و این از
متشابهاتست که میباید بقصد قربت به جا آورند و ترك نکنند و اللَّه تعالی یعلم و اخبار خواهد آمد در این باب إن شاء اللَّه تعالی.
[در قبر مگر از کسی که ایمان خالص داشته باشد و آنها شیعیان صالحند]
محضا او محّض الکفر محضا و الباقون ملهوّ عنهم إلی «2» (و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه لا یسال فی القبر الّا من محّض الایمان
ص: 456 یوم القیمۀ) و بعنوان کالتواتر از حضرات سید المرسلین و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم
منقولست که فرمودند که سؤال نمیکنند در قبر مگر از کسی که ایمان خالص داشته باشد و آنها شیعیان صالحند یا اعم یا کفر را
خالص کرده باشد و آنها غیر اثنی عشري صالح و ما بقی شیعیان فاسقند که ایشان را باز میگذارند بحال خود نه ثوابی خواهد بود
ایشان را و نه عذابی و عذاب ایشان عدم ثوابست و حسرت و به سبب این حسرت از گناهان پاك میشوند. و جمعی این عبارت را
مخفف خواندهاند باین معنی که از محض اعتقادات سؤال میکنند و محضا را مصدر فعل محذوف میگیرند و لیکن با تکلف بسیار
لفظ باقون که از براي مذکر ذي عقل است اطلاقش بر اعمال از سابق ابعد است بلی این معنی که از اعتقادات میپرسند احادیث
متواتره در آن واقع شده است اما در آن احادیث واقع نشده است که از اعمال نمیپرسند و عمده اخباري که دلالت میکند بر آن
صفحه 203 از 238
این اخبار است و این اخبار ظاهرش اشخاصی است که از ایشان سؤال میکنند. مع هذا احادیث بسیار وارد شده است که از اعمال
نیز میپرسند از آن جمله حدیث صحیحی است که بطرق متکثره مرویست از سعید بن مسیب و او اگر چه بحسب ظاهر از علماي
عامه است اما بحسب واقع از مخصوصان و ثقات سید الساجدین صلوات اللَّه علیه است و او روایت کرده است که حضرت علی بن
الحسین صلوات اللَّه علیهما در هر جمعه موعظه میفرمودند در مسجد حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله و جمعی حفظ
کردند و جمعی نوشتند میفرمودند که اي گروه مردمان از خدا بترسید و بدانید که بازگشت شما بسوي او خواهد بود و هر کس
در دار دنیا کار خوبی کرده است همه پیش او حاضر خواهد بود و بدي که کردهاند نیز حاضر خواهد بود و آرزو کنند که آن
اعمالص: 457 از ایشان هزار ساله راه دور باشد و خداوند عالمیان شما را از عذاب خود حذر میفرماید که
کاري مکنید که موجب عذاب شود، واي بر تو اي فرزند آدم که غافلی از آن چه در پیش داري و از تو غافل نیستند، اي فرزند آدم
به درستی که اجل تو در نهایت سرعت بسوي تو میآید و در طلب تو میدود و عنقریبست که مدت عمرت بسر آمده است و اجلت
رسیده است و ملک موت قبض روح کرده است و ترا در قبر در آوردهاند و روح را در بدنت جا دادهاند و به ناگاه منکر و نکیر در
قبر آمدهاند که از تو سؤال کنند به درستی که. اول چیزي که سؤال خواهند کرد از حق سبحانه و تعالی است که پروردگار تست
که او را در دار دنیا پرستش میکردي. دیگر سؤال میکنند از دینی که به آن اعتقاد داشتی و از کتابی که آن را تلاوت مینمودي
و از امامانی که تولی به ایشان داشتی و امام خود میدانستی. بعد از اینها سؤال میکنند از مدت عمر را که در طاعت صرف کردي
یا در معصیت. دیگر از مالت میپرسند که از ممر حلال به همرسانیدي یا از ممر حرام و در راه خوب صرف کردي یا در راه بد پس
باید که امروز که فرصت داري احتیاط خود را بکنی و چنان کنی که همه را جواب خوب توانی داد پس اگر شیعه اثنی عشریّی و
پرهیزکاري و بدین خود معرفت داري و متابعت ائمه هدي کرده خداوند عالمیان حجت ترا به تو میرساند و زبانت را به جواب
خوب ناطق میکند و همه را جواب میگویی و ملکین ترا بشارت میدهند به بهشت و رضاي الهی و به حوران خوش صورت و
استقبال میکنند ترا فرشتگان با نسیمها و میوههاي بهشت و اگر چنین نباشی زبانت بند میشود و حجتی نخواهی داشت که جواب
توانی گفت و بشارت میدهند ترا بجهنم و به استقبال تو میآیند فرشتگان عذابص: 458 با آب حمیم و
زبانه دوزخ که همیشه در عذاب باشی تا روز قیامت. و بدان اي فرزند آدم که بعد از قبر دیگر قیامت خواهد بود که دلها همه
سوزان و چشمها همه گریان خواهد بود روزي که همه عالمیان پشینیان و پسینیان را جمع خواهند کرد روزي که صور را اسرافیل
بدمد و مردمان همه از خاك بیرون آیند و از دهشت آن روز جانها به سینها رسد در نهایت خشم از خود و اعمال خود روزي که
قبول نکنند سؤالت را که مرا بدنیا فرستید تا تدارك کنم. آن چه را نکرده باشم و از تو نشنوند و کسی فداي خود نتواند داد و بر
فرض محال اگر داشته باشد قبول نخواهند کرد و عذر کسی را نخواهند شنید چون حجت در دار دنیا بر همه تمام شده است و توبه
کسی را قبول نخواهند کرد چون وقت توبه این نشاه است و نخواهد بود مگر جزاي حسنات که به خوبان دهند و مگر جزاي سیئات
که به بدان دهند پس هر مؤمنی که به سنگینی ذره از اعمال خیر کرده باشد ثواب آن را مییابد و هر مؤمنی که به سنگینی ذره از
اعمال بد کرده باشد به جزاي خود خواهد رسید پس حذر کنید اي مردمان از گناهان صغیره و کبیره که حق سبحانه و تعالی شما را
از آن نهی فرموده است و حذر فرموده است از آنها در کتاب صادق و بیان ناطق خودش قرآن مجید و از مکر الهی و عذاب او ایمن
مباشید در وقتی که شیطان ملعون شما را به شهوات باطله دعوت کند به درستی که حق سبحانه و تعالی میفرماید که متقیان و
پرهیزکاران حال ایشان این است که چون شیطان در مقام اغواي ایشان در میآید ایشان متذکر میشوند و بینا میشوند که شیطان
است که این دعوت میکند و متوجه آن گناه نمیشوند پس میباید که خوف الهی را شعار دلهاي خود گردانید و در خاطر در
آورید وعدههائی را که حق سبحانه و تعالی به شما وعده داده است از ثوابهاي عظیم چنانکه شما را ترسانیده است از عقاب الیم
الخبر. و اکثر عبارات این خبر آیات کلام مجیدص: 459 است که حضرت جمع فرمودند. و در حدیث
صفحه 204 از 238
کالصحیح وارد است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که میت را در قبر از پنج چیز سؤال میکنند از
اعتقادات خصوصا از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم و از نماز و روزه و حج و زکات پس ولایت اهل البیت به آن چهار میگوید
که هر نقصی که بر شما وارد شده باشد تمامی آن بر منست. و در حدیث کالصحیح است که حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که
چون مؤمن داخل قبر میشود نماز از دست راست خواهد بود و زکات از دست چپ و احسان پدر و مادر بر سر سایه انداخته باشد
و صبر در کناري باشد پس چون منکر و نکیر داخل قبر میشوند از جهت سؤال صبر به نماز و روزه میگوید که شما مدد مکنید و
اگر شما عاجز شوید من هر چه باید میکنم و دیگر احادیث خواهد آمد که بر این معنی دلالت میکند و مذکور شد سابقا که
اعمال صالح مصور میشوند به صورتهاي خوب و اعمال بد به صورتهاي بد. و در حدیث کالصحیح از عمر بن یزید منقولست که
به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که من از شما شنیدم که فرمودید که شیعیان ما همه به بهشت میروند
هر چند بد کردار باشند حضرت فرمودند که بلی و اللَّه همه به بهشت میروند گفتم فداي تو گردم گناهان کبیره بسیار چه میشود
حضرت فرمودند که به شفاعت حضرت سید المرسلین و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم در روز قیامت همه را خواهند بخشید و
لیکن آن چه میترسم بر شما از عذاب برزخ است گفتم برزخ کدام است حضرت فرمودند که از اول قبر است تا روز قیامت و
احادیث عذاب قبر خصوصا ضغطه و فشردن قبر متواتر است و هم چنین سؤال منکر و نکیر متواتر است و آن که نزد مؤمنان به
صورتهاي خوبص: 460 میآیند و نزد غیر ایشان به صورتهاي مهیب میآیند و آن که دوستی ائمه هدي
سیما حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهم در قبر نافع است بلکه نزد مردن و مبعوث شدن از قبر و نزد پریدن نامها و نزد حساب
و نزد میزان که جان کندن بر ایشان آسان شود و قبور ایشان واسع و منور باشد و وحشت نداشته باشند و چون از قبرها مبعوث شوند
جامهاي بهشت در ایشان پوشانند و نامهاي اعمال ایشان را به دستهاي راست ایشان دهند و ایشان را حساب نکنند یا به آسانی
حساب کنند و ترازوي حسنات ایشان به سبب محبت اهل البیت سنگین باشد متواتر است. و این مضمون در احادیث بسیار از
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه را به اینها بشارت دادند و اکثر از
طرق عامه منقولست و از طرق خاصه متواتر است که شیعیان بجهنم نمیروند و ابن طاوس کتابی تصنیف کرده است که داشتم و در
آنجا دویست حدیث نقل کرده بود در این معنی و در فردوس الاخبار سنیان منقولست و در غیر آن از کتب عامه که حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که اگر مردمان همه جمع میشدند بر محبت علی بن ابی طالب حق سبحانه و تعالی دوزخ را
نمیآفرید و در کتب ایشان بطرق متکثره واقع است که دوستی علی بن ابی طالب حسنهایست که هیچ سیئه با آن ضرر نمیکند و
دشمنی آن حضرت سیئهایست که هیچ حسنه با آن نفع نمیکند. و احادیث متواتره وارد است از رسول خدا و ائمه هدي صلوات
اللَّه علیهم که دوستی رسول خدا و ائمه هدي بر همه کس واجبست و سبب نجاتست از همه عذابها حشر دوستان ایشان با ایشان
، خواهد بود فرمودند که المرء مع من احب یعنی حشر هر کس با آن کسی خواهد بود که او را دوست دارد. لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 461 و لیکن احادیث بسیار وارد شده است از حضرت سید المرسلین تا به حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیهم که دوستی
با مخالفت ایشان جمع نمیشود و حمل کردهاند بر آن که دوستی کامل جمع نمیشود و دیگر خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی.
[زیارت قبرهاي مؤمنان و از بنا کردن مسجدها در قبرستان]
(و ساله صلوات اللَّه علیه سماعۀ بن مهران عن زیارة القبور و بناء المساجد فیها فقال امّا زیارة القبور فلا باس بها و لا یبنی عندها
مساجد) و سماعه در موثق از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کرد از زیارت قبرهاي مؤمنان و از بنا کردن مسجدها
در قبرستان حضرت فرمودند که اما زیارت قبرها پس باکی نیست و خوبست و اما بناي مساجد در آنجا نکنند چون مکروهست نماز
در میان قبرها یا بواسطه آن که جا را بر مردگان تنگ نکنند خصوصا هر گاه زمین را وقف کرده باشند از جهت آن که مقبره باشد
صفحه 205 از 238
و شاید وجهی دیگر نیز داشته باشد. و بطرق متعدده قویه کالصحیح منقولست از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که فرمودند
که زیارت کنید مردگان خود را که ایشان خوشحال میشوند به سبب زیارت شما ایشان را قطع نظر از اعمال خیر مثل دعاي مغفرت
و خواندن قرآن و ثوابش را به ایشان قربت کردن و اگر زیارت پدر و مادر کنید باید که حاجتی که دارید نزد قبور ایشان از حق
سبحانه و تعالی طلب کنید که مستجاب میشود. و در حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که
در زیارت قبور فرمودند که مردگان انس مییابند از زیارت شما چنانکه در حالت حیات به سبب زیارت خوشحال میشوند و چون
از پیش ایشان بر میگردید ایشان را وحشت بهم میرسد و از اسحاق بن عمار منقول است کهص: 462 به
حضرت امام موسی کاظم علیه السلام عرض نمودم که مؤمن میداند که کیست آن که به زیارت او میآید حضرت فرمودند که
بلی و انس مییابند تا نزد قبر ایشان است و چون بر میگردد میت را وحشتی دست میدهد. (و قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله لا
تتّخذوا قبري قبلۀ و لا مسجدا فانّ اللَّه عزّ و جلّ لعن الیهود حیث اتّخذوا قبور أنبیائهم مساجد) و منقول است که حضرت صلی اللَّه
علیه و آله فرمودند که قبر مرا قبله مگردانید که رو به قبر من کنید و نماز کنید و مسجد مگردانید که در اینجا نماز کنید زیرا که حق
سبحانه و تعالی یهودان را لعنت کرد به سبب آن که قبور پیغمبران خود را مسجد گردانیدند و این حدیث را عامه در صحاح خود
ذکر کردهاند که حضرت در زمان موت چنین فرمودند و این که فرموده است آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله که قبر مرا قبله مکنید
یعنی قبر را بمنزله کعبه مکنید که هر جا که باشید رو به قبر من کنید و نماز کنید هر چند بدن مبارك آن حضرت بهتر از کعبه است
نزد حق سبحانه و تعالی و لیکن غرض از استقبال کعبه تعبد و بند گیست چون حق سبحانه و تعالی فرموده است که در عبادات و
افعال مخصوصه رو به کعبه کنید اطاعت میباید کرد فرمان او را هم چنان که قرآن مجید بهتر است از کعبه و در نماز رو به قرآن
نمیتوان کرد یا آن که مراد حضرت این باشد که قبر مرا در قبله مسجد من مگذارید که مبادا تو هم این شود به مرور ایام که سجد
به جانب قبر من میباید کرد و قبر مرا مسجد مکنید نیز این احتمال دارد که محل سجود خود مکنید که به جانب قبر من سجده
کنید، یا مانند جمعی که سجده میکنند نزد پادشاهان و بر خاك میافتند با قبر من چنان مکنید، یا آن که بر بالاي قبر من مایستید
که نماز گذارید یا آن که قبر مرا ظاهر مسازید که به جانب او نماز کنید هر چند به منزله کعبه نگردانید و حکمتش همان باشد که
مبادا به مرور ایام توهم شودص: 463 که بر قبر من سجده میباید کرد و اصلش ظاهر نیست چون راوي این
که بر زبانش « صلوات اللَّه علیه » خبر عایشه ملعونه کذابه است. و در حدیث صحیح است از حضرت امام جعفر صادق علی اللَّه
هرگز کذب گذار نکرده است به اعتقاد مخالف و مؤالف که سه کس بودند که همیشه بر حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله دروغ میبستند عایشه و ابو هریره و انس و اکثر احادیث عامه از این سه کسست و کس چهارم عبد اللَّه بن عمر است که گاهی
راست میگفت و لهذا حضرت او را ذکر نفرمودند و غرض آن ملعونه از وضع این خبر این بود که از آن زندیقه روایت کردهاند
که از جهت دشمنی که همیشه با حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه داشت و حضرت مکرر میفرمودند که حضرت سید
المرسلین بمن وصیت فرمود آن ملعونه تکذیب میکرد که حضرت کی وصیت کرد و حال آن که سر حضرت بر سینه من بود که
از دنیا رفت و وصیتی که کرد همین بود که گفت قبر مرا مسجد و قبله نکنید. و اهل سنت و محدثین ایشان این سخنان عایشه را
ذکر کردهاند در صحاح خود و حکایات دوات و قلم را ذکر کردهاند که در خانه مردان بسیار بودند که حضرت طلبیدند دوات و
قلم را و عمر نگذاشت و گفت این مرد هذیان میگوید کتاب خدا ما را بس است. و بخاري حدیث دوات و قلم را در صحیح خود
در زیاده از شش جا نقل کرده است مع هذا شهادت نفی معقول نیست و خود نقل کردهاند که چون ایشان قبول نکردند و دوات و
قلم نیاوردند حضرت امیر المؤمنین را طلب فرمودند و همه را از خانه بیرون کردند و با آن حضرت سرگوشی بسیار فرمودند چون از
حضرت پرسیدند که حضرت چه فرمودند حضرت امیر المؤمنینص: 464 صلوات اللَّه علیه فرمودند که
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله هزار باب از علم تعلیم من کردند که از هزار بابی مفتوح میگردد هزار باب پس ذکر
صفحه 206 از 238
این حدیث که راوي عایشه باشد مناسب نبود و اگر از حضرات ائمه منقول شده باشد تقیه خواهد بود و اللَّه تعالی یعلم.
[سلام بر اهل قبور]
السّلام علی اهل الدّیار من المؤمنین «1» (و سال جرّاح المدائنیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه کیف التّسلیم علی اهل القبور فقال تقول
و انّا إن شاء اللَّه بکم لاحقون) و در قوي کالصحیح منقول است که «3» منّا و المستأخرین «2» و المسلمین رحم اللَّه المستقدمین
جراح گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که چگونه سلام میباید کرد بر اهل قبرستان حضرت فرمودند که باین نحو
سلام کنید که سلام و رحمت الهی بر مؤمنان و مسلمانان این خانها باد که خانهاي قبر است و مراد از مؤمنان صالحانند و مسلمانان
غیر ایشان رحمت کند حق سبحانه و تعالی آنهایی را که پیش رفتهاند و آنهایی را که خواهند رفت یا آنهایی که مدتها پیش رفتهاند
و جمعی را که در این زودي رفتهاند و ما نیز إن شاء اللَّه به شما خواهیم رسید و این إن شاء اللَّه از روي تیمن و تبرك است و اگر نه
البته همه را میباید رفت و ممکن است که مراد این باشد که چون مؤمنان به بهشت رفتهاند إن شاء اللَّه بواسطه دخول بهشت باشد و
لحوق به ایشان چه ممکن است و العیاذ باللَّه که مؤمن عاقبت از دین برگردد چنانکه بسیار برگشتند از خوبان مثل شیطان و عابد
برصیصا و بلعم باعورا و اللَّه تعالی یعلم. (و کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله اذا مرّ علی القبور قال السّلام علیکم من دیار قوم
مؤمنین و انّا إن شاء اللَّه بکم لاحقون) و درص: 465 صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
منقول است که آن حضرت فرمودند که بگوید این عبارت را و تخصیص به مؤمنین در اینجا از آن جهت است که منافقان بیرون
روند و مؤمنان اینجا اعم است از صالح و طالح چون ایمان را اطلاقات بسیار هست در هر جائی مناسب آن مقام مراد است و آن که
صدوق این حدیث را از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله روایت کرده است از آن جهت است که هر چه ائمه معصومین
میگویند از آن حضرت است و یا آن که حدیثی دیگر است و اللَّه تعالی یعلم.
[سخن با اهل قبور]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه لمّا دخل المقابر یا اهل التّوبۀ و یا اهل الغربۀ امّا الدّور فقد سکنت و امّا الازواج فقد نکحت و
لو اذن لهم فی الجواب لقالوا انّ خیر «1» امّا الاموال فقد قسمت فهذا خبر ما عندنا فلیت شعري ما عندکم ثمّ التفت إلی اصحابه و قال
الزّاد التّقوي) و بسند کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که چون حضرت امیر المؤمنین صلوات
اللَّه علیه داخل قبرستان میشدند و در امالی چون مشرف میشد بر قبرستان میفرمودند که اي اهل خاك که خانه شما خاك است
و بدن شما خاك شده است یا خواهد شد و اي جماعتی که به غربت مبتلا شدهاید بدانید که خانهاي شما را دیگران ساکن شدند و
زنان شما را دیگران خواستند و اموال شما را دیگران قسمت نمودند این خبریست که نزد ماست کاش ما میدانستیم که نزد شما چه
خبر است و در امالی فما خبر ما عندکم یعنی نزد شما چه خبر است. پس حضرت رو به اصحاب خود فرمودند و فرمودند که اگر
ایشان راص: 466 رخصت جواب میدادند و در امالی رخصت کلام میدادند هر آینه میگفتند چنانکه
شما میشنیدید که بهترین توشهها تقوي است یعنی متاع این بازار پرهیزکاري است و ما نیاوردهایم شما سعی کنید در تحصیل آن
توشه و ظاهرا غرض حضرت از این مکالمه آنست که دیگران عبرت گیرند که آن چه عمر عزیز نفیس را صرف آن میکنند همه
در این دنیا خواهد ماند و چیزي که با ایشان خواهد بود تقوي و اعمال صالح است و چون تقوي پرهیزکاریست از آن چه خلاف
رضاي الهی است ترك طاعات خلاف تقوي است پس فعل واجبات نیز داخل تقوي است و این تقواي عوام است و تقواي خواص
اجتناب از مکروهات و فعل مستحباتست نیز و تقواي خاص الخاص آنست که لمحه از یاد الهی غافل نشوند و لحظهاي متوجه غیر او
صفحه 207 از 238
نشوند. و در حدیث صحیح از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که همه خوبیها مجتمع است در سه چیز در نظر
کردن و خاموش بودن و حرف زدن پس هر نظري که در آن عبرتی نباشد آن نظر سهو است بلکه میباید در هر نظري عبرتها گیرد
و فایده چشم همین است یکی آن که همه اشیا دلیل وجود و علم و قدرت و حکمت الهی است اگر به اهل آخرت نظر کند فکر
کند که ایشان مردانه در راه خدا میکوشند و عن قریب به مراتب عالیه رسیدهاند با خود عتاب و خطاب کند که تو چرا مثل ایشان
نمیشوي و اگر به اهل دنیا نظر کند عبرت گیرد که این بیچارگان عمر عزیز را در طلب باطلی صرف مینمایند و با خود گوید که
تو نیز مثل ایشان عمر خود را به باد میدهی و اگر در عقب جنازه روان شود فکر کند که هیچ چیز نزد این میت مطلوبتر از این
نیست که چند روزي او را بدنیا فرستند تا تدارك ما فات کند و خود را چنان تصور کند که مرده است و او را به مطلوب او
رسانیدهاند و برگشته است که تدارك کند چنانکه از حضرت صادقص: 467 صلوات اللَّه علیه منقولست و
علی هذا القیاس در هر چیزي عبرتها هست. و اما سکوت پس میباید که تا خاموش باشد در فکر چیزي باشد که بکار او آید از آن
چه مذکور شد و غیر آن و هر سکوتی که در آن فکر نباشد غفلت است و هر کلامی که به یاد خدا یا از براي خدا نباشد آن لغو
است پس خوشا بحال کسی که نظرهاي او همه عبرت باشد و خاموشیهاي او همه فکرت باشد و کلام او همه ذکر الهی باشد و
همیشه بر گناهان خود گریان باشد. دیگر فرمودند که آدمی را سه دوست است دوستی که به زبان حال میگوید که من همیشه با
تو خواهم بود در حیات و ممات و آن عمل صالح است و دوستی که میگوید من با توام تا تو بمیري و آن مال اوست و دوستی که
میگوید من با توام تا کنار قبر و آن فرزندانند. (و وقف رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله علی القتلی ببدر و قد جمعهم فی قلیب فقال
یا اهل القلیب انّا [قد] وجدنا ما وعدنا ربّنا حقّا فهل وجدتم ما وعد ربّکم حقّا فقال المنافقون انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یکلّم
الموتی فنظر إلیهم فقال لو اذن لهم فی الکلام لقالوا نعم و انّ خیر الزّاد التّقوي) بطرق متکثره قریب به تواتر منقولست که حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله کشتههائی که در جنگ بدر کشته شده بودند از کفار فرمودند که در چاهی یا کوي مانند چاه
انداختند و حضرت بر سر آن چاه آمدند و فرمودند که آن چه حق سبحانه و تعالی وعده داده بود ما را از فتح و ظفر الحمد للّه همه
راست شد چنانکه منقول است متواترا که حضرت جاهاي یک یک را نشان داده بودند که فلانی در اینجا کشته خواهد شد و فلانی
در اینجا، آیا آن چه وعده داده بود شما را از مغلوبیت در دنیا و از عذاب آخرت یافتید که حق است منافقان که در آنجا حاضر
بودند گفتند که حضرت خطاب به مردگانص: 468 میکند و این چه فایده دارد مع هذا چه میفهمند
چون مردهاند پس حضرت بنور نبوت یافتند و نظر به ایشان فرمودند و فرمودند که اگر ایشان را رخصت سخن گفتن بدهند هر آینه
خواهند گفت بلی و به درستی که بهترین توشهها از براي این راه پرهیزکاري است. و این عبارت ظاهرش آنست که خطاب آن
حضرت با کفار بوده باشد و محتمل است که خطاب به مؤمنان باشد و یک قبر از براي همه کنده باشند و مراد از وعده مردگان
بهشت باشد اما اخبار دیگر صریح است که خطاب با کفار بود و اللَّه تعالی یعلم.
[حضرت فاطمه هر صبح شنبه زیارت قبور شهدا و زیارت حمزه میآمدند]
(و کانت فاطمۀ صلوات اللَّه علیها تاتی قبور الشّ هداء کلّ غداة سبت فتاتی قبر حمزة فترحّم علیه و تستغفر له) و بسند قوي منقولست
که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها هر صباح شنبه زیارت قبور شهدا میآمدند و به
زیارت حمزه میآمدند و طلب مرحمت میکردند از جهت او و استغفار میکردند از براي او. و بسند حسن کالصحیح منقولست از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها هفتاد و پنج روز بعد از حضرت سید
کائنات زنده بودند که تبسم و خنده نکردند و هر هفته دو مرتبه به زیارت قبور شهدا میفرمودند روز دوشنبه و پنجشنبه و میگفتند
که حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله در اینجا ایستاده بودند در جنگ احد و کفار در اینجا ایستاده بودند و ممکن است که در
صفحه 208 از 238
ابتداي حال هفته دو مرتبه آمده باشند و این دو روز و در اواخر هفته یک مرتبه آمده باشند در شنبه اما مدت حیات آن حضرت که
هفتاد و پنج روز بوده بعد از حضرت احادیث صحیح و کالصحیح دیگر وارد شده است در طرق اهل البیت صلوات اللَّه علیهم. لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 469 و اما در صحاح سته بطرق متکثره از عایشه روایت کردهاند شش ماه بعد از آن حضرت زنده بودند و
اهل خانه اعلمند به آن چه در خانه است و آن چه در خانه واقع میشود و غرض ایشان از وضع کردن شش ماه آنست که مخفی
سازند شهادت محسن و حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها را و لیکن در این احادیث طولانی که بخاري نقل کرده است حال همه
ایشان خصوصا ابو بکر و عمر ظاهر میشود اگر کسی نیکو تدبر نماید و هم چنین از احادیثی دیگر که بخاري نقل کرده است
طولانی نیز حال ایشان بدیهی میشود و إن شاء اللَّه تعالی در باب وصیت مذکور خواهد شد.
[هر گاه داخل شوي در قبرستان پس بگو]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اذا دخلت الجبّانۀ فقل السّلام علی اهل الجنّۀ) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه
داخل شوي در قبرستان پس بگو السلام علی اهل الجنۀ رحمت الهی و سلامتی از عذاب الهی بر کسی باد که از اهل بهشت است و
مراد از آن شیعه اثنی عشریست اگر چه فاسق از دنیا رفته باشد چون عاقبت به بهشت خواهد رفت. (و قال ابو الحسن موسی بن جعفر
صلوات اللَّه علیهما اذا دخلت المقابر فطإ القبور فمن کان مؤمنا استروح إلی ذلک و من کان منافقا وجد ألمه) و منقولست که آن
حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون داخل قبرستان شوي ضرر ندارد راه رفتن بر بالاي قبور زیرا که هر که مؤمن است راحت
مییابد از برکت قدم مؤمن و هر که منافق است یعنی غیر اثنی عشري الم آن را مییابد. و در حدیث موثق کالصحیح منقولست که
سؤال کرد علی بن جعفر از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که آیا خانه بنا میتوان کرد بر قبرها و میتوان نشستن بر
بالاي قبر حضرت فرمودند که خوب نیست بنا کردن بر قبرها وص: 470 نه نشستن بر آن و نه گچ مالیدن نه
گل مالیدن بر آن. و در حدیث دیگر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله نهی کردند از آن که نماز کنند بر قبر یا بنشینند بر آن یا بنا کنند بر آن. و در حدیث کالصحیح از آن حضرت منقولست
که بنا مکنید بر قبور و صورت مکشید بر سقف خانها که حضرت سید المرسلین را خوش نمیآمد از اینها و کراهت داشتند از اینها.
و در حدیث معتبر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد شده است که سؤال کردند از آن حضرت که اگر چاهی تنگ باشد و
شخصی در آن چاه افتد و بمیرد و ممکن نباشد که او را از آن چاه بیرون آورند آیا دیگر در آن چاه بول و غایط میتوان کرد
حضرت فرمودند که نمیتوان کرد بلکه آن چاه را پر کنند و قبر آن شخص کنند و اگر ممکن باشد که آن شخص را بیرون آورند
و اگر چه به کندن چاه باشد او را بیرون آورند و غسل دهند و دفن کنند چون حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند
که حرمت مسلمان مرده مثل حرمت مسلمان زنده است و مثل یکدیگرند در احترام یعنی اگر زنده در متوضا افتد او را البته واجبست
بر همه مسلمانان که سعی کنند و او را بیرون آورند مرده نیز چنین است. و احادیث بسیار وارد شده است که حرمت مرده مثل
احترام زنده است و از مجموع این اخبار ظاهر شد که بر روي قبر راه نتوان رفتن چنانکه جمعی از اصحاب ذکر کردهاند که
مکروهست و در اخبار از طرق اهل البیت خبري صریح در این باب ندیدهام اما از طرق عامه حدیثی منقولست که حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نهی فرمودند از راه رفتن بر قبور پس ممکنص: 471 است که از احترام میت
راه رفتن مستثنی باشد یا جمع کنند به آن که اگر بقصد زیارت قبور باشد خوب باشد و اگر عبث باشد بد باشد یا راه رفتن ضرر
نداشته باشد صلحا و اتقیا را. چنانکه منقولست در حدیث کالصحیح که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال نمودند
که مؤمن را ضغطه قبر میرسد حضرت فرمودند که هیهات مؤمنان را از این عذابها چیزي نمیرسد و اللَّه که زمینی که مؤمن بر آن
راه میرود فخر میکند بر زمینی که بر آن راه نرفته باشد و میگوید که مؤمن بر من راه رفته است و زمینی که قبر مؤمن است به
صفحه 209 از 238
مؤمن میگوید که من ترا دوست میداشتم در وقتی که بر پشت من راه میرفتی الحال که داخل من شدي خواهی دید که با تو چه
خواهم کرد پس قبر او را فراخ کنند آن مقدار که چشم کار کند و جمعی گفتهاند که سنت است که چون به قبرستان روند پاها را
برهنه کنند از جهت احترام مؤمنین موتی و از جهت شکستگی که این کسرا حاصل میشود و این نیز وجهی است در جمع بین
الاخبار و اللَّه تعالی یعلم. (و روي محمّد بن مسلم انّه قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه الموتی نزورهم فقال نعم قلت فیعلمون
بنا اذا اتیناهم فقال اي و اللَّه انّهم لیعلمون بکم و یفرحون بکم و یستانسون إلیکم قال قلت فايّ شیء نقول اذا اتیناهم قال قل اللَّهمّ
جاف الارض عن جنوبهم و صاعد إلیک ارواحهم و لقّهم منک رضوانا و اسکن إلیهم من رحمتک ما تصل به وحدتهم و تونس به
وحشتهم انّک علی کلّ شیء قدیر) و کالصحیح بل الصحیح چنانکه علامه گفته است محمد بن مسلم گفت که عرض نمودم به
خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که ما به زیارت اموات برویم حضرت فرمودند که بلی گفتم ایشان میدانند که
ما نزد ایشان رفتهایم حضرتص: 472 فرمودند که آري و اللَّه به درستی که ایشان میدانند و خوشحال
میشوند از رفتن شما به نزد ایشان و انس میگیرند به شما پس گفتم که چون به زیارت ایشان رویم چه بگوئیم حضرت فرمودند
که بگو این دعا را که ترجمهاش اینست که خداوندا زمین را از پهلوهاي ایشان دور گردان و ارواح ایشان را با علی علیین بر و
خشنودي خود را به استقبال ایشان فرست و از ایشان راضی شو و ساکن ساز نزد ایشان از رحمتت آن مقدار که به سبب آن تنهائی
ایشان را به آن موصول سازي یعنی رحمتت را رفیق و مونس ایشان کن و به آن رحمت وحشت ایشان را زایل گردانی به درستی
که تو بر همه چیز قادر و توانایی. و این عبارت ظاهرش آنست که دعا از براي کل مؤمنان آن مقبره است اگر چه غرض یکی باشد
میباید که دیگران را با او ضم کند تا سبب استجابت دعا شود. و در حدیث صحیح از عمرو منقولست که با حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه رفتم به بقیع که قبرستان مدینه مشرفه است و رسیدیم به قبر شیعه از اهل کوفه حضرت ایستادند و گفتند اللَّهمّ
صل وحدته و انس وحشته و اسکن الیه من رحمتک ما یستغنی بها عن رحمۀ من سواك و الحقه بمن کان یتولّاه. (و قال الرّضا
انّا أنزلناه فی لیلۀ القدر سبع مرّات الّا غفر اللَّه له و لصاحب القبر) و به «1» صلوات اللَّه علیه ما من عبد مؤمن زار قبر مؤمن فقرا عنده
اسانید صحیحه از آن حضرت منقول است که هر بنده مؤمنی که زیارت کند قبر مؤمنی را و نزد او بخواند این سوره را هفت مرتبه
البته حق سبحانه و تعالی بیامرزد او را و آن مرده را. و در همین حدیث هست که احمدص: 473 بن محمد
گفت که با ابراهیم بن هاشم بودم در قبرستانی ابراهیم پیش قبري آمد و رو بقبله نشست و دست خود را بر قبر گذاشت و هفت
مرتبه انا أنزلناه خواند پس گفت خبر داد مرا صاحب این قبر که محمد بن اسماعیل است که هر که الخ. و از محمد بن احمد در
صحیح منقولست که در فید بود و آن قلعهایست در راه مکه معظمه و با علی بن بلال بر سر قبر محمد بن اسماعیل رفتیم پس علی
بن بلال گفت که روایت کرد بمن صاحب این قبر از حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر
که به زیارت قبر برادر مؤمن رود و دست بر قبر گذارد و هفت مرتبه سوره انا أنزلناه را بخواند از فزع اکبر قیامت یا روز فزع ایمن
شود و تردید از راوي است. و همین مضمون بسند صحیح از حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه منقولست و از این اخبار
استدلال کردهاند بر آن که نزد قبر میت قرآن خواندن سنت است و بهتر است.
[زمان زیارت اهل قبور]
(و سال اسحاق بن عمّار أبا الحسن الاوّل صلوات اللَّه علیه عن المؤمن یزور اهله فقال نعم قال فی کم فقال علی قدر فضائلهم منهم
من یزور کلّ یوم و منهم من یزور فی کلّ یومین و منهم من یزور فی کلّ ثلاثۀ ایّام قال ثمّ رأیت فی مجري کلامه انّه یقول ادناهم
ذلک فیبعث اللَّه معه ملکا یریه ما یسرّ به و یستر عنه ما یکرهه فیري «2» جمعۀ فقال له فی أيّ ساعۀ قال عند زوال الشّمس او قبیل «1»
سرورا و یرجع إلی قرّة عین) و در موثق کالصحیح منقولست که اسحاق از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه سؤال کرد از
صفحه 210 از 238
مؤمن مرده که آیا به زیارت زندههايص: 474 اهل خود میآید حضرت فرمودند که بلی گفت در هر چند
روز یک بار میآید حضرت فرمودند که بمقدار فضیلتها که ایشان دارند به نسبت آن رخصت ایشان میدهند هر چند فضیلت بیشتر
است رخصت بیشتر میدهند بعضی از ایشان هر روز به زیارت اهل خود میآیند و بعضی در هر دو روز یک بار میآیند و بعضی
در هر سه روز یک بار اسحاق گفت که از گفته آن حضرت چنان یافتم که کمتر از یک هفته رخصت نمیدهند پس اسحاق گفت
که در چه وقت ایشان میآیند حضرت فرمودند که نزد زوال آفتاب از خط نصف النهار که اول پیشین است یا اندکی پیش از زوال
میآیند و حق سبحانه و تعالی ملکی را با او میفرستد که به او نماید چیزي را که سبب خوشحالی آن مرده شود و به پوشاند از او
آن چه را کراهت داشته باشد خواه از امور اخروي باشد مثل عبادات و طاعات را به او مینمایند و معاصی را از او میپوشانند و
خواه از امور دنیوي باشد مثل رفاهیت و سرور ایشان را مینمایند و غم و الم را مستور میسازند. و هیچ شک نیست که مراد از این
حدیث و احادیث دیگر از این باب آنست که مردگان به زیارت زندگان میآیند و لیکن علامه رحمه اللَّه در منتهی ذکر کرده
است که سنت است که به زیارت قبور مکرر بروند و این حدیث را دلیل او آوردهاند و تاویلی از جهت علامه میتوان کرد که هر
گاه مردگان به زیارت زندگان آیند بطریق اولی ایشان را به زیارت مردگان باید رفت یا چون ایشان میآیند بازدید ایشان میباید
کرد و محتمل است که غرضش این باشد که این حدیث اگر چه ظاهرش زیارت مرده است حمل میباید کرد بر زیارت زندهها
چون ظاهر حدیث شباهتی به تناسخ دارد اگر چه تناسخ آنست که روح به بدن جسمانی دیگر تعلق میگیرد و در اینجا تعلق به بدن
مثالی گرفته است چنانکه خواهد آمد و ظاهرا بواسطه تعجیل در تصنیف غافل شده سهو کرده باشد و اللَّه تعالی یعلم.
[کافر اهل خود را زیارت میکند چه میبیند]
(و روي حفص بن البختري عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّ الکافر یزور اهله فیري ما یکرهه و یستر عنه ما یحبّ) و بسند صحیح
و کلینی در حسن کالصحیح با زیادتی روایت کردهاند از حفص از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که مؤمن
به زیارت اهل خود میآید و میبیند آن چه سبب سرور اوست و مستور میسازند از او آن چه سبب کراهت اوست و به درستی که
کافر به زیارت اهل خود میآید و میبیند آن چه سبب کراهت اوست و مستور میسازند از او آن چه را محبوب اوست بعد از آن
حضرت فرمودند که بعضی در هر هفته یک بار میآیند و بعضی بحسب اعمال خوب و بد دیر و زود میشود و چون صدوق جزو
اول و آخر را در حدیث اسحاق ذکر کرده بود از این حدیث آن را ذکر نکرد. و در موثق از ابو بصیر از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر مؤمن و کافري که مردهاند نزد زوال به زیارت اهل خود میآیند پس اگر اهل خود را
میبینند که اعمال صالح میکنند شکر الهی به جا میآورند بر این نعمت و کافر چون میبیند که اهل او اعمال خیر میکنند او را
حسرت عظیم دست میدهد. و از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه منقولست در خبر کالصحیح که از آن حضرت
پرسیدند که میت به زیارت اهل خود میآید حضرت فرمودند که بلی گفتم که در هر چند گاه یک بار میآید حضرت فرمودند
که در هفته و ماه و سال میآیند بمقدار منزلتی که دارند گفتم در چه صورت میآید حضرت فرمودند بصورت مرغی با لطافت بر
دیوار خانه او مینشیند و نظر به احوال ایشان میکند پس اگر حال ایشان خوب است خوشحال میشود و اگر بد است یا پریشانند
مغموم و حزین میشوند.ص: 476 و در قوي از آن حضرت روایت کرده است عبد الرحیم که عرض نمودم
که مؤمن به زیارت اهل خود میآید حضرت فرمودند که بلی از حق سبحانه و تعالی رخصت میگیرد و رخصتش میدهند و دو
فرشته با او میفرستند و او بصورت مرغی میآید و بر دیوار خانه مینشیند و نظر به ایشان میکند و سخن ایشان را میشنود پس
ظاهر شد از اخبار مستفیضه که آمدن ایشان حق است و اگر عقول ضعیفه حکمتش را نیابد بسیار چیزها را نمییابد پس نباید طرح
نمودن امثال این اخبار را تا داخل نشود در زمره آن جماعتی که حق سبحانه و تعالی فرموده است در مذمت ایشان بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ
صفحه 211 از 238
یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ بلکه ایشان تکذیب نمودند چیزي چند را که علم ایشان به آن نرسید و هنوز به ایشان نرسیده بود
تاویل آن و حقیقت آن از رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم. و احادیث بسیار وارد شده است از رسول خدا و ائمه هدي
صلوات اللَّه علیهم که حق سبحانه و تعالی دو حق عظیم بر بندگان خود دارد یکی آن که تا چیزي را ندانند نگویند و دویم آن که
هر گاه عقل ایشان به آن نرسد طرح آن نکنند و بعد از آن این آیه را خواندند که أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ أَنْ لا یَقُولُوا عَلَی
و آیه سابقه را یعنی آیا عهد و پیمان از ایشان نگرفتیم در کتابی که بر ایشان فرستادهایم که نگویند بر خدا مگر آن «1» اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ
چه حق باشد و آن چیزیست که یقین داشته باشند که حق سبحانه فرموده است.
[مؤمن میت هر گاه کسی به زیارت او میرود به او انس میگیرد]
(و قال صفوان بن یحیی لأبی الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه بلغنی انّ المؤمن اذا اتاه الزّائر انس به فاذا انصرف عنه
استوحشص: 477 فقال لا یستوحش) و در حسن کالصحیح مرویست که صفوان عرض نمود به خدمت
حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که حدیثی بمن رسیده است که مؤمن میت هر گاه کسی به زیارت او میرود به او انس
میگیرد پس چون برمیگردد صاحب وحشت میشود حضرت فرمودند که صاحب وحشت نمیشود بحسب ظاهر منافات با
احادیث گذشته دارد و جمع میتوان کرد که دور نیست که غرض صفوان این باشد که زیارت قبور اگر نروند بهتر است که سبب
وحشت میت میشود حضرت فرماید که اگر چه از رفتن زایر فی الجمله او را وحشتی حاصل میشود اما به سبب زیارت مؤمن
رحمتهاي الهی نازل میشود که او مشغول آن میشود و از آن وحشت خلاص میشود.
[سه روز ماتم میت را میگیرند]
للمیّت ماتم ثلاثۀ ایّام من یوم مات) و در حسن کالصحیح از زراره منقولست و ظاهر «1» (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه یصنع
آنست که از کتاب زراره برداشته باشد و سند صدوق بر زراره صحیح است پس صحیح باشد که حضرت امام محمد باقر صلوات
اللَّه علیه فرمودند که سه روز ماتم میت را میگیرند به آن که اجتماع کنند زنان و جمعی از خویشان ایشان که آیند تعزیه ایشان
کنند و ایشان را تسلی حاصل گردد و زیاده از سه روز خوب نیست چون غالب اوقات تا سه روز تخفیف مییابد و بعد از سه روز
اظهار شکایت است از جناب اقدس الهی تعالی شانه.
[حضرت رسول در وقتی که خبر شهادت جعفر رسید فرمودند که از براي اهل خانه جعفر طعامی مهیا کنید]
لأنّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله قال اتّخذوا «2» (و اوصی ابو جعفر صلوات اللَّه علیه بثمانمائۀ درهم لمأتمه و کان یري ذلک للسّنّۀ
لال جعفر بن ابی طالب طعاما فقد شغلوا) و در خبر کالصحیح منقولست کهص: 478 حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه وصیت فرمودند هشتصد شاهی از جهت ماتم آن حضرت و این معنی را سنت میدانستند چون حضرت رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمودند در وقتی که خبر شهادت جعفر رسید که از براي اهل خانه جعفر طعامی مهیا کنید که ایشان به
مصیبت گرفتارند و این خبر را حریز روایت کرده است از زراره یا غیر او که وصیت نمودند الخ. و این سخنان سخنان راویست که
این را از جهت سنت میکردند و استدلال بفعل حضرت کردن همه نحو کلام معصوم نیست بلکه ظاهرش آنست که راوي چنین
یافته باشد و درست نیافته است زیرا که وصیت را مناسبتی نیست با طعام مهیا کردن بلکه مستحب است که خویشان و همسایگان
تهیه طعام ایشان بکنند که ایشان گرفتار تعزیهاند و پختن و تهیه طعام کردن اهل میت چون خوب نیست وصیت از آن مستثنی
صفحه 212 از 238
خواهد بود چون فی الحقیقه از مال اهل میت واقع نشده است. و ظاهر آنست که فعل حضرت در وصیت جهت اعلاء دین و گریه
کردن مؤمنان باشد تا ایشان مثاب شوند و ماتم ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم مثل ماتم دیگران نیست بلکه ماتم نگرفتن بعد از
سه روز بهتر است و از جهت ایشان بعد از هزار سال نیز سنت است اگر چه محتمل است که این وصیت از جهت سه روز اول باشد
اما ظاهرش آنست که این وصیت از جهت ده سال است چنانکه میآید و هشتصد درهم خرج هر سال باشد. (و اوصی ابو جعفر
عشر سنین) و در موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه لوامع «1» صلوات اللَّه علیه أن یندب فی المواسم
صاحبقرانی، ج 2، ص: 479 علیه منقولست که فرمودند که پدرم بمن گفت که از مال من این قدر این قدر وقف کن که تا ده سال
در سه روز منی که شیعیان در آنجا از جهت حج اجتماع میشود ایشان را این مال را به جمعی ده که نوحه بر من کنند و ظاهرا
اکتفا بده سال از آن جهت بود که میدانستند که بعد از آن زمان استیلاي بنی عباس خواهد بود و نمیبایست کردن بواسطه تقیه.
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه الاکل عند اهل المصیبۀ من عمل اهل الجاهلیّۀ و السّنّۀ البعث إلیهم بالطّعام کما امر به النّبیّ صلّی اللَّه
علیه و آله فی آل جعفر بن ابی طالب علیه السّلام لمّا جاء نعیه) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که چیزي خوردن نزد اهل
مصیبت از عمل کفار است که قبل از اسلام متعارف بود و بعد از اسلام سنت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله چنین
جاري شد که خویشان و همسایگان از جهت ایشان طعام بفرستند چنانکه آن حضرت امر فرمودند که سه روز طعام از جهت خانه
جعفر طیار بفرستند وقتی که خبر شهادت او را آوردند رضی اللَّه عنه پس ظاهر آنست که اگر دعوت کنند نرفتن اولی باشد مگر آن
که یابند که ایشان آزرده میشوند رفتن در این صورت اولی است و خوردن طعام نیز چنین است اگر نخورند اولی است مگر آن
که آزرده شوند از نخوردن یا جمعی باشند که از راههاي دور آمده باشند از جهت پرسش و همسایگان و خویشان تهیه طعام نکرده
باشند یا آن چه ایشان کرده باشند بس نباشد در این صورت پختن ایشان ضرر ندارد و خوردن این جماعت و اللَّه تعالی یعلم. (و قال
صلوات اللَّه علیه لمّا قتل جعفر بن ابی طالب علیه السّلام امر رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فاطمۀ صلوات اللَّه علیها ان تاتی اسماء
بنت عمیس و نسائها و ان تصنع لهم طعاما ثلاثۀ ایّام فجرت بذلکص: 480 السّنّۀ) و حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون جعفر طیار در جنگ موته شهید شدند حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند
که حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیها بروند به نزد زن جعفر اسماء بنت عمیس و سایر زنان او پرسش ایشان بفرمایند و سه روز
پیش ایشان باشند و سه روز از جهت ایشان طعام مهیا کنند و بفرستند و بعد از آن این سنت جاري شد که سه روز طعام بفرستند از
جهت اهل مصیبت. و این مضمون در حدیث حسن کالصحیح از حفص و هشام از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست. و در
حدیث کالصحیح از آن حضرت منقول است که فرمودند که سزاوار آنست که همسایگان میت سه روز طعام مهیا کنند از جهت
ایشان و نگذارند که اهل مصیبت طعام مهیا کنند از جهت خود.
[کسی ترك زینت نکند از جهت کسی زیاده از سه روز مگر زن که در عزاي شوهر خود]
ان یحدّ اکثر من ثلاثۀ ایّام الّا المرأة علی زوجها حتّی تنقضی عدّتها) در حدیث موثق «1» (و قال الصّادق صلوات اللَّه لیس لأحد
کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که کسی ترك زینت نکند از جهت کسی زیاده از سه روز مگر زن که در
عزاي شوهر خود چهار ماه و ده روز عده ترك زینتها میکند چنانکه در باب طلاق خواهد آمد إن شاء اللَّه.
[نوحهگر دادن حلالست]
(و سئل صلوات اللَّه علیه عن اجر النّائحۀ فقال لا باس به قد نیح علی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله) و از آن حضرت صلوات اللَّه
صفحه 213 از 238
علیه پرسیدند که مزد نوحهگر دادن حلالست حضرت فرمودند که باکی نیست بر حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نوحه
کردند و اگر حرام میبود اهل بیت عصمتص: 481 و طهارت منع مینمودند و حال آن که منع نکردند و
هر گاه حلال باشد مزد بر او جایز خواهد بود و این حدیث را مسند بخاطر ندارم که دیده باشم. و کلینی در حدیث معتبر از حضرت
امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که آن حضرت فرمودند که خانهاي خود را بگوئید که نزد مردگان خود سخنان
خوب بگویند و چون حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از دنیا رفتند زنان بنی هاشم در عزاي آن حضرت حاضر شدند و
شروع در نوحه کردند و کمالات حضرت سید المرسلین را میگفتند چنانکه متعارف بوده است که در نوحه چنین میکردهاند
حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها فرمودند که باز گذارید تعداد فضایل را که رسم جاهلیت است بلکه دعا کنید و صلوات فرستید بر
آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله. و ممکن است که سهوي از کتّاب شده باشد و چنین باشد که: قد نیح عند رسول اللَّه صلّی اللَّه
علیه و آله و این اظهر است در استدلال بنا بر این حضرت فرموده باشند که نزد آن حضرت نوحه کردند و حضرت منع نفرمودند
چنانکه خواهد آمد در باب متاجر در حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که نوحه بد نیست ام
سلمه نوحه کرد نزد آن حضرت بر یکی از خویشان خود و حضرت منع نفرمودند.
[مزد نوحهگري حلال است]
(و روي انّه قال لا باس بکسب النّائحۀ اذا قالت صدقا) و در روایتی وارد شده است که باکی نیست کسب نوحهگري اگر راست
گوید و دروغ نگوید چنانکه متعارفست که دروغ بسیار میگوید نوحهگر تا زنان را به گریه در آورد و دروغ حرام است. و در
روایات صحیحه وارد شده است که باکی در این کسب نیست و در حدیث موثق وارد شده است که باکی نیست اگر شرط نکند و
هر چه دهند به مزدص: 482 او قبول کند و در خبر موثق کالصحیح وارد شده است که مکروه است و جواز
منافات ندارد با کراهت. (و فی خبر اخر قال تستحلّه بضرب احدي یدیها علی الاخري) و در حدیث حسن کالصحیح وارد است که
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از کسب نوحهگر حضرت فرمودند که حلال میکند زن نوحهگر مزد
خود را به آن که دست خود را بر دست دیگر میزند از جهت گریه آوردن زنان پس چون کاري میکند مزدش حلال است.
[پیامبر امر کردند بر حمزه گریه کنند]
(و لمّا انصرف رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من وقعۀ احد إلی المدینۀ سمع من کلّ دار قتل من أهلها قتیل نوحا و بکاء و لم یسمع
من دار حمزة عمّه فقال صلّی اللَّه علیه و آله لکن حمزة لا بواکی علیه فالی اهل المدینۀ ان لا ینوحوا علی میّت و لا یبکوه حتّی
یبدءوا بحمزة فینوحوا علیه و یبکوه فهم إلی الیوم علی ذلک) و منقول است که چون حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از
جنگ احد برگشته داخل مدینه مشرفه شدند چون هفتاد نفر از اصحاب آن حضرت شهید شده بودند از هر خانه که کسی از ایشان
کشته شده بود صداي نوحه و گریه شنیدند و از خانه عمش حمزه اسد اللَّه صدایی نشنیدند پس حضرت فرمودند که از همه جا که
صدا میآید کسی دارند و چون حمزه کسی ندارد و در غربت شهید شده است کسی بر او گریه نمیکند چون اهل مدینه این سخن
را شنیدند همه سوگند خوردند که نوحه نکنند بر مردگان خود و گریه بر ایشان نکنند تا اول گریه و نوحه بر حمزه کنند و بعد از
آن بر مردگان خود و تا امروز ایشان بر سر قسم خود هستند. و ظاهرا این سخن حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه باشد و
احتمال کلام صدوق نیز دارد و لیکن بعید است و یکی از فضلا ذکر کرده استص: 483 که ظاهرا از گفته
آن حضرت ناشی شده است قصه حمزه هر چند افتراست اما مردمان گریه میکنند در آن قصص بر سید الشهدا و گذشت که بر مثل
صفحه 214 از 238
حسین بن علی میباید نوحه و گریه کردن و تعزیه آن حضرت را همیشه داشتن سیما در دهه اول محرم که فضایل آن و احادیثی که
در آن باب وارد شده است فوق حد و حصر است و إن شاء اللَّه تعالی در باب زیارات مذکور خواهد شد.
[نماز از طرف میت]
(و قال عمر بن یزید قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه نصلّی عن المیّت فقال نعم حتّی انّه لیکون فی ضیق فیوسّع علیه ذلک الضّیق
ثمّ یؤتی فیقال له خفّف عنک هذا ال ّ ض یق بصلوة فلان اخیک عنک قال فقلت له فاشرك بین رجلین فی رکعتین قال نعم) و بسند
صحیح و اسانید کالصحیحه منقولست از عمر بن زید که عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که ما
نماز بدل میت میتوانیم کرد حضرت فرمودند که بلی تا آن که بسیار باشد که در تنگی و محنتی باشد آن میت و آن نماز را به نزد
او برند یا به نزد او روند فرشتگان و به او گویند که حق سبحانه و تعالی این تنگی را از تو تخفیف داد یا برداشت به سبب نمازي که
فلان برادر مؤمن به نیابت تو به جا آورد پس عرض نمودم که میتوانم دو کسرا شریک گردانم در دو رکعت نمازي که کنم و در
بعضی از نسخ فی رکعۀ یعنی در یک رکعت یا یک نماز حضرت فرمودند که بلی ظاهر سؤال اول قضا است از میت خواه واجب و
خواه قضاي نوافل به قرینه لفظ عن. و ظاهر سؤال دویم این است که دو رکعت نماز سنت بکند و ثوابش را به ایشان تبرع کند یا به
نیابت نیز به آن که قصد کند دو رکعت نماز نافله از جهت پدر و مادر میکنم از براي خدا و همه خوبست به اعتبار احادیث متواتره
که زیاده از سی کس از فضلاي اصحاب حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهمص: 484 روایت
کردهاند. و سید جلیل عظیم الشأن ابن طاوس رساله نوشته است در رد بعضی از علما که این روایات را ندیدهاند و گفتهاند که حق
یعنی از براي آدمی نیست مگر آن چه را خود سعی کرده باشد و «1» سبحانه و تعالی فرموده است که لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَ عی
جواب دادهاند که این نیز از سعی آدمی است که ایمان آورده است و ایمان سبب قبول عبادت دیگران شده است از براي این کس
بفضل الهی و یا آن که حصر اضافی است که آدمی اعتماد نکند بر نسب و حسب و امثال اینها و بر تقدیر عموم اکثر عمومات
مخصص شده است این نیز عامی باشد مخصص با آن که شکی نیست که رحمت الهی و شفاعت انبیا و اوصیا و مؤمنان همه خواهد
بود و آنها تخصیص این عام کردهاند. و بعضی گفتهاند که استیجار نماز و روزه در شرع وارد نشده است و تشریع است و جواب
گفتهاند که چون احادیث متواتره وارد است بر صحت عبادات از دیگران و عمومات اجارات هست در هر چیزي که غرض شارع
تعلق نگرفته باشد بمباشري خاص مثل نماز از غیر در حال حیات یا قسمت ازواج و امثال آن وکالت و اجاره در آن میرود و در
اینجا چنین است که اگر مطلوب مباشر خاص بود تبرع جایز نمیبود و تبرع جایز است به اخبار متواتره پس استیجار جایز باشد.
[هدیه براي میت]
(فقال صلوات اللَّه علیه انّ المیّت لیفرح بالتّرحّم علیه و الاستغفار له کما یفرح الحیّ بالهدیۀ تهدي الیه) بنا بر نسخه فاء جز و حدیث
عمر بن یزید است و صحیح است و بنا بر نسخه واو محتمل الامرین است و علی ايص: 485 حال این
مضمون در آیات متکثره قطع نظر از اخبار متواتره وارد است که میت خوشحال میشود به سبب ترحمی که دیگران از جهت او
کنند یا استغفار از جهت او کنند چنانکه زنده خوشحال میشود به هدیه که از جهت او بیاورند بلکه به مراتب شتی بهتر است چون
سبب نجات از عذاب و دخول جنت است و تشبیه به اعتبار اصل خوشحالی است. (و یجوز ان یجعل الرّجل حجّته او عمرته او بعض
حتّی انّه لیکون مسخوطا علیه فیغفر له و یکون مضیّقا علیه فیوسّع له و یعلم «1» صلاته او بعض طوافه لبعض اهله و هو میّت فینتفع به
المیّت بذلک و لو انّ رجلا فعل ذلک عن ناصب لخفّف عنه و البرّ و ال ّ ص لۀ و الحجّ یجعل للمیّت و الحیّ و امّا ال ّ ص لاة فلا یجوز عن
صفحه 215 از 238
الحیّ) و جایز است که شخصی حج یا عمره خود را یا بعضی از نماز یا بعضی از طواف را از جهت بعضی از اهل خود کند که مرده
باشد و از آن نفع مییابد تا آن که بسیار باشد که آن شخص مستوجب غضب الهی شده باشد و او را بیامرزند یا در تنگی قبر یا غیر
آن مبتلا باشد و به سبب این عبادات بر او فراخ گردانند و از آن شدت و سختی خلاص شود و آن میت را نیز اعلام میکنند که این
فرج از براي تو از جهت عبادت فلانی شد و اگر شخصی اینها را از جهت دشمن اهل بیت کند سبب تخفیف عذاب او میشود با آن
که از همه کفار بدترند. و بعضی گفتهاند که اگر پدرش ناصبی باشد نفع میکند و از جهت غیر پدر نفع نمیکند چنانکه در کتاب
حج خواهد آمد و تصدقات یا ثواب بر والدین و احسان به ایشان را و احسان به مؤمنان یا ثواب صله رحم را و حج را و هم چنین
ص: 486 عمره را از براي مردگان و زندگان قرار میتوان داد و ثواب اینها را به ایشان قربت میتواند کرد و
اما نماز را پس جایز نیست که از جهت زنده قرار دهد یا بدل از او بکنند. بدان که ظاهر آنست که اینها کلام صدوق باشد و
اکثرش حدیث موثق کالصحیح اسحاق بن عمار است از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که گفت سؤال کردم از آن
حضرت از شخصی که حج کند و حج خود را یا عمره خود را یا بعضی از طوافش را به آن که نصف یا ثلث مراد باشد یا طواف
عمره یا طواف حج را از براي بعضی از اهل خود قرار دهد و آن شخص در شهري دیگر باشد خوب است حضرت فرمودند که بلی
گفتم که از اجر او چیزي کم میشود حضرت فرمودند که نه هم از براي او خواهد بود و هم از براي آن شخصی که از براي او قرار
داده است و ثوابی دیگر دارد که احسان به برادر مؤمن کرده است گفتم اگر شخصی که از براي او میکند مرده باشد آیا این ثواب
به او میرسد حضرت فرمودند که بلی تا آن که گاه باشد که مستوجب عذاب الهی شده باشد و او را بیامرزند یا در تنگی باشد و بر
او واسع گردانند گفتم که میت میداند که این عمل را که کرده است از جهت او حضرت فرمودند که بلی گفتم اگر چه ناصبی
باشد نفع به او میرسد حضرت فرمودند که عذابش سبک میشود. و در حدیث صحیح از محمد بن اسماعیل وارد شده است که
عرض نمودم به خدمت حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که چند کس را شریک میتوانم کرد در ثواب حج یا حج حضرت
فرمودند که هر قدر که خواهی. و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که اگر هزار کسرا شریک گردانی در
حج خود حق سبحانه و تعالی هر یک را ثواب حجی میدهد بیآن که از ثواب تو چیزي کم شود.ص:
487 مجملا ذکر اخبار کثیره سبب طول و ملال میشود لهذا صدوق چنین کرده است که ما حصل اخبار را ذکر کرده است و
مجملش آنست که خالی از آن نیست که به نیابت میکند یا تشریک یا ثواب را میدهد اما نیابت پس در حج سنت بیدغدغه جایز
است بدل از زنده و مرده. و احادیث صحیحه در این باب وارد شده است که در کتاب حج مذکور است و در حج واجب با
ضرورتی که مرجو الزوال نباشد مثل پیري که نتواند در محفه نشستن مثلا بیدغدغه نایب میتواند گرفتن و اگر مرجو الزوال باشد
مثل بیماري ظاهرا نایب تواند گرفتن و چون عذرش زایل شود اعاده میباید کردن و در زکاة و خمس نایب میتواند گرفتن که
شخصی را وکیل کند که مال او را به مستحق دهد و در جهاد نیز ظاهرا نایب میتواند گرفت بیضرورتی و با ضرورت بیدغدغه و
در عبادات بدنیه صرف مثل نماز و روزه در حال حیات نایب نمیتواند گرفت مگر نماز طواف را که جزو حج است و از براي حی
و میت نایب میتوان گرفت چنانکه گذشت. و اما تشریک پس در حج سنت میتوانند که چند کس یک کسرا به نیابت بفرستند
که از جهت ایشان حج سنتی بکند و در حج واجب مشهور آنست که جایز نیست و در غیر حج مثل نماز و روزه قضا در حیات و
ممات تشریک به نیابت جایز نیست. اما در ثواب ظاهرا جایز باشد مثل آن که قصد کند نماز صبح یا روزه ماه رمضان را یا حج
واجب را میکنم و پدرم و یا مادرم را در ثواب آن شریک میکنم قربۀ إلی اللَّه اما بهتر آنست که امثال این عبادات بدنی را در
ابتداي فعل شریک نکند بلکه بعد از فعل شریک کند خواه واجبات و خواه مندوبات و لهذا صدوق ذکر کرده است او بعض صلاته
پس اگر بعد از نماز بگوید که خداوندا ثوابص: 488 نصف نماز خود را به پدر و مادر خود بخشیدم
ضرر ندارد و اگر همه را ببخشد نیز ظاهرا ضرر نداشته باشد. اما بهتر آنست که در سنتیها هر چه بخواهد ببخشد و در واجبیها همه را
صفحه 216 از 238
نبخشد مگر آن که داند که هر چند همه را میبخشد همان ثوابش باقی است بلکه مضاعف میشود یا قصد میکند که این عبادات
من بکار نمیآید چون شرایطی که در عبادات هست به آن شرایط بفعل نیامده است این را میبخشم تا حق سبحانه و تعالی بعوض
این عباداتی که بکار آید ببخشد چون اکرم الاکرمین است در این صورتها نیز خوبست اما اگر سبب استخفاف عبادت باشد بد
است. اما بخشیدن ثواب عبادت بائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم ظاهرا خوب باشد هر چند ایشان را احتیاج به عبادت ما نباشد
خصوصا در حج خصوصا به حضرت فاطمه بخشیدن صلوات اللَّه علیها که در حدیث صحیح و غیر آن وارد شده است و خواهد آمد
إن شاء اللَّه تعالی و حضرت میفرماید که فایده آن بخشیدن آنست که چون محشور شوي روز قیامت با ایشان باشی و فی الحقیقه
مثل صلوات است بر ایشان که ثوابش بما عاید میشود نه به ایشان چنانکه گذشت. و منقول است در حدیث صحیح از عمر بن یزید
که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه هر شب از جهت فرزندش دو رکعت نماز میگذاردند و در هر روز دو رکعت نماز
از جهت پدر و مادر خود میکردند من گفتم فداي تو گردم چرا شب از جهت فرزند نماز میکنید حضرت فرمودند که زیرا که
فراش از فرزند است یعنی شبها با ما میبود و چون شب بخاطر میرسد نماز میکنم که مونس او باشد و حضرت در این نماز انّا
أنزلناه میخواندند و انّا اعطیناك الکوثر. (و قال صلوات اللَّه علیه ستّ یلحقن المؤمن بعد وفاته ولدص:
489 یستغفر له و مصحف یخلّفه و غرس یغرسه و صدقۀ ماء یجریه و قلیب یحفره و سنّۀ یؤخذ بها من بعده) و در حدیث کالصحیح
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که شش چیز است که ثواب آنها بعد از مردن به مؤمن میرسد که از فعل او
نیست بفضل الهی یکی فرزندي که طلب مغفرت کند از براي پدر و مادر. دیگر مصحفی که از او بماند خواه قرآن و خواه کتب
علمی که هر که تلاوت کند یا خواند ثوابش به او میرسد اگر چه وقف نکرده باشد. دیگر درختی که بنشاند اگر بقصد قربت
وقف کرده باشد یا بقصد این کرده باشد که جمعی منتفع خواهند شد از براي خدا بیدغدغه ثوابش به او میرسد و ظاهر حدیث
مطلق است. و دیگر آبی که جاري کند از براي خدا مثل کاریزي یا نهري بکند و وقف کند که مؤمنان از آن نفع یابند و در اینجا
قصد قربت میباید به اعتبار لفظ صدقه و اگر وقف کند و قصد قربت نکند خلافست که صحیح است یا نه و بر تقدیر صحت نفعش
به او عاید میشود و اگر وقف نکند و قصدش قربت باشد که از جهت رضاي الهی این کار میکنم که مؤمنان منتفع شوند ظاهرا
نفعش به او میرسد. و هم چنین هر گاه چاهی در بیابانها بکند که مؤمنان از آنجا منتفع شوند قربۀ إلی اللَّه این نیز بیدغدغه نفعش
به او میرسد و ظاهر حدیث عام است و اگر بقصد قربت نباشد انتفاع مؤمنان نافع است خصوصا هر گاه دعا کنند از جهت او. دیگر
سنتی که به آن عمل کنند بعد از او مراد از سنت چیزیست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله اصل آن را مقرر ساخته
باشد این کسص: 490 فروع آن را جاري کند مثل احادیث بسیار وارد شده است که نفع رسانیدن بخلق
خدا مطلوبست شخصی مدرسه یا رباط یا پل بسازد و دیگران که به بینند رغبت کنند و بسازند هر چند حضرت مثلا خصوص این
عمارت را نفرموده باشند. و هم چنین هر گاه در شهري یا دهی نماز سنت یا جماعت نکنند و شخصی بیاید و ایشان را بر آن دارد
که بکنند تا قیامت ثواب عبادت آن جماعت به او عاید میشود و جمعی از عامه به سبب این حدیث تجویز بدعتها کردهاند مثل
جماعت در نافله ماه مبارك رمضان و غزالی و غیر او نقل کردهاند که چون عمر تراویح را قرار داد شبی آمد بمسجد دید که مسجد
پر شده است از نماز گذارندگان گفت نعمت البدعۀ نیکو بدعتی قرار دادم و لفظ سنت ضد بدعتست و بطلانش اظهر من الشّمس
است و خواهد آمد. نقل کردهاند که نوشیروان مقرر ساخته بود که هر که سخنی نیکو بگوید و او بگوید که زه یعنی زهی کلمه
خوب چهار هزار درهم به آن شخص بدهند اتفاقا رسید به مرد پیري که درخت زیتون میکشت نوشیروان گفت که بابا این درخت
بعد از سی سال بار آور میشود مناسب عمر تو نیست آن مرد گفت که بابا دیگران کشتند و ما خوردیم ما هم میکاریم تا دیگران
بخورند نوشیروان گفت زه چهار هزار درهم به او دادند آن مرد گفت بابا دیدي که درخت ما چون بار داد نوشیروان گفت زه
چهار هزار دیگر دادند آن مرد پیر گفت بابا هر درختی سالی یک بار بار میدهد این درخت در یک سال دو بار داد گفت زه و
صفحه 217 از 238
روانه شد چهار هزار دیگرش دادند و نوشیروان گفت که خزینه ما را خالی میکرد اگر میایستادیم و اگر میایستاد خزینه ذکر
خیرش بیشتر میماند. نقل کردهاند که چون طاق معروف را ساخت که هنوز هست در حوالی بغداد و کسی مثل آن عمارت نساخته
بود ایلچی از جانب قیصر تحف و هدایاص: 491 آورده گذرانید و او را در آن مجلس جا دادند چون نظر
به گوشه مجلس کرد دید بد گنیا است و در میان این طاق چند گز پیش آمده است در تفکر افتاد که چه سبب داشته باشد
نوشیروان به فراست یافت گفت فکر بد گنیایی عمارت میکنی که سببش چیست گفت بلی پادشاه هم گفت وجهش اینست که
خانه پیر زالی در حوالی خانه ما بود و نخواستیم که دل او را برنجانیم ایلچی گفت ممکن بود که خانه نفیسی به او داده او را راضی
کنید و عمارت بد گنیا نباشد گفت به او گفتیم او گفت که همسایگی پادشاه را بملک دنیا نمیفروشم ایلچی گفت که اگر
عمارت بد گنیا ماند اما گنیاي صیت عدالت تا قیام قیامت خواهد ماند. و منقولست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
فرمودند که من متولد شدهام در زمان پادشاه عادل بلکه وجود آن حضرت تأثیر کرده بود در عدالت او و مشهور است که حضرت
صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که نوشیروان و حاتم را عذاب نخواهند کرد و استبعادي ندارد. چنانکه در حدیث کالصحیح بل
الصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه و آله منقولست که خداوند عالمیان وحی کرد به حضرت موسی بن عمران علی
نبینا و علیه الصلاة و السلام که یا موسی مرا بندگانی چند هستند که فرداي قیامت بهشت را مباح خواهم کرد و ایشان را حاکم
خواهم کرد در بهشت که در هر جائی که خواهند در آنجا قرار گیرند موسی گفت خداوندا این جماعت کها باشند که بهشت را از
جهت ایشان مباح میکنی و ایشان را در آن حاکم میگردانی خطاب رسید که اینها کسانیند که مؤمنی را خوشحال کنند بعد از آن
حضرت فرمودند که مؤمنی در مملکت پادشاه ظالمی بود و از ستم او گریخت و در منزل شخصی از کفار نازل شد آن کافر او را
جا داد و با اوص: 492 مهربانیها کرد و مهمانی کرد پس چون آن کافر مرد حق سبحانه و تعالی وحی کرد
به او که به عزت و جلال من که اگر ممکن بود که ترا در بهشت جا دهم جا میدادم و لیکن بهشت بر کفار حرام است و لیکن
خطاب به آتش میرسد که به او ضرر مرسان و آتش بر او سرد و سلامت است و صباح و شام روزي او را ملایک به او میرسانند
راوي پرسید که از بهشت میبرند حضرت فرمودند که از هر جا که خدا خواهد و از این باب اخبار بسیار است. و از آن جمله در
حدیث کالصحیح از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله وارد است که فرمودند که خداوند عالمیان میفرماید که منم
خداوندي که بغیر از من خداوندي نیست پادشاهان را آفریدم و دلهاي ایشان بدست منست پس هر قومی که اطاعت من کنند و
مخالفت من نکنند دلهاي پادشاهان را بر ایشان مهربان میکنم و هر قومی که عصیان من کنند دلهاي پادشاهان را بر ایشان دشمن
میکنم زنهار که اگر پادشاهان با شما بدي کنند نفرین به ایشان مکنید بلکه توبه کنید از گناهان تا من دلهاي ایشان را بر شما
مهربان کنم. و در موثق کالصحیح منقولست که دو طایفهاند ز امت من که صلاح ایشان سبب صلاح عالمیان است و فساد ایشان
سبب فساد عالمیانست و آنها امراء و علمااند. و در حسن کالصحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه منقولست که به
شیعیان فرمودند که اي گروه شیعیان ما زنهار که خود را ذلیل مگردانید بترك اطاعت پادشاهان خود پس اگر پادشاهان عادل باشند
از حق سبحانه و تعالی دعا کنید که عمر ایشان را دراز کند و اگر ظالم باشند از خدا بطلبید که خدا ایشان را خوب گرداند که
خوبی ایشان در خوبی شماست یعنی شما که خوبید پادشاهان شما خوبند و پادشاه شما که خوبست خوبی او تاثیر لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 493 میکند در خوبی شما و به درستی که پادشاه عادل بمنزله پدر مهربانست پس هر چه از براي خود
خواهید از خوبیها از جهت پادشاه خود آن را بخواهید و هر چه از براي خود نمیخواهید از بدیها از براي ایشان مخواهید. و در
حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که هر که والی مسلمانان باشد و عادل باشد و
در خانه خود را بگشاید که مظلومان دستشان به او رسد و موانع را دور کند که دادخواهان را بیند و بغور مردم رسد بر حق سبحانه
و تعالی واجبست که در روز قیامت ترس را از او بردارد و او را داخل بهشت کند. و از این باب نیز احادیث بسیار وارد شده است و
صفحه 218 از 238
بعضی از آنها خواهد آمد و چون این معنی مجرب بنده بود و این اخبار معتبره بود بنا بر این ذکر شد که بر مؤمنان لازم است که
همیشه پادشاهان خود را دعاي خیر کنند خصوصا پادشاهان صفویه که حقوق ایشان تالی حقوق سید المرسلین و حضرات ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم است چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که شما همه در کنار جهنم بودید حق سبحانه و تعالی
شما را به برکت رسول و اهل بیت او از جهنم نجات داد و ظاهر است که اکثر عالمیان کافر بودند و به برکت ایشان عالمی مؤمن و
مسلمان شدند ادام اللَّه بقائهم إلی قیام صاحب الزمان بل إلی قیام القیمۀ. چنانکه در کتابی از کتب غیبت که بعضی از علما در غیبت
حضرت صاحب الامر تصنیف کردهاند و این کتاب قدیمی است که شاید هفتصد سال باشد که نوشته شده باشد چنانکه از تاریخش
ظاهر میشود که حدیثی از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در آن کتاب هست که حضرت خبر داده است که یکی از
فرزندان من خروج خواهد کرد و عالم به سبب او هدایت یابند و احوالص: 494 فرزندان او حتی کشتن
شاه عباس پسرش را و پادشاهی شاه صفی و پادشاهی شاه صاحب قران ادام اللَّه تعالی ظلاله إلی یوم القیام همه از آن کتاب ظاهر
میشود و من رساله نوشتم و آن حدیث را تفصیل دادم و به خدمت شاه جنت مکان علیین آشیان شاه صفی علیه الرحمۀ و الرضوان
گذارنیدم و در خزینه خواهد بود و موافق این اخبار است خبر مشهور النّاس علی دین ملوکهم پس پادشاهان هر سنتی که جاري
سازند هر کس به آن سنت عمل مینماید تا روز قیامت پادشاهان در ثواب ایشان شریک غالب خواهند بود. و به اسانید صحیحه از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که از عقب مؤمن نمیماند چیزي که او را نافع باشد مگر سه چیز یکی صدقه
جاریه که آن را در حالت زندگانی مقرر ساخته باشد که بعد از مرگ نیز باشد و داخل است در این ساختن مسجدها و رباطها و
پلها و حمامات و قنوات و آب انبارها و وقف کردن کتابها و غیر اینها از چیزهائی که نفعش باقی باشد تا روز قیامت دیگر سنت خیر
و هدایت چنانکه مذکور باشد یا فرزند صالحی که از جهت او دعا و استغفار کند. و در حدیث صحیح از معاویۀ بن عمار از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که عرض نمودم به آن حضرت که چیزي که نفع به مؤمن رساند بعد از مرگ
چه چیز است حضرت فرمودند که سنت خیري که مردم بعد از موت به آن عمل نمایند مثل شرح احادیث اهل البیت و رواج مذهب
و علوم ایشان که بعد از مرگ او به آن عمل نمایند او را ثواب هر که به آن عمل کند تا روز قیامت خواهد بود بیآن که از مزد
ایشان چیزي کم شود و صدقه جاریه که بعد از موت او جاري باشد و فرزند صالحی که دعا کند از جهت پدر و مادر بعد از مرگ
ایشان و حج کند از جهت ایشان و تصدق کند و بنده آزاد کند و نماز کندص: 495 و روزه گیرد از جهت
ایشان پس گفتم که ایشان را در حج خود شریک گردانم حضرت فرمودند که بلی. و همین مضمون در حدیث موثق کالصحیح از
هشام بن سالم و موثق کالصحیح از اسحاق بن عمار از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است بلکه این مضمون از
حضرت سید المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم متواتر بالمعنی است از خاصه و عامه و در صحاح سته نیز احادیث بسیار بر
این مضمون وارد شده است. (و قال صلوات اللَّه علیه من عمل من المسلمین عن میّت عملا صالحا اضعف له اجره و نفع اللَّه به
المیّت) و بطرق متکثره از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که هر کس از مسلمانان که از جهت میتی عمل
صالحی از اعمال خیر به جا آورد حق سبحانه و تعالی اجر او را مضاعف گرداند و میت را از آن منتفع گرداند. (و قال صلوات اللَّه
علیه یدخل علی المیّت فی قبره الصّلاة و الصّوم و الحجّ و الصّدقۀ و البرّ و الدّعاء و یکتب اجره للّذي یفعله و للمیّت) و بطرق صحیحه
و کالصحیحه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که داخل میشود در قبر میت نماز و روزه و حج و تصدقات و
خیرات و دعا که از جهت میت بکنند و مینویسند ثواب آن را از جهت کسی که آن را کرده است و از جهت میت.
[دعاي ابو ذر بر قبر فرزندش]
(و لمّا مات ذرّ بن ابی ذرّ رحمۀ اللَّه علیه وقف ابو ذرّ علی قبره فمسح القبر بیده ثمّ قال رحمک اللَّه یا ذرّ و اللَّه ان کنت لی لبرّا و
صفحه 219 از 238
لقد قبضت و انّی عنک لراض و اللَّه ما بی فقدك و ما علیّ من غضاضۀ و مالی إلی احد سوي اللَّه من حاجۀ و لو لا هول المطّلع
لسرّنی ان اکونص: 496 مکانک و لقد شغلنی الحزن لک عن الحزن علیک و اللَّه ما بکیت لک و لکن
بکیت علیک فلیت شعري ما قلت و ما قیل لک اللَّهمّ انّی قد وهبت له ما افترضت علیه من حقّی فهب له ما افترضت علیه من حقّک
فانت احقّ بالجود منّی و الکرم) و چون ذر پس ابو ذر مرد رحمهما اللَّه ابو ذر بر قبر او ایستاد و دست بر قبر مالید و گفت رحمت
کند حق سبحانه و تعالی ترا اي ذر و اللَّه که تو نسبت بمن نیکوکار بودي و شرط فرزندي را به جا میآوردي و الحال که تو را از
من گرفتهاند من از تو خوشنودم و اللَّه که از رفتن تو باکی نیست بر من و نقصانی بمن نرسید و مرا احتیاجی بغیر از حق سبحانه و
تعالی نیست و اگر نه هول آن عالم باشد از اهوال عظیمه قبر هر آینه من مسرور میبودم که به جاي تو رفته باشم و لیکن میخواهم
چند روزي تلافی ما فات بکنم و بتحقیق که اندوه از براي تو مرا مشغول ساخته است از اندوه بر تو یعنی همگی در غم آنیم که
عبادات و طاعاتی که از براي تو نافع است بکنیم و این معنی مرا باز داشته است از آن که غم مردن و جدائی ترا از خود بخورم و
اللَّه که گریه نکردم از جهت تو که مرده و از من جدا شده و لیکن گریه بر تو کردم که حال تو چون خواهد بود و چون بگذرد
پس کاش میدانستم که تو چه گفتی و به تو چه گفتند خداوندا به او بخشیدم حقوقی را که بر او واجب کرده بودي از براي من
خداوندا ببخشا حقوق خود را که بر او واجب گردانیده بودي که تو سزاوارتري به جود و کرم از من و از این کلمات محققانه احوال
آن بزرگوار ظاهر میشود که رتبه او در زهد در چه مرتبه بوده است رضی اللَّه عنه و عن اخویه. و اگر کسی خواهد که کلمات
زهد را مشاهده نماید نظر کند در خطب نهج البلاغه که مراتب زهد را در اقصی مراتب آن بیان کرده است صلوات اللَّه علیه و علی
اخیه سید الانبیاء و أولاده الطاهرین.
باب النوادر