گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
باب النوادر






اشاره
بابی است در ذکر اخبار متفرقه یا شاذه که از براي هر حدیثی از آن وضع بابی نمیتوان کردن و گاه هست که نادر میگویند نفیس
را و مراد نفایس اخبار است.
[مرگ فقیه شیطان را شاد میکند]
(قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه ما من احد یموت احبّ إلی ابلیس من موت فقیه) به اسانید صحیح و کالصحیح از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند هیچ کس نزد شیطان محبوبتر از مردن عالم نیست زیرا که عالم مردمان را بر مخالفت شیطان
میدارد و حفظ دین میکند و مردمان متابعت اقوال و افعال مرضیه او میکنند. و در حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که فقیه واقعی کسی است که تارك دنیا و راغب در آخرت باشد و تمسک جسته باشد به
سنت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در اقوال و افعال و اطوار آن حضرت اما علمائی که راغبند در دنیا و تارك آخرتند
شیطان از مردن ایشان بسیار مغموم میشود چون ایشان اخوان شیاطینند. و احادیث صحیح بر این مضمون بسیار است معلل به آن که
علما ستونها و حصارهاي دین مبینند و از مردن ایشان در دین رخنه میشود که هیچ چیز آن رخنه را نمیتواند گرفت و بر فوت
، ایشان آسمان و زمین میگرید و فرشتگان آسمانها گریان میشوند و ملائکه زمین نوحه میکنند بر ایشان. لوامع صاحبقرانی، ج 2
فقال فقد العلماء) و از آن حضرت «1» ص: 498 (و سئل عن قول اللَّه عزّ و جلّ أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُ ها مِنْ أَطْرافِها
صلوات اللَّه علیه پرسیدند از تفسیر قول حق عز و جل که فرموده است و ترجمهاش اینست آیا نمیبینند که ما زمین را از اطرافش کم
صفحه 220 از 238
میکنیم حضرت فرمودند که کم کردن زمین به بردن علما است چون علما سبب بقاي زمین و رواج زمینند به طاعت و عبادت و
هدایت. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که پدرم صلی اللَّه علیه و آله
میفرمودند که نفس من سخاوت دارد در زود مردن و کشته شدن زیرا که این آیه در شأن ما آمده است که حق سبحانه و تعالی
میفرماید که ما زمین را از اطرافش کم میکنیم و نقصان آن رفتن علماست و حاصل معنی اینست که چون اهل زمین در این زمان
بدترین ازمنه شدهاند و حق سبحانه و تعالی غضب بر اهل زمین میکند به بردن ما ما مضایقه نداریم در رفتن و احتمال دیگر این
حدیث آنست که قول الهی ما را سخاوت میدهد در مردن و کشته شدن و مآل هر دو یکی است و ظاهرش آنست که مراد از علما
ائمه هدي باشند بنا بر این حدیث و علوم واقعه نزد ایشان است و غیر ایشان هر چه علم است و موافق واقع است از ایشان کسب
کردهاند و مع هذا چنین نیست که دانند هم چنان که قراء قرآن مجید قرآن را من حیث لفظ میدانند و از معانی و حقایق قرآن خبر
ندارند. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که حق سبحانه و تعالی علمی را
که فرستاده است پس نمیگیرد و لیکن چون علما میروند علوم را نیز با خود میبرند و والی ایشانص:
499 میشوند ظالمانی که خود گمراهند و دیگران را نیز گمراه میکنند و خیر و خوبی نیست در چیزي که اصلی نداشته باشد و
علوم غیر ایشان از آراء باطله و ظنون فاسده است.
[مرگ پسر هیجده ساله]
قال توبیخ لابن ثمانیۀ عشر سنۀ) بسند صحیح از حضرت امام «1» (و سئل عن قول اللَّه عزّ و جلّ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت پرسیدند که چه معنی دارد این آیه که ترجمهاش اینست که آیا ما آن
قدر عمر به شما ندادیم که هر که خواهد متذکر شود تواند متذکر شد حضرت فرمودند که این آیه سرزنشی است مر کسی را که
هیجده سال داشته باشد غرض آنست که راوي گمان کرده است که خطاب و عتاب با پیرانست که عمر بسیار کرده باشند حضرت
میفرماید که تقیید آیه بزمان امکان تذکر دلیل است بر آن که پیران مراد نیستند و بعد از بلوغ و عقل در سه سال هر که تحصیل
علوم کند فاضل میتواند شد و کسی که عقل خود را بکار فرماید در عرض سه سال متذکر میتواند شد و این اول مرتبه توبیخ
است هر چند عمرش بیشتر شود توبیخش بیشتر خواهد بود. چنانکه در همین حدیث حضرت فرمودند که تا چهل سال بر آدمی
تنگ نمیگیرند و عتاب و خطابست و بعد از چهل حق سبحانه و تعالی وحی میفرماید به فرشتگان که من این بنده را عمر دادم
چهل سال که عبرت گیرد من بعد کار را بر او سخت بگیرید و حفظ کنید و بنویسید بر او اندك و بسیار او را و صغیر و کبیر او را.
[هلاك قبل از قیامت]
قال «1» (و سئل عن قول اللَّه عزّ و جلّص: 500 وَ إِنْ مِنْ قَرْیَۀٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَۀِ أَوْ مُعَذِّبُوها
هو الفناء بالموت) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال نمودند از قول حق سبحانه و تعالی که فرموده است که نیست قریه از شهر
و ده مگر آن که اهل آن قریه را هلاك خواهیم کرد پیش از روز قیامت یا عذاب خواهیم کرد به عذابی سخت فرمودند که آن
فانی ساختن به مرگست ممکن است که حضرت تفسیر هر دو را کرده باشند که اهلاك و تعذیب دو نوع موت بمثل جوع و قحط یا
طاعون یا تفسیر جزو اول باشد و عذاب به فرستادن یاجوج و ماجوج و امثال آن باشد و علی اي حال غرض این باشد که چون ظاهر
آیه عذاب استیصال است آن مراد نیست بلکه بانواع موت خواهد بود چون به برکت دعاي آن حضرت حق سبحانه و تعالی عذاب
استیصال را که بر امم سابقه میفرستاد مثل قوم نوح و هود و صالح علیهم السلام باین امت نخواهد فرستادن.
صفحه 221 از 238
[تهنیت بر مصیبت]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لیس لکم ان تعزّونا و لنا ان نعزّیکم انّما لکم ان تهنّونا لأنّکم تشارکوننا فی المصیبۀ) و آن حضرت
صلوات اللَّه علیه فرمودند که نیست شما را که تسلی دهید و صبر فرمائید ما را و ما را هست که تعزیه و تسلیه و امر به صبر نماییم
شما را اما اگر حق سبحانه و تعالی نعمتی کرامت فرماید بما شما را هست که تهنیه و مبارك باد بگوئید زیرا که شما شریکید با ما
در مصیبت و این جمله دلیل جزو اول است که شما تعزیه ما مکنید زیرا که در مصیبتی که بما میرسد به شما رسیده است ما در این
مصیبت تعزیه شما میکنیم که شما آزرده مباشید همیشه دنیا بر دوستان حق سبحانه و تعالی چنین گذشته است. لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 501 و محتمل است که مراد تهنیت بر مصیبت باشد که مراد این باشد که بلا نزد دوستان عطاست و ایشان همیشه آرزومند
بلااند پس مناسب شما این است و لیکن چون بوي شماتت میآید شما نخواهید کرد و این معنی اگر چه بعدي دارد اما به عنوانی
که ذکر شد بحسب معنی بعدي ندارد و اللَّه تعالی یعلم.
[شخصی که به پسر خود یا به دختر خود بگوید که پدر و مادرم فداي تو باد]
(و سئل ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن الرّجل یقول لابنه او لابنته بابی أنت و امّی او بأبويّ أنت أ تري بذلک بأسا
فاري ذلک عقوقا و ان کانا قد ماتا فلا بأس) و مرویست که از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه «1» فقال ان کان ابواه حیّین
علیه سؤال کردند از شخصی که به پسر خود یا به دختر خود بگوید که پدر و مادرم فداي تو باد آیا این عقوق است حضرت
فرمودند که اگر پدر و مادرش زنده باشند این گفتن عقوق است در بعضی نسخ بذلک است اشعاري دارد که فی الجمله عقوقی
هست و اگر پدر و مادرش مردهاند باکی نیست بابی أنت و امی باي او باي تفدیه و أنت به جاي کاف است و بحسب معنی اینست
که فداي تو میکنم پدر و مادرمرا یعنی از خدا میطلبم که اگر مرگی پیش تو آید پیش پدر و مادرم رود و پیش تو نیاید و هم
چنین لفظ بأبويّ أنت یعنی افدیک بأبويّ و چون متعارف بوده است هر دو لفظ هر دو را سؤال کرده است و جواب حضرت ظاهر
است که پدر و مادر زنده را فدا کردن عقوقست اگر چه آنها راضی باشند چنانکه بسیار است که پدر و مادر به فرزند زاده این
عبارت یا مثل این عبارت که قربانت شوم میگویند هر چند ایشان گویند فرزند نمیتواند گفت چنانکه در عرف همه کس
میگوید که من از همه کس کمترم بلکه میگویند که من از سگ کمترم و اگرص: 502 کسی به او
بگوید که تو به گفته خودت از سگ کمتري تا قتل همراهست و اما مرده ضرر ندارد چون فدا شدهاند محض تواضعی است که
میگویند.
[صبر بر دو قسم است]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه الصّبر صبران فالصّبر عند المصیبۀ حسن جمیل و افضل من ذلک الصّبر عند ما حرّم اللَّه عزّ و جلّ
علیک فیکون لک حاجزا) و مرویست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که صبر بر دو قسم است یکی صبر است نزد
مصیبتی که به بنده رسد خوبست و نیکو است و بهتر از آن صبر است نزد چیزي که حق سبحانه و تعالی بر تو حرام کرده باشد و
رضاي الهی مانع شود ترا از فعل آن حرام. و کلینی این حدیث را به سندي ضعیف از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه روایت
کرده است اما مؤید این بسیار است و هیچ شک نیست که هر دو عظیم است و ثوابشان جزیل و از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله منقولست که صبر بر سه قسم است صبر نزد مصیبت و صبر بر طاعت و صبر از معصیت پس کسی که صبر کند بر مصیبت
و آن مصیبت را از خود دفع کند به صبر نیکو حق سبحانه و تعالی بنویسد از جهت او سیصد درجه که از درجه تا درجه دیگر مثل
صفحه 222 از 238
میانه آسمان و زمین باشد و کسی که صبر کند بر طاعت حق سبحانه و تعالی بنویسد از جهت او ششصد درجه که ما بین هر درجه
تا درجه دیگر از منتهاي زمین باشد تا عرش و کسی که صبر کند بر معصیت و نکند آن را حق سبحانه و تعالی از جهت او بنویسد
نهصد درجه که از درجه تا درجه دیگر مثل ما بین منتهاي زمین باشد تا منتهاي عرش. و آیات و اخبار در فضیلت صبر فوق حد و
حصر است و در احادیث صحیحه وارد شده است که نسبت صبر به ایمان نسبت سر است به بدن بلکه ایمان نیست مگر صبر. لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 503 (و قال صلوات اللَّه علیه انّ اللَّه تبارك و تعالی تطوّل علی عباده بثلاث القی علیهم الرّیح بعد الرّوح و لو
بعد المصیبۀ و لو لا ذلک لانقطع النّسل و القی علی هذه الحبّۀ الدّابّۀ و لو لا «1» لا ذلک ما دفن حمیم حمیا و القی علیهم السّلوة
ذلک لکنزها ملوکهم کما یکنزون الذّهب و الفضّۀ) و بسند حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست
که فرمودند که حق سبحانه و تعالی سه تفضل بر بندگان فرموده است یکی بوي بد را که از جهت جسد بعد از مفارقت روح مقرر
ساخته و اگر نه این بود هر آینه هیچ خویشی خویش خود را دفن نمیکرد و حق سبحانه و تعالی صبر کرامت فرموده است بعد از
مصیبت و اگر نه این بود هر آینه نسل منقطع میشد یعنی کدخدا نمیشدند و کدخدائی نمیکردند اگر صبر نمیبود چون در اول
مرتبه حالتی بهم میرسد از موت فرزند که جزم میکند که دیگر با زنان نزدیکی نخواهد کرد و یا آن مصیبت او را هلاك میکرد
چنانکه گذشت و بر حبوب مانند گندم و جو و برنج کرم مسلط گردانیده که آنها را فاسد میگرداند و اگر نه این بود هر آینه
پادشاهان در خزائن خود ضبط میکردند چنانچه طلا و نقره را گنج میگذارند.
[رضا به قضاي خدا]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّا اهل بیت نجزع قبل المصیبۀ فاذا نزل امر اللَّه عزّ و جلّ رضینا بقضائه و سلّمنا لأمره و لیس لنا ان
نکره ما احبّ اللَّه لنا) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است بطرق متعدده که ما اهل بیتیم که جزع میکنیم به تضرع و زاري
، که شاید بلا نازل نشود و چون نازل شد به قضاي الهی راضییم و گردن مینهیم امر او را و نیست ما را که لوامع صاحبقرانی، ج 2
ص: 504 کراهت داشته باشیم از چیزي که حق سبحانه و تعالی دوست دارد از براي ما و یقین است که حکیم علیم آن چه اصلح
است میفرماید و این کلام را وقتی فرمودند که فرزند ایشان بیمار بود و نهایت اهتمام در دعا میفرمودند و اصحاب با خود
میگفتند که اگر این فرزند برود بر آن حضرت بسیار تاثیر خواهد کرد که خوف این هست که از او منتفع نتوانیم شد بعد از فوت
فرزند بیرون آمدند خوشحال و زینت کرده اصحاب را گمان این شد که البته فرزند صحت یافته از احوال او پرسیدند حضرت
فرمودند که فوت شد ایشان واقعه و ظنون خود را عرض نمودند حضرت این جواب فرمودند و ایضا فرمودند که ما عافیت نفوس
خود و فرزندان خود را میخواهیم بشرط خواستن الهی و چون امر الهی آمد تسلیم میشویم امر او را و نیست ما را که دوست داریم
چیزي را که حق سبحانه و تعالی دوست ندارد از براي ما.
[گریه ساکن میگرداند غم و اندوه را]
(و قال صلوات اللَّه علیه من خاف علی نفسه من وجد بمصیبۀ فلیفض من دموعه فانّه یسکّن عنه) و بسند قوي از آن حضرت
منقولست که مضمون این حدیث را فرمودند که هر که بر خود ترسد که عقلش زایل شود یا هلاك شود به سبب حزنی که از
مصیبت به همرسیده باشد او را پس باید که گریه کند که آن حزن ساکن میشود یا گریه ساکن میگرداند غم و اندوه را و این
معنی مجربست در هر واقعه و بهتر آنست که در آن وقت دعا از براي میت کند یا تضرع کند در طلب صبر تا هر دو معنی متحقق
شود چنانکه از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر گاه کسی را قساوت قلب غالب باشد و گریهاش نیاید که باید مردگان
صفحه 223 از 238
خود را یاد کند تا گریهاش بیاید و احوط آنست که این معنی در اثناي نماز نباشد چنانکه خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی.
[بهترین و غمناکترین چیز دنیا]
الولد «1» (و قال بن ابی لیلی للصّادق صلوات اللَّه علیه أيّ شیء احلی ممّاص: 505 خلق اللَّه عزّ و جلّ فقال
الشّابّ فقال أيّ شیء أمرّ ممّا خلق اللَّه عزّ و جلّ قال فقده فقال اشهد انّکم حجج اللَّه علی خلقه) و مرویست که ابن ابی لیلی که از
قاضیان اهل سنت است و اسم او محمد بن عبد الرحمن ابن ابی لیلی است و نقل کردهاند که راست گو بوده است. و از این خبر
ظاهر میشود که شیعه است به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمود که چه چیز است که از هر چه حق
سبحانه و تعالی آفریده است در دنیا شیرینتر و محبوبتر است حضرت فرمودند که فرزند جوان پس گفت که از آن چه خدا آفریده
است چه چیز تلختر است حضرت فرمودند که مرگ او بنا بر این است که ثوابش بهشت است خواه صبر کند و خواه نکند پس ابن
ابی لیلی گفت که گواهی میدهم که شما اهل بیت حضرت سید المرسلین صلوات اللَّه علیهم حجتهاي خداوندید بر خلق او یعنی
امامان واجب الاتباعید و قرینه تشیع آن که پدرش نیز قاضی کوفه بود و حجاج ملعون او را امر کرد به سبّ حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه سب نکرد آن ملعون فرمود که آن قدر او را زدند که دوشهاي او سیاه شد.
[ترحم بر یتیم]
بکلّ شعرة نورا یوم القیمۀ) و بسند «2» (و قال صلوات اللَّه علیه ما من عبد یمسح یده علی رأس یتیم ترحّما له الّا اعطاه اللَّه عزّ و جلّ
قوي از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که هر بنده مؤمنی که دست خود را بر سر یتیمی کشد از جهت ترحم
بر او البته حق سبحانه و تعالی او را عطا کند بعدد هر مویی نوري در روز قیامت در صحراي محشر که همه در ظلمتند مگر جمعی
که اعمال صالح داشته باشند نور ایشان از پیش پیشص: 506 ایشان و از دست راست ایشان رود. (و روي
انّه یکتب اللَّه عزّ و جلّ له بعدد کلّ شعرة مرّت یده علیها حسنۀ) و در روایتی قوي از آن حضرت منقولست که هر مؤمن و مؤمنه که
دست خود را بر سر یتیمی گذارد از روي ترحم بر او حق سبحانه و تعالی بنویسد از جهت او بعدد هر مویی که دست او بر آن
گذاشته است حسنه. و منافات نیست میان هر دو و همین حسنه نور خواهد بود در آن روز. (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من
و لیمسح رأسه یلین قلبه باذن اللَّه عزّ و جلّ فانّ للیتیم حقّا) و بسند قوي از حضرت امام «1» انکر منکم قساوة قلبه فلیدن یتیما فیلاطفه
محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر که قساوت قلب داشته باشد که گریهاش نیاید
و ازین معنی راضی نباشد پس باید که نزدیک خود آورد یتیمی را و با او مهربانی کند و دست بر سر او بمالد که نرم میشود دل او
باذن الهی تعالی شانه به درستی که یتیم را حقی عظیم هست و چون پاره از آن حق به جا آورده میشود حق سبحانه و تعالی نیز
تفضل میفرماید به رقت قلب او. (و روي انّه قال یقعده علی خوانه و یمسح رأسه یلین قلبه) و در روایتی دیگر وارد شده است که
آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر که یتیم را بر سر سفره خود نشاند و دست بر سر او کشد دلش نرم میشود باذن
الهی و مناسب آنست که در آن وقت بخاطر آورد بیکسی او را و امکان آن که فرزندان او بیپدر شوند. (و قال الصّادق صلوات
اللَّه علیه اذا به کی الیتیم اهتزّ له العرشص: 507 فیقول اللَّه تبارك و تعالی من هذا الّذي ابکی عبدي الّذي
سلبته ابویه فی صغره فو عزّتی و جلالی و ارتفاعی فی مکانی لا یسکته عبد مؤمن الّا أوجبت له الجنّۀ) و صدوق بسند قوي از
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله روایت کرد است که آن حضرت فرمودند که چون یتیم به گریه در میآید عرش الهی
به لرزه در میآید پس حق سبحانه و تعالی میفرماید که کیست آن بنده که به گریه در آورده است بنده مرا که در سن صغر پدر و
صفحه 224 از 238
مادر او را بردهام پس بحق عظمت و بزرگی خودم قسم و بحق رفعت رتبه من که هر بنده مؤمنی که این بنده یتیم را ساکت و
خاموش سازد البته بهشت را از جهت او واجب گردانم. و در فقه رضوي مذکور است که تعزیه یتیمان اینست که دست بر سر ایشان
کشند و حدیث دویم را از حضرت سید المرسلین نقل فرمودهاند و حدیث آخر را از عالم که حضرت امام جعفر صادقست نقل
و کلینی («1» کردهاند صلوات اللَّه علیهم اجمعین. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من قدّم أولادا یحتسبهم عند اللَّه حجبوه من النّار
در قوي از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت کرده است و هم چنین صدوق که فرمودند که هر که چند فرزند او
بمیرد و صبر کند از براي خدا بر آن مصیبت این فرزندان او مانع او شوند از آتش دوزخ و بلفظ سه فرزند از حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله و ابو ذر غفاري نیز منقولست به همین ثواب. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
روایتص: 508 شده است که یک فرزندي که از پیش برود بهتر است از هفتاد فرزند مجاهد در رکاب
حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه. و در قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که دو فرزند از پیش بفرستد که
بر فوت ایشان صبر کند از براي خدا ایشان مانع او شوند از آتش جهنم.
[از رسول خدا منقولست که فرمودند حق تعالی کراهت دارد از براي من شش چیز را]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله انّ اللَّه تبارك و تعالی کره لی ستّ خصال و کرهتهنّ للأوصیاء من ولدي و اتباعهم من بعدي
العبث فی ال ّ ص لاة و الرّفث فی الصّوم، و المنّ بعد الصّدقۀ، و اتیان المساجد جنبا، و التطلّع فی الدّور، و ال ّ ض حک بین القبور) و بسند
موثق از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله منقولست که فرمودند که حق سبحانه و تعالی نخواست و کراهت دارد از براي من شش
چیز را و من نیز کراهت دارم این شش چیز را از جهت اوصیاي من از فرزندان من و از براي شیعیان ایشان بعد از من و این کراهت
اعم است از حرام و مکروه. اول عبث است در نماز به آن که با دست خود یا ریش خود بازي کند و این مکروه است بر مذهب
مشهور و خواهد آمد در نماز دویم رفث است در روزه و آن بمعنی فحش و جماع هر دو آمده است و در اینجا هر یک ممکن
است که مراد باشد و هر دو و علی اي حال جرمیست و لیکن جماع مفسد صوم هست و فحش مفسد نیست بنا بر مشهور و در صوم
خواهد آمد. سیم منت گذاشتن است بر فقیر بعد از تصدق به او و این مکروه است بر مشهور. چهارم داخل شدن مساجد است هر
گاه جنب باشد و تفصیلش گذشت که در مسجدین دخول مطلقا حرام است و در غیر آن دخول مکروه است و لبث لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 509 حرام. پنجم مشرف شدن بر خانه مردم و این حرام است. ششم خنده کردن است در قبرستانها زیرا که
قبرستان محل عبرتست و فکر در مردن و خنده ناشی است از غفلت و غرض از ذکر حدیث در اینجا خنده است.
[خاك غیر قبر را در قبر نریزند]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه کلّما جعل علی القبر من غیر تراب القبر فهو ثقل علی المیّت) و بسند قوي از سکونی از آن حضرت
از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که حضرت نهی کردند از آن که غیر خاك قبر را در قبر ریزند که آن
سبب گرانی است بر میت و این جزو اخیر که گرانیست در کافی و تهذیب نیست و سکونی از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه نقل کرده است که قبر را گل ممالید از گل غیر خاك قبر و گذشت که گل ممالید و گچ ممالید.
[کفن از پاکترین اموال باشد]
أکفّنک فقال انّا اهل «2» قال لأبی الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما احبّ ان تدعنی ان «1» (و روي انّ السّنديّ بن شاهک
صفحه 225 از 238
بیت حجّ صرورتنا و مهور نسائنا و اکفاننا من طهور أموالنا) و مرویست که سندي بن شاهک علیه لعنۀ اللَّه و الملائکۀ و الناس
اجمعین که حضرت امام معصوم را زهر داد به حضرت عرض نمود که میخواهم بگذاري تا من ترا از مال خود کفن کنم پس
حضرت فرمودند که ما اهل بیتیم که حج اول ما که حجۀ الاسلام است غالبا و مهرهاي زنان ما و کفنهاي ما از پاکترین اموال ماست
که بیدغدغه باشد آن مال.ص: 510 پس بنا بر صحت حدیث که صدوق ضامن است سنت است که زر
این سه چیز بیشبهه باشد اما کفن چون جامهایست که تا محشر جامه است و به آن جامه ملاقات میکند ملائکه را پس میباید
بیشبهه باشد. و اما مهر زنان تا فرزندان حلال زاده باشند بیدغدغه خصوصا در صورتی که مهر معین باشد چنانکه مقرر بوده است
که حال باشد و نقد و الحال نیز نزد عرب چنین مقرر است و هر گاه رضاي زن بمال معین بوده باشد و آن مال بحسب واقع مال غیر
باشد پس بمنزله عقد بیع است که ثمن مغصوب ظاهر شود و آن بیع باطل خواهد بود و در اینجا بمنزله باطل خواهد بود چون مهر
در غیر متعه از ارکان عقد نکاح نیست و از این جهت است که ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم خمس را در مال مهر به شیعیان
بخشیدهاند تا فرزندان ایشان حلال زاده باشد و لهذا همه محب اهل بیتاند و چون سنیان خمس نمیدهند و حضرات به ایشان
نبخشیدهاند فرزندان ایشان بمنزله حرامزادهاند لهذا همه دشمن حضرات امیر المؤمنین و سایر ائمه معصومینند صلوات اللَّه علیهم اگر
چه بحسب ظاهر اظهار محبت میکنند اما در واقع دشمنند و لهذا همه بیدغدغه کافرند و جمعی که ایشان را پاك میدانند از آن
جهت است که چون ما فی الضمیر خود را اظهار نمیکنند مثل منافقان بحسب ظاهر مسلمان و پا کند اما بحسب واقع نجساند و ما
مکلفیم بظاهر و جمعی که ایشان را نجس میدانند از آن جهت است که از گفته معصوم ظاهر شد ما فی الضمیر ایشان مثل منافقانی
که حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که ایشان منافقند هر که از آن حضرت شنیده بود که فلان منافق است بر او
واجب بود که از او اجتناب کند و لیکن این معنی نادر بود بلکه نفاق منافق از نماز حضرت بر او ظاهر میشد که چهار تکبیر
میفرمودند و اما حجۀ الاسلام چون واجبست میباید که از مال حلال باشد و اگر از مال حرام باشد در وقتی که لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 511 لبیک اللهم لبیک میگوید در جوابش میگویند: لا لبیک و لا سعدیک چنانکه خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی.
[مرگ شیعیان به شکم درد است]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه انّ اعدائنا یموتون بالطّ اعون و أنتم تموتون بعلّۀ البطون الا انّها علامۀ فیکم یا معشر الشّیعۀ) و
مرویست که آن حضرت فرمودند که دشمنان ما اکثر ایشان به سبب طاعون میمیرند چنانکه ظاهر است که طاعون شایع است در
جمیع بلاد روم و شما شیعیان غالبا به علت شکمها میمیرید و این نیز ظاهر است که اکثر امراض این بلاد از ادخال است یا امتلا پس
فرمودند که این علامت شماست اي گروه شیعه که از این علامت شیعه و سنی ظاهر میشود.
[معناي حدیث من جدد قبرا]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه من جدّد قبرا او مثّل مثالا فقد خرج من الاسلام و اختلف مشایخنا فی معنی هذا الخبر فقال
محمّد بن الحسن الصفّار رحمه اللَّه هو من جدّد بالجیم لا غیر و کان شیخنا محمّد بن الحسن بن احمد بن الولید رضی اللَّه عنه
جمیعه بعد مرور الایّام علیه و بعد ما طیّن فی الاوّل و لکن اذا مات میّت فطیّن «1» یحکی عنه انّه قال لا یجوز تجدید القبر و لا تطیین
ان یرمّ سایر القبور من غیر ان یجدّد و ذکر عن سعد بن عبد اللَّه رحمه اللَّه انّه کان یقول انّما هو من حدّد قبرا بالحاء «2» قبره فجدیر
غیر المعجمۀ یعنی به من سنّم قبرا و ذکر عن احمد بن ابی عبد اللَّه البرقی انّه قال انّما هو من جدّث قبرا و تفسیر الجدث القبر فلا
، ندري ما عنی به و الّذي اذهب الیه انّه جدّد بالجیم و معناه نبش قبرا لأنّ من نبش قبرا فقد جدّده و احوج إلی لوامع صاحبقرانی، ج 2
صفحه 226 از 238
ص: 512 تجدیده و قد جعله جدثا محفورا) روایت کرده است احمد بن محمد بن عیسی از محمد بن سنان از ابو جارود از اصبغ بن
نباته که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که تجدید کند قبر را یا مثالی بکشد یعنی صورتی از صور مجسمه یا
اعم از مجسمه و غیر مجسمه بکشد و یا بسازد یا شخصی را مقتدا کند که حق سبحانه و تعالی او را امام و مقتدا نکرده باشد یا هر
سه مراد باشد پس از اسلام بیرون میرود اما آخر که ظاهر است اما باقی بر هر تفسیري محمول بر مبالغه است یا اگر از روي
مخالفت معصوم عمدا کند که در این صورت کافر میشود. و این حدیث با آن که باصطلاح متأخرین ضعیف است اما نزد متقدمین
صحیح است چون از کتاب اصبغ بوده است و آن اول کتابی بود که شیعه تصنیف کردند و از جمله اصول است و مشایخ خلاف
کردهاند در معنی خبر و لفظ آن اما صفار پس او به جیم میخوانده است و بس، و ابن ولید که استاد صدوق است و تلمیذ صفار از
استاد خود روایت کرده است که جایز نیست تجدید و تازه کردن قبر و نه گل مالیدن بر آن بعد از آن که مدتها گذشته باشد و در
اول آن را گل مالیده باشند چون در عرف میگویند که تازه کرده است قبر را و لیکن اگر شخصی بمیرد و قبر او را گل بمالند
جایز است که قبرهاي دیگر را مرمت کنند بیآن که تجدید کنند و از نو بسازند و حکمتش آنست که اندراس قبور سبب رقت
زایران است و آن سبب مرحمت صاحبان قبور. و ابن ولید از استاد دیگرش سعد بن عبد اللَّه نقل کرده است که او به حاي بینقطه
میخوانده است به آن که در نسخه او از کتاب اصبغ نقطه نداشته است یا اگر نقطه داشته باشد ضبط آن نکرده بودند که از استادان
شنیده باشند و نقطه کتاب را تجویز میکردهاند که از سهو نساخ باشد و بنا بر این تحدید بمعنی تیزص:
513 کردنست یعنی خر پشته ساختن و احادیث از رسول خدا و ائمه بسیار وارد شده است که نمیباید که قبر خر پشته باشد بلکه
مسطح و چهار گوشه میباید و سنیان از پسر ابو هریره نقل کردهاند که او گفته است در کتاب خود که اگر چه سنت آنست که
مسطح و مربع باشد و لیکن چون شیعه چنین میکند سنی علی رغم شیعه مسنم میکند تا قبر شیعه و سنی از یکدیگر امتیاز داشته
باشد. و ابن ولید از برقی نقل کرده است که او من جدّث میخوانده است و جدث بمعنی قبر است و نمیدانیم که مراد او چیست و
مرادش ظاهر است که یعنی قبر را قبر کند که نبش قبر کند که میتی دیگر در آن بگذارد و لیکن قانون قدما نبوده است که از کسی
تا مراد او را نشنوند بگویند که مراد او اینست و این را نشنیده بودند. و ابن ولید گفته است که آن چه اعتقاد منست آنست که جدد
به جیم است و معنی او نبش قبر است زیرا کسی که نبش قبر کند او را قبر کرده است و ما را محتاج گردانیده که آن را تازه کنیم
پس ابن ولید لفظ صفار را اختیار کرده است و معنی برقی را. (و اقول انّ التّجدید علی المعنی الّذي ذهب الیه محمّد بن الحسن
الصفّار و التّحدید بالحاء غیر المعجمۀ الّذي ذهب الیه سعد بن عبد اللَّه و الّذي قاله البرقی من انّه جدّث کلّه داخل فی معنی الحدیث
و انّ من خالف الامام صلوات اللَّه علیه فی التّحدید و التّسنیم و النّبش و استحلّ شیئا من ذلک فقد خرج من الاسلام و الّذي اقوله فی
قوله صلوات اللَّه علیه من مثّل مثالا انّه یعنی به من ابدع بدعۀ و دعی إلیها او وضع دینا فقد خرج من الاسلام و قولی فی ذلک قول
ائمّتی صلوات اللَّه علیهم فان اصبت فمن اللَّه علی ألسنتهم و ان اخطات فمنص: 514 عند نفسی) و صدوق
گفته است که من میگویم که تجدید به آن معنی که صفار گفته است و تحدید به حاي مهمله که سعد خوانده است و جدث که
برقی گفته است همه حق است بحسب واقع چون همه از حیثیت احادیث دیگر ثابت است و داخل است در معنی این حدیث چون
ظن خوب به مشایخ مقتضی آنست که این معانی را ایشان از معصوم شنیده گفته باشند و هر که مخالفت امام کند از روي عناد و
تازه کردن قبر و خر پشته ساختن و شکافتن قبر و یکی از اینها را حلال داند پس از اسلام بدر رفته است و اعتقاد من آنست که آن
که حضرت فرموده است که هر که مثالی بکشد یعنی بدعتی قرار بدهد و مردمان را به آن بدعت دعوت کند یا دینی وضع کند از
اسلام بدر میرود و آن چه من میگویم از روي اخباریست که از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم بمن رسیده است اگر درست گفتهام
حقی است که حق سبحانه و تعالی بر زبانها ایشان جاري کرده است در ضمن اخبار و اگر خطا کردهام از من شده است. و احتمال
دارد که مرادش این باشد که چون ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم رخصت اجتهاد در حدیث دادهاند و اجتهاد احتمال غلط دارد پس
صفحه 227 از 238
اگر حق گفتهام ایشان فرموده بودند پس آن حق از گفته ایشان است بحسب واقع و اگر خطا کرده باشم خطائی است که از من
صادر شده است. و تاویل کلام صدوق به نحوي که ممکن بود کرده شد و صدوق به مراد خود اعلم است و اللَّه تعالی اعلم. و شیخ
مفید رضی اللَّه عنه به خاء معجمه خوانده است بمعنی شکافتن قبر که میتی دیگر در آن بگذارند یا بواسطه دزدیدن کفن و غیر آن.
و شیخ طوسی رحمه اللَّه گفته است که هر یک از این معانی محتمل است و حق سبحانه و تعالی اعلم است و کسی که خبر را
فرموده است و این معنی حق است پس بنا بر گفته شیخ طوسی از چنین خبري که این همه احتمال در او رود و لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 515 مضبوط نباشد عمل نتوان کرد اما چون در نسخ تهذیب و غیره چون خبر بعنوان جیم مضبوط است دور نیست که
عمل به آن توان کرد که قایل شوند به کراهت تجدید و اما تسنیم پس ظاهر است که باطل است و احادیث ما در تربیع و مسطح
کردن که خلاف تسنیم است مستفیض است. و اما نبش قبور در باب حدود خواهد آمد اخبار صحیحه و کالصحیحه که دال است بر
حرمت آن.
[جسد مؤمن هم میپوسد]
نعم حتّی لا یبقی لحم و لا «1» (و روي عن عمّار السّاباطیّ انّه قال سئل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن المیّت هل یبلی جسده قال
عظم إلّا طینته الّتی خلق منها فانّها لا تبلی تبقی فی القبر مستدیرة حتّی یخلق منها کما خلق اوّل مرّة) و بسند موثق از عمار منقولست
که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه سؤال کردند از میت که آیا بدنش همه خاك میشود که هیچ نماند یا چنان میشود
که جزو حیوانی دیگر شود خصوصا انسان و عاقبت در بدن اول حشر خواهد شد یا بدن ثانی که سؤال از شبهه مشهوره باشد یا اگر
نباشد حضرت جوابی فرمودهاند که دفع شبهه ملاحده بشود به آن که فرمودند بلی تا آن که نمیماند گوشتی و استخوانی مگر آن
طینتی که از آن مخلوق شده است که آن منی باشد یا خاکی که ملائکه در منی میکند. چنانکه در حدیث صحیح وارد شده است
که حضرت احدهما صلوات اللَّه علیهما فرمودند که از هر طینتی که مخلوق شدهاند از آن در آنجا مدفون خواهند شد و ایضا
فرمودند که چون نطفه در رحم جا میکند حق سبحانه ملکی میفرستد و از جائی که در آنجا مدفون خواهد شد خاکی بر میدارد
و به آن نطفه مخلوط میگرداند و از آن مخلوق میشود و چون نزدیک مردنص: 516 میشود میدود تا
به آن جا رود و در آنجا دفن کنند او را و این نطفه در قبر مستدیر است تا چنانکه اول مرتبه او را از آن خاك آفریدند در حشر نیز
از آن خاك خواهند آفرید و حضرت اشاره باین کرده است که مراد الهی از آیه مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً
اینست یعنی شما را از خاك آفریدیم و در خاك خواهیم برد و مرتبه دیگر از آن خاك شما را خواهیم آفرید در حشر. و «1» أُخْري
مفسران چند تفسیر کردهاند یکی آن که مراد از شما اصل شماست که حضرت آدم باشد یا آن که بدن آدمی اعظم اجزاي او خاك
است و هر چه میخورد و جزو بدن میشود اعظم اجزاي آن خاك است و لفظ مستدیر دو احتمال دارد یکی آن که جزو صغیري
مدور از استخوانها میماند که جزو بدن هیچ حیوانی نمیشود و دویم آن که دایر است یعنی اگر از آن خاك کوزه و کاسه و غیر
آن ساخته شود آن جزو بحال خود است تا حق سبحانه و تعالی آن جزو را بزرگ میکند و روح در آن میدمد و چون بحسب واقع
و موافق احادیث متواتره حساب و عقاب و ثواب با روح است و بدن دخل ندارد هر بدنی که باشد روح معذب است و لیکن چون
اکثر عالمیان نمیتوانند فهمید معنی روح را حق سبحانه و تعالی در همین بدن حشر خواهد فرمود تا کفار را حجتی نباشد که ما باین
بدن مخالفت نکردهایم چنانکه مقرر ساخته است که اعضا گویند که این اعمال را ما کردهایم و انبیا و اوصیا و ملائکه شهادت بر
79 گواهی حق سبحانه و تعالی کافی است. : ایشان دهند که شما کردهاید با آن که کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً 4
[بدن پیامبر و ائمه سالم میماند]
صفحه 228 از 238
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّ اللَّه عزّ و جلّ حرّم عظامنا علیص: 517 الارض و حرّم لحومنا علی الدّود
ان تطعم منها شیئا) و آن حضرت فرمودند که حق سبحانه و تعالی حرام گردانیده است بر زمین که استخوان ما را خاك کند و حرام
گردانید است بر کرم که در گوشتهاي ما افتد و بخورد و حاصلش آنست که استخوان ما اوصیا یا انبیا و اوصیا خاك نمیشود و
کرم در گوشت ما نمیافتد. (و قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله حیاتی خیر لکم و مماتی خیر لکم قالوا یا رسول اللَّه و کیف ذلک
فقال امّا حیاتی فانّ اللَّه عزّ و جلّ ذکره یقول وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ، و امّا مفارقتی إیّاکم فانّ اعمالکم تعرض علیّ کلّ
یوم فما کان من حسن استزدت اللَّه لکم و ما کان من قبیح استغفرت اللَّه لکم قالوا و قد رممت یا رسول اللَّه یعنون صرت رمیما فقال
کلّا انّ اللَّه تبارك و تعالی حرّم لحومنا علی الارض ان تطعم منها شیئا) و کلینی رحمه اللَّه بسند کالصحیح از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که حضرت سید المرسلین فرمودند که در حیات من نیز خیري عظیم هست از براي شما و
در وفات من خیري عظیم هست گفتند که چگونه چنین است حضرت فرمودند اما در زندگانی من پس حق سبحانه و تعالی که ذکر
او جلیل و عظیم است میفرماید که نخواهد شد که حق سبحانه و تعالی کافران امت ترا عذاب کند و حال آن که تو در میان ایشان
باقی باشی و اما در مفارقت من از شما پس به درستی که اعمال شما را در هر روزي بر من عرض میکنند پس هر عملی که خوب
باشد از حق سبحانه و تعالی طلب میکنم زیادتی آن را به توفیقات شما یا به مضاعف گردانیدن حق سبحانه و تعالی یا هر دو تا
اینجا کلینی نقل کرده است صحابه گفتند یا رسول اللَّه عرض بر تو خواهد بود در وقتی که استخوانهاي تو پوسیده و ریزیده شده
ص: 518 باشد یعنون ظاهرا کلام صادق باشد که تفسیر و قد رممت را میفرماید که قصد ایشان این بود که
اگر چه رمیم شده باشی پس رسول خدا فرمود که حاشا که استخوان من رمیم شود به درستی که حق سبحانه و تعالی گوشتهاي من
و اهل مرا یا با انبیا و اوصیا حرام گردانیده است بر زمین که چیزي از آن را بخورد و به پوسد و هر گاه گوشت ما نپوسد استخوان
بطریق اولی رمیم نخواهد شد.
[عرضه اعمال بر رسول خدا]
(و روي انّ اعمال العباد تعرض علی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و علی الائمۀ صلوات اللَّه علیهم کلّ یوم ابرارها و فجّ ارها
و در روایات صحیحه و موثقه و قویه («1» فاحذروا و ذلک قول اللَّه عزّ و جلّ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَ یَرَي اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ
کالصحیحه وارد شده است از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم که اعمال عباد اللَّه از خوب ایشان و بد ایشان عرض میشود هر روز
و در اخبار بسیار هر صبح و شام بر حضرت سید المرسلین و بر ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم پس حذر کنید که بد نکنید تا پیش
ایشان رسوا نشوید و این معنی را حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید فرموده است از روي تهدید که بگو یا محمد به امت خود که
هر چه میخواهید بکنید که حق سبحانه و تعالی اعمال شما را میبیند و رسول او میبیند و مؤمنان کمل که ائمه معصومینند صلوات
اللَّه علیهم میبینند و دیدن ایشان به عرض فرشتگانست بر ایشان.
[عذاب قبر بر مصلوب]
(و سئل ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه عن المصلوب یصیبه عذاب القبر؟ فقال انّ ربّ الارض هو ربّ الهواء فیوحی اللَّه عزّ و جلّ إلی
الهواء فیضغطه اشدّ من ضغطۀ القبر) و در حدیث صحیح و کالصحیحص: 519 منقولست از حضرت امام
رضا و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما که پرسیدند از ایشان که کسی را که به حلق کشیده باشند عذاب قبر به او
میرسد حضرتان صلوات اللَّه علیهما فرمودند که پروردگاري که زمین در فرمان اوست هوا نیز در فرمان او است اگر خواهد به او
صفحه 229 از 238
وحی میفرماید که مصلوب را فشاري دهد سختتر از فشارش قبر به آن که قطع طریق کرده باشد و آدم کشته باشد مثلا نه آن که
هر کس را فشارش دهد سختتر فشارش میدهد و در حدیث صحیح وارد است که سؤال در وقت ضغطه است. و در حدیث موثق
کالصحیح از ابو بصیر منقولست که به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که آیا کسی باشد که ضغطه قبر به
او نرسد حضرت فرمودند که نادر است پناه به خدا میبریم از ضغطه قبر به درستی که چون عثمان رقیه را شهید کرد حضرت صلی
اللَّه علیه و آله نزد قبر او ایستادند و سر به جانب آسمان کردند و آب دیده حضرت روا نشد پس رو به مردم کردند فرمودند که
چون مظلومیت این ضعیفه به خاطرم رسید گریستم و از حق سبحانه و تعالی طلبیدم که خداوندا او را بمن ببخش که ضغطه قبر نبیند
پس حق سبحانه و تعالی او را بمن بخشید و بعد از آن حکایت ضغطه سعد را فرمودند که هفتاد هزار فرشته در جنازه او حاضر شده
بودند و او را ضغطه شد از جهت کج خلقی که با اهل خود میکرد و گذشت و احادیث ضغطه و سؤال منکر و نکیر و عذاب کفار
و راحت مؤمنان در قبر بسیار است و مقام گنجایش بیش از این ندارد.
[اگر سر و ریش میت را پیش از غسل سدر به کف سدر و خطمی بشویند]
(و روي عمّار السّاباطیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال ان غسلت رأس المیّت و لحیته بالخطمیّ فلا باس و ذکر هذا فی
حدیث طویل یصف فیه غسل المیّت) و بسند موثق از عمار از حضرت امامص: 520 جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه منقولست که فرمودند که اگر سر و ریش میت را پیش از غسل سدر به کف سدر و خطمی بشویند باکی نیست و شستن به
خطمی را در حدیث طویلی روایت کرده است که در آنجا وصف میکند غسل میت را و آن حدیث را در تهذیب هست و مضامین
آن گذشت.
[غسل میت مثل غسل جنب است]
(و قال ابو جعفر الباقر صلوات اللَّه علیه غسل المیّت مثل غسل الجنب فان کان کثیر الشّ عر فردّ علیه ثلاث مرّات) و در حدیث صحیح
از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که غسل میت مثل غسل جنب است و اگر موي سر و ریش او
بسیار باشد سه مرتبه آب بر او ریز تا آب به ته مو برسد جمعی از علما از این حدیث استدلال کردهاند که در غسل جنابت ترتیب
میان جانب راست و چپ واجبست و لیکن مشکل است چون ظاهر است که مماثلت عموم نمیدارد کلیۀ گاه باشد که داشته باشد و
گاه نه و آن را از خارج میتوان فهمید. و ممکن است که مراد این باشد که تحت هر شعري را آب میباید رسانید به قرینه جزو
اخیر و در تهذیب به جاري فردّ، فزد واقع شده است یعنی سه مرتبه آب زیاد کن یا زیاده کن تا سه مرتبه شود و حاصل معنی هر دو
یکی است و پیشتر گذشت که هر عضوي را سه مرتبه سنت است شستن و این حدیث محمولست بر تاکد استحباب. و در فقه
رضوي مذکور است که غسل میت مثل غسل جنب است الا در تعدد شستن که در غسل سدر دستهاي میت را سه بار بشویند تا
نصف مرفقین دیگر فرجش را سه بار بشویند دیگر سرش را سه بار دیگر جانب راست را سه بار دیگر جانب چپ را سه بار و هم
چنین در غسل کافور و هم چنین در غسل به آب قراح که مجموع چهل و پنج شستن باشد و علما نیز ذکر کردهاند که سنت است.
[باکی نیست که میت بالاي میت بایستی و غسل دهی]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لا باس ان تجعل المیّت بین رجلیک و ان تقوم فوقه فتغسّله اذا قلّبته یمینا و شمالا تضبطه برجلیک
کیلا یسقط لوجهه) و بسند قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که باکی نیست که میت را در میان پاهاي خود در آوري
صفحه 230 از 238
و بر بالا او بایستی و غسل دهی در وقتی که او را بدست راست و دست چپ گردانی که مبادا بر رو افتد و در موثق عمار نهی از
رکوب بر میت وارد شده است و این حدیث محمول است بر حال ضرورت چنانکه ظاهر حدیث است که میان پا میگیري که مبادا
بر رو افتد که اگر کسی دیگر باشد او نگاه خواهد داشت با آن که ممکن است که بیان کراهت آن نهی باشد بلکه لا باس اشعاري
به کراهت دارد و لیکن نقل این خبر بیآن خبر قرینه اینست که صدوق مکروه نمیداند.
[ملائکه در تشییع جنازه]
و انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله مشی خلف جنازة رجل من الانصار فقیل له الا ترکب یا رسول اللَّه فقال انّی لأکره ان ارکب و
الملائکۀ یمشون) و در صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله پیاده میرفتند در عقب جنازه شخصی از انصار صحابه گفتند یا رسول اللَّه سوار نمیشوید حضرت فرمودند که خوش نمیآید
مرا که سوار شوم و فرشتگان پیاده راه روند اما در وقت برگشتن سوار شدن کراهت ندارد. چنانکه در حدیث موثق از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقولست که سوار شدن در وقت رفتن مکروهست مگر با عذري و در برگشتن سوار شدن مکروه نیست.
[بعضی از مستحبات غسل میت]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه فی اخر حدیث یذکر فیه غسلص: 522 المیّت إیّاك ان تحشو مسامعه شیئا
قطنا و ان لم تخف فلا یجعل فیه شیئا) و حضرت صادق صلوات «2» یظهر من المنخرین شیء فلا علیک ان تصیّر ثمّۀ « فان خفت ان
اللَّه علیه در آخر حدیثی که در آن حدیث بیان غسل میت کردهاند و آن حدیث کاهلی است که لفظ حدیثست و در آخر حدیث
یونس نیز این معنی هست که زنهار که در گوشهاي میت چیزي مگذارید و در حدیث یونس کافور و پنبه مگذارید پس اگر ترسی
که از بینیهاي میت خونی بیرون آید چنانکه بسیار است که خون بیرون میآید پس در این صورت باکی نیست که اندرون را پر از
پنبه کنند و اگر خوف بیرون آمدن خون نباشد چیزي در آنجا مگذار. (و قال صلوات اللَّه علیه فی اخر حدیث طویل یصف فیه غسل
المیّت لا تخلّل اظافیره) و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند در آخر حدیثی که وصف میکنند غسل میت را که
ناخنهاي میت را تخلیل مکنید و این نیز در حدیث کاهلی است. (و قال صلوات اللَّه علیه اذا مات لأحدکم میّت فسجّوه تجاه القبلۀ و
کذلک اذا غسّل یحفر له موضع المغتسل تجاه القبلۀ) و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است
که هر گاه کسی از شما بمیرد پس پاي او را بقبله کنید و چادر شبی بر سر او کشید و هم چنین در وقت غسل پاي او را بقبله کنید و
نزدیک پاي او کوي بکنید که غساله غسل به آن کو رود و گذشت اینها همه.
[روح در بالاي جسد]
ص: 523 فوق الجسد روح المؤمن و غیره «3» (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اذا قبضت الرّوح فهی مظلّۀ
ینظر إلی کل شیء یصنع به فاذا کفّن و وضع علی السّریر و حمل علی اعناق الرّجال عادت الرّوح الیه و دخلت فیه فیمدّ له فی بصره
فینظر إلی موضعه من الجنّۀ او من النّار فینادي بأعلی صوته ان کان من اهل الجنّۀ عجّلونی عجّلونی و ان کان من اهل النّار ردّونی
ردّونی و هو یعلم کلّ شیء یصنع به و یسمع الکلام) و منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که هر گاه قبض روح شخصی
کردند روح در بالاي جسد است خواه روح مؤمن و خواه غیر مؤمن و نظر میکند بهر چیزي که با بدن او میکنند پس چون او را
کفن کردند و در تابوت گذاشتند و مردمان برداشتند بر گردنهاي خود روح تعلقی به بدن میگیرد و چشمش دوربین میشود تا آن
صفحه 231 از 238
که جاي خود را در بهشت یا در دوزخ میبیند و اگر از اهل بهشت است به آواز بلند میگوید که مرا زود ببرید مرا زود ببرید و اگر
از اهل جهنم است فریاد میکند که مرا برگردانید مرا برگردانید و او میداند هر چه را به او میکنند و سخن مردم را میشنود و این
حدیث غریبست و سند او را و نظیرش را ندیدهام و اللَّه تعالی یعلم.
[ارواح بر صفت اجساد یعنی در قالب مثالی در درختیند از درختهاي بهشت]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّ الارواح فی صفۀ الاجساد فی شجرة من الجنّۀ تتساءل و تتعارف فاذا قدمت الرّوح علی الارواح
تقول دعوها فقد اقبلت من هول عظیم ثمّ یسالونها ما فعل فلان و ما فعل فلان فان قالت لهم ترکته حیّا ارتجوه و ان قالت لهم قد «1»
هلک قالوا هوي هوي) و بسند کالصحیح از ابن مسکان از ابی بصیر منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که ارواح برص: 524 صفت اجساد یعنی در قالب مثالی در درختیند از درختهاي بهشت با یکدیگر
گفتگو میکنند و آشنایی بهم میدهند پس هر گاه روحی از بدن خلاص شده به نزد ایشان میآید میگویند ساعتی او را بگذارید
که از هولی عظیم خلاص شده است بعد از آن از او سؤال میکنند که فلانی چه شد و فلانی چه شد پس اگر میگوید که زنده
گذاشتم او را امیدوار میشوند که شاید به این جانب بیاید و از خوبان باشد و اگر میگوید که مرده است میگویند که او هلاك
شده است و به سجین رفته است اگر خوب میبود اینجا میآمد. و کلینی رضی اللَّه عنه بسند حسن کالصحیح روایت کرده است از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که ابو ولاد گفت فداي تو گردم روایتی بما رسیده است که ارواح مؤمنان در حوصلهاي
مرغان سبز است در دور عرش حضرت فرمودند که نه چنین است مؤمن از آن عزیزتر است نزد حق سبحانه و تعالی که روح او را
در چینهدان مرغ کند و لیکن در بدنی چند میکند مانند این بدنها. و در حدیث حسن کالصحیح از آن حضرت منقولست که
پرسیدند از آن حضرت از ارواح مؤمنان پس حضرت فرمودند که در حجرهاي بهشتند و از طعام و شراب بهشت میخورند و
میگویند که پروردگارا روز قیامت را به زودي واقع ساز و وعده که بما فرموده به جا آور و آخر ما را ملحق ساز به اول ما. و
منقولست از یونس بن ظبیان که نزد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بودم که حضرت از من پرسید که سنیان چه
میگویند در ارواح مؤمنان من گفتم که میگویند که در حوصلهاي مرغان سبزند در قندیلهاي زیر عرش پس حضرت فرمودند که
سبحان اللَّه مؤمن نزد حق سبحانه و تعالی از آن عزیزتر است که روح او را در چینهدان مرغ کنند اي یونس همین که وقت رفتن
ص: 525 میرسد حضرت سید المرسلین و اهل بیت معصومین صلوات اللَّه علیهم اجمعین و ملائکه مقربین
همه حاضر میشوند و چون حق سبحانه و تعالی قبض روح او کرد روح او را در قالبی جا میدهد مثل قالب دنیا شبیه به آن و
میخورند و میآشامند غذاهاي روحانی یا مثالی را پس چون به نزد مؤمنان رفته میرود ایشان او را میشناسند چون شبیه است
صورت او به صورتی که در دنیا داشته است. و در حدیث موثق کالصحیح منقولست از ابو بصیر که گفت عرض نمودم به خدمت
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که احادیث بما رسیده است که ارواح مؤمنان در حوصلهاي مرغان سبز جا میکنند و در
بهشت میچرند و ماواي ایشان در قنادیل زیر عرش است حضرت فرمودند که نه چنین است اگر در حوصله مرغ باشند در قندیل
نخواهند بود و اگر در قندیل باشند در حوصله مرغ نخواهند بود بلکه در بدنهاي مثالیند و در روضههاي بهشت مأوي دارند و ظاهرا
آن که حضرت رد سخنان عامه فرمودهاند این معنی دارد که ایشان قایلند به آن که روح تعلق به بدنی نگرفته است بلکه تعلق باین
دو جا دارد حضرت میفرمایند که روح بهر جا که تعلق گیرد بمنزله بدن او خواهد شد و روح دو بدن نمیدارد بلکه یک بدن
میدارد شبیه به بدن دنیا و قرینه صحت آن که اکثر اوقات مؤمنان مردگان را در خواب میبینند و ایشان خبر از آینده میدهند و آن
واقع میشود و بهمان صورت دنیا ایشان را میبینند اگر نه همان شخص باشد و محض خیال باشد تحقق نخواهد داشت و حال آن
که تحقق دارد و آن چه بر این بنده واقع شده از این باب زیاده از حد حصر است. و در حدیث کالصحیح از یونس بن یعقوب از
صفحه 232 از 238
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که چون شخصی از دنیا میرود مؤمنان گذشته نزد او میآیند و از او سؤال
میکنند از جمعی که ایشان را میشناسند اگر میگوید کهص: 526 زندهاند امیدوار میشوند و اگر
میگوید که مردهاند میگویند که به زیر رفت به زیر رفت که سجین باشد و بعض از ایشان به بعضی میگویند که اندکی صبر
کنید که آرام گیرد و بعد از آن از او پرسش کنید. و در حدیث کالصحیح منقولست از حبه عرنی که در خدمت حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه بظهر کوفه رفتم که صحراي نجف است و مسمی است به وادي السلام حضرت در آنجا ایستادند و گویا
با جمعی صحبت میداشتند من آن قدر ایستادم که تنگ آمدم نشستم مدتی دیگر برخواستم دیگر آن مقدار ایستادم که مانده شدم
دیگر مدتی نشستم تا به تنگ آمدم پس برخواستم و رداي خود را بر خود گرفتم و عرض کردم یا امیر المؤمنین بسیار تعب کشیدید
از ایستادن ساعتی بنشینید و استراحت فرمائید بعد از آن رداي خود را انداختم تا شاید بر آن نشینند پس حضرت فرمودند که با
مؤمنان صحبت میداشتم و ایشان را انس میدادم گفتم یا امیر المؤمنین چنین است که صحبت با مؤمنان میداشتید حضرت فرمودند
که اگر حجاب برخاسته شود از نظر تو ایشان را خواهی دید حلقه حلقه زدهاند و با یکدیگر صحبت میدارند گفتم که اجسامند یا
ارواح حضرت فرمودند که ارواحند و هر مؤمنی که در هر جا بمیرد خطاب به روح او میرسد که بروید در وادي السلام و این
بقعهایست از جنت عدن یعنی نجف را به بهشت عدن خواهند برد یا آن که اعمال مؤمنان در آنجا سبب دخول جنت عدن است
یعنی بهشتی که ابد الآباد در آنجا باشند. و در حدیث قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که شخصی به آن حضرت
عرض نمود که برادرم در بغداد است و میترسم که در آنجا بمیرد حضرت فرمودند که هر جا که بمیرد باك مدار زیرا که هر
مؤمنی که در مغرب بمیرد یا مشرق البته حق سبحانه و تعالی روح او را به وادي السلام میفرستد گفتمص:
527 وادي السلام کجا است حضرت فرمودند که صحراي کوفه که نجف اشرفست. و جمع بین الاخبار باین عنوان میتوان کرد که
مراد از بهشت زمین نجف باشد یا گاهی در این جا باشند و گاهی در بهشت یا آن که چون حضرت در آن زمان در آنجا تشریف
داشتند آنجا جمع میشدند و الحال که حضرت در بهشت است ایشان در خدمت آن حضرتند و اللَّه تعالی یعلم. و چنانکه احادیث
بسیار در ارواح مؤمنان وارد شده هم چنین احادیث بسیار در اشقیا وارد شده است و همه دلالت میکند بر آن که معاد روحانی حق
است و آن عبارتست از بقاي روح بعد از خراب بدن و آیات بسیار نیز دلالت بر این میکند چنانکه در شهدا فرموده است حق
سبحانه و تعالی که ترجمهاش اینست که مپندار که آنهایی که کشته شدهاند در راه حق سبحانه و تعالی که ایشان مردگانند بلکه
زندگانند و ایشان را روزي میرسد و خوشحالند از آن چه حق سبحانه و تعالی به ایشان کرامت فرموده است از فضل خود و بشارت
میدهند جمعی را که با ایشان ملحق نشدهاند که خوفی نیست بر ایشان و اندوهناك نخواهند شد. و دیگر فرموده است که مؤمن آل
یاسین میگفت که اي کاش قوم من میدانستند که حق سبحانه و تعالی مرا آمرزیده است و مرا اکرام و انعام فرموده است و غیر
اینها از آیات بسیار و احادیث بیشمار و این ظواهر همه دلالت ظاهري دارند بر تجرد نفس ناطقه. و در حدیث صحیح از ضریس
کناسی منقولست که سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که مردم میگویند که آب فرات از بهشت بیرون
میآید چگونه چنین باشد و حال آن که از جانب مغرب میآید و آبها از چشمها و رود خانهها داخل او میشود پس حضرت
فرمودند که حقص: 528 سبحانه و تعالی بستانی آفریده است در مغرب و این آب از آنجا میآید و ارواح
مؤمنان به آن جا میروند هر شام و از میوههاي آن میخورند و تنعم میکنند و با یکدیگر ملاقات میکنند و آشنایی میدهند تا
صبح و چون صبح میشود در میان آسمان و زمین طیار و سیارند و با یکدیگر ملاقات میکنند و یکدیگر را میشناسند و حق
سبحانه و تعالی در مشرق آتشی آفریده است که مسکن ارواح کفار است و خوردن ایشان از زقوم است که خوراك اهل جهنم
است و آشامیدن ایشان از آب جوشان آنجاست در شبها و چون صبح طالع میشود میروند ببرهوت که واديایست در یمن که از
آتشهاي دنیا گرمتر است و در آنجا با هم ملاقات مینمایند و آشنایی میدهند و چون شب میشود باز به آتش میروند و حال
صفحه 233 از 238
ایشان چنین است تا روز قیامت پس گفتم که حال آن جماعتی که اقرار به رسول خدا دارند و امام زمان خود را نمیشناسند و
عداوت با اهل بیت ندارند از مستضعفین حال ایشان چونست حضرت فرمودند که ایشان در قبرهاي خود خواهند بود ثواب و عقابی
نخواهند داشت و اما مستضعفانی که کارهاي خوب کردهاند نسیمی از بهشت دنیا به ایشان میرسد تا روز قیامت و بعد از آن کار
ایشان با خداست اگر میخواهد به استحقاق ایشان را بجهنم میفرستد و اگر میخواهد به تفضل ایشان را به بهشت میبرد و هم
چنین است حال جمعی که عقل صحیحی نداشته باشند و حال اولاد سنیان که بحد بلوغ نرسیده باشند و اما سنیانی که مستضعف
نباشند از قبر ایشان راهی خواهد بود بجهنم دنیا که از زبانه آن آتش و دود آن و جوشش حمیم آن به ایشان رسد تا قیامت و بعد از
آن ایشان را بجهنم برند و در آتش سوزند و ایشان را گویند که چرا متابعت امام زمانی نکردید که حق سبحانه و تعالی از جهت
هدایت شما مقرر کرده بود و اما اطفال شیعیان پس ایشان ملحق به پدران خود خواهند شد بحسب ظاهر آیات و لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 529 احادیث متواتره و خواهد آمد در کتاب نکاح. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
منقولست که فرمودند که هر روز قبر به زبان حال میگوید منم خانه غربت منم خانه وحشت منم خانه کرمان منم که روضه از
ریاض بهشتم از جهت مؤمنان و کوي از کوهاي جهنمم از جهت غیر ایشان مجملا اخبار از این باب که دلالت میکند بر ثواب و
عذاب قبر فوق حد و حصر است و بسیار خواهد آمد. و اما اختلافی که واقع است بحسب اختلاف احوال مردمانست و هر گاه یقین
شد که عذاب هست بهر عنوانی که باشد میباید سعی نمایند در رفع آن و در چگونگی آن اهتمامی نیست مثلا هر گاه شخصی را
حبس کنند شبی که فردا او را بکشند مناسب حال او آنست که در آن شب تا صبح سعی نماید در استخلاص خود به دعا و غیر آن
و فایده ندارد که فکر کند که آیا گردنم را خواهند زد یا شکمم را خواهند درید یا به حلقم خواهند کشید هر گاه کشته میشود
بهر عنوانی که خواهد باشد و این فکرها بیهوده است.
[جنازه یوسف در شام]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّ اللَّه تبارك و تعالی أوحی إلی موسی بن عمران علیه السّلام ان اخرج عظام یوسف علیه السّلام
من مصر و وعده طلوع القمر فابطا طلوع القمر علیه فسال عمّن یعلم موضعه فقیل له هاهنا عجوز تعلم علمه فبعث إلیها فاتی بعجوز
مقعدة عمیاء فقال تعرفین قبر یوسف قالت نعم قال فاخبرینی بموضعه قالت لا افعل حتّی تعطینی خصالا تطلق رجلی و تعید إلیّ
شبابی و تجعلنی معک فی الجنّۀ فکبر ذلک علی موسی علیه السّلامص: 530 فاوحی «1» بصري و تردّ إلیّ
من شاطئ النّیل فی صندوق «1» اللَّه عزّ و جلّ الیه انّما تعطی علیّ فاعطها ما سالت ففعل فدلّته علی قبر یوسف علیه السّلام فاستخرجه
مرمر فلمّا اخرجه طلع القمر فحمله إلی الشّام فلذلک یحمل اهل الکتاب موتاهم إلی الشّام) و به اسانید موثقه کالصحیحه از حضرت
امام ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که حق
سبحانه و تعالی وحی کرد به حضرت موسی که استخوانهاي حضرت یوسف را از مصر بیرون برد و وعده فرموده بود که تا آن را
بیرون نیاوري ماه بدر نمیآید یا وعده کرده بود که بنی اسرائیل را از مصر بیرون برد وقتی که ماه بیرون آید و ماه دیر بیرون میآمد
و ایشان خایف بودند از اطلاع فرعون از بیرون رفتن ایشان و ظاهر شد که تا استخوانهاي یوسف علیه السلام را بیرون نیاورند ماه
بیرون نمیآید و نمیدانستند که قبر یوسف در کجاست پس حضرت پرسیدند که آیا کسی هست که بداند که قبر یوسف در
کجاست گفتند پیر زالی هست که میداند پس فرستادند و پیر زالی را آوردند که زمین گیر شده بود و کور بود حضرت موسی
فرمود که میدانی که قبر یوسف کجاست گفت بلی حضرت فرمودند که نشان ده گفت نشان نمیدهم تا چند چیز بمن بدهی یکی
آن که پاي من روان شود، و چشم من بینا شود، و جوانی من برگردد، و در بهشت با تو باشم پس اینها بزرگ نمود بر آن حضرت
پس خداوند عالمیان وحی کرد به حضرت موسی که تو اینها را از جانب من میدهی چرا مضایقه میکنی هر چه میخواهد بده
صفحه 234 از 238
حضرت همه را داد و قبول نمود پس آن پیر زال قبر یوسف را نشان داد پس حضرت موسی بیرون آورد یوسف لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 531 را از کنار رود نیل و در صندوق سنگ مرمري بود پس چون او را بیرون آوردند ماه در آمد و بنی اسرائیل روا
نشدند. و در حدیثی دیدهام که حضرت یوسف وصیت نامه نوشته بود به موسی علیه السلام که چون بنی اسرائیل را از مصر بیرون
بري استخوانهاي مرا به شام بر پس از این جهت است که یهود و نصاري مردگان خود را نقل میکنند به شام که ارض مقدسه بنی
اسرائیل است. و غرض صدوق از نقل این خبر آنست که چون نقل به ارض مقدسه خوبست پس خوب باشد که شیعیان امیر
المؤمنین نقل کنند مردگان خود را به ارض مقدسه اهل البیت که آن نجف و کربلاي معلی و سایر اماکن شریفه باشد و شک نیست
که این مشاهد مشرفه اشرفند از شام لهذا علماي ما سلف و خلف نقل موتی به اماکن مشرفه کردهاند مثل سید مرتضی و سید رضی
الدین و پدر ایشان رضی اللَّه عنهم که در بغداد دفن کردند و بعد از آن به کربلاي معلی نقل نمودند. و شیخ مفید علیه الرحمه چند
سال در خانه خود مدفون بود و بعد از آن در مشهد کاظمین قریب به حضرت جواد پهلوي جعفر بن قولویه دفن نمودند. و علامه و
پسرش را در نجف اشرف بعد از نقل مدفون ساختند، و شیخ طبرسی را از سبزوار به مشهد مقدس رضوي نقل کردند. و از متاخرین
شیخ نور الدین علی بن عبد العالی و مولانا عبد اللَّه و شیخ بهاء الدین رضی اللَّه عنهم را نقل نمودند. و اکثر علما مستحب میدانند
نقل را و حدیثی مذاکرة از مشایخ نقل کردهاند و عمل ایشان بر این بوده است و بعد از دفن نیز جمعی تجویز نمودهاند و عمل علما
نیز بر این بوده است. و احادیث متواتره وارد شده است در اکثر مشاهد که روضهایست از ریاض بهشت و خواهد آمد و اینها در
صورتی مجوزص: 532 است که مثله نشود یعنی بوي بد نکند و مردم متنفر شوند یا اعضاي میت از هم
نپاشد و با مثله ظاهرا خلافی نیست که جایز نیست و اللَّه تعالی یعلم. و هو یوسف بن یعقوب و این یوسف بن یعقوب است و ما ذکر
اللَّه عزّ و جلّ یوسف فی القرآن غیره این عبارت صدوقست علی الظاهر چون در روایات منقوله نبود و بنا بر این دو احتمال دارد
یکی آن که لفظ ما موصوله باشد و غیره مرفوع باشد یعنی یوسفی که حق سبحانه و تعالی حکایت او فرموده است غیر این یوسف
است و این بحسب عبارت اظهر است و میشود که حدیثی به او رسیده باشد با آن که در این خبر اسم پدرش نیست و محتمل است
که ما نافیه باشد و غیره منصوب باشد به مفعولیت یعنی حق سبحانه و تعالی در قرآن غیر این یوسف را ذکر نکرده بلکه همان
یوسف است و در این صورت رفع توهمی خواهد بود که کسی کرده باشد که یوسف غیر آن است.
[بزرگترین حالات آدمی روز ولادت اوست و کوچکترین حالات او روز وفات اوست]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اکبر ما یکون الانسان یوم یولد و اصغر ما یکون یوم یموت) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند
که بزرگترین حالات آدمی روز ولادت اوست و کوچکترین حالات او روز وفات اوست و این یا از آن جهت است که در روز
ولادت بیگناه است یا گرفتار تعلقات نشده است یا او را به عزت تمام در این بدن جا میدهند چنانکه در خبر است که چون قبل از
تعلق روح به بدن الفت او با ارواح مقدسه است راضی نمیشود تا آن که او را تطمیع میکنند به مراتب و درجات عالیه و در وقت
بیرون آمدن نیز از رحم مضایقه مینماید تا او را نیز وعدهها میدهند بخلاف وقت رفتن که گناهان بسیار دارد و خوف بیشمار و
تعلقات بسیار و مع هذا ملک او را به جبر میبرد مگر جمعی را که مراتب عالیه ایشان را به ایشان بنمایند و آن جماعت نیز پیش از
نمودن صغیرند و حقیر و اللَّه تعالی یعلم.
[حق نیافریده است یقینی را که شکی در او نباشد شبیهتر از مردن]
(و قال صلوات اللَّه علیه ما خلق اللَّه عزّ و جلّ یقینا لا شک فیه اشبه بشکّ لا یقین فیه من الموت) و بسند کالصحیح از حضرت امام
صفحه 235 از 238
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که حق سبحانه و تعالی نیافریده است یقینی را که شکی در او نباشد شبیهتر از مردن به
شکی که یقینی در او نیست یعنی با آن که هیچ کس شک در مردن ندارد و همه کس یقین دارد در مردن چنان غافل شدهاند
مردمان از مردن که گوییا شکی است که در او یقینی نیست احدي را یا وهمی است که احتمال خلافش نیست و هیچ امري چنین
نیست.
[اول کسی که از جهت او را در تابوت گذاشتند از مسلمانان]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه اوّل من جعل له النّعش فاطمۀ بنت محمّد صلوات اللَّه علیهما) و بسند حسن کالصحیح از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که اول کسی که از جهت او تابوت بهم رسید و او را در تابوت گذاشتند از مسلمانان حضرت
فاطمه زهرا بود صلوات اللَّه علیها دختر محمد صلی اللَّه علیه و آله. و در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول
است که اول تابوتی که در اسلام ساختند تابوت حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیها بود چون بیمار شدند به سبب در زدن عمر
علیه ما یحبّ اللَّه و الملائکۀ و النّاس اجمعین بر شکم آن حضرت و ساقط شدن محسن و یافتند که میروند به اسماء بنت عمیس
فرمودند که ضعیف شدهام و گوشت بدنم رفته است میخواهم چیزي از براي من بسازي که بدنم را به پوشاند اسماء گفت من در
حبشه بودم دیدم که ایشان به هیئت صندوق طولانی چیزي میسازند و صورتش را عرض نمود به حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها
حضرت فرمودند که هم چنین چیزي از جهت من بساز تا من پوشیده شوم و مرا مستور ساز تا حق سبحانه و تعالی ترا مستور سازد از
آتش جهنم.ص: 534 (تم شرح کتاب الطهارة علی ید أحوج المربوبین إلی رحمۀ ربه الغنی محمد تقی بن
مجلسی الاصفهانی النطنزي العاملی فی العشر الاخر من شهر محرم الحرم بسنۀ خمس و ستین بعد الالف حامدا مصلیا مسلما).
درباره مرکز