گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
باب علّۀ وجوب خمس صلوات فی خمسۀ مواقیت







اشاره
بابی ست در علت واجب شدن پنج نماز در پنج وقت و چون جزم به صحت این اخبار نیست اکثر علما اینها را نکته بعد از وقوع
میدانند و علتش را بر تقدیر صحۀ حق سبحانه و تعالی میدانند و کسانی که خازنان وحی الهیاند و محتمل است که در واقع اینها
صحیح باشد و علّت باشد لیکن جزم به طرفین نمیباید کرد و اگر این اخبار صحیح باشد نیز جزم به علیّت نمیتوان کرد چون
اکثرش را اهل کتاب از یهود و نصاري سؤال کردهاند و ممکن است که حضرات نبی و ائمه صلوات اللَّه علیهم موافق آن چه در
کتب ایشان است جواب فرموده باشند تا سبب اسلام ایشان شود چون اکثر اوقات سبب اسلام ایشان همین بوده است و بنا بر این
ماول خواهد بود که آن چه نزد شماست چنین است و اگر چه بعضی اوقات چنین میفرمودهاند که آن چه نزد شماست این است و
آن چه موافق واقع است و نزد ماست این است مجملا ایشان حکماي الهیاند در هر جا آن چه موافق حکمت بوده است سخن
میفرمودهاند و محمد بن یعقوب کلینی و شیخ طوسی رضی اللَّه عنهما کم ذکر کردهاند اینها را یا از جهت عدم صحت به اعتقاد
ایشان یا از جهت عدم فایده معتدٌّ بها بلکه آن چه ضرور است آنست که بدانند که هر چه خدا کرده است وجهی دارد البته.
[علت وجوب پنج نماز]
(روي عن الحسن بن علیّ بن ابی طالب صلوات اللَّه علیهما انّه قال جاء نفر من الیهود إلی النّبی صلّی اللَّه علیه و آله فساله اعلمهم عن
ص: 119 مسائل فکان ممّا ساله أخبرنی عن اللَّه عزّ و جلّ لأيّ شیء فرض اللَّه عزّ و جلّ هذه الخمس
ال ّ ص لوات فی خمس مواقیت علی أمّتک فی ساعات اللّیل و النّهار) مرویست بسند قوي از حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیه که
فرمودند که جمعی از یهودان به خدمت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله آمدند و اعلم ایشان ده مسأله از حضرت پرسید و از
جمله آن مسائل این بود که خبر ده مرا که بچه علّت حق سبحانه و تعالی این پنج نماز را در این پنج وقت بر امت تو واجب گردانید
در ساعات شب و روز و فی الحقیقه سؤال است از أصل وجوب و از تخصیص این ساعات و ساعت جزوي از اجزاي شب و روز
است و اصطلاحات در آن مختلف است اما ساعت مستقیمه جزوي از بیست و چهار جزو از شبانه رور است و هر ساعتی شصت
دقیقه است و هر دقیقه شصت ثانیه است و هر ثانیه شصت ثالثه است و هکذا و گاهی اطلاق میکنند بر جزوي از دوازده جزو از
روز خواه روز بلند و خواه کوتاه و هم چنین در شب و گاه هست اطلاق میکنند بر قدري که مختلف است به زیاد و کم چنانکه
وارد شده است در اخبار که از صبح تا طلوع آفتاب یک ساعت است و دعایی خاص در آن مستحب است چنانکه شیخ در مصباح
ذکر کرده است و گاه هست که اطلاق میکنند بر جزوي چنانکه متعارفست نزد عرب و عجم که میگویند یک ساعت نزد ما
بنشین یا یک ساعتست که فلانی رفت و اگر چه نیم ساعت یا دو ساعت مستقیم باشد و گاه هست که مجموع شب و روز را قسمت
صفحه 61 از 267
میکنند بر بیست و پنج جزو و نیم غیر مستقیم چنانکه اخبار در آن گذشت و اصطلاحات دیگر نیز هست نزد منجمان. (فقال النّبیّ
صلّی اللَّه علیه و آله انّ الشّمس عند الزّوال لها حلقه تدخل فیها فاذا دخلت فیها زالت الشّمس فیسبّح کلّ شیء دون العرش لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 120 بحمد ربّی جلّ جلاله و هی السّاعۀ الّتی یصلّی علیّ فیها ربّی جلّ جلاله ففرض اللَّه علیّ و علی أمّتی فیها
و هی السّاعۀ الّتی یؤتی فیها بجهنّم یوم القیمۀ فیما من مؤمن یوافق تلک « أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ » ال ّ ص لاة و قال
السّاعۀ ان یکون ساجدا او راکعا او قائما الّا حرّم اللَّه جسده علی النّار) پس حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که
آفتاب را حلقه هست نزد زوال که در آنجا داخل میشود و این حلقه بنا بر مشهور دایره موهومهایست که در میان حقیقی مشرق و
مغرب اعتدال توهم کردهاند و میان مشرق و مغرب هر روز نیز صحیح است زیرا که به یک نسبت است مشارق و مغارب در قرب و
بعد از اعتدال و در اینجا مراد دایرهایست بعد از آن دایره از جانب مغرب زیرا که تا در دایره وسط حقیقی است زوال نشده است و
چون از آن دایره بیرون میرود زوال است و ممکن است همان دایره باشد و تا داخل شود زوال شود زیرا که تا داخل شده است
بیرون میرود و زمانی فاصله نمیشود و لیکن چون ظهورش بر ما محتاج است به زمانی دایره بعد را رعایت میباید کرد پس چون
داخل میشود در آن دایره زوال میشود پس هر چیزي که هست در میان عرش به تسبیح و تمجید پروردگار من در میآیند و
میگویند سبحان اللَّه و بحمده و این تسبیح غیر تسبیحی است که همیشه به آن ناطقند چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که
وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَ بِّحُ بِحَمْدِهِ یعنی هر چیزي که هست از موجودات به زبان حال یا مقال تنزیه پروردگار خود میکنند با تحمید
یعنی همه من حیث الامکان او الحدوث میگویند که البته کسی هست که ما را آفریده است و او را مناسبتی بما نیست و جسم
نیست و در مکان نیست و در جهت نیست مجملا از جمیع نقایص منزّه است و بجمیع کمالات موصوف است پس تسبیح و تنزیه
ایشان ص: 121 مقرون است به تحمید ایشان که بر صفات سلبیه و صفات ثبوتیه همه دلالت میکنند و یا آن
که این عبارت یا امثال این عبارت را میگویند به زبانی که ما نمیفهمیم و جمعی گفتهاند که وجه اقتران حمد به تسبیح آنست که
چون در تسبیح تنزیه الهی میکنند متوهم میشود که ایشان به خودي خود این تسبیح میکنند تدارك این معنی به تحمید میکنند
که تسبیح ما از توفیقات و هدایات اوست و منافاتی نیست که هر دو مراد باشد و آن چه واقع است که دون عرش تسبیح میکنند
یک احتمالش آنست که عرش و غیر آن مراد باشد و یا آن که مراد از عرش علم باشد و مراد از دون عرش معلومات الهی بوده
باشد یا مراد از دون نزد عرش باشد چون عرش همیشه به تسبیح و تحمید مشغول است ما دون عرش در این اوقات تسبیح گویند و
این ساعتی است که پروردگار عظیم الشأن من صلوات و رحمت و فیوض قدسیه بر من نازل میسازد و به سبب انزال بر من بر کافه
عالمیان نیز میفرستد چنانکه حدیث لولاك لما خلقت الافلاك بر آن دلالت میکند و از جمله رحمتها بر عالمیان نماز است که بر
من و بر امّت من واجب گردانیده است و فرموده است که اقامت کن نماز را در وقت زوال آفتاب تا نصف شب چنانکه گذشت و
این ساعتی است که در روز قیامت جهنم را در صحراي محشر میآوردند چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ
بِجَهَنَّمَ و چون در آن روز آفتاب حرکت ندارد و بر سمت الرأس است گوییا که همیشه زوال است و ممکن است که در آن روز نیز
زوالی داشته باشد یا چون نصف روز که بیست و پنج هزار سال است میگذرد و جهنّم را میآورند چنانکه خاصه و عامه روایت
کردهاند از ابو سعید خدري که چون این آیه نازل شد رنگ حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله متغیر شد و حالتی عجیب از
روي آن حضرت مشاهده شد که صحابه ترسیدند که مبادا ص: 122 حضرت هلاك شود و چون هر وقت
که چنین حوادث معنویه واقع میشد علاج آن را حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه میکردند شخصی از صحابه خود را به
حضرت امیر المؤمنین رسانید و گفت یا علی دریاب حضرت را که هرگز چنین حالتی آن حضرت را دست نداد پس حضرت امیر
المؤمنین خود را رسانیدند و از پشت سر حضرت را در برگرفتند و میان هر دو دوش آن حضرت را بوسیدند پس گفتند یا نبی اللَّه
پدر و مادرم فداي تو باد امروز چه چیز حادث شد پس حضرت فرمودند که جبرئیل آمد و این آیه را آورد بر من خواند که جهنم
صفحه 62 از 267
را در صحراي محشر خواهند آورد ابو سعید گفت که من گفتم چگونه جهنم را میآورند حضرت فرمودند که هفتاد هزار مهار
دارد و هفتاد هزار فرشته هر یک مهاري را میکشند پس چنان محشر را بر هم زند که اگر او را بگذارند اهل محشر را بسوزاند پس
من متوجه جهنم شوم جهنم گوید که یا محمد مرا با تو چکار است زیرا که حق سبحانه و تعالی گوشت ترا بر من حرام گردانیده
است پس در آن حالت همه کس نفسی نفسی گویند و محمد گوید امتی امتی و آوردن جهنم ممکن است که شعبه از شعبههاي او
باشد یا شعله از شعلها یا زبانه از زبانها باشد و مجموع نیز ممکن است چون زمین را مبدل میسازند به زمین دیگر پس ممکن است
که آن مقدار فراخ سازند آن را که گنجایش جهنم داشته باشد با آن که جهنم بسیار تنگ خواهد بود و همه را مانند هیمه در میان
آن در خواهند آورد اعاذنا اللَّه و سایر المؤمنین منها پس هر مؤمنی که در ساعت زوال در سجود یا رکوع یا قیام باشد به آن که
تهیّه نماز را پیش از پیشین کرده باشد که اول ظهر مشغول نافله شود یا آن که تا دو قدم از ساعت هفتم است و دو قدم بعد از آن
ساعت هشتم است و این چهار قدم را نیز ساعت زوال میگویند چون نماز ظهر و نوافلش در آن واقع میشود البته حق سبحانه و
تعالی آتش دوزخ را ص: 123 بر او حرام گرداند. (و امّا صلاة العصر فهی السّاعۀ الّتی اکل ادم فیها من
الشّجرة فاخرجه اللَّه عزّ و جلّ من الجنّۀ فامر اللَّه عزّ و جلّ ذرّیّته بهذه الصّلاة إلی یوم القیمۀ و اختارها لامّتی فهی من احبّ الصّلوات
إلی اللَّه عزّ و جلّ و أوصانی ان احفظها من بین الصّلوات) و اما نماز عصر پس وقت آن ساعتی است که حضرت آدم از شجرة تناول
کرد و نهی تنزیهی وارد شده بود بر او که اگر نخورد بهتر است و مشهور آنست که آن درخت گندم بود و بعضی گفتهاند که
درخت انگور بود و بعضی شجره حسد گفتهاند و بعضی شجره علم به قضا و قدر گفتهاند و در حدیث صحیح از عبد السّلام هروي
منقولست که به حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرّضا صلوات اللَّه علیهم عرض نمودم که یا ابن رسول اللَّه بیان فرمائید که شجره
که حضرت آدم و حوا از آن تناول نمودند چه چیز بود چون خلافست بعضی میگویند که گندم بود و بعضی روایت کردهاند که
انگور بود و بعضی روایت کردهاند که درخت حسد بود حضرت فرمودند که همه حق است چون درخت بهشت مثل درختهاي دنیا
نیست بلکه انواع بارها بر میدارد با میوهاش هر مزه دارد و خاصیتش انواع علوم است به درستی که چون حق سبحانه و تعالی
حضرت آدم را بزرگ گردانید و جمیع فرشتگان را امر کرد که سجده او کردند و او را در بهشت در آورد در خاطر حضرت آدم
در آمد که آیا حق سبحانه و تعالی بهتر از من کسی را آفریده باشد پس حق سبحانه و تعالی چون مطلع بود بر خطور بال او خطاب
فرمود که اي آدم سر بالا کن و نظر کن به ساق عرش پس دید که در آنجا نوشته است که لا آله الّا اللَّه محمّد رسول اللَّه علی بن
ابی طالب امیر المؤمنین و زوجته فاطمۀ سیدة نساء العالمین و الحسن و الحسین ص: 124 سیّد اشباب اهل
الجنّۀ پس آدم گفت اي پروردگار من اینها کیستند پس حق سبحانه و تعالی فرمود که اینها از ذریت تواند و بهتر از تواند و بهتر از
جمیع خلایقند و اگر نه ایشان میبودند ترا نمیآفریدم و بهشت و دوزخ و آسمان و زمین را نمیآفریدم مبادا زنهار که نظر به ایشان
کنی بچشم حسد که اگر نظر کنی هر آینه ترا از بهشت بیرون خواهم کرد پس حضرت آدم بچشم حسد به ایشان نظر کرد و آرزو
کرد منزلت ایشان را پس شیطان سبب شد که آدم از شجره منهیّه تناول نمودند و بر حوا مسلّط شد چون بچشم حسد آرزوي منزلت
حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیها کرد و او نیز از شجره منهیّه تناول کرد چنانکه آدم کرد پس حق سبحانه و تعالی ایشان را از
بهشت بیرون کرد و به زمین فرستاد با آن که این حسد نسبت به امثال ما بد نیست چون مسمی است به غبطه که آرزوي منزلت
دیگري کند و سلب آن نعمت را از محسود نخواهد، و حسد آنست که نخواهد که محسود آن نعمت را داشته باشد و لیکن نسبت
به انبیا غبطه مکروهست و نظر به جلالت ایشان نامناسب است و اگر گناه یا عصیان یا صغیره بر آن اطلاق کنند بر سبیل مجاز است
چنانکه وارد است که حسنات ابرار سیّئات مقربانست چنانکه روایت کرده است همین عبد السّلام هروي که چون مأمون جمع کرد
علماي یهود و نصاري و مجوس و صابئان را و حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه همه را ملزم ساخت از کتب
ایشان علی بن محمد بن جهم برخاست و گفت یا بن رسول اللَّه آیا قایلی به عصمت پیغمبران حضرت فرمودند که بلی گفت پس
صفحه 63 از 267
و سایر آیاتی که در خطاهاي انبیا وارد شده است حضرت فرمودند « وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوي » چه معنی دارد قول حق سبحانه و تعالی
که از حق سبحانه و تعالی بترس اي علی و قبایح را نسبت به انبیا راه مده ص: 125 و قرآن را برأي خود
تفسیر مکن زیرا که حق سبحانه و تعالی فرموده است که نمیداند تاویل متشابهات قرآن را مگر خدا و راسخان در علم که نبی و
ائمهاند صلوات اللَّه علیهم اما حضرت آدم پس حق سبحانه و تعالی او را از جهت خلافت زمین آفریده بود او را نیافریده بود که در
بهشت باشد و مخالفتی که از حضرت آدم واقع شد در بهشت واقع شد نه در زمین و مخالفت بهشت سبب استحقاق دخول نار
نیست پس ترك اولی بود که از آن حضرت صادر شد در بهشت پیش از نبوّت و خلافت زمین و حکمت الهی اقتضا کرد که
حضرت آدم را لمحه به خود گذاشتند تا بهانه باشد از جهت بیرون آمدن از بهشت و سکناي زمین و حصول انبیا و اوصیا از صلب
آن حضرت پس چون حق سبحانه و تعالی او را به زمین فرستاد از ترك اولی نیز حفظ فرمود که از آن حضرت در مدّت عمر هزار
سال کم چهل سال یک مکروه از آن حضرت صادر نشد چنانکه حق سبحانه و تعالی فرمود که إِنَّ اللَّهَ اصْ طَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ
إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ الخبر و ازین خبر بسیاري از مشکلات حل میشود و در توراة یهود که الحال دارند مذکور است
که شجره علم قضا و قدر بود که چون حضرت آدم تناول کرد تاثیر نمود و در ذرّیتش و به سبب تفکر در آن بسیاري از خلایق به
ضلالت مبتلا شدند و میشوند و در اخبار صحیحه متکثره نهی وارد شده است از تفکر در آن مجملات چون حضرت آدم را از
بهشت بیرون آوردند حق سبحانه و تعالی امر کرد ذرّیت حضرت آدم را که نماز عصر را به جا آورند تا روز قیامت و حق سبحانه و
تعالی این نماز را اختیار کرد از جهت امت من و این نماز از محبوبترین نمازهاست نزد حق سبحانه و تعالی و مرا امر کرد به
محافظت آن از میان نمازها و ظاهر این حدیث آنست که مراد از نماز وسطی نماز عصر است و حدیث زراره که در اوّل باب صلاة
گذشت ظاهرش آنست که ص: 126 مراد از نماز وسطی نماز جمعه است یا اعم از جمعه و ظهر سایر ایّام و
در حدیث حسن کالصحیح وارد است از عبد اللَّه بن سنان که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه این آیه را چنین خواندهاند
و محتمل است که این حدیث را حمل بر این کنیم که هر دو صلاة « حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی صلاة العصر » که
وسطیاند اگر چه ظهر هم باشد چون هر دو در میان نمازهاي جهریّه واقعند یا در میان روز واقع میشوند خصوصا هر گاه نسخه
چنین باشد که و ال ّ ص لاة الوسطی و صلاة العصر چنانکه گذشت و در این صورت صادقست که حق سبحانه و تعالی امر به محافظت
او کرده است و اما آن که از احبّ صلاة است دلالت ندارد بر آن که او محبوبتر باشد بلکه دلالتش بر غیر این اظهر است به اعتبار
لفظ من و اگر نه میبایست که حضرت من را نگویند. و اما بنا بر حدیث آخر که علی بن ابراهیم در تفسیرش ذکر کرده است و واو
ندارد ممکن است که واو از قلم نسّاخ افتاده باشد و بر تقدیر عدم و او از آیه ظاهر شود که صلاة عصر وسطی باشد و از حدیث
ظاهر شود که ظهر صلاة وسطی است پس هر دو صلاة وسطی باشند به آیه و حدیث و شکی نیست در آن که حکمتی هست در
مخفی بودن آن پس اوّل محافظت است بر نماز جمعه و ظهر و عصر تا بیدغدعه عمل به آیه کرده باشند و در فقه رضوي مذکور
است که اول نمازي که حق سبحانه و تعالی واجب گردانید ظهر روز جمعه بود و مشعر است به آن که جمعه وسطی است بمعنی
افضل و اللَّه تعالی یعلم. (و امّا صلاة المغرب فهی السّاعۀ الّتی تاب اللَّه عزّ و جلّ فیها علی ادم علیه السلام و کان ما بین ما اکل من
الشّجرة و بین ما تاب اللَّه عزّ و جلّ علیه ثلاثمائۀ بسنۀ من ایّام الدّنیا و فی ایّام الآخرة یوم کالف سنۀ ما بین العصر إلی العشاء و صلّی
ادم علیه السلام ثلث رکعات رکعۀ ص: 127 لخطیئته و رکعۀ لخطیئته حوّا علیهما السّلام و رکعۀ لتوبته
ففرض اللَّه عزّ و جلّ هذه الثّلث رکعات علی أمّتی و هی السّاعۀ الّتی یستجاب فیها الدّعاء فوعدنی ربّی عزّ و جلّ ان یستجیب لمن
دعاه فیها و هی ال ّ ص لاة الّتی أمرنی ربّی بها فی قوله تبارك و تعالی فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْ بِحُونَ) و اما نماز شام پس
وقت آن ساعتی است که حق سبحانه و تعالی توبه حضرت ادم را قبول فرمود و از وقتی که از شجره خورده بود تا وقتی که توبه او
را قبول کردند سیصد سال بود و آن از عصر تا شام بود و در ایّام آخرت روزي هزار سال است از ابتداي روز تا چاشت که دویست
صفحه 64 از 267
سال باشد یا سیصد سال علی الخلاف ملائکه در سجده حضرت آدم بودند و چون سر برداشتند تا میان روز که سیصد سال باشد یا
دویست سال مشغول تعلیم ایشان بود حضرت آدم، و دویست سال دیگر که از ظهر بود تا عصر مشغول حوا و تمتعات جنت بودند
پس چون توبه کرد به توسّل به آل عبا که انوار ایشان را دیده بود و اسماي ایشان را ملاحظه نموده بود در ساق عرش و گفت الهی
بحق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین که توبه مرا قبول کن و حق سبحانه و تعالی توبه او را قبول فرمود در ابتداي شام و
حضرت آدم سه رکعت نماز کرد یک رکعت از جهت کفاره گناه خود و یکی از جهت کفّاره گناه حوّا و یک رکعت به شکرانه
قبول توبه پس حق سبحانه و تعالی واجب گردانید این سه رکعت را بر امّت من و این ساعتی است که دعا مستجاب میشود پس
حق سبحانه و تعالی وعده کرد بمن که مستجاب گرداند دعاي هر که را که حق سبحانه و تعالی را بخواند از جهت هر مطلبی که
بخواهد در این ساعت و این نمازیست که پروردگار مرا به آن امر فرموده است در آنجا که فرموده است که فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ
تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْ بِحُونَ یعنی به پاکی یاد کنید خداوند خود را در وقت شام و در وقت صبح ص: 128 در
حالت نماز، یا آن که اصل نماز تنزیه حق سبحانه و تعالی است از هر چه لایق به آن نیست چون نماز دلیل بندگی است مر خداوند
تعالی را و واجب الوجود منزّه است از هر نقصی یا آن که مراد از سبحان اللَّه صلوات است یعنی نماز کنید از جهت خداوند و حق
سبحانه و تعالی نماز را رکوع خوانده و سجود خوانده و قرآن خوانده و قنوت خوانده و در اینجا تسبیح خوانده از جهت اشتمال آن
بر هر یک از اینها از بابت تسمیه کل باسم جزو و تتمه آیه اینست که: وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ و
حال آن که اوست مستحق محامد در آسمانها و در زمین و نماز کنید در وقت خفتن و در حینی که داخل میشوید در ظهر و بنا بر
این عصر ملحق است بظهر و بعضی گفتهاند که مراد از عشی نماز عصر است و مراد از تمسون شام و خفتن است و اکثر بر اینند که
مراد این است که در این اوقات تسبیح و تحمید الهی به جا آورید و هم چنین در آیه کریمه: وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ
وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ- وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَ بِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ جمعی گفتهاند که مراد از تسبیح پیش از طلوع آفتاب نماز صبح است و پیش از
غروب نماز ظهر و عصر است و مراد از تسبیح شب نماز شام و خفتن است و مراد به پشت کردن ستارههایی که اول شام طالعند نماز
شب است بعد از نصف شب یا ادبار النجوم میل به غروبست و نماز نافله صبح است و امثال این آیات بسیار است که دلالتش صریح
نیست و مدار بر احادیث است و ضرورت دین مبین در وجوب نمازهاي پنجگانه و نوافل آن. و در حدیث حسن کالصحیح وارد
است که مراد از ادبار نجوم نافله صبح است و مراد از ادبار سجود دو رکعت نافله بعد از شام است و اخبار خواهد آمد در تفاسیر
آیات در موقع خود إن شاء اللَّه تعالی. ص: 129 (و امّا صلاة العشاء الآخرة فانّ للقبر ظلمۀ و لیوم القیمۀ ظلمۀ
أمرنی ربّی عزّ و جلّ و أمّتی بهذه ال ّ ص لاة لتنوّر القبر و لیعطینی و أمّتی النّور علی ال ّ ص راط و ما من قدم مشت إلی ال ّ ص لاة العتمۀ الّا
حرّم اللَّه عزّ و جلّ جسدها علی النّار و هی ال ّ ص لاة الّتی اختارها اللَّه تعالی و تقدّس ذکره للمرسلین قبلی) و اما نماز خفتن پس به
درستی که قبر را ظلمتی عظیم است و روز قیامت را ظلمتی عظیم است پروردگار من تعالی شانه امر کرده است مرا و امّت مرا باین
نماز تا این نماز قبر را منور گرداند و تا مرا و امّت مرا نوري کرامت کند از جهت صحراي قیامت و گذشتن بر صراط و هر قدمی که
به نماز خفتن رود به مساجد از جهت نماز جماعت یا مطلقا البته حق سبحانه و تعالی آن بدن را بر آتش دوزخ حرام گرداند و این
نمازیست که حق سبحانه و تعالی اختیار کرده است از جهت پیغمبران مرسلی که پیش از من بودهاند و خواهد آمد که هر که در
تاریکی به مساجد رود حق سبحانه و تعالی در روز قیامت او را روشنایی کرامت فرماید و هر که در روزهاي گرم روزه دارد و
تشنگی کشد در روز قیامت تشنگی نکشد و در اکثر ثوابها مما ثلث مرعی است. (و امّا صلاة الفجر فانّ الشّمس اذا طلعت تطلع علی
قرنی شیطان فامرنی ربّی عزّ و جلّ ان اصلّی قبل طلوع الشّمس صلاة الغداة و قبل ان یسجد لها الکافر لتسجد أمّتی للَّه عزّ و جلّ و
سرعتها احبّ إلی اللَّه عزّ و جلّ و هی ال ّ ص لاة الّتی تشهدها ملائکۀ اللّیل و ملائکۀ النّهار) و اما نماز صبح پس به درستی که چون
آفتاب طالع میشود طالع میشود از میان دو قرن شیطانی یعنی بت پرستان طرفین او یا بت پرستان از جن و انس یا آن که شیطان
صفحه 65 از 267
تخت خود را در محل آفتاب میگذارد تا چون آفتاب بیرون آید و آفتاب پرستان آفتاب را سجده کنند به شیاطین گوید که بنی
آدم مرا سجده میکنند یا ص: 130 آن که چون اطاعت شیطان میکنند در آفتاب پرستیدن میگوید که من
ایشان را در بندگی خود در آوردهام چنانکه حق سبحانه و تعالی میفرماید که آیا با شما عهد نکردهام که شما عبادت شیطان مکنید
که او دشمن هویداي شماست و نگفتهام که مرا عبادت کنید به مخالفت شیطان به درستی که راه من راه راست است و شما را به
بهشت میبرد پس پروردگار من مرا امر کرد که پیش از طلوع آفتاب او را عبادت کنم پیش از آن که کفار سجده آفتاب کنند تا
امّت من سجده کنند خداوند عالمیان را و زود کردن نماز صبح نزد حق سبحانه و تعالی محبوبتر است تا سبب آن شود که دو مرتبۀ
در نامه عمل بنده نوشته شود چون ملائکه شب مأمورند که دیرتر بروند و ملائکه صبح زود بیایند و هر دو نماز صبح را در نامه
عمل بنده بنویسند. چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً یعنی به درستی که نماز صبح مشهود
است یعنی حاضر میشوند نزد او فرشتگان شب تا در آخر نامه عمل شب بنویسند و ملائکه روز تا در اوّل نامه عمل روز بنویسند.
[علت دیگر وجوب پنج نماز]
(علّۀ اخري لذلک و هی ما رواه الحسین بن ابی العلاء عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال لمّا اهبط ادم علیه السّلام من الجنّۀ
ظهرت به شامۀ سوداء فی وجهه من قرنه إلی قدمه فطال حزنه و بکاؤه علی ما ظهر به فاتاه جبرئیل علیه السّلام فقال له ما یبکیک یا
ادم فقال من هذه الشّامۀ الّتی ظهرت بی قال قم یا ادم فصلّ فهذا وقت ال ّ ص لاة الاولی فقام فصلّی فانحطّت الشّامۀ إلی عنقه فجاءه فی
ال ّ ص لاة الثّانیۀ فقال قم فصلّ یا ادم فهذا وقت ال ّ ص لاة الثّانیۀ فقام و صلّی فانحطّت الشّامۀ إلی سرّته فجاءه فی الصّلاة الثّالثۀ فقال یا ادم
ص: 131 قم فصلّ فهذا وقت ال ّ ص لاة الثّالثۀ فقام فصلّی فانحطّت الشّامۀ إلی رکبتیه فجاءه فی ال ّ ص لاة الرّابعۀ
فقال یا ادم قم فصلّ فهذا وقت ال ّ ص لاة الرّابعۀ فقام فصلّی فانحطّت الشّامۀ إلی قدمیۀ فجاءه فی ال ّ ص لاة الخامسۀ فقال یا ادم قم فصلّ
فهذا وقت الصلاة الخامسۀ فقام فصلّی فخرج منها فحمد اللَّه و اثنی علیه فقال جبرئیل علیه السّلام یا ادم مثل ولدك فی هذه ال ّ ص لاة
کمثلک فی هذه الشّامۀ من صلّی من ولدك فی کلّ یوم و لیلۀ خمس صلوات خرج من ذنوبه کما خرجت من هذه الشّامۀ) علتی در
نماز منقول است از جهت پنج نماز و آن را روایت کرده است حسین بسند حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه که فرمودند که چون حضرت آدم را از بهشت بدنیا فرستادند خال سیاهی به همرسید در روي آن حضرت و از سر تا پا را
فرو گرفت پس آن حضرت بسیار حزین و گریان شد از جهت آن سیاهی پس جبرئیل (ع) آمده گفت اي آدم چرا گریه میکنی
حضرت فرمود که به سبب این سیاهی که در بدن من ظاهر شده است جبرئیل گفت که اي آدم برخیز و نماز گذار که این وقت
نماز اول است آدم برخاست و نماز گذارد آن خال آمد تا گردن پس در وقت نماز دویم آمد و گفت اي آدم برخیز و نماز کن که
این وقت نماز دویم است پس برخاست و نماز کرد پس آن خال به زیر آمد تا به ناف او پس در وقت نماز سیّم آمد و گفت اي
آدم برخیز نماز کن که این وقت نماز سیم است پس آدم برخاست و نماز گذارد پس آن خال آمد تا زانوهاي حضرت آدم علیه
السّلام پس جبرئیل علیه السّلام در وقت نماز چهارم آمد و گفت اي آدم برخیز و نماز گذار که این وقت نماز چهارم است پس
برخاست و نماز گذارد و آن خال آمد تا به قدمها پس در وقت نماز پنجم آمد و گفت اي آدم برخیز و نماز کن که این وقت نماز
پنجم است پس ص: 132 برخاست و نماز کرد و خال بالکلیه زایل شد پس حضرت آدم حمد و ثناي الهی
را به جا آورد و شکر زوال این خال کرد پس جبرئیل گفت اي آدم مثل فرزندان تو در این نماز مانند مثل تست در این خال هر که
نماز کند از فرزندان تو در هر شبانه روزي این پنج نماز را از گناهان بیرون میآید چنانکه تو ازین خال پاك شدي. بدان که چون
مقربان در نهایت صفایند به یک ترك اولی که از ایشان صادر میشود ارواح ایشان مکدّر میشود و آن کدورت باطنی تاثیر
میکند در بدن و چون متوجه الهی میشوند کدورت باطنی زایل میشود و بعد از آن کدورت ظاهري و غیر ایشان را چون صفاي
صفحه 66 از 267
ایشان نیست و بدن ایشان بر کثافت خود باقی است در بدن ایشان ظاهر نمیشود و حکمت الهی نیز چنین اقتضا میکند تا آن که به
مرتبه آنجا نرسد و اگر نه حق سبحانه و تعالی قادر است که به یک نظر لطف همه عالمیان را چنان کند که از ایشان معصیت صادر
نشود و در آن صورت مانند ملک خواهند بود و مستحق ثواب نخواهند شد و اما معصومان صفاي روح تاثیر در تروح بدن ایشان
میکند که بدن ایشان بمنزله روح ایشان لطیف میشود چنانکه سایه ندارند و پیش و پس و خواب و بیداري ایشان یکسانست
چنانکه خواهد آمد که این از خصایص حضرات سیّد المرسلین و ائمه طاهرین است صلوات اللَّه علیهم لهذا بدن ایشان خاك
نمیشود و شیعیانی که به مرتبه ولایت میرسند ایشان را نیز ازین حالات بهرها میباشد و خود از احوال خود کدورت و سیاهی را
بعین الیقین میبینند و اینها از تفضل الهی است که چون این معنی وارد شود فی الحال در مقام تدارك آن در آیند و جمعی که از
اصحاب الیمیناند ایشان را به سبب صفا بر تنبیهات واقع میشود و به بلاها مبتلا میشوند و یا به الهامات و رؤیاي صادقه بر آن مطلع
میشوند و به زودي بازگشت میکنند چنانکه حق سبحانه و ص: 133 تعالی فرمودهاند که إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ
مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِ رُونَ یعنی چون شیاطین بر ایشان دست مییابند متذکر و بینا میشوند و در مقام توبه و انابت و
استعاذت بجناب اقدس الهی در میآیند چنانکه سبحانه و تعالی فرموده است که الهام میفرماید حق سبحانه و تعالی به ایشان راه
خوب و بد را، رستگاري یافتند کسانی که در مقام تدارك و تزکیه نفوس در میآیند و در این باب آیات و اخبار بسیار وارد شده
است و شمه از آنها در شرح صحیفه کامله مذکور شده است.
[علت دیگر وجوب پنج نماز]
(علّۀ اخري لوجوب ال ّ ص لاة کتب الرّضا علی بن موسی صلوات اللَّه علیهما إلی محمّد بن سنان فیما کتب من جواب مسائله انّ علّۀ
ال ّ ص لاة انّها اقرار بالرّبوبیّۀ للَّه عزّ و جلّ و خلع الانداد و قیام بین یدي الجبّار جلّ جلاله بالذّلّ و المسکنۀ و الخضوع و الاعتراف و
الطّلب للاقالۀ من سالف الذّنوب و وضع الوجه علی الارض کلّ یوم اعظاما للَّه جلّ جلاله و ان یکون ذاکرا غیر ناس و لا بطر و یکون
خاشعا متذلّلا راغبا طالبا للزیادة فی الدّین و الدّنیا مع ما فیه من الایجاب و المداومۀ علی ذکر اللَّه عزّ و جلّ باللّیل و النّهار لئلّا ینسی
العبد سیّده و مدبّره و خالقه فیبطر و یطغی و یکون فی ذکره لربّه جلّ و عزّ و قیامه بین یدیه زاجرا له عن المعاصی و مانعا له من انواع
الفساد) علتی دیگر از جهت وجوب نماز آنست که حضرت امام ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما در جواب
مسائل محمد بن سنان نوشتند که علت نماز آنست که نماز اقرار است به آن که حق سبحانه و تعالی پروردگار عالمیانست و او را
شبیهی و نظیري نیست چون مشتمل است بر سوره حمد و تشهد و اذان یا آن که سجده و عبادت نهایت خضوعاند و کسی این
خضوع را از جهت غیر خداوند ص: 134 واجب الوجود بالذّات نمیکند و عقلا قبیح است از جهت غیر او
پس اصل نماز کردن اقرار است به آن که معبود او خداوندیست که پروردگار عالمیانست و چون وجوب وجود دلالت بر نفی
شریک میکند پس عبادت واجب عبادت خداوند بیشریک و نظیر است یا آن که چون خدا را عبادت میکند و غیر او را عبادت
نمیکند پس این عبادت نفی شریکست دیگر آن که ذات بذاته او مستحق عبادتست پس در نماز به عبادت خداوند خود میایستد
با مذلت و مسکنت و خضوع و اعتراف به گناهان در دعاها و قنوت و طلب مغفرت میکند که حق سبحانه و تعالی از تقصیرات او
درگذرد یا آن که اصل نماز بمنزله آنست که غلام گریخته نزد آقاي عظیم الشأن ایستد و هر چند نام نبرد تقصیرات خود را چون
آقا میداند و او با شکستگی و ذلت به نزد آقا آمده است زبان حال او دلالت بر اینها میکند هر چند ذکر نکند بلکه این عنوان
طلب احسن طلب است دیگر هر روز به نزد خداوند رفتن و سجده کردن از روي تعظیم از لوازم بندگی است و نماز مشتمل است بر
آن. دیگر آن که نماز سبب آنست که همیشه به یاد خداوند خود باشد در حال نماز و بعد از آن به تعقیبات و پیش از آن به انتظار
دخول وقت. دیگر آن که بنده طاغی و یاغی نباشد چون بنده که به خدمت آقا نرود یاغی است. دیگر چون بنده در دنیا و عقبی
صفحه 67 از 267
محتاج رحمت غیر متناهی الهی است پس چون در نماز داخل میشود از روي خضوع و خشوع تذلل و دستها بر میدارد به درگاه
او هر چند چیزي را نطلبد این نحو ایستادن خود را در معرض الطاف و احسان او در آوردنست با آن که بر خود واجب ساختن که
همیشه در مقام بندگی باشد و در شب و روز به یاد او باشد اعلی مراتب کمالات بندگان ص: 135 است
بلکه لذتی ازین بالاتر نمیشود. و شیخ بهاء الدین محمد رحمه اللَّه: انجاب به نون و جیم میخواند بمعنی خضوع با آن که نسخ به
یا و جیم است و این قرائت معنی لطیف دارد و خضوع مکرر است. و در علل: الانزجار است یعنی نماز کردن سبب باز ایستادن از
معاصی و قبایح است چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که نماز نهی میکند از فحشا و منکر. و در چند حدیث وارد است که
نماز با شرایط منع میکند بالاخره از متابعت ابو بکر و عمر و سایر ائمه ضلال یا آن که نماز کردن سبب این است که بنده فراموش
نکند خداوند و مدبر و خلق خود را و این فراموشی سبب طغیان و فساد او میشود یا آن که مداومت بر نماز سبب اینهاست. دیگر از
لوازم ایستادن به خدمت خداوند آنست که بنده معصیت نکند چون بحسب عرف بسیار قبیح است که غلام پیش خدمت مخالفت
آقا کند بلکه عقوبت او را به اضعاف مضاعفه زیاده از دوران میکنند. چنانکه ظاهر است و همین معنی سبب منع اوست از انواع
فساد یا بالخاصیۀ نماز مانع است اما مکرر میشود و معنی دیگر گرفتن اولی است. و در فواید نماز احادیث بسیار واقع شده است و
حق آنست که اگر کسی نماز با شرایط یک مرتبه به جا آورد خواهد دانست که نماز از اعظم واجباتست و ذات بذاته خودش دلیل
و علت وجوب اوست با آن که بر بنده لازم نیست که علت آن را بداند چون علیم و حکیم غنی بالذات هر چه میفرماید یقین است
که آن از جهت بندگان اصلح است و این علل بمنزله فضایل نماز است که سبب آن شود که بنده قدر نماز را بداند و آن چه
مقدورش باشد در اهتمام به افعال و آداب ص: 136 و شرایط آن خود را معذور نداند و همین بس است در
فضایل آن که سیّد الواصلین و العارفین و المحبین و المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله میفرماید که قرة العین و روشنایی چشم من در
ارحنا یا » نماز است و همین که آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله حسب الامر الهی مشغول خلایق میشدند ساعتی میفرمودند که
یعنی زود باش و بانگ بگو تا از همه غمی راحت یابیم یا آن که به راحت خود که نماز است مشغول شویم نمیبینی که حق « بلال
سبحانه هیچ عبادتی را آن مقدار مبالغه نفرموده است که نماز را فرموده است. و در احادیث صحیحه از حضرت سیّد المرسلین و
ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم وارد شده است که فرمودند که نیست چیزي میانه مسلمان و میان کفر او مگر آن که ترك کند نماز
واجب را یا تهاون و سستی کند یا نماز بیاعتبار باشد نزد او و به جا نیاورد و به عبارتی دیگر نیست میان کفر و ایمان مگر ترك
نماز و این عبارت یک احتمالش آنست که ترك صلاة کفر است و احتمال دیگر آن که ترك نماز واسطهایست میان ایمان و کفر
که از ایمان بیرون رفته و داخل در کفر نشده است اگر چه نزدیک بکفر شده است و معنی اول اظهر است خصوصا در حدیث اول.
باب مواقیت الصلوات