گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
باب الحدّ الّذي یؤخذ فیه الصّبیان بالصّلاة






[در شش سالگی امر به نماز میشود]
(قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّا نأمر صبیاننا بال ّ ص لاة و هم ابناء خمس سنین فمروا صبیانکم بالصّلاة اذا کانوا أبناء سبع سنین و نحن
نأمر صبیاننا بال ّ ص یام اذا کانوا ابناء سبع سنین ما اطاقوا من صیام الیوم ان کان إلی نصف النّهار او اکثر من ذلک او اقلّ فاذا غلبهم
صفحه 220 از 267
الجوع او العطش افطروا حتّی یتعوّدوا الصّوم و یطیقوه فامروا صبیانکم بال ّ ص یام اذا کانوا ابناء تسع سنین ما اطاقوه من صیام الیوم فاذا
غلبهم العطش افطروا) این بابی است در بیان حدّي که اطفال را جبر میکنند به نماز شیخان بسند حسن کالصحیح روایت کردهاند از
حلبی و طرق صدوق به او صحیح است و او گفته است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که ما امر میکنیم
اطفال خود را به نماز در پنج سالگی پس شما امر کنید اطفال خود را به نماز هر گاه هفت ساله باشند و ما امر میکنیم اطفال خود
را بروزه در وقتی که هفت ساله باشند به آن چه طاقت داشته باشند از روزه روز اگر تا نصف روز باشد یا بیشتر یا کمتر پس چون
غلبه میکند بر ایشان گرسنگی یا تشنگی افطار میکنند تا عادت کنند بروزه و قوت گرفتن همه به همرسانند پس شما امر کنید
اطفال خود را بروزه هر گاه نه سال باشند هر چه طاقت داشته باشند از روزه روز پس چون غلبه میکند بر ایشان تشنگی افطار کنند
و در حدیث صحیح از زراره و حدیث صحیح از حلبی منقولست از ص: 508 حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه سؤال کردند که کی نماز بر اطفال واجب میشود که ولی ایشان را بران بدارد حضرت فرمودند که وقتی که شش
ساله شوند و روزه وقتی واجب میشود بر ایشان که طاقت داشته باشند و ظاهرا مراد از این وجوب استحباب مؤکّد است بر ولی و در
حدیث صحیح منقولست از عبد اللَّه بن سنان که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه پسري به منتهاي
قوت خود برسد که آن سیزده سالست و داخل شود در سال چهاردهم واجب میشود بر او آن چه واجبست بر جمعی که محتلم
شدهاند. خواه آن پسر محتلم شده باشد یا محتلم نشده باشد و مینویسند بر او گناهان را و مینویسند از جهۀ او حسنات را و هر
کاري که میکند صحیح است مگر آن که سفیه باشد یا ضعیف العقل باشد و مؤید این حدیث چند حدیث دیگر وارد شده است
در سیزده احوط آنست که در این سال ترك عبادات نکند و اگر کرده باشد قضا کند بعد از بلوغ احتیاطا و ممکن است که در سال
چهاردهم قابل تکلیف مستحب شود و بر افعال خیر مثاب شود و عقابش محرومی از ثواب باشد. و در حدیث صحیح از محمد بن
مسلم منقولست از احدهما صلوات اللَّه علیهما که عرض نمودند که طفل کی نماز میکند حضرت فرمودند که هر گاه نماز را
بفهمد گفتم کی نماز را میفهمد و واجب میشود بر او حضرت فرمودند که شش ساله و در حدیث صحیح از معاویۀ بن وهب
منقولست که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که در چند سالگی اطفال را به نماز باز میدارند حضرت فرمودند
در شش هفت سالگی و در میان شش و هفت عرض نمودم که کی ایشان را جبر نمایند بر صوم حضرت فرمودند که در میان پانزده
و چهارده ص: 509 و اگر پیشتر روزه بدارد او را بحال خود گذار به درستی که فرزندم روزه گرفت پیش از
این و منع نکردم او را و در حدیث موثق عمار منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه سیزده ساله شود نماز
بر او واجب میشود و اگر پیشتر محتلم شود نماز بر او واجبست و قلم بر او جاریست و هم چنین است حکم دختر که هر گاه سیزده
ساله شود یا پیش از آن حایض شود نماز بر او واجبست و قلم بر او جاریست و اخبار بسیار در این باب خواهد آمد إن شاء اللَّه
تعالی. (و روي عن الحسن بن قارن انّه قال سالت ابا الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه او سئل و انا اسمع عن الرّجل یجبر ولده و هو لا
یصلّی الیوم و الیومین فقال و کم اتی علی الغلام فقلت ثمانی سنین فقال سبحان اللَّه یترك الصّلاة قال قلت یصیبه الوجع قال یصلّی
علی نحو ما یقدر) و بسند حسن منقولست از حسن و او مجهول الحال است و پدرش به قاف و را مهمله است یا به فا و زاي است و
گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه یا دیگري سؤال کرد و من شنیدم از شخصی که جبر کند فرزند خود را که نماز
نکند یک روز و دو روز پس حضرت فرمودند که این فرزند چند سال دارد پس من عرض نمودم که هشت سال فرمودند سبحان
اللَّه از روي تعجّب چنانکه متعارفست یا منزّه است از آن که مستحق عبودیت نبوده باشد ترك نماز میکند راوي گفت که عرض
نمودم که دردي دارد که چون متوجّه نماز میشود بیشتر میشود حضرت فرمودند که هر نحوي که قدرت دارد نماز را به جا
میآورد و ترك نمیکند نماز را یعنی اگر وضو نتواند ساخت تیمّم میکند و ظاهرا اسم پدرش پازنست عرب آن را به زبان خود
آورده است فازن شده است و در بعضی از نسخ قاتل است و تصحیف است چنانکه در فهرست ص: 510
صفحه 221 از 267
قارن است و از مبالغه حضرت مفهوم میشود که در هشت سالگی تأدیب توان کرد بر ترك نماز و در حدیث کالصحیح از اسحاق
بن عمار منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر گاه طفلی شش ساله شود نماز بر او واجبست و
هر گاه قدرت داشته باشد که روزه بگیرد روزه بر او واجبست. و در حدیث صحیح از فضیل بن یسار منقولست که حضرت سیّد
السّاجدین صلوات اللَّه علیه میفرمودند که اطفال نماز خفتن را جمع کنند با شام و میفرمودند که جمع کردن ایشان بهتر است از
آن که بخواب روند چون اگر صبر کنند که وقت فضیلت خفتن داخل شود اکثر اوقات بخواب میروند و علّت خواب اطفال آن
زمان در مشایخ این زمان جاریست خصوصا در ماه رمضان که جمع کردن پیش از افطار بهتر است از صبر کردن که وقت فضیلت
داخل شود چون اکثر زیاده از قدر متعارف آب و نان میخورند و سنگین میشوند و بخواب میروند و از این جهت است که در
احادیث صحیحه و حسنه و موثقه از طرق خاصه و عامه حتی در صحیحین ایشان از عبد اللَّه بن عباس روایت کردهاند که حضرت
سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله بیعلتی در حضر جمع فرمودند در میان ظهر و عصر و هم چنین جمع کردند میان مغرب و عشا تا
فراخ شود وقت بر امّت آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله و بر ایشان مشکل و تنگ نباشد. و منقولست از جابر از حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه که گفت از آن حضرت سؤال کردم که آیا اطفال را در صفی جدا باز داریم در عقب بالغ حضرت فرمودند
که اطفال را مؤخر ندارید بانکه در مسجد داخل نشوند یا اگر شوند در صف آخر بازایستند که سبب این میشود که با هم بازي
کنند و تفریق کنید در میان ایشان بانکه در صف شما با شما بایستند أما دو نفر از ایشان ص: 511 با هم
نباشند.
[تعلیم کودکان از سه سالگی]
(و روي عبد اللَّه بن فضالۀ عن أبی عبد اللَّه أو ابی جعفر صلوات اللَّه علیهما قال سمعته یقول اذا بلغ الغلام ثلث سنین یقال له قل لا اله
الّا اللَّه سبع مرّات ثمّ یترك حتّی یتمّ له ثلث سنین و سبعۀ اشهر و عشرون یوما فیقال له قل محمّد رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله سبع
مرّات و یترك حتّی یتمّ له اربع سنین ثمّ یقال له قل سبع مرّات صلّی اللَّه علی محمّد و آله ثمّ یترك حتّی یتمّ له خمس سنین ثمّ یقال
له أیّهما یمینک و أیّهما شمالک فاذا عرف ذلک حوّل وجهه إلی القبلۀ و یقال له اسجد ثمّ یترك حتّی یتمّ له سبع سنین فاذا تمّ له
سبع سنین قیل له اغسل وجهک و کفّیک فاذا غسلهما قیل له صلّ ثمّ یترك حتّی یتمّ له تسع سنین فاذا تمّت له علّم الوضوء و ضرب
علیه و امر بال ّ ص لاة و ضرب علیها فاذا تعلّم الوضوء و الصّلاة غفر اللَّه عزّ و جلّ لوالدیه إن شاء اللَّه تعالی) و مرویست در قوي از عبد
اللَّه از حضرت امام جعفر صادق یا حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیهما بدان که تقدیم حضرت امام جعفر صادق از آن جهت
است که ظنّ آن که آن حضرت است بیشتر بوده است و محتمل است که نسخه واو باشد و از آن حضرت مکرّر شنیده باشد یا به
اعتبار قرب عهد به آن حضرت مقدم داشته باشد حاصل آن که گفت از آن حضرت شنیدم که میفرمودند که هر گاه پسر سه ساله
شود به او میگویند که بگو لا اله الّا اللَّه هفت مرتبه دیگر او را میگذارند تا سه سال و هفت ماه و بیست روز شود میگویند او را
که بگو محمّد رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و ظاهر صلوات به اعتبار آنست که اسم آن حضرت مذکور شده است نه فی نفسها
چون بعد از این آن را خواهند گفت و ممکن است که صلوات را در این مرتبه بالتبع باید گفت و بعد از آن بالذات و این اولی
است و ظاهرا نساخ زیاد کردهاند به اعتبار آن که اسم حضرت ص: 512 مذکور شده است و مؤیدش اینست
که در امالی صلوات را ذکر نکرده است دیگر او را میگذارند تا تمام شود او را چهار سال پس او را میگویند که هفت مرتبه بگو
صلّی اللَّه علیه و آله دیگر به او کار ندارند تا او را پنج سال تمام شود پس چون از او میپرسند که دست راست تو کدام است و
دست چپ کدام پس چون دانست این را یا این و امثال این را روي او را به قبله میکنند و میگویند به او که سجده کن دیگر او را
میگذارند تا هفت سالش تمام شود پس چون تمام شود او را هفت سال میگویند او را که رو را بشوي و دستها را تا بند دست
صفحه 222 از 267
بشوي و چون این مواضع را شست به او میگویند که نماز بگذار دیگر او را میگذارند تا نه سالش تمام شود چون نه سالش تمام
شود وضوي صحیح را تعلیم او میدهند و اگر وضو نسازد او را میزنند و هم چنین تعلیم میدهند او را نماز و اگر ترك کند
میزنندش پس چون وضو و نماز را دانست حق سبحانه و تعالی گناهان پدر و مادر او را میآمرزد إن شاء اللَّه تعالی یعنی اگر حق
سبحانه و تعالی خواهد به آن که مخالف مذهب حق نباشند و ممکن است که إن شاء اللَّه تیمّن و تبرك باشد چنانکه گذشت
فائدة
و بدان که شرایط نماز همگی مذکور شد در این ابواب مگر اسلام و ایمان و خلافی میان شیعه و سنی نیست که اسلام شرط صحت
همه عبادات است و کسی که انکار کند ضروري از ضروریات دین اسلام را کافر است و خلافی نیست نزد شیعه که ایمان نیز شرط
صحت است و احادیث منقوله از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم در این باب متواتر است و محلّ این مسأله کتب کلام است و
لیکن قانون اخباریین این بود که در کتب فقهیه احادیث اصول دین را مقدّم میداشتند حتی شیخ مفید علیه الرحمه در مقنعه که از
کتب فقه اوست. اصول دین را أولا ذکر کرده است و چون ضرور بود مجملی در مقدمه مذکور شد و مجملی اگر در مقدّمات نماز
مذکور شود بیموقع نخواهد بود ص: 513 از آن جمله بسند صحیح منقولست از ابی حمزه که گفت که
حضرت امام العارفین و سیّد السّاجدین صلوات اللَّه علیه از ما پرسیدند که از مساجد مشرفه و بقاع معظمه کدام یک افضلند من
گفتم که خداي تعالی و رسولش و فرزند رسولش اعلمند پس حضرت فرمودند که بتحقیق که فاضلترین بقعها ما بین رکن حجر
الاسود است و مقام حضرت ابراهیم علیه السّلام که مسمّی است بحطیم و خواهد آمد پس اگر کسی عمر یابد مانند عمري که
حضرت نوح در تبلیغ رسالت یافت که آن نهصد و پنجاه سال است و در این موضع روزها بروزه باشد و شبها به عبادت مشغول
باشد و در روز قیامت در صحرایی محشر حاضر شود و اعتقاد به امامت ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم یا به امت یکی از ایشان
نداشته باشد از این عبادات هیچ بهره نخواهد داشت و از هیچ یک از این عبادات منتفع نخواهد شد و در صحیح از میسر منقولست
که نزد حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه بودیم و در این خیمه قریب به پنجاه کس بودیم و همه خاموش بودیم پس حضرت
فرمود که چرا اعتقادات زیادتی بما دارید اعتقاد شما اینست که من پیغمبر خداام نه چنین است مرا قرابت و خویشی هست به رسول
خدا صلّی اللَّه علیه و آله هر که بما دست دهد در متابعت بندگی و اطاعت خداوند خود کرده است و هر که با ما نیکی میکند حق
سبحانه و تعالی با او نیکی میکند و هر که دوست میدارد ما را حق سبحانه و تعالی او را دوست میدارد و هر که حق ما را ضایع
گرداند حق سبحانه و تعالی او را از رحمت خود محروم میکند پس فرمودند که میدانید که از جاهاي زمین کجا افضل است نزد
حق سبحانه و تعالی و رسول پس هیچ کس جواب نداد بعد از آن خود فرمودند که بهترین جاهاي دنیا مکه است که حق سبحانه و
تعالی آنها حرم خود گردانیده و خانه خود را در آنجا در ص: 514 آورده است دیگر فرمودند که آیا
میدانید که در مکّه کجا حرمتش نزد حق سبحانه و تعالی افضل است کسی سخن نگفت از ما و حضرت خود فرمودند که آن
مسجد الحرام است که بهترین جاهاي مکّه معظّمه است دیگر فرمودند که آیا میدانید که در مسجد الحرام کجا حرمتش نزد حق
سبحانه و تعالی اعظم است باز کسی جواب نداد و خود فرمودند که میانه رکن و مقام در کعبه معظمه است یعنی عرضش از رکن
حجر است تا در کعبه معظّمه و طولش تا مقام حضرت ابراهیم است که الحال در آنجاست و آن حطیم حضرت اسماعیل است که
خود در اینجا نماز میکردند و گوسفندان خود را در حجر جا داده بودند که توشه آن حضرت بود پس به خداوند عالمیان قسم یاد
میکنم که اگر بنده هزار کم پنجاه سال در اینجا عبادت کند که شبها عبادت کند تا روز و روزها روزه باشد تا شب و ما را إمام
واجب الاطاعه نداند حق سبحانه و تعالی هیچ عمل او را قبول نکند هرگز و در حدیث دیگر از میسر منقولست که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر بنده هزار سال عبادت کند در حطیم یا در میان قبر حضرت سیّد المرسلین و منبر آن
صفحه 223 از 267
حضرت صلّی اللَّه علیه و آله و عاقبت شهید شود و یکی از ائمه معصومین را امام ندانسته باشد بر حق سبحانه و تعالی واجبست که
او را به جهنّم برد سرنگون و در فردوس الاخبار عامه نقل کردهاند که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که اگر
بنده عبادت الهی کند آن مقدار که حضرت نوح در قوم خود بود که هزار کم پنجاه سال باشد و مثل کوه احد طلاي سرخ داشته
باشد و همه را در راه خدا صرف نماید و آن قدر عمر بیابد که هزار حج پیاده بکند و در میان صفا و مروه بنا حق شهید شود و ترا یا
علی امام نداند بوي بهشت را نشنود و داخل بهشت نشود و احادیث در این باب فوق حد و حصر ص: 515
است و هر که خواهد رجوع کند بکتاب حجت کافی و محاسن برقی و عقاب الاعمال و بصائر الدّرجات و امثال این کتب قطع نظر
از کتب کلامیّه که مشحونست از این معنی بلکه اجماع شیعه است به اجماع یقینی که امامت از اصول دین است و احادیث متواتره
از طرق عامه و خاصه وارد است که هر که امام زمان خود را نداند و بمیرد کافر مرده است و احادیث بسیار وارد شده است که
جمعی که اثنا عشري نیستند عبادات ایشان و زنا و لواطه ایشان مثل یکدیگر است چون مذکور شد که صلاة که اعظم عباداتست
اگر کسی بیوضو واقع سازد دو عقاب دارد یکی آن که نماز نکرده است و مانند کفار است و دویم آن که استخفاف به نماز کرده
است و آن نیز بمنزله کفر است بخلاف آن که تارك الصلاة است او را عقاب میکنند از جهۀ ترك فقط پس چنانکه وضو شرط
صلاة است هم چنین معارف واجبه شرط ایمانست بلکه شرط اسلام پس بمنزله نمازیست که کفار به جا آورند و بعد از این نیز
احادیث متفرقه در این باب مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی.
باب الاذان و الاقامۀ و ثواب المؤذّنین



اشاره
این بابی است در بیان شرعیت اذان و اقامت و کیفیّت آن و ثواب مؤذّنان و سایر احکامی که متفرع میشود بر آن بدان که علماء
شیعه اجماع کردهاند بر آن که اذان و اقامه به وحی الهی است چنانکه اجماع سنّیانست بر آن که از خواب یکی از صحابه است که
آن عبد اللَّه بن زید است یا ابی بن کعب و اجماع شیعه است بر آن که هر که این اعتقاد داشته باشد ملعونست و احادیث ما متواتر
است که از وحی است و بعضی از آن مذکور خواهد شد.
[اذان جبرئیل]
(و روي حفص بن البختريّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال لمّا اسري برسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله حضرت الصّلاة فاذّن
جبرئیل علیه السّلام فلمّا قال اللَّه اکبر اللَّه أکبر قالت الملائکۀ اللَّه اکبر اللَّه اکبر فلمّا قال اشهد ان لا اله الّا اللَّه قالت الملائکۀ خلع
الانداد فلمّا قال اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه قالت الملائکۀ نبیّ بعث فلمّا قال حیّ علی ال ّ ص لاة قالت الملائکۀ حثّ علی عبادة ربّه فلمّا
قال حیّ علی الفلاح قالت الملائکۀ افلح من اتّبعه) منقولست به اسانید اربعه صحیحه از حفص که حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه فرمودند که چون حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله را به معراج بردند وقت نماز حاضر شد یعنی وقت تعلیم نماز
یا وقت نمازي که آن حضرت در آسمان کردند وجوبا یا استحبابا یا با تعلیما پس حضرت جبرئیل اذان گفت و چون گفت اللَّه اکبر
اللَّه اکبر ص: 517 ملائکه حکایت اذان کردند و همان عبارت را همه گفتند پس چون جبرئیل گفت که
گواهی میدهم که نیست خدائی مگر خداوند عالمیان تعالی شانه فرشتگان گفتند که باین کلمه که شایع خواهد شد برطرف شد
پرستیدن غیر حق سبحانه و تعالی که کافران آنها را در پرستش نظیر حق سبحانه و تعالی گردانیده بودند یا آن که این کلمه توحید
است که باین محو میشود آلهه و معنیش وحدت الهی است تعالی شانه پس چون جبرئیل گفت اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه یعنی
صفحه 224 از 267
گواهی میدهم از روي یقین که محمد فرستاده الهی است به خلایق تمام ملائکه گفتند پیغمبري مبعوث شده است که اسم او
مقرون است باسم الهی یا پیغمبري مبعوث شده است و چه پیغمبري پس چون گفت که بشتابید و سعی کنید در نماز فرشتگان
گفتند که جبرئیل ترغیب نمود بر عبادت پروردگار خود و چون جبرئیل گفت که بشتابید به چیزي که سبب فلاح و رستگاري شما
است ملائکه گفتند که بتحقیق که رستگاري یافت که هر که متابعت کرد این سخن را. (و روي منصور بن حازم عن ابی عبد اللَّه
صلوات اللَّه علیه قال هبط جبرئیل علیه السّلام بالأذان علی رسول اللَّه و کان رأسه فی حجر علیّ صلوات اللَّه علیه فاذّن جبرئیل علیه
السّلام و اقام فلمّا انتبه رسول اللَّه قال یا علیّ سمعت قال نعم یا رسول اللَّه قال حفظت قال نعم قال ادع بلالا فعلّمه فدعا بلالا فعلّمه)
مرویست در حسن کالصحیح از منصور از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و آله که فرمودند که حضرت جبرئیل علیه
السّلام اذان را از آسمان به زمین آورد بر حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله در حالتی که سر آن حضرت بر کنار حضرت
امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه بود و جبرئیل اذان و اقامه را گفت پس چون آن حضرت بیدار شدند فرمودند که اي علی شنیدي
گفت بلی یا رسول اللَّه فرمودند که حفظ کردي ص: 518 گفت بلی فرمودند که بلال را بخوان و به او یاد
ده پس حضرت امیر المؤمنین بلال را خواند و او را یاد داد و بلال مؤذّن شد چون بلال بلند آواز خوش آواز بود و منافاتی نیست
میانه این دو خبر زیرا که ممکن است که در شب معراج حضرت شنیده باشند و مأمور نشده باشند که در زمین به جا آورند و چون
جبرئیل به زمین آورد بعد از آن عمل نموده باشند و ظاهر این است که معراج در مکّه معظّمه واقع شد و اذان در مدینه مشرفه و
ممکن است که در مدینه مشرفه نیز معراج شده باشد و چون حضرت به زمین آمده باشد جبرئیل آمده باشد که به آن عمل نمایند.
چون در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که صد و بیست مرتبه حضرت
سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله را معراج واقع شد و در هر مرتبه حق سبحانه و تعالی به آن حضرت مبالغه مینمود در امر به
متابعت حضرت امیر المؤمنین و باقی ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم بیشتر از باقی فرایض چنانکه این بنده زیاده از هزار حدیث در
معراج دیدم و در اکثرش مبالغه در امامت و خلافت حضرت امیر المؤمنین و باقی ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم وارد است. و
چون دو حدیث صحیح وارد شده است که مشتمل است بر اذان و نماز تیمنا هر دو را ذکر میکنم از آن جمله یکی را که مختصرتر
است و بر فوائد بسیار مشتمل است ذکر میکنم آن را کلینی رضی اللَّه تعالی عنه روایت کرده است بسند حسن کالصحیح از ابن
اذینه و صدوق روایت کرده است به اسانید صحیحه و موثقه کالصحیحه از صباح مزنی و سدیر صیرفی و مؤمن الطاق و عمر بن اذینه
، که حاضر بودند و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه مخاطب گردانید ابن اذینه را فرمودند که این لوامع صاحبقرانی، ج 3
ص: 519 سنّیان دشمن خدا و رسول و ائمه چه روایت میکنند ابن اذینه گفت فداي تو گردم در چه چیز حضرت فرمودند که در
اذان و رکوع و سجود عرض نمودم که ایشان میگویند که ابی بن کعب در خواب دید و در اکثر روایات سنیان میگویند که عبد
اللَّه بن زید در خواب دید حضرت فرمودند که دروغ میگویند زیرا که دین حق سبحانه و تعالی از آن عزیزتر است که در خواب به
بینند احکام الهی را و حضرت رسولش که بهترین پیغمبران است محتاج خواب عبد اللَّه بن زید یا ابی ابن کعب باشد پس سدیر
صیرفی گفت فداي تو گردم آن چه واقع است بیان فرما پس حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون حق
سبحانه و تعالی پیغمبرش را به آسمانها برد در آسمان اول بر آن حضرت برکتها فرمود و کمالات آن حضرت را تمام گردانید و در
آسمان دویم تعلیم فرمود فرایض را بر آن حضرت و آن چنان بود که حق سبحانه و تعالی محملی از نور فرستاد که در آن محمل
چهل نوع از انواع نور بود از انواري که احاطه کردهاند به عرش حق سبحانه و تعالی که چشمهاي نظر کنندگان از دیدن آن انوار
تیره و خیره میشوند اما یکی از آن انوار نور زردي است که هر زردي از آن نور زرد شده است و دیگري نور سرخی است که هر
سرخی از آن نور سرخ شده است و یکی از آنها نور سفیدي است که سفیدیها از آن سفید شده است و باقی انوار به عدد انواع الوان
بود حاصل آن که هر رنگی که هست در عالم چهل رنگست و این چهل از چهل نوري که محیط است به عرش رنگین شدهاند و
صفحه 225 از 267
آن محملی که جبرئیل آورده بود مشتمل بود بر چهل نور از انوار عرش هر نوري به رنگی و در آن محمل حلقهها و زنجیرها بود از
نقره پس آن حضرت در آن محمل نشستند ص: 520 و آن حضرت را به آسمان بردند چون ملایک آسمان
اول آن نورها را مشاهده نمودند ایشان را تاب مشاهده نماند همگی به اطراف آن آسمان رفتند و به سجده افتادند و گفتند سبّوح
قدّوس منزه و مقدّس است حق سبحانه و تعالی از آن که کسی را به او شباهتی یا مناسبتی باشد و لیکن چه شبیه است این انوار به
انواري که حق سبحانه و تعالی عرش خود را به آن انوار منوّر گردانیده است پس جبرئیل گفت اللَّه اکبر اللَّه اکبر یعنی حق سبحانه و
تعالی از آن اعظم است که کسی او را وصف تواند کرد یا کسی به ذات مقدّس او تواند رسید یا آن که اعظم از آن که ادراك
ذات یا ادراك صفات او توان کردن پس فرشتگان درهاي آسمان اول را گشودند و فرشتگان فوج فوج آمدند و بر آن حضرت
سلام میکردند و میگفتند یا محمد برادرت چه حال دارد و چون به زمین روي سلام ما را به او برسان پس حضرت صلّی اللَّه علیه
و آله فرمودند که شما او را میشناسید فرشتگان گفتند چگونه او را نشناسیم و حال آن که از همه ما عهد و پیمان گرفتهاند بر آن
که تو را پیغمبر دانیم و علی را خلیفه و جانشین تو دانیم و شیعیان علی را دوست داریم و از جهۀ ایشان استغفار کنیم و ما هر روز
پنج مرتبه در اوقات نمازهاي پنج گانه نظر به روي شیعیان او میکنیم و از جهۀ ایشان دعا میکنیم و بر تو و علی صلوات میفرستیم
پس چهل نوع از انواع نور بر آن انوار سابقه افزودند که شباهت نداشت به آن انوار سابقه و در آن محمل حلقهها و زنجیرها زیاده
کردند و آن حضرت را به آسمان دویم بردند و در کلینی التفاتی شده است که ما بقی را حضرت از حضرت سیّد المرسلین صلّی
اللَّه علیه و آله روایت میفرمایند که حق سبحانه و تعالی چهل نوع از انواع نور بر من افزود و حلقهها و زنجیرها از جهۀ من افزود و
مرا به آسمان دویم برد چون نزدیک آسمان دویم رسیدم باز فرشتگان را تاب ص: 521 تحمل این انوار نبود
همگی به اطراف آن آسمان رفتند و به سجده رفتند و گفتند سبّوح قدّوس ربّ الملائکۀ و الرّوح یعنی پروردگار ما از آن منزه است
که به ذات او توان رسیدن و از آن مقدّس است که ادراك صفات او توان کردن خداوندیست که آفریننده و تربیت کننده فرشتگان
و ارواحست چه شبیه است این نور به نور عرش پروردگار ما پس جبرئیل علیه السّلام گفت اشهد ان لا اله الا اللَّه دو مرتبه یعنی
گواهی میدهم که نیست خداوندي که مستحق عبودّیت باشد مگر معبود به حق و خداوند مطلق پس فرشتگان همگی جمع شدند و
از جبرئیل پرسیدند که این کیست که با توست با این همه عظمت و جلالت جبرئیل گفت که این محمّد است صلّی اللَّه علیه و آله
فرشتگان گفتند که مبعوث شد بر رسالت؟ جبرئیل گفت بلی پس حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که بر من
ظاهر شد سر و گردنهاي فرشتگان بسیار یا مانند اسبان گردن دراز یا مانند بزرگان قوم یا به تعجیل میآمدند مانند اسبان یرقه و اینها
تفسیر شبه المعانیق است بر سبیل احتمال و سلام کردند بر من و گفتند سلام ما را به برادرت علی برسان من گفتم شما علی را
میشناسید ملائکه گفتند چگونه او را نشناسیم و حال آن که بر ما گرفتهاند عهد و پیمان رسالت تو را و عهد و پیمان علی را و عهد
و پیمان شیعیان علی را تا روز قیامت و ما تفحص میکنیم روهاي شیعیان علی را در هر روزي پنجم رتبه در وقت هر نمازي پس
حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که حق سبحانه و تعالی چهل نور دیگر بر من افزود از انواع انوار که شباهت
نداشت به انوار سابقه و مرا به آسمان سیم بردند پس فرشتگان این آسمان را نیز تاب تحمل مشاهده این انوار نبود گریختند و به
سجده رفتند و گفتند سبّوح قدّوس ربّ الملائکۀ و الروح و معنی آن مذکور شد این چه نور است که ص:
522 شبیه است به انواري که محیط است به عرش پروردگار ما پس جبرئیل گفت اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه دو مرتبه پس فرشتگان
جمع شدند و گفتند مرحبا و خوش آمدي اي پیغمبر اول و مرحبا اي پیغمبر آخر و مرحبا اي پیغمبر حاشر و مرحبا اي پیغمبر ناشر
محمّد پیغمبریست که بهتر از همه پیغمبران است و علی بهتر از همه اوصیاي پیغمبرانست و آن که اول است یعنی اول کسی است
که حق سبحانه و تعالی او را پیغمبر گردانید چنانکه عامه و خاصه نقل کردهاند. از آن جمله ابن شیرویه در فردوس الاخبار ذکر
کرده است به اسناد صحیح از حذیفه که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که اگر مردمان میدانستند که در چه
صفحه 226 از 267
وقت علی را امیر المؤمنین نامیدند هر آینه انکار نمیکردند فضل او را بر عالمیان او را امیر المؤمنین نامیدند در وقتی که آدم در
میان روح و جسد بود و حق سبحانه و تعالی فرموده است که یاد کن اي محمّد آن وقتی را که پروردگار تو عهد و پیمان گرفت از
آدم و ذریّت آدم که هنوز در صلب آدم بودند و همه را بر یکدیگر گواه گردانید و فرمود که آیا من پروردگار شما نیستم فرشتگان
گفتند بلی هستی پس حق سبحانه و تعالی فرمود که من پروردگار شمایم و محمّد پیغمبر شماست و علی امیر شماست. و در روایات
متواتره وارد است که اول است چون در جواب أ لست بربّکم اول آن حضرت گفت بلی و اوّل است چون نور مقدس آن حضرت
را پیش از جمیع اشیاء آفریده و اول است به اعتبار آن که افضل از همه خلایق است و آخر است یعنی خاتم پیغمبرانست و بعد از او
پیغمبري نخواهد بود و حاشر و ناشر است یعنی متصل است زمان آن حضرت به حشر و نشر و پیغمبري دیگر نخواهد بود با آن که
خلق عالم به سبب وجود آن حضرت بود پس گویا او سبب خلق اشیا شد چنانکه متواتر است که لولاك لما خلقت الافلاك و امثال
این ص: 523 لفظ پس حضرت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که فرشتگان آسمان سیم میآمدند
فوج فوج و سلام بر من میکردند و احوال برادرم علی را میپرسیدند و من میگفتم که او در زمین است و خلیفه منست آیا شما او
را میشناسید ایشان گفتند چگونه او را نشناسیم و حال آن که هر سال حج میکنیم بیت المعمور را و بر صحیفه سفید نوشته است
در آنجا اسامی محمّد و علی و حسن و حسین و باقی ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم و اسامی شیعیان ایشان تا روز قیامت و لفظ
فاطمه زهرا ظاهرا از نساخ سهو شده است چون در احادیث متواتره اسم آن حضرت نیز هست و شیخ محیی الدین عربی در رساله
انشاء الدوائر نقل کرده است که مرا به برکت متابعت آن حضرت معراج روحانی شد و در بیت المعمور بلکه در جمیع سماوات و بر
کرسی و عرش دیدم که نوشته بود اسامی چهارده معصوم و همه را نام برده است و در چند جا از فتوحات مکی نیز اشاره به آن
کرده است با آن که از رؤساي علماي اهل سنّت است بحسب ظاهر و سابقا مذکور شد که در صحاح سته خصوصا در صحیحین
عامه مصرح است ائمه اثنی عشر و آن که ایشان خلیفه سیّد المرسلیناند و فاطمه سیّده نساء عالمیان است پس فرشتگان گفتند که ما
هر روز پنجم رتبه صلوات بر تو و بر امامان ذریّت تو میفرستیم و از جهۀ شیعیان ایشان استغفار میکنیم در وقت هر نمازي و دست
بر سر ایشان میکشیم تیمنا و تبرکا حضرت فرمودند که حق سبحانه و تعالی چهل نوع دیگر از انواع نور بر من افزود که شباهت
نداشت به انوار سابقه و حلقها و زنجیرها زیاد کردند و مرا بالا بردند تا به آسمان چهارم رسانیدند پس فرشتگان هیچ سخن نگفتند
و صدایی عظیم شنیدم از تسبیح مانند صداي زنبور عسل بمنزله ناله که از سینهها بیرون آید پس ملائکه جمع شدند و درهاي
آسمان ص: 524 چهار مرا گشودند و بیرون آمد سر و گردن بسیار که سر به زیر کرده بودند که مرا به بینند
پس جبرئیل گفت حیّ علی الصلاة دو مرتبه یعنی بشتاب اي مؤمن به نماز و دو مرتبه حیّ علی الفلاح یعنی بشتاب به چیزي که
سبب رستگاري تست که آن نماز است فرشتگان گفتند که دو صد است که معروفند و باهمند و به سبب محمّد اقامت نماز میشود
و به سبب علی فلاح و رستگاري حاصل میشود پس جبرئیل گفت قد قامت الصّلاة قد قامت الصّلاة پس ملائکه گفتند که نماز به
شیعیان علی بر پا خواهد بود تا روز قیامت و نماز غیر ایشان صحیح نخواهد بود پس فرشتگان جمع شدند و گفتند برادرت را چون
گذاشتی گفتم شما او را میشناسید گفتند که او را میشناسیم و ارواح ایشان انوارند در دور عرش حق سبحانه و تعالی و به درستی
که در بیت المعمور کاغذي هست از نور که نوشته است در آن اسامی محمّد و علی و حسن و حسین و باقی امامان صلوات اللَّه
علیهم و جمیع شیعیان ایشان تا روز قیامت که نه یکی زیاد میشود و نه یکی کم و این عهد و پیمانی است که از ما گرفتهاند و هر
روز جمعه بر ما میخوانند حضرت فرمودند که پس من به شکرانه این نعمت به سجده رفتم پس خطاب از حضرت ربّ العزّة رسید
که سر بردار یا محمّد پس چون سر برداشتم دیدم که درهاي آسمان یا طبقات آسمان یا طنابهاي آسمان همه دریده شد و حجابها
بر خاسته شد پس خطاب رسید که سر به زیر کن سر به زیر کردم پس دیدم خانه مثل خانه کعبه شما در زمین و حرمی مثل حرم
کعبه شما که اگر چیزي از دست من میافتاد بر آن خانه نازل میشد و ظاهرا این معنی بعد از عروج بجمیع آسمانها بود و بقیه
صفحه 227 از 267
سماوات را نفرمودند چون چهار آسمان را فرمودند و همه بهمان نسبت بودند ص: 525 و چون کشف
حجب شد بیت المعمور را در زیر پاي خود دیدم پس خطاب رسید که یا محمّد این حرم منست در آسمان چنانکه حرم در زمین
مقرر کردهام و ترا نیز محترم گردانیدهام بمثل کعبه و اهل بیت ترا محترم گردانیدهام مانند حرم و هر چیزي از جسمانیات که هست
به ازاي آن چیزي از روحانیات مقرّر ساختهام پس وحی بمن آمد که نزد چشمه صاد رو و وضو بساز و اعضاي خود را مطهّر گردان
و نماز کن از جهۀ پروردگارت پس حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نزدیک شد به صاد و آن آبی است که از ساق عرش
از جانب راست میآید پس حضرت آب را بدست راست گرفت از این جهت مستحبّ است که آب را از دست راست بر دارند
یعنی از جهۀ شستن رو و از جهۀ شستن دست راست نیز به آن که از دست راست بر دارند و بدست چپ کنند و دست راست را
بشویند و دست چپ ظاهر است که از دست راست آب بر او ریخته میشود پس خطاب رسید که رو را بشوي که باین رو نظر
میکنی در عظمت مصنوعات و غرایب مخلوقات من پس دست راست، پس دست چپ را بشوي چون قرآن مجید را به دستها بر
میداري میباید که دستها مطهر باشند پس مسح کن سر را از بقیه آبی که در دستت مانده است و هم چنین مسح کن پاهاي خود
را از بقیه آب وضو تا کعبین به درستی که من برکت میکنم بر تو و سر ترا محل انوار خود میگردانم بنا بر این مسح سر کن و
مسح پا از آن جهت است که ترا به جایی بالا میبرم که هیچ کس غیر تو به آن جا نرفته باشد پس این است علّت اذان و وضو پس
حق سبحانه و تعالی وحی کرد به آن حضرت که یا محمّد رو بحجر اسود کن و بعدد هفت حجاب هفت تکبیر بگو تا هر تکبیري
سبب رفع حجابی شود و افتتاح کن تکبیرات را به سه تکبیر یعنی حق سبحانه و تعالی چنین مقرّر ساخته است که تکبیر الاحرام از
جهۀ افتتاح قرائت باشد و یک تکبیر از ص: 526 جهۀ افتتاح رفتن برکوع مقرّر ساخته است و دو تکبیر از
جهۀ افتتاح سجده اولی و ثانیه مقرّر فرموده است و دو تکبیر دیگر از جهۀ سر بر داشتن از سجدهها مقرّر ساخته است و آن که
مستحب است که هفت تکبیر در ابتداي نماز بگویند از جهۀ این است که یک تکبیر از جهۀ احرام و افتتاح قرائت مقرّر ساخته است
و از جهۀ هر رکعتی سه تکبیر افتتاحیه مقرّر ساخته است پس اگر کسی هفت تکبیر را در افتتاح نماز گفته باشد اگر در محل خود
فراموش کند ضرر نخواهد داشت و چون حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله هفت حجاب را طی فرمودند از جهۀ طی هر
حجاب تکبیري فرمودند و این هفت تکبیر سه تکبیرش افتتاحیه بود چون اول سه تکبیر میگوید و دعایی میخواند تکبیر اول از این
سه تکبیر تکبیر افتتاح نماز بود یا افتتاح این سه تکبیر دیگر دو تکبیر گفتند و دعا خواندند دیگر دو تکبیر گفتند و دعا خواندند و
ازین چهار تکبیر دو تکبیر اول افتتاحیه بود و ظاهرش آنست که مراد از حجب ظاهري هفت آسمان باشد و در بسیاري از احادیث
وارد شده است که بعد از هفت آسمان هفت حجاب دیگر هست از نور مثل حجاب مجد و حجاب بهاء و حجاب عظمت و حجاب
جلال و حجاب عزت و حجاب قدرت و حجاب سرایر فایق حسن خوش آینده که در اخبار بسیار موجود است پس حضرت
فرمودند که حجب همه در برابر یکدیگرند و در میان اینها دریاهاي نور است و آن نوریست که حق سبحانه و تعالی آن را به
حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرستاد و ممکن است که مراد از آن دریاهاي نور حقایق دعاهاي توجّه باشد که سه
مرتبه تکبیر گفته میشود یک مرتبه سه بار و دو مرتبه دو بار و سه دعا بعد از آنها خوانده میشود پس چون حضرت از تکبیر و
افتتاح نماز فارغ شدند حق سبحانه و تعالی ص: 527 وحی فرموده به آن حضرت که نام مرا ببر که بمن
رسیدي بنا بر این بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم در اول حمد مقرّر شد پس خطاب رسید که مرا حمد کن پس حضرت گفت الحمد اللَّه
ربّ العالمین پس بخاطر حضرت رسید که این حمد را به شکرانه نعماي الهی به جا آوردم پس خطاب رسید که چرا قطع کردي
حمد مرا مرا نام بر حضرت گفت الرّحمن الرّحیم و بنا بر این است که این عبارت در حمد مکرّر شده است پس چون حمد را تمام
کرد و به آخر رسانید در خاطر خود گفت الحمد للَّه ربّ العالمین از جهۀ شکر نعمت الهی پس خطاب رسید که چرا قطع کردي
ذکر مرا نام مرا ببر بنا بر این بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم میان دو سوره مقرّر شد پس خطاب به آن حضرت رسید که یا محمّد سوره
صفحه 228 از 267
نسبت پروردگار که آن سوره توحید است بخوان و بگو قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَ دٌ اللَّهُ الصَّمَ دُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ پس
حضرت صلّی اللَّه علیه و آله گفت که اللَّه الواحد الاحد ال ّ ص مد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد پس وحی منقطع شد پس
حضرت صلّی اللَّه علیه و آله گفت کذلک اللَّه کذلک ربّنا یعنی خداوند عالمیان چنین است و پروردگار ما چنین است پس چون
این ثنا کرد خطاب رسید که یا محمّد برکوع رو از جهۀ پروردگار خود پس آن حضرت برکوع رفت پس در حالت رکوع وحی
رسید به حضرت که بگو سبحان ربّی العظیم و بحمده و لفظ بحمده در علل بود و در کافی نبود پس حضرت سه مرتبه این تسبیح را
خواندند پس خطاب رسید که سر بردار یا محمّد پس آن حضرت راست شد پس خطاب رسید که یا محمّد به سجده رو از جهۀ
پروردگار خود پس حضرت به سجده رفتند پس خطاب رسید که بگو سبحان ربّی الاعلی ص: 528 و
بحمده و این و بحمده نیز در بسیاري از نسخ کافی نبود و در علل و بعضی از نسخ کافی بود پس حضرت سه مرتبه این تسبیح را در
سجود خواندند پس خطاب به آن حضرت رسید که سر بردار و درست بنشین پس چون درست نشست از انوار عظمت الهی بر دل
آن حضرت تجلی کرد حضرت بیتاب به سجده رفتند بیآن که مامور شده باشند پس سه مرتبه همان تسبیح را خواندند پس
خطاب رسید که درست بنشین و چون سر برداشت ندید آن چه پیشتر دیده بود از انوار عظمت و از این جهت است که هر رکعتی
یک رکوع و دو سجده دارد پس خطاب رسید که یا محمّد بر خیز و سوره حمد را بخوان و چون حمد را در این رکعت خواندند
چنانکه در رکعت اول خوانده بودند پس خطاب رسید که بعد از حمد سوره انّا أنزلناه فی لیلۀ القدر را بخوان که این سوره نسبت تو
و نسبت اهل بیت تست تا روز قیامت و رکوع و سجدتین به نحوي واقع شد که در رکعت اولی مذکور شد پس چون از سجده دویم
فارغ شد خطاب رسید که سر بردار یا محمّد حق سبحانه و تعالی ترا ثابت قدم بدارد در جمیع مراتب کمالات و چون خواست که
برخیزد خطاب رسید که بنشین پس حضرت نشست پس حق سبحانه و تعالی وحی فرمودند به او که یا محمّد هر گاه نعمتی انعام
کنم یا تمام کنم مرا نام بر پس آن حضرت ملهم شد که گفت بسم اللَّه و باللَّه و لا اله الا اللَّه و الاسماء الحسنی کلّها للَّه پس خطاب
رسید که صلوات بر خود و بر اهل بیت خود فرست حضرت گفت صلّی اللَّه علیّ و علی اهل بیتی و کرد آن چه میبایست کردن
پس چون حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله نظر کردند دیدند صفهاي فرشتگان و پیغمبران مرسل و غیر مرسل را در عقب
خود پس خطاب ص: 529 به آن حضرت رسید که سلام کن بر ایشان حضرت فرمودند که السّلام علیکم و
رحمۀ اللَّه و برکاته پس خطاب به آن حضرت رسید که منم سلامتی و تحیّت و رحمت و برکات تو و ذرّیت تو پس خطاب به آن
حضرت رسید که میل به جانب چپ مکن و اول آیه که شنید به آن حضرت بعد از قل هو اللَّه احد و انّا أنزلناه آیه اصحاب الیمین و
اصحاب الشمال بود و از این جهت بود که یک سلام مقرّر شد رو بقبله و از این جهت است که تکبیر در سجود از جهۀ شکر است
و گفتن سمع اللَّه لمن حمده از این جهت بود که حضرت صداي فرشتگان را شنیدند که تسبیح و تحمید و تهلیل الهی میکردند
چون حضرت آن صدا را شنیدند سمع اللَّه را گفتند یعنی حق سبحانه و تعالی اجابت فرمود دعاي حامدان را و از این جهت است
که اگر کسی در دو رکعت اول شک کند اعاده میکند نماز را چون این دو رکعت در شب معراج مقرّر شد بامر الهی و این فرض
اول است و آن چه حضرت به جا آوردند نماز زوال بود یعنی ظهر بلکه جمعه بود چنانکه گذشت این بود معنی عبارت کافی و در
علل الشرائع در بعضی از آن جمل بسطی داده شده است مثل رکوع که خطاب رسید که بدنت را کج کن و دستها را بر زانوها
گذار و نظر کن بر عرش من پس حضرت فرمودند که در رکوع مشاهده نمودم عظمت عرش را که بیخود شدم و غش کردم پس
ملهم شدم که سبحان ربّی العظیم و بحمده را گفتم چون عظمت الهی را مشاهده نمودم در عظمت عرش او پس چون این تسبیح را
گفتم آن بیخودي زایل شد از این جهۀ در رکوع این تسبیح مقرّر شد دیگر خطاب رسید که سر بردار و چون سر برداشتم باز تجلی
شد عظمت الهی و بیخود افتادم بر رو و دست پس ملهم شدم که تسبیح سجود را گفتم و تخفیف یافت تا هفت مرتبه گفتم آن
حالت فرو نشست پس ملهم شدم و سر خود را بر داشتم باز عظمت الهی تجلی کرد و غش روي نمود و به سجده رفتم لوامع
صفحه 229 از 267
صاحبقرانی، ج 3، ص: 530 و باز هفت مرتبه گفتم و به خود آمدم و سر برداشتم و اندکی از جهۀ استراحت نشستم پیش از برخاستن
بنا بر این جلسه استراحت اندکی مطلوبست و تبیین مطالب این حدیث در باب کیفیت نماز به تفصیل مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه
تعالی و در روضۀ المتقین اشاره به بعضی از تحقیقات این حدیث شده است و اما حدیث دویم را شیخ ثقه صدوق علی بن ابراهیم از
پدرش از ابن ابی عمیر از هشام در حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که در شب
معراج تعلیم اذان و سایر عبادات شد و چون بسیار طولانی بود در مکانی که أنسب باشد مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی و
کلینی در حسن کالصحیح از زراره و فضیل روایت کرده است که حضرت امام محمّد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون در
شب معراج حضرت سیّد المرسلین را به آسمان بردند و به بیت المعمور رسیدند و حاضر شد نماز پس جبرئیل اذان و اقامت گفت و
حضرت پیش ایستادند و فرشتگان و پیغمبران همگی اقتدا به آن حضرت کردند و احادیث در این باب بسیار است بر این اکتفا شد.
[جایز است که اذان به گویی و وضو نداشته باشی]
(و روي زرارة عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه قال تؤذّن و أنت علی غیر وضوء فی ثوب واحد قائما او قاعدا و أینما توجّهت و
لکن اذا اقمت فعلی وضوء متهیّئا لل ّ ص لاة) و به اسانید صحیحه منقولست از زراره که حضرت امام محمّد باقر صلوات اللَّه علیه
فرمودند که جایز است که اذان به گویی و وضو نداشته باشی و یک جامه پوشیده باشی و در حالت قیام واقع سازي یا در نشستن و
روي بقبله و پشت بقبله و لیکن هر گاه خواهی که اقامه را به گویی میباید که با وضو باشی و مهیّا باشی از جهۀ نماز غرض آنست
که چون اقامه بمنزله جزو نماز است میباید که با وضو باشی و دو جامه پوشیده باشی ص: 531 و رو بقبله
باشی بر سبیل استحباب مؤکّد علی المشهور و در اذان نیز سنت است جمیع اینها و لیکن مؤکّد نیست و احوط آنست که در اقامت
مراعات حالت نماز کنند چون احادیث بسیار در این معنی واقع شده است.
[اذان در حال نشسته]
(و روي احمد ابن محمّد بن ابی نصر البزنطی عن الرّضا صلوات اللَّه علیه انّه قال یؤذّن الرّجل و هو جالس و یؤذّن و هو راکب) و به
اسانید صحیحه و حسنه منقولست از احمد که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه فرمودند که مرد را جایز است اذان گفتن نشسته و
هم چنین جایز است اذان گفتن سواره و در کافی مذکور است که اذان میتواند گفت نشسته و اقامه نگوید مگر ایستاده و اذان
میتوانی گفت سواره و اقامه را نمیگویی مگر در وقتی که بر زمین بوده باشی و شیخ نیز روایت کرده است بسند صحیح با زیادتی
مثل کلینی. (و روي ابو بصیر عن الصّادق صلوات اللَّه علیه انّه قال لا باس ان تؤذّن راکبا او ماشیا او علی غیر وضوء و لا تقم و أنت
راکب و لا جالس الّا من عذر او تکون فی ارض ملصّۀ) و بسند موثق کالصحیح منقولست از ابو بصیر از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه که فرمودند که باکی نیست که اذان به گویی در سواري یا راه رفتن یابی وضو و اقامت مگو در حالت سواري و نه نشسته مگر
عذري باشد یا در زمینی باشی دزدگاه که در این صورت سواره و پیاده میتوان گفتن چنانکه نماز را نیز سواره میتوان کردن و
ظاهر آنست که به اندك عذري کراهت یا حرمت زایل میشود بخلاف نماز. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که باکی نیست که بیوضو و بی غسل اذان به گویی و اقامه را مگو مگر با وضو و فرمودند
که باکی نیست مسافر را که اذان بگوید سواره و اقامه را میگوید در وقتی که از اسب به زیر آید. ص: 532
و در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که اذان میتواند گفت نشسته و اقامت را نمیتواند گفت
مگر ایستاده و احادیث بسیار بر این مضمون وارد شده است و اکثر علما نهی را حمل بر کراهت کردهاند و عمده وجوه ایشان
صفحه 230 از 267
استحباب اذان و اقامه است و در استحباب هر دو اشکالی هست و جزم به آن مشکل است مع هذا منافات ندارد استحباب اصل با
وجوب شرط مثل وضو از جهۀ نماز نافله که جمعی که قایلند به استحباب حرام میدانند نماز بیوضو را بسا باشد که ترك اقامه
توان کردن و بیوضو و پشت بقبله و نشسته و پیاده و سواره نتوان کرد و احوط در امثال این مسائل آن است که جرات نکنند در
حکم بوجوب یا استحباب و حرمت یا کراهت و بقصد قربت واقع سازند و اللَّه تعالی یعلم.
[ثواب مؤذن بین اذان و اقامه]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله للمؤذّن فیما بین الاذان و الاقامۀ مثل اجر الشّ هید المتشحّط بدمه فی سبیل اللَّه عزّ و جلّ فقال
علیّ صلوات اللَّه علیه انّهم یجتلدون علی الاذان فقال کلّا انّه یاتی علی النّاس زمان یطرحون الاذان علی ضعفائهم فتلک لحوم حرّمها
اللَّه علی النّار) و بسند قوي از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله
فرمودند که مؤذن را در میان اذان و اقامت ثوابی است مثل ثواب کسی که شهید شده باشد در جهاد از جهۀ رضاي الهی و در خون
خود غلطیده باشد پس حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که یا رسول اللَّه هر گاه شما این مقدار ثواب آن را
میفرمایید آخر بر سر اذان شمشیر خواهند کشید و در بعضی از نسخ یختارون و یجتارون و یتجلدون واقع شده است یعنی هر گاه
این ثواب را شنیدند جمعی خاص را اختیار خواهند کرد که مالی یا جاهی داشته باشند یا ستم خواهند کرد بر فقرا یا جنگ لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 533 خواهند کرد یا الحال که این ثواب را نشنیدهاند چنین میکنند اگر ثواب را بشنوند چها خواهند کرد
حضرت فرمودند که چنین نخواهند شد چون مردمان را در اعمال خیري که نفع دنیوي در آن نباشد اهتمامی نیست بلکه چنین
خواهد شد که اذان را بر ضعفا و بیچارگان خواهند انداخت بعنوان طرح پس آن فقرایی که از روي طرح بر ایشان اندازند و ایشان
للَّه کنند حق سبحانه و تعالی گوشتهاي ایشان را بر آتش دوزخ حرام میگرداند یعنی بجهنم نروند.
[نماز اضعف مأمومین]
(و قال علیّ صلوات اللَّه علیه آخر ما فارقت علیه حبیب قلبی صلّی اللَّه علیه و آله انّه قال یا علی اذا صلّیت فصلّ صلاة اضعف من
خلفک و لا تتّخذنّ مؤذّنا یاخذ علی اذانه اجرا) و در قوي از سکونی از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند
که آخر مجلسی و یا سخنی که بر آن مفارقت واقع شد میان من و محبوب دل من این بود که فرمودند که یا علی هر گاه نماز کنی
رعایت حال کسی کن که ضعیفترین مامومین باشد یعنی نماز را سبک واقع ساز هر گاه مثل مرد پیري یا بیماري در میان مامومین
باشد و اگر جمعی باشند که همه قوت تطویل داشته باشند و خواهند آن را تطویل میتواند دادن چنانکه خواهد آمدن و مؤذّنی
مگیر که بر اذان مزد خواهد چون اذان عبادتیست که مطلوبست از همه کس کفایۀ پس آن مزد گرفتن از بابت آنست که شخصی
نماز واجب یا نماز سنت خود را کند و از دیگران مزد طلب کند و در باب تجارات خواهد آمد احادیث در این باب.
[در اذان وقف کنند بر آخر تکبیرات]
(و روي خالد بن نجیح عن الصّادق صلوات اللَّه علیه انّه قال التّکبیر جزم فی الاذان مع الافصاح بالهاء و الالف) و در قوي کالصحیح
منقولست از خالد که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که میباید که در اذان وقف کنند بر آخر تکبیرات بلکه خواهد آمد که
مستحب است وقف نمودن ص: 534 بر آخر جمیع فصلهاي اذان و اقامت و لیکن چون مبالغه در تکبیرات
بیشتر بود آن را ذکر فرمودند و دیگر سنّت است نیکو ظاهر ساختنها و الف را در تکبیرات یا در کل اذان یا اذان و اقامت و مراد از
صفحه 231 از 267
الف همزه است در اول اللَّه اکبر یا اعمّ است از همزه و الف که ساکن است مثل الف بعد از لام اللَّه و ظاهرا همه را نیکو ساختن
مطلوبست خصوصا الف و هاي تکبیرات و شهادتین و غیر آن را و سنت است که با تانّی واقع سازد تا خلاف سنّت و خلاف لغت
واقع نساخته باشد و اگر مخالفت لغت واقع شود مقدمست بر مخالفت سنّت.
[بلال بعد از رسول اللَّه اذان نگفت]
(و روي ابو بصیر عن احدهما صلوات اللَّه علیهما انّه قال انّ بلالا کان عبدا صالحا فقال لا أؤذّن لأحد بعد رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و
آله فترك یومئذ حیّ علی خیر العمل) و منقولست در موثق کالصحیح از ابو بصیر از حضرت امام محمّد باقر یا حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیهما که فرمودند بلال مؤذن حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله بنده شایسته الهی بود و گفت که من
از جهۀ کسی اذان را نخواهم گفت بعد از آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله و چون او ترك کرد از آن روز حیّ علی خیر العمل
ترك شد از طرق عامه منقولست از عکرمه که گفت از عبد اللَّه بن عباس سؤال کردم که چرا حیّ علی خیر العمل را در اذان
انداختند عبد اللَّه گفت که چون عمر بن الخطاب نهایت اهتمام داشت. در فتح بلاد بخاطر او رسید که اگر مردمان دانند که نماز
بهترین اعمالست مشغول نماز خواهند شد و جهاد را ترك خواهند کرد و در کتاب سلیم بن قیس هلالی مذکور است که عمر
همیشه با حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله منازعه داشت که چگونه نماز بهتر از جهاد باشد با آن که در جهاد بذل جان و
فرزندان و مال هست حضرت میفرمودند که اگر در جهاد کشته شود یک مرتبه کشته شدن است و رسیدن به بهشت و در نماز با
ص: 535 اخلاص و با حضور قلب مجاهدات میباید کرد تا یک نماز مقبول از این کس بفعل آید و چون
در زمان آن حضرت این معنی دست بهم نداد با منافقان تمهید کرد که بگویند که در زمان حضرت نمیگفتند و نزاع شد جمعی
گفتند که ما میشنیدیم که مؤذنان میگفتند و جمعی گفتند که نمیشنیدیم عاقبت قرار دادند که بلال اذان بگوید تا معلوم شود که
بود یا نبود و بلال را گفتند که اگر حی علی خیر العمل را خواهی خواند از دست عمر کشته خواهی شد بلال متوجه اذان شد چون
باسم پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله رسید بیهوش شد و این را عذر ساخت با حکایت حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیها که خواهد
آمد. و در حدیث موثق کالصحیح از جعفر جعفري ثقه منقول است که او گفت که شخصی از اهل شام داخل شد بر حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پس به او گفت که اول کسی که پیش از همه کس بهشت میرود بلال است گفت چرا گفت از آن
جهت که او اول کسی است که اذان گفته است و جمعی از علما این حدیث را در فضل اذان ذکر کردهاند و جمعی در فضل بلال و
هیچ یک ظاهر نیست چون ظاهر نیست که این عبارات را حضرت فرمودهاند یا آن شامی و بر تقدیري که حضرت فرموده باشند
ظاهرا از روي تقیه باشد و احتمال بعیدي دارد که حضرت فرموده باشند از جهۀ فضل اذان و مستلزم فضل بلال نیز باشد یا بر عکس
و اللَّه تعالی یعلم.
[هر گاه مردي اذان را بگوید دو انگشت خود را در دو گوش خود بگذارد]
(و روي الحسن بن السّريّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال من السّنۀ اذان اذّن الرّجل ان یضع اصبعیه فی اذنیه) و بسند حسن
کالصحیح منقولست از حسن و شیخ در صحیح از حسن روایت کرده است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند
، که از جمله سنّتهاي حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله است که هر گاه مردي اذان را بگوید دو لوامع صاحبقرانی، ج 3
ص: 536 انگشت خود را در دو گوش خود بگذارد و دور نیست که حکمتش این باشد که چون سنّت است که اذان را بلند بگویند
خوف ضرر هست که بسامعه رسد و این حکمت است نه علّت پس اگر اذان را آهسته گویند همان سنّت است و اللَّه تعالی یعلم.
صفحه 232 از 267
[جزم آخر اذان]
(و روي خالد بن نجیح عنه صلوات اللَّه علیه انّه قال الاذان و الاقامۀ مجزومان و فی خبر اخر موقوفان) و در صحیح از ابن ابی عمیر
منقولست از خالد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که اذان و اقامت مجزومند و اعراب آخر همه فصول
محذوفست و در حدیث دیگر وارد شده است که اذان و اقامت را وقف میباید کرد و اکثر علما حمل بر استحباب کردهاند و احوط
آنست که با اعراب نخواند و بر همه فصول وقف کند خصوصا بر فصول اذان و مرویست از شیخ نقلا عن الکلینی در حسن
کالصحیح از زراره که حضرت امام محمّد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که اذان را به وقف میباید گفت و ظاهر میباید ساخت ها
و الف را و اقامه را تند میباید واقع ساخت و تامّلی در این حدیث هست زیرا که در نسخ کافی که نزد ماست نیست ممکن است
که در نسخه شیخ باشد یا از کتاب دیگر از کتب کلینی نقل کرده باشد و آن چه گمان بیشتر است آنست که این حدیث در کتاب
محمّد بن احمد بوده است و سهو در نسبت به کافی شده است و ازین باب چند جا از شیخ واقع شده است و اللَّه تعالی یعلم. (و
روي زرارة عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال لا یجزئک من الاذان الّا ما اسمعت نفسک او فهمته و افصح بالألف و الهاء و صلّ
علی النّبی صلّی اللَّه علیه و آله کلمّا ذکرته او ذکره ذاکر عندك فی اذان او غیره و کلمّا اشتدّ صوتک من غیر ان تجهد نفسک کان
من یسمع اکثر ص: 537 و کان اجرك فی ذلک اعظم) و به اسانید صحیحه منقولست از زراره از حضرت
امام محمّد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که کافی نیست ترا از اذان مگر آن چه خود بشنوي آن را یا بفهمی آن را در مانند تقیه
و ممکن است که تردید از راوي باشد که نداند که حضرت اسمعته فرموده است یا فهّمته نفسک و ظاهر ساز الفات و هاآت را بلکه
بعد از این خواهد آمد که همه حروف را درست بگوید و لیکن اکثر مردمان همزه و الف و ها را سهل میگیرند حضرت اینها را
فرمودند با آن که در اذان شصت و پنج و در اقامه شصت و شش همزه و الفهاست که رعایت اینها میباید کرد و بحسب تجربه
یافتهایم که هر که در صد و سی و یک جا رعایت کند که خوب گفته شود البته رعایت باقی نیز خواهد کرد و این عدد موافق اذان
مشهور است اما موافق آن چه صدوق و غیره و ترجیح دادهاند که تکبیر اقامه نیز چهار است صد و سی و نه موضع میشود که اظهار
میباید کرد و صلوات فرست بر نبی صلّی اللَّه علیه و آله هر مرتبه که خود نام حضرت را ببري یا کسی اسم حضرت را نزد تو ببرد
در اذان یا غیر آن و از این صحیحه فهمیدهاند وجوب صلوات را هر مرتبه که نام حضرت برده شود و لیکن مبناي این استدلال بر
آنست که امر از جهۀ وجوب باشد و هر چند آواز تو بلندتر باشد بی آن که خود را به تعب اندازي بیشتر خواهند شنید و اجر تو
عظیمتر خواهد بود پس ظاهر شد که اقل مرتبه اذان آنست که خود بشنود و لازم نیست در تحقق اذان که دیگري بشنود هر چند
وضع اذان از جهۀ اینست که دیگران بشنوند و بدانند که وقت داخل شده است و اکثرش آن مقدار است که خود را آزار ندهد پس
جمعی که عادت کردهاند بانکه اذان را بلند گویند و آزار نیابند هر چند بلندتر گویند بهتر خواهد بود چنانکه خواهد آمد.
[اذان و اقامه بلند باشد]
(و سال معاویۀ بن وهب ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الاذان فقال ص: 538 اجهره و ارفع به صوتک فاذا
اقمت فدون ذلک و لا تنتظر بأذانک و اقامتک الّا دخول وقت ال ّ ص لاة و احدر اقامتک حدرا) و در حسن کالصحیح منقولست از ابن
وهب که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از اذان پس حضرت فرمودند که بلند بگو و آوازت را
بلند کن آن مقدار که توانی و چون اقامه گویی کمتر از اذان آوازت را بلند کن چون فی الحقیقه اذان اعلام دوران است و اقامت
اعلام نزدیکان و در اذان و اقامت انتظار مکش مگر دخول وقت نماز را یعنی اذان را در وقت واقع ساز که اول زوال است و اقامه را
بعد از نوافل در وقتی که خواهی متوجه نماز شوي و این تفصیل از اخبار دیگر ظاهر میشود و اقامه را تند بگو بخلاف اذان که تانّی
صفحه 233 از 267
در آن مطلوبست. و منقولست در حدیث صحیح از عبد الرحمن که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه
اذان گویی آهسته مگو زیرا که حق سبحانه و تعالی ترا ثواب کرامت میکند آن مقدار که آوازت رود یعنی هر چند آوازت بلندتر
شود ثوابت بیشتر خواهد بود مشروط به آن که بسیار خود را نرنجانی حاصل آن که در هر جا که مطلوب بلند خواندنست همین
معنی منظور است حتی در اذان.
[فاصله میان اذان و اقامت به نشستن یا به حرف زدن یا به تسبیح]
(و روي عنه صلوات اللَّه علیه عمّار السّاباطیّ انّه قال اذا قمت إلی ال ّ ص لاة الفریضۀ فاذّن و اقم و افصل بین الاذان و الاقامۀ بقعود او
بکلام او تسبیح قال و سألته کم الّذي یجزي بین الاذان و الاقامۀ من القول قال الحمد للَّه) و منقولست بسند موثق از عمار که حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه به نماز واجب برخیزي اذان و اقامه بگو و فاصله کن میان اذان و اقامت به
نشستنی یا به حرف زدنی یا به تسبیحی باز عمار گفت ص: 539 که از آن حضرت سؤال کردم که اقل
سخنی که میان اذان و اقامه گفته شود کدامست حضرت فرمودند که الحمد للَّه و از این حدیث ظاهر میشود که کلامی که
حضرت فرمودند مراد از آن ذکر الهی است و باین حدیث و امثال این استدلال کردهاند جمعی از اصحاب بر وجوب اذان و اقامه بنا
بر آن که امر از جهۀ وجوبست و این استدلال نزد بنده ظهوري ندارد بلکه آن چه فهمیده میشود قدر مشترکست تا وجوب یا
استحباب از خارج ظاهر شود و احوط آنست که بقصد قربت واقع سازد و البته ترك نکند و شیخان بسند قوي از ائمه هدي صلوات
اللَّه علیهم روایت کردهاند چون از اذان فارغ شود و بنشیند بگوید که (اللّهم اجعل قلبی بارّا و رزقی دارّا و اجعل لی عند قبر نبیّک
قرارا و مستقرّا) یعنی خداوندا دل مرا نیکوکار گردان و جوارح تابع دلند و روزي مرا بسیار گردان و بگردان از جهۀ من نزد قبر
رسولت قراري که تا زنده باشم در آنجا باشم و خاك من نیز در آنجا باشد و چون باین حالتی که الحال هست قرار در آنجا متعسّر
است بلکه متعذر ممکن است که مراد این باشد که صاحب الامر صلوات اللَّه علیه در آید تا این معنی به سهولت دست دهد با آن
که آرزوي آن فی نفسه نیز خوبست و اللَّه تعالی یعلم. (و سال محمّد بن مسلم ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن الرجل یؤذّن و هو
یمشی و هو علی غیر طهر او هو علی ظهر الدّابّۀ قال نعم اذا کان التّشهّد مستقبل القبلۀ فلا باس) روایت کرده است شیخ در صحیح از
محمد بن مسلم از احدهما صلوات اللَّه علیهما که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که اذان گوید و راه
رود و یا بی طهارت باشد که غسل یا وضو بایدش کردن یا سوار باشد حضرت فرمودند که بلی هر گاه تشهّد رو بقبله باشد باکی
نیست و ظاهرا این نیز محمولست بر استحباب. ص: 540 چنانکه احادیث صحیحه گذشت بر سبیل اطلاق
اگر چه ممکن است که آن مطلق محمول بر مقید باشد و لیکن خلاف ظاهر است و دیگر خواهد آمد.
[هر گاه اقامه گفته شود حرام است سخن گفتن بر امام و بر اهل مسجد]
(و روي عنه صلوات اللَّه علیه زرارة انّه قال اذا اقیمت الصّلاة حرم الکلام علی الامام و اهل المسجد الّا فی تقدیم امام) و منقولست به
اسانید صحیحه از زرارة از حضرت امام محمّد باقر صلوات اللَّه علیه که آن حضرت فرمودند که هر گاه اقامه گفته شود تماما یا
گفته شود قد قامت ال ّ ص لاة حرام است سخن گفتن بر امام و بر اهل مسجد مگر در مقدم داشتن امام که امام راتب حاضر نباشد و
اقامه گفته شود و مامومان شخصی را که قابلیّت امامت داشته باشد به او میگویند تقدّم یعنی پیش بایست تا به تو اقتدا کنیم.
چنانکه در حدیث صحیح از حفص بن سالم منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر
گاه مؤذن بگوید قد قامت ال ّ ص لاة آیا قوم بر پا میایستند یا مینشینند تا امام راتب ایشان بیاید حضرت فرمودند که نه بلکه بر پا
صفحه 234 از 267
میایستند اگر امام راتب آمد فبها و الا دست یکی از قوم را میگیرند و پیش میدارند. و مؤید اینست حدیث صحیح از عبد اللَّه بن
مسکان از ابن ابی عمیر و ظاهرا لفظ ابن از نساخ زیاد شده است و ابو عمرو متطبب است عبد اللَّه بن سعید که گفت سؤال کردم از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که در اقامت سخن گوید حضرت فرمودند که بلی پس چون مؤذن بگوید قد
قامت ال ّ ص لاة حرامست کلام بر اهل مسجد مگر آن که از جاهاي متفرق جمع شده باشند و امامی نداشته باشند پس باکی نیست که
بعضی به بعضی گویند که پیش بایست اي فلانی تا به تو اقتدا کنیم. و در حدیث صحیح از محمّد بن مسلم منقولست که گفت که
حضرت ص: 541 امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه اقامه را واقع ساختی سخن مگو و
اگر سخن گویی اعاده میکنی اقامه را. و در موثق کالصحیح از سماعه منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که هر گاه مؤذّن نماز اقامه را بگوید سخن کردن حرام میشود مگر آن که آن قوم امامی نداشته باشند میتوانند سخن
کردن در مقدم داشتن امام و احادیث صحیحه وارد شده است که در اذان سخن میتواند کرد و در حدیث صحیح و احادیث قویه
کالصحیحه وارد شده است که در اقامه سخن میتواند کرد و محمول است بر آن که قبل از قد قامت الصّلوة سخن میتواند کرد یا
بعد از آن در اموري که تعلق به نماز داشته باشد بر مثل تقدیم امام و بر این تعمیم حدیثی بخاطر ندارم و احوط آنست که در غیر
تقدیم امام سخن نگوید تا عمل به نصوص کرده باشد و محتمل است که احادیث نهی را حمل بر کراهت کنیم. چنانکه در حدیث
صحیح از حماد بن عثمان منقول است که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا مردي که اقامت
گفته باشد سخن میتواند کرد حضرت فرمودند که بلی و چند حدیث کالصحیح نیز بر این مضمون وارد شده است و هر دو را جمع
میتوان کرد اگر چه اظهر کراهت است و لیکن احوط آنست که سخن نگوید مگر در تقدم امام و احوط آنست که اگر سخن گفته
باشد اقامه را از سر گیرد.
[آن که بهتر است اذان میگوید]
(و قال علیّ صلوات اللَّه علیه قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یؤمّکم اقرؤکم و یؤذّن لکم خیارکم و فی حدیث اخر افصحکم) و
منقولست از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که فرمودند که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که امامت
میکند شما را هر که اعلم ص: 542 باشد به قرائت یا بیشتر در حفظ داشته باشد یا قرائت را بهتر خواند
بانکه رعایت وقوف و صفات حروف را بهتر کند و بعضی گفتهاند که مراد از اقر اعلم است چون در زمان حضرات سیّد المرسلین و
ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم علم منحصر بود در علم قرآن و این احتمال بعید است چنانکه خواهد آمد و محتمل است که مراد از
اقرء کسی باشد که بیکی ازین صفات موصوف باشد و این احتمال بعید نیست و لیکن در صورت تعارض مشکل است و دیگر
حضرت فرمودند که اذان میگویند از جهۀ شما خوبان شما یا کسی که خوبتر باشد و اقل مرتبه خوبی عدالت است تا اعتماد بر او
توان کرد در دخول وقت در بعضی از صور و در حدیث دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که اذان میگوید از جهۀ
شما هر که فصیحتر باشد بانکه حروف را از مخارج گوید با رعایت صفات حروف.
[هر که یک سال در شهري از شهرهاي مسلمانان اذان بگوید]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من اذّن فی مصر من امصار المسلمین سنۀ وجبت له الجنّۀ) بسند صحیح منقولست از آن
حضرت صلی اللَّه علیه و آله که هر که یک سال در شهري از شهرهاي مسلمانان اذان بگوید بهشت او را واجب شود و ظاهرا مراد
ازین اذان اذان اعلام است نه اذانی که آهسته گوید.
صفحه 235 از 267
[حق سبحانه و تعالی میآمرزد مؤذّن را آن مقدار که چشم او کار کند]
(و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه المؤذّن یغفر اللَّه له مدّ بصره و مدّ صوته فی السّماء و یصدّقه کلّ رطب و یابس یسمعه و له من کلّ
من یصلّی معه فی مسجده سهم و له من کلّ من یصلّی بصوته حسنۀ) و کالصحیح منقولست از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
علیه که فرمودند که حق سبحانه و تعالی میآمرزد مؤذّن را آن مقدار که چشم او کار کند و آن مقدار که آواز او به جانب آسمان
برود و تصدیق میکنند مؤذّن را هر تر و خشکی که ص: 543 صداي او را میشنوند و به سبب هر که نماز
کند با او در آن مسجد نصیبی از ثواب او را خواهد بود نصیبی بزرگ و به سبب هر یک از کسانی که اذان او را بشنوند و با او نماز
نکنند حسنه در نامه عمل او مینویسند بد آن که این حدیث را صدوق در ثواب الاعمال و خصال و غیر آن ذکر کرده است از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر که ده سال اذان بگوید خالصا لوجه اللَّه حق سبحانه و تعالی میآمرزد مد بصرش را و
کشیدن آوازش را در آسمان و چشم در آسمان کار میکند تا فلک هشتم پس ممکن است که مراد این باشد که اگر گناهان مؤذّن
آن مقدار باشد که آسمانها پر باشد از گناهان که حق سبحانه و تعالی همه را میآمرزد و هم چنین آن مقدار که آوازش رود و آن
نیز تا عرش باشد چنانکه خواهد آمد که فرشتگان آواز مؤذّنان را بالا میبرند و ممکن است که تشبیه کرده باشند مغفرت را باین
مقدار با آن که یک قطره از دریاي مغفرت و رحمت عالمی را کافیست و ممکن است که مراد از مدّ بصر مدّ صوت باشد چون
غالب اوقات مراد از چشم کار کردن آنست که تشخیص تواند کرد چنانکه خواهد آمد و بنا بر این احتمال ممکن است که مراد پر
بودن از گناهان یا مغفرت باشد و از قبیل تشبیه معقول به محسوس باشد چنانکه گذشت و ممکن است که مراد این باشد که هر
چند آواز مؤذّن بیشتر رود از اطراف ثوابش بیشتر خواهد بود و بنا بر این ضم کردن مدّ بصر از آن جهت خواهد بود که بسیار بلند
نگوید که سبب ضرر شود بلکه مدّ بصر که یک میلست کافی است و قریب است. باین حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که میآمرزند مؤذّن را هر مقدار که آواز او برود یعنی هر چند بیشتر میرود آواز او گناهان او
بیشتر آمرزیده میشود و شهادت میدهد از جهۀ او هر ص: 544 چیزي که صداي او را میشنوند و در ذوي
العقول ظاهر است و در غیر آن حقیقۀ یا مجازا چنانکه گذشت و هم چنین در حدیث صحیح از عبد الرحمن منقولست که گفت
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون اذان گویی آهسته مگو زیرا که حق سبحانه و تعالی ثواب میدهد
بمقدار بلند گفتن اذان که هر چند بلندتر میگویی ثوابت بیشتر است و دیگر خواهد آمد.
[کسی هفت سال اذان بگوید]
(و قال صلوات اللَّه علیه من اذّن سبع سنین محتسبا جاء یوم القیمۀ لا ذنب له) و کالصحیح منقولست از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر که هفت سال اذان بگوید خالصا لوجه اللَّه چون فردا در محشر حاضر شود او را گناه نباشد و
ظاهر این خبر نیز اذان اعلام است. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که
سه طایفه در بهشت قرار ایشان در مشک ناب خواهد بود اوّل مؤذّنی که از براي رضاي الهی اذان بگوید و پیشنمازي که مامومان از
او راضی بوده باشند و بنده که اطاعت حق سبحانه و تعالی کند و اطاعت آقاي خود نیز کند. و از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه
علیه و آله بسند قوي منقولست که مؤذّنی که اذان از جهۀ رضاي الهی بگوید ثواب مجاهدي دارد که شمشیر کشیده باشد و در
میان دو صف جهاد کند. و کالصحیح منقولست از آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله که فرمودند که مؤذّنان امّت من محشور
میشوند با پیغمبران و صدّیقان و شهدا و صالحان. (و روي ان الملائکۀ اذا سمعت الأذان من اهل الارض قالت هذه اصوات أمّۀ
محمّد بتوحید اللَّه فیستغفرون اللَّه لامّۀ محمّد صلّی اللَّه علیه و آله حتّی یفرغوا من تلک ال ّ ص لاة) و در حدیث صحیح از عبد اللَّه بن
صفحه 236 از 267
ص: 545 سنان منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که طول دیوار مسجد
حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله یک قامت بود و چون وقت نماز داخل میشد حضرت میفرمودند بلال را که اي بلال
بالاي دیوار رو و اذان را بلند بگو به درستی که حق سبحانه و تعالی بادي را موکل ساخته است که این صدا را به آسمان برد و
صدوق تا اینجا را از حدیث انداخته است و تتمه را ذکر کرده است که به درستی که هر گاه فرشتگان اذان را میشنوند از اهل
زمین میگویند که این صداهاي امّت محمّد است بیگانگی الهی و فرشتگان استغفار میکنند از جهۀ امت محمّد تا ازین نماز فارغ
شوند و این حدیث را برقی بسند صحیح و کلینی کالصحیح روایت کردهاند و دلالت میکند بحسب ظاهر بر آن که سنت است بلند
گفتن اذان و بر مناري به قد آدمی بالا رفتن و بعد از دخول وقت بیفاصله گفتن و منافات ندارد با حدیث صحیح علیّ بن جعفر که
گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که آیا اذان را بر منار گفتن سنّت است حضرت فرمودند که
از جهۀ حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله اذان میگفتند بر روي زمین و در آن وقت مناري نبود و جمع میتوان کرد بانکه
نفی مناره متعارف فرموده باشند چون مناري که بر دیوار مسجد حضرت بود شکل منار نداشت بلکه راهی بر دیوار ساخته بودند که
بر مؤذّن مشکل نباشد اذان گفتن و آواز او همه جا برسد و یک قد آدم فی الحقیقه بر روي زمین است و ممکن است که در اوایل
نبوده باشد و در او آخر ساخته باشند و اللَّه تعالی یعلم. (و روي زرارة عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه قال ادنی ما یجزئ من
الاذان ان یفتتح اللّیل بأذان و اقامۀ و یفتتح النّهار بأذان و اقامۀ و یجزئک فی سایر الصّلوات اقامۀ بغیر اذان)
[کمترین اذان و اقامه]
و به اسانید صحیحه ص: 546 منقول است از زراره که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که
کمتر آن چه مجزي و کافی است آنست که افتتاح کنی شب را به اذانی و اقامه و افتتاح کنی روز را به اذانی و اقامه و کافی است ترا
در باقی نمازها که اکتفا کنی به اقامه بی اذان و ظاهر این حدیث آنست که اذان و اقامه از جهۀ نماز صبح و شام واجبست و در باقی
نمازها اقامه واجبست. و مؤید این حدیث است حدیث کالصحیح صباح که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که ترك مکن اذان را در همه نمازها و اگر ترك کنی در نماز صبح و شام تقصیر مکن که در این دو تقصیر نیست بدو
معنی. و در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که در نمازها اقامه کافی است مگر در نماز صبح و شام. و در
حدیث موثق کالصحیح از سماعه منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که نماز صبح و شام را نمیتوان کرد مگر با
اذان و اقامه و در باقی نمازها رخصت دادهاند که با اقامه تنها به جا آورند و با اذان افضل است و جمعی این حکم را مخصوص نماز
جماعت میدانند و در منفرد اقامه تنها را کافی میدانند چنانکه ظاهر احادیث صحیحه است و احوط آنست که نماز جماعت را بی
اذان و اقامه واقع نسازد مگر در مواضعی که خواهد آمد و در نماز منفرد آنست که اذان صبح و شام را ترك نکند و اقامه همه
نمازها را ترك نکند اگر چه اظهر استحباب هر دو است مطلقا. (و جمع رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله بین الظّهر و العصر بعرفۀ
بأذان واحد و اقامتین و جمع بین المغرب و العشاء بجمع بأذان واحد و اقامتین) و به اسانید صحیحه منقولست از حضرات سیّد
، المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم که جمع کردند در روز عرفه میان ظهر و عصر به یک اذان و دو لوامع صاحبقرانی، ج 3
ص: 547 اقامت چون روزیست که دعا مطلوبست نماز ظهر و عصر را در وقت ظهر به جا آوردند و از جهۀ ظهر اذان و اقامت گفتند
و از جهۀ عصر اقامه تنها گفتند چون وقت فضیلت عصر داخل نشده بود و اذان در وقت فضیلت میگفتند و هم چنین جمع فرمودند
میان شام و خفتن در مشعر الحرام به یک اذان و دو اقامت به آن که نماز شام را در وقت خفتن به جا آوردند و اذان خفتن را پیش
از نماز شام گفتند و بعد از آن اقامت از جهۀ نماز شام گفتند و بعد از نماز شام اقامت از جهۀ نماز خفتن گفتند و ظاهر آنست که
سقوط اذان در این دو موضع به اعتبار جمع بود چنانکه خواهد آمد.
صفحه 237 از 267
[حضرت سیّد المرسلین جمع فرمودند میان نماز ظهر و عصر به یک اذان و دو اقامه]
(و روي عبد اللَّه بن سنان عن الصّادق صلوات اللَّه علیه انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله جمع بین الظّهر و العصر بأذان و اقامتین و
جمع بین المغرب و العشاء فی الحضر من غیر علّۀ بأذان واحد و اقامتین) و بسند صحیح منقولست از عبد اللَّه از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله جمع فرمودند میان نماز ظهر و عصر به یک اذان
و دو اقامت و هم چنین جمع کردند میان نماز شام و خفتن در حضر بی علّتی به یک اذان و دو اقامت و بر این مضمون احادیث
بسیار از طرق خاصه و عامه وارد شده است و در بسیاري از این اخبار وارد شده است که جمع فرمودند تا وقت بر امّت آن حضرت
فراخ شود و ظاهر جمع آنست که دو نماز را در یک وقت به جا آورده باشند و چون اذان از جهۀ نمازیست که وقت آن داخل شده
باشد پس اگر نماز عصر را پیش از آن که سایه زیادتی چهار قدم شده باشد به جا آورند اذان را از جهۀ ظهر میگویند و اقامت نیز
میگویند و نماز ظهر را به جا میآورند و اقامه میگویند و عصر را به جا میآورند و اگر نماز نکرده باشد تا چهار سبع شاخص
گذشته باشد و اذان را پیش از نماز ص: 548 ظهر از جهۀ عصر به جا میآورند و بعد از آن اقامه از جهۀ
ظهر میگویند و بعد از نماز ظهر اقامه از جهۀ نماز عصر میگویند و عصر را به جا میآورند و هم چنین است حکم نماز شام و
خفتن. و در احادیث معتبره وارد شده است که جمع بین الصلاتین وقتی متحقق میشود که نافله در میان نمازها واقع نشود و هر گاه
نافله واقع شود جمع نشده است و از این اخبار ظاهر میشود که اگر نماز ظهر را در اول وقت به جا آورد و بعد از آن نافله عصر را
به جا آورد اذان از جهۀ عصر میگوید هر چند چهار قدم نگذشته باشد و ظاهرا بد نباشد اذان در این صورت و هم چنین است
حکم جمع در روز جمعه اذان از جهۀ عصر نمیگوید و در این چهار موضع خلافست در مشروعیت اذان دیگر جمعی مطلقا حرام
میدانند و جمعی اذان اعلام را بدعت میدانند و سنت میدانند اذان را بقصد اعظام چون ذکر حق سبحانه و تعالی است و جمعی
اذان عصر عرفه و عصر جمعه و عشا مشعر را حرام میدانند و جمع در غیر این سه موضع را مکروه میدانند و احوط ترکست مطلقا
چون بسیاري از فصول آن ذکر نیست مثل حیعلات و قد قامت و بر تقدیري که ذکر باشند همه ذکري در همه وقت مطلوب نیست
خصوصا بقصد مشروعیت و اگر نماز ظهرین را بعد از هشت قدم به جا آورد ظاهر عبارات اصحاب آنست که اذان ساقط باشد و
اقامه ساقط نمیشود مگر آن که وقت نماز تنگ باشد و خوف خروج وقت باشد که در این صورت اقامه را نیز نمیگویند و اگر
اندك کاري داشته باشد جمع میتواند کرد و بهتر آنست که نماز ظهر را در چهار قدم به جا آورد و نماز عصر را در قدم پنجم
بفعل آورد و اگر همیشه مشکل باشد گاهی متفرق واقع سازد و گاهی مجتمع و اگر چنان کند که نماز ظهر را دیر ترك واقع سازد
تا نماز عصر در اول وقت بفعل آید بهتر از آنست که هر دو در یک وقت واقع شود و چون ص: 549
دانستن اول وقت مشکل است تا یقین شود دخول وقت و نافله ظهر را با نماز ظهر و نافله عصر به جا آورد با دعاهاي نماز و تعقیب
چهار قدم میگذرد و عصر در قدم پنجم واقع میشود غالبا و اللَّه تعالی یعلم.
[هر که نماز کند با اذان و اقامه در عقب او نماز میکنند دو صف از فرشتگان]
(و روي انّ من صلّی بأذان و اقامۀ صلّی خلفه صفّان من الملائکۀ و من صلّی بإقامۀ بغیر اذان صلّی خلفه صفّ واحد و حدّ الصّفّ ما
بین المشرق و المغرب) و منقولست بسند کالصحیح که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که نماز کند با
اذان و اقامه در عقب او نماز میکنند دو صف از فرشتگان و هر که نماز کند با اقامت بی اذان در عقب او نماز میکنند یک صف
و حد صف میان مشرق و مغربست و در ثواب الاعمال چنین است که مفضل گفت عرض نمودم که مقدار هر صفی چه مقدار باشد
صفحه 238 از 267
حضرت فرمودند که کمترش میان مشرق و مغربست و بیشترش میان آسمان است تا زمین و مؤیّد این است حدیث صحیح حلبی که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه در صحرایی نماز گذاري و اذان و اقامه به گویی در عقب تو نماز
میگذارند دو صف از فرشتگان و اگر اقامه به گویی و اذان نگویی در عقب تو نماز میکنند یک صف و مثل این است حدیث
صحیح محمد بن مسلم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه. (و فی روایۀ العبّاس بن هلال عن ابی الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه انّه قال
من اذّن و اقام صلّی ورائه صفّان من الملائکۀ و ان اقام بغیر اذان صلّی عن یمینه واحد و عن شماله واحد ثمّ قال اغتنم ال ّ ص فّین) و
بسند کالصحیح منقولست از عباس که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که اذان و اقامه را بگوید نماز کنند در
عقب او دو صف از ص: 550 فرشتگان و اگر اقامه گوید بی اذان نماز میکنند از دست راست او یک
فرشته و از دست چپ او یک فرشته بعد از آن حضرت فرمودند که غنیمت دان دو صفرا به آن که اذان و اقامت بگو و فایده نماز
کردن این دو صف آنست که ثواب نمازهاي فرشتگان همه از او خواهد بود یا بعدد هر فرشته نماز او مضاعف خواهد شد چنانکه
در نماز جماعت خواهد آمد. (و فی روایۀ ابن ابی لیلی عن علیّ صلوات اللَّه علیه انّه قال من صلّی بأذان و اقامۀ صلّی خلفه صفّان من
الملائکۀ لا یري طرفاهما و من صلّی بإقامۀ صلّی خلفه ملک) و بسند کالصحیح روایت کرده است صدوق از ابن ابی لیلی از عبد اللَّه
بن جعفر از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر که نماز کند با اذان و اقامت در عقب سر او نماز میکنند دو
صف از فرشتگان که دو طرف این دو صف پیدا نباشد و هر که نماز کند با اقامت نماز میکند در عقب او فرشته ممکن است که
مراد از این ملک جنس باشد و مراد یک صف باشد یا بحسب نماز گذارندگان و عذرهاي ایشان مختلف شود پس کسی که عذر
او اقوي باشد صف او اطول خواهد بود و اللَّه تعالی یعلم. و در حدیث صحیح وارد شده است که حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه فرمودند که در روز قیامت گردن مؤذّنان درازتر خواهد بود و عامه نیز همین حدیث را در صحاح خود نقل کردهاند از
حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله و در تفسیر این حدیث اقوال بسیار است بعضی گفتهاند درازي کنایه است از رستگاري
یا کنایه است از امیدواري بسیار یا اقربند به رحمت الهی یا زودتر به بهشت میروند و احادیث در فضل اذان و اقامه بسیار است از
آن جمله در حدیثی که صدوق در آخر عقاب الاعمال ذکر کرده است در آخر آن حدیث فضیلت مؤذّنان را ذکر کرده است آن
مقدار که حصر نمیتوان کرد بلکه ص: 551 بر عقول ناقصه بسیار مشکل است که قبول کنند از زیادتی و
کثرت ثواب و لیکن اکثر اخباري که در فضیلت مؤذّنان وارد شده است خصوصا در این حدیث مشروط است به آن که خالصا
لوجه اللَّه باشد و این معنی بسیار نادر است و اگر واقع شود این ثوابها سهل است نزد عمل خالص و اللَّه تعالی یعلم.
[دعاي هنگام شنیدن اذان]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من قال حین یسمع اذان ال ّ ص بح اللّهُمَّ انّی أسألک بإقبال نهارك و ادبار لیلک و حضور صلواتک و
اصوات دعاتک ان تتوب علیّ انّک أنت التّوّاب الرّحیم و قال بمثل ذلک حین یسمع اذان المغرب ثمّ مات من یومه أو لیلته مات
تائبا) و بسند کالصحیح منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که چون اذان صبح را بشنود این دعا را بخواند و
چون اذان مغرب را بشنود این دعا را بخواند و در آن روز یا در آن شب بمیرد با توبه از دنیا برود یا این دعا او را از گناهان پاك
کند مثل توبه، و ترجمه دعا اینست که خداوندا از تو سؤال میکنم بحق آمدن روز و رفتن شب یا به سبب آن که این نعمت بر من
و عالمیان کرده که روز را آوردي و شبرا بردي و حاضر شد وقت نمازهاي روز یا بحق حاضر شدن وقت نمازها که از آن جمله
نماز صبح است و به سبب آن که بلند میشود آوازهاي دعا کنندگان تو یا بحق صداهاي به دعا یا به اذان شده چون مؤذّنان دعوت
کنندگان مرد مانند به نماز که خوان احسان الهی است که توفیق تو به کرامت کنی مرا به درستی که توئی توبه دهنده و توبه
پذیرنده و توئی مهربان و در وقت شام تغییر میباید داد باین عنوان که. اللَّهُمَّ إنّی أسألک بإقبال لیلک و إدبار نهارك. یعنی خداوند
صفحه 239 از 267
ترا میخوانم بحق آمدن شب و رفتن روز تا به آخر یا عبارت اول را بخواند بی تغییر وقتی که بشنود اذان شام را و بعد از آن در آن
روز یا در آن شب بمیرد بعنوان لفّ و نشر مرتّب. (و کان ابن النّباح یقول فی اذانه حیّ علی خیر العمل حیّ علی لوامع صاحبقرانی،
ج 3، ص: 552 خیر العمل فاذا راه علیّ صلوات اللَّه علیه قال مرحبا بالقائلین عدلا و بال ّ ص لاة مرحبا و اهلا) و منقولست که عامر بن
نباح که مؤذّن حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه بود در اذانی که میگفت بعد از حیّ علی الفلاح دو مرتبه حیّ علی خیر
العمل را میگفت و چون حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه میشنیدند این کلمه را میفرمودند که مرحبا جمعی را که آن چه
حق و صوابست میگویند و مرحبا نماز این جماعت و مرحبا جمعی را که اهل نمازند و نماز ایشان را حق سبحانه و تعالی قبول
میفرماید یعنی جمعی که ترك میکنند این کلمه را اهل نماز نیستند و نماز ایشان مقبول نیست آن چه از اخبار ظاهر میشود این
است که چون اذان در شب معراج مقرّر شد و مع هذا جبرئیل آورد مشتمل بود بر کلمه حیّ علی خیر العمل یعنی بشتاب اي بنده بر
عملی که بهتر از همه اعمال است که آن نماز است عمر معارض شد که شما را منظور این است که عالم مفتوح شود بر اسلام و
همین که مردمان دانستند که نماز بهترین اعمال است همگی رو به نماز خواهند کرد و ترك جهاد خواهند کرد حضرت فرمودند
که وضع این از من نبود تا توانم رفع این نمودن حق سبحانه تعالی چنین مقرّر ساخته است و در زمان آن حضرت میگفتند و در
زمان امارت عمر بر منبر رفت و گفت که سه چیز در زمان حضرت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله بود و من هر سه را حرام میکنم
و بر آن اعقاب میکنم و آن متعه زنان و حج تمتع و قول حیّ خیر العمل است و چون پادشاه بود هر چه میکرد افعال او را
توجیهات میکردند جمعی از جهۀ نفاق و جمعی از روي تقیه و اجماع اهل بیت است بر آن که حیّ علی خیر العمل جزو اذان و
اقامت است و احادیث متواتره بر آن وارد شده است. و از طرق عامه سهل بن حنیف و عبد اللَّه بن عمر نیز قایلند به آن و عبد اللَّه بن
عمر روایت کرده است که من شنیدم که ابا محذوره در حضور حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله اذان گفت و حیّ علی
خیر العمل را گفت و ابن جنید ذکر کرده است که ما مشاهده نمودیم آل رسول صلوات اللَّه علیهم را ص:
553 همگی بر این بودند و عمل اهل طبرستان و یمن و کوفه و نواحی کوفه و بعضی از بغداد نیز بر این است و میگویند. و
منقولست از طرق عامه که عکرمه گفت پرسیدم از عبد اللَّه بن عباس که چرا عمر ترك کرد حیّ علی خیر العمل را از اذان در
جواب گفت که مطلبش این بود که مردمان سعی در جهاد کنند و فتح بلاد شود بنا بر این ترك کرد آن را از اذان. و در حدیث
صحیح وارد شده است که از حضرت ابی الحسن صلوات اللَّه علیه پرسیدند که چرا ترك کردند حیّ علی خیر العمل را از اذان
حضرت فرمودند که علّت ظاهره را میخواهی بدانی یا علّت باطنه را راوي گفت هر دو را حضرت فرمودند که امّا علّت ظاهره آن
که مردمان رو به نماز نکنند که ترك جهاد کنند و امّا علّت باطنه آن که مراد از خیر العمل ولایت و اعتقاد به امامت ائمه معصومین
است صلوات اللَّه علیهم و عمر میدانست این معنی را خواست که این کلمه را بیندازد تا ترغیب و تحریص بر ولایت ایشان واقع
نشود. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد شده است که مراد از خیر العمل نیکی است به
حضرت فاطمه زهرا و حضرات اولاد او که ائمه معصومینند صلوات اللَّه علیهم و منافاتی نیست میان این اخبار زیرا که از اعمال
جوارح بهترین اعمال نماز است و از اعمال قلوب بهترین اعمال مودت و ولایت اهل البیت است که مزد رسالت حضرت سیّد
المرسلین است و سبب قبول سایر اعمال است چنانکه ابن شیرویه که از بزرگان علماء عامه است در فردوس الاخبار در باب لام
روایت کرده است که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند به حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که یا علی اگر
بنده عبادت کند حق سبحان و تعالی را بمثل آن چه نوح در قوم خود تبلیغ ص: 554 رسالت کرد که آن
نهصد و پنجاه سال است و او را بمثل کوه احد طلا بوده باشد و همه را در راه خدا صرف کند و آن قدر عمر بیابد که هزار حج
پیاده بکند و از روي ظلم در میان صفا و مروه شهید شود و ترا امام نداند یا علی بوي بهشت را نخواهد شنید و داخل بهشت نخواهد
شد و در باب عین نقل کرده است که حضرت فرمودند که علی از من است و من ازویم و علی ولی و پیشواي هر مؤمن است بعد از
صفحه 240 از 267
من و علی و شیعه او ایشانند رستگاران در روز قیامت و من شهرستان علم الهم و علی در آن شهر است و علی بیان میکند از جهۀ
امّت من آن چه را آوردهام از جهۀ ایشان بعد از من دوستی او ایمان است و دشمنی او نفاق است و دوستی او و نظر کردن به او
عبادتست و علی بهترین خلایق است هر که شک کند در او کافر است و علی بهترین خلایق است و هر که ابا کند کافر است و علی
قسمت کننده دوزخ و بهشت است و علی مثل باب حطه است که در بنی اسرائیل بود هر که داخل شد در آن باب مؤمن است و هر
که بیرون رفت کافر است و علی از من بمنزله هارون است از موسی غیر از آن که بعد از من پیغمبري نخواهد بود و اگر نه پیغمبر
میبود. (و روي الحارث بن المغیرة النّصري عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال من سمع المؤذّن یقول اشهد ان لا اله الّا اللَّه و
اشهد ان محمّدا رسول اللَّه فقال مصدّقا محتسبا و انا اشهد ان لا اله الّا اللَّه و اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه اکتفی بها عن کلّ من ابی و
جحد و اعین بها من أقرّ و شهد کان له من الاجر عدد من انکر و جحد و عدد من اقرّ و شهد) و بسند صحیح و حسن کالصحیح
منقول است از حارث از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر که بشنود که مؤذّن شهادتین میگوید و او
بگوید از روي تصدیق و ایمان خالصا للَّه که من نیز گواهی میدهم به وحدانیّت ص: 555 الهی و به رسالت
حضرت رسالت پناهی صلّی اللَّه علیه و آله و باین شهادت اکتفا میکنم از هر که ابا و انکار کند یعنی اگر عالمی منکر باشند من
اقرار دارم و انکار نمیکنم و یاوري میکنم باین شهادت هر که را اقرار کند و شهادت دهد هر گاه این کلمات را از روي اعتقاد و
اخلاص بگوید حق سبحانه و تعالی او را مزد و ثواب کرامت فرماید بعدد منکران و جاحدان و بعدد مقران و شاهدان یعنی بعدد
جمیع خلایق. (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه لمحمّد بن مسلم یا محمّد بن مسلم لا تدعنّ ذکر اللَّه علی کلّ حال و لو سمعت
المنادي ینادي بالأذان و أنت علی الخلاء فاذکر اللَّه عزّ و جلّ و قل کما یقول المؤذّن) و کالصحیح و فی الصحیح منقول است از
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه که فرمودند به محمد بن مسلم که اي محمد ترك مکن ذکر حق سبحانه و تعالی را در هیچ
حالی و اگر بشنوي که در حالتی که در بیت الخلا باشی و مؤذن اذان گوید پس تو نیز ذکر حق سبحانه و تعالی بکن و بگو چنانکه
مؤذّن میگوید و در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله
چون میشنیدند که مؤذن اذان میگوید حضرت حکایت قول مؤذّن میفرمودند در همه عبارات و در حدیث صحیح منقولست از
زراره که گفت عرض نمودم. به خدمت حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که چون بشنوم اذان را چه چیز بگویم حضرت
فرمودند که حق سبحانه و تعالی را یاد کن با هر که او را یاد کند و بسند قوي از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه منقول
است که آن حضرت فرمودند که حکایت اذان سبب زیادتی رزق است اگر چه در بیت الخلا باشند و از این باب احادیث گذشت
پیشتر و ظاهر اکثر عبارات آنست ص: 556 که در همه چیزي همراهی مستحبّ است و از طرق عامه منقول
است که چون حیعلات را بشنود بگوید. (لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلیّ العظیم) و جمعی از علما ذکر کردهاند که اگر در نماز باشد
یا در بیت الخلا باشد بعوض حیعلات حولقه بگوید و در نماز اگر حولقه بگوید احوط است چون جمعی قائل ببطلان نماز شدهاند
و در بیت الخلا دغدغه کراهت نیست چون احادیث صحیحه وارد شده است در امر به حکایت در آن.
[کسی که اذان و اقامه را فراموش کند]
(و سال زید الشّحام ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل نسی الاذان و الاقامۀ حتّی دخل فی الصّلاة فقال ان کان ذکر قبل ان یقرا
فلیصلّ علی النّبیّ و آله و لیقم و ان کان قد دخل فی القراءة فلیتمّ صلاته) و منقول است به سندي که خالی از ضعف نیست و لیکن
چون از کتاب زید ماخوذ است و زید ثقه است در حکم صحیح است با آن که حدیث صحیح محمد بن مسلم نیز به همین عنوان
منقول است که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که فراموش کند اذان و اقامه را تا آن که
داخل شود در نماز حضرت فرمودند که اگر به خاطرش آید پیش از قرائت پس صلوات بر محمّد و آل او فرستد و اقامه را بگوید و
صفحه 241 از 267
نماز را از سر گیرد و اگر به خاطرش آید وقتی که شروع در قرائت کرده باشد نماز را تمام کند. و به همین مضمون در حدیث
حسن کالصحیح یا صحیح از حسین بن ابی العلا منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه. و در حدیث صحیح
منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر فراموش کرده باشی اذان و اقامت را و بخاطر آید پیش از رکوع اذان
و اقامه را بگو و نماز را از سر گیر و اگر برکوع رفته باشی نماز را تمام کن ص: 557 و در حدیث صحیح
منقولست از علی بن یقطین که گفت سؤال کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که فراموش کند که اقامه
نماز را بگوید و به خاطرش آید وقتی که شروع در نماز کرده باشد حضرت فرمودند که اگر از نماز فارغ شده باشد نمازش تمام
است و اگر در اثناي نماز به خاطرش رسد اعاده کند و بر این مضامین احادیث دیگر نیز وارد شده است و حق آنست که هر گاه
اذان و اقامت یا اقامه را فراموش کرده باشد پس اگر پیش از قرائت به خاطرش رسد مستحبّ مؤکد است اعاده و بعد از آن در تاکد
پیش از رکوع است و بعد از آن تا آخر نماز و اگر بر نگردد نمازش صحیح است چنانکه در حدیث صحیح از زراره منقول است
که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه از شخصی که فراموش کند اذان و اقامه را تا داخل شود در نماز
حضرت فرمودند که نماز را تمام کند زیرا که اذان سنّت است. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
منقول است در شخصی که فراموش کند اذان و اقامه را تا داخل شود در نماز حضرت فرمودند که بر او چیزي نیست و احادیث
دیگر بر این مضمون وارد است. (و روي عن عمار السّاباطیّ انّه قال سأل أبو عبد اللَّه صلوات علیه عن رجل نسی من الاذان حرفا و
ذکره حین فرغ من الاذان و الاقامۀ قال یرجع إلی الحرف الّذي نسیه فلیقله و لیقل من ذلک الحرف إلی اخره و لا یعد الاذان کلّه و
الاقامۀ) و منقولست بسند موثق از عمار که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که فراموش
کند در اذان فصلی را و به یادش آید در وقتی که فارغ شده باشد از اذان و اقامه حضرت فرمودند که رجوع میکند به آن فصلی که
آن را فراموش کرده است و آن را میگوید و ما بعد آن را تا به آخر آن و اعاده نمیکند تمام اذان را و نه اقامه را لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 558 ظاهرش این است که اگر مثلا حیّ علی ال ّ ص لاة را فراموش کرده باشد از اذان آن را میگوید تا آخر
اذان و اقامه را اعاده نمیکند و محتمل است که مراد این باشد که اگر از اقامه نیز فصلی را فراموش کرده باشد آن را میگوید تا به
آخر و احتیاج نیست که اقامه را از سر گیرد و بنا بر این در صورت فراموش کردن فصلی از اذان اعاده اقامه مسکوت عنها خواهد
بود و اول اظهر است. چنانکه بسند موثق از عمار منقول است که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه یا
شنیدم که آن حضرت میفرمودند که اگر شخصی فراموش کند فصلی را از اذان تا شروع کند در اقامه اقامه را تمام کند و بر او
چیزي نیست و اگر فصلی از اقامه را فراموش کند بر میگردد و آن فصل را میگوید تا به آخر اقامه و منقول است در صحیح از
زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر که سهو کند در اذان و مقدم کند مؤخر را و مؤخر کند مقدّم
را از آنجایی که تأخیر کرده است میگیرد و تمام میکند تا به آخر و از این اخبار ظاهر میشود که ترتیب بنحو منقول شرط است و
اگر عمدا بر خلاف ترتیب واقع سازد بیدغدغه باطل است و اگر سهوا بی ترتیب واقع شده باشد اگر وقت باقی باشد به آن که
داخل نشده باشد در نماز اعاده میکند به نحوي که گذشت.
[تثویبی که متعارفست میان عامه]
(و سال معاویۀ بن وهب ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن التّثویب الّذي یکون بین الاذان و الاقامۀ فقال ما نعرفه) و به اسانید صحیحه و
کالصحیحه منقول است از ابن وهب که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از تثویبی که متعارفست
میان عامه که در ما بین اذان و اقامه میگویند یا در میان هر دو به جاي حیّ علی خیر العمل میگویند که ال ّ ص لاة خیر من النّوم
حضرت فرمودند که نمیدانیم آن را یعنی حضرت ص: 559 سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله نفرمودهاند
صفحه 242 از 267
آن را که اگر ایشان فرموده بودند میدانستیم بلکه شکی نیست در آن که عمر علیه ما یحب اللَّه و الملائکۀ و الناس اجمعین ردا
علی اللَّه و علی رسوله موافق عقل شوم خود قرار داد که نماز بهتر از خوابست نه بهتر از همه عبادات چون او خبر نداشت از نماز و
از قربی که مؤمنان را حاصل میشود از نماز و آن که نماز معراج مؤمن است و هیچ عبادتی به جا معیّت نماز نیست چون جمیع
جوارح ظاهره و قوي و ارواح باطنه هر یک را در همه حالی شغلی است خاص که آن بابی است از ابواب فیوض قدسیّه و و ارادت
قدوسیّه که بر عارف مفتوح میگردد و لهذا حضرت سیّد الواصلین صلوات اللَّه علیه میفرمودند که روشنایی چشم من در نماز است
و میفرمودند که ارحنا یا بلال ما راحت ده به گفتن اذان تا متوجّه جناب اقدس او شویم و جواب دادن حضرت باین عنوان از روي
تقیه است و در کافی باین عبارتست عن التثویب بین الاذان و الاقامه و این عبارت بهتر است از عبارت متن و عبارت تهذیب مثل
متن است. و در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقول است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که پدرم در
خانه به آواز بلند میفرمودند که الصلاة خیر من النوم و اگر تو نیز مکرر به گویی این کلمه را باکی نیست و ظاهر است که حضرت
از روي تقیه میفرمودند چون عامه میدانستند که ایشان منکرند و لهذا نیست در حدیث که در اذان میفرمودند و فرمودند که اگر
به گویی باکی نیست اگر سنت میبود امر میکردند که بگو. و هم چنین در حدیث موثق وارد شده است از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که ندا و تثویب در اقامه سنت است و محمول است ص: 560 بر تقیه و
ممکن است که مراد تکریر شهادتین باشد یا حیعلات از جهۀ اعلام جمعی که غافل باشند یا در خواب باشند. چنانکه در حدیث
صحیح از زراره منقولست که گفت که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه بمن فرمودند که اي زراره ابتدا میکنی اذان را به
چهار تکبیر و ختم میکنی بدو تکبیر و دو تهلیل و اگر خواهی که اعلام کنی به جاي الصّلاة خیر من النّوم حی علی الفلاح را مکرر
کن. و در حدیث موثق از ابو بصیر منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه میفرمودند که اگر مؤذّن مکرر کند
شهادتین و حی علی ال ّ ص لاة و حی علی الفلاح را دو مرتبه و بیشتر هر گاه امام باشد و خواهد که مامومین جمع شوند باکی نیست و
شکی نیست که در تقیه جایز است گفتن و گاه باشد که واجب باشد و اگر تقیه نباشد شکی نیست که بدعتست و اجماع است بر
آن که بدعت عمر است.
[اذان بچه غیر بالغ]
(و کان علیّ صلوات اللَّه علیه یقول لا باس ان یؤذّن الغلام قبل ان یحتلم و لا باس ان یؤذّن المؤذّن و هو جنب و لا یقیم حتّی یغتسل)
و بسند موثق کالصحیح منقول است از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که میفرمودند که باکی نیست که صبی ممیز پیش از
بلوغ اذان بگوید و باکی نیست که جنب اذان بگوید و اقامه نمیگوید تا غسل نکند. و موافق جزو اول در حدیث صحیح منقول
است از ابن سنان. از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر گاه مؤذّنی اذان بگوید و کم کند اذان را بانکه
مثلا حیّ علی خیر العمل را نگوید و تو خواهی که به اذان او نماز کنی پس تمام کن هر چه را او ناقص کرده است از اذان و باکی
نیست که اذان بگوید پسري که محتمل نشده باشد و ظاهرش آنست که اکتفا باین اذان ص: 561 میتوان
کرد از جهۀ نماز هر گاه ممیز باشد چنانکه ظاهر لفظ غلام است و اگر مؤذّنی کم کرده باشد پس اگر شیعه باشد و سهوا کم کرده
باشد یا از جهۀ تقیه اکتفا به اذان او میتوان کرد هر گاه ناقص را بگویند و اگر سنّی باشد پس اگر خود بگوید بانکه هر چه مؤذّن
گوید او حکایت کند و هر چه را نگفته باشد او بگوید صحیح است چون اذان را خود گفته است یا آن که خواهد که با او نماز
کند بعنوان تقیه و اگر اذان و اقامه را خود بگوید خوف آن باشد که او برکوع رود و قرائت را نکرده باشد در این صورت نیز اکتفا
میکند به آن که آن چه را او ترك کرده است میگوید و اکثر علما حمل این حدیث بر این معنی کردهاند و تعمیم به نحوي که
مذکور شد اظهر است، و بر جزو ثانی حدیث دلالت میکند احادیث صحیحه و کالصحیحه و بعضی از آنها گذشت و از احادیث
صفحه 243 از 267
بسیار ظاهر میشود که میباید در حالت اقامت مثل حالت نماز باشد و در اذان در کار نیست که چنان باشد اگر چه سنت است که
در حال اذان نیز با وضو و رو بقبله ایستاده باشد مثل اقامت و در حالت اقامت ظاهر نیست که اینها واجبست یا مستحبّ مؤکد
چنانکه گذشت.
[کیفیۀ اذان]
(و روي ابو بکر الحضرمیّ و کلیب الاسديّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه حکی لهما الاذان فقال اللَّه اکبر اللَّه اکبر اللَّه اکبر
اللَّه اکبر اشهد ان لا اله الّا اللَّه اشهد ان لا اله الّا اللَّه اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه حیّ علی الصّلاة حیّ علی
الصّلاة حیّ علی الفلاح حیّ علی الفلاح حیّ علی خیر العمل حیّ علی خیر العمل اللَّه اکبر اللَّه اکبر لا اله الّا اللَّه لا اله إلّا اللَّه و الاقامۀ
کذلک) و بسند ضعیف منقولست از ابی بکر و بسند حسن کالصحیح منقولست از کلیب و شیخ بسند موثق کالصحیح روایت کرده
است از هر دو که گفتند که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه حکایت کرد از جهۀ ما اذان را و فرمودند که اقامت مثل لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 562 اذانست و ظاهرا مراد از مماثلت مماثلت فی الجمله است در آن که فصول هر دو را مکرر باید گفت و
در اکثر شریکند و هیچ شک نیست که در اقامه دو مرتبه قد قامت الصلاة مکرر میشود و در اذان نیست و اکثر بر آنند که تکبیر
اول اذان چهار است و اوّل اقامت دو است و تهلیل در آخر اذان دو است و در آخر اقامت یکی و در آخر تصریح به اینها خواهد
نمود با علتش. و در نسخه تهذیبی که شیخ حسین بن عبد الصمد از خط شیخ طوسی رحمها اللَّه نوشته بود تکبیر آخر نیز چهار بود
و ظاهرا از سهو نساخ باشد و مؤید مشهور است حدیث موثق کالصحیح اسماعیل جعفی که گفت از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه شنیدم که میفرمودند اذان و اقامه سی و پنج حرفست و بدست مبارك خود میشمردند اذان هجده حرف و اقامه
هفده حرف و جمعی این حدیث را صحیح میدانند و علی أيّ حال اکثر علما عمل به همین حدیث کردهاند. و احادیث صحیحه
وارد شده است بغیر این عنوان و بعضی از علما نقل کردهاند که بعضی عمل به آنها کردهاند و لیکن قایل آنها معلوم نیست مثل
حدیث صحیح عبد اللَّه بن سنان که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از اذان حضرت فرمودند که
میگویی که اللَّه اکبر اللَّه اکبر تا به آخر آن چه مذکور شد. و در حدیث حسن کالصحیح یا صحیح از زراره و فضیل بن یسار از
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که چون حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله را به معراج
بردند و به بیت المعمور رسیدند وقت نماز شد جبرئیل اذان و اقامه گفت و حضرت سیّد المرسلین پیش ایستادند و ملائکه و
پیغمبران همه در عقب آن حضرت ایستادند و نماز کردند ص: 563 پس زراره و فضیل گفتند که پرسیدیم
که چگونه اذان گفت حضرت فرمودند که گفت اللَّه اکبر اللَّه اکبر تا به آخر آن چه مذکور شد و فرمودند که اقامه مثل اذانست
مگر آن که در اقامه هست قد قامت الصلاة قد قامت ال ّ ص لاة در میان حیّ علی خیر العمل و میان اللَّه اکبر پس رسول خدا صلّی اللَّه
علیه و آله أمر فرمودند بلال را باین اذان و بلال باین عنوان اذان میگفت تا رسول خدا (ص) از دنیا رفتند و غرض آنست که
تغییراتی که واقع شد مثل ترك حی علی خیر العمل و وحدت فصول اذان و اقامه یا اقامت تنها بعد از حضرت شد و این دو حدیث
نیز موافق مشهورند الّا در تکبیرات اول اذان که در این دو حدیث دو مرتبه وارد شده است و تهلیل آخر اقامه و خواهد آمد در
حدیث فضل بن شاذان که دو تکبیر جزو اذانست و دو تکبیر دیگر از جهت تنبیه غافل است. و در حدیث موثق کالصحیح از معلّی
بن خنیس منقولست کیفیت اذان و مشتمل است بر چهار تکبیر. و در حدیث صحیح از زراره منقولست از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه که فرمودند که اي زراره افتتاح میکنی اذان را به چهار تکبیر و ختم میکنی آن را بدو تکبیر و دو تهلیل. و در
حدیث صحیح از صفوان جمال منقولست که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدم که فرمودند که اذان دو
دو است و اقامه دو دو موافق حدیث جعفی میباید که لا اله الا اللَّه در آخر اقامه یکی باشد تا هفده باشد و در بعضی از اخبار
صفحه 244 از 267
صحیحه وارد شده است که اذان و اقامه را یکی یکی میگویند یعنی میتوان گفت و در چند خبر صحیح وارد شده است که اذان
دو دو است و اقامت یک یک و محمولست بر حالت تعجیل یا تقیه.
[اذان با تقیه]
(و لا باس ان یقال فی صلاة الغداة علی اثر حیّ علی خیر ص: 564 العمل الصّلاة خیر من النّوم مرّتین للتّقیّۀ)
و باکی نیست که در اذان نماز صبح بعد از حیّ علی خیر العمل دو مرتبه بگوید از جهت تقیه که ال ّ ص لاة خیر من النّوم بلکه بعضی
از اوقات که خوف ضرر باشد واجبست که بگوید و عبارت مصنف منافات ندارد با وجوب چون توهّم میشود که بدعتست و حرام
ممکن است که اذان نگوید و این بدعت را واقع نسازد پس جواب این است که چون اذان از شعایر دین اسلام است ترك آن
نمیتوان کرد از جهت کلمه بدعتی که در آن باشد و نزد شیعه معلوم است که جزو اذان نیست بلکه سنیان نیز معترفند که چون عمر
حیّ علی خیر العمل را بر طرف کرد به جاي آن این کلمه را مقرر ساخت و بعضی از علما بحث کردهاند بر مصنّف که این دو کلمه
را با هم جمع نمیتوان کردن زیرا که در حالت تقیۀ حی علی خیر العمل نمیتوان گفت و در غیر تقیۀ ال ّ ص لاة خیر من النّوم را
نمیتوان گفت و جواب این است که ممکن است که حی علی خیر العمل را آهسته بگوید و کلمه دیگر را بلند یا آن که در زمان
مصنف تقیه در این مرتبه نبود که حال هست چنانکه مذکور شد که در نصف بغداد میگفتند و در نصف دیگر نمیگفتند و به
همین تقیه بفعل میآمد که الصّلاة خیر من النّوم را بگویند هر چند آن کلمه را نیز گویند و اللَّه تعالی یعلم.
[اضافه کردن در اذان]
(و قال مصنّف هذا الکتاب رضی اللَّه عنه هذا هو الاذان الصّحیح لا یزاد فیه و لا ینقص منه و المفوّضۀ لعنهم اللَّه قد وضعوا اخبارا و
زادوا فی الاذان محمّد و آل محمّد خیر البریّۀ مرّتین و فی بعض روایاتهم بعد اشهد انّ محمّد رسول اللَّه اشهد انّ علیّا ولیّ اللَّه مرّتین
و منهم من روي بدل ذلک اشهد انّ علیّا امیر المؤمنین حقّا مرّتین و لا شکّ فی انّ علیّا ولیّ اللَّه و انّه امیر المؤمنین حقّا و انّ محمّدا و
آله صلوات اللَّه علیهم خیر البرّیۀ و لکن لیس ذلک فی اصل الاذان و انّما ص: 565 ذکرت ذلک لیعرف
بهذه الزّیادة المتّهمون بالتّفویض المدلّسون أنفسهم فی جملتنا) و میگوید مصنف این کتاب ابن بابویه حق سبحانه و تعالی از او
راضی باد که این اذانی که مذکور شد در حدیث حضرمی و اسدي همین است اذان صحیح که زیاد و کم ندارد اگر چه مخالفت
دارد با مشهور از جهت آن که بنا بر ظاهر حدیث تکبیر در اول اقامت نیز چهار است و تهلیل در آخر آن دو است و قد قامت ندارد
اما چهار مرتبه تکبیر را در حدیث فضل خواهد آمد که مخصوص اذانست بحسب ظاهر و در صحیحه زرارة و معلی نیز گذشت که
مخصوص اذانست و اما قد قامت خلافی نیست میان خاصه و عامه که در اقامت هست و آن را حواله بظهور فرمودهاند و امّا تکرار
تهلیل در اقامه مستبعد نیست که مذهب صدوق باشد و لیکن ظاهر حدیث جعفی وحدتست چنانکه مشهور است و ظاهر آن است
که غرض مصنف نه آن است که ظاهر این حدیث صحیح است بلکه مراد او این است که زیادتیهاي آینده را ندارد و مفوضه که
طایفهاند از غالیان که اعتقاد ایشان این است که حق سبحانه و تعالی محمد و علی و ائمه را صلوات اللَّه علیهم آفرید و به ایشان
گذاشت خلق عالم را و ایشانند خالق عالم و مشرع شرایع لعنهم اللَّه وضع نمودهاند از پیش خود خبري چند را و زیاد کردهاند در
اذان که محمد و آل محمد بهترین خلایقند در مرتبه مثل سایر فصول اذان. و در بعضی از روایات ایشان واقع است بعد از شهادت به
رسالت دو مرتبه شهادت میدهم که علی ولی خداست یعنی حق سبحانه و تعالی او را امام کرده است در آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ و
بعضی از ایشان روایت کردهاند بدل از آن عبارت این عبارت را که شهادت میدهم که علی امیر و پادشاه امام مؤمنان است البته دو
صفحه 245 از 267
بار مثل سایر فصول اذان و اقامت و شکی نیست در آن که علی امام است ص: 566 از گفته الهی و شکی
نیست که علی امیر مؤمنان است و البته شکی نیست که محمد و آل او صلوات اللَّه علیهم بهترین خلایقند و لیکن در اصل اذان
نیست و اذان کلماتی است متلقی از شارع اگر کسی لا اله الا اللَّه را که بهترین و راسترین کلمات است زیاده کند در اذان تشریع
کرده است و از این جهت این روایات موضوعه را ذکر کردهام که تا باین زیادتی ظاهر شوند جمعی که متّهمند به تفویض و تدلیس
میکنند و خود را از شیعیان میدانند و چنین ظاهر میسازند که شیعهاند پس همین که این روایات را در کتب خود ذکر کنند یا به
اینها عمل نمایند ظاهر خواهد شد که کاذبند در تشیع بلکه از جمله غلاة مفوضهاند. و از این کلمات ظاهر میشود که در زمان
صدوق جمعی از غلاة بودهاند و ایشان در کتب خود این اخبار را ذکر کردهاند و بس و ما ندیدهایم در کتب حدیثی که بما رسیده
است حدیثی باین عبارات که صدوق ذکر کرده است و از کلام محقق در معتبر و علامه و شهید ظاهر میشود که ایشان دیدهاند
چون ذکر کردهاند که اخبار شاذه بر این زیادتیها وارد شده است و مصطلح ارباب حدیث آن است که خبر صحیح مخالف مشهور
را شاذ میگویند و در زمان محقق و علامه کتب ما بسیار بوده است پس بنا بر این مشکل است جزم کردن به آن که این اخبار
موضوعه است مگر آن که یکی از معصومین صلوات اللَّه علیهم فرموده باشند و اگر کسی این کلمات را باین عنوان گوید که
مطلوب شارع باشد حتی بعنوان تیمن و تبرّك فبها و الّا لغوي باشد بد نیست و اگر نگویند بهتر است مگر از روي تقیه چون در اکثر
بلاد شایع است و بسیار شنیدهایم که جمعی ترك کردهاند و متهم به تسنّن شدهاند. تا آن که در وقتی که خدمت استاد مولانا عبد
، اللَّه طاب ثراه درس قواعد میخواندیم در مبحث اذان سخنان صدوق را ذکر فرمودند بنده عرض نمودم که لوامع صاحبقرانی، ج 3
ص: 567 شما چرا در اذان و اقامه اشهد انّ علیّا ولیّ اللَّه را دو مرتبه میگویید فرمودند که تیمّنا و تبرّکا میگوییم و بحثها شد تا آن
که فرمودند که دیگر نگوییم چند روز ترك کردند خود از جمعی شنیدم که فلانی سنّی است باز عرض نمودم که ظاهر شد که
واجبست گفتن آن تقیۀ فرمودند که در اول نیز همین منظور من بود نخواستم که بلفظ تقیه بگویم مجملا دیگر میگفتند در مدّت
حیات و در فقه رضوي چهار تکبیر است در اول اذان و اقامت هر یک، دیگر اشهد ان لا اله الا اللَّه اشهد انّ محمدا رسول اللَّه حیّ
علی الصلاة حیّ علی الفلاح حیّ علی خیر العمل اللَّه اکبر اللَّه أکبر لا اله الا اللَّه هر یک دو بار مگر تهلیل در آخر اقامت که یک
بار است و دو قد قامت الصلاة بعد از حیّ علی خیر العمل زاید است در اقامت حاصل آن که موافق مشهور است الا در تکبیر اول
اقامت که چهار است موافق ظاهر خبر صدوق و جمع میتوان کرد که اگر اقامت را متصل گویند با اذان بدو تکبیر اکتفا کنند و اگر
منفصل واقع سازند چهار تکبیر بگویند چنانکه ظاهر خبر فضل است یا آن که در تکبیر اقامه مخیّر باشد میان دو و چهار. و شیخ
طوسی رحمه اللَّه ذکر کرده است که در بعضی از روایات واقع است سی و هفت فصل به آن که تکبیر اقامه را چهار مرتبه بگویند و
در بعضی از روایات چهل و دو فصل به آن که تکبیر اذان و اقامه را چهار مرتبه در اول و چهار مرتبه در آخر و تهلیل را دو مرتبه
بگوید در اذان و اقامه و ذکر کرده است که بهر روایتی که عمل کند خوبست و اگر عمل با شهر بهتر است و اللَّه تعالی یعلم.
[مؤذنین امناء اللَّه هستند]
(و قال الصادق صلوات اللَّه علیه فی المؤذّنین إنّهم الامناء) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند در شأن مؤذنان
که ایشان امنایند یعنی میباید که امین و عادل باشند تا جمعی که معذورند اعتماد به اذان ص: 568 ایشان
توانند کرد و در حدیث بلال نیز خواهد آمد. و در حدیث کالصحیح از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که
فرمودند که مؤذن مؤتمن و محلّ امانت است و امام ضامن است. و در حدیث موثق از عمار منقولست که از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند که آیا اذان غیر شیعه اثنا عشري صحیح است حضرت فرمودند که اذان او صحیح نیست و امامت او
صحیح نیست و ظاهر این حدیث آنست که اذان غیر مؤمن صحیح نیست. (و قال صلوات اللَّه علیه صلّ الجمعۀ بأذان هؤلاء فانّهم
صفحه 246 از 267
اشدّ شیء مواظبۀ علی الوقت) و در حدیث صحیح منقولست از ذریح که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بمن
فرمودند که نماز جمعه را بکن به اذان این سنیّان زیرا که ایشان بسیار سعی مینمایند در آن که نماز را در اول وقت به جا آورند
یعنی در دخول وقت نیز ماهرند و در مکه معظمه نیز مشاهده شد سعی و مهارت ایشان. و در حدیث کالصحیح منقولست از محمد
بن خالد که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که ما ترسانیم از آن که نماز جمعه را پیش از زوال به
جا آوریم حضرت فرمودند که اگر چنین بشود گناه آن بر مؤذنان است یا تشخیص وقت بر مؤذنان است بر شما نیست و از این دو
حدیث ظاهر میشود که اعتماد بر مؤذن سنّی میتوان کرد جواب گفتهاند که چون نماز جمعه ایشان باطل است چون شرط است
در امام که اثنی عشري باشد پس نماز جمعه را که واقع میسازند تقیۀ به جا میآورند در هر وقت که خواهند واقع سازند و یا آن
که چون غالب اوقات مؤذنان بسیار اذان میگویند در اول وقت و بسا باشد که از گفته همه علم به همرسد و احوط آنست که
اعتماد بر اذان غیر عادل نکنند مگر ص: 569 در حالت اضطرار اگر چه ظاهر این اخبار آنست که قول قول
ایشان است چنانکه افعال مسلمانان در همه جا محمولست بر صحت در اینجا نیز محمولست بر صحت و احوط آنست که هر کس
وقت را بشناسد و تا علم بهم نرساند نماز نکند و ظاهرا اعتماد بر نماز مسلمانان توان کرد هر گاه جمعی کثیر نماز کنند و اللَّه تعالی
یعلم.
[فاصله بین اذان و اقامه]
(و ینبغی ان یکون بین الاذان و الاقامۀ جلسۀ الّا المغرب فانّه یجزئ بین الاذان و الاقامۀ نفس) و سزاوار آنست که در میان اذان و
اقامه اندکی بنشیند مگر در نماز شام که در آنجا کافی است بمقدار نفس کشیدنی. و بر این مضمون حدیث قوي از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است. و در حدیث صحیح از بزنطی منقول است که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه
فرمودند که در هر نمازي در میان اذان و اقامه نشستنی هست هر گاه پیش از اقامه نمازي نباشد که آن را به جا آوري پس در مانند
نماز ظهر و عصر بهتر آنست که دو رکعت از نافله را در میان هر دو واقع سازد. چنانکه در حدیث کالصحیح از احدهما صلوات اللَّه
علیهما منقول است که حضرت فرمودند که اذان میگوید از جهت نماز ظهر بعد از آن که شش رکعت نماز نافله ظهر را کرده باشد
و هم چنین اذان میگوید از جهۀ نماز عصر بعد از شش رکعت از نافله عصر که بعد از نماز ظهر به جا میآورد. و در حدیث
صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که فاصله کن در میان اذان و اقامت به نشستنی یا بدو رکعت نماز. و
در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که لا بد است در میان اذان و اقامت از
نشستنی. ص: 570 و در موثق از عمّار منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که
هر گاه برخیزي به نماز واجب اذان و اقامه را بگو و فاصله کن میان هر دو به نشستنی یا به کلامی یا به تسبیحی و حضرت فرمودند
که فاصله را اگر نسیانا ترك کنند باکی نیست و عمدا ترك نکنند. و از آن حضرت پرسیدند که در فاصله چه چیز کافی است
حضرت فرمودند که الحمد للَّه. و در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر که بنشیند در
میانه اذان و اقامه شام چنانست که شهید شده باشد و در خون خود غلطیده باشد. و در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه منقولست که فرمودند که در میان اذان و اقامه نیست مگر دو رکعت نماز و این فاصله بر سبیل استحبابست چون در حدیث
صحیح منقولست از عبد اللَّه بن مسکان که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه را دیدم که اذان و اقامت گفتند بی آن
که فاصله کنند در میان هر دو به نشستنی.
[در سفر اقامه کافی است]
صفحه 247 از 267
(و روي عبد الرّحمن ابن ابی عبد اللَّه عن الصّادق صلوات اللَّه علیه انّه قال یجزئ فی السّ فر اقامۀ بغیر اذان) و بسند صحیح از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که در سفر کافیست اقامه بدون اذان و در حدیث صحیح منقولست از حضرت امام
رضا صلوات اللَّه علیه که فرمودند که اذان و اقامه دو دو است و اگر کسی اقامه را دو دو بگوید در نماز واجب کافیست او را و
کسی که اقامه را یک یک بگوید از اذان مجزي نیست. و در حدیث قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که
اگر اقامه را بگویم دو دو نزد من بهتر است از آن که اذان و اقامه را یک یک ص: 571 بگویم. و در حدیث
حسن منقولست از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که اذان در سفر مقصور میشود چنانکه نماز قصر میشود
اذان یک یکست و اقامه یک. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که
مجزیست ترا در سفر که اقامه را یک یک به گویی و بهر یک که عمل کند خوبست اگر چه اوّل بهتر است و از این عبارت ظاهر
میشود که در حضر کافی نباشد اقامه تنها بلکه لازم باشد اذان و اقامه دو دو چنانکه گذشت در حدیث عمار. و در حدیث صحیح
از ابان از محمد بن مسلم و فضیل منقولست از احدهما صلوات اللَّه علیهما که فرمودند که مجزي است ترا در سفر اقامت تنها. و در
احادیث صحیحه منقولست که اگر کسی تنها نماز کند اکتفا به اقامه میتواند کرد و در حدیث صحیح و احادیث کالصحیحه منقول
است که اکتفا به اقامه میتوان کرد در همه نمازها مگر در نماز صبح و شام که در اذان آن تقصیر نیست چنانکه در این دو نماز
تقصیر نیست یعنی در سفر و حضر اذان و اقامه میگوید در این دو نماز و این مبالغات محمولست بر تأکّ د استحباب چنانکه
گذشت. و در حدیث صحیح منقول است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند که آیا در نماز شام اکتفا
میتوان کرد و به اقامه تنها بدون اذان حضرت فرمودند که باکی نیست و لیکن دوست نمیدارم که عادت کند بر ترك اذان و در
صحیح از حلبی منقولست که سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا مرد را کافی است در سفر و حضر
که اکتفا به اقامه ص: 572 کند بی اذان حضرت فرمودند که باکی نیست. و در حدیث دیگر وارد شده است
که هر گاه انتظار کسی نکشند اکتفا به اقامت میتوانند کرد یعنی در نماز جماعت و احوط آنست که ترك نکنند اذان و اقامت را
در نماز جماعت و هم چنین منفرد ترك نکند در نماز صبح و شام.
[هر گاه اذان گویی در راه یا در خانهات و اقامه را در مسجد بگویی]
(و روي ابو بصیر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال اذا اذّنت فی الطّریق او فی بیتک ثمّ اقمت فی المسجد اجزاك) و در موثق
کالصحیح منقولست از ابو بصیر که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه اذان گویی در راه یا در خانهات
و اقامه را در مسجد بگویی مجزیست ترا و به همین مضمون احادیث صحیحه از عبد اللَّه بن سنان و محمد ابن مسلم و بزنطی و غیر
ایشان وارد شده است و دلالت میکند بر آن که اذان را در همه حالی واقع میتواند ساخت و میباید که اقامت را بر حالتی مانند
حالت نماز واقع سازد به آن که با وضو و رو بقبله و ایستاده واقع سازد بر روي زمین چنانکه گذشت.
[یک نفر اذان بگوید و دیگري اقامه]
(و کان صلوات اللَّه علیه یؤذّن و یقیم غیره و کان یقیم و قد اذّن غیره) و از اسماعیل بن جابر منقول است که بسیار بود که حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه اذان میگفتند و غیر آن حضرت اقامه میگفت و بسیار بود که حضرت اقامه میگفتند و دیگري
اذان گفته بود و چون کلینی و شیخ این حدیث را از اسماعیل روایت کردهاند و طریق صدوق بکتاب اسماعیل صحیح است بحسب
ظاهر حدیث صحیح است و دلالت میکند بر آن که لازم نیست که مؤذن و مقیم یکی باشد بلکه سنت است که دو کس باشند و
صفحه 248 از 267
سنت است که امام یکی از هر دو را بگوید.
[اذان بلند موجب بچه دار شدن میشود]
(و شکی هشام بن ابراهیم إلی ابی الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه ص: 573 سقمه و انّه لا یولد له فامره ان
یرفع صوته بالأذان فی منزله قال ففعلت ذلک فاذهب اللَّه عنّی سقمی و کثّر ولدي قال محمّد بن راشد و کنت دائم العلّۀ ما انفکّ
منها فی نفسی و جماعۀ من خدمی و عیالی حتّی انّی کنت ابقی و مالی احد یخدمنی فلمّا سمعت ذلک من هشام عملت ما به فاذهب
اللَّه عنّی و عن عیالی العلل و الحمد للَّه) منقول است در حدیث صحیح از علی بن مهزیار از محمد بن راشد از هشام از صحابه
حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرّضا صلوات اللَّه علیه بود گفت که شکایت کردم به آن حضرت که همیشه بیمارم و مرا فرزند
نمیشود حضرت فرمودند که چون در خانه نماز کنی یا مطلقا آواز خود را به اذان بلند کن در خانه، هشام گفت که چنین کردم
حق سبحانه و تعالی بیماري را را از من بر داشت و اولاد مراد بسیار کرد راوي او محمد بن راشد میگوید که من هم همیشه بیمار
بودم و خالی از بیماري نبودم خودم و جمعی از خدمتکاران و عیال من تا آن که بسیار بود که همه بیمار بودند و کسی نبود که
خدمت من کند پس چون این حدیث را از هشام شنیدم باین عمل کردم و اذان را در خانه بلند میگفتم حق سبحانه و تعالی بر
داشت بیماریها را از من و از یاران من و الحمد للَّه بر این نعمت و همه نعمتهاي الهی. و در حدیث صحیح منقولست از سلیمان
جعفري که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه شنیدم که میفرمودند که در خانه خود اذان بگو که دفع میکند شیطان را و سنت است
از جهت تعلیم اطفال یا دفع شر شیاطین از ایشان
[روایت اذان موجب کثرة رزق میشود]
(و روي من سمع الاذان فقال کما یقول المؤذّن زید فی رزقه) روایت کرده است صدوق بسند قوي از سلیمان که گفت عرض
نمودم به خدمت حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که چه وجه دارد که حکایت اذان مستحب است به آن که هر چه مؤذن
بگوید آن را هر که بشنود بگوید هر چند بر بول و غایط باشد ص: 574 حضرت فرمودند که حکایت اذان
سبب زیادتی روزیست و صدوق اختصار نموده است در اینجا بر حاصل معنی و پیشتر گذشت.
[حدیث بلال از رسول اللَّه در باره اذان]
(و روي عبد اللَّه بن علیّ قال حملت متاعی من البصرة إلی مصر فقدمتها فبینا انا فی بعض الطّریق اذا انا بشیخ طوال شدید الادمۀ
ابیض الرّأس و اللّحیۀ علیه طمران احدهما اسود و الاخر ابیض فقلت من هذا فقالوا هذا بلال مولی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله
فاخذت ألواحی فاتیته فسلّمت علیه فقلت له السّلام علیک أیّها الشّیخ فقال و علیک السّلام قلت یرحمک اللَّه تعالی حدّثنی بما
سمعت من رسول اللَّه (ص) فقال و ما یدرك من انا فقلت أنت بلال مؤذّن رسول اللَّه (ص) قال فبکی و بکیت حتّی اجتمع النّاس
علینا و نحن نبکی قال ثمّ قال یا غلام من أيّ البلاد أنت قلت من اهل العراق قال بخّ بخّ فمکث ساعۀ ثمّ قال اکتب یا اخا اهل العراق
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم سمعت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یقول المؤذّنون امناء المؤمنین علی صلاتهم و صومهم و لحومهم و
دمائهم لا یسالون اللَّه عزّ و جلّ شیئا الّا أعطاهم و لا یشفعون فی شیء الّا شفعوا) منقولست بسند قوي از عبد اللَّه بن علی و ظاهر
صدوق آنست که کتاب او معتمد بوده است حکم به صحت این حدیث کرده است گفت که متاع خود را از بصره بمصر بردم و
چون داخل شهر شدم روزي در راهی بودم مرد پیري بسیار سیاهی مایلی موي سر و ریش سفیدي را دیدم که دو جامه کهنه پوشیده
صفحه 249 از 267
بود یکی سیاه و دیگر سفید بود و سیاه را از روي تقیۀ پوشیده خواهد بود پس پرسیدم که این کیست گفتند که این بلال است آزاد
کرده حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله پس من تختههاي خود را که حدیث بر آن مینوشتم برداشتم چنانکه عادت سلف
بود که بر تخته ص: 575 مینوشتند و حفظ میکردند و میشستند دیگر میشنیدند و چون کاغذ کم بود
بسیار بود که بر تختهها مینوشتند و با خود میداشتند پس به نزد بلال آمدم و بر او سلام کردم این عنوان که السّلام علیک اي مرد
بزرگوار یا مرد پیر پس او در جواب گفت و علیک السّلام و در امالی هست و رحمۀ اللَّه و برکاته و غرض او از اوّل آنست که
سلام او را از خدا میطلبد و بعد از آن سلام خود را بر او یعنی امید دارم که حق سبحانه و تعالی مرا سالم دارد به برکت سلام تو و
ترا نیز سالم دارد در دنیا از جمیع آفات و بر تو باد رحمت الهی در آخرت و زیادتیهاي اموال و اولاد و عمر و سایر خوبیها در دنیا
گفتم حق سبحانه و تعالی ترا رحمت کناد خبر ده مرا از احادیثی که شنیده از حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله پس بلال
گفت که تو چه میدانی که من کیستم و ظاهرا غرض آن بود که بداند که کیست تا اگر اهل آن باشد که حدیث از او نقل کند
بکند و الا فلا و محتمل است که علی رسم العاده باشد پس من گفتم که تو بلالی مؤذن حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله
راوي گوید که چون بلال اسم حضرت را شنید به گریه در آمد و من نیز به سبب گریه او یا مثل او به گریه در آمدم تا آن که
مردمان بر ما جمع شدند و ما میگریستیم پس بلال گفت که اي پسر از کدام شهري گفتم از اهل عراقم گفت به به چون اهل عراق
شیعه حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه بودند و یا آن که ایشان بسیار سعی میکردند در طلب حدیث پس ساعتی مکث نمود
و در بعضی از نسخ چنین است که ثمّ سکت ساعۀ پس ساعتی خاموش شد و دور نیست که فکر کرده باشد که چه حدیث نقل کند
پس گفت بنویس اي برادر اهل عراق یعنی اي عراقی بسم اللَّه الرحمن الرحیم چون مستحب است که هر چه نویسند اگر چه شعري
باشد که ابتدا به بسمله کنند و سلف اکثر ایشان امثال اینها را رعایت میکردند و چون سبب ص: 576
بزرگی حجم کتاب میشد و رغبتها کم میشد و طبایع متنفر میشد خلف ترك آن کردند در نوشتن اما در گفتن میگفتند تا به
این جا رسید که اصل و فرع همگی متروك شدند شنیدم از حضرت سید المرسلین (ص) که میفرمودند که مؤذنان امینان مؤمنانند
بر نماز ایشان همیشه نسبت به همه کس یا نسبت به صاحبان عذر و هم چنین در روزه ایشان از جهت ابتداي امساك چنانکه خواهد
آمد در صوم و در گوشتهاي ایشان یعنی اگر مؤذنان اذان میگویند مؤمنان غیبت اهل آن شهر نمیکنند و الّا گوشت ایشان را به
غیبت میخورند اگر چه در چنین صورت جایز است غیبت ایشان و لیکن چون متعارف این است که غیبت همه کس میکنند و
همه کسان گناه ندارند بلکه بعضی گناه کارند که از جانب مسلمانان عهد کردهاند که اذان بگویند یا از بیت المال مسلمانان از
جهت ایشان چیزي مقرر ساختهاند که بگیرند و اذان بگویند و نگویند و محتمل است که از بابت مجاز مشاکله باشد هر چند غیبت
همه جایز باشد در صورتی که همه تقصیر کرده باشند و لیکن چون شبیه است به غیبت حرام باین عبارت از آن تعبیر فرمودهاند و
امین مؤمنانند بر خونهاي ایشان. چون در اخبار بسیار وارد شده است که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله مقرّر ساخته
بودند که لشکري که بر سر جمعی میفرستادند ملاحظه مینمودند که اگر اذان میگفتند میدانستند که مسلمانند و الا ایشان را
غارت میکردند و مردان را میکشتند و زنان و اطفال را اسیر میکردند و جمعی از علما گفتهاند که چون اذان از شعایر اسلام است
اگر اهل شهري اتّفاق کنند بر ترك اذان أولا امام زمان ایشان را تخویف میفرماید اگر بر ترك آن اصرار نمایند جایز است امام را
که قتل همه مردان ایشان بکند و چون احادیث صحیحه گذشت که دلالت میکند بر آن که اذان و اقامه سنت است حمل کردهاند
این حدیث را ص: 577 بر آن که مستوجب عقاب دنیوي میشوند و واجب آنست که بر ترك آن مستوجب
عقاب اخروي میشوند چنانکه خواهد آمد در ترك زیارت حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله که اگر حاجیان ترك کنند
امام جبر میکند ایشان را بر زیارت و اگر مخالفت کنند همه را میکشد با آن که زیارت نیز سنت است و ازین باب مسایل خواهد
آمد پس حضرت فرمودند که مؤذنان چیزي از حق سبحانه و تعالی سؤال طلب نمیکنند مگر آن که به ایشان عطا میفرماید و
صفحه 250 از 267
شفاعت نمیکنند در چیزي مگر آن که شفاعت ایشان را قبول میفرماید. (قلت زدنی یرحمک اللَّه قال اکتب بسم اللَّه الرّحمن
الرّحیم سمعت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یقول من اذّن اربعین عاما محتسبا بعثه اللَّه عزّ و جلّ یوم القیمۀ و له عمل اربعین صدّیقا
عملا مبرورا متقبّلا قلت زدنی یرحمک اللَّه قال اکتب بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم سمعت رسول اللَّه (ص) یقول من اذّن عشرین عاما
بعثه اللَّه عزّ و جلّ یوم القیمۀ و له من النّور مثل زنۀ السّماء قلت زدنی یرحمک اللَّه قال اکتب بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم سمعت رسول
اللَّه (ص) یقول من اذّن عشر سنین اسکنه اللَّه عزّ و جلّ مع ابراهیم الخلیل فی قبّته او فی درجته قلت زدنی یرحمک اللَّه قال اکتب
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم سمعت رسول اللَّه (ص) یقول من اذّن سنۀ واحدة بعثه اللَّه عزّ و جلّ یوم القیمۀ و قد غفرت ذنوبه کلّها بالغۀ
ما بلغت و لو کان مثل زنۀ جبل احد) عبد اللَّه بن علی گفت گفتم زیاده کن از افادات خود مرا تا حق سبحانه و تعالی ترا رحمت
کناد و گفت بنویس بسمله را شنیدم از حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله که میفرمودند که هر که چهل سال اذان بگوید
از جهت اعلام یا اعم خالصا للَّه حق سبحانه و تعالی او را در روز قیامت مبعوث کند و او را ثواب عمل چهل صدیق لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 578 کرامت فرماید که همه آن اعمال مبرور و مقبول باشد و صدیق کسی است که همیشه راست گفته باشد
یا تصدیق انبیاء کرده باشد گفتم زیاده کن مرا از فواید خود تا حق سبحانه و تعالی ترا رحمت کناد گفت بنویس بعد از بسمله که
شنیدم از حضرت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله که میفرمودند که هر که بیست سال اذان بگوید للَّه چنانکه گذشت مبعوث کند
او را حق سبحانه و تعالی در روز قیامت و او را از نور مثل وزن آسمان بوده باشد و این از بابت تشبیه معقول است به محسوس گفتم
زیاده کن مرا از علوم خود تا حق سبحانه و تعالی ترا رحمت کناد گفت بنویس بعد از بسمله که شنیدم از رسول خدا صلّی اللَّه علیه
و آله که میفرمودند که هر که ده سال اذان بگوید حق سبحانه و تعالی او را ساکن سازد با حضرت ابراهیم دوست خدا در قبّه که
حق سبحانه و تعالی از جهت او مقرّر فرموده است یا در درجه آن حضرت یعنی در قبّه مثل آن قبّه یا درجه مثل آن درجه و ظاهرا
مشارکت در قبّه لازم ندارد مشارکت در نعمتها را و ممکن است که در نعمتهاي ظاهري موافق باشند و آن حضرت در نعمتهاي
باطنی زیادتی داشته باشد و مستبعد نیست تساوي مطلق هر گاه مؤذن خالص باشد و هر که در یک فعل با اخلاص است در همه
افعال خالص است چنانکه مجربست و چنین کسی رتبهاش عظیم است و تردید از راویست که نمیداند قبّته گفت یا فی درجته.
گفتم زیاده کن مرا از احادیثی که شنیده تا حق سبحانه و تعالی ترا رحمت کناد گفت بنویس بعد از بسمله که شنیدم از رسول خدا
صلّی اللَّه علیه و آله که هر که یک سال اذان بگوید حق سبحانه و تعالی او را مبعوث کنند در روز قیامت و همه گناهان او را
آمرزیده باشد هر چند بسیار باشد و اگر چه به سنگینی کوه احد باشد. ص: 579 (قلت زدنی یرحمک اللَّه
قال نعم فاحفظ و اعمل و احتسب سمعت رسول اللَّه (ص) یقول من اذّن فی سبیل اللَّه صلاة واحدة ایمانا و احتسابا تقرّبا إلی اللَّه عزّ
و جلّ غفر اللَّه له ما سلف من ذنوبه و منّ علیه بالعصمۀ فیما بقی من عمره و جمع بینه و بین الشّ هداء فی الجنّۀ قلت زدنی یرحمک
اللَّه حدّثنی بأحسن ما سمعت من رسول اللَّه (ص) قال ویحک یا غلام قطّعت أنیاط قلبی و به کی و بکیت حتّی انّی و اللَّه لرحمته ثمّ
قال اکتب بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم سمعت رسول اللَّه (ص) یقول اذا کان یوم القیمۀ و جمع اللَّه عزّ و جلّ النّاس فی صعید واحد بعث
اللَّه عزّ و جلّ إلی المؤذّنین بملائکته من نور معهم ألویۀ و اعلام من نور یقودون جنائب ازمّتها زبرجد اخضر حقائبها او خفایفها
المسک الاذفر یرکبها المؤذّنون فیقومون علیها قیاما تقودهم الملائکۀ ینادون بأعلی صوتهم بالأذان ثمّ به کی بکاء شدیدا حتّی
انتحبت و بکیت فلمّا سکت قلت ممّا بکاؤك فقال ویحک ذکّرتنی اشیاء سمعت حبیبی و صفیّی صلوات اللَّه علیه و آله یقول و الّذي
بعثنی بالحقّ نبیّا انّهم لیمرّون علی الخلق قیاما علی النّجائب فیقولون اللَّه اکبر اللَّه اکبر فاذا قالوا ذلک سمعت لامّتی ضجیجا فساله
اسامۀ بن زید عن ذلک ال ّ ض جیج ما هو فقال ال ّ ض جیج التّسبیح و التّحمید و التّهلیل فاذا قالوا اشهد ان لا اله الّا اللَّه قالت أمّتی إیّاه کنّا
نعبد فی الدّنیا فیقال صدقتم فاذا قالوا اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه (ص) قالت أمّتی هذا الّذي اتانا برسالۀ ربّنا جلّ جلاله فآمنّا به و لم
نره فیقال لهم صدقتم هذا الّذي ادّي إلیکم الرّسالۀ من ربّکم و کنتم به مؤمنین فحقیق علی اللَّه عزّ و جلّ ان یجمع بینکم و بین نبیّکم
صفحه 251 از 267
فینتهی بهم إلی منازلهم و فیها ما لا عین رأت و لا اذن ص: 580 سمعت و لا خطر علی قلب بشر) گفتم زیاد
کن مرا از اخباري که شنیده از آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله تا حق سبحانه و تعالی ترا رحمت کناد گفت بلی میگویم و لیکن
تو حفظ کن و عمل کن خالصا للَّه تعالی شنیدم از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله که میفرمودند که هر که اذان یک
نماز را در راه خدا که جهاد باشد یا اللَّه بگوید با ایمان و خالصا مخلصا به محض رضاي الهی حق سبحانه و تعالی گناهان گذشته او
را بیامرزد و انعام کند بر او به آن که در عصمت و حفظ الهی باشد در بقیّه عمر او و در بهشت با شهدا در یک جا باشند. گفتم
زیاده کن مرا از احادیث تا حق سبحانه و تعالی ترا رحمت کناد و خبر ده مرا به بهترین احادیثی که از حضرت سیّد المرسلین (ص)
شنیده گفت ویحک این کلمهایست که از روي ترحّم میگویند غالبا و نظیر این در زبان عجم آن که خدا ترا نگاه دارد، اي پسر
رگهاي دل مرا پاره پاره کردي و به گریه در آمد و من نیز گریستم تا به مرتبه که بر او رحم کردم و اللَّه. پس گفت بنویس بعد از
بسمله که شنیدم از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله که میفرمودند که چون روز قیامت شود و حق سبحانه و تعالی
خلایق را در یک زمین حشر کند خواهد فرستاد فرشتگان نورانی را بسوي مؤذّنان با لواها و علمهاي نورانی و جنیبتها را کشند یعنی
کتلها از جهت ایشان بیاورند که مهارهاي آنها از زبرجد سبز باشد و عقیبها که در عقب پالان میباشد در شتر و در عقب زین
میباشد در اسب و استر از جهت زینت از قبیل اورتک از مشک ناب باشد و در بعضی از نسخ پایهاي این شتران از مشک بسیار
نفیس باشد و نسخه اول موافق است با امالی و چون عرب از شتر محظوظتر است بنا بر این شتر خواهند آورد یا آن که شتران بهشت
در نهایت رفعت باشند با نفاست و مناسبتی ندارد با شتران دنیا و مؤذنان بر اینها سوار شوند و بر پشت شتران بر پا لوامع صاحبقرانی،
ج 3، ص: 581 ایستند و ملائکه آنها را کشند از روي تعظیم و مؤذنان به آواز بلند نیکو اذان گویند پس به گریه افتاد گریه سختی
که آواز او بلند شد یا سبب گریه من شد که به آواز بلند ناله و گریه کردم پس چون خاموش شد پرسیدم که چرا این همه گریه
میکنی گفت حق سبحانه و تعالی ترا بیامرزد به یاد من آوردي چیزي چند را که از معشوق خود و از برگزیده من و برگزیده
عالمیان شنیدهام چون آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله به خاطرم میرسد میگریم و ظاهر میشود که بلال از جمله ارباب قلوب
بوده است و راوي بحسب عادت میگریسته است چون میدیده که او گریه میکرده است او نیز میگریسته است و آن حضرت
صلوات اللَّه علیه و آله میفرمودند که بحق آن خداوندي که مرا به راستی به پیغمبري فرستاده است که مؤذنان بر خلایق خواهند
گذشت و بر روي این شتران نفیس ایستاده باشند و گویند اللَّه اکبر اللَّه اکبر پس چون تکبیر را بگویند فریادي و غوغایی عظیم از
امت من برخیزد پس اسامۀ بن زید در وقتی که حضرت این حدیث را میفرمودند حاضر بود پرسید که این فریاد چه چیز خواهد بود
و چه چیز میگویند حضرت فرمودند که این صدا سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه خواهد بود و چون مؤذنان تکبیر را گفتند
خلایق بقیه تسبیحات اربع را خواهند گفت و چون مؤذنان گویند که اشهد ان لا اله الا اللَّه امّت من گویند که همین خداوند را در
دار دنیا عبادت میکردیم و سایر آله باطله را عبادت نمیکردیم پس فرشتگان گویند که راست گفتید و چون مؤذنان گویند اشهد
انّ محمدا رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و صلوات در امالی نبود و ظاهرا از نساخ زیاد شده باشد امت من گویند که این
پیغمبریست که رسالت از جانب حق سبحانه و تعالی بما آورد و ما به او ایمان آوردیم با آن که او را ندیده بودیم پس به ایشان
گویند که راست گفتید این پیغمبر ص: 582 است که اداي رسالت بسوي شما کرد از جانب پروردگار شما
و شما به او ایمان داشتید و دارید پس بر حق سبحانه و تعالی لازمست که شما را حشر کند با پیغمبر شما پس ملائکۀ ببرند مؤذنان
را به منزلهایی که حق سبحانه و تعالی در بهشت از جهت ایشان مقرر ساخته و در آنجا باشد آن چه چشمها ندیده باشد و گوشها
نشنیده باشد و در خاطر آدمی خطور نکرده باشد و اینها ممکن است که وصف توضیحی باشد چون جمیع نعمتهاي بهشت چنین
است و ممکن است که وصف احترازي باشد چون نعمتهاي ظاهره بهشت شباهتی دارد به نعمتهاي ظاهره دنیا و این نعمتهاي باطنه
چیزي چند باشد که تا به آن نرسد تصور آن نتوانند کرد چنانکه در احادیث قدسیّه وارد است که مهیا ساختهام از جهت بندگان
صفحه 252 از 267
صالح خود آن چه را چشم ندیده باشد و گوشش نشنیده باشد و در خاطر کسی خطور نکرده باشد. (ثمّ نظر إلیّ فقال ان استطعت و
لا قوّة الّا باللَّه ان لا تموت الّا و أنت مؤذّن فافعل فقلت رحمک اللَّه تفضّل و أخبرنی فانّی فقیر محتاج و ادّ إلیّ ما سمعت من رسول
اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فانّک قد رایته و لم اره و صف لی کیف وصف لک رسول اللَّه (ص) بناء الجنّۀ فقال اکتب بسم اللَّه الرّحمن
الرّحیم سمعت رسول اللَّه (ص) یقول انّ سور الجنۀ لبنۀ من ذهب و لبنۀ من فضّۀ و لبنۀ من یاقوت و ملاطها المسک الاذفر و شرفها
الیاقوت الاحمر و الاخضر و الاصفر قلت فما ابوابها قال انّ ابوابها مختلفۀ باب الرّحمۀ من یاقوتۀ حمراء قال فما حلقته فقال ویحک
کفّ عنّی فقد کلّفتنی شططا قلت ما انا بکافّ عنک حتّی تؤدّي إلیّ ما سمعت من رسول اللَّه (ص) قال اکتب بسم اللَّه الرّحمن
الرّحیم امّا باب الصبر فباب صغیر مصراع واحد من یاقوتۀ حمراء ص: 583 لا حلق له و امّا باب الشّکر فانّه من
یاقوتۀ بیضاء لها مصراعان مسیرة ما بینهما مسیرة خمسمائۀ عام له ضجیج و حنین یقول اللَّهمّ جئنی بأهلی قال قلت هل یتکلّم الباب
قال نعم ینطقه اللَّه ذو الجلال و الاکرام و امّا باب البلاء قلت أ لیس باب البلاء هو باب الصّبر قال لا قلت فما البلاء قال المصائب و
الاسقام و الامراض و الجذام و هو باب من یاقوتۀ صفراء و مصراع واحد ما اقلّ من یدخل فیه قلت یرحمک اللَّه زدنی و تفضّل علیّ
فانّی فقیر فقال یا غلام لقد کلّفتنی شططا) پس نظر کرد بسوي من و گفت اگر توانی و حال آن که قوت بر افعال خیر نیست مگر
بعون الهی چنان کن که نمیري مگر آن که مؤذن باشی یعنی همیشه اذان بگو تا بر این حال از دنیا بروي پس گفتم که حق سبحانه
و تعالی ترا رحمت کناد تفضل کن بر من و خبر ده مرا که من فقیر و محتاجم و برسان بمن آن چه را شنیده از حضرت سیّد
المرسلین (ص) به درستی که تو آن حضرت را دیده و من او را ندیدهام و وصف کن از براي من آن چه را از آن حضرت براي تو
وصف کرده است از بناي بهشت. پس گفت بنویس بعد از بسمله که شنیدم از حضرت سیّد المرسلین (ص) که میفرمودند که
دیوار حصار بهشت یعنی حصار خانه هر کس یک خشت از طلاست و خشتی از نقره است و خشتی از یاقوتست و کل بناي آن از
مشک نابست و کنگرههاي حصار آن از یاقوت سرخ و سبز و زرد است گفتم درهاي بهشت از چه چیز است گفت درهاي آن
مختلف است در رحمت از یاقوت سرخست گفتم حلقه آن از چه چیز است گفت خدا ترا رحمت کناد دست از من بدار که
تکالیف مرا از حد بردي گفتم دست از تو بر نمیدارم تا برسانی بمن آن چه را شنیده از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله
گفت بنویس بعد از ص: 584 بسمله اما باب صبر پس دریست کوچک و یک لنگ در است از یاقوت سرخ
و حلقه ندارد یعنی چون نادر است صبر کردن در مصایب در آن صغیر است زیرا که بزرگی در به نسبت بسیاري آن جماعتی است
که از آن در داخل بهشت میشوند. و اما باب شکر پس آن دریست از یاقوت سفید و آن دو لنگ در است و فراخی میان هر دو
پانصد ساله راهست و آن را ناله و صداي عظیم است و میگوید خداوندا اهل مرا به نزد من آور گفتم که آیا در حرف میزند
گفت حق سبحانه و تعالی آن را به سخن در میآورد آن خداوندي که از آن اعظم است که وصف او توان کرد و کرمش از آن
بیشتر است که بوصف در آید. و اما باب بلا پس گفتم که باب بلا باب صبر نیست گفت نه گفتم پس بلا کدام است گفت
مصیبتها و بیماریها و مرضهاي صعب و خوره و این در از یاقوت زرد است و یک لنگ دارد و چه بسیار کمست که از این در داخل
شود زیرا که اکثر اجر مصایب را بجزعها و شکایتها باطل میکنند و فرق میان بلا و صبر آنست که حق سبحانه و تعالی به سبب
بلاها اجر میدهد یا ثواب میدهد از روي تفضل نه از جهت استحقاق چون ثواب نفعی است که مقارن تعظیم و اجلال است و هر
گاه از مکلف فعلی صادر نشده باشد استحقاق ثواب ندارد و لیکن ممکن است که حق سبحانه و تعالی تفضل کند و به سبب بلا
مستحق اجر میشود و اگر صبر کند در آن بلا مستحق ثواب بیحساب میشود گفتم حق سبحانه و تعالی ترا رحمت کناد زیاد کن
از فواید خود بر من و تفضل کن بر من هر چند استحقاق آن ندارم چون من فقیر و بیچارهام پس گفت اي پسر تکالیف مرا از حد
بدر بردي و زیاد از حد بر من تکلیف کردي. (امّا الباب الاعظم فیدخل منه العباد الصّالحون و هم اهل الزّهد و لوامع صاحبقرانی،
ج 3، ص: 585 الورع و الرّاغبون إلی اللَّه عزّ و جلّ المستأنسون به قلت یرحمک اللَّه فاذا دخلوا الجنّۀ فما ذا یصنعون قال یسیرون علی
صفحه 253 از 267
نهرین فی ماء صاف فی سفن الیاقوت مجاذیفها اللّؤلؤ فیها ملائکۀ من نور علیهم ثیاب خضر شدیدة خضرتها قلت یرحمک اللَّه هل
یکون من النّور اخضر قال انّ الثیاب هی خضر و لکن فیها نور من نور ربّ العالمین جلّ جلاله یسیرون علی حافتی ذلک النّهر قلت
فما اسم ذلک النّهر قال جنّۀ المأوي قلت هل وسطها غیر هذا قال نعم جنّۀ عدن و هی فی وسط الجنان و امّا جنّۀ عدن فسورها یاقوت
احمر و حصاها اللّؤلؤ قلت فهل فیها غیرها فقال نعم جنّۀ الفردوس قلت و کیف سورها قال ویحک کفّ عنّی جرت علی قلبی قلت بل
أنت الفاعل بی ذلک قلت ما انا بکافّ عنک حتّی تتمّ لی ال ّ ص فۀ و تخبرنی عن سورها قال سورها نور قلت الغرف التی هی فیها قال
هی من نور ربّ العالمین عزّ و جلّ قلت زدنی یرحمک اللَّه قال ویحک إلی هذا انتهی بی رسول اللَّه (ص) طوبی لک ان أنت
وصلت إلی ما له هذه الصّفۀ و طوبی لمن یؤمن بهذا قلت یرحمک اللَّه انا و اللَّه من المؤمنین بهذا قال ویحک انّه من یؤمن او یصدّق
بهذا الحقّ و المنهاج لم یرغب فی الدّنیا و لا فی زهرتها [زینتها] و حاسب نفسه قلت انا مؤمن بهذا قال صدقت و لکن قارب و سدّد و
لا قیاس و اعمل و لا تفرّط و ارج و خف و احذر ثمّ بکی و شهق ثلاث شهقات فظننّا انّه قد مات ثمّ قال فداکم ابی و امّی لو رآکم
محمّد صلّی اللَّه علیه و آله لقرّت عینه حین تسالون عن هذه ال ّ ص فۀ ص: 586 ثمّ قال النّجا النّجا الوحا الوحا
الرّحیل الرّحیل العمل العمل و إیّاکم و التّفریط و إیّاکم و التّفریط ثمّ قال و یحکم اجعلونی فی حلّ ممّا فرّطت فقلت له أنت فی حلّ
ممّا فرّطت جزاك اللَّه الجنّۀ کما ادّیت و فعلت الّذي یجب علیک ثمّ ودّعنی و قال اتّق اللَّه و ادّ إلی أمّۀ محمّد (ص) ما ادّیت إلیک
فقلت افعل ان شاء اللَّه فقال استودع اللَّه دینک و أمانتک و زوّدك التّقوي و اعانک علی طاعته بمشیّته) اما دري که بزرگتر از همه
درهاست پس داخل میشوند از آن در بندگان شایسته درگاه الهی و ایشان جمعیاند که ترك کردهاند دنیا و محبت آن را و
پرهیزکارانند از شبهات چه جاي محرمات و همیشه راغبند به جانب اقدس الهی و بذکر و فکر اویند و انیس و جلیس حق سبحانه و
تعالیاند گفتم حق سبحانه و تعالی ترا رحمت کناد چون ایشان داخل بهشت میشوند چه کار میکنند گفت سیر میکنند بر کنار
دو نهر و در آب صافی و در امالی بسیار مصحح که قریب بزمان مصنف نوشته شده و جمعی کثیر از فضلا بدرسه آن را خواندهاند
و تا غایت چنین کتابی باین تصحیح ندیدهام و از این نسخه ظاهر میشود که محدثان علماي ما چه مقدار سعی مینمودهاند در
تصحیح کتب در این نسخه و سایر نسخ امالی فی مصافّ است یعنی سیر ایشان بر کنار دو نهر است که محل صفوف ملائکه و
حوران و غلمان خواهد بود و مینشینند در کشتیها از یاقوت که پا روي آن از مروارید باشد و پا رود و چوبست که ملاحان به آن
دو چوب کشتی را میرانند و در آن کشتیها فرشتگان باشند از نور و جامهاي سبز تیره یا خوش آینده پوشیده باشند و ظاهر این
ملائکه حوران و غلمان باشند چون ایشان نیز از جمله فرشتگانند یا طایفه دیگر باشند گفتم حق سبحانه و تعالی ترا رحمت کناد آیا
نور سبز میباشد گفت جامها ص: 587 سبز است و حق سبحانه و تعالی آن جامها را منوّر گردانیده است و
ایشان بر دو طرف این نهر سیر میکنند در میان کشتیها و تماشا کنند حوران و غلمان را که در این کنارها ایستاده باشند یا آن که
گاهی در میان کشتی سیر کنند و گاهی در کنار این نهرها. گفتم این نهر چه نام دارد گفت جنۀ المأوي یعنی نهر جنۀ المأوي چون
این نهر در آنجاست یا از آنجا میآید گفتم آیا در میان این جنّت جنّتی دیگر هست گفت بلی جنّت عدن یعنی بستان اقامت که
هرگز از آنجا بیرون نروند چنانکه جنّت المأوي نیز باین اعتبار مینامند که جاي با دوام ایشان است و این جنّت عدن در میان همه
جنّتهاست و اما جنّت پس حصار آن یاقوت سرخست و سنگ ریزه آن مروارید است و در بعضی نسخ حصباؤها با با است و در
بعضی بدون با است و هر دو به یک معنی است گفتم آیا در این جنّت یا در میان جنّتها جنّتی دیگر هست گفت بلی جنّت الفردوس
است گفتم با روي آن از چه چیز است گفت رحمت خدا بر تو باد دست از من بدار که ستم کردي بر دل من و در بعضی از نسخ
حیرت علیّ قلبی است یعنی از بس که امثال این سؤالها کردي دل من حیران شد دیگر نخواهم دانست که چه چیز در جواب بگویم
و در امالی مصحّح حبرت علیّ قلبی است یعنی دلم منوّر شد و متوجّه آن عالم شده است متوجّه این جانب نمیتواند شد یا دلم را
مجروح ساختی یا سیاه کردي که از مقام قرب الهی به گفتگوي بهشت و اوصاف بهشت در آمدم پس من گفتم بلکه تو با من چنین
صفحه 254 از 267
کردي که مرا عاشق بهشت کردي و اوصاف آن را تمام نمیگویی و در امالی مصحح لفظ قلت در اینجا نیست و در اکثر نسخ فقیه
هست و ظاهرا سهو نساخ است دست از تو بر نمیدارم تا تمام کنی از جهت من صفت جنّت الفردوس را و آن که حصار آن لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 588 از چه چیز است گفت حصار آن از نور است گفتم بالا خانهاي آن از چه چیز است گفت همه از نور
پروردگار عالمیان است یعنی این مرتبه مقربانست و جنّت ایشان قرب و محبت و معرفت الهی است گفتم زیاده کن مرا از فواید
خود تا حق سبحانه و تعالی ترا رحمت کناد و در امالی مصحح و در هر جا که یرحمک اللَّه است در آنجا رحمک اللَّه است و بنا بر
این جزاي امر نخواهد بود بلکه دعایی بر سر خود خواهد بود گفت رحمت خدا بر تو باد حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله
تا اینجا فرمود وصف بهشت را خوشا حال تو اگر برسی به آن چه وصف آن را کردم از جهت تو به آن که اعمال صالح را به جا
آوري تا برسی به آن و در امالی چنین است که طوبی لک إن أنت وصلت إلی بعض هذه الصفۀ یعنی خوشا حال تو اگر برسی به
بعضی از اوصاف بهشت یعنی محض لفظی شنیدي اگر نیکو تفکر کنی بعد از ریاضات و مجاهدات بر تو ظاهر خواهد شد عظمت
بهشت صوري و معنوي و خوشا حال کسی که ایمان داشته باشد به آن چه من گفتم آن را من گفتم که حق سبحانه و تعالی ترا
رحمت کناد و اللَّه که من ایمان به اینها دارم گفت ویحک یعنی رحمک اللَّه یا بمعنی واي بر تو و اکثر اوقات هر دو را ازین
عبارت میخواهند به درستی که هر که ایمان بیاورد و تصدیق کند و باور دارد این راه حقرا رغبت نمیکند در دنیا و در زینت آن
که بمنزله شکوفه بی بقاست بلکه یعنی نمودي است بی بود و خود حساب خود میکند گفتم من ایمان به اینها دارم گفت راست
گفتی ظاهرا غرض بلال ایمان حقیقی بود و غرض راوي ایمان ظاهري چون مکرّر گفت و نفهمید لا علاج گفت بلی راست گفتی
یعنی ایمان داري به ایمان ظاهري و لکن قارب و سدّد ص: 589 یعنی در هر باب وسط را اختیار کن که
رتبه عدالت است چنانکه اکثر محدثین تفسیر کردهاند و این معنی خوبست و لیکن از لفظ بعید است و آن چه بخاطر میرسد آنست
که نیّت را خالص کن در همه اعمال که از جهت حق سبحانه و تعالی باشد و تسدید اعمال کن که موافق قانون شرع اقدس باشد و
همه تکالیف ازین دو بدر نیست و از رحمت الهی ناامید مشو هر چند اعمال تو چنانکه باید نباشد و عمل کن آن چه را فرمودهاند و
تقصیر مکن یا افراط مکن که از حد آن تجاوز کنی و امیدوار باش از رحمت الهی و از عذاب الهی خایف و با حذر باش پس به
گریه افتاد و سه نعره زد و بیخود شد و گمان کردیم که مرده است و کسی که فی الجمله دلش هنوز به هدایت الهی منوّر شده
باشد لازمه اوست امثال اینها پس چون به خود آمد گفت که مادر و پدرم فداي تو باد اگر حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و
آله شما را میدید که این سؤالها را از او کنید چشم آن حضرت روشن میشد یعنی بسیار خوشحال میشد پس گفت زود باشید و
اعمال آخر ترا زود به جا آورید که مبادا در آخرت حسرت خورید زود باشید و مردانه باشید و بارها را به بندید زود باشید و روانه
شوید زنهار که تقصیر مکنید در اعمال خیر زنهار که تقصیر مکنید در ترك افعال شر و ممکن است که تکریر از روي مبالغه باشد
پس رو به مردم کرد که بر سر او جمع شده بودند و گفت حق سبحانه و تعالی شما را رحمت کناد مرا حلال کنید در آن چه تقصیر
کردم چون جواب سؤالها بر او مشکل بود و تکاهل میورزید در مقام معذرت آمد پس من گفتم که هر تقصیري که کردي ترا
حلال کردیم حق سبحانه و تعالی ترا اجزاي نیکو دهد که آن بهشت است چنانکه ادا کردي آن چه را به تو رسیده بود و کردي آن
چه را واجب بود بر تو که آن را بکنی ص: 590 پس مرا وداع کرد و گفت از خدا بترس و برسان به امّت
محمّد (ص) هر چه را من به تو رسانیدم من گفتم که خواهم کرد ان شاء اللَّه تعالی پس گفت که بحق سبحانه و تعالی میسپارم
دین ترا و اصلاح و تقواي ترا حق سبحانه و تعالی تقوي را توشه سفر آخرت تو کند و یاوري دهد ترا که عمل کنی به طاعت او
چنانکه او میخواهد چون فواید بسیار در این حدیث بود صدوق این را ذکر کرده است و عمده اینست که به املا نوشته بود و غلط
در املا کم میباشد و این مطالب اکثرش در آیات و اخبار و احادیث متواتره وارد است پس جهالت سند ضرر ندارد مع هذا قد ما
را قراینی چند بوده است که به سبب آن ایشان را علم حاصل میشده است بنا بر این حکم بصحّۀ همه اخبار این کتاب کرده است و
صفحه 255 از 267
محتملست که مراد صدوق از عبارت اولی اخباري باشد که تعلق به احکام داشته باشد و امثال این اخبار از جمله فضایل اعمال است
و هر حدیثی خوب است بنا بر احادیثی که سابقا گذشت.
[اذان گفتن رسول اللَّه]
(و قد اذّن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و کان یقول اشهد انّی رسول اللَّه و قد کان یقول فیه اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه لأنّ الاخبار
و قد وردت بهما جمیعا) و منقولست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله اذان میگفتند و در شهادت به رسالت بسیار بود
که میگفتند که گواهی میدهم که من رسول حق سبحانه و تعالیام و گاه بود که میگفتند که گواهی میدهم که محمد رسول
خداست چون اخبار بهر یک وارد شده است پس میباید که گاه نام خود میبرده باشند و گاهی نبرده باشند تا جمع بین الاخبار
شود و هیچ یک از اخبار طرفین در کتب حدیثی که بما رسیده است نیست البته در کتب اصول بوده است و مطلب سهل است.
[رسول اللَّه دو مؤذن داشت]
(و کان لرسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله مؤذّنان احدهما بلال ص: 591 و الاخر ابن امّ مکتوم و کان ابن امّ
مکتوم اعمی و کان یؤذّن قبل ال ّ ص بح و کان بلال یؤذّن بعد ال ّ ص بح فقال النّبیّ (ص) انّ ابن امّ مکتوم یؤذّن بلیل فاذا سمعتم اذانه
فکلوا و اشربوا حتّی تسمعوا اذان بلال فغیّرت العامّۀ هذا الحدیث عن جهته و قالوا انّه (ص) قال انّ بلالا یؤذّن بلیل فاذا سمعتم اذانه
فکلوا و اشربوا حتّی تسمعوا اذان بن امّ مکتوم) بسند صحیح و کالصحیح منقول است از حلبی و زراره که حضرت سیّد المرسلین
صلّی اللَّه علیه و آله را دو مؤذن بود یکی از ایشان بلال بود و دیگر عبد اللَّه ابن امّ مکتوم و عبد اللَّه کور بود و پیش از صبح اذان
میگفت و بلال بعد از صبح اذان میگفت پس رسول خدا (ص) فرمودند که عبد اللَّه در شب اذان میگوید پس چون اذان او را
بشنوید بخورید و بیاشامید بر سبیل استحباب سحور یا به این معنی که جایز است شما را خوردن و آشامیدن تا بشنوید اذان بلال را و
در وقتی که بشنوید اذان بلال را ترك کنید خوردن و آشامیدن را که صبح شده است و عامه تغییر این حدیث دادهاند. و در صحاح
سنیّان بطرق متکثره منقولست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که بلال در شب اذان میگوید پس چون اذان
بلال را بشنوید بخورید و بیاشامید تا بشنوید اذان ابن امّ مکتوم را و شک نیست که احادیث ما ظاهرتر است چون بعید است که
حضرت فرموده باشند که روشن در شب اذان بگوید و کور در صبح و اهل البیت صلوات اللَّه علیهم اعلماند به احکام الهی و
معصومند گفته ایشان حق است و ممکن است که مدّتی بر آن نحو بوده باشد که عامه نقل کردهاند و در اواخر بر نحوي باشد که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرموده باشند و شکی نیست که اذان پیش از وقت بدعت است و از شارع متلقی نیست
مگر در نماز صبح خواه در ماه رمضان و ص: 592 خواه در غیر آن مستحب است و فایدهاش آنست که
جمعی که نماز شب نکرده باشند برخیزند و بکنند و جمعی را که پیش از صبح غسل باید کرد بکنند و در ماه مبارك رمضان
سحور بخورند و هم چنین در غیر ماه رمضان هر گاه خواهند که روزه بگیرند چنانکه در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند که ما را مؤذنی هست که در شب اذان میگوید حضرت فرمودند که این اذان نفع میدهد
همسایگان را از جهت برخاستن به نماز و امّا سنت آنست که چون طلوع صبح شود اذان بگویند و میان اذان و اقامت نباشد مگر دو
رکعت نافله صبح، دیگر گفت از آن حضرت پرسیدم از اذان پیش از صبح فرمودند که باکی نیست و اما سنت آنست که با طلوع
صبح صادق باشد و آن اذان پیش از صبح نفع میدهد به همسایگان. و در حدیث صحیح از حلبی منقولست که گفت سؤال کردم
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از اذان پیش از صبح فرمودند که هر گاه در جماعت باشند نه و هر گاه تنها باشد
صفحه 256 از 267
باکی نیست و ظاهرا مراد آنست که هر گاه جماعت جمع باشند اذان گفتن پیش از صبح عبث است و اگر تنها باشد سبب اجتماع
میشود و اللَّه تعالی یعلم.
[اذان بلال براي حضرت زهرا]
(و روي انّه لما قبض النّبیّ (ص) امتنع بلال من الاذان و قال لا أؤذّن لأحد بعد رسول اللَّه (ص) و انّ فاطمۀ صلوات اللَّه علیها قالت
ذات یوم انّی اشتهی ان اسمع صوت مؤذّن ابی (ص) بالأذان فبلغ ذلک بلالا فاخذ فی الاذان فلمّا قال اللَّه اکبر اللَّه اکبر ذکرت اباها
صلّی اللَّه علیه و آله و أیّامه فلم تتمالک من البکاء فلمّا بلغ إلی قوله و اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه شهقت فاطمۀ صلوات اللَّه علیها و
سقطت ص: 593 لوجهها و غشی علیها فقال النّاس لبلال أمسک یا بلال فقد فارقت ابنۀ رسول اللَّه (ص)
الدّنیا و ظنّوا انّها قد ماتت فقطع اذانه و لم یتمّه فافاقت فاطمۀ صلوات اللَّه علیها و سألته ان یتمّ الاذان فلم یفعل و قال لها یا سیّدة
النّسوان انّی اخشی علیک ممّا تنزلینه بنفسک اذا سمعت صوتی بالأذان فاعفته عن ذلک) و منقولست که چون حضرت سیّد
المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله از دنیا به عالم اعلی تشریف بردند بلال امتناع نمود از اذان گفتن از جهت آن چه سابقا مذکور شد در
روایت ابو بصیر و گفت که اذان نمیگویم از جهت هیچ کس بعد از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله و حضرت فاطمه
زهرا صلوات اللَّه علیها روزي فرمودند که میخواهم که بشنوم آواز مؤذن پدرم را (ص) به آن که اذان بگوید و این خبر را به بلال
رسانیدند و اطاعت آن حضرت را واجب میدانست شروع کرد در اذان پس چون تکبیرها را گفت حضرت یاد ایام پدرش صلّی اللَّه
علیه و آله کرد و خود را ضبط نتوانست کردن از گریه و چون باسم آن حضرت رسید فریادي زد و غش کرده بر رو افتاد پس
مردمان فریاد کردند بلال را که باز گذار که حضرت بهترین زنان عالمیان از دنیا رفت و کمان ایشان این بود که آن حضرت فوت
شده است پس بلال اذان را قطع کرد و تمام نکرد پس حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها با خود آمدند و فرمودند که اذان را تمام
کند بلال تمام نکرد و به خدمت آن حضرت آمد و گفت اي بهترین زنان عالمیان میترسم که چون اذان مرا بشنوي از دنیا بروي
مرا معاف دار حضرت او را معاف فرمودند از گفتن اذان. و منقولست که چون بلال ترك اذان کرد و اطاعت عمر نکرد در ترك
حی علی خیر العمل ابو بکر را واسطه ساخت باز قبول نکرد عمر گفت اي نمک بحرام سخن آقاي خود را نشنید و با او بیعت
نکردي در جواب گفت که بهاي ص: 594 مرا حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله از ابو بکر قرض
کرد و مرا خرید و آزاد کرد و من آزاد کرده آن حضرتم و بر تقدیري که او مرا آزاد کرده باشد اگر بواسطه خدا آزاد کرده است
او را چه منّت است بر من و اگر از جهت خدا آزاد نکرده است مرا بهر کاري که خواهد بفرماید تا خدمت کنم او را پس گفتند که
از مدینه در رو که سبب فساد دیگران نشوي گفت سمعا و طاعۀ و به جانب مصر رفت و مانند دیوانگان میگشت و با کسی الفت
نمیکرد و الفت او با جناب اقدس الهی بود و با اهل بیت آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله بحسب [به حبّ ظ] قلب.
[اذان و اقامه بر زن نیست]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه لیس علی النّساء اذان و لا اقامۀ و لا جمعۀ و لا جماعۀ و لا استلام الحجر و لا دخول الکعبۀ و لا
الهرولۀ بین ال ّ ص فا و المروة و لا الحلق انّما یق ّ ص رن من شعورهنّ) به روایات متعدده صحیحه منقولست از آن حضرت و از حضرت
امام محمد باقر و سایر ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم که فرمودند که بر زنان لازم نیست اذان و اقامه چنانکه بر مردان لازمست و
هم چنین نماز جمعه بر ایشان واجب نیست و نماز به جماعت در مسجد سنت مؤکد نیست و بر ایشان لازم نیست دست رسانیدن
بحجر الاسود چون همیشه در آنجا کثرت هست و منافات با عصمت ایشان دارد منازعه کردن با مردان و هم چنین سنت مؤکد
صفحه 257 از 267
نیست زنان را داخل شدن در کعبه و نه دویدن میان صفا و مروه در آنجایی که مردان میدوند و در حج و عمره بر ایشان نیست سر
تراشیدن بلکه حرامست و زنان از موي خود اندکی میگیرند و در هر یک از اینها روایات بخصوص نیز خواهد آمد و در جاي
خود. (و روي انّه یکفیها من التّقصیر مثل طرف الانملۀ) و در روایتی وارد شده است که زنان را کافی است از تقصیر مثل سر
انگشت و خواهد آمد در ص: 595 ابواب حج و در اینجا استطرادا مذکور شد. (و فی خبر اخر قال الصّادق
صلوات اللَّه علیه لیس علی المرأة اذان و لا اقامۀ اذا سمعت اذان القبیلۀ و یکفیها الشّهادتان و لکن اذا اذّنت و اقامت فهو افضل) و در
حدیث دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که بر زنان اذان و اقامه نیست هر گاه اذان قبیله را بشنود بان اکتفا میکند
و کافیست زنان را شهادتان و لیکن اگر اذان و اقامه بگوید افضل است دغدغه در این نیست که متلقی نشده است از شارع که زنان
اذان اعلام بر مناره و امثال آن بگویند و دغدغه نیست در آن که در خانه خود از جهت خود اذان و اقامه میتوانند گفت و اگر
جمعی باشند در جائی که مردان محرم باشند یا زنان باشند و بس ظاهرا اذان اعلام از جهت ایشان تواند گفت چنانکه ظاهر میشود
از اطلاق اخبار. و در حدیث صحیح از جمیل منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا
بر زنان اذان و اقامه هست یعنی لازمست حضرت فرمودند که نه. و در حدیث صحیح از زراره منقولست که گفت به خدمت
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که آیا بر زنان اذان هست فرمودند که هر گاه شهادتین را بگویند بس است
ایشان را. و در حدیث صحیح منقولست از عبد اللَّه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که زن اذان
نماز میگوید حضرت فرمودند که خوبست اگر بگوید و اگر تکبیر و شهادتین را بگوید او را کافی است و در حدیث موثق
کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که اقامه زنان آن است که به تکبیر و شهادتین را بگویند. لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 596 و آن که در حدیث وارد شده است که اکتفا به اذان قبیله میتواند کرد مرد و زن در این حکم شریکند.
چنانکه در حدیث موثق از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که آن حضرت اذان همسایه را شنیدند و نماز
جماعت کردند و فرمودند که اذان همسایه شما را کافی است و در حدیث کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
منقولست که نماز گذاردند به جماعت در پیراهنی بیازار و بی ردا و بی اذان و اقامه چون فارغ شدند عرض نمودند که چه سبب
داشت که چنین کردید فرمودند که پیراهنم کنده بود احتیاج بازار و ردا نبود و گذشتم به جعفر و او اذان و اقامه میگفت من سخن
نکردم آن کافی بود مرا و اگر اذان اعلام گویند بطریق اولی مجزیست چون شارع اذان اعلام را از جهت این مقرر ساخته است که
هر که بشنود بر آن اعتماد کند و اگر داخل مسجد شود و نماز به جماعت کرده باشند اکتفا به اذان و اقامه ایشان میتوان کرد اگر
متفرق نشده باشند و اکثر علما گفتهاند که اگر یک کس مانده باشد در تعقیب متفرق نشدهاند و اکتفا میتوان کرد. و چنانکه در
حدیث صحیح از ابان از ابو بصیر منقولست و بطریق دیگر نیز از ابو بصیر منقولست که گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی داخل مسجد شود و مردمان نماز کرده باشند آیا اذان و اقامه میگوید حضرت
فرمودند که اگر صف متفرق نشده باشد به اذان و اقامه ایشان نماز کند و اگر صف متفرق شده باشد اذان و اقامه بگوید و در عرف
همین که جمعی رفته باشند میگویند که صف متفرق شده است بهتر آنست که در چنین صورت اذان و اقامه بگوید آهسته چنانکه
خواهد آمد در باب نماز جماعت. ص: 597 و در حدیث موثق از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
منقولست که دو کس داخل مسجد شدند و مردمان نماز نماز کرده بودند حضرت به ایشان فرمودند که اگر خواهید یکی از شما
امامت کند دیگري را و لیکن اذان و اقامت نگوید، اما اگر کسی اذان و اقامه گفته باشد که تنها نماز کند و جمعی بهم رسند و
خواهند که نماز را به جماعت کنند اولی آنست که اذان و اقامه را مرتبه دیگر بگویند چنانکه در حدیث عمار است. و در حدیث
صحیح از معاذ بن کثیر منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه شخصی داخل مسجد شود و
امام مسجد سنّی باشد و خوف داشته باشد که اگر اذان و اقامه بگوید امام برکوع رود پس بگوید: قد قامت الصّلاة قد قامت الصّلاة
صفحه 258 از 267
اللَّه اکبر اللَّه اکبر لا اله الّا اللَّه و داخل شود بر نماز و حمل میتوان کرد بر آن که این کلمات را در راه بگوید و چون به او رسد
تکبیر بگوید و قرائت شروع کند هر چه را در قیام تواند بخواند و باقی را در رکوع و سجود بخواند و اگر راه نباشد به آن که چون
داخل مسجد شود مسجد پر باشد فی الحال داخل شدن در نماز و دریافتن قرائت مقدّم است بر ادراك اذان و اگر در این صورت نیز
عمل باین حدیث کنند بد نیست چون مبالغه در اذان بسیار است و قرائت را در رکوع و سجود ادراك میتواند کرد با آن که
حدیث صحیح است و علما به آن عمل کردهاند. و در حدیث موثق منقول است از عمار که از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه شنیدم که میفرمودند که ناچار است بیمار را از اذان و اقامه هر گاه خواهد که نماز کند و اگر نتواند که تکلم کند به آن
در خاطر خود بگذارند پرسیدند از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که اگر درد عظیم داشته باشد حضرت فرمودند که ناچار است از
اذان و اقامه زیرا که نماز نیست بی اذان و اقامه و در ص: 598 نماز قضا خواهد آمد که در اول شروع در آن
اذان و اقامه میگوید و باقی را با اقامه به جا میآورد.
[نماز عیدین اذان و اقامه ندارد]
(و لیس فی صلاة العیدین اذان و لا اقامۀ اذانهما طلوع الشّمس) و در حسن کالصحیح از زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات
اللَّه علیه منقولست که فرمودند که در نماز عید ماه رمضان و عید قربان اذان و اقامه نیست و اذان هر دو طلوع آفتابست. و در حدیث
صحیح اسماعیل بن جابر خواهد آمد که اذان هر دو اینست که سه مرتبه بگویند الصلاة و جمع بینهما باین نحو میکنیم که اذان
بیرون رفتن طلوع شمس است و اذان نماز کردن سه مرتبه ال ّ ص لاة برفع و نصب و وقف جایز است و وقف بهتر است و در غیر
نمازهاي یومیه و جمعه اذان نیست بیدغدغه و در عیدین ال ّ ص لاة منقولست و علما در بقیّه نمازهاي واجب گفتهاند که الصّلاة را سه
مرتبه میگویند و بعضی در نمازهاي واجب غیر یومیه و در نماز استسقا الصّلاة جامعۀ میگویند و مستندش بما نرسیده است و چون
در مستحبّات گفته فقها کافی است ظاهر توان گفت و اگر باین قصد بگوید که اگر مطلوب شارع باشد فبها و الّا لغوي باشد که بهتر
است با آن که فی نفسه اعلام مردمان به عبادات و ترغیب ایشان به خیرات خوبست. و در نماز میّت حدیث صحیح وارد شده است
که مستحب است اعلام مؤمنان بموت مؤمنین تا همگی حاضر شوند و متواتر است که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه بعنوان
الصّلاة جامعۀ مردمان را خبر میکردند از جهت غیر نماز مثل حلّ مشکلات و اظهار معجزات و امثال اینها و اللَّه تعالی یعلم.
[هر کس ترسید اذان بگوید]
(قال الصادق صلوات اللَّه علیه اذا تغوّلت لکم الغول فاذّنوا) و در ص: 599 جعفریات از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه و در محاسن از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله منقولست که هر گاه غول بیابانی در نظر شما در آید پس اذان
بگوئید در بعضی از نسخ اذا تولّعت بکم الغول یعنی هر گاه با شما پردازند اذان بگوئید و این غول طایفه از جن یا شیاطینند و در
بعضی جاها بسیار میباشد مثل حوالی نجف اشرف و جوارز و جزایر و از بسیار کس شنیدهام که چون به صحرا میرفتیم در نظر ما
میآمد و با ما بود و صحبت میداشتیم و چون اسم خداي تعالی یا آیۀ الکرسی را میخواندیم که مبادا غول باشد دراز میشدند به
شکل منار و پنهان میشدند و جمعی میگفتند که اذان را شروع میکردیم میگریختند و جمعی منکرند به انکار عظیم و تأویل
میکنند که محض خیال است بر تقدیر تسلیم دعاها و قرآن و اذان رفع خیالهاي باطل نیز میکنند و اگر کسی نفی جن کند البته
کافر است اما اگر بگوید که آدمی او را نه میبیند حکم بکفر او نمیتوان کرد و لیکن حکم به حماقت او میباید کرد چون آثار
جن از آن گذشته است که کسی انکار آن تواند کرد.
صفحه 259 از 267
[چون فرزندي متولد شود اذان بگویند در گوش راست او و اقامه در گوش چپ او]
(و قال صلوات اللَّه علیه المولود اذا ولد یؤذّن فی اذنه الیمنی و یقام فی الیسري) و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
منقولست که چون فرزندي متولد شود اذان بگویند استحبابا در گوش راست او و اقامه بگویند در گوش چپ او و در این باب اخبار
بسیار وارد شده است و در باب ولادت مذکور خواهد شد. (و قال صلوات اللَّه علیه من لم یأکل اللّحم اربعین یوما ساء خلقه و من
ساء خلقه فاذّنوا فی اذنه) و در حدیث صحیح و احادیث قویه بسیار منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که
فرمودند که هر که چهل روز گوشت نخورد کج خلق شود و هر که کج خلق شود اذان بگوئید در ص: 600
گوش او و در روایتی دیگر منقول است که اگر حیوانی کج خلق شود در گوش او اذان بگوئید.
[تکرار اسم پیامبر در اذان]
(و قال صلوات اللَّه علیه انّه کان اسم النّبی (ص) یکرّر فی الاذان و اوّل من حذفه ابن اروي) و متواتر است که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه نیز فرمودند که اسم حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله را مکرر میگفتند در اذان و اول کسی که
انداخت یا یک بار میگفت ابن أروي بود که مؤذن عثمان بود چون بنی امیّه قاطبه دشمن آن حضرت (ص) بودند و عامه نقل
کردهاند از آن جمله زمخشري که روزي در حضور معاویه اذان گفتند چون باسم حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله رسید
گفت که کار ابن ابی کبشه به کجا رسید که اسم خود را با اسم خدا مقرون ساخت و ابن ابی کبشه احمقی بود در قریش که هر
گاه میخواستند سرزنش کسی کنند تشبیه میکردند او را به آن و زمخشري در ربیع الابرار در کفر معاویه و آن که او ولد الزّنا بود
وجوه بسیار و احادیث بیشمار نقل کرده است و مولانا سعد الدین نیز کفر یزید را و معاویه را ذکر کرده است و گفته است که
سلف از این جهت منع کردهاند از لعن ایشان تا تعدي نکند به اعلی پس اعلی چون اعلی در سببیّت کفر اعلایند از ادنی بلکه خون
امام حسین و شهادت سایر ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم واقع نشده مگر در سقیفه بنی ساعده چنانکه در احادیث متواتره وارد
شده است با آن که تتبع اخبار صحابه کرده است شک در این معنی ندارد و از فضلاي عامه هر یک که تتبع اخبار کردهاند شکی
در کفر ایشان نیست و جمعی که تتبع نکردهاند کفر ایشان از جهت آنست که دین باطل را به تقلید سلف دارند.
[اذان نماز جمعه]
(و روي انّه کان بالمدینۀ اذا اذّن المؤذّن یوم الجمعۀ نادي مناد حرم البیع حرم البیع لقول اللَّه عزّ و جلّ ص:
601 یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَۀِ فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ) و منقول است که چون روز جمعه مؤذن
اذان میگفت منادي دیگر میکشت در بازارها و فریاد میکرد که خرید و فروخت حرام باشد و در بعضی نسخ مکرر است چون
مکرّر میگفتند بسیار و در هر جائی که چیزها را مکرر گویند در نقل اقلا دو مرتبه نقل میکنند و حرمت بیع به نص قرآن است که
حق سبحانه و تعالی فرموده است که هر گاه روز جمعه نداي نماز جمعه را به اذان بگویند پس سعی کنید بسوي ذکر خدا که نماز
جمعه یا خطبه جمعه یا هر دو مراد است به اجماع علماي شیعه و سنی و ترك کنید بیع را و جمعی کثیر از مفسران و فقها گفتهاند
که مراد از این بیع مطلق تجارتست بلکه مطلق اشغالی که مانع باشد از نماز جمعه و از آیه بیرون آوردن همه مشکل است و حدیثی
وارد نیست بر تعمیم و دلیل عقلی تمام نیست و این ندا معلوم شد که بوده است و نسخ آن ظاهر نیست.
[علت امر به اذان]
صفحه 260 از 267
(و فیما ذکره الفضل بن شاذان رحمه اللَّه من العلل عن الرّضا صلوات اللَّه علیه انّه قال انّما امر النّاس بالأذان بعلل کثیرة منها ان یکون
تذکیرا للنّاس و تنبیها للغافل و تعریفا لمن جهل الوقت و اشتغل عنه و یکون المؤذّن بذلک داعیا إلی عبادة الخالق و مرغّبا فیها و مقرّا
له بالتّوحید مجاهرا بالإیمان معلنا بالإسلام مؤذنا لمن ینساها و انّما یقال له مؤذّن لأنّه یؤذن بالأذان بال ّ ص لاة و انّما بدا فیه بالتّکبیر و
ختم با التّهلیل لأنّ اللَّه عزّ و جلّ اراد ان یکون الابتداء بذکره و اسمه و اسم اللَّه فی التّکبیر فی اوّل الحرف و فی التّهلیل فی اخره و
انّما جعل مثنی مثنی لیکون تکرارا فی اذان المستمعین مؤکّ دا علیهم ان سها احد عن الاوّل لم یسه عن الثّانی و لأنّ ال ّ ص لاة رکعتان
رکعتان فلذلک جعل الاذان مثنی مثنی و جعل التّکبیر فی اوّل الاذان اربعا لأنّ اوّل الاذان ص: 602 انّما یبدو
غفلۀ و لیس قبله کلام ینبّه المستمع له فجعل الاولیان تنبیها للمستمعین لما بعده فی الاذان و جعل بعد التّکبیر الشّ هادتان لأنّ اوّل
الایمان هو التّوحید و الاقرار للّه تبارك و تعالی بالوحدانیّۀ و الثّانی الاقرار للرّسول (ص) بالرّسالۀ و انّ طاعتهما و معرفتهما مقرونتان و
لأنّ اصل الایمان انّما هو الشهادتان فجعل شهادتین شهادتین کما جعل فی سائر الحقوق شاهدان فاذا اقرّ العبد للّه عزّ و جلّ بالوحدانیّۀ
و اقرّ للرّسول (ص) بالرّسالۀ فقد اقرّ بجملۀ الایمان لأنّ اصل الایمان انّما هو باللَّه و برسوله و انّما جعل بعد الشّ هادتین الدّعاء إلی
ال ّ ص لاة لأنّ الاذان انّما وضع لموضع ال ّ ص لاة و انّما هو نداء إلی ال ّ ص لاة فی وسط الاذان و دعاء إلی الفلاح و إلی خیر العمل و جعل
ختم الکلام باسمه کما فتح باسمه) و در آن چه ذکر کرده است فضل از علل شرایع از حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرّضا
صلوات اللَّه علیه این است که پرسیدند که چرا مأمور شدهاند مردمان به اذان فرمودند که مامور شدهاند از جهت وجوه بسیار. یکی
آن که به یاد آورد مردمان را و ظاهرا للسّاهی بوده است چنانکه در عیون و علل است یا مصنف تبدیل کرده است ساهی را به ناسی
و نساخ یا را انداختهاند و بیدار کرد نیست غافلان را و شناسانید نیست وقت را به جمعی که نشناسند به آن که محبوس باشد یا عاجز
باشند به بیماري و غیر آن یا آن که چون جاهل دید که مؤذّنان عارف در وقتی اذان گفتند به آن که اذان شام را در وقت ذهاب
حمره مشرقیه گفتند و خفتن را در ذهاب حمره مغربی وقت را میشناسند از اذان ایشان و هم چنین نظر به کسی که شغلی دارد و از
فکر نماز افتاده است اذان مذکر اوست. وجهی دیگر آن که مؤذن باین اذان بنده را میخواند به عبادت پروردگار لوامع صاحبقرانی،
ج 3، ص: 603 عالمیان چون مؤذن حق سبحانه و تعالی را یاد میکند که او از هر چیزي و از هر کسی بزرگتر است یا از آن اعظم
است که کسی به عظمت او تواند رسید اگر مشغول کار نیست یا مشغول کسیست ترك آن میکند و مشغول حق سبحانه و تعالی
میشود یا آن که آن مؤذن فی الحقیقه نایب حق سبحانه و تعالی است در خواندن بندگان بجناب اقدس او و ترغیب میکند خلایق
را به عبادت الهی در حیعلات یا در همه چنانکه الحال گذشت. و اقرار میکند به وحدانیت الهی و ظاهر میسازد ایمان را تا از
جهت خودش نافع باشد و دیگران را نیز مذکّر باشد و از این جهت است که اذان از شعایر و علامات اسلام اهل آن شهر است و
گویا که مؤذن اظهار میکند ایمان و اسلام اهل بلد را و به یاد میآورد کسی را که شهادت را فراموش کرده باشد یا نماز را و از
این جهت مؤذّن را مؤذن میگویند که اذان در لغت بمعنی اعلامست و مؤذن به سبب اذان اعلام میکند مردمان را به نماز و در
اکثر نسخ بالأذان هست و ظاهرا از قلم نساخ زیاد شده است و در عیون و علل نیست. و چرا ابتدا به تکبیر کردند و ختم بلا اله الا اللَّه
زیرا که حق سبحانه و تعالی میخواست که ابتدا و انتها باسم او باشد و در تکبیر اللَّه در اوّل است و در تهلیل اللَّه در آخر است. و
چرا ختم به سبحان اللَّه و الحمد للَّه نکردند با آن که در اینها نیز اللَّه در آخر است از جهت آن که کلمه لا اله الا اللَّه بر همه کلمات
زیادتی دارد و اول ایمان و اسلام است و این زیادتی هست و صدوق از جهت اختصار و ظهور ذکر نکرده است. و چرا فصول آن
دو دو است تا مکرر شود در گوشهاي جمعی که گوش به اذان میدهند و جا کند در خاطرهاي ایشان که اگر سهو کند کلمه اولی
را کلمه ص: 604 دویم را سهو نکند و وجهی دیگر آن که اصل نماز دو رکعت دو رکعت بود اذان را نیز
دو فصل دو فصل کردند. و چرا تکبیر در اوّل اذان چهار است زیرا که اول اذان بعد از غفلت است و پیش از آن کلامی نیست که
شنوندگان را آگاه کند دو تکبیر اوّل را از جهت آگاه کردن مستمعان مقرّر ساختهاند و این وجه جمعی است میان طریق مشهور و
صفحه 261 از 267
احادیث صحیحه که دو تکبیر در اوّل اذان واقع شده بود که فی الحقیقه این دو تکبیر جزو اذان نیست بلکه از جهت بیدار کردن
غافلانست و بعد از تکبیر شهادتین را مقرر ساختند یعنی خدا و رسول زیرا که اول ایمان اقرار به وحدانیت الهی است و جزو دویم
ایمان اقرار به رسالت حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله است و با هم آوردند از جهت آن که اطاعت خدا و رسول و
معرفت هر دو قرین یکدیگرند کسی که اطاعت رسول نکند و یا او را نشناسد خدا را اطاعت نکرده است و نشناخته است و وجهی
دیگر آن که دو شهادت بمنزله دو شاهد است و چون در همه حقوق دو گواه میباید از جهت ایمان و اسلام هر شهادتی بمنزله
شاهدیست بر ایمان پس هر گاه بنده اقرار کند به وحدانیت الهی و اقرار کند به رسالت رسالت پناهی پس اقرار بجمیع ایمان کرده
است زیرا که اصل ایمان اقرار به خدا و رسول است و اقرار بجمیع آن چه پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمودهاند داخل است در اقرار
به نبی چنانکه در شهادتین گذشت. و چرا بعد از شهادتین حیعلات را مقرر ساختند زیرا که وضع اذان از جهت این شده است که
بندگان را به نماز بطلبند پس أولا میگوید که بشتاب به نماز و دویم بیان میکند که بشتاب به فلاح و رستگاري تا باعث رغبت
بنده شود چون میداند که نماز سبب رستگاري است و سیم ترغیب میکند به آن که نماز بهترین اعمال است و در علل و عیون این
زیادتی هست پس ندا میکند به تکبیر و تهلیل ص: 605 چهار مرتبه چنانکه اول ندا کرد بدو تکبیر و شهادة
و در آخر ندا کرد بدو تکبیر و دو تهلیل چنانکه اول ابتدا باسم او بود انتها نیز ختم باسم حق سبحانه و تعالی شد بدو وجه یکی آن
که تکبیر و تهلیل اسم اوست و دویم اللَّه که در اول و آخر است ابتدا و اختتام به او شده است. و بسند معتبر و صحیح نزد صدوق
روایت کرده است از حضرت امام ابو الحسن موسی بن جعفر الکاظم صلوات اللَّه علیهما از آباي بزرگوار خود از حضرت سید
الشهداء و خامس آل عبا صلوات اللَّه علیهم که روزي در خدمت حضرت امیر المؤمنین و امام المتقین صلوات اللَّه علیه نشسته بودیم
مؤذن بر مناره بالا رفت و گفت اللَّه اکبر اللَّه اکبر پس حضرت گریستند بسیار و ما نیز از گریه حضرت گریستیم و مراد از ما
حاضران مجلسند پس چون مؤذن فارغ شد حضرت فرمودند که آیا میدانید که مؤذن چه میگوید ما گفتیم که خدا و رسول و
وصی او اعلمند حضرت فرمودند که اگر آن چه میگوید بدانید هر آینه خنده کم کنید و گریه بسیار کنید به درستی که اللَّه اکبر
را معانی بسیار است. از آن جمله چون مؤذن اللَّه اکبر را میگوید در آن مندرجست قدم و ازلیّت و علم و قدرت و قوّت و حکمت
و کرم و جود و عطا و کبریا چون اللَّه اسم ذات واجب الوجود است و وجوب وجود مستلزم این صفات هست و بنا بر مشهور چون
اللَّه اسم ذات واجب الوجودیست که مستجمع جمیع کمالات باشد این صفات و باقی صفات جلال و کمال داخل خواهد بود
خصوصا هر گاه وصف کنند او را با کبر پس چون مؤذن میگوید که اللَّه اکبر پس گویا میگوید که آن خداوندي که او راست
خلق و امر هر چه خواهد میآفریند و هر حکمی که خواهد اراده کند میکند همه را او آفریده است و بازگشت همه بسوي اوست
اوست اول که همیشه بود پیش از آن که اشیاء را بیافریند و آخر است بعد از فناء ص: 606 اشیاء و او را
زوال نیست و ظاهر است یعنی بر همه اشیاء غالب است و ادراك او نمیتوان کردن و باطن است یعنی هیچ کس به کنه او نرسیده
است با آن که همه کس علم بوجود او دارد و اظهر من الشمس است و اوست باقی و غیر او همه فانیاند. معنی دویم اللَّه اکبر: علیم
خبیر است عالم است بهر چه بوده است و عالم است بهر چه خواهد بود پیش از وجود آن چون اللَّه اسم جامع است شامل این معنی
هست یا آن که در تکرار تکبیرات در تکبیر اول که میگوییم که خدا بزرگتر است از همه کس یا بزرگتر است از وصف واصفان
به اعتبار وجوب وجود است. و در تکبیر دویم اعظمیّت به اعتبار علم است و در سیم به اعتبار قدرتست یعنی قادر است بر هر چیزي
و قویست به اعتبار قدرت کامله مقتدر است بر خلایق و قویست لذاته نه به آن که قدرتی زاید بر ذات او باشد و همه اشیاء به قدرت
او بر پاست و هر چه را اراده کند که باش موجود میشود. چهارم اللَّه اکبر: یعنی به اعتبار حلم و کرم از آن اعظم است که به او
توان رسید حلم میورزد بر معاصی بندگان که گویا نمیداند و عفو میکند چنانکه گویا نمیبیند و میپوشاند چنانکه گویا هیچ
کس عصیان او نمیکند و زود نمیگیرد و عقوبت نمیکند به سبب کرم و عفو و حلم. و وجهی دیگر از جهت اعظمیّت در معنی
صفحه 262 از 267
اللَّه اکبر به اعتبار جود و کثرت عطاست و خوبی افعال است. و وجهی دیگر در اللَّه اکبر اعظمیّت است به اعتبار آن که به کنه او
نمیتوان رسید گویا میگوید که خداوند عالمیان از آن بزرگتر است که وصف کنندگان او را وصف توانند کرد چنانکه او هست
بلکه او را وصف میکنند به اندازه خود. و وجهی دیگر آن که خدا اعظم است از آن که احتیاج به عبادت خلایق لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 607 داشته باشد بلکه امر به عبادت کرده است تا به ایشان جود کند. و اما اشهد ان لا اله الا اللَّه: پس اعلام
میکند خلایق را به آن که شهادت جایز نیست تا یقین قلب نباشد پس گویا میگوید که میدانم که معبودي بغیر از حق سبحانه و
تعالی نیست و هر معبودي بغیر او باطل است و به زبان اقرار میکنم به آن چه در دل به آن اعتقاد دارم که معبودي نیست بغیر از اللَّه
تعالی و گواهی میدهم که پناهی نیست از خدا بغیر از خدا و پناهی از شر اشرار نیست بغیر از خدا و در مرتبه دویم که میگویند
اشهد ان لا اله الا اللَّه معنی آن این است که گواهی میدهم که هادي نیست بغیر از خدا و راهنمایی نیست مرا بغیر از خدا و خدا را
گواه میگیرم که من گواهی میدهم به وحدانیت الهی و گواه میگیرم که ساکنان آسمانها و ساکنان زمینها را و آن چه در میان
آسمانها و زمینهاست از فرشتگان و آدمیان همه و آن چه در آن هست از کوهها و درختها و وحوش و هر تري و خشکی را که من
گواهی میدهم که آفریدهگاري و رازقی و معبودي و ضاربی و نافعی و قبض کننده و بسط کننده و بخشنده و منع کننده و خیر
خواهی و کفایت کننده و شفا دهنده و تقدیم کننده و تأخیر کننده نیست مگر خداوند عالمیان اوست خالق و حکم حکم اوست و
همه خیرات بدست و قدرت اوست بزرگوار خداوندي که پروردگار عالمیانست. و اما اشهد ان محمد رسول اللَّه (ص): پس
میگوید که خدا را گواه میگیرم که شهادت میدهم که بغیر از او خداوندي نیست و محمد بنده اوست و رسول اوست و نبی
اوست و برگزیده اوست و همراز اوست او را فرستاده است به کافه خلایق همه با هدایت که خلق را هدایت کند بدین حق و آن را
غلبه دهد بر همه ادیان و اگر چه کراهت داشتند و دارند کافران و گواه میگیرم هر کرا که هست در آسمانها و زمینها از پیغمبران و
مرسلان و فرشتگان و آدمیان همه که من گواهی ص: 608 میدهم که محمد بهترین پیشینیان و پسینیان
است و در مرتبه دویم که میگوید اشهد انّ محمدا رسول اللَّه پس چنین میگوید که گواهی میدهم که هیچ کس به هیچ کس
حاجتی ندارد مگر به خداوند یگانه قهّار که بینیاز است از خلایق و بندگان خود همه و او فرستاد محمد را به خلایق که بشارت
دهد مطیعان را به بهشت و بیم کند مخالفان را بجهنم و بخواند خلایق را به عبادت الهی باذن او و چراغی باشد که دلهاي عالمیان را
منوّر سازد پس کسی که انکار کند او را و ایمان نیاورد به او حق سبحانه و تعالی او را داخل جهنم کند که همیشه در جهنم باشد و
از آن خلاصی و رهایی نداشته باشد هر گز. و اما حیّ علی الصلاة: یعنی بشتابید بسوي بهترین اعمال شما و به دعوت پروردگار شما
که شما را به آن خوانده است و مسارعت کنید به چیزي که سبب مغفرت است از پروردگار شما و سبب فرو نشاندن آتشی است
که بر پشتهاي خود افروختهاید و سبب خلاصی است از گناهانی که کردهاید تا گناهان شما را بیامرزد و گناهان شما را مبدّل سازد
بحسنات به درستی که او پادشاهی است کریم و او راست فضل عظیم و میگوید که رخصت داده است ما مسلمانان را که به
خدمت او فایز گردیم و در مقام بندگی او در آییم و در مرتبه دویم که میگوید که حی علی الصلاة یعنی برخیزید به مناجات
پروردگار خود و به عرض کردن حاجات خود به خداوندگار خود و توسل جوئید به خدا و بکلام او و کلام او را شفیع خود سازید
و بسیار بگوئید ذکر او را و قنوت و رکوع و سجود و خضوع و خشوع به جا آورید نزد خداوند خود و حاجات خود را به او عرض
کنید که رخصت کرامت کردهاند و بار دادهاند. و اما حی علی الفلاح: پس میگوید که رو کنید به بقائی که فنا ندارد و به نجاتی
که با او هلاك نباشد و بیایید به حیاتی که با آن مرگ نباشد و به نعمتی که آخر ص: 609 نداشته باشد و به
پادشاهی که زوال نداشته باشد و به خوشحالی که با آن اندوه نباشد و به انسی که با آن وحشت نباشد و به نوري که با آن ظلمت
نباشد و به فراخی که با آن تنگی نباشد و به سروري که منقطع نشود و به توانگري که با آن فقر نباشد و به صحتی که با آن مرض
نباشد و به عزتی که با آن مذلت نباشد و به قوتی که با آن ضعف نباشد و به کرامتی و چه کرامتی و تعجیل کنید به خوشحالی دنیا
صفحه 263 از 267
و عقبی و به نجات آخرت و اولی. و در مرتبه دویم که حی علی الفلاح میگوید پس چنین میگوید که زود باشید و پیشی گیرید
به آن چه که شما را به آن خواندم و به کرامت عظیم و نعمتهاي بزرگ و عالی و رستگاري عظیم و نعیم ابدي در جوار محمد صلّی
اللَّه علیه و آله در جائی که مقربان الهی دارند نزد خداوند پادشاه قادر. و اما اللَّه اکبر اللَّه اکبر: پس میگوید که حق سبحانه و تعالی
از آن بزرگتر است که کسی از خلایق تواند دانست آن چه را نزد اوست از کرامت نسبت به بنده که اجابت او کرده باشد و اطاعت
او و اطاعت رسولان و امامان او کرده باشد و او را شناخته باشد و بندگی او کرده باشد و مشغول او و ذکر او شده باشد و او را
دوست باشد و انیس او شده باشد و بذکر او قرار گرفته باشد و اعتماد به او داشته باشد و از او ترسان باشد و به او امیدوار باشد و
مشتاق او باشد و موافق حکم او باشد و به قضاي او راضی باشد و در مرتبه دویم که میگوید اللَّه اکبر اللَّه اکبر پس میگوید که
حق سبحانه و تعالی از آن بزرگتر است و عظیمتر است که کسی بداند که با دوستان خود چه کرامتها کرده است و با دشمنان چه
عقوبتها کرده و مقرر فرموده است و در چه مرتبه است عفو و غفران او نسبت به دوستانی که اجابت او و اجابت رسول او کردهاند و
در چه مرتبه است عذاب و نکال و خواري او از براي منکران و جاحدان او. ص: 610 و اما لا اله الا اللَّه: پس
معنی او این است که خدا راست حجت کامله بر عالمیان به رسول و رسالت او و بیان و دعوت او و او از آن عظیمتر است که کسی
را بر او حجتی باشد پس کسی که اجابت کند او را پس مرا و راست نور و کرامت و هر که انکار او کند به درستی که حق سبحانه
و تعالی بینیاز است از عالمیان و او به زودي حساب خلایق خواهد کرد. و اما قد قامت الصلاة: در اقامت یعنی وقت مناجات و
زیارت شد و وقت بر آمدن حاجات و رسیدن به مطالب و رسیدن به قرب حق سبحانه و تعالی و به کرامت او و غفران او و عفو او و
رضوان او در آمد. و اما حی علی خیر العمل: که گذشت که ظاهرش نماز است و باطنش امامت ائمه هدي است و نیکی با حضرت
فاطمه زهرا و اولاد امجاد آن حضرت صلوات اللَّه علیهم اجمعین. و اگر نیکو تدبر کنی در این حدیث بسیاري از ابواب علوم فایض
میشود بر تو و چون سبب تطویل میشد بهر یک اشارات شده است امید که حق سبحانه و تعالی همه را به همه فایز گرداند بجاه
محمد و آله الطّاهرین.
درباره مرکز