گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد چهارم
جلد چهارم






[تتمۀ کتاب الصلاة]
باب وصف الصّلاة من فاتحتها إلی خاتمتها
[مقدمۀ]
این بابی است در بیان آن چه در نماز به جا میآورند از اول آن تا آخر آن اعم از واجبات و مندوبات چنانکه قانون متقدمین است
که همه را با هم ذکر میکنند بلکه در آیات و احادیث نیز در هم واقع شده است. و امتیاز افعال نماز یا از اخبار است به آن که اگر
در اخبار واقع شده باشد که بترك آن فعل سهوا و عمدا نماز باطل میشود یا به زیادتی آن عمدا و سهوا نماز باطل است، پس اگر
از جمله افعال داخله نماز باشد ظاهر میشود که آن فعل رکن است مثل رکوع و سجود و تکبیر احرام و قیام و نیت. و در این هر دو
خلافست که رکنند یا شرطند و اگر بیدغدغه خارج از حقیقت صلاة باشد مثل طهارت شرط است، و اگر بترك آن عمدا نماز
باطل شود و سهوا نماز باطل نشود مثل خواندن فاتحه و تشهد اینها واجب نمازند، و اگر بترك آن عمدا و سهوا نماز باطل نشود
ظاهر میشود که از جمله مستحبات نماز است چنانکه در حدیث حماد واقع است و بعضی از چیزها که بر ما ظاهر نیست وجوب آن
مثل سوره و قنوت و سلام علم آن را ردّ به عالم میباید کرد به آن که میگوییم که بر ما ظاهر شده است این چیزها مطلوب شارع
هست و نمیدانیم که واجبست یا سنت ما آنها را بقصد قربت بفعل میآوریم و نیت وجوب و ندب نمیکنیم و در چنین چیزها اکثر
اوقات بلفظ امر واقع شده است و اکثر علما که امرا از براي وجوب میدانند حکم بوجوب میکنند و بسیار است کم حکم به
استحباب میکنند به آن که اگر چه لفظ امر از براي وجوبست و لیکن اجماع است ص: 4 که اینها واجب
نیست و اکثر اخباریین در چنین جاها متوقفند چون عمده دلایل وجوب امر اینست که اگر آقا به غلام خود کاري فرماید و غلام
مخالفت آقا کند عقل آن غلام را مذمّت میکنند و مذمت عاجل دلیل عذاب آجل است و این دلیل تمام نیست زیرا که در ما نحن
فیه آقاي ما چنین آقایی است که از غلامان خود بیدغدغه واجبات و مندوبات طلب کرده است بلفظ امر. و در بسیار جائی بیان
وجوب و ندب کرده است و در بسیار جائی بیان نکرده است پس اگر در چنین جائی غلام مخالفت آقا کند ظاهر نیست که عقلا
آن غلام را مذمّت کنند به مذمّتی که بر ترك واجبات بیدغدغه کنند بلکه عقلا بر ترك مستحب نیز مذمّت میکنند مذمّتی که
خوب نکردي که سخن آقاي خود را نشنیدي اگر میشنیدي آقا ترا خلعت میداد یا آن که معنی ندارد که حق سبحانه و تعالی
صفحه 15 از 259
احکام خود را منوط و متعلق ساخته باشد با مثال این آراء ضعیفه بلکه اگر حدیثی باشد که دلالت کند بر آن که اوامر الهی که
بلفظ افعل واقع شده است بر شما واجب است که به جا آورید متّبع است اما باین آراء که هر چه در آن طرف گویند ده مثل آن در
مقابلش توان گفت البته عمل نمیتوان کرد و در مقدمه گذشت پس در چنین جاها علاج آنست که آن عبادت را قربۀ إلی اللَّه به
جا آوریم و نیت وجوب و ندب نکنیم. و جمعی را اعتقاد این است که مهما أمکن واجبست که سعی کنیم و بعد از سعی البته ظاهر
خواهد شد چون حق سبحانه و تعالی فرموده است که آن جمعی که مجاهده میکنند در راه ما ایشان را هدایت میکنیم به راههاي
خود و این ظاهر نیست که در کار باشد تا حق سبحانه و تعالی هدایت کند با آن که ظاهر آیه هدایت بعنوان مکاشفه است و بعد از
مکاشفه فقها میگویند که عمل به آن جایز نیست. ص: 5 و جمعی میگویند که در چنین جاها حکم به
استحباب میکنیم چون طلب معلوم است و نهی از ترك معلوم نیست و اگر واجب میبود بر حق سبحانه و تعالی واجب بود که
نصب کند دلیل وجوب را و عدم مدرك مدرکست. و جواب این است که آن چه در کار است و آن عبادت بودن این فعل است
بیان فرموده است و چون وجوب و ندب در کار نبود نصب دلیل نفرمود با آن که در امثال این تکالیف نیز حکمتها و اختیارات
هست لهذا چنین مانده است و جمعی که در چنین جاها عمل کنند ثواب ایشان بیشتر خواب بود و اللَّه تعالی یعلم.
[انجام یک نماز کامل توسط امام صادق ع]
(روي عن حمّاد بن عیسی انّه قال قال لی ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه یوما تحسن ان تصلّی یا حمّاد قلت یا سیّدي انا احفظ کتاب
حریز فی ال ّ ص لاة قال فقال صلوات اللَّه علیه لا علیک قم فصلّ قال فقمت بین یدیه متوجّها إلی القبلۀ فاستفتحت ال ّ ص لاة و رکعت و
سجدت فقال یا حمّاد لا تحسن ان تصلّی ما اقبح بالرّجل ان یاتی علیه ستّون سنۀ أو سبعون سنۀ فما یقیم صلاة واحدة بحدودها تامّۀ
قال حمّاد فاصابنی فی نفسی الذّلّ فقلت جعلت فداك فعلّمنی ال ّ ص لاة فقام ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه مستقبل القبلۀ منتصبا فارسل
یدیه جمیعا علی فخذیه قد ضمّ اصابعه و قرّب بین قدمیه حتّی کان بینهما ثلاثۀ اصابع مفرّجات و استقبل باصابع رجلیه جمیعا لم
یحرّفهما عن القبلۀ بخشوع و استکانۀ فقال اللَّه أکبر ثمّ قرء الحمد بترتیل و قل هو اللَّه احد ثمّ صبر هنیئۀ بقدر ما یتنفّس و هو قائم ثمّ
قال اللَّه أکبر و هو قائم ثمّ رکع و ملأ کفّیه من رکبتیه مفرّجات و ردّ رکبتیه إلی خلفه حتّی استوي ظهره حتّی لو صبّ علیه قطرة ماء
او دهن لم تزل لاستواء ص: 6 ظهره و تردّد [و ردّ] رکبتیه إلی خلفه، و نصب عنقه و غمّض عینیه ثمّ سبّح ثلثا
بترتیل فقال سبحان ربّی العظیم و بحمده ثمّ استوي قائما فلمّا استمکن من القیام قال سمع اللَّه لمن حمده ثمّ کبّر و هو قائم و رفع یدیه
حیال وجهه و سجد و وضع یدیه علی الارض قبل رکبتیه فقال سبحان ربّی الاعلی و بحمده ثلث مرّات و لم یضع شیئا من بدنه علی
شیء منه و سجد علی ثمانیۀ اعظم الجبهۀ و الکفّین و عینی الرّکبتین و انامل ابهامی الرّجلین و الانف فهذه السّبعۀ فرض و وضع الانف
علی الارض سنّۀ و هو الارغام ثمّ رفع رأسه من السّجود فلمّا استوي جالسا قال اللَّه أکبر ثمّ قعد علی جانبه الایسر و قد وضع ظاهر
قدمه الیمنی علی باطن قدمه الیسري و قال استغفر اللَّه ربّی و اتوب الیه ثمّ کبّر و هو جالس و سجد السّجدة الثّانیۀ و قال کما قال فی
الأولی و لم یستعن بشیء من جسده علی شیء منه فی رکوع و لا سجود و کان مجنّحا و لم یضع ذراعیه علی الارض فصلّی رکعتین
علی هذا ثمّ قال یا حمّاد هکذا صلّ و لا تلتفت و لا تعبث بیدیک و اصابعک و لا تبزق عن یمنک و لا عن یسارك و لا بین یدیک)
و به اسانید صحیحه منقولست از حماد بن عیسی که گفت که روزي حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بمن فرمودند که یا
حماد میدانی که نماز کنی و علم به افعال صلاة داري من گفتم اي سیّد و خداوند من من در حفظ دارم کتاب حریز را که در نماز
تصنیف کرده است و از شما و پدر شما روایت کرده است حضرت فرمودند که باکی نیست برخیز و نماز کن یعنی در نماز کردن
باکی نیست هر چند کتاب را در حفظ خود داشته باشی چون اگر از من بشنوي بر تقدیر که همه حق باشد سبب اطمینان قلب
میشود یا آن که باکی نیست در عمل کردن به آن و لیکن چیزهاست که در آنجا ص: 7 نیست آنها را
صفحه 16 از 259
بدان یا باکی نیست در نماز کردن و از حکم کتاب ساکت باشند یا آن که نیست بر تو که عمل به آن کنی یا آن که دستت بما
رسد چون علم مقدمست بر ظن حاصل آن که از این عبارت هیچ ظاهر نمیشود که به آن کتاب عمل توان کرد و بر تقدیري که
توان کرد دلالت نمیکند بر آن که بهر خبر واحدي عمل توان کرد چون حضرت صلوات اللَّه علیه ممکن است که آن کتاب را
دیده باشند و همه حق باشد. و بعضی گفتهاند که اگر جایز نمیبود عمل کردن به آن میبایست حضرت او را منبع میفرمودند از
عمل به آن هر چند موافق حق باشد چون حماد نمیدانست که موافق حقّست. و جواز میتوان گفت که شاید حماد را حضرت امام
محمد باقر یا حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما بیواسطه یا بواسطه رخصت داده باشند که به آن عمل کند یا آن که
ظاهر این عبارت بمنزله منع است از عمل چون مذمت کرد او را بر عمل سابق و آن را از آن کتاب برداشته بود و لیکن دلالت
صریح بر مذمت نیز ندارد و چون احتمالات بسیار هست. حماد گفت پس برخاستم در برابر آن حضرت و رو بقبله کردم و تکبیر
احرام گفتم و رکوع و سجود کردم و ظاهر آنست که قرائت خوانده باشد و اکتفا به اقل واجب کرده باشد چون غرض تعلیم
واجباتست و ممکن است که گمانش این باشد که قرائت واجب نیست چون حماد خود روایت کرده است که قرائت سنت است. و
علی اي حال حضرت فرمودند که اي حماد نماز کردن را نمیدانی چه قبیح است مردي را که عمر او شصت سال یا هفتاد سال شود
و یک نماز با حدودش تماما نکرده باشد و در کافی و تهذیب بالرّجل منکم است یعنی چه قبیح است ص:
8 از امثال شما مردمان که به خدمت ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم رسید و خواهید که خوب باشید و چنین نماز کنید و بنا بر این
ممکن است که حماد واجبات نماز را به جا آورده باشد و به سبب ترك مستحبات حضرت او را تادیب فرموده باشند حماد گفت
که بسیار خواري بمن رسید به سبب فرموده حضرت چون جمعی در خدمت حضرت بودهاند پس گفتم فداي تو گردم تو یاد ده
نماز را بمن پس حضرت رو بقبله ایستادند و قد مبارك را راست کردند به آن که استخوانهاي پشت همه به جاي خود رفتند و
مشهور میان علما آنست که انتصاب مستحب است و قیام واجبست پس دستها را آویختند تمام به جانب رانها یعنی از پیش نه از پهلو
و بر بالاي هم نگذاشتند چنانکه اکثر عامه میگذارند و انگشتان را پهلوي هم داشته بودند و نگشوده بودند و پاها را نزدیک هم
گذاشتند تا آن که میان هر دو بمقدار سه انگشت گشوده بود که تقریبا شش انگشت باشد و انگشتان پاها را همه را رو بقبله کردند
و نگردانیدند از قبله به جانب راست و چپ و ایستادند از روي خشوع و یا تضرع به آن که نظر را به محل پیشانی کردند یا آثار
خوف و خشیت بر آن حضرت ظاهر شد پس گفتند اللَّه اکبر و از این حدیث جمعی از علما گفتهاند که میباید که بنده در حالت
تکبیر احرام مستشعر عظمت الهی باشد و ممکن است که نیّت کرده باشند و تضرع و استکانت عبارت از آن باشد و لیکن بعید است
اما استشعار عظمت الهی لازم دارد نیّت را چون هر گاه بنده در مقام عبادت خداوند ایستد و عظمت و جلال او را یاد کند البته
عبادت را حسب الامر میکند یا حبا له یا اهلا له یا قربۀ إلی اللَّه پس الحمد للّه را به ترتیل خواندند یعنی به تأنی و تامّل و تفکر در
معانی آن چنانکه از اخبار ظاهر میشود. و بعضی گفتهاند که ترتیل حفظ وقوفهاست و اداي حروفست از مخارج آن با مراعات
صفات و از کلینی ظاهر میشود که مراد از آن خواندن به آواز خوش ص: 9 است از روي حزن و قل هو
اللَّه احد را خواندند پس آن مقدار که نفسی توان کشید صبر کردند و بعد از آن اللَّه اکبر از جهت رفتن برکوع گفتند در وقتی که
ایستاده بودند نه در رفتن برکوع چنانکه متعارفست پس برکوع رفتند و دستهاي خود را از زانوها پر کردند و انگشتان دستها گشوده
بود و زانوها را بر پشت شکستند تا آن که پشت راست شد تا به مرتبه که اگر یک قطره از آب یا روغن بر پشت میریختند حرکت
نمیکرد و چون پشت راست شده بود و زانوها بر پشت شکسته بود و در نسخ امالی تردّد بود و در بعضی از نسخ و ردّ رکبتیه إلی
خلفه بود و این عبارت در کافی نیست و گردن را کشیدند و به زیر نینداختند و چشمها را بر هم گذاشتند. و در صحیحه زراره وارد
است که نظر را در حالت رکوع در میان هر دو پا کنند و در این حدیث آنست که بر هم گذارند پس مخیّر است میان هر دو و
ممکن است که حضرت نظر در میان هر دو پاها داشته باشند و حماد خیال کرده باشد که حضرت چشم بر هم گذاشتهاند و این
صفحه 17 از 259
معنی را ظاهرتر میدانیم پس سه مرتبه تسبیح کبیر را به ترتیل و تانّی خواندند که سبحان ربّی العظیم و بحمده یعنی خداوند عالمیان
را که پروردگار منست و از آن اعظم است که وصف عظمت او توان کردن منزه میدانم از آن چه لایق ذات و صفات و افعال او
نیست و شکر او میکنم بر این نعمتی که مرا اهل تسبیح خود گردانید پس راست ایستادند و چون درست ایستادند گفتند سمع اللَّه
لمن حمده یعنی حق سبحانه و تعالی اجابت فرمود دعاي حمد کنندگان خود را هر چند دعا نکرده باشد چون اصل حمد دعاست
زیرا که ظاهر است که هر گاه شخصی این خسیسان دنیا را مدحی کند البته در مقام احسان هستند، کسی که مدح اکرم الاکرمین
، کند البته جمیع مطالب او بر آورده میشود و لهذا در حدیث است که بهترین دعاها الحمد للّه است پس لوامع صاحبقرانی، ج 4
ص: 10 تکبیر گفتند در حالتی که ایستاده بودند و دستها را برداشتند در برابر و به سجده رفتند و دستها را پیش از زانوها بر زمین
گذاشتند و عبارت کلینی و تهذیب و نسخ امالی باین عنوان است که ثمّ سجد و وضع کفّیه مضمومتی الاصابع بین رکبتیه حیال
وجهه فقال یعنی پس به سجده رفتند و دستهاي خود را به عنوانی که انگشتان نزدیک هم بود نه مفرج و گشوده پیش زانوها
گذاشتند محاذي روي خود و ذکر گفتند و دور نیست که این توهم از نساخ شده باشد و از این عبارت آن معنی را فهمیده باشند و
محتمل است که در بعضی از نسخ کتاب حماد چنین باشد و لیکن بسیار مستبعد است بلکه سهو از نساخ شده است چنانکه در بسیار
جائی شده است و گفتند سبحان ربی الاعلی و بحمده را سه مرتبه یعنی منزه میدانم و به پاکی یاد میکنم پروردگار خودم را که از
آن بالاتر است که عقول عاقلان به کنه ذات مقدس او تواند رسید در حالتی که حمد او میکنم بر این تسبیح و این تنزیه را نیز از
جمله نعمتهاي او میدانم و هر گاه تسبیح از نعم اوست حمد بر تسبیح نیز از نعمتهاي اوست و محتاج است بحمد دیگر إلی غیر
النهایۀ. و معلوم میشود که حمد او را هیچ کس نمیتواند گفت و اعلی مراتب حمد اعترافست به عجز از حمد و هیچ جزوي از
بدن را بر جزوي دیگر نگذاشتند و سجده بر هشت استخوان کردند پیشانی و دستها و کاسه زانوها و سر انگشتان مهین پایها و بینی
را بر زمین گذاشتند پس آن هفت اول فرض است و گذاشتن بینی بر زمین سنّت است و آن ارغام مستحب است که بر خاك مالند
بینی را پس سر از سجود برداشتند پس چون درست نشستند اللَّه اکبر گفتند و بر جانب چپ نشستند و پشت پاي راست را بر شکم
پاي چپ گذاشتند و گفتند استغفر اللَّه ربی و اتوب الیه یعنی از خداوندي که تربیت کننده منست میطلبم که بیامرزد مرا لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 11 و بازگشت میکنم به او از جمیع گناهان که دیگر نکنم پس در وقتی که درست نشستند اللَّه اکبر گفتند
و به سجده دویم رفتند و آن چه در سجده اول گفته بودند در سجده دویم گفتند و یاري نجست به هیچ جزوي از بدنش بر جزوي
دیگر در رکوع و سجود چنانکه متعارفست که در رکوع پهلوها را بر ذراع و مرفق میگذارند و در سجود مرفق را بر ران یا زانو
میگذارند بلکه بال دار بودند و همه اعضا را از یکدیگر گشوده بودند و ذراعهاي خود را بر زمین نگذاشتند پس دو رکعت نماز
باین عنوان کردند پس فرمودند که اي حماد این چنین نماز بگذار و روي خود به هیچ طرف مکن و با دست خود بازي مکن به آن
که بر ریش یا غیر آن گذاري و با انگشتان خود بازي مکن به شکستن و نحو آن و آب دهن مینداز از دست راست و نه از دست
چپ و نه در برابر بلکه فرو بر یا به کنار بر ردا و غیر آن بگیر آن را و در کافی و تهذیب تا هکذا صلّ است و باقی در امالی جزو
حدیث است و نماز حضرت ممکن است که صورت نماز باشد چون فرمودند که مساجد سبعه فرض است و محتمل است که نماز
حقیقی باشد و بعد از نماز فرموده باشند و حماد در موضع خود ذکر کرده باشد و چون حضرت فرمودند که هکذا اصل جمعی
قایلند به آن که هر چه در این حدیث واقع است همه واجب است بنا بر آن که امر از براي وجوبست و جمعی همه را سنت میدانند
مگر آن چه وجوبش ظاهر است به احادیث و اجماع و تحقیقش در اول باب مذکور شد.
[تعلیم نماز توسط امام صادق ع]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اذا قمت إلی ال ّ ص لاة فقل اللَّهمّ انّی اقدّم إلیک محمّدا بین یدي حاجتی و أتوجّه إلیک فاجعلنی به
صفحه 18 از 259
وجیها عندك فی الدّنیا و الآخرة و من المقرّبین و اجعل صلاتی به مقبولۀ و ذنبی به مغفورا و دعایی به مستجابا انّک أنت الغفور
الرّحیم) ص: 12 بسند صحیح و حسن کالصحیح از آن حضرت منقول است که چون خواهی که متوجه نماز
شوي و بهتر آنست که بعد از اقامه بخواند و پیش از آن نیز بد نیست و اول اظهر است پس بگو این دعا را که ترجمهاش این است
که خداوندا به درستی که مقدم میدارم محمّد (ص) را در پیش حاجت خود یعنی آن حضرت را شفیع خود میسازم و به سبب او
توجّه میکنم بسوي تو پس بگردان مرا به برکت آن حضرت یا به برکت شفاعت آن حضرت رو شناس نزد خود و عندك در اکثر
نسخ نیست اما در کافی و تهذیب هست و هر دو خوبست در دنیا و آخرت به آن که در دنیا شفاعتم به دعا مقبول باشد و در آخرت
به شفاعت و مرا از جمله مقرّبان نزد خود گردان و به برکت آن حضرت نماز مرا مقبول گردان و به شفاعت آن حضرت گناهان مرا
بیامرز و به یمن آن حضرت دعاي مرا مستجاب گردان به درستی که توئی خداوندي که آمرزنده و مهربانی. (فاذا قمت إلی الصّلاة
فلا تاتها سعیا [شبعا- خ] و لا متکاسلا و لا متناعسا و لا مستعجلا و لکن علی سکون و وقار فاذا دخلت فی صلاتک فعلیک بالتّخشّع
و الاقبال علی صلاتک فانّ اللَّه عزّ و جلّ یقول وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ و استقبل القبلۀ بوجهک و لا تقلّب وجهک عن القبلۀ
فتفسد صلاتک و قم منتصبا فانّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله قال من لم یقم صلبه فلا صلاة له و اخشع ببصرك و لا ترفعه إلی
السّماء و لیکن نظرك إلی موضع سجودك و اشغل قلبک بصلاتک فانّه لا یقبل من صلاتک الّا ما اقبلت علیه منها بقلبک حتّی انّه
ربّما قبل من ال ّ ص لاة ربعها او ثلثها او نصفها و لکنّ اللَّه عزّ و جلّ یتمّها للمؤمنین بالنّوافل و لیکن قیامک فی ال ّ ص لاة قیام العبد الذّلیل
بین یدي الملک الجلیل و اعلم انّک بین یدي من یراك و لا تراه و صلّ ص: 13 صلاة مودّع کانّک لا تصلّ
بعدها ابدا و لا تعبث بلحیتک و لا برأسک و لا بیدیک و لا تفرقع اصابعک و لا تقدّم رجلا علی رجل و زواج بین قدمیک و اجعل
بینهما قدر ثلث اصابع إلی شبر و لا تتمطّی و لا تتثاءب و لا تضحک فانّ القهقهۀ تقطع ال ّ ص لاة و لا تتورّك فانّ اللَّه عزّ و جلّ قد
عذّب قوما علی التّورّك کان احدهم یضع یدیه علی ورکیه من ملالۀ ال ّ ص لاة و لا تکفّر فانّما یصنع ذلک المجوس و ارسل یدیک
وضعهما علی فخذیک قبالۀ رکبتیک فانّه احري ان تهتمّ بصلاتک و لا تشغل عنها نفسک فانّک اذا حرّکتها کان ذلک یلهیک و لا
تستند إلی جدار الّا ان تکون مریضا و لا تلتفت عن یمینک و لا عن یسارك فان التفتّ حتّی تري من خلفک فقد وجب علیک اعادة
ال ّ ص لاة) پس چون خواهی که نماز کنی پس میا بسوي نماز بعنوان دویدن حتی در نماز جمعه که حق سبحانه و تعالی امر به سعی
فرموده است چنانکه در حدیث صحیح از حلبی منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون ان شاء
اللَّه به نماز برخیزي پس بعنوان دویدن بسوي نماز میا و باید که با سکینه دل و وقار به نماز جماعت حاضر شوي و هر چه دریابی
بکن و هر چه را پیش از تو کرده باشند بقیه را بعد از نماز ایشان تمام کن و آن که حق سبحانه و تعالی در سوره جمعه فرموده است
که فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللَّهِ مراد دویدن نیست بلکه اهتمام به آن داشتن است که به جا آورند البته از روي کسلی و تنبلی نماز مکن و
چون پینکی زنی که خوابت آید نماز مکن و چنان کن که آن زایل شود و متوجه نماز شو بلکه با سکون و وقار متوجه نماز شو پس
چون در نماز داخل شوي بر تو باد که با خشوع باشی و دل خود را متوجه نماز خود سازي زیرا که حق سبحانه و تعالی مدح کرده
است خاشعان را در سوره مؤمنان و فرموده است ص: 14 که رستگاري یافتند مؤمنانی که در نماز با
خشوعند و دیگر فرموده است که در بلاها و سختیها از جهت دفع آن یاوري جوئید بروزه و نماز، و نماز یا استعانت به آن گران و
دشوار است مگر بر خاشعانی که در حالت نماز دل ایشان مشغول جناب اقدس اوست زیرا که ایشان لذتهاي عظیم مییابند که ثقل
آن از ایشان مرتفع شود بلکه لذت ایشان در نماز است و بس. و در حدیث صحیح زراره منقولست که حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون به نماز برخیزي بر تو باد که دل خود را متوجّه نماز گردانی زیرا که از نماز تو چیزي مقبول است
که دل تو با خدا باشد پس با دست خود و ریش خود بازي مکن و مگذار که غیر نماز چیزي در خاطر تو در آید و دهن دره مکن
و کمان کشی مکن مهما أمکن یا چنان که مقدمه آن را از بیخوابی و پر خوردن بفعل نیاوري تا در نماز واقع نشود و دست خود را
صفحه 19 از 259
مبند چنانکه اکثر سنیّان میکنند زیرا که فعل گبرانست و در حال نماز دهن را مبند و خود را مجتمع ساز بلکه در رکوع و سجود
بال دار باش و از هم گشوده مانند شتر لاغر، و بر پاشنهاي پا منشین در میان سجدتین و در تشهد و در حالت سجده کل دستها را تا
مرفق بر زمین فرش مکن و انگشتان را مشکن که اینها نقصان نماز است، و به نماز مایست با تنبلی و پینکی و سنگینی که اینها
علامت نفاقست چنانکه حق سبحانه و تعالی نهی فرموده است مؤمنان را که متوجه نماز شوند و مست خواب باشند و در شأن
منافقان فرموده است که چون به نماز میایستند با کسل و تنبلی میایستد و ریا میکنند و عبادات خود را بخلق مینمایند و یاد
نمیکنند خدا را مگر اندك امّا تتمه متن دیگر روي خود را بقبله کن و روي خود را از قبله مگردان که نمازت فاسد میشود و
راست بایست زیرا که حضرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر که پشت خود را راست ص:
15 نکند نماز او صحیح نیست و چشمت را به زیر انداز و به جانب آسمان مکن بلکه در حالت ایستادن میباید که نظرت به موضع
سجدهات داشته باشی. و دل خود را مشغول نمازت کن به درستی که از نمازت مقبول نیست مگر آن چه دلت مشغول حق سبحانه و
تعالی باشد تا آن که بسا باشد که از نماز ربع آن یا ثلث آن یا نصف آن مقبول شود و لیکن حق سبحانه و تعالی نماز مؤمنان را
تمام میکند به نوافل و میباید که در حالت نماز چنان به نماز بایستی که بنده ذلیلی نزد پادشاهی عظیم الشأن ایستد و بدان که نزد
کسی ایستاده که او ترا میبیند و تو او را نمیبینی و نماز کن مانند کسی که وداع نماز کند و داند که نماز آخرین اوست چنین
کسی البته با نهایت خضوع و خشوع و حضور قلب نماز میکند تو نیز چنین نماز کن در هر نمازي چون بنده نمیداند که این
نمازي که میکند تمام خواهد کرد یا نه، و بازي مکن با ریش خود و سر و دستهاي خود، و انگشتان خود را مشکن و یک پا را
بیشتر از پاي دیگر مگذار و هر دو را جفت کن که برابر باشد و فاصله میان پاها سه انگشت گشوده باشد یا یک شبر، و کمان کشی
مکن و دهن دره مکن و خنده مکن که خنده قهقهه قطع میکند نماز را، و تورّك مکن زیرا که حق سبحانه و تعالی معذب ساخت
جمعی را به سبب تورّك و چنین بود که اگر ایشان را ملالی حاصل میشد از نماز دستهاي خود را بر رانهاي میگذاشتند و دست
مبند که این فعل گبرانست که در برابر بزرگان خود چنین میایستادند عمر را خوش آمد و گفت نزد حق سبحانه و تعالی اولی است
که چنین بایستند و ملاحظه نمیکرد که ما چه دانیم که بندگی را چگونه میباید کرد بر نحوي که فرمودهاند میباید که و لیکن او
اعتقاد به نبی صلی اللَّه علیه و آله نداشت، و دستها را بیاویز از برابر روي محاذي رانها و بر رانها گذار در برابر زانوها که اگر چنین
کنی لایقترین به آن که اهتمام بشأن نماز داشته باشی، و خاطرت متوجه غیر نماز ص: 16 نباشد زیرا که
دستها را حرکت دهی ترا از نماز غافل میکند، و تکیه بر دیوار مکن مگر آن که بیمار باشی و رو به جانب راست و چپ مکن که
اگر التفات کنی آن مقدار که عقب خود را به بینی واجبست که اعاده کنی نماز را. بدان که بر هر یک از آن چه صدوق ذکر کرده
است احادیث صحیحه و حسنه وارد شده است و ذکر همه آنها سبب طول میشود، بعضی از اخبار را ذکر میکنم که فواید بسیار
دارد از آن جمله حدیث صحیح زراره که روایت کرده است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که چون به
نماز بایستی پاها را بهم نزدیک مگذار و میان هر دو فاصله بگذار اقلش یک انگشت و اکثرش یک شبر و دوشها را بیاویز و بلند
مکن و دستها را بیاویز و مبند و انگشتان را در میان هم مکن و باید که دستها بر رانها باشد محاذي زانوها و میباید که نظرت در
حال ایستادن به موضع پیشانی باشد، و چون برکوع روي پاها را محاذي هم بدار و فاصله در میان ایشان بقدر یک شبر بگذار، و
کف دستها را بر زانوها گذار و اول دست راست را بر زانوي راست گذار و بعد از آن دست چپ را بر زانوي چپ گذار و چون
کف دست را بر کاسه زانو گذاري انگشتان را گشاده کن که زانو را بلع کند و مستحکم بگذار و اگر سرهاي انگشتان در رکوع به
زانوها رسد کافی است و آن به اندك کج شدن حاصل میشود مگر آن که مراد این باشد که کف دست گذاشتن به نحوي که
مذکور شد واجب نیست بلکه اگر کج شده باشد سر انگشتان که میرسد کافی است و لیکن بعید است و اوّل اظهر است، و محبوبتر
نزد من آنست که دستها را بر زانوها نیکو بگذاري و با انگشتان دور زانو را فرو گیري گشاده، و پشتت را راست کن و گردنت را
صفحه 20 از 259
بکش راست و میباید که در حالت رکوع نظرت در میان پایهایت باشد پس چون خواهی که به سجده روي دستها را بلند کن از
جهت تکبیر و خود را بینداز از جهت سجود ص: 17 و دستها را بر زمین گذار پیش از زانوها و هر دو را با
هم بگذار، و ذراعها را بر زمین مگذار مانند گذاشتن شیر دستهاي خود را بر زمین و ذراعها را بر زانوها و رانهاي خود مگذار بلکه
دو رکن مرفقها را مانند گشودن بال، و دستها را مرسان و مگذار بر زانوها و نزدیک روي خود نیز مگذار بلکه پستتر گذار در
برابر دوشهاي خود و محاذي حقیقی زانوها مگذار بلکه اندکی منحرف ساز از محاذات و کفهاي دست را بر زمین پهن کن و
اندکی بسوي خود آور یا در وقتی که سر از سجده برداري دستها را بسوي خود کش هموار و از جاي خود بر مدار و اگر دستها را
بر روي جامه گذاري ضرر ندارد و اگر به خاك رسانی بهتر است و در حالت سجده انگشتان را مگشا از هم بلکه بهم متصل باشند
حتی ابهامها و چون به تشهد بنشینی زانوها را به زمین بچسبان و بهم متصل مساز و در میانشان فاصله بگذار اندکی و باید که پشت
پاي چپ بر زمین باشد و پشت پاي راست بر شکم پاي چپ باشد و نشستگاهها بر زمین باشد و ظاهرا نشستگاه چپ مراد باشد و
اگر هر دو مراد باشد چنانکه ظاهر حدیثست بسیار مشکل است با سابق درست شدنش، و باید که سر انگشت مهین راست بر زمین
باشد، و زنهار که بر پاشنهاي پا منشین که آزار مییابی و بر زمین ننشسته خواهی بود بلکه بعضی از تو بعضی بر نشسته خواهد بود
پس صبر نمیتوانی کرد از جهت تشهد و دعاء. و در حسن کالصحیح از حلبی منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه فرمودند که چون داخل شوي در نماز پس بر تو باد که با خشوع باشی و دل به نماز دهی و بدانی که با که مناجات میکنی
و چه میگویی به درستی که حق سبحانه و تعالی میفرماید که رستگاري یافتند آن جماعتی که در نماز خود خاشعند. و در
احادیث بسیار وارد شده است از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه ص: 18 علیه و آله که فرمودند که حق
سبحانه و تعالی کراهت دارد از عبث در نماز. و منقول است که مسلمه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسید که چه
چیز نماز را قطع میکند حضرت فرمودند که با ریش خود بازي کردن. و در صحیح از محمد بن مسلم منقول است که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که از نماز بنده آن مقدار بالا میبرند که دل او با خداوند تعالی باشد نصف یا ثلث یا ربع یا
خمس و بالا نمیبرند تا دل بنده با حق سبحانه و تعالی نباشد و مامور نشدهایم به نوافل مگر از جهت آن که تمام شود هر نقصانی
که در فرایض شده باشد. و در صحیح از زراره منقول است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که نوافل از
جهت آن مقرر شده است که تا به آن تمام شود نقصان فرایض و گذشت اخبار بسیار. و در صحیح مشهور منقولست از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که حضرت سید السّاجدین صلوات اللَّه علیه چون متوجه نماز میشدند رنگ مبارك
ایشان متغیر میشد و چون به سجده میرفتند سر بر نمیداشتند تا عرق از ایشان مانند باران میریخت. و منقول است که چون آن
حضرت صلوات اللَّه علیه به نماز میایستادند بمنزله ساق درخت بودند فانی فی اللَّه شده و از آن حضرت چیزي حرکت نمیکرد
مگر آن که باد حرکت میداد. و در حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که التفات
قطع میکند نماز را هر گاه بکل بدن باشد و اکثر حمل کردهاند بر آن که بکل رو باشد که پشت خود را ببیند. لوامع صاحبقرانی،
ج 4، ص: 19 و در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقولست از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که آیا مرد
التفات میتواند کرد در نماز حضرت فرمودند که نه و انگشتان خود را نیز نشکند. و در حسن کالصحیح و صحیح از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که روي خود را از قبله مگردان که نمازت فاسد میشود زیرا که حق سبحانه و تعالی فرموده
است به حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در فریضه که روي خود را به جانب مسجد الحرام کن و در هر جا که باشید
روي خود را به آن جانب کنید و چشم خود را به زیر انداز و به جانب آسمان مکن و میباید که نظرت به موضع سجودت باشد و
این التفات را نیز حمل کردهاند مثل سابق و اللَّه تعالی یعلم.
صفحه 21 از 259
[هر گاه بنده در نماز رو به جاها کند یا در دل خود دیگران را در آورد]
(و انّ العبد اذا التفت فی صلاته ناداه اللَّه عزّ و جلّ فقال عبدي إلی من تلتفت إلی من هو خیر لک منّی فان التفت ثلث مرّات صرف
اللَّه عنه نظره فلم ینظر الیه بعد ذلک ابدا) و به اسانید متکثره از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که هر گاه بنده
در نماز رو به جاها کند یا در دل خود دیگران را در آورد حق سبحانه و تعالی او را ندا میفرماید که اي بنده به جانب که نظر
میکنی به کسی که از براي تو بهتر از من باشد پس اگر سه مرتبه التفات کند حق سبحانه و تعالی نظر شفقت و مرحمت از او بر
میدارد و دیگر به جانب او نظر نمیکند هرگز یعنی در آن نماز یا همیشه و اوّل اگر چه بعید است اما نظر به کرم او قریب است و
اکثر این عبارات و مضامین در فقه رضوي هست و ظاهرا مصنف از جائی مخصوص بر نداشته باشد بلکه از همه جابر داشته است و
مضامین همه حق است.
[فوت کردن به موضع سجود]
(و لا تنفخ فی موضع سجودك فان اردت النّفخ فلیکن قبل ص: 20 دخولک فی ال ّ ص لاة فانّه یکره ثلث
نفخات فی موضع السّجود، و علی الرّقی، و علی الطّعام الحارّ) در اخبار بسیار وارد است که باد مکن در موضع سجدهات و اگر
خواهی که پاك کنی پس باید که پیش از دخول در نماز باشد. و در حدیث صحیح وارد است که کراهتش به اعتبار ایذاي مؤمنان
است پس اگر کسی نباشد مکروه نخواهد بود یا کراهتش سبک خواهد بود به درستی که سه باد کردن مکروه است و بد است،
یکی در موضع سجده در اثناي نماز، دویم بر افسون اگر چه قرآن و دعا باشد مگر آن که بخصوص آن از شارع متلقی باشد، سیم
بر طعام گرم مکروهست و سنت است که صبر کنند تا گرمی آن بر طرف شود و خواهد آمد. (و لا تبزق و لا تمخط فانّ من حبس
ریقه اجلالا للّه عزّ و جلّ فی صلاته أورثه اللَّه عزّ و جلّ صحّۀ إلی الممات) و در نماز آب دهن را مینداز و آب بینی را مینداز به
درستی که هر که آب دهن را نگاه دارد در نماز و نیندازد از جهت تعظیم نماز که آن تعظیم حق سبحانه و تعالی است حق سبحانه
و تعالی او را صحتی کرامت فرماید که تا زنده باشد بیمار نشود مگر بیماري اجل موعود و چند حدیث قوي در این باب وارد شده
است و هم چنین از جهت تعظیم مسجد و گذشت.
[دستها را بلند کن از جهت تکبیر]
(و ارفع یدیک بالتّکبیر إلی نحرك و لا تجاوز بکفّیک اذنیک حیال خدّیک) و دستها را بلند کن از جهت تکبیر تا کو گردن و
دستها را از گوشها بالاتر مبر محاذي دو طرف رو. بدان که اخبار صحیحه متواتره وارد شده است در آن که یک تکبیر واجبست و
آن تکبیر احرامست و شش تکبیر سنت است و اکتفا به پنج تکبیر و ص: 21 سه تکبیر و یک تکبیر میتوان
کرد، و هر یک را که خواهد قصد تکبیر احرام میتواند کرد و سنّت است که چون تکبیر گوید دستها را بلند کند و اقل آن تا کو
کردن است و بیشترش تا محاذي گوشها و بهتر آنست که سر انگشتان محاذي گوشها باشد و منتهاي کف قریب بزند محاذي کو
کردن باشد. چنانکه در صحیح از ابن سنان منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در تفسیر این آیه کریمه که
حق سبحانه و تعالی فرموده است که فَ َ ص لِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ فرمودند که مراد باین بلند کردن دستست محاذي رو پس معنی چنین
خواهد بود که نماز کن خالص از جهت پروردگار خود و نفس اماره را بکش به آن که دست را محاذي رو کنی یا شیطان را
میکشی یا آن که دست خود را چنان بالا بر که ابتداي دست محاذي موضع نحر باشد که کو کردنست. و تفسیر دیگر منقول است
که نماز عید را بکن از جهت پروردگارت و قربانی را نحر کن اگر شتر باشد یا شتر را بکش. و در صحیح صفوان منقولست که آن
صفحه 22 از 259
حضرت را صلوات اللَّه علیه دیدم که در وقت تکبیر دستها را بالا میبردند و نزدیک بود که به گوشهاي آن حضرت برسد. و در
صحیح ابن سنان مرویست که آن حضرت را صلوات اللَّه علیه دیدم که دستها را در تکبیر برابر رو میبردند. و در صحیح منصور
وارد است که گفت دیدم که حضرت تکبیر افتتاح فرمودند و دستها را برابر رو بردند و شکم دستها را برابر قبله کردند و چون
خواهد که تکبیر گوید ابتداي تکبیر مقارن باشد با ابتداي بلند کردن و تمامی تکبیر مقارن باشد با تمامی بلند شدن و شکم دست
محاذي قبله باشد. در بعضی روایات وارد شده است که تکبیر را بعد از بلند شدن دست بگوید و این نیز بد نیست و جمعی گفتهاند
که فرد مستحبّ است که چون بالا ص: 22 برد شروع کند و چون به زیر آید تمام شود و تا حال ندیدهام
خبري باین مضمون و آن که از بالا شروع کنند که تا به زیر آید تمام شود نه در روایتی هست و نه کسی گفته است و مدار عوام و
خواص الحال بر این است مگر بعضی از عوام که مکرر شنیدهاند و دغدغه حرمت میشود اگر اعتقاد به مشروعیّت داشته باشند و
بهتر آنست که ابتداي آن به ابتداي رفع باشد و انتهاي آن به انتهاي رفع و این معنی را منظور دارد که گویا نفی میکند که کسی را
با حق سبحانه و تعالی شباهت باشد و در هر تکبیري معنی قصد میکند به آن که چون پنج انگشت بالا میرود در خاطر میگذارند
که حق سبحانه و تعالی از آن اعظم است که محسوس شود به حواس خمس ظاهر که آن باصره و سامعه و شامه و ذائقه و لامسه
است و در تکبیر دویم قصد میکند که حق سبحانه و تعالی از آن بزرگتر است که محسوس شود به حواس خمس باطنه و غیر اینها
از معانی چنانکه گذشت در اذان.
[تکبیرات ابتداي نماز]
(ثمّ ابسطهما بسطا و کبّر ثلث تکبیرات و قل اللّهُمَّ أنت الملک الحقّ المبین لا اله الّا أنت سبحانک و بحمدك عملت سوء و ظلمت
نفسی فاغفر لی ذنبی انّه لا یغفر الذّنوب الّا أنت ثمّ کبّر تکبیرتین فی ترسّل ترفع بهما یدیک و قل لبّیک و سعدیک و الخیر فی
یدیک و الشّر لیس إلیک و المهدي من هدیت عبدك و ابن عبدیک بین یدیک منک و بک و لک و إلیک لا ملجأ و لا منجی و
لا مفرّ منک الّا إلیک تبارکت و تعالیت سبحانک و حنانیک سبحانک ربّ البیت الحرام ثمّ کبّر تکبیرتین و قل وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِي
فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ علی ملّۀ ابراهیم و دین محمّد و منهاج علیّ حَنِیفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیايَ
وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا من الْمُسْلِمِینَ اعوذ باللَّه السّمیع العلیم من ص: 23
الشّیطان الرّجیم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ*) کلینی رحمه اللَّه بسند حسن کالصحیح از حلبی روایت کرده است که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون شروع به نماز کنی و خواهی که تکبیر به گویی دستها را بردار و هر دو را بگشا یعنی
میباید در وقتی که دستها را بالا بري گشاده باشد و سه تکبیر بگو و این دعا را بخوان. در آن چه مصنف ذکر کرده است زیادتیها
و کمیها هست و موافق است با فقه رضوي مگر در عبارت سبحانک و حنانیک تبارکت و تعالیت که در فقه رضوي موافق مشهور
است و ظاهرا تقدیم و تاخیر آن از نساخ شده است. و در حدیث حلبی در دعاي آخر بعد از فطر السّماوات و الارض عالم الغیب و
الشهادة هست، و در صحیحه زراره نیست اگر داخل کنند بهتر است، و در حدیث حلبی و زراره علی ملۀ ابراهیم حنیفا مسلما است،
و در فقه رضوي علی ملّۀ ابراهیم و دین محمّد و ولایۀ امیر المؤمنین علیّ ابن ابی طالب صلوات اللَّه علیه است و در مکاتبه حضرت
صاحب الامر که طبرسی در احتجاج ذکر کرده است بعد از دین محمّد و هدي أمیر المؤمنین واقع است و الحال عمل بر گفته
صدوقست چون حکم به صحت همه آن چه در این کتاب است کرده است، و در فقه رضوي بعد از سبحانک ربّ البیت الحرام و
الرّکن و المقام و الحلّ و الحرام هست، و بعد از انا و من المسلمین لا اله غیرك و لا معبود سواك هست و ذکر کرده است که بسم
اللَّه را بلند میگویی بعد از استعاذه. و بدان که تکبیر هفتم واجبست و آن تکبیر افتتاح است و تحریم نماز به آن حاصل میشود و
نیّت کن نزد نماز که به یاد خدا و به یاد رسول اویی و یکی از ائمه معصومین را در برابر خود بدار و ظاهرا منظور بودن غرض
صفحه 23 از 259
آنست که گویا اقتدا ص: 24 به آن معصوم کردهایم، و چون نماز معراج مؤمنان است و چنانکه حضرت
سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از هفت آسمان گذشتند و در هر قطعی تکبیري فرمودند میباید که مؤمن در حین گفتن
تکبیرات و خواندن این دعا حجب معنویه را از پیش خود بعون الهی بر دارد و در هر تکبیري ملاحظه جلال و عظمت معنوي الهی
بکند به نحوي که شیطان و واهمه از جهت او خدائی نسازند چون غالب اوقات که آدمی میخواهد ملاحظه عظمت الهی کند در
خیال او چیزي در میآورند و آن خداي ساخته وهمست و حق سبحانه و تعالی از آن اعظم است که در وهم و خیال در آید بنا بر
این لفظ اللَّه اکبر در افتتاح صلاة مقرر شده است که هر گاه شیطان در او واهمه تخیلی بکند رفع آن و هم به تکبیري واقع شود و
مرتبه مرتبه بالا رود و در تکبیر اول این معنی را بخاطر میگذراند که حق سبحانه و تعالی از آن اعظم است که به حواس ظاهره
خمس محسوس شود. و در تکبیر دویم در خاطر خود در میآورد که حق سبحانه و تعالی از آن اعظم است که به حواس خمس
باطنه محسوس شود به حس مشترك یا قوّت واهمه یا متخیّله یا آن که در قوت حافظه در آید و قوت متفکره یا متذکره در آن
تصرف تواند کرد، و این قوي نیز تصرف در جسمانیات دارند و بس. و در تکبیر سیّم بخاطر خود میگذراند که حق سبحانه و
تعالی از آن اعظم است که عقول خلایق بذات مقدس او توانند رسید یا به کنه صفات و افعال او راه داشته باشند. و در تکبیر چهارم
این معنی را قصد میکند که حق سبحانه و تعالی از آن اعظم است که ارباب قلوب از اولیاء اللَّه به کنه ذات و افعال و صفات او
توانند رسید. و در تکبیر پنجم اعظمیّت از ادراك ارواح قدسیه که مرتبه اعاظم اولیاء اللَّه ص: 25 است
ملاحظه میکند. و در تکبیر ششم اعظمیّت از ادراك اسرار و سرایر قدسیه را ملاحظه میکند و این مرتبه انبیاء مرسل است صلوات
اللَّه علیهم و مرتبه ایشان چون بسیار عالی است روح ایشان مسمّی است به سرّ. و در تکبیر هفتم اعظمیّت از ادراك خفی که مرتبه
ارواح قدسیه پیغمبران اولو العزم است و اخفی مرتبه سید المرسلین و ائمه معصومین است که ارواح مقدسه ایشان مسمّی است به
روح القدس و به روح مطلق و احادیث بسیار در اعظمیت این روح وارد شده است و آن که با پیغمبر ما و با ائمه هدي میباشد و
چنانکه عقول ما از ادراك کنه ذات مقدس و صفات او و افعال او عاجز است. از ادراك مراتب و مقامات و کمالات ایشان نیز عاجز
است. امّا دعاها اللّهُمَّ خداوندا توئی پادشاه که پادشاهی مخصوص تست و هر که غیر تست همه ذلیل و عاجز و فقیرند و توئی حق
ثابت بی زوال و غیر تو همه باطل و لا شیءاند. المبین در حدیث حلبی نیست یعنی موجودات را از کتم عدم تو ظاهر ساختی و
لباس عاریت وجود را بر ایشان پوشانیدي نیست خداوندي بجز تو و خداوندي مخصوص ذات مقدس تست تراه منزه میدانم از آن
چه لایق ذات مقدس تو نیست و حمد میکنم ترا باین تسبیح و این تنزیه را نیز از الطاف و نعماي تو میدانم بد بسیار کردهام و هر
بدي که کردهام ظلم بر نفس خود کردهام. فاغفر لی ذنبی لفظ ذنبی در حدیث حلبی هست و در بعضی از نسخ فقیه ذنوبی هست و
ذنبی بهتر است و اگر نباشد نیز مراد است پس بیامرز گناهان مرا به درستی که نمیتواند کسی که گناهان را بیامرزد مگر تو پس دو
تکبیر بگو با تأنی تا تفکّر توانی کرد در آن چه گذشت و در وقت گفتن تکبیرها دستها را بالا ص: 26
میبري و بعد از آن بگو لبیک یعنی خداوندا مرا به خدمت خود طلبیده اینک در خدمتم و هر چه فرموده فرمان بردارم و از من چه
میآید و چه چیز میتواند آمد و حال آن که همه خیرات به دستهاي تست و تعبیر کردن بهر دو دست یا تشبیه است به جوادي که
بهر دو دست میدهد یا آن که دو دست کنایه از قدرت بر نفع و ضرر باشد یعنی اگر بعضی اوقات ضرر رسانی آن ضرر عین نفع
است در دنیا و عقبی. و الشرّ لیس إلیک و بدي نسبت ندارد به تو و از تو نیست پس ضررها از بیماریها و بلاها اگر از جانب حق
سبحانه و تعالی باشد ضرر نیست چون سبب فواید بسیار است از قبیل فصد بیمار، و شر واقعی معاصی است و آن از سوء اختیار بنده
است و خود بد کرده است و میکند. و جبریّه ذکر کردهاند که حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در این عبادت تواضع و
ادب را مرعی داشت و هدایت یافته کسی است که تو او را هدایت کرده باشی یعنی به هدایات خاصه بنده تو و بنده زاده تو که
مادر و پدر او هر دو بنده تواند نزد تو ایستاده است وجود او از تست و بقاي او به تست و کارهاي او خصوصا این نماز را از جهت
صفحه 24 از 259
رضا و فرمان تو میکند و این نیّت است، بهتر آنست که تکبیر احرام بعد از این واقع شود و اگر تکبیر هفتم را نیز قصد کند که
تکبیر احرام باشد مقارنت واقع است چون متذکر این معنی هست و بازگشت من بسوي تست و مرا پناهی و محلّ نجاتی و
گریزگاهی از تو نیست مگر بسوي تو یا از عذاب تو به رحمت تو میگریزم خداوندا خداوندي که جود و کرم تو همیشه عالمیان را
فرا گرفته با آن که در بزرگواري و عظمت کسی بجناب اقدس تو نمیتواند رسید ترا به پاکی یاد میکنم و رحمت پی در پی ترا
میخواهم، پاك و منزه خداوندي که پروردگار خانه کعبه است و آن را بزرگ و با حرمت ص: 27
گردانیده است و عالمیان را امر کرده است که رو به جانب آن خانه کرده خداوند خود را عبادت کنند و غرض از ذکر خانه آنست
که نماز گذارنده متذکر باشد که رو به کعبه کرده است. و بعضی در نیّت داخل کردهاند استقبال کعبه را و همین کافیست بلکه این
نیز در کار نیست همین که رو به آن جا دارد بس است چنانکه در کار نیست که قصد کند افعال نماز را مفصلا بلکه قصد نماز
مجملا مشتمل است بر همه اینها و اللَّه تعالی یعلم پس دو تکبیر بگو و اگر نیّت را مقارن تکبیر هفتم دارد چنانکه در فقه رضویست
بهتر است و اگر در حین خواندن این دعا متذکر معانی سابقه باشد قصد تکبیر احرام کافی است و اگر قصد کند که نماز ظهر
میکنم للّه تعالی کافیست و اولی آنست که به عبارت در نیاورد چون بعد از اقامت عبث سخن گفتن حرام است یا مکروه است به
کراهت شدیده و چون جمعی عادت کردهاند که به عبارت در آورند و اگر در نیاورند به عبارت به وسواس میافتند که نماز ایشان
باطل است و از حضور قلب میافتند اگر به عبارت در آورند که نماز ظهر واجب ادا میکنم للّه تعالی یا قربۀ إلی اللَّه یا اطاعۀ لأمر
اللَّه بد نیست، و اگر در مقام محبت باشد همه نیّت است و هر تکبیري که مقارن نیت میشود تکبیر احرام است که به آن حرام
میشود افعالی که در نماز جایز نیست کردن آن، پس دو تکبیر بگو و دعاي توجّه را بخوان و این دعا نیز نیت است زیرا که
میگوید وجّهت وجهی یعنی روي دل خود را متوجه جناب اقدس خداوندي کردم و میکنم که از کتم عدم پدید آورده است
آسمانها و زمینها را به نحوي که حضرت ابراهیم علی نبیّنا و علیه السّلام کرد و این عبارت را در وقتی گفت که بر قوم خود به برهان
ظاهر ساخت که آفتاب و ماه و ستارگان محل حوادثند و هر چه محل حوادثست حادثست و سزاوار پرستش نیست و یا چنانکه
حضرت ابراهیم در مقام اخلاص از جبرئیل ص: 28 مدد نخواست هم چنین من نیز متابعت آن حضرت
میکنم به إیّاك نعبد و إیّاك نستعین. حاصل آن که جمیع انبیاء در اخلاص متابعت حضرت ابراهیم میکنند الّا پیغمبر ما صلی اللَّه
علیه و آله که او را بر همه تقدّم فرمودند و اگر آن حضرت (ص) باین عبارت متکلم میشدند به اعتبار تواضعی بود که با همه
پیغمبران صلوات اللَّه علیهم میفرمودند و در اصول دین همه پیغمبران یک مذهب دارند و تخصیص حضرت ابراهیم باین معنی در
آیات و احادیث به اعتبار آنست که چون آن حضرت پدر پیغمبرانست و بناي بت شکستن و اخلاص از آن حضرت شد و عرب را
اعتقاد بر این بود که حضرت ابراهیم از همه پیغمبران بهتر است بلکه یهود و نصاري نیز دین خود را به آن حضرت نسبت میدادند و
و با « بت شکن » حق سبحانه و تعالی میفرماید که دروغ میگویند حضرت ابراهیم یهودي و نصرانی نبود و لیکن حنیف بود یعنی
اخلاص بود در عبادت و عبودیت چنانکه خواهد آمد لهذا حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از جهت تألیف قلوب و
جذب دلهاي ایشان میفرمودند که من تابع دین پدرم حضرت ابراهیم در اصول دین و اخلاص و بر دین آن حضرتم یعنی در اصول
دین، و دین محمد یعنی روي دل خود را متوجه حق سبحانه و تعالی گردانیدم موافق دین آن حضرت در اصول دین خصوصا
اخلاص و در فروع دین نیز و بر منهاج و طریقت واضحه حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در اصول و فروع و تتمیم کمالات
در حالتی که روي دل خود گردانیدهام از هر دینی و از هر راهی که غیر راه ایشان است خصوصا در اخلاص، و گردن نهادهام
فرمان خداوند خود را در همه احکام او خصوصا در نماز و نیستم از جمله مشرکان و این دعا از سخنان حضرت ابراهیم بود که حق
سبحانه و تعالی در قرآن مجید یاد فرموده ص: 29 است بعنوان غیبت و لکن کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ
الْمُشْرِکِینَ و ما ماموریم که باین عبارت بگوئیم که نیستیم از جمله مشرکان به شرك جلی که غیر او را بپرستم یا به شرك خفی که
صفحه 25 از 259
در عبادت ریا کنم با از جهت تاکید این معنی و توضیح آن میگوید که به درستی که نماز من و سایر عبادات من یا هدي که در
حج میکشند و کفاران قربانی را از جهت لات و عزّي میکشتند یا مناسک حج من و زندگانی من و مردن من خالص از جهت
خداوندیست که پروردگار عالمیانست یعنی زندگانی را خالص از جهت او میخواهم تا خیر من در حیات باشد و مردن مطلوب
منست اگر خیر من در مردن باشد و همه را از جهت خداوندي میخواهم که او را شریک نیست در خداوندي و باین مامور شدهام
که همه را از جهت او به جا آورم و من گردن نهادهام فرمانهاي خداوندم را و از جمله مسلمانانم. پس استعاذه میگوید باین عبارت
که ترجمهاش این است که پناه میبرم به خداوندي که میشنود گفتههاي خلایق را یا اجابت میفرماید دعاهاي ایشان را و داناست
به احوال ایشان از شر شیطان و دیو رانده شده از درگاه او یا از طبقات آسمان یا درجات جنان یا همه و بعد از آن بسمله
میخواندند از جهت حمد و ترجمهاش این است که ابتدا میکنم یا استعانت میجویم از اسم الهی یا ذات مقدس خداوندي که
واجب الوجود بالذات است و مستجمع جمیع کمالات است و رحمتش عالمیان را فرا گرفته است از مؤمن و کافر به ایجاد ایشان و
روزي دادن و تربیت نمودن، و مهربان است نسبت به مؤمنان به هدایات خاصه و سایر نعمتهاي دنیوي و اخروي. (و ان شئت کبّرت
سبع تکبیرات ولاء الّا انّ الّذي وصفناه تعبّد) و اگر خواهی هفت تکبیر را پی در پی به جا آور بدون دعاها و لیکن آن چه لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 30 مذکور شد که تکبیرات را با دعاهاي گذشته بخوانند تعبد و بندگی است و ترك آن خوب نیست مگر
آن که تعجیلی داشته باشد چنانکه در موثق کالصحیح از زراره منقولست که دیدم یا شنیدم که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
علیه هفت تکبیر پی در پی گفتند و ظاهر آنست که شغلی داشته باشد یا نماز جماعت بوده است و تخفیف در آن مطلوبست. و در
صحیح از حلبی منقولست که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدم از سبکترین تکبیرات در نماز حضرت
فرمودند که سه تکبیر است و در قرائت به قل هو اللَّه احد یا قل أیّها الکافرون اکتفا میتوان کردن و اگر امام باشی کافی است که
یک تکبیر را بلند به گویی و شش تکبیر را آهسته به گویی. و در صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند
که پیشنماز را یک تکبیر کافی است و اگر به تنهایی نماز کنی سه تکبیر میگویی با تأنّی. و در صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه منقولست که یک تکبیر در ابتداي نماز کافیست و سه افضل است و هفت افضل از همه. و در حدیث صحیح از زید منقولست
که گفت به آن حضرت صلوات اللَّه علیه عرض نمودم افتتاح نماز را فرمودند که یک تکبیر کافیست عرض نمودم که هفت بما
رسیده است یا هفت چونست فرمودند که آن افضل است. و در صحیح از معاویۀ بن عمار منقولست که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه منفرد نماز کنی سه تکبیر کافیست و هر گاه امام باشی یک تکبیر کافیست زیرا که با تو نماز
میکنند جمعی که کارها دارند یا ضعیفند یا پیرند و ایشان از طول نماز آزار میکشند نماز را سبک میباید کرد از جهت ایشان.
ص: 31 (و انّما جرت السّنۀ فی افتتاح الصّلاة بسبع تکبیرات لما رواه زرارة عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه
قال خرج رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله إلی ال ّ ص لاة و قد کان الحسین صلوات اللَّه علیه ابطا عن الکلام حتّی تخوّفوا [أنّه خ] ان لا
یتکلّم و ان یکون به خرس فخرج به رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله حامله علی عاتقه و صفّ النّاس خلفه فاقامه علی یمینه فافتتح
رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله ال ّ ص لاة فکبّر الحسین صلوات اللَّه علیه حتّی کبّر رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله سبع تکبیرات و کبّر
الحسین صلوات اللَّه علیه فجرت السّنّۀ بذلک) و چرا سنّت جاري شده است که در ابتداي نماز هفت تکبیر بگویند به سبب علّتی
است. که در صحیح روایت کرده است زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله بواسطه نماز از خانه بیرون آمدند یا از جهت نماز عید از شهر بیرون رفتند چون خواهد آمد که این واقعه در روز عید بود و
حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه هنوز به سخن در نیامده بودند تا آن که خوف داشتند که مبادا آن حضرت سخن نگوید و
بیزبان باشد و در واقع حضرت را اراده این بود که در نماز به سخن در آید اوّلا پس حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه را با خود بیرون بردند و او را بر دوش خود نشانیده بودند و چون مردمان صف کشیدند
صفحه 26 از 259
حضرت آن حضرت را بر دست راست خود باز داشتند پس حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله تکبیر گفتند و اظهر آنست
که تکبیر اول تکبیر احرام بوده باشد اگر چه ممکن است که حضرت به وحی الهی دانسته باشند که حضرت امام حسین در تکبیر
هفتم جواب خواهند داد به نحوي که میباید. ص: 32 و در این حدیث آنست که حضرت سیّد الشّهداء بعد
از تکبیر آن حضرت تکبیر گفتند پس چون حضرت دیدند که در تکبیر به سخن در آمدند و در روایتی دیگر آن که چون خوب
جواب ندادند حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله مرتبه دیگر تکبیر گفتند و حضرت میگفتند تا آن که حضرت هفت تکبیر
گفتند و حضرت سیّد الشّ هداء نیز گفتند پس سنت جاري شد که افتتاح نماز به هفت تکبیر کنند. و صدوق همین مضمون را بسند
صحیح از عبد اللَّه بن سنان از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است و در آنجا چنین است که حضرت سید
الشهداء جواب را خوب نمیفرمودند تا آن که در مرتبه هفتم خوب جواب دادند و صدوق در روایت زراره زیادتی روایت کرده
است که زراره گفت به حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که چگونه افتتاح نماز کنیم حضرت فرمودند که
هفت تکبیر میگویی و هفت الحمد للّه و هفت سبحان اللَّه میگویی و بعد از آن حمد و ثناي الهی را به جا میآوري و بعد از آن
شروع در قرائت میکنی. (و قد روي هشام بن الحکم عن ابی الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما لذلک علّۀ اخري و هی انّ
النّبیّ صلی اللَّه علیه و آله لمّا اسري به إلی السّماء قطع سبع حجب فکبّر عند کلّ حجاب تکبیرة فاوصله اللَّه عزّ و جلّ بذلک إلی
منتهی الکرامۀ) و بهشت سند صحیح از هشام از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست علّتی دیگر و صدوق همین روایت را در
علل به اطول ازین خبر روایت کرده است و ظاهرا اختصار از جهت این کرده است که بعضی از عبارات موهم معنی جسمیّت و
جهت و مکان است آنها را انداخته است هشام گفت عرض نمودم که چرا افتتاح نماز به هفت ص: 33 تکبیر
شده است حضرت فرمودند که حق سبحانه و تعالی هفت آسمان آفرید و هفت زمین آفرید و هفت حجاب آفرید پس چون
حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله را به معراج بردند و آن حضرت را عروج معنوي نیز حاصل شد در قرب الهی حجابی از
هفت حجاب برخاست پس حضرت اللَّه اکبر گفتند و دعایی که در افتتاح مطلوبست خواندند پس حجاب دویم برخاسته شد و
حضرت هفت تکبیر میگفتند تا آن که هفت حجاب معنوي برخاسته شد و حضرت هفت تکبیر گفتند و حق سبحانه و تعالی آن
حضرت را به منتهاي کرامت رسانیدند و این عبارت آخر در حدیث علل نبود ممکن است که باین عنوان نیز نقل کرده باشد. و در
حدیثی وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که این حجب مسمی است به سرادقات یعنی سراپردهها و آن
سرادق مجد و بزرگی و سرادق بهاء و حسن معنوي و سرادق عظمت، و سرادق جلال، و سرادق عزت، و سرادق قدرت و سرادق
اسرار است که پیش از همه سرادقات بوده است و فایق است بر همه سرادقات و با حسن و جمال خوش آینده است پس ممکن است
که چون آن حضرت را به سرادق مجد برده باشند از مجد و بزرگی لباسی بر آن حضرت پوشانیده باشند تا به آخر و هم چنین هر
که نماز کند با حضور قلب حق سبحانه و تعالی او را ازین معانی بهره کرامت خواهد فرمود. و بسند کالصحیح روایت کرده است
صدوق از زید بن وهب که گفت سؤال کردم از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه از حجب حضرت فرمودند که حجب هفت
است و غلظت هر حجابی از این حجب پانصد ساله راه است و ما بین هر حجابی تا حجابی پانصد ساله را هست و حجاب دویم
هفتاد حجابست و میان هر دو حجاب پانصد ساله راهست، و بر هر حجابی موکل ص: 34 است هفتاد هزار
فرشته که قوت هر ملکی قوت کل جن و انس است و غلظت هر حجابی از این حجب هفتاد هزار ساله را هست، دیگر سرادقات
جلال است و آن شصت سراپرده است در هر سرادقی هفتاد هزار ملک است و از سرادقی تا سرادقی پانصد ساله را هست، دیگر
سرادق عزتست دیگر سرادق کبریاست، دیگر سرادق عظمت است، دیگر سرادق قدس است، دیگر سرادق جبروتست، دیگر سرادق
فخر است، دیگر نور سفید است، دیگر سرادق وحدانیّت است و آن هفتاد هزار است که ضرب کنند در هفتاد هزار، دیگر حجاب
اعلی است و کلام حضرت تمام شد و خاموش شدند و این هفت حجاب بحسب نوع است و افراد آن هفتاد هزار حجابست چنانکه
صفحه 27 از 259
در حدیث حسن کالصحیح منقول است یا اینها اصنافند و افراد آن هفتصد هزار است چنانکه در روایات دیگر وارد شده است اگر
چه آن چه در حدیث زید است اضعاف مضاعفه از هفتصد هزار متجاوز است چون ده در هفتاد هزار هفتصد هزار است پس هفتاد
هزارش هفت هزار مرتبه هفتصد هزار خواهد بود سرادق وحدانیّت فقط و قس علی هذا الباقی و ممکن است که حجب نیز از قبیل
سماوات باشد که محیط باشد بر سماوات چنانکه از حدیث زینب عطاره وارد است و ممکن است که حجابهاي معنوي باشند و
توسعه این عالم از حد حصر بیرونست و اللَّه تعالی یعلم. (و ذکر الفضل بن شاذان عن الرّضا صلوات اللَّه علیه لذلک علّۀ اخري و هی
انّه انّما صارت التّکبیرات فی اوّل الصّلاة سبعا لأنّ اصل الصّلاة رکعتان و استفتاحهما بسبع تکبیرات تکبیرة الافتتاح، و تکبیرة الرّکوع،
و تکبیرتی السّجدتین و تکبیرة الرّکوع فی الثّانیۀ و تکبیرتی السّجدتین فاذا کبّر الانسان فی اوّل صلاته سبع تکبیرات لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 35 ثمّ نسی شیئا من تکبیرات الافتتاح من بعد أو سها عنها لم یدخل علیه نقص فی صلاته و هذه العلل کلّها
صحیحۀ و کثرة العلل للشّیء یزیده تاکیدا و لا یدخل هذا فی التّناقض) و به اسانید کالصحیحه منقولست علّتی دیگر از فضل که
حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه فرمودهاند که چرا تکبیرات در اول نماز هفت است زیرا که نمازي که حق سبحانه و تعالی أولا بر
خلایق واجب گردانید دو رکعت بود و ابتداي افعال آن در هفت موضع است اول تکبیر افتتاح که ابتداي نماز و قرائت به آن
میشود، دیگر تکبیر از جهت رفتن برکوع، و یک تکبیر از جهت رفتن به سجده اول، و دیگر از جهت رفتن به سجده دویم، و در
رکعت دویم یک تکبیر از جهت داخل شدن در رکوع، و دو تکبیر از جهت داخل شدن در سجدتین. پس هر گاه آدمی در اوّل
نمازش هفت تکبیر بگوید و فراموش کند تکبیري از این تکبیرات را بعد از آن یا سهو کند به آن که شک کند که کردهام یا نه
نقصی در نماز او بهم نمیرسد زیرا که آن چه اهمّ است از تکبیرات افتتاحیّه را به جا آورده است و بقیه تکبیرات یا تکبیر سر
برداشتن از سجدتین است یا تکبیر قنوت مستحب یا تکبیرات دو رکعت آخر نماز است که حضرت سید المرسلین به تفویض زیاد
کردهاند اگر آنها فوت شود به سهو یا نسیان ضرر ندارد و این هفت تکبیر نیز اگر چه مستحبّ است امّا مؤکد است و اهتمام به شان
اینها بسیار است و خواهد آمد در صحیحه زراره که اگر همه تکبیرات نماز چهار رکعتی که بیست و دو تکبیر است به جا آورد بهتر
خواهد بود و اگر سهو و نسیان در ما بقی تکبیرات بشود تکبیرات افتتاحیه قایم مقام آن میشود و مجموع تکبیرات نود و پنج تکبیر
است و چون در هر رکعتی تکبیر از جهت رفتن برکوع هست و چهار تکبیر از جهت رفتن به سجده و سر برداشتن از سجده هست
پس در هفده ص: 36 رکعت هشتاد و پنج تکبیر باشد و پنج تکبیر احرام و پنج تکبیر قنوت هست نود و پنج
میشود. و در حدیث صحیح از صباح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه
علیه فرمودند که در نمازهاي شبانه روزي نود و پنج تکبیر است از آن جمله تکبیرات قنوت است. و در حسن کالصحیح از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که تکبیرات نمازهاي پنجگانه نود و پنج تکبیر است از آن جمله تکبیر
قنوت پنج است و تفصیلش چنانکه مذکور شد از ابن مغیره منقولست و یجزئ فی الافتتاح تکبیرة واحدة و در صحیح زراره
منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که کمتر آن چه مجزیست در شروع در نماز یک تکبیر است و سه و
پنج و هفت افضل است و احادیث در این باب بسیار است و بعضی از آنها گذشت.
[حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله نماز جماعتش از همه کس تمامتر و مختصرتر بود]
(و کان رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله اتمّ النّاس صلاة و أوجزهم کان اذا دخل فی صلاته قال اللَّه أکبر بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم) و
منقول است که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله نماز جماعتش از همه کس تمامتر بود و مختصرتر همین که داخل میشدند در
نماز میفرمودند اللَّه اکبر و بسم اللَّه حمد را میخواندند پس تکبیرات و دعاها و استعاذه را نمیگفتند از جهت مأمومان ضعیف و
ظاهر این حدیث آن است که نماز جماعت تمامی آن در تخفیف است و حق سبحانه و تعالی ثواب افعال مستحبّه متروکه را
صفحه 28 از 259
مضاعف میدهد چون امام رعایت حال بیچارگان کند. و در صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که
فرمودند که هر گاه تنها باشی سه تکبیر ترا کافی است و اگر امام جماعت باشی ص: 37 یک تکبیر کافی
است زیرا که غالبا با تو نماز میکنند صاحبان حاجت که کارها دارند و ضعیفان و پیران و خواهد آمد و گذشت که نماز را موافق
حال اضعف کسانی که مأمومند میباید کردن.
[بلند کردن دست هنگام تکبیر]
(و سأل رجل أمیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فقال له یا ابن عمّ خیر خلق اللَّه ما معنی رفع یدیک فی التّکبیرة الاولی فقال صلوات اللَّه
علیه معناه اللَّه اکبر الواحد الاحد الّذي لیس کمثله شیء لا یلمس بالأخماس و لا یدرك بالحواسّ) و بسند قوي منقولست از شخصی
که از حضرت مولاي مؤمنان صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که اي پسر عم بهترین خلق خدا چه معنی دارد دست برداشتن در تکبیر
اول که تکبیر احرام است حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که ذات واجب الوجود بالذاتی که مستجمع جمیع کمالاتست و
یگانهایست که دو نیست واحدیست که صفات او عین ذات اوست و او را مثلی و نظیري و همتایی نیست از آن ارفع و اعلی و اکبر
است که به پنج انگشت سوده شود یا او را به حواس ظاهره یا به حواس باطنه ادراك توان کرد پس چون در دست بالا بردن پنج
انگشت بالا میرود بمنزله آنست که بگوید نه چنین است که باین انگشتان او را احساس توان کرد، و چون ده انگشت است
میگوید که ادراك ذات مقدس و صفات مقدس او نمیتوانند کرد حواس ده گانه ظاهره و باطنه، اگر اکتفا به یک تکبیر کند و الا
اولی آنست که در بعضی نفی لمس انگشتان را قصد کند و در بعضی نفی ادراك به حواس ظاهره را در خاطر خود در آورد و در
بعضی حواس باطنه چنانکه گذشت.
[قراءة در نماز]
(فاذا کبّرت تکبیرة الافتتاح فاقرأ الحمد و سورة معها موسّع علیک أيّ السّور قرات فی فرایضک الّا أربع سور و هی سورة ال ّ ض حی و أ
لم نشرح لأنّهما جمیعا سورة واحدة و لإیلاف و أ لم تر کیف ص: 38 لأنّهما جمیعا سورة واحدة فان قراتهما
قرات ال ّ ض حی و أ لم نشرح فی رکعۀ و لإیلاف و أ لم تر کیف فی رکعۀ و لا تنفرد بواحدة من هذه الاربع السّور فی رکعۀ فریضۀ) و
در فقه رضویست اکثر عبارات متقدمه و اکثر این عبارات و در معنی اختلافی نیست پس چون احرام به گویی سوره حمد را بخوان
و سوره با سوره حمد بخوان و هر سوره را که خواهی بر تو موسّع است که در نمازهاي واجب بخوانی مگر چهار سوره و آن سوره
و الضّحی و أ لم نشرح است زیرا که هر دو یک سورهاند و هم چنین سوره أ لم تر کیف و لإیلاف را نیز در یک رکعت بخوان زیرا
که هر دو یک سورهاند، و تقدیم لإیلاف سهو نساخ است و در فقه رضوي در هر دو جا أ لم تر کیف مقدّم است پس اگر هر دو را
اراده خواندن داشته باشی و ال ّ ض حی و أ لم نشرح را بخوان در یک رکعت و أ لم تر کیف و لإیلاف را در یک رکعت بخوان و
یکی از این چهار سوره را بدون قرینش مخوان در رکعت نماز واجب. و در فقه رضوي مذکور است که معوّذتین را در فریضه
مخوان زیرا که از قرآن نیست و حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نهی فرمودهاند از خواندن آن در فریضه و باکی نیست
در نوافل و منقول است این مذهب از عبد اللَّه بن مسعود اگر نخوانند بهتر است اما وجوب حمد پس اجماع اهل البیت است صلوات
اللَّه علیهم و احادیث صحیحه بر آن وارد است. مثل صحیحه محمد بن مسلم که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه از کسی که فاتحه الکتاب نخواند در نمازش حضرت فرمودند که نماز نیست او را یعنی صحیح نیست مگر آن که
، آن را بخواند در جهر یا اخفات. و در صحیح از احدهما صلوات اللَّه علیهما منقولست که از آن حضرت لوامع صاحبقرانی، ج 4
صفحه 29 از 259
ص: 39 سؤال کردند از کسی که فاتحه نخواند در نمازش حضرت فرمودند که نماز نیست او را گفتم کدام یک محبوبتر است نزد
تو هر گاه ترسان باشد یا کاري داشته باشد سوره بخواند یا فاتحه حضرت فرمودند که فاتحه الکتاب بخواند. و در صحیح از زراره و
در صحیح از محمد بن مسلم از احدهما صلوات اللَّه علیهما منقولست که فرمودند که حق سبحانه و تعالی رکوع و سجود را فرض
گردانیده است در قرآن بامر برکوع و سجود، و قرائت سنّت است پس کسی که قرائت را عمدا ترك کند نماز را اعاده کند و کسی
که آن را فراموش کند نمازش تمامست و بر او چیزي نیست. و در صحیحین عامه نیز منقولست از حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله که فرمودند که نماز نیست کسی را که فاتحه نخواند. و در روایت دیگر منقولست که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله
فرمودند که هر که نمازي بگذارد و در آن نماز حمد نخواند آن نماز خدا جست و این عبارت را سه مرتبه فرمودند یعنی ناتمام
است ناتمام غرض آنست که این اخبار را یا غیر اینها نقل کردهاند و مع هذا ابو حنیفه و جمعی جایز میدانند که ترجمه آیه را
بخوانند با آن که نقل نکردهاند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله یا صحابه یک مرتبه اقلا ترك کرده باشند. و اما
سوره پس خلافی است عظیم جمعی کثیر قایلند بوجوب آن. چون در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
منقولست که فرمودند که در نماز فریضه قرائت مکن یک متر از سوره و نه به بیشتر از یک سوره. و در حدیث کالصحیح منقولست
از یحیی همدانی که گفت کتابتی نوشتم به خدمت حضرت امام محمّد تقی صلوات اللَّه علیه که فداي تو گردم چه لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 40 میفرمایید در شخصی که ابتدا کند به بسمله تنها در فاتحه و چون بغیر فاتحه رسد ترك کند آن را یعنی
بسم اللَّه را یا سوره را و عباسی گفت که باکی نیست حضرت بخط مبارك خود نوشتند که اعاده میکند آن را یعنی بسم اللَّه یا
سوره را اگر وقت آن باقی باشد یا نماز را چون وقت هر دو گذشته است دو مرتبه یعنی فرمودند که اعاده نماز میکند اعاده نماز
میکند یا آن که دو مرتبه اعاده میکند یعنی دو سبب از جهت اعاده هست یکی ترك سوره واجب و دویم به اعتقاد باطل از پیش
خود، یا آن شخصی که به گفته او عمل میکند دلیلی ندارد بر آن که اطاعت چنین کسی میتوان کرد پس اعاده یک مرتبه باشد و
سبب اعاده دو باشد و اظهر آنست که از جهت رد سخن او باشد چنانکه حضرت فرمودند یا راوي که علی رغمه یعنی دو مرتبه
اعاده میکند تا بینی عبّاسی بر خاك مالد و مستبعد نیست که در خصوص اینجا دو مرتبه اعاده لازم باشد و محتمل است که راوي
یک مرتبه اعاده کرده باشد احتیاطا حضرت فرموده باشند که در آن نیّت جازم نبوده است یک مرتبه دیگر اعاده کند بقصد وجوب
تا دو مرتبه شود و اللَّه تعالی یعلم. و اظهر استحباب سوره است. چنانکه در حدیث صحیح وارد شده است از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که فاتحۀ الکتاب به تنهایی کافیست در نماز فریضه و مثل این است صحیحه حلبی از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه و جمعی این دو حدیث را عمل بر صورت ضرورت کردهاند چنانکه در صحیحه حلبی از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که باکی نیست که شخصی در نماز واجب اکتفا کند به فاتحه هر گاه کاري داشته باشد یا
از چیزي ترسد مثل دشمن و مار و عقرب. و در صحیح از عبد اللَّه بن سنان از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 41 جایز است بیمار را که در فریضه فاتحه تنها بخواند و جایز است صحیح را در قضاي نوافل در شب و روز
که اکتفا کند به فاتحه، و دیگر احادیث متواتره صحیحه وارد شده است که اکتفا به بعضی از سوره میتوان کرد و این اخبار ردّ
جماعتی میکند که سوره کامله را در کار میدانند اما جمعی که با حمد بعضی از سوره را کافی میدانند رد ایشان نمیکنند بلکه
مؤید ایشان است پس میگوییم که واجب نیست سوره و اگر واجب باشد بعضی از سوره کافی است بیدغدغه، و مؤید استحباب
سوره یا عدم وجوب سوره کامله است احادیثی که وارد شده است که ترك بسم اللَّه در سوره جایز است زیرا که هر گاه بعضی از
سوره کافی باشد هر بعضی کافی خواهد بود و مؤید جواز ترك بسم اللَّه است آن که علما ذکر کردهاند که قرآن را بیکی از قرائت
سبع در نماز میتوان خواند به اجماع و نصف قراء که سه قاري و یک راوي باشد بین السورتین ترك بسمله را جایز میدانند و
احادیث صحیحه بر این مضمون وارد شده است و اکثر علما آن احادیث را حمل کردهاند بر تقیه و اجماع شیعه است که بسم اللَّه
صفحه 30 از 259
جزو حمد و جزو هر سورهایست پس چون ترك بسم اللَّه سبب ابقاء این بدعت میشود هر چند ترك بعضی از سوره توان کرد
ترك بسم اللَّه نمیتوان کرد مبادا سبب این شود که جمعی اعتقاد کنند که بسم اللَّه جزو سوره نیست و لهذا حضرت فرمودند که دو
مرتبه اعاده میکند و احوط آنست که هر گاه شخصی صحیح باشد و وقت نماز باقی باشد و شغلی نداشته باشد و حاجتی و کاري
نداشته باشد و سوره را صحیح در خاطر داشته باشد سوره را ترك نکند و قصد وجوب یا استحباب نکند و اگر قصد استحباب بکند
ضرر ندارد و اللَّه تعالی یعلم. و اما آن که و الضحی و أ لم نشرح یک سوره است و هم چنین سوره فیل و لإیلاف همین در عبارت
صدوق وارد است و او از فقه رضوي برداشته است و ص: 42 آن چه از اخبار ظاهر میشود این است که
قران مکروه است الّا در این دو سوره که کراهت ندارد. و در حدیث صحیح از زید منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه پیشنمازي ما میکردند و الضحی و أ لم نشرح را خواندند. و در حدیث کالصحیح یا صحیح دیگر آن که حضرت صلوات
اللَّه علیه در رکعت أولی و الضحی خواندند و در رکعت دویم أ لم نشرح خواندند و امامت ما میکردند و در حدیث صحیح دیگر
وارد است از زید که آن حضرت امامت ما کردند و این دو سوره را در یک رکعت خواندند. و در خبر قوي از مفضل از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که جمع مکن میان دو سوره در یک رکعت مگر سوره و ال ّ ض حی و أ لم نشرح و
سوره فیل و لإیلاف. و همین حدیث در صحیح از بزنطی از مفضل منقولست و بنا بر این اخبار قران میان این دو سوره کراهت ندارد
و آن که اکتفا بیکی از این دو میتواند کرد محتمل است که به اعتبار این باشد که اکتفا به بعضی از سوره میتوان کرد یا به اعتبار
این باشد که هر یک سوره کامله است و احوط آنست که اکتفا بیکی نکند و بترتیب قرآن بخواند و بسم اللَّه در میان هر دو بخواند
زیرا که بر تقدیر وحدت با بسم اللَّه یکی است چون بسم اللَّه در قرآن مکتوبست و اجماع و اخبار دلالت میکند بر آن که این قرآن
را به همین نحو باید خواند تا حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه خروج کند. و اما معوذتین که قل اعوذ بربّ الفلق و قل اعوذ
برب النّاس است روایت کرده است صفوان در صحیح که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه امامت ما کردند در نماز شام و
معوذتین را در دو رکعت خواندند. ص: 43 و در صحیح از منصور بن حازم منقولست که گفت که امر کرد
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه مرا که معوذتین را در نماز واجب بخوانم. و در حدیث کالصحیح منقولست که صابر
گفت که آن حضرت صلوات اللَّه علیه امامت ما کردند و معوذتین را خواندند و فرمودند که هر دو سوره از قرآنند و اما مخالفت
فقه رضوي پس ممکن است که حمل بر تقیه کنند از طرفین و اللَّه تعالی یعلم.
[جمع بین دو سوره در نماز واجب]
(و لا تقرن بین سورتین فی فریضۀ فامّا فی النّافلۀ فاقرن ما شئت) و قران مکن بعد از حمد میان دو سوره در میان نماز واجب و اما در
نافله هر چه خواهی قران کن بدان که خلافی نیست و در نماز نافله و نماز کسوف که قران در آن جایز است بلکه مستحب است و
در بسیاري از مواضع مطلوبست مثل نماز هزار قل هو اللَّه عید فطر و نماز دویست و پنجاه قل هو اللَّه در شب نیمه شعبان و صد قل
هو اللَّه احد در شب نیمه شعبان و غیر آن و بسیاري مذکور خواهد شد. و اما در نماز واجب غیر کسوف خلافست در حرمت و
کراهت و مضمون عبارت صدوق در احادیث بسیار وارد شده است. از آن جمله در حدیث موثق کالصحیح منقولست از زراره که
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که مکروه نیست جمع کردن میان دو سوره مگر در نماز فریضه و اما نافله پس
باکی نیست. و در صحیحه منصور مرویست که در نماز واجب کمتر از یک سوره و زیاده از یک سوره مخوان. و در صحیحه محمد
بن مسلم منقول است که از احدهما صلوات اللَّه علیهما منقولست که گفت سؤال کردم از آن حضرت از شخصی که دو سوره را
ص: 44 در یک رکعت بخواند حضرت فرمودند که نه هر سوره را رکوعیست پس چون در نماز یک
رکوعست پس باید که یک سوره باشد و غیر اینها از اخبار که نهی واقعست از قران در فریضه. و در حدیث صحیح از علیّ بن
صفحه 31 از 259
یقطین منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از قران در نماز فریضه و نافله حضرت فرمودند
که باکی نیست و سؤال کردم از خواندن بعضی از سوره حضرت فرمودند که من از آن کراهت دارم و باکی نیست در نافله و سؤال
کردم از نمازي که امام آهسته خواند آیا در آن دو رکعت حمد بخوانیم و حال آن که اقتدا به او کرده باشیم حضرت فرمودند که
اگر قرائت کنی باکی نیست و اگر خاموش باشی باکی نیست و ظاهرا مراد دو رکعت آخر باشد و احادیث صحیحه بسیار وارد شده
است در جواز عدول از سوره به سوره دیگر چنانکه خواهد آمد و بنا بر مصطلح اصحاب این نیز قرانست حتی آن که ذکر کردهاند
که تکرار آیه به عبث اگر چه در سوره حمد باشد قرانست چون در حدیث سابق گذشت که کمتر از یک سوره و زیاده از یک
سوره مخوان و ظاهر کراهت قرانست خصوصا در مثل عدول و ظاهرا عدول مستثنی باشد جمعا بین الاخبار و احوط آنست که قرآن
در فریضه نکند خروجا من الخلاف و اللَّه تعالی یعلم.
[قراءة عزائم در نماز]
(و لا تقرأ فی الفریضۀ شیئا من العزائم الاربع و هی سورة سجدة لقمان و حم السّجدة و النّجم و سورة اقرء باسم ربّک و من قرء شیئا
من العزائم الاربع فلیسجد و لیقل الهی آمنّا بما کفروا و عرفنا منک ما أنکروا و اجبناك إلی ما دعوا الهی فالعفو العفو ثمّ یرفع رأسه و
یکبّر) و مخوان در نماز واجب سوره از سورههایی که سجده در آنها عزیمت است یعنی واجب است و آن سوره سجده لقمان است
و آن الم سجده است و ص: 45 به اعتبار مجاورت سوره لقمان آن را سجده لقمان میگویند دویم حم
سجده است. و سیم سوره و النّجم. و چهارم سوره اقرأ است و کسی که بخواند چیزي از چهار سوره را یعنی آیه سجده را پس باید
که به سجده رود و این دعا را بخواند که ترجمهاش اینست که خداوندا ایمان داریم به آن چه کافران و سنیّان به آن ایمان ندارند و
شناختیم جمعی و چیزي را که دیگران منکر آنها شدهاند یا نشناختهاند، و اجابت کردیم فرمان ترا به آن چه ایشان را به آن خواندند
و اجابت نکردند خداوندا پس عفو کن گناهان مرا عفو کن پس سر بردارد و اللَّه اکبر بگوید. و اما وجه حرمت خواندن سوره
عزیمه در نمازهاي واجب روایت کالصحیح زراره است که از احدهما صلوات اللَّه علیهما روایت کرده است که آن حضرت
فرمودند که مخوان در نمازهاي واجب سورهاي عزیمه را زیرا که سجود زیاده میشود در نماز واجب و خواهد آمد که یک سجده
را عمدا زیاده سبب بطلان نماز است و این روایت اگر چه در سندش قاسم بن عروه است و توثیق ندارد و لیکن اکثر علما به آن
عمل کردهاند. و در حدیث موثق از سماعه منقول است که گفت که در فریضه مخوان و در نماز نافله بخوان و این روایت نیز مثل
سابق است و آن چه ضرر دارد خواندن آیه سجده است پس اگر آن آیه را نخواند ظاهرا ضرر نداشته باشد چون احادیث صحیحه
وارد شده است که اکتفا به بعضی از سوره میتوان کرد. و در صحیحه علی بن جعفر وارد است که گفت سؤال کردم از برادرم
حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از امامی که آیه سجده را بخواند پس حدثی از او صادر شود پیش از آن که سجده را به
جا آورد چه کند حضرت فرمودند که دیگري را مقدم دارد و او تشهد بخواند و سجده کند و امام بکار خود لوامع صاحبقرانی،
ج 4، ص: 46 رود که وضو بسازد و نماز را از سر گیرد و نماز مأمومین صحیح است و این روایت را حمل بر نسیان یا تقیه میتوان
کرد. و در موثق از عمار منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که در نماز واجب سوره عزیمه
بخواند حضرت فرمودند که نه چون به آیه سجده رسد آن آیه را نخواند و من دوست میدارم که بر گردد و سوره دیگر بخواند و
از احادیث صحیحه ظاهر میشود که جایز است خواندن سوره سجده در نماز واجب پس ممکن است که حمل کنیم اخبار نهی را
بر کراهت و احوط آنست که نخواند و اگر بخواند آیه سجده را نخواند یا پیش از نصف رجوع به سوره دیگر کند و ترك بالکلیّه
اولی است خروجا من الخلاف و شکی نیست که سجده در این چهار سوره واجبست بر کسی که خود قرائت کند یا گوش داده
باشد به قرائت دیگري و واجب نیست بر کسی که بشنود و گوش نداده باشد. چنانکه در حدیث صحیح عبد اللَّه بن سنان از حضرت
صفحه 32 از 259
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است. و در حدیث صحیح منقولست که پیش از سجده تکبیر مگو و چون سر برداري
تکبیر بگو و احادیث بسیار وارد است که دلالت میکند بر آن که در این سجده طهارت شرط نیست و جنب و حایض سجده
میکنند اگر بشنوند آیه سجده را یا اگر تا شروع کرده بخوانند سجده میکنند بعد از خواندن، و آیا شرط است که رو بقبله باشد و
سجده بر چیزي کنند که صحیح باشد سجده کردن بر آن، و هفت موضع بر زمین رسد، و ذکر گفته شود در همه خلافست و اظهر
عدم اشتراط و وجوبست و احوط آنست که رعایت کند هر چه را رعایت میباید کرد در سجده نماز. ص:
47 و در حدیث صحیح وارد است که سجده میباید کرد بعدد خواندن و بعدد شنیدن اگر چه هزار مرتبه بخواند یا بشنود و بعدد
آن سجده میکند. و در حدیث صحیح محمد بن مسلم از احدهما صلوات اللَّه علیهما منقولست که گفت سؤال کردم از آن
حضرت که اگر کسی آیه سجده را بخواند و سجده را فراموش کند تا رکوع و سجود بکند حضرت فرمودند که هر وقت که به
خاطرش آید به جا آورد اگر سجدههاي عزیمه باشد و از این حدیث ظاهر میشود که اگر در غیر نماز نیز فراموش کند هر وقت که
به خاطرش آید قضا میکند چون جواب عام است هر چند سؤال خاص باشد. و اما دعایی که در سجده خواندن آن خوبست در
حدیث صحیح وارد است از ابو عبیده که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه کسی از شما سجده عزیمه
را بخواند پس باید که در سجده این دعا را بخواند که (سجدت لک تعبّدا و رقّا لا مستکبرا عن عبادتک و لا مستنکفا و لا متعظّما
بل انا عبد ذلیل خائف مستجیر و قد روي انّه یقول فی سجدة العزائم لا اله الّا اللَّه حقّا حقّا لا اله الّا اللَّه ایمانا و تصدیقا لا اله الّا اللَّه
عبودیّۀ و رقّا سجدت لک یا ربّ تعبّدا و رقّا لا مستنکفا و لا مستکبرا بل انا عبد ذلیل خائف مستجیر ثمّ یرفع رأسه ثمّ یکبّر) و در
روایتی دیگر منقولست که در سجده عزیمه میگوید این دعا را ترجمهاش اینست که نیست سزاي عبودیت و خداوندي بجز واجب
الوجود بالذاتی که مستجمع جمیع کمالات است، و یقین دارم که چنین است و موافق واقع است نیست خداوندي بجز حق سبحانه و
تعالی، و ایمان دارم و تصدیق میکنم باین معنی و میگویم کلمه توحید را از روي عبودیت و بندگی، و سجده کردم از براي تو
خالصا اي پروردگار من از وي بندگی و عبودیت حال آن که ابا ندارم و گردنکشی و تکبّر ص: 48 و
تعظیم نمیکنم بلکه بنده ذلیلم و ترسانم و پناه به تو آوردهام پس سر بر میدارد و اللَّه اکبر میگوید و همه خوبست چون صدوق
حکم به صحت این دو حدیث کرده هست و اگر همه را جمع کند بهتر است و اگر در حدیث متن داخل کند اگر چه دو کلمه که
در حدیث سابق هست و در این حدیث نیست ظاهرا جمع کرده باشد و احوط آنست که ترك نکند آن چه را در حدیث صحیح
وارد شده است. (و من سمع رجلا یقرأ العزائم فلیسجد و ان کان علی غیر وضوء) و کسی که بشنود که شخصی سورههاي عزیمه را
میخواند و آیه سجده را بشنود باید که سجده کند هر چند با وضو نباشد. و در حدیث صحیح و موثق کالصحیح منقولست از ابو
عبیده از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که حایض اگر بشنود آیه سجده را سجده میکنند هر گاه بشنود
آن را. و هم چنین در حدیث موثق کالصحیح از ابو بصیر منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر
گاه نماز کنی با سنیّان و پیش نماز سوره اقرء را یا سوره دیگر از عزایم را بخواند و سجده نکند پس تو ایما کن چون سجده صحیح
را نمیتوانی کردن در نماز یا از خوف ایشان، و هر گاه حایض بشنود آیه سجده را سجده میکند و ظاهر این اخبار و امثال اینها
دلالت میکند بر آن که سجده بر سامع لازم باشد و حمل میتوان کرد بر مستمع یا بر استحباب و احوط آنست که سامع ترك
نکند سجده را هر چند گوش نکرده باشد خروجا من الخلاف. (و یستحبّ ان یسجد الانسان فی کلّ سورة فیها سجدة الّا انّ الواجب
فی هذه العزائم الاربع) و سنت است که سجده کنند مرد و زن در هر سوره که سجده در آن هست و اما سجده واجب در این چهار
سوره است و ص: 49 بس منقولست در حدیث ابو بصیر که گفت فرمودند که هر گاه خوانده شود آیه از
سورهاي عزیمه و بشنوي سجده کن اگر چه بیوضو باشی و هر چند جنب باشی و هر چند زن حایض و نفسا باشد و باقی سجدهها
را میخواهی سجده میکنی و میخواهی سجده نمیکنی و اگر سنت نمیبود جایز نمیبود سجده کردن و تشریع بود مع هذا کسی
صفحه 33 از 259
در استحباب آن خلاف نکرده است. و شیخ طبرسی روایت کرده است از عبد اللَّه بن سنان که حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه فرمودند که سجود در الم سجده و حم سجده و النجم و اقرء واجبست و در ما بقی قرآن سنت است و واجب نیست و نقل
اجماع کردهاند بر استحباب یازده سجده دیگر با آن که سجده فی نفسها عبادتست.
[سورههاي مستحب در هر روز]
(و افضل ما یقرأ فی ال ّ ص لوات فی الیوم و اللّیلۀ فی الرّکعۀ الاولی الحمد و انّا أنزلناه و فی الثّانیۀ الحمد و قل هو اللَّه احد الّا فی صلاة
العشاء الآخرة لیلۀ الجمعۀ فانّ الافضل ان یقرأ فی الاولی منها الحمد و سورة الجمعۀ و فی الثّانیۀ الحمد و سبّح و فی صلاة الغداة و
الظّهر و العصر یوم الجمعۀ فی الاولی الحمد و سورة الجمعۀ و فی الثّانیۀ الحمد و سورة المنافقین و جایز ان یقرأ فی العشاء الآخرة لیلۀ
الجمعۀ و صلاة الغداة و العصر بغیر سورة الجمعۀ و المنافقین و لا یجوز ان یقرأ فی صلاة الظّهر یوم الجمعۀ بغیر سورة الجمعۀ و
المنافقین فان نسیتهما او واحدة منهما فی صلاة الظّهر و قرات غیرهما ثمّ ذکرت فارجع إلی سورة الجمعۀ و المنافقین ما لم تقرء
نصف السّورة فان قرات نصف السّورة فتمّم السّورة و اجعلهما رکعتین نافلۀ فسلّم فیهما و أعد صلاتک بسورة الجمعۀ و المنافقین، و
قد ص: 50 رویت رخصۀ فی القراءة فی صلاة الظّهر بغیر سورة الجمعۀ و المنافقین لا استعملها و لا افتی بها الّا
فی حال السّ فر و المرض و خیفۀ فوت حاجۀ و فی صلاة الغداة یوم الاثنین و یوم الخمیس فی الرّکعۀ الاولی الحمد و هل اتی علی
الانسان و فی الثّانیۀ الحمد و هل أتاك حدیث الغاشیۀ فانّ من قراهما فی صلاة الغداة یوم الاثنین و یوم الخمیس وقاه اللَّه شرّ الیومین
و حکی من صحب الرّضا صلوات اللَّه علیه إلی خراسان لمّا اشخص إلیها انّه کان یقرأ فی صلاته بالسّور الّتی ذکرناها فلذلک
اخترناها من بین السّور بالذّکر فی هذا الکتاب) و بهترین آن چه بخوانند در نمازهاي شبانه روزي از سورهاي قرآنی سوره حمد
است و انّا أنزلناه در رکعت اولی و در رکعت دویم الحمد و قل هو اللَّه احد مگر در نماز خفتن شب جمعه که بهتر آنست که در
رکعت اولی الحمد و سوره جمعه و در رکعت دویم الحمد و سبّح اسم ربّک الاعلی بخوانند و در نماز صبح و ظهر و عصر روز
جمعه در رکعت اولی الحمد و سوره جمعه بخوانند و در رکعت دویم الحمد و سوره منافقان بخوانند و جایز است که در نماز خفتن
شب جمعه و نماز صبح و عصر که غیر از سوره جمعه و منافقان بخوانند و جایز نیست که در نماز ظهر روز جمعه که اعم است از
ظهر و نماز جمعه غیر سوره جمعه و منافقان بخوانند پس اگر هر دو سوره را یا یکی از آن دو سوره را فراموش کنی در نماز ظهر و
غیر آن را بخوانی و به خاطرت بیاید پس بر گرد به سوره جمعه و منافقان ما دام که نصف سوره را نخوانده باشی پس اگر نصف
آن سوره را خوانده باشی پس آن سوره را تمام کن و نماز را تمام کن دو رکعت بقصد نافله و سلام بده و اعاده کن نماز را با
سوره جمعه و منافقان. و در روایت صحیح و حسن رخصت دادهاند در نماز ظهر که بغیر از ص: 51 سوره
جمعه و منافقان بخوانند و من عمل باین دو روایت نمیکنم و فتوي به اینها نمیدهم مگر در حالت مرض یا سفر یا ضرر بنا بر
نسخه یا اگر خوف داشته باشد که کاري از او فوت شود، و در نماز صبح روز دوشنبه و پنجشنبه در رکعت اولی الحمد و هل اتی
بخواند و در رکعت دویم الحمد و سوره غاشیه بخواند و هر که این دو سوره را در نماز صبح روز دوشنبه و پنجشنبه بخواند حق
سبحانه و تعالی او را حفظ کند از بلاهایی که در این دو روز نازل میشود. و حکایت کرده است این خبر را کسی که مصاحب
حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه بود تا خراسان وقتی که حضرت را به خراسان بردند و حکایت کننده رجاء بن ابو ضحاك است
که بر آن حضرت موکل ساخته بودند او را و او نقل کرده است که حضرت در نمازهاي خود همیشه این سورها را میخواندند از
این جهت ما این سورها را اختیار کردیم و در این کتاب مذکور ساختیم و ظاهر آنست که شیعه نبوده باشد و ممکن است که بر
صدوق ظاهر بوده باشد که او ثقه است و صدوق بحدیث موثق عمل میکند بلکه محتمل است که در واقع شیعه بوده باشد و به
گمان آن که به آن حضرت تسلیم خواهند کرد خلافت را رفته باشد و حضرت را آورده باشد، و از حدیثی که صدوق در عیون
صفحه 34 از 259
ذکر کرده است ظاهر میشود که رجا اعتقاد خوبی به حضرت داشته است اما منافات با تسنّن ندارد و بسیاري از عبادات و کمالات
آن حضرت را ذکر کرده است و ظاهرا همین سبب اعتماد صدوق شده است و چون صدوق در باب نماز جمعه همین عبارت را
ذکر کرده است نقل اخبار جمعه در آنجا انسب است. و در حدیث قوي از عامر بن عبد اللَّه منقولست که از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه شنیدم که میفرمودند که هر که سوره از حوامیم در نماز صبح بخواند وقت نمازش فوت میشود و ظاهرا
مراد وقت فضیلت صبح باشد ص: 52 چون تنگست و اکثر علما از این حدیث استدلال کردهاند که جایز
نیست که سوره طویله را بخواند که وقت به سبب خواندن آن فوت شود و دلالت این حدیث بر این معنی ظاهر نیست بلی از
عموماتی که دلالت میکند بر آن که جایز نیست در حالت اختیار نماز را یا بعضی از آن را در خارج وقت به جا آورد استدلال
میتوان کردن و از این حدیث ظاهر میشود که سوره که سبب بیرون رفتن وقت فضیلت باشد مکروهست خواندن آن.
[جهر به بسم اللَّه]
(و اجهر ببسم اللَّه الرّحمن الرّحیم فی جمیع ال ّ ص لوات) و بسمله را در همه نمازها خواه جهریه باشد یا اخفاتیه بلند بخوان و ظاهرا در
اخفاتیه بر سبیل استحباب باشد و شکی نیست در مطلوب بودن جهر نظر به امام و در منفرد خلافست و اظهر در آن نیز استحباب
جهر است چنانکه در اخبار بسیار بر سبیل عموم و اطلاق واقع شده است. و در حدیث صحیح منقولست از صفوان که گفت چند
روز در عقب حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه نماز میکردم و حضرت در فاتحه بسم اللَّه میخواندند و در نماز اخفاتیه
بسم اللَّه را بلند میخواندند و ما بقی را آهسته میخواندند. و در کافی در این حدیث تصریح نموده به آن که بسم اللَّه را در هر دو
سوره بلند میخواندند. و در احادیث صحیحه وارد شده است که بسم اللَّه را در حمد و سوره ترك میتوان کرد و محمولست بر
تقیه چون اکثر عامه بسم اللَّه را جزو حمد و سوره نمیدانند. و در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقولست که گفت از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از آیه کریمه که حق سبحانه و ص: 53 تعالی بر سبیل امتنان
میفرماید که وَ لَقَدْ آتَیْناكَ یعنی به درستی و بتحقیق که عطا کردیم ترا هفت آیه که آنها مثانیند و عطا کردیم قرآن عظیم را به تو،
به حضرت عرض کردم که سبع مثانی فاتحه است حضرت فرمودند که بلی گفتم بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم از جمله هفت آیه است
حضرت فرمودند که بلی از بهترین آیات فاتحه است. و در تفسیر حضرت امام حسن عسکري که صدوق حکم به صحت آن کرده
است روایت کرده است آن حضرت صلوات اللَّه علیه از آباي خود صلوات اللَّه علیهم که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
فرمودند که بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم یک آیه است از فاتحه الکتاب و آن هفت آیه است که به بسمله تمام میشود و از حضرت
سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله شنیدم که فرمودند که حق سبحانه و تعالی بمن فرمود که یا محمد بتحقیق که ما عطا کردیم ترا
هفت آیه از مثانی که قرآن است یا آن هفت آیه مثانیند چون همه کلمات بحسب لفظ مکرّر شده است نه بحسب معنی مثل تکرار
جلاله و تکرار رحمانیت و رحیمیت و تکرار إیاك و هدایت یا آن که آیات رحمت با عذاب و هدایت با ضلالت در آن مکرر شده
است یا دو مرتبه نازل شده است در مکه و در مدینه و فرمود که عطا کردیم به تو قرآن عظیم را پس حق سبحانه و تعالی بر من به
فاتحه منت نهاد مثل منتی که بر من گذاشت بجمیع قرآن و به درستی که سوره فاتحه أفضل از جمیع چیزهایی است که در گنجهاي
عرش الهی است و به درستی که حق سبحانه و تعالی آن حضرت را باین سوره مخصوص گردانید و به هیچ یک از پیغمبران نداد
آن چه به آن حضرت کرامت فرمود مگر حضرت سلیمان را که بسم اللَّه الرحمن الرحیم را به آن حضرت داد چنانکه در قرآن
، مجید مذکور است که حق سبحانه و تعالی سخن بلقیس را حکایت فرموده است که با لشکر خود گفت که لوامع صاحبقرانی، ج 4
ص: 54 کتابی با نهایت خوبی بسوي من آمده است و در آنجا نوشت است که این مکتوب سلیمان است و آن که بسم اللَّه الرحمن
الرحیم: متوجه من شوید و مخالفت من نکنید و همه بیایید به نزد من با اسلام و انقیاد به درستی که هر که این سوره را بخواند و
صفحه 35 از 259
شیعه محمّد و آل محمّد (صلوات اللَّه علیهم) باشد و اعتقاد به امامت ایشان داشته باشد و انقیاد و اطاعت کند اوامر ایشان را و ایمان
داشته باشد بظاهر ایشان و باطن ایشان حق سبحانه و تعالی به او عطا کند بعدد هر حرفی از فاتحه حسنه، که بهتر باشد از جهت او از
دنیا و انواع چیزهاي خوبی که در دنیا هست و هر که گوش دهد و بشنود او را عطا کند او را سه یک آن چه قاري را عطا فرماید
پس باید که بسیار بخوانید از این چیزي که از جهت شما مقرر ساختهاند به درستی که غنیمتی است که وقت آن میگذرد و
حسرتش در دلهاي شما میماند. و در حدیث صحیح از ابن اذینه منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند
که سزاوارترین آیه به بلند خواندن آیه بسم اللَّه الرحمن الرحیم است و این آیه مراد الهی است از این آیه که ترجمهاش اینست که
هر گاه خداوند خود را به تنهایی یاد میکنی همه پشت میکنند و میروند از روي نفرت چون قریش حق سبحانه و تعالی را با بتان
یاد میکردند. و از حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که علامتهاي مؤمن پنج است نماز پنجاه
رکعت و زیارت اربعین و انگشتري بدست راست کردن و طرف پیشانی را بر خاك مالیدن و بلند خواندن بسم اللَّه الرحمن الرحیم.
و در حدیث کالصحیح از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که اگر دست یابم و معاون داشته باشم هر
آینه همه بدعتها را زایل ص: 55 کنم از آن جمله چنان کنم که همه کس بسم اللَّه الرحمن الرحیم را در
همه نمازها بلند بخوانند. و کالصحیح منقول است از اعمش از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در حدیث طویلی که از
آن جمله فرمودند که بسم اللَّه الرحمن الرحیم را در هر نمازي بلند بلند خواندن واجبست. و در صحیح از کاهلی منقولست که
گفت که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه امامت ما کردند در مسجد بنی کاهله و بسمله را در حمد و سوره بلند خواندند
و در نماز صبح قنوت خواندند و یک سلام دادند رو به قبله و فرمودند که بسم اللَّه الرحمن الرحیم باسم اعظم اقربست از سیاهی
چشم به سفیدي آن. و در حدیث کالصحیح از شمالی که حضرت سید الساجدین صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه شخصی بسم
اللَّه الرحمن الرحیم را بلند نگوید شیطان بر آن امام مسلّط میشود و امام و مأمومان را همه به فکرهاي باطل میاندازد تا نماز همه
ضایع شود.
[نمازهاي بلند]
(و اجهر بجمیع القراءة فی المغرب و العشاء الآخرة و الغداة من غیر ان تجهد نفسک و ترفع صوتک شدیدا و لیکن ذلک وسطا لأنّ
و لا تجهر بالقراءة فی صلاة الظّهر و العصر فانّ من « وَ لا تَجْهَرْ بِ َ ص لاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا » اللَّه عزّ و جلّ یقول
جهر بالقراءة فیهما او اخفی بالقراءة فی المغرب و العشاء و الغداة متعمّدا فعلیه اعادة صلاته فان فعل ذلک ناسیا فلا شیء علیه الّا یوم
الجمعۀ فی صلاة الظّهر فانّه یجهر فیها) و همه قرائت را بلند بخوان در نماز شام و خفتن و صبح بی آن که خود را در بلند خواندن به
مشقت اندازي و بسیار بلند ص: 56 بخوانی بلکه میباید که وسط باشد نه بسیار بلند و نه بسیار آهسته زیرا
که حق سبحانه و تعالی میفرماید که نماز را بلند مخوان و آهسته مخوان و در میان هر دو راهی طلب کن که وسط است و بلند
مخوان نماز ظهر و عصر را به درستی که هر که بلند بخواند قرائت را در این دو نماز یا آهسته بخواند در آن سه نماز عمدا پس
لازمست بر او که نماز را اعاده کند و اگر از روي نسیان بلند را آهسته بخواند یا بر عکس بر او چیزي نیست مگر در ظهر روز جمعه
که بلند میخواند. اما جزو اول پس در صحیحه عبد اللَّه بن سنان وارد است که گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که آیا لازم است اما مرا که چنان بخواند که هر که در عقب او باشد اگر چه بسیار باشند همه را بشنوند
حضرت فرمودند که میباید که قرائت را وسط بخواند چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که بلند مخوان و آهسته مخوان. و
در حدیث موثق کالصحیح از سماعه منقول است که از آن حضرت سؤال کردم از تفسیر قول حق سبحانه و تعالی که بلند مخوان و
آهسته مخوان حضرت فرمودند که آهسته آنست که خود نشنوي و بلند آنست که بسیار بلند بخوانی و از این حدیث ظاهر میشود
صفحه 36 از 259
که حق سبحانه و تعالی مرتبه بلند بسیار و آهسته بسیار را در همه نمازها نهی کرده است و از آیه ظاهر نمیشود که در کجا بلند
بخوانند و کجا آهسته و حدیث سابق را نیز باین معنی حمل میتوان کرد هر چند سؤال از نماز جهریه است و جمعی تفسیر آیه را
چنین کردهاند که همه نمازها را بلند مخوان و همه را آهسته مخوان بلکه وسطی اختیار کن که بعضی را بلند بخوانی و بعضی را
آهسته. و مواضع جهر و اخفات را حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بیان کردند و این تفسیر با آن که مخالف اخبار است
مخالف ظاهر نیز هست بلکه ص: 57 ظاهر آیه همین است که در اخبار واقع شده است، و اما آن که جهر در
شش رکعت است و اخفات در بواقی عمل امّت آن حضرت کافی است، و لهذا در احادیث بناي آن را بر ظهور گذاشتهاند و تعبیر
میکنند بما یجهر فیه در اخبار متواتره که خواهد آمد در نماز جماعت و غیر آن و اما آن چه ذکر کرده است از وجوب جهر و
اخفات ظاهر صحیحه زراره دلالت میکند بر آن و صحیحه علیّ بن جعفر دلالت میکند بر عدم وجوب و در احادیث بسیار صحیح
و موثق وارد است که نماز بیفاتحه صحیح نیست مگر آن که ابتدا بحمد کنند در جهر یا اخفات، دلالت بر هیچ طرف نمیکند زیرا
که ممکن است که مراد این باشد که ابتدا به جهر کنند در جهریه و به اخفات در اخفاتیه یا تخییر میان هر دو و اگر چه آخر أظهر
است اما ظهوري ندارد که عمل به آن توان کرد و لیکن صحیحه علیّ بن جعفر کافی است در عدم وجوب و حمل میتوان کرد
صحیحه زراره را بر مبالغه در کراهت یا استحباب اعاده و بر تقدیر وجوب فرق کردن میان جهر و اخفات در نهایت اشکال است و
اکثر اصحاب گفتهاند که اقل اخفات آنست که خود بشنود و اقل اجهر آنست که صحیح قریب بشنود یعنی کسی که گوشش شنوا
باشد و نزدیک به این کس باشد بشنود و تجربه کردهایم که هر گاه چنان بگویند که خود بشنوند البته صحیح قریب خواهد شنید و
از این جهت جمعی گفتهاند که جهر آنست که جوهر صوت ظاهر شود و اخفات آنست که جوهر صوت ظاهر نشود هر چند بعید
بشنود و اگر جهر و اخفات واجب باشد بسیار جائی بلکه در اکثر اوقات جمع میشود جهر و اخفات اگر بنا بر جوهر صوت نگذاریم
و مشکل است بنا بر آن گذاشتن چون بحسب شرع و عرف و لغت چیزي نیست که دلالت کند بر این مذهب، و اگر سعی بسیار
بکند که نماز اخفاتیه را چنان بگوید که صحیح قریب نشنود و تمییز حروف بکند بر وجهی که از مخارج گفته شود لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 58 و تمیز داشته باشد نهایت احتیاط خواهد بود امّا غالب آنست که احتیاط ضرر دار به قرائت، و ظاهرا در
مواضع جهر زنان مخیر باشند میان جهر و اخفات اگر آواز ایشان را اجنبی نشنود و اگر شنود احوط اخفاتست و خلافی هست در آن
که آواز زن عورتست و واجبست که مردان نامحرم نشنوند یا عورت نیست مطلقا بلکه حرمت شنیدن وقتی است که تلذّذ و ریبه
باشد و این مذهب خالی از قوّت نیست و خواهد آمد ان شاء اللَّه در ابواب نکاح و ظاهرا خنثی مشکل نیز مخیّر باشد و اکثر گفتهاند
که حکم زن دارد و احوط آنست که نماز جهریه را بلند بخواند و چنان کند که آواز او را نامحرم نشنود، و ظاهرا در قضاي نماز از
زنان مخیر باشد میان جهر و اخفات در جهریه بلکه در اخفاتیه نیز اگر چه آهسته اولی است و اللَّه تعالی یعلم. (و فی الرّکعتین
الاخراوین بالتّسبیح) یعنی دو رکعت آخر تسبیح میخواند بر سبیل استحباب و ظاهرا شکی نیست در آن که حمد و تسبیح هر دو
جایز است و لیکن خلاف در افضلیت است و ظاهرا امام را افضل حمد باشد و منفرد را تسبیح اگر چه حمد اسلم است چون خلاف
بسیار در تسبیح شده است. (و قال الرّضا صلوات اللَّه علیه انّما جعل القراءة فی الرّکعتین الاولیین و التّسبیح فی الاخیرتین للفرق بین ما
فرض اللَّه عزّ و جلّ من عنده و بین ما فرض اللَّه من عند رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله) و در حسن کالصحیح از فضل بن شاذان
منقولست که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه فرمودند که چرا قرائت در دو رکعت اول نماز لازم است و تسبیح در دو رکعت
آخر است یعنی افضل است یا بدل قرائت جایز است تا فرق شود میان آن چه حق سبحانه و تعالی از پیش خود واجب ساخته است و
میان آن چه حق ص: 59 سبحانه و تعالی از نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله واجب ساخته است یعنی هر
گاه بعنوان تفویض باشد باز از حق سبحانه و تعالی شده است یا آن که به اعتبار فبی ینطق آن چه میگفتند همیشه یا در بعضی از
اوقات چنین بود که هر چند متکلم آن حضرت بود بحسب ظاهر و لیکن بحسب واقع حق سبحانه و تعالی بود نه بعنوان حلول و
صفحه 37 از 259
اتّحاد بلکه بحسب ارتباطی که آن حضرت را حاصل بود دائما یا احیانا چون احادیث صحیحه در این باب گذشت، و محتمل است
که هر دو واقع باشد و هر چه بعنوان تفویض بوده باشد باز حق سبحانه و تعالی بر زبان آن حضرت جاري ساخته باشد و اللَّه تعالی
یعلم. و دیگر خواهد آمد اخبار تفویض اگر چه در اوایل کتاب نفی نمود تفویض را. (و سال محمّد بن عمران ابا عبد اللَّه صلوات
اللَّه علیه فقال لأيّ علّۀ یجهر فی صلاة الجمعۀ و صلاة المغرب و صلاة العشاء الآخرة و صلاة الغداة و سائر الصّلوات الظّهر و العصر لا
تجهر فیهما و لأيّ علّۀ صار التّسبیح فی الرّکعتین الاخیرتین افضل من القراءة قال لأنّ النّبیّ صلی اللَّه علیه و آله لمّا اسري به إلی
السّماء کان اوّل صلاة فرض اللَّه علیه الظّهر یوم الجمعۀ فاضاف اللَّه عزّ و جلّ الیه الملائکۀ تصلّی خلفه و امر نبیّه صلی اللَّه علیه و آله
ان یجهر بالقراءة لیبیّن لهم فضله ثمّ فرض علیه العصر و لم یضف الیه احدا من الملائکۀ و امره أن یخفی القراءة لأنّه لم یکن ورائه
أحد ثمّ فرض علیه المغرب و أضاف إلیه الملائکۀ فأمره بالإجهار و کذلک العشاء الآخرة فلمّا کان قرب الفجر نزل ففرض اللَّه عزّ و
جلّ علیه الفجر فامره بالإجهار لیبیّن للنّاس فضله کما بیّن للملائکۀ فلهذه العلّۀ یجهر فیها و صار التّسبیح افضل من القراءة فی
الاخیرتین لأنّ النّبیّ صلی اللَّه علیه و آله لمّا کان فی ص: 60 الاخیرتین ذکر ما راي من عظمۀ اللَّه عزّ و جلّ
فدهش فقال سبحان اللَّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر فلذلک صار التّسبیح افضل من القراءة) و در صحیح از ابن ابی عمیر از
محمد بن عمران و ظاهر ابن حمران باشد چنانکه از علل ظاهر میشود و اگر چه هر دو بحسب سند و بحسب حال خود مساویند
منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که سبب چیست که بلند میخوانند نماز جمعه و نماز
شام و نماز خفتن و نماز صبح را و ما بقی که ظهر و عصر است در آن بلند نمیخوانند دیگر سبب چیست که تسبیحات اربع در دو
رکعت آخر بهتر است از قرائت حضرت فرمودند که چون حق سبحانه و تعالی پیغمبرش را به آسمان برد اول نمازي که حق سبحانه
و تعالی بر آن حضرت واجب گردانید ظهر روز جمعه بود و حق سبحانه و تعالی ملائکه را مقرر ساخت که در عقب آن حضرت
نماز کنند و امر کرد پیغمبرش را صلی اللَّه علیه و آله که قرائت را بلند بخواند تا فضل آن حضرت را بر فرشتگان ظاهر سازد به آن
که سوره حمد و باقی سور قرآنی را بر آن حضرت فرستاده است و هیچ پیغمبري را نداده آن چه به آن حضرت داده است پس نماز
عصر را بر آن حضرت واجب ساخت و هیچ یک از فرشتگان را به آن حضرت ملحق نگردانیده و امر کرد او را که آهسته بخواند
قرائت را زیرا که در عقب حضرت کسی نبود که قرائت را بشنود پس نماز شام را بر آن حضرت واجب گردانید و فرشتگان را امر
کرد که در عقب آن حضرت نماز کنند پس حق سبحانه و تعالی آن حضرت را امر فرمود که بلند بخواند و هم چنین نماز خفتن را
پس چون قریب به صبح شد حضرت به زیر آمدند و حق سبحانه و تعالی نماز صبح را بر آن حضرت واجب گردانید و امر کرد
حضرت را که نماز صبح را بلند بخواند تا ظاهر سازد فضل او را بر آدمیان چنانکه ظاهر ساخت بر فرشتگان و از این جهت لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 61 است که نماز صبح را بلند میخوانند و از این حدیث ظاهر میشود که جماعت در نمازهاي جهریه اهم
است از نمازهاي اخفاتیه و در دو رکعت آخر تسبیح افضل است از قرائت زیرا که چون حضرت در نماز بدون رکعت آخر رسیدند
بخاطر خود آوردند عظمت و جبروت الهی را پس متحیر و مدهوش شدند و تسبیحات اربع را خواندند بنا بر این است که تسبیح
بهتر است از قرائت که متابعت آن حضرت کرده باشند. (و سال یحیی بن أکثم القاضی ابا الحسن الاوّل صلوات اللَّه علیه عن صلاة
الفجر لم یجهر فیها بالقراءة و هی من صلوات النّهار و انّما یجهر فی صلاة اللّیل فقال لأنّ النّبیّ صلی اللَّه علیه و آله کان یغلّس بها
فقرّبها من اللّیل) منقول است در صحیح از محمد بن بشیر که یحیی بن اکثم قاضی عراقین سؤال کرد از حضرت امام علی نقی
مسائل بسیار و ظاهر لفظ اول از نساخ زیاد شده است چون صدوق در علل از ابو الحسن ثالث روایت کرده است- از نماز صبح که
چرا آن را بلند میخوانند و حال آن که آن از نمازهاي روز است و از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقول است که
نمازهاي شب را بلند میباید خواند و نمازهاي روز را آهسته پس حضرت فرمودند که چون حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله نماز صبح را در اول وقت که تاریک بود واقع میساختند و قریب به شب میکردند آن را حکم نمازهاي شب دادند در جهر و
صفحه 38 از 259
در علل لقربها بود یعنی چون نزدیک به شب بود آن را حکم نماز شب دادند. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که سنت است که نمازهاي روز را آهسته بخوانند و سنت است که نمازهاي شب را بلند
بخوانند و این بر سبیل استحبابست در نوافل و در ص: 62 فرایض خلافی است که گذشت. و در حدیث
موثق کالصحیح از سماعه منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا مردان نمازهاي
سنت را در روز میتوانند خواند حضرت فرمودند که بلی.
[امر به قراءة قران در نماز]
(و فیما ذکره الفضل من العلل عن الرّضا صلوات اللَّه علیه انّه قال امر النّاس بالقراءة فی ال ّ ص لاة لئلّا یکون القرآن مهجورا مضیّعا و
یکون محفوظا مدروسا فلا یضمحلّ و لا یجهل و انّما بدا بالحمد دون سائر السّور لأنّه لیس شیء من القرآن و الکلام جمع فیه من
انّما هو اداء لما أوجب اللَّه عزّ و جلّ علی خلقه « الْحَمْدُ لِلَّهِ » جوامع الخیر و الحکمۀ ما جمع فی سورة الحمد و ذلک انّ قوله عزّ و جلّ
الرَّحْمنِ » . توحید له و تحمید و اقرار بأنّه هو الخالق المالک لا غیره « رَبِّ الْعالَمِینَ » . من الشّ کر و شکر لما وفّق عبده من الخیر او للخیر
اقرار له بالبعث و الحساب و المجازاة و ایجاب ملک « مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ » . استعطاف و ذکر لآلائه و نعمائه علی جمیع خلقه « الرَّحِیمِ
« وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ » . رغبۀ و تقرّب إلی اللَّه تعالی ذکره و اخلاص له بالعمل دون غیره « إِیَّاكَ نَعْبُدُ » . الآخرة له کایجاب ملک الدّنیا
استرشاد لدینه و اعتصام بحبله و استزادة فی « اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ » استزادة من توفیقه و عبادته و استدامۀ لما أنعم علیه و نصره
توکید فی السّؤال و الرّغبۀ و « صِ راطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ » المعرفۀ لربّه عزّ و جلّ و لعظمته و کبریائه ص: 63
استعاذة من ان یکون من المعاندین الکافرین « غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ » . ذکر لما تقدّم من نعمه علی أولیائه و رغبۀ فی مثل تلک النّعم
المستخفّین به و بأمره و نهیه و لا الضّالین اعتصام من ان یکون من الّذین ضلّوا عن سبیله من غیر معرفۀ و هم یحسبون انّهم یحسنون
صنعا فقد اجتمع فیه من جوامع الخیر و الحکمۀ من امر الآخرة و الدّنیا ما لا یجمعه شیء من الاشیاء) و در جمله عللی که از فضل بن
شاذان بسند حسن کالصحیح مرویست آنست که گفت که حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما فرمودند
مردمان مامور شدهاند به آن که در نماز قرآن را بخوانند تا آن که قرآن متروك نشود و ضایع نماند و محفوظ بماند به سبب بسیار
خواندن در نمازها و تعلیم یکدیگر کنند، و اگر خواندن آن در نماز واجب نمیبود اکثر مردمان حمد را یاد نمیگرفتند چه جاي
سورههاي دیگر و اگر نخوانند قرآن از دست میرود و کسی نمیماند که معرفت قرآن او را حاصل باشد و چرا حمد را بر همه
سورها مقدم داشتهاند زیرا که در جمیع سور قرآنی و در همه سخنان خیر آن قدر جمع نشده است از خوبیها و حکمتها آن چه جمع
شده است در سوره حمد و از این جهت است که آن را امّ القرآن میگویند که هر چه در قرآن هست نمونه از آن در سوره فاتحه
است چنانکه انسان مجموعه جمیع چیزهاست و هر چه در عالم کبیر است انموذجی از آن در انسان هست لیکن هر چه در عالم کبیر
است مفصل است و در صغیر مجمل زیرا که الحمد للّه یعنی جمیع محامد و کمالات مخصوص ذات مقدّس خداوندیست که واجب
الوجود است و مستجمع جمیع کمالات است و از جمله کمالات اضافه وجود و خیراتست بر همه عالمیان پس بنده به اصالت خود و
نیابت سایر ذوي العقول ص: 64 اداي شکر نعمت الهی کرده است و از آن جمله شکر نعمت حق سبحانه و
تعالی نیز کرده است که او را توفیق عبادت کرامت کرده است. و ربّ العالمین یعنی آفریننده و تربیت کننده و روزي دهنده همه
عالمیان است و چون عالم بمعنی ما سوي اللَّه است پس بنده خداوند خود را بیگانگی یاد کرده است و حمد او نیز کرده است و در
عیون و علل تمجید و تحمید است یعنی خداوند خود را به بزرگی یاد کرده است و حمد کرده است که به اعتبار تربیت غیر او حمد
است و شکر، و به اعتبار تربیت او شکر است و حمد و اقرار کرده است که حق سبحانه و تعالی چون خالق است و بس پس مالک
او باشد نه غیر او و تحقیق کرده بندهگی خود را تا محقق شود که عبودیّت آقا واجبست خصوصا چنین مالکی که از عدم پدید
صفحه 39 از 259
آورده است و چون در بسم اللَّه که جزو حمد است ابتدا باسم چنین خداوندي کرده است که مستجمع جمیع محامد و کمالات است
و اظهار کرده است که بدون استعانت بذات مقدس او و باسم مکرم او هیچ کاري تحقق نمیپذیرد و جمیع نعمتهاي ظاهره و باطنه
از اوست و به اوست در دنیا در سوره حمد او را باز به رحمانیت و رحیمیت ستایش میکند که رحمتهاي ظاهره از مراتب حیات بعد
از موت و درجات بهشت از اوست و هم چنین نعمتهاي عظیمه معنویه که نه چشمها دیده باشد و نه گوشها شنیده باشد و نه در
خاطر کسی خطور کرده باشد از جانب اوست پس چون خداوند خود را باین دو صفت میخواند گویا طلب هر دو رحمت از او
کرده است و حمد او نیز کرده است که چنانکه رحمتهاي ظاهره و باطنه دنیویه بر کافه عالمیان تمام کرده است هم چنین در عقبی
بر همه تمام خواهد کرد با آن که در دنیا به هزار گونه معصیت مبتلا بودند رحمتهاي خود را دریغ نداشت در آخرت که معصیت
نخواهد بود و عجز و شکستگی و احتیاج بیشتر خواهد بود البته خواهد کرد ص: 65 فوق آن چه از او
امیدوار بودند و خود فرموده است که سنت الهی را تبدیل و تحویل نیست و طریقه یکی است چه ظاهر است که منبع خوبیها اوست
و از کرم و جود محض غیر از کرم و جود بهم نمیرسد مگر آن که قبیح باشد کرم چنانکه در بعضی از موارد چنین است و چون
خداوند خود را به کرم و رحمت یاد کرد در اللَّه اگر چه اسم جامع است و لیکن رحمت سبقت دارد بر غضب و در ضمن رحمانیت
و رحیمیت چهار مرتبه با آن که رحمانیت و رحیمیت در اللَّه مندرجست و آن دو مرتبه گذشته است و از رب العالمین نیز رحمانیت
و رحیمیت ظاهر شد ده مرتبه خود را به رحمت صریحا و ضمنا یاد کرد و خوف زوال خوف بود بالکلیه خود را به مالک یوم الدین
یاد کرد که آن نیز از وجهی که غالب است رحمت است و از وجه مغلوب غضب. و مشهور است که اعرابی را از روز جزا تخویف
مینمودند او گفت که فردا که حاکم خواهد بود گفتند حق سبحانه و تعالی گفت الحال خاطرم جمع شد کریم وقتی که قادر شد
عفو میکند چون اکرم الاکرمین و ارحم الراحمین چنین نباشد، و از این مدایحی که حق سبحانه و تعالی تعلیم و تلقین بندگان خود
کرده است باین عبارات و اشارات امیدواریها در تزاید است، و در نسخ حدیث در همه کتب بلفظ مالک واقع شده است و اکثر علما
ترجیح ملک دادهاند بوجوه بسیار و حق اینست که در اینجا مالک و ملک یکی است اگر مالک است ملاکی است که پادشاه است
و اگر ملک است ملکی است که آقا است و ظاهر اخبار آنست که قرآن بر یک قرائت نازل شده باشد پس در چنین جائی احوط
آنست که بهر دو قرائت بخوانند تا به قرائت منزل خوانده باشند. و لیکن در احادیث معتبره صحیحه وارد شده است که به همین
عنوان که هست در قرائت سبعه یا عشره که تقریبا هشتاد قرائت میشود بهر یک از روایات ص: 66 توان
خواند و اولی آنست که از چهارده روایت تعدّي نکنند و جمعی از اصحاب ترجیح قرائت بکر کردهاند و جمعی حفص را اختیار
نمودهاند، و حضرت میفرمایند که در مالک یوم الدین بنده اقرار میکند به آن که مبعوث خواهد شد و حساب و جزا خواهد بود و
پادشاهی آخرت را را از جهت او اعتراف میکند چنانکه پادشاهی دنیا را نیز مخصوص او میداند و در هر دو کتاب باین عبارتست
که کما أوجب له ملک الدنیا یعنی پادشاهی آخرت را از جهت او واجب میداند چنانکه پادشاهی دنیا را از جهت او واجب دانست
در کلمه رب العالمین و غیرها و دیگر چون بنده به اعتبار بعدي که به سبب تعلقات جسمانی او را از جناب اقدس الهی دور انداخته
انسب بحال او این بود که در مقام حمد و ثنا خود را چنانکه هست دور دانسته مناجات کند با تدبّر و تفکّر تا به سبب اینها او را
قربی حاصل گردد بعنوان مشافهه خطاب نماید لهذا گفت که إیاك نعبد یعنی ترا بندگی میکنیم و بس و دیگري را شریک تو
نمیدانیم و در عبادت با تو شریک نمیسازیم و در معرفت غیر ترا موجود نمیدانیم پس همگی عبادت و بندگی و عبودیت خود را
مخصوص جناب اقدس تو گردانیدیم. و چون بنده ملاحظه میکند که این عبادت نیز کاریست عظمی خصوصا هر گاه خواهد که با
اخلاص باشد و موانع آن بسیار است غالبا و دواعی خلافش بینهایت و بدون استعانت از جناب اقدس او کالمحال است تلقین
فرمود که بگوئید و إیّاك نستعین خداوندا استعانت و یاوري در همه کارها خصوصا در عبادت از غیر تو بیفایده است بنا بر این
استعانت از تو میخواهم و بس شاید بعون تو بندگی خالص توانیم کرد و چون وسیله بیش از عرض حاجت مرکوز طباع عقلا شده
صفحه 40 از 259
است عبادت را مقدم گردانید بر استعانت هر چند عبادت بندگان در حکم عدمست و لیکن چون حق سبحانه و تعالی عبادات انبیاء
و اوصیاء و ص: 67 اولیاء را بفضل خود قبول میفرماید بنده خود را شریک ایشان گردانیده و بلفظ جمع
آورده است تا شاید برکت ایشان عبادت او نیز مقبول شود، و حضرت میفرماید که در إیّاك نعبد رغبتی است بجناب اقدس او و
میگوید که من و سایر عالمیان بندگانیم و میدانیم که در این درگاه چیزي که مطلوبست شکستگی و نیاز است رو به این درگاه
کرده امیدواریم و چون عبادت سبب قربست آن را وسیله ساختهایم بسوي جناب اقدس خداوندي که ذکر او از آن بالاتر است که
بر زبان من و امثال من جاري گردد و لفظ ذکره در علل الشرائع و عیون اخبار الرضا نیست. و تقدیم إیّاك چون مفید حصر است
پس بنده میگوید که خداوندا ترا بندهام و بس و ترا بندگی میکنم و بس و بندگی را خالص از جهت تو گردانیدهام و بس، و
چون بنده به هزار گونه شرك مبتلاست و بنده نفس و شیطان و هوا است و فی الحقیقه همگی منظورش خلایق است یا خود پس
عبادت خود کرده است نه عبادت خداوند خود حتی در نیّت قربت اگر منظورش لذت قرب و رفعت به سبب آن باشد عابد خود
است نه عابد خداوند و هم چنین در رؤیاهاي معنوي دقیق که از آن جمله است دیدن خود و یقین است که در هیچ یک از این
مراتب اخلاص او را حاصل نیست حق سبحانه و تعالی تعلیم و تلقین میفرماید او را که هر چند نداري آن چه میباید بگو که دارم
شاید شرمنده شوي از دروغهاي خود و رو بجناب اقدس او کنی و گاه باشد که همین عبادت او را به اخلاص فایز گرداند فکیف
که هر گاه تضرع و زاري کند تا حق سبحانه و تعالی او را خالص گرداند. و میفرماید که در إیّاك نستعین یعنی استعانت و یاوري
از تو میخواهم و بس با آن که چون مشغول عبادت شده است اعانت الهی البته شده است پس در ص: 68
استعانت زیادتی توفیق او و زیادتی عبادت او را طلب میکند که اگر چه عبادت میکند یا میداند که آن اخلاصی که میباید
ندارد یا نمیداند که دارد یا ندارد و در این هر دو صورت استعانت میباید و اگر مرتبه کمال اخلاص را داشته باشد مانند انبیاء و
اوصیاء صلوات اللَّه علیهم ایشان طلب دوام این نعمت عظمی میکنند که الهی استعانت و یاوري از تو میخواهم که آن چه انعام
کرده مستدام داري و ما را بران ثابت قدم برداري و نصرت ما دایم داري تا سبب ترقیّات ما شود و بسیار مستبعد است که کسی به
مرتبه رسد که فوق آن متصوّر نباشد و زنده باشد و لیکن بنده جمیع مقربان را با خود شریک گردانیده است محتملست که
استدامت نعمت را طلب نماید با آن که منافات ندارد که استدامت نعمت را طلب نمایند در جائی که زیاده از آن نخواهند و در
بسیاري که بر وجه کمال نباشد استکمال آن را از حق سبحانه و تعالی طلب کنند. اهدنا الصّراط المستقیم یعنی خداوندا هدایت کن
ما را به راه راست حضرت میفرمایند که این دعایی است که کسانی که دین صحیح ندارند و آن هفتاد و دو فرقه انداز امت
حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله ایشان از حق سبحانه و تعالی طلب میکنند هدایت بدین حقرا که آن راه اهل بیت آن
حضرتست و آن طریقه ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم است و چنگ زدن است در دامان ایشان چنانکه حبل اللَّه ایشانند و حق
سبحانه و تعالی امر فرموده است که وَ اعْتَصِ مُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً یعنی دست زنید در ریسمان الهی و حق سبحانه و تعالی تشبیه
فرموده است دین را به ریسمانی که از آسمان آویخته باشند و دست به آن زنند و به بهشت روند و حق اینست که حبل اللَّه دین حق
ائمه معصومین است صلوات اللَّه علیهم یا ایشانند که متابعت ایشان سبب نجات ابدیست و مخالفت ایشان سبب هلاك سرمدیست، و
اما جمعی که مهتدي باشند نظر ص: 69 به ایشان طلب هدایت به کمالاتیست که ایشان به آن رتبه
نرسیدهاند، و طلب زیادتی معرفت حق سبحانه و تعالی است و معرفت عظمت و کبریا او، تا باین معرفت به کمالات خود فایز گردند.
صراط الّذین أنعمت علیهم تأکیدي است از جهت توضیح سؤال و مبالغه در آن و در رغبت بجناب اقدس الهی و یاد کردنی است
نعمتهایی را که حق سبحانه و تعالی انعام کرده است بر دوستان خود و رغبتی است در مثل آن نعمتها چنانکه خود فرموده است که
این جماعت که حق سبحانه و تعالی انعام کرده است بر ایشان و آن جماعت پیغمبران و صدیقان و شهیدان و صالحانند و نیکو
رفیقانند ایشان گویا که حق سبحانه و تعالی میفرماید که چون از من طلب کنید اول حمد و ثناي الهی به جا آورید، و دیگر
صفحه 41 از 259
اخلاص خود را صحیح گردانند و بعد از آن راه راست را طلب کنند و بعد از آن بیان فرموده است که راه راست راه خوبانیست که
گذشت. غیر المغضوب علیهم یعنی نه راه آن کسانی که به سبب علم به حقیّت حق و ترك آن کردن مستوجب غضب الهی شدهاند
و حضرت میفرماید که بنده باین کلمه پناه بجناب اقدس الهی میبرد که خداوندا مرا در پناه خود در آور از آن که از جمله
معاندان و کافرانی باشم که حق سبحانه و تعالی را به عظمت نشناخته باشند و امر و نهی او را سبک و سهل دانند. و لا الضّالین یعنی
و نه راه گمراهان و پناه بجناب اقدس او میبرد از آن که از جمعی باشد که به نادانی راه را گم کردهاند و گمان میکنند که کار
خوب میکنند و اکثر مفسرین گفتهاند که مغضوب علیهم یهودانند و ضالّون نصارياند و حضرت فرمودند که مغضوب علیهم
معاندان هر طایفهاند، و ضالین جاهلانیاند که به نادانی بجهنم میروند پس بتحقیق که جمع شده است در این لوامع صاحبقرانی،
ج 4، ص: 70 سوره از کلمات خیر و حکمت از امر آخرت و دنیا آن چه هیچ چیز جامع آن نیست. و در اخبار بسیار وارد است که
حق سبحانه و تعالی هر چه در کتب سماوي بود همه را در قرآن جاي داد و بسیار چیزها در قرآن هست که در جمیع آن کتب
نیست، و در اخبار بسیار هست که هر چه در قرآنست در حمد هست و هر چه در حمد هست در بسم اللَّه هست و هر چه در بسم
اللَّه هست در باي بسم اللَّه هست و هر چه در رباست در نقطه تحت رباست و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که
منهم نقطه تحت با، و رسایل بسیار در این باب نوشته شده است از آن جمله شیخ العارفین شیخ صائن الدین ترکه طاب مرقده نوشته
است و این عملی است عظیم و بسیار دقیق و بسیاري به سبب سوء فهم ملحد شدهاند و اولی آنست که منکر این علم نباشند و اثبات
آن به نحوي که رمالان میدانند معرفت آن نیست و جفر جامع که الحال هست و جعفر ابیض که مصحف حضرت فاطمه صلوات
اللَّه علیها است بحسب ظاهر از این علم است و اللَّه تعالی یعلم.
[بلند خواندن در بعض نمازها]
(و ذکر العلّۀ الّتی من اجلها جعل الجهر فی بعض الصّلوات دون بعض انّ الصّلوات الّتی تجهر فیها انّما هی فی اوقات مظلمۀ فوجب ان
تجهر فیها لیعلم المارّ انّ هناك جماعۀ فان اراد ان یصلّی صلّی لأنّه ان لم یر جماعۀ علم ذلک من جهۀ السّماع و ال ّ ص لاتان اللّتان لا
یجهر فیهما انّما هما بالنّهار فی اوقات مضیئۀ فهی من جهۀ الرّؤیۀ لا یحتاج فیهما إلی السّماع) و به همین سند کالصحیح منقولست از
حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که ذکر فرمودند علّتی را که از جهت آن بعضی از نمازها را بلند میخوانند و بعضی را آهسته و
آن علّت آنست که نمازهایی را که بلند میخوانند ص: 71 آنها همگی در اوقات تاریکی است و آن شام و
خفتن و صبح است پس واجبست که در آن نمازها بلند بخوانند تا بداند کسی که از آنجا گذرد در آنجا نماز جماعتی بر پا شده
است پس اگر خواهد که نماز را به جماعت کند بکند زیرا که اگر جماعت را نمیبیند از راه شنیدن قرائت میداند، و نماز ظهر و
عصر را که در آن بلند نمیخوانند در روز واقع است در زمانی که روشن است پس چون میبیند احتیاج بشنیدن ندارد.
[بحث در رکوع]
[نحوه رکوع]
(فاذا قرات الحمد و سورة فکبّر واحدة و أنت منتصب ثمّ ارکع وضع یدیک الیمنی علی رکبتک الیمنی قبل الیسري وضع راحتیک
علی رکبتیک و ألقم اصابعک عین الرّکبۀ و فرّجها و مدّ عنقک و یکون نظرك فی الرّکوع ما بین قدمیک إلی موضع سجودك)
پس چون حمد و سوره خواندي یک تکبیر از براي رکوع بگو وقتی که ایستاده باشی پس برکوع رو و دست راست را بر زانو گذار
صفحه 42 از 259
پیش از دست چپ و کفهاي دست را بر زانوها گذار و کاسه زانو را در میان انگشتان خود در آور و گشاده کن انگشتان را و
و میباید که چشم خود را در رکوع در میان پایها اندازي تا موضع ،« تا اینجا در احادیث صحیحه وارد است » گردن را بکش
سجدهات و این معنی را در هیچ خبري ندیدهام بلکه در احادیث صحیحه وارد است که میباید نظر در حال رکوع در میان پاها
باشد و ظاهر این عبارت را از فقه رضوي برداشته باشد و در آنجا چنین است. (و فی وقت القراءة إلی موضع سجودك) و کلمه اولی
از نساخ افتاده باشد (و اللَّه تعالی یعلم و سال رجل امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فقال یا ابن عمّ خیر خلق اللَّه عزّ و جلّ ما معنی مدّ
عنقک فی الرّکوع فقال تأویله امنت باللَّه و لو ضربت عنقی) و در حدیث قوي منقولست که ص: 72 شخصی
از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه سؤال کرد و گفت اي پسر عم بهترین خلق خداي تعالی چه معنی دارد کشیدن کردن در
حال رکوع پس حضرت فرمود که تاویلش اینست که ایمان آوردهام به خداوند عالمیان و اگر چه گردنم را بزنند و مقرر است که
هر گاه شخصی در مقام انقیاد باشد و خواهند که گردن او را بزنند گردن را میکشد تا انقیادش ظاهر شود و گردن زدن نیز آسان
میشود. و در حدیث کالصحیح از سعید بن جناح منقولست که گفت که در خانه حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه بودم در
مدینه که حضرت خود سر کردند و فرمودند که هر که رکوع را تمام کند وحشت در قبر او داخل نمیشود
[ذکر رکوع]
(فاذا رکعت فقل اللَّهمّ لک رکعت و لک خشعت و لک اسلمت و بک امنت و علیک توکّلت و أنت ربّی خشع لک وجهی و
سمعی و بصري و شعري و بشري و لحمی و دمی و مخّی و عصبی و عظامی و ما اقلّت الارض منّی للّه ربّ العالمین ثمّ قل سبحان
ربّی العظیم و بحمده ثلث مرّات و ان قلتها خمسا فهو احسن و ان قلتها سبعا فهو افضل) و چون برکوع روي بگو بیش از تسبیح
دعایی را که ترجمهاش اینست که خداوندا رکوع میکنم خالص از براي تو و خاشع شدم از جهت رضاي تو، مسلمان یا منقاد شدم
و ایمان به تو دارم و توکّل بر تو کردهام و حال آن که تو پروردگار منی خاشع شد از براي تو روي من و گوش من و چشم من و
موي من و بدن من و گوشت من و خون من و مغز استخوان من و پی من و استخوانهاي من و هر چه بر روي زمین است از من یعنی
جمیع اعضاي من همگی خاشعند از جهت خداوندي که پروردگار عالمیانست پس بگو تنزیه میکنم و به پاکی یاد میکنم
پروردگار خودم را که بسیار بزرگ است یا از آن اعظم است که تصوّر بزرگی او ص: 73 توان کردن و
حال آن که شکر میکنم او را بر آن که مرا اهل آن کرده است که تسبیح او کنم و نیستم از جمله مشبه و جبریه و سایر اهل ملل
باطله و تسبیح را سه مرتبه میگویی و اگر پنج مرتبه به گویی بهتر است و اگر هفت مرتبه به گویی افضل است و عبارت دعا را باین
نحو در جائی ندیدم. و کلینی بسند صحیح و حسن کالصحیح از زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت کرده
است که فرمودند که چون خواهی که برکوع روي در وقتی که ایستاده باشی اللَّه اکبر بگو پس برکوع رو و بگو اللَّهمّ لک رکعت و
لک اسلمت و بک امنت و علیک توکّلت و أنت ربّی خشع لک قلبی و لفظ قلبی در بعضی از نسخ نبود و در تهذیب نیست و
سمعی و بصري و شعري و بشري و لحمی و دمی و مخّی و عصبی و عظامی و ما اقلّته قدماي غیر مستنکف و لا مستکبر و لا مستحسر
سبحان ربّی العظیم و بحمده را سه مرتبه بگو با تانّی و در حالت رکوع هر دو پاها را برابر هم میگذاري و فاصله یک شبر بوده
باشد میان پاها و کفهاي دست را به زانوها میگذاري به نحوي که زور دستها بر زانوها باشد و دست راست را بر زانوي راست
پیشتر از چپ میگذاري و کاسه زانوها را با انگشتان خود بلع میکنی و انگشتان را پهن میکنی وقتی گرد زانوها میگذاري و
پشت را راست میکنی و گردن را میکشی و باید که نظرت در حال رکوع در میان پاها باشد و چون راست بایستی بگو سمع اللَّه
لمن حمده و الحمد للّه ربّ العالمین اهل الجبروت و الکبریاء و العظیمۀ للّه ربّ العالمین به آواز بلند میگویی پس دستها را از
صفحه 43 از 259
جهت تکبیر سجود بر میداري و خود را میاندازي به سجده و چون این خبر صحّتش ظاهر است خواندن این دعا بهتر است و لا
مستحسرا یعنی از روي تنبلی و سنگینی رکوع نمیکنم بلکه نهایت شوق دارم و در فقه رضوي باین عنوانست که لوامع صاحبقرانی،
ج 4، ص: 74 اللَّهمّ لک رکعت و لک خشعت و بک اعتصمت و لک اسلمت و علیک توکّلت أنت ربّی خشع لک قلبی و سمعی و
بصري و شعري و بشري و مخّی و لحمی و دمی و عصبی و عظامی و جمیع جوارحی و ما اقلّت الارض منّی غیر مستنکف و لا
مستکبر للّه ربّ العالمین لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ پس تسبیح کبیر را سه مرتبه یا پنج یا هفت یا نه مرتبه بگوید و این افضل است
و در تهذیب ربّ لک رکعت است و یجزئک ثلث تسبیحات تقول سبحان اللَّه سبحان اللَّه سبحان اللَّه و تسبیحۀ تامۀ تجزئ للمریض
و المستعجل و کافی است ترا سه تسبیح به آن که به گویی سبحان اللَّه را سه مرتبه و اگر کسی بیمار باشد یا تعجیل داشته باشد یک
تسبیح تمام کافی است یعنی یک سبحان اللَّه صحیح که به تانّی بگوید و از حروف آن چیزي نیفتد. و در حدیث کالصحیح از هشام
منقول است که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از تسبیح است و در صحیح از زراره منقول است که
گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه است چه چیز کافی است در رکوع و سجود حضرت
فرمودند که در رکوع میگویی سبحان ربی العظیم و در سجود سبحان ربی الاعلی آن چه واجبست از آن یک تسبیح است و سنّت
سه تسبیح است و فضیلت در هفت است و در صحیح از زراره منقول است که گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه که چه چیز کافی است در رکوع و سجود حضرت فرمودند که سه تسبیح با تانّی و یک تسبیح تمام مجزیست و
ظاهر این حدیث چنانست که صدوق فهمیده است و عبارت صدوق تفسیر این حدیثست و بعضی چنین فهمیدهاند که سه تسبیح
کبیر بخواند و یکی از آن کافیست. چنانکه در حدیث قوي از حضرمی منقولست که گفت حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
فرمودند که میدانی که حد رکوع و سجود چه چیز ص: 75 است گفتم نه حضرت فرمودند که در رکوع
سه مرتبه سبحان ربّی العظیم و بحمده میگوید و در سجود سه مرتبه سبحان ربّی الاعلی و بحمده میگوید پس هر که یکی را کم
کند ثلث نمازش را کم کرده است و کسی که دو تسبیح را کم کند دو ثلث نمازش را کم کرده است و کسی که تسبیح نگوید او
را نماز نیست و حق آنست که مراد از این حدیث کافی بودن در فضیلت است و یک تسبیح صغیر کافیست بلکه مطلق ذکر کافی.
چنانکه در حدیث صحیح از هشام منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که کافی است مرا
که در رکوع و سجود بدل از تسبیح لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر بگویم حضرت فرمودند که بلی. و در صحیح از هشام بن حکم منقول
است که گفت عرض کردم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا کافی است مرا که بدل از تسبیح رکوع و
سجود بگویم لا اله الا اللَّه و الحمد للّه و اللَّه اکبر حضرت فرمودند که بلی همه اینها ذکر حق سبحانه و تعالی است یعنی هر یک از
اینها کافی است بلکه هر چه ذکر الهی است کافی است. و در صحیح هشام بن سالم مثل این حدیث روایت کرده است از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و در حسن کالصحیح از هشام بن حکم منقول است که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه فرمودند که نیست کلمه مثل کلمه سبحان اللَّه در و جازت لفظ و بلاغت معنی چون دلالت میکند بر تنزیه الهی از هر
چیزي که لایق ذات و صفات و افعالی الهی نباشد و فی الحقیقۀ تمام معرفتها در این کلمه مندرج است هشام گفت عرض نمودم که
آیا کافیست مرا در رکوع و سجود که بدل از تسبیح لا اله الا اللَّه و الحمد للّه و اللَّه اکبر بگویم حضرت فرمودند که بلی همه اینها
ذکر حق سبحانه و تعالی است گفت عرض ص: 76 نمودم که سبحان اللَّه چه معنی دارد حضرت فرمودند
که تنزیه الهی است از هر چه لایق او نیست. و در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که مجزي
نیست کمتر از سه تسبیح یا بقدر سه تسبیح و محمول است بر اکتفا در فضل اگر از غیر تسبیح بخوانند و اگر نه تسبیح کبیر از سه
تسبیح به هفت حرف کمتر است و اکثر متاخّرین مطلق ذکر را کافی میدانند و مستند ایشان این اخبار است و دلالت اینها بر مطلق
ذکر وقتی تمامست که قیاس منصوص العله را حق دانیم و ظاهر احادیث متواتره نفی مطلق قیاس است بلکه در خصوص منصوص
صفحه 44 از 259
العله نیز اخبار بسیار وارد است که باطل است پس میباید که تجاوز ازین چهار کلمه که تسبیحات اربع است نکند، و تسبیح اولی
است و به یک تسبیح که سبحان اللَّه باشد اکتفا میتوان کرد و احوط آنست که به کمتر از سه سبحان اللَّه یا یک تسبیح کبیر اکتفا
نکند و اگر سه تسبیح کبیر بگوید از همه خلافها بیرون میآید و در زیادتی تا سی و سه یا سی و چهار بلکه شصت تسبیح وارد شده
است در نماز و در حدیث موثق تا پانصد تسبیح وارد شده است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در سجده فرمودند و
در نماز جماعت اولی آنست که تخفیف دهد و دعاي سابق بر تسبیح را نخواند و زیاده بر سه تسبیح بزرگ نگوید مگر آن که
جمعی باشند که همه خواهند تطویل را در این صورت خوبست و بر این محمولست حدیث کالصحیح حمزة بن حمران و حسن بن
زیاد که گفتند داخل شدیم بر حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و نزد آن حضرت جمعی بودند و حضرت امامت ایشان
فرمودند در نماز عصر و ما نماز کرده بودیم پس تسبیح رکوع حضرت را شمردیم سی و سه مرتبه یا سی و چهار مرتبه بود، و یکی
از این دو راوي نقل کرد که حضرت سبحان ربّی العظیم ص: 77 فرمودند و یکی گفت که سبحان ربّی
العظیم و بحمده گفتند و ممکن است که راوي اول را غرض این باشد که تسبیح بزرگ را باین عدد خواندند و تتمه را از جهت
تخفیف کلام نفرموده باشند و اگر نه بسیار مستبعد است که باین عدد شنیده باشد و لفظ و بحمده را نشنیده باشد و هم چنین در
سجدهها باین عدد خواندند. و در صحیح از عمار منقول است که عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که
کمترین چیزي که بیمار را کافیست در رکوع و سجود چه چیز است حضرت فرمودند که یک تسبیح است. و در حدیث صحیح و
موثق کالصحیح از ابان بن تغلب منقولست که داخل شدم بر حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و آن حضرت نماز
میکردند پس شمردم در رکوع و سجود شصت تسبیح گفتند و اظهر آنست که حضرت در هر یک این عدد را گفته باشند و
احتمال دارد که در هر یک بیست مرتبه گفته باشند یا نماز دو رکعتی باشد و ده مرتبه در هر یک فرموده باشند یا چهار رکعتی و
پنج مرتبه باشد و این احتمالات خلاف ظاهر است و ظاهر آنست که چون فرد اول غریب بود آن را گفته باشد و اللَّه تعالی یعلم و از
جهت این حدیث و احادیث دیگر بعضی از علما گفتهاند که مستحب است که عدد تسبیحات طاق باشد مگر آن که بسیار گویند
که در آنجا رعایت طاق و جفت در کار نیست چون مصلّی از حضور قلب میافتد و از این جهت جفت فرمودند تا بر دیگران
مشکل نباشد، و در احادیث صحیحه وارد شده است که اقل ذکر سه تسبیح است و یکی مجزیست، و در حدیث صحیحی واردست
که یکی مجزیست هر گاه پیشانی را درست بر زمین گذاشته باشی، و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه منقولست که فرمودند که در ذکر رکوع کافی است سه تسبیح یا قدر آنها که ص: 78 به تانّی بخوانند و
خوب نیست که تند بخوانند و بعضی از حروف ساقط شود. و در صحیح دیگر سبکترین ذکر سه سبحان اللَّه است به تانّی و آرام
بگویند، و در حدیث موثق از سماعه منقول است که گفت از آن حضرت سؤال کردم که آیا رکوع و سجود در قرآن نازل شده
است حضرت فرمودند که بلی در آنجا که فرموده است که یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا یعنی اي مؤمنان رکوع و سجود
بکنید در نماز پس عرض نمودم که حدّ رکوع و سجود چیست پس حضرت فرمودند که اما آن چه مجزیست ترا در رکوع سه
تسبیح است و کسی که قوت داشته باشد که طول دهد رکوع و سجود را پس باید که طول دهد هر چه مقدورش باشد، و در تسبیح
و تحمید و تمجید الهی و دعا و تضرع باشد به درستی که نزدیکترین حالات بنده به قرب خداوندش وقتی است که او در سجود
باشد اما اگر امام جماعت باشد تطویل خوب نیست زیرا که در میان مردمان ضعیف هستند که تاب ندارند یا گاه هست که کار
ضروري دارند و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله وقتی که نماز به جماعت میکردند سبک میکردند و گذشت و
خواهد آمد در باب جماعت.
[سجود]
صفحه 45 از 259
[مقدمه سجود]
(ثمّ ارفع رأسک من الرّکوع و ارفع یدیک و استو قائما ثمّ قل سمع اللَّه لمن حمده و الحمد للّه ربّ العالمین الرّحمن الرّحیم اهل
الجبروت و الکبریاء و العظمۀ و یجزیک سمع اللَّه لمن حمده ثمّ کبّر و اهو إلی السّجود وضع یدیک جمیعا معا قبل رکبتیک) پس
سر از رکوع بردار و دستها را بدون تکبیر بردار و راست بایست پس بگو سمع اللَّه لمن حمد یعنی حق سبحانه و تعالی شنید و
اجابت کرد دعاي حامدان را، یا دعاست که از حق سبحانه و تعالی طلب اجابت میکند، و جمیع محامد و ثناها مخصوص خداوند
است که پروردگار عالمیانست و بخشاینده و مهربانست و الرحمن الرحیم ص: 79 در بعضی از نسخ فقیه
هست و در اخبار ندیدهام آن خداوندي که بزرگواري و جلالت و عظمت او را سزاست چنانکه در احادیث متواتره وارد شده است
که کبریا و عظمت مخصوص ذات مقدس اوست و لفظ سمع اللَّه لمن حمده کافیست پس تکبیر بگو در وقتی که ایستاده باشی از
جهت سجده اولی و به سجده رو و دستها را با یکدیگر پیشتر از زانوها بر زمین گذار اما آن چه صدوق گفته است از برداشتن
دستها از جهت سر بر داشتن از رکوع اکثر علما ذکر نکردهاند آن را و در دو حدیث صحیح منقول است از ابن عمار و ابن مسکان
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و لیکن تکبیر ندارد و اما باقی افعال و اذکار گذشت در حدیث زراره با زیادتی الحمد
للّه رب العالمین و اما اکتفا بسمع اللَّه لمن حمده پس گذشت در حدیث صحیح حماد و اما دستها را بر زمین گذاشتن پیش از
زانوها در صحیحه زراره گذشت، و در صحیح از محمد بن مسلم منقول است که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
را دیدم که دستها را بر زمین میگذاشتند پیش از زانوها در وقتی که به سجود میرفتند و چون میخواستند که برخیزند زانوها را
پیش از دستها بر میداشتند، و در صحیح منقول است که از آن حضرت پرسیدند از شخصی که دستها را بر زمین گذارد پیش از
زانوها حضرت فرمودند که بلی چنین میباید کرد یعنی در نماز و اینها محمول است بر استحباب چون در موثق کالصحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که مخیر است میان هر دو. و در موثق کالصحیح دیگر از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند باکی نیست که شخصی زانوها را پیش از دستها بر زمین گذارد.
[چرا در رفتن به سجده دستها را پیش از زانوها بر زمین میگذارند]
(و سال طلحۀ السّلمیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه لأيّ علّۀ توضع الیدان علی الارض فی السّجود قبل الرّکبتین فقال لأنّ الیدین بهما
ص: 80 مفتاح ال ّ ص لاة) و منقول است بسند قوي که طلحه سؤال کرد از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه که چرا در رفتن به سجده دستها را پیش از زانوها بر زمین میگذارند حضرت فرمودند که از این جهت که افتتاح نماز در
تکبیر احرام به دستها میشود یعنی دستها را از جهت تکبیر بلند میکنند پس مناسب آنست که افتتاح سجود نیز به دستها شود.
[اگر در میان دستهاي تو و زمین جامه باشد که دستت به زمین نرسد باکی نیست]
(و ان کان بین یدیک و بین الارض ثوب فی السّجود فلا باس و ان افضیت بهما إلی الارض فهو افضل) این عبارت صحیحه زراره
است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که اگر در میان دستهاي تو و زمین جامه باشد که دستت به زمین
نرسد باکی نیست و اگر دستها را به زمین رسانی در حالت سجود افضل است چون شکستگی بیشتر است یعنی چنانکه پیشانی را بر
زمین رسانیدن بهتر است دستها را نیز بر زمین رسانیدن افضل است و باین مضمون حدیث قوي از حضرت امام محمد باقر صلوات
صفحه 46 از 259
اللَّه علیه نیز منقول است که باکی نیست که سجده کنی و میان دستهاي تو و میان زمین جامه تو باشد و در حدیث قوي از حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که فرمودند که بگذارید دستها را بر چیزي که رو را بر آن میگذارید زیرا که دستها
سجده میکنند چنانکه رو سجده میکند و در حسنه فضلا کالصحیح از حضرت احدهما صلوات اللَّه علیهما منقولست که فرمودند
که باکی نیست که بر جانماز مو یا پشم نماز کنید هر گاه سجده بر زمین واقع شود و اگر جانماز بوریا و حصیر و امثال اینها باشد بر
آن نماز میکند و بر آن سجده میکند و احادیث از این باب گذشت. (و روي اسماعیل بن مسلم عن الصّادق صلوات اللَّه علیه عن
ابیه صلوات اللَّه علیه انّه قال اذا سجد احدکم فلیباشر بکفّیه الارض لعلّ اللَّه ص: 81 یدفع عنه الغلّ یوم
القیمۀ) و در علل و ثواب الاعمال یصرف عنه الغلّ است و منقول است در قوي کالصحیح از سکونی که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه به سجده روید پس چنان کنید که بشره دستهاي
شما به زمین برسد که امید هست که اگر چنین کنید حق سبحانه و تعالی دفع کند از شما غل را در روز قیامت که اکثر عالمیان
دستهاي ایشان را در گردنها بغلهاي آتشین بسته باشند یا بردارد از شما غل را هر چند مستحق آن شده باشید، پس بنا بر این اخبار
ظاهر شد که سنّت است که دو شکل مهر از جهت دستها در سجاده باشد یا بر روي خاك نماز کنند.
[مستحبات سجود]
(و یکون سجودك کما یتخوّي البعیر الضّامر عند بروکه و تکون شبه المعلّق لا یکون شیء من جسدك علی شیء منه) و میباید که
سجودت مثل خوابیدن شتر لاغر باشد که اعضاي آن بهم اتصال ندارد تو نیز چنین باشی و شبیه به آویخته باشی که هیچ جزو از
بدنت بر جزو دیگر نباشد حاصل آن که در حالت سجود تجافی مطلوبست چنانکه در صحیحه حماد و زراره گذشت، و در حدیث
قوي کالصحیح منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه وقتی که به سجود
میرفتند اعضاي آن حضرت از یکدیگر گشوده بود چنانکه شتر لاغر در وقت خوابیدن هیچ عضوي از آن بر عضو دیگر نیست و
عبارت متن عبارت فقه رضویست و هم چنین آن چه بعد از این مذکور میشود. (و یکون نظرك فی السّجود إلی طرف انفک و لا
تفترش ذراعیک کافتراش السّبع و لکنّ اجنح بهما و ترغم بأنفک و یجزئک فی موضع الجبهۀ من قصاص الشّعر إلی الحاجبین مقدار
درهم و من لا ص: 82 یرغم بأنفه فلا صلاة له) و باید که نظرت در حال سجود بطرف و کنار بینیات باشد
و در فقه رضوي مذکور است و روایتی دیگر ندیدهام و ذراعهاي خود را فرش مکن بر زمین چنانکه شیر در وقت خوابیدن فرش
میکند و لیکن چنان کن که بالدار باشی و میانش باز باشد و بینی را بر خاك میمالی و کافی است ترا در گذاشتن پیشانی از
رستنگاه موي سر تا ابروها بمقدار یک درهم کسی که بینی را بر خاك نمالد نماز او نماز نیست اما نهی از افتراش در صحیحه زراره
و حماد و غیر آن وارد است و اما ارغام در صحیحه حماد گذشت که سنت است. و در صحیح از زراره منقول است که حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که سجود بر هفت استخوانست پیشانی
و دستها و زانوها و ابهامهاي پاها و بینی را بر خاك میمالی اما فرض همین هفت موضع است و ارغام سنت حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله است و اما قدر درهم پس در حسن کالصحیح از زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقول است
که فرمودند که پیشانی تمام از رستنگاه موي سر تا ابروها موضع سجود است و هر جائی از پیشانی که به زمین میرسد بمقدار درهم
ترا کافی است و مقدار طرف انگشت و ظاهرا این عبارت مستند جمعی است که میگویند در هم بمقدار سر انگشت است. و در
حسن کالصحیح از عبد اللَّه بن مغیره منقولست از کسی که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که
فرمودند که نماز نیست کسی را که نرساند بینی را به جایی که میرساند پیشانی را یعنی بر زمین رساند یا بر ما یصح السّجود علیه یا
صفحه 47 از 259
بر خاك. و در حدیث موثق از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست، و در موثق از طلحۀ بن زید نیز قریب باین وارد
است از حضرت امیر المؤمنین ص: 83 صلوات اللَّه علیه و این اخبار مخالفت ندارد با اخبار سنّت و لیکن در
صحیح از محمد بن مصادف منقولست که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه شنیدم که میفرمودند که نیست
سجود مگر بر پیشانی و نیست بر بینی سجودي و تاویل این خبر نیز میتوان کرد که بر آن ارغام است نه سجود و لیکن بعید است و
اگر در محمد بن مصادف کلامی نمیبود همه را به این حدیث جمع میتوانست کرد و لیکن ابن غضایري او را در یک کتاب
توثیق کرده است، و در کتابی دیگر جرح و احتیاط تمام میباید کرد در آن که بینی را به خاك رسانند و ظاهرا میان بینی کافی
باشد حتی آن که سیّد مرتضی را اعتقاد این است که لازمست که استخوان بینی را برسانند چون در حدیث حماد هشت استخوان
بود. و در صحیح از زراره منقولست از احدهما صلوات اللَّه علیهما که اگر کسی سجده کند و کلاهی یا عمامه بر سر داشته باشد
چون است حضرت فرمودند که هر گاه پیشانی او به زمین رسد در میان ابرو و رستنگاه موي او مجزیست. و در حدیثی دیگر از
زراره در قوي از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقول است که گفت سؤال کردم از آن حضرت از حد سجود حضرت
فرمودند که ما بین رستنگاه مو تا موضع ابرو هر مقدار که بر زمین گذاري مجزیست. و در موثق از برید منقولست که حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که از پیشانی تا بینی هر جا را که به زمین رسانی در سجود کافیست و سجده کردن به همه
پیشانی افضل است. و در موثق کالصحیح از مروان بن مسلم و عمار منقول است که فرمودند که از میان رستنگاه مو تا طرف بینی
محل سجده است هر جا را که برسانی ص: 84 به زمین مجزیست و این اخبار را حمل میتوان کرد بر قدر
درهم و قدر درهم را حمل میتوان کرد بر استحباب احوط آنست که قدر درهم را بر زمین برساند و اگر همه پیشانی را برساند
افضل است چنانکه گذشت. و در صحیح از علی بن جعفر منقولست که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم
صلوات اللَّه علیه از زنی که موي سر او دراز شده باشد و بر پیشانی افتاده باشد و چون به سجده میرود بعضی از پیشانی بر زمین
است و بعضی مو را گرفته است آیا جایز است حضرت فرمودند که نه تا آن که پیشانی خود را بر زمین گذارد یعنی همه را و حمل
بر استحباب کردهاند جمعا بین الاخبار.
[ذکر سجود]
(و تقول فی سجودك اللّهُمَّ لک سجدت و بک امنت و لک اسلمت و علیک توکّلت سجد لک وجهی و سمعی و بصري و شعري
و بشري و مخّی و عصبی و عظامی سجد وجهی للّذي خلقه و صوّره و شقّ سمعه و بصره تبارك اللَّه ربّ العالمین ثمّ تقول سبحان
ربّی الاعلی و بحمده ثلث مرّات فان قلتها خمسا فهو احسن و ان قلتها سبعا فهو افضل و یجزیک ثلث تسبیحات تقول سبحان اللَّه
سبحان اللَّه سبحان اللَّه و تسبیحۀ تامۀ تجزي للمریض و المستعجل ثمّ ارفع رأسک من السّجود و اقبض یدیک إلیک قبضا فاذا
تمکّنت من الجلوس فارفع یدیک بالتّکبیر و قل بین السّجدتین اللّهُمَّ اغفر لی و ارحمنی و اجبرنی و اهدنی و عافنی و اعف عنّی و
یجزیک اللّهُمَّ اغفر لی و ارحمنی و ارفع یدیک مکبّرا و اسجد الثّانیۀ و قل فیها ما قلت فی الاولی) و در حسن کالصحیح از حلبی
منقول است و ظاهر آنست که صدوق از کتاب او نقل کرده باشد پس حدیث صحیح خواهد بود از حضرت امام جعفر صادق لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 85 صلوات اللَّه علیه که فرمودند که چون خواهی به سجده روي تکبیر بگو و بخوان این دعا را که ترجمهاش
اینست که خداوندا ترا سجده میکنم یا سجده را از براي تو میکنم و ایمان به تو آوردهام و فرمان ترا گردن نهادهام یا خالصا از
براي تو مسلمان شدهام و توکل بر تو کردهام، و در حدیث حلبی و فقه رضوي اینست که و أنت ربّی و تو پروردگار منی سجده کرد
یا میکند ترا از جهت رضاي تو روي من، و گوش من، و چشم من، و موي من، و پوست من، و مغز استخوان من، و پی و
صفحه 48 از 259
استخوانهاي من و از سجده تا اینجا در حدیث نبود و در فقه رضوي چنین است بعد از توکّلت أنت ربّی سجد لک وجهی و شعري و
بشري و مخّی و لحمی و دمی و عصبی و عظامی سجد وجهی البالی الفانی الذّلیل المهین للّذي خلقه و صوّره و شقّ سمعه و بصره
تبارك اللَّه احسن الخالقین سجده کرد روي من آن خداوندي را یا از جهت آن خداوندي که آفریده است این رو را و شکافته است
گوش و چشم آن را بزرگوار آن خداوندي که پروردگار عالمیانست پس سه مرتبه میگویی که به پاکی یاد میکنم یا اعتقاد دارم
به پاك بودن آن خداوندي که مرا آفریده است و تربیت کرده است و از آن بالاتر است که بذات و صفات او توان رسیدن، و شکر
حق موفق گردانیده است و اگر پنجم رتبه به گویی احسن «1» و حمد میکنم او را بر این نعمت که اعظم نعم است که مرا به اعقاد
است و اگر هفت مرتبه به گویی افضل است و کافی است ترا سه تسبیح و یک سبحان اللَّه تمام کافی است کسی را که تعجیل
داشته باشد یا بیمار باشد و اینها همه گذشت در اخبار صحیحه پس سر از سجده بردار و دستها را بر مدار به نزد خود که از آنجا
بلند کنی به نزد خود آوري بلکه بر زمین کشیده همواره به نزد خود آور چنانکه در صحیحه زراره و غیر آن گذشت پس لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 86 چون درست بنشینی تکبیر بگو و دستها را در حال تکبیر بردار و بگو در میان دو سجده که خداوندا
بیامرز مرا، و ببخشا مرا، و شکستهاي مرا درست کن و در بعضی از نسخ هست و أجرنی به جاي آن یعنی مرا زنهار ده و در امان
خود در آور و هدایت کن مرا و عافیت ده مرا از آفات دارین و عفو کن از گناهان من و در روایت زراره این زیادتی هست که و
ادفع عنّی انّی لما أنزلت إلیّ من خیر فقیر تبارك اللَّه ربّ العالمین و بلاها را از من دفع کن که من محتاج و فقیرم به خیري که
بسوي من فرستی، بزرگوار و با برکت و خیر بسیار آن خداوندیست که پروردگار عالمیانست و کافی است ترا که به گویی که اللّهُمَّ
اغفر لی و ارحمنی یعنی خداوندا بیامرز مرا و ببخشا مرا و دستها را از جهت تکبیر دیگر بردار یا تکبیر و سجده دویم را بکن و بگو
در آن آن چه گفته بودي در سجده اولی و در صحیحه حماد گذشت که استغفار بخواند در میان سجدهها و جمع میان هر دو اولی
است.
[اقعاء آنست که شکم سر پاها را بر زمین گذارد و پاشنه پا را بر نشستگاه گذارد]
(و لا باس بالإقعاء فیما بین السّجدتین و لا باس به بین الاولی و الثّانیۀ و بین الثّانیۀ و الرّابعۀ و لا یجوز الاقعاء فی موضع التّشهدین لأنّ
المقعی لیس بجالس و انّما یکون بعضه قد جلس علی بعض فلا یصبر للدّعاء و التّشهّد) و باکی نیست در اقعاي میان دو سجده و
مراد از اقعاء آنست که شکم سر پاها را بر زمین گذارد و پاشنه پا را بر نشستگاه گذارد و بعضی گفتهاند که آنست که بر شکم
پاها بنشیند و زانوها را بلند کند تا شباهتش به سگ تمام باشد و معنی اول اشهر است و ترك هر دو بهتر است، و باکی نیست اقعا
کردن میان رکعت اول و دویم و میان رکعت سیم و چهارم که نشستن تمام ندارد بلکه جلسه استراحت در هر دو جا مستحبّ است،
و بعضی گفتهاند که واجبست، و جایز نیست اقعاء در تشهد اول و دویم زیرا که شخصی که بعنوان ص: 87
اقعا نشسته است درست ننشسته است بلکه بعضی از او بر بعضی نشسته است پس صبر نمیتواند کرد از جهت دعاهایی که در تشهّد
میخواند بلکه صبر نمیتواند کرد از جهت تشهد نیز اما نهی از آن در حالت تشهّد در صحیحه زراره مذکور شد و ظاهر تعلیل نیز
کراهت است و محتمل است که مراد صدوق کراهت شدیده باشد و اما جزو اوّل پس در صحیح از حلبی منقولست که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که باکی نیست در اقعا در میان دو سجده. و در حدیث صحیح از معاویۀ بن عمار و از محمد
بن مسلم و از حلبی منقولست که ایشان گفتند که حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که اقعا مکن در نماز در میان دو سجده مثل
نشستن سگ، و در موثق کالصحیح از ابو بصیر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که هیچ اقعا مکن در میان
دو سجده و اقل مراتب نهی کراهت است و لا باس حدیث و صدوق نیز منافات با کراهت ندارد اگر چه ظاهر صدوق فرق است
صفحه 49 از 259
میان هر دو و لیکن فرق حاصل میشود به شدت کراهت و خفّت آن و بعضی از حدیث زراره چون معلل است گفتهاند که علّت در
جاهاي دیگر جاریست و ترك مطلقا اولی است و من اجلسه الامام فی موضع یجب ان یقوم فیه فلیتجاف این مضمون در حدیث
صحیح عبد الرحمن بن الحجاج منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند در شخصی که به رکعت دویم
رسد و رکعت اول او باشد چه کند در وقتی که امام بنشیند از جهت تشهد حضرت فرمودند که تجافی کند و درست ننشیند و
ظاهرش آنست که بر سر پا مینشیند چنانکه از مشایخ دیدهایم و شنیدهایم و این محمولست بر جواز یا استحباب چنانکه در باب
جماعت خواهد آمد.
[سجود نهایت مرتبه تذلل است]
(و السّجود منتهی العبادة من ابن ادم للّه تعالی ذکره و اقرب ما ص: 88 یکون العبد إلی اللَّه تعالی اذا کان فی
سجوده و ذلک قوله عزّ و جلّ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ) و سجود نهایت مرتبه تذلل است که بندگان خداوند خود را به آن تذلل و تعبد
کنند و نزدیکترین احوال بندگان بجناب اقدس الهی وقتی است که ایشان در سجده باشند و اینست که حق سبحانه و تعالی
میفرماید که سجود کن و نزدیک شو و ظاهرش آنست که سجده کن تا قرب معنوي ترا حاصل شود. و در حدیث صحیح وارد
شده است از ابن عمار که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه میفرمودند که چون بنده سجده را طول میدهد در جائی که
کسی را نه بیند شیطان میگوید که واویلاه بنی آدم اطاعت کردند و من عصیان کردم و ایشان سجده کردند و من ابا کردم. و در
حدیث صحیح از آن حضرت منقولست که نزدیکترین احوال بنده بجناب اقدس الهی وقتی است که او در سجده باشد. و در
صحیح از حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که هر که یک سجده میکند یک گناه او را محو میکنند و یک
درجه او را بلند میکنند و استشهاد به آیه از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقولست و گذشت.
[چه معنی دارد سجده اول]
(و سال رجل امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فقال له یا ابن عمّ خیر خلق اللَّه ما معنی السّجدة الاولی فقال تاویلها اللّهُمَّ انّک منها
خلقتنا یعنی من الارض و تأویل رفع رأسک و منها اخرجتنا و السّجدة الثّانیۀ و إلیها تعیدنا و رفع رأسک و منها تخرجنا تارة اخري) و
بسند کالصحیح منقولست که شخصی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کرد و گفت اي پسر عم بهترین خلق حق سبحانه و
تعالی چه معنی دارد سجده اول حضرت فرمودند که تاویل آن اینست که خداوندا تو ما را از این جائی که سر گذاشتهایم لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 89 یعنی از زمین آفریدي ما را و أصل ما از خاك بود، و تأویل سر برداشتنت اینست که ما را از خاك بیرون
آوردي و نشو و نما دادي، و تأویل سجده دویم آن که ما را باز به خاك خواهی برد و میباید که متذکر شویم احوال و اهوال قبر
را، و تأویل سر برداشتن از سجده دویم آن که ما را مرتبه دیگر از این خاك بیرون خواهی آورد و تفکر کند در اهوال روز قیامت.
[یک رکعت ایستاده برابر است با دو رکعت نشسته]
(و سال ابو بصیر ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن علّۀ الصّلاة کیف صارت رکعتین و اربع سجدات قال لأنّ رکعۀ من قیام برکعتین من
جلوس) و در موثق کالصحیح منقولست که ابو بصیر سؤال کرد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از علت نماز که چرا
صفحه 50 از 259
دو رکوع و چهار سجود مقرر ساختند حضرت فرمودند که یک رکعت ایستاده برابر است با دو رکعت نشسته و در رکوع ایستاده
است و در سجود نشسته است. و در موثق کالصحیح از اسحاق ابن عمار منقول است و از هشام بن حکم منقولست و سند صدوق به
او صحیح است و او از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و اسحاق از حضرت امام موسی کاظم روایت میکند و لفظ از
آن حضرت که گفت عرض نمودم به آن حضرت که چرا در هر رکعتی یک رکوع و دو سجود است حضرت فرمودند که هر گاه
سؤال کنی از چیزي خاطر خود را جمع کن و خیالهاي باطل را از خاطر خود بیرون کن تا بفهمی به درستی که اول نمازي که
حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله به جا آوردند نمازي بود که در پیش عرش الهی تعالی شأنه به جا آوردند زیرا که چون
آن حضرت را به آسمان بردند در شب معراج و نزد عرش رسیدند خطاب از حضرت ربّ العزّة رسید که نزدیک شود به صاد و
وضو بساز تا محل سجدهات پاك شود و نماز کن از جهت پروردگارت پس حضرت به آن چه مأمور شد از حق سبحانه و تعالی
قیام نموده ص: 90 رفت به نزد صاد و وضو ساخت و کامل ساخت وضو را پس ایستاد و رو به طرفی کرد
را « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ » که مأمور شد پس امر کردند او را که تکبیر بگوید گفت پس خطاب رسید که
تا به آخر بخواند خواند دیگر خطاب رسید که سوره نسبت که سوره توحید است بخواند حضرت خواند پس حضرت خود گفت
کذلک اللَّه کذلک اللَّه یعنی حق سبحانه و تعالی چنین است که گفتم اوصاف او را لفظا و معنی یا ظهرا و بطنا، و چون مکرر گفت
یا تاکیدا مکرّر گفت پس خطاب رسید که یا محمد رکوع کن از جهت پروردگار خود پس برکوع رفت و خطاب رسید که تسبیح
کبیر را بخوان حضرت سه مرتبه سبحان ربی العظیم و بحمده گفت پس خطاب رسید که سر از رکوع بردار پس راست شد چنانکه
مأمور شد پس خطاب رسید که به سجده رو یا محمد از جهت پروردگارت پس حضرت به سجده رفت پس خطاب رسید که بگو
سبحان ربی الاعلی و بحمده حضرت سه مرتبه گفت پس خطاب رسید که درست بنشین یا محمد پس حضرت درست نشست پس
چون درست نشست یاد کرد عظمت و جلال الهی را خود به سجده رفت بیآن که مامور شود تا به آخر آن چه مذکور شد در اول
باب اذان و از این جهت است که اگر کسی یک سجده را فراموش کند نمازش باطل نمیشود.
[ذکر رکوع]
(و انّما یقال فی الرّکوع سبحان ربّی العظیم و بحمده و فی السّجود سبحان ربّی الاعلی و بحمده لأنّه لمّا انزل اللَّه تبارك و تعالی
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ » 74 قال النّبی صلی اللَّه علیه و آله اجعلوها فی رکوعکم فلمّا انزل اللَّه عزّ و جلّ :56 « فَسَ بِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ »
قال النّبیّ صلی اللَّه علیه و آله اجعلوها فی سجودکم) و بسند قوي از عقبۀ بن عامر منقولست که چون حق سبحانه و تعالی « الْأَعْلَی
یعنی تنزیه ص: 91 کن اسم پروردگار عظیم خود را حضرت سیّد المرسلین « فَسَ بِّحْ » این آیه را فرستاد که
صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که این تسبیح را در رکوع خود قرار دهید و بگوئید سبحان ربی العظیم و بحمده یا لفظ و بحمده را
نازل شد یعنی « سَبِّحِ اسْمَ » بعد از این زیاد فرمودند از این جهت است که در بعضی از روایات هست و در بعضی نیست و چون آیه
تنزیه کن نام پروردگار خود را که از آن بالاتر است که تنزیه او کنند حضرت فرمودند که این آیه را در سجود خود جاي دهید
چنانکه در رکوع مذکور شد و تنزیه نام: ممکن است که نام زاید باشد از جهت تحسین لفظ یا آن که مراد تنزیه اسم او باشد از آن
که به آن معنی حق سبحانه و تعالی به آن موصوف باشد بر غیر او اطلاق توان کرد، و از تنزیه اسم تنزیه ذات بیرون میآید بطریق
اولی، و جزو اوّل را صدوق زیاد کرده است که چرا در رکوع سبحان ربّی العظیم و بحمده گفته شود و در سجود سبحان ربّی
الاعلی و بحمده و لفظ بحمده چون از صدوقست معلوم نیست که با هم مقرر شد یا آخر و از حدیث سابق ظاهر شد که در شب
معراج چنین مقرر شده باشد پس جمع میتوان کرد که در شب معراج از جهۀ حضرت مقرر شده و در زمین از جهت امّت یا تاکیدا.
صفحه 51 از 259
[سجده دوم]
(ثمّ ارفع رأسک من السّجدة الثّانیۀ و تمکّن من الارض و ارفع یدیک و کبّر ثمّ قم إلی الثّانیۀ فاذا اتّکیت علی یدیک للقیام قلت
بحول اللَّه و قوّته اقوم و اقعد فاذا قمت إلی الثّانیۀ قرات الحمد و سورة و اقنت بعد القراءة و قبل الرّکوع) پس سر از سجده دویم بردار
و قرار گیر در زمین از جهت استراحت که سنت است و بعضی گفتهاند که واجبست و دستها را بردار از جهت برخاستن از سجده
دویم و تکبیر بگو پس بواسطه رکعت دویم برخیز، و چون تکیه دهی بر دستها از جهت برخاستن اول زانو را بردار و بگو آن چه را
که ترجمهاش اینست که به سبب حول و قوت الهی بر میخیزم ص: 92 و مینشینم و در اینجا اظهر آنست
که هر دو بمعنی توفیق و قوّتست پس چون برخیزي از جهت رکعۀ دویم حمد و سوره را میخوانی هر سوره که باشد غیر سورهایی
که گذشت و قنوت بخوان بعد از قرائت و پیش از رکوع به آن چه خواهد آمد، و اما جلسه استراحت پس در حدیث صحیح از عبد
الحمید منقولست که دیدم حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه را که هر گاه سر از سجده دویم از رکعت اول بر میداشتند
مینشستند تا قرار میگرفتند پس برمیخاستند. و در موثق از ابو بصیر منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که چون سر از سجده دویم در رکعت اولی برداري وقتی که خواهی برخیزي پس درست بنشین و بعد از آن برخیز. و
منقولست در قوي از اصبغ بن نباته که همیشه امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که سر از سجده بر میداشتند مینشستند و قرار
ابو بکر و عمر وقتی که سر از « صلوات اللَّه علیه » میگرفتند و بعد از آن بر میخاستند پس شخصی عرض کرد که یا امیر المؤمنین
سجده بر میداشتند شکم سراپا را بر زمین گذاشته برمیخاستند مانند شتر حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که این
عمل را جمعی میکنند که اهل جفااند از مردمان یعنی آداب نماز را نمیدانند یا اهل ستمند که بر خود ستم میکنند و خود را از
ثواب محروم میکنند به درستی که نشستن و قرار گرفتن از جمله تعظیم نماز است و چون سنیان متابعت ایشان را واجب میدانند
حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم گاهی تقیه میفرمودند. چنانکه در موثق کالصحیح منقولست از زراره که حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه را دیدم که چون سر از سجده بر میداشتند برمیخاستند و
نمینشستند. و در قوي از رحیم منقولست که عرض نمودم به خدمت حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که فداي لوامع صاحبقرانی،
ج 4، ص: 93 تو گردم شما را میبینم در نماز چون سر از سجده بر میدارید در رکعت اولی و سیم مینشینید اندکی و بعد از آن بر
میخیزید ما متابعت شما بکنیم حضرت فرمودند که شما بما نظر مکنید هر چه میگویند بکنید ظاهرا حضرت پیشتر به او گفته باشد
که منشیند و چون فعل حضرت را دید به خاطرش رسید که متابعت حضرت کند و نمیدانست که ضرر به حضرت نمیتوانستند
رسانید و به او ضرر میرسانیدند چون جلسه استراحت از جمله شعار شیعیان است مثل دست گشودن، و سجده شکر، و دست
برداشتن از جهت تکبیرات، و جهر ببسم اللَّه و امثال اینها هر چند واجب نمیدانند خلاف اینها را و لیکن میگویند که شعار رفضه
است و جمعی از این حدیث استدلال کردهاند که تأسّی واجب نیست و غافلند که در اینجا مانع هست که آن تقیه است بلی ظاهر
میشود که هر جا که احتمال تقیه باشد متابعت ضرور نباشد بلکه باید که بپرسند، و تکبیري که صدوق گفته است تکبیر سر
برداشتن از سجده دویم است که مستحب است چهار تکبیر از جهت سجدتین در رفتن به سجده و در سر براشتن از آن. و اما گفتن
بحول اللَّه الخ پس در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که چون از سجده دویم
برخیز و بگوید بحول اللَّه أقوم و اقعد و در صحیح از عبد اللَّه بن سنان منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که
چون سر از سجده برداري و خواهی که برخیزي میگویی اللَّهمّ ربّی بحولک و قوّتک اقوم و أقعد و اگر خواهی زیاد کن و ارکع و
اسجد را، و در صحیح از رفاعه منقول است که گفت از حضرت امام جعفر صلوات اللَّه علیه شنیدم که فرمودند که حضرت امیر
صفحه 52 از 259
المؤمنین صلوات اللَّه علیه چون از دو رکعت اول برمیخاستند میگفتند بحولک و قوتک اقوم و اقعد. ص:
94 و در صحیح از ابن مسلم منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه در دو رکعت اول
بنشینی و تشهد بخوانی و خواهی که برخیزي بگو بحول اللَّه و قوّته اقوم و اقعد، و در حسن کالصحیح منقول است که آن حضرت
فرمودند که چون از دو رکعت برخیزي تکیه بر دستها کن و بگو بحول اللَّه اقوم و اقعد که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
چنین میکردند همیشه و بهر عبارتی خوبست و لیکن اولی آنست که اگر روابط او بسیار باشد خطاب کند که در آن حال آن
مناسب است و الا عینیت [غیبت ظ] و اللَّه تعالی یعلم. و اما قنوت عن قریب خواهد آمد (و انّما یستحبّ ان یقرأ فی الأولی الحمد و
انّا أنزلناه و فی الثّانیۀ الحمد و قل هو اللَّه احد لأنّ انّا أنزلناه سورة النّبیّ صلی اللَّه علیه و آله و اهل بیته صلوات اللَّه علیهم فیجعلهم
المصلّی وسیلۀ إلی اللَّه تعالی ذکره لأنّه بهم وصل إلی معرفۀ اللَّه و یقرأ فی الثّانیۀ سورة التّوحید لأنّ الدّعاء علی اثره مستجاب و علی
اثره القنوت فیستجاب) و چرا سنت است که در رکعت اولی سوره حمد و انا أنزلناه بخوانند و در رکعت دویم حمد و قل هو اللَّه
احمد بخوانند زیرا که انا أنزلناه سوره نبی و اهل بیت اوست صلوات اللَّه علیهم چون ملایکه و روح بر ایشان نازل میشود چنانکه
خواهد آمد پس نماز گذارنده ایشان را وسیله خود میگرداند و متوسل به ایشان میشود در جمیع امور زیرا که به سبب ایشان حق
سبحانه و تعالی را شناخته است، و در رکعت دویم بعد از حمد سوره قل هو اللَّه احمد را میخواند زیرا که دعا در عقب آن
مستجاب است و در عقب آن قنوت میخواند که دعاست پس مستجاب میشود دعا البته و در بعضی از نسخ بعد از مستجاب
فیستجاب بعده القنوت است و اول بهتر است و این مضمون در روایات متفرقه واقع است صدوق همه را جمع کرده است و ممکن
است که به همین ص: 95 عبارت روایت دیده باشد.
[قنوت]
[قنوت سنتی است از سنن حضرت سید المرسلین]
(و القنوت سنّۀ واجبۀ من ترکها متعمّدا فی کلّ صلاة فلا صلاة له قال اللَّه عزّ و جلّ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ یعنی مطیعین داعین) و قنوت
سنتی است از سنن حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که واجبست و هر که این سنت را ترك کند عمدا در هر نمازي پس
نماز او نماز نیست، حق سبحانه و تعالی فرموده است که بایستید از براي حق سبحانه و تعالی حال آن که با قنوت باشید یا قنوت را
را بخوانید و مراد الهی اینست که اطاعت کننده باشید خداوند خود را و دعا کنید خداوند خود را در قنوت. و صدوق نقل کرده
است رساله از سلیمان بن مهران اعمش که بحسب ظاهر از سنیانست و بخاري و مسلم از او احادیث بسیار نقل کردهاند در صحیح
خود، و نزد ما از شیعیان مخلص است و این رساله مشتمل است بر احکام بسیار و صدوق آن را صحیح میداند و ذکر کرده است
که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که قنوت در همه نمازها سنت واجبه است در رکعت دویم بعد از قرائت و
پیش از رکوع و ظاهر عبارت هر دو وجوبست و احتمال استحباب مؤکّ د دارد خصوصا عبارت صدوق که گفته است که هر که در
همه نمازها ترك کند او را نماز نیست و بحسب مفهوم دلالت میکند که اگر در یک نماز بخواند همه نمازهاي او نماز باشد مع
ممکن است که مراد از او این باشد که نماز او کامل نباشد نه آن که صحیح نباشد و استدلالی که صدوق « لا صلاة له » هذا عبارت
به آیه کرده است خوبست اما تفسیري که کرده است مشعر بر خلاف مطلوبست چون عامه که اعتقاد به قنوت ندارند مثل ما بعضی
مطلقا و بعضی در بعضی از نمازها قایلند ایشان چنین تفسیري میکنند، و لیکن ما تفسیر او را تاویل کردیم بانکه مرادش قنوت
خواهد بود و در اوایل کتاب صلاة تفسیر ص: 96 آن کرده شد و ظاهرش وجوب قیام و اخلاص و قنوتست
صفحه 53 از 259
و این آیه از جهۀ نیّت بهتر از آیات دیگر است که بانها استدلال کردهاند و هم چنین است آیه کریمه فَصَلِّ لِرَبِّکَ که گذشت در
این باب آن نیز دلالت بر اخلاص میکند و احوط آنست که ترك نکنند قنوت را مهما أمکن اگر چه همین دست بر داشتن باشد با
کلمه اللَّهمّ اغفر لنا و امثال آن و صحیحه زراره نیز دال است بر آن که مراد از قنوت در این آیه معنی اصطلاحی است نه لغوي. و در
حدیث صحیح از وهب بن عبد ربه منقولست که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که قنوت را ترك
کند بعنوان میل از آن پس نماز او نماز نیست مثل سنیان که اکثر اعتقاد به آن ندارند، و جمعی که دارند علی رغم شیعیان ترك
میکنند آن را پس اگر شیعه رغبۀ عنه ترك کند نماز او نماز نخواهد بود بلکه دغدغه میشود که مرتد شود چون انکار ما جاء به
النبی (ص) کرده است. و در حدیث صحیح از زراره منقول است که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که مرا خوش
نمیآید که کسی رو را بگرداند از سنت حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله یا ترك کند آن را و تردید ممکن است که از
راوي بوده باشد حق این است که حضرت هر دو شق را مکروه و بد دانستند.
[کمترین آن چه کافی است از قنوت]
(و ادنی ما یجزئ من القنوت انواع منها ان یقول ربّ اغفر و ارحم و تجاوز عمّا تعلم انّک أنت الاعزّ الاکرم و منها ان یقول سبحان
من دانت له السّماوات و الارض بالعبودیّۀ و منها ان یسبّح ثلث تسبیحات و لا باس ان تدعو فی قنوتک و رکوعک و سجودك و
قیامک و قعودك للدّنیا و الآخرة و تسمّی حاجتک ان شئت) و کمترین ص: 97 آن چه کافی است از قنوت
چند نوع است از آن جمله نوعی که مشتمل بر دعا باشد چنانکه در صحیح یا موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه منقول است که فرمودند که قنوت در نماز فریضه دعاست و در وتر استغفار است و دعاي صدوق ترجمهاش اینست که
پروردگارا گناهان ما را بیامرز و ببخشا و در گذر از آن چه میدانی به درستی که تو از آن عزیزتر و کریمتري که عزت و قهاریت
ترا و کرم و بزرگواري و بخشش ترا کسی تصوّر تواند کرد. و از آن جمله آنست که ثنا باشد مثل آن که میگوید که منزّه
خداوندي که خاشع و مطیعند او را آسمانها و زمینها خودشان یا اهلشان یا هر دو به بندگی و ثنا دعاي معنویست چنانکه در حدیث
است که بهترین دعاها الحمد للّه است چون هر که را مدح کنند هر چند چیزي طلب نکنند اصل مدح طلب است و از آن جمله
قنوتست به سه تسبیح چنانکه در حدیث کالصحیح منقول است که سه تسبیح کافی است در قنوت و در حدیث دیگر از ابو بصیر
منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که کمترین قنوت پنج تسبیح است. و در روایت علی بن محمد
از حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت سؤال کردم از قنوت حضرت در فرمان همایون نوشتند که هر
گاه تقیه شدید باشد دستها را بلند مکن و سه مرتبه بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم بگو و باکی نیست که دعا کنی در قنوت و رکوع و
سجود و برخاستن و نشستن از جهۀ دنیا و آخرت و اگر خواهی حاجت خود را نام میبري. و در موثق کالصحیح از عبد الرحمن
منقولست که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که در وقت سجده دعا میتوانم کرد لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 98 حضرت فرمودند دعا بکن از براي دنیا و آخرت به درستی که پروردگار دنیا و آخرت اوست و همه را از
او میباید طلبیدن. و در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقول است که در راه مکه ابو بصیر امامت ما کرد و شتري گم شده بود
از شخصی ابو بصیر در سجده گفت که خداوندا ناقه فلانی را به او باز ده محمد بن مسلم گفت که پس داخل شدم بر حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و واقعه را به خدمت آن حضرت عرض نمودم حضرت فرمودند که چنین کرد؟ من عرض نمودم که
بلی پس حضرت خاموش شدند عرض نمودم که نماز را اعاده کنم حضرت فرمودند که نه و دور نیست که حضرت را این منظور
باشد که چرا ابو بصیر تقیه نکرد، یا برأي خود کرده بود، یا آن که دلالت میکرد بر فضل او راوي چنین فهمید که خوب نکرده
صفحه 54 از 259
است و اکثر علما این حدیث را مستند این مسأله گردانیدهاند به اعتبار آن که حضرت امر به اعاده نماز ابن مسلم نکرد و این دلیل
نمیشود چون بطلان واقعی نماز امام سبب بطلان نماز ماموم نمیشود چنانکه خواهد آمد. (و سال الحلبیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه
علیه عن القنوت فیه قول معلوم فقال اثن علی ربّک و صلّی علی نبیّک و استغفر لذنبک) و به اسانید صحیحه منقولست از حلبی که
گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا در قنوت لفظی مخصوص هست که آن را باید خواند
حضرت فرمودند که ثناي حق سبحانه و تعالی را به جا آورده و صلوات بر پیغمبرت صلوات اللَّه علیه و آله بفرست و از گناهان خود
استغفار کن ظاهرش آنست که عمده قنوت استغفار باشد و قبل از آن حمده و صلوات مطلوب است تا دعا مستجاب شود چنانکه
احادیث متکثره در این باب وارد شده است و محتمل است که استغفار نیز از جهۀ تمهید دعا باشد چنانکه احادیث بسیار نیز لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 99 در این باب وارد شده است و بهتر آنست که کلمات فرج را بخواند و صلوات بفرستد و بعد از آن بگوید
که اللَّهمّ اغفر لنا و ارحمنا و عافنا و اعف عنّا فی الدّنیا و الآخرة انّک علی کلّ شیء قدیر چون در حدیث حسن کالصحیح و
کالصحیح دیگر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که مجزیست ترا در قنوت اللَّهمّ اغفر لنا، و در حدیث موثق
کالصحیح از اسماعیل منقولست که پرسیدم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از قنوت و آن چه در قنوت گفته میشود حضرت
فرمودند که هر چه حق سبحانه و تعالی بر زبانت جاري سازد خوبست و چیزي مخصوص نیست که همان را باید خواند. و دعاهاي
صحیفه کامله خوبست، و پانزده مناجات حضرت سید الساجدین صلوات اللَّه علیه از بهترین دعاها است، و ابن طاوس طاب ثراه در
مهج الدعوات ذکر کرده است قنوتات حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم را و هر چند قنوت بیشتر باشد بهتر است و بهتر
است از سورههاي دراز خواندن. چنانکه در حدیث صحیح از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که فرمودند که
هر که از شما قنوتش درازتر است در دار دنیا: راحتش در روز قیامت بیشتر خواهد بود. و در حدیث صحیح از ابن عمار منقولست
که عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه دو کس در یک ساعت شروع کنند در نماز و
یکی قرآن را بیشتر از دعا بخواند و دیگر دعا را بیشتر بخواند و در یک ساعت فارغ شوند کدام یک افضل است حضرت فرمودند
که هر دو فضیلت دارند و هر دو خوبند عرض نمودم که من میدانم که همه خوب ص: 100 است و همه
فضیلت دارد حضرت فرمودند که دعا افضل است نشنیده که حق سبحانه و تعالی فرموده است وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ
یعنی پروردگار شما میفرماید که مرا بخوانید تا دعاي شما را مستجاب گردانم به درستی که آنها که تکبر میکنند از بندگی من
و « ادْعُونِی » زود باشد که ایشان را داخل جهنم کنند به خواري و زاري و اللَّه که دعا عبادتست چون حق سبحانه و تعالی فرمود که
گویا غیر عبادت دعا عبادت نیست باز مکرر فرمودند که دعا و اللَّه بهتر از تلاوت قرآن است و اللَّه « عَنْ عِبادَتِی » بعد از آن فرمود
که آن بهتر است آیا عبادت منحصر نیست در دعا و اللَّه که همین دعا عبادتست آیا دعا مشکلترین عبادات نیست و اللَّه که آن
سختترین عباداتست و اللَّه که سختترین عباداتست. و ظاهرا از این جهت مشکلتر است که آداب دعا بسیار است، و آن جمله
حضور قلب است که با حق سبحانه و تعالی مناجات میکند و اگر دل متوجه جائی دیگر شود خصوصا در دعایی که در نماز
میکند اقل مرتبهاش آنست که مردود و مطرود شود چنانکه گذشت در این باب، دیگر میباید که دل مطهر باشد از حسد و کبر و
ریا و عجب و بغض و غیر اینها از صفات رذیله و موصوف باشد بتقوي چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که قبول نمیکند
حق سبحانه و تعالی عبادات را سیما این عبادتی که بهترین عبادتهاست مگر از متقیان و در شرح صحیفه کامله بسطی عظیم دادهام.
(و روي محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه قال القنوت فی کلّ رکعتین فی التّطوّع و الفریضۀ) و منقولست در قوي
کالصحیح و شیخ نیز در موثق کالصحیح نقل کرده است از محمّد از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که آن حضرت
فرمودند که قنوت مطلوبست در ص: 101 هر نماز دو رکعتی خواه نافله باشد و خواه فریضه، و بروایتی دیگر
در موثق کالصحیح که آن حضرت فرمودند که در همه نمازهاي پنجگانه قنوت بخوان محمد میگوید که عرض کردم این حدیث
صفحه 55 از 259
را حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اما نمازهاي جهریه شک در آن نیست یا شک در آن مکن، و از این باب
احادیث بسیار وارد شده است و ظاهر همه تقیه است چون جمعی از عامه در صبح قایلند و در شام نیز روایت کردهاند، و ابو حنیفه
مکروه میداند بنا بر این اخبار مختلفه در این باب وارد شده است و بعضی حمل کردهاند بر تاکد استحباب در جهریه و حق آنست
که در همه نمازها واجبست یا سنت مؤکّ د و اولی آنست که بقصد قربت واقع سازند. (و روي عنه صلوات اللَّه علیه زرارة انّه قال
القنوت فی کلّ ال ّ ص لوات) و به اسانید صحیحه منقولست از زراره که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که قنوت
مطلوبست در همه نمازها، و در صحیح از زراره منقولست که حضرت امام محمّد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که قنوت در هر
نمازي در رکعت دویم است پیش از رکوع و از این قاعده کلیه مستثنی است قنوت جمعه به احادیث صحیحه که خواهد آمد و در
حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که قنوت در هر نماز فریضه و نافله مطلوب است و از این باب
اخبار بسیار است بلکه از جمله ضروریّات دین شیعه است.
[دعاي فارسی در نماز]
(و ذکر شیخنا محمّد بن الحسن بن احمد بن الولید رضی اللَّه عنه عن سعد بن عبد اللَّه انّه کان یقول لا یجوز الدّعاء فی القنوت
بالفارسیّۀ و کان محمّد بن الحسن الصفّار یقول انّه یجوز و الّذي اقول به انّه یجوز لقول ابی جعفر الثّانی صلوات اللَّه علیه لا باس ان
یتکلّم الرّجل ص: 102 فی صلاة الفریضۀ بکلّ شیء یناجی به ربّه عزّ و جلّ و لو لم یرد هذا الخبر لکنت
اجیزه بالخبر الّذي روي عن ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه انّه قال کلّ شیء مطلق حتّی یرد فیه نهی و النّهی عن الدّعاء بالفارسیّۀ فی
ال ّ ص لاة غیر موجود و الحمد للّه) و ذکر کرد شیخ و استاد ما از سعد که او میگفت که جایز نیست دعا کردن در قنوت به فارسی
چون متلقی نیست از شارع و نماز عبادتست و هر چه از شارع متلقی نشده است نمیتوان کرد لهذا تکبیر احرام و قرائت را به فارسی
نمیتوان گفت در حالت اختیار بیدغدغه، و صفار میگفت که جایز است و ابن ولید یا مصنف بر احتمالی میگوید که آن چه
گمان من است آنست که جایز است از جهۀ حدیث صحیحی که علی بن مهزیار روایت کرده است که گفت سؤال کردم از
حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه از مردي که آیا سخن میگوید در نماز واجب بهر چیزي که مناجات کند به آن با
پروردگار خود حضرت فرمودند که بلی و اگر این خبر وارد نمیبود هر آینه تجویز میکردم به سبب حدیثی که از حضرت صادق
صلوات اللَّه علیه منقولست که هر چیزي جایز است تا نهی در آن وارد شود از شارع و نهی از دعاهاي فارسی وارد نشده است و
حمد خداوند عالمیان را که وارد نشده است و توسعه فرموده است یا الحمد للّه که ما را هدایت کرد بحق در این مسأله. و در حسن
کالصحیح از حماد بن عیسی از بعضی از مشایخ او منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر چه را
بان سخن میگویی با حق سبحانه و تعالی در نماز واجب باکی نیست و کلام نیست. شیخ بهاء الدّین محمد رحمه اللَّه میفرمودند
که عموم حدیث جواد مراد از آن علوم مطالب دنیا و آخرتست، و عموم خبر دویم در غیر عباداتست چون عبادات هیئتی خاصی
است که از شارع متلقی است و هر گاه به فارسی ص: 103 متلقی نشده باشد باید که نتوان کرد و جواب
گفتم که چنانکه دلالت بر عموم مطالب دارد بر عموم لغات نیز دارد و تلقی همین اخبار بس است مگر آن که نهی وارد باشد و
مدتی گفتگو بود و شک نیست که ترك آن اولی است و اللَّه تعالی یعلم. (و قال الحلبیّ له اسمّی الائمۀ صلوات اللَّه علیهم فی
ال ّ ص لاة قال اجملهم) و به اسانید صحیحه و حسنه موثقه منقول است از حلبی که گفت عرض کردم به خدمت حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که آیا در نماز جایز است که نام ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم را ببرم حضرت فرمودند که مجمل نام ببر
نه مفصل به آن که بگویند مثلا (اللَّهمّ انّی أسألک بحقّ الائمّۀ الرّاشدین یا المهدیّین یا الهادین) که اگر عامه گویند که اینها کیستند
صفحه 56 از 259
توان گفت که ائمهاند پس اگر تقیه نباشد مفصل نیز خوبست. (و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه کلّما ناجیت به ربّک فی ال ّ ص لاة
فلیس بکلام) و کالصحیح منقول است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر چه را به آن مناجات کنی با پروردگار
خود در نماز آن کلامی نیست که سبب بطلان نماز شود هر چند از جهۀ امور دنیویه باشد. و بسند حسن کالصحیح از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقولست که بهر چه با حق سبحانه و تعالی سخن میگویی در نماز واجب باکی نیست و در صحیحه حلبی منقول
است که آن حضرت فرمودند که هر چه حق سبحانه و تعالی را به آن یاد کنی یا حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله را یاد
کنی آن نماز است. (و ساله منصور بن یونس بزرج عن الرّجل یتباکی فی ال ّ ص لاة المفروضۀ حتّی یبکی فقال قرّة عین و اللَّه و قال اذا
کان ذلک ص: 104 فاذکرنی عنده) و بسند موثق کالصحیح منقولست از منصور بزرگ که گفت از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که او را گریه نیاید و خود را به گریه دارد در نماز واجب تا
بگرید حضرت فرمودند و اللَّه چشم او روشن باد یا روشن خواهد شد وقتی که از این دنیا برود و به ثواب آن برسد، و حضرت
فرمودند که هر گاه چنین شود که آن را گریه نیاید پس مرا یاد کن به دعا و احتمال دارد که مراد این باشد که هر گاه ترا گریه
نیاید مرا یاد کن تا گریهات بیاید یا مظلومیت مرا یاد کن. و در حدیث کالصحیح منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه که عرض کردند به آن حضرت که آیا خود را به گریه داشتن خوب است حضرت فرمودند به به اگر چه مثل سر مگس
باشد. و در موثق کالصحیح از سعید بن یسار منقول است که عرض نمودم به خدمت آن حضرت صلوات اللَّه علیه که خود را به
گریه میدارم و گریه أم نمیآید حضرت فرمودند که سعی کن که گریهات بیاید اگر چه مثل سر مگس باشد. و در صحیح از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که اگر ترا گریه بسیار نیاید خود را به گریه بدار. و در موثق کالصحیح از اسحاق
بن عمار منقولست که به آن حضرت عرض نمودم که دعا میکنم و میخواهم که مرا گریه بیاید و نمیآید و بسیار است مردهاي
خود را یاد میکنم و مرا رقت بهم میرسد و میگریم آیا جایز است حضرت فرمودند که بلی ایشان را یاد کن و چون رقت بهم
رسد گریه کن و از حق سبحانه و تعالی مطالب بخواه. و در موثق از علی منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
ص: 105 علیه به ابو بصیر فرمودند که اگر ترسان باشی یا حاجتی داشته باشی پس اول حمد و ثنا و تعظیم
الهی به جا آور به ثنایی که حق سبحانه و تعالی اهل آن باشد و صلوات بر نبی و آلش صلوات اللَّه علیهم بفرست و حاجت خود را
طلب کن و خود را به گریه بدار اگر چه مثل سر مگس باشد به درستی که پدرم صلوات اللَّه علیه میفرمودند که نزدیکترین احوال
بنده بجناب اقدس الهی آن وقتی است که بنده در سجود باشد و گریان باشد، و در حدیث کالصحیح از اسماعیل منقولست که
حضرت به او فرمودند که اگر ترا گریه نیاید خود را به گریه بدار تا شاید بیاید پس اگر مثل سر مگسی آب از دیده بیرون آید پس
به به.
[گریه کردن که صدا داشته باشد]
(و روي انّ البکاء علی المیّت یقطع ال ّ ص لاة و البکاء لذکر الجنّۀ و النّار من افضل الاعمال فی ال ّ ص لاة) و منقولست از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که گریه کردن که صدا داشته باشد بر میت قطع میکند نماز را و گریه کردن از جهۀ طمع بهشت یا
خوف جهنم از جمله بهترین اعمال است در نماز و این حدیث بحسب ظاهر منافات دارد با حدیث بزرگ و جمع کردهاند بانکه
چون در حدیث سابق مقصود از گریه رضاي الهی است و مرده را یاد میکند که گریهاش بیاید بواسطه خدا بنا بر این ضرر نداشت
و در اینجا مطلوب میت است بنا بر این گریه مفسد صلاتست و بعضی عمل باین حدیث نکردهاند چون راویانش اکثر مجهولند و
سند اول موثق است مع هذا مؤید است به عمومات احادیث بسیار که بعضی از آنها مذکور شد و این حدیث را حمل بر کراهت
صفحه 57 از 259
میتوان کرد که مراد از قطع فوات فضیلت نماز باشد و آن چه أولا مذکور شد اظهر است و بعضی گفتهاند که این حدیث گریه با
صداست و احادیث سابقه محمولست بر آن که صدا نداشته باشد به قرینه آن که به صد تشویش میخواهد که شاید قطره آب دیده
بیرون آید و احوط آنست که از جهۀ دنیا مطلقا گریه ص: 106 نکند و اگر گریه بکند آن نماز را تمام کند
و ادعاه کند. (و روي انّه ما من شیء الّا و له کیل او وزن الّا البکاء من خشیۀ اللَّه عزّ و جلّ فانّ القطرة منه تطفئ بحارا من النّیران و لو
انّ باکیا به کی فی أمّۀ لرحموا) و به اسانید متکثره از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که نیست
چیزي از ثواب مگر آن که آن را پیمانه یا وزنی هست مگر گریه کردن از ترس الهی که یک قطره از آب دیده فرو مینشاند
دریاهاي آتش غضب الهی را و اگر یک کس گریه کند از جهۀ امتی که همه مستحق عذاب الهی شده باشند حق سبحانه و تعالی
همه را میبخشد. و به اسانید صحیحه از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که در وصیتهائی که حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه را کردند یکی از آنها این بود که یا علی بر تو باد به بسیاري گریه از ترس حق سبحانه و تعالی تا بنا کنند
از جهۀ تو بهر قطره از آب دیده هزار خانه در بهشت، و در بعضی از روایات صد هزار خانه و از نسخه فقیه هر دو افتاده است و بیت
واقع است. و در روضه احادیث هزار را نقل کردهام و ظاهرا ألف از نسّ اخ افتاده است و چون اسانید مختلفه است ممکن است از
روات افتاده باشد یا آن که ممکن است که یک خانه مشتمل باشد بر هزار یا صد هزار خانه و به اسانید متکثره منقولست از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که در روز قیامت هر چشمی گریان خواهد بود مگر چشمی که از ترس الهی گریسته
باشد و هر چشمی که از ترس الهی پر از آب دیده شود البته حق سبحانه و تعالی آن بدن را بر آتش دوزخ حرام گرداند و چون
آب دیده بر رو روان شود بر آن رو گرد مذلت و خواري ننشیند و هر چیزي که هست آن را کیلی و وزنی هست مگر آب دیده را
به درستی حق سبحانه و تعالی به اندکی از آن دریاهاي آتش را فرو ص: 107 مینشاند و اگر بنده گریه
کند از جهۀ امتی البته حق سبحانه و تعالی ببخشد آن امت را به سبب گریه آن بنده. و در حسن کالصحیح از ابو حمزه منقولست که
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هیچ قطره نزد حق سبحانه و تعالی محبوبتر نیست از قطره آب دیده در شب تار
از ترس حق سبحانه و تعالی که غیر او منظورش نباشد. (و کلّ عین باکیۀ یوم القیمۀ الّا ثلاثۀ اعین عین بکت من خشیۀ اللَّه و عین
غضّت عن محارم اللَّه و عین باتت ساهرة فی سبیل اللَّه) و به اسانید متکثره موثقه و قویه کالمتواترة از حضرات سید المرسلین و ائمه
طاهرین صلوات اللَّه علیهم منقولست که فرمودند که هر چشمی در روز قیامت گریان خواهد بود مگر سه چشم چشمی که از ترس
الهی گریسته باشد و چشمی که او پوشانیده باشد از محرمات الهی و چشمی که بیداري کشیده باشد در راه الهی. و در موثق
کالصحیح از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که فرمودند که خوشا حال صورتی که حق سبحانه و تعالی او را
نظر کند که او گریه کند از ترس الهی بر گناهی که مطلع نشده باشد بر آن گناه غیر حق سبحانه و تعالی. و در حدیث صحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که حق سبحانه و تعالی وحی فرمود به حضرت موسی علیه السّلام که یا موسی
به درستی که بندگان من تقرب نجستند بمن به چیزي که محبوبتر از سه خصلت باشد موسی گفت یا رب آن سه کدامست خطاب
رسید که یا موسی ترك دنیا است و پرهیزکاري از معاصی و گریستن از ترس من موسی گفت اي پروردگار من چه ثوابست
کسانی را که این صفات را داشته باشند پس خطاب ص: 108 رسید که یا موسی اما تارکان دنیا یا ترك
کنندگان محبت آن پس ایشان در بهشت خواهند بود و اما گریه کنندگان از ترس من پس ایشان در مرتبه بلند که بالاترین
درجاتست خواهند بود و کسی شریک ایشان نخواهد بود و اما پرهیزکاران از معاصی پس من در روز قیامت تفحص اعمال خلایق
بحساب و میزان خواهم کرد و تفتیش احوال ایشان نخواهم کرد و شکی نیست که این رتبهها بلندترین رتبههاي امثال ایشان است و
جمعی از محبت الهی گریسته باشند ثواب ایشان را محبوب ایشان میداند و بس و دیگر اخبار خواهد آمد.
صفحه 58 از 259
[جهر و اخفات در قنوت]
(و روي عن صفوان الجمّال انّه قال صلّیت خلف ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه ایّاما فکان یقنت فی کلّ صلاة یجهر فیها و لا یجهر) و
در کافی و تهذیب بعد از و لا یجهر فیها هست و در تهذیب او لا یجهر فیها است و به اسانید صحیحه منقولست از صفوان که گفت
نماز کردم در عقب حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و حضرت قنوت میخواندند در هر نمازي که آن را بلند میخواندند
و آن چه را بلند نمیخواندند و یعنی در جهریه و اخفاتیه و بنا بر نسخه که فیها نباشد نیز همین معنی دارد و احتمال دارد که مراد
این باشد که در نماز جهریه قنوت میخواندند و قنوت را از روي تقیه بلند نمیخواندند و چون کافی اصل است و فیها دارد البته
معنی اول مراد است و ظاهرا از قلم نساخ افتاده باشد. (و روي عن زرارة انّه قال قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه القنوت کلّه جهار) و
در صحیح از زرارة منقولست که گفت که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر قنوتی را بلند میباید خواند
خواه در نماز جهریه و خواه در نماز اخفاتیه و خواه امام و خواه منفرد، و در مأموم خلافست چون معارض است این عموم بعموم
احادیثی که وارد شده است که مأموم چیزي را ص: 109 نمیشنواند به امام و میان دو عام عموم و خصوص
من وجه است و ترجیح احدهما بر دیگري باین میشود که مرجحی دیگر بهم رسد از جهت یکی از این دو و چون نیست ظاهرا
مخیر باشد میان هر دو و اللَّه تعالی یعلم. (و القول فی قنوت الفریضۀ فی الایّام کلّها الّا فی الجمعۀ اللَّهمّ انّی أسألک لی و لوالديّ و
لولدي و اهل بیتی و اخوانی المؤمنین فیک الیقین و العفو و المعافاة و الرّحمۀ و المغفرة و العافیۀ فی الدّنیا و الآخرة) و از زرارة بسند
صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه منقولست که آن چه در قنوت نمازهاي همه روزها گویند مگر در روز جمعه این است و تتمه
حدیث خواهد آمد که در روز جمعه و وتر چه دعا بخوانند و ترجمهاش این است که خداوندا از تو سؤال میکنم از جهۀ خود و از
جهۀ پدر و مادرم و از جهۀ فرزندانم و اهل خانهام و برادران مؤمنم که از جهۀ رضاي تو با ایشان برادرم و از جهۀ همه سؤال میکنم
که همه را صاحب یقین کنی و گناهان همه را عفو کنی و از تقصیرات همه در گذري و رحمت خود را شامل احوال همه کنی و
گناهان همه را بیامرزي و در دنیا و عقبی به عافیت باشند.
[تشهد]
[ذکر تشهد]
(فاذا فرغت من القنوت فارکع و اسجد فاذا رفعت رأسک من السّجدة الثّانیۀ فتشهّد و قل بسم اللَّه و باللَّه و الحمد للّه و الاسماء
الحسنی کلّها للّه اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له و اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله ارسله بالحقّ بشیرا و نذیرا بین یدي السّاعۀ
ثمّ انهض إلی الثّالثۀ و قل اذا اتّکیت علی یدیک للقیام بحول اللَّه و قوّته اقوم و اقعد و قل فی الرّکعتین الاخیرتین إماما کنت او غیر
امام سبحان اللَّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر ثلث مرّات و ان شئت قرات فی کلّ رکعۀ منها الحمد الّا انّ التّسبیح افضل) پس
چون از قنوت ص: 110 فارغ شوي رکوع و سجود کن و چون سر از سجده دویم برداري تشهد بخوان و
بگو و ترجمهاش اینست که استعانت و یاري میخواهم از اسم حق سبحانه و تعالی و از جناب اقدس الهی یا بعون الهی تشهد
میخوانم و چگونه عون او را نخواهم و حال آن که اصل وجود و بقاي من به اوست و شکر او و حمد او میگویم یا آن که جمیع
ثناها مخصوص ذات مقدس اوست و هر اسم خوبی که هست همه مخصوص اوست پس جمیع صفات کمال از اوست پس جمیع
محامد مخصوص او باشد تعالی شأنه، علم دارم و شهادت میدهم که نیست الهی که مستحق عبادت و عبودیت باشد مگر واجب
صفحه 59 از 259
الوجود بالذاتی که جامع همه کمالات است در حالتی که او یگانه است و اصلا تعدد و تکثر در ذات او و صفات او نیست و هیچ
کس شریک او نیست در این معنی زیرا که هر واحدي غیر او به کثرتهایی بسیار مقرونست و ذات اوست که واحد من جمیع الوجوه
است، و گواهی میدهم از روي علم و یقین که محمد (ص) بنده اوست و فرستاده اوست بسوي خلایق و حق سبحانه و تعالی او را
به راستی بخلق فرستاد در حالتی که بشارت دهنده بود مطیعان را به ثواب و بیم کننده بود مجرمان را به عقاب پیش پیش روز قیامت
که بعد از او پیغمبري دیگر نخواهد بود، پس برخیز به رکعت سیم و دستها را بر زمین گذار و زانوها را بردار و در این حالت بگو
که بحول و قوت الهی بر میخیزیم و مینشینم و در دو رکعت آخر و یک رکعت شام خواه امام باشی و خواه منفرد بگو تسبیحات
اربع را سه مرتبه بنا بر بعضی از نساخ یا تسبیحات ثلث را بنا بر بر اکثر نسخ سه مرتبه بگو که نه تسبیح شود و اگر خواهی حمد را
میتوانی خواند در هر رکعتی و لیکن تسبیح افضل است. اما تشهد پس در حدیث موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه منقولست که فرمودند که تشهد دو رکعت اول این است (الحمد للّه ص: 111 اشهد ان لا اله الّا
اللَّه وحده لا شریک له و اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و تقبّل شفاعته و ارفع درجته) و در
حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقولست که عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه تشهد نماز را و
دو بار عرض نمودم که چگونه است حضرت فرمودند که چون درست به نشینی بگو (اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له و
اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله) پس فارغ میشوي یعنی تشهد همین است یا تشهد واجب همین است یا آن که صلوات و سلام
واجب نیست و اول اظهر است به قرینه آن که محمد بن مسلم گفت عرض نمودم که پس تحیاتی که بنده میگوید که التحیّات للّه
و ال ّ ص لوات الطیّبات للّه چه چیز است حضرت فرمودند که این لطفی از دعاست که بنده پروردگار خود را به لطف و مهربانی در
میآورد، و این تحیات در تشهد آخر منقولست از طرق عامه و خاصه. و در حدیث کالصحیح وارد است که مراد از تحیات ملک و
پادشاهی است و ابن اثیر ذکر کرده است که چون مقرر بود که از جهۀ پادشاهان انواع تحیتها میکردند و همه راجع باین میشد که
پادشاه زنده باشد و طلب حیات و بقا و ملک او میکردند بنده میگوید که هر تحیتی خوبست مثل ملک و بقا و سلامتی از آفات
مخصوص حق سبحانه و تعالی است، و هم چنین صلوات طیب یعنی صفات کامله مخصوص اوست یا آن که رحمتهاي خوب
مخصوص اوست که به بندگان خود عطا میکند و بنا بر این محتمل است که مراد از تحیات نیز این باشد که تحیتهائی که بندگان با
یکدیگر میکنند از تواضعها و دیدنها به کاري نمیآید بلکه تحیّاتی که حق سبحانه و تعالی فرماید نافع است چنانکه همیشه جبرئیل
که میآمد میگفت که حق سبحانه و تعالی سلامت میرساند، و تحیتهائی که بندگان ص: 112 با یکدیگر
کنند که طلب آن از حق سبحانه و تعالی باشد آن نیز خوب است و آن مخصوص اوست مثل حیّاك اللَّه یعنی حق سبحانه و تعالی
ترا زنده دارد و سلام علیک یعنی حق سبحانه و تعالی ترا سالم دارد و ممکن است که این حدیث مستند صدوق باشد در آن که
صلوات واجب نیست چنانکه در امالی ذکر کرده است که شهادتان واجبست و باقی تعبد است، و صدوق واجب میداند صلوات بر
نبی و آل را هر وقت که اسم آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله مذکور شود و در تشهد اسم حضرت مذکور میشود پس او را از این
جهت واجب میداند نه از جهۀ آن که جزو نماز است و لیکن این حدیث دلالت میکند بر آن که زیادتیهایی که در تشهد کبیر
مذکور خواهد شد آنها واجب نیست یا آن که در تشهد همان واجب است و صلوات غیر تشهد است و جمعی بر اینند که همین
کافی است که بگویند اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان محمّدا رسول اللَّه (ص) و بعضی أشهد در آخر زیاد میکنند چنانکه در حسن از
حسن بن جهم منقول است که گفت سؤال کردم از ابو الحسن صلوات اللَّه علیه از شخصی که نماز ظهر یا عصر کند و حدثی از او
صادر شود در حالتی که از جهۀ تشهد دویم نشسته باشد حضرت امام موسی کاظم یا حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیهما فرمودند
که اگر گفته باشد اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان محمدا رسول اللَّه اعاده نمیکند نماز را و اگر پیش از تشهد حدث از او واقع شده
باشد اعاده کند نماز را و این حدیث دلالت میکند بر آن که سلام سنت باشد یا واجب خارج باشد. و در صحیحۀ الفضلاء از
صفحه 60 از 259
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که هر گاه از شهادتین فارغ شد نمازش تمام میشود، و احادیث
صحیحه مثل این بسیار است که بعضی از آنها مذکور خواهد شد در مبحث سلام. ص: 113 و در حدیث
قوي از سورة بن کلیب منقول است که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از کمترین چیزي که مجزیست
از تشهد حضرت فرمودند که شهادتان. و در حدیث صحیح علی الظاهر از یعقوب بن شعیب منقول است که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که تشهد در کتاب امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه شفع است یعنی شهادتان است نه یک شهادة
چنانکه بنی امیه اسم حضرت سید المرسلین را صلی اللَّه علیه و آله از اذان و از تشهد نیز انداختند از این جهت حضرت نسبت
بکتاب امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه میدهند تا اعتماد کنند و توهم اجتهاد آن حضرت نکنند و چون اکثر عامه تشهد را سنت
میدانند احادیث بعنوان تقیه بسیار وارد شده است از آن جمله از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقول است که هر گاه از
جهۀ تشهد بنشیند و حمد الهی بکند او را کافی است و حمل کردهاند بر آن که در مستحبات همین بس است، و باز منقول است از
آن حضرت صلوات اللَّه علیه که پرسیدند که در تشهد و قنوت چه چیز را بخوانیم حضرت فرمودند که بهترین چیزهائی که میدانید
بخوانید که اگر مقرر میبود که خصوص بعضی از ثناها و دعاها میبایست خواندن هر آینه مردمان هلاك میشدند و یا اگر آن
چه عامه میگویند از تحیات و غیر آن لازم میبود بر مردمان هر آینه هلاك میشدند، و مقرر بود که صحابه هر چه آسانتر بود از
آن چه میدانستند میخواندند هر گاه حمد حق سبحانه و تعالی کردي کافی است محمولست بر زیادتیها که خواهد آمد و یا آن
که مطلق تشهد را اکثر عامه واجب نمیدانند اهتمام تمام در تحیات دارند و هر که آن را نمیداند او را رافضی میخوانند. و در
حدیث صحیح از زراره و ابو بصیر منقول است که حضرت امام ص: 114 جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که روزه تمام نمیشود بدون زکات فطره هم چنان که صلوات بر حضرت نبی و آل او صلوات اللَّه علیهم از تمامی نماز
است و کسی که ترك کند صلوات را نماز او نماز نیست، و جمعی باین حدیث استدلال کردهاند بر آن که صلوات در تشهد واجب
است و دلالتش بر عدم وجوب اظهر است از وجوب. و در فقه رضوي صلوات اللَّه علی من نسب الیه در تشهد اول صلوات نیست، و
در دویم است و عبارت صدوق عین عبارت آنست، و تمجید در وقت برخاستن گذشت. و در حدیث صحیح از ابو بصیر منقول
است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون به نماز برخیزي بدان که گویا نزد او ایستاده و اگر تو حق
سبحانه و تعالی را نمیبینی او ترا میبیند پس دل را متوجه نماز گردان و آب بینی مینداز و آب دهن مینداز و انگشتان را مشکن و
تورك مکن که جمعی را حق سبحانه و تعالی معذب ساخت به سبب انگشتان شکستن و تورك در نماز، و چون سر از رکوع
برداري پشت خود را راست کن تا همه مهرهاي پشت به جاي خود قرار گیرند و چون سر از سجده اولی برداري درست بنشین تا
استخوانهاي پشت به جاي خود قرار گیرند و در رکعت اولی و سیم که سر از سجده برداري درست بنشین بنحو سابق تا جلسه
استراحت بفعل آید و چون خواهی که برخیزي بگو (بحول اللَّه و قوّته اقوم و اقعد) به درستی که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه
علیه چنین میکردند و اما تسبیحات بنا بر حدیث زراره که بعد از این خواهد آمد سه تسبیح است سه مرتبه أنسب است که اللَّه اکبر
نباشد و بنا بر حدیث رجاء بن ابو ضحاك که اعتماد بر او کرده است صدوق سابقا چهار تسبیح سه مرتبه میباید که دوازده باشد و
احادیث تسبیح خواهد آمد.
[تشهد دوم]
(فاذا صلّیت الرّکعۀ الرّابعۀ فتشهّد و قل فی تشهّدك بسم اللَّه و باللَّه و الاسماء الحسنی کلّها للّه اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک
له و اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله ارسله بالهدي و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون التّحیّات للّه و ال ّ ص لوات
صفحه 61 از 259
الطّیّبات الطّ اهرات الزّاکیات النّاعمات الغادیات الرّیاحات المبارکات الحسنات للّه، ما طاب و طهر و زکی و خلص و نما فللّه، و ما
خبث فلغیره اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له و اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله ارسله بالحقّ بشیرا و نذیرا بین یدي السّاعۀ و
اشهد انّ الجنّۀ حقّ و انّ النّار حقّ و انّ السّاعۀ آتیۀ لا ریب فیها و انّ اللَّه یبعث من فی القبور و اشهد انّ ربی نعم الربّ و انّ محمّدا
نعم الرّسول ارسل، و اشهد انّ ما علی الرّسول الّا البلاغ المبین السّلام علیک أیّها النّبیّ و رحمۀ اللَّه و برکاته السّلام علی محمّد بن
عبد اللَّه خاتم النّبیّین السّلام علی الائمّۀ الرّاشدین المهدیّین السّلام علی جمیع انبیاء اللَّه و رسله و ملائکته السّلام علینا و علی عباد اللَّه
ال ّ ص الحین و یجزیک فی التّشهّد الشّ هادتان و هذا افضل لأنّها العبادة) پس چون رکعت چهارم را به جا آوري تشهد بخوان و در
تشهد بگو آن چه را ترجمهاش گذشت و کافی است در تشهد شهادتان که در اول مذکور شد یا (اشهد ان لا اله الّا اللَّه و اشهد انّ
محمّدا رسول اللَّه) و در روایات شهادتین هر دو محتمل است و اول احوط است و فقه رضوي مشتمل بر زیادتی بسیار. و روایت
کرده است شیخ طوسی رضی اللَّه عنه بسند موثق از ابو بصیر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر گاه
در رکعت دویم بنشینی بگو (بسم اللَّه و باللَّه و الحمد للّه و خیر الاسماء للّه اشهد ان لا اله ص: 116 الّا اللَّه
وحده لا شریک له و اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله ارسله بالحقّ بشیرا و نذیرا بین یدي السّاعۀ اشهد انّک نعم الرّبّ و انّ محمّدا نعم
الرّسول اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و تقبّل شفاعته فی أمّته و ارفع درجته) پس حمد میکنی خدا را دو مرتبه یا سه مرتبه به
(الحمد للّه ربّ العالمین) پس برمیخیزي. پس چون در رکعت چهارم مینشینی میگویی (بسم اللَّه و باللَّه و الحمد للّه و خیر
الاسماء للّه اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له و اشهد انّ محمّدا نعم الرّسول التّحیّات للّه و ال ّ ص لوات الطّ اهرات الطّیّبات
الزّاکیات الغادیات الرّائحات السّابقات النّاعمات للّه، ما طاب و زکی و طهر و خلص و صفا فللّه) و در روایات دیگر هست (و ما خبث
فلغیره) و در حدیث صحیح از یعقوب بن شعیب منقول است که گفت عرض کردم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
که بخوانم در تشهد که (ما طاب فللّه و ما خبث فلغیره) حضرت فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه چنین
میفرمودند (و اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له و اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله ارسله بالحقّ بشیرا و نذیرا بین یدي السّاعۀ
اشهد انّ ربّی نعم الرّبّ و انّ محمّدا نعم الرّسول و اشهد انّ السّاعۀ آتیۀ لا ریب فیها و انّ اللَّه یبعث من فی القبور و الحمد للّه الّذي
هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدي لو لا ان هدینا اللَّه الحمد للّه ربّ العالمین اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و بارك علی محمّد و علی
آل محمّد و سلّم علی محمّد و ترحّم علی محمّد و علی آل محمّد کما صلّیت و بارکت و ترحّمت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم
انّک حمید مجید اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و بارك علی محمّد و علی آل محمّد و سلّم علی محمّد و علی آل محمّد و
اغفر لنا و لإخواننا الّذین ص: 117 سبقونا بالإیمان و لا تجعل فی قلوبنا غلّا للّذین آمنوا ربّنا انّک رءوف
رحیم اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و امنن علیّ بالجنّۀ و عافنی من النّار اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و اغفر للمؤمنین و
المؤمنات و لمن دخل بیتی مؤمنا و للمؤمنین و المؤمنات و لا تزد الظّ المین الّا تبارا ثمّ قل السّلام علیک أیّها النّبیّ و رحمۀ اللَّه و
برکاته السّلام علی أنبیاء اللَّه و رسله السّلام علی جبرئیل و میکائیل و الملائکۀ المقرّبین السّلام علی محمّد بن عبد اللَّه خاتم النّبیّین لا
نبیّ بعده و السّلام علینا و علی عباد اللَّه ال ّ ص الحین.) پس سلام میگویی و ظاهر عبارت اینست که این سلامها از تشهد است و
سلامی که به آن از نماز بیرون میآیند (السّلام علیکم و رحمۀ اللَّه و برکاته) است چنانکه خواهد آمد. و در فقه رضوي بعد از (و
انّ محمّدا نعم الرّسول) این است (و انّ علیّ بن ابی طالب نعم الولیّ و انّ الجنّۀ حقّ و النّار حقّ و الموت حقّ و البعث حقّ و انّ السّاعۀ
الخ و بعد از و سلّمت علی ابراهیم فی العالمین انّک حمید مجید اللَّهمّ صلّ علی محمّد المصطفی و علیّ المرتضی و فاطمۀ الزّهراء و
الحسن و الحسین و علی الائمّۀ الرّاشدین من آل طه و یس اللَّهمّ صلّ علی نورك الانور و علی حبلک الاطول و علی عروتک الاوثق
و علی وجهک الاکرم و علی حبیبک الأحبّ و علی بابک الادنی و علی مسلک الصّراط اللَّهمّ صلّ علی الهادین المهدیّین الرّاشدین
الفاضلین الطّیّبین الطّاهرین الاخیار الابرار اللَّهمّ صلّ علی جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و علی ملائکتک المقرّبین و أنبیائک
صفحه 62 از 259
المرسلین و رسلک اجمعین من اهل السّماوات و اهل طاعتک ص: 118 اکتعین و اخصص محمّدا بأفضل
ال ّ ص لاة و التّسلیم السّلام علیک أیّها النّبیّ و رحمۀ اللَّه و برکاته السّلام علیک و علی اهل بیتک الطّیّبین السّلام علینا و علی عباد اللَّه
الصّالحین) پس سلام بگو از دست راست و میخواهی از دست راست و چپ و میخواهی رو بقبله و چون در اکثر عبارات مشترك
بودند همه را ذکر کردیم که اگر کسی خواهد همه را بخواند چون گذشت که در قنوت و تشهد هر چه خواهی بخوان با احادیث
دیگر، و حدیث معاویۀ بن عمار که هر دعایی در نماز عبادتست با مبالغه بسیار، و جاي دعا این دو جاست حتی آن که در نماز
جماعت تشهد را طول میتواند داد زیرا که اگر مأموم خواهد جدا میتواند شد که پیش امام سلام دهد و اخبار بسیار در این باب
وارد شده است و خواهد آمد. و اما ترجمه مشترکات و مختصات پس شهادتین مذکور شد در تشهد اول ارسله بالهدي الخ حق
سبحانه و تعالی فرستاد آن حضرت را که هدایت کند یا از جهۀ یا به سبب آن که خلق را به راه راست و دین درست در آورد و او
را بر همه دینها غالب گردانید هر چند کفار نمیخواستند غلبه او را یعنی عالمی در یک طرف بودند و آن حضرت بر خلاف راه
ایشان و بر همه غالب شد. و در این آیه دو معجزه است یکی آن که یک کس بر همه عالمیان غالب شدن نمیتواند بود الا از حق
سبحانه و تعالی، دویم آن که خبر داد از غلبه آن حضرت و چنان شد و تمامش در وقت ظهور حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه
علیه خواهد شد که همه مسلمان شوند و جزیه از اهل کتاب قبول نخواهند کرد ملکها و پادشاهیها همه از خداوند عالمیان است
بهر که خواهد میدهد و از هر که خواهد میگیرد، یا پادشاهی و وجود و بقا مخصوص اوست و دیگران لا شیءاند هیچ بن هیچ بن
هزاران هیچ و رحمتهاي طیب و پاکیزه و طاهر و پاك از ص: 119 نعمتهاي ظاهره و باطنه که در نموّ و
زیادتی است و همه نیکو و گواراست که در هر صباحی و در هر عصري نازل میشود و در تزاید و برکتست همه از جانب حق
سبحانه و تعالی است، و هر چه خوبست و پاکیزه است و در زیادتی است و نعمتهایی که خالص است و میرسد یا عباداتی که
خالص است از جمیع بدیها سیما ریا و تصدّقاتی که در نمو و زیادتی است یا هر خوبی که در تزاید است همه از اوست و به معونت
اوست، و هر چه خبیث و بد است مثل معاصی و صفات رذیله آن از غیر خداست، و گواهی میدهم که بهشت حق است و بالفعل
موجود است و هم چنین دوزخ، و حضرت سید المرسلین هر دو را در شب معراج دیدند و داخل بهشت شدند و شهادت میدهم که
روز قیامت خواهد آمد و شکی در آمدنش نیست چون پیغمبران مؤید به معجزات سیما حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
از آمدن آن خبر دادهاند، و شهادت میدهم که حق سبحانه و تعالی زنده خواهد کرد مردگانی را که در قبرها مدفونند بلکه همه را
و تخصیص باین جماعت به اعتبار آنست که اکثر مدفونند، و گواهی میدهم که پروردگار من نیکو پروردگاریست و حضرت
محمد صلی اللَّه علیه و آله نیکو رسولی است که حق سبحانه و تعالی او را به خلایق فرستاده است به اعتبار آن که بهتر از همه
خلایق است و شفقتش بر امّت از همه پیغمبران بیشتر است که در روز قیامت همه پیغمبران را غم خود باشد و نفسی نفسی گویند و
آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله را غم امت باشد و امّتی امّتی گوید و وجوه این معنی را نهایت نیست، و گواهی میدهم که نیست
بر پیغمبر مگر رسانیدنی که هویدا کنند رسالت را بر همه خلایق و ظاهر سازند هر مجهولی را از اصول و فروع دین و آن حضرت
کردند هر چرا به آن مأمور بودند سلام الهی بر تو باد اي پیغمبر با رحمتها و برکتهاي او یا آن که سلام بودنست از آفات دارین و
رحمت نعمتهاي باطنه است، و برکات نعمتهاي ص: 120 ظاهره با نعمتهاي اخرویه و دنیویه از شفاعت کبري
و بر آمدن بر معارج وسیله، و غلبه دین او بر همه ادیان و کثرت امت آن حضرت و امثال اینها. و خاتم بکسر تا بمعنی آخر پیغمبران
و بفتح تا یعنی به آن حضرت مهر شد نبوت و رسالت، رحمتهاي الهی بر پیشوایان راه دین باد که راه راست را به هدایت الهی دارند
به هدایاتی که مخصوص ایشانست و مراد از ایشان ائمه معصومینند صلوات اللَّه علیهم یا ایشانند با حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله چون امام کسی است که ریاست دنیوي داشته باشد با ریاست دینی باصطلاح حدیث چنانکه در قرآن مجید نیز باین معنی
إِنِّی جاعِلُکَ » است امامت حضرت ابراهیم علی نبیّنا و آله و علیه السّلام که بعد از مرتبه نبوت و رسالت و خلّت به او خطاب شد که
صفحه 63 از 259
به درستی که ما ترا امام گردانیدیم که جهاد کنی و ظاهر مراد از امامت پیشوائی انبیاست چنانکه حضرت ابراهیم راشد « لِلنَّاسِ إِماماً
بانکه شش هزار پیغمبر که از نسل او بودند همه افتخار به متابعت آن حضرت میکردند و حضرات پیغمبر ما و ائمه هدي را صلوات
اللَّه علیهم رتبه تقدم بر جمیع پیغمبران کرامت کردند، و در شب معراج همه به آن حضرت اقتدا کردند و حق سبحانه و تعالی در
قرآن مجید فرموده است در سوره آل عمران وَ إِذْ أَخَ ذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ الخ و غیر این از آیات که سابقا اشاره بان شد. و احادیث
متواتره وارد شده است از طرق خاصه و عامه که از جمیع پیغمبران صلوات اللَّه علیهم عهد و پیمان گرفتند بر اقتدا و متابعت ایشان، و
متواتر است که حضرت عیسی که از پیغمبران اولو العزم است در عقب حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه نماز خواهد کرد و
آن که صدوق صلوات را ذکر نکرده است در هر دو تشهد از جهۀ آنست که بیان کنند که راي او اینست که صلوات واجب نیست
و این بسیار مستبعد است از او که خود ذکر ص: 121 کرده است که واجب شهادتان است و بس و
مستحبات غیر صلوات را ذکر کرده است و آن را ذکر نکرده است با آن که سنّیان با عداوتی که با اهل بیت دارند در صحاح خود
ذکر کردهاند بعد از تشهد و پیش از سلام اخبار صلوات بر نبی و آل او را با آن که واجب میداند که هر مرتبه که اسم حضرت
مذکور شود صلوات بفرستند. و بهترین دلایل صلوات حدیث صحیح معراج است چون خطاب رسید به آن حضرت صلی اللَّه علیه و
آله که یا محمّد صل علی نفسک و علی اهل بیتک چون بلفظ امر وارد شده است که صلوات فرست بر خودت و بر اهل بیت
خودت و در مبحث اذان مذکور شد و علما غافل شدهاند و بنا بر طریقه ایشان که امر از براي وجوبست بیدغدغه واجب است یا آن
که جمعی کثیر نقل کردهاند اجماع شیعه را بر آن که صلوات بر نبی و آل او واجبست در هر دو تشهد و اما نزد کسی که امر را از
براي وجوب نداند و اجماع را حجت نداند وجوب و استحباب نزد او معلوم خواهد بود و قصد احتیاط میکند یا قربت محض و اللَّه
تعالی یعلم. و دعاي قبول شفاعت آن حضرت را در حق امّت و رفع درجات آن حضرت مثل صلوات است که از جهۀ ما فایده دارد،
و رتبه آن حضرت به مرتبه رسیده است که فوق آن متصور نیست و اگر با این دعا ضم کند و قرّب وسیلته را مثاب خواهد بود چون
آن حضرت مکرّر میفرمودند که از جهۀ من دعا کنید وسیله را و در باب مساجد گذشت یعنی خداوندا نزدیک گردان وسیله آن
حضرت را که بر منبر وسیله بر آید و شفاعت امت کند صلی اللَّه علیه و آله. و الحمد للّه الذي هدانا لهذا و حمد و سپاس و ستایش
مخصوص خداوندیست که ما را هدایت کرد بدین اسلام و ایمان و ما را نبود که هدایت ص: 122 یابیم اگر
نه این بود که حق سبحانه و تعالی ما را هدایت میکرد، حمد خداوند عالمیان راست بر نعمت هدایت و غیر آن و فرق میان صلوات
و رحمت و برکت و سلام ظاهر نیست و اگر کسی که این عبارت را گوید یابد که همه خوبست که طلب میکند بد نیست و ممکن
است که مراد از صلوات رحمت خاصی باشد که آن بلندي و شیوع دین آن حضرت باشد در دنیا و شفاعت کبري باشد در عقبی و
مراد از رحمت ازدیاد مراتب قرب آن حضرت باشد که طلب کنیم و این طلب سبب ازدیاد قرب داعی باشد یا أولا این مراد باشد
چون کمالات امت کمالات آن حضرتست چنانکه فرمودند که مباهات میکنم به شما با سایر امم و اگر چه به سقط باشد، و برکت
عبارت از ازدیاد امّت یا اولاد آن حضرت یا جمیع زیادتیهاي دنیوي باشد، و سلام عبارت از سالم بودن دین آن حضرت باشد نظر
به امّت که بر نگردند و به عقب نگذارند بلکه مطلقا ضرري به ایشان نرسد، و در فقه رضوي لفظ علی نبود در علی آل محمد اگر
نگویند بهتر است و مجزیست که تا تقیه نباشد علی را ذکر نمیکنند هر چند آن حدیث مشهور که هر که فاصله کند میان من و آل
من به علی نمییابد شفاعت مرا مسندا بما نرسیده است و هیچ شک نیست که مداومت حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم بر
ترك آن از بهترین اسانید است. و اغفر لنا و بیامرز ما را و برادران مؤمن ما را که سبقت گرفتهاند بر ما به ایمان و پیش از ما به
شرف ایمان مشرف شدهاند و آن سبب ایمان ما شده است بحسب ظاهر اگر چه بحسب واقع الطاف الهی سبب ایمان کافی مؤمنان
است و مگردان در دل ما کینه مؤمنان را یعنی مگذار که شیطان سبب آن شود اي پروردگار ما به درستی که تو مهربانی بر ما و
، بخشاینده گناهان ما را خداوندا صلوات فرست بر محمد و آل محمد و بیامرز مردان مؤمن و زنان مؤمنه را و لوامع صاحبقرانی، ج 4
صفحه 64 از 259
ص: 123 بیامرز کسانی را که داخل شوند در خانه من با ایمان یعنی جمعی را که منسوبند بما و سایر مؤمنین و مؤمنات را و زیاده
مکن کافران را مگر تباه و هلاك و حمید مستحق حمد است و مجید یعنی عظیم الشأن و طه و یس هر یک اسم آن حضرت است و
آل طه و یس ائمه معصومین با فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیهم خداوندا صلوات فرست بر سید الانبیاء که نور تست و تو او را از جهۀ
هدایت عالمیان مقرر ساخته، و هدایت آن حضرت از کافه انبیا بیشتر است و ریسمان درازتر توست که به برکت چنگ زدن در
متابعت آن حضرت با علی مراتب چنان میرسد و بر محل چنگ زدنی که اعتماد بر آن بیشتر است از همه اسباب قرب، و بر محل
توجه تو که بهترین وجوه است و بر حبیب تو که محبوبترین انبیاست نزد تو و بر نزدیکترین درهاي تو که از آن در به قرب تو فایز
شوند و بر پیغمبري که راه قرب را باز کرد که هر که خواهد به سهولت به قرب تو فایز تواند شده، و اکتعین بمعنی اجمعین است و
غالب آنست که آن را بواسطه تاکید أجمع میآورند و در اینجا نیز اجمع از پیش گذشته است و بمنزله تاکید آنست.
[سلام نماز]
(ثمّ تسلّم و أنت مستقبل القبلۀ و تمیل بعینک إلی یمینک إن کنت إماما و ان صلّیت وحدك قلت السّلام علیکم مرّة واحدة و أنت
مستقبل القبلۀ و تمیل بأنفک إلی یمینک و ان کنت خلف امام تأتمّ به فسلّم تجاه القبلۀ واحدة ردّا علی الامام و تسلّم علی یمینک
واحدة و علی یسارك واحدة الّا ان لا یکون علی یسارك انسان فلا تسلّم علی یسارك الّا ان تکون بجنب الحائط فتسلّم علی
یسارك و لا تدع التّسلیم علی یمینک کان علی یمینک احد او لم یکن) پس سلام میدهی رو بقبله و اشاره میکنی بچشم به جانب
دست راستت اگر امام باشی، و اگر تنها نماز کنی یک مرتبه میگویی السلام علیکم رو بقبله و اندکی رو را میگردانی که میل
کند بینی تو بدست راست تو، و اگر در ص: 124 عقب امامی باشی که به او اقتدا کرده باشی یک سلام را
رو بقبله میگویی جواب سلام امام، و یک سلام میکنی به جانب دست راست، و یکی به جانب دست چپ مگر آن که در دست
چپ کسی نباشد که در این صورت سلام به جانب دست چپ نخواهی کرد مگر آن که پهلوي دیوار باشی که سلام بر دست چپ
خواهی کرد و ترك مکن سلام بر دست راست را خواه کسی باشد و خواه کسی نباشد. و این عبارت نقل بمعنی است که صدوق
کرده است حدیث قوي کالصحیح مفضل بن عمر را که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از علت
واجب بودن سلام در نماز حضرت فرمودند که علّتش حلال شدنست از نماز چون تکبیر احرام حرام میکند چیزهائی که در نماز
نمیتوان کردن، سلام آنها را حلال میکند و به سبب آن از نماز بیرون میآید گفتم چرا سلام بر دست راست میکنند و بر دست
چپ سلام نمیکنند حضرت فرمودند که ملکی که حسنات را مینویسد بر دست راست است و آن که سیئات را مینویسد بر دست
چپست و نماز حسناتی است که در آن سیئات نیست از این جهت سلام بر دست راست میکنند و بر دست چپ نمیکنند عرض
نمودم که چرا السّلام علیکم میگویند بلفظ جمع و السّلام علیک نمیگویند با آن که ملک دست راست یکی است حضرت
فرمودند که تا سلام بر هر دو کرده باشند و ملک دست راست را زیادتی دادند که ایما به جانب او کردند عرض نمودم که چرا
بجمیع رو ایما نمیکنند و منفرد به بینی ایما میکند و امام بچشم فرمودند که جاي دو ملک نزدیک کنار دهانست و کاتب حسنات
به جانب راست دهن است و نماز گذارنده به او سلام میکند تا نمازش را در صحیفهاش ثبت نماید گفتم چرا ماموم سه سلام
میدهد حضرت فرمودند که یکی جواب سلام امام است و ردّ بر او و بر فرشتگانی است که با امامند، و سلام دویم بر دست راست
است هر که ص: 125 باشد و بر ملائکهایست که موکلند بر نماز گذارنده، و سلام سیم بر کسانی است که
بر دست چپ امامند و بر فرشتگانیست که موکلند بر ایشان و اگر در دست چپ او کسی نباشد سلام سیم را نمیکند مگر آن که
دست راست او دیوار باشد و در دست چپ کسی باشد که اقتدا به امام کرده باشد در این صورت سلام بر دست چپ میکند گفتم
سلام امام بر کیست حضرت فرمودند که بر ملائکه، و مامومین به فرشتگانی که موکلند بر او میگوید بنویسید که نماز من سالم
صفحه 65 از 259
است از چیزي که سبب فساد آن باشد و با مامومین میگوید که شما سالمید و ایمنید از عذاب الهی گفتم چرا تحلیل نماز به سلام
شد حضرت فرمودند که أولا تحیت و سلام است بر دو ملکی که بر او موکلند، دیگر هر گاه بنده نماز میکند با حدودش و رکوع
سجود تمام سلامش این معنی دارد که بنده از آتش دوزخ سالم است و نمازش سالم و مقبول است و در روز قیامت هر گاه نمازش
سالم باشد جمیع اعمالش سالم خواهد بود و اگر نمازش سالم نباشد جمیع اعمال خوبش مردود میشود اینست عبارت حدیث و
موافق است با آن چه صدوق گفته است، و آن چه علما ذکر کردهاند که مستند اینها را ندیدهایم ضرر ندارد چون علل الشرائع را
نداشتهاند و بعضی که داشتهاند پر متوجه آن نمیشدهاند و امّا دیوار را که نسبت به صدوقین دادهاند بر خلاف گفته ایشانست و
اشتباه علما از این عبارت شده است و با ضم حدیث اشتباه نیست. و اما روایاتی که در این باب وارد شده است از آن جمله صحیحه
لیث است که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه در صفی باشی یعنی ماموم باشی پس یک سلام
از دست راست بگو و یکی از دست چپ زیرا که از دست چپ تو کسی هست که سلام کند بر تو و اگر امام باشی یک سلام بگو
رو بقبله و از این حدیث ظاهر میشود که دو سلام وقتی است که ص: 126 کسی در دست چپ او باشد و
مؤید این است صحیحه ابن مسکان از عنبسه که گفت سؤال کردم از آن حضرت از کسی که در صف باشد در عقب امام و بر
دست چپ او کسی نباشد چگونه سلام میدهد حضرت فرمودند که یک سلام میدهد از دست راست. و در حدیث صحیح از عبد
الحمید بن عواض منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر امامت کنی کافی است ترا یک سلام از
دست راستت و اگر ماموم باشی دو سلام بده و اگر منفرد باشی یک سلام بده رو بقبله. و در حدیث صحیح از منصور منقولست که
آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که امام یک سلام میدهد و ماموم دو سلام میدهد و اگر در دست چپ او کسی نباشد یک
سلام میدهد و از ابن مسکان از ابو بصیر منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه امام باشی
سلامت این است که بر حضرات نبی و آل او صلوات اللَّه علیهم سلام کنی و به گویی السلام علینا و علی عباد اللَّه الصالحین پس
چون این سلام را گفتی نمازت منقطع شد پس اعلام میکنی قوم را در حالتی که رو بقبله باشی و میگویی السلام علیکم و هم
چنین اگر تنها باشی میگویی السلام علینا و علی عباد اللَّه الصالحین چنانکه امام بودي و اگر ماموم باشی در نماز جماعت آن چه
مذکور شد میگویی و سلام میکنی بر کسانی که در دست راست و دست چپ باشند پس اگر در دست چپ کسی نباشد سلام
کن بر کسانی که از دست راستت باشند و ترك مکن سلام از دست راستت را اگر در دست چپت کسی نباشد. و اما صحیحه فضلا
از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که یک سلام میدهد خواه امام باشد و خواه غیر او محمولست بر لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 127 سلامی که لازمست و بیکی اکتفا میتوان کرد، و شیخ حمل کرده است بر غیر ماموم و در این اخبار
دیوار نیست و لیکن مستند صدوق و پدرش حدیث سابق است و چون خلافی نیست در استحباب سلام دویم اکتفا به این حدیث
میتوان کرد در مستحب با عمل صدوقین. اما در وجوب و استحباب سلام خلاف است جمعی قایلند بوجوب سلام از جهۀ احادیث
متواترة که بلفظ امر وارد شده است و از آن جمله حدیث معراج است که حضرت فرمودند که چون صلوات بر خود و بر اهل بیت
خود فرستادم التفات نمودم دیدم که فرشتگان و مرسلان و انبیاء در عقب من صف زده بودند خطاب بمن رسید که یا محمد بر
ایشان سلام کن پس گفتم السلام علیکم و رحمۀ اللَّه و برکاته پس وحی رسید به آن حضرت که منم سلام و تحیت، و تو و ذریّت
تو رحمت و برکاتید پس خطاب رسید که به جانب چپت التفات مکن از این جهۀ است که یک سلام میدهد امام به جانب قبله. و
احادیثی که بلفظ یا معنی امر است گذشت و خواهد آمد و تقریبا سی حدیث صحیح و بیست حدیث حسن و موثق است بلکه زیاده
که همه را فضلا عظیم الشأن از اصحاب ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم از ایشان روایت کردهاند و از آن طرف احادیث واقع شده
است که دلالتش بر عدم وجوب صریح نیست و خواهد آمد. و شیخ بهاء الدین محمد به تبعیت شیخ شهید رحمه اللَّه قایل باین بود
که واجب خارج است از نماز تا جمع بین الاخبار کرده باشد چون عمده احادیث استحباب آنست که حدث پیش از سلام ضرر
صفحه 66 از 259
ندارد، و لیکن چون دلایل آن که امر از براي وجوبست ظاهر نیست خصوصا در اخبار بنا بر این احوط آنست که به جا آورد و قصد
وجوب و استحباب آن نکند. ص: 128 دیگر خلافست در آن که سلام السلام علیکم تنهاست یا السلام
علیکم و رحمۀ اللَّه و بس یا با ضم و برکاته یا آن که السلام علینا و علی عباد اللَّه الصالحین سلام است و بس یا آن که هر یک از
این عبارات سلام است و این اظهر است چون در همه روایات بسیار وارد شده است اگر چه اولی آنست که السلام علینا و علی عباد
اللَّه الصالحین را با سلامهاي مستحبه به جا آورد و قصد خروج از نماز به آن نکند و السلام علیکم و رحمۀ اللَّه و برکاته را به جا
آورد و بان قصد خروج کند و اگر اکتفا کند به صیغه آخر احوط است و اگر قصد خروج نکند جایز است و قصد کردن احوط
است و چون صدوق امثال این اخبار را متفرق ذکر خواهد کرد در آنجا ذکر کردن انسبست تا تکرار نشود. (و قال رجل لأمیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه یا ابن عمّ خیر خلق اللَّه ما معنی رفع رجلک الیمنی و طرحک الیسري فی التّشهّد فقال تاویله اللَّهمّ امت
الباطل و اقم الحقّ قال فما معنی قول الامام السّلام علیکم فقال انّ الامام یترجم عن اللَّه عزّ و جلّ و یقول فی ترجمته لأهل الجماعۀ
امان لکم من عذاب اللَّه یوم القیمۀ) و بسند قوي منقول است که شخصی عرض نمود به خدمت حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه
علیه که اي پسر عم بهترین خلق حق سبحانه و تعالی چه معنی دارد و اشاره به چه چیز است آن که در تشهد پاي چپ را بر زمین
میگذارند و پشت پاي راست را بر شکم پاي چپ میگذارند حضرت فرمودند که تأویلش اینست که خداوندا باطل را بمیران که
زایل شود و حقرا اقامت کن که عالی شود چون راست تعلق بحق دارد و چپ تعلق بباطل دیگر گفت چه معنی دارد آن که امام
السلام علیکم میگوید حضرت فرمودند که امام از جانب حق سبحانه و تعالی سخن میفرماید و به جماعت مامومین میگوید که
سلامتی و ایمنی باد شما را از عذاب الهی در روز قیامت. ص: 129 (فاذا سلّمت رفعت یدیک و کبّرت ثلثا و
قلت لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له أنجز وعده و نصر عبده و اعزّ جنده و غلب الاحزاب وحده فله الملک و له الحمد یحیی و یمیت
و هو علی کلّ شیء قدیر) پس چون سلام دهی دستها را بردار و سه تکبیر بگو و بگو این ذکر را منقول است در حدیث قوي از
مفضل که گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که چه سبب دارد که نماز گذارنده بعد از سلام
سه مرتبه اللَّه اکبر میگوید و دستها را بر میدارد حضرت فرمودند که چون حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فتح مکّه
معظمه کردند نماز ظهر را با اصحاب خود نزد حجر الاسود به جا آوردند و چون سلام دادند سه مرتبه تکبیر گفتند و دستها را از
جهۀ آن برداشتند و گفتند (لا اله الّا اللَّه وحده وحده وحده) تا با آخر و ظاهرا تبدیل دو وحده بلا شریک له از نساخ شده است و
ظاهرا چون در فقه رضوي نبوده است ذکر نکرده است و شیخ بسند موثق از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده
است که آن حضرت فرمودند که بعد از سلام بگو
[تعقیبات نماز]
(اللَّه اکبر لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و هو حیّ لا یموت بیده الخیر و هو علی کلّ شیء
قدیر لا اله الّا اللَّه وحده صدق وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده اللَّهمّ اهدنی لما اختلف فیه من الحقّ باذنک انّک تهدي من
تشاء إلی صراط مستقیم) و ترجمه دعاي متن این است که نیست خداوندي بجز معبود بر حق و خداوند مطلق حال آن که یگانه
است در ذات و صفات و افعال که مشابهتی نیست افعال او را با افعال مخلوقین یا آن که در این وحدت او را شریک نیست چون هر
واحدي غیر او به کثرات بسیار مبتلاست و وحدت من جمیع الوجوه مخصوص ذات مقدس اوست به جا آورد وعده خود را که بر
ص: 130 رسولش صلی اللَّه علیه و آله کرده بود که فتح مکه خواهید کرد چنانکه در قرآن مجید نیز فرموده
است که لَقَدْ صَ دَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ و نصرت داد بنده خود را محمد صلی اللَّه علیه و آله و مغلوب ساخت گروه گروه عرب را یعنی
مغلوب خواهد کرد یا همه عالمیان را یا اهل مکه را به تنهایی که محض قدرت او بود و بس پس مرا و راست پادشاهی و بس و
صفحه 67 از 259
مخصوص اوست همه ثناها، او زنده میگرداند طفل را در شکم مادر و او میمیراند و او بر همه چیزي قادر و تواناست و در تتمه
حدیث مفضل مذکور است که پس حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله رو به اصحاب خود فرمودند و فرمودند که ترك
مکنید این تکبیرات و این کلمات را در عقب هر نماز واجبی به درستی که هر که اینها را بگوید ادا کرده است شکر نعمت قوت
یافتن اسلام و مسلمانان را که بر او واجب است که این شکر را به جا آورد بدان که این تکبیرات اول تعقیبی است که مستحب است
و چون اهتمام بسیار به شان این تعقیب هست با تعقیبات دیگر که میگوید اینها را بمنزله جزو صلاة کرده است و در تعقیب ذکر
نکرده است. (و سبّح تسبیح فاطمۀ الزّهراء صلوات اللَّه علیها و هی اربع و ثلاثون تکبیرة و ثلث و ثلاثون تسبیحۀ و ثلث و ثلاثون
تحمیدة فانّه روي عن الصّادق صلوات اللَّه علیه انّه قال من سبّح تسبیح الزّهراء فاطمۀ صلوات اللَّه علیها فی دبر الفریضۀ قبل ان یثنی
رجلیه غفر له) و تسبیح حضرت فاطمه زهرا را بگو و آن سی و چهار مرتبه اللَّه اکبر و سی و سه مرتبه سبحان اللَّه و سی و سه مرتبه
الحمد للّه است به درستی که منقولست بسند صحیح از عبد اللَّه بن سنان که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که
هر که تسبیح حضرت فاطمه زهرا را صلوات اللَّه علیها بگوید پیش از آن که پاها را از حالت تشهد بگرداند در عقب نماز واجب
حق سبحانه و تعالی ص: 131 او را بیامرزد و ابتدا میکند به اللَّه اکبر و از عبارت ظاهر میشود که آن چه
ضرور است ابتدا تکبیر است و در تسبیح و تحمید مخیر است و مشهور آنست که ابتدا به تکبیر میکند پس به تحمید پس به تسبیح
چنانکه در حدیث صحیح منقولست از محمد بن عذافر که گفت با پدرم داخل شدم بر حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
پس پدرم از آن حضرت پرسید از تسبیح فاطمۀ زهرا صلوات اللَّه علیها حضرت اللَّه اکبر گفتند تا سی و چهار مرتبه شمردند پس
الحمد للّه گفتند تا شصت و هفت مرتبه شد پس سبحان اللَّه گفتند تا صد مرتبه شد و همه را بدست خود یک جا شمردند یعنی
میباید که متصل گفته شود و تکبیر سی و چهار مرتبه باشد و تحمید و تسبیح هر یک سی و سه مرتبه بترتیب، و در حدیث
کالصحیح از لیث منقولست به همین ترتیب. و در حدیث کالصحیح منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که
تسبیح حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیها در وقتی که خواهی بخوابی سی و چهار مرتبه اللَّه اکبر بگو و سی و سه مرتبه الحمد للّه
و سی و سه مرتبه سبحان اللَّه بگو و آیۀ الکرسی و معوذتین و ده آیه از اول سوره و الصافّات بخوان و ده آیه از آخر همین سوره. و
در حدیث کالصحیح از برادر داود بن فرقد منقول است که شهاب از ما التماس کرد که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه سؤال کنیم که زنی هست از جن که در خواب من میآید در شب و مرا میترساند حضرت فرمودند که او را بگو که تسبیحی
به همرساند و سی و چهار مرتبه تکبیر بگوید و سی و سه مرتبه تسبیح و سی و سه مرتبه تحمید و بعد از آن ده مرتبه بگوید (لا اله الّا
اللَّه وحده لا شریک له له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و یمیت و یحیی بیده الخیر و له اختلاف اللّیل و النّهار و هو علی کلّ
شیء قدیر) ص: 132 و این حدیث موافق است با حدیثی که صدوق از طرق عامه روایت کرده است و
موافق است با فقه رضوي مع هذا در این حدیث نیست که تسبیح فاطمه است با آن که و او دلالت بر ترتیب ندارد و بر تقدیري که
ترتیب ذکري اعتبار داشته باشد دلالت میکند بر آن که در تسبیح آن حضرت در وقت خواب مخیر باشند میان هر دو عنوان اما بعد
از نماز حدیثی بخاطر ندارم که موافق گفته صدوق باشد و بر تقدیري که باشد مخیر باشند و هیچ شک نیست که عمل به آن چه
مشهور است اولی است بلکه متعین است و ظاهر آنست که تقیۀ وارد شده باشد. و در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه منقولست که فرمودند که تسبیح حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیها در هر روزي در عقب هر نمازي محبوبتر است نزد من از
هزار رکعت نماز در هر روزي و جمعی چنین فهمیدهاند که هر تسبیحی برابر است با هزار رکعت نماز و لفظ حدیث دلالت میکند
بر این که تسبیح عقیب هر نماز واجب و سنت مجموع بهتر است از هزار رکعت نماز. و در حدیث قوي از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه منقول است که عبادت کرده نشده است حق سبحانه و تعالی به تمجید و ثنائی بهتر از تسبیح حضرت فاطمه زهرا
صلوات اللَّه علیها و اگر بهتر از این چیزي میبود حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله آن را به آن حضرت عطا میفرمود. و
صفحه 68 از 259
در حدیث قوي از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر که تسبیح حضرت فاطمه که صد است
یک مرتبه بگوید و در عقب آن بگوید لا اله الّا اللَّه حق سبحانه و تعالی گناهان او را بیامرزد. و منقولست از ابو هارون که آن
حضرت صلوات اللَّه علیه به او فرمودند که اي ابی هارون به درستی که ما امر میکنیم اطفال خود را به تسبیح حضرت فاطمه زهرا
ص: 133 صلوات اللَّه علیها چنانکه امر میکنیم ایشان را به نماز پس ملازمت و مداومت نما بر آن که
مداومت ننموده بنده بر آن که شقی شود. و آن چه مشهور است که از مشایخ شنیدهام و در بعضی از کتب دیدهام آنست که چون
صنادید قریش اراده تزویج حضرت فاطمۀ زهرا صلوات اللَّه علیها کردند حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که
تزویج او را من اختیار ندارم هر که را حق سبحانه و تعالی میفرماید من به او میدهم و در این شب ستاره زهره از آسمان جدا
میشود و به خانه هر که نزول کند به او خواهم داد و چون همه منتظر بودند و زهره از آسمان جدا شد حضرت فاطمه زهرا صلوات
اللَّه علیها نظر به آن کرده و از روي تعجب اللَّه اکبر میگفتند تا چون سی و چهار مرتبه تمام شد به خانه حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه قرار گرفت حضرت فاطمه سی و سه مرتبه الحمد للّه را گفتند ستاره متوجه آسمان شد پس حضرت سبحان اللَّه
گفتند سی و سه مرتبه تا به جاي خود رفت منافقان گفتند سحر بود و محمد عاشق علیست چنین کرد حق سبحانه و تعالی سوره و
النجم را فرستاد و نفی قول ایشان فرمود. و صدوق روایات بسیار نقل کرده است از طرق عامه از عبد اللَّه بن عباس که چون در غدیر
خم آن حضرت منصوب شد به امامت منافقان گفتگوها میکردند تا چون به مدینه مشرفه آمدند آن حضرت صلوات اللَّه علیه بیمار
شدند و صحابه از آن حضرت سؤال میکردند که بعد از تو که جانشین تو خواهد بود حضرت فرمودند که امشب قریب به صبح
ستاره از آسمان جدا خواهد شد به خانه هر کس که نازل شود از اصحاب من او وصی و خلیفه من خواهد بود و چون شب شد همه
کس منتظر بودند و آرزو میکردند که آن ستاره در خانه او نازل شود که ناگاه ستاره از آسمان جدا شد که عالم را منور کرد و به
حجره حضرت ص: 134 امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه نازل شد منافقان گفتند که محمد عاشق علیست و
این همه سعی میکند از جهت او که حق سبحانه و تعالی سوره و النجم را فرستاد یعنی بحق آن ستاره که به زیر آمد که صاحب
شما محمد عاشق علی نیست و گمراه نیست چون عشق گمراهی است و نیست امامت و خلافت مگر وحیی که از جناب اقدس الهی
است. و علی بن ابراهیم در تفسیرش روایتی طولانی نقل کرده است که این سوره در تزویج حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها نازل
شد و حدیث إن شاء اللَّه تعالی در باب نکاح آن حضرت مذکور خواهد شد. و منافاتی نیست میان روایات چون ممکن است که دو
مرتبه ستاره نازل شده باشد و دو مرتبه سوره نازل شده باشد چنانکه اکثر مفسّرین ذکر کردهاند که سوره فاتحه را سبع مثانی
میگویند از آن جهت که دو مرتبه نازل شد یک مرتبه در مکه معظمه و یک مرتبه در مدینه مشرفه و اللَّه تعالی یعلم. و در احادیث
صحیحه از زید و منصور و سعید و زراره از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که تسبیح حضرت فاطمه (ع) از
جمله ذکر بسیاریست که حق سبحانه و تعالی فرموده است که ذکر کنید خداوند خود را ذکر بسیار. و در حدیث صحیح از حضرت
سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که هر که حق سبحانه و تعالی را ذکر کند ذکر بسیار حق سبحانه و تعالی او را دوست
میدارد و هر که خداوند خود را ذکر بسیار کند حق سبحانه و تعالی از جهت او مینویسد دو برات یک برات و بیزاري از جهنم و
یک بیزاري از نفاق و میباید که به همین عنوان که منقولست به جا آورده شود تا آن که از حضرت صادق صلوات اللَّه علیه
منقولست که اگر کسی شک کند در عدد آن ص: 135 اعاده کند که زیاد و کم نشود. و دیگر فرمودند که
میباید قطع نکند و سخن نگوید حتی به آن که نگوید در آخر اللَّه اکبر کبیرا و هم چنین و الحمد للّه ربّ العالمین در آخر حمد
نگوید که دغدغه بطلان آن میشود و در وقت خواندن اللَّه اکبر بهتر آنست که بر هر تکبیري وقف کند و نفس منقطع شود حقیقۀ
یا حکما و تدبّر کند در جلال و عظمت الهی و قصد کند که حق سبحانه و تعالی از آن بزرگتر است که وصف او توان کرد چون
بزرگی او نه از قبیل بزرگیهاست که متصوّر میشود. نه بزرگیش هست ز افزونی ذات او بر ز چندي و چونی و اگر وصل کند
صفحه 69 از 259
موافق قرائت وصل کند و به نحوي که متعارفست که وصل به سکون یا وقف به حرکت میکنند نشود و هم چنین در باقی و در
الحمد للّه این معنی را قصد کند که جمیع ثناها و جمیع کمالات مخصوص ذات اقدس واجب الوجود بالذاتی است که مستجمع
جمیع کمالاتست و در سبحان اللَّه قصد کند که تنزیه میکنم و منزّه میدانم ذات اقدس حق سبحانه و تعالی را از هر چه لایق بذات
او نیست که جسم نیست و جوهر نیست و عرض نیست و در مکان و جهت نیست و دیدنی نیست و محال است حلول او و هم چنین
صفات او منزه است از هر چه لایق او نیست حتی از تعدّد بلکه او را صفتی غیر ذات اقدس نیست و هم چنین افعال او را منزه داند از
ظلم و عبث و سایر آن چه لایق او نیست و در هر کلمه میباید که تقدیسی تازه و تمجیدي غیر سابق در خاطر خود در آورد و با
حضور قلب باشد در همه و بعد از آن تهلیل سابق را ده مرتبه بخواند. و در احادیث صحیحه و حسنه وارد شده است آن تهلیل و در
تعقیب مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی.
[زندگی علی ع و فاطمه س]
(و روي انّ امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه قال لرجل من بنی سعد الا احدّثک عنّی و عن فاطمۀ انّها کانت عندي فاستقت بالقربۀ حتّی
اثر فی صدرها و طحنت بالرّحی حتّی مجلت یداها و کسحت البیت حتّی اغبرّت ثیابها و أوقدت تحت القدر حتّی دکنت ثیابها
فاصابها من ذلک ضرّ شدید فقلت لها لو اتیت اباك فسالتیه خادما یکفیک حرّ ما أنت فیه من هذا العمل فاتت النّبیّ صلی اللَّه علیه و
آله فوجدت عنده حدّاثا فاستحت فانصرفت فعلم صلی اللَّه علیه و آله انّها قد جاءت لحاجۀ فغدا علینا و نحن فی لفاعنا [لحافنا خ ل]
فقال السّلام علیکم فسکتنا و استحیینا لمکاننا ثمّ قال السّلام علیکم فسکتنا ثمّ قال السّلام علیکم فخشینا ان لم نردّ علیه ان ینصرف و
قد کان یفعل ذلک فیسلّم ثلثا فان اذن له و الّا انصرف فقلنا و علیک السّلام یا رسول اللَّه ادخل فدخل و جلس عند رءوسنا ثمّ قال یا
فاطمۀ ما کانت حاجتک أمس عند محمّد فخشیت ان لم نجبه ان یقوم فاخرجت رأسی فقلت و اللَّه انا اخبرك یا رسول اللَّه انّها
استقت بالقربۀ حتّی اثر فی صدرها و جرّت بالرّحی حتّی مجلت یداها و کسحت البیت حتّی اغبرّت ثیابها و أوقدت تحت القدر حتّی
دکنت ثیابها فقلت لها لو اتیت اباك فسالتیه خادما یکفیک حرّ ما أنت فیه من هذا العمل قال أ فلا اعلّمکما ما هو خیر لکما من
الخادم، اذا اخذتما منامکما فکبّرا اربعا و ثلثین تکبیرة و سبّحا ثلثا و ثلثین تسبیحۀ و احمدا ثلثا و ثلثین تحمیدة فاخرجت فاطمۀ
صلوات اللَّه علیها رأسها فقالت قد رضیت عن اللَّه و عن رسوله) و بسند عامه که اکثر راویان آن سنّیند مرویست که حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه به شخصی از بنی سعد که ایشان را سعدیه میگویند فرمودند که ص: 137
میخواهی خبر دهم ترا از حال خودم و حضرت فاطمه که چگونه بود به درستی که فاطمه نزد من بود و آب از چاه میکشیدند و
داخل مشک میکردند و بر پشت خود گرفته به خانه میآوردند و این مقرر بود که زنان شبها میرفتند و آب خانه را ایشان
میآورند و چون تسمه مشک بر سینه میافتاد سینه آن حضرت پینه کرده بود یا مجروح شده بود و آسیا بدست مبارك خود
میفرمودند و الحال نیز در عراق عرب مقرّر است که از نصف شب تا صبح زنان آسیا بدست میکنند، تا آن که دست مبارك آن
حضرت پینه کرده بود، و آن قدر خانه را رفته بودند که جامهاي آن حضرت گرد آلود شده بود، و آن قدر آتش به زیر دیگ کرده
بودند که جامهاي آن حضرت همه چرکن شده بود و از این خدمات به آن حضرت ضرري عظیم میرسید و اکثر اوقات حضرت
امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه مشغول جهاد بودند مدد آن حضرت نیز کمتر میرسید پس من به آن حضرت گفتم که کاش به نزد
پدرت حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله میرفتی و از آن حضرت سؤال میکردي کنیزکی که این مشقتها را از دوش شما
بر میداشت یا اگر میرفتید بد نبود پس حضرت سیّده نساء عالمیان به خدمت حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله آمدند
دیدند که جمعی در خدمت حضرت نشستهاند و مشغول صحبتند پس آن حضرت را شرم آمده برگشتند و حضرت سیّد المرسلین
که آن سیّده را دیدند که برگشتند یافتند که البته کاري داشتند چون همیشه حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله به دیدن
صفحه 70 از 259
ایشان میرفتند و کم آن حضرت به محض زیارت میآمدند. پس روزي دیگر صباحی حضرت به نزد ما آمدند و من و فاطمه در
کسائی بودیم و بغیر از آن جامه دیگر نداشتیم و اگر یکی میپوشید دیگري برهنه میماند چنانکه عامه روایت کردهاند پس
حضرت فرمودند که السّلام علیکم و ص: 138 این سلام اذن بود و ظاهرا جواب این سلام واجب نبود یا
جواب بلند نبود پس ما خاموش ماندیم و از شرم برهنگی جواب ندادیم تا سه سلام فرمودند و ترسیدیم که اگر جواب ندهیم آن
حضرت برگردند چون چنین مقرّر بود که سه سلام میفرمودند اگر جواب میشنیدند داخل خانه میشدند و الّا ظاهر میشد که
حالتی واقع است که نمیتوانند داخل شدن بر میگشتند پس هر دو گفتیم و علیک السّلام یا رسول اللَّه داخل شوید آن حضرت
داخل شدند و آمدند و بر بالاي سر ما نشستند پس فرمودند که اي فاطمه چکار داشتی دیروز نزد پدرت آمدي پس ترسیدیم که
اگر جواب ندهیم آن حضرت برگردند پس سر از آن عبا بیرون آوردم و گفتم من عرض نمایم حاجت او را و چنین بود که آن قدر
فاطمه صلوات اللَّه علیها مشک آب آورده است که اثر کرده است در سینه آن حضرت، و آن قدر آسیا دست کرده است که
دستهاي او پینه کرده است، و آن قدر خانه رفته است که جامهاي او گرد آلود شده است و آن قدر در زیر دیگ آتش کرده است
که جامهاي آن حضرت چرکن شده است پس من به ایشان گفتم که اي کاش به نزد پدرت میرفتی و خادمی از آن حضرت طلب
میکردي که تا این مشقتها از دوش شما برمیخاست حضرت سیّد الأنبیاء صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که میخواهید که بعوض
کنیزك تعلیم کنم شما را چیزي که از براي شما بهتر از خادم باشد، وقتی که خواهید که خواب روید سی و چهار مرتبه اللَّه اکبر
بگوئید و سی و سه مرتبه سبحان اللَّه بگوئید و سی و سه مرتبه الحمد للّه پس حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها سر از لحاف یا کسا
بیرون آوردند و فرمودند که راضیم از خدا و رسول آن چه را کردند و راضیم به آن چه عطا فرمودند. و در علل سه مرتبه واقع است
قد رضیت و ترتیب تسبیح به نحویست که نزد عامه اشهر است عکس مشهور اول تسبیح و دیگر تحمید و دیگر تکبیر و لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 139 چون واو دلالت بر ترتیب ندارد و نزد محققین و ترتیب ذکري دلالت ندارد دور نیست که صدوق موافق
مذهب خود نقل کرده باشد یا سهو از نساخ واقع شده باشد و علی اي حال شک نیست که بنحو مشهور اولی است و اگر کسی در
وقت خواب بهر دو عنوان بلکه بهر سه طریق بخواند عمل به همه اخبار و نسخ کرده خواهد بود.
[دنباله تعقیبات]
(فاذا فرغت من تسبیح فاطمۀ صلوات اللَّه علیها فقل اللَّهمّ أنت السّلام و منک السّلام و لک السّلام و إلیک یعود السّلام سبحان ربّک
ربّ العزّة عمّا یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین السّلام علیک أیّها النّبیّ و رحمۀ اللَّه و برکاته السّلام علی
الائمّۀ الهادین المهدیّین السّلام علی جمیع انبیاء اللَّه و رسله و ملائکته السّلام علینا و علی عباد اللَّه الصّالحین ثمّ تسلّم علی الائمّۀ
واحدا واحدا صلوات اللَّه علیهم و تدعو بما بدا لک یا بما احببت) پس چون از تسبیح حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها فارغ شوي
بگو آن چه در فقه رضوي مذکور است و ترجمهاش اینست که خداوندا توئی سلام یعنی سلام از جمیع نقایص، یا توئی رحمت از
باب مبالغه و سلامتیها و رحمتها از تست که هر کرا میخواهی عطا میکنی و از جهت تست سلامتیها و هر که سعی مینماید در
تصفیه اخلاق از نقایص از جهت رضاي تو میکند، و هر کرا سالم میداري از جهت بندگی خود میداري و بسوي تو بر میگردد
سلامتیها یعنی اگر بندگان کنند از توفیق تست و به سبب هدایت تست تنزیه کن پروردگار خود را آن خداوندي که پروردگار
عزت و جبروتست و اینها مخصوص ذات مقدس اوست تنزیه کن و پاك دان او را از آن چه عالمیان او را وصف به آن میکنند یا
عزیز است از وصف عقلا فکیف از وصف غیر ایشان و سلامی از جناب اقدس او و چگونه سلامی ص: 140
بر پیغمبران مرسل باد و باقی مذکور شده است سابقا پس سلام میدهی بر ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم یک یک و بعد از آن
هر چه به خاطرت رسد یا هر چه را خواهی از خداوند خود طلب کن.
صفحه 71 از 259
باب التّعقیب