گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
باب المواضع الّتی تجوز فیها الصّلاة و المواضع الّتی لا تجوز فیها






اشاره
این بابی است در مواضعی که نماز در آن جایز است اعم از آن که مستحب باشد یا جایز و مواضعی که جایز نیست نماز در آن
مواضع اعم از کراهت و حرمت.
[همه زمین محل نماز است]
(قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله اعطیت خمسا لم یعطها احد قبلی جعلت لی الارض مسجدا و طهورا و نصرت بالرّعب و احلّ لی
المغنم و اعطیت جوامع الکلام و اعطیت الشّفاعۀ) منقولست در صحیح از حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله که فرمودند که
حق سبحانه و تعالی پنج چیز بمن کرامت فرموده است که کسی را پیش از من کرامت نفرموده است. اول آن که همه زمین را محل
نماز من و امت من گردانید که در هر جا که خواهیم نماز کنیم بخلاف سایر انبیاء صلوات اللَّه علیهم که بر ایشان لازم بود که در
معابد خود نماز کنند و در غیر کنیسه و بیعه نماز نمیکردند و هم چنین زمین را از جهۀ من مطهّر گردانید بانکه با عدم وجدان آب
تیمّم کنیم و ته کفش و ته پا را پاك کند و سنگ استنجا و خاك ولوغ کلب و سایر چیزها که گذشت و زمین اعم است از خاك و
سنگ دیگر نصرت یافتم به رعب و در بسیاري از روایات وارد شده است (مسیرة شهر) یعنی حق سبحانه و تعالی خوف مرا در دل
دشمنان من میاندازد یک ماهه راه و مشهور آنست که این معنی بعد از قتل ص: 283 عمرو بن عبد ود بود
که او با هزار سوار برابر بود و در باب سابق گذشت. دیگر غنیمت کفار را حق سبحانه و تعالی بر من حلال کرد و بر پیغمبران سابق
حرام بود و میسوختند. دیگر حق سبحانه و تعالی کرامت فرمود مرا جوامع سخنان خوب و آن قرآن است که مشتمل است بر علوم
اولین و آخرین و هم چنین از کلمات حکمت که لفظ آنها قلیل است و معانی آنها بسیار و آن زیاده از حد و حصر است و آن چه
در کافی است از آن کلمات کافی است هر ذوي العقول را. دیگر مرا عطا فرموده است شفاعت کبري، که در روز قیامت جمیع انبیاء
نفسی نفسی گویند و پیغمبر ما صلّی اللَّه علیه و آله امّتی گوید و هم چنین حضرات فاطمه زهرا و ائمه هدي را شفاعت کبري
خواهند داد بلکه شیعیان ایشان نیز بسیار باشد که بعضی از ایشان را شفاعت دهند در مثل عدد قبیله ربیعه و قبیله مضر که حصر عدد
این دو را بغیر حق سبحانه و تعالی نکرده است و احادیث شفاعت متواتر بالمعنی است از حضرت سید المرسلین و حضرات ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم و انکار آن کفر است چنانکه جمعی از عامه منکر آنند و در مادّه ایشان صحیح است چنانکه احادیث
متواتره وارد است که اگر جمیع پیغمبران و اوصیاي ایشان و جمیع مخلوقات الهی از خوبان شفاعت کنند یک ناصبی را فایده
نخواهد کرد و این بر تقدیر فرض محال است و اگر نه ایشان شفاعت نمیکنند مگر کسی را که دانند حق سبحانه و تعالی راضی
است که ایشان شفاعت کنند و احادیث بسیار وارد است که ناصبی کسی است که عداوت با شیعیان ایشان داشته باشد از جهۀ تشیّع.
(و یجوز ال ّ ص لاة فی الارض کلّها الّا فی المواضع الّتی خصّت بالنّهی عن ال ّ ص لاة فیها) چون در حدیث سابق بود که در هر موضعی
نماز ص: 284 میتوان کرد و صدوق ذکر کرده است که جایز است نماز در هر زمینی مگر مواضعی
بخصوص که نهی وارد شده است از نماز کردن در آن مواضع یعنی آن عام است یا مطلق و به اخبار دیگر تخصیص یا تقیید یافته
است و آن مواضعی است که بعد از این بیان خواهد کرد و ازین کلام ظاهر میشود که صدوق در مواضع آینده حرام میداند و
صفحه 127 از 267
ممکن است که گوید که نهی وارد شده است و ما نمیدانیم که بر سبیل حرمتست یا کراهت پس اگر نهی حرمت باشد مخصص
این حدیث خواهد بود و یا آن که ظاهر این خبر جواز بدون کراهت است و از احادیث آینده بر تقدیري که کراهت مفهوم شود نیز
مخصص خواهد بود و اعتقاد اکثر اصحاب کراهت است در مواضع آینده و قولی شده است بر حرمت و لیکن با قول به حرمت قایل
شک دارد در بطلان نماز. در آن مواضع و اکثر علما گفتهاند که نهی در عبادت مستلزم فساد است و قایل این قول را لازمست که
قایل شود ببطلان صلاة در این مواضع.
[ده موضع است که در آن مواضع نماز نمیتوان کرد]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه عشرة مواضع لا یصلّی فیها الطّین و الماء و الحمّام و القبور و مسانّ الطّریق و قري النّمل و معاطن
الابل و مجري الماء و السّبخۀ و الثّلج) و کالصحیح منقولست بل فی الصحیح چون منقولست بسند صحیح از ابن ابی عمیر از بعضی
از اصحاب از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که ده موضع است که نماز نمیتوان کرد در آن مواضع گل و آب و حمام و قبرستان و
میان راه و خانهاي مورچه و خوابگاهی که شتر از جهۀ آب خوردن صبر میکند که آبی که اول خورده است در عروق آن برود و
آبی دیگر بخورد یا مطلق خوابگاه آن و محل جریان آب و شوره زار و برف و ظاهرا غیر از طین و ماء همه مکروه باشد چون
احادیث بر جواز همه وارد شده است و صدوق تفصیلی داده است در کتب خود باختیار و اضطرار و اخبار جواز لوامع صاحبقرانی،
ج 3، ص: 285 را حمل کرده است بر حالت ضرورت و خواهد آمد.
[مکروه است نماز کردن در سه موضع از راه مدینه مشرفه به مکه معظمه]
(و روي انّه لا یصلّی فی البیداء و لا ذات ال ّ ص لاصل و لا فی وادي الشّ قرة و لا فی وادي ضجنان) در حدیث صحیح منقولست از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که مکروه است نماز کردن در سه موضع از راه مدینه مشرفه به مکه معظمه یکی بید
است و آن مسمی است بذات الجیش که لشکر سفیانی در آنجا به زمین فرو خواهد رفت در زمان ظهور حضرت صاحب الامر و در
بعضی از روایات وارد است که قبل از ظهور حضرت آن لشکر در اینجا به زمین فرو میرود و قبل از ظهور آن حضرت صلوات اللَّه
علیه بده روز دجّال خروج خواهد کرد و اکثر لشکر او یهودان خواهند بود و حضرت صاحب الامر که ظهور فرماید در مکه معظمه
اول جمعی که با آن حضرت بیعت خواهند کرد سیصد و سیزده تن از اولیاء اللَّه خواهند بود که قوام دنیا بلکه عالم به ایشان است و
دجّال متوجه آن حضرت شود و حضرت عیسی علی نبیّنا و علیه الصلاة و السّلام از آسمان به زیر آید در روز خروج آن حضرت و
حضرت تکلیف کند عیسی را که پیش بایست تا اقتدا به تو کنیم یا رسول اللَّه حضرت عیسی گوید که من امت جد توام و تابع شما
شما پیش بایستید پس حضرت پیش بایستد و عیسی نماز جمعه را اقتدا کند به آن حضرت و اهل مکه همه بیعت کنند جمعی طوعا
و جمعی کرها و متوجه مدینه مشرفه شوند که در این حالت دجّال به ایشان در قرب مدینه مشرفه در ذات الجیش برسد و دجال
دعوي الوهیت کند حضرت صاحب الامر حضرت عیسی را که مقدمه لشکر حضرت خواهد بود به دعوت به نزد دجّال فرستاده او را
با سلام بخواند و او قبول نکند حضرت عیسی او را بکشد و زمین بیدا که دو فرسخ است دجّال و خرش و لشکرش را فرو برد دویم
ذات الصلاصل است و سیم وادي ضجنان است و دور ص: 286 نیست که این دو وادي نیز چون قریب به
بیدا است لشکر دجّال همه را فرو گرفته باشد و این سه وادي هر سه محل خسف دجّال باشد چنانکه ظاهر این حدیث است و ممکن
است که خسف جمعی دیگر در این دو وادي بشود و علی أيّ حال نماز در این هر سه وادي مکروهست پس حضرت فرمودند که
باکی نیست که کسی نماز کند در این سه موضع در کنار راه از یمین و یسار و میان جاده مکروهست و محتمل است که مراد این
صفحه 128 از 267
باشد که در میان راه جاده هست و میان هر دو جاده برآمدگی هست در آن برآمدگی نماز میتوان کرد و در جاده نمیتوان کرد و
صدوق ذکر کرده است که چون زمین خسف است نبی و امام نماز در آنجاها نمیتوانند کردن و دیگران و در کنار راه میتوانند
کرد در حالت ضرورت که خوف فوت شدن وقت نماز یا مثل آن باشد چنانکه در حدیث مسجد شمس گذشت. و در حدیث
کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که در وادي شقره بضم شین و سکون قاف یا بفتح شین و کسر
قاف نماز نمیتوان کرد و در حدیث صحیح بزنطی وارد است که گفت سؤال کردم از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که مادر
بیدا بودیم با قافله در آخر شب پس وضو ساختم و مسواك کردم و میخواستم که نماز کنم دغدغه به خاطرم رسید که در اینجا
نماز نمیتوان کرد آیا اگر کسی در کجاوه باشد نماز میتواند کرد حضرت فرمودند که در بیدا نماز نکنند یا نماز مکن عرض
نمودم که حد بیدا از کجاست تا به کجا حضرت فرمودند که چون حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه به بیدا میرسیدند تند
میراندند که زود از آنجا بیرون روند و نماز نمیکردند تا به معرس نبی صلّی اللَّه علیه و آله میرسیدند که نزدیک مسجد شجره
است گفتم ص: 287 ذات الجیش کدام است فرمودند که پیش از کوي که مسجد شجره در آنجا واقع است
به سه میل که یک فرسخ باشد و اول بیدا میل هست و یک فرسخ که میروند به کوهی میرسند و تا آنجا وادي بیدا است و بعد از
آن سه وادي دیگر که مسمی است باین اسامی علی الظاهر و اللَّه تعالی یعلم و غیر از بیدا از آن سه وادي پرسیدیم از مردمان آنجا
کسی خبر نداد اما آنها نیز مثل بیدا هر یک قریب به یک فرسخ تخمینا هست که متّصلند به بیدا دور نیست که همان باشند.
[جایی که سجده نمیتوان کرد]
(فاذا حصل الرّجل فی الطّین او الماء و قد دخل وقت ال ّ ص لاة و لم یمکنه الخروج منه صلّی و یکون سجوده اخفض من رکوعه) چون
صدوق ده موضع را در ضمن حدیث مجملا یاد کرد شروع نمود در تفصیل آن و هر گاه شخصی در میان کلی باشد که نتواند
سجده کردن بر زمین یا در میان آب باشد و وقت نماز داخل شود و نتواند بیرون آمدن از آن کل یا آب نماز کند به ایما و میباید
که سجودش پستتر باشد از رکوعش و این در صورتی است که آب و گل تا کردن یا قریب به گردن باشد که نتواند رکوع
صحیح کردن و الا رکوع را درست میکند و سجود را ایما میکند و در این موضع رکوعش پستتر از سجودش خواهد بود
چنانکه خواهد آمد. در باب صلاة خوف و اگر در کشتی باشد و تواند در آمد و تواند که در کشتی نماز کند صحیحا مخیر است و
اگر چه در آمدن بهتر است چنانکه خواهد آمد. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که
شخصی از آن حضرت سؤال کرد از شخصی که وقت نماز شود و او در میان آب باشد و قدرت بر زمین نداشته باشد حضرت
فرمودند که اگر در حرب باشد یا در راه خدا پس ایما کند و اگر در تجارت باشد پس خوب نیست ص:
288 که داخل آب شود تا نماز نکند گفتم اگر واقع شود چه کند حضرت فرمودند که چون از آب بیرون آید نماز را قضا کند و
قریب باین است. حدیث حسن کالصحیح حلبی الا در قضا که در این حدیث مذکور نیست و قضا محمولست بر استحباب و احوط
است که البته قضا کند بقصد قربت. و در حدیث موثق عمار وارد است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که
حد کلی که نتوان سجده کردن بر آن آنست که پیشانی در آن غرق شود پس اگر گلی سخت باشد یا اگر روان باشد اندکی باشد
که چون اندك زور میکند پیشانی قرار گیرد سجده خواهد کرد صحیحا و الا ایما میکند به سر و در حدیث دیگر از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه وارد است که اگر در میان گل باید نشستن در تشهد و غیره بنشیند اگر چه بدنش یا جامهاش آلوده شود بکل و
بعد از این نیز خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی.
[نماز کردن در رخت کن حمام]
صفحه 129 از 267
(و لا باس بال ّ ص لاة فی مسلخ الحمّام و انّما تکره فی الحمّام لأنّه ماوي الشّیاطین) و باکی نیست نماز کردن در رخت کن حمام و
مکروه نیست مگر در حمام زیرا که حمام جاي شیاطین است و ظاهر حدیث کراهت است بمعنی مصطلح به قرینه علت و احادیث
دیگر. (و سال علیّ بن جعفر اخاه موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن الصّلاة فی بیت الحمّام فقال اذا کان الموضع نظیفا فلا باس
یعنی المسلخ) و به اسانید صحیحه و کالصحیح منقولست از علی بن جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم
صلوات اللَّه علیه از نماز کردن در گرمابه حمام حضرت فرمودند که اگر محلّ نماز پاکیزه باشد باکی نیست صدوق از جهۀ جمع
بین الخبرین تاویل کرده است این حدیث را که مراد از بیت حمّام رخت کن است و این تاویل بعید است و ضروري نیست زیرا که
از اخبار ص: 289 تاویل ظاهر میشود چون این حدیث مقیّد است و دو حدیث سابق مطلق است مطلق را
حمل میتوان کرد که کراهت به اعتبار قذارت باشد و اگر علم به نجاست داشته باشند به اعتبار نجاست کراهت بمعنی حرمت باشد
و دور نیست که ماواي شیاطین بودن به اعتبار کثافت باشد و ممکن است که مراد از شیاطین سنیّان باشند که قطع نظر از نجاست
خود حمام را نجس میکنند البته چون غالب اوقات با نجاست منی داخل حمام میشوند و ماله کاري میکنند همه نجاسات را و
داخل حوض نمیشوند که امکان طهارت باشد و بر آن زمین نجس میایستند و نماز میکنند پس اگر بر روي تخته ظاهر بایستند
کراهت نخواهد داشت یا کمتر خواهد بود چنانکه لفظ لا باس نیز اشعاري به کراهت فی الجمله دارد و حدیث موثق عمار نیز بعینه
مثل حدیث علی بن جعفر است پس ظاهر شد که احادیث کراهت قابلیت معارضه با این احادیث ندارد چه جاي آن که آنها را
مقدم دارند و این اخبار صحیحه را تاویل کنند با آن که احادیث علی ابن جعفر چون از برادرش در خلوت پرسیده است تقیه در آن
نادر است بلکه نیست بخلاف اخبار دیگر.
[قبور را جایز نیست که قبله کنند]
(و امّا القبور فلا یجوز ان تتّخذ قبلۀ و لا مسجدا) و اما قبور را جایز نیست که قبله کنند بانکه در برابر قبر بایستند و نماز کنند که ده
ذرع فاصله نباشد یا قبرستان را مسجد کنند یعنی در قبرستان نماز کنند و ممکن است که مراد این باشد که قبور انبیاء و ائمه صلوات
اللَّه علیهم را بمنزله کعبه نکنند هر چند بهتر از کعبه باشد چون تشریع است یا مکانی که وقف باشد از جهۀ مقبره آن را مسجد
نکنند. چنانکه صدوق در صحیح روایت کرده است از زراره که گفت عرض نمودم به حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که
نماز میانه قبرستان چونست ص: 290 حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که در میان دو قبر بد نیست ما دام
که قبر در برابر نباشد در قبله زیرا که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله از برابر نهی فرمودند که قبر مرا قبله مگردانید که
در برابر او نماز گذارید یا بمنزله کعبه مگردانید که از هر طرف که باشد رو به جانب قبر من کنید و قبر مرا مسجد مگردانید که بر
قبر من نماز گذارید زیرا که حق سبحانه و تعالی یهود را لعن کرد از جهۀ آن که قبور پیغمبران خود را قبله گردانیدند و بعضی از
علما تجویز نمودهاند که رو به قبر معصوم نماز گذارد. چنانکه در حدیث صحیح و حسن کالصحیح منقولست که حمیري گفت
عرضه به خدمت حضرت صاحب الزمان و خلیفۀ اللَّه فی الارض صلوات اللَّه علیه نوشتم و عرض نمودم که اگر کسی به زیارت قبور
ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم رود آیا جایز است که سجده بر قبر کند یا نه و آیا جایز است که در عقب قبر نماز کند که قبور
ایشان محاذي قبله او باشد و آیا جایز است که پیش بایستد و پشت به قبر کند یا نه پس فرمان همایون شد و من فرمان را خواندم و
از آنجا نوشتم اما سجود بر قبر جایز نیست در نماز فریضه و نافله و زیارت بلکه طرف راست رو را بر قبر ایشان مینهد و اما نماز در
عقب ایشان میتواند کرد که قبر در قبله او باشد و قبر را امام خود کند و از پیش قبر جایز نیست که پشت به قبر کند و از دست
راست و دست چپ میتواند ایستاد. و در حدیث حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که هر
صفحه 130 از 267
گاه زیارت حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه بکنی و زیارت قبور شهدا بکنی نماز زیارت را در عقب به جا آور و اخبار دیگر نیز
وارد شده است به همین مضمون پس ممکن است که نهی مخصوص قبر نبی صلّی اللَّه علیه و آله باشد و یا در صورتی که بمنزله
کعبه کند که از هر طرفی که باشد رو به آن کند و اللَّه تعالی یعلم. ص: 291 (و لا باس بالصّلاة بین خللها ما
لم یتّخذ شیء منها قبله) و باکی نیست در نماز کردن میان دو قبر ما دام که قبر در برابر قبله نباشد چنانکه مذکور شد در حدیث
زراره و در حدیث موثق کالصحیح نیز از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه به همین مضمون وارد شده است. (و المستحبّ ان
یکون بین المصلّی و بین القبور عشرة اذرع من کل جانب) و سنّت است که میان نماز گذارنده و میان قبور ده ذرع فاصله باشد از هر
جانبی پس ظاهر شد که صدوق جایز میداند که در میان قبور نماز گذارند و مکروه میداند که قبر محاذي قبله باشد مگر آن که
ده ذرع فاصله باشد و از سه جانب دیگر سنت میداند که فاصله ده ذرع باشد و ترکش را مکروه نمیداند و خبر ده ذرع را عمار
روایت کرده است در موثق که سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که نماز کند در میان قبور
حضرت فرمودند که جایز نیست مگر آن که ده ذرع از پیش و ده ذرع از یمین و ده ذرع از یسار و ده ذرع از خلف باشد و اقل
مراتب لا یجوز کراهت است پس قبله کراهتش بیشتر باشد و اطراف نیز مکروه باشد و ممکن است که مراد صدوق نیز این باشد. و
در حدیث صحیح از علی بن یقطین منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از نماز کردن
میان قبرها آیا صحیح است حضرت فرمودند که باکی نیست.
[وسط شارع عام جایز نیست نماز کردن]
(و امّا مسانّ الطّرق فلا یجوز ال ّ ص لاة فیها و لا علی الجوادّ فامّا علی الظّواهر التی بین الجوادّ فلا باس) و اما در وسط شارع عام پس
جایز نیست نماز کردن در آن و آن راههایی است که از کثرت تردد یک جا ده است و جایز نیست در جادههائی که در میان راهها
کو شده است امّا بر آن برآمدگیهائی که ص: 292 که میان جادههاست باکی نیست و ظاهر میشود از اخبار
که منع نماز در جاده به اعتبار تردد مردم است که مصلّی مانع تردّد مارّه میشود و ماره مانع حضور قلب مصلّی پس چون تردد غالبا
در جاده میشود مکروهست و در ما بین کراهتش کمتر است و بیکراهت نیست چون کاه هست که چهارپا باردار است و اگر چه
چهار پا بر جاده میرود اما بارش محاذي ظواهر است و بر مصلی میخورد و این عبارت در حدیث حسن کالصحیح حلبی بلفظ نهی
وارد شده است و صدوق بعوض نهی لا یجوز گفته است. و در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقولست که گفت سؤال کردم از
نماز در سفر حضرت فرمودند که نماز در جاده مکن از دست راست و چپ جاده نماز کن. و در حدیث موثق کالصحیح از حسن
بن جهم منقولست که حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرّضا صلوات اللَّه علیهما فرمودند که هر راهی که مردم در آنجا تردد کنند
در آنجا نماز مکن عرض نمودم که از جدت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بما روایت رسیده است که در ما بین جادها
نماز میتوان کرد حضرت فرمودند که گاه هست در ظواهر نیز تردد میکنند یا در جاده که تردّد کنند بر کسی که در ظواهر است
خود را میزنند و حضور قلب بهم نمیرسد عرض نمودم که اگر خوف بر بار خود داشته باشد اگر در کنار رود حضرت فرمودند
که اگر خوف داشته باشد در میان راه نماز کنند پس ظاهر شد که بر ظواهر نیز کراهت دارد اگر چه در جاده کراهتش بیشتر است
چنانکه در بیدا و ضجنان و غیرهما که گذشت از حیثیت آن که راهست کراهت دارد و از حیثیت آن که مواضع غضب الهی است
أشد کراهت است. (و قال الرّضا صلوات علیه کلّ طریق یوطأ و یتطرّق کانت فیه ص: 293 جادّة او لم یکن لا
ینبغی ال ّ ص لاة فیه قیل فاین یصلّی قال یمنۀ و یسرة) و بسند کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر
شارعی که مردمان در آنجا تردد میکنند و راه رو است نه شارع متروکی که وقتی شارع بوده است و الحال کسی در آنجا تردّد
نمیکند و آن شارع خواه جاده داشته باشد مثل شارع صحراها یا جاده نداشته باشد سزاوار نیست نماز کردن در آن شارع عرض
صفحه 131 از 267
نمودند که پس در کجا نماز گذارند حضرت فرمودند که در دست راست راه و دست چپ راه و این حدیث نیز دلالت بر کراهت
دارد بحسب ظاهر لفظ لا ینبغی.
[نماز در اصطبل گوسفندان]
(و سال الحلبیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن ال ّ ص لاة فی مرابض الغنم فقال صلّ و لا تصلّ فی اعطان الابل الّا ان تخاف علی
متاعک ال ّ ض یعۀ فاکنسه و رشّه بالماء و صلّ فیه قال و کره ال ّ ص لاة فی السّبخۀ إلّا ان تکون مکانا لیّنا یقع علیه الجبهۀ مستویۀ) و به
اسانید صحیحه متکثره منقولست از عبید اللَّه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از نماز در
پاگاههاي گوسفندان حضرت فرمودند که در آنجا نماز بگذار و نماز مگذار در مواضعی که شتر را بعد از آب دادن میخوابانند
که مرتبه دیگر آب دهند و غالب اوقات در کنارهاي چاهها میباشد و اکثر مردمان در آنجاها قضاي حاجت میکنند و نجس
میباشد و یا از آن جهت که چون شتران انتظار آبی دیگر دارند بسیار است که خود بر میجهند و اگر کسی باشد که نگریزد در
زیر دست و پاي ایشان میرود از این جهت نهی وارد شده است و تجربه نیز کردهام که چنین است پس فرمودند که مگر آن که
خوف داشته باشی که متاعت را دزد ببرد یا در زیر دست و پاي شتران ضایع شود که در این صورت آنجا را بروب و آبی بر آنجا
بریز که اگر نجاستی داشته باشد پاك میشود و نماز ص: 294 کن هم چنان که در هر جا نجاست وهمی
است شارع صبّ آب یا نضح یا رشّ از جهۀ زوال و هم فرمودهاند و هر سه یک معنی دارد که ریختن آبست نه پاشیدن چنانکه
ظاهر لفظ نضح و رش است چون در بعضی اخبار بلفظ صبّ وارد شده است و لیکن مظنون آنست که هر جا بلفظ صب باشد
ریختن باید و هر جا بلفظ نضح و رش باشد پاشیدن کافی است اگر چه در همه جا ریختن به حیثیتی که همه جا را فرا گیرد بهتر
است تا مخالفت اصحاب نکرده باشد چون اکثر نضح و رش را تفسیر بصب کردهاند و مظنون این است که در اینجا بر سبیل تقیه
وارد شده است چون اکثر عامه مطلق بول را نجس میدانند با آن که از هیچ بولی اجتناب نمیکنند پس اگر در جائی باشد که تقیه
باید کرد ریختن اولی است خصوصا از دلوهاي بزرگ چاه گاو که عامه مطهر میدانند چون نقل کردهاند که اعرابی در مسجد
حضرت سلام اللَّه علیه بول کرد و مردمان خواستند که او را آزار دهند حضرت منع مردمان کرد که بگذارید او را تا تمام کند بول
را و بعد از آن اعرابی را طلبیدند و نصیحت فرمودند که این خانه الهی است و خانه خدا را نجس نمیباید کرد و فرمودند که دلو
بزرگی آوردند و آب بر آنجا ریختند. و این حدیث در طرق ما نیز وارد شده است و حمل کردهاند جمعی بر آن که مسجد در آن
وقت سرباز بود و به آفتاب پاك شد و جائی که آفتاب تابد بهتر آن است که بر آن بول آبی بریزند تا پاك شود و خواهد آمد و
جمعی حمل کردهاند بر آن که ممکن است که آن دلو کر بوده باشد و این احتمال بعید است و جمعی در خصوص این موضع دلو
بزرگ را مطهر میدانند و اکثر متأخّرین این حدیث را طرح کردهاند بضعف و بحمل بر تقیه چون موافق مذهب عامه است. و علی
أيّ حال خلافست در آن که در مواضع نضح و رش با رطوبت نماز ص: 295 میتوان کرد یا میباید که
صبر کنند تا خشک شود اکثر علما بر این قولند و ظاهر بلکه صریح اخبار آنست که با رطوبت نماز میتوان کرد چون نجاستش
یقینی نیست و دور نیست که آبی که در بازارها میپاشند مطهر باشد چون نجاستش یقینی نیست و شیخ ما مولانا عبد اللَّه طاب ثراه
مایل بود به طهارت چنانکه روزي شخصی از فضلا میگفت در حضور شیخ که زمین بازار نجس است زیرا که هر روز سه مرتبه
یاد و مرتبه آب میپاشند و کفار و سگ در آنجا تردّد میکنند علم یقینی داریم که همه جاي آن نجس است شیخ فرمودند که بهتر
هر گاه روزي سه مرتبه آن را تطهیر دهند نجاست نمیماند با آن که اصل در اشیاء طهارتست حضار مجلس همگی متوجه بحث
شدند که این آب قلیل است و به ملاقات نجاست نجس میشود شیخ فرمودند که این بحث در تمام جمیع تطهیرات باب قلیل وارد
میشود و احادیث نضح و رش قریب به متواتر است و در همه جا این بحث میآید و بعد از ورود نص بحث باطل است و قطع نظر
صفحه 132 از 267
از اخبار این سخن استبعادي دارد و لیکن کسی که تتبع احادیث کرده است استبعادي ندارد و اللَّه تعالی یعلم. دیگر حضرت صلوات
اللَّه علیه فرمودند که مکروهست نماز در شورهزار مگر آن که نرم باشد که پیشانی بر آن درست قرار گیرد و ظاهر این حدیث
صحیح آنست که نهی از نماز در شورهزار به اعتبار ناهمواریست پس اگر آن را بکوبند تا هموار شود کراهت نداشته باشد. چنانکه
در حدیث صحیح منقولست از ابو بصیر و در حدیث صحیح از حلبی که سؤال کردیم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
از نماز در شورهزار چرا آن را مکروه میدانید حضرت فرمودند که از آن جهت که پیشانی در آنجا خوب قرار نمیگیرد پس گفتم
اگر زمین همواري باشد در آنجا نماز ص: 296 میتوان کردن حضرت فرمودند که باکی نیست. و در
حدیث موثق کالصحیح از سماعه منقولست که از آن حضرت سؤال کردم از نماز در شورهزار فرمودند که باکی نیست و حمل
کردهاند بر آن که هموار باشد هم چنین است برف چنانکه در حدیث حسن از داود صرمی منقولست که سؤال کردم از حضرت
امام علی نقی صلوات اللَّه علیه و عرض نمودم که از جهت خریدن چرم به جانب همدان و امثال آن میروم و بسیار است که برف
عالم را گرفته است و جائی نیست که نماز کنم حضرت فرمودند که اگر جائی به همرسد در برف نماز مکن و اگر بهم نرسد بکوب
بر فرا و هموار کن و بر آنجا نماز کن و قریب باین است حدیث کالصحیح دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه. و در حدیث
صحیح از محمد بن مسلم منقولست که سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از نماز کردن در مواضع شتر در
کنار آب حضرت فرمودند که اگر خوف داشته باشی بر متاعت بروب و آب بریز و نماز کن و باکی نیست در نماز کردن در
پاگاههاي گوسفندان. و در موثق کالصحیح از سماعه منقولست که از آن حضرت سؤال کردم از نماز در خوابگاه شتر در کنار آب
و در پاگاههاي گاو و گوسفند حضرت فرمودند که اگر آب بریزي و خشک شود باکی نیست و اما در پاگاههاي اسبان و استران و
خران نماز مکن.
[نماز کردن در خانهاي مجوس]
(و سئل ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه عن ال ّ ص لاة فی بیوت المجوس و هی ترشّ بالماء قال فلا باس به) آن چه از ما بعد ظاهر میشود
اینست که این حدیث نیز در کتاب حلبی بوده باشد و مشایخ این حدیث را باین عنوان نقل نکردهاند حاصل آن که از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از ص: 297 نماز کردن در خانهاي مجوس و حال آن که در آنجا آب
میپاشند حضرت فرمودند که باکی نیست و ممکن است که مراد این باشد که اگر مسلمانان آنجا را آب به پاشند نماز میتوان
کرد. و در حدیث صحیح از عبد اللَّه بن سنان منقول است که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از
نماز کردن در معابد یهود و نصاري و از خانهاي گبران مجوسی حضرت فرمودند که همه را آب بریز و نماز کن. و در حدیث
صحیح از ابو بصیر منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت صادق صلوات اللَّه علیه از نماز کردن در خانهاي مجوس حضرت
فرمودند که آب بریز و نماز کن. و در حدیث صحیح از حلبی منقولست که سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه از نماز کردن در معابد یهودان حضرت فرمودند که هر گاه رو به کعبه کنی باکی نیست بلکه در خانه که مجوسی باشد نماز
مکروهست چنانکه در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که نماز مکن در خانه
که در آنجا مجوسی باشد و باکی نیست در خانه که یهودي یا نصرانی باشد.
[آب ریختن در مکان نماز]
(ثمّ قال و رایته فی طریق مکّۀ احیانا یرشّ موضع جبهته ثمّ یسجد علیه رطبا کما هو و ربّما لم یرش المکان الّذي یري انّه نظیف) پس
صفحه 133 از 267
حلبی گفت که من گاه گاهی حضرت امام جعفر صادق را صلوات اللَّه علیه میدیدم در راه مکه که موضع سجده را آب میریختند
و همان موضعتر بود که سجده میکردند و بسیار بود که آب نمیریختند چون میدیدند که آن موضع پاکیزه است و در کافی به
جاي نظیف رطب و طیب نسخه است یعنی چونتر بود ص: 298 محتاج نبود که دیگر تر کنند و ظاهرا
تصحیف طیب باشد و طیب بحسب معنی با نظیف اقربست و رطب بحسب لفظ و سؤال سابق اگر از حلبی باشد بنا بر این اسم
حضرت را برده است که بیشتر او میپرسید و این سؤال را دیگران کرده باشند و اگر از حلبی نباشد از افعال صدوق بعید نیست که
در میان حدیث حلبی در آوردن و باز بحدیث حلبی رود.
[نماز در معابد نصاري و یهود]
(و قال صالح بن الحکم سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن الصّلاة فی البیع و الکنائس فقال صلّ فیها قال فقلت اصلّی فیها و ان کانوا
صلّ علی القبلۀ و دعهم) « قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدي سَبِیلًا » یصلّون فیها اصلّی فیها قال نعم اما تقرا القرآن
و منقولست بسند صحیح از حماد بن عثمان از صالح و در او ضعفی هست اما چون حماد از اهل اجماع است ضرر ندارد و در
تهذیب همین روایت را نقل کرده است از حماد بن عثمان از حکم بن الحکیم و در آنجا صحیح است و ظاهرا تصحیف از نساخ
تهذیب شده است که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند از نماز کردن در معابد یهود و نصاري حضرت فرمودند که نماز
بکن در آنجا عرض کردم که در وقت نماز ایشان نماز بکنم حضرت فرمودند که بلی آیا در قرآن نمیخوانی این آیه را که
ترجمهاش اینست که بگو یا محمّد هر کسی عمل میکند به طریقه و مذهب خود و پروردگار شما اعلم است بانکه کدام یک راه
ایشان درستتر است یعنی میداند که راه مسلمانان درستتر است و لیکن ایشان را امان داده است که راه حقرا بیابند و حجت بر
ایشان تمام شود و این قسم گفتگو از جهت تالیف قلوب کفار است و اگر نه مؤمنان نیز بعلم یقین میدانند که راه ایشان صحیح
است و راه غیر ایشان باطل است پس حضرت فرمودند که تو بر قبله خود نماز کن و ایشان را کاري مدار و در تهذیب و غرّبهم
است یعنی ص: 299 ایشان را به مغرب گذار چون بیت المقدس که قبله ایشانست در مغرب واقع است نظر
به اهل عراق و این نسخه بهتر است از نسخه این کتاب و ظاهرا تصحیف از نساخ این کتاب شده است و مستبعد نیست چون بسیار
شده است اگر چه در نسخ تهذیب نیز شده است اما الحمد للَّه که از کافی و سایر کتب صحیح میشود مگر نادري. و در حدیث
صحیح از عیص بن قاسم منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا نماز میتوان کرد در
معابد یهود و نصاري حضرت فرمودند که بلی و سؤال کردم که آیا محل عبادت ایشان را خراب میتوان کرد که مسجد بسازند
فرمودند که بلی.
[نماز بر مکان بول شده]
(و سال زرارة ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن البول یکون علی السّطح او فی المکان الّذي یصلّی فیه و قال اذا جفّفته الشّمس فصلّ علیه
فهو طاهر) و بسند صحیح منقولست از زراره که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از بولی که بر پشت
بام کرده باشند یا در مکانی که در آنجا خواهند یا خواهم که نماز کنم چون است حضرت فرمودند که هر گاه آفتاب او را خشک
کند بر آن نماز کن که آن زمین پاکست و از این حدیث ظاهر میشود صریحا که آفتاب از مطهراتست چنانکه در فقه رضوي نیز
تصریح بان مذکور است. و در حدیث صحیح وارد شده است از محمّد بن اسماعیل که گفت سؤال کردم از او یعنی از حضرت امام
ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما چون سؤالهاي او از آن حضرتست همیشه از زمین و سطحی که بول بر آن کنند
صفحه 134 از 267
یا شبه بول از نجاساتی که عینی از آن نماند آیا آفتاب آن را پاك میکند بدون آب حضرت فرمودند که چگونه بدون آب پاك
کند. ص: 300 و در حدیث صحیح از زراره و حدید منقولست که گفتند عرض نمودیم به خدمت حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه بول بریزند بر پشت بامی یا بر آنجا بول کنند آیا در آن مکان نماز میتوان کرد
فرمودند اگر آفتاب و باد به او رسد و خشک شود باکی نیست و ظاهر این حدیث آن است که نماز میتوان کرد بر آن و دلالت بر
طهارت زمین نمیکند. و در موثق عمار نیز قریب باین وارد شده است پس احوط آنست که ابی بران موضع بریزند و در آفتاب
خشک شود و حدیث محمد بن اسماعیل بن بزیع را حمل میتوان کرد بر صورتی که خشک شده باشد اوّلا و بعد از آن آفتاب
تابیده باشد در این صورت البته آفتاب تطهیر نمیکند بیآن که آبی بر آن بریزند و در حدیث صحیح علی بن جعفر وارد است که
گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از بوریاها که بول بر آن میکنند آیا نماز میتوان کرد بر او
هر گاه خشک شود بیآن که آن را بشویند حضرت فرمودند که بلی و حمل کردهاند بر آن که در آفتاب خشک شده باشد و
حدیث ابن بزیع را حمل بر استحباب نیز میتوان کرد مجملا چون حدیث زراره صریح است در طهارت، اخبار دیگر را حمل بر آن
میباید کرد و ظاهر میشود که آفتاب مطهر است هر چه را خشک کند از چیزهائی که آنها را نقل نتوان کرد مانند زمین و حصیر و
بوریاي بزرگ بلکه اگر نقل آن مشکل نیز باشد و در و پنجره منصوب حکم زمین دارد و هم چنین درخت و میوه که بر درخت
باشد و عمارتی را که بکل نجس ساخته باشند اگر آفتاب بر یک طرف افتد اگر آفتاب تاثیر کرده باشد در آن طرف هر دو طرف
پاك میشود چنانکه اکثر علما این فروع را و غیر اینها را استنباط کردهاند و مؤید اینهاست. حدیث کالصحیح که حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه بعبد اللَّه بن ص: 301 محمد فرمودند که هر چه آفتاب بر او میتابد آن چیز
طاهر است و در فقه رضوي مذکور است که تطهیر آفتاب مخصوص زمین و حصیر و بوریاست اما جامهها پس پاك نمیشود بغیر
از آب.
[نماز در مکان سرگینی]
(و سال عامر ابن نعیم القمیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن المنازل الّتی ینزلها النّاس فیها ابوال الدّواب و السّرجین و یدخلها الیهود
و النّصاري کیف یصنع بالصّلاة فیها فقال صلّ علی ثوبک) و بسند حسن کالصحیح منقول است از ابن ابی عمیر از عامر و از صدوق
ظاهر میشود که کتابش معتمد اصحاب بوده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که گفت سؤال کردم از آن
حضرت از منازلی که در راهها مردمان فرود میآیند و در آنجا بول اسب و استر و الاغ و سرگین اینها میباشد و یهود و نصاري نیز
فرود میآیند چگونه در آنجاها نماز کنیم حضرت فرمودند که جامهات را ببیند از و بر بالاي جامه نماز کن و این محمول است بر
استحباب چون احادیث صحیحه وارد است بر آن که واجب نیست که مواضع نماز غیر پیشانی پاك باشد و آن که لازمست که
موضع پیشانی پاك باشد حدیثی صریح بر آن دلالت نکرده است و شک نیست که احوط طهارتست و آن که در این حدیث
مذکور است که نماز کن بر جامهات از جهت استحباب نظافت موضع نماز است و صریح نیست که سجده بر جامه توان کرد مگر
آن که حمل کنند بر آن که جامه پنبه یا کتان باشد چنانکه غالب اوقات در بلاد عرب پنبه و کتان میپوشند و در حالت اضطرار
سجده بر هر دو میتوان کرد و تحقیقش خواهد آمد. (و سال علیّ بن مهزیار ابا الحسن الثّالث صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یصیر فی
البیداء فتدرکه صلاة فریضۀ فلا یخرج من البیداء حتّی یخرج وقتها کیف یصنع بال ّ ص لاة و قد نهی ان یصلّی فی البیداء لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 302 فقال یصلّی فیها و یتجنّب قارعۀ الطّریق) و بسند صحیح منقولست که سؤال کرد علی از حضرت امام
علی نقی صلوات اللَّه علیه از شخصی که در بیدا رسد و وقت نماز واجبی در آید مثل نماز صبح و تا از بیدا بیرون رود وقت نماز
بدر رود با نماز چه کند و حال آن که نهی وارد شده است از نماز در بیدا حضرت فرمودند که در آنجا نماز میکند و در میان راه
صفحه 135 از 267
نماز نمیکند یعنی در دو طرف راه نماز میکند چنانکه اخبار دیگر گذشت و از این خبر ظاهر نمیشود حرمت و کراهت و روي
عنه صلوات اللَّه علیه ایّوب بن نوح انّه قال یتنحّی عن الجوادّ یمنۀ و یسرة و یصلّی در این حدیث جزو اول حدیث را حواله بحدیث
اول کرده است چون در سؤال من حیث المعنی شرکتی دارند اما فرقی نیز دارند. چنانکه کلینی بسند صحیح روایت کرده است که
از حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که وقت نماز داخل شود و او در بیدا باشد حضرت فرمودند که از
میان راه به گوشه میرود از دست راست و چپ و نماز میگذارد. (و سال علیّ بن جعفر اخاه موسی ابن جعفر صلوات اللَّه علیهما
عن البیت و الدّار لا تصیبهما الشّمس و یصیبهما البول و یغتسل فیهما من الجنابۀ أ یصلّی فیهما اذا جفّا قال نعم قال و سألته عن الصّلاة
بین القبور هل تصلح قال لا باس به) و به اسانید صحیحه منقولست از علی که گفت سؤال کردم از برادرم صلوات اللَّه علیه از یورتی
یا خانه که آفتاب به آن جا نرسد که آن را طاهر کردند و بول هر دو را نجس کرده باشد و غسل جنابت کرده باشند که ازاله منی
در آنجا کرده باشند آیا نماز در این دو جا میتوان کرد هر گاه خشک شده باشند و نجاست تعدي به مصلّی و محمول او نکند و به
جامهاش ص: 303 نرسد حضرت فرمودند که بلی یعنی موضع نماز شرط نیست که پاك باشد میباید
نجاست متعدي نداشته باشد مگر موضع پیشانی که مستثنی است و دور نیست که علی بن جعفر شنیده باشد پیشتر از آن جهت استثنا
نفرمودند دیگر علی گفت که از آن حضرت سؤال کردم از نماز در میانه قبور آیا جایز است حضرت فرمودند که باکی نیست و
امثال این خبر دلالت میکنند بر آن که نهی از نماز در این مواضع محمولست بر کراهت و ممکن است که حمل کنند بر صورتی
که ده ذرع فاصله باشد و اول اظهر است. (و سال عمّار بن موسی ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الباریۀ یبلّ قصبها بماء قذر هل
تجوز الصّلاة علیها فقال اذا جفّت فلا باس بالصّلاة علیها) و منقول است از عمار از آن حضرت سؤال کرد از بوریایی که نی آن را تر
کنند به آب نجس در وقت بافتن آیا جایز است نماز کردن بر آن حضرت فرمودند که هر گاه خشک شود باکی نیست به نماز
کردن بر آن و به همین مضمون منقول است حدیث صحیح از علی بن جعفر و این دو حدیث نیز دلالت میکند بر آن که در موضع
نجس نماز میتوان کرد هر گاه نجاست متعدّي نباشد اما آن چه استدلال کردهاند به آن که میباید موضع پیشانی پاك باشد
حدیث موثق عمار است که گفت سؤال کردم از موضعی که در خانه نجس باشد یا غیر خانه و آفتاب به آن نرسد و لیکن موضع
نجس خشک شده باشد حضرت فرمودند که نماز بر آن نمیتواند کرد و آن موضع را نشان کند تا بشوید دیگر پرسید از آن
حضرت که آیا آفتاب پاك میکند زمین را حضرت فرمودند که هر گاه موضعی نجس شده باشد از بول یا غیر آن پس آفتاب به
آن رسد تا آن را خشک کند پس نماز بر آن موضع جایز است و اگر آفتاب به آن موضع برسد و آن موضع نجس خشک نشده
باشد و تر باشد پس جایز نیست نماز کردن بر آن تا خشک شود ص: 304 و اگر پاي تو تر باشد یا پیشانی
تو تر باشد یا غیر این دو موضع از مواضعی که باین موضع نجس رسد در آن موضع نماز مکن تا عضو تو خشک شود که جایز
نیست بر موضع نجسی نماز کنند که نجاست تعدي کند خواه آن موضع تر باشد یا بدن تو و سؤال کردم از شخصی که وضو بسازد
و پا برهنه راه رود و پاي او تر باشد حضرت فرمودند که اگر زمین شما سنگ ریزه است فرش او کافی است شما را که بر آن راه
روید پس حضرت فرمودند که امّا ما را جایز است چون فرش ما سنگ ریزه است بدان که از جزو اول حدیث استدلال کردهاند بر
آن که شرط است که موضع جبهه پاك باشد چون خبر این کتاب که از عمّار است دلالت میکند بر آن که در موضع نجس نماز
میتوان کرد و این خبر دلالت میکند بر آن که نمیتوان کرد پس حمل باید کرد بر آن که موضع سجده مراد باشد و بعد از آن
گفت که اگر آفتاب آن را خشک کرده باشد نماز میتوان کرد یعنی موضع سجود را که پیشانی است زیرا که اخبار بسیار گذشت
و خواهد آمد که اگر موضع نماز نجس باشد نماز میتوان کرد و اما جزو آخر حدیث دلالت میکند که زمین مطهر است ته پا را
اگر سنگ و سنگ ریزه باشد که بپا نچسبد مانند خاك و ممکن است که جزو اول حدیث را حمل بر استحباب کنند و ممکن است
که چنین زمینی که آفتاب دیده باشد کراهتش زایل شود و پاك نشود و سجده توان کرد چنانکه محقق دغدغه در طهارت زمین
صفحه 136 از 267
کرده است به آفتاب و گفته است که سجده میتوان کرد بر این زمین و ممکن است که جزو آخر از جهۀ نظافت باشد که اگر پا تر
باشد و بر خاك راه رود کراهت داشته باشد نماز کردن تا پا را نشوید و اگر زمین سنگ ریزه باشد احتیاج به شستن نداشته باشد.
[نماز بر لباس نجس]
تکون علیها الجنابۀ أ یصلّی علیها فی المحمل فقال لا باس بالصّلاة علیها) «1» (و سال زرارة ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن الشّاذکونۀ
و بسند صحیح منقولست از زراره که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از بالش یا کبه و امثال آن که
در یمن میبافتهاند و بر آن منی باشد آیا بر آن نماز میتوان کرد در کجاوه حضرت فرمودند که باکی نیست در نماز کردن بر آن و
این خبر نیز دلالت میکند بر آن که لازم نیست که موضع نماز پاك باشد بلکه موضع سجده نیز چنانکه در احادیث سابقه استثنا
نفرمودند طهارت موضع سجده را و لیکن چون غالب آن بوده است که از پشم بوده است یا از پنبه نیز پس ظاهر است که چیزي بر
بالاي آن میگذاشتند و سجده میکردند علی الظاهر چنانکه خواهد آمد و چند حدیث مثل این در باب شاذکونه وارد شده است
که جایز است و در حدیث موثق کالصحیح عبد اللَّه بن بکیر منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه از شاذکونه که به آن میرسد احتلام آیا بر آن نماز میتوان کرد حضرت فرمودند که نه و این محمول است بر کراهت یا
در صورتی که منی تر باشد و تعدي کند به بدن یا جامه مصلّی.
[نماز بر فرش نقش دار]
(و روي محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه قال لا باس بان تصلّی علی التّماثیل اذا جعلتها تحتک) و مرویست
کالصحیح و در صحیح از محمد از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند باکی نیست در صورتها هر گاه در زیر پاي
تو باشد و شیخان در صحیح از محمد بن مسلم روایت کردهاند که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر یا لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 306 حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما از صورتها که در یورت میباشد حضرت فرمودند باکی
نیست هر گاه از دست راست تو باشد یا دست چپ تو یا پشت سر تو یا زیر پاهاي تو باشد و اگر در برابر قبله باشد جامه بر او بیند
از و نماز کن و ظاهرا تماثیل اعم است از صورت درختان یا حیوانات یا انسان و عدم باس منافات با کراهت ندارد و ممکن است که
مراد از آن صورت درختان باشد و منع از صورت ظاهره در قبله از جهت آنست که شبیه به بت پرستان نباشد و خاطر متوجه آن
نشود پس اگر نقش اسلیمی خطائی باشد و آن نقشی است که شبیهی ندارد قصور ندارد چون مثال چیزي نیست و اگر صورت
مجسّمه باشد که صورت سایه داشته باشد مشهور میان علما حرمت ساختن و ابقاي آن است و دغدغه بطلان صلاة میشود و اگر
سایه دار نباشد و ناقص باشد مثل مرغان که غالبا یک چشمند کراهت کمتر است و اگر دو چشم باشد و یک چشم آن را کور کند
کراهت تخفیف مییابد و احادیث بسیار وارد شده است در نهی از تصویر از آن جمله در حدیث حسن کالصحیح از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر که صورتی بکشد در روز قیامت امر میکنند که روح در آن دمد. و
کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که آن جماعتی که ایذا میکنند خدا و رسول را
مصوّرانند که در روز قیامت امر میکنند که روح در آن دمند و کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست
که فرمودند که در روز قیامت سه کسرا عذاب میکنند. اول شخصی که خواب دروغ بندد او را تکلیف خواهند کرد که گره زند
دو جو را به هم و هرگز نمیتواند گره زدن. ص: 307 دویم کسی که صورت کشد او را گویند که جان
بده این صورت را و هرگز نمیتواند جان داد و سیّمین را نفرمودند و در موثق کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست
صفحه 137 از 267
که حضرت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که جبرئیل آمد به نزد من و گفت پروردگارت سلام میرساند و میفرماید که
خانها را صورت مکشید. و در حدیث صحیح از آن حضرت وارد شده است فرمودند که بنا مکنید بر سر قبرها و صورت مکشید
سقفهاي خانها را به درستی که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله را خوش نمیآید اینها و غیر اینها از احادیث بسیار و اکثر
حمل کردهاند اخباري را که دلالت بر حرمت میکند ظاهرا بر صور مجسمه و هر چه بلفظ کراهت وارد شده است بر صور غیر
مجسمه و احوط اجتناب است از همه (و سال لیث المراديّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الوسائد تکون فی البیت فیها التّماثیل عن
یمین او عن شمال فقال لا باس به ما لم یکن تجاه القبلۀ و ان کان شیء منها بین یدیک ممّا یلی القبلۀ فغطّه و صلّ و سئل عن
التّماثیل تکون فی البساط لها عینان و أنت تصلّی فقال ان کان لها عین واحدة فلا باس و ان کان لها عینان و أنت تصلّی فلا) و منقول
است از لیث مرادي عظیم الشأن و ظاهرا از کتاب عبد اللَّه بن مسکان نقل کرده است چون شیخ این خبر را از عبد اللَّه بن مسکان از
لیث روایت کرده است و سند صدوق بابن مسکان صحیح است پس حدیث صحیح باشد علی الظاهر که او سؤال کرد از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از تکیه گاهها که در یورت میباشد و در آن صورتها هست اگر از دست راست یا دست چپ
باشد چونست حضرت فرمودند که ما دام که برابر قبله مصلّی نباشد ص: 308 باکی نیست و اگر تکیه گاهی
که صورت داشته باشد برابر قبله تو باشد آن را به پوشان و نماز کن. و از آن حضرت پرسیدند از صورتها که در فروش زیر انداز
میباشد که آن را دو چشم باشد و تو نماز کنی چونست حضرت فرمودند که اگر یک چشم باشد مانند مرغان یا اگر دو چشم
داشته باشد یک چشمش را کور کرده باشند باکی نیست و اگر دو چشم داشته باشد و تو نماز کنی و آن برابرت باشد پس خوب
نیست یا چنین مکن و سؤال آخر را شیخ به اسناد صحیح از ابن ابی عمیر روایت کرده است از بعضی از اصحاب خود و ظاهرا لیث
بوده باشد از حضرت صلوات اللَّه علیه و ممکن است که همین حدیث بوده باشد به قرینه آن که شیخ هر دو حدیث را از کتاب
حسین بن سعید روایت کرده است و سؤال آخر را از لیث روایت نکرده است و چون صدوق نزد او همه صحیح است با هم ذکر
کرده است و اللَّه تعالی یعلم. (و قال صلوات اللَّه علیه لا باس بال ّ ص لاة و أنت تنظر إلی التّصاویر اذا کانت بعین واحدة) و بدو سند
صحیح منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که باکی نیست در نماز کردن در حالتی که نظر به صورتها کنی هر
گاه یک چشم داشته باشد و منافات ندارد عدم باس با کراهت بلکه مؤید کراهت است. چنانکه در حدیث حسن کالصحیح از آن
حضرت منقولست که فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه مکروه میدانستند یا کراهت داشتند از صورتها در یورتها
و چند حدیث کالصحیح نیز به همین عبارت وارد شده است اگر چه احادیث مطلقه متواتره را حمل بر احادیث مقیده میتوان کرد
که کراهت وقتی باشد که دو چشم باشد و محاذي قبله باشد و لیکن اظهر آنست که در ص: 309 مستحبّات
حمل مطلق بر مقید نباید کرد بلکه باطلاقه مکروهست و در صورت مقید أشدّ کراهت است و اکثر علما نیز بر اینند و ظاهرا مراد از
صورت صورت حیوانات باشد پس اگر صورت درخت و آفتاب و ماه باشد مکروه نخواهد بود یا کراهتش سبک خواهد بود
چنانکه در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از مثال
درخت و آفتاب و ماه حضرت فرمودند که باکی نیست ما دام که صورت حیوانات نباشد و از اخبار بسیار ظاهر میشود که صورت
انسان بدتر است.
[نماز در خانهاي که در آن خانه سگ باشد]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لا تصلّ فی دار فیها کلب الّا ان یکون کلب الصّید و اغلقت دونه بابا فلا باس فانّ الملائکۀ لا تدخل
بیتا فیه کلب و لا بیتا فیه تماثیل و لا بیتا فیه بول مجموع فی انیۀ) و منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند نماز مکن
در خانه که در آن خانه سگ باشد مگر آن که سگ شکاري باشد و در آن یورتی که نماز کنند نباشد و در یورت را بران به بندند
صفحه 138 از 267
یا توان بستن که در این صورت باکی نیست که در آن خانه باشد پس به درستی که فرشتگان داخل نمیشوند در یورتی که در آن
یورت سگ باشد و نه در یورتی که در آن یورت صورت باشد و نه در یورتی که در آن یورت بولی در ظرفی باشد ظاهرا صدوق
چند حدیث را با هم منضم ساخته است. از آن جمله در حدیث صحیح از عبد اللَّه بن مسکان که از اهل إجماع است منقول است از
محمد بن مروان که مشترك است و ضرر ندارد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که حضرت سیّد
المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که جبرئیل نزد من آمد و گفت ما گروه فرشتگان داخل نمیشویم در یورتی که در آن
یورت سگی یا صورتی یا ظرف پر بولی باشد و ص: 310 به همین مضمون حدیث صحیح و کالصحیح
بسیار از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله منقولست. و در حدیث صحیح از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه و آله
منقولست که فرمودند که خیر و خوبی در سگها نیست مگر در سگ شکاري یا سگ گله. و در حدیث قوي کالصحیح منقولست
که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله رخصت داد اخل صحرا را که سگی نگاه دارند که محافظت خیمه ایشان کند و اگر
کسی خانهاش دور باشد از خانها و خوف دزدان داشته باشد نیز میتوانند نگاه داشتن و غیر اینها را مکروهست نگاهداشتن سگ.
چنانکه در حدیث حسن کالصحیح از حلبی منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که مکروهست که در
خانه مسلمانان سگ باشد و در حدیث موثق کالصحیح از زراره منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند
که هر که سگ نگاه دارد و هر روز از عمل او یک قیراط کم میشود و هم چنین فرمودند که سگ در خانه نگاه ندارند مگر آن
که سگ شکاري باشد و توان در یورت را بران بستن که در خانه باشد و داخل یورت نشود. و در حدیث صحیح از ابو حمزه
منقولست که در خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بودم در میان مکه و مدینه که آن حضرت نظر به جانب دست
چپ کردند دیدند سگی که تمام بدنش سیاه محض بود فرمودند که چه خبر داري حق سبحانه و تعالی ترا قبیح و بد صورت کردند
و چه زود خبر آوردي و مانند مرغ پرید و رفت گفتم فداي تو گردم این چه چیز بود حضرت فرمودند که نام این سگ غثم است و
پیک شیاطین است الحال هشام ص: 311 بن عبد الملک ابن مروان بجهنم رفته است و این میپرد و خبر
مرگ را به همه شهرها میرساند و به اسانید کثیرة کالصحیحه منقولست که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که
حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله مرا فرستادند به مدینه مشرفه تا هر صورتی که کشیده بودند محو کردم و هر قبر خر پشته
که بود هموار کردم و هر سگی را کشتم. و در حدیث صحیح از علیّ بن جعفر روایت است که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت
امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که در خانه او صورتها باشد یا در پرده کشیده باشند و او ندانسته باشد و بعد از آن
بدانند بر او چه لازم میآید حضرت فرمودند که هر چه را نداند بر او چیزي نیست و وقتی که دانست میباید پرده را بر دارد و
سرهاي صورتها را بر دارد. دیگر پرسیدم که هر گاه خانه یا حجره در آنجا صورتها باشد چه کند فرمودند که میباید صورت در
برابر قبلهات نباشد مگر آن که چاره نداشته باشی که در این صورت سرهاي صورتها را قطع کن و اگر نتوانی نماز مکن. دیگر
پرسیدم که هر گاه شخصی خواهد که نماز کند در حجره که در آنجا فرشها باشد که صورت داشته باشد و چیزي بر بالاي صورتها
بیندازد نماز میتواند کرد فرمودند که بلی. دیگر پرسیدم که هر گاه حجره دو پرده داشته باشد و یکی صورت داشته و دیگري
نداشته باشد و آن چه صورت نداشته باشد در طرف اندرون باشد و آن چه صورت داشته باشد بیرون حجره باشد یا یک پرده باشد
و پرده را بیرون در کند و در را به روي بندد و نماز کند خوبست حضرت فرمودند که بلی باکی نیست. دیگر پرسیدم که هر گاه
حجره در آنجا باشد صورت مرغی یا ماهی و ص: 312 امثال آن که اهل خانه یا اطفال بازي میکنند مانند
عروسک آیا نماز در آن حجره میتوان کردن حضرت فرمودند که نه تا سر آنها را جدا نکنند یا فاسد نسازند و اگر نماز کرده باشد
اعاده نمیکند نماز را. و دیگر سؤال کردم از مسجدي که در آنجا تمثال یا صورت باشد آیا نماز میکند در آن مسجد حضرت
فرمودند که سر مثالها را میاندازد و سر صورتها را آلوده میکند که صورت او ضایع شود و نماز میکند و باکی نیست. پس ظاهر
صفحه 139 از 267
شد که مثال و تمثال را بر سایه دار اطلاق میکنند و صورت را بر بیسایه در غالب اوقات و این احادیث در محاسن برقی و در قرب
الاسناد و حمیري موجود است و مؤید این احادیث صحیحه دیگر نیز هست و از این اخبار ظاهر میشود که اگر مجسمه باشد
میباید باطل کنند و الّا فلا بلکه در غیر مجسمه همین کافی است که یک چشم آن را کور کنند و اگر یک چشم باشد تغییر آن در
کار نیست و از آخر حدیث آخر ظاهر میشود که امر به شیء، نهی از ضد آن نیست و اگر نه میبایست نماز باطل باشد و اعاده
کند در وقت و قضا کند در خارج وقت مگر آن که حمل کنیم بر جاهل و ظاهرا جاهل در امثال مسائل غریبه معذور باشد و اللَّه
تعالی یعلم. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است در تفسیر آیه که حق سبحانه و تعالی
میفرماید که جنیان از جهت حضرت سلیمان میساختند آن چه را سلیمان اراده مینمود از مساجد و مثالها حضرت فرمودند که
صورت زنان و مردان نبود بلکه صورت درخت و امثال آن بود. و در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقول است که شخصی به
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه عرض نمود که این صورتها در خانه شما هست سببش چیست حضرت فرمودند که این
خانه زنان است نسبتی بمن ندارد.
[نماز کردن در حجرهاي که در آنجا شرابی در ظرفی باشد]
(و لا یجوز ال ّ ص لاة فی بیت فیه خمر محصور فی انیۀ) و جایز نیست نماز کردن در حجره که در آنجا شرابی در ظرفی باشد که اگر
شراب ریخته باشد در زمین جایز است نماز کردن. چنانکه در حدیث موثق منقول است از عمار از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که فرمودند که نماز مکن در حجره که در آنجا شراب انگور باشد یا هر مست کننده زیرا که فرشتگان در آن خانه
داخل نمیشوند و فرمودند که نماز مکن در جامه که به آن جامه رسیده باشد شرابی یا مست کننده غیر آن تا نشویند آن جامه را و
ظاهر خبر کراهتست و ممکن است که حمل کنیم کلام صدوق را نیز بر کراهت و جمعی وجه حرمت را چنین گفتهاند که چون
واجبست ریختن شراب بر هر که قدرت بر آن داشته باشد پس اگر نماز کند نماز منهی عنه خواهد بود چون ضد ریختن شرابست یا
بانکه در وقتی که واجبست ریختن: نماز مامور به نیست از جهت قبح امر به ضدین و هم چنین هر گاه نماز جمع شود با واجب
فوري این دو وجه جاریست و حق آنست که بر تقدیر عدم جواز تعبدیست از جهت نص و آن دو وجه بیوجه است چنانکه در
روضۀ المتقین بیان شده است.
[نماز خواندن در موضعی باشد که قدرت بر زمین نداشته باشد]
(و روي ابو بصیر عن ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه انّه قال من کان فی موضع لا یقدر علی الارض فلیؤم ایماء و ان کان فی ارض
منقطعۀ) و منقول است از ابی بصیر لیث عظیم الشأن و ظاهرا از کتاب ابن مسکان بر داشته چنانکه شیخ روایت کرده است از ابن
مسکان از ابی بصیر پس حدیث صحیح باشد و بنا بر آن چه در آخر ذکر کرده است موثق کالصحیح که حضرت صلوات اللَّه علیه
فرمودند که هر که در موضعی باشد که قدرت بر زمین نداشته باشد بانکه از دشمنی یا سبعی خائف باشد پس نماز به ایما کند بسر
اگر ص: 314 ممکن باشد و اگر نه بچشم و اگر چه در زمینی باشد که از بلاد کفر باشد و از بلاد اسلام
منقطع باشد بانکه مثلا اسیر کفار شده باشد و از ترس ایشان نماز نتواند کرد نماز را به ایما میکند چنانکه در باب خوف خواهد
آمد
[نماز در بند]
صفحه 140 از 267
(و سأله سماعۀ بن مهران عن الاسیر یاسره المشرکون فتحضره ال ّ ص لاة فیمنعه الّذي اسره منها فقال یؤم أیما) و به اسناد موثق
کالصحیح از سماعه منقول است که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از اسیري که کفار اسیر کرده باشند او را و
وقت نماز داخل شود و آن کافري که او را اسیر کرده است منع کند او را از نماز حضرت فرمودند که ایما میکند به سر یا بچشم.
[نماز زن و مرد در اطاق واحد]
(و سال معاویۀ ابن وهب ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل و المرأة یصلّیان فی بیت واحد فقال اذا کان بینهما قدر شبر صلّت
بحذاه وحدها و هو وحده لا باس) و در حدیث صحیح منقول است از ابن وهب که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که مرد و زن در یک یورت نماز میتوانند کرد حضرت فرمودند که هر گاه یک شبر در میان ایشان فاصله باشد
برابر او میتواند ایستاد که هر یک براي خود نماز منفرد بکنند باکی نیست و یک شبر فاصله را حمل کردهاند بر تقدّم مرد به یک
شبر چنانکه اخبار دیگر بر آن دلالت کرده است و در این صورت محاذات مجازي خواهد بود. (و فی روایۀ زرارة عن ابی جعفر
صلوات اللَّه علیه اذا کان بینها و بینه قدر ما یتخطّی او قدر عظم الذّراع فصاعدا فلا باس صلّت بحذاه وحدها) و بسند صحیح از زراره
منقولست از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه در این صورت که حضرت فرمودند که هر گاه میان مرد و زن بقدر گامی
باشد یا بقدر استخوان ذراع یا بیشتر باکی نیست که زن محاذي مرد ص: 315 باشد و تنها نماز گذارد و این
خبر نیز مثل سابقست در آن که تقدم مرد بر زن اقلا بقدر استخوان دست باشد و قریبست به یک شبر با اشتراط انفراد که نماز به
جماعت نکنند که اگر نماز جماعت کنند غفلت است که زن در عقب مرد باشد بکل بدن چنانکه خواهد آمد در باب جماعت. و
در حدیث صحیح دیگر از زراره از آن حضرت منقول است که گفت از حضرت سؤال کردم از زن هر گاه نزد مرد نماز کند
حضرت فرمودند که محاذي او نماز نکند مگر آن که سینه مرد مقدّم باشد بر زن و تخمینا قدر یک شبر است و در حدیث صحیح
محمّد بن مسلم وارد است که گفت سؤال کردم از احدهما صلوات اللَّه علیهما از مردي که در گوشه حجره باشد و زنش یا دخترش
در گوشه دیگر نماز کنند برابر او حضرت فرمودند که سزاوار نیست پس اگر میان ایشان فاصله یک وجب باشد مجزیست و راوي
گفته است که مراد حضرت تقدم است به یک شبر و ظاهر است چون فاصله بعد را گفته بود سابقا. و در حدیث صحیح وارد است
از ادریس بن عبد اللَّه که گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی در برابر او
زنی ایستاده باشد در پهلوي او در فراش خودش حضرت فرمودند که اگر آن زن نشسته باشد ضرر ندارد و اگر نماز کند خوب
نیست چون فاصله نیست بتقدم. و در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقول است از احدهما صلوات اللَّه علیهما که گفت عرض
نمودم که هر گاه مرد و زن هم کجاوه باشند با هم نماز میتوانند کرد حضرت فرمودند که نه اول مرد نماز کند دیگر زن و تقدم
مرد بر سبیل استحبابست چون در حدیث صحیح یا کالصحیح از عبد اللَّه بن ابی یعفور منقولست که گفت عرض نمودم به حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که ص: 316 من نماز میکنم و زنی در پهلوي من نماز میکند حضرت
فرمودند که نه مگر آن که اول او نماز کند یا تو و اگر تو نماز کنی و او نماز نکند و در پهلوي تو نشسته باشد یا ایستاده باشد باکی
نیست. و در حدیث عمار وارد است که اگر فاصله ده ذرع شرعی باشد اگر در هر طرفی از پیش و جانبین نماز کند ضرر ندارد و
اگر زن نماز نکند ضرر ندارد. و در حدیث صحیح محمد بن مسلم وارد است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که از آن
حضرت سؤال کردند که زن نزد مرد نماز میتواند کرد حضرت فرمودند که اگر در میان هر دو حایلی باشد قصور ندارد و در
حدیث صحیح علی بن جعفر وارد است که دیوار کوتاهی یا دیوار مشبّکی که هم را به بینند نیز حایل است یا بعد ده ذرع نیز کافی
است مجملا احادیث در این باب متواتر است که ظاهر همه منع است و معارضی که دارد حدیث جمیل است که (و روي جمیل عن
ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال لا باس ان تصلّی المرأة بحذاء الرّجل و هو یصلّی فانّ النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله کان یصلّی و
صفحه 141 از 267
عائشۀ مضطجعۀ بین یدیه و هی حایض و کان اذا اراد ان یسجد غمّز رجلیها فرفعت رجلیها حتّی یسجد) و بسند صحیح منقول است
از جمیل از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که باکی نیست که زن نماز کند محاذي مردي که نماز کند به
درستی که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله نماز میکردند و عایشه در برابر آن حضرت خوابیده بود بر پهلو و حایض
بود و چون حضرت میخواستند که سجده کنند پاي او را میفشردند تا پا را بر دارد و حضرت سجده کند و ظاهر این حدیث جواز
محاذاتست و حمل میتوان کرد بر صورتی که یک وجب فاصله باشد یا حایل یا ده ذرع از سه طرف دیگر چنانکه در اخبار
صحیحه گذشت و حمل بر تقیه ص: 317 ظاهرتر است به قرینه علّتی که سنّیان آن را علّت ساختهاند که هر
گاه زن در برابر شخصی باشد و حایض باشد و خوابیده باشد نماز صحیح باشد پس اگر نماز کند و نماز جماعت کند چه ضرر
خواهد داشت و حدیث جمیل را شیخ ذکر کرده است و در آن این تتمه نیست و تأویل کرده است به آن چه مذکور شد و تتمه را
در حدیث مرسلی ذکر کرده است و ممکن است که به جاي فا واو بوده باشد و نساخ غلط کرده باشند. و جمیل در حدیث دیگر
روایت کرده است که حضرت فرمودند که هر گاه سجود زن با رکوع مرد باشد باکی نیست که تخمینا قریب به شبر است یا ذراع و
مثل همین خبر است خبر کالصحیح ابن بکیر و دو خبر کالصحیح از ابو بصیر لیث از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه نقل
کردهاند که از آن حضرت سؤال کردیم که هر گاه مرد و زن در یک یورت نماز گذارند با هم و زن در دست راست مرد باشد
محاذي او حضرت فرمودند که نه تا آن که در میان ایشان فاصله یک شبر یا یک ذراع یا مثل آن باشد. و در حدیث حسن
کالصحیح از حریز از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست در زنی که پهلوي مرد باشد نزدیک به او حضرت فرمودند که هر گاه
فاصله تقدم مرد بقدر موضع پا که یک شبر است یا موضع پالان شتر که یک ذراع است باشد باکی نیست و تردید به اعتبار نسخ
کافیست که لفظ رحل واقع شده است و در بعضی از نسخ نقطه دارد مجملا شکی نیست در نهی از محاذات و جواز اکتفا به یک
شبر و استحباب زیاده به حیثیتی که زن در عقب مرد باشد اما آن که تقدم شبر بر سبیل وجوب باشد معلوم نیست و آن متشابهات
اخبار است و صحیحه علی بن جعفر نیز میآید و آن نیز مشتبه است پس احتیاط در دین عمل به فاصله است و اللَّه تعالی یعلم. لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 318 (و لا باس ان یکون بین یدي الرّجل و المرأة و هما یصلّیان مرفقۀ او شیء) و باکی نیست که در برابر مرد
یا زن در وقتی که نماز کنند بالش تکیه گاهی یا چیزي باشد محتمل است که مراد این باشد که چون غالب اوقات در تکیه گاهها
صورت میباشد پس اگر صورت را نپوشاند مکروه کرده است و لیکن صحیح است نماز او و اگر به پوشاند تو هم این میشود که
سجده در برابر آن کرده باشد و شبیه باشد به بت پرستی میگوید که چنین نیست زیرا که مسلمان سجده حق سبحانه و تعالی
میکند و خود میداند و دیگران نیز میدانند و اظهر آنست که مراد صدوق ستره است که نزد اکثر علما مستحب است که هر گاه
شخصی در صحرایی یا فضائی باشد سنت است که در برابر قبله خود چیزي بگذارد مانند بالش یا پالان شتر یا عصا که آن را نصب
کند یا به عرض در برابر خود بگذارد یا خطی بکشد و چون منصف ظاهرا سنت نمیداند باین عبارت ذکر کرده است و حق آنست
که سنت است. چنانکه در حدیث صحیح از ابن وهب منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت
سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله عصا نیزه داشتند و در وقت نماز آن را در برابر خود میگذاشتند. و در حدیث صحیح از آن
حضرت منقولست که فرمودند که قطع نمیکند نماز را گذاشتن سگ و الاغ و زن از برابر مصلّی و لیکن چیزي را ستره کنید و اگر
بمقدار یک ذراع چیزي و یا چوبی را در برابر خود نصب کنید یا به عرض در برابر خود نصب کنید ستره حاصل شده است و قریب
باین است حدیث موثق کالصحیح ابن ابی یعفور، و ابو بصیر در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه روایت کرده
است که درازي پالان شتر حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله یک ذرع بود در وقت نماز در برابر خود میگذاشتند که ساتر
ص: 319 باشد از آن کسانی که از برابر آن حضرت گذرند. و در حدیث صحیح از حضرت امام ابی
الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما منقولست که اگر شخصی نماز کند میباید که در برابر خاك را جمع کند که بلند
صفحه 142 از 267
شود و یا خطی در برابرش بکشد که ستره او باشد. و سکونی از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله روایت کرده است که
فرمودند که هر گاه شخصی در صحرایی نماز گذارد پس در برابر خود بگذارد پالان شتر را که پشت پالان برابر او باشد پس اگر
پالان نباشد سنگی و الا تیري را نصب کند و اگر بهم نرسد خطی بکشد. و در حدیث موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله کلاهی را در برابر خود میگذاشتند و نماز میکردند و
غیر اینها را اخبار دیگر بسیار است. و در حدیث کالصحیح از محمد بن مسلم منقولست که ابو حنیفه به خدمت حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه آمد و عرض نمود که دیدم فرزند شما موسی را که نماز میکرد و مردمان از برابر او میگذشتند و او ایشان
را منع نمیکرد چون نزد عامه منع میکنند و تا کشتن جایز میدانند و فیه ما فیه یعنی در فعل فرزند شما بحثی هست که بر همه
کس ظاهر است یا آن که شما او را نایب خود کردهاید که بعد از شما امام باشد و امام ترك اولی نمیکند در صغر و کبر حضرت
فرمودند که موسی را بطلبید چون حاضر شد حضرت فرمودند که ابو حنیفه بر تو بحثی دارد که نماز میکردي و مردمان از برابرت
میگذشتند و منع ایشان نکردي یا ستره نداشتی که سبب منع باشد چرا که اگر ستره باشد بمنزله حایل است و ضرر ندارد حضرت
امام موسی صلوات اللَّه علیه فرمودند که آن کسی را که من عبادت او میکردم بمن نزدیکتر از مردمان بود چنانکه حق لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 320 سبحانه و تعالی میفرماید که ما نزدیکتریم به بنده از رگ گردن پس حضرت صادق صلوات اللَّه علیه
حضرت موسی را در بغل گرفتند و فرمودند که پدر و مادرم فداي تو باد اي کسی که محلّ اسرار خداوند عالمیانی و عبارت
حضرت ظاهرا این معنی دارد که من چنان محو شده بودم در بندگی که کی میدیدم مردمان را تا ایشان را دفع کنم یا آن که چون
من بندگی حق سبحانه و تعالی میکردم در چنین حالی ایذاي مسلمانان مناسب نبود از جهت مکروهی که از ایشان صادر شود یا
آن که این معنی واجب نبود تا بر من بحث آید بلکه حضرت از جهت بیان جواز چنین کرده بودند و بعض ذکر کردهاند که
حضرت از جهت تادیب ابو حنیفه چنین فرمودند و چون چنین حدیثی در این باب وارد شده است ظاهرا صدوق احادیث ستره را
حمل بر تقیه کرده است و ترك نکرده است و گفته است که اگر ستره بگذاري بد نیست و اللَّه تعالی یعلم.
باب ما یصلّی فیه و ما لا یصلّی فیه من الثّیاب و جمیع الانواع
اشاره
این بابی است در بیان جامهائی که در آن جامها نماز میتوان کردن و آن چه نمیتوان کردن و غیر ثیاب که با او جایز است بودن
یا جایز نیست بودن بدان که واجبست در حالت نماز که عورت مصلّی پوشیده باشد خواه کسی باشد و خواه نباشد و عورت مردان
ذکر و انثیین و دبر است بیدغدغه و بعضی از علما گفتهاند که واجبست در نماز که از ناف تا زانو پوشیده باشد و بعضی تا نصف
ساق گفتهاند و شک نیست که بهتر است اما جزم بوجوب مشکل است و لباس مصلی میباید که چیزي باشد که عورتین را به
پوشاند که رنگ آن در زیر آن جامه پیدا نباشد و در حجم خلافست احوط آنست که حجم نیز مستور باشد و لازم است که حریر
محض نباشد و پوست و موي حیوان غیر ماکول اللّحم نباشد مگر چیزي چند که مستثنی خواهد شد
[نماز در پوست حیوانی که مرده باشد]
(و روي محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه ساله عن جلد المیتۀ یلبس فی الصّلاة اذا دبغ فقال لا و ان دبغ سبعین مرّة)
به اسانید صحیحه منقولست از محمد بن مسلم که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از پوست حیوانی
که مرده باشد اگر دباغی آن بکنند آیا آن را در نماز میتوان پوشید حضرت فرمودند که نمیتوان در آن نماز کردن اگر چه هفتاد
صفحه 143 از 267
مرتبه دباغی آن پوست کرده باشند. ص: 322 و بسند صحیح از ابن ابی عمیر منقولست که او از جمعی از
فضلا اصحاب آن حضرت روایت کرده است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که نماز مکن در پوست مرده اگر چه بند
نعلین از آن پوست باشد و مبالغه هفتاد مرتبه دباغت از آن جهت است که اکثر عامه پوست مرده را به دباغی پاك میدانند و
احادیث صحیحه بسیار از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم منقولست بر رد ایشان. و در حدیث صحیح وارد شده است که راوي از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال میکند که آیا منتفع میتوان شد به چیزي از حیوان مرده حضرت فرمودند که نه
راوي گفت که عرض نمودم که حدیثی روایت میکنند عامه که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله گذشتند به گوسفندي
که مرده بود و فرمودند که چرا از پوست این گوسفند منتفع نشدند هر گاه از گوشت این منتفع نمیتوانستند شد آیا این حدیث
صحیح است حضرت فرمودند که این حکایت در ماده گوسفند سوده بنت زمعه وارد شد که از جمله زنان حضرت سید المرسلین
صلّی اللَّه علیه و آله و آن گوسفند لاغر شده بود که از گوشت آن منتفع نمیتوانستند شد و گذاشتند تا مرد و از خانه بیرون
انداختند حضرت فرمودند که از پوست آن که منتفع میتوانستند شد چرا گذاشتند تا بمیرد یعنی میبایست که آن را بکشند و عامه
غلط فهمیدهاند و احادیث در عدم جواز نماز در آن متواتر است و لیکن در نجاست صریح نیست و از حدیث ابن ابی عمیر ظاهر
میشود که در ما لا یتم ال ّ ص لاة فیه از میته نماز نمیتوان کرد و اگر چه ممکن است که در ما لا یتم الصلاة محمول بر کراهت باشد
و آن که واقع شده است که از میته منتفع نمیتوان شد مراد از آن چیزیست که حیات در آن حلول کرده باشد و آن چه حیات در
آن حلول نکرده است میته نیست و از آن منتفع ص: 323 میتوان شد به احادیث بسیار مانند مو و پشم و
کورك و استخوان و دندان و شاخ و سم و پر پنیر مایه و تخمی که پوست بالاي آن بسته باشد و خواهد آمد تفصیل اینها در باب
قال « فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُويً » اطعمه. (و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن قول اللَّه عزّ و جلّ لموسی علیه السلام
کانتا من جلد حمار میّت) و بسند موثق کالصحیح یا صحیح منقولست از یعقوب که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از
تفسیر قول خداوند تعالی که به موسی فرمود که بکن کفشها را که در وادي مقدسی که پر است از خیر و برکت الهی غرض از
کندن کفشها چه بود حضرت فرمودند که از پوست خر مرده بود و در وقت مناجات و نماز نمیباید که با پوست میته نماز و
مناجات کند و در حدیثی وارد است که از جهت رعایت ادب بود چنانکه سنت هست که پا برهنه داخل حرم و مسجد الحرام شوند
و منقول است که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله در شب معراج که به عرش رسید خواست که رعایت ادب بکند و
کفش را بکند خطاب رسید که مکن تا عرش من به کفش تو مشرف کرد. و در حدیثی وارد است که مراد از نعلین غم زن و غم
فرعون بود و خطاب رسید که این دو غم را در وقت مناجات از دل بیرون کن و بعضی گفتهاند که فکر زن و فرزند یا فکر دنیا و
عقبی چون وقت قرب مولی بود و غم بدن و روح و امثال اینها گفتهاند و مستبعد نیست که همه صحیح باشد و این حدیث دلالت
میکند بر آن که شریعت سابق حجّت است مگر علم به نسخ آن بهم رسد و اللَّه تعالی یعلم.
[نماز در لباسی که دست اهل کتاب بر آن مالیده باشد]
(و سئل أبو جعفر صلوات اللَّه علیه و ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فقیل لهما انّا نشتري ثیابا یصیبها الخمر و ودك الخنزیر عند حاکتها
ص: 324 أ نصلّی فیها قبل ان نغسلها فقال نعم لا باس انّما حرّم اللَّه اکله و شربه و لم یحرّم لبسه و مسّه و
ال ّ ص لاة فیه) و به اسانید صحیحه منقولست از حریز که او روایت کرده است از بکیر بن اعین از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
علیه و از ابو الصباح کنانی و ابو سعید نبّال از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و همه گفتند که عرض نمودیم به حضرتین
که ما میخریم جامه چند که بافندههاي آن جامها در وقت جامه بافتن شراب میخورند و بر آن جامهها میریزد و چربی گوشت
خوك را بر شانه و ماکو و غیر آن میمالند یا آن که گوشت خوك میخورند نصاري و دست ایشان چربست و کار میبافند آیا
صفحه 144 از 267
نماز میتوانیم کرد در آن جامها پیش از آن که آن جامها را بشوییم هر دو حضرت فرمودند که بلی باکی نیست حق سبحانه و
تعالی خوردن گوشت خوك و آشامیدن شراب را حرام گردانیده است و پوشیدن این جامه و دست مالیدن و نماز کردن در این
جامه را حرام نگردانیده است. بدان که ظاهر این حدیث آنست که شراب و خوك پاك است و در شراب قول به طهارت شده است
و در خوك قول نشده است مگر از صدوق بحسب ظاهر و جمعی نقل اجماع کردهاند بر نجاست خوك و حدیث صحیح نیز دلالت
بر نجاست آن میکند به نجاست مغلّظه و این حدیث را حمل کردهاند بر آن که علم به نجاست نداشته باشد بلکه گمان داشته باشد
به اعتبار آن که نصاري یا یهود و مجوس همیشه مزاول خمر و خنزیرند چنانکه اول حدیث صریح است در این معنی و آخر حدیث
را حمل میکنیم بر آن که چنین شراب موهوم و لحم و دسم خنزیر موهوم را حق سبحانه و تعالی حرام نکرده است نماز کردن را
در آن و استبعادي ندارد سیّما هر گاه تقیه نیز باشد خصوصا در خنزیر که اکثر عامه آن را پاك میدانند و لهذا متن حدیث مشوش
است و هر جا که تقیه هست چنین ص: 325 مشوش میباشد. و در حدیث صحیح از عبد اللَّه بن سنان
منقولست که گفت پدرم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کرد و من حاضر بودم که من به عاریت میدهم جامه
خود را بیکی از اهل ذمه از یهود و نصاري و مجوس و میدانم که او شراب میخورد گوشت خوك میخورد و جامه را پس
میآورد آیا میباید که بشویم تا نماز توانم کرد در آن جامه حضرت فرمودند که نماز بکن در این جامه و از این جهت آن را مشو
زیرا که چون جامه را به عاریت دادي پاك بود و یقین نداري که آن را نجس کرده است پس نماز میتوانی کرد تا علم به نجاست
آن حاصل شود. و در حدیث صحیح منقول است از ابن عمار که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از
جامهاي سابریه که در بلاد شاه شاپور که دهدشت و بهبهان و رامز است و مجوس از آنجاها میبودهاند و جامهاي نفیس میبافتهاند
و ایشان همیشه جنباند یا نجساند و شراب میخورند و زنان ایشان نیز چنیناند یعنی مردان میبافند و زنان میریسند و همه را
نجس میکنند میتوانم که به پوشم و نشویم و نماز کنم در آن جامها حضرت فرمودند که بلی راوي گوید که پیراهنی از آن
پارچهها بریدم و دوختم و تکمها گذاشتم و ردایی نیز از پارچههاي سابري با پیراهن به خدمت حضرت فرستادم در روز جمعه قریب
به زوال حضرت مطلب مرا دانستند آن جامهها را پوشیدند و بیرون آمدند از جهت نماز جمعه. و غرض راوي این بود که حضرت
بیآن که بشویند پوشیدند و احادیث بر این مضمون بسیار است که دلالت میکند بر آن که ظنون قویه بلکه علم عادي در نجاست
سبب حکم به نجاست نمیشود. ص: 326 و از آن جمله است احادیث صحیحه که در مشک وارد شده
است که نافه مشک را با خود نگاه میتوان داشت و با او نماز میتوان کرد هر چند علم عادي هست که آهو نافه را میاندازد و اگر
آهو را کشند کفار میکشند و ذبیحه ایشان میته است و چون از دست مسلمانان میگیریم پاکست و دغدغه دیگر آن که مشک
خونست لیکن چون استحاله شده است پاکست. و در حدیث صحیح وارد شده است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه پرسیدند که هر گاه جامه خود را به عاریت بدهد به کسی که داند که مار ماهی میخورد و شراب میخورد و جامهاش را پس
میدهد آیا پیش از شستن آن جامه نماز در آن میتواند کرد حضرت فرمودند که تا نشوید نماز نکند و محمولست بر استحباب یا
ریختن آب چنانکه در حدیث صحیح منقولست که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند از نماز کردن در جامه مجوسی
حضرت فرمودند که آبی بر آن بریزند و بعد از آن نماز کنند. و در حدیث صحیح از معلی منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه
علیه فرمودند که باکی نیست نماز کردن در جامهائی که یهود و نصاري و مجوس میبافند یا میدوزند یا میریسند وجهش
همانست که در نجاست علم یقینی میباید و علم یقینی نداریم که ایشان بافتهاند و بر تقدیر علم به بافتن ایشان علم به نجاست
نداریم چون ممکن است که ملاقات به رطوبت نشده باشد و بر آن تقدیر نیز جزم به نجاست نیست چنانکه گذشت. و در حدیث
صحیح از علی بن جعفر منقولست که گفت سؤال کردم از برادرم صلوات اللَّه علیه که بر فرشهاي یهود و نصاري میتوان خوابیدن
فرمودند که باکی نیست و لیکن در جامهایی ایشان نماز نکند و فرمودند که مسلمانان ص: 327 با گبران در
صفحه 145 از 267
یک کاسه چیزي نخورند و کبر را در فرش ننشانند و دست بدست ایشان نرسانند و با ایشان مصافحه نکنند. و دیگر گفت که سؤال
کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از شخصی که در بازار جامه بخرد از جهت پوشیدن و نداند که از که بوده است نماز در آن
میتواند کرد حضرت فرمودند اگر از مسلمانان خریده باشد نماز در آن میکند و اگر از نصرانی خریده باشد تا نشوید نماز در آن
نکند. و منقولست از عبد اللَّه بن جمیل که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدم از جامهائی که یهود و
نصاري میبافند پیش از شستن آنها نماز میتوانم کرد در آنها حضرت فرمودند که باکی نیست و اگر بشویند محبوبتر است نزد من
و چون این اخبار معتبره وارد شده است اگر بشویند بهتر است خصوصا در صورتی که گمان ملاقات به رطوبت ایشان قوي باشد
مثل جامهاي چرکن ایشان که علم عادي به ملاقات ایشان هست و ممکن است که بحسب واقع در چنین جامها اجتناب لازم باشد و
باین نحو نیز جمع بین الاخبار میتوان کرد و لیکن جمع اول اظهر است و اللَّه تعالی یعلم.
[شخصی که یک جامه داشته باشد و نجس شده باشد]
(و سال محمّد بن علیّ الحلبیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یکون له الثّوب الواحد فیه بول و لا یقدر علی غسله قال یصلّی
فیه) و بسند صحیح منقولست از حلبی که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از شخصی که یک جامه داشته باشد به
بول نجس شده باشد و نتواند آن را شستن حضرت فرمودند که در آن جامه نماز میکند یعنی واجبست که در آن جامه نماز کند یا
جایز است. (و ساله عبد الرّحمن بن ابی عبد اللَّه عن الرّجل یجنب فی ثوب و لیس معه غیره و لا یقدر علی غسله قال یصلّی فیه) و
بسند صحیح ص: 328 منقولست از عبد الرحمن که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه از شخصی که جنب شود در جامه که محتلم شود و جامهاش نجس شود و جامه دیگر نداشته باشد و قدرت بر شستن آن
نداشته باشد به آن که آب نباشد یا اگر باشد خوف ضرر داشته باشد حضرت فرمودند که در آن جامه نماز میکند. (و فی خبر اخر
قال یصلّی فیه فاذا وجد الماء غسله و اعاد الصّلاة) و در خبري دیگر وارد است که عمار ساباطی بسند موثق روایت کرده است از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از شخصی که همین یک جامه داشته باشد و در آن جامه نماز نتوان کرد به آن که نجس
باشد و آبی بهم نرسد که آن را بشوید چه کند حضرت فرمودند که تیمّم میکند و نماز میکند و چون به آب میرسد جامه را
میشوید و نماز را اعاده میکند و ظاهرا صدوق عمل کرده است به این حدیث چون بحسب ظاهر منافاتی نیست میان وجوب نماز و
وجوب قضا مگر به اعتبار وجوه عقلیه که امر دلالت بر اجزا میکند و بر تقدیر تسلیم وقتی مسلم است که معارض نداشته باشد و
چون صدوق عمل به موثقات میکند بر او لازم است که باین خبر عمل نماید و جمعی که عمل به آن نمیکنند حمل بر استحباب
میکنند و شکی نیست که احوط نماز است در جامه نجس و اعاده آن و اکثر اصحاب این اخبار را حمل کردهاند بر حالتی که
برهنه نماز نتواند کرد و اگر تواند واجب میدانند که برهنه نماز کند به اعتبار حدیث صحیحی که محمد بن علی حلبی از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که هر گاه شخصی محتلم شود در صحرایی و بغیر از یک جامه نداشته باشد و
آب نباشد که ازاله آن کند حضرت فرمودند که تیمّم میکند و برهنه نماز میکند نشسته و ایما میکند از جهت رکوع و سجود.
ص: 329 و حدیث موثق کالصحیح سماعه نیز به همین مضمون است و جمعی از علما مخیر میدانند میان
برهنه نماز کردن و در جامه نجس نماز کردن و این قول بهتر است من حیث الجمع بین الاخبار اگر چه احوط آنست که دو نماز
بکند یکی برهنه و یکی در جامه نجس با امکان برهنه نماز کردن و اگر هوا سرد باشد و خوف بیماري داشته باشد احوط آن است
که در جامه نجس نماز کند و بعد از آن که باب رسد قضایا اعاده کند. (و سأل علیّ بن جعفر اخاه موسی بن جعفر صلوات اللَّه
علیهما عن رجل عریان و حضرت ال ّ ص لاة فاصاب ثوبا نصفه دم او کلّه دم یصلّی فیه او یصلّی عریانا قال ان وجد ماء غسله و ان لم
یجد ماء صلّی فیه و لم یصلّ عریانا) و به اسانید صحیحه منقولست از علی بن جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام
صفحه 146 از 267
موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که برهنه باشد و وقت نماز شود و جامه داشته باشد که نصف آن خون آلوده باشد یا همه
خونین باشد در آن جامه نماز میکند یا برهنه حضرت فرمودند که اگر آب را بیابد بشوید و اگر آب بهم نرسد در آن جامه نماز
میکند و برهنه نماز نمیکند یعنی بهتر آنست که در آن جامه نماز کند یا در صورت خوف مرض و اللَّه تعالی یعلم. (و کتب
صفوان بن یحیی إلی ابی الحسن صلوات اللَّه علیه یساله عن الرّجل معه ثوبان فاصاب احدهما بول و لم یدر أیّهما هو و حضرت
ال ّ ص لاة و خاف فوتها و لیس عنده ماء کیف یصنع قال یصلّی فیهما جمیعا قال مصنّف هذا الکتاب رحمه اللَّه یعنی علی الانفراد) و
بسند حسن کالصحیح منقول است از صفوان که گفت عرضه نوشتم به خدمت حضرت ابو الحسن صلوات اللَّه علیه و عرض نمودم
که هر گاه شخصی دو جامه ص: 330 داشته باشد و بول بیکی از این دو جامه رسیده باشد و نداند کدام
یک نجس است و وقت نماز شده باشد و خوف بیرون رفتن وقت نماز باشد و آب نداشته باشد چه کند حضرت فرمودند که در هر
دو جامه نماز میکند به آن که نماز ظهر را اوّل در جامه میکند و بعد از آن در جامه دیگر. و هم چنین هر نمازي دو مرتبه میکند
در هر جامه یک بار و اگر اول نماز ظهر و عصر را در یک جامه بکند و بعد از آن هر دو را در جامه دیگر خلافست و اظهر جواز
است چون حدیث شامل آن نیز هست و چون توهم میشد که مراد حضرت این باشد که هر دو جامه را به پوشد و نماز کند صدوق
رفع توهّم نموده است که مراد آنست که در هر جامه یک بار و اگر مشتبه شود به بیشتر از یک جامه بعدد نجس میکند با زیادتی
یک عدد مثلا هر گاه ده جامه داشته باشد و سه جامه از آن نجس باشد هر نمازي را در چهار جامه میکند تا یقین بهم رسد که در
جامه طاهر نماز کرده است و اما اگر عدد غیر محصور باشد مثل آن که پنجاه جامه نجس باشد در صد جامه در اینجا حرج لازم
میآید که هر نمازي را پنجاه و یک مرتبه بکند بلکه در هر جامه که خواهد نماز کند و دور نیست که هر چه دشوار نباشد باید
کردن چون احتمال جامه طاهر بیشتر میشود هر چند بیشتر کند و در غیر موضع نص اشکال است مگر در صورتی که یک جامه
نجس مشتبه شود به پنجاه جامه طاهر در این صورت دو نماز البته کافیست و آیا در کار هست محتمل است که یک نماز کافی
باشد و احوط دو نماز است و جمعی در همه صور قایلند که برهنه نماز کند و این قول ضعیف است چون نصی ندارد و خلافش
منصوص است در صورت اشتباه به یک جامه و در ما بقی که نص ندارد دور نیست که مخیّر باشد میان برهنه نماز کردن و آن چه
مذکور شد و اللَّه تعالی یعلم.
[عروض نجاست در وسط نماز]
(و قال محمد بن مسلم لأبی جعفر صلوات اللَّه علیه الدّم یکون ص: 331 فی الثّوب علیّ و انا فی الصّلاة فقال
ان رایته و علیک ثوب غیره فاطرحه و صلّ فی غیره و ان لم یکن علیک ثوب غیره فامض فی صلاتک و لا اعاده علیک ما لم یزد
علی مقدار درهم فان کان اقلّ من درهم فلیس بشیء رایته او لم تره و اذا کنت قد رایته و هو اکثر من مقدار الدّرهم فضیّعت غسله و
صلّیت فیه صلوات کثیرة فاعد ما صلّیت فیه و لیس ذلک بمنزلۀ المنیّ و البول ثمّ ذکر صلوات اللَّه علیه المنیّ فشدّد فیه و جعله اشدّ
من البول ثمّ قال صلوات اللَّه علیه ان رأیت المنیّ قبل او بعد فعلیک الاعادة اعادة ال ّ ص لاة و ان أنت نظرت فی ثوبک فلم تصبه و
صلّیت فیه فلا اعادة علیک و کذلک البول). و بسند کالصحیح بلکه صحیح بطرق متعدده و چون این سند به علا میرسد و صدوق
اسانید صحیح دارد به علا و به برقیان احمد و محمد و کلینی بسند حسن کالصحیح روایت کرده است و شیخ بعضی را از کلینی
روایت کرده است و حکایت بول و منی را بسند صحیح از محمد بن مسلم روایت کرده است و این مضمون نیز در فقه رضوي
هست و عمل علما نیز بر این حدیث است الّا در تتمه حکایت منی و بول. حاصل آن که محمد میگوید که عرض نمودم به خدمت
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که هر گاه خون در جامه باشد که پوشیدهام و در نماز مطلع شدم بر آن چه کنم حضرت
فرمودند که اگر خون را به بینی و جامه دیگر پوشیده باشی که ساتر عورت باشد آن جامه را بینداز و در جامه دیگر که پوشیده نماز
صفحه 147 از 267
کن و اگر جامه دیگر نداشته باشی و همین جامه ساتر عورتت باشد نماز را اتمام کن با این جامه خونین مادامی که خون زیاده از
درهم نباشد بحسب سعت پس اگر کمتر از درهم باشد قصوري ندارد و خواه دیده باشی و خواه ندیده ص:
332 باشی و اگر دیدي خون را و زیاده از مقدار درهم باشد و نشسته باشی و در آن جامه نماز بسیار کرده باشی اعاده کن هر
نمازي را که در این جامه کرده باشی و خون مثل منی و بول نیست پس حضرت حرف منی را فرمودند و مبالغه بسیار در ازاله آن
فرمودند چون اکثر عامه منی را پاك میدانند و فرمودند که ازاله منی یا حکم نجاست آن سختتر از بول است و نیز فرمودند که
اگر منی را پیش از نماز به بینی یا بعد از نماز به بینی نمازها را اعاده میکنی هر چه را با منی کرده باشد و اگر در جامه ملاحظه
کرده باشی و ندیده باشی و نماز کرده باشی اعاده بر تو لازم نیست و هم چنین است حکم بول. و آن چه در این حدیث وارد است
از ملاحظه و عدم آن در احادیث حسن کالصحیح و قوي کالصحیح چند نیز وارد شده است و دلالت میکند بر آن که اگر شخصی
نجاست منی را فراموش کند نماز را اعاده میکند در وقت و خارج و در خارج وقت را حمل بر استحباب میباید کرد چنانکه
احادیث صحیحه گذشت بلکه در وقت نیز علی الظاهر از اخبار صحیحه و دلالت میکند بر آن که جاهل نجاست منی اگر ملاحظه
کرده باشد اعاده نمیباید کرد در وقت و خارج و اگر ملاحظه نکرده باشد در هر دو صورت اعاده میکند و این اعاده نیز
محمولست بر استحباب چنانکه گذشت احادیث صحیحه در عدم اعاده جاهل و اگر در وقت به بیند اعاده احوط است در همه
نجاسات خصوصا در منی و بول و احوط آنست که اگر ملاحظه نکرده باشد اعاده کند در وقت و خارج در منی و بول خصوصا هر
گاه او را شکّی به همرسد در نجاست و ملاحظه نکرده باشد و این در صورتیست که غسل جنابت کرده باشد اما منی را رعایت
نکرده باشد خصوصا در احتلام که بسیار است که بسیار جائی را نجس میکند خصوصا هر گاه زیر جامه نپوشیده باشد اما اگر
محتلم شده باشد و غسل نکرده باشد ص: 333 عامدا یا ناسیا یا جاهلا اعاده نماز میکند اجماعا.
[شمشیر بمنزله رداست]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه السّیف بمنزلۀ الرّداء تصلّی فیه ما لم تر فیه دما و القوس بمنزلۀ الرّداء) و منقول است بطرق
متعدده از ابو البختري از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که شمشیر
که در گردن اندازند بمنزله رداست و نماز میکنی در آن ما دام که نه بینی خونی در آن و کمان بمنزله رداست. و در حدیث
صحیح عبد اللَّه بن سنان و غیر آن خواهد آمد که شمشیر به منزله رداست با تفاصیل احکام ردا و ظاهر این خبر دلالت میکند بر
آن که نجاست شمشیر معفو نیست با آن که از جمله ما لا یتم ال ّ ص لاة فیه است و ممکن است که مراد از ما لا یتم لباس باشد پس
اگر پول یا شاهی نجس باشد معفو نباشد چنانکه جمعی گفتهاند و ممکن است که محمول باشد بر کراهت و معارضه کند این
مکروه با سنت ردا یا آن که مراد عدم تاکد استحباب باشد و این اظهر است.
[نماز مقابل شمشیر]
(الّا انّه لا یجوز للرّجل ان یصلّی و بین یدیه سیف لأنّ القبلۀ امن و روي ذلک عن امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه) و لیکن جایز نیست
که شخصی نماز کند و برابر او شمشیر باشد زیرا که قبله محلّ امن است نه محل خوف یعنی اگر شمشیر در قبله باشد گاه باشد که
شخصی دشمنی داشته باشد و در اثناي نماز شمشیر حاضري به بیند و او را بکشد و اگر واقع نشود اقل مرتبه باین خوف و وسواس
آن مبتلا میشود و لهذا در مسجد شمشیر کشیدن مکروهست و شمشیر و سایر اسلحه را در حرم نمیباید بر خود بستن چون حرم
محل امن است و این معنی نیز از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست ص: 334 و لیکن بعنوان
صفحه 148 از 267
نهی در چهار صد کلمه باین مضمون که شمشیر را با خود به حرم مبرید و نماز مکنید البته هیچ یک از شما در وقتی که در برابر او
شمشیر باشد زیرا که قبل محل امن است و صدوق مناهی را بلا یجوز تعبیر میکند و مرادش اعم از کراهت و حرمتست در اکثر
اوقات یا آن که نهی را از جهت حرمت میداند مگر جائی که حدیث دیگر باشد که دلیل کراهت باشد و لیکن این معنی خلاف
دأب اخباریّین است و لیکن صدوق واسطه را اختیار کرده است و گاهی اجتهاد میکند بنا بر این است که علما قول او را نقل
میکنند بخلاف ثقه الاسلام کلینی که اخباري محض است و علما قول او را نقل نکردهاند و گمان این ضعیف آنست که کلینی را
نظیر نیست در فضل و حال و اللَّه تعالی یعلم.
[نماز مقابل چند چیز]
(و سال علیّ بن جعفر اخاه موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن الرّجل هل یصلح له ان یصلّی و امامه مشجب و علیه ثیاب فقال لا
باس و ساله عن رجل یصلّی و أمامه ثوم أو بصل قال لا بأس و سأله عن الرّجل هل یصلح له ان یصلّی علی الرّطبۀ النّابتۀ قال اذا الصق
جبهته علی الارض فلا باس و ساله عن ال ّ ص لاة علی الحشیش النّابت او الثیّل و هو یصیب ارضا جددا قال لا باس) و به اسانید صحیحه
و کالصحیحه منقولست که علی سؤال کرد از برادرش حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که آیا جایز است که شخصی
نماز کند و در برابرش سه پایه یا صندلی باشد که جامه بر او انداخته باشند به سبب آن که شبیه است به چلیپایی که بت را بر آن
میگذارند حضرت فرمودند که باکی نیست و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کرد که هر گاه در برابر شخصی سیر یا پیاز
باشد نماز میتوان کرد چون بوي آنها آن شخص را از حضور قلب میاندازد و حضرت فرمودند که باکی نیست یعنی سبب بطلان
نماز نیست یا کراهتی نیز هم ندارد چون کراهت نیز باس است ص: 335 و در اکثر این مسائل نزد شیعه
کراهت نیز ندارد و ممکن است که عامه بعضی را به قیاسات باطله مکروه دانند از این جهت علی سؤال میکند تا خاطرش مطمئن
شود و بسیار از سؤالات هست که علی کرده است و چون بدیهی الجواب بود شیخ و غیر او نقل نکردهاند و دیگر سؤال کرد از ینجه
که روییده باشد و دغدغه میشود که ماکول باشد چون در بسیار جا آن را برونی میکند و میباید که محل جبهه چیزي باشد که
آن را نخورند حضرت فرمودند که آن مفسده نیست زیرا که ماکول عادي نیست و در جائی که خورند سجده در آنجا نکند نه هر
جا بلکه مانعی که هست آنست که میباید پیشانی بر زمین قرار گیرد پس اگر ینجه را بخوابانند که پیشانی بر زمین قرار گیرد باکی
نیست و ممکن است که در عراق عرب در آن زمان میخورده باشند و جواب چنین باشد که اگر ینجه را از دو طرف بشکند که
زمین ظاهر شود و پیشانی را بر زمین گذارد اگر چه اقلّ واجب باشد خوبست و هر چند بعضی از جبهه بر آن باشد باکی نیست و
این معنی به عبارت أنسب است اگر چه اول من حیث المعنی اربط است. دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسید از علف
روییده یا مرغ مرغزار سجده میتوان کرد هر گاه زمین ساده به همرسد حضرت فرمودند که باکی نیست چون علف و مرغ ماکول
عادي حیواناتست نه انسان
[نماز مقابل چراغ یا آتش]
(و عن الرّجل هل یصلح له ان یصلّی و السّراج موضوع بین یدیه فی القبلۀ قال لا یصلح له ان یستقبل النّار) و باز علی بن جعفر در
صحیح سؤال کرد از شخصی که نماز کند و چراغی در برابر أو باشد در قبله حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که خوب نیست که
در وقت نماز رو به آتش کنند چون شباهتی دارد به آتش پرستان علی سؤال از چراغ کرد و حضرت جواب عام دادند که شامل هر
آتشی باشد و بعد از این خواهد آمد حدیث عمار در نهی از استقبال نار. ص: 336 (هذا هو الاصل الّذي
صفحه 149 از 267
یجب ان یعمل به فامّا الحدیث الّذي روي عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال لا باس ان یصلّی الرّجل و النّار و السّراج و الصّورة
بین یدیه لأنّ الّذي یصلّی له اقرب الیه من الّذي بین یدیه فهو حدیث یروي عن ثلثه من المجهولین به اسناد منقطع یرویه الحسن بن
علیّ الکوفیّ و هو معروف عن الحسین بن عمرو عن ابیه عن عمرو بن ابراهیم الهمذانیّ و هم مجهولون یرفع الحدیث قال قال ابو عبد
اللَّه صلوات اللَّه علیه ذلک و لکنّها رخصۀ اقترنت بها علّۀ صدرت عن ثقات ثمّ اتّصلت بالمجهولین و الانقطاع فمن اخذ بها لم یکن
مخطئا بعد ان یعلم انّ الاصل هو النّهی و انّ الاطلاق هو رخصۀ و الرّخصۀ رحمۀ) صدوق ذکر کرده است که حدیث علی و عمار
اصلی است که واجبست یعنی لازمست که به آن عمل نمایند و در برابر آتش نماز نکنند اما آن حدیثی که مروي است از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که حضرت فرمودند که باکی نیست که شخصی نماز کند و آتش و چراغ و صورت در برابرش
باشد زیرا که آن کسی را که نماز از جهت بندگی او میکند به او نزدیکتر است از آن چه در برابر اوست و غرض اینست که نسبت
چراغ به آدمی اگر چه قریب باشد بحسب ظاهر و روشنی یک ساعت دهد حق سبحانه و تعالی آدمی را از کتم عدم موجود ساخته
است و انا فانا تربیت میکند به افاضه وجود یا ابقاي آن و جمیع اعضا و جوارح و قوي و ارواح که متعلقند به بدن و روح همه را
تربیت میکند و روزي به همه میرساند به نحوي که فی الجمله در شرح زبور آل محمد صحیفه کامله بیان شده است پس یقین
است که نفع قرب الهی بیشتر است از نفع آتش و صورت و غیر آن یا آن که قرب معنوي اقوي است از قرب صوري چون محبت
الهی در دل مؤمن است گویا که حق سبحانه و تعالی مقیم ص: 337 است در قلب او چنانکه وارد است که
قلب مؤمن عرش رحمانست. و در احادیث صحیحه وارد شده است که من همنشین کسانیام که به یاد مناند و همین قرب
معنویست بهر دو معنی آن چه حق سبحانه و تعالی فرموده است که من به بنده از رگ کردن نزدیکترم چون رگ گردن اگر
گسسته شود بنده میمیرد و اگر فیض الهی منقطع شود او معدوم بالمره میشود چنانکه قرب روح به بدن کیفیّتش مجهولست با آن
که تعلقش معلومست هم چنین قرب الهی نسبت به روح و چون بر اکثر عالمیان تعقل تعلق مجردات کالممتنع است حق سبحانه و
و در « یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا » تعالی همه را از این قید خلاصی کرامت فرمود که
فواید بهره مذکور شد صدوق میگوید که این حدیثی را که آن را روایت کردهاند سه کس که احوال ایشان بر من و استادان من
مخفی است و لیکن بر حسن بن علی کوفی مجهول نبوده است که او در اصل خود ذکر کرده است هم چنان که احوال او نیز بر
اکثر علماء مخفی شده است و هر کسی نسبت به او گمانی برده است و بر ما احوال او ظاهر است که او حسن بن علی بن عبد اللَّه
بن المغیره کوفی است و ثقه ثقه است و استاد اکثر فضلاء است مثل صفار و سعد و محمد بن یحیی و غیرهم که در بسیار جائی
تصریح باسم او شده است و هم چنین پسرش علی و پسر پسرش جعفر بر اکثر مخفی است و پسرش استاد پدر صدوقست و پسر پسر
استاد صدوق است و در اینجا توثیق ایشان کرده است و اکثر نفهمیدهاند و صدوق گفته است که با آن که سه مجهول در طریق
هست آخر سند منقطع شده است و رفع الحدیث گفته است و ظاهرا سخن حسن باشد و ممکن است که سخن پدر حسین باشد که
میگوید من از عمرو شنیدم و او از کسی شنیده بود که در خاطر او نبود یا در خاطر من نمانده است و آن شخص بیواسطه یا به
یک واسطه از ص: 338 حضرت روایت کرده است که حضرت آن عبارت سابق را فرمودند و اگر چه این
عیوب دارد و لیکن چند چیز دارد که سبب عدم رد حدیث است یکی آن که رخصت است و این معنی مناسب مذهب حنیفیه
سمحه سهله است و ظنی بهم میرسد که معصوم فرموده باشد که اگر مضطر شوید در نماز کردن در جائی که آتش یا چراغ در
برابر شما باشد و علاج نتوانید کرد جایز است که رو به آتش کنید مثل مساجد عامه دویم آن که در حدیث علت حکم واقعست و
این علت در چند حدیث دیگر وارد شده است چنانکه گذشت در حکایت ابو حنیفه و در اینجا نیز مسندا مذکور خواهد شد و این
معنی نیز قرینه صحت حدیثست سیم آن که ثقات معتمدینی که ما ایشان را میشناسیم در کتب و روایات خود این حدیث را ذکر
کردهاند و اگر صحیح نمیبود پیش ایشان نقل نمیکردند و آن ثقات را در فهرست ذکر کرده است که صدوق از جعفر روایت
صفحه 150 از 267
کرده است و او از جدّش حسن و بسند دیگر صدوق از علی پدرش روایت کرده است و پدرش از پدر جعفر که علی باشد و او از
پدرش حسن و بعد از این ثقات متّصل شده است به مجاهیل و مرسل شده است در آخر پس چون این سه کمال دارد که قراین
صحت است اگر کسی به این حدیث عمل کند بد نکرده است بعد از آن که بداند که اصل نهی است که تا تواند رو به آتش نکند
و تجویز رخصتی است که در حالت ضرورت یا مطلقا عمل به آن میتوان کرد و رحمت الهی است چنانکه هر حرامی را در حالت
اضطرار حلال کرده است یا مطلقا تجویز فرموده است که کار ما مشکل نشود و ظاهر شود که در برابر آتش ایستادن حرام نیست
بلکه کراهت مؤکّ ده دارد و با این همه تطویلی که صدوق داده است ظاهر نمیشود که مذهبش حرمتست و رخصت در حالت
ضرورت است یا کراهتست و این حدیث ص: 339 قرینه است بر آن که نهی بر سبیل کراهتست که اگر این
حدیث نمیبود مناسب طریقه اخباریین آنست که بدانیم که رو به آتش کردن خوب نیست و لیکن نمیدانیم که حرامست یا مکروه
و مناسب مذهب جمعی که نهی را از جهت حرمت میدانند رو کردن حرام خواهد بود و جمعی که اوامر و نواهی را از براي قدر
مشترك میدانند یا مشترك لفظی میدانند باز این جماعت سه طایفه میشوند یک طایفه قائل به توقفند مثل اخباریین و یک طایفه
حرام میدانند از روي احتیاط که چون نهی از شارع واقع شده است و ممکن است که حرام باشد و ما را عقاب کند بر ترك آن
پس اگر عمل به آن ترکا بکنیم بی دغدغه بري الذمه میشویم و اگر عمل نکنیم خوف عقاب داریم و دف ضرر محتمل را واجب
میدانند، و طایفه دیگر مکروه در نهی و سنت در امر میدانند و اکثر متأخّرین بر اینند و میگویند طلب معلوم است و نهی از ترك
معلوم نیست پس سنت یا مکروه خواهد بود زیرا که معنی سنت و مکروه همین است. و جواب این است که ما مکلّفیم به تکالیف
واقعیه الهی و لیکن چون به واقع نمیتوانیم رسید به جا میآوریم این حکم را به عنوانی که میدانیم و محالست که ما استحباب یا
کراهت را بدانیم پس اصل طلب را فعلا یا ترکا که میدانیم قصد میکنیم و آن چه را نمیدانیم رد آن بحق سبحانه و تعالی
میکنیم مثلا در این مثال بر تقدیر عمل باین خبر نهی اخبار سابقه را حمل بر کراهت میکنیم و اگر این خبر را کسی عمل نکند به
اعتبار جهالت و ارسال پس گویا این خبر وارد نشده است و همان اخبار نهی وارد شده است ما ترك میکنیم رو به آتش کردن را
از جهت رضاي الهی پس اگر حرام باشد حق سبحانه و تعالی حرام حساب فرماید و اگر مکروه باشد مکروه با آن که در تروك
نیت ضرور نیست بلکه ترك آن کافیست و اللَّه تعالی یعلم پس نیکو تدبر کن در این سخنان که اصلیست عظیم از لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 340 جهت اکثر مسایل. و از سخنان صدوق و جمعی دیگر از اخباریین چنین ظاهر میشود که احکام الهی
همین پنج حکم نیست بلکه فرض هست و واجب هست و سنت هست و تطوّع هست و هم چنین در حرام و مکروه چهار قسم دارد
مقابل آن چهار و اباحت هست و خطاب وضع هست از شرط و سبب و مانع و صحت و فساد و در همه اینها اقلّ افرادش دو است و
اکثرش بسیار است و عالم خبیر از هر حدیثی و آیه چیزي میفهمد و اکثر این معانی از فقه رضوي مفهوم میشود و از بنده است که
ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ » راهی بنمایم و از تست که بهر جا که رسی تدبّر کنی تا صحّت این مقال بر تو ظاهر شود و
و عبارت فقه رضوي را ذکر نکردم که اگر انکار سخن من کنی سهل است میترسم که چون با .« واسِعٌ عَلِیمٌ و ذُو الْفَضْ لِ الْعَظِیمِ
عقول ضعیفه درست نمیشود انکار سخن معصوم کنی و ایمان نیاورده کافر شود چون اقاویل اصولیّین در خاطر جا کرده است و
هیچ فکر نمیکنی که این همه اخبار از رسول مختار و ائمه اخیار سلام اللَّه و صلواته علیهم که وارد شده است یک جا نفرمودند که
احکام پنج است با نهایت احتیاج که خلق را به آن بود و آن که نفرمودهاند از آن جهت است که حصر نمیتوان کردن و از این
جهت است که کتابی در فقه و حلال و حرام ننوشتند و کتابی که املاء حضرت سید المرسلین و خط حضرت امیر المؤمنین صلوات
اللَّه علیهما بود عقول فحول اصحاب از ادراك دو سه مسأله آن عاجز بود بهر که مینمودند یا کافر میشدند به نادانی و توبه
میکردند یا چنان میشد که هرگز اراده نمیکردند که آن را به بینند و با خود میگفتند که هر چه ایشان فرمودهاند حق است و
عقول ما به آن نمیرسد و تفصیل احوال رجال خواهد آمد در فهرست و ما ذکر کردهایم در ص: 341
صفحه 151 از 267
روضۀ المتقین که آن نیز مثل این احکام است که میتوان گفت که دو کس یک منهج ندارند و همین بس است اخبار سلمان و ابو
ذر که هیچ یک از ایشان قوت تحمّل بار دیگري نداشتند بلکه اگر بر ضمایر یکدیگر مطّلع میشدند سلمان میگفت رحم اللَّه قاتل
ابی ذر و ابو ذر میگفت رحم اللَّه قاتل سلمان.
[نماز در لباس سیاه]
(و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن الصّلاة فی القلنسوة السّوداء فقال لا تصلّ فیها فانّها لباس اهل النار) و بسند قوي از آن حضرت
منقول است که پرسیدند از نماز کردن در کلاه سیاه پس حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که نماز مکن در کلاه سیاه که پوشش
اهل جهنم است چون در آتش میسوزند تا سیاه میشوند یا مراد از اهل جهنم خلفاي بنی عبّاسند که ابو مسلم مروزي خواست که
خود پادشاه شود اول به خدمت حضرت امام جعفر صادق یا حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیهما آمد و گفت مرا نایب خود
کنید تا پادشاهی را از بنی امیه بگیرم و به شما دهم حضرتان قبول نفرمودند باز به خدمت حضرت صادق فرستاد کتابتی و استدعاي
نیابت نمود حضرت جوابش ندادند و بروایتی عرضه او را سوختند و فرمودند که این جوابست و چون از حضرت مایوس شد با بنی
عباس ساخت که ایشان سیاه پوش شوند و خود تمام لشکرش سیاه میپوشیدند و مردمان از ایشان خائف میشدند و لشکر او را
شیاطین میگفتند و این سیاه پوشی شعار بنی عباس شد. (و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فیما علّم اصحابه لا تلبسوا السّواد فانّه
لباس فرعون) و از جمله چهار صد کلمه حضرت صلوات اللَّه علیه که در یک مجلس تعلیم اصحاب خود فرمودند که سیاه مپوشید
که لباس فرعون است ممکن است که شعار فرعون بوده باشد یا فراعنه زمان آن حضرت مراد باشد و ظاهرا مبالغات حضرات ائمه
هدي صلوات اللَّه علیهم از این جهت ص: 342 بوده است که ایشان حدیثی وضع کرده بودند در استحباب
سیاه پوشی و این شعار را سنت میدانستند لازم بود که این مبالغات واقع شود. (و کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یکره السّواد الّا
فی ثلاثۀ العمامۀ و الخفّ و الکساء) و به اسناد قوي منقول است که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله کراهت داشتند از
جامه سیاه مگر سه جامه را عمامه و موزه و عبا که در اینها کراهت نیست یا کراهت شدید نیست. (و روي انّه هبط جبرئیل علیه
السّلام علی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فی قباء اسود و منطقۀ فیها خنجر فقال یا جبرئیل ما هذا الزّيّ فقال زيّ ولد عمّک العبّاس
یا محمّد ویل لولدك من ولد عمّک العبّاس فخرج النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله إلی العبّاس فقال یا عمّ ویل لولدي من ولدك فقال یا
رسول اللَّه أ فأجبّ نفسی قال جري القلم بما فیه) و در روایتی مرسل وارد شده است که جبرئیل علیه السّلام به خدمت حضرت سیّد
المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله آمد با قباي سیاه و کمربندي که در آن خنجري بود پس حضرت فرمودند که این چه هیئت است
جبرئیل گفت که این هیئت فرزندان عمّ تست عباس، اي محمد و اي بر فرزندان تو از فرزندان عمّت عباس پس حضرت به نزد
عباس آدم و فرمود که اي عم و اي مر فرزندان مرا از فرزندان تو پس عباس گفت یا رسول اللَّه رخصت میدهی که من آلت تناسل
خود را ببرم حضرت فرمودند که قلم جاري شده است به آن چه شدنی است یعنی نمیتوانی بحسب شرع که آلت تناسل خود را
ببري. حاصل آن که حضرت خبر از واقع دادند که پسران تو باختیار خود چنین کارها خواهند کرد و علم به آن که کسی زنا خواهد
کرد سبب این نمیشود که او را حد بزنند لهذا حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه با آن که میدانستند که ابن لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 343 ملجم لعنه اللَّه سبب شهادت آن حضرت خواهد شد و منقول است که آن ملعون استدعا نمود که یا امیر
المؤمنین اگر به یقین میدانید که این معنی از من صادر میشود رخصت بده تا خود را بکشم یا بفرما که مرا بکشند حضرت
فرمودند که هر گاه از تو چیزي صادر نشده باشد چون ترا بکشم و این حکایت قضا و قدر است که عقول ضعیفه به آن نمیرسد و
تفکر در آن نکردن اولی است چنانکه احادیث بسیار وارد شده است که در این باب تفکر مکنید. (و روي اسماعیل بن مسلم عن
ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه انّه قال أوحی اللَّه عزّ و جلّ إلی نبیّ من أنبیائه قل للمؤمنین لا یلبسوا لباس أعدائی و لا یطعموا مطاعم
صفحه 152 از 267
أعدائی و لا یسلکوا مسالک اعدائی فیکونوا اعدائی کما هم اعدائی) و بسند کالصحیح از سکونی منقولست که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که خداوند عالمیان وحی کرد به پیغمبري از پیغمبران خود که مؤمنان را بگو که لباس دشمنان مرا
نپوشند و طعام دشمنان مرا نخورند و سلوك دشمنان من نکنند که ایشان دشمن من خواهند بود هم چنان که آنها دشمن منند و
مطلوب آنست که به زي مخصوص آنها سر نکنند در خورش و پوشش و غیر ان مثل آن که مسلمانان لباس گبران یا فرنگان نپوشند
که مردمان گمان کنند که ایشان فرنگیاند یا کبرند امّا لباس مشترکه مثل پیراهن و قباهائی که مسلمانان و ایشان هر دو پوشند ضرر
ندارد و ظاهر حدیث آنست که هیئت مخصوص کفار بد است اگر چه قطع نظر از آن که زي ایشان است حلال باشد چنانکه در
ریش تراشیدن وارد شده است که زي مجوس و یهود است بر تقدیري که حلال باشد چون زي ایشان است بد است و ظاهر آنست
که این بر سبیل مبالغه باشد در کراهت مگر در محرّمات و صدوق تاویل کرده است که مراد از ص: 344
این حدیث لباس سیاهست و لباسهاي محرمه چون حریر محض و طلا و میته و طعامهاي حرام است چون شراب و بوزه و گوشت
خوك و امثال اینها و راههاي ایشان هر چیزیست که مخالف رضاي الهی باشد و اگر اعم از محرمات و زي خاصه ایشان گیرند بهتر
است که در بعضی جاها حرام باشد و در بعضی مواضع مکروه و اللَّه تعالی یعلم. (فامّا لبس السّواد للتّقیّۀ فلا اثم فیه فقد روي عن
حذیفۀ بن منصور انّه قال کنت عند ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه بالحیرة فاتاه رسول ابی العّباس الخلیفۀ یدعوه فدعی بممطر احد
وجهیه اسود و الاخر ابیض فلبسه ثمّ قال صلوات اللَّه علیه اما انّی البسه و انا اعلم انّه لباس اهل النّار) و اما پوشش سیاه از جهت تقیّه
در آن گناهی نیست چنانکه بسند کالصحیح منقولست از حذیفه که گفت من در خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه بودم در حیره که دهی بوده است بمنزله محله از محلّات کوفه که متصل به آن بوده است که شخصی از جانب سفّاح که اول
پادشاهان عباسی است و ابراهیم را پیشتر پیشوا کردند و لیکن پادشاه نشد و آن رسول بطلب حضرت آمد که خلیفه شما را میطلبد
حضرت جامه بارانی طلبید که یک روي آن سیاه بود و یک روي آن سفید بود و آن جامه را پوشیدند و فرمودند که من این جامه
را میپوشم و میدانم که لباس اهل جهنّم است یعنی از روي تقیّه میپوشم و جامه بارانی بمنزله عباست و عبا مستثنی شده و لیکن
عبا را سابقا بمنزله گلیم بر خود میپیچیدهاند و جامه بارانی را میپوشیدهاند و میتواند بود که استثنا نیز از جهت آن باشد که
ضرري به شیعیان نرسد که اتقاء باشد نه تقیۀ و اتقا آنست که حکم را میگویند و میفرمایند که بر خلاف آن عمل کنید تا به شما
ضرري نرسد و تقیه آنست که از خوف خلاف حکم واقعی را فرمایند و به سبب ص: 345 تقیه حکم واقعی
میشود مثل خوردن میته که در حالت ضرورت واجب میشود اگر چه در غیر آن حالت حرام است. و در حدیث کالصحیح از داود
رقی منقولست که شیعیان بسیار سؤال میکردند از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از پوشیدن جامه سیاه و دیدیم که
حضرت نشسته بودند و جبّه سیاهی پوشیده بودند و کلاه سیاهی و خزي سیاه که آستر آن نیز سیاه بود بعد از آن حضرت گوشه
جبّه را شکافتند و پنبه بیرون آوردند سیاه و فرمودند که دل خود را بنور معرفت سفید کن و هر چه خواهی به پوش یعنی اگر تقیه
کنید چنانکه من کردهام که پنبه جبه را نیز سیاه کردهام سبب نور قلب شما خواهد شد زیرا که غرض از تکالیف الهی اطاعت و
فرمان برداریست و فرمان برداري تقیه اهمّ است از همه زیرا که به سبب آن حفظ نفس خود و حفظ نفوس شیعیان و حفظ نفس
معصوم کردهاید و احادیث تقیه آن مقدار وارد شده است که حصر آن و حصر ثواب آن نمیتوان کرد.
[نماز در انگشتر آهنی]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله لا یصلّی الرّجل و فی یده خاتم حدید) و بروایت سکونی منقول است که آن حضرت فرمودند
که با انگشتري آهن نماز نکنند و ظاهرا فولاد نیز حدید است در لغت عرب و فولاد را حدید ذکر مینامند و آهن را انثی مینامند و
انگشتري آهن اعم است از آن که حلقه آهن یا فولاد باشد یا نگین و مشهور آنست که مکروهست و قال صلوات اللَّه علیه ما طهّر
صفحه 153 از 267
اللَّه یدا فیها حلقۀ حدید. و در حدیث کالصحیحی که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه چهار صد کلمه تعلیم اصحاب خود
فرمودند این است که فرمودند که انگشتري غیر نقره در دست مکنید به درستی که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله
فرمودند ما طهرت ید فیها خاتم حدید یعنی طاهر نیست دستی که در آن ص: 346 انگشتري آهن باشد و
محتمل است که جمله دعائیه باشد یعنی طاهر مباد دستی که انگشتري آهن داشته باشد یعنی توفیق کارهاي خیر نیابد و موافق این
نسخه است آن چه کلینی در کافی از این حدیث نقل کرده است و بنا بر نسخه اصل بر عکس است که اظهر آنست که نفرین باشد
و احتمال خبر نیز دارد و ممکن است که خبري دیگر باشد و لیکن بعید است و ممکن است که از نساخ شده باشد یا صدوق نقل
بالمعنی کرده باشد و این اظهر است. (و روي عمّار السّاباطی عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی الرّجل یصلّی و علیه خاتم حدید
قال لا و لا یتختّم به لأنّه من لباس اهل النّار) و بسند موثق منقول است که از عمار که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
سؤال کرد در مردي که نماز کند و انگشتري آهن در دست داشته باشد حضرت فرمودند که نماز با آن نکند و در غیر نماز هم در
دست نکند زیرا که آهن پوشش اهل جهنّم است یعنی در جهنّم تا عذاب ایشان عظیمتر باشد یا آن که در دار دنیا اکثر اوقات کفار
میپوشند. و بسند موثق از اسحاق بن عمار منقول است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند که هر گاه
شخصی ناخن خود را از آهن بگیرد یا پاره از موي خود را بگیرد یا پشت سر را بتراشد از آهن حضرت فرمودند که بر اوست که
آبی را بر آنجا بمالند پیش از آن که نماز کند پس پرسیدند که اگر آب بر آنجا نمالد و نماز کند چونست حضرت فرمودند که
آب بمالد و نماز را اعاده کند زیرا که آهن نجس است و فرمودند که آهن پوشش اهل جهنم است و طلا پوشش اهل بهشت است
دیگر پرسیدند از طشتی که در آن صورتها کشیده باشند یا کوزه یا کاسه چوبین را صورت کشیده باشند در آن یا نقره باشد
حضرت فرمودند که از آنجا وضو نسازد و در آنجا وضو نسازد. ص: 347 و بسند قوي منقولست از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند نماز نکند شخصی که کلید آهنی را به بند زیر جامهاش بسته باشد و در حدیث دیگر وارد
است که اگر کلید پنهان باشد باکی نیست و بسند قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه مرویست که فرمودند که آهن پوشش اهل
جهنم است و طلا زینت اهل بهشت است و حق سبحانه و تعالی طلا را در دنیا زینت زنان کرده است و پوشش آن را بر مردان حرام
گردانیده است و نماز کردن در آن را نیز حرام گردانیده است و آهن را در دنیا زینت جنیّان و شیاطین گردانیده است و بر مسلمانان
حرام گردانیده است که در آن نماز نکنند مگر آن که در حرب باشند در برابر دشمنان دین که در آن صورت باکی نیست راوي
گوید که عرض نمودم که هر گاه شخصی در سفر باشد و کاردي در میان موزه گذاشته باشد که ضرور داشته باشد یا در زیر جامه
بسته باشد یا کلید آهنی باشد که خوف داشته باشد که اگر جائی گذارد گم شود یا کمربند آهنین در میان داشته باشد حضرت
فرمودند که باکی نیست در کارد و کمربند مسافر بواسطه ضرورت و هم چنین کلید را هر گاه خوف گم شدن و فراموش کردن
داشته باشد و باکی نیست در شمشیر و سایر آلات حرب در حالت حرب و در غیر حالت حرب نماز در آن نکند زیرا که آهن
نجسی است که مسخ شده است. غرض آن که احادیث بسیار وارد شده است و ظاهر اکثر آن نجاستست و ظاهرا صدوق نجس
میداند پس اولی آنست که تا ممکن باشد از آن اجتناب کند و با آن نماز نکند و لیکن چون مدار بر استعمال کارد بوده است و
اگر نجس میبود میبایست بیشتر از این اهتمام میکردند و احادیث بسیار وارد شده است که دلالت میکند بر آن که آهن در جلد
قرآن نصب میکردهاند و تجویز بیع آنها کردهاند و اگر نجس میبود نهی از آن میفرمودند با آن که اخبار آهن در آن یک خبر
صحیح یا حسن نیست از این ص: 348 جهت است که اکثر علما مکروه میدانند که در حالت نماز آهن با
خود داشته باشد مگر پنهان نگاه دارد که ظاهر نباشد که در این صورت کراهتش زایل میشود یا کم میشود و اللَّه تعالی یعلم.
[نماز در انگشتر طلا]
صفحه 154 از 267
(و روي ابو الجارود عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّ النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله قال لعلیّ صلوات اللَّه علیه انّی أحبّ لک ما احبّ
لنفسی و اکره لک ما اکره لنفسی فلا تتختّم به خاتم ذهب فانّه زینتک فی الآخرة و لا تلبس القرمز فانّه من اردیۀ ابلیس و لا ترکب
بمیثرة حمراء فانّها من مراکب ابلیس و لا تلبس الحریر فیحرق اللَّه جلدك یوم تلقاه) و بسند موثق از زیاد که ابتدا خوب بود و
علماي شیعه از او روایت میکردند و چون زید خروج کرد زیدي شد و جارو دیه منسوبند به او و چون در وقتی که خوب بود
حدیث از او روایت میکردند و او کتابی تصنیف کرده بود در آن چه از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت کرده بود
کتاب او از جمله چهار صد اصل است که علماء شیعه به آن عمل میکردند بنا بر این است که صدوق و کلینی و سایر محدثین از
او روایت کردهاند که حضرت فرمود که حضرت سیّد المرسلین به حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهما فرمودند که یا علی
دوست میدارم از جهت تو آن چه را دوست میدارم از جهت خود و کراهت دارم از جهت تو آن چه را کراهت دارم از جهۀ خود
پس زنهار که انگشتري طلا در دست مکن که آن زینت تو خواهد بود در بهشت و جامه سرخ قرمزي را ردا مکن یا مپوش که
رداي شیطان سرخست و سوار مشو بر بالش سرخ که بر بالاي شتر میانداختهاند و بر بالاي آن مینشستهاند و هم چنین است بالش
میان زین اگر سرخ باشد که شیطان بر آن سوار میشود و جامه حریر مپوش که حق سبحانه و تعالی پوست تو را میسوزاند یعنی بر
فرض محالی که بکنی و مراد ص: 349 دیگر آنست که پوشش حریر سبب آتش دوزخ است در روز قیامت
یا از قبر تا هر وقت که مستحق باشد و بر این مضمون احادیث مستفیض است قریب به تواتر از طرق خاصه و عامه. و در حدیث
صحیح از علی بن جعفر مرویست که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما از زین و لجامی
که در آن نقره باشد حضرت فرمودند که اگر روکش آن نقره باشد که نتوان جدا کردن آن بحسب متعارف باکی نیست و اگر
توان نقره را جدا کردن بر چنین مرکوبی که زین یا لجام نقره داشته باشد سوار نشود. و در حدیث صحیح وارد شده است از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله به حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
فرمودند که انگشتري طلا در دست مکن که زینت آخرت تست. و در حدیث کالصحیح بسیار نهی از انگشتري طلا شده است
مردان را. و در حدیث حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که باکی نیست مزین ساختن
شمشیر به طلا و نقره. و در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که زینت شمشیر حضرت سیّد المرسلین
صلّی اللَّه علیه و آله همه نقره بود دستهاش و نعلش و حلقهاي نقره در ما بین هر دو بود. و در حدیث کالصحیح از فضیل منقولست
که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از تختی که طلا داشته میتوان در خانه نگاه داشتن حضرت
فرمودند که اگر طلا باشد نه و اگر آب طلا باشد باکی نیست. ص: 350 و در حدیث موثق از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقولست که انگشتري آهن در دست نکنند و مرد طلا نپوشد و در طلا نماز نکند زیرا که لباس اهل بهشت است
در بهشت پس نمیباید که در دنیا به پوشند و دیگر به اسانید صحیحه وارد است که داود بن سرحان گفت سؤال کردم از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از طلایی که زینت اطفال میکنند حضرت فرمودند که پدرم اطفال و زنان را زینت طلا
میفرمودند باکی نیست. و در حدیث صحیح از ابو الصباح منقولست که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از طلایی که
اطفال را به آن زینت میکنند حضرت فرمودند که حضرت سیّد السّاجدین صلوات اللَّه علیه فرزندان و زنان خود را زینت طلا و
نقره میفرمودند. و در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقولست که گفت از آن حضرت سؤال کردم از زینت کردن زنان به طلا
و نقره حضرت فرمودند که باکی نیست. و در احادیث موثقه و قویه از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد است که
فرمودند که همیشه زنان در زمان حضرت سیّد المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم زینت طلا میکردند و حضرات منع ایشان
نمیفرمودند و بطرق متکثره منقولست که حضرت سیّد المرسلین جامه حریري و انگشتري طلایی که نجاشی هدیه فرستاده بود از
جهت آن حضرت پوشیده بودند و در منبر بودند که جبرئیل آمد و تحریم هر دو را آورد حضرت صلّی اللَّه علیه و آله هر دو را
صفحه 155 از 267
کندند و فرمودند که هذان محرّمان علی ذکور أمّتی یعنی حق سبحانه و تعالی حریر محض و طلا را بر مردان امّت من حرام کرده
است. و در احادیث کالصحیحه وارد است که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه ص: 351 علیه و آله
انگشتري طلا در دست کرده بودند و از خانه بیرون آمدند و صحابه نظر تعجّب میکردند که چرا حضرت طلا پوشیدهاند حضرت
دست مبارك راست را بر بالاي آن انگشتري که در انگشت کوچک دست چپ کرده بود گذاشتند و به منزل مراجعت فرموده
انداختند و دیگر نپوشیدند و احادیث بسیار نیز بر این مضمون وارد شده است و خلافی نیست در حرمت زینت کردن مردان به طلا
محض و در زینت کردن به نقره که روپوش آن طلا باشد قولی شده است بجواز با کراهت شدیده و خلافی نیست در آن که جایز
نیست در نماز پوشیدن طلا و خلافست در بطلان نماز و ظاهر موثقه عمار بطلان است و هیچ شک نیست که احوط اجتنابست و
زنان و اطفال غیر ممیز را دغدغه نیست در جواز به اعتبار احادیث صحیحه سابقه و مفهوم آن احادیث نیز دلالت میکند بر حرمت
تزین به طلا مردان را و در اطفال ممیز خلافست و احوط اجتناب فرمودن ولی است ایشان را مثل سایر واجبات و محرمات و در
روکش طلا قولی بجواز شده است و احتیاط عظیم در اجتنابست از آن چون عرفا آن را طلا میگویند بلکه لغۀ نیز صادقست که
زینت کرده است به طلا خصوصا مثل گلابتون که طلا و نقره از یکدیگر ممتاز است و طلا بر بالاست و نقره در میان و در گداختن
طلا و نقره از یکدیگر جدا میشوند بخلاف نقش کردن به طلا و ظاهرا مراد اصحاب از مموّه که نقل خلاف در آن کردهاند اینست
نه مثل گلابتون و اللَّه تعالی یعلم.
[نماز در لباس ابریشمی]
(و لم یطلق النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله لبس الحریر لأحد من الرّجال الّا لعبد الرّحمن بن عوف و ذلک انّه کان رجلا قملا) و بطرق
متعدده منقولست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله تجویز نفرمودند پوشیدن ابریشمینه محض را مگر از جهت ابن
عوف از جهت آن که بدنش ص: 352 شپش بسیار داشت و از جهت رفع شپش ابریشمینه خوبست و
منقولست بطرق متعدّده نیز از طرق عامه که حضرت تجویز فرمودند زبیر بن عوام را نیز به سبب همین علت و در تعدّي کردن این
حکم نسبت بغیر ایشان اگر مرض شپش داشته باشند خلافست و اولی ترکست و علّامه این عبارت را توهم کرده است که از حدیث
سابق است و اظهر آنست که بر سر خود است زیرا که صدوق در علل تا باین عبارت ذکر کرده است خبر را و علماء ما تجویز
کردهاند پوشیدن حریر محض را در حرب. چنانکه در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که
فرمودند که جایز نیست مرد را که حریر محض به پوشد مگر در حرب. و در موثق کالصحیح منقولست که سماعه گفت که سؤال
کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از پوشیدن حریر و دیبا حضرت فرمودند که اما در حرب ضرر ندارد و اگر چه
صورت نیز داشته باشد و بر حرب حمل کردهاند حدیث صحیح محمد بن اسماعیل را که گفت از حضرت امام رضا صلوات اللَّه
علیه سؤال کردم از جامه دیبا حضرت فرمودند که اگر صورت نداشته باشد باکی نیست یعنی در حرب و اگر چه محتمل است که
مراد او از دیبا جامه چند رنگ باشد که حریر محض نباشد چنانکه ظاهر میشود از اهل لغت و لیکن در اکثر اوقات حریر را ملوّن و
منقش میساختند و لیکن در مفهوم دیبا نیست که حریر باشد. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
منقولست که فرمودند که حریر و دیبا نپوشند مگر در حرب. و در حدیث کالصحیح از لیث منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه
علیه ص: 353 فرمودند که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله جامه حریر محضی به اسامه عطا
فرمودند او جامه را پوشید و از خانه بیرون آمد پس چون حضرت او را دیدند فرمودند مپوش این جامه را که کسی جامه حریر
میپوشد که او را در آخرت نصیبی از رحمت الهی نباشد این جامه را قسمت کن در میان زنان خود.
صفحه 156 از 267
[نماز در برابر چند چیز]
(و سال علیّ بن جعفر اخاه موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن الرّجل یصلّی و امامه شیء من الطّیر قال لا باس و عن الرّجل
یصلّی و امامه النّخلۀ و فیها حملها قال لا باس و عن الرّجل یصلّی فی الکرم و فیه حمله قال لا باس و عن الرّجل یصلّی و امامه حمار
واقف قال یضع بینه و بینه قصبۀ او عودا او شیئا یقیمه بینهما ثمّ یصلّی فلا باس و عن الرّجل یصلّی و معه دبّۀ من جلد حمار او بغل
قال لا یصلح ان یصلّی و هی معه الّا ان یتخوّف علیها ذهابها فلا باس ان یصلّی و هی معه و عن الرّجل یتحرك [یحرّك] بعض اسنانه
و هو فی ال ّ ص لاة هل ینزعه قال ان کان لا یدمیه فلینزعه و ان کان یدمی فلینصرف و عن الرّجل یصلّی و فی کمّه طیر فقال ان خاف
علیها ذهابها فلا باس و عن الرّجل یکون به الثّالول او الجرح هل یصلح له ان یقطع الثّالول و هو فی صلاته او ینتف بعض لحمه من
ذلک الجرح و یطرحه قال ان لم یتخوّف ان یسیل الدّم فلا باس و ان تخوّف ان یسیل الدّم فلا یفعله) روایت است به پنج سند صحیح
از علی که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که نماز کند و در برابر او مرغی باشد
چون سبب اشتغال قلب میشود حضرت فرمودند که باکی نیست یعنی ممکن است که این کس نگاه به آن نکند و به موضع سجود
خود نظر کند و دل را متوجه حق سبحانه و تعالی سازد. ص: 354 دیگر پرسیدم از شخصی که نماز کند و
در برابرش درخت خرمائی باشد باردار چون خاطر متوجه خرما میشود خصوصا در بلاد حاره که خرما از همه چیز لذیذتر است و
مانع حضور قلب است فرمودند که باکی نیست مثل سابق و دیگر پرسیدم از شخصی که در باغ انگورستان نماز کند و درخت انگور
داشته باشد حضرت فرمودند که باکی نیست دیگر پرسیدم از شخصی که نماز کند و در برابرش دراز گوشی ایستاده باشد حضرت
فرمودند میانه خود و آن الاغ چیزي نصب میکند مانند نی و چوب یا غیر آن که مانع الاغ باشد از حرکت بر موضع سجده او یا آن
که خود را بر او زند یا به اعتبار ستره که سابقا مذکور شد و حکمتش مخفی است و اظهر آنست که امر باین از روي تقیه است
چون عامه را اعتقاد آنست که اگر سگ یا الاغ یا زن از برابر نماز گذارنده بگذرند نماز باطل میشود بروایت ابو هریره و عایشه
انکار سخن او میکرد و میگفت دروغ میگوید من مکرّر در برابر آن حضرت خوابیده بودم و حضرت رسول خدا صلّی اللَّه علیه
و آله نماز میکردند بلکه اکثر سؤالات علی بن جعفر از این جهت است که عامه امثال اینها را مبطل میدانند بعضی به اعتبار
خبرهاي ابو هریره و بعضی به اعتبار قیاسات ابو حنیفه حضرت بعضی را میفرمایند که باکی نیست چون محض قیاس است و بعضی
را که خبر دارند و نزد ایشان مشهور است فرمودهاند که تقیه حایلی از ستره قرار دهید تا به شما ضرري نرسد زیرا که در حدیث ابو
هریره که در صحیحین عامه مذکور است که این سه چیز نماز را قطع میکند موجود است که اگر پالان شتري حایل باشد ضرر
ندارد و دیگر سؤال کردم از شخصی که نماز کند و با او دبّه باشد از پوست الاغ یا استر حضرت فرمودند که خوب نیست که با او
باشد مگر آن که خوف داشته ص: 355 باشد که دزدان ببرند در این صورت قصور ندارد که در حالت نماز
با او باشد و غرض از این سؤال ظاهرا به اعتبار آنست که چون دبه را غالبا از پوست استر و الاغ مرده میسازند چنانکه مدار حال نیز
بر این است و چون از دست مسلمانان گرفته میشود بحسب ظاهر شرع حکم به طهارت آن میکنند پس چون توهّم نجاست هست
اجتناب اولی است و با خوف تلف کراهت ساقط میشود. دیگر سؤال کردم از شخصی که بعضی از دندانهاي او حرکت کند آیا
در حالت نماز میتواند کند حضرت فرمودند که اگر بحسب ظنّ او خون بیرون نیاید میتواند کند و اگر خونین شود در این
صورت نماز را قطع کند و ازاله کند و از سر گیرد و اگر آب حاضر باشد و ممکن باشد ازاله بدون استدبار و بدون فعل کثیري که
از هیئت مصلّی بیرون رود ازاله میکند و از آنجا که گذاشته است بنا مینهد و عبارت احتمال دارد که مراد مفهوم کلام سابق باشد
باین معنی که اگر گمان داشته باشد که دهنش خونین میشود صبر کند تا از نماز فارغ شود و دندان را بکند. دیگر سؤال کردم از
شخصی که نماز کند و در آستین او پرنده باشد مانند کبوتر و مانع است بحسب ظاهر از حضور قلب حضرت فرمودند که اگر ترسد
صفحه 157 از 267
که اگر رها دهد به پرد و برود باکی نیست نگاه داشتن و الا نداشتن با خود بهتر است. دیگر سؤال کردم از شخصی که در بدنش
ثالول باشد که ثالولی میگویند آن را و آن بمقدار نخود و کمتر و بیشتر در بدن بهم میرسد و قالب اوقات ابریشمی بر ته آن
میبندند تا چند روز و میافتد یا جراحتی در بدنش باشد آیا در حالت نماز میتواند که قطع کند ثالولی را یا بعضی از گوشت
جراحت را بکند و بیندازد حضرت فرمودند که اگر خوف نداشته باشد که خون روان شود ص: 356 باکی
نیست و اگر خوف سیلان خون داشته باشد نکند و بحسب ظاهر دلالت میکند که اگر چه خون کمتر از درهم باشد نیز نکندن بهتر
است و بعضی از علما ذکر کردهاند که اگر جامه یا بدن پیش از نماز خون کمتر از درهم داشته باشد نماز میتواند کرد و اگر
موضع خون داشته باشد و سبب آن شود که خون کمتر از درهم به جامه یا بدن رسد جایز نیست در چنین مکانی نماز کردن و ظاهر
این حدیث تایید این قول میکند و لیکن این حدیث را حمل بر خون زاید بر درهم کردهاند و لفظ سیلان ایمائی به آن دارد و آن
قول دلیلی صریح ندارد و اللَّه تعالی یعلم.
[شخصی که نماز کند و کسی سنگی بر او اندازد و خون روان شود]
(و عن الرّجل یکون فی صلاته فرماه رجل فشجّه فسال الدّم فانصرف فغسله و لم یتکلّم حتّی رجع إلی المسجد هل یعتدّ بما صلّی او
یستقبل ال ّ ص لاة قال یستقبل الصّلاة و لا یعتدّ بشیء ممّا صلّی و عن الرّجل یري فی ثوبه خرؤ الطّیر او غیره هل یحکّه و هو فی صلاته
قال لا باس و قال لا باس ان یرفع الرّجل طرفه إلی السّماء و هو یصلّی و ساله عن الخلاخیل هل یصلح لبسها للنّساء و الصّبیان قال ان
کنّ صمّا فلا باس و ان کان لها صوت فلا یصلح و ساله عن فارة المسک تکون مع من یصلّی و فی جیبه او ثیابه قال لا باس بذلک و
ساله عن الرّجل هل یصلح له ان یصلّی و فی فیه الخرز و اللّؤلؤ قال ان کان یمنعه من قرائته فلا و ان کان لا یمنعه فلا باس) و دیگر
علی بن جعفر گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که نماز کند و کسی سنگی بر او اندازد و بر سر او
خورد و خون روان شود پس نماز را وا گذارد و سرش را بشوید و سخن نگوید تا به جایگاه نمازش رود آیا آن نماز سابق را
حساب میکند و از آنجا بنا میگذارد یا نماز را از سر میگیرد حضرت ص: 357 فرمودند که نماز را از سر
میگیرد و بنا بر آن چه کرده است نمیگذارد و این بنا بر آنست که استدبار قبله کرده باشد یا زمانی بسیار شده باشد یا فعل کثیري
کرده باشد که نگویند که او نماز میکند چنانکه ظاهر عبارتست که رفت و ازاله کرد و سري که شکسته شده باشد در غالب اوقات
خون آن زود زایل نمیشود. دیگر گفت سؤال کردم از برادرم صلوات اللَّه علیه از شخصی که در نماز باشد و در جامه خود فضله
پرنده به بیند یا غیر آن آیا در اثناي نماز آن فضله را از جامه میتواند تراشیدن حضرت فرمودند که باکی نیست بنا بر آن که در
غالب اوقات فعل کثیر نمیشود و فضله مرغان مطلقا پاکست که اگر فضله ما لا یؤکل اللحم نجس میبود میبایست که حضرت
تفصیل فرمایند و چون تفصیل نفرمودند ظاهرش طهارت است مطلقا. و عمده حدیث سابق است که در حسن کالصحیح حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که فضله هر پرنده پاك است. و دیگر فرمودند که باکی نیست که نماز گذارنده نظر به
جانب آسمان کند در حالت صلاة اگر چه سنت است که نظر به موضع سجده کند چنانکه در احادیث صحیح و کالصحیح وارد
شده است دیگر گفت که سؤال کردم از خلخال که در پا میکنند آیا پوشیدن آن خوبست زنان و اطفال را حضرت فرمودند که
اگر صدا نکند باکی نیست و اگر صدایی داشته باشد خوب نیست و ظاهرا مراد از آن حالت نماز باشد و بر تقدیري که اعم باشد
شامل حالت نماز نیز هست. دیگر گفت که سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از نافه مشک که با نماز گذارنده باشد و
آن نافه در جیب او یا در میان جامهاي او باشد با آن که غالب اوقات آهو آن را میاندازد و جلد غیر مذکّی میته است و در آن نماز
ص: 358 نمیتوان کرد یا اگر کشند غالب اوقات کفار خطا و ختن میکشند و به سنیّان سمرقند و بخارا
میفروشند و ایشان میآورند حضرت فرمودند که باکی نیست چون از مسلمانان گرفته میشود و افعال ایشان محمولست بر صحت
صفحه 158 از 267
و دغدغه دیگر کردهاند که مشک خونست اوّلا و جوابش آنست که به استحاله پاك میشود و احادیث صحیحه دیگر در طهارت و
حلیت مشک وارد شده است و گذشت دیگر گفت که از آن حضرت پرسیدم که آیا جایز است که شخصی نماز کند و در دهنش
مهره یا مرواریدي باشد حضرت فرمودند که اگر مانع از قرائت او باشد نه و اگر مانع نباشد باکی نیست. و در حدیثی معتبر از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که با ریش خود بازي کردن در نماز قطع نماز میکند و محمول است بر
کراهت. و منقولست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله شخصی را دید که با ریش خود بازي میکرد در اثناي نماز
حضرت فرمودند که اگر دل این مرد خاشع میبود جوارحش نیز خاشع میبود و هیچ شک نیست در آن که جوارح تابع قلبند اگر
قلب به یاد الهی است همه اعضا به جاي خود بر نحو مطلوب میباشند و اگر دل به یاد الهی نیست هر عضوي به جایی میرود پس
احتیاط در آنست که سعی در حضور قلب نماید تا از نماز خود بهرهور شود.
[نماز مقابل قران باز]
(و سال عمّار بن موسی ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل هل یجوز له ان یصلّی و بین یدیه مصحف مفتوح فی قبلته قال لا قلت
و ان کان فی غلافه قال نعم و عن الرّجل یصلّی و بین یدیه تور فیه نضوح قال نعم قال قلت یصلّی و بین یدیه مجمرة شبه قال نعم قال
قلت فان کان فیها نار قال لا یصلّی حتّی ینحّیها عن قبلته و عن الصّلاة ص: 359 فی ثوب یکون فی علمه مثال
طیر او غیر ذلک قال لا و عن الرّجل یلبس الخاتم فیه نقش مثال الطّیر او غیر ذلک قال لا یجوز الصّلاة فیه) و منقولست بسند موثق از
عمار که گفت که سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا جایز است که شخصی نماز کند و در برابر او
مصحفی یعنی قرآنی یا مکتوبی بوده باشد گشوده در برابر قبله او حضرت فرمودند که نه چون سبب اشتغال قلب اوست اگر چه
سواد نداشته باشد عرض نمودم که اگر در غلاف و کیسهاش باشد جایز است فرمودند که بلی. دیگر سؤال کردم از شخصی که
نماز کند و در برابرش کاسه باشد که در آن بوي خوشی باشد که بر خود میپاشیدهاند و بسیار خوشبو بوده است حضرت فرمودند
که بلی جایز است. دیگر گفت که عرض نمودم که اگر شخصی نماز کند و در برابرش عود سوز برنج باشد که مس زرد است
فرمودند که بلی جایز است عمار گفت عرض نمودم که اگر در آنجا آتش باشد حضرت فرمودند که نماز بکند تا آتش را از قبله
دور نکند. و در کافی و تهذیب است که عمار گفت که حضرت فرمودند که نماز نکند اگر در قبلهاش آتشی یا آهنی باشد عرض
نمودم که اگر کسی نماز کند و در برابرش قندیلی آویخته باشد و در آن آتش باشد اما در برابرش باشد نه بر روي زمین حضرت
فرمودند که اگر بلند باشد بدتر است در برابر آن نماز نکند و وجه بدتر بودن آنست علی الظاهر که غرض از نهی محاذات آتش
آنست که شبیه نباشد به آتش پرستان و در وقتی که مرتفع باشد شباهت او به ایشان بیشتر میشود. و منقولست که از حضرت
صاحب الامر صلوات اللَّه علیه سؤال نمودند ص: 360 این مسأله را حضرت در جواب کتابت نوشتند که اگر
مصلّی از اولاد مجوس باشد که آتشپرست بودهاند نماز نکند و الّا باکی نیست و این معنی جمعی است میان اخبار آتش. دیگر
عمار سؤال کرد از نماز کردن در جامه که در عملش یا در علمش چنانکه در بعضی از نسخ است صورت مرغی یا غیر آن از صور
حیوانات یا اعم از آن و از صور اشجار باشد حضرت فرمودند که نه دیگر پرسید که اگر شخصی انگشتري در دست داشته باشد که
در آن صورت مرغی یا غیر آن باشد حضرت فرمودند که جایز نیست نماز کردن در آن انگشتري و همه را حمل بر کراهت
کردهاند و بعضی احتمال دادهاند که عمار چنین فهمیده باشد مناهی حضرت را که جایز نیست و از عمار بعید نیست چنانکه از تتبع
ظاهر میشود و احوط ترك همه است و اللَّه تعالی یعلم.
[حفظ رکعات با انگشتر]
صفحه 159 از 267
(و سال حبیب بن المعلّی ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فقال انّی رجل کثیر السّ هو فما احفظ صلاتی الّا بخاتمی احوّله من مکان إلی
مکان فقال لا باس به) و به سند موثق کالصحیح منقولست از حبیب که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه و عرض نمودم که من مرديام که بسیار سهو و شک میکنم و حفظ نمیتوانم کرد عدد رکعات را مگر به انگشتري که او را
جائی به جایی دیگر میگردانم به آن که از انگشتی به انگشت دیگر میکنم یا از مکانی به مکانی دیگر میگذارم حضرت
فرمودند که باکی نیست. و در حدیث صحیح از حبیب مذکور منقولست که گفت شکایت نمودم به حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه از بسیاري سهو و شکی که مرا واقع میشود حضرت فرمودند که عدد رکعات را به سنگریزه بشمار و یا باین
عبارت فرمودند که حفظ کن عدد رکعات را به سنگ ریزه و ممکن است که حبیب دو ص: 361 مرتبه
سؤال کرده باشد و علی اي حال ظاهر میشود که امثال این افعال هر چند بسیار شود ضرر نداشته باشد چون با هم نیست چنانکه
عامه نقل کردهاند که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله امامه دختر ابی العاص را در نماز با خود داشتند و در وقت رکوع
میگذاشتند او را بر زمین و در حال قیام بر میداشتند.
[نماز با دهان بسته]
(و سال محمّد بن مسلم ابا جعفر صلوات اللَّه علیه فقال له أ یصلّی الرّجل و هو متلثّم فقال امّا علی الدّابّۀ فنعم و امّا علی الارض فلا) و
بسند صحیح منقولست از محمد که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه و عرض نمودم که آیا جایز است
دهن بسته نماز کنم حضرت فرمودهاند که اگر سوار باشی بلی و اگر بر زمین باشی نه و محمولست بر آن که غالب اوقات لثام را از
این جهت میبندند که دشمنان نشناسند ایشان را و قانون اعراب این است که تا خصم ایشان سواره است هر چند خواهند با او
میکنند اما وقتی که به زیر آمد نمیکنند و این را فتک میگویند و دلالت بر زبونی و عدم شجاعت و مروّت میکند و شیعیان
دشمن بسیار داشتهاند و دارند خصوصا در بیابان پس چون سوارند فایده دارد که ایمن باشند و بر زمین فایده ندارد پس نباید کرد و
احادیث در آخر این باب خواهد آمد در دهن بستن.
[نماز با درهم]
(و سال عبد الرّحمن بن الحجّاج ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الدّراهم السّود تکون مع الرّجل و هو یصلّی مربوطۀ او غیر مربوطۀ
فقال ما اشتهی ان یصلّی و معه هذه الدّراهم الّتی فیها التّماثیل ثمّ قال صلوات اللَّه علیه ما للنّاس بد من حفظ بضایعهم فان صلّی و هی
معه فلیکن من خلفه و لا یجعل شیئا منها بینه و بین القبلۀ) و منقول است بسند صحیح از عبد الرحمن که گفت سؤال کردم از
حضرت امام جعفر صادق ص: 362 صلوات اللَّه علیه از شاهیهاي سیاه یا فلوس که با شخصی باشد و نماز
کند که در کیسه بسته باشد یا در بغل و جیب ریخته باشد نه بسته حضرت فرمودند که مرا خوش نمیآید که شخصی نماز کند و
این دراهمی که در آنها صورت باشد با او باشد و این قرینه آنست که فلوس باشد چون همیشه فلوس صورت میدارد و ممکن
است که مراد از آن قروشی باشد که همیشه از فرنگ میآوردهاند و تا تازه نزدهاند آن را سیاه گویند و علی اي حال سؤال به اعتبار
صورتست بعد از آن صورت فرمودند که مردمان را ناچار است از حفظ نمودن سرمایه خود و اگر بیندازند دزدان میبرند پس اگر
با خود داشته باشند در وقت نماز چنان کنند که بر پشت ببندند و در بغل نباشد که نزد قبله اوست. و در حدیث صحیح از محمد بن
مسلم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت پرسیدم از مردي که نماز کند و در جامهاش دراهم
صورتدار باشد حضرت فرمودند که باکی نیست. و در حدیث صحیح حماد منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
صفحه 160 از 267
علیه فرمودند که باکی نیست هر گاه پنهان باشد و ظاهر نباشد پس حدیث محمد بن مسلم را حمل بر کراهت میتوان کرد و این دو
حدیث را حمل بر جواز و آن را حمل بر اینها نیز میتوان کرد به آن که پنهان باشد و در پشت بسته باشد و این اولی است در جمع
اگر چه اول اظهر است و اللَّه تعالی یعلم.
[جایز است که لنگی یا دستمالی را بالاي پیراهن ببندد]
(و سال موسی ابن عمر بن بزیع ابا الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه فقال له اشد الازار و المندیل فوق قمیصی فی الصّلاة قال لا باس) و
منقولست بسند حسن کالصحیح و بروایت شیخ در صحیح از موسی که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و عرض
نمودم که جایز است که لنگی یا دستمالی را بر بالاي پیراهن ببندم در حالت صلاة حضرت فرمودند که باکی لوامع صاحبقرانی،
ج 3، ص: 363 نیست. و در حدیث صحیح از موسی بن قاسم منقولست که گفت حضرت امام محمد تقی را صلوات اللَّه علیه دیدم
که نماز میگذاردند و دستمالی را بر بالاي پیراهن بسته بودند. و در حدیث حسن کالصحیح از حماد منقولست که حسن بن علی
عرضه به خدمت حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه نوشته بود که آیا جایز است مرد را که نماز کند و لنگی بر بالاي
پیراهن ببندد حضرت فرمودند که بلی و ظاهرا وقتی خوبست میان بستن که پیراهن تنها پوشیده باشند و چون کمر را به لنگ یا
دستمال ببندند عورت مصلی از مصلی پوشیده میشود و این مطلوبست زیرا که چون زیر جامه نپوشیده باشند از گریبان پیراهن
عورت خود را میتواند دید و اگر لنگ فراخ باشد و زیر پیراهن بستن بهتر است و این صور محمولست بر آن که لنگ و دستمال را
نتوان لنگ کردن در زیر پیراهن و بنا بر این منافاتی نیست میان این اخبار صحیحه و معارضات او مثل صحیحه ابی بصیر از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که سزاوار نیست که توشّح کنی به ازاري بالاي پیراهن در حال نماز و توشح آنست
که لنگ فراخی را به زیر بغل ببندد و لنگی را بر بالاي پیراهن ببندد در حالت نماز که این از اعمال کفار است و تشبه ایشان خوب
نیست و این حدیث محمولست بر آن که لنگ فراخ باشد و بهتر آنست که در زیر پیراهن ببندند و اکثر علما جمع باین نحو کردهاند
که اخبار سابقه دلالت بر جواز میکند و این خبر بر کراهت و منافات نیست میان هر دو و لیکن در فعل حضرت ناخوش است این
وجه را گفتن مگر این که بگویند که حضرت از جهت بیان جواز چنین کردند و آن نیز خوب نیست زیرا که ممکن بود که بفرمایند
و لزومی نداشت که ص: 364 مرتکب مکروهی شوند در حالت صلاة و وجه اول اظهر است. (و سال عیص
بن القسم ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یصلّی فی ثوب المرأة و ازارها و یعتمّ بخمارها فقال نعم اذا کانت مأمونۀ) و بسند
صحیح منقولست از عیص که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از مردي که نماز کند در جامه زن یا
لنگ زن یا مقنعه زن را عمامه کند حضرت فرمودند که بلی میتواند کرد اگر آن زن مامونه باشد و خاطر جمع باشد که از نجاسات
اجتناب میکند و دلالت میکند این حدیث بر آن که اگر چرکن شده باشد از عرق زن و چرك بدن او نماز توان کرد و چون
حضرت تفصیل نفرمودند و از این باب اخبار صحیحه بسیار وارد شده است و بعضی از آنها گذشت در عرق زن و دیگر خواهد
آمد اگر چه ممکن است که حمل کنند مامونه را بر آن که اگر چرك بدن او باشد در جامه بگوید تا مرد در آن نماز نکند و لیکن
بسیار بعید است و علی اي حال این معنی بر سبیل استحبابست چون احادیث بسیار وارد شده است که در آنها این شرط نشده است
با آن که افعال مسلمانان مرد و زن محمولست بر صحت و اصل در اشیاء طهارتست تا علم به نجاست بهم نرسد و جمعی از علما
چون حضرت علت حکم را فرموده است آن را جاري ساختهاند در مثل جامه قصاب و پیه فروش و صابونی و کودکش و جمعی
دیگر که متهم باشند بعدم اجتناب از نجاسات و لیکن مشکل است شاید این حکم مخصوص زن باشد و قیاس باطلست اگر چه
منصوص العلۀ باشد به احادیث متواتره از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم و اگر مطلق اتّهام علت جواز اجتناب باشد میباید از
جمعی مسلمانان حتی از علماء و صلحا نیز اجتناب خوب باشد چون ظن قریب بعلم هست که اکثر عالمیان نجاست و طهارت را
صفحه 161 از 267
نمیفهمند و آن جمعی که میفهمند از ایشان اجتناب ص: 365 نمیکنند و به سبب این همه عالم نجساند
و هیچ شک نیست که اکثر گازران هند کافرند و جمعی که نیل را بعمل میآورند کافرند و هم چنین شکر و همه کس استعمال
همه اینها میکنند بلکه در بلاد اسلام و ایمان روغن و پنیر و کشک و ماست و سایر چیزهائی که از سر حدها میآورند آن جماعتی
که بعمل میآورند اینها را معاشرند با سگان و از ایشان اجتناب نمیکنند قطع نظر از نجاسات دیگر و احادیث صحیحه گذشت که
حضرات جامه را که مجوسان بافته بودند پوشیدند و نماز در آن کردند و دیگر خواهد آمد.
[اگر شمشیري داشته باشد و جامه نداشته باشد که عورت را به آن به پوشاند]
(و روي عبد اللَّه بن سنان انّه قال سئل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل لیس معه الّا سراویل فقال یحلّ التکّۀ منه فیضعها علی
عاتقه و یصلّی و ان کان معه سیف و لیس معه ثوب فلیتقلّد السّیف و یصلّی قائما) و بسند صحیح منقولست از عبد اللَّه بن سنان که
گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از مردي که نبوده باشد با او مگر زیر جامه حضرت فرمودند که
بند زیر جامه را بیرون میآورد و به جاي ردا بر دوش میاندازد و نماز میکند و اگر شمشیري داشته باشد و جامه نداشته باشد که
عورت را به آن به پوشاند پس شمشیر را بعوض ردا بر دوش میاندازد و نماز میکند ایستاده و حمل کردهاند ایستاده را بر آن که
کسی نباشد که اگر مطلعی باشد نشسته نماز میکند و محتملست که مراد از جامه ردا باشد که در این صورت سیف بمنزله رداي او
خواهد بود و این حدیث دلالت میکند بر آن که ردا سنت است اگر چه ببند زیر جامه باشد یا شمشیر کسی را که یک جامه داشته
باشد نه مطلقا پس اگر کسی زیر جامه و پیراهن هر دو را پوشیده باشد در حق او این تاکید نیست بلکه پیراهن بمنزله رداي اوست.
(و روي زرارة عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه قال ادنی ما ص: 366 یجزیک ان تصلّی فیه بقدر ما یکون
علی منکبیک مثل جناحی الخطّاف) و به اسانید صحیحه منقولست از زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند
کمتر آن چه کافیست ترا که نماز کنی در آن از ردا آنست که بر دوشهاي تو باشد مثل بالهاي پرستوك مثل دستمالی که بر دوش
باشد.
[امام حسین صلوات اللَّه علیه نماز کردند در یک جامه که نصف ساق را گرفته بود]
(و قال ابو بصیر لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه ما یجزي الرّجل من الثّیاب ان یصلّی فیه فقال صلّی الحسین ابن علی صلوات اللَّه علیه
فی ثوب قد قلص عن نصف ساقه و قارب رکبتیه لیس علی منکبیه منه الّا قدر جناحی الخطّاف و کان اذا رکع سقط عن منکبیه و
کلّما سجد یناله عنقه فردّه علی منکبیه بیده فلم یزل ذلک دابه و دابه مشتغلا به حتّی انصرف) و منقولست بسند موثق از ابو بصیر که
گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که کمترین جامه که کافی باشد نماز گذارنده را که در
آن نماز کند چند جامه است حضرت فرمودند که حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه نماز کردند در یک جامه که نصف ساق را
گرفته بود و زانوها را نزدیک بهم آورده بودند چون آن جامه تنگ بود و بر دوشهاي آن حضرت نبود مگر بقدر دو بال پرستوك
و چون کوچک بود هر مرتبه که برکوع میرفتند آن سر جامه از دوش حضرت مایل به کردن میشد و چون به سجده میرفتند از
دوشها به گردن حضرت میافتاد و باز حضرت بعد از سجود به جاي خود بر میگردانیدند و باین نحو میکردند تا از نماز فارغ
شدند و ظاهر میشود که امثال این افعال که از جهت نماز باشد ضرر نداشته باشد خصوصا هر گاه مجتمع نباشد و هر فعلی در
رکعتی باشد چنانکه گذشت.
[حضرت زهرا صلوات اللَّه علیها نماز کردند در پیراهنی و مقنعه صغیره که بر سر مبارك گرفته بودند]
صفحه 162 از 267
(و روي الفضیل عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال صلّت فاطمۀ صلوات اللَّه علیها فی درع و خمارها علی رأسها لیس علیها اکثر
ص: 367 ممّا وارت به شعرها و اذنیها) و بسند کالصحیح منقولست از فضیل از حضرت امام محمد باقر
صلوات علیه که فرمودند که حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیها نماز کردند در پیراهنی و مقنعه صغیره که بر سر مبارك گرفته
بودند و زیاده از آن نبود که مو و گوشهاي مبارك آن حضرت را فرا گرفته بود و ظاهر آنست که وقتی تمام مو را فرا میگیرد که
گردن نیز پوشیده باشد یا محمولست بر حالت ضرورت زیرا که احادیث صحیحه وارد شده است که دلالت میکند بحسب ظاهر که
زنان بالغه حرّه را لازمست ستر جمیع بدن بغیر از رو و دستها تابند دست و پاها تا اول ساق از آن جمله منقولست بسند صحیح از
زراره که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه و سلامه علیه از اقل لباسی که زنان در آن باید که نماز کنند
حضرت فرمودند که پیراهنی و چادري که بر سر گیرند که همه بدن ایشان را هر دو فرا گیرد. و در حدیث صحیح از محمد بن
مسلم منقولست که گفت دیدم که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه نماز کردند در لنگی که بسیار فراخ نبود و یک سر آن
را بر گردن بسته بودند که بمنزله ازار و ردا بود عرض نمودم که مرد در یک پیراهن نماز میتواند کردن حضرت فرمودند که بلی
هر گاه کثیف و کنده باشد یعنی تنگ نباشد که عورت را توان دیدن باکی نیست و از اینجا ظاهر میشود که ترك ردا جایز است و
فرمودند که زن نماز میکند در پیراهن و مقنعه هر گاه پیراهن کثیف باشد که بدن را نتوان دید پس عرض نمودم که همیشه
مشمول رحمتهاي خاصه الهی باشی بر کنیزان لازمست که سر را به پوشانند حضرت فرمودند که بر کنیزان مقنعه لازم نیست. و در
حدیث صحیح از حضرت امام موسی کاظم منقولست که فرمودند ص: 368 که بر کنیزان مقنعه واجب
نیست در نماز و لیکن زن حرّه را لازمست که دو جامه به پوشد و گفت سؤال کردم از آن حضرت از دختر نابالغ چه وقت سر خود
را از نامحرم میپوشاند و چه وقت مقنعه بر سر میگیرد از جهت نماز حضرت فرمودند که دختر سر را نمیپوشاند تا وقتی که حرام
شود بر او نماز بیمقنعه که اوّل بلوغ است. و در حدیث صحیح محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
منقولست که هر گاه دختر بالغ شد نماز او بی مقنعه صحیح نیست مگر آن که بهم نرسد او را مقنعه و دیگر گفت عرض نمودم که
کنیز سر خود را میپوشاند حضرت فرمودند که نه و نه کنیزي که مادر فرزند باشد اگر فرزندش مرده باشد و ظاهرا این قید از روي
تقیه وارد شده است زیرا که خواهد آمد احادیث صحیحه که ام ولد که فرزندش زنده باشد نیز بنده است هر چند فروختن او جایز
نباشد و در احادیث معتبره کالصحیحه وارد شده است که کنیزان سر برهنه نماز کنند تا فرق شود میان کنیز و آزاد و احوط اینست
بیدغدغه. و در حدیث صحیح از جمیل منقولست که گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از
زنی که نماز کند در پیراهن و مقنعه صحیح است حضرت فرمودند که چادري بر بالاي اینها بر سر گیرد که او را فرا گیرد و این
حدیث محمولست بر آن که پیراهن و مقنعه نازك باشد چنانکه گذشت که فرمودند کثیف باشد. و در حسن کالصحیح از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که جایز نیست زن مسلمان را که به پوشد از مقنعه و پیراهن آن چه نازك باشد که ته
آن نمایان باشد و یا حمل کرده میشود بر استحباب و آن اظهر است. ص: 369 چنانکه در حدیث موثق
کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که زن نماز میکند در سه جامه ازاري که چادر باشد و پیراهنی و
مقنعه و اگر مقنعه را بر دور سر به پیچد که سر و گردن و مو و سینه را به پوشاند بعوض چادر نیز ضرر ندارد و اگر بغیر از دو جامه
نداشته باشد یکی را لنگ کند و یکی را مقنعه را وي گوید که عرض نمودم که اگر پیراهنی و چادري داشته باشد و مقنعه نداشته
باشد حضرت فرمودند که باکی نیست که چادر را مقنعه کند پس اگر به عرض نرسد بطول آن بر سر گیرد همه جا را فرا گیرد و
ظاهر میشود که چادر تنها نیز کافی باشد هر گاه لنگ نباشد. و دو حدیث از ابن بکیر منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که
بی مقنعه صحیح است و محمولست بر حالت اضطرار و اللَّه تعالی یعلم. و در حدیث کالصحیح وارد شده است از محمد بن مسلم از
صفحه 163 از 267
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که بر کنیزان واجب نیست مقنعه در نماز و نه بر کنیز مدبّر که صاحب (أو) گفته باشد که
بعد از وفات من آزادي و نه بر مکاتب مشروط نیز مقنعه واجب نیست تا همه مال کتابت را ندهد و حدّ او حدّ مملوکست و مشروط
آنست که در حین عقد کتابت گفته باشد مولی که اگر ندهی بنده باشی و هم چنین است مکاتب مطلقی که از مال کتابت چیزي
نداده باشد اما اگر چیزي داده باشد اگر چه اندکی باشد بمقدار آن چه داده است آزاد میشود و مقنعه بر او لازم است و بعضی
گفتهاند که شکم دست را و شکم پا را به پوشاند و احوط آنست که کل دست و پا پوشیده باشد و از رو به مقداري که در وضو
مییابد شست باز باشد کمترك از باب مقدمه و در باب خصایص زنان نیز احادیث بسیار وارد شده است و بعضی از آن را صدوق
ذکر کرده است و خواهد آمد.
[اگر عقربی یا مار افعی یا هر ماري را که به بیند در وقتی که نماز میکند]
(و روي زرارة عنه انّه قال له رجل یري العقرب و الافعی و الحیّۀ ص: 370 و هو یصلّی أ یقتلها قال نعم ان
شاء فعل) و بسند صحیح منقولست از زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که شخصی از آن حضرت سؤال کرد که
اگر شخصی عقربی یا مار افعی یا هر ماري را که به بیند در وقتی که نماز کند آیا اینها را میتوان کشتن حضرت فرمودند که اگر
خواهد بکشد ضرر ندارد و این حدیث در این جا مناسبت ندارد چون صدوق بابی ذکر خواهد کرد و احادیث بسیار در آنجا
مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه و مجملش آنست که اگر خوف ضرر باشد و محتاج بفعل کثیر یا استدبار قبله باشد قطع نماز
واجبست و الّا جایز است اگر خوفی باشد که محض احتمال باشد و اگر کاري نداشته باشد و به در رود اگر قطع نکند بهتر است و
اگر بدون قطع ممکن باشد جایز است کشتن و اللَّه تعالی یعلم.
[نماز در لباس مشکوك]
(و سال سلیمان بن جعفر الجعفريّ العبد الصّالح موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن الرّجل یاتی السّوق فیشتري جبّۀ فراء لا یدري
أ ذکیّۀ هی ام غیر ذکیّۀ أ یصلّی فیها فقال نعم لیس علیکم المسألۀ انّ ابا جعفر صلوات اللَّه علیه کان یقول انّ الخوارج ضیّقوا علی
أنفسهم بجهالتهم انّ الدّین اوسع من ذلک) و به اسانید صحیح و کالصحیح منقولست از سلیمان عظیم الشأن که به پنج پشت به
حضرت جعفر طیار میرساند گفت که سؤال کردم از بنده صالح موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما و تعبیر باین عبارت باذن آن
حضرت بوده است از جهت تقیه و از جهت غلاة که ایشان را خدا میدانستند از شخصی که به بازار رود و جبّه پوستینی بخرد که
نداند که تزکیه کردهاند یا نکردهاند چون جمعی از ایشان میته را به دباغت پاك میدانند آیا در آن جبه نماز میتوان کرد یا سؤال
میکند که شما میته را به دباغت پاك میدانید یا نه حضرت فرمودند که بلی میتوان نماز کردن و بر شما نیست که لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 371 سؤال کنید چون غالب آنست که تزکیه میکنند یا آن که سبب حرج میشود چون مدار بر سنیان بود و
تقیه واجب بود و اجتناب از ایشان سبب ضرر میشد به شیعیان یا مطلق حرج منتفی است چنانکه فرمودند که حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه بسیار میفرمودند که خوارج لعنهم اللَّه کار را بر خود تنگ کردند از روي جهالت به درستی که دین محمد
صلّی اللَّه علیه و آله از آن فراختر است که امثال این دقتها کنند چنانکه گذشت بلکه متواتر است که آن حضرت فرمودند که حق
سبحانه و تعالی مرا مبعوث گردانیده بدین سهل آسان و حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید فرموده است که ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی
الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ یعنی حق سبحانه و تعالی در این دین بر شما حرجی و تنگی قرار نداده است و غیر این آیه از آیاتی که دلالت
میکند بر آن که حق سبحانه و تعالی آسان کرده است و دشوار نکرده است و گذشت که خوارج ملاعین کار را بر خود مانند
صفحه 164 از 267
یهودان چنان تنگ کردهاند که به اعتقاد خود همه واجب القتلند چون گناه صغیره را سبب خلود در جهنم میدانند و آیات و اخبار
متواتره در وجوب محبت اهل بیت وارد شده است و در کفر دشمنان ایشان و حیرانم که این ملاعین قران نخواندهاند و احادیث را
30 و به همین عبارت در سؤال و جواب احادیث :9 « قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ » هیچ قبول ندارند با تواتر آن نزد سنیان چه جاي شیعیان
صحیحه وارد است از بزنطی که از حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما روایت کرده است و حضرت همین جواب
فرمودهاند. (و سال اسماعیل بن عیسی ابا الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه عن الجلود و الفراء یشتریه الرّجل فی سوق من اسواق الجبل أ
یسأل عن ذکاته اذا کان البائع غیر عارف قال صلوات اللَّه علیه علیکم ان تسالوا عنه اذا رأیتم المشرکین یبیعون ذلک و اذا رأیتموهم
یصلّون فلا تسئلوا ص: 372 عنه) و بسند قوي کالصحیح منقولست از اسماعیل که گفت سؤال کردم از
حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما از پوستها و پوستین و در تهذیب- عن الجلود الفراء یشتریها- است و
این اظهر است به اعتبار موافقت لفظ اخبار دیگر و شخصی میخرد اینها را در بازاري از بازارهاي کوفه که اهل کوهستانها امتعه
خود را در آنجا میفروختهاند و در عراق عرب کوه نمیباشد و از کردستان و همدان پوست و پوستین میبردند و میفروختند و در
بعضی از نسخ الخیل است چون اسب نیز از این اطراف میبردند و پوست نیز داشتند و اوّل اظهر است آیا لازم است که بپرسند از
بایع هر گاه شیعه اثنی عشري نباشد که این پوست را تزکیه کردهاید یا نه یا از دیگران بپرسند و اگر خود گویند که ما میته را به
دباغت پاك نمیدانیم بخریم یا ایشان ثابت سازند که این پوست را تزکیه کردهاند یا غرض از سؤال عدمش را باشد به قرینه جواب
حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که اگر بایع این پوستها کفار بوده باشند پس سؤال کنید یعنی اعتماد به گفته کفار نمیتوان
کردن و اگر فروشنده کان را به ببیند که نماز میکنند از ایشان سؤال مکنید چون افعال ایشان محمولست بر صحت و محتملست که
مراد از نماز گذارندگان مسلمانان باشند چون نماز کردن از لوازم اسلام است و این معنی اظهر است حاصل آن که پوست را از
کفار نمیتوان گرفت و از مسلمانان میتوان گرفت و ظاهرا از نواصب و غلاة نیز توان گرفت اگر چه در کفر با سایر فرق شریکند
هر چند کفر ایشان اشدّ است و مشهور آنست که از نواصب و خوارج و غلاة و مرتدان و مجسّمه نمیتوان گرفت و این احوط است
بنا بر آن که اصل عدم تزکیه است تا ظاهر شود که پوست مذکی است و دست مسلمانان دلیل طهارتست و اگر از کفار بگیرند و
دو عادل گواهی دهند که این پوست را مسلمان تزکیه کرده است یا کافر از مسلمانان خریده است نماز میتوان لوامع صاحبقرانی،
ج 3، ص: 373 کرد هر چند ظن قوي باشد که مسلمانان از کفار خریدهاند مثل پوست سمور و سنجاب و خز و بلغار و امثال اینها اما
اگر مسلمان بگوید که من از ایشان خریدهام پیش از بیع نمیتوان گرفت و بعد از بیع خلافست و احوط رد است و عدم استعمال و
اگر گمان داشته باشد که مسلمانان از کفار خریدهاند یا از جمعی خریدهاند که میته را به دباغت پاك میدانند بهتر آنست که در
آن پوست نماز نکند. چنانکه کلینی رضی اللَّه عنه روایت کرده است از ابی بصیر که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه از نماز کردن در پوستین حضرت فرمودند که حضرت سید السّاجدین صلوات اللَّه علیه به سبب ضعف بدن مبارك
از سرما متاثر میشدند و پوستینهاي حجاز که مکه و مدینه است و آن حدود است پر کرم نمیبود چون دباغی آن را از برگ
درخت خار میکردند و آن حضرت میفرستادند به جانب عراق کوفه و پوستین از جهت آن حضرت میگرفتند چون گرمتر بود و
میپوشیدند و چون وقت نماز میشد آن پوستین را میانداختند با جامه که زیر آن میپوشیدند و چون وجه انداختن را از آن
حضرت سؤال مینمودند حضرت در جواب میفرمودند که چون جمعی در کوفه هستند که میته را به دباغی پاك میدانند و
محتملست که این پوست میته باشد بنا بر این نماز در آن نمیکنیم و امثال این اخبار بسیار وارد شده است و احادیث صحیحه نیز در
جواز وارد شده است بنا بر این علما این اخبار را حمل بر استحباب کردهاند. (و روي عن جعفر بن محمّد بن یونس انّ اباه کتب إلی
ابی الحسن صلوات اللَّه علیه یساله عن الفرو و الخفّ البسه و اصلّی فیه و لا اعلم انّه ذکی فکتب لا باس به) و بسند حسن کالصحیح
منقولست از جعفر ص: 374 که پدرش ابن یونس گفت مکتوبی به خدمت حضرت امام موسی کاظم
صفحه 165 از 267
صلوات اللَّه علیه نوشتم و عرض نمودم که پوستین و موزه را میتوانم پوشید که نماز کنم با آن که نمیدانم که تزکیهاش کردهاند
فرمان آن حضرت رسید که باکی نیست اعم از آن که مظنون باشد عدم تزکیه مثل ساغري که اغلب آنست که استر و خر که مردند
پوست آن را بعمل میآورند و یا مظنون نیز نباشد مثل سایر پوستها که از مسلمانان میخرند و ظن قریب بعلم هست که تزکیه بر آن
واقع نشده است.
[لباس در پوست حلال گوشت]
(و روي عن هاشم الحنّاط أنّه قال سمعت موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما یقول ما اکل الورق و الشّجر فلا باس بان تصلّی فیه و ما
اکل المیتۀ فلا تصلّی [تصلّ] فیه) و در حد صحیح منقولست از هاشم گندم و فروش یا کافور فروش که گفت از آن حضرت شنیدم
که فرمودند که هر حیوانی که برگ و درخت و علف خورد جایز است نماز کردن در پوست آن و هر حیوانی که گوشت مرده را
خورد در پوست آن نماز مکن یا نمیتوان کرد و ظاهر میشود که نماز در سنجاب توان کرد و محتملست که این حکم مبنی بر
غالب باشد بنا بر آن که حیواناتی که گوشت آنها حلال است میته نمیخورند غالبا و هر چه حرام است میته میخورند غالبا تا جمع
شود میان روایات موثق کالصحیح مقبول و معمول اصحاب از ابن بکیر که گفت سؤال کرد زراره از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه از نماز کردن در کرك پوست روباه و فنک و سنجاب و غیر اینها از کرکها پس حضرت کتابی از خانه بیرون
آوردند و فرمودند که این کتابیست که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودهاند و حضرت امیر المؤمنین نوشتهاند بخط
مبارك خود که هر چه حرام گوشت است نماز در کرك آن و موي آن و پوست آن و بول آن و سرگین آن و هر چیزي از آن
فاسد است و آن نماز را حق سبحانه و تعالی قبول ص: 375 نمیکند تا آن که نماز کند در غیر آن از اجزاي
حیوانی که حلال گوشت باشد پس حضرت فرمودند اي زراره این فرموده حضرت سید المرسلین است صلّی اللَّه علیه و آله پس
باید که نیکو حفظ کنی و اگر حیوانی باشد که گوشت او را خورند پس جایز است نماز در کرك آن و بول آن و موي آن و
سرگین آن و شیر آن و در هر چیزي از آن هر گاه بدانی که آن را تزکیه کردهاند بعنوان ذبح یا نحر و اگر چیزي باشد که حرام
گوشت باشد پس نماز در هر جزوي از آن فاسد است خواه تزکیه کرده باشند آن را و خواه نکرده باشند حاصل آن که در اجزاي
حلال گوشت نماز جایز است و در اجزاي حرام گوشت باطل است و اصحاب ما رضی اللَّه عنهم این حدیث را اصل کردهاند و
عامی است که مخصوص شده است بما عداي آن چه مذکور خواهد شد و ظاهرش دلالت میکند بر عدم جواز نماز در یک موي
حیوانی که گوشت آن را نخورند و لیکن ممکن است که تخصیص دهیم آن را به مقداري که مرد ستر عورتین به آن تواند کرد.
چنانکه منقولست در صحیح از محمد بن عبد الجبار که گفت عرضه نوشتم به خدمت حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه
و عرض نمودم که آیا نماز میتوان کرد در کلاهی که بر او باشد کرك حیوانی که گوشت آن را نخورند یا در بند زیر جامه حریر
محض یابند زیر جامه از کرك خرگوش پس فرمان حضرت صلوات اللَّه علیه صادر شد که حلال نیست در نماز در حریر محض و
اگر کرك حیوانی باشد مذکی حلال است نماز در آن و ظاهرا تقیید به مذکّی از آن جهت است که اگر از میته گیرند بسیار است
که به ملاقات بدن میته نجس میشود و غیر این خبر از اخبار و جمعی این حدیث را حمل بر تقیه کردهاند. چون در حدیث صحیح
منقولست از علیّ بن مهزیار که ابراهیم بن عقبه ص: 376 عریضه به خدمت آن حضرت صلوات اللَّه علیه
نوشت و عرض نمود که متعارف است نزد ما که جوراب و بند زیر جامه میسازند از کرك خرگوش آیا جایز است نماز کردن در
آن هر گاه ضرورتی یا تقیه نباشد حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که جایز نیست نماز در هر دو و جمعی احادیث نهی را حمل بر
کراهت کردهاند. چنانکه در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقولست که گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه از پوست روباه آیا در آن نماز میتوان کرد حضرت فرمودند که دوست نمیدارم که در آن نماز کنم حاصل آن
صفحه 166 از 267
که چون اخبار بسیار از طرفین وارد شده است احوط اجتنابست بیدغدغه و اللَّه تعالی یعلم.
[ردا مستحب است]
(و قال زرارة قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه خرج امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه علی قوم فراهم یصلّون فی المسجد قد سدلوا
اردیتهم فقال لهم ما لکم قد سدلتم ثیابکم کانّکم یهود و قد خرجوا من فهرهم یعنی بیعتهم إیّاکم و سدل ثیابکم) و به اسانید
صحیحه منقولست از زراره که حضرت امام محمد باقر فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهما در آمدند بر جمعی و
ایشان را دیدند که در مسجد نماز میکردند و رداهاي خود را آویخته بودند حضرت فرمودند که چرا جامهها را آویختهاید و خود
را شبیه بیهودان کردهاید که از معابد خود بیرون آمده باشند زنهار که سدل ثیاب مکنید بدان که ردا مستحب است خصوصا کسی
را که یک جامه پوشیده باشد خصوصا امام جماعت و خطیب نماز جمعه و اعیاد را و افضل آن است که ردا را بر هر دو دوش
اندازد و طرف چپ را بر طرف راست اندازد و سدلی که نهی از آن واقع شده است اکثر علما حمل کردهاند بر آن که طرفهاي ردا
آویخته ص: 377 باشد و در این صورت کراهت به اعتبار پوشیدن دستهاست بر مذهب جمعی و جمعی
مطلقا و جمعی گفتهاند که مشابهت یهود در آن است که ردا را بر بالاي عمامه اندازند و هر دو طرف آن آویخته باشد و یهودان
چنین میکنند پس این نحو ردا مکروه خواهد بود و آویختن مطلق خلاف سنت خواهد بود و طرف راست را بر جانب چپ انداختن
نیز مکروهست. چنانکه در حدیث صحیح از علی بن جعفر منقولست که گفت سؤال کردم که آیا جایز است که دو طرف ردا بر
دست چپ او باشد حضرت امام موسی ابن جعفر صلوات اللَّه علیهما فرمودند که هر دو طرف را بر دست چپ انداختن خوب نیست
بلکه هر دو را بر دست راست اندازد یا بیاویزد که آویختن بهتر است از آن که بی ردا نماز کند یا بر خلاف سنت نماز کند.
[نهی از صماء]
(و قال زرارة قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه إیّاك و التحاف ال ّ ص مّاء قال قلت و ما ال ّ ص مّاء قال ان تدخل الثّوب من تحت جناحک
فتجعله علی منکب واحد) و در صحیح به اسانید کثیره منقولست از زراره که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که
زنهار که ردا را بر خود بعنوان صمّا مگیر زراره عرض نمود که چه نحو است صمّا حضرت فرمودند که آنست که ردا را از زیر بغل
خود بیرون آوري از پیش و احتمال عکس نیز دارد و احتمال آن که هر دو بد باشد و این اظهر است و چون هر دو طرف را بیرون
آوري از پیش یا از پس بر یک دوش بیندازي از دست راست یا چپ و بعضی از عامه چنین گفتهاند که مراد از صمّا چادریست که
جمیع بدن را فرا گیرد و بعضی گفتهاند که آنست که یک جامه پوشیده باشد و بس و آن ردا باشد در این صورت یک جانب را بر
جانب دیگر اندازد که سبب کشف عورت شود و بنا بر این حرام خواهد بود و بر تقدیري که اینها بد باشد صما آنست که حضرات
معصوم ص: 378 فرمودهاند و مراد اللَّه آنست که ایشان میفرمایند و ظاهر حدیث شامل است آن که را
جامه دیگر بوده باشد و آن که را پیشتر پوشیده باشد هر چند آن که یک جامه پوشیده باشد نمازش به اعتبار کشف عورت باطل
باشد و ظاهر کلام محدثین آنست که یک جامه داشته باشد و خواهد آمد که بهتر آنست که ازار و ردا باشد هر دو و اللَّه تعالی
یعلم.
[برهنه از دریا و امثال آن برهنه و ایستاده اگر کسی او را نبیند و اگر خوف دیدن باشد نشسته نماز میخواند]
(و روي فی الرّجل یخرج عریانا فتدرکه ال ّ ص لاة انّه یصلّی عریانا قائما ان لم یره احد فان راه احد صلّی جالسا) و بسند صحیح
صفحه 167 از 267
منقولست از ابن ابی عمیر از ابن مسکان و هر دو از اهل اجماعند از بعضی از اصحاب ما از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه در شخصی که بیرون آید برهنه از دریا و امثال آن و وقت نماز شود حضرت فرمودند که نماز میکند برهنه و ایستاده اگر
کسی او را نبیند و اگر خوف دیدن باشد نشسته نماز میکند و باین عنوان که در این حدیث است جمع میشود در میان احادیث
صحیحه که دلالت میکند بر آن که نشسته نماز میکند. و در حدیث صحیح علی بن جعفر که دلالت میکند بر آن که ایستاده
نماز میکند پس اخبار نشسته را حمل میکنیم بر عدم امن از مطلع و ایستاده را بر امن از مطلع و در صحیحه منقولست که حضرت
امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر برهنه علفی بیابد که عورت خود را به آن به پوشاند نماز را صحیح به جا آورد و
جمعی از علما گفتهاند که هر چه ممکن باشد خوبست حتی از حریر محض و پوست غیر ماکول اللّحم و امثال اینها و حتی به گل و
امثال آن بر عورت مالیدن و علی اي حال ایستاده نماز کند و خواه نشسته از جهت رکوع و سجود ایما بسر میکند و ایماي سجده را
بیشتر میکند و دست بر بالاي ص: 379 عورتین میگذارد. و در حدیث قوي از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که اگر تواند برهنه کوي بکند و داخل آن شود و رکوع سجود بکند بهر نحوي که
ممکنش باشد.
[نماز در لباس مجوسی]
(و روي ابو جمیلۀ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه ساله عن ثوب المجوسیّ البسه و اصلّی فیه قال نعم قال قلت یشربون الخمر
قال نعم نحن نشتري الثّیاب السّابریّۀ فنلبسها و لا نغسلها) و بسند صحیح از بزنطی منقولست و او از اهل إجماع است و او از ابو جمیله
مفضل بن صالح روایت کرده است که سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از جامه گبران که جایز است که
به پوشم و در آن نماز کنم پیش از آن که آن را بشویم حضرت فرمودند که بلی گفت عرض نمودم که ایشان شراب میخورند
حضرت فرمودند که میتواند هر چند آنها شراب خورند و مظنون باشد که جامه بشراب آلوده شده است ما خود جامهاي سابري
میخریم و میپوشیم و نمیشوییم چون در نجاست علم میباید و اصل بر ظاهر مقدّم است و جامه مجوسی اعم است از جامهائی
که بافته باشند یا پوشیده باشند و احادیث صحیحه بر این مضمون گذشت با احادیث صحیحه که اجتناب از جامه ایشان بهتر است تا
نشویند و بعد از شستن کراهت ندارد (و روي زیاد بن المنذر عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه ساله رجل و هو حاضر عن الرّجل
یخرج من الحمّام او یغتسل فیتوشّح و یلبس قمیصه فوق الازار فیصلّی و هو کذلک قال هذا من عمل قوم لوط فقلت انه یتوشّح فوق
القمیص قال هذا من التّجبّر قلت ان القمیص رقیق یلتحف به قال هو و حلّ الازار فی ال ّ ص لاة و الخذف ص:
380 بالحصی و مضغ الکندر فی المجالس و علی ظهر الطریق من عمل قوم لوط) و مرویست از ابو الجارود بسند صحیح و کتابش
معتمد اصحاب بود قبل از تبدیل مذهب گفت سؤال کرد از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه شخصی در وقتی که من حاضر
بودم از شخصی که از حمام بیرون آید یا بیرون حمام غسل کند و لنگ فراخی بر خود بندد که به زیر بغل او برسد و پیراهن را
بالاي این لنگ به پوشد و نماز کند با این حال حضرت فرمودند که این عمل قوم لوط است عرض نمودم که اگر این لنگ فراخ را
بر بالاي پیراهن به پوشد حضرت فرمودند که این از تجبر و تکبر است و نسبت به مؤمنان خوب نیست عرض نمودم که اگر پیراهن
تنگ باشد و این لنگ از جهۀ آن به بندند که زیر آن ننماید حضرت فرمودند که مرد است و بدن مردان عورت نیست و بر تقدیري
که عورت بنماید حجم آن دیده میشود و حجم عورت نیست چنانکه در باب حمام گذشت اکثر نسخ من لا یحضر چنین است و
در تهذیب خط شیخ طوسی باین عنوان بود که ثمّ قال انّ حلّ الازار فی ال ّ ص لاة پس حضرت فرمودند که به درستی که بندها و
تکمها را گشودن در اثناي نماز و سنگ ریزه را به انگشت بر یکدیگر انداختن و در مجالس کندر خائیدن و هم چنین در کنار
راهها یا در میان راهها در اثناي راه رفتن یا مطلقا کندر خائیدن از اعمال قوم لوط است و در تهذیب و او علی ظهر الطریق نیست که
صفحه 168 از 267
مراد از مجالس کنار راه باشد از جهت نگاهبانی که شاید غریبی بر ایشان وارد شود و او را بگیرند و فضیحت بر سر او آورند و
ظاهرا تفسیر آیه کریمه باشد که حق سبحانه و تعالی فرموده است که در مجالس اعمال قبیحه را به جا میآورید.
[توشح به ازار روي پیراهن]
(و قد رویت رخصۀ فی التّوشّح بالإزار فوق القمیص عن العبد الصّالح صلوات اللَّه علیه و عن ابی الحسن الثّالث و عن ابی جعفر
الثّانی ص: 381 صلوات اللَّه علیهما و بها اخذ و افتی) و روایات وارد شده است بر جواز لنگ بستن یا لنگ
را از زیر بغل بستن بالاي پیراهن از حضرت امام موسی و امام محمد تقی و امام علی نقی صلوات اللَّه علیهم و من عمل باین روایات
میکنم و به اینها فتوي میدهم که دیگران عمل کنند ظاهرا مقصود صدوق اینست که اگر این روایات نمیبود میبایست قایل به
حرمت باشم یا حکم نکنم به حرمت یا کراهت و لیکن چون این روایات وارد شده است ظاهر میشود که روایات نهی محمولست
بر کراهت و محتمل است که مرادش آن باشد که در محاذات آتش گفت سابقا اما روایات پس مرویست در حسن کالصحیح از
حماد بن عیسی که حسن بن علی بن یقطین عریضه نوشت به خدمت حضرت عبد صالح موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما که آیا
جایز است که شخصی نماز کند و بر بالاي پیراهن لنگی ببندد که به زیر بغل برساند حضرت در جواب فرمودند که بلی. و در
صحیح از موسی بن القسم منقولست که من دیدم ابو جعفر دویم حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه را که نماز میکردند در
پیراهنی و بر فوق آن دستمالی بسته بودند و این معنی غیر توشح مکروهست بلکه یک معنی از معانی قباء مشدود است از شیخ
طوسی رحمه اللَّه از شیخ مفید رضی اللَّه عنه ذکر کرد است که جایز نیست که نماز کنند و قباي مشدود پوشیده باشند مگر در
حرب و شیخ گفته است که این معنی را علی بن بابویه ذکر کرده است و از استادان خود شنیدهایم که میگفتند بر سبیل فتوي یا
خبر مرسل از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم و خبري با سند نیافتیم و قباء مشدود را تفسیر کردهاند بعضی که میان بسته باشد بمانند
چهار ذرعی و احادیث صحیحه بر جواز این معنی وارد شده است و بعضی گفتهاند که مراد قباي تنگ است و بعضی گفتهاند که
آنست ص: 382 که بندهاي قبا را یا تکمهاي آن را بسته باشد و بعضی همه را گفتهاند بر سبیل انفراد و
بعضی علی الاجتماع و جمیع عمل نکردهاند چون قول مشایخ حجۀ شرعی نیست و بعضی این معنی را اجماع میدانند و اجماع علما
کاشف است از قول معصوم صلوات اللَّه علیه خصوصا اتفاق متقدمین که عمل به نصوص میکنند خصوصا مثل صدوقین و شیخین
و چون از قبیل تروکست شک نیست که ترك اولی است. و بسند صحیح از ابن بزیع منقولست از بعضی از اصحاب ما از یکی از
ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم که فرمودند که توشح در نماز اگر کرده باشد که لنگ را به زیر بغل برده باشد بر بالاي آن ردا
مکروهست و توشح بر بالاي پیراهن مکروهست و از این باب اخبار صحیحه گذشت و از اخبار مفهوم میشود که میان بستن در
وقتی که یک جامه داشته باشد مانند پیراهن مطلوبست و لنگ فراخ در زیر پیراهن یا بر بالاي آن مکروهست چون شبیه است به
افعال متکبران و اکثر همه را با هم ذکر کردهاند و اگر لنگ فقط داشته باشد اگر فراخ باشد بهتر است. چنانکه در حدیث کالصحیح
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرموده که در یک لنگ نماز کردن باکی نیست اگر تا پستانها برسد و
مرد را چادر بر سر کردن خوب نیست اما تا دوشها خوبست چنانکه در اخبار صحیحه و موثقه وارد شده است و اگر چادري را بر
دوش گیرد که تا ساق پوشیده شود یا قبائی به پوشد اهتمام در ردا نیست و اگر به دوش نرسیده باشد ردا سنت است اگر همه
ریسمانی باشد که بر دوش اندازد و اگر امام جماعت باشد مکروهست بی ردا نماز کردن و بر این مضامین احادیث صحیحه و
کالصحیحه وارد شده است از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم و بعضی از آن گذشت و ص: 383 بعضی
دیگر نیز میآید در این باب ان شاء اللَّه تعالی.
صفحه 169 از 267
[آیا جایز است که مردي نماز کند و هر دو جانب ردا را بیاویزد]
(و سال عبد اللَّه بن بکیر ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی الرّجل یصلّی و یرسل جانبی ثوبه قال لا باس) و در موثق کالصحیح
منقولست که عبد اللَّه سؤال کرد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا جایز است که مردي نماز کند و هر دو جانب
ردا را بیاویزد حضرت فرمودند که باکی نیست و منافات ندارد با آن که سنت باشد که جانب چپ را بر جانب راست بیندازد بلکه
باکی نیست اشعاري به کراهت دارد و مؤید همین است حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که باکی نیست
که مردي نماز کند و ردا را بر دوشها گیرد که پشت او را به پوشاند و طرف چپ را به جانب راست نیندازد و راوي گفت که
شخصی مرا خبر داد که دیدم که حضرت نیز چنین نماز کردند و ظاهرا از جهت عذري بوده است یا بواسطه بیان جواز یا آن که
اوّل مرتبه انداخته باشند و چون مشغول نماز شده باشند آن افتاده باشد و حضرت خبر نداشته باشد چنانکه در حدیث کالصحیح از
ابو حمزه منقولست که دیدم که حضرت سید السّاجدین نماز میکردند و رداي آن حضرت از دوش مبارکش افتاد و درست
نکردند که باز به دوش راست اندازند تا از نماز فارغ شدند از آن حضرت سؤال کردم که چرا درست نکردید حضرت فرمودند که
هیچ میدانی که نزد که ایستاده بودم به درستی که از بنده مقبول نمیشود نمازي مگر آن چه دل او با حق سبحانه و تعالی باشد
پس گفتم فداي تو گردم ما همه هالکیم که از ما چنین نمازي بفعل نمیآید حضرت فرمودند که نه چنین است و لیکن حق سبحانه
و تعالی نقصها را به نوافل تمام میکند.
[شخصی که نماز کند و هوا بسیار گرم باشد و خوف داشته باشد که اگر پیشانی را بر زمین گذارد بسوزد]
(و ساله (ع) ابو بصیر عن رجل یصلّی فی حرّ شدید فیخاف علی جبهته من الارض قال یضع ثوبه تحت جبهته) و بسند موثق
کالصحیح ص: 384 منقول است از ابو بصیر که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه از شخصی که نماز کند و هوا بسیار گرم باشد و خوف داشته باشد که اگر پیشانی را بر زمین گذارد بسوزد و آبله کند حضرت
فرمودند که بر جامهاش سجده کند و بر این مضمون احادیث صحیحه و کالصحیحه بسیار وارد شده است و خواهد آمد بلکه این
حدیث مناسبتی باین باب ندارد و اولی آنست که در هواي گرم بر زمین گرم نه ایستد بلکه دغدغه میشود که با اختیار در چنین
جائی نماز نباید کرد. (و سال داود ال ّ ص رمیّ ابا الحسن علیّ بن محمّد صلوات اللَّه علیهما فقال له انّی اخرج فی هذا الوجه و ربّما لم
یکن موضع اصلّی فیه من الثّلج فکیف اصنع قال ان أمکنک ان لا تسجد علی الثّلج فلا تسجد علیه و ان لم یمکنک فسوّه و اسجد
علیه) و در حسن منقولست که داود چرم فروش سؤال کرد از حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه و عرض نمود که من از کوفه
میروم به جانب همدان و کردستان از جهت چرم و بسیار است که برف آن قدر آمده است که جائی بهم نمیرسد که برف نداشته
باشد یا توان پاك کردن چه باید کرد حضرت فرمودند که اگر توانی که بر برف نماز یا سجده نکنی نکن و اگر ممکن نباشدت
پس زمین را بکوب تا هموار شود و بر آن نماز کن و در اینجا دو مفسده است یکی آن که مکان نماز مستقر نیست اگر مراد از
سجده نماز باشد و آن به هموار کردن بر طرف میشود دویم آن که برف آشامیدنیست و سجده بر آن نمیتوان کرد و جواب
اینست که چون مضطرّ است باکی نیست.
[سجده بر چوب و گیاهان غیر خوراکی]
(و قال ابراهیم بن ابی محمود للرّضا صلوات اللَّه علیه الرّجل یصلّی علی سریر من ساج و یسجد علی السّاج قال نعم) و در صحیح و
ص: 385 حسن منقول است از ابراهیم که گفت عرض نمودم به حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که
صفحه 170 از 267
میتواند بود که شخصی نماز کند بر تخت چوبی با آن که اندك حرکتی میکند و سجده میتوان کرد و بر چوب ساج که از قبیل
چوب شمشاد است حضرت فرمودند که بلی میتواند اما اول چون ممکن است که تخت حرکت نکند و اگر حرکت کند این مقدار
حرکت ضرر ندارد و اما جواز سجده به اعتبار آن که از زمین روییده است و آن را نمیخورند و نمیپوشند. و در حدیث صحیح
منقولست از علی بن جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که آیا جایز است که شخصی
نماز کند بر بالاي تخته که برد و درخت خرما نصب کرده باشند از جهت چیدن خرما که از درختی به درختی دیگر روند یا تختی
ساخته باشند از جهت تفرج و تنزه حضرت فرمودند که اگر مساوي باشد یعنی هموار که بلند و پست نباشد یا مستقر که حرکت
بسیار نکند باکی نیست. دیگر گفت از حضرت سؤال کردم از فرشی که از حریر محض یا دیبا باشد اعم از آن که قالی و گلیم
باشد یا دو شک و بالش و امثال اینها یا جاي نماز حریر باشد یا دیبا آیا جایز است که بر روي آن بخوابند یا بر آن تکیه کنند و یا
نماز کنند حضرت فرمودند که فرش میتوان کرد و بر بالاي آن نماز میتوان کرد امّا بر آن سجده نمیتوان کرد چون از زمین
نیست و مع هذا پوشیدنی نیست. (و روي محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه قال لا باس بال ّ ص لاة علی البوریا و
الخصفۀ و کلّ نبات الّا الثّمرة) و روایت کرده است شیخ در صحیح از محمد از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند
که باکی نیست در نماز کردن بر بوریا و حصیري که از برگ خرما میبافند و بر هر چه از زمین روید بغیر از میوه یعنی خوردنی و
ممکن است که ص: 386 شامل پوشیدنی نیز باشد چنانکه اطلاق میکنند ثمره را بر حاصلی که از زمین به
همرسد و تفصیلش خواهد آمد و بر این مضمون احادیث صحیحه وارد شده است و آن که فرمودهاند که باکی نیست به اعتبار
آنست که بر زمین بهتر است و هم چنین بر چیزي که جمیع پیشانی بر زمین رسد و در بوریا و حصیر اندك فاصلها هست و نبودنش
بهتر است.
[نماز در پوست حرام گوشت]
(و سال سماعۀ بن مهران ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن لحوم السّباع من الطّیر و الدّوابّ قال امّا اکل لحومها فانّا نکرهه و امّا الجلود
فارکبوا علیها و لا تلبسوا منها شیئا تصلّون فیه) و بسند موثق منقولست از سماعه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه از گوشتهاي درندگان مرغ چون چرخ و باز و درندگان حیوانات چهارپا چون شیر و گرگ آیا حلال است
حضرت فرمودند که اما خوردن گوشت اینها را کراهت داریم یعنی نمیخوریم و حرام نمیدانیم و اما پوست اینها را جایز است که
بر آن سوار شوند اما در حال نماز مپوشید آن پوستها را و این حدیث دلالت میکند بر آن که سباع قابل تذکیه هستند چنانکه
احادیث صحیحه دلالت میکند بر آن و خواهد آمد. و در حدیث صحیح و بسیار است که در کراهت را بر حرمت اطلاق میکنند
و در احادیث معتبره وارد شده است که علّت عدم جواز نماز در پوست سباع آنست که اکثر آنها مسوخند (و قال ابی رضی اللَّه عنه
فی رسالته إلیّ لا باس بالصّلاة فی شعر و و بر کلّ ما اکلت لحمه و ان کان علیک غیره من سنجاب او سمّور أو فنک و اردت الصّلاة
فانزعه) و پدرم که حق سبحانه و تعالی از او راضی و خشنود باشد در رساله که بمن نوشته بود این را ذکر کرده بود که باکی نیست
ص: 387 نماز کردن در مو و کرك هر حیوانی که گوشت آن را توان خورد و اگر پشم و مو و کرك و
پوست حیوانی باشد که گوشت آن را نتوان خورد و حرام باشد و خواهی که نماز کنی آن جامه را بکن و نماز کن مثل سنجاب و
سمّور یا فنک و فنک حیوانیست که پوست آن بسیار نفیس میباشد و بالطبع از جهت مزاجهاي حارّه و بارده هر دو مناسب است و
حقیقتش ظاهر نیست و از بعضی تجار شنیدم که قاقم است و عبارت فقه رضوي صلوات اللَّه علیه اینست که بدان رحمک اللَّه که
هر چه از زمین روییده است باکی نیست پوشیدن آن و نماز کردن در آن مثل علف و برگ و هر چه گوشت آن حلال باشد در
پوست آن نماز میتوان کرد اگر آن حیوان را ذبح کرده باشند و بسم اللَّه گفته باشند و هم چنین در پشم آن و مو و کرك و پر و
صفحه 171 از 267
استخوان آن نماز میتوان کردن خواه از زنده و خواه از مرده کنده باشند اگر حلال گوشت باشد باکی نیست و جایز نیست نماز
کردن در پوست حیوانی که گوشت او حرام باشد مثل سنجاب و فنک و سمّور و حواصل و در موضعی دیگر قریب به عبارت متن
است. (و قد روي فی ذلک رخص و إیّاك ان تصلّی فی ثعلب و لا فی الثّوب الّذي یلیه من تحته و فوقه) و این عبارت فقه رضویست
و بتحقیق که از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم روایات وارد شده است در سمور و سنجاب و فنک پس اگر کسی در حالت ضرورت
یا مطلقا در آن نماز کند صحیح است و اولی ترکست و زنهار که نماز مکن در پوستینی که از پوست روباه باشد و هم چنین نماز
مکن در جامه که در زیر آن پوشیده باشی یا بالاي آن که مبادا موي روباه به آن جامه چسبیده باشد و دیده نشود. بدان که احادیث
صحیحه و کالصحیحه وارد شده است در نهی از پوشیدن پوست و وبر و موي حیواناتی که گوشت آنها را نخورند و در خصوص
ص: 388 سنجاب و سمور و فنک و روباه و خرگوش احادیث صحیحه و کالصحیحه وارد شده است بر
جواز و اکثر علما حمل کردهاند این اخبار را بر تقیه و جمعی حمل کردهاند اخبار نهی را بر کراهت و این اظهر است در جمیع و
لیکن احتیاط در دین مقتضی آنست که نماز در اینها نکند و مکروهست نماز کردن در جامه که در زیر اینها یا بالاي اینها پوشیده
باشند خصوصا روباه و خرگوش و اللَّه تعالی یعلم.
[نماز در پوست خز]
(و قد روي عن سلیمان بن جعفر الجعفريّ انّه قال رأیت الرّضا صلوات اللَّه علیه یصلّی فی جبّۀ خزّ) و به اسناد صحیح و حسن
کالصحیح منقولست که سلیمان گفت دیدم حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه را که نماز میکردند در جبّه خز و چون مدار عرب
بر جامه فراخ بوده است در زمستان جامه پنبهدار تنگ میپوشیدهاند از جهت رفع سرما و کاه بوده است که پوستین تنگ مانند
کاتبی میپوشیدهاند و چنین جامه را جبه مینامیدهاند و اکثر اوقات از کرك خز جامها میبافتهاند و به قیمتهاي اعلا میفروختهاند و
آن چه الحال مشهور است که خزّ است بعضی از علما گفتهاند که این خز نیست و بسیار مستبعد است که حیوانی با آن کثرت
بالکلیّه بر طرف شود و ظاهر آنست که نماز در آن توان کرد حتی در پوست آن و احادیث صحیحه در جواز صلاة در آن وارد شده
است بشرط آن که مغشوش نباشد به وبر روباه و خرگوش زیرا که چون جامه بسیار از آن میبافتهاند بسیار بوده است که کرك
روباه و خرگوش را با کرك خز مخلوط میساختهاند. و در حدیث صحیح از عبد الرحمن بن حجاج منقولست که گفت در خدمت
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بودم که شخصی از آن حضرت سؤال کرد از پوست خز حضرت فرمودند که باکی
نیست آن مرد ص: 389 گفت فداي تو گردم این خز در بلاد ما میباشد و سگ آبی است که از آب بیرون
میآید حضرت فرمودند که اگر از آب بیرون آید زنده میماند آن مرد گفت نه حضرت فرمودند که باکی نیست. و مرویست از
عبد اللَّه بن ابی یعفور که من نزد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بودم که داخل شد بر آن حضرت شخصی از خز
فروشان و عرض نمود که فداي تو گردم چه میفرمایید در نماز در خز حضرت فرمودند که باکی نیست نماز میتوان کرد آن مرد
گفت فداي تو گردم مرده است و پوست میته را نماز نمیتوان کرد و این کار من است و خوب مطلعم بر احوال آن حضرت
فرمودند که احوال آن را من بهتر میدانم آن مرد گفت این کار منست و هیچ کس بهتر از من نمیداند حضرت تبسّم فرمودند و
فرمودند که تو میگویی که این حیوانی است که از آب بیرون میآید یا در آب آن را صید میکنند و چون از آب جدا میشود
میمیرد آن مرد گفت چنین است فداي تو گردم پس حضرت فرمودند که دیگر میگویی که این حیوانیست که چهار دست و پا
دارد و حکم ماهی ندارد که ذکاتش بیرون آوردن از آب باشد آن مرد گفت آري و اللَّه چنین بخاطر میرسد حضرت فرمودند که
چنانکه حق سبحانه و تعالی ماهی را حلال کرده است و کشتن آن را باین نحو مقرر ساخته است که او را از آب بیرون آورند هم
چنین خز را نیز مقرر فرموده است که ذکات آن بیرون آمدن یا بیرون آوردن از آب باشد و حلال باشد نماز کردن در پوست و
صفحه 172 از 267
موي او. و منقولست در صحیح از سعد بن سعد که از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از پوست خز حضرت فرمودند
که ما خز میپوشیم و اشاره فرمودند به خزي که پوشیده بودند عرض نمودم که فداي تو گردم آن چه شما پوشیدهاید کرکست و
بنده از پوست آن سؤال میکنم حضرت فرمودند که ص: 390 هر گاه کرك حلال باشد پوست آن نیز
حلال خواهد بود. و در حدیث صحیح از بزنطی منقولست از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که فرمودند که حضرت سید
الساجدین صلوات اللَّه علیه جبّه خزي به پنجاه مثقال طلا میخریدند و میپوشیدند و رداي خزّي را به پنجاه مثقال طلا میخریدند و
در زمستان میپوشیدند و در بهار میفروختند و بهاي آن را تصدق میفرمودند و این آیه را تلاوت میفرمودند که ترجمهاش این
است که بگو یا محمد که حرام کرده است زینت حق سبحانه و تعالی را که از جهت بندگان خود آفریده است و که حرام کرده
است خوردنیهاي خوب را بگو که اینها همه را از جهت مؤمنان آفریدهام در دنیا و در آخرت خالص از جهت ایشان خواهد بود. و
در صحیح از حلبی منقولست که گفت از آن حضرت یعنی امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از پوشیدن خز حضرت
فرمودند که باکی نیست بتحقیق که حضرت سیّد السّاجدین صلوات اللَّه علیه در زمستان بالا پوش خز میپوشیدند و چون تابستان
میشد میفروختند و ثمن آن را تصدق میفرمودند و میفرمودند که مرا شرم میآید که بهاي جامه را بخورم که عبادت الهی در
آن جامه کرده باشم و از این باب احادیث صحیحه بسیار است که دلالت میکند بر آن که حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه
علیهم خز میپوشیدند و در آن جامه نماز میکردهاند. (و روي علیّ بن مهزیار قال رأیت ابا جعفر الثّانی صلوات اللَّه علیه یصلّی
الفریضۀ و غیرها فی جبّۀ خزّ طارويّ و کسانی جبّۀ خزّ و ذکر انّه لبسها علی بدنه و صلّی فیها و أمرنی بال ّ ص لاة فیها) و به اسانید
صحیحه منقول است از علی که گفت حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه را دیدم که نماز واجب و سنت را در جبّه خز یمنی
میکردند و جبه خزي را بمن ص: 391 خلعت دادند و فرمودند که این را پوشیدهام که به بدن من رسیده
است و نماز در این جبّه کردهام و مرا نیز أمر فرمودند که در آن جبّه نماز کنم. (و روي عن یحیی بن ابی عمران انّه قال کتبت إلی
ابی جعفر الثّانی صلوات اللَّه علیه فی السّنجاب و الفنک و الخزّ و قلت جعلت فداك احبّ ان لا تجیبنی بالتّقیّۀ فی ذلک فکتب
صلوات اللَّه علیه بخطّه إلیّ صلّ فیها) و کالصحیح منقولست از یحیی که گفت عریضه نوشتم به خدمت حضرت امام محمد تقی
صلوات اللَّه علیه در نماز کردن در سنجاب و فنک و خزّ و عرض نمودم که فداي تو گردم میخواهم که آن چه حق است بیان
فرمائی و جواب از روي تقیه نفرمایی حضرت بخط مبارك خود نوشتند که در اینها نماز کن و این حدیث یکی از اخبار رخصت
است که سابقا گفت و اخبار جواز نماز در خز متواتر است و در شعر و وبر آن خلافی نیست در میان اصحاب ما رضی اللَّه عنهم و
اخبار جواز نماز در سنجاب و فنک نیز بسیار است. از آن جمله در حدیث صحیح از ابو علی بن راشد که از جمله وکلاء
حضراتست منقولست که گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه که چه میفرمایید در این پوستینها
در کدام یک نماز میتوان کرد حضرت فرمودند که کدام پوستین را میگویی عرض نمودم که پوستین فنک و سنجاب و سمّور را
میگویم حضرت فرمودند که در فنک و سنجاب نماز بکن و اما در سمور نماز مکن عرض نمودم که در پوست روباه نماز میتوان
کرد حضرت فرمودند که نه و لیکن میتوان پوشیدن آن را در غیر نماز عرض نمودم که نماز کنم در جامه که در زیر یا بالاي آن
پوشیده باشم فرمودند که نه و در احادیث قویه وارد شده است که در سنجاب نماز میتوان کرد زیرا که گوشت نمیخورد و
حضرت سید المرسلین نهی از نماز کردن در پوست سباع فرمودهاند و سبع ص: 392 حیوانیست که گوشت
خورد. و در حدیث صحیح از ریان منقولست که سؤال کردم از حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما از
پوشیدن پوستین سمور و سنجاب و حواصل و امثال اینها و از کمربند و ساغري که غالبا میته است و کمربند غالبا چرم میته است و از
جامه که کج را بعوض پنبه در آن کرده باشند و از موزهها از انواع پوستها حضرت فرمودند که باکی نیست در همه اینها مگر روباه
بنا بر این اکثر علما جایز میدانند نماز را در سنجاب و احوط ترك است. (و روي عن داود ال ّ ص رمیّ انّه قال سال رجل ابا الحسن
صفحه 173 از 267
الثّالث صلوات اللَّه علیه عن ال ّ ص لاة فی الخزّ یغشّ بوبر الأرانب فکتب یجوز ذلک) و مرویست کالصحیح از داود که گفت سؤال
کردم از حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه از نماز در خزّي که مخلوط میسازند آن را به گرك خرگوش حضرت نوشتند که
نماز میتوان کرد و مثل این خبر خبر دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد شده است. (و هذه رخصۀ الاخذ بها مأجور و رادّها
ما ثوم و الاصل ما ذکره ابی رحمه اللَّه فی رسالته إلیّ و صلّ فی الخزّ ما لم یکن مغشوشا بوبر الارانب) صدوق میگوید که آن چه
در این حدیث وارد شده است که جایز است نماز در خز مغشوش بر سبیل رخصت وارد شده است که در حال اضطرار میتوان
پوشیدن یا مطلقا که نهی محمول بر کراهت باشد واصل معمول به آن چیزیست که پدرم که حق سبحانه و تعالی او را رحمت کناد
در رساله بمن نوشته بود که نماز کن در خز ما دام که مخلوط نباشد کرك آن با کرك خرگوش و محتمل است که حدیث جواز
را حمل کنیم بر صورتی که علم نداشته باشد و اخبار نهی محمول باشد بر صورت علم مثل دو حدیث مرسل از لوامع صاحبقرانی،
ج 3، ص: 393 حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که باکی نیست نماز کردن در خز خالص و اما خزي را که
مخلوط ساخته باشند به گرك خرگوش و غیر آن از و بر ما لا یؤکل لحمه پس در آن نماز مکن و عبارت رساله عبارت فقه
رضویست چنانکه اکثر عبارات آن رساله عبارت فقه رضویست چنانکه سابقا مذکور شد و عمده توقف مصنف آنست که جزم
داشته است در آن که فقه رضوي از آن حضرتست صلوات اللَّه علیه و لیکن حدیث صریح در حرمت نیست شاید مکروه باشد و
محتمل است که احادیث جواز را حمل کنیم بر مثل کلاه و بند زیر جامه و چیزهائی که ستر عورت به آن نتوان کرد به تنهایی
چنانکه گذشت در حدیث محمد بن عبد الجبار و حمل بر کراهت اظهر است در جمیع. چنانکه در حدیث صحیح از حلبی از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که گفت از آن حضرت سؤال کردم از پوستین سمور و سنجاب و روباه و
امثال آن حضرت فرمودند که باکی نیست نماز کردن در اینها و در حدیث صحیح از علیّ بن یقطین منقولست که گفت سؤال
کردم از حضرت امام موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما از پوشیدن پوستین سمور و فنک و روباه و سایر پوستها حضرت فرمودند
که باکی نیست و در این حدیث نماز مذکور نشده است اگر چه اطلاق خبر شامل وقت نماز هست. و در صحیحه محمد بن مسلم
مرویست که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که آیا نماز میتوان کرد در پوست روباه حضرت
فرمودند که من دوست نمیدارم که نماز کنم در آن. و در صحیح از محمد بن ابراهیم منقولست که گفت عرضه نوشتم به خدمت
آن حضرت صلوات اللَّه علیه و احتمال دارد که آن حضرت امام حسن ص: 394 عسکري باشد یا صاحب
الامر صلوات اللَّه علیهما چون از جمله وکلاء حضرت صاحب الزمانست و سؤال کردم از نماز کردن در پوست خرگوش حضرت
نوشتند در فرمان همایون که مکروهست اگر چه گاه هست که مکروه را بر حرام اطلاق میکنند و لیکن ظاهرش کراهت است به
اعتبار اخبار دیگر. و در حدیث صحیح از جمیل منقول است که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از
نماز کردن در پوست روباه حضرت فرمودند که اگر آن را تذکیه کرده باشند باکی نیست و در حدیث حسن کالصحیح از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت سؤال کردند که آیا نماز میتوان کرد در لحاف یا پوستین زنان که از پوست
روباه باشند حضرت فرمودند که اگر تذکیه کرده باشند خوبست و هم چنین در کالصحیح دیگر و به ازاء این اخبار در نهی اخبار
وارد شده است و لیکن این اخبار اصح و اکثر است و آنها اشهرند در عمل اصحاب به آنها چون اکثر عمل به آنها کردهاند و اینها
را حمل بر تقیه کردهاند و ظاهرا اگر کسی عمل کند به اینها نیز جایز است هر چند موافق عامه باشند چون موافق خاصه نیز هستند
و احتیاط در دین ترکست اگر چه یک مو باشد و اللَّه تعالی یعلم.
[نماز مکن در حریر محض]
(و قال فیها و لا تصلّ فی دیباج و لا حریر و لا وشی و لا فی شیء من ابریسم محض الّا ان یکون ثوبا سداه ابریسم و لحمته قطن او
صفحه 174 از 267
کتان) و پدرم در رساله ذکر کرده است و عبارت فقه رضویست که حضرت صلوات اللَّه علیه فرموداند که نماز مکن در دیبا که
نوعی است از حریر محض غالبا و معنی آن آنست که منقش و ملوّن باشد اگر چه غیر حریر باشد و نه در جامه حریر محض و نه در
جامه منقّش به بسمه و گلی و امثال آن و اغلب آن بوده است که جامه حریر را منقش میکردهاند و اگر شامل غیر حریر باشد که
طلا ص: 395 بر او نقش کرده باشند یا صورت انسان یا اعم در بعضی حرام خواهد بود و در بعضی مکروه
چنانکه گذشت و اگر صورت اشجار باشد کراهتش کمتر خواهد بود و نماز مکن در چیزي از ابریشم محض مگر آن که تارش
ابریشم باشد و پودش پنبه باشد یا کتان و در فقه رضوي أو صوف یا پشم و ظاهرا هر سه بر سبیل مثال است پس اگر خلیطه نقره
باشد خوب خواهد بود. و در حدیث دیگر خز را فرمودهاند بدان که جمعی از اصحاب نقل اجماع مسلمانان کردهاند در حرمت
پوشش حریر محض مردان را و هم چنین در حرمت نماز کردن در آن و اخبار از طرق خاصه و عامه بر این مضمون بسیار وارد شده
است. از آن جمله در حدیث صحیح بدو سند از محمد بن عبد الجبار منقولست که گفت عرضه نوشتم به خدمت امام حسن
عسکري صلوات اللَّه علیه و عرض نمودم که آیا نماز میتوان کرد در کلاه حریر محض یا کلاه دیبا فرمان همایون آن حضرت آمد
که حلال نیست نماز در حریر محض. و در صحیحه دیگر پرسیدم که آیا نماز میتوان کرد در بند زیر جامه حریر حضرت نوشتند
که حلال نیست نماز در حریر محض. و در حدیث صحیح منقولست از اسماعیل بن سعد که گفت از حضرت امام رضا صلوات اللَّه
علیه سؤال کردم از نماز کردن در پوست درندگان حضرت فرمودند که در آنها نماز مکن دیگر پرسیدم که آیا مرد نماز میتواند
کرد در جامه ابریشمینه حضرت فرمودند که نه. و در حدیث کالصحیح منقولست از ابو الحارث که گفت سؤال کردم از حضرت
امام رضا صلوات اللَّه علیه که آیا مرد نماز میتواند کرد در جامه ابریشمینه حضرت فرمودند که نه و أمّا آن چه وارد است در خبر
صحیح از ص: 396 محمد بن اسماعیل که گفت سؤال کردم از حضرت ابی الحسن امام رضا صلوات اللَّه
علیه از نماز کردن در جامه دیبا حضرت فرمودند که اگر صورت نداشته باشد باکی نیست و ظاهرا مراد از دیبا جامه منقش باشد
مثل وشی و لازم نیست که حریر محض باشد خصوصا هر گاه راوي فاضلی باشد مانند ابن بزیع که ظاهرش آنست که سؤال او از
دیبا به اعتبار منقش بودن باشد و اکثر حمل کردهاند بر حالت حرب یا ضرورت و سندش آوردهاند حدیث موثق کالصحیحه سماعه
را که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از پوشیدن حریر و دیبا پس حضرت فرمودند که اما در حرب
باکی نیست هر چند صورت داشته باشد فتامّل فیه و احادیث در این باب گذشت. (و کتب ابراهیم ابن مهزیار إلی ابی محمّد الحسن
صلوات اللَّه علیه یساله عن الصّلاة فی القرمز و ان اصحابنا یتوقّفون عن الصّلاة فیه فکتب لا باس به مطلق و الحمد للَّه قال مصنّف هذا
الکتاب رحمه اللَّه و ذلک اذا لم یکن القرمز من ابریسم محض و الّذي نهی عنه هو ما کان من ابریسم محض و کتب الیه فی الرّجل
یجعل فی جبّته بدل القطن قزّا هل یصلّی فیه فکتب نعم لا باس به یعنی به قزّ المعز لا قزّ الابریسم) و بسند صحیح منقولست از ابراهیم
بن مهزیار و جزو آخر را کلینی ذکر کرده است از محمد بن ابراهیم که ابن مهزیار باشد و هم چنین شیخ و جزو اول را شیخ از علی
بن مهزیار ذکر کرده است و بسیار بعید است چون مذکور نیست در رجال و ندیدهام روایت علی را از ابی محمد صلوات اللَّه علیه و
علی أيّ حال حدیث صحیح است که عرض نمود به خدمت حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه و سؤال نمود از نماز
کردن در جامه سرخ قرمزي و عرض نمود که علماي ما توقّف دارند در نماز کردن در آن و ظاهرش آنست که به ایشان لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 397 خبري رسیده باشد که نماز در آن نکنند فرمان حضرت رسید که باکی نیست مباح است و الحمد للَّه که
حق سبحانه و تعالی کار را دشوار نکرده است یا حمدي باشد تیمنا و تبرکا صدوق میگوید که آن که نماز در آن توان کرد در
صورتیست جامه ابریشم محض نباشد و نهیی که به مشایخ رسیده است در صورتیست که ابریشم محض باشد و محتمل است که
خبر نهی را صدوق دیده باشد دیگر در عریضه عرض نموده بود که اگر مردي در جامه پنبهدار بعوض پنبه کج را مانند پنبه در جامه
گذارد آیا در آن جامه نماز میتوان کرد حضرت فرمودند که باکی نیست صدوق میگوید که مراد از این کج پیله بز است نه پیله
صفحه 175 از 267
ابریشم یعنی میباید که مراد حضرت این باشد اما تاویل اول صدوق ضرور نبود زیرا که جامه قرمزي خصوصیتی به ابریشم ندارد و
چون احادیث بسیار وارد شده است که جامه سرخ تیره مکروهست یا منهی عنه و مشایخ نمیدانستهاند که نهی کراهتست یا حرمت
توقف داشتند از جواب حضرت ظاهر شد که مراد از آن نهی کراهتست نه حرمت و اما تاویل ثانی بسیار بعید است و ضرور نیست
زیرا که ظاهر نیست که حکم کج ابریشم داشته باشد. اگر چه در حدیث ضعیف از عباس بن موسی منقولست که گفت از پدرم
پرسیدم از ابریشم و کج فرمودند که هر دو یکسانند زیرا که ضعف حدیث مانع است از آن که به آن استدلال توان کرد و بر تقدیر
تسلیم ظاهر نیست که هر گاه ابریشم بعوض پنبه در جامه باشد جایز نباشد. با آن که اخبار صحیحه وارد شده است بر جواز بدون
معارضی بحسب ظاهر و اگر لا یحلّ الصلاة فی حریر محض عام باشد ممکن است که مخ ّ صص شود باین اخبار اما اوّل به درستی
که اخبار بسیار حسن کالصحیح و موثق کالصحیح وارد ص: 398 شده است از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم
که حق سبحانه و تعالی دشمن میدارد جامه را که این کس را مشهور سازد میان مردم و بنا بر مذهب اکثر علما خلاف مروت است
و منافات با عدالت دارد و قرمزي از آن بابست و احادیث بسیار وارد شده است قریب به تواتر که دلالت میکند بر کراهت جامه
سرخ خصوصا تیره. و در حدیث موثق کالصحیح از حماد بن عثمان از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که
مکروهست نماز در جامه نارنجی سیر که از گل کافشه رنگ کرده باشند و در حدیث کالصحیح دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه منقول است که مکروه است نماز در جامه گلی که زعفران بخور او داده باشند تا خوب سرخ تیره شده باشد. و در حدیث
کالصحیح دیگر به همین عبارتست و آن چه نهی واقع شده است از پوشیدن جامه سرخ بسیار است و محمولست بر کراهت و اما
ثانی پس بتحقیق که غیر از این حدیث حدیث صحیح ریان بن صلت بر جواز آن دارد شده است و اندکی بیشتر گذشت و دیگر
روایت کردهاند کلینی و شیخ در صحیح از حسین بن سعید که گفت خواندم کتابتی را که نوشته بود محمد بن ابراهیم به خدمت
حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما و سؤال کرده بود از نماز کردن در جامه که بعوض پنبه کج کرده
باشند آیا جایز است یا صحیح است آن نماز پس حضرت در جواب او نوشتند و من خواندم جواب حضرت را که باکی نیست در
نماز کردن در آن و از این خبر ظاهر میشود که خبر مصنف غیر این خبر است و لیکن در سؤال و جواب مشترك بودهاند و ازین
باب بسیار است و ممکن است که حمل کنند این ثوب را بر ثوبی که نماز در ص: 399 آن تمام نشود مثل
کلاه. چنانکه مرویست از حلبی به سندي که در آن سند احمد بن هلال است از ابن ابی عمیر و مظنون آنست که موسی بن الحسن
با احمد شریکست اگر چه اکثر نسخ بلفظ عن است اما شیخ قریب به آن و احمد بن هلال نقل کرده است و بنا بر این حدیث
صحیح است و بنا بر لفظ عن چون روایت احمد از ابن ابی عمیر است ضرر ندارد زیرا که اکثر علما عمل کردهاند حدیث احمد را
از حسن بن محبوب و از ابن ابی عمیر و ظاهرا سببش این بوده است که این هر دو کتاب نزد ایشان بوده است و چون مقابله کرده
بودند موافق بوده است با آن که در وقتی که حال او خوب بود حدیث از او نقل کرده بودند و بعد از آن که غالی شد دیگر کسی
از او روایت نکرد و آن چه سابقا از او روایت کرده بودند به آن عمل مینمودند. و حلبی روایت کرده است از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که آن حضرت فرمودند که هر چه به آن ستر عورتین نتوان کرد نماز در آن میتوان کرد مثل بند زیر جامه
ابریشمین و کلاه و موزه و بند زیر جامه نماز در اینها میتوان کرد و اگر چه حریر محض باشد و مراد از موزه در اینجا چاقشور است
هر چند ظاهر دو خبر محمد بن عبد الجبار عدم جواز نماز است حمل میتوان کرد آن را بر کراهت یا اعم از کراهت و حرمت که
در ما یتمّ الصلاة حرام باشد و در ما لا یتمّ الصّلاة مکروه باشد چنانکه اصحاب باین قائلند و در فقه رضوي استثنا شده است ما لا یتمّ
ال ّ ص لاة که ستر عورتین به آن نتوان کرد. و در صحیح از صفوان از عیص از ابو داود منقولست که گفت داخل شدم بر حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و قباي خزي پوشیده بودم که آستر آن نیز خز بود و طیلسان که بمنزله یاپونچی میبوده است از خزي
بود بلند ص: 400 قیمت پس عرض نمودم که این جامه که پوشیدهام از پوشیدنش کراهت دارم حضرت
صفحه 176 از 267
فرمودند که از کدام جامه کارهی عرض نمودم که از طیلسان فرمودند که چرا گفتم خز است فرمودند که خز چه بدي دارد گفتم
تارش ابریشم است حضرت فرمودند که کراهت ندارد که تارش ابریشم باشد و نه تکمه و نه علمش آن بد است که محض ابریشم
باشد مردان را و کراهت ندارد زنان را. و در موثق کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که در جامه که در آن
ابریشم باشد اگر غیر ابریشم با آن باشد باکی نیست. (و قد وردت الاخبار بالنّهی عن لبس الحریر و الدّیباج و الابریسم المحض و
ال ّ ص لاة فیه للرّجال و وردت الرّخصۀ فی لبس ذلک للنساء و لم ترد بجواز صلاتهنّ فیه فالنّهی عن ال ّ ص لاة فی الإبریسم المحض علی
العموم للرّجال و النّساء حتّی یخصّهنّ خبر بالإطلاق لهنّ فی الصّلاة فیه کما خصّهنّ بلبسه) و بتحقیق که اخبار وارد شده است در نهی
از پوشیدن جامه حریر و دیبا و ابریشم محض و از نماز کردن در حریر مردان را و احادیث وارد شده است که جایز است زنان را
پوشیدن حریر و اخبار وارد نشده است به آن که جایز است ایشان را نماز کردن در حریر محض پس اخبار نهی از نماز در ابریشمینه
محض بر عموم خود باقی است مردان و زنان را تا خبري برسد که هم چنان که ایشان را جایز است پوشیدن جایز است نماز کردن
این نحو استدلال نه داب صدوقست بلکه داب مجتهدین است که به آرا و ظنون عمل میکنند و امثال این دلایل معارض است به
دلایل مثل آن مثلا در اینجا میگوییم که اصل در اشیا اباحت است حتی در عبادات چنانکه خواهد آمد که هر چیزي جایز است تا
نهی بخصوص آن بما برسد مع هذا تجویز پوشیدن حریر شده است زنان را در همه احوال و از جمله احوال حال صلاة است لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 401 و نهیی بخصوص نماز نشده است پس جایز باشد بلی ممکن است که تصحیح کلام صدوق باین عنوان
کنیم که عام در افراد خود حجت است و الا هیچ حکمی از قرآن و احادیث ظاهر نشود و نکرده در سیاق نفی مفید عموم است. و
در حدیث صحیح وارد شده است که- لا صلاة فی حریر محض- و این حکم شامل مردان و زنان هست اگر چه این نحو استنباط نیز
از دأب اخباریین نیست و در هر مقدمه منعها هست و از آن جمله چون سؤال از کلاه شده است و کلاه لباس مردانست ظاهرش
آنست که حکم مخصوص مردان باشد دیگر آن که در مثل این عبارت که- لا صلاة لجار المسجد الا فی المسجد و لا صلاة الا
بفاتحۀ الکتاب- خلافست و شک نیست که گاهی کاملۀ مراد است و گاهی صحیحۀ چنانکه در عبارت اوّل اول مراد است و در
عبارت دویم دویم و در این عبارت ممکن است که مراد اعم از هر دو باشد به آن که در ما لا یتم ال ّ ص لاة نسبت به مرد و نسبت بزن
مطلقا کاملۀ مراد باشد و نسبت به مرد در ما یتم ال ّ ص لاة صحیحۀ مراد باشد تا جمع شود میان اخبار. و در حدیث کالصحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که زنان حریر محض و دیبا میتوانند پوشید مگر در حال احرام و در موثق
کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که سزاوار نیست زن را که حریر محض به پوشد در حال احرام و
اما در سرما و گرما جایز است پس چون حالت احرام را استثنا فرمودند میباید که در هر حالتی غیر از حال احرام جایز باشد و
خواهد آمد احادیث بسیار در احرام که مشعر است باین معنی و صدوق در حدیث کالصحیح از جابر روایت کرده است از حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که هفتاد و سه چیز از خصایص زنان است و از آن جمله حضرت فرمودند که جایز است زن را که
دیبا و حریر به پوشد در غیر نماز و احرام ص: 402 و حرامست بر مردان پوشیدن حریر مگر در جهاد و جایز
است که زن انگشتري طلا به پوشد و با آن نماز کند و بر مردان حرامست هر دو. و حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله
فرمودند که یا علی انگشتري طلا در دست مکن که آن زینت تست در بهشت و حریر مپوش که آن پوشش تست در بهشت و این
حدیث اگر چه اشعاري دارد بعدم جواز نماز زن در حریر و لیکن بحسب مفهوم دلالت دارد و آن ضعیف است آن چه ممکن بود
گفتن آن از طرفین مذکور شد پس احوط آنست که زنان نماز در حریر محض نکنند اگر چه اظهر جواز است از جهت حرج و اللَّه
تعالی یعلم. (و لم یطلق للرّجال لبس الحریر و الدّیباج الّا فی الحرب فلا باس به و ان کان فیه تماثیل روي ذلک سماعۀ بن مهران عن
ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه) و جایز نیست مردان را پوشیدن جامه حریر و دیبا مگر در حرب که باکی نیست اگر چه صورت داشته
باشد و این معنی را روایت کرده است سماعه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و سابقا ذکر کرد که حضرت سید
صفحه 177 از 267
المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله تجویز پوشیدن حریر نفرمودند مگر عبد الرحمن بن عوف را و در اینجا تخصیص به حرب داد ممکن
است که هر دو باشد یا حمل کنیم سابق را بر آن که رخصت مخصوص او و زبیر بود و این حکم عامست و در حالت ضرورت نیز
جایز است چنانکه آیه و اخبار دلالت بر آن میکنند و اگر غیر از جامه حریر نداشته باشد اظهر آنست که برهنه نماز میکند مگر در
حالت ضرورت. (و روي یوسف بن محمّد بن ابراهیم عنه صلوات اللَّه علیه انّه قال لا باس بالثّوب ان یکون سداه و زرّه و علمه حریرا
و انّما یکره الحریر المبهم للرّجال) و بسند صحیح از صفوان منقولست از یوسف بن ص: 403 ابراهیم و لفظ
ابن محمد در هیچ کتابی از کتب حدیث و کتب رجال نیست و ظاهرا از قلم نساخ زیاد شده است چون در فهرست صدوق نیز
نیست و چون صفوان از اهل إجماع است جهالت یوسف ضرر ندارد و او روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه که فرمودند که باکی نیست که جامه تارش و تکمهاش و علمش حریر محض باشد و مکروه یعنی حرام نیست مگر حریر
خالص از جهت مردان و ظاهرا علم اعم است از سجاف و آن چه در اصل جامه بافته میشود که حریر محض میشود بعضی از
جامه و لفظ تکمه دلالت میکند بر آن که ما لا یتم ال ّ ص لاة اگر حریر محض باشد ضرر نداشته باشد اگر چه فرقی هست میان آن
که متصل به جامه باشد یا جدا باشد مانند بند زیر جامه و بند چاقشور چون آن چه متّصل است از قبیل تار و پود میشود و یا مانند
ابریشمی که جامه را به آن میدوزند و دلالت میکند این حدیث بر آن که لازم نیست که اکثرش یا نصفش حریر محض نباشد
چنانکه بعضی از عامه به آن قایل شدهاند. و هم چنین حدیث صحیح بزنطی که گفت شخصی از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه
سؤال کرد از جامه که از کج و پنبه بافته باشند و کج یا ابریشم زیاد از نصف باشد آیا در آن نماز میتوان کرد حضرت فرمودند که
باکی نیست حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه چند جبه چنین داشتند دلالت میکند بر آن که نصف در کار نیست پس
احادیثی که واقع شده است که اگر یکی از تار یا پود خلیط باشد ضرر ندارد بر سبیل مثال خواهد بود با آن که عمده آنست که
اکثر اخبار نهی حریر محض یا خالص یا مبهم است بمعنی خالص پس اگر حریر محضش نگویند کافی خواهد بود و اکثر علما
گفتهاند که میباید اقلا خلیط عشر باشد و ندیدم حدیث عشر را و ظاهر آنست که اگر نصف عشر نیز خلیط باشد و آن را حریر
محض نگویند کافی باشد بلی میباید که قدري نباشد ص: 404 خلیط که مستهلک باشد که اصلا محسوس
نشود چون حقیقت عرفی را مقدّم میدارند بر لغوي و علما ذکر کردهاند که همین کافی نیست که جامه حریر را از ریسمان بدوزند
و شکی نیست در آن که اگر عشر خلیط باشد احوط است و اگر یکی از تار و پود خلیط باشد چنانکه در حدیث کالصحیح عبید بن
زراره از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت فرمودند که باکی نیست در جامه حریر اگر تار یا پود
حریر باشد و دیگري پنبه یا کتاب باشد. و در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که سؤال کردند از آن
حضرت از جامه که تارش ابریشم باشد و هوا سرد باشد حضرت امر فرمودند که به پوشد. و در حدیث موثق کالصحیح منقولست از
زراره که گفت شنیدم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که نهی میفرمودند از پوشش حریر مردان و زنان را مگر حریري
که مخلوط باشد به آن که تارش یا پودش خز یا کتان یا پنبه باشد و مکروه نیست مگر حریر محض مردان و زنان را و نهی و
کراهتی که در این حدیثست اعم از حرمت و کراهتست به آن که در مرد بر سبیل حرمت باشد و در زن بر سبیل کراهت باشد و
جمعی این حدیث را مستند صدوق گردانیدهاند که چون اجماعست که زنان را جایز است پوشیدن حریر پس البته میباید مراد از
نهی نهی صلاة باشد و صدوق باین استدلال راضی نیست و عمده استدلال صدوق آن بود که ذکر کرد و جوابش مذکور شد دیگر
علما استثنا کردهاند سجاف حریر را بقدر چهار انگشت و در صحاح عامه صریح است و از طریق خاصه مرویست در حدیث قوي
کالصحیح از جراح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که آن حضرت کراهت ص:
405 داشتند از پوشیدن پیراهنی که سجاف آن دیبا باشد و کراهت داشتند از لباس حریر و جامه منقش و کراهت داشتند از بالش
سرخ میان زین و پالان و میفرمودند که بالش شیطان است یعنی شیطان از جهت متکبران این را مستحسن ساخته است و ظاهر این
صفحه 178 از 267
خبر منع از سجافست به قرینه ما بعد و لیکن علما کراهت اول را بمعنی خود گذاشتهاند و هم چنین سیم و چهارم را و دویم را بمعنی
حرمت حمل کردهاند تا جمع شود میان اخبار. (و روي عنه مسمع بن عبد الملک انّه قال لا باس ان یاخذ من دیباج الکعبۀ فیجعله
غلاف مصحف او یجعله مصلّی یصلّی علیه) و مرویست بسند کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند
که باکی نیست که دیباي کعبه را اخذ نمایند و کیسه مصحف کنند یا جا نماز کنند و بر آن نماز کنند یعنی اصل نماز کردن
خوبست اما میباید که محل جبهه نباشد چنانکه خواهد آمد و این حدیث و صحیحه علی بن جعفر دلالت میکند بر آن که بر
بالاي حریر نماز میتوان کرد و قولی شده است بر عدم جواز و قایلش مجهولست و قولش ضعیف و احادیث جامه کعبه بعضی در
کفن میّت گذشت و بعضی در ابواب حج خواهد آمد و الحال جامه کعبه از حریر دیباست که منقش است به آیۀ الکرسی و غیر آن
و ظاهرا در زمان حضرات نیز چنین بوده است. و در اخبار وارد شده است که با آن نماز نمیتوان کرد و ظاهرا به اعتبار آن که حریر
است حرامست و به اعتبار آن که منقش است مکروهست و استعمالات دیگر ضرر ندارد و بهتر آنست که تعظیما للکعبۀ مهما أمکن
تعظیم آن بکنند و نجس نکنند و اگر نجس شود آب کشند و الحال مقرّر است که باسم ثلثه آن را نجس میکنند اگر ممکن باشد
که ازاله آن کنند بغیر سوختن بهتر است و اگر ص: 406 کاغذي بر آن روي نجس بچسبانند دور نیست که
جمع بین الحقین شود و اللَّه تعالی یعلم.
[نماز کردن در جامه چند رنگ]
(و سال محمّد بن اسماعیل بن بزیع ابا الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه عن ال ّ ص لاة فی الثّوب المعلم فکره ما فیه من التّماثیل) و
مرویست بسند صحیح از محمد که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از نماز کردن در جامه خط خط کربلائی باف
مانند تفصیله یا جامه چند رنگ یا جامه رنگین و همه را معلم میگویند اگر چه استعمال آن در اوّل اشهر است پس حضرت
فرمودند که اگر در خطها صورت باشد اگر چه صورت درختان باشد مکروهست یا مرا خوش نمیآید و این حدیث را شیخ در
صحیح از ابن بزیع نقل کرده است که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدم از جامه دیبا حضرت فرمودند که اگر صورت ندارد
باکی نیست و ظاهرا مراد از دیبا معلم است چنانکه گذشت و ممکن است که حدیث دیگر باشد و چون احادیث متکثره موثقه
کالصحیحه وارد شده است از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که سفید به
پوشید که جامه سفید پاکتر و پاکیزهترین جامهاست و کفن موتاي خود را سفید کنید. و کالصحیح وارد شده است که جامهاي
سفید به پوشید که لباس حضرت سید المرسلین است و لباس ماست صلوات اللَّه علیهم پس ترك سفید مکروه است به یک
اصطلاح و کراهت در جامهاي رنگین تیره بیشتر است خصوصا در سرخ تیره خصوصا هر گاه براق باشد یا تنگ باشد و اگر عورت
بنماید حرامست و نماز باطل است و در جامه سیاه کراهت بیشتر است و گذشت و اگر جامه معلم مثال داشته باشد کراهتش اشدّ
است مگر آن که صورت را تغییر دهند. ص: 407 چنانکه در صحیحه محمد بن مسلم مرویست که حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که باکی نیست صورت در جامه اگر تغییر آن بدهند. و در حدیث صحیح از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که آن حضرت کراهت داشتند یا میفرمودند که مکروه است آن که شخصی نماز کند با
جامه صورت دار و صورت حیوان کراهتش بیشتر است و انسان بیشتر و لا یجوز ال ّ ص لاة فی تکّۀ رأسها من ابریسم و جایز نیست نماز
کردن در بند زیر جامه که سرش ابریشم باشد و آن چه در فقه رضوي است باین عنوانست که نماز نمیتوان کرد در بند زیر جامه
ابریشمین و دور نیست که لفظ رأسها از نساخ زیاده شده باشد و لیکن در موضع دیگر استثنا کردهاند ما لا یتم الصلاة فیه را مانند
تکه پس ظاهرش آنست که مراد از عدم جواز کراهت باشد و در یک مکاتبه محمد بن عبد الجبار که از حضرت امام حسن
عسکري صلوات اللَّه علیه سؤال کرده است در عریضه آنست که آیا نماز میتوان کرد در کلاهی که بر آن باشد کرك حیوانی که
صفحه 179 از 267
گوشت آن را نخورند یا بند زیر جامه حریر باشد یا بند زیر جامه را از کرك خرگوش بافته باشند حضرت در جواب فرمودند که
حلال نیست نماز در حریر محض و اگر کرك پاکیزه باشد یا حیوان آن را کشته باشند نماز در آن حلال است ان شاء اللَّه و لفظ
مشیت از روي تیمّن و تبرّك در مکاتبات نوشته میشود و ممکن است که حمل کنند بر کراهت چنانکه اکثر علما کردهاند و مؤید
جواز است احادیث پنبه و ابریشم که جایز است نماز کردن با آن چه غالب آنست که نمیتوان به آن ستر عورتین کردن بلکه بمنزله
چند دستمال است بواسطه آن که اجزاي آن بهم مربوط نیستند و لیکن احتیاط در دین ترك نماز است در بند زیر جامه حریر و بنا
بر نسخه صدوق ظاهرش آنست که حرمت یا کراهت وقتی باشد که کل سر بند ابریشم باشد نه ص: 408
آن که الحال متعارفست که ابریشم بر سر آن میپیچند که باز نشود و اگر چه احوط آنست که بعوض ابریشم ریسمان به پیچند پس
بنا بر این دغدغه میشود در گل سرخ و زرد که بر دستار وضع میکنند از ابریشم. و شیخ بهاء الدین محمد طاب ثراه میفرمودند
که مشایخ جبل عامل ما جامه را از ریسمان میدوزند و لیکن بسیار حرج است و شبیه است این مبالغه بمبالغه خوارج لعنهم اللَّه که
ایشان مطلقا ابریشم نمیپوشند اگر چه یک رشته از تار و پود ابریشم باشد و مستندند بقول حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و
آله که فرمودند که هذان محرّمان علی ذکور أمّتی یعنی ابریشمینه و طلا هر دو حرامند بر مردان امّت من و لیکن چون آن ملاعین
دست از متابعت ائمه هدي و ابواب علوم مدینه علم خدا کشیدند خسر الدنیا و الآخرة شدند.
[نماز در سنجاب و حواصلی که در خوارزم صید میکنند]
(و لا باس بالفراء الخوارزمیّۀ و ما یدبغ بأرض الحجاز) و باکی نیست در نماز کردن در پوستینهاي خوارزمی و در پوستینهائی که در
زمین حجاز دباغی آن میکنند روایت کرده است شیخ بسند قوي از بشیر بن بشار که گفت سؤال کردم از او یعنی هادي صلوات
اللَّه علیه از نماز کردن در فنک و پوستین سنجاب و سمّور و حواصلی که در بلاد شرك صید میکنند یا در بلاد اسلامی میتوانم
در آن نماز کردن بدون تقیه حضرت فرمودند که نماز کن در سنجاب و حواصلی که در خوارزم صید میکنند که بلاد اسلام است
و نماز مکن در پوست روباه و سمور چون متعارف بود در آن زمان مثل حال که پوستین این قسم جانوران را از بلاد کفر
میآوردند و مسلمانان میخریدند و میفروختند حضرت میفرماید که هر چه را علم داشته باشی که کفار صید کردهاند مپوش و
همین اجناس را از خوارزم میآورند از ایشان بگیر و محتمل است که مراد این باشد که استعلام کن هر چه از بلاد اسلام آورده
باشند به پوش و الا فلا و این بر ص: 409 سبیل استحباب باشد و محتمل است که در آن زمان اهل خوارزم
جمعی کافر باشند و جمعی مسلمان و مسلمانان را رخصت داده باشند که از آنجا میتوان خرید چون پادشاه مسلمانست بحسب
ظاهر و اما آن چه دباغی آن در زمین حجاز میکنند گذشت که حضرت سید السّاجدین صلوات اللَّه فرمودند که دباغی آن را از
برگ درخت خار میکنند و خوب گرم نمیکند و اهل حجاز میته را به دباغت پاك نمیدانستند و حضرت میفرستادند و پوستین
عراق را میبردند و ایشان دباغی پوست را از فضله سگ میکردهاند و میته را به دباغت پاك میدانستهاند حضرت آن پوستین را از
جهت دفع سرما میپوشیدند و در وقت نماز میکندند و میفرمودند که از این جهت میکنم که اهل کوفه میته را به دباغت پاك
میدانند. و از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که نماز مکن در موزههاي دار شبی زیرا که دباغی آن را از
فضله سگ میکنند و ظاهرا مکروه باشد و مدار اهل بغداد الحال بر این است از این جهت کفشهاي ایشان لطیف است و چون مکرر
میشویند ظاهر آنست که چیزي از آن نمیماند و مکروهست که مبادا مانده باشد و این معنی ما را یقین نیست که بر تقدیري که
جایز نباشد استعمال آن در نماز واجب باشد اجتناب از آن مطلقا بلی چون ظن قریب بعلم هست که استعمال میکنند پوست مرده را
که دباغی کرده باشند اجتناب خوبست. و در حدیث حسن کالصحیح منقولست از حلبی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که فرمودند که مکروهست نماز کردن در پوستینها مگر در پوستینی که در زمین حجاز میسازند یا در پوستینی که بدانی که
صفحه 180 از 267
تذکیه آن کردهاند. و بسند قوي از عبد الرحمن بن الحجاج منقولست که به خدمت حضرت ص: 410 امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که من داخل میشوم در بازار مسلمانان یعنی این جمعی که دعوي اسلام میکنند و
بحسب واقع همه کافرند چون قایل به امامت ائمه اثنی عشر نیستند و از ایشان پوستین میخرم از جهت تجارت و از صاحب پوستین
میپرسم که آیا این پوستین مذکی است و حیوانش را کشتهاند و به مرگ خود نمرده است او میگوید بلی مذکّی است آیا جایز
است که من در وقت فروختن بگویم که تذکیه این کردهاند حضرت فرمودند که نه و لیکن باکی نیست که بفروشی و به گویی که
آن کسی که من از او خریدهام گفت که مذکی است عرض نمودم که چه چیز سبب این شده است که نتوان گفت حضرت
فرمودند که باعث بر این اینست که اکثر اهل عراق حلال میدانند که در میته نماز کنند و راي علماي باطل ایشان اینست که هر گاه
میته را دباغی کنند چنانست که تذکیه آن کردهاند و به همین اکتفا نکردهاند که بگویند راي ما اینست بلکه دروغ بر حضرت سیّد
المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله میبندند که حضرت چنین فرموده است و سبب این کذب آنست که گذشت که گوسفند یکی از
زنان آن حضرت مرده بود و بیرون انداخته بودند حضرت فرمودند که چرا میگذاشتند که بمیرد هر گاه گوشت نداشت پوست
داشت و غرض حضرت ظاهر بود که میبایست تذکیه کنند و پوستش را بر دارند ایشان میگویند که غرض حضرت این بود که
چرا دباغی نکردند که پاك شود با آن که در صحاح ایشان هست از آن جمله احمد بن حنبل و ابو داود سجستانی روایت کردهاند
از عبد اللَّه بن حکیم که گفت حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله کتابی نوشتند به قبیله جهینه که من پیش از این شما را
رخصت داده بودم در استعمال میته و چون این کتاب به شما رسد من بعد انتفاع منمایید از مرده نه پوستش را و نه پی پاهاي او را. و
از جابر روایت کردهاند که گفت حضرت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله ص: 411 فرمودند که از هیچ چیز
حیوان مرده انتفاع مجویید و خود گفتهاند که این دو روایت حسن است و نیکوست با آن که ظاهر آیه نیز دلالت میکند که حق
یعنی حرام شده است بر شما میته و اکثر اصولیین ایشان نیز ذکر کردهاند که « حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَۀُ » سبحانه و تعالی فرموده است که
در امثال این آیه اقرب مجازات به حقیقت حرمت جمیع انتفاعاتست و نزد علماي شیعه جایز است انتفاع از چیزي چند که حیات در
آن حلول نکرده است به اعتبار آن که آن میته نیست زیرا که میته آنست که حیات داشته باشد و مرده باشد و عمده احادیث متواتره
است نزد شیعه بلکه عامه نیز نقل کردهاند که مذهب اهل بیت نجاستست و عدم جواز صلاة در آن.
[نماز کردن در پشم حیوانی که مرده باشد و ماکول اللّحم باشد]
(و لا باس بال ّ ص لاة فی صوف المیتۀ لأنّ الصّوف لیس فیه روح) و باکی نیست نماز کردن در پشم حیوانی که مرده باشد و ماکول
اللّحم باشد زیرا که پشم روح در آن نیست و لهذا از چیدن آن حیوان متأثّر نمیشود و این عبارت حدیث صحیح حلبی است از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و از تعلیل حضرت مفهوم میشود که هر چه روح در آن ندمیده باشد پاك است و آن
ده چیز است که در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که ده چیز از حیوان مرده مذکی است و
پاکست و آن استخوان و مو و پشم و پر و شاخ و سم و تخم مرغ هر گاه پوست بالا بسته باشد و پنیر مایه و شیر و دندانست و در
شیر خلافست و در احادیث دیگر بدل از شیر کرك است و در این حدیث کرك داخل پشم است و احادیث صحیحه و حسنه
کالصحیحه و موثقه کالصحیحه در این باب وارد است بدون معارض و کسی خلاف نکرده است و در باب اطعمه خواهد آمد. (و
سال سماعۀ بن مهران ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن تقلید ص: 412 السّیف فی ال ّ ص لاة فیه الغراء و
الکیمخت فقال لا باس ما لم تعلم انّه میته) و در موثق کالصحیح منقولست از سماعه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه از انداختن شمشیر به گردن و حال آن که سر یشم دارد که غالبا از پوست خر مرده میسازند و ساغري یا
چرم دارد و آن نیز چنین است حضرت فرمودند که باکی نیست تا علم نداشته باشی به آن که از میته است پاکست چون اصل در
صفحه 181 از 267
اشیاء طهارتست چنانکه ظاهر عبارتست یا آن که چون از مسلمان میگیري افعال مسلمین محمولست بر صحت چنانکه اکثر علما
گفتهاند. و به همین مضمونست موثقۀ کالصحیح که از آن حضرت منقولست صلوات اللَّه علیه و در موثق کالصحیح منقولست از
اسحاق بن عمار از حضرت امام ابی الحسن موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که فرمودند باکی نیست نماز کردن در پوستین یمنی و در
هر چه از پوست باشد که در زمین مسلمانان بعمل آورده باشند اسحاق عرض نمود که اگر در آن زمین کفار نیز باشند استعمال آن
پوست میتوان کرد حضرت فرمودند که هر گاه غالب بر آن زمین مسلمانان باشند باکی نیست یعنی اکثر مسلمانان باشند یا پادشاه
مسلمان باشد و اول اظهر است اگر چه جمعی معنی دویم را گفتهاند. و منقولست در صحیح از بزنطی که گفت سؤال کردم از
حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه و سلامه علیهما از خفّافی که بازار میرود و موزه میخرد و نمیداند که آن
پوست را تذکیه کردهاند یا نه چه میفرمایید در نماز کردن در آن با آن که نمیداند که مذکّی است یا میته آیا نماز میتواند کرد
در آن حضرت فرمودند که بلی من موزه از بازار میخرم و از جهت من میدوزند و در آن نماز میکنم بر شما نیست که سؤال
کنید بدان که امثال این ص: 413 اخبار صحیحه بسیار است که دلالت میکند بر آن که در ما لا یتمّ الصّلاة
از میته نماز نمیتوان کرد و حکم سایر نجاسات ندارد و احادیث صحیح و کالصحیح بسیار وارد شده است در آن که ما لا یتمّ
ال ّ ص لاة فیه یعنی چیزي که به تنهایی ستر عورتین به آن نتوان کرد مانند موزه و کلاه و بند زیر جامه و جوراب اگر نجس باشند نماز
با آن میتوان کرد. و لیکن در موثق کالصحیح منقول است از اسماعیل ابن فضل که که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه از لباس پوستها و موزهها و کفشها و نماز کردن در آنها هر گاه از جائی آورند که زمین کفار باشد حضرت
فرمودند که در کفش و موزه قصور ندارد و این حدیث مخالف آن احادیث نیست زیرا که ظاهر آنست که از مسلمانان گرفته است
و ایشان از بلاد کفار آوردهاند در چنین صورتی آن چه در مثل پوستین احتیاط مطلوبست در ما لا یتم ال ّ ص لاة مطلوب نیست. و
منقولست در قوي از قاسم شمشیرگر که گفت عرضه نوشتم به خدمت حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که من غلاف شمشیر
میسازم از پوستهاي خر مرده و به جامهام میرسد نماز در آن جامه میتوانم کرد حضرت در جواب کتابت نوشتند که جامه جدا از
جهت نماز مقرر ساز در وقت نماز این جامه را بکنی و آن را به پوشی و مدتی بر این عمل میکردم و بر من مشکل بود اجتناب
کردن عریضه نوشتم به خدمت حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه و عرض نمودم که به پدرت صلوات اللَّه علیه عریضه
نوشتم و چنین جواب فرمودند و بر من بسیار مشکل شده در این اوقات از پوست خر وحشی میسازم چون غالب در آنها شکار
است و بسم اللَّه میگویند بخلاف الاغ که کسی متعارف نیست که آن را بکشد بلکه مثل این زمان بوده است که بعد از مرگ
پوست آن را بعمل میآوردهاند ص: 414 حضرت در جواب نوشتند که همه کارهاي خیر مشکل است و بر
آن صبر میباید کرد تا حق سبحانه و تعالی ترا رحمت کند و شیخ ما این معنی میفرمودند که کارها را به صبر گذار تا حق سبحانه
و تعالی ترا رحمت کناد چون لفظ کل را بکسر کاف و سکون لام میخواندند پس اگر از پوست خر وحشی باشد که تذکیه کرده
باشند باکی نیست و اجتناب نمیباید کرد و ظاهرا غرض سایل این است که غالب اوقات چنین میباشد حضرت تجویز فرمودند و
اجتناب بر سبیل استحباب است و اگر میته بودن معلوم بوده باشد بعید است که تجویز فرمایند چون سبب نجاست عالمی میشود
مگر آن که در وقت فروختن ذکر کند که این غلاف از پوست میته است و اللَّه تعالی یعلم. و منقولست در قوي از حضرت امام
محمد تقی صلوات اللَّه علیه که شخصی کتابتی به آن حضرت نوشت و عرض نمود که چه میفرمایید در پوستینی که از بازارها
میخرند حضرت فرمودند که اگر بایع بگوید که میته نیست باکی نیست و احادیث از طرفین بسیار است و جمع بین الاخبار به
آنست که بدون سؤال جایز است خریدن خصوصا در بلاد عامه و اگر ممکن باشد سؤال کردن و خوف ضرر نباشد سؤال بهتر است
و ظاهرا سؤال وقتی خوبست که ندانیم که او میته را به دباغت پاك میداند که اگر دانیم که این اعتقاد دارد عبث است سؤال کردن
بلی اگر سؤال از مذهب او بکند از او یا از دیگران پس اگر ظاهر شود که حنبلی مذهب است از او میتواند گرفت چون احمد
صفحه 182 از 267
حنبل میته را به دباغت پاك نمیدانند و بر غیر اینها اعتماد نمیتوان کرد و اگر چه حنبلی از دیگران میخرد اما از بابت شیعه است
که میته را به دباغت پاك نمیدانند و لیکن از جمعی میخرند که ایشان پاك میدانند پس اگر ممکن باشد که از شیعه بخرد بهتر
است و الّا از حنبلی بگیرد و اگر سؤال نکند جایز است و استعمال میتواند کرد چنانکه در ص: 415 روایات
سابقه مذکور شد. و در قوي منقولست از حسن بن جهم که گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که
من به بازار میروم و موزه میخرم و نمیدانم که مذکی است یا نه حضرت فرمودند که با آن نماز کن عرض نمودم که کفش نیز
چنین است فرمودند که بلی چنین است عرض نمودم که خاطرم جمع نمیشود فرمودند که حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه
علیه میپوشیدند و با آن نماز میکردند نمیخواهی که متابعت آن حضرت کنی. و در حدیث صحیح منقولست از ابراهیم بن
مهزیار که به خدمت حضرت صاحب الامر عریضه نوشتم و سؤال کردم از نماز در سر موزه و سر موزه از جهت من آورده بودند به
خدمت حضرت فرستادم که نماز در این میتوان کرد حضرت فرمودند که بلی نماز در این میتواند کرد و ظاهرا غرض از فرستادن
این بوده که مشایخ میگفتهاند که نماز نمیتوان کرد در چیزي که پشت پا را به پوشاند و ساق نداشته باشد و غالب اوقات سر موزه
کل پشت پا را نمیپوشاند چه جاي ساق چون سر موزه از این جهت است که اگر خواهند کفش را بکنند و موزه را نکنند و این سر
موزه فی الحقیقۀ کفش است و حضرت تجویز فرمودند و ممکن است سر موزه را به هدیه فرستاده باشد از جهۀ آن حضرت و
غرضش این باشد که چون در غالب از بلخ و بخارا میآوردهاند و ایشان میته را به دباغت پاك میدانستند میخواست که بداند که
حضرت در آن نماز میکند یا نه چنانکه در ردا گذشت و علی أيّ حال جواب دلالت میکند بر جواز نماز در مانند کفش و
مسحی اگر چه ساق نداشته باشند و اگر نماز نکند بهتر است اما اگر نعل عربی باشد سنّت است در آن نماز کردن. چنانکه در
احادیث صحیحه وارد شده است که حضرات ائمه هدي ص: 416 صلوات اللَّه علیهم در آن نماز میکردهاند
و امر به آن میکردهاند و میفرمودهاند که سنّت است اگر چه اخبار بلفظ نعل واقع شده است و نعل بمعنی کفش است و شامل همه
کفشی هست و لیکن چون کفش عجمی شایع نبوده است در زمان ایشان مطلق منصرف میشود به آن چه شایع است و بهتر آنست
که در نعل بصري نماز نکند چون ظاهرش آنست که مستحدث باشد و پشت پا را بدو تسمه بزرگ میپوشاند بخلاف نعل مدنی و
مکّی که یک تسمه باریک دارد در طول پا.
[نماز با مو و ناخن انسان]
(و سال علیّ بن الرّیان بن ال ّ ص لت ابا الحسن الثّالث صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یاخذ من شعره و اظفاره ثمّ یقوم إلی الصّلاة من غیر
ان ینفضه من ثوبه فقال لا باس) و بسند حسن کالصحیح منقول است از علی که گفت سؤال کردم از حضرت امام علی نقی صلوات
اللَّه علیه از شخصی که از مو و ناخنها گیرد و به نماز برخیزد بی آن که مو و ناخن را از جامهاش بیفشاند تا نماند حضرت فرمودند
که باکی نیست و روایت کرده است شیخ در صحیح از علی بن ریان که گفت عرضه به خدمت آن حضرت صلوات اللَّه علیه نوشتم
که آیا جایز است نماز کردن در جامه که در آن جامه مویی از آدمی بوده باشد یا ناخنها باشد پیش از آن که بتکاند و مو و ناخن
را از خود دور کند فرمان همایون حضرت آمد که جایز است و چون ظاهر آنست که یک خبر باشد ممکن است که حمل کنیم
خبر متن را بر این خبر که مراد از آن خبر سؤال بعنوان مکاتبه باشد و این خبر را حمل بر آن کنیم که مراد مو و ناخن خود باشد و
ممکن است که یک مرتبه بعنوان مکاتبه سؤال کرده باشد و مرتبه دیگر بعنوان مشافهه و بنا بر این خبر متن دلالت میکند بر آن که
مو و ناخن خود ضرر ندارد و ظاهرا دغدغه در آن نباشد چون فضله خود از چرك بدن از لوازم آدمی است و اگر جایز نباشد نماز
در آن حرج عظیم لازم ص: 417 میآید و مؤید آنست حدیث موثق عمار که گفت سؤال کردم از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که قی کند در جامه خودش آیا جایز است که در آن جامه نماز کند پیش از آن که
صفحه 183 از 267
آن را بشوید حضرت فرمودند که باکی نیست. و در حدیث کالصحیح از حلبی منقولست که گفت عرض نمودم به خدمت آن
حضرت صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی دستمالی داشته باشد که به آن دست پاك کند جایز است که آن را بعوض ردا بر
دوش اندازد و یا بر میان به بندد و نماز کند حضرت فرمودند که باکی نیست. و کلینی در قوي روایت کرده است از آن حضرت که
فرمودند که نماز کن در دستمال خود که به آن دست پاك کرده باشی و نماز مکن در دستمالی که غیر تو دست را به آن پاك
کرده باشد چون غالبا از چرك دست داخل دستمال میشود و فضله غیر ماکول را در آن نماز نمیتوان کرد و از این وجه است که
جمعی از علما شرط کردهاند در خون کمتر از درهم که معفو است آن که خون خودش باشد چون خون غیر جز و حیوان غیر
ماکول است و مؤیّد این معنی است آن که در فقه رضویست که خون تو مثل خون غیر تو نیست یعنی در خون خود اگر کمتر از
درهم باشد عفو است و در خون غیر تو معفو نیست چون فضله حیوان غیر ماکول اللّحم است. و کلینی و برقی فی القويّ از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند که آن حضرت فرمودند که خون تو پاکیزهتر است از خون غیر تو هر گاه در
جامه تو ترشّح کرده باشد از خون تو باکی نیست و اگر از خون غیر تو باشد خواه اندك باشد و خواه بسیار پس بشوي آن را و
کلینی حکم به صحّت حدیث کرده است اما بنا بر مکاتبه ظاهرش اعم است از مو و ناخن خود یا ص: 418
دیگران پس اگر قایل شویم که ما لا یتم فیه ال ّ ص لاة از اینها معفوّ است چنانکه در خبر محمد بن عبد الجبار گذشت پس دغدغه در
مو نیز نخواهد بود و اگر عمل به آن خبر نکنند چون اخبار بسیار در نهی وارد شده است چنانکه بعضی از آن گذشت. و در حدیث
صحیح وارد شده است از علی بن مهزیار که گفت ابراهیم بن عقبه عریضه به خدمت آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرستاد و ظاهرا
هادي است صلوات اللَّه علیه و عرض نمود که نزد ما جورابها و بند زیر جامها میبافند از وبر خرگوش آیا جایز است نماز کردن در
آن بی ضرورتی و بی تقیه حضرت در جواب نوشتند که جایز نیست نماز کردن در آن. و هم چنین در حدیث صحیح از علی بن
مهزیار منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه نهی فرمودند از پوستین روباه و از جامه زیر آن و بالاي آن چون مو بر آن
میچسبد با آن که ما لا یتم است و این نهی ممکن است که اعمّ از حرمت و کراهت باشد که اگر به بیند مو را جایز نباشد نماز
کردن و اگر نه بیند مکروه باشد. و در حدیث زراره که املاء حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله بود و نقل کرده شد
مذکور است که در هر چیزي از حیوان غیر ماکول اللحم نماز فاسد است و شامل یک مو نیز هست. و در حدیث قوي کالصحیح
منقولست از ابراهیم بن محمد همدانی ثقه که گفت به خدمت حضرت نوشتم صلوات اللَّه علیه که گاه هست بر جامه من میافتد
کرك و موي حیوانی که گوشت آن را نمیتوان خوردن بی تقیه و بی ضرورتی پس حضرت نوشتند که جایز نیست نماز در آن. و
در حدیث صحیح منقولست از حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه ص: 419 علیه که فرمودند که نماز مکن
در پوستین روباه و در جامه که پهلوي اوست یعنی از طرفین که مبادا مو به آن چسبیده باشد مثل حدیث علی بن مهزیار کراهۀ یا
حرمۀ پس حمل میباید کرد حدیث دویم را بر اول به آن که مراد از مو و ناخن آنست که از او باشد نه از غیر او و ممکن است که
حمل کنند این اخبار را بر کراهت. چنانکه در حدیث کالصحیح از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه کراهت داشتند از وبر و کرك هر حیوانی که گوشت آن را نخورند به آن که مراد از آن مویی باشد
که بر جامه چسبیده باشد نه آن که جامه وبر باشد یا آن که کراهت اعم از حرمت و کراهت باشد و در ما لا یتمّ بمعنی خود و در ما
یتم بمعنی حرمت باشد و این اظهر است جمعا بین الاخبار و اگر چه احوط ملاحظه تام است که مبادا مویی از حیوان غیر ماکول
اللحم در بدن یا جامه باشد و بنا بر این نباید گربه را بر جامه خود جا دادن مبادا کرکی از آن بر جامه چسبید و از این حیثیت مشکل
است استعمال بالش پر قو چون متعارف شده است که هر پري را پر قو میگویند اگر چه پر قو جایز الصّلاة است چون ماکول اللّحم
است اما پر بسیاري از حیوانات غیر ماکول اللّحم شبیه است به آن و در عرف هر پري که نرمست آن را پر قو میگویند پس اولی
آنست که از بایع آن تفتیش نمایند که این پر قوي ماکول اللّحم است یا نه و چون بایع بگوید که بلی استعمال میتوان کرد و بیش
صفحه 184 از 267
ازین در کار نیست و لازم نیست که به او بگویند که چه میدانی آیا خود اخذ کرده از قویا بایع مسلمان به تو گفته است یا چون پر
نرمست پر قو میگویی و اگر کسی این تفتیش بکند و بایع مقید و صالح باشد البته خواهد گفت که من اینها را نمیدانم و اللَّه
تعالی یعلم.
[نماز در برطله]
(و سال یونس بن یعقوب ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل ص: 420 یصلّی و علیه برطلّۀ فقال لا یضرّه)
و در موثق کالصحیح به اسناد شیخ منقولست از یونس که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از
شخصی که نماز کند و کلاه برطلّه بر سر داشته باشد چونست حضرت فرمودند که ضرر به نماز او ندارد که سبب بطلان نماز باشد
یا کراهت نیز ندارد به اعتبار نماز اگر چه کراهت داشته باشد از حیثیت پوشش چنانکه از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست در
حسن کالصحیح که مکروهست پوشیدن برطلّه. و در صحیح از صفوان از یزید بن خلیفه منقولست که گفت که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه مرا دید که طواف میکردم بر دور کعبه و برطلّه بر سر داشتم بعد از آن حضرت بمن رسیدند و فرمودند که
ترا دیدم که طواف میکردي بر دور کعبه و برطلّه بر سر داشتی زنهار که دیگر این کلاه را مپوش بر دور کعبه که از جمله زيّ یهود
است یعنی نمیباید که به هیئت یهودان باشی و ظاهرا این علّت کراهت پوشیدن باشد و ممکن است که کراهت مخصوص طواف
باشد و در نماز مکروه نباشد از حیثیت نماز بلکه از حیثیت مطلق پوشش باشد چنانکه در عمامه نیز خواهد آمد و برطلّه بتشدید لام
و ضم با و طا کلاه طولانی بوده است که یهودان میپوشیدهاند و الحال جمعی از رومیان و کرجیان میپوشند و اگر در نماز با
عمامه باشد بهتر است و سر برهنه بودن بهتر است از پوشیدن این کلاه.
[نماز کردن در عمامه بی حنک]
(و سمعت مشایخنا رضی اللَّه عنهم یقولون لا تجوز ال ّ ص لاة فی الطابقیّۀ و لا یجوز للمعتمّ ان یصلّی الّا و هو محنّک) و شنیدم از
استادان ما که حق سبحانه و تعالی از ایشان راضی و خوشنود باد که میگفتند که جایز نیست نماز کردن در عمامه طابقی یعنی بی
حنک و تشبیه کردهاند آن را به تابه ص: 421 و طابق معرّب تا به است که در آن ماهی و امثال آن بریان
میکنند و میگفتند که جایز نیست شخصی را که عمامه بر سر داشته باشد آن که نماز کند بی آن که تحت الحنک داشته باشد و
چون صدوق خبري نیافته است که دلالت بر این معنی کند نسبت به مشایخ داده است ایشان چنین گفتهاند و چون مشایخ البته به
ایشان رسیده خواهد بود صدوق و سایر علما اعتماد کردهاند به گفته مشایخ لیکن سایر علما بر سبیل استحباب و ظاهر صدوق عدم
جواز است یا اعم از کراهت و حرمت چون بسیار است که عدم جواز را استعمال میکنند در کراهت بلکه اگر حرمت ظاهر شود
حرمت مشروطست نه آن که حنک واجب باشد زیرا که اگر کلاه در سر داشته باشند حنک در کار نیست و هم چنین اگر سر برهنه
باشند کراهت ندارد اما اگر عمامه بر سر گذارند میباید حنک داشته باشد. و شیخ بهاء الدین محمد رحمه اللَّه میفرمودند که
دغدغه میشود که حنک در خصوص نماز تشریع باشد و ترك آن اولی است زیرا که تقلید حرامست و دلیلی بما نرسیده است و
جمعی از علما ذکر کردهاند که احادیث وارد شده است در استحباب عمامه مطلقا و وارد شده است ایضا که هر که عمامه بر سر
گذارد میباید که با حنک باشد در جمیع اوقات و چون وقت نماز اشرف اوقاتست بنا بر این در این وقت نیز باید که با حنک باشد
و شیخ ما جواب میفرمودند که ما نزاع نداریم در استحباب عمامه و حنک مطلق پس اگر کسی در اثناي نماز باین عنوان واقع سازد
که چون همیشه مستحب است من چنین میکنم بد نیست اما آن که منظور خصوص وقت نماز باشد تشریع است و بعضی گفتهاند
صفحه 185 از 267
که اخبار بسیار وارد شده است که مستحب است نماز با عمامه و اخبار وارد شده است که عمامه بیحنک مکروهست پس از این
دو مقدمه معلوم میشود که نماز بی حنک مکروه باشد و این استدلال نیز مدخول است زیرا که از این ص:
422 استدلال ظاهر میشود بر تقدیر حقیّت استحباب عمامه در نماز که تحنک به اعتبار عمامه در نماز مطلوب باشد نه فی نفسه و
اما اخبار استحباب تحنک فی نفسه از آن جمله کلینی رضی اللَّه عنه ذکر کرده است که روایت وارد شده است که طابقیه عمامه
شیطان است. و در حسن کالصحیح منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر که عمامه بر سر
پیچید و حنک نکند آن را و دردي به او رسد که دوا نداشته باشد پس ملامت نکند مگر خود را که خود کرده است که چنین شده
است و جمعی از علما گفتهاند که این خبر اگر چه سندش معتبر است و لیکن دلالت ندارد بر آن که مستحب باشد که همیشه با
حنک باشد پس اگر در وقت پیچیدن عمامه بر سر سر عمامه را در زیر حنک در آورد و باز بر سر پچید که حنک نداشته باشد
امتثال کرده است و شاید که مطلوب شارع همین باشد نه آن که همیشه سنت باشد حنک یا مکروه باشد ترك حنک. و مؤیّد این
است آن که در حدیث کالصحیح دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر که عمامه بر سر پیچید و
نگرداند عمامه را بر زیر حنکش و به او دردي رسد که دوا نداشته باشد پس ملامت نکند مگر خود را و آن احتمال در این حدیث
اقوي میشود و حق اینست که چون در این دو روایت وارد شده است من تعمّم و من اعتمّ و اکثر لغویّین بمعنی لفّ العمامۀ علی
رأسه تفسیر کردهاند و ظاهرش وقتی است که بر سر پیچید و این عبارت را نیز اطلاق میکنند در آن که عمامه بر سر داشته باشد بنا
بر این دو اطلاق حدیث مجمل میشود که ظاهر نمیشود که مراد از آن دوام حنک است یا حنک در وقت پیچیدن اگر چه در این
معنی اظهر است که همین کافی باشد اگر چه ابقاي آن نیز مستحب باشد چنانکه از حدیث اول ظاهر میشود که همیشه مطلوب
باشد با ص: 423 حدیثی که خواهد آمد از طرق عامه و ظاهر کلام صدوق این است که دوامش منسوخ
باشد بلکه این حکم در اوایل اسلام بود تا فرق شود میان مسلمانان و کفار و پوشیدن عمامه مستحب است خصوصا از جهت امام و
خطیب نماز جمعه و عیدین بلکه مطلق ائمه بلکه مطلق صلوات. و در حدیث صحیح از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقولست
که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله عمامه بر سر پیچیدند و یک طره از پیش و یکی از پس گذاشتند و در حدیث
کالصحیح از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله منقولست که عمامه عرب بمنزله تاج عجم است و بزرگان عجم با تاج
میبودهاند. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه
و آله عمامه بر سر حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه پیچیدند و یک طرّه از پیش آویختند و یک طرّه از پشت سر و آن را
کوتاه فرمودند بقدر چهار انگشت پس فرمودند که برو حضرت امیر رفتند پس فرمودند که بیا آمدند پس بعد از آن فرمودند که
چنین است تاجهاي فرشتگان. و از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که در روز بدر که حق سبحانه و تعالی سه
هزار فرشته مدد حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرستادند همگی عمامه سفید طره دار بر سر داشتند و بعضی از اصحاب
ذکر کردهاند که مسمی عمامه آنست که یک دور بر سر بکرد دو حنک داشته باشد و دو طره داشته باشد و ظاهرا حنک و طره دو
مستحبّند دو عمامه و داخل در مسمی عمامه نیستند. ص: 424 و از احادیث صحیحه ظاهر میشود که ردا
افضل است از عمامه پس اگر یک گز کرباس باشد و عمامه شود یا ردا بهتر آنست که آن را ردا کند و اگر تواند که از کنار آن
عمامه ردا را در آورد بهتر است. (و روي عمّار السّاباطیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال من خرج فی سفر فلم یدر العمامۀ
تحت حنکه فاصابه الم لا دواء له فلا یلومنّ منّ الّا نفسه) و بسند موثق از عمار ساباطی و ساباط از قراي مداین است منقولست که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که از خانه خود بیرون رود بقصد سفر و عمامه را بر زیر حنک نگرداند و
المی به او رسد که دوا نداشته باشد پس ملامت نکند مگر خود را پس این سنت دیگر است که اگر کسی عمامهاش با حنک باشد
فبها و الّا حنک میگذارد و از خانه بیرون میآید. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه ضمنت لمن خرج من بیته معتمّا ان یرجع إلیهم
صفحه 186 از 267
سالما) و منقول است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که من ضامنم بحسب وعده الهی کسی را که از خانه خود بیرون
رود با عمامه و در بعضی از نسخ هست تحت حنکه یعنی با تحت الحنک که سلامت بسوي اهل خانه بر گردد. و برقی روایت کرده
است کالصحیح از ابراهیم بن عبد الحمید که حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه فرمودند که من ضامنم که هر که به سفري
رود با عمامه با تحت الحنک که محفوظ باشد از سه بلا از آن که دزد مالش را ببرد و از آن که غرق شود و از آن که بسوزد. و در
حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که از خانه خود بیرون آید با عمامه با تحت الحنک و قصد
سفري داشته باشد نرسد ص: 425 به او در آن سفر دزد و سوختن یا اندوه و نرسد به او مکروهی.
[خروج با وضو براي حاجت]
(و قال صلوات اللَّه علیه انّی لا عجب ممّن یاخذ فی حاجۀ و هو علی وضوء کیف لا تقضی حاجته و انّی لا عجب ممّن یاخذ فی
حاجۀ و هو معتمّ تحت حنکه کیف لا تقضی حاجته) و منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بسند کالصحیح که
فرمودند که من تعجّب دارم از کسی که شروع کند در کاري که احتیاج به آن داشته باشد و با وضو باشد چگونه حاجت او بر
آورده نشود و به درستی که تعجب دارم از کسی که شروع کند در حاجتی و او با عمامه با حنک باشد چگونه حاجت او بر آورده
نشود یعنی میباید که البته در این دو صورت حاجۀ او بر آورده شود مگر کسی که بسیار بد باشد و کارهاي بد بسیار کرده باشد
که آنها سبب عدم قضاء حاجت او شده باشد و چون شیخ جزو اول حدیث را از عبد اللَّه بن سنان روایت کرده است و طریق صدوق
بکتاب او صحیح است ظاهرش صحّت حدیثست اگر چه حکم صدوق بصحّت آن کافی است. (و قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله
الفرق بین المسلمین و المشرکین التلحّی بالعمائم) و از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله منقول است فرق میانه مسلمانان و
کافران تحت الحنک عمامهها بود هر کسی که تحت الحنک داشت عمامه او مسلمان بود و هر که عمامه تحت الحنک نداشت
علامت کفر بود و باین علامت مسلمانان از کافران ممتاز بودند چنانکه الیوم میان اهل هند شایع است که قباي مسلمانان از دست
راست بسته میشود و کفار از دست چپ و ظاهر میشود که میباید امتیازي بوده باشد میان مسلمان و کافر تا مسلمانان از همه
وجهی اجتناب از کفار کنند و سلام به ایشان نکنند و اگر آنها سلام کنند در جواب ایشان علیک بگویند و ملاقات به رطوبت با
ایشان نکنند و پوست و ص: 426 گوشت و امثال آن از ایشان نگیرند و تعظیم ایشان نکنند و علی هذا
القیاس سایر چیزها و ذلک فی اوّل الاسلام و ابتدائه ظاهرا این کلام صدوقست که میگوید که این امتیاز به تحت الحنک در اوّل
اسلام و ابتداي آن بود که مسلمانان کم بودند و کفار بسیار بودند لازم بود امتیاز یا آن که چون اسلام آشکار شد علامت امتیاز
بسیار شد از جامه سفید و سایر چیزها دیگر احتیاج به تحت الحنک نداشتند و نکردند یا در اوایل اسلام اکثر منافق بودند و بعد از
نور ایمان از « سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ » آن مرتبه مرتبه بنور ایمان منور شدند و عبادات بسیار میکردند بموجب کریمه
صفحات وجوه ایشان لامع بود چنانکه خواهد آمد و ممکن است که این عبارت یکی از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم باشد لهذا
صدوق نسبت به خود نداد چنانکه داب اوست که نسبت به خود میدهد. (و قد نقل عنه أهل الخلاف ایضا انّه امر بالتّلحّی و نهی
عن الاقتعاط) و بتحقیق که سنیّان نیز از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله روایت کردهاند که آن حضرت امر فرمود به
تلحّی که عمامه با تحت الحنک باشد و نهی فرمودند از عمامه بی تحت الحنک و به همین عبارت ذکر کردهاند همه لغویین و بغیر
این عبارت نیز روایت کردهاند از آن جمله حسین بن مسعود در شرح سنت روایت کرده است از معمر از لیث از طاوس که پرسیدند
از او از کسی که عمامه پیچد و تحت الحنک نگذارد آن را طاوس یمانی گفت که این عمامه شیطان است حاصل آن که خود نقل
کردهاند و علی رغم شیعیان ترك نموده چنانکه دین حقرا نیز علی رغم ایشان ترك کردهاند.
صفحه 187 از 267
[قرائت در نماز و دهان بسته باشد]
(و سال الحلبیّ و عبد اللَّه بن سنان ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه و آله هل یقرأ الرّجل فی صلاته و ثوبه علی فیه قال لا باس بذلک و
فی ص: 427 روایۀ الحلبیّ اذا سمع الهمهمۀ) و به اسانید صحیحه منقولست از حلبی و بسند صحیح از عبد
اللَّه منقول است که گفتند سؤال کردیم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا میتواند مردي قرائت کند در نماز و
دهانش بسته باشد چنانکه متعارف عربست دهن بند؟ حضرت فرمودند که باکی نیست و در تتمه روایت حلبی حضرت فرمودند که
اگر همهمه را بشنود و همهمه آنست که صدایی بشنود و تمییز حروف نکند و خواهد آمد که اقل مرتبه اخفات آنست که خود
بشنود آن چه را قرائت کند و چون دهنش بسته است و همهمه را میشنود پس اگر دهان بند را بر دارد البته صحیحا خواهد شنید و
در روایت عبد اللَّه که این قید نیست نیز محمول است بر روایت حلبی که قید دارد چون در واجبات مطلق حمل بر مقید میکنند و
صحیحه محمد بن مسلم گذشت که نهی وارد شده است از لثام هر گاه سوار نباشد و آن نهی محمولست بر کراهت از جهت این دو
حدیث اگر چه ممکن است که حمل کنیم اینها را بر حالت سواري و لیکن اظهر جواز است با کراهت اگر مانع قرائت نباشد.
چنانکه در موثق کالصحیح از سماعه منقولست که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که
نماز کند و دهان بسته قرائت کند حضرت فرمودند که باکی نیست هر چند دهن بسته باشد در حالت قرائت. و در روایت دیگر
سماعه از حضرت منقولست که باکی نیست و اگر در حالت قرائت بگشاید بهتر است و سماعه گفت که دیگر سؤال کردم از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه زنی که نقاب بسته باشد حضرت فرمودند که اگر موضع سجده او باز باشد که برسد به چیزي که سجده بر
آن توان کرد باکی نیست و اگر نقاب را از رو بر دارد افضل است هر گاه نامحرمی نباشد و اگر نامحرم ص:
428 باشد نقاب انداختن اولی است. و حدیث کالصحیح از احدهما صلوات اللَّه علیهما نیز منقولست که جایز است با دهن بند نماز
کردن و این مطلق نیز محمولست بر مقید و جواز منافات با کراهت ندارد بلکه بهتر آنست که رو و پیشانی باز باشد هر چند سجده
نکنند. چنانکه منقولست در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که نماز کند به سبب خوف
بر دابّه با عمامه و ایما کند حضرت فرمودند که موضع سجده که پیشانیست بگشاید و لیکن ممکن است که گشودن از جهت سجده
باشد بر مانند مهر چنانکه خواهد آمد که با ایما سجده کند بر مانند مهر و اللَّه تعالی یعلم.
[نماز شخص رنگ بسته]
(و سال رفاعۀ بن موسی ابا الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن المختضب اذا تمکّن من السّجود و القراءة أ یصلّی فی
خضابه فقال نعم اذا کان خرقته طاهرة و کان متوضّئا) و منقولست بسند صحیح از رفاعه که گفت سؤال کردم از حضرت ابی الحسن
امام موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما از کسی که رنگ بر ریش خود بسته باشد هر گاه پیشانی او باز باشد که سجده تواند کرد و
مانع از قرائت نباشد که قرائت تواند کرد آیا با آن خضاب نماز میتواند کرد حضرت فرمودند که بلی اگر آن خرقه که بر رنگ
بسته است پاك باشد و وضو داشته باشد و این دو قید از آن جهت است که بسیار است که مساهله مینمایند و خرقه نجس میبندند
چون آخر میشویند میگویند که اگر نجس باشد ضرر ندارد و این خرقه اگر چه ما لا یتم ال ّ ص لاة باشد نماز نمیتوان کرد در آن
چون حنا تر است و حنا بلکه محاسن را نیز نجس میکند بلکه بعضی دغدغه کردهاند که هر گاه از حناي نجس رنگ بر دارد پاك
نمیشود اگر چه این دغدغه محض وسواس است و قید دویم از ص: 429 آن جهت است که اکثر عوام
مساهله مینمایند و چون موضع حنا را نمیشویند تیمّم میکنند گویا حضرت میفرمایند که حنا عذري نیست که سبب جواز تیمّم
شود. و در حدیث حسن کالصحیح از عبد اللَّه بن محمد منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
صفحه 188 از 267
علیه از شخصی که نماز کند خضاب بسته حضرت فرمودند که خضاب بسته نماز نکند و چون خواهد که نماز کند خضاب را بر
دارد و نماز کند راوي عرض نمود که حنا و خرقه اگر پاك باشند نماز میتواند کرد حضرت فرمودند که با این حال نماز نکند و
هم چنین زن نیز نماز نکند خضاب بسته و این حدیث را حمل بر کراهت کردهاند چون احادیث صحیحه بر جواز وارد شده است.
(و لا باس بان تصلّی المرأة و هی مختضبۀ و یداها مربوطتان و روي ذلک عمّار السّاباطیّ عن الصّادق صلوات اللَّه علیه) و باکی
نیست که نماز کند زن و دستهاي خود را حنا بسته باشد و بند باشد چنانکه متعارفست که چون حنا بستند کاري نمیتوانند کرد
غالبا تا نکشایند حنا را و همین مضمون را روایت کرده است عمار بسند موثق از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و لیکن
در حدیث عمار هست که اگر وضو ساخته باشد پیش از حنا بستن باکی نیست و از این حدیث مفهوم میشود که حناي زنان غالبا
آنست که دستها را حنا میبندند و حناي مردان حناي ریش است چنانکه گذشت در باب خضاب بلکه سنت است که زنان اگر چه
پیر باشند که دستهاي خود را به حنا رنگین داشته باشند و زینتی داشته باشند اگر چه گردن بندي باشد به آن مزیّن دارند خود را
بلکه مکروهست نماز کردن زنان بی زینت چنانکه در احادیث صحیح و موثق کالصحیح وارد شده است و خواهد آمد. (و روي
علیّ بن جعفر و علیّ بن یقطین عن ابی الحسن موسی ص: 430 بن جعفر صلوات اللَّه علیهما انّهما سألاه عن
الرّجل و المرأة یختضبان أ یصلّیان و هما مختضبان بالحنّاء و الوسمۀ فقال اذا ابرزوا الفم و المنخر فلا باس) و مرویست به اسانید
صحیحه از علی بن جعفر و بسند صحیح از علی بن یقطین که سؤال کردند هر دو از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از
مرد و زن که خضاب کنند به حنا یا وسمه آیا با خضاب نماز میتوانند کرد پس حضرت فرمودند که اگر ظاهر سازند ایشان یعنی
مردان و زنان و در تهذیب اذا ابرزا وارد است یعنی مرد و زن و این اصح و اظهر است هر گاه ظاهر سازند دهن و بینی را تا قرائت
توانند کرد یا خوب قرائت توانند کرد باکی نیست. و در حدیث حسن از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن
حضرت سؤال کردند که آیا مرد خضاب بسته نماز میتواند کرد هر گاه با طهر باشد حضرت فرمودند که بلی و ظاهرا مراد از طهر
طهارت از حدث و خبث باشد چنانکه گذشت. و در حدیث کالصحیح منقولست که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
پرسیدند که چه وجه دارد که جایز نیست مرد را که نماز کند و بر شارب او حنا باشد حضرت فرمودند که هر گاه خرقه بسته باشند
نمیتواند قرآن و دعا را خواندن و در این صورت حرام خواهد بود یا خوب نمیتواند خواند و در این صورت مکروه خواهد بود
پس احتیاط در ترکست مطلقا. (و سال محمّد بن مسلم ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یصلّی و لا یخرج یدیه من ثوبه فقال ان
اخرج یدیه فحسن و ان لم یخرج یدیه فلا باس) و شیخ طوسی در صحیح روایت کرده است از محمد که گفت سؤال کردم از
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از شخصی که ص: 431 نماز کند و دستهاي خود را از جامه بیرون
بیاورد چونست حضرت فرمودند که اگر دستها را بیرون آورد خوبست و اگر دستها را بیرون نیاورد باکی نیست و ظاهر میشود
کراهت پنهان بودن دستها خواه در آستین باشد و خواه در میان پیراهن. و روایت کرده است شیخ در موثق از عمار که گفت سؤال
کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که نماز کند و دست را در میان جامه نگاه داشته باشد حضرت
فرمودند که اگر جامه دیگر داشته باشد خواه لنگ یا زیر جامه باکی نیست و اگر پیراهن تنها باشد جایز نیست و اگر یک دست را
داخل کند و دست دیگر را داخل نکند نیز باکی نیست پس ممکن است که حدیث سابق که مطلق است حمل بر این مقید کنیم به
آن که جواز در صورتی است که جامه دیگر پوشیده باشد و اشهر حمل بر کراهتست و احوط آنست که داخل نکند هر دو دست را
در میان جامه مگر وقتی که جامه دیگر در زیر پیراهن پوشیده باشد و بهتر آنست که مطلقا پنهان نکند و اما اگر در زیر ردا یا بالا
پوش باشد ظاهرا کراهت نداشته باشد و اللَّه تعالی یعلم. و در حدیث حسن کالصحیح منقولست از عبد الرحمن بن حجاج که گفت
نزد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بودم که عبد الملک قمی بر آن حضرت داخل شد و گفت حق سبحانه و تعالی
احوال شما را نیکو گرداناد گاه هست به سجده میروم و دستم در میان جامه است حضرت فرمودند که اگر خواهی ضرر ندارد
صفحه 189 از 267
پس حضرت فرمودند که و اللَّه من از امثال اینها بر شما خائف نیستم یعنی اینها از جمله مکروهاتست و خوف من آنست که ترك
، تقیه کنید که از جمله واجباتست. و بسند صحیح از ابن محبوب از مصادف منقولست از حضرت امام جعفر لوامع صاحبقرانی، ج 3
ص: 432 صادق صلوات اللَّه علیه در مردي که نماز واجب را گذارد و موي سر او را بافته باشند یا پیچیده باشند در میان سر حضرت
فرمودند که نماز را اعاده میکند و اکثر حمل کردهاند بر استحباب ترك یا کراهت فعل و استحباب اعاده نماز و احتیاط ظاهر است
چون ممکن است که در واقع حرام بوده باشد و اعاده بر سبیل وجوب باشد مع هذا معارضی ندارد مگر برائت با اصل صحت و امثال
این اصول قابلیت معارضه ندارد با حدیثی که کلینی حکم به صحت آن کرده باشد اگر چه ابن غضایري مصادف را ضعیف شمرده
باشد چون او نیز مجهول الحال است با آن که از حسن صحیح است و او از اهل اجماع است و اللَّه تعالی یعلم.
[باکی نیست که شخصی نماز کند در یک جامه]
(و روي زیاد بن سوقه عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه قال لا باس ان یصلّی احدکم فی الثّوب الواحد و ازراره محلولۀ انّ دین
محمّد صلی اللَّه علیه و آله حنیف) و بسند صحیح منقولست از زیاد ثقه از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که
باکی نیست که شخصی نماز کند در یک جامه مانند پیراهن و مع هذا تکمهاي آن گشوده باشد که اگر از گریبان خود نظر کند
عورتش را تواند دید به درستی که دین حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله حنیف است یعنی مایل است از افراط و تفریط
سایر ادیان که حکمت اقتضاي آنها کرده بود بسوي وسط. چنانکه در مذهب حضرت موسی علیه السلام مناسب به حاجت یهودان
بود که کارها را بر ایشان تنگ کرده بودند که از نجاست بول بدن خود را مقراض میکردند و چون نصاري اکثر عباد و زهاد
بودند مناسب حال ایشان آن بود که اکثر چیزها را پاك میدانند بلکه نجاست نمیباشد نزد ایشان و دین حضرت سید المرسلین
بعثت علیکم بالحنیفیّۀ » (ص) وسط است چنانکه ظاهر است و این عبارت نیز اشاره ص: 433 است بحدیث
یعنی حق سبحانه و تعالی مرا مبعوث گردانیده است به رسالت بر شما با دین حنیفیه که دین حضرت ابراهیم « السّمحۀ السّهلۀ البیضاء
است علیه السلام در اصول دین خصوصا در بت شکنی و ازاله شرك و خوش آینده و آسان و با نهایت وضوح است و بنا بر این از
حنیف سمحه سهله بیضا مراد است و لا باس که در این حدیث وارد شده است منافات ندارد با استحباب ترك. چنانکه در موثق
کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که نماز نکند مرد با پیراهنی که تکمهاي او گشوده
باشد مگر آن که لنگی داشته باشد که مانع باشد از دیدن او عورتش را و حکم لنگ دارد زیر جامه. چنانکه در حدیث صحیح از
علیّ بن جعفر منقولست که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که جایز است که شخصی
امامت کند در زیر جامه و کلاهی؟ حضرت فرمودند که خوب نیست دیگر سؤال کردم که آیا زیر جامه بعوض لنگ خوبست
حضرت فرمودند که بلی. و در صحیحه محمد بن مسلم وارد است که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که مرد نماز میتواند کرد در یک پیراهن یا یک قبا یا قباي پنبه دار و حال آن که لنگ نه بسته باشد حضرت فرمودند که هر
گاه پیراهن کنده باشد که تن نما نباشد و گریبان قبا گشوده نباشد که عورت پیدا باشد باکی نیست و یک جامه که آن را بر دوش
اندازد با زیر جامه در حکم قباست و همه قصور ندارد و لیکن اگر زیر جامه تنها پوشد میباید که در گردنش چیزي بیندازد اگر
هم ریسمانی باشد و گذشت که اگر چه بند زیر جامه باشد حاصل ص: 434 آن که آن چه از اخبار صحیحه
ظاهر شد آنست که واجبست که عورتین پوشیده شود و خلافی هست در اشتراط آن و مشهور آنست که ستر عورتین اگر سهوا
نشود نماز باطل شود. و لیکن در حدیث صحیح منقولست از علیّ بن جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی
کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که نماز کند و فرج او که ذکرش باشد از جامهاش بیرون آمده باشد و او نداند آیا نماز را اعاده
میکند یا چه بایدش کردن حضرت فرمودند که اعاده بر او لازم نیست و نمازش تمامست یا تمام شد و این حدیث بی معارض
صفحه 190 از 267
دلالت میکند بر آن که ستر عورتین واجب باشد نه شرط و جمعی گفتهاند که از ناف تا زانو را واجبست در نماز پوشانیدن و
مستندش ظاهر نیست بلکه از احادیث صحیحه ظاهر میشود که مستحبّ است که دو جامه پوشیده باشد و اگر اکتفا به یک جامه
کند که کل بدنش تا گردن پوشیده شود کافی باشد و اگر با این جامه زیر جامه یا لنگی بوده باشد بهتر است و اگر بر بالاي اینها
ردا بیندازد کمل خواهد بود و اگر لنگی یا زیر جامه داشته باشند و بس سنت مؤکد است که چیزي بر دوش بیندازد اگر همه سر
عمامه باشد و اگر عمامه کوچک باشد عمامه را ردا کند و سر برهنه نماز کند بهتر است. چنانکه منقولست در حدیث صحیح از
سلیمان بن خالد که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که پیشنمازي جمعی کند و پیراهنی
پوشیده باشد و ردایی نداشته باشد حضرت فرمودند که سزاوار نیست مگر آن که ردایی داشته باشد یا عمامه اشرا ردا کند. و در
حدیث کالصحیح از جمیل منقولست که گفت سؤال کرد مرازم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و من با او حاضر
بودم از شخصی ص: 435 حاضر که نماز کند در لنگی و بس حضرت فرمودند که در گردن خود بیندازد
دستمالی را یا عمامه را ردا کند و ظاهر شد نیز که اگر مانند پیراهن یا قبا پوشیده باشد قایم مقام ردا هست و موثقه کالصحیحه
سماعه نیز بر این معنی دلالت میکند و اگر ردا بیندازد بهتر است و اگر امام جماعت باشد بی ردا مکروهست. چنانکه صحیحه علی
بن جعفر و صحیحه سلیمان بر آن دلالت میکند و مذکور شدند و اگر با ردا نعلین هم به پوشد أکمل خواهد بود. در حدیث
صحیح از محمد بن اسماعیل منقولست که من دیدم آن حضرت را یعنی امام رضا صلوات اللَّه علیه را که نماز میکردند در نعلین و
نه کندند و حسین بن سعید میگوید که گمان دارم که محمد بن اسماعیل گفت که دو رکعت نماز طواف را دیدم که با نعلین
کردند. و در حدیث صحیح از معاویۀ بن عمار منقولست که گفت مکرّر دیدم که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در
نعلین نماز میکردند و ندیدم هرگز که در حال نماز کنده باشند. و در حدیث صحیح از علی بن مهزیار منقولست که من حضرت
امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه را دیدم در روز هشتم ذي الحجه نزد زوال که شش رکعت نماز در عقیب مقام ابراهیم علیه السلام
کردند با نعلین و نکندند. و در موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر گاه نماز
گذاري در نعلین نماز کن اگر پاك باشد که میگویند که سنت است یعنی مخصوص ما نیست صحابه و تابعین نیز قایلند. و در
حدیث صحیح از عبد اللَّه بن مغیره منقولست که گفت هر گاه نماز کنی و نعلینت پاك باشد در آن نماز کن که از سنت حضرت
سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله است و چون عبد اللَّه از جمعی است که اجماع شده است بر ص: 436
تصحیح ما یصح عنه ظاهر آنست که از خود نمیگوید بلکه از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم میگوید و محتمل است که عبد
اللَّه به اعتبار حدیث سابق گفته باشد چون او را در سند حدیث سابق مذکور است. و در حسن کالصحیح از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه منقولست که هر چه در حالت نماز میپوشی از مستحبات با تو تسبیح میکنند و از این جهت بود که حضرت سیّد
المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله در حالت نماز نعلین میپوشیدند. و در موثق از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقول است که
چون بنده متوجه نماز میشود بدنش و جامهایش و هر چه بر دور اوست همه به تسبیح الهی مشغول میشوند و ظاهر این احادیث
آنست که در هر کفشی جایز باشد بلکه سنت باشد و لیکن علما تخصیص دادهاند نعل را به بنعل عربی چون در زمان حضرات
همین را میپوشیدهاند و ذکر کردهاند که از مشایخ خود شنیدهایم که نماز در این کفشهاي متعارف که پشت پا را میپوشاند و ساق
ندارد جایز نیست. و حدیث صحیح ابراهیم بن مهزیار از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم دلالت میکند بر آن که در سر موزه نماز
توان کرد و سر موزه همین کفشهاي متعارف است پس ظاهر جواز است و احوط ترك و اللَّه تعالی یعلم.
باب ما یسجد علیه و ما لا یسجد علیه